mansoor beirami
-
مقدمه
ازآنجاکه نقص در کفایت اجتماعی در دانش آموزان قربانی قلدری یکی از عوامل تشدید و تداوم قربانی شدن این افراد است و از طرفی مطالعات انجام شده، حاکی از تاثیر یادگیری حل مسئله بر ارتقا کفایت اجتماعی است، در این راستا هدف ازپژوهش حاضرتعیین اثربخشی آموزش برنامه حل مسئله اجتماعی طراحی شده بر مولفه های کفایت اجتماعی در دانش آموزان قربانی قلدری بود.
روشاین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری موردمطالعه شامل کلیه دانش آموزان دبیرستان های دخترانه دوره اول شهر تبریز در سال تحصیلی 96 95 بود ونمونه آماری شامل 30 دانش آموز قربانی قلدری بود که به روش خوشه ایدر چند مرحله انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت آموزش برنامه حل مسئله اجتماعی قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از مقیاس قربانی قلدری کالیفرنیا و مقیاس کفایت اجتماعی فلنراستفاده شد. داده ها به وسیله SPSS-16 با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته هایافته های حاصل از این پژوهش نشان داد، آموزش برنامه حل مسئله اجتماعی طراحی شده بر کلیه مولفه های کفایت اجتماعی دانش آموزان قربانی قلدری، تاثیر معنی داری داشته است (001/0P
نتیجه گیریازآنجاکه نتایج، بیان گر اثربخشی برنامه طراحی شده در ارتقای کفایت اجتماعی دانش آموزان قربانی قلدری بود. پیشنهاد می شود برنامه آموزش حل مسئله اجتماعی به عنوان بخشی از دوره های آموزش ضمن خدمت متولیان درگیر بادانش آموزان، جهت ارتقای مهارت های مقابله ای دانش آموزان قربانی قلدری قرار گیرد.
IntroductionBecause of The deficit in social competence in students victim of bullying One of the factors to aggravation and continuing victimization of those people, On the other hand, studies have shown the impact of learning problem solving on promoting social competence, The purpose of this research was determining of effectiveness social problem solving training program on the components of social competence inStudents victim of bullying. Methods This study was a quasi-experimental design with pretest-posttest with thecontrol group. The population studied included all the first period high school female students in Tabriz in the academic year 96-95. The research sample consisted of 30 students was a victim of bullying through multi-stage random cluster sampling of the selected and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group in 8 sessions were trained in social problem-solving program. For data collection used the social competence scale and victim of bullying California scale. The collected data were analyzed applying SPSS-16 software via ANCOVA method.
ResultsThe finding of the present study demonstrated a significant positive impact of developed social problem solving training on all components of social competence students victim of bullying, (P
ConclusionThe results indicate the effectiveness of developed program to promote social competence on students victim of bullying. It is suggested that social problem solving training program as part of training courses for all Trustees involved with students to promote coping skills students victims of bullying.
Keywords: social problem solving, social competence, victims of bullying -
آمیختگی فکر- شکل بدنی مفهومی شناختی است که در شکل گیری و تداوم اختلالات خوردن اهمیت زیادی دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه آمیختگی فکر-شکل بدنی و عاطفه ی منفی با باورهای مربوط به اختلال خوردن و هم چنین نقش این متغیرها در پیش بینی باورهای اختلال خوردن بود. طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی است. نمونه پژوهشی 245 نفر (125 پسر و 120 دختر) از دانشجویان دانشگاه تبریز با دامنه سنی 18 تا 24 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های آمیختگی فکر- شکل بدنی، باورهای اختلال خوردن و مقیاس عاطفه ی منفی استفاده شد. هم چنین داده های به دست آمده به کمک روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. یافته های بدست آمده از پژوهش نشان داد که بین باورهای اختلال خوردن و آمیختگی فکر- شکل بدنی و عاطفه منفی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. بین آمیختگی فکر- شکل بدنی و عاطفه ی منفی نیز همبستگی معنی دار بود. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که آمیختگی فکر- شکل بدنی و عاطفه ی منفی می توانند پیش بینی کننده های مناسبی برای باورهای اختلال خوردن باشند. وجود رابطه بین آمیختگی فکر-شکل بدنی و عاطفه ی منفی و باورهای اختلال خوردن می تواند نشان دهنده تعامل عوامل شناختی و هیجانی در شکل گیری و تداوم مشکلات خوردن باشد، بنابراین توجه به هر دو بعد شناختی و هیجانی را در درمان پیشنهاد می کند. پژوهش های بیشتر می تواند مکانیسم های زیربنایی که این مشکلات سلامت روانی را به هم پیوند می دهد، شناسایی کنند.
کلید واژگان: آمیختگی فکر, شکل بدنی, باورهای اختلال خوردن, عاطفه ی منفیThought-shape fusion is a cognitive concept and also an important factor in the formation and maintenance of eating disorders. The aim of this research was to examine the relationship between thought–shape fusion, negative affect and eating disorders beliefs and also the role of these variables in prediction of eating disorders beliefs. The research was a correlating study. 245 students (125 males and 120 females) of University of Tabriz, who aged between 18-24 years old, were selected by convenience sampling. Data were gathered using Thought–Shape Fusion questionnaire, eating disorders beliefs questionnaire and negative affect scale and also were analyzed by Pearson correlation and regression methods. The results showed that there was a significant positive correlation between eating disorders beliefs and negative affect and thought-shape fusion. Also there was a significant correlation between negative affect and thought-shape fusion. The result of regression analysis showed that negative affect and thought-shape fusion could be a good predictor for eating disorders beliefs. The relationship between negative affect and thought-shape fusion with eating disorders beliefs indicates that the cognitive and emotional factors interact with each other in the formation and maintenance of eating problems, so it suggests that treatment should focus attention to both of cognitive and emotional factors. More researches could determine the mechanisms that associate these mental health problems.Keywords: eating disorders beliefs, negative affect, thought, shape fusion -
از بین ابعاد مختلف تفکر، مطالعه تفکر انتقادی از موضوعات مسلط در ادبیات مربوط به تفکر است و با توجه به ماهیت آن، ضرورت دارد مراکز آموزش عالی کانون توجه خود را به جای محتوای موضوعات درسی، بر فرایند و مهارت های تفکر انتقادی معطوف کنند اما علی رغم اهمیت تفکر، نتایج پژوهش های مختلف بیانگر آن است که به طور کلی توانایی دانشجویان در استفاده از مهارت های تفکر انتقادی اندک است. در این رابطه بسیاری از صاحب نظران و متخصصان آموزش نظامی معتقدند آموزش های نظامی جاری در مراکز آموزشی، به اندازه کافی مهارت های تصمیم گیری را در دانشجویان توسعه نمی دهد. در این راستا و به منظور بررسی روند گرایش دانشجویان دانشگاه امام علی(ع) به تفکر انتقادی با استفاده طرح تلفیق (فن مثلث بندی درون روشی) روش های تحقیق توصیفی پانلی(طولی) و مقطعی، نمونه ای با حجم 210 نفر برای تحقیق مقطعی و 19 نفر برای تحقیق پانلی از دانشجویان این دانشگاه به طور تصادفی انتخاب و آزمون گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا به عنوان ابزار اندازه گیری به آنها ارائه و داده های مورد نیاز از آنها جمع آوری شد. پس از جمع آوری پرسش نامه ها و داده پردازی، داده های معتبر با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه(ANOVA) و آزمون t-test برای گروه های وابسته(به صورت مقایسه های زوجی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج حاصل بیانگر آن است که میانگین گرایش دانشجویان سال اول (121.5)، دوم (117.25) و سوم (112.68) به تفکر انتقادی دارای روند کاهشی است(F=4.049 و P<0/05). علاوه بر این نتایج تحقیق طولی(پانلی) انجام شده در این تحقیق نیز همسو با نتایج تحقیق مقطعی بیانگر آن است که میانگین گرایش دانشجویان به تفکر انتقادی در سه مقطع زمانی ابتدای ترم (123.88)، پایان ترم (119.88) و پایان سال (114.12) دارای روند نزولی است که تفاوت میانگین های ابتدای ترم و پایان سال معنی دار است (t=2.23 و P<0/05).
کلید واژگان: تفکر انتقادی, حقیقت جویی, کنجکاوی ذهنی, عمل منظم, گرایش به موقعیت مسئله, اعتماد به قضاوت خود, تحلیلی بودن, کنترل خود و پختگی در قضاوتAmong various aspects of thinking, the study of critical thinking enjoys a long background in the related literature and given its nature, it is necessary that higher educational centers, instead focusing on course content, concentrate on the process and skills of critical thinking. Contrary to the significance of thinking, the pertinent research findings indicate that students are not much competent in using skills of critical thinking. In line with this trend, many educational authorities in military fields hold that the current military trainings do not much develop decision-making ability among cadets. To delve into this issue and investigate the rend of tendency of cadets from Imam Ali University to critical thinking, a sample of 239 cadets were selected randomly to be investigated based on a mixture of panel descriptive and cross-sectional research method (i.e. intra-method triangulation) was exposed to California critical thinking test. The collected data were analyzed based on a one-way ANOVA and t-test. The findings revealed the cadets mean scores as follows: freshmen 121.5, sophomores 117.25 and juniors 111.68, respectively. Obviously, there is a declining trend of tendency towards critical thinking (P < 0.05, F=4.049). Furthermore, the panel study results matching those of the cross-sectional indicate similar declining trend during three time periods of an academic year (i.e. beginning of the term 123.88, end of the term 119.88 and end of the year 114.12), indicating a statistically significant difference (P<0.05, t=2.23).Keywords: Critical thinking, truth seeking, mental curiosity, confidence in self judgment, self, control, maturity in judgment -
هدف این پژوهش بررسی رابطه ی از خود بیگانگی و نگرش مذهبی با ولایت پذیری در جمعیت دانشجویی دانشگاه تبریز بود.
جامعه ی آماری پژوهش، کلیه ی دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز بودند. از جامعه ی پژوهش براساس جدول کرجی مورگان (1970) 370 دانشجو به شیوه ی نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند.
آزمودنی ها به پرسش نامه های مقیاس از خود بیگانگی دین، پرسش نامه ی نگرش سنج مذهب گلریز، براهنی و پرسش نامه ی محقق ساخته ی ولایت پذیری پاسخ دادند.
برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های معنا دار ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه هم زمان استفاده شد.
تحلیل داده ها نشان می دهد که ولایت پذیری با از خود بیگانگی و مولفه های آن رابطه ی منفی معنادار و با نگرش مذهبی رابطه ی مثبت معنا دار دارد. رگرسیون هم زمان نشان داد متغیرهای روانشناختی به صورت ترکیبی، ولایت پذیری را پیش بینی می کنند.
طبق نتایج پژوهش ولایت پذیری براساس ویژگی های روانشناختی دانشجویان متغیر است. دانشجویان ولایت پذیر پایبند به ارزش های اسلامی و دارای روحیه ی خودباوری هستند و از خود بیگانه نیستند.
کلید واژگان: ولایت پذیری, از خود بیگانگی, نگرش مذهبیThis research is intended to review the relationship between self-alienation and religious attitude with acceptance of Wallayah (love of the prophet and Imams) in students of Tabriz University. Research population included all of bachelor students at Tabriz University. 370 students were selected through Morgan's available sampling (1970). The subjects were exposed to several questionnaires including elfalienation scale, attitude measurement of avoiding religion, as well as a researchermade questionnaire of accepting Walayah. Data analysis was performed by Pierson's correlation coefficient significance and simultaneous multivariate regression tests. Data analysis indicated that acceptance of Walayah and its elements demonstrate a significant negative relation with self-alienation, while having a significant positive relation with religious attitude. Simultaneous regression indicated that psychological variables jointly predict acceptance of Walayah. The results signified that acceptance of Walayah varies according to psychological traits. Students who accept Walayah are committed to Islamic values. They are self-reliant and free from self-alienation.Keywords: Acceptance of Walayah, Self, Alienation, Religious Attitude -
فصلنامه مدیریت نظامی، پیاپی 39 (پاییز 1389)، صص 195 -224به منظور بررسی عوامل موثر بر فرسودگی شغلی کارکنان، نمونه ای با حجم 300 نفر از کارکنان ارتش ج.ا.ا به صورت خوشه ایانتخاب گردیدند. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بوده و برای اندازه گیری متغیرهای آن، از پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاک (که سه جنبه از فرسودگی شغلی شامل تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و احساس عدم موفقیت فردی را بررسی می نماید) و پرسشنامه محقق ساخته ای که در برگیرنده چهار عامل جو سازمانی، شرایط محیط کار، ویژگی های شغل و تعهدات فردی به عنوان عوامل اثرگذار بر فرسودگی شغلی کارکنان که پس از اطمینان از اعتبار و روایی آنها استفاده گردید. پس از جمع آوری پرسشنامه ها و داده پردازی، داده های معتبر از طریق نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند که نتایج حاصل به شرح زیر است: میزان فرسودگی شغلی کارکنان و مولفه های آن (تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و احساس عدم موفقیت فردی) با عوامل جو سازمان، شرایط محیط کار، ویژگی های شغل و تعهدات فردی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که 28.4 درصد از واریانس فرسودگی شغلی کارکنان به وسیله عوامل چهارگانه (عوامل جو سازمانی، شرایط محیط کار، ویژگی های شغل و تعهدات فردی) تبیین و از بین این عوامل، شرایط محیط کار و تعهدات فردی بیشترین تاثیر را داشته اند.
کلید واژگان: فرسودگی شغلی, تحلیل عاطفی, مسخ شخصیت, احساس عدم موفقیت فردی, جو سازمان, شرایط محیط کار, ویژگی های شغل, تعهدات فردیIn oder to investigate factors affecting job erosion among personnel, a sample of 300 staff members form the army of Iran was selected based on cluster sampling. To collect the data, Maslach's job erosion questionnaire addressing variables such as emotional analysis, personality metamorphosis and individual sense of accomplishment and a researcher-made queslionnaire covering four factors including orgaisational atmosphere, workplace conditions, job characteristics, and individual commitments was validated, then employed. The data were run via SPSS. The findings revealed that there is as significantly negative correlation between job erosion and its variables)emotional analysis personality metamorphosis and sense of individual accomplishment) with other parameters like organisational atmosphere workplace conditions, job characterstics and individual commitments simultaneous regression analysis also revaled that 28.4 of the erosion variance is attributed to the four sided- factors among which the work place conditions and indivdual commitments have had the highest effect.Keywords: job erosion, emotional analysis, personality metamorphosis, sense of individual accomplishment, workplace, organisational atmosphere, job charectristics, individual commitments -
هدف
هدف از این پژوهش، بررسی رابطه تقلید حرکتی غیر گفتاری با توانایی نامیدن و تاثیر تمرینات تقلید حرکتی غیر گفتاری بر افزایش توانایی نامیدن در کودکان مبتلا به درخودماندگی (اوتیسم) است.
روش بررسیدر مرحله نخست این مطالعه که به روش مقایسه ای صورت پذیرفت، 22 کودک درخودمانده و 22 کودک سالم با نمونه گیری در دسترس انتخاب و توانایی نامیدن و تقلید حرکتی غیر گفتاری آنها مورد سنجش و مقایسه قرار گرفت. در مرحله دوم، مطالعه به صورت تجربی و مداخله ای صورت گرفت. کودکان درخودمانده به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. سپس کودکان گروه آزمایش به مدت 60 روز، روزانه یک ساعت تحت تمرین تقلید غیر گفتاری قرار گرفتند. در این مدت گروه کنترل از آموزشهای معمول قبلی بهره گرفتند. قبل و بعد از مداخله، توانایی نامیدن در دو گروه با استفاده از آزمون نامیدن سنجیده شد. در تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و بررسی ضریب همبستگی بهره گرفته شد.
یافته هاتفاوت معناداری در توانایی نامیدن کودکان درخودمانده و سالم دیده شد(001/0P<). همچنین یافته ها حاکی است بین توانایی نامیدن و توانایی تقلید کلامی در کودکان درخودمانده همبستگی مثبت وجود دارد(001/0P<، 878/0 r=). به علاوه، داده ها حاکی از وجود تفاوت معنادار بین توانایی نامیدن دو گروه آزمایشی و کنترل پس از انجام مداخله می باشد(001/0P<).
نتیجه گیریبین توانایی نامیدن و تقلید حرکتی غیر گفتاری همبستگی مثبت و قوی وجود دارد و انجام تمرینات تقلید حرکتی غیرگفتاری به افزایش توانایی نامیدن در کودکان درخودمانده منجر می گردد.
کلید واژگان: درخودماندگی, تقلید, نامیدن, گفتارObjectiveThis research was aimed to investigate the relation between non-verbal imitation and naming ability and effect of non-verbal motor imitation exercises on ability of naming in autistic children.
Materials and MethodsIn the first phase of this research which was done comparatively, 22 autistic and 22 normally developed children were selected conveniently and their ability of naming and non-verbal imitation was examined. In the second phase, which was an experimental-interventional study with a pretest-posttest and control group design, the autistic children were assigned into two matched groups by balanced randomized method. Then non-verbal motor exercises intervention executed in experimental group for 60 days (one hour a day). During this period the control group received routine educational program. Before and after intervention, naming ability of two groups was assessed by naming test. Data were analyzed by Independent T- test and Variance analysis.
ResultsResearch findings showed statistically significant difference between autistic group and normal group in naming ability (P<0.001). In autistic group, there was a positive correlation between naming ability and non-verbal imitation ability (r=0/878). Furthermore findings showed significant difference in naming ability between control and experimental group after intervention (P<0.001).
ConclusionThis finding reveals that non-verbal motor imitation has a positive correlation with naming ability and non-verbal imitation exercises increases the naming ability in autistic children.
Keywords: Autism, Imitation, naming, speech
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.