دکتر حسن فضایلی
-
در مطالعه کنونی، 210 راس گوسفند داشتی مغانی آبستن، به طور تصادفی به هفت تیمار با سه تکرار 10 راسی تقسیم شدند. علاوه بر گروه شاهد (تغذیه در مرتع)، شش تیمار شامل: خوراک کامل مش حاوی 40 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 1)، مش با 16 درصد بوته سیب زمینی و 24 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 2)، مش با 32 درصد بوته سیب زمینی و 8 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 3)، خوراک کامل بلوک متشکل از 40 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 4)، بلوک با 16 درصد بوته سیب زمینی و 24 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 5)، و بلوک با 32 درصد بوته سیب زمینی و 8 درصد علوفه رایج منطقه (تیمار 6) استفاده شد. خوراک های مذکور در 45 روز آخر آبستنی و به میزان 500 گرم در نوبت تغذیه شبانه به دام ها داده شد. نتایج نشان داد بیش ترین میزان افزایش وزن میش ها در دوره تغذیه تکمیلی مربوط به تیمارهای 4 و 5 بود (05/0<p). بالاترین وزن تولد بره، افزایش وزن دوره شیرخوارگی، وزن از شیرگیری، کیلوگرم وزن تولد و شیرگیری بره به ازای هر راس میش در تیمارهای 4 و 5، و کم ترین میزان آن ها نیز در تیمار 1 مشاهده شد (05/0<p). بیش ترین میزان تولید شیر در سه ماهه اول مربوط به تیمارهای 4 و 5، و کم ترین میزان آن نیز در شاهد و تیمار 6 بود (05/0<p). به طور کلی، با احتساب درآمد حاصل از فروش شیر و وزن اضافی بره، استفاده از بلوک خوراک کامل حاوی 16 درصد علوفه سیب زمینی منجر به افزایش 70 درصدی سود نسبت به میانگین درآمد هر شش تیمار شد.
کلید واژگان: بلوک کامل غذایی, تغذیه تکمیلی, علوفه سیب زمینی, میش آبستنIntroductionLarge parts of Iran have a dry and semi-arid climate, which is why opportunities for fodder production in the country are limited. Providing feed from agricultural by-products, including potato vines, can be considered a suitable option to compensate for the limitations of traditional feed (e.g. alfalfa). Ardabil province has about 15-20% of the country's potato cultivation area, and with the annual production of about 800 thousand tons of potato tubers, it ranks second in the country. Therefore, there is great potential in this province to produce by-products related to potatoes. The present study was conducted to investigate the possibility and effect of replacing potato vines with regular forage in the diet of pregnant sheep (during the last 45 days of pregnancy).
Materials and methodsIn the first step of this research, the chemical compositions of alfalfa hay and potato vine including dry matter, organic matter, ash, crude protein, crude fat, neutral detergent fiber (NDF), and acid detergent fiber (ADF) were determined. In the next phase, 210 pregnant Moghani sheep were randomly assigned to seven treatments with three replicates and 10 sheep per replicate. In addition to the control treatment (pasture feeding), six treatments with different levels of potato vine (zero, 16, and 32%) were used in two food forms, mash and complete block. The mentioned diets were given to the animals in the last 45 days of pregnancy in the amount of 500 grams during the night feeding time. It should be noted that lactating ewes were not subjected to any treatment after lambing and the effect of an additional feeding period on milk production was examined after three months of lambing.
Results and discussionAccording to the results obtained, the percentage of dry matter, crude protein, crude fat, gross energy, and ADF in potato vine was not significantly different from alfalfa feed, but the NDF percentage in potato vine was lower than alfalfa and its ash content was more than alfalfa (P<0.05). No significant difference was observed in the amount of dry matter digestibility (DMD) and dry organic matter digestibility (DOMD) between the potato vine and alfalfa hay. Ewe weight gain during the supplementary feeding period was influenced by different treatments (P<0.05). A similar pattern was observed for other traits such as ewe weight after lambing, birth weight of lambs, weight gain before weaning, and, weaning weight of lambs. In the current study, the examined traits in sheep that were fed with complete block showed better performance compared to sheep fed with mash. In this feeding method, animals are not able to choose due to the uniform composition of food, which leads to a uniform effect on the rumen and thus reduces the fluctuation in ammonia release for more efficient use of non-protein nitrogen. Complete block feeding is an efficient method to increase voluntary feed intake in ruminants. It also improves nutrient utilization by stabilizing fermentation in the rumen. The increase in birth and weaning weight in lambs whose mothers were fed complete block diets showed that the use of supplementary feeding in the last weeks of gestation of ewes, when carried out appropriately, leads to improvement in fetal growth and proper development of the mammary gland, and increase in birth weight of the lamb and milk production. The different treatments have a significant impact on the amount of milk production so that the average daily milk production throughout the lactation period was lowest in the control treatment (without using any nutritional supplements) and highest in the block feeding treatment at 16% Potato vine. The results showed that using the complete block produced a higher profit compared to the mash.
ConclusionsBased on the results of the present research, the use of 16% potato vine as a replacement for part of the usual fodder in the form of a complete feed block resulted in profitability in the nomadic sheep farming system. Given the cheap price and availability compared to alfalfa fodder and wheat straw, especially in drought conditions and poor pastures, its consumption is economical.
Keywords: Complete Feed Block, Supplementary Feeding, Potato Vine, Pregnant Ewe -
قصیل جو و تریتیکاله پس از برداشت، به صورت جداگانه سیلو شدند. پس از گذشت سه ماه، نیمی از سیلاژها با بخش کنسانتره ای جیره مخلوط و مجدد در بسته های 30 کیلوگرمی سیلو شد. چهار جیره غذایی شامل: 1) مخلوط روزانه سیلاژ قصیل جو و کنسانتره، 2) مخلوط روزانه سیلاژ قصیل تریتیکاله وکنسانتره، 3) سیلاژ خوراک کامل قصیل جو و 4) سیلاژ خوراک کامل قصیل تریتیکاله تهیه و روی 64 راس بره نر نژاد زل در قالب چهار تیمار و چهار تکرار و چهار راس در هر تکرار، به مدت 84 روز مورد آزمایش قرار گرفت. افزایش وزن روزانه بره های تغذیه شده با جیره 3 به طور معنی داری (147 گرم)، بیشتر از بره های تغذیه شده با جیره 1 (108 گرم) و جیره 2 (103 گرم) بود (05/0>P). بیشترین مقدار ماده خشک مصرفی روزانه در بره های تغذیه شده با جیره 3 (1213 گرم) و کمترین مقدار در بره های تغذیه شده با جیره 1 (937 گرم) مشاهده شد (03/0=P). بازده تبدیل خوراک در بره های تغذیه شده با جیره 3 (1/7) بهتر از بره های تغذیه شده با سایر جیره ها بود (03/0=P). میانگین وزن لاشه در بره های تغذیه شده با جیره سه به طور معنی داری (3/15 کیلوگرم)، بیشتر از بره های تغذیه شده با جیره 1 (6/13 کیلوگرم) و جیره 2 (7/12 کیلوگرم) بود (05/0>P). بره های تغذیه شده با جیره 4 نسبت به بره های تغذیه شده با جیره 2، چربی بطنی بیشتری داشتند (05/0>P). به طور کلی، استفاده از سیلاژخوراک کامل قصیل جو و تریتیکاله سبب بهبود عملکرد پروار بره ها شد.
کلید واژگان: بره پرواری, سیلاژ خوراک کامل, قصیل تریتیکاله, قصیل جوWhole plant barley and triticale were chopped and ensiled separately. After three months, half of each silage was mixed with the roughage and concentrated and prepared in 30 kg packed silages. Four rations including: 1) TMR based on barley silage, 2) TMR base on triticale silage, 3) TMR silage based on barley silage 4) TMR silage based on triticale silage were prepared. In a completely randomized experiment 64 male Zel lambs of about four months age and 20.8 kg average body weight, using in a completely randomised experiment with four treatments and for replicates. During 84 days experimental period, daily feed intake was recorded and body wieht changes was recorded three weeks interwals. Daily weight gain of lambs fed ration 3 was significantly (P<0.05) higher (147 grams), than those fed ration 1 and 2 (147g vs. 108 and 130 g). The highest amount of daily dry matter intake was observed in lambs fed ration 3 (1213 grams) but the lowest amount in lambs fed ration 1 (1213 vs. 937 g) (P=0.03). Feed conversion ratio was improved in lambs received diet comparing to the other treatments (P=0.03). The average carcass wieght was increased (15.3 vs 13.6 and 12.7 kg) in lambs fed diet 3 comparing to the diet 1 and 2 (P<0.05). Lambs fed diet 4 had more abdominal fat than those fed diet 2 (P<0.05). It can be concluded that the use of total mixed silge based on the barley and triticale may improved the fattening performance of lambs.
Keywords: Finishing Lamb, Total Mixed Ration Silage, Triticale, Barley -
سابقه و هدف
با توجه به محدودیت منابع خوراک دام کشور، طی سال های اخیر، پژوهش هایی جهت معرفی منابع جدید علوفه ای انجام شده است. چغندر علوفه ای از جمله منابعی است ارقام جدیدی از آن معرفی شده است. برای نگهداری و مصرف تدریجی آن در جیره غذایی دام ها لازم است که این محصول خرد و سیلو شود، اما فناوری مناسب نگهداری و سیلوکردن آن معرفی نشده است. نظر به پایین بودن ماده خشک چغندر، برای سیلوکردن آن لازم است از مواد افزودنی با ترکیب مناسب استفاده شود و دانش فنی جهت تهیه سیلاژ مناسب بر پایه چغندر علوفه ای ارایه گردد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تهیه سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندر علوفه ای در مقایسه با سیلاژ خوراک کامل بر پایه علوفه ذرت و تعیین ارزش غذایی آنها در تغذیه گوسفند انجام شد.
مواد و روش هادر این پژوهش سه جیره آزمایشی شامل: 1) گروه شاهد متشکل از جیره روزانه کاملا مخلوط بر پایه سیلاژ ذرت، 2) خوراک کامل سیلوشده بر پایه سیلاژ ذرت، 3) خوراک کامل سیلوشده برپایه چغندرعلوفه ای، به صورت همگن تنظیم شد. قابلیت هضم و مصرف اختیاری جیره ها با روش درون تنی بر روی 5 راس گوسفند نر نژاد شال، با سن پنج سال و میانگین وزن 80 کیلوگرم، با سه تیمار و پنج تکرار (در قالب طرح چرخشی) تعیین شد.
یافته هاماده خشک سیلاژهای خوراک کامل ذرت 40 و سیلاژ خوراک کامل چغندر 7/39 درصد و pH آن ها نیز به ترتیب 95/3 و 06/4 بود. میانگین مصرف ماده خشک 1294 گرم برای گروه شاهد و 1579 گرم برای سیلاژ خوراک کامل چغندر بود که تفاوت معنی داری بین آنها وجود داشت (05/0<p). مصرف ماده خشک برای سیلاژ خوراک کامل ذرت علوفه ای نیز نزدیک به جیره شاهد بود. میانگین ماده آلی مصرفی نیز برای سیلاژ خوراک کامل چغندر به مراتب بالاتر (05/0<p). از دو جیره دیگر بود (1450 گرم در مقابل 1206 و 1214 گرم). براساس معیار مصرف به ازای وزن متابولیکی دام ها نیز همین روند مشاهده شد. میانگین قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ماده آلی در ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژ خوراک کامل ذرت (به ترتیب 6/71، 74، 1/69 و5/51 درصد) بالاتر از دو جیره دیگر بود (05/0<p). مقدارpH مایع شکمبه در ساعت صفر تحت تاثیر جیره غذایی قرار گرفت (05/0<p). به طوری که در جیره شاهد کمترین (11/6 در مقابل 85/6 و 01/7) مقدار و در سیلاژ خوراک کامل چغندر بالاترین مقدار بود،اما در ساعت 3 و 6، بعد از خوراک دادن، تفاوت معنی داری بین آنها وجود نداشت. غلظت نیتروژن آمونیاکی از زمان خوراک دادن تا 3 ساعت بعد، در همه جیره ها، روند افزایشی نشان داد که البته این روند برای سیلاژ خوراک کامل چغندر بالاترین مقدار (از 85/17 به 89/32 میلی گرم بر دسی لیتر) و جیره شاهد کمترین (از 35/13 به 23/31 میلی گرم بر دسی لیتر) مقدار بود و سیلاژ خوراک کامل ذرت نیز بین این دو قرار گرفت. از ساعت 3 تا زمان بعدی (ساعت 6) تولید نیتروژن آمونیاکی روند کاهشی نشان داد، هرچند که این کاهش برای سیلاژ خوراک کامل چغندر با شیب ملایم همراه بود.
نتیجه گیرینتایج آزمایش خوراک های آزمایشی بر روی گوسفندان شال نشان داد که بالاترین مقدار مصرف اختیاری ماده خشک و ماده آلی مربوط به سیلاژ خوراک کامل چغندر بود. اما از نظر قابلیت هضم مواد مغذی، سیلاژ خوراک کامل ذرت ارزش بالاتری داشت، که این پدیده حاکی از بهبود ارزش غذایی خوراک کامل در طول قرار داشتن در سیلو می باشد. افزایش قابلیت هضم مواد مغذی در سیلاژ خوراک کامل ذرت نسبت به حالت سیلو نشده همین جیره یک مزیت محسوب می شود و به عنوان تیمار برتر معرفی و استفاده از آن توصیه می شود. در مواردی که چغندر علوفه ای در دسترس باشد نیز تهیه و مصرف سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندر علوفه ای توصیه می شود.
کلید واژگان: ارزش غذایی, چغندر, ذرت علوفه ای, سیلاژخوراک کاملBackground and objectivesDu to limitation of feed resources in Iran, recently research workers tried to find new feed resources, where they introduce new fodder beet varieties to farmers. Regarding the characteristics of the fodder beet, it must be preserved as silage for progressively use in animal feeding, but no appropriate technology was stablished for ensiling of fodder beet. Ensiling is the well nown technology for preserving of fresh forages, but it is difficult to ensile the fodder beet, because of very low dry matter (DM) content. However, using additives (dry roughages and concentrates) as total mixed ration may be applied as a technology for preserving fodder beet silage. Therefore, this research was conducted to prepared a total mixed ration (TMR) silage based on fodder beet in comparison to corn silage and determine their nutritive values in sheep.
Materials and methodsThree experimental diets including: 1) TMR based on corn silage (CTMR), 2) TMR silage (CTMRS) based on similar formula of treatment 1 and 3) TMR silage based on fodder beet (FBTMRS) were prepared. Digestibility and voluntary intake of the treatment diets were determined with three treatments and five replicates by in vivo method, using of 5 mature male Shal sheep (with 5 years old age and 80 kg body weight).
ResultsThe DM contents of the CTMRS and FBTMRS waere 40 and 39.7 percent with pH of 3.95 and 4.06 respectivly. Average daily DM intake (DMI) was 1294g in control, 1301g in CTMRS but 1579g in FBTMRS that were significantly higher (P<0.05) in FBTMRS. Organic matter (OM) intake was significantly (p<0.05) higher (1450 vs 1206 and 1214 g) for the FBTMRS than the other treatments. Similar trend was obsereved when the intake was calculated based on methabolic body weight. Digestibility of DM, OM, organic mater in dry mater (DOMD) and neutral detergent fibre (NDF) were respectively 71.6, 74, 69.1 and 51.5 percent for CTMRS that were statistically (p<0.05) higher than those of the other treatments but no differences were obtained between the control and FBTMRS. The rumen pH, was affected (p<0.05) by the treatments before morning feeding so that it was the lowest in control, but the highest in FBTMRS (6.11 vs 6.85 and 7.01). However, rumen pH was not varied between the treatments at 3h and 6h post feeding. The rumen ammonia nitrogen (NH3-N) showed an increasing tendency in all treatments from morning feedint to 3h post feeding with the highest amount for treatment FBTMRS (from 17.85 to 32.89 mg/dL) and the lowest for the control (from 13.35 to 31.32 mg/dL) but it showed a decreasing trend from 3h to 6h post feeding with slower tendency for the treatment FBTMRS.
ConclusionResults of the experimental diets on sheep nutrition indicated that, the highest DM and OM intake was obtained when the animals received TMR silage based on the fodder beet. However, the TMR corn silage showed the highest nutrients digestibility that may be due to the nutritional improvement during the silage fermentation and preservation. Improvement the nutrients digestibility of TMR corn silage is considered as an advantage when compared to the normal TMR (contained corn silage). Therefore, TMR silage based on corn forage recommended as superior treatment in this study. However, practicing and utilization of TMR silage based on the fodder beet is recommended, where the fodder beet is available.
Keywords: Fodder beet, maize forage, Nutritive value, TMR Silage -
این پژوهش به منظور تعیین ارزش غذایی سیلاژ خوراک کامل تفاله پرتقال انجام شد. سه جیره آزمایشی شامل: 1) سیلاژ خوراک کامل برپایه تفاله پرتقال همراه با کاه گندم و کنسانتره، 2) جیره کاملا مخلوط بر پایه سیلاژ ذرت، کاه گندم و کنسانتره 3) جیره کاملا مخلوط بر پایه یونجه، کاه و کنسانتره در تغذیه گوسفند نر بالغ مورد مقایسه قرار گرفت. ماده خشک سیلاژ آزمایشی 28 تا 5/28 درصد و pH نیز 8/3 تا 9/3 بود که حاکی از کیفیت مطلوب سیلاژ بود. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم سیلاژ خوراک کامل بالاتر از دو جیره دیگر بود (05/0>p). مصرف ماده خشک، ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی درجیره حاوی سیلاژ ذرت کاهش داشت (05/0 >p). مصرف ماده خشک قابل هضم و ماده آلی قابل هضم سیلاژ خوراک کامل بالاتر از دو جیره دیگر بود (05/0 >p). مقدارpH شکمبه در تحت تاثیر جیره غذایی قرار نگرفت، به جز این که در جیره حاوی سیلاژ ذرت در ساعت صفر پایین تر بود. جیره حاوی سیلاژ ذرت منتج به افزایش نیتروژن آمونیاکی شکمبه در ساعت صفر شد اما سه ساعت پس از خوراک دادن، جیره های حاوی سیلاژ ذرت و سیلاژ تفاله پرتقال مشابه و بالاتر از جیره بدون سیلاژ بود (05/0>p) اما در ساعت شش، بعد از خوراک دهی، تفاوت معنی داری بین جیره ها مشاهده نشد. نتایج نشان داد که می توان با استفاده از تفاله تر پرتقال همراه با کاه و کنسانتره، سیلاژ خوراک کامل تهیه نمود که دارای کیفیت و ارزش غذایی مناسبی باشد.
کلید واژگان: ارزش غذایی, تفاله پرتقال, سیلاژ, خوراک کاملThis experiment was carried out to determine the nutritive value of total mixed ration silage (TMRS) based on orange pulp (OP). Three diets including: 1) TMRS based on OP plus wheat straw (WS) and concentrate, 2) total mixed ration based on corn silage (CS) plus WS and concentrate, 3) total mixed ration based on alfalfa hay (AH) plus WS and concentrate. The experimental diets were tested for digestibility and voluntary intake in mature male lambs. The DM content of TMRS ranged 28 to 28.5 percent and pH 3.8 to 3.9 that shwed appropriate characteristics of the silage. The in vivo digestibility of DM, OM and metabolisable energy of the TMRS were significantly higher than the other diets (P<0.05). The DM and OM intake, were significantly differences between the diets where the lowest amounts detected by feeding CS diet. The digestible DM and OM intake were significantly higher in TMRS than the other diets (P<0.05). Data obtained from rumen liquor showed that pH was not different between the treatments at different times. The ruminal NH3-N was higher in CS diet before morning feeding but it was not different between TMRS and CS diets at 3h post feeding werase they were higher than the other diet (P<0.05). No differences were obtained between the diets for NH3-N at 6h post feeding. It is concluded that by ensiling of orange pulp plus WS and concentrate could prepare a complete feed ration silage with nutrient balance and appropriate digestibility and palatability.
Keywords: nutritive value, orange pulp, total mixed ration silage -
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر چغندر علوفه ایی بر عملکرد، صفات لاشه و فراسنجه های خون بره های نر پرواری بود. 32 راس بره نر پرواری با وزن اولیه 0/25± 28/05 کیلوگرم در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تیمار و چهار بلوک بمدت 84 روز با جیره های آزمایشی شامل شاهد (صفر)، 10، 20 و 30 درصد چغندر علوفه ای با نسبت 60 درصد کنسانتره و 40 درصد علوفه به صورت کاملا مخلوط تهیه و دو بار در روز تعلیف شدند. در طول دوره آزمایش اختلاف معنی داری در وزن بره ها در گروه شاهد و گروه هایی که سطوح مختلف چغندر علوفه ای در جیره آنها استفاده شده بود مشاهده نشد. تفاوت معنی داری در افزایش وزن روزانه در میان همه گروه ها بجز بره هایی که با جیره حاوی 20 درصد چغندر علوفه ای تغذیه شدند، وجود نداشت. در گروهی که 30 درصد چغندر علوفه ای دریافت کرده بود خوراک مصرفی در روز نسبت به سایر گروه ها کمترین بود (P<0.05). ضریب تبدیل خوراک در بین گروه های آزمایشی تفاوتی معنی داری نداشت. تفاوتی در وزن کشتار بره ها، وزن بدن بدون محتویات دستگاه گوارش، وزن لاشه گرم و سرد، فراسنجه های لاشه و همچنین افت لاشه در بین گروه های مختلف مشاهده نشد (P>0.05). تیمارهای آزمایشی اثری بر صفات بیوشیمیایی خون نداشتند، اما مصرف چغندر علوفه ای باعث افزایش غلظت هموگلوبین خون شد (P<0.05). بر اساس نتایج حاصل، از چغندر علوفه ای تا 30 درصد بدون تاثیر منفی بر عملکرد، صفات لاشه و فراسنجه های خون در جیره بره های پرواری می توان استفاده کرد.کلید واژگان: بره های نر پرواری, چغندر علوفه ای, صفات لاشه, عملکرد رشد, فراسنجه های خونیThe aim of the present study was to evaluate the effect of fodder beet on performance, carcass traits and blood parameters of fattening male lambs. 32 fattening male lambs with an initial weight of 28.05 ± 0.25 kg by using a completely randomized block design with four treatments and four blocks for 84 days were fed with experimental diets including control (zero), 10, 20 and 30% fodder beet with the ratio 60% of the concentrate and 40% of the fodder as total mixed ration twice a day. During the experiment period, there was no significant difference in the weight of the lambs among the control group and the groups in which different levels of fodder beet were used in their diets. There was no significant difference in average daily gain among all groups except for the lambs fed with 20% fodder beet diet. In the group that received 30% fodder beet, the feed intake (DM/d) was the lowest compared to other groups (P<0.05). No significant difference in the feed conversion ratio among the experimental groups was observed. There was no difference in slaughter weight, empty-body weight, hot and cold carcass weight, carcass traits and carcass dressing percentage of lambs among different groups (P>0.05). The experimental treatments had no effect on the biochemical characteristics of lambs blood, but fodder beet intake increased blood hemoglobin (P<0.05). Based on the results, fodder beet up to 30% could be used in fattening lamb diets without negative effect on performance, carcass characteristics and blood parameters.Keywords: Blood parameters, carcass characteristics, Fattening male lambs, Fodder beet, growth performance
-
اثرات دو سطح فشار هیدرولیک (220 و240 بار) و دو زمان توقف فشار (پنج و10 ثانیه) در ماشین ساخت بلوک های خوراک کامل حاوی سه ترکیب علوفهای (کاهگندم و یونجه؛ بوته توت فرنگی؛ کاهگندم و یونجه؛ کاهنخود و یونجه) بر خصوصیات فیزیکی بلوکها در یک آزمایش فاکتوریل 2×2×3 بر پایه طرح کاملا تصادفی مطالعه شد. بلوک های حاوی کاهنخود در فشار 240 بار و زمان توقف پنج و 10 ثانیه حداکثر تبخیر رطوبت را داشتند (05/0> P). بیشترین چگالی مربوط به بلوک های حاوی بوته توتفرنگی (6/552 کیلوگرم بر مترمکعب) و کمترین آن مربوط به بلوکهای حاوی کاهنخود (6/456 کیلوگرم بر مترمکعب) بود (05/0> P). با افزایش مقدار و زمان توقف فشار، چگالی بلوک های حاوی بوته توتفرنگی و بلوکهای حاوی کاهنخود در مقایسه با بلوکهای حاوی کاهگندم و یونجه افزایش یافت (05/0> P). بیشترین درصد انبساط پس از فشرده سازی در 24 ساعت اول تولید، مشاهده شد (05/0> P). بلوک های حاوی بوته توتفرنگی در فشار 240 بار و زمان توقف فشار پنج و10 ثانیه دارای حداکثر تعداد کلنی قارچ بودند. صرفنظر از نوع علوفه و زمان توقف فشار، بلوک های حاوی کاه گندم و یونجه و بلوکهای حاوی بوته توتفرنگی در فشار 240 بار دارای کلنی بیشتری نسبت به 220 بار بودند، ولی در بلوک های حاوی کاهنخود در فشار 240 بار کمتر از 220 بار بود. بر اساس نتایج حاصل، فشار 240 بار و زمان توقف 10 ثانیه برای تولید بلوکهای خوراک کامل حاوی بوته توتفرنگی، یونجه و کاهگندم و بلوکهای حاوی کاهنخود و یونجه سبب فشرده سازی مطلوب و افزایش زمان نگهداری بلوک میشود.کلید واژگان: انبساط پس از فشرده سازی, پسماندهای کشاورزی, تبخیر رطوبت, زمان توقف فشار, کلنی قارچThe effects of two levels of hydraulic pressure (220 and 240 bar) and two dwell times (five and 10 seconds) in the machine for making complete feed blocks containing three combinations of forages (wheat straw and alfalfa hay (WB); strawberry forage, wheat straw and alfalfa hay (SB); chickpea straw and alfalfa hay (CB)) was studied on the physical properties of the blocks in a 2×2×3 3 factorial experiment based on a completely randomized design. The blocks containing pea straw and alfalfa had the maximum moisture evaporation at 240 bar pressure and 5 and 10 seconds stop time (P<0.05). The highest density was related to the blocks SB (552.6 kg/m3) and the lowest was related to the blocks CB (456.6 kg/m3; P<0.05). With increasing pressure and dwell time, the density of SB and CB increased compared to the WB. The highest post compression expansion was observed in the first 24 hours after production (P<0.05). The SB had a maximum number of fungal colonies at 240 bar and a dwell time of 5 and 10 seconds. Regardless of the type of forage and dwell time, SB and WB had a higher colony at 240 than at 220 bar, but in CB at 240 was less than 220 bar. Based on the results, 240 bar pressure and 10 seconds dwell time to produce complete feed blocks containing strawberry forage and chickpea straw, causes the desired compression and increases the storage time of the block.Keywords: Agricultural waste, Dwell time, Evaporation of moisture, Fungal colony, Post compression expansion
-
تاثیر استفاده از کاه نخود و علوفه توت فرنگی در جیره خوراکی بر عملکرد و گوارش پذیری گوساله های پرواری
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر استفاده از کاه نخود و بوته توت فرنگی در جیره غذایی گوساله های پرواری انجام شد. تعداد 18راس گوساله نر سیمینتال با میانگین وزن اولیه 15/38±16/285 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با سه جیره غذایی (به صورت خوراک کامل بلوک شده) در یک دوره چهار ماهه مورد آزمایش قرار گرفت. سه جیره غذایی بر اساس70 درصد کنسانتره و30 درصد علوفه تنظیم شد. بخش علوفه ای در تیمار شاهد 18 درصد یونجه و 12 درصد کاه گندم، تیمار دوم 25 درصد بوته توت فرنگی، 3 درصد یونجه و 2 درصد کاه گندم و تیمار سوم 25 درصد کاه نخود و 5 درصد یونجه بود. گوارش پذیری جیره ها به روش خاکستر نامحلول در اسید تعیین شد. استفاده از توت فرنگی و کاه نخود تاثیری بر خوراک مصرفی و عملکرد گوساله ها نداشت. گوارش پذیری ماده خشک و ماده آلی در جیره حاوی کاه نخود بالاتر از سایر جیره ها بود اما گوارش پذیری الیاف نامحلول در شوینده خنثی و اسیدی در جیره حاوی کاه نخود و بوته توت فرنگی بالاتر کنترل بود (05/0<p). ضریب تبدیل خوراک در گروه دریافت کننده کاه نخود بهتر از گروه شاهد بود (05/0<p). قیمت تمام شده هر کیلوگرم خوراک حاوی توت فرنگی و کاه نخود به ترتیب 2/20 و 57/24 درصد کم تر از خوراک شاهد بود که سبب کاهش هزینه خوراک برای هرکیلوگرم افزایش وزن گوساله ها نسبت به گروه شاهد شد (01/0<p). نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از بوته توت فرنگی وکاه نخود به عنوان بخش علوفه ای تا 25 درصد در جیره غذایی سبب کاهش هزینه پروار گوساله شد.
کلید واژگان: افزایش وزن روزانه, بلوک خوراکی کامل, گوساله سیمینتال, هزینه خوراکThis research was conducted to study the effect of chickpea straw and strawberry forage in the diet of fattening calves. Eighteen Simmental male calves with initial weight of 285.16±38.15 kg were used in a completely randomized design with three diets over a four-month fattening period. Three diets were adjusted based on 70% concentrate and 30% forage. The forage section in the control was 18% alfalfa and 12% wheat straw, the second treatment was 25% strawberry plant, 3% alfalfa and 2% wheat straw and the third treatment was 25% chickpea straw and 5% alfalfa. The digestibility of diets was determined by acid-insoluble ash method. The use of strawberry forage and chickpea straw had no effect on feed intake and performance of calves. The digestibility of dry matter and organic matter in diet containing chickpea straw was higher than other complete feed blocks, however, the digestibility of NDF and ADF was higher in diets containing chickpea straw and strawberry forage than control . The feed conversion ratio in the group receiving chickpea straw was better than the control group. The cost price per kilogram of complete feed containing strawberry forage and chickpea straw were 20.2 and 24.57% lower than the control, respectively, which resulted in a reduction in feed cost per kilogram of increased calf weight compared to the control group. The results of this experiment showed that the use of strawberry forage and chickpea straw as a forage portion up to 25% in the diet reduced the cost of calf fattening.
Keywords: complete feed block, Daily gain, feed cost, Simmental calf -
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر افزودن سطوح صفر، 10 درصد و 15 درصد کاه گندم و استفاده یا عدم استفاده از افزودنی میکروبی لاکتوباسیلوس بوخنری بر کیفیت سیلاژ چغندرعلوفه ای در کیسه های پلی اتیلنی، در قالب طرح آماری فاکتوریل 2×3 انجام شد. برای هر تیمار 4 کیسه و در کل تعداد 24 کیسه 25 کیلوگرمی سیلاژ چغندر علوفه ای با ترکیب مختلف بعد از آماده سازی به انبار با دمای اتاق منتقل و بعد از 75 روز تمامی کیسه ها باز شدند و بلافاصله pH، دما و کیفیت ظاهری آن ها بررسی شد. یک نمونه از هر کیسه به آزمایشگاه ارسال و ماده خشک، پروتیین خام، خاکستر، NDF، ADF و ازت آمونیاکی آن ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد افزودن سطوح 10 و 15% کاه گندم سبب بهبود کیفیت سیلاژ و کاهش pH نسبت به شاهد شد (01/0P<). افزودن کاه گندم تاثیر معنی داری بر ترکیبات شیمیایی و پایداری سیلاژ (دما و pH) در هنگام بازکردن داشت (01/0P<). افزودن کاه گندم سبب کاهش اتلاف شیرابه و افزایش کیفیت سیلاژ شد (01/0P<). در کل مناسب ترین ترکیب سیلاژ مخلوط شاهد+ 15% کاه گندم بود که از کیفیت بالاتر و ماندگاری بیشتری برخوردار بود.
کلید واژگان: چغندر علوفه ای, سیلاژ, کاه گندم, کیسه های پلی اتیلنی, لاکتوباسیلوس بوخنریThis study was conducted to investigate the effect of adding 0, 10 and 15% levels of wheat straw and the use or non-use of Lactobacillus buchneri microbial additive on the quality of fodder beet silage (FBS) in polyethylene bags in a 3×2 factorial statistical design. For each treatment, 4 bags and a total of 24 bags of 25 kg of fodder beet silage with different composition were prepared and transferred to storage at room temperature and after 75 days, all bags were opened and their pH, temperature and silage quality were immediately determined. A sample of each bag was used for chemical laboratory evaluation including DM, CP, Ash, NDF, ADF and ammonia nitrogen (AN). The results showed that adding 10 and 15% levels of wheat straw improved silage quality and reduced pH compared to the control (P<0.01). Addition of wheat straw had a significant effect on chemical composition and silage stability (temperature and pH) during opening (P<0.01), Addition of wheat straw reduced watery loss and increased silage quality (P<0.01). In general, the most suitable mixture of the silage was control + 15% wheat straw, which had a higher quality and longer shelf life.
Keywords: Fodder beet, Lactobacillus buchneri, Polyethylene bags, silage, WHEAT STRAW -
مقدمه و هدف
تهیه سیلاژ کامل مخلوط با مواد خوراکی حاوی رطوبت بالا می تواند یک جایگزین مناسب برای آسان کردن مدیریت مواد خوراکی، بهبود قابلیت هضم و افزایش عملکرد نشخوارکنندگان باشد. این تحقیق با هدف تعیین تاثیر استفاده از سیلاژ خوراک کامل بر پایه ذرت علوفه ای در جیره بره های پرواری زل در مقایسه با جیره های رایج انجام شد.
مواد و روش ها:
تعداد 14 راس بره نر نژاد زل با میانگین وزن 2/07 ± 19/74 کیلوگرم به صورت تصادفی به دو گروه 7 راسی همگن تقسیم شدند و با یکی از دو جیره آزمایشی با مواد مغذی یکسان شامل جیره شاهد بر پایه یونجه و کاه گندم و جیره سیلاژ خوراک کامل بر پایه ذرت علوفه ای تغذیه شدند. دو هفته دوره عادت پذیری به جایگاه و جیره های غذایی درنظر گرفته شد و سپس دوره آزمایش به مدت 12 هفته ادامه یافت. در طول دوره آزمایش خوراک مصرفی سه بار در روز در حد اشتها در اختیار بره ها قرار گرفت. وزن کشی بره ها قبل از شروع آزمایش انجام شد و سپس هر سه هفته یکبار تکرار شد. پس از پایان دوره پروار، قابلیت هضم جیره ها در قفس های متابولیکی و از طریق جمع آوری کامل مدفوع تعیین شد. همچنین از ورید گردن بره ها خون گیری شد و غلظت گلوکز، پروتیین کل، آلبومین و آنزیم های کبدی آلانین آمینو ترانسفراز (ALT) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST) در پلاسمای خون آن ها تعیین شد.
یافته ها:
میانگین مصرف خوراک در گرو ه های آزمایشی مشابه بود. اما میانگین وزن بدن بره ها در پایان آزمایش، افزایش وزن در کل دوره، افزایش وزن روزانه و همچنین نسبت خوراک مصرفی به افزایش وزن بره ها با سیلاژ خوراک کامل حاوی ذرت علوفه ای نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. (0/05<p). قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژ خوراک کامل بر پایه ذرت علوفه ای نسبت به خوراک کامل بر پایه یونجه و کاه بیشتر بود (0/02>p). تفاوتی در میانگین غلظت گلوکز، پروتیین کل، آلبومین، ALT و AST پلاسمای خون بره ها با مصرف جیره های آزمایشی وجود نداشت و تمام فراسنجه ها در دامنه طبیعی برای گوسفندان سالم بود.
نتیجه گیری:
نتایج این تحقیق نشان داد که تخمیر مطلوبی در سیلاژ خوراک کامل بر پایه ذرت علوفه ای انجام شد و مصرف آن در بره های پرواری زل سبب افزایش وزن نهایی و افزیش وزن روزانه و بهبود نسبت خوراک مصرفی به افزایش وزن در مقایسه با جیره بر پایه یونجه و کاه گردید. از این رو می تواند به عنوان یک جایگزین مناسب برای آسان کردن مدیریت مواد خوراکی، بهبود قابلیت هضم و افزایش عملکرد در بره های پرواری مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: بره پرواری, ذرت علوفه ای, زل, خوراک کامل, سیلاژ, عملکردIntroduction and ObjectiveEnsiling total mixed ration can be used as a sustainable alternative to efficiently of feed management, improves digestibility and increase performance of ruminants. The objective of this study was to determine the effects of using total mixed ration silage based fodder corn on the growth performance of fattening Zell lambs.
Materials and MethodsFourteen Zell male lambs (19.74± 2.07 kg BW) were randomly allocated to one of two experimental diets similar in nutrient contents. Experimental diets included control diet based on alfalfa and wheat straw (CD) plus concentrate and total mixed ration silage based on fodder corn plus concentrate (TMRS). The animals were fed three times daily in three equal portions over a 12-weeks assay following a 2-weeks adaptation period. Lambs were weighed immediately before the morning feeding at the beginning and at 3-weeks intervals. At the end of fattening period, the lambs were housed in individual cages to evaluate nutrient digestibility of the experimental diets. Furthermore, blood samples were collected from the Jugular veins of the lambs for measuring of glucose, total protein, albumin and liver enzymes such as alanine aminotransferase (ALT) and aspartate transaminase (AST).
ResultsAverage feed intake was not affected by the experimental diets, but final body weight, total body weight gain, average daily gain were greater but the feed conversion ratio (feed/gain) was lower in lambs fed TMRS diet than those received CD diet (P<0.05). Digestibility of dry matter, organic matter and neutral detergent fiber were higher (p<0.02) in CD diet that that of the TMRS diet. There was no difference in plasma concentration of albumin, total protein, glucose, ALT and AST between the experimental groups, and all of those parameters were within the normal range for healthy sheep.
ConclusionIt was concluded that ensiling total mixed ration based on the fodder corn was associated with an optimal fermentation and using its in fattening Zell lamb diets caused an increase in final body weight and daily gain, and improved feed conversion ratio. Therefore, ensiling total mixed ration could an appropriate feeing management to improve performance of fattening lambs.
Keywords: Fattening lambs, Fodder corn, Silage, Performance, Total mixed ration, Zell -
این پژوهش با هدف تهیه سیلاژ خوراک کامل بر پایه تفاله پرتقال انجام شد. تیمار آزمایشی اول شامل تفاله پرتقال، کاه گندم، اوره، دی آمونیوم سولفات و مکمل معدنی-ویتامینی به ترتیب با نسبت های 79، 20، 7/0، 1/0 و 2/0 درصد بود. در تیمار های 2، 3، 4 و 5 نسبت کاه به 15 درصد کاهش یافت و 5 درصد آن به ترتیب با تفاله چغند، آرد ذرت، سبوس ذرت و سبوس برنج جایگزین شد. در تیمار 6 سهم کاه به 10 درصد کاهش یافت و به جای آن از تفاله چغندر، آرد ذرت، سبوس ذرت و سبوس برنج به ترتیب با نسبت 4، 2 ،2 و 2درصد استفاده شد. پس از چهار ماه، ویژگی های سیلویی، ترکیب شیمایی و تخمیر پذیری (با روش آزمایشگاهی آزمون گاز) سیلاژها تعیین شد. ماده خشک سیلاژها 43/28 تا 01/31 درصد و pH آن ها 95/3 تا 07/4 بود که تفاوت معنی داری داشتند (05/0 >p). محتوی پروتیین خام و نیتروژن آمونیاکی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0 >p). گاز تولید شده، پتانسیل و نرخ تولید گاز تحت تاثیر تیمار قرار گرفت و در تیمار 6 بیشترین مقداربود (05/0 >p). بیشترین و کمترین میزان گوارش پذیری ماده آلی و نیز انرژی قابل متابولیسم به ترتیب در تیمار های 6 و 1 مشاهده شد (05/0 >p). با تهیه ترکیبی از تفاله پرتقال، کاه گندم، تفاله چغندر، آرد ذرت، سبوس ذرت و سبوس برنج، اوره، سولفات دی آمونیوم و مکمل ویتامینی-معدنی می توان مخلوطی با قابلیت سیلویی مناسبی تهیه نمود اما کارایی آن در تغذیه دام نیاز به پژوهش دارد.
کلید واژگان: ارزش غذایی, تفاله پرتقال, خصوصیات سیلویی, مواد افزودنیFresh orange pulp (FCP) mixed with wheat straw (WS) 79:20 plus 0.7% urea, 0.1% diammonium sulfate (DAMS) and 0.2% mineral-vitamin supplement (MVS) as a basal treatment (T1). Then WS reduced to 15%+5% sugar beet pulp (SBP) T2, WS15%+5% corn ground (CG) T3, WS15%+ 5% corn bran (CB) T4, and WS15%+ 5%rice bran (RB) T5. In T6 WS reduced to 10% and completed with SBP, CG, CB and RB in amounts of 4:2:2:2 percent respectively. All mixtures were ensiled in small scale plastic bag silos with four replicates. All silos were opened four months’ post ensiling and sampled for chemical analyses, in vitro gas test and digestibility. Dry matter content ranged 28.43 to 31.01 percent and pH 3.95 to 4.07 that were significantly different between the treatments (p<.05). Crude protein ranged 12.16 to 15.59 percent that was the lowest in T1 but the highest in T6 (p<.05). Ammonia-N ranged 6.32 to 10.63 percent of total nitrogen that was different between the treatments (p<.05). Reducing of WS and including of concentrate feeds in the treatments reduced NDF from 59.48 to 46.96 percent (p<.05) but increased gas production, organic matter digestibility (OMD) and metabolisable energy (ME) with highest values in T6. It is concluded that by formulating a mixture of FOP, WS, SBP, CG, CB, RB, Urea, DAMS and VMS in ratio of 79:10:4:2:2:2:0.7:0.1:0.2 may prepared a TMR silage with acceptable silage characteristics. However, more research needs to determine the feeding values through in vivo and feeding trials.
Keywords: additives, orange pulp, nutritive value, silage characteristics -
برخی فراسنجه های فیزیکی و شیمیایی سیلاژ چغندر علوفه ای در ترکیب با مواد اولیه مختلف و افزودنی میکروبی لاکتوباسیلوس در قالب یک آزمایش فاکتوریل2×3 در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار بررسی شد. عامل اول شامل 1) چغندر علوفه ای بدون افزودنی (شاهد)، 2) شاهد+10% تفاله چغندر، و 3) شاهد+ 15% تفاله چغندر بود. عامل دوم شامل کاربرد یا عدم کاربرد افزودنی لاکتوباسیلوس به میزان CFU/g 1010×6 ماده خشک بود. تعداد 24 کیسه پلاستیکی حاوی 25 کیلوگرم سیلاژ چغندر علوفه ای از تیمارهای مختلف بعد از عملیات سیلو کردن، پرس و هواگیری به انبار با دمای اتاق منتقل و 75 روز بعد، از هر تیمار، چهار کیسه گشوده شده و بلافاصله pH، دما و کیفیت ظاهری آن ها بررسی شد. از هر کیسه، نمونه ای به آزمایشگاه منتقل شده و ماده خشک، پروتیین خام، خاکستر، NDF، ADF و نیتروژن آمونیاکی اندازه گیری شدند. ارزیابی صفات ظاهری و pH نمونه ها نشان داد تیمارهای دارای تفاله خشک و افزودنی میکروبی از کیفیت بهتری نسبت به شاهد (میانگین امتیاز کیفی 16/0±5/6 در مقابل 21/0±4/9 و میانگین pH06/0±04/4 در مقابل 08/0±59/4) برخوردار بودند (01/0<p). نوع مخلوط مورد استفاده بر ترکیب شیمیایی (ماده خشک، پروتیین خام، NDF و ADF) و پایداری سیلاژ در هنگام باز کردن اثر معنی داری داشت (01/0<p)، اما افزودنی میکروبی در بیشتر موارد، اثر معنی داری نشان نداد. اتلاف شیرابه ای گروه شاهد زیادتر و کیفیت نامطلوب تری نسبت به سیلاژهای دیگر داشت (01/0<p). بر اساس نتایج این آزمایش، مناسب ترین ترکیب سیلاژ تهیه شده مربوط به مخلوط شاهد+ 15% تفاله چغندر بود که از کیفیت بالاتر و ماندگاری بیشتری برخوردار بود.
کلید واژگان: چغندر علوفه ای, خصوصیات فیزیکی-شیمیایی, سیلاژ, لاکتوباسیلوسIntroductionFodder beet is a valuable source of fodder in livestock diets due to favorable agronomic characteristics such as resistance to salinity and drought, less water requirement, and proper nutritional characteristics such as forage production and silage with high nutritional value, good taste, and good resistance to environmental changes. Despite the long history of using fodder beet in animal rations, its nutritional issues and physicochemical properties of it are not fully understood and further research is needed. Silage of fodder beet can be used well in the diet of all ruminants, but studying the proper ways of silage and controlling the physical and chemical properties of silage is one of the important issues that should be addressed. In addition to the stated benefits for fodder beet, such as low dry matter content, fiber, and fat, disruption of ion exchange and change in silo buffering capacity, as well as the difficulty of processing it for permanent consumption of livestock and also important restrictions such as high sugar and moisture in the roots and excess leachate and lack of production of quality silage are the most important obstacles to the consumption of this silage. Harvest time of fodder beet coincides with the heat of the summer season and the occurrence of numerous problems, so it is necessary to silo it to prevent spoilage with the correct method. Today with the introduction of new improved cultivars and the growth of processing technology, these limitations have been almost removed. This study aimed to evaluate some of the physicochemical parameters of ensiled fodder beet with and without Lactobacillus buchneri as a microbial additive.
Materials and methodsSome physicochemical parameters of ensiled fodder beet with and without Lactobacillus buchneri as a microbial additive in combination with 10 and 15% dry beet pulp were investigated through a 3×2 factorial arrangement in four replicates. Different silages included: 1) 100% pure fodder beet without additive (control), 2) control + 10% dry beet pulp, and 3) control + 15% dry beet pulp. The microbial additive was added at the level of 6×1010 CFU/g of dry matter. 24 plastic bags containing 25 kg of different material were compacted, sealed, and stored at room temperature. After 75 days, four bags of each group were opened and pH, temperature, and quality were immediately determined. Also, a sample from each bag was used to measure the chemical compositions. Measurements of temperature and pH were performed. Two samples of silage, one for extraction and determination of ammonia nitrogen (using selective ion absorption electrode) by AFIA recommendations and the other sample for measurement of dry matter, crude protein, and ash according to the AOAC method were used. Measurement of NDF and ADF were done according to the Van Soest method. To evaluate the aerobic stability of silages when opening plastic bags, the characteristics of color, odor, and texture of silage in the range of 1 to 10 for high to poor quality were determined using the modified Konigsberg Scores method. Data were analyzed using a completely randomized design in a 3×2 factorial arrangement in four replicates using the mixed model procedure of the SAS program.
Results and discussionExperimental groups with 10 and 15% of dry beet pulp with microbial additive had a better quality (score: 6.5±0.16 vs. 9.4±0.21; pH: 4.04±0.06 vs. 4.59±0.08) than the control group (P<0.01). The type of ensiled materials had a significant effect on chemical compositions (DM, CP, NDF, and ADF) and the aerobic stability of silages at opening time (P<0.01). But microbial additives almost had no significant effect on the traits. Watery loss of silage for the control group was higher and its quality was lower than that in other groups (P<0.01). The best quality and more stability of silage were observed in the group with fodder beet+15% of dry beet pulp which is advisable.
ConclusionsAccording to the results of this study, adding 10 and 15% of dry beet pulp to fodder beet silage improved the appearance and aerobic stability of the resulting silages compared to the control group. Evaluation of appearance traits and pH of the samples showed that the treatments with dry pulp and the microbial additive had better quality than the control group. The type of mixture used had a significant effect on the chemical composition of silage and its aerobic stability when opened, but the microbial additive did not show a significant effect in most cases. The watery loss in the control group was higher than the other treatments and had a worse appearance quality than other silages. Overall, the most suitable silage composition in this experiment was a mixture of the control group+15% sugar beet pulp, which had better appearance quality, longer shelf life, higher dry matter level, and lower ammonia nitrogen than the other two groups.
Keywords: Fodder beet, Physicochemical property, Silage, Lactobacillus -
سابقه و هدف
تهیه سیلاژ خوراک کامل با مواد خوراکی حاوی رطوبت بالا یک جایگزین مناسب برای مدیریت موثر این مواد خوراکی در جیره نشخوارکنندگان است. این تحقیق با هدف استفاده از چغندر علوفه ای در جیره بره های پرواری با روش تهیه سیلاژ خوراک کامل و مقایسه آن با جیره های رایج انجام شد.
مواد و روش هاتعداد 14 راس بره نر نژاد زل با سن 3 تا 4 ماه و میانگین وزن 20/2 ± 48/19 کیلوگرم به صورت تصادفی به دو گروه 7 راسی یکسان تقسیم شدند و با یکی از دو جیره آزمایشی با مواد مغذی یکسان شامل جیره شاهد بر پایه یونجه و کاه گندم و جیره سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفه ای تغذیه شدند. دو هفته دوره عادت پذیری به جایگاه و جیره های غذایی درنظر گرفته شد و سپس دوره آزمایش به مدت 9 هفته ادامه یافت. در طول آزمایش خوراک مصرفی سه بار در روز در حد مصرف اختیاری در اختیار بره ها قرار گرفت. وزن کشی از بره ها قبل از شروع آزمایش انجام شد و سپس هر سه هفته یکبار تکرار گردید. پس از پایان دوره پروار، قابلیت هضم جیره های آزمایشی در قفس های متابولیکی و از طریق جمع آوری کامل مدفوع تعیین شد. همچنین از ورید گردن بره ها خون گیری شد و غلظت گلوکز، پروتیین کل، آلبومین و آنزیم های کبدی آلانین آمینو ترانسفراز (ALT) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST) در پلاسمای خون آن ها تعیین شد.
یافته هامیانگین وزن بدن بره ها در پایان آزمایش و میانگین افزایش وزن روزانه بره ها بین گرو ه های آزمایشی مشابه بود. اما خوراک مصرفی روزانه بره ها با جیره حاوی چغندرعلوفه ای (1/975گرم) نسبت به گروه شاهد (4/845 گرم) بیشتر بود و اختلاف آن ها تمایل به معنی داری داشت (09/0= P). نسبت خوراک مصرفی/ افزایش وزن بره ها در گروه با جیره شاهد نسبت به گروه با جیره سیلاژ حاوی چغندرعلوفه ای بهتر (89/5 در مقابل 86/6) بود (05/0= P). قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی جیر ه ها مشابه بود، اما قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در جیره حاوی چغندرعلوفه ای از جیره شاهد بالاتر (5/40 در مقابل 7/33 درصد) بود (01/0>P). میانگین غلظت آلبومین خون بره های تغذیه شده با جیره حاوی چغندرعلوفه ای نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (01/0>P) و غلظت بالاتر گلوکز و آنزیم کبدی ALT نسبت به گروه شاهد تمایل به معنی داری داشت (09/0= P)، اما میانگین غلظت پروتیین کل وAST پلاسما بین دو گروه مشابه بود.
نتیجه گیریتخمیر مطلوبی در سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفه ای انجام گرفت و به نظر می رسد روش مناسبی برای نگهداری طولانی مدت آن با حفظ کیفیت باشد. بره های پرواری تغذیه شده با سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفه ای در مقایسه با بره های تغذیه شده با جیره بر پایه یونجه و کاه، وزن نهایی و افزایش وزن روزانه مشابه و مصرف خوراک بیشتری داشتند.
کلید واژگان: بره های پروار, چغندر علوفه ای, خوراک کامل, عملکرد, قابلیت هضمBackground and objectivesEnsiling total mixed ration has been a sustainable alternative to efficiently handle high wet feeds such as fodder beet in ruminant diets. The objective of this study was to determine the effects of using fodder beet in the form of total mixed ration silage on the growth performance, nutrient digestibility and blood metabolites of fattening Zell lambs and compare it’s with conventional diets.
Materials and methodsFourteen Zell male lambs (3–4 months of age and 19.48± 2.20 kg BW) were randomly allocated to 1 of 2 experimental diets with the same nutrients. Experimental diets containing control diet based on alfalfa and wheat straw (CD) and total mixed ration silage based on fodder beet (TMRS). Diets were fed three times daily in three equal portions over a 9-weeks assay following a 2-weeks adaptation period. Lambs were weighed immediately before the morning feeding at the beginning and at 3-weeks intervals until end of the experimental period. At the end of fattening period, the lambs were used to evaluate nutrient digestibility in response to feeding experimental diets. Furthermore, blood samples were collected from the Jugular veins of the lambs for measuring of glucose, total protein, albumin and liver enzymes such as alanine aminotransferase (ALT) and aspartate transaminase (AST).
ResultsAt the end of experiment, average body weight and daily weight gain of lambs were not affected by experimental diets, but feed intake was tended to greater for TMRS group (975.1 g/d) than CD group (845.4 g/d) (P=0.09). Feed conversion ratio of lambs in CD group was greater (5.89 vs. 6.86) than TMRS group (P=0.05). There was no difference in digestibility of dry matter and organic matter across experimental diets, but digestibility of neutral detergent fiber in TMRS group was greater than CD group (40.5 vs. 33.7 %). The lambs fed CD had higher albumin concentration (p<0.01), and glucose and ALT were tended to greater (P=0.09) than those fed TMRS, however, concentration of total protein and AST were not affected by diets.
ConclusionIt was concluded that storage of fodder beet by total mixed ration silage method is associated with an optimal fermentation and it seem to be an appropriate method for long-term storage while maintaining quality. The lambs fed with TMRS diet than those fed with CD diet had similar final weight and daily weight gain and more feed intake.Keywords: Digestibility, fattening, fodder beet, performance, silage, total mixed ration.
Keywords: Digestibility, Fattening Lamb, fodder beet, performance, total mixed ration -
اثر سطوح مختلف سیلاژ سورگوم اسپید فید بر عملکرد تولیدی، ترکیب شیر و اسیدهای چرب شیر در گاو های شیردهمقدمه و هدف
یکی از اقلام مهم در جیره گاوهای شیری، ذرت سیلویی است اما محدودیت آب، توسعه کشت آن را با چالش مواجه ساخته است. طی سال های اخیر، گیاهان مشابهی مانند سورگوم معرفی شده است که ضمن نیاز آبی کمتر، در خاکهای نسبتا شور نیز عملکرد تولید مناسبی دارد. این پژوهش به منظور بررسی اثر جایگزینی سطوح مختلف سیلاژ ذرت با سیلاژ سورگوم در جیره غذایی گاو شیرده اجرا شد.
مواد و روش ها:
سورگوم رقم اسپید فید و ذرت علوفه ای هر یک به وسعت دو هکتار کشت گردید و به طور جداگانه سیلو شد. چهار جیره غذایی (تیمار) با نسبت ثابت 24 درصد سیلاژ (در ماده خشک) تنظیم شد که در آن ها سیلاژ سورگوم با نسبت های صفر، 33، 66 و 100درصد جایگزین سیلاژ ذرت گردید. تعداد 32 راس گاو شیرده با میانگین روزهای شیردهی 44 روز بر حسب تولید شیر به دو گروه (بلوک) با میانگین تولید شیر 34/11 و 28/20 کیلوگرم تقسیم شدند و گاوهای هر بلوک نیز بین 4 جیره آزمایشی توزیع شدند. مواد مغذی هر یک از چهار جیره غذایی متناسب با نیاز مواد مغذی گاوها در هر بلوک تصحیح شد.
یافته ها:
جیره های غذایی اثر معنی داری بر مقدار مصرف روزانه ماده خشک نداشت اما در هر تیمار، گاوهایی که در بلوک با تولید شیر بالاتر قرار داشتند ماده خشک بیشتری مصرف کردند (0/05<p) میانگین روزانه تولید شیر خام و شیر تصحیح شده (بر اساس 3/5 درصد چربی) تحت تاثیر جیره غذایی قرار نگرفت اما تفاوت بین بلوک ها در طول آزمایش ادامه داشت. از نظر بازده خوراک (کیلوگرم شیر تصحیح شده تولیدی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی) در تولید شیر تفاوت معنی داری بین گروه های دریافت کننده جیره های آزمایشی مشاهده نشد. غلظت چربی، پروتیین، لاکتوز، کل ماده جامد، ماده جامد بدون چربی و نیتروژن اوره ای شیر تحت تاثیر جیره غذایی قرار نگرفت اما با مصرف سیلاژ سورگوم نسبت کل اسیدهای چرب اشباع در شیر کاهش نشان داد (0/05<p).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که از سیلاژ سورگوم رقم اسپید فید می توان به جای سیلاژ ذرت در جیره غذایی گاو شیرده، با تولید شیر تا حدود 35 کیلوگرم، استفاده نمود اما از آنجایی که سیلاژ سورگوم نسبت به سیلاژ ذرت محتوی نشاسته کم و انرژی زایی کمتری دارد، لازم است کسری نشاسته و انرژی جیره جبران شود.
کلید واژگان: اسپید فید, سیلاژ سورگوم, عملکرد, گاو شیردهIntroduction and ObjectiveCorn silage is becoming one of the main popular feeds for dairy farms, but due to high water demand, sustainability of corn silage production is coming to be constraint. Sorghum has been considering alternative silage crop with significant forage production and lower water requirement. Therefore, this experiment was plant to replace corn silage by sorghum silage in the diet of dairy cows.
Material and MethodsSorghum (Speed feed Var.) and corn were planted (two hectares for each) and the forge obtained was ensiled separately. Four diets (treatments) contained 24 percent silage (DM basis) formulated in which corn silage replaced with 0.00, 33, 66 and 100% with sorghum silage. 32 lactating cows (average 44 days in milk) were divided into two blocks with average daily milk of 34.11 and 28.20 kg and then the cows of each block allocated to four experimental diets. Nutritive values of the diets adjusted to the requirements of cows in each block.
ResultsAverage daily dry matter intake was not statistically affected by the experimental diets but the cows in high milk yield blocks consumed higher dry matter (p<0.05). The fresh milk and 3.5FCM yield did not affected by the treatments but the average milk yield was different between the blocks throughout the experiment. Feed efficiency based on the kg of milk yield per kg dry matter intake was not affected by the treatments and between the blocks as well. Milk compositions including fat, protein, lactose, solid non fat, total solid and milk urea nitrogen were not affected by the treatments but total saturated fatty acids were decreased by inclusion of sorghum silage in the diets (p<0.05).
ConclusionIn general, results showed that the corn silage could be replaced by sorghum silage (speed feed var.) in the diets of lactating cows (with daily milk yield about 30kg). However, due to the lower starch and lower energy content in sorghum silage than the corn silage, the diets should be supplemented with starch sources to compensate the energy balance, when use sorghum silage.
Keywords: Lactating cow, Performance, Sorghum silage, Speed feed -
تفاله پرتقال همراه با کاه گندم و اوره در سه فرمول شامل؛ 1) مخلوط تفاله پرتقال با کاه گندم به ترتیب با نسبت 90 و 10 درصد وزنی، 2) فرمول اول بعلاوه 5گرم اوره در کیلوگرم وزن تر، 3) فرمول اول بعلاوه 10گرم اوره در کیلوگرم وزن تر، در کیسه های پلاستیکی 40 کیلویی. پس از گذشت سه ماه، از سیلاژها نمونه برداری شد. ترکیب شیمیایی و تخمیرپذیری آزمایشگاهی نمونه ها با روش آزمون گاز تعیین شد. قابلیت هضم درون تنی سیلاژها بر روی گوسفند، به همراه خوراک پایه (مخلوط یونجه و کاه) تعیین شد. pH سیلاژها به ترتیب 59/3، 74/3 و 71/3 بود که تفاوت معنی داری بین آن ها وجود داشت. پروتئین خام و نیتروژن آمونیاکی با افزودن اوره افزایش یافت (05/0> P). میزان گاز تولیدی و نیز فراسنجه های تولید گاز، بین سیلاژها مشابه بود. قابلیت هضم درون تنی ماده خشک، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و انرژی قابل متابولیسم بین جیره های آزمایشی و نیز سیلاژها مشابه بود، به جز این که قابلیت هضم پروتئین در جیره های سیلاژ حاوی اوره افزایش نشان داد (05/0> P). مصرف ماده خشک سیلاژ در مقایسه با جیره پایه تمایل به افزایش داشت. میزان ادرار روزانه دام ها، با تغذیه سیلاژ حاوی یک درصد اوره افزایش نشان داد و pH ادرار نیز بالاتر بود (05/0> P) اما جیره های آزمایشی اثر معنی داری بر pHشکمبه نداشتند. به طور کلی با تهیه مخلوطی از تفاله پرتقال و کاه و افزودن 5/0 تا یک درصد اوره می توان سیلاژی تهیه نمود که ارزش غذایی معادل مخلوط یونجه و کاه اما با پروتئین بالاتر داشته باشد.کلید واژگان: ارزش غذایی, تفاله پرتقال, سیلاژNutritive value of citrus pulp ensiled with wheat straw and urea, using in vitro and in vivo methodsFresh citrus pulp (FCP) was mixed with wheat straw (WS) 90:10 and ensiled in three treatments 1) 0.0% urea, 2) 0.5% urea and 3) 1% urea, using 40 kg nylon bags. After three months of ensiling, silos were evaluated and sampled for chemical analysis and in vitro gas test. In vivo digestibility and intake of the silages were determined in sheep nutrition along with basal diet (Alfalfa hay+WS+barley ground). Dry matter (DM) ranged 19.32 to 21.15% and pH 3.59 to 3.74 in silages. Crude protein and NH3-N were increased (P<0.05) in silages contained urea. There were no significant differences between silages for gas production. The in vivo digestibility of DM, OM and NDF, and ME were similar between the basal diet and the experimental diets as well as the experimental silages. However, digestibility of CP was increased in silages contained 0.5 and 1% urea (P<0.05). An increasing trend was observed for DM intake where the animals received ad-libitum silages than the basal diet. Daily urine weight and urine pH was increased (P<0.05) when the animals fed 1% urea silage, comparison to the other diets but, ruminal pH was not affected by the treatments. Finally, it is concluded that ensiling of FCP plus WS to provide a mixture with optimum DM content may be an appropriate method of preserving and using of this by product in ruminant nutrition. In addition, deficiency of CP could be compensated by addition of proper amount of urea.Keywords: : Nutritive value, orange pulp, silage
-
Milk production and composition, lamb growth, blood hematological profile and relevant blood metabolites were assayed in Sanjabi ewes and lambs as affected by supplementing basal diet by either thyme (Thymus vulgaris L.)(THY) or Peppermint (PEP). Twenty-one pregnant Sanjabi ewes of similar weight (BW around 50 Kg) and age (45-48 months) were equally divided into three dietary treatments. Group (1) served as a control group received a basal diet (BD) with no feed supplement. Groups (2) THY and (3) PEP received 10 g/ewe/day THY or PEP, respectively. Lactation period and milk yield were higher (p <0.05) in ewes of THY supplement followed by that of PEP supplement than that of basal diet only, respectively. Whereas, weaning weight (WW) and average daily gain (ADG) of lambs were improved (p <0.05) by the addition of THY or PEP to the basal diet. The addition of THY and PEP increased (p <0.05) WBC’s and lymphocytes counts of these lactating ewes, while, monocytes count was higher (p <0.05) in ewes fed basal diet only. No significant effects were noticed on eosinophils, RBC’s count and Hb concentration in ewes fed the supplemented diets. RBC’s, WBC’s, lymphocytes counts and Hb concentration of suckling lambs were improved (p <0.05) by adding THY or PEP to the basal diet of ewes. The addition of THY or PEP to the basal diet increased (p <0.05) blood serum; total protein and globulin concentration of these ewes compared to those of the control group. However, no significant differences were observed in albumin, glucose, triglycerides and urea concentrations. Total serum cholesterol was decreased (p <0.05) by the addition of THY and PEP. Concerning suckling lambs, the addition of THY or PEP to the basal diet increased (p <0.05) total protein and globulin concentration, while, it decreased albumin: globulin ratio. No significant effects were noticed in albumin, glucose, triglycerides and cholesterol of suckling lambs blood serum. It is concluded that THY and PEP diet supplements could be used as natural growth promoters in ewe diets to improve milk yield and composition and lamb growth.Keywords: Sanjabi ewes, Thymus vulgaris powder, peppermint, supplements
-
بررسی تجزیه پذیری و فراسنجه های تخمیری جیره های حاوی برگ درخت کنار هندی و روغن آفتابگردان در تغذیه نشخوارکنندگانبه منظور بررسی افزودن برگ کنار (Ziziphus mauritiana) حاوی تانن و روغن آفتابگردان به عنوان منبع اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه (غنی از اسیدلینولییک) در جیره های پرکنسانتره بر گاز تولیدی و هم چنین تجزیه پذیری آن ها این آزمایش انجام شد. در این آزمایش، فراسنجه های تجزیه پذیری و تخمیری با استفاده از روش های تولید گاز و کیسه نایلونی مقایسه شد. تولید گاز و نرخ تجزیه پذیری در زمان های صفر، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. تیمارهای آزمایشی شاهد، جیره حاوی 20 درصد برگ کنار، جیره حاوی 2/5 درصد روغن آفتابگردان و جیره حاوی 20 درصد برگ کنار و 2/5 درصد روغن آفتابگردان (به ترتیب 1 تا 4) در قالب طرح کاملا تصادفی با چینش فاکتوریل 2×2 بود. نتایج نشان داد که مقدار بخش تند تجزیه، 37/72 (0/09=p)، کند تجزیه، 49/41 (0/06=p) و نرخ ثابت تجزیه پذیری، 0/0573 (0/08=p) ماده خشک در بین تیمارهای مختلف تحت تاثیر افزودن برگ کنار، تمایل به کاهش نشان داد. تجزیه پذیری موثر ماده خشک در سرعت های عبور مختلف (74/07، 66/52 و 61/60 به ترتیب برای تجزیه پذیری موثر 0/02، 0/04 و 0/06) در تیمار کنار نسبت به سایر تیمارها، کاهش یافت (0/02=p). تجزیه پذیری موثر پروتئین خام جیره ها برای نرخ های عبور 0/02، 0/04 و 0/06 کاهش نشان داد (به ترتیب 93/80، 90/32 و 87/60). افزایش معنی دار (0/01>p) بین تیمارها از نظر تولید گاز تجمعی در همه ساعات انکوباسیون (2 تا 96) در اثر افزودن روغن آفتابگردان مشاهده شد. فراسنجه های تولید گاز شامل پتانسیل تولید گاز، 105/04 (0/01>p) و نرخ تولید گاز، 0/110 (0/06=p) نیز تحت تاثیر افزودن روغن آفتابگردان، به طور معنی داری افزایش یافتند. انرژی متابولیسمی و ماده آلی قابل هضم در اثر افزودن روغن آفتابگردان افزایش یافت (0/01>p). مقدار ماده آلی حقیقی هضم شده (TOMD) و تولید توده میکروبی (MB) در اثر افزودن برگ کنار افزایش یافت (0/01<p). به طورکلی نتایج آزمایش حاضر نشان می دهند که افزودن برگ کنار و روغن آفتابگردان به جیره می تواند فراسنجه های تجزیه پذیری و الگوی تخمیر جیره ها را تحت تاثیر قرار دهد ولی برهم کنش قابل توجهی بین این دو عامل وجود ندارد، بدین معنی که اثر هرکدام از این عوامل در جیره مستقل از هم عمل می کنند. از سوی دیگر، مصرف جداگانه و یا مخلوط برگ کنار حاوی تانن و روغن آفتابگردان، اثر سویی بر عملکرد شکمبه به روش آزمایشگاهی نداشت.کلید واژگان: تولید گاز, تجزیه پذیری, برگ کنار, روغن آفتابگردانInvestigation of degradability and fermentation parameters of diets containing Konar) Ziziphus mauritiana) leaves and sunflower oil in ruminantsThis experiment was coducted in order to investigate the inclusion of Konar (Ziziphus mauritiana) leaves containing tannins and sunflower oil as a source of poly unsaturated fatty acids (full of linoleic acid) in high concentrate diets on gas production and degradability. In this experiment the degradability and fermentation parameters by were compared by using in situ and gas production techniques. Gas production and degradation rate were measured at 0, 4, 8, 16, 24, 48, 72 and 96 hours in a completely randomized design with factorial arrangement of treatments. Dietary treatments were control, 20% Konar leaves, 2.5 % sunflower oil and, 2.5 % sunflower oil +20% Konar leaves. The results showed that dry matter soluble fraction (a), 37.72 (p < 0.09), potentially degradable insoluble fraction (b), 49.41 (p < 0.06) and constant degragation rate (c), 0.0573 (p < 0.08) tended to decrease using Konar leaf. Effective dry matter degradability at different passage rates (74.07, 66.52 and 61.60 for effective degradability of 0.02, 0.04 and 0.06, respectively) decreased in diets containing Konar leaf (P <0.02). Effective degradability of crude protein significantly decreased (93.80, 90.32 and 87.60, respectively) at the passage rates of 0.02 (p < 0.01), 0.04 (p < 0.01) and 0.06 (p < 0.02). Significant differences (p < 0.01) were observed between treatments in terms of cumulative gas production at all incubation hours (2 to 96) between treatments due to addition of sunflower oil. Gas production potential, 105.04 (p < 0.01) and gas production rate, 0.110 (p < 0.06) were significantly increased by addition of sunflower oil. An increase in true organic matter digestibility (TOMD) and microbial mass production (MB) (p < 0.01) observed using Konar leaves in the diet. Totally, the results of this study showed that addition of Konar leaves and sunflower oil to the diet could affect fermentative and degradability parameters of diets with little interaction. This means that the effect of each of factors in the diet is independent. On the other hand, separate or mixed using of konar leaves containing tannins and sunflower oil had no adverse effect on ruminal function in vitro.Keywords: Gas production, degradability, Konar leaves, sunflower oil
-
به منظور بررسی اثر افزودن روغن آفتابگردان و برگ کنار بر عملکرد، کیفیت گوشت و ترکیب اسیدهای چرب آن، آزمایشی با استفاده از 32 راس بزغاله نر عدنی با میانگین وزن اولیه 2/2±8/17 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×2، به مدت 75 روز انجام شد. بزغاله ها به طور تصادفی به یکی از چهار جیره: 1- شاهد، 2- حاوی 20 درصد برگ کنار، 3- حاوی 5/2 درصد روغن آفتابگردان و 4- حاوی 20 درصد برگ کنار و 5/2 درصد روغن آفتابگردان، اختصاص یافتند. تیمارها تاثیری بر خوراک مصرفی و وزن پایانی بزغاله ها نداشتند. افزودن روغن به جیره، باعث تمایل به افزایش وزن روزانه (p=0/06) و تمایل به کاهش ضریب تبدیل غذایی (p=0/07) در بزغاله ها شد. ماده خشک، پروتئین، شاخص های رنگ، مالون دی آلدهید و pH ماهیچه راسته تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند. مجموع اسیدهای چرب اشباع (p<0/05) و اسیدهای چرب امگا6 گوشت (p<0/01) راسته تحت تاثیر برهم کنش برگ کنار و روغن قرار گرفتند. اسیدهای چرب اشباع در تیمار شاهد و اسیدهای چرب امگا 6 در تمیار حاوی روغن آفتابگردان بیش ترین مقدار را داشتند. افزودن برگ کنار به جیره باعث افزایش نسبت اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه به اسیدهای چرب اشباع در گوشت راسته بزغاله ها شد (p<0/05). چربی ماهیچه راسته با افزودن روغن آفتابگردان به جیره ها افزایش یافت (p<0/01). نتایج آزمایش حاضر نشان می دهد که استفاده از برگ کنار و روغن آفتابگردان در جیره بزغاله های عدنی می تواند با کاهش اسیدهای چرب اشباع و افزایش اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه در گوشت موجب بهبود ارزش غذایی آن شود.کلید واژگان: بزغاله عدنی, تانن, روغن آفتابگردان, عملکرد رشد, کیفیت گوشتIn order to study the effects of sunflower oil and Konar leaves addition on performance, meat quality and fatty acids profile, an experiment wasconducted using 32 Adani male goat kids, with 17.8 ± 2.2 kg initial BW in a completely randomized design with a 2×2 factorial arrangement for 75days. Goat kids were randomly assigned to one of four treatments: 1- control, 2- 20% Konar leaves, 3- 2.5 % sunflower oil and, 4- 2.5 % sunflower oil+ 20% Konar leaves. The results showed that treatments had no effect on feed intake and final body weight of goat kids. Oil inclusion in the diettended to increase daily weight gain (P=0.06) and tended to decrease feed conversion ratio (P=0.07) of goat kids. Dry matter, ash, and crude proteinconcentrations, color indices, malondialdehyde concentration and pH of longissimus dorsi (LD) muscle were not affected by treatments. Totalsaturated fatty acids (P<0.05) and total N6 fatty acids (P<0.01) of LD are affected by interaction of oil and Konar leaves supplementation. Inclusion ofkonar leaves in the diet increased the polyunsaturated fatty acids to saturated fatty acids ratio in LD muscle of goat kids (P<0.05). The fat of LDmuscle increased with the inclusion of oil to the diets (P<0.01). The results of this study showed that the use of Konar leaves and sunflower oil in thediet of Adani goat kids can improve the nutritive value of their meat by reducing saturated fatty acids and increasing polyunsaturated fatty acids.Keywords: Adani goat kid, growth performance, Meat quality, sunflower oil, tannin
-
به منظور بررسی تاثیر جایگزینی سطوح مختلف بقایای پسته پاک کنی با یونجه در جیره بزهای رایینی، دو آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، تاثیر جیره های حاوی سطوح صفر، 25، 50 و 75 درصد بقایای پسته پاک کنی بر روند تخمیر شکمبه در شرایط آزمایشگاهی با 4 تیمار و 3 تکرار، به مدت 24 ساعت در شرایط تولید گاز انجام شد. آزمایش دوم اثر جیره های مزبور بر عملکرد بزهای داشتی انجام شد که در آن تعداد 20 راس بز رایینی با میانگین وزن اولیه 69/2±4/33 کیلوگرم، به مدت 84 روز با جیره های آزمایشی با نسبت 80 درصد علوفه و 20 درصد کنسانتره تغذیه شدند. داده های حاصل از هر دو آزمایش، در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه آماری شدند. با جایگزین کردن سطح 50 و 75 درصد بقایای پسته پاک کنی به جای یونجه، پروتئین خام، کربوهیدرات محلول و بخش های فیبری جیره کاهش اما ترکیبات فنلی جیره های آزمایشی نسبت به جیره شاهد و جیره حاوی 25 درصد بقایای پسته پاک کنی افزایش یافت (01/0<p). گاز تولیدی پس از 24 ساعت و فراسنجه های برآورد شده بر اساس گاز زمان 24 ساعت انکوباسیون با افزایش سطح بقایای پسته پاک کنی به 50 و 75 درصد کاهش خطی داشت (01/0<p). مقدار عامل تفکیک جیره های حاوی سطوح 50 و 75 درصد محصول فرعی پسته افزایش معنی داری نسبت به جیره شاهد و جیره حاوی 25 درصد بقایای پسته پاک کنی داشت (01/0<p). مصرف ماده خشک و پروتئین، افزایش وزن روزانه بزها و بزغاله ها با افزایش سطح بقایای پسته پاک کنی به 50 و 75 درصد جیرهبه طور خطی کاهش یافت (01/0<p). به طور کلی استفاده از بقایای پسته پاک کنی به میزان 25 درصد در جیره بزهای شیرده رایینی (بعد از زایش) در مقایسه با یونجه نتایج مشابهی بر فراسنجه های تخمیر شکمبه ای، عملکرد بزها و افزایش وزن بزغاله ها داشت اما سطوح بالاتر اثر محدود کننده بر متغیرهای مزبور داشت.
کلید واژگان: بزغاله, بز رائینی, محصول فرعی پسته, تخمیرTwo experiments were conducted to evaluate the effect of replacement alfalfa hay with different levels of pistachio by product (PB). In the first experiment, the effects of replacement alfalfa hay with levels of 0, 25, 50 and 75% of PB on rumen fermentation parameters after 24h of incubation were investigated with four treatments and three replications. Second experiment was designed to evaluate effect of diets contained of different levels of PB on dry matter intake (DMI), crude protein intake (CPI), average daily gain (ADG) of twenty twin bearing goat and their kids. Goats with a mean weight of 33.4 ± 2.69 kg feed over an 84-days period experimental diets with a ratio of 80% hay and 20% concentrate. Data from both experiments were analyzed in a completely randomized design. At 50 and 75% of PB replacement level, chemical composition and phenolic compound of experiment diet respectively were decreased and increased in comparison with control and diet contains25%ofPB (P<0.001). Gas production and estimated parameters after 24h of incubation were decreased linearly by replacement levels of 50 and 75% of PB (P<0.001). Partitioning factor (PF) was significantly increased at 50 and 75% of PB replacement level in comparison to other groups (P<0.001). DMI, CPI, ADG of goats and their kids were decreased linearly by replacement levels of 50 and 75% of PB (P<0.001).In general, replacement of alfalfa hay with levels of 25% of PB had no adverse effects on rumen fermentation parameters of goats and daily gain of their kids, however, levels more than 25% had adverse effects on the mentioned parameters.
Keywords: Kid, Rayini Goat, Pistachio by Product, Fermentation -
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر افزایش خوراک گلوتن ذرت (خشک) بر ارزش غذایی ذرت علوفه ای سیلوشده به روش های آزمایشگاهی و دام زنده انجام شد. بخش اول آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و پنج تکرار انجام شد که در آن؛ علوفه خرد شده ذرت با نسبت های صفر، پنج و 10 درصد خوراک گلوتن ذرت مخلوط و در بشکه های 200 لیتری پلی اتیلنی سیلو شد. پس از سه ماه، سیلاژها مورد ارزشیابی قرار گرفت. مصرف اختیاری و گوارش پذیری سیلاژها به همراه خوراک پایه (یونجه+کاه+کنسانتره) بر روی گوسفند نر بالغ نژاد شال (دوساله) تعیین شد. استفاده از خوراک گلوتن ذرت موجب افزایش ماده خشک و پروتئین در علوفه سیلوشده گردید (0/05> P)اما بر pH و درصد ماده آلی اثر نداشت و غلظت ماده خشک سیلاژ به حد مطلوب (35درصد) نرسید. با افزودن خوراک گلوتن ذرت غلظت فیبر نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژ ذرت افزایش اما فیبر نامحلول در شوینده اسیدی کاهش یافت (0/05> P). افزودن خوراک گلوتن ذرت موجب افزایش مقدار مصرف ماده خشک شد (0/05> P). قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و فیبر نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژهای حاوی خوراک گلوتن ذرت بیشتربود (0/05> P). همچنین مقدار مصرف ماده خشک قابل هضم، ماده آلی قابل هضم و فیبر نامحلول در شوینده خنثی قابل هضم، در سیلاژ حاوی خوراک گلوتن ذرت بالاتر بود (0/05> P). به طور کلی، افزودن خوراک گلوتن ذرت به سیلاژ ذرت علوفه ای موجب بهبود کیفیت آن می شود و استفاده از این سیلاژ در جیره گوسفند، مصرف خوراک و گوارش پذیری را بهبود می بخشد.
کلید واژگان: سیلاژ, فیبر ذرت, گوارش پذیری, گوسفند, مصرف خوراکThis study was conducted to investigate the effect of dry corn gluten feed (DCGF) on nutritive value of corn silage by in vitro and in vivo methods. The firs stage of the experiment was conducted in a completely randomized design, included three treatments and 5 replicates, in which chopped corn forage was mixed with 0.0, 5 and 10 percent of DCGF and ensiled in 200L polyethylen barrels. After three months of ensiling, the silages were opened and evaluated. Voluntary intake and digestibility of the silages along with basal diet (Alfalfa hay+wheat straw+barley ground) were determined, using mature (two years old) male Shal sheep. Including of DCGF to corn silage increased (p<0.05)dry matter (DM) and crude protein (CP) in the silages respectively, but pH and organic matter values were not affected by the treatments. However, the DM content did not reach to optimum (35%) point. Concentration of neutral detergent fibre (NDF) was increased but acid detergent fibre (ADF) was decreased (p<0.05) as DCGF was increased in the corn silages. Addition of CGF increased dry matter intake of the silages (p<0.05). The digestibility of DM, OM and NDF were higher in silages containing DCGF (p<0.05). The intake of the digestible DM, OM and NDF were higher in DCGF content silages than those of basal diet and control silage (p<0.05). In general,adding DCGF to corn silage could improve silage quality as well as increasing voluntary intake (g/d) and digestibility when fed to sheep.
Keywords: Corn-fiber, digestibility, feed intake, sheep, silage -
سابقه و هدف
کهور پاکستانی درختی دائمی و همیشه سبز، سریع الرشد و مقاوم به خشکی و شوری که به طور گسترده جهت تثبیت شن های روان و بیابان زدائی و احیای مراتع در مناطق وسیعی از جنوب ایران کاشته شده است و از میوه و سرشاخه آن نیز می-توان جهت خوراک دام استفاده کرد. هدف از این پژوهش، بررسی ترکیبات شیمیایی و گوارش پذیری برگ و نیام کهور پاکستانی و اثرات استفاده از نیام آن در جیره غذایی بر عملکرد رشد بزغاله های پرواری تالی می باشد.
مواد و روش هابا توجه به پراکنش گونه کهور پاکستانی در سطح استان هرمزگان از مناطقی که پوشش عمده را تشکیل می دادند، نمونه های برگ و نیام در دو سال متوالی به صورت نمونه گیری تصادفی جمع آوری شد و ترکیبات شیمیایی آن طبق روش استاندارد تعیین شد. برای تعیین گوارش پذیری ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام برگ و نیام از هشت راس بز نر بالغ در قفس های انفرادی که مقدار خوراک مصرفی، پس ماند و مدفوع هر روز بزها تحت کنترل بود استفاده گردید. هم چنین، برای تعیین مقدار مصرف نیام بر عملکرد رشد از تعداد 18 راس بزغاله نرتالی با سن 5 تا 6 ماهه نژاد تالی با میانگین وزن زنده 5/1/±-20/13 کیلوگرم در قالب طرح یک طرفه (one way) شامل دو تیمار، سه تکرار برای هر تیمار و سه مشاهده در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفت. جیره-های آزمایشی شامل جیره ه یک: جیره پایه + کنسانتره تجاری (بدون نیام کهور پاکستانی) و جیره دو: جیره پایه+ کنسانتره حاوی 5/28 درصد نیام کهور به مدت 100روز تغذیه شدند. نیام خشک کهور در طول فصل میوه دهی (خرداد و تیر) از سه منطقه (بندرعباس، میناب و جاسک) به میزان یک تن جمع آوری و به محل آزمایش انتقال داده شد. جیره ها به صورت مخلوط روزانه در دو نوبت به مقدر مساوی در اختیار بزغاله ها قرار داده شد. بزغاله ها در ابتدای آزمایش و سپس هر دو هفته یک بار بعد از 16 ساعت پرهیز غذایی، به طور انفرادی توزین و تغییرات وزن آن ها محاسبه شد. میانگین افزایش وزن روزانه، ماده خشک مصرفی و ضریب تبدیل به مدت صد روز تعیین شد. داده های بدست آمده از ترکیبات شیمیایی و گوارش پذیری در قالب طرح کاملا تصادفی، داده های عملکرد رشد شامل خوراک مصرفی، تغییرات وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک مصرفی مربوط به دو جیره با استفاده آزمون T و با استفاده از نرم افزار9.1 SAS رویه مدل خطی عمومی(GLM) تجزیه شد.
نتایجمیانگین ترکیبات شیمیایی نمونه های برگ و نیام کهور پاکستانی به ترتیب برای ماده خشک4/88 و 31/42 درصد، ماده آلی6/92 و 52/90 درصد، پروتئین خام 82/13و 35/20درصد، خاکسترخام42/5 و 48/9 درصد، الیاف نامحلول در شوینده خنثی33/40 و 22/54 درصد، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی 98/26 و 84/31 درصد، کلسیم02/1 و 26/2 درصد و فسفر21/0 و 27/0 درصد در ماده خشک بدست آمد. میانگین گوارش پذیری ظاهری برگ و نیام به ترتیب برای ماده خشک 99/60 و 74/55 درصد، ماده آلی 16/62 و 69/57 درصد، الیاف نامحلول در شوینده خنثی 25/56 و 78/59 درصد و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی 45/47 و 05/43 درصد بدست آمد. همچنین، میانگین افزایش وزن روزانه، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی در بزغاله های تغذیه شده با جیره شاهد و جیره حاوی نیام کهور به ترتیب 28/87 گرم، 33/783 گرم، 6/8 و 55/90 گرم، 60/823 گرم، 34/8 بود که تفاوت معنی داری با هم نداشتند. یافته های پژوهش: برگ و نیام کهور پاکستانی از ارزش غذایی و قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام بالایی برخوردار بوده و نیام را می توان به عنوان یک خوراک مناسب به نسبت 5/28 درصد ماده خشک کنسانتره در جیره غذایی بزهای پرواری، بدون اثر نامطلوب بر مصرف خوراک و عملکرد رشد بکار برد.
کلید واژگان: ارزش غذایی, افزایش وزن, عملکرد پرواری, کهور پاکستانیBackground and objectivesMesquite or Kahoor (Prosopis Juliflora swartz) fimily Leguminosae, sub-fimily Mimosoideaes is a perennial, fast-growing, ever- green and drought resistant shrub or tree that planted and developed in the south parts of Iran and is known as Kahoor. This plant can be used for preventing soil erosion and stability of sand dunes. It also provides fruit (pod) as animal feed. The young branches (browses) and pods of Kahoor is good goats and camel. The aim of this study was determining the chemical composition and digestibility of Prosopis Juliflora pods and leaves and to using Prosopis Juliflora pods (PJP) in diet on the growth Performance of fattening Tali goats.
Materials and methodsIn this experiment 24 Kahoor pods and leaves samples were collected randomly from three intensive cultivated planted areas in Hormozgan province. Samples sun dried and mixed to get homogenous and then were used for chemical analysis. Also, Kahoor pods and leaves were collected, dried and ground in this study the In vivo digestibility of Kahoor pods and leaves were determined by eight Goat. Eighteen Tali male Kids with initial body weight of 13.20 ±1.5 kg were randomly divided into two equal groups on the basis of age and live weight (LW) used in a experimental design with two treatments and nine replications. Goats fed with control diet and the other group with diet of 28.5 % PJP (30% forage to 70 % concentrate ratio) for 14 weeks. The diets were offered into two equal halves daily at 08:00 am and 16:00 pm hours. The kids were weighted in initial trial and every 2 weeks after 16 h feed deprivation using a suspended weighing scale and calculated their weight changes. The average body weight gain, average dry matter intake and feed conversion ware determined. Chemical composition and digestibility, Feed intake, body weight changes and feed conversion data were analyzed using the SAS 9.1(2001) software and GLM procedures, with two treatments and nine repeats per treatment with using T- test.
ResultsThe result of this experiment showed that the chemical composition mean of PJP and PJL samples were contained 88.4,42.31% dry matter, 92.61,90.52% organic matter, 13.82,20.3% crude protein, 5.42,9.48% ash,40.3,54.22% neutral detergent fiber, 26.98,31.84% acid detergent fiber, 1.04,2.26% calcium, 0.21,0.27% phosphors (on DM basis) respectively. The average digestibility coefficient pods and leaves for Dry matter, Organic matter, Neutral detergent fiber and Acid detergent fiber is 60.99, 55.74 and 62.16, 57/69 and 56.25, 59.78 and 47.45, 43.05, respectively. The average daily gain, feed intake and feed conversion efficiency were 87.28 g, 783.3g, 8.6 and 90.55g, 823.3g, 8.3 respectively for Kids received control and PJP diet that were not statistically different. Total cost of feed and also, cost of meat production was cheaper than control group. The result of this study indicated that the PJP similar to commercial concentrate has supplied kids requirements that can be suitable replacement for commercial concentrate in fattening kids diets.
ConclusionResults indicated that pods and leaves contain a large amount of essential nutritive material and can used T.M.R. with other feed in maintenance conditions animal rations after drying and reducing anti nutrition materials. Also; that PJP can be used in fattening kids concentrate to 28.5 % DM rate without negative and side effect on growth performance and FCR goats and reduced 30% the feeding cost economically.
Keywords: Nutritive value, Performance, Fattening, Prosopis juliflora -
سابقه و هدف
روی در موارد زیادی مانند فعالیت میکروبی شکمبه، ایمنی و متابولیت های خون نقش دارد، اما اطلاعات کافی درباره تاثیر شکل های نانو و آلی مکمل روی بر تولید پروتئین میکروبی در شکمبه و صفات ایمنی در گوساله وجود ندارد. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر کاربرد نانواکسید روی و متیونین روی به جای اکسید روی (در سطح برابر یا دو برابر توصیه NRC، 2001) بر مشتقات پورینی ادرار، پروتئین میکروبی، ایمنوگلوبولین ها و ترکیبات نیتروژنی خون گوساله ها در دوره پیش و پس از شیرگیری انجام شد.
مواد و روش ها60 راس گوساله شیرخوار هلشتاین در قالب طرح کاملا تصادفی در یکی از شش گروه آزمایشی (10 تکرار) قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: جیره حاوی 1- اکسید روی در سطح توصیه NRC، 2- متیونین روی در سطح توصیه NRC، 3- نانواکسید روی در سطح توصیه NRC، 4- اکسید روی دو برابر توصیه NRC، 5- متیونین روی دو برابر توصیه NRC، و 6- نانواکسید روی دو برابر توصیه NRC. طی سنین هفت تا 30 روزگی، گوساله ها با شیر و کنسانتره آغازین در قالب تیمارهای بالا تغذیه شدند. از سن 31 تا 70 روزگی، شیر و مخلوط یونجه-کنسانتره آغازین (نسبت 10 به 90) در اختیار حیوانات قرار گرفت. در سن 70 روزگی از شیرگیری انجام شد و در دوره پس از شیرگیری (71 تا 100 روزگی)، گوساله ها صرفا با جیره های آزمایشی (نسبت یونجه و کنسانتره آغازین 20 به 80) تا حد اشتها تغذیه شدند. مقادیر مشتقات پورینی ادرار، تولید نیتروژن میکروبی، گلوبولین کل، ایمنوگلوبولین های M و A، پروتئین کل، آلبومین، نیتروژن اوره ای، کراتینین و گلوکز خون در دوره پیش و پس از شیرگیری تعیین گردید و داده ها در قالب آزمایش فاکتوریل (2 × 3) با استفاده از رویه MIXED نرم افزار SAS (2001) تجزیه شد.
یافته هامشتقات پورینی ادرار و تولید نیتروژن میکروبی در دوره های پیش و پس از شیرگیری تحت تاثیر جایگزینی اکسید روی با نانواکسید روی و متیونین روی قرار نگرفت. شکل شیمیایی روی تاثیر معنی داری بر غلظت گلوبولین کل و ایمنوگلوبولین های M و A خون نداشت. پروتئین کل، آلبومین، نیتروژن اوره ای، کراتینین و گلوکز خون بین گوساله های تغذیه شده با مکمل های روی معدنی، نانو یا آلی یکسان بود. به علاوه، افزایش غلظت روی در جیره تاثیری بر مشتقات پورینی ادرار، تولید نیتروژن میکروبی، گلوبولین کل، ایمنوگلوبولین های M و A، پروتئین کل، آلبومین، نیتروژن اوره ای، کراتینین و گلوکز خون نداشت.
نتیجه گیریمصرف نانواکسید روی و متیونین روی به جای اکسید روی و همچنین افزایش سطح روی در جیره، تاثیری بر تولید پروتئین میکروبی، ایمنوگلوبولین های M و A، ترکیبات نیتروژنی و گلوکز خون در گوساله ها ندارد. بنابراین، تغذیه شکل مرسوم روی معدنی (اکسید روی) در سطح توصیه NRC برای تامین نیاز گوساله های هلشتاین در دوره های پیش و پس از شیرگیری کافی است و منابع دیگر توصیه نمی شود.
کلید واژگان: گوساله, متیونین روی, نانواکسید روی, ایمنی, پروتئین میکروبیBackground and objectivesZinc has a role in many cases such as rumen microbial activity, immunity, and blood metabolites. But, there is no sufficient information on the effect of nano and organic Zn supplements on microbial protein synthesis and immunity variables in Holstein calves. Thus, this study was conducted to assess the effect of using nano-ZnO and Zn-methionine instead of ZnO (equal to or twice NRC 2001-recommended level) on urinary purine derivatives, microbial protein, immunoglobulins and nitrogenous compounds of the blood in pre- and post-weaning calves.
Materials and methodsSixty suckling Holstein calves were assigned into one of the 6 experimental groups (10 replications) in a completely randomized design. The experimental treatments were the diets containing: 1- ZnO equal to NRC recommendation, 2- Zn-methionine equal to NRC recommendation, 3- nano-ZnO equal to NRC recommendation, 4- ZnO twice NRC recommendation, 5- Zn-methionine twice NRC recommendation, and 6- nano-ZnO twice NRC recommendation. During 7 to 30 days of age, the calves were fed with milk and starter concentrate according to the above treatments. From days 31 to 70, milk and mixed alfalfa-starter (at the ratio of 10:90) were provided for the calves. Weaning was done at 70 days of age and during post-weaning period (71 to 100 days of age), the calves were freely fed with experimental diets (alfalfa and starter concentrate at the ratio of 20:80). During pre- and post-weaning periods, the urinary purine derivatives, microbial N synthesis, total globulin, IgM, IgG, total protein, albumin, urea-N, creatinine and glucose of the blood were determined. Data were analyzed in a factorial experiment (3×2) using PROC MIXED of SAS (2001).
ResultsUrinary purine derivatives and microbial N synthesis were not affected by replacing ZnO with nano-ZnO and Zn-methionine during pre- and post-weaning periods. Zinc chemical form had no significant effect on the blood concentrations of total globulin, IgM and IgA. Total protein, albumin, urea-N, creatinine and glucose in the blood of the calves fed with inorganic, nano or organic Zn supplements were the same. Moreover, increasing Zn level in the diet had no effect on urinary purine derivatives, microbial N synthesis, total globulin, IgM, IgA, total protein, urea-N, creatinine and glucose.
ConclusionUsing nano-ZnO and Zn-methionine instead of ZnO and also the increasing dietary Zn level had no effect on microbial protein synthesis, IgM, IgA, nitrogenous compounds and glucose in the blood of the calves. Thus, feeding the conventional inorganic Zn source (ZnO) at the NRC-recommended level was sufficient to supply the calves’ requirement during pre- and post-weaning periods and the other sources are not recommended.
Keywords: Calves, Zn-methionine, Nano-ZnO, Immunity, Microbial protein -
سابقه و هدف
علی رغم مزیت های جیره کاملا مخلوط نسبت به جیره سنتی، مشکل حجیم بودن جیره هنوز حل نشده است. جابجایی، ذخیره و حمل و نقل بقایای زراعی خشبی با وزن حجمی پایین نیز از مشکلات عمده در استفاده از آنها در تغذیه دام به خصوص ارسال آن به مناطق دور محسوب می شود. یکی از راه های پیشنهادی برای غلبه بر این مشکلات، فشرده نمودن در قالب بلوک خوراک کامل با چگالی بالا می باشد. بلوک خوراکی کامل با توجه به خصوصیات متمایز خود می تواند بر تولید شیر و رفتار تغذیه ای گاوهای شیرده موثر بوده و رفتار خوردن دام را تغییر دهد. تغییر اندازه قطعات علوفه موجود در بلوک خوراک کامل نیز ممکن است موجب ایجاد پاسخ های عملکردی -گوارشی متفاوتی در حیوان شود.
مواد و روش هاهشت راس گاو شیرده هلشتاین (5/25±106روزهای شیردهی؛ میانگین تولید شیر 30/3±18/23 کیلوگرم؛ میانگین وزن بدن 15/38±16/492 کیلوگرم) به صورت تصادفی در جایگاه های انفرادی و در قالب یک طرح مربع لاتین 4×4 چرخشی قرار گرفتند. چهار جیره آزمایشی شامل بلوک های حاوی علوفه با میانگین هندسی قطعات 15/4 میلی متر (بلوک بلند) و 68/2 میلی متر (بلوک کوتاه)، خوراک های مش حاوی علوفه با میانگین هندسی قطعات 15/4 میلی متر (مش بلند) و68/2 میلی متر (مش کوتاه) بودند. تاثیر دو شکل فیزیکی خوراک شامل خوراک کاملا مخلوط به شکل بلوک و مش و نیز اندازه ذرات کوتاه یا بلند بر رفتار تغذیه ای، گوارش پذیری خوراک و تولید شیر گاوهای شیرده هلشتاین بررسی شد.
یافته هامقدار مصرف ماده خشک و ماده آلی درگاوهای تعلیف شده با بلوک کوتاه بیش تر از گروه با مش کوتاه بود (05/0>P)، اما تفاوت میزان مصرف ماده خشک این دو گروه با گروه های دریافت کننده بلوک یا مش بلند معنی دار نبود. کاهش اندازه قطعات علوفه موجب افزایش گوارش پذیری خوراک شد هرچند، فشرده سازی خوراک تاثیر معنی داری بر این فراسنجه نداشت. میزان تولید روزانه شیرخام در گروه تغذیه شده با بلوک کوتاه، حدود دو درصد بیش تر از سایر گروه ها بود (05/0>P)، اما اختلاف معنی داری بین گروه ها از لحاظ شیر تصحیح شده بر اساس چهار درصد چربی و یا شیر تصحیح شده برای انرژی وجود نداشت. استفاده از بلوک موجب کاهش 21/2 درصدی در مقدار چربی شیر تولیدی شد (006/0=P). بلوک موجب افزایش مدت زمان خوردن و اندازه وعده غذایی به ترتیب به مقدار 42/18 و 21/21 درصد، 41/16 درصد کاهش در تعداد وعده های غذایی و افزایش نرخ خوردن به اندازه 79/10 درصد شد (05/0P<). افزایش اندازه قطعات علوفه موجب افزایش زمان صرف شده برای مصرف خوراک در هر وعده غذایی و کاهش نرخ خوردن به ترتیب به میزان 55/25 و 00/20 درصد شد (05/0P<)، اما تاثیری بر تعداد و اندازه وعده های غذایی نداشت. فشرده سازی جیره کامل تاثیری بر زمان های صرف شده برای خوردن، نشخوار و کل زمان جویدن نداشت، اما افزایش اندازه قطعات علوفه موجب افزایش این فراسنجه ها شد (05/0>P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از بلوک خوراک کامل در تغذیه گاوهای شیرده هلشتاین به جای خوراک مش تفاوت قابل توجهی از لحاظ گوارش پذیری خوراک نداشت. هرچند تولید شیر تا حدودی افزایش و مقدار چربی شیر کاهش یافت. بلوک خوراک کامل سبب کاهش تعداد وعده های غذایی، افزایش مقدار خوراک مصرف شده در هر وعده غذایی و افزایش نرخ مصرف خوراک شد.
کلید واژگان: اندازه قطعات علوفه, رفتار تغذیه ای, شکل فیزیکی خوراک, گاو هلشتاین, گوارش پذیریBackground and objectivesIn spite of the advantages of total mixed ration compared to the traditional diet, the problem of bulking the diet has not yet been resolved. Moving, storing and transporting of low density crop residues is one of the major problems in using them in feeding animals, especially sending it to distant areas. One of the suggested ways to overcome these problems is to compress this material into a high-density complete feed block. Complete feed block with respect to its distinctive characteristics can affect the milk yield and nutritional behavior of lactating cows and alter the eating behavior of the animal. Changing the particle size of the fodder in complete feed block may also cause different performance – digestive responses in the animal.
Materials and methodsEight Holstein lactating dairy cows (106±25.5 days in milk, 23.18±3.30 kg milk production and 492.66±38.15 kg body weight) were housed in individual pen randomly, and assigned to a 4×4 Latin square change-over design. Four experimental rations were: complete feed blocks containing forage with a geometric mean of 4.15 mm (long block) and 2.68 mm (short block), mesh complete feeds containing forage with a geometric mean of 4.15 mm (long mesh) and 2.68 mm (short mesh). The effect of two physical forms of the feed, including mixed feed in the form of block and mesh as well as the particle size of short or long on nutritional behavior, digestibility of feed and milk yield of Holstein lactating cows were investigated.
ResultsDry and organic matter intake in cows fed short CFBs were greater than cows fed short mash (P <0.05), but the difference between in dry matter intake of this two groups with other groups were not significant. The reduction in particle size of forage increased the digestibility of the feed (P<0.05), however, feed compression had no significant effect on this parameter. Daily yield of raw milk in cows fed short CFBs were about two percent higher than cows fed on short mash (P<0.05), but were not significant difference between groups concerning corrected milk based on four percent fat or milk adjusted for energy. The use of CFBs resulted in a decrease of 2.21% in daily production of milk fat (P = 0.006). Complete feed block increased the duration of eating and the meal size by 18.42 and 21.21 percent respectively, reduced the number of meals by 16.14 percent and increased the eating rate by 10.79% (P <0.05). Increasing the particle size of forage increased the duration of eating and decreased eating rate by 25.55% and 20.2%, respectively (P<0.05), but did not affect the number and size of meals. Compression of complete diet had no effect on the time spent for eating, rumination and total chewing time, but increasing the particle size of forage increased these parameters (P<0.05).
ConclusionThe results of this study showed that using the complete feed block in feeding of Holstein lactating cows compared to the complete feed of mash, had no significant differences in digestibility of diet. However, milk production increased and the amount of milk fat dropped. The complete feed block reduced the number of meals, increased feed intake per meal, and increased feed intake rate.
Keywords: Digestibility, Forage particle size, Holstein cows, Nutritional behavior, Physical form of feed -
این مطالعه با هدف تعیین اثر فاصله برداشت علوفه (رشد مجدد) بر صفات کمی و کیفی گیاه سیب زمینی ترشی به عنوان یک گیاه علوفه امیدبخش اجرا شد. به این منظور آزمایشی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار و دو مشاهده در مزرعه تحقیقاتی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، کرج، طی سال های زراعی 94-1393 و 95-1394 انجام شد. تیمارهای آزمایش در سال اول شامل سه فاصله برداشت (هر دو، سه و چهار ماه پس از سبز شدن یا رشد مجدد) و در سال دوم شامل چهار فاصله برداشت (هر یک، دو، سه و چهار ماه پس از سبز شدن یا رشد مجدد) بودند. در سال دوم کشت مجدد انجام نشد. بیشترین وزن خشک برگ، ساقه و کل علوفه در فاصله برداشت هر دو ماه به دست آمد. بیشترین سرعت رشد گیاه و نسبی و دوام زیست توده به ترتیب در فواصل برداشت هر سه، چهار و دو ماه برداشت مشاهده گردید. در سال دوم زراعی بیشترین میزان پروتئین خام کل علوفه در فاصله برداشت هر یک ماه به دست آمد. بیشترین میزان الیاف نامحلول در شوینده اسیدی کل علوفه مربوط به فاصله برداشت هر چهار ماه بود. به طورکلی فاصله برداشت هر دو ماه به دلیل عملکرد بالای علوفه خشک (2056 گرم در مترمربع)، نسبت برگ به ساقه 53/0، پروتئین خام 50/12 درصد، کربوهیدرات های محلول در آب 89/3 درصد، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی و خنثی به ترتیب برابر 98/32 و 05/46 درصد بهترین تیمار برای تولید علوفه سیب زمینی ترشی بود.کلید واژگان: تعلیف, چین, شلغم شیرازی, کیفیت و کمیت, مدیریت چراThe aim of this study was to determine the effect of harvest interval (re-growth) on quantitative and qualitative traits of Jerusalem artichoke as a promising forage plant. For this purpose, an experiment was conducted at a Research farm of Animal Science Research Institute, Karaj, Iran in 2015 and 2016. The experiment was based on randomized complete block design with three replications and two observations. The treatments consisted of different times of harvesting forage intervals in each two, three and four months in the first year and each one, two, three, and four months after emergence or regrowth in the second year. Replant was not done in the second year. The highest dry weight of leaf, stem and total forage was obtained with harvest interval in each two months. The highest crop growth rate, relative growth rate and biomass duration and the highest growth rate, relative growth rate and biomass duration were observed in cut intervals of three, four and two months, respectively. In the second year, the highest amount of crude protein of total forage were observed in the cut intervals of one month. The highest amount of ADF of total forage was observed for cut intervals of four months. Generally, the best time for harvesting of forage can be taken each two months due to high yield forage (2056 g/m2), leaf to stem ratio of 0.53, crude protein of 12.50 percent, water-soluble carbohydrates of 3.89 percent, ADF of 32.98 percent and NDF of 46.05 percent of the Jerusalem artichoke.Keywords: Cut, Feeding, grazing management, Jerusalem artichoke, quality, quantity
-
در پژوهش حاضر یک ترکیب آهسته رهش اوره تولید شد و اثرات آن روی فراسنجه های تولید گاز، تخمیر، ناپدید شدن مواد مغذی و فعالیت آنزیم های میکروبی شکمبه گوسفند در شرایط آزمایشگاهی بررسی گردید. از چهار تیمار آزمایشی شامل جیره شاهد (کنترل)، و مکمل نمودن جیره شاهد با اوره، اوره آهسته رهش و اپتیژن استفاده گردید. نتایج نشان داد که در عمده زمان های انکوباسیون، بیشترین میزان غلظت آمونیاک شکمبه در جیره غذایی مکمل شده با اوره و کمترین میزان در جیره شاهد مشاهده گردید (05/0P<). هرچند، در همه زمان های انکوباسیون اختلاف قابل توجهی بین تیمار مکمل شده با اوره آهسته رهش و اپتیژن وجود نداشت (05/0P>). پس از 96 ساعت انکوباسیون، جیره های آزمایشی تاثیری بر کل گاز تولیدی، ضرایب b و c و pH شکمبه نداشتند (05/0P>). بیشترین میزان ناپدید شدن ماده خشک و ماده آلی، تخمین انرژی قابل متابولیسم، اسیدهای چرب فرار کوتاه زنجیر، سنتز پروتئین میکروبی و فعالیت آنزیم کربوکسی متیل سلولاز در جیره شاهد و کمترین میزان آنها در جیره مکمل شده با اوره به دست آمد (05/0P<). بیشترین میزان فعالیت تجزیه کاغذ صافی با تغذیه جیره حاوی اوره آهسته رهش و کمترین میزان آن در جیره حاوی اوره مشاهده گردید (05/0P<). بیشترین میزان فعالیت پروتئازی شکمبه در جیره مکمل شده با اوره بوده، و کمترین میزان آن در جیره شاهد به دست آمد (05/0P<). در کل، استفاده از مکمل اوره آهسته رهش در شرایط آزمایشگاهی در مقایسه با اوره سبب بهبود گوارش پذیری ماده خشک و ماده آلی، سنتز پروتئین میکروبی و فعالیت عمده آنزیم های فیبرولایتیک شکمبه گردید.کلید واژگان: اوره آهسته رهش, نشخوارکنندگان, تولید گاز, تخمیر, فعالیت آنزیمی شکمبهIn the present study one slow-release urea component was produced, and its effects was assessed on in vitro gas production, fermentation parameters, nutrients disappearance and enzyme activity. Four experimental treatments used were 1) control treatment, and supplementing control treatment with 2) urea, 3) slow-released urea and 4) optigen. Results showed that in most examined incubation times highest and lowest ammonia-N concentration was observed in treatment supplemented with urea and control treatment, respectively (P<0.05). However, in all incubation times there was no differences between slow-release urea and optigen treatments (P>0.05). After 96 h incubation, dietary treatments had no effect on total gas production, b and c coefficient and pH of rumen (P>0.05). Highest and lowest in vitro dry matter and organic matter disappearance, estimation of metabolisable energy, short chain fatty acids, microbial protein synthesis and activity of carboxy methyl cellulase were observed in control and urea-treated group (P>0.05). Highest filter paper degrading activity was observed for diet supplemented with slow-release urea, while urea-treated group resulted in lowest activity (P<0.05). Highest rumen protease activity was observed in diet treated with urea, while its lowest amount was related to control treatment (P<0.05). Totally, utilization of slow-release urea compared to urea improved rumen dry matter and organic matter digestion, microbial protein production and most of rumen fibrolytic enzymes activity in vitro.Keywords: Slow-release urea, Ruminants, Gas production, fermentation, Rumen enzyme activity
-
ثر مصرف کمپلکس های آلی منگنز، روی و مس (پیوند شده با گلایسین- یا متیونین-) به جای شکل های سولفاته (برابر یا دو برابر توصیه NRC) بر سلامت، باروری و متابولیت های خون گاو شیری و گوساله بررسی شد. دو ماه پیش از زایش، 60 راس گاو آبستن هلشتاین در شش گروه آزمایشی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی تقسیم شدند. شش جیره حاوی 1- سولفات منگنز، روی و مس، برابر توصیه NRC، 2- گلایسین منگنز، روی و مس، برابر توصیه NRC، 3- متیونین منگنز، روی و مس، برابر توصیه NRC، 4- سولفات منگنز، روی و مس، دو برابر توصیه NRC، 5- گلایسین منگنز، روی و مس، دو برابر توصیه NRC، 6- متیونین منگنز، روی و مس، دو برابر توصیه NRC آزادانه تغذیه شدند. غلظت ایمونوگلوبولین G در آغوز و خون، عفونت رحم، ورم پستان، جفت ماندگی، لنگش، کتوز، کیست تخمدانی، مرگ گوساله، باروری و غلظت گلوکز، تری گلیسرید و کلسترول خون (پنج بار خونگیری؛ از 60 روز پیش تا 100 روز پس از زایش) تعیین شد. تغذیه کمپلکس های آلی عناصر به جای شکل سولفاته اثری بر ایمونوگلوبولین G، صفات باروری و متابولیت های خون گاو و گوساله نداشت، اما سبب کاهش ورم پستان و لنگش شد. افزایش سطح عناصر نیز وقوع ورم پستان و لنگش را کاهش، و غلظت عددی ایمونوگلوبولین G آغوز را افزایش داد، اما تاثیری بر سایر صفات نداشت. در مجموع، تغذیه کمپلکس های آلی گلایسین- یا متیونین- منگنز، روی و مس و همچنین افزایش سطح این عناصر در جیره گاوهای خشک و شیرده دارای آثار مثبت بر سلامت حیوانات، بدون تغییر در صفات باروری بود.کلید واژگان: ایمنی, باروری, سطح عنصر معدنی, گاو, مکمل های آلی منگنز-روی-مسEffect of supplementing organic complexes (compound with glycine or methionine) of Mn, Zn and Cu compared with sulphate forms (equal to or twice NRC recommendation) on health, fertility and blood metabolites of dairy cows and suckling calves was assessed. Two months before calving, 60 pregnant Holstein cows were divided to six experimental groups in a randomized complete block design. Six diets containing 1. Mn, Zn and Cu-sulphate at NRC levels, 2. Mn, Zn and Cu-glycine at NRC levels, 3. Mn, Zn and Cu-methionine at NRC levels, 4. Mn, Zn and Cu-sulphate twice NRC, 5. Mn, Zn and Cu-glycine twice NRC, and 6. Mn, Zn and Cu-methionine twice NRC, were fed ad libitum. Immunoglobulin G (IgG) of colostrum and blood, metritis, mastitis, retained placenta, lameness, ketosis, ovarian cysts, calf mortality, fertility and blood glucose, triglyceride and cholesterol (five blood sampling; from day 60 before calving to day 100 after calving) were determined. Feeding organic mineral complexes instead of sulphate form had no effects on IgG, fertility and blood metabolites of cows and calves, but decreased mastitis and lameness. Also, increasing dietary levels of the trace minerals led to the decrease in incidence of mastitis and lameness, and numerical increase in IgG of colostrum, but had no effect on other variables. Overall, feeding organic complexes (methionine- or glycine-) of Mn, Zn and Cu and also increasing the minerals levels in diets of pre- and post-partum cows had positive effects on the health of the animals, without changes in fertility.Keywords: Immunity, Fertility, Mineral level, Cow, Organic Mn, Zn, Cu supplements
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.