mahmoud nikseresht
-
مقدمه
بیماری دیابت شیرین نوع دو همانند سایر بیماری های التهابی، موجب تغییر در سطوح نشانگرهای ضدالتهابی مانند پنتراکسین-3 و پیش التهابی مثل گرملین-1 می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه آثار 10 هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر سطوح سرمی پنتراکسین-3، گرملین-1 و مقاومت به انسولین در مردان مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، 29 مرد مبتلا به دیابت نوع دو در دامنه سنی 25 تا 40 سال انتخاب و به روش تصادفی به سه گروه تمرین هوازی، تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین گروه هوازی با شدت 55 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه و مقاومتی با شدت 55 تا 75 درصد یک تکرار بیشینه طی 10 هفته و سه جلسه در هفته اجرا گردید. پیش و پس از دوره مداخله سطوح سرمی پنتراکسین-3، گرملین-1 اندازه گیری و شاخص مقاومت به انسولین نیز محاسبه شد.
یافته هادر هردو گروه تمرین هوازی (039/0 =P) و مقاومتی (019/0 =P) سطح سرمی پنتراکسین-3 در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت؛ اما بین دو گروه تفاوتی دیده نشد (703/0 =P). همچنین، سطوح سرمی گرملین- 1 و مقاومت به انسولین گروه های تمرین هوازی (به ترتیب؛ 022/0 =P و 040/0 =P) و مقاومتی (به ترتیب؛ 037/0 =P و 031/0 =P) نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری را نشان داد؛ گرچه بین گروه های تمرینی تفاوتی وجود نداشت (به ترتیب؛ 815/0 =P و 659/0 =P).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که هر دو نوع تمرین هوازی و مقاومتی دارای آثار مشابهی در بهبود نشانگرهای التهابی و مقاومت به انسولین بیماران مبتلا به دیابت نوع دو هستند.
کلید واژگان: تمرین هوازی, تمرین مقاومتی, پنتراکسین-3, گرملین-1, دیابت نوع دوBackgroundType 2 diabetes mellitus, like other inflammatory diseases, causes a change in the levels of pro-inflammatory (such as gremlin-1) and anti-inflammatory (such as pentraxin-3) markers. The aim of the present study was to compare the effects of 10 weeks of aerobic and resistance training on serum levels of pentraxin-3, gremlin-1 and insulin resistance in men with type 2 diabetes.
MethodsIn this semi-experimental study, 29 men with type 2 diabetes in the age range of 25-45 years were selected and randomly divided into three groups: aerobic training, resistance training and control. Aerobic training program with an intensity of 55-75% of the maximum heart rate and resistance training with an intensity of 55-75% of one repetition maximum was implemented during 10 weeks and 3 sessions per week. Before and after the intervention period, serum levels of pentraxin-3, gremlin-1 were measured and also insulin resistance index was calculated.
ResultsIn both aerobic (P= 0.039) and resistance (P= 0.019) training groups, pentraxin-3 serum level increased significantly compared to the control group; but there was no difference between the two groups (P= 0.703). Also, serum levels of gremlin-1 and insulin resistance of the aerobic (P= 0.022 and P= 0.040, respectively) and resistance (P= 0.037 and P= 0.031, respectively) training groups showed a significant decrease compared to the control group; Although there was no difference between the training groups (P= 0.815 and P= 0.659, respectively).
ConclusionThis findings demonstrate that both types of aerobic and resistance training are equally effective in improving inflammatory markers and insulin resistance in type 2 diabetes patients.
Keywords: Aerobic Training, Resis Tance Training, Pentraxin-3, Gremlin-1, Type 2 Diabetes -
زمینه و هدف
حفظ ظرفیت بیوژنز میتوکندری در دوران سالمندی یک عامل کلیدی جهت جلوگیری از پیشرفت بیماری های وابسته به سالمندی به شمار می رود. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و دریافت عصاره زالزالک بر بیان پروتیین های فعال کننده گیرنده تکثیری گامای پراکسی زوم (PGC-1α) و عامل نسخه برداری A میتوکندریایی (TFAM) در عضله نعلی رت های سالمند بود.
روش کار36 سر رت سالمند به صورت تصادفی در چهار گروه (هر گروه 9 سر) کنترل، تمرین، عصاره و تمرین+ عصاره (ترکیبی) تقسیم شدند. پروتکل تمرین تناوبی شدید شامل اجرای 6 تا 9 ست 5 دقیقه ای دویدن بود که 4 دقیقه آن با سرعت 16 متر/دقیقه و یک دقیقه پایانی هر ست با سرعت 25 متر/دقیقه با رعایت اصل اضافه بار اجرا شد. در طی مداخله، مقدار 100 میلی گرم بر کیلوگرم در روز عصاره زالزالک به رت های گروه های دریافت عصاره و ترکیبی داده شد. سطح پروتیین های PGC-1αو TFAM در عضله نعلی با روش وسترن بلات اندازه گیری شد.
یافته هامقادیر پروتیین PGC-1α پس از 8 هفته به ترتیب در گروه های ترکیبی، تمرین تناوبی و سپس گروه عصاره بهطور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود. مقادیر پروتیین TFAMپس از 8 هفته، در گروه عصاره به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل و در گروه های تمرین و ترکیبی بالاتر از سایر گروه ها بود (0/05>p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد که اجرای تمرین تناوبی به همراه دریافت عصاره زالزالک در مقایسه با سایر مداخله ها به تنهایی، رویکرد کارآمدتری برای بهبود ظرفیت اکسایشی میتوکندریایی است.
کلید واژگان: زالزالک, تمرین تناوبی شدید, بیوژنز میتوکندریایی, رت, سالمندBackground & objectivesMaintaining the capacity of mitochondrial biogenesis during aging is considered a key factor to prevent the development of age-related diseases. this study aimed to investigate the effect of 8-weeks of high-intensity interval training (HIIT) and hawthorn extract on the peroxisome proliferator- activated receptor-γ gamma coactivator-1α (PGC-1α) and mitochondrial transcription factor A (TFAM) proteins levels in the soleus muscle of aged rats.
MethodsThirty-six aged rats were randomly and equally assigned into control (CON), HIIT, extract or combined (COM, HIIT+ extract) groups. The HIIT protocol consisted of 6 to 9 sets×5-min of running on a treadmill, which was performed 4 minutes at 16 m/min and one minuteat a speed velocity of 25 m/min, 5 times a week for 8 weeks. Over the intervention period, rats in the extract and COM groups received 100 mg/kg per day hawthorn. After the interventions, TFAM and PGC-1α protein expression levels were detected in the soleus muscle using the western blotting method.
ResultsThere was a significant increase in PGC-1α for all interventions when compared to the CON, although this increase in the COM was significantly higher than the other groups. After 8 weeks , there was a significant increase in TFAM level in extract group compared to CON,also, the training groups had more effects on this marker in comparison to the former intervention (p>0.05).
ConclusionIt seems that, 8-weeks of the HIIT+ intake hawthorn is a more efficient approach in improving mitochondrial oxidative capacity compared to HIIT and extract alone.
Keywords: Hawthorn, High Intensity Interval Training, Mitochondrial Biogenesis, Rat, Aging -
مقدمهمکانیسم زیربنایی بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) و پیشرفت آن به استیوهپاتیت غیرالکلی (NASH) به خوبی شناخته نشده است. هدف از اجرای این پژوهش، تعیین اثر تمرین مقاومتی بر سطح آنزیم های آنتی اکسیدانی در بافت کبدی موش های صحرایی نر نژاد ویستار مبتلا به کبد چرب غیرالکلی بود.روش کاردر این مطالعه تجربی، 21 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: کنترل، رژیم پرچرب و رژیم پرچرب+ تمرین مقاومتی. حیوانات گروه های رژیم پرچرب به مدت 23 هفته رژیم پرچرب شامل ترکیبی از فروکتوز، کربن تتراکلرید و روغن زیتون دریافت کردند. گروه تمرینی ضمن دریافت رژیم پرچرب، 8 هفته پایانی پروتکل تمرین مقاومتی فزاینده شامل حمل وزنه معادل 30 تا 100 درصد وزن بدن را سه جلسه در هفته اجرا کردند. در پایان مداخله، سطح آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) در بافت کبد به روش رنگ سنجی آنزیمی اندازه گیری شد. هم چنین، آسیب شناسی کبد برای تایید نتایج بیوشیمیایی انجام گرفت. آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی توکی جهت تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده استفاده شد.یافته هاسطح آنزیم SOD کبدی گروه رژیم پرچرب+ تمرین مقاومتی در مقایسه با گروه رژیم پرچرب به طور معناداری افزایش یافت (0.03 = p)، اما سطح آنزیم GPX کبدی در هر سه گروه تغییر معناداری نداشت (0.08 = p). بررسی آسیب شناسی کبد نیز تغییرات ناشی از رژیم پرچرب و آثار محافظتی تمرین مقاومتی را تایید نمود.نتیجه گیریطبق نتایج این مطالعه می توان گفت اجرای تمرین مقاومتی می تواند اختلال آنزیم های آنتی اکسیدانی و استیاتوز بافت کبدی ناشی از دریافت رژیم غذایی پرچرب در موش های صحرایی نژاد ویستار مبتلا به کبد چرب غیر الکلی را به طور معناداری بهبود بخشد.کلید واژگان: رژیم غذایی, تمرین مقاومتی, آنتی اکسیدان, فشار اکسایشی, کبد چربIntroductionThe pathogenic mechanism underlying non-alcoholic fatty liver disease (NAFLD) and progression from non-alcoholic fatty liver (NAFL) to non-alcoholic steatohepatitis (NASH) is not entirely understood. The purpose of this study was to determine the effect of resistance training on the level of antioxidant enzymes in liver tissue of male Wistar rats with non-alcoholic fatty liver.Materials and MethodsIn the present experimental study, 21 adults male Wistar rats were purchased and randomly divided into three groups: control, high fat diet and high fat diet+ resistance training groups. Animals in the high-fat diet groups received a high-fat diet including a combination of fructose, carbon tetrachloride and olive oil for 23 weeks. The training group while receiving a high-fat diet, in the final 8 weeks performed the progressive resistance training protocol including carrying weights equivalent to 30 to 100 percent of body weight three sessions a week. At the end of the intervention, level of superoxide dismutase (SOD) and glutathione peroxidase (GPX) enzymes in liver tissue were measured by enzyme colorimetric method. Also, liver histopathology was performed to confirm the biochemical results. The data collected were analyzed using statistical tests of one-way analysis of variance and Tukey's follow-up test.ResultsLiver SOD enzyme level in the high-fat diet+ resistance training group showed significant increase in compared to the high-fat diet group (p = 0.035), but liver GPX enzyme level did not change significantly in the three groups (p = 0.085). The histopathological examination of the liver also confirmed the changes caused by the high-fat diet and the protective effects of resistance training.ConclusionAccording to the results of this study, it can be said that resistance training can significantly improve the disorder of antioxidant enzymes and liver tissue steatosis caused by high-fat diet in male Wistar rats with non-alcoholic fatty liver.Keywords: Diet, resistance training, Antioxidant, Oxidative stress, Fatty liver
-
مقدمه
تمرین مقاومتی، ممکن است با افزایش ترشح اینترلوکین-7 (IL-7) در سنتز سلول های عضلانی نقش داشته باشد. از طرفی، روزه داری (با کاهش انرژی دریافتی) می تواند بر متابولیسم پروتئین ها اثرگذار باشد. بنابراین، هدف از انجام مطالعه ی حاضر، بررسی اثر 20 جلسه تمرین مقاومتی با شدت پایین بر سطح سرمی IL-7، استقامت عضلانی و بیشینه ی اکسیژن مصرفی (Maximal oxygen consumption یا VO2max</sub>) در وضعیت روزه داری در ماه رمضان بود.
روش ها:
در پژوهش نیمه تجربی حاضر، 48 زن دارای اضافه وزن (با سن 9/5 ± 2/37 سال و شاخص توده ی بدنی 9/29-25 کیلوگرم/مترمربع) به طور تصادفی در گروه های روزه داری (12 نفر)، تمرین مقاومتی (15 نفر)، تمرین مقاومتی با روزه داری (11 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. برنامه ی تمرین مقاومتی شامل اجرای هشت حرکت با تاکید بر گروه های عضلانی بزرگ بود که 5 جلسه در هفته با شدت 60-30 درصد یک تکرار بیشینه در ماه رمضان اجرا شد. طول ساعات روزه داری در ماه رمضان حدود 17 ساعت بود. نمونه ی خون قبل از ماه رمضان و در آخرین روز روزه داری (48 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرین در گروه های تمرین) در حالت ناشتا از آزمودنی ها گرفته شد.
یافته ها:
در مقایسه با گروه شاهد، استقامت عضلانی و VO2</sub>max در گروه های تمرین و تمرین-روزه به طور معنی داری افزایش یافت. علاوه بر این، غلظت سرمی IL-7 در گروه های تمرین و تمرین-روزه در مقایسه با پیش آزمون افزایش معنی داری داشت.
نتیجه گیری:
روزه داری اسلامی و تمرین مقاومتی با شدت کم، منجر به افزایش IL-7، آمادگی هوازی و استقامت عضلانی در زنان دارای اضافه وزن شد. بنابراین، زنان دارای اضافه وزن طی روزه داری می توانند از تمرین مقاومتی با شدت کم استفاده کنند.
کلید واژگان: آمادگی قلبی-تنفسی, روزهداری, اینترلوکین-7, تمرین مقاومتیBackgroundResistance training may play a role in muscle cell synthesis by increasing the secretion of interleukin-7 (IL-7). On the other hand, fasting (reduced energy intake) can affect the metabolism of proteins. Thus, this study aimed to investigate the effects of 20 sessions of low-intensity resistance training (low-RT) on IL-7, muscular endurance, and maximal oxygen uptake (VO2</sub>max) in fasting state during Ramadan.
MethodsIn this semi-experimental study, 48 overweight women [age: 37.2 ± 5.9 years, height: 160.2 ± 5.3 m, and body mass index (BMI): 25-29.9 kg/m2</sup>] were randomly assigned into fasting (FAS, n= 12), Low-RT (n = 15), FAS + Low-RT (n = 11), and control (CON, n = 10) groups. The Low-RT program involved eight exercises emphasis on major muscle groups, which was performed 5 sessions a week at an intensity of 30%-60% one-repetition maximum during Ramadan. During this month, the fasting time lasted about 17 hours. Blood samples were taken in the fasting state from all subjects before and on the last day of fasting (48 hours after the last training session).
FindingsMuscular endurance and VO2</sub>max increased significantly in Low-RT and FAS + Low-RT groups compared to the CON. Moreover, there was a significant increase in IL-7 in the Low-RT and FAS + Low-RT groups compared to the baseline.
ConclusionA month Low-RT program in fasting state improved IL-7, aerobic capacity and muscular fitness. Thus, overweight women can benefit from low-intensity resistance training during Ramadan.
Keywords: Cardiorespiratory fitness, Fasting, Interleukin-7, Resistance training -
زمینه و اهداف
مصرف قلیان زمینه ساز کاهش عملکرد ریوی است. اما، داده ها در خصوص اثرات فیزیولوژیکی آن در ورزشکاران جوان تمرین کرده و تمرین نکرده محدود است. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر طولانی مدت مصرف قلیان بر ظرفیت هوازی (VO2max)، ضربان قلب استراحتی و زیربیشینه در مردان جوان تمرین کرده و تمرین نکرده بود.
مواد و روش هاچهل و نه مرد جوان (34-18 سال) به صورت هدفمند در گروه های زیر قرار گرفتند: 1- تمرین کرده- قلیان (11 نفر)، 2- تمرین نکرده-قلیان (14 نفر)، 3- تمرین کرده (12 نفر) و 4- تمرین نکرده (12 نفر). در طی سه سال گذشته، مردان تمرین کرده حداقل سه جلسه یک ساعته در هفته فعالیت هوازی داشتند، در حالیکه مردان تمرین نکرده یک سبک زندگی غیرفعال داشتند. در طی این سال ها، مردان قلیانی حداقل سه وعده در هفته مصرف داشتند. شاخص های VO2max، ضربان قلب استراحتی و زیربیشینه در همه گروه ها اندازه گیری شد.
یافته هانتایج آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد، VO2max در گروه تمرین کرده به طور معناداری از سایر گروه ها بالاتر بود، هرچند در سایر گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نگردید. ضربان قلب در پاسخ به فعالیت هوازی زیربیشینه و در حین استراحت در گروه های تمرین کرده (با و بدون مصرف قلیان) نسبت به گروه های تمرین نکرده (با و بدون مصرف قلیان) به طور معناداری پایین تر بود، اما در سایر گروه ها تفاوت معناداری یافت نشد.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش، بیانگر آثار نامطلوب مصرف قلیان بر ظرفیت هوازی در بین مردان جوان تمرین کرده دارد، اما به نظر می رسد که اثر تمرین هوازی در مقایسه با اثر مصرف قلیان بر پاسخ ضربان قلب به فعالیت هوازی زیربیشینه و استراحتی موثرتر است
کلید واژگان: تمرین هوازی, ضربان قلب, قلیان, اکسیژن مصرفی بیشینهBackground and ObjectiveHookah consumption is an underlying decline in lung function. However, data are limited on the physiological effects in young trained and untrained men. The purpose of this study was to investigate the effects of chronic hookah consumption on aerobic capacity (VO2max), resting and submaximal heart rate in men who are trained and untrained.
Materials and MethodsForty-nine young men (18-34 years) were assigned into the following groups: a. trained-hookah (n = 11), b. untrained-hookah (n = 14), c. trained (n = 12) and d. untrained (n = 12). The trained men had done at least three sessions (1-hour for each) of aerobic training a week during the past three years, while the untrained men had continued a sedentary lifestyle. Hookah smokers had smoked at least three times a week during the period. The VO2max, resting and submaximal heart rate indices were measured in all subjects.
ResultsOne-way analysis of variance showed that VO2max was significantly higher in trained group than the other groups, although no significant difference was observed in the other groups. Resting and submaximal heart rate were remarkably lower in the trained groups than in the untrained groups, but no significant difference was noted in the other groups.
ConclusionThe results of the present study indicated that hookah smoking has a negative effect on aerobic capacity in men who are trained; however, it seems that the effect of aerobic training is higher than the effect of hookah on resting and submaximal heart rate indices.
Keywords: Aerobic training, Heartbeat, Hookah, Maximum oxygen consumption -
زمینه و هدف
لپتین به طور خاص در بافت چربی تولید می شود و نقشی اساسی را در تنظیم متابولیسم گلوکز ایفا می کند. به نظر می رسد که فعالیت بدنی می تواند موجب بهبود هموستاز گلوکز و سطوح لپتین در انسان گردد. لذا، هدف از این مطالعه بررسی اثر تمرین هوازی متناوب، مقاومتی و موازی بر سطح سرمی لپتین و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش هادر این پژوهش نیمه تجربی، 40 زن داوطلب به صورت تصادفی به گروه های (در هر گروه 10 نفر) کنترل بدون تمرین، تمرین هوازی متناوب، تمرین مقاومتی، یا موازی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرینی 12 هفته تمرین نظارت شده را سه بار در هفته انجام دادند، در حالی که گروه کنترل سبک زندگی بی تحرک خود را حفظ کرد. مقاومت به انسولین و لپتین توسط ارزیابی نمونه خون ناشتا قبل و بعد از 12 هفته مداخله ارزیابی شدند. تمامی داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 24 ارزیابی و سطح معنی داری کمتر از 05/0p< تنظیم شد.
یافته هادر ابتدا، قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR و لپتین تفاوت معنی داری را بین گروه ها نداشتند. قند خون ناشتا در گروه موازی بهبود یافت (005/0=p)، اما در سایر گروه ها این تغییرات دیده نشد. از جهتی دیگر، انسولین، HOMA-IR و لپتین در طول مطالعه تغییر نکردند.
بحث و نتیجه گیریبه طور خلاصه، برای بهبود قند خون ناشتا، تمرین موازی موثر تر از تمرین هوازی یا مقاومتی بود.
کلید واژگان: تمرین ورزشی, لپتین, قند خون ناشتا, مقاومت به انسولینIntroductionLeptin is mainly produced in adipose tissue and plays an important role in regulatingglucose metabolism. It seems that exercise training can improve glucose homeostasis and leptin level in human. Therefore, the purpose of this study was to determine the effect of aerobic interval, non-liner resistance and concurrent training on the level of serum leptin and insulin resistance in overweight women.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 40 volunteers women were randomly assigned (n=10 each) to non‐training control, aerobic interval training, non-liner resistance training, or concurrent training group.Subjects in Exercise group were on 12-week supervised exercise training program of four three per week, whereas the control group maintained a sedentary lifestyle. Insulin resistance and leptin were assessed from fasting bloodsamples before and after 12-week of intervention.All data were analyzed using Statisticalsoftware version 24 and the levels of statistical significance were set at P<0.05.
ResultsAt baseline, fasting blood sugar, insulin, HOMA-IR and leptin were not different between the groups. Fasting blood sugar improved in concurrent resistance group (P=0.005), whereas no relevant change occurred in other groups. In other hand, insulin, HOMA-IR and leptin did not change throughout the study.
ConclusionIn summary, compared to either aerobic interval or non-liner resistance training alone, concurrent training is as efficacious for improving fasting blood sugar in overweight women.
Keywords: exercise training, leptin, fasting blood glucose, insulin resistance -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هفتم شماره 12 (پیاپی 160، اسفند 1398)، صص 2170 -2179مقدمه
فعالیت ورزشی منظم یک راهکار مفید در کاهش مارکرهای التهابی است، اما هنوز مشخص نیست، کدام برنامه تمرینی مطلوب تر است. بنابراین، در پژوهش حاضر، اثر 12 هفته تمرین مقاومتی کم شدت و هوازی تناوبی شدید بر سطوح سرمی اینترلوکین-6 و مارکرهای مقاومت انسولین در مردان چاق و جوان مقایسه شد.
روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی، 38 مرد چاق و جوان (سن = 2/5±4/28 سال و چربی بدن% = 5/1±5/27) به طور تصادفی در گروه های تمرین مقاومتی کم شدت (14 نفر)، هوازی تناوبی شدید (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. برای مقایسه با مردان چاق، یک گروه از مردان غیرچاق (سن = 9/5±0/27 سال، چربی بدن% = 6/2 ± 5/15 و 15 نفر) در مطالعه وارد شد. آزمودنی ها به مدت 12 هفته و سه جلسه در هفته برنامه های تمرین (گروه مقاومتی کم شدت: 10 حرکت با شدت 50-30 درصد یک تکرار بیشینه و گروه هوازی تناوبی شدید: 16 دقیقه دویدن به صورت تناوبی با شدت 90-80 درصد ضربان قلب بیشینه و 3 دقیقه ریکاوری بین تناوب ها) اجرا کردند. داده ها با استفاده از SPSS نسخه 18 تحلیل شد.
نتایجآزمون t مستقل نشان داد غلظت گلوکز (0/01=P)، انسولین (0/04=P) و شاخص مقاومت انسولین (0/02=P) در مردان چاق بالاتر از مردان غیرچاق بود، اما تفاوت معناداری در غلظت IL-6 مشاهده نگردید (0/14 = P). تحلیل واریانس دوطرفه مشخص کرد، پس از برنامه های تمرین، انسولین و شاخص مقاومت انسولین به طور مشابه و معناداری کاهش یافتند (0/05<P)، اما تغییر معناداری در گلوکز و IL-6 مشاهده نگردید (0/05>P).
نتیجه گیریدر مجموع، مارکرهای مقاومت انسولین در مردان چاق بالاتر از مردان غیرچاق بود، اما تفاوت معناداری در IL-6 در این گروه ها مشاهده نشد. پس از برنامه های تمرین، انسولین و شاخص مقاومت انسولین به طور مشابه و معناداری کاهش یافت، اما تغییر معناداری در گلوکز و IL-6ایجاد نگردید.
کلید واژگان: مقاومت به انسولین, تمرین هوازی تناوبی, تمرین مقاومتی, چاقیJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:27 Issue: 12, 2020, PP 2170 -2179IntroductionRegular exercise training is a useful strategy to reduce inflammatory markers, but it is still unclear what type of training is better. Thus, this study compared the effects of 12-week of low-intensity resistance (Low-RT) and high-intensity interval aerobic training (High-IAT) on serum interleukin (IL)-6 levels and insulin resistance (IR) markers in obese and young men.
MethodsIn this quasi-experimental study, 38 obese and young men (age = 28.4 ± 5.2 years and body fat% = 27.5 ± 1.5) randomly assigned into a low-RT (n=14), high-IAT (n=12) and control (CON, n=12) groups. An age-matched control group of non-obese men (age = 27.0 ± 5.9 years, body fat% = 15.5 ± 2.6 and n=15) were also recruited for baseline comparison. Subjects performed the training programs (Low-RT: 10 exercises at 30-50% of 1-repetition maximum, and High-IAT: 16-minute of interval running at 80-90% of maximum heartbeat with a 3-minute recovery between intervals) for 12 weeks and 3-day a week. Data analyzed using SPSS version 18.
ResultsThe independent t-test showed that the concentrations of glucose (P = 0.01), insulin (P = 0.04) and IR-index (P = 0.02) in obese men was higher than the non-obese at baseline, but no significant difference was noted for IL-6 (P = 0.14). The 2-factor analysis of variance revealed that insulin and IR-index similarly and remarkably decreased in response to the training (P < 0.05), but remained unchanged with glucose and IL-6 (P > 0.05).
ConclusionIn summary, insulin resistance markers in the obese men group were higher than in the non-obese men group, but no significant difference was detected in IL-6 in these groups. Insulin and IR-index decreased remarkably and similarly after training programs, but no significant changes were found in glucose and IL-6.
Keywords: Insulin resistance, Interval aerobic training, Resistance training, Obesity -
پیش زمینه و هدف
مشخص شده است که عوامل نوروتروفیک و رشدی آثار مثبتی بر تکثیر عصبی دارند. بااین حال، یافته ها در مورد آثار تمرین ورزشی بر این عوامل به دنبال سکته مغزی محدود است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر روی نوارگردان پس از القای سکته بر بیان ژنی عوامل رشد عصبی (NFG) و فیبروبلاستی (FGF) در رت های نر ویستار اجرا شد.
مواد و روش کاربیست و یک سر رت صحرایی نر بالغ نژاد ویستار (وزن 252-210 گرم) به طور تصادفی به سه گروه کنترل، سکته و سکته+ تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی طی هشت هفته به مدت 50- 20 دقیقه و با سرعت 30- 18 متر بر دقیقه در هر جلسه و پنج جلسه در هفته روی نوار گردان دویدند. برای القای سکته مغزی هر دو سرخرگ کاروتید مشترک (CCA) به مدت 45 دقیقه مسدود شد. چهل و هشت ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها معدوم شده و بیان ژن NGF و FGF با استفاده از تکنیک Real Time-PCR در سطح هیپوکامپی رت ها اندازه گیری شد.
یافته هانتایج نشان داد، سکته مغزی باعث کاهش معنادار میزان بیان ژن NGF (0001/0=p) و FGF (0001/0=p) هیپوکامپی رت ها نسبت به گروه کنترل سالم گردید. به علاوه، تمرین استقامتی میزان بیان ژن NGF (001/0=p) و FGF (023/0=p) هیپوکامپی رت ها را پس از القای سکته مغزی به طور معناداری افزایش داد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد، تمرین استقامتی از راه تنظیم افزایشی عوامل نوروتروفیک و آنژیوژنیک می تواند در برابر آسیب های ناشی از ایسکمی- ریپرفیوژن اثر درمانی داشته باشد و اختلالات ناشی از سکته را کاهش دهد.
کلید واژگان: تمرین استقامتی, سکته مغزی, عامل رشد عصبی, عامل رشد فیبروبلاستیBackground & AimsNeurotrophic and growth factors are known to have positive effects on neuronal proliferation. However, findings on the effects of exercise training on these factors following brain stroke are limited. Thus, the aim of the present study was to investigate the effect of endurance training on gene expression of nerve growth factor (NGF) and fibroblast growth factor (FGF) in the hippocampus of rats after brain stroke.
Materials & MethodsTwenty and one adult male Wistar rats (weighing 210-252 gr) were purchased and randomly divided into three groups: control, stroke, and stroke+ training groups. Stroke was induced by the occlusion of both common carotid arteries (CCA) for 45 minutes. The rats in the training group were run on a treadmill at speeds ranging from 18 to 30 meters per minute for 20 to 50 minutes per session, 5 days a week for 8 weeks. Forty eight hours after the last training session, rats were sacrificed and gene expression of NGF and FGF in the hippocampus were measured with the Real Time-PCR technique.
ResultsIn comparison to the control group, stroke led to a significant decrease in gene expression of NGF (p=0.0001) and FGF (p=0.0001). Also, after brain stroke, endurance training resulted in a significant increase in gene expression of NGF (p=0.001) and FGF (p=0.023) in the hippocampus of rats.
ConclusionBased on the findings of this study, endurance training probably via up-regulation of neurotrophic and angiogenic factors could have therapeutic effects against ischemia-reperfusion induced injuries and decreased impairments induced by cerebral ischemia.
Keywords: Brain stroke, Endurance training, Gene expression, NGF, FGF -
مقدمهخطر بیماری های قلبی-عروقی با افزایش سن و عدم فعالیت بدنی افزایش می یابد، اما در مورد میزان اهمیت هر کدام از این موارد اطلاعات محدودی وجود دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین سن و سطح فعالیت بدنی با علائم درد قفسه سینه و فشارخون در بیماران با نارسایی قلبی بود.روش بررسیتعداد 299 بیمار با نارسایی قلبی در دو رده سنی 59-45 سال (میانسال، 175 نفر) و 77-60 سال (سالمند، 124 نفر) به مطالعه وارد شدند. علائم درد قفسه سینه به وسیله پرسشنامه رز (پرسشنامه درد سینه دانشکده بهداشت لندن) بررسی شده و فشارخون و سطح فعالیت بدنی آزمودنی ها نیز اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی سهمی استفاده شد.یافته هادر گروه میانسال، سطح فعالیت بدنی مستقل از سن، توده بدن، شاخص توده بدن و اندازه محیط شکم با درد قفسه سینه به طور معکوس ارتباط معناداری داشت (p= 0.004, r= -0.221)، در حالی که در گروه سالمند این ارتباط معنادار نبود. در مقابل، ارتباط مثبت و معناداری بین علائم درد قفسه سینه با سن در گروه سالمند مشاهده شد (p=0.020, r=0.212)، اما در گروه میانسال این ارتباط معنادار نبود. ارتباط معناداری بین سطح فعالیت بدنی و سن با فشارخون در دو رده سنی مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیریبه نظر می رسد که سطح فعالیت بدنی در رده سنی59-45 سال در مقایسه با رده سنی 77-60 سال شاخص موثری در بهبود درد قفسه سینه است.کلید واژگان: درد قفسه سینه, فعالیت بدنی, سالمندیEBNESINA, Volume:21 Issue: 2, 2019, PP 18 -24BackgroundThe risk of cardiovascular diseases increases in relation with age and physical inactivity. However, there is limited data about the importance of each factor. Thus, the present study has examined the association of physical activity level (PA) and age with chest pain signs and blood pressures in patients with heart failure.Materials and methodsTotally, 299 patients with heart failure in two age groups of 45-59 years old (middle-aged, N=175) and 60-77 years old (elderly, N=124) were enrolled to the study. Chest pain signs were evaluated by Rose angina questionnaire (chest pain questionnaire, London school of public health) and blood pressure and physical activity levels of the participants were also assessed. Data analysis was performed by partial and Pearson’s correlation coefficient tests.ResultsIn the middle-aged group, the PA had a significant negative correlation with chest pain signs (p= 0.004, r= -0.221) independent of age, body weight, body mass index (BMI) and abdominal circumference, however the correlation was not significant in the elderly group. There was a positive and significant correlation between the chest pain and age in the elderly group (p=0.020, r=0.212); however, this relationship was not significant for the middle-aged group. There were no significant relations between blood pressure and neither PA nor age in both groups.ConclusionIt seems that the level of physical activity in the 45-59 years old patients is an effective factor to improve chest pain signs in comparison to 60-77 years old.Keywords: Chest pain, Exercise, Aging
-
هدفاسترس روانی ناشی از مسابقه با ایجاد تغییراتی در سیستم ایمنی، استعداد بروز بیماری های عفونی در ورزشکاران را بیش از فعالیت های ورزشی معمول افزایش میدهد؛ بنابراین مطالعه حاضر باهدف بررسی اثر مسابقه رسمی بر تعداد لکوسیتها، زیرگروه های آن، غلظت ایمونوگلوبولین هایA(lgA) وG(lgG) کورتیزول سرمی در کاراته کاران جوان اجرا شد.روش هاده مرد کاراتهکار (سن 6 / 2 ± 9 / 22 سال، قد 3 / 8 ± 4 / 176 سانتیمتر و شاخص توده بدن 5 / 1 ± 2 / 21 کیلوگرم بر مترمربع)راه یافته به مسابقه پایانی قهرمانی استان ایلام، آزمودنی های این پژوهش بودند. نمونه خون، پیش، بلافاصله و دو ساعت پس از اتمام مسابقه، جهت اندازه گیری شمار لکوسیت ها، نوتروفیل ها، لنفوسیت ها، منوسیت ها و ائوزینوفیل ها و نیز غلظت IgA ، IgG و کورتیزول سرمی جمع آوری شد.نتایجتعداد لکوسیت ها، لنفوسیت ها و منوسیت ها بلافاصله پس از اتمام مسابقه به طور معنی داری (P<0/05) افزایش یافت، ولی دو ساعت پسازآن به سطح اولیه بازگشت. تعداد نوتروفیل ها و ائوزینوفیل ها در اثر مسابقه تغییری نداشت (P>0/05) غلظت(P=0/037 ) lgA و lgG(P=0/04)بلافاصله پس از مسابقه به طور معنی دار کاهش یافت، اما دو ساعت پس از اتمام مسابقه به سطح اولیه رسید. همچنین، غلظت کورتیزول سرمی بلافاصله پس از مسابقه به طور معنی دار افزایش (P=0/002)نشان داد ولی دو ساعت پسازآن، نسبت به قبل از شروع مسابقه (P=0/003)و بلافاصله پس از مسابقه (P=0/001) به طور معنیدار کاهش یافت.نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، مسابقه رسمی موجب سرکوب موقت دستگاه ایمنی هومورال کاراته کاران جوان میشود. همچنین، دوره دوساعته استراحت پس از مسابقه برای بازیافت تغییرات ایجادشده در شمار لکوسیت ها، زیرگروه های آن و غلظت ایمونوگلوبولین های سرمی کافی به نظر میرسد.کلید واژگان: استرس, ایمنی, ایمونوگلوبولین, کورتیزول, مسابقه ورزشیPurposePsychological stresses induced by competition, can cause immune system alternations, which predisposes the athletes to infectious diseases more than common exercises. Therefore, the purpose of this study was to examine the effects of official sports competition on leucocyte, and subsets counts, immunoglobulin A (IgA), G (IgG), and cortisol levels in male karatekas.MethodsTen male karatekas (aged: 22.9±2.6 yr, height 176.4±8.3 cm, and body mass index 21.2±1.5 kg/m2), acceded to final competition of Ilam province, were selected. Blood samples were collected before, immediately and 2 hours after the competition to measure the number of leukocytes, neutrophils, lymphocytes, monocytes, eosinophil’s counts and IgA, IgG and cortisol levels.ResultsThe leucocyte (P=0.001), lymphocyte (P=0.001), and monocyte (P=0.003) counts were significantly increased immediately after the competition but returned to baseline 2h after the competition. Neutrophil and eosinophil counts did not change immediately and 2h after the competition (P>0.05). The serum levels of IgA (P=0.037) and IgG (P=0.04) were decreased significantly immediately after the competition and returned to baseline 2h after the competition. Also, the serum cortisol level was increased significantly immediately after the competition (P=0.0001) but decreased 2h later, compared to before (P=0.01) and immediately (P=0.001) after the competition results.ConclusionBased on the findings of the present study, official competition can cause transient depression on humoral immunity in young male karatekas. It seems that 2h rest after the competition is sufficient for the recovery of leucocyte subset counts and immunoglobulin changing induced by competitions.Keywords: Cortisol, Immune, Immunoglobulin, Sport Competition, Stress
-
مقدمهچاقی شکمی با خطر افزایش آلبومین مرتبط است که زمینه اصلی کاهش عملکرد کلیوی است. هدف از این پژوهش بررسی اثر تعاملی تمرین مقاومتی و روزه داری بر میزان برداشت کراتینین و فیلتراسیون گلومرولی در زنان غیرفعال با چاقی شکمی بود.روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 60 زن غیرفعال (با میانگین سن 2/ 5 ± 3/ 38 سال) در چهار گروه 15 نفری شامل تمرین مقاومتی، تمرین مقاومتی با روزه داری، روزه داری و کنترل (بدون روزه داری و بدون تمرین) شرکت کردند. برنامه تمرین مقاومتی شامل اجرای هشت حرکت اصلی با تاکید بر توده های عضلانی بزرگ با شدت متوسط و سه جلسه در هفته بود که در ماه مبارک رمضان انجام گردید. طول ساعات روزه داری در ماه رمضان حدود 17 ساعت بود. از روش بیوایمپدانس برای اندازه گیری میزان برداشت کراتینین و فیلتراسیون گلومرولی استفاده شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون تعقیبی بونفرونی و آزمون ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که میزان برداشت کراتینین (048/ 0=p) و فیلتراسیون گلومرولی (049/ 0=p) در گروه روزه داری به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بود، اما بین دیگر گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نشد. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که میزان برداشت کراتینین و فیلتراسیون گلومرولی به طور مشابه، معکوس و معناداری با سن در ارتباط بودند، در حالی که این متغیرها با شاخص جرم بدن ارتباط مستقیم داشتند.بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد که 17 ساعت روزه داری می تواند بر عمکرد کلیوی در زنان غیرفعال با چاقی شکمی اثر مثبتی داشته باشد.کلید واژگان: تمرین مقاومتی, عملکرد کلیوی, روزه داری, چاقیEBNESINA, Volume:20 Issue: 4, 2019, PP 19 -24BackgroundAbdominal obesity is associated with the risk of albumin increasing which is the main reason for decreasing in renal function. The aim of this study was to investigate the interaction between resistance training (RT) and fasting on the removal of creatinine and glomerular filtration in sedentary women with abdominal obesity.Materials and methodsIn this semi-experimental study, 60 sedentary women (average age: 38.3±5.2 years) participated in four groups of 15 persons –including RT, RT with fasting, fasting, and control (no fasting and no exercise). During Ramadan, the RT program consisted of eight main exercises with moderate intensity was performed with emphasis on large muscles for 3 times per week. The fasting duration in Ramadan was about 17 hours. Bio-impedance technique for the assessments of creatinine and glomerular filtration rate were used. Data were analyzed by one-way ANOVA, Bonferroni post hoc, and Pearson correlation coefficient tests.ResultsOne-way ANOVA results showed that the creatinine clearance (p=0.048) and glomerular filtration (p=0.049) in fasting group were significantly higher than the control group, but no significant difference was observed among other groups. Pearson correlation coefficient showed that creatinine clearance and glomerular filtration rate had an inverse and significant relation with age, while these variables were directly correlated with body mass index.ConclusionAccording to the findings of this study, it seems that 17 hours of fasting may have a positive effect on the renal function in women with abdominal obesity.Keywords: Resistance Training, Kidney Function Test, Fasting, Obesity
-
زمینهامنتین-1، آدیپوکاینی است که بیشتر در بافت چربی احشایی تولید و موجب بهبود حساسیت انسولین می شود.هدفهدف این مطالعه، مقایسه سطح سرمی امنتین-1 و نشانگان مقاومت به انسولین در مردان چاق فعال، چاق غیرفعال و نرمال غیرفعال بود.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، 45 مرد (میانگین 4/2± 35/0 سال، بدون نشانه بیماری) در گروه های چاق فعال (16 نفر، شاخص توده بدن 28-33/9 کیلوگرم/ مترمربع و گرفتن3 تا 5 امتیاز در پرسش نامه سطح فعالیت بدنی)، چاق غیرفعال (18 نفر، شاخص توده بدن 28-33/9 کیلوگرم/ مترمربع و یک امتیاز در پرسش نامه سطح فعالیت بدنی) و نرمال غیرفعال (11 نفر، شاخص توده بدن 18/5-24/9 کیلوگرم بر مترمربع و یک امتیاز در پرسش نامه سطح فعالیت بدنی) قرار گرفتند. از همه داوطلبان در حالت ناشتا نمونه خون برای اندازه گیری سطح سرمی امنتین-1، گلوکز و انسولین گرفته شد. همچنین از مدل برآورد هموستاز برای شاخص مقاومت به انسولین استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد غلظت امنتین-1 در گروه نرمال غیرفعال به طور معناداری کمتر از گروه های چاق بود (0/05˂P). در گروه چاق فعال، غلظت گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین مشابه با گروه نرمال غیرفعال بود؛ در حالی که این مقادیر به طور معناداری کمتر از گروه چاق غیرفعال بود (0/05˂P). تفاوت معناداری بین گروه های نرمال غیرفعال و چاق غیرفعال در غلظت گلوکز مشاهده نشد (0/079=P).نتیجه گیریبر اساس این یافته ها می توان گفت که عامل فعالیت بدنی موثرتر از چاقی است. بنابراین، مردان چاق می توانند با انجام فعالیت بدنی آثار منفی چاقی در نشانگان مقاومت به انسولین را بهبود بخشند و الزامی در کاهش اندازه چاقی نیست.کلید واژگان: آدیپوکاین, شاخص توده بدن, انسولین, فعالیت بدنی, امنتین-1BackgroundOmentin-1 is an adipokine, mainly produced by visceral adipose tissue that improves insulin resistance.ObjectiveThis study compared the serum levels of omentin-1 and insulin resistance markers in active-obese, inactive-obese and inactive normal-weight men.MethodsIn this cross-sectional study, 45 men (35.0±4.2 years, no symptoms of illness) were assigned to active-obese (n=16, Body Mass Index (BMI)=28-33.9 kg/m2 and 3-5 score in the Physical Activity level questionnaire (PA-R score), inactive-obese (n=18, BMI=28-33.9 kg/m2 and 1 in PA-R score) and inactive normal-weight (n=11, BMI=18.5-24.9 kg/m2 and 1 in PA-R score) groups. Blood samples were taken from all subjects in fasting state to measure the serum levels of omentin-1, insulin and glucose. Also, Homeostasis Model Assessment Index (HOMA-IR) for insulin resistance was assessed.FindingsThe results showed that the omentin-1 concentration was significantly lower in inactive normal-weight compared to the obese groups (P<0.05). In the active-obese group, the glucose, insulin concentrations and insulin resistance index were similar to the inactive normal-weight group; however, these values were significantly lower than the inactive-obese group (P˂0.05). No significant difference was found between normal-inactive and obese-inactive groups for glucose concentration (P=0.079).ConclusionBased on these findings, it can be said that physical activity is more effective than obesity. Thus, the obese men can improve the negative effects of obesity on insulin resistance markers by performing physical activity and is not required to reduce the size of obesity.Keywords: Adipokine, Body Mass Index, Insulin, Physical activity, Omentin-1
-
سابقه و هدفسازگاری های فیزیولوژیکی ناشی از تمرین ورزشی در اثر قطع فعالیت ورزشی کاهش می یابد، اما داده ها درخصوص مقایسه اثر قطع فعالیت ورزشی متعاقب انواع مختلف تمرین محدود است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر اثر قطع فعالیت ورزشی بر میزان سایتوکاین ها در مردان دارای اضافه وزن و تمرین کرده هوازی و مقاومتی بود.مواد و روش هادر مطالعه نیمه تجربی حاضر 19 مرد تمرین کرده (25 تا 38 سال) بر اساس نوع تمرین در گروه های مقاومتی (10 نفر) و هوازی (9 نفر) قرار گرفتند. گروه ها بر اساس سطح فعالیت بدنی، سن و شاخص توده بدن یکسان سازی شدند. آزمودنی ها به مدت یک ماه از انجام هرگونه فعالیت ورزشی اجتناب کردند. از همه آزمودنی ها پیش و پس از یک ماه قطع فعالیت ورزشی نمونه خون برای سنجش غلظت سرمی اینترلوکین-10 ((IL-10، IL-17A و IL-20 گرفته شد.نتایجپس از 4 هفته قطع فعالیت ورزشی درصد چربی بدن و اندازه محیط کمر در گروه های تمرین کرده مقاومتی و هوازی به طور معنی داری افزایش یافت. این در حالی بود که حداکثر اکسیژن مصرفی در این گروه ها به طور معنی داری کاهش داشت (برای همه متغیرها، 0/05<P). غلظت IL-17A (0/049=P) تنها در گروه تمرین کرده مقاومتی به طور معنی داری افزایش یافت، ولی تغییر معنی داری در غلظت IL-10 و IL-20 در پاسخ به قطع فعالیت ورزشی در گروه ها مشاهده نگردید (برای هر دو، 0/05>P).نتیجه گیریبه نظر می رسد نتایج منفی یک ماه قطع فعالیت ورزشی در مردان تمرین کرده مقاومتی (افزایش IL-17A) بارزتر است.کلید واژگان: اینترلوکین-17, حداکثر اکسیژن مصرفی, قطع فعالیت, مردان فعالFeyz, Volume:22 Issue: 5, 2018, PP 497 -502BackgroundTraining-induced physiological adaptations reduced during detraining, but researches are limited about the comparison of the effects of detraining after different types of training. Thus, the aim of this study was to compare the effects of one month detraining on cytokines concentrations in aerobic- (AT) and resistance trained (RT) and overweight men.Materials and MethodsIn this quasi-experimental study, 19 trained men (25-38 years) were assigned to RT (n=10) and AT (n=9) groups, based on the types of training. The groups were matched by the physical activity level, age and body mass index. The subjects avoided to perform any exercises for a month. All subjects were taken blood samples to measure serum levels of interleukin (IL)-10, IL-17A, and IL-20 before and after the detraining period.ResultsAfter 4 weeks of detraining, body fat percentage and waist circumference increased significantly in the AT and RT groups, while the maximal oxygen consumption in these groups was significantly decreased (for all variables, P<0.05). The concentration of IL-17A (P=0.049) showed a significant increase only in the RT group; however, no significant differences were noted for IL-10 and IL-20 concentrations in response to the detraining period in both groups (both, P>0.05).ConclusionIt seems that the negative effects caused by one month of detraining are more prominent in the RT group (increase in IL-17A)Keywords: Interleukin-17, Maximal oxygen consumption, Cessation of training, Active men
-
سابقه و هدفاپلین ادیپوکاینی است که ممکن است در تنظیم متابولیسم انرژی نقش مهمی داشته باشد. چاقی و فعالیت بدنی از عواملی هستند که غلظت اپلین را تحت تاثیر قرار می دهند، اما مشخص نشده است که اثر کدام یک برجسته تر است. بنابراین، هدف مطالعه حاضر مقایسه سطح سرمی اپلین-13 و حداکثر اکسیژن مصرفی در مردان چاق فعال، چاق غیرفعال و نرمال غیرفعال می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی 45 مرد سالم (سن 46-34 سال) در یکی از گروه های زیر قرار گرفتند: 1) چاق فعال (16 نفر): شاخص توده بدن (BMI) =33/9-28 کیلوگرم/مترمربع و کسب 5-3 امتیاز در پرسشنامه سطح فعالیت بدنی؛ 2) چاق غیرفعال (18 نفر): BMI=33/9-28 کیلوگرم/مترمربع و کسب 1 امتیاز در پرسشنامه سطح فعالیت بدنی؛ و 3) نرمال غیرفعال (11 نفر): BMI=24/9-18/5 کیلوگرم/مترمربع و کسب 1 امتیاز در پرسشنامه سطح فعالیت بدنی. از آزمودنی ها نمونه خون در حالت ناشتا گرفته شد، سپس سطح سرمی اپلین-13 به روش الایزا اندازه گیری شد. حداکثر اکسیژن مصرفی به روش غیرورزشی و بر اساس سطح فعالیت بدنی برآورد شد.نتایجتحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که تفاوت معنی داری در سطح سرمی اپلین-13 بین گروه ها وجود ندارد (0/73=P). همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه چاق غیرفعال به طور معنی داری در مقایسه با دیگر گروه ها پایین تر بود (0/001≤P) ، اما بین گروه نرمال غیرفعال و چاق فعال تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/14=P).نتیجه گیریبه نظر می رسد که سطح متوسط فعالیت بدنی و چاقی نوع یک نمی تواند غلظت اپلین-13 سرم را تغییر دهد. علاوه بر این، می توان پیشنهاد کرد که چاقی و فعالیت بدنی اثرات معکوس و یکسانی بر حداکثر اکسیژن مصرفی دارند.کلید واژگان: پپتید اپلین-13, شاخص توده بدن, حداکثر اکسیژن مصرفی, آمادگی جسمانیFeyz, Volume:22 Issue: 4, 2018, PP 395 -401BackgroundsApelin is an adipokine that may play a significant role in regulating energy metabolism. Obesity and physical activity are factors that affect the concentration of apelin, but it is not known which one is more prominent. Thus, the aim of this study was to compare the serum levels of apelin-13 and the maximal oxygen consumption (VO2max) in men who are inactive normal-weight, active and inactive obese.Materials and MethodsForty-five healthy men (age range, 34-46 years) were assigned to one of the following groups. 1) active-obese: body mass index (BMI)=28-33.9 kg/m2, 3-5 score in the physical activity rate questionnaire (PAR-Q) and n=16; 2) inactive-obese: BMI = 28-33.9 kg/m2, 1 in PAR-Q and n=18; 3) inactive normal-weight: BMI=18.5-24.9 kg/m2, 1 in PAR-Q and n=11. Blood samples were collected from the subjects in a fasting state; then, the serum level of apelin-13 was measured by the ELISA method. The VO2max was estimated by the non-exercise method and based on the PAR-Q.ResultsOne-way ANOVA showed that there was no significant difference in the serum levels of apelin-13 between the groups (P=0.73). It was found that VO2max was significantly lower in the inactive-obese group compared to the other groups (P≤0.001); however, no significant difference was noted between the active-obese and inactive normal-weight groups (P=0.14).ConclusionFindings of this study show that the moderate physical activity and type 1 obesity could not be effective in apelin-13 concentration. In addition, it can be suggested that the obesity and physical activity indices have the same reciprocal effects in maximal oxygen consumption.Keywords: Apelin-13 peptide, Body mass index, VO2max, Physical fitness
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و پنجم شماره 12 (پیاپی 204، اسفند 1396)، صص 869 -874زمینه و هدفبیماری های قلبی-عروقی مهمترین عامل مرگ ومیر در جهان هستند. ایسکمی میوکارد یکی از انواع بیماری های قلبی-عروقی است که با افزایش سن خطر آن گسترش می یابد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر مقایسه ایسکمی میوکارد به شیوه غیرتهاجمی در بیماران مبتلا به مشکلات قلبی در رده های سنی متفاوت بود.روش بررسیپژوهش حاضر از نوع مقایسه ای بود که طی ماه های تیر تا مهر سال 1395 در دانشگاه مازندران انجام گرفت. 175 مرد (59-45 سال) و 124 مرد ( 77-60 سال) با ناراحتی قلبی در این مطالعه شرکت کردند. پرسشنامه های آنژین صدری رز (برای ارزیابی خطر ایسکمی میوکارد)، سبک زندگی و سطح فعالیت بدنی توسط آزمودنی ها تکمیل شد. افزون بر، ویژگی های آنتروپومتری، فشارخون و اکسیژن مصرفی اوج آزمودنی ها اندازه گیری شد.یافته هایافته ها نشان داد که خطر ایسکمی میوکارد در مردان سنین 77-60 سال به طور معناداری بالاتر از مردان سنین 59-45 سال بود (0/049=P). مردان 77-60 سال در شاخص های خوب (سطح فعالیت بدنی، اکسیژن مصرفی بیشینه و بیشتر شاخص های سبک زندگی) به طور معناداری پایین تر و در شاخص های بد (نسبت کمر/لگن، شاخص شکل بدن، فشارخون سیستول مچ پا، فشارخون سیستول و دیاستول بازو) به طور معناداری بالاتر از مردان 45-59 سال بودند (0/031˂P، برای همه متغیرها). همچنین، تفاوت معناداری در خطر ایسکمی بین گروه ها مشاهده نشد، وقتی بر اساس سطح فعالیت بدنی یکسان بودند.نتیجه گیریبا توجه به این یافته ها، به نظر می رسد که بالاتر بودن خطر ایسکمی میوکارد در مردان سنین 77-60 سال در مقایسه با مردان سنین 59-45 سال تنها به دلیل تفاوت در سن نیست، بلکه افزایش شاخص های بد و کاهش شاخص های خوب یا ترکیبی از این دو تاثیر قابل توجهی دارند.کلید واژگان: سالمندی, فشارخون, درد سینه, ایسکمی میوکارد, فعالیت بدنیBackgroundCardiovascular diseases are the leading cause of human mortality worldwide. Myocardial ischemia is a type of cardiovascular disease that increases with age spread. Therefore, the purpose of this study was to compare non-invasive myocardial ischemia in patients with heart problems in different age groups.MethodsThis study is a causal-comparative study was conducted from July to October 2016 in the University of Mazandaran. One hundred and seventy-five (age=45-59 years) and 124 (age=60-77 years) men with heart problem participated in this study. The questionnaires of Rose angina pectoris (for assessing the risk of ischemic myocardium), lifestyle and physical activity level were completed by the participants. In addition, the anthropometric characteristics, blood pressure and peak oxygen uptake (VO2peak) of the participants were measured.ResultsThe risk of myocardial ischemia in men aged 60-77 years was significantly higher than men aged 45-59 years (P=0.049). Men aged 60-77 years were significantly lower in good indices (physical activity level, VO2peak and more lifestyle indices) and higher in bad indicators (waist/hip ratio, body shape index, ankle systolic blood pressure, brachial systolic and diastolic blood pressure) than men aged 45-59 years (PConclusionIt seems that the higher risk of myocardial ischemia in men aged 60-77 years, as compared to men aged 45-59 years, might be related to aging process and imbalance in the risk factors. Promoting physical activity can favorably affect the risk of myocardial ischemia in the middle-aged or elderly men. It is concluded that physical activity effectively decreased the risk of myocardial ischemia.Keywords: aging, blood pressure, chest pain, myocardial ischemia, physical activity
-
زمینه و هدفهدف پژوهش حاضر، مقایسه ی اثر 12 هفته تمرین مقاومتی غیر خطی، هوازی تناوبی و همچنین اثر 4 هفته بی تمرینی متعاقب این تمرینات بر سطح سرمی اینترلوکین-6 و مقاومت انسولین در مردان جوان چاق بود.روش بررسیدر این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 38 نفر از مردان چاق ابتدا بر اساس آمادگی هوازی، سن و درصد چربی یکسان سازی شدند، سپس به طور تصادفی در گروه های تمرین مقاومتی غیر خطی (14 نفر)، هوازی تناوبی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. گروه های تمرین 3 جلسه در هفته برای 12 هفته تمرین و متعاقب آن 4 هفته هیچ گونه تمرینی نداشتند. تمرین مقاومتی غیر خطی شامل اجرای 40 تا 65 دقیقه تمرین وزنه در شدت های مختلف و با یک الگوی زمان بندی منعطف بود. تمرین هوازی تناوبی شامل 4 وهله ی 4 دقیقه ای دویدن بر روی نوارگردان با شدت 80 تا 90% ضربان قلب بیشینه و 3 دقیقه ریکاوری بین وهله ها بود. سطح سرمی اینترلوکین-6 و انسولین با روش الایزا و غلظت سرمی گلوکز با روش گلوکز اکسیداز اندازه گیری شد.یافته هادر مقایسه با گروه کنترل، پس از تمرین مقاومتی غیر خطی (593/0P=) و هوازی تناوبی (623/0P=) تغییر معنی داری در سطح سرمی اینترلوکین-6 مشاهده نشد، اما غلظت این سایتوکاین پس از بی تمرینی به طور معنی داری در گروه های مقاومتی غیر خطی (011/0P=) و هوازی تناوبی (017/0P=) افزایش یافت. برنامه های تمرین مقاومتی
غیر خطی (006/0=P) و هوازی تناوبی (046/0P=) به طور مشابه و معنی داری در کاهش مقاومت انسولین موثر بودند، اما پس از بی تمرینی این مقادیر به سطح پیش از تمرین رسید.نتیجه گیریمردان جوان چاق می توانند از برنامه های تمرین برای کاهش مقاومت انسولین استفاده کنند، همچنین بی تمرینی در گروه های تمرین منجر به افزایش معنی داری در اینترلوکین-6 شد؛ بنابراین، توصیه می شود که برنامه های تمرین به منظور پیشگیری از بدتر شدن وضعیت التهاب نباید قطع شوند.کلید واژگان: تمرین هوازی تناوبی, مقاومت به انسولین, تمرین مقاومتی غیر خطی, چاقیBackground And AimsThe aim of present study was to compare the effects of 12 weeks of nonlinear resistance training (NRT) and aerobic interval training (AIT), and also effects of 4 weeks of detraining after these training on interleukin-6 (IL-6) and insulin resistance in young obese men.MethodsIn this randomized clinical trial, at first 38 obese men were matched by aerobic fitness, age and percentage of body fat. Then, they were randomly assigned to NRT (n=14), AIT (n=12) and control (Con, n=12) groups. The training groups performed 3 weekly sessions for 12 weeks followed by a 4 weeks detraining period. NRT consisted of 40-65 minutes of weight training at different intensities with flexible periodization. AIT consisted of running on a treadmill (4 sets of 4 minutes at 80-90% of maximal heart rate, with 3-minute recovery intervals). Serum levels of IL-6 and insulin resistance were measured by enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) and the glucose oxidase method for serum glucose concentration.ResultsCompared to Con, it was not observed in serum IL-6 levels any change significantly after the NRT (P=0.593) and AIT (P=0.623), but this cytokine worsened significantly after detraining with the NRT (P=0.011) and AIT (P=0.017). Both NRT (P=0.006) and AIT (P=0.046) groups was equally effective at reducing insulin resistance, but these values returned to the pre-training levels after detraining.ConclusionThe young obese men can use the two exercise programs to reduce insulin resistance. Also, IL-6 increased significantly in both training groups after detraining. Thus, it is recommended that the training programs should not be discontinued to prevent worsening of inflammatory conditions.Keywords: Aerobic interval training, Insulin resistance, Nonlinear resistance training, Obesity -
مقدمه
سطوح بالای نشانگرهای التهابی با افزایش خطر چند بیماری مزمن از قبیل آترواسکلروز و دیابت نوع 2 در ارتباط است. فعالیت ورزشی و بدنی به عنوان یک راهبرد مهم برای کاهش خطر این بیماری ها پذیرفته شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر 10 هفته تمرین مقاومتی و هوازی بر سطوح استراحتی فاکتور نکروز دهنده تومور-آلفا(TNF-a)، اینترلوکین-1بتا (IL-1b) و اینترلوکین-6 (IL-6) در مردان غیر فعال دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش هاسی مرد غیر فعال با میانگین سن 9/2±6/26 سال و شاخص توده بدن 8/1±3/28 کیلوگرم بر مترمربع به صورت تصادفی در گروه های تمرین مقاومتی(10n=)، تمرین هوازی(11n=) و کنترل(9n=) قرار گرفتند. پیش و پس از دوره تمرینی از آزمودنی ها در شرایط ناشتا برای اندازه گیری سطوح استراحتی سایتوکین ها خون گیری به عمل آمد. هم چنین شاخص توده بدن، درصد چربی بدن، اندازه نسبت کمر به باسن، قدرت بیشینه و حداکثر اکسیژن مصرفی برآورد گردید. تمرین گروه مقاومتی شامل اجرای 7 حرکت با شدت بین 70 تا 80 درصد، ده تکرار بیشینه و گروه هوازی شامل رکاب زدن روی دوچرخه کارسنج با شدت 70 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 10 هفته و سه جلسه در هفته بود.
یافته های پژوهشپس از 10 هفته تمرین مقاومتی و هوازی علی رغم کاهش میانگین تغییر معناداری در سطوح استراحتی TNF-a، IL-1b و IL-6 مشاهده نشد(P>0.05). VO2max در هر دو گروه تمرینی به طور معناداری افزایش و درصد چربی بدن و اندازه نسبت کمر به باسن به طور معناداری کاهش نشان داد، قدرت بیشینه تنها در گروه مقاومتی افزایش معنادار نشان داد(P<0.05).
بحث و نتیجه گیریاین نتایج نشان داد، 10 هفته تمرین مقاومتی و هوازی با شدت و حجم متوسط برای کاهش سطوح سایتوکین های التهابی در مردان غیر فعال و سالم دارای اضافه وزن کافی به نظر نمی رسد. می توان گفت، عدم کاهش معنادار سطوح این سایتوکین ها احتمالا به علت نرمال بودن غلظت آن ها در وضعیت پیش از تمرین و جوان بودن آزمودنی ها است.
کلید واژگان: غیر فعال, سایتوکین, التهاب, ریسک فاکتورIntroductionHigh levels of inflammatory markers are associated with several chronic diseases such as atherosclerosis and type 2 diabetes. Exercise and physical activity is accepted as a sterategy to reduce these diseases. The purpose of this study was to investigate the effects of 10 weeks resistance and aerobic training on resting levels of tumor necrosis factor-&alpha (TNF-&alpha), interleukin-1&beta (IL-1&beta) and interleukin-6 (IL-6) in sedentary overweight men.
Materials and MethodsThirty sedentary men with average ages 26.6±2.9 yr, and body mass index 28.3±1.8 kg/m2, randomly were assigned to resistance training (n=10), aerobic training (n=11), and control (n=9) groups. Fasting blood sample were collected before and after 10 weeks from intervention, and resting levels of cytokines were measured. Also body mass index, waist to hip ratio, body fat percent, maximal strength and maximal oxygen uptake was estimated. Resistance training program consists of 7 exercises at 70-80% of 10-repetition maximum in each exercise, and aerobic training included cycling on ergometer at 70-80% maximal heart rate for 10 weeks and three sessions per week.
FindingsAfter 10 weeks resistance and aerobic training despite a decrease in the average, no significant change was observed in resting levels of TNF-a, IL-1b and IL-6 (p˃0.05). VO2max showed significantly increase, body fat percent and waist to hip ratio significant decrease in both training groups, and maximal strength significant increase only in resistance training (p˂0.05).Discussion &
ConclusionThese results indicated that 10 weeks resistance and aerobic training with moderate intensity and volume are not sufficient to reduce inflammatory cytokines in sedentary healthy overweight men. It can be concluded that the probable reason for not reducing of this cytokines is because of the normal concentrations in baseline and the subjects being young.
Keywords: Sedentary, Inflammation, Cytokine, Risk factors -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و سوم شماره 5 (پیاپی 173، امرداد 1394)، صص 375 -383زمینه و هدفاپلین یک ادیپوکاین به نسبت جدید است که اثرات مفید آن در برابر مقاومت انسولین گزارش شده است. هدف از پژوهش حاضر تعیین و مقایسه اثر تمرین مقاومتی غیرخطی و تمرین هوازی تناوبی بر سطح سرمی اپلین-13 و مقاومت انسولین در مردان چاق میانسال بود.روش بررسیاین پژوهش به صورت نیمه تجربی (Quasi-experimental) که بین ماه های آبان و دی 1392 در شهر ایلام انجام گرفت. سی و سه مرد چاق سالم ابتدا بر اساس آمادگی هوازی، سن و درصد چربی یکسان سازی شدند و سپس به صورت تصادفی در گروه های مقاومتی غیرخطی (12 نفر)، هوازی تناوبی (10 نفر) و کنترل (11 نفر) قرار گرفتند. گروه های تمرین سه جلسه در هفته برای 12 هفته تمرین داشتند، در حالی که آزمودنی ها در گروه کنترل سبک زندگی غیرفعال خود را حفظ کردند. تمرین مقاومتی غیرخطی شامل اجرای 40 تا 65 دقیقه تمرین وزنه در شدت های مختلف با یک الگوی زمان بندی منعطف بود. تمرین هوازی تناوبی شامل چهار نوبت چهار دقیقه ای دویدن بر روی نوارگردان با شدت 90-80% ضربان قلب بیشینه و سه دقیقه ریکاوری بین مراحل بود.یافته هانتایج تحلیل واریانس نشان داد تفاوت معناداری بین گروه ها در غلظت اپلین-13 و مقاومت انسولین در پیش آزمون مشاهده نشد (05/0P>). در مقایسه با گروه کنترل، دو برنامه تمرین به طور مشابه و معناداری در کاهش مقاومت انسولین موثر بودند، اما غلظت اپلین-13 تنها در گروه تمرین هوازی تناوبی به طور معناداری افزایش یافت (04/0P=).نتیجه گیریکاربرد عملی پژوهش حاضر این است که مردان چاق می توانند از هر دو برنامه تمرین به منظور کاهش مقاومت انسولین استفاده کنند. هرچند، به نظر می رسد که تمرین هوازی تناوبی (با افزایش اپلین-13) اثرات سودمندتری نسبت به تمرین مقاومتی غیرخطی دارد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, تمرین مقاومتی, اپلین, 13, مقاومت به انسولین, چاقیBackgroundApelin is an adipokine which may contribute to the link between obesity and metabolic diseases. Regular exercise training has been proposed as a strategy for reducing the risk of these diseases by positive adaptations in adipokines, but there is limited research directly comparing different types of training. The purpose of this study was to determine and compare the effects of nonlinear resistance training (NRT) and aerobic interval training (AIT) on serum levels of apelin-13 and insulin resistance in middle-aged obese men.MethodsThis quasi-experimental study was conducted from October to February 2012 in Ilam City, Iran. Eligible subjects (33 obese men) between aged 34-46 years participated in this study and were allocated to the following groups: NRT (n= 12), AIT (n= 10), and control (n= 11). The inclusion criteria were sedentary (less than 60 minutes physical activity per week), nonsmokers, no regular exercise for at least the past 6 months, no regular consumption of medication, no special diet, percentage body fat > 23% and no history of medical conditions that would prevent them from participating in the exercise intervention. Only the subjects who performed more than 90% of the training sessions were included in this study. The experimental groups performed 3 weekly sessions for 12 weeks, whereas the control group maintained a sedentary lifestyle. NRT consisted of 40-65 minutes of weight training at different intensities and with a flexible period. AIT consisted of running on a treadmill (4×4 min at 80-90% maximal heart rate, 3 min recovery intervals).ResultsAnalysis of variance showed that there were no significant differences betwee n the groups for apelin-13 and insulin resistance at baseline (P> 0.05). Compared to control group, two exercise programs were equally effective at reducing insulin resistance, but apelin-13 levels increased significantly only with the AIT (P= 0.04). After the training, maximal oxygen uptake increased significantly in AIT and NRT compared with control group (both P= 0.001) and in AIT more than NRT (P= 0.001).ConclusionThe practical applications indicate that obese men can use both AIT and NRT exercise programs to reduce insulin resistance. However, the AIT may have better beneficial effects (as indicated by apelin-13) compared to NRT.Keywords: aerobic training, apelin, 13 peptide, insulin resistance, obesity, resistance training
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.