amir pakpour
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هفتم شماره 3 (پیاپی 120، امرداد و شهریور 1401)، صص 89 -102زمینه و هدف
انجام رفتارهای خود مراقبتی و تعهد به مسیولیت پذیری سلامتی یکی از روش های مقابله با بیماری کووید- 19 در زمان عدم دسترسی گسترده به واکسیناسیون است. هدف این بررسی ارتباط مسیولیت پذیری سلامتی و رفتارهای خود مراقبتی مربوط به کووید-19 در شهروندان استان کردستان بود.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی با مشارکت 1008 فرد بالای 15 سال، در استان کردستان در سال 1399 انجام شد. با استفاده از روش نمونه گیری آسان، نمونه های در دسترس از افراد تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از WhatsAppیا Telegramتوسط پرسشنامه های رفتارهای خود مراقبتی کووید-19 و مسیولیت پذیری سلامتی به صورت آنلاین جمع آوری گردید. تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد و آزمون های آماری همبستگی اسپیرمن و آزمون کای دو مورد استفاده قرار گرفت.
یافته هاشرکت کنندگان شامل 642 زن (7/ 63 درصد) و 366 مرد (36/6 درصد) با میانگین و انحراف معیار سنی 11/63± 38/6 بودند. همبستگی مسیولیت پذیری سلامتی و رفتارهای خود مراقبتی مثبت و معنی دار بود (0/001>p و r=0/33). انجام رفتارهای خود مراقبتی و مسیولیت پذیری سلامتی بر حسب سن، شغل، وضعیت تاهل و شهر محل سکونت تفاوت معنی داری نداشت (05/0<p). نسبت بیشتری از زنان در مقایسه با مردان در دسته رتبه خوب مسیولیت پذیری سلامتی(8/60 درصد در مقابل 2/39) و رفتارهای خود مراقبتی (67/8 درصد در مقابل 32/2) قرارگرفتند(0/05>p).
نتیجه گیریدر شرایط همه گیری بیماری ها از جمله کووید-19 و به ویژه در صورت فقدان واکسیناسیون گسترده و درمان موثر بیماری های مسری، تاکید بر اهمیت پذیرش مسیولیت سلامتی برای انجام رفتارهای خود مراقبتی، مهم ترین پروتکل پیشگیری و کنترل محسوب می شود.
کلید واژگان: مسئولیت پذیری سلامتی, خودمراقبتی, کووید-19, کرونا, کردستانScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:27 Issue: 3, 2022, PP 89 -102Background and AimSelf-care behaviors and commitment to health responsibility are regarded as measures against Covid-19 disease when there is no widespread access to vaccination. This study aimed to investigate the relationship between health responsibility and self-care behaviors related to Covid-19 in Kurdistan citizens.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted in 2020 in Kurdistan province and included 1008 participants above 15 years of age. Using convenient sampling method, people referring to health centers were entered into the study. Online data collection was performed via Whats App or Telegram using Covid-19 Self-Care Behavior and Health Responsibility Questionnaires. Using SPSS software version 22, data analysis was performed by Spearman correlation and chi-square test.
ResultsThe study included 642 women (63.7%) and 366 men (36.3%), with mean age of 38. 6 ± 11.63 years. The correlation between health responsibility and self-care behaviors was positive and significant (p <0.001, r = 0.33). Self-care behaviors and health responsibility were not significantly different in terms of age, occupation, marital status, and city of residence (p > 0.05). A higher proportion of women compared to men were in the category of good health responsibility (60.8% vs. 39.2) and self-care behaviors (67.8% vs. 32.2) (p <0.001).
ConclusionIn the epidemics of diseases such as Covid-19, and especially in the absence of widespread vaccination and effective treatment, emphasis on the importance of commitment to health responsibility in order to perform self-care behaviors is the most important measure for prevention and control of diseases.
Keywords: Health responsibility, Self-care, COVID-19, Iran -
Background and ObjectiveImproving the health literacy in the different populations regarding COVID-19 may be useful in the control of its prevalence. This study examined the psychometric properties of a newly developed disease-specific measure of health literacy related to COVID-19 to be used as a standard measure.Materials and MethodsRelevant literature was reviewed to identify an item pool, and an expert panel was convened to choose items that might be included in the scale. Content validity ratio (CVR) and content validity index (CVI) was determined and face validity was examined by calculating the impact score in a group of social media users. The factor structure of the initial scale was examined in 590 Iranian individuals participating in online social networks in September 2020. Internal consistency of the scale was assessed by Cronbach’s alpha and test-retest reliability of responses was measured by Pearson correlation coefficients.ResultsA five-factor solution for the 51-items scale was obtained through exploratory factor analysis. The five main dimensions were understanding, communication, information seeking, analysis, and behavior. The dimensions explained 47% of the variance in scale scores. Participants whose scores fell in the high category (27%) were significantly different compared to those whose scores fell in the low category (27%) on all dimensions (p<0.001). The CVR values for all items were greater than 0.85 and all items also got CVI values higher than 0.79 based on nine-person expert panel. The Cronbach’s alpha for the overall scale was 0.89, and it was ranged from 0.71 to 0.90. Test-retest reliability for the scale was high (r=0.89).ConclusionHealth Literacy Scale for protect against COVID-19is a valid and reliable measure for Iranian population. This measure should be translated, and administered, in other settings to replicate the results obtained here.Keywords: Novel coronavirus, Health Literacy, Measurement, Validity, Reliability
-
زمینه و هدف
اختلالات روانشناختی نظیر استرس، اضطراب و افسردگی از جمله خطراتی هستند که سلامت روان نیروهای نظامی را تهدید می نمایند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی روانشناختی نمونه ای از نیروهای نظامی از نظر اختلالات مذکور و شناسایی عوامل احتمالی مرتبط با آنها انجام گردید.
مواد و روش هاتعداد 206 نیروی نظامی از طریق نمونه گیری آسان در فاصله زمان آبان تا دی ماه 1399 مورد بررسی قرار گرفتند. از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس 21 سوالی (DASS-21) برای جمع آوری اطلاعات استفاده گردید. آزمونهای اماری نظیر من ویتنی یو و کروسکال والیس جهت ارزیابی روابط احتمالی بین متغیرهای مستقل مطالعه و متغیرهای وابسته (استرس، اضطراب و افسردگی) مورد استفاده قرار گرفتند.
یافته هامیانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی به ترتیب 6/4 ± 7/4 ، 3/4 ± 5/3 و 3/4 ± 9/3 بود. با این حال به ترتیب حدود 16 و 10 درصد از افراد شرکت کننده دچار اختلالات شدید و خیلی شدید اضطراب و افسردگی شناسایی گردیدند و این درصد در مورد اختلال استرس تنها 6 درصد برآورد گردید. بررسی روابط بین متغیرها نشان داد که متغیرهایی نظیر سن، سابقه خدمت، و وضعیت تاهل می توانند در مورد هر سه اختلال ارتباط معنی داری را از خود نشان دهند و متغیرهایی نظیر نوع شغل، درجه نظامی و وضعیت سلامت دارای ارتباط معنی دار حداقل با یکی از این اختلالات سه گانه شناسایی گردیدند.
نتیجه گیریبا توجه به شیوع نسبتا بالای اختلالات مربوط به اضطراب و افسردگی در نمونه مورد مطالعه توصیه می شود مطالعات دقیق تری جهت بررسی این اختلالات در نیروهای مختلف نظامی صورت گیرد. لازم است برنامه های ارتقای سلامت روان به ویژه برای افراد در معرض خطر بیشتر نظیر افراد در سنین بالاتر و سابقه خدمت بیشتر و یا آنهایی که درجات نظامی بالاتر داشته یا مبتلا به بیماری های مزمن هستند انجام پذیرد.
کلید واژگان: سلامت روان, استرس, اضطراب, افسردگی, کارکنان نظامیBackgroundPsychological disorders such as stress, anxiety and depression are examples of problems that threat mental health of military forces. Current study was carried out for psychological assessment of a military sample in term of these problems and to find related factors.
MethodsA total number of 206 military personnel were selected through a convenient sampling from October to December 2020. Depression, Anxiety and Stress Scale (DASS-21) along with a demographic questionnaire were used for data collection. Data were analyzed using statistical tests such as Mann-Whitney U and Kruskal-Wallis to assess likely associations between independent and outcome variables (stress, anxiety and depression).
ResultsThe mean scores of stress, anxiety and depression were: 4.7±4.6, 3.5± 4.3 and 3.9±4.3 respectively. However, around 16 and 10 percent of participants were diagnosed with severe and very serious states of anxiety and depression respectively and this percent was only 6 about stress. Assessing the relationships between the variables indicated some variables including age, time of military service, and marital status had significant associations with all these three disorders, whereas variables such as job type, military rank and health status had significant relationships at least to one of these disorders.
ConclusionsRegarding relatively high prevalence of anxiety and depression disorders in the sample under study, it is suggested that more exact studies to assess such disorders in different military forces be performed. The mental health promotion programs especially for high risk people such as those who are older or with higher years of service along with people with higher military ranks or those with chronic disorders are needed.
Keywords: Mental Health, Stress, Anxiety, Depression, Military Personnel -
زمینه و هدف
کووید-19 یکی از مسایل مهم سلامت همگانی است که بسیاری از مناطق جهان را درگیر نموده است و ارزیابی و بهبود سواد سلامت جامعه در رابطه با این بیماری پادمیک می تواند در جلوگیری از گسترش آن موثر واقع گردد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سواد سلامت نمونه ای از عموم جامعه وبررسی عوامل احتمالی موثر بر آن طراحی گردیده است.
مواد و روش هابا استفاده از یک مطالعه مقطعی تعداد 590 نفر از افراد جامعه ایرانی در قالب یک نمونه در دسترس که عضو شبکه های اجتماعی مجازی مجاز به فعالیت در داخل کشور بودند مورد ارزیابی قرار گرفتند. از پرسشنامه عوامل دموگرافیک و پرسشنامه 51 سوالی ارزیابی سواد سلامت مرتبط با پیشگیری و کنترل بیماری کووید-19 برای جمع آوری اطلاعات استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمونهای تی مستقل و آنالیز واریانس یکطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و از نرم افزار SPSS نسخه 24 برای آنالیز داده ها استفاده گردید.
یافته هامیانگین نمره کلی سواد سلامت 49/3 از 4 نمره با انحراف معیار 28/0 بر آورد گردید. ارزیابی سواد سلامت در گروه هدف نشان داد علی رغم اینکه میانگین نمره سواد سلامت تقریبا در همه ابعاد قابل قبول بود نمره سواد سلامت در بعد رفتار از بقیه ابعاد بالاتر بوده ولی در ابعاد مربوط به ارتباطات و تجزیه و تحلیل از بقیه پایینتر می باشد. همچنین نتایج نشان داد که عواملی نظیر سن، جنس، تحصیلات، رشته تحصیلی، و وضعیت اقتصادی دارای ارتباط معنی دار (05/0 p<) با نمره سواد سلامت شرکت کنندگان هستند.
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد جهت ارتقای سطح سواد جامعه در رابطه با پیشگیری از این بیماری لازم است در ابعاد نظری ارتباطات و تجزیه و تحلیل اطلاعات، برنامه ریزی بیشتری صورت گرفته و اقدامات آموزشی مورد توجه قرار گیرد. همچنین توصیه می شود جهت هرنوع ارزیابی و مداخله در راستای ارتقای سواد سلامت جامعه ایرانی عواملی همچون سن، جنس، رشته تحصیلی و وضعیت اقتصادی که دارای ارتباط معنی دار با سواد سلامت شناخته شدند در نظر گرفته شوند.
کلید واژگان: بیماری کووید-19, سواد سلامت, عوامل مرتبطBackgroundCOVID-19 has been recognized as one of the important public health issues and affected many regions of the world. Assessment and improving health literacy regarding this pandemic disease may contribute to control its spread. So, the current study designed with an objective to measure health literacy in a sample of general population and identify the likely associated factors.
MethodsUsing a cross-sectional study a number of 590 Iranian people included in a convenient sample who were users of nationally authorized social virtual networks were assessed. A demographic questionnaire as well as Health Literacy Scale on Prevention and Control of COVID-19 (51 items) were used to collect data. Student t test and one way analysis of variance using SPSS software version 24 were administered for data analysis.
ResultsThe mean score of health literacy was 3.49 from 4 with SD=0.28. Measuring health literacy in the sample showed despite a relatively acceptable score in all domains, the score was higher in behavior domain. However, the scores in communication and analysis domains were lower than other dimensions. Also, based on findings factors such as age, gender, education level, academic major, and economic status were associated significantly (p<0.05) with health literacy.
ConclusionsFindings revealed that to improve health literacy of community on prevention of the disease further planning and educational interventions for theoretical domains of communication and analysis may be required. Also it is suggested any measurements or attempts toward health literacy promotion of Iranian population would be considered based on factors such as age, sex, academic major and economic status that may be associated with this concept.
Keywords: Associated factors, COVID-19, Health literacy -
زمینه و هدف
یکی از انواع مسایلی که می تواند سلامت نیروهای نظامی را بطور جدی تهدید نماید اختلالات روانی می باشد. مطالعه حاضر قصد دارد با بررسی مطالعات انجام شده در زمینه اختلالات شایع سلامت روان در نیروهای نظامی به ارزیابی میزان شیوع و گستردگی آنها در ایران و جهان بپردازد.
روش کاردر این با استفاده از روش مرور سیستماتیک پایگاه های اطلاعات علمی لاتین و فارسی از قبیل PubMed ، Web of Science و SID در بازه زمانی اول ژانویه 2010 تا اول سپتامبر 2020 مورد بررسی قرار گرفته و دو نفر از نویسندگان به ارزیابی مستقل مقالات با متن کامل پرداخته و بر اساس معیارهای تعیین شده به انتخاب مقالات مرتبط اقدام نمودند. از کلید واژگان پرکابرد مرتبط با سلامت روان در نیروهای نظامی موجود در پایگاه MeSH برای جستجوی مقالات مورد نظر استفاده گردید. در نهایت از چک لیست PRISMA برای تدوین مرور سیستماتیک استفاده گردید.
یافته هاتعداد 265 مقاله از پایگاه های مختلف انگلیسی و فارسی زبان بدست آمد که پس از حذف موراد تکراری و انجام غربالگری 43 مقاله با متن کامل از نظر معیارهای ورود بررسی شدند و در نهایت 12 مقاله شامل 8 مقاله انگلیسی و 4 مقاله فارسی مورد تحلیل قرار گرفتند. بطور کلی بیش از 90 درصد نمونه ها را مردان تشکیل می دادند و میانگین سنی آنها 2/5 ± 8/29 سال بود. اختلال افسردگی با شیوع خام 3/13 درصد شایعترین اختلال شناخته شد و بعد از آن به ترتیب اختلالات مربوط به اضطراب و استرس پس از سانحه قرار داشتند. در حالی که شایعترین اختلال در مطالعات خارجی مربوط به افسردگی بود (13 درصد) در مطالعات داخلی شایعترین اختلال مربوط به اضطراب با شیوع نسبی 5/18 درصد ملاحظه گردید.
نتیجه گیریاختلالات مربوط به افسردگی و اضطراب از جمله اختلالات شایع سلامت روان در نیروهای نظامی محسوب می شود و لذا لازم است اقدامات لازم جهت پیشگیری و کنترل این نوع بیماری ها به ویژه در بین نیروهای نظامی رزمی صورت پذیرد. مطالعات آتی می توانند با هدف طبقه بندی اختلالات سلامت روان بر اساس عواملی نظیر نوع خدمات نظامی، محل استقرار نیروها و رتبه نظامی افراد صورت گیرند.
کلید واژگان: سلامت روان, پرسنل نظامی, افسردگی, اضطراب, استرسBackgroundOne of the most important problems that may threat military forces health is mental disorders. The present study aimed to assess surveys regarding common mental health disorders in military forces and evaluate its prevalence and extent in Iran as well as entire world.
MethodsUsing a systematic review design a number of databases in English and Persian language including PubMed, Web of Science and SID were sought from January, 2010 to September, 2020 and two independent researchers evaluated the studies based on inclusion criteria to select proper ones. Related keywords provided by MeSH database were used to find suitable surveys. Finally PRISMA checklist was applied to write systematic review.
ResultsOverall, 265 articles from both English and Persian databases found and after removing duplicated cases and screening, 43 full-text articles were examined in term of inclusion criteria conducive to finally 12 articles for final analysis (8 cases in English and 4 cases in Persian). In general, more than 90% of samples were male and their mean age was 29.8±5.2. Depressive disorder with 13.3% pooled prevalence was the most prevalent mental health problem and disorders such as anxiety and PTSD placed after that. While the most prevalent disorder in studies conducted in other countries was depression (pooled prevalence of 13%), in Iran the most prevalent mental health disorder found to be anxiety with 18.5% pooled prevalence.
ConclusionsDisorders such as depression and anxiety are prevalent mental health problems amid military forces. So applying needed measures to prevent and control such problems especially among active military personnel is necessary. Next studies may target categorizing mental health disorders based on factors such as type of military service, deployment status and military rank.
Keywords: Mental Health, Military Personnel, Depression, Anxiety, Stress -
Background
Epilepsy, which develops in the elderly, is recognized as a major health burden. Although health-related quality of life (HRQoL) is an essential element in the medical treatment of elderly patients with epilepsy, it is a question whether epilepsy and its treatment effectively influence the quality of life (QoL) in the elderly.
ObjectivesThe current study aimed at evaluating the relationship between demographic and clinical aspects of epilepsy in HRQoL of elderly patients. Since HRQoL scores are bounded, the Kumaraswamy (Kum) regression model was used to analyze the data.
MethodsThe current study was conducted on 766 elderly patients diagnosed with epilepsy taking at least one antiepileptic drug (AED) selected from six neurologic clinics in Iran. In addition to demographic information, the Liverpool seizure severity scale (LSSS), medication adherence report scale (MARS-5), and quality of life in epilepsy (QoLIE-31) questionnaire were completed for patients. Data were analyzed using multiple linear regression (MLR) and the Kum regression models.
ResultsMost of the patients included in the study had focal (70.2%) epilepsy. Mean duration of disease was 17.71 ± 4.56 years and the average number of seizures was 3.4 ± 3.2 episodes per month. The Kum regression model indicated that seizure frequency (β = -0.157, P < 0.0001) and LSSS score (β = -0.003, P = 0.009) were significant and negative predictors of overall QoLEI-31 score; MARS-5 score was a positive predictor of overall QoLEI-31 score (β = 0.014, P = 0.002). However, disease duration and serum AED level had no significant effects on overall QoLEI-31 score.
ConclusionsThe findings suggested that increased seizure frequency and severity were associated with lower QoL and medication adherence was directly associated with HRQoL. The Kum regression could be a suitable alternative to the methods currently used in the analysis of HRQoL data
Keywords: Epilepsy, Health-related Quality of Life, Medication Adherence, Seizure, Kumaraswamy Regression -
زمینه و هدفبرای کاهش عوارض ناشی از بارداری و زایمان، شناسایی موثرترین راه ارائه خدمات یکپارچه حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی عوامل موثر بر دریافت مراقبت های پیش از بارداری با کاربرد نظریه رفتار برنامه ریزی شده در بین مزدوجین زن شرکت کننده در کلاس های آموزش قبل از ازدواج انجام شده است.روش هااین مطالعه توصیفی - تحلیلی به روش مقطعی در سال های 1396 - 1397 انجام شد. جامعه مورد مطالعه زنان شرکت کننده در کلاس های آموزش قبل از ازدواج بود که 150 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای ابزار کار پرسشنامه ای در چارچوب نظریه رفتار برنامه ریزی طراحی شد. آمار توصیفی، رگرسیون خطی و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد.نتایجمیانگین سنی شرکت کنندگان5/96 ±24/67 سال بود. میانگین نمره مربوط به نگرش 5/88 ± 41/01، هنجارهای ذهنی (4/92)±25/ 53، کنترل رفتاری درک شده4/94± 24/77 و قصد رفتاری افراد5/85 ± 32/06 به دست آمد. در مرحله اول نگرش بیشترین پیش گویی کننده قصد رفتاری بود و در مرحله دوم ترکیب کنترل رفتاری درک شده با نگرش قصد انجام رفتار را 12% افزایش داد (0/001>p).نتیجه گیریزنان به اهمیت مراقبت های پیش از بارداری نگرش مثبتی دارند، ولی کنترل رفتاری درک شده در آن ها پایین است. تقویت کنترل رفتاری درک شده، قصد رفتاری را افزایش می دهد. هم چنین آموزش مردان در این زمینه سبب افزایش هنجارهای ذهنی مثبت خواهد شد.کلید واژگان: مراقبت پیش از بارداری, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, هنجارهای انتزاعیBackground & AimTo reduce the complications of pregnancy and childbirth, it is necessary to identify the most effective way to provide integrated services. Therefore, the present study was conducted to evaluate the factors affecting the delivery of prenatal care using the theory of planned behavior.MethodsThis descriptive - analytic cross - sectional study was conducted in 2018-2019. The study population included women who participated in pre-marriage training classes, of which 150 were randomly selected. For the tool, a questionnaire was developed in the framework of planning behavior theory. Descriptive statistics, linear regression and univariate analysis of variance were performed using SPSS software version 22.ResultsThe mean age of participants was 24.67 ± 5.96 years. The mean score for attitude was 41.01 ± 5.88, the mean score for subjective norms 25.53 ± 4.92, mean score for perceived behavioral control 24.77 ± 4.94, and mean score The behavioral intention of individuals was 32.06 ± 5.85. In the first stage, attitude was the most predictive of behavioral intention, and in the second stage, the combination of perceived behavioral control with an attitude of intention to do behavior increased by 12% (p = 0.0001).ConclusionWomen have a positive attitude towards the importance of preconception care, but their perceived behavioral control is low. Strengthening perceived behavioral control increases behavioral intent. Moreover, training men in this area will increase the positive mental norms.Keywords: Preconception care, Theory of Planned Behavior, subjective norms
-
هدفاین مطالعه با هدف تعیین الگوی عادات خواب در کودکان 7 تا 12 ساله و رابطه آن با عوامل جمعیت شناختی و الگوی تغذیه ای انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی با استفاده از نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی 264 دانش آموز 7 تا 12 ساله از مدارس شهر قزوین در سال تحصیلی 1394 تا 1395 به مطالعه دعوت شدند. از پرسش نامه عادات خواب کودکان (CSHQ) به منظور بررسی الگوی خواب کودکان و از پرسش نامه یادآمد خوراک 24 ساعته برای تعیین الگوی تغذیه ای استفاده شد.یافته هامیانگین سنی افراد مورد مطالعه 1/53±9/5 سال بود. شیوع اختلال خواب (نمره کل CSHQ بالاتر از 41) برابر %77/5 بود. بین 4 نوع درشت مغذی (چربی، پروتئین، کربوهیدرات و انرژی) با الگوی خواب و ابعاد آن رابطه معنی داری مشاهده نشد. رابطه معنی داری بین تحصیلات مادر با مقاومت زمان خواب؛ وزن کودک و سال تحصیلی با تاخیر زمان شروع خواب؛ جنس، وزن و تحصیلات پدر با اضطراب خواب؛ جنس و تحصیلات پدر با بیداری های مکرر شبانه، پاراسومنیا و بیماری های تنفسی در خواب مشاهده شد.نتیجه گیریشیوع اختلال خواب در مطالعه حاضر بالا بود. اگرچه رابطه ای بین الگوی تغذیه ای با الگوی خواب مشاهده نشد اما عوامل جمعیت شناختی رابطه معنی داری با آن داشتند؛ از این رو توصیه می شود برنامه هایی جهت افزایش آگاهی در جوامع به خصوص برای والدین تدوین گردد.کلید واژگان: خواب, الگوی تغذیه, کودکان, عوامل جمعیت شناختیBackgroundThere is a relationship between nutrition pattern and sleep status. The role of demographic and dietary factors on the sleep quality in Iranian children are unclear.ObjectiveTo determine the sleep pattern in children aged 7-12 years and its relationship with demographic factors and dietary pattern.MethodsIn this cross-sectional study, 264 students aged 7-12 years old were invited using multistage random sampling from schools of Qazvin in 2015-2016. The Children's Sleep Habits Questionnaire (CSHQ) and 24-hour diet-recalls questionnaire were used to determine the sleep pattern and dietary pattern, respectively. Findings: The mean age of the subjects was 9.5±1.53 years. The prevalence of sleep disturbances (CSHQ score > 41) was 77.5%. There was no significant relationship between 4 macro-nutritious types (fat, protein, carbohydrates and energy) with sleep pattern and its subscales. There was a significant relationship between bedtime resistances with mother education; sleep onset delay with weight and school grade; sleep anxiety with father education, weight and sex; frequent night waking, parasomnia, and sleep disordered breathing with sex and father education.ConclusionThe prevalence of sleep disturbances was high in our study. Although there was no relationship between dietary pattern and sleep pattern, but sleep pattern was significantly associated with demographic factors. Therefore, it is recommended that programs should be developed to raise awareness in communities, focusing towards parents.Keywords: Sleep, Feeding pattern, Children, Demographic factors
-
Background & AimQuestionnaires are used mostly as a tool in medical research. Due to the different varieties of questionnaires, we may face different score distributions. In many cases multiple linear regression assumptions are violated. Beta-binomial regression model has the high flexibility and compatibility with this situation. In previous studies there were no comparison between beta-binomial accuracy and other models to fitting quality of life data. So in this study, our aim is to compare the accuracy of models to prediction. Methods & Materials: In this cross-sectional study we collected the quality of life data from 511 healthy women in Qazvin, Iran. The data were used to compare accuracy of betabinomial model and with some other models. Since beta-binomial considers the discrete response variable, so it should be compared with other similar models which are mostly used such as multinomial, dirichlet-multinomial and ordinal regression models. The main method that we used in our study was cross-validation to determine the accuracy of different models. To compare the different aspects, vast variety of situations were made and considered.ResultsRegarding to the accuracy of models that were obtained by cross-validation in different situations, beta-binomial model had better accuracy among all models.ConclusionAccording to the results, we have concluded that beta-binomial model is more accurate in prediction and fitting to the quality of data than the other models. The main advantages of this model are its simplicity, more efficacy and accuracy than the similar models.Keywords: Regression Analysis, Surveys, Questionnaires, Quality of Life, Women, Statistical Model.
-
BackgroundIdentifying and investigating the factors influencing self-efficacy and eventually health related quality of life (HRQoL) can be an important step toward the prevention and treatment of the obesity. The aim of the study was to compare weight self-efficacy and HRQoL among normal-weight, overweight and obese Iranian adolescents.Materials And MethodsIn this case-control study, 118 obese and overweight adolescents (case group) and 118 adolescents with normal weight (control group) were recruited. Adolescent's anthropometric characteristics were measured. The Weight Efficacy Lifestyle Questionnaire (WEL), pediatric quality of life inventory (PedsQLTM 4.0) and self-reported physical activity were completed by the adolescents.ResultsMultivariate logistic regression adjusting for various confounders indicated that overweight and obese adolescents were less likely to be physically active (adjusted odds ratio, AOR= 0.66; 95% confidence interval [CI], 0.48 to 0.911), had lower ability to cope with social pressure (AOR= 0.54; 95% CI, 0.32 to 0.93), involved in less positive activities (AOR= 0.53; 95% CI, 0.37 to 0.75), and felt more negative emotions (AOR= 0.23; 95% CI, 0.14 to 0.36) than their normal-weight counterparts. Moreover, obese and overweight adolescents were more likely to report deteriorated quality of life in all PedsQL subscales than those with normal weight PConclusionWeight management programs should focus on increasing adolescents control on situations related to negative emotions to improve their HRQoL.Keywords: Adolescent, Emotions, Obesity, Quality of life, Self-efficacy
-
BackgroundIt has been documented that maternal nutrition is associated with positive birth outcomes. This study was aimed at determining the predictors of healthy eating behavior among pregnant women in Qazvin, Iran in the context of the theory of planned behavior (TBP).
Materials and Methods In this longitudinal study, 182 pregnant women who were referred to teaching hospitals in Qazvin in 2016 were recruited for participation. Data were obtained using TPB-specific questionnaires at baseline. The same pregnant women were asked to complete a food frequency questionnaire (FFQ) 3 months later. A series of hierarchical regression analysis was conducted to examine factors associated with healthy eating behavior among pregnant women.ResultsThe pregnant women reported low amounts of whole grain consumption and low-fat dairy product consumption. All TPB variables significantly predicted healthy eating behaviors at three-month follow-up. Perceived behavioral control (PBC) and behavioral intention were found to be the strongest predictors of healthy eating behaviors among pregnant women. The pregnant womens subjective norms had the weakest relationship with healthy eating behaviors. The TPB model together with age provided a moderate to high explanation of consumptions in low-fat dairy products (R2=0.57, PConclusionThe TPB explained significant variation in intention and healthy eating behaviors among pregnant women. Future studies should target on the PBC and intention to promote healthy eating behaviors among pregnant women.Keywords: Behavior, eating, Healthy diet, Pregnancy, social Theory, Theory of Planned Behavior -
زمینه و هدفسبک یادگیری یکی از مولفه های اصلی برای انجام یک برنامه ریزی آموزشی مناسب است. مفهوم یادگیری مادام العمر نیز یکی از مفاهیم ارزشمند در زمینه کسب دانش و مهارت حرفه ای برای صاحبان مشاغل مرتبط با سلامت محسوب می گردد. مطالعه حاضر با هدف شناخت سبک های غالب یادگیری در میان دانشجویان دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) و بررسی ارتباط میان این سبک ها با مفهوم یادگیری مادام العمر صورت گرفت.مواد و روش هاتعداد 209 نفر از دانشجویان رشته های مختلف علوم بهداشتی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) در این مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمعیت شناختی، فهرست سبک یادگیری کولب و مقیاس یادگیری مادام العمر جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون های کای اسکوئر، فیشر، همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس یک طرفه و با کمک SPSS 20 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته هامیانگین سنی شرکت کنندگان 8/38± 26/69و اکثریت آن ها (94 %) مرد بودند. توزیع فراوانی سبک های یادگیری عبارت بود از: واگرا (36 %)، سازگار (34 %)، جاذب (21 %)، همگرا (10 %). از میان متغیرهای جمعیت شناختی و تحصیلی تنها معدل تحصیلی دارای رابطه معنادار با سبک های چهارگانه یادگیری شناخته شد (/P). میانگین نمره یادگیری مادام العمر 5/25±45/70به دست آمد. سازه های مربوط به یادگیری مادام العمر دارای روابط معنادار با دو رویکرد آزمایشگری فعال و مشاهده تاملی بودند و سبک های یادگیری جاذب و واگرا نمرات به مراتب بیشتری ازنظر یادگیری مادام العمر به دست آوردند.نتیجه گیریازآنجایی که سبک های واگرا و سازگار بیشترین فراوانی را در میان سبک های یادگیری به دست آوردند، توصیه می گردد برای برنامه ریزی آموزشی و تطبیق روش های تدریس متناسب بیشتر موردتوجه قرار گیرند. مطالعات بیشتری برای شناخت روابط میان سبک یادگیری و یادگیری مادام العمر موردنیاز است.کلید واژگان: یادگیری, آموزش, دانشجویان علوم بهداشتی, فهرست سبک یادگیری کولب, مقیاس یادگیری مادام العمر, دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج)Background And ObjectiveLearning style is one of the main components of proper educational planning. The concept of lifelong learning is also one of the valuable concepts regarding professional knowledge and skills, especially for healthcare professionals. The current study was aimed at identifying preferred learning styles among students of health faculty of the Baqiyatallah University of Medical Sciences (BMSU) and assessing the relationship between learning style and lifelong learning.Materials And MethodsIn this descriptive-analytical cross-sectional study, 209 students from different health disciplines in the School of Health, BMSU were assessed. Data were collected using a demographic questionnaire, Kolb learning style inventory, and the scale of lifelong learning. Chi-square, Fisher exact test, Pearson correlation and one-way ANOVA were used with the help of SPSS 20 for data analysis.ResultsThe mean age of participants was 26.69 (SD= 8.38) and the majority of them were male (94%). Distribution of learning styles were: diverger (36%), accommodator (34%), assimilator (21%), and converger (10%). Among demographic and academic related variables only grade point average (GDP) significantly was associated with learning styles (pConclusionRegarding divergers and accommodators were more frequent than others, it is suggested that these facts be considered for a better educational planning and matching of proper teaching methods. Further research is needed to recognize the relations of learning styles with lifelong learning.Keywords: learning, education, Students of Health Sciences, Kolb learning style inventory, scale of lifelong learning, Baqiyatallah University of Medical Sciences (BMSU)
-
زمینه و هدفتغذیه انحصاری با شیر مادر موضوعی مهم در زمینه ارتقا سلامت کودکان است. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل مرتبط پیشگویی کننده رفتار شیردهی به منظور شناخت رفتار شیردهی در مادران ایرانی بود.مواد و روش هامطالعه حاضر به صورت طولی انجام شد. نمونه پژوهش 1445 از مادران دارای کودک شش ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر قزوین در سال 1393 بودند. متغیرهای جمعیت شناختی و سازه های نظریه رفتار برنامه ریزی شده توسط پرسشنامه اندازه گیری شد. ارتباط عوامل با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون سنجیده شد. برای تجزیه وتحلیل سایر داده ها از رگرسیون سلسله مراتبی و رگرسیون لجستیک با استفاده از SPSS ورژن 21 استفاده شد.یافته هامیانگین سن مادران شرکت کننده در مطالعه برابر5/5 ± 28/6 سال بود. 75/2% مادران خانه دار بودند. متغیرهای همچون سن، درآمد، اشتغال و نخست زایی با تغذیه انحصاری با شیر مادر رابطه معنادار داشت (05/p<). سازه های نظریه رفتاری برنامه ریزی شده به طور معناداری تغذیه انحصاری با شیر مادر را با پیش بینی 59% واریانس عوامل پیش بینی نمود. خودهویتی و هنجارهای اخلاقی توانست واریانس را تا مقدار 15% افزایش دهد. همچنین مادران جوان و با سطح آموزش پایین و درآمد ناکافی، ریسک بالاتری در جهت توقف شیردهی داشتند.نتیجه گیریبه منظور بهبود شیردهی انحصاری باید مداخلات لازم در جهت ارتقا دانش، نگرش و کنترل رفتاری بین مادران جوان با وضعیت اقتصادی اجتماعی پایین به منظور بهبود شیردهی انحصاری در نظر گرفته شود.کلید واژگان: رفتار شیردهی, تغذیه انحصاری با شیر مادر, نظریه رفتار برنامه ریزی شده, عوامل پیشگویی کننده شیردهی, مادران ایرانی, قزوینBackground And ObjectiveExclusive breastfeeding (EBF) is an important issue in the field of children's health promotion. The aim of this study was to identify the predictive factors of breastfeeding behaviors in order to improve the quality of breastfeeding among Iranian mothers.Materials And MethodsA longitudinal study was conducted to collect the data from a large sample of 1445 six-months postpartum mothers referred to health centers in the city of Qazvin, Qazvin province, Iran in 2014. Demographic variables and the constructs of Theory of Planned Behavior (TBP) were measured by a questionnaire. Use of Pearson and Spearman correlation tests along with analysis of variance were conducted to investigate potential associations. Then both hierarchal multiple regression and logistic regression were applied to identify potential determinative factors through SPSS version 21.00.ResultsThe average age of the participants was 28.6 ± 5.5 and the majority of maternal were housewives (75.2%). Variables such as age, income, employment and primiparity were associated with EBF (pConclusionInterventions to promote knowledge, attitude and behavioral control towards EBF among the young mothers with low socioeconomic status should be considered.Keywords: Breastfeeding behavior, Exclusive breastfeeding (EBF), Theory of Planned Behavior (TPB), Breastfeeding predictive factors, Iranian mothers, Qazvin
-
زمینه و هدفنوجوانی مخاطره آمیزترین دوران زندگی ازنظر شروع مصرف مواد مخدر است و آموزش یکی از اساسی ترین روش های پیشگیری از اعتیاد است. هدف مطالعه تعیین تاثیر مداخله آموزشی در پیشگیری از سوءمصرف مواد در نوجوانان پسر شهر قزوین با استفاده از نظریه رفتار برنامه ریزی شده بود.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود. 216 دانش آموز با نمونه گیری چندمرحله ای در قالب دو گروه تجربی و کنترل در مطالعه شرکت کردند. 5 جلسه آموزش در قالب گروه های 8-15 نفری با روش های ایفای نقش، بارش افکار و بحث گروهی به گروه تجربی ارائه شد. ابزار پژوهش پرسشنامه خودگزارش دهی شامل سوالات جمعیت شناختی، نگرش، هنجارهای انتزاعی، کنترل رفتاری درک شده، قصد و رفتار پیشگیرانه بر اساس پاسخ های پنج گزینه ای لیکرت بود. روایی و پایایی پرسشنامه با ضریب آزمون بازآزمون و آلفای کرونباخ تائید شد. داده ها قبل و 2 ماه بعد از آموزش با SPSS 20 و آزمون های کای اسکوئر، تی زوجی و مستقل، آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین نگرش (از 17/4 ± 26/3 به 21/6 ± 45/7)، هنجار انتزاعی (از 14/6 ±29/4 به 15/2 ± 33/4)، کنترل رفتاری درک شده (از 20/9 ± 36/6 به 27/3± 58/4)، قصد (از 2/2 ± 6/24 به 3/8 ± 11/4) و رفتار پیشگیری کننده از اعتیاد (از 9/5 ± 24/11 به 13/7 ± 40/6) بعد از آموزش در گروه تجربی به طور معنا داری بهبود یافت (0/001 > p).نتیجه گیرینظریه رفتار برنامه ریزی شده چهارچوب مناسبی را جهت طراحی مداخله آموزشی به منظور پیشگیری از سوءمصرف مواد در نوجوانان ارائه می کند و کاربرد آن در برنامه های ارتقاء سلامت مدارس و پیشگیری از اعتیاد توصیه می شود.کلید واژگان: سوء مصرف مواد, آموزش, خودکارآمدی, نگرش, دانش آموزBackground And ObjectiveAdolescence is the most dangerous of lifetime regarding the onset of substance abuse and education is one of the most important methods to prevent this problem. The purpose of this study was to determine the impact of an educational intervention in the prevention of substance abuse among adolescents in Qazvin city using the theory of planned behavior (TPB).Materials And MethodsThis study was a quasi-experimental study. With multi-stage sampling method, 216 students participated in the experimental and control groups. Five focus group discussions (including 8-15 members) were presented to the experimental group mainly based on role-playing, brain storming and group discussions methods. Self-reporting questionnaires were used for data collection consisted of demographic questions, attitudes, subjective norms, perceived behavioral control, intention and preventive behavior with 5-point Likert response options. Reliability and validity of the questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha and test-retest coefficient. The data collected before and 2 months after training were analyzed with SPSS 20 and Chi-square, pair and independent t-test, and Fisher's exact test.ResultsThe mean scores of attitude (from 26.3±17.4 to 45.7±21.6), subjective norms (from 20.4±14.6 to 33.4±15.2), perceived behavioral control (from 36.6±20.9 to 58.4±27.3), intention (from 6.24±2.2 to 11.4±3.8) and addiction related preventive behavior (from 24.11±9.5 to 40.6±13.7) were significantly improved after educational intervention among the experimental group (pConclusionTPB provides an appropriate framework for designing educational interventions to prevent substance abuse among adolescents and its application in health promotion programs in schools and prevention of substance abuse is recommended.Keywords: Substance abuse prevention, Health education, Self, efficacy, Theory of planned behavior (TPB), teenagers, Qazvin
-
BackgroundThis study aimed to determine whether motivational interviewing (MI) could change dietary habit and body mass index (BMI) in obese/overweight women.MethodsA cluster-randomized controlled study was performed in four health centers in Qazvin, central Iran. In total, 327 obese/overweight women were selected by a multi-stage sampling method and randomly assigned into control andexperimental groups. Food frequency (using questionnaire; FFQ), BMI, and metabolic markers including blood pressure, total serum cholesterol and fasting blood glucose levels were measured in all participants. Data were collected twice (before and one year after the MI interventions). Data were analyzed using student t-test, and Stepwise Linear Regression.ResultsThere was a significant increase in daily consumption of dietary fiber, whole grain products, fruits and vegetables in the MI group (P<0.05). The consumption of meat product, total fat, saturated fat, carbohydrate and total energy intake were also significantly reduced after MI intervention (P<0.05). As a result, body weight and BMI were significantly reduced in the intervention group compared to the control group (P<0.05).ConclusionMI is suggested to be an effective strategy to change life style and reduce BMI in overweight/obese women in the long term. This effect needs to be further investigated in different gender and age populations.Keywords: Motivational interviewing, Obesity, BMI, Dietary intake, Women
-
زمینه و هدفعوامل فردی مختلفی می توانند در پیشرفت تحصیلی دانشجویان موثر باشند که از جمله آن ها می توان به شادکامی و خودکارآمدی اشاره نمود. هدف از این مطالعه بررسی روابط بین پیشرفت تحصیلی و برخی عوامل دموگرافیک با این عوامل در دانشجویان گروه علوم پزشکی می باشد.روش بررسیاین یک مطالعه ی مقطعی است که بر روی تعداد 180 نفر از دانشجویان صورت گرفته است. نمونه ی پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از نوع سیستماتیک اخذ گردید. از پرسشنامه های دموگرافیک، فهرست شادکامی آکسفورد، و مقیاس خودکارآمدی عمومی برای جمع آوری اطلاعات از دانشجویان استفاده گردید. شاخص پیشرفت تحصیلی با استفاده از میانگین معدل تحصیلی دو نیمسال گذشته معین گردید. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون های تی مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه و همبستگی پیرسون استفاده شد.یافته هامیانگین سنی شرکت کنندگان در پژوهش 03/7 ± 33/29 بود و اکثریت آنها (80 درصد) مذکر بودند. عمده شرکت کنندگان از رشته های پزشکی و پرستاری بودند (55 درصد). میانگین استاندارد نمره ی شادکامی 58/0 ± 36/4 و میانگین نمره ی خود کارآمدی 09/9 ± 60/61 بود. میانگین معدل تحصیلی دو نیمسال گذشته دانشجویان مورد مطالعه نیز 81/1 ± 41/15 به دست آمد. عواملی همچون وضعیت تاهل، سن، مقطع و رشته تحصیلی و همچنین شاخص پیشرفت تحصیلی دارای ارتباط معنی دار با شادکامی بوده، عواملی همچون سن، مقطع و معدل تحصیلی با خودکارآمدی در ارتباط بودند. همچنین همبستگی مثبت و معنی داری بین سه متغیر اصلی مطالعه یعنی شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی یافت گردید.نتیجه گیریشادکامی و خود کارآمدی در دانشجویان علوم پزشکی به عوامل مختلف دموگرافیک و تحصیلی بستگی دارند که شناخت و تاثیرگذاری بر آن ها می تواند موجب بهبود عملکرد و سلامت روان دانشجویان گردد. بنابراین طرح ریزی مطالعات بیشتر جهت شناخت بهتر چنین عواملی در جهت ارتقای فرآیند آموزش و تحصیل دانشجویان توصیه می گردد.
کلید واژگان: دانشجویان, پزشکی, شادکامی, خودکارآمدی, پیشرفت تحصیلیBackground And ObjectiveThere are different personality variables such as happiness and self-efficacy that can influence on academic achievement of students. The aim of the study was to investigate relationships among these variables، academic achievement، and some demographics.Materials And MethodsThis was a cross-sectional study performed on 180 students from Baqiyatallah university of Medical Sciences. The sample was selected using systematic random sampling method. A demographic questionnaire along with Oxford Happiness Inventory (OHI) and General Self-efficacy Scale (GSE) were used to collect data from students. Academic achievement was determined by the mean of grade point averages from two last semesters. Analyses were performed using student t-test، one way ANOVA، and Pearson correlation tests. All statistical analyses were executed by SPSS for windows version 20.ResultsThe mean standard score of happiness was 4. 36 (SD=0. 58) and the mean total score of self-efficacy was 61. 60 (SD=9. 09). The mean of grade point averages of two last semesters was 15. 41 (SD=1. 81). Factors such as marital status، age، academic grades and disciplines as well as academic achievement were related to happiness significantly. Similarly، marital status، age، academic grade and academic achievement were also related to self-efficacy. In addition، positive correlations were found between the main variables of the study، i. e. happiness، self-efficacy and academic achievement.ConclusionHappiness and self-efficacy were related to various demographic and academic factors. Identifying and modifying these factors can lead to improvement of mental function and health among medical sciences students. Therefore، doing more studies to better understand such factors toward enhancement of education is suggested.Keywords: students, medicine, happiness, self, efficacy, academic achievement -
BackgroundParents and teachers involvement reinforce health promotion programs for children''s health..ObjectivesThe purpose of this study was to evaluate mothers’ lifestyle behavior and its association with children''s oral health..Materials And MethodsThe study was a cross sectional study on 383 children and their mothers who were selected from 6 primary schools in Tehran, Iran. Mothers and children who participated in this study were asked to complete a questionnaire containing demographic questions, knowledge of oral health, attitude towards the oral health behavior, and oral health behaviors. Furthermore, the Simplified Oral Hygiene Index (OHI-S) and Community Periodontal Index (CPI) were assessed by two calibrated dentists. Data were analyzed with multilevel mixed model analyses..ResultsThe average age of the children and their mothers were 11.6 and 38.4 years, respectively. Mothers’ higher knowledge, higher educational status, positive attitude, higher frequent oral health behaviors, lower DMFT and lower CPI were all associated significantly with children’s higher oral health status..ConclusionsThe results suggest that to improve children’s oral health, educational interventions should focus on both children and mothers to obtain a more promising outcome..Keywords: Oral Health, Lifestyle, Mothers, Health Behavior
-
بررسی اثر آموزش مبتنی بر تئوری رفتار برنامه ریزی شده در کاهش قصد مصرف سیگار در دانش آموزان دبیرستانیاعتقادات و باورهای مرتبط به سیگار کشیدن میتواند به عنوان یکی از مهمترین پیش زمینه های رفتار سیگار کشیدن در میان نوجوانان مطرح باشد. در آسیا و خاورمیانه شیوع مصرف سیگار در حال افزاش می باشد بخصوص در میان نوجوانان. هدف مطالعه حاضر تاثیر مداخله آموزشی بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده در پیشگیری از مصرف سیگار در دانش آموزان دبیرستانی شهر قزوین بود. در این مطالعه مداخله ای شاهددار تصادفی 150 نفر از دانش آموزان دبیرستانی پایه اول شهر قزوین از طریق روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مطالعه یک پرسشنامه خود ساخته بود که متغیرهای دموگرافیک و سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده را مد نظر قرار می داد. از دانش آموزان خواسته شد تا در مرحله اول پرسشنامه فوق را تکمیل کنند. سپس دانش آموزان بطوری تصادفی و بر اساس مدارس آنها به دو گروه آزمون کنترل تقسیم شدند. برای گروه آزمون برنامه آموزشی بر اساس سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده و در 4 جلسه 60-45 دقیقه ای در فاصله زمانی 3 هفته طراحی شد. دانش آموزان حاضر در گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها در 2 مقطع زمانی قبل و 3 ماه پس از آموزش گردآوری شد. میانگین سنی دانش آموزان شرکت کننده در مطالعه حاضر 62/0 ± 3/15 بود. نتایج نشان داد که 6/7 و 9/0 درصد از پدرها و مادرها به ترتیب سیگاری هستند. بین دو گروه آزمون و کنترل از حیث متغیرهای دموگرافیک (مانند تحصیلات والدین، وضعیت اشتغال پدر و مادر، محل سکونت و وضعیت اقتصادی) اختلاف معناداری وجود نداشت. مداخله آموزشی اجرا شده برای گروه آزمون توانست منجر به افزایش نگرش، هنجار انتزاعی، کنترل رفتاری متصور و قصد رفتاری جهت پیشگیری از استعمال سیگار در گردد. این درحالی بود که در گروه کنترل هیچگونه افزایش معنی داری از لحاظ سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده مشاهده نشد. همچنین، میانگین نمره رفتار در گروه آزمون در مرحله بعد از مداخله نسبت به مرحله قبل از مداخله به طور معناداری افزایش یافته است اما تفاوت معناداری در گروه شاهد قبل و بعد از مداخله ملاحظه نگردید. مداخله پیشگیری از استعمال سیگار در مدراس بر مبنای تئوری رفتار برنامه ریزی شده، در سنین نوجوانی در پیشگیری از استعمال سیگار نقشی بسیار مهم و اساسی دارد.
کلید واژگان: تئوری رفتار برنامه ریزی شده, سیگار, آموزش, نوجوانانBeliefs about smoking are important predictors of smoking behavior among adolescents. An alarming fact is the rising smoking prevalence in Asian countries especially in the Middle East، particularly the increasing trend in smoking during adolescence. In a randomized controlled trial study، 150 students e were selected using multistage sampling procedure from boy-specific high schools in Qazvin. A self constructed questionnaire was administered consisting of demographic and the theory of Planned Behavior (TPB) constructs (i. e. attitudes towards smoking، subjective norms، perceived behavioral control and intention to smoke. The adolescents were asked to complete the questionnaire at the baseline and then they were randomly assigned either experimental (n=75) or control group (n=75). The randomization unit was the school. Adolescents in the experimental group received four educational sessions during three weeks while those in the control group did not receive any kind of intervention. The data was collected at baseline and three months after the intervention. The average age of the adolescents was 15. 3±0. 62. Approximately، 1% and 7. 6% of the adolescents had a mother and father who had smoke، respectively. There was no difference between control and experiential groups in terms of demographic variables. The educational intervention resulted in improving for attitudes، subjective norms، perceived behavioral control and intention in the experimental group in comparison with the control group. Furthermore، preventive smoking behavior was increased significantly among adolescents in the experimental group in comparison with those the control group. The results suggest that an intervention based on the TPB to prevent smoking behaviors can bring about promising results among adolescents.Keywords: theory of Planned Behavior, adolescents, education, smoking -
زمینه و هدفنخوردن صبحانه و مصرف روزافزون میان وعده های کم ارزش در میان نوجوانان با پیامدهای منفی سلامتی همراه است و با بروز بیماری های مزمن در بزرگسالی ارتباط دارد. از آنجایی که ریشه اغلب رفتارهای غلط بهداشتی به تجارب دوران کودکی بر می گردد لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله آموزشی با کاربرد تئوری رفتار برنامه ریزی شده در بهبود صرف صبحانه و میان وعده سالم در دانش آموزان مدارس ابتدایی شهر قزوین در نیمه دوم سال 1390 انجام شد.روش کاردر یک مطالعه نیمه تجربی شاهددار تصادفی 150 دانش آموز در هر یک از گروه های تجربی و کنترل از 6 مدرسه به روش تصادفی شرکت کردند. متغیرهای مورد بررسی قبل و 3 ماه پس از مداخله ارزیابی شدند. در گروه تجربی برنامه آموزشی شامل 5 جلسه 30 دقیقه ای بر اساس عقاید برجسته استخراج شده از مطالعه کیفی و سازه های TPB به همراه جزوه آموزشی هدفمند اجرا شد. داده های مرتبط با سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده با استفاده از پرسش نامه 40 سوالی روا و پایا و با روش خودگزارشی گردآوری شد. همچنین چک لیست بسامد غذایی به منظور ارزیابی تغذیه ای دانش آموزان استفاده شد. در نهایت داده ها وارد نرم افزار SPSS 17.0 شد و برای تحلیل داده ها آزمون های آماری خی دو، تی مستقل و زوجی، McNemar''s و آنالیز واریانس با آزمون تعقیبی Scheffe بکار برده شد.یافته هامیانگین سن دانش آموزان 83/0±43/8 سال و نسبت جنسی آن ها برابر بود. قبل از مداخله آموزشی 3/57 درصد در گروه تجربی و 3/53 درصد در گروه کنترل صبحانه نمی خوردند. با اجرای مداخله آموزشی بهبود معنادار 6/12 درصدی در صرف صبحانه در گروه تجربی دیده شد (001/0>p) ولی تغییر معناداری در گروه کنترل دیده نشد. در حالی که دو گروه از نظر سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده قبل از آموزش تئوری محور اختلاف معناداری با هم نداشتند اما پس از مداخله شاهد تغییر معنادار نگرش از 7/25 ± 26/53 به 18/28 ± 72/74 (001/0>p)، هنجار اجتماعی از 6/26 ± 97/56 به 28/26 ± 07/68 (001/0>p)، کنترل رفتاری درک شده از 6/19 ± 57/32 به 7/35 ± 66/57 (001/0>p) و قصد از 3/3 ± 5/8 به 11/3 ± 37/11 (001/0>p) در گروه تجربی بودیم. همچنین یافته ها نشان داد که پس از مداخله آموزشی مصرف نوشابه های گازدار و تنقلاتی مانند چیپس، پفک، لواشک،... در گروه تجربی از 6/74 درصد به 3/58 درصد کاهش یافته است (0003/0>p).نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر بار دیگر نشان دهنده شیوع بالای رفتارهای تغذیه ای نامناسب در این دوره حساس می باشد. بود. مداخله آموزشی با کاربرد تئوری روانشناختی مناسب موجبات اصلاح رفتارهای مرتبط با مصرف صبحانه و میان وعده سالم را در دانش آموزان ابتدایی فراهم ساخت. با توجه به بستر مناسب آموزش در مدارس و کم هزینه و اثربخش بودن مداخلات آموزشی تئوری محور، تعمیم چنین برنامه های آموزشی در حوزه های دیگر حیاتی به نظر می رسد.
کلید واژگان: مداخله آموزشی, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, میان وعده, صبحانه, مدارس ابتداییBackgroundFasting school and increasing consumption of low-value meals among children is associated with adverse health consequences and chronic diseases in adulthood. Since most bad hygienic behaviors are rooted in childhood experiences، the present study examined the effectiveness of educational interventions based on application of the theory of planned behavior (TPB) in improving the breakfast and healthy snacks in elementary school students in the second half of 2011 in Qazvin.MethodsRandomly، 150 students، in case and control group، from six schools participated in a quasi randomized controlled experimental study. Variables were evaluated before and 3 months after intervention. In treatment group، the educational program was conducted with targeted educational pamphlets. The program included five 30-minute sessions that developed regarding the beliefs and structures extracted from the qualitative study and constructs of theory of planned behavior. Data regarding TPB were collected using valid and reliable questionnaire with 40 items by self report method. The food frequency checklist was used to assess students'' nutritional habits. Finally، the data were entered into SPSS 17. 0 software and statistical tests such as chi square، independent and pooled t test، McNemar and one-way ANOVA with Scheffe post hoc test were used for data analysis.ResultsStudent’s average age was 8. 43 ± 0. 83 years old and their sex ratio was equal. Before educational intervention، 57. 3 % in the intervention group and 53. 3 % in the control group did not use the breakfast. After educational intervention، significant improvement of about 12. 6% was seen regarding breakfast eating (p < 0. 001). However، significant changes weren’t seen in the control group. There were no significant differences between two group regarding constructs of TPB in the pretest period، however after intervention significant changes in attitude (from 53. 26±25. 7 to 74. 72±28. 18) (p<0. 001)، subjective norms (from 56. 97±26. 6 to 68. 07±26. 28) (p<0. 001)، perceived behavioral control (from 32. 57±19. 6 to 57. 66±35. 7) (p<0. 001) and intention (from 8. 5±3. 3 to 11. 37±3. 11) (p<0. 001) was seen in case group. Moreover، results showed that consumption of soft drinks and junk food such as chips، etc. decreased from 74. 6 % to 58. 3% in case group after education (p<0. 05).ConclusionsThe finding of this study demonstrates the high prevalence of inappropriate eating behavior in this sensitive period. Educational intervention with the appropriate application of psychological theory correct behaviors associated with a healthy breakfast and snacks at the elementary school. According to appropriate educational field and cost-effective educational intervention in schools، generalization of such training programs in other areas seems critical.Keywords: Educational intervention, Theory of planned behavior, Snack, Elementary schools -
سابقه و اهداف
آشنایی با سبک یادگیری دانشجویان می تواند نقش قابل توجهی در برنامه ریزی درسی اساتید و بهبود یادگیری ایفا نماید. هدف از این مطالعه، ارزیابی سبک های یادگیری دانشجویان رشته های مختلف علوم پزشکی و شناخت عوامل موثر در تعیین سبک یادگیری ایشان بود.
روش بررسیدر این مطالعه مقطعی با استفاده از روش نمونه گیری سیستماتیک، تعداد 180 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عج) از رشته های مختلف علوم پزشکی که مشغول تحصیل در مقاطع مختلف بودند، به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه سبک یادگیری کولب و پرسشنامه دموگرافیک در اردیبهشت ماه سال 1391 جمع آوری گردیدند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه، تی مستقل، کای اسکوئر یا فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. برای انجام تحلیل ها از نرم افزار SPSS استفاده گردید.
یافته هامیانگین سنی نمونه های پژوهش 03/7 ± 33/29 و بیشتر آن ها (80%) مذکر بودند. سبک های غالب یادگیری در شرکت کنندگان به ترتیب عبارت بودند از: واگرا (7/76%)، سازگار (8/12%)، جاذب (8/7%) و همگرا (8/2%). نتایج نشان داد، عواملی همچون: سن، جنس، تاهل، محل زندگی، تحصیلات پدر و مادر، معدل و مقطع تحصیلی می تواند در تعیین ابعاد سبک یادگیری دانشجویان، به درجات مختلف حائز اهمیت باشد. یافته ها همچنین حاکی از آن است که سبک یادگیری غالب در شرکت کنندگان مطالعه در بین افراد دارای معدل ها و مقاطع تحصیلی مختلف تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
نتیجه گیریبا توجه به شناخت سبک یادگیری غالب در دانشجویان و رابطه عوامل دموگرافیک با سبک یادگیری، لازم است ضمن توجه به عوامل موثر در تعیین سبک یادگیری، برنامه ریزی مناسبی برای هماهنگ سازی سبک تدریس متناسب با سبک یادگیری غالب صورت گیرد.
کلید واژگان: سبک یادگیری, دانشجویان, پزشکیIntroductionUnderstanding the learning styles of students may help educational planning and improve the learning. This study aims to assess learning styles, and relevant determinants, of students who study in various disciplines of medical sciences at Baqiyatallah University of Medical Sciences (BUMS) in 2012.
MethodsIn this cross-sectional study, 180 students from BUMS were selected randomly. Data were collected sing the Kolb learning style questionnaire during April/May 2012. One-way ANOVA, Student t-test, Chi-square or Fisher exact tests were used for analyzing the data.
ResultsThe mean age of participants was 29.3±7.0, majority of them were males. The preferred learning styles were diverger (76.7%), accommodator (12.8%), assimilator (7.8%) and converger (2.8%) respectively. The results showed that the factors such as age, sex, marriage status, father and mother education, grade point average (GPA) and academic degree could be important to determine learning style characteristics of students. The findings also indicate that the preferred learning style among the students with different GPAs or academic degrees are not different considerably.
ConclusionRegarding the most preferred leaning style by the, proper planning to address proper teaching styles according to the preferred learning styles is necessary.
Keywords: learning style, medicine, students -
سرطان مری، هشتمین سرطان شایع در کل جهان (4 درصد از کل) و ششمین علت منجر به مرگ ناشی از سرطان است.
هدف از مطالعه حاضر بررسی کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان مری است. این بررسی، یک مطالعه توصیفی مقطعی است که به منظور بررسی کیفیت زندگی 70 نفر از مبتلایان به سرطان مری در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران صورت گرفته است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استانداردEORTC QLQ-C30 و QLQ-OES18 EORTC است که توسط یکی از پژوهشگران، از طریق مصاحبه با بیماران، تکمیل گردید.
اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPPSS12 و آزمون های آنالیز واریانس، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی تست مستقل در سطح معنی داری 05/0P< تجزیه و تحلیل شد.
مطالعه فوق نشان داد که بیشترین مشکل بیماران در مورد ابعاد کیفیت زندگی، متعلق به عملکرد هیجانی و کمترین مشکل مربوط به عملکرد شناختی است. همچنین از نظر علائم بیماری، بیشترین شکایت بیماران به مشکلات اقتصادی ناشی از بیماری و کمترین شکایت آنها به مشکل تکلم مربوط می شوند. بین ابعاد کیفیت زندگی، ارتباطات مستقیمی برقرار است و از طرف دیگر، بین این ابعاد و علائم بیماری، ارتباطاتی در جهت معکوس برقرار است. همچنین بین نوع سرطان و نمرات مربوط به ابعاد کیفیت زندگی، ارتباط معنی داری برقرار است؛ به طوری که مبتلایان به کارسینوم سلول سنگفرشی، نسبت به مبتلایان به آدنوکارسینوم، نمرات کیفیت زندگی کم تری به دست می آورند.
با توجه به اطلاعات موجود، مشخص می گردد که افراد مبتلا به سرطان مری از لحاظ بعد شناختی قبل از عمل جراحی چندان مشکلی ندارند، اما از لحاظ عملکرد هیجانی دچار مشکل هستند و از نظر آموزش در زمینه مسائل روانی و کنترل هیجانات و مشاوره های روانی اجتماعی و همچنین حمایت های اقتصادی و افزایش پوشش بیمه ای در هر دو گروه مبتلایان، به ویژه در مبتلایان به کارسینوم سلول سنگفرشی، به توجه بیشتری نیاز دارند.
کلید واژگان: کیفیت زندگی, سرطان مری, بیمارستان امام خمینی (ره)Objective(s)This study aimed to assess quality of life in patients with esophagus cancer who did not have esophagectomy surgery in Imam Khomeini hospital in Tehran, Iran.Methods70 patients were interviewed and completed the EORTC QLQ-C30 and EORTC QLQ-OES18 questionnares. Data were analyzed by performing ANOVA, Pearson Correlation and independent t-test.ResultsThe analysis indicated that cognitive functioning score was the highest and emotional functioning score was the lowest. In addition, there was linear correlation between quality of life and symptoms scores. Also, there was a significant correlation between quality of life scores and type of esophagus cancer. Symptom scores in patients with squamose cell carcinoma (SCC) were higher than patients with adenocarcinoma.ConclusionThese results represents that patients with esophagus canser need emotional support. In addition patient's symptoms especially in those with SCC should properly be managed.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.