به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

dr. saeed rajaeepour

  • Marzie Ghanbari, Saeed Rajaeepour *, S. Ali Seyadat
    The study aimed to investigate effective accountability among public school administrators and identify a model for achieving it. A qualitative phenomenological research method was used, with an applied purpose. Data was collected through semi-structured interviews with 20 experts in the field of school principal accountability. Participants were selected using purpose-based sampling and saturation law principles. Qualitative data analysis involved three stages of open coding, axial coding, and selective coding, using stepwise methods and analytical techniques. Six inclusive themes emerged as constituting the effective response pattern of school administrators: financial dimension (major benefits, financial justification), moral dimension (moralism, education), cultural dimension (organizational culture, employee culture, culture society), administrative dimension (administrative structure, accountability process), strategic dimension (transformationism, responsive leadership), and educational dimension (organizational, individual). Overall, the study provides insight into how school administrators can be held accountable effectively.
    Keywords: Effective Accountability, Schools, Managers, Qualitative Study
  • میترا میرزاآقایی کیاکلایی، سعید رجایی پور*، سید حمیدرضا شاوران
    هدف

    از آنجا که یکی از اهداف جهانی تعلیم و تربیت، ارتقای مدنیت و احترام است، دانشجویان علاوه بر کسب تخصص و مهارت در علوم، باید فضائل عالی اخلاق و انسانیت را نیز کسب کنند. این در حالی است که انواع و موارد قابل توجهی از مصادیق بروز رفتارهای نادرست مشاهده می شود، همان موضوعی که به بی تمدنی در محیط دانشگاهی شهرت یافته و به معضلی قابل تعمق در آموزش عالی تبدیل شده است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه ها، پیشایندها، پیامدها و راهکارهای کاهش بی تمدنی سازمانی در دانشگاه ها بوده است.

    مواد و روش ها

    روش این پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش اساتید و خبرگان مطلع در زمینه موضوع پژوهش در دانشگاه های کشور بودند. نمونه گیری با رویکرد هدفمند و به روش انتخاب صاحب نظران کلیدی انجام گرفت. برای تعیین حجم نمونه از اشباع نظری بهره گرفته شد و با 22 نفر از اعضای هیئت علمی و صاحب نظران دانشگاهی مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق رویکرد تحلیل مضمون با بهره گیری از نرم فزار MAXQDA 2020 انجام گردید. برای تعیین روایی مصاحبه ها از مطالعه مجدد توسط همتا و پژوهشگر استفاده شد. پایایی با اشباع نظری در مرحله جمع آوری داده ها و پایایی باز آزمون معادل 94/89 درصد مورد تایید قرار گرفت.

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های حاصل از مصاحبه ها نشان داد که مولفه های بی تمدنی سازمانی شامل 4 مضمون فراگیر (بی تمدنی سازمانی دانشجویان، بی تمدنی سازمانی اعضای هیئت علمی، بی تمدنی سازمانی مدیران و بی تمدنی سازمانی کارکنان)، پیشایندهای بی تمدنی سازمانی شامل 3 مضمون فراگیر (عوامل فردی، عوامل درون سازمانی و عوامل برون سازمانی)، پیامدهای بی تمدنی سازمانی شامل 3 مضمون فراگیر (پیامدهای مرتبط با سلامت فردی و سازمانی؛ پیامدهای نگرشی (مبتنی بر تبادل اجتماعی)؛ و پیامدهای رفتاری و کناره گیری)، راهکارهای کاهش بی تمدنی سازمانی شامل 3 مضمون فراگیر (تمهیدات آموزشی، تمهیدات انگیزشی و تمهیدات سازمانی) بود. مولفه های بی تمدنی سازمانی دانشجویان شامل مضمون های سازمان دهنده (عدم رعایت هنجارهای آموزشی و پژوهشی، نقض هنجارهای محیط آکادمیک، گستاخی نسبت به استاد و عدم رعایت اخلاق دانشجویی) گردید. مولفه های بی تمدنی سازمانی اعضای هیئت علمی شامل مضمون های سازمان دهنده (نداشتن مهارت ها و دانش تدریس، بی تفاوتی علمی، عدم رعایت اخلاق حرفه ای در قبال دانشجویان، عدم رعایت هنجارهای محیط آکادمیک، داشتن رفتارهای غیرحرفه ای و مخرب با همکاران، و داشتن رفتارهای توهین آمیز و گستاخانه با همکاران) بود. مولفه های بی تمدنی سازمانی مدیران شامل مضمون های سازمان دهنده (مدیریت ناکارآمد، خود برتربینی نسبت به کارکنان و بی توجهی به کارکنان) بود. مولفه های بی تمدنی سازمانی کارکنان شامل مضمون های سازمان دهنده (کوتاهی کردن و نقصان در مسئولیت پذیری، عدم حضور موثر کارمند در محل کار و داشتن رفتار غیراخلاقی) شد. عوامل فردی از پیشایندها، مضمون های سازمان دهنده (ویژگی های دموگرافیک افراد، ویژگی های شخصیتی افراد و مسائل خانوادگی) بود. عوامل درون سازمانی از پیشایندها شامل مضمون های سازمان دهنده (ساختار و قوانین و مقررات دانشگاه، مسائل مدیریتی، مسائل مرتبط با شغل، محیط و امکانات آموزشی نامناسب، مسائل مرتبط با جو و فرهنگ سازمانی دانشگاه، نقصان در نظام نظارت و ارزشیابی) گردید. عوامل برون سازمانی از پیشایندها شامل مضمون های سازمان دهنده (مسائل فرهنگی-اجتماعی، مسائل اقتصادی و مسائل سیاسی) بود. پیامدهای مرتبط با سلامت فردی و سازمانی شامل مضمون های سازمان دهنده (ایجاد آسیب های روانی و جسمی، فرسودگی شغلی و تحصیلی و عدم رضایت شغلی) بود. پیامدهای نگرشی شامل مضمون سازمان دهنده خدشه دار شدن شان و جایگاه دانشگاه در جامعه) شد. پیامدهای رفتاری و کناره گیری شامل مضمون های سازمان دهنده (افزایش جابجایی یا تمایل به ترک شغل؛ پرورش منابع انسانی بی تمدن؛ از بین رفتن اعتماد، همدلی و رابطه ی مثبت بین افراد؛ کاهش عملکرد وظیفه؛ و شکست در اجرای طرح ها و کارهای گروهی) بود. تمهیدات آموزشی از راهکارها شامل مضمون های سازمان دهنده (آموزش و بهسازی، خودمدیریتی و بهبود و پرورش مهارت های ارتباطی) گردید. تمهیدات انگیزشی از راهکارها شامل مضمون های سازمان دهنده (الگوسازی و نظام پاداش و تنبیه مناسب) بود. تمهیدات سازمانی از راهکارها شامل مضمون های سازمان دهنده (اصلاح سبک مدیریت و رهبری، تدبیر مدیریت، تقویت فرهنگ سازمانی مشوق ادب و مدنیت، و اصلاح قوانین گزینشی) شد. نتایج این پژوهش می تواند به اعضای هیئت علمی کمک کند تا با شناخت کافی از مولفه ها، پیشایندها و پیامدهای بی تمدنی سازمانی در دانشگاه ها از اثرات مخرب آن در فرایند یاددهی و یادگیری جلوگیری نمایند.

    کلید واژگان: پیامدهای بی تمدنی سازمانی, پیشایندهای بی تمدنی سازمانی, دانشگاه ها, راهکارهای کاهش بی تمدنی سازمانی, مولفه های بی تمدنی سازمانی
    Mitra Mirzaaghaei Kiakalaei, Saeed Rajaeepour *, Sayyed Hamidreza Shavaran
    Objectives

    Since one of the global goals of Education is to promote civility and respect, in addition to acquiring expertise and skills in science, students must also acquire the high virtues of morality and humanity. At the same time, there are significant types and cases of instances of improper behavior, the same issue that is known as incivility in the academic environment and has become a problem worthy of consideration in higher education. Therefore, the purpose of the current research was to identify the components, antecedents, consequences, and strategies to reduce organizational incivility in universities.

    Materials and Methods

    The method of this qualitative research was a phenomenological type. The potential participants of the research were lecturers and academic experts at Iranian universities who were knowledgeable about the research subject in the country. Sampling was done with a purposeful approach and by choosing critical cases. Theoretical saturation was used to determine the sample size and semi-structured interviews were conducted with 22 faculty members and academic experts. Data analysis was done through a thematic analysis approach utilizing MAXQDA 2020 software. To determine the validity of the interviews, a re-study was used by the peer and the researcher, and the reliability was confirmed with theoretical saturation in the data collection stage and the re-test reliability of 89.94%. 

    Discussion and Conclusion

    The findings from the interviews showed that the components of organizational incivility included 4 global themes (organizational incivility of students, organizational incivility of faculty members, organizational incivility of managers and organizational incivility of employees), the antecedents of organizational incivility include 3 global themes (individual factors, internal organizational factors and external organizational factors), consequences of organizational incivility including 3 global themes (consequences related to individual and organizational health; attitudinal consequences (based on social exchange); and behavioral consequences and withdrawal), strategies to reduce organizational incivility including 3 global themes (educational arrangements, motivational arrangements and organizational arrangements). The organizational incivility components of the students included the organizing themes: non-observance of educational and research norms, violation of the norms of the academic environment, insolence towards the faculty members, and non-observance of student ethics. The organizational incivility components of faculty members included the organizing themes: lack of teaching skills and knowledge, academic indifference, non-observance to professional ethics towards students, non-observance with the norms of the academic environment, having unprofessional and destructive behaviors with colleagues, having offensive and rude behaviors with colleagues. The organizational incivility components of managers included the organizing themes: inefficient management, self-exaltation towards employees, and inattention to employees. The organizational incivility components of employees included the organizing themes: shortcomings and lack of responsibility, lack of effective employee presence at the workplace, and unethical behavior. The individual factors of antecedents included the organizing themes: demographic characteristics of people, personality characteristics of people, and family issues. The internal organizational factors of the antecedents included the organizing themes: structure, rules, and regulations of the university, management issues, job-related issues, inappropriate educational environment and facilities, issues related to the organizational climate and culture of the university, and deficiency in monitoring and evaluation system. The external organizational factors of the antecedents included the organizing themes: socio-cultural issues, economic issues, and political issues. The consequences related to individual and organizational health included the organizing themes: psychological and physical injuries, job and academic burnout, and job dissatisfaction. The attitudinal consequences included the organizing themes: damage to the dignity and status of the university in society. The behavioral and withdrawal consequences included the organizing themes: increased turnover or desire to leave the job; cultivating uncivilized human resources; loss of trust, empathy, and positive relationships between people; reduced task performance; and failure in the implementation of plans and group work. The educational arrangements of the strategies included the organizing themes: training and improvement, self-management and improvement, and development of communication skills. The motivational arrangements of the strategies included the organizing themes: modeling, and appropriate payment and punishment system. The organizational arrangements of the strategies included the organizing themes: reforming the style of management and leadership, management tact, strengthening the organizational culture encouraging politeness and civility, and reforming the selection rules. The results of this research can help faculty members by having sufficient knowledge of the components, antecedents, and consequences of organizational incivility to prevent its destructive effects on the teaching and learning process in universities.

    Keywords: Antecedents Of Organizational Incivility, Components Of Organizational Incivility, Consequences Of Organizational Incivility, Organizational Incivility, Strategies To Reduce Organizational Incivility, Universities
  • فاطمه پورخاقان، احمد شعبانی*، سعید رجایی پور، قاسم موحدیان
    هدف

    شیوع گسترده و غافل گیرکننده ویروس کووید-19، منجر به تعطیلی بی سابقه کتابخانه های عمومی شد و این تعطیلی نشان داد کتابخانه های عمومی آمادگی و پیش بینی چندانی برای مقابله و تطبیق با وضعیت خاصی که از شیوع ویروس کووید - 19 ناشی شده بود نداشتند. هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان آمادگی کتابداران و کتابخانه های عمومی استان اصفهان در مواجهه با بیماری کووید-19 است.

    روش

    پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی-پیمایشی با هدف کاربردی و ازلحاظ زمانی، مقطعی است و به روش میدانی انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه کتابداران کتابخانه های عمومی استان اصفهان در سال 1400 (به تعداد 357 نفر) بود که از میان آن ها، 185 کتابدار با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شد. برای جمع آوری دیدگاه افراد، از پرسش نامه ای محقق ساخته استفاده شد. روایی محتوایی پرسش نامه ازطریق نظرسنجی از متخصصان علم اطلاعات و دانش شناسی و روایی سازه آن ازطریق تحلیل عاملی مرتبه دوم و با استفاده از نرم افزار Smart-PLS3 سنجیده و تایید شد. پایایی پرسش نامه با محاسبه آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت که 95/0 به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS (نسخه 22) و از روش های آمار توصیفی مانند میانگین و انحراف معیار، و آزمون های آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس، و تی تک متغیره و آزمون تحلیل واریانس یک راهه، آزمون تعقیبی دانکن و تحلیل عاملی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد میزان آمادگی کتابداران و کتابخانه های عمومی استان اصفهان در مواجهه با بیماری کووید-19 با میانگین 81/3، به طور معناداری بالاتر از حد متوسط قرار دارد که در سطح قابل قبول و نزدیک به مطلوب است. آمادگی برای انجام دورکاری با میانگین 19/4، بالاترین، و آمادگی برای عملکرد شغلی در فضای مجازی با میانگین 36/3، پایین ترین رتبه در مولفه های میزان آمادگی کتابداران و کتابخانه های عمومی استان اصفهان را تشکیل داد؛ بین ادراکات پاسخ گویان برحسب جنسیت، سن، سنوات خدمت، رشته تحصیلی، و پست سازمانی، تفاوتی معنادار یافت نشد. بااین حال، بین ادراکات پاسخ گویان درباره آمادگی کتابخانه های عمومی استان اصفهان در مواجهه با بیماری کووید-19 برحسب مدرک تحصیلی و وضعیت تاهل، تفاوتی معنادار وجود دارد. پاسخ گویان دارای مدرک کاردانی و نیز پاسخ گویان متاهل میزان آمادگی کتابخانه ها را در سطح بالاتری نسبت به سایر گروه ها ارزیابی کرده اند. پیشنهاد می شود که مدیران به منظور تقویت عملکرد فضای مجازی، به آموزش کتابداران و تقویت زیرساخت های فناوری اطلاعات بپردازند. کتابخانه ها نیازمند تدوین سیاست های مناسب برای افزایش میزان آمادگی در مواجهه با بحران و بیماری های واگیردار هستند. این سیاست ها و ضوابط باید به صورت اصول کلی، قبل از وقوع و در زمان آغاز بحران، معین شده و در مواقع حساس با اضافه کردن موارد جزیی به کار گرفته شوند.

    اصالت/ارزش:

     نتایج پژوهش حاضر به دلیل نوظهور بودن ویروس کووید-19 و اندک بودن پژوهش های صورت گرفته در این حوزه، دارای اهمیت است و می تواند به شناخت بیشتر میزان آمادگی کتابخانه های عمومی و کتابداران منجر شود و به مدیران کتابخانه ها کمک کند تا با سیاست گذاری و برنامه ریزی مناسب، آمادگی لازم را در برابر مخاطرات تاثیرگذار بر خدمت رسانی مطلوب به مخاطبان کسب کنند.

    کلید واژگان: کتابخانه های عمومی, کتابداران, فضای مجازی, کرونا, کووید-19, دورکاری, استان اصفهان
    Fatemeh Pourkhaghan, Ahmad Shabani*, Saeed Rajaeepour, Ghasem Movahedian
    Purpose

    The widespread and surprising spread of the Covid-19 led to an unprecedented closure of public libraries, and this closure showed that public libraries have little preparation and anticipation to deal with and adapt to the special situation caused by the spread of the Covid-19 virus. The aim of this study is to determine the level of readiness of librarians and public libraries in Isfahan province in the face of COVID-19 disease.

    Method

    The current research is a cross-sectional, descriptive-survey study with an applied purpose that was carried out using the field method. The statistical population included all the librarians of the public libraries of Isfahan province in the year 1400 SH, numbering 357 people, from whom 185 librarians were selected as the research sample using a simple random sampling method. In order to collect people’s views, a researcher-made questionnaire was used; The content validity of the questionnaire was confirmed by several experts in information and Knowledge science, and the construct validity was measured and confirmed by second-order factor analysis using Smart-PLS3 software; The questionnaire’s reliability was measured using Cronbach’s alpha, which was found to be 0.95. For data analysis, SPSS software (version 22) and descriptive statistics methods such as mean, and standard deviation, and inferential statistics tests such as variance analysis, one-way t-test, one-way variance analysis test, Duncan’s post-hoc test and factor analysis were used.

    Findings

    The results showed that the level of preparedness of librarians and public libraries of Isfahan province in facing the COVID-19 disease with an average of 3.81 is significantly higher than the average, which is at an acceptable level and close to optimal. Preparedness for remote work with an average of 4.19 was the highest, and preparedness for job performance in cyberspace with an average of 3.36 was the lowest component of the readiness of librarians and public libraries of Isfahan province; There is no significant difference between respondents’ perceptions in terms of gender, age, work experience, field of study, and organizational position. Furthermore, there is a significant difference between the perceptions of the respondents regarding the readiness of public libraries in Isfahan province in facing the COVID-19 disease according to their educational qualifications and marital status. Respondents with associate degrees, as well as married respondents, have evaluated the level of preparation of libraries at a higher level than other groups. It is suggested that administrators train librarians and strengthen information technology infrastructure to strengthen the performance of cyberspace. Libraries need to formulate appropriate policies in order to increase the level of preparedness while facing crisis and infectious diseases, these policies and rules should be determined in the form of general principles before the occurrence of the crisis and at the time of the beginning of the crisis, and in crucial times, they should be used by adding minor items.

    Originality/value: 

    The results of the current research are important due to the emergence of the COVID-19 virus and the small number of researches conducted in this field, and it can lead to a greater understanding of the level of preparedness of public libraries and librarians and help library managers to get the necessary preparations against the risks affecting the optimal service to the audience through making appropriate policies and plans.

    Keywords: Public libraries, Librarians, Cyberspace, COVID-19 pandemic, Remote work, Isfahan province
  • Saeed Rajaeepour, Zeynab Basiyous, Sayed Ali Siadat

    This study aimed to design and validate the conceptual, ethical decision-making model of school principals in the province of Lorestan. The study is applied in terms of purpose and mixed-methods in terms of data collection. The qualitative section utilized the grounded theory approach, the paradigm-based theme analysis method, and interpretive structural modeling. The quantitative section was built on the exploratory, descriptive method. The qualitative section's research field comprised education experts, particularly those with scientific experience in decision-making. In the quantitative section, the statistical population consisted of all school principals in the province of Lorestan, totaling approximately one thousand individuals. The qualitative section drew on semi-structured interviews with 18 purposively selected school principals for data collection. The quantitative section selected a statistical sample of 181 people using random cluster sampling and Krejcie and Morgan's table. In the qualitative section, the obtained data were analyzed utilizing thematic analysis based on the paradigm model and interpretive structural modeling using the MAXQDA 18 software. the questionnaire's reliability was assured by computing Cronbach's alpha coefficient as 0.95. The confirmatory factor analysis and partial square model methods were utilized to analyze the quantitative data using SPSS-25 and SPSS Amos software programs. According to the qualitative findings, there were 15 organizing themes and five overarching themes, including contextual factors, causal, strategic, intervening, and outcomes. The quantitative results from structural equation modeling revealed that the tested model of ethical decision-making of school principals in Lorestan province has a good fit.

    Keywords: Ethical decision-making, theme analysis, school principals
  • Zeynab Basiyous, Saeed Rajaeepour, Sayed Ali Siadat

    School principals' ethical considerations and organizational decisions can improve schools' image and social credibility. This study designed and validated Lorestan principals' conceptual, ethical decision-making model. The study has an exploratory mixed-methods design. The qualitative section included grounded theory, paradigm-based theme analysis, and interpretive structural modeling. Exploratory, descriptive methods underpinned the quantitative section. Education experts with scientific experience in decision-making and ethics and one or more articles in those fields constituted the qualitative section's research field. The quantitative section's statistical population comprised Lorestan's nearly 1,000 school principals. Semi-structured interviews with 18 purposively selected school principals provided data for the qualitative section. Random cluster sampling and Krejcie and Morgan's table selected 181 people for the quantitative section. A researcher-made questionnaire was used to collect data in this section. The qualitative data were analyzed using thematic analysis based on the paradigm model and interpretive structural modeling in three stages (open, axial, and selective coding) using MAXQDA 18. Management experts' opinions and Cronbach's alpha coefficient of 0.95 ensured the questionnaire's content validity and reliability. Quantitative data was analyzed using SPSS-25 and SPSS Amos software for confirmatory factor analysis and partial square model. Qualitative findings identified 15 organizing and five overarching themes: contextual factors, causal factors, strategic factors, intervening factors, and outcomes. The quantitative results from structural equation modeling demonstrated that Lorestan school principals' ethical decision-making model fits well.

    Keywords: Ethical Decision-Making, Theme Analysis, School Principals
  • احمد شعبانی، سمانه فاضلی، سعید رجایی پور، مریم کشوری*
    هدف

    شیوع ویروس کووید-19 به تعطیلی طولانی مدت کتابخانه های دانشگاهی و افزایش میزان دورکاری کتابداران منجر شد. در پژوهش حاضر رضایت شغلی و ابعاد آن (ارتباطات، ارتقای شغلی، پاداش ها، حقوق و مزایا، سرپرستی، شرایط کاری، ماهیت کار، و همکاران) در دوران دورکاری در جامعه کتابداران کتابخانه های دانشگاه های دولتی شهر اصفهان بررسی شده است.

    روش

    هدف پژوهش حاضر کاربردی و از نوع هم بستگی است. جامعه آماری شامل کلیه کتابداران کتابخانه های دانشگاه های دولتی شهر اصفهان (دانشگاه اصفهان، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، و دانشگاه صنعتی اصفهان) به تعداد 118 نفر در سال 1400 بوده است (n=90(. نمونه گیری به صورت تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انجام شده است. به منظور جمع آوری نظریات افراد، از پرسش نامه محقق ساخته دورکاری و پرسش نامه رضایت شغلی براساس مقیاس استفاده شد. در تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری مانند کلموگروف اسمیرنوف، هم بستگی پیرسون، و آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد.

    یافته ها:

     میان دورکاری و رضایت شغلی در دوران کووید-19 رابطه معنا دار وجود داشت (05/0<p). تمامی مولفه های رضایت شغلی کتابداران نیز با دورکاری همبستگی دارند. نتیجه آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد در میان مولفه های رضایت شغلی، فقط مولفه «سرپرستی» توان پیش بینی دورکاری را دارد (518/0>r).

    نتیجه گیری: 

    رضایت شغلی  در دوران دورکاری می تواند به بهبود ارایه خدمات به کاربران منجر شود. همچنین مولفه سرپرستی بیشترین رابطه را با دورکاری نشان داد و با توجه به اهمیت این مولفه در پیش بینی دورکاری، یافته های این پژوهش می تواند به تغییراتی مفید در سازمان ها، به ویژه در سبک مدیریتی کتابخانه های دانشگاه منجر شود.

    کلید واژگان: دورکاری, رضایت شغلی, کتابخانه های دانشگاهی, کووید-19, اصفهان
    Ahmad Shabani, Samaneh Fazeli, Saeed Rajaee Pour, Mariam Keshvari *
    Purpose

    The outbreak of Covid-19 virus caused long-term closure of university libraries and increasd telework by librarians. This research has aimed to explore the impact of telework on their job satisfaction interms of communication, job promotion, awards, salary and benefits, supervision, job conditions, peerformance, coworkers, and desire to work remotely.

    Methods

    Views of librarians of three public universities in the Isfahan metropolitan area, namely Isfahan Medical Sciences University, Isfahan University of Technology, the University of Isfahan were sought. Out of the 118 staff  members of the three universities, 90 completed a researcher-made questionnaire based on the scale of Judge and Bono (2000). For analysis, statistical methods such as Pearson correlation, and multiple linear regression tests were used by SPSS 22 software.

    Findings

    Significant relationship was found between teleworking and job satisfaction (p<0.05). All components of job satisfaction were correlated with teleworking. The result of the multiple linear regression test showed that among the components of job satisfaction, only the "leadership component" can predict the teleworking (r<0.518).

    Conclusion

    Telework can lead to the improvement of services to users. Leadership component demonstrated greatest relationship with teleworking. Considering the importance the component in predicting telework, this research can help to make useful changes in organizations, especially in the management style of university libraries.

    Keywords: Teleworking, Job satisfaction, Covid-19, University libraries, Isfahan
  • زهرا ابراهیمی*، احمد شعبانی، سعید رجایی پور

    هدف :

    هدف این پژوهش بررسی میزان کاربست مدیریت دانش و ابعاد آن (دانش آفرینی، جذب دانش، ذخیره دانش، انتشار دانش، سازمان دهی دانش و به کارگیری دانش) در پژوهشگاه فضایی ایران براساس مدل لاوسون است.

    روش کار پژوهش:

     پژوهش حاضر ، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش را، 450 نفر از کارکنان پژوهشگاه فضایی ایران در سال 1400 تشکیل دادند که تعداد 207 نفر از آن ها با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش لاوسون (2003) با ضریب آلفای 94/0 بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های تی تک متغیره، فریدمن، تحلیل واریانس، کلموگروف-اسمیرنف با کمک نرم افزار اس. پی. اس. اس 23 استفاده شد.

    یافته ها

    میزان کاربست مدیریت دانش (میانگین 15/3) و نیز مولفه های جذب دانش (میانگین 13/3)، ذخیره دانش (میانگین 73/3)، انتشار دانش (میانگین 34/3) بیشتر از سطح متوسط است و میزان دانش آفرینی (میانگین 99/2) و سازمان دهی دانش (میانگین 89/2) در سطح متوسط و میزان به کارگیری دانش (میانگین 83/2) کمتر از سطح متوسط است.

    بحث و نتیجه گیری

    میزان کاربست بیشتر ابعاد مدیریت دانش در پژوهشگاه فضایی ایران در سطح بالاتر از متوسط و در حد مناسبی قرار دارد؛ امارتبه به کارگیری دانش که کمتر از سطح متوسط بود. پیشنهاد می شود مدیران پژوهشگاه با تمرکز بیشتر بر به کارگیری دانش و ایجاد الگوهای کاری جدید، فاصله بین دانستن با عمل را کم کرده و نیز توجه به سایر مولفه ها، سطح مدیریت دانش را ارتقا دهند.

    Zahra Ebrahimi *, Ahmad Shabani, Saeed Rajaeepour
    Purpose

    The purpose of this study was to investigate the application of knowledge management in Iranian Space Research Center based on Lawson model.

    Methodology

    This research is an applied and descriptive survey. The statistical population of the study consisted of 450 employees of the Iranian Space Research Center in 2021, of which 207 were selected using Cochran's formula as a statistical sample. For data collection from the Lawson knowledge management standard questionnaire (2003)  with an Cronbach's alpha coefficient of 0.94 and to analyze data from univariate t-test, Friedman, analysis of variance, Kolmogorov-Smirnov  test with the help of the statistical software (SPSS 23), was used.

    Findings

    The rate of application of knowledge management (M=3.15) as well as the components of knowledge absorption (M=3.13), knowledge storage (M=3.73), knowledge dissemination (M=3.34) are above average level. And the rate of knowledge creation (M=2.99) and knowledge organizing (M=2.89) at the average level.

    Conclusion

    According to the obtained results, the amount of knowledge management implementation in the Iranian Space Research Center is above average level, except for the rank of knowledge application, which was below the average level. It is suggested that the managers of the Research Center, by focusing more on the application of knowledge and creating new work patterns, reduce the distance between knowledge and practice, and also pay attention to other components, and improve the level of knowledge management.

    Keywords: knowledge management, Knowledge Creation, Knowledge Storage, Applying Knowledge, Iranian Space Research Center
  • احمد شعبانی، حمید پیرایش، سعید رجایی پور، مریم کشوری*
    هدف

    این پژوهش به کشف رابطه بین مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در میان کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس پرداخته است.

    روش

    پژوهش از نوع کاربردی و به روش توصیفی-همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه ی کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس در سال 1400 (322 نفر) بود، که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 175 نفر کتابدار به عنوان نمونه انتخاب شد. به منظور جمع آوری نظرات افراد از پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش بکوویتز و ویلیامز (1999) و پرسشنامه یادگیری سازمانی بر اساس نظریه نیفه (2001) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS ویرایش 22 و از روش های آمار توصیفی مانند فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، و در بخش آمار استنباطی از آزمون های همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد بین کلیه مولفه های مدیریت دانش و یادگیری سازمانی در میان کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس رابطه معنا دار وجود داشت. در این میان، بیشترین همبستگی را ایجاد/تجمیع و سپس تسهیم با یادگیری سازمانی داشته اند (به ترتیب با ضریب همبستگی 900/0 و 898/0). همچنین نتیجه آزمون رگرسیون خطی چندگانه نشان داد 100% درصد واریانس بین مدیریت دانش و یادگیری سازمانی مشترک است و مولفه ایجاد/تجمیع قوی ترین پیش بینی کننده یادگیری سازمانی است (197/0=بتا). این پژوهش نشان داد ایجاد/و تجمیع دانش (کسب مهارت های مورد نیاز مطابق با اهداف سازمانی) و تسهیم دانش (انتقال و به اشتراک گذاشتن تجارب موثر فردی و سازمانی) بیشترین رابطه و تاثیر را ارتقا و بهبود یادگیری سازمانی دارند.

    اصالت/ارزش

    موضوع مدیریت دانش در سال های اخیر در متون حوزه کتابخانه های عمومی مورد توجه بوده است با این وجود، رابطه میان مدیریت دانش و یادگیری سازمانی چندان مورد بررسی قرار نگرفته است؛ ضمن اینکه بررسی این مهم در جامعه کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس، به صورت ویژه در پژوهش حاضر مدنظر بوده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، می تواند راهگشای مدیران کتابخانه باشد تا با برنامه ریزی، سیاست گذاری های مناسب، و ارایه استانداردها سعی در ارتقای دانش و مدیریت دانش که موجب یادگیری سازمانی شده، داشته باشند.

    کلید واژگان: کتابخانه های عمومی, کتابداران, یادگیری سازمانی, مدیریت دانش, استان فارس
    Ahmad Shabani, Hmid Pirayesh, Saeed Rajaeepour, Mariam Keshvari*
    Purpose

    The purpose of this study is to investigate the relationship between knowledge management and organizational learning among public librarians in Fars province.

    Methodology

    This study was conducted as an applied and descriptive-correlational. The statistical population included all librarians of public libraries in Fars province in 1400 (322 people), in which 175 librarians were selected as a sample by simple random sampling. In order to collect people's opinions, Bukowitz and Williams (1999) standard knowledge management questionnaire and organizational learning questionnaire based on Neefe theory (2001) were used. Data were analyzed using SPSS software version 22. Descriptive statistical methods such as frequency, percentage, mean, standard deviation, and in inferential statistics, Pearson correlation test and multiple linear regression were used.

    Results

    The results of correlation coefficient showed that there was a significant relationship between KM and OL among librarians of public libraries in Fars province. Also, among KM’s components, knowledge production and consolidation and sharing had the most correlation with OL (respectively 0.900 and 0/898 correlation coefficients). Also, the result of multiple linear regression showed that there is a 100% common variance between KM and OL (ADJ.R2=1.000). The production and consolidation component is the strongest predictor for OL (Beta=0.197). This study showed that knowledge production and consolidation component (acquisition of required skills in accordance with organizational goals) and knowledge sharing (transfer and sharing of effective individual and organizational experiences) have the greatest relationship and impact on the promotion and improvement of OL.

    Originality/value

    The issue of knowledge management has been considered in public library literature in recent years. However, the relationship between knowledge management and organizational learning has not been studied much; in addition, the study of this issue in the public library librarians of Fars province has been specifically considered in the present study. The results of this research can pave the way for library managers to try to improve knowledge and knowledge management that has led to organizational learning by planning, appropriate policies, and providing standards.

    Keywords: public libraries, Librarians, Organizational Learning, Knowledge Management, Fars province
  • زینب همتی، احمد شعبانی، سعید رجایی پور، مریم کشوری*
    هدف

    این پژوهش به دنبال کشف رابطه به زیستی روان شناختی و گران باری شغلی با نقش تعدیل کننده حمایت سازمانی ادراک شده در کتابداران کتابخانه های عمومی استان اصفهان در سال 1399-1400 انجام شده است.

    روش

    پژوهش حاضر در قالب یک مطالعه توصیفی از نوع هم بستگی با نمونه ای به تعداد 202 نفر از کتابداران کتابخانه های عمومی استان اصفهان به روش تصادفی ساده انجام پذیرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های به زیستی روان شناختی ریف (1995)، گران باری شغلی اسپکتور و جکس (1998) و حمایت سازمانی ادراک شده آیزنبرگر (1986) استفاده شد. ضریب پایایی این پرسش نامه ها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 92/0، 94/0، و 95/0 به دست آمد. برای تحلیل یافته ها، از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش با نرم افزارهای Smart-PLS3 و SPSS ویرایش 22 انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد متغیر تعدیل کننده حمایت سازمانی ادراک شده تاثیری معنادار در شدت ارتباط بین به زیستی روان شناختی و گران باری شغلی دارد، به طوری که با افزایش حمایت سازمانی ادراک شده کتابداران، به زیستی روان شناختی افزایش و گران باری شغلی آن ها کاهش یافت. همچنین، نتایج حاصل از ضریب هم بستگی مولفه های به زیستی روان شناختی با گران باری شغلی حاکی از رابطه ای منفی و معنادار بین این مولفه ها بود (05/0 > p).

    اصالت/ارزش

    بررسی رابطه به زیستی روان شناختی وگران باری شغلی در کتابداران کتابخانه های عمومی کشور و خارج از کشور کاری بسیار بدیع بوده است و تاکنون پژوهش های اندکی به این مسئله پرداخته اند، ضمن اینکه در پژوهش حاضر، نقش تعدیل کننده حمایت سازمانی ادراک شده نیز مورد توجه واقع شده است. یافته های این پژوهش می تواند راهگشای کتابداران و مدیران کتابخانه ها به منظور بهبود وضعیت محیط کاری باشد.

    کلید واژگان: به زیستی روان شناختی, گران باری شغلی, حمایت سازمانی ادراک شده, کتابخانه های عمومی, استان اصفهان
    Zeinab Hemati, Ahmad Shabani, Saeed Rajaeepour, Mariam Keshvari*
    Purpose

    The purpose of this study is to investigate the relationship between psychological well-being and work overload with the moderating role of perceived organizational support among librarians of public libraries in Isfahan province during 2020-2021.

    Method

    This study is a descriptive correlational study with a sample of 202 librarians of public libraries in Isfahan province, who were selected by simple random sampling. In order to collect data, the questionnaires of Ryff’s Psychological Well-Being (1995), Spector & Jex Work Overload (1998), and Eisenberger and others’ Perceived Organizational Support (1986) were used. The reliability coefficients of these questionnaires through Cronbach's alpha were 0.92, 0.94 and 0.95, respectively. To analyze the findings, descriptive and inferential statistics, and Smart-PLS3 and SPSS software version 22 were used.

    Findings

    The results of correlation coefficient showed that the components of psychological well-being have a significant negative relationship with work overload (p < 0/05). The moderating role of perceived organizational support between these two variables was also confirmed. Findings also showed that the moderating variable of perceived organizational support has a significant effect on the intensity of the relationship between psychological well-being and work overload, as when there is high organizational support among librarians, their psychological well-being is higher and their work overload decreases.

    Originality/value

     Examining the relationship between psychological well-being and work overload with the moderating role of perceived organizational support among librarians in public libraries in Iran and abroad has been very innovative, and so far, little research has been done on this issue. In addition, in the present study, the moderating role of perceived organizational support has also been considered. On the other hand, addressing this issue in the population of public libraries in Isfahan province makes the subject of this research novel. The findings of this study can pave the way for librarians and library managers to improve the desired work environment.

    Keywords: Psychological well-being, Work overload, Perceived organizational support, Public libraries, Isfahan province
  • Saeed Rajaeepour *, Mohammad Mohammadi
    Introduction
    In recent decade, demand for higher education and the factors affecting Academic Performance especially for graduate courses have been increased. So investigating the relationship between emotional intelligence, personality traits and academic performance was the main objective of the current study.
    Materials and methods
    Correlational research method was utilized. Among all PhD students of Isfahan, 291 people were selected by employing simple random sampling and they completed Bar-On Emotional Intelligence Inventory and McCrae Personality Traits Inventory. 
    Results
    Finding indicated that emotional intelligence had a positive relation with academic performance also; personality traits have a significant relation to academic performance. The results showed that emotional intelligence and personality traits influence to academic performance positively and can be applied as a criterion for student’s admission.
    Conclusion
    This study results showed that Agreeableness, conscientiousness and openness scales can predict more academic success also emotional intelligence and competences, such as ability to regulate one’s feeling, problem solving, intrapersonal and interpersonal skills, are highly germane to academic success.
    Keywords: Emotional intelligence, Personality traits Student Admission Student Academic
  • راضیه یوسف بروجردی، سید علی سیادت*، سعید رجائی پور، احمد عابدی

    هدف:

     پژوهش حاضر با هدف ساخت مقیاس سنجش رهبری هم افزا برای دانشگاه ها و اعتباریابی آن در دانشگاه اصفهان انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از منظر روش، پژوهشی آمیخته با رویکرد اکتشافی متوالی است. جهت جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با 14 نفر از اعضای هیات علمی با سابقه اجرایی و مدیریت و صاحب نظر در دانش مدیریت و رهبری در دانشگاه های کشور مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و با حصول اشباع نظری مصاحبه متوقف شد. که البته یک مصاحبه به دلیل نداشتن اطلاعات موثر حذف گردید. در بخش کمی، جامعه آماری، اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان، به تعداد 650 نفر بود که تعداد نمونه طبق جدول کرجسی و مورگان 242 نفر تعیین گردید و نمونه گیری با روش طبقه ای متناسب با حجم انجام شد و پرسش نامه طراحی شده مبتنی بر یافته های بخش کیفی میان آنان توزیع شد. برای تعیین روایی در بخش کیفی، از مطالعه مجدد توسط همتا و پژوهشگر استفاده شد و پایایی این بخش با اشباع نظری در مرحله جمع آوری داده ها و پایایی بازآزمون معادل90 درصد مورد تایید قرار گرفت و برای تعیین روایی پرسش نامه محقق ساخته از روایی محتوایی، روایی واگرا و روایی سازه، برای تعیین پایایی پرسش نامه از آلفای کرونباخ (951/0) بهره گرفته شد.

    بحث و نتیجه گیری

    تحلیل بخش کیفی مبتنی بر رویکرد داده بنیاد و تحلیل براساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. جهت آزمون اعتبار پرسش نامه با بهره گیری از تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی روایی (سازه، همگرا، واگرا) و پایایی (ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی) ابزار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل عاملی نشان از برازش مطلوب هریک از گویه ها با عوامل داشت و نشان داد هریک از عوامل دارای بار عاملی مناسبی جهت پیش بینی ابعاد اصلی پرسشنامه هستند و در نتیجه ابزار طراحی شده از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است و توان اندازه گیری رهبری هم افزادر دانشگاه ها را دارد. در نهایت به عنوان نتیجه، فرم نهایی پرسشنامه بدین صورت تنظیم گردید: عوامل علی از طریق 11 گویه، پدیده محوری یا مولفه های رهبری هم افزا از طریق 8 گویه، عامل بستر و زمینه مناسب جهت اجرای رهبری هم افزا از طریق 12 گویه، عوامل مداخله گر و بازدارنده از طریق 7 گویه، عامل راهبردهای اجرای رهبری هم افزا از طریق 13 گویه، و عامل پیامدهای اجرای رهبری هم افزا از طریق 12 گویه سنجیده شدند. داده های بخش کمی با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS و Smart PLS مورد تحلیل قرار گرفت با توجه به نبود ابزار اندازه گیری بومی برای رهبری هم افزا، به نظر می رسد پرسشنامه طراحی شده بتواند این خلا را برطرف نماید، بنابراین در پژوهش هایی که از این پس پیرامون رهبری هم افزا، مطالعه و بررسی آن در دانشگاه ها انجام بشود می توان از این پرسشنامه استفاده نمود. در انتها نیز پژوهشگر، شش عامل الگوی پارادایمی رهبری هم افزا را با کدهای محوری آن ها تبیین نموده و پیشنهاداتی کاربردی جهت تحقق رهبری هم افزا در دانشگاه ها ارایه نموده است.

    کلید واژگان: آموزش عالی, پرسشنامه رهبری هم افزا, دانشگاه ها, روش پژوهش آمیخته, رویکرد نوین رهبری
    Raziyeh Yousof Boroujerdi, Seyed Ali Siadat *, Saeed Rajaeepour, Ahmad Abedi
    Objective

    This study aimed to construct the synergistic leadership scale in Iranian universities and validate it in Isfahan's University.

    Materials and Methods

    From a methodological point of view, this research is a sequential exploratory mixed study.  A purposeful sampling method was used to collect information in the qualitative part. A semi-structured interview was conducted with 14 faculty members with executive experience and expert in management and leadership knowledge in the country's universities. However, an interview was deleted due to a lack of effective information. The interviews stopped with theoretical saturation. In the quantitative section, the statistical population was 650 faculty members of the University of Isfahan. The sample size was determined according to Krejcie and Morgan's table; it was done by stratified random sampling and the designed questionnaire based on the findings of the qualitative section was distributed among them. To determine the validity of the qualitative section, a re-study was used by peers and researchers and the reliability of this section was confirmed by theoretical saturation in the data collection stage and with retest reliability, which becomes 90%. And to determine the validity of the researcher-made questionnaire, content validity, divergent validity, and construct validity were used. Cronbach's alpha (0.951) was used to determine the questionnaire's reliability.

    Result and Discussion

    The analysis of the qualitative section was based on the grounded theory approach and the analysis was based on open, axial and selective coding. To test the validity of the questionnaire, exploratory factor analysis and confirmatory factor analysis, including construct validity, convergent validity, and divergent validity, were used, and for reliability, Cronbach's alpha coefficient and combined reliability were used. The results of factor analysis showed the optimal fit of each of the items with the factors. They showed that each of the load-bearing factors is a suitable factor to predict the questionnaire's main dimensions. As a result, the designed scale has high validity and reliability and can measure the realization of synergistic leadership in universities. Finally, as a result, the final form of the questionnaire was set as follows: causal factors through 11 items, coherent phenomena or synergistic leadership components through 8 items, context factor which appropriate for executing synergistic leadership through 12 items, Intervening factors through 7 items, strategies for executing synergistic leadership through 13 items, and The Consequences of implementation of synergistic leadership were measured through 12 items. Quantitative data were analyzed by descriptive and inferential statistics using SPSS and Smart PLS software. Due to the lack of native measurement tools for synergistic leadership, the designed questionnaire seems to be able to address this gap, Therefore, this questionnaire can be used in future researches on synergistic leadership in universities. Finally, the researcher explained the six factors of the paradigmatic pattern of synergistic leadership with their axial codes and provided practical suggestions for the realization of synergistic leadership in universities.

    Keywords: Higher education, Synergistic leadership questionnaire, Universities, Mixed method research, New leadership approach
  • سیروس شیراوند، رضا هویدا*، سعید رجایی پور
    هدف

    پژوهش حاضر باهدف طراحی و تبیین الگوی روابط سبک های مدیریت کلاس معلمان با ابعاد مهارت های اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان مدارس ابتدایی شهر کرمانشاه انجام شده است.

    روش

    پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی استفاده شده است و جامعه آماری شامل دانش آموزان نواحی 1، 2 و 3 شهر کرمانشاه به تعداد 11777 نفر و معلمان نواحی 1، 2 و 3 شهر کرمانشاه به تعداد 403 نفر بوده است. حجم نمونه در بخش کمی بر اساس فرمول کوکران و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 394 نفر دانش آموز و تعداد 197 نفر از معلمان به عنوان نمونه انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های سبک های مدیریت کلاس درس، مهارت های اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان استفاده شده است. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها به تایید متخصصین و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تاییدی و پایایی آن ها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 928/.904/؛ و 94/. محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری SPSS24، AMOS23 استفاده شده است.

    یافته ها:

     پژوهش نشان داد، همبستگی بین سبک های مدیریت کلاس معلمان و مهارت های اجتماعی (37/0= r) و همبستگی بین مهارت های اجتماعی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان (55/0=r) و همبستگی میان سبک های مدیریت کلاس معلمان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان برابر (45/0=r) و از لحاظ آماری در سطح (001/0=p) معنی دار است؛

    نتیجه گیری

    بنابراین متغیر سبک های مدیریت کلاس معلمان بر عملکرد تحصیلی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان تاثیرگذار بوده است. لذا، سبک های مدیریت کلاس معلمان با تاکید بر مهارت های اجتماعی؛ مهارت مکالمه؛ فعالیت های گروهی؛ مهارت دوست یابی؛ خود تنظیمی و مدیریت بحران و تعارض می تواند بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تاثیرگذار می باشد.

    کلید واژگان: سبک مدیریت کلاس, عملکرد تحصیلی, مهارت های اجتماعی, دانش آموزان, مدارس ابتدایی
    Sirus Shiravand, Reza Hoveida *, Saeed Rajaee Pour

    This study aimed to determine the structural equation modeling of the relationship between teachers' classroom management styles with the social skill dimensions and academic performance of elementary school students in Kermanshah.

    Methods

    The research method was descriptive-correlational. According to the Cochran formula, 394 students and 197 teachers were selected as samples. We used researchermade Classroom Management Styles (Shiravand, 2016), Social Skills (2004), and Pham and Taylor's Academic Performance Of Students (1998). The correlation between variables was performed to analyze the data using SPSS24, AMOS23 software.

    Results

    The results showed that there was a positive correlation between the teachers' management styles and social skills (r = 0.37) and the positive correlation between social skills and students' academic performance (r = 0.55) and a positive correlation between teachers' Students' education (r = 0.45) at the level (p = 0.001) was statistically significant.

    Conclusion

    According to the obtained results, the teachers' classroom management styles have been influential on the students' academic performance, social skills, and the students' academic performance. The teachers' classroom management styles were also influential on the students' academic performance by emphasizing social skills, conversational skills, group activities, familiarity skills, self-regulation, crisis management, and conflict. An interactive and participatory management style has the most significant impact on social skills. The professional-oriented style has had the most significant impact on performance

    Keywords: Class Management Style, academic performance, social skills, students, Primary Schools
  • کیوان فردائی بنام، سعید رجایی پور*، جواد پورکریمی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتبار سنجی معیار های منابع انسانی سرآمد در بین کارکنان حوزه ستادی قوه قضاییه صورت گرفت.

    روش

    ماهیت پژوهش از نوع پژوهش های ترکیبی - اکتشافی بوده و گردآوری داده های پژوهش در بعد کیفی بر اساس روش نمونه گیری گلوله برفی و از طریق انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با مدیران ارشد و متخصصان حوزه منابع انسانی قوه قضاییه و اعضای هیات علمی متخصص در زمینه منابع انسانی (13 نفر) صورت پذیرفت. در بعد کمی نیز بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای متناسب با حجم، نمونه ای به حجم 410 نفر از بین کلیه مدیران، کارشناسان و کارکنان رسمی و پیمانی حوزه ستادی قوه قضاییه انتخاب و از طریق اجرای میدانی پرسشنامه محقق ساخته داده های پژوهش گردآوری شد. پایایی نتایج مربوط به داده ها در بعد کیفی از طریق مرور همتایان و قابلیت اعتماد یافته ها نیز بر اساس رویکرد مرور و بازبینی یافته ها از سوی مصاحبه شوندگان مورد بررسی و تایید شد. روایی محتوایی پرسشنامه به تایید متخصصان رسید و پایایی پرسشنامه مذکور نیز از طریق روش آلفای کرانباخ 987/0 بدست آمد.

    یافته ها: 

    معیار های منابع انسانی سرآمد در بین کارکنان حوزه ستادی قوه قضاییه در قالب معیار های سرآمدی فنی (دانش شغلی، توانمندی های حرفه ای)، سرآمدی عاطفی (ویژگی های شخصیتی، نگرش های فردی و سازمانی) و سرآمدی مهارتی (توانایی های ادراکی، توانایی های ارتباطی، توانایی های اداری) تعیین گردید. اعتبار سازه مدل معیار های منابع انسانی سرآمد نیز از طریق تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفت (0.017= RMR ؛ 0.94 = GFI).

    کلید واژگان: معیار های منابع انسانی سرآمد, سرآمدی فنی, سرآمدی عاطفی, سرآمدی مهارتی
    Keyvan Fardaeibenam, Saeed Rajaeepour *, Javad Pourkarimi
    Aim

    The present study aimed to identify and validate the excellence human resource criteria among the staff of the Judiciary.

    Method

    The nature of the research was mixed method and the research data in qualitative dimension were collected based on Snowball sampling and through semi-structured interviews with managers, experts and faculty members Specialized in the field of human resources (N=13). In the quantitative dimension, based on the method of clusters sampling, a sample of 410 people was selected from all managers, experts of the judiciary and research data were collected through researcher-made questionnaire. Reliability of data in qualitative dimension was verified by peer review and reliability of findings was verified based on reviewing of findings by interviewees. The content validity of the questionnaire was confirmed by experts and the reliability of the questionnaire was confirmed by Cranach’s alpha method (0.987).

    Findings

    Excellence human resource criteria among the Judiciary staff was determined in the form of Technical excellence criteria (job knowledge, professional competencies), Emotional excellence (personality traits, individual and organizational attitudes) and Skill excellence (perceptual abilities, communicational abilities, administrative abilities). Also the construct validity of the model of excellence human resource criteria was confirmed through confirmatory factor analysis (RMR= 0.017 ; GFI= 0.94).

    Keywords: Excellence human resource criteria, Technical excellence, Emotional excellence, Skill excellence
  • ریحانه رامشگر*، سعید رجایی پور، سیدعلی سیادت

    هدف اصلی از اجرای این پژوهش، بررسی میزان کاربست مولفه های مدیریت استراتژیک در دانشگاه های دولتی شهر اصفهان بود که به روش توصیفی - پیماشی انجام گرفت. جامعه آماری شامل340  نفر از مدیران بودند که از این تعداد 181 تن با نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. 151 نفر به پرسشنامه محقق ساخته مدیریت استراتژیک بر اساس نظریه هیل و جونز (2007)، در پنج مولفه هدف گذاری، تحلیل محیطی، تنظیم استراتژی، اجرای استراتژی و ارزیابی استراتژی با 33 گویه پاسخ دادند. روایی پرسشنامه، از طریق روایی محتوایی و سازه و پایایی پرسشنامه با آلفای کرونباخ به میزان 83/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (توزیع فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در سطح آمار استنباطی (آزمون های t تک متغیره، t مستقل، t2 هتلینگ، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی) صورت گرفت. نتایج نشان داد که میزان کاربست مولفه ها، به جز مولفه هدف گذاری، کمتر از حد متوسط بود. نتایج حاصل از t2هتلینگ نیز نشان داد که میزان کاربست مولفه ها یکسان نیست، به طوری که بیشترین توجه به مولفه هدف گذاری و کمترین توجه به مولفه های تحلیل محیطی و تنظیم استراتژی بوده است. (05/0P<).

    کلید واژگان: آموزش عالی, مدیریت دانشگاه, مدیریت استراتژیک
    Reyhane Rameshgar *, Saeed Rajaeepour, Seyed Ali Siadat

    This research aimed at investigating the application of strategic management components in public universities in Isfahan, and the research method was descriptive survey study. The population consisted of 340 managers, out of which 181 managers were selected by stratified random sampling in proportion to the size, and 151 were selected by strategic management researcher-made questionnaire based on the theory of Hill and Jones (2007), in five components goal & mission determination, environmental analysis, strategy formulation, strategy implementation, and strategy evaluation responded with 33 items.Validity of the questionnaire was confirmed by content and construct validity and using Cronbach’s Alpha the reliability of the questionnaire was estimated 0.83. Data analysis was performed at two levels of descriptive statistics (frequency distribution, percentage, mean and standard deviation) and inferential statistics level (One-sample t-Test, Independent-Samples t-Test, Hotteling t2, one-way ANOVA and Tukey post-hoc test). The results showed that the application rate of the components, except the goal & mission determination component, was below average. The results of Hotelling's t2 showed that the components of application were not the same, so that the most attention was paid to the goal & mission determination component and the least attention to the environmental analysis and strategy formulation components. (P <0.05).

    Keywords: Higher Education, university management, Strategic Management
  • مرتضی دهقان سفیدکوه*، احمد شعبانی، سعید رجایی پور
    مقدمه
    اهمیت تسهیم دانش در کسب مزیت رقابتی و نقش خودکارآمدی در توانمندسازی کارکنان بر کسی پوشیده نیست. هدف از این پژوهش بررسی رابطه تسهیم دانش با خودکارآمدی (میل به آغازگری رفتار، تمایل به تلاش درجهت تکمیل رفتار، مقاومت در رویارویی با موانع) در پژوهشگران دانشگاه صنعتی مالک اشتر است.
    روش
    این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و روش آن، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه پژوهشگران دانشگاه صنعتی مالک اشتر، شاهین شهر، در سال 1395 است (242 نفر). از این تعداد، با نمونه گیری تصادفی طبقه ای برحسب مجتمع، دانشکده یا پژوهشکده، 165 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، سه پرسش نامه است: پرسش نامه محقق ساخته جمعیت شناختی؛ پرسش نامه محققساخته تسهیم دانش مبتنی بر مدل دیکسون (20 پرسش نامه) و نیز پرسش نامه استاندارد خودکارآمدی شرر و مادوکس بود. در نهایت 161 پرسش نامه پاسخ داده شده به صورت صحیح و کامل بهدست پژوهشگر رسید. برای سنجش روایی از روایی صوری و برای سنجش پایایی، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. پایایی پرسش نامه تسهیم دانش 89/0 و پرسش نامه خودکارآمدی 82/0 به دست آمد.
    یافته ها
    بین تسهیم دانش و خودکارآمدی در پژوهشگران دانشگاه صنعتی مالک اشتر رابطه معنا داری وجود دارد. این ارتباط برای همه سازوکارهای تسهیم دانش یعنی انتقال ترتیبی، نزدیک، دور، کارشناسی و راهبردی صدق می کند. بیشترین ارتباط میان تسهیم دانش ترتیبی و خودکارآمدی و کمترین ارتباط نیز میان تسهیم دانش راهبردی و خودکارآمدی به دست آمد.
    بحث و نتیجه گیری
    باتوجه به تایید رابطه تسهیم دانش با خودکارآمدی، مدیران و مسئولان دانشگاه صنعتی مالک اشتر بهتر است نگرش و دیدگاه خود درباره تسهیم دانش را ارتقا دهند. همچنین به نقش و تاثیر تعامل تیمی افراد در گروه های پژوهشی با استفاده از تعریف پروژه های مشترک برای افراد، اهمیت بیشتری بدهند.
    کلید واژگان: تسهیم دانش, خودکارآمدی, خودکارآمدی پژوهشگران, انتقال دانش, دانشگاه صنعتی مالک اشتر
    Morteza Dehghan Sefidkooh *, Ahmad Shabani, Saeed Rajaeepour
    INTRUDUCTION: The research aimed at investigating the relationship between knowledge sharing and self-efficacy (willingness to initiate behavior, willingness to expend effort in completing the behavior, persistence in the face of adversity) among researchers working at Malek Ahstar University of Technology (MUT).
    Methodology
    With regard to the objectives, the research is an applied one, its method is descriptive and its type is correlational. The research population comprised all 242 researchers at MUT in 2016. Through stratified random sampling and on the basis of collegiate complex, college or research center, 165 researchers were selected as the study sample for the present study. In order to obtain the required data, 165 questionnaires including a researcher-made demographic questionnaire, another researcher mad 20-item questionnaire based on Dixon’s model, and Scherer and Madox's self-efficacy standard questionnaire were provided and administered among the sample. Eventually, 161 fully completed questionnaires were returned to the researcher. The content validity used for determining the validity and Cronbach's alpha coefficients results were acceptable in indicating the reliability of the questionnaire that amounted to .89 for the knowledge sharing scale and .82 for the self-efficacy questionnaire.
    FINDINGS: The result of the research indicates that there is a significant relationship between knowledge sharing and self-efficacy among MUT researchers. The relationship was observable at all levels of knowledge sharing components including serial, near, far, expert and strategic transfer. The most powerful relationship was between serial knowledge sharing and self-efficacy while the lowest relationship was between strategic knowledge sharing and self-efficacy.
    Conclusions
    Considering the existence of a significant relationship between knowledge sharing and self-efficacy, the MUT management and authorities should promote their attitude to and perspective in on knowledge sharing and more consider the role and effect of individual’s team work interaction in research teams by means of defining joint projects for the individuals concerned.
    Keywords: Knowledge sharing, Self-efficacy, Researcher's self-efficacy, Knowledge transfer, Malek Ahstar University of Technology (MUT)
  • یاسر صیادی، سعید رجایی پور، یاسمین عابدینی، خلیل غلامی
    سابقه و هدف
    هدف از این مطالعه کشف و آزمون عوامل موثر بر انتقال آموزش در میان منابع انسانی دانشگاه های علوم پزشکی غرب کشور در سال 94 – 95 می باشد.
    مواد و روش ها
    روش مورد استفاده در این پژوهش کمی است. تعداد 346 نفر به عنوان نمونه در پژوهش حاضر مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه ی محقق ساخته می باشد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که 6 بعد اساسی بر انتقال آموزش به محیط کار در دانشگاه های علوم پزشکی موثر است. این ابعاد شامل: بعد فردی، آموزشی، سازمانی، مدیریتی، فرهنگی و محیطی می باشد.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر به ارایه دیدگاهی جامع و سیستمی و همچنین بینشی عمیق در شناسایی عوامل موثر بر انتقال آموزش پرداخته که می توان در دنیای رقابتی امروز گوی سبقت برتری را از سایر سازمان ها برباید. همچنین نتایج حاصل از مطالعه ی حاضر این نکته را مطرح می سازد که در انتقال آموخته ها به محیط کار باید به ملاحظات فرهنگی، مذهبی و قومی در طراحی، اجرا و ارزیابی از دوره ها وبرنامه های آموزشی توجه شود.
    Yaser Sayadi, Saeed Rajaeepour *, Yasamin Abedini, Khalil Gholami
    Background and
    Purpose
    The purpose of this study was to identify and examine the factors affecting transfer of training among human resources of Universities of Medical Science of Iran in 2015 - 2016.
    Materials And Methods
    Utilizing a quantitative method approach, this research studied a sample of 346 employees of the Universities. The research tools included researcher-made questionnaire which it is Cronbach alpha coefficient was estimated 0.92.
    Results
    Overall, the resulting based on factor analysis (EFA and CFA) employees, determined six fundamental factors that affect transfer of training in Iran’s Universities of Medical Science: Training design factors, Management factors, Environmental factors, Cultural factors, Supportive factors, Individual factors.
    Conclusion
    This study presents a comprehensive vision and deep insight into the factors affecting the transfer of training that can overtake other organizations. Also, this study implies to role of the fundamental aspects affecting the transfer of training according to Iranian society. This study suggests that in transfer of training to the workplace, pay attention to cultural considerations, religious and ethnic in designing, implementing and evaluating education.
    Keywords: Training, transfer of training, human resources, Universities of Medical Science
  • میترا میرزاآقایی کیاکلایی*، سعید رجایی پور، سید حمیدرضا شاوران
    هدف از این پژوهش بررسی رابطه خلاقیت دبیران، ادراک آنان از رهبری خدمتگزار و معنویت محیط کاری در دبیرستان های شهر اصفهان بود. در این پژوهش از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دبیران دبیرستان های دوره دوم شهر اصفهان در سال تحصیلی 95-1394 و برابر با 3690 نفر بود که از این تعداد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای351 نفر انتخاب شدند.بمنظوراندازه گیریمتغیرهاازسهپرسشنامهخلاقیت بر اساس نظریه رندسیپ (1979)، پرسشنامه رهبری خدمتگزار بر اساس نظریه پترسون (2003) و پرسشنامه معنویت محیط کاری بر اساس نظریه میلیمن و همکاران (2003) استفاده گردید و پایایی آنها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 77/0 ، 97/0 و 91/0 تعیین شد.یافته های پژوهش نشان داد بین خلاقیت دبیران با ادراک آنان از رهبری خدمتگزار و معنویت محیط کاری رابطه مستقیم، مثبت و معنادار وجود دارد(01/0p≤). همچنین بین ادراک دبیران از رهبری خدمتگزار با ادراک آنان از معنویت محیط کاری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و از میان مولفه های رهبری خدمتگزار فقط مولفه قابلیت اعتماد؛ و از بین مولفه های معنویت محیط کاری، معناداری در کار بهترین مولفه برای پیش بینی خلاقیت دبیران بودند. لذابه مدیران مدارس توصیه می شود از طریق ایجاد جو اعتماد در مدرسه، احساس معناداری در کار، شرایط لازم برای توانمندسازی دبیران در زمینه خلاقیت آنان را فراهم سازند.
    کلید واژگان: خلاقیت, دبیران دبیرستان, رهبری خدمتگزار, مدیریت مدرسه, معنویت محیط کاری
    Mitra Mirzaaghaei Kiakolaee *, Saeed Rajaeepour, Seyedhamidreza Shavaran
    The present study aimed at investigating the relationship between teacherʼs creativity, their perception of servant leadership and workplace spirituality at Isfahan high schools. A descriptive correlation research method was utilized. The study population consisted of all 3690 high school teachers in Isfahan during 2015 – 2016 academic year, from which 351 individuals were selected according to the cluster random sampling. To collect data, Raudsepp Creativity Questionnaire (1979), Patterson Servant Leadership Questionnaire (2003) and Milliman et al workplace Spirituality Questionnaire with reliability 0.77, 0.97 and 0.91 respectively were utilized. The research findings showed that there is a significant, positive relationship between teacherʼs creativity with their perception of servant leadership and workplace spirituality (p
    Keywords: creativity, high school teachers, principalship, servant leadership, workplace spirituality
  • محمدحسین سلیمی، سعید رجایی پور *، سیدعلی سیادت، حمید بیدرام
    پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین مهارت‏های مدیریت کوانتومی و قابلیت‏های چابکی سازمانی با نقش میانجی هوش سازمانی در مدیران دانشگاه های دولتی منتخب شهر اصفهان انجام شده است. روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی همبستگی، مبتنی بر معادلات ساختاری است، و جامعه آماری شامل کلیه مدیران دانشگاه های دولتی منتخب شهر اصفهان در سال 1394 بوده است. حجم نمونه از بین 286 نفر طبق فرمول کوکران 165 نفر، به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای برآورد شده و 151 نفر در تحلیل استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه، مهارتهای مدیریت کوانتومی، قابلیتهای چابکی سازمانی و هوش سازمانی، استفاده شده است، روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها به تایید متخصصین و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تاییدی، و پایایی آنها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 92/.، 93/.، و 97/. محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای آماری Spss23 ، Amos23 و EQS استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد، مهارتهای مدیریت کوانتومی با ضریب مسیر (33/0r=) بر چابکی سازمانی، و با ضریب مسیر (41/0 r=) بر هوش سازمانی، و هوش سازمانی با ضریب مسیر (78/0 r=) بر چابکی سازمانی تاثیر گذار بوده است، و هوش سازمانی رابطه بین مهارتهای مدیریت کوانتومی و قابلیتهای چابکی سازمانی مدیران دانشگاه های منتخب اصفهان را بطور کامل میانجی گری می کند.
    کلید واژگان: مدیریت کوانتومی, چابکی سازمانی, هوش سازمانی, مدیران دانشگاه ها
    Mohammad Hosen Salimi, Saeed Rajaeepour *, Seyed Ali Siyadat, Hamid Bidram
    This study aimed to determine the relation between quantum management skills and organizational agility capabilities with the mediating role of organizational intelligence. The method of research was a descriptive and correlational based on Structural Equation Modeling (SEM), and the statistical population consisting of all administrators from state universities of Isfahan in academic year 2015. Out of 286 managers, 165 people were selected through stratified random sampling, according to Cochran formula and 151 respondents were used in analyzed.Three questionnaires were used for collecting data: Quantum management skills, Organizational agility capabilities and Organizational intelligence. Their reliability was computed via Cronbach's alpha coefficients and it was r = 0.97, 0.93, 0.92, respectively. In turn, their content validity and construct validity were confirmed. Statistical SPSS 23, Amos23, and EQS were employed for data analysis. Findings indicated that quantum management skills were affected with path coefficient (r=.33) on organizational agility capabilities with path coefficient (r=.41) on organizational intelligence and organizational intelligence with a path coefficient of (r=.78) on organizational agility capabilities and organizational intelligence mediates relation between Quantum management skills and organizational agility capabilities of the selected university managers.
    Keywords: quantum management, organizational agility, organizational intelligence, university managers (administrators)
  • عباس رجایی آذرخوارانی، سعید رجایی پور، رضا هویدا، فریده موحدی *
    مقدمه

    امروزه یکی از استراتژی های مهم برای استقرار و کاربست مدیریت دانش در سازمان ها، فرآیند تسهیم دانش می باشد. لذا سازمان ها خصوصا دانشگاه ها که از مراکز مهم اشاعه دانش به شمار می روند با دستیابی به این قابلیت تسهیم دانش می توانند، بهبود کیفیت علمی خود را تضمین کنند. هدف از این پژوهش، تعیین رابطه بین تسهیم دانش و بهبود کیفیت علمی از دیدگاه اعضای هیئت علمی در دانشگاه های منتخب اصفهان بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه اعضای هیئت علمی تمام وقت دانشگاه های اصفهان (593 نفر)، علوم پزشکی اصفهان (643 نفر) و دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (236 نفر) در سال تحصیلی 92-1391 خورشیدی جمعا به تعداد 1472 نفر بودکه با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم، تعداد 177 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تسهیم دانش با 10 سوال و پرسشنامه بهبود کیفیت علمی با 30 سوال با مقیاس پنج درجه ای لیکرت بود. روایی پرسشنامه ها به صورت محتوایی، صوری و سازه مورد تایید قرار گرفت و ضرایب پایایی آنها با استفاده از Cronbach''s alpha به ترتیب 87/0 و 95/0 محاسبه گردید. داده ها با استفاده از نرم افزارهای آماری 16SPSS و 18Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین تسهیم دانش و بهبود کیفیت علمی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0p >)، هم چنین بین مولفه های تسهیم دانش با تمام مولفه های بهبود کیفیت علمی رابطه مثبت و معناداری وجود داشت(01/0p >). نتایج حاصل از مدل معادله ساختاری نشان داد که تسهیم دانش تاثیر مثبت و معناداری بر بهبود کیفیت علمی دارد و میزان تاثیر تسهیم دانش بر بهبود کیفیت علمی برابر با مقدار برآورد شده استاندارد 60/0 محاسبه گردید. به عبارت دیگر تسهیم دانش 35 درصد از واریانس بهبود کیفیت علمی را پیش بینی و تبیین می کند.

    نتیجه گیری

    دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی با استقرار و کاربست فرهنگ تسهیم دانش می توانند بهبود کیفیت علمی خود را تضمین کرده و آن را ارتقاء ببخشند.

    کلید واژگان: مدیریت دانش, بهبود کیفیت, دانشگاه ها
    Abbas Rajaei Azarkhavarani, Saeed Rajaeepour, Reza Hoveida, Farideh Movahedi
    Introduction

    Today, process of knowledge sharing is one of the most important strategies for the development and deployment of knowledge management in organizations. Universities and centers of higher education as the most important knowledge-based organizations can improve their academic quality by achieving this important capability, i.e. knowledge sharing. The purpose of this research was to evaluate the structural equation modeling of knowledge sharing upon academic quality improvement from the viewpoints of faculty members at Isfahan selected Universities, Iran.

    Methods

    The research method was descriptive and correlational type. The statistical population consisted of 1472 faculty members of Isfahan selected Universities from wich a sample size of 177 was chosen through stratified random sampling. In order to collect data, the 10-item knowledge sharing questionnaire and a 30-item academic quality improvement questionnaire were used. The questionnaires validity was confirmed through confirmatory factor analysis and their Cronbach alpha coefficient was estimated 0.87 and 0.95 respectively. The analysis of data with using of SPSS16 and Amos18 software were performed.

    Results

    The findings(correlation coefficient) revealed that there is a positive and significant relationship between knowledge sharing and academic quality improvement (p> 0.01). Also there is positive and significant relationship between knowledge sharing (knowledge donating and knowledge collecting) and academic quality improvement components (p> 0.01). The results from a structural equation modeling approach show that Knowledge sharing has a positive and significant impact on academic quality improvement. In other words, knowledge sharing predicts and explains %35 of academic quality improvement variance.

    Conclusion

    Universities and centers of higher education can assure and advance their academic quality improvement by development and deployment of knowledge sharing culture.

    Keywords: Knowledge Management, Quality Improvement, Universities
  • عباس رجایی آذرخوارانی، سعید رجایی پور، رضا هویدا
    دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به عنوان مهم ترین سازمان های دانایی محور از طریق دستیابی به دو قابلیت مهم جذب دانش و تسهیم دانش می توانند بهبود کیفیت علمی خود را تضمین کنند. هدف از این پژوهش بررسی روابط چندگانه بین تسهیم دانش و قابلیت جذب دانش با بهبود کیفیت علمی از دیدگاه اعضای هیئت علمی در دانشگاه های منتخب اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیئت علمی تمام وقت دانشگاه های منتخب اصفهان به تعداد 1472 نفر بود که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم، 177 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تسهیم دانش، پرسشنامه قابلیت جذب دانش و پرسشنامه بهبود کیفیت علمی بر اساس مدل برنامه بهبود کیفیت علمی (AQIP) بود. روایی پرسشنامه ها به صورت محتوایی، صوری و سازه تایید و ضرایب پایایی آنها به ترتیب 87/0، 88/0 و 95/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از آماره های میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین تسهیم دانش و قابلیت جذب دانش با بهبود کیفیت علمی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین، بین دو مولفه تسهیم دانش و دو مولفه قابلیت جذب دانش با تک تک مولفه های بهبود کیفیت علمی روابط مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج به دست آمده از مدل معادله ساختاری نشان داد که تسهیم دانش بر قابلیت جذب دانش تاثیر مثبت و معنادار دارد. همچنین، قابلیت جذب دانش بر بهبود کیفیت علمی تاثیر مثبت و معنادار دارد، ولی تسهیم دانش تاثیر مستقیمی بر بهبود کیفیت علمی ندارد.
    کلید واژگان: تسهیم دانش, قابلیت جذب دانش, بهبود کیفیت علمی, هیئت علمی, دانشگاه
    Abbas Rajaei Azarkhavarani, Dr. Saeed Rajaeepour, Dr. Reza Hoveida
    Universities and higher education centers، as the most important knowledge-based organizations، can improve their academic quality by achieving two important capabilities: knowledge sharing and knowledge absorptive capacity. The purpose of this research was to examine the multivariate determination of the relationship between knowledge sharing and knowledge absorptive capacity with academic quality improvement from faculty members points of view in selected Isfahan universities. The research method was descriptive and correlational type. The statistical population consisted of 1472 faculty members from which a sample size of 177 individuals was chosen through stratified random sampling. Based on Academic Quality Improvement Program (AQIP)، research instruments included Knowledge Sharing Questionnaire، Knowledge Absorptive Capacity Questionnaire and Academic Quality Improvement. The questionnaires validity was confirmed through content face and construct validity and their Cronbach alpha coefficients were estimated 0. 87، 0. 88 and 0. 95 respectively. The analysis of data was performed through descriptive statistics (mean and standard deviation، and inferential statistics (Pearson Correlation Coefficient، and Structural Equation Modeling). The findings revealed that there is a positive and significant relationship between knowledge sharing and knowledge absorptive capacity with academic quality improvement. Also there is a positive and significant relationship between knowledge sharing components and knowledge absorptive capacity components with academic quality improvement components. The examination of the findings through Structural Equation Modeling indicated that knowledge sharing had a significant and positive effect on knowledge absorptive capacity. Also knowledge absorptive capacity had a significant and positive effect on academic quality improvement، while knowledge sharing does not affect academic quality improvement directly.
    Keywords: Knowledge sharing, Knowledge absorptive capacity, Academic quality improvement, Faculty members, University
  • ریحانه رامشگر*، سعید رجایی پور، سیدعلی سیادت
    هدف از این پژوهش مقایسه ساختار سازمانی دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی (92-1391) بر اساس نظریه استیفن رابینز بود. سوال های پژوهش شامل بررسی میزان پیچیدگی، رسمیت و تمرکز در این دانشگاه ها است. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری شامل 165 نفر از مدیران دانشگاه های اصفهان و علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی(92-1391) بودند که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم، به نسبت 65 به 50 از بین دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی اصفهان انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه های پیچیدگی، رسمیت و تمرکز رابینز بود. پایایی پرسشنامه، با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای هر کدام از پرسشنامه ها به ترتیب 0.85، 0.91 و 0.89 به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های آماری با Tدو گروه مستقل و آزمون همگنی واریانس ها استفاده شد. نتایج حاکی از این بود که بین ابعاد ساختاری دانشگاه اصفهان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تفاوت معناداری وجود ندارد. ساختار سازمانی دانشگاه های مورد بررسی، از وضعیت مطلوبی برخوردار نبودند؛ میزان پیچیدگی، رسمیت و تمرکز، زیاد بود؛ بهتر است میزان ابعاد بررسی شده، تعدیل و بهینه شود.
    کلید واژگان: دانشگاه, ساختار سازمانی, پیچیدگی ساختاری, رسمیت ساختاری, تمرکز ساختاری
    Reyhane Rameshgar*, Saeed Rajaeepour, Saied Ali Siadat
    Abstract: The objective of the present study was to compare the organizational structure of Isfahan university and Isfahan university of medical sciences in academic year of 2012-13 according to Stephen Robin's theory. The research questions include investigating the degree of complexity, formality and concentration in these universities. The research method was the survey type and the statistical population was composed of 165 of the principals of Isfahan University and medical sciences in academic year 2012-13 who were selected through stratified random sampling suitable for the sample size with the proportion of 65 to 50 from Isfahan University and university of medical sciences. The data collection instruments were Robin's questionnaires of complexity, formality and concentration. The questionnaire's reliability was estimated as 0.85, 0.91 and 0.89 respectively through Cronbach alpha coefficient. In order to do the analysis the independent sample T test and variance convergences test were applied. The results implied that there is no significant difference between the structural dimensions of Isfahan University and university of medical sciences. The universitie's organizational structure under study didnt enjoy suitable status; the degree of complexity, formality and concentration was high; it would be better to adjust and optimize the degree of dimensions under study.
    Keywords: university, organizational structure, complexity of structure, formalization of structure, centralization of structure
  • سعید رجایی پور، حیدر چوپانی، مجتبی زارع خلیلی، حجت غلام زاده، مریم کاظم پور
    پژوهش حاضر با هدف «نقش سرمایه اجتماعی در گرایش به نوآوری سازمانی کارکنان شرکت سهامی بیمه معلم» به روش توصیفی، تحلیلی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش 400 نفر از کارکنان شرکت سهامی بیمه معلم بودند که تعداد 117 نفر از آنها به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته سرمایه اجتماعی و پرسشنامه گرایش به نوآوری اسماعیل و همکاران (2000) بود که پایایی آنها از طریق ضریب آلفای کرنباخ به ترتیب 92/0 و 88/0 به دست آمد. جهت تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و تی تک نمونه ای استفاده گردید. نتایج تی تک نمونه ای نشان داد که وضعیت سرمایه اجتماعی و گرایش به نوآوری کارکنان در سطح نسبتا مطلوبی قرار دارد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن بود که بین سرمایه اجتماعی و تمامی مولفه های آن با گرایش به نوآوری کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که از بین مولفه های سرمایه اجتماعی، چهار بعد همکاری، اعتماد، فهم متقابل و روابط به عنوان متغیرهای پیش بین شرایط ورود به معادله نهایی رگرسیون برای توضیح تغییرات نوآوری سازمانی (متغیر ملاک) را دارا هستند و مولفه های شبکه ها، ارزش ها و تعهد، به دلیل نداشتن سهم معنی دار در پیش بینی گرایش به نوآوری کارکنان از معادله حذف گردیدند.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, گرایش به نوآوری, اعتماد سازمانی, سازمان های نوآور, مزیت رقابتی
    Saeed Rajaeepour, Haidar Choupani, Mojtaba Zare Khalili, Hojat Gholamzadeh, Maryam Kazempour
    This study tries to investigate the role of Social Capital concerning organizational innovation orientation in Mo’alem (Teachers) Insurance Company. The research method was descriptive-correlative. The statistical population consisted of all 400 employees of Mo’alem Insurance Company، (400 persons)، among whom 117 persons were randomly selected. In order to collect the data، two questionnaires were used including Social Capital questionnaire (a=0/92)، and innovation orientation questionnaire (a=0/88). The collected data were later analyzed using one-sample t-test، Pearson correlation and stepwise regression. T-test results showed that Society Capital and organizational innovation orientation are in a fairly proper condition. The results of Pearson correlation test illustrated that there are a positive relationship between there is a significant and positive relationship between Social Capital (including its all components، i. e. networks، trust، value، relationships، cooperation، mutual understanding، and mutual commitment) and organizational innovation orientation. Finally، the regression results indicated that among Social Capital components، mutual understanding، trust، relationships، and cooperation are considered the variables to anticipate the entrance into the final regression equation to explain the organizational innovation changes while other social capital components including networks، values and commitments were eliminated as they were not regarded as being able to anticipate the organizational innovation in the Moalem Insurance Company.
    Keywords: Organizational Innovation, Social Capital, Organizational Trust, Innovative Organizations, Competitive Advantage
  • سعید رجایی پور، سیما عجمی، سوسن بهرامی، پریسا ملک احمدی
    مقدمه
    رهبری فرآیندی است که طی آن مدیریت سازمان می کوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباط موثر، کارکنان را از روی علاقه و میل به انجام وظایف سازمانی ترغیب کنند و رسیدن به اهداف سازمانی را تسهیل نمایند. آموزش عالی نقش مهمی در به سازی و توسعه ی زندگی فردی و اجتماعی افراد دارد. مقاله ی حاضر درصدد تعیین رابطه ی سبک های رهبری مدیران گروه های آموزشی با سطح روحیه ی اعضای هیات علمی دانشگاه های اصفهان و علوم پزشکی اصفهان بوده است.
    روش بررسی
    نوع پژوهش توصیفی، همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل کل اعضای هیات علمی دانشگاه های اصفهان (491 نفر) و علوم پزشکی اصفهان (594) در سال تحصیلی 90-1389 بودند. روش نمونه گیری به صورت طبقه ای- تصادفی متناسب با حجم (320 نفر) بود و ابزار تحقیق شامل پرسش نامه ی استاندارد سبک های رهبری براساس نظریه ی رهبری مسیر- هدف House (هدایتی، حمایتی، مشارکتی و موفقیت گرایی) و پرسش نامه ی محقق ساخته ی ابعاد سطح روحیه (تعلق خاطر، همانندی و عقلانیت) براساس مدلGetzels and Guba بودند که روایی آن ها با استفاده از روایی محتوایی و صوری و پایایی آن ها با استفاده از محاسبه ی Cronbach''s Alpha Coefficient (82/0=r2) و (89/0=r1) محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه ی 18 و در دو سطح آمار توصیفی (درصد، میانگین، انحراف معیار و ضریب همبستگی Pearson) و استنباطی (آزمون t، رگرسیون چندمتغیره، تحلیل واریانس چندگانه) استفاده گردید.
    یافته ها
    در دانشگاه اصفهان، میانگین سبک های هدایتی، حمایتی و مشارکتی بیش تر از سطح متوسط و میانگین سبک موفقیت گرایی کم تر از سطح متوسط بوده و نیز میانگین ابعاد تعلق خاطر، همانندی و عقلانیت بیش تر از سطح متوسط بوده است. در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، میانگین سبک های حمایتی و مشارکتی بیش تر ازسطح متوسط و میانگین سبک های موفقیت گرایی و هدایتی کم تر از سطح متوسط بوده ولی میانگین ابعاد تعلق خاطر، همانندی و عقلانیت بیش تر از سطح متوسط بوده است. ضریب همبستگی بین نمرات سبک های رهبری با سطح روحیه در سطح 05/0Pvalue≤ در دو دانشگاه معنادار بوده و نتایج رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که رابطه ی بین سبک های رهبری با سطح روحیه معنادار بوده است.
    نتیجه گیری
    عملکرد ضعیف رهبری، منشا بحران های فزاینده ای در مراکز آموزشی می شود. آموزش اثربخش زمانی امکان پذیر است که افراد با روحیه و قوی در راه تحقق و دست یابی به اهداف آموزشی کوشش کنند.
    کلید واژگان: رهبری, روحیه, دانشگاه ها
    Saeed Rajaeepour, Sima Agami, Susan Bahrami, Parisa Malekahmadi
    Introduction
    Leadership is a process in which management seeks to motivate and communicate effectively، employee''s organizational tasks of interest and a desire to encourage and facilitate organizational goals. Higher education plays an important role in the improvement and development of individual and social life of individuals. One of the paths to judge how effectives'' university success and failure to achieving the objectives is the study morale of faculty members. This study sought to determine the relationship between the leadership styles of heads of departments and morale''s faculty members in Isfahan University and Isfahan University of Medical Sciences.
    Methods
    A descriptive correlation research method was utilized. The statistics include the total of university faculty members (491 people) and Isfahan University of Medical Sciences (594 people) in during 2009-2010 academic years were selected through proportionate stratified random sampling. Research tools include questionnaire based on the goal setting theory''s House model (directive، supportive، participative، achievement oriental) and morale'' components (belongingness، rationality، identification) based on Getzels and Guba model questionnaire. The content and face validity using the validity and reliability through Cronbach''s alpha coefficient. (r1 = 0. 82) and (r2 = 0. 89) was calculated. The research data was analyzed through SPSS18 single sample t-test، Pearson''s correlation coefficient، multiple regression.
    Results
    In Isfahan University directive، supportive، participative leadership styles، mean scores were higher than mean criteria and achievement oriental leadership mean scores were lower than mean criteria and morale'' components (belongingness، rationality، identification) mean scores were higher than mean criteria. In Isfahan University of Medical Sciences participative leadership styles، mean scores were higher than mean criteria and directive، achievement oriental leadership styles mean scores were lower than mean criteria and morale'' components (belongingness، rationality، identification) mean scores were higher than mean criteria. Correlation coefficient between scores on leadership styles and morale''s faculty members in the Pvalue≤0. 05 was significant. And multiple regression results also showed that the relationship between leadership styles with morale''s faculty members is significant.
    Conclusion
    Poor performance leadership led to increase crisis in the university. Training can be effective when people are with a strong spirit and strive to realize and achieve educational goals.
    Keywords: Leadership, Morale, Universities
  • سعید رجایی پور، سوسن بهرامی، اعظم کمالی دولت آبادی، احمد شعبانی
    مقدمه
    دانشگاه ها اصلی ترین موسساتی هستند که سرمایه ی دانش را در نیروی کار ایجاد می کنند و می توانند اقتصاد دانش محور را حمایت کنند. این مقاله درصدد تعیین رابطه ی بین کاربست مولفه های مدیریت دانش با عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 91-1390 بود.
    روش بررسی
    روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه ی آماری شامل اعضای هیات علمی (643 نفر) و دانشجویان آنان (7006 نفر) در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. حجم نمونه ی اعضای هیات علمی 240 نفر و دانشجویان 1120 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های محقق ساخته ی کاربست مولفه های مدیریت دانش (ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و کاربرد دانش) و عملکرد آموزشی بود که روایی ابزارها با استفاده از روایی صوری و محتوایی و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (87/0=r1) و (92/0=r2) محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 18 و آزمون t، ANOVA و رگرسیون چند متغیره صورت گرفت.
    یافته ها
    بین ایجاد، پالایش، انتشار و کاربرد دانش با عملکرد آموزشی در سطح (05/0P<) رابطه ی چندگانه ی معنی دار وجود داشت. همچنین ضرایب بتا بین کاربست مولفه های مدیریت دانش با عملکرد آموزشی از نظر آماری معنادار بود (000/0 = P). ضریب همبستگی چندگانه 269/0 و ضریب تعیین اصلاح شده 20/7 بود. بنابراین 0/27 درصد از تغییرات مربوط به واریانس عملکرد آموزشی تحت تاثیر کاربست مولفه های مدیریت دانش بود و بین آنها هم خطی وجود نداشت و بنابراین مدل رگرسیون معنی دار بود. بین میانگین نمرات مدیریت دانش از دیدگاه اعضای هیات علمی برحسب مشخصات دموگرافیک تفاوت معنی دار وجود نداشت، ولی بین عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی برحسب جنس و مرتبه ی علمی تفاوت معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    مدیریت دانش به عنوان ابزار کلیدی مدیریت قرن جدید، راهبردی سیستماتیک بوده و فرآیندهای تعریف، دستیابی، انتقال و به کارگیری اطلاعات و دانش توسط افراد سازمان های آموزشی است که موجب ایجاد نوآوری، توانایی رقابت و ارتقای بهره وری می شود و ضمن کمک به حل مشکل، تصمیم گیری، برنامه ریزی راهبردی، یادگیری پویا از زوال دارایی های ذهنی جلوگیری کرده به آگاهی سازمان های آموزشی می افزاید و انعطاف پذیری آنها را افزایش می دهد.
    کلید واژگان: مدیریت دانش, ارزیابی عملکرد, اعضای هیات علمی, دانشگاه ها
    Saeed Rajaeepour, Susan Bahrami, Azam Kamali Dolatabadi, Ahmad Shabani
    Introduction
    Universities are the main institutions that create knowledge capital in the employees and can support the knowledge-based economy. The aim of the present study was to investigate the correlation between the degree of knowledge management constituents’ application and educational performance in faculty members at Isfahan University of Medical Sciences.
    Methods
    The type of research is descriptive، correlative. Statistical society includes all faculty members (643) and students (7،006) in the 2011-12. A sample size of faculty members (240) and students (1120) were selected through stratified random sampling. The measurement instrument included the research questionnaires of knowledge management and educational performance. The questionnaires'' face & content validity were confirmed and their reliability calculated using Cronbach''s alpha (r1=0. 87، r2=0. 92). Data analyzed in two descriptive and inferential levels.
    Results
    The results of the study indicate that there was a significant multiple correlations between knowledge management and educational performance. Beta coefficients among strategic knowledge management and educational performance were significant and no autocorrelation existed and regression model were significant. Members'' comments on relationship between knowledge management according to demographic characterizations were not the same but between educational performances there were significant difference.
    Conclusions
    Knowledge management as a key tool for managing in the new century is systematic strategy and processes of define، access، transfer and application of knowledge by training organizations is that lead to innovation، competitiveness and productivity. Beside of problem solving، the decision making، strategic planning، and active learning deterioration prevent of intellectual assets and enhance the knowledge of educational organizations and increase their flexibility.
    Keywords: Knowledge Management, Performance Assessment, Faculty Members, Universities
  • عاصفه عاصمی، سعید رجایی پور، نرگس اورعی، علی اکبر اکبر میرزایی
    هدف
    هدف پژوهش حاضر، بررسی رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد است.
    روش
    روش انجام پژوهش توصیفی پیمایشی است و جامعه پژوهش شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد بوده است. حجم نمونه با استفاده از جدول کرج سای و مورگان 327 نفر برآورد گردید. برای گرد آوری داده ها، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان می دهد که مهم ترین منبع اطلاعاتی برای دانشجویان، شخص آگاه در موضوع؛ مهم ترین هدف اطلاع یابی، نگارش پایان نامه و مهم ترین ابزار مورد استفاده، نرم افزار کتابخانه است. در هنگام استفاده از کتابخانه دانشگاه مهم ترین منبع اطلاعاتی، کتاب های درسی؛ مهم ترین هدف از جستجوی اطلاعات در کتابخانه، انجام تکلیف درسی؛ موثرترین ابزار مورد استفاده، نرم افزار کتابخانه، و مهم ترین منبع خدمات اطلاعاتی مورد استفاده، خدمات مرجع است. در مطالعات تخصصی و غیرتخصصی، مهم ترین منبع اطلاعاتی مورد استفاده،کتاب؛ بیشترین مکان مطالعه، منزل و راه تهیه منابع اطلاعاتی اکثر دانشجویان خرید کتاب است.
    نتیجه
    نتایج این پژوهش حاکی از این است که کتابخانه دانشگاهی و مهمتر از آن کتابداران نتوانسته اند نقش مهمی را در بر طرف کردن نیازهای اطلاعاتی و هدایت رفتارهای اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد نجف آباد ایفا نمایند،که به عنوان ضعف بزرگی محسوب شده و ناشی از ضعف برنامه ریزی و آگاهی در این زمینه می باشد.
    کلید واژگان: رفتار اطلاع یابی, نیاز اطلاعاتی, دانشجویان تحصیلات تکمیلی, دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد
    Asefeh Asemi, Saeed Rajaeepour, Narges Oraee, Ali Akbar Mirzaee
    Purpose
    The aim of this research is toinvestigate the information seeking behavior of Islamic Azad University of Najafabad Master students.
    Methodology
    A descriptive-survey method was used and the statistical population of this research was the students of the first semester of 2010-2011 academic year. The research tool was a researcher-developed questionnaire.
    Findings
    The findings showed that the main source of information for student was a knowledgeable person in the subject. The main purpose was writing thesis, and the most important instrument was library software. About the university library: most of the information resources were textbooks, the primary purpose of information seeking in the library was doing homeworks, and the most used tools, was library software and the most information resource services used in library was library reference services.
    Conclusions
    The results of this study indicate that academic libraries and librarians failed to meet the information needs and conduct information seeking behavior of graduate students, which is due to the weaknesses of the planning and investment.
    Keywords: Information seeking behavior, Information needs, Graduate students, Islamic Azad University of Najafabad
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال