به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

borzoo amirpour

  • مرضیه مشعل پورفرد*، برزو امیر پور، زهره ساکی
    هدف
    هدف از اجرای پژوهش حاضر تعیین سهم و نقش پیش بینی کنندگی طلاق عاطفی بر اساس مهارگری هیجانی-کلامی و خطاهای شناختی در زوجین است.
    مواد و روش ها
    پژوهش از نظر هدفکاربرد، از حیث ماهیت: مبتنی بر پارادایم کمی و ازلحاظ گردآوری داده هاتوصیفی- پیمایشی است. جامعه آماریشامل کلیه زوجین شهر اهواز در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 155 زوج واجد ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های مهارگری زناشویی امینی و همکاران، طلاق عاطفی پورحسین و بی دست و مقیاس باورها و تفکرات زوجین کامرانی و همکاران استفاده شد. با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-21 و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره، داده های پژوهش تحلیل شدند.
    یافته ها
    یافته ها حاکی از وجود رابطه مثبت و معنادار بین مهارگری هیجانی-کلامی (623/0 r-) و خطاهای شناختی زوجین (557/0 r-) با طلاق عاطفی بود. نتایج ضریب تعیین نشان داد که نسبتی از واریانس طلاق عاطفی که توسط مهارگری هیجانی کلامی و خطاهای شناختی تبیین می شود تقریبا 42 درصد است. علاوه بر این، نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیون نشان داد که مهارگری هیجانی-کلامی (268/0 β -) و خطاهای شناختی زوجین (235/0 β -) پیش بینی کننده های مثبت و معنادار طلاق عاطفی هستند.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده نقش مهارگری در شکل دهی به روابط ناسازگار بین زوجین و جایگاه سبک پردازش های شناختی مبتنی بر تحریف واقعیت، در تداوم تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی بود. کاربست های درمانی کاهش مهارگری و خطاهای شناختی باهدف کاهش طلاق عاطفی می تواند موجب غنی سازی و سلامت روابط زوجین شود.
    واژه های کلیدی: خطاهای شناختی، زوجین، طلاق عاطفی، مهارگری
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    هدف
    هدف از اجرای پژوهش حاضر تعیین سهم و نقش پیش بینی کنندگی طلاق عاطفی بر اساس مهارگری هیجانی-کلامی و خطاهای شناختی در زوجین است.
    مواد و روش ها
    پژوهش از نظر هدفکاربرد، از حیث ماهیت: مبتنی بر پارادایم کمی و ازلحاظ گردآوری داده هاتوصیفی- پیمایشی است. جامعه آماریشامل کلیه زوجین شهر اهواز در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 155 زوج واجد ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های مهارگری زناشویی امینی و همکاران، طلاق عاطفی پورحسین و بی دست و مقیاس باورها و تفکرات زوجین کامرانی و همکاران استفاده شد. با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-21 و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره، داده های پژوهش تحلیل شدند.
    یافته ها
    یافته ها حاکی از وجود رابطه مثبت و معنادار بین مهارگری هیجانی-کلامی (623/0 r-) و خطاهای شناختی زوجین (557/0 r-) با طلاق عاطفی بود. نتایج ضریب تعیین نشان داد که نسبتی از واریانس طلاق عاطفی که توسط مهارگری هیجانی کلامی و خطاهای شناختی تبیین می شود تقریبا 42 درصد است. علاوه بر این، نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیون نشان داد که مهارگری هیجانی-کلامی (268/0 β -) و خطاهای شناختی زوجین (235/0 β -) پیش بینی کننده های مثبت و معنادار طلاق عاطفی هستند.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده نقش مهارگری در شکل دهی به روابط ناسازگار بین زوجین و جایگاه سبک پردازش های شناختی مبتنی بر تحریف واقعیت، در تداوم تعارضات زناشویی و طلاق عاطفی بود. کاربست های درمانی کاهش مهارگری و خطاهای شناختی باهدف کاهش طلاق عاطفی می تواند موجب غنی سازی و سلامت روابط زوجین شود.
    کلید واژگان: خطاهای شناختی, زوجین, طلاق عاطفی, مهارگری
    Marzieh Mashalpourfard *, Borzoo Amirpour, Zohreh Saki
    Purpose
    The purpose of the current research was to determine the contribution and role of predicting emotional divorce based on emotional-verbal controlling and cognitive errors in couples.
    Materials and methods
    Research in terms of applied goal, In terms of nature, based on the quantitative paradigm and in terms of data collection, it is descriptive-survey. The statistical population of the research included all the couples of Ahvaz city in 2022, using the multi-stage cluster sampling method, 155 couples were selected who met the criteria for entering the study. In order to collect data, Amini et al.'s marital controlling scale, Pourhossein and Bidast's emotional divorce, and Kamrani et al.'s couples' beliefs and thoughts Scale were used. The data were analyzed with the help of SPSS-21 statistical software and using Pearson's correlation coefficient and multivariate regression analysis.
    Finding
    The findings indicated that there was a positive and significant relationship between emotional-verbal controlling (r-0.623) and couples' cognitive errors (r-0.557) with emotional divorce. The results of the coefficient of determination showed that a proportion of the variance of emotional divorce explained by verbal- emotional controlling and cognitive errors is approximately 42%. In addition, the results obtained from the regression analysis showed that emotional-verbal controlling (β -0.268) and couples' cognitive errors (β -0.235) are positive and significant predictors of emotional divorce.
    Conclusion
    The findings of the present study showed the role of restraint in shaping incompatible relationships between couples and the place of cognitive processing style based on distortion of reality in the continuation of marital conflicts and emotional divorce. Using therapeutic methods to reduce inhibition and cognitive errors with the aim of reducing emotional divorce can enrich and improve the health of couples' relationships.
    Keywords: Emotional Divorce, Controlling, Cognitive Errors, Couples
  • برزو امیرپور*، زهرا عسگرپور، مهرداد احمدی فر
    مقدمه و هدف

    تربیت فرزند برای هر خانواده ای به اندازه کافی دشوار است، اما برای والدین یک کودک معلول، نگرانی در مورد آینده آن ها می تواند طاقت فرسا باشد. از این میان بر مادران به دلیل قرابت و مشغولیت بیشتر در وظایف والدگری، مجموعه ای از مشکلات ازجمله پیامدهای نامطلوب روان شناختی به عنوان هزینه مراقبت از این کودکان تحمیل می شود. هدف این مطالعه، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت در کاهش خودانتقادی و احساس گناه والدینی مادران دارای فرزند با نشانگان فنیل کتونوری بوده است.

    روش کار

    مطالعه حاضر از نوع کاربردی و نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش مشتمل بود بر 37 مادر دارای فرزند مبتلابه نشانگان فتیل کتونوری شهر دلفان در سال 1401 که از این میان 30 نفر انتخاب و به شیوه تصادفی سازی و مساوی در دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند (هر گروه 15 نفر). گروه مداخله بر اساس پروتکل گیلبرت و نف (2007) طی 8 جلسه دوساعتی و هفته ای یک بار، تحت آموزش درمان مبتنی بر شفقت قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها در مرحله قبل و بعد از کاربست برنامه درمانی،  از دو پرسشنامه، احساس گناه والدینی حسینی طاری (1398) و خودانتقادی سعادتی شامیر (1397) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیره با نرم افزار SPSS-27  تحلیل شدند

    یافته ها

    یافته ها نشان داد پس از کنترل نمرات مرحله پیش آزمون، اختلاف معنی داری بین گروه مداخله و کنترل در رابطه با پس آزمون نمرات خود-انتقادی (232/0=Eta،017/0=P، 636/6=F) و احساس گناه والدینی (629/0=Eta،001/0=P، 366/7=F)وجود دارد.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های مطالعه حاضر و در پیوند به پیشینه عملی پژوهش، درمان مبتنی بر شفقت باعث کاهش معنادار خودانتقادی و احساس گناه والدینی مادران دارای فرزند مبتلابه فنیل کتونوری می شود. بر این اساس، پیشنهاد می شود که در روان درمانی و مشاوره توان بخشی به والدین دارای کودکان با نیاز ویژه جهت ارتقای سلامت روان شناختی مادران آن ها درمان مبتنی بر شفقت به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: گناه, خود انتقادی, خودشفقتی, فنیل کتونوری
    Borzoo Amirpour*, Zahra Asgarpour, Mehrdad Ahmadifar
    Introduction and purpose

    Children’s training is difficult enough for any family. Yet, for the parents of a child with a disability, worrying about their future can be overwhelming. In the meantime, a series of problems, including adverse psychological consequences, are imposed on mothers due to their closeness and more engagement in parenting duties as the cost of caring for these children. The present study aimed to assess the effectiveness of compassion-focused therapy in reducing self-criticism and parental guilt of mothers with children with Phenylketonuria syndrome.

    Methods

    This applied quasi-experimental study was conducted based on a pre-test, post-test, control group design. The statistical population of the study consisted of 37 mothers with children suffering from phenylketonuria in Delfan in 2023. Out of this population, 30 cases were selected and randomly assigned to two intervention and control groups(n=15 in each group). The intervention group (Based on the treatment protocol of Gilbert and Neff, 2007) received compassion-focused therapy training during eight two-hour sessions once a week. In order to collect data before and after the treatment program, two questionnaires, Hosseini Tari's parental guilt (2019) and Saadati Shamir's self-criticism (2018), were used. Data were analyzed in SPSS software (version 27) using descriptive indices and multivariate covariance analysis.

    Results

    The findings pointed out that after controlling the scores of the pre-test stage, there was a significant difference between the intervention and control groups in the post-test scores of self-criticism (Eta=0.232; P=0.017; F=6.636) and parental guilt (Eta=0.629; P=0.001; F=7.366).

    Conclusion

    As evidenced by the results of the present study and in connection with the practical background of the research, compassion-focused therapy significantly reduces self-criticism and parental guilt of mothers with children with phenylketonuria. Therefore, it is suggested to use compassion-focused therapy in psychotherapy and rehabilitation counseling for parents of children with special needs in order to improve the psychological health of their mothers.

    Keywords: Guilt, Self-Criticism, Self-Compassion, Phenylketonuria
  • فاطمه یاسره، برزو امیرپور *
    زمینه و هدف

    به واسطه ماهیت حرفه پرستاری، قرارگرفتن در موقعیت های تعارض برانگیز در بین ارزش ها و مواجه شدن با تنگناهای اخلاقی، اجتناب ناپذیر است. این امر به نوبه خود می تواند در عملکرد شناختی تداخل ایجاد کند. بنابراین هدف از جرای پژوهش حاضر پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در کاهش دیسترس اخلاقی و افزایش ناآمیختگی شناختی پرستاران بیمارستان امام خمینی شهر ایلام بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه مقایسه بود. نمونه آماری مشتمل بود بر 40 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان امام خمینی شهر ایلام در سال 1401 که به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های دیسترس اخلاقی Corley و همکاران (2001 م.) و پرسشنامه ناآمیختگی شناختی Gillanders (2010 م.) استفاده شد. جلسات آموزشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش در هشت جلسه 90 دقیقه ای و به صورت هفتگی اجرا گردید، در حالی که گروه مقایسه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS 27 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی (فراوانی، میانگین درصد، انحراف معیار) و استنباطی (کای دو، تی مستقل، تحلیل کوواریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    ملاحظات اخلاقی: اصول و قواعد اخلاقی در پژوهش عبارت بودند از: تبیین اهداف تحقیق برای شرکت کنندگان در پژوهش، کسب رضایت آگاهانه، حفظ حریم خصوصی، محرمانه بودن داده ها، فراهم کردن امکان، ترک تحقیق در هر مرحله از اجرا.

    یافته ها

    یافته های تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر کاهش دیسترس اخلاقی و افزایش ناآمیختگی شناختی پرستاران گروه مداخله نسبت به گروه مقایسه در مرحله پس آزمون تاثیر معنی داری داشته است (05/0>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش حاضر گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در طی هشت هفته توانست در کاهش دیسترس اخلاقی و تقویت شناختی پرستاران موثر باشد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش, پریشانی اخلاقی, گسلش شناختی, پرستاران
    Fatemeh Basereh, Borzoo Amirpour *
    Background and Aim

    Due to the nature of the nursing profession, confronting conflicting situations regarding values and facing moral dilemmas is inevitable. It can, in turn, interfere with cognitive function. Therefore, the current research was conducted with the purpose of determining the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) in reducing moral distress and enhancing cognitive fusion in the nurses working at Imam Khomeini Hospital, Ilam.

    Methods

    The present study is a quasi-experimental research with a pre-test and post-test design and a comparison group. The statistical sample consisted of 40 nurses working at Imam Khomeini Hospital, Ilam in 2022, who were randomly assigned into intervention and comparison groups. Data collection was performed using the Moral Distress Scale Corley & et al (2001) and the Cognitive Fusion Questionnaire Gillanders & et al (2010). Eight 90-minute acceptance and commitment therapy training sessions were held weekly; however, the comparison group did not receive any intervention. The data were analyzed by SPSS 27 software using descriptive (frequency, percentage mean, standard deviation) and inferential (Chisquare, Independent T-test, Analysis of covariance) statistical tests. Ethical Considerations: The principles of research ethics were observed: explaining the research objectives to the participants, obtaining informed consent, maintaining privacy, data confidentiality, and providing the participants with the right to withdraw from the study at any stage of implementation.

    Results

    The findings of MANCOVA indicated that Acceptance and Commitment Treatment has a significant effect on reducing moral distress and enhancing cognitive fusion in the nurses belonging to the intervention group compared to the comparison group in the post-test phase. (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the findings of the present research, eight weeks’ acceptance and commitment group therapy turned out to be effective in reducing moral distress and enhancing cognitive fusion in nurses.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy (ACT), Moral Distress, Cognitive Fusion, Nurses
  • Borzoo Amirpour, Fatemeh Takallou *, Danesh Valadbeigi
    Background
    Victimization in schools has become one of the most prevalent problems in the worldwide education system. This study explored the dimensions of victimization in sixth-grade male students in Kermanshah City, Iran and its association with subjective well-being in school and school bonding.
    Methods
    The current study was conducted using a descriptive correlational design. The statistical population included all male students in the sixth grade in Kermanshah City, Iran in the academic year 2022-2023. A sample of 374 individuals was selected using the multi-stage cluster random sampling method. To collect information, the Multidimensional Victimization Scale (MPVS), School Bonding Questionnaire (SBQ), and Elementary School Students’ Subjective Well-Being (ESSSWBSS) were administered. Pearson’s correlation coefficient and multiple regression were performed using SPSS version 27 to analyze the data.
    Results
    Pearson correlation analysis revealed a significant inverse association between victimization at school and its dimensions with subjective well-being in school (r=-0.37) and school bonding (r=-0.010). Furthermore, the results of multiple regression showed that school bonding (β=-0.15, P=0.009) and subjective well-being in school (β=-0.33, P=0.031) were significant negative explanatory variables of victimization at school.
    Conclusions
    Risky behaviors such as feeling victimized can hinder students’ educational achievements. Therefore, it is recommended that school counselors identify students who feel victimized by their peers and provide them with appropriate educational interventions and workshops to enhance their subjective well-being in school and school bonding.
    Keywords: Victimization, education, Psychological Well-being, Bullying, Primary School, Students, children
  • مرضیه مشعل پور فرد، برزو امیرپور*، معصومه ذاکرپناه
    مقدمه

    امروزه، صنعت بیمه به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تولید ثروت و رفا اجتماعی محسوب می شود. این صنعت مبتنی بر اقتصاد خدماتی، جایگاه خطیر و حساسی در رشد و توسعه اقتصادی به خصوص در کشورهای درحال توسعه دارد. ازآنجایی که منابع انسانی ارزشمندترین سرمایه جهت تحقق بخشی به اهداف این صنعت است، بنابراین، ضروری است که مولف های مرتبط با توانمندسازی روان شناختی کارکنان بررسی شود. بر این اساس، پژوهش حاضر باهدف مقایسه کیفیت زندگی کاری و نهادینه شدن شغلی بر اساس جهت گیری زندگی سرشتی خوش بیانه-بدبینانه در نمایندگان بیمه شهر کرمانشاه اجرا شد.

    روش بررسی

    این پژوهش ازنظر هدف از نوع علی- مقایسه ای و ازنظر روش گردآوری داده ها توصیفی بود. نمونه پژوهش 280نفر (62زن و 218مرد) از کارکنان بیمه پاسارگاد شهر کرمانشاه در سال 1401 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع داده ها از سه پرسشنامه کیفیت زندگی کاری والتون (QWL) ، نهادینه شدن شغلی اردلان و همکاران (JEQ) و جهت گیری زندگی شییر و کاور (LOT) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-27  و روش آماری واریانس چند متغیری موردبررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    :نتایج بررسی آزمون مانوا نشان داد که تمامی ابعاد کیفیت زندگی کاری بر اساس جهت گیری زندگی سرشتی (خوش بینانه- بدبینانه) با یکدیگر تفاوت معناداری دارند همچنین این ادعا در رابطه با شش مولفه نهادینه شدن شغلی نیز صادق است یعنی ابعاد نهادینه شدن شغلی بر اساس جهت گیری زندگی سرشتی دارای تفاوت معناداری است.

    نتیجه گیری

    خوش بینی به عنوان انتظار امیدوارانه در یک موقعیت خاص در کیفیت بخشی به زندگی کاری و تمایل به تداوم کار و ایجاد دل بستگی به وظایف سازمانی می تواند نقش بسزایی ایفا کند. در نتیجه، پیشنهاد می شود مدیران برنامه های آموزشی جهت اتخاذ جهت گیری مثبت و خوش بینانه در زندگی باهدف کاهش ترک شغل و دل بستگی به سازمان که پیامد نهادینه شدن شغلی است را برای کارکنان تدارک ببینند.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی کاری, نهادینه شدن شغلی, جهت گیری زندگی, بیمه
    Marzieh MASHALPOURFARD, Borzoo Amirpour*, Masoumeh ZAKRPANAH
    Introduction

     Today, the insurance industry is considered one of the most essential factors in wealth and social well-being production. This industry is based on economic service and has a critical and sensitive position in economic growth and development, especially in developing countries. Since human resources are the most valuable capital to realize the goals of this industry, therefore, it is necessary to examine the factors related to the psychological empowerment of employees. Based on this, the current research was conducted to compare the quality of work life and job embeddedness based on the life orientation of optimistic-pessimistic nature in Kermanshah insurance offices.

    Materials and Methods

     This study was a causal-comparative study in terms of goals and descriptive in terms of the data-gathering procedure. The sample size of the research was 280 people (62 women and 218 men) from the employees of Pasargad Insurance in Kermanshah city in 1401, which were selected by convenience sampling. To collect data, Walton's Quality of Work Life (QWL), Ardalan et al.'s Job Embeddedness (JEQ), and Sheyer & Carver's Life Orientation (LOT) questionnaires were used. The research data were analyzed using SPSS-27 software and multivariate analysis of variance.

    Results

     The results of the MANOVA test showed that all the dimensions of the quality of work life are different based on the life orientation of optimistic-pessimistic nature. This claim is also true about the six components of occupational institutionalization and shows, that the dimensions of job embeddedness are based on the life orientation of optimistic-pessimistic nature have a significant difference.

    Conclusion

     Optimism as a hopeful expectation in a specific situation can play a significant role in the quality of working life, and the desire to continue working and creating attachment to organizational tasks. As a result, it is suggested that managers prepare training programs for employees to adopt an optimistic orientation in life to reduce job abandonment and attachment to the organization, which is a consequence of job embeddedness.

    Keywords: Quality of working life, job embeddedness, life orientation, insurance
  • برزو امیرپور، روح الله احتشام پور
    زمینه و اهداف

     ایده نوظهور سبک زندگی تحصیلی سلامت محور که رایج ترین شاخص های رفتاری در مواجهه با چالش های تحصیلی را نشان می دهد، اخیرا در مرکز پژوهش های روانشناسان سلامت قرارگرفته است. پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمون مدلی مرتبط با پیشایندها و پیامدهای استرس کرونا بر اساس سبک زندگی تحصیلی سلامت محور در دانش آموزان، اجرا شد.

    مواد و روش ها

     پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازلحاظ روش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه دهم شهرستان اسلام آباد غرب در سال تحصیلی 1401-1400 شامل 888 نفر بود که از آن میان، تعداد 268 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استرس کرونا رفتارهای سبک زندگی تحصیلی ارتقاء دهنده و بازدارنده سلامت تحصیلی استفاده شد.تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری با روش حداقل مربعات جزیی، Smart-PLS3.3 و نرم افزار  SPSS27صورت گرفت. رعایت ملاحظات اخلاقی در تمام مراحل اجرای مطالعه درنظر گرفته شد.

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد که خوش بینی تحصیلی، مشغولیت تحصیلی و تاب آوری تحصیلی اثر معنی داری بر استرس کرونا در دانش آموزان دارند و استرس کرونا نیز پیامد معنی داری بر درماندگی آموخته شده، اهمال کاری تحصیلی و اجتناب از تلاش در دانش آموزان دارد.

    نتیجه گیری

     بر اساس یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود که رفتارهای تسهیل کننده سبک زندگی تحصیلی سلامت محور در موقعیت های بحرانی جهت حفظ رغبت و عملکرد مطلوب تحصیلی دانش آموزان مورد توجه واقع شود.

    کلید واژگان: استرس کرونا, سبک زندگی تحصیلی سلامت محور, دانش آموزان
    Borzoo Amirpour, Rohollah Ehteshampour
    Background and Aims

    The emerging idea of a health-oriented academic lifestyle, which shows the most common behavioral indicators in facing academic challenges and is adapted from theories of achievement motivation, has recently been at the center of health psychologists' research in the academic field. Hence, the present research was carried out with the aim of designing and testing a model related to the antecedents and consequences of the stress Corona based on the health-oriented academic lifestyle in students.

    Materials and Methods

     This applied research had a descriptive, correlational design. The statistical population of the study was comprised of all the 10th grade male students of the Islamabad-Gharb city in the academic year of 2021-2022, (N= 888). The Cochran formula was used to determine the sample size (n=268) and the sample was drawn via cluster random sampling method. To collect data, Corona Stress Scale (CSS-18) According to Iranian Lifestyle (Salimi et al., 2018) and the promoting and preventing educational health academic lifestyle behavior questionnaire (Salehzadeh et al., 2018) were used. In order to analyze the data, structural equation modeling with the partial least squares method, Smart-PLS 3.3 and SPSS 27 software was used.

    Results

    The results of the research showed that academic optimism, academic engagement, and academic resilience have a significant effect on corona stress on students and corona stress has a significant effect on learned helplessness, Academic procrastination and on students' avoidance of work. Also, the proposed research model is supported by empirical data.

    Conclusion

    In general, based on the findings of the research, it can be stated that it is necessary to prepare for the management of the antecedents and consequences of critical and unpredictable conditions such as the coronavirus in the academic process of students.

    Keywords: Corona stress, Health-oriented academic lifestyle, Students
  • برزو امیرپور، نوشین درخشان*، فردوس محمدی
    در سازمان ها جذب منابع انسانی داوطلب که از قابلیت بالایی در توسعه فردی برخوردار هستند،  سهم مهمی در سرمایه های اجتماعی و اقتصادی جامعه دارند. با توجه به این که یکی از منابع اصلی و پیش شرط های  مشارکت های داوطلبانه گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب است، پژوهش حاضر با هدف مقایسه نیم رخ گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب در بستر توسعه فردی در میان دانش آموزان عضو و غیر عضو هلال احمر اجرا شد. این پژوهش توصیفی-مقطعی از نوع علی مقایسه ای بود. نمونه آماری تشکیل شده بود از 200 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر پاوه در سال تحصیلی 400-1399 که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب (کجباف و همکاران، 1389) پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-25  و روش آماری واریانس چند متغیری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند نمره کل گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب در دانش آموزان داوطلب برابر با 156 و میانگین مولفه های گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب جمعی، گمنام، موقعیت بحرانی، هیجانی، متابعت آمیز و نوع دوستانه به ترتیب برابر با 63/25 ،14/32، 23/19، 25/21، 73/35 و 59/22 بود. در حالی که، این نمرات در دانش آموزان غیر عضو برابر با 119، 83/19، 31/22، 39/15، 19/18، 71/23 و 73/19 حاصل شد. همچنین، نتایج تحلیل واریانس نشان دادند نمرات گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب دانش آموزان داوطلب به طوری معنی داری بالاتر از میانگین کل نمرات افراد غیر داوطلب جمعیت هلا ل احمر p<0.05 بود. به طورکلی، نهاد های عمومی غیر دولتی همانند هلال احمر جهت نیل به اهداف بشر دوستانه خود، نه تنها لازم است افراد واجد گرایش به رفتار اجتماعی مطلوب در رفتار یاری رسانی را جذب نمایند، بلکه با فراهم سازی بستر های توسعه انسانی در نگهداشت آنان تلاش کنند.
    کلید واژگان: توسعه فردی, رفتار جامعه پسند, نوعدوستی, هلال احمر, دانش آموز
    Borzoo Amirpour, Noushin Derakhshan *, Ferdoos Mohammady
    In organizations, attracting volunteer human resources that have a high potential for individual development, have an important share in the social and economic capital of society. Given that one of the main sources and preconditions of voluntary participation is the tendency to pro-social behaviors. The aim of this study was to compare the profile of tendency to pro-social behaviors in the context of individual development among members and non-members of the Red Crescent. The framework of this research was casual comparative descriptive-cross-sectional research method. The statistical sample of the study consisted of 200 Secondary high school female students in the city of Paveh in the academic year 1399-400 who were selected by available sampling method and answered the questionnaire of Prosocial Tendencies (Kajbaf et al., 2010). The research data were analyzed using SPSS-25 software and multivariate analysis of variance. Results of multivariate analysis of variances indicated that tendency to pro-social behaviors of volunteer students (156.57±27.55. p<0.05) were significantly higher than Non-volunteer members in the Red Crescent Society (119.16±22.28, p<0.05). In general, public non-governmental organizations such as the Red Crescent, in order to achieve their humanitarian goals, not only need to attract people with desirable social qualities in helping behaviors Rather, they should try to maintain them by providing the grounds for individual development.
    Keywords: Individual Development, Prosocial Behavior, Altruism, Red Crescent, Students
  • برزو امیرپور*، ارسلان مرادی
    زمینه و هدف

    بیماری بی سابقه کروناویروس (COVID-19)  همه جنبه های زندگی افراد، به ویژه منابع زندگی معنادار و بهزیستی معنوی آن ها را به شدت به چالش کشیده است. از این رو، بر آن شدیم تا نقش تفکر وجودی و معنا در زندگی را در پیش بینی اضطراب بیماری کرونا در معلمان بررسی کنیم.

    روش

    این مطالعه توصیفی- همبستگی بر روی 269 نفر از معلمان مقطع ابتدایی استان کرمانشاه در سال 1400 انجام شد. شرکت کنندگان در پژوهش به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به وسیله پرسش نامه های طراحی شده در Google Form اندازه گیری شدند که این ابزارها عبارت بودند از: مقیاس اضطراب بیماری کرونا علیپور و همکاران (2020)، پرسشنامه تفکر وجودی شرر (2006) و پرسشنامه معنا در زندگی استگر و همکاران (2006). در نهایت با استفاده از نرم افزار آماریIBM SPSS 27، داده ها با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تفکر وجودی (r=-0.640, P<0.01) و نیز معنا در زندگی (r=-0.668, P<0.01) با اضطراب بیماری کرونا همبستگی معکوس و معنی دار دارند. بر اساس تحلیل رگرسیون، تفکر وجودی (β=-0.152) و معنا در زندگی (β=-0.329) اضطراب بیماری کرونا را به طور منفی و معنادار ی پیش بینی کردند.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که اضطراب بیماری کرونا با تفکر وجودی و معنا در زندگی همبستگی منفی و معنادار دارد. علاوه بر این، یافته های این مطالعه نقش متغیرهای پیش بینی کننده را در پیش بینی اضطراب ناشی از بیماری کرونا در معلمان تایید می کند. به طور کلی، 41 درصد از کل واریانس اضطراب بیماری کرونا توسط تفکر وجودی و معنا در زندگی پیش بینی می شود.

    کلید واژگان: اضطراب, کرونا ویروس, تفکر وجودی, معنا در زندگی, معلمان
    Borzoo Amirpour*, Arsalan Moradi
    Background and Objectives

    The unprecedented Coronavirus disease (COVID-19) has outstandingly challenged all aspects of individual lives, especially their sources of a meaningful life and spiritual well-being. Hence, we set out to investigate the role of existential thinking and meaning in life in predicting Corona disease anxiety in teachers.

    Methods

    This was a correlational-descriptive study carried out on two hundred sixty-nine volunteers from primary school teachers who were working in 2022 in Kermanshah Province, Iran. Participants were selected by the multi-stage cluster sampling method, and they were measured by questionnaires created in Google Form, including Alipour et al.’s (2020) corona disease anxiety scale, Scherr (2006) existential thinking questionnaire, and Steger et al.’s (2006) meaning in life questionnaire. Finally, the data were analyzed by IBM SPSS software, version 27 using Pearson correlation coefficients and multiple regression analysis.

    Results

    The results showed that existential thinking (r=-0.640, P<0.01), as well as, meaning in life (r=-0.668, P<0.01) had an inverse and significant correlation with corona disease anxiety. Based on regression analysis, existential thinking (β=-0.152) and, meaning in life (β=-0.329) negatively and significantly predicted corona disease anxiety.

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that corona disease anxiety has a significant negative correlation with existential thinking and meaning in life. In addition, the findings of this study support the role of predictor variables in the prediction of teachers’ Corona disease anxiety. Generally, 41% of the total variance of corona disease anxiety is predicted by existential thinking and meaning in life.

    Keywords: Anxiety, Coronavirus, COVID-19, Existentialism, Meaning in life, School teachers
  • سمیرا امیری، برزو امیرپور*، راضیه اعتصامی پور
    مقدمه و هدف

    باوجود اینکه زایمان و صاحب فرزند شدن برای زنان نقطه عطف و رویداد خوشایندی تلقی می شود، دوره پس از زایمان با پیامدها و رویدادهای ناخوشایندی همراه است که زمینه ساز تغییرات زیادی برای مادران است. به همین دلیل، نیاز به مراقبت زنان در این دوران و شناسایی دقیق ویژگی های این دوران غیرقابل انکار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه درد ذهنی، فاجعه سازی درد و ترس از زایمان در زنان نخست زا با و بدون اختلال افسردگی پس از زایمان انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش یک مطالعه توصیفی-مقطعی و طرح آن علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمام زنان نخست زای شهر کرمانشاه بودند که در بازه زمانی اسفند 1400 تا اردیبهشت 1401به مرکز درمانی معتضدی مراجعه کرده بودند. از میان افراد جامعه بر اساس فرمول کوکران، تعداد 243 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری غیراحتمالی و به شیوه در دسترس بود. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (2004)، درد ذهنی اورباخ و میکلینسر (2003)، فاجعه سازی درد سالیوان، بیشاپ و پیویک (1995) و پرسش نامه ترس از زایمان (نگرش به زایمان) هارتمن (1998) استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 27 در سطح 05/ 0 تحلیل شدند.

    یافته ها:

     نتایج حاکی از آن بود که میانگین نمرات درد ذهنی (66/49= M، 60/65=F)، فاجعه سازی درد (85/46=M،40/66=F) و ترس از زایمان (50/22 = M، 65/01 = F) در زنان نخست زا با اختلال افسردگی پس از زایمان به طور معناداری بیشتر از زنان نخست زا بدون اختلال افسردگی پس از زایمان بود (0/05>P).

    نتیجه گیری: 

    بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر و در پیوند با ادبیات پژوهش می توان اظهار داشت که هیجان های فرد مانند ترس، تحریف های شناختی چون فاجعه سازی و ذهنیت افراد در ادراک از درد و آسیب پذیری در افسردگی پس از زایمان دخیل هستند

    کلید واژگان: افسردگی, بارداری, زنان, فاجعه سازی
    Samira Amiri, Borzoo Amirpour*, Razieh Etesamipour
    Introduction and purpose

    Although childbirth and having children are considered a turning point and a pleasant event for women, the characteristics of the postpartum period are associated with unpleasant consequences and events that lead to numerous changes in mothers. For this reason, the need to care for mothers during this period and accurately identify the features of this period is undeniable. This study aimed to compare mental pain, catastrophic pain, and fear of childbirth in nulliparous women with and without postpartum depression.

    Methods

    This research was a descriptive-cross-sectional study conducted based on a causal-comparative design. The statistical population included all primiparous women in Kermanshah who referred to Motazedi Medical Center between February 2022 and April 2022. From the members of the community, 243 people were selected as a sample based on Cochran's formula. Sampling was done using the non-probability convenience method. The required data were collected using questionnaires, namely Edinburgh’s Postpartum Depression Inventory (2004), Orbach and Mikulincer Mental Pain Scale (2003), Sullivan, Bishop, and Pewick Pain Catastrophizing Scale (1995), and Harman's Childbirth Attitude Questionnaire (1998). Data were analyzed in SPSS28 using multivariate analysis of variance (MANOVA), at a significance level of 0.05.

    Results

    The results indicated that the mean scores of mental pain (M=66.49, F=60.65), pain catastrophizing (M=46.85, F=66.40), and fear of childbirth (M=50.22, F=65.01) were significantly higher in primiparous women with postpartum depression disorder than their counterparts without postpartum depression disorder (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of the present study and in line with the research literature, it can be stated that emotions such as fear, cognitive distortions (e.g., catastrophizing and individuals' mentality in perceiving pain), and vulnerability are effective in depression after delivery.

    Keywords: Catastrophizing, Depression, Females, Pregnancy
  • برزو امیرپور، مرضیه مشعل پورفرد*، فریبا ادیب

    هدف پژوهش حاضر تعیین کارآمدی برنامه آموزش تربیت جنسی بر دانش جنسی و هویت جنسی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر اندیمشک بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 60 دانش آموز دختر انتخاب (دو کلاس) و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و گواه (30نفر) جایگزین شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه هویت نقش جنسیتی در فرهنگ های مختلف شرتزر و همکاران (2008)، مقیاس دانش و نگرش جنسی فرج نیا و همکاران (1393) بود. آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای، برنامه آموزشی تربیت جنسی را دریافت کردند و گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره و یک راهه انجام گرفت. نتایج حاکی از افزایش معنی دار میانگین آگاهی جنسی و هویت جنسی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون بود (p≤0.001). براین اساس برنامه آموزش تربیت جنسی بر دانش جنسی و هویت جنسی دانش آموزان دختر کارآمد بوده است.

    کلید واژگان: آموزش تربیت جنسی, دانش جنسی, هویت جنسی
    Borzoo Amirpour, Marzieh Mashalpourfard *, Fariba Adib

    The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of the sexual training education program on the sexual knowledge and gender identity of female students of secondary school in Andimeshk city. The statistical population subsumed all the female students of the secondary schools. The sampling procedure was multi stage cluster method. A sample of 60 female students (two classes) was randomly assigned to two experimental (30) and control (30) groups. Data were collected via implementing the Role Identity Questionnaire In Different Cultures of Schertz et al (2008), the Sexual Knowledge and Attitude Scale of Farajnia et al (2014) and the Educational Package of Sexual Training Based on Iranian Culture of Hosseini Rostamie (2019). The research method was experimental with pretest-posttest and a 1-month follow-up design. Then the subjects of the experimental group received 8 sessions of 90 minutes of the educational program of sexual training and the control group did not receive any intervention. The data were analyzed by applying multivariate analysis of covariance(MANCOVA). The results indicated significant increase in the mean of sexual knowledge and gender identity in the experimental group compared to the control group in the post-test phase (p≤0.001). Based on the evidence of this study, the educational program used in this study could be used to enhance the sexual knowledge and gender identity of teenage girl students.

    Keywords: Educational sexual training, Sexual knowledge, Gender Identity
  • برزو امیرپور، روح الله صادقین
    مقدمه

    هدف از انجام پژوهش حاضر، آزمون مدل رابطه علی بین اضطراب وجودی و تحمل پریشانی با اضطراب بیماری کرونا و میانجی‌گری انعطاف‌پذیری شناختی در بین سربازان پدافند هوایی شهر بندرعباس بود.

    روش اجرا:

     این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است که به مدل یابی روابط ساختاری و مبتنی بر روش حداقل مربعات جزیی مربوط می‌شود. نمونه آماری شامل 196 نفر بودند که بر اساس نمونه‌گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌های انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)؛ اضطراب وجودی توسط گود و گود (1974)؛ تحمل پریشانی توسط سیمونز و گاهر (2015) و مقیاس اضطراب بیماری کرونا علی پور و همکاراان (1398) استفاده شد. با کمک نرم افزار آماری  SPSS-27 و3 Smart PLS - و روش‌های آماری ضریب تعیین، ضریب رگرسیون و شاخص‌های برازش مدل، داده‌ها تحلیل شدند.

    یافته‌ ها: 

     داده‌ها از نقش میانجی انعطاف‌پذیری شناختی در ارتباط میان اضطراب وجودی و تحمل پریشانی با اضطراب بیماری کرونا حمایت کرد. مقادیر بتا در ضرایب مسیر رابطه علی و معنادار میان متغیر را نشان داد و با توجه به میزان 405 /0 =GoF برازش قوی مدل در بعد کلی را می‌توان استنباط نمود.

    نتیجه‌ گیری:

     بنابراین، پیشنهاد می‌شود کارگاه‌ها و دوره‌های آموزشی در خصوص شناخت اضطراب وجودی و تقویت تحمل پریشانی سربازان برگزار شود تا از طریق افزایش انعطاف‌پذیری شناختی به کاهش اضطراب بیماری کرونا آنان کمک نماید.

    کلید واژگان: اضطراب وجودی, تحمل پریشانی, اضطراب بیماری کرونا, انعطاف پذیری شناختی, سرباز
    Borzoo Amirpour, Ruhollah Sadeghin
    Purpose

    This research was conducted with the aim of determining the effectiveness of the classroom management training package, based on the selection theory, on the academic engagement of the first secondary level students in the academic year of 2020-2021.

    Method

    The research was semi-experimental with a pre-test-post-test and follow-up design with experimental and control groups. The statistical population of the research was all the students of the first secondary level in the academic year of 2020-2021, and two classes were selected in the accessible way after matching and were randomly replaced in the experimental and control groups. The classroom management guidance package, which was validated in another study, was taught to the teachers of the experimental group and the control group did not receive any training. Rio's academic engagement questionnaire (2013) was used to measure students' academic engagement in pre-test, post-test and follow-up. To analyze the data with the help of SPSS software version 18, the statistical methods of univariate analysis of covariance, paired t test and covariance analysis with repeated measurements were used.

    Findings

    ANOVA results with repeated measurements for the variable of students' academic involvement showed a significant difference between the pre-test and post-test and no significant difference between the post-test and the follow-up of the experimental group (P<0.01), which indicates the effect of the intervention variable on the students' involvement in the post-test and the stability of the results. It was in the follow-up test. There was no significant difference between the pre-test and the post-test of the control group.

    Conclusion

    The instructional package of classroom management style based on choice theory has an effect on students' academic engagement.

    Keywords: Classroom Management, Leadership Management, Academic Engagement, Student
  • برزو امیرپور، مرضیه مشعل پور*، علیرضا کرمی

    هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی روابط ساختاری بین سبک های والدگری و خوش بینی تحصیلی با نقش میانجی کمال گرایی مثبت والدین بود. طرح پژوهش، توصیفی-همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش‏آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهر خرم آباد در سال تحصیلی1400 که شامل 19500دانش آموز بودند. به روش نمونه‏گیری تصادفی نسبی طبقه‏ای و بر اساس جدول کرجسی-مورگان 377 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه کمال گرایی مثبت و منفی (تری شورت و همکاران، 1995)، سبک‏های والدگری آلاباما نسخه کودک (سامانی، 1390) و خوش بینی تحصیلی (اسچنن-موران و همکاران، 2013) بود. تحلیل داده‏های پژوهش با استفاده از روش‏های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و مدل یابی معادلات ساختاری با نرم‏افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 انجام شد. بر اساس یافته های این مطالعه، مدل پیشنهادی جهت بررسی روابط علی بین متغیرهای پژوهش، از برازش قابل قبولی برخوردار بود. نتایج پژوهش نشان داد که سبک‏های والدگری به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق کمال گرایی مثبت والدین با خوش بینی تحصیلی رابطه دارد (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد که سبک های والدگری تاثیر مثبت و معناداری بر خوش بینی تحصیلی و کمال گرایی مثبت دانش آموزان داشته است (05/0>P). تاثیر کمال گرایی مثبت بر خوش بینی تحصیلی دانش آموزان نیز تایید شد (05/0>P). با توجه یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مدل روابط ساختاری بین سبک های والدگری و خوش بینی تحصیلی با نقش میانجی کمال گرایی مثبت والدین از برازش مطلوبی برخوردار است.

    کلید واژگان: کمال گرایی, سبک های والدگری, خوش بینی تحصیلی, دانش ‏آموزان
    Borzoo Amirpour, Marzieh Mashalpour *, Alireza Karami

    The purpose of the current research was to investigate the structural relationships between parenting styles and academic optimism with the mediating role of parents' positive perfectionism. The research design is descriptive-correlation and the statistical population includes all the male and female students of the second secondary level of Khorramabad city in the academic year of 1400, which included 19,500 students. Three hundred and seventy seven people were selected using the stratified relative sampling method and based on the Karjesi-Morgan table. The research tools included positive and negative perfectionism questionnaire (Terry Short et al., 1995), Alabama parenting styles child version (Samani, 2010) and academic optimism (Schennen-Moran et al., 2013). Research data analysis was done using descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, multivariate regression and structural equation modeling with SPSS-27 and AMOS-24 software. Based on the findings of this study, the proposed model to investigate the causal relationships between research variables had an acceptable fit. The research results showed that parenting styles are directly and indirectly related to academic optimism through parents' positive perfectionism (P<0.05). Also, the results showed that parenting styles had a positive and significant effect on academic optimism and positive perfectionism of students (P<0.05). The effect of positive perfectionism on students' academic optimism was also confirmed (P<0.05). According to the findings of this research, it can be concluded that the model of structural relationships between parenting styles and academic optimism with the mediating role of parents' positive perfectionism has a favorable fit.

    Keywords: Perfectionism, Parenting Styles, Academic Optimism, students
  • برزو امیرپور*، فاطمه رستمی
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه حساسیت به پردازش حسی، تخیل خلاق- بارآور و تجارب حافظه بر اساس دست برتری در آموزش مجازی دانش آموزان دختر متوسطه دوره دوم شهر اشتهارد انجام شد. این پژوهش یک مطالعه توصیفی- مقطعی و طرح آن علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوره دوم شهر اشتهارد در سال تحصیلی 1402-1401 بود که شامل 901 نفر بودند. از میان جامعه آماری، تعداد 270 نفر بر اساس فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شد. روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های حساسیت پردازش حسی عطاری و همکاران (1401)، تخیل لیانگ، سو، چانگ و لین (2012)، تجارب حافظه- فرم کوتاه ساتین و لاچتی (2016) و پرسش نامه دست برتری آنت (1970)، استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری 27SPSS- تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین تجارب حافظه و تخیل خلاق- بارآور و حساسیت به پردازش حسی در دختران راست برتر و چپ برتر تفاوت وجود دارد. لذا می توان گفت میزان تخیل خلاق-بارآور و تجارب حافظه در راست برترها و میزان حساسیت به پردازش حسی در چپ برترها، بیشتر بوده است. به طور کلی بر اساس یافته های پژوهش می توان پیشنهاد داد، نوع دست برتری را یک عامل مهم و اثرگذار در شکل دهی سایر توانایی های دانش- آموزان مورد توجه قرار داد و انتظار داشت که دست برتری باعث تفاوت در میزان حساسیت به پردازش حسی، تخیل خلاق- بارآور، تجارب حافظه، خواهد شد.
    کلید واژگان: حساسیت به پردازش حسی, تخیل خلاق- بارآور, تجارب حافظه, دست برتری
    Borzoo Amirpour *, Fatemeh Rostami
    The present research was conducted with the aim of comparing sensitivity to sensory processing, creative-productive imagination and memory experiences based on the superior hand in the virtual education of secondary school girls in the second year of Eshtferd city. The statistical population included all female secondary school students of the second term of Eshtehard city in the academic year 2022-2023, which included 901 people. Among the statistical population, 270 people were selected as a sample based on Cochran's formula. The sampling method was cluster random sampling. To collect information from Attari et al.'s sensory processing sensitivity questionnaires (2023), Liang, Su, Chang and Lin's imagination (2012), Satin and Lachetti's short-form memory experiments (2016) and Ant's hand dominance questionnaire (1970). , used. The data was analyzed using SPSS-27 statistical software. The results of multivariate analysis of variance showed that between memory experiences creative-productive imagination and sensitivity to sensory processing. there is a difference in right and left superior girls. Therefore, it can be said that the amount of creative-productive imagination and memory experiences in the right side of the superiors and the sensitivity to sensory processing in the left side of the superiors were higher. In general, based on the findings of the research, it can be suggested that the type of dominant hand is an important and effective factor in shaping other abilities of students, and it is expected that the dominant hand will cause a difference in the level of sensitivity. It will be sensory processing, creative-productive imagination, memory experiences.
    Keywords: sensitivity to sensory processing, creative-productive imagination, memory experiences, superior hand
  • مقایسه ابعاد ایمان و گذشت اسلامی در رابطه زناشویی بر اساس سبک‏ های مقابله ‏مذهبی زنان شهر قم
    فاطمه راست خانه*، برزو امیرپور
    مطالعه حاضر با هدف مقایسه ابعاد ایمان و گذشت اسلامی در رابطه زناشویی بر اساس سبک ‏های مقابله ‏مذهبی زنان شهر قم انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع علی -  مقایسه ‏ای و جامعه آماری پژوهش تمامی زنان همسران طلاب مدارس علمیه شهر قم در سال 1400 بود. با روش نمونه‏ گیری در دسترس، 200 نفر از زنان همسران طلاب مدارس علمیه شهر قم انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مقیاس ایمان در رابطه زناشویی، مقیاس عفو و گذشت بر اساس آموزه ‏های اسلام و مقیاس سبک‏ های مقابله‏ مذهبی بود. برای جمع ‏آوری داده ها از پرسش‏نامه الکترونیک استفاده شد. در تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها از شاخص‏ های مرکزی و پراکندگی و در تجزیه و تحلیل استنباطی داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد و داده ها با استفاده از نرم‏ افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان داد که ابعاد ایمان و گذشت اسلامی در میان زنان شرکت ‏کننده در پژوهش، بر اساس سبک‏ های مقابله‏ مذهبی مثبت و منفی، به طور معناداری متفاوت است. ابعاد ایمان و گذشت در گروه زنان متاهل با سبک مقابله‏ مذهبی مثبت نسبت به زنان متاهل با سبک مقابله‏ مذهبی منفی بیشتر است. با توجه به نتایج به‏ دست ‏آمده می‏توان از نقش مهم ایمان و گذشت اسلامی و سبک مقابله‏ مذهبی مثبت در بهبود روابط و مشکلات زناشویی زوجین بهره جست.
    کلید واژگان: ایمان, گذشت, سبک مقابله مذهبی, رابطه زناشویی
    Comparison of dimensions of Islamic faith and forgiveness in marital relationship based on religious coping styles of women in Qom city
    Fateme Rastkhane *, Borzoo Amirpour
    This study aimed to compare the dimensions of Islamic faith and forgiveness in marital relationship based on religious coping styles of women in Qom city. The research method was descriptive-causal-comparative and the statistical population of the study was wives of the seminary students in Qom city in year 2021. Through convenient sampling, 200 wives of seminary students in Qom city were selected. Marriage Faith Scale, Islamic Amnesty and Forgiveness Scale, and Coping Style Scale were applied. An electronic questionnaire was used to collect the data. Using SPSS software, measures of central tendency and dispersion were applied in descriptive statistics, and Multivariate Analysis of Variance was applied in inferential statistics. Results showed that there is a significant positive correlation between the dimensions of faith in the marital relationship and forgiveness based on Islamic teachings among the participants in the study. There is a significant inverse correlation between marriage and amnesty and forgiveness based on Islamic teachings among study participants. According to the obtained results, it is possible to use the results of this research in offering family therapy interventions for couples
    Keywords: faith, forgiveness, religious coping style, marital relationship
  • Razieh Eatesamipour*, Khadigeh Ramazanzade Moghadam, Borzoo Amirpour
    Background

    Since COVID-19 is a new disease with devastating effects worldwide, its emergence and spread aroused confusion, anxiety, and fear among the public.

    Objectives

    The present study aimed to evaluate the effectiveness of paradox therapy on the COVID-19 anxiety in adult population in Jahrom, Iran.

    Methods

    This research was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design and a two-month follow-up. The research population encompassed all individuals willing to participate in the present study who were residing in Jahrom during 2020-2021. According to the COVID-19 Anxiety Scale, 30 participants with high levels of COVID-19 anxiety were selected using the convenience samplingmethod and were randomly assigned to experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. The experimental group received eight sessions of paradox therapy; however, the control group remained on the waiting list. The research tools included structured clinical interviews and the COVID-19 Anxiety Scale. Finally, the collected data were analyzed using Friedman’s statistical method.

    Results

    The results showed that paradox therapy was effective in decreasing COVID-19 anxiety (P = 0.001) and its psychological (P = 0.001) and physical (P = 0.002) symptoms, and the scores of the COVID-19-induced psychological and physical symptoms in the posttest phase were significantly lower in the intervention group than the control group (P < 0.001). The decrease was noticed in the follow-up phase as well.

    Conclusions

    According to the results, paradox therapy can effectively reduce anxiety and its psychological and physical symptoms due to COVID-19.

    Keywords: Paradox Therapy, Anxiety, COVID-19 Disease, Adult Population
  • نساء کرمی مزین*، برزو امیرپور، سعیده محسنی نژاد
    هدف

    درخواست افراد جامعه ایران برای انجام جراحی زیبایی رو به فزونی است. مطالعات زیادی نشان می دهند که جراحی زیبایی ابعاد روانشناختی زیادی دارد. این پژوهش، به هدف واکاوی ریشه های این رفتار در جامعه ایران انجام شده است.

    روش شناسی: 

    به منظور پژوهش، 21 نفر از زنان جوان کمتر از 40 سال مورد مصاحبه نیمه‎ ساختاریافته با 15 سوال قرار گرفته و داده های حاصل از مصاحبه ها، پس از مکتوب شدن، به روش پدیدارشناسانه ون منن تحلیل و 464 جزء کدگذاری شدند و مجموعا 678 کد گذاشته شد.

    یافته ها:

     حاصل کدگذاری، 26 مقوله و 7 کد محوری و 4 کد گزینشی بود. کدهای گزینشی با توجه به تیوری روانکاوی استخراج شدند. در نهایت، مدلی مبتنی بر کدهای گزینشی در تبیین رفتار درخواست جراحی زیبایی ارایه شده است.

    بحث و نتیجه گیری:

     تصویر بدنی منفی در همه مصاحبه شوندگان به چشم می خورد که با بیرونی شدن شفقت به خود به معنای «شفقت به خود مبتنی بر ظاهر» همراه است. حساسیت فرد به قضاوت اجتماع بیشترین فراوانی را در میان مقوله ها داشت و فرافکنی دیدگاه خود به جامعه، مکانیسمی دفاعی است که بیشترین تکرار را در نمونه مورد مطالعه نشان می دهد. مدل ارایه شده در این پژوهش بیان می کند که وقتی تصویر خود منفی در کنار حساسیت به قضاوت اجتماع قرار می گیرد، شفقت به خود مشروط به ظاهر شده، و درخواست برای انجام جراحی زیبایی افزایش می یابد. این مدل به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.

    کلید واژگان: جراحی زیبایی, تصویر خود, تصویر بدن, شفقت به خود
    Nesa Karami Mozayan*, Borzoo Amirpour, Saeideh Mohseni Nezhad
    Background and Aim

    The demand for Iranian society for cosmetic surgery is increasing. Many studies show that cosmetic surgery has many psychological dimensions. This study aims to investigate the roots of this behavior in Iranian society.

    Methods

    21 young women under 40 years of age were interviewed in a semi-structured interview and the data obtained from the interviews, after being written, were analyzed by the Van-Manen phenomenological method. 464 segments were coded.

    Results

    The result of coding was 26 categories, 7 core codes, and 4 selective codes. Selective codes were extracted according to psychoanalytic theory. Finally, a model based on selective codes is presented to explain the behavior of requesting cosmetic surgery.

    Conclusion

    The negative body image is seen in all interviewees, which is accompanied by the expression of self-compassion, meaning "self-compassion based on appearance." The sensitivity of the individual to the judgment of society was the most common among the categories and the projection of his view of society is a defense mechanism that shows the most frequency in the sample. The model presented in this study states that when negative self-image is placed next to sensitivity to community judgment, compassion appears to be conditional, and the demand for cosmetic surgery increases. This model has been discussed in detail.

    Keywords: cosmetic surgery, self-image, body image, self-compassion
  • لیلا عبدالملکی، برزو امیرپور*، حسن امیری، سعیده سادات حسینی، کریم افشاری نیا
    اهداف

    استرس تروماتیک ثانویه، به عنوان پیامدهای آتی رفتاری و هیجانی به دنبال آگاهی از تجربه شدن رویدادی آسیب رسان توسط یک فرد مهم در زندگی، تعریف می شود. در مقابله گری با این شرایط روانپزشکی، برخورداری از خصیصه ها و منابع درونی توانمندساز از یک سو و حضور مشکلات اثرگذار بر کیفیت زندگی قربانیان پنهان تروما از سوی دیگر، می تواند به پیامدهای متفاوتی در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه منجر شود. بنابراین، هدف از اجرای پژوهش حاضر طراحی و تدوین و برازش مدلی مرتبط با پیشایندها و پیامدهای روانشناختی ابتلا به اختلال استرس تروماتیک ثانویه در همسران جانبازان بود.

    مواد و روش ها:

     پژوهش توصیفی حاضر، از نوع همبستگی است که به مدل یابی روابط ساختاری و مبتنی بر روش حداقل مربعات جزئی مربوط می شود. جامعه مورد مطالعه شامل 152 نفر از همسران (زنان) جانبازان جنگ با تشخیص اختلال استرس تروماتیک ثانویه در استان کرمانشاه در سال 1398 بود. شرکت کنندگان از طریق نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه خواب پیتزبورگ، فرم کوتاه شاخص عزت نفس جنسی (اعتباریابی شده توسط فرخی و شاره)، پرسش نامه خودشفقتی ریس و همکاران، مقیاس روانشناختی قدرت ایگو و مقیاس آسیب ثانویه (اعتباریابی شده توسط رضاپورمیرصالح و احمدی) استفاده شد. با کمک نرم افزار آماری SPSS 25 و Smart PLS 3.2.8 و روش های آماری ضریب تعیین و ضریب رگرسیون و شاخص های برازش مدل داده ها تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    برازش مدل پیشنهادی در پژوهش حاضر، از بعد ساختاری آن بر اساس 15/0<F2، 002/0<Q2 و 33/0<R2 قابل قبول و از بعد کلی با توجه به میزان 650/0=GoF حاکی از برازش قوی در بعد کلی مدل بود. مقادیر 97/1<T-Value و ضرایب مسیر β، رابطه علی و معنادار میان متغیرها را به جز مسیر قدرت ایگو با کیفیت خواب 009/0-=β و 155/0=T-Value نشان داد.

    نتیجه گیری: 

    اختلال استرس تروماتیک ثانویه از ویژگی های شخصیتی (نیرومندی ایگو و خودشفقتی) تاثیر می پذیرد و خود نیز بر کیفیت خواب و عزت نفس جنسی تاثیرگذار است. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که مدل مفهومی مورد بررسی این پژوهش دارای حمایت تجربی قابل قبول در برازش داده ها است.

    کلید واژگان: همسران جانبازان جنگ, اختلال تروماتیک ثانویه, قدرت ایگو, عزت نفس
    Leila Abdoulmalki, Borzoo Amirpour*, Hassan Amiri, Saeede Sadat Hosseini, Karim Afsharinia
    Aims

    Secondary Traumatic Stress (STS) is defined as the subsequent behavioral and emotional consequences of knowing that a traumatic event is experienced by an important person in life. Confronting these psychiatric conditions, possessing the traits and empowering internal resources on one hand and the presence of problems affecting the quality of life of hidden trauma victims on the other hand, can lead to different outcomes in traumatic stress disorder sufferers. Therefore, the purpose of the present study was to design and develop a model related to the antecedents and psychological consequences of secondary traumatic stress disorder in veterans ‘spouses.

    Materials & Methods

    This descriptive study is a correlation study that deals with the modeling of structural relationships based on the partial least squares method. The study population consisted of 152 spouses of war veterans (women) with secondary traumatic stress disorder in Kermanshah province, Iran. Participants were included in the study through available sampling. Pittsburgh Sleep Questionnaire, Short Form of Sexual Self-Esteem Index (validated by Farrokhi and Fluid), Reiss et al. Self-Success Questionnaire, Ego Power Psychological Scale, and Secondary Injury Scale (validated by Rezapour Mirsaleh and Ahmadi) were used for data collection. Data were analyzed using SPSS 25 and Smart PLS 3.2.8 statistical methods, coefficients of coefficient and regression coefficient and data model fit indices.

    Findings

    The fitting of the proposed model in the present study, from its structural dimension based on F2<0.15, Q2<0.002 and R2<0.33, and from the general dimension with respect to GoF=0.650 indicates strong fit in dimension. It was a whole model. T-Value<1.97 and coefficients of β path showed a significant and causal relationship between variables except ego power path with β=-0.009 and T-value=0.155.

    Conclusion

    Secondary traumatic stress disorder is influenced by personality traits (ego strength and self-esteem) and also affects sleep quality and sexual self-esteem. In addition, the results indicated that the conceptual model under study had acceptable empirical support for data fitting.

    Keywords: Veterans [https:, www.ncbi.nlm.nih.gov, mesh, 68014728], Post-traumatic Stress Disorder [https:, 68013313], Ego [https:, 68004532], Self-Concept [https:, 68012649]
  • پروانه خفتان، فاطمه غلامی جم، برزو امیرپور، ملیحه عرشی، مصطفی اقلیما، مهدی رهگذر
    مقدمه
    سبک زندگی مرتبط با سلامت و انگ از موضوعات مورد توجه در مدل کیفیت زندگی بیماران صرع است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مولفه های سبک زندگی سلامت محور در پیش بینی انگ اجتماعی در افراد مبتلا به صرع است.
    روش کار
    روش این مطالعه همبستگی و جامعه آماری پژوهش کلیه افراد مبتلا به صرع که به درمانگاه صرع بیمارستان امام حسین تهران مراجعه کرده بودند. 145 نفر از افراد مبتلا به صرع، به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و بر اساس معیارهای ورود به پژوهش، انتخاب شده و به چک لیست مشخصات دموگرافیک، مقیاس انگ در افراد مبتلا به صرع و هم چنین مقیاس سبک زندگی در افراد مبتلا به صرع پاسخ دادند. اطلاعات به دست آمده در محیط نرم افزار SPSS V. 16 و به کمک آزمون های آماری از قبیل ضریب هم بستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    بین سبک زندگی مرتبط با سلامت و مولفه های آن با انگ مرتبط با بیماری صرع، رابطه منفی معناداری مشاهده شد، از مجموع مولفه های سبک زندگی، تنها سه عامل روابط بین فردی و اجتماعی، کنترل عوارض جانبی داروها و مدیریت استرس توانستند به طور معناداری 5/48 درصد از تغییرات انگ در افراد مبتلا به صرع را پیش بینی کنند.
    نتیجه گیری
    به منظور کاهش سطح انگ مرتبط با بیماری صرع، طراحی و اجرای مداخلاتی برای بهبود مولفه های سبک زندگی از جمله روابط بین فردی و اجتماعی، کنترل عوارض جانبی داروها و تمرینات آرام سازی و کاهش استرس توصیه می شود.
    کلید واژگان: سلامت, سبک زندگی مرتبط با سلامت, انگ مرتبط با سلامت, صرع
    Parvaneh Kheftan, Fatemeh Gholami Jam, Borzoo Amirpour, Maliheh Arshi, Mostafa Eghlima, Mehdi Rahgozar
    Introduction
    Health related life style and health related stigma are among the components of health related quality of life in people with epilepsy. The purpose of current study is to investigate the role of health related life style in predicting of epilepsy related stigma.
    Methods
    This study used a descriptive correlational methodology. The study population consisted of all people with epilepsy who were referred to epilepsy clinic of Imam Hossein in Tehran. Among this study population 145 participants according to formula selected based on purposive sampling and inclusion criteria. These participants answered to Demographic checklist, stigma related epilepsy and life style of people with epilepsy. Collected data were analysis with SPSS software, using Pearson correlation coefficient and regression.
    Results
    There is a negative relationship between health related life style and its component and epilepsy related stigma. The results of regression analysis showed that among all components of health related life style, interpersonal and social relationship, side effect control, stress management and relaxation are predicting 48/5 percentage of health related stigma variations in people with epilepsy.
    Conclusions
    In order to reduce the level of epilepsy – related stigma, it is recommended to design and implement interventions which can improve social and personal relationship, drug side effect control and stress management
    Keywords: Health, Health Related Life–style, Health Related Stigma, Epilepsy
  • ایوب محمدی، پروانه خفتان *، برزو امیرپور، مریم سادات سپیده دم، فاطمه غلامی جم
    زمینه و هدف
    سلامت مفهومی چند بعدی است و سازمان جهانی بهداشت نیز به چهار بعد جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی آن اشاره کرده است. سلامت اجتماعی از اساسی ترین شاخص های سلامت هر کشوری است و می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه خودکارآمدی با ابعادسلامت اجتماعی در پرستاران است.
    مواد و روش ها
    روش پژوهش، توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن پرستاران شاغل در بیمارستان طالقانی شهر کرمانشاه در سال 1395 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 100نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه های اطلاعات دموگرافیک، سلامت اجتماعی کییز و پرسش نامه خودکارآمدی شرر جمع آوری و داده ها با نرم افزار SPSS-22 ، با آزمون های همبستگی پیرسون، T مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین خودکارآمدی پرستاران با سلامت اجتماعی آنان رابطه معناداری وجود دارد (0/05>p). همچنین بین خودکارآمدی با متغیرهای دموگرافیک سن، جنسیت، تحصیلات، محل سکونت و سطح درآمد رابطه معناداری وجود ندارد (p>0/05).
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان می دهد بین خودکارآمدی جمعیت مطالعه شده با سلامت اجتماعی آنها رابطه معناداری وجود دارد و می توان با انجام مداخله ها و آموزش های مبتنی بر خودکارآمدی، سطح سلامت اجتماعی پرستاران را ارتقا بخشید.
    کلید واژگان: پرستاران, خودکارآمدی, سلامت اجتماعی
    Ayoub Mohammadi, Parvaneh Kheftan *, Borzoo Amirpour, Maryam Alsadat Sepidehdam, Fatemeh Gholami Jam
    Background And Objective
    Health is a multi-dimensional concept, and the WHO has pointed to its four physical, psychological, spiritual and social dimensions. Social health is one of the most important health indicators of each country and can be influenced by different factors. The purpose of this study was to investigate the relationship between self-efficacy and social dimensions of nurses.
    Methods
    The research method was descriptive-analytic, correlation type. The statistical population was nurses working in Taleghani Hospital in Kermanshah in 2016 . A sample of 100 were selected using randomized sampling method. Data were collected using the Key Health Social Questionnaire and Sherer Self-efficacy Questionnaire. Data were entered into SPSS-22 software and analyzed using Pearson correlation, independent t-test and one-way ANOVA.
    Results
    The results showed that there was a significant relationship between nurse's self-efficacy and their social health (p 0.05).
    Conclusion
    This research shows that there is a meaningful relationship between self-efficacy of the population studied and their social health. However, through self-efficacy-based interventions and education, the nurse's social health status was promoted.
    Keywords: nurses, self, efficacy, social health
  • برزو امیرپور، افسانه شهبازی راد
    زمینه
    خودکارآمدی به عنوان یک عامل مهم در خودپنداره، نظریات انگیزشی و رفتارهای مرتبط با سلامتی در نظر گرفته شده است.
    هدف
    این مطالعه با هدف بررسی تحلیل عاملی تاییدی، اعتبار و روایی مقیاس خودکارآمدی اجتماعی در دانشجویان ایرانی صورت گرفته است.
    روش
    این مطالعه همبستگی از نوع اعتبارسنجی بود که پرسشنامه های خودکارآمدی اجتماعی گریو و همکاران (2014) ، خودکارآمدی عمومی شوارتز و جروسلم (1995) ، بی تفاوتی اجتماعی، پذیرش و همبستگی اجتماعی در اختیار 750 دانشجوی دانشگاه های پیام نور کرمانشاه و کنگاور و دانشگاه آزاد کرمانشاه که به صورت در دسترس انتخاب شده بودند، قرار گرفت. برای محاسبه اعتبار، از روش همسانی درونی و برای سنجش روایی همزمان از همبستگی بین نمرات ابزارهای مذکور استفاده شد. برای مشخص شدن روایی سازه نیز از روش تحلیل عاملی استفاده گردید. نرم افزار مورد استفاده برای تحلیل داده ها SPSS و Amos بود.
    یافته ها
    نتایج تحلیل عاملی نشان داد که اکثر گویه های ابزار به جز گویه های 4،5، 9 و 16 از بار عاملی مناسب برخوردار بوده و پنج عامل ارزش ویژه بالاتر از یک داشتند و 04/47 درصد واریانس های مشاهده شده را تبیین کردند. این امر می تواند حاکی از روایی عاملی نسبتا مناسب پرسشنامه خودکارآمدی اجتماعی باشد. ضرایب همبستگی نشان داد که روایی همزمان مقیاس خودکارآمدی اجتماعی با دیگر ابزارهای مذکور در حد مطلوبی بود. برای همسانی درونی نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ و دونیمه کردن به ترتیب مقادیر 83/0 و 76/0 به دست آمد. نتیجه-گیری: مقیاس خودکارآمدی اجتماعی دارای اعتبار و روایی مناسبی است و از این مقیاس می توان در موقعیت های بالینی و پژوهشی استفاده کرد.
    کلید واژگان: اعتبار, روایی, تحلیل عاملی تاییدی, خودکارآمدی اجتماعی, دانشجویان
    Borzoo Amirpour, Afsaneh Shahbazirad
    Background
    Self-efficacy is considered as an important factor in self-concept, motivational theories and health-related behaviors.
    Aim
    This study carried out to investigate the confirmatory factor analysis, validity and reliability of social self-efficacy scale in Iranian students.
    Method
    This correlation study was a type of validation that social self-efficacy questionnaire of Grieve et al (2014), general social self-efficacy of Schwarzer & Jerusalem (1995), social indifference, acceptance and social solidarity questionnaire were given for 750 students at Kermanshah and Kangavar University of Payam Noor and Azad Islamic University of Kermanshah that selected available manner. In order to calculate the reliability used from the internal consistency method and for assessment contemporary validity used from correlation between the scores of the mentioned tools. For determine the construct validity used factor analysis. The software used to analyze the data was SPSS and Amos.
    Results
    The results of factor analysis showed that most of the items in the tool, except for items 4,5, 9, and 16, had an appropriate load factor and five factors had a higher value than one and were explained 47/04 % of the observed variances. This matter could indicate a fairly relevant factor of the social self-efficacy questionnaire. Correlation coefficients showed that the contemporary validity of social self-efficacy scale with other tools was good. For internal consistency by using the Cronbach's alpha method and duplicate, that the values were 0.83 and 0.76, respectively was obtained.
    Conclusion
    The scale of social self-efficacy has a good validity and reliability, and this scale can be used in clinical and research positions
    Keywords: Validity, reliability, Confirmatory Factor Analysis, Social Self-efficacy, students
  • برزو امیرپور، آرش زندی پیام*
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی بر تحمل پریشانیوشکفتگی در بیماران مرد تحت درمان متادون شهرستان صحنه انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی یا پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود. سی داوطلب مراجعه کننده به کلینک ترک اعتیاد رها شهر صحنه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (پانزده نفر) و گروه کنترل (پانزده نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در هشت جلسه ی نود دقیقه ای در درمان ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی شرکت کردند. شرکت کننده ها پرسش نامه های تحمل پریشانی سیمونز و گاهر و شکفتگی دینر و بیسواز-دینر را در دو مرحله ی قبل از مداخله و بعد از مداخله تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-21 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی باعث افزایش تحمل پریشانی و شکفتگی (001/0 p <) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون شده است. به نظر می رسد ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی می تواند در افزایش تحمل پریشانی و شکفتگی بیماران مرد تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر باشد.
    کلید واژگان: ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی, شکفتگی, تحمل پریشانی, اعتیاد
    Borzoo Amirpour, Arash Zandipayam *
    The current study was conducted to aim investigate effectiveness of mindfulness based cognitive therapy on distress tolerance and flourishing in methadone-treated male patients in Sahneh city. The current research was quasi- experimental with pertest and post-test and control group. 30 patients referring to addiction treatment clinic in the city of Sahneh select voluntarly and were assigned randomly to experimental (n = 15) or control groups (n = 15). The experimental group participated in 8 sessions of 90 minutes per week in mindfulness based cognitive therapy. Participants completed GaherDistress Tolerance Questionnaire and Biswas-Diener Flourishing Questionnaire in two stages before and after intervention. Data were analyzed using covariance analysis and SPSS-21 software.The results indicated that mindfulness based cognitive therapy increased distress tolerance and flourishing in the experimental group compared with the control group at the post-test stage (p < 0.001).It seamsmindfulness based cognitive therapy can be effective in improving distress tolerance and flourishing in methadone-treated male patients.
    Keywords: Mindfulness based cognitive therapy, Flourishing, distress tolerance, Addiction
  • Borzoo Amirpour, Abbas Badri, Alireza Aghayousefi, Ahmad Alipour, Hossein Zare
    Background and
    Purpose
    Post-traumatic stress disorder (PTSD) is a kind of psychiatric disorders, which is related to trauma and stress and created as a result of direct experience, observation, or hearing. The avoidance of trauma reminders is a perpetuating factor of this disorder. Regarding this, the aim of the present study was to compare the efficacy of cognitive processing therapy (CPT) and schema therapy (ST) in marital satisfaction and avoidance coping among the war veterans with chronic PTSD.
    Methods
    This semi-experimental study was conducted on 34 Iran-Iraq war veterans with PTSD, living in Kermanshah province, Iran. The participants of the study were selected using the purposive sampling technique, and then randomly assigned into two experimental groups, including the CPT and ST groups, and a control group. The data were collected by the PTSD Checklist-Military Version, escape-avoidance subscale from the Coping Styles Questionnaire, Golombok Rust Inventory, and Structured Clinical Interview for DSM-IV-TR Axis I Disorders. The data analysis was performed using the multivariate repeated measures analysis of variance with 95% confidence level through the SPSS version 22.
    Results
    Acceding to the results, there was a significant difference between the experimental groups and control group in terms of the marital satisfaction and avoidance coping (P
    Conclusion
    As the findings indicated, CPT, which is exclusively focused on trauma, and ST can encourage the clinicians to utilize an effective treatment for the recovery of PTSD.
    Keywords: Chronic posttraumatic stress disorder, Cognitive processing therapy, Schema therapy, Veterans
  • برزو امیرپور *، علیرضا آقایوسفی، احمد علیپور، حسین زارع
    بیماران مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه، واکنش های فیزیولوژیکی نابهنجار به رویدادهای استرس زا نشان می دهند. هدف از اجرای پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمانگری پردازش شناختی با درمان شناختی مبتنی بر طرح واره بر متغیرهای زیست شناختی جانبازان جنگ مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه مزمن بود.
    روش پژوهش نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری مشتمل بود بر کلیه جانبازان جنگ عراق علیه ایران و مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه که در سال 1393 ساکن استان کرمانشاه بودند. از جامعه آماری پژوهش، 36 نفر بر اساس نمونه گیری هدفمند که معیارهای شمول در پژوهش را داشتند انتخاب و در سه گروه گمارش شدند. شرکت کنندگان به مدت 12 جلسه تحت درمان گروهی پردازش شناختی و 14 جلسه درمان مبتنی بر طرح واره یانگ قرار گرفتند و مرحله پیگیری نیز 1 ماه پس از پایان درمان انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از چک لیست اختلال استرس پس سانحه-نسخه نظامی، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات محور اول فشارسنج و دماسنج دیجیتالی استفاده شد. داده ها با سطح اطمینان 95/0 به کمک نرم افزار آماری IBM SPSS22 و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر چند متغیری تحلیل شدند.
    P). همچنین نتایج آزمون تعقیبی سیداک (Sidak) حاکی از عدم تفاوت معنادار بین دو روش درمانی بر کاهش متغیرهای زیستی بوده است (05/0< P).
    کلید واژگان: اختلال استرس پس از سانحه, جانبازان جنگ, درمان پردازش شناختی, طرحواره درمانی, متغیرهای زیست شناختی
    Borzoo Amirpour *, Alireza Aghayousefi, Ahmad Alipour, Hossein Zare
    Introduction
    patients who suffer from post-traumatic stress disorder (PTSD), show abnormal physiological reactions to stressful events. The aim of the present study was to compare the efficacy of cognitive processing therapy with schema-based cognitive therapy on biological variables in war veterans with chronic post-traumatic stress disorder.
    Methods
    The present research was semi-experimental, in which pre- and post-test design and follow-up with control group were used. The study's population consisted of all Iran-Iraq war veterans who were living in Kermanshah Province in 2014; and who suffered from chronic PTSD. From the statistical population, 34 war veterans were selected based on purposive sampling and inclusion criteria and they were assigned to 3 groups randomly. Participants were undergone 12 sessions of group therapy using cognitive processing therapy and 14 sessions of Young's schema therapy and Follow-up stage started 1 month after treatments termination. Data was collected by The Post Traumatic Stress Disorder Checklist-Military (PCL- M), Structured Clinical Interview for DSM-IV-TR axis-I Disorders and digital barometer and thermometer were used. Data was analyzed by multivariate repeated measures analysis of variance, with 0/95 confidence level and IBM SPSS22 software was used for data processing.
    Results
    Results indicated that the average scores on the posttest and follow-up of the test groups in comparison with the control group in dependent variables were significantly different (05/0> P). Also, Sidack test as a PostHoc test, showed no significant difference between the two methods in reduction of the biological variables (P>0/05).
    Conclusion
    Cognitive processing therapy, and schema-based cognitive therapy can be applied to improve the physiological symptoms of post-traumatic stress disorder.
    Keywords: post, traumatic stress disorder, war veterans, cognitive processing therapy, schema therapy, biological variables
  • Alireza Aghayousefi, Borzoo Amirpour *, Ahmad Alipour, Hossein Zare, Abbas Badri
    Introduction
    Since the significant impact on anger and hostility is caused by post-traumatic stress disorder (PTSD) on various aspects of individual, family, social, and vocational life of those who suffer from this disorder, it is necessary to target and cure these two devastating symptoms.The aim of this study was to determine the effectiveness of Schema therapy in decrease anger and hostility among male veterans with chronic posttraumatic stress disorder..
    Methods
    In a semi experimental research 24 male war veterans among veterans with chronic PTSD in Kermanshah Province in 2014 participated in this study. The participants were selected according to the convenient sampling and randomly assigned into experimental and group control. The data were collected by The Post Traumatic Stress Disorder Checklist-Military (PCL-M) and anger and hostility subscales from Buss & Perry aggression questionnaire. Then, the sessions of schema therapy were conducted for the experimental group in 1 hour a week for 14 weeks. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance, with 0.95 confidence level and IBM SPSS 22 software was used for data process.
    Results
    The multivariate analysis of covariance showed that the mean scores of the experimental group comparing to the control group was significantly decreased in anger and hostility (P
    Conclusion
    With regard to the negative consequences of anger and hostility in family, social and vocational relations in veterans with PTSD, effectiveness schema therapy can be used to reduce the symptoms of anger and hostility.
    Keywords: Anger, Hostility, Post Traumatic Stress Disorder
  • نشانگرهای زیستی پاسخ های قلبی -عروقی در میان جانبازان جنگ مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه
    برزو امیرپور *، علیرضا آقایوسفی، رحیم گلی، لیلا عبدالملکی
    مقدمه
    تاثیر احتمالی اختلال استرس پس از سانحه بر نشانگرهای بیولوژیکی قلبی -عروقی، سبب شده است که آن به یک بخش ضروری و مشخص در پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تبدیل شود. هدف از این مطالعه بررسی نشانگرهای زیستی قلبی -عروقی در جانبازان جنگ مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی -مقطعی در سال 1393، 34 نفر از مردان جانباز جنگ از میان جانبازانی که مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بودند از استان کرمانشاه شرکت نمودند. آن ها توسط کمیته پزشکی به عنوان بیمارانی که از اختلال استرس پس از سانحه رنج می برند مورد آزمایش قرار گرفتند. داده ها از طریق چک لیست نشانگان اختلال استرس پس از سانحه نسخه نظامی، گردآوری شدند.
    یافته ها
    داده ها نشان داد که میانگین سن، درصد جانبازی و مدت حضور هر شخص در جبهه به ترتیب 53/73، 42/72 و 4/07 سال بود. میانگین نمرات فشارخون سیستولیک، فشارخون دیاستولیک، ضربان قلب، و دمای بدن به ترتیب برابر با 123/72 میلی متر جیوه، 82/94 میلی متر جیوه، 89 بار در دقیقه و 36/51 درجه سانتی گراد بود. علاوه بر این ضریب همبستگی پیرسون میان نشانگرهای زیستی قلبی -عروقی و نمره کل به دست آمده در چک لیست نشانگان اختلال استرس پس سانحه مثبت و معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که نشانگرهای زیستی پاسخ های قلبی -عروقی به عنوان یک ریسک فاکتور برای بیماری های قلبی -عروقی در جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه به شمار می رود.
    کلید واژگان: زیست نشانگرها, جانبازان, اختلال استرس پس از سانحه
    Biomarkers of Cardiovascular Responses among War Veterans with Posttraumatic Stress Disorder
    Borzoo Amirpour*, Alireza Aghayousefi, Rahim Goli, Leila Abdolmaleki
    Introduction
    Due to the possible impact of posttraumatic stress disorder (PTSD) on biological markers of cardiovascular responses, it has become an essential part and hallmark of the diagnostic and statistical manual of mental disorders in the Fifth edition-DSM-5. This study aimed to investigate the biomarkers of cardiovascular responses in war veterans with PTSD.
    Materials And Methods
    34 male war veterans, among veterans with posttraumatic stress disorder in Kermanshah, participated in this cross sectional study on 2014. They were approved by medical committee as patients who suffer from PTSD. The data were collected by PTSD Checklist-Military version (PCL-M).
    Results
    Data indicate that the mean age, the percentage of injury, and the duration that each individual spent in the war were 53.73, 45.72, and 4.07, respectively. The mean scores of systolic blood pressure, diastolic blood pressure, heart rate, and body temperature were 123.72 mm Hg, 82.94 mm Hg, 89, and 36.51°C, respectively. In addition, the Pearson correlation coefficient among the biomarkers of cardiovascular and the total score obtained in the posttraumatic stress disorder checklist was positive and significant.
    Conclusion
    The results indicate the biological markers of cardiovascular responses as a risk factor for cardiovascular diseases in the war veterans with PTSD.
    Keywords: Biomarkers, Veterans, Stress Disorders, Post-Traumatic
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال