mahsa sholeh
-
فضاهای زیستی مملو از خاطراتی اند که جایگاهی شایسته در اذهان استفاده کنندگان از فضا دارند. خاطراتی که گاه فردی اند و با حریم خصوصی فرد درآمیخته، و گاه جمعی و در میان همه استفاده کنندگان از فضا و اعضای جامعه، مشترک. به واسطه حضور در فضا، گذر زمان و مراجعه مجدد به فضای مذکور، نوعی حس تداعی در رخدادها و کالبدها در اذهان مراجعین شکل می گیرد و به مرور نقش می بندد و خاطره جمعی نمایان می شود. در این پژوهش به بررسی ماهیت خاطره جمعی به عنوان یک پدیده پیچیده و چندبعدی متکی به ذهنیت افراد در فضای دروازه قرآن شهر شیراز پرداخته شده است. در این راستا چگونگی نقش پذیری نظام شکل گیری خاطره جمعی در بازنمود تطبیقی گروه مبنای خاطره شهر و عوامل موثر بر آن مورد نظر است. بدین منظور از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با گروه های سه گانه مراجعه کنندگان به فضای شهری استفاده شده و اطلاعات با روش تحلیل محتوای کیفی و نرم افزار AtlasTi مورد بازخوانی قرار گرفته اند. کدهای ابعاد بدست آمده از این تحلیل برای تشریح محتوای مرتبط در مصاحبه ها و تحلیل شدت تاثیر هر کیفیت با توجه به گروه های مختلف مراجعه کنندگان به فضاها استفاده شده است. در ادامه به کمک نرم افزار ArcGIS و ابزار تحلیلی Euclidean distance کیفیت های شناسایی شده مکان مبنا و نحوه پخشایش آنها تحلیل شده اند. نتایج نشان داده اند که تعاملات اجتماعی، رویدادها و عناصر کالبدی در فضاهای شهری با یکدیگر عجین شده و تصویر ذهنی از فرهنگ و اجتماع شهر را شکل می دهند. خاطره جمعی عمدتا محصول تعاملات اجتماعی و قرارگاه های رفتاری است و به گونه ای وابسته به ذهنیت افراد و شرایط جامعه مورد مطالعه قابل تعریف است.
کلید واژگان: خاطره جمعی, فضای شهری, دروازه قرآن شیراز, Atlas-TiUninterrupted urban development has brought significant changes in urban spaces, and the concept of the collective memory of space users has also been affected. These developments have been associated with social isolation and reduced social interactions. Collective memory is defined as the shared experience of people in social and spatial groups. Therefore, the present research aims to achieve results such as how to form factors affecting the formation of collective memory in the minds of different groups using the space. A semi-structured, in-depth interview technique was employed to identify the nature of the influential factor in collective memory. Interviews were conducted with 90 people who referred to the urban space. To analyze the data, the qualitative content analysis method and Atlas-ti software were used, and critical points were extracted and linked in the form of codes from the primary texts of the interviews. Then, these codes were used to describe the relevant content in the interviews, and maps and graphical outputs were created to analyze the intensity of the impact of each quality according to different groups of visitors to the spaces. Finally, the Arc-GIS software and the Euclidean distance tool were used to analyze the points specified for the expression of each quality based on the explanations of the interviewees until the distribution of the qualities in the studied urban space and the intensity of their impact. The research results underscore the crucial role of the physical elements of urban spaces and their social interactions in forming and transmitting collective memories. These findings demonstrate that social interactions, physical elements, and various events are intertwined, shaping the city's cultural, social, and mental image, which are instrumental in creating collective memories.
Keywords: Collective Memory, Urban Space, Qur'an Gate, Shiraz, Atlas-Ti -
در این مقاله «طب سوزنی شهری» به عنوان مفهومی نوظهور در ادبیات شهرسازی ایران مطرح و کوشش شده است تا به تبیین این موضوع و آموزه های برگرفته از آن در تحلیل فضایی شهر پرداخته شود. طب سوزنی شهری به مثابه ابزاری که نگاهی کل نگر و شبکه ای به شهر دارد، با شناسایی نقاط مداخله رها شده و وارد کردن آنها به چرخه حیات فضاهای سبز شهری، در جهت دست یابی به ساختار مطلوب شهری است. این پژوهش با استفاده از رویکرد «طب سوزنی شهری» و با روش شناسی تطبیقی-تحلیلی از نگاه شبکه ای در منطقه هشت شهر شیراز در تلاش برای معرفی الگوی بالقوگی های موجود شهر در راستای حرکت به سمت پایداری اکولوژیک شهری است تا بدان جا که بتواند وحدت رویه ای را در شکل دادن به توسعه بر پایه پتانسیل های موجود محیط شهری ایجاد کند. به این ترتیب در تلاش است از طریق کاربست مفهوم طب سوزنی شهری به مقایسه ای تطبیقی از شبکه سبز شهری و تبیین لزوم این رویکرد در شهر بپردازد و از این طریق با جهت دهی بازتوسعه های شهری و همچنین بازکشف بسیاری از منابع پنهان در شهرها به عنوان تمثیلی از نقاط مداخله در شبکه عصب شناسی طب سوزنی، فرصت هایی را به منظور الگوسازی شبکه اکولوژیک و توسعه ساختاری فضاهای سبز در راستای بهبود محیط های شهری در اختیار طراحان قرار دهد.
کلید واژگان: طب سوزنی شهری, عصب شناسی, شبکه سبز, بافت تاریخی شیرازThis article proposes ‘urban acupuncture’ as an emerging concept in the Iranian urban planning literature. It has endeavored to explain urban acupuncture and the learned lessons learned in the urban spatial analysis process. According to the model, the best way to provide structural and infrastructural development is to employ the existing potentials of the city within a network arrangement, valuing soft approaches, like urban acupuncture, to be able to recognize thousands of diverse points in the city for small-scale but effective interventions in the form of a coherent network. Urban acupuncture as a tool with a holistic and networked view of the city identifies the abandoned points. It reintegrates them as new intervention spots into the life cycle of urban green spaces to achieve the sought urban structure. Using the "urban acupuncture" approach with a deductive-analytical methodology from a network perspective in the historical center of Shiraz, this study tries to introduce the existing potential pattern of the abandoned points in the course of moving towards urban ecological sustainability. Thus, it can achieve procedural unity by development based on existing urban environment potentials. Finally, by applying the concept of urban acupuncture, the research tries to compare the urban green network and explain the necessity of this approach by orienting the urban redevelopment to rediscovering a wide range of repressed yet developable parcels within cities as an analogical framework. As such, this process could provide opportunities for designers to intervene in the neural network through the acupuncture approach by remodeling the ecological network and structural development of green spaces to improve urban environments.
Keywords: Urban Acupuncture, Neural Network, Green Network, Shiraz Historical Urban Fabric -
امروزه رشد سریع شهرنشینی و روند رو به افزایش انتشار گازهای گلخانه ای سبب به وجود آمدن تغییرات اقلیمی گشته است. این در حالیست که شهرهای جدید که در ایران باهدف پاسخگویی به مسائل مادر شهر اصلی در سطح مناطق کلان شهری برنامه ریزی شده اند، شرایط اقلیمی و ویژگی های بومی و محلی را در طراحی کمتر مدنظر داشته اند. ازاین رو با توجه به ضرورت راهبردهای کاهش مصرف انرژی درروند رو به افزایش تغییرات اقلیمی، هدف این پژوهش بررسی و تحلیل اصول طراحی فرم کالبدی شهری با رویکرد تاب آوری انرژی مبنا در راستای ارتقاء آسایش حرارتی در شهر جدید صدرا است. بدین منظور از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی در بستری از مطالعات کتابخانه ای و سنجش کمی با استفاده از نرم افزار تحلیل خرده اقلیمی ENVI-met بهره برده شده است. در مرحله اول معیارهای تاب آوری انرژی مبنا با استفاده از سیستم های جهانی رتبه بندی تاب آوری انرژی و پژوهش های نظری صورت گرفته در 5 لایه شامل مکان یابی هوشمند، منابع و انرژی، حمل ونقل و کاربری، فرم محله ها و الگوی توسعه و خلق مکان شناسایی شد که با توجه به هدف این پژوهش، مولفه فرم محله ها و الگوی توسعه در نمونه موردمطالعه بررسی گردید. به این منظور در بخشی از شهر صدرا پس از طراحی ساختار اصلی محله با توجه به معیارهای تبیین شده بازترکیب فرم کالبدی محله تاب آور انرژی مبنا با تاکید بر ارتقاء آسایش حرارتی و همچنین تحلیل کالبدی و اقلیمی بستر سایت؛ نقاط منتخب در نرم افزار ENVI-met شبیه سازی و شاخص آسایش حرارتی یا میانگین رای پیش بینی شده «PMV»، برای آن ها در گرم ترین ماه سال استخراج گردید. درنهایت بر اساس سنجش انحراف طرح از معیار آسایش حرارتی، ضریب دید به آسمان و سایر شاخص های اقلیمی، به ارائه ضوابط و معیارهای طراحی کالبدی در مقیاس خردتر پرداخته شد. برونداد این پژوهش بازترکیب فرم کالبدی با رویکرد تاب آوری انرژی مبنا در راستای ارتقاء آسایش حرارتی در یک محله شهری و ارائه راهبرد و سیاست هایی باقابلیت تعمیم پذیری در طراحی محله های جدید است.
کلید واژگان: تاب آوری انرژی, آسایش حرارتی, بازترکیب فرم کالبدی, شهر جدید صدراToday, the rapid growth of urbanization and the increasing trend of greenhouse gas emissions, which continue to increase despite international efforts, have aggravated the climate change issue. Reaching an approach that balances the natural and built environment is one of the most essential human objectives in forming a favorable environment. To achieve such a goal, planning and designing cities in line with the principles of climate design is the primary and most crucial concern in this field of activity. The proposed criteria will encourage the process of becoming more energy resilient by planning a holistic approach to various and complex aspects of cities and looking at cities as dynamic complex systems in each urban functional area. Urban resilience refers to the ability of an urban system and all the social, environmental, and technical networks that make it up, in time and space scales, to maintain or quickly return to the intended function in the face of disruption, to adapt to rapid change and transformation of systems that limit current or future adaptive capacity. In the field of urban energy, resilience is inevitably linked to the concept of sustainability. However, the new towns planned in Iran to respond to the problems of the greater mother city at the level of metropolitan areas have not sufficiently considered the climatic conditions and local characteristics in the design. Therefore, according to the necessity of strategies to reduce energy consumption in the increasing trend of climate change, this research aims to investigate and analyze urban physical form design principles with an energy-based resilience approach to improve Thermal Comfort in Sadra New Town on the northwestern edge of Shiraz, the capital of Fars province. For this purpose, library studies and quantitative measurement using ENVI-met sub-climatic analysis software have followed the descriptive-analytical research method. In the first step, energy resilience criteria based on global energy resilience rating systems and theoretical research conducted, including smart location, resources and energy, transportation and use, neighborhood form and development pattern, and placemaking, were identified as five layers. Then, after designing the main structure of a sample neighborhood in Sadra according to the explained criteria for the physical form and energy-based resilient design and the physical and climatic analysis of the site, a series of selected points were simulated in Envimet software for which the thermal comfort index or the Predicted Mean Vote (PMV) was extracted in the hottest month of the year. The evaluation result showed that no part of the neighborhood is in the optimal temperature range. In other words, the area needs help in terms of the thermal comfort of pedestrians in the summer season during the hot hours of the day. Finally, design guidelines and regulations were presented on a smaller scale by measuring the plan’s deviation from thermal comfort standards compared to the physical design, sky visibility factor, and other climatic indicators. The outcome of this research is to re-composing physical form with an energy-based resilience approach in an urban neighborhood, presenting strategies and policies that are extensible to new developments.
Keywords: Energy Resilience, Thermal Comfort, Re-Composing Physical Form, Sadra New Town -
گسترش فعالیت های ساختمانی و صنعتی در شهر، افزایش ضایعات، مشکلات و اثرات زیست محیطی متعددی را بوجود آورده است. از این رو، انجام ارزیابی اثرات زیست محیطی پیش از اجرای هر پروژه شهری ضروری است. در این پژوهش به ارزیابی اثرات زیست محیطی پیاده راه های شهری با روش ماتریس ارزیابی سریع اثرات پرداخته شده است. در روش مذکور پس از شناسایی فعالیت های طرح پیشنهادی، تاثیر آن ها بر هریک از ابعاد چهارگانه "فیزیکی_شیمیایی"، "بیولوژیکی- اکولوژیکی"، "اجتماعی- فرهنگی" و "اقتصادی- فنی" در دو فاز ساختمانی و بهره برداری شناسایی می شود. اما در پژوهش جاری جهت تدقیق و محدود سازی ابعاد، فعالیت های طرح پیشنهادی در دو بعد "اجتماعی- فرهنگی" و "اکولوژیکی- بیولوژیکی" بررسی می گردد. بدین منظور پس از مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی، تعدادی از متخصصان شهری، مهمترین عوامل محیطی " اجتماعی- فرهنگی" و " بیولوژیکی- اکولوژیکی" را در پیاده راه سلامت شیراز انتخاب و پیاده راه را در دو فاز ساختمانی و بهره برداری با استفاده از معیارهای روش ارزیابی سریع اثرات، امتیازدهی کردند. در نهایت مشخص شد که این پروژه، در مجموع هردو فاز، دارای اثرات منفی نبوده است. اما ارزیابی این پروژه در فاز ساختمانی و بهره برداری دارای امتیازات منفی در برخی از زیرمجموعه های عوامل محیطی مذکور و همچنین، امتیازهایی با نمرات پایین در برخی از زیر مجموعه هاست. باتوجه به اینکه توسعه فیزیکی شهر فرآیندی پویا و مداوم است؛ این پروژه شهری می تواند در آینده مجددا ساخت و سازهایی را به همراه داشته باشد و الگویی برای پیاده راه های شهری دیگر تلقی گردد. به همین منظور، راهبرد ها و سیاست هایی در جهت ارتقا کیفیت زیست محیطی پیاده راه ارائه شده است
کلید واژگان: سنجش اثرات زیست محیطی, توسعه پایدار, پیاده راه های شهری, روش ماتریس ارزیابی سریع اثرات, پیاده راه سلامت شیرازThe expansion of construction and industrial activities in the city has caused increased waste, problems, and numerous environmental effects. Therefore, it is necessary to carry out environmental impact assessments before implementing any urban project. In this research, the evaluation of the environmental effects of urban footpaths has been done with the rapid impact assessment matrix method. In the mentioned method, after identifying the activities of the proposed plan, their impact on each of the four dimensions, "physical-chemical," "biological-ecological," "social-cultural," and "economic-technical," is identified in two phases of construction and operation. However in the current research, to clarify and limit the dimensions, the activities of the proposed plan are examined in two dimensions "social-cultural" and "ecological-biological." For this purpose, after library studies and field observations, some urban experts selected the most important "social-cultural" and "biological-ecological" environmental factors in the Shiraz Health footpath and scored the footpath in two phases of construction and operation using the criteria of rapid impact assessment method. Finally, it was found that this project did not have any negative effects in both phases. However, the evaluation of this project in the construction and operation phase has negative scores in some of the sub-groups of the mentioned environmental factors and low scores in some of the sub-groups. Considering that the physical development of the city is a dynamic and continuous process; This urban project can bring constructions again in the future and be considered as a model for other urban footpaths. For this purpose, strategies and policies have been presented to improve the environmental quality of the footpath
Keywords: Environmental Impact Assessment, Sustainable Development, Urban Footpaths, Rapid Impact Assessment Matrix Method, Shiraz Health Footpath -
بازخوانی عوامل موثر برافزایش حس تعلق در پیاده راه های شهری (نمونه موردی: پیاده راه شهید چمران شیراز)
مقدمهنیاز های فردی و اجتماعی انسان که باید مورد توجه طراحان فضاهای شهری قرار گیرد شامل مواردی همچون ارتباط عاطفی با مکان و احساس تعلق به آن است. با توجه به اهمیت شناخت عوامل موثر بر ایجاد حس تعلق مکانی در طراحی فضا های شهری، هدف این پژوهش مطالعه عوامل تاثیر گذار بر ایجاد حس تعلق در یک فضای شهری و به صورت خاص پیاده راه های شهری است. حس مکان یک ساختار چندبعدی و پیچیده است که برای توصیف رابطه بین شهروندان و فضاهای شهری مورد استفاده قرار می گیرد. این ویژگی توسط استفاده کنندگان از آن فضاها ادراک می شود و در نهایت، منجر به خاص و منحصربه فرد شدن یک مکان می شود. هدف این پژوهش، بازخوانی عوامل و معیارهای تاثیرگذار بر ایجاد و افزایش حس تعلق در فضای شهری و به صورت خاص در پیاده راه های شهری به عنوان یکی از فضاهای شهری مورد استفاده در شهرهای امروزی است. در این راستا با توجه به بالقوگی های پیاده راه شهید چمران شیراز در مجاورت بلوار چمران به عنوان نمونه مورد مطالعه، این پژوهش در پی آن است تا با توجه به مطالعات میدانی و مصاحبه با استفاده کنندگان آن به تحلیل یکپارچه محدوده و مجموعه ای از راهبردهای مکان محور و خردمقیاس به منظور افزایش میزان حس تعلق استفاده کنندگان از این فضای شهری دست یابد که در نهایت منجر به ایجاد خاطرات جمعی در این فضا شود.مواد و روش هااین پژوهش از نظر هدف، پژوهش کاربردی است و از رویکردهای توصیفی تحلیلی بهره می گیرد، و از روش آمیخته کمی کیفی در آن استفاده شده است. روش های گردآوری اطلاعات آن به چهار دسته اطلاعات کتابخانه ای، میدانی و تحلیل های صورت گرفته به کمک ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی است که در نهایت نیز تکمیل پرسشنامه از استفاده کنندگان پیاده راه چمران و تحلیل آن به وسیله آزمون تی در نرم افزار SPSS مورد استفاده بوده است. در خصوص گردآوری اطلاعات پژوهش مربوط به ادبیات موضوع و پیشینه پژوهش و پیشینه محدوده مورد پژوهی از اطلاعات کتابخانه ای و جهت جمع آوری اطلاعات به منظور شناخت و سنجش بافت از لحاظ معیارهای حس تعلق در پیاده راه شهید چمران شیراز از روش میدانی و روش ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی (QSPM)، استفاده شده است. عمده ابزارهای استفاده شده در روش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته با افراد محلی، تکمیل پرسشنامه تهیه شده با توجه به شاخص های به دست آمده از مطالعات مبانی نظری، عکس برداری و مشاهده بوده است. در این پژوهش در دو بازه زمانی مختلف (صبح و عصر) که کاربران بیشتری در محدوده پژوهش حضور دارند، مصاحبه و پاسخ دهی به پرسشنامه به کمک 90 نفر از استفاده کنندگان از پیاده راه، ساکنان محدوده و شاغلان در اطراف آن صورت گرفته است.یافته هااز آنجا که این پژوهش به دنبال سنجش میزان حس تعلق در پیاده راه شهید چمران و ارایه استراتژی های مکانی برای افزایش آن است، بر همین اساس و بر مبنای معیارها و زیرمعیارهای سنجیده شده در این محدوده، براساس ابعاد کلان اصول ایجاد حس تعلق مکانی در پیاده راه های شهری منتج از چارچوب نظری، پس از شناسایی مهم ترین قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها از جدول سوات، آن ها در ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی قرار گرفتند. از نتایج حاصل شده می توان دریافت که پیاده راه شهید چمران با توجه به وضعیت عوامل داخلی، در حال حاضر دارای وضعیت مناسب و قابل قبولی نبوده و عوامل ضعف این خیابان بر قوت آن غلبه دارد. از طرفی، با توجه به نمره نهایی ماتریس عوامل خارجی، این پیاده راه وضعیت نسبتا مناسب و قابل قبولی داشته و فرصت های موجود در این محدوده از تهدیدهای احتمالی امتیاز بیشتر دارد. به این ترتیب استراتژی های محافظه کارانه انتخاب شد که با استفاده از روش ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی، اولویت و امتیاز هر یک از استراتژی های پیشنهادی با این رویکرد در پیاده راه چمران پیشنهاد شد. جذاب ترین راهبردها به منظور جبران ضعف ها و بهره برداری از فرصت ها «بازتعریف کاربرد فضاهای موجود در طول مسیر پیاده راه به منظور تقویت فعالیت های اجتماعی»، «ترکیب عناصر فضایی و پوشش گیاهی به منظور ایجاد تعادل در تناسبات فضایی محیط»، «تقویت نورپردازی و بهبود وضعیت آن در مسیر پیاده راه»، «بهبود وضعیت دسترسی پیاده در طول مسیر و تقویت همه شمولی در طول آن»، «بازتعریف ورودی فضاها و نیز تقویت تعین فضایی در طول مسیر پیاده راه»، «تقویت خوانایی در طول مسیر پیاده راه» بوده است. در نهایت اولویت استراتژی های فضایی در پیاده راه شهید چمران مشخص شد.نتیجه گیریبی تردید یکی از عوامل تاثیرگذار بر حضور شهروندان در پیاده راه های شهری به عنوان فضایی جدید در شهرهای امروزی، میزان حس تعلق آن به این فضاست. در نتیجه اتخاذ استراتژی هایی مکان مبنا به منظور افزایش کیفیت محیطی این فضای شهری حایز اهمیت است. این پژوهش در صدد بررسی و شناخت معیارها و زیرمعیارها تاثیرگذار بر حس تعلق شهروندان در پیاده راه های شهری و ارزیابی آن ها در پیاده راه شهید چمران شیراز به منظور سنجش وضعیت آن از لحاظ میزان حس تعلق شهروندان به این فضای شهری و ارایه استراتژی هایی برای افزایش میزان حس تعلق در آن به منظور پاسخ دهی به سوال های مطرح شده در پژوهش است. به همین منظور، پس از مرور مبانی نظری موجود در ارتباط با موضوع مورد پژوهش و استخراج چارچوب نظری، معیارها و زیرمعیارهای حس تعلق در یک پیاده راه شهری در این محدوده مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. در این راستا، ابتدا به کمک برداشت های میدانی در ساعت های مختلفی از روز براساس میزان مراجعه کنندگان به این پیاده راه شهری و مصاحبه نیمه ساختاریافته و گفت وگو با استفاده کنندگان از این فضا و تکمیل پرسشنامه برمبنای مبانی نظری موضوع، وضعیت موجود این پیاده راه ارزیابی شده و سپس به کمک ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی، نوع استراتژی های لازم برای بهبود وضعیت این پیاده راه مشخص شده است. استراتژی های اتخاذ شده توسط ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی، QSPM، در این فضای شهری براساس تحلیل های صورت گرفته از نوع محافظه کارانه بوده و در راستای بهره جستن از فرصت های بالقوه در این محدوده به منظور غلبه بر ضعف های موجود است. همچنین، استراتژی استفاده از فضاهای متنوع موجود در پیاده راه به منظور تعریف فعالیت های موقت یا دایمی در مسیر پیاده راه، بالاترین میزان جذابیت در بین سایر استراتژی های پیشنهادی را به دست آورده است و با توجه به اینکه محدوده پیاده راه شهید چمران در مجاورت با کاربری های متنوعی قرار دارد، تعریف فضاهای منعطف و گوناگون به منظور تشویق مردم به حضور در این فضای شهری و انجام فعالیت های فرهنگی اجتماعی گوناگون می تواند میزان ارتباط استفاده کنندگان با این فضا را بیش از پیش افزایش دهد و در کنار ایجاد خاطرات جمعی برای آنان به احیای حس تعلقشان نسبت به این محیط بینجامد. از جمله سایر راهکارهایی که در نهایت به منظور بهبود وضعیت فعلی پیاده راه چمران برگزیده شده اند، می توان به ترکیب عناصر فضایی و پوشش گیاهی، تقویت نورپردازی و نیز بهبود وضعیت دسترسی اشاره کرد. همان طور که پیداست راهکارهای یادشده، ماهیت خرد و مکان محور داشته و به دنبال اصلاحات کوچک در وضعیت فعلی محدوده هستند؛ که با توجه به نتایج پرسشنامه، مصاحبه ها و مشاهدات نشان از رضایت نسبی استفاده کنندگان از فضای یادشده و نیز عملکرد موفق این فضا به عنوان پیاده راه شهری است.به این ترتیب حس تعلق به مکان زندگی، یکی از مباحث مهم در حوزه مطالعات شهری است؛ به طوری که حس تعلق بالای شهروندان سبب ارتقای روحیه مشارکت پذیری آن ها و گسترش ارتباط و تعامل فرد با محیط می شود. نتایج این پژوهش قابل استفاده در طراحی پیاده راه های شهری بوده و راهگشایی برای افزایش میزان حس تعلق در پیاده راه های شهری موجود است و به کمک چارچوب پیشنهادی آن می توان در تمامی ابعاد کالبدی، عملکردی، اجتماعی اقتصادی، زیست محیطی و مدیریتی به منظور ایجاد یک فضای شهری با بیشترین میزان حس تعلق عمومی نسبت به آن برنامه ریزی و طراحی انجام داد.
کلید واژگان: پیاده راه چمران, حس تعلق شهروندان, خاطره جمعی, شیراز, فضای شهری, ماتریس برنامه ریزی استراتژیکntroduction The individual and social requirements of humans, which the designers of urban spaces should consider, include factors such as emotional connection with the place and the feeling of belonging. Moreover, considering the importance of knowing the factors affecting the creation of a sense of place belonging in the design of urban spaces, this research aims to study the factors influencing the outcome of a sense of belonging in a metropolitan area, mainly urban sidewalks. Sense of place, however, is a multidimensional and complex structure that describes the relationship between citizens and urban spaces. Furthermore, the users of those spaces perceive this feature, ultimately leading to a place that is special and unique. This paper aims to review the factors and criteria that influence the creation and increase of the sense of belonging in the urban space, particularly in the urban sidewalks as one of the urban spaces used in today’s cities; accordingly, considering the potential of Shahid Chamran pedestrian walkway in Shiraz City, in the vicinity of Chamran Blvd., as a study example, the paper seeks to realize an integrated analysis of the range and a set of location-based and micro-scale strategies to increase the sense of belonging of the users to this urban space, which ultimately leads to the creation of collective memories in the area.Materials and MethodsThe paper is applied research and uses descriptive-analytical approaches. A mixed quantitative-qualitative method is utilized accordingly. Moreover, the data-collecting techniques are divided into four categories: library information, field information, and quantitative strategic planning matrix analysis. Ultimately, the questionnaire from Chamran sidewalk users was used, and it was studied utilizing a t-test in SPSS. Regarding information collection, library information and the Quantitative Strategic Planning Matrix (QSPM) method are applied to collect information to recognize and measure the context in terms of the criteria of the sense of belonging in the Shahid Chamran sidewalk of Shiraz. The main instruments applied in the field method include semi-structured interviews with local society, completing the questionnaire according to the indicators obtained from theoretical studies, photography, and observation. In this paper, however, at two different times (morning and evening) when more users were present in the research area, interviews and questionnaires were answered with the help of 90 pedestrian users, residents of the site, and workers around it. FindingsThe paper, however, aims to measure the sense of belonging in the Shahid Chamran sidewalk and provide spatial strategies to increase the variable on this basis based on the criteria and sub-criteria measured in this range and based on the macro dimensions of the principles of creating a sense of place belonging in urban sidewalks resulting from the theoretical framework, after identifying the most important strengths, weaknesses, opportunities and threats as the SWAT shows, they were inserted in the evaluation matrix of internal and external factors. As the results show, Shahid Chamran pedestrian street is currently not in a suitable and acceptable condition due to internal factors, and the weak aspects of this street outweigh its strengths. On the other hand, according to the ultimate score of the matrix of external factors, this sidewalk organizes a relatively suitable and acceptable condition. Also, the opportunities in this area hold more points than possible threats. Furthermore, conservative strategies were selected, and using the quantitative strategic planning matrix method, the priority and score of each of the proposed designs were suggested with this approach in the Chamran pedestrian walkway. Moreover, the most attractive strategies for compensating weaknesses and exploiting opportunities were: “redefining the application of existing spaces along the pedestrian route to strengthen social activities”; “combination of spatial elements and vegetation to balance the spatial proportions of the environment”; “strengthening the lighting and improving its condition on the footpath”; “improving pedestrian accessibility along the route and strengthening inclusiveness along it”; “redefining the entrance of spaces and also strengthening the spatial determination along the pedestrian route” and “strengthening legibility along the pedestrian route.” Ultimately, the priority of spatial strategies in the Shahid Chamran sidewalk was determined.ConclusionOne factor affecting citizens on urban sidewalks as a new space in today’s cities is the sense of belonging. As a result, it is essential to adopt location-based strategies to increase this urban space’s environmental quality. This paper aims to study the criteria and sub-criteria affecting citizens’ sense of belonging in urban sidewalks and their evaluation of the Shahid Chamran sidewalk in Shiraz to measure its condition in terms of the intention of belonging of the citizens to this urban space and to provide strategies to increase the sense of belonging in it to answer the questions raised in the research. For this purpose, however, the criteria and sub-criteria of the meaning of belonging in an urban sidewalk are analyzed and evaluated following reviewing the existing theoretical bases related to the research topic and extracting the theoretical framework. Accordingly, the condition of this sidewalk was assessed by field observations at various hours of the day based on the number of visitors to this urban sidewalk. Semi-structured interviews and conversations with the users of this space and completing a questionnaire based on the theoretical foundations of the subject, and subsequently, the type of strategies required to improve the condition of this sidewalk is determined by internal and external factors evaluation matrix. Moreover, the approach adopted by the quantitative strategic planning matrix, QSPM, in this urban space is based on conservative analyses aimed at taking advantage of potential opportunities in this area to overcome existing weaknesses. Additionally, using the various spaces available on the sidewalk to define temporary or permanent activities on the sidewalk has gained the highest level of attractiveness among other proposed methods.Considering that the Shahid Chamran pedestrian area is located in the vicinity of various uses, however, defining flexible and diverse spaces to encourage individuals to be present in this urban space and perform multiple cultural and social activities may increase the level of communication of users with this space and lead to the revival of their sense of belonging to this environment in addition to creating collective memories. Among the other solutions that were finally chosen to improve the current condition of the Chamran sidewalk, we may mention the combination of spatial elements and vegetation, lighting enhancement, and improving access. Furthermore, as is evident, the mentioned solutions have a minor and location-oriented nature and are looking for small reforms in the current state of the area; according to the results of the questionnaire, interviews, and observations present the relative satisfaction of the users of the said space and additionally the successful performance of this space as an urban sidewalk. In this way, the sense of belonging to the place of life is an essential topic in urban studies. Therefore, the high importance of belonging to the citizens increases their spirit of participation and expands the communication and interaction of the individual with the environment. However, the results of this study may apply to the design of urban sidewalks, and there is a way to increase the sense of belonging in urban sidewalks. Thanks to the proposed framework, planning and designing in all physical, functional, socio-economic, environmental, and managerial dimensions makes it possible to create an urban space with the most excellent sense of public belonging.
Keywords: Chamran Pedestrian Walkway, Citizen’s Sense of Belonging, Collective Memory, urban space, Shiraz -
شهرها دارای نظامی هستند که آهنگ سریع تغییرات موجب عدم تعادل ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و فضایی در آن ها شده است و نمود بیرونی این گسست ها در فضاهای همگانی به چشم می خورد. فضاهای همگانی به عنوان شاخصی برای تنوع زیستی شهر عمل می کنند که برنامه ریزی برای توسعه پایدار در آن ها می تواند نقطه عطفی در پیشرفت و حل مسائل گسترده شهری به شمار آیند. هدف پژوهش حاضر بررسی فضای همگانی اجتماع محور در اندیشه آرمان شهری طالبوف و تطبیق دیدگاه او با صاحب نظران حوزه های جامعه شناسی و شهری جهت دستیابی به راهبردی موثر برای داشتن فضاهای همگانی پایدار است. روش تحقیق این مطالعه توصیفی-تحلیلی با رویکرد کیفی و هدف آن بنیادی، با استراتژی پسکاوی است که در پارادایم تفسیرگرایی قرار دارد. جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و نظری صورت پذیرفت و درنهایت به تحلیل محتوای پژوهش با استفاده از نرم افزار اطلس تی، پرداخته شد. نتایج حاکی از آن است که اندیشه های طالبوف آرمان گرا و نظریه پردازهای واقع گرا در ابعاد مدیریتی، اجتماعی و اقتصادی، بسیار مشابه است. در بعد بصری، طالبوف نگاهی دقیق تر به مسائل زیبایی شناسی دارد. او دین و مذهب را از اصلی ترین اصول پایداری یک ملت و شهر می داند که دیگران تنها به وجود این بعد اشاره نموده اند. طالبوف و دیگر نظریه پردازها معتقد هستند اگر این ابعاد پنج گانه، به طور هماهنگ با یکدیگر، در فضاهای همگانی اجرا شوند، موجب موفقیت و پایداری آنها و در پی آن پیشرفت و بهبود شهرهای امروزی خواهد شد.
کلید واژگان: فضای شهری, طالبوف, آرمان شهر, فضای همگانی اجتماع محور, نرم افزار اطلس تیThe rapid pace of change in cities has led to disparities in social, economic, managerial, and spatial structures, which are evident in public spaces. These public spaces serve as an indication of a city's biodiversity, and developing sustainable public realms is crucial in addressing urban challenges. This study aims to explore Talebov's utopian perspective on community-oriented public spaces and compare it with the viewpoints of sociology and urban experts to devise an effective strategy for sustainable public spaces. The study utilizes a descriptive-analytical methodology with a qualitative approach, focusing on fundamental research goals and employing a post-exploratory strategy within the explanatory paradigm. Data collection was conducted in a library and analyzed using Atlas software. The findings revealed similarities between Talebov's idealist approach and the realist theories in terms of management, social dynamics, and economic aspects. However, Talebov specifically emphasizes the visual dimension and places importance on aesthetic values. According to Talebov's theory, religion can be one of the primary philosophies underlying the stability of a country or a city; other theories have only suggested the existence of this element. Based on Talebov and other theorists, if these five dimensions are applied harmoniously in public spaces, it will result in their sustainability, which is where today's cities progress and improve.
Keywords: Utopia, Urban Space, Talebov, Community-Based Public Space, Atlas Ti -
«غنای حسی» یکی از کیفیت های موثر بر ارتقای کیفی تجربه شهروندان از حضور در فضای شهری است. در میان حواسی که این کیفیت را شکل می دهند، حواس «بویایی» و «چشایی» و نقش آنها در کیفیت بخشی به فضا در پژوهش های حوزه طراحی شهری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در پی بازشناخت فضای شهری بر اساس تحلیل غنای حواس بویایی و چشایی است و به کمک روش های کیفی و با استفاده از بررسی منابع کتابخانه ای، برداشت میدانی در قالب «حس گردی»، انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تحلیل محتوای آنها انجام شده است. نمونه مورد مطالعه بخشی از خیابان حافظ شیراز است که ضمن دارا بودن هویت تاریخی و جاذبه گردشگری، می تواند در لایه تجربه حسی و منظر حسی نیز فضای شهری مورد توجهی در مواجهه کیفی شهروندان با شهر باشد. یافته های حاصل از پژوهش، حاکی از اهمیت شاخص های «آسایش بویایی»، «حضور گیاهان مثمر» و «خاطرات توام با محرک چشایی در فضا»، در تجربه حسی مردم است. این یافته ها نشان می دهد، محدوده مورد مطالعه در شاخص های «بوهای طبیعی»، «بوهای وابسته به زمان» و «آسایش بویایی» وضعیت مطلوب تری دارد و نیاز است که شاخص های «تنوع بویایی» و «سازگاری بویایی» در بازنگری، مورد توجه بیشتری قرار گیرند. یافته های این پژوهش همچنین حاکی از اهمیت توجه به تاثیر متقابل تجربه های حواس «بویایی» و «چشایی» بر بعد زمان و مکان و ارتقای هویت مندی و خاطره انگیزی فضاهای شهری است. این پژوهش هم با هدف بسط مطالعات آتی در این حوزه با توجه به خلاهای پژوهشی و هم در انجام پروژه های سامان دهی منظر فضاهای شهری می تواند مورد استناد پژوهشگران حوزه شهرسازی و استفاده حرفه مندان طراحی و برنامه ریزی شهری قرار گیرد.
کلید واژگان: غنای حسی, فضای شهری, منظر حسی, حس گردیIntroductionEveryday urban experience is achieved through the process of perception and sense experience through sensory organs. Living in a multi-sensory environment is inevitable, and the experience of encountering sights, smells, and sounds makes it possible to know the environment. It seems that in different urban spaces of Iran, taking into account the native conditions of the environment and current traditions among the people, the role of sensory landscapes and its effect on the quality of the urban space requires more investigations. The main problem of the current research is the need to pay more attention to the issue of "sensory richness" and analyze its indicators and examples as one of the important qualities of the urban space, with an emphasis on the two senses of smell and taste. Based on this, the present article aims to explain the process of recognizing and analyzing an urban space with an emphasis on improving the quality of sensory richness in the two areas of smell and taste senses.
Theoretical Framework:
Regarding the sense of smell, the variety of smells, the presence of sources of smells in the environment, smells dependent and related to time, consistent smells, smells of passers-by, and smelling comfort are among the indicators that, according to sources, affect the richness of the space. There are also researches about the effect of the sense of smell in the urban space, in the context of racial, ethnic, native, historical and cultural contexts, and it shows the effect of different cultural contexts on the transmission of social meanings and values and the display of historical heritage through the sense of smell in an urban space.Regarding the sense of taste, while emphasizing the dependence and direct connection of this sense with the sense of smell, the presence of fruitful plants, local memories related to the experience of taste in space, and the presence of land uses that stimulate taste have an effect on the richness of the sense of taste.
MethodologyIn order to conduct this research, the "qualitative" strategy has been used to collect and analyze data. In the first step, the review of library resources was carried out with the aim of compiling the theoretical framework of the research and extracting effective indicators in the thematic area of sensory richness. After that, the indicators obtained from this part were analytically recognized and field studied in two steps in the studied sample; In the first step, the sensory perception of the environment was carried out by "sensory walking" with the help of field survey by one of the researchers as an urban studies expert. After that, semi-structured interviews were conducted with 21 space users. These numbers were selected as available samples and the interviews were continued until reaching a kind of "theoretical saturation" and repeated answers. The data obtained from the interviews were coded in "Atlas" software and subjected to content analysis.
Results and DiscussionThe findings of the interviews revealed the deep dimensions of the smell experience along the way for users. In these interviews, special users with a keen sense of smell were mentioned many times along the way. In some of these comments, the use of smell to remember the length of the route and even addressability was clearly evident. This issue, while clarifying the process of tracking odor sources by space users, shows the effect of place and the inseparable dependence of sensory experiences with place.In a deeper layer, the analysis of the interviews shows that remembering and recalling smell experiences, especially in urban spaces with historical qualities, is very tied to nostalgia and memory and has an effect on deepening the sense of belonging to a place. This issue is very important from the analytical point of view of urban space. Context—which can be a set of antecedent conditions or facts about a place or a particular event in it—plays a decisive role in the quality of the smellscapes in a place.The findings show that in the sensory experience of Hafez Street, in particular, the presence of "orange trees" as an example of the "fruitful plants" index, in addition to the possibility of simultaneously deepening the senses of smell and taste, to the perception of the "sense of time" as well as the "memorability of space" and Also, "identifying the sensory experience of the path" has also been effective. In the experience of the sense of taste along this path, as expected, the findings indicate the effect of the use of taste stimuli on the deepening of the sensory experience of space and its perception.
ConclusionAmong the indicators of the quality of the senses of smell and taste, "smell comfort", "presence of fruitful plants" and "memorable uses with taste stimulation", have a greater role in the experience process of citizens' environmental perception. Also, in the analysis of the findings from the qualitative survey, it is possible to emphasize the two-way relationship between the deepening of the "sense of smell" and the memorability and identity of the place, as well as the reciprocal relationship of "perception of time" with the depth of the smell sensory experience.It seems that, especially in urban spaces with historical value, paying attention to the identity aspects of odors from natural resources or users with an identity smell or taste experience, both in the layer of future research and in the layer of executive plans, can have a multifaceted effect on improving the quality of the space and help deepen the sense of belonging to the place among the users.
Keywords: Sensewalking, Sensory richness, Urban Space, sensescape -
شهرها، در رهگذر زمان روند تدریجی دگردیسی را تجربه می کنند. زمان-مبنا بودن فرایند دگردیسی، با تغییراتی در ترکیب بندی بافت شهر نمود می یابد. اگر تعریف بنیادین بافت، معیاری بر احصای عناصر برسازنده شهر تلقی شود، ورای مباحث مرتبط با سبک معماری و پیشینه تاریخی، نحوه چینش و شیوه ترکیب بن پارها (بلوک)، اصلی ترین تاثیر را در تکوین بافت شهری دارد. آنچه در بازخوانی شیوه تکوین و دگردیسی بافت های تاریخی از اهمیت برخوردار است، علاوه بر ویژگی های شکلی، تنوع در ترکیب بن پارها است. برای تاکید بر رابطه میان عناصر و چگونگی ارتباط آن ها در طول زمان، می توان آن ها را در یک چارچوب گونه- ریخت شناسیک مورد بررسی قرار داد. هدف این پژوهش ارایه مدلی ریخت شناسیک از بن پارهای شهری به عنوان یکی از عناصر اصلی تکوین بافت تاریخی شهر قدیم لار است. در این راستا پس از استخراج گونه ها با استفاده از الگوریتم پایه تحلیل گروه بندی مبتنی بر روش خوشه بندی k-میانگین، ویژگی های هر گونه شناسایی و سیر تغییرات هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بافت تاریخی شهر لار در اصیل ترین تصویر مستند خود از سه گونه بن پار تشکیل شده است. بررسی ویژگی ها و بارزه های هر گونه به انضمام فرایند گونه شناسیک آن ها می تواند ضمن بازخوانی روند تاریخی-عارضی دگردیسی بن پارها از منظر تلفیقی فرایند گونه-ریخت شناسیک در بافت تاریخی شهر لار، الگویی برای توسعه و تداوم ریخت شناسی بافت های تاریخی را نیز فراهم آورد.
کلید واژگان: ریخت شناسی, گونه ریخت شناسی, دگردیسی, بن پار, بافت تاریخی شهر قدیم لارCities undergo a gradual transformation over time, and this is a time-based process. If the basic definition of the urban fabric is considered a criterion for including the building blocks of the city, beyond the issues related to architectural style and historical background, the arrangement and composition of blocks have a significant impact on the development of the fabric. In some cases, this combination gives the texture so much that it can make a difference. The shape of each city can be analyzed not only in terms of space but also in time, so to emphasize the relationship between the elements and how they communicate and interact over time; they can be examined in a typo-morphological framework. This approach can include a hierarchy of scales, development cycles, and a set of target objects, or the ‘block types’ and areas in successive historical maps. Obviously, because of the noticeable functional differences, it is futile to expect contemporary cities to be physically the same as old ones. Still, it is likely that in the current situation and by considering the functions and physical conditions of contemporary cities, it will be conceivable that physical actions lead to a logical relationship between the old and new, in a way that preserves the city’s integrity and identity. In this regard, this research tries to answer the study’s central question - how to determine the morphological types of urban texture elements with emphasis on urban blocks in a particular area and the process of change of each element. This study aims to present a morphological model of urban blocks as one of the main elements of urban development. The case study of the old city of Lar is one of the examples that have been less studied so far, and a comprehensive survey of the historic fabric and its developments has not been fulfilled. In addition to having a coherent structure of interconnected neighborhoods, old Lar has a fabric in which a pure sample of the architecture of hot and arid regions of Iran, intertwined with one another, formed blocks that, in terms of composition, It is a unique case of the evolution of the physical structure amid Iran’s historic cities. In addition, the 1960 earthquake caused sudden changes in parts of the urban fabric, and the resulting damage destroyed parts of the physical structure. Thus, the investigation of the case of the old Lar’s historic fabric, as a suitable representative of the fabrics in which both the course of historical development and the effects of natural disasters and subsequent intrusions and seizures affect urban blocks, has been considered in this research. In this regard, after extracting the types and clustering them using the basic algorithm of grouping analysis based on the ‘k-means clustering’ method, the course of changes of each of them has been investigated. As a result, with a descriptive-analytical approach and methodological framework, while re-reading the historical-deliberate process of historical fabric’s blocks metamorphosis from a combined morphological process perspective in the historic fabric of the old city of Lar, a model for the development and continuity of original morphological features has been developed.
Keywords: Morghology, typo-morghology, metamorphosis, block, Lar old city’s historical urban fabric -
بازآفرینی شهری، در پی یابش و بازتبلور بن مایه تکوین ساحت کارکردی و کالبدی شهر است. بازآفرینی مبتنی بر رویداد، با کاوش، فهرست نگاری، تثبیت، احیاء و روزآمد نمودن رویدادهای مبتنی بر فرهنگ و پیشینه آیینی، رهیافتی همه شمول را بنیان می نهد که به تداوم حیات محتوایی و ارتقاء کیفیت کالبدی می انجامد. روند تاریخی تکوین ساختار فضایی شهر شیراز، همواره بر نوعی قلمروگرایی آیینی-مذهبی استوار بوده، که در آن بستر کالبدی به عنوان متغیر مستقل، میزبان متغیر وابسته طیف رویدادها با ماهیت های گوناگون بوده است. بازشناسی ساختار فضایی و استخوان بندی آیینی شهر، به همراه بازخوانی پیشینه آیین مبنایی که در شرایط امروز با فهرستی از رویدادهای فرهنگی مکمل همراهی خواهند نمود، بازآفرینی استخوان بندی آیینی شهر و ترمیم گسست های کالبدی-فضایی به واسطه تداوم و تحکیم غنای تاریخی-محتوایی را هدف قرار می دهد. تدوین و ارایه راهکارهای مرتبط با این فرایند، هدفی است که در پژوهش حاضر مورد توجه قرارگرفته است. تدوین چارچوب مفهومی پژوهش از طریق جمع بست مطالعات پیشین به انجام رسیده و نقش تاریخی قلمروهمگانی و پیوستار مکان های آیینی در استخوانبندی رویدادمبنای شهر، بازخوانی شده است. سپس با کاربست مدل راهبرد استراتژیک SOAR و ماتریس ANSOFF فهرستی از راهبردهای مرتبط با رویدادمداری استوار بر زمینه تاریخی-فرهنگی تدوین شده است. دستاورد تحلیل و ارزیابی شرایط دوگانه بستر و محتوا، شامل پس نگشتی بر ساختار هم پیوند شیراز تاریخی و رویدادهای آیینی-مذهبی جاری در ساختار، منتج به مجموعه ای از راهبردها گردیده، و متعاقبا سیاست های متناسب برای دستیابی به اهداف بازآفرینی رویدادمدار را پیشنهاد شده است.
کلید واژگان: استخوانبندی آئینی-مذهبی, بازآفرینی شهری, رویدادمداری, رویدادهای آیینی, شیرازUrban regeneration seeks to uncover and recrystallize the essence of the functional and physical genesis of the city. By exploring, listing, stabilizing, reviving, and updating events based on culture and ritual backgrounds, event-led regeneration establishes an inclusive approach that leads to the continuance of celestial life and the improvement of physical quality. The historical process of Shiraz’s spatial structure development has always been based on ritual-religious territoriality, in which the physical substrate as an independent variable has hosted a dependent variable of various events of eclectic natures. Recognizing the spatial structure and ritual structure of the city, together with the review of the background of the ritual that will be accompanied by a list of complementary cultural events in today’s conditions, aims to regenerate the ritual structure of the city and repair the physical-spatial ruptures through the continuity and consolidation of the historical-content richness. Formulating and presenting solutions related to this process are the goals of this research. The conceptual framework of the research was compiled through an overview of previous studies. The public realm’s historical role and the continuum of ritual places in the event-led main structure of the city were reviewed. Then, by applying the SOAR strategic model and the ANSOFF matrix, a list of eventfulness strategies based on the historical-cultural context was formulated. Analyzing and evaluating the dual conditions of context and content, including a retrospect on the interconnected structure of historical Shiraz and the ritual-religious events flowing through the structure, resulted in a set of strategies that subsequently led to the proposition of relevant policies to achieve the event-led regeneration objectives.
Keywords: Urban Regeneration, Eventfulness, Ritual Events, Town Ritual-Religious Structure, Shiraz -
طراحی هدفمند ساختار شهر و به ویژه ساختار نشانه ای در ارتقای کیفیت قلمروهای همگانی نقشی اساسی دارد. برای دست یابی به این ساختار، نه تنها مجموعه ای از عناصر نشانه ای، بلکه نحوه ی چیدمان آنها در قالب شبکه ای به هم پیوسته ضروری می نماید. با توجه به اهمیت نشانه ها در انسجام فضایی- کالبدی و درک یکپارچه از ساختار شهر، این پژوهش بر آن است تا با تاکید بر ساختار نشانه شناختی و ادراک و نقشه های ذهنی شهروندان، به تبیین نظام بصری شهر جدید صدرا از دو منظر شهروندان و کارشناسان با روش شناسی ترکیبی بپردازد. بدین منظور نقشه ی ذهنی شهروندان با کمک عناصر نمادین و شناسایی نقاط عطف در 3 مرحله ترسیم و با هم پوشانی نقشه های ذهنی با استفاده از نرم افزار GIS، نقشه ادراکی یکپارچه تولید شد. سپس برای درک ساختار نشانه شناختی، عناصر نقشه های ذهنی شهروندان با استفاده از روش AHP مشخص شد که نشانه های بصری، ادراکی، عملکردی و ساختاری به ترتیب از اولویت های انتخاب شده توسط کارشناسان متخصص هستند. رتبه بندی ها با استفاده از روش SAW برای ارزیابی کیفیت عناصر نقشه های ذهنی در رابطه با معیارهای فرعی هر عنصر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که ویژگی های هر نشانه و نحوه ی قرار گرفتن آنها در چیدمان ساختار نشانه ای شهر می تواند آن را در طیف مختلف ادراکی قرار دهد. با توجه به تحلیل های صورت گرفته بر تصاویر ذهنی افراد پیرامون ساختار نشانه ای شهر صدرا مشخص می گردد که نشانه ها، کیفیت های بصری، ورودی شهر و ورودی خیابان های شاخص، فضاهای عمومی و مسیرها جزو عناصر تشکیل دهنده ی نقشه ی ادراکی شهروندان و نظام بصری شهر هستند که با وجود رتبه بندی بالاتر کیفیت ادراکی آنها در مرکز شهر، توانسته اند جایگاه شان را به صورت شبکه ی ساختار نشانه ای بر اساس طیف ارزشی عناصر نشانه ای در ذهن افراد تثبیت نمایند
کلید واژگان: نشانه شناسی شهری, ساختار نشانه ای, ادراک نشانه, روش SA, شهر جدید صدراJournal of SHAHR-HA, Volume:9 Issue: 32, 2022, PP 233 -274The conscious and purposeful design of the city structure, and in particular, the symbolic structure of the city, plays an essential role in improving the public realm quality. A set of symbolic elements is necessary to achieve such a structure, arranged in an interconnected network. This study is applied according to its main objectives and has a descriptive-analytical nature. In this research, the symbolic structure of the city has been analyzed from both citizens' and experts' perspectives. Considering the importance of signs in the spatio-physical cohesion and the integrated perception of the city structure, this study intends to explain the visual system of Sadra New Town by emphasizing the semiotic structure and the citizens' perception and mental maps. For this purpose, after selecting 90 citizens, the research team captured their mental map with the help of symbolic elements and landmark recognition in 3 stages. Following this stage, an integrated perceptual map was produced by projecting and overlaying the mental maps using GIS Software. Then, to apprehend the semiotic structure of the New Town, the elements present in the citizens' mental maps were ranked using the AHP method. It was determined that visual, perceptual, functional, and structural landmarks are among the priorities selected by the experts, respectively. The rankings were analyzed using the SAW method to assess the quality of the individuals' mental maps elements concerning the sub-criteria of each landmark. In this way, the final score of each landmark, path, and node was calculated and classified in good, medium, and poor spectroscopy. In this way, according to the analysis of the mental maps focusing on the semiotic structure of Sadra New Town, it is clear that city landmarks, visual qualities, main entrance, and the entrance of distinctive avenues, public spaces, and paths are all crucial elements in the citizens' perceptual map. These elements are components of the urban visual system with a physical-visual aspect. According to their specific characteristics, each of them can establish their position in people's minds.
Keywords: Urban semiotics, Semiotic structure, Landmark perception, SAW method, Sadra New Town -
International Journal of Architectural Engineering & Urban Planning, Volume:32 Issue: 2, Apr 2022, P 6
Shiraz, with its historical background, known as the capital of the Persian culture, once experienced a boom of international culture-led events using outdoor spaces as event venues. However, its outdoor vibrancy has withered gradually, and the use of public places as venues declined. Despite the existing dilemmas, a new wave of public place reclamation has created a strong trend towards using the spaces as outdoor venues. The main question of the research is what events are held in Shiraz year-round and how many of them are in public open spaces, and what events can be held in the public realm as outdoor. As in Iranian culture, the events and rituals follow the circular chronology of the Iranian, Islamic, and even Christian calendars; this article studies the events of a year-round time lap, making a clear typology in terms of places’ type and form. The listed events have been classified using the CHAID model adapted to identify the variety and temporality of the events that could occur outdoors. Finally, after categorizing the events, the spatial dispersion of events in the Shiraz urban area has been analyzed to reintroduce the existing platform for holding events and, with the help of the ‘Power of 10’ approach, the need to create or equip spaces and add venues to hold outdoor events in twelve urban ‘destinations’ has been emphasized.
Keywords: Shiraz, Event typology, Public realm, Outdoor, indoor space, Time, Destination -
قرارگاه های رفتاری، به عنوان عرصه های حضورپذیر زندگی شهری، می تواند نقش مهمی در تجربه حیات مدنی گروه های خاص استفاده کننده ازجمله زنان ایفا کند. این پژوهش در پی بررسی عوامل و مولفه های موثر بر حضور زنان با تاکید بر «ادراک محیط» در قرارگاه های رفتاری است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش تحقیق آن توصیفی - تحلیلی است. پس از تدوین چارچوب نظری به کمک مرور پژوهش های پیشین، به روش «پیمایش کمی» و به کمک پرسشنامه و با استفاده از طیف لیکرت به آزمون شاخص های حاصل پرداخته شده است. نمونه موردی، محله گلدشت معالی آباد است و به منظور پیمایش وضعیت حضور زنان در قرارگاه های رفتاری این محله و عوامل موثر بر آن، 376 پرسشنامه در میان زنان حاضر در فضاهای محله، توزیع و جمع آوری شده است. داده ها در محیط نرم افزار SPSS و به کمک آزمون های فریدمن، همبستگی و رگرسیون تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد که مطلوبیت قرارگاه رفتاری و ادراک مطلوب محیط شهری بر حضور زنان در فضای شهری تاثیری معنادار داشته و میان مطلوبیت قرارگاه رفتاری و ادراک محیط همبستگی معناداری با شدت قوی وجود دارد.
کلید واژگان: قرارگاه رفتاری, ادراک محیطی, حضور پذیری, زنانBehavioral settings, as areas of urban life, can play an important role in the civic life experience of specific user groups, including women. This study seeks to investigate the factors and components affecting the presence of women with an emphasis on "environmental perception" in behavioral settings. The present research is of applied type and its research method is descriptive-analytical. After formulating the theoretical framework with the help of reviewing previous research, the results have been tested using the "quantitative survey" method and with the help of a questionnaire and using the Likert spectrum. A case study is the Goldasht Ma'ali Abad neighborhood, and in order to survey the status of women's presence in the neighborhood's behavioral settings and the factors influencing it, 376 questionnaires were distributed and collected among women present in the neighborhood spaces. Data were analyzed in SPSS software environment using Friedman tests, correlation and regression. The findings show that the desirability of the behavioral base and the optimal perception of the urban environment have a significant effect on the presence of women in the urban space and there is a significant correlation between the desirability of the behavioral settings and the perception of the environment with strong intensity.
Keywords: Behavioral settings, environmental perception, presence, Women -
مقدمه
بحران هویت یا احساس بی هویتی به عنوان یکی از بحران های زندگی انسان امروز در بسیاری از قلمروهای آن و غالب جوامع مشاهده می شود. درواقع، لزوم توجه به هویت در سطح سکونت گاه های انسانی را می توان در نابسامانی های هویتی امروز یافت که تهدیدی برای بقا و پایداری محیط مصنوع است زیرا که این نابسامانی ها می تواند تمام ارزش های جامعه را از بین ببرد و محیط پیرامون را فاقد هویت و تصویر ذهنی آن کند و پیامدهایی ناخواسته را بر پیکره حیاتی شهر وارد آورد. ازاین رو، امروزه هویتبخشی محلات و سکونت گاه های انسانی به عنوان مقدمه موضوع تقسیمات کالبدی شهر و چگونگی ابعاد و سلسله مراتب آن، به ضرورتی عمده در مباحث برنامه ریزی شهری تبدیل شده است.
هدفهدف این پژوهش بررسی و مقایسه نقش مولفه های کالبدی مساجد بر هویت مندی کالبدی محلات و درنهایت، دست یابی به راهبردهای مناسب کالبدی-فضایی هویتبخش در محلات، متناسب با بافت تاریخی، میانی و نوساز آن ها و با تاکید بر نقش مسجد محله است.
روشاین مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و از نوع پژوهش های کاربردی است. در این پژوهش از روش کتابخانه ای برای گردآوری داده های نظری و از ابزار پرسش نامه برای گردآوری داده های پیمایشی و از نرم افزار SPSS جهت تحلیل داده ها استفاده شده است. جامعه آماری خانوارهای ساکن در شهر شیراز است که با استفاده از فرمول کوکران و با اشتباه مجاز 5 درصد تعداد نمونه 376 نفر برآورد شده است. برای ارایه راهکارها از متخصصان و کارشناسان پرسشگری صورت گرفته است و با بهره گیری از روش SWOT و هم چنین، کمی سازی آن توسط روش AHP، راهکارهای مناسب کالبدی-فضایی ارایه شد.
نتیجه گیریدرنهایت، بر اساس نتایج بدست آمده از پژوهش برای تقویت هویت کالبدی محلات با استفاده از مولفه های کالبدی مساجد، در بافت درونی راهبرد رقابتی، در بافت میانی راهبرد محافظه کارانه و در بافت بیرونی راهبرد تهاجمی مورد نیاز است.
کلید واژگان: هویت, محله, مسجد, SWOT, AHPIntroductionIdentity crisis, or a sense of lack of identity, is one that prevails in most realms of the modern day human's life, and in most communities. In fact, the significance of considering identity at human habitat level lies in what brings about identity disorders today, which can pose a threat to the survival and sustainability of the built environment. The reason is such disorders can undermine all values of the society, render the surrounding environment bare of its mental image and identity, and bring about uncalled-for consequences for the vital configuration of the city. Thus, assigning identity to neighborhoods and human habitats as the preamble to the concept of urban physical division and its aspects and hierarchies is among the exigencies of urban planning topics.
AimThe present study aims at examining and comparing the role of the physical components of mosques in defining the physical identity of neighborhoods, and eventually, at devising proper physical-spatial strategies that can bring identity to neighborhoods corresponding to the historical district and middle and modern fabrics, drawing upon the role of mosques in the neighborhood.
MethodThis is an applied research conducted using a descriptive-analytical method. Desk research was used to collect theoretical data, questionnaires were used to deliver survey data, and SPSS was used for data analysis. The statistical population is comprised of families residing in Shiraz, which was put at 376 people using Chocran formula, with a sampling error of 5 percent. Experts were asked to put forth strategies, and eventually, SWOT was employed and followed by AHP quantification to shape up proper physical-spatial strategies.
ConclusionAt the end, based on the findings of the study, competitive strategy was selected for the internal fabric, conservative strategy for the middle fabric, and SO for the external fabric in order to heighten the physical identity of neighborhoods using the physical components of mosques.
Keywords: identity, neighborhood, Mosque, AHP, SWOT -
پدیده توسعه شهری موجب دگرگونی شهرهای موجود شده است و حفاظت از میراث تاریخی را در هسته برنامه ریزی شهری قرار داده است. اما، درنظر گرفتن مفاهیم سنتی میراث، که عناصر تاریخی باارزش را به صورت جداگانه در یک چارچوب گسترده تر شهری قرار می دهد، برای حفاظت از شخصیت و اهمیت میراث تاریخی، جوابگوی اهداف حفاظت از میراث نیست. بنابراین، تغییر در مقیاس حفاظت از میراث، از چالش های حفاظت از میراث به وجود آمد و پیامد آن، ظهور رویکرد «منظر تاریخی شهر» بود. همچنین مفهوم یکپارچگی به منظور ایجاد تعادل بین رویکردهای حفاظت و توسعه مورد توجه قرار گرفت. هر پروژه ساختمانی یا هرگونه ساخت و ساز جدید در نزدیکی و در حریم مجموعه ها یا بناهای میراثی، به طور بالقوه دارای اثرات بصری بر میراث تاریخی است که بررسی و ارزیابی اثرات نامطلوب قبل و در حین اجرای آن، امکان اتخاذ یک استراتژی موثر برای به حداقل رساندن یا کاهش اثرات نامطلوب بر میراث تاریخی را فراهم می کند. کمیته میراث جهانی یونسکو در راستای ارایه راهکار، «روش ارزیابی تاثیرات میراثی» را ارایه داده است و برای ارزیابی رضایت بخش این تهدیدات بالقوه، بررسی تاثیر این تهدیدات بر صفات برجسته جهانی میراث را پیشنهاد می دهد. این پژوهش در پی آن است که با کاربست چارچوب ارزیابی تاثیرات میراثی در بررسی یکپارچگی بصری - کالبدی مجموعه بناهای باارزش، مجموعه زندیه شیراز را به عنوان نمونه ای از مجموعه بناهای تاریخی میراثی مورد مطالعه و آزمون قرار دهد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی بوده و از رویکرد کیفی به منظور نیل به اهداف خود استفاده می نماید. تاثیرات میراثی در مجموعه زندیه شیراز با در نظر گرفتن سه معیار فقدان حفاظت و سوء مدیریت، حساسیت ویژگی ها و شدت تاثیرات در سه مقیاس مجموعه بناهای باارزش؛ سازمان فضایی؛ مورفولوژی و سازمان بصری انجام شده است. این ارزیابی نشان می دهد برآیند شدت تاثیرات برای مقیاس اول 2.37، مقیاس دوم 4.66 و مقیاس سوم 5 است، که مجموعه را در این ابعاد دچار آسیب جدی نموده است. هم چنین ماتریس اولویت بندی تاثیرات، نشان می دهد مقیاس اول دارای آسیب کم و مقیاس دوم و سوم دارای آسیب شدید و دارای اولویت بسیار بالا برای ارایه راهکارهای حفاظت از میراث تاریخی هستند.
کلید واژگان: ارزیابی تاثیرات میراثی, منظر تاریخی شهر, یکپارچگی بصری - کالبدی, مجموعه زندیه شیرازThe phenomenon of urban development has transformed existing cities and put the protection of historical heritage at the core of urban planning. However, considering the traditional concepts of heritage, which place valuable historical elements separately in a broader urban context, does not meet the goals of heritage protection to protect the character and importance of historical heritage. Thus, the change in the scale of heritage protection arose from the challenges of heritage protection, and the consequence was the emergence of the heritage urban landscape approach (HUL). The concept of integration was also considered in order to create a balance between protection and development approaches. Any new construction project in the vicinity or in the Buffer Zones of the Heritage Site potentially has visual effects on the historical heritage that allow for the evaluating and evaluation of adverse effects before and during the implementation can be providing an effective strategy to minimize or mitigate adverse effects. In order to provide a solution, the UNESCO World Heritage Committee has proposed a method of heritage impact assessment. To satisfactorily assess of these potential threats, the organization suggests the investigating impact of these threats on Outstanding Universal Value. This study seeks to application Heritage Impact Assessment Framework to evaluating the Visual-Physical Integrity of the valuable heritage complex, Zandieh's Shiraz Complex as a case study examine. The present study is applied in terms of purpose and uses a qualitative approach to achieve its goals. Inheritance effects in Zandieh's Shiraz Complex have been done by considering three criteria of lack of protection and mismanagement, sensitivity of features and severity of effects in three scales of valuable building complex; space organization; morphology and visual organization. This assessment shows that the result of the intensity of the effects for the first scale is 2.37, the second scale is 4.66 and the third scale is 5, which has seriously damaged the collection in these dimensions. Also, the priority matrix of effects shows that the first scale has low damage and the second and third scales have severe damage and have a very high priority for providing solutions.
Keywords: Heritage Impact Assessment, Heritage urban landscape, Visual-Physical Integration, Zandieh's Shiraz Complex -
تامین آسایش حرارتی شهروندان در فضاهای باز به عنوان اصلی مهم جهت حضور آن ها در فضاهای بیرونی بافت های مسکونی تلقی می شود. هدف پژوهش حاضر، سنجش تغییرات هندسه بافت شهری بر دمای محیط و آسایش حرارتی بیرونی در دو بافت مسکونی قدیمی و میانی شهر شیراز است تا با شناخت رابطه بین متغیرهای اقلیمی موثر بر آسایش حرارتی و خصوصیات هندسه بافت های مذکور، امکان ارایه راهکارهای مناسب جهت افزایش کیفیت فضاهای بیرونی در دو بافت ارایه گردد. جهت انجام پژوهش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی در بستری از مطالعات کتابخانه ای و سنجش کمی با استفاده از دو نرم افزار ENVI-met و SPSS بهره برده شده است. در مرحله اول با استفاده از منابع کتابخانه ای مولفه های هندسه شهری موثر بر آسایش حرارتی در فضاهای بیرونی شناسایی شد. سپس با بهره گیری از نرم افزار انویمت به شبیه سازی نقاط منتخب در این دو بافت پرداخته و شاخص آسایش حرارتی «»PMV، برای نقاط مشخص در گرم ترین ماه سال بر اساس اقلیم شیراز و داده های آب هوایی سی ساله استخراج گردید و توسط نرم افزار «»SPSS تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که رابطه معناداری میان «ضریب دید به آسمان» به عنوان یکی از مولفه های هندسه بافت مسکونی منتخب با میزان آسایش حرارتی در بافت های قدیم و میانی وجود دارد و مقادیر عددی به دست آمده شاخص «»PMV، با استناد به استاندارد 7 درجه ای اشری نشان داد که میزان آسایش حرارتی در بافت قدیم بیشتر از بافت میانی است و این موضوع ناشی از جهت گیری معابر و میزان محصوریت آن هاست.
کلید واژگان: آسایش حرارتی بیرونی, هندسه شهری, بافت شهری, شاخص آسایش حرارتی, ENVI-metIntroductionImproving people's thermal comfort in outdoor spaces is one of the most important goals of achieving the desirable design in these spaces. Today, the issue of thermal comfort in the " manufactured environment" is considered as a vital factor that affects health and the level of mental comfort of urban residents. Special attention to the issue of thermal comfort of people in outdoor spaces is of fundamental importance due to its direct impact on cognitive function and efficiency and as an important principle, it should be considered in the process of designing open urban spaces. Because comfortable outdoor spaces within urban fabrics can provide opportunities for people to participate and increase their social participation. Residential textures, as the core of urban areas, require high energy to meet the cooling and comfort needs of their residents. Also, this challenge stems from the undesirable design of these textures in modern times. It is essential to control "local micro- climate" in order to achieve the thermal comfort of the residents. The aim of this study was to investigate the micro-climate conditions of old and middle textures of Shiraz city on a summer day with extreme heat stress, so that during the hottest hour of the day, the correlation between the geometry of old and middle textures with comfort index Thermal "PMV" was measured and the thermal comfort conditions in the old and middle textures were studied.
MethodologyIn order to conduct the present research, descriptive-analytical research method has been used in the context of library studies and quantitative measurement using two software ENVI-met 4 basic and SPSS. The most important advantage of this software is that it is one of the first models that seeks to produce the main processes in the atmosphere and calculates all the important meteorological factors. "Envi-met" software has been used in various studies, but in this study, the research method of those studies that have provided a basis for conducting our research has been studied. The aim of this research is to measure the thermal comfort on a hot summer day with the maximum air temperature in different climates, all studies have been done using " Envi-met " software and have been mainly based on "simulation". In this study, a simulation for the date of 21 July in the "thirty-year period" was performed. For this purpose, the weather data entered into the " Envi-met " software based on the 30-year weather data taken from the official sites of Shiraz city and using Autodesk Ecotect software for an average of 30 years, 21 July has been taken to simulate the hourly output that has been entered into the " Envi-met " software for date of "21 July ". The "PMV" thermal comfort index for the selected areas located in the old and middle textures was extracted between 9 am and 16 pm and specifically at 15 pm with maximum temperature. Then, using "SPSS" statistical software to analyze the correlation between air temperature variables (° C), wind speed (m/s), relative humidity (%), Mean radiant temperature (° C) and urban geometry parameter "Sky view factor" with the "PMV" thermal comfort index at 15:00 pm in each of the "old and middle" textures.
Results and discussionAccording to statistical analyzes and results obtained in both textures, it was found that in the middle texture, the correlation rate of "PMV" thermal comfort index with the variables of "Sky view factor" coefficient (0.885) and" Mean radiant temperature" (0.689) and in the old texture has a strong and positive correlation between "PMV" thermal comfort index and "wind speed" (0.935) and "Sky view factor" (0.762). It can be said that "Sky view factor" coefficient as one of the components of urban texture geometry in both textures, has a very positive and direct correlation with "PMV" thermal comfort index. Also, according to the obtained outputs related to the thermal comfort index "PMV", in the old and middle texture and according to the 7-degree ASHRAE standard (ASHRAE Standard 55,2004: 2) related to the "PMV" index was determined. The old texture feels less heat stress than the middle texture between 9 a.m. and 16 p.m., and especially at 15 p.m. And it is in the range of more thermal comfort, which is due to the special geometric features of the old texture, such as the street orientation, aspect ratio and sky view factor compared to the middle texture.
ConclusionAccording to the results obtained related to the thermal comfort index "PMV", the selected points in both old and middle textures were determined that the old texture studied in time intervals and according to the Ashri standard, is in the range of low and medium heat stress and has more thermal comfort than the middle texture. Thus, the old and middle textures with their specific spatial layout, absorb different amounts of solar energy during the day and as a result, different levels of thermal comforts are created that organic urban layouts, such as old texture with higher levels of shading, are more efficient during the summer and provide more thermal comfort.
Keywords: outdoor thermal comfort, Urban geometry, urban fabric, PMV Index, ENVI-met -
مقایسه احساس امنیت از دیدگاه کارشناسان و شهروندان، با بهره گیری از رویکرد CPTED / بررسی تطبیقی گذر تاریخی سنگ سیاه شیراز و گذر تاریخی جویباره اصفهان
Security is one of the most important and basic needs of communities and creation of human settlements. From the first cave dwellings to the complex and intelligent cities of today, man has sought to dedermine security for himself. Security is the source of the emergence and shine of other urban qualities, such as vitality. With the advent of urban trends and the intertwining of urban issues, one of the issues that was significantly felt by urban designers was the importance of a fundamental factor in the dynamism and vitality of urban spaces, namely the sense of security. The first design thinking about security was a deterministic approach to urban environments, which did not yield the desired results. With the beginning of participatory processes and the involvement of more and more citizens in urban decisions, while paying more attention to citizens' opinions, the efficiency of today's cities has doubled. The present study seeks to examine security from two different perspectives: specialized (expert) and popular (citizen-based). Due to the need to involve the opinions and votes of citizens as the main users of urban spaces, in this study, the feeling of security in the two historical passages of the Sange-Siahe of Shiraz and the historical passage of the Joibareh of Isfahan, was examined in two ways. Also, using CPTED approach, indicators were developed and the most up-to-date guidelines implemented for security were reviewed. The present article also seeks to provide design solutions to improve the security of urban spaces through comparative comparison. The extracted indices were prioritized using AHP technique and Expert Choice software based on the opinion of experts and finally the weight of each was determined. In order to collect data and check the security of the study area, each of the two selected samples was divided into three spatial sequences and the field score of each criterion was calculated with field recordings and at the end the weight score of each sequence was calculated. Also, the research methods of people like "Jack L. Nasar" were used to examine the opinions of citizens. The research method in the present research is descriptive-analytical. Citizens' opinions were also assessed through a questionnaire. In the end, the opinions of experts and citizens were turned into a map through quantification methods. By comparing the produced maps, and based on the weight scores of each sequence, the causes of weakness of each were identified and an appropriate solution was presented in the form of strategy and policy. The results show that perceived security is different based on the opinions of citizens and experts, which means that the safest part of the passage, from the point of view of experts, is the most insecure part from the point of view of citizens. Such results show the difference between the views of experts and space users and confirm the importance of paying attention to the votes and opinions of citizens and involving them in the processes of designing efficient and lively urban spaces.
Keywords: Historical pathway, Sense of security, CPTED -
"منظر تاریخی شهر" را لایه های متنوعی از ارزشمندی های نهان و آشکار تکوین می بخشند. این ارزش ها موجب تمایز منظر تاریخی هر شهری نسبت به سایر شهرها می شوند. حفاظت و ارتقا مبتنی بر شناخت دقیق و درک درست از زمینه، موجب تداوم بارزه ها و ارزشمندی های منظر تاریخی می شود. این مقاله، در خلا روش شناسانه تعیین و تحدید پهنه های حفاظت از میراث و منظر تاریخی و پاسخ به نارسایی تعریف حریم عناصر ارزشمند میراثی، درصدد ارایه شیوه ای نوین با هدف حفاظت کالبدی از ویژگی های کالبدی (شامل ابعاد معماری و طبیعی) منظر تاریخی شهر قدیم لار بوده است. روش آغازین در این پژوهش، "ارزیابی بارزه مندی پهنه های حفاظتی" است که بر اساس چهار دسته معیار شامل؛ "ارزش مبتنی بر شواهد (کالبدی)"، "ارزش تاریخی"، "ارزش زیبایی شناختی و معماری" و "اصالت و یکپارچگی"، مورد سنجش قرار گرفته و بدین منظور، دو رویکرد حفاظت "نقطه-مبنا" (مبتنی بر تک عناصر واجد ارزش میراثی) و "پهنه- مبنا" (بر مبنای حریم عناصر و پهنه های حفاظت) هم زمان مورد توجه بوده اند. این پژوهش با بسط تعریف پهنه های حفاظتی، از جمله مطالعات کاربردی بوده و در پیشبرد آن، از روش های کیفی و کمی به شیوه تلفیقی استفاده شده است. در ابتدا، و با نگاهی نقطه-مبنا از طریق برداشت میدانی و مصاحبه با کارشناسان، نقاط ارزشمند و میراثی موجود در بافت (علاوه بر عناصر ثبتی) شناسایی شده اند. این مرحله، به منظور تدقیق و گسترش حوزه شمول عناصر ارزشمند میراثی بوده است. سپس به کمک وزن دهی معیارها توسط متخصصین و وارد کردن آن در فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، نسبت به رتبه بندی اهمیت معیارها و زیرمعیارهای بارزه مندی اقدام شده است. در گام بعدی، با استفاده از شیوه درون یابی در نرم افزار GIS، پهنه های حفاظت بافت تاریخی شهر لار حول نقاط ارزشمند در قالب "پهنه های بارزه مند" تعیین شده اند. این پهنه ها در سه سطح؛ واجد بارزه مندی زیاد (درجه 1)، بارزه مندی متوسط (درجه 2) و بارزه مندی کم (درجه 3) پیشنهاد شده اند. تعیین این پهنه ها، ملاکی برای در نظر گرفتن ضوابط مداخله و نیز حفاظت از منظر تاریخی شهر خواهد بود.
کلید واژگان: منظر تاریخی, پهنه بارزه مند, میان یابی وزن دار, حریم اثر, لارThe Historic Urban Landscape (HUL) of the city is shaped by several layers of explicit and implicit contextual values that distinguish it from other landscapes. Sustaining these contextual characteristics and values as a whole is made possible by a thorough understanding and putting in place measures to preserve and enhance them. This article, in the absence of methodologies to delineate and redefine heritage conservation areas, and respond to the inadequacy of the definition of the heritage buildings regulatory Buffer Zones, seeks to present a new approach aimed at the physical protection of features (including architectural and natural dimensions) of the Historic Urban Landscape in the city of Lar (as the case study). In this regard, the CACA (Conservation Area Character Appraisal) method has been applied, which is measured by four criteria including “evidence-base,” “historical value,” “aesthetic and architectural value,” and “authenticity and integrity.” To this end, the study has assessed the criteria in two scales using two conservation approaches of “point-based” (focused on single heritage buildings) and “area-based” focusing on the characteristics of a conservation area. The present study is an applied research and has used qualitative and quantitative methods in a consolidated way. Initially, and with a “point-based” approach through field surveys and interviews with experts, valuable heritage buildings (in addition to registered heritage elements) have been identified. This step was intended to further the inclusion of relevant heritage elements. Then, weighting the criteria by the experts and incorporating them into the AHP process, the ranking of the importance of the criteria and sub-criteria is attempted. In the next step, using the “Inverse Distance Weighting (IDW)” method in GIS software, the historic fabric “conservation areas” of Lar City are identified around valuable points in the form of “character areas.” These zones have been proposed in three levels with high (grade 1), moderate (grade 2), and low (grade 3) characters. The designation of these areas will serve as a criterion for taking into account the regulations for intervention and conservation of the Historic Urban Landscape of the city.
Keywords: Historic Urban Landscape (HUL), character area, Inverse Distance Weighting (IDW), buffer zone, Lar (City in Iran) -
مفهوم استفاده مجدد از فضاهای رها شده در طراحی شهری عمدتا شامل فضاهایی بوده است که منتزع از شبکه شهری منسجم مورد بازطراحی قرار می گرفته اند. نمود عینی فضاهای حاصل از تخریب های تدریجی را می توان در بسیاری از بافت های تاریخی شهرهای ایران دید. این شکل نامطلوب از رهاشدگی فضاها و گسست درونی شبکه عناصر واجد ارزش، نشان از آن دارد که بالقوگی های موجود درون شهر نادیده گرفته شده است. بازطراحی این قطعه ها و توجه دوباره به شبکه نقاط بالقوگی مکانی، شامل کانون ها و راستاهایی که به شکل تاریخی ساختار منسجم بافت شهری را تکوین می داده اند، اندیشه ای است که در این مقاله و با تکیه بر مفهوم «کدهای مکان مند»، مطرح می شود. کدهای مکان مند که پیرو مطالعات کلارک در دهه هشتاد میلادی، توسط دی مونشو طی چند سال اخیر مطرح شده است، الگویی تازه از بازترکیب بالقوگی های فضایی را نمایان می سازد و با نگاهی یکپارچه و شبکه ای به شهر و شناسایی نقاط بالقوه مکانی در چرخه حیات شهری، دستیابی به ساختار شهری متوازن را جستجو می کند. این پژوهش آزمونی است در کاربست کدهای مکان مند که با تاکید بر وجه فرآیندی و بومی سازی آن، برای نخستین بار در زمینه شهر ایرانی به تحلیل شبکه ای بافت تاریخی شیراز پرداخته است. برونداد پژوهش، ساختار فضایی پنهان و کانون-راستاهای بافت تاریخی شهر شیراز را به عنوان عرصه ای برای بازطراحی شبکه منسجم شهری ارایه می نماید.
کلید واژگان: کدهای مکان مند, نقاط بالقوگی مکانی, تحلیل شبکه ای کانون-راستا, بافت تاریخی شیرازReusing the leftover and abandoned spaces in cities during the classical look towards urban design has mainly encompassed scattered parcels and spaces, separately from the connected urban network. The redesign of such spaces has no close connection with the urban structure as a whole, so the design would not be a wise intervention, leading to a deeper spatial and ecological enhancement of the city. In the historic and urban fabrics of the Iranian traditional cities, a large number of demolitions and clearances that have been done during the last decades has left a vast amount of non-developed lands and parcels, which have actually become parking lots and non-used spaces. The phenomenon of underdeveloped spaces and the increasing number of vacant spaces, which have no interrelation with the urban structure, reveals an urgent need for adoption of more subtle solutions, engaging valuable monuments and historic landmarks within a framework in which the great potentials of the heritage buildings, linear elements, and the whole structure are regarded and improved. Here, a new paradigm has occurred as reuse and redesign of the abandoned spaces became crucial to the urban design. The redesign process would act as such that all the parcels, even the most limited ones, could take a role in the rearrangement of the urban structure and this will show a suitable solution as all the spatial potentials are involved in the process. During the 1980s’ Gordon Matta-Clark tried to recognize a series of leftover spaces in New York City to represent them as chances for a new design, and contexts to organize new amenities and artistic installations. By the absence of the upcoming geographic information technologies, Clark only could manage to find a very little number of parcels accommodating his objectives. Four decades later, and by reviewing many other theoretical approaches emerged since the Clarks’ efforts, Nicholas de Monchaux has re-lanced a new look towards the problem and proposed the newly born concept of ‘Local Codes’. As the code-dependent approach to design has also been a matter of concern among the scholars, by taking the concept of ‘fake’ estate and using the vast possibilities given by the GIS-based software, Monchaux tried to show that it is possible to recover a large number of vacant parcels and redesign them respecting the ecological and functional needs. This reintroduction of parcels to the lifecycle of a city, all along with the intent to redesign the lost spaces, not only gives a spatial opportunity even greater than the largest green or open spaces of the cities, but also revitalize the urban web or its spatial network, resurrecting with its focal points and lines. This paper introduces the approach of “Local Codes” and examines it in the context of an Iranian city. Shiraz with a complete but damaged urban network is the case of this study. After examining the spatial network of the historical fabric, the spatial potentials are revealed and the process of redesigning the network has been shown in terms of a well-connected network.
Keywords: Local codes, spatial potential points, network analysis (point – line), Shiraz historic urban fabric -
فصلنامه نقش جهان - مطالعات نظری و فناوری های نوین معماری و شهرسازی، سال نهم شماره 4 (پیاپی 28، زمستان 1398)، صص 287 -304اهداف
هدف این پژوهش اندازه گیری کیفیت ادراکی صوت در فضای موردپژوهی دروازه اصفهان شیراز را در دو بعد عینی و ذهنی است.
روش هاروش پژوهش در تحلیل عینی، استفاده از نرم افزار تخصصی تحلیل صوتی و سنجش پنج مولفه صوتی شامل تراز شدت صوت، متغیر سنجش میزان صوت در پیش زمینه و میان زمینه ای فضاهای شهری، سنجش صوت های پس زمینه ای و شاخص عبور صداست. تحلیل بعد ذهنی، به صورت برداشت میدانی و مصاحبه مستقیم با افراد حاضر در فضا در طی روز و در سه بازه زمانی صبح، ظهر و بعدازظهر صورت گرفته است. در فرآیند مصاحبه از مصاحبه شوندگان خواسته شده تا به سه مولفه صوتی اطلاعات صوت، زمینه درک صوت و درجه شنیداری صوت پاسخ دهند. همزمان با مصاحبه، محتوای صوتی فضای موردپژوهی ثبت شده است.
یافته هانتایج تحلیل ها در بعد عینی نشان دهنده عدم شفافیت صوتی فضا در مولفه های سنجش صداهای میان زمینه ای و پس زمینه ای است. با وجودی که درجه شنیداری صوت در هر سه بازه زمانی، در حالت عادی قراردارد؛ اما در برخی موارد، تراز شدت صوت، نامطلوب است. شاخص عبور مستقیم صدا، در شرایط عادی قراردارد. در بعد ذهنی، محتواهای صوتی متفاوتی در مدت سه بازه زمانی شنیده شده است. صبح، مصاحبه شوندگان، صدای گاری، حرکت موتورسیکلت و راه رفتن و گفتگو را تشخیص داده اند. در ظهر، علاوه بر محتواهای صوتی ذکرشده، صدای موسیقی نیز شنیده شده است. در بعدازظهر، حرکت موتورسیکلت، خودرو و گفتگوی افراد، اصلی ترین محتوای صوتی فضا بوده اند.
نتیجه گیریبرهم نهاد تحلیل های عینی و ذهنی، زیرمحدوده های فضای موردپژوهی که در کیفیت ادراکی صوت با مشکل مواجه اند را مشخص کرده است. در جمع بست، راهکارهای مکان مبنای طراحی شهری برای بهبود کیفیت ادراکی صوت در زیرمحدوده های دارای مشکل، ارایه شده است.
کلید واژگان: اندازه گیری صوتی, ادراک صوت, کیفیت صوت, سرزندگی صوتی, شیرازNaqshejahan- Basic studies and New Technologies of Architecture and Planning, Volume:9 Issue: 4, 2020, PP 287 -304AimsThis study establishes a contextual qualitative and quantitative evaluation of acoustic vitality in a public urban space (Darvazeh Isfahan) in Shiraz.
MethodsIn quantitative part, by using acoustic simulation software (Ease4.3), measurable characteristics of sound including Sound Pressure Level (SPL), Sound Clarity (C), and Sound Transmission Index (STI) were examined. In the qualitative part, by conducting a sound-walk questionnaire, 30 space-users were interviewed at different periods of a working day. Simultaneously, we used a calibrated voice recorder and mapped the overall perceived-sound pressure of urban space.
FindingsThe results showed instability in SPL at high ranges. It means that the fiber absorbers or street wall materials had acted insufficiently. The analysis also revealed a relatively normal Sound Transmission Index. However, the sound clarity in 50 milliseconds and 80 milliseconds were higher than average. On the qualitative evaluation part, the main sound contents that affected the sound clarity varied during the day. In the morning, users frequently perceived the carriage, motorcycle and human activity noises. Through noon, added to the morning sound content, they mentioned music sound. Finally, during the late evening, motorcycle and vehicle's noise, human's whispering and music were the most heard contents.
ConclusionBy overlaying the quantitative and qualitative maps, we introduced the specific boundaries of the urban space that acoustically require urban design interventions. Despite the fact that the results might be restricted to a local context in Shiraz, the findings could impart fruitful information for implicating appropriate acoustic vitality guidelines in urban public spaces.
Keywords: Acoustic Evaluation, Sound perception, Quality of sound, Acoustic Vitality, Shiraz -
تمرکز بر ویژگی های کیفی جداره های فعال و مولفه های ادراک آن ها، از مهم ترین موضوعات طراحی منظر خیابانی است. کیفیت سطح همکف جداره ها تاثیر زیادی بر میزان و نحوه استفاده شهروندان از فضای شهری، مدت زمان حضور و رفتارهای احتمالی آن ها دارد. به منظور دست یابی به مولفه های موثر بر ادراک منظر خیابانی با تاکید بر جداره های فعال و امکان مطالعه دقیق تر آن ها، می توان عناصر تشکیل دهنده منظر خیابانی را به سه مولفه کالبدی، عملکردی و زمینه ای تقسیم نمود. کیفیت های طراحی شهری مناظر خیابانی متشکل از کیفیت های کاربردی منظر پیاده رو و کیفیت های زیبایی شناسی آن است. اجزاء تشکیل دهنده جداره های فعال متشکل از دو بعد عینی و ذهنی است که بعد عینی شامل عناصر خارجی و داخلی ساختمان؛ و بعد ذهنی شامل خوانایی، جهت دهی، حس خوش آمدگویی و ارتباط متقابل شهروندان با فضای خیابان است. این پژوهش از شیوه تحقیق مشاهده و پیمایش در بستر مطالعات میدانی خیابان خیام در بافت میانی شیراز بهره گرفته است. روش تحلیل مورد استفاده تلفیقی از روش های کمی و کیفی ارزیابی ادراک منظر خیابانی است و داده های به دست آمده با استفاده از ماتریس سوات و امتیازدهی طیف لیکرت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و راهبردهای طراحی از طریق ماتریس راهبردهای کمی استراتژیک ارائه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تاکید بر ارجاعات زمینه ای و تاریخی، ارتقاء کیفیت منظر عینی، ارتقاء مولفه های عملکردی و نظام فعالیتی، ساماندهی کالبدی جداره های سطح همکف، تاکید بر تجربه فضایی عابرین پیاده از سطح همکف و ارتقاء امنیت اجتماعی و حس حضورپذیری در طراحی منظر خیابانی ضروری است.
کلید واژگان: ادراک محیطی, منظر خیابانی, جداره فعال, خیابان خیام, شیرازAccording to studies, designing street landscapes is a field that, despite its importance, has been neglected so far. Street landscape perception is a complex concept that needs to be broken down into constituent components in order to be studied and understood more precisely. Given that the main focus of this research is on active walls of the ground floor, the components constituting street landscape are divided into three general physical, functional and contextual groups. Regarding physical components of street landscape perception, pedestrian movement path can be considered as a room consisting of various lateral surfaces including flooring surface, active walls surface, surface facing the passage, and surface hanging in the space. In this sense, pedestrian movement path is simulated as a room where the observer is in the middle of the path and perceives the space from a human point of view. The functional component of street landscape perception consists of two sub-components of land use and behavioral activities and patterns. The contextual component also consists of a sub-component of historical and identity backgrounds. Urban design qualities of designing street landscapes in this study includes functional qualities of sidewalk landscape including comfort and convenience, safety and security, readability and mental image, accessibility and communications, timeliness and transparency; and aesthetic qualities of sidewalk landscape include sensory richness, order and unity, complexity, color, texture and materials, spatial hierarchy and sequence, and human scale and enclosure. The components constituting active walls consist of two physical (including external and internal elements of a building) and functional (including ground surface activities, readability, orientation, sense of invitation, and interaction of citizens with street space) dimensions. In order to achieve a comprehensive view in this field, a combination of different methods has been used. In the first phase of the study (development of the research framework and theoretical foundations), library studies method was first used to investigate and collect the components and criteria from studies related to street landscape perception and active walls of ground surface. In the second phase of the study (gathering information on street landscape and active walls in the studied site), quantitative and qualitative methods of assessing street landscape perception, including behavioral observation, checklists, technical drawings (plan, cross-section, and facade, qualitative drawings (sketch), image recording (photography), and activity recording were used. Scoring each of the indicators was done in the form of the 7-point Likert’s scale. Then, the data obtained in this section was analyzed in the next phase (analysis) using SWOT matrix. The purpose of using this model is to develop and adopt appropriate strategies between internal factors (strengths and weaknesses) and external factors (opportunities and threats) in line with the research goals. In this study, SWOT analysis is followed in four steps (evaluation of external and internal factors, matching and determination of strategies, formation of internal and external matrix and implementation priorities, and preparation of Quantitative Strategic Planning Matrix (QSPM). Weighing the internal and external factors including strengths, weaknesses, opportunities, and threats, as well as scoring the strategies were done using opinions of a group of 15 urban design experts. This is while in the earlier phase, namely, SWOT Matrix adjustment and scoring it, participation of 71 experts of urban design, faculty members and students of urban design field was used. In this regard, a total of 59 internal factors (21 strengths and 38 weaknesses) and 35 external factors (23 opportunities and 12 threats) were identified. Among the strengths, the optimum orientation of residential unit openings toward public space and connection of the area to two main and busy streets of the city as a factor of enhancing social security and vitality have the highest final scores. Restricted behavioral pattern of space users and high share of forced activities compared to voluntary and social activities are considered the strongest weaknesses. Among the external factors also the possibility of designing diverse land uses attracting all social strata and possibility of designing micro-scale urban spaces aiming to increase diversity of behavioral patterns of those present in the space are considered the most effective opportunities, and inactiveness and abandonment of other old and valuable land uses and distortion of street landscape, especially ground floor landscape due to multiplicity and diversity of uncoordinated openings are considered the strongest threats. Therefore, low mean scores obtained from the studied indices indicate relatively poor quality of street landscape components in the area. The scoring matrix of the four components of street landscape perception divided by the first to third sequences and the eastern and western fronts of Khayyam Street can be analyzed saying that given the sum of the obtained scores in each sequence of the street, generally, the third sequence has the highest score followed by the first and the second sequences with the lowest score indicating poor quality of the studied components in this sequence. The mean score of the set of indicators in Khayyam Street is equal to 3.88, which is somewhat lower than the average level. The low mean scores obtained from the studied indices indicate relatively poor quality of street landscape components in the area. Sum of internal factor scores is 1.894 and the sum of external factor scores is 2.965. Given the sum of final scores of internal and external factors, the selected strategies fall into the cell of conservative strategies. In other words, the street landscape, and especially its active walls, despite its weaknesses and threats, has relatively large strengths and opportunities. Therefore, strategies for creating spatial openings and designing urban spaces of varying scales in them and attracting observers’ attention to signs and other physical events and enhancing citizens’ sense of presence are prioritized over other strategies.
Keywords: Environmental Perception, Streetscape, Active frontage, Khayyam Street, Shiraz -
گذرهای تاریخی، شبکه ای هم پیوند از راه هایی بوده که شاکله بافت، مقیاس و تعین فضایی قلمروهمگانی را در شهرهای تاریخی رقم می زده اند. تنوع در فرم و کالبد گذرها، می تواند سبب تکوین نوعی از نگاه گونه شناسانه شود که در آن معیارهای گوناگونی مانند نحوه شکل گیری و طراحی، شکل، سطوح جانبی، جنس و بافت سطوح، عناصر شاخص و تناسبات فضایی مورد توجه قرار می گیرند. سازوارگی بافت های تاریخی به نحوی است که سبب می شود تنوع گذربندی خود را به مثابه بارزترین وجه ایجاد تمایز در بافت بنمایاند، و سبب شود تا هر گذر، عاملی باشد برای ایجاد تصویری مشخص از هر محله یا زیربخش از بافت شهر تاریخی. این مقاله به واکاوی گونه شناسانه گذرهای بافت تاریخی شیراز می پردازد. بدین منظور نمونه ای شامل بیست گذر از مهم ترین گذرهای بافت با پراکنش متناسب مورد تحلیل قرارگرفته، و بر اساس معیارهای مستخرج از مطالعات پیشین، و پیمایش میدانی، ویژگی های کالبدی هر یک از گذرها بازشناسی، تحلیل و فهرست گردیده است. نتایج نشان می دهد علیرغم بنیان مشترک گذرها به عنوان اجزاء شکل دهنده به شبکه ای همپیوند در شهر تاریخی، ویژگی های منبسط از زمینه فرهنگی، موقعیت مکانی، و کارکرد و نقش پذیری مشخص، سبب ایجاد طیفی متنوع از گذرها با رعایت ملاحظات طراحی منجر به تکوین تباین و تداوم فضایی بوده است. این تنوع نشان از ظرفیت بافت تاریخی در ایجاد کلیتی متکثر از عناصر متباین خطی به صورت یک شبکه پویای شهری داشته است.
کلید واژگان: گذرهای تاریخی, گونه شناسی کالبدی, شهر ایرانی, بافت تاریخی شیرازHistorical pathways have been a network of interconnected routes that shaped the form, scale and the spatial distinctiveness of the public domain in old cities. The diversity of form and physical characteristics of pathways could lead to a typological approach in which various criteria like the design aspect, emerging form, physical diversity, texture and material, specific and iconic features and spatial proportions are taken into consideration. The organic nature of historic urban fabrics reveals the diversity of the pathways as the most eminent and most present factor to show off the differentiation between the districts and as such, each pathway could develop an exclusive image for each area or subsection of the historic city. This article seeks to prepare a typology of historic pathways for the olden Shiraz. To accomplish this mission a group of twenty characteristic pathways with a variety of dispersion has been chosen. Using the analytical criteria derived from the field study and former investigations, these pathways have been thoroughly analyzed to make a list and furthermore the typology. Results show that despite the common basis of all pathways as the components of an interconnected network throughout the old city, the characteristics of each pathway stemmed from the cultural context, location, function and its specified role, had ended with the formation of a very diverse list of pathways considering design aspects making the spatial diversity and continuity become tangible. This diversity perfectly demonstrates the vast capacity of the old city to create a multiplex integrity of distinguished linear features, the pathways, as a dynamic urban network.
Keywords: Typology, Historical Pathways, Physical Characteristics, Shiraz -
گسترش نامتوازن، و درهم تنیدگی عناصر و پهنه های ناهمگون، یکی از اصلی ترین عوامل بروز آشفتگی و گسست در فرم و پیوستار ریخت شناسیک شهرهاست. ارتباط میان شهر به مثابه بارزترین جلوه محیط انسان ساخت با پس زمینه طبیعی اش، طی تاریخ تکوین شهرهای ایرانی، همواره نمایانگر نوعی هماهنگی بوده است. سرشت تکامل شهر، وجود یک هسته آغازین و سازمان یابی واحدهای مشخص فضایی-کالبدی پیرامون آن را نشان می دهد. در این ترکیب، مقطع عرضی شهر به نحوی شکل می گیرد که بیشترین تراکم در مرکز نمود می یابد، و با گذار تدریجی به پیرامون، از فشردگی بافت کاسته می گردد. این روند تا رسیدن به آستانه پیوند محیط کالبدی و پس زمینه طبیعی ادامه یافته، و مرز باروها و حصارهای تاریخی شهر، به نوعی ورود به عرصه طبیعی را نمایان می سازد. این پژوهش آزمونی است در انطباق پذیری روش برش عرضی با تاکید بر وجه فرآیندی این روش و بومی سازی آن در شرایط شهری شیراز، به نحوی که پهنه های متفاوت بر پایه شناخت همه جانبه ویژگی های آن ها و با کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی از یکدیگر متمایز می شوند. در این مقاله با تکیه بر ادبیات شکل گرفته مبتنی بر لزوم تبعیت از نظمی منتج از سرشت تکوین شهرها، به ترسیم و تحلیل برش عرضی شهر شیراز پرداخته شده است. ضرورت ترسیم و ارائه این برش عرضی زمانی نمایان تر می گردد که نتایج نشان می دهند، روند دگرگونی و رشد شهر، مسیری بسیار متفاوت از پیوستار و نظم ریخت شناسیک شهر تاریخی را پیموده است. بر این اساس، برونداد پژوهش، ارائه برش عرضی شهر و تعیین پهنه های شش گانه و خاص ریخت شناسیک شیراز است. نتیجه پژوهش، تدارک بستر استفاده از ضوابط مبتنی بر فرم محیط انسان ساخت، در هریک از این پهنه ها با هدف پرهیز از منطقه بندی های رایج است. اقدامی که تاثیر به سزایی بر ایجاد نظم دوباره، و برقراری تعادل میان بستر طبیعی و محیط انسان ساخت خواهدداشت.کلید واژگان: برش عرضی, محیط انسان ساخت, پهنه های ریخت شناسیک, شیرازOne of the most important factors causing urban sprawl and a rupture in the form or the morphologic continuum is the imbalanced growth of cities along with the entanglement of heterogeneous elements and zones. Through the history of the evolution of Iranian cities, the relationship between a city as the most striking manifestation of built environment and its natural surrounding has always been an indication of a kind of harmony. The nature of the evolution of the city reveals the presence of an initial nucleus and the organization of certain specific spatial-physical bodies around it. In this combination, the city transect is formed in such a way that the highest density is reflected in the center. With transition to the periphery, the density of the texture is reduced. This process continues up to the connection between the physical environment and the natural background, and the boundary of the city's ramparts and historic fences represents some kind of entry into the natural arena. With an emphasis on the process-oriented nature of the transect procedure, this study is an attempt to customize and localize the procedure of drawing the urban transect of Shiraz as a method to differentiate various urban landscapes by recognizing their features and analyzing them with GIS. In this study, based on the literature indicating the necessity of following the order resulting from the nature of the evolution of cities, the urban transect of Shiraz has been drawn and analyzed. The necessity of drawing and presenting this transect is more evident when the results reveal that the process of transformation and urban growth has been thoroughly different from the continuum and morphologic order of the historic city. Accordingly, the output of this study is to present an urban transect of Shiraz and determine its six morphologic zones. The result of the study is to provide a framework for using the rules based on built environment form in each of these zones with an aim to avoid common zoning. In fact, this measure can have a significant impact on re-establishing order and creating balance between natural and built environments.Keywords: Urban transect, Built environment, Morphologic transects, Shiraz
-
روش مشاهده رفتاری، رویکردی نوین در طراحی محیطی و تحلیل قلمروهای همگانی و روشی برای فهم روابط متقابل افراد و فضاست. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی و تحلیل الگوهای فعالیتی و رفتاری پیاده راه احمدی شیراز با استفاده از روش مشاهده رفتاری است. در این راستا دریافت مولفه یا مولفه های اصلی طراحی محیطی در ارتقای کالبدی و رفتاری قلمروهای همگانی شهر شیراز مطرح می شود. سئوال اصلی پژوهش حاضر آن است که روش مشاهده رفتاری، چگونه می تواند به برنامه ریزی و طراحی قلمروهای همگانی در شهرها کمک نماید؟ بدین منظور کاربست این روش در نمونه پیاده راه احمدی شیراز که زمانی نقطه آغازین یکی از محورهای اصلی بافت تاریخی این شهر بوده و به مرور دچار تغییر و دگردیسی شده، صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی بوده و به روش مطالعه پیمایشی انجام شده و در طی آن، تجزیه و تحلیل کیفیت های کالبدی_محیطی،الگوهای فعالیتی و مولفه های رفتاری از طریق برداشت کالبدی و مشاهده طبیعی و مشارکتی انجام شده است. ابزارهای این روش، ثبت مکان فعالیت ایستگاهی در ایجاد مراکز فعالیتی، شمارش فعالیت برای حضور متوازن گروه های مختلف جمعیتی، ثبت مکان توقف افراد برای یافتن انگیزه مانایی و توزیع متوازن فعالیت ها می باشد و از تکنیک ردگیری برای بهبود کیفیت آن بخش هایی از قلمروهای همگانی که کیفیت محیطی پایینی داشته اند، استفاده شده است. برای اعتبارسنجی یافته های این پژوهش، از راهبرد پیمایشی به منظور تطبیق یافته ها با نقطه نظرات 50 نفر از استفاده کنندگان فضا استفاده شده است. نتایج تحلیل ها نشان می دهد، پیاده راه احمدی شیراز در ساعات میانی روز (14 تا 17) با شکستگی حجم فعالیت ایستگاهی و کاهش الگوهای رفتاری روبه رو است و بیشترین حجم تردد (76 درصد) و نقاط مکث (78 درصد) در بخش های سایه دار پیاده راه ثبت شده است. از طرف دیگر، با برهم نهاد نقشه های سایه اندازی، حجم تردد و فعالیت های ایستگاهی بر روی یکدیگر، به نظر می رسد آسایش اقلیمی از مولفه های اصلی استفاده از قلمروهای همگانی در شهر شیراز است. از این رو می توان ادعا نمود، روش مشاهده رفتاری، الگویی کارآمد برای سنجش و تحلیل قلمروهای همگانی است که می توان از آن در توسعه و باززنده سازی آتی قلمروهای همگانی بهره جست.کلید واژگان: قلمرو همگانی, روش مشاهده رفتاری, الگوی فعالیتی, رفتاری, پیاده راه احمدی شیراز
-
ارزیابی کیفیت طراحی شهری در بافت های تاریخی و سنجش میزان موفقیت طرح هایی که برای این پهنه ها تهیه می شود، در آفرینش و تاکید بر حس مکان، هدف واجد اهمیتی برای جریان مرمت و مدیریت میراث شهری به شمار می رود. از میان ابزارهایی که برای سنجش کیفیت طراحی به کار برده می شود، DQI یا روش سنجش «شاخص کیفیت طراحی» تمرکز خود را بر ارزیابی کیفیت طراحی بنا قرار می دهد و با تاکید بر سه مولفه «کیفیت ساخت»، «عملکرد» و «اثر»، کیفیت طراحی را از منظر طراحان و کاربران مورد سنجش قرار می دهد. بازخوانی شیوه تدوین این روش و مولفه های مورد استفاده در آن، نشان از ارزیابی ارزشمندی های طراحی در قالب انگاره مکان دارد. به همین ترتیب، مقاله حاضر تلاش می کند تا ضمن بسط روش شناسی «شاخص کیفیت طراحی»، به تدوین روشی بپردازد که در آن کیفیت طراحی مکان های تاریخی مورد سنجش قرار بگیرد. به این ترتیب، خیزشی از بنا به مکان و سپس مکان تاریخی در مدل پایه این روش وارد می گردد. در بسط روش شناسی، ضمن توجه به پیشینه نظری انگاره مکان، از تناظر مولفه های «اصالت و ارزش نسبی»، «یکپارچگی کالبدی» و «سرزندگی اقتصادی» با سه گانه مکان، مدلی با عنوان PDQI یا روش سنجش «شاخص کیفیت طراحی مکان» پیشنهاد گردیده است. در تشریح روش پیشنهادی، کیفیت طراحی شهری در دو مکان تاریخی یعنی فضای مقابل مسجد مشیر و فضای مقابل آرامگاه سیبویه در بافت تاریخی شیراز مورد سنجش قرار گرفته و روش پیشنهادی به صورت ابزاری تعمیم پذیر به منظور کیفیت طراحی در مکان های تاریخی تدوین و ارائه گردیده است.کلید واژگان: شاخص کیفیت طراحی مکان, مکان تاریخی- فرهنگی, تشخص مکانی, ارزیابی کیفیت مکان تاریخیAssessing the quality of urban design in historic urban fabrics and measuring the success of plans which have been prepared for historic areas are crucial issues for urban regeneration process and management of urban heritage. During the last decades, a variety of tools and measuring methods are provided to architects and urban designers for estimating the quality of environments they have made intervention in them. Measuring the quality of design for the purpose of making better places or improving the sense of place is the central point for such interventions. Among the developed tools, Design Quality Indicator (DQI) method has been introduced as a method to evaluate the output of building design taking three indicators into account: build quality, functionality and impact. These three indicators have close conceptual correlations with the models introduced for materializing the concept of place. Build quality can obviously be related to form; functionality, indicates the functional aspect of the place and is related to activity; and the impact could summarize a great deal of interactions among people and place and their experiences summed-up as meaning and image. This concept was the key to develop a more sophisticated tool for analyzing the quality of design in a broader urban scale. This paper is aimed to develop a model derived from DQI model and named as PDQI, which stands for Place Design Quality Indicator. This model adds the aspects of place to the design quality assessment, and focuses on the historic places as the context of the design process. In this new interpretation, the significance of place has been determined using more advanced criteria, which are established in historic places by international charters and conventional documents. PDQI goes beyond the limits of the previous model, and provides a new horizon in which the characteristics of historic place are the main factors to evaluate the quality of design. This time designers and users are asked to score the design output by means of three major indicators. These indicators, which are represented as Authenticity and Value, Physical Integrity and Economical Vibrancy, one more time are referring to the concept of place as mentioned in the literature prior to this work. By applying the proposed methodology for two historic places situated in the historic fabric of Shiraz, the quality of design implied in the urban design and revitalization project of a historic area in 1990s has been assessed and compared with the PDQI tool. The result shows that although similar urban design project have been taken for these two places, however, as far as the design quality is concerned, each place has its own conditions, which affects the quality of the output, and the perception of users and other designers has widely been affected by these. As a result, the authors declare that this method can be applied as a general tool for analyzing the design quality in historic places and it can make its way into a more complete tool to be developed by further researches.Keywords: Place Design Quality Indicator (PDQI), historic-cultural place, place distinctiveness, historic place quality assessment
-
ذخیره های ساختمانی، مهمترین ظرفیت کالبدی توسعه درون زای شهری بوده، و برنامه ریزی برای مرمت، ارتقاء و استفاده دوباره از آن، یکی از مهمترین سرفصل های حفاظت شهری فعال طی دهه های اخیر بوده است. این روند، عاملی مهم در راه صیانت از هویت کالبدی، و تقویت مکان بودگی هسته های تاریخی شهرها است. در ادبیات معاصر مرمت شهری نیز، ویژگی های مثبتی مانند پایداری اجتماعی و زیست محیطی، تقویت حس مکان، به روزرسانی سازوکار برنامه ریزی، بهره وری اقتصادی و حفظ اصالت محیط انسان ساخت، از جمله مزیت های استفاده دوباره از ساختارهای ارزشمند و واجد قدمت، شناخته شده است. این مقاله، ضمن بازخوانی همین روند، و استفاده از واژه ترکیبی بازکاربست همساز به مثابه معادلی برای عنوان Adaptive Re-use ، به بازخوانی و تطبیق پذیر نمودن مدل «بالقوگی بازکاربست همساز» یا ARP (Adaptive Re-use Potential) می پردازد. بازخوانی معادله منحنی فرسودگی، و شناخت دقیق عوامل فرساینده-منسوخ کننده ساختارهای واجد قدمت، مدل «بالقوگی بازکاربست همسازی» را به برآورد عمر مفید ساختار، و بهترین زمان مداخله با هدف مرمت و روزآمدسازی آن نائل می کند. حاصل پیاده کردن این مدل برای یک بنای مشخص، فهم شرایط منسوخ شدگی آن، و موقعیت کیفی-زمانی ساختار در ارتباط با میزان بازگشت پذیری به چرخه حیات دوباره است. استفاده از این مدل، در تعیین شرایط فرسودگی و بالقوگی بازکاربست همساز برای نمونه ای از بناهای واجد ارزش بافت میانی تهران، به این فرضیه قوت می بخشد که بسیاری از ساختارهای ارزشمند در بافت های تاریخی و میانی، در شرایطی قرار گرفته اند که امروز همچنان می توانند هدف طرح های موفق بازکاربست همساز باشند، ولی در صورت از دست دادن فرصت، امکان بازگشت به چرخه حیات، و ارتقاء به منظور استفاده دوباره و منطبق با نیاز روز را از دست خواهند داد، و منحنی فرسودگی را به سوی درغلتیدن به وادی بازسازی اجباری، پیش خواهند برد.کلید واژگان: چرخه حیات ساختمان, ساختار واجد قدمت, بالقوگی بازکاربست همساز, حفاظت فعال, بازگشت پذیری به چرخه حیاتBuilding stocks are the most important physical capacity for infill development and planning for their preservation, restoration and improvement in order to re-use has been an important chapter on urban conservation during the last decades. According to official statistics, parallel to paradigm shifts in the field of urban regeneration and active conservation, using old buildings in European cities has increased and the demolition and reconstruction of historical and aged structures have been pushed into the margin. In a comparison one could easily see how many of the old structures in the Iranian cities have been demolished in recent years and an important number of characteristic buildings have vanished from the urban context easily; what have been substituted has no relevance to the tangible and intangible values, lost within the process. The process of adaptive re-use is an outstanding criteria in the way of safeguarding physical and architectural identity and strengthening the placefulness of historic fabrics and urban cores. In the contemporary literature of urban regeneration, some positive characteristics and principles like social and environmental sustainability, sense of place, planning mechanism upgrading, economical efficiency and built environment authenticity are attributed to the adaptive re-use of aged structures. Meanwhile the possibility to re-use the aged structure is something that should be considered in a technical and timely manner. The life cycle of building materials and the course of inevitable decline have a tremendous role in how and when a structure could be regained and reintroduced to the urban life cycle. This article revises the process of adaptive reuse and its benefits and parallel to the subject, proposes a new equivalent for the title of Adaptive Reuse in Persian which would refer to the both parts of the term in a literary and semantic manner. Introducing the Adaptive Reuse Potential model would be a solution for tracing the decay curve of aged structures and assessing the building adaptive reuse design and obsolescence criteria. This model and its subordinate equations demonstrate the point of maximum potential and the effective useful life of a building subject to adaptive reuse. As the Adaptive Reuse has also a policy-making aspect, estimating the condition of the buildings and calculating the potential that determines whether they could be brought back to the cycle as suitable infrastructures having the peciularities needed for a contemporary role is very crucial to the course. Implementing this model in a case study reveals its condition of obsolescence and the potential for the recovery of an aged structure into a new life cycle. An old and architecturally valuable building in the historic-modern core of Tehran [Lāleh Hotel in Lālehzār-e-no Ave.], has been assessed by ARP model and confirm this hypothesis that there are many potentially good buildings capable to be re-used in the inner parts of Iranian cities which have been fallen into oblivion and if the chance of undertaking adaptive reuse projects is missed, there will be an inevitable scenario for them to be demolished and reconstructed; a deep pity for the future generation of citizens disconnected of their glorious architectural background.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.