علی منصوری
-
فصلنامه پرستاری دیابت، سال نهم شماره 1 (زمستان 1399)، صص 1330 -1338مقدمه و هدف
دیابت نوعی اختلال مزمن در متابولیسم بدن و مشخصه آن افزایش قند خون است. یکی از چالش هایی که بیماران دیابتی امروزه با آن مواجه هستند ابتلا به کرونا ویروس است که اضطراب مرگ را در این بیماران به طور چشمگیری افزایش داده است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس مدل بزنف بر کاهش اضطراب مرگ بیماران دیابتی مبتلا به کرونا ویروس انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر یک پژوهش تجربی با گروه کنترل بود. نمونه های پژوهش شامل 70 نفر بیمار دیابتی مبتلا به کرونا ویروس بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه اضطراب مرگ بود. قبل از انجام مداخله پرسشنامه های مذکور توسط نمونه های مورد پژوهش،تکمیل گردید. سپس نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. سپس برای گروه مداخله 8 جلسه آموزشی هر هفته یک جلسه برگزار شد. در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته هامیانگین نمره اضطراب مرگ در گروه کنترل، قبل از مداخله، 48/0± 18/9 و پس از مداخله21/0±41/10 محاسبه شد. مقایسه این دو نمره اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد (11/0 P=). همچنین میانگین نمره اضطراب مرگ در گروه مداخله، قبل از مداخله، 74/0±21/10 و بعد از مداخله 39/0±81/5 بود. مقایسه این دو نمره در قبل و پس از مداخله اختلاف آماری معنی داری را در این گروه نشان داد (0001/0<P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های مطالعه حاضر می توان نتیجه گرفت الگوی آموزشی بزنف می تواند در کاهش اضطراب مرگ موثر باشد. از این رو توصیه می شود برنامه های آموزشی منظم با این روش برای بیماران دیابتی و سایر بیماران مبتلا به بیماری های مزمن تدوین و در نظام سلامت اجرا گردد.
کلید واژگان: مدل بزنف, اضطراب مرگ, دیابت, کرونا ویروسJournal of Diabetes Nursing, Volume:9 Issue: 1, 2021, PP 1330 -1338IntroductionDiabetes is a chronic disorder of the bodychr('39')s metabolism and is characterized by high blood sugar. One of the most common causes of coronavirus in Iran today is a dramatic increase in death anxiety in these patients. Training based on the BASNEF model on reducing death anxiety in Iran with the coronavirus was conducted.
Materials and MethodsThe present study was an experimental study with a control group. The research samples included 70. Data collection tools in this study included demographic information questionnaire and death anxiety questionnaire. Before the intervention, the mentioned questionnaires were completed by the samples. Then the samples were randomly divided into intervention and control groups. Then, one session was held every week for the intervention group of 8 training sessions. There was no intervention in the control group. Data analysis was performed by SPSS software.
ResultsThe mean score of death anxiety in the control group was 48.0 9 18.9 before the intervention and 21.0 41 41.10 after the intervention. Comparison of these two scores did not show a statistically significant difference (P = 0.11). Also, the mean score of death anxiety in the intervention group, before the intervention, was 74.0 21 21.10 and after the intervention was 39.0 81 81.5. Comparison of these two scores before and after the intervention showed a statistically significant difference in this group (P <0.0001).
ConclusionAccording to the findings of the present study, it can be concluded that BASNEF educational model can be effective in reducing death anxiety. Therefore, it is recommended that regular educational programs with this method be developed for diabetic patients and other patients with chronic diseases and integrated into the health system.
Keywords: BASNEF model, death anxiety, diabetes, new coronavirus -
مقدمه وهدف
دیابت یک بیماری متابولیک بوده که یکی از پیامدهای آن کاهش عملکرد جنسی می باشد.از جمله رویکرد های تقلیل دهنده این عارضه آموزش بهداشت جنسی می باشد. در آموزش بهداشت، مدل های مختلفی به منظور تغییر رفتار های زیان بار در جامعه طراحی شده است.از جمله این مدل ها می توان به الگوی اعتقاد بهداشتی و ارتقاء سلامت پندر اشاره کرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش بهداشت جنسی بر اساس دو مدل پندر و باور بهداشتی بر عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفت.
روش پژوهشپژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که در آن 80 بیمار دیابتی به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان روزن بود. قبل از انجام مداخله عملکرد جنسی بیماران با استفاده از پرسشنامه روزن سنجیده شد. سپس برای گروه های مداخله متناسب با مدل آموزشی 4 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی برگزار گردید. پس از انجام مداخلات مجددا پرسشنامه روزن تکمیل شد. کلیه داده ها پس از جمع آوری وارد نرم افزار spss نسخه 21 شده و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هامقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان دادکه در گروه مداخله میانگین نمره کلی عملکرد جنسی و زیر مقیاس های آندر گروه پندر از (2/21) 17/93 به (2/22) 20/69 افزایش یافت.مقایسه آماری این نمره در قبل و پس از مداخله اختلاف آماری معنی داری را در این گروه نشان داد (p=000/0) میانگین نمره کلی عملکرد جنسی و زیر مقیاس های آن در گروه اعتقاد بهداشتی از (2/97) 18 به (2/38) 21/65 افزایش یافت. مقایسه آماری این نمره در قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری را در این گروه نشان داد (p=000/0).این اختلاف میانگین در هر دو گروه به لحاظ آماری معنا دار بود (P<0/05).
نتیجه گیریمقایسه نمرات عملکرد جنسی پس از انجام مداخلات در دو گروه حاکی از آن بود که بجز زیر مقیاس تحریک روانیاختلاف آماری معنی داری بیندو گروه وجود ندارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که استفاده از الگوهای آموزشی بر اساس مدل ارتقا سلامت پندر و اعتقاد بهداشتی اثرات قابل توجه و معنی داری بر عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع دو داشته باشد.
کلید واژگان: بهداشت جنسی, الگوی اعتقاد بهداشتی, الگوی ارتقا سلامت پندر, دیابت نوع 2IntroductionDiabetes is a metabolic disease, and one of its consequences is reduced sexual function. Sexual health education is one of the approaches to overcome this condition. In health education, different models have been designed to change harmful behaviors in society. These models include Health Belief Model and Pender Health Promotion. This study aimed to investigate the effect of sexual health education based on two models of Pender and Health Belief on sexual function of females with type II diabetes.
Materials and MethodsThis quasi-experimental study was conducted on 80 diabetic patients who were selected through convenience sampling. The data were collected using demographic characteristics form and Rosen's sexual function questionnaire. Before intervention, sexual function of patients was measured using Rosen questionnaire. Subsequently, the intervention group participated four 90-minute educational sessions on a weekly basis in accordance with the educational model. Following that, the intervention group were asked to complete the Rosen questionnaire again. The obtained data were imported into SPSS software (version 21) and analyzed using descriptive and inferential statistics.
ResultsComparison of pre-test and post-test showed an increase in the mean total score of sexual function and sub-scales of Pender in the intervention group from 17.93 (2.21) to 20.69 (2.22). It should be mentioned that there was a statistically significant difference between the two groups in this regard before and after the intervention (P=0.000). Moreover, the mean score of sexual function and its subscales in the Health Belief group increased from 18 (2.97) to 21.65 (2.38), which showed a statistically significant difference before and after the intervention in this group (P=0.000). Furthermore, a statistically significant difference was observed between the two groups in this regard (P˂0.05).
ConclusionComparison of sexual function scores after the intervention in both groups indicated that there was no statistically significant difference between the two groups, except for the scale of psychological stimulation. According to the results of this study, it seems that the utilization of educational models based on Pender Health Promotion Model and Health Belief Model have significant effects on the sexual function of females with type II diabetes.
Keywords: Health Belief Model, Pender Health Promotion Model, Sexual Health, Type II Diabetes -
BackgroundNon-adherence to treatment regimens can bring about negative effects on the quality of life of hemodialysis patients.ObjectivesThe present study was conducted to explore the relationship between compliance with treatment regimens and the quality of life in these patients.MethodsThis descriptive-analytic study investigated 68 hemodialysis patients who had referred to Imam Khomeini Hospital of Zabol, Southeast of Iran. The subjects were chosen via convenience sampling. Data were collected using a demographic questionnaire, a self-constructed scale for treatment regimen compliance, and the kidney disease quality of life short form (KDQOL-SF). Descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, and t-test were used to analyze the data by SPSS 22.ResultsThe results showed that 77% of patients moderately adhered to treatment regimens, and the mean quality of life in hemodialysis patients was 56.36 ± 17.41. Pearson correlation coefficient revealed a positive significant relationship between the quality of life and compliance with treatment regimens in the study population (P = 0.02).ConclusionsAccording to the findings of this study, it is recommended that appropriate educational programs should be designed to improve the quality of life in hemodialysis patients by encouraging their adherence to treatment regimens.Keywords: Treatment Regimen Compliance, Quality of Life, Hemodialysis, End-Stage Renal Disease
-
مقدمه و هدفدیابت قندی یک بیماری مزمن سیستمیک است که در آن متابولیسم کربوهیدرات ها، پروتئینها و چربی ها به علت کمبود کامل یا جزئی هورمون انسولین دچار اختلال می شود. یکی از عمده مشکلات بیماران دیابتی اختلال عملکرد جنسی می باشد که احتمالا از طریق آموزش بتوان گامی موثر در جهت رفع و سازگاری با آن برداشت. یکی از روش های آموزشی آموزش از راه دور می باشد که تاثیرات مثبت و درخور توجهی بر فراگیران دارد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش از راه دور بر عملکرد جنسی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفت.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه تجربی بود و جامعه مورد مطالعه آن را کلیه بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان زابل تشکیل می دادند. در این مطالعه 60 بیمار دیابتی با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. ابزار گرد آوری داده ها شامل دو قسمت بود: پرسشنامه ویژگی های فردی و پرسشنامه استاندارد عملکرد جنسی زنان روزن. ابتدا پژوهشگر با مراجعه به محیط پژوهش و توزیع پرسشنامه ها بین نمونه ها اقدام به جمع آوری اطلاعات نمود. سپس در گروه مداخله به هر یک از افراد یک بسته آموزشی داده شد. پس از آن ها 4 هفته فرصت داده شد تا آموزش های تدریس شده در بسته آموزشی را تمرین کنند. در گروه کنترل فقط مراقبت های روتین صورت پذیرفت. پس از گذشت یک ماه، مجددا پرسشنامه عملکرد جنسی توسط بیماران تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 22 انجام گرفت.یافته هامقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که در گروه مداخله، میانگین نمره کلی عملکرد جنسی از 19/36 (3/21) به 20/92 (2/88) افزایش یافت که این اختلاف میانگین به لحاظ آماری معنا دار بود (P=0/002). حال آنکه در گروه کنترل میانگین نمره کلی عملکرد جنسی قبل و بعد به ترتیب 18/11 (2/72) و 18/34 (2/55) بود که نشان دهنده عدم افزایش معنا دار عملکرد جنسی در این گروه می باشد (P=0/26).بحث و نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای اختلالات عمکلرد جنسی و بر اساس یافته های مطالعه حاضر شاید بتوان از روش آموزش از راه دور به عنوان یک روش موثر در بهبود عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع دو استفاده کرد.کلید واژگان: آموزش از راه دور, عملکرد جنسی, دیابتIntroductionDiabetes mellitus is a chronic systemic disorder, in which the metabolisms of carbohydrates, proteins, and fats is impaired due to a complete or partial deficiency of insulin hormone. One of the main problems of diabetic patients is sexual dysfunction, which can be improved through effective training. One of the educational methods of distance learning is that it has a positive and significant impact on learners. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of distance education on the sexual function of patients with type II diabetes.
Materials and MethodsThe present experimental study was conducted on the population of all diabetic patients referred to a diabetes clinic in Zabol, Iran. In this study, 60 diabetic patients were selected using simple random sampling method and randomly divided into intervention and control groups. The data gathering tool consisted of two parts, namely personal characteristics questionnaire and standard sex function questionnaire of Rosen women. First, the researcher gathered information from the samples through referring to the research environment and distributing the questionnaires. In the next step, a training package was given to each individual in the intervention group. Afterwards, they were given 4 weeks to practice what they had learned in the training sessions. The participants in the control group only received routine care. After a month, the sexual function questionnaire was completed again by the patients. Data analysis was performed using SPSS software (version 22).
ResultsThe comparison of pre-test and post-test showed that in the intervention group, the mean of general sexual performance increased from 19.19 (21.3) to 92.20 (88.2), which was statistically significant (P=0.002). However, the means of overall sexual performance before and after the intervention were respectively 11.16 (72.2) and 34.18 (55.2) in the control group. Accordingly, there was no significant increase in the sexual functionality in the control group (P=0.26).
ConclusionRegarding the high prevalence of sexual dysfunction, distance education can be used as an effective method for improving the sexual function of women with type II diabetes.Keywords: Distance education, Sexual function, Diabetes -
مقدمه و هدفیکی از بزرگترین چالش هایی که بیماران دیابتی با آن مواجهند یادگیری نحوه کنترل قند خون می باشد. از این رو توانمندسازی بیماران در این زمینه و در نهایت بهبود کیفیت زندگی، به عنوان یکی از شاخص های مهم سلامتی در بیماری دیابت به شمار می رود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کنترل گلیسمی و پیروی دارویی در بیماران مبتلا به دیابتی نوع دو انجام شد.مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه تجربی بود و طی آن 70 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان زابل بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. ابتدا دو پرسشنامه شرح حال و پیروی دارویی 8 سوالی (Morisky Medication Adherence) تکمیل و نمونه آزمایش HbA1C گرفته شد. سپس برای گروه مداخله طی 8 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای بر طبق الگو آموزش های لازم داده شد. در پایان مجددا پرسشنامه پیروی دارویی تکمیل و نمونه HbA1C اندازه گیری شد. داده های به دست آمده در نرم افزار SPSS نسخه 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هابر اساس یافته ها بین میانگین نمره پیروی دارویی دو گروه، قبل از مداخله تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت (0/21=p) اما پس از انجام مداخله این تفاوت معنی دار بود (0/0001>p). همچنین نتایج نشان داد بین میانگین HbA1C دو گروه، قبل از مداخله اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد (0/32=p) اما پس از انجام مداخله این اختلاف معنی دار بود (0/0001>p).نتیجه گیرینتایج مطالعه حاکی از اثرات مثبت اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور بر افزایش پیروی دارویی و بهبود کنترل گلیسمی در بیماران بود. لذا می توان از این روش آموزشی در برنامه های آموزش به بیمار استفاده نمود.کلید واژگان: توانمندسازی خانواده محور, کنترل گلیسمی, پیروی دارویی, دیابت نوع 2IntroductionOne of the biggest challenges for diabetic patients is learning how to control blood glucose; therefore, empowering patients in this regard and ultimately improving the quality of life is considered as one of the health indicators in diabetes. Consequently, the aim of this study was to investigate the effect of family-centered empowerment model on glycemic control and drug compliance in patients with type II diabetes.Materials and MethodsThis experimental study was conducted on a total of 70 patients with type II diabetes that referred to diabetes clinic in Zabol, Iran. The subjects were selected based on inclusion criteria and randomly assigned to intervention and control groups. At first, eight questionnaires were completed for the history taking and drug compliance, including eight questions (Morisky Medication Adherence Scale -8), and the hemoglobin A1C (HbA1C) test was performed. Then, for the intervention group, eight training sessions of 60 to 90 min were held according to the model. Finally, the drug compliance questionnaire was completed and the HbA1C samples were measured. In addition, the data were analyzed by SPSS software (version 21).ResultsAccording to the results, there was no statistically significant difference between the mean scores of drug adherence in the two groups pre-intervention (P=0.21); however, the difference was statistically significant post-intervention (P<0.001). Furthermore, based on the findings, no statistically significant difference was observed between the mean scores of HbA1C in the two groups pre-intervention (P=0.32); nonetheless, this difference was significant post-intervention (P<0.001).ConclusionThe obtained results of this study indicated the positive effects of the family-centered empowerment model on increasing drug compliance and improving glycemic control in patients. Therefore, this training method can be utilized in patient education programs.Keywords: Family-centered empowerment, Glycemic control, Drug compliance, Type II diabetes
-
مقدمه و هدفبیماری دیابت به عنوان شایعترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم در جهان به سرعت در حال افزایش است. دیابت عوارض خطرناکی از جمله مشکلات قلبی عروقی، نفروپاتی، فشار خون، عوارض چشمی و اختلالات روانی را به دنبال دارد که هر کدام از آن ها کیفیت زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. انجام مداخلات مبتنی بر الگوها و مدل های آموزشی جهت بهبود کیفیت زندگی این بیماران ضروری به نظر می رسد. لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر مداخله آموزشی مدل ارتقاء سلامت پندر و الگوی اعتقاد بهداشتی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی بود. در این پژوهش 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به روش مبتنی بر هدف انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه مداخله آموزشی مدل ارتقاء سلامت پندر (30 نفر) و مدل الگوی اعتقاد بهداشتی (30) نفر تقسیم شدند. ابتدا پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 توسط نمونه ها تکمیل و سپس مداخله آموزشی به مدت 4 هفته انجام شد. پس از انجام مداخله مجددا پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 تکمیل گردید. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss نسخه 22 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هابر اساس نتایج به دست آمده میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه مداخله آموزشی مدل ارتقاء سلامت پندر، قبل از مداخله، 10/19±52/12 اما پس از مداخله این نمره به 9/19±68/21افزایش یافت. مقایسه آماری این نمره در قبل و پس از مداخله اختلاف آماری معنی داری را در این گروه نشان داد (P=0/001). میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه مداخله آموزشی مدل الگوی اعتقاد بهداشتی، قبل از مداخله، 12/22±50/01 اما پس از مداخله این نمره به 12/86±69/49افزایش یافت. مقایسه آماری این نمره نیز در قبل و پس از مداخله اختلاف آماری معنی داری را در این گروه نشان داد (P=0/001).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده می توان استفاده از مدل ها و الگوهای آموزشی را جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی موثر دانست اما از نظر ارجحیت، برتری مدل خاصی نسبت به دیگری در این مطالعه دیده نشد.کلید واژگان: مدل ارتقا سلامت پندر, مدل الگوی اعتقاد بهداشتی, کیفیت زندگی, دیابتIntroductionDiabetes mellitus as a group of metabolic disorders is the most common disease in the world, which is on a rapidly growing trend. This disease causes dangerous complications, including cardiovascular problems, nephropathy, hypertension, ocular complications, and psychiatric disorders, each of which can singly affect the individuals quality of life. Regarding this, it seems essential to implement some interventions based on educational models and patterns to improve the quality of life in these patients. The aim of this study was to compare the effect of two educational interventions, namely health promotion model and health belief model, on the quality of life among patients with type II diabetes mellitus.Materials And MethodThis clinical trial was conducted on 60 patients with type II diabetes mellitus. The study population was selected through purposive sampling technique, and then randomly divided into two groups receiving two different educational interventions, namely Pender health promotion model (n=30) and health belief model (n=30). After filling out the 36-Item Short Form Health Survey (SF-36) by the participants, they were subjected to the educational interventions for four weeks. After the intervention, SF-36 was completed again. The data were analyzed using SPSS software, version 22.ResultsBased on the results, the mean quality of life score in the Penders health promotion model group was 52.12±10.19 prior to the intervention. However, this score increased to 68.21±9.91 after the intervention. The statistical comparison of the mean quality of life scores before and after the intervention showed a significant difference in this group (P=0.001). Furthermore, regarding the health belief model group, the mean quality of life was 50.01±12.22 before the intervention, which increased to 69.94±12.86 following the intervention. Likewise, there was a significant difference in the mean quality of life in this group before and after the intervention (P=0.001). The two groups showed no statistically significant difference in terms of the mean quality of life before the intervention (P=0.09). Additionally, no significant difference was observed between the two groups in this regard after the intervention (P=0.11).ConclusionAccording to the findings, the educational models and patterns can be effective in the improvement of the quality of life in diabetic patients. Nonetheless, the two models showed no superiority over each other.Keywords: Pender's Health Promotion Model, Health Belief Model, Quality of Life, Diabetes
-
مقدمهاستئوآرتریت از مهم ترین علل ناتوانی در میان سالمندان است که باعث درد، کاهش کیفیت زندگی و افزایش وابستگی آنان می شود. طب گیاهی سبب رفع علائم درد و درنتیجه ارتقای سلامتی سالمندان می شود. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصرف کلم بروکلی بر کاهش درد مفاصل سالمندان مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام شد.مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1396 روی 40 سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو، مقیم در سرای سالمندان شهرستان زابل انجام شد. آزمودنی ها به دو گروه 20 نفری «کنترل و کلم بروکلی» تقسیم شدند. مدت زمان مطالعه 4 هفته بود. قیم آزمودنی ها رضایت نامه کتبی را تکمیل کرد. نمونه گیری با پرسش نامه دموگرافیک koos انجام شد. کلم بروکلی به صورت پودر 10 گرمی تهیه شد و سالمندان آن را در کنار یک وعده غذایی روزانه (ترجبحا همراه نهار) مصرف کردند. جهت مقایسه بین دو گروه، داده ها با آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار spss نسخه 18 تجزیه وتحلیل شد.یافته هانمرات گروه کنترل و کلم قبل از مداخله به ترتیب 8/73 و 14/18 و بعد از مداخله به ترتیب 7/29 و 13/06 بود که بیانگر عدم تفاوت شدت درد قبل از مداخله است (گروه کنترل 0/263=p و گروه کلم 0/001p=). مقایسه نمرات بعد از مصرف کلم بروکلی در گروه شاهد، حاکی از وجود اختلاف معنی دار در میانگین عملکرد بود (0/033p=).نتیجه گیریبا توجه به موثر بودن کلم بروکلی بر شدت درد زانو، استفاده از آن در سالمندان مبتلا به استئو آرتریت پیشنهاد می شود.کلید واژگان: کلم بروکلی, سولفورافان, درد زانو, سالمند, استئوآرتریتComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:7 Issue: 4, 2018, PP 2128 -2137IntroductionOsteoarthritis is one of the most important causes of disability among the elderly, causing pain, knee stiffness, decreasing the quality of life of the elderly, and increasing their dependence. One of the non-causative nursing interventions eliminates the symptoms of pain and thus promotes comfort and health. The aim of this study was to investigate the effect of broccoli on the reduction of joints pain in elderly patients with knee osteoarthritis in Zabol elderly homes in 1396.MethodsThis randomized clinical trial was conducted on 40 elderly people with knee osteoarthritis (two groups of 20 controls and broccoli controls for 4 weeks) at the age of 96 years old in Zabol city. A standardized questionnaire was used to assess the data and then the data were analyzed using paired t-test and Chi-squash test in 18spss software.
The sampling method was simple random sampling, so elderly patients with knee osteoarthritis were placed in one of the control and control groups by referring to the elderly home in Zabol. The data collection tools were: 1-Demographic questionnaire 2-questionnaire. Broccoli was packed in 10gr packs as a powder and placed in the elderly with a daily meal (preferably lunch) for 4 weeks.ResultThe two groups did not differ significantly in pain intensity before intervention. Comparison after intervention showed a significant difference in mean of performance (pConclusionConsidering the effectiveness of the intervention, the use of broccoli on the severity of knee pain in elderly patients with osteoarthritis based on the results of this study, is suggested as a low cost, safe and easy intervention in the elderly with knee osteoarthritis.Keywords: Broccoli, Sulfuraphan, Knee pain, Elderly, Osteoarthritis -
مقدمه و هدفبیماری دیابت به عنوان یکی از علل اصلی مرگ و میر در جهان رو به افزایش است. کلید درمان دیابت آموزش و انجام رفتارهای خودمراقبتی می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر الگوی مراقبت پیگیر بر رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی انجام گرفت.مواد و روش هامطالعه از نوع کارآزمایی بالینی طی آن 80 بیمار مبتلا به دیابت مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی استفاده گردید. گروه مداخله از ابتدای تیر تا پایان مرداد تحت مدل مرقبت پیگیر قرار گرفتند. در این حین برای گروه کنترل اقدام خاصی صورت نپذیرفت و مداخلات روتین را دریافت می کردند. پس از پایان مداخله پرسشنامه ها مجددا تکمیل و با استفاده از آزمون های آماری من ویتنی و ویلکاسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانمره خودمراقبتی بیماران در گروه کنترل و مداخله به ترتیب 36/42 و 39/32بود که از نظر آماری تفاوت معنی داری نشان نداد (p=0/28). بعد از مداخله نمره خودمراقبتی گروه کنترل و مداخله به ترتیب 37/91 و 55/22 بود از نظر آماری تفاوت معنی داری را نشان می داد (p=0/001).بحث و نتیجه گیریاستفاده از مدل مراقبت پیگیر می تواند به عنوان روشی موثر در جهت ارتقاء رویه های خودمراقبتی در بیماران دیابتی مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: خودمراقبتی, مدل مراقبت پیگیر, دیابتIntroductionThe incidence of diabetes as one of the leading causes of morbidity and mortality is on a growing trend. The key to diabetes treatment is to train self-care behaviors. We aimed to determine the effect of the continuous care model on self-care behaviors of diabetic patients.Materials And MethodThis clinical trial was performed on 80 patients with diabetes who were selected through purposive sampling and randomly assigned to intervention and control groups. A demographic form and the self-care behaviors questionnaire for diabetic patients were used to collect the data. The intervention group was followed up based on the continuous care model from the beginning of July to the end of August. During this time, the control group only received the routine care. After completing the intervention, the questionnaires were completed again, and the obtained data were analyzed by Mann-Whitney and Wilcoxon statistical tests.ResultsMean self-care scores of patients in the control and intervention groups were 36.42 and 39.32, respectively, which did not show any significant differences (P=0.28). After the intervention, the mean self-care scores of the control and intervention groups were 37.95 and 55.22, respectively, indicating significant intergroup differences (P=0.001).ConclusionThe continuous care model can be used as an effective method to promote self-care behaviors in diabetic patients.Keywords: Self-care, Continuous care model, Diabetes
-
مقدمه و هدفبیماری دیابت شایعترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم در انسان هاست. این بیماری خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی، نفروپاتی، فشارخون، عوارض چشمی و اختلالات روانی از جمله اضطراب را افزایش می دهد. اضطراب می تواند زیان قابل توجهی بر کیفیت زندگی افراد بگذارد. یکی از راه های غیر دارویی کاهش اضطراب استفاده از طب فشاری است. این روش برای رفع اضطراب و علائم فیزیولوژیکی متعاقب آن مورد استفاده قرار می گیرد.بر همین اساس این مطالعه با هدف تعیین تاثیر طب فشاری بر اضطراب و کیفیت زندگی در بیماران دیابتی انجام شد.مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه نیمه تجربی تک گروهه از نوع قبل و بعد بود. 40 نفر از بیماران مراجعه کننده به کلینیک دیابت زابل که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابتدا پرسشنامه های اضطراب اشپیل برگر و کیفیت زندگی SF-36توسط نمونه ها پر و سپس مداخله به مدت 4 هفته انجام شد. پس از انجام مداخله مجددا پرسشنامه ها تکمیل گردید. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هابر اساس یافته ها میانگین نمره اضطراب قبل از مداخله 17/82± 111/21بود اما پس از مداخله این نمره به 9/13 ± 78/91کاهش یافت نتایج بررسی اضطراب، قبل و بعد از مداخله اختلاف معنی داری را در همه حیطه ها نشان داد (P<0/05). همچنین نتایج نشان داد میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله 12/91± 54/26 بود اما پس از مداخله این نمره به14/72 ± 69/75 افزایش یافت. نتایج بررسی کیفیت زندگی نیز، قبل و بعد از مداخله اختلاف معنی داری را در همه حیطه ها نشان داد (P<0/05).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر و تاثیر مثبت طب فشاری بر کاهش اضطراب و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت، پیشنهاد می گردد آموزش های لازم به پرسنل درمانی از جمله پرستاران در مورد انجام طب فشاری و تاثیر آن انجام گیرد.کلید واژگان: طب فشاری, اضطراب, کیفیت زندگی, دیابتIntroductionDiabetes is the most common metabolic disorder and is considered as a risk factor of cardiovascular diseases, nephropathy, hypertension, eye complications, and psychological disorders such as anxiety. Anxiety can negatively affect the patients quality of life. One of the non-pharmaceutical methods of relieving the anxiety is using acupressure, which helps to relieve anxiety and its subsequent physiological signs. This study aimed to determine the effect of acupressure on anxiety and quality of life in diabetic patients.Materials And MethodThis quasi-experimental study was conducted on 40 patients referred to diabetes clinic in Zabol, Sistan and Baluchestan, Iran, using single subject and pre-test-post-test designs. The Spielberger (SF-36) questionnaires of anxiety and quality of life were filled out by the participants and the intervention was done for four weeks. The questionnaires were re-completed after the intervention period. Data analysis performed using SPSS version 22.ResultsThe mean scores of anxiety before and after the intervention were reported 111/21±17/72 and 78/91±9/13, respectively. Therefore, significant differences were observed before and after intervention in all aspects (PConclusionThe results of this study confirmed that acupressure had a positive effect on relieving anxiety and improving the quality of diabetic patients life. Therefore, it is recommended to train the healthcare workers such as nurses about the impacts and ways of administrating this procedure.Keywords: Acupressure, Anxiety, Quality of life, Diabetes
-
پیش زمینه و هدفدیابت نوعی اختلال در متابولیسم کربوهیدرات و یکی از بیماری های مزمن شایع است. فشارخون در 70 درصد بیماران دیابتی دیده می شود. سیر به دلیل دارا بودن ترکیبات مختلف برای بهبود عوارض دیابت مفید است. زیره سبز نیز نقش آن در درمان عوارض دیابت عنوان شده است. لذا هدف از انجام این مطالعه بررسی مقایسه ای تاثیر زیره سبز و سیر بر فشارخون بیماران دیابت نوع 2 بود.مواد و روش هااین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دو سو کور و بر روی 75 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به کلینیک دیابت امام خمینی (ره) شهرستان زابل انجام شد. معیارهای ورود به این مطالعه شامل ابتلا به دیابت نوع 2، فشارخون بالاتر از 140 بر روی 90 میلی متر جیوه، حداقل 6 ماه سابقه ابتلا به دیابت، نداشتن بیماری روحی- روانی، عدم انسولین درمانی، عدم بارداری و شیردهی، داشتن برنامه دارویی واحد ازنظر نوع داروهای مصرفی و عدم استفاده از دخانیات و الکل بود. در صورت وجود هر یک از موارد مذکور نمونه از مطالعه حذف می شد. نمونه ها به طور تصادفی و بدون ریزش در حین مطالعه به 3 گروه 25 نفری تقسیم شدند. ابتدا فشارخون بیماران اندازه گیری و سپس یک گروه قرص های پودر سیر، گروه دیگر عصاره زیره سبز و گروه شاهد دارونما به مدت دو ماه مصرف کردند. فشارخون بیماران مجددا اندازه گیری گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد.یافته هااختلاف میانگین فشارخون سیستول و دیاستول در گروه مصرف کننده سیر و زیره سبز، قبل با بعد از مداخله معنی دار بود (0.0001P<). میانگین فشارخون سیستول و دیاستول در سه گروه مصرف کننده سیر، زیره سبز و کنترل قبل از مداخله، اختلاف آماری معنی داری نداشتند (0.05P>). اما این اختلاف پس از مداخله معنی دار شد (0.0001P<). بین میانگین فشارخون سیستول و دیاستول دو گروه زیره سبز و سیر بعد از مداخله نیز اختلاف معنی داری دیده نشد (0.05P>).بحث و نتیجه گیریدر مطالعه حاضر اثرات مثبت زیره سبز و سیر بر بهبود فشارخون دیده شد. اثرات جانبی خاصی نیز در حین انجام طرح مشاهده نگردید. بر همین اساس می توان گفت مصرف مکمل سیر و زیره سبز می تواند در کنترل عوارض دیابت ازجمله فشارخون موثر باشد.کلید واژگان: سیر, زیره سبز, فشارخون, دیابتBackground and AimsDiabetes is a common disorder in carbohydrate metabolism and a chronic disease. Blood pressure is seen in 70% of diabetic patients. Garlic is useful for improving the complications of diabetes due to its various compounds. Cumin also plays its role in treating complications of diabetes. Therefore, the aim of this study was to compare the effects of cumin and garlic on blood pressure in type 2 diabetic patients.Materials and MethodsThis study was a double-blind, clinical trial on 75 type 2 diabetic patients referred to Imam Khomeini Diabetes Clinic in Zabol. The criteria for entry into this study included Type 2 diabetes, hypertension higher than 140 mmHg for 90 mmHg, at least 6 months of diabetes mellitus, lack of mental health, non-insulin therapy, non-pregnancy and lactation, having a drug program The unit was considered as a type of Medtion and did not use tobacco and alcohol. In case of any of these cases, the sample was excluded from the study. Samples were randomly divided into 3 groups of 25 individuals randomly and without dropping during the study. First, blood pressure was measured in patients, then a group of garlic powder, the other group received cumin extract and the placebo control group for two months. Patient's blood pressure was re-measured. SPSS software version 22 was used to analyze the data.ResultsThe difference in mean systolic and diastolic blood pressure in garlic and cumin groups was statistically significant before and after intervention (P 0.05). But this difference was statistically significant after intervention (P 0.05).ConclusionIn the present study, the effects of cumin and garlic on the improvement of blood pressure were observed. No special side effects were observed during the course of the project. Based on this, it can be said that supplementing garlic and cumin can be effective in controlling complications of diabetes, including hypertension.Keywords: Garlic, Cuminum, Blood Pressure, Diabetes
-
مقدمه و هدفدیابت، یکی از شایعترین بیماری های مزمن متابولیک است. این بیماری با ایجاد بحران در زندگی منجر به افزایش استفاده از حمایت معنوی به عنوان یک مکانیسم مقابله ای می شود. سلامت معنوی یکی از مفاهیم اساسی پیرامون چگونگی رویارویی با مشکلات و تنش ناشی از این بیماری محسوب می گردد. بر اساس مطالعات ابتلا به دیابت نوع دو اثر منفی بر کیفیت زندگی دارد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه سلامت معنوی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام پذیرفت.مواد و روش هااین مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود که بر روی 100 بیمار مراجعه کننده به کلینیک دیابت زابل که شرایط ورود به مطالعه را داشتند انجام شد. برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه سلامت معنوی ((SWB و کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF) استفاده گردید. پس از تکمیل پرسشنامه ها، داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.یافته هابر اساس یافته های به دست آمده، میانگین نمره کل سلامت معنوی نمونه های پژوهش 26/10 ± 69/91 بود که نشان دهنده وضعیت مطلوب سلامت معنوی این افراد به شمار می رفت. میانگین نمره کیفیت زندگی (65/43 ± 21/232) نیز نشان داد که نمونه های مورد پژوهش از نظر کیفیت زندگی در وضعیت نسبتا مطلوبی قرار دارند. همچنین مشخص شد که بین کیفیت زندگی و تمام خرده مقیاس های آن با سلامت معنوی و خرده مقیاس های آن ارتباط مثبت معنی داری وجود دارد(P< 0/05).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر می توان گفت، تدوین برنامه و رویکردهایی در جهت ارتقاء سلامت معنوی این بیماران در راستای ارتقاء و بهبود کیفیت زندگی آن ها مفید واقع می شود.کلید واژگان: سلامت معنوی, کیفیت زندگی, دیابتIntroductionDiabetes is one of the most common chronic metabolic diseases. The crisis provoked by this disease leads to seeking moral support as a coping mechanism. Spiritual well-being is one of the basic concepts associated with handling the problems and tension caused by the disease. Based on former studies, type II diabetes has a negative impact on quality of life. Accordingly, the present study aimed to investigate the relationship between spiritual health and quality of life in patients with type 2 diabetes.Materials And MethodsThis descriptive-analytical study was performed on 100 patients referring to diabetes clinic of Zabol, Iran, who met the inclusion criteria. Spiritual well-being (SWB) and quality of life (WHOQOL-BREF) questionnaires were employed for data collection. After completing the questionnaires, the collected data was analyzed using descriptive and inferential statistics in SPSS, version 20.ResultsAccording to the obtained results, the mean score of spiritual well-being was 91.69±10.26, indicating the favorable condition of the patients in this regard. Mean score of quality of life (232.21±43.65) also demonstrated that the participants were in a relatively good state. Furthermore, we found a positive association between quality of life and its subscales and spiritual health and its subscales (PConclusionsTo improve quality of life, developing plans and approaches to promote spiritual well-being of diabetic patients can be beneficial.Keywords: Diabetes, Quality of life, Spiritual well-being
-
مقدمه و هدفدیابت 2 نوعی اختلال در متابولیسم کربوهیدرات و یکی از بیماری های مزمن شایع است. سیر به دلیل دارا بودن ترکیبات مختلف برای بیماران مبتلا به دیابت مفید است. همچنین زیره سبز یکی از گیاهان دارویی است که در مطالعات جدید نقش آن در درمان دیابت عنوان شده است. لذا هدف از انجام این مطالعه بررسی مقایسه ای تاثیر زیره سبز و سیر بر هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران دیابت نوع 2 بود.مواد و روش هادر این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی شده انجام شد، 75 بیمار دیابتی نوع 2 کلینیک دیابت بیمارستان امام خمینی (ره) زابل انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه دریافت کننده قرص های پودر سیر، گروه دریافت کننده عصاره زیره سبز و گروه شاهد تقسیم شدند. ابتدا هموگلوبین گلیکوزیله بیماران اندازه گیری شد و پس از آن بیماران به مدت 2 ماه تحت مطالعه قرار گرفتند. هموگلوبین گلیکوزیله بیماران بعد از مداخله مجددا اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات از نرم افزار SPSSنسخه 22 و آزمونt زوجی و آنووا استفاده گردید.یافته هابر اساس یافته ها در گروه مصرف کننده سیر میانگین میزان HbA1c قبل با بعد از مداخله تفاوت آماری معنی داری را نشان نداد (11/0P= ). اما این اختلاف میانگین در گروه مصرف کننده زیره سبز معنی دار شد (001/0P= ). بر اساس یافته ها میانگین HbA1c در سه گروه مصرف کننده سیر، زیره سبز و کنترل قبل از مداخله، اختلاف آماری معنی داری نداشت (04/0P= )، اما پس از مداخله این اختلاف معنی دار شد (04/0P= ).بحث و نتیجه گیریدر مطالعه حاضر اثرات مثبت زیره سبز بر بهبود سطح HbA1c دیده شد. بر همین اساس می توان گفت مصرف مکمل زیره سبز می تواند در کنترل دیابت و عوارض پس از آن مفید باشد.کلید واژگان: دیابت, زیره سبز, سیر, هموگلوبین گلیکوزیلهIntroductionType 2 diabetes is a common disorder of carbohydrate metabolism and a common chronic disease. Garlic is beneficial for patients with diabetes due to its diverse compounds. Also, cumin is one of the medicinal herbs, the role of which has been highlighted in treating diabetes. Therefore, the aim of this study was to compare the effects of cumin and garlic on glycosylated hemoglobin in type 2 diabetic patients.Materials And MethodIn this clinical trial, 75 diabetic patients with type 2 diabetes were selected from Diabetes Clinic of Imam Khomeini Hospital of Zabol, Iran. The participants were randomly divided into three groups of garlic powder, cumin extract, and control. Firstly, glycosylated hemoglobin of the patients was measured and then the patients were followed up for two months. Glycosylated hemoglobin of the patients was re-measured after the intervention. To analyze the data, paired t-test and ANOVA were performed in SPSS, version 22.ResultsIn the garlic consumption group, the mean of HbA1c showed no significant differences before and after the intervention (P=0.11), while this mean difference was significant in the cumin group (P=0.001). Based on the findings, there was no significant difference in mean HbA1c among the three groups of garlic, cumin and control before the intervention (P=0.04), but after the intervention, this difference was significant (P=0.04).ConclusionWe observed the effects of cumin on the improvement of HbA1c level. Accordingly, the complementary use of cumin may be useful in managing diabetes and its subsequent complications.Keywords: Diabetes, Cumin, Garlic, Glycosylated hemoglobin
-
مقدمه و هدفدیابت شایع ترین بیماری اندوکرین دوران بارداری است که باعث عوارضی مانند ماکروزومی جنین، اکلامپسی و پره اکلامپسی، زایمان زودرس، سقط و همچنین دیستوشی و مرگ های حول زایمانی می شود. از طرفی افزایش سطح فعالیت های بدنی تاثیر مهمی در کاهش عوارض بیماری دیابت را به دنبال دارد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش فعالیت بدنی بر میزان قند خون ناشتا در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری انجام گردید.مواد و روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، دو گروه 30 نفره از زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان زابل در سال 1395 به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. برای گروه آزمون کلاس های آموزشی در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برگزار گردید و مادران گروه شاهد آموزش های معمول را دریافت نمودند. جمع آوری اطلاعات در دو مرحله قبل و پس از مداخله انجام گرفت. اطلاعات در نرم افزار SPSS با استفاده از آزمون های توصیفی و استنباطی از جمله تی زوجی تجزیه و تحلیل شد.یافته هابراساس نتایج، بین میانگین قند خون گروه آزمون و کنترل قبل از مداخله تفاوت معنی داری وجود نداشت، همچنین این تفاوت در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله معنی دار نبود (P>0/05). اما بعد از مداخله میانگین قند خون در گروه آزمون به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (P<0/001).بحث و نتیجه گیریبه نظر می رسد فعالیت های فیزیکی، با بهبود در ترشح بیشتر انسولین و افزایش جذب گلوکز در زنان مبتلا به دیابت بارداری همراه است. تمرین های فیزیکی استاندارد با افزایش انرژی مصرفی و افزایش اکسیژن مصرفی پس از ورزش موجب افزایش سلامت متابولیکی در این افراد می شود.کلید واژگان: فعالیت بدنی, قند خون ناشتا, دیابت بارداریIntroductionDiabetes is the most common endocrine disease in pregnancy that may cause fetal macrosomia, eclampsia and preeclampsia, preterm labor, abortion, dystocia, and perinatal mortality. Increased level of physical activity has a significant impact on reducing the complications of diabetes. This study aimed to investigate the effect of exercise training on fasting blood sugar level in pregnant women with gestational diabetes.Materials And MethodsIn this quasi-experimental study, two groups of 30 pregnant women with gestational diabetes who were referred to health centers in Zabol, Iran, 2016, were randomly chosen through stratified sampling. The experimental group received eight 90-minute training sessions and those in the control group received the usual training. The data was collection before and after the intervention and analyzed using descriptive and inferential tests, including t-test, in SPSS.ResultsBefore the intervention, the experimental and control groups were not significantly different in terms of mean blood glucose level. In the control group, mean blood glucose level was not significantly different before and after the intervention (PConclusionIt seems that physical activity is associated with increased uptake of glucose and insulin secretion in women with gestational diabetes. Standard physical exercises, with increased energy expenditure and oxygen consumption after exercise, can improve metabolic health in these people.Keywords: Physical activity, Fasting blood sugar, Gestational diabetes
-
مقدمه و هدفیکی از اختلالات روانی در فرد مبتلا به دیابت، اضطراب است. استرس و اضطراب در بسیاری از بیماران مبتلا به دیابت، فرآیند کنترل قند خونشان را مختل می سازد و همچنین کنترل ضعیف دیابت و رویدادهای استرس آفرین زندگی، ارتباط معنی داری با یکدیگر دارند. اثر زعفران بر اضطراب در نمونه های حیوانی بررسی شده و نتایج مفیدی دیده شده است. تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیرکپسول خوراکی زعفران بر اضطراب بیماران دیابتی شهرستان زابل در سال 1395 انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی بود که بر روی50 نفر از بیماران دیابتی شهرستان زابل که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، انجام شد. نمونه ها به صورت تصادفی به دوگروه مورد و شاهد تقسیم شدند. ابتدا سطح اضطراب بیماران با پرسشنامه اضطراب اشپیل برگر سنجیده شد. سپس مداخله به صورت مصرف روزانه یک کپسول300 میلی گرمی زعفران درگروه مداخله و یک کپسول پلاسبو در گروه شاهد، به مدت یک هفته، هر روز بین ساعات 12 تا 14 ظهر و بعد از مصرف ناهار، انجام و بعد از یک هفته دوباره سطح اضطراب بیماران سنجیده شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spssورژن22 موردتجزیه و تحلیل قرارگرفتند.یافته هاقبل از مداخله میانگین نمره اضطراب بیماران در گروه مورد 62/48 و شاهد 98/47 محاسبه شد و مقایسه میانگین نمره اضطراب بیماران این دو گروه تفاوت آماری معنی داری را نشان نداد (p=0/71). اما بعد از مداخله میانگین نمره اضطراب بیماران در گروه مورد 72/30 و در گروه شاهد 12/49 بدست آمد که این اختلاف از نظر آماری معنی داری بود (p=0/001). همچنین مقایسه میانگین اضطراب بیماران، قبل و بعد از مداخله در گروه مورد، تفاوت آماری معنی داری را نشان داد ( (p=0/001اما این مقایسه در گروه شاهد، قبل و بعد از مداخله معنی دارنبود.(p=0.07)بحث و نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان دادکه مصرف کپسول خوراکی زعفران در کاهش اضطراب بیماران دیابتی موثر می باشد. با توجه به اثرات زعفران درپیشگیری و درمان بسیاری از بیماری ها و اثرات آنتی اسپاسمودیک ،ضد درد و نفخ، افزایش اشتها که برای آن به اثبات رسیده است، می توان از آن در درمان اضطراب بیماران دیابتی و سایر بیمارانی که با این مشکلات درگیر هستند، در کنار سایر درمان ها استفاده نمود.کلید واژگان: زعفران, اضطراب, دیابتIntroductionOne of the psychiatric disorders in people with diabetes is anxiety. Stress and anxiety affect the glycemic control in many diabetic patients. Furthermore, stressful life events are significantly associated with the poor glycemic control. The effectiveness of saffron on anxiety reduction has been demonstrated in animal samples. Regarding this, the present study aimed to determine the effect of oral capsules of saffron on the anxiety level of the diabetic patients in Zabol, Iran, in 2017.Materials And MethodsThis quasi-experimental study was conducted on 50 patients with diabetes mellitus in Zabol. The samples were randomly divided into two groups of intervention and control. The participants levels of anxiety were measured using the Spielbergers Anxiety Inventory. The intervention group received 300 mg saffron capsules; on the other hand, the control group were given placebo capsules. The capsules were daily administered between 12 and 14 p.m. (i.e., after having lunch) for one week. The patients anxiety levels were reexamined after a week. The data were analyzed using the SPSS version 22.ResultsPrior to the intervention, the mean anxiety levels were 47.98 and 48.62 in the intervention and control groups, respectively. The anxiety scores of the patients did not show statistically significant differences between the two groups (P=0.71). However, at the post-intervention stage, the mean anxiety levels of the intervention and control groups were 30.72 and 49.12, respectively, indicating a statistically significant difference (P=0.001). In addition, the mean anxiety of the patients in the intervention group demonstrated a statistically significant difference between the pre- and post-intervention stages (P=0.001). Nevertheless, the control group showed no significant difference in this regard between the two stages (P=0.07).ConclusionsAs the findings of the present study indicated, the oral capsules of saffron were effective in reducing the anxiety in the patients with diabetes. Saffron has been demonstrated to have antispasmodic, painkilling, carmintive, and appetite stimulating effects, which is effective in preventing and treating many diseases. Regarding this, this herb can be used in the management of the anxiety in the diabetic and other patients along with other treatments.Keywords: Saffron, Anxiety, Diabetes
-
مقدمه و هدفدیابت یک بیماری متابولیکی است که یکی از مشخصه های آن هیپرگلیسمی است و این عامل می تواند عوارض مهلکی ایجاد کند. یکی از معیارهای تشخیص و کنترل دیابت سنجش قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله در خون می باشند. از طرفی ویتامین C، تحمل به افزایش گلوکز را بهبود می بخشد، لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر مصرف ویتامین C بر میزان قند خون ناشتا و سطح هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران مبتلا به دیابت نوع II بود.مواد و روش هااین مطالعه از نوع کار آزمایی بالینی شاهد دار بود. 74 نفر نمونه که شرایط شرکت در مطالعه را دارا بودند با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف وارد مطالعه و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. در ابتدا قند خون ناشتا و HbA1cاندازه گیری شد. سپس گروه آزمون به مدت سه ماه تحت درمان با قرص ویتامین C قرار گرفت و اطلاعات به دست آمده با آزمون های t مستقل و زوجی در نرم افزار SPSS نسخه 19 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد در گروه کنترل میزان کاهش شاخص های بیوشیمیایی مورد سنجش به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. بدین معنا که بین متغیرها در دو گروه پس از انجام مداخله اختلاف آماری معنی داری دیده شد.بحث و نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که ویتامین C می تواند از طریق رقابت با گلوگز میزان گلیکوزیله شدن هموگلوبین و همچنین قند خون ناشتا را در بیماران دیابت نوع 2 کاهش دهد. این اثر می تواند برای کنترل مکانیسم آسیب زایی گلیکوزیله شدن پروتئین در دیابت، بعد از انجام مطالعات دقیق تر، بکار رود.کلید واژگان: دیابت, ویتامین C, قند خون ناشتا, هموگلوبین گلیکوزیله
-
مقدمه و هدفدیابت یکی ازعوامل تنش زا و استرس زای عمده و واقعی در زندگی است و عدم کنترل آن منجر رفتارهای نامناسب اجتماعی از جمله پرخاشگری می شود. برخورداری از سلامت روان و کاهش استرس در بیماران می تواند فرد را در برقراری ارتباط سالم تر در جامعه و در نتیجه دریافت هرچه بهتر خدمات بهداشتی و درمانی یاری کند، لذا این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین استرس ادراک شده و پرخاشگری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه یک مطالعه ی توصیفی از نوع همبسستگی بود. 150 نفر از مراجعین به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس استرس ادراک شده (PSQ) و پرسشنامه پرخاشگری Buss & perry مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از روش های آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی به وسیله نرم افزار spss استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد بین استرس ادراک شده با پرخاشگری بیماران دیابتی ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد (66/0 r = ، 001/0P = )، بدین صورت که هرچه نمره استرس ادراک شده بالا می رود، نمره پرخاشگری افزایش می یابد.بحث و نتیجه گیریبنابراین با توجه به رابطه مثبت بین استرس ادراک شده و پرخاشگری، اجرای برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت شناسایی عوامل استرس زا و تقویت مهارت های مقابله با استرس، می تواند برای پیشگیری و کنترل پرخاشگری بیماران و نهایتا دریافت هرچه بهتر خدمات درمانی، به عنوان یک هدف در نظر گرفته شود.کلید واژگان: استرس ادراک شده, پرخاشگری, دیابت
-
زمینهتعارض کار- خانواده به عنوان ناسازگاری بین نقش های کاری و خانوادگی توصیف می شود. از طرفی رابطه متقابلی بین رضایت زناشویی و شغل وجود دارد؛ به طوری که تنش در یکی از این دو حیطه، دیگری را تحت تاثیر قرار می دهد.هدفمطالعه به منظور تعیین ارتباط بین تعارض کار- خانواده و رضایت زناشویی در پرستاران و ماماها انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه تحلیلی در سال 1393 بر روی تمام 289 نفر از کارکنان پرستاری و مامایی متاهل بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی زابل انجام شد. اطلاعات با پرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ و تعارض کار- خانواده کارلسون جمع آوری و با آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تی و تحلیل رگرسیون خطی تحلیل شدند.یافته هامیانگین نمره رضایت زناشویی کارکنان 52/168 (رضایت نسبی) محاسبه شد. میانگین نمره تعارض کار- خانواده کارکنان 26/3 (تعارض متوسطی) به دست آمد. بین رضایت زناشویی و تعارض کار- خانواده کارکنان ارتباط منفی معنی داری وجود داشت (11/0- =r ، 03/0 =P)؛ به طوری که با افزایش این تعارض، رضایت زناشویی کاهش می یافت. پرستاران رضایت زناشویی بالاتر و تعارض کار- خانواده کم تری را نسبت به ماماها داشتند.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، مدیران اجرایی بهداشت و درمان برای تحکیم بنیان خانواده باید شرایطی ایجاد کنند که تعارض های نقشی بین کار و خانواده به حداقل بر سد و به تبع آن میزان رضایت زناشویی افزایش یابد.کلید واژگان: رضایت زناشویی, تعارض کار, خانواده, پرستار, ماماBackgroundWork-family conflicts described as incompatibility between work and family roles. There is mutual relationship between marital satisfaction and job so that the tension in one of two areas of career and family are affected.ObjectiveTo examine the relationship between marital satisfaction and work-family conflict among nurses and midwives.MethodsAll of 289 employees of married nursing and midwifery of Zabol University of Medical Sciences hospitals participated in the study in 2014. The data were collected with questionnaires of Enrich marital satisfaction and Carlson work-family conflict and were analyzed with statistical tests including Pearson correlation coefficient, t-test and linear regression analysis.
Findings: Marital satisfaction score of the staff was 168.52 which indicates the relative satisfaction of spouses from each other. The mean score of work-family conflict among employees was 3.26; it can be said that employees in terms of work-family conflict, the conflict a moderate experience. There is a significant negative correlation among marital satisfaction and work-family conflict of employees. In fact, marital satisfaction decreases when the conflict between work and family is decreased. Nursing staffs have a higher marital satisfaction and in terms of work-family conflict they experience less conflict.ConclusionAccording to the findings, the managers should create conditions that minimize the role conflicts and consequently increase the level of marital satisfaction.Keywords: Marital satisfaction, work, family conflict, Nurse, Midwifery -
مقدمهدو حیطه ی بسیار مهم زندگی، شغل و خانواده می باشند. رضایت زناشویی به عنوان شاخصی از کیفیت روابط بین زوجین، تنها زمانی حاصل می شود که بین وضع فعلی فرد در رابطه ی زناشویی خویش با وضعیت مورد انتظارش، سازگاری و تطابق وجود داشته باشد. تعارض کار خانواده به عنوان ناسازگاری بین نقش های کاری و خانوادگی توصیف می شود. این نوع تعارض ، در - مورد کارکنان بالینی بیمارستان ها که دارای کار شیفتی هستند پر رنگ تر است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین تعارض کار خانواده و رضایت زناشویی در کارکنان بالینی بیمارستان ها انجام گرفت.
روش پژوهش:در این مطالعه کلیه کارکنان بالینیمتاهل بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی زابل به روش سر شماری انتخاب شدند. جهت بررسی نمونه ها از فرم کوتاه شده پرسشنامه رضایت زناشویی Enrich و پرسشنامه تعارض کار- خانواده Carlson استفاده گردید. پرسشنامه ها پس از تکمیل، جمع آوری و داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 18 با سطح معنی داری (5/0P<) تجزیه و تحلیل شدند.یافته هایافته ها نشان داد که بین رضایت زناشویی و تعارض کار- خانواده کارکنان ارتباط منفی معنی داری وجود دارد (11/0-=r ، 03/0=P). در واقع هرچه تعارض بین کار و خانواده افزایش یابد، رضایت زناشویی کم می شود. همچنین نتایج نشان دادند که کارکنان بالینی با میانگین رضایت زناشویی 83/166، دارای رضایت متوسط و از لحاظ تعارض کار- خانواده نیز با میانگین 31/3، تعارض متوسطی را تجربه می کنند.نتیجه گیرییافته های نشان داد که با افزایش میزان تعارضات نقشی در وظایف شغلی و خانوادگی، رضایت زناشویی کاهش می یابد. می توان با کاربرد نتایج حاصله توسط سیاست گذاران و مدیران گام هایی در جهت کاهش تنش های شغلی و افزایش مهارت های زندگی کارکنان بالینی برداشت.کلید واژگان: رضایت زناشویی, تعارض کار, خانواده, کارکنان بالینیBackgroundTwo important areas of life are job and family. Marital satisfaction as an indicator of the quality of the relationships between couples¡ can be achieved only when there is compatibility between the current status of the individual in marital relationship with the expected status. Work-family conflict described as incompatibility between work and family roles. This type of conflict is stronger for clinical staff with shift work in hospitals. Therefore¡ this study aimed to investigate the relationship between work - family conflict and marital satisfaction among clinical staff in hospitals.Materials And MethodsThe samples of this study were all clinical staff in hospitals of Zabol University of Medical Sciences¡ who were selected by census method. To examine samples¡ Enrich marital satisfaction questionnaire and Carlson work-family conflict questionnaire were used. Once the questionnaires completed¡ they collected and data were analyzed using SPSS 18 with a significant level (PResultsThe findings showed that there is a significant negative correlation among marital satisfaction and work-family conflict of employees (P = 0.03¡ r = 0.11). In fact¡ marital satisfaction decreases when the conflict between work and family increased. Also¡ the results showed that the clinical staff with an average of 166/83 marital satisfaction have middle satisfaction and who with an average of 3/31 work-family conflict experience middle conflict.ConclusionsThe results showed that marital satisfaction decreases with the increasing of job and family conflicts. The results can be used by policymakers and managers to take steps to reduce job stress and enhance the life skills of clinical staffKeywords: Marital Satisfaction, Work, Family Conflict, Clinical Staff -
مقدمه و هدفدیابت یکی ازعوامل تنش زای عمده و واقعی در زندگی است و کنترل آن متاثر از شبکه پیچیده ای از عوامل رفتاری، نگرش و مراقبت های سلامتی است. برخورداری از سلامت روان و کاهش تنش در بیماران می تواند فرد را در خودکارآمدی و کنترل بهتر بیماری یاری کند، لذا این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین سلامت روان و خودکارآمدی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه یک مطالعه ی توصیفی از نوع همبسستگی می باشد. 100 نفر از مراجعین به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس خودکارآمدی دیابت CIDSو پرسشنامه سلامت عمومی 12 سوالی GHQ-12) ) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از آمار توصیفی، از روش های آمار استنباطی(ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی و تحلیل رگرسیون خطی) به وسیله ی نرم افزار SPSS استفاده شد.یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که بین سلامت روان با خودکارآمدی همبستگی معنی داری وجود دارد (r=-0/68 ،p<0/0001). همچنین یافته ها نشان می دهد که سلامت روان 34% از تغییرات خود کارآمدی را پیش بینی می کند.بحث و نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که بهبود سلامت روان، افزایش میزان خودکارآمدی در بیماران دیابتی را در پی دارد که این امر می تواند در مقابله با مشکلات به فرد کمک کند.کلید واژگان: سلامت روان, خودکارآمدی, دیابتIntroductionDiabetes is one of the major and real stress in life that is controlled by a Several factors Including the behavioral factors, Mental disorder And reduce stress in patients can Person in self-help and better control of disease, so this study was to investigate the relationship between mental health and Self- Efficacy in diabetic patients.MethodologyThis study is a descriptive correlational study. 100 diabetic patients were selected by Simple random. Diabetes Self-Efficacy Scale (CIDS) and General Health Questionnaire-12 (GHQ-12) were applied to obtain data. To analyze the data, in addition to descriptive statistics, inferential statistical analyses including Pearson correlation coefficient, t-test and linear regression analysis were performed using SPSS.ResultsThe findings of this study showed a significant correlation between Self-Efficacy and mental health of diabetic patients (PConclusionThe results indicated that increased mental health improves Self-Efficacy of the diabetic patients which, in turn, aides individuals to encounter their problems.Keywords: Diabetes, Self, Efficacy, mental health
-
زمینه و هدفسلامت روان نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا کرده و یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، محسوب می گردد. از آن جا که دانشجویان در هر جامعه ای از مهم ترین نیروهای تاثیر گذار بر توسعه ی کشور محسوب می گردند. لذا در تحقیق حاضر با توجه به اهمیت نقش عوامل اجتماعی در سلامت روان، سعی شده تا ارتباط بین میزان حمایت اجتماعی ادراک شده با سلامت روان دانشجویان مورد بررسی قرار گیرد.روش بررسیجامعه آماری شامل 1509 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل در سال 93-1392 در دانشگاه علوم پزشکی کرمان می باشد. در این تحقیق 500 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی ساده از کل جامعه مورد نظر انتخاب و با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی 12 سوالی (GHQ-12) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده چند بعدی (MSPSS) مورد سنجش قرار گرفتند. ای و داده علاوه بر استفاده از آمار توصیفی، از روش ی آر ا شامل: ضریب همبستگی پیرسون، آزن و رن خطی بوسیله ی نرم افزار SPSS اده شد.یافته هایافته های این پژوهش نشان داد که بین حمایت اجتماعی با سلامت روان دانشجویان همبستگی معنی داری وجود دارد (33/0=r، 0001/0>P). در بین زیر مقیاس های حمایت اجتماعی به ترتیب حمایت اجتماعی خانواده، حمایت اجتماعی افراد مهم زندگی و حمایت اجتماعی دوستان بیشترین ارتباط را با سلامت روان دارند (0001/0>P). همچنین مدل رگرسیون خطی نشان داد که حمایت اجتماعی 11 درصد از واریانس سلامت روان را تبیین می کند.نتیجه گیرییافته های تحقیق نشان داد که سلامت روانی دانشجویان با افزایش ادراک آنان از میزان حمایت اجتماعی، وضعیت مطلوب تری پیدا می کند و با کاهش منابع حمایتی، سلامت روان آن ها به خطر می افتد.
کلید واژگان: سلامت روان, حمایت اجتماعی, دانشجویانBackground And ObjectiveMental health, the playing an important role in ensuring consistent and efficient in any society and is one of the areas of the different communities, health evaluation is considered. Since the students in each community of the most important forces affecting developing countries are considered. Therefore, this study done to aimed determine the relationship between social support and mental health.MethodsThe statistical population consists of 1509 member of the undergraduate students, is studying in the Kerman University of Medical Sciences in 2014. In this study, 500 students were selected of the entire population by method Random sampling and by using of General Health Questionnaire-12 (GHQ-12) and and Multidimensional Scale of Perceved Social Support (MSPSS) were measured. For the analyze data addition to descriptive statistics,of the inferential statistical methods including: Pearson correlation coefficient, t-test and linear regression analysis by SPSS software.ResultsThe findings this study showed which significant correlation between social support and mental health of students (P<0.0001, r=0.33). Among the subscales of social support, social support to the family, the social support, life-critical and social support from friends are most relevant to mental health (P<0.0001). also The linear regression model showed that social supporting predicts the 11 percent of the variance in mental health.ConclusionThe findings showed which mental health the student's whit increasing their perception of social support,that find more favorable and by reducing the sources of the supporting, their mental health is endangered.Keywords: Mental health, Social support, Student -
مقدمهدو حیطه بسیار مهم زندگی شغل و خانواده می باشند. رضایت زناشویی به تطابق بین وضع فعلی فرد با وضعیت مورد انتظارش از زندگی زناشویی، اطلاق می گردد. تعارض کار/ خانواده به عنوان ناسازگاری بین نقش های کاری و خانوادگی توصیف می شود. به نظر می رسد این نوع تعارض، در کارکنان دارای کار شیفتی پر رنگ باشد لذا، این مطالعه با هدف مقایسه رضایت زناشویی و تعارض کار/ خانواده در پرستاران با شیفت های کاری ثابت و متغیر انجام گرفت.مواد و روش هاروش این مطالعه توصیفی مقطعی می باشد. جامعه آماری این مطالعه را 264 نفر از پرستاران تشکیل می دادند و از بین آن ها 242 نفر که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. جهت بررسی نمونه ها از پرسشنامه رضایت زناشویی Enrich و پرسشنامه تعارض کار/ خانواده Carlson استفاده شد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها توسط نرم افزار SPSS ویرایش 18 با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، تی مستقل و تحلیل رگرسیون چند متغیره در سطح معنی داری (05/0 p<) تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین رضایت زناشویی در پرستاران شیفت ثابت 57/30±27/171 و در پرستاران با شیفت متغیر 99/23± 06/164 بود. در واقع، آزمون تی مستقل تفاوت معنی داری را در زمینه رضایتمندی زناشویی بین این دو گروه نشان داد (017/0p=)، همچنین نتایج نشان داد که میانگین تعارض کار/ خانواده در پرستاران شیفت ثابت 85/0± 26/3 و در پرستاران با شیفت متغیر 69/0± 34/3 بود که تفاوت آماری معنی داری در این زمینه بین دو گروه وجود نداشت (38/0p=).نتیجه گیریبا توجه به نتایج بدست آمده در این پژوهش آموزش مهارت های لازم به نوبت کاران در خصوص مدیریت تعارضات شغلی و خانوادگی و افزایش رضایتمندی زناشویی امری ضروری است.کلید واژگان: رضایت زناشویی, تعارض کار, خانواده, پرستاران, شیفت کاریIntroductionTwo important areas for every life are job and family. Work/family conflict is described as the incompatibility between work and family roles. It seems that this conflict is highlighted in the staff with shift works. Therefore, this study aimed to compare the marital satisfaction and Work/Family conflict among the nurses with fixed and changing shifts.Materials And MethodThis study was a cross-sectional and descriptive-analytical study. The study statistical population comprised of 264 nurses. Among them 242 who had the conditions for entering the study were selected through census method. To examine the samples, Enrich marital satisfaction questionnaire and Carlson work/family conflict questionnaire were used. Data were analyzed using SPSS 18 by using Pearson correlation coefficient, t-test and multivariate regression analysis with a significant level of pResultsThe results showed that the average marital satisfaction in the constant shift nurses was 171/27 ± 30/57 and in nurses with changing shifts was 164/06 ± 23/99. In fact, based on the obtained results, significant differences were observed in marital satisfaction between fixed and changing shifts (p=0/017). Marital satisfaction was higher in nurses with fixed working shifts. Also the results showed that the mean of work / family conflict in nurses with constant shifts was 3/26 ± 0/85 and in the nurses with changing shifts was 3/34 ± 0/69. Therefore, there was no significant difference between the two groups in this field (p= 0/38).ConclusionAccording to the results, teaching the necessary skills to the shift workers about management of job and familial and marital satisfaction is essential.Keywords: Marital satisfaction, Work, family Conflict, Nurses, Shift work
-
مقدمه و هدفعوارض و مشکلات ناشی از دیابت تاثیر زیادی را بر کیفیت زندگی فرد و خانواده گذاشته و هزینه زیادی را بر فرد و اقتصاد جامعه تحمیل می کند. به دنبال ابتلای افراد به بیماری های مزمن، روابط زناشویی متاثر می گردد، از این رو ابتلای به بیماری دیابت نیز احتمالا روابط خانوادگی مبتلایان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. لذا این پژوهش با هدف مروری بر مشکلات خانواده در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه با جستجو به صورت مروری در متون موجود در پایگاه های اطلاعاتی Pub med، Google Scholar، SID، Iran Medex با کلید واژه های diabetes patients و family Problems مربوط به سالهای 1992 تا 2014 انجام گردید. 40 مقاله در این رابطه مورد بررسی قرار گرفت که تنها 22 مقاله بیشترین ارتباط را با مطالعه داشت.یافته هایافته های مطالعه نشان داد که مورد حمایت قرار گرفتن بیمار دیابتی توسط خانواده در کنترل بیماری موثر است و همچنین بیمار را در پذیرش عواقب بیماری خود یاری می رساند. این امر می تواند بر شرایط خانوادگی بیماران مبتلا موثر باشد.بحث و نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد ابتلای به دیابت علت اصلی رضایتمندی خانوادگی کمتر در زوجین مبتلا به این بیماری می باشد و نقش خانواده به عنوان حامی در کنترل دیابت بسیار مهم است.
کلید واژگان: دیابت, خانواده, مشکلاتIntroductionComplications resulting from diabetes have a large impact on patients’ quality of life and their families and impose significant costs on both the patients and social economy. Marital relationship is affected by chronic diseases. Therefore, affliction with diabetes may also affect family relationships. In this study, we aimed to review the family problems of patients with type II diabetes.Materials And MethodsScientific databases including PubMed, Google Scholar, SID and Iran Medex were searched in order to identify articles published during 1992-2014, using the following keywords: “diabetes patients” and “family problems”. Finally, 40 articles were examined, among which only 22 articles were considered relevant to the purpose of the present study.ResultsAccording to the results of this study, family support is effective in controlling the disease in diabetic patients. Also, it helps patients accept the consequences of their condition. This can have positive impacts on family conditions of diabetic patients.ConclusionAccording to the findings, diabetes is the main cause of reduced family satisfaction in affected couples. In total, family plays an important supporting role in determining the quality of life in these patients.Keywords: abetes, Family, Problem
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.