به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mohammad hosseinpour

  • فیروزه میاحی، عبدالمهدی معرف زاده*، محمد حسین پور
    هدف
    مدیریت دانش ارتقای یک رویکرد جامع برای شناسایی، تسخیر، بازیافتن، تسهیم و ارزشیابی یک سرمایه اطلاعاتی سازمان است و بر ابعاد مختلف سازمان تاثیر می گذارد. سازمان ها مجبورند استراتژی های مدیریت دانش را متناسب با محیط سازمان خود طراحی کنند. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به الگوی استقرار مدیریت دانش در دانشگاه فرهنگیان استان خوزستان است.
    روش
    این پژوهش جزء پژوهش های آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی) می‏ باشد. در بخش کیفی از تکنیک دلفی و 12 خبره برای شناسایی مولفه و شاخص های تحقیق استفاده شد. سپس با استفاده از نرم افزار میک مک و روش ساختاری- تفسیری (ISM) سطح ‏بندی ‏عوامل انجام شد. در بخش کمی روش نمونه گیری از نوع تصادفی خوشه ای ، 217 نفر از کارکنان دانشگاه فرهنگیان انتخاب و با نرم افزار اسمارت پی ال اس تحلیل صورت گرفت. برای اعتبار هر دو روش از روش صوری و پایایی نیز با آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد.
    یافته ها
    تکنیک ساختاری- تفسیری نشان داد که عامل بهره برداری از سیستم دوسوتوانی یادگیرنده در بالاترین سطح یعنی سطح اول قرار دارد و عملکرد مستمر و کشف پایه دانشی در پایین ترین سطح قرار دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که بین مولفه ‏ها و الگوی استقرار مدیریت دانش دانشگاه فرهنگیان در استان خوزستان رابطه معناداری وجود دارد.
    کلید واژگان: مدیریت دانش, دانشگاه فرهنگیان, مدیریت منابع انسانی
    Firoozeh Mayahi, Abdolmahdi Moarefzadeh *, Mohammad Hosseinpour
    Purpose
    Knowledge management is the promotion of a comprehensive approach to identify, capture, recover, share and evaluate an organization's information capital and affects various dimensions of the organization. Organizations have to design knowledge management strategies according to their organization's environment. The aim of the current research is to achieve the establishment model of knowledge management in Farhangian University of Khuzestan province.
    Method
    This research is a part of mixed exploratory research (qualitative and quantitative). In the qualitative part, the Delphi technique and 12 experts were used to determine the components and indicators of the research; Then, the leveling of the factors was done by using Mic Mac software and structural-interpretive method (ISM). In the quantitative part of cluster random sampling method, 217 employees of Farhangian University were selected and analyzed with SmartPLS software. For the validity of both methods, the formal and reliability method was also used with Cronbach's alpha test.
    Findings
    The findings showed that the structural-interpretive technique showed that the factor of exploiting the two-column system of the learner is at the highest level, i.e. the first level, and the continuous performance and discovery of the knowledge base is at the lowest level.
    Conclusion
    The results showed that there is a significant relationship between the components and the establishment pattern of knowledge management of Farhangian University in Khuzestan province.
    Keywords: Knowledge management, Farhangian University, human resources management
  • فیروزه میاحی، عبدالمهدی معرف زاده، محمد حسین پور

    مدیریت دانش ارتقای یک رویکرد جامع برای شناسایی، تسخیر، بازیافتن، تسهیم و ارزشیابی یک سرمایه اطلاعاتی سازمان است و بر ابعاد مختلف سازمان تاثیر می گذارد. سازمان ها مجبورند استراتژی های مدیریت دانش را متناسب با محیط سازمان خود طراحی کنند. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به الگوی استقرار مدیریت دانش در دانشگاه فرهنگیان استان خوزستان است. این پژوهش جزء پژوهش های آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی) می‏باشد. در بخش کیفی از تکنیک دلفی و 12 خبره برای تعیین مولفه و شاخص های تحقیق استفاده شد؛ سپس با استفاده از نرم افزار میک مک و روش ساختاری- تفسیری (ISM) سطح‏بندی ‏عوامل انجام شد. در بخش کمی روش نمونه گیری از نوع تصادفی خوشه ای ، 217 نفر از کارکنان دانشگاه فرهنگیان انتخاب و با نرم افزار اسمارت پی ال اس تحلیل صورت گرفت. برای اعتبار هر دو روش از روش صوری و پایایی نیز با آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته ها نشان داد تکنیک ساختاری- تفسیری نشان داد که عامل بهره برداری از سیستم دوسوتوانی یادگیرنده در بالاترین سطح یعنی سطح اول قرار دارد و عملکرد مستمر و کشف پایه دانشی در پایین ترین سطح قرار دارد. نتایج نشان داد که بین مولفه‏ها و الگوی استقرار مدیریت دانش دانشگاه فرهنگیان در استان خوزستان رابطه معناداری وجود دارد.

    کلید واژگان: مدیریت دانش, دانشگاه فرهنگیان, استان خوزستان
    Firouzeh Mayahi, Abdolmahdi Moarefzadeh, Mohammad Hosseinpour

    Knowledge management is the promotion of a comprehensive approach to identify, capture, recover, share and evaluate an organization's information capital and affects various aspects of the organization. Organizations have to design knowledge management strategies according to their organization's environment. The aim of the current research is to achieve the establishment model of knowledge management in Farhangian University of Khuzestan province. This research is one of mixed exploratory research (qualitative and quantitative). In the qualitative part, the Delphi technique and 12 experts were used to determine the components and indicators of the research; Then, the leveling of the factors was done by using Mic Mac software and structural-interpretive method (ISM). In the quantitative part of cluster random sampling method, 217 employees of Farhangian University were selected and analyzed with SmartPLS software. For the validity of both methods, the formal and reliability method was also used with Cronbach's alpha test. The findings showed that the structural-interpretive technique showed that the factor of exploiting the two-column system of the learner is at the highest level, i.e. the first level, and the continuous performance and discovery of the knowledge base is at the lowest level. The results showed that there is a significant relationship between the components and the establishment pattern of knowledge management of Farhangian University in Khuzestan province

    Keywords: Knowledge Management, Farhangian University, Khuzestan Province
  • علی اکبر کریم پور *، لیلا بهمیی، محمد حسین پور، مهدی بصیرت
    زمینه و هدف

    موفقیت کسب وکارها بویژه در صنعت رقابتی بانکداری کشور نیازمند الگویی فراگیر و تخصصی است که بازوی اجرایی آن آموزش و توسعه منابع انسانی کسب وکار می باشد. هدف این تحقیق طراحی و اعتبارسنجی الگوی کسب وکار مبتنی بر تعالی منابع انسانی در صنعت بانکداری است.

    روش شناسی: 

    مطالعه حاضر از نظر هدف یک تحقیق کاربردی-توسعه ای است و از منظر شیوه و بازه زمانی گردآوری داده ها، یک تحقیق پیمایشی-مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل مدیران و کارکنان صنعت بانکداری است. نمونه گیری مدیران به روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند و نمونه گیری کارکنان با روش نمونه گیری تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه می باشد. روایی پرسشنامه به شیوه روایی سازه، روایی همگرا و روایی واگرا تایید گردید. پایایی پرسشنامه نیز به دو شیوه محاسبه آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تایید شد. برای طراحی الگوی اولیه از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری استفاده و برای اعتبارسنجی الگوی طراحی شده از روش حداقل مربعات جزیی استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار MicMac و Smart PLS انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد استراتژی رهبری به عنوان عنصری زیربنایی بر تقویت زیرساخت های سازمانی و تدوین استراتژی منابع انسانی اثر می گذارد. این عوامل نیز بر آموزش و توسعه منابع انسانی اثر گذاشته و به برنامه ریزی و به گزینی منابع انسانی منجر می شوند.

    نتیجه گیری

    به همین ترتیب از طریق فرآیندهایی مانند مدیریت انضباط (هماهنگی)، مدیریت آرامش خاطر کارکنان و توجه به اخلاقیات، ارزش ها و فرهنگ سازمانی در نهایت بهره وری منابع انسانی و بهره وری سازمانی قابل حصول است.

    کلید واژگان: مدل کسب و کار, تعالی منابع انسانی, صنعت بانکداری
    Aliakbar Karimpour *, Leila Bahmaee, Mohammad Hosseinpour, Mehdi Basirat‬
    Purpose

    The success of businesses, especially in the competitive banking industry of the country, requires a comprehensive and specialized model, the executive arm of which is the human resources. The purpose of this study is to design and validate a business model based on human resource excellence in the banking industry.

    Methodology

    The statistical population of this study includes managers and employees of the banking industry. Sampling of managers was done in a non-probabilistic and purposeful manner, and staff sampling was done by random sampling method. The data collection tool is questionnaire. The validity of the questionnaire was confirmed by construct validity, convergent validity and divergent validity. The reliability of the questionnaire was also confirmed by two methods of calculating Cronbach's alpha and combined reliability. Structural-interpretive modeling method was used to design the initial model and partial least squares method was used to validate the designed model. Data analysis was performed with MicMac and Smart PLS software.

    Findings

    The results showed that leadership strategy as an underlying element affects the strengthening of organizational infrastructure and the development of human resources strategy. These factors also affect the training and development of human resources and lead to human resource planning and optimization.

    Conclusion

    Similarly, it can be achieved through processes such as management discipline (coordination), management of employee peace of mind and attention to organizational ethics, values and culture, and ultimately human resource productivity and organizational productivity.

    Keywords: Business Model, Human Resource Excellence, Banking Industry
  • سیده نیوشا عزیزی فر، عبدالمهدی معرف زاده*، محمد حسین پور
    هدف

    این پژوهش با هدف ارایه الگوی خودبهسازی مدیران مدارس ابتدایی در شهر اصفهان انجام گرفته است.

    روش کار

    این مطالعه از نوع پژوهش کیفی - کمی بوده که از روش های آمیخته استفاده می نماید. در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختارمند برای شناسایی، ابعاد، شاخص ها و مولفه ها استفاده شده است و در بخش کمی به کمک مدلسازی معادلات ساختاری به طراحی الگو پرداخته شد. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی20 نفر شامل خبرگان علمی و خبرگان تجربی، اساتید دانشگاه و مدیران ادارات آموزش و پرورش شهر اصفهان هستند که به روش هدفمند تعداد 12 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. همچنین جامعه آماری بخش کمی عبارت بود از 325 نفر از مدیران مدارس ابتدایی شهر اصفهان که حداقل 5 سال سابقه مدیریت که از طریق نمونه گیری غیراحتمالی و از نوع سهمیه ای 125 نفر انتخاب شدند.

    نتایج

    پس از تحلیل محتوای متون و مصاحبه با خبرگان  و کدگزاری باز، محوری و گزینشی کدهای نهایی عبارت بودند از: ارتقاء مهارت مدیریت آموزشی، ارتقاء مهارت مدیریت اجرایی، ارتقاء مهارت مدیریت منابع انسانی، ارتقاء مهارت مدیریت منابع مالی، ارتقاء مهارت انگیزشی و حمایتی و ارتقاء مهارت مدیریت نظارتی.

    نتیجه گیری

    در نهایت به کمک مدلسازی معادلات ساختاری الگوی مورد نظر طراحی و پیشنهاد شد مدیران آموزش و پرورش استان اصفهان با ایجاد احساس نیاز به خودبهسازی در مدیران مدارس ابتدایی از طریق آگاهی بخشی اقدام نمایند.

    کلید واژگان: خود بهسازی, مدیران, آموزش و پرورش, اصفهان
    Seyede Newsha Azizifar, Abdolmahdi Moarefzadeh *, Mohammad Hosseinpour
    Introduction

     With the increasing complexities of the 21st century and the numerous challenges of organizations, business, training programs, and the development of managers' capabilities at different levels of management, it is considered the most important and valuable goal of organizations (Tokzadeh and Ansari, 2014). With the growth of technology and the changes that have occurred, managers are always faced with new realities and conditions, to coordinate with them, they need to acquire special knowledge and expertise, and it is one of the useful and effective methods to develop the abilities of managers, is an improvement (Ludgard et al., 2016). According to Williams (2008), organizations that are capable of improving their managers will continue to improve and succeed (Moradi et al., 2020). The self-improvement of managers is so important and vital that it cannot be considered as a specific activity separate from daily work or simply focusing on knowledge based on current internal methods (Tabar and Zamani, 2019). Considering the decisive role of educational systems in the economic, social, and cultural improvement of society, the self-improvement of educational managers in schools, which is one of the main factors of the educational system, can lead to the improvement and progress of society. However, the necessary components in self-improvement management in the form of a conceptual model among the educational managers of Iranian society have not been determined, and until it is not determined, it is not possible to use Western models that are not completely compatible with our country. Therefore, the purpose of this research is to analyze the self-improvement of elementary school principals in the city of Isfahan, and the researcher is trying to answer the question, what is the analysis of the self-improvement of elementary school principals in the city of Isfahan?

    Materials and methods

    This research is of a quantitative-qualitative type, and semi-structured interviews were used to identify, dimensions, indicators, and components and also analyze them. The statistical population of this research in the qualitative part is 20 scientific experts and experimental experts, including university professors and directors of education departments in Isfahan city, and 12 people were selected as a sample in a targeted way. To collect data in the qualitative phase, an open-ended questionnaire was used to record the information obtained from the interview process, and in the quantitative section, using the results of the qualitative phase, a researcher-made questionnaire in the 5-value range was used. For qualitative data analysis, the thematic analysis method was used and for quantitative data analysis, Pearson correlation test, Friedman ranking, and structural equation model were used using LISREL8 software.

    Results and discussion

    After content analysis of texts and interviews with experts and open, central, and selective coding, the final codes were: improving educational management skills, improving executive management skills, improving human resources management skills, improving financial resources management skills, improving skills Motivating and supporting and improving supervisory management skills. The final codes that had the highest frequency in response to the interview questions were: improving educational management skills with a frequency of 12, improving executive management skills with a frequency of 9, improving human resources management skills with a frequency of 10, improving financial resources management skills with a frequency of 10. 8, promotion of motivational and support skills with a frequency of 11, and promotion of supervisory management skills with a frequency of 9. Therefore, based on these final codes, a researcher-made questionnaire was designed to analyze the research hypotheses and provided to the samples. Finally, according to the structural model of the research, it can be stated that all the effective factors of the self-improvement pattern of principals of Isfahan elementary schools can predict the principals' self-improvement. As a result, it can be said that the research model has sufficient fit.

    Conclusion

    Today, management development as one of the strategic programs has been the focus of many countries in recent decades. One of the goals of managers' development is to improve their knowledge, skills, and abilities. Self-improvement is the conscious development of skills, self-initiation, direction, and control of leadership by managers over a long period. The results of the research data analysis showed that according to the values of the path coefficient and the coefficient of significance between the effective factors and the variable of self-improvement of principals, the effective factors can predict the self-improvement of elementary school principals in Isfahan city. Also, this result is consistent with the research results of El Abidine (2021), Gotlib and Yamini (2021), Klein and Schwanenberg (2022), Yu and Lee (2015), Kokbi and Nematpour (1400), Siadat and Taji (2018) and Salimi (2016). It is aligned. Therefore, according to this result, it should be said that school administrators are responsible for the success of their educational environment, and their self-improvement is necessary to ensure that they can manage effectively. The results and analysis of the research showed that six variables (educational management skills, executive management skills, human resources management skills, financial resources management skills, motivational and support skills, and supervisory management skills) effective in this self-improvement were identified and prioritized in terms of samples. According to the results of the research, it is suggested that the principals of elementary schools in Isfahan be diligent in acquiring the six skills mentioned in this research in promoting self-improvement, facilitate the problems of their educational environment by saving appropriate costs and prioritizing finances, and provide the necessary motivation for the self-improvement of their school teachers by self-improvement. Finally, it is suggested that the education managers of Isfahan City implement effective strategies in improving educational, motivational, and support skills through supervision and leadership.

    Keywords: Self-Improvement, managers, Education, Isfahan
  • عظیمه حلاجان، فرانک امیدیان*، محمد حسین پور
    زمینه و هدف

    زنان سرپرست خانوار فقیر یکی از گروه های آسیب‏پذیر جامعه هستند که با توجه به رشد فزاینده آمار آن ها در سال‏های اخیر، چگونگی رسیدگی به مسایل مختلف مبتلابه زندگی ایشان تبدیل به چالشی مهم در ایران شده است. ازاین رو توانمندسازی این قشر برای حضور در مشاغل مختلف بسیار موردتوجه است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر کارآفرینی بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در شهر دزفول بود.

    روش پژوهش: 

    روش تحقیق حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان سرپرست خانوار شهر دزفول بودند که طی سال های 1386 تا 1400 در سازمان بهزیستی شهرستان دزفول وارد طرح توانمندسازی و کارآفرینی شده بودند. این جامعه شامل 44 خانوار بود که همه آن ها (تمام سرشماری) به عنوان  نمونه گیری انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده های موردبررسی از پرسشنامه های فرهنگ و عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر کارآفرینی زنان بیچ (2007) و توانمندسازی زنان گاپتا و سریواتاوا (2011) استفاده شد. داده‏های حاصل با روش‏های آماری (تحلیل همبستگی چندگانه) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.  

    یافته ها

    یافته‏های پژوهش نشان داد بین کارآفرینی و توانمندسازی زنان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. ضریب همبستگی دو متغیر(52/0=R) و سطح معناداری نیز (000/0>P) بود. همچنین، نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد متغیر کارآفرینی توانایی پیش بینی متغیر توانمندسازی زنان را دارد. ضریب تعیین دو متغیر (36/0=R2) و سطح معناداری نیز (000/0>P) بود.  

    نتیجه گیری

    بر این اساس می توان نتیجه گرفت که با ایجاد برنامه های هدفمند و آموزش های کارآفرینی می توان کمک شایانی به منظور بهبود توانمندسازی زنان سرپرست خانوار داشت.

    کلید واژگان: زنان سرپرست خانوار, توانمندسازی, کارآفرینی, بهزیستی
    Azimeh Halajan, Faranak Omidian*, Mohammad Hosseinpour
    Background and Aim

    women heads of poor households are one of the vulnerable groups of society, and due to the increasing growth of their numbers in recent years, how to deal with various issues affecting their lives has become an important challenge in Iran. Therefore, empowering this group to participate in various jobs is very important. Therefore, the purpose of the present study was to investigate the effect of entrepreneurship on the empowerment of female heads of households in Dezful city.

    Methods

    The current research method is descriptive and correlational. The statistical population of the research was all women heads of households in Dezful city who had entered the empowerment and entrepreneurship plan in Dezful welfare organization during the years 2006 to 2021. This community included 44 households, all of which (all census) were selected as sampling. In order to collect the investigated data, questionnaires of culture and economic and social factors affecting women's entrepreneurship were used by Beech (2007) and empowerment of women by Gupta and Srivatava (2011). The resulting data were analyzed by statistical methods (multiple correlation analysis).

    Results

    The research findings showed that there is a positive and significant relationship between entrepreneurship and women's empowerment. The correlation coefficient of two variables was (R=0.52) and the significance level was (P<0.000). Also, the multivariable regression results showed that the entrepreneurship variable has the ability to predict the women's empowerment variable. The determination coefficient of two variables was (R2=0.36) and the significance level was (P<0.000).

    Conclusion

    Based on this, it can be concluded that by creating targeted programs and entrepreneurship trainings, we can have a great help in order to improve the empowerment of women heads of households.

    Keywords: Women head of household, empowerment, entrepreneurship, welfare
  • علی اکبر کریم پور، لیلا بهمئی*، محمد حسین پور، مهدی بصیرت

    این مطالعه با هدف شناسایی مولفه های اصلی و فرعی یک مدل کسب و کار مبتنی بر آموزش و توسعه منابع انسانی در بانک کشاورزی استان خوزستان انجام شده است. روش پژوهش مطالعه حاضر با رویکرد کیفی انجام شده است. در بخش کیفی پژوهش، جهت گردآوری داده ها به تدوین سوالات مصاحبه مبادرت ورزیده شد. در ادامه از پرسشنامه محقق ساخته با طیف لیکرت 5 درجه، استفاده گردید. جامعه آماری شامل 15 نفر از خبرگان دارای زمینه علمی مرتبط و سابقه فعالیت در بانک کشاورزی به همراه مدیران و کارشناسان ارشد بانک کشاورزی بوده اند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و غیراحتمالی انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه های عمیق و نیمه ساختار یافته انجام گرفت. گام اول مطالعه حاضر با استفاده از روش تحلیل کیفی محتوا (رویکرد ویرایش مصاحبه، تلخیص آن ها و تفسیر مفاهیم و کلمات) برای شناسایی مقوله های اصلی و فرعی پژوهش استفاده شده است. با استخراج مقوله های اصلی و فرعی پژوهش با استفاده از نتایج تحلیل کیفی محتوا و روش مدل سازی ساختاری تفسیری، مدل نهایی ارایه گردید. در مجموع الگوی به دست آمده مشتمل بر 12 مقوله اصلی و 60 مقوله فرعی است. براساس مدل پژوهش مشخص گردید استراتژی (سبک) رهبری به عنوان زیربنایی ترین مولفه کسب وکار با رویکرد تعالی انسانی است.

    کلید واژگان: آموزش, انگیزه های سازمانی, بهره وری سازمانی, تعالی انسان
    Aliakbar Karimpour, Leila Bahmaee *, Mohammad Hosseinpour, Mehdi Basirat

    This study aimed to identify the main and sub-components of a business model based on training and developing human resources at the Agricultural Bank of Khuzestan province. The research utilized a qualitative approach involving interviews with 15 experts and managers at the Bank. Data was collected through in-depth, semi-structured interviews. Qualitative content analysis using the interview editing method was conducted to extract key concepts and categories from the interviews. The ISM method was also used to analyze relationships between components. The statistical population in the qualitative and ISM sections included 15 experts with relevant scientific background and experience working in the Bank of Agriculture, who were selected using a purposeful and non-probability sampling method. In-depth interviews were conducted with them, which were semi-structured. The first step of the current study was to identify the main and sub-categories of the research using the qualitative content analysis method (interview editing approach, summarizing them, and interpreting concepts and words). MAXQDA software was used for qualitative analysis. By extracting the main and sub-categories of the research using the results of qualitative content analysis and the ISM method, the final model was presented. In total, the pattern obtained consists of 12 main categories and 60 sub-categories. Leadership strategy was identified as the most basic component of business with the approach of human excellence.

    Keywords: Training, organizational motivations, organizational productivity, human excellence
  • سیده نیوشا عزیزی فر، عبدالمهدی معرف زاده*، محمد حسین پور
    هدف
    این پژوهش با هدف تحلیل خودبهسازی مدیران مدارس ابتدایی در شهر اصفهان انجام گرفته است.
    روش کار
    این مطالعه یک پژوهش کمی - کیفی بوده که از مصاحبه های نیمه ساختار مند برای شناسایی، ابعاد، شاخص ها، مولفه ها و همچنین تحلیل آنها استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق در بخش کیفی 20 نفر خبرگان علمی و خبرگان تجربی شامل اساتید دانشگاه و مدیران ادارات آموزش و پرورش شهر اصفهان هستند و به روش هدفمند تعداد 12 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.
    نتایج
    پس از تحلیل محتوای متون و مصاحبه با خبرگان و کد گزاری باز، محوری و گزینشی، کدهای نهایی عبارت بودند از: ارتقاء مهارت مدیریت آموزشی، ارتقاء مهارت مدیریت اجرایی، ارتقاء مهارت مدیریت منابع انسانی، ارتقاء مهارت مدیریت منابع مالی، ارتقاء مهارت انگیزشی و حمایتی و ارتقاء مهارت مدیریت نظارتی که در نهایت راهبردهای هر کدام تحلیل گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مطالعه در نهایت پیشنهاد شد مدیران آموزش و پرورش شهر اصفهان راهبردهای موثر در بهسازی مهارت های آموزشی، انگیزشی و حمایتی را از طریق نظارت و رهبری انجام دهند.
    کلید واژگان: خود بهسازی, مدیران, آموزش و پرورش, اصفهان
    Seyede Newsha Azizifar, Abdolmahdi Moarefzadeh *, Mohammad Hosseinpour
    purpose
    The present research was conducted with the aim of analyzing the self-improvement of principals of elementary schools in Isfahan city.
    Method
    This research is of quantitative-qualitative type, and semi-structured interviews were used to identify, dimensions, indicators, components and also analyze them. The statistical population of this research in the qualitative part is 20 scientific experts and experimental experts, including university professors and directors of education departments in Isfahan city, and 12 people were selected as a sample in a targeted way. To collect data in the qualitative phase, an open-ended questionnaire was used to record the information obtained from the interview process, and in the quantitative section, using the results of the qualitative phase, a researcher-made questionnaire in the 5-value range was used. For qualitative data analysis, thematic analysis method was used and for quantitative data analysis, Pearson correlation test, Friedman ranking and structural equation model were used using LISREL8 software.
    Findings
    After content analysis of texts and interviews with experts and open, central and selective coding, the final codes were: improving educational management skills, improving executive management skills, improving human resources management skills, improving financial resources management skills, improving Motivational and supportive skills and the improvement of supervisory management skills, and finally the strategies of each were analyzed.
    Conclusion
    Finally, it is suggested that the education managers of Isfahan city implement effective strategies in improving educational, motivational and support skills through supervision and leadership.
    Keywords: Self-Improvement, managers, Education, Isfahan
  • مروارید شیخی علی زاده، محمد حسین پور*، لیلا بهمئی
    زمینه و هدف

    امروزه یادگیری و آموزش به عنوان شاخص ترین رویکرد برنامه های آموزش مداوم شناخته می شود. این مطالعه با هدف آموزش خدمات درمانی و پزشکی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور (مطالعه موردی: دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز) صورت گرفت.

    روش کار

    پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت پژوهش در زمره مطالعات اکتشافی بود. جامعه آماری این پژوهش 90 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اهواز بود که با استفاده از روش نمونه گیری کوکران 74 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه 100 گویه ای استاندارد بود. پایایی پرسشنامه با الفای کرونباخ 8/0 تایید گردید و روایی آن با روایی صوری با نظر خبرگان تایید شد. از نرم افزار اماری spss برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.

    یافته ها

    در نتیجه این پژوهش، مشاهده می شود که سطح معنی داری آزمون از 05/0 کوچکتر است (05/0<sig) یعنی اینکه با اطمینان 99 درصد می توان بیان داشت که بین الویت های مولفه های اموزش مداوم تفاوت معنی داری وجود دارد. طبق تحلیل های آماری، مولفه های اخلاقی و فناوری و طراحی بالاترین میانگین را داشته و نسبت به بقیه عوامل بیشتر تحت تاثیر آموزش خدمات درمانی و پزشکی قرار می گیرند.

    نتیجه گیری

    تدوین محتوای آموزشی در آموزش خدمات درمانی و پزشکی یکی از چالش های اصلی یادگیری و رمز موفقیت این سیستم آموزشی محسوب می شود که عوامل مدیریت آموزش و پشتیبانی فنی، فناوری و طراحی، پداگوژیکی، نهادی، اخلاقی، ارزیابی و بازخورد و قالب های یادگیری ترکیبی بر توسعه آموزش پزشکی تاثیر معنی داری دارند.

    کلید واژگان: آموزش خدمات درمانی, آموزش پزشکی, دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
    Morvarid Sheykhi Alizade, Mohammad Hosseinpour*, Leila Bahmaee
    Background & Aims

     Education and development are an important part of human resources development. Education is the basis of all learning and one of the most important factors in improving human resources. Education is the most effective tool and the strongest process available to transfer knowledge and skills to human resources and prepare and strengthen them to perform tasks. Training and development play an important role in the advancement of technology, which has led to increased competition, increased customer expectations of quality and service, and subsequently resulted in the subsequent need to reduce costs. Prominent management writer Peter Drucker said that the fastest growing industry is training and development as a result of the replacement of industrial workers with knowledge-based workers. Training and development is one of the main functions of human resources. Many organizations consider training and development as an integral part of human resource development. The new century has also witnessed the focus on this issue in organizations globally. Technical training involves a change in a person's attitude, skill, or knowledge with the resulting improvement in behavior. For training to be effective, a planned activity should be implemented after a complete needs analysis and target specific competencies. Most importantly, education should be done in a learning environment. While designing the training program, both individual and organizational goals should be kept in mind. Although it may not be possible to guarantee a synchronized training program, the competencies are selected in such a way that a win-win relationship is created for the employee and the organization. Training is often confused with development. However, these two concepts are different in some specific dimensions, although they are still parts of the same system. Development means opportunities created to help employees grow. Unlike training that focuses on the current job, development is more of a long-term or forward-looking nature. Development is also not limited to job options in the current organization but may also focus on other aspects of development. Therefore, the main difference between training and development is that training often focuses on current employee needs or competency gaps, while development deals with preparing people for future tasks and responsibilities. Meanwhile, continuous training is an inseparable part of the activities of any organization, which has received significant attention in most countries of the world during the last five decades. Continuous training is a process that prepares employees during their service to improve and increase their efficiency in current and future job positions, to improve their way of thinking and acting, and to provide job information that is relevant and consistent with the need to achieve organizational goals. Places employees. A review of the conducted studies indicates the lack of a comprehensive and appropriate model in this field and the absence of a known and visible model that is effective in improving human resources in medicine according to the conditions and culture of our country. As a result, there is a need to provide an effective model for medical manpower empowerment programs and the possibility of implementing these programs with the conditions and facilities of Iran's hospitals so that it is possible to meet the needs of medical education and then provide care with methods be implemented scientifically. In other words, a model that can be used in applying the taught items improve the quality of medical services and ultimately leads to professional development. Considering that continuing education programs in medical empowerment have positive goals and functions for doctors, paramedics, managers, patients, organizations, and professions, the achievement of which requires the use of the applied model of continuing education in medical improvement. It is effective and efficient, to design a suitable model in continuous education in improving and empowering medicine and to provide a suitable model in this field. To improve the quality of medical services to patients and medical professional development, and in general to achieve greater productivity, which is the effectiveness of continuous education programs in improving medicine.

    Methods

    The present research was an exploratory study in terms of the nature of the research. The statistical population of this research was 90 employees of Ahvaz University of Medical Sciences, and 74 people were selected as a sample using the Cochran sampling method. The data collection tool was a standard 100-item questionnaire. The reliability of the questionnaire was confirmed with Cronbach's alpha of 0.8 and its validity was confirmed by face validity with the opinion of experts. SPSS statistical software was used for data analysis.

    Results

    As a result of this research, it can be seen that the significance level of the test is less than 0.05 (sig < 0.05), which means that it can be said with 99% confidence that there is a significant difference between the priorities of the continuous education components. You have According to the statistical analysis, the ethical components and technology and design have the highest average and are more influenced by the education of health and medical services than the other factors.

    Conclusion

     Compilation of educational content in the education of health and medical services is considered one of the main challenges of learning and the key to the success of this educational system, which is the factors of education management and technical support, technology and design, pedagogical, institutional, ethical, evaluation and feedback and format. Blended learning has a significant impact on the development of medical education. It is suggested that Jundishapur University of Medical Sciences should go through the following steps to implement the personal development program based on learning in the workplace: obtaining the commitment of the executive directors and senior managers to implement and follow up the personal development program based on learning in the workplace; Examining each component in the form of separate studies to investigate and extract sub-components that have an impact on continuous medical education; Compilation of goals and strategies of the organization and formulation of a charter for supporting training plans; Needs assessment and identification of the current situation of organizational education and learning. Human considerations such as respondents' dishonesty and the interference of others' opinions, especially colleagues, could be effective in people's responses to questionnaires. Restrictions in attracting the cooperation of some people with the researcher due to the spread of the coronavirus the distribution of questionnaires and the delay in returning several questionnaires, as well as the restriction in holding group classes due to the spread of the corona disease were limiting factors of the research.

    Keywords: Medical service education, Medical education, Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz
  • عظیمه حلاجان، فرانک امیدیان*، محمد حسین پور
    هدف

    هدف این پژوهش تعیین عوامل موثر بر کارآفرینی زنان سرپرست خانوار (مطالعه موردی زنان سرپرست خانوار بهزیستی شهرستان دزفول) انجام شده است.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و جامعه آماری شامل کلیه ی زنان سرپرست خانواری هستند که در اداره ی بهزیستی شهرستان دزفول پرونده ی خدمات حمایتی داشته اند. حجم جامعه 70 نفر که به صورت تصادفی با 30 نفر از زنان تحت پوشش اداره ی بهزیستی این شهرستان از طریق مصاحبه تا اشباع نظری عوامل موثر بر کارآفرینی در بین زنان سرپرست خانوار مورد تحلیل قرار گرفتند. داده های به دست آمده، با شیوه ی کدگذاری نظری شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد برای ارایه راه حل، شاید بهتر باشد که مقوله کارآفرینی و اشتغال زایی زنان سرپرست خانوار را در دو بخش عوامل فردی و زمینه ای تقسیم کنیم تا چاره اندیشی برای بهبود شرایط ساده تر و عملی تر شود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که برنامه مشاوره گروهی بر عزت نفس زنان سرپرست خانوار (بی سرپرست و بدسرپرست) تاثیر دارد. همچنین برنامه های آموزشی آگاه سازی (فردی و شغلی) و کارآفرینی بر عزت نفس و گرایش های کارآفرینی زنان سرپرست خانواده موثر است.

    کلید واژگان: کارآفرینی, زنان سرپرست خانوار, بهزیستی, شهرستان دزفول
    Azimeh Halajan, Faranak Omidian *, Mohammad Hosseinpour

    Entrepreneurship is a very new phenomenon and a process that plays a vital role in national and even global continuity, growth and development. The topic of women's entrepreneurship is expanding rapidly, and women's entrepreneurship is a special and attention-grabbing topic all over the world. The aim of the current research is to investigate the factors influencing the entrepreneurship of women heads of households (a case study of women heads of households in welfare of Dezful city). The research method is of a qualitative type and the statistical population includes all women heads of households who have filed for support services in the Welfare Department of Dezful city. The population size of 70 people who were randomly analyzed with 30 women covered by the welfare department of this city through interviews until the theoretical saturation of factors affecting entrepreneurship among female heads of households. The obtained data were analyzed by the method of theoretical coding including open coding, axial coding and selective coding. The findings showed: To provide a solution, it may be better to divide the category of entrepreneurship and employment of women heads of households into two parts of individual and contextual factors, so that the solution to improve the conditions becomes simpler and more practical. The results of the research show that the group counseling program has an effect on the self-esteem of female heads of households (single and abused). Also, awareness training programs (personal and professional) and entrepreneurship are effective on the self-esteem and entrepreneurial tendencies of female heads of the family.

    Keywords: Entrepreneurship, Women Heads of Household, welfare, Dezful County
  • نیلوفر ربیعی منفرد، لیلا بهمئی*، محمد حسین پور
    هدف

    هدف از پژوهش، ارایه الگویی برای تربیت مدیران خلاق در شرکت پتروشیمی عسلویه بود.

    روش

    در پژوهش حاضر از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شد. جامعه پژوهش شامل تمامی مدیران و کارشناسان شرکت پتروشیمی عسلویه بود که 200 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته ای بود که سوالات و گویه های آن از مطالعه ژرف ادبیات استخراج شده بودند. برای روایی داده ها از روایی محتوایی مبتنی بر پانل متخصصان استفاده شد و برای پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که با توجه به مقدار به دست آمده از این آزمون (91/85/0)، مناسب تشخیص داده شد. برای تحلیل داده های پژوهش نیز از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. 

    یافته ها

    یافته های این پژوهش نشان داد که مدل تربیت مدیران خلاق در شرکت پتروشیمی عسلویه دارای 4 بعد فردی، شغلی، گروه کاری و سازمانی بود. افزون بر آن، یافته های پژوهش نشان داد که بعد سازمانی دارای بیشترین اهمیت و بعد فردی دارای کمترین اهمیت است. 

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر دلالت بر این مساله دارد که تنها با تمرکز بر ویژگی های فردی و شخصیتی نمی توان مدیرانی خلاق و سرآمد داشت. بلکه بخش گسترده ای از این تربیت باید صرف فراهم کردن بسترهای کلان سازمانی برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته افراد شود و تا این بستر فراهم نشود، هرگونه دوره ی آموزشی ارتقای مهارتهای فردی و شغلی محکوم به شکست است.

    کلید واژگان: تربیت مدیر, تربیت مدیران خلاق, مدل خلاقیت سازمانی, مدیریت خلاقانه
    Niloofar Rabiee Monfared, Leyla Behmaei *, Mohammad Hosseinpour
    Objective

    The purpose of this study was to provide a model for training creative managers in Assaluyeh Petrochemical Company.

    Method

    In the present study, a descriptive-analytical method was used. The study population included all managers and experts of Assaluyeh Petrochemical Company, 200 of whom were selected using stratified sampling. The data collection tool was a researcher-made questionnaire whose questions and items were extracted from an in-depth study of the literature. For data validity, content validity based on expert panel was used and for the reliability of the questionnaire, Cronbach's alpha coefficient was used, which was considered appropriate according to the value obtained from this test (0.85 / 91). Structural equation model was used to analyze the research data.

    Results

    The findings of this study showed that the model of training creative managers in Assaluyeh Petrochemical Company had 4 dimensions: individual, job, working group and organizational. In addition, the research findings showed that the organizational dimension is the most important and the individual dimension is the least important.

    Conclusion

    The findings of the present study indicate that it is not possible to have creative and outstanding managers just by focusing on individual and personality traits. Rather, a large part of this training should be devoted to providing macro-organizational contexts to flourish the latent talents of individuals, and until this context is provided, any training course to improve personal and professional skills is doomed to failure.

    Keywords: Manager Training, training of creative managers, organizational creativity model, creative management
  • بابک باقری، یدالله مهرعلی زاده*، محمد حسین پور، لیلا بهمئی

    هدف این پژوهش، تدوین مدل ساختاری توانایی پیش بینی مناسب کارایی درونی مدارس دوره دوم متوسطه نظری استان ایلام به کمک سرمایه اجتماعی بود. از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا، از نوع تحقیق آمیخته تبیینی است. در بخش کمی جامعه آماری شامل کلیه مدیران و دبیران، اعضای گروه های آموزشی و روسای انجمن اولیا و مربیان مدارس مقطع متوسطه دوم نظری استان در سال تحصیلی 99-98 به تعداد 1912نفربود. دربخش کیفی تعداد13 نفر از مدیران، دبیران و اعضای گروه های آموزشی که در زمینه مورد پژوهش تجربه زیسته و آگاهی هایی داشتند، به عنوان جامعه آماری انتخاب شد. حجم نمونه در مرحله کیفی با توجه به سطح اشباع9 نفر به روش نمونه گیری گلوله برفی بود که مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. روایی محتوای سوالات مصاحبه توسط 3 نفر از کارشناسان آموزش و پرورش براساس تناسب سوالات، قابل فهم بودن و جمله بندی مورد بررسی قرار گرفت. پایایی سوالات مصاحبه با ضریب توافق مورد بررسی و مقدار آن 78/0 محاسبه شد. نتایج بخش کمی حاکی از آن است که بین سرمایه اجتماعی و کارآیی درونی مدارس دوره دوم متوسطه نظری استان ایلام رابطه معناداری وجود دارد. یعنی با کارایی درونی مثبت رابطه معنا دار مثبت یا مستقیم دارد و با کارایی درونی منفی رابطه معنا دار منفی یا معکوس دارد. یعنی هرچه سرمایه اجتماعی مدارس بالاتر باشد نرخ شاخص های کارایی درونی مثبت آنان نیز بالا و نرخ شاخص های کارایی درونی منفی آنان پایین است

    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, کیفیت آموزشی, مدارس
    Babak Bagheri, Yadolah Mehr Ali Zadeh *, Mohammad Hosseinpour, Leila Bahmaee

    The purpose of this study was to develop a structural model of the ability to properly predict the internal performance of the second theoretical high school in Ilam province with the help of social capital. In terms of applied purpose and in terms of implementation method, it is a kind of explanatory mixed research. In a small part of the statistical population, including all principals and teachers, members of educational departments and heads of the Association of Parents and Teachers of the second theoretical high school in the province in the academic year of 1998-99, there were 1912 people. In the qualitative section, 13 managers, teachers and members of educational departments who had lived experience and knowledge in the field were selected as the statistical population. The sample size in the qualitative stage was due to the saturation level of 9 people by snowball sampling method who were interviewed in depth. The validity of the content of the interview questions was examined by 3 education experts based on the appropriateness of the questions, comprehensibility and wording. The reliability of the interview questions was evaluated with the agreement coefficient and its value was calculated to be 0.78. The results of the quantitative section indicate that there is a significant relationship between social capital and internal efficiency of the theoretical secondary schools in Ilam province. That is, it has a significant positive or direct relationship with positive internal efficiency and has a significant negative or inverse relationship with negative internal efficiency.

    Keywords: Social Capital, educational quality, schools
  • مرضیه جامعی، یدالله مهر علی زاده*، نصرالله قشقایی زاده، محمد حسین پور

    هدف پژوهش کاربردی حاضر حاضر ارایه و اعتبارسنجی الگوی شایستگی مدیران برای مدارس کارآفرین است که به روش تلفیقی (کیفی_کمی) صورت گرفت. مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل برخی از صاحب نظران و مدیران مدارس در زمینه کارآفرینی بودند که براساس اصل اشباع نظری تعداد 8 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. در بخش کمی پژوهش نیز پرسش شوندگان شامل مدیران مدارس بودند که حجم نمونه با نرم افزار Sample power 320 به تعداد نفر انتخاب شد. پرسشنامه محقق ساخته به عنوان ابزار پژوهش براساس نتایج کیفی مرحله اول پژوهش طراحی شد. برای پایایی داده ها از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار آن 86/0 حاصل شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش کدگذاری و در بخش کمی از روش معادلات ساختاری با رویکرد Smart Pls استفاده گردید. یافته ها نشان دادند که شرایط علی (چشم انداز، اهداف، ماموریت و ارزش ها) بر شایستگی مدیران مدارس کارآفرین رابطه معناداری دارد (مقدار T به ترتیب برابر 075/0، 892/3، 153/2 و 888/2)، شرایط زمینه ای (شبکه ارتباطات و فرهنگ سازمانی) بر شایستگی مدیران مدارس اثرگذار است (مقدار T برابر 114/2 و 628/2)، شرایط مداخله گر (ویژگی های شخصیتی) بر شایستگی مدیران مدارس کارآفرین اثرگذار است (مقدار T 210/3)، شرایط زمینه ای (شبکه ارتباطات و فرهنگ سازمانی) بر راهبردها اثرگذار است (مقدار T برابر 805/2 و 048/3)، شرایط مداخله گر (ویژگی های شخصیتی) بر راهبردها اثرگذار است (مقدار T برابر با 588/7) و راهبردها بر مدیریت عملکرد اثرگذار است (مقدار T برابر 318/18). همچنین میزان شاخص GOF کلی برازش مدل نیز 534/0 به دست آمد.

    کلید واژگان: مدارس کارآفرین, شایستگی مدیران, کارآفرینان آموزشی, مدیران کارآفرین
    Marzieh Jamei, Yadollah Mehralizade *, Nasrollah Ghashghaeizadeh, Mohammad Hosseinpour

    The purpose of this study was to present and validate the competency model for principals of entrepreneurial schools. The method of the present study was integrated (qualitative-quantitative) and applied in terms of purpose. In the qualitative part, the participants included some experts and school principals in the field of entrepreneurship. Based on the principle of theoretical saturation, 8 people were selected and interviewed by purposive sampling. In the quantitative part of the research, the respondents included school principals. Sample size was selected with Sample power 320 software. The research tool was a researcher-made questionnaire that was designed based on the qualitative results of the first stage of the research. Based on Cronbach's alpha coefficient, the reliability was estimated 0.86. To analyze the data in the qualitative part, the coding method was used and in the quantitative part, the structural equation method with the Smart Pls approach was used. Findings showed that causal conditions (vision, goals, mission, and values) have a significant relationship with the competence of entrepreneurial school principals; (T values ​​equal to 0.075, 3.892, 2.153 and 2.888, respectively), background conditions (network communication and organizational culture) affect the competence of school principals (T value equal to 2.114 and 2.628), interventionist conditions (personality traits) affect the competence of entrepreneurial school principals (T value 3.310), background conditions (communication network) And organizational culture) affected strategies (T value equal to 2.805 and 3.048), interventionist conditions (personality traits) affected strategies (T value equal to 7.588), and strategies affected performance management (T value equal to 318/18). Also, the overall GOF index of the fitting model was 0.534.

    Keywords: Entrepreneurial Schools, Principals, Competence, Educational Entrepreneurs, Entrepreneurial Managers
  • نسیم جعفری، غلامحسین برکت*، محمد حسین پور
    هدف

    هدف این پژوهش، واکاوی پیشران های فرهنگی و اجتماعی خودگردانی مدارس متوسطه اول شهر اهواز به منظور ارائه الگو بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش از نوع کیفی بود. در بخش کیفی، به تعیین پیشران های خودگردانی مدارس برای ارائه مدل با 18 نفر از خبرگان حوزه خودگردانی مدارس در شهر اهواز با استفاده از رویکرد مصاحبه نیمه ساختار یافته پرداخته شد و نتایج این بخش با روش کدگذاری روش کوربین و اشتراوس (2001) تحلیل و تفسیر گردید که در نهایت به ارائه مدل اولیه پژوهش منجر شد.

    یافته ها

    یافته های این پژوهش در بخش کیفی پیشران های خودگردانی مدارس را در پنج پیشران از جمله پیشران های اقتصادی (1-جلب مشارکت خانواده ها، نهادها و سازمان ها، 2-حمایت و بودجه دولت، 3-مدیریت هزینه و درآمد و 4-درآمدزایی مدارس)، پیشران های سیاست گذاری و تصمیم گیری (1-تمرکز زدایی2-تعیین حدود اختیارات و مسئولیت ها 3-بازنگری، اصلاح و تصویب قوانین)، پیشران های امکانات و تجهیزات (1-فضای آموزشی2-تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری)، پیشران های دانش و اطلاعات (1-آموزش مدیران و معلمان و ذی نفعان 2-دانش مدیریت آموزشی 3-دانش خبرگان) و پیشران های فرهنگی و اجتماعی (1-فرهنگ سازی و آگاهی خانواده ها از مسائل آموزشی 2-مسئولیت پذیری عوامل اجرایی 3-استفاده از نهادهای فرهنگی برای آگاهی) شناسایی نمود.

    نتیجه گیری

    فرهنگ سازی و آگاهی خانواده ها از مسائل آموزشی یکی از عناصر اصلی مشارکت والدین در مسائل مدرسه است. مشارکت والدین و ارکان اصلی مدرسه در اداره امور مدرسه موجب نگرش مثبت آن ها نسبت به مدرسه و نقش کادر آموزشی در رشد و تربیت فرزندشان می شود.

    کلید واژگان: خودگردانی مدارس, پیشران های فرهنگی و اجتماعی, پیشران, آینده پژوهی
    Nasim Jafari, Gholamhossein Barekat *, Mohammad Hosseinpour
    Purpose

    The purpose of this research was to analyze thecultural and social drivers of self-governance in the firstsecondary schools of Ahvaz city in order to provide a model.

    Materials and Methods

    The research method wasqualitative. In the qualitative part, determining the drivers ofschool self-governance to present the model with 18 experts inthe field of school self-governance in the city of Ahvaz usinga semi-structured interview approach, and the results of thispart were analyzed and interpreted with the coding method ofCorbin and Strauss (2001). which finally led to thepresentation of the initial research model.

    Findings

    The findings of this research in the qualitative partof the drivers of school self-management in five drivers,including economic drivers (1- attracting the participation offamilies, institutions and organizations, 2- government supportand budget, 3- cost and income management and 4- incomegeneration schools), drivers of policy and decision-making (1-decentralization, 2-determining the limits of authority andresponsibilities, 3-revision, amendment and approval of laws),drivers of facilities and equipment (1-educational space, 2-hardware and software equipment), drivers of knowledge andinformation (1-Training of managers and teachers andbeneficiaries 2-Knowledge of educational management 3-Knowledge of experts) and cultural and social drivers (1-Culturization and awareness of families about educationalissues 2-Responsibility of executive agents 3-Using culturalinstitutions for awareness ) identified.

    Conclusion

    Cultivation and awareness of families abouteducational issues is one of the main elements of parents'participation in school issues. The participation of parents andthe main elements of the school in the management of schoolaffairs makes them have a positive attitude towards the schooland the role of the teaching staff in the growth and educationof their children.

    Keywords: Self-Management of Schools, Social, Cultural Drivers, Drivers, Future Studies
  • علی بهروزیان نژاد، محمد حسین پور*، یدالله مهر علیزاده
    زمینه و هدف

    آموزش و پرورش سازمانی بزرگ است که با نیروهای انسانی متعدی سروکار دارد که برای پویایی خود نیازمند به ارزیابی کارکنان خود است. بنابراین، پژوهش حاضر باهدف  نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزیابی در نظام  آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان انجام شده است.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه کارکنان آموزش وپرورش خوزستان در سال 1401 به تعداد 16671 بودند. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و فرمول کوکران، 384 نفر تعیین گردید. به منظور سنجش متغیرهای مورداستفاده در پژوهش از پرسش نامه محقق ساخته استفاده گردید. روایی محتوایی پرسش نامه مورد تایید متخصصان قرارگرفته است. پایایی پرسشنامه با توجه محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی (مدل معادلات ساختاری) استفاده شد. در بخش کمی پژوهش، تحلیل عاملی تاییدی و مدل ساختاری از طریق نرم افزارSmart PLS 3 انجام گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره اجرا و ارزشیابی، بیشتر از سطح متوسط و نیازسنجی و طراحی به ترتیب برابر 76/2 و 85/2 کمتر از سطح متوسط می باشد که به لحاظ آماری معنادار می باشد. نتایج نیز نشان داد که میانگین نمره ی آسیب های نظام کنونی آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان (اهداف، نیازهای آموزشی، فرایند یاددهی- یادگیری، صلاحیت اساتید، انگیزه و علاقه، برنامه ریزی، امکانات و تجهیزات، ارزیابی) بیشتر از سطح متوسط می باشد که به لحاظ آماری معنادار می باشد.

    نتیجه گیری

    نتایج نیز نشان داد که میانگین نمره ی راهکارهای آسیب ها و عارضه های نظام کنونی آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان (توجه به نیازسنجی، برنامه ریزی و طرح ریزی، مدرسین صلاحیت دار و توانمند، امکانات و تجهیزات، انگیزه به معلمان، بازخورد دوره) بیشتر از سطح متوسط بود که به لحاظ آماری معنادار است..

    کلید واژگان: نیازسنجی, طراحی, اجرا و ارزیابی, نظام آموزش کارکنان, آموزش و پرورش خوزستان
    Ali Behroozian Nejad, Mohammad Hosseinpour*, Yadollah Mehralizadeh
    Background and Aim

    Education is a large organization that deals with transient human forces, which needs to evaluate its employees for its dynamics. Therefore, the present research has been conducted with the aim of the pathology of needs assessment, design, implementation and evaluation in the education system of young education workers of Khuzestan using a descriptive survey research method.

    Methods

    The current research was conducted with the aim of pathology needs assessment, design, implementation and evaluation in Khuzestan education staff training system using a descriptive survey research method. The statistical population in the present study included all education workers in Khuzestan in 2022, numbering 16,671. The sample size was determined using the cluster random sampling method and Cochran's formula, 384 people, of which 354 people returned and were usable. In order to measure the variables used in the research, a researcher-made questionnaire was used. The content validity of the questionnaire has been confirmed by experts. The reliability of the questionnaire was confirmed by calculating Cronbach's alpha coefficient. Descriptive statistics and inferential statistics (structural equation model) were used for analysis. In the quantitative part of the research, confirmatory factor analysis and structural model were performed using Smart PLS 3 software.

    Results

    The average score of implementation and evaluation is higher than the average level, and needs assessment and design are 2.76 and 2.85, respectively, lower than the average level, which is statistically significant. The results also showed that the average score of injuries and complications of the current education system of Khuzestan education staff (goals, educational needs, teaching-learning process, teachers' qualifications, motivation and interest, planning, facilities and equipment, evaluation) is more It is of medium level which is statistically significant.

    Conclusion

    The results also showed that the average score of the solutions to the injuries and complications of the current education system of Khuzestan education staff (attention to needs assessment, planning and planning, qualified and capable teachers, facilities and equipment, motivation to teachers, course feedback) is more than the average level, which is statistically significant.

    Keywords: needs assessment, design, implementation, evaluation, employee training system, Khuzestan education
  • یاسمن مهدی، محمد حسین پور*، یدالله مهرعلی زاده
    هدف

    هدف اصلی این پژوهش ارائه الگوی توسعه رهبری آموزشی مدیران مراکز آموزش عالی استان فارس بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی کلیه خبرگان، کارشناسان، مدیران و رهبران آموزشی در مراکز اموزش عالی استان فارس بود. نمونه‎گیری تا زمان دستیابی به اشباع داده ها ادامه داشت و با تعداد 13 نفر از اعضای جامعه آماری مصاحبه به عمل آمد. جامعه آماری این پژوهش در بخش کمی، کلیه اساتید هئیت علمی در مراکز آموزش عالی استان فارس بودند. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده و تعداد 350 نفر بعنوان حجم نمونه آماری انتخاب گردید. شیوه نمونه گیری به صورت طبقه ای تصادفی بود. در بخش کیفی پژوهش از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. در بخش کمی این پژوهش برای اعتباربخشی مدل پژوهش از ابزار پرسشنامه استفاده گردید. برای تحلیل اطلاعات در بخش کیفی از روش داده بنیاد (کدگذاری) استفاده شد. و در بخش بعدی برای اعتباربخشی مدل از روش تحلیل عاملی تائیدی با استفاده از رویکرد معادلات ساختاری در نرم افزار Smart PLS استفاده شد.

    یافته ها

    مقوله محوری (توسعه رهبری آموزشی) تابعی از شرایط علی (ساختار نظام آموزشی، چشم انداز سازمان، مهارت های رهبری، سبک رهبری)، شرایط زمینه ای (ویژگی های شخصیتی رهبر، فرهنگ سازمانی و فناوری و تکنولوژی) و شرایط مداخله گر (توانایی های رهبری، نگرش رهبری، منابع مالی سازمان و عوامل سازمانی) است. این عوامل، شرایط را برای اعمال کنش ها و تعاملات (راهبردها) (کار تیمی و مشارکتی، شایسته سالاری، آموزش برای رهبران، مدیریت منابع، توسعه رهبری، بهبود ساختار سازمان و مدیریت دانش) مهیا می کند که پیامدهای (توانمندسازی کارکنان، بهبود عملکرد سازمانی ، ارتقاء کیفیت آموزش، توسعه پژوهشگری، ارتقاء مهارت های رهبری، بهبود مشارکت کارکنان، تصمیمات سازمانی ، تخصیص بهینه منابع) بود.

    نتیجه گیری

    مدل نهایی رهبری هوشمند با مولفه های شناسایی شده در بخش کیفی، مورد تائید قرار گرفت. این نتایج در قالب الگوی داده بنیاد برای استفاده روسای دانشگاه ها و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها ارائه شده است.

    کلید واژگان: رهبری, رهبری آموزشی, توسعه رهبری, آموزش عالی
    Yasman Mahdi, Mohammad Hosseinpour *, Yadolah Mehralizadeh
    Purpose

    The main purpose of this research was to provide a model of educational leadership development for directors of higher education centers in Fars province.

    Materials and methods

    The present research method was mixed (qualitative-quantitative). The statistical population of this research in the qualitative part was all the experts, experts, managers and educational leaders in the higher education centers of Fars province. Sampling continued until data saturation was reached and interviews were conducted with 13 members of the statistical population. The statistical population of this research in the quantitative part was all the professors of the academic staff in the higher education centers of Fars province. To determine the sample size, Morgan's table was used and 350 people were selected as the statistical sample size. The sampling method was stratified random. In the qualitative part of the research, a semi-structured interview tool was used to collect information. In the quantitative part of this research, a questionnaire tool was used to validate the research model. To analyze the data in the qualitative part, the foundation data method (coding) was used. And in the next part, confirmatory factor analysis method was used to validate the model using structural equation approach in Smart PLS software.

    Findings

    the central category (educational leadership development) is a function of causal conditions (educational system structure, organizational perspective, leadership skills, leadership style), contextual conditions (leader's personality traits, organizational culture and technology) and intervention conditions. (leadership abilities, leadership attitude, financial resources of the organization and organizational factors). These factors provide the conditions for applying actions and interactions (strategies) (teamwork and collaboration, meritocracy, training for leaders, resource management, leadership development, improving the structure of the organization and knowledge management) that result (employee empowerment, performance improvement organizational, improving the quality of education, developing research, improving leadership skills, improving employee participation, organizational decisions, optimal allocation of resources).

    Conclusion

    The final model of intelligent leadership was confirmed with the components identified in the qualitative section. These results are presented in the form of the foundation's data template for the use of university presidents and university faculty members.

    Keywords: leadership, educational leadership, leadership development, Higher education
  • مروارید شیخی علی زاده، محمد حسین پور*، لیلا بهمئی
    زمینه و هدف

    آموزش مداوم پزشکی، فرایند یادگیری مداوم با هدف بروزرسانی صلاحیت حرفه ای است. بنابراین این مطالعه با هدف ارایه الگو آموزش مداوم در دانشگاه علوم پزشکی اهواز صورت گرفت.

    روش کار

    جامعه آماری این پژوهش 90 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اهواز بود که با استفاده از روش نمونه گیری کوکران 74 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه 100 گویه ای استاندارد با 7 مولفه شامل مدیریت آموزش و پشتیبانی فنی، فناوری و طراحی، پداگوژیکی، نهادی، اخلاقی، ارزیابی و بازخورد و قالب های یادگیری ترکیبی بود. پایایی پرسشنامه با الفای کرونباخ 8/0 تایید گردید و روایی آن با روایی صوری با نظر خبرگان تایید شد. از نرم افزار SPSS برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.

    یافته ها:

     نتایج نشان داد عوامل مدیریت آموزش و پشتیبانی فنی، فناوری و طراحی، پداگوژیکی، نهادی، اخلاقی، ارزیابی و بازخورد و قالب های یادگیری ترکیبی بر توسعه آموزش مداوم پزشکی تاثیر معنی داری دارند.

    نتیجه گیری

    به طور کلی می توان اذعان داشت که هر محتوای آموزشی باید دارای ویژگی های کیفی باشد که اهداف و راهبردهای آموزشی را تامین کند و در راستای توسعه مداوم آموزش پزشکی عوامل مدیریت آموزش و پشتیبانی فنی، فناوری و طراحی، پداگوژیکی، نهادی، اخلاقی، ارزیابی و بازخورد و قالب های یادگیری ترکیبی مد نظر قرار گیرند.

    کلید واژگان: آموزش مداوم, توسعه فردی, یادگیری محیط کار, دانشگاه جندی شاپور, یادگیری سازمانی
    Morvarid Sheykhi Alizade, Mohammad Hosseinpour*, Leila Bahmaee
    Background & Aims

    Due to the rapid and rapid transformation of human knowledge and information, everything is changing rapidly. Organizations interact with the environment as an open system and need to respond to environmental changes in order to survive. Since human resources are the most important factor and axis of organizations, preparing these resources to face changes and update their knowledge is of particular importance. Medical education with the aim of maintaining and promoting human health is very important in order to train human resources specialized in this field. However, medical education is an endless process because medical sciences are advancing at a high speed and on the other hand, due to the escape of knowledge from human memory, its recall is considered necessary for various medical professionals. Continuing education of the medical team is a key element in increasing the knowledge, skills, quality and effectiveness of the health care system and promoting professional competence. The main purpose of continuing medical education is to maintain the skills and professional development of the medical community so that they can meet the needs of patients and the health system and improve the health system. Continuing medical education is a continuous learning process aimed at updating professional competence. This concept is a comprehensive approach to the continuous development of the profession. On the other hand, according to statistical estimates, the number of detainees has tripled since the beginning of the law. Also, the total number of types of continuing education programs (seminar, conference, congress, short-term vocational, codified, conference, workshop and self-study) has increased from 6 programs in 1369 to 9039 programs in 1391, which clearly indicates increasing growth and progress. It will rise in the coming years. In addition, the wide distribution of learners in the country, which according to Article 1 of the Law on Continuing Education includes all medical graduates, as well as the variety of educational topics, necessitates comprehensive and accurate planning, the management of which requires regular information. It is correct and up to date. On the importance of continuing medical education and learning in medical universities, it can be stated that one of the approaches emphasized by international organizations such as UNESCO in the 21st century is the inseparability of continuous learning from human life, which is a collective rethinking. In sensitive professions such as medicine. Education and development: Education, unlike development, can be measured objectively. Rapid changes in all pillars of organizations have severely limited the function of the training tool. For this reason, the scope of the concept of education has been considered. With the expansion and development of the concept of education, the objectivity and measurability of education faces many problems. Today, with the development of the concept of education, in addition to familiarity with skills and techniques, the way of thinking correctly and the system of thinking and analysis of the individual is also targeted and the word development is used instead of the word education. Roger Cartwright (2004) argues that "development is a process in which learning occurs through experience, where learning outcomes affect not only one's work skills but also one's attitudes". The aim of this study was to provide a model of continuing education at Ahwaz Jundishapur University based on a review of studies conducted in this field.

    Methods

    The statistical population of this study was 90 employees of Ahvaz University of Medical Sciences that 74 people were selected as a sample using Cochran sampling method. Data collection tools were a standard 100-item questionnaire with 7 components including management of education and technical support, technology and design, pedagogical, institutional, ethical, evaluation and feedback, and combined learning templates. The reliability of the questionnaire was confirmed by Cronbach's alpha of 0.8 and its validity was confirmed by face validity with the opinion of experts. SPSS software was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that the factors of education management and technical support, technology and design, pedagogical, institutional, ethical, evaluation and feedback and combined learning forms have a significant effect on the development of continuing medical education.

    Conclusion

    In general, it can be acknowledged that each educational content should have quality characteristics that meet the goals and strategies of education and in order to continuously develop medical education, education management and technical support factors, technology and design, pedagogical, institutional, Ethics, evaluation and feedback, and forms of blended learning are considered. There are two main approaches to educational design: a systems perspective, and a constructivist perspective. The systematic view of educational design considers education as a process consisting of input, process, and output. In this approach, which is based on the epistemological views of positivism and the psychological views of behaviorism and epistemology, one of its most important underlying assumptions is the acceptance of the existence of knowledge separately and independently outside the all-encompassing mind. As a result of the most important work done in educational design, a very complete and accurate analysis of the subject of education into its components and the classification of these components based on one of the classifications of educational objectives and then determine How to provide training for each of the objectives. Outputs or learning outcomes are first stated very clearly, followed by methods for teaching-learning activities so that students can achieve the desired goals (outcomes) by doing so. . In the constructivist view, which results from postmodern epistemology, knowledge is the product of the process of constructing meaning in the all-encompassing mind. Constructivism is a discourse in the field of learning and psychology that believes that knowledge by means of The person is made. In other words, it is the individual who, according to his previous experiences and knowledge, interprets the new situation and, as a result, forms an interaction with his new knowledge environment. In the first process, new information is added to the cognitive structure, and in the second case, the cognitive structure is changed in order to absorb the new information. In the continuing education programs, it was tried to observe all the above points in a desirable way. For this purpose, a study guide was developed for each program so that the audience or study it is familiar with the program objectives, matching the subject of the program with their needs and interests, duration of scientific validity of the program, evaluation method, cost, continuing education score and program authors.

    Keywords: Continuing Education, Personal Development, Workplace Learning, Jundishapur University, Organizational Learning
  • مرضیه جامعی، یدالله مهرعلی زاده*، نصراله قشقایی زاده، محمد حسین پور
    هدف پژوهش حاضر، تحلیل عوامل موثر در ایجاد الگوی شایستگی مدیران برای مدارس کارآفرینانه بود. جامعه آماری آن شامل مدیران مدارس بودند. که حجم نمونه با نرم افزار Sample power 320 نفر انتخاب شد. از منظر روش شناسی تحقیق روش مورد استفاده از نوع کمی می باشد که با استفاده از دو رویکرد تحلیل عاملی صورت گرفته است. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته ای بود که توسط پژوهشگر طراحی و روایی آن بر اساس نظر جمعی از متخصصان و خبرگان رشته تایید گردید و انتخاب شد. برای به دست آوردن روایی این پرسشنامه علاوه بر روایی محتوایی، روایی سازه نیز با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی مرحله اول به دست آمد. برای تعیین میزان  پایایی بخش های مختلف، نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار آن 86/0 حاصل شد که بیانگر مناسب بودن ابزار تحقیق بود. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS23 و Smart PLS 2 استفاده شده است. به منظور شناسایی عوامل موثر در ایجاد الگوی شایستگی مدیران برای مدارس کارآفرینانه، از تحلیل عاملی نوع  R استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدل برازش شده پژوهش شامل 13 مولفه و عامل (ماموریت، چشم انداز، ارزش ها، اهداف، شبکه ارتباطات، فرهنگ سازمانی، ویژگی های شخصیتی ، مهارت فنی، مهارت انسانی، مهارت ادراکی، شایستگی های تخصصی، شایستگی های رفتاری، مدیریت عملکرد) موثر در ایجاد الگوی شایستگی مدیران برای مدارس کارآفرینانه می باشند. همچنین، میزان شاخص GOF کلی برازش مدل نیز 534/0 به دست آمد.
    کلید واژگان: مدارس کارآفرین, شایستگی مدیران, عامل شایستگی های تخصصی, عامل ویژگی های شخصیتی, عامل شایستگی های رفتاری
    Marzieh Jamei, Yadollah Mehralizadeh *, Nasrollah Ghashghaeizadeh, Mohammad Hosseinpour
    The purpose of this study was to analyze the effective factors in creating a competency model for principals for entrepreneurial schools. Its statistical population included school principals. The sample size was selected with Sample power 320 software. From the methodological point of view, the method used is quantitative, which has been done using two approaches of factor analysis. The research tool was a researcher-made questionnaire that was designed and validated by the researcher based on the collective opinion of experts in the field and was selected. To obtain the validity of this questionnaire, in addition to content validity, the validity of the structure was obtained using the first stage confirmatory factor analysis. To determine the reliability of different sections, Cronbach's alpha coefficient was used, which was 0.86, which indicates the appropriateness of the research tool. SPSS23 and Smart PLS 2 software were used for statistical analysis of data. In order to identify the effective factors in creating a competency model for principals for entrepreneurial schools, type R factor analysis was used. The research results indicate that the fitted model of the research includes 13 components and factors (mission, vision, values, goals, communication network, organizational culture, personality traits, technical skills, human skills, perceptual skills, specialized competencies, Behavioral competencies (performance management) are effective in creating a model of principal competence for entrepreneurial schools. Also, the overall GOF index of the model fit was 0.534.
    Keywords: Entrepreneurial schools, principals’ competence, Specialized competencies factor, Personality traits factor, Behavioral competencies factor
  • کریم سعیداوی*، محمد حسین پور، غلامحسین برکت
    هدف
    تدوین الگوی توسعه جایگاه رویکرد هیوتاگوژی در مدیران مدارس متوسطه شهر اهواز بر اساس نظریه داده بنیاد هدف پژوهش حاضر بود.
    روش کار
    پژوهش با توجه به هدف از نوع کاربردی و روش پژوهش مطالعه موردی بود. جامعه آماری گروهی از خبرگان شامل مدیران مدارس راهنمایی و متخصصان و صاحبنظران حوزه آموزش بودند. از روش مصاحبه برای گردآوری داده های پژوهش استفاده شد. در پژوهش حاضر قابلیت اعتبار از طریق «بررسی توسط شرکت کنندگان یا مصاحبه شوندگان» صورت گرفته است. ضمن آنکه برای تایید و اعتباریابی یافته های حاصل از بررسی وضعیت مطلوب، با هفت تن از متخصصان آموزشی مصاحبه ای به عمل آمد و اطلاعات به دست آمده از فرایند مصاحبه ها و کیفیت و عمق داده ها توسط گروه متخصصین مربوطه تایید شد. در این پژوهش از شیوه تحلیل نظریه داده بنیاد برای مقوله بندی مصاحبه ها استفاده شد.نتایج و
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد خود ارزیابی و دگر ارزیابی محور تدوین الگوی هیوتاگوژی بوده و در عین حال از نقش مثبت و سازنده تعامل با دیگران غفلت نمی ورزد. برتری این الگو نسبت به الگوی ارایه شده توسط بلیفور (1996) را می توان از حیث توجه به تحلیل تمامی ابعاد تاثیرگذار بر سازمان ، توجه به خودشناسی و نگاه توانمندساز به ارزشیابی دانست .
    کلید واژگان: هیوتاگوژی, مدیران, نظریه داده بنیاد
    Karim Saeedavi *, Mohammad Hosseinpour, Gholamhossein Barekat
    Porpose: Formulation of the development model of the position of the heutagogy approach in the principals of secondary schools in Ahvaz city based on the data theory of the foundation was the aim of the present study.
    Method
    According to the purpose of the research, it was an applied type and the research method was a case study. The statistical population was a group of experts including middle school principals and experts and experts in the field of education. The interview method was used to collect research data. In the current research, the reliability was done through "checking by participants or interviewees". In addition, in order to confirm and validate the findings of the optimal situation, an interview was conducted with seven educational experts, and the information obtained from the interview process and the quality and depth of the data were confirmed by the group of relevant experts. In this research, the data theory analysis method of the foundation was discussed for the categorization of the interviews.Result and
    Conclusion
    The results showed that self-evaluation and other-evaluation is the key to formulating a heutagogy model, and at the same time, it does not neglect the positive and constructive role of interaction with others. The superiority of this model compared to the model presented by Belifore (1996) can be seen in terms of attention to the analysis of all the dimensions affecting the organization, attention to self-knowledge and an empowering view of evaluation.Developing the position of heutagogy in managers, an inevitable approach
    Introduction
    The changes and transformations of societies and the growth and expansion of international competitions in educational fields and the need of learners for new knowledge and information have made the role of educational programs more important in creating preparation and grounding the success of teachers. Training and improvement of human resources is considered as one of the main strategies to achieve human capital with positive adaptation to the conditions of change as a competitive advantage for organizations, so learning is developed based on the heutagogy approach from all three aspects of knowledge, attitude and skill. In the professional development of teachers based on the heutagogy approach, the selection of learning content and the method of assessment is through negotiation, which with this method, the learning content is coordinated with the needs of the learner and is rooted in the needs of the learner. Therefore, the professional development of teachers in this approach is based on the concepts of understanding complexity and having systemic thinking. Ability to learn, intrinsic motivation and deep learning are emphasized. From the point of view of this approach, in a complex and unpredictable world, learners must have the ability to understand complex relationships and interactions between phenomena; By being ready to gain new experiences, try to develop their capabilities independently; They can plan their growth steps and take effective decisions and actions in different and new situations.
    Materials and methods
    This applied qualitative research was conducted using grounded theory. The main tool for collecting qualitative data was in-depth and unstructured interviews with research experts. Coding agreement coefficient was used. The statistical population consisted of 13 experts from education managers in the city of Ahvaz in 1400, who were selected by purposeful sampling. The sample size was considered based on the principle of theoretical saturation. The information obtained from the interview process and the quality and depth of the data were confirmed by the group of relevant experts. In this research, the data theory analysis method of the Foundation was used to categorize the interviews. Among the criteria for selecting experts, a group of experts including middle school principals with at least 10 years of experience and university experts were considered as the statistical population and were interviewed in depth. Complete mastery of the field of educational approaches, especially hyutagogy. In order to determine the validity and reliability of the current research, the elements of reliability, transferability, repeatability, and verifiability were used. Validity and transferability were evaluated and confirmed by key informants, research participants, similar samples, and experts during the research, with constant doubt while applying appropriate adjustments. Reproducibility of the data was also observed with the help of the foundation's systematic methods of data theorizing in collecting, recording, analyzing and interpreting the data. Also, the ability to verify by using the opinions and providing evidence and findings to experts, informants, participants and similar samples, using technical and field notes and strategies to improve theoretical sensitivity and avoid bias was done during the research.Discussion and
    conclusion
    The underlying theory of the model of this research is the approach of heutagogy in managers. In hyutagogy, knowing how to learn is the most important skill that anyone should learn. Hyutagogy creates opportunities for learners to take charge of their own learning process; Get resources, monitor the effectiveness and efficiency of their own programs. The findings of the research showed 12 central topics and 31 indicators in the form of 1- causal reasons including: job context (identification of learning needs, learning in professional and personal life, interaction and dialogue, transformational leadership style). 2- intervening reasons including: environmental conditions. competitive advantage, school reputation, school's position in education, awareness) - limitations (information limitations, organizational limitations, teachers' skill limitations) 3- background reasons including: supervision and control (supervision and control at the education level) - Legal requirements (laws and requirements and macro policies, transnational interactions, information needs) 4- Reasons for the central category including: organizational policies and strategies (education goals, school-based management). Teaching-learning strategies (learner-centered, learners) - self-evaluation and different evaluation (continuous self-evaluation, community feedback) 5- Strategic reasons include: homogeneity and common thinking (common conversation, recognition of perspectives, continuous self-improvement) - cooperation (constructive interaction, efficiency) 6 - Consequences included: evaluation and monitoring (evaluation by teachers, evaluation by education and training, continuous improvement), continuous feedback (increasing knowledge, empowerment) to develop the position of hyutagogy approach in managers.Therefore, the results showed that self-evaluation and other evaluation are the focus of developing the hyutagogy model, and at the same time, it does not neglect the positive and constructive role of interaction with others. The superiority of this model over the model presented by Belifore (1996) can be seen in terms of attention to the analysis of all dimensions affecting the organization, attention to self-knowledge and an empowering view of evaluation.
    Keywords: heutagogy, managers, foundational data theory
  • Mohammad Hosseinpour, Hassan Ali Ozgoli *, Seyed Alireza Haji Seyed Mirza Hosseini, AmirHooman Hemmasi, Ramin Mehdipour

    In this study, the partial alteration of fuel consumption of combined cycle power plants was investigated and analyzed using an innovative model. This system is applicable using the fuel derived from the biomass gasification process. For this purpose, energy modeling of an advanced gasification system to supply a share of the gas fuel was fulfilled. The results demonstrated that by considering the reasonable capacities for the design, up to 10 % of natural gas fuel could be replaced with syngas. In addition, heat recovery of the plant stack in the Kalina low-temperature cycle enhanced the total efficiency by up to 1.7 %. Therefore, the competitive advantage of the proposed cycle was enhanced compared to conventional power generation systems. A parametric study of the components affecting the integrated cycle performance including alternative biomass fuels, moisture content of biomass fuel, steam-to-biomass ratio, and equivalence ratio of the gasifier was performed, and the permissible values of each factor were obtained. Thus, by utilizing the proposed approach, it is possible to gradually substitute the consumed fossil fuels of power plants with renewable resources to achieve the objectives of sustainable energy development.

    Keywords: Biomass gasification, fluidized bed, Kalina Cycle, combined cycle, Energy efficiency
  • میترا خدارحمی، ماریا نصیری*، محمد حسین پور
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف واکاوی و اعتباریابی پیشران های مدیریتی ارتقا یادگیری الکترونیکی در دوره ابتدایی شهر همدان به منظور ارائه الگو انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    پژوهش از لحاظ هدف بنیادی-کاربردی و با توجه به ماهیت پژوهش به روش پژوهش آمیخته (کیفی_کمی) با رویکرد اکتشافی انجام شد. جامعه آماری در بخش کیفی، شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی (مسئولین آموزش و پرورش) بودند که به روش هدفمند انتخاب و به عنوان مصاحبه شونده در نظر گرفته شدند. همچنین، جامعه آماری در بخش کمی، شامل کلیه ی معلمان دوره ابتدایی شهر همدان به تعداد 1693 نفر می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای 395 آزمودنی انتخاب شدند. در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد و برای حصول اطمینان از روایی آن، از نظرات ارزشمند اساتید آشنا با این حوزه و صاحب نظران آموزش عالی استفاده شد و در بخش کمی، از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای محاسبه روایی پرسشنامه از روایی محتوا و سازه استفاده شد که یافته ها بیانگر روا بودن ابزار اندازه گیری بود. همین طور به منظور سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ و ضریب پایایی ترکیبی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های بخش کیفی از کدگذاری نظری با نرم افزار Maxqda استفاده شد، همین طور داده های گردآوری شده حاصل از بخش کمی از طریق آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تی تک نمونه ای، تحلیل عاملی تاییدی و مدلسازی معادلات ساختاری) و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند، از عوامل شناسایی شده، بعد فناوری، انگیزه درونی و قابلیت کاربرد به عنوان پدیده اصلی شناخته شدند. همچنین، عوامل مدیریت آموزش و یادگیری، عوامل مدیریت تکنولوژی و فناوری و عوامل مدیریتی، به عنوان شرایط علی یا عوامل مدیریتی اثرگذار بر یادگیری الکترونیکی شناخته شدند.

    نتیجه گیری

    در نهایت می توان گفت این مدل از برازش مناسبی برخوردار بود.

    کلید واژگان: یادگیری الکترونیکی, پیشران های مدیریتی, ساختارهای اجرایی-آموزشی, معلمان
    Mitra Khodarhami, Maria Nasiri *, Mohammad Hosseinpour
    Purpose

    The current research was conducted with the aim ofanalyzing and validating the managerial drivers of promoting elearning in the elementary school of Hamedan city in order toprovide a model.

    Materials and Methods

    The research was conducted in terms ofthe fundamental-applied goal and according to the nature of theresearch, using a mixed research method (qualitative-quantitative)with an exploratory approach. The statistical population in thequalitative section included academic and organizational experts(education officials) who were selected in a purposeful way andconsidered as interviewees. Also, the statistical population in thequantitative part includes all the elementary school teachers ofHamedan city, numbering 1693 people, 395 subjects were selectedusing the staged cluster sampling method. In the qualitative part,semi-structured interviews were used, and to ensure its validity, thevaluable opinions of professors familiar with this field and expertsin higher education were used, and in the quantitative part, aresearcher-made questionnaire tool was used. Content and constructvalidity were used to calculate the validity of the questionnaire, andthe findings indicated the validity of the measurement tool.Similarly, in order to measure reliability, Cronbach's alphacoefficient and composite reliability coefficient were used. Toanalyze the data of the qualitative part, theoretical coding was usedwith Maxqda software, as well as the data collected from thequantitative part through descriptive and inferential statistics(sample t-test, confirmatory factor analysis and structural equationmodeling) and with The use of SPSS-V23 and Lisrel-V8.8 softwarewas analyzed.

    Findings

    The results showed that among the identified factors,technology dimension, intrinsic motivation and applicability wererecognized as the main phenomenon. Also, education and learningmanagement factors, technology and technology managementfactors, and management factors were recognized as causalconditions or management factors affecting e-learning.

    Conclusion

    Finally, it can be said that this model had a good fit.

    Keywords: E-learning, Management Drivers, Executive-Educational Structures, Teachers
  • آزاده تاج امیر، لیلا آندرواژ*، محمد حسین پور
    مقدمه

    ظرفیت بازاریابی سازوکاری است که سازمان ها را در اجرای راهبردهای خود در محیط رقابتی توانمند می کند. با استفاده از این ظرفیت ها، سازمان ها می توانند با استفاده از منابع فیزیکی و دارایی های فکری و استراتژیک خود در فضای رقابتی امروز عملکرد خود را بهبود بخشند. هدف از این پژوهش ارایه مدل ظرفیت های بازاریابی در صنعت فولاد خوزستان و تاثیر آن بر عملکرد شرکت در جهت توسعه نوآوری باز می باشد.

    روش

    روش پژوهش حاضر ترکیبی است که طی دو مرحله کیفی و کمی با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شد. داده های مرحله کیفی از طریق انجام مصاحبه با 15 نفر از خبرگان و کارشناسان حوزه بازاریابی که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، جمع آوری و با نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس.کیودی. ای تحلیل شد.

    یافته ها:

    نتایج بدست آمده از تحلیل مبانی نظری و مصاحبه های پژوهش، منجر به الگوی نهایی ظرفیت های بازاریابی شد که دارای10 مقوله اصلی محصول، شبکه توزیع، بازار، مشتری، تجزیه و تحلیل رقبا، تبلیغات، برند، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای فناورانه و آموزش می باشد. تجزیه و تحلیل رقبا، مشتری و محصول در نقش «عوامل زمینه ای» بازار در نقش «شرایط محیطی»، تبلیغات، برند، شبکه توزیع، راهبردهای مدیریتی، راهبردهای فناورانه و آموزش در نقش «راهبردها و استراتژی ها» و ظرفیت های بازاریابی در نقش «مقوله اصلی» و عملکرد شرکت در نقش «پیامد» شناسایی شده است. به منظور برازش الگوی مذکور، تعداد 200 نفر از کارکنان صنعت فولاد خوزستان که به روش نمونه گیری تصادفی ساده و براساس نرم افزار G*power انتخاب شدند، به پرسش نامه محقق ساخته ظرفیت های بازاریابی که منتج از نتایج بخش کیفی بود و در بخش کمی با توجه به اهمیت نوآوری باز برای پیشرو بودن در بازار در صنعت فولاد عملکرد شرکت بر اساس نوآوری باز سنجیده شدکه داده های مربوطه با استفاده از نرم افزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از برازش مطلوب مدل پیشنهادی بود.

    کلید واژگان: ظرفیت های بازاریابی, عملکرد مالی, صنعت فولاد
    Azadeh Taj Amir, Leila Andervazh *, Mohammad Hosseinpour
    Introduction

    Marketing capacity is a mechanism that enables organizations to implement their strategies in a competitive environment. Using these capabilities, organizations can improve their performance in today's competitive environment by using their physical resources and intellectual and strategic assets. The purpose of this study is to present a model of marketing capacity in the Khuzestan steel industry and its impact on the company's performance in developing open innovation.

    Method

    The method of the present study is a combination that was performed in two qualitative and quantitative stages using data theory of the foundation. Qualitative stage data were collected through interviews with 15 experts in the field of marketing who were selected through purposive sampling and analyzed with Maxqda software. Qualitative data analysis software.

    Results

    The results obtained from the analysis of theoretical foundations and research interviews, led to the final model of marketing capacity, which has 10 main categories of product, distribution network, market, customer, competitor analysis, advertising, brand, management strategies, and technological strategies. And training. Analysis of competitors, customers and products in the role of "underlying factors" of the market in the role of "environmental conditions", advertising, brand, distribution network, management strategies, technological strategies and training in the role of "strategies and strategies" and marketing capacity in the role of the "main category" and the company's performance in the role of "consequence" have been identified. The researcher-made marketing capacities that resulted from the results of the qualitative sector and in the quantitative sector, considering the importance of open innovation to be a market leader in the steel industry, the company's performance was measured based on open innovation. Was analyzed. Findings indicated a good fit of the proposed model.

    Keywords: Marketing capacity, Financial Performance, Steel Industry
  • علی مرادی، محمد حسین پور*، یدالله مهرعلیزاده

    این پژوهش که از نوع آمیخته اکتشافی است به منظور ارایه یک مدل مفهومی برای چابکی سازمانی در دانشگاه صنعت نفت انجام شده است. حجم نمونه در بخش کیفی 14 نفر از خبرگان دانشگاهی هستند که با رویکرد نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در بخش کمی 229 نفر مشارکت داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. نرم‌افزار مورد استفاده در روش تحلیل محتوا MAXQDA و در مدل‌سازی MICMAC‌‌‌‌‌‌‌‌ است. جهت اعتبارسنجی مدل پژوهش از تکنیک حداقل مربعات جزیی و از نرم‌افزار SMART PLS‌‌‌‌‌‌‌‌ استفاده شده است. بار عاملی و آماره تی گویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مدل بیرونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مورد سنجش قرار گرفت. در ارزیابی اعتبار مدل، پایایی ترکیبی 9 سازه اصلی بیشتر از 7/0 و بزرگ‌تر از AVE و مقدار AVE هم بزرگ‌تر از 5/0 بوده که سه شرط وجود روایی همگرا برقرار است. برای ارزیابی برازش مدل، سه شاخص ضریب تعیین R 2 ، شاخص استون-گیزر Q 2 و شاخص نیکویی برازش GOF محاسبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

    کلید واژگان: چابکی, چابکی سازمانی, سازمان چابک, چابکی دانشگاه
    Ali Moradi, Mohammad Hosseinpour*, Yadolah Mehralizadeh

    This research is of exploratory mixed type. This applied research carried out designning a conceptual model of organizational agility for Petroleum University of Technology.‌‌‌‌‌‌‌‌‌ The sample size in the Qualitative section is 14 university experts. They selected by Purposeful method. In the qualitative part, the method of qualitative content analysis is used. Texts from semi-structured interviews were coded. In this way, 9 main categories and 42 sub-categories were obtained. The software used in this method is MAXQDA.The software structural-interpretive modeling technique used is SMART PLS. In evaluating the validity of the model, the combined reliability of the 9 main structures was greater than 0.7 and greater than AVE, and the value of AVE was greater than 0.5. There are three conditions for convergent validity. To evaluate the model fit, three indicators were calculated. Determination coefficient (R2 ), Stone-Geiser index (Q2 ) and GOF index.

    Keywords: Agility, Organizational Agility, Agile Organization, Agile University
  • فاطمه وفامند، محمد حسین پور*، یدالله مهرعلی زاده
    هدف

    هدف از اجرای این پژوهش، ارائه الگوی شفافیت در آموزش و پرورش استان خوزستان در راستای مبارزه با فساد اداری بود. روش پژوهش حاضر، کیفی بوده است.

    مواد و روش

    جامعه آماری در بخش کیفی، خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد در آموزش و پرورش استان خوزستان با سابقه کاری بیش از 10 سال و مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد به بالا  بودند که بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی (هدفمند) و به صورت گلوله برفی (زنجیره ای)، اشباع نظری در مصاحبه ها با تعداد 16 نفر از خبرگان به عمل آمد. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای مرحله ای و تصادفی ساده بود.  ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. در بخش کیفی با استفاده از نظریه پردازی داده بنیاد، الگوی شفافیت در آموزش و پرورش استان خوزستان طراحی شد.

    یافته ها

    بر اساس یافته های این پژوهش مقوله محوری (شفافیت سازمانی در سازمان آموزش و پرورش استان خوزستان) تابعی از شرایط علی (1-مشارکت2-عدم مخفی کاری3-مسئولیت اجتماعی4-اطلاع رسانی5-پاسخگویی)، شرایط زمینه ای (1-مشکلات فرهنگی و نارسایی های اجتماعی2-کاستی های اقتصادی3-نارسایی های نظام اداری) و شرایط مداخله گر (1-سیاست های سازمان2-خطرات افشای اطلاعات3-ضعف سیاست کیفری ایران) است.

    نتیجه گیری

    این پژوهش نشان داد که بکارگیری راهبردهای تعیین شده برای شفافیت سازمانی منجبر به بروز پیامدهایی نظیر 1-بهبود مدیریت منابع انسانی2-مشارکت جویی سازمان3-مدیریت منابع4-اصلاح رفتار نامطلوب کارکنان5-افزایش پاسخگویی6-بهبود عملکرد و بهره وری سازمان7-سرمایه اجتماعی می گردد.

    کلید واژگان: شفافیت, شفافیت سازمانی, فساد اداری, نظریه داده بنیاد
    Fatemeh Vafamand, Mohammad Hosseinpour *, Yadolah Mehralizadeh
    Purpose

    The purpose of this research was to present a model oftransparency in education in Khuzestan province in order to fightagainst administrative corruption. The present research methodwas qualitative.

    Materials and methods

    The statistical population in thequalitative section was academic experts and senior managers ineducation in Khuzestan province with more than 10 years of workexperience and a master's degree or higher, based on non-random(targeted) sampling and in the form of snowballs. (Chain),theoretical saturation was done in interviews with 16 experts. Thesampling method was a simple stepwise and random cluster. Thedata collection tool in the qualitative part of the interview wassemi-structured. In the qualitative part, a model of transparency ineducation of Khuzestan province was designed by usingfoundation's data theorizing.

    Findings

    Based on the findings of this research, the centralcategory (organizational transparency in the education organizationof Khuzestan province) is a function of causal conditions (1-participation, 2-no secrecy, 3-social responsibility, 4-notification,5-accountability), background conditions (1-problems cultural andsocial deficiencies 2-economic shortcomings 3-deficiencies of theadministrative system) and intervening conditions (1-policies ofthe organization 2-dangers of information disclosure 3-weaknessof Iran's criminal policy).

    Conclusion

    This research showed that the use of strategiesdetermined for organizational transparency leads to consequencessuch as 1-Improving human resources management 2-Participationof the organization 3-Resource management 4-Correctingundesirable behavior of employees 5-Increasing accountability 6-Improving the performance and productivity of the organization 7-Capital It becomes social.

    Keywords: Human Resources Training, Red Crescent Population, Qualitative Approach
  • عادله عالی زاده، محمد حسین پور*، غلامحسین برکت
    هدف

    پژوهشها نشان میدهد که امروزه به مستند سازی تجربیات مدیران توجه زیاد شده است، به همین دلیل ضرورت دارد تا عوامل موثر بر آن را شناسایی کرد تا بتوان راهکارهایی به منظور بهبود مستند سازی تجربیات مدیران ارائه کرد. با توجه به اهمیت موضوع، پژوهش حاضر به بررسی ارائه الگویی جهت مستند سازی تجربیات مدیران به منظور ارتقاء کیفیت دوره های آموزشی سازمان تامین اجتماعی استان بوشهر می پردازد.

    مواد و روش ها

    روش مطالعه کیفی است که با استفاده از مصاحبه عمیق انجام شده است.  شرکت کنندگان صاحب نظرانی از اعضای هیئت علمی، متخصصان مدیریت و دست اندرکاران حوزه مستندسازی تجربه در سال 1401-1400 بودند. نمونه گیری در بخش کیفی به صورت هدفمند و با تکنیک شبکه متخصصان انجام شد که 10 نفر در مصاحبه شرکت کردند.

    یافته ها

    نتایج نهایی پژوهش بر مبنای مصاحبه ها نشان داد که عوامل موثر بر مستندسازی تجربیات مدیران عبارتند از: 1) عوامل علی (سرمایه اجتماعی، حمایت مدیران ارشد، مدیریت مشارکتی، فرهنگ سازمانی، انگیزه)؛ 2) عوامل زمینه ای (قوانین و مقررات، فناوری اطلاعات، جو سازمانی، ارتباطات سازمانی مبتنی بر اعتماد)؛ 3) عوامل مداخله ای (ساختار سازمانی سنتی، سبک های سنتی مدیریتی، عدم حمایت مدیران عالی، مقاومت مدیران، مشغولیت کاری مدیران، عدم مهارت مدیران)؛ 4) راهبردها (اهداف، تجزیه و تحلیل شرایط، تجزیه و تحلیل منابع، شناسایی استراتژی های سازمان، استفاده از تکنولوژی های روز)؛ مولفه های مستندسازی تجربیات مدیران (شناسایی تجربیات، ثبت تجربیات، به اشتراک گذاری تجربیات، کاربرد تجربیات)؛ پیامدها (بهره وری، سازمان یادگیرنده، حل مسائل سازمان،الگوبرداری از تجارت دیگران)

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که عوامل علی، مداخله ای، زمینه ای و راهبردهای زیادی بر مستند سازی تجربیات مدیران تاثیر دارد که باید به آن توجه کرد.

    کلید واژگان: مستندسازی تجربیات مدیران, ارتقاء کیفیت دوره های آموزشی, سازمان تامین اجتماعی استان بوشهر
    Adeleh Alizadeh, Mohammad Hosseinpour *, Gholamhossein Barekat
    Purpose

    Researches show that today, more attention has been paidto the documentation of managers' experiences, for this reason, it isnecessary to identify the factors affecting it so that solutions can beprovided to improve the documentation of managers' experiences.Considering the importance of the topic, the present researchexamines providing a model for documenting the experiences ofmanagers in order to improve the quality of training courses of thesocial security organization of Bushehr province.

    Materials and Methods

    The study method is qualitative, whichwas done using in-depth interviews. The participants were expertfaculty members, management specialists and those involved in thefield of documenting experience in 2021-2022. Sampling in thequalitative part was done purposefully and with the expert networktechnique, and 10 people participated in the interview.

    Findings

    The final results of the research based on the interviewsshowed that the factors influencing the documentation of managers'experiences are: 1) causal factors (social capital, support of seniormanagers, collaborative management, organizational culture,motivation); 2) contextual factors (laws and regulations,information technology, organizational atmosphere, trust-basedorganizational communication); 3) intervention factors (traditionalorganizational structure, traditional management styles, lack ofsupport from top managers, managers' resistance, managers'busyness, managers' lack of skills); 4) strategies (goals, analysis ofconditions, analysis of resources, identification of organizationstrategies, use of modern technologies); The components ofdocumenting managers' experiences (identifying experiences,recording experiences, sharing experiences, applying experiences);Consequences (productivity, learning organization, solvingorganization problems, modeling others' business)

    Conclusion

    Based on the findings of this research, it can be saidthat many causal, interventional, contextual factors and strategieshave an effect on the documentation of managers' experiences,which should be paid attention to.

    Keywords: Documenting Managers' Experiences, Improving the Qualityn of Training Courses, Social Security Organization of Bushehr Province
  • مریم آلبوغبیش، غلامحسین برکت*، محمد حسین پور
    هدف
    هدف از اجرای این پژوهش، ارائه الگوی شفافیت در آموزش و پرورش استان خوزستان در راستای مبارزه با فساد اداری بود. روش پژوهش حاضر، کیفی بوده است.
    مواد و روش ها
    جامعه آماری در بخش کیفی، خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد در آموزش و پرورش استان خوزستان با سابقه کاری بیش از 10 سال و مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد به بالا  بودند که بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی (هدفمند) و به صورت گلوله برفی (زنجیره ای)، اشباع نظری در مصاحبه ها با تعداد 16 نفر از خبرگان به عمل آمد. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای مرحله ای و تصادفی ساده بود.  ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. در بخش کیفی با استفاده از نظریه پردازی داده بنیاد، الگوی شفافیت در آموزش و پرورش استان خوزستان طراحی شد.
    یافته ها
    بر اساس یافته های این پژوهش مقوله محوری (شفافیت سازمانی در سازمان آموزش و پرورش استان خوزستان) تابعی از شرایط علی (1-مشارکت2-عدم مخفی کاری3-مسئولیت اجتماعی4-اطلاع رسانی5-پاسخگویی)، شرایط زمینه ای (1-مشکلات فرهنگی و نارسایی های اجتماعی2-کاستی های اقتصادی3-نارسایی های نظام اداری) و شرایط مداخله گر (1-سیاست های سازمان2-خطرات افشای اطلاعات3-ضعف سیاست کیفری ایران) است.
    نتیجه گیری
    این پژوهش نشان داد که بکارگیری راهبردهای تعیین شده برای شفافیت سازمانی منجبر به بروز پیامدهایی نظیر 1-بهبود مدیریت منابع انسانی2-مشارکت جویی سازمان3-مدیریت منابع4-اصلاح رفتار نامطلوب کارکنان5-افزایش پاسخگویی6-بهبود عملکرد و بهره وری سازمان7-سرمایه اجتماعی می گردد.
    کلید واژگان: شفافیت, شفافیت سازمانی, فساد اداری, نظریه داده بنیاد
    Maryam Alboghbish, Gholamhossein Barkat *, Mohammad Hosseinpour
    Purpose
    The purpose of this research was to design a model for themanagement and training of potential unemployed human resourcesin the Red Crescent population of Bushehr province.
    Materials and Methods
    The current research is based on aqualitative approach. The qualitative part was conducted using theDelphi method in four rounds. In the first round, a questionnairedesigned with open and closed questions was sent to 32 selectedexperts.
    Findings
    According to the purpose of the research, themanagement model and human resource training system has sixmain dimensions and 25 components. These dimensions andcomponents affect each other. In such a way that the dimensions ofthe human resource supply system, the human resource training anddevelopment system, the human resource compensation system, thehuman resource maintenance system, and the human resource laborrelations system respectively affect the human resourceperformance management system. Therefore, the human resourceperformance management system is in dire need of improvement,while the human resource supply system facilitates thisimprovement. In addition, the most important damage of the humanresources management and training system is the human resourcesperformance management system, which has the most weight, whilethis component is the most effective.
    Conclusion
    The human resources performance managementsystem is an influential factor and problem in the human resourcesmanagement system, and since the existence of a problem and itsresolution is important for every organization, therefore, thecomponent of the human resources performance managementsystem, which is a problem, has gained more importance.
    Keywords: Human resources training, Red Crescent Population, qualitative approach
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • محمد حسین پور
    محمد حسین پور

  • دکتر محمد حسین پور
    دکتر محمد حسین پور
    دانشیار علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اهواز
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال