دکتر ابوتراب طالبی
-
پژوهش حاضر با هدف شناخت عامل های خطر موثر بر تکرار جرم صورت گرفته است. تحقیقات نشان داده اند که اگر یک فرد دارای عوامل خطر خاصی باشد، این عوامل شانس وی برای تبدیل شدن به یک مجرم را افزایش خواهند داد .پژوهش حاضرتحقیقی کیفی است که با روش نظریه زمینه ای انجام گرفته است از روش نمونه گیری هدفمند و سپس نمونه گیری نظری، افراد دارای سوابق کیفری بیشتر از دو مرتبه (به عنوان واحدهای نمونه و واحدهای مشاهده)وارد پژوهش شدند. بر اساس تحلیل های صورت گرفته در کدگذاری باز و محوری، مجموع شرایط علی تکرار جرم شامل 7مقوله عمده و17 زیرمقوله است که عبارتند از: 1-جبران آسیب زای نداشته ها 2- عدم تامین نیازهای پایه 3-رانش فردی-اجتماعی4-گرفتارشدگی یا در خویشتن حبس شدگی 5-نظام قضایی ناکارامد 6-بازتعریف مساله ساز خودپنداره 7- سرمایه خرده فرهنگی مجرمانه. نتیجه پژوهش نشان داد که در نهایت به مقوله هسته ای پایداری محرومیت می رسیم این محرومیت دارای ابعادی است. افرادی که بسوی تکرار جرم می روند بدلیل تداوم مجموعه ای از محرومیتها مرتکب تکرار جرم می شوند و اینکه محرومیت تنها ناشی از اعمال فردی کنشگران و یا ناشی از ساختار جامعه نیست بلکه هر دوی آنها در بروز محرومیت موثر بوده اند.
کلید واژگان: تکرار جرم, عامل خطر, عامل پشتیبانpresent study is a qualitative research that was conducted with the using grounded theory method with the aim of identifying the risk factors affecting recidivism. Researches has shown that if a person has certain risk factors, these factors will increase her or his chances of becoming a criminal. Using targeted sampling and then theoretical sampling,individuals with criminal records of more than two offenses (as sample units and observation units) were included in the research. Based on the analyses conducted in open and axial coding, the total causal conditions of crime repetition include 7 major categories and 17 subcategories, including: 1 -harmful compensation of lacks 2-unmet basic needs 3-individual-social disclusion 4- self-imprisonment 5-ineffective justice system 6-problematic redefinition of self-concept 7-criminal subcultural capital. Finally, we reached the core category of the sustainability of deprivation. which has multiple dimensions .individuals who engage in repeat offending, do so due to the continuity of a set of deprivations and that deprivation is not only caused by the individual actions of activists or due to the structure of society, but both of them have been effective in causing deprivation.
Keywords: Recidivism, Risk Factor, Protective Factor -
سوژگی، تجربه بازاندیشانه آگاهی و عاملیت فردی در تعامل با خود و با دیگری حقیقی، نمادین و نهادین است. هدف از این مطالعه، فهم پیچیدگی های اجتماعی و معنایی پدیده ی سوژگی زنان کرد است. این مطالعه با استفاده از نمونه گیری نظری و مصاحبه ی عمیق فردی با 43 زن کرد و تشکیل یک گروه متمرکز شش نفره، در چارچوب رویکرد تفسیری - برساخت گرایانه و با روش گراندد تئوری انجام شده است. بر اساس یافته های این پژوهش سوژگی زنان کرد از مجرای تجربه تعلیق به عنوان پدیده محوری قابل درک است این تجربه تحت عنوان چهار مفهوم تعلیق شناخت و عاملیت، تعلیق تجربه زیسته، تعلیق آگاهانه ترس و تعلیق به مثابه استراتژی قرار گرفتند. نهادهای هنجاری، نهادهای نظارتی، در اقلیت بودگی و وضعیت اقتصادی از مقولات مرتبط با شرایط زمینه ای و مناسبات نهادی، تجربه انقیاد، ارتباطات اجتماعی و منابع در دسترس فرد از شرایط مداخله گر به حساب می آیند. استراتژی محافظتی، استراتژی مقاومتی و مذاکره سه گونه راهبرد تشخیص داده شدند. درنهایت این مطالعه با نشان دادن پیچیدگی سوژگی در تجارب زنان کرد، نشان می دهد که سوژگی زنان کرد، سوژگی های لغزنده، ترکیبی و چندگانه هستند و در سه مقوله سوژگی زنانه، سوژگی غیرفعال - تجسم نیافته -درونی در مقابل سوژگی تجسم یافته/ فعال و سوژگی دلوکالیزه قرار می گیرند.
کلید واژگان: سوژگی, تجربه تعلیق, مناسبات قدرت, تجربه زیسته, جنسیتSubjectivity is the reflexive experience of awareness and individual agency in interaction with oneself and with others in the real, symbolic, and institutional realms. This study aims to comprehend the social and semantic complexities of the subjectivity of Kurdish women. The research employed theoretical sampling and in-depth individual interviews with 43 Kurdish women, supplemented by the formation of a focus group consisting of six individuals, within the interpretive-constructivist approach and grounded theory method framework. The findings reveal that the subjectivity of Kurdish women can be grasped through the central phenomenon of suspension. This experience was categorized into four concepts: suspension of cognition and agency, suspension of lived experience, conscious suspension of fear, and suspension as a strategy. Contextual conditions and institutional relations encompass normative institutions, regulatory institutions, minority status, and economic status while intervening conditions include experiences of subjugation, social connections, and available resources. Three types of strategies emerged: protection strategy, resistance strategy, and negotiation. Ultimately, this study demonstrates the intricate nature of subjectivity in Kurdish women's experiences, depicting it as fluid, mixed, and multifaceted, and existing within three categories of female subjectivity, passive-unembodied-internal subjectivity vs. embodied/active subjectivity, and delocalized subjectivity.
Keywords: Subjectivity, Suspension Experience, Power Relations, Lived Experience, Gender -
پژوهش حاضر با هدف ارایه الگویی از زمینه های فرهنگی اقتصادی کنش شهروندان کرمانشاهی در حوزه رفاه اجتماعی صورت گرفته است. روش تحقیق از نوع کیفی و تکنیک جمع آوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساخت یافته می باشد. مصاحبه پس از اجرا بین 35 نفر از افراد نمونه که به صورت هدفمند انتخاب شدند، که با همین تعداد به اشباح نظری رسید. نتایج تحقیق نشان داد که دو عامل دین و مذهب و آداب و رسوم به عنوان شرایط علی در نظر گرفته شده اند. در بخش عوامل زمینه ای ترس از نمایش ثروت در عرصه عمومی و خانواده گرایی قرار می گیرد، شرایط مداخله ای شامل نوع پول (مثبت و منفی) و عدم تناسب در مدیریت پول و نگاه مردم می باشد. پدیده محوری نیز به نقش تعیین کننده پول در رفاه اجتماعی اشاره دارد. راهبردهای مدل نیز شامل: استفاده از پول به عنوان ابزاری برای توسعه کار و پس انداز را به انگیزه های مختلف می باشد. در نهایت نیز مجموع این قضایا پیامدهایی از قبیل: آسایش و راحتی، اشتغال، تفریح و سرگرمی، روابط خانوادگی و ارتباطات اجتماعی، تغذیه و پوشاک، فقر زدایی و محرومیت زدایی و رفع نیازها در جهت دسترسی به رفاه اجتماعی منجر می شود.
کلید واژگان: زمینه های فرهنگی, پول, پس انداز, رفاه اجتماعیThe purpose of this study was to explore and provide a model of Cultural contexts of economic action of Kermanshah citizens' action in the field of social welfare. The research method is qualitative. The data collection technique was also a semi-structured interview. The interview reached theoretical saturation after conducting among 35 purposeful selected individuals. The results showed that two factors of religion and customs have been considered as causal conditions. In the context of factors, the fear of displaying wealth in the public arena and family orientation, Intervention conditions include the type of money (positive and negative) and the Inadequacy in money management and people's views. The central phenomenon also refers to the decisive role of money in social welfare. Model strategies also include: Using money as a tool to develop work and save for various motives. Finally, the sum of these issues has consequences such as: comfort and convenience, Employment, entertainment, family relationships and social interactions, Nutrition and clothing, poverty and deprivation and meeting the needs for access to social welfare. When we talk about the culture that influences economic action, we mean a set of beliefs that must have a set of characteristics. This set is not a harmonious, harmonious and homogeneous set, but a set in which opposing elements Abundance is found.
Keywords: Cultural contexts, money, Savings, social welfare -
مقاله حاضر با هدف ارایه معنای اجتماعی «کار» نزد کارکنان پژوهشگاه رویان درصدد پاسخگویی به این سوال می باشد که: «کار» نزد کارکنان پژوهشگاه رویان چه معنایی داشته و پدیده مرکزی، مقوله هسته و مقولات محوری و عمده پیرامون معنای «کار» نزد کارکنان پژوهشگاه رویان کدامها هستند؟ روش به کاربسته با توجه به مسئله و سوال پژوهش؛ همچنین استراتژی اتخاذ شده، گرندد تیوری یا نظریه برپایه بوده و جمع آوری اطلاعات نیز از طریق تکنیک مصاحبه عمیق صورت گرفته است. «کار» در پژوهشگاه رویان؛ در قالب دو فرآیند «فعالیت های علمی» و «فعالیت های اجرایی» به صورت همزمان و به موازات هم در جریان بوده و در مواجهه با زمینه ها؛ معانی متفاوت هفت گانه پیدا می کند. در سطح اول یا در بعد ارگانیستی، «کار» معنی «فعالیت»؛ در سطح دوم یا خانواده معنی «معیشت»؛ در سطح سوم یا بعد اجتماعی «کار» معنی «خدمت»؛ در بعد سازمانی و در سطح چهارم «کار» معنی اعتلای سازمان و انجام «ماموریت»؛ در بعد ملی و در سطح پنجم «کار» معنی «جسارت»؛ در زمینه بین المللی و در سطح ششم «کار» معنی «عزت»؛ و در آخرین سطح یا بعد معنوی؛ «کار» معنی «عبادت» می دهد. در تمامی سطوح هفت گانه، «کار» معنی رفع نیازی اساسی می دهد. پدیده مرکزی برآمده از داده ها «رویش مبارک» می باشد؛ که هم وجه تقدس و تبرک دارد و هم حکایت از حرکت و رشد می باشد. این دو وجه چنان در هم تنیده اند که تصور یکی بدون دیگری معنی ندارد.
کلید واژگان: کار, معنا, معنای اجتماعی, معنای اجتماعی کارThe present article aims to provide the social meaning of "work" to the staff of Royan Research Institute (RRI) to answer the question that: What does "work" mean for the staff of (RRI) and what are the central phenomenon, the core category and the central categories around the meaning of "work" for the staff of (RRI) ? The method used according to the research problem and question; Also, the adopted strategy is based on a grounded theory and the information is collected through an in-depth interview technique. "Work" at (RRI); In the form of two processes, "scientific activities" and "executive activities" are going on simultaneously and in parallel and in the face of the fields; It has seven different meanings. At the first level or in the organic dimension, "work" means "activity"; At the second level or family means "livelihood"; At the third or social level, "work" means "service"; In the organizational dimension and in the fourth level, "work" means the promotion of the organization and the fulfillment of the "mission"; In the national dimension and in the fifth level, "work" means "courage"; In the international context and at the sixth level, "work" means "honor"; And at the last level or spiritual dimension; "Work" means "worship." At all seven weekly levels, "work" means meeting a basic need. The central phenomenon derived from the data is "happy growth"; At all seven weekly levels, "work" means meeting a basic need. The central phenomenon derived from the data is "happy growth"; These two aspects are so intertwined that it is meaningless to imagine one without the other.
Keywords: Meaning, Social meaning, Work, The social meaning of work -
پژوهش پیش رو به نگرش شهروندان ایرانی به مجازات مرگ می پردازد و به این پرسش که چه چیز تعیین کننده ی نگرش افراد به این مجازات است. از میان پاسخهایی که از سوی نظریه پردازان اجتماعی به این پرسش داده شده است ما رویکردی را برگزیدهایم که قایل به ارتباط عواطف اخلاقی و نگرش به مجازات مرگ است. نتایج پیمایش حاکی از این است که قریب 19 درصد از پاسخگویان رویکرد کاملا الغاءگرایانه به مجازات مرگ دارند و 2 درصد طرفدار بهرهگیری بیشینه از این مجازات و 79 درصد به درجات مختلف مایل به محدودسازی این مجازاتاند. از مهمترین جلوههای خواست محدودسازی، قلت جرایمی است که پاسخگویان سزاوار مجازات مرگ میدانند و همچنین تغییر رویکرد به شماری از جرایمی که کماکان در قانون، سزاوار مرگ پنداشته شدهاند. از دیگر جلوههای محدودسازی مجازات اعدام، مقیدسازی فرمهای آن است. به نظر میرسد با جامعهای روبرو هستیم که تاب چندانی در برابر بهرهگیری گسترده از اعدام ندارد، جامعهای که اکثریت اعضای آن نه از مجازات مرگ دفاع میکند و نه در مقام نفی مطلق آن هستند. این نتایج همچنین حاکی از وجود ارتباط معکوس و معنادار میان متغیر حمایت از مجازات مرگ و میزان برخورداری از عواطف همدلی قومی فرهنگی، همدلی شناختی و شفقت است.
کلید واژگان: نگرش به مجازات مرگ, عواطف اخلاقی, همدلی, شفقت -
مسئولیت اجتماعی شرکت از مولفه های جدید در گفتمان پایداری شرکت ها محسوب می گردد که امروزه در گفتمان ها و اعمال شرکت ها مفهوم محوری شده و بازگو کننده مسئولیت سازمان ها و شرکت ها در قبال تاثیرات و فعالیت هایش بر جامعه است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی مسئولیت اجتماعی صنعت نفت و گاز در اجتماع محلی انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی؛ از استراتژی تحلیل محتوایی موضوعی با رویکرد استقرایی استفاده کرده است. جامعه آماری تحقیق ساکنین اجتماع محلی شهرستان کنگان است که تعداد 35 مشارکت کننده با استفاده از اشباع نظری و نمونه گیری هذفمند انتخاب شدند. پس از انجام دادن مصاحبه ، کدهای به دست آمده در بخش های مختلف ، تجزیه و تحلیل شد. پس از مشخص شدن مفاهیم و مقوله ها ، مضمون اصلی به دست آمد. مضمون اصلی عبارت بود از "عدم نهادینه شدن مسئولیت اجتماعی شرکتی صنعت نفت و گاز در اجتماع محلی ". یافته ها نشان داد عدم نهادینه شدن مسئولیت اجتماعی شرکتی صنعت نفت و گاز از بی نعهدی قانونی شروع شده و متعاقب آن منجر به بی تعهدی درحوزه های متاثر ازمحیط زیست ، عدم توجه به اقتصاد بومی، توسعه رفاه عمومی - اجتماعی حداقلی و دغدغه مندی کمرنگ در فعالیت های بشردوستانه و اخلاق مداری ضعیف در اجتماع محلی شده است. در حالی که نهادینه سازی مسئولیت اجتماعی شرکت توسط صنعت نفت و گاز قبل از هر گونه تصمیم و اقدام توسعه صنعتی، به مدیریت پیامدها و تحقق اهداف توسعه پایدار کمک خواهد کرد.
کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی شرکت, اجتماع محلی, توسعه صنعتی نفت و گاز, پارس میانیThe objective of this study was to exploring the social responsibility of the oil and gas industry in the local community. Used a thematic content analysis strategy with an inductive approach. Based on purposive sampling, 35 people participated in this study and theoretical saturation was obtained using semi-structured interviews. After conducting the interview and gathering information, the obtained codes were analyzed in different sections, and after identifying the concepts and categories, the main theme was obtained. The main theme was "deficiency of institutionalization of social responsibility of the oil and gas company in the local community before and after the implementation of projects." The findings indicate that the non-institutionalization of social responsibility of the oil and gas industry started from the lack of legal acceptance, which subsequently led to the non-acceptance of the environment. It has led to economic intolerance and weak humanitarian acceptance in the local community. A comparison between the themes of industry social responsibility in the local community shows the illegality of industry in the legal, environmental and economic fields. In the social and humanitarian dimensions, the narrative of weak actions and activities is the social responsibility of the industry in these dimensions and the lack of transparency in the industry, which indicates the limited and weak empiricism of the social responsibility of the industry in the local community. Corporate social responsibility is not embedded in the local community as an important business strategy.
Keywords: Corporate Social responsibility, Local Community, oil, gas industrial development -
در این مقاله تجربه ی سکوت زنان کرد بر اساس فهم و تفسیر آنان از جنسیت و موقعیت خود، در میدان های کار، خانواده و آموزش مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف، فهم پیچیدگی های اجتماعی و معنایی پدیده ی سکوت در زنان کرد است. این مطالعه با استفاده از نمونه گیری نظری و مصاحبه ی فردی با 20 زن کرد و تشکیل یک گروه متمرکز شش نفره، در چارچوب رویکرد تفسیری - برساخت گرایانه و با تکنیک تحلیل مضمون انجام شده است. نتایج در ذیل دو مضمون اصلی سکوت هژمونیک و سکوت استراتژیک و نیز مضامین فرعی صورتبندی شدهاند و نشان می دهند زنان، معانی متنوعی به سکوت های خود می دهند و استراتژی های گوناگونی را با سکوت کردن خود در موقعیت های مختلف به کار می گیرند. پیامدهای اتخاذ هر کدام از این انواع سکوت می تواند طیفی از نتایج بازتولید کننده ی سلطه و تثبیت دوباره ی معانی هژمونیک جنسیتی و یا اختلال در بازتولید این معانی را در بربگیرد. این مطالعه با نشان دادن پیچیدگی رابطه بین انقیاد و سوژگی در تجارب زنان کرد از سکوت هایشان نشان می دهد تجربه ی سکوت در پیوستاری از مطیع بودن کامل و سوژگی و عاملیت قرار دارد و نیز مرز میان قربانی و عامل را نمیتوان مرزی مشخص و غیر قابل انعطاف در نظر گرفت.
کلید واژگان: زنان کرد, سکوت هژمونیک, سکوت استراتژیک, سلطه, سوژگی و انقیادThis article analyses the experience of Kurdish women's silence based on their understanding and interpretation of gender and their position in the fields of work, family and education. The aim is to show the social and semantic complexities of the phenomenon of Kurdish women‘ silence. This study was conducted using theoretical sampling and individual interviews with 20 Kurdish women, as well as focus interviews in a group of six, in the framework of interpretive-constructivist approach and the thematic analysis technique. The results have been framed under the two main themes of hegemonic silence and strategic silence, and also sub-themes. They show that women give different meanings to their silence by their silence in different situations while use different strategies. The consequences of each of these types of silence can include those silences that re-establish or disrupt the hegemonic meanings of gender and domination. This study shows that the experience of silence lies in a range of subjugation on the one hand, and subjectivity and agency on the other. Moreover, the boundary between victim and agent cannot be considered as a clear and inflexible boundary.
Keywords: Kurdish women, Hegemonic silence, strategic silence, domination, subjectivity, subjugation -
هدف
اعتیاد زنان یک مقوله ی جنسیتی است و در مقایسه با اعتیاد مردان، در جامعه ی ما توجه کم تری به آن شده است. به رغم این واقعیت که زنان معتاد مشکلات متعدد و سختی را تجربه می کنند، آنان از حمایت اجتماعی و خدمات کمی برخودار می شوند. هدف این پژوهش، بررسی این پدیده، تجربه ی زنانه از اعتیاد و ارایه ی الگوی پارادایمی اعتیاد زنان است.
روشاین پژوهش کیفی است. در مرحله ی اول، و برای فهم تجربه ی زیسته ی زنان معتاد، روش نظریه ی زمینه ای(GT) اجرا شد و داده ها از طریق مصاحبه ی عمیق و نیمه ساختارمند گردآوری شد. تعداد 30 نفر از این زنان در سال 1398 مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه گیری به روش هدفمند شروع شد و با رسیدن به اشباع نظری خاتمه یافت. داده ها به روش "استراوس و کوربین" و طی سه مرحله ی کدگذاری باز، محوری و گزینشی، کدگذاری و تحلیل شدند.
یافته هاطبق مقوله ی محوری، اعتیاد زنان واکنشی تبعی است که در شرایط نابسامانی خانوادگی و اجتماعی روی می دهد و با پیامدهای جسمی، روانی، اقتصادی و اجتماعی همراه است.
نتیجه گیریبراساس تجربه زیسته زنان دچار اعتیاد می توان گفت که اعتیاد زنان دارای چهار مرحله است. مرحله ی نخست مرحله ی آشنایی با مواد و آغاز مصرف، مرحله ی دوم مرحله شک و تردید، مرحله سوم مرحله ی وابستگی و مرحله ی چهارم مرحله ی ترک و رهایی است.
کلید واژگان: اعتیاد زنانه, تجربه ی زیسته, سوءمصرف مواد, کاهش آسیبPurposeWomen’s addiction is a gender category and it has received less attention than addiction in men. Although addicted women experience many difficult problems, they enjoy less social support and services. The aim of the study is to examine this phenomenon and female experience of addiction, and develop a paradigm model for women’s addiction.
MethodologyIt is a qualitative research. To find out the lived experience of addicted women, the grounded theory (GT) method was applied in the first stage and the data were collected through in depth, semi-structured interview. 30 women were studied in 2019. Sampling was started in targeted form and ended by achieving the theoretical saturation point. Data were coded and analyzed using strauss and corbin method within three steps of open, axial and selective coding.
FindingsAccording to the axial category, women’s addiction is a subsequent reaction which occurs under family and social disorder circumstances and has physical, mental, economic and social consequences.
ConclusionBased on lived experience of addicted women, addiction in women can be divided into 4 stages: stage1 is knowing the substance and beginning to use, stage 2 is making doubt, stage 3 is dependence, and stage 4 is overcoming and abandoning the drug use.
Keywords: female addiction, lived experience, drug abuse, reduced harm -
متن پیش رو شرحی است بر نسخ و فسخ مجازات مرگ در جهان مدرن و تبیین هایی که نظرگاه های جامعه شناختی گوناگون برای این زوال پیش کشیده اند. بخش نخست توصیفی است از مجازات مرگ در جهان پیشا مدرن، جهانی که می توان جهان وفور این سنخ از مجازات دانست، بخش دوم شرح افول بخت این مجازات در جوامع انسانیست، این که چگونه کشتیبانان جهان مدرن را سیاستی دگر آمده و بازار این مجازات از رونق افتاده است. بخش سوم سنخ شناسی تیوری های جامعه شناختی ای ا ست که دست در تبیین این تغییر برده اند. سنخ نخست کارکردگرایان ملهم از دورکهایم اند که ریشه ی افول مجازات مرگ را در تغییر جنس انسجام اجتماعی می دانند. گروه دوم جامعه شناسان مارکسیستی هستند که پای اقتصاد سیاسی مجازات مرگ را در میان می کشند، دسته ی سوم اصحاب قدرت اندیش فوکو هستند که تکنولوژی قدرت مسلط عصر را مسیول به کارگیری و به کارناگیری مجازات مرگ می خوانند. دسته ی چهارم اما کسانی هستند که متغیری ذاتا فرهنگی را عامل چنین تغییری دانسته اند، و براین باورند که به تدریج و با فرا رسیدن عصر مدرن، ساختار احساسات آدمیان دچار تغییر شده و انسان مدرن هابیتوسی دیگرگون را پرورانده و بدین سبب رفتار با بدن مجرمان، معنا و فرمی تازه یافته است.
کلید واژگان: مجازات مرگ, زوال مجازات مرگ, تبیین جامعه شناختیThe forward text is a description of abolition and termination of death penalty in the modern world and explanations that different sociological views are drawn to this decline. The first part is the death penalty in pre modern world, a world that can be considered as the age of death penalty, the second section is about the fall of this kind of punishment in human societies. The third part is about the typology of sociological theory that has been explaining this change. In this text we will talk about four types of theory, functionalist theory, political economy of the death penalty, Foucauldian theory and finally culturalist theory. The fourth category, however, are those that explain such change with the help of culture and believe that gradually in the modern world, structure of the feelings of human beings have changed, and the modern human beings nourished another, and therefore, the behavior with the body of criminals finds new meaning and form.
Keywords: death penalty, death penalty decline, sociological explanation -
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی، پیاپی 15 (بهار 1397)، صص 159 -194
دو سوم زندانیان امکان دارد در طی سه سال اول آزادی از زندان دوباره مرتکب جرم گردند. مطالعه عوامل مرتبط با ارتکاب مجدد جرم برای برنامه ریزی های عمومی حیاتی است.در این جستار تلاش بر این است تا با بررسی مقالات چاپ شده در خصوص ارتکاب مجدد جرم، نه تنها عوامل خطر موثر بر این پدیده را شناسایی کنیم، بلکه باتوجه به نتایج متناقض پژوهش ها به بررسی اندازه اثر خلاصه تحقیقات بپردازیم. مقاله حاضر از نوع فراتحلیل است. در این پژوهش شاخص g هیجز به عنوان شاخص اندازه اثر مطالعات انتخاب گردید. برای محاسبه اندازه های اثر از نرم افزارCMA2استفاده شد.اندازه اثر خلاصه تصادفی 0.396 بود و اندازه اثر متغیرها از بالاترین تا پایین ترین به ترتیب عبارت بود از:متغیر اختلال شخصیت، سن پایین مجرم، نگرش های حامی جرم، تحصیلات پایین، کژکارکردی خانواده، سابقه بزه در خانواده، خصوصیات شخصیتی مشکل ساز، پیشینه بزهی، همگنان آسیب زا، نوع قربانی، اختلالات روانشناختی، سوء مصرف الکل و مواد، بیکاری ومتغیر مستقل وضعیت سکونت . اندازه اثر عامل های خطر در ارتکاب مجدد جرم، با توجه به دسته بندی کوهن دارای اندازه اثرهای کوچک و متوسط بود. بیشترین عوامل خطر بررسی شده، در سطح فردی بود که حاکی از غلبه دیدگاه فردی پنداری ارتکاب مجدد جرم در متون پژوهشی بود
کلید واژگان: ارتکاب مجدد جرم, بازگشت مجدد به زندان و محکومیت مجددResearch shows that two-thirds of the prisoners are likely to commit crimes again within the first three years of their release. It is critical to study the factors associated with committing crime again for public planning. In this essay, we try to identify not only the risk factors affecting this phenomenon by studying published articles about recidivism, but also, given the contradictory results of the research, we will examine the effect size of a summary of the research. This paper is a meta-analysis. In this study, Hege’s g index was selected as the indicator of the effect size of studies. The CMA2 software was used to calculate the effect sizes. The random summary effect size was 0.396, and the effect sizes of the variables from the highest to the lowest were that of personality disorder, low age of the offender, offenders’ attitudes, poor education, dysfunctional family, family history of crime, problematic personality traits, crime background, criminal associates, victim type, psychological disorders, alcohol and drug abuse, unemployment and status of residence, respectively. In conclusion, the summary effect size of risk factors, according to Cohen's classification, shows small and medium effects. The most studied risk factors were at the individual level, indicating that the individual's perception of committing crime in the research literature was overcome.
Keywords: Re-offending, reinstatement, re-conviction -
وضعیت اقلیت های قومی در ایران از نظرگاه نابرابری و تبعیض قومی دهه هاست که موضوع دغدغه ها و مباحثات عمومی در داخل و خارج از ایران بوده است، اما تجربه واقعی و انضمامی قومیت ها در درون میدان های اجتماعی و نهادهای مدرن ایران به ندرت موضوع بررسی های علمی و تجربی بوده است؛ بررسی تجربه های زیسته کردها و ترک ها درون نهاد تاثیرگذاری همچون دانشگاه می تواند فهم ما را از کارکردهای قومی نهادهای مدرن در ایران ژرفا ببخشد؛ براین اساس، این مقاله با رویکردی کیفی و پدیدارشناسانه، تجربه زیسته قومیتی دانشجویان ترک و کرد را با تمرکز بر تجربه های تبعیض و نابرابری در چهار دانشگاه در ایران بررسی می کند. بدین منظور، مصاحبه های نیمه ساختاریافته ای با 35 دانشجو انجام شده است. داده ها با تکنیک تحلیل مضمون تجزیه وتحلیل شده اند که برآیند آن، 3 مضمون اصلی و 8 مضمون فرعی بوده است. یافته ها نشان می دهند که تجربه دانشگاه برای دانشجویان ترک و به خصوص کرد، دربردارنده وجوه قابل توجهی از حس تبعیض و نابرابری قومی به خصوص حول دو محور زبان و مذهب است.
کلید واژگان: تبعیض و نابرابری قومی, دانشجویان ترک و کرد, دانشگاه, نابرابری زبانی, تبعیض مذهبیThe situation of ethnic minorities in Iran in terms of ethnic discrimination and inequality has been the subject of concerns and public debates both inside and outside Iran for decades, but the actual and concrete experiences of the ethnic groups within the modern institutions of Iran has rarely been the subject of empirical studies. The study of lived experiences of the Turks and Kurds within an influential institution like the university can deepen our knowledge of the ethnic functions of modern institutions in Iran. Therefore, using the qualitative and phenomenological approach, this article studies the ethnic lived experiences of the Kurdish and Turkish students focusing on experiences of discrimination and inequality in four universities in Iran. For this purpose, semi-structured interviews conducted with 35 students. Data were analyzed using the thematic analysis technique that resulted in 3 main themes and 8 sub-themes. The findings show that the university experiences for the Kurdish and Turkish students especially for the latter includes significant aspects of the sense of ethnic discrimination and inequality occurring especially around two lines of language and religion.
Keywords: Ethnic discrimination, inequality, Turkish, Kurdish Students, university, Linguistic inequality, Religious discrimination -
هدف این مقاله، بررسی رابطه دینداری با احساس امنیت اجتماعی از منظر جامعه شناختی است و در پی پاسخ به این سئوالات است: ارتباط دینداری با احساس امنیت اجتماعی چگونه قابل تبیین است؟ کدامیک از ابعاد دینداری ارتباط بیشتری با احساس امنیت اجتماعی دارند؟ پژوهش حاضر با روش پیمایش و از تکنیک پرسش نامه استفاده شده و داده!@#$های مورد نیاز از نمونه 506 نفری از افراد هجده سال به بالای ساکنان شهر کاشان، به شیوه تصادفی جمع آوری شده است. داده!@#$ها بوسیله آزمون!@#$های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره تحلیل شده!@#$اند. نتایج حاصله حاکی از وجود هبستگی معنی دار بین ابعاد دینداری با متغیر احساس امنیت اجتماعی است. عوامل تبیین کننده در مدل رگرسیونی و تحلیل مسیر نشان می!@#$دهد متغیر بعد تجربی با ضریب بتا 290/0 بالاترین همبستگی را با متغیر احساس امنیت دارد. دومین متغیری که به لحاظ وزن بتا وارد معادله شده است متغیر بعد دانش دینی است که ضریب تاثیر رگرسیونی این متغیر برابر با 14/0 می!@#$باشند. در مجموع دو بعد تجربی و دانشی توانسته!@#$اند با 43درصد از تغییرات واریانس متغیر احساس امنیت اجتماعی را تبیین نمایند
کلید واژگان: دینداری, ابعاد دینداری, احساس امنیت اجتماعی, کاشانThe purpose of this article is to investigate, the relationship between religiosity and the sense of social security from a sociological point of view and seeks to answer these questions:: How religiosity can be explained in relation to the social security sense? Which aspects of religiosity are more related to social security sense? The present study was conducted with a sociological approach and a survey method using a questionnaire. Data was randomly collected from a sample of 506 people (residents of Kashan city) aged 18 years and above. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and multivariate regression. The results showed a significant correlation between religiosity aspects and social security sense variable. The explanatory factors in the regression model and path analysis show that the experimental variable with the beta coefficient of 0.290 has the highest correlation with the security variable sense. The second variable that enters into the equation in terms of beta weight is the variable of religious knowledge aspect that the regression coefficient of this variable is equal to 0.14. In sum, empirical and scientific knowledge aspects have been able to explain 43% of variation variance of social security sense
Keywords: religiosity, religiosity aspects, social security sense, Kashan -
هدف این مقاله بررسی میزان جمع گرایی در مسئولیت پذیری اجتماعی شهروندان شهر کاشان در پنج بعد جامعه ای، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی می باشد. تاثیر متغیر های سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و دینداری بر میزان جمع گرایی در مسئولیت پذیری اجتماعی شهروندان مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق، پیمایش بوده است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان بالای 18 سال شهر کاشان در سال 1392 می باشند. در این تحقیق از شیوه نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای استفاده شده و حجم نمونه مورد مطالعه 383 نفر بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که جمع گرایی غالب شهروندان کاشان در مسئولیت پذیری اجتماعی در مجموع ضعیف می باشد. چگونگی جمع گرایی شهروندان در ابعاد جامعه ای، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی متفاوت می باشد. قوی ترین جمع گرایی در میان ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی مربوط به بعد زیست محیطی است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات، معناداری رابطه بین متغیر های سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی و دینداری با میزان جمع گرایی در مسئولیت پذیری اجتماعی شهروندان را، تایید و رابطه بین متغیر سرمایه اقتصادی با میزان جمع گرایی در مسئولیت پذیری اجتماعی را رد می کند. در این بین متغیر دینداری، بیشترین قدرت تبیین و اثرگذاری بر مسئولیت پذیری اجتماعی را داشته است.
کلید واژگان: جمع گرایی, سرمایه اجتماعی, سرمایه اقتصادی, سرمایه فرهنگی, دینداریThe purpose of this paper is to examine the level of collectivism in social responsibility among Kashan’s Citizens in five dimensions of community, cultural, political, economic and environmental. Effects of variables as economic, social and cultural capital and religiosity on citizen’s collectivism in the social responsibility were studied. The method for the research is survey and statistical society in this research includes adults, 18 years and older of Kashan in 2013. In this research, 383 people have been selected as the sample volume and for sample selection, multistep cluster method was used. Findings show that collectivism in social responsibility is weak among most of citizens. In social, cultural, political, economic and environmental dimensions, the levels of collectivism are different. The strongest collectivism among dimensions of social responsibility is for the dimension of environmental. The consequences of the research hypotheses, confirmed meaningful correlations between social capital, cultural capital and religiosity with citizen’s collectivism in the social responsibility. The relation between the economic capital and social responsibility was rejected. Religiosity has the most power to affect on social responsibility.Keywords: Collectivism, social capital, cultural capital, economic capital, Religiosity -
هدف این مقاله، بررسی سبک زندگی دختران مجرد مستقل است. در این پژوهش، ابتدا سبک زندگی دختران مجرد با بهره گیری از آرای نظریه پردازانی چون تورشتاین وبلن، جورج زیمل، ماکس وبر، آدلر و پیر بوردیو بررسی و سپس مطالعه تجربی با رویکرد تلفیقی انجام شده است. این پژوهش به دو روش کمی و کیفی صورت گرفته جامعه آماری آن، دختران 1945ساله ساکن تهران هستند. دختران ساکن در پانسیون های خصوصی به علت یکسانی شرایط محل زندگی با پرسش نامه و دخترانی که در آپارتمان و منازل شخصی زندگی می کردند؛ با بهره گیری از نتایج مصاحبه حضوری، مطالعه و بررسی شده اند. دلایل و زمینه های زندگی مستقل از خانواده دختران مجرد به چهار دسته تقسیم شده اند. دسته نخست دخترانی اند که به خواست و میل شخص خود بدون هیچ اجبار خاصی به زندگی مستقل روی آورده اند. دسته دوم، دخترانی هستند که اوضاع نامناسب محیط خانوادگی و اجتماعی مانند اختلافات خانوادگی یا مخالفت خانواده و اجتماع اطراف با برخی خواسته هایشان، آنان را به زندگی مستقل علاقه مند کرده است. دسته سوم، دخترانی را در بر می گیرد که به سبب کمبود امکان اشتغال در شهر محل زندگی خود، مهاجرت کرده و به زندگی مستقل روی آورده اند. چهارمین دسته، از آن دخترانی است که اجبار اشتغال و خدمت در شهر دیگر از سوی سازمان دولتی، آنان را به این نوع زندگی وادار کرده است. در این مقاله، چند و چون سبک زندگی این دختران بررسی شده است.کلید واژگان: سبک زندگی, زندگی مستقل, پانسیون, خانه مجردی, دختر مستقل, هنجار جنسیThe purpose of the present article is to consider the independent single girl’s life style. First, it has been considered the single girl’s life style utilizing the ideas of theorizers like Torstein Veblen, George Zimel, Max Weber, Adler and Pierre Bourdieu and then it has been done an experimental study through a mixed approach. This research was done via quantitative and qualitative methods. The statistic sample of research is included the girls between 19-45 and resident in Tehran. The inhabitants in the private pensions were studied through the questionnaire and those living in apartments and personal houses were investigated via interview. The reasons and grounds of independent life of the single girls are divided into four branches: the first branch is related to the girls who have chosen this lifestyle without any special force. The second is tied to the girls who preferred to be independent due to inappropriate atmosphere of family and society such as: dispute among family members or the disagreement of family and society towards some of the wants of them. The third branch has to do with the girls who are independently migrated because of lack of job in their hometown. The last one is concerned with the girls who live independently thanks to the force of job in another city by a governmental organization. In this article, it has been considered the quality and quantity of the girls’ lifestyle.Keywords: Lifestyle, independent life, pensions, single house, independent girl, sexual norm
-
هدف این مقاله ارزیابی انتقادی دیدگاه های رخدادی قدرت بر اساس تحلیل آثار سینمایی است. گفتمان انتقادی در تحلیل سینما از یک سو، سینما را در استقلال خود به مثابه هنر واجد ارزش، اعتبار، اندیشیدن و فلسفیدن قلمداد می کند؛ از سوی دیگر، آن را نقطه تلاقی سیاست، اقتصاد و فرهنگ لحاظ کرده و در آن می اندیشد. بررسی آثارسینمایی مسعود کیمیایی بهانه ای است در جهت فهم مناسبات اجتماعی و سیاسی به طور اعم و مناسبات قدرت به طور اخص. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل انتقادی شش فیلم، از فیلم های پیش از انقلاب مسعود کیمیایی را مورد بررسی قرار می دهیم. به نظر می رسد الگوهای بازنمایی شده در 6 فیلم قیصر، رضا موتوری، داش آکل، خاک، گوزن ها و سفرسنگ منتج به شکل گیری سوژه هایی در آن فیلم ها شده است که به شکلی انضمامی در گفتمان های اجتماعی موجود در جامعه نیز قابلیت پیگیری دارد. در این سینما، سیر تحول تدریجی 3 گفتمان معترض، تراژیک و حماسی انقلابی در ارتباط متقابل با آن فضای اجتماعی، سوژه ی مقاومتی ایی را شکل می دهد که در نهایت به انقلاب منتهی می شود. در هر یک از گفتمان ها به ترتیب مقاومت های (اصطکاکی و قصدمندانه، و یا هردو) از جانب قهرمانان فیلم ها صورت می گیرد که هر کدام در عرصه زندگی روزمره یا سیاست حاکمیت، و یا هر دو تجلی پیدا می کند. گفتمان معترض شامل هر دو نوع مقاومت در هر دو عرصه است؛ در گفتمان تراژیک بیشتر شاهد مقاومت اصطکاکی در سطح زندگی روزمره هستیم و در گفتمان حماسی انقلابی بیشتر شاهد مقاومت قصدمندانه در سطح سیاست حاکمیت خواهیم بود. سوژه ایرانی بازنمایی شده در سینمای مسعود کیمیایی، از قدرت سازنده گفتمان موجود (به تعبیر فوکو) (و نه قدرت نابودکننده) برای تبدیل شدن به سوژه انقلابی بهره می گیرد. در این مقاله ضمن ارائه تعریفی بدیل از رابطه قدرت و مقاومت، به تحلیل گفتمان های یاد شده در آثارسینمایی مسعود کیمیایی در پیش از انقلاب نیز پرداخته شده است.
کلید واژگان: قدرت, مقاومت اصطکاکی, مقاومت قصدمندانه, زندگی روزمره, سیاست, سینمای کیمیاییThis article critically studies eventual approaches of power, via the analyzing of six movies by Masoud Kimiaee which produced before 1979, Ghiesar, Reza Motori, Dash Akol, Ghavaznha, Khak, and Safar-e Sang. Critical discourse analysis in cinema, on one hand, considers to cinema itself as an art, regarding it as a valid, valuable, thinkable and philosophical medium; on the other, consider it as a juncture of politic, economy and culture that, in this article, authors articulate some of them from the sociological perspective. By the same token, studying of the movies of Masoud Kimiaee is a reason for us to understand social and political relations, in general, and the power relations, in particular. It seems that structural patterns in which these films represent contribute to the kind of subjects that can be seen concretely in the Iranian society: subalterns that were strive to affect the counters of change in their society. In this cinema, the gradual trend of three discourses (Rebellious, Tragic and Epic- Revolutionary) in related to those social conditions, generate a resistant subject that finally transfigure to a revolutionary subject. In each of these discourses two kinds of resistance (frictional or intentional) are realized by the protagonist of the movies which are manifest in their everyday life or the politic of government. The rebellious discourse owns both kind of resistance; Tragic discourse engages more rather with the frictional resistance in the daily life; and in the epic-revolutionary discourse we face more rather with intentional resistance in the level of the politic of government.Keywords: Power, Frictional Resistance, Intentional Resistance, Everyday Life, Politic, Cinema of Masoud Kimiaee -
امروزه شناسنامه به عنوان یکی از شاخص ها و الزامات زندگی در جامعه مدرن شناخته می شود. این مقاله در صدد است که تاثیر شناسنامه و نقش آن در زندگی کودکانبدون شناسنامه را بررسی نماید. در انجام این پژوهش براساس رویکرد کیفی از «نظریه مبنایی»استفاده شده و نمونه گیری آن به صورت هدفمند می باشد. داده های تحقیق از طریق مصاحبه انفرادی با 21 کودک بدون شناسنامه ساکن مناطق خاک سفید و دروازه غار شهر تهران و نیز تشکیل جلسات بحث گروهی گردآوری شده است.
یافته های این پژوهش نشانگر عدم شکل گیری احساس هویت در کودکان بدون شناسنامه است. کودکان بدون شناسنامه، داشتن شناسنامه را عامل دستیابی به رهایی و برخورداری از حقوق اجتماعی می دانند. فقدان شناسنامه، این کودکان را با مشکلات متعددی همچون عدم دسترسی به امکانات رفاهی، آموزشی و تحصیلی و ترک تحصیل، احساس تحقیر و احساس بی قدرتی و پوچی روبرو کرده است. در نهایت این مشکلات فرایند هویت یابی و شناخت فرد از خود را در جامعه دچار مشکل می کند.
کلید واژگان: هویت, کودکان بدون شناسنامه, فرآیند هویت یابی, کودکThis paper surveys the sense of identity in children without birth certification and the numerous problems they face with it. As there are not so many surveys conducted on this and nowadays the birth certification is known as one of the standards and requirements of living in modern societies, this paper seeks to explore the influence of birth certification and its role in the life of children,. Due to the lack of prior research in this field, Grounded Theory was used and the sampling was targeted. The research data were collected through individually interviewing and group discussions with 21 children without birth registration, living in Khak-Sefid and Darvaze-Ghaar regions, Tehran, Iran; were held. Research findings show child’s lack of identity establishment. Children without birth certification consider having a birth certification as the factor of accessing to liberation and enjoying social rights. Lack of birth certification makes them confronting many problems, such as lack of access to welfare, training and educational facilities, dropouts, sense of humiliation, powerlessness and absurdity. Finally, these problems cause difficulties in one’s identity, identification process and self-discovery in the society.Keywords: identity, children without birth certificate, identification process, child -
امروزه بسیاری از صاحب نظران به این باور هستند که قومیت، قومگرایی و ناسیونالیسم از موضوعات حساس کشورها محسوب می گردد. طی چند دهه ی اخیر تنش های قومی به موازات افزایش ظرفیت های اطلاعاتی دنیای مدرن فزونی یافته و مسائل جدیدی را بوجود آورده اند. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا به بررسی کم و کیف مسئله هویت طلبی قومی در فضای مجازی پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه ی مطالب 29 سایت فعال هویت خواه قومی (ترکی/ آذری) اردیبهشت ماه 1391 می باشد. در این مقاله مفهوم «هویت طلبی قومی» بر روی طیفی که پایین ترین سطح آن «قوم گرایی» و بالاترین سطح آن «پاکسازی قومی» می باشد، بررسی شده است. بررسی ها نشان می دهد که بیشترین مطالب قومی موجود در فضای مجازی مربوط به «قوم مداری» (با 54درصد) می شود.این مطالب در جهت باورسازی افکاری از قبیل ضدیت ترک و فارس، استعمار ترکان توسط حکومت فارسی، تحریف تاریخ و جغرافیایی آذربایجان نوشته شده اند. یک درجه شدید تر از درجه ی«قوم مداری»، درجه ی «ناسیونالیسم تجزیه طلبانه» می باشد که با محوریت لزوم جدایی از سرزمین ایران و مستقل بودن مناطق ترک نشین ایران نوشته شده است.
بیشترین مطالب هویت طلبانه ی قومی مربوط به سایت های «آراز نیوز»، «قیرمیز»و «گوناز تی وی» و بیشترین عوامل مورد نکوهش این رسانه ها نیز حکومت جمهوری اسلامی و برخی از فعالان ترک می باشد.
کلید واژگان: قوم گرایی, آذربایجان, ناسیونالیسم, پاکسازی قومی, فضای مجازیMany scholars are on the belief that ethnicity, ethnocentrism, and nationalism are sensitive issues of countries. As a result of the growth of information capacities of the modern world in the last few decades, ethnic tensions have been increased and created new issues. Taking a content analysis approach, the present research aims to study the issue of ethnic identity-seeking in cyberspace. The statistical population included all the contents of the 29 websites active in the ethnic (i.e. Turk/Azeri) identityseeking affairsin May, 2012. In this paper, the concept of ‘ethnic identityseeking’ is studied on a scale from ethnocentrism, being the lowest grade, and ethnic cleansing, being the highest grade. The results showed that the majority of ethnic materials in cyberspace were related to ethnocentrism (54%). These materials are written with purpose of promoting thoughts such as enmity of Persians and Turks, colonization of Turks by the Persian government, and historical as well as geographical distortion of Azerbaijan. Separatist nationalism, beingmore radical than ethnocentrism, focuses on the necessity of separating from Iran land and the independence of Turkish regions of Iran. The majority of the materials related to ethnic identity-seeking are generated by the ‘ArazNews’, ‘Qirmiz’, and ‘Gunaz.TV’ websites. What is most blamed by these media includes the government of the Islamic Republic as well as some Turk activists.Keywords: Ethnocentrism, Azerbaijan, Nationalism, Ethnic Cleansing, Cyberspace -
وضعیت اخلاقی نظام اداری در ایران از ابعاد مختلف درخور بررسی است. چگونگی «تعریف موقعیت نخبگان نظام اداری» از نظر اخلاقی یکی از مهم ترین ابعاد این موضوع است. درک و تعریف اخلاقی موقعیت نخبگان نظام اداری در طول زمان شکل گرفته و تاثیرات پایداری در نظام بروکراسی و تعامل افراد با آن برجای می گذارد. این مقاله درصدد است تا ازطریق بررسی چگونگی تعریف جوانان از عملکرد اخلاقی نخبگان نظام اداری، به ارزیابی وضعیت اخلاقی نظام اداری در ایران بپردازد. پرسش اصلی این است که افراد جامعه ما عملکرد اخلاقی نخبگان نظام اداری را چگونه ارزیابی می کنند؟ آیا عقیده ای جمعی در این زمینه وجود دارد؟ و دست آخر اینکه آیا تعاریف غالب عموما اخلاقی است یا غیراخلاقی؟
چارچوب مفهومی مقاله با استفاده از نظریه های پدیدارشناسی، سرمایه اجتماعی و نظریه های کنش با تاکید بر وجوه فرهنگی و اخلاقی امر اجتماعی تدوین شده است. داده های مورد استفاده در این تحقیق به روش پیمایشی از نوجوانان شهر تهران جمع آوری شده است. در ارزیابی موقعیت اخلاقی از سه ارزش اخلاقی محوری: درست کاری، راست گویی و عفت و پاک د امنی استفاده شده است.
یافته های تحقیق نشان می دهد درک و تعریف نوجوانان مورد تحقیق از عملکرد نخبگان نظام اداری در ایران غیر اخلاقی است. به نظر می رسد چنین تعریفی از موقعیت نخبگان نظام اداری در ایران، به مثابه عقیده ای جمعی، تاثیرات پایداری در بازتولید وضعیت غیراخلاقی نظام اداری برجای می گذارد.
کلید واژگان: نخبگان, نظام اداری, اخلاق, ارزش های اخلاقی, عقیده جمعی -
عشق رمانتیک به عنوان یکی از معیارهای انتخاب همسر در جامعه امروزی، ناظر به معیارهای فردی و ذهنی و همچنین معیارهای ظاهری است. از آنجا که عشق رمانتیک ریشه در فرهنگ غربی داشته و با معیارهای سنتی جامعه ما مطابق نیست، بررسی رابطه آن با تحقق ارزش های زوجیت ضروری به نظر رسید. برای بررسی این پدیده از نظریه زبان جهانی عشق هندریکس و نظریه استرنبرگ استفاده شده است. داده های تحقیق با روش پیمایش جمعآوری شده است.جامعه آماری تحقیق، زوجین ساکن شهرتهران بودند که 180 نفر از آنها زندگی زناشویی طبیعی داشته و 120 نفر از آنها در نیمه اول سال 89 طلاق گرفته بودند. یافته های تحقیق نشان میدهد زوجین در آستانه طلاق، براساس معیار عشق رمانتیک ازدواج کرده اند ولی زندگی آنها با مشکل مواجه شده است و همین امر حاکی است که عشق رمانتیک متضمن زندگی موفقیت آمیز نیست.
همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد درمیان افراد جدا شده از همسر، عشق رمانتیک قوی ترین همبستگی را با کشش جنسی داشته است. در حالی که بین افراد با زندگی زناشویی رضایت بخش، عشق رمانتیک در بستر ارزش های اخلاقی زوجین جریان ندارد.این مقاله بیان می کند چنانچه بین احساسات و عواطف، خودآگاهی فردی و همراه نمودن آن با اصول اخلاقی تلفیق مناسبی صورت گیرد، می توان در ازدواج ترکیب متعادلی از عقل و احساس را ایجاد و به ازدواج های موفقیت آمیزی در جامعه دست یافت.
کلید واژگان: ارزش های زوجیت, عشق رمانتیک, همسرگزینی, خانواده, طلاق, اخلاقThe paper aims to study the relationship between romantic love and marital values. Romantic love was defined according to Hendriks'' theory of universal language of love and love triangle theory of Sternberg. Data were gathered through surveys. The sample comprised the couples living in Tehran. 180 of them had normal marital lives and 120 of them were those couples who had got divorced in the first half of the year 1389. The results showed that romantic love before marriage was still important for those couples who now were going to divorce. Therefore، it can be said that romantic love cannot guarantee a happy life. In sum، the findings indicate that among the divorced group، romantic love had the most significant correlation with sexual chemistry، while in couples having a successful marriage، romantic love was correlated with the following marital moral values: good behavior، honesty، responsibility، tolerating the problems، chastity، acceptance، enjoyment، chemistry، deference، loyalty. According to these findings، it seems that combination of feelings and affections، self-consciousness along with moral values can ensure a balanced mixture of wisdom and emotion and lead to successful marriages in society.Keywords: marital values, romantic love, spouse selection, family, divorce -
هدف مقاله حاضر، بررسی رابطه دینداری و اعتماد در ایران از طریق فراتحلیل پژوهش های انجام گرفته است. به همین منظور، از بین سندهای پژوهشی موجود در دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس- که در بازه زمانی ده سال اخیر انجام گرفته است- از هجده سند پژوهشی به دست آمده، شانزده مورد شرایط ورود به فراتحلیل را یافتند. بر این اساس، جامعه آماری تحقیق 8245 نفر از گروه های مختلف مردم ایران هستند.
نتایج حاصل از ترکیب یافته های مطالعات و بررسی ضرایب اثر نشان می دهد بین «دینداری و اعتماد» رابطه معناداری وجود دارد و شدت این رابطه به طور متوسط حدود 4/0 گزارش شده است. این یافته فرضیه اصلی تحقیق را تایید می کند. همچنین، فرضیه دیگر این مقاله، تاثیر به کارگیری «آزمون های آماری» متفاوت بر نتایج به دست آمده از «هم بستگی دینداری و اعتماد» است. نتایج گویای این است که به کارگیری آزمون های آماری متفاوت بر مقدار هم بستگی به دست آمده از «دینداری و اعتماد» تاثیری ندارد. فرضیه «گروه های نمونه» بر مقدار «هم بستگی دینداری و اعتماد» در نتیجه تحلیل واریانس غیر معنادار بود و فرضیه رد شد. فرضیه تاثیر «میدان مطالعاتی» بر «هم بستگی اعتماد و دینداری» به دست آمده در نتیجه تحلیل واریانس نیز غیر معنادار بود. بنابراین، دینداری- صرف نظر از عوامل زمینه ای تحقیق مانند گروه های نمونه، میدان مطالعاتی و آزمون های آماری به کاررفته در تحقیقات- بر چگونگی اعتماد افراد تاثیر مستقیم دارد.کلید واژگان: فراتحلیل, دینداری, اعتماد, تعهد اجتماعی, هنجارهای عمل متقابل, پیوند اجتماعی, قوم گراییThe objective of the present study is to carry out a reviewon the relationship between religiousness and trust via metaanalysis of conducted researches that have been done in Iran. For this purpose, amongthe18 existing investigative documents in Tehran University, Shahid Beheshti University, Allahmeh Tabatabai University, and Tarbiat Modarres University, a number of 16 met the requirements to be regarded as metaanalysis, which have been done during the last ten years. On this basis, research sample size indicates 8245 people from different walks of life among Iranian people. The findingsthat stem from the combination of studies probability and reviews over the impactcoefficient showed that there is ameaningful relationship between religiousness and trust. This finding confirms the major hypothesis of this researchIt has been reported in researches there is a direct connection andthe average rate of this connection is about 0.4. Also, another hypothesis of this study is the impact of using different statistical tests on the results coming from religiousness and trust.The results proved to be far from sensible. Hence, it shows that using different statistical tests have no influence on the amount of resulted correlation between religiousness and trust. Samplegroups’ hypothesis, on the amount of religiousness correlation and trust in the result of variance analysis, did not make any sense, and the hypothesis was eventually refused. Last but not least, the hypothesis of studying field impact on the correlation of religiousness and trust, which was achievedas the result of variance analysis proved to be meaningless. Therefore, it can be concluded that, religiousness, apart from ground factors of research consisting of sample groups, studying field and statistical test using in researches, directly impacts the way people socially trust one another.Keywords: Metaanalisys, Rilagon, Trust, Social Commitment, Norm of Reciprocity, Social links, Etnothentrism -
این مقاله، با هدف «بررسی مسئولیت پذیری اجتماعی جوانان و عوامل فرهنگی و اجتماعی موثر بر آن» تدوین شده است. چارچوب نظری مقاله با رویکرد تلفیقی، و با استفاده از نظریه های وبر، دورکیم، پارسونز، بوردیو و رس تدوین شده است. روش تحقیق، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری پژوهش جوانان (29-20) شهر همدان در سال 1390 بوده اند. نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایی چند مرحله ای، معین و داده های تحقیق با مراجعه مستقیم به درب خانه ها گردآوری شده است.
یافته های تحقیق نشان می دهد که، مسئولیت پذیری اجتماعی جوانان شهر همدان در مجموع متوسط می باشد. میزان مسئولیت پذیری جوانان در ابعاد اقتصادی، سیاسی، جامعه ایی و فرهنگی متفاوت است. کمترین مسئولیت پذیری جوانان در بعد سیاسی است. همچنین بین سطوح احساسی و رفتاری مسئولیت پذیری نیز تفاوت وجود دارد. تجزیه و تحلیل اطلاعات، موید فرضیه های تحقیق بوده و روابط معنادار متغیر های مستقل اصلی پژوهش – عام گرایی، اعتماد اجتماعی، استفاده از رسانه های جمعی، دینداری، پایگاه و قومیت - را نشان می دهد. در این بین، متغیر عام گرایی، بیشترین قدرت تبیین و اثرگذاری را بر مسئولیت پذیری اجتماعی داشته است.
کلید واژگان: مسئولیت پذیری اجتماعی, شهروند, مسئولیت پذیری جامعه ایی, مسئولیت پذیری فرهنگی, مسئولیت پذیری سیاسی, مسئولیت پذیری اقتصادی, مسئولیت پذیری زیست محیطیThe purpose of the present paper is to analyze the social responsibility of the youth and the cultural and social factors affecting it. The theoretical framework of the research was eclectic, combining elements from the theories developed by Weber, Durkheim, Parsons, Bourdieu, and Ross. The method of the research was survey method, and the data collection instrument was questionnaire. The population consisted of the youth (aged 20-29 years) of Hamadan city in the year 1390. The sample was selected using multi-stage cluster sampling, and the data were collected through house-to-house questionnaire.The findings of the research show that the overall social responsibility of the youth of Hamadan is average. The responsibility of the youth in economic, political, societal, and cultural dimensions is different. The lowest responsibility of the youth belongs to the political dimension. The emotional and behavioral levels of responsibility also varied. The results of the data analysis confirmed the hypotheses of the research, and showed significant relationships between the main independent variables of the study, including universalism, social trust, use of mass media, religiosity, social status, and ethnicity. Universalism was shown to have the strongest effect on the social responsibility.Keywords: Social Responsibility, Citizen, Societal Responsibility, Cultural Responsibility, Political Responsibility, Economic Responsibility, Ecological Responsibility -
هدف این مقاله، بررسی درک از زمان در زندگی روزمره کنشگر ایرانی است. تحلیل ما از زمان، بر قرائتی جامعه شناسانه از آن استوار است. بر اساس این، معتقدیم درک از زمان و نوع رویارویی کنشگران با آن در زندگی روزمره، به طور اجتماعی شکل یافته است و در تعاملات اجتماعی الگوهای متفاوتی به خود می گیرد. هدف اصلی این مقاله، ارائه تحلیلی جامعه شناسانه درباره یکی از واقعیت های زندگی روزمره، یعنی درک از زمان یا به عبارتی دقیق تر، درباره آگاهی است که درباره زمان در زندگی روزمره وجود دارد و کنش آن ها را هدایت می کند. در این تحقیق از «نظریه مبنایی» استفاده شده و نمونه های تحقیق از میان زنان و مردان شهری و روستایی انتخاب شده اند.
یافته های تحقیق نشان دهنده «سیالیت درک از زمان» است و نشان می دهد درک از زمان نیز مانند سایر مقولات شناخت، دارای افق یا پس زمینه است که با آن برای افراد توجیه پذیر می شود. یافته ها موید آن است که برخورداری از زمینه هایی مانند شهرنشینی یا روستا نشینی یا زندگی در جامعه ای با مرحله خاصی از توسعه، نوع خاصی از آگاهی راجع به زمان را نیز برای افرادی که در معرض آن قرار دارند توجیه پذیر و پذیرفتنی می کند. جنسیت نیز تفاوت هایی در شناخت به زمان می آفریند و افراد را به سویی می کشاند که مردان و زنان، هرکدام با ابعاد خاصی از زمان همزیستی بیشتری داشته باشند. همچنین، کنشگران چنین تنوعاتی را با توجه به داشتن شیوه مخصوص از معیشت، چرخه زندگی، نقش های اجتماعی و نابسامانی های اجتماعی، دارای تفاوت هایی می بینند. آن ها تحت این شرایط، راهبردهای خاصی را نیز برای کنترل و اداره زمان برمی گزینند که راهبردهای تدقیقی و تاخیری از مهم ترین آن هاست.
کلید واژگان: درک اجتماعی از زمان, موقعیت اجتماعی, کنش های اجتماعی, سیالیت زمان, راهبردهای تاخیری, راهبرد های تدقیقیStudying the perception of time in everyday life of Iranian actors is the purpose of this article. Sociological studying makes the basis of our analysis of time. Thus، we believe that the perception of time and the way the actors face it in their everyday life are formed socially and take different patterns in social interactions. The main purpose of this paper is to present a sociological analysis about one of the everyday life realities، “the perception of time” or more precisely “the awareness” that exists around the time in everyday life and conducts their actions. The grounded theory was used for this research and the research samples were chosen from among urban and rural men and women. The research findingd indicated the “fluidity of time perception” and that the perception of time like other knowledge categories has horizon or background by which individuals confirm it. The findings confirm that benefiting of such fields as urban or rural، or living in society with special stage of development makes special kind of awareness about time acceptable for individuals who expose to it. The gender creates different cognition over time and leads men and women to have more coexistence with specific dimentions of time. Also the actors see such variations different with respect to the specific way of living، life cycle social roles and social disorders. Under these conditions، they choose special strategies for controlling and managing the time; delaying and scrutinizing strategies are the most important of them.Keywords: Social perception of time, Social condition, Social actions, Time fluidity, Delaying Strategy, Scrutinizing strategy -
در ادبیات علوم اجتماعی انزوا به وضعیت عینی کناره گیری و محرومیت از تعاملات و فضاهای اجتماعی اطلاق می شود. اگر چه این موضوع صدها سال برای بشریت مطرح بوده، اما تنها در 50 سال گذشته بطور نظام مند مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله به بررسی چگونگی کناره گیری دانشجویان و ارتباط اعتماد اجتماعی با آن می پردازد. کناره گیری اجتماعی با سه مولفه عضویت در انجمن ها و گروه ها، پیوند اجتماعی و روابط اجتماعی سنجیده شده است. متغیر مستقل اصلی، اعتماد اجتماعی است که با سه بعد اعتماد نهادی، اعتماد تعمیم یافته و اعتماد بین فردی سنجیده شده است. روش تحقیق از نوع پیمایش است. داده ها از طریق پرسشنامه ساختاریافته از 361 دانشجو که به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شدند، گردآوری شده است. از روش های آماری آلفای کرونباخ برای پایایی ابزار سنجش، ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیه ها، تحلیل واریانس برای آزمون مقایسه میانگین ها و رگرسیون برای سنجش مدل تحلیلی استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد بین اعتماد اجتماعی و انزوای اجتماعی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی بدست آمده برای این متغیر برابر 294/0- با سطح معناداری 000/0=P، بیانگر رابطه منفی و معکوس بین دو متغیر یاد شده می باشد. بر این اساس می توان گفت کناره گیری اجتماعی دانشجویان به طور جدی تحت تاثیر چگونگی اعتماد اجتماعی آنها قرار دارد. با کاهش اعتماد اجتماعی دانشجویان، انزوای اجتماعی آنها بیشتر و با افزایش اعتماد، انزوای اجتماعی آنها کمتر می شود. همچنین بین پایگاه اقتصادی - اجتماعی و انزوای اجتماعی دانشجویان رابطه معنادار منفی و معکوس وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد که 14 درصد از واریانس متغیر انزوای اجتماعی توسط 3 متغیر اعتماد تعمیم یافته، درآمد والدین و اعتماد بین فردی تبیین می شود. به این ترتیب داده های تجربی موید دیدگاه های نظری مطرح شده در چارچوب نظری مقاله می باشد. در مجموع، با توجه به چگونگی انزوای اجتماعی موجود، لازم است با اتخاذ سیاست های مناسب در راستای فعال سازی و انگیزه بخشی به دانشجویان، زمینه های شکل گیری انزوای اجتماعی را از بین برد تا از آسیب های اجتماعی پس از آن نیز جلوگیری شودکلید واژگان: انزوای اجتماعی, اعتماد اجتماعی, عضویت در انجمن ها و گروه ها, پیوند اجتماعی, روابط اجتماعیIsolation, in social science, is withdrawal and deprivation from social interactions. Although it has been an issue for centuries, it has been studied systematically just for the last fifty years. The present paper investigates the quality of university students’ withdrawal and its relation to social trust. Social withdrawal is measured on the basis of three factors: membership in associations and social groups, having social links, and having social relations. The major independent variable is that of social trust, measured by three dimensions of institutional trust, generalized trust and inter-personal trust.The present paper is a survey study and data collection is done through questionnaires distributed among 361 students. The subjects were chosen through proportional stratified sampling. Cronbach’s Alpha was used for testing reliability of measuring tools, Pearson correlation coefficient was used for testing hypotheses, Variance analysis was used for comparing average values and regression analysis was used for examining the analytic model. Findings show that there is a significant relationship between social trust and social withdrawal among university students. The resulted correlation coefficient for this variable was -0.294. With a significance level of p=0.000, it is indicative of a negative (and reverse) relationship between these two variables. Therefore, we can claim that social withdrawal of university students is largely influenced by the quality of their social trust. Decrease in their social trust leads to increase in their social withdrawal and vice versa. There is also a negative (and reverse) significant relationship between their economic-social status and their social withdrawal.Multi-variable regression analysis shows that %14 of social withdrawal variance is explained by three variables of generalized trust, parents’ income and inter-personal trust. Therefore, experimental results of the study seem to confirm theoretical views represented in the theoretical framework. Generally, considering the existing social withdrawal, it is necessary to make appropriate policies for activating and motivating university students so that we can eradicate its causes and, subsequently, prevent its probable social damages.Keywords: Social Withdrawal, Social Trust, Membership in Associations, Social Groups, Social Link, Social Relations
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.