به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

khaled aslani

  • مریم خداکرمی فرد، خدیجه شیرالی نیا*، خالد اصلانی
    زنان هیات علمی که مادر هستند، فشارهای طاقت فرسایی را در ارتباط با رعایت استانداردهای موسسات خود برای ارتقاء و همزمان انجام مسئولیت های خود به عنوان والدین تجربه می کنند. یکی از مهم ترین مسائل مادران شاغل، ایجاد تعادل بین ایفای همزمان نقش مادری - شغلی است که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر بررسی تعیین تجارب زنان  عضو هیات علمی  از ایفای همزمان نقش مادری- شغلی و مشخص کردن ساختار نهایی آن در شرکت کنندگان پژوهش بود. پژوهش حاضر یک مطالعه ی کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی روان شناسانه است که در آن 9 مشارکت کننده به روش نمونه گیری هدفمند در شهر اهواز انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه عمیق استفاده شد و تا مرحله ی اشباع داده ها صورت گرفت. تحلیل داده ها، 8 جزء تشکیل دهنده را نشان داد که عبارت اند از: 1_ بی نظمی و آشفتگی؛ 2_ تنیدگی حرفه ای؛ 3_ احساس گناه از مادر خوب نبودن؛ 4_ افت روحیه مادران؛ 5_ فرسودگی والدگری؛ 6_ افزایش واکنش گری نسبت به بدرفتاری بچه ها؛ 7_ امید و معناآفرینی از نقش مادری؛ 8_ دریافت حمایت از خانواده. تحلیل نتایج بدست آمده نشان داد که پیامدهای روان شناختی ایفای همزمان نقش مادری-شغلی می تواند آسیب های جدی برای سلامت روان مادران شاغل در پی داشته باشد. از این رو شایسته است آگاهی بخشی به زنان شاغل و ایجاد آمادگی برای پذیریش همزمان نقش ها از سوی آنان در برنامه های سلامت روان و طرح های دوستدار خانواده مورد تاکید و توجه سازمان ها و مراکز مشاوره قرار گیرد.
    کلید واژگان: ایفای همزمان نقش, مادران شاغل, تجربه زیسته
    Maryam Khodakarami Fard, Khadijeh Shirali Nia *, Khaled Aslani
    Female faculty members who are mothers experience overwhelming pressures to comply with the standards of their institutions for promotion and at the same time fulfill their responsibilities as parents. One of the most important concerns of working mothers is creating a balance between the simultaneous roles of maternity and employment, which has received attention in recent decades. The present study aimed to examine the experiences of female faculty members who simultaneously play the roles of maternity and employment. The current research is a qualitative study of psychological descriptive phenomenology in which nine participants were selected through purposive sampling method in Ahvaz. In-depth interviews were used to collect data. The interviews continued until the data saturation emerged. The data analysis showed eight constituents, namely disorder and chaos, professional tension, feeling guilty about not being a good mother, demoralization, exhaustion of parenting, increased reactivity towards children’s misbehaviors, hope and meaning in the maternal role, and receiving support from the family. The analysis of the obtained results showed that the psychological consequences of playing maternal-occupational roles can seriously damage the mental health of working mothers. Thus, it is appropriate to pay attention to working women and prepare them to accept the roles through mental health programs and family-friendly plans.
    Keywords: Simultaneous Role-Playing, Working Mothers, Lived Experience
  • کوثر تردست*، عباس امان الهی، غلامرضا رجبی، خالد اصلانی، خدیجه شیرالی نیا
    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب کودکان و استرس فرزندپروری مادران بود. جامعه پژوهش، کودکان 7 تا 12 ساله اهوازی با نشانه های اضطراب بودند که بدین منظور سه کودک 7 تا 12 ساله مضطرب به همراه مادران شان، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از روش طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. کارایی پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در طی سه مرحله (خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 1 ماهه) با استفاده از پرسشنامه های اضطراب کوکان اسپنس- فرم والد و فرم کوتاه پرسشنامه استرس فرزندپروری آبیدین مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر آماج های درمان تاثیر مثبتی گذاشته است. این آموزش همزمان با کاهش اضطراب کودکان، توانسته است استرس فرندپروری مادران را نیز کاهش دهد.
    کلید واژگان: استرس فرزندپروری, اضطراب, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
    Kowsar Tardast *, Abbas Amanelahi, Gholamreza Rajabi, Khaled Aslani, Khadijeh Shiralinia
    The purpose of the present study was to Complete this sentence about the purpose of the study ….The research population included 7 to 12-year-old ahvaz children with symptoms of anxiety. Three Anxious by the age of 7… 7 to 12 years old and their mothers were selected using purposeful sampling. Non-congruent multiple baseline experimental single case study was used as the method of the present study. The efficacy of Acceptance and Commitment based Therapy Protocol was carried out in three phases of intervention (Baseline, 12 session treatment and 1 month follow-up) by using the Spence Children's Anxiety Scale- Parent form and Parenting Stress index– short form delete. Data were analyzed with visuals inspection, improvement percentage and reliable change index (RCI) strategies. The results presented the positive effect of acceptance-and-commitment-based parenting education on treatment's targets. Moreover, this training was able to reduce not only the children's anxiety but the parenting stress of mothers as well.Conflict of interest:  According to the authors, the present article did not have any conflict of interest.C
    Keywords: key words are: parenting stress, anxiety, acceptance, commitment-based treatment
  • سارا آزادی فرد، خالد اصلانی*، رضا خجسته مهر، عباس امان الهی فرد
    زمینه و هدف

     زمانی که زوجین با احساس آرامش و امنیت آسیب پذیری های خود را در رابطه زناشویی بیان کنند و ازسوی همسر پذیرفته شوند، احساس رضایت و صمیمیت بیشتری در رابطه خواهند داشت؛ ازاین رو پژوهش حاضر باهدف بررسی تجربه زیسته آسیب پذیری در رابطه زناشویی انجام شد.

    روش بررسی

     روش این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه آماری را تمامی زنان متاهلی تشکیل دادند که دارای تجربه آسیب پذیری در رابطه زناشویی بودند و در سال 1400-1399 به مراکز مشاوره شهر خرم آباد مراجعه کردند. مشارکت کنندگان بیست نفر از زنان متاهل بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در مصاحبه های پژوهش شرکت کردند. مصاحبه ها با استفاده از روش چهارمرحله ای جیورجی بررسی و تحلیل شد تا توصیف روشنی از تجارب زیسته آزمودنی ها در رابطه با پدیده آسیب پذیری به دست آید.

    یافته ها

     یافته های پژوهش شامل هشت جزء تشکیل دهنده عبارت بود از: 1. گوش دادن همسر و شنونده خوبی بودن؛ 2. پذیرش موضوع؛ 3. رازداری همسر و اطمینان از فاش نشدن مشکل؛ 4. احساس امنیت و حمایت و نبود قضاوت و سرزنش توسط همسر؛ 5. اهمیت و جایگاه دادن به دغدغه و مهم دانستن موضوع ازجانب شوهر؛ 6. ویژگی های شخصیتی و رفتاری همسر (مانند آرام و مهربان بودن، محبت و توجه کردن، صبوربودن، درک کردن، حق دادن، منطقی و سنجیده رفتارکردن، واکنش نشان ندادن با رفتارهای تند و پرخاشگرانه)؛ 7. همدلی؛ 8. تلاش ها و اقدامات شوهر برای آرام کردن همسر.

    نتیجه گیری

     می توان گفت، بیان آسیب پذیری ها در رابطه و پذیرش آن ها توسط زوجین باعث بهبود کیفیت رابطه زناشویی می شود؛ بنابراین شایسته است این مفهوم در برنامه های مشاوره پیش و پس از ازدواج و برنامه های غنی سازی ارتباط زناشویی به زوجین آموزش داده شود.

    کلید واژگان: آسیب پذیری, رابطه زناشویی, تجربه زیسته
    Sara Azadifard, Khaled Aslani *, Reza Khojasteh Mehr, Abbass Amanellahi Fard
    Background & Objectives

     When couples express their vulnerabilities in the marital relationship with a sense of calm and security and are accepted by their spouses, they will feel more satisfied and confident in their relationships. Therefore, the present study investigated the lived experience of vulnerability in the marital relationship. Vulnerability means uncertainty, danger, and emotional exposure. Vulnerability forms the core, heart, and center of meaningful human experiences. When a sense of vulnerability overwhelms us, we feel exposed.

    Methods

     The method of this research was qualitative and descriptive phenomenology. Phenomenological research seeks to understand the structure and nature of people's experiences with a phenomenon. The core of phenomenological research is the belief that there is a basic structure or common nature behind the various descriptions of reality presented by people who have experienced that phenomenon. This common nature can be discovered and connected to the entire research process. The statistical population of this research was all married women who experienced vulnerability in their marital relationship and were referred to the counseling centers of Khorram Abad City, Iran, during the years 2020–2021. The statistical sample consisted of 20 married women selected by purposive sampling and participated in research interviews. The interviews were analyzed using the four–step Giorgi method to clearly describe the subjects' lived experiences in relation to the phenomenon of vulnerability. These steps include 1) studying the general description to get a general sense of the interview text, 2) discovering and marking semantic units away from the interference of the researcher's assumptions, 3) transferring semantic units to psychological expressions and changing pronouns to the third person using the change method based on imagination, and 4) compiling the discovered semantic units in the form of a single structure and whole.

    Results

     Research consists of eight constituent components: listening to the spouse and being a good listener, accepting the subject, the spouse being confidential and confident that the problem will not be revealed, feeling safe and protected, not being judged or blamed by the husband, giving importance and position to the concern and knowing the issue by the husband, personality and behavioral characteristics of the spouse (such as being calm and kind, loving and considerate, being patient, understanding, giving the right, rational and prudent behavior, not reacting with violent and aggressive behaviors), empathy, and husband's efforts and actions to calm the wife. These eight constituent components show the final structure of vulnerability meaning that when couples express their vulnerabilities in their marital relationship and are accepted by their spouses in their relationships. They feel this space and these states.

    Conclusion

     According to the participants of this research, vulnerability means the ability to express the dark, shameful, and hidden aspects of their personality and life. Also, they believed that the honest expression of their shortcomings, weaknesses, and concerns with their spouses made them feel more intimate and close. Therefore, expressing vulnerabilities in the relationship and their acceptance by the couple can improve the quality of the marital relationship. This concept should be taught to couples in pre–marital and post–marriage counseling and marital relationship enrichment programs.

    Keywords: Vulnerability, Marital Relationship, Lived Experience
  • تحلیل و ارزیابی بافت محلات مسکونی با تاکید بر برنامه ریزی کاربری زمین با رویکرد کارایی انرژی (مطالعه موردی: شهر سنندج)
    خالد اصلانی، فرزین چاره جو*
    رشد و توسعه شتابان شهرها و به تبع آن افزایش جمعیت آنها در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم به خصوص در کشورهای در حال توسعه، پیامدهای گوناگونی را در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی به همراه داشته است. از جمله مهم ترین این پیامدها می توان به افزایش مصرف و تقاضا برای منابع انرژی اشاره نمود. با عنایت به اینکه شهرها مصرف کننده بخش اعظم انرژی در سطح جهان هستند، به کارگیری بهینه منابع انرژی به عنوان یکی مهم ترین راهکارها جهت توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی شهرها می تواند توسط برنامه ریزان شهری مورد استفاده قرار گیرد. یکی از مهم ترین اهرم های موثر برای تکامل برنامه ریزی شهری  و بهینه سازی مصرف انرژی شهری، توجه به برنامه ریزی کاربری اراضی شهری است. در این پژوهش چهار محله ی شهر سنندج با تاکید بر برنامه ریزی کاربری زمین با رویکرد کارایی انرژی مورد تحلیل و ارزیابی قرار  گرفته است. نرم افزارهای اصلی مورد استفاده در پژوهش Arc GIS ، Ecotect ، Super decision می باشد. نتایج حاکی از آن است که محلات چهارباغ و صفری در مرکز شهر سنندج، رتبه های اول و دوم کارایی انرژی را به خود اختصاص داده اند. از اهم پیشنهادات افزایش کارایی انرژی شهر سنندج می توان به مواردی همچون: ایجاد هسته های جدید در مراکز جمعیتی شهر و تبدیل آن به شهر چندهسته ای، اتخاذ سیاست های بازآفرینی شهری در محلات مرکزی شهر و اتخاذ راهکارهای مناسب جهت بهبود مولفه های  "عملکردی"، "حمل ونقل و ارتباطی" و "کالبدی و زیرساخت" در محلات حاشیه ای اشاره نمود.
    کلید واژگان: انرژی, کاربری زمین, محله, شهر سنندج, نرم افزارArc GIS, نرم افزار Ecotect
    The Analysis and evaluation of the residential neighborhoods through land use planning based on energy efficiency approach (Case study: Sanandaj city)
    Khaled Aslani, Farzin Charehjoo*
    The late nineteenth and early twentieth centuries, especially in developing countries, has had various outcomes on the economic, social, physical, and ecological backgrounds. One of the most important consequences is the increase in consumption and demand for energy resources. Given that cities devour most of the world's energy, the optimal use of energy resources as one of the most prominent strategies for economic, social, cultural and environmental development of cities can be used by urban planners. One of the most important effective levers for the development of urban planning and optimization of urban energy consumption is to pay attention to urban land use planning. In this study, four neighborhoods of Sanandaj  have been analysedand evaluated through land use planning based on energy efficiency approach .The main softwares used are Arc GIS, Ecotect, Super decision research. The results show that neighborhoods at the center of Sanandaj city, which ranked the first and second stage in energy efficiency. The most important principles for increasing energy efficiency of Sanandaj city are: creating new nuclei in the city's population centers and turning it into a multi-core city, adopting urban regeneration policies in the city's central neighborhoods and using appropriate strategies to improve "functional", "transport and communication" factors and "Physical and Infrastructure" in the suburbs.
    Keywords: Energy, Land Use, Neighborhood, Sanandaj City, Arc GIS Software, Ecotect Software
  • سارا کیان ارثی، ذبیح الله عباس پور*، خالد اصلانی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی خانواده‌درمانی رفتاری بر وسوسه مصرف مواد نوجوانان ترک‌کننده سوءمصرف مواد بود. 

    روش

    پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، پنج نوجوان و خانواده آن‌ها در شهر اهواز انتخاب شدند. دستورالعمل خانواده‌درمانی رفتاری در 14 جلسه 90 دقیقه ای و سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری برای نوجوانان و والدین آن‌ها‌ انجام شد. نوجوانان به پرسشنامه عقاید وسوسه‌آمیز پاسخ دادند و داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. 

    یافته  ها

    نتایج نشان داد خانواده درمانی رفتاری باعث کاهش معنادار وسوسه مصرف مواد شد (درصد بهبودی=49/22). 

    نتیجه‌گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر خانواده درمانی رفتاری می  تواند برای تغییر تعاملات ناکارآمد سیستم خانواده و کاهش سوءمصرف مواد در نوجوانان موثر باشد و درمانگران می توانند از این روش درمانی برای بهبود اختلال مصرف مواد استفاده کنند.

    کلید واژگان: خانواده درمانی رفتاری, سوءمصرف مواد, وسوسه مصرف, نوجوانان
    Sarah Kainersi, Zabihollah Abbaspour*, Khaled Aslani
    Objective

    The current study aimed to evaluate the effectiveness of behavioral family therapy on substance use craving in substance use quitting adolescents.

    Method

    The present study was a single-case experimental study of the multiple baseline type. Using the purposeful sampling method, five adolescents and their families were selected in the city of Ahvaz. Behavioral family therapy was implemented in fourteen 90-minute sessions, and three phases of baseline, intervention, and follow-up were performed for adolescents and their families. Adolescents completed the craving beliefs questionnaire (CBQ), and the data were analyzed by visual drawing method, stable change index, and recovery percentage formula.

    Results

    The results indicated that behavioral family therapy significantly reduced substance use craving (recovery percentage = 49.22).

    Conclusion

    Based on the results of the present study, behavioral family therapy can be effective in changing dysfunctional interactions of the family system and decreasing substance abuse in adolescents, and therapists can use this intervention to improve substance use disorder.

    Keywords: Behavioral family therapy, Substance abuse, Craving, Adolescents
  • معصومه خدری، خدیجه شیرالی نیا*، خالد اصلانی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت بر کاهش نشخوار فکری و استرس ادراک شده دختران نوجوان بود.

    روش

    روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون ، پیگیری 6 ماهه و گروه گواه و جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر اهواز در سال تحصیلی 98-97 بود. به شیوه نمونه گیری در دسترس 100 نوجوان دختر که به پرسشنامه های سبک پاسخ دهی نشخوار فکری نولن هوکسما و مارو (1991) و استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) پاسخ دادند؛ 40 نفر که در پرسش نامه سبک پاسخ دهی نشخوار فکری نمره بالای 50  و در پرسش نامه استرس ادراک شده نمره بالای 36 را کسب کردند، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت نف و جرمر (2018) به شیوه گروهی در 8 جلسه 150 دقیقه ای در هفته یکبار در مورد گروه آزمایش اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت در سطح 99 درصد اطمینان توانسته است نشخوار فکری (35/63 = F) و استرس ادراک شده (76/60 = F) دختران نوجوان را کاهش دهد و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است.

    نتیجه گیری:

     از آنجایی که که آموزش ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت منجر به کاهش است نشخوار فکری و استرس ادراک شده دختران نوجوان شده است ، می توان از آن برای افزایش سلامت روان دختران نوجوان استفاده کرد.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی متمرکز بر شفقت, نشخوار فکری, استرس ادراک شده
    Masoume Khedri, Khadije Shiralinia *, Khaled Aslani
    Aim

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of mindful self-compassion on reducing rumination and perceived stress in adolescent girls.

    Method

    The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test design and 6-month follow-up and the control group. The statistical population were all female high school students in District 2 of Ahvaz in the 98-97 academic year. Using convenience sampling among 100 female adolescents who answered the questionnaires of Nolen-Hoeksema and Maro (1991) rumination response style and Cohen et al. (1983) perceived stress questionnaires; Forty subjects who scored above 50 in the rumination response style questionnaire and above 36 in the perceived stress questionnaire were selected and randomly assigned into two groups of 20 experimental and control groups after matching. mindful self-compassion training (2018) was performed in a group manner in 8 sessions of 150 minutes once a week for the experimental group and the data were analyzed using mixed analysis of variance with repeated measures.

    Results

    The results showed that mindful self-compassion training at 99% confidence could reduce rumination (F = 63.35) and perceived stress (F = 60.76) in adolescent girls and this effect remained stable after the follow-up stage.

    Conclusion

    Since mindful self-compassion training has reduced adolescent girls 'rumination and perceived stress, it can be used to increase adolescent girls' mental health.

    Keywords: mindful self-compassion training, rumination, perceived stress
  • راضیه نوری، خالد اصلانی*، عباس الهی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی میانجیگری رفتارهای دلبستگی در ارتباط بین تعامل با خانواده ی اصلی با کیفیت زناشویی و افسردگی بود.

    روش

    طرح پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی پژوهش حاضر شامل کلیه ی دانشجویان متاهل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی 1399-1398 بود که از این میان، 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرها از مقیاس خانواده ی اصلی (هاوشتاد و همکاران، 1985)، مقیاس کوتاه دسترسی پذیری، پاسخ گویی و همدم طلبی (سندبرگ و همکاران، 2012)، فرم تجدید نظر شدهی مقیاس سازگاری زوجی (باسبی و همکاران، 1995) و سیاهه ی افسردگی بک (1972) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و نرمافزارهای 26-SPSS و 24-AMOS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج تحلیل همبستگی نشان داد میان همه متغیرها همبستگی معنادار وجود دارد. شاخص های برازندگی حاکی از تایید مدل پژوهش با یک شاخص اصلاح بود. همچنین، نتایج نشان داد رفتارهای دلبستگی به طور معناداری در ارتباط بین تعامل با خانواده اصلی با افسردگی و کیفیت زناشویی میانجی گری می کند.

    نتیجه گیری

     براساس نتایج، می توان نتیجه گرفت که نوع و شدت رفتارهای دلبستگی همسران نقش تعیین کنند ه ای در سهم تجارب قبلی آنها در خانواده اصلی شان بر افسردگی و کیفیت زندگی زناشویی شان دارد.

    کلید واژگان: تعامل با خانواده اصلی, کیفیت زناشویی, افسردگی, رفتارهای دلبستگی
    Razieh Nouri, Khaled Aslani*, Abbas Amanelahi

    The current research aimed to examine the mediation of attachment behaviors in the relationship between interaction with family of origin with marital quality and depression. The research design was inferential with path analysis method. The statistical population included all female students of Shahid Chamran University of Ahvaz in 2019-20 among whom 200 were recruited using available sampling method. The Family-of-Origin Scale (FOS; Hovestadt, et al., 1985), Brief Accessibility, Responsiveness, and Engagement Scale (BARE; Sandberg, et al., 2012), Dyadic Adjustment Scare - Revised Form (Busby, et al., 1995), and Beckchr('39')s Depression Inventory (BDI; Beck, 1972) were used to measure the variables. The data were analyzed using Pearson product moment correlation coefficient and path analysis method and SPSS-26 and AMOS-24 software. The results of the correlation analysis showed significant correlation among the variables. The goodness of fitness indices verified the model with one modification index. Furthermore, the results showed that the attachment behaviors significantly mediated the relationship between interaction with family-of-origin with depression and marital quality. According to the results, one can conclude that the type and severity of coupleschr('39') attachment behaviors have a critical contribution in affects of their interaction with family-of-origin on their depression and marital quality.

    Keywords: Interaction with family of origin, marital quality, depression, attachment behavior
  • ماریا مردانی*، خالد اصلانی، خدیجه شیرالی نیا

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فرزندپروری ذهن‌آگاهانه در استرس فرزندپروری و کیفیت زناشویی مادران کودکان کم توان ذهنی انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با گروه کنترل و در دو مرحله پیش آزمون پس آزمون بود. جامعه‌ آماری همه‌ مادران دارای کودک زیر 18 سال مبتلا به کم‌توانی‌ذهنی مراجعه‌کننده به مراکز بهزیستی شهر ایذه بودند که از بین آن‌ها 30 نفر از مادران دارای کودک کم توان ذهنی با روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). ابزارهای پژوهش شامل ‌پرسش‌نامه‌های استرس والدگری (آبیدین، 1991) و کیفیت زناشویی (نورتن، 1983) بود. آموزش فرزندپروری ذهن‌آگاهانه به شیوه‌ گروهی در 8 جلسه‌ 90 دقیقه‌ای، هفته‌ای یک بار بر گروه آزمایش اجرا شد. گروه گواه در طی این مدت هیچ آموزشی دریافت نکرد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره، حاکی از کاهش میانگین نمرات استرس فرزندپروری و افزایش میانگین کیفیت زناشویی در مرحله‌ی پس‌آزمون و پایداری این اثر در مرحله‌ 2 ماه پی‌گیری بود (05/0). آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه می‌تواند در بهبود سلامت روانی خانواده‌های کودکان کم‌توان‌ذهنی نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.

    کلید واژگان: فرزندپروری ذهن آگاهانه, استرس فرزندپروری, کیفیت زناشویی, کم توان ذهنی
    maria Mardani *, Khaled Aslani, Khadijeh Shiralinia

    The purpose of this study is to investigate the effectiveness of training mindful par-enting on parenting stress and marital qua-lity among mothers of intellectually disa-bled children. this study is semi-experimental with control group and pretest-posttest design. The population included all mothers of children under 18 years of age with mental disabilities referred to Izeh welfare cen-ters. Then, 30 mothers with intellectually disabled children in range were randomly selected and then divided into two groups (15 for each). mindful parenting. Part-icipants completed two questionnaires including Parenting Stress (Abidin, 1991) and marital quality (Noroton,1983). the experimental group were educated in mindful parenting in 8 sessions over 8 weeks. The results of the multivariate covariance analysis of data indicated that training of mindful parenting is affective in reduction parenting stress and impro-ving marital quality. This was also persistent significantly in the follow-up stage after two months (P<0/05). Training of mindful parenting can have beneficial results in improving the mental health of families of intellectually disabled children

    Keywords: Parenting stress, Mindfulness Parenting, marital quality, Intellectually Disabled
  • نرگس حیدریان فر، خالد اصلانی*، غلامرضا رجبی، عباس امان الهی
    هدف

    بررسی اثربخشی درمان صمیمیت از درون به برون (IFIO) در بهبود ارتباط ایمن زوجین در زوج های مراجعه کننده شهرستان دزفول بود.

    روش

    در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی شهرستان دزفول در سال 1399 بود. نمونه پژوهش شامل 4 زوج (8 نفر) از افراد مراجعه کننده این کلینیک ها بودند که با توجه به نمره پرسشنامه ارتباط ایمن (BARE) جزء زوج های با ارتباط ناایمن قرار می گرفتند. پروتکل درمان صمیمیت از درون به برون (IFIO) در سه مرحله خط پایه، مداخله 8 جلسه ای و 3 پیگیری 1 ماهه اجرا گردید و آزمودنی ها قبل از درمان، میانه درمان، پایان درمان و هر ماه پس از پایان درمان به مدت 3 ماه به پرسشنامه ارتباط ایمن (BARE) و پرسشنامه امنیت صمیمانه (ISQ) پاسخ دادند.

    یافته ها

    نتایج حاصل از داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی نشان داد که: درمان صمیمیت از درون به برون (IFIO) در افزایش ارتباط ایمن و امنیت هیجانی و خود بودن زوج ها تاثیر معنادار داشته است و زوجین در پیگیری سه ماهه توانستند اثرات درمانی را حفظ کنند.

    نتیجه گیری

    براساس داده ها می توان نتیجه گرفت که درمان صمیمیت از درون به برون (IFIO) در افزایش ارتباط ایمن و امنیت هیجانی و خود بودن زوج ها موثر بوده است و ارتباط ایمن زوج ها را ارتقا می دهد.

    کلید واژگان: صمیمیت از درون به برون (IFIO), ارتباط ایمن, امنیت هیجانی, امنیت خود بودن
    narges Heydarianfar, khaled aslani *
    Aim

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of IFIO in improving the safe relationship between couples among couples in Dezful.

    Method

    In this study, a single case experimental design of multiple asynchronous baseline was used. The study population included all couples who referred to psychological clinics in Dezful in 1399. The research sample was selected using purposive sampling method. The sample consisted of 4 couples (8 people) referred to these clinics who were considered as insecure couples according to the score of the Safe Communication Questionnaire (BARE). The IFIO protocol was implemented in three phases: baseline, 8-session intervention, and 3 to 1-month follow-up. Subjects answered the BARE Questionnaire and the Intimate Security Questionnaire (ISQ) before treatment, in the middle of treatment, at the end of treatment, and every month after treatment for 3 months.

    Results

    The results of the data using visual drawing method, stable change index (RCI) and recovery percentage formula showed thatIntimacy From the Inside Out therapy (IFIO) has a significant effect on increasing safe communication and emotional security and couples' self-esteem. And the couple were able to maintain the therapeutic effects in the quarterly follow-up.

    Conclusion

    Based on the data, it can be concluded that (IFIO) has been effective in increasing the secure relationship and Emotional Security, Secure to Being self of couples.

    Keywords: Inside Out Intimacy From the therapy (IFIO), Secure Communication, Emotional Security, Secure to Being self
  • Maryam Eftekhari, Abbas Amanollahi*, John Christopher Perry, Gholamreza Rajabi, Khaled Aslani
    Background

    Marital adjustment has a positive effect on the physical and mental health of family members. The purpose of this study was to explain the process of marital adjustment in Iranian women.

    Methods

    This research is based on qualitative data analysis using the grounded theory method. Theoretical and purposeful sampling was used for data collection. Sampling continued until theoretical saturation. A total of 15 women from Ahvaz participated in the semi-structured interview. Interviews were analyzed using the Strauss and Corbin comparative method.

    Results

    By open coding, 17 primary codes, and axial coding, 9 major themes, related to marital adjustment were obtained. Marital adjustment: An incentive to maintain marital life were extracted as the central category influenced by contextual, causal, and confounding conditions. Contextual conditions include emotional bonding with parents and spouse. Causal conditions are an emphasis on self and relationship with another and how to express self in the relationship. Interfering conditions include a relationship with the main family, spouse, and social comparison. Strategies include defense mechanisms and empathy. The consequences of marital adjustment were also the sense of security and comfort.

    Conclusion

    Marital adjustment can be considered in curing marital maladjustment and conflicts and help therapists to have a better understanding of marital dynamics.

    Keywords: Marital adjustment, Grounded theory, Traditional marriage
  • مجید هاشمی گل مهر، عباس امان الهی*، حمید فرهادی، خالد اصلانی، غلامرضا رجبی
    هدف

    ازدواج موفق زیربنای تشکیل یک خانواده سالم است، بر این اساس این پژوهش با هدف ارایه الگویی از ازدواج موفق انجام شد.

    روش

    پژوهش به شیوه کیفی و با به کارگیری روش نظریه زمینه ای اجرا شد. مشارکت کننده های این پژوهش شامل کلیه ی زوج هایی بود که در سال 1397 در شهر اهواز سکونت داشتند. در این پژوهش برای گزینش شرکت کنندگان، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و با پیشرفت مطالعه، نمونه گیری موارد مطلوب مدنظر قرار گرفت که تا رسیدن به اشباع نظری در نهایت 22 نفر (11 زوج) مورد مصاحبه باز یا بدون ساختار قرار گرفتند.

    یافته ها:

     روش تحلیل اطلاعات در نظریه ی زمینه ای شامل کدگذاری داده ها است. با کدگذاری باز 83 کد اولیه و با کدگذاری محوری، 23 مقوله عمده به دست آمد و ازدواج موفق به مثابه یک رابطه زوجی شفاف و عاری از ابهام، به عنوان مقوله مرکزی استخراج گردید. می توان نتیجه گرفت که ایجاد یک ازدواج موفق در گرو شفاف سازی تمام و کمال موضوعاتی است که در رابطه زوجی جریان دارد به گونه ای که هر یک از همسران آنچه را که تجربه می کنند بی پرده ابراز کنند و هیچ نقطه ابهامی را برای دیگری باقی نگذارند که آن را کشف یا رمزگشایی نماید.

    نتیجه گیری:

     الگوی به دست آمده از این پژوهش را می توان در مشاوره پیش از ازدواج به مراجعان آموزش داد، هم چنین در کار با زوج های آشفته به کار بست و برای زوج هایی که به دنبال کیفیت بخشی بیشتری به رابطه خود هستند به کار گرفت.

    کلید واژگان: الگوی ازدواج موفق, پژوهش کیفی, نظریه زمینه ای
    Majid Hashemi Golmehr, Abbas Amanelahi*, Hamid Farhadi, Khaled Aslani, Gholamreza Rajabi
    Aim

    Successful marriage is the foundation of establishing a stable family. This study was carried out to provide a successful marriage paradigm.

    Methods

    The study was conducted through a qualitative methodology applying grounded theory. The participants of the study were all couples who were living in city of Ahvaz during 2019. To select the participants in this study, a purposeful sampling was administered and as the study advanced, sampling of the desired cases continued until theoretical saturation was reached. At the end, 22 individuals (11 couples) were interviewed using open-ended or structureless questions. 

    Findings

    In grounded theory, data analysis consists of coding the data. Using open coding resulted in 83 initial codes, while using axial coding produced 23 main categories. The  concept of successful marriage was elicited as a central, transparent and explicit category.

    Conclusion

    We can draw a conclusion that a successful marriage is hinged on a thorough and comprehensive transparency of the issues involved in a marital relationship. That is to say either couple expresses openly what they have experienced, not leaving anything vague and ambiguous so that they don’t get the urge to decode and discover it. The paradigm obtained from this study can be used in teaching couples in premarital counseling sessions. It can also be used to treat upset couples and those couples who want to enrich their relationship.

    Keywords: Successful marriage paradigm, qualitative study, grounded theory
  • کوثر تردست، عباس امان الهی*، غلامرضا رجبی، خالد اصلانی، خدیجه شیرالی نیا
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر بررسی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب کودکان و استرس فرزندپروری مادران بود.

    مواد و روش کار

    جامعه پژوهش، کودکان 7 تا 12 ساله اهوازی با نشانه های اضطراب بودند که بدین منظور سه کودک 7 تا 12 ساله با نشانه های اضطراب به همراه مادران شان، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از روش طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. کارایی پروتکل آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد در طی سه مرحله (خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 1 ماهه) با استفاده از پرسشنامه های اضطراب کوکان اسپنس- فرم والد  و فرم کوتاه پرسشنامه استرس فرزندپروری آبیدین مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. از جمله مهمترین متغیرهای تحلیل دیداری، تغییرات روند، تعییرات جهت، PND و POD بود.

    یافته ها

    شاخص های تغییر پایای مادران و کودکان نشان داد که شاخص همه آزمودنی ها در مرحله ی پیگیری به جز در مادر و کودک سوم معنادار بوده است. بررسی درصدهای بهبودی آزمودنی ها نشان داد که تغییرات درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا هماهنگ و همسو با هم است.

    نتیجه گیری

    آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد با افزایش پذیرش، ذهن آگاهی و حرکت در جهت ارزش های فرزندپروری والدین می تواند باعث کاهش استرس فرزندپروری آنها و اضطراب کودکان شود.

    کلید واژگان: استرس فرزندپروری, اضطراب, فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد
    Kowsar Tardast, Abbas Amanelahi*, Gholamreza Rajabi, Khaled Aslani, Khadije Shiralinia
    Objective (s)

    The present study aimed to evaluate the effect of acceptance and commitment-based parenting education on childrenchr('39')s anxiety and parenting stress of mothers.

    Methods

    Non-congruent multiple baseline experimental single-case studies were used as the method in the current study. Three anxious children and their mothers were selected through purposeful sampling in Ahvaz, Iran. The effectiveness of acceptance-and-commitment-based parenting education protocol was carried out in three phases (baseline assessment, 12 session treatment, and 1-month follow-up) by using the Spence Childrenchr('39')s Anxiety Scale-Parent Form and the Parenting Stress Index– Short Form). The data were analyzed by visual mapping, reliable change index and recovery percentage formula. The direction changes, PND, and POD were the most important variables of visual analysis of trend changes.

     Results

    The mothers and childrenchr('39')s reliable change indices were significant in all the instances except for the second mother and child. The subjectschr('39') recovery percentage showed that the results of the reliable change indices and recovery percentages are consistent.

    Conclusion

    Acceptance and commitment-based parenting education can reduce parenting stress and childrenchr('39')s anxiety by increasing parentchr('39')s acceptance, mindfulness, and moving toward parenting values..

    Keywords: acceptance, commitment-based parenting, anxiety, parenting stress
  • بهاره حبیبی، عباس امان الهی*، غلامرضا رجبی، حمید فرهادی راد، خالد اصلانی
    مقدمه

    بیماری ایدز یکی از مهم ترین مسایل اجتماعی- پزشکی در سطح جهانی است و می توان برای شناسایی مولفه های دلبستگی در چهارچوب روابط بین فردی، از دیدگاه منحصربه فرد زوجین مبتلا به HIV استفاده کرد. هدف از مطالعه حاضر، شناسایی مولفه های دلبستگی عاشقانه در زوجین مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) است.

    روش کار

    این تحقیق از نوع کیفی به شیوه تحلیل محتوی قراردادی با روش استقرایی است که طی آن 14 زوج HIV مثبت که به مرکز بیماری های رفتاری شهرستان ماهشهر در طی سال 1398مراجعه کردند، با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. جهت جمع آوری داده ها از روش مصاحبه فردی عمیق نیمه ساختارمند استفاده شد.

    یافته ها

    تحلیل داده ها منجر به ایجاد یک طبقه اصلی به نام «دلبستگی عاشقانه» گردید، که این طبقه از 8 زیر طبقه شامل «عشق و دوست داشتن»، «امنیت»، «اطمینان بخشی»، «خودافشایی»، «مدیریت تعارض ها»، «حفظ رابطه ی مثبت»، و «رفاه جسمی» «رضایت جنسی» تشکیل شد.

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه حاضر نشان دهنده ی وجود دلبستگی عاشقانه در زوجین HIV می باشد که با توجه به مولفه های حاصله برای دلبستگی عاشقانه، می توان با برنامه ریزی و انتخاب روش های موثر برای ارتقاء این ابعاد، از این مولفه جهت توانمندسازی هرچه بیشتر این زوجین استفاده کرد.

    کلید واژگان: دلبستگی عاشقانه, ایدز, زوجین, مطالعه کیفی
    Bahareh Habibi, Abas Amanelahi*, Gholamreza Rajabi, Hamid Farhadirad, Khaled Aslani
    Introduction

    AIDS is one of the most important socio-medical issues worldwide and can be used to identify attachment components within interpersonal relationships from the unique perspective of HIV-infected couples. The purpose of this study was to identify the components of romantic attachment in couples with human immune deficiency virus [HIV].

    Methods

    This is a qualitative study with inductive Conventional content analysis method in which 14 HIV-positive couples who referred to Behavioral Disease Center of Mahshahr during 1398, were selected by purposeful sampling and participated in the study. Semi-structured in-depth in-person interviews were used to collect the data.

    Results

    Data analysis led to a key subject titled “romantic attachment” which its framework included eight components of "love and like", "security", "reassurance", "self-disclosure", " Conflict management","maintaining a positive relationship", "physical well-being", and" sexual satisfaction ".

    Conclusion

    The findings of the present study show the existence of romantic attachment in HIV couples that according to these components obtained for romantic attachment, with planning and selecting effective ways to promote these dimensions, can be used this component to empower these couples as much as possible.

    Keywords: Romantic attachment, AIDS, Couples, Qualitative study
  • عباس امان الهی*، بهاره حبیبی، غلامرضا رجبی، حمید فرهادی راد، خالد اصلانی
    زمینه و هدف

    ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) یا سندروم نقص ایمنی اکتسابی (AIDS) به عنوان یک بیماری مزمن تاثیر عمیقی بر کیفیت زندگی زوجین مبتلا به این ویروس دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی عوامل زمینه سازی است که دلبستگی عاشقانه را در زوجین مبتلا HIV به وجود می آورد.

    روش بررسی

    این مطالعه با رویکرد نوع کیفی و با بهره گیری شیوه تحلیل محتوی قراردادی با روش استقرایی انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل 14 زوج HIV مثبت بودند که با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند و مورد مصاحبه های چهره به چهره و نیمه ساختار یافته قرار گرفتند. بعد از گردآوری داده ها، تمامی مصاحبه ها پیاده سازی شدند و مورد بازنگری قرار گرفتند و طبقات استخراج گردید. در ابتدا شباهت های معنایی مورد بازنگری قرار گرفت و زیر طبقات مشخص شدند و سپس در بازنگری مجدد زیرطبقات مرتبط در یک طبقه قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    به طور کلی طبقه اصلی در این مطالعه عوامل زمینه ساز دلبستگی عاشقانه و زیر طبقات شامل «عشق و دوست داشتن»، «امنیت عاطفی»، «فداکاری»، «حمایت اجتماعی»، «اطمینان و دلگرمی دادن»، «حفظ رابطه ی مثبت»، «مراقبت از همسر» و «قدردانی از همسر» بود.

    نتیجه گیری:

     وجود دلبستگی عاشقانه در زوجین مبتلا به HIV زمینه ساز رفتارهای عاشقانه، حمایت و مراقبت گرایانه و رابطه امن و ثمربخش بود. کیفیت زندگی در زوجین مبتلا به HIV با وجود این عوامل بالا رفته، که این خود به بهبود وضع جسمانی و روانی آنها کمک می کند.

    کلید واژگان: ایدز, دلبستگی عاشقانه, زوجین, مطالعه کیفی
    Bahareh Habibi, Gholamreza Rajabi, Hamid Farhadirad, Khaled Aslani
    Background and Objective

    Human immunodeficiency virus (HIV) or Acquired Immune Deficiency Syndrome (AIDS) as a chronic disease has a profound effect on the quality of life of couples infected with the virus. The aim of the present study was to investigate the underlying factors that create romantic attachment in HIV-infected couples.

    Subjects and Methods

    This study has been done with a qualitative type approach and using the method of contractual content analysis with inductive method. Participants included 14 HIV-positive couples who were included in the study by purposive sampling method and were subjected to face-to-face and semi-structured interviews. After data collection, all interviews were conducted and reviewed and classes were extracted. First, the semantic similarities were reviewed and the subclasses were identified, and then in the review, the related subcategories were placed in the same category.

    Results

    In general, the main category in this study is the underlying factors of romantic attachment and subclasses included "love and like", "emotional security", "sacrifice", "social support", "reassurance and encouragement", "maintaining a positive relationship" "caring for the spouse" and "appreciating the spouse".

    Conclusion

    The existence of romantic attachment in HIV-infected couples paved the way for romantic, supportive and caring behaviors and a safe and fruitful relationship. The quality of life in HIV-infected couples has improved despite these factors, which in turn helps to improve their physical and mental well-being.

    Keywords: AIDS, Romantic attachment, Couples, Qualitative study
  • مصطفی دهقانی*، خالد اصلانی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی و مقایسه آن با زوج درمانی یکپارچه نگر بر بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه و جامعه آماری 58 زن آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر در سال 1398 بود. از بین داوطلبان پس از غربالگری با پرسشنامه بخشش رای و همکاران (2001)، 30 زن انتخاب و به همراه همسر پیمان شکن خود به صورت تصادفی در سه گروه در هر گروه 10 زوج جایگزین شد. زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی زوکارینی، جانسون، دالگلیش و ماکین (2013) و برنامه زوج درمانی یکپارچه نگر باکوم، اسنایدر و گوردون (2009) در 8 جلسه ی 90 دقیقه ای زوجی هفته ای یکبار به گروه های آزمایش ارایه و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج حاکی از تاثیر مداخله ی زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی و زوج درمانی یکپارچه نگر بر بخشش زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی (51/16F= ،01/0=p)(21/15F= ،05/0=p) و پایداری این تاثیر در مرحله پیگیری در هر دو مداخله بود. نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که تاثیر مداخله زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی بر بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بیشتر از مداخله زوج درمانی یکپارچه نگر است.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های پژوهش، زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی مداخله موثری برای افزایش بخشش در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی است.

    کلید واژگان: زوج درمانی مبتنی بر مدل درمان جراحت دلبستگی, زوج درمانی یکپارچه نگر, بخشش, خیانت زناشویی
    Mostafa Dehghani *, Khaled Aslani
    Aim

    This study was conducted to determine the effectiveness of attachment injury resolution model and integrative couple therapy on increase forgiveness among the injured women with marital infidelity.

    Method

    Method was quasi-experimental with pre-test, post-test and a three-month follow-up. Statistical population included 58 injured women with marital infidelity referring to Bushehr consulting centers, in 2019. After evaluation of the forgiveness scale (Rye et al., 2001), 30 women were selected and randomly assigned to three groups with their offending partner. 10 couples were replaced in each group. Zuccarini, Johnson, Dalgleish & Makinen (2013) attachment injury resolution model, and Baucom, Snyder & Gordon (2009) integrative couple therapy were taught to experimental groups at eight 90-minute sessions once a week in couple form. The data were analyzed using mixed-design analysis of variance with repeated measures.

    Results

    The results of this study indicated that attachment injury resolution model and integrative couple therapy interventions had an effect on forgiveness among the injured women with marital infidelity (F= 16.51, P= 0.01), (F= 15.21, P= 0.05) and that this effect had remained constant in the follow-up phase. The results of Tukey’s post-hoc test indicated that attachment injury resolution model was more effective than integrative couple therapy in forgiveness among the injured women with marital infidelity.

    Conclusion

    Based on the research results, the attachment injury resolution model can be used as an effective intervention in increase forgiveness among the injured women with marital infidelity.

    Keywords: attachment injury resolution model, integrative coupletherapy, forgiveness, marital infidelity
  • Nayereh Abdollahi*, Shadi Jazini, Khaled Aslani, Abas Amanelahi
    Background

    This article explores the effects of attachment style and automatic thoughts on sexual dysfunction and marital commitment, using the path analysis model. This descriptive-correlational study was conducted on 375 married female students in Shahid Chamran University of Ahvaz, Iran, from 2016 to 2017.

    Methods

    According to Morgan and Jersey table and the statistical population (375 people), the number of samples was calculated as 180. Female sexual function index, marital commitment questionnaire, behavioral systems questionnaire, and sexual modes inventory were used for data collection. Then, the obtained data were analyzed with the path analysis.

    Results

    The results indicated that: 1. secure and insecure attachment styles had no direct effects on the sexual dysfunction, although they were significantly related to the automatic thoughts; 2. secure and insecure attachment styles had a direct impact on the marital commitment; 3. automatic thoughts were a mediating variable; 4. automatic thoughts were positively related to the sexual dysfunction and negatively related to the marital commitment. Based on the findings of this research, the relationship between attachment styles and automatic thoughts were predictors of sexual dysfunction and marital commitment. 

    Conclusion

    Sexual function and commitment to marital relationships among couples can be increased by correcting automatic thoughts and providing necessary training about the attachment styles for parents.

    Keywords: Attachment Site, Automatic thoughts, Physiological, Marital commitment
  • خالد اصلانی*، فریده خدادادی اندریه، عباس امان الهی، غلامرضا رجبی، سندرا استیس

    با توجه به اینکه خشونت یک مسئله جهانی است و همه اعضای خانواده را درگیر می کند و به نوعی بر کارکرد خانواده تاثیر می گذارد بسیار مهم است که بر روی راهبردهای درمانی موثر که می توانند نه تنها به خانواده بلکه به جامعه نیز کمک کند متمرکز شد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی متمرکز بر خشونت خانگی در خشونت علیه زنان؛ مداخله در رابطه زوجین ناسازگار  شهر اهواز است.  جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره خصوصی و دولتی شهر اهواز سال 1397 است. نمونه ی پژوهش شامل 4 زوج (8 نفر) از افراد مراجعه کننده به این مراکز بوده که با توجه به پرسشنامه ی خشونت علیه زنان- حاج یحیی، مقیاس سازگاری زوجی  و اقرار به خشونت فیزیکی وارد دوره درمان شدند. روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری هدفمند بوده است از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه ی چندگانه ی ناهم زمان استفاده شده است. پروتکل درمان در دو فاز 18 جلسه مداخله و 5 مرحله خط پایه و پیگیری اول 45 روزه و پیگیری دوم 3 ماهه در مورد تمام شرکت کننده ها اعمال شد. آزمودنی ها قبل از درمان و در جلسات  4-8-12-16-18 و پیگیری 45 روزه و 3 ماهه توسط پرسشنامه های مذکور مورد تحلیل قرار گرفتند. پاسخ داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نمره های آزمودنی ها با درصد بهبودی کلی (54/55 (در پایان درمان و درصد بهبودی کلی) 78/56 (و سطح معنی داری ) 01/0 < p  بود. در پایان پیگیری نتایج نشان داد که: زوج درمانی خشونت خانگی  باعث کاهش خشونت علیه زنان شد.

    کلید واژگان: زوج درمانی, خشونت خانگی, خشونت زناشویی
    Khaled Aslani *, Faride Khodadadi Andarie, Abas Amanelahi, Gholamreza Rajabi, Sandra Stith

    Considering that violence is a global issue that affects all family members and somehow affects family functioning, it is important to focus on effective therapeutic strategies that can be applied not only to the family but also to the community Also help, focused. The purpose of this study was to determine The Effectiveness of Domestic violence–focused couple therapy on violence against women: intervention in maladjusted couples' relationship living in Ahvaz. The research community includes all couples are referred to private and public counseling centers in Ahwaz in 1397. The sample consisted of 4 couples (8) of the persons referred to these centers have been fitted with regard to violence against women questionnaire Haj Yahya), the scale of adjustment test and the confession to physical violence to enter the course of treatment. Sampling method in this research, a purposeful sampling was used. A single-case experimental design of a non-concurrent multiple baseline designs was used. The treatment protocol was applied to the two phases of the 18 sessions of intervention and the 5 stages of the baseline and the first follow-up of 45 days and the second follow-up of 3 months for all participants. The subjects were evaluated before and after the treatment, at section 4, 8, 12, 14, 18 treatment and follow up of 45 days and 3 months the questionnaires were analyzed.  Data were analyzed using visual inspection, the improvement percentage formula and the reliable change index (RCI) strategies Subjects scored with total recovery (55.54) at the end of treatment and overall improvement (56.88) and significant level (P <0.01). At the end of the follow-up, the results showed that: the domestic violence couple therapy has been effective in reducing violence against women.

    Keywords: couple therapy, domestic violence, marital violence
  • سید محمد حسینی، خالد اصلانی*، یوسفعلی عطاری
    مقدمه
    امروزه طبق شواهد غیررسمی، خیانت زناشویی یکی از عوامل تهدیدکننده زندگی زناشویی و سوق دهنده آن به سوی طلاق و فروپاشی است. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی شرایط موثر بر خیانت زناشویی مردان متاهل شهر اهواز بود.
    روش : این پژوهش به روش کیفی و از نوع گرندد تیوری که یک روش پژوهشی اکتشافی است، انجام گرفت. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، 15 مرد متاهل در تحقیق مشارکت داشتند. جهت جمع آوری اطلاعات، روش مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها: تحلیل محتوای اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها، شرایط موثر بر خیانت زناشویی مردان متاهل را در قالب طبقات شامل شرایط علی (سطح پایین تعهد زناشویی، نارضایتی عاطفی، نارضایتی جنسی، هیجان طلبی جنسی، تلاش برای کسب عزت نفس و دل زدگی زناشویی)، شرایط زمینه ای (تاریخچه رابطه جنسی قبل از ازدواج، دخالت اطرافیان، زندگی جدا از همسر، داشتن پیشینه خیانت زناشویی در اطرافیان، ازدواج اشتباه و فقدان باورهای مذهبی) و شرایط مداخله گر (وجود همسالان خیانت کار، مسافرت کاری، مصرف نوشیدنی های غیرمجاز، نوع شغل، وضعیت مالی مناسب، اعتیاد به مواد مخدر، وسایل ارتباطی و فن آوری و نگرش مثبت به خیانت)، آشکار ساخت.
    نتیجه گیری: خیانت زناشویی تنها به یک عامل فردی یا بین فردی وابسته نیست، بلکه مجموعه ای از عوامل در شکل گیری این پدیده نقش دارند.
    Seyed Mohammad Hosseini, Khaled Aslani *, Yousef Ali Attari
    Introduction
    Nowadays, based on casual evidence, marital infidelity is one of the threatening factors to marital life which can result in divorce. The present study aimed to identify the effective conditions leading to infidelity among married men in Ahvaz city.
    Method
    This qualitative study was conducted using grounded theory method as an exploratory research method. In this study, 15 married men were included using purposive sampling method and theoretical saturation criteria. Data were collected using semi-structured interview.
    Results
    After data analysis, the effective conditions leading to marital infidelity among married men were classified into the three main categories including causal conditions (low levels of marital commitment, emotional dissatisfaction, sexual dissatisfaction, sexual sensation seeking, effort to earn respect, and sexual boredom), contextual conditions (having premarital sex, peoples interference, living apart from spouse, having infidelity background in spouses relatives, having an unsuccessful marriage, and lack of religious beliefs) and intervening conditions (existence of unfaithful peers, business trip, alcohol consumption, type of job, good financial status, drug addiction, as well as addiction to communication and technology, and positive attitude towards infidelity).
    Conclusion
    Marital infidelity is not dependent merely on personal and interpersonal factors, but a set of factors are involved in this phenomenon.
    Keywords: Marital infidelity, Men, Grounded Theory Study
  • مصطفی دهقانی، خالد اصلانی*، عباس امان الهی، غلامرضا رجبی

    مدل درمان آسیب دلبستگی رویکردی ساختاریافته برای درمان و بهبود روابط آشفته است که بر چرخه های تعاملی منفی پایدار در اثر آسیبپذیری هیجانی عمیق، توجه دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوجدرمانی متمرکز بر هیجان مبتنی بر مدل درمان آسیب دلبستگی بر بخشش در زنهای آسیبدیده از خیانت زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش زن خیانت دیده 39 حاضر، آزمایشی تک موردی از نوع طرحهای خط پایهی چندگانه ناهمزمان بود و جامعهی آماری آن را زن خیانت دیده از میان زنهای 9 مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر تشکیل میدادند. نمونه پژوهش دربرگیرنده مراجعهکننده به این مراکز بودند که با در نظر گرفتن ملاکهای ورود و خروج از پژوهش، پاسخ به پرسشنامهی بخشش) و با روش نمونه گیری هدفمند-داوطلب انتخاب و به همراه همسر پیمانشکن خود در درمان 0448(رای و همکاران، شرکت داده شدند. زوج درمانی هیجان محور مبتنی بر مدل درمان آسیب دلبستگی در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری انجام شد. داده ها به روش های ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تجزیه و تحلیل گردید. یافته های حاصل نشان داد که مدل درمان آسیب دلبستگی موجب افزایش معنی دار بخشش در میان زنهای خیانت دیده درصد بهبودی) شده است؛ بنابراین یافته های پژوهش روشنگر 03/39 درصد بهبودی) و پیگیری (93/00 در مرحله درمان (این است که مدل درمان آسیب دلبستگی میتواند به عنوان مداخله ای موثر در کاهش آسیبهای ناشی از خیانت زناشویی مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: زوج درمانی متمرکز بر هیجان, مدل درمان آسیب دلبستگی, بخشش, طرح آزمایشی تک موردی
    Mostafa Dehghani, Khaled Aslani*, Abbas Amanelahi, Gholamreza Rajabi

    Attachment injury resolution model (AIRM) is a structured approach for treatment and improves the distressed relationship that focuses on stable interactive negative cycles which caused by deep emotional vulnerability. The current study was administered aimed to investigate the effectiveness of emotionally-focused couple therapy based on attachment injury resolution model on increase forgiveness among the injured women with marital infidelity. In this research, a single-case experimental design, type of non-concurrent multiple baseline designs was used. The statistical population consisted of 53 injured women with marital infidelity who referred to Bushehr counseling centers. The sample research consisted of 3 couples (6 individuals) among couples referred to these counseling centers that were selected by considering the inclusion and exclusion criteria and according to the results of the forgiveness scale (Rye et al., 2001) with purposeful sampling method. The protocol of emotionally focused couple therapy based on attachment injury resolution model was carried out in three phases of basic lines, intervention and follow-up. Data analysis were conducted by visual analysis, reliable change index and percentage improvement formula. The findings indicated that attachment injury resolution model had significant effect in increasing of forgiveness among injured women with marital infidelity during the therapy (%35.26 improvement) and follow-up (%45.93 improvement). Based on the research results, the emotionally-focused couple therapy based on attachment injury resolution model can be used as an effective intervention in reducing the injuries caused by marital infidelity.

    Keywords: emotionally focused couples therapy, attachment injury resolution model, forgiveness, single-case experimental
  • خدیجه شیرالی نیا*، معصومه ایزدی، خالد اصلانی
    پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای استرس فرزندپروری، کیفیت رابطه مادر-کودک و سلامت روان مادر در رابطه بین فرزندپروری ذهن آگاهانه و مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود جامعه آماری شامل 585 مادران کودکان پیش دبستانی مدارس منطقه سه، شهر اهواز در سال 1396 بود که تعداد 280 نفر براساس فرمول کوکران با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه فرزندپروری ذهن آگاهانه (MIPQ)، سیاهه رفتاری کودک (CBCL)، پرسشنامه استرس -فرزندپروری (PSI)، مقیاس رابطه کودک- والد (CPRS) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر مشکلات رفتاری کودکان معنادار نیست؛ اما اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر استرس فرزندپروری، منفی معنادار؛ اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر سلامت روان مادران مثبت معنادار و اثر مستقیم فرزندپروری ذهن آگاهانه بر کیفیت رابطه والد کودک نیز مثبت معنادار است. همچنین، نتایج نشان داد که نقش واسطه ای استرس فرزندپروری، سلامت روان و کیفیت رابطه مادر-کودک در رابطه بین فرزندپروری ذهن آگاهانه و مشکلات رفتاری کودکان معنادار است. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت که مشکلات رفتاری کودکان می تواند تحت تاثیر استرس فرزندپروری، سلامت روان و کیفیت رابطه مادر-کودک قرار گیرد؛ بنابراین آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه و بهبود سلامت روان مادران می تواند به عنوان روشی برای پیشگیری و کاهش مشکلات رفتاری کودکان مورداستفاده مشاوران خانواده و کودک قرار گیرد.
    کلید واژگان: فرزندپروری ذهن آگاهانه, مشکلات رفتاری کودکان, استرس فرزندپروری, کیفیت رابطه مادر-کودک, سلامت روان مادر
    Khadijeh Shiralinia *, Maasumeh Izadi, Khaled Aslani
    The aim of this study was to determine the mediating role of parenting stress, the quality of mother-child relationship and maternal mental health in the relationship between mindful parenting and behavioral problems in pre-school children. The research design was descriptive and correlational. The statistical population consisted of 585 mothers of pre-school children of district 3 schools in Ahwaz in 1396, in which 280 people were selected based on Cochran formula using multistage random sampling method. The instruments used in this study included MIPQ, Child Behavioral Logbook (CBCL), PSI, Child-parenting (CPRS) and General Health Questionnaire (GHQ). The evaluation of the proposed model was analyzed using the path analysis method. Bootstrap method was used to test indirect relationships. The results showed that immediate effect of mindful parenting on child behavior was not significant on children behavioral problems. But the direct effect of mindful parenting on the parenting stress has a significant negative effect; the direct effect of mindful parenting on mother's mental health has a significant positive effect and the direct effect of mindful parenting on the quality of mother-child relationship is positive. Also, the results showed that the role of the mediator Parenting stress, health and quality of mother-child relationship in the relationship between mindfulness parenting and behavioral problems of children is significant. According to research findings, behavioral problems of children can be influenced by the stress of parenting, health and quality of mother-child relationship.
    Keywords: Mindful Parenting, child behavioral problems, Parenting Stress, mother-child relationship, mother's health
  • خالد اصلانی، مهناز حاجی حیدری*، غلامرضا رجبی، عباس امان اللهی
    زمینه و هدف

    سوگ پیچیده از اختلال های شایع بوده که دارای تبعات و ناتوانی های روان شناختی است. این امر لزوم مداخلات روان شناختی را در این بیماران، ضروری می سازد؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سوگ پیچیده افراد بانشانه های سوگ پیچیده انجام شد.

    روش بررسی

    طرح این پژوهش، تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه بود. سه نفر زن مبتلا به سوگ پیچیده ازطریق پرسشنامه سوگ پیچیده، به روش نمونه گیری هدفمند، از بین بیماران مرکزهای مشاوره شهر اهواز انتخاب شدند. ورود بیماران به درمان، پس از احراز شرایط درمان بود. کارایی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، در طی سه مرحله خط پایه و درمان و پیگیری، با استفاده از پرسشنامه سوگ پیچیده پریگرسون و ماسیچواسکی (1995) بررسی شد. تحلیل داده ها به روش ترسیم دیداری و شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نشانگان سوگ پیچیده در افراد مبتلا به سوگ پیچیده هم از نظر آماری در سطح (0٫01>p) و هم از نظر بالینی معنا دار بود.

    نتیجه گیری

    روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نشانگان و بهبود علائم سوگ پیچیده از کارایی لازم برخوردار است.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, سوگ پیچیده
    Khaled Aslani, Mahnaz Hajiheydari*, Gholamreza Rajabi, Abbas Amanellahi
    Background & Objective

    Lose a loved person is considered as painful experiences, but most people cope well with their loss and do not need professional help. Their experiences involve feelings of sadness, a deep sense of pain and the perception of their life never being the same compared to before the loss. However, reviews showed that the process of grieving in individuals experience grief after a loss of loved ones may be harder, which can impair their cognitive, emotional and behavioral functioning. This bereavement can be associated with physical decline, mental health problems, change in social roles, cognitive deficits and fewer relationships with others, which make the grieving process more difficult. For some the grieving process may be distorted termed complicated grief, which is a form of chronic grief with intense separation distress related to the loss. The resulting syndrome of complicated grief causes substantial distress and functional impairment even years after a loss, yet knowing when and how to intervene can be a challenge. As a result, grief work will be one of the common challenges that social workers, psychologist and grieved people will face. Providing a mindfulness based cognitive therapy for people with complicated grief can be a benefit for their individual growth in understanding a sense of bereavement and for the purpose of social interconnection. This Therapy will cover bereavement life with a concept of mindfulness and how it can be utilized for people in their day–to–day lives. Overall, the goal for this project for participants was to learn coping skills, gain knowledge in the mechanism of mindfulness during the grieving process and how they can integrate mindfulness principles into their grieving process to better facilitate their coping with their loss.

    Methods

    In the present study, we used multiple baseline experimental single case study design. Three women with complicated grief were selected from patients of counseling service centers by using purposeful sampling method, along with inventory of complicated grief (ICG). This questionnaire describe an emotional, cognitive, or behavioral state associated with complicated grief. The ICG consists of 19 items and answers are given on a 5–point scale ranging from never (0) to always (5). ICG gives a possible range of 0–76 with high scores indicating high levels of CG. The ICG has shown high internal consistency, test–retest reliability. In this study, Cronbach's alpha was calculated 0.92. Patients underwent the treatment process subsequent to obtaining treatment requirements. The efficacy of mindfulness–based cognitive therapy was carried out in three phase of intervention (baseline, treatment and follow–up) by using Inventory of complicated grief. In this project, Data analyzed with visuals inspection, improvement percentage and reliable change index (RCI) strategies. In addition, to examine the efficacy of this psychological intervention (MBCT), it used the six indices of Ingram (2000). These six indices include magnitude of change, universality of change, generality of change, generality of change, stability, and acceptability.

    Results

    Finding showed mindfulness–based cognitive therapy is both clinically and statistically (p<0.01) significant efficient on the reduction of people with symptoms of complicated grief

    Conclusion

    Mindfulness–based cognitive therapy has appropriate efficacy in the symptom reduction of people suffering from complicated grief.

    Keywords: Mindfulness–based cognitive therapy, Complicated grief
  • علی درخش، خالد اصلانی*، امین کرایی
    ازدواج سالم و موفق، نقش بنیادین در تشکیل خانواده سالم ایفا می کند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، تدوین الگوی ازدواج موفق است. این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از کلیه زوج های شهر یاسوج که حداقل دارای5 سال زندگی مشترک می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند آزمودنی ها انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع نظری، در نهایت 26نفر(13زوج) دارای ازدواج موفق مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته قرار گرفته و با استفاده از روش مقایسه ای مداوم استراوس وکوربین مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد حرکتی در جهت نگهداری و تداوم زندگی به عنوان مقوله مرکزی و همسرگزینی آگاهانه به عنوان شرایط علی و شرایط میانجی در پنج سطح فردی، زوجی، خانوادگی، فرهنگی- اجتماعی و والدینی طبقه بندی و ارائه شد. راهبردهای حل تعارض نیز در دو سطح راهبردهای حل تعارض زوجی وخانوادگی تقسیم شد. در نهایت پیامد مقوله مرکزی که رضایتمندی از زندگی است توضیح داده شد. ارائه مدل ازدواج موفق می تواند به عنوان الگو ومسیری برای زوج ها باشد و برای روانشناسان و مشاوران ازدواج مثمر ثمر واقع شود و سرانجام به سلامت جامعه کمک کند.
    کلید واژگان: الگو, ازدواج موفق, رضایتمندی از زندگی, پژوهش کیفی
    Ali Derakhsh, Khaled Aslani *, Amin Koraee
    Healthy marriage has a essential role in forming healthy family. The purpose of this study is to forming successful marriage. This study was done by qualitative research and grounded theory method. Statistical community of this study were the whole couple of yasuj city that thay had at least 5 years together. purposeful sampling was used to collect data. Sampling continued antil theoretical saturation was obtained of totally 26 participants(13couples) which high marital satisfaction were interviewed in semi structured and in depth method and analyzed using the constant comparative method of Struss and Corbin.The finding indicated that progress toward keeping and countinuing relationship and life was proseted as a main category and spouse selection based upon well knowing as caused and meditating condition in five levels, personal, couples, families, cultural –social, parental.strategies of struggle solving were divided in two strategies,couple struggle solving strategy and family struggle solving strategy. Finally marital satisfaction that is the result of central category was explained. presenting the model of successful marriage can be considered as a model and a direction for couples. and will benefit for pdychologist and counsolors of marriage and will eventually assist to the society health.
    Keywords: modele, successfulMarriage, marital satisfaction, qualitative research
  • علی درخش، خالد اصلانی *، امین کرایی
    ازدواج سالم و موفق، نقشی بنیادین در تشکیل خانواده سالم ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل ازدواج موفق است. این پژوهش با شیوه کیفی و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوج های ساکن شهر یاسوج بود که دارای حداقل 5 سال سابقه زندگی مشترک بودند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، آزمودنی ها انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع نظری، درنهایت 26نفر(13زوج) دارای ازدواج موفق مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته قرار گرفتند و پاسخ ها با استفاده از روش مقایسه ای مداوم استراوس وکوربین تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که عوامل ازدواج موفق طیف گسترده ای را در برمی گیرد. عوامل شناسایی شده عبارت بودند از: عوامل فردی، عوامل مربوط به رابطه زوجی، عوامل مربوط به خانواده اصلی زوجین، عوامل فرهنگی– اجتماعی و عوامل والدینی. هریک از عوامل به دست آمده، مقوله های مختلفی را در بر می گیرد. درک و شناسایی عوامل موثر بر ازدواج های موفق در زوج های موفق می تواند به عنوان الگو و مسیری برای زوج ها قلمداد شود و برای روانشناسان و مشاوران ازدواج مثمر ثمر واقع گردد وسرانجام به سلامت جامعه کمک کند.
    کلید واژگان: ازدواج موفق, عوامل فردی, عوامل زوجی, عوامل خانواده اصلی, عوامل فرهنگی- اجتماعی و عوامل والدینی
    Ali derakhsh, Khaled Aslani *, Amin Koraei
    Healthy marriage is of essential role in forming healthy family.The study is to identify a successful marriage. This study was done as a qualititivie research based on grounded Theory method. The statisticd population of this study were the whole couple of Yasuj city that thay had married at least 5 years ago. The purposeful sampling was used to collect the data. Sampling continued until 31 theoretical saturation was obtained totally 26 participants (13couples) which high marital satisfaction were interviewed in semi structured and in depth method and analyzed using the constant comparative method of struss and corbin. The results showed that successful marriage factors were of wide range. Identified factors were indidual factors, factors related to couples relation, factors related to couplesmain family, social – cultural factors parental factors. Any of obtained factors contain different categories. Understanding and identification of the influencing factors in the successful and stable marriage in successful couples can be considered as a model and a direction for couples and will benefit for pdychologists and counsolors of marriage and will eventually assist to the society health.
    Keywords: Successful Marriage, Individual Factors, Factors related to CouplesRelation, Main Family’s Factors, Social– Cultural Factors, Parental Factors
  • غلامرضا رجبی، امید حمیدی *، عباس امان الهی، خالد اصلانی
    ازدواج های بین فرهنگی به واسطه فراگیر بودن وسایل ارتباط جمعی رو به افزایش است. بررسی رضایت زناشویی به عنوان مهم ترین و اساسی ترین عامل پایداری و دوام زندگی مشترک در این ازدواج ها دارای اهمیت است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته رضایت زناشویی زوج هایی از فرهنگ های کرد، عرب و بختیاری بود که به روش کیفی و با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی توصیفی- نمود شناختی کلایزی (1978) انجام شد. 16 زوج (32 نفر/ 16 زن و 16 شوهر) با ازدواج های بین فرهنگی و روش نمونه گیری مبتنی بر هدف از نوع گلوله برفی تا حد اشباع انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته موردبررسی قرار گرفتند. سپس داده ها جمع آوری، ثبت، کدگذاری و در قالب مضمون های اصلی و فرعی طبقه بندی گردیدند. تحلیل تجارب مشارکت کنندگان منجر به شناسایی 750 کد اولیه، 20 زیر مضمون و 6 مضمون اصلی گردید که عبارت اند از: فرایندهای قبل از ازدواج، ادراک حضور خانواده ها، تصمیم گیری در مورد فرزند، ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی، ادراک نیازهای کلی ازدواج های بین فرهنگی و ادراک چالش های ازدواج بین فرهنگی. با توجه به یافته ها می توان بیان کرد که مضمون ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی با مضامین فرعی مانند نقش حیاتی حمایت و درک همسر، راهبردهای تسهیل کننده ارتباطی و زناشویی و تجربه ادراک یا عدم ادراک تفاوت ها و شباهت های شخصیتی، در مرکز تجربه رضایت زناشویی زوج های با ازدواج بین فرهنگی قرار دارد. این مطالعه مفاهیم مهمی برای مشاوران خانواده دارد و در برنامه های غنی سازی و ارتقای روابط زوجین بین فرهنگی، توجه به این مضامین سودمند خواهد بود. همچنین، این پژوهش می تواند اطلاعات کاربردی و مفیدی برای پژوهش های آتی درزمینه ازدواج های بین فرهنگی باشد.
    کلید واژگان: رضایت زناشویی, ازدواج بین فرهنگی, پدیدارشناسی, تجربه زیسته
    Gholamreza Rajabi, Omid Hamidi *, ABAS AMANELAHI, Khaled Aslani
    Intercultural marriages are rising due to the growing global connections and mass media, and to consider marital satisfaction is important as the most basic factor in the sustainability and durability of common life in these marriages. So the aim of the present research was studying of lived experiences of couples' marital satisfaction from Kurdish, Arab, and Bakhtiari cultures cultures that was conducted in a qualitative method and using a phenomenological approach. 16 couples (32 people / 16 women and 16 men) with intercultural marriages, were selected by purposive sampling method and voluntary to saturation and were studied using semi-structured interviews. Then data were collected, registered, encoded and classified in fram main and sub theme. By analyzing the participants' experiences, was identified 750 primary codes, 20 subthemes, and 5 main themes, including premarriage processes, perceiving the presence of families, decisions about children, perception of communication and marital dimensions, perception of the general needs of intercultural marriages and perception of the challenges of intercultural marriage. The findings showed that the perception of communication and marital dimensions with sub-themes such as the vital role of support and understanding' spouse, communication and marital facilitating strategies, and the experience of perceiving the differences and similarities in personality was in center of marital satisfaction' experience. This study will have important concepts for family counselors and will be useful in enriching and promoting intercultural couples' relationships.
    Keywords: marital satisfaction, intercultural marriage, phenomenology, lived experience
  • غلامرضا رجبی، مریم یوسفی مقدم، خالد اصلانی
    این پژوهش به بررسی مدل افسردگی و رضایت زناشویی زنان بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های مقابله ای همسران مبتلا به مواد افیونی پرداخته است. 199 زوج (398 نفر) مراجعه کننده به مراکز دولتی و خصوصی ترک اعتیاد شهرستان تربت حیدریه به صورت نمونه گیری هدفمند-داوطلب انتخاب شدند، و پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه (YSQ)، سبک های مقابله ای (CISS)، رضایت زناشویی و افسردگی بک (BDI-13) را تکمیل نمودند. ارزیابی مدل با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار AMOS-16 بود. مدل نهایی با حذف چند مسیر نشان داد که از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. ضرایب مسیر مستقیم بین متغیرهای طرحواره های ناسازگار اولیه شوهران با سبک مقابله ای هیجان-مدار شوهران، طرحواره های ناسازگار اولیه شوهران با رضایت زناشویی همسران، طرحواره های ناسازگار اولیه شوهران با افسردگی همسران، سبک مقابله ای اجتناب-مدار شوهران با رضایت زناشویی همسران، سبک مقابله ای هیجان-مدار شوهران با رضایت زناشویی همسران همگی معنادار بودند. اما ضرایب مسیر بین متغیرهای طرحواره های ناسازگار اولیه شوهران با سبک مقابله ای اجتناب-مدار آن ها، سبک مقابله ای هیجان-مدار شوهران با افسردگی همسران و سبک مقابله ای اجتناب-مدار شوهران با افسردگی همسران معنادار نشدند. از سوی دیگر، ضریب غیرمستقیم طرحواره ناسازگار شوهر به رضایت زناشویی زن با میانجی گری سبک مقابله ای هیجان-مدار معنی دار بود. بر این اساس می توان گفت که افکار نادرست و استفاده از سبک های مقابله ای نادرست شوهران باعث مشکلات روحی-روانی و کاهش رضایت زناشویی همسران می شود.
    کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار, سبک های مقابله ای, افسردگی, رضایت زناشویی
    Gholamreza Rajabi, Maryam Yousefi Moghaddam, Khaled Aslani
    The purpose of this study was to test the model of women’s depression and marital satisfaction based on early maladaptive schemas and coping styles of opiate husbands. 199 (398 subject) couple referring of government and private drug rehabilitation centers Torbat Heydareie city were selected by purposive- voluntary sampling method, and completed Young Schema Questionnaire (YSQ), Coping Styles (CISS), Marital Satisfaction, Beck Depression Inventory (BDI-13) Questionnaires. The model evaluation was conducted by path analysis method, and AMOS/16 software. The final model showed that a good fit to the data has than the hypothesized model. The path coefficients between husband's early maladaptive schemas with husband's emotional-centered coping style, husband's early maladaptive schemas with spouse's marital satisfaction, husband's early maladaptive schemas with spouse's depression, husband's avoidant-centered coping style with spouse's marital satisfaction, and husbands’ emotional-centered coping style with spouse's marital satisfaction were significant. On other hand, the path coefficients between husband's early maladaptive schemas with their avoidant-centered coping style, husbands’ emotional-centered coping style with spouse's depression, and husband's avoidant-centered coping style with spouse's depression were not significant. Also, indirect path coefficient husband's early maladaptive schema to spouse marital satisfaction mediating emotional-centered coping style was significant. . So husbands’ dysfunctional cognitions and coping styles increase spouse's psychological problems and decrease their marital satisfaction.
    Keywords: Early maladaptive schemas, coping styles, depression, marital satisfaction
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال