سپیده اربابی بیدگلی
-
فصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، سال سی و چهارم شماره 4 (پیاپی 118، زمستان 1403)، صص 357 -364سابقه و هدف
تهوع و استفراغ بارداری (NVP) یکی از شایع ترین عوارضی است که تا 80 درصد از مادران آینده را درگیر می کند. یک کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده فاز III، اثربخشی ترکیب داکسیلامین-پیریدوکسین [تحت نام تجاری Diclectin® در کانادا] را نشان داد. ترکیبی از دوکسیلامین سوکسینات-پیریدوکسین هیدروکلراید با رهش کنترل شده به عنوان یک فرمول بی خطر و قابل تحمل برای زنان باردار در نظر گرفته شده است. با توجه به شیوع بالای NVP در زنان باردار ایرانی، هدف اصلی در این مطالعه فرموله کردن این محصول بود.
روش بررسیبرای تهیه این فرمولاسیون از روش پرس مستقیم استفاده شد. ابتدا قرص های حاوی دو ماده موثره تهیه شد. Eudragit L100 و L100-55 برای پوشش قرص ها استفاده شد. سپس قرص های پوشش داده شده در شرایط اسیدی قرار گرفتند تا از پایداری آنها در محیط معده اطمینان حاصل شود. تمام ارزیابی های آزمایشگاهی انجام شد. تجزیه و تحلیل مواد موثره با استفاده از کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا همراه با دتکتور UV انجام شد، روش HPLC توسعه یافته و به طور کامل معتبر شد.
یافته هاکلیه آزمون های استاندارد قرص های آهسته رهش که برای فرمولاسیون نهایی انجام شد نتایج قابل قبول داشتند.
نتیجه گیریبا بررسی فرمولاسیون ها مختلف مشخص شد که فرمولاسیونی بیشترین شباهت را به قرص برند دارد که حاوی کراس کارملوز در هسته و اودراژیت L100-55 در روکش است. بدین ترتیب فرمولاسیونی با بیشترین شباهت از نظر ویژگی ها، اما با اجزای تشکیل دهنده متفاوت با برند اصلی تهیه شد.
کلید واژگان: پیریدوکسین, دوکسیلامین, تهوع و استفراغ, بارداری, آهسته رهش, اودراژیت, روش آنالیز, معتبرسازیMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:34 Issue: 4, 2024, PP 357 -364BackgroundNausea and vomiting of pregnancy (NVP) are one of the most common complications affects up to 80% of future mothers. A phase III randomized clinical trial demonstrated the efficacy of the doxylamine-pyridoxine combination [under the trade names of Diclectin® in Canada]. Doxylamine succinate-pyridoxine hydrochloride sustained release combination has been considered as a safe and well-tolerated formulation by pregnant women. Due to the high prevalence of NVP in Iranian pregnant women, we aimed in this study to formulate this combination.
Materials and methodsDirect compression method was used to prepare this formulation. First, tablets containing two active agents were prepared. Eudragit L100 and L10055 were used to coat the tablets. Then the coated tablets, were exposed to acidic conditions to ensure their stability in the stomach environment. All in-vitro evaluations were done. The analysis of the APIs was done using high-performance liquid chromatography coupled with ultraviolet detection, the HPLC method was developed and fully validated.
ResultsBased on the dissolution test and release profile, the formulation containing 3.5% croscarmellose in the core and Eudragit L100-55 as coating polymer showed optimum similarity to the famous brand. In the optimized formulation, no significant release was detected in pH equal to stomach and total release happened in the intestine pH, similarity and difference factors for pyridoxine and doxylamine were 78% and 3% ,71% and 4%, respectively.
ConclusionIn this study, a comparable formulation of pyridoxine and doxylamine with famous brand was prepared for the management of NVP.
Keywords: Pyridoxine, Doxylamine, Nausea, Vomiting, Pregnancy, Sustained Release, Eudragit, Analytical Method, Validation -
سابقه و هدف
نانوذرات به دلیل ویژگی های خاصی که دارند، در زمینه سیستم های واکسن و دارورسانی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته اند. به طور خاص، آلژینات و کیتوزان به عنوان امیدوار کننده ترین نانوحامل ها شناخته شده اند. هدف مطالعه حاضر، طراحی و تهیه نانوذرات کیتوزان-آلژینات حاوی BSA و مطالعه انتشار آن در شرایط in -vitroبود.
روش بررسینانوذرات با روش ژل سازی یونی در شرایط ملایم و در محیط آبی تهیه شدند که منجر به حصول ذرات با اندازه و شکل مطلوب، راندمان به دام افتادن بالا و ویژگی های رهایش کنترل شده، شد.
یافته هانانوذرات سنتز شده با قطر 60 نانومتر و پتانسیل زتا 32- mv به طور قابل توجهی امیدوارکننده بودند و با روش های FTIR ، SEMو DSC ارزیابی شدند. نانوذرات همانند یک پوسته کروی، دارای مورفولوژی سطح صاف و ساختار همگن بودند که توسط تصاویر SEMنشان داده شد. آنالیزهای FTIR و DSC تغییرات ساختاری را تایید کردند. میزان کارایی احتباس و ظرفیت بارگذاری به ترتیب %92 و %74 به روش غیرمستقیم به دست آمد. مشخصات آزادسازی BSA و مکانیسم آن تحت شرایط فیزیولوژیکی شبیه سازی شده و در شرایط in -vitro برای دوره های انکوباسیون مختلف مورد مطالعه قرار گرفت. انتشار در ابتدا بسیار سریع و به دنبال آن یک فاز رهاسازی مداوم و کنترل شده را نشان داد.
نتیجه گیرینتایج به ما نشان داد که نانوذرات تهیه شده می توانند برای رسانش BSA مقبول باشند؛ لذا می توان آن را کاندیدای مناسب برای رسانش داروهای مختلف معرفی کرد.
کلید واژگان: نانوذرات, کیتوزان, آلژینات, BSA, آزادسازیMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:34 Issue: 3, 2024, PP 227 -236BackgroundNanoparticles have received more and more attention in the vaccine and drug delivery systems field due to their specific properties. In particular, alginate and chitosan have been known as the most promising nano-carries. The present study aimed to develop alginate/chitosan nanoparticles as a carrier of BSA to Study In-vitro release condition.
Materials and methodsThe nanoparticles were produced by the ionic gelation method in mild conditions and the aqueous environment, which leads to the production of particles with favorable size, shape, high entrapment efficiency, and controlled release characteristics.
ResultsThe synthesized nanoparticles of 60 nm in diameter and -32mv in zeta potential were considerably unparalleled and characterized by SEM, FTIR, and DSC. Nanoparticles resembled a spherical shell, smooth morphology, and homogeneous structure shown by SEM images. FTIR and DSC analyses confirmed conformational changes. Entrapment efficiency and loading capacity were 92% and 74%, respectively, via indirect method. The In-vitro BSA release profile and mechanism of BSA release from the nanoparticles were studied under simulated physiological conditions for various incubation periods. An initial burst effect revealed the release profile, followed by a continuous and controlled release phase.
ConclusionOur results indicated the prepared nanoparticles could be appropriate for the convenient delivery of the desired drugs.
Keywords: Nanoparticles, Chitosan, Alginate, BSA, Release -
نشریه پژوهش های علوم و صنایع غذایی ایران، سال بیستم شماره 1 (پیاپی 85، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 119 -134
آلودگی محیط زیست به فلزات سنگین، امروزه به یکی از مشکلات بزرگ زیست محیطی تبدیل شده است. در همین راستا، هدف از انجام این مطالعه بررسی توانایی جذب فعال و غیر فعال فلزات سنگین توسط تعدادی از سویه های LAB در محیط آزمایشگاهی (محلول آبی) و ماده غذایی (سبزیجات برگدار خوراکی) بود. نتایج مرحله آزمایشگاهی نشان داد که بطور کلی راندمان حذف فلزات سنگین توسط باکتری های LAB در حالت غیر فعال و کشته شده بطور قابل توجهی بالاتر از حالت فعال این باکتری ها بود بطوری که بیشترین درصد جذب غیرفعال فلز سرب، کادمیوم و نیکل به ترتیب برابر 01/90، 98/81 و 56/86 % بود که به ترتیب توسط سویه های غیرفعال L. casei، L. plantarum و Ent. Facium صورت گرفت. در بین سویه های زنده نیز باکتری Ent. Facium بالاترین توانایی جذب فعال در محلول آبی را نشان داد. مشاهدات میکروسکوپ الکترونی تایید کرد که بخش عمده این فلزات سمی با تجمع و اتصال در سطح سلول باکتری به طور قابل توجهی به سطح سلول های زنده آسیب می رساند ولی تاثیر چندانی بر ساختار سطح سلولی باکتری های کشته شده ندارد. ترکیبی از سه سویه باکتریایی در مقایسه با حالت تکی این باکتری ها اثر هم افزایی بر روی خواص اتصال فلزات سمی داشت بطوری که هم در حالت فعال و هم غیر فعال در مدت زمان کمتر از 15 دقیقه 99-90 درصد فلزات سنگین از سبزیجات برگدار خوراکی حذف شدند. نتایج این تحقیق بطور کلی نشان داد ظرفیت اتصال توده مرده بطور قابل توجهی بالا بوده و امکان دفع و استفاده مجدد از زیست توده در صورت جذب زیستی وجود دارد.
کلید واژگان: باکتری های LAB, جذب بیولوژیکی, سبزیجات خوراکی, فلزات سنگین, SEM, EDXIntroductionThe food and water contamination with heavy metals is increasing due to the environmental pollutions. Heavy metals are the elements with the density of more than 5 g/cm3 and have become a serious problem as a result of the urbanization and industrialization. These toxic metals pollute water, soil, plants, and eventually foodstuffs and our bodies. Several methods exist to remediate heavy metal pollution in waters such as membrane filtration, ion exchange mechanisms, or by precipitation. Yet, these techniques are not cost effective, in some cases, and do produce wastes that need to be properly disposed of. Microbial bioremediation could be an alternative. The use of microbes for remediation of heavy metals has been well studied. Some microorganisms, especially soil bacteria, have the ability to tolerate these contaminants. In addition, certain bacterial strains are capable of binding to heavy metals or transforming them into less toxic forms. Low operating costs, usable in foodstuffs, selective removal for specific toxic metals, minimal use of chemicals (resulting in low sludge production) and high efficiencies at very low levels of heavy metals are some of the advantages of biosorption methods. In this regard, the purpose of this study was to investigate the ability of active and passive absorption of heavy metals by a number of Lactic Acid Bacteria (LAB) strains in laboratory environment and food.
Materials and MethodsSeven LAB isolates including Lacticaseibacillus casei (RTCC 1296-3), Lacticaseibacillus rhamnosus (RTCC 1293-2), Lactiplantibacillus plantarum (RTCC 1290), Limosilactobacillus fermentum (RTCC 1303), Enterococcus faecium (RTCC 2347), Lactobacillus helveticus (RTCC 1304) and Lactobacillus acidophilus (RTCC 1299) were obtained from Razi type culture collection (RTCC), located at Razi vaccine and Serum Research Institute, Iran. All isolates were cultured in MRS (Scharlau, Spain) broth medium, at 37 °C for 24 hours, under anaerobic conditions. Pure cultures were preserved for long term by freezing at -70°C with 20% Glycerol. Heavy metals including Nitrate of Pb (II), Cd (II) and Ni (II) were purchased from Merck (Darmstadt, Germany). All standard solutions were prepared from the stock solutions containing 1000 mgl-1 in distilled water. Other chemicals used in study including Nitric acid (65%) and Hydrogen peroxide (37%), were also purchased from Merck, Germany. This study was conducted in two in- vitro and in-vivo phases; in the in- vitro phase, seven strains of bacteria with probiotic properties (L. casei, L. rhamnosus, L. plantarum, L. fermentum, Ent. facium, L. helveticus and L. acidofilous) were screened and then their ability to bind to cadmium (Cd), Lead (Pb) and nickel (Ni) in aqueous solution was investigated. Then, in the in-vivo stage, three probiotic strains that had the highest biosorption efficiency in the previously stage were selected and their effect with a ratio of 1:1:1 and contact time of 15 and 30 minutes on the removal of these toxic metals in coriander, leek and parsley fresh vegetables was evaluated. The residual concentrations of heavy metals in solution were measured by Inductively Coupled Plasma Mass Spectrometer (ICP-MS; ELAN DRC-e, PerkinElmer SCIEX, Canada) and Morphology of bacteria cell surfaces incubated with metals were monitored by scanning electron microscopy (JEOL JSM 5400 LV, Japan).
Results and DiscussionThe results of the in vitro stage showed that the most ability to heavy metals adsorption was related to the Ent. Facium bacterium which were equal to 79.75±0.11, 75.28±0.05 and 83.99±0.10% for Pb, Cd and Ni, respectively. In general, the removal efficiency of heavy metals by LAB bacteria in the inactive and killed state was significantly higher than the active removal efficiency of these bacteria, so that the highest percentage of passive absorption of lead, cadmium and nickel metals by inactive strains of L. casei, L. plantarum and Ent. Facium were 90.01, 81.98 and 86.56%, respectively. Electron microscopy observations and energy dispersive X-ray (EDX) analysis confirmed that the majority of these toxic metals significantly damage the surface of living cells by accumulating and binding on the surface of bacterial cells. A combination of three bacterial strains had a synergistic effect on the binding properties of toxic metals compared to the single state of these bacteria, so that in both active and inactive states, 90-99% of heavy metals from edible leafy vegetables were removed in less than 15 minutes. The results of this research generally showed that the binding capacity of dead biomass is significantly high and it is possible to dispose and reuse biomass in case of biological absorption.
Keywords: Biosorption, edible vegetables, Heavy metals, LAB bacteria, SEM, EDX -
سابقه و هدف
شربت ذرت با فروکتوز بالا-55 (55-HFCS)، شیرین کننده متداولی در صنایع غذایی است. اخیرا اثرات سوء مصرف خوراکی بلند مدت کنترل نشده 55-HFCS در مقایسه با سوکروز بر ناکارآمدی تخمدان موش صحرایی ماده را منتشر کرده ایم. هدف این مطالعه مقایسه اثرات مصرف کنترل شده کوتاه مدت 55-HFCS با سوکروز و تاثیرات احتمالی آن بر بافت رحم و تخمدان موش های صحرایی ماده در مقایسه با مصرف بلند مدت آن بود.
روش بررسیطبق گایدلاین OECD (شماره 407)، 15سر موش صحرایی ماده به 3 گروه تقسیم شدند. گروه کنترل دریافت کننده آب مقطر، گروه دوم دریافت کننده سوکروز 75 % و گروه سوم دریافت کنندهHFCS-55 به میزان g 100/ml 1 وزن بدن به شکل گاواژ (28 روز) بودند. الگوی دریافت انرژی، وزن، تغییرات رفتاری و شاخص های بیوشیمیایی و هیستوپاتولوژی در روز 29 مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها:
هیچ گزارش مرگ و میر، تغییرات در الگوی انرژی، وزن و رفتار دیده نشد. از بین پروفایل لیپیدی و فاکتورهای بیوشیمیایی، صرفا سطح سرمی اسید اوریک و HDL در گروه های HFCS-55 و سوکروز نسبت به کنترل کاهش معنی داری یافت. درگروه HFCS-55 آپوپتوز سلولی در بافت رحم و احتقان بافت تخمدان ثبت شد که مشابه الگوی مطالعه 90روزه بود.
نتیجه گیری:
نتایج این مطالعه در تطبیق با مطالعه 90 روزه، دلالت بر آسیب پذیری بافت رحم و تخمدان نسبت به فروکتوز در مقایسه با سوکروز دارد. خطر آسیب احتمالیHFCS-55 بر رحم و تخمدان زنان نیاز به مطالعات تکمیلی دارد.
کلید واژگان: شربت ذرت با فروکتوز بالا, 55-HFCS, ساکارز, سمیت, فروکتوزMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:33 Issue: 1, 2023, PP 29 -39BackgroundHigh-fructose corn syrup-55 (HFCS-55) is a common sweetener in the food industry. Recently, we have investigated and published the effects of uncontrolled long-term oral ingestion of 55-HFCS compared to sucrose on primary ovarian insufficiency in female rats. This study aimed to compare the effects of short-term controlled HFCS-55 administration with sucrose and its possible effects on the uterine and ovarian tissue of female rats compared to the long-term model.
Materials and methodsAccording to OECD guideline (No. 407), 15 female rats were divided into three groups. The control group received distilled water; the second group received sucrose 75%; the third group received HFCS-55; 1ml/100 g body weight, for 28 days by gavage. The pattern of energy intake, weight, behavioral changes, and indicators of biochemical and histopathology were evaluated on day 29.
ResultsThere were no reports of death, or changes in energy intake, weight, and behavior. Out of lipid profile and biochemical factors, serum levels of uric acid and HDL in the HFCS-55 and sucrose groups were significantly reduced compared to the control. In the HFCS-55 group, cell apoptosis was recorded in the uterine tissue (similar to the 90-day study), and ovarian tissue congestion was reported like in the 90-day study.
ConclusionResults of our study compared to the 90-day study, indicate the vulnerability of the uterine and ovarian tissues caused by fructose. The possible damage risk of HFCS-55 on the uterus and ovary of women needs further epidemiological studies.
Keywords: High fructose corn syrup, HFCS-55, Sucrose, Toxicity, Fructose -
مقدمه
Methicillin-resistant Staphylococcus aureus (MRSA) موجب عفونت های متعددی در افراد مستعد می شود و با توجه به مقاومت آن به آنتی بیوتیک ها، عوارض و مرگ و میر بالایی ایجاد می کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر ادجوانتی نانوذرات سلنیوم (SeNPs) برای تولید واکسنی موثر برای پیشگیری و کاهش عوارض MRSAانجام شد.
روش هادر ساخت واکسن، از پروتیین اتولیزین نوترکیب که به وسیله ی IPTG بیان و با استفاده از Ni-NTA کروماتوگرافی تخلیص شد، استفاده گردید. برای افزایش اثربخشی واکسن از ادجوانت SeNps تولید شده به روش سنتتیک و بیوژنیک، در کنار ادجوانت آلوم استفاده و چهار گروه از موش های Balb/c به صورت زیرجلدی در سه دوز مورد تلقیح قرار گرفتند. میزان IgG کل، IgG1 و IgG2a با الایزا بررسی شد. همچنین موش های مورد آزمایش با دوز 5×108cfu مورد چالش باکتریایی قرار گرفته و میزان بقاء آن ها در مدت 30 روز تعیین شد.
یافته هاIgG کل در گروه دریافت کننده ی اتولیزین نوترکیب و نانوسلنیوم سنتتیک و گروه دریافت کننده ی اتولیزین نوترکیب و نانوسلنیوم بیوژنیک بالاتر از گروه شاهد بود. IgG1 و IgG2a در دو گروه اشاره شده نسبت به گروه شاهد افزایش نشان داد. همچنین میزان بقاء موش های ایمن شده پس از چالش باکتریایی بالاتر از گروه شاهد بود.
نتیجه گیرینتایج نشان داد نانوسلنیوم سنتتیک و بیوژنیک به عنوان ادجوانت کمکی همراه با پروتیین اتولیزین نوترکیب، موجب ارتقاء ایمنی همورال در مقابله با MRSA می شود.
کلید واژگان: استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین, ان-استیل مورامیل ال-آلانین آمیداز, سلنیوم, نانوذرات, واکسنBackgroundMethicillin-resistant Staphylococcus aureus (MRSA) causes various infections in susceptible individuals who are resistant to antibiotics, resulting in high morbidity and mortality rates. This study aimed to investigate the adjuvant effect of selenium Nanoparticles (SeNPs) for the purpose of developing an effective vaccine to prevent and reduce the complications of MRSA.
MethodsAutolysin recombinant protein, expressed by IPGD and purified by Ni-NTA chromatography was used to develop the vaccine. Together with alum adjuvant, SeNPs produced in two synthetic and biogenic forms were used as a co-adjuvant to increase the vaccine’s efficacy. Four groups of BALB/c mice were subcutaneously injected with three doses of different vaccine combinations. In order to evaluate humoral immunity, the ELISA test was used to measure total IgG, IgG1, and IgG2a levels. The 30-day survival rate of experimental mice was recorded after they were exposed to a bacterial challenge test of MRSA (1.5 ×108 CFU).
FindingsIn both groups receiving autolysin recombinant protein with synthetic SeNPs and with biogenic SeNPs, total IgG were higher than the control group. Compared to the control group, IgG1 and IgG2a increased more in the two previously mentioned groups. After the bacterial challenge test, the survival rate of vaccinated mice was higher than that of the control group.
ConclusionThe results showed that, as a co-adjuvant, synthetic and biogenic SeNPs in combination with autolysin recombinant protein could improve the humoral immune system against MRSA.
Keywords: Methicillin-resistant staphylococcus aureus, N-Acetylmuramoyl-L-alanine Amidase, Selenium, Nanoparticles, Vaccines -
مقدمه
در این تحقیق سمیت حاد و دوزهای مکرر اسانس بخش های هوایی گیاه کرفس کوهی به عنوان یکی از گونه های نادر گیاهی ایران با کاربردی گسترده تعیین شد.
مواد و روش هابرای بررسی اثرات بالینی، خون شناسی، بیوشیمیایی، نکروپسیک و هیستوپاتولوژیک اسانس کرفس کوهی (کلوس)، بخش های هوایی کلوس از ارتفاعات شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری در بهار سال 1398، گردآوری و پس از اختصاص کد هرباریومی، پودر خشک آن با استفاده از آب مقطر و دستگاه کلونجر تهیه گردید. سمیت حاد با دستورالعمل OECD423 و سمیت دوزهای مکرر با دستورالعمل OECD 407 روی رت های ویستار ماده در مدت 28 روز با روش تزریق داخل صفاقی تعیین شد.
یافته هادر مطالعه سمیت حاد با دوز 2000 میلی گرم بر کیلوگرم و در 24 ساعت اول مرگ و میر و پاسخ سمی دیده نشد. در مطالعات سمیت حاد تاخیری نیز (در دوره 14 روزه پیگیری)، اثرات ناخواست ه ای دیده نشد. در مطالعه سمیت دوزهای مکرر (با دوزهای 5 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم)، افزایش معنی دار وزن موش های گروه دوز 50 میلی گرم بر کیلوگرم با برخی شواهد اولیه مرتبط با سمیت کبدی همراه بود اما سایر ارگان ها از جمله کلیه، قلب، ریه و طحال نسبت به گروه کنترل تفاوتی نداشتند و شواهد اولیه آسیب کلیوی دوز 5 میلی گرم بر کیلوگرم با مطالعه شواهد بافتی تایید نشد.
بحث و نتیجه گیریبراساس نتایج مطالعه حاضر ،اسانس کلوس با دوز روزانه کمتر از 5 میلی گرم بر کیلوگرم می تواند به عنوان محدوده ایمن این اسانس در صنایع دارویی و غذایی برای مصارف انسانی در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: اسانس, کرفس کوهی, کلوس, سمیت حاد, سمیت دوزهای مکرر, دوز ایمن, موش صحرایی مادهYafteh, Volume:22 Issue: 3, 2021, PP 34 -47BackgroundWe aimed in this study to evaluate the acute and repeated dose toxicity of Kelussia odoratissima Mozaff (Kelussia) identified as a rare medicinal plant species which grows in western parts of Iran with potential nutraceutical applications.
Materials and MethodsTo determine the clinical, hematological, biochemical, necropsy and histopathological effects of the herb’s essential oil, aerial parts of this plant were collected from Shahrekord in spring 2019. After careful evaluation and issuing the Herbarium Code Number, herb’s dry powder was provided and the essential oil was prepared by Clevenger apparatus. Acute and repeated dose toxicity tests were performed by OECD 423 and 407 guidelines through intraperitoneal (i.p.) injections to female rats.
ResultsAcute test didn’t show any sign of toxicity in doses up to 2000 mg/kg and in delayed acute toxicity assessment no sign of toxic reaction was recorded. In repeated dose test all animals in two different dose groups (5 and 50 mg/kg) survived healthy according to the clinical, biochemical, hematological, necropsy and histopathological studies. Significant weight increase in high dose group (50 mg /kg/day) was accompanied with hepatotoxic reactions compared to vehicle control group (distilled water). Low dose group (5 mg/kg /day) showed significant biochemical changes in relevant nephrotoxicity related biomarkers which were not accompanied with histopathological evidence.
ConclusionThe results of this study showed that oral long term administration of Kelussia essential oil could be considered as a safe herbal remedy in doses up to 5 mcg/kg/day for human medical and nutritional purposes.
Keywords: Kelussia odoratissima Mozaff, Kelussia, Acute toxicity, Repeated dose toxicity, Essential Oil, Klows -
نشریه گیاهان دارویی، پیاپی 74 (بهار 1399)، صص 310 -324مقدمه
اگرچه سنتز و مطالعات اولیه بر روی نانو کپسول سنجد دلالت بر اثربخشی آن در پوکی استخوان در مدل تجربی موش صحرایی داشته و با افزایش معنی دار سطح خونی کلسیم همراه بوده اما سمیت این نانو کپسول تاکنون مورد ارزیابی قرار نگرفته است.
هدفدر این مطالعه سمیت ژنتیکی نانوکپسول سنجد با دو آزمون ایمز (برون تن) و میکرونوکلیوس (درون تن) ارزیابی شد.
روش بررسیجهت انجام آزمون ایمز، از دو سویه سالمونلاتیفی موریوم TA100 و TA98 و جهت آزمون میکرونوکلیوس از رت های نر و ماده، پس از تجویز 45 روزه خوراکی نانوکپسول سنجد با دوز µg/Kg 1000 صورت گرفت. بدین منظور لنفوسیت ها از طحال حیوانات تحت رژیم جدا شده و تعداد موارد میکرونوکلیوس در بین گروه های مورد و شاهد مقایسه شد.
نتایجعلاوه بر اینکه نانو کپسول در آزمون ایمز فاقد هرگونه اثرات موتاژنیک بود، در مواجهه همزمان با سدیم آزاید، اثرات آنتی موتاژنیک برروی هر دو سویه سالمونلاتیفی موریوم TA100 و TA98 را نیز به وضوح نمایش داد و این یافته با کاهش معنی دار و وابسته به دوز تعداد کلونی در رقت های مختلف نانوکپسول سنجد و کنترل مثبت (سدیم آزاید) شناسایی شد (001/0 ≤ P). لیکن نتایج مطالعه در آزمون میکرونوکلیوس افزایش معنی دار تعداد میکرونوکلیوس، پل های نوکلیوپلاسمی و جوانه های هسته ای نسبت به گروه کنترل را در هر دو جنس نر و ماده نمایش داد (001/0 ≤ P).
نتیجه گیریبا توجه به ارزش های درمانی نانو کپسول سنجد ، بازنگری در ساختار نانو کپسول و تکرار مطالعه درون تن در دوزهای کمتر، پیش از انجام مطالعات کلینیکی این شکل اولیه دارویی ضرورت دارد.
کلید واژگان: ایمز, ژنوتوکسیسیتی, میکرونوکلئوس, نانوکپسول سنجدBackgroundAlthough initial studies on Elaeagnus Angustifolia L. Fruit Extract (Senjed) Nanocapsule showed its efficacy in osteoporosis in rat model as well as its significant role in elevating the serum calcium levels, there is no study on its possible genotixic potentials which is necessary for developing all nanopharmaceuticals.
ObjectiveThis study aimed to evaluate the genotoxicity of Senjed nanocapsule using Ames and Micronucleus tests as two necessary steps for developing it as a new nanopharmaceutical.
MethodsSalmonella typhimurium TA100 and TA98 strains were used for Mutagenicity and antimutagenicity assays by counting the number of colonies in the sample plates, negative and positive control plates. Micronucleus (MN) test was performed in male and female rats after oral administration of 1000 µg/kg/day of senjed nanocapsule and lymphocyte separation from the spleen of animals.
ResultsObservations from Ames test didn't indicate any mutagenic effect for this nanocapsule, moreover the anti-mutagenicity of the extract in both strains of salmonella typhimurium (P < 0.001) showed a concentration dependent antimutagenic properties of this nanocapsule in the presence of sodium Azide but in vivo micronucleus test showed a significant increase in the number of MN, Nucleoplasmic Bridges (NPB) and Nuclear Bud formation (NBUD) compared to the control group in both genders (P < 0.001).
ConclusionBased of the possible clinical values of this future nanopharmaceutical, it seems necessary to continue its in vivo genotoxicity assessments in lower doses after revising the composition of nanocarriers and before starting any clinical evaluation.
Keywords: Ames, Genotoxicity, Micronucleus, Nanocapsule of Elaeagnus angustifolia L -
Although ZnO nanoparticles possess novel properties that make them available to a wide range of applications, the questions regarding their safety may arise when they come in direct contact with biological systems (such as skin, lungs, and tissues). In this study, we evaluated the possible toxic effects of different dosages of zinc oxide nanoparticles (25, 50 and 100 mg/kg) in three treatment groups in four weeks on skin and muscle tissues of treated rats. For toxicological assessments, male rats weighing 150 to 200 g were exposed to three different concentrations of zinc oxide nanoparticles (25 , 50 and 100mg/kg) in an acute study.Toxic responses were assessed by clinical and histopathologic parameters. In all experimental animals the sites of exposure were scored for any type of dermal toxicity and compared with the negative control group. All changes were compared with the negative control group and the results were analyzed by one-way analysis of variance (ANOVA). Results have been indicated that the mean levels of the histopatological injuries were scored in experimental groups and showed no significant difference with control group that mean,the number of vacuole degeneration showed significant increase in high dose group (p<0.05). The results showed that the topical application of zinc oxide can not make remarkable effects on the skin and skeletal muscle tissue of the rats in low and medium doses. Although, we did not find any harmful effects on the use of low and medium dosages of zinc oxide nanoparticles on the skin and musculoskeletal system, we can not ignore the observations regarding the sensitivity of cells and tissues to the potential cytotoxic effects this kind of nanoparticles. Therefore, it is suggested to conduct further researches on the complex toxicity mechanism of zinc oxide nanoparticles in living organisms.Keywords: Zinc Oxide Nanoparticles, Toxicity, Rats, Skin, tissues histopathology
-
Aims of the study: Endometriosis is a prevalent gynecologic disorder in young women at reproductive age but the underlying risk factors have not identified yet in Iran and other neighboring countries. Persistent exposure to environmental endocrine disrupting chemicals (EDCs) in particular dioxins, PAHs and polychlorinated biphenyls (PCBs) with xenoestrogenic potentials have been hypothesized in the etiopathogenesis of endometriosis .We aimed in the present study to investigate the joint effects of endogenous and exogenous sources of estrogens on the incidence of endometriosis in Iranian women who born and lived in Tehran .MethodsThe age matched study population consisted of 34 women with endometriosis and 100 healthy women who underwent surgery from March 2009 to March 2012 .ResultsOut of evaluated exogenous sources of estrogen exposure, living near xenoestrogen producing factories (pKeywords: Endometriosis, Endocrine disruptors, xenoestrogen, environment, Polycyclic Aromatic Hydrocarbons
-
زمینهگرچه مصرف نانوذرات نقره به دلیل برخورداری از ویژگی های اختصاصی آنتی باکتریال به عنوان ماده اصلی در تولید محصولات سلامت محور مبتنی بر فناوری نانو در حال افزایش است، با این وجود اطلاعات سم شناسی وابسته به هر نمونه از نانو ذرات نقره با توجه به ویژگی های کاملا اختصاصی آن ها با محوریت ارزیابی ریسک این نانومواد در انسان و محیط زیست محدود است. لذا این مطالعه در نظر دارد تا سمیت سلولی و تغییرات مورفولوژیکی ناشی از غلظت های مختلف دو نمونه مختلف نانوذرات نقره موجود در بازار کشور (A،B) با قطرهای مختلف را با آزمون MTT assay بر روی سلول CHO-K1 ارزیابی نماید.روش هااثرات سمیت سلولی نانوذرات نقرهAgNP-A با قطر 6/ 19 نانومتر و نانوذرات نقرهAgNP-B با قطر 15 نانومتر بر روی سلول های CHO-K1 در محدوده غلظتیg/mlμ500- 005/ 0، بعد از مدت 24 ساعت تیمار به روش MTT assay ارزیابی گردید. تغییرات مورفولوژیکی سلول های تیمارشده با مشاهدات میکروسکوپی مورد بررسی قرار گرفت.یافته هادر بررسی سمیت سلولی با روشMTT assay، کاهش درصد زنده ماندن سلول ها و القاء سمیت سلولی مشاهده شد. IC50 نانوذرات AgNP-A در غلظتμg/ml 100 و نانوذرات AgNP-B در غلظت μg/ml10 گزارش گردید و مشاهدات میکروسکوپی تغییرات واضحی را در مورفولوژی سلول ها نمایش داد.نتیجه گیریغلظت و خواص فیزیکوشیمیایی نانوذرات نقره شامل اندازه ذرات، شکل ذرات، نوع پوشش، سطح زمینه و پتانسیل زتا، برروی القاء سمیت سلولی و ایجاد تغییرات مورفولوژیک در سلول های تیمارشده نقش دارند.
کلید واژگان: نانو ذرات نقره, سمیت سلولی, CHO, K1, خواص فیزیکوشیمیایی, MTT assayBackgroundSilver nanoparticles are of interest to be used as antimicrobial agents in medical care, wound dressings and cosmetics. Despite the fact that AgNPs are among the most commercialized nano materials owing to their specific antimicrobial properties, there is limited information about their risk assessment and possible hazards to human health and environment. Thus, this study was carried out to evaluate the cytotoxicity and morphological changes of different concentrations of two samples of commercialized silver nanoparticles (A and B) in CHO-K1 cells using MTT assay.MethodsThe cytotoxicity effect of silver nanoparticles AgNP-A (19.6 nm in diameter) and AgNP-B (15 nm in diameter) on CHO-K1 was evaluated in the range of 0.005-500 µg/ml after 24 hours of treatment using MTT assay. The morphological changes of treated cells were examined by light microscopy.ResultsBased on the results of cytotoxicity by MTT assay, reduced viability of cells and cytotoxicity were observed. The 50% inhibitory concentration (IC50) of silver nanoparticles was recorded at 100 and 10 µg/ml for AgNP-A and AgNP-B, respectively. Moreover, microscopic observations indicated clear morphological changes of treated cells.ConclusionConcentration and physicochemical properties of silver nanoparticles like size, shape, surface area, coating and zeta potential play a role in cytotoxicity and morphological changes of treated cells.Keywords: Silver nanoparticles, cytotoxicity, CHO, K1, physicochemical properties, MTT assay -
فصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، سال بیست و چهارم شماره 2 (پیاپی 76، تابستان 1393)، صص 81 -87سابقه و هدفعلی رغم رویش گیاه چای کوهی در بسیاری از نقاط ایران و کشورهای منطقه و اثرات آن در کنترل درد، التهاب، اضطراب و دیس منوره، اطلاعات منسجمی در خصوص سمیت این گیاه وجود ندارد. اخیرا طی مطالعه ای سمیت حاد و تحت حاد عصاره گیاه، حداکثر دوز قابل تحمل و پتانسیل سمیت را با تعیین فاکتور No Observable Adverse Effect Level مشخص نمودیم، اما تاثیرات هیستوپاتولوژیکی آن در الگوی مصرف تحت مزمن هدف مطالعه حاضر بود.روش بررسیدر این مطالعه تجربی، 60 عدد موش سوری ماده در گروه آزمایش و شاهد در شرایط استاندارد قرار گرفتند و عصاره تهیه شده با غلظت mg/ml140 در سه گروه دوز خفیف (mg/kg7(، متوسط (mg/kg70)و شدید (mg/kg140) در مدل 45 روزه تجویز شد.یافته هاتغییرات معنی دار وزن احشای حیوانات در تعدادی از ارگان های حیاتی دلالت بر سمیت احتمالی عضوی بود، اما بخشی در مطالعات هیستوپاتولوژیک تایید نشد. در پایان روز 45 پاسخ های سمی به صورت ضایعات خفیف در کبد، کلیه و طحال حیوان دیده شد که این ضایعات در پایان دوران بازگشت (روز 90) و پس از گذشت 45 روز از قطع عصاره به وضعیت عادی برگشت کرد.نتیجه گیریعصاره چای کوهی می تواند در روند وابسته به دوز ایجاد سمیت عضوی خفیف در کبد، کلیه و طحال نماید، لذا در تجویزهای طولانی مدت دوز های کمتر از mg/kg70 توصیه می شود. با این حال، این اثرات فاقد علائم بالینی بوده و با قطع مصرف عصاره به وضعیت طبیعی قابل برگشت هستند.
کلید واژگان: چای کوهی, سمیت مزمن, اثرات هیستوپاتولوژیکMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:24 Issue: 2, 2014, PP 81 -87BackgroundAlthough Stachys lavandulifolia is growing in the most parts of Iran and regional countries and it has analgesic، anti-inflammatory and antianxiety effetcs as well as controls signs of dysmenorhoorea، there are limited data regarding its toxicity potentials. Acute toxicity and “No Observable Adverse Effect Level” of this medicinal herb have been recently reported by our group، but present study was conducted to find the histopathological effects of the extract in order to suggest the appropriate doses for further clinical studies on its oral pharmaceutical dosage forms.Materials And MethodsIn this experimental study، 60 female mice were divided into 30 cases and 30 controls. Stachys lavandulifolia extract in doses of 7 mg/kg (mild)، 70 mg/kg (moderate) and 140 mg/kg (high) were administered in 45- day model. All histopathological changes were assessed in baseline، midpoint، and endpoint and after the recovery period and compared with control group.ResultsOther than significant weight changes in some target organs، abnormal histopathological changes were detected in liver، kidney and spleen after 45 days in a dose and time dependent manner but all abnormalities were returned to normal state after the recovery period in day 90.ConclusionStachys lavandulifolia extract can induce mild dose- dependent toxicity in liver، kidney and spleen. So، doses less than 70 mg⁄kg should be prescribed in long- term. However، this changes isn’t associated with clinical symptoms، and these mild toxic effects are normalized after the recovery period.Keywords: Subchronic toxicity, Stachys lavandulifolia, Histopathological effects
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.