به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mohammad sarbakhshi

  • محمد سربخشی*

    علامه طباطبایی1 از بنیان گذاران فلسفه های مضاف در حوزه اندیشه اسلامی است. فلسفه اخلاق یکی از فلسفه های مضاف است که ایشان در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، تفسیر المیزان و رسائل خود مسائل مربوط به آن را تحت عنوان اعتباریات بحث کرده است. ظاهر دیدگاه های علامه در باب احکام اخلاقی غیر واقع گرایانه است. اما دقت در زوایای اندیشه ایشان روشن می سازد که وی واقع گرا بوده و علی رغم اعتباری دانستن الزامات و حسن و قبح اخلاقی، آنها را مبتنی بر واقعیت تلقی کرده است. به همین دلیل، ایشان را باید جزء واقع گرایان تلقی کنیم. از نظر علامه، حسن و قبح براساس الزام اخلاقی اعتبار می شود و الزام اخلاقی براساس درک لزوم واقعی میان فعل و غایت اعتبار می گردد. غایت اخلاق سعادت است و قصد به دست آوردن سعادت تابع سلیقه و قرارداد و امر و نهی نیست. لذا مطلوبیت آن واقعی است و چون به دست آوردن غایت بدون انجام فعل ممکن نیست، انسان ناگزیر می شود میان خود و افعالی که برای غایت لازمند، ضرورتی را اعتبار کند که آن را الزام اخلاقی می نامیم. به این ترتیب، اعتباریت الزامات اخلاقی مبتنی بر مطلوبیت واقعی غایت اخلاق و لزوم واقعی میان فعل و آن غایت است. واقعی بودن مبنای اعتبار حسن و قبح نیز به همین شکل تبیین می شود.

    کلید واژگان: اخلاق, واقع گرایی, علامه طباطبایی, الزام اخلاقی, حسن و قبح, اعتبار
    Mohammad Sarbakhshi *

    ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī is one of the founders of the branches of philosophy in the realm of Islamic thought. Philosophy of ethics is one such branch that he has discussed in his book "The Principles of Philosophy and the Method of Realism", Tafsīr al-Mīzān, and in his other treatises, under the title of "subjective considerations" (i’tibāriyāt). ‘Allāmah’s perspective in the field of ethical judgments seems non-realistic. However, careful examination of different aspects of his thought reveals that he is a realist. Despite considering ethical obligations and the moral goodness and evil as subjective, he interprets them based on reality. For this reason, he should be considered among the realists. According to ‘Allāmah, the goodness and evil are considered based on ethical obligations and the ethical obligations are considered based on the real necessity between action and the goal. The goal of ethics is felicity, and the motive to achieve felicity is not subject to taste, agreement, command, or prohibition. Therefore, its desirability is real, and since achieving the goal is not possible without performing an action, a person has to inevitably consider the necessity between oneself and the actions essential for the goal, which is termed as ethical obligation. In this way, the subjective consideration of the ethical obligations is based on the real desirability of the ethical goal, and the real necessity between action and that goal. The basis of the subjective consideration of goodness and evil to be real, is also explained in this manner.

    Keywords: Ethics, Realism, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’Ī, Ethical Obligation, Goodness, Evil, Subjective Consideration (I’Tibār)
  • محمد سربخشی*

    وجود طبیعت و تحقق علیت در اجزای آن، از مسلمات دانش های مختلف است. به جز اندکی از شکاکان یا ایده آلیست ها کسی آن را انکار نکرده، اما استقلال طبیعت از ماوراء و انحصار علیت در میان اجزایش طرفدارانی دارد. یکی از ادعاهای متناظر، بستار علی در فیزیک است. در این اصل ادعا می شود که پدیده های فیزیکی ناشی از علل فیزیکی اند و ماوراء یا وجود ندارد، یا دخالتی نمی کند و یا نقش تبیینی ندارد. بنابراین برای تبیین رخدادهای فیزیکی نیازی به بررسی نقش عوامل ماورائی نیست. فلاسفه مسلمان نیز معتقدند که وقایع طبیعی معلول طبیعت نوعیه اشیاء بوده و خود طبیعت «فاعل مباشر» است. چنین اندیشه ای مستعد آن است که با اصل بستار علی یکی فرض شود. بررسی های فلسفی نشان می دهد که این دیدگاه با بستار علی یکی نیست؛ چراکه فلاسفه با پذیرش علل ماورائی و نفس و دخالت آنها در رخدادهای طبیعی، انحصار علیت در علل فیزیکی را رد می کنند. بنابراین انحصار روش بررسی طبیعت در حس و تجربه انکار می شود. علامه طباطبایی نیز همین دیدگاه را دارد. لذا نمی توان ایشان را هم نظر با طرف داران بستار علی دانست. مساله فوق با مراجعه به متون موجود درباره این دیدگاه ها به روش تحلیلی و عقلی بررسی خواهد شد.

    کلید واژگان: علیت, فیزیک, بستار علی, طبیعت گرایی, روش تجربی, علامه طباطبایی
    Mohammad Sarbakhshi *

    The existence of nature and the occurrence of causality in its elements are accepted facts in various branches of knowledge. Except for a few skeptics or idealists, no one denies it, but the independence of nature from the non-physical elements and the exclusivity of causality within its constituents have their proponents. One corresponding claim is the physical causal closure. This principle asserts that physical phenomena arise from physical causes and the non-physical element either does not exist, or if it does, it does not intervene or have an explanatory role. Therefore, there is no need to consider the role of non-physical factors in explaining physical events. Muslim philosophers also believe that physical events are caused by the specific nature of objects, and nature itself is the "direct agent." Such a view is susceptible to being assumed same as the principle of physical causal closure. Philosophical investigations show that this perspective is not the same as the principle of causal closure because philosophers reject the exclusivity of causality in physical causes by accepting non-physical causes, soul and their involvement in physical events. Therefore, the confinement of the investigation methodology of nature to sense and experience is denied. ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī also holds this view. Therefore, he cannot be considered in agreement with proponents of the causal closure. This matter is examined through analytical and rational methods by referring to existing texts on these perspectives.

    Keywords: causality, physics, Causal Closure, Naturalism, Empirical Method, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī
  • محمد سربخشی

    هر مکتب اخلاقی می بایست عقلانیت خود را در چهار عنصر منطقی، معرفت شناختی، معناشناختی و هستی شناختی نشان دهد. ذیل هر یک از این عناصر سوال هایی وجود دارد که پاسخ به آنها برای شکل گیری یک نظریه ی اخلاقی کامل لازم است. مهم ترین سوال مروبوط به یک نظریه ی اخلاقی ناظر به عنصر هستی شناختی است که مفاد آن تعیین واقعی یا غیر واقعی بودن ارزش و لزوم و نیز الزامات اخلاقی است. با مبنا قرار دادن مطلق کمال می توان این سوال را پاسخ داد و کمال مدنظر اعم از کمال انسانی یا الهی خواهد بود. می توان گفت با تکیه بر کمال انسانی رویکردی سکولار در ارزش های اخلاقی اتخاذ کرده ایم و درعینحال معقولیت ارزش های اخلاقی را تبیین نموده ایم، اما با تکیه بر کمال الهی منطقی ترین و معقول ترین توجیه برای ارزش های اخلاقی فراهم می شود و بالاترین ارزش اخلاقی معنا می یابد. در مقاله حاضر با بررسی این چهار عنصر, نظریه ی اخلاقی منتخب را به روش عقلی و تحلیلی ارایه کرده ایم.

    کلید واژگان: واقع گرایی, کمال گرایی, کمال انسانی, کمال الهی, ارزش, لزوم, الزام
    mohammad Sarbakhshi

    Every moral school must show its rationality in four elements: logical, epistemological, semantic and ontological. Below each of these elements are questions that need to be answered in order to form a complete moral theory. The most important question concerns the ontological element, Its meaning is the determination whether the value and moral obligation are real or unreal. And there is a fundamental approach to this: realism and moral unrealism. Realists have used various things as the basis for proving realism, the most recent of which is the reliance on the love of nature. Our effort is to show that the above question can be answered on the basis of perfection. Perfection means either human or divine perfection. Relying on human perfection, a secular approach to moral values can be adopted and at the same time the rationality of moral values can be explained, but by relying on divine perfection, the most logical and reasonable justification for moral values is provided and the highest moral value makes sense.

    Keywords: Realism, Perfectionism, Human Perfection, Divine Perfection, Value, Necessity, Obligation
  • محمد سربخشی*، احمد سعیدی
    عموما معرفت شناسی را دانش درجه دو می دانند که در آن از حیثیت ارزشمندی معرفت گفت وگو می شود. در مقابل، در فلسفه، درباره ی ویژگی های وجودی معرفت، از قبیل تجرد و ماهیت آن بحث می شود. اما همان گونه که برخی از فیلسوفان معاصر متذکر شده اند بسیاری از بحث های معرفت شناسی هستی شناسانه اند. حتی بحث از ارزش معرفت نمی تواند بدون توجه به واقعیت داری آن باشد. هم چنین بدون تکیه بر اصول متافیزیکی، هم چون اصل تحقق واقعیت، ذومراتب بودن آن، اصل علیت و فروعات آن، نمی توان بحث های معرفت شناختی را پیش برد. ازاین رو معتقدیم معرفت شناسی نیز دانشی درجه یک بوده و بخشی از هستی شناسی است و تنها با یک اعتبار خاص است که می توان آن را دانش درجه دو تلقی کرد.
    کلید واژگان: معرفت شناسی, دانش درجه یک, دانش درجه دو, فلسفه ی اولی
    Mohammad Sarbakhshi *, Ahmad Saeidi
    Generally, epistemology is considered as second degree knowledge, in which the value of knowledge is discussed. On the other hand, in philosophy, the existential characteristics of knowledge, such as separate from matter and its nature, are discussed. But as some contemporary philosophers have mentioned, many epistemological discussions are ontological. Even the discussion of the value of knowledge cannot be without considering its reality. Also, without relying on metaphysical principles, such as the principle of the realization of reality, its having ranks, the principle of causality and its branches, it is not possible to advance epistemological discussions. Therefore, we believe that epistemology is also a first degree knowledge and is a part of ontology, and it is only with a special validity that it can be considered a second degree knowledge.
    Keywords: Epistemology, first degree knowledge, second degree knowledge, first philosophy
  • محمد سربخشی*

    تصدیق حقیقتی ذووجوه و دارای سه جنبه علمی، گرایشی و فعلی است. از جنبه علمی نوعی تصور، از جنبه گرایشی نوعی اعتراف و باور و از جنبه فعلی معلول نفس (حکم) است. ذووجوه بودن تصدیق وجه تمایز آن از تصور است. برخی دیدگاه هایی تنها به یک یا دو جنبه آن توجه کرده اند و همین باعث تشتت در تعریف تصدیق شده است. ملاصدرا توجه بیشتری کرده، لذا گاه آن را اعتقاد (نوعی گرایش) و گاه آن را تصوری خوانده است که عین حکم است. بهتر است این سه را تجمیع و هر کدام از تعابیر «اعتقاد»، «تصور» و «حکم» را ناظر به یکی از وجوه تصدیق بدانیم. تعبیر «تصور» ناظر به جنبه علمی، تعبیر «باور» ناظر به جنبه گرایشی و تعبیر «حکم» ناظر به جنبه فعالانه تصدیق است. با این تعریف معلوم می شود تصدیق غیر از قضیه است؛ قضیه از اقسام تصور است. هم چنین تصدیق متصف به صدق و کذب نمی شود؛ زیرا آن دو نیز از اوصاف قضیه اند. خطا نیز مربوط به مدرک است، اما از آنجا که تصدیق از حیث سوم فعل است، بنابراین می توان تصدیق را با توجه این حیثیت متصف به خطا دانست.

    کلید واژگان: تصور, تصدیق, قضیه, حکم, صدق و کذب, خطا
    Mohammad Sarbakhshi
    Introduction

    Division into concept and Judgement is one of the famous divisions of the acquired knowledge. Among Islamic thinkers, the discussion of this division can be traced back to Farabi's words. After him, other Muslim logicians and philosophers paid attention to this debate and discussed it in their books. The discussion about this has also provoked differences that Mulla Sadra addressed in the treatise of concept and Judgement. In fact, in each of these views, attention has been paid to an aspect of the aspects of Judgement. Some have considered Judgement to be equal to the proposition, some have introduced its truth as an attribution, and some have considered it as a concept that accompanies the attribution. Another point of view that has been presented about the truth of Judgement is related to those who have considered it as understanding the truth of the proposition. With the investigations we have done in the article, we have shown that all these views have problems and each of them has only paid attention to one aspect of the various aspects of Judgement, and this has caused confusion in the definition of Judgement. Mulla Sadra acknowledged more attention to different dimensions of Judgement, so sometimes he called it a belief (a kind of tendency) and sometimes he called it a concept, which is the same as an attribution. It is better to combine these three and consider each of the meanings of "belief", "concept" and " attribution" as referring to one aspect of Judgement. The interpretation of "concept" refers to the epistemic aspect, the interpretation of "belief" refers to the tendentious aspect, and the interpretation of "attribution" refers to the active aspect of Judgement.

    Methods of Study: 

    The method of discovery in this issue is library method and the method of evaluation is rational analytic.

    Findings

    To put it more clearly and based on the selected point of view, Judgement is a multi-faceted reality, and it can be acknowledged that these definitions are in fact mentioning different dimensions of Judgement, and Judgement is one of the things which has different aspects in harmony with the self, and this is the characteristic that distinguishes it from concept and at the same time makes Judgement a part of the types of knowledge.

    Conclusion

    Therefore, the Judgement of a truth is three-faceted, which is an epistemic passivity on the one hand, a dispositional passivity on the other hand, and the third face, which observes the active face of the self, is the verb of the self. The first aspect makes us consider Judgement as a type of concept. The second aspect has caused some people to consider it as a kind of acknowledgment and confession that is achieved passively for humans and has a tendency aspect. Sometimes, the expression of faith and belief is used to refer to this aspect, and finally, the third aspect has caused many logicians and philosophers to call Judgement the same as attribution or to call it a concept that accompanies the attribution. In fact, all of these are different aspects of the same truth, and by combining them (epistemic passivity, dispositional passivity, and active aspect), the truth of Judgement is confirmed and its distinction from concept is revealed. The last word is that what has been collected in this article is a library review of the views and their rational and philosophical analysis to lead to the selected theory which is the multifaceted nature of Judgement

    Keywords: Concept, Judgement, Proposition, Attribution, Truth, Falsity Fault
  • سیده زهرا موسوی*، محمد سربخشی
    ضمانت اجرا از مسایل مهم مطرح شده در فلسفه اخلاق است؛ زیرا تا ضمانتی برای اجرای اخلاقیات وجود نداشته باشد صدور احکام و الزامات اخلاقی بی فایده خواهد بود. از این رو مکاتب اخلاقی به دنبال تبیین ضمانت اخلاق در نظریه های خود هستند. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی ضمانت اجرا از دیدگاه کانت و شهید مطهری پرداخته است. آنچه از بررسی دیدگاها به دست آمد نشان می دهد که به اعتقاد کانت، عقل عملی ضامن اجرای اخلاق است؛ که اشکالاتی به این دیدگاه وارد شده است، از این رو نمی تواند قابل قبول باشد. شهید مطهری با تکیه بر خودشناسی که بر خداشناسی استوار است، درک عزت و کرامت نفس را انگیزه اجرای اخلاق می داند. بررسی ها نشان می دهد که این نگاه نیز از جامعیت برخوردار نیست و نمی تواند برای همه، انگیزه انجام فعل اخلاقی باشد. نکته قابل توجه آن است که اعتقاد به خدا مهم ترین انگیزه برای اجرای اخلاق است و اسلام با توجه به مراتب فکری و روحی متفاوت مردم، طیف وسیعی از انگیزه ها را با محوریت اعتقاد به خدا و یگانگی او، برای روی آوردن به افعال اخلاقی برای همه فراهم کرده است.
    کلید واژگان: ضمانت اجرای اخلاق, انگیزه اخلاقی, کرامت نفس, کانت, شهید مطهری
    Seyedeh Zahra Mousavi *, Mohammad Sarbakhshi
    Guarantee of performance is one of the important issues raised in the philosophy of ethics; Because unless there is a guarantee for the implementation of ethics, the issuance of moral judgments and requirements will be useless. Therefore, moral schools seek to explain the guarantee of morality in their theories. The present study has investigated the performance guarantee from the perspective of Kant and Shahid Motahhari with a descriptive-analytical approach. What has been gained from the examination of views shows that, according to Kant, practical reason guarantees the implementation of morality; There are drawbacks to this view, so it can not be accepted. Martyr Motahhari, relying on self-knowledge which is based on theology, considers the understanding of self-esteem and dignity as the motivation for the implementation of morality.Studies show that this view is also not comprehensive and can not be a motivation for everyone to do a moral act. It is noteworthy that belief in God is the most important motivation for the implementation of morality, and Islam, according to the different intellectual and spiritual levels of the people, provides a wide range of motivations for people to turn to moral actions based on belief in God and His oneness has
    Keywords: Guaranteeing Ethics, Moral motivation, The dignity of the soul, Kant, Motahari
  • محمد سربخشی*
    مکاتب اخلاقی به دو دسته کلی غایت گرا و وظیفه گرا تقسیم می شوند. غایت گراها هدفی خاص را منشا ارزش اخلاقی دانسته و سایر ارزش ها و الزامات اخلاقی را بر اساس آن تعیین می کنند. در مقابل، وظیفه گراها بایدی اصلی معرفی و سایر بایدها و ارزش های اخلاقی را از آن استنتاج می کنند. هرکدام از این گرایش ها دلایلی را برای اتخاذ رویکرد خود معرفی کرده اند. نظریه عقل عملی کانت و امرگرایی از جمله مکاتبی هستند که وظیفه گرا می باشند. لذت گراها، دنیاگریزها، قدرت گراها و قرب گرایان از کسانی هستند که غایت گرا محسوب می شوند. علل و دلایلی که باعث انتخاب رویکرد وظیفه گرایانه شده مخدوش و نارساست. ازاین رو غایت گرایی مبنای صحیحی برای تعیین و توجیه ارزش های اخلاقی است. این رویکرد قادر است با قرایتی خاص، مراعات ارزش های اخلاقی توسط خداوند متعالی را نیز توضیح داده و تبیین کند. مقاله حاضر با مقایسه این دو رویکرد به روش تحلیلی، به بررسی ادله صحت و سقم آنها پرداخته و می کوشد تبیین لازم برای مراعات احکام اخلاقی توسط خداوند متعالی، با رویکرد غایت گرایانه را ارایه دهد.
    کلید واژگان: غایت, وظیفه, وظیفه گرایی, غایت گرایی, ارزش اخلاقی
    Mohammad Sarbakhshi *
    One of the basic questions in the field of ethics is the observance of moral values by God. Virtue, Deontological & Teleological Ethics are three approaches in this regard. Followers of Virtue ethics have sought to justify the observance of values by God by relying on the attributes of divine perfection. Followers of Teleological ethics consider a specific goal as the source of moral value and determine other values and moral requirements based on it, & followers of Deontological ethics, introduce the must as the principal must and infer other moral musts and values from it. This article argues that the Deontological ethics is not only incapable of justifying the observance of moral values by God, but is fundamentally false. On the other hand, virtue and teleological ethics are not fundamentally different from each other. Third, teleological ethics has two different interpretations, only one of which can clarify the observance of moral values by God. By comparing these three approaches in an analytical way, this article examines the proofs of their correctness and validity and tries to provide the necessary explanation for the observance of moral precepts by God with a teleological approach.
    Keywords: Duty, Goal, Deontological Ethics, Teleological Ethics, Ethical Value
  • محمد سربخشی*
    در فلسفه معاصر اسلامی معقولات به سه دسته «معقولات اولی یا مفاهیم ماهوی، ثانیه فلسفی یا مفاهیم فلسفی و ثانیه منطقی یا مفاهیم منطقی» تقسیم می شوند. دراین بیان معقول وصف مفاهیم ذهنی است. با توجه به منابع مرجع فلسفی، معلوم می شود در گذشته معقول گاهی وصف خود حقایق بوده، نه مفاهیم آنها و تنها به دو قسم اول و ثانی تقسیم می شده است. ابتلاء پیروان فلسفه اشراق به دیدگاه اصالت ماهیت و برخی شبهات دیگر باعث شد وجود و صفات آن ملحق به معقولات ثانی شده و اموری ذهنی قلمداد گردند. فیلسوفان بعدی با اصلاح این اشتباه، معقول ثانی را به دو قسم منطقی و فلسفی تقسیم کردند و امور وجودی را معقول ثانی فلسفی نامیدند و ملاک هایی برای تمییز سه دسته معقول ارایه دادند. در مقاله حاضر، با بررسی فرآیند تاریخی این تحولات به این نتیجه رسیده ایم که موصوف قرار دادن مفاهیم و تقسیم معقولات به سه دسته و الحاق حقایق فلسفی به «معقولات ثانی» مرجوح و در بخشی نادرست است و باید همانند برخی منابع گذشته، خود حقایق را معقول بنامیم و آنگاه آنها را به دو دسته معقول اول و ثانی تقسیم کنیم. در این تقسیم حقایق فلسفی جزء معقولات اولی بوده و خود آنها به سه قسم «ماهوی، فلسفی و اعتباری» تقسیم خواهند شد.
    کلید واژگان: معقول, معقول اول, معقول ثانی, حقایق ماهوی, حقایق فلسفی, حقایق منطقی, امور اعتباری
    Mohammad Sarbakhshi *
    In the contemporary Islamic philosophy, the intelligibles (universal concepts) fall under three categories: primary or essential intelligibles, philosophical secondary concepts, and logical secondary concepts. In this study, the term intelligible is the characteristic of mental concepts. A glance at the philosophical references proves that in the past, the term intelligible was sometimes used to describe the very real entities, rather than the concepts, and were merely divided into two primary and secondary ones. Suffering from the primacy of quiddity and some other doubts, the illuminationist philosophers made existence and its attributes fall under secondary intelligibles and thus be regarded as merely mental concepts. Having made the illuminationist's errors correct, later philosophers divided secondary intelligibles into two categories of logic and philosophy and thus they put attributes of existence under philosophical secondary intelligibles. They have also proposed criteria to distinguish those three categories one from another. In his present study of the historical development of the issue, the author has come to the conclusion that putting the concepts as the subject of description, classification of the intelligibles into three categories, and bringing philosophical entities under "secondary intelligibles" are not recommended, and in some cases are incorrect. Like previous references, we ought to consider the very entities as the intelligibles and to classify them into two categories of primary and secondary intelligibles. In this classification, the philosophical entities go under primary intelligibles and they are divided into three: those of quiddity, philosophical ones, and those mentally-constructed.
    Keywords: intelligible, primary intelligible, secondary intelligible, entities of quiddity, philosophical entities, logical entities, mentally-constructed things
  • علی اصغر محمدزاده *، محمد سربخشی
    هدف این مقاله، بررسی پاسخ به این سوال است که آیا اخلاق دینی وجود دارد، یا خیر؟ برای پاسخ به آن، سوال به چهار نحو معنا شده و سپس به هر یک جداگانه پاسخ داده شده است: اول اینکه، آیا اخلاق دینی وجود دارد؛ یعنی آیا بخشی از دین مربوط به اخلاق است، تا آن را اخلاق دینی بنامند؟ دوم اینکه، آیا اخلاق دینی به معنای نظام اخلاقی وجود دارد؟ سوم اینکه، آیا نظریاتی اخلاقی وجود دارد که از طرف متدینان به دین نسبت داده شده باشد، تا بتوان آن را اخلاق دینی نامید؟ چهارم اینکه، آیا اخلاق وابسته به دین است و اخلاق سکولار معنا ندارد؟ معانی چهارگانه فوق، که به صورت چهار سوال مجزا مطرح شده در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند. پاسخ سه سوال اول مثبت، و پاسخ سوال آخر منفی است. روش اصلی پژوهش، فلسفی می باشد، اما بسته به مورد، گاهی از روش نقلی نیز استفاده شده است.
    کلید واژگان: اخلاق دینی, قواعد اخلاقی دینی, نظام اخلاقی دینی, وابستگی اخلاق به دین, اخلاق سکولار
    Ali Asghar Mohammadzadeh *, Mohammad Sarbakhshi
    The purpose of this paper is to study whether religious morality exists or not. To address this issue, the question is stated in four meanings, and then each meaning is dealt with separately: First, is there religious morality? That is, is a part of religion related to morality so it can be called religious morality? Second, is there religious morality that means moral system? Third, are there any moral theories to be attributed to religion by the believers, so that it can be called religious morality? Fourth, is morality dependent on religion and does secular ethics make any sense? This paper studies the above four meanings, which are presented in four separate questions. The answer to the first three questions is positive, and the answer to the last question is negative. The main research method of is philosophical, but, depending on the case, sometimes a narrative method is also used.
    Keywords: religious ethics, religious- ethical rules, religious- ethical system, dependence of ethics on religion, Secular Ethics
  • محمد سربخشی*
    پیروان نظریه امر الهی، اخلاق را به طور کامل وابسته به دین دانسته و ورای امر و نهی الهی، معنا و واقعیتی برای آن قایل نیستند. در مقابل، پیروان اخلاق سکولار، اخلاق را مقدم بر دین و حاکم بر آن می دانند و دست کم برای ارزش های اخلاقی معنا و واقعیتی مستقل قایل اند. در این میان برخی از نظریه پردازان اندیشه اسلامی نیز، علی رغم انکار نظریه امر الهی، به اخلاق دینی قایل بوده و دین را مشتمل بر اخلاق می دانند. نظریه مختار آن است که اخلاق عین دین و دین عین اخلاق است و با وجود نادرستی نظریه امر الهی، قرایتی از اخلاق دینی وجود دارد که در تمام وجوه معناشناختی، هستی شناختی، معرفت شناختی و روان شناختی برتر از اخلاق سکولار است.
    کلید واژگان: اخلاق, دین, سکولاریسم, اخلاق دینی, اخلاق سکولار
    Mohammad Sarbakhshi*
    The followers of the divine command theory regard ethics as completely dependent on religion and do not regard a meaning and reality for it beyond the divine command and countermand. On the other hand, the followers of secular ethics view ethics as prior and superior to religion, and at least consider moral values as an independent meaning and reality. In the meantime, some theorists of Islamic thought, despite the rejection of the theory of the divine command, believe in religious ethics and deem religion consisting of ethics. The chosen theory is that ethics is the same as religion and religion is the same as ethics, and despite the inaccuracy of divine command theory, there is a reading of religious ethics that is superior to secular ethics in all semantic, ontological, epistemological, and psychological aspects.
    Keywords: ethics, religion, secularism, religious ethics, secular ethics
  • محمد سربخشی*
    فلاسفه اغلب علیت را در امور وجودی جاری دانسته و به کارگیری آن در سایر موارد، از جمله امور عدمی را مجاز تلقی کرده اند. همچنین ایشان علت نامیدن علت اعدادی را مسامحه خوانده و عرفی دانسته اند. اما علیت حقیقتی نفس الامری و عام دارد؛ به نحوی که می توان آن را به خارجی و تحلیلی تقسیم کرده و بدون هیچ مجازی، در امور وجودی، عدمی و حتی در میان امور اعتباری جاری دانست. اقوال مختلفی از انکار علیت تا پذیرش آن نسبت به هر موجودی در باب علیت موجود است. اما دیدگاه درست در میان موجودات، تنها نیازمندی موجودات محدود و ضعیف به علت است. در بحث ملاک نیازمندی به علت نیز، اگر علیت را منحصر در موجودات نماییم، ملاک همان محدودیت و ضعف وجودی است و اگر آن را عام در نظر بگیریم، باید امکان معنایی را ملاک نیازمندی به علت بدانیم. دیدگاه اخیر متعلق به جناب استاد فیاضی دام ظله العالی است.
    کلید واژگان: علیت, ملاک علیت, معنا, حدوث, امکان ماهوی, امکان فقری, امکان معنایی
    Mohammad Sarbakhshi *
    Most philosophers understand causation to be applicable to existential things. So, they say that applying it to other things, such as things that do not exist, is simply metaphorical. Also, they say that it is metaphorical to call preparatory causes ‘causes’. This is something that is prevalent amongst lay people but that is philosophically imprecise. Nevertheless, causation is something real that is capable of being applied to all things. So, it is possible to divide it into external causation and analytical causation. Therefore, it is possible to apply it in a real sense to things that exists, those that do not exist as well as conventional matters. There are many views regarding causation. These range from the denial of causation to its application to all things. However, the proper view is for us to say that only limited beings need a cause. Regarding the secret as to why something needs a cause, it is possible to say that if we say causation is limited to things that exist then the reason why something needs a cause is that its existence is limited. However, if we say that causation is a general concept, then we should say that the possibility of meaning is the reason why something needs a cause. The last view is that of the professor Ghulam Ridha Fayyadhi
    Keywords: causation, standard for causation, Meaning, generation, possibility of quiddity, contingency of impoverishment, possibility of meaning
  • محمد سربخشی *
    درباره آفرینش، هدف و علت آن، پرسش های متنوعی وجود دارد که تفکیک آنها از یکدیگر و ارائه پاسخ مناسب به هریک، برای حل مسئله حکمت آفرینش ضروری است. در این بحث، چهار سوال را می توان از یکدیگر تفکیک کرد: اول، هدف خالق و دوم هدفی است که برای مخلوق در نظر گرفته شده است. سوم، علت آفرینش و چهارم، وجه حکیمانه بودن آفرینش عالم است. پاسخ سوال اول و دوم این است که خداوند متعال به دلیل کامل مطلق بودن، به عنوان خالق عالم، هدف و مقصدی را مدنظر قرار نداده است. هدفی هم که برای هر موجودی در نظر گرفته شده، رسیدن به کمال لایق خود است. پاسخ سوال سوم این است که حب به کمال، علت آفرینش است و آفرینش، چون به بهترین وجه ممکن رخ داده است، حکیمانه است. تفصیل این پرسش ها و پاسخ آنها، محتوای مقاله حاضر را تشکیل می دهد.
    کلید واژگان: هدف, علت غایی, هدف خالق, هدف مخلوق, فلسفه آفرینش, حکمت
    Mohammad Sarbakhshi *
    There are a variety of questions on creation, its purpose and cause. In order to solve the question of the philosophy of creation, it is essential to differentiate the questions and provide appropriate answers to each one. Regarding this issue, four questions can be distinguished from one another: the first question concerns the creator's purpose, and the second question addresses the purpose of creature. The third question deals with the cause of creation, and the fourth is about the wisdom in the creation of the universe. The answer to the first and the second questions is that because of being absolutely perfect, God, the Almighty who is the creator of the universe, has not had any purpose. The goal of creating each creature is to reach the perfection it deserves. The answer to the third question is that love of perfection is the cause of creation, and since creation has occurred in the best possible way, it is wise. The details of these questions and their answers constitute the content of this paper.
    Keywords: purpose, ultimate cause, creator's purpose, creature’s purpose, philosophy of creation, wisdom
  • اسماعیل شابندری، محمد سربخشی
    «وجود رابط یا رابطی» دارای دو اصطلاح منطقی و فلسفی است. این اصطلاح ابتدا در منطق و در رابطه بین قضایا مطرح گردیده است. در منطق، وجود رابطی وجودی فی غیره دارد و در مقابل وجود فی نفسه است. در اصطلاح فلسفی، وجود رابطی، وجودی لغیره دارد و در مقابل وجود مستقل و لنفسه قرار می گیرد. از نظر صدرالمتالهین، وجود رابطی در کلام فیلسوفان، دو اصطلاح دارد: یکی معنای حرفی که به عنوان رابط قضایا از آن یاد می شود، و دیگری وجود لغیره. صدرالمتالهین ضمن جعل اصطلاحی جدید برای وجود رابط و اثبات وجود رابط معلول، آن را فاقد حیثیت مستقل از علت خود می داند. در دیدگاه وی، معلول قابل اشاره نیست و هیچ حکمی بدون تسامح بر آن حمل نمی شود. وی از وجود رابط معلول، وحدت شخصی وجود را نتیجه می گیرد. این مقاله به روش توصیفی در پی ارائه و بررسی استدلال صدرالمتالهین بر اثبات وجود رابط است. باید گفت: اگرچه وجود رابط معلول مدنظر وی قابل اثبات است، اما مستلزم وحدت شخصی وجود نیست.
    کلید واژگان: صدرالمتالهین, وجود, وجود مستقل, وجود رابطی, وجود رابط معلول
    Ismail Shabandari, Mohammad Sarbakhshi
    There are two logical and philosophical terms for "the copulative being or the inhering existence ". This term was first introduced in logic for the relationship among propositions. In logic, the inhering existence has an in- something-else existence and is contrast to the existence in -itself. Philosophically, the copulative being has an existence for –something- else and is opposite the independent and for-itself existence. According to Sadr al-Muta’allehin, the copulative being has two terms in the philosopher's words: a literal meaning referred to as the relation of the propositions, and the other meaning as the existence for –something-else. By forging a new term for the copulative being and proving the existence of a caused inhering being, Sadr al-Muta’allehin considers it as lacking an existence independent of its cause. In his view, the caused is not referable and no decree is carried on it without negligence. From the caused inhering existence, he concludes the particular unity of being. Using the descriptive method, this paper seeks to present and study the arguments of Sadr al-Muta’allehin for proving the copulative being. It should be said that although the caused existence can be proved, it does not require particular unity.
    Keywords: Sadr al-Mutaallehin, existence, independent existence, inhering existence, the caused copulative being
  • عزت غروی نایینی، محمد سربخشی
    رابطه اختیار با قاعده فلسفی جبر «علی و معلولی» یکی از مسائلی است که از مدت ها پیش محل نزاع میان اندیشمندان اسلامی، از حکما و متکلمان و اصولیان است. مشهور حکمای اسلامی اختیار را منافی با این قانون عقلی و ضروری نمی دانند، اما بیشتر متکلمان آن را منافی با اختیار دانسته اند. ازاین رو، قانون «جبر علی و معلولی» را باطل دانسته اند. برخی از اصولیان هم قایل به تفصیل در این قاعده شده و معتقدند که این قانون فقط در علل طبیعی و مادی جریان دارد و بر فواعل مختار جاری نمی گردد. با توجه به اینکه موضوع این مقاله مسئله ای است که باید در آن به آثار فیلسوفان و اندیشمندان و صاحب نظران این عرصه مراجعه می شد، از حیث جمع آوری مطالب، کتابخانه ای و از حیث روش، توصیفی تحلیلی و از حیث هدف بنیادی است. این مقاله ضمن تبیین قانون فلسفی «جبر علی و معلولی» و اثبات آن، دیدگاه مخالفان و ادله آنان را تحلیل و بررسی کرده و برای رفع شبهه ناسازگاری ظاهری موجود میان اختیار و قانون عقلی «جبر علی و معلولی» یا «تلازم علی و معلولی» کوشیده است. با تامل در این اصل و قانون عقلی و تحلیل آن روشن می گردد که حق با مشهور حکماست که هیچ معلولی امکان تخلف از علت تامه خود ندارد و با وجود علت تامه، تحقق معلول، حتمی و قطعی است. این قانون عقلی استثنابردار نیست، حتی در خصوص فواعل مختار. پذیرش آن هم هرگز مستلزم جبر نیست، بلکه بعکس، اگر این قانون را در خصوص فواعل مختار نپذیریم اختیار فاعل زیرسوال می رود؛ زیرا تخلف فعل از اراده لازم می آید و این با علیت اراده فاعل مختار برای وقوع فعل منافات دارد.
    کلید واژگان: اصل علیت, ضرورت علی و معلولی, تلازم علی و معلولی, اختیار, اراده, الشیء ما لم یجب لم یوجد, ترجیح بلامرجح
    Ezzat Gharavi Naini, Mohammad Sarbakhshi
    The relationship between free choice and the philosophical principle of "causal" predestination is an issue that has long been the subject of controversy among Islamic scholars including philosophers, theologians and fundamentalists. The renowned Islamic scholars do not consider free choice inconsistent with this rational and necessary law, but most theologians argue that it is against free choice. Therefore, they regard the law of "causal predestination" as invalid. Some of fundamentalists believe in the differentiation of this law, and hold that this law applies only to natural and material causes, not to free-willed actions. Considering the fact that the subject of this paper is an issue that must be studied in the works of philosophers, thinkers and experts in this field, the paper uses library sources for data collection; it has a descriptive –analytical research method and is fundamental in terms of purpose. While explaining and proving the philosophical law of "causal predestination”, this paper analyzes the opponents’ views and their arguments, and tries to resolve the apparent incompatibility between free choice and the rational law of "causal concomitance" or "causal predestination". Reflecting on this rational principle and law and its analysis, it becomes clear that famous scholars are right about the point that no effect has the possibility of violating its complete cause and, with the existence of complete cause, the realization of the effect is definite and certain. There are no exceptions to this rational law, even in the case of free-willed actions. Moreover, its acceptance never requires predestination; conversely, if we do not accept this law in the case of free-willed actions, the agent’s free choice will be under question, because violation from free choice will be necessary, and this is inconsistent with the causality of the free agent’s will in the occurrence of the action.
    Keywords: principle of causality, causal necessity, causal concomitance, free choice, free will, a thing will exist only if its existence reaches the stage of necessity, preference
  • محمد سربخشی*
    جملات اخلاقی به دو صورت انشائی و اخباری بیان می شوند. در جملات انشائی رفتار، صفت یا غایتی اخلاقی مورد امر و نهی قرار می گیرد. در جملات اخباری همین امور موضوع قرار گرفته و با مفهومی ارزشی یا لزومی داوری می شوند. مفاهیمی از قبیل: خوب، بد، درست، نادرست، باید، نباید و وظیفه محمول گزاره های اخلاقی اند و با نام مفاهیم اخلاقی نام گذاری می شوند. از طرفی مفاهیم کمال و مطلوبیت در مفهوم ارزش اخلاقی ماخوذند و از همین رو، بر خلاف دیدگاه غیرواقع گرایان، ارزش های اخلاقی به دلیل عینی بودن کمال اموری عینی اند. لزوم اخلاقی نیز علی رغم اعتباری بودن، به دلیل بازگشتی که به ارزش اخلاقی دارد در زمره امور عینی یا دست کم مرتبط با امور عینی است. با توجه به مفهوم تکلیف و مسئولیت و ارتباط آن دو با ارزش می توان همه امور اختیاری از قبیل: افعال، صفات و غایات اخلاقی را در حوزه ارزش گذاری های اخلاقی قرار داد. این امر به دلیل دخالت عنصر اختیار در تکالیف و مسئولیت های اخلاقی است و با ارتباطی که ارزش ها با وظایف اخلاقی دارند هر امر اختیاری مشمول داوری اخلاقی خواهد بود.
    کلید واژگان: اخلاق, ارزش, دامنه ارزش ها, لزوم یا الزام, وظیفه, مسئولیت
    Mohammad Sarbakhshi*
    Ethical sentences are being expressed in two compositional and declarative forms. In the compositional sentences, an ethical behavior, trait, or goal is considered as the focus of order and prohibition. In the declarative ones, the same affairs turn into the subject and they will be judged by a valuable or necessary concept. The concepts such as good, bad, correct, incorrect, ought to and ought not are containers of ethical propositions which are called “ethical concepts”. In addition, the concepts of perfection and desirability are embedded in the concept of ethical value; therefore, unlike the unrealistic-oriented viewpoints, because of objectivity of perfection, the ethical values are objective affairs. According to the concepts of duty and responsibility and their relation with value, one can consider all voluntary affairs of ethical actions, traits, and goals as ethical valuation. This is because of involvement of free will in ethical duties and with the relation between values and ethical duties, every voluntary affair will become the subject of judgment.
    Keywords: Ethics, Value, Range of Values, Necessity or Obligation, Duty, Responsibility
  • محمد سربخشی*
    فلسفه به معنای خاص آن، دانشی است عقلی که با هدف کشف حقیقت درباره موجود بما هو موجود و احکام آن بحث می کند. در این بحث ها، بررسی چیستی و حقیقت اشیا و موجودیت یا عدم موجودیت آنها، موضوع گفت وگوست و یقینی، برهانی، انتزاعی، کلی و ضروری بودن احکام از ویژگی های بحث های فلسفی است. اثبات موضوعات سایر علوم و تبیین مبادی تصوری و اثبات مبادی تصدیقی آنها، از وظایف مهم فلسفه است. به همین دلیل، هریک از فلسفه های مضاف را می توان شعبه فلسفه در علمی دانست که مضاف الیه فلسفه مضاف است. در این مقاله به شیوه عقلی و تحلیلی به بررسی فلسفه و چیستی آن خواهیم پرداخت.
    کلید واژگان: فلسفه, عقلانی, برهان, یقین, انتزاعی بودن, کلیت
    Mohammad Sarbakhshi*
    Philosophy in its strict sense is an intellectual discipline concerned with discovering the reality about existent qua existent and its rules. In these discussions the nature and reality of things and the idea of their existence and non-existence are discussed and the certain, discursive, abstractive, general and necessary property of the rule is among the characteristics of philosophical discussions. Proving the subject matter of every discipline, explaining the conceptional principles and proving their judgmental principles are among the main functions of philosophy. For this reason, each one of the added philosophies can constitute a branch of the philosophy in the science which is adjacent to added philosophy.
    Keywords: philosophy, intellectual, demonstration, certainty, abstractive nature, generality
  • محمد سربخشی
    فلسفه آفرینش عالم و شروری که در آن وجود دارد، همواره یکی از سوالات فلاسفه و متکلمان بوده است. ابن سینا با تکیه بر عناصر کلیدی مفهوم عنایت، یعنی علم، علیت، اراده و رضایت، کوشیده است تصویر روشنی از علت آفرینش و وجود نظام خیر موجود در عالم ارائه نماید. به نظر می رسد، این بیان قادر نیست تمام ابعاد و وجوه مبهم مسئله را روشن نموده و پاسخی قانع کننده به تمام مسائل موجود ارائه دهد. مقاله حاضر می کوشد با تکیه بر کلمات ابن سینا و تکمله هایی که از حکمت متعالیه به عاریت گرفته است، مسئله فوق را به نحو روشن تری تقریر کرده و سوالات پیرامون آن را پاسخ دهد.
    کلید واژگان: عنایت, حب, اراده, فاعلیت الهی, مراتب وجودی, شر, تزاحم
    Mohammad Sarbakhshi
    The philosophy of the creation of the world and the evils in it has been the special concern of philosophers and theologians. Resting on the key elements of the concept of divine grace i.e. science, causality, will and satisfaction, Ibn Sina tries to present a clear picture of the cause of creation and the order of goodness in the world. It seems that his statements cannot illustrate all the ambiguous aspects of this issue or provide a convincing answer to all the existing problems. Based on Ibn Sina's words and the ideas inferred from transcendental theosophy, the present paper seeks to explore the above issue and answer the related questions.
    Keywords: grace, love, will, divine authorship, hierarchies of existence, evil, interference
  • محمد سربخشی
    برداشتی که مخالفان فلسفه از حقیقت آن دارند با آنچه فیلسوفان از آن اراده کرده اند یکی نیست. برخی از ایشان حقیقت فلسفه را بازی با مفاهیم و توضیح آنها و حداکثر اقامه برهان می دانند. حتی برخی در برهانی بودن فلسفه تردید روا می دارند. این در حالی است که دقت در تعاریف خود فلاسفه و تصریحات ایشان نشان می دهد فلسفه از دیدگاه آنان حقیقتی بس فراخ دارد و همه عرصه های دانش و عمل را دربر می گیرد. این برداشت دست کم در میان فلاسفه اسلامی وجود دارد. بی توجهی به معنای حقیقی فلسفه موجب طرح اشکال های فراوانی نسبت به آن شده است. این اشکال گیری به ویژه از سوی کسانی که داعیه تدین دارند و به گمان خود فلسفه را در تعارض با دین می بینند نمود بیشتری دارد.
    مقاله حاضر می کوشد نشان دهد فلسفه نه تنها دانشی برهانی است، بلکه عمل نیز جزو حقیقت آن است و فیلسوف حقیقی کسی است که علاوه بر تسلط بر قلمرو دانش، در عرصه عمل به دستورهای اخلاقی نیز به کمال رسیده است.
    کلید واژگان: فلسفه, حقیقت, حکم, عمل, ایمان, فلسفه اسلامی, مخالفت با فلسفه
    Mohammad Sarbakhshi
    The perception opponents of philosophy hold about its reality is not the same as what philosophers themselves mean by it. Some of them consider the reality of philosophy as playing with concepts, explaining them, and, in its ideal level, presenting demonstrations. Even some have questioned the demonstrative nature of philosophy. However, paying careful attention to the definitions of philosophers themselves and their assertions indicates that philosophy from their perspective has a very comprehensive reality covering all fields of knowledge and practice. This perception is at least the dominant one among Islamic philosophers. Lack of careful consideration of the real meaning of philosophy has given rise to raising numerous objections to it. These objections have a clearer manifestation in the words of particularly those who claim piety and suppose philosophy in conflict with religion. The present article is an attempt to show that philosophy is not only a demonstrative discipline, but practice is a part of its reality. A real philosopher is one who in addition to his mastering the domain of knowledge has reached perfection in terms of practicing ethical commandments.
    Keywords: philosophy, reality, judgment, practice, faith, Islamic philosophy, opposing philosophy
  • علیرضا تاجیک، محمد سربخشی
    زیبایی، به منزله یکی از ریشه دارترین خواست های فطری آدمی، و هنر، به منزله نمود عملی خواست زیبایی در ساحت حیات انسان، دو مقوله بسیار مهم اند که با دین، اخلاق و اغلب دیگر ساحت های زندگی آدمی پیوند هایی وثیق دارند. از همین روی، و با نظر به فراگیری روزافزون دامنه تاثیر هنر در زندگی فردی و اجتماعی انسان در روزگار ما، ضرورت پژوهش های بنیادی و کاربردی، به ویژه با نگاهی بومی و دینی در این زمینه دوچندان شده است.
    در این مقاله، که به بررسی اندیشه های آیت الله مصباح در باب هنر دینی و هنرمند متعهد اختصاص یافته، نخست به آرای ایشان در باب هنر و زیبایی و نسبت آن دو و نیز نسبت زیبایی و هنر با ارزش ها و نسبیت در هنر، اشاره می شود. سپس در باب «هنر دینی و هنر اسلامی»، عناصر قوام بخش هنر دینی و اسلامی بررسی می گردد. نماد و بیانگری در این هنرها گام بعدی این پژوهش است، و همچنین ویژگی های هنرمند متعهد، و پس از آن اولویت سنجی در حوزه هنر در نظام آموزشی دینی کاویده شده است.
    کلید واژگان: زیبایی, هنر, کمال, ارزش, هنر دینی, هنر اسلامی, هنر متعهد, زیبایی شناسی, فلسفه هنر, محمدتقی مصباح
    Ali Reza Tajik, Mohammad Sarbakhshi
    Beauty as one of the man's oldest and most established natural desires and art as the practical manifestation of this desire in man's life are two most important categories which have deep relationship with religion, ethics, and many other domains of man's life. Hence, there is an overwhelming necessity of doing fundamental and applied research on the issue, especially with a domestic and religious look, due to increasingly extensive impact of art on modern man's personal and social life. The present paper, which is dedicated to the study of Ayatollah Misbah's views on religious art and committed artist, first mentions his views on art and beauty, their relationships, relationship between them and values, and relativism in art. Then, it seeks to investigate those factors which strengthen "Islamic and religious art. It goes on to deal with symbolism and expressive factors in these arts and finally explores the features of committed artist and makes an assessment of the priorities in the field of art in the religious educational system.
    Keywords: beauty, art, perfection, value, religious art, Islamic art, committed artist, aesthetics, philosophy of art, Mohammad Taqi Misbah
  • محمد سربخشی
    در قلمرو معرفت شناسی، حقیقت داشتن و مطابقت با واقع را ملاک ارزش معرفت شناختی معرفی می کنند. گرچه دیدگاه های دیگری نیز در این باره مطرح اند، آنچه بین فیلسوفان مسلمان به منزله ملاک پذیرفته شده، همین است. دقت در این معنا نشان می دهد این ملاک را تنها درباره علوم حصولی می توان به کار گرفت. از سوی دیگر، علم در معرفت شناسی اسلامی به معنای عامی به کار می رود؛ به گونه ای که علم حضوری را نیز دربر می گیرد. پرسشی که پدید می آید این است: آیا علم حضوری نیز ارزش معرفت شناختی دارد، یا خیر؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، چگونه می توان ملاک مزبور را بر علم حضوری تطبیق کرد؟ در این مقاله کوشیده ایم با ارائه معنایی جدید از ارزش معرفت شناختی، علم حضوری را نیز در دایره ارزش گذاری های معرفت شناختی وارد کنیم. بر پایه این معنا واقع نمایی به طور عام و خودنمایی به طور خاص، ملاک ارزش معرفت شناختی معرفی شده و علم حضوری به دلیل خودنما بودن، از نظر معرفتی ارزشمند تلقی شده است. بر پایه این معنا، لوازمی جدید برای ارزش معرفتی مطرح می شود که در متن مقاله بدانها می پردازیم.
    کلید واژگان: علم, علم حضوری, ارزش, ارزش معرفت شناختی, مطابقت, واقع نمایی, خودنمایی
    Mohammad Sarbakhshi
    In the domain of epistemology, being true and corresponding to reality are considered as the criteria for epistemological value. Despite alternative views, there is a consensus among Muslim philosophers on this. Scrutinizing this issue, one recognizes that this criterion is only applicable to knowledge by representation (al-‘ilm al-husuli). This runs counter to the fact that knowledge has a general meaning in the tradition of Islamic epistemology, and includes knowledge by presence (al-‘ilm al-huduri) too. Hence, the question arises as to whether knowledge by presence has any epistemological value; and if yes, how this criterion is applicable to this type of knowledge. The author tries to suggest a new interpretation of epistemological value, so that it incorporates knowledge by presence. According to this new meaning, being truly representational is a general criterion, and being self-representational is a specific criterion for epistemological value. Knowledge by presence is epistemologically valuable because it is self-representational. On this footing, the author discusses new requisites for epistemological value.
    Keywords: Knowledge, Knowledge by Presence, Value, Epistemological Value, Correspondence, Truly Representational, Self, representational
  • محمد سربخشی
    توجه به معنای دقیق سکولاریسم و اخلاق و در نتیجه، نسبتی که سکولاریسم با عرصه های مختلف حیات بشری دارد، یکی از مسائل مهمی است که در این مقاله، بررسی شده است. این توجه نشان می دهد که سکولاریسم تنها به معنای جدایی دین از سیاست نبوده و هر حوزه ای که با اختیار انسان در ارتباط باشد، محل نفوذ سکولاریسم خواهد بود. به این ترتیب، اخلاق سکولار معنای عامی خواهد داشت که حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، هنر، تعلیم و تربیت و غیره را دربر می گیرد. مسئله دیگری که در این مقاله، بررسی شده، نسبتی است که بین اخلاق دینی و اخلاق سکولار برقرار است. برای نشان دادن این نسبت، کوشش شده است که ویژگی های هر یک از آنها شناسایی و تا حد مقدور توضیح داده شود.
    کلید واژگان: دین, اخلاق, سکولاریسم, سکولاریزاسیون, اخلاق سکولار, اخلاق دینی
    Mohammad Sarbakhshi
    One of the important issues with which this paper is concerned is exploring the exact meaning of secularism and ethics and then finding the relationship between secularism and different aspects of human life. Secularism does not merely mean dualty of religious and political authority and every domain related to the man's choice will be under the influence of secularism. Therefore, secular ethics has a general meaning which includes politics, economy, culture, art, education, etc. The other question with which this paper is concerned is the relationship between religious ethics and secular ethics. The features of each of these two have been dealt with and fully explained to clarify the nature of this relationship.
  • محمد سربخشی
    در نقد اخلاق دینی، رویکردهای متفاوتی وجود دارد: یکی از این رویکردها، بیان ضررهای دین به اخلاق است. از این طریق، سعی شده است اخلاق دینی، نفی و به جای آن اخلاق سکولار اثبات شود. اموری همچون تزلزل اخلاقی، تبعیض آمیز بودن اخلاق دینی، ثبات قواعد اخلاقی آن و از خودبیگانگی از جمله موضوعاتی هستند که در این زمینه بیان شده اند. این مقاله، ضمن بیان و بررسی مهم ترین اموری که به عنوان ضررهای دین به اخلاق برشمرده شده، به دفاع از اخلاق دینی پرداخته و جایگاه آن را در میان مکاتب مختلف اخلاقی اثبات نموده است. هرچند برخی از این امور، از جمله نقاط قوت اخلاق دینی شمرده می شوند، با وجود این، منتقدین آنها را عامل ضرر به اخلاق دانسته اند.
    کلید واژگان: دین, اخلاق, سکولاریسم, اخلاق دینی, اخلاق سکولار, اضرار دین به اخلاق
    Mohammad Sarbakhshi
    There are different approaches to criticize religious ethics. One of these approaches is to explain the damages of religion to morals, which seeks to reject the religious ethics and prove the secular ethics instead. Such issues as moral instability, the discriminatory character of religious ethics, the stability of religions moral laws, and the alienation are discussed in this regard. Expounding and analyzing the most important issues which are considered as the damages of religion to morals, the present paper defends religious ethics and proves its position in different moral schools. Although some of the aforementioned issues are considered as the advantages of religious ethics, critics claim that they are damages to morals.
    Keywords: religion, ethics, secularism, religious ethics, secular ethics, the damage of religion to morals
  • Mohammad Sarbakhshi
    It is well-known that according to philosophers, sense perception is an acquired one. From among great philosophers, however, Shaykh Ishraq opposes this idea. Also, some contemporary philosophers have tried to show that sense perception is some sort of knowledge by presence. The author believes that sense perception is a knowledge by presence; in this article, however, its being by presence has been interpreted in a way slightly different from the way other researchers interpret it. In the beginning, man's knowledge of his own body has been discussed, and the author has tried to show that just in the same way that the soul is known for us through knowledge by presence; and then, he shows that the material beings also may have knowledge and be subject of knowledge by presence. When these two premises are proved, that the sense perception is by presence (in the sense discussed in this article) may be explained.
    Keywords: knowledge, knowledge by presence, acquired knowledge, sense, body, material things, sense perception
  • محمد سربخشی
    موضوع «علم حضوری» جنبه های گوناگونی دارد. یکی از این جنبه ها بررسی تاریخی علم حضوری و بازکاوی نگاه فلاسفه گذشته است. پرسش از اینکه علم حضوری یکی از آموزه های جدید فلسفه اسلامی است یا سابقه ای دیرین دارد؛ و در صورت مثبت بودن پاسخ بخش دوم سؤال نقش فیلسوفان گذشته در آن چه بوده است، مهم ترین سؤالاتی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ما در بررسی این سؤالات مراجعه به منابع اصیل فلسفه اسلامی و تحلیل آراء فلاسفه مهم این سنت بوده است. بدیهی است برداشت ما از مطالب قدما متاثر از یافته های جدیدی است که متاخران بر حرف های قدما اضافه کرده اند.
    نتایج حاصل این پژوهش عبارت است از: توجه فیلسوفان از همان ابتدا به موضوع علم حضوری و تفکیک آن از علم حصولی، و دانستن احکام خاص علم حضوری. ضمنا یکی دانستن تعقل و علم حضوری، از طرف فیلسوفان مسلمان دست کم در برخی از مصادیق، از دیگر نتایج این پژوهش است.
    کلید واژگان: علم, حضور, علم حضوری, تعقل, فارابی, ابن سینا, شیخ اشراق, ملاصدرا, فلسفه اسلامی
    Mohammad Sarbakhshi
    The problem of “knowledge by presence” is a multidimensional issue, one of which concerns its historical background and searching for the ideas of the preceding philosophers in this regard. The main questions that this article wants to answer are: is this issue a new idea in Islamic philosophy or does it have a history, and if it has a history, what is the role of the preceding philosophers in this regard?The author in this article has pursued this objective through reviewing and analyzing main works of some of the prominent Muslim philosophers. Evidently, his interpretation of them rests on the new findings in the Islamic philosophy. The conclusion is: Muslim philosophers, from the outset, have distinguished knowledge by presence from representational knowledge on the basis of their distinctive features, though under different rubrics. Another finding is that philosophers, at least in some instances, have equated “ta’aqqul” (reasoning) with knowledge by presence.
  • استقلال اخلاق، مبنایی برای سکولاریسم
    محمد سربخشی
    بحث ماهیت حسن و قبح و رابطه آن با آموزه های دینی، دستمایه اختلافات کلامی فراوانی شده که ثمره آن وابستگی دین به اخلاق یا بر عکس خواهد بود. عده ای با کشیدن این بحث به ساحت اجتماعی، گستره دین و اخلاق را بریده از یکدیگر و مباین با هم می دانند و از فتوا به سکولاریست بودن دین اسلام می دهند. این نوشتار بر آن است تا بررسی دیدگاه های ایده پردازان آن، این طرح را بازخوانی کند.
    کلید واژگان: سکولاریسم, حسن و قبح, استقلال اخلاقی
    Independence of ethics as a basis for secularism
    Mohammad Sarbakhshi
    Different approaches have been taken to prove secularism among which are those of sociological, psychological and political. Even some have tried to base it upon religious teachings and some other, criticizing aforementioned approaches, have also sought to base it on philosophy. Adel Zaher, an outstanding deputy of the last approach, has known ethics independent of religion, the religion based on reason and the reason prior to narration. For him, these can be counted among the reasons for secularism. In this paper the first, namely the independence of ethics from religion, has been studied. The nature of secularism, its relation to religion, various secular tendencies and its historical development have been described in first part of the paper. In the second, it has been shown that how this independency has led to secularism and then the claim has been studied in the fields of definitions, logical justification of the statements and their discovery. Meanwhile, the possibility or necessity of practical statements in general and ethical ones in particular has been studied. Furthermore, Adel Zaher and Hume’s view on which ought to cannot be inducted from is has been argued against and so has been the theory of Divine command given to prove dependency of ethics on religion and finally the correct view has been introduced.
    Keywords: secular, secularism, secular ethics, religious ethics, ethics independence
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • حجت الاسلام محمد سربخشی
    حجت الاسلام محمد سربخشی
    (1390) دکتری فلسفه، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال