mahmoud daneshvar kakhki
-
هدف
در مطالعه حاضر کارایی فنی و کارایی محیط زیستی تولیدکنندگان گندم آبی 31 استان کشور با لحاظ کردن انتشار گاز CO2 به عنوان ستانده نامطلوب طی سال های زراعی 1385-1397 بررسی شد.
روش شناسی پژوهش:
روش تحلیل پوششی داده ها و شاخص بهره وری مالم کوئیست تحت دسترسی طبیعی و مدیریتی به کار گرفته شد. مقدار تولید گندم به عنوان ستانده مطلوب، میزان انتشار دی اکسید کربن حاصل از تولید گندم آبی به عنوان ستانده نامطلوب در شاخص مالم کوئیست استفاده شد. جهت تعیین میزان انتشار گاز CO2 از ضرایب انتشار میزان انتشار دی اکسید کربن هر نهاده تولیدی و میزان استفاده آن ها در منطقه موردمطالعه استفاده شد.
یافته هانتایج شاخص بهره وری مالم کوئیست با عدم وقوع تقاطع مرزی نشان داد تحت دسترسی طبیعی استان خراسان رضوی بالاترین مقدار شاخص را داشته است. استان کرمانشاه کارایی قوی و استان فارس کارایی فنی ضعیف در کشت گندم آبی دارند. تحت دسترسی مدیریتی آذربایجان شرقی بالاترین کارایی را دارد و استان های اردبیل، بوشهر، فارس، کرمانشاه و هرمزگان با ده سال سابقه شاخص بهره وری مالم کوئیست بیش تر از یک، استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، چهارمحال و بختیاری، خراسان شمالی، کردستان و لرستان با شش سال سابقه شاخص بهره وری مالم کوئیست کمتر از یک مواجه بودند. نتایج شاخص بهره وری مالم کوئیست با وقوع تقاطع مرزی نشان می دهد که تحت دسترسی طبیعی این شاخص در همه استان ها بیش تر از یک است. تحت دسترسی مدیریتی در همه استان ها کم تر از یک است.
اصالت/ارزش افزوده علمی:
پیشنهاد می شود کارایی فنی و کارایی محیط زیستی را برای سایر محصولات زراعی محاسبه نمود و میزان انتشار گازهای گلخانه ای CO2، N2O و CH4 را به عنوان ستانده نامطلوب برآورد کرد. الگوی شاخص بهره وری مالم کوئیست را می توان بر اساس پهنه بندی اگرواکولوژیکی برای هر استان یا هر کشور انجام داد. با توجه به گرم شدن کره زمین و پدیده تغییر اقلیم استان هایی که کارایی محیط زیستی بیشتری در تولید گندم آبی دارند در اولویت کشت قرار بگیرند.
کلید واژگان: شاخص بهره وری مالم کوئیست, کارایی فنی, کارایی محیط زیستی, گندم آبیPurposeIn this study, the technical efficiency and environmental efficiency of irrigated wheat producers in 31 provinces of the country were investigated by considering the emission of CO2 as an undesirable output during the years 1385-1397.
MethodologyData envelopment analysis and the Malmquist productivity index were used under natural disposability and managerial disposability. In the Malmquist index, the amount of wheat production was used as the desired output, and the amount of carbon dioxide emission from the production of irrigated wheat was used as the undesirable output. To determine the amount of CO2 emission, the carbon dioxide emission coefficients related to each production input and the amount of their use in the study area were used.
FindingsThe results of the Malmquist productivity index with the absence of border crossing showed that under the natural disposability, Khorasan-Razavi has the highest index value. Kermanshah province has strong efficiency, and Fars has weak technical efficiency in irrigated wheat cultivation. Also, the results under managerial disposability showed that East Azerbaijan has the highest efficiency. Ardabil, Bushehr, Fars, Kermanshah, and Hormozgan, with ten years of Malmquist productivity index more than one, East Azerbaijan, West Azerbaijan, Chaharmahal and Bakhtiari, North Khorasan, Kurdistan, and Lorestan had a six-year history of Malmquist productivity index less than one. The results of Malmquist's productivity index with the occurrence of border crossing show that under natural disposability, this index is more than one in all provinces. It is, although, under managerial disposability, less than one in all provinces.
Originality/Value:
It is recommended that farmers' knowledge and awareness of the side effects of irrigated wheat production on the environment be increased through training courses and classes. Considering the climate change, the provinces that have more environmental efficiency in the production of irrigated wheat should be prioritized for cultivation.
Keywords: Malmquist Productivity Index, Technical Efficiency, Environmental Efficiency, Irrigation Wheat -
امروزه، در کشورهای درحال توسعه، مهاجرت از روستا به شهر از جمله مسایل اجتماعی و اقتصادی مهم به شمار می رود. در مطالعه حاضر، با توجه به اهمیت مسیله ماندگاری در روستاهای ایران، به بررسی رابطه میان ماندگاری افراد در روستاها و اثرات دسترسی مالی از طریق تامین مالی درونی و بیرونی بر آن پرداخته شد. جامعه آماری پژوهش خانوارهای روستایی شهرستانهای گناباد، تربت حیدریه و سبزوار در استان خراسان رضوی بودند که از آن میان، 397 خانوار در قالب حجم نمونه انتخاب شدند. میزان رضایت مندی افراد از سکونت در روستا به عنوان متغیر وابسته (رضایت مندی کم، متوسط و زیاد) و متغیرهای سن، جنسیت، نوع فعالیت، سطح زیر کشت، درآمد، ارزش کل دارایی، پسانداز و دسترسی به اعتبارات رسمی و غیررسمی در قالب متغیرهای مستقل وارد تحلیل شدند. برای تحلیل داده ها، با توجه به وجود ناهمسانی در نمونه مورد بررسی، از شیوه لاجیت ترتیبی چندسطحی استفاده شد. برای تایید وجود ناهمسانی در شهرستان ها و روستاهای مورد مطالعه، آماره های ضریب همبستگی درون گروهی (ICC) و شاخص اثر طراحی (DE) در نظر گرفته شدند و مقادیر آنها، به ترتیب، برابر با 25/0 و 48/0 بهدست آمد. از آنجا که مقادیر دو آماره بیش از 2/0 بوده، اثرات خودهمبستگی درون واحدی شایان توجه ارزیابی شده و وجود ناهمسانی در شهرستان ها و روستاهای مورد مطالعه پذیرفته شد؛ به دیگر سخن، در سطح شهرستان ، دو پارامتر اصلی تعداد بانک نسبت به جمعیت شهر و نرخ دستمزد شهری حدود 25/0 واریانسهای بین شهرها را نشان می دهند و در سطح روستاها نیز میزان همبستگی درون واحدی برابر با 48/0 بیانگر این است که در بین روستاها، متغیرهای اصلی نرخ بیکاری، وجود و عدم وجود منابع آب و متوسط سطح درآمد مردم حدود 48/0 واریانس بین روستاها را شامل می شوند که این ناهمسانی ها موجبات رضایت مندی از طیف زیاد به کم را مهیا می سازد. همچنین، سایر یافته های تحقیق نشان داد که اعطای تسهیلات به خانوارهای روستایی به صورت رسمی (و نه غیررسمی) باعث افزایش انگیزه آنها برای ماندن در روستا می شود و این افراد می توانند با این تسهیلات رسمی دریافتی، کسب وکارهای خود در مناطق روستایی را توسعه بخشیده، رضایت و تمایل بیشتری برای ماندن در روستا و عدم مهاجرت به شهر داشته باشند.کلید واژگان: ماندگاری در روستا, اعتبارات بانکی, رضایتمندی, توسعه یافتگی, موسسات مالی, لاجیت چندسطحیToday, in developing countries, including Iran, migration from rural to urban areas is an important social and economic issue. Given the importance of the issue of willingness to stay in village, this study aimed at investigating the relationship between willingness to stay in village and effects of financial access through internal and external financing. The statistical population included the rural households of Gonabad, Torbat-e Heydarieh and Sabzevar counties in Razavi Khroasan province of Iran; and among them, 397 rural households were selected as the sample size. The extent of people's satisfaction with living in rural areas as dependent variable (low, medium and high satisfaction) and age, gender, type of activity, area under cultivation, income, and total value of assets, savings and access to formal and informal credits as independent variables were studied. To analyze the data, due to the existence of heterogeneity in the sample, the multilevel sequential logit method was used. To confirm the existence of heterogeneity in the studied cities and villages, the statistics of intra-class correlation coefficient (ICC) and design effect (DE) index were considered, resulting in 0.25 and 0.48 values, respectively. Since these values were more than 0.2, the effects of intra-unit autocorrelation were evaluated as considerable and the existence of heterogeneity in the studied cities and villages was accepted; in other words, at the city level, the two main parameters of the number of banks in relation to the urban population and the urban wage rate showed about 0.25 variances between cities, and at the village level, the intra-unit auto-correlation of 0.48 indicated that the main variables of unemployment rate, the presence or absence of water resources and the average income level of the people included about 0.48 variance between villages, which these heterogeneity would provide a wide range of satisfaction to a large extent. Also, other research findings showed that granting facilities to rural households formally (rather than informally) could increase their motivation to stay in the village, and with these formal facilities, they would be able to start their own businesses in rural areas; hence, they might have more satisfaction and desire to stay in the countryside and not migrate to the city.Keywords: Willingness to Staying, External Credits, Financial Institutions, Logit, Multilevel
-
امروزه درآمدهای بخش غیرکشاورزی روستایی منبع مهمی برای کشاورزان و سایر خانوارهای روستایی از جمله خانوارهای فاقد زمین کشاورزی است. بدین منظور مطالعه حاضر ساختار درآمدی خانوارهای روستایی شهرستان نیشابور و عوامل موثر بر آن را مورد توجه قرار داده است. داده های از طریق تکمیل پرسشنامه از 380 خانوار روستایی این شهرستان طی ماه های شهریور تا بهمن 1396 بدست آمده و از الگوی توبیت دوسطحی برای تحلیل عوامل موثر بر درآمد استفاده شده است. نتایج حاصل از پرسشنامه نشان می دهد 16/51 درصد از میانگین درآمد سالانه (19/21 میلیون تومان) یک خانوار روستایی شهرستان نیشابور در سال 96-1395 از بخش کشاورزی (زراعت، باغ و دام) و 83/48 درصد نیز از بخش غیرکشاورزی (خود اشتغالی، مزدبگیری، مستمری- سود سپرده- اجاره و یارانه) بدست آمده است. نتایج برآورد الگوی توبیت دو سطحی برای هر یک از منابع درآمدی نشان می دهد عامل روستا بر نوسان درآمد از بخش زراعت، باغ، دام و خود اشتغالی غیرکشاورزی اثر گذار و بر درآمد از مزدبگیری غیرکشاورزی موثر نبوده است. نتایج همچنین نشان داد که تحصیلات بالاتر سرپرست خانوار تنها بر درآمد از مزدبگیری غیرکشاورزی و دسترسی به اعتبارات تنها بر درآمد از خود اشتغالی غیرکشاورزی اثر گذار بوده است. نکته قابل توجه اینکه افزایش تعداد شاغلان خانوار اگر چنانچه در بخش خود اشتغالی غیرکشاورزی مشغول شده باشند درآمد سالانه بیشتری نسبت به همه گروه های درآمد نصیب خانوار روستایی کرده است. با توجه به نتایج بدست آمده پیشنهاد سیاستی این مطالعه تسهیل ایجاد کسب و کارهای غیرکشاورزی از طریق بهبود شرایط دسترسی به اعتبارات و افزایش آموزش های فنی و حرفه ای و دوره های مهارت آمورزی در مناطق روستایی است.
کلید واژگان: درآمد غیرکشاورزی, الگوی توبیت چند سطحی, خانوار روستایی, نیشابورToday the incomes of the rural non-farm sector (ie the income from wage and self-employment activities in trade, production and services) are an important source of income for farmers and other rural households, including those without land. This has led policymakers to develop these activities in rural areas. For this purpose, the present study has considered the income structure of rural households in Neyshabur county and its related factors. The data is gathered through a questionnaire survey carried out on 380 rural households from four districts (Zabarkhan, Markazi, Sarvelayat and Mianjolgeh) in the Neyshabour county. The survey is conducted between September 2017 to February 2018. The household was chosen through a multi-stage stratified random sampling. In this study, according to various studies such as Davis et al (2017), rural household income is divided into two groups: farm income (crop, orchard and livestock) and non-farm income (non-farm self-employment, wage employment, pension- profit -rent and cash subsidy) have been divided and multilevel Tobit models have been used to investigate the determinants of rural household income in each of these groups. The results of the questionnaire show that 51.16% of the average income (21.19 million Tomans) of a rural household in Neyshabur in 2016-2017 from farm and 48.83% from the non-farm sector .The results showed that household head characteristics such as age, sex and education did not affect the farm income and the income of this sector was dependent on variables such as farmland size, farmland ownership, number of livestock and number of employees in the sector. In addition, the results revealed that higher education of the household head only affected non-farm wage income and access to credit only on non-farm self-employment income. It is noteworthy that the increase in the number of households employed if they were engaged in non-farm self-employment has generated more annual household income than all five groups of rural households.
Keywords: Non-Farm Income, Multilevel Tobit Model, Rural Household, Neyshabur -
با توجه به نقش اثرگذار شرکت های سهامی زراعی در تامین معیشت و اشتغال جوامع روستایی، در مطالعه حاضر تاثیر سازه های مکان یابی، سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی بر تداوم فعالیت شرکت سهامی زراعی خضری در سال 1398 مورد بررسی قرار گرفت. نمونه آماری تحقیق شامل 30 نفر از کارکنان و اعضای هییت مدیره شرکت سهامی زراعی خضری بوده که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. در ابتدا با استفاده از اطلاعات حاصل از پرسشنامه به ارزیابی وضعیت سازه های اصلی پژوهش در شرکت مذکور پرداخته شد و پس از آن تاثیر هر یک بر تداوم فعالیت شرکت مذکور بررسی گردید. جهت اولویت بندی عوامل موثر نیز از روش شاخص سازی بهره گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی در این شرکت از سطح متوسط به بالایی برخوردار است. همچنین سرمایه اجتماعی از نظر پاسخ دهندگان بیشترین تاثیر را بر تداوم فعالیت این شرکت داشته است و پس از آن مکان یابی و سرمایه انسانی در رده های بعدی تاثیرگذاری قرار می گیرند. بعد ارتباطی در سرمایه اجتماعی، عوامل زیربنایی در سیستم مکان یابی و توانمندی های غیرشناختی در سرمایه انسانی اثرگذار ترین مولفه ها بر تداوم فعالیت شرکت سهامی زراعی خضری شناخته شدند. در این راستا اقداماتی از قبیل آموزش ارتباطات اثربخش و طرح ریزی در حوزه بهبود ارتباطات بین واحدهای سازمانی و ارتباطات بین مدیران و کارکنان، نهادینه کردن چشم اندازها، رسالت و اهداف سازمان، اعمال برنامه مدیریتی مبتنی بر هدف و به کارگیری نظام پیشنهادات در سازمان و سرمایه گذاری در آموزش های رسمی و سازمان یافته پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: استان خراسان جنوبی, تدوام فعالیت, سرمایه اجتماعی, سرمایه انسانی, کسب و کار کشاورزی, مکان یابیIntroductionAlmost all rural communities in Iran are exclusively engaged with agriculture, therefore farming remains the largest source of income for them. Agriculture can be a major driver of growth for the Iranian economy. Therefore, increasing factor productivity in the agricultural sector is essential and by growing population rate, the need to invent more productive systems is highlighted. In this regards, smallholder agriculture, which is marked by low productivity should be transformed into agribusiness corporations which could foster the income and productivity of enterprises. Regarding the effective role of agribusiness corporations in enhancing agricultural productivity, and providing livelihoods and employment in rural communities, this study aimed at investigating the impact of location decision, social and human capital factors on the longevity of an agribusiness corporation called Khezri Agribusiness Corporation located in Khezri Township from Sothern Khorasan province. The reason for choosing Khezri Corporation as the case study was that according to surveys, this corporation has been one of the most successful agricultural associations for many years and has been able to create job opportunities to stop migration towards big cities. To the best of our knowledge, this paper is the first attempt to expendably investigate the factors affecting the continuity of an agribusiness corporation in Iran.
Materials and MethodsIn order to achieve the objectives of the research, a well-structured questionnaire has been designed according to the literature review and using the opinions of university professors and experts of Khezri Agricultural Corporation. In this study, location factors, social capital and human capital are three main structures that are assessed by providing the information extracted from the questionnaire, and then, the impact of each structure on the continuity of the corporation's activity has been investigated based on indexing method. Each of the structures consists of different dimensions, and each dimension is measured by a number of items or questions using a Likert spectrum. Simple random sampling procedure was used to obtain the size of sample. At the end, the sample size was estimated at 45. Applying a systematic random sampling technique, the respondents were selected and the final questionnaire was distributed among them. At the primary analysis, 15 questionnaires were excluded from the analysis due to the large size of missing information. A total of 30 questionnaires were selected for further analysis. It is worth noting that in most cases, the questionnaires were tried to be completed in the form of interviews to increase the accuracy of the work.
Results and DiscussionStudy findings suggest that location, social and human capital factors are at a high level of importance in the studied corporation. From the viewpoint of respondents, social capital had the greatest impact on the longevity of the corporation, followed by location and human capital. Furthermore, the communication dimension in social capital, the infrastructure factors in the location decision and the non-cognitive abilities in the human capital have been identified as the most influential components on the longevity of Khezri Agricultural Company's activities. Among the infrastructural factors, the criterion of "existence of basic resources" such as water wells, aqueducts, qanats, underground aquifers, etc. is the most effective criterion. According to 93.3% of respondents, this factor has a moderate to high impact on the corporation's location.
ConclusionWe recommend effective communication and planning in improvement of communication between organizational units and communication between managers and employees needs to be strengthened. Internalization of the organization's vision, mission, and goals, implementing a goal-based management plan, and applying the suggestion system in the organization and investing in formal and organized training are recommended as well to sustain the agribusiness corporations. It must be noted that given that the findings of this study are largely in line with the research background, its recommendations are expected to be applicable to the other agricultural business corporations in Iran. In addition, as we formerly discussed in the introduction of this paper,despite the benefits of agricultural corporations, few of these companies are currently active in the country. Therefore, analysis of factors affecting farmers’ decision to be involved in establishing agribusiness corporations should be the subject of future research.
Keywords: Agribusiness, Longevity of Activity, Location Decision, Social Capital, Human Capital, South Khorasan Province -
International Journal of Supply and Operations Management, Volume:7 Issue: 3, Summer 2020, PP 279 -294
Simulating decision-making process of agents of supply chain is affected by various economic and social factors. In this study it is tried to use the agent based simulation which is a conceptual and computational model and investigates the behavior of the agents of the milk and its products supply chain using data for the year 2016 by emphasizing on dairy farmers against the policy increasing raw milk prices. In this regard, bullwhip effect is one of the important issues raised in supply chain. The present study investigates the presence or absence of bullwhip effect in the milk supply chain and its products, using moving average method and order-up-to-level R. Improvement in supply chain performance is one of the major issues in the current world. Lack of coordination in the supply chain is the main drawback of supply chain that many researchers have proposed different methodologies to overcome it. In addition, the application of agent-based simulation has been investigated in order to improve performance indicator in supply chain. The results obtained from the present study indicated that there is the bullwhip effect in the supply chain, then, the agent managed supply chain has been proposed in order to improve one of the performance indicators in the supply chain. Using centrality in decision-making in the supply chain and agent-based simulation, the results indicated that bullwhip effect is reduced or eliminated for the dairy products. Such results highlight the importance and high potential of agent-based simulation in improving the performance indicator of chain.
Keywords: Agent-based simulation, Bullwhip effect, Demand forecasting, Supply chain, MASQ model -
در مطالعه حاضر، تاثیر مصرف گروه های مختلف غذایی و عوامل اقتصادی و اجتماعی بر روی سهم مواد غذایی در مخارج خانوار در مناطق شهری و روستایی با استفاده از روش رگرسیون چندک پانل مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان داد، اثر گذاری مولفه های اقتصادی و اجتماعی و مصرف گروه های غذایی در خانوار در قسمت های مختلف توزیع متفاوت است. متغیر های اقتصادی اجتماعی مانند درآمد، نرخ باسوادی و بعد خانوار بیشترین تاثیر را بر روی سهم مواد غذایی در مخارج خانوار دارند. در بین گروه های غذایی، در مناطق روستایی گروه های غلات و محصولات لبنی و در مناطق شهری گروه های غلات و سبزیجات تاثیری قابل توجهی بر مخارج خانوار ندارند. اما مصرف گروه هایی مانند روغن نباتی و گوشت در مناطق روستایی و شهری نقش موثری در افزایش سهم مواد غذایی در مخارج خانوار دارد. بر این اساس، اتخاذ سیاست هایی که منجر به افزایش درآمد خانوار و ثبات نسبی قیمت مواد غذایی شود می تواند در بهبود دسترسی اقتصادی خانوار به مواد غذایی موثر باشد. همچنین، در مناطق روستایی راهکارهایی که باعث بهبود و تداوم تولید محصولات لبنی و سبزیجات در سطح خانوار شود و در مناطق شهری ترویج مصرف سبزیجات می تواند بدون اثر گذاری قابل توجه بر مخارج مواد غذایی خانوار افزایش تنوع در رژیم غذایی و در نتیجه، بهبود امنیت غذایی را به دنبال داشته باشد.
کلید واژگان: تنوع رژیم غذایی, قانون انگل, داده های پانل, رگرسیون چندکIn this study, the impact of different food groups’ consumption, social and economic indicator on the share of food in household expenditure in the rural and urban area of Iran investigated. For this purpose, panel quantile regression considered as the best technique. The results indicated that the impact of social and economic indicators and food groups’ consumption varies in different quantiles. Moreover, between social and economic variables, income, food price index and literacy rate considered as the most effective determinants of food expenditure in rural and urban areas. Furthermore, consumption of cereal and dairy in a rural area and cereal and vegetables in an urban area do not affect the household’s food expenditure; on the other hand, increase in consumption of meat and crop oils in rural and urban area upsurge the share of food in the household expenditure. Based on the results, the implication of policies, which lead to household income improvement and stabilized the food price can improve food availability in both rural and urban areas. Besides, the introduction of the innovative and stable method of dairy and vegetable production in a rural area and encouraging the urban household to consume more vegetables results in more diverse diet and enhance the food security and simultaneously don’t increase the share of food in household expenditure.
Keywords: Diet Diversity, Engel's Law, Panel data, quantile regression -
امروزه توسعه پایدار روستایی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه، به عنوان اصلی ترین رهیافت اقتصادی، کاهش فقر، بهبود سطح زندگی و حفظ محیط زیست در نظر گرفته می شود. بنابراین استفاده از ابزارهای مناسب جهت نیل به اهداف توسعه پایدار در نواحی روستایی بسیار اهمیت داشته که طی چند دهه ی اخیر، اعتبارات خرد به عنوان یک ابزار کارآمد در توسعه پایدار روستایی مطرح شده است. از اینرو، هدف این پژوهش پاسخ به این سوال است که اثرگذاری اعتبارات خرد بر شاخص های پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست خانوارهای روستایی چگونه خواهد بود؟ لذا برای پاسخ به این سوال، 309 پرسشنامه از خانوار روستاهای شهرستان تربت جام تکمیل و از ترکیب رهیافت رگرسیون جورسازی براساس نمره تمایل و الگوریتم بوت استرپ استفاده شده است. نتایج نشان داد اثر اعتبارات خرد بر شاخص های اقتصادی و اجتماعی مثبت و بر شاخص محیط زیست منفی است و برای هریک از نتایج، دامنه اطمینان برآورد شده که اعتبار نتایج را افزایش می دهد. همچنین، یافته های تحلیل حساسیت محدوده ای رزنبام نشان داد که حساسیت نتایج شاخص های اقتصادی و اجتماعی حتی با افزایش 4 برابری در عوامل مشاهده نشده هنوز شایان توجه هستند. همچنین، احتمال بروز تفاضلی گروه تیمار به علت عوامل مشاهده نشده باید تا 2/3 افزایش یابد تا اثر اعتبارات خرد بر شاخص محیط زیست تغییر کند. در نهایت، با توجه به اهمیت اعتبارات خرد در جوامع روستایی به دلیل فرآیند توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و همچنین کاهش اثرات منفی آن بر محیط زیست پیشنهاد می شود که دولت باید از نهادهای تامین مالی خرد حمایت کند و برای گسترش اعتبارات خرد یک چارچوب قانونی و محیطی دوستانه را فراهم نماید.
کلید واژگان: اعتبارات خرد, ابعاد توسعه پایدار, بوت استرپ, تحلیل حساسیت, جورسازی براساس نمره تمایلSustainable development is now considered in many developing countries as the main economic approach for reducing poverty and improving living standards and enhancing environmental protection. Therefore, the use of appropriate tools to achieve the goals of sustainable development in rural areas has been very important. In this regard, the microcredits has been proposed as an effective tool in sustainable rural development. So the purpose of this study is to answer the question of what will be the impact of microcredit on the economic, social and environmental sustainability of rural households? In order to answer this question, 309 questionnaires were completed from the households of the villages of Torbat-e-Jameh County and the combination of propensity score matching regression approach and bootstrap algorithm was used. The results showed that the microcredit has a positive effect on economic and social indices, however, its impact on the environmental index is negative. In order to increase the validity of results the confidence interval was estimated. Furthermore, the Rosenbaum sensitivity analysis revealed that the sensitivity of the results of economic and social indices, even with a fourfold increase in gamma, is still significant. Also, the probability of a difference in the treatment group due to unobserved factors (or gamma) should be increased to 3.2 to change the effect of microcredit on the environmental index. Given the importance of microcredit at the rural communities due to the process of economic and social development, and also, its impact on the reducing of negative effects on the living environment, it is recommended that the government should support microfinance institutions and provide a legal and environmentally friendly framework to expand microcredits.
Keywords: Microcredit, Aspects of sustainable development, Bootstrap Algorithm, Sensitivity analysis, Propensity Score Matching model -
هدف از این مطالعه بررسی اثر اشتغال در بخش غیرکشاورزی بر مخارج مصرفی خانوارهای روستایی شهرستان نیشابور است. برای این منظور، اطلاعات 380 خانوار روستایی شهرستان از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای چند مرحله ای و تکمیل پرسشنامه طی مدت شهریور تا بهمن ماه 1396 جمع آوری و از روش همسان سازی بر اساس نمره گرایش بهره گرفته شد. بر اساس نتایج پرسشنامه ها، 26/70 درصد از خانوارهای مورد بررسی دارای اشتغال غیرکشاورزی بوده اند و 74/29 درصد خانوارها فقط در بخش کشاورزی اشتغال داشته اند. بنابراین ملاحظه می شود که فعالیت های غیرکشاورزی یک منابع درآمدی مهم در خانوارهای روستایی این شهرستان محسوب می شود. نتایج حاصل از مدل PSM نیز نشان داد که خانوارهای دارای اشتغال غیرکشاورزی 42/1 میلیون تومان در سال مخارج مصرفی بیشتری نسبت به خانوارهای بدون این اشتغال ها داشته اند که این اختلاف در مخارج مصرفی فقط ناشی از اشتغال در بخش غیرکشاورزی بوده و سایر ویژگی های مانند ویژگی های فردی سرپرست خانوار، ویژگی های خانوار و ویژگی های کشاورزی خانوار به دلیل هسان سازی دو گروه تاثیرگذار نبوده است. این امر نشان می دهد که اشتغال غیرکشاورزی توانسته است اثر مثبت و معنی داری بر افزایش مخارج خانوارهای روستایی و در نتیجه رفاه آن ها داشته است. پیشنهاد سیاستی این مطالعه برای سیاست گذاران و برنامه ریزان توسعه روستایی فراهم سازی زمینه لازم برای بهبود و توسعه فعالیت های غیرکشاورزی در مناطق روستایی این شهرستان در کنار توسعه کشاورزی است. بدین منظور و با توجه به اشتغال خانوارهای روستایی مورد بررسی در شهرک های صنعتی این شهرستان، تقویت فعالیت های تولیدی در این شهرک ها علاوه بر زمینه سازی ایجاد کسب و کارهای تولیدی توسط روستاییان می تواند راهگشا باشد.
کلید واژگان: اشتغال غیرکشاورزی, رویکرد PSM, خانوار روستایی, مخارج مصرفیIntroductionRural non-farm sector(RNFS) comprises all economic activities –such as manufacturing, transport, commerce, banking, service and so on) in rural areas expect cropping, agriculture, livestock, husbandry, hunting, fishing, and forestry. So, RNFE means employment of rural household members in the nonfarm sector, and RNFI is the income thereby generated. Various studies have shown that nonfarm activities play an important role in reducing rural poverty, increasing incomes and improving rural household’s well-being. The present study tries to investigate the effect of non-farm employment on rural household’s consumption expenditures in Neyshabour county.
Materials and MethodsThe data is gathered through a questionnaire survey carried out on 380 rural households from four districts (Zabarkhan, Markazi, Sarvelayat and Mianjolgeh) in the Neyshabour county. The survey is conducted between September 2017 to February 2018. The household was chosen through a multi-stage stratified random sampling. The propensity score matching approach is used to examine the impact of participation in non-farm activities on householdconsumption expenditures. The method compares the consumption expenditures of non-farm households with their counterfactual group that did not diversify into such activities, depending only on farm activities. The propensity score is defined P(Xi) as the conditional probability of receiving a treatment (employment in nonfarm activities) given pre-treatment characteristics: (1) Where Xi denotes a vector of pre-treatment characteristics of household i such as household head characteristics, agricultural characteristics and household characteristics ; b(xi) is the logistic conditional function and F(b(xi)) represents logistic cumulative distribution frequency. In propensity score matching analysis, the average treatment effect on the treated (ATET) is important. It is computed by matching farm and non-farm households that are closest in terms of their propensity scores and calculated as follows. (2) ATET (X) = E(Y1i | Ti = 1) - E (Y0i | Ti = 1) Where, E(Y1i | Ti =1) represents the expected consumption expenditures outcome of households engaged in non-farm activities and E(Y0i | Ti=1) denotes the counterfactual consumption expenditures of households without these activities. The counterfactual estimates represent what the consumption expenditures outcome of households engaged in non-farm activities would be if they have not engaged in non-farm activities.
Results and DiscussionSurvey of 380 households showed that 267 households were engaged in non-farm employment and 113 households had only agricultural activity. The results showed that household's characteristics such as the age of household head, household education, farmland size, livestock ownership, amount of credits and agricultural assets (water value and agricultural machinery) and household asset for the households engaged in non-farm activities and they have not engaged this activities were significantly different but after matching propensity scores of two groups, differences were removed. In other words, the mean of independent variables in the two groups wasn't significantly different. Also, results indicated that participation in non-farm employment has a positive effect on household consumption expenditure as a measure of welfare. So that, based on the average treatment effect on the treated (ATET), annual consumption expenditure of the households were engaged in non-farm employment was 1420 thousand Rials more than consumption expenditure of households without these activities.
ConclusionsThe result of examining the impact of participation in non-farm activities on household consumption expenditure showed that participation in these activities has a positive effect on household consumption expenditures. Therefore, in order to, non-farm activities have more sustainable income and less risk than farm income, it is suggested that non-farm activities be expanded by strengthening and expanding existing industrial parks.
Keywords: Non Farm Employment, PSM Approach, rural households, Consumption Expenditures -
استفاده بیش از حد از منابع طبیعی، تاثیرات نامطلوب فرآیند تولید بر محیط زیست و افزایش نگرانی در این زمینه، دلیل اصلی توجه به پایداری است. بنابراین، اقدام به ایجاد پایداری در فرآیند تولید برای اطمینان از تاب آوری و پایداری، امری ضروری است. هدف از این مقاله، دستیابی به یک استراتژی مناسب برای تولید بهینه با حداکثر تاب آوری و پایداری در واحدهای صنعتی پرورش گاو شیری است. از این رو، در این پژوهش، شاخص تاب آوری و پایداری از طریق ادغام شاخص های زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیکی و سیاستی، و با استفاده از برنامه ریزی ریاضی غیرخطی، طراحی و مدل سازی گردید. شاخص پیشنهادی در واحدهای صنعتی پرورش گاوشیری استان خراسان رضوی (شهرستان مشهد و حومه) در سال 1395 مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از الگوریتم ژنتیک هوشمند نشان داد که مدل پیشنهاد شده می تواند تاب آوری و پایداری تولید در واحدهای پرورش گاو شیری را بهبود و سبب کاهش روند تخریب محیط زیست ناشی از تولید گردد. هم چنین، شاخص تاب آوری و پایداری به میزان 5/0 درصد و شاخص سودآوری حدود 23/0 درصد، افزایش، و انتشار گازهای گلخانه ای و شدت انرژی به ترتیب 09/0 درصد و 02/0 درصد، کاهش یافتند. مدل ارائه شده می تواند در زمینه های مختلف به منظور بهبود قابلیت تاب آوری و پایداری واحدهای صنعتی پرورش گاو شیری و سایر سیستم های تولید استفاده شود. هم چنین، پیشنهاد می شود فاکتورهایی چون میزان تولید شیر و هزینه تمام شده یک لیتر شیر، به مدل پیشنهادی اضافه، تا امکان مدیریت همزمان عوامل اثرگذار بر تاب آوری و پایداری واحد تولیدی برای مدیر واحد (دامدار) فراهم گردد.کلید واژگان: الگوریتم ژنتیک, الگوهای برنامه ریزی ریاضی, شاخص تاب آوری و پایداری, واحدهای صنعتی پرورش گاو شیریIntroductionOver the last two decades, awareness of resilience and sustainability and also efforts to reduce unsustainable production patterns have significantly increased. Hence, it is crucial to examine the resilience and sustainability of production systems. Resilience explains how well production systems withstand and/or rebound from aberration. Sustainability concept based on Commission’s words is: “development that meets the needs of the present without compromising the ability of future generations to meet their own needs”. The important issue relevant to resilience and sustainability and the resilience of farms/agricultural systems is, whether resilience or sustainability can be considered as a property of a system or needs to be understood as a process. Since both of them are not essentially opposed but have various theoretical and methodological implications, it is necessary to define a resilience and sustainability indicator. So, it is required to have an intelligent objective function for fairly balancing between production systems and dimensions of sustainable production to fulfill economic benefit and the resulting environmental benefit, etc. Based on the existing published literature, studies focusing on both resilience and sustainability indicators in industrial dairy farms by using multi-objective non-linear programming and swarm intelligence algorithm have not been carried out. Therefore, it is the aim of the present study to design the “automata resilience and sustainability indicator” for industrial dairy farms. The objective function has a hierarchical structure and in order to integrate these pillars into a single score, a value between zero and one, Analytic Hierarchy Process (AHP) has been used that the value of one means complete sustainability.
Material andMethodsThe objective function should be maximized which has 5 main indicators including, environmental, economic, social, technological and political issues. Each indicator has some sub-indicators. So, we designed and modeled formulas for all of them. The value of objective function is normalized, therefore, its maximum possible value is "one", which indicates the complete resilience and sustainability of dairy farms. The resilience and sustainability indicator is obtained at three levels. Eight types of constraint sets are considered. Then, the model has been implemented using data of 30[1] industrial dairy farms in Khorasan-Razavi province of Iran during 2016.Results and DiscussionThe resilience and sustainability indicator across all farms was obtained 0.43 and which was low. One of the main reasons of unsustainability and inflexibility of dairy farms under study is the unsuitable use of resources and inputs. Therefore, the proposed model (Automata Resilience and Sustainability Indicator Model) was designed and optimized. Based on result the optimum resilience and sustainability achievable for the proposed dairy farm is 0.9598 (95.98%). Thus, the proposed model succeeds in determining the dairy farms' resilience and sustainability. Furthermore, it helps in setting up other operational parameters as determining the amount of cow manure produced, the man-working hours and labor expenditure. The obtained results should be further used as guidance for improving the resilience and sustainability of the manufacturing operation in dairy farms.ConclusionsThis study has introduced a formulation for a resilience and sustainability problem in process of production in the industrial dairy farm. The contribution of the proposed formulation is its ability to addresses all pillars of resilience and sustainability at the producing level. One of the main advantages of the proposed measure of resilience and sustainability is data collection that relies on data usually collected in all farms for revenue and cost analysis, cattle diet and quality control. This fact makes the model applicable to facilities introducing resilience and sustainability concepts. Thus contributes to promoting the implementation of sustainable practices in agricultural production, especially in developing countries, where still have a lack of resilience and sustainability awareness and related legislation. Using weight is important to the application of the objective function and also makes the model suitable for its intended usage in the dairy farms of developing countries. This model is applicable in the area of the optimum dairy cattle nutrition, rising profitability, reducing feed cost, decreasing GHG, managing the water and energy consumption, etc., by maximizing resilience and sustainability in dairy farms. Additionally, the results allow also for identifying the prospective measures for improving resilience and sustainability. Through results analysis, a strategy for developing resilience and sustainability can be well defined. Furthermore, the current research can be extended by integrating the model with life cycle assessment results, another producer support policies, dairy farms' capacity expansions and could also be applicable to other forms of agricultural systems by a bit changes in the decision variables and model parameters.4- This data was gathered based on non-random sampling. Because, in non-random sampling, the sample individuals are selected among individuals who have a defined characteristics and based on researcher's opinion. The proposed model is designed for a sample dairy unit. In other words, the data obtained from non-random sampling were used only to determine the status of the studied samples.Keywords: Genetic algorithm, Mathematical modeling, Resilience, sustainability indicators, Industrial dairy farms -
تغییر اقلیم در ایران همواره یکی از چالش های مهم در بخش کشاورزی بوده است. چراکه سبب تاثیرپذیری عملکرد محصول های این بخش و افزایش ریسک عملکرد تولید می شود. از سوی دیگر، نهاده های تولید مورد استفاده در بخش کشاورزی نیز بر عملکرد این محصول ها تاثیرگذارند. لذا در این پژوهش اثرگذاری گذاری نهاده های قابل کنترل تولید و عامل های اقلیمی بر میانگین و نوسان عملکرد تولید محصول های کشاورزی منتخب استان خراسان رضوی (گندم، جو) به عنوان محصول های راهبردی بخش کشاورزی برای سال های 1390 تا 1394 با به کارگیری مدل جاست و پاپ ارزیابی شده است. نتایج مطالعه نشان داد که در تابع میانگین عملکرد، یک میلی متر افزایش لگاریتم بارش سبب افزایش میانگین عملکرد محصول های گندم آبی، گندم دیم و جو آبی به میزان 11/0 ، 24/0 و 04/0 کیلوگرم در هکتار و کاهش 57/0 کیلوگرم در هکتار جو دیم شده است. افزایش یک درجه سلسیوس در لگاریتم میانگین بیشینه دما سبب کاهش 02/0، 1/0 کیلوگرم در هکتار در میانگین عملکرد گندم آبی و جو آبی شد، اما میانگین عملکرد گندم دیم و جو دیم را به میزان 28/1 و 17/0 کیلوگرم در هکتار افزایش داده است. همچنین لگاریتم عامل های سطح زیر کشت، ضریب مکانیزاسیون، کود نیتروژنه مصرفی و سم مصرفی دارای تاثیر مثبت بر میانگین عملکرد بوده است. بنابر نتایج تابع ریسک عملکرد بیان شد که پراکنش در بارش سبب افزایش ریسک عملکرد گندم آبی، گندم دیم و جو دیم به میزان 27/0، 65/3 و 83/2 کیلوگرم در هکتار شده و عامل افزایش لگاریتم میانگین بیشینه دما سبب کاهش 69/0، 30/5 و 13/6 کیلوگرم در هکتار ریسک عملکرد این محصول ها شده است. با توجه به نتایج به دست آمده در تابع های میانگین و ریسک عملکرد، ابزارهای مدیریتی ریسک شامل بیمه بر اساس آب و هوا برای محصول های کشاورزی و به کارگیری رقم های بذر مقاوم به خشکی، در جهت جلوگیری از ریسک تولید محصول ها و کاهش آسیب پذیری کشاورزان از نهاده های تولید و عامل های اقلیمی پیشنهاد می شود.کلید واژگان: نهاده های تولید, عوامل اقلیمی, مدل جاست و پاپ, ریسک تولیدClimate change is one of important issue in agricultural sector in Iran. Because this issue with affects crops’ yield that leads to increasing productivity risk. On the other hand inputs has effect on crops’ yield. So, the aim of this paper is investigating the effect of controlled inputs in production and climate factors on average and performance fluctuations in selected agricultural production in Khorasan Razavi province (wheat, barley) as strategic agricultural products over the period of 2011-2015 by using the Just & Pope model. The results show that in the function of the mean yield, a millimeter increase in the logarithm of precipitation leads to increase in the average yield of rain-fed wheat, rain-fed barely and blue barley at levels of 0.11, 0.04 and 0.24 kg per hectare, and a reduction of 0.57 kg per hectare for blue wheat. An increase of 1 degree Celsius in the logarithm the mean of maximum temperature leads to decrease by 0.02, and 0.1 kg per hectare in the mean yield of blue wheat and blue barely respectively, but the average yield of rain-fed wheat and barley increase by 1.28 and 0.17 kg per hectare respectively. Also, logarithm of the cropping area, mechanization coefficient, nitrogen fertilizer and pesticide had a positive effect on the mean yield. According to the results of the yield risk function, transmittance in precipitation leads to increase the yield risk in blue wheat, rain-fed wheat and rain-fed barely to 0.27, 3.65 and 2.83 kg per hectare and increase in logarithm the mean of maximum temperature leads to decrease 0.69, 5.30 and 6.13 kg per hectare in the yield risk of those products. Based on the results obtained in the function of mean and performance risk, risk management tools include Weather-Based insurance for agricultural products and the use of drought-resistant seed varieties, in order to prevent the risk of production and reduce the vulnerability of farmers to inputs and climatic factors is suggested.Keywords: Production Fuctors, Climatic Factors, J, P model, Risk Production
-
با توجه به چالش های بیمه فعلی محصولات کشاورزی مانند بالا بودن هزینه های اجرایی، مشکلات ناشی از اطلاعات نامتقارن و زیان ده بودن صندوق بیمه کشاورزی، ارایه الگوی بیمه ای مناسب، از مهم ترین مسایل در زمینه مدیریت ریسک محصولات کشاورزی به شمار می رود. از این رو، با توجه به تجربه موفق جهانی، اقدام به طراحی بیمه شاخص آب و هوایی برای محصول سیب در شهرستان دماوند - به عنوان یکی از بزرگ ترین مراکز تولید سیب در کشور - شده است. اطلاعات مورد نیاز طی سال های 1395-1366 از مدیریت جهادکشاورزی و ایستگاه هواشناسی شهرستان دماوند جمع آوری گردید. با توجه به کاربرد فراوان توابع مفصل بیضوی و ارشمیدسی در مدل سازی ریسک های چندمتغیره، ساختار وابستگی بین متغیرهای آب و هوایی و عملکرد سیب با استفاده از این توابع، تبیین شد و از روش بیزین برای تخمین پارامتر مفصل استفاده شد. بررسی انواع مختلف مفصل نشان داد که مفصل جو بهتر از بقیه مفاصل، تابع توزیع توام را مدل سازی می کند. بنابراین، بین متغیرهای آب و هوایی و عملکرد سیب یک ساختار وابستگی غیر متقارن مثبت قوی وجود دارد. خسارت مورد انتظار ناشی از شرایط نامناسب آب و هوایی برای کل شهرستان 25/64281 تن به دست آمد و به این ترتیب، میزان حق بیمه برای هر هکتار در سطح پوشش 100 درصد 91/36348 هزار ریال محاسبه شده است. بررسی نتایج تابع غرامت نیز نشان داد که سرما مهم ترین عامل خسارت در شهرستان دماوند برای محصول سیب است. با توجه به نتایج موفق این سیستم بیمه ای در جهان، توصیه می شود که مسئولین و سیاست گزاران با بررسی طرح های بیمه شاخص آب و هوایی اجرا شده در کشورهای مختلف جهان و شناسایی ابعاد مختلف آن اقدام به اجرای این سیستم بیمه ای در کشور نمایند.کلید واژگان: بیمه شاخص آب و هوایی, مفصل های بیضوی و ارشمیدسی, روش بیزین, سیب درختی, دماوندConsidering the current challenges of agricultural insurance such as high implementation costs, problems caused by asymmetric information, and agricultural insurances being loss-incurring, presenting a proper insurance model is one of the most crucial issues in the field of agricultural products risk management. Thus, given the world successful experience, this study has designed the weather-based index insurance for apple in Damavand County, as one of the biggest apple production center within country. Data were collected during 1987-2016 from Iranian Agricultural Organization and the Meteorological Station in Damavand County. With the frequent application of Archimedean and elliptical copula functions in modeling the multivariate risk, dependency structure between weather variables and apple yield was determined through these functions, and Bayesian approach was employed to estimate the copula parameter. The investigation of different types of copulas indicated that Joe copula was able to model the joint distribution way better than other copulas. Hence there is a strong positive asymmetric dependency structure between variables. The expected loss caused by inappropriate weather condition has been 64281.25 ton for the Entire County. Therefore, the premium amount for each hectare at 100 percent coverage level had been computed as 36348910 Rials. The results of indemnity function demonstrated that frost is the most important loss factor for the apple product in Damavand County. Given the successful results of this insurance system in the world, it is recommended that officials and policy-makers investigate the weather based index insurance plans in different countries and identify its different dimensions to implement this insurance system in the countryKeywords: Weather-based index insurance, Elliptical, Archimedean copulas, Bayesian method, Apple, Damavand
-
با توجه به اجرای قانون هدفمندسازی یارانه حامل های انرژی، مطالعه حاضر با هدف بررسی آثار ناشی از اجرای این قانون بر فعالیت های تولیدی صورت پذیرفته است. بدین منظور ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1380 ایران تهیه و سپس الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه مطالعه تدوین شده است. با توجه به دو نرخی بودن قیمت بنزین و گازوئیل، آثار هدفمندسازی یارانه حامل های انرژی در قالب دو سناریو شبیه سازی شده است. نتایج حاصل از اجرای سناریوهای دوگانه فوق، نشان دادند که هدفمندسازی یارانه حامل های انرژی، سبب کاهش تولید در فعالیت های تولیدی، افزایش قیمت کالاها و خدمات و کاهش مصرف مصرف کنندگان می شود.
کلید واژگان: حامل های انرژی, تعادل عمومی, هدفمندسازی یارانهDue to the performance of subsidies targeted، present study has been done to examine the effects of results of the implementation of this law on production activities. Social accounting matrix of 2001 was prepared and then general equilibrium model was developed. Gasoline and diesel have two prices، so two scenarios were simulated. The results of the two scenarios showed that، targeted subsidies of energy carriers، reduces product in production activities، increases price of commodities، and decreases households'' consumption.Keywords: Energy Carrier, Computable General Equilibrium Model, Subsidy Targeted -
در مقاله حاضر، نقش مدیریت در شرکت های تعاونی تولید روستایی استان خراسان رضوی بررسی شده است. در این راستا، تعداد 40 شرکت در سال زراعی 1385-1386 انتخاب، و مدل عملکرد گندم و جو، با درنظر گرفتن متغیرهای کنترلی، برآورد و تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان می دهد بیشترین تاثیر در عملکرد جو و گندم به متغیر خلاقیت و نوآوری (29/0 و 28/0) مربوط می شود. ضرایب متغیر ایجاد روحیه تعاون در مورد عملکرد جو، 24/0 و در مورد عملکرد گندم، 12/0 به دست آمده است. ضرایب تجربه عملی نیز نشان می دهد در مورد محصول جو، 18/0 و در مورد تولید گندم، 23/0 از تغییر عملکرد تولید در تعاونی های روستایی به این متغیر مربوط می شود. همچنین ضریب متغیر دانش تخصصی در مورد عملکرد جو، 09/0 و در مورد محصول گندم، 13/0 است.
کلید واژگان: مدیریت, شرکت های تعاونی, تولید روستایی, خراسان رضوی (استان)In this study the role of management in rural production cooperatives was considered. To estimate and analyze the wheat and barley performance model, while considering control variables, forty cooperatives were selected in the crop year 2006-2007. The results indicated that the innovativeness (0.29 and 0.28) had the highest impact on the performance of wheat and barely. The generation of cooperation spirit had a coefficient equal to 0.24 in relation to the performance of barley and 0.12 in relation to the performance of wheat. The coefficients of practical experience indicated that 0.18 and 0.23 of variations in the production performance of rural cooperatives related to this variable for barley and wheat respectively. The coefficients of specialized knowledge were 0.09 for barley and 0.13 for wheat. -
در سالهای اخیر اقتصاددانان منابع طبیعی به ارزشگذاری و سنجش نقش منابع طبیعی در تامین رفاه انسان پرداختهاند. در این مطالعه سعی بر آن است تا ارزش وجودی مناطق ییلاقی منطقه زشک مشهد، با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط محاسبه شود. برای اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت افراد از مدل لاجیت استفاده گردیده است. همچنین از الگوی توبیت برای بررسی عوامل موثر بر سطح تمایل به پرداخت استفاده شده است. نتایج مطالعه نشان می دهد که متوسط تمایل به پرداخت ماهیانه افراد برای ارزش وجودی منطقه ییلاقی زشک 11300 ریال(135600ریال سالانه) میباشد.
کلید واژگان: مناطق ییلاقی, مناطق روستایی, ارزشگذاری منابع طبیعی, زشک(منطقه), مطالعه موردیIn recent years natural resource economists have made several attempts to value and assess the role of natural resources in the provision of human welfare. This study is an attempt to calculate the existential value of Zoshk summer resort using conditional valuation method. The people’s willingness to pay is measured using a logit model. In addition, Tobit model is used to study the contributing factors to the level of willingness to pay. The results of study show the monthly average level of willingness to pay is 11300 Rials(135600 Rials annually) for existential value of Zoshk summer resort.Keywords: Summer Resorts, Rural Areas, Natural Resources, Zoshk (Region), Case Study, Valuation
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.