یاسر رضاپور میرصالح
-
پژوهش حاضر با هدف ترسیم مدل اندیشه ورزی بر اساس آموزه های نهج البلاغه صورت پذیرفته است. این پژوهش به روش تحقیق کیفی از نوع داده بنیاد(GT) با رویکرد استراوس و کوربین انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمام گزاره های کتاب نهج البلاغه و روش انتخاب نمونه، روش نمونه گیری نظری است که شامل گزاره هایی است که پیرامون اندیشه از سوی امام علی(ع) صادر شده است. داده ها نیز با سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی کدگذاری و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که سرشت انسانی، میل به آگاهی، مسئولیت و اراده، از شرایط علی پدیده اندیشه ورزی، ایمان، حیرت، بهره مندی از قلب، سمع و بصر، دین اسلام و پدیده مرگ از شرایط زمینه ای اندیشه ورزی؛ بهره هوشی، محدودیت، تعلقات دنیوی و تاثیرپذیری از شرایط مداخله گر اندیشه ورزی در نگاه نهج البلاغه هستند. پرسشگری، تحمل ابهام، جامع نگری، مشورت، پرهیز از تکفیر و پرهیز از قطعی انگاری ، از جمله راهبردهای اندیشه ورزی و بالاخره خداشناسی، اعتماد و دوستی از پیامدهای اندیشه ورزی هستند. مدل اندیشه ورزی ارائه شده از سوی نهج البلاغه ضمن آن که غالب دیدگاه های مطرح در امر اندیشه ورزی را در خود گنجانده، برخی جنبه ها مانند نقد اصالت حس، نقد اصالت عقل، نقد تفکر ریاضی، جامعیت حیرت و بحث محبت را مطرح کرده که آن را نسبت به سایر مدل ها متمایز و ممتاز نموده است.
کلید واژگان: امام علی(ع), اندیشه ورزی, نهج البلاغه, تحقیق کیفی, روش داده بنیادThe current research was carried out with the aim of drawing a thinking model based on the teachings of Nahjal-Balagheh. This research is based on the qualitative research method of foundation data type with the Strauss and Corbin approach. The statistical population of the current research is all the propositions of the Nahjal-Balagha book and the sample selection method is the theoretical sampling method, which includes the propositions issued by Imam Ali(a.s.) about meditation.The data were also analyzed with three methods of open, central and selective coding. The findings of the research showed that human nature, the desire for knowledge, responsibility and will are among the causal conditions of the phenomenon of contemplation, faith, amazement, the benefit of the heart, hearing and sight, the religion of Islam and the phenomenon of death are the background conditions of contemplation, the use of intelligence, limitations, and relationships. In Nahjal-Balagheh's view, mundaneness and impressionability are the interfering conditions of thinking. Questioning, tolerating ambiguity, comprehensiveness, consultation, avoiding excommunication and avoiding determinism of the results of thinking, among the strategies of thinking and knowledge of God, trust and friendship are consequences of thinking. The model of thinking presented by Nahjal-Balagheh, while incorporating most of the views raised in the matter of thinking, also put forward some aspects such as criticism of the originality of sense, criticism of the originality of reason, criticism of mathematical thinking, the comprehensiveness of wonder and the discussion of love, which is compared to Other models have distinguished and distinguished
Keywords: Imam Ali (A.S.), Meditation, Nahj Al-Balagheh, Qualitative Research, Foundation Data Method -
هدف
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته مادران دارای فرزند چند معلولیتی با ناگویی هیجانی بر بهبود افسردگی بود.
روش شناسی:
روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان چندمعلولیتی که فرزندشان مشغول به تحصیل در مدرسه استثنایی گل های شیراز در سال 1400-1401 بودند. از بین مادران، 30 مادر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. سپس پیش آزمون متغیرهای پژوهش به عمل آمد و مادران گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش بسته تدوین شده ناگویی هیجانی قرار گرفتند. بعد از اتمام آموزش دوباره یک پس آزمون از گروه های آزمایش و کنترل به عمل آمد. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های ناگویی هیجانی (تورنتو، 1994) و افسردگی (بک، 1961) گردآوری شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند گانه درون گروهی-بین گروهی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که برنامه آموزش ناگویی هیجانی باعث بهبود افسردگی در مادران کودکان چند معلولیتی شد.
بحث و نتیجه گیریبراساس یافته ها از آنجایی که برنامه تدوین شده در این پژوهش بر اساس تجربه های واقعی مادران کودکان چند معلولیتی بود و به طور اختصاصی برای این مادران تدوین شده است و ویژگی های روانسنجی برنامه توسط متخصصان این زمینه تایید شده و به نحوی هم به مسائل و مشکلات روانی مادران و هم مشکلات رفتاری کودکان پرداخته است، از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.
کلید واژگان: تجربه زیسته, افسردگی, ناگویی هیجانی, کودکان چند معلولیتیPurposeThe purpose of this research was to investigate the effectiveness of the educational package based on the lived experience of mothers with multi-disabled children with emotional dyslexia on the improvement of depression.
MethodologyThe method of this research was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the research includes all mothers with multi-disabled children whose children were studying in Golhai Shiraz exceptional school in 1400-1401. Among the mothers, 30 mothers were selected as available and were randomly assigned to an experimental group (15 people) and a control group (15 people). Then, the pre-test of the research variables was carried out and the mothers of the experimental group were trained for 12 sessions on alexithymia. After the completion of the training, a post-test of the experimental and control groups was conducted. Research data were collected through alexithymia (Toronto, 1994) and depression (Beck, 1961) questionnaires. The data were analyzed by intragroup-intergroup multiple covariance analysis.
FindingsThe results showed that the alexithymia training program improved depression in mothers of children with multiple disabilities.
ConclusionBased on the findings, since the program developed in this research was based on the real experiences of mothers of children with multiple disabilities, and it was developed specifically for these mothers, and the psychometric features of the program were confirmed by experts in this field, and in a way, it was related to the issues and it has addressed the psychological problems of mothers and the behavioral problems of children, it has been more effective.
Keywords: Lived Experience, Depression, Alexithymia, Children With Multiple Disabilities -
مقدمه
ناباروری، یکی از مشکلات مربوط به سلامت است که در حال حاضر حدود 20 درصد از زوجین در ایران را تحت تاثیر قرار داده است. هدف انجام پژوهش حاضر، بررسی شناسایی موانع و پیامدها زوجین نابارور ایرانی در حین درمان کمک باروری بود.
روش هاجهت بررسی این مهم از رویکرد کیفی و از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. با توجه به مبانی نظری و پیشینه ی پژوهش، از روش نمونه گیری هدفمند جهت مصاحبه با افراد استفاده شد. این مطالعه با استفاده از مصاحبه ی عمیق نیمه ساختاریافته با 32 (22 زن و 10 مرد) فرد نابارور انجام شده است. مصاحبه ها تا زمان رسیدن به اصل اشباع نظری و عدم استخراج و ظهور مفهوم جدید از داده ها ادامه پیدا کرد.
یافته هاموانع و راهبردها در مطالعه ی حاضر در 9 مضمون اصلی، 30 مضمون فرعی و 114 مضمون باز در مفهوم کلی «مسیری ناهموار برای درک حس مادری و پدری» دسته بندی شده است. پیامدها با کدهای فردی- درونی، جسمی، خانوادگی و زناشویی تعریف شدند. موانع نیز با کدهای اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، زوجی، اعتقادی و رخدادهای غیرقابل پیش بینی دسته بندی شدند.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که زوجین نابارور در حین درمان کمک باروری با مشکلات عدیده ای دست وپنجه نرم می کنند و پیامدهای مختلفی در طول درمان رخ می دهد. بنابراین، این افراد نیازمند توجه از طرف جامعه، خانواده و نظام های سلامت می باشند و نیاز است در طول درمان، نگاه چندجانبه ای به افراد وجود داشته باشد تا این مسیر با چالش کمتری طی شود.
کلید واژگان: ناباروری, درمان کمک باروری, پژوهش کیفیBackgroundInfertility is one of the health problems that currently affects about 20% of couples in Iran. The purpose of this study was to identify the obstacles and consequences of Iranian infertile couples during assisted reproductive treatment.
MethodsFor the investigation of this issue, a qualitative approach and a qualitative content analysis method were used. According to the theoretical foundations and background of the research, the purposeful sampling method was used to interview people. This study involved conducting semi-structured, in-depth interviews with 32 infertile individuals, 22 of whom were women and 10 were men. The interviews continued until reaching the principle of theoretical saturation and not extracting and emerging a new concept from the data.
FindingsObstacles and strategies in the present study are categorized into nine selective codes, 30 central codes, and 114 open codes in the general concept of an "uneven path to understanding the sense of motherhood and fatherhood". The consequences were defined by individual-internal, physical, family, and marital codes. Obstacles are also categorized by economic, socio-cultural, marital, religious codes, and unpredictable events.
ConclusionThe results showed that infertile couples struggle with many problems during fertility treatment, and various consequences occur during the treatment. Therefore, these people need attention from society, family, and health systems, and there is a need to have a multi-faceted view of people during the treatment so that this path is less challenging.
Keywords: Infertility, Assisted Reproductive Treatment, Qualitative Research -
زمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای تاثیر مثبت کودک بر خانواده در رابطه میان پذیرش روان شناختی و پذیرش کودک کم توان ذهنی بود.
روشاین پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمام مادران دارای کودک کم توان ذهنی سا کن شهر اصفهان در سال 1399 بودند که 200 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس، براساس نسبت تعداد نمونه به تعداد متغیرهای مستقل، انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامه تاثیر مثبت کودک بر خانواده بهر، مورفی و سامرز، 1992 ، مقیاس تحول زندگی LTS لی، هانگ و جو، 2014 و مقیاس پذیرش-عمل بوند، هایز و زیتل، 2011 بود. داده ها با تحلیل همبستگی و معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SMART_PLS3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد، پذیرش روان شناختی هم به صورت مستقیم و هم از طریق تاثیر مثبت کودک بر خانواده بر پذیرش کودک کم توان ذهنی اثر مثبت معنادار دارد (05 / P>0) ، همچنین تاثیر مثبت کودک بر خانواده با پذیرش کودک کم توان ذهنی رابطه مثبت معنا دار دارد .(05 / .P>0)
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش می توان گفت، مربیان مرا کز نگهداری از کودکان کم توان ذهنی با برگزاری جلساتی برای والدین به منظور افزایش پذیرش روان شناختی به پذیرش کودک کمک نمایند.
کلید واژگان: پذیرش روان شناختی, پذیرش کودک کم توان ذهنی, تاثیر مثبت کودک بر خانوادهBackground and purposeThe present study was to investigate the role of positive influence of the child on the family in the relationship between psychological acceptance and acceptance of the mentally retarded child.
MethodThis research was descriptive-correlation and structural equation modeling. The statistical population of this research was all mothers with mentally retarded children living in Isfahan city in 2019, and 200 people were selected through convenience sampling based on number of samples to number of independent variables. The data gathered using Kansas inventory of parental perceptions (Behr, Murphy, and Summers, 1992), life transition scale (Lee, Hong, and Ju, 2012), and Acceptance and action Questionnaire-II (Bond, Hayes, and Zettel, 2011) and analyzed by correlation analysis and structural equations analysis using SMART_PLS3 software.
FindingsThe results of the research showed that psychological acceptance both directly and through the positive effect of the child on the family has a significant positive effect on the acceptance of mentally retarded children (P<0.05). Also, the positive effect of the child on the family has a significant positive relationship with the acceptance of the mentally retarded child (P<0.05).
ConclusionBased on the findings of the research, it can be said that educators of childcare centers for mentally retarded children should help children's acceptance by holding meetings for parents in order to increase psychological acceptance.
Keywords: Acceptance Of The Intellectual Disabled Children, Positive Impact Of Child On The Family, Psychological Acceptance -
مقدمه
ترک مواد مخدر باعث رشد و تغییر در حوزه های مختلف زندگی از جمله مسیر شغلی می شود. پژوهش حاضر با هدف تبیین نحوه رشد مسیر شغلی و موانع آن یک سال پس از بازتوانی اعتیاد انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع تحلیل محتوای کیفی بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به سوءمصرف مواد یک سال پس از بازتوانی اعتیاد در شهرستان شهرکرد در سال 1400 بودند. براساس نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بر روی مشارکت کنندگان اجرا گردید و تا رسیدن به اشباع، تعداد 15 نفر انتخاب شدند. تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوا و بر اساس مراحل پیشنهادی گرانهایم و لاندمن انجام شد.
یافته هامیانگین و انحراف معیار شرکت کنندگان 6/42 ± 8/9 سال بود. تحلیل داده ها منجر به ظهور 3 مقوله اصلی رشد مسیر شغلی، پایداری بهبودی، موانع رشد مسیر شغلی و 15 مقوله فرعی شامل درمان بیماری اعتیاد، عزم و اراده، جبران گذشته، کسب اعتماد شغلی، یادگیری شغلی، تکامل شغلی، انگیزه درونی، اثربخشی و کاربرد برنامه انجمن معتادان گمنام، موقعیت مکانی خاص، حمایت بیرونی، مشکلات مالی، مشکلات جسمانی، عدم اعتماد، عدم خودباوری در شروع مسیر شغلی، سابقه کیفری شد.
نتیجه گیریلذا لازم است خدمات ویژه ای جهت مهارت آموزی و آموزش مهارت های شغلی ضروری را برای بازتوانان فراهم آورند و همچنین تسهیلات ویژه ی مالی برای راه اندازی کسب وکار توسط بانک ها به این افراد اختصاص داده شود.
کلید واژگان: اعتیاد, بازتوانی, رشد مسیر شغلی, پایداری بهبودی, موانع مسیر شغلیIntroductionQuitting drugs causes growth and change in different areas of life, including the career path. The present study was conducted with the aim of explaining the career path development and its obstacles one year after addiction rehabilitation.
Materials and methodsThis study was a qualitative content analysis. The statistical population was all people suffering from substance abuse one year after drug addiction rehabilitation in Shahrekord city in 1400. Based on purposeful and snowball sampling, semi-structured interviews were conducted on the participants and 15 people were selected until saturation was reached. Data analysis was done by content analysis based on the steps suggested by Granheim and Lundman.
ResultsThe mean and standard deviation of the participants was 9.8 ± 42.6 years. Data analysis led to the emergence of 3 main categories of career development, stability of recovery, barriers to career development and 15 sub-categories including treatment of addiction, determination and determination, compensation for the past, gaining job confidence, job learning, job development, internal motivation, effectiveness and Application of the Narcotics Anonymous program, specific location, external support, financial problems, physical problems, lack of confidence, lack of self-confidence in starting the career path, criminal record.
ConclusionTherefore, it is necessary to provide special services for skill training and training of necessary job skills for disabled people, and special financial facilities for starting a business should be allocated to these people by banks.
Keywords: Addiction, Rehabilitation, Career Growth, Sustainability Of Recovery, Career Path Obstacles -
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطهای نظریه ذهن در رابطه بین کارکردهای اجرایی با کیفیت زندگی و همدلی در کودکان بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کودکان (دختر و پسر) 8 تا 12 سال شهرستان میبد در سال تحصیلی 1400-1399 بود که تعداد 350 از آنان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و پرسش نامه های همدلی کودکان Auyeung و همکاران (2009)، کیفیت زندگی فرم والدین Varni و همکاران (2001)، کارکردهای اجرایی Coolidge (2002) و تئوری ذهن Hutchins (2012) فرم والدین را تکمیل نمودند. نتایج پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی بر نظریه ذهن، کیفیت زندگی و همدلی کودکان، تاثیر مستقیم معناداری دارد و هم چنین نظریه ذهن نیز بر کیفیت زندگی و همدلی کودکان، تاثیر مستقیم معناداری دارد. یافتهی دیگر نشان داد که نظریه ذهن، در رابطه بین کارکردهای اجرایی با کیفیت زندگی و همدلی کودکان، نقش واسطهای دارد. لذا میتوان نتیجه گرفت که بهبود کارکردهای اجرایی و تقویت نظریه ذهن میتواند منجر به افزایش کیفیت زندگی و همدلی در کودکان شود.کلید واژگان: کارکردهای اجرایی, نظریه ذهن, کیفیت زندگی, همدلیThe aim of the present study was to investigate the mediating role of mind theory in relation to executive functions with quality of life and empathy in children. The research method was descriptive-correlation modeling of structural equations. The statistical population included children (boys and girls) aged 6 to 12 years in Meybod city in the academic year 1400-1399, 350 of whom were selected by the available sampling method and completed the children's empathy questionnaires of Auyeung et al (2009), quality of life form of Varni et al (2001), Coolidge neuropsychological (2002) and Hutchins' Theory of Mind (2012) the parent form. The results showed that the research model is a good fit. Executive functions have a significant direct effect on the theory of mind, quality of life and empathy of children. Theory of mind also has a significant direct effect on the quality of life and empathy of children. Another finding showed that the theory of mind plays a mediating role in the relationship between executive functions and children's quality of life and empathy. Therefore, it can be concluded that by improving executive functions and strengthening the theory of mind, we can increase the quality of life and empathy in children.Keywords: Executive Functions, Theory Of Mind, Quality Of Life, Empathy
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته پریشانی روان شناختی در مبتلایان به کرونا انجام گرفت. جامعه ی آماری این پژوهش همه افراد مبتلا به کرونا استان اصفهان بودند که 14 نفر از آنان با بهره گیری از پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر و به صورت هدفمند که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند، انتخاب شدند. جمع آوری داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته صورت پذیرفت و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش کلایزی انجام پذیرفت که منجر به استخراج 3 مضمون اصلی «بهم ریختگی توان کاه»، «خطرزاهای روزافزون» و «غوغاهای درونی» و 15 مضمون فرعی شد. نتایج این پژوهش مشخص نمود که افراد مبتلا به کرونا نه تنها از نظر فردی، تجارب مرتبط با پریشانی روانشناختی را ادراک می نمایند بلکه از نظر خانوادگی و اجتماعی نیز درگیر شرایط ناخوشایندی می باشند که پریشانی روانشناختی را در آنها تشدید می نماید
کلید واژگان: تجربه زیسته, پریشانی روان شناختی, مبتلایان به کروناThe current study was conducted with the aim of investigating the lived experience of psychological distress in people with Corona. The statistical population of this research was all people infected with corona in Isfahan province, 14 of whom were selected using Kessler's Psychological Distress Questionnaire and in a purposeful way, who had the criteria to enter the research. The research data was collected using in-depth semi-structured interviews and the sampling continued until data saturation. The analysis of the research data was carried out using the Claysey method, which led to the extraction of 3 main themes of "disorder of straw power", "increasing dangers" and "internal commotion" and 15 sub-themes. The results of this research revealed that people with corona not only perceive experiences related to psychological distress from an individual point of view, but also from a family and social point of view, they are involved in unpleasant situations that aggravate psychological distress in them.
Keywords: Experience, Psychological Distress, Corona Patients -
مقدمه
افزایش قابل توجه میزان طلاق، پژوهشگران را برآن داشته تا برای پیدا کردن عوامل تاثیرگذار و راه حل های مناسب جهت مقابله با این آشفتگی ها و پریشانی های ناشی از آن اقدام کنند. کاهش پریشانی روانشناختی زوجین هم به بهبود روابط آن ها و هم به استحکام بنیان خانواده و به طبع آن سلامت جامعه منجر خواهد شد. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی نیاز به تعلق در ارتباط بین کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق انجام شد.
روش شناسی:
پژوهش حاضر، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن کلیه متقاضیان طلاق در نیم سال اول (بهار و تابستان) 1402 شهرستان مشهد تشکیل می دادند که برای طی کردن مراحل طلاق به مراکز مشاوره مورد تایید دادگستری مراجعه کرده بودند. از بین جامعه، 300 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مقیاس خانواده اصلی، پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر و مقیاس نیاز به تعلق بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق با یکدیگر رابطه مثبت دارند. همچنین نیاز به تعلق در ارتباط بین کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق، نقش میانجی دارد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که جهت کاهش پریشانی روانشناختی زوجین در آستانه طلاق، می توان از مداخلات مبتنی بر دلبستگی و تغییر نگرش افراد نسبت به روابط خانواده مبدا خویش و تخلیه هیجانی نسبت به آن ها استفاده کرد.
کلید واژگان: نیاز به تعلق, کیفیت خانواده مبدا, پریشانی روانشناختی, طلاقIntroductionThe significant increase in marital divorce has prompted researchers to find effective factors to deal with these disturbances and the resulting distress. Reducing the psychological distress in couples will lead to improvement of their relationships and the strength of the family foundation and thus the health of the society. This study aimed to investigate the mediating role of the need for belonging in the relationship between the quality of the family of origin and the psychological distress of women and men on the verge of divorce.
MethodsThe present study was a correlational study and the statistical population was all divorce applicants in Mashhad city, who referred to counseling centers approved by the judiciary. A total of 300 participants selected via available sampling method. The data collected using the Family of origin scale, Psychological Distress Questionnaire, and the Need for Belonging Scale and analyzed using Pearson correlation and structural equation.
ResultsThe findings showed that the quality of the family of origin and the psychological distress of women and men on the verge of divorce have a positive relationship with each other. Also, the need to belong plays a mediating role in the relationship between the quality of the family of origin and the psychological distress.
ConclusionRegarding the results, in order to reduce the psychological distress of couples on the verge of divorce, it is suggested to carry out interventions based on attachment and changing people's attitudes towards their family of origin and emotional discharge towards them.
Keywords: Need To Belong, Quality Of The Family Of Origin, Psychological Distress, Divorce -
تحمل پریشانی از عوامل تاثیرگذار بر خودمدیریتی بیماران دیابتی است. این پژوهش به منظور تعیین نقش میانجی پذیرش خود در ارتباط بین خودشکوفایی، تعالی خود و تحمل پریشانی در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بوده و با روش تحلیل مسیر انجام گرفت. به این منظور 207 پرسشنامه به روش در دسترس در بیماران دیابتی نوع دو ساکن استان یزد اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تحمل پریشانی Simons & Gaher و مقیاس تکامل وجودی Loonstra بود. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر در نرم افزار AMOS 24 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که پذیرش خود با تحمل پریشانی (001/0 > P و 24/0 r =)، خودشکوفایی با تحمل پریشانی (01/0 > P و 22/0 r =) و تعالی خود با تحمل پریشانی (05/0 > P و 23/0 r =) ارتباط معنی دار مثبتی دارند. همچنین پذیرش خود نقش میانجی معنی داری در رابطه بین خودشکوفایی و تحمل پریشانی (01/0>p) و نیز تعالی خود و تحمل پریشانی (05/0>p) بازی می کند. میزان تحمل پریشانی فرد دیابتی تا 22 درصد توسط عوامل خودشکوفایی، تعالی خود و پذیرش خود قابل پیش بینی بود (01/0>p). نتایج نشان داد افراد مبتلا به دیابت نوع دو که پذیرش خود، تعالی خود و خودشکوفایی بالاتری دارند، تحمل پریشانی بالاتری داشته اند. بنابراین پیشنهاد می شود که مراکز بهداشتی-درمانی به آموزش های روان شناختی جهت ارتقاء خودشکوفایی، تعالی خود و بطور خاص پذیرش خود در بیماران دیابتی توجه ویژه ای داشته باشند.کلید واژگان: بیماران دیابتی, پذیرش خود, تحمل پریشانی, تعالی خود, خودشکوفاییIntroductionDiabetes is a chronic and costly disease that has a high prevalence throughout the world, Iran, and specifically in Yazd province. Considering the heavy psychological and economic costs of diabetes and its complications, it is important to pay attention to all the factors that can increase diabetes self-management. Since self-management is the main key to controlling diabetes and postponing the occurrence of diabetes complications, it is valuable to pay attention to distress tolerance and its affecting factors as one of the significant factors in diabetes self-management. Self-acceptance, self-actualization, and self-transcendence are proposed as three psychological factors that seem to improve people's distress tolerance. But evidence shows that self-acceptance can play a mediating role in the relationship between self-actualization, self-transcendence and distress tolerance in type 2 diabetic patients; however, few studies have investigated the relationship between these variables in diabetic people, which shows the necessity of conducting more studies. MethodThis is a descriptive-correlational study, performed using path analysis. A total of 207 questionnaires were administered by the available sampling method to type 2 diabetic patients living in Yazd province. The data was gathered using the Distress Tolerance Scale (Simmons & Gaher, 2005) and the Existential Fulfillment Scale (Loonstra, 2007). The Existential Fulfillment Scale is composed of three subscales: self-acceptance, self-actualization, and self-transcendence. The correlation and structural equation analysis were conducted to analyze the data using SPSS-23 and AMOS-24 software, respectively. ResultsThe results showed that self-acceptance, self-actualization, and self-transcendence have a significant positive relationship with distress tolerance in diabetic patients. In other words, self-actualization has a positive and direct effect on distress tolerance (r =.22, p<.01), self-transcendence has a direct and significant effect on distress tolerance (r =.23, p<.05), and the direct effect of self-acceptance on distress tolerance is statistically positive and significant (r =.24, p<.001). The data also revealed that self-actualization has a direct and positive effect on self-acceptance (β=.29, p<.001), and the direct effect of self-transcendence on self-acceptance is statistically positive and significant (β=.21, p< 0.01). Also, self-acceptance plays a mediating role in the relationship between self-actualization and distress tolerance (Sobel test = 2.72, p<.01), and self-acceptance has a mediating role in the relationship of self-transcendence with distress tolerance (Sobel test = 2.45, p<.05) in diabetics. The distress tolerance of diabetic patients can be predicted up to 22% by the sum of self-actualization, self-transcendence, and self-acceptance (p<.01). ConclusionThe results showed that individuals with type 2 diabetes who have higher self-acceptance, self-actualization, and self-transcendence show higher distress tolerance. Considering the mediating role of self-acceptance in the proposed model, it is suggested that by trying to promote the self-actualization and self-transcendence of diabetic patients, their self-acceptance of diabetics is improved. Higher self-acceptance, in turn, leads to greater distress tolerance and ultimately better diabetes self-management.Keywords: Diabetic Patients, Distress Tolerance, Self-Acceptance, Self-Actualization, Self-Transcendence
-
مقدمه
از جمله دغدغه های اصلی معلولین و خانواده های آنها، مسئله ی اشتغال این افراد می باشد که بررسی همه جانبه ی آن مورد تاکید بسیاری از متخصصین حوزه مشاوره می باشد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفی موانع اشتغال معلولین مرد جسمی- حرکتی انجام گرفت.
روش کارپژوهش حاضر به لحاظ ماهیت از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی و به لحاظ اجرا به روش تجربه زیسته انجام شده است. جامعه پژوهش حاضر کلیه ی معلولین جسمی- حرکتی شهر یزد در سال 1401 بودند. در این پژوهش نمونه آماری به روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس از میان جنس مردان انتخاب شد. حجم نمونه تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه داشت و در نهایت 12 مصاحبه انجام شده است. به منظور تحلیل داده ها از روش کدگذاری به روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شده است.
یافته هانتایج حاصل از مصاحبه ها نشان داد که موانع اشتغال معلولین در سه مضمون اصلی 1.محیط و اجتماع 2.خانواده 3.فردی و درونی قابل بررسی است. همچنین، در خصوص موانع اشتغال معلولین جسمی- حرکتی 18 مضمون فرعی شناسایی شد.
نتیجه گیریبا توجه به تفاوت های ویژه ای که در معلولیت ها مشاهده می شود، این افراد با موانع بسیاری در زمینه اشتغال مواجه هستند که در این نوشتار به بررسی آنها پرداخته شده است بنابراین به منظور کاهش موانع اشتغال معلولین نیازمند برنامه ریزی ساختاری و کاربردی در سطوح مختلف هستیم که این امر تحقق یابد.
کلید واژگان: کلیدواژه ها: معلولین جسمی- حرکتی, اشتغال, موانعIntroductionOne of the primary concerns for individuals with disabilities and their families is the issue of employment. This concern is emphasized by many counseling experts. With this in mind, the current study aims to qualitatively investigate the barriers to employment for physically-motor disabled men.
MethodsThis research is qualitative in nature, utilizing a phenomenological approach. The study was conducted using the method of lived experience. The population of interest consisted of all individuals with physical-motor disabilities in Yazd city in 2022. The sample for this research was selected from men using targeted and accessible sampling. The sample size continued until data saturation was reached, resulting in 12 interviews. The data was analyzed using the seven-step Claizey coding method.
ResultsThe interviews revealed three main themes related to the barriers to employment for people with disabilities: 1) environmental and societal factors, 2) family factors, and 3) individual and internal factors. Additionally, 18 sub-themes were identified regarding the employment barriers for individuals with physical-motor disabilities.
ConclusionDue to the unique challenges faced by individuals with disabilities, many obstacles exist in the realm of employment. This article investigates and highlights these obstacles. In order to mitigate the barriers to employment for people with disabilities, a program is needed. Structural and functional planning at various levels is necessary to address this issue.
Keywords: Physically-Motor Disabled, Employment, Barriers -
مقدمه و هدف
افزایش پدیده مهاجرت در جوامع معاصر، تغییرات اجتماعی گسترده و چالش های تازه ای را در این جوامع به دنبال داشته است. آموزش مهاجران و به ویژه کودکان، یکی از راهبردهای موثری است که می تواند از چالش ها و پیامدهای منفی تغییرات اجتماعی پیشگیری نماید. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه قصه گویی بر اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی دانش آموزان مهاجر افغان انجام شد.
روش و داده ها:
روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پایه اول ابتدایی مهاجر شهرستان اردکان تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 24 نفر بودند که به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 12 نفر) گمارش شدند. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 11 جلسه، در جلسات آموزشی مهارت های ارتباطی که به شیوه قصه گویی ارائه شد، شرکت کردند و گروه کنترل در طول دوره آزمایش هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار اندازه گیری فهرست رفتاری کودک (CBCL) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی (SSRS) بود. هر دو گروه، یک بار قبل از اجرای پژوهش، یک بار پس از آن و همچنین یک بار در فاصله دو ماه پس از اجرا، مورد سنجش قرار گرفتند.
یافته هااطلاعات پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس همراه با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش بعد از آموزش به طور معنی داری بهتر از دانش آموزان گروه کنترل شده و این بهبود در مرحله پیگیری نیز پایدار بود (01/0>p).
بحث و نتیجه گیریاین یافته نشان می دهد در صورت آموزش مهارت های ارتباطی به کودکان مهاجر افغان می توان با افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش اختلال های رفتاری در آن ها کمک نمود و زمینه ادغام اجتماعی- فرهنگی آن ها را تسهیل نمود.
پیام اصلی:
آموزش مهارت های ارتباطی به روش قصه گویی به عنوان روشی غیردارویی، آسان، مقرون به صرفه، در دسترس و مورد علاقه کودکان برای بهبود اختلال های رفتاری و مهارت های اجتماعی دانش آموزان مهاجر افغان کاربردی است. با تقویت مهارت های ارتباطی می توان به بهبود مهارت های اجتماعی و رفتاری کودکان مهاجر افغان امید داشت و زمینه لازم را برای ادغام اجتماعی مهاجران در جامعه مقصد فراهم کرد.
کلید واژگان: دانش آموزان مهاجر افغان, قصه گویی, اختلال های رفتاری, مهارت های ارتباطی, مهارت های اجتماعیBackground and aimMigration is a phenomenon that affects contemporary societies and causes social changes and challenges. One of the strategies to cope with these challenges is to educate immigrants, especially children, who are more vulnerable to behavioral and social problems. Communication skills are essential for the development and integration of immigrant children. This study aimed to determine the effectiveness of teaching communication skills through storytelling on behavioral disorders and social skills of Afghan immigrant students in Ardakan city.
Data and methodThe study used a semi-experimental design with pre-test, post-test and follow-up to compare the behavioral disorders and social skills of 24 first grade elementary school students who participated in 11 sessions of communication skills training through storytelling with a control group that received no intervention. The measurement tools were Child Behavior Checklist (CBCL) and Social Skills Rating System (SSRS).
FindingsThe findings showed that the experimental group had significantly lower behavioral disorders and higher social skills than the control group after the intervention and in the follow-up phase (p<0.01).
ConclusionThe results suggest that communication skills training through storytelling is a useful method for improving the behavioral and social skills of Afghan immigrant students and facilitating their socio-cultural integration.
Key Message:
Based on the findings of the research, it can be concluded that teaching communication skills through storytelling as a non-medicinal, easy, affordable, accessible and favorite method for children to improve the behavioral disorders and social skills of Afghan immigrant students is practical. By improving communication skills, we can hope to improve the social and behavioral skills of Afghan immigrant children and provide necessary contextes for their social integration in destination society.
Keywords: Communication Skills, storytelling, Behavioral Disorders, Social skills, Afghan Immigrant Students -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی طرحواره های ناسازگار و ابراز گری هیجانی در ارتباط بین ترومای کودکی و صمیمیت جنسی در زنان خانواده های کم درآمد انجام شد.
روشاین پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی بود که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان خانواده های کم درآمد تحت پوشش کمیته امداد شهر اصفهان بود که 209 نفر از آنان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های صمیمیت جنسی بطلانی، احمدی و بهرامی (1389)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1994)، ترومای کودکی برنشتاین و فنیک (1998) و ابرازگری هیجانی کینگ و آمونز (1990) پاسخ دادند. داده های پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی به ویژه مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد ترومای کودکی به طور مستقیم بر صمیمیت جنسی زنان متاهل خانواده های کم درآمد تاثیر معنی داری ندارد (05/0<P)؛ ولی بر ابرازگری هیجانی و حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه به صورت معنی داری موثر است (01/0>P). همچنین، از بین حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه، فقط حوزه گوش بزنگی و بازداری بر ابرازگری هیجانی تاثیر مستقیم معنی داری دارد و ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی تاثیر معنی دار دارد (01/0>P). علاوه بر این، ترومای کودکی تنها به واسطه حوزه گوش بزنگی و بازداری و ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی تاثیر غیرمستقیم معنی داری دارد (01/0>P). از سوی دیگر، ترومای کودکی ازطریق تاثیرگذاری بر ابرازگری هیجانی بر صمیمیت جنسی اثرگذار است (01/0>P).
نتیجه گیریبنابراین، ترومای کودکی می تواند بر صمیمیت جنسی به واسطه تاثیرگذاری بر حوزه گوش بزنگی و بازداری و ابرازگری هیجانات اثرگذار باشد. توجه به عوامل ذکر شده می تواند به ارتقاء سطح صمیمت جنسی زنان کمک نماید.
کلید واژگان: ابرازگری هیجانی, ترومای کودکی, صمیمیت جنسی, طرحواره های ناسازگار اولیهPurposeThe present study was conducted with the purpose of investigating the mediating role of maladaptive schemas and emotional expression in the relationship between childhood trauma and sexual intimacy in women from low-income families.
MethodsThis research was a descriptive-correlational research that was performed by structural equation modeling. The statistical population of the research included all women from low-income families under the coverage of Isfahan City Relief Committee, 209 of whom were selected by convenience sampling method and answered the questionnaires of sexual intimacy Batlani, Ahmadi and Bahrami (2010), Early maladaptive schemas Young (1994), Child Trauma Bernstein and Fink (1998), and Emotional Expressiveness of King & Emmones (1990). Research data were analyzed at two levels of descriptive and inferential statistics, especially structural equation modeling.
ResultsThe findings showed that childhood trauma doesn’t significant effect on the sexual intimacy of married women in low-income families (P>0/05); but it has a significant effect on emotional expression and areas of early maladaptive schemas (P<0/01). Also, among the domains of early maladaptive schemas, only the domain of listening and inhibition has a significant direct effect on emotional expression and emotional expression also has a significant effect on sexual intimacy (P<0/01). In addition, childhood trauma has a significant indirect effect on sexual intimacy only through the domain of deafness and inhibition and emotional expression (P<0/01). On the other hand, childhood trauma affects sexual intimacy by affecting emotional expression (P<0/01).
ConclusionTherefore, childhood trauma can have an effect on sexual intimacy by influencing the field of listening and inhibiting and expressing emotions. Paying attention to the mentioned factors can help improve the level of sexual intimacy of women.
Keywords: sexual intimacy, Childhood Trauma, early maladaptive schemas, Emotional Expressiveness -
نوجوانی از بحرانی ترین دوره های زندگی می باشد. و بیشترین ناسازگاری های رفتاری، از جمله گرایش به رفتار های پر خطر در این دوره نمود می یابد. این پژوهش با هدف پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس سبک های هویتی و نظارت والدین در نوجوانان با نقش واسطه ی خودکارآمدی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهرستان کوهپایه در سال تحصیلی 1400 بود. تعداد 260 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس های خطر پذیری نوجوانان ایرانی، سبک های هویت بروزنسکی، نظارت والدینی سینگر و خودکارآمدی عمومی شرر بود. تحلیل آماری داده ها، از روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر انجام شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد سبک هویت هنجاری، نظارت والدین و خودکارآمدی بر رفتارهای پرخطر به صورت مستقیم اثر داشت. نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که متغیر خودکارآمدی نقش میانجی در رابطه بین نظارت والدین، سبک هویتی با رفتارهای پرخطر ایفا کرد. در نتیجه، برنامه ریزی نهادهای مربوطه و آموزش والدین، با توجه به نقش مهم نحوه ی نظارت والدین، سطح خودکارآمدی و سبک هویتی نوجوان در بروز رفتارهای پرخطر ضروری است.کلید واژگان: خودکارآمدی, رفتارهای پرخطر, سبک های هویتی, نظارت والدینAdolescence is one of the most critical periods of life. The most behavioral inconsistencies, including the tendency to risky behaviors, appear in this period. This research aimed at predicting high-risk behaviors based on identity styles and parental monitoring in adolescents with the role of self-efficacy as a mediator. The research design was descriptive-correlational. The population included all secondary school students of Kohpayeh city in the academic year of 2022. By multi-stage cluster random sampling, 260 people were selected as a sample. The research tools were risk-taking scales for Iranian teenagers, Brozensky's identity styles, Singer's parental monitoring and Sherer's general self-efficacy. Statistical analysis of the data was done by Pearson correlation method and path analysis. The results of path analysis showed that normative identity style, parental monitoring and self-efficacy had direct effects on high-risk behaviors. The results of the bootstrap test showed that the self-efficacy variable played a mediating role in the relationship between parental monitoring of identity style and risky behaviors. As a result, it is recommended to plan relevant institutions and educate parents, considering the important role of parental monitoring, self-efficacy level and adolescent's identity style in the occurrence of high-risk behaviors.Keywords: adolescence, Identity Styles, parental Monitoring, risky behaviors, self-efficacy
-
مقدمه
خودکشی مشکلی جدی در حوزه سلامت و دهمین علت مرگ و میر می باشد؛ به نحوی که در هر 11 دقیقه، یک نفر در جهان بر اثر خودکشی جان خود را از دست می دهد. خودکشی، پدیده پیچیده ای است که عوامل فردی، عاطفی، اجتماعی، روانی و ژنتیکی در آن دخیل می باشد. افرادی که اقدام به خودکشی می کنند، تجارب زیسته متفاوتی دارند. از آن جایی که اقدام به خودکشی ناموفق، در زنان بیشتر از مردان است و یکی از عوامل خطر مهم برای خودکشی در آینده به شمار می رود، پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته عاطفی زنان اقدام کننده به خودکشی انجام شد.
روش هابرای انجام این مطالعه، از بین کلیه زنان اقدام کننده به خودکشی که به اورژانس اجتماعی شهرستان میبد مراجعه کرده بودند، 9 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختار یافته انجام گردید و داده ها به روش هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اعتماد و اعتبار تحقیق بر اساس معیارهای «انتقال پذیری، اطمینان پذیری، تایید پذیری و باورپذیری» بود.
یافته هایافته های حاصل از تجربیات عاطفی شامل هفت مقوله اصلی «تجربه خیانت زوجین، تجربه مشکلات زناشویی، روش های مقابله ای ناکارامد هیجان مدار، تجربه احساس منفی، تجربه فقدان گرمی و حمایت از سوی خانواده، تجربه اختلاف زناشویی والدین و تجربه آزار جنسی در دوران کودکی و نوجوانی» و 15 مقوله فرعی بود.
نتیجه گیریاغلب زنانی که اقدام به خودکشی می کنند، تجربه آزار جنسی، جسمی و عاطفی در کودکی و نوجوانی خود دارند. بنابراین، لازم است اجرای برنامه های حمایتی و آموزشی در جهت پیشگیری و کاهش آسیب های ناشی از تجارب آزار جنسی، جسمی و عاطفی برای زنان، در اولویت مراکز بهداشتی، درمانی و آموزشی قرار گیرد.
کلید واژگان: اقدام به خودکشی, تجربه زیسته, تجربیات عاطفی, زنانBackgroundSuicide is a serious problem in the field of public health and is currently the tenth leading cause of death worldwide. Shockingly, statistics show that every 11 minutes, one person loses their life to suicide. Suicide is a complex phenomenon involving individual, emotional, social, psychological, and genetic factors. People who commit suicide have diverse lived experiences. Since unsuccessful suicide attempts are more common in women than men and it is one of the important risk factors for future suicide, the purpose of this study was to investigate the emotional lived experiences of women who have attempted suicide.
MethodsTo conduct the present study, from all women attempting to commit suicide who had referred to the Social Emergency of Meybod City, Iran, 9 people were selected using purposive sampling. In order to collect data, semi-structured interviews were conducted, and data analysis was performed using the 7-step Claizian method. The reliability and validity of this research were based on the criteria of "transferability, reliability, verifiability, and authenticity".
FindingsThe findings from emotional experiences included 7 main categories: "experience of spouse betrayal", "experience of marital problems", "emotional inefficient coping methods", "experience of negative feelings", "experience of lack of warmth and support from the family", "experience of parental marital discord", and "experience of sexual abuse in childhood and adolescence" and 15 subcategories.
ConclusionMost women who commit suicide have experienced sexual, physical, and emotional abuse during their childhood and adolescence. Therefore, it is necessary to prioritize the implementation of support and educational programs aimed at preventing and reducing the harm caused by experience of sexual, physical, and emotional abuse for women in health, medical, and educational centers.
Keywords: Attempted suicide, Lived experience, Emotional experiences, Women -
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بینش شناختی، فداکاری در رابطه، دوسوگرایی در ابراز هیجان با نگرش به خیانت زناشویی در زنان و مردان متاهل انجام شد. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و از نوع همبستگی بود. جامعه این پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان متاهل شهر اصفهان درسال1400 بود. در این پژوهش310 نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. متغیرها با پرسشنامه های بینش شناختی ((Beck et al., 2004 فداکاری در رابطه (Vanlong at el., 1997) و دوسوگرایی در ابراز هیجان (King & Emmons., 1990) پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی (Whatley, 2008) موردبررسی قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار amos-24،spss-26 استفاده شد. یافته ها نشان داد دوسوگرایی در ابراز هیجان با نگرش مثبت به خیانت زناشویی رابطه مثبت معنی دار و با فداکاری در رابطه همبستگی منفی معنی دار داشت (001/0>P). بینش شناختی و فداکاری در رابطه با نگرش مثبت به خیانت زناشویی، رابطه منفی معنی دار داشتند. نتایج معادلات ساختاری نشان داد که دوسوگرایی در ابرازهیجان و فداکاری در رابطه نقش میانجی معنی داری ارتباط بین بینش شناختی و فداکاری در رابطه داشتند (001/0>P). این یافته ها نشان می دهد زمانی که افراد به بینش شناختی دست پیدا می کنند با آگاهی کامل رفتار، نگرش و هیجانات خود را مورد بررسی و اصلاح قرار می دهند، بنابراین به روش صحیح و درزمان مناسب هیجانات خود را ابراز می کنند و برای پایداری روابط زناشویی خود، به نفع دیگری از خواسته های خود چشم پوشی و فداکاری می کنند که نتیجه آن نگرش منفی نسبت به خیانت است.
کلید واژگان: بینش شناختی, نگرش به خیانت, فداکاری, هیجانThis study aimed to investigate the relationship between cognitive insight, sacrifice in the relationship, ambivalence over emotional expression and attitude towards marital infidelity in male and femail married. This is an applied and correlational study. The population included all the married students of Isafahan Universitues in 2021. A total of 310 participants were selected using available sampling method. The data were ghathered using cognitive insight questionnaires (Beck et al., 2004), sacrifice in the relationship (Vanlong et al., 1997) and ambivalence in emotional expression (King & Emmons., 1990) and attitude toward marital infidelity scale (Whatley, 2008) and were analyzed using structural equation modeling via Amos-24, SPSS-26 software. The findings showed that ambivalence in expressing emotion had a significant positive relationship with a positive attitude towards marital infidelity and a significant negative correlation with sacrifice (p<.01). Cognitive insight and sacrifice had a significant negative relationship with the positive attitude towards marital infidelity. Sacrifice in the relationship also had a negative correlation with the positive attitude towards marital infidelity. The results of the path analysis showed that ambivalence in expressing emotion and self-sacrifice in the relationship had a significant mediating role between cognitive insight and sacrifice (P<.01). These findings show that when people achieve cognitive insight, they examine and correct their behavior, attitudes and emotions. Therefore, they express their emotions in the right way and at the right time; for their marital relations, they ignore and sacrifice their desires for the benefit of their spouse, which results in a negative attitude towards infidelity.
Keywords: Cognitive Insight, Attitude towards Marital Infidelity, Sacrifice, Emotion -
زمینه و هدف
جوامع همواره در تلاش برای تحلیل بزهکاری با هدف کاهش نرخ ارتکاب جرم در جامعه بوده اند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مدیریت خودگویی مبتنی بر افکار جنایی در نگرش به بزهکاری و افکار خودآیند منفی زندانیان بود.
روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه ی زندانیان مرد زندان شهرستان اردکان بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه 15 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. هر دو گروه قبل و بعد از اجرای پژوهش، به پرسشنامه های نگرش به بزهکاری فضلی (1389) و افکارخودآیند منفی هولان و کندال (1980) پاسخ دادند. پایایی پرسشنامه ی نگرش به بزهکاری برای نگرش مثبت به رفتارهای بزهکارانه 0/71 و برای نگرش منفی به رفتارهای بزهکارانه 0/77 گزارش شده و روایی محتوایی آن نیز مورد بررسی و تایید قرار گرفته است. آلفای کرونباخ پرسشنامه افکارخودآیند 0/97 و روایی آن نیز تایید شده است. آموزش مدیریت خودگویی مبتنی بر افکار جنایی در 8 جلسه به اعضای گروه آموزش داده شد، اما گروه گواه در طول این مدت هیچگونه مداخله ای دریافت نکرد. در پایان نیز داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.
یافته هاآزمون تحلیل کوورایانس نشان داد که پس از دریافت آموزش مدیریت خودگویی مبتنی بر افکار جنایی، نمرات شرکت کنندگان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون، در نگرش مثبت به بزه کاری و افکار خودآیند منفی کاهش و در نگرش منفی نسبت به بزهکاری به طور معنی داری افزایش یافته بود. در حالی که در گروه گواه تغییر معنی داری در مرحله پس آزمون در مقایسه با مرحله پیش آزمون رخ نداده بود. به عبارتی دیگر، مقادیر F نشان می داد که آموزش مدیریت خودگویی مبتنی بر افکار جنایی بر کاهش نگرش مثبت به بزهکاری (51/18 =F) و افکار خودآیند منفی (39/70 =F) و بر افزایش نگرش منفی به بزهکاری (38/92 =F) موثر واقع شده و فرضیه های پژوهش تایید شدند (0/05>p).
نتایجآموزش مدیریت خودگویی می تواند به عنوان یکی از مداخلات موثر در خصوص کاهش نرخ جرم در زندانیان مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، اگر در انتخاب محتوای آموزش های ارائه شده به زندانیان، مدیریت خودگویی مبتنی بر افکار جنایی در نظر گرفته شود، می توان انتظار داشت که از تمایل زندانیان نسبت به جرم کاسته شده و یکی از اهداف سازمان زندان های کشور که همان اصلاح و تربیت زندانیان است، محقق گردد.
کلید واژگان: مدیریت خودگویی, افکار جنایی, نگرش به بزهکاری, افکار خودآیند منفی, زندانیانField and AimsSocieties have always been trying to analyze delinquency with the aim of reducing the crime rate in society. The purpose of this research was to determine the effectiveness of self-talk management training based on criminal thoughts in the attitude towards delinquency and negative spontaneous thoughts of prisoners.
MethodThe present study was a semi-test with pre-test-post-test and certificate group. The statistical population consisted of all male prisoners of Ardakan prison, which, using available sampling method, selected 30 people as a sample and was randomly replaced in two groups (experiments and witnesses). Both groups responded to attitude questionnaires (2010) and Hollan and Kendall (1980). The reliability of an attitude to delinquency for positive attitudes to delinquency behaviors of 0.71 and for negative attitudes to 0.77 delinquency behaviors has been reported and its content validity has been reviewed and confirmed. Alpha Cronbach's alpha Questionnaire is 0.97 and its validity has also been confirmed. Criminal thought management tutorials were taught to the members of the group at 8 sessions. But the certificate group did not receive any intervention during this period. In the end, the data were analyzed by the multiplicity of covariance analysis.
FindingsThe Quurians Analysis Test showed that after receiving self -management -based self -management training, experimental group participants' scores in the post -test phase, decrease in positive attitudes to delinquency and negative thoughts and in negative attitudes toward delinquency have increased significantly Was. Whereas in the testimony group there was no significant change in the post -test phase compared to the pre -test phase. In other words, the values of F showed that self -management training based on criminal thoughts on reducing positive attitudes to delinquency (F = 51/18) and negative self -thoughts (F = 39/70) and increased negative attitudes to delinquency (92/ 38 = f) and the research hypotheses were confirmed (P <0.05).
Conclusionself-talk management training can be used as one of the effective interventions to reduce crime rates in prisoners. Also, if the content of the teachings provided to prisoners is considered a criminal -based self -management, it can be expected that the prisoners' willingness to be reduced and one of the goals of the Prisons Organization, which is the reform of the prisoners, will be achieved.
Keywords: Self-Talk Management, Criminal Thoughts, attitudes to delinquency, negative self -thoughts, Prisoners -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 75 (پاییز 1402)، صص 461 -481پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه تعارض کار خانواده و طرحواره عشق با نگرش به روابط فرازناشویی زوجین هردو شاغل انجام شد. روش پژوهش هم بستگی از نوع مدل یابی معادله های ساختاری بود. جامعه آماری زوجین هردو شاغل شهر تهران بودند. حجم نمونه 212 نفر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس هوش هیجانی شات، مقیاس تعارض های کار خانواده کارلسون، مقیاس طرحواره عشق سینگلس و مقیاس نگرش به روابط فرازناشویی مارک واتلی بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و AMOS-24 انجام شد. یافته ها نشان داد تعارض کار-خانواده و طرحواره عشق بی ثبات بر متغیر نگرش به روابط فرازناشویی، مثبت و معنا دار بود. اثر طرحواره عشق ایمن و هوش هیجانی بر متغیر نگرش به روابط فرازناشویی، منفی و معنادار بود، ولی طرحواره عشق چسبنده بر متغیر نگرش به روابط فرازناشویی، معنادار نبود. اثر طرحواره عشق ایمن، طرحواره عشق بی ثبات و تعارض کار خانواده بر نگرش به روابط فرازناشویی با نقش میانجی هوش هیجانی معنادار بود. طرحواره عشق چسبنده بر نگرش به روابط فرازناشویی، معنا دار نبود. زمانی که تعارض کار خانواده پدید می آید، فشار ناشی از یک نقش، بر کارکرد شخص در نقش دیگر اثر می گذارد.کلید واژگان: طرحواره عشق, روابط فرازناشویی, هوش هیجانی, تعارض کار-خانوادهThis study to examines the mediating role emotional intelligence can play in the rela-tionship between work-family conflict and love schema with respect to the extram-arital relationships among couples who both work. The research method was corr-elation of structural equation modeling. The statistical population was all couples were both employed in Tehran. The sample size was 212 people who were selected by available sampling method. The research tools included Schott's Em-otional Intelligence Scale, Carlson's Work -Family Conflict Scale, Singles' Love Schema Scale, and Mark Whatley's Atti-tude Scale towards Extramarital Relation-ships. Data analysis was done using SPSS-26 and AMOS24 software. The results showed a significant positive relationship between work-family conflict and unst-able love schema on the attitude toward extramarital relationships. The effect of safe love schema, unstable love schema, and work-family conflict on attitudes tow-ard extramarital relationships with respect to the mediating role of emotional intelli-gence was significant. The clingy love schema on attitudes toward extramarital relationships was not significant. The results showed that work-family conflict and love schema are good explanations for extramarital relationships in working cou-ples and emotional intelligence can play a suitable mediating role. When work-fami-ly conflict occurs, the pressure caused by one role affects the person's performance in another role.Keywords: love schema, xtramarital relationships, Emotional intelligence, work-family conflict- Family
-
اختلال بیش فعالی-نقص توجه ازجمله اختلالاتی است که منجر به بروز مشکلات متعددی برای کودکان مبتلا می شود، درمان های متعددی نیز برای بهبود این اختلال پیشنهادشده، اما پرداختن به درمان های غیردارویی که فاقد عوارض جانبی باشد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش اثربخشی تیاتردرمانی بر پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی - نقص توجه موردبررسی قرارگرفته. از طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون همراه با گروه کنترل و آزمون پیگیری برای اجرای این مطالعه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجه شهر رفسنجان بود که ازاین بین تعداد 16 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان اعضا نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه 8 نفره آزمایش و کنترل جای گذاری شدند. اعضای گروه آزمایش در جلسات گروهی تیاتردرمانی شرکت کردند، درحالی که برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی شهیم (1385) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از آزمون واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که میزان پرخاشگری گروه آزمایش پس از انجام مداخله ی تیاتردرمانی و همچنین بعد از گذشت یک ماه (مرحله پیگیری)، نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود. (001/0>P) بنابراین می توان نتیجه گرفت که تیاتر درمانی موجب کاهش میزان پرخاشگری در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی - نقص توجه می شود.کلید واژگان: فعالی, پرخاشگری, تئاتردرمانی, نقص توجهAttention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the disorders that causes many problems for children. Numerous treatments have been suggested to improve this disorder, but this is so important to use non-pharmacological treatments that have no side effects. In this study, the effectiveness of theater therapy on aggression in children with attention deficit hyperactivity disorder was investigated. A quasi-experimental design of pre-test-post-test with control group and follow-up test was used. The statistical population included all children with attention deficit hyperactivity disorder in Rafsanjan City, which 16 children were selected by using available sampling method and were randomly dividedin experimental and control groups. The experimental group participated in theater therapy group sessions, while the control group received no intervention. Data gathered by using Shahim Elementary School Aggression Questionnaire, at three phases: pre-test, post-test and follow-up. Analysis of variance with repeated measurment was used to analyze the data. The results showed that the aggression of the experimental group had decreased compared to the control group after the intervention and also after one month (follow-up stage). Therefore, it can be concluded that theater therapy reduces the rate of aggression in children with attention deficit hyperactivity disorder.Keywords: Aggression, attention deficit, hyperactivity, Dramatherapy
-
کیفیت خواب پایین یکی از شایع ترین چالش هایی که سالمندان با آن مواجه هستند. با توجه به تغییرات متعددی که در دوران سالمندی به وجود می آید، انجام برخی ورزش ها برای سالمندان با محدودیت همراه است. یوگا می تواند به عنوان گزینه ای مناسب برای هرکس، در هر سنی و با هر شرایط فیزیکی برای بهبود کیفیت خواب سالمندان عنوان شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی یوگا بر کیفیت خواب سالمندان انجام شد. روش مطالعه حاضر نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه، شامل کلیه سالمندان مرد مراکز توانبخشی روزانه سالمندان شهر اشکذر در سال 1398 بود که از میان آنها 30 نفر مرد سالمند (65 تا 80 سال) طبق نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج مطالعه انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه 15 نفر) تقسیم شدند. ابزار گرداوری داده ها آزمون کیفیت خواب پیترزبورگ بود. گروه آزمایش به مدت 12 هفته و هر هفته 2 جلسه به مدت 90 دقیقه در مرکز توانبخشی روزانه سالمندان مورد مداخله یوگا برمبنای پروتکل آسیاچی و همکاران قرار گرفت و گروه کنترل در این مدت هیچ تمرین یوگایی انجام ندادند. داده های پژوهش از طریق تحلیل کوواریانس تک متغیره در نرم افزار SPSSنسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که یوگا بر کیفیت خواب افراد بالای 60 سال اثر مثبت دارد و باعث بهبود در این حیطه می شود. در نتیجه با توجه به یافته ها می توان به سالمندان توصیه کرد که از یوگا به عنوان روشی مناسب برای افزایش سلامتی و کیفیت خواب خود بهره ببرند.
کلید واژگان: یوگا, کیفیت خواب, سالمندیPoor sleep quality is one of the most common challenges faced by the older adults. Due to the many changes that occur during old age, doing some sports seems to be difficult for older adults. Yoga can be considered as a suitable option for anyone, at any age and with any physical condition, to improve the sleep quality of older adults. Therefore, the current research was conducted with the aim of determining the effectiveness of yoga on the sleep quality in older adults. This was a quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all the older men who were member of day rehabilitation centers in Yazd, Iran in 2020, among whom 30 older men (65 to 80 years old) were selected using convenience sampling and according to inclusion and exclusion criteria, and were randomly assigned into experimental and control groups (15 people in each group). The data collection tool was the Petersburg sleep quality test. a 12-week intervention, attending two 90-minute sessions per week in the rehabilitation center, while the control group did not receive any yoga exercise program during this period. Research data were analyzed through univariate analysis of covariance in SPSS-22 software. The findings of the research showed that yoga has a positive effect on the quality of sleep of people over 60 years old and improves performance in this area. As a result, according to the findings, it is possible to advise the older adults to take advantages of yoga as a suitable method to increase their health and sleep quality.
Keywords: Yoga, sleep quality, old age -
هدف
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی بر روابط والد-فرزند و مهارت های اجتماعی انجام شد.
روش پژوهش:
این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود. از بین کلیه دختران پایه دوم ابتدایی شهرستان تاکستان 24 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 11 جلسه آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی برگرفته از مداخله گروهی هنر درمانی (مارتین، 2009) و برنامه های مداخله ای پیشین (احسان پور، 1395؛ شلانی، 1394)، شرکت کردند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رابطه والد-فرزند پیانتا (1994) و فرم معلم مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری و با استفاده از تحلیل کواریانس همراه با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل، پس از آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه هنردرمانی مبتنی بر نقاشی، نمرات بعد نزدیکی در روابط والد-فرزند (09/28=F، 001/0=P) و مهارت های اجتماعی (68/44=F، 001/0=P) افزایش معنی داری پیداکرده بود و نمرات بعد وابستگی (80/22=F، 001/0=P) و تعارض (58/133=F، 001/0=P) در روابط والدفرزند کاهش معنی داری پیدا کرده بود.
نتیجه گیریباتوجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که برای بهبود روابط والد-فرزند و مهارت های اجتماعی کودکان، می توان از آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه نقاشی درمانی استفاده کرد
کلید واژگان: مهارت های ارتباطی, نقاشی درمانی, روابط والد-فرزند, مهارت های اجتماعیAimThis study aimed to investigate the effectiveness of communication skills training through painting therapy on parent-child relationships and social skills.
MethodThis was a quasi-experimental study with pretest, posttest and follow-up design which using experimental and control groups. Among all second-grade elementary female students in Takestan City, 24 participants were selected using available sampling method and randomly assigned to experimental and control groups. The students in the experimental group participated in 11 sessions of communication skills training based on paint therapy which taken from group art therapy intervention (Martin, 2009) and previous intervention protocols (Ehsanpour, 2016; Shelani, 2015) and the control group did not receive any intervention. Data were gathered using parent-child relationship scale (Pianta, 1994) and social skills rating scale (teacher form) (Gresham & Elliott, 1990) in the pre-test, post-test and follow-up phases and analyzed using repeated measures analysis of covariance.
ResultsThe results showed that in the experimental group, compared to the control group, after communication skills through painting therapy, the scores of closeness dimension in parent-child relationships (F= 28.09, P=.001) and social skills (F= 44.68, P=.001) had increased significantly and the scores of dependency (F= 22.80, P=.001) and conflict (F= 133.58, P=.001) dimension in parent-child relationships had significantly decreased.
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that to improve parent-child relationships and children's social skills, communication skills training through painting therapy can be used.
Keywords: Communication skills, painting therapy, Parent-Child Relationship, social skills -
مقدمه
حرفه پرستاری یکی از چالش برانگیزترین مشاغل در میان مراقبت های بهداشتی است که بسیاری از این چالش ها می تواند به کاهش کارایی و فرسودگی شغلی در میان آنان منجر شود؛ بنابراین، پژوهش حاضر به منظور بررسی الگوی ساختاری تعهد سازمانی، استرس شغلی، سرمایه روان شناختی و فرسودگی شغلی در میان پرستاران شهر کرمانشاه، در سال 1400 انجام شد.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی است که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل پرستارانی بود که در بیمارستان های دولتی و خصوصی سطح شهر کرمانشاه در سال 1400 شاغل بودند. حجم نمونه پژوهش 300 نفر بود و از روش نمونه گیری تصادفی و طبقه ای استفاده گردید. داده ها با آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تحلیل شدند. نرم افزار استفاده شده SPSS vol.19 و AMOS بود. سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
یافته های پژوهش:
میانگین و انحراف معیار متغیر فرسودگی شغلی 72/17±17/63، تعهد سازمانی 26/17±09/78، سرمایه روان شناختی 28/22±452/115 و استرس شغلی 89/12±63/38 بود. تحلیل داده ها حاکی از برازش مناسب الگو است. نتایج پژوهش نشان داد که تعهد سازمانی (=-0.35β، P=0.02)، استرس شغلی (=-0.39β، P=0.02) و سرمایه روان شناختی (β=-0.64، P=0.001) بر فرسودگی شغلی اثر مستقیم معنادار داشتند؛ همچنین تعهد سازمانی (β=0.31، P=0.001) و استرس شغلی (β=0.75، P=0.001) بر سرمایه روان شناختی اثر مستقیم معنادار داشتند. سرمایه روان شناختی به واسطه تعهد سازمانی و استرس شغلی بر فرسودگی شغلی (β=0.18، P=0.001) اثر غیرمستقیم معنادار داشت؛ یعنی نتایج آزمون سوبل 9/1 برای تعهد سازمانی و برای فرسودگی شغلی 56/3 در سطح P<0.05 معنادار بود؛ بنابراین، اثر استرس شغلی در رابطه با سرمایه روان شناختی و فرسودگی شغلی بیشتر از تعهد سازمانی بود.
بحث و نتیجه گیریباورهای فراشناخت و طرح واره های هیجانی می تواند پیش بینی کننده مفیدی در افکار خودکشی مصرف کنندگان مواد باشدمدیران پرستاری می توانند مداخلاتی برای ارتقای تعهد سازمانی و سرمایه روان شناختی پرستاران اجرا کنند؛ همچنین در بعد کاهش استرس و فرسودگی شغلی جامعه پرستاران نیز با تقویت مولفه های تعهد سازمانی و سرمایه روان شناختی می توان گام های موثری برداشت.
کلید واژگان: فرسودگی شغلی, تعهد سازمانی, استرس شغلی, سرمایه روان شناختی, پرستارIntroductionThe nursing profession is one of the most challenging jobs in health care, and many of these challenges can lead to a decrease in efficiency and burnout among nurses. Therefore, the present study aimed to investigate the structural model of organizational commitment, job stress, psychological capital, and job burnout among nurses in Kermanshah, Iran, in 2021.
Material & MethodsThis descriptive correlational study was conducted using structural equation modeling. The statistical population of the research included nurses who worked in public and private hospitals in Kermanshah in 2021. The sample size was calculated at 300 cases who were selected via random and stratified sampling methods. Data were analyzed in SPSS (version 19) and AMOS software packages using descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, and structural equations. The significance level was P<0.05.
FindingsThe mean scores of job burnout, organizational commitment, psychological capital, and job stress were reported as 63.17±17.72, 78.09±17.26, 115.452±22.28, and 38.63±12.89, respectively. Data analysis indicated a good fit of the model. The research results pinpointed that that organizational commitment (β=-0.35, P=0.02), job stress (β=-0.39, P=0.02), and psychological capital (β=-0.64, P=0.001) had a significant direct effect on job burnout. Moreover, organizational commitment (β=0.31, P=0.001) and job stress (β=0.75, P=0.001) had a significant direct effect on psychological capital. Psychological capital had a significant indirect effect on job burnout through organizational commitment and job stress (β=0.18, P=0.001). That is, the results of the Sobel test for organizational commitment (1.9) and burnout (3.56) were significant at the P<0.05 level. Job stress exerted a more marked effect on the relationship between psychological capital and job burnout.
Discussion & ConclusionNursing managers can implement interventions to improve nurses' organizational commitment and psychological capital. Furthermore, effective steps can be taken to reduce the stress and burnout of the nursing community by strengthening the components of organizational commitment and psychological capital.
Keywords: Job Burnout, Job Stress, Nurse, Organizational Commitment, Psychological Capital -
هدف
این پژوهش با هدف بررسی انتظارات از آینده درکودکان و نوجوانان کار انجام شد.
روشروش پژوهش کیفی بود و از تحلیل مضمون برای تحلیل داده ها استفاده شد. جامعه متشکل ازکودکان و نوجوانان کار در شهر ساری در سال 1400-1399 بود و نمونه گیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری مصاحبه ها انجام شد. در نهایت 12 نفر به شیوه نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند و مصاحبه ها با استفاده از تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد مقوله های مربوط به انتظارات از آینده در پنج بعد جبران گذشته برای فرزندان، تلاش درعین قناعت، توکل، برنامه ریزی برای آینده و بدبینی طبقه بندی می شود. ارتباط بین مقوله ها با یک الگو نشان داده شد که تلاش در عین قناعت در محور آن قرار گرفت.
نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان داد مشکلات اقتصادی که کودکان کار دارند، انتظار آن ها از آینده را تحت الشعاع قرار می دهد و بیشتر این کودکان در نظر دارند زندگی خود را به نوعی پیش ببرند که فرزندانشان چنین زندگی را تجربه نکنند. برخی از کودکان با هدف گزینی مناسب، برنامه داشتن برای آینده و توکل به خداوند به این باور رسیده بودندکه می توانند آینده بهتری را برای خودشان رقم بزنند. کلید واژه: انتظارات از آینده، کودکان کار، نوجوانان کار، هدف گزینی
کلید واژگان: انتظارات از آینده, کودکان کار, نوجوانان کار, هدف گزینیAimThe aim of this study was to investigate the expectations of the future in working children and adolescents.
MethodA qualitative study design was conducted and thematic analysis was used to investigate the context of the data. The population consisted of working children and adolescents who lived in Sari City in 2021 and a purposeful sampling method was used until the theoretical saturation of the interviews. Finally, 12 participants were interviewed in a semi-structured manner and the interviews were analyzed using thematic analysis.
ResultsThe Findings showed the categories of expectations for the future are classified into the five dimensions include compensation for children, effort while contentment, trust, planning for the future and pessimism. Based on the categories, a model was provided in which effort while contentment was placed in central model.
ConclusionThe results showed that the economic problems of working children overshadow their expectations for the future, and most of the children intend to live their lives in a way that their children do not experience such a life. Some children believe that they can shape a better future for themselves by setting the right goals, having a plan for the future, and relying on God.Keywords: Expectations from the future, working children, working Adolescents, goal setting
Keywords: Expectations from the future, Working Children, working Adolescents, goal setting -
هدف
سالمندان در زندگی با چالش های فراوانی از افت شفقت به خود و انعطاف پذیری روانشناختی مواجه هستند. بنابراین، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت بر شفقت به خود و انعطاف پذیری روانشناختی سالمندان بود.
مواد و روش هااین پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش سالمندان سراهای سالمندی منطقه 5 شهر تهران در سال 1401 بودند. حجم نمونه برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که این تعداد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نمونه ها به روش تصادفی د دو گروه مساوی شامل گروه های آزمایش و کنترل جایگزین و گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. داده ها با فرم اطلاعات جمعیت شناختی (سن و سطح تحصیلات)، مقیاس شفقت به خود (نف، 2016) جمع آوری و پرسشنامه انعطاف پذیری روانشناختی (بوند و همکاران، 2011) و با آزمون های خی دو و تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-19 تحلیل شدند.
یافته هایافته ها نشان داد که گروه های آزمایش و کنترل از نظر سن و سطح تحصیلات تفاوت معناداری نداشتند (05/0>p). همچنین، آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت باعث بهبود معنادار شفقت به خود و انعطاف پذیری روانشناختی سالمندان شد (001/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر، متخصصان و درمانگران می توانند از روش آموزش سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت در کنار سایر روش های آموزشی و درمانی برای بهبود ویژگی های روانشناختی در سالمندان از جمله شفقت به خود و انعطاف پذیری روانشناختی بهره ببرند.
کلید واژگان: خطابه, نهج البلاغه, جهاد, ترغیبی, انگیزشی, زبانیMotivation means excitement and movement and an inner state that empowers human behavior, sets it in motion and guides it towards certain goals. The purpose of this research is to infer and analyze motivational elements in Nahj al-Balagha speeches in order to create or change the behaviors and reactions of the audience. The sermon of Jihad is one of the eloquent speeches and has all kinds of tools and elements that the speaker has given in the form of an epic speech and with a special choice of words to provoke and excite the Kufis and resist the enemy, which is very effective in rousing them and It was able to create an undeniable movement. This research, using descriptive and statistical and inferential analysis, seeks to discover motivational elements at different levels of speech and the merit of creating motivation in the audience. The result of the research shows that at the phonetic level: vowel letters, fluent letters, and dark and bright vowels, and at the grammatical level: known verbs with active grammatical voice, short sentences, and at the rhetorical level: the simile element compared to Other motivational elements have more frequency.
Keywords: Speech, Nahj-ul-Balagha, Jihad, Persuasive, Motivational, Language -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی انجام شد.
روشاین پژوهش در چارچوب یک مطالعه ی آزمایشی تک موردی در سه دانشجوی دارای نشانگان افسردگی که به روش نمونه گیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شده بودند انجام شد. شرکت کنندگان 8 جلسه مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی را به صورت فردی دریافت کردند و دو بار در طی مرحله خط پایه، سه بار در طی مرحله درمان و دو بار در طی مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (1996) و مقیاس تفکر وجودی آلن و شرر (2012)، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل نموداری، تعیین درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که پیشرفت های بالینی و آماری معنی داری در کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی بعد از مداخله به دست آمد (01/0>p). در مدت دو ماه پیگیری نیز پیشرفت های به دست آمده در طول مداخله حفظ شد که بیانگر پایداری اثرات درمان بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، می توان از مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی جهت کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی استفاده کرد.با توجه به اینکه جامعه ایران دارای یک بافت دینی منسجم می باشد و مذهب جایگاه ویژه ای در زندگی افراد دارد، این مداخله می تواند در کاهش نشانگان افسردگی رهگشا باشد.
کلید واژگان: هستی شناسی دینی, تفکر وجودی, افسردگی, دانشجویانAimThe purpose of the present study was to investigate the effect of religious-ontological-based intervention on clinical symptoms and existential thinking of students with depressive disorder.
MethodsThis research was carried out in the framework of a single-case experimental study with three students with symotomos of depression who were selected through purposeful sampling from the students of Ardakan University (Yazd, Iran) during the academic year of 2022-2023. Each individual participant received 8 sessions of intervention based on religious ontology, twice during the baseline phase, three times during the treatment phase, and twice during the follow-up phase. Beck depression questionnaire (1996) and Allen and Scherer's scale of existential thinking (2012) were utilized as measurement instruments. To analyze the data, graphical analysis method was used to determine the recovery percentage and reliable change index.
FindingsThe findings showed significant clinically and statistical improvements in the existential thinking and decreased depression after treatment (p<.01). After two months, a follow-up was done where differences were maintained, which indicates the sustainability of the therapeutic effects.
ConclusionRegarding the results, it can be concluded that religious-ontological-based intervention can be used to increase the existential thinking and to reduce depression in the students with depressive disorder. Considering that Iranian society has a coherent religious context and religion has a special status in people's lives, this intervention can be effective in reducing depression symptoms.
Keywords: Religious ontology, existential thinking, depression, students -
انگیزش به معنای تحریک و انرژی بخشی به فرد یا گروهی از افراد برای انجام کاری است و از منظر زبانی به این معناست که گوینده انواع محرک های گفتاری را به کارگیرد تا مخاطب را به ایجاد و یا تغییر رفتاری سوق دهد. سبک شناسی لایه ای از شاخه های نوین زبان شناسی، رویکردی است که با تحلیل اجزای مختلف زبانی و نحوه استفاده از آن ها، موجب فهمی دقیق و عمیق تر از متن می شود؛ ازاین رو در پژوهش حاضر، تحلیل عناصر انگیزشی موثر بر جهت دهی ذهنی و رفتار مخاطبان در سطوح و لایه های مختلف گفتار، می تواند دارای اهمیت و ضرورت باشد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و اسناد کتابخانه ای و با رویکرد سبک شناسی لایه ای، با مراجعه به خطبه بیست ونهم نهج البلاغه، درصدد استقرا و تحلیل عناصر انگیزشی است. یافته های پژوهش نشان می دهد در سطح آوایی بسامد بالای حروف جهر، سجع ها، در سطح نحوی، جملات کوتاه و بیشتر با افعال مضارع، در سطح بلاغی، تشبیهات و تضاد، متن را برخوردار از انگیزش نموده است.
کلید واژگان: خطبه, نهج البلاغه, انگیزشی, سبک شناسی لایه ای, آوائی, دستوری, بلاغیMotivation means stimulating and energizing a person or a group of people to do something, and from a linguistic point of view, it means that the speaker uses all kinds of speech stimuli to lead the audience to create or change behavior. Stylology is a layer of the new branches of linguistics, an approach that by analyzing different linguistic components and how to use them, leads to a more accurate and deeper understanding of the text; Therefore, in the present research, the analysis of motivational elements effective on the mental orientation and behavior of the audience at different levels and layers of speech can be important and necessary. This research aims to infer and analyze motivational elements by referring to the twenty-ninth sermon of Nahj al-Balagheh, using descriptive and analytical methods and library documents and with a layered stylistic approach. The findings of the research show that at the phonetic level, the high frequency of vowels and consonants, at the syntactic level, short sentences and more with participle verbs, at the rhetorical level, similes and contrasts have motivated the text.
Keywords: Khutbah, Nahj al-Balagha, motivational, layered stylistics, phonetic, grammatical, rhetorical
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.