به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

ebrahim sedaghati

  • نفیسه سادات موسوی، ابراهیم صداقتی*، پژمان خدایگان، نرگس حاتمی
    سابقه و هدف

    قارچ های میکوریز آربوسکولار یکی از مهم ترین ریز جانداران مفید خاکزی هستند که قادر به برقراری رابطه هم زیستی همیاری با ریشه بیش از 80 درصد گونه های گیاهی آوندی می باشند. این قارچ ها سبب بهبود جذب مواد معدنی (به ویژه فسفر) و آب شده و تحمل گیاه میزبان در برابر تنش های زیستی و غیرزیستی مختلف مانند عوامل بیماری زا، شوری، خشکی و آلودگی فلزات سنگین را افزایش می دهند. از این رو، نقش مهمی در استقرار و تشکیل جوامع گیاهی در بوم نظام های مختلف دارند. مطالعه حاضر با هدف شناسایی گونه های میکوریز آربوسکولار همزیست با ریشه گیاهان مختلف براساس ویژگی های ریخت شناسی، مقایسه جمعیت اسپوری و تعیین درصد کلونیزاسیون ریشه در پناهگاه حیات وحش کلاه قاضی استان اصفهان انجام گردید.

    مواد و روش ها

    ابتدا گونه های گیاهی غالب میزبان قارچ های میکوریز آربوسکولار شناسایی و از بین آن ها، 12 گیاه انتخاب شد. نمونه برداری از عمق 5 تا 30 سانتی متری ناحیه فرا ریشه هر گیاه صورت گرفت و نمونه های ریشه و خاک جمع آوری شدند. رنگ آمیزی ریشه ها با استفاده از محلول لاکتوگلیسرول بلو انجام و درصد کلونیزاسیون میکوریزی تعیین گردید. اسپورهای میکوریز آربوسکولار از هر نمونه خاک (500-300 گرم) با استفاده از روش های سری الک مرطوب و سانتریفیوژ در محلول شکر جداسازی شدند. همچنین، شمارش اسپور در یک گرم خاک با سه تکرار انجام گردید. سپس، اسپورهای جداسازی شده براساس ویژگی های ریخت شناسی مانند رنگ، شکل، اندازه، ساختار دیواره، هیف اتصال و غیره شناسایی شدند.

    نتایج و بحث: 

    بررسی های میکروسکوپی نشان داد تمام ریشه های گیاهی نمونه برداری شده توسط قارچ های میکوریز آربوسکولار کلونیزه شده بودند. درصد کلونیزاسیون میکوریزی بین گونه های گیاهی از 9 تا 92 درصد متغیر بود و بیشترین و کمترین آن به ترتیب در گیاه آویشن و قدومه مشاهده شد. بیش ترین تعداد اسپور در فراریشه گیاه آویشن و کم ترین آن مربوط به ازمک بود. همچنین، تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که در اکثر گیاهان بین درصد کلونیزاسیون میکوریزی و تعداد اسپور همبستگی مثبت وجود داشت. براساس بررسی های ریخت شناسی، 12 گونه میکوریز آربوسکولار متعلق به هشت جنس Claroidoglomus (C. etunicatum و C. luteum)، Funneliformis (F. caesaris و F. geosporum)، Glomus (G. ambisporum)، Rhizophagus (Rh. aggregatum وRh. fasciculatus)، Septoglomus (Se. africanum، Se. constrictum و Se. deserticola)، Entrophospora (E. infrequens)، Gigaspora (Gi. gigantea) و Scutellospora (Scutellospora sp.) شناسایی شدند. گونه Se. africanum برای فلور قارچی ایران جدید می باشد و سایر گونه های شناسایی شده پیش از این از مناطق و محصولات مختلف گزارش شده اند.

    نتیجه گیری

    با توجه به اهمیت قارچ های میکوریز آربوسکولار، شناسایی و تکثیر این گروه قارچی برای بهره برداری از پتانسیل آن ها در برنامه های احیای مناطق خشک، به خصوص مناطق حفاظت شده، ضروری می باشد. با این حال، بررسی های بیشتر برای شناسایی دقیق تر گونه های میکوریز آربوسکولار مورد نیاز است.

    کلید واژگان: جمعیت اسپوری, شناسایی ریخت شناسی, میکوریز آربوسکولار, همزیستی
    Nafiseh Sadat Moosavi, Ebrahim Sedaghati *, Pezhman Khodaygan, Narges Hatami
    Introduction

    Arbuscular mycorrhizal fungi (AMF-phylum Glomeromycota) are one of the most important beneficial soil microorganisms that form a mutualistic symbiotic relationship with the roots of more than 80% of terrestrial plant species. These fungi improve the mineral nutrients (especially phosphorus) and water uptake and enhance plant tolerance to various biotic and abiotic stresses such as pathogens, salinity, drought and heavy metals contamination. Hence, they play a key role in the establishment of plant communities in different ecosystems. The present study aimed to identify AMF species associated with different plants roots based on morphological characteristics, comparison of spore’s population and determine the percentage of root colonization in the Kolah'ghazi protected region in Isfahan Province.

    Material and methods

    At first, 12 plants were selected from the predominant plants that are AMF hosts. The sampling was conducted from a depth of 5 to 30 cm in the rhizosphere of each plant and the soil and root samples were collected. Roots fragments were stained in lactoglycerol blue and the percentage of root colonization was calculated. AMF spores were extracted from each air-dried soil sample (300-500 g) by wet sieving and centrifugation in sugar solution methods. Also, spore populations were determined in a gram of soil with three replications. Then, the isolated spores were identified based on morphological characteristics such as color, shape, size, wall structure, hyphal attachment, etc.

    Results and discussion

    Microscopic observations indicated that all the sampled plant roots were colonized by AMF. The percentage of AMF colonization ranged from 9-92% among plants species and the highest and lowest of it were observed in Thymus vulgaris and Alyssum homolocarpum plants, respectively. The highest spore density was in the rhizosphere of the Th. vulgaris and the lowest was related to Lepidium draba. The statistical analysis showed that there is a positive correlation between the percentage of mycorrhizal colonization and the number of spores in most plants. Based on morphological criteria, 12 species of AMF belonging to 8 genera Claroidoglomus (C. etunicatum and C. luteum), Funneliformis (F. caesaris and F. geosporum), Glomus (G. ambisporum), Rhizophagus (Rh. aggregatum and Rh. fasciculatus), Septoglomus (Se. africanum, Se. constrictum and Se. deserticola), Entrophospora (E. infrequens), Gigaspora (Gi. gigantea) and Scutellospora (Scutellospora sp.) were identified. Se. africanum is new for mycoflora from Iran and other identified species have previously been reported from different regions and crops.

    Conclusion

    Due to the importance of AMF, identification and reproduction of these fungi for exploiting their potential in regenerate arid areas, especially protected areas, can be necessary. However, further research is needed to more accurately identify AM species.

    Keywords: Arbuscular mycorrhizal, Morphological identification, symbiosis, Spore population
  • Arezou Kazemi, Ebrahim Sedaghati *, Seyed Reza Fani, Mohammad Moradi, Marieh Nadi
    Application of sulfur to control the common pistachio psylla has been nowadays popular. The psylla is one of the main pistachios’ pests. Aspergillus flavus, the most important aflatoxin producer, has a strong impact in the mycoflora of pistachio orchards. The present study has been conducted to determine the effects of sulfur on A. flavus. Therefore,    a toxigenic A. flavus strain was cultured on potato dextrose agar (PDA) medium, and the effects of mineral sulfur, refinery sulfur and sodium metabisulfite were closely monitored on fungal mycelial dry weight, germination of spores, germ tube and mycelium germination. The Fungal parameters measurement for sulfur vapor exposure and sulfur addition to the culture medium declared no significant effect on the growth of A. flavus mycelium in the direct addition. But sulfur in liquid medium as well as in high concentrations caused mycelial dry weight loss. Importantly, the sublimation of 0, 0.5, 1, 2, 5, 10, 25 and 50 gm-3 from the refinery sulfur, prevented completely the growth of germinated spores and mycelial. Significantly, the complete inhibition of spore germination was observed at a concentration level of 2 g m-3 and also sodium metabisulfite prevented the growth of A. flavus at a concentration of 15 g l-1 culture medium. The sulfur usage in culture medium declared no inhibition of A. flavus growth, but at high concentrations in liquid medium, it reduced mycelial dry weight. Therefore, it is found that the sulfur application in any kind to control of psylla would not probably effect significantly on the aflatoxigenic A. flavus.
    Keywords: Food Safety, Fungal growth, Mycelium weight, Mycotoxin, sporulation
  • نسیبه براهویی، حسین علایی*، ابراهیم صداقتی، روح الله صابری ریسه، پیمان عباس زاده
    هدف

    تولید سیدروفور و آنزیم های سلولازی توسط گونه های تریکودرما از جمله شاخص های موثر در رشد گیاه، کنترل و مدیریت موفق بیمارگرها و یا کاربرد در صنعت است. بنابراین غربالگری اولیه جدایه های برتر بر اساس شاخص های تعریف شده اهمیت زیادی دارد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش شرایط بهینه تولید کیفی و کمی سیدروفور و سلولاز به روش محیط کشت برای غربالگری اولیه 27 جدایه تریکودرما بررسی شد. برای سنجش آنزیم سلولاز شامل اندوگلوکاناز، اگزوگلوکاناز و بتاگلوکوزیداز از رنگ های واکنشی فنل قرمز، کنگو قرمز (در غلظتهای 5/0، 05/0 و 015/0 درصد) در pH های 4، 5، 7 و 9 و منابع کربنی آویسل، کربوکسی متیل سلولز و سلوبیوز استفاده شد. سنجش کمی سلولاز به روش دی نیتروسالیسیلیک اسید بررسی شد. غربال گری جدایه ها برای تولید سیدروفور نیز به روش کروم آزرول سولفانات آگار و بصورت کشت میسلیوم و عصاره خام فیلتر شده جدایه های Trichoderma در روش چاهک مطالعه گردید.

    نتایج

    نتایج این تحقیق نشان داد که از بین رنگ های واکنشی فنل قرمز با 015/0 درصد در شرایط pH 5 بهترین معرف برای ردیابی سلولاز می باشد، زیرا مانعی بر رشد میسلیومی وجود ندارد و قطر ناحیه ارغوانی مشخص است. در سنجش کمی سلولاز، بیش ترین فعالیت ویژه آنزیمی مربوط به Trichoderma harzianum CT-763 با 3 U/mg بود. جدایه های CT-865، CT-482 و CT-473 از Trichoderma atrovirideبه عنوان جدایه فعال در زمینه ی تولید سیدروفور شناخته شدند که توان تولید دو نوع سیدروفور هیدروکسیمات و کتکول را داشتند. نتایج بررسی تولید سیدروفور در کشت مایع به روش چاهک نشان داد که T. afroharzianum CT-891 با ایجاد هاله ی 1/2 سانتی متر بیش ترین میزان تولید سیدروفور را دارد در حالی که T. harzianum CT-566 بدون ایجاد هاله کمترین میزان تولید سیدروفور را به خود اختصاص داد.

    نتیجه گیری

    با توجه به کارایی کاربرد سیدروفور و سلولاز در کشاورزی پایدار و اهمیت نقش گونه های Trichoderma در تولید این متابولیت ها، استفاده از روش چاهک برای ردیابی سریع سیدروفور و روش دی نیتروسالیسلیک اسید برای ردیابی سلولاز پیشنهاد می شود. در این مطالعه گونه های T. atroviride و T. harzianum به ترتیب بیشترین تولید را در سیدروفور و سلولاز را داشتند

    کلید واژگان: اگزوگلوکاناز, اندوگلوکاناز, بتاگلوکوزیداز, T. atroviride, T. harzianum
    Nasibeh Barahoei, Hossein Alaei *, Ebrahim Sedaghati, Roohallah Saberi Riseh, Peyman Abbaszadeh
    Objective

    The production of siderophore and cellulase by Trichoderma species is one of the effective indexs in plant growth, effective control and management of pathogens as well as application in industry. Therefore, primary screening of best isolates is very important based on the defined indicators.

    Materials and methods

    In this study, the optimal conditions for the qualitative and quantitative production of siderophore and cellulase were investigated using test plate method for the initial screening of 27 Trichoderma strains. For measuring cellulase enzymes (Endoglucanase, exoglucanase and beta glucosidase), the reactive dyes phenol red, congo red (0.5, 0.05 and 0.015%) were used at pH levels of 4, 5, 7 and 9 with carbon sources including Avicel, CMC and cellobiose. Quantitative measurement of cellulase was investigated using the dinitrosalicylic acid method. Screening of Trichoderma strains for siderophore production was studied by CAS agar method as mycelial culture and crude extract in a well method.

    Results

    The results of this research showed phenol red 0.015% under pH5 is the best reagent for detection of cellulase, Because of there is no inhibition on mycelial growth and the purple zone diameter is clear. In quantitative cellulase assay, the highest enzyme specific activity is related to T. harzianum CT-763 with 3 U/mg. T. atroviride CT-482, CT-473 and CT-865 were known as active strains in siderophore production, which were able to produce two types of siderophore, hydroximate and catechol. The results of siderophore production in liquid medium using the well method showed that T. afroharzianum CT-891 has the highest siderophore production by creating a halo zone of 1.2 cm, while T. harzianum CT566 produced the lowest amount of siderophore without creating halo.

    Conclusions

    Considering the application efficiency using of siderophore and cellulase in sustainable agriculture and importance of the role of Trichoderma species in production these metabolites, the well method for siderophore and dinitrosalicylic acid method for cellulase detection suggested. In this study T. atroviride and T. harzianum species had the highest production in siderophore and cellulase, respectively

    Keywords: Beta glucosidase, Endoglucanase, Exoglucanase, T. atroviride, T. harzianum
  • ندا ابراهیمی، علی اکبر محمدی میریک*، ابراهیم صداقتی، نرگس حاتمی

    پژمردگی فوزاریومی ناشی از L. Fusarium oxysporum یکی از مخرب ترین بیماری های کتان روغنی است که تولید و عملکرد این محصول را به طور قابل توجهی کاهش می دهد. کشت ارقام کتان مقاوم به F. oxysporum موثرترین روش برای مدیریت این بیماری می باشد. در این پژوهش، میزان تغییرات فعالیت آنزیم های فنیل آلانین آمونیالیاز، پراکسیداز و پلی فنل اکسیداز، پروتیین کل، پرولین و قندهای محلول در 12 ژنوتیپ کتان روغنی در حالت آلوده به بیماری پژمردگی فوزاریومی و عدم آلودگی (شاهد) در شرایط گلخانه بررسی شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی و با سه تکرار انجام شد. بدین منظور، 21 روز پس از مایه زنی گیاه با بیمارگر، سنجش تغییرات مولفه های بیوشیمیایی به شیوه اسپکتروفتومتری انجام شد. براساس نتایج به دست آمده، میزان قندهای محلول در ژنوتیپ های بیمار در مقایسه با ژنوتیپ های سالم و شاهد بیشتر بود. همچنین، این صفات در اثر آلودگی در ژنوتیپ های مقاوم و بسیار مقاوم کتان افزایش و در ژنوتیپ های حساس کاهش یافت. فعالیت آنزیم های فنیل آلانین آمونیالیاز، پراکسیداز و پلی فنل اکسیداز و همچنین محتوای پرولین برگ های ژنوتیپ های مقاوم و بسیار مقاوم کتان آلوده به بیماری پژمردگی فوزاریومی، به طور معنی داری افزایش یافتند. محتوای پروتیین کل در ژنوتیپ های غیر آلوده کتان روغنی بیشتر از ژنوتیپ های آلوده بود. بنابراین، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان، محتوای پرولین و قندهای محلول می توانند نقش احتمالی در القای مقاومت ژنوتیپ های کتان نسبت به بیماری پژمردگی فوزاریومی داشته باشد.

    کلید واژگان: ترکیبات فنلی, دفاع بیوشیمیایی, ژنوتیپ مقاوم, سازوکارهای آنتی اکسیدان, فعالیت آنزیمی
    Neda Ebrahimi, AliAkbar Mohammadi Mirik *, Ebrahim Sedaghati, Narges Hatami

    Fusarium wilt caused by Fusarium oxysporum L. is one of the most important destructive flax diseases that markedly decrease the production and yield of this crop. The cultivation of flax cultivars resistant to F. oxysporum is the most effective method for managing this disease. In this study, the changes in content of phenylalanine ammonia lyase, peroxidase and polyphenol oxidase enzymes, total protein, proline and soluble sugars were measured in 12 different genotypes of flax infected to wilt Fusarium and non-infected conditions under greenhouse conditions. The experiment was conducted in a randomized complete block design with three replications. 21 days after inoculation of the plant with the pathogen, biochemical components changes were measured by spectrophotometry. Based on the results of ANOVA, the soluble sugars content in infected genotypes was higher compared to control and healthy genotypes. Also, this parameter increased in resistant and highly resistant genotypes of flax, meanwhile this trait decreased in susceptible genotypes in contaminated conditions. The activity of phenylalanine ammonia lyase, peroxidase and polyphenol oxidase enzymes as well as proline content in leaves of resistant and highly resistant genotypes were significantly increased in wilt Fusarium infected treatment. Total protein content in non-infected genotypes of flax was higher than infected genotypes. Therefore, increasing the activity of antioxidant enzymes, proline content and soluble sugars can play a possible role in inducing resistance to Fusarium wilt disease in flax genotypes.

    Keywords: Antioxidant mechanism, Biochemical defense, Enzyme activity, phenolic compounds, resistant genotype
  • نوشین درخشان، حسین علایی*، روح الله صابری ریسه، ابراهیم صداقتی، اصغر رحیمی

    شوری می‏تواند مانع جذب یون‏های معدنی خاک به علت اثر منفی یون سدیم و به هم خوردن تعادل یونی ‏شود، اما استفاده از ترکیبات زیستی تریکودرما می تواند سبب بهبود رشد در شرایط تنش شوری ‏شود. به منظور بررسی اثر چهار استرین تریکودرما مقاوم به شوری بر شاخص‏های رویشی و جذب عناصر معدنی گیاهچه‏های بادمجان در شرایط تنش آزمایشی به صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان در سال زراعی 1396-1395 انجام گرفت. عامل اول شوری در چهار سطح شاهد و غلظت های هشت، 12 و 16 دسی زیمنس بر متر و عامل دوم در پنج سطح تریکودرما Trichoderma aureoviride (T148-2, T189-4)،T. virens (T145, T133-1) و شاهد بود. نتایج نشان داد که تحت تاثیر تنش شوری کاهش چشم گیری در شاخص های رویشی مشاهده شد. در بالاترین سطح شوری به طور میانگین وزن خشک ریشه و اندام هوایی به ترتیب 50 و72 درصد و برای قطر ساقه و ارتفاع گیاهچه کاهش 20 درصدی نسبت به شاهد مشاهده شد. ولی مایه زنی با تریکودرما این شاخص ها را بهبود بخشید که موجب افزایش 6/1 برابری وزن خشک ریشه (T142-8)، 7/2 برابر وزن خشک اندام هوایی (T133-1) و 3/1 برابر ارتفاع گیاهچه (T189-4) نسبت به شاهد شدند. بیش ترین افزایش قطر در استرین T142-8 به میزان 38 درصد مشاهده شد. استفاده از تریکودرما منجر به تغییرات معنی دار در محتوای قند، سدیم، پتاسیم و کلسیم نیز شد. نتایج نشان داد که استرین های تریکودرما می توانند عامل زیستی مناسبی جهت افزایش تحمل در سطوح بالای تنش شوری و بهبود شاخص های رویشی گیاهچه های بادمجان باشند.

    کلید واژگان: تنش شوری, ریشه افزایی, قارچ های محرک رشد گیاه, کود زیستی, محتوای سدیم
    Nooshin Derakhshan, Hossein Alaei *, Rohollah Saberi Riseh, Ebrahim Sedaghati, Asghar Rahimi

    Salinity can prevent the uptake of soil mineral ions due to the negative effect of sodium ions and disturbance of ion balance, but the use of Trichoderma biocompounds improves growth under salinity stress. To investigate the effect of four salinity-resistant Trichoderma strains on growth traits and mineral element uptake of eggplant seedlings under stress conditions, an experiment has been performed in a completely randomized factorial design with three replications in the greenhouse of Vali-e-Asr University of Rafsanjan during 2016-2017. The first factor is salinity in four levels including the control and concentrations of 8, 12, and 16 dS/m and the second factor is Trichoderma as T. aureoviride (T148-2, T189-4) and T. virens (T145, T133-1) as well as the control. The results show that under the influence of salinity, a significant decrease in growth traits takes place. At the highest salinity level, the average dry weight of roots and shoots is 50% and 72%, respectively. For stem diameter and seedling height, a 20% decrease is observed compared to the control. However, inoculation with Trichoderma improves these traits, resulting in a 1.6-fold increase in root dry weight (T142-8), a 2.7-fold increase in shoot dry weight (T133-1), and a 1.3-fold increase in seedling height (T189-4) in comparison to the control. The highest diameter increase could be observed in T142-8 strain by 38%. Using Trichoderma leads to significant changes in sugar, sodium, potassium, and calcium content. The results of this study show that Trichoderma can be a suitable biological agent to increase tolerance at high levels of salinity stress and improve the growth traits of eggplant seedlings.

    Keywords: Biofertilizer, plant growth promoting fungi (PGPF), rooting, Salinity stress, sodium content
  • نسیبه براهویی، حسین علایی*، روح الله صابری ریسه، ابراهیم صداقتی
    پوسیدگی ریشه و طوقه از جمله بیماری های مهم درختان مرکبات در ایران است. روش های مختلفی از جمله مهار زیستی برای مدیریت این بیماری پیشنهاد شده است. گونه های تریکودرما به طور گسترده در همه خاک ها و مواد گیاهی وجود دارد. در این بررسی از 27 جدایه تریکودرما برای مهار زیستی Phytophthora citrophthora استفاده شد. سنجش کمی آنزیم سلولاز و بتا 1-3 گلوکاناز جدایه های تریکودرما به روش دی نیتروسالیسیلیک اسید انجام شد. نتایج این آزمایش ها نشان داد که بیش ترین مقدار مربوط به جدایه T. harzianum CT-763 و T. virens CT-9715 با 2 µmol/ml فعالیت آنزیمی می باشد. بررسی های ماکروسکوپی و میکروسکوپی تقابل مستقیم جدایه های مختلف تریکودرما با بیمارگر، تاثیر بازدارندگی متابولیت های فرار و غیرفرار جدایه ها روی رشد میسلیومی بیمارگر انجام شد. تمامی جدایه های تریکودرما و همچنین ترکیبات فرار و غیر فرار آنها سبب بازدارندگی رشد میسلیومی بیمارگر فیتوفتورا شدند. بیشترین درصد بازدارندگی در آزمون کشت متقابل همزمان و غیر همزمان ناشی از جدایه T. virens CT-9715 بود. بیشترین تاثیر بازدارندگی درآزمون ترکیبات غیرفرار جدایه های T. afroharzianum CT-891، T. aureoviridis CT-936 و T. atroviride CT-865 با 100 درصد و در آزمون ترکیبات فرار جدایه T. afroharzianum CT-55 با 50 درصد تعیین شدند. در بررسی میکروسکوپی اثر قارچ انگلی جدایه های تریکودرما و فیتوفتورا مشخص شد که جدایه های T. harzianum (CT-566, CT-862, CT-634, CT-873) ، T. afroharzianum CT-55 و T. aureoviridis CT-936 با فرآیندهایی مثل پیچش و فروپاشی باعث تخریب میسلیوم های بیمارگر شدند. برای کاربردی شدن این جدایه های موفق بومی به صورت آفت کش زیستی، انجام مطالعات تکمیلی اثر زیست مهار آنها بر بیمارگر فیتوفتورا در شرایط طبیعی ضروری است.
    کلید واژگان: انگومک, زیست مهار, دی نیتروسالیسیلیک اسید, سلولاز
    Nasibeh Barahoei, Hossein Alaei Shahvali Anar *, Roohallah Saberi Riseh, Ebrahim Sedaghati
    Crown and root rot is one of the important diseases of citrus trees in Iran. Various methods, including biological control, have been proposed to control this disease. Trichoderma species are widely present in all soils and plant materials. In this study, 27 Trichoderma strains were used for biological control of Phytophthora citrophthora. Measurement of cellulase enzyme and beta 1-3 glucanase produced by Trichoderma spp. was done using the dinitrosalicylic acid method. The results showed that the highest values are related to T. harzianum CT-763 and T. virens CT-9715 strains with 2 µmol/ml enzyme activity. Macroscopic and microscopic examinations of the dualculture of different Trichoderma strains with the pathogen, the inhibitory effect of volatile and non-volatile metabolites on mycelial growth of the pathogen were done. All Trichoderma strains and their volatile and non-volatile compounds inhibited on pathogen mycelia growth. The highest percentage of inhibition dualculture tests was caused by T. virens CT-9715. The highest inhibitory effect was determined for T. afroharzianum CT-891, T. aureoviridis CT-936, T. atroviride CT-865 with 100% and T. afroharzianum CT-55 with 50% in the non-volatile and volatile compounds assay, respectively. In microscopic examination of mycoparasitism effect of Trichoderma spp. and P. citrophthora, it was found that T. harzianum (CT-566, CT-862, CT-634, CT-873), T. afroharzianum CT-55 and T. aureoviridis CT-936, destroyed the mycelium of pathogen by a process such as twisting and lysis. For application of these successful local strains as biopesticide, it is necessary to perform additional studies on their biocontrol effects on Phytophthora in natural conditions.
    Keywords: Biocontrol, Cellulase, Dinitrosalicylic acid, Gummosis
  • زهرا ایازی، طیبه مصباح زاده*، حسین آذرنیوند، محمد جوان نیکخواه، ابراهیم صداقتی

    یکی از مهمترین چالشهای زیست محیطی به وجود آمده در منطقه خاورمیانه و ایران پدیده گرد و غبار می باشد. همزیستی بین گیاهان و قارچهای میکوریز می تواند نتایج مثبتی بر استقرار پو شش گیاهی داشته باشد. این پژوهش با هدف بهبود در توسعه گیاهان در کاهش فرسایش بادی انجام شد. پس از نمونه برداری از ریشه و خاک ریزوسفری، نهال های تاغ و گز و قره داغ در دو سطح تلقیح با قارچ میکوریزا و بدون تلقیح ، سه سطح بدون تنش آبی ، تنش آبی متوسط و تنش آبی شدید و سه نوع خاک استاندارد، خاک شماره با 5/0EC= و خاک شماره با 6EC= در قالب طرح فاکتوریل به صورت کشت گلخانه ای انجام شد و سپس آزمایشات مربوط به تونل باد، بررسی خصوصیات مرفولوژیکی گیاهان و آزمایشات مربوط به کلونیزاسیون قارچ میکوریزا بر روی ریشه گیاهان مورد مطالعه قرارگرفت . تلقیح قارچ میکوریزا به طور معنی داری باعث افزایش وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه ، سطح ریشه ، حجم ریشه ، طول اندام هوایی و ریشه و همچنین کاهش هدر رفت خاک شد. نتایج مقایسه میانگین گیاه تاغ(افزایش 18تا40، کاهش10درصدی) و گز (افزایش 28 تا 35درصد و افزایش 34تا 57درصدی) و  قره داغ (افزایش 21تا 35 درصدی و کاهش 10درصدی) حاکی از اثر قارچ میکوریزا بر روی صفات رویشی گیاه و میزان هدررفت خاک بوده است. اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی درگیاه تاغ نیز کاهش حدود 35 درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 15 درصدی نسبت به تنش آبی متوسط داشت و در مورد  اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی درگیاه گز نیز کاهش حدود 18تا 35درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 9تا20 درصدی نسبت به تنش آبی داشت.گیاه قره داغ در اثر متقابل گونه گیاهی و تنش آبی نیز کاهش حدود 25 درصدی در صفات رویشی نسبت به تنش آبی نرمال و 38درصدی نسبت به تنش آبی متوسط داشت .

    کلید واژگان: تنش های آبی, گرد وغبار, قارچهای میکوریزا, همزیستی
    Zahra Ayazi, Tayyebe Mesbahzadeh*, Hosein Azarnivand, Ebrahim Sedaghati

    One of the most important environmental challenges in the Middle East and Iran is the phenomenon of dust Coexistence between plants and mycorrhizal fungi can have positive results on vegetation establishment.The aim of this study was to improve plant development in reducing wind erosion. after sampling of rhizosphere soil of Rhizosphere, Haloxylon, Tamarix and Nitraria seedlings in two levels of inoculation with and without mycorrhizal fungi, three levels without water stress, moderate water stress and severe water stress and three standard soil types, Soil No. 1, EC=0.5 and soil No. 2, EC=6 were conducted as a greenhouse in a factorial design.wind tunnel tests, morphological characterization of plants and mycorrhiza colonization experiments on the roots of plants were studied. Mycorrhiza inoculation significantly increased shoot and root fresh and dry weight, root area, root volume, shoot and root length, and decreased soil loss. The results of comparing the mean of Haloxylon (increase of 18 to 40, decrease of 10%) and Tamarix (increase of 1to3% and increase of 1to3%) and Nitraria (increase of 1 to3% and decrease of 1%) indicate the effect of fungus Mycorrhiza has been based on the vegetative traits of the plant and the amount of soil wasted. e interaction of plant species and water stress in Haloxylon plant also had a reduction of about 35% in vegetative traits relative to normal water stress and 15% relative to moderate water stress .Regarding the interaction of plant species and water stress Tamarix, there was a decrease of about 18 to 35% in vegetative traits compared to normal water stress and 9 to 20% relative to water stress. Due to the interaction of plant species and water stress, Nitraria plant also had a reduction of about 25% in vegetative traits relative to normal water stress and 38% relative to moderate water stress.

    Keywords: water stress, dust, mycorrhiza fungi, coexistence
  • Marieh Nadi *, Mohamad Moradi, Najmeh Pakdaman, Ebrahim Sedaghati, Amanollah Javanshah

    Purpose :

    A study was carried out on composting pistachio hull aided with chemical fertilizer. Recycling of pistachio wastes is one of the major agricultural way in pistachio producing country.

    Method:

     The collected pistachio hull was allowed to decompose either naturally through composting or with the addition of chemical fertilizers. Biological and chemical properties with organic matter were monthly measured in both composting methods. The data was analyzed in a completely randomized design. Mean values were compared using Duncan's multiple range test in SPSS software (p < 0.05).

    Results:

     Increasing chemical fertilizers reduced the microbial density and diversity during the composting, the concentration of the elements in both composting methods increased over time. The EC in both methods decreased over time from 6.95 to 6.17 dSm-1 in natural composting and 6.95 to 4.85 dSm-1 in adding of chemical fertilizers. The C: N ratios of the produced compost was found to be lowered in adding of chemical fertilizers during composting compared with those naturally composting treatment.

    Conclusion:

     Addition of chemical compounds to the primary wastes could accelerate and improve the decomposition process and lead to faster composting as well as nutritional enrichment and lower C: N ratios, but it reduced microbial density and changed their diversities.

    Keywords: Pistachio waste, Chemical Fertilizer, composting, Macro-nutrients, microbial activity, Micro-nutrients
  • Ebrahim Sedaghati *, M. Yazdanpanah, M. Nadi

    Arbuscular Mycorrhizal Fungi (AMF) are one of the most essential beneficial soil microorganisms that can form a mutualistic symbiotic relationship with plants. AMF receive carbon from the host plant to complete their life cycle. In return, these fungi have copious roles for the host plants, including plant protection against pathogens, increasing abiotic stresses tolerance (drought and salinity), and enhancing water and mineral nutrient acquisition. Formerly, AMF was identified and classified merely based on morphological features of fungal spores such as mode of formation, wall structure, and subtending hyphal characteristics. Later on, molecular procedures were incorporated for AMF identification. PCR-based techniques led to the direct identification of AMF species that existed in plant roots or the rhizosphere. Several primers have been developed to increase the accuracy of AMF identification. Nowadays, classification systems of AMF are based on both morphological and molecular techniques. This paper aims to review the researches on the identification of AMF in Iran. Identification of AMF has received increasing interest over the past few decades. Authors have used a combination of morphological characteristics and DNA-based techniques to the identification of AMF. So far, more than 115 AMF species belonging to 22 genera have been identified and reported from different regions and plant communities such as croplands, forests, grasslands, etc. Understanding the community composition and diversity of AMF is vital for using them as biofertilizer in agriculture to reduce chemical inputs and increase sustainable crop production

    Keywords: Community composition, diversity, Glomus, spore morphology, symbiosis
  • معصومه احمدزاده، ابراهیم صداقتی*، روح الله صابری ریسه، اصغر رحیمی، علی اکبر محمدی میریک، نرگس حاتمی

    با توجه به اهمیت برخی محصولات کشاورزی، مانند ذرت و قابلیت بالای آن ها در میزبانی قارچ های میکوریزا، استفاده از برخی ریزجانداران و ترکیبات شیمیایی در راستای بهبود فعالیت میکوریزایی حایز اهمیت است. به این منظور، آزمایشی در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ولیعصر (عج) رفسنجان به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا شد. در این بررسی، قارچ های Funneliformis mosseae (FM)، (RI) ,Rhizophagus intraradices Rhizophagus irregalaris (RIr) به عنوان زادمایه میکوریزایی استفاده گردید و تاثیر برخی ریزجانداران شامل، مخمر (Issatchenkia orientalis) و باکتری (Pseudomonas fluorescens VUPf5) و همچنین ترکیبات شیمیایی از جمله، چای کمپوست، عصاره آزولا، سیدروفور باکتریایی، اسید هیومیک، کمپلکس آمینو اسید، بر فعالیت قارچی و پارامترهای رویشی و فیزیولوژیکی گیاه ذرت رقم SC750 موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تمامی گونه های قارچ میکوریز توام با تیمار باکتریایی و ترکیبات شیمیایی تاثیر معنی داری بر قطر  و رشد طولی ساقه، افزایش سطح برگ، وزن تر و خشک ریشه و وزن تر خشک شاخساره داشتند. نتایج تجزیه واریانس بررسی شاخص های فیزیولوژیکی نشان داد تاثیر تیمارهای موردبررسی بر شاخص کلروفیل در یک سطح بوده و طبق مقایسه میانگین بین تیمارهای توام با قارچ میکوریز و عدم وجود قارچ میکوریز اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. با اینحال، کاربرد گونه های مختلف قارچ میکوریز تاثیر معنی داری بر افزایش میزان محتوای کلروفیل a ، کلروفیل b ، محتوای کلروفیل کل و کارتنویید گیاه ذرت در مقایسه با شاهد (بدون قارچ میکوریز) داشتند. کاربرد اسید هیومیک و چای کمپوست باعث القای بیشترین افزایش رشد شدند. تیمار کمپلکس آمینو اسید توام با RI بیشترین تاثیر را برافزایش کلروفیلa ، کلروفیل b و کلروفیل کل داشت. تیمار مخمر و کمپلکس آمینو اسید به ترتیب بیشترین تاثیر را برافزایش کاروتنوییدها داشتند.

    کلید واژگان: پارامترهای رویشی, ترکیبات شیمیایی, ذرت, قارچ میکریزآربوسکولار
    Masoomeh Ahmadzadeh, Ebrahim Sedaghati *, Roohallah Saberi Riseh, Asghar Rahimi, Aliacbar Mohammadi Mirik, Narges Hatami

    Due to the importance of mycorrhizal fungi and their ability in colonization of plants, the use of some microorganisms and chemical compounds to improve mycorrhizal activity is an important issue. In this study, an experminet  was conducted as a compeletely randomized factorial desin with  three replications at Valiasr University of Rafsanjan.Three fungal species, Funneliformis mosseae(FM), Rhizophagus intraradices(RI) and Rhizophagus irregalaris (RIr) were applied asmycorrhizal inoculant and the effect of some microorganisms including yeast (Issatchenkia orientalis) and bacteria (Pseudomonas fluorescens VUPf5) as well as chemical compounds such as compost tea, azolla extract, bacterial siderophore, humic acid and amino acid complex on fungal activity and physiological parameters of corn plant (SC750 cultivar) was examined. The results showed that all species of mycorrhizal fungi combined with bacterial treatment and chemical compounds had a significant effect on stem diameter and longitudinal growth, leaf area increase, root weight and dry weight and shoot dry weight. Variance analysis of SPAD showed that there was not significant difference between mycorrhizal and non-mycorrhizal treatments. However, the application of different species of mycorrhizal fungi had a significant effect on the content of chlorophyll a, chlorophyll b, total chlorophyll and carotenoids in compared to the control (without mycorrhizal fungus) treatment. The use of humic acid and compost had the extreme effect on plant growth. Amino acid complex treatment with Rhizophagus intraradices had the greatest effect on chlorophyll a, chlorophyll b and total chlorophyll content. The treatments of yeast and amino acid complex had the greatest effect on carotenoids, respectively..

    Keywords: Arbuscular mycorrhizal, Corn, Growth indexes, chemical compounds
  • فاطمه بخشی پور*، حسن مومیوند، ابراهیم صداقتی، عبدالله احتشام نیا

    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر بیوچار و قارچ های میکوریزا بر رشد، زی توده ی گیاهی و برخی عناصر غذایی دو واریته جعفری بود. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. واریته‎های جعفری در دو سطح (کریسپوم و نیاپولیتانوم) به عنوان فاکتور اول، بیوچار در سه سطح (صفر، سه و شش درصد وزنی خاک) به عنوان فاکتور دوم و قارچ های میکوریزا (میکوریزا و عدم میکوریزا) به عنوان فاکتور سوم در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد بیش‎ترین وزن تر و خشک اندام هوایی (به ترتیب با 180/291 و 8783/64 گرم) مربوط به واریته کریسپوم و کاربرد میکوریزا با بیوچار سه درصد بود. بیش‎ترین وزن تر و خشک ریشه (به ترتیب با 74/70 و 68/18 گرم) و بیش‎ترین میزان کلونیزاسیون (96 درصد) در واریته نیاپولیتانوم با کاربرد میکوریزا به همراه کاربرد بیوچار سه درصد مشاهده شد. بیش‎ترین غلظت سدیم، پتاسیم، نیتروژن و مس در تیمار بیوچار شش درصد به‎دست آمد. تیمار میکوریزا نیز باعث افزایش غلظت منیزیم، آهن، مس و کلسیم در هر دو واریته نیاپولیتانوم و کریسپوم گردید. بیش‎ترین غلظت عنصر فسفر (67/8918 پی‎پی‎ام) مربوط به واریته نیاپولیتانوم با کاربرد میکوریزا و بیوچار شش درصد و بیش‎ترین غلظت عنصر منگنز (7296/50 پی‎پی‎ام) در واریته کریسپوم با کاربرد میکوریزا و بیوچار شش درصد به‎دست آمد. در مجموع در این مطالعه کاربرد بیوچار منجر به کلونیزاسیون بهتر ریشه ی جعفری با قارچ میکوریزا گردید. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که استفاده توام بیوچار و قارچ‎های میکوریزا شرایط بهتری را جهت دست‎یابی به اهداف کشاورزی پایدار و افزایش رشد وزی توده ی گیاه جعفری فراهم می آورد.

    کلید واژگان: بیوچار, ضایعات اسانس گیری, عناصر غذایی, کود زیستی, کلونیزاسیون‏
    Fatemeh Bakhshipour *, Hasan Mumivand, Ebrahim Sedaghati, Abdollah Ehteshamnia

    The purpose of this study was to investigate the effect of biochar and mycorrhizal fungi on growth, plant biomass and some nutrients of two parsley cultivar. A factorial experiment based on completely randomized design with three replications was conducted. The first factor was parsley variety at two levels (crispum and neapolitanum). Application of biochar at three levels (0, three and six percent of soil weight) was used as the second factor. While, application of Arbuscular mycorrhizal fungi in two levels (mycorrhiza and non mycorrhiza) was considered as the third factor. The results showed that the highest fresh and dry weights of aerial parts (210.218 and 64.8783 gr, respectively) was related to crispum cultivar with applications of mycorrhizal and biochar 3%. The highest fresh and dry weights of root (70.74 and 18.68 gr, respectively) and the highest colonization rate (96%) were observated in neapolitanum cultivar using mycorrhizal and biochar 3%. The highest amount of sodium, potassium, nitrogen and copper was obtained by application of biochar 6%. Mycorrhizal treatmeant also increased the concentration of magnesium, iron, copper and calcium in both neapolitanum and crispum cultivars. Finally, the highest amount of phosphorus (8918.678 ppm) was observed in neapolitanum cultivar with application of mycorrhizal and biochar 6%, while the highest concentration of manganese (50.7296 ppm) was obtained in crispum cultivar using mycorrhizal and biochar 6%. In general, in this study, application of biochar led to better colonization of parsley root with mycorrhizal fungus. Therefore, it can be concluded that the combined use of biochar and mycorrhizal fungi provides better conditions for achieving sustainable agricultural goals and increasing the growth of parsley.

    Keywords: Biochar, Biofertilizer, Colonization, essential oil extraction wastes, nutrients
  • ابراهیم صداقتی *، خاطره شیرین زاده، علی اکبر محمدی میریک، حمیدرضا کریمی، ماریه نادی

    ریزافزایی یکی از روش‌های افزایش سریع گیاهان در محیط غذایی است، اما بقا و رشد ضعیف این گیاهان پس از انتقال، استفادەه گسترده از این روش را محدود می‌کند. میزان موفقیت این روش می‌تواند با استفاده از عامل‌های زیستی مانند همزیستی با قارچ‌های میکوریز آربوسکولار افزایش یابد. به‌‌منظور بررسی تاثیر قارچ‌های میکوریز آربوسکولار بر بهبود شاخص‌های فیزیولوژیکی و تنظیم‌کننده‌های اسمزی نهال‌های حاصل از ریز‌ازدیادی گلابی پایه پیرودوارف زیر تنش خشکی، آزمایشی به‌صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور شامل دو سطح میکوریزا (با و بدون میکوریزا) و سه سطح تنش خشکی (دور آبیاری سه، پنج و هفت روز یک بار) در سه تکرار در شرایط گلخانه‌ای اجرا شد. دو ماه پس از اعمال تنش خشکی، نتیجه‌های حاصل از تجزیه واریانس نشان داد که همزیستی میکوریزی به‌طور معنی‌داری بر شاخص‌های فیزیولوژیکی و تنطیم‌کننده‌های اسمزی مورد ارزیابی در تمامی سطوح تنش خشکی اثرگذار بود. میزان کلونیزاسیون پس از پایان آزمایش در تیمار‌های میکوریزی در سطوح کم، متوسط و شدید تنش خشکی به‌ترتیب 84، 66/81 و 72 درصد تعیین شد. به‌طور کلی،کاربرد میکوریز باعث افزایش معنی‌دار شاخص‌های فیزیولوژیکی مانند Fv/Fm، شاخص کارایی فتوسنتز، شاخص سبزینگی (SPAD)، محتوای کلروفیل b، کلروفیل کل و کاروتنویید و همچنین کاهش محتوای پرولین و قند‌های محلول شد. در مجموع، نتایج این آزمایش نشان داد که نهال‌های کشت بافتی تیمار شده با قارچ‌های میکوریز آربوسکولار سازگاری بیشتری با شرایط برون‌شیشه‌ای داشته و باعث ایجاد تحمل در برابر تنش خشکی می‌شوند.

    کلید واژگان: تنش غیر زیستی, درون شیشه ای, سازگاری, همزیستی میکوریزی
    Ebrahim Sedaghati *

    Micropropagation is a method for mass and rapid proliferation of plants on tissue culture media. Low survival and poor growth of micropropagated seedling after transplanting is one of the main disadvantages of this technique in many plants. The success of this method can be increased by using biological agents such as arbuscular mycorrhizal fungi. The experiment was conducted to evaluate the efficiency of arbuscular mycorrhizal fungi to improve physiological indices and osmotic regulators content of micropropagated pear rootstock (Pyrodwarf) under drought stress. Factorial experiment was performed in a completely randomized design with two factors (two mycorrhizal and three drought stress level). Experiment was conducted in three replications under greenhouse conditions. Drought stress continued for two months. Results of analysis of variance showed that mycorrhizal symbiosis significantly increased physiological parameters and decreased osmotic regulators at all levels of drought stress. Mycorrhizal colonization percentage determined as 84, 81.66 and 72%, in low, medium and severe drought stresses levels, respectively. Mycorrhizal application significantly increased physiological indices such as Fv/Fm, photosynthetic efficiency index, SPAD index, and the content of chlorophyll b, cartenoid and total chlorophyll in mycorrhizal treatments compared to control (no mycorrhizal plants) and decreased proline and soluble sugars content. Overall, the results of this experiment showed that rootstocks obtained from tissue culture treated with arbuscular mycorrhizal fungi were more adapted to natural conditions and drought stress.

    Keywords: Abiotic stress, Adaptation, In-vitro, Mycorrhizal symbiosis
  • پریسا امینیان نسب، ابراهیم صداقتی *، ثمین حسینی، روح الله صابری

    مطالعه حاضر با هدف بررسی درصد کلونیزاسیون و جمعیت اسپور قارچ های میکوریز آربوسکولار در ریشه های گیاهان مختلف ، همچنین بررسی اثر اقلیم و برخی از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر این دو فاکتور در نه منطقه از شهرستان رفسنجان صورت گرفت. نمونه برداری از منطقه ی ریزوسفر گیاهان مختلف و به شکل تصادفی انجام شد. اسپورهای AMF از خاک نمونه ها با استفاده از روش الک مرطوب جداسازی و شمارش شدند. پس از رنگ آمیزی ریشه ها میزان کلونیزاسیون ریشه اندازه گیری شد. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی نمونه های خاک شامل اسیدیته، هدایت الکتریکی، کربن آلی، میزان فسفر قابل جذب، میزان بور قابل جذب، میزان سیلت، شن و رس محاسبه شدند. میانگین درصد کلونیزاسیون ریشه گیاهان مختلف با این قارچ ها از7/17 درصد در حومه غربی تا 3/83 درصد در راویز و میانگین جمعیت اسپوردر ده گرم از نمونه های خاک بین6/5 عدد در حومه غربی تا 2/139 در داوران متغیر بود. بین تعداد اسپور و درصد کلونیزاسیون همبستگی مثبت و معنی داری در سطح 01/0وجود داشت. میزان شن و کربن آلی خاک همبستگی مثبت و معنی داری در سطح 01/0 با درصد کلونیزاسیون و تعداد اسپور داشتند و پارامترهای اسیدیته، هدایت الکتریکی، میزان فسفر قابل جذب، میزان بور قابل جذب، میزان سیلت و رس، همبستگی منفی و معنی داری در سطح 01/0 با فاکتورهای مذکور نشان دادند. علاوه بر اینها نتایج نشان داد، درصد کلونیزاسیون و جمعیت اسپور AMF در هر منطقه به نوع میزبان و نوع اقلیم منطقه نیز ارتباط دارند.

    کلید واژگان: اقلیم, همزیستی, همیاری, میکوریز, وابستگی میکوریزی
    parisa Aminian nasab, Ebrahim Sedaghati*, Samin Hosseini, Roohallah Saberi riseh

    The present study aimed to investigation of root colonization percent and spore population of Arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) in soils of 9 regions of Rafsanjan city. Also the effect of climate and some physical and chemical properties of soil including pH, EC, organic carbon, amount of absorbed P and B soil and amount of silt, sand and clay on these two factors were evaluated. Samples were collected from the rhizosphere of different plants and AMF spores were isolated from the soil samples using the wet sieve method. After root staining and spore extraction of spores from soil, root colonization and spore population determined. Az the results all samples have arbuscular mycorrhizal symbiosis. The average root colonization percent ranged from 17.7% in Western suburb to 83.3 % in Raviz and the average spore population per 10 gr of soil samples ranged from 5.68 in Western suburb to 139.2 in Davaran. There was significant and positive correlation between the spore population and root colonization percent (α= 0.01). There was significant and positive correlation between the percent of sand and organic carbon with spore population and root colonization percent (α= 0.01). correlation of measured indices with pH, EC, P, B, silt and clay showed significant and negative correlation(α= 0.01). furthermore, the results showed that the root colonization percent and spore population in each region is related to the host plant and climate as wel.

    Keywords: Arid land, Climate, Mycorrhizal dependency, Mutualism, Symbiosis
  • راضیه پورحسینی، ابراهیم صداقتی*، سید رضا فانی، ماریه نادی، محمد مرادی
    استفاده از سویه های غیرتوکسین زای قارچ Aspergillus flavus به عنوان یک روش بیولوژیک موثر برای کاهش آفلاتوکسین در کشورهای مختلف در حال توسعه است. سویه های غیرتوکسین زا قادر به رقابت با سویه های توکسین زا و اشغال بستر هستند و این امر باعث کاهش جمعیت توکسین زا و میزان آفلاتوکسین در بستر غذایی می شود. هدف از این مطالعه، بررسی تنوع در جمعیت غیرتوکسین زای A. flavus از نظر مورفولوژیکی بود. تعداد 225 نمونه میوه و خاک پسته از استان های مختلف جمع آوری و برای جداسازی قارچ از روش سری های رقت و محیط کشت AFPA استفاده شد. برای غربال اولیه جدایه های غیرتوکسین زا از روش بخار آمونیاک در محیط کشت نارگیل آگار و برای تایید نتایج از روش کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) استفاده شد. تعیین گونه جدایه های حاصله به روش مولکولی با استفاده از آغازگرهای اختصاصی گونه FLAVIQ1/FlaQ2 انجام شد. ویژگی های ماکرومورفولوژیکی و میکرومورفولوژیکی 56 سویه غیرتوکسین زای A. flavus به دست آمده، با استفاده از چهار محیط کشت CYA (czapek yeast agar)، MEA (malt extract agar)،CY20S  (czapek yeast 20% sucrose) و CZ (czapek) مورد مقایسه قرار گرفت. بررسی این خصوصیات، جدایه  های غیرتوکسین زایA. flavus را در پنج گروه قرار داد. الگوی رشد پرگنه در محیط کشت CYA25 قابلیت تفکیک خوبی در بین جدایه ها از خود نشان داد. نتایج نشان داد در میان جدایه های غیرتوکسین زا A. flavus به دست آمده از مکان های جغرافیایی مختلف تنوع زیادی وجود دارد که دلیل آن می تواند به وجود گونه های مختلف در کمپلکس A. flavus مربوط باشد.
    کلید واژگان: ایمنی غذایی, پسته, کنترل بیولوژیک, مایکوتوکسین, متابولیت ثانویه
    Razieh Pourhosseini, Ebrahim Sedaghati *, Seyed Reza Fani, Marieh Nadi, Mohammad Moradi
    The use of nontoxigenic strains of Aspergillus flavus as an effective biological method to reduce aflatoxin is being developed in different countries. Nontoxigenic strains are able to compete with toxigenic strains by substrate occupation, which reduces the toxigenic population and the amount of aflatoxin in the substrate. The aim of study was to investigate the morphological diversity in the nontoxigenic population of A. flavus. To isolate nontoxigenic strains from 225 fruit and pistachio soil samples obtained from different provinces, AFPA culture medium and dilution series method were used. Primary nontoxigenicity screening was performed by ammonia vapor method in coconut agar medium and thin layer chromatography was used for result confirmation. Isolates were identified molecularly using FLAVIQ1/FlaQ2 species-specific primers. In order to identify the macromorphological and micromorphological features of 56 obtained strains, four culture media including CYA (Czapek yeast agar), MEA (malt extract agar), CY20S (Czapek yeast 20% sucrose) and CZ (Czapek) were used. Investigation of macro-micromorphological features, classified A. flavus strains into five groups. Colony growth pattern on CYA25 cultural media has shown good differentiation between isolates. The results showed that there is a great variety among nontoxigenic A. flavus isolates obtained from different agro ecological zones due to the presence of different species in the A. flavus complex.
    Keywords: Biological control, Food safety, Pistachio, Mycotoxin, Secondary metabolite
  • معصومه احمدزاده، ابراهیم صداقتی*، روح الله صابری ریسه، اصغر رحیمی، نرگس حاتمی، علی اکبر محمدی میریک

    با توجه به نقش مهم برخی محصولات مانند ذرت در تامین نیاز غذایی، بررسی جنبه های مختلف تاثیر قارچ های میکوریز بر روی این محصولات حایز اهمیت است. در این پژوهش، به منظور بررسی کارایی برخی ترکیبات و ارگانیسم ها بر کلونیزاسیون قارچ های میکوریز آربوسکولار و محتوی برخی عناصر ذرت، آزمایشی در شرایط گلخانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار به مدت 3 ماه با فاکتور قارچ در سه سطح F. mosseae (FM)، (RI) R. intraradices، R. irregalaris (RIr)، و فاکتور تقویت کننده های آلی در هفت سطح (آزولا، باکتری P. fluorescens VUPf5، کمپلکس اسیدآمینه، اسید هیومیک، مخمر، بیولوگ سیدروفور باکتریایی و چای کمپوست) انجام شد. نتایج نشان داد که بالاترین درصد کلونیزاسیون میکوریزایی توسط گونه FM به ترتیب در تیمارهای باکتری، اسید هیومیک و جلبک مشاهده گردید. تیمارهای جلبک، اسید هیومیک و چای کمپوست در گونه RIو جلبک و چای کمپوست در گونه RIrبیشترین تاثیر را بر روی درصد کلونیزاسیون داشتند. بیشترین افزایش درصد کلونیزاسیون در سه گونه میکوریزایی براثر تیمار با جلبک، اسید هیومیک، چای کمپوست و باکتری بود. طبق نتایج، همه گونه های میکوریز به صورت معنی داری باعث افزایش محتوی فسفر شدند و میزان فسفر در اندام هوایی تحت تاثیر چای کمپوست افزایش یافت. تیمار کمپلکس اسیدآمینه با گونه R. irregaluris غلظت آهن را نسبت به شاهد 07/8 برابر افزایش داد. کمپلکس R. intraradices و اسیدآمینه باعث افزایش 87/ 2 برابری غلظت منگنز شد. همچنین، کاربرد هم زمان سیدروفور و RI، FM و RIr به ترتیب باعث افزایش 16/2، 05/2 و 81/1 برابری غلظت عنصر روی نسبت به گروه شاهد شد.

    کلید واژگان: درصد کلونیزاسیون, قارچ میکوریز آربوسکولار, محتوای عناصر, هم افزایی
    Masoomeh Ahmadzadeh, Ebrahim Sedaghati *, Roohallah Sabri Riseh, Asghar Rahimi, Narges Hatami, AliAkbar Mohammadi Mirik

    Introduction:

     Rising global demand for food, along with the limitation of arable land, has posed a significant challenge on agricultural researchers to find solutions to overcome this issue. Given that the development of agricultural lands is not practically possible, most attention should be focused on increasing the production yield per unit area. One of the basic approaches to increase crop yield is the consumption of chemical fertilizers, although their application has detrimental effects on humans, soil and the environment. However, organic fertilizers can be considered as a suitable solution to solve this problem. Organic compounds and biomass are the main features of soil fertility and productivity. Applying organic fertilizers such as living compounds (bacteria, yeast, Azolla) and non-living compounds (compost tea, amino acids, humic acid and fulvic acid) can increase soil organic substances. Arbuscular Mycorrhizal Fungi (AMF) are considered as beneficial microorganisms promoting plant growth by establishing a symbiotic relationship with plants. The colonization of plant roots by these fungi increases plant resistance to biotic and abiotic stresses, enhances the plant growth through increasing elements uptake, the improvement of the water flow of plants, and the protection of the plants against diseases. Due to the importance of some food products, such as maize, investigating various aspects of mycorrhizal fungi application and their effect on these products is essential.

    Materials and Methods:

     to investigate the effects of some organic compounds and microorganisms on the colonization of AMF and the concentration of some elements, a factorial experiment in greenhouse conditions was conducted in a completely randomized design at three replications for 3 months. The factors included mychorhizal inoculation consisted of Funneliformis mosseae (FM), Rhizophagus intraradices (RI), Rhizophagus irregalaris (RIr), and organic growth enhancers (Azolla, P. fluorescens VUPf5, amino acid complex, humic acid, yeast, bacterial siderophore and compost tea).

    Results and Discussion:

     the results showed that the highest root mycorrhizal colonization percentage by Funneliformis mosseae (FM) was observed in bacterial (93%), humic acid (90%) and Azola (76%) treatments. The use of Azola and humic acid and compost tea showed the highest R. intraradices (Ir) root colonization with 96 and 82%, respectively. The highest effect of the treatments on R. irregalaris (Rir) root colonization was observed regarding Azola (96%) and compost tea (90%), respectively. According to the results, the prominent increase in root colonization by three mycorrhizal species was observed in Azola, humic acid, compost tea and bacterial treatments. In addition, the results showed that some compounds increased the concentration of nutrients in the roots and shoots of the treated plants. According to the results, all mycorrhizal species significantly increased the amount of phosphorus in the shoot under the compost tea treatment. Also, the treatment of amino acid combined with R. irregaluris caused an increase in the concentration of iron, compared to the control. The use of R. intraradices along with amino acid increased manganese concentration in the plant aboveground organs by 2.87 times compared to the control. Simultaneous application of siderophore and RI, FM and Rir increased the zinc concentration by 2.16, 2.55 and 1.81 times compared to the control, respectively. The highest uptake of phosphorus, zinc and manganese was observed by R. intraradices soil inoculation and the maximum iron concentration was obtained in plants inoculated with R. irregaluris. The mean comparison of different treatments revealed no significant differences between non-mycorrhiza and mycorrhiza-treated samples, while in comparison with the control, their differences were substantial. Overall, co-treatment of mycorrhizal fungi and Azolla, bacterial and humic acid caused the most significant increase in the mycorrhizal root colonization and the compost tea, amino acid complex and siderophore treatments had the highest impact on the nutrient content of the plant.

    Conclusion

    In the present study, all treatments had an additive effect on root colonization. However, Azolla, bacteria, humic acid and tea compost treatments caused the most mycorrhizal colonization. These treatments utilized with mycorrhizal fungus had a favourable effect on the growth factors of corn by increasing the rate of colonization. Also, this study revealed that all three species of mycorrhizal fungi increased the concentration of elements and the effect of these fungi along with compost tea, amino acid complex and bacterial siderophore increased colonization and nutrient content in the shoots compared to the control group.

    Keywords: Percentage of colonization, Arbuscular mycorrhiza fungi, Element content, the Synergy effect
  • فاطمه بخشی پور*، حسن مومیوند، ابراهیم صداقتی، عبدالله احتشام نیا
    سابقه و هدف

    استفاده از ذغال زیستی و قارچ های میکوریزا اثرات مثبتی بر حاصل خیزی خاک، تولید محصول، افزایش میزان ترسیب کربن، کاهش تصعید گازهای گلخانه ای، بهبود کارایی مصرف عناصر غذایی، تحریک فعالیت ریزجانداران خاک، تولید هورمون های محرک رشد و افزایش تحمل گیاهان میزبان به شرایط نامساعد محیطی دارد. با این حال اثر آن‎ها بستگی به ویژگی های خاک، گونه گیاهی و نوع ماده اولیه مورد استفاده در تولید ذغال زیستی دارد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر کاربرد ذغال زیستی(حاصل از ضایعات اسانس‎گیری مرزه خوزستانی) و قارچ های میکوریزا (بومی و غیر بومی) و برهمکنش آن ها بر رشد، زی توده ی گیاهی و برخی خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی دو رقم جعفری (Petroselinum crispum Mill.) در شرایط گلخانه بود.

    مواد و روش ها

    آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در گلخانه آموزشی دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان انجام شد. ارقام جعفری (کریسپوم و نیاپولیتانوم) به عنوان فاکتور اول، کاربرد ذغال زیستی در سه سطح (صفر، سه و شش درصد وزنی خاک) به عنوان فاکتور دوم و کاربرد قارچ های میکوریزا آربسکولار در سه سطح (شاهد، میکوریزای بومی و میکوریزای غیربومی) به عنوان فاکتور سوم در نظر گرفته شد. صفاتی مانند ارتفاع بوته، عرض بوته، تعداد برگ، طول برگ، عرض برگ، طول دمبرگ، قطر دمبرگ، قطر طوقه، فاصله بین برگچه ، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، طول و حجم ریشه، محتوای نسبی آب برگ و محتوای کلروفیل، کاروتنویید و میزان همزیستی اندازه گیری شد. داده های به دست آمده از آزمایش با استفاده از نرم افزار Minitab مورد تجزیه ی آماری قرار گرفتند. مقایسه‎ ی میانگین ها نیز با استفاده از روش آزمونLSD در سطح 05/0 انجام گرفت.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که کاربرد ذغال زیستی تا سطح سه درصد باعث افزایش ارتفاع بوته، عرض بوته، طول و عرض برگ، تعداد برگ، قطر دمبرگ، حجم ریشه، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، محتوای کلروفیل a، b، کل و میزان کلونیزاسیون در هر دو رقم جعفری گردید. درحالی که کاربرد مقادیر بیشتر این ماده هیچ تاثیر مثبتی بر این صفات نداشت. بیش‎ترین ارتفاع بوته (49/31 سانتی‎متر)، عرض بوته (60/47 سانتی‎متر)، طول برگ (68/18 سانتی‎متر)، عرض برگ (23/19 سانتی‎متر)، قطر دمبرگ (080/3 میلی‎متر) در تیمار کاربرد کود میکوریزا (غیر بومی) مشاهده شد که اختلاف معنی‎داری با میکوریزای بومی نداشت. با این وجود کاربرد کود میکوریزای غیربومی در مقایسه با تیمار خاک شاهد استریل شده، باعث افزایش رشد و زی توده ی جعفری گردید. در مقایسه بین ارقام نیز رقم کریسپوم دارای رشد و زی توده ی بیش‎تری بود. در مجموع بیش‎ترین وزن خشک اندام هوایی و محتوای کلروفیلb و کل (به ترتیب با 02/62 گرم و40/11، و 43/18 میلی گرم بر گرم وزن تر) مربوط به رقم کریسپوم در شرایط کاربرد میکوریزای بومی با کاربرد ذغال زیستی سه درصد بود. بیش‎ترین وزن تر و خشک ریشه (به ترتیب با 74/70 و 68/18 گرم) نیز در رقم نیاپولیتانوم با کاربرد میکوریزای بومی و ذغال زیستی سه درصد مشاهده شد.

    نتیجه‎ گیری:

     در این مطالعه کاربرد ذغال زیستی به میزان سه درصد باعث افزایش رشد و زی توده ی ارقام جعفری گردید. اما بین تیمارهای کاربرد میکوریزای بومی و غیربومی هیچ گونه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در نتیجه می توان گفت که کاربرد کود‎‎های میکوریزای رایج در خاک های زراعی استریل نشده، تاثیری بر رشد و عملکرد جعفری نخواهد داشت. بنابراین تولید کودهای میکوریزا از قارچ های میکوریزای بومی در هر منطقه برای استفاده ی موثر و مفید توصیه می گردد. در مجموع رقم کریسپوم دارای رشد و عملکرد بیش‎تری بود، بنابراین کشت آن توصیه می شود.

    کلید واژگان: کود زیستی, همزیستی, گیاهان دارویی, ذغال زیستی, ضایعات اسانس گیری
    Fatemeh Bakhshipour *, Hasan Mumivand, Ebrahim Sedaghati, Abdollah Ehteshamnia
    Background and objectives

    The use of biochar and mycorrhizal fungi has positive effect on soil fertility, crop production, increasing of carbon sequestration, reduction of greenhouse gas sublimation, improvement of nutrient utilization efficiency, stimulation of soil microorganism growth, production of growth promoting hormones, as well as increasing of plant tolerance to environmental stress. However, their effects depend on soil characteristics, plant species and the type of raw material used in the production of biochar. Therefore, the purpose of the present study was to investigate the effect of biochar (derived from residues of essential oil extraction of Satureja khuzistanica) and mycorrhizal fungi (Native and non-native) and their interactions on growth, biomass and some morphological and biochemical characteristics of two Parsley (Petroselinum crispum) cultivars in greenhouse conditions.

    Materials and Methods

    A factorial experiment based on completely randomized design with three replications was conducted in the greenhouse of Faculty of Agriculture, Lorestan University. The first factor was Parsley cultivars (crispum and neapolitanum). Application of biochar at three levels (0, three and six percent of soil weight) was used as the second factor. While, application of Arbuscular mycorrhizal fungi in three levels (Control, native mycorrhiza and non-native mycorrhiza) was consider as the third factor. Plant height, plant width, leaf number, leaf length and width, petiole length and diameter, crown diameter, distance between leaflets, fresh and dry weights of shoot and root, root length and volume, electrolyte leakage, relative water content as well as chlorophyll and carotenoid contents and mycorrhizal colonization were measured. The data obtained from the experiment was analyzed using Minitab software. Mean comparison was performed using LSD test method at 0.05.

    Results

    The Results showed that biochar application up to 3% increased plant height, plant width, leaf length and width, leaf number, petiole diameter, root volume, fresh and dry weight of root and shoot, content of chlorophyll a, b and total chlorophyll, and colonization rates in both parsley cultivars. However, application of higher amount of biochar had no positive effect on these traits. Maximum of plant height (31.49 cm), plant width (47.60 cm), leaf length (18.68 cm), leaf width (19.23 cm) and petiole diameter (0.080 mm) was observed in the treatment of mycorrhizal (non-native) fertilizer which had no significant difference with the native mycorrhizal. However, application of non-native mycorrhizal fertilizer increased growth and biomass of parsley in compare to the sterilized control soil treatment. In comparison between cultivars, Crispum showed higher growth and biomass. In general, the highest shoot dry weight and total chlorophyll b content (62.02 g, 11:40, 18.43 mg / g fresh weight, respectively) belonged to Crispum cultivar under native mycorrhizal with 3% biochar application. The highest fresh and dry weights of root (70.74 and 18.68 gr, respectively) were observed in neapolitanum cultivar using native mycorrhiza and biochar 3%.

    Conclusion

    In this study, the biochar application up to 3% increased the growth and biomass of parsley cultivars. However, no significant differences were observed between the native and non-native mycorrhizal treatments. It can be concluded that the application of common mycorrhizal fertilizers in non-sterilized soils will not affect the growth and yield of parsley. Therefore, the production of mycorrhizal fertilizers from native mycorrhizal fungi in each region is recommended for effective use. Overall, the crispum cultivar showed higher growth and yield, so its cultivation is recommended.

    Keywords: Biofertilizer, Symbiosis, Medicinal herbs, Biochar, residue of essential oil extraction
  • فاطمه مهدی نژاد، ابراهیم صداقتی*، اعظم زین الدینی، حسین علایی، ماریه نادی، محمد مرادی

    نماتد ریشه‌گرهی از مهمترین آفات باغات پسته می‌باشد که هر ساله خسارت زیادی می‌زند. این مطالعه جهت بررسی پتانسیل گونه‌های میکوریز آربوسکولار Rhizophagus intraradices ، Funneliformis mosseae، F. caledonius و جدایه‌های Trichoderma aureoviride و T. harzianum روی شاخص‌های رشدی و عناصر غذایی در حضور نماتد صورت گرفت. این تحقیق در قالب طرح کاملا تصادفی با دوازده تیمار در پنج تکرار در گلخانه بر روی نهال‌های پسته رقم بادامی زرند اجرا گردید. حداکثر مقادیر افزایش یافته وزن تر و خشک ساقه برای تیمار میکوریز-تریکودرما-نماتدکش در حضور نماتد برابر با 184 و 76/74 درصد، در تیمار میکوریز-تریکودرما 26/129 و 74 درصد نسبت به شاهد سالم، وزن تر و خشک برگ در تیمار میکوریز، میکوریز-تریکودرما برابر با 26/129، 58/86 و 75/68، 12/53 درصد نسبت به شاهد سالم، وزن تر و خشک ریشه در تیمارهای میکوریز و میکوریز-تریکودرما-نماتدکش نسبت به شاهد آلوده برابر با 67/153، 60/168 و 75/71، 79/162 درصد به‌دست آمد. جذب عناصر غذایی فسفر، روی و مس به‌طور معنی‌داری افزایش نشان داد. میزان فسفر و پتاسیم در تیمار میکوریز و میکوریز- تریکودرما به ترتیب 99/101 و 62/103 درصد در حضور نماتد در مقایسه با شاهد افزایش یافت. با توجه به بهبود شاخص‌های رشدی و عناصر غذایی، استقرار و توانایی بیوکنترلی این گونه‌ها، می‌توان استفاده از این قار‌چ‌ها را برای مدیریت نماتد ریشه‌گرهی پیشنهاد نمود.

    کلید واژگان: قارچ های آنتاگونیست, کنترل بیولوژیک, مدیریت تلفیقی, همزیستی
    Fateme Mehdinejad, ebrahim sedaghati *, Azam Zeinadini, hossein Alaei, Marieh Nadi, Mohammad Moradi

    Root-knot nematode is one of the most important pistachio diseases which which causes huge damage to pistachio trees in recent years. The present study was undertaken to assess the efficacy of arbuscular mycorrhizal species including Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices, F. caledonius and Tricoderma aureoviride and T. harzianum on growth factors and nutrients uptake in Meliodogyne Javanica inoculated seedling under greenhouse conditions. Overall, mixed inoculations of pistachio seedling with arbuscular mycorrhizal, Tricoderma species and nematorin resulted in the highest amount of shoot fresh and dry weight by 184 and 74.76%, followed by 129.3 and 74 % in mixture including arbuscular mycorrhizal and Trichoderma species, respectively, compared with no-inoculation control seedling. Fresh and dry weight of shoot in inoculations of seedling with mycorrhiza, mycorrhiza-Trichoderma and Trichoderma increased by 129.26, 86.58 and 68.75, 53.12 % compared to no-inoculated seedling, fresh and dry weight of roots in mycorrhiza and mycorrhizal Trichoderma- Trichoderma-nematicide were 153.67, 168.60 and 71.75 and 162.79% higher than those inoculated with M. javanica. The uptake of P, Zn and Cu in inoculated seedling with arbuscular mycorrhizal and Tricoderma species was increased, significantly. Phosphorus and potassium levels in mycorrhiza and mycorrhiza- Trichoderma treatments were increased 101.99% and 103.62%, respectively, in the presence of M. javanica compared to no-inoculated seedling. Based on the improvement of growth parameters, nutrients uptake, biocontrol capability, arbuscular mycorrhizal and Trichoderma species may be useful strategy to reduce the damage of root knot nematode, which required further research.

    Keywords: Antagonistic fungi, biological control, Integrated Management, Symbiosis
  • فاطمه مهدی نژاد، ابراهیم صداقتی، اعظم زین الدینی، حسین علایی، ماریه نادی*، محمد مرادی

    افزایش سطح ترکیبات فنلی از جمله سدهای دفاعی گیاهان در برابر حمله بیمارگرها و استرس های محیطی می باشد. در این مطالعه اثر گونه های قارچی میکوریز وزیکولار-آربوسکولار، Funneliformis mosseae، Rhizophagus intraradices، Funneliformis caledonius و Tricoderma (T. aureoviride و T. harzianum) بر روی القاء ترکیبات فنلی در گیاه پسته رقم بادامی ریز زرند در زمان های مختلف صفر، 36، 72، 132 و 288 ساعت پس از مایه زنی با نماتد ریشه گرهی با دوازده تیمار، سه تکرار در گلخانه اجراء گردید. نتایج نشان داد که محتوای فنل کل در گیاهان تیمار شده افزایش معنی داری نسبت به شاهد داشتند. در نهال های پسته مایه زنی شده با تیمار میکوریز در زمان 132 ساعت بعد از مایه زنی نماتد به سرعت شاهد افزایش محتوای فنل کل بودیم. در تیمار Trichoderma بیشترین افزایش در ساعت 288 در شرایط حضور و عدم حضور نماتد مشاهده گردید. همچنین فاکتورهای رشدی تعداد برگ در تیمار میکوریز- Trichoderma به ترتیب برابر با 53/18 و 33/33 درصد موجب افزایش وزن تعداد برگ در حضور و عدم حضور نماتد مشاهده گردید. همچنین تیمار میکوریز نسبت به شاهد سالم برابر با 77/24 درصد و تیمار میکوریز- Trichoderma- نماتدکش با 19/69 درصد دارای بیشترین تعداد می باشند. قارچ‎های مورد بررسی می توانند جهت استفاده در کنترل بیولوژیکی نماتد ریشه گرهی مورد توجه قرار گیرند.

    کلید واژگان: القاء مقاومت, بادامی ریز زرند, کلنیزاسیون, میکوریز آربوسکولار
    Fateme Mehdinejad, Ebrahim Sedaghati, Azam Zeinadini, Hossein Alaei, Marieh Nadi *, Mohammad Moradi

    Increase of phenolic content is one of the defensive barriers against pathogenic disorders and environmental stresses. In this study the effects of fungal species of arbuscular mycorrhizal species Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices, Funneliformis caledonius and Tricoderma, Tricoderma harzianum Tricoderma aureoviride on induction of phenolic compounds in pistachio plant Badami Riz Zarand at 0, 36, 72, 132 and 288 hours after nematode inoculation was performed in three replications based on completely randomized design. The results showed that the total phenol content in treated plants had a significant increase compared to the control. Pistachio seedling treated by mycorrhizia at 132 hours and Trichoderma after 72 hours showed slowly increase in at 132 hours post-nematode inoculation and Trichoderma slowly after 72 hours of inoculation, there was a slight increase in phenol content in the presence and absence of the nematode, so that in 288 hours had maximum of increase. Also, the growth factors of leaf number in Mycorrhiza-Trichoderma treatment were equal to 18.53 and 33.33%, respectively, causing an increase in leaf number weight in the presence and absence of nematodes. Also, mycorrhiza treatment compared to healthy control is equal to 24.77% and mycorrhiza-Trichoderma-nematode treatment with 69.19% have the highest number. The studied fungi can be suggested for using in biological control of root-knot nematode.

    Keywords: Arbuscular mycorrhizal, Badami Riz Zarand, colonization, Resistance induction
  • پریسا امینیان نسب، ابراهیم صداقتی*، ثمین حسینی، روح الله صابری
    مقدمه

    قارچ های میکوریز آربوسکولار (AMF) فراوان ترین عوامل ایجاد کننده همزیستی بین قارچ و گیاه در خاک به شمار می آیند و ازاین رو، اهمیت اکولوژیکی و اقتصادی فراوانی دارند. مطالعه حاضر با هدف شناسایی گونه هایAMF همزیست با ریشه گیاهان مختلف بر اساس ویژگی های ریخت شناسی و مولکولی ژن بتاتوبولین در دو منطقه راویز و داوران شهرستان رفسنجان انجام شد.

    مواد و روش‏‏ها:

     نمونه برداری از منطقه ریزوسفر گیاهان مختلف انجام شد. اسپورهای AMF از خاک نمونه ها با استفاده از روش الک مرطوب جداسازی شدند. گروه بندی بر اساس ویژگی های ریخت شناسی مانند رنگ اسپور، شکل، تزیینات سطح، اندازه و ساختار دیواره آنها و ویژگی های اسپورها در آب انجام شد. استخراج DNA از تک اسپور انجام شد و بخشی از ژن بتاتوبولین به روش PCR آشیانه ای سه مرحله ای با آغازگرهای مناسب تکثیر شد. محصول PCR نمونه های انتخابی به روش سنگر توالی یابی شد. رابطه فیلوژنتیکی توالی های انتخابی پس از اصلاح و بازبینی با استفاده از روش حداکثر احتمال با سایر جدایه های انتخابی از بانک ژن ارزیابی شد.

    نتایج

    بر اساس ویژگی های ریخت شناسی و فیلوژنی مبتنی بر ژن بتاتوبولین، گونه های Funneliformis mosseae، Funneliformis coronatum، Gigaspora gigantea، Scutellospora calosporaو Septoglomus constrictum شناسایی شدند. گونه F. mosseae و پس از آن، گونه F.coronatumگونه های غالب در مناطق بررسی شده بودند.

    بحث و نتیجه‏ گیری:

     ژن بتاتوبولین، راسته ها، خانواده ها و جنس های میکوریز آربوسکولار مطالعه شده در پژوهش حاضر را به خوبی از یکدیگر تفکیک کرد و تمام گونه های شناسایی شده در جایگاه تاکسونومیکی اختصاصی خود قرار گرفتند. نتایج تجزیه وتحلیل مولکولی تایید کننده نتایج شناسایی بر اساس ویژگی های ریخت شناسی بودند.

    کلید واژگان: همزیستی, قارچ میکوریز آربوسکولار, فیلوژنی, هم ردیف سازی, بتاتوبولین
    Parisa Aminiannasab, Ebrahim Sedaghati *, Samin Hosseini, Roohallah Saberi
    Introduction

    Arbuscular Mycorrhizal Fungi (AMF), as the most abundant mutual symbiotic association between fungi and plants in the soil, are of great ecological and economic importance. The present study aimed to identify AMF species associated with different plant roots based on morphological and molecular characteristics of ß-tubulin gene sequences of collected samples in Raviz and Daveran regions of Rafsanjan city.

    Materials and methods

    Samples were collected from the rhizosphere of different plants and AMF spores were isolated from the soil samples using the wet sieve method. The identification was performed based on morphological characteristics of the spores such as the color, shape, surface ornamentation, size, wall structure as well as characterization of the spores in water. The DNA of the fungi was extracted from single spores and partial sequences of ß-tubulin gene were amplified by three nestedPCR using appropriate primers. The PCR products of the selected samples were sent for Sanger sequencing. The phylogenetic relationship of the selected sequences with other available isolates in GenBank was analyzed using the Maximum likelihood method.

    Results

    Based on morphological characteristics and phylogenetic analysis of the partial sequence of ß-tubulin gene, the following species were detected: Funneliformis mosseae, Funneliformis coronatum, Gigaspora gigantean, Scutellospora calospora, andSeptoglomus constrictum. F. mosseae followed by F. coronatum were recognized as the dominant species in the present study.

    Discussion and conclusion

    The partial sequence of ß-tubulin gene was well separated from the studied orders, families, and genera of arbuscular mycorrhiza fungi. All the identified species in this study were placed in the expected taxonomic level. The results of the molecular analysis confirmed the classification of species based on morphological characterization.

    Keywords: Symbiosis, Arbuscular mycorrhizal fungi, Phylogeny, alignment, ß-tubulin
  • فاطمه مهدی نژاد، اعظم زین الدینی ریسه*، ابراهیم صداقتی، حسین علایی، محمد مرادی

    پسته از مهمترین محصولات صادراتی کشور است و نماتد ریشه گرهی از عوامل خسارت زا در تولید این محصول است. در این پژوهش اثرات مهار زیستی قارچ های میکوریز وزیکولار- آرباسکولار (Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices, Funneliformis caledonius)، Tricoderma ,Tricoderma aureoviride) (Tricoderma harzianumو مخلوط دو قارچ علیه  M. javanicaتحت شرایط گلخانه ای بررسی شد. به منظور بررسی تاثیر قارچ های آنتاگونیست بر القاء آنزیم های دفاعی در نهال های پسته رقم بادامی ریز زرند پژوهش به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دوازده تیمار در سه تکرار در گلخانه انجام شد. مقایسه میانگین تیمارها با استفاده از آزمون دانکن اجرا گردید. سطح آنزیم های دفاعی فنیل آلانیل آمونیالیاز (PAL)، پراکسیداز (POX) و پلی فنل اکسیداز (PPO)، در چهار زمان یک و نیم، سه، پنج و نیم و دوازده روز بعد از مایه زنی نماتد اندازه گیری شدند. آزمایش دیگری به منظور ارزیابی پتانسیل قارچ های آنتاگونیست بر کنترل نماتد ریشه گرهی در نهال های پسته اعمال گردید. آزمایش دوم در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تیمار و سه تکرار انجام شد. شاخص های بیماریزایی در تیمارهای قارچی کاهش معنی داری را در مقایسه با شاهد نماتدی نشان دادند. تیمار Tricoderma در تمامی شاخص های مورد بررسی تسبت به دیگر تیمارها تفاوت معنی داری نشان داد. شاخص تولید مثل در تیمار Trichoderma و تلفیق آن با میکوریز 72 و 3/33 درصد و جمعیت نماتدی برابر با 4/73 و 2/36 درصد در مقایسه با شاهد کاهش نشان داد. حداکثر میزان فعالیت آنزیمی برای POX، PPO در تیمارهای مختلف در روز دوازدهم به دست آمد. حداکثر مقدار برای فعالیت  PAL در نهال های تیمار شده با قارچ های میکوریز و Tricoderma پس از پنج و نیم روز ملاحظه شد.

    کلید واژگان: پسته, مهار زیستی, میکوریز, Tricoderma
    Fatemeh Mehdinejad, Azam Zeynadini Riseh *, Ebrahim Sedaghati, Hossein Alaei, Mohammad Moradi
    Introduction

    Pistachio is one of the most important export products of the country and root knot nematode is one of the threatening factors in its production. The most prevalent species in pistachio orchards are those of Meloidogyne javanica and M. incognita. Plants have a wide range of defense mechanisms effective against the invasion of various pathogens and pests. These mechanisms include pre-existing physical barriers, chemical barriers, and induced defense responses. Beneficial soil microorganisms such as Trichoderma spp. and arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) can protect plants from infection by direct mechanisms such as production of toxins, enzymes, and other metabolites or by inducing systemic resistance. Induce resistance to the root knot nematode occurs following an increased accumulation of different antagonistic compounds such as peroxidase and polyphenol oxidase. Increased levels of these enzymes has been observed in different plants that are responsible for the induced protection against Meloidogyne.

    Materials and Methods

    In this study potential of antagonistic fungi, vesicular-arbuscular mycorrhiza (Funneliformis mosseae, Rhizophagus intraradices, Funneliformis caledonius) and Trichoderma (Tricoderma aureoviride,Tricoderma harzianum) and mixed of both fungi against Meloidogyne javanica under greenhouse conditions was investigated. In order to investigate the effect of antagonistic fungi on the induction of defense enzymes in pistachio seedlings of Badami Riz Zarand cultivar, the study was performed as a factorial experiment based on completely randomized design with twelve treatments in three replications in the greenhouse. Pistachio seedlings were inoculated at the stage of 8-10 leaf with 60 g of mycorrhizal mixture and three months later, these plants were sampled for examination. In order to ensure the purity of the fungi and the colonization of the roots, staining of the plant roots was performed and microscopic examination was performed to observe different organs of the fungus. After confirming the mycorrhiza treatment, Trichoderma treatment was applied. For Trichoderma treatment, 10 g of mixture of isolates T1, T2, T3, T4 and T5 per kg of soil was used. Pure nematode populations were prepared from a single egg mass on Early Urbana tomatoes. Pistachioseedlings were inoculated with 5000 second-stage juveniles of nematode 21 days after Trichoderma treatment.Nematode indices including the number of galls, egg masses and second juveniles per gram of root, the number of eggs in each egg mass and reproductive factor after 75 days for each treatment were measured.The second experiment was performed to investigate the effect of biological treatments on nematode indices in a completely randomized design with six treatments and three replications. Defense enzymes level of Peroxidase (POX), Polyphenol oxidase (PPO) and phenylalanine ammonia lyase (PAL) determined at four times of one and a half, three, five and a half and twelve days after nematode inoculation.

    Results and Discussion

    Disease indices showed a significant decrease in fungi treatments compared to the nematode control. Trichoderma treatment showed a significant difference in all indicators compared to the other treatments. Reproductive index in Trichoderma treatment and its combination with mycorrhizal treatment decreased by 72 and 33.3 and nematode population decreased by 73.4% and 36.2% compared to the control, respectively. Extracellular hydrolytic enzymes play important role in the infection process of Tichoderma species against plant-parasitic nematodes. In mycorrhiza treatment, although there was no significant difference in gall index and egg mass with the control, but the number of second juveniles and nematode reproductive factor showed a significant decrease compared to the control. This may be due to the small size of the egg mass and the effect on the number of eggs. Previous results on mycorrhizal species of Rizophagus irregularis in tomato plant showed that egg masses and number of eggs in treated roots have a significant reduction. The maximum enzymatic activity for POX, and PPO was obtained in different treatments on the twelfth day. The maximum amount for PAL activity in seedlings treated with mycorrhizal and Tricoderma fungi was observed after five and a half days. The level of different enzymes increases after treatment with mycorrhiza and Trichoderma in plants, each of which plays a role in limiting the development of nematodes.

    Conclusion

    Due to the high proliferation of nematodes in pistachio orchards and due to the environmental hazards of nematicides, the use of biocontrol agents is recommended. The studied fungal strains in the present study could be used as components in an integrated approach to manage M. incognita on pistachio plants. The use of plant growth promoting fungi such as mycorrhiza and Trichoderma while improving plant growth, can reduce the use of fertilizers and chemical pesticides and are effective for better plant growth and development and disease control. However, further studies on the use of combinations of these fungi with other bacterial antagonists and even animal manures as well as garden studies are necessary.

    Keywords: Biological control, Mycorrhiza, Pistachio, Trichoderma
  • Razieh Pourhosseini, Ebrahim Sedaghati *, Seyed Reza Fani, Marieh Nadi, Mohammad Moradi, Zahra Ahmadi
    Introduction

    Biocontrol of toxigenic populations with nontoxigenic strains has long been introduced as an effective method of reducing aflatoxins in crops such as corn, cottonseed, oilseeds, and pistachios. But if these nontoxigenic strains produce cyclopiazonic acid, being a less important fungal secondary metabolite, they may have unwanted negative consequences.

    Materials and Methods

    In this study, it has been attempted to investigate the production of cyclopiazonic acid in 58 non-aflatoxigenic strains and one aflatoxigenic strain of Aspergillus flavus obtained from pistachio soil and nuts of orchards in Kerman, Yazd, Khorasan Razavi, Esfahan, Qom, Semnan and Markazi provinces. For evaluating the production of cyclopiazonic acid, the isolates were first cultured in CYA medium, and for each isolate, three inoculations were kept in a dark incubator at 25°C for 14 days. Then, the ability to produce cyclopiazonic acid was assayed by high performance liquid chromatography (HPLC).

    Results

    The production of cyclopiazone in different isolates was 6.951-357.6 mg/l. The results showed that out of 59 A. flavus isolates, as many as 44 isolates were not able to produce cyclopiazonic acid. Also, the percentage of non-aflatoxinogenic isolates that were not able to produce cyclopiazonic acid has been estimated to be 76%.

    Conclusion

    The results of this study can be useful in selecting suitable and efficient isolates for biological control of aflatoxin in orchards.

    Keywords: Food safety, Mycotoxin, Biological Control Secondary Metabolite, High performance liquid chromatography
  • ماریه نادی*، محمد مرادی قهدریجانی، ابراهیم صداقتی، نجمه پاکدامن، امان الله جوانشاه، عباس فرج پور
    ضایعات پوست نرم پسته از موادی هستند که دارای پتانسیل بالایی برای بازیافت و ورود به عرصه تولید می باشند. یکی از راه های استفاده مجدد و بهینه از آن ها، تولید کمپوست است. در این تحقیق ضایعات پوست نرم پسته پس از جمع آوری، هوا خشک، به دو قسمت مساوی (تیمارهای T1 و T2) تقسیم و در دو طرف یک شاسی انباشته شدند. یک نمونه از ضایعات اولیه به آزمایشگاه فرستاده شد و غلظت عناصر غذایی کم مصرف و پر مصرف، ماده آلی و همچنین شاخص های EC و pH اندازه گیری گردید. بر اساس نتایج تحقیقات گذشته و کمبود برخی عناصر در نمونه اولیه، مقداری از ترکیبات شیمیایی مختلف به یک قسمت از ضایعات (تیمار T2) افزوده گردید. میزان رطوبت تیمارها به صورت مرتب کنترل شد و هوادهی تیمارها ماهیانه انجام گردید. نمونه هایی به صورت ماهیانه از دو تیمار به آزمایشگاه جهت انجام آزمایش های شیمیایی منتقل شده و مورد آزمایش قرار گرفتند. پس از اینکه نسبت کربن به نیتروژن تیمارها به حد مجاز رسیدگی کمپوست رسید، تیمارها برداشت و خشک گردید. نتایج ماهیانه آزمایش ها در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با استفاده از آزمون دانکن در سطح 5 درصد مورد بررسی آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که اگرچه غلظت عناصر غذایی در طول فرایند کمپوست شدن افزایش می یابد اما افزایش ترکیبات شیمیایی باعث تسریع روند پوسیدن و همچنین افزایش غلظت عناصر غذایی می گردد. عناصری که از منبع ترکیبات شیمیایی به تیمار T2 اضافه شده بود، به صورت معنی داری بیشتر از تیمار T1 بود. میزان EC، pH، فنل و نسبت کربن به نیتروژن روند کاهشی داشتند.
    کلید واژگان: ترکیبات شیمیایی, ضایعات پسته, کیفیت کمپوست
    Marieh Nadi *, Mohammad Moradi Ghahdarijani, Ebrahim Sedaghati, Najmeh Pakdaman, Amanollah Javanshah, Abbas Farajpour
    Pistachio soft hull is substances that have a high potential for recycling and entry into production. Compost production is one of the ways to reuse and optimize them. In this study, the pistachio soft hull was collected and air dried, divided into two equal parts (T1 and T2 treatments) and stacked on either side of a chassis. A sample of primary wastes was sent to the laboratory and concentrations of macro- and micro-nutrients, organic matter, EC and pH were measured. Based on the results of previous studies and the deficiency of some elements in the prototype, some chemical compounds were added to one part of the waste (T2). The moisture content of the treatments was monitored regularly and the aeration was performed monthly. Samples were transferred to the laboratory monthly from two treatments for chemical tests and analyzed. Treatments were harvested and dried after the carbon to nitrogen ratio reached the permissible levels. The results of monthly tests were analyzed by a completely randomized design with the Duncan test at 5% level. The results showed that although the concentration of nutrients increased during the composting process, the increase in chemical fertilizers accelerated the decay process and also increased the concentration of nutrients. Elements added from the source of chemical fertilizers to the T2 treatment were significantly higher than the T1 treatment. EC, pH, phenol, and carbon to nitrogen ratios decreased.
    Keywords: Chemical compounds, Compost Quality, Pistachio Wastes
  • عیدی بازگیر*، نرگس حاتمی، ابراهیم صداقتی، مصطفی درویش نیا
    هدف

     گیاهانی که ریشه ی آن ها با قارچ های میکوریز آربوسکولار رابطه ی همزیستی دارند، نسبت به گیاهان غیرمیکوریزی، توانایی بالاتری دربرابر تنش های مختلف زنده و غیرزنده ی محیطی همچون خشکی، شوری و آفات و بیماریهای گیاهی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی گونه های مختلف AMF در استان کرمان است. شناسایی این میکروارگانیسم ها مبنایی برای مطالعات بیشتر در مورد استفاده از این میکروارگانیسم ها در جوانه زنی ، رشد و تکثیر گیاهان دارویی است. 

    مواد و روش ها

     به منظور شناسایی مولکولی و مورفولوژیکی قارچهای میکوریز آربوسکولار، نمونه برداری از منطقه ی ریزوسفر گیاهان دارویی در برخی مناطق استان کرمان انجامشد. اسپورهای قارچ میکوریز آربوسکولار از خاکهای نمونه برداری شده با استفاده از روش الک مرطوب جداسازی شدند.  گروه بندی بر اساس اسلاید میکروسکوپی و ویژگیهای مورفولوژیکی مانند رنگ اسپور، شکل، تزیینات سطح، اندازه و ساختار دیواره آنها و خصوصیات اسپور ها در آب انجام شد. استخراج DNA از تک اسپور انجام شد. بخشی از  DNA ریبوزومی با روش PCR آشیانه ای، با استفاده از آغازگرهای SSUmaf و LSUmAr در مرحله اول و SSUmCf و LSUmBr در مرحله دوم تکثیر گردید و محصول PCR پس از الکتروفورز افقی ژل آگاروز و مشاهده ی باند مربوطه برای توالی یابی ارسال شد. سپس نتایج توالی یابی با استفاده از نرم افزارهای BLAST، Gene Runner و Clustal Omega مورد بررسی قرار گرفت و  با استفاده از نرم افزار MEGA 7، درخت فیلوژنی رسم شد.

    یافته ها

     براساس بررسی های مورفولوژیکی و مولکولی، گونه های Viscospora viscosa،Septoglomus deserticola ، Funneliformis caledonius،Funneliformis mosseae و Diversispora spurca شناسایی گردید. در انتها، وجود و چگونگی قرابت گونه های شناسایی شده در درخت فیلوژنی مورد بررسی قرار گرفت.

    نتیجه گیری

     ازآن جا که ویژگی های مورفولوژیکی مورد استفاده در شناسایی و رده بندی قارچ های میکوریز محدود می باشند، می توان برای رده بندی مطمین تر از روش های مولکولی استفاده کرد و از این طریق تمایز گونه های مشابه از نظر مورفولوژیکی و یا تشابه نمونه های متفاوت از نظر ظاهری را تشخیص داد.

    کلید واژگان: آغازگر, رده بندی, هم زیستی, DNA ریبوزومی, PCR آشیانه ای
    Eidi Bazgir *, Narges Hatami, Ebrahim Sedaghati, Mostafa Darvishnia
    Objective

    Plants that have a symbiotic relationship with arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) compared with non-mycorrhizal plants have a higher ability to resist against various biotic and abiotic environmental stresses such as drought, salinity, pests, and plant diseases. This study aim is studying different species of AMFs in Kerman province. The identification of these microorganisms is to provide the basis for further studies on the use of these microorganisms in germination, growth, and proliferation of medicinal plants.

    Methods

    To molecular and morphological identification of arbuscular mycorrhizal fungi, sampling was done from the rhizosphere of medicinal plants in some areas of Kerman province. Arbuscular mycorrhizal fungi spores were isolated from the sampled soils by the wet sieve method. The grouping was done based on spore microscopic slides and morphological characteristics such as spore color, shape, surface ornamentation, size, wall structure and spore characteristics in water. DNA was extracted from single spores. A Part of ribosomal DNA was amplified by nested PCR using SSUmaf and LSUmAr primers in the first step, SSUmCf, and LSUmBr in the second step. After horizontal agarose gel electrophoresis and see the related band the PCR product was sent for sequencing. Then sequencing results were analyzed using BLAST, Gene Runner and Clustal Omega Softwares, and the phylogenetic tree was plotted using MEGA 7 software.

    Results

    According to morphological and molecular studies, Viscospora viscosa, Septoglomus deserticola, Funneliformis caledonium, Funneliformis mosseae, and Diversispora spurca were identified. Finally, the existence and manner of species identity were investigated in the phylogeny tree.

    Conclusion

    Since the morphological features used in the identification and classification of mycorrhizal fungi are limited, molecular methods can be used for safer classification, and in this way, Recognize differences of Similar species morphologically and similarity of different species in appearance.

    Keywords: : Classification, Nested PCR, Primer, Ribosomal DNA, Symbiosis
  • خاطره شیرین زاده، ابراهیم صداقتی*، علی اکبر محمدی میرک، حمیدرضا کریمی

    یکی از مشکلات مهم در مورد تولید تجاری گیاهان ریز ازدیادی، بقای کم و رشد ضعیف بعد از مرحله انتقال می باشد. به منظور مطالعه تاثیر همزیستی قارچ های میکوریز بر استقرار، بقا، جنبه های مختلف رشد و همچنین میزان جذب عناصر غذایی نهال های گلابی حاصل از ریز ازدیادی پایه پیرودوارف در شرایط تنش خشکی، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور شامل میکوریز در دو سطح (با میکوریز و بدون میکوریز) و تنش خشکی در سه سطح (دور آبیاری سه، پنج و هفت روز یک بار) در سه تکرار در شرایط گلخانه ای اجرا شد. دو ماه پس از اعمال تنش خشکی، گیاهان برداشت شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد همزیستی میکوریزی موجب افزایش معنی دار شاخص های رویشی در تمامی سطوح تنش خشکی شد. به طوری که سطح برگ کل، ارتفاع ساقه، وزن تر کل برگ و وزن خشک ریشه نهال های میکوریزایی در مقایسه با شاهد به ترتیب 6/3، 3/1، 1/3 و 9/1 برابر افزایش نشان دادند. همچنین میزان عناصر فسفر، منگنز، مس، روی و پتاسیم اندام های هوایی و ریشه در تیمار های میکوریزایی نسبت به تیمار های شاهد (بدون میکوریز) افزایش معنی داری داشتند. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد نهال های گلابی حاصل از کشت بافت مایه زنی شده با قارچ های میکوریز آربوسکولار علاوه بر سازگاری و رشد بهتر، محتوی بالاتر عناصر غذایی، تحمل بیشتری به تنش خشکی داشتند.

    کلید واژگان: تنش غیر زیستی, سازگاری, کشت بافت, گلابی, همزیستی‏
    Khatereh Shirinzadeh, Ebrahim Sedaghati *, AliAkbar Mohammadi Mirik, HamidReza Karimi

    One of the major problems with commercial production of micro-propagated plants is low survival and poor growth after transplanting. In order to investigation the effect of arbuscular mycorrhizal symbiosis on establishment, survival, growth, as well as nutrients absorption on Pyrodwarf micropropagated rootstock in drought stress conditions, a factorial experiment was conducted in a completely randomized design with two factors including mycorrhizae in two levels (with and without) and drought stress in three levels (three, five and seven days irrigation intervals) in three replications in greenhouse conditions. The plants harvested two months after drought stress. The results of variance analysis showed that mycorrhizal symbiosis significantly increased vegetative indices at all levels of drought stress. The total leaf area, stem height, total leaf fresh weight and root dry weight of mycorrhizal seedlings were 3.6, 1.3, 3.1 and 1.9 times higher than non-mycorrhizal plants, respectively. The content of P, Mn, Cu, Zn and K and in root and shoot tissues increased significantly in mycorrhizal treatments than control. Generally, the results of this study showed that pear seedlings treated by arbuscular mycorrhizal fungi had better acclimatization, growth and more tolerance at normal and drought stress condition.

    Keywords: abiotic stress, Acclimatization, Pear, Symbiosis, Tissue culture
  • نرگس حاتمی، عیدی بازگیر*، ابراهیم صداقتی، مصطفی درویش نیا
    مقدمه

    میکوریز آربوسکولار رایج ترین نوع همزیستی با گیاهان را در بین انواع مختلف قارچ های میکوریز تشکیل می دهد. کلونیزاسیون ریشه با این قارچ ها سبب افزایش مقاومت گیاهان در برابر تنش های زنده و غیرزنده، افزایش رشد ازطریق افزایش جذب عناصر، بهبود یافتن رابطه آبی گیاهان و حفاظت از گیاهان در برابر بیماری ها می شود.

    مواد و روش‏‏ها

     در مطالعه حاضر، هشت گیاه از مناطق جوپار و ماهان استان کرمان انتخاب شدند و نمونه برداری از عمق صفر تا 30 سانتی متری ناحیه ریزوسفر هر گیاه شامل خاک و ریشه های نازک به منظور محاسبه فراوانی قارچ های میکوریز آربوسکولار در خاک، شناسایی اسپورها و تعیین درصد کلونیزاسیون ریشه انجام شد. روش فیلیپس و هایمن برای رنگ آمیزی ریشه ها استفاده و درصد کلونیزاسیون ریشه ها تعیین شد. تراکم اسپور در نمونه های خاک پس از جداسازی اسپورها از 10 گرم نمونه خاک به روش الک مرطوب به دست آمد و اسپورهای موجود و همچنین اسپور غالب در خاک هر گیاه بررسی و سپس بررسی آماری داده ها انجام شد.

    نتایج

    تمام نمونه های ریشه بررسی شده رابطه همزیستی با قارچ های میکوریز آربوسکولار داشتند. درصد کلونیزاسیون در گیاهان همیشه بهار، پونه، کاسنی، تخم شربتی و کرچک 100 درصد و در خرفه، گالوک و بابونه به ترتیب 98، 95 و 88 درصد تعیین شد؛ میانگین تعداد اسپور در 10 گرم خاک نیز به ترتیب 18، 62، 16، 34، 3، 15، 25 و 7 برآورد شد و بر اساس تحلیل های آماری مشخص شد در بیشتر گیاهان، رابطه مستقیمی بین تعداد اسپور و درصد کلونیزاسیون میکوریزایی وجود دارد؛ سپس اسپورهای موجود و همچنین اسپور غالب در خاک هر گیاه شناسایی شد.

    بحث و نتیجه ‏گیری

     زیادبودن تعداد اسپور در 10 گرم خاک و درصد درخور توجه کلونیزاسیون میکوریزایی در منطقه مطالعه شده نشان می دهد چنین اقلیم هایی ذخیره گاه طبیعی ارزشمندی برای گونه های گیاهی، جانوری و ریزموجودات به شمار می آیند.

    کلید واژگان: اسپور, خاک, ریزوسفر, کلونیزاسیون, میکوریز
    Narges Hatami, Eidi Bazgir *, Ebrahim Sedaghati, Mostafa Darvishnia
    Introduction

    Among the mycorrhizal fungi, arbuscular mycorrhizal fungi are the most common symbiotic species with plants. Root colonization by these fungi increases plant resistance to biotic and abiotic stresses, enhances growth through increasing elements uptake, improves the water connection of plants, and protects plants against diseases.

    Materials and methods

    In this study, eight plants were selected from Joupar and Mahan regions of Kerman province and were sampled from 0 to 30 cm depth of rhizosphere of each plant, which included thin soils and roots, to calculate the frequency of arbuscular mycorrhizal fungi in the soil, identify spores, and determine the percentage of root colonization. For staining the roots, Philips and Hayman’s method was used and root colonization percentage was determined. Spore density in soil samples was obtained after the extraction of spores from 10 grams of the soil sample by the wet sieve method and existing spores and also dominant spores in the soil of each plant were determined and then the data were statistically analyzed.

    Results

    All the examined root samples showed a symbiotic relationship with arbuscular mycorrhizal fungi. The percentage of colonization in evergreen, oregano, chicory, safflower and castor plants was 100% and in purslane, gall and chamomile were 98%, 95%, and 88%, respectively. The average number of spores per 10 grams soil was 18, 62, 16, 34, 3, 15, 25, and 7 respectively. Based on statistical analysis, it was found that there is a direct relationship between the number of spores and the percentage of mycorrhizal colonization in most plants. Then, the available spores as well as the dominant spores in the soil of each plant were identified.

    Discussion and conclusion

    High spores per 10 grams of soil and the high percentage of mycorrhizal colonization in the study area indicated that such climates are the valuable natural repository for plant species, animals, and microorganisms.

    Keywords: Spore, Soil, Rhizosphere, Colonization, Mycorrhizae
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال