یعقوب ایران منش
-
مقدمه
جنگل ها از مهم ترین مخازن کربن در جهان هستند و نقش مهمی در کاهش تغییرات آب وهوایی دارند. جنگل های زاگرس به لحاظ ویژگی های پوشش توده های بلوط و گونه های دیگر، ارائه دهنده گستره وسیعی از کارکرد های محیط زیستی مهم از جمله جذب و ذخیره سازی کربن هستند. در این پژوهش، اندوخته کربن در زی توده روی زمینی، لاشریزه و خاک دو قطعه نمونه یک هکتاری در دو توده با شرایط متفاوت شامل دارساروین سردشت (توده دانه و شاخه زاد، تاج پوشش 30 درصد) و پردانان پیرانشهر (توده شاخه زاد متراکم، تاج پوشش 90 درصد) در جنگل های زاگرسی استان آذربایجان غربی مقایسه شد.
مواد و روش هادر اجرای این پژوهش، در هر یک از مناطق، یک قطعه نمونه مربع شکل یک هکتاری (ابعاد 100 × 100 متر) تعیین و مشخصه های کمی و کیفی همه پایه ها در داخل قطعه نمونه برداشت شد. برای محاسبه ذخیره کربن روی زمینی، متغیرهای قطر متوسط تاج، قطر برابرسینه، ارتفاع کل، ارتفاع تنه، ارتفاع تاج، قطر یقه، قطر محل شروع تاج و تراکم تاج برای همه درختان موجود در قطعه نمونه اندازه گیری و ثبت شد. به منظور برآورد زی توده و اندوخته کربن از معادلات آلومتری بلوط ایرانی برای درختان تک پایه و شاخه زاد استفاده شد. همچنین در هر قطعه نمونه، پنج نمونه خاک به طور منظم از عمق 30-0 سانتی متری برداشت شد. 10 میکروپلات 5/0 متر مربعی نیز به طور تصادفی منظم در هر قطعه نمونه پیاده و لاشریزه موجود در آنها به تفکیک لاشریزه های کوچک و بزرگ، جمع آوری و وزن خشک و مقدار کربن آنها اندازه گیری شد. به منظور اندازه گیری درصد کربن آلی لاشریزه و نمونه های گیاهی از روش احتراق در کوره الکتریکی استفاده شد. اندازه گیری کربن آلی خاک به روش والکلی- بلاک و وزن مخصوص ظاهری خاک به روش کلوخه تعیین شد.
یافته هادر قطعه نمونه دارساروین سردشت 277 پایه در هکتار برداشت شد که از پایه های فوق 212 پایه دانه زاد و 65 پایه شاخه زاد است. در قطعه نمونه پردانان پیرانشهر، 747 پایه جست گروه در هکتار ثبت شد و همه پایه های برداشت شده در این قطعه نمونه شاخه زادند. مقدار زی توده روی زمینی درختان در قطعه های نمونه پردانان و دارساروین به ترتیب 35/53 و 93/36 تن در هکتار محاسبه شد. همچنین مقدار اندوخته کربن روی زمینی در قطعه های نمونه پردانان و دارساروین به ترتیب 99/25 و 93/17 تن در هکتار به دست آمد. مقایسه اندوخته کربن خاک بین قطعات نمونه پردانان و دارساروین نشان داد که میانگین اندوخته کربن خاک در قطعه نمونه پردانان 24/154 و در قطعه نمونه دارساروین 96/121 تن در هکتار است. از نظر اندوخته کربن لاشریزه نیز مقدار اندوخته کربن لاشریزه بزرگ و کوچک در قطعه نمونه پردانان به ترتیب 66/0 و 75/3 تن در هکتار است. اندوخته کربن لاشریزه بزرگ و کوچک در قطعه نمونه دارساروین نیز به ترتیب 23/0 و 83/2 تن در هکتار به دست آمد.
نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که دو توده تحت بررسی با شرایط رویشگاهی ، ساختار، تراکم پوشش گیاهی و مدیریت توده متفاوت در مقدار اندوخته کربن اکوسیستم جنگلی متفاوت عمل کرده اند. بر همین مبنا حدود 41 تن در هکتار تفاوت در اندوخته کربن کل در قطعه نمونه پردانان (64/184 تن در هکتار) نسبت به قطعه نمونه دارساروین (96/142 تن در هکتار) مشاهده شد. براساس نتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود که برای افزایش ذخیره کربن روی زمینی، خاک و لاشریزه ها، با توجه به تاثیر تاج پوشش درختی و حذف و جمع آوری لاشریزه ها، نرخ حفاظت در این توده های تخریب یافته افزایش یابد و مدیریت قرق اعمال شود.
کلید واژگان: آذربایجان غربی, آلومتری, زی توده, لاشبرگ, مخزن کربنIntroductionForests are one of the most important carbon sinks in the world and play an important role in mitigating climate change. The Zagros forests due to the coverage of oak and other species stands provide a wide range of important and key environmental functions, including carbon sequestration and storage. In this research, the carbon storage in the forest above-ground, litter and soil of two one-hectare sample plots in two stands with different conditions, including Darsarvin Sardasht (30% canopy cover, coppice with standard) and Piranshahr Pardanan (90% canopy cover and all of trees were of coppice), in the Zagros forests of West Azarbaijan Province was compared.
Material and MethodsAfter expert investigations and forest survey, a square sample plot of one hectare (dimensions 100 x 100 meters), using 100% inventory the research was carried out. To calculate above-ground carbon stock, the variables of average crown diameter, diameter at breast height, total height, trunk height, crown height, collar diameter, crown starting diameter and crown density were measured and recorded for all the trees in the sample plot. In order to estimate the biomass and carbon storage, the allometric equations of oak were used for single-stem and coppice trees. Furthermore, five soil samples were systematically taken from a depth of 0-30 cm in each sample plot. Ten microplots of 0.5 square meters were also randomly and regularly measured in each sample plot. Then, the litter in them was separated into Coarse Woody Litters and Fine Woody Litters, and their dry weight and carbon content were measured. In order to measure the percentage of organic carbon in litter and plant samples, the method of combustion in an electric furnace was used. Soil organic carbon was measured by Black–Walkley method and soil Bulk density was determined by Clod Method.
ResultsIn the Darsarvin sample plot, Sardasht, 277 trees per hectare were recorded, of which 212 trees were seed-origin and 65 trees were coppice-origin. In the Perdanan sample plot, Piranshahr, 747 trees were recorded per hectare, and all the them in this sample plot are coppice-origin. The biomass and carbon stock of the trees in the sample plots were determined. The amount of above-ground biomass of trees in Pardanan and Darsarvin sample plots was calculated as 53.35 and 36.93 tons per hectare, respectively. Also, the amount of above-ground carbon stock was obtained in Pardanan and Darsarvin plots, 25.99 and 17.93 tons per hectare, respectively. The comparison of soil carbon stock between the Pardanan and Darsarvin sample plots showed that the average soil organic carbon stock in the Pardanan sample plot is 154.24 and in the Darsarvin sample plot is 121.96 tons per hectare. In terms of litter carbon stock, the amount of Coarse Woody Litters and Fine Woody Litters carbon stock in Pardanan sample plot is 0.66 and 3.75 tons per hectare, respectively. Coarse Woody Litters and Fine Woody Litters carbon stock in the Darsarvin sample plot was 0.23 and 2.83 tons per hectare, respectively.
ConclusionThe results show that the effect of stands conditions, diversity and density of vegetation canopy cover and forest management is very important in the carbon stock of the forest ecosystem, and on this basis, the difference of about 41 tons per hectare of the total carbon stock in the Pardanan sample plot (184.64 tons per hectare) compared to the Darsarvin sample plot (142.96 tons per hectare) was observed in this study. Based on the results of this research, it is suggested to prevent the cutting and collection of litter and branches, in order to increase the storage of carbon stock of above ground, soil and litter.
Keywords: Allometry, Biomass, Carbon Sink, Litter, West Azerbaijan -
مقدمه و هدف
جنگل های زاگرس دارای خدمات بوم سازگانی متنوع بوده و از نظر بوم شناسی، اقتصادی و اجتماعی دارای جایگاه ارزنده ای هستند و ذخیره کربن به عنوان یکی از خدمات ارزشمند تنظیمی بوم سازگان شناخته شده است. گونه های درختی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر ویژگی های خاک از طریق تولید لاشریزه بوده و نقش اساسی در چرخه کربن و ترسیب آن دارند. لاشبرگ و لاشریزه به عنوان راه ورود کربن به خاک جنگل، دارای اهمیت زیادی است. هدف از این پژوهش بررسی روند ذخیره کربن لایه کف (لاشبرگ و خشک دار ریز) در دو قطعه نمونه ثابت در جنگل های شهرستان مریوان استان کردستان (1398 تا 1400) است.
مواد و روش هابرای اجرای پژوهش در هریک از مناطق گاران (توده قرق و حفاظت شده) و دوله ناو (تیپیک جنگل-های استان) یک قطعه نمونه یک هکتاری پیاده شد. بازه زمانی اجرای پروژه از سال 1398 تا پایان مهرماه سال 1400 بود. در پایان مهرماه هر سال، با پیاده کردن 10 ریز قطعه نمونه 5/0 مترمربعی (قطعه نمونه های ثابت) در هر منطقه، اقدام به نمونه برداری لاشبرگ و خشک دار ریز شد. برای اندازه گیری زی توده و مقدار کربن نمونه های لاشبرگ و خشک دار ریز بر اساس استاندارد ASABE S358.2 (2010) به مدت 24 ساعت در دستگاه آون در دمای 104 درجه سانتی گراد قرار داده شدند و بعد از آن بلافاصله وزن خشک (زی توده) نمونه ها محاسبه شد. برای اندازه گیری درصد کربن آلی نمونه های لاشبرگ و خشک دار ریز از روش احتراق در کوره الکتریکی استفاده شد و نمونه ها به مدت چهار ساعت در دمای 600-550 درجه سانتی گراد قرار گرفته و پس از اندازه گیری درصد خاکستر محاسبه شد و در ادامه از ضرب درصد کربن در زی توده نمونه ها، وزن کربن برای هر ریز قطعه نمونه (به تفکیک لاشبرگ و خشک دار ریز) محاسبه شد؛ بنابراین نمونه های لاشبرگ و خشک دار ریز بلافاصله در عرصه توزین و بسته بندی شده و در آزمایشگاه زی توده ، درصد رطوبت، درصد کربن و مقدار ذخیره کربن آنها محاسبه شد. همچنین برای بررسی و مقایسه مولفه های مورد پژوهش در سه دوره نمونه برداری از آزمون مقایسه بین گروهی دانکن استفاده شد. آنالیز داده ها و مقایسه های آماری با استفاده از برنامه SPSS 20 انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که در رویشگاه گاران در سال های 1398، 99 و 1400 زی توده لاشبرگ به ترتیب 46/4، 89/2، 94/4 تن در هکتار بود و میانگین زی توده لاشبرگ در رویشگاه گاران از دوله ناو بیشتر بود؛ همچنین وضعیت ذخیره کربن لاشبرگ رویشگاه گاران در سه سال پژوهش به ترتیب 878/1، 21/1 و 009/2 تن در هکتار برآورد شد و این مقادیر نسبت به رویشگاه دوله ناو بیشتر بود. نتایج آزمون تجزیه واریانس دو طرفه نشان داد که اختلاف زی توده و ذخیره کربن در دو رویشگاه از نظر آماری معنی دار بود. همچنین میانگین زی توده نمونه های خشک دار ریز در رویشگاه گاران در سال های 1398، 1399 و 1400 به ترتیب 456/0، 327/0 و 599/0 تن در هکتار بود، در زمینه ذخیره کربن این نمونه ها در رویشگاه گاران در سال های موردبررسی به ترتیب 214/0، 178/0 و 322/0 تن در هکتار تایید شد و در مجموع ذخیره کربن نمونه های خشک دار ریز در رویشگاه گاران بیشتر از دوله ناو بود و این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود. از طرفی میانگین درصد کربن نمونه های لاشبرگ در قطعه نمونه گاران در سال 1398، 1399 و 1400 به ترتیب 07/42، 22/42 و 03/41 درصد بود و درصد کربن لاشبرگ کوچک در قطعه نمونه گاران بیشتر از دوله ناو بود. براساس آزمون تجزیه واریانس دو طرفه برای نمونه های خشک دار ریز درختان، برای مولفه های زی توده، ذخیره کربن و درصد کربن نمونه ها در سال های آماربرداری اختلاف معنی دار مشاهده شد، اما در زمینه رویشگاه و اثر متقابل سال× رویشگاه اثر معنی داری مشاهده نشد. درکل، در رویشگاه گاران ذخیره کربن لاشبرگ و خشک دار ریز به ترتیب 09/4 و 46/0 تن در هکتار برآورد شد که از دوله ناو (با مقادیر 55/3 و 39/0 تن در هکتار) بیشتر بود. بیشترین ذخیره کربن لاشبرگ به ترتیب در سال های 1400، 1398 و 1399 رخ داده بود. نتایج کلی نشان داد که مقدار زی توده و موجودی کربن لاشریزه درشت و کوچک در منطقه گاران 14/0 بیشتر از دوله ناو بود.
نتیجه گیرییافته های کلی پژوهش نشان داد که میانگین زی توده و ذخیره کربن برای لاشبرگ و خشک دار ریز در رویشگاه گاران از رویشگاه دوله ناو بیشتر بود و با توجه به اثر مثبت قرق بر مقدار زی توده و موجودی کربن لاشریزه درشت و کوچک (قطعه نمونه گاران)، در راستای مدیریت بهینه جنگل های موردبررسی و دیگر جنگل های مشابه، پیشنهاد می شود که در مناطق تخریب یافته اقدام به اعمال مدیریت قرق شود و با استفاده از احیاء و توسعه جنگل، مقدار ذخیره کربن لاشریزه درشت و کوچک را افزایش داد.
کلید واژگان: ذخیره کربن, لاشبرگ, خشک دار ریز, قطعه نمونه گاران, زی توده, درصد کربنIntroduction and ObjectiveZagros forests, as a second forest ecosystem in Iran. These forests have diverse ecosystem services and have a valuable position in terms of ecology, economy and society, and carbon storage. Tree species are one of the most important factors influencing soil characteristics through the production of litter and play an essential role in the carbon storage. Also, fine woody litter and coarse woody litter are very important to increace the carbon storage in forest soil. The purpose of this study is to investigate the trend of carbon storage of fine woody litter and coarse woody litter in the Marivan forests of Kurdistan province between 2019 to 2021 years.
Material and MethodsTo do this research, a two-sample plot (one-hectare) was selected in Garan (protected and protected stands) and Dolah Naw (typical forests of the Marivan county). The research was do from 2019 to the end of September 2021, and to ensure the location of the center of the microplot, the location of the microplot was recorded and marked. At the end of September of each three years of the study, by implementing 10 micro-samples of 0.5 square meters. In order to measure the dry weight and carbon stock, the samples of small scraps and wood chips were placed in an oven at 104 degrees Celsius for 24 hours according to the ASABE S358.2 (2010) standard, and then the dry weight of the samples was immediately calculated. To measure the percentage of organic carbon in the samples of scrap and wood chips, the combustion method was used in an electric furnace, and the samples were placed for 4 hours at a temperature of 550-600 degrees Celsius, and after measuring the percentage of carbon, the percentage of carbon was calculated, and then it was calculated by multiplying the percentage of carbon by weight. After the samples were dry, the weight of carbon was calculated for each microplot (separated by carrion and wood chips). in each sample, fine woody litter and coarse woody litter were sampled and samples of scraps and pieces of wood are packed in the storage space and their dry weight, percentage moisture, carbon percentage and carbon storage amount are measured in the laboratory. Two-way analysis of variance test was used to compare carbon percentage, dry weight and carbon storage of fine woody litter and coarse woody litter, and the effect of two stands (site) and sampling period (two years of research include 2019 and 2021) on research parameters was investigated. Also, Duncan's intergroup comparison test was used to check and compare the research parameters in three sampling periods. Data analysis and statistical comparisons were done using SPSS 20 software.
ResultsThe finding showed that the dry weight of fine woody litter was 4.46, 2.89, and 4.94 tons per hectare in the years 2019, 2020 and 2021, respectively, and the average fine woody litter in Garan site was higher than that of Dolah Naw. Garan site fine woody litter carbon was estimated as 1.878, 1.21, and 2.009 tons per hectare in the three years of study, and these values were higher than Doleh Naw site. The results of two-way analysis of variance showed that the difference in dry weight and carbon storage in two stands (site) was statistically significant. Also, the average dry weight of coarse woody litter in the sample plot of Garan in the years 2019, 2020 and 2021 was 0.456, 0.327 and 0.599 tons per hectare, respectively. 0.214, 0.178 and 0.322 tons per hectare were confirmed, and in total, the carbon storage of coarse woody litter in Garan habitat was more than that of Doleh Naw, and this difference was statistically significant. On the other hand, the average carbon percentage of fine woody litter in Garan sample plot in 2019, 2020 and 2021 was 42.07, 42.22 and 41.03%, respectively, and the carbon percentage of fine woody litter in Garan sample plot was more than Doleh Naw. Based on the two-way analysis of variance test for coarse woody litter, a significant difference was observed for the parameters of dry weight, carbon storage and carbon percentage of the samples in the years of statistical collection, but no significant effect was observed in the context of the site and the interaction effect of year × stands (site). In general, in the Garan site, the carbon storage of fine woody litter and coarse woody litter was estimated as 4.09 and 0.46 tons per hectare, respectively, which was more than Dolah Naw (with values of 3.55 and 0.39 tons per hectare). The highest carbon storage in fine woody litter and coarse woody litter occurred in the years 2021, 2019 and 2020, respectively. The general results showed that the amount of carcass dry weight and carbon storage in Garan site was 0.14 more than Dolah Naw site.
ConclusionThe general findings of the research showed that the average dry weight and carbon storage for fine woody litter and coarse woody litter in Garan stands (site) was higher than Doleh Naw stands and according to the positive effect of protection on the amount of carbon storage a fine woody litter and coarse woody litter; in order to optimally manage the study forests and other similar forests, it is suggested to manage and use protection in degraded areas. Forest restoration and development increased the amount of fine woody litter and coarse woody litter.
Keywords: Carbon Percentage, Carbon Storage, Coarse Woody Litter, Dry Weight, Fine Woody Litter -
جنگل های زاگرس با تولید اکسیژن ، فیلتر گردوغبار ورودی از کانون های داخلی و کشورهای اطراف، نفوذ آب به زمین و تقویت آب های زیرزمینی، نقش مهمی را در اکوسیستم ایران ایفا می کنند. بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) که گونه غالب درختی جنگل های زاگرس است، از درختان کم نیاز به شمار می آید که بیش از هشت ماه بدون آب سپری می کند و حدودا بیش از 50درصد پوشش جنگلی رشته کوه های زاگرس را در ایران تشکیل می دهند (Mehri et al., 2024).
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی و سنجش وضعیت عناصر موجود در خاک در جنگل های زاگرس و مقدار جذب آن توسط درختان بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) در مناطق متاثر از زوال و بدون زوال در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. دو قطعه نمونه مربعی شکل با 100 اصله درخت در جهت جنوبی در دو منطقه قلعه سماع در شهرستان لردگان و گل سفید شهرستان اردل به ترتیب در مناطق متاثر از زوال و شاهد (بدون زوال) به صورت تصادفی پیاده شد. در قطعه نمونه دارای زوال بلوط، پنج درخت سالم و پنج درخت درحال خشکیدن و در قطعه نمونه شاهد فقط پنج درخت سالم با پراکنش مناسب در کل قطعه نمونه انتخاب شدند. در سال های پژوهش، از محل سایه انداز درختان از دو عمق خاک (30-0 و 60-30 سانتی متر) نمونه مرکب خاک تهیه شد و در آزمایشگاه ویژگی های فیزیکی و شیمیایی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد رطوبت خاک در منطقه متاثر از زوال 5/74 درصد و در منطقه شاهد 7/14 درصد بود و این تفاوت از نظر آماری در سطح 99 درصد معنی دار بود. مقدار کلسیم در خاک منطقه شاهد تقریبا 5/1 برابر منطقه متاثر از زوال (قلعه سماع) بود. نتایج این پژوهش در سنجش و پایش ویژگی های خاک در پدیده زوال می تواند قسمت مهمی از داده های مورد نیاز برای سیستم اطلاعات زوال بلوط در جنگل های زاگرس را فراهم سازد.
کلید واژگان: بلوط ایرانی, تنش, خاک جنگل, مواد غذاییThis study was conducted in the Zagros forests to investigate and monitor the status of elements in the soil and their absorption in areas with and without oak decline. Two plots, each with 100 trees, were randomly established in the south direction in the areas of "Sama Castle" and "White Mud," representing the decline and control (without decline) sites. In the oak decline plot, five healthy and five declining trees were selected, while only five healthy trees were chosen in the control plot. Selection of healthy and declining trees in the first year was done selectively and with proper distribution throughout the sample. In the following years, soil and leaf samples were collected from the selected trees. Soil samples were collected under the tree crowns at two depths (0-30 cm and 30-60 cm). Additionally, 20 leaves per tree were sampled in late July and early August. The results showed that the amount of phosphorus in the leaves of trees in the both decline and control sites was significantly different at a 99% confidence level. As the intensity of drought increased, the amount of phosphorus in the leaves also increased. Soil moisture was estimated at 5.74% in the decline site and 7.14% in the control site, with this difference being statistically significant. The amount of calcium in the soil of the control area was approximately 1.5 times greater than in the area experiencing decline. The results of this research, focusing on soil characteristics related to oak decline, can provide important data for the oak decline information system in the Zagros forests of Iran.
Keywords: Forest Soil, Nutrients, Quercus Brantii, Stress -
جنگل های زاگرس به عنوان گسترده ترین و مهم ترین اکوسیستم های جنگلی کشور خدمات اکوسیستمی ارزشمندی دارند. اندازه گیری درصد تاج پوشش جنگل به عنوان یک بخش مهم از آمار جنگل مطرح است. تاج پوشش جنگل ارتباط قوی با فرآیندهای اکوهیدرولوژیک داشته و نقش مهمی در برنامه های سنجش موجودی جنگل دارد. در این پژوهش، تغییرات درصد تاج پوشش در قطعه نمونه های ثابت واقع در استان های کردستان (دوله ناو، گاران، بلوه و ساره کی) و چهارمحال و بختیاری (گل سفید، رحیم آباد، گردنه چری و مورز) به ترتیب به عنوان نماینده جنگل های زاگرس شمالی و جنوبی مورد بررسی قرار گرفتند. در هر استان چهار قطعه نمونه انتخاب شدند. در هر قطعه نمونه یک هکتاری، نوع و فراوانی گونه ها، مبدا و قطر متوسط تاج اندازه گیری شد. سپس، تصاویر ثابت از تاج درختان در سال های 1400 و 1401 برداشت شد. بررسی تغییرات تاج پوشش در دو استان نشان از افزایش درصد تاج پوشش در سال های مورد بررسی داشت. در دو توده جنگلی دوله ناو و گاران (کردستان) و رحیم آباد (چهارمحال و بختیاری)، تغییرات تاج پوشش در دو سال تفاوت آماری معنی داری را نشان داد، اما در توده های جنگلی ساره کی و بلوه و گردنه چری، مورز و گل سفید اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد. همچنین، در هر دو استان، بیشترین افزایش درصد تاج پوشش به ترتیب با مقادیر 7/746 و 3/97 مربوط به جهت جنوبی بود. با توجه به اهمیت شاخص تاج پوشش در اکوسیستم های جنگلی به ویژه زاگرس، تحلیل های دقیق و جامع این شاخص نقش مهمی در برنامه ریزی های مدیریتی ایفا خواهد کرد. نتایج تغییرات دوساله، اطلاعات کاربردی درخصوص اثر نوع و ساختار توده و شرایط اکولوژیک بر پویایی تاج پوشش به عنوان دروازه ورودی انرژی به گیاه ارائه می دهد.
کلید واژگان: اکوسیستم زاگرس, تصویربرداری تاج, شاخص سطح برگ, فرم رویشیThe Zagros forests, being the largest and most important forest ecosystems in the country, provide valuable ecosystem services. The percentage of forest canopy cover, a crucial component of forest statistics, has a strong relationship with ecohydrological processes and plays a vital role in forest inventory programs. In this study, changes in canopy cover percentage were examined in sample plots located in the provinces of Kurdistan (Dulehnaw, Gharan, Belveh, and Saraki) and Chaharmahal and Bakhtiari (Gelsefid, Rahimabad, Gardaneh Cheri, and Mavarz), representing the northern and southern Zagros forests, respectively. Each plot underwent a comprehensive measurement process, including the assessment of species composition, growth form, and average crown diameter. Static images of tree canopies were captured in 2021 and 2022 to analyze changes in canopy cover. The analysis revealed statistically significant differences in canopy cover between provinces. Significant differences in canopy cover changes were observed in the Dulehnaw, Gharan, and Rahimabad forest stands over the two years, but no significant statistical differences were found in the Saraki, Belveh, Gardaneh Cheri, Mavarz, and Gelsefid stands. Furthermore, in both provinces, the highest increase in canopy cover percentage was recorded in the southern direction, with values of 7.46% and 3.97%, respectively. Detailed and comprehensive analyses of the canopy cover index, particularly in the Zagros region, are crucial for effective management planning in forest ecosystems. The two-year variations in this index provide valuable insights into the influence of vegetation type, structure, and ecological conditions on canopy dynamics, serving as a gateway for energy to plants.
Keywords: Canopy Imaging, Growth Form, Leaf Area Index, Zagros Ecosystem -
این پژوهش در دو قطعه نمونه مربعی شکل یک هکتاری در دو منطقه وزگ (رویشگاه تحت حفاظت) در شهرستان بویراحمد و توت نده (غیر حفاظتی) در شهرستان دنا از استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد (در هر منطقه یک قطعه نمونه). به مدت سه سال در هر قطعه نمونه، پنج نمونه خاک به طور منظم از عمق 30-0 سانتی متری برداشت و عناصر کربن، نیتروژن، فسفر، رطوبت، تنفس میکروبی، وزن مخصوص ظاهری و درصد سنگ ریزه خاک اندازه گیری شدند. میانگین اندوخته کربن خاک در قطعه نمونه توت نده 84/80و در قطعه نمونه وزگ 67/6تن در هکتار برآورد شد. در قطعه نمونه توت نده، تغییرات درصد کربن آلی و نیتروژن کل در سال های مختلف از روند مشابهی پیروی می کرد، به طوری که با کم شدن کربن آلی خاک، نیتروژن کل نیز به همان نسبت کاهش پیدا کرد. در این قطعه نمونه، با تغییر در مقدار کربن آلی، مقدار تنفس میکروبی خاک به طور مشابهی تغییر یافت. در قطعه نمونه وزگ نیز در مدت سه سال تغییرات کربن آلی، نیتروژن، فسفر، رطوبت و تنفس میکروبی، شرایط مشابه با قطعه نمونه توت نده را نشان داد، اما تغییرات فسفر خاک به صورت سینوسی بوده و از الگوی منظمی تبعیت نکرد. میانگین فسفر قابل جذب، رطوبت و مقدار تنفس میکروبی در رویشگاه توت نده به ترتیب، 15/44میلی گرم بر کیلوگرم، 12/59درصد و 434 میلی گرم بر کیلوگرم به دست آمد که نسبت به رویشگاه وزگ با مقادیر 10/05، 13/94و 547 اختلاف معنی داری داشتند. نتایج کلی نشان می دهد اغلب خاک هایی که دارای کربن آلی زیاد هستند، به طور نسبی از نظر سایر متغیرهای تاثیرگذار موجود در خاک نیز غنی می باشند.کلید واژگان: اندوخته کربن, تنفس میکروبی, دنا, رطوبت خاکThis research was conducted on two square plots (each 1 ha) located in Vezge Mansurabad (a protected area in Boyer-Ahmad County) and TuteNadeh (in Dena County) in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province. Five soil samples, taken regularly over three years from a depth of 0-30 cm from each plot, were analyzed for carbon, nitrogen, phosphorus, water content, microbial respiration, soil bulk density, and gravel percentage. The mean carbon storage of soil was estimated at 84.80 t/ha and 67.60 t/ha in the TuteNadeh and Vezge Mansurabad plots, respectively. Three years of monitoring revealed a significant difference between the two plots in terms of soil parameters. In TuteNadeh, the three-year changes in organic carbon and total nitrogen content followed a parallel trend, with a reduction in the former directly leading to a similar drop in the latter's content. At this site, the content of absorbable phosphorus was found to be irregularly altered. Variations in organic carbon content were directly correlated with variations in soil microbial respiration. In Vezge Mansurabad, variations in organic carbon, nitrogen, phosphorus, water content, and microbial respiration were similar to those in TuteNadeh, but variations in soil phosphorus were sinusoidal and followed an irregular pattern. The mean quantities of absorbable phosphorus, water content, and microbial respiration in the TuteNadeh plot were 15.44 mg/kg, 12.59%, and 434 mg/kg, respectively, which are significantly different from the corresponding values of 10.05 mg/kg, 13.94%, and 547 mg/kg in Vezge Mansurabad. In conclusion, the results show that soils with higher organic carbon content are relatively richer in other influencing variables.Keywords: Carbon Storage, Dena, Microbial Respiration, Soil Moisture
-
این پژوهش پوشش گیاهی بستر جنگل را در قطعه نمونه های ثابت معرف و قرق استان های واقع در ناحیه رویشی زاگرس مورد سنجش و تحلیل قرار داده و امکان پایش درازمدت تغییرات کمی و کیفی پوشش گیاهی را فراهم می سازد. در مجموع، 30 قطعه نمونه یک هکتاری و 600 ریزقطعه نمونه یک مترمربعی در امتداد زاگرس مورد مطالعه قرارگرفت و در آن ها، داده های فلورستیک و محیطی مربوط به پوشش درختی و درختچه ای و پوشش کف اندازه گیری و ثبت شد. در کل، 370 گونه در پوشش کف و 20 گونه فانروفیت شناسایی شد. پرگونه ترین تیره در منطقه قرق، Asteraceae و در منطقه معرف، Poaceae بود. شصت وشش درصد جمعیت پوشش گیاهی کف از تیره Poaceae بودند و پرجمعیت ترین سرده نیز Bromus با 25 درصد کل افراد گیاهی شمارش شده بود. پرگونه ترین سرده، Astragalus (18 گونه) بود و جمعیت آن در منطقه قرق حدود 2/5 برابر بیشتر از منطقه معرف بود. متوسط درصد پوشش کف (51/2درصد) و پوشش لاشبرگ (34/3درصد) در قطعه نمونه های قرق به طور معنی داری بیشتر از پوشش کف (37/6درصد) و لاشبرگ (25/2درصد) در قطعه نمونه های معرف بود. تعداد گونه های فانروفیت، در قطعه نمونه های قرق به طور معنی داری بیشتر از قطعه نمونه های معرف و تفاوت برای سایر شکل های زیستی غیرمعنی دار بود. مقایسه شاخص های تنوع برای گونه های گیاهی کف در قطعه نمونه های قرق و معرف نشان داد که اختلاف معنی داری در بین این دو گروه وجود ندارد. در مجموع، قرق نسبی که در بخش هایی از زاگرس برقرار است، اگرچه بر شاخص های تنوع گیاهی کف تاثیرگذار نبوده، اما بر سطح پوشش گیاهی کف، پوشش لاشبرگ، ترکیب گونه ای و گونه های فانروفیت اثرگذار بوده است.
کلید واژگان: بلوط, پوشش کف جنگل, تنوع زیستی, شکل زیستی, قرقThis research measured and analyzed forest ground vegetation in permanent plots of typical and exclosure areas in the Zagros provinces, providing the possibility for long-term monitoring of quantitative and qualitative changes in vegetation. In total, 30 one-hectare square sample plots and 600 one-meter square microplots were studied along the Zagros, with floristic and environmental data related to tree and forest floor measured and recorded. According to the results, 370 species were identified in the ground vegetation and 20 species of phanerophytes. The most abundant families in exclosure and typical sites were Asteraceae and Poaceae, respectively. Sixty-six percent of the ground vegetation population belonged to the Poaceae family, with the most populated genus being Bromus, comprising 25% of all plant individuals. The largest genus was Astragalus (with 18 species), and its population was about 2.5 times higher in exclosure sites than in typical sites. The average percentage of ground cover (51.2%) and litter cover (34.3%) in exclosure plots was significantly higher than in typical plots (37.6% for ground cover and 25.2% for litter cover). The number of phanerophyte species in the exclosure area was significantly greater than in the typical area, while the difference for other life forms was insignificant. The comparison of diversity indices for ground species in the exclosure and typical plots showed no significant difference between these two groups. In general, the relative protection implemented in some parts of the Zagros, although it did not affect ground species diversity indices, did affect ground vegetation cover, litter cover, species composition, and phanerophyte species.
Keywords: Biodiversity, Exclosure, Forest Ground Vegetation, Life Form, Oak -
سابقه و هدف
جنگل های ناحیه رویشی زاگرس با مساحتی بیش از 5 میلیون هکتار و تامین بیش از 40 درصد آب کشور، از نظر اکولوژیکی دارای اهمیت بالایی هستند. 256 هزار هکتار از سطح استان کردستان را جنگل (8/8 درصد استان) پوشش داده است و سهم چشمگیری از ترسیب کربن استان را به خود اختصاص می دهد. دی اکسیدکربن اتمسفر در دهه های اخیر افزایش قابل توجهی داشته است. زی توده گیاهی و خاک تحت آن، در کاهش دی اکسید کربن جو، نقش بسیار مهمی دارند. اندام های هوایی درختان (لایه روی زمینی) سهم زیادی را در تولید زی توده و ذخیره کربن دارد. هدف از این پژوهش، بررسی ذخیره کربن لایه درختی در دو منطقه گاران (توده قرق و حفاظت شده) و دوله ناو (تیپیک جنگل های استان) بود.
مواد و روش هابرای اجرای این پژوهش، دو قطعه نمونه گاران و دوله ناو در شهرستان مریوان انتخاب شدند. در هر منطقه، یک قطعه نمونه مربعی شکل یک هکتاری پیاده شد و با روش آماربرداری صد در صد، مشخصه های کمی شامل گونه درختی، قطر برابر سینه، قطر یقه، ارتفاع کل درخت، ارتفاع تاج، قطر بزرگ تاج و قطر عمود بر آن اندازه گیری گردید. در هر دو قطعه نمونه از تنه و سرشاخه درختان نمونه برداری شد و برای این منظور، برای هر گونه درختی در هر قطعه نمونه سه درخت انتخاب و از تنه، سرشاخه های اصلی و فرعی درختان نمونه گیری شد. در آزمایشگاه وزن تر، وزن خشک و درصد کربن نمونه های چوب به روش سوزاندن نمونه های خشک شده در کوره الکتریکی محاسبه شد. سپس، زی توده روی زمینی درختان با استفاده معادلات آلومتریک محاسبه و در نهایت اندوخته کربن تمام درختان برآورد شد و پارامترهای کمی و میانگین زی توده روی زمینی و ذخیره کربن مقایسه شدند. از آزمون تی مستقل برای مقایسه پارامترهای کمی و ذخیره کربن در دو قطعه نمونه گاران و دوله ناو استفاده شد.
نتایج و یافته ها:
یافته های پژوهش نشان داد، مقدار زی توده روی زمینی در قطعه نمونه دوله ناو و گاران به ترتیب 3/45 و 4/41 تن در هکتار بود. در قطعه نمونه دوله ناو، دو گونه برودار و مازودار با مجموع 68/24 تن در هکتار، 5/54 درصد زی توده روی زمینی را به خود اختصاص داده بودند. اندوخته کربن روی زمینی در قطعه نمونه های دوله ناو و گاران به ترتیب 4/22 و 3/20 تن در هکتار محاسبه شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد، بین مشخصه های کمی قطر برابر سینه، ارتفاع کل، سطح تاج درختان، زیر توده روی زمینی و ذخیره کربن در دو قطعه نمونه اختلاف معنی دار وجود داشت. از سویی، سهم گونه مازودار از ترسیب کربن در قطعه نمونه های دوله ناو و گاران به ترتیب 48/6 و 13/9 تن در هکتار به دست آمد. از سوی دیگر، میانگین مشخصه های کمی شامل ارتفاع درخت (7/3 متر)، قطر برابر سینه (79/15 سانتی متر) و سطح تاج (77/6 مترمربع) درختان قطعه نمونه دوله ناو، بیشتر از قطعه نمونه گاران بود.
نتیجه گیرییافته های کلی پژوهش نشان داد، ذخیره کربن رویشگاه دوله ناو بیشتر از رویشگاه گاران بود. برای مدیریت بهینه این جنگل ها و افزایش ترسیب دی اکسیدکربن، پیشنهاد می گردد که عوامل تخریب جنگل (مانند توسعه زراعت زیراشکوب جنگل، چرای شدید و مازاد ظرفیت دام، مدیریت و کنترل آتش سوزی، زغال گیری و دیگر موارد) مدیریت و کنترل شوند. همچنین پیشنهاد می گردد، در مناطق تخریب شده اقدام به احیا و توسعه جنگل با استفاده از گونه های بومی (مازودار، برودار، وی ول و بنه) و مثمر دیم (بادام، سماق و سنجد) شود.
کلید واژگان: زی توده روی زمینی, معادله آلومتری, مازودار, لایه درختیBackground and objectivesThe Zagros forests vegetation area, with an area of more than 5 million hectares and providing more than 40% of the country's water, is ecologically very important. The forest covers 256,000 hectares of Kurdistan province (8.8% of the province) and makes a significant contribution to carbon sequestration. Atmospheric carbon dioxide has increased significantly in recent decades. In reducing atmospheric carbon dioxide, vegetation and the soil beneath it play a very important role. The aerial parts of trees (the ground layer) contribute greatly to biomass production and carbon sequestration. The purpose of this research was to investigate the carbon sequestration of the tree layer in two sample plots: Garan (Gargh and protected stands) and Dolah Naw (typical forests of the province).
MethodologyIn order to carry out this research, two samples from Garan and Dolah Naw in Marivan County were selected. In each region, a square sample plot of one hectare was established, and with 100% statistical inventory, quantitative characteristics, including tree species, breast diameter, tree height, crown height, and crown area, were recorded. In both sample plots, the trunks and top branches of the trees were sampled, and for this purpose, three trees were selected for each species in each plot. Samples were taken from the trunk, main branches, and secondary branches of the trees. In the laboratory, the wet weight, dry weight, and carbon percentage of wood samples were calculated by burning the dried samples in an electric furnace. Then, the above-ground biomass of trees was calculated using allometric equations, and finally, the carbon stock of all trees was estimated. The quantitative parameters and the average of the above-ground biomass and carbon stock were compared. An independent t-test was used to compare quantitative parameters and carbon storage in the two sample plots of Garan and Dolah Naw.
ResultsThe findings of the research showed that the amount of biomass on the ground in Dolah Naw and Garan sample plots was 45.3 and 41.4 tons per hectare, respectively. In the Dolah Naw sample plot, two species, Quercus brantii and Q. infectoria, with a total of 24.68 tons per hectare, accounted for 54.5% of the biomass of the tree layer. The carbon stock of the tree layer in Dolah Naw and Garan samples was calculated as 22.4 and 20.3 tons per hectare, respectively, and the results of the independent t-test showed a significant difference between the quantitative characteristics of diameter at breast height, total height, tree crown area, biomass, and carbon storage in the two sample plots. The contribution of the Q. infectoria species to carbon sequestration in Dolah Naw and Garan samples was 6.48 and 9.13 tons per hectare, respectively. On the other hand, the averages of quantitative characteristics, including tree height (3.7 meters), diameter at breast height (15.79 cm), and crown area (6.77 square meters), in the Dolah Naw sample plot were greater than those in the Garan sample plot.
ConclusionThe general results showed that the carbon storage of Dolah Naw stands (wood biomass with slightly higher forest characteristics) was greater than that of Garan forest. To optimally manage these forests and increase carbon dioxide storage, it is essential to manage and control the factors of forest destruction (such as the development of agriculture under the forest canopy, intensive grazing, excess livestock capacity, fire management and control, coal mining, and other factors) and take action in degraded areas to promote reforestation and afforestation using native species (Quercus brantii, Quercus infectoria, Quercus libani, and Pistacia atlantica) in the destroyed stands.
Keywords: Above-Ground Biomassss, Allometric Equation, Quercus Infectoria, Tree Layer -
سابقه و هدف
تجدیدحیات، یک فرایند اساسی است که پویایی جنگل را هدایت می کند و در یک جنگل سالم و طبیعی، با الگوی مکانی و زمانی خاص به طور دائم اتفاق می افتد. تجدیدحیات طبیعی، یکی از چالش های مهم در جنگل های زاگرس است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی و تحلیل وضعیت موجود تجدیدحیات درختی و درختچه ای در قطعه نمونه های پایش جنگل های زاگرس انجام شد. این پژوهش ضمن بررسی ترکیب گونه ای، منشا، منحنی های توزیع و سلامت تجدیدحیات، به ارزیابی ارتباط متقابل تجدیدحیات و گونه های پرستار می پردازد. پژوهش پیش رو به عنوان یک مبنای مطالعاتی بلندمدت می تواند روند تغییرات زمانی تجدیدحیات و ویژگی های آن را در پهنه جنگل های زاگرس مشخص می کند.
مواد و روش هارویشگاه های مورد مطالعه، 30 قطعه نمونه دائمی پایش هستند که در امتداد رشته کوه زاگرس از آذربایجان غربی تا فارس استقرار یافته اند. درمجموع، 120 قطعه نمونه 100 مترمربعی در رویشگاه های مذکور برای مطالعه تجدیدحیات پیاده و بررسی شدند. قطعه نمونه ها در جنگل های شاخص هر استان مستقر شدند و 10 قطعه نمونه از آن ها نیز در مناطق حفاظت شده یا قرق بودند. متغیرهای مورد بررسی شامل تراکم تجدیدحیات برحسب گونه، منشا و نوع تجدیدحیات، گونه پرستار، ارتفاع زادآوری، وضعیت جوانه انتهایی و وضعیت سلامت بودند. معیار تفکیک تجدیدحیات، ارتفاع 5/0 متر در نظر گرفته شد. برای مقایسه داده های پارامتری در دو گروه از آزمون t و برای داده های رتبه ای از آزمون های کروسکال والیس و من ویتنی یو استفاده شد.
نتایجدر پهنه مورد بررسی، تجدیدحیات 20 گونه درختی و درختچه ای جنگلی ثبت شد و تراکم تجدیدحیات 366 پایه در هکتار به دست آمد، اما تجدیدحیات به طور همگن در همه سطح مورد مطالعه پراکنش نداشت. به طوری که 37 درصد قطعه نمونه ها فاقد تجدیدحیات بودند. نمودار توزیع فراوانی در طبقه های ارتفاعی گونه های مختلف بلوط (Quercus spp.) و زالزالک (Crataegus spp.) نشان داد که تعداد نونهال هایی با ارتفاع کمتر از پنج سانتی متر کاهش داشته است. از مجموع تجدیدحیات ثبت شده، 5/72 درصد دانه زاد و 25 درصد شاخه زاد بودند. درمجموع، 66 درصد تجدیدحیات وابسته به پرستار بود که درختان بلوط، زالزالک و سنگ و عارضه های طبیعی به ترتیب بیشترین نقش را به عنوان پرستار داشتند. سنگ و صخره، نقش مهم تری برای تجدیدحیات دانه زاد داشتند. راناس (Cerasus microcarpa (C.A.Mey.) Boiss.)، دارمازو (Q. infectoria Oliv.) و وی ول (Q. libani Oliv.)، بیشترین وابستگی را به پرستار و گونه های گلابی وحشی (Pyrus spp.)، دافنه (Daphne mucronata Royle) و زالزالک، کمترین وابستگی را به پرستار داشتند. پایه های تحت حمایت پرستار به طور معنی داری شاداب تر از پایه های بدون پرستار بودند. همچنین، تجدیدحیات در پناه سنگ و صخره، شادابی بیشتری از تجدیدحیات در پناه درختان داشت، اما این اختلاف معنی دار نبود. پلاخور (Lonicera nummulariifolia Jaub. & Spach)، ون (Fraxinus angustifolia Vahl) و کیکم (Acer monspessulanum L.)، نامطلوب ترین وضعیت را ازنظر تجدیدحیات داشتند. این گونه ها به رغم وجود پایه های مادری، فاقد تجدیدحیات (پلاخور و ون) یا دارای تجدیدحیات بسیار کم (کیکم) بودند. تعداد تجدیدحیات در واحد سطح در قطعه نمونه های تحت حفاظت (قرق) بیشتر از رویشگاه های غیرقرق به دست آمد، اما این تفاوت معنی دار نبود. بااین حال، تجدیدحیات در رویشگاه های تحت حفاظت به طور معنی داری شاداب تر بود.
نتیجه گیری کلی:
نتایج نشان داد که تجدیدحیات در جنگل های زاگرس در وضعیت طبیعی و مطلوب خود نیست، اما در صورت وجود شرایط مکانی و زمانی مناسب، تجدیدحیات رخ می دهد و مستقر می شود. اگرچه در شرایط تخریب توده و چرای بی رویه دام، تجدیدحیات با پناه بردن به سنگ و صخره یا درختچه های خاردار برای تجدید نسل و استمرار توده تلاش می کند، اما حفاظت از توده با نگهداری تاج پوشش درختی (بلوط، زالزالک و گونه های دیگر) و ساختار طبیعی، بهترین شرایط را برای استقرار و بقای تجدیدحیات فراهم و پایداری توده را تضمین می کند.
کلید واژگان: احیای جنگل, بلوط, پویایی جنگل, زادآوری, نونهالBackground and objectivesReproduction (regeneration) is a fundamental process that drives the dynamics of a forest, occurring continuously in a healthy and natural forest with a specific spatial and temporal pattern. Natural regeneration poses significant challenges in Zagros forests, Iran. This research was undertaken to examine and analyze the current state of reproduction of tree and shrub species in the monitoring sample plots of Zagros forests. This study, while scrutinizing the species composition, origin, distribution curves, and health of seedlings and saplings, explores the interrelationship between reproduction and nurse species. It will serve as the foundation for long-term studies that determine the temporal changes in reproduction and its characteristics in the Zagros forests.
MethodologyThis research was conducted in the permanent monitoring plots of Zagros, spanning from West Azerbaijan to Fars province. A total of 120 sample plots of 100 square meters were studied within these plots. Each province had 30 studied sites in the typical forests, with 10 of them located in the protected forests. The variables studied included reproduction density by species, origin and type of reproduction, nurse species, height of seedling, terminal bud, and health status of reproduction. A height of 0.5 meters was set as the criterion to distinguish reproduction. The t-test was used to compare parametric data in two groups, while the Kruskal Wallis and Mann-Whitney U tests were employed for non-parametric data.
ResultsIn the studied area, the reproduction of 20 forest tree and shrub species was recorded, and the density of seedlings and saplings was calculated to be 366 plants per hectare. However, the reproduction was not uniformly distributed, with 37% of the sample plots lacking reproduction. The abundance distribution diagram in the height classes revealed a decrease in the number of oak (Quercus spp.) and hawthorn (Crataegus spp.) reproduction with a height of less than 5 cm. Of the total number of recorded reproduction, 72.5% originated from seeds and 25% were shoots. Overall, 66% of reproduction was dependent on nurses, with oak, hawthorn, stone, and rock playing the greatest roles as nurses. Stones and rocks played a more significant role in the revival of seedlings. Cerasus microcarpa (C.A.Mey.) Boiss., Q. infectoria Oliv., and Q. libani Oliv. had the highest dependence on the nurse, while Pyrus spp., Daphne mucronata Royle, and Crataegus spp. had the least dependence on nurse species. Reproduction sheltered by nurses was significantly healthier than those without nurses. Also, reproduction sheltered by stones and rocks had a higher health rate than reproduction sheltered by trees, although this difference was not significant. Lonicera nummulariifolia Jaub. & Spach, Fraxinus angustifolia Vahl, and Acer monspessulanum L. had the worst condition in terms of reproduction. Despite the presence of mature trees, they had no reproduction (L. nummulariifolia and F. angustifolia) or had very low reproduction (A. monspessulanum). The results showed that the number of reproduction in protected sites was higher than non-protected sites. Although this difference was not significant, the reproduction in the protected sites was significantly healthier.
ConclusionThe results indicated that the reproduction in the Zagros forests is not in a normal situation. However, given suitable spatial and temporal conditions, reproduction occurs and establishes. Although in conditions of disturbance and overgrazing, reproduction attempts to survive by taking shelter near stones, pits, or under thorny shrubs, the conservation of the forest stand by maintaining the tree canopy (oak, hawthorn, and other species) and the forest’s natural structure provides the best conditions for the establishment and survival of reproduction, thereby ensuring the sustainability of the ecosystem.
Keywords: Forest Dynamic, Forest Restoration, Oak, Regeneration, Seedl -
بررسی ویژگی های رویشی و بوم شناختی درختان از طریق گاه شناسی، پیام های کاربردی مهمی را برای بازسازی مدل های اقلیمی در گذشته های دور و آینده فراهم خواهد ساخت. این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های بوم شناختی، اقلیمی و تاریخی درمورد گونه بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. یک درخت شاخص با فرم رویشی تک تنه، انتخاب و پس از اندازه گیری صفات کمی قطع شد. سپس، یک نمونه دیسک از محل قطر برابر سینه تهیه و خشک شد. پس از نمونه برداری و اندازه گیری وزن خشک نمونه ها، مقدار کربن به روش احتراق اندازه گیری شد. تعداد و پهنای دوایر سالانه دیسک، پس از پردازش سطح اندازه گیری شد. در مطالعات اقلیمی نیز از آنومالی های دما و بارش (دوره 64 ساله) استفاده شد. نتایج علاوه بر استخراج کلیه ویژگی های ریخت شناسی درخت، نشان داد، مقدار اندوخته کربن در اندام های مختلف با چوبی تر شدن بافت گیاه افزایش و مقدار رطوبت موجود در اندام گیاهی کاهش می یابد. اندازه گیری فواصل دوایر سالانه نشان داد، متوسط رویش قطری سالانه درخت بلوط مورد مطالعه 9/3 میلی متر است. بررسی ارتباط بین آنومالی با دما و داده های رویش قطری درخت نشان داد، متغیر دما، کنترل گسترده ای بر توزیع جغرافیایی بلوط ایرانی دارد و بلوط ایرانی به جای متغیرهای بارش، پاسخ قوی تری به دما دارد.
کلید واژگان: تغییرات اقلیمی, الگوی رویشی, بلوط غرب, زاگرس جنوبیIran Nature, Volume:9 Issue: 2, 2024, PP 37 -46Investigating the growth and ecological characteristics of trees through dendrochronology will provide essential messages for reconstructing climate models for the past and future. This research investigated the historical, ecological, and climatic characteristics of the Brant's oak (Quercus brantii Lindl.) in Chaharmahal and Bakhtiari provinces. A typical single-stem Q. brantii was selected and cut. Then, a disk sample was prepared. Dry weight and carbon content were measured using the combustion method. The number and width of the disc's annual rings were measured. In climate studies, temperature and precipitation anomalies were used. In addition to extracting all the morphological characteristics, this research showed that the amount of carbon stored in different organs increases with the woody tissue of the plant, and the amount of moisture in the plant organ decreases. The measurement of annual rings showed that the average growth diameter of the studied oak tree is 3.9 mm. The relationship between temperature anomaly and tree diameter growth data showed that the temperature variable has comprehensive control over the geographical distribution of the oak, and the Q. brantii has a more robust response to temperature instead of precipitation variables.
Keywords: Climate Changes, Growth Pattern, Western Oak, South Zagros -
سنجش و پایش ویژگی های ساختاری توده های جنگلی برای بررسی روند تحولات توده، برنامه ریزی دخالت های جنگل شناسی مانند عملیات پرورشی و برنامه ریزی عملیات احیایی الزامی است. این پژوهش در چارچوب طرح جامع سنجش و پایش جنگل های زاگرس که با روش پایش مکان محور طراحی شده است، به ارزیابی ساختار یک توده های جنگلی در ناحیه رویشی زاگرس تعداد 34 قطعه نمونه یک هکتاری. در هریک از مکانها، یک قطعه نمونه یک هکتاری مربعی شکل به صورت تصادفی پیاده شد. نتایج نشان داد که تعداد کل گونه های درختی و درختچه ای از حداقل 1تا حداکثر6 گونه و از نظر تعداد در هکتار از حداقل 18تا حداکثر 924 اصله می باشد از نظر مبد ا گونه های درختی بیشرین تعداد پایه های شاخه زاد 826 و در بیشتر سایتها پایه های شاخه زاد غالب می باشند قطر متوسط جستهای درختان شاخه زاد از حداقل 3 تا 69 سانتی متر و ارتفاع درختان از 3 تا 8/10 متر می باشد. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که ارزش شاخص زاویه یکنواخت برابر در قطعات نمونه مختلف بین 469/0تا و86/0 بوده که نشان می دهد پراکنش در همه توده ها کپه ای است. همچنین نتیجه ارزش شاخص ترکیبی قطعات مورد بررسی به ترتیب برابر 2/0 و 5/0 است که نشان می دهد اکثر توده ها در وضعیت ضعیف تا متوسطی از نظر پایداری قرار دارند. پایش روند تغییرات ویژگی های ساختاری توده های مورد مطالعه در قطعات نمونه دایم با تکرار برداشت ها در فازهای آینده منجر به کسب اطلاعات سودمندی در مورد توده های جنگلی زاگرس خواهد شد.کلید واژگان: ساختار, بلوط, زاگرس, پراکنش قطری, تراکمIran Nature, Volume:8 Issue: 6, 2024, PP 23 -30Measurement and monitoring of structural characteristics of forest stands are essential for studying the dynamics of vegetation, as well as planning forestry interventions such as silvicultural operations and restoration activities. This research, conducted within the framework of the comprehensive Zagros Forest Monitoring and Assessment Program, aimed to evaluate the structure of forest stands in the growth area of Zagros, using a total of 34 one-hectare sample plots designed through a location-based monitoring approach. In each location, a randomly selected square-shaped one-hectare sample plot was established. The results demonstrated that the total number of tree and shrub species ranged from a minimum of 1 to a maximum of 6 species, with a density ranging from 18 to 924 stems ha-1. Regarding the tree species composition, the maximum number of branch base stems was 826, and branch base stems were dominant in most sites. The average diameter of branch shoots ranged from 3 to 69 cm, while tree heights ranged from 3 to 10.8 m. Furthermore, the study revealed that the uniform angle index value ranged from 0.469 to 0.086 across different sample plots, indicating a scattered pattern in all stands. The composite index value ranged from 0.2 to 0.5, suggesting that most stands are in a fair to moderate condition in terms of stability. Monitoring the temporal changes in structural characteristics of the studied stands through repeated measurements in the future phases will provide valuable insights into Zagros Forest stands.Keywords: Density, Diagonal Distribution, Oak, Structure, Zagros
-
تاج پوشش، از مهم ترین مشخصه های ساختاری درختان جنگلی است که بر کارکردهای بوم شناختی درخت بسیار اثرگذار است. هدف از پژوهش پیش رو، بررسی روند تغییرات تراکم تاج درختان در جنگل های شاخه زاد مریوان بود. این پژوهش در دو توده جنگلی به نام های گاران و دوله ناو انجام شد. ابتدا در هر توده، پنج درخت انتخاب شد. از تاج هر درخت در چهار جهت اصلی جغرافیایی با فاصله یک متر از تنه درختان در شهریور سال 1400 و 1401 تصویربرداری شد. تاج پوشش درختان در هر تصویر با استفاده از نرم افزار MIP Cloud4 student اندازه گیری شد. برای مقایسه درصد تاج پوشش درختان در دو دوره تصویربرداری از آزمون تی جفتی استفاده شد. براساس نتایج، تراکم تاج درختان در رویشگاه گاران و دوله ناو در سال 1401 نسبت به سال 1400، به ترتیب 02/9 و 51/11 درصد افزایش داشت. از طرفی در رویشگاه گاران و دوله ناو بیشترین افزایش و تغییر تراکم تاج درختان در سمت جنوبی و شرقی تاج درختان مشاهده شد. همچنین، از سال 1400 به 1401، شرایط آب وهوایی بهبود یافته بود. درختان رویشگاه دوله ناو دارای میانگین پارامترهای کمی بزرگ تری نسبت به رویشگاه گاران بودند. با توجه به اهمیت تاج پوشش درختان در کارکردهای توده های جنگلی، برای مدیریت پایدار اعمال قرق عرصه های تخریب شده (هم سو با افزایش تاج پوشش) پیشنهاد شد.کلید واژگان: تراکم تاج, تصویربرداری, توده جنگلی, رویشگاه گارانIran Nature, Volume:8 Issue: 6, 2024, PP 63 -68Crown canopy is a major structural characteristic of forest trees and is vital to their ecological function. The present study investigated tree crown changes in Marivan County coppice forests. This research was conducted in two forest areas, Garan and Doleh Naw. First, five trees were selected for each habitat. The crown of each tree was photographed in the four main geographical directions one meter from the tree trunk. It was done in September 2021 and 2022. Tree canopy measurement in each image was done using MIP Cloud4 student software. Paired t-test was used to compare tree canopy percentages in two imaging periods. According to the results, the canopy of trees in Garan and Dolah Naw habitats in 2022, compared to 2021, increased by 9.02% and 11.51%, respectively. Meanwhile, in the habitats of Garan and Dolah Naw, the highest increase and change in the tree crown was observed on the southern and eastern sides of the tree crown. Also, from 2021 to 2022, the weather conditions improved. Dolah-Naw habitat trees had slightly larger average parameters than the Garan habitat. Irrigation of degraded areas (with increasing tree crowning) is crucial for sustainable management due to the importance of tree crown canopy in forest stand functions.Keywords: Crown density, imaging, forest stand, Garan habitat
-
جنگل های زاگرس از نظر سطح به عنوان دومین بوم سازگان جنگلی کشور شناخته شده اند و دارای خدمات بوم سازگانی متعددی ازجمله ذخیره کربن هستند. خاک ها بزرگ ترین مخزن ذخیره کربن در بوم سازگان های خشک هستند. هدف این پژوهش، بررسی وضعیت ذخیره کربن خاک توده های جنگلی شاخه زاد (قرق و شاخص استان کردستان) در جنگل های شهرستان مریوان بود. در این راستا، دو رویشگاه گاران (توده قرق) و دوله ناو (توده شاخص و الگو) جنگل های استان در شهرستان مریوان (شمال غرب استان کردستان) انتخاب شدند. در هر رویشگاه، از یک قطعه نمونه مربعی شکل یک هکتاری، پنج نمونه خاک از عمق 30-0 سانتی متری برداشت و در آزمایشگاه مشخصه های فیزیکی- شیمیایی خاک، تنفس میکروبی، درصد کربن آلی و مقدار ذخیره کربن نمونه ها اندازه گیری شد. با توجه به نرمال بودن داده ها، از آزمون تی مستقل برای مقایسه میانگین پارامترهای مورد مطالعه در دو رویشگاه استفاده شد. نتایج نشان داد که درصد کربن آلی و ذخیره کربن در رویشگاه گاران با مقادیر 3/63 درصد و 104/3 تن در هکتار، با اختلاف معنی داری بیشتر از رویشگاه دوله ناو بود (2/63 درصد و 86/7 تن در هکتار). همچنین، مقادیر پارامترهای درصد سنگ ریزه، تنفس میکروبی و نسبت C/N در رویشگاه گاران (به ترتیب 37/3 درصد، 472/9 میلی گرم دی اکسید کربن در کیلوگرم و 13/1) بیشتر از رویشگاه دوله ناو بود. نتایج کلی پژوهش نشان داد که ذخیره کربن در رویشگاه گاران (تحت مدیریت قرق) بیشتر از رویشگاه دوله ناو بود. اعمال مدیریت قرق و حفاظت جنگل سبب افزایش درصد کربن آلی و مقدار ذخیره کربن خاک می شود.
کلید واژگان: تنفس میکروبی, درصد کربن آلی, درصد نیتروژن, رویشگاه دوله ناو, رویشگاه گارانThe Zagros forests are known as the second-largest forest ecosystems in the country in terms of surface area, and they provide many ecosystem services such as carbon storage. Soils are the largest reservoir of carbon storage in dry ecosystems. The purpose of this study was to investigate the carbon storage status of coppice oak stands (exclosure and non-protected stands). In this regard, two forest stands, Garan (an exclosure area) and Dolah Naw (a typical forest of Kurdistan province), were selected in Marivan county, Kurdistan province. A square sample plot of one hectare was considered randomly in each stand. In each plot, five soil samples were taken from a depth of 0-30 cm, and physico-chemical characteristics of the soil, microbial respiration, and organic carbon percentage were measured in the laboratory. Considering the normality of the data, the independent t-test was used to compare the averages of the study parameters in the two plots. The results showed that the percentage of organic carbon and carbon storage in the Garan, with values of 3.63% and 104.3 tons per hectare, respectively, was significantly higher than that of the Dolah Naw (with 2.63% and 86.7 tons per hectare). Additionally, the parameter values of gravel percentage, microbial respiration, and C/N ratio in the Garan (37.3%, 472.9 mg CO2/kg, and 13.1, respectively) were higher than those in the Dolah Naw. The general results of the research showed that carbon storage in the Garan stand (under protection management) exceeded that of the Dolah Naw. As a result, exclosure and forest protection increases the percentage of carbon storage and the amount of soil carbon storage.
Keywords: Dolah Naw habitat, Garan habitat, microbial respiration, Nitrogen percentage, Organic carbon percentage -
رشته کوه های زاگرس از نقاط داغ تنوع زیستی در جهان و رویشگاه صدها گونه گیاهی منحصربه فرد هستند. نیای چندین گونه گیاهی خوراکی مهم در دنیا در این کوه ها وجود دارد. Kelussia odoratissima یک گونه خوراکی ارزشمند انحصاری در ارتفاعات زاگرس مرکزی است که به تازگی به دانش گیاه شناسی معرفی شده است. اگرچه این گیاه به تازگی کشف شده است، ریشه عمیقی در فرهنگ قوم بختیاری دارد و از گذشته تا به امروز بخش مهمی از درآمد زندگی سکنه محلی از طریق آن تامین می شود. رشد جمعیت انسانی و پیامدهای آن بقای این گونه گیاهی مهم را با خطر جدی مواجه کرده است. در این پژوهش، وضعیت حفاظتی K. odoratissima بر اساس معیارها و شاخص های IUCN (شاخص B: محدوده جغرافیایی) بررسی شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد، وضعیت این گیاه به درجه هشدار رسیده و هم اکنون در حال انقراض (Endangered/EN) است. هرچند بخش چشمگیری از عرصه پراکنش این گیاه به کمک جامعه محلی و سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور قرق می شود، هر ساله به صورت قانونی و غیرقانونی از این محدوده برداشت های بی رویه ای می شود. بنابراین، ضروری است تا بخشی از این محدوده، که دربردارنده گونه های انحصاری متعدد دیگری است، به مناطق حفاظت شده یا ذخیره گاه ژنتیکی تبدیل شود تا حاشیه کاملا مطمینی برای حفاظت از این گیاه ایجاد شود. همچنین، با توجه به گسستگی کاملا مجزای جمعیت های شناخته شده این گیاه، نگهداری بذور این جمعیت ها در بانک ژن منابع طبیعی و بانک ژن ملی کشور به شدت توصیه می شود. این گیاه سازگاری مناسبی در خارج از رویشگاه های طبیعی از خود نشان داده است. به این ترتیب که کشت و کار آن نیازمند آبیاری کم و هزینه های مراقبتی آن نیز پایین است. ازاین رو با توجه به ارزش غذایی- دارویی این گیاه، پتانسیل فوق العاده ای در امر تجاری سازی برای آن وجود دارد. بنابراین، ترویج هر چه بیشتر کاشت آن در مزارع توسط سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی برای حمایت و حفاظت از آن در رویشگاه های طبیعی بسیار مهم است و موجب بقای این گیاه و دست یابی به یک منبع اقتصادی و ارزی پایدار در این زمینه برای کشور خواهد شد.
کلید واژگان: گیاهان خوراکی خودرو, کرفس کوهی, حفاظت, درآمد پایدار, محصولات کشاورزی جدید, ادویه جدید, میراث طبیعی, ایرانIran Nature, Volume:8 Issue: 4, 2023, PP 123 -134Kelussia odoratissima is a valuable edible species endemic to the central Zagros highlands, recently introduced to science. It is valuable for its food importance. Although this plant was recently discovered, it has deep roots in the culture of the Bakhtiari people. From the past to the present, a substantial part of the local population's income is provided through it. In this paper, the conservation status of K. odoratissima is evaluated based on criterion B (geographical range) of the IUCN Red List categories and criteria. This study shows that this plant's status has reached an alarming level. It is now in the "Endangered/EN" category of the IUCN Red List. Even though a significant part of the distribution area of this plant is protected with the help of the local community and the country's Natural Resources and Watershed Management Organization, every year, illegal and official harvesting occurs in this area. Therefore, it is necessary to protect a part of its distribution range, including many other endemic species, in the form of an enclosure or protected habitat. Also, due to the complete isolation of the known populations of this plant, it is strongly recommended to keep the seeds of these populations in the Gene Bank of Natural Resources and the National Gene Bank of Iran. Therefore, considering the food and medicinal value of Kelussia odoratissima, there is great potential for its commercialization. Overall, it is essential to promote its cultivation in fields by the Research, Education, and Extension Organization. This is to support and protect it in its natural habitats. This will lead to the survival of this plant and a stable economic and currency source for the country.
Keywords: conservation, Iran, karafs-e kuhi, new crops, stable income -
تخریب جنگل ها سبب تخریب خاک به عنوان اساس حیات بوم سازگان های زمینی می شود، بنابراین پایش و ارزیابی روند تغییرات در طی زمان می تواند با ارایه اطلاعات علمی مانع از تخریب خاک و آسیب این بوم سازگان ها شود. در این پژوهش، ویژگی های شیمیایی و زیستی خاک در دو رویشگاه بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl) به نام های چری و مورز در استان چهارمحال و بختیاری بررسی شد. پس از جمع آوری نمونه های خاک از عمق صفر تا 10 سانتی متری در سال های 1398 و 1400، ویژگی های شیمیایی و زیستی آن ها اندازه گیری شدند. نتایج مربوط به رویشگاه چری حاکی از افزایش معنی دار مقدار چهار متغیر کربن آلی، ماده آلی، تنفس برانگیخته و پتانسیل نیتریفیکاسیون در سال دوم پایش نسبت به سال اول بود. افزایش این متغیرها را می توان به دلیل تنوع گونه ای زیادتر، درصد تاج پوشش بیشتر و حفاظت نسبی رویشگاه چری دانست. در رویشگاه مورز فقط هدایت الکتریکی و وزن خشک خاک، تغییر معنی داری را در سال دوم نسبت به سال اول نشان دادند که می تواند ناشی از کاهش بارندگی و چرای دام باشد. به نظر می رسد که روند تغییرات مثبت در رویشگاه چری سبب بهبود کیفیت برخی از ویژگی های خاک شده است. به طورکلی، مدیریت مبتنی بر حفاظت از رویشگاه های زاگرس با تاثیر مثبت خود بر ویژگی های زیستی و شیمیایی خاک می تواند نقش قابل توجهی در سلامت درختان بلوط که با معضل زوال بلوط درگیر هستند، داشته باشد.
کلید واژگان: پایش, پتانسیل نیتریفیکاسیون, تنفس پایه, حفاظت, کربن آلیForest destruction causes soil destruction as the basis of terrestrial ecosystem life. Therefore, monitoring the soil and evaluating the process of changes over time can prevent the destruction of the soil and consequently the ecosystems with scientific data. In this study, the chemical and biological properties of soil were investigated in two Brant's oak (Quercus brantii Lindl.) sites, Chari and Mavarz, as a part of Zagros Forests in Chaharmahal and Bakhtiari province, Iran. Soil samples were collected from a depth of 0-10 cm and chemical and biological characteristics were measured in two years 2019 and 2021. The results in Chari site showed that the values of organic carbon, organic matter, substrate induced respiration, and nitrification potential increased significantly in the second year compared to the first year. This finding can be attributed to the more species diversity, higher canopy percentage, and relative protection of the Chari site. While in Mavarz site, only electrical conductivity and dry weight of soil showed significant changes in the second year compared to the first year which could be caused by livestock grazing and decrease in rainfall. The trend of changes in the Chari site has been positive which made improvement of some soil characteristics. Generally, management based on protecting the Zagros habitats as well as its positive effect on the biological and chemical characteristics of the soil can have a significant role in the health of oak trees which are encountering the oak decline.
Keywords: Basal respiration, monitoring, nitrification potential, Organic carbon, Protection -
تغییر اقلیم و گرمایش جهانی ازجمله موضوعاتی است که به یک تهدید جدی برای حیات بشری تبدیل شده است. افزایش دمای سطح کره زمین به دلیل افزایش میزان گازهای گلخانه ای، وقوع پدیده های نادر اقلیمی و بر هم خوردن تعادل بوم شناختی، تغییر الگوی باد و بارش، وقوع سیل، طوفان، آلودگی هوا و اثرات آن بر اجزای زنده و غیرزنده اکوسیستم ها نمونه هایی از اثرات تغییر اقلیم است. پوشش گیاهی، خاک و اقیانوس ها مهم ترین مخازن کربن در جهان محسوب می شوند. جنگل ها به دلیل ذخیره کربن در خاک، زی توده و لاش ریزه، به عنوان اندوختگاه های مهم کربن شناخته می شوند (Shannon et al., 2022). تخمین زده می شود 861 گیگاتن کربن در جنگل های جهان ذخیره شده است که 119 گیگاتن آن، متعلق به جنگل های معتدله است (Pan et al., 2011).اکوسیستم های جنگلی، نقش کلیدی در چرخه جهانی کربن دارند و ازنظر اندوخته کربن بسیار مورد توجه هستند (Zhao et al. 2019). بنابراین، داشتن اطلاعات مشخص و قابل اعتماد از اندوخته کربن رویشگاه های جنگلی و پایش آن، یکی از مهم ترین فاکتورها برای طراحی و تکمیل برنامه های مدیریت پایدار منابع جنگلی خواهد بود. به عبارت دیگر، به دلیل اینکه ترسیب کربن ناشی از رویش گونه های جنگلی، روشی مقرون به صرفه در کاهش غلظت گازهای گلخانه ای است، ارزیابی و پایش کمی ذخیره کربن کره زمین توسط کشورهای مختلف از مهم ترین برنامه هایی است که در پروتکل کیوتو بر آن تاکید شده است. بنابراین، با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع تغییر اقلیم و گرمایش جهانی و نقش منحصر به فرد اکوسیستم های جنگلی در کنترل این معضل جهانی، ارزیابی اندوخته کربن اکوسیستم های جنگلی ضروری است، به طوری که می تواند به عنوان یک راهکار مدیریتی در حفاظت، احیا و توسعه این ذخایر ارزشمند طبیعی مورد توجه قرار گیرد و سیر قهقرایی و تخریب جنگل را مهار کند.
-
زوال بلوط، برای اولین بار در سال 1739 در آلمان و پس از آن در سال 1877 در کشور مجارستان گزارش شد. در ادامه، گزارشی از این پدیده به طور مکرر اعلام نشد تا اینکه در اواخر قرن بیستم، دوباره گزارش هایی درخصوص وقوع این پدیده اعلام شد. به نظر می رسد، «زوال بلوط/Oak decline» یک پدیده جهانی است، به طوری که علاوه بر مناطق مختلف اروپا، از آمریکا و ژاپن نیز گزارش شده است. پدیده زوال بلوط به طور گسترده به عنوان یک پدیده پیچیده ناشی از عوامل مختلف شناخته شده است که به طور آهسته در سال های متمادی اتفاق می افتد و ممکن است منجر به مرگ در خت نیز بشود (Gentilesca et al., 2017).در ایران و در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90، از استان های مختلف زاگرس نظیر ایلام، فارس، چهارمحال و بختیاری، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و حتی خوزستان گزارش هایی مبنی بر زوال گونه های جنگلی ازجمله بلوط ارایه شد. بر همین اساس، بیشتر پژوهش های انجام شده توسط مراکز علمی و پژوهشی، بر علل زوال بلوط متمرکز شد. از دلایل مهم اعلام شده می توان به فشار بیش از حد بر عرصه های جنگلی، ریزگردها (جهانبازی گوجانی و همکاران.، 1397)، تغییر اقلیم و خشک سالی (عطارد و همکاران.، 1394)، آفات و بیماری ها (کرمیان و میرزایی، 1399)، کاهش مواد مغذی در خاک و کمبود جذب مواد غذایی در درختان (جهانبازی گوجانی و همکاران، 1399)، جهت جغرافیایی و موقعیت زمین (گودرزی و همکاران.، 1395) و عمق کم خاک و شیب زیاد زمین (مهدوی و همکاران.، 1394) اشاره کرد. در این ارتباط، گزارش شد، زوال در اثر در معرض قرار گرفتن درختان تحت شرایط خاص طولانی نظیر رقابت زیاد، قرارگیری روی خاک های کم عمق و صخره ای و بالای یال، استقرار در مناطق با شیب زیاد، عوامل تشدیدکننده اقلیمی در طولانی مدت و عوامل ثانویه نظیر حشرات و بیماری ها، اتفاق می افتد (Manion, 1991). با این حال، یافته های اخیر نشان می دهد، تنش خشک سالی طولانی مدت و حاد بیشتر به عنوان عامل اصلی زوال بلوط اعلام شده است، این وضعیت معمولا به شرایط و سنگ مادری خاک که ریشه در آن مهار شده است، دسترسی به منابع آب زیرزمینی (Costa et al., 2010)، افق سطحی خاک با حاصلخیزی کم که منجر به کاهش تغذیه درختان می شود (Demchik & Sharpe, 2000) یا ظرفیت پایین آب محبوس شده در خاک (Allen et al., 2010) بستگی دارد.
-
مقدمه و هدف
جنگل های زاگرس از مهم ترین مناطق رویشی ایران هستند که در حفاظت از منابع آب و خاک نقش مهمی را ایفا می کنند. از دهه گذشته، زوال برخی از گونه های درختی و درختچه ای در این جنگل ها ازجمله بلوط منجر به بروز نگرانی های جدی بابت به خطر افتادن استمرار و پایداری این جنگل ها شده است. مهم ترین دلایل بروز این پدیده، تغییرات اقلیمی، فقر رویشگاه، جذب عناصر سنگین از گردوغبار، کاهش جذب مواد غذایی، بهره برداری بیش از حد از عرصه ها، آفات و بیماری ها و عوامل رویشگاهی عنوان شده است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی اثر تغذیه در کنترل روند خشکیدگی در زمان درگیری درختان بلوط ایرانی با این پدیده و رفع نیاز آنها از طریق محلول پاشی مواد غذایی بر روی برگ انجام شد.
مواد و روش هااین پژوهش در منطقه منج (شهرستان لردگان) در استان چهارمحال و بختیاری اجرا شد. در یکی از مناطق دچار خشکیدگی، 30 درخت بلوط یکسان (15 درخت شاخه زاد و 15 درخت تک پایه) انتخاب شدند. درختان در هر فرم رویشی با توجه به شدت خشکیدگی به سه طبقه سلامت شامل سالم، سرخشکیده و خشکیدگی تاج تا 50 درصد تقسیم شدند. درکل، این پژوهش دارای سه تیمار شامل فرم رویشی (دو سطح)، سلامت (سه سطح)، زمان نمونه گیری (دو سطح) و پنج تکرار بود. محلول پاشی در زمان رشد کامل برگ ها به نسبت سه در هزار از اوایل خرداد تا تیر و با فاصله 10 روز طی سه نوبت انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که اندازه عناصر پرمصرف شامل پتاسیم، فسفر و نیتروژن در اول فصل رویش به ترتیب 1/22، 0/27 و 0/998 درصد و در آخر فصل رویش به ترتیب 0/17، 0/24 و 1/11 درصد شد و دارای اختلاف معنی دار در سطح 95 درصد اطمینان بود. مقدار این عناصر در درختان تک پایه و شاخه زاد در درختان سالم بیشتر از دو طبقه خشکیدگی بود، اما این اختلاف معنی دار نبود.
نتیجه گیریعناصر پرمصرف با افزایش توان درختان در مقابله با تنش های محیطی می توانند روند زوال درختان بلوط را متوقف کنند. در این میان نقش فسفر و پتاسیم در افزایش مقاومت درختان در برابر تنش های محیطی و توقف روند خشکیدگی تعیین کننده است. بنابراین پیشنهاد می شود با اولویت این عناصر، درختان درگیر با پدیده زوال برای جلوگیری از پیشرفت خشکیدگی، با این مواد غذایی محلول پاشی شوند.
کلید واژگان: تغذیه, زوال, زاگرس, جنگل های غربIntroduction and ObjectiveZagros forests are one of the most important vegetation areas in Iran that play an important role in protecting water and soil resources. Over the past decade, the decline of some tree species in these forests, including oak, has raised serious concerns about the endangerment of these forests. Climate change, site poverty, absorption of heavy metals from dust, reduced nutrient uptake and site factors are an important factor of this phenomenon. The present study was carried out to investigate the effect of nutrition spraying on controlling the drying process of oak trees (Quercus brantii Lindl.) and compensating their needs through foliar application.
Material and MethodsThis research was carried out in Monj region of Lordegan city in Chaharmahal and Bakhtiari province. Thirty oak trees (including 15 coppice and 15 Single stem trees) were selected in one of the areas with drought. Trees in each vegetative form were divided into three health classes including healthy, diback and drought up to 50% of the crown. In total, this study had three treatments including vegetative form (two levels), health (three levels), sampling time (two levels) and five replications. Foliar spraying (three per thousand) was carried out during the full growth of leaves from early June to July with an interval of 10 days in three shifts.
ResultsThe results showed that the amount of high macronutrient elements including potassium, phosphorus and nitrogen at the beginning of the growing season were 1.22, 0.27 and 0.998 percent, against the end of the growing season that were 0.17, 0.24 and 1.11 percent, respectively, that was a significant difference at the level of 95% confidence. The amount of these elements in coppice and Single stem trees in healthy trees was more than two classes of drought, but this difference was not significant statistically.
ConclusionIn general, macronutrients can stop the decay of oak trees by increasing the ability of trees to withstand environmental stresses. In between, the role of phosphorus and potassium was important in increasing the resistance of trees to environmental stresses and stopping the drying process.
Keywords: Chaharmahal, bakhtiari Province, Macronutrient elements, Nutrision, Oak, Zagros -
مجله تحقیقات حمایت و حفاظت جنگلها و مراتع ایران، سال نوزدهم شماره 2 (پیاپی 38، پاییز و زمستان 1400)، صص 326 -338با ثبت جنگل های هیرکانی در یونسکو و افزایش حساسیت های محیطزیستی، این جنگل ها در وضعیت حفاظتی قرار گرفته اند. پژوهش پیش رو با هدف بررسی اثر حفاظت بر ساختار، زی توده و پراکنش قطری جنگل های راش آمیخته اسالم در استان گیلان انجام شد. دو پارسل حفاظت شده و حفاظت نشده در سری پنج حوزه 12 انتخاب، در هر منطقه 50 قطعه نمونه 10آری با روش تصادفی- منظم اجرا و قطر و ارتفاع تمام درختان در قطعات اندازه گیری شد. پس از محاسبه شاخص های کمی متداول، زی توده روی زمینی درختان در دو توده با استفاده از روابط آلومتریک برآورد شد. همچنین، پراکنش قطری درختان در دو منطقه با استفاده از هشت تابع توزیع احتمال مدل سازی شد. براساس نتایج، میانگین تعداد در هکتار، رویه زمینی و حجم درختان در توده حفاظت نشده به شکل معنی داری کمتر از توده حفاظت شده بود. زی توده منطقه حفاظت نشده نیز 25/75 تن در هکتار کمتر از منطقه حفاظت شده به دست آمد. از میان توابع توزیع مورد استفاده، توابع جانسون و بتا در توده حفاظت شده و جانسون و گاما در توده حفاظت نشده بهترین برازش را با پراکنش قطری درختان نشان دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که حفاظت بر ساختار زی توده و پراکنش قطری درختان موثر بوده و عدم حفاظت بیشترین اثر منفی را بر درختان کم قطر داشته است.کلید واژگان: پراکنش قطری, توابع توزیع, توده حفاظت شده, جنگل های هیرکانی, روابط آلومتریکWith the registration of Hyrcanian forests in UNESCO and increasing environmental sensitivities, these forests are in a state of conservation. The aim of current study is to investigate the effects of conservation on the structure, biomass and diameter distribution of mixed beech forests of Asalem of Guilan province. For this purpose, two protected and unprotected parcels were selected in a series five of watershed-12. In each area, 50 sample plots were accomplished by randomized systematic method and the diameter and height of all trees in the plots were measured. After calculating the common quantitative indicators, aboveground biomass of trees in the two stands was estimated using allometric equations. Then, the diameter distribution of trees in the two regions was modeled using eight probability distribution functions. Based on the results, the average number per hectare, basal area and volume of trees in non-conserved stands were calculated significantly less than the conserved stand. The biomass of the non-conserved area was 75.25 tons per hectare less than the conserved area. Among the distribution functions used, Johnson and beta functions in the conserved stand and Johnson and gamma in the non-conserved stand showed the best fit with the diameter distribution of the trees. The results of the this study showed that conservation had a significant effect on the biomass structure and diameter distribution of trees and lack of conservation had the greatest negative effect on low-diameter trees.Keywords: diameter distribution, distribution functions, conserved stand, Hyrcanian Forest, Allometric equations
-
دانش بومی، دانش انباشته شده، مهارت ها و تکنیک های جامعه خاص است که از تعامل مستقیم آن ها با محیط منتج شده باشد. این دانش نشان دهنده اندیشه، تجربه و عمل قدیمی است که باید مورد احترام بوده و همچون منبعی از معرفت محیطی حفظ شود. در پژوهش پیش رو سعی شد دانش بومی سقزگیری از درختان بنه در استان چهارمحال و بختیاری تدوین شود. در این تحقیق برای نمونه گیری از جامعه محلی از روش گلوله برفی و رویکرد شهرت استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات از افراد اولیه، افراد دیگری که در موضوع پژوهش اطلاعات داشتند توسط افراد اولیه معرفی و جمع آوری اطلاعات از آن ها انجام گردید. در این تحقیق مصاحبه ها به صورت نیمه-ساختاریافته انجام گردید. نتایج نشان داد که مردم محلی درخت بنه را یک گیاه اقتصادی دانسته و از قطع و خسارت به آن به شدت خودداری کرده و برای حفاظت و توسعه آن انگیزه لازم را دارا هستند. آن ها بیشترین استفاده از درخت بنه را مربوط به صمغ تولیدی آن می دانند که برداشت آن طی مراحل مختلف شامل انتخاب درخت، تیغ زدن، کاسه بندی، دوتیشه و سه تیشه، برداشت، تصفیه و پختن سقز انجام می شود. استفاده دارویی از سقز بیشترین سهم را در بین کارکردهای این محصول بین مردم محلی دارد.
کلید واژگان: پسته وحشی, جوامع محلی, دانش بومی, سقز, لردگانIndigenous knowledge is the accumulated knowledge, skills, and techniques of a particular community that results from their direct interaction with the environment that should be respected as a source of environmental knowledge. Indigenous knowledge is an important part of the life of local forest communities and plays an important role in their lives. In this research we tried to record the indiginous knoeledge of gum extraction of wild pistachio in Chaharmahal and Bakhtiari province. Snowball sampling method was used to collect information. Data were recorded using semi-structured interviews and by writing information, video recording of events, and taking pictures. Information was analyzed by editing documents, integrating, transforming and highlighting information. The results of this study showed that the local people consider the pistachio tree as an economic plant and strongly avoid from cutting and damaging it, and even try to protect and develop it. Gum is the important byproduct of pistachio tree and gum extraction takes place in different stages including tree selection, rifting, put the bowl, double and triple rifting, purification and cooking the gum. Medicinal use of gum is the most common use of this product. Local resident believe to the technical and principled use of pistachio trees.
Keywords: Gum, indigenous knowledge, Local resident, Lordegan, Pistacia atlantica -
مقدمه و هدف
دانش سنتی (Traditional knowledge) دانشی است که به دلیل تجربه و سنت های مردم محلی یک منطقه و با استفاده از روش آزمون و خطا در آزمایشگاهی به نام طبیعت حاصل می شود. شناسایی دانش های سنتی مرتبط با جنگل در دهه های گذشته به ویژه در زمینه دستیابی به مدیریت پایدار جنگل و با هدف نهایی دستیابی به توسعه پایدار محلی، منطقه ای، ملی و جهانی اهمیت فراوانی پیدا کرده است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی دانش های سنتی مرتبط با بهره برداری از بذر بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) می باشد.
مواد و روش هااین پژوهش در دو سامان عرفی چیگو و بیدله واقع در بخش منج شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. اطلاعات مورد نیاز از جامعه محلی با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و رویکرد شهرت با استفاده از 56 مصاحبه به دست آمد. نقش بذر درختان بلوط در مطالعات رسمی نیز جداگانه با استفاده از مطالعات کتابخانه ای بررسی شد تا ارزیابی دانش های سنتی بهره برداری از بذر این درختان نیز بررسی گردد. درنهایت، با استفاده از ارزیابی کیفی و تجزیه و تحلیل اثرات و پیامدها، ده معیار سنجش دانش های سنتی و دانش های رسمی و تفاوت بررسی در این دو دانش تشریح شد.
یافته هاازجمله کاربردهای میوه بلوط که به تقریب در اکثر خانوارهای روستایی مناطق مورد مطالعه رواج دارد، استفاده از جفت بلوط برای تهیه مشک های مختلف است. از کاربردهای مختلف بلوط که عموما توسط مردمان محلی ساکن زاگرس استفاده می شده ، می توان به مواردی از قبیل: نان بلوط، شیره بلوط، کباب بلوط و بلوط آب پز اشاره کرد. همچنین، شیره قهوه ای رنگی موسوم به عسل غزوله (Qazūlah) در اواخر فصل تابستان و اوایل پاییز بر روی پیاله میوه تشکیل می شود که به آن "مان شوکه" اطلاق شده و مصرف خوراکی دارد.
نتیجه گیرینتایج نشان داد از آنجایی که یک دانش رسمی می تواند مبتنی بر نیازهای علمی باشد، سرعت تولید اطلاعات، حاکمیت مقررات علمی، دقت و صحت علمی و ارتباطات رسانه ای در راستای پژوهش های مرتبط با بذر درختان بلوط ایرانی می تواند از مزایای دانش رسمی در این فرآیند منظور شود (مشابه دیگر دانش های رسمی)، اما در سوی مقابل، دانش های سنتی به دلیل سازگاری با شرایط محلی و پذیرش اجتماعی می توانند زمینه را برای مدیریت مشارکتی در جنگل های زاگرس فراهم کنند.
کلید واژگان: ارزیابی پیامدها, جوامع محلی, چهار محال و بختیاری, دانش سنتی مرتبط با جنگل, میوه بلوطIntroduction and objectiveTraditional knowledge is knowledge that is obtained due to the experience and traditions of the local people of a region and using the method of trial and error in a laboratory called nature. The identification of traditional forest-related knowledge has become very important in recent decades, especially in the field of achieving sustainable forest management and with the ultimate goal of achieving sustainable local, regional, national and global development. The purpose of this study is to identify the traditional knowledge related to harvest of acorns of Quercus brantii Lindl.
Material and methodsThis research was carried out in two local regions of Chigo and Bidleh located in Monj section of Lordegan city in Chaharmahal and Bakhtiari province. The required information was obtained from the local community by reputation approach and using 56 interviews. The role of acorns in formal studies was also examined separately using library studies to evaluate the traditional knowledge of acorn harvesting of these trees. Finally, using qualitative evaluation and analysis of effects and consequences, ten criteria for measuring traditional and formal knowledge and the difference between the two knowledge were explained.
ResultsAmong other uses of acorns which is almost common in most rural households in the study area the use of oak seeds (acorns) to prepare various muskets is common. The various uses of oak that are commonly used by local people living in the Zagros, such as: oak sap, oak kebab and boiled oak. Also, a brown colored juice called Qazūlah honey is formed on the fruit cup in late summer and early autumn, which is called "Man Shocked".
ConclusionThe results showed that since a formal knowledge can be based on scientific needs, the speed of information production, the rule of scientific regulation, scientific accuracy and media communication in line with research related to the seeds of Quercus brantii trees can be the benefits of formal knowledge. In this process (similar to other formal knowledge), but on the other hand, traditional knowledge due to adaptation to local conditions and social acceptance can provide the basis for participatory management in the Zagros forests.
Keywords: Chaharmahal, Bakhtiari, Impact Assessment, Local people, Acorn, Traditional Forest Related Knowledge -
آنچه مردم محلی و روستاییان اطراف جنگل با هدف های گوناگون و در جهت برآوردن نیازها و خواسته های خود طراحی می کنند، در مفهوم گسترده سازه های سنتی جوامع محلی قرار می گیرد. هدف از انجام این پژوهش شناسایی کامل سازه های تولیدی جوامع محلی در جنگل های استان چهارمحال و بختیاری بود تا در درجه نخست این شناسایی به پیشرفت جایگاه و نقش جوامع محلی در جنگل های زاگرس کمک کند و در درجه دوم با واکاوی الگوی تولید در این نظام تولیدی، بهترین شرایط برای استمرار تولیدات فوق معرفی و زمینه های ارتقاء شرایط ، برای این استمرار تعیین شود. به منظور جمع آوری اطلاعات در جامعه محلی از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شد. در بخش شناسایی سازه های تولیدی ، مهم ترین دانش ها و مولفه های محیطی که ورودی این سیستم را تشکیل می دهند، توصیف شدند و پس از آن در بخش واکاوی الگوی تولیدی تلاش شد ضمن معرفی معیارهای مناسب در ارزیابی فرآیند تولید، نیازمندی های لازم به منظور ارتقاء الگوی تولید در بین جوامع محلی جنگل های زاگرس معرفی شوند. نتایج نشان داد که از بین سه الگوی تولیدی (دستی، ناب و چابک) سازه های سنتی جوامع محلی بیشترین تناسب را با الگوی تولید دستی دارند. این درحالی است که الگوی تولید چابک در بیشتر معیارهای ارزیابی تولید بهترین الگوی فرایند تولید در اکوسیستم ها را نشان داد. لازمه تغییر از الگوی دستی به الگوی چابک، درنظر گرفتن عدم اطمینان های محیطی و اهرمی کردن اثر اطلاعات در مدیریت جنگل های زاگرس است.
کلید واژگان: تولید چابک, تولید ناب, جنگل های زاگرس, دانش های سنتی مرتبط با جنگلWhat the Local people of forest ecosystem design for different purposes and in order to meet their needs and wants is in the broadest sense of the traditional structures of local communities. The purpose of this study is to fully identify the production structures of local communities in the forests of Chaharmahal and Bakhtiari province. At the first, this identification will help to improve the role of local communities in the forests of the Zagros and secondly, by analyzing the production pattern in this production system, the best conditions for the continuation are introduced and the grounds for improving the conditions are determined for this continuation. In this study, snowball sampling method was used to collect information in the local community. In the section of identifying production structures, the most important knowledge and environmental components that constitute the input of this system were described. In the analysis of production pattern, while introducing appropriate criteria in evaluating the production process, the necessary requirements in order to improve the production pattern among the local communities of Zagros forests are introduced. The results of this study showed that among the three production patterns (craft, lean and agile), the traditional structures of local communities are the most suitable for the craft production pattern. While the agile production pattern is the best model of the production process in most production evaluation criteria. It is necessary to change from craft to agile model, considering environmental uncertainties and leveraging the effect of information on Zagros forest management.
Keywords: Agile Production, Lean Production, Traditional Forest Related Knowledge, Zagros forests -
جنگل ها از اکوسیستم هایی هستند که با انبوهی از ترسیب کربن اتمسفر سالانه در زی توده گیاهان چوبی و خاک، تاثیر مهمی در کاهش غلظت دی اکسید کربن اتمسفر دارند. سه عامل تعیین کننده ذخیره کربن هر رویشگاه جنگلی عبارت است از خاک، پوشش گیاهی و لاشریزه. در این پژوهش برای محاسبه ذخیره کربن در جنگل های بلوط شهرستان های بویراحمد و دنا در اقلیم سردسیر استان کهگیلویه و بویراحمد، پس از جنگل گردشی، چهار قطعه نمونه یک هکتار مربعی در چهار رویشگاه معرف جنگل های استان انتخاب و متغیرهای مورد نظر (قطر برابرسینه، قطر جست گروه، ارتفاع و سطح تاج پوشش) آماربرداری شد. به منظور برآورد زی توده و ذخیره کربن گونه های درختی متناسب با فرم رویشی (دانه زاد و شاخه زاد)، از معادلات آلومتریک مربوط استفاده شد. برای اندازه گیری ذخیره کربن خاک نیز در هر قطعه نمونه، پنج نمونه خاک از عمق صفر تا 30 سانتی متری برداشت و درصد کربن آلی و وزن مخصوص ظاهری در آزمایشگاه اندازه گیری شد. نتایج تجزیه واریانس مقایسه ذخیره کربن درختان حاکی از اختلاف آماری معنی دار بین رویشگاه های مختلف بود، به نحوی که رویشگاه پریکدون با 31 تن در هکتار بیشترین و رویشگاه قرق با 17 تن در هکتار کمترین مقدار را به خود تخصیص دادند. میانگین ذخیره کربن لاشریزه 730 کیلوگرم در هکتار و ارزش اقتصادی ذخیره کربن در هر هکتار از رویشگاه های تحت بررسی، 188 میلیون تومان برآورد شد. مجموع میانگین ذخیره کربن خاک، پوشش گیاهی و لاشریزه در مناطق تحت مطالعه بیش از 159 تن در هکتار برآورد شد، به طوری که منطقه (قرق) دارای بیشترین و رویشگاه سرآبتاوه (دامنه شمالی) دارای کمترین مقدار بودند.
کلید واژگان: خاک, زی توده, فرم رویشی, لاشریزه, معادلات آلومتریForests as one of the important ecosystems plays a noticeable role in reducing the carbon dioxide by the annual atmospheric carbon sequestration into the biomass of woody plants and soil. The three determining factors for estimating the carbon storage in a forest ecosystem are soil, vegetation, and litters. This study was carried out to investigate the carbon storage and its sequestration in four 1 ha square sample plots in forests of Boyer-Ahmad and Dena counties, Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province. Relevant allometric equations were used to estimate the biomass and carbon storage of the tree species in two vegetative form of coppice and high forests. For the measurement of soil carbon storage, five soil samples were taken from depths of 0- 30 cm, and percentage of organic matter and bulk density were measured in the laboratory. Analysis of variance showed that the total carbon storage in the trees, soil and litter had no significant difference amongst different sites, but the total carbon storage among the trees showed a significant difference (Parikadon site with 31 and Vezg site with 17 tons/ha, respectively). According to the results, the enclosed area (Vezg) had the highest carbon storage and the Sarabtaveh (northern aspect) had the lowest carbon storage. The average carbon storage of the studied areas was more than 159 tons/ha. The average of carbon storage in litters was about 730 kg/ha and the mean economic value of total carbon storage per ha was estimated 188 million Tomans.
Keywords: Allometric equations, Biomass, Growth form, Litter, Soil, Vegetative form -
خاک اکوسیستم های جنگلی منبع عظیمی برای ذخیره کربن اتمسفر بوده که در صورت مدیریت صحیح سهم آن در مقابله با گرمایش زمین فزونی خواهد گرفت. در این پژوهش، سهم اندوخته کربن در خاک و لاش ریزه در دو توده قرق شده 50 ساله (کمتر دخالت شده) و قرق نشده (دخالت شده) گلابی وحشی مقایسه شد. همچنین، ویژگی های خاک شامل درصد رطوبت، چگالی ظاهری، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر و درنهایت تنفس میکروبی خاک نیز بررسی شد. در هر توده، نمونه های خاک در 5 و نمونه های لاش ریزه در 10 تکرار برداشت و خصوصیات آن ها با استفاده از آزمون T غیرجفتی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به طور واضح نشان داد که ذخیره کربن خاک و کربن آلی لاش ریزه چوبی در توده کمتر دخالت شده به دلیل تراکم بیشتر پوشش درختی بیش از دو برابر توده دخالت شده بود. با این وجود، کربن آلی لاش ریزه بین دو توده یکسان بود. مقدار فسفر و نیتروژن خاک در توده کمتر دخالت شده به ترتیب 6 و 2 برابر بیشتر از توده دخالت شده بود. نه تنها درصد رطوبت خاک در توده کمتر دخالت شده (36 درصد) بیشتر از توده دخالت شده (21 درصد) بود، بلکه مقدار تنفس میکروبی خاک در توده کمتر دخالت شده حدود 31 درصد بیشتر از توده دخالت شده بود. در نهایت می توان گفت اعمال مدیریت قرق در توده های جنگلی گلابی وحشی نه تنها سبب افزایش اندوخته کربن خاک تا بیش از دو برابر شده، بلکه حاصل خیزی آن را بهبود داده که این یافته اهمیت مدیریت قرق توده های جنگلی زاگرس در راستای حفظ عملکردهای خاک را گوشزد می کند.
کلید واژگان: تنفس میکروبی, ذخیره کربن, عملکرد جنگل, قرقSoil in forest ecosystems is a giant source for storage of atmospheric carbon that would increase its contribution against climate warming under proper management. In the current research, soil and litter contribution in carbon sequestration were compared between a 50 years old enclosure (less degraded) and un- enclosure (degraded) wild pear stands. Besides, some soil characteristics including soil moisture, bulk density, organic carbon, total nitrogen, phosphorus, and soil microbial respiration were studied. In each stand, 5 soil samples and 10 litter samples were collected from each plot and the characteristics were compared with T-student independent analysis. The results clearly indicated that soil carbon storage and carbon storage in coarse litter due to greater tree covers in enclosure field were two times higher than un- enclos6ure. Meanwhile, carbon storage in fine litter was same in the both stands. Phousphurus content and total nitrogen in soil of enclosure field were 6 and 2 times higher than un- inclosure, respectively. Moisture content Not only was higher in less degraded field (36%) in comparison with degraded one (21%) but also soil microbial respiration in less degraded field was higher around 31% when compared with degraded field. Finally, it can be proposed that enclosure management not only can improve soil carbon storage more than two times but also can increase soil fertility. This finding highlights the importance of enclosure management in Zagros region for maintaining of soil functions.
Keywords: enclosure, Carbon storage, Soil respiration, Forest function -
پدیده زوال بلوط از مهم ترین مشکلات کنونی در جنگل های زاگرس است. کمبود مواد غذایی و اختلاف مقدار جذب عناصر غذایی بین درختان شاداب بلوط (Quercus brantii Lindl.) با درختان دچار زوال، از علل اصلی خشکیدگی این درختان است. برای حل این مشکل و توقف روند زوال درختان بلوط، تغذیه درختان راهکار مدیریتی مناسبی است. محلول پاشی از شیوه های رایج تغذیه گیاهی است که در زمان کوتاه نیاز گیاه را تامین می کند. برای اجرای این پژوهش، درختان یکسان و به نسبت مشابه با دو فرم پرورشی شاخه زاد و تک پایه در منطقه منج استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند. در هر فرم پرورشی، درختان در سه سطح سلامت (شاداب، دارای خشکیدگی سرشاخه و خشکیدگی تاج تا 50 درصد) تفکیک و در هر سطح سلامت، پنج درخت با ابعاد یکسان (در مجموع 30 درخت) انتخاب شدند. پیش و پس از محلول پاشی، مشخصات کیفی درختان ثبت و نمونه ترکیبی برگ از آنها تهیه شد. محلول پاشی در زمان رشد کامل برگ ها از اوایل خردادماه تا تیرماه و با فاصله 10 روز در سه نوبت انجام گرفت. نتایج نشان داد که مقدار عناصر کم مصرف در برگ درختان در ابتدای فصل به طور معنی داری بیشتر از انتهای فصل شد. در میان عناصر کم مصرف، مقدار بور در برگ درختان سالم بیشتر از درختان دچار زوال بود. ارزیابی کیفی درختان نشان داد که پیشرفت زوال در بیشتر درختان تحت بررسی متوقف شده بود. براساس نتایج این پژوهش، تغذیه درختان در معرض زوال و افزایش امکان جذب مواد غذایی از خاک می تواند در توقف روند زوال درختان موثر باشد.
کلید واژگان: بور, تغذیه, جنگل های زاگرس, زوال بلوط, عناصر کم مصرف, محلول پاشیThe phenomenon of oak decline is one of the most important current problems in the Zagros forests. Lack of nutrients and differences in nutrient uptake between healthy Brant`s oak (Quercus brantii Lindl.) and trees affected by decline is one of the main causes of dryness of these trees. Tree nutrition can be considered as a management strategy to solve this problem and stop the decay of oak trees. Nutrient spraying is one of the common methods of plant nutrition that meets the needs of the plant in a short time. In this research, the similar trees of two forms (coppice and seed-origin) were selected in the Monj area of Chaharmahal and Bakhtiari province. In each form, trees were divided into three levels of health (Healthy, dieback and crown drought up to 50%). Five similar trees by dimension were selected in each level of health (totally 30 trees). Before and after nutrient spraying, the quality characteristics of the trees were recorded and a mixed sample of leaves was prepared from them. Nutrient spraying were done at full time of leaves from early June to July with an interval of 10 days in three shifts. The results showed that the amount of micronutrients elements in the leaves of trees at the beginning of the growing season was significantly higher than the end of the season. Among the micronutrients elements, the amount of boron in the leaves of healthy trees was more than decaying trees. Qualitative evaluation of trees showed that the progression of dieback has stopped in most of the studied trees. Feeding of decaying trees and increasing the possibility of nutrient uptake from the soil can be effective in stopping the decay of trees.
Keywords: boron, Feeding, micronutrients, nutrient spraying, Oak decline, Zagros forests
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.