به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

eghbal zarei

  • اثربخشی برنامه ی یکپارچه درمان فراتشخیصی بر نظم جویی هیجان و کیفیت ارتباطات خانوادگی نوجوانان دختر 12 تا 15 سال وابسته به بازی های ویدئویی آنلاین
    سمیرا نادرزاده*، اقبال زارعی، حمید حقیقی
    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه یکپارچه درمان فراتشخیصی بر نظم جویی هیجان و کیفیت ارتباطات خانوادگی نوجوانان دختر 12 تا 15 سال وابسته به بازی های ویدئویی آنلاین بود. این پژوهش با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر بندرعباس در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از بین جامعه آماری تعداد 34 دانش آموز به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه اعتیاد به بازی های آنلاین وانگ و چانگ (2009)، فرم کوتاه پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (CERQ-P-short) و پرسشنامه کیفیت ارتباطات خانوادگی (سمنانی 1400) پاسخ دادند و گروه آزمایش تحت مداخله فراتشخیصی، به صورت گروهی در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار آماری SPSS-24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که برنامه یکپارچه فراتشخیصی بر نظم جویی هیجان (01/0>P؛ 81/0=Eta؛ 93/132=F)  و کیفیت ارتباطات خانوادگی (01/0>P؛ 84/0=Eta؛ 18/170=F)  نوجوانان دختر وابسته به بازی های ویدئویی آنلاین در مرحله پیش آزمون تا مرحله پیگیری تاثیر داشته است. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، برنامه یکپارچه درمان فراتشخیصی می تواند به عنوان روشی موثر در جهت بهبود نظم جویی هیجان و کیفیت ارتباطات خانوادگی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: برنامه ی یکپارچه فراتشخیصی, نظم جویی هیجان, ارتباطات خانوادگی, بازی های ویدئویی آنلاین
    The Effectiveness of Unified Transdiagnostic Treatment Protocol on Emotional Regulation and the Quality of Family Communications Among Online Video Game-Dependent Female Adolescents Aged between 12 and 15-
    Samira Naderzadeh *, Eghbal Zarei, Hamid Haghighi
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of a unified transdiagnostic Treatment protocol on emotion regulation and the quality of family relationships among Online video game-dependent female adolescents aged between 12 and 15. this research was conducted  with a quasi-experimental method with a pretest-posttest design, with a control group and a two-month follow-up period. The study's statistical population consisted of all female students of the first secondary level of Bandar Abbas city in the academic year 2022-2021. Among this  statistical population, 34 students were selected through available sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The Participants responded to the Online Game Addiction Questionnaire by Wang and Chang (2009), the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire - Short Form (CERQ-P-Short), and the Family Relationships Quality Questionnaire (Semnani, 2021). The experimental group underwent the metacognitive intervention as a group in 8 sessions of 90 minutes were arranged. The  Data were analyzed using repeated measures covariance analysis via the SPSS-24 statistical software. The results indicated that the unified transdiagnostic protocol significantly influenced emotional regulation (P < 0.01; Eta = 0.81; F = 132.93) and the quality of family communication (P < 0.01; Eta = 0.84; F = 170.18) among adolescent girls addicted to online video games in the pretest until the follow-up stage.Based on the findings of this study, the unified transdiagnostic treatment protocol can be used as an effective method to improve emotion regulation and the quality of family relationships.
    Keywords: Unified Transdiagnostic Protocol, Emotion Regulation, Family Relationships, Online Video Games
  • بتول سادات محمدی، عبدالزهرا نعامی*، اقبال زارعی، علی خلفی

    هدف از انجام این پژوهش، طراحی و آزمودن الگویی از پیشایند و پیامدهای رسالت شغلی در معلمان شهرستان کرمان بود. طرح پژوهش از نوع مقطعی بود و نمونه پژوهش 283 نفر از معلمان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه های رسالت معنوی میتچل، نوبرت و هالبسلبن (2015))، رسالت شغلی (دوبرا و توستی خارس، 2011)، تعالی یابی شغلی (لاورنس، 2010)، بهزیستی شغلی (هینکین (1998) و شیفتگی شغلی (باکر (2008) را تکمیل نمودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS ویراست 21 انجام گرفت. شاخص های برازندگی حاکی از برازش نسبتا خوب الگو با داده ها بود. همچنین یافته ها نشان دادند که ضریب مسیر رسالت معنوی به رسالت شغلی و ضرایب مسیرهای رسالت شغلی به تعالی یابی شغلی، و شیفتگی شغلی و همچنین ضرایب تعالی یابی شغلی به بهزیستی شغلی و شیفتگی شغلی معنادار بودند. برای سنجش روابط غیر مستقیم از روش بوت استرپ در برنامه ماکرو و هیز (2008) استفاده گردید. نتایج حاکی از این بود که رسالت شغلی به طور غیر مستقیم از طریق تعالی یابی شغلی بر بهزیستی شغلی و شیفتگی شغلی اثر معنادار دارد. با توجه به پیامدهای مثبت رسالت شغلی در پیش بینی تعالی یابی شغلی، بهزیستی و شیفتگی شغلی معلمان، پیشنهاد می شود که در استخدام و گزینش معلمان به نقش مهم این سازه توجه شود. شناسایی افرادی که رسالت شغلی همسو با رسالت سازمان دارند، موجب افزایش بهره وری و کارآمدی سازمان می شود. افزون بر این، به مدیران مجموعه های آموزشی توصیه می شود تا با برگزاری دوره های آموزشی رسالت شغلی معلمان را تقویت کنند.

    کلید واژگان: رسالت معنوی, رسالت شغلی, تعالی یابی شغلی, بهزیستی شغلی, شیفتگی شغلی
    Batool Sadat Mohammadi, Abdulzahra Naami *, Eghbal Zarei, Ali Khalafi

    This cross-sectional study proposed a model of job calling and collected data using spiritualty calling, job calling, job crafting, job well-being and job flow questionnaires. The model was evaluated in AMOS-21 and SPSS-21 using structural equation modeling. The path coefficients of job calling toward spiritualty calling, job crafting and job flow and those of job crafting toward job well-being and job flow were positive and significant. Using the bootstrap procedure showed the indirect effects of job calling on job well-being and job flow through job crafting. Job calling should be considered in recruiting teachers given the positive effects of job calling on job crafting, job well-being and job flow of teachers and positive effects of aligned job calling with organizational objectives on organizational efficiency. Acquainting teachers with the structure and applications of job calling is also crucial.

    Keywords: Spiritualty Calling, Job Calling, Job Crafting, Job Well-Being, Job Flow
  • مژده ظریفی، اقبال زارعی *

    هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های تفکر و حل مسئله با رضایت زناشویی در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر بود. جامعه ی آماری تمامی زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر در شهر یزد بود. نمونه پژوهش 150 نفر زن بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد.برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه رضایت زناشویی انریج (1989)، پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر (1991) و پرسشنامه سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه هم زمان تجزیه وتحلیل شدند. نتایج یافته ها نشان داد که بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر قانون گذار، اجرایی، سلسله مراتبی، آنارشی ، جزئی نگر، درون نگر، برون نگر و نیز سبک حل مسئله کارآمد رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی با سبک قضاوتی ، سبک الیگارشی و حل مسئله ناکارآمد همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. و بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر مونارشی، کلی نگر، آزاداندیش و محافظه کار همبستگی معنی داری وجود ندارد. هم چنین نتایج نشان داد که سبک های تفکر قانون گذار، سلسله مراتبی، جزئی نگر، درون نگر و سبک های حل مساله کارآمد و ناکارآمد توانسته اند 9/56 درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیش بینی کنند(001/0p<). وسایر متغیرها توان پیش بینی رضایت زناشویی را نداشتند. بنابراین برخی از سبک های تفکر وسبک های حل مسئله در زنانی که مورد بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسران خود قرارگرفته اند می توانند با بهره گیری از زمینه های فرهنگی و اجتماعی مناسب موجب افزایش رضایت زناشویی شوند.

    کلید واژگان: سبک های تفکر, سبک های حل مسئله, رضایت زناشویی, بدرفتاری هیجانی و فرهنگی.همسر
    Mozhdeh Zarifi, Eghbal Zarei *

    This research aimed to examine the relationship between thinking and problem-solving styles with marital satisfaction in women who experienced spousal emotional and cultural abuse. The statistical population of the study consisted of all women who had experienced spousal emotional and cultural abuse in Yazd city. Among them, 150 individuals were selected as the sample using purposive sampling method. The research was designed as a descriptive correlational. To collect data, the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Fowers & Olson, 1989), Thinking Styles Questionnaire (Sternberg and Wagner, 1991), and Problem-Solving Styles Questionnaire (Cassidy and Long, 1996) were implemented. The data were analyzed by applying Pearson correlation coefficient and simultaneous multiple regression as main statistical procedure. The results indicated a significant positive relationship between marital satisfaction, legislative thinking, executive thinking, hierarchical thinking, anarchic thinking, local thinking, introvert thinking, extrovert thinking and effective problem-solving styles. The results also revealed that marital satisfaction was significantly and negatively correlated with judicial thinking, monarchic thinking and inefficient problem solving styles. And that there was not existed a significant correlation between monarchic thinking, global thinking, liberal thinking, conservative thinking styles and marital satisfaction. The findings also showed that legislative thinking, hierarchical thinking, local thinking, introvert thinking, effective and inefficient problem-solving styles predicated 56.9 percent of the marital satisfaction variance (p<0.001). Other variables were not able to predict the marital satisfaction. Therefore, some of the thinking styles and problem solving styles in women who experienced spousal emotional and cultural misbehaviors could improve marital satisfaction by taking advantage of proper social and cultural contexts.

    Keywords: Thinking Styles, Problem-Solving Styles, Marital Satisfaction, Spousal Emotional, Cultural Abuse
  • ملودی وفایی مقدم، کبری حاجی علیزاده*، اقبال زارعی، آزیتا امیرفخرایی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری نشخوار فکری با میانجی گری تصویر بدنی بر اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی انجام شد. این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش همه زنان مبتلا به اختلال پرخوری عصبی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهر تهران در فصل بهار سال 1401 بودند. نمونه پژوهش حاضر 260 نفر بودند که با توجه به ملاک های ورود به مطالعه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نشخوار فکری نولن- هوکسما و مارو (1991)، خرده مقیاس اضطراب در مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند و لاویبوند (1995) و سیاهه نگرانی تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005) بود. داده های این مطالعه با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS-21 و LISREL-8.8 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین نشخوار فکری، اضطراب و ترس از تصویر بدنی در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی همبستگی مثبت و معنی دار وجود داشت (01/0<p). علاوه بر آن، مدل نشخوار فکری با میانجی گری ترس از تصویر بدنی بر اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی برازش مناسبی داشت. همچنین، اثر نشخوار فکری بر اضطراب معنی دار بود (001/0<p)، اما اثر نشخوار فکری بر ترس از تصویر بدنی و اثر ترس از تصویر بدنی بر اضطراب معنی دار نبود (05/0>p). علاوه بر آن، اثر نشخوار فکری با میانجی گری ترس از تصویر بدنی بر اضطراب معنی دار نبود (05/0>p). با توجه به نتایج این مطالعه، برای کاهش اضطراب افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی می توان با استفاده از کارگاه های آموزشی زمینه را برای کاهش نشخوار فکری مهیا ساخت.

    کلید واژگان: نشخوار فکری, تصویر بدنی, اضطراب, اختلال پرخوری عصبی
    Melody Vafaey Moghaddam, Kobra Haji Alizadeh *, Eghbal Zarei, Azita Amirfakhraei

    The present research was conducted with the aim of investigating the structural relationships of rumination with the mediation of body image on the anxiety of people with bulimia nervosa disorder. This study was a descriptive from type of correlation. The statistical population of this research was all women with bulimia nervosa disorder who referred to counseling and psychology centers of Tehran city in the spring of 2022 year. The sample of the present study was 260 people who were selected according to the inclusion criteria with using the purposeful sampling method. The research tools were included the rumination questionnaire of Nolen-Hoeksema and Morrow (1991), anxiety subscale of the stress, anxiety and depression scale of Lovibond and Lovibond (1995) and body image concern inventory of Littleton et al (2005). The data of this study were analyzed by Pearson correlation coefficient and path analysis methods in SPSS-21 and LISREL-8.8 software. The findings showed that there were a positive and significant relationship between rumination, anxiety and body image concern in people with bulimia nervosa disorder (P<0.01). In addition, rumination model with the mediation of body image concern on the anxiety of people with bulimia nervosa disorder had a good fit. Also, the effect of rumination on the anxiety was significant (P<0.001), but the effect of rumination on the body image concern and the effect of body image concern on the anxiety was not significant (P>0.05). In addition, the effect of rumination with the mediation of body image concern on the anxiety was not significant (P>0.05). According to the results of this study, in order to reduce the anxiety of people with bulimia nervosa disorder can be used by educational workshops prepare the ground for reducing rumination.

    Keywords: Rumination, body image, anxiety, Bulimia Nervosa Disorder
  • Mahshid. Khavari, Kobra. Haji Alizadeh*, Eghbal. Zarei, Fariborz. Dortaj
    Objective

    The current research was conducted with the aim of evaluating the effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) on psychological distress syndromes, rumination, and self-compassion in students experiencing psychological distress.

    Methods and Materials: 

    This study was applied in nature and employed a quasi-experimental design, specifically a pretest-posttest control group design with a three-month follow-up period. The statistical population consisted of all female medical science students in Tehran during the academic year 2020-2021, from which 30 individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned into two groups of 15 (15 in the experimental group and 15 in the control group). Data were collected using the Lovibond and Lovibond (1995) Depression, Anxiety, and Stress Scales, the Nolen-Hoeksema and Morrow (1993) Rumination Scale, and the Neff (2003) Self-Compassion Scale. Mindfulness-Based Cognitive Therapy sessions were conducted in 8 weekly 90-minute group sessions. Data were analyzed through analysis of variance.

    Findings

    The results of the data analysis indicated that Mindfulness-Based Cognitive Therapy was effective in reducing rumination, psychological distress syndromes, and in increasing self-compassion among students in the experimental group experiencing psychological distress, compared to the control group students who also experienced psychological distress.

    Conclusion

    Based on the results of this study, health professionals can use Mindfulness-Based Cognitive Therapy to improve rumination, psychological distress syndromes, and self-compassion among students experiencing psychological distress.

    Keywords: Mindfulness-Based Cognitive Therapy, psychological distress syndromes, rumination, self-compassion
  • Mahshid Khavari, Kobra Haji Alizadeh, Eghbal Zarei, Fariborz Dortaj

    Objective: 

    The present study aimed to examine the effectiveness of self-compassion-based therapy on a health-oriented lifestyle and mindfulness in students with psychological distress.

    Methods and Materials: 

    The study was applied in purpose, utilized a quasi-experimental method, and employed a pretest-posttest control group design with a three-month follow-up period. The population consisted of all female medical science students in Tehran during the academic year 2020-2021, from which 30 participants were selected through purposive sampling and randomly assigned to two groups of 15 (15 in the experimental group and 15 in the control group). Data were collected using the Lovibond and Lovibond's (1995) Depression Anxiety Stress Scales, Walker et al.'s (1987) Health-Promoting Lifestyle Profile, and the Kentucky Inventory of Mindfulness Skills by Baer et al. (2004). Gilbert's (2009) self-compassion-based therapy sessions were conducted over eight sessions, twice a week for four weeks, each session lasting 90 minutes in a group setting. Data were analyzed through covariance analysis.

    Findings: 

    The results showed that self-compassion-based therapy was effective in improving a health-oriented lifestyle and mindfulness among the experimental group students with psychological distress compared to the control group students with psychological distress.

    Conclusion: 

     Based on the findings of this study, health professionals can utilize self-compassion-based therapy to improve the health-oriented lifestyle and mindfulness in students with psychological distress.

    Keywords: Self-compassion-based therapy, Health-oriented lifestyle, Mindfulness, Psychological distress
  • Melody Vafaey Moghaddam, Kobra Haji Alizadeh, Eghbal Zarei, Azita Amirfakhraei
    Objective

    This research was conducted with the objective of examining the relationship between maladaptive thoughts and stress, mediated by body image, in individuals diagnosed with Bulimia Nervosa.

    Methods and Materials: 

    The methodology employed in this study was correlational, utilizing path analysis. The statistical population comprised all women diagnosed with Bulimia Nervosa who visited psychological and counseling centers in Tehran during the first three months of 1401 in the Persian calendar. The sample studied included 260 women from these centers, who were selected after explaining the research objectives and obtaining their informed consent, in compliance with the study's inclusion and exclusion criteria. The Dysfunctional Attitude Scale (DAS-26) by Weissman and Beck, the Body Image Questionnaire by Littleton et al., and the Depression, Anxiety, and Stress Scale-21 (DASS-21) were used for data collection. The data were analyzed using path analysis methodology; SPSS version 21 and LISREL software were utilized for data analysis.

    Findings

    While establishing the assumptions for path analysis, the results indicated that: the direct path from maladaptive thoughts to stress is significant; the indirect effect of maladaptive thoughts on stress through fear of body image is also significant.

    Conclusion

    Given the findings of this research and the results of related studies in this field, it can be concluded that maladaptive thoughts directly affect the emergence of stress in individuals with Bulimia Nervosa. Moreover, the mediating effect of body image is significant in this relationship, increasing the severity and occurrence of stress in affected individuals. These findings could form the basis for designing intervention programs aimed at improving body image and reducing maladaptive thoughts in affected individuals, thereby preventing the creation of a vicious cycle of these interacting factors.

    Keywords: MaladaptiveThoughts, Stress, Body Image, Bulimia Nervosa
  • هوشنگ علیبازی، اقبال زارعی*، کورش محمدی
    کودک-همسری یکی از پدیده های اجتماعی است و می تواند آسیب های فراوانی را به وجود بیاورد. برای رویارویی با آسیب های این پدیده، شناخت پیامدهای آن ضروری است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی پیامدهای کودک-همسری انجام شد. روش پژوهش، بررسی نمود شناختی بود. جامعه پژوهشی همه زنان دارای تجربه کودک همسری در مناطق 22 گانه استان تهران در سال 1399 بودند که تجربه 2 سال زندگی مشترک را داشتند، آمار دقیقی از این جامعه آماری در دسترس نیست زیرا روش نمونه گیری غیر احتمالی است. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبه ها ضبط و واژه به واژه نوشته شده و با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. در گام کدگذاری 12 زمینه شاخه ای شناسایی شد و سپس زمینه های شاخه ای از دید اندریافتی در کنار هم قرار گرفتند و 5 زمینه بنیادی شناسایی شد. برآیندها نشان داد که کودک-همسری می تواند مایه ایجاد آسیب هایی در زمینه های سلامت فردی و زناشویی شود. افزون بر این، زنان دارای تجربه کودک-همسری ممکن است آسیب هایی چون اضطراب و گوشه گیری اجتماعی، رها کردن تحصیل و عدم اشتغال و وابستگی اقتصادی را نیز تجربه کنند. با توجه به یافته های پژوهش، کودک-همسری ازدواجی آسیب زا است و می تواند پیامدهای غیرقابل جبرانی بر زندگی فردی، زناشویی، خانوادگی و اجتماعی فرد وارد سازد. نتایج این پژوهش می تواند دارای تلویحات کاربردی فراوانی باشد.
    کلید واژگان: کودک-همسری, ازدواج زودهنگام, ازدواج اجباری, زنان
    Houshang Alibazi, Eghbal Zarei *, Korush Mohammadi
    Background
    Child marriage is one of the social phenomenon and can cause many injuries. To deal with the injuries of this phenomenon, it is necessary to know its consequences.
    Objective
    The present study was conducted to identify the consequences of child marriage. The research method was a phenomenological study.
    Method
    The study population was all women with child marriage experience in Tehran province 15 people were selected by purposive and snowball sampling methods and the selection of samples went to saturation stage. Semi-structured interviews were used to collect data. The interviews were recorded and written word by word and were analyzed using the Colaizzi method. In the coding stage, 12 sub-themes were identified and then the sub-themes were conceptually put together and 5 main themes were identified.
    Findings
    The results showed that child marriage can cause injuries to personal and marital health. In addition, women in child marriage experience may experience injuries such as anxiety and social isolation, dropout and unemployment, and economic dependence.
    Conclusion
    According to the research findings, child marriage is traumatic and can have irreparable consequences on personal, marital, family, and social life. The results of this research can have many practical implications.
    Keywords: child marriage, early marriage, forced marriage, women
  • جعفر ثمری صفا*، اقبال زارعی، سمانه سمانه، کوروش محمدی

    پژوهش حاضر با دغدغه ایجاد روش های علمی و بومی (منطبق با فرهنگ اسلامی-ایرانی) برای پیشگیری از طلاق و آسیب های آن و با هدف شناسایی ویژگی های الگوی مشاوره پیش از ازدواج در بین متقاضیان ازدواج مجدد انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و با رویکرد کیفی و روش گراندد تیوری (نظریه داده بنیاد) صورت پذیرفت. جامعه آماری در دو بخش، شامل زوج های دارای ازدواج مجدد و متخصصان مشاوره خانواده وازادواج ساکن در شهر تهران بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و سپس به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته 21 نفر از زوجین راضی و ناراضی و 9 نفر از متخصصان مشاوره خانواده وازادواج مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از روش زمینه ای (کدگذاری باز، محوری، انتخابی) استفاده شد. براساس مصاحبه ها و متون اسلامی مقوله شناخت وارزیابی چندمحوری به عنوان مقوله هسته ای در نظر گرفته شد و پنج محور کلی مشاوره پیش از ازدواج مجدد شامل؛ 1- محور درون فردی 2-محور بین فردی 3- محور خانواده 4- محور فرزندان 5- محور اجتماعی می باشد و دارای فرایند منظم و منسجم ارزیابی و شناخت، مداخله، جمع بندی وپایان است. نتایج نشان داد که می توان براساس مولفه های ذکر شده الگوی بومی و جامعی را برای زوجین متقاضی ازدواج اجرا کرد. از این الگو می توان در مراکز مشاوره برای آگاهی و توانمندسازی خانواده ها و مراجیعن بهره گرفت و ازسویی دیگر برای تهیه محتوای آموزشی در جهت آموزش دانشجویان مشاوره و برگزاری دوره های تربیت مشاور پیش از ازدواج استفاده نمود.

    کلید واژگان: الگو, مشاوره پیش از ازدواج, ازدواج مجدد, چندمحوری, اسلامی-ایرانی
    Jafar Samari *, Eghbal Zarei, Samaneh Najarpourian, Kourush Mohammadi

    with the aim of The characteristics of the premarital counseling model were identified among remarriage applicanst.The purpose of this research was to identify the characteristics of the premarital counseling model among remarriage applicants and develop a local premarital counseling model for them. This research was carried out with a qualitative approach and grounded theory method. The statistical population is divided into two sections, the first section included couples living in Tehran city, who were selected using purposeful and voluntary sampling, and then 21 couples were interviewed through a semi-structured interview. The second part included 8 professors of counseling and psychology in the field of marriage and family, who were selected by purposeful sampling and snowball to validate the model. The contextual method (open, central, selective coding) was used to analyze the findings. Based on interviews and Islamic texts, the category of multi-axis recognition and evaluation was considered as a core category and the five general axes of counseling before remarriage include; 1- Intrapersonal axis 2- Interpersonal axis 3- Family axis 4- Children axis 5- Social axis and has a regular and consistent process of evaluation and recognition, intervention, summation and conclusion. The results showed that based on the mentioned components, a local and comprehensive model can be implemented for couples applying for marriage. This model can be used in counseling centers to inform and empower families and applicants, and on the other hand, it can be used to prepare educational content for counseling students and holding pre-marriage counselor training courses.

    Keywords: : model, premarital counseling, remarriage, Multiaxial, Islamic-Iranian
  • آمنه خدمتیان، عبدالزهرا نعامی*، اقبال زارعی، علی خلفی
    هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش برنامه فزاینده بر سخت کوشی تحصیلی، شیفتگی تحصیلی و شکوفایی تحصیلی در دانش آموزان کلاس دوازدهم شهرستان میناب بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پایه دوازدهم شهرستان میناب در سال 1399 است، که  40 دانش آموز به عنوان نمونه تحقیق به صورت تصادفی ساده در دو گروه 20 نفری آزمایشی و کنترل گماشته شدند. هر دو گروه، مورد پیش آزمون، پس آزمون قرار گرفتند. برنامه آموزشی ذهن فزاینده از7 جلسه دو ساعته تشکیل شده بود. شرکت کنندگان گروه آزمایش مداخله دریافت نمودند، اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند و تنها مورد پیش آزمون، پس آزمون قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل  پرسشنامه سخت کوشی تحصیلی Clark (2017)، پرسش نامه شیفتگی تحصیلی Yuwanto (2013) و پرسشنامه شکوفایی تحصیلی Schreiner, Pothoven, Nelson & McIntosh (2009)می باشد. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کواریانس و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها نشان داد که برنامه آموزش ذهن فزاینده منجر به افزایش سخت کوشی تحصیلی، شیفتگی تحصیلی و شکوفایی تحصیلی در گروه آزمایش شده است (p<0/05). بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود برنامه آموزش ذهن فزاینده به دانش آموزان آموزش داده شود.
    کلید واژگان: آموزش برنامه ذهن فزاینده, سخت کوشی تحصیلی, شیفتگی تحصیلی, شکوفایی تحصیلی
    Amene Khedmatian, Abdulzahra Naami *, Eghbal Zarei, Ali Khalafi
    The aim of this study was to investigate the effect of growth mindset intervention on academic grit, academic flow and academic thriving in twelfth grade students in Minab city. The statistical population of this study is all the twelfth grade students of Minab city in 1399, 40 students were randomly assigned to the experimental and control groups of 20 as a sample of the study. Both groups were subjected to pre-test, post-test and. The growing mind training program consisted of 7 two-hour sessions. The participants in the experimental group received an intervention, but the control group did not receive any intervention and only underwent pre-test, post-test and. The research instruments include the Clark Academic grit Questionnaire (2017), Yuwanto (2013) Academic flow Questionnaire, and Schreiner, Pothoven, Nelson & McIntosh (2009) Academic thriving Questionnaire. Data were analyzed using analysis of covariance and analysis of variance; The results showed that the growth mindset intervention has led to increased academic grit, academic flow and academic thriving in the experimental group (p < 0.05 ). Based on the results, it is suggested that a growing mind training program be taught to students.
    Keywords: teaching the growing mind program, academic hard work, academic fascination, Academic Flourishing
  • محمد فرج پور، کوروش محمدی*، اقبال زارعی

    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مشاوره گروهی نظریه انتخاب بر سبک های حل تعارض ناکارآمد افراد متاهل بود که از  روش پژوهش نیمه آزمایشی  با پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری شامل افراد متاهل (زن و مرد در دو سال اول ازدواج) بودند که به دلیل تعارض به مراکز مشاوره خانواده در شهر ارومیه مراجعه کرده بودند.تعداد 20 نفر که در پرسشنامه رضامندی  زناشویی (Enrich,1999) نمرات پایینی داشتند،بصورت تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در این  پژوهش از پرسشنامه  سبک های حل تعارض (Rahim,1983) استفاده شده است.داده ها بوسیله آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکررو آزمون های تعقیبی بنفرونی بررسی شد، یافته ها تاثیرمداخله گروهی  رویکرد انتخاب گلاسر را بر کاهش سبک های حل تعارض ناکارآمد افراد متاهل معنادار نشان داد (01/0 ˂ P).  نتیجه در مرحله پی گیری  نیز تداوم داشت. بنابراین می توان از  مشاوره گروهی مبتی بر نظریه انتخاب در تعدیل سبک های حل تعارض ناکارآمد (اجتنابی،سلطه گرانه)، افراد متاهل در دو سال اول ازدواج بهره گرفت.

    کلید واژگان: نظریه انتخاب, مشاوره گروهی, سبک های حل تعارض ناکارآمد, افراد متاهل
    Mohammad Farajpour, Korush Mohammadi *, Eghbal Zarei

    The aim of this study was to investigate the effect of group counseling of choice theory on dysfunctional conflict resolution styles of married people. The statistical population included married people (men and women in the first two years of marriage) who had referred to family counseling centers in Urmia due to conflict. The number of 20 people who had low scores in the Marital Satisfaction Questionnaire (Enrich, 1999) were randomly selected. Simple were divided into experimental and control groups. In this study, the Conflict Resolution Styles Questionnaire (Rahim, 1983) has been used. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance, analysis of covariance and Beferroni post hoc tests. The dysfunctional conflict of married individuals showed significant (P ˂.01). The result continued in the follow-up phase. Therefore, group counseling based on choice theory can be used to adjust dysfunctional (avoidant, domineering) conflict resolution styles of married people in the first two years of marriage.

    Keywords: Selection Theory, group consultation, Ineffective conflict resolution styles, married people
  • سریرا هاشمی پور، اقبال زارعی*، شعله نمازی، آزیتا امیرفخرایی

    هدف:

     هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی گر تنظیم هیجانی در رابطه بین تحمل پریشانی و شفقت به خود با رفتارهای معطوف به سلامتی بود.

    روش ها :

    تحقیق حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بود که در سال 1399 بر روی 306 نفز از بزرگسالان شهر بندرعباس به روش نمونه گیری در سترس انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر، خودشفقتی رایس و همکاران و رفتارهای ارتقادهنده سلامت والکر و همکاران بود. تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها:

     مشخص شد تنظیم هیجانی رابطه بین شفقت خود و تحمل پریشانی با رفتارهای معطوف به سلامت را به صورت مثبت و معنادار میانجی گری می کند. نتایج نشان داد راهبردهای غیرانطباقی تنظیم هیجانی تنها رابطه بین تحمل پریشانی و رفتارهای معطوف به سلامتی را به صورت مثبت و معنادار میانجی گری می کند. 

    نتیجه گیری :

    باتوجه به نتایج پژوهش و نقش متغیرهای پژوهش بر ارتقای رفتارهای معطوف به سلامتی در افراد، برنامه ریزان سلامت و ارایه دهندگان خدمات سلامت به زنان با آگاهی از این نکات می توانند گام های مفیدی در جهت ارتقای سلامت جامعه بردارند.

    کلید واژگان: تحمل پریشانی, تنظیم هیجان, رفتارهای معطوف به سلامت, شفقت به خود
    Seyede Sarira Hashemipour, Eghbal Zarei*, Sholeh Namazi, Azita Amirfakhraei

    Objective :

    This study aims to determine the mediating role of emotional regulation in the relationship of distress tolerance and self-compassion with health-promoting behaviors.

    Methods:

     The is a descriptive-analytical study that was conducted in 2020 on 306 adults in Bandar Abbas, Iran who were selected using a convenience sampling method. The data collection tools were Simmons and Gaher’s distress tolerance scale, Raes et al.’s self-compassion scale, and Walker et al.’s health-promoting lifestyle profile, and Garnefski and Kraaij’s cognitive emotion regulation questionnaire. The analysis was done using the structural equation modeling.

    Results :

    Adaptive emotion regulation strategies mediate the relationship of self-compassion and distress tolerance with health-promoting behaviors positively and significantly. The maladaptive emotion regulation strategies only could positively and meaningfully mediate the relationship between distress tolerance and health-promoting behaviors.

    Conclusion:

     Considering the role of study variables in promoting health- promoting behaviors, health planners and health providers can take useful steps to improve society’s health.

    Keywords: Distress tolerance, emotion regulation, health-promoting behaviors, self-compassion
  • جعفر ثمری صفا، اقبال زارعی*، سمانه نجارپوریان، کوروش محمدی
    هدف

    ازدواج مجدد شانس دوباره ای است که افرادی که همسرشان را از دست داده اند، جهت تجربه دوباره زندگی مشترک برای خود فراهم می نمایند. پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی بومی ازدواج مجدد رضایتمند انجام شد.

    روش

    این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای در سال 1399 انجام شد. بدین منظور 21 زوج ساکن شهر تهران که بیش از 3 سال از ازدواج مجدد آنهال می گذشت به شیوه هدفمند و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده ها جمع آوری، پیاده سازی و سپس به شیوه سیستماتیک کدگذاری شد.

    یافته ها

    مفاهیم استخراج شده در 124 کد اولیه و 27 کدمحوری طبقه بندی شد که مقوله های شناخت و بینش بیشتر در زندگی مجدد، کفویت در همسرگزینی، برداشت منطقی در ازدواج مجدد، مدیریت چالش پذیرش همسرجدید توسط فرزند و بالعکس، توجه به اشتراکات و افتراقات معیارهای ازدواج، حمایت اجتماعی، حمایت خانواده و دوستان، نقش مشاوره و بزرگان پیش از ازدواج، کیفیت ارتباط با همسر و خانواده همسر سابق، مهارت ارتباط موثر، توجه به دغدغه و خواسته های همسر، خودافشایی مناسب در زمان انتخاب، تلاش  برای آگاهی عمیق از یکدیگر پیش از ازدواج، آگاهی از معیارهای همسرگزینی، خودآگاهی، راهبردهای مقابله ای کارآمد فردی، زوجی و خانوادگی از جمله کدخای مجوری بودند و درنهایت هم مقوله مرکزی باعنوان «شناخت وحمایت چندسطحی» انتخاب گردید.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که ایجاد یک ازدواج مجددرضایتمند در گرو انتخاب آگاهانه وشناخت عمیق از یکدیگر و صداقت و شفاف سازی درمورد موضوعات زندگی سابق و رابطه زوجی فعلی و درنهایت تلاش دوسویه در جهت ایجاد زندگی پایدار است. متخصصان می توانند با بهره گیری از مقوله ها و مفاهیم مسنخرج از این الگو در افزایش رضایتمندی و دوام ازدواج های مجدد و پیشگیری از طلاق و آسیب های ناشی ازآن، به خانواده ها و جامعه کمک نمایند.

    کلید واژگان: الگو, ازدواج مجدد, نظریه زمینه ای, ازدواج رضایتمند, فرهنگ ایرانی
    Jafar Samari Safa, Eghbal Zarei*, Samaneh Najarpourian, Kourush Mohamadi
    Aim

    Remarriage is a chance for people who have lost a spouse to re-experience cohabitation. The aim of this study was to provide a local model of satisfied remarriage.

    Methods

    This research was conducted qualitatively using the grand theory approach in 2020. For this purpose, 21 couples living in Tehran who have had more than 3 years of remarriage were purposefully selected and surveyed using semi-structured interviews. Data were collected, recorded and then coded and classified into main categories.

    Methods

    This research was conducted qualitatively using the grand theory approach in 1399. For this purpose, 21 couples living in Tehran who have had more than 3 years of remarriage were purposefully selected and surveyed using semi-structured interviews. Data were collected, recorded and then coded and classified into main categories.

    Results

    The extracted concepts were classified into 107 sub-categories and 24 main categories. The main categories were divided into 6 general categories of causal factors, contextual, intervening, strategies, consequences and central category, and finally the central category was selected as "bilateral efforts to increase satisfaction and the continuation of remarriage.

    Conclusion

    The results of the present study showed that creating a satisfying marriage depends on conscious choice and deep knowledge of each other, honesty and transparency about the issues of the former life and the current marital relationship, and finally a two-way effort to create a lasting life. And this model provided for a stable and satisfied remarriage can be a model and a path for couples. Counselors and psychologists can also help the health of families and the community by designing and implementing appropriate programs based on this model in premarital counseling and couple therapy to increase the duration of remarriage and reduce the number of divorces and the resulting injuries

    Keywords: model, remarriage, grounded theory, Satisfying marriage, Iranian culture
  • جعفر ثمری صفا*، اقبال زارعی، سمانه نجارپوریان، کوروش محمدی
    ازدواج مجدد شانس دوباره ای است که زوجینی که به دلایل مختلف همسر خودرا از دست داده اند، برای خود، جهت تجربه دوباره زندگی مشترک فراهم می نمایند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی مشکلات و چالش های زوجین دارای ازدواج مجدد وراهبردهای مقابله ای زوجین دارای ازدواج مجدد براساس تجارب زیسته این زوجین انجام گرفت. این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی تفسیری انجام گردید. میدان پژوهشی(جامعه آماری) پژوهش حاضر را زوجین دارای ازدواج مجدد شهر تهران در سال 1399 تشکیل داده اند. که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 21 نفر از افراد یا زوجینی که شرایط ورود به پژوهش را داشتند انتخاب شدند، و داده های پژوهش از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به صورت خصوصی از این زوجین گردآوری شد. براساس تحلیل مصاحبه ها، مجموعا 18 مقوله اصلی و 108 مقوله فرعی بدست آمدکه بصورت مقوله های چالش های زوجین دارای ازدواج مجدد و راهبردهای مقابله ای کارآمد زوجین موفق و دارای ازدواج مجدد رضایتمند در دو مقطع زمانی(درزمان انتخاب همسر جدید و در زمان زندگی جدید) دسته بندی شد. با این حال زوجین موفق راهبردهای مقابله ای کارآمدی داشته اند که در سه سطح فردی، زوجی و خانوادگی و در دو مقطع زمانی(حین انتخاب همسر و زمان زندگی جدید) دسته بندی شد. بر اساس یافته های این پژوهش مشاوران میتوانند برای افزایش دوام ازدواج های مجدد، با طراحی و اجرای برنامه های مناسب براساس این موارد در مشاوره های پیش از ازدواج و زوج درمانی ها به سلامت خانواده ها و جامعه کمک نمایند.
    کلید واژگان: ازدواج مجدد, چالش ها, راهبردهای مقابه ای, پژوهش کیفی
    Jafar Samari Safa *, Eghbal Zarei, Samaneh Najarpourian, Kourush Mohamadi
    Remarriage is a chance for couples who have lost their spouse for various reasons to re-experience life together. The aim of this study was to identify the problems and challenges of remarried couples and coping strategies of remarried couples based on the lived experiences of these couples.This research was conducted qualitatively using interpretive phenomenological approach. Research Field (Statistical Society) The present study consisted of married couples in Tehran in 1399. Using purposive sampling method, 21 couples were selected from the couples who met the inclusion criteria, and the research data were collected through semi-structured in-depth interviews privately from these couples. Based on the analysis of interviews, a total of 18 main categories and 108 sub-categories were obtained as categories of challenges of remarried couples and effective coping strategies of successful couples with stable remarriage in two time periods (when choosing a new spouse and during new life). ) Was categorized. However, successful couples have effective coping strategies that are classified into three levels: individual, couple and family and in two time periods (during the selection of a spouse and the time of new life). It can be concluded that remarriage has many challenges, but couples can create a lasting marriage from the beginning by using appropriate coping strategies to make informed choices and deep knowledge of each other and honesty and transparency about the issues of past life and relationship.
    Keywords: Remarriage, challenges, Coping strategies, Qualitative research
  • هاله صبوری، اقبال زارعی*، سید عبدالوهاب سماوی، آزیتا امیرفخرایی
    زمینه و هدف

    افرادی که بهزیستی روانشناختی پایینی را گزارش می کنند به دلیل تجربه هیجانات ناخوشایند و ارزیابی منفی  رویدادهای زندگی بر میزان کیفیت زندگی آنها تاثیر می گذارد. این پژوهش با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی اجرا شد.

    روش کار

    طرح تحقیق از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان متاهل مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1398-1397 دانشگاه آزاد سیرجان نفر بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 500 نفر انتخاب و بعد از دو مرحله غربالگری، تعداد 30 نفرکه نمره برش را کسب نمودند به شکل تصادفی در دو گروه 15 نفره (آزمایش و کنترل) قرار گرفتند. دوره ی درمانی پذیرش و تعهد طی 8 جلسه 2 ساعته به صورت هفتگی برای گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، تفاوت میانگین های تعدیل شده دو گروه در متغییر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی و ابعاد آن، در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به مرحله پیش آزمون از لحاظ آماری معناداربود. همچنین یافته ها نشان دادند نمرات بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در مرحله پس آزمون و پیگیری در گروه پذیرش و تعهد تغییرات معناداری داشته است. 

    نتیجه گیری: 

    یافته های مذکور گویای سودمندی درمان پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی است. این یافته ها می تواند در طرح ریزی مداخلات پیشگیرانه و درمانی امید بخش باشد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, بهزیستی روانشناختی, کیفیت زندگی
    Haleh Sabouri, Eghbal Zarei*, Abdolvahab Samavi, Azita Amir Fakhraei
    Background & Aims

    People who report low psychological well-being due to the experience of unpleasant emotions and negative evaluation of life events affect their level of commitment in married life and lead to a tendency to betrayal. Given that the conditions underlying betrayal are provided among students and due to the consequences of the tendency to betrayal in the young generation, identify the factors associated with it and on the other hand study specific treatment approaches in this field that their effectiveness in different samples It has been shown to be an effective step in reducing the tendency to betray. People who report low psychological well-being due to the experience of unpleasant emotions and negative evaluation of life events affect their level of commitment in married life and their quality of life. This study was conducted with the aim of the effectiveness of treatment based on acceptance and commitment on psychological well-being and quality of life in married students with a tendency to infidelity.

    Methods

    The present study is a quasi-experimental study with an expanded research design (pretest-posttest with two experimental groups and a control group). The statistical population in this study included all married students aged 20-47 years with an average age of 33.5 studying in the Sirjan University in the number of 700 people. Available sampling method was used to select married students with a tendency to betrayal. In the first stage, in order to determine the cut-off point, considering that the scores of the questionnaires are in the range, 30 married students aged 20-47, studying in technical and humanities colleges, were randomly selected as a pilot and then they were asked to Complete the questionnaires of attitudes toward betrayal, psychological well-being and quality of life. After calculating the scores of these thirty people and estimating the mean and standard deviation of the components, the cut-off score was defined. In other words, the cut-off score was found to be two standard deviations above the mean in the attitude to betrayal attitude scale and one standard deviation below the average of the pilot group in the welfare scale. Then, in the first phase of the study, 500 couples aged 47-20 years were selected by convenience sampling method and the attitude toward infidelity questionnaire was administered as the first screening. A total of 183 people who obtained a cut-off score in the Betrayal Attitude Questionnaire were selected and entered the second stage of screening and completed the Psychological Well-Being and Quality of Life Questionnaire. Then, 45 of them were randomly selected and randomly assigned to two groups (experimental group and control group). It should be noted that the members completed the profile form containing the contact number to coordinate the meeting, the location of the meetings, completing the questionnaires in the post-test and follow-up phase, as well as the informed consent form to participate in the research. The two experimental groups underwent 8 sessions of two two-hour sessions (once a week) at the Sirjan Branch of Azad University in the second semester of 1997-98. At the end of the sessions, members of all three groups completed the questionnaire as a post-test. In order to remind up to three months, one session was held for the experimental groups every month and after three months in the follow-up phase, they completed the welfare questionnaire. ACT treatment courses were performed in 8 2-hour group sessions per week for experimental groups. For data collection, the short form of Reef Psychological Well-Being and Quality of Life Questionnaire of the World Health Organization was used. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance and Beferroni post hoc test.

    Results

    Based on the results, the difference between the adjusted means of the two groups in the variables of psychological well-being and quality of life and its dimensions in the post-test and follow-up stages compared to the pre-test stage was statistically significant (p≤0.05). The findings also showed that there were significant changes in psychological well-being scores and quality of life in the post-test and follow-up stages in the ACT group.

    Conclusion

    These findings indicate the usefulness of ACT treatment on psychological well-being and quality of life in married people with a tendency to betrayal. These findings can be promising in planning preventive and therapeutic interventions. However, more controlled studies are needed in this area. This research, like any other research, had limitations in generalizing and interpreting the results as follows. In acceptance and commitment therapy, the emphasis is on increasing the individual's desire to experience internal events as they are. Here, the goal was to help people experience the thought of betrayal only as a thought and instead of responding to it by doing what it is. Life is important for him and in line with his values, that is, the existence of a thought with the content of betrayal was not an issue in itself, but the main issue was the person's attempt to respond to the betrayal thought (ie the act of betrayal). Horror events (such as thoughts of betrayal) are what is called psychological resilience. When a person constantly reminds himself that his life in the present moment requires a behavioral effort in line with goals and values and not focusing on disturbing and imposed thoughts, no doubt reducing the focus on the intensity and frequency of thoughts. Will also be reduced One of the main consequences of the end of this process is to improve the quality of life. Acceptance and commitment therapy enhances the level of psychological flexibility and it is believed that if people have the appropriate psychological flexibility, they can easily overcome their psychological and even social problems. When every human being is trapped in psychological inflexibility, the quality of life declines because the person feels trapped in a context in which valuable things are replaced by thoughts and efforts focused on avoiding worry and negative thoughts. Will not have a favorable living conditions. Continuing a negative assessment of living conditions that are accompanied by inflexible behaviors will simply weaken the quality of life in people. From this perspective, it is natural for married people with a tendency to betrayal to feel that their quality of psychological and social life is poor and undesirable, but when they entered the process of commitment and acceptance of treatment, they learned this type of treatment by relying on metaphorical techniques. To spend less energy on experiential avoidance and instead focus their energy on more flexible behaviors. This path to self-transformation and life in the end provided the basis for improving the quality of life of married students. In this study, compassion-focused therapy increased the quality of mental, social and physical life of the subjects. Creating a non-judgmental, compassionate, flexible and moment-by-moment relationship using mindfulness techniques in interpersonal relationships of couples with the potential for infidelity can Useful forms of mindfulness and creating a satisfied view in people caused them to enjoy their existing relationships and use all their efforts in the marital relationship environment based on value-based goals and thus the quality of their psychological and social life.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Psychological well-being, Quality of life
  • مریم مرادیان *، اقبال زارعی

    مطالعه کیفی حاضر در جست وجوی اهداف، ملاک ها و چالش های انتخاب همسر در افراد دارای معلولیت جسمی- حرکتی شهرستان بروجن به شیوه پدیدارشناختی انجام شد. بدین منظور با چهارده نفر از افراد مجرد دارای معلولیت جسمی- حرکتی مرکز بهزیستی شهر بروجن مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. داده ها با استفاده از روش کلایزی تحلیل شد. شش مضمون اصلی (هدف از ازدواج، ملاک های انتخاب همسر، نگرانی های مرتبط با ازدواج، ضعف آگاهی خانواده، انگ اجتماعی و فقدان منابع حمایتی)، 22 مضمون فرعی (رفع نیازهای جنسی، فرار از شرایط آزار دهنده خانواده، مسیری برای کسب امنیت در مواجه با آینده ای مبهم، رهایی از احساس خلاء در مقایسه با همشیرهای متاهل، وضعیت جسمانی همسر آینده، سن مناسب همسر، ازدواج دایم، داشتن قدرت درک و همدلی و داشتن صداقت، ترس از رها شدن از سوی همسر، به دنیا آوردن فرزند معلول، عدم پذیرش از سمت خانواده همسر، نگرانی از عدم توانایی در تامین نیازهای مادی همسر، انکار معلولیت به خاطر نگرانی از پذیرفته نشدن، ایجاد موانع در فرایند ازدواج از سمت خانواده معلول، انکار ضرورت ازدواج فرزند معلول، باور نداشتن به توانایی فرزند معلول در تشکیل خانواده، ترس از مجرد ماندن فرزند معلول، دیدگاه منفی جامعه نسبت به معلولان، عدم حمایت های دولتی، اشتغال موقت، عدم اشتغال یا عدم تناسب شغل با وضعیت جسمانی، عدم استخدام افراد معلول در آزمون های استخدامی) و یک درون مایه (امید برای کسب پذیرش و همدلی، حمایت، امنیت عاطفی و اجتماعی، و در هاله ای از احساس درماندگی، ناامیدی، نادیده گرفته شدن، حسرت و نیاز به توجه و آگاهی بخشی) استخراج شد.

    کلید واژگان: انتخاب همسر, معلولیت, اهداف ملاک ها, چالش ها, پدیدارشناسی
    maryam moradian *, Eghbal Zarei

    The present qualitative study tries to ascertain the goals, criteria and challenges of spouse selection in people with physical-motor disabilities in Borujen in a phenomenological way. For this purpose, a semi-structured interview was conducted with fourteen single people with physical-motor disabilities in Borujen`s well-being center. The obtained data were analyzed by Claizzi`s method. Six main categories  (purpose of marriage, criteria of choosing a spouse, marriage related concerns, weak family awareness, social stigma and lack of support resources), 22 Sub-themes (Satisfying sexual needs, escape from annoying family situations, a path to security at the face of an uncertain future, getting rid of the feeling of emptiness compared to married siblings, the physical condition of the future spouse, suitable age of the spouse, permanent marriage, having the power of understanding and empathy and having honesty, fear of being abandoned by the spouse, giving birth to a disabled child, non-acceptance from the spouse's family, worrying about not being able to meet the material needs of the spouse, denial of disability, creating obstacles and neglecting the necessity of marriage by family, not believing in the disabled child's ability, fear of the disabled child remaining single, the society's negative view, lack of government support, temporary employment, lack of employment or job compatibility with physical condition) themes were was extracted.

    Keywords: Mate selection, Disability, Goals, Criteria Challenges, Phenomenology
  • فرزانه بیداری، آزیتا امیرفخرایی*، اقبال زارعی، کرامت کرامتی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه انجام گرفت.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در شش ماهه پاییز و زمستان سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 40 زن دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 زن). گروه آزمایش طرحواره درمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در گروه آزمایش 4 نفر و در گروه گواه 3 نفر ریزش وجود داشت. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی (هیل و همکاران، 2004)، مقیاس نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978)، تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، 1375) و طرحواره های ناسازگار اولیه (یانگ ، 1998) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه تاثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه شود.

      نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که می توان از طرحواره درمانی در جهت کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه بهره برد.

    کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, تعارض زناشویی, کمال گرایی, نگرش های ناکارآمد, طرحواره درمانی
    Farzaneh Bidari, Azita Amirfakhraei*, Eghbal Zarei, Keramat Keramati
    Aim

    The present study was conducted aiming to investigate the effectiveness of schema therapy on the Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata.

    Method

    it was a quasiexperimental study with pretest, posttest and control group design and a two-month follow-up stage. The statistical population of the study included the women with marital conflict with early maladaptive schemata who referred to consultation centers in the city of Tehran in the autumn and winter of 2019-2012. 40 women with marital conflict with early maladaptive schemata were selected through purposive sampling method and they were randomly accommodated into experimental and control groups (each group of 20). The experimental group received the schema therapy in ten ninetyminute sessions during two months. 4 people from the experimental group were excluded from the study and so were 3 people from the control group. The applied questionnaires in this study included Perfectionism (Hill, et al., 2004), inefficient attitudes scale (Wiseman and Back, 1978), marital conflict (Barati and Sanaie, 1997) and early maladaptive (Yang, 1998). The data from the study were analyzed through repeated measurement ANOVA.

    Result

    The results showed that schema therapy has significant effect on the Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata (p<0.001). In this way, this treatment has been able to reduce Perfectionism and inefficient attitudes of the women with marital conflict with early maladaptive schemata.

    Conclusion

    According to the findings of the study it can be concluded that Schema therapy can be used to reduce perfectionism and inefficient attitudes of women with marital conflict with early maladaptive schemas.

    Keywords: Early maladaptive schemata, marital conflict, Perfectionism, inefficient attitudes, schema therapy
  • آمنه خدمتیان، عبدالزهرا نعامی*، اقبال زارعی، علی خلفی

    شیفتگی و شکوفایی تحصیلی متغیرهای تعیین کننده ای در پیشرفت و موفقیت تحصیلی دانش آموزان هستند که مستلزم انرژی و تلاش مستمر در مواجه با موقعیت های جدید و چالش انگیز است. بر این اساس پیش بینی شیفتگی و شکوفایی تحصیلی بر اساس عوامل شخصیتی انگیزشی یکی از موضوعاتی است که از اهمیت زیادی در روانشناسی تربیتی برخوردار است. هدف از این تحقیق طراحی و آزمون الگویی از رابطه سخت کوشی تحصیلی با شیفتگی تحصیلی و شکوفایی تحصیلی با میانجی گری سبک های مقابله ای سازگار بود. بدین منظور 300 نفر به صورت تصادفی چند مرحله ای از دانش آموزان پایه دوازدهم مدارس شهرستان میناب انتخاب گردید. ابزار پژوهش عبارت بود از پرسشنامه شکوفایی تحصیلی اشراینر و همکاران (2009)، شیفتگی تحصیلی یاوانتا (2013)، سبک های مقابله ای تحصیلی اسکینر و همکاران (2013) و پرسشنامه سخت کوشی تحصیلی کلارک (2017). نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که سخت کوشی تحصیلی رابطه مستقیمی با سبک مقابله ای تحصیلی (05/0, p< 22/0 (B=، شیفتگی تحصیلی  (01/0 , p< 31/0 (B=،  و شکوفایی تحصیلی  (01/0, p<   24/0 (B=، دارد. همچنین نتایج بوت استراپ نشان داد که رابطه غیرمستقیمی بین سخت کوشی تحصیلی از طریق سبک مقابله ای تحصیلی سازگار با شیفتگی تحصیلی  (05/0, p<  35/0 (B=: و  با شکوفایی تحصیلی (01/0, p< 51/0 (B= وجود دارد. براساس یافته های پژوهش، سخت کوشی تحصیلی منجر به افزایش شیفتگی تحصیلی و شکوفایی تحصیلی گردید. بنابراین سخت کوشی تحصیلی عامل مهمی در بهبود شیفتگی تحصیلی، شکوفایی و همچنین سبک مقابله ای تحصیلی سازگار است.

    کلید واژگان: سخت کوشی تحصیلی, شیفتگی تحصیلی, شکوفایی تحصیلی, سبک مقابله ای تحصیلی سازگار
    Amene Khedmatian, Abdul Zahra Naami*, Eghbal Zarei, Ali Khalafie

    Academic flow and academic thriving are significant variables in students’ academic achievement that require energy and constant effort in the face of new and challenging situations. Accordingly, the prediction of academic flow and academic thriving based on motivational personality factors is one of the important topics in educational psychology. This study examines the relationships between academic grit, academic flow, and academic thriving mediated by adaptive coping style. The research sample was 300 high school students of Minab, Iran, randomly selected by multi-stage sampling. Academic thriving questionnaire by Schreiner (2009), Academic Flow Scale by Yuwanto (2013), Academic Coping Styles by Skinner et al. (2013), and Academic Grit Scale by Clark and Malecki (2019) were used to collect data. Results indicated that academic grit is directly related to adaptive coping style (b = .22; p < .05), academic flow (b = .31; p < .01), and academic thriving (b = .24; p < .01). Also, the results of the bootstrap analysis revealed a significant indirect relationship between academic grit and academic flow through adaptive coping style (b = .35; p < .05) and a significant indirect relationship between academic grit and academic thriving through adaptive coping style (b = .51; p < .01). The findings showed that academic grit increases academic flow and academic thriving, both directly and indirectly. Consequently, academic grit is an important factor in improving students’ academic flow and academic thriving.

    Keywords: Academic grit, Academic flow, Academic thriving, Academic coping style
  • زهرا خلیلی، آزیتا امیر فخرایی*، اقبال زارعی

    هدف پژوهش حاضر این بوده است تا با بهره گیری از روش آینده پژوهی عوامل روانشناختی موثر بر ازدواج جوانان در چشم انداز توسعه 1420 ایران را از دیدگاه متخصصان حوزه مربوطه استخراج و تبیین نماید. پژوهش حاضر از نظرهدف کاربردی و از نظر گرداوری داده ها توصیفی از نوع پیمایشی و به روش دلفی بوده است. این پژوهش از نظر نوع داده ها و تحلیل آماری، از نوع سطحی بوده است. در این پژوهش برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیم ساختار یافته، مقیاس تدوینی بر اساس نظرات خبرگان و پرسشنامه عدم قطعیت های اساسی استفاده شده است. هر سه ابزار مذکور توسط محقق تدوین شده اند. در این پژوهش به منظور بیان توصیفی داده ها از آمار توصیفی شامل: فراوانی، شاخص های پراکندگی و شاخص های مرکزی استفاده شده است. از آنجایی که تحقیق حاضر از جمله تحقیقات کیفی محسوب می شود، آزمون مناسب برای بررسی سوالات تحقیق، آزمون رتبه بندی فریدمن بوده است. برای تحلیل داده های آماری از نرم افزار spss ویرایش 23 و مایکروسافت اکسل استفاده شده است. بر اساس نتایج به دست آمده و بر حسب اهمیت، مولفه های فردی-روانشناختی موثر بر ازدواج جوانان در آینده بدین ترتیب بوده اند: درک متقابل، سبک دلبستگی زوجین، انعطاف پذیری شناختی، سبک فرزندپروری والدین، بلوغ فکری، دانش زندگی متاهلی، خودشناسی

    کلید واژگان: آینده پژوهی, عوامل روانشناختی موثر بر ازدواج, جوانان, چشم انداز توسعه 1420
    Zahra Khalili, Azita Amirfakhraei*, Eghbal Zarei

    This study explores the psychological factors affecting youth marriage from the perspective of the development of Iran in 2040. The present research, which was conducted using the Delphi method, is applied in terms of purpose and descriptive in terms of data collection. The statistical population included all experts in the field of marriage issues. The mentioned specialists have been experts in marriage counseling, marriage psychology, divorce counseling, and marriage sociology. Based on theoretical and practical considerations, 20 experienced marriage experts were identified and interviewed in different cities of Iran. After 20 interviews, theoretical saturation was achieved. Semi-structured interviews, a researcher-made scale based on expert opinions, and a questionnaire of basic uncertainties were used to collect data. Researchers have developed all three tools, whose validity and reliability were assessed and confirmed in the present study. The collected data were described using descriptive statistics, including frequency, central indices, and dispersion indices. In addition, the Friedman ranking test was used to examine the research questions. Based on the results and in terms of importance, the individual-psychological components affecting future youth marriage were as follows: mutual understanding, couple attachment style, cognitive flexibility, parenting style, intellectual maturity, married life knowledge, and self-awareness. In general, the findings of the present study can help youth marriage-related institutions in designing future plans.

    Keywords: Future study, Psychological factors affecting marriage, youth, Iranian development perspective
  • شیوا رادفر، اقبال زارعی*، منصور سودانی، مهناز معلم

    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی فرزند پروری بر کاهش مشکلات اجتماعی و کمبود توجه نوجوانان دارای مشکلات عاطفی و رفتاری انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان دارای مشکلات عاطفی و رفتاری در شهر اهواز در سال 1400-1399 بود. نمونه پژوهش شامل 34 نفر که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه (آزمایش 17 نفر و گروه گواه 17 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 75 دقیقه ای هر هفته دو جلسه تحت آموزش بسته تدوین شده فرزند پروری قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون از سیاهه مشکلات رفتاری نوجوان  CBCL(2001)، استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) صورت گرفت. یافته ها نشان داد که بسته آموزشی تدوین شده تاثیر معناداری بر نمره مشکلات اجتماعی (01/0>P، 240/17=F) داشته، ولی این تغییر بر کمبود توجه نوجوانان (05/0<p،923/2 =F) معنی دار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده، می توان بیان نمود؛ بسته تدوین شده فرزند پروری می تواند به عنوان یک مداخله موثر به منظور توانمندسازی والدین در حل مشکلات اجتماعی نوجوانان دارای مشکلات عاطفی و رفتاری مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: شیوه های فرزند پروری, تجربه زیسته, مشکلات عاطفی و رفتاری
    Shiva Radfar, Eghbal Zarei*, Mansour Sodani, Mahnaz Moallem

    The aim of this study was to determine the effectiveness of the parenting education packages in reducing social problems and the lack of attention of adolescents with emotional and behavioral problems. The research method was semi-experimental with a pretest-posttest design with the control group. The statistical population of the study included all adolescent children in Ahvaz in 2020. The research sample consisted of 34 people from the statistical population who were selected by the purposive sampling method and randomly replaced in two groups (experimental - 17 people and control group - 17 people). The experimental group underwent a developed parenting package for 8 sessions of 75 minutes; two sessions a week. In order to collect data in pre-test and post-test, Achenbach and Rescuela's (2001) Child Behavior Checklist (CBCL) was used. Data were analyzed using univariate analysis of covariance (MANCOVA).  The results showed that the developed educational package had a significant effect on the score of social problems (P <0.01, F = 17.240), but this change was not significant in the lack of adolescents' attention (p <0.05, F = 2.923). According to the obtained results, it can be stated that the developed parenting package can be used as an effective intervention to empower parents in solving social problems of adolescents with emotional and behavioral problems.

    Keywords: parenting methods, lived experience, emotional, behavioral problems
  • مریم سادات کلاهی، آزیتا امیرفخرایی*، اقبال زارعی
    خانواده سالم زیربنای سلامت آینده جامعه و نیازمند راهکارهایی برای اصلاحات اجتماعی و فرهنگی است. از آنجا که طلاق در کشور ایران به نقطه بحران رسیده و بسیاری از خانواده ها با آن درگیر هستند، پژوهشگران زیادی را به تکاپو در بررسی این مسیله واداشته است. هدف اصلی این پژوهش آینده پژوهی وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده های ایرانی در افق چشم انداز توسعه 1420 با تاکید بر الگوی آسیب شناسی روانی اجتماعی خانواده است و این امر می تواند به ایجاد ارتباط بین مطالعات و دسترسی به یک نتیجه منسجم از میان مطالعات پراکنده کمک کند. روش پژوهش کیفی از نوع سناریونگاری بود. یکی از اهداف آینده پژوهی، "توصیف آینده های بدیل" است و سناریونگاری یکی از ابزارهای این هدف است. جامعه آماری این پژوهش را متخصصین حوزه خانواده (جامعه شناسان، وکلای خانواده، روان شناسان، اساتید هیات علمی دانشگاه) در سال 1398 تشکیل دادند. در این پژوهش با توجه به اشباع داده ها تعداد 19 متخصص به شیوه هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه ها از روش تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که از نظر متخصصان عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی-تربیتی، حقوقی-قانونی، روان شناختی، خانوادگی و عوامل مداخله گر در تشدید آمار طلاق در سال های پیش رو موثر است. همچنین نتایج بیانگر آن بود که تدوین سناریوهای محوری وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده ایرانی در افق چشم انداز توسعه 1420 با تاکید بر آسیب های روانی- اجتماعی می تواند بر وضعیت طلاق در آینده تاثیرگذار باشد.
    کلید واژگان: آینده پژوهی, وضعیت طلاق, نسل های آینده, افق چشم انداز توسعه 1420
    Maryam Sadat Kolahi, Azita Amirfakhraei *, Eghbal Zarei
    Healthy family is the foundation of the future health of the society and it needs solutions for the social and cultural reforms. The divorce has reached its critical point in Iran and many families are involved in it, so it has caused many researchers to investigate this issue. The main purpose of the present study is to carry out future studies on the divorce status in the future generations of Iranian families in 2041 development vision horizon with emphasis on the psychosocial pathology model of the family and it can help making relationship among the studies and achieving a coherent result in the dispersed ones. The research method is qualitative in screenwriting type. One of the objectives of future studies is “describing alternative futures” and screenwriting is one of its mediums. The statistical population of this study included family specialists (sociologists, family lawyers, psychologists, faculty members) in 2019. Considering the data saturation, 19 specialists were selected through purposive sampling method and were interviewed through semi-structured interview. Content analysis was used to analyze the results of the interviews. The results showed that economic, social, cultural, academic-educational, legal-regulatory, psychological, and familial factors were intervening factors in increasing the frequency of divorce in coming years. Moreover, the results showed that codifying pivotal screens from divorce status with the emphasis on psychosocial damages can be effective on the divorce status in the future generations of Iranian families in 2041 development vision horizon.
    Keywords: Future Studies, divorce status, future generations, 2014 development vision horizon
  • مژگان اسدی لویه، اقبال زارعی*، عبدالوهاب سماوی، کبری حاجی علیزاده

    مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر سبک زندگی آدلری و امید درمانی بر انسجام روانی و خوددلسوزی در بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه شهر تهران انجام شد. روش مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان و مردان مبتلا به اسکلروزیس چندگانه بودند که در انجمن ام اس تهران تشکیل پرونده داده بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 بیمار انتخاب شدند و به طور تصادفی و به تساوی به سه گروه امیددرمانی، درمان مبتنی بر سبک زندگی آدلری و گروه کنترل اختصاص داده شدند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس انسجام روانی آنتونووسکی (1993) و مقیاس خوددلسوزی نف (2003) بودند. گروه های آزمایش طی هشت جلسه دوساعته مداخله امید درمانی و مداخله سبک زندگی آدلری قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد امید درمانی بر انسجام روانی و خوددلسوزی بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه موثر است (01/0 >P). درمان مبتنی بر سبک زندگی آدلری بر انسجام روانی و خوددلسوزی بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه موثر است (01/0 >P). این نتایج در دوره پیگیری حفظ شدند. به مشاوران و روان درمان گران پیشنهاد می شود که این درمان ها را در درازمدت برای افزایش انسجام روانی و خوددلسوزی بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه به کارگیرند.

    کلید واژگان: سبک زندگی آدلری, امید درمانی, انسجام روانی, خوددلسوزی, اسکلروزیس چندگانه
    Mojgan Asadi Loyeh, Eghbal Zarei *, Abdul Vahhab Samavi, Kobra Hajializadeh
    Introduction

    This study aimed to compare the effectiveness of treatment based on Adler lifestyle and hope therapy on psychological cohesion and empathy in patients with multiple sclerosis in Tehran. The study method was quasi-experimental with pre-test and post-test-follow-up design with a control group.

    Materials and  Methods

    The statistical population of this study included all men and women with multiple sclerosis who had filed in the Tehran MS Association. Using the available sampling method, 45 patients were selected and randomly and equally divided into three groups hope therapy, Adler-based lifestyle therapy and control group. Data collection tools were Antonovsky's (1993) Mental Cohesion Scale and the Self-compassion scale Neff (2003). The experimental groups underwent eight two-hour sessions of hope therapy intervention and Adler lifestyle intervention and the control group did not receive any intervention.

    Results

    Data analysis using multivariate analysis of covariance showed that hope therapy is effective on psychological cohesion and empathy in patients with multiple sclerosis (P <0.01). Adler lifestyle therapy is effective on psychological cohesion and empathy in patients with multiple sclerosis (P <0.01). These results were maintained during the follow-up period.

    Conclusion

    Counselors and psychotherapists are advised to use these therapies in the long run to increase the psychological cohesion and empathy of patients with multiple sclerosis.

    Keywords: Adlerian lifestyle, therapeutic hope, psychological coherence, self-compassion, Multiple Sclerosis
  • فرود غلامی، اقبال زارعی*، کوروش محمدی
    هدف از پژوهش تدوین و اثربخشی برنامه آموزشی رابطه والد-نوجوان مبتنی بر صفات سه گانه تاریک شخصیت والد نظامی و رابطه والد-فرزندی بر سه گانه تاریک شخصیت والد بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از کارکنان شاغل در مرکز آموزش هواپیمایی نیروی زمینی ارتش در اصفهان در سال 1399 دارای مشکلات مربوط به سه گانه تاریک شخصیت بودند که پسر نوجوان داشتند و به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر والد و فرزند نوجوان آن ها انتخاب شدند. برای شناسایی والد سه گانه تاریک شخصیت پرسش نامه های شخصیت ماکیاولیسم (کریستی و جیس، 1970)، شخصیت خودشیفته (راسکین و تری، 1988) و شخصیت سایکوپاتی (لوینسون و همکاران، 1995) در میان 450 والد توزیع و 30 نفر دارای نمرات بالا انتخاب شدند، سپس با 30 نفر از فرزندان نوجوان پسر آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. از میان والدین گزینش شده تعداد 15 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه گمارده شدند. پس از استخراج سه مولفه اصلی هیجانات، آمیختگی و ارتباطات از مصاحبه ها و با تکیه بر ویژگی سه گانه تاریک شخصیت والد بسته آموزشی رابطه والد-نوجوان طراحی و بر روی گروه آزمایش در 16 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد . نتایج نشان داده است که بسته آموزشی طراحی شده بر ماکیاولیسم، جامعه ستیزی و خودشیفتگی والد نظامی اثربخش است (p<0/05).
    کلید واژگان: برنامه آموزشی رابطه والد- نوجوان, رابطه والد- فرزندی, سه گانه تاریک شخصیت نوجوان, والد نظامی
    Forud Gholami, Eghbal Zarei *, Kourosh Mohammadi
    The purpose of this study was to develop and evaluate the educational program of parent-adolescent relationship based on the dark triangle of military parent personality traits and the parent-child relationship on the dark triangle of parent personality. The study sample consisted of 30 employees working in the Army Ground Aviation Training Center in Isfahan in 2020 had problems related to the dark personality triad who had a teenage son and by purposeful sampling method 30 parents and their adolescent children were chosen. To identify the dark triple parent of personality, the Machiavellian Personality Questionnaire (Christie and Jace, 1970), the narcissistic personality (Ruskin and Terry, 1988) and the psychopathic personality (Levinson et al., 1995) were distributed among 450 parents and 30 had scores. The above were selected, then 30 semi-structured interviews were conducted with 30 of their teenage sons. Among the selected parents, 15 were randomly assigned to the experimental group and 15 to the control group. After extracting the three main components of emotions, mixing and communication from the interviews and relying on the dark triple feature of the parent personality, the educational package of the parent-adolescent relationship was designed and performed on the experimental group in 16 sessions of 90 minutes. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data. The results showed that the designed educational package is effective on Machiavellianism, anti-socialism and narcissism of the military parent (p <0.05.)
    Keywords: Parent-Adolescent Relationship Training Program, parent-child relationship, Dark Personality Triangle, adolescent, Military Parent
  • مریم سادات کلاهی، آزیتا امیرفخرایی*، اقبال زارعی
    مقدمه و هدف

    از آنجا که طلاق در کشور ایران به نقطه بحران رسیده و بسیاری از خانواده ها با آن درگیر هستند، پژوهشگران زیادی را به تکاپو در بررسی این مسئله واداشته است. هدف اصلی این پژوهش بررسی سناریوی مطلوب وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده ایرانی در چشم انداز 20 ساله است.

    روش کار

    روش پژوهش کیفی از نوع سناریونگاری بود. یکی از اهداف آینده پژوهی، "توصیف آینده های بدیل" است و سناریونگاری یکی از ابزارهای این هدف است. جامعه آماری این پژوهش را متخصصین حوزه خانواده (جامعه شناسان، وکلای خانواده، روان شناسان، اساتید هیات علمی دانشگاه) در سال 1398 تشکیل دادند. در این پژوهش با توجه به اشباع داده ها تعداد 19 متخصص به شیوه هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه ها از روش تحلیل محتوا استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج پژوهش نشان داد تدوین سناریوهای محوری وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده ایرانی می تواند بر وضعیت طلاق در آینده تاثیرگذار باشد. همچنین باورها و زمینه های فرهنگی- اجتماعی مساعدی درباره اهمیت خانواده در جامعه ایران وجود دارد که می توانند نقش تعیین کننده ای در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های معطوف به مدیریت و کنترل دامنه و شدت آسیب های خانواده و میزان طلاق (به ویژه نسل های آینده) ایفا کنند.

    نتیجه گیری

     بنابراین با راهکارهای عملی درست و به موقع، پیشگیرانه و مدیریت شده در سطح سیاست گذاری کلان، نرخ طلاق (رسمی و عاطفی) در نسل های آینده سیر نزولی پیدا می کند.

    کلید واژگان: آینده پژوهی, وضعیت طلاق, نسل های آینده, چشم انداز 20 ساله
    Maryam Sadat Kolahi, Azita Amirfakhraei *, Eghbal Zarei
    Introduction and purpose

    The divorce has reached its critical point in Iran and many families are involved in it, so it has caused many researchers to investigate this issue. The main purpose of this study is to investigate the optimal scenario of divorce status in future generations of the Iranian family in a 20-year perspective.

    Methodology

    The research method is qualitative in screenwriting type. One of the objectives of future studies is “describing alternative futures” and screenwriting is one of its mediums. The statistical population of this study included family specialists (sociologists, family lawyers, psychologists, faculty members) in 2019. Considering the data saturation, 19 specialists were selected through purposive sampling method and were interviewed through semi-structured interview. Content analysis was used to analyze the results of the interviews.

    Findings

    The results showed that the development of central scenarios of divorce status in future generations of the Iranian family can affect the status of divorce in the future. There are also favorable socio-cultural beliefs and contexts about the importance of the family in Iranian society that can play a decisive role in planning and policy-making aimed at managing and controlling the extent and severity of family injuries and the rate of divorce (especially future generations).

    Conclusion

    Therefore, the divorce rate (formal and affective) will decrease in the future generations through correct, preventive, managed and on-time practical solutions at macro policy making level.

    Keywords: Future Studies, divorce status, future generations, 20 year perspective
  • مریم سادات کلاهی، آزیتا امیرفخرایی*، اقبال زارعی
    مقدمه و هدف
    از آنجا که طلاق در کشور ایران به نقطه بحران رسیده و بسیاری از خانواده ها با آن درگیر هستند، پژوهشگران زیادی را به تکاپو در بررسی این مسئله واداشته است. هدف اصلی این پژوهش بررسی سناریوی مطلوب وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده ایرانی در چشم انداز 20 ساله است.
    روش کار
    روش پژوهش کیفی از نوع سناریونگاری بود. یکی از اهداف آینده پژوهی، "توصیف آینده های بدیل" است و سناریونگاری یکی از ابزارهای این هدف است. جامعه آماری این پژوهش را متخصصین حوزه خانواده (جامعه شناسان، وکلای خانواده، روان شناسان، اساتید هیات علمی دانشگاه) در سال 1398 تشکیل دادند. در این پژوهش با توجه به اشباع داده ها تعداد 19 متخصص به شیوه هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه ها از روش تحلیل محتوا استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد تدوین سناریوهای محوری وضعیت طلاق در نسل های آینده خانواده ایرانی می تواند بر وضعیت طلاق در آینده تاثیرگذار باشد. همچنین باورها و زمینه های فرهنگی- اجتماعی مساعدی درباره اهمیت خانواده در جامعه ایران وجود دارد که می توانند نقش تعیین کننده ای در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های معطوف به مدیریت و کنترل دامنه و شدت آسیب های خانواده و میزان طلاق (به ویژه نسل های آینده) ایفا کنند.
    نتیجه گیری
    بنابراین با راهکارهای عملی درست و به موقع، پیشگیرانه و مدیریت شده در سطح سیاست گذاری کلان، نرخ طلاق (رسمی و عاطفی) در نسل های آینده سیر نزولی پیدا می کند.
    کلید واژگان: آینده پژوهی, وضعیت طلاق, نسل های آینده, چشم انداز 20 ساله
    Maryam Sadat Kolahi, Azita Amirfakhraei *, Eghbal Zarei
    Introduction and
    purpose
    The divorce has reached its critical point in Iran and many families are involved in it, so it has caused many researchers to investigate this issue. The main purpose of this study is to investigate the optimal scenario of divorce status in future generations of the Iranian family in a 20-year perspective.
    Methodology
    The research method is qualitative in screenwriting type. One of the objectives of future studies is “describing alternative futures” and screenwriting is one of its mediums. The statistical population of this study included family specialists (sociologists, family lawyers, psychologists, faculty members) in 2019. Considering the data saturation, 19 specialists were selected through purposive sampling method and were interviewed through semi-structured interview. Content analysis was used to analyze the results of the interviews.
    Findings
    The results showed that the development of central scenarios of divorce status in future generations of the Iranian family can affect the status of divorce in the future. There are also favorable socio-cultural beliefs and contexts about the importance of the family in Iranian society that can play a decisive role in planning and policy-making aimed at managing and controlling the extent and severity of family injuries and the rate of divorce (especially future generations).
    Conclusion
    Therefore, the divorce rate (formal and affective) will decrease in the future generations through correct, preventive, managed and on-time practical solutions at macro policy making level.
    Keywords: Future Studies, divorce status, future generations, 20 year perspective
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر اقبال زارعی
    دکتر اقبال زارعی
    دانشیار روانشناسی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال