javad mirzaei
-
غییر کاربری اراضی جنگلی بر تنوع زیستی و سایر اجزاء اکوسیستم اثرگذار است. با اینحال اطلاعات کمی در خصوص تغییرات تنوع زیستی و ویژگی های خاک در کاربری های مختلف ایجاد شده در جنگل های زاگرس وجود دارد. بدین منظور تاثیر تغییر کاربری های جنگل طبیعی بلوط به جنگل دست کاشت سوزنی برگ (سرو نقره ای)، جنگل دست کاشت پهن برگ (ارغوان)، مرتع و زمین زراعی بر تنوع زیستی گونه های علفی و ویژگی های خاک در جنگلهای حوزه آبخیز رودخانه چرداول در استان ایلام در سال 2017 مورد بررسی قرار گرفت. در هر یک از کاربری ها به صورت تصادفی تعداد 5 قطعه نمونه مربعی شکل به ابعاد 20 ×20 متر برداشت شد و در هر یک از قطعه نمونه های اصلی، چهار قطعه نمونه کوچک 5/1 در 5/1 متر مربعی برای بررسی پوشش علفی استفاده شد. به منظور بررسی ویژگی های خاک در مرکز هر قطعه نمونه یک نمونه ترکیبی از خاک در دو عمق 5-0 و 15-5 سانتی متری تهیه شد. نتایج نشان داد که کاربری های مختلف از نظر تنوع شانون وینر و غنای مارگالف گونه های علفی اختلاف آماری معنی داری با همدیگر دارند. بیشترین مقدار شاخص تنوع شانون-وینر در کاربری مرتع و کمترین مقدار آن در کاربری زمین زراعی مشاهده شد. همچنین بیشترین مقدار غنای مارگالف گونه های علفی در کاربری مرتع مشاهده شد. نتایج تجزیه واریانس مشخصه های خاک در دو عمق نیز نشان داد که فسفر و نیتروژن تحت تاثیر کاربری و عمق خاک قرار گرفتند. نتایج این تحقیق بیانگر اینست که تغییر کاربری زمین از جنگل طبیعی بلوط به زراعت و جنگلکاری سبب کاهش تنوع زیستی و غنای گونه های علفی شده است. همچنین تغییر کاربری به زراعت و جنگلکاری ها سبب افزایش میزان شوری، وزن مخصوص ظاهری خاک، کاهش ماده آلی شده است.
غییر کاربری اراضی جنگلی بر تنوع زیستی و سایر اجزاء اکوسیستم اثرگذار است. با اینحال اطلاعات کمی در خصوص تغییرات تنوع زیستی و ویژگی های خاک در کاربری های مختلف ایجاد شده در جنگل های زاگرس وجود دارد. بدین منظور تاثیر تغییر کاربری های جنگل طبیعی بلوط به جنگل دست کاشت سوزنی برگ (سرو نقره ای)، جنگل دست کاشت پهن برگ (ارغوان)، مرتع و زمین زراعی بر تنوع زیستی گونه های علفی و ویژگی های خاک در جنگلهای حوزه آبخیز رودخانه چرداول در استان ایلام در سال 2017 مورد بررسی قرار گرفت. در هر یک از کاربری ها به صورت تصادفی تعداد 5 قطعه نمونه مربعی شکل به ابعاد 20 ×20 متر برداشت شد و در هر یک از قطعه نمونه های اصلی، چهار قطعه نمونه کوچک 5/1 در 5/1 متر مربعی برای بررسی پوشش علفی استفاده شد. به منظور بررسی ویژگی های خاک در مرکز هر قطعه نمونه یک نمونه ترکیبی از خاک در دو عمق 5-0 و 15-5 سانتی متری تهیه شد. نتایج نشان داد که کاربری های مختلف از نظر تنوع شانون وینر و غنای مارگالف گونه های علفی اختلاف آماری معنی داری با همدیگر دارند. بیشترین مقدار شاخص تنوع شانون-وینر در کاربری مرتع و کمترین مقدار آن در کاربری زمین زراعی مشاهده شد. همچنین بیشترین مقدار غنای مارگالف گونه های علفی در کاربری مرتع مشاهده شد. نتایج تجزیه واریانس مشخصه های خاک در دو عمق نیز نشان داد که فسفر و نیتروژن تحت تاثیر کاربری و عمق خاک قرار گرفتند. نتایج این تحقیق بیانگر اینست که تغییر کاربری زمین از جنگل طبیعی بلوط به زراعت و جنگلکاری سبب کاهش تنوع زیستی و غنای گونه های علفی شده است. همچنین تغییر کاربری به زراعت و جنگلکاری ها سبب افزایش میزان شوری، وزن مخصوص ظاهری خاک، کاهش ماده آلی شده است.کلید واژگان: گونه های علفی, تغییر کاربری, تنوع زیستی, جنگل کاری سوزنی برگ, جنگل های زاگرس, ایلامChanging the Land-uses of forests effects biodiversity and other ecosystem components. There is little information about biodiversity and soil characteristics in different Land-uses in Zagros forests. For this purpose, the effect of changing natural oak forests to coniferous plantations, deciduous plantation, rangeland, and agricultural on the biodiversity of herbaceous species and soil characteristics was investigated in the forests of Chardavol river, Ilam, in 2018. In each of the land uses, 5 square-shaped sample plots with dimensions of 20 × 20 meters were randomly taken, and in each of the main plots, four 1.5 × 1.5 square meters plots were used to check the herbaceous plant species. In order to check soil characteristics a mixed sample of soil was prepared at two depths of 0-5 and 5-15 cm in each plot. The results showed that different land uses have significant differences in terms of Shannon-wiener diversity and Margalof richness of herbaceous species. The highest value of Shannon-wiener diversity index was observed in rangeland and the lowest was observed in agricultural land uses. Also, the highest richness of herbaceous species was observed in rangeland. The results of soil characteristics at two depths showed that phosphorus and nitrogen were affected by land use and soil depth. The results show that the change in land use from the natural oak forest to agriculture and forest plantation has caused a decrease in biodiversity and richness of herbaceous species. Also, the change of land use to agriculture and forest plantation has caused an increase in salinity, bulk density, and a decrease in organic matter.
Keywords: Herbaceous species, Land use change, Biodiversity, coniferous plantations, Zagros forests, Ilam -
روشنه ها با تاثیر بر میزان نور داخل جنگل بر خاک و سایر ویژگی های اکولوژیکی تاثیرگذار هستند. </span>در این تحقیق تاثیر روشنه های طبیعی و مصنوعی توده های آمیخته و خالص راش بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بررسی شد. بدین منظور تعداد 24 روشنه در تیپ آمیخته و 24 روشنه در تیپ خالص راش در طرح جنگلداری حاجیکلا- تیرانکلی از حوزه آبخیز رودخانه تجن در سال 1394 برداشت شد. روشنه ها در سه کلاسه روشنه های کوچک (کمتر از 150 مترمربع)، متوسط (بین 150 تا 350 مترمربع) و بزرگ (350 تا 500 مترمربع) طبقه بندی شده اند. در هر روشنه، تعداد 5 قطعه نمونه بر روی قطرهای روشنه پیاده شد. در داخل هر قطعه نمونه، یک نمونه خاک از عمق 30-0 سانتی متری برداشت و یک نمونه ترکیبی آماده شد. علاوه بر این، در خارج از هر روشنه یک نمونه شاهد خاک نیز تهیه گردید. نتایج نشان داد که مساحت روشنه بر </span>pH، </span>EC، پتاسیم، کربن، نیتروژن و نوع توده بر ماده آلی و نیتروژن اثر معنی داری داشت </span>(05/0</span>P<)</span>. همچنین اثرات متقابل روشنه و نوع توده بر نیتروژن، ماده آلی و شن نیز معنی دار بود</span> (05/0</span>P<)</span>. بیشترین میزان پتاسیم در روشنه های بزرگ (با مساحت 500-350 مترمربع) در توده راش خالص و کمترین آن در توده های آمیخته مشاهده شد. همچنین </span>نتایج تحقیق حاضر</span> نشان</span> داد که با</span> افزایش</span> اندازه</span> حفره</span> میزان</span> کربن، ماده آلی، نیتروژن و پتاسیم</span> افزایش می یابد</span>. در روشنه های حاصل از قطع (مصنوعی)، بالاترین میزان نیتروژن در روشنههای بزرگ توده خالص راش مشاهده شد. ماده آلی در روشنه های بزرگ بیشتر از روشنه های کوچک بود. همچنین مساحت روشنه و نوع توده تاثیری بر میزان فسفر خاک نداشت؛ بنابراین می توان گفت که در توده های آمیخته به ویژه در روشنه های بزرگ نسبت به روشنه های کوچک در توده های خالص میزان حاصلخیزی خاک بیشتر است.</span></span></span></span></span></span></div>
کلید واژگان: بهره برداری, جنگل آمیخته, توده خالص, ماده آلی, جنگل های هیرکانیGaps affect the soil and other ecological features by affecting the amount of light inside the forest. In this study, the effect of natural and artificial gap of mixed and pure stands of Fagus oreintalis on the physical and chemical properties of soil was investigated. For this purpose, 24 trees in the mixed type and 24 trees in the pure beech type were selected in the Hajikola-Tirankoli forestry project from the Tajan river watershed, in 2015. These gaps are classified into three classes: small (less than 150 square meters), medium (between 150 and 350 square meters) and large (350 to 500 square meters). In each gap, 5 plots were made on the diameters. Inside each plot, a soil sample was prepared from a depth of 0-30 cm and a composite sample was prepared. In addition, a control soil sample was also prepared outside each gap. The gap size had a significant effect on pH, EC, potassium, carbon, nitrogen while, the type of stands had significant effects on organic matter and nitrogen (P<0.05). Also, the interaction effects of gap size and stand type had significant effects on nitrogen, organic matter (P<0.05). The highest amount of potassium was observed in large gaps (with an area of 350-500) in pure beech stands and the lowest in mixed stands. The results of the present study showed that the amount of carbon, organic matter, nitrogen and potassium increases with the increase of the gap size. In the gaps resulting from cutting (artificial), the highest amount of nitrogen was observed in the large gaps of pure beech mass. There was more organic matter in the large gaps than the small ones. Also, the gap size and the stand type had no effect on the amount of phosphorus in the soil. Therefore, it can be said that in the mixed stands, especially in large gaps, soil fertility is higher than in small gag in pure stand.</span></span></span></div>
Keywords: Harvesting, Mixed Forest, Pure Stand, Organic Matter, Hyrcanian Forests -
پژوهش حاضر با هدف بررسی زوال بلوط در رابطه با تنوع گونه های چوبی، خصوصیات خاک و عوامل فیزیوگرافی در منطقه بانکول استان ایلام انجام شده است. این مطالعه در دو جهت دامنه شمالی و شرقی و در سه طبقه ارتفاعی (1340-1440، 1440-1540 و بیشتر از 1540 متر از سطح دریا) و با برداشت قطعات نمونه 1000 مترمربعی دایره ای انجام شد. در قطعات نمونه، تنوع گونه های چوبی و درصد خشکیدگی پایه های بلوط بررسی و ثبت شد. نمونه های خاک از عمق صفر تا 30 سانتیمتری برداشت شد. بررسی اثر عوامل توپوگرافی بر خصوصیات خاک، تنوع گونه ای و میزان خشکیدگی با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه و مقایسه میانگین ها با آزمون چند دامنه ای دانکن انجام گرفت. رابطه شاخص های تنوع، خصوصیات خاک و خشکیدگی در طبقات ارتفاعی در هر جهت دامنه با استفاده از تحلیل مولفه های اصلی (PCA) بررسی شد. نتایج نشان دادند که ارتفاع از سطح دریا و جهت دامنه بر خصوصیات خاک، تنوع گونه های چوبی و میزان خشکیدگی درختان اثر معنی داری دارند. بر اساس نتایج، میزان ماده آلی در جهت شمالی بیشتر از جهت شرقی بود. بیشترین میزان نیتروژن کل در طبقات ارتفاعی 1440-1540 و بیشتر از 1540 متر در جهت شمالی و کمترین میزان آن در طبقه ارتفاعی 1340-1440 متر از سطح دریا در جهت شرقی بود. مقدار فسفر در جهت شمالی و در طبقه ارتفاعی 1440-1540 از سطح دریا بیشترین میزان را نشان داد. شاخص های تنوع شانون وینر و سیمپسون و غنای گونه های چوبی در جهت شمالی و طبقات ارتفاعات میانی و بالا بیشتر از طبقه ارتفاعی پایین بود. بیشترین میزان خشکیدگی در طبقه ارتفاعی بالاتر از1540 متر در هر دو جهت شمالی (88/9 درصد) و شرقی (55/10 درصد) مشاهده شد و کمترین میزان آن در طبقه ارتفاع از سطح دریای میانی جهت شمالی و شرقی ثبت شد. براساس نتایج در هر دو جهت شمالی و شرقی، خشکیدگی بلوط با الگویی مشابه در طبقه ارتفاعی بالاتر بیشتر است و این موقعیت ها باید در اولویت حفاظت، احیا و عملیات های پرورشی مرتبط با این پدیده قرار گیرند.کلید واژگان: عوامل محیطی, جهت دامنه, عناصر غذایی خاک, تحلیل مولفه اصلیThe study aimed to investigate the decline of oak in relation to the woody species diversity, soil characteristics and physiographic factors in Bankol region of Ilam province. This study was carried out in two aspects of the northern and eastern slopes and in three altitude classes (1340-1440, 1440-1540 and > 1540 m above sea level) with circular sample plots of 1000 m2. In the sample plots, the diversity of wood species and the dieback percentage of oak were determined. Soil samples were taken from the depth of 0 to 30 cm. The effect of topographic factors on soil properties, species diversity and dieback rate was investigated using two-way analysis of variance and comparing the means of Duncan's multi-range test. Principal Component Analysis (PCA) was used to investigate the relationship between diversity indices, soil characteristics and dieback intensity along the elevation classes in each aspect. The results showed that elevation and aspect have a significant effect on soil properties, woody species diversity and dieback intensity. Based on the results, the amount of organic matter was higher on the north aspect than on the east aspect. The highest amount of total nitrogen recorded in 1440-1540 m and > 1540 m on the northern aspect and the lowest amount was in 1340-1440 m in the eastern aspect. The amount of soil phosphorus was highest in the northern aspect and at 1440-1540 m. Shannon-Weiner and Simpson's diversity indices and the richness of woody species were higher in the northern aaspect and middle and high elevation classes than the low elevation class. The highest dieback intensity was observed at altitudes > 1540 m in both the northern (9.88%) and eastern (10.55%) aspects, and the lowest value was in the middle elevation on the northern and eastern aspects, and these situations should be prioritized for protection, restoration and silvicultural merasures related this phenomenon.Keywords: Environmental Factors, Aspect, Soil Nutrients, Principal Component Analysis
-
مقدمه و هدف
قارچهای میکوریز آربوسکولار یک جز مهم از میکروفلور خاک را تشکیل میدهند و با 80 در صد از گونه های گیاهی همزیستی دارند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی قارچهای میکوریز آربوسکولار در سه رویشگاه (شنهچیر، ایلام و ملکشاهی) با شرایط اقلیمی مختلف در دو جهت دامنه شمال و جنوب در جنگلهای استان ایلام انجام گرفت.
مواد و روشها:
به منظور نمونه برداری خاک، در هر رویشگاه و در هر جهت 20 نمونه خاک ترکیبی در دو جهت شمالی و جنوبی برداشت شد. در مجموع 60 قطعه نمونه برای هر سه رویشگاه بر اساس طرح نمونه برداری کاملا تصادفی از عمق 20-0 سانتیمتر در فصل بهار برداشت شد. استخراج اسپور قارچهای میکوریز با استفاده از روش الک مربوط و سانتریفیوژ کردن با ساکارز و شناسایی قارچها بر اساس اندازه گیری ویژگیهای ریخت شناسی و با استفاده از کلید شناسایی و سایت های اینترنتی معتبر انجام شد. درصد فراوانی گونه های قارچی با استفاده از درصد اسپورهای متعلق به یک گونه قارچی نیز محاسبه شد. برای تعیین درصد تشابه گونههای قارچی در مناطق و جهتهای شیب مختلف در هر رویشگاه از نمودار وون استفاده شد.
یافته ها:
نتایج این مطالعه نشان داد که در مجموع 39 گونه قارچ میکوریز آربوسکولار متعلق به 11 جنس در سه رویشگاه مورد مطالعه و دو جهت شناسایی شدند. 36 گونه قارچی متعلق به 11 جنس در رویشگاه ایلام، 37 گونه قارچ میکوریز متعلق به 11 جنس در ملکشاهی و 34 گونه قارچی متعلق به 10 جنس در شنه چیر شناسایی شد. از 11 جنس شناسایی شده بالاترین درصد فراوانی نسبی مربوط به جنسهای Acaulospora و Glomus بود. در هر سه رویشگاه و در دو جهت شمالی و جنوبی دو گونه Glomus nanolumen و Acaulospora lacunosa بالاترین درصد فراوانی گونه قارچی را داشتند. نتایج تشابه گونه ها در مناطق مختلف نشان داد که 30 گونه قارچ میکوریز معادل %76/92 گونه ها در بین مناطق مشترک بودند و یک گونه اندمیک (Glomus macrocarpum) در رویشگاه ملکشاهی وجود داشت. نتایج نشان داد تراکم اسپور در مناطق مورد مطالعه اختلاف معنیداری داشتند (000/0=p) که در رویشگاه ملکشاهی و شنهچیر بیشتر از ایلام بود. میانگین تراکم اسپور در تمام مناطق در جهت جنوبی بیشتر ار شمالی بود. میانگین تراکم اسپورها در مناطق مختلف از 111/20 در ایلام تا 140/25 در ملکشاهی و در بین جهتهای مختلف از 105/60 در شمال ایلام تا 150/90 در جهت جنوبی ملکشاهی متغیر بود.
نتیجه گیری:
نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که قارچ های میکوریز در مناطق و جهت های مختلف از نظر تعداد گونه قارچی، پراکنش و تعداد اسپور متفاوت بودند و بیشترین تراکم اسپور در جهتهای جنوبی و در منطقه ملکشاهی مشاهده شد.
کلید واژگان: اسپور, اقلیم, جهت شیب, میکوریز, همزیستیIntroduction and ObjectiveArbuscular mycorrhizal fungi constitute an important component of soil microflora and coexist with 80% of plant species. The present study was conducted with the aim of Morphology identifying arbuscular mycorrhizal fungi in three habitats (Shanachir, Ilam and Malekshahi) with different climatic conditions and in two aspect slopes, north and south, in the Oak forests of Ilam province.
Material and MethodsIn order to take soil samples, in each habitat and both north and south aspect slopes 20 mixed soil samples were taken. A total of 60 samples was taken from all three habitats based on a completely random sampling plan from a depth of 0-20 cm in the spring season. Spore extraction of mycorrhizal fungi was done using the method of sieving and centrifugation with sucrose, and the identification of fungi was done based on the measurement of morphological characteristics and using the identification key and reliable internet sites. The abundance percentage of fungal species was also calculated using the percentage of spores belonging to a fungal species. Venn diagram was used to determine the similarity percentage of fungal species in different habitats and aspect slopes in each habitat.
ResultsThe results of this study showed that a total of 39 species of arbuscular mycorrhizal fungi belonging to 11 genera were identified in three studied areas and two aspect slopes. 36 fungal species belonging to 11 genera were identified in Ilam habitat, 37 mycorrhizal fungal species belonging to 11 genera Malekshahi and 34 fungal species belonging to 10 genera were identified in Shanachir. The highest percentage of the relative frequency of the fungus genus also belonged to the two genera Acaulospora and Glomus.In all habitats and aspect slopes, the two species Glomus nanolumen and Acaulospora lacunosa had the highest percentage of fungal species abundance. The results of species similarity in different habitats showed that 30 species of mycorrhizal fungi, equivalent to 76.92% of the species, were common among the habitats, and there was one endemic species (Glomus macrocarpum) in Malekshahi city. The results showed that there was a significant difference in the spore density in the study areas (p=0.000), which was higher in Malekshahi and Shenchir than in Ilam. The average spore density was higher in all habitats in the southern aspect slope than in the northern aspect slope. The average density of spores in different areas varied from 111.20 in Ilam to 140.25 in Malekshahi and among different aspect slopes from 105.60 in the north of Ilam to 150.90 in the south of Malekshahi.
ConclusionThe result of the present study showed that mycorrhizal fungi in different areas and aspect slopes were different in terms of the number of fungal species, distribution and number of spores and the highest spore density was observed in the southern aspect slope and in Malekshahi region.
Keywords: Climate, Mycorrhiza, Slope aspect, Spore, Symbiosis -
زمینه و هدف
از فعالیت های تبدیل جنگل به زمین کشاورزی، زراعت در زیر آشکوب جنگل و چرای دام در جنگل به عنوان مهم ترین عوامل تخریب جنگل های زاگرس یاد می شود و در این مورد دست اندرکاران محلی و دولتی نظرات متناقضی با یکدیگر دارند. در روستای جنگلی آلمانه فعالیت های کشاورزی اعم از زراعت و باغبانی یا در داخل جنگل (به صورت زراعت در زیر آشکوب جنگل، یا جنگل تراشی و تبدیل آن به زراعت و باغ) و یا در حاشیه جنگل انجام می گیرد که در هر صورت بر جنگل تاثیرگذار هستند. همچنین در این روستا دامداری نیز تاثیر مستقیمی بر جنگل داشته و همواره می توان آن را جزء جدایی ناپذیر جنگل عنوان نمود. این تحقیق با هدف دستیابی به دیدگاه دست اندرکاران در مورد فعالیت های کشاورزی و دامداری در جنگل های سامان عرفی آلمانه شهرستان سروآباد در زمستان سال 1396 انجام گرفت.
روش بررسیجامعه آماری این تحقیق شامل مردم روستای آلمانه و تعدادی از کارشناسان اداره های منابع طبیعی و جهاد کشاورزی استان کردستان است. ابزار اصلی تحقیق پرسشنامه است و در مجموع دیدگاه 115 نفر از دست اندرکاران محلی و دولتی به روش طیف لیکرت در مورد سه فعالیت تبدیل جنگل به زمین کشاورزی، زراعت در زیرآشکوب جنگل و چرای دام در جنگل مورد بررسی قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از آزمون های آماری کروسکال والیس و من وایت نی استفاده و کلیه تحلیل ها توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 انجام شد.
یافته هابر اساس نتایج، دست اندرکاران محلی فعالیت های خود را در راستای تخریب جنگل دانستند و کارشناسان کشاورزی نیز با آنان هم عقیده بودند. اما کارشناسان منابع طبیعی دیدگاه مخالفی داشتند. در مجموع دست اندرکاران محلی و دولتی در مورد بسیاری از گویه های مربوط به فعالیت ها دیدگاه متفاوتی داشتند و تعارض بین بهره برداران محلی و کارشناسان دولتی، خصوصا کارشناسان منابع طبیعی به وضوح مشاهده گردید.
بحث و نتیجه گیریدر نهایت از دیدگاه دست اندرکاران، یک گویه ی مشترک به عنوان گویه ی منتخب در هر سه فعالیت انتخاب گردید که نشان داد انجام این فعالیت ها، به دلیل مشکلات اقتصادی و کمبود درآمد مردم محلی است.
کلید واژگان: مردم محلی, اداره های دولتی, تعارض, پرسشنامه, سامان عرفی آلمانهBackground and ObjectivesForest conversion to agriculture, Forest Understory cultivation and grazing in the forest are considered as the most important factors in the destruction of Zagros forests and in this regard, local and governmental stakeholders have different and contradictory views together. The purpose of this study was to gain a perspective of stakeholders regarding agricultural and livestock activities in Almaneh allotment forests in Sarvabad city. In the Almaneh`s forest village, agricultural activities whether farming or horticultural are carried out either inside the forest (in the form of understory farming, or deforestation and conversion to agriculture and orchard) or at the edge of the forest which in any case affects the forest. In this village livestock also has a direct impact on the forest and it can always be described as an integral part of the forest.
Material and MethodologyThe statistical society of this study includes the people of Almaneh village and some experts of the Natural Resources and Agricultural offices of Kurdistan province. The main instrument of the study is a questionnaire and In total, 115 local and state stakeholders views using a Likert scale on Forest conversion to agriculture, Forest Understory cultivation and grazing in the forest were investigated. Kruskal-Wallis and Mann-Whitney tests were used for data analysis using SPSS software.
FindingsAccording to the results, local stakeholders are not aware of their activities in deforestation and agricultural experts agree with them. But natural resources experts have opposite view. In other words, local and state practitioners have a different perspective on many aspects of the activity and the conflict between local practitioners and government experts, especially natural resource experts, is clearly visible.
Discussion and ConclusionSo, from a stakeholders perspective, a common item is selected as the selected stakeholders item in all three activities, which shows that these activities are due to economic problems and the lack of local people's income.
Keywords: Local people, government offices, Conflict, Questionnaire, Almaneh Allotment -
مقدمه و هدف
آتش سوزی یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده و تاثیرگذار بر خصوصیات بوم سامانه های جنگلی است. آتش سوزی ها مناطق جنگلی را به شدت تحت تاثیر قرار داده اند و گاهی آثار منفی آن برای چندین سال بعد از وقوع، همچنان باقی می ماند، به طوری که گاهی وضعیت پوشش گیاهی به حالت قبل خود بر نمی گردد. هدف از این مطالعه مدل سازی بازسازی پوشش گیاهی در جنگل های زاگرس (استان ایلام) پس از وقوع آتش سوزی است.
مواد و روش هابرای مدل سازی بازسازی پوشش گیاهی از داده های مختلف اقلیمی و محیطی به عنوان متغیرهای مستقل (پوشش گیاهی زمان وقوع آتش، شاخص شدت سوختگی، آنومالی دما و بارش، متوسط دما، بارش سالیانه، شیب، جهت و ارتفاع از سطح دریا) و پوشش گیاهی بعد از وقوع آتش به عنوان متغیر وابسته در مدل سازی (جنگل تصادفی، درخت تصمیم و تقویت گرادیان) استفاده شد. برای تهیه شاخص های نشان دهنده وضعیت تراکم پوشش گیاهی و شدت سوختگی از تصاویر ماهواره ای لندست استفاده شد و پس از پیش پردازش تصاویر این شاخص ها با نسبت گیری طیفی تهیه شدند. متغیرهای اقلیمی نیز با توجه به روابط رگرسیونی بین این متغیرها (مجموع بارش، متوسط دما، حداقل دما و حداکثر دما) و ارتفاع از سطح دریا در منطقه مورد مطالعه برآورد شدند. در نهایت به منظور مدل سازی از سه الگوریتم یادگیری ماشین شامل درخت تصمیم گیری، جنگل تصادفی و تقویت گرادیان استفاده شد و در نهایت دقت و صحت این مدل ها مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که در بین متغیرهای مختلف مورد بررسی، میزان بارش سالیانه، متوسط دمای سالیانه، شاخص تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI) و شاخص شدت سوختگی در زمان وقوع آتش مهمترین عوامل تاثیرگذار بر بازسازی پوشش گیاهی بعد از آتش سوزی در این جنگل ها هستند. همچنین نتایج نشان داد که در بین مدل های مختلف مورد بررسی الگوریتم تقویت گرادیان با میزان R2 برابر با 0/66 بهتر از سایر مدل ها، بازسازی پوشش گیاهی را مدل سازی کرد. در این مدل عوامل آب و هوایی به عنوان عوامل شاخص در بازسازی شناخته شدند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از روابط رگرسیونی بین وضعیت پوشش گیاهی بعد از وقوع آتش (متغیر وابسته) و سایر متغیرهای مستقل و نتایج حاصل از مدل سازی می توان نقش بارز عوامل آب و هوایی در بازسازی پوشش گیاهی این جنگل ها پس از آتش سوزی را تبیین کرد.
کلید واژگان: بازسازی پوشش گیاهی, تصاویر ماهواره ای, زاگرس, شاخص شدت سوختگی, یادگیری ماشینIntroduction and ObjectiveThe occurrence of fires is one of the important factors that determine the different characteristics of many terrestrial ecosystems. For a long time, fires have severely affected forest areas, and sometimes their negative effects remain for several years after the occurrence of the fire, so that the state of vegetation does not return to its previous state. The aim of this study is to model the restoration of vegetation in Zagros forests (Ilam province) following fire.
Material and MethodsWe used various climatic and environmental data as independent variables (vegetation at the time of fire (NDVI+1), burn severity index, temperature and precipitation anomaly, average temperature, annual precipitation, slope, aspect, and elevation) and NDVI +5 as dependent variable for the modeling (using random forest, decision tree and gradient boosting) the vegetation recovery following fire. Landsat satellite images were used to prepare indices indicating vegetation density status and burn severity, and after preprocessing the images, these indices were prepared by spectral ratio. Climatic variables (precipitation, average temperature, minimum temperature and maximum temperature) were also estimated according to the regression relationships between these variables and the elevation in the study area. Finally, three machine learning algorithms, including decision tree, random forest, and gradient boosting, were used for modeling, and also the accuracy of these models were evaluated.
ResultsThe results showed that among the various variables investigated, the annual precipitation, average annual temperature, normalized vegetation difference index (NDVI) and burn intensity index at the time of fire were the most important factors affecting the vegetation restoration post fire in these forests. The precipitation and temperature were the most important factors affecting the restoration among the mentioned factors. Also, the results showed that among the different models, the gradient boosting algorithm with R2 = 0.66 models vegetation restoration better than other models. In this model, the climatic factors were the most important in the vegetation recovery.
ConclusionAccording the relationships between the NDVI and other studied factors and the results of the modeling; it is possible to explain the effective role of climate factors in the vegetation restoration in the study area.
Keywords: Burn severity index, Machine learning, Satellite images, Vegetation recovery, Zagros -
مقدمه و هدف
اندازه گیری باران و اجزای آن در مناطق جنگلی برای مدیریت منابع آبی سرزمین امری ضروری است. تاج بارش از اجزای مهم چرخه آب در بوم سازگان های جنگلی است که به دلیل ساختار ناهمگن تاج پوشش و الگوهای متغیر بارندگی دارای تغییرات مکانی زیادی است. با این حال در زمینه تعیین تعداد نمونه مناسب برای برآورد تاج بارش، پژوهش های محدودی انجام شده است. هدف از این مطالعه، ارزیابی توزیع اجزای باران و تخمین تعداد جمع آوری کننده های مورد نیاز برای برآورد میانگین تجمعی تاج بارش توده های بلوط ایرانی (Quercus brantii)، کاج تهران (Pinus eldarica) و سرو نقره ای (Cupressus arizonica) با درصد خطای معین در جنگل کاری های نیمه خشک زاگرس (پارک جنگلی چغاسبز، شهرستان ایلام) است. با تعیین تعداد مناسب جمع آوری کننده می توان با دقت قابل قبول و نیز صرفه جویی در زمان و هزینه، اندازه گیری مناسبی از باران و اجزای آن در مناطق جنگلی داشت.
مواد و روش هااین پژوهش از مهرماه 1397 تا بهمن ماه 1398، در توده های طبیعی بلوط ایرانی و جنگل کاری های 30 ساله کاج تهران و سرو نقره ای انجام شد. میزان بارندگی توسط پنج جمع آوری کننده باران که در فضای باز (خارج از تاج پوشش) مجاور توده های مورد بررسی نصب شده بودند، اندازه گیری شد. اندازه گیری تاج بارش توسط 27 عدد جمع آوری کننده در توده بلوط ایرانی و 36 عدد جمع آوری کننده در هر کدام از توده های کاج تهران و سرو نقره ای انجام شد و متوسط ساقاب پنج درخت در هر توده به عنوان متوسط ساقاب درختان توده در نظر گرفته شد. مقدار باران ربایی نیز از تفاضل مقدار باران و مجموع تاج بارش و ساقاب برآورد شد. همچنین برای برای محاسبه تعداد جمع آوری کننده های لازم برای تخمین تاج بارش در یک حد آستانه مطلوب از معادله Kimmins (1973) استفاده شد.
یافته هادر دوره زمانی مطالعه، 20 بارندگی (در مجموع 258/2 میلی متر) مورد اندازه گیری قرار گرفت و به طور متوسط در توده بلوط ایرانی، کاج تهران و سرونقره ای به ترتیب 80، 50 و 59 درصد از آن به صورت تاج بارش از تاج پوشش درختان عبور کرد. مقدار باران ربایی به طور متوسط برای بلوط ایرانی 46/23 میلی متر، کاج تهران 113/17 میلی متر و سرو نقره ای 92/17 میلی متر محاسبه شد. نتایج نشان داد که میانگین تعداد جمع آوری کننده های لازم برای بلوط ایرانی با درصد خطای 5، 10 و 15 درصد میانگین تجمعی تاج بارش و با حدود اعتماد 95 درصد به ترتیب 102، 25 و 11 عدد، برای توده کاج تهران به ترتیب 41، 10 و 5 عدد و برای توده سرو نقره ای 30، 8 و 3 عدد است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه، بین مقدار باران و تاج بارش، رابطه مثبت و قوی برای بلوط ایرانی (0/9155=R2)، کاج تهران (0/8831R2=) و سرو نقره ای (0/8967=R2) مشاهده شد. براین اساس می توان گفت با افزایش اندازه باران، میزان تاج بارش افزایش می یابد. با توجه به رژیم بارش و اهمیت آب در این مناطق، باید در جنگل کاری ها و مدل سازی فرآیندهای اکوهیدرولوژی در اکوسیستم های جنگلی، اولویت کاشت با گونه های با مقدار تاج بارش بیشتر و باران ربایی کمتر مدنظر قرار گیرد. برای اندازه گیری میانگین تجمعی تاج بارش بلوط ایرانی با خطای 10 درصد، تعداد 27 عدد جمع آوری کننده کافی است. در توده های کاج تهران و سرونقره ای که تعداد 36 عدد جمع آوری کننده مورد استفاده قرار گرفت نیز برای اندازه گیری میانگین تجمعی تاج بارش با خطای 5 درصد این تعداد مناسب است. بنابراین، در توده بلوط ایرانی برای تخمین میانگین تجمعی تاج بارش با درصد خطای کمتر باید تعداد جمع آوری کننده ها افزایش یابد و در دو توده دیگر تعداد جمع آوری کنندها مناسب تشخیص داد شد.
کلید واژگان: تاج بارش, تاج پوشش, جنگل کاری, توزیع اجزای باران, جنگل های زاگرس, اکوهیدرولوژی جنگلIntroduction and ObjectiveMeasuring rainfall and its components is essential in forest areas to manage the land's water resources. Throughfall is one of the most important components of the water cycle in forest ecosystems, which has many spatial variations due to the heterogeneous structure of canopy and variable rainfall patterns. However, few studies conducted to determine the optimum samples size for estimating this variable. This study aimed to estimate the number of collectors needed to estimate the average cumulative throughfall of Persian oak (Quercus brantii), pine (Pinus eldarica) and silver cedar (Cupressus arizonica) stands within certain error limit percentage in the semi-arid Zagros forests (Chaoghasabz Forest Park, Ilam County). By determining the appropriate number of collectors, it is possible to have a proper measurement of rainfall and its components in forest areas with acceptable accuracy and saving time and cost.
Material and MethodsThis research was conducted from October 2017 to February 2018, in natural stands of Persian oak, 30-year eldar pine and silver cedar plantations. The amount of rainfall was measured by five rain gauges located in the open space (outside the canopy), adjacent to the studied stands. The measurement of throughfall was carried out by 27 collectors in Persian oak underneath the canopy and 36 collectors in each eldar pine and silver cedar stands. The average stemflow of five trees in each stand was considered as the average stemflow of the stand. The amount of rainfall interception was estimated from the difference between the amount of gross rainfall and the sum of throughfall and stemflow.
ResultsDuring the study period, 20 rainfall events (in total, 258.2 mm) were measured, and on average, 80, 50 and 59% of it has passed through the canopy in the form of throughfall in each oak, pine and cedar stands, respectively. The mean values for rainfall interception were computed as 46.23 mm for Persian oak, 113.17 mm for eldar pine and 92.17 mm for silver cedar stands. The average number of required collectors estimated with 5, 10 and 15% error percentage of the cumulative average of throughfall at a confidence limit of 95% are 102, 25, and 11 for oak, 5, 10, and 15 for pine and 30, 8 and 3 for cedar, respectively.
ConclusionAccording to the results of this study, a positive and strong relationship was observed between the amount of rainfall and throughfall for Persian oak (R2=0.9155), eldar pine (R2=0.8831) and silver cedar (R2=0.8967). On this basis, it can be said that with the increase of rainfall size, throughfall increases. Considering the rainfall regime and the importance of water in these areas, in forestry and modeling of ecohydrological processes in forest ecosystems, priority should be given to planting species with higher throughfall and less interception loss.
The estimated number of 27 collectors is enough to measure average cumulative throughfall of Persian oak with an error of 10%. In the eldar pine and silver cedar stands, where 36 collectors used, this number found to be optimum for measuring the cumulative average of throughfall with an error of 5%. Thus, in the Persian oak stand, the number of collectors should be increased in order to estimate the cumulative average of throughfall with a lower percentage of error, and in the other two stands, the number of collectors was found to be suitable.Keywords: Canopy cover, Forest Ecohydrology, Plantation, Rainfall redistribution components, Throughfall, Zagores forest -
سابقه و هدف
به منظور احیاء بخش های تخریب یافته جنگل های زاگرس، جنگلکاری با گونه بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl) انجام شده است، با این وجود مطالعات کمی در زمینه پویایی عناصر غذایی برگ و خاک در مقایسه با درختان طبیعی (دانه زاد و شاخه زاد) صورت گرفته است. هدف این پژوهش مقایسه عناصر غذایی برگ در فرم های طبیعی (دانه زاد و شاخه زاد) و جنگل کاری شده بلوط ایرانی (با میانگین سنی حدود 30 سال) است.
مواد و روش هابا توجه به اهداف پژوهش، در شهرستان ایلام که جنگلکاری با گونه بلوط ایرانی در مجاورت پایه های طبیعی آن انجام شده بود، نمونه برداری از برگ و خاک (در عمق 20-0 سانتی متری) در دو فصل بهار (فروردین ماه) و تابستان (شهریور ماه) جهت مقایسه تغییرات عناصر کربن، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم و منیزیم و برخی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک انجام گرفت. از آنالیز واریانس دو طرفه (GLM) جهت مقایسه میانگین های خصوصیات خاک و برگ در بین مناطق مختلف و از آنالیز مولفه های اصلی (PCA) و آزمون همبستگی پیرسون به منظور بررسی روابط عناصر غذایی برگ و خاک و نیز تغییرات آنها در رابطه با فرم رویشی مختلف استفاده شد.
یافته هانتایج آنالیز واریانس دو طرفه (GLM) نشان داد که عناصر نیتروژن و فسفر برگ تحت تاثیر فرم های مختلف گونه بلوط و فصل قرار گرفت و مقدار آنها در فصل بهار بیشتر از تابستان است. به طوری که میزان نیتروژن برگ ها در درختان دانه زاد (20/2 درصد به 68/1 درصد) و در فرم جنگل کاری (78/1درصد به 25/1درصد) در فصل بهار نسبت به تابستان بیشتر بود. میزان کلسیم برگ در فصل تابستان نسبت به بهار بین 5/1 تا 2 برابر بود (در بلوط جنگل کاری شده 66/303 به 33/170، در بلوط شاخه زاد 33/282 به 33/149 و بلوط دانه زاد 66/285 به 233 میلی گرم بر کیلوگرم). پتاسیم برگ تحت تاثیر فرم های مختلف بلوط و فصل قرار گرفت. بطوریکه در فصل بهار بیشتر از تابستان و در بلوط دانه زاد (16/201 میلی گرم بر کیلوگرم) و جنگل کاری شده (47/161 میلی گرم بر کیلوگرم) 1 تا 5/1 برابر بلوط شاخه زاد (30/128 میلی گرم بر کیلوگرم) بود. تجزیه مولفه های اصلی و همبستگی پیرسون نشان داد که در دو فصل، فرم های مختلف بلوط از یکدیگر قابل تفکیک هستند.
نتیجه گیریبراساس نتایج می توان گفت که درختان جنگل کاری شده بلوط ایرانی از نظر عناصر نیتروژن کل، پتاسیم و فسفر برگ مشابه فرم جنگلی دانه زاد بوده و نسبت به درختان شاخه زاد از میزان عناصر بیشتری برخوردار هستند. علاوه بر این، در فرم های جنگلکاری بر خلاف فرم های طبیعی میزان عناصر برگ در فصل تابستان بیشتر از فصل بهار بود.
کلید واژگان: عناصر غذایی, جنگلکاری, بلوط ایرانی, جنگل های زاگرسBackground and ObjectivesAfforestation with oak (Quercus brantii Lindl) trees has been done for restoration of degraded areas in Zagros forests, however, few studies have been done on the dynamics of leaf and soil nutrients compared to natural trees (standard and coppice). The aim of this research is to compare the nutritional elements of leaves in natural trees (standard and coppice) and planted forms of persian oak (with an average age of about 30 years).
Materials and MethodsAccording to the objectives of the research, in the city of Ilam, where afforestation with persian oak species was carried out in the vicinity of its natural form, sampling were done from leaves and the soil (at a depth of 0-20 cm) in the two seasons of spring (April) and summer (September) to compare the changes in carbon, nitrogen, phosphorus, potassium, calcium and magnesium and some physical and chemical characteristics of the soil. Two-way analysis of variance (GLM) used to compare the soil and leaf properties among different regions. Principal component analysis (PCA) and Pearson's correlation test were used in order to investigate the relationships between leaf and soil nutrients and their changes in different forms.
Resultsresults of GLM showed that nitrogen and phosphorus of leaves were affected by different forms of oak species and season, and their amount is higher in spring than in summer. So that the amount of nitrogen in the leaves of standard (20.2% to 1.68%) and planted trees (1.78% to 1.25%) was higher in spring compared to summer. The amount of calcium in the leaves in summer was between 1.5 and 2 times higher than in spring (planted oak; 303.66 ppm to 170.33 ppm, coppice; 282.33 ppm to 149.33 ppm, standard tress, 285.66 to 233 mg/kg. Leaf potassium was influenced by different oak forms and seasons. So that it was more in spring than in summer and in standard (201.16 mg/kg) and planted trees (161.47 mg/kg) it was 1 to 1.5 times than that of coppice trees (128.30 mg/kg). Principal component analysis and Pearson correlation showed that in two seasons, different forms of oak can be separated from each other.
ConclusionTherefore, it can be said that the planted Persian oak trees are similar to the standard form in terms of nitrogen, potassium, and phosphorus elements and were more than coppice trees. In addition, in planted, unlike natural forms, the amount of leaf elements were higher in summer than in spring.
Keywords: Nutrient elements, Afforestation, Iranian oak, Zagros forest -
مردم محلی همواره جهت تامین بسیاری از نیازهای معیشتی خود همچون تامین گرمای منازل، پخت و پز، تامین علوفه دام و تهیه مصالح ساختمانی به قطع و سرشاخه زنی درختان جنگل های زاگرس وابسته هستند. از سوی دیگر ذینفعان محلی و دولتی تعارض های فراوانی در رابطه با بهره برداری از جنگل دارند که سبب نابسامانی مدیریتی جنگل های زاگرس شده است. تحقیق حاضر با هدف بررسی دیدگاه های ذینفعان محلی و دولتی جنگل در رابطه با قطع و سرشاخه زنی درختان جنگل در روستای آلمانه شهرستان سروآباد در استان کردستان انجام گرفت. ابزار اصلی تحقیق پرسشنامه است که روایی آن بر اساس نظرات متخصصان و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد و در مجموع دیدگاه 115 نفر از ذینفعان محلی و دولتی به روش طیف لیکرت مورد بررسی قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها ازآزمون های آماری کروسکال والیس و من وایت نی استفاده و کلیه تحلیل ها توسط نرم افزار آماری SPSS انجام شد. طبق نتایج ذینفعان محلی عنوان نمودند در حال حاضر درختان جنگلی به شدت گذشته مورد قطع و بهره برداری قرار نمی گیرند (میانگین دیدگاه ذینفعان برای قطع و سرشاخه زنی به ترتیب 3/2 و 1/4) و برداشت آنها فقط محدود به درختان خشک بوده که آسیبی به جنگل نمی رساند (میانگین دیدگاه ذینفعان 03/4) و مخالف ممانعت دولت از انجام این فعالیت ها هستند. کارشناسان منابع طبیعی علی رغم تایید کاهش این بهره برداری ها در سال های اخیر (میانگین دیدگاه ذینفعان برای قطع و سرشاخه زنی به ترتیب 14/3 و 9/3)، آن را سبب تخریب جنگل دانسته و نیاز به مشارکت دوطرفه بین ذینفعان را ضروری می دانند. در مجموع نتایج نشانه هایی از تعارض بین دیدگاه های ذینفعان محلی و دولتی را نشان داد. اما با وجود تعارض دیدگاه ها، در مجموع ذینفعان تاثیر مثبت ورود گاز به روستا و تغییر منبع تامین علوفه دام را اعلام نمودند (میانگین دیدگاه ذینفعان برای قطع و سرشاخه زنی به ترتیب 79/3 و 1/4).
کلید واژگان: بهره برداری جنگل, تعارض, چوب سوخت, کردستان, آلمانهLocal people are always dependent on cutting down and pollarding of Zagros forests trees to provide their livelihoods needs such as house heating, cooking, supply of livestock forage and building materials. The stakeholders also have many conflicts in terms of forest utilization, which is the main cause of many irregularities in the forest management. The present study was conducted to investigate the views of local and governmental forest stakeholders on the cutting down and pollarding of forest trees in the Almaneh village, Sarvabad city of Kurdistan province. The main tool of the research was a questionnaire whose validity was evaluated based on the opinions of specialists and its reliability surveyed through Cronbachchr('39')s coefficient. In total, the views of 115 local and governmental stakeholders were studied using a Likert scale. All data were submitted to SPSS to analyze using Kruskal wallis and Mann whitney tests. According to the results, local stakeholders stated that they currently forest trees are not severely cut down and pollarded as in the past (Average stakeholder views for cutting and pollarding were 2.3 and 4.1, respectively), and their utilization is limited to the collection of dead trees that do not damage the forest (Average stakeholder views were 4.03) and oppose the governmentchr('39')s inhibition. Natural resources specialists, despite the confirmation of the decline in these utilities in recent years (Average stakeholder views for cutting and pollarding were 3.14 and 3.9, respectively), have considered the destruction of forests, and the bilateral participation is necessary in this regard. In total, our results showed explicit signs of conflict between the views of local and governmental stakeholders to each other. In spite of the conflict of views, in general, stakeholders announced the positive impact of entering the gas into the village and changing the source of livestock forage (Average stakeholder views for cutting and pollarding were 3.79 and 4.1, respectively).
Keywords: Forest utilization, Conflict, Fuel wood, Kurdistan, Almaneh -
خشکیدگی درختان جنگلی همواره به عنوان یکی از مشکلات اساسی بوم سامانه های مختلف مطرح بوده است. این پدیده امروزه در عرصه منابع طبیعی و جنگل های زاگرس به وقوع پیوسته و هر روز ابعاد گسترده تری می یابد. عوامل زنده و غیر زنده متنوعی در کشورهای مختلف به عنوان عامل اصلی و یا عوامل موثر در ضعف، خشکیدگی و مرگ درختان بلوط شناسایی و معرفی شده اند. اما در ایران هنوز عامل و یا عوامل اصلی خشکیدگی درختان بلوط در حوزه زاگرس به طور دقیق معلوم نشده اند. بروز و شدت این پدیده در سال های اخیر با توجه به اهمیت جنگل های استان ایلام از نظر سطح، مسایل زیست محیطی و تبدیل شدن بخش اعظم آنها به کانون خشکیدگی بلوط ضرورت انجام بررسی و پژوهش در زمینه عوامل و شیوه های گسترش خشکیدگی را ایجاب نموده است. بدین منظور در تحقیق حاضر در فضای تصمیم گیری چند معیاره و استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) شش معیار اصلی و مجموع 28 زیر معیار مورد ارزیابی قرار گرفتند. درجه اهمیت (وزن) هر یک از معیارها و زیر معیارها با توزیع 30 عدد پرسش نامه ویژه متخصصین علوم جنگل و اخذ نظرات آنها و استفاده از نرم افزارver 11 Expert Choiceمحاسبه شد. نتایج نشان دهنده بیشترین وزن برای معیار خشک سالی و تغییر اقلیم (289/0) و کمترین وزن برای معیار مشخصات کمی و کیفی درخت و خصوصیات جنگل شناسی آن (097/0) بود. سایر معیارها به ترتیب میزان اهمیت شامل آفات و بیماری ها (194/0)، عوامل انسانی و دام (192/0)، آلودگی هوا (123/0) و کیفیت رویشگاه (105/0)، می باشند.
کلید واژگان: خشکیدگی, بلوط ایرانی, فرآیند تحلیل سلسله مراتبی, زاگرس, ایلامThe decline of forest trees has always been one of the main problems of various ecosystems. Today’s, this phenomenon is occurring in the natural resources and forests of Zagros, and has a wider dimension every day. Various biotic and abiotic factors have been identified and introduced in different countries as the main factor or factors affecting the weakness, dryness and death of oak trees. But in Iran, the factor or main factors of the trees decline in the Zagros forest have not yet been determined accurately. The incidence and severity of this phenomenon in recent years due to the importance of forests in the province of Ilam from the viewpoint of in environmental issues and their becoming generous to oak decline, have been investigated. For this purpose, in the present study, in the multi-criteria decision-making space and the use of the AHP hierarchical process, six main criteria and a total of 28 sub-criteria were evaluated. The weight of each criteria and sub-criteria was computed by distributing 30 special questionnaires of forest specialist and obtaining opinions from experts group and using Expert Choice software version 11. The results showed that the highest weight was for drought and climate change (0.289), and the lowest weight for the quantitative and qualitative criteria of the tree and its forestry characteristics (0.097). Other criteria In order of importance were; pests and diseases (0.194), human and animal factors (0.192), air pollution (0.123) and site quality of habitat (0.105).
Keywords: Decline, Quercus brantii, Analytical Hierarchy Process, Zagros, Ilam -
برای مشخص شدن اثر روشنه های پوشش تاجی بر ترکیب پوشش گیاهی روزمینی و بانک بذر خاک در توده های آمیخته و خالص راش (Fagus orientalis Lipsky)، روشنه های طبیعی و مصنوعی با مساحت های مختلف در طرح جنگل داری حاجیکلا- تیرانکلی ساری بررسی شدند. روشنه ها در سه طبقه مساحت شامل روشنه های کوچک (کمتر از 150 متر مربع)، متوسط (بین 150 تا 350 متر مربع) و بزرگ (350 تا 500 متر مربع) طبقه بندی شدند. گروه بندی پوشش گیاهی روزمینی در رابطه با این روشنه ها با تحلیل تطبیقی قوس گیری شده (DCA) انجام شد. همچنین، تشابه ترکیب گیاهی پوشش روزمینی با عمق های اول و دوم بانک بذر خاک ازطریق تشابه جاکارد بررسی شد. براساس نتایج، 71 گونه گیاهی در منطقه مورد مطالعه حضور داشتند که 26 گونه آن فقط در پوشش روزمینی، 24 گونه فقط در بانک بذر خاک و 21 گونه به صورت مشترک در پوشش روزمینی و بانک بذر خاک مشاهده شدند. گونه های Carex sylvatica Huds.، Carex riparia Curtis،Rubus hyrcanus Juz. وHypericum androsaemum L. گونههایی بودند که در بیشتر موقعیت های مورد مطالعه، بیشترین حضور را در بانک بذر خاک داشتند. ترکیب گیاهی پوشش روزمینی روشنه ها با ترکیب بانک بذر خاک متفاوت بود. ضریب تشابه جاکارد نشان داد که تشابه ترکیب گیاهی بانک بذر خاک با پوشش روزمینی متناظر در روشنه های متوسط و کوچک و قطعه نمونه های شاهد در هر دو توده راش خالص و آمیخته، کمتر از روشنه های بزرگ بود. همچنین، تشابه بیشتری بین بانک بذر خاک و پوشش روزمینی در عمق اول خاک (صفر تا پنج سانتی متر) نسبت به عمق دوم خاک (پنج تا 10 سانتی متر) مشاهده شد. این تفاوت ها به ویژه با توجه به تغییر تشابه بانک بذر و پوشش گیاهی با تغییر اندازه روشنه بیانگر لزوم توجه به برنامه های مدیریتی و احیایی متناسب با هریک از خردزیستگاه های حاصل از روشنه است.
کلید واژگان: پوشش روزمینی, تحلیل تطبیقی قوس گیری شده, ترکیب گیاهی, تشابه جاکارد, عمق خاکTo study the effect of canopy gaps on aboveground plant composition and permanent soil seed bank in mixed and pure stands of oriental beech (Fagus orientalis lipsky), artificial and natural canopy gaps with different sizes considered at the Hajikola-Tirankli forest plan, Sari. All canopy gaps were grouped in different classes including small (less than 150 m2), medium (150-350 m2), and large (350-500 m2) sizes. The variation of aboveground vegetation composition in response to the gap characteristics was surveyed by Detrended correspondence analysis (DCA), and similarity of the aboveground vegetation with soil seed bank in the two depths was compared using the Jaccard similarity index. In total, 71 plant species were identified in the region, from which 26 belonged to above ground, 24 species to soil seed banks and 21 species were similar for both sections. Species such as Carex sylvatica Huds. Carex riparia Curtis, Rubus hyrcanus Juz. and Hypericum androsaemum L. were dominant in the soil seed bank. In addition, results showed that plant composition in vegetation differed with a soil seed bank. The Jaccard similarity index indicated that the similarity rate of aboveground vegetation and the corresponding seed banks under large gaps was higher than those of small/medium gaps and control plots. Moreover, the similarity rate between soil seed bank in the upper layer (0-5 cm) with above-ground vegetation composition was higher compared with the deeper layer (5-10 cm). These differences, especially with regard to the variation of similarity between the soil seed bank and vegetation across a range of gap sizes calls for increased attention to management and rehabilitation measures that are appropriate for each of the microhabitats created by the canopy gaps.
Keywords: Aboveground vegetation, Jaccard index, Plant composition, seed -
زمینه و هدف
امروزه آلودگی هوا، آب و خاک به واسطه فعالیت واحدهای صنعتی امری ثابت شده است. صنایع سیمان یکی از مهمترین آلاینده های محیطی است که اثرات زیست محیطی نامطلوبی بر محیط اطرافش می گذارد. این تحقیق با هدف تعیین تاثیر جنگل کاری بر میزان ترسیب کادمیوم، روی، سرب و منگنز بر خاک هفت توده جنگل کاری شده اطراف کارخانه سیمان ایلام انجام گرفته است.
روش بررسیدر هر توده، پلات هایی به ابعاد 10×10 متر تصادفی سیستماتیک پیاده شد. نمونه برداری از اعماق 10-0 و 20-10 سانتی متری خاک توده ها انجام یافت. همچنین عناصر سنگین موجود در نمونه های خاک و نمونه های الکتروفیلتر نیز اندازه گیری شد.
یافته هانتایج نشان داد میزان ترسیب کادمیوم در الکتروفیلتر کارخانه و خاک توده های جنگلی تقریبا برابر است. اما میزان ترسیب فلز روی، سرب و منگنز در الکتروفیلتر کارخانه بیشتر از میزان ترسیب این عناصر در خاک(اعماق 10-0 و 20-10 سانتی متری) توده ها می باشد. با افزایش عمق خاک، میزان ترسیب سرب کاهش می یابد. همچنین بر اساس نتایج، در توده بلوط طبیعی، بیشترین میزان ترسیب کادمیوم در عمق 10-0 سانتی متری، فلز روی در عمق 20-10 سانتی متری خاک و بیشترین میزان ترسیب منگنز در هر دو عمق مشاهده شد.
بحث و نتیجه گیریدر مجموع می توان نتیجه گرفت که بین درجه آمیختگی گونه های جنگلی و میزان ترسیب عناصر سنگین ارتباط مستقیم وجود دارد. علاوه بر این، در توده ای که بلوط طبیعی حضور داشت، میزان ترسیب عناصر سنگین بیشتر بود.
کلید واژگان: خاک, جنگل کاری, عناصر سنگین, کارخانه سیمانBackground and ObjectiveTodays the pollution of air, water and soil caused by industrial units, has been proved in the world. Among them, the cement industry is one of the most important environmental pollutants that have adverse environmental effects on the surroundings. The aim of this study was to evaluate the effects of afforestation on sequestration of Cd, Zn, Pb and Mn in soil of 7 stands around the Ilam Cement Factory.
MethodsIn each stands, some plots (10 × 10 m) were established systematically. Soil sampling was done from the depths of 0-10 and 10-20 cm. Also, heavy metals from the soil samples and electro filter were measured.
FindingsResults showed that the amount of Cd in the electro filter was similar to Cd in soil of the stands, but the amounts of Pb, Zn and Mn in electro filter are more than of those that in soils of the stands (0-10 cm and 10-20 cm depth). The results also showed that with increasing soil depth the amount of Pb sequestration decreased. In natural Oak stand, the most amount of Cd was seen in surface soil (0-10 cm depth), the most Zn were in deep soil (10-20 cm depth) and the Most amount of Mn sequestration in both depths were observed.
Discussion and ConclusionIn general, we can say there are direct relationship between the degree of tree mixing and sequestration of heavy metals. In addition, in the natural Oak stand, the amount of heavy metal sequestration was higher than other stands.
Keywords: soil, Plantation, Heavy metal, Cement factory -
هدف این پژوهش، تعیین خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک و بررسی وضعیت زادآوری درختان کهور ایرانی در استان های بوشهر و هرمزگان و نیز تعیین مهم ترین خصوصیات خاکی موثر در پراکنش درختان و استقرار نهال های کهور ایرانی است. برای این پژوهش چهار رویشگاه طبیعی خالص کهور ایرانی با نام های چاه مبارک، نخل غانم، امانی و بهده در استان های بوشهر و هرمزگان انتخاب شدند. در هر رویشگاه پنج قطعه نمونه 25×25 متری به صورت تصادفی پیاده و نمونه های خاک در این قطعات نمونه از عمق های 5-0 و 20-6 سانتی متری جمع آوری شد. همه زادآوری موجود در قطعات نمونه بر اساس طبقات ارتفاعی (نونهال، نهال: کمتر از 10 سانتی متر ارتفاع، 25-11، 50-26، 75-51، 100-76، 130-101، 200-131 و بلندتر از 200 سانتی متر ارتفاع) شمارش شدند. داده های به دست آمده در زمینه خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک و همچنین زادآوری در طبقات مختلف با استفاده از تجزیه واریانس یکطرفه ارزیابی شد. نتایج نشان داد که در عمق 5-0 سانتی متری مقدار آهک در منطقه های امانی و بهده به ترتیب 57/28و 80/6درصد بود، درحالی که در منطقه های چاه مبارک و نخل غانم آهک وجود نداشت. بیشترین و کمترین مقدار هدایت الکتریکی نیز به ترتیب در منطقه های چاه مبارک (ds/m 5/58) و بهده (ds/m 1/28) مشاهده شد. در عمق 20-6 سانتی متری بیشترین مقدار آهک در منطقه بهده (77/7 درصد) و سپس امانی (55/4درصد) مشاهده شد. همچنین بیشترین مقدار ماده آلی (1/24 درصد) و نیتروژن (0/12 درصد) در منطقه نخل غانم مشاهده شد. نتایج حاصل از زادآوری نشان داد که زادآوری در طبقات بررسی شده دارای تفاوت معنی داری در سطح 1 درصد در بین مناطق بررسی شده بود. همچنین مناطق نخل غانم، امانی، بهده و چاه مبارک به ترتیب دارای 3814، 1491، 2813 و 3088 زادآوری در هکتارند. در مناطق امانی و بهده هیچ تجدید حیاتی در طبقه ارتفاعی بالاتر از 200 سانتی متر مشاهده نشد. براساس نتایج، مهم ترین عوامل موثر در پراکنش کهور ایرانی به ترتیب سیلت، شن، پتاسیم و رس است. همچنین نیتروژن عامل مهمی در استقرار زادآوری درختان کهور ایرانی است، درحالی که آهک و هدایت الکتریکی تاثیر منفی بر زادآوری درختان کهور ایرانی دارند که باید در زمینه جنگل کاری این گونه مدنظر قرار گیرد.
کلید واژگان: استان بوشهر, تجدید حیات, نخل غانم, نیاز رویشگاهی, نیتروژنThe objectives of this study were to evaluate the soil physiochemical properties and regeneration of Prosopis cineraria in Bushehr and Hormozgan provinces, and to determine the most important soil factors effecting P. cineraria distribution and regeneration establishment. For this purpose, we selected four natural pure sites including Chah Mobarak, Nakhl Ghanem, Amani, and Bahdeh in Bushehr and Hormozgan provinces. In each site, five 25*25 m plots were randomly selected and soil samples were taken in each plot in two depths of 0-5 and 6-25 cm. Also, all of the regeneration in each plot, were counted and categorized based on their height (seedlings, <10, 11–25, 26–50, 51–75, 76–100, 101–130, 131–200 and >200 cm height). Collected soil physiochemical data and regeneration classes were subjected to one-way ANOVA. Result indicated that the highest and lowest amount of soil calcium carbonate belonged to the Amani (57.28%) and Bahdeh (80.6 %) sites, respectively. However, no calcium carbonate was observed in Chah Mobarak and Nakhl Ghanem sites. The maximum and minimum soil electrical conductivity belonged to the Chah Mobarak (5.58 ds/m) and Bahdeh (1.28 ds/m) sites at the depth 0-5 cm, respectively. Furthermore, the highest amount of calcium carbonate were recorded in Bahdeh (77.7 %) and Amani (55.4 %) at the depth of 6-20 cm. Soil Organic matter (1.24 %) and nitrogen (0.12 %) were greater in Nakhl Ghanem compared to other sites. Results of regeneration indicated that there are significant differences among the studied sites. Furthermore, Nakhl Ghanem, Amani, Bahdeh, and Chah Mobarak had 3814, 1491, 2813, and 3088 regeneration per ha. No regeneration was recorded in Amani and Bahdeh for >200 cm height class. Based on the results, the most important soil factor effecting P. cineraria distribution are silt followed by sand, potassium and clay. Moreover, nitrogen is an essential soil element in P. cineraria regeneration establishment. However, calcium carbonate and electrical conductivity had negative effects on P. cineraria regeneration and should be considered in plantation plans.
Keywords: Nakhl Ghanem, nitrogen, Regeneration, Site demand, Bushehr Province -
نیاز روزافزون جامعه به چوب و فرآورده های آن و کاهش سطح جنگل ها موجب شده که جنگل کاری از جایگاه خاصی در برنامه ریزی ها برخوردار باشد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر جنگل کاری خالص و آمیخته (اکالیپتوس و سرو نقره ای) بر خصوصیات رویشی و خاک توده ها در منطقه سیمره، استان ایلام بود. این مطالعه در سال 1393 در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تیمار جنگل کاری خالص اکالیپتوس، جنگل کاری آمیخته اکالیپتوس و سرو نقره ای در سه تکرار اجرا گردید. درمجموع 42 قطعه نمونه پیاده شد. خصوصیات کمی اندازه گیری شده عبارت از قطر برابرسینه، قطر یقه، ارتفاع درخت، تاج پوشش، ضریب پایداری، ضریب کاهش قطری، حجم، وزن خشک برگ، سطح برگ، پهنای دوایر سالیانه و دانسیته چوب بودند. برای تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از هر قطعه سه نمونه خاک از عمق 0 تا 30 سانتی متر تهیه شد سپس یک نمونه ترکیبی برای انجام آزمایش های فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج نشان داد که میانگین قطر برابر سینه، قطر یقه، ارتفاع، حجم و پهنای دوایر سالیانه اکالیپتوس به طور معنی داری در توده خالص بیشتر از آمیخته بود (05/0 P<). بر اساس تحلیل مولفه های اصلی و به کمک خصوصیات رویشی اکالیپتوس، دو گروه در طول محورهای اول و دوم تفکیک شدند که این گروه ها هرکدام انطباق بالایی با محل نمونه برداری (توده خالص یا آمیخته) نشان دادند. بررسی خصوصیات خاک بین دو توده نشان داد که میزان پتاسیم، نیتروژن، فسفر، کربن آلی و درصد رطوبت اشباع به طور معنی داری در توده خالص بیشتر بود. درمجموع، ویژگی های رویشی در جنگل کاری خالص از آمیخته نمود بهتری داشته و می توان به توسعه آن اقدام نمود.کلید واژگان: جنگل کاری خالص و آمیخته, ویژگی های رویشی, ویژگی های خاک, تجزیه مولفه اصلی, مناطق نیمه خشکHigh demand to wood and its products followed by decrease in forests area leads to give special importance to forest plantation. This study aimed to consider the impact of 20-year pure and mixed plantation of Eucalypt and Arizona cypress on above-ground growth features and soil properties in Seymareh Park in Ilam province, Iran. A complete randomly design was conducted with two treatments of pure plantation of Eucalypt, and mixed plantation of Eucalypt and Arizona cypress with three repetitions in 2014. In total, 42 sample plots were determined. The quantity characteristics were as follow: diameter at breast height (DBH), diameter of collar (DC), tree height (H), crown coverage (CC), slender coefficient (SC), Form quotient, tree volume (V), leaf dry mass (LDM), leaf area index (LAI), total growth ring width (TWR), and wood density (WD). In order to determine the chemical and physical properties of soil, three soil samples from each plot at the depth of 0 to 30 cm were collected and a mixed sample was transformed to the laboratory for the further works. The results showed that DBH, DC, H, V, TWR of Eucalypt in pure plantation was significantly higher than those of mixed plantation (P< 0.05). According to the analysis of main components and growth features of Eucalyptus, two groups were separated across first and second axes as each of them indicated high adaptation with place of sampling (mixed or pure mass). The measuring soil properties between two plantations showed that potassium, nitrogen, phosphor, organic carbon and saturation moisture content were significantly more than that in pure plantation.Keywords: Pure, mixed plantations, Growth features, Soil properties, Principle component analysis, Semi-arid zones
-
به منظور شناخت اثر آشفتگی های پوشش تاجی بر کمیت و کیفیت جوانه زنی بذر درختان جنگلی، بذر دو گونه تجاری جنگل های شمال ایران شامل راش و ممرز از روشنه های طبیعی و مصنوعی با مساحت های مختلف جمع آوری و صفات جوانه زنی آنها بررسی شد. در این راستا، تعداد 48 روشنه در یک تیپ راشستان آمیخته در طرح جنگلداری حاجیکلا- تیرانکلی از حوزه آبخیزرودخانه تجن-ساری شناسایی شد. روشنه ها در سه کلاسه مساحت شامل کمتر از 150 (کوچک)، 350-150 (متوسط) و 500-350 (بزرگ) مترمربع طبقه بندی شده و بذر گونه های راش و ممرز از داخل روشنه و از توده مجاور آنها بعنوان شاهد جمع آوری و بلافاصله آزمون جوانه زنی بر روی آنها انجام شد. درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و میانگین زمان جوانه زنی برای تمامی بذرها محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. مقایسه نتایج بدست آمده نشان داد که بین صفات جوانه زنی دو نوع روشنه طبیعی و مصنوعی اختلاف قابل ملاحظه-ایوجود ندارد در حالی که بذرهای جمع آوری شده از هر دو گونه از داخل روشنه های متوسط و بزرگ، درصد جوانه زنی و گاهی اوقات سرعت جوانه زنی بیشتری داشتند. بنظر می رسد که شرایط بهینه محیطی از قبیل رطوبت، دما و نور در داخل روشنه های بزرگتر از 150 مترمربع در جهت حفظ کیفیت بذرهای راش و ممرز فراهم تر می باشد. پیشنهاد می گردد که تحقیق مشابه بر روی بذر سایر درختان جنگلی نیز مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: روشنه تاج پوشش, بذر, جوانه زنی, شرایط محیطیTo understanding of effect of canopy gap disturbance on quantity and quality of seed germination of forest trees, seeds of two economic trees in Hyrcanian forest including Fagus orientalis and Carpinus betulus were collected from some canopy gaps with different sizes and their germination parameters were studied. In this regard, 48 canopy gaps were identified from a mixed Fagetum stand at Hajikola-Tirankli forestry plan from Tajan River watershed. In the following, the canopy gaps were classified to three difference size classes such as smaller than 150 (small), 150-350 (moderate) and 350-500 m2 (large) and the seeds of the Beech and Hornbeam were collected from inside and outside of the canopy gaps and seed germination test were done on the collected seeds. Seed germinant percent, germination speed and mean seed germination time were calculated and then statistically analyzed. Comparison of the collected data showed that there is no considerable difference between natural and artificial canopy gaps in aspect of seed germination parameters while for both species, collected seeds from moderate and large canopy gaps had higher seed germination and sometimes germination speed. It seems that optimal environmental condition such as moisture, temperature and light is better provided in canopy gaps bigger 150 m2 for seed germination of both species. Same research would be suggested on the other tree species.
Keywords: Canopy gaps, seed, germination, Environmental condition -
تغییرات جمعیت و تنوع زیستی موجودات خاکزی (هزارپایان) در جنگل های زاگرس (مطالعه موردی: شهرستان ایلام)پژوهش حاضر، به مدت یک سال (1394-1395) در جنگل های شهرستان ایلام به منظور بررسی تغییرات تراکم جمعیت و تنوع زیستی موجودات خاکزی شامل صدپایان و هزارپایان (Arthropoda: Myriapoda) انجام گرفت. بدین منظور نمونه برداری از خاک سه منطقه گچان، مانشت و قلارنگ، در طی فصول مختلف سال صورت پذیرفت. نمونه های خاک پس از ثبت مشخصات محل، به آزمایشگاه منتقل شدند و با استفاده از قیف برلیز نسبت به جداسازی صدپایان و هزارپایان اقدام گردید. در این بررسی در مجموع، تعداد 730 نمونه از صدپایان و هزارپایان از منطقه حفاظت شده مانشت و قلارنگ جمع آوری و شمارش گردید که نمونه های جمع آوری شده متعلق به سه خانواده Dignathodontidae (گونه Henia sp.)، Scolopendridae (گونه Scolopendra cingulata) و Julidae (گونه های Cylindroiulus sp. و Amblyiulus sp.) بودند. حداکثر تراکم جمعیت صدپایان و هزارپایان در هر سه منطقه مورد نمونه برداری در فصل بهار دیده شد و تراکم جمعیت صدپایان و هزارپایان (تعداد در مترمربع) در کوه گچان (147 و 136) نسبت به کوه های مانشت (111 و 128) و قلارنگ (92 و 131) بالاتر بود. در اواخر پاییز، تراکم جمعیت به طور معنی داری در هر سه منطقه کاهش یافت. براساس نتایج حاصل از تجزیه واریانس، تاثیر فصول مختلف سال بر جمعیت صدپایان و هزارپایان در هر سه منطقه در سطح یک درصد معنی دار می باشد. با توجه به پوشش گیاهی متنوع در منطقه، مقدار شاخص های شانون- وینر و سیمپسون در هر سه منطقه نمونه برداری شده، بالا و در حد مطلوب بود. هم چنین نتایج مربوط به شاخص یکنواختی شانون نشان داد که مقدار این شاخص برای هزارپایان در هر سه منطقه نمونه برداری شده بیش تر از صدپایان می باشد. با توجه به نتایج این تحقیق و نظر به این که هزارپایان اهمیت زیادی در زنجیره های غذایی خاک و حفظ تعادل طبیعی در جنگل ها را دارند توصیه می شود برنامه های حفاظت از تنوع زیستی اکوسیستم های جنگلی مورد توجه و نظر بیش تری قرار گیرند.کلید واژگان: تراکم جمعیت, صدپایان, هزارپایان, جنگل های زاگرس, ایلامThe present study was carried out during a one year period in 2016-2017 in order to investigation of population fluctuation and biodiversity of soil mesofauna including myripods (Arthropoda: Myriapoda) of forests in Ilam region (Ilam Province, west of Iran). For this purpose, soil samplings were performed from three regions located at different altitudes of Gachan, Manesht and Ghalarang Mountains during different seasons of the year. Soil samples were transferred to the laboratory and myripods were extracted using the Berlese funnel. Totally, 730 specimens of centipedes and millipedes were collected and counted, all belonging to three families Dignathodontidae (Henia sp.), Scolopendridae (Scolopendra cingulata) and Julidae (Cylindroiulus sp. and Amblyiulus sp.). The maximum density of soil myripods in all three areas was observed in the spring; and their population density was higher in Gachan Mountain (147 centipedes / m2, 136 millipedes / m2) than in Manesht (111 centipedes / m2, 128 millipedes / m2) and Ghalarang (92 centipedes / m2, 131 millipedes / m2). In late autumn, population density decreased significantly in all three areas. Based on the results of analysis of variance, the effect of different seasons on population density of myripods in all three regions was significant at 1% level. Given the diverse vegetation in this area, the Shannon-Weiner and Simpson indices were high and optimal in all three areas. The results of Shannon's evenness index also showed that the value of this indicator for millipedes was higher than centipedes in all the three sampled areas. According to this study, myripods are potentially one of the main factors in food chain in Zagros forests and our results show the importance of biodiversity conservation and management of natural resources of this area.Keywords: population density, Centipedes, Millipedes, Zagros forests, Ilam
-
سابقه و هدفیکی از عوامل تهدید کننده جنگل های زاگرس وجود گونه نیمه انگلی موخور (Loranthus europeaus Jacq.) می-باشد که با اکثر گونه های درختی همزیستی دارد. پژوهش پیش رو به منظور بررسی تاثیر موخور بر کربوهیدرات، پرولین و کلروفیل در گونه های بلوط ایرانی (Quercus baantii Lindl.)، کیکم (Acer monspessulanum L.) و بادام (Amygdalus elaeagnifolia Spach) به عنوان میزبان های رایج موخور در جنگل های استان ایلام انجام شد.مواد و روش هاتعداد نه رویشگاه که آلودگی بیشتری را در استان ایلام داشتند، انتخاب شد. سپس از هر رویشگاه به طور تصادفی حداقل شش پایه با شرایط یکسان از نظر قطر، ارتفاع، شدت ابتلا به موخور و جهت یکسان از درختان بادام، بلوط ایرانی و کیکم انتخاب شد. سپس اقدام به برداشت برگ ها از شاخه های سالم و آلوده شد. از هر پایه، چهار نمونه برگ شامل برگ شاخه سالم درخت میزبان (I)، برگ درخت میزبان پایین تر از محل اثر موخور (B)، برگ درخت میزبان بالاتر از محل اثر موخور (A) و برگ موخور (M) نمونه گیری شدند و پس از انتقال به آزمایشگاه، مقدار کربوهیدرات، پرولین و کلروفیل آن ها اندازه گیری شد.یافته هانتایج نشان داد که مقدار کلروفیل a و b و کربوهیدرات در گونه های بادام و بلوط ایرانی اختلاف معنی داری در موقعیت های مختلف گیاه موخور و شاخه های پایین تر و بالاتر از محل اثر موخور و سالم داشتند. همچنین، بیشترین مقدار کلروفیل a و b در گیاه موخور در دو گونه مذکور مشاهده شد. مقدار پرولین، کلروفیل و کربوهیدرات در موقعیت های پایین تر و بالاتر از محل اثر موخور، شاهد موخور و شاخه غیر آلوده اختلاف معنی داری در گونه کیکم نداشتند ولی بیشترین مقدار کربوهیدرات با 282/2 میلی گرم بر گرم و پرولین 552/0میکرومول بر گرم وزن تازه در گیاه موخور وجود داشت. گونه های مورد مطالعه از نظر میزان کلروفیل b در نمونه موخور و پایین-تر از محل اثر موخور اختلاف معنی داری را نشان دادند و بیشترین مقدار کلروفیل در این دو موقعیت متعلق به گونه بادام بود. در گونه بادام، بیشترین مقدار کربوهیدرات با 017/3 میلی گرم بر گرم در برگ موخور و نمونه پایین تر از محل اثر آن به میزان 99/2 میلی گرم بر گرم وجود داشت. در حالی که در بلوط ایرانی کمترین مقدار کربوهیدرات در گیاه موخور (159/2 میلی گرم بر گرم) و بیشترین مقدار آن پایین تر از محل اثر موخور (094/3 میلی گرم بر گرم) اتفاق افتاد. همچنین گونه های مورد بررسی در موقعیت بالاتر از محل اثر موخور از نظر کربوهبدرات با هم تفاوت داشتند و گونه بلوط ایرانی و کیکم به ترتیب با 12/3 و 55/2 میلی گرم بر گرم بیشترین و کمترین میزان را نشان دادند. گونه های مورد بررسی در موقعیت برگ موخور و پایین تر از محل اثر موخور از نظر پرولین نیز تفاوت معنی داری را نشان دادند و گونه بادام بیشترین مقدار پرولین را در این موقعیت ها داشت.نتیجه گیریمقدار کربوهیدرات و کلروفیل در برگ درختان بلوط و بادام پایین تر و بالاتر از محل اثر موخور به طور معنی داری متفاوت بود. به عبارت دیگر می توان گفت که گیاه نیمه انگلی موخور به عنوان یک تنش بیولوژیکی بر فعالیتهای فیزیولوژیکی درختان جنگلی تاثیر دارد که این اثرات در گونه های مختلف متفاوت است.کلید واژگان: نیمه انگل, شاخه آلوده, بلوط, بادام, کیکمBackground And ObjectivesLoranthus europeaus Jacq. is a threatening factor in Zagros forests. It is seen on various tree species. This study was conducted to investigate the effect of continental mistletoe (Loranthus europeaus Jacq.) on carbohydrate, proline and chlorophyll content in Persian Oak (Quercus brantii Lindl.), Montpellier maple (Acer monspessulanum L.) and Almond (Amygdalus elaeagnifolia Spach.) as its common hosts in Ilam forests.Materials And MethodsNine habitats with the mistletoe infested were selected in different forest areas of the Ilam province. From each habitat six infected trees of Quercus brantii, Acer monspessulanum and Amygdalus elaeagnifolia were sampled. These trees were in the same conditions of diameter, height, severity of infectious and aspect conditions. After that, the leaves were collected from healthy and infected branches. From each tree, four mature leaves were individually sampled from below and above the mistletoe clump in the host tree, the leaf of the mistletoe, and the leaf of the healthy branch of the host tree. For measuring the carbohydrate, proline and chlorophyll content, the leaves then transferred to the laboratory.ResultsThe results showed that the content of chlorophyll a, b and carbohydrate in almond and Persian oak had significant different in the various position including below and above of mistletoe clump in the host tree, mistletoe leaves and uninfected branch. In addition, the highest levels of chlorophyll a and b were observed in the two mentioned-above tree species. A. monspessulanum species did not show significant difference in terms of proline, chlorophyll and carbohydrate in different sampling parts, but the highest amount of chlorophyll (2.282 mg/g) and proline (0.552μm/g) was determined in L. europeaus. A significant difference was seen between chlorophyll b values of L. europeaus and below the clump, and the highest amount of this feature was in almond. The highest amount of carbohydrate (3.017 mg/g) in the almond was in the mistletoe clump and tree leaves below it (2.99 mg/g). In Persian oak, the lowest (2.159 mg/g) and highest (3.094 mg/g) amount of carbohydrates was observed in the L. europeaus and oak leaves below the clump, respectively. Also, among the host trees, the leaves in the position above the mistletoe clump showed some differences and Q. brantii and A. monspessulanum had the most and lowest amount of carbo. The proline values were significantly different between mistletoe leaves and leaves of host trees. Highest amount of proline can attributed to the leaves of almond tree.ConclusionThe amount of features like proline, carbohydrate and chlorophyll were significantly different in diverse sites as well as in different sample leaves. In other words, it can be said that the hemiparasite mistletoe as a biological stress affects the physiological activity of forest trees, which differs from one species to another.Keywords: Hemiparasite, infested branch, Quercus brantii, Amygdalus elaeagnifolia, Acer monspessulanum
-
قارچ های میکوریز آربوسکولار از جمله میکروارگانیسم های خاک هستند که در بین جمعیت های میکروبی خاک نقش مهمی دارند. زیرا در داخل ریشه گیاهان میزبان رابطه همزیستی ایجاد می نمایند. این قارچ ها دارای اهمیت ویژه ای در چرخه مواد غذایی و انرژی هستند، اثرات مهمی روی پویایی مواد آلی و روند تجزیه در خاک دارند و می توانند رشد و فیزیولوژی بسیاری از گیاهان را تحت تاثیر قراردهند. این پژوهش به منظور شناسایی قارچ های میکوریز آربوسکولار در گونه کیکم (Acer monspessulanum subsp. cinerascens) در منطقه حفاظت شده ارغوان استان ایلام انجام گرفت. به این منظور، نمونه برداری از خاک و ریزوسفر گونه کیکم در فصل تابستان از عمق 30-0 سانتیمتری انجام گرفت. نمونه های خاک پس از انتقال به آزمایشگاه مورد آنالیز خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک قرار گرفتند و استخراج اسپور قارچ ها با استفاده از الک مرطوب و سانتریفیوژ انجام شد. سپس قارچ ها بر اساس ویژگی های مرفولوژیک شناسایی شدند. به منظور تعیین درصد کلنیزاسیون ریشه، قطعاتی ار ریشه با استفاده از آنیلین بلو یک درصد رنگ آمیزی شدند. براساس نتایج 24 گونه قارچ همزیست با درخت کیکم متعلق به هفت جنس شناسایی شد. جنس Funneliformis و Glomus به ترتیب با 28/35 و 27/78 درصد بیشتزین فراوانی را در منطقه مورد مطالعه داشتند. قارچ Rhizophogus intraradices با 10/23 درصد بیشترین فراوانی را داشت. میانگین درصد کلنیزاسیون ریشه 71/49 درصد و میانگین تراکم جمعیت اسپور نیز در هر 7 گرم خاک 85 عدد بود.کلید واژگان: همزیستی, کیکم, میکوریز آربسکولار, تراکم اسپورArbuscular mycorrhizal fungi are among the soil microorganisms that play an important role beside soil microorganisms. Because of their mutualistic relationship within the roots of the host plants. These fungi are importance for the food and energy cycling, have important effects on the dynamics and decomposition of organic matter in the soil and could effect the growth and physiology of plants.This study aims to identify AMF associated with Acer monspessulanum subsp. cinerascens in Arghavan protected area in Ilam province. Soil samples were taken from A. monspessulanum rhizosphere in the summer and to the depth of 30 cm. Soil samples were transferred to the laboratory for soil physiochemical analysis and AMF spore extraction. AMF spores were extracted by wet saving followed by centrifuged. AMF identification was performed based on the on spores morphological characteristics.roots pieces were colored with one percent aniline blue, in order to determine the root colonization. Our results indicated that there are 24 AMF species belong to 7 genera in A. monspessulanum rizosphere. Funneliformis and Glomus with 28.38 and 27.78 percent ere the most common genera in the studied stands, respectively. While, Rhizophogus intraradices with 10.23 percent was the most frequent species. The average percentage of colonization was 49.71% and the average density of spore density was 85 in 7 grams of soil.Keywords: symbiosis, A. monspessulanum, Arbuscular mycorrhizal, spore density
-
به منظور تعیین عوامل محیطی موثر بر پراکنش گونه شن در منطقه حفاظت شده مانشت و قلارنگ در استان ایلام، 125 قطعه نمونه پیاده شد و علاوه بر پوشش گیاهی، نمونه های خاک از عمق 30-0 سانتی متری تهیه و خصوصیات آنها (بافت خاک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، درصد رطوبت اشباع، آهک، کربن آلی، فسفر، ازت کل، پتاسیم و وزن مخصوص ظاهری) اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که 166 گونه گیاهی متعلق به 121 جنس و 44 خانواده در این منطقه حضور داشته که خانواده های Asteraceae (21 گونه(، Labiateae (20 گونه)، Poaceae (15 گونه) و Papilionaceae (13 گونه) بیشترین تعداد گونه را به خود اختصاص دادند. نتایج آنالیزهای چند متغیره نشان داد که گونه شن با درصد مواد آلی، ازت کل، ارتفاع از سطح دریا و جنس سازند آسماری دارای رابطه مستقیم و با درصد آهک خاک، هدایت الکتریکی، درصد رس و سیلت رابطه معکوس دارد. علاوه بر این گونه های بادام (Amygdalus elaeagnifolia)، شیرخشت(Cotoneaster luristanica)، دافنه (Daphne mucronata)، سیاه تنگرس (Rhamnus Pallasii) و آلبالودانه ریز (Cerasus microcarpa) بیشترین تشابه اکولوژیکی و همراهی را با گونه شن دارند. نتایج این تحقیق می تواند راهکاری مناسب جهت گسترش گونه شن در مناطق دارای شرایط اکولوژیکی مشابه باشد.کلید واژگان: شن, آنالیز تطبیقی متعارف, عوامل محیطی, زاگرسThe effects of some environmental factors on distribution of Lonicera nummulariifolia were studied in Manesht-Ghalarang protected area in Ilam Province. Vegetation, physiographic characteristics and soil (texture, Ph, EC, SP, Cao, OC, P, N, K and bulk density, depth of 0-30 cm) was investigated in 125 plots. Totally, 166 plant species belong to 121 genus and 44 families were identified in this study area. The families of Asteraceae (21 species), Labiateae (20), Poaceae (15 species), Papilionaceae (13 species) had the highest number of plant species. Multi-variant analysis showed that Lonicera nummulariifolia had positive relationship with organic matter, nitrogen, altitude and formation of Asmary and negative relationship with lime, EC, clay and silt. Also, Amygdalus elaeagnifolia, Cotoneaster luristanica, Daphne mucronata, Rhamnus Pallasii, and Cerasus microcarpa has the most ecological similarity with L. nummulariifolia. The results can be a useful for the development of L. nummulariifolia in areas with similar ecological conditions.Keywords: Lonicera nummulariifolia, Canonical Correspondence Analysis, Environmental Factors, Zagros
-
این تحقیق با هدف انتخاب مناسب ترین تیمار شیمیایی و فیزیکی برای جوانه زنی و شکستن خواب بذر زالزالک گرجی انجام شد. آزمایش با 12 تیمار و 5 تکرار درقالب طرح کاملا تصادفی در شرایط آزمایشگاهی انجام گرفت. در این مطالعه، هر تکرار شامل30 بذر بود. تیمارها شامل آب گرم – اسید سولفوریک، اسید سولفوریک به مدت 15 و 20 دقیقه، اسید جیبرلیک به مدت 24 و 48 ساعت، خراش دهی، سرمادهی بذر مرطوب (20- درجه سانتی گراد به مدت 2 هفته) ، یخ زدن در آب (20- درجه سانتی گراد به مدت 2 هفته) ، اسید نیتریک به مدت 20 و 25 دقیقه، آب گرم و سرد و شاهد یودند. در این مطالعه، خصوصیاتی مانند درصد جوانه زنی، ارزش جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، ضریب سرعت کوتووسکی، قدرت جوانه زنی، میانگین جوانه زنی روزانه و میانگین زمان جوانه زنی بررسی شد. بر اساس تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه بین تیمارهای مورد بررسی از نظر میانگین زمان جوانه زنی، ضریب سرعت کوتووسکی، سرعت جوانه زنی، میانگین جوانه زنی روزانه، درصد جوانه زنی، ارزش جوانه زنی و قدرت جوانه زنی اختلاف معنی دار وجود داشت. بیشترین مقدار جوانه زنی، ارزش جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، قدرت جوانه زنی، متوسط جوانه زنی روزانه و متوسط زمان جوانه زنی مربوط به تیمار آب گرم- اسیدسولفوریک و کمترین مربوط به تیمار شاهد بود.کلید واژگان: جوانه زنی, اسید سولفوریک, خراش دهی, بذر, زالزالکThis study aimed to select the most suitable chemical and physical treatment for germination and breaking seed dormancy of Crataegus pontica. The experiment was set up in a completely randomized with 5 replications and 12 treatments in laboratory conditions. In this study, each replication involved 30 seeds. Treatments were hot water - sulfuric acid, sulfuric acid for 15 and 20 minutes, gibberellic acid for 24 and 48 hours, scarification, chilling wet seeds (-20 °C for for 2 weeks), freezing seeds in water (-20 °C for for 2 weeks), nitric acid for 20 and 25 minutes, hot water and cold water and control. In this study, characteristics such as germination rate, germination value, speed of germination and Kotowski's coefficient of velocity, germination vigour, mean daily germination and mean germination time were measured. According to the ANOVA, significant differences were detected between treatments in term of mean germination time, Kotowski coefficient of velocity, speed of germination, mean daily germination, germination rate and germination vigour. The highest amount of germination rate, germination value, speed of germination, germination vigour, mean daily germination and mean germination time was related to hot water - sulfuric acid treatment while the lowest one was related to control treatment.Keywords: Germination, sulfuric acid, scarification, seed, Crataegus
-
مقایسه خصوصیات محیطی و رسته بندی رابطه گونه های چوبی با عوامل محیطی در جنگل های شهرستان ایلام: از آنجا که پایداری طولانی مدت اکوسیستم های جنگلی وابسته به حفظ کیفیت خاک است، آگاهی از وضعیت خاک های مناطق جنگلی و بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی به لحاظ درک فرایندهای خاکسازی حائز اهمیت می باشد. این مطالعه به منظور مقایسه خصوصیات محیطی، رسته بندی رابطه گونه های چوبی با عوامل محیطی در جنگل های شهرستان ایلام انجام گرفت.
به این منظور در رویشگاه غالب گونه های ارغوان، آلبالو وحشی، وامچک، بادام برگ سنجدی، دافنه، زالزالک، شن و کیکم 4 محل نمونه برداری به صورت تصادفی انتخاب شد. در هر محل نمونه برداری سه نمونه تصادفی خاک از عمق 30-0 سانتیمتری برداشت شد و یک نمونه ترکیبی از آن به آزمایشگاه خاکشناسی منتقل شد. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل: اسیدیته، هدایت الکتریکی، فسفر، نیتروژن، پتاسیم، آهک، کربن آلی، وزن مخصوص ظاهری، رطوبت اشباع و بافت خاک اندازه گیری گردید.
نتایج نشان داد که بالاترین میزان نیتروژن و کربن آلی در گونه شن و کمترین مقدار در گونه وامچک مشاهده شد. بیشترین میزان فسفر، پتاسیم، رطوبت اشباع، هدایت الکتریکی و اسیدیته در خاک زیر اشکوب کیکم مشاهده شد، در حالیکه خاک گونه ارغوان بالاترین میزان وزن مخصوص ظاهری را نشان داد. همچنین نتایج نشان داد که کمترین و بیشترین مقدار درصد آهک به ترتیب متعلق به گونه شن و ارغوان است. علاوه بر این بیشترین و کمترین میزان درصد شن به ترتیب در گونه وامچک و بادام برگ سنجدی نشان داده شد. بیشترین درصد رس در گونه آلبالو وحشی و کمترین میزان آن در گونه شن دیده شد. گونه شن بالاترین میزان درصد سیلت و وامچک کمترین میانگین را نشان داد. از نظر فیزیوگرافی گونه بادام برگ سنجدی در ارتفاع از سطح دریای بالاتری از سایر گونه ها و گونه کیکم و شن در بالاترین درصد شیب استقرار داشتند. نتایج آنالیز CCA نشان داد که بین عوامل محیطی و حضور گونه ها ارتباط معنی داری وجود دارد. عواملی همچون کربن آلی، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهک، هدایت الکتریکی، رس، سیلت، شن، ارتفاع از سطح دریا و جهت دامنه بر حضور و عدم حضور گونه های درختی ودرختچه ای بیشترین تاثیر را دارند. حضور دو گونه بادام برگ سنجدی و شن در کنار هم بیانگر شرایط مشابه رویشگاهی آن ها و بالا بودن فسفر، پتاسیم، نیتروژن، کربن آلی، رطوبت اشباع، سیلت در ارتفاع از سطح دریای بالاتر بود. همچنین نزدیکی شرایط رویشگاهی گونه های دافنه، زالزالک، آلبالوی وحشی و ارغوان با میزان آهک و شن بالا در رویشگاه آن ها قابل تفسیر می-باشد.کلید واژگان: ارتفاع از سطح دریا, خصوصیات فیزیکی و شیمیایی, زاگرسEnvironmental characteristics and ordination of woody plant species and their relation with environmental factors in Ilam forestBacground andObjectivesSince the Long-term forest ecosystems sustainability is related to soil quality, forest soils study and evaluation of soil physico-chemical properties is necessary for soil forming process. This study was designed to compare the environmental characteristics and ordination of woody plant species and their relation in Ilam forest.Materials And MethodsFor this purpose in Cercis griffithii, Cerasus microcarpa, Amygdalus Arabica, Amygdalus elaeagnifolia, Daphne mucronata Royle, Crataegus puntica, Lonicera nummularifolia and Acer cinerascen stands 4 Sampling location were randomly selected. In each location, three soil samples were taken from the depth of 0-30 cm and pooled. Samples were transferred to laboratory and Soil physico-chemical properties including: pH, EC, P, N, K, Cao3, C, bulk density, saturation humidity and soil texture were determined.
Resuits: Our result indicted that the highest and least values of nitrogen and organic carbon were observed in Lonicera nummularifolia and Amygdalus arabica respectively. The highest phosphorus, potassium, saturation moisture, electrical conductivity and pH were observed in Acer cinerascens stand. Cercis griffithii had the highest bulk density value. The least and highest cao3 were belonged to the Lonicera nummularifolia and Cercis griffithii respectively. Furthermore, the most and least amount of sand were observed in Amygdalus Arabica and Amygdalus elaeagnifolia stands. The highest and least value of clay belonged to the Cerasus microcarpa and Lonicera nummularifolia stands respectively. Lonicera nummularifolia had the most and Amygdalus arabica olivler had the least amount of silt. Also, Amygdalus elaeagnifolia was in the higher elevation above sea level rather than other species. Acer cineracens and Lonicera nummularifolia were located in steeper slopes. The result of CCA (Conical Correspondence analysis) revealed that there are significant correlation between environmental factors and studied woody plants species. Soil organic Carbon, total nitrogen, phosphorus, potassium, calcium carbonate, electrical conductivity, clay, silt, sand, elevation and aspects have great impact on the presence or absence of studied woody plants species. Presence of Lonicera nummularifolia and Amygdalus elaeagnifolia together in a habitat with a similar conditions indicated the similarity of these two species for the site demands. Furthermore, higher phosphorus, potassium, total nitrogen, organic carbon, soil moisture and silt were observed in higher elevation. Also, the similarity of Daphne species, Crataegus puntica, Cerasus microcarpa and Cercis griffithii habitat might be interpreted by higher values of calcium carbonate and sand in these habitats.Conclusionsoil physico-chemical properties and environmental factors were significantly different in studied stands and these factors effects on presence or absence of species.Keywords: Elevation, physical, chemical properties, Zagros -
نشریه مدیریت ورزشی، پیاپی 38 (پاییز 1396)، صص 549 -564بازاریابی حسی تکنیکی است که با تحریک حواس پنج گانه مشتریان و ایجاد تجربه خرید مثبت، وفاداری مشتریان را افزایش می دهد. به عبارت دیگر، احساسات مشتریان را تحریک می کند تا رضایت و اعتماد آنها را جلب کند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر بازاریابی حسی بر رضایت، اعتماد و وفاداری مشتریان به برندهای ورزشی (آدیداس، نایک، پوما، ریبوک، مجید و دایی) بود. روش شناسی این مطالعه، توصیفی – همبستگی و از نوع کاربردی بود و 385 نفر از افرادی که از برندهای ورزشی (آدیداس، نایک، پوما و ریبوک) در سطح شهر تهران خرید می کردند، به طور تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد یوچارونکیت (2013) استفاده شد و روایی محتوایی پرسشنامه حاضر را استادان مدیریت ورزشی و متخصصان بازاریابی تایید کردند. همچنین پایایی پرسشنامه توسط آزمون آلفای کرونباخ تایید شد. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی ساده استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تجربه برند بر رضایت، اعتماد و وفاداری مشتریان اثر مثبت و معنا داری دارد. همچنین مشخص شد که رضایت بر اعتماد و وفاداری اثر معنا داری دارد و اعتماد بر وفاداری مشتریان، اثر مثبت و معنا داری می گذارد.کلید واژگان: بازاریابی حسی, برندهای ورزشی, تجربه برند, رضایت مشتریان, وفاداری مشتریانSport Management, Volume:9 Issue: 38, 2017, PP 549 -564Sensory marketing is a technique that increases customer loyalty by a stimulation of their five senses and an experience of positive purchase. In other words, this marketing stimulates customers senses to attract their satisfaction and trust. This study aimed at investigating the effect of sensory marketing on customer satisfaction, trust and loyalty to sports brands (Adidas, Nike, Puma, Reebok, Majid and Daei). The method of the present survey was descriptive - correlation and application. The statistical population included 385 customers who purchased sports brands (Adidas, Nike, Puma and Reebok) in Tehran city were randomly selected as the sample. For data collection, standard Yu Sharon Kit (2013) Questionnaire was used. Content validity of this questionnaire was confirmed by sport management professors and marketing experts. The reliability was confirmed by Cronbachs alpha. For data analysis, Pearson correlation coefficient and simple linear regression. The results indicated that brand experience had a positive and significant effect on customer satisfaction, trust and loyalty. Also, satisfaction had a significant effect on trust and loyalty. Trust had a positive and significant effect on customer loyalty.Keywords: brand experience, customer loyalty, customer satisfaction, sensory marketing, sports brands
-
زمینه و اهدافگیاه پالایی فلزات سنگین از مکان های آلوده می تواند در خروج فلزات سنگین از خاک بدون صرف هزینه های از منطقه موثر باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان ترسیب کادمیوم، روی، سرب و منگنز در برگ و خاک گونه های اکالیپتوس، سرو سیمین و اقاقیا که در حاشیه کارخانه سیمان ایلام کاشت شده اند می باشد.مواد و روش هامیزان فلزات را در برگ و همچنین در دو عمق 10-0 و 20-10 سانتی متری خاک در 3 گونه مورد بررسی، توسط دستگاه جذب اتم اندازه گیری شد. علاوه بر این میزان فلزات ترسیب شده در الکتروفیلتر کارخانه نیز اندازه گیری شد. از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون دانکن جهت مقایسه میانگین ها استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که کادمیوم، روی، سرب و منگنز ترسیب شده در الکتروفیلتر بیشتر از میزان ترسیب این عناصر در خاک و برگ گونه های مورد بررسی می باشد. نتایج ترسیب فلزات در خاک به گونه ای بود که در هر 3 گونه با افزایش عمق خاک میزان ترسیب سرب کاهش می یابد. بیشترین میزان ترسیب کادمیوم و روی هم در خاک و هم در برگ در گونه اقاقیا مشاهده شد درحالیکه مقادیر ترسیب این دو عنصر هم در خاک و هم در برگ در 2 گونه اکالیپتوس و سروسیمین نزدیک به هم بود. بیشترین ترسیب سرب و منگنز در خاک در هر دو عمق و همچنین در برگ، در گونه اکالیپتوس مشاهده شد. از طرفی دیگر کمترین میزان ترسیب سرب و منگنز را در هر دو عمق و همچنین در برگ، در گونه سرو سیمین را داشت.نتیجه گیریگونه های اکالیپتوس و اقاقیا ترسیب بیشتری از فلزات سنگین داشتند و گونه هایی مناسب جهت کاشت و توسعه فضای سبز در حاشیه کارخانه می باشند.کلید واژگان: اکالیپتوس, سرو سیمین, اقاقیا, فلزات سنگین, خاکBackground And AimsPhytoremediation of heavy metals from polluted sites could be an efficient and cost-effective alternative in removing heavy metals from soil. This study aimed to investigate the sequestration of Cd, Zn, Pb and Mn in the leaves and soil of Eucalyptus Micro theca, Cupressus arizonica Green and Robinia Pseudo Acasia, which have been planted around the Cement factory of Ilam.Materials And MethodsAtomic absorption spectrometry was used to measure the accumulation of metals in leaves and in the soil at a depth of 0-10 and 10-20 cm in three species as well. Furthermore, the amounts of precipitated metals in Electro filter of factory were measured.ResultsThe results showed that Cd (0.55 mg/kg), Zn (3.92 mg/kg), Pb (40.25 mg/kg) and Mn (3.74 mg/ kg) sequestration occurred in electro filter; which were totally more than the amounts of them in soils and leaves of tree species. Results of metals sequestration in the soil revealed that increasing soil depth leads to decrease of Pb sequestration rate in all three species. The most sequestration of Cd and Zn both in the soil and leaves were observed in Robinia Pseudo Acasia. Likewise, the most sequestration of Pb and Mn in the soil at both depth and also in leaves were observed in Eucalyptus microtheca.ConclusionEucalyptus microtheca and Robinia Pseudo Acasia demonstrated the most sequestration of heavy metals, and thus are suitable species for planting and green space development around the factory.Keywords: Eucalyptus microtheca, Cupressus arizonica, Robinia Pseudo Acasia, heavy metals, soil
-
این پژوهش به منظور مطالعه نیاز رویشگاهی درختان گز پرشاخه (Tamarix ramosissima Ledeb.) در استان ایلام انجام شد. در ابتدا رویشگاه هایی که گز گونه غالب آن ها بود، شناسایی شدند که شامل رویشگاه های ظهیری، دار بلوط، چم جنگل، پل سیمره، بانروشان، گلان و کنجانچم بودند. سپس، در هر رویشگاه پنج نمونه خاک از عمق صفر تا 30 سانتی متری به روش کاملا تصادفی برداشت شد و متغیرهای فیزیکی- شیمیایی خاک شامل بافت، اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، ازت کل، فسفر، پتاسیم، رطوبت و جرم مخصوص اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که این گونه در شوری بین 0/92 تا 9/03 دسی زیمنس بر متر، اسیدیته بین 6/98 تا 7/99، کربن آلی بین 0/09 تا 3/39 درصد، ازت کل بین صفر تا 0/29 درصد، فسفر قابل جذب بین 17/17 تا 23/14 (ppm)، پتاسیم بین 2/35 تا 402/35 (ppm) و رطوبت وزنی خاک بین 0/06 تا 30/56 درصد رویش دارد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که از نظر درصد شن، سیلت و رس، رطوبت وزنی خاک، هدایت الکتریکی، اسیدیته، فسفر، پتاسیم، ازت کل و کربن آلی در رویشگاه های مختلف تفاوت معنی داری وجود داشت. تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی و تحلیل دوطرفه TWINSPAN نیز نشان داد که فاصله از رودخانه، درصد کربن آلی، هدایت الکتریکی خاک، رطوب خاک، فسفر قابل جذب و درصد سیلت مهم ترین عامل های موثر بر استقرار و پراکنش این گونه بودند.کلید واژگان: تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی, عامل های محیطی, مناطق شورThis research was conducted to study the site demands of Tamarisk (Tamarix romosissima Ledeb.) in Ilam province. At first the sites that tamarisk was dominat, including Zoheiri, Darbalut, Cham jangal, Pol-e Saymereh, Banroshan, Golan and Konjancham regions were recognizes. In each selected site, five soil samples were taken randomly from the depth of 0-30 cm and soil physicochemical properties including pH, electrical conductivity, organic carbon, total nitrogen, phosphorus, potassium, texture, moisture, bulk density and particle density were determined. Our results indicated that T. romosissima can tolerate 0.92 to 9.03 ds/m salinity, pH between 6.9 and 8.0, organic carbon between 0.09 and 3.39%, total nitrogen between 0 and 0,29%, phosphorus between 17.17 and 23.14 ppm, potassium between 2,35 and 402.35 ppm and soil moisture between 0.06 and 30,56%. One-way ANOVA results revealed that sand, silt, clay, moisture, electrical conductivity, pH, phosphorus, potassium, total nitrogen, and organic carbon were significantly different in the studied sites. The principal component analysis and TWINSPAN results revealed that distances from river, organic carbon content, electrical conductivity, soil moisture, phosphorus and silt are among the most important factors affecting the presence and distribution of T. romosissima.Keywords: Environmental factors, Principle Component Analysis, saline regions
-
بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.) یکی از مهم ترین گونه های اکوسیستم جنگلی زاگرس است که زادآوری طبیعی آن به یک چالش تبدیل شده است. این مطالعه به منظور بررسی ترکیب و مولفه های تنوع گونه ای (آلفا، بتا و گاما) پوشش گیاهی در لکه های دارای زادآوری و با زادآوری ضعیف جنسی بلوط شمال شهرستان ایلام انجام شد. ده قطعه نمونه 100 متر مربعی از هر کدام از حالت ها به صورت تصادفی انتخاب شد و در هر لکه چهار قطعه نمونه (1×1 متر) برای شمارش گونه های گیاهی پیاده شد. بر اساس آزمون مونت کارلو، در لکه های دارای زادآوری و با زادآوری ضعیف به ترتیب 23 و 13 گونه شاخص (به ترتیب از بین 109 و 58 گونه) مشخص شد. بر اساس تحلیل تطبیقی قوس گیری شده (DCA)، دو لکه مورد بررسی از نظر ترکیب پوشش گیاهی متفاوت بودند. تروفیت ها و همی کریپتوفیت ها شکل زیستی غالب در هر دو لکه بودند. در هر دو لکه، مولفه های مختلف تنوع گونه ای در لکه های دارای زادآوری به طور معنی داری بیشتر از مقادیر آنها در لکه های با زادآوری ضعیف بود. در هر دو گروه لکه، تنوع درون واحدهای نمونه (آلفا) در مقایسه با تنوع بین واحدهای نمونه (بتا) دارای سهم بیشتری از تنوع کل (گاما) بود. به طور کلی می توان بیان کرد که ترکیب و تنوع گونه های گیاهی می توانند به عنوان شاخص های زیستی مناسبی برای پایش ناهمگنی عرصه در لکه های زادآوری بلوط ایرانی مورد استفاده قرار گیرند.کلید واژگان: تنوع گونه ای, دانه زاد, زاگرس, گونه های شاخصBrant`s oak (Quercus brantii Lindl.) is one of the most important species of Zagros forest ecosystem that its natural regeneration has become a challenge. This study aimed to investigate the composition and species diversity component (alpha, beta and gamma) of indicator plant species in well and poorly seed-origin oak regenerated spots in north of Ilam city. In this study, ten 100-m2 plots were randomly selected from each of the spots. Four sample plots (1 × 1 m) were established in each spot for counting the number of plant species. The Monte Carlo test detected 23 and 13 indicator species from 109 and 58 species in well and poorly seed-origin oak regenerated spots, respectively. Based on Detrended Correspondence Analysis (DCA), two spots were different in terms of species composition. The dominant life forms in the two spots were therophytes and hemicryptophytes. The results showed that different components of species diversity i.e. alpha, beta, and gamma were higher in well seed-origin oak regenerated spots than in poorly regenerated spots. In both spots, diversity within the sample units (alpha) compared with diversity between sample units (beta) had a greater contribution in total diversity (gamma). In general, it can be concluded that the composition and diversity of plant species could be used as a bioindicator for monitoring the heterogeneity of oak regenerated spots.Keywords: indicator species, seed-origin, species diversity, Zagros
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.