دکتر محمدرضا ذوقی پایدار
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 144 (اسفند 1403)، صص 2879 -2896زمینه
از جمله مهم ترین عوامل موثر در خلاقیت، امواج مغزی است. از بین اموج مغزی، امواج آلفا و تتا موثرترین عامل در ایجاد خلاقیت در افراد است. فعالیت موج آلفا فعالیت نوسانی غالب مغز انسان بوده و کارکردهای شناختی پایه و پیچیده مانند تفکر واگرا در ارتباط است. پژوهش های گذشته اغلب خلاقیت را به عنوان یک مفهوم منسجم در نظر گرفته اند که می تواند با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شود، و به نظر نمی رسد برای مکانیسم زیربنایی (عصب شناسی) کافی باشد.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت الگوی امواج مغزی آلفا و تتا در نواحی خلفی نیمکره راست در تفکر واگرا و همگرا بود.
روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با پیگیری دو ماهه بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشجویان 20 تا 46 ساله رشته روانشناسی و علوم شناختی تحصیلات تکمیلی پیام نور و پژوهشکده علوم شناختی پردیس در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 32 زن و مرد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در موقعیت آزمایشی (همگرا و واگرا) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه دست برتری (چاپمن، 1987)، دستگاه الکتروانسفالوگرافی 64 کاناله، تکالیف تفکر واگرا، تکالیف تفکر همگرا بود. امواج مغزی ثبت شده از هر 4 موقعیت در باند آلفا و تتا با استفاده از نرم افزار نوروگاید به یک سری کمیت (QEEG) تبدیل شد. داده های کمی استخراج شده با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که بین دو موقعیت (تفکر واگرا و همگرا) مورد مطالعه در ناحیه پس سری تفاوت وجود دارد و تفاوت دو موقعیت واگرا و همگرا معنادار و معناداری به نفع تفکر واگرا بود (01/0 P<).
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر می تواند زمینه ای برای مطالعات بیشتر در ارتباط با موج نگار مغزی و مولفه های دیگر الکتروانسفالوگرام کمی همچون توان مطلق، هم نوسانی در دیگر باندهای فرکانسی در تفاوت تفکر واگرا و همگرا باشد.
کلید واژگان: تفکر واگرا و همگرا, الکتروانسفالوگرافی کمی, امواج مغزی آلفا و تتاBackgroundOne of the most influential factors in creativity is brain waves. Among brain waves, alpha and theta waves are considered the most effective in fostering creativity in individuals. Alpha wave activity represents the dominant oscillatory activity of the human brain and is associated with fundamental and complex cognitive functions such as divergent thinking. Previous research has often conceptualized creativity as a cohesive concept that can be assessed using questionnaires, which may not seem sufficient for the underlying mechanism.
AimsThe aim of the present study was to investigate the differences in the patterns of alpha and theta brain waves in the posterior regions of the right hemisphere during divergent and convergent thinking.
MethodsThe current study employed a semi-experimental pre-test-post-test design with a two-month follow-up period. The research population consisted of all graduate students aged 20 to 46 years in psychology and cognitive sciences at Payam Noor University and the Cognitive Sciences Research Institute in 2023. The sample included 32 participants (16 men and 16 women) selected using purposive sampling and randomly assigned to experimental conditions (divergent and convergent). The research instruments included the Chapman Superiority Scale (Chapman, 1987), a 64-channel Ant EEG system, tasks for divergent thinking (snake counting, alternate uses), and tasks for convergent thinking (number counting, Tower of London).
ResultsThe repeated measures analysis of variance showed significant differences between the two study conditions (divergent and convergent) in the posterior region. The difference between divergent and convergent conditions was statistically significant in favor of divergent thinking for both alpha (P< 0.05) and theta (P< 0.01) bands.
ConclusionThe findings of the present study can provide a basis for further investigations into brainwave neurofeedback and other quantitative electroencephalogram (QEEG) components, such as absolute power, coherence in other frequency bands, in relation to divergent and convergent thinking differences.
Keywords: Divergent, Convergent Thinking, Quantitative Electroencephalography -
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال بیست و یکم شماره 4 (پیاپی 84، زمستان 1402)، صص 471 -486زمینه و هدف
با توجه به شیوع بالای اختلالات اضطرابی، همبودی بالای اختلال اضطراب اجتماعی و اختلال اضطراب فراگیر و اثرات منفی و پایدار اختلال اضطراب اجتماعی بر جنبه های مختلف زندگی فرد، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر درمان گروهی تنظیم هیجان بر نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی همبود با اختلال اضطراب فراگیر انجام شد.
روش کارپژوهش حاضر از نوع مطالعات شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری می باشد . جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی همبود (Comorbidity) با اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به کلینیک های روان درمانی شهر شیراز بود که 30 نفر از جامعه مذکور با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته برای-V DSM (SCID-5) ، مقیاس اختلال اضطراب فراگیر-7، پرسشنامه اضطرب تعامل اجتماعی (SIAS) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار27 SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجنتایج نشان داد که درمان گروهی تنظیم هیجان نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی (0/001>p) و اختلال اضطراب فراگیر (0/001>p) را به طور معناداری کاهش داده است و این نتایج در پیگیری سه ماهه ثابت باقی مانده است (0/05<p).
نتیجه گیریدرمان گروهی تنظیم هیجان بر نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی همبود با اختلال اضطراب فراگیر موثر است و به این ترتیب می تواند به عنوان مداخله درمانی جهت اختلال اضطراب اجتماعی همبود با احتلال اضطراب فراگیر به کار رود.
کلید واژگان: درمان تنظیم هیجان, اختلال اضطراب اجتماعی, اختلال اضطراب فراگیرBackground and AimConsidering the high prevalence of anxiety disorders, the high comorbidity of social anxiety disorder and generalized anxiety disorder, and the negative and lasting effects of social anxiety disorder on various aspects of a person's life, the present study investigated the effect of emotion regulation group therapy on the symptoms of social anxiety disorder comorbid with generalized anxiety disorder.
Materials and MethodsThis was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design with control and follow-up groups. The statistical population included all the patients with social anxiety disorder comorbid with generalized anxiety disorder referring to psychotherapy clinics in Shiraz, Iran, from among whom a sample of 30 people were selected by the available sampling method. Data were collected using Structured Clinical Interviews for DSM-5 (SCID-5), Generalized Anxiety Disorder Scale-7 and the Social Interaction Anxiety Questionnaire (SIAS) and analyzed with SPSS version 27 software using the analysis of variance method with repeated measurements
ResultsThe data obtained showed that emotion regulation group therapy could significantly reduce the symptoms of social anxiety disorder (p<0.001) and generalized anxiety disorder (p<0.001), the results remaining stable in a three-month follow-up (p<0.05)
ConclusionBased on the findings of this study it can be concluded that group therapy of emotion regulation is effective in, and can, thus, be used as a therapeutic intervention for, social anxiety disorder comorbid with generalized anxiety disorder.
Keywords: Emotion Regulation Therapy, Social Anxiety Disorder, Generalized Anxiety Disorder -
هدفاین پژوهش با هدف بررسی تاثیر برنامه تلفیقی مبتنی بر تقویت کارکردهای روانشناختی و آموزش با رویکرد تیبا بر روان خوانی دانش آموزان نارساخوان انجام شد.روشطرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان با مشکلات خواندن پایه دوم ابتدایی منطقه مهردشت استان اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموزان نارساخوان بود که با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای و در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی ساده در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار داده شدند. برنامه تلفیقی در طی 30 جلسه 60 دقیقه ای شامل آموزش مستقیم با رویکرد تیبا همراه با تقویت کارکردهای روانشناختی بر روی گروه آزمایش انجام گردید. برای جمع آوری داده ها از خرده مقیاس های آزمون هوش وکسلر کودکان نسخه پنجم (2014) و آزمون خواندن و نارسا خوانی (نما) استفاده شد.یافته هاجهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده گردید. نتایج نشان داد که برنامه ی تلفیقی مبتنی بر تقویت کارکردهای روان شناختی و آموزش با رویکرد تیبا بر بهبود روانخوانی دانش آموزان نارساخوان موثر بوده است (01/0>P). همچنین این برنامه، در تقویت کارکردهای روانشناختی؛ حافظه ی فعال و سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان موثر بوده است (01/0>P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که برنامه ی تلفیقی مبتنی بر تقویت کارکردهای روانشناختی و آموزش با رویکرد تیبا فرآیند یادآوری و بازشناسی کلمات از خزانه لغات و توانایی تحلیل کلمات را بهبود می بخشد و بر روان خوانی دانش آموزان نارساخوان تاثیر داشته است.کلید واژگان: آموزش با رویکرد تیبا, روان خوانی, کارکردهای روان شناختی, نارساخوانیObjectiveThis research was conducted with the aim of investigating the effect of a combined program based on strengthening psychological functions and education with the TIBA approach on the reading of dyslexic students.MethodsThe design of the present study was a semi-experimental pre-test-post-test with a control group. The statistical population of the study included all dyslexic students in the second grade of primary school in Mehrdasht district of Isfahan province in the academic year of 2021-2022. The research sample included 30 dyslexic students who were selected using a multi-stage and accessible sampling method and were placed in two groups of 15 people, experimental and control. And the consolidated program was conducted on the experimental group during 30 sessions of 60 minutes. To collect data, subtests of (WISC-V), reading and dyslexia test (NEMA) were used. For data analysis univariate and multivariate covariance analysis were used.ResultsThe results showed that the integrated program based on strengthening psychological functions and education with the TIBA approach has been effective in improving reading in dyslexic students (P>0.01). Also, this program, has been effective in strengthening psychological functions (Active memory and speed of information processing) of students (P>0.01).ConclusionsAccording to the results of the present study, it can be concluded that the integrated program based on the strengthening of psychological functions and education with the TIBA approach improves the process of recalling and recognizing words from the vocabulary and the ability to analyze words and has an impact on the reading fluency in Students with dyslexia.Keywords: Education With The TIBA Approach, Reading, Psychological Functions, Dyslexia
-
مقدمه و اهداف
هدف مطالعه حاضر تاثیر تمرینات عصبی عضلانی در مقایسه با تمرینات عصبی عضلانی همراه با نوروفیدبک بر امواج مغزی، ناتوانایی پا و مچ پا و شدت درد بازیکنان تنیس روی میز مبتلابه بی ثباتی مزمن مچ پا است.
مواد و روش هاکارآزمایی بالینی حاضر شامل 29 ورزشکار مرد تنیس روی میز مبتلا به بی ثباتی مزمن مچ پا بود که شرکت کنندگان به صورت تصادفی به دو گروه عصبی عضلانی (14 نفر) با میانگین 2/53±22/14 سال، قد 6/77±169/26 سانتی متر و وزن 15/70±77/95 و گروه ترکیبی عصبی عضلانی و نوروفیدبک (15 نفر) با میانگین 2/60±21/73 سال، قد 5/57± 173/42سانتی متر و وزن 10/42±77/10 تقسیم شدند. به منظور اندازه گیری امواج مغزی و انجام پروتکل نوروفیدبک از دستگاه نوروفیدبک پروکامپ اینفینیتی و نرم افزار بیوگراف اینفینیتی نسخه 5 استفاده شد. جهت ارزیابی شاخص توانایی پا و مچ پا و شدت درد به ترتیب از پرسش نامه ناتوانی پا و مچ پا و مقیاس بصیری درد استفاده شد. پروتکل توانبخشی به مدت 8 هفته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تی همبسته و کوواریانس یک راهه استفاده شد.
یافته هانتایج آزمون تی همبسته نشان داد که دامنه موج تتا، آلفا و امواج حسی حرکتی در هر دو گروه کاهش معنی داری داشت (0/05>P) و دامنه موج بتا تنها در گروه ترکیبی افزایش معنی داری داشته است (0/05>P). نتایج آزمون تی همبسته افزایش معنی داری را در توانایی مچ پا در فعالیت های روزانه و ورزش در گروه ترکیبی و گروه عصبی عضلانی نشان داد (0/05>P). از طرفی نیز نتایج آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد که بین گروه ترکیبی و عصبی عضلانی در میزان دامنه تتا و دامنه بتا تفاوت معنی داری وجود دارد و اثربخشی در گروه ترکیبی بیشتر بود. همچنین نتایج آزمون کوواریانس یک راهه نشان داد که بین گروه ترکیبی و عصبی عضلانی در میزان ناتوانایی مچ پا در ورزش تفاوت معنی داری وجود دارد و بهبود در گروه ترکیبی بیشتر بوده است (0/05>P).
نتیجه گیریباتوجه به نتایج می توان گفت تمرینات ترکیبی (عصبی عضلانی و نوروفیدبک) می تواند به عنوان توانبخشی در بازیکنان تنیس روی میز مبتلابه بی ثباتی مزمن مچ پا به منظور اصلاح امواج مغزی، بهبود توانایی پا و مچ پا و کاهش درد استفاده شود.
کلید واژگان: بی ثباتی مزمن مچ پا, نوروفیدبک, توانایی مچ پا, امواج مغزی, شدت دردBackground and AimsThis study evaluated the effects of neuromuscular training compared with neurofeedback and neuromuscular training on brain waves, foot and ankle ability, and pain intensity of table tennis players with chronic ankle instability.
MethodsThis clinical trial study was conducted on 29 table tennis players with chronic ankle instability, which were randomly divided into combined neurofeedback+neuromuscular (Mean±SD age: 21.73±2.60 years, hieght: 173.42±5.57 cm, wieght: 77.10±10.42 kg) and neuromuscular groups (Mean±SD age: 22.14±2.53 years, Mean±SD height: 169.26±6.77 cm, Mean±SD weight:77.95±15.70 kg). ProComp Infiniti System and BioGraph Infiniti version 5 software were used to measure brain waves and perform neurofeedback protocol. The foot and ankle disability questionnaire and the visual analog scale were employed to assess foot and ankle ability and pain intensity, respectively. The rehabilitation protocol was performed for eight weeks. The paired t test and 1-way analysis of covariance were used for the data analyses.
ResultsThe paired t test results revealed a significant decrease in the amplitude of theta, alpha, and sensorimotor rhythm (SMR) waves in both groups (P<0.05) and an increase in the amplitude of the beta wave only in the combined group (P<0.05). In addition, ankle ability was significantly increased during daily activities and exercise in both groups (P<0.05). On the other hand, the results of a 1-way analysis of covariance indicated a significant difference between the two groups regarding theta and beta amplitudes and degree of ankle disability during exercise, and the improvement was greater in the combined group (P<0.05).
ConclusionAccording to the results, combined exercises (neuromuscular and neurofeedback) can be used as rehabilitation in table tennis players with chronic ankle instability to correct brain waves, improve leg and ankle ability, and reduce pain.
Keywords: Chronic Ankle Instability, Neurofeedback, Ankle Ability, Brain Waves, Pain Intensity -
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر بازی های آبی بر عملکرد نوشتاری دانش آموزان نارسانویس پسر دوره اول ابتدائی بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، 70 نفر از دانش آموزان پسر دوره اول ابتدائی دارای اختلالات یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری باران و ساحل استان همدان در سال تحصیلی 1402-1401 و نمونه مورد مطالعه، 30 نفر از جامعه مذکور بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 15 جلسه (3 بار در هفته، هر بار 60 دقیقه) بازی های مبتنی بر آب ارائه گردید، درحالی که گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده های جمع آوری شده از آزمون وکسلر4 کودکان و تشخیص نارسانویسی، با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس پردازش گردید. نتایج آماری حاکی از تاثیر مثبت و معنادار بازی های آبی بر عملکرد نوشتاری (14/67 h=) و مهارت های حرکتی ظریف، حافظه شنیداری، حافظه دیداری و تمیز بینایی بود (01/0P<). ولی بر تمیز شنوایی و زبان دریافتی معنادار نبود (05/0<P). طبق نتایج، مداخله آموزشی مبتنی بر بازی های آبی می تواند روشی موثر جهت بهبود عملکرد نوشتاری دانش آموزان پسردوره اول ابتدائی با اختلال نارسانویسی باشد و استفاده از آن ها در محیط های آموزشی و درمانی توصیه می گردد.
کلید واژگان: اختلال نارسانویسی, بازی های مبتنی بر آب, پسر, عملکرد نوشتاریResearch in Teaching, Volume:11 Issue: 4, 2024, PP 118 -141By transforming writing activities into engaging and captivating ones, we can enhance the quality of students’ writing (Maleki, Naderi, Saif Naraghi, et al 2019). Water and a few inexpensive tools can provide a rich sensory and learning experience (Gross, 2012). This study investigates the effectiveness of water-based games on the performance of First Section Primary Education male students with dysgraphia, based on a Structured educational intervention. Students who struggle with writing often experience a decline in self-esteem, which, if left unaddressed, can have long-term negative effects on their academic performance and even lead to dropping out. These consequences can have harmful impacts on the individual, their family, and society as a whole (Seif Naraghi & Naderi, 2018). Writing requires mental, perceptual, and motor skills (Akyol & Kodan, 2016). Such disorders are characterized by age-related deficiencies in the quality or speed of achieving legible handwriting (Gargot, Asselborn, Zammouri, et al, 2021). The main factors contributing to poor writing and spelling problems include a lack of attention and accuracy, underdeveloped motor skills, difficulty perceiving letters and words, weaknesses in visual and auditory memory, challenges in transferring information between sensory channels, and the abstract nature of written content (Seif Naraghi & Naderi, 2018).Water play is a fundamental aspect of early childhood education that promotes sensory and spatial awareness and physical competence (Cline & Smith, 2016) Homemade water toys can be as enjoyable as store-bought ones (Gross, 2012). It can involve different resources such as sand, ice, soap, or paint, allowing children to explore textures and temperatures and learn about the properties of water. Adding elements such as waves or moving toys enhances the senses of hearing and sight (Barber, 2006; Fanaei Nemat Sara, 2023). Water play can also support cognitive development and academic growth in various subjects (Gross, 2012). Gross (1946), suggests that water activities can be easily implemented in familiar environments such as home or school, where instructors can control the conditions and design the activities more precisely. In this study, we use a systematic protocol to integrate various methods and techniques of learning and teaching with water-based educational games, which can be applied in different water spaces such as tubs, glasses, water containers, and water trays. The benefits of playing with water are presented in Table 1.Specifically, we attempt to answer two basic questions. First, does play water have a significant effect on the writing abilities of boys with dysgraphia or not? Second, does the water game affect certain aspects of writing performance? This study used a pre-test and post-test approach with a control group to examine the effects of a water-based game intervention on first-grade male students with special learning disabilities. We selected a sample of 30 dysgraphic students from the target population and randomly divided them into an experimental group and a control group, each consisting of 15 students. The experimental group participated in 15 sessions of the water-based game intervention (Including 5 targeted games), with three sessions per week.By ensuring that parents were well-informed and involved in the process, we obtained their consent for the study. The inclusion and exclusion criteria were carefully established to ensure that the participants met the research requirements. This approach allowed us to gather reliable data and maintain the integrity of the study.In this study, we used SPSS 27 software to analyze the data and various statistical techniques, including descriptive and inferential statistics. Overall, with a comprehensive analysis of the data, the absence of outliers, and confirmation of normality, the reliability of the findings increased.We used the WICS-1V test to evaluate the standard of intelligence of students in the sample group. The dysgraphia diagnostic test was created by Yaghoobi, Afzali, and Palangi in 2017 to identify dysgraphia in students with learning difficulties. It was standardized on 332 students in grades 1–3 in the Hamadan province. The test showed a high level of reliability, with a Cronbach’s alpha of 92%. It includes components such as fine motor skills, auditory memory, auditory fluency, visual memory, visual fluency, and language comprehension. The test demonstrates construct validity and can be used for students with poor writing skills (Yaghoobi, Afzali & Palangi, 2017). In our study, the test mentioned earlier was used as a pre-test and post-test.To examine the first research question, univariate covariance analysis was used, the results of which are presented in Table 3. The results in Table 3 show that the effect of the pre-test was significant, and its selection as a covariate variable was effective. The effect of the group was also significant (p<0.01, F = 67/14), which means that playing with water had a significant effect on the writing performance of male students with dysgraphia in the first elementary course, and according to the Eta square, this effect was 71%.To investigate the second research question, multivariate covariance analysis was used, the results of which are presented in Table 4. To check the significance of the difference in the average of the components of dysgraphia, Wilks’s lambda multivariate statistic was investigated. The results of this test are shown in Table 5. Playing with water significantly affects fine motor skills, listening memory, visual memory, and visual discrimination in dyslexic male students, as shown by covariance analysis. However, it did not significantly affect auditory discrimination or receptive language.Water play gives children unique opportunities to learn various skills (Fanaei Nemat Sara Z., 2023; Gross, 1946). This approach aligns with teaching methods used for children, such as multiple sensory and perceptual-motor methods (Siadatian, Abedi, Sadeghian, et al, 2015). As it improves hand-eye coordination and other perceptual-motor skills such as body perception, balance, orientation, spatial orientation, and eye tracking (Gross, 1946). Water play also integrates sensory dimensions, such as visual, auditory, movement, touch, and balance, which can strengthen reading, dictation, and writing skills. Overall, engaging in water play has a noteworthy and beneficial influence on writing performance and its various components. Therefore, it is recommended to incorporate this approach into educational and therapeutic settings.
Keywords: Dysgraphia, male students, Writing, water-based games -
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل تنظیم شناختی هیجان بر اساس کمال گرایی با واسطه گری سیستم فعال سازی و بازداری رفتاری بود. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا شهر همدان بود که در سال تحصیلی 1401 - 1400 در این دانشگاه مشغول به تحصیل بودند که با توجه حجم جامعه (7685) و با استفاده از جدول مورگان، 382 نفر از دانشجویان (258 دختر و 124 پسر) با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های پژوهش، انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تنظیم شناختی هیجان از گارنفسکی و همکاران (2001)، مقیاس کمال گرایی از تری شورت و همکاران (1995) و مقیاس سیستم بازداری و فعال سازی رفتاری از کارور و وایت (1994) بود. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 و برای آزمون روابط بین متغیرها و فرضیه های نهایی از نرم افزار لیزرل نسخه 8/8 استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل تبیین تنظیم شناختی هیجان براساس کمال گرایی با نقش واسطه گری سیستم فعال سازی و بازداری رفتاری از برازش مطلوب برخوردار است (0/01> p). همچنین، سیستم های فعال سازی و بازداری رفتاری بین کمال گرایی و تنظیم شناختی هیجان نقش واسطه ای معناداری دارند (0/01> p). یافته های این پژوهش حاکی از این است که کمال گرایی و عواملی همچون سیستم فعال سازی و بازداری رفتاری نقش مهمی در تنظیم شناختی هیجان دارند .
کلید واژگان: تنظیم شناختی هیجان, سیستم بازداری رفتاری, سیستم فعال سازی رفتاری, کمال گراییThe aim of present study was to develop a model of cognitive regulation of emotion based on perfectionism with the mediation of the behavioral activation and inhibition system.
MethodThe research was descriptive-correlation and structural equation modeling. The statistical population included all undergraduate students of Bu-Ali Sina University in Hamadan city who were studying in this university in the academic year of 1400-1401, according to the size of the population (7685) and using Morgan's table, 382 students (258 female and 124 male) were selected by available sampling method and considering the research criteria.The research tools included the cognitive emotion regulation scale by Garnofsky et al. (2001), the perfectionism scale by Terry Short et al. (1995), and the behavioral activation and inhibition system scale by Carver and White (1994). SPSS version 22 software was used for data analysis and Lisrel version 8.8 software was used to test the relationships between variables and final hypotheses.
ResultsThe results showed that the explanatory model of the cognitive regulation of emotion based on perfectionism with the mediating role of the behavioral activation and inhibition system has a favorable fit (p<0.01). Also, behavioral activation and inhibition systems play a significant mediating role between perfectionism and cognitive emotion regulation (p<0.01). The findings of this research indicate that Perfectionism and factors such as behavioral activation and inhibition system play an important role in the cognitive regulation of emotion.
Keywords: cognitive emotion regulation, Behavioral inhibition system, Behavioral activation system, Perfectionism -
هدف پژوهش ، بررسی تاثیر روایت درمانی بر افکاراضطرابی مادران مطلقه بود.پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران مطلقه شهرستان بهبهان بودند؛ که از طریق یک مرکز مشاوره در بهبهان برای شرکت در پژوهش اعلام آمادگی کردند. روش نمونه گیری به روش هدفمند و به طور داوطلبانه بود. ازمیان افرادی که اعلام آمادگی کردند، 44 نفر برمبنای ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایابی شدند. به منظور سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه افکاراضطرابی ولز AnTI (1994) استفاده شد. پیش از شروع درمان و در انتهای درمان، اعضای دو گروه به پرسشنامه ها پاسخ دادند. اعضای گروه آزمایش در معرض پروتکل هشت جلسه ای روایت درمانی پاین (2004) قرار گرفتند و اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. جهت تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد و نتایج نشان داد که روایت درمانی باعث کاهش معنادار افکار اضطرابی: (01/0 p<، 04/34 =F) و با توجه به مجذور اتا میزان این تاثیر 45 درصد است؛ اضطراب اجتماعی: (01/0 p<، 00/34 = F) و با توجه به مجذور اتا میزان این تاثیر 46 درصد است؛ اضطراب جسمانی: (05/0 p<، 16/7 = F) و با توجه به مجذور اتا میزان این تاثیر 15 درصد است، و فرانگرانی: (01/0 p<، 15/14 = F) و با توجه به مجذور اتا میزان این تاثیر 26 درصد است. در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. نتایج این پژوهش حاکی از این است که روایت درمانی می تواند روش مناسب و موثری در کاهش افکار اضطرابی مادران مطلقه باشد.
کلید واژگان: افکاراضطرابی, روایت درمانی, مادران مطلقهThe present study was conducted to investigate the effect of narrative therapy on anxiety thoughts of divorced mothers in Behbahan. This research was a quasi-experimental study with a pretest and posttest design with a control group. The study population was all divorced mothers in Behbahan; 44 of them announced their readiness to participate in the research; Which were selected as a sample and randomly assigned to the experimental and control groups. After performing the pretest, the protocol of eight sessions of narrative therapy was performed. The AnTI Wells Anxiety Thought Questionnaire (1994) was then administered. Statistical analysis of covariance showed that the protocol of narrative therapy, anxiety thoughts: (p <0.01, F = 34.04), social anxiety: (p <0.01, F = 34.00), physical anxiety: (p <0.05 , F = 7.16), meta-worry: (p <0.01, F = 14.15) has reduced divorced mothers. Therefore, narrative therapy had an effect on the anxious thoughts of divorced mothers and this treatment method can be applied to divorced mothers to reduce anxious thoughts, increase mental health and reduce the psychological damage of life after divorce and being a single parent.
Keywords: anxiety thoughts, narrative therapy, divorced mothers -
هدف این پژوهش، بررسی کارکردهای اجرایی مغز از جمله انعطاف پذیری شناختی، توجه انتخابی و بازداری پاسخ، بر اساس متغیرهای جنسیت و زبان، در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی و علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دوزبانه و تک زبانه دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 99-1398 بودند که آزمون بر روی 214 نفر از دانشجویان اجرا شد و در نهایت داده های به دست آمده از 165 نفر، از طریق تحلیل واریانس چندمتغیره، بررسی شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون رایانه ای استروپ استفاده شد. نتایج نشان داد که بین جنسیت و کارکردهای اجرایی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که متغیرهای توجه انتخابی و بازداری پاسخ در زنان بیشتر از مردان است و انعطاف پذیری شناختی در مردان، بیشتر از زنان است (01/0 <p)؛ اما در رابطه با متغیرهای کارکردهای اجرایی در بین افراد دوزبانه و تک زبانه، تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 >p). بر اساس یافته ها می توان گفت که برحسب جنسیت، در کارکردهای اجرایی مغز تفاوت وجود دارد لذا پیشنهاد می شود در حوزه آموزش و یادگیری مرتبط با کارکردهای اجرایی به مقوله جنسیت توجه شود.
کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, بازداری پاسخ, توجه انتخابی, جنسیت, دوزبانگیIn different parts of the world, people speak different languages to each other. Some parts of the world are more linguistically rich and more than one language is spoken in those regions. The aim of this study was to evaluate and evaluate the executive functions of the brain including cognitive flexibility, selective attention and response inhibition in monolingual and bilingual male and female students of Bu Ali Sina University of Hamadan. This research has been done by descriptive and causal-comparative method using complex Stroop computer test. The statistical population selected for this study were bilingual and monolingual students of Bu Ali Sina University. The test was performed on 214 male and female students. Data obtained from 165 students were analyzed by independent t-test and one-way analysis of variance. The obtained results showed that there is a significant difference between gender and executive functions studied in this study. But there was no significant difference between bilingual and monolingual individuals with these functions. In this study, we concluded that gender affects the executive functions of the brain, but bilingualism and monolingualism do not affect the executive functions of the brain.
Keywords: Cognitive flexibility, Response inhibition, Selective attention, Gender, Bilingualism -
مقدمه
امروزه جراحی زیبایی گزینه ای است برای بهبود کیفیت زندگی که در تمام دنیا استقبال و گرایش به آن رو به افزایش است.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اجتناب تجربی با نگرانی از تصویر بدنی در پیش بینی نگرش مثبت به انجام عمل های زیبایی در مراجعه کنندگان به پزشکان پوست، مو و زیبایی بود.
روشروش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعه کنندگان به کلینیک ها و مطب های متخصصین پوست و مو و جراحی های زیبایی و پلاستیک شهر سنندج در سال 1400 بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود. تعداد نمونه با استفاده از جدول مورگان 272 نفر تعیین شد. ابزارهای پژوهش شامل: پرسشنامه اجتناب تجربی (2011)، نگرانی از تصویر بدنی (2005) و گرایش به جراحی زیبایی اعتمادی فرد و امانی (1392) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چند متغیره به شیوه ی همزمان و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و لیزرل نسخه 8/8 استفاده گردید.
یافته ها:
نتایج نشان داد بین اجتناب تجربی با نگرانی از تصویر بدن (r=0/59, p<0/01) و گرایش مثبت به عمل جراحی زیبایی (r=0/25, p<0/01) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین نگرانی از تصویر بدن با گرایش به جراحی زیبایی (r=0/49, p<0/01) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. تحلیل داده ها نشان دهنده مناسب بودن شاخص ها بوده و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود.
نتیجه گیری:
نتیجه پژوهش نشان داد گرایش مثبت به عمل های جراحی زیبایی، توسط متغیرهای اجتناب تجربی و نگرانی از تصویر بدنی قابل پیش بینی است؛ بنابراین، پیشنهاد می شود روانشناسان و مشاوران جهت کاهش احتمال گرایش به عمل های جراحی زیبایی، نقش اجتناب تجربی و نگرانی از تصویر بدنی را مورد توجه قرار دهند.
کلید واژگان: جراحی زیبایی, اجتناب تجربی, تصویر بدنIntroductionToday, cosmetic surgery is an option to improve the quality of life. It is acquiring an increasing tendency all over the world.
AimThe aim of the present study was to investigate the relationship between experiential avoidance with body image concern in predicting positive attitude towards performing cosmetic surgery in referrals to the dermatologists, hair and cosmetologists.
MethodThe research method was correlational, structural equation modeling. The statistical population included all the referrals to clinics of dermatologists and hair specialists, cosmetic and plastic surgeries in Sanandaj city in 2021. The sample size was determined 272 people using Morgan's table. The research instruments included the Standard Questionnaires of Experimental Avoidance, Attitude to Cosmetic Surgery, and the Lillton Body Image Concern. In order to analyze the data, statistical methods of Pearson's correlation coefficient, multivariate regression analysis in a simultaneous way, and structural equation modeling were used by applying SPSS version 26 and LISREL version 8.8 software.
ResultsThe results showed that there was a positive and significant relationship between experimental avoidance with image concern (p<0.01, r=0.59), and positive tendency to cosmetic surgery (p<0.01, r=0.25). Also, there is a positive and significant relationship between body image concern and cosmetic surgery (p<0.01, r=0.49). The data analysis shows the appropriateness of the indicators and the model had a good fit.
ConclusionThe result of the research showed that the positive tendency towards cosmetic surgery can be predicted by the variables of experimental avoidance and body image concern. Therefore, it is suggested that psychologists and counselors pay more attention to the role of experimental avoidance and body image concern in order to reduce the possibility of the referrals tending to cosmetic surgeries.
Keywords: Cosmetic surgery, Experimental avoidance, Body image -
ترومای کودکی منجر به پیامدهای منفی برای سلامت روان مانند اختلالات اضطرابی می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای در رابطه بین ترومای کودکی و اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود و جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه بو علی سینا همدان سال تحصیلی 99-98 بود. با توجه به تعداد متغیرهای مشاهده شده در پژوهش تعداد 350 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ترومای کودکی، مقیاس اجتناب تجربه ای مختصر، مقیاس همجوشی شناختی، مقیاس اضطراب اجتماعی لایبوویتز بود. داده ها با روش معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته های پژوهش بین ترومای کودکی، همجوشی شناختی، اجتناب تجربه ای و اضطراب اجتماعی رابطه معناداری وجود داشت (p<0/01). با توجه به مقادیر شاخص های برازش از قبیل RMSEA، CFI، IFI، SRMR و... مدل مفهومی پیشنهادی برازش یافت. همچنین نقش واسطه ای همجوشی شناختی و اجتناب تجربه ای مورد تایید قرار گرفت. بنابراین اجتناب تجربه ای و همجوشی شناختی می توانند راه های ویژه ای برای اثرگذاری تروما بر اضطراب باشند.
کلید واژگان: ترومای کودکی, اجتناب تجربه ای, همجوشی شناختی, اضطراب اجتماعیChildhood trauma leads to negative consequences for mental health such as anxiety disorders. This study examined the mediating role of cognitive fusion and experiential avoidance in the relationship between childhood trauma and social anxiety. The research method was correlational structural equations and the statistical population of the study included students of Bo Ali Sina University of Hamedan in the academic year of 99-98. According to the number of observed variables in the study, 350 people were selected by available sampling method. Research instruments included Childhood Trauma Questionnaire, Brief Experimental Avoidance Scale, Cognitive Fusion Scale, and Leibovitz Social Anxiety Scale. Data were analyzed by structural equation method. Based on the research findings, there was a significant relationship between childhood trauma, cognitive fusion, experiential avoidance and social anxiety (p <0.01). According to the values of fit indices such as RMSEA, CFI, IFI, SRMR, etc., the proposed conceptual model was fitted. The mediating role of cognitive fusion and empirical avoidance was also confirmed. Experimental avoidance and cognitive fusion can be special ways to affect trauma on anxiety.
Keywords: childhood trauma, Experiential Avoidance, Cognitive fusion, Social anxiety -
مقدمه
مشکلات هیجانی، پریشانی روان شناختی و ولع مصرف از عوارض ناشی از مصرف مواد است. هدف این پژوهش مقایسه تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز و درمان نگهدارنده متادون بر کاهش ولع، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد با اختلال مصرف مواد افیونی بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد پذیرش شده در مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر همدان در سال 1398 بودند که 40 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه در قالب دو گروه آزمایش متادون درمانی (13 نفر)، تحریک الکتریکی مغز (13 نفر) و یک گروه کنترل (14 نفر) انتخاب شدند. داده ها با استفاده مقیاس های دشواری در تنظیم هیجان، تحمل پریشانی و سنجش وسوسه مواد پس از ترک جمع آوری شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که تحریک الکتریکی تاثیر معناداری در ولع مصرف، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی داشت (05/0p<). متادون درمانی بر کاهش ولع و تنظیم هیجان موثر بود اما بر تحمل پریشانی تاثیر نداشت. در مقایسه بین دو گروه آزمایش در کاهش ولع، تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0p>) اما اثر تحریک الکتریکی بر تنظیم هیجان، بیشتر بود.
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر بیشتر روش تحریک الکتریکی، بر تنظیم هیجان و تحمل پریشانی، می توان از آن به عنوان یک درمان موثر و مکمل، در کنار درمان های معمول اختلال مصرف مواد و پریشانی هیجانی ناشی از آن بهره برد.
کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم مغز, درمان نگهدارنده متادون, تنظیم هیجان, تحمل پریشانی, ولع مصرف موادIntroductionEmotional problems, psychological distress and cravings are some of the side effects of substance abuse. The aim of this study was compare the effect of transcranial direct current stimulation and Methadone Maintenance treatment on craving reduction, emotion regulation and distress tolerance in people with opioid use disorder.
MethodThe present study was a quasi-experimental. The statistical population of this study was all people admitted to addiction treatment clinics in Hamedan in 2019, which 40 patients were selected by available and voluntary sampling in two experimental groups of methadone therapy (n = 13), electrical brain stimulation (n = 13) and a control group (n = 14). Subjects completed the Emotion Regulation Difficulty Scale, Distress Tolerance Scale, and measure the temptation of substances after leaving. Data were analyzed by analysis of covariance.
ResultsThe results showed that electrical stimulation had a significant effect on craving, emotion regulation and distress tolerance (p <0.05). Methadone therapy was effective in craving reduction and emotion regulation, but had no effect on distress tolerance. In comparison between the two experimental groups, no significant difference was observed in craving reduction (p> 0.05), but the effect of electrical stimulation on emotion regulation was greater.
ConclusionDue to the greater effect of transcranial direct current stimulation on emotion regulation and distress tolerance, it can be used as an effective and complementary treatment, along with the usual treatments for substance use disorder and the emotional distress it caused.
Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Methadone maintenance treatment, emotion regulation, Distress tolerance, Craving drugs -
هدف این پژوهش تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر تنیدگی ادراکشده و نشخوار خشم در دانش آموزان دختر ساکن خوابگاه بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه موردنظر شامل دانش آموزان دختر دوره متوسطه بود که از بین آنها نمونه 45 نفری به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. 15 نفر دارای تنیدگی بالاتر از متوسط در یک گروه آزمایش و 15 نفر دارای نشخوار خشم بالاتر از متوسط در گروه آزمایش دیگر قرار گرفتند. 15 نفر نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. برای گروه های آزمایش آموزش ذهن آگاهی در 8 جلسه توسط پژوهشگر اجرا شد و گروه کنترل، آموزشی دریافت نکرد. قبل و بعد از آموزش رویهمه گروه ها آزمون تنیدگی ادراکشده و نشخوار خشم اجرا شد. ابزار پژوهش شامل مقیاس تنیدگی ادراکشده کوهن و همکاران (1983) و مقیاس نشخوار خشم سوخودولسکی و همکاران (2001) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس بررسی شد. نتایج نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنیدگی ادراکشده و نشخوار خشم معنادار بود. با توجه به نتایج پژوهش می توان از برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش تنیدگی ادراکشده و نشخوار خشم در دانش آموزان استفاده کرد.
کلید واژگان: تنیدگی ادراک شده, نشخوارخشم, کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهیJournal of New Strategies in Psychology and Educational Sciences, Volume:5 Issue: 14, 2022, PP 70 -83The aim of this study was to investigate the effect of mindfulness training on perceived stress and anger rumination in female students living in dormitories. The research method was semi-experimental and pre-test-post-test with control group. The study included high school girls who 45 subjects were selected by random sampling method. Fifteen subjects were in both experimental groups and 15 subjects were in the control group. For the experimental groups, mindfulness program was performed by the experimenter in 8 sessions, and the control group did not receive any training. Before and after the training, the perceived stress and anger rumination test was performed on all groups. The research instruments included Cohen et al.\'s (1983) perceived stress scale and Sukhodolsky et al. (2001) anger rumination scale. Data were analyzed using covariance analysis. The results showed that mindfulness-based stress reduction program was significant on perceived stress (p <0.05, F = 6.54) and anger rumination (p <0.01, F = 9.76). According to the results of the research, it is possible to use the mindfulness-based stress reduction program to reduce perceived stress and anger rumination in students.
Keywords: Perceived Stress, Anger Rumination, Mindfulness-Based Stress Reduction -
مقدمه
دوران کودکی از مهم ترین دوره های رشدی در افراد است. بیشتر کودکان در دوران رشد دچار مشکلات رفتاری و هیجانی می شوند. معمولا کودکانی که اختلالات گفتاری دارند حساسیت بیشتری دارند و مشکلات هیجانی بیشتری را تجربه می کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان یکپارچه فراتشخیصی بر اضطراب و تنظیم هیجان کودکان دارای لکنت زبان بود.
روش پژوهش:
این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی (پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری) و از نوع طرح های تک آزمودنی ABA بود. جامعه پژوهش پسران 8 تا 12 سال دارای لکنت زبان بودند که به صورت هدفمند 6 نفرآن ها از مراکز گفتاردرمانی انتخاب شدند اما به علت افت 2 نفر از آزمودنی ها تعداد 4 نفر از آن ها در پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه های شدت لکنت رایلی (1994)، اضطراب آشکار رینولدز و ریچموند (1978) و نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2007) بود. جلسات درمان این پژوهش در 12 جلسه توسط پژوهشگر اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل بصری و اندازه اثر به شیوه کاهش از خط پایه استفاده شد.
یافته هانتایج این پژوهش حاکی از تاثیر درمان یکپارچه فراتشخیصی در کاهش 0/12 تا 0/27 درصدی شدت لکنت زبان ، 0/17 تا 0/33 درصدی اضطراب و 0/09 تا 0/16 درصدی راهبردهای منفی تنظیم هیجان و همچنین افزایش 0/10 تا 0/27 درصدی راهبردهای مثبت تنظیم هیجان بود.
بحث و نتیجه گیریدرمان یکپارچه فراتشخیصی می تواند در کاهش شدت لکنت زبان و نشانه های اضطراب همچنین درکاهش استفاده از راهبردهای منفی تنظیم هیجان و افزایش و بهبود راهبردهای مثبت تنظیم هیجان موثر باشد
کلید واژگان: اضطراب, تنظیم هیجان, درمان یکپارچه فراتشخیصی, لکنتIntroductionChildhood is considered as the most important developmental stage in everyone's life. Most children may experience behavioral and emotional problems in this stage. Children who suffer from speech disorder are more sensitive and therefore experience more emotional problems. This research aimed to examine the effect of unified transdiagnostic treatment on anxiety and the regulation of children's emotion who have stuttering.
Research MethodThis research was a semi-experimental (pre-test-post-test-follow-up) type of ABA single-subject designs. The research population consisted of 8-12-year-old boys with stuttering, 6 of them were purposefully selected from speech therapy centers, but due to the drop of 2 of the subjects, 4 of them were examined in the study. The tools of this research included Riley's (1994) stuttering severity questionnaires, Reynolds' and Richmond's (1978) manifest anxiety, and Garnevsky and Craig's (2007) cognitive regulation of emotion. The treatment sessions of this research were conducted by the researcher in 12 sessions. For data analysis, visual analysis and effect size were used in the method of reduction from the baseline.
ResultsThe results indicated that unified transdiagnostic treatment can reduce the12% to 27% stuttering and it can reduce the 17% to 33% anxiety and it can also improve10% to 21% positive strategies for emotion regulation and it can reduce 9% to 16% negative strategies for emotion regulation.
DiscussionTransdiagnostic integrated treatment can be effective in reducing the severity of stuttering and anxiety symptoms, as well as reducing the use of negative emotion regulation strategies and increasing and improving positive emotion regulation strategies
Keywords: Anxiety, Emotion regulation, Stuttering, Unified Transdiagnostic Treatment -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 114 (شهریور 1401)، صص 1215 -1227زمینه
مطالعات متعددی پیرامون اثربخشی درمان تعامل والد - کودک بر اختلالات درونی سازی شده کودکان انجام شده است. اما پژوهشی که به اثربخشی درمان تعامل والد - کودک هیجان محور بر علایم اختلال افسردگی کودکان پرداخته باشد مغفول مانده است
هدفاین پژوهش با هدف تعیین تاثیر درمان تعاملی والد - کودک هیجانمحور بر نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی انجام شد.
روشپژوهش شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی کودکان پسر مبتلا به اختلال افسردگی با دامنه سنی 4 الی 5/5 سال شهر اصفهان بود که با روش نمونهگیری هدفمند تعداد 30 نفر از کودکان و والدین انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه مساوی جایگزین شدند. برای گردآوری اطلاعات از چکلیست احساسات کودکان پیشدبستانی (لوبی و همکاران، 2004) و مقیاس نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودک (میرابل، 2015) استفاده شد. درمان مذکور طی 14 جلسه 1 ساعته هفتگی برای آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه برنامه درمانی دریافت نکرد. دادهها با روشهای آمار توصیفی و آنالیز تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که در مرحله پسآزمون بین میانگین نمره علایم افسردگی کودکان دو گروه آزمایش (24/63 =F، 0/000 =P و 0/607 =Eta) و گواه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. آنالیز کوواریانس نشان داد که این درمان در آزمودنیهای گروه آزمایش در مرحله پسآزمون منجر به بهبود نمره نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان شده است (14/46 =F، 0/001 =P و 0/637 =Eta).
نتیجه گیریکودکان و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نشانگان افسردگی و و والدین شرکت کننده در این برنامه درمانی بهبود در نحوه واکنش والدین به هیجانات منفی کودکان مبتلا به افسردگی را نشان دادند.
کلید واژگان: درمان تعاملی والد - کودک هیجان محور, واکنش والدین, افسردگی, کودکانBackgroundSeveral studies have been conducted on the effectiveness of parent-child interaction therapy on internalized disorders in children. However, no study has been conducted on the effectiveness of emotion-based parent-child interaction therapy on the symptoms of depression disorder in children.
AimsThe present study was conducted to evaluate the effect of emotion-based parent-child interaction therapy on parents’ reaction to negative emotions in children with depression.
MethodsThe present study was quasi-experimental research with pre-test and post-test design with control group. The statistical population of the study included all boys with depression disorder at the age range of 4 to 5.5 years in Isfahan. Thirty children and parents were selected by purposeful sampling method and were randomly assigned to two equal groups. Preschool Children Emotion Checklist (Lobby et al., 2004) and the Parents' Reaction to Child's Negative Emotions Scale (Mirabel, 2015) were used to collect data. The mentioned therapy was implemented in 14 sessions of 1 hour per week for the subjects in the experimental group, but the control group did not receive any treatment. Data were analyzed by descriptive statistics and analysis of covariance.
ResultsThe results revealed that there was a statistically significant difference between the children of experimental and control groups in terms of mean scores of depression symptoms in the post-test phase (F = 24.63, P = 0.000 and Eta = 0.607). Analysis of covariance showed that this therapy in the subjects of the experimental group in the post-test phase improved the score of parents’ reaction to children's negative emotions (F = 14.46, P = 0.001 and Eta = 0.637). (P<0.05).
ConclusionChildren and parents participating in this therapeutic program showed improvement in depression symptoms and parents participating in this therapeutic program showed improvement in parents’ reaction to the negative emotions of children with depression.
Keywords: Parent-child interaction therapy Focused Emotional, parental reaction, Depression, Children -
مقدمه
روماتیسم مفصلی یک بیماری خود ایمنی و التهابی است که می تواند باعث درد مزمن شود، هدف این پژوهش بررسی تاثیر درمان پذیرش و تعهد بر دردهای عضلانی بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل از نوع پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه مورد مطالعه 245 نفر از بیماران مبتلا به روماتیسم مفصلی تحت درمان در بخش فیزیوتراپی بیمارستان شهید بهشتی همدان در سال 98 بودند که از بین آنها نمونه 30 نفره انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری (آزمایشی و کنترل) جایگزین شدند. سپس پیش آزمون بر روی هر دو گروه اجرا شد و کار مداخله طی 8 جلسه (یک ساعته) روی گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله از دو گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه میزان درد مزمن ون کورف و همکاران (1992) بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل کواریانس نشان می دهد بین میانگین نمره زیر مقیاس شدت درد بیماران گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (05/0< P ,84/5 =F). میزان اثر درمان پذیرش و تعهد بر شدت دردهای عضلانی بیماران 18/0 بود. نتایج تحلیل کواریانس همچنین نشان می دهد بین میانگین نمره زیر مقیاس ناتوانی ناشی از درد بیماران گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (05/0< P ,52/6 =F). میزان اثر درمان پذیرش و تعهد بر ناتوانی ناشی از دردهای عضلانی بیماران 20/0 بود.
بحث و نتیجه گیرینتایج پژوهش حاکی از این است که می توان از درمان پذیرش و تعهد در کاهش شدت درد و ناتوانی ناشی از درد بیماران مبتلا به دردهای عضلانی استفاده کرد.
کلید واژگان: درد عضلانی, درمان پذیرش و تعهد, روماتیسم مفصلی, شدت دردThe Effect of Acceptance and Commitment Therapy on Muscle Pain in Patients with Rheumatoid ArthritisIntroductionRheumatoid arthritis is an autoimmune and inflammatory disease that can cause chronic pain. The aim of this study was to investigate the effect of acceptance and commitment therapy on muscle pain in patients with rheumatoid arthritis.
Material & MethodsThis research was a Quasi-experimental design with experimental and control groups. The study population consisted of 245 patients with rheumatoid arthritis under treatment in the physiotherapy ward of Shaheed Beheshti hospital during 2019 in Hamadan. A sample of 30 subject were selected and randomly assigned in two groups of 15 (experimental and control). The pre-test was then performed on both groups. The intervention was performed on the experimental group in 8 sessions (one hour) and the control group did not receive any intervention. After the intervention, post-test was performed in two groups. The research tools included Von Korff et al (1992) chronic pain rate questionnaire. Analysis of covariance used to analyze the data.
FindingsThe results of analysis of covariance show that there is a significant difference between the mean score of the subscale of pain intensity in the experimental and control groups (P <0.05, F = 5.84). The effect of acceptance and commitment treatment on the severity of muscle pain in patients was 0.18. The results of analysis of covariance also show that there is a significant difference between the mean score of the subscale of disability caused by pain in patients in the experimental and control groups (P <0.05, F = 6.52). The effect of acceptance and commitment treatment on disability due to muscle pain in patients was 0.20.
Discussion & ConclusionThe results indicate that acceptance and commitment therapy can be used for reduce the severity of pain and disability caused by pain in patients with muscle pain.
Keywords: Acceptance, commitment therapy, Muscle pain, Rheumatoid arthritis, Pain intensity -
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر درمان تعاملی والد-کودک هیجانمحور بر بهبود کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به افسردگی انجام شد. پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. تمامی کودکان پسر مبتلا به اختلال افسردگی با دامنه سنی 5/5 الی 4 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره «شناخت نو» شهر اصفهان در سال 1399 جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر از کودکان و والدین آنها انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه مساوی 15 نفری جایگزین شدند. برای گردآوری اطلاعات از چک لیست احساسات کودکان پیشدبستانی (لوبی و همکاران، 2004) و مقیاس سنجش رفتاری کارکرد اجرایی- نسخه پیش دبستان استفاده شد. درمان تعاملی والد-کودک هیجانمحور طی 14 جلسه 1 ساعته به صورت هفتگی برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه برنامه درمانی را دریافت نکرد و در لیست انتظار قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان تعاملی والد-کودک هیجانمحور بر بهبود کارکردهای اجرایی با ضریب اتای 81/0 تاثیر معناداری داشته است، همچنین این درمان بر مولفه های کارکردهای اجرایی شامل میزان تغییر، بازداری، برنامهریزی، مهار هیجانی و حافظه فعال موثر بوده است. بنابراین می توان درمان تعاملی والد- کودک را به عنوان یک راهبرد درمانی برای والدین، جهت بهبود کارکردهای اجرایی به کار برد.
کلید واژگان: درمان تعاملی والد-کودک, هیجانمحور, کودکانThe present study was conducted to evaluate the effect of emotion-based parent-child interaction therapy on improving executive functions. The present study was quasi-experimental research with pre-test and post-test design with control group. The statistical population of the study included all boys with depression disorder at the age range of 4 to 5.5 years in Isfahan. Thirty children and parents were selected by purposeful sampling method and were randomly assigned to two equal groups. Preschool Children Emotion Checklist (Lobby et al., 2004) and the Parents' Reaction to Child's Negative Emotions Scale (Mirabel, 2015) were used to collect data. The mentioned therapy was implemented in 14 sessions of 1 hour per week for the subjects in the experimental group, but the control group did not receive any treatment. Data were analyzed by descriptive statistics and analysis of covariance. The results of analysis of covariance showed that emotion-oriented parent-child interactive therapy had a significant effect on improving executive functions with a coefficient of 0.81, also this treatment on the components of executive functions including change, inhibition, planning, emotional control And working memory has been effective. Therefore, parent-child interactive therapy focused emotional on parent's reactions can be used as a therapeutic strategy for parents to improve executive functions.
Keywords: Parent-Child Interactive Therapy, Emotion-Based, children -
مقدمه
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مصاحبه انگیزشی و طرحواره درمانی تلفیقی با مصاحبه انگیزشی و بر کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه بود.
روشروش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر، بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان بعثت همدان در سال 1394 بودند. نمونه پژوهش 45 بیمار بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. بیماران گروه های آزمایش مداخلات مربوطه را به مدت 10 جلسه، به صورت فردی دریافت نمودند. داده های به دست آمده از مقیاس (HADS)، با آزمون های آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (01/0 <P). نتایج آزمون بن فرونی نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده می شود (01/0< P)؛ اما بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروه های آزمایش تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود (01/0 >P).
نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده، پیشنهاد می گردد روانشناسان و متخصصان سلامت از این دو روش درمانی برای کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه استفاده نمایند.
کلید واژگان: نارسایی مزمن کلیه, مصاحبه انگیزشی, طرح واره درمانی تلفیقی با مصاحبه انگیزشی, افسردگی, اضطرابObjectiveThe purpose of the current study was to compare the effectiveness of motivational interviewing and schema therapy combined with motivational interviewing on reducing depression and anxiety in patients with Chronic Renal Failure.
MethodThe present research was semi-experimental in which a pretest-posttest with control group design was used. The research population included all the people with chronic renal failure referring to the Besat Hospital in Hamedan in 2015. The study sample included 45 patients who were selected by available sampling method and, then, were assigned into two experiment groups and one control group through random assignment method. Patients in the experimental groups have received appropriate interventions for 10 sessions individually. The data achieved by (HADS) were analyzed through statistical tests of ANCOVA and MANCOVA.
FindingsThe results of multivariate analysis of covariance test show that there is a significant difference between the mean scores of depression and anxiety in the experimental and control groups (P<0.01). The results of Bonferroni test shows that there is meaningful difference between the mean scores of depression and anxiety in the experimental and control groups (P<0/01). But there is no significant difference between the mean scores of depression and anxiety in the experimental groups (P>0/01).
ConclusionBased on the obtained results, psychologists and health practitioners are suggested to use these two therapeutic models for reducing the depression and anxiety of patients with chronic renal failure.
Keywords: Chronic Renal failure, Motivational Interviewing Schema therapy combined with Motivational Interviewing, Depression, Anxiety -
ابزارهای تک سوالی از اقدامات موثر درحوزه روان سنجی در دهه های گذشته بوده اند. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی ویژگی های روان سنجی مقیاس تک سوالی رضایت از زندگی انجام گرفت. روش پژوهش پیش رو، توصیفی-پیمایشی بود و جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانشجویان استان تشکیل دادند که از این جامعه، به شیوه نمونه گیری احتمالی از نوع خوشه ای چندمرحله ای، 600 آزمودنی برگزیده شدند. ابزارهای پژوهش، مقیاس رضایت از زندگی تک سوالی، مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف و فهرست علایم بالینی بودند. علاوهبر این، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از پایایی بازآزمایی و روایی ملاک بهره برده شد. یافته ها نشان داد، نمره پایایی بازآزمایی 74/0، روایی همگرا با بهزیستی روان شناختی 61/0 و روایی واگرا با اضطراب و افسردگی به ترتیب 36/0- و 53/0- بودند که مطلوب به حساب می آید. به علاوه، تفاوت میانگین رضایت از زندگی در زنان و مردان ازنظر آماری معنادار نیست (05/0p>). بنابراین، این مقیاس از روایی و پایایی مورد قبولی برخوردار و برای سنجش سازه رضایت از زندگی کلی، مناسب است. بر این اساس، می توان از مقیاس تک سوالی رضایت از زندگی در مطالعات فوری و همچنین مطالعات زمینه یابی با حجم نمونه گسترده بهره برد.
کلید واژگان: طراحی, اعتباریابی, رضایت از زندگی, تک سوالیSingle-question instruments have been among the most effective proceedings in the field of psychometrics in recent past decades. Therefore, the current research was conducted to design and validate the psychometric properties of the single-question life satisfaction scale. The present research method was descriptive-survey. The statistical population of this study included all the university students of Hamedan province; 600 subjects were selected from this population by a possible multi-stage cluster sampling. The research instruments encompassed the single-question life satisfaction scale, the Ryff psychological well-being scale, and the symptom Check-list (SCL-25). In addition, the reliability of retest and the validity of criterion were used to analyze the data. The results illustrated that the reliability score of retest was 0.74, convergent validity with psychological well-being 0.61, and divergent validity with anxiety and depression were -0.36 and -0.53, respectively, which is considered desirable. Furthermore, the life satisfaction mean difference of men and women was not statistically significant (p>0.05). Accordingly, this scale possesses acceptable validity and reliability and is suitable for measuring the structure of overall life satisfaction. Consequently, the single-question life satisfaction scale can be used in immediate studies, as well as survey studies with a large sample size.
Keywords: Design, validation, life satisfaction, single-question -
هدف
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی بر فرانگرانی و اضطراب در دانشجویان بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح های تک آزمودنی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پسر در خوابگاه غدیر دانشگاه بوعلی سینای همدان بودند که در سال تحصیلی 1397 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری شامل 12 نفر بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آموزش راهبردهای فراشناختی به صورت انفرادی در هشت جلسه، هر جلسه به مدت یک ساعت انجام شد.. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب بک (1988) و پرسشنامه فرانگرانی ولز (2005) استفاده شد. اندازه گیری و اجرای آزمون شامل چهار مرحله بود: مشاهده ی آزمودنی قبل از اعمال متغیر مستقل و اندازه گیری نمرات وی، اعمال متغیر مستقل و اندازه گیری نمرات آزمودنی پس از طی نیمی از کل جلسات مداخله و همچنین در انتهای جلسه آخر و اندازه گیری مجدد نمرات آزمودنی (پیگیری) پس از یک ماه.
یافته هاتحلیل داده ها با تحلیل اندازه گیری های مکرر نشان داد که آموزش راهبردهای فراشناختی بر کاهش فرانگرانی (0.001> F= 18.71، P) و کاهش اضطراب دانشجویان (0.001> F=21.69, P) تاثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموختن راهبردهای فراشناختی جدید، باعث می شود فرد تشخیص دهد که نگرانی اش در بسیاری از موارد، نسبت به نشانه های بیرونی و درونی تهدید، بی مورد است؛ بنابراین می توان از آموزش راهبردهای فراشناختی برای کاهش اضطراب و فرانگرانی دانشجویان استفاده کرد.
کلید واژگان: آموزش راهبردهای فراشناختی, اضطراب, فرانگرانیObjectiveThe aim of this study was to investigate the effect of teaching metacognitive strategies on meta-worry and anxiety in students.
MethodThe research method was quasi-experimental and single-subject designs.. The statistical population included all male students in Ghadir dormitory of Bu Ali Sina University of Hamedan in 2019. The statistical sample consisted of 12 people who were selected by convenience sampling method. Beck Anxiety Inventory(1988) and Wells Meta-Worry Inventory(2005) were used to collect data. The measurement and execution of the test consisted of four stages:observing the subject before applying the independent variable and measuring his scores, applying the independent variable and measuring the subjects 'scores after half of the whole intervention sessions and also at the end of the last session and re-measurement of subject scores (follow-up) after one month.
ResultsData analysis by analysis of repeated measures showed that metacognitive strategies teaching had a significant effect on reducing meta-anxiety (p <0.001, F = 18.71) and reducing anxiety in students (p <0.001, F = 21.69)
ConclusionThe results of the present study showed that learning new metacognitive strategies makes a person recognize that in many cases, his concern for the external and internal signs of a threat is unfounded. Therefore, metacognitive strategies teaching can be used to reduce students' anxiety and meta worry.
Keywords: Metacognitive Strategies Training, Meta-Worry, Anxiety -
هدف مطالعه پیش بینی فرسودگی زناشویی براساس انواع طرحواره های عشق و جهت گیری اهداف زناشوییبود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه افرادی که در سال 1398 برای حل مشکلات زناشویی به مراکز مشاوره شهر همدان مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 210 نفربود که به صورت نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز، پرسشنامه طرحواره عشق و پرسشنامه جهت گیری اهداف زناشویی کانزاس بود. تحلیل داده ها نشان داد بین فرسودگی زناشویی با جهت گیری اهداف زناشویی و طرحواره عشق ایمن رابطه منفی و بین فرسودگی زناشویی با طرحواره عشق کناره گیر، بی ثبات و غیرجدی رابطه مثبت وجود داشت. همچنین نتایج داده ها حاکی بود که بین جهت گیری اهداف زناشویی با طرحواره های عشق کناره گیر، بی ثبات و غیرجدی رابطه منفی و بین جهت گیری اهداف زناشویی با طرحواره عشق ایمن رابطه مثبت وجود داشت. بنابراین نتایج این پژوهش حاکی است که طرحواره های عشق و جهت گیری اهداف زناشویی بر زندگی زناشویی زوجین موثر است، پس استفاده از این نتایج می تواند برای پیشگیری و درمان فرسودگی زناشویی مفید باشد.
کلید واژگان: دلزدگی زناشویی, طرحواره های عشق, جهت گیری اهداف زناشوییThe aim of this study was to predict marital burnout based on different types of love schemas and marital goal orientations. The study was conducted with a correlational method. The study population included all people referred to counseling centers for marital problemsin Hamadan city. Using conveniencesampling, 210 subjects were selected. Data were collected using Piens marital burnout questionnaire, love schemas inventory, Kansas marital Goals Orientation questionnaire. Results showed negativecorrelations were between marital burnout with marital goals orientation and secure love schema and positive correlations were observed between marital burnout and with Skittish, fickle and Casual love schemas (p < .05). Results showed that there were negativecorrelations between marital goals orientation and skittish, fickle and casual love schemas and positive associations were observed between marital goals orientation with secure love schemas (P <.05). The results of this study suggested that love schemas and the marital goals orientation affected the married life of the couple. Therefore, the application of the findings could be useful for the prevention and treatment of marital burnout
Keywords: the marital burnout, love schemas, marital Goals Orientation -
This study aimed to presenting the structural model of appearance management based on self-compassion with the mediating roles of external shame and body image dissatisfaction. The method of the present study was correlation analysis based on structural equation modeling. The statistical population consisted of female students residing in the dormitory of Bu-Ali Sina University in Hamedan. Among them, 400 individuals were selected randomly. They filled out Self-Compassion Scale (SCS), Others As Shamer Scale (OAS), Body Image Concern Inventory (BICI), and Body Management Scale (BMS). Since 23 individuals did not fill out the questionnaires,377 questionnaires were examined through structural equation analysis. The results of structural equations indicated that all of direct and indirect relationships were significant; thus, all variables had pairwise relationships. On the other hand, external shame had a significant mediating role in the relationship between self-compassion and appearance management (z= -3.32, p< 0.01). In other words, self-compassion, due to the mediation of external shame, can predict appearance management. In addition, body image dissatisfaction had a significant mediating role in the relationship between self-compassion and appearance management (z= -4.03, p< 0.01). Hence, self-compassion, due to the mediation of body image dissatisfaction, could predict appearance management. Following the results, it can be concluded that self-compassion, with the mediating roles of external shame and body image dissatisfaction, can predict appearance management. These variables can be considered to modify body management.
Keywords: Appearance Management, Body Image Dissatisfaction, External Shame, Self-Compassion -
رفتار جامعه پسند، از سازه هایی است که در روانشناسی اجتماعی به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است و می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی باشد. از این رو، هدف این پژوهش تدوین مدل ساختاری تبیین رفتار جامعه پسند بر اساس انگیزه تعلق، حساسیت به طرد با میانجیگری اعتماد اجتماعی در دانشجویان بود. روش پژوهش همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش همه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که نمونه ای به حجم 400 تن با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از میان آنان انتخاب شد. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل مقیاس رفتار جامعه پسند کاپررا و همکاران (2005)، مقیاس اعتماد اجتماعی صفاری نیا و شریف (1389)، مقیاس انگیزه تعلق، کوادرادو و همکاران (2016) و مقیاس حساسیت طردشدگی، داونی و فولدمن (1996) بود. نتایج نشان داد مدل مفهومی تدوین شده با داده ها برازش مناسبی داشت. نتایج روابط ساختاری مدل نشان داد که انگیزه تعلق و حساسیت طرد شدگی بر اعتماد اجتماعی (01/0 <p) و رفتار جامعه پسند (01/0 <p) اثر مستقیم و معناداری دارند. همچنین، اعتماد اجتماعی نیز بر رفتار جامعه پسند اثر مستقیم و معناداری داشت (01/0 <p). نتایج روابط غیرمستقیم نشان داد که انگیزه تعلق و حساسیت طردشدگی با میانجی گری اعتماد اجتماعی بر رفتار جامعه پسند اثر معناداری دارد (01/0 <p). بر اساس نتایج انگیزه تعلق و حساسیت به طرد بر اعتماد و رفتارهای جامعه پسند موثر هستند. از این رو، با تدوین برنامه- هایی جهت آموزش و افزایش انگیزه تعلق و کاهش حساسیت به طرد در افراد، می توان انتظار بهبود رفتارهای جامعه پسند را در آنان داشت.
کلید واژگان: رفتار جامعه پسند, انگیزه تعلق, حساسیت طردشدگی, اعتماداجتماعیProsocial behavior is one of the structures that has been seriously considered in social psychology and can be influenced by various factors. Hence, the purpose of this study was develop a structural model to explain prosocial behaviors based on affiliation motivation and sensitivity to rejection mediated by social trust. The research method was correlational and structural equation modeling. The statistical population of the study was all students of Bu Ali Sina University in the academic year 1399-1400, that 387 people was selected by random cluster sampling. The instruments used in this study was include scales of Caprara et al. (2005) prosocial behavior, Saffarinia & Sharif (2010) social trust, affiliation motivation of Cuadrado et al. (2016) and Danny and Foldman (1996) rejection sensitivity. The results showed that the conceptual model developed had a good fit with the data. The results of structural relationships of the model showed that affiliation motivation and rejection sensitivity have a direct and significant effect on social trust (p <0.01) and prosocial behavior (p <0.01). Also, social trust had a direct and significant effect on prosocial behavior (p <0.01). The results of indirect relationships showed that affiliation motivation and rejection sensitivity mediated by social trust have a significant effect on prosocial behavior (p <0.01). Based on the results, the affiliation motivation and the sensitivity to rejection affect social trust and prosocial behaviors. Therefore, by developing programs to educate and increase affiliation motivation and reduce sensitivity to rejection in individuals, we can expect improvement in their prosocial behaviors.
Keywords: Prosocial Behavior, Affiliation Motivation, Rejection Sensitivity, social trust -
مقدمه
درد یک تجربه ی ذهنی است و چون دارای مولفه های شناختی و هیجانی بوده، می تواند تحت تاثیر متغیرهای شخصیتی و روانشناختی قرار بگیرد که در ایجاد و یا بدتر کردن عامل اولیه درد نقش دارند. هدف پژوهش حاضر پیش بینی شدت دردهای عضلانی مزمن بر اساس تیپ شخصیتی، سخت رویی و حمایت اجتماعی ادراک شده است.
روش هااین پژوهش یک مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل 121 نفر از زنان متاهل مبتلابه درد عضلانی مزمن می باشند که به بیمارستان سینا، کلینیک امام خمینی (ره)، کلینیک مباشر، کلینیک مهدیه، کلینیک خصوصی برخی از پزشکان در شهر همدان مراجعه کردند می باشند و توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب مورد تشخیص قرار گرفتند و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های میزان درد مزمن، تیپ شخصیتی C ، تیپ شخصیتی D، سخت رویی و حمایت اجتماعی ادراک شده، مورداستفاده قرار گرفت. داده ها با روش های رگرسیون و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج رگرسیون نشان داد سخت رویی (231/0- =Beta، 011/0p=) و حمایت اجتماعی ادراک شده (194/0-=Beta، 031/0p=) نقش معناداری در پیش بینی میزان درد عضلانی مزمن زنان متاهل دارند. نتایج همبستگی نیز نشان داد که تیپ های شخصیتی، سخت رویی و حمایت اجتماعی ادراک شده با میزان درد عضلانی مزمن زنان متاهل رابطه معناداری دارند (05/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش می توان به این نتیجه دست یافت که شدت دردهای عضلانی مزمن بر اساس تیپ شخصیتی، سخت رویی و حمایت اجتماعی قابل پیش بینی است. بنابراین پیشنهاد می شود در کنار درمان های دارویی برای کاهش درد، عوامل روان شناختی و حمایت های روانشناختی نیز در بیماران مبتلا به درد عضلانی مزمن مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: درد عضلانی مزمن, تیپ شخصیتی, سخت رویی, حمایت اجتماعی ادراک شدهIntroductionPain is a mental experience, and because it has cognitive and emotional components, it can be influenced by personality and psychological variables that play a role in creating or worsening of its primary cause. This study aimed to predict the chronic muscular pain in terms of personality type, hardiness, and perceived social support.
MethodsThis research was a descriptive correlational study. The sample included female married patients (N=121) with chronic muscular pain referred to the following medical centers: Sina Hospital, Imam Khomeini Clinical Center, Mobasher Clinical Center, Mahdieh Clinical Center, and certain healthcare centers privately owned by the physicians in the city of Hamedan, Iran. Patients’ diagnosis had been made by a neuro surgeon, and for this study, subjects were selected using convenience sampling method.To collect the data, chronic pain assessment questionnaire, type C and type D personality questionnaires, and hardiness scale questionnaire were used. The data were analyzed using a multivariate liner regression analysis.
ResultsRegression results showed that hardiness (Beta = -0.231, p = 0.011) and perceived social support (Beta = -0.194, p = 0.031) play a negative and significant role in predicting chronic muscle pain in married women. With regard to our findings, there was a significant relationship between female married patients’ hardiness, personality traits of types C and D as well as perceived social support and chronic muscular pain (p<0.05).
ConclusionAccording to the results of this study, it can be concluded that the severity of chronic muscle pain can be predicted based on hardiness and social support. Therefore, in addition to pharmacological treatments to reduce the pain, psychological factors and support in patients with chronic muscular pain should be taken into consideration.
Keywords: chronic muscular pain, Personality Type, Hardiness, Perceived social support -
بیماری سرطان موجب تغییرات متعدد در کیفیت زندگی بیماران می گردد و تشخیص مولفه های اثرگذار در این متغیر می تواند نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی بیماران داشته باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ساختاری خودشناسی انسجامی و ادراک رنج با کیفیت زندگی بیماران سرطانی بود. این پژوهش از نوع همبستگی، و با جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران سرطانی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر کرج بود. از بین این افراد 340 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. بیماران پرسشنامه های خودشناسی، ادراک رنج و کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از SPSS-19 و مدل سازی معادلات ساختاری (لیزرل) نسخه 5/8 تحلیل شدند. نتایج نشان داد بین خودشناسی انسجامی و رنج جسمانی، رنج روانی و رنج وجودی با کیفیت زندگی بیماران، رابطه معنادار وجود دارد و روابط علی-ساختاری خودشناسی انسجامی با مولفه های ادراک رنج و کیفیت زندگی معنادار بود. به عبارتی خودشناسی انسجامی به طور مستقیم و غیرمستقیم به واسطه رنج جسمانی و رنج وجودی قادر به پیش بینی کیفیت زندگی در بیماران سرطانی بود. شاخص های برازندگی حاکی از مطلوبیت مدل مفروض در تبیین کیفیت زندگی از طریق متغیرهای خودشناسی انسجامی و ادراک رنج بود. خودشناسی انسجامی به واسطه تاثیرات مهمی که در انسجام بخشی و یکپارچگی روانی افراد دارد، می تواند با اثر گذاری بر ادراک رنج بیماران سرطانی نقش مهمی را در بهبود کیفیت زندگی این بیماران داشته باشد.
کلید واژگان: خودشناسی انسجامی, ادراک رنج, کیفیت زندگی, سرطانCancer makes various changes in quality of life and identifying the influential components in this variable can significantly influence patientschr('39') quality of life. This study aimed to investigate the structural association between integrative self-knowledge, perception of suffering and quality of life regarding cancer patients. This research was a correlational study and participants were 340 patients selected via available non-random sampling from Karaj medical centres. Patients completed the quality of life (sf-36), self-knowledge and perception of suffering questionnaires. Data were analysed using structural equations model (LISREL) version 8.5 and SPSS version 19. The results showed that there was a significant relationship between integrative self-knowledge and physical suffering, psychological suffering and existential suffering with patientschr('39') quality of life. Moreover, the equation-structural relationship between integrative self-knowledge with the components of perceiving suffering and quality of life were significant. In other words, integrative self-knowledge can predict quality of life in the case of cancer patients directly with the meditating role of physical and existential suffering. Fitness indices showed that the proposed model is suitable for explaining the quality of life through the variables of integrative self-knowledge and perception of suffering. Integrative self-knowledge has significant effects on peoplechr('39')s cohesiveness and psychological integrity and has a significant impact on improving the quality of life of patients by affecting how they perceive suffering.
Keywords: Integrative Self-knowledg, Perception of suffering, Quality of life, Cancer -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی اجرای روش خودتنظیمی گام به گام درکاهش تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان ابتدایی شهر اراک انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان تعلل ورز پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی 97-96 بود که از بین آنها تعداد 80 نفر (40 پسر و 40 دختر) از دانش آموزان دارای تعلل ورزی تحصیلی بالا که از طریق ابزار تعلل ورزی شناسایی شدند، و در 4 گروه شامل دو گروه آزمایش و دو گروه گواه گمارده شدند. برای گروه های آزمایش روش خودتنظیمی گام به گام اعمال شد و برای گروه های گواه هیچگونه مداخله ای صورت نگرفت. برای گردآوری داده ها، مقیاس تعلل ورزی تحصیلی سواری بصورت پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. نتایج نشان داد که بین میانگین تعلل ورزی تحصیلی دختران و پسران در گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد در دختران بین میانگین های تعلل ورزی تحصیلی عمدی، تعلل ورزی تحصیلی ناشی از خستگی جسمی- روانی و تعلل ورزی ناشی از بی برنامگی و در پسران نیز تعلل ورزی تحصیلی عمدی، تعلل ورزی تحصیلی ناشی از خستگی جسمی- روانی و تعلل ورزی ناشی از بی برنامگی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین نتایج آزمون t مستقل نشان داد که اجرای روش خودتنظیمی گام به گام بر تعلل ورزی تحصیلی دختران و پسران اثربخشی متفاوت معنی داری ندارد. در کل، نتایج نشان از اثربخشی خودتنظیمی گام به گام بر کاهش تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دارد و برای مشاوران و روان شناسان مدرسه می تواند کاربردی باشد.کلید واژگان: خودتنظیمی گام به گام, تعلل ورزی تحصیلی, دانش آموزان ابتدائیThe objective of this study was to investigate the effectiveness of step-by-step self-regulation in academic procrastination of elementary school students in Arak. The method of this study was experimental in which a pre-test-post-test design with control group was used. The statistical population consisted of all fifth and sixth grade students in Arak in the academic year of 2017-2018Eighty students (i.e., 40 boys and 40 girls) with high range of procrastination which was identified by means of Procrastination scale were selected. They were divided into 4 groups: two experimental groups (i.e., 20 girls and 20 boys) and two control groups (i.e., 20 girls and 20 boys). A Step-by-step self-regulation package was implemented in the experimental groups. However, no intervention was applied to the control groups. For the sake of data collection, Savari’s Academic Procrastination scale used. The results indicated that there was a significant difference between the mean of academic procrastination in girls, and that of boys in the experimental and control groups. Moreover, the results showed that there were significant differences between the means of girls' performance in terms of intentional academic procrastination, academic procrastination caused by physical-mental fatigue, academic procrastination caused by unscrupulousness and the mean of boys' performance in terms of deliberate academic procrastination, academic procrastination caused by physical-mental fatigue, and academic procrastination caused by unscrupulousness (P<0.01). The results of t-test showed that step-by-step self -regulation method did not have any significant effect on girls and boys 'academic procrastination. In general, the results of the study showed that step-by-step self-regulation was effective in decreasing the students' procrastination and could be a helpful method for school counselors and psychologists to reduce the students ’procrastination.Keywords: Step-by step self-regulation, Academic procrastination, elementary students
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.