به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mohsen shokoohi yekta

  • سارا پازکی، علی اکبر ارجمندنیا، محسن شکوهی یکتا*، عباس بازرگان هرندی، علی مقدم زاده
    زمینه و هدف

    درزمینه ارزیابی ناتوانی های یادگیری، یکی از معدود ابزار های تشخیصی-تجویزی، چهارمین ویرایش مقیاس ارزیابی ناتوانی یادگیری (مک کارنی و هاوس، 2018) است. پژوهش حاضر باهدف اعتبارسنجی ساختار هفت مولفه ای مقیاس مذکور، در بین دانش‎ آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش توصیفی تحلیلی از نوع توسعه ابزار بود. جامعه آماری را دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی در سال 1401-1400 تشکیل دادند. با رعایت حداقل حجم نمونه لازم و ملاک های ورود و خروج، گروه نمونه بهنجار شامل 298 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی ساده و هدفمند و گروه نمونه بالینی شامل 27 نفر از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای اعتباریابی، از چهارمین ویرایش مقیاس تشخیصی-تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری (مک کارنی و هاوس، 2018) و به منظور بررسی اعتبار هم زمان از پرسش نامه مشکلات یادگیری کلرادو (ویلکات و همکاران، 2011) استفاده شد. برای بررسی اعتبار سازه، تحلیل عاملی تاییدی با تکنیک تلفیق گویه در گروه بهنجار با استفاده از AMOS نسخه 26، انجام گرفت. بررسی همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ، ثبات زمانی به روش پایایی بازآزمایی با فاصله زمانی چهار هفته در گروه نمونه بالینی و ازطریق محاسبه ضریب همبستگی درون طبقه ای و اعتبار هم زمان با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در گروه نمونه بالینی انجام شد. اعتبار تفکیکی ازطریق آزمون تی مستقل بین دو گروه همتا از نظر جنسیت و پایه تحصیلی و محل سکونت، شامل 27 نفر از هر گروه نمونه بهنجار و گروه نمونه بالینی با استفاده از SPSS نسخه 26 بررسی ‍ شد. سطح معناداری آزمون های آماری 0٫05 بود.

    یافته ها

    در تحلیل عامل تاییدی شاخص های برازندگی شامل 3٫883=CMIN/df، 0٫963=CFI، 0٫770=PCFI، 0٫761=PNFI و 0٫963=IFI، از برازندگی ساختار هفت مولفه ای مقیاس تشخیصی-تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری با داده ها حمایت کرد. در بررسی اعتبار تفکیکی، بین نمره کل مقیاس مذکور در دو گروه بهنجار و بالینی تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). مقدار آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 0٫94 و برای هریک از مولفه ها بیش از 0٫70 و ضرایب همبستگی درون طبقه ای برای هریک از مولفه ها از 0٫891تا0٫970 بود (0٫001>p). بین نمرات این مقیاس و پرسش نامه مشکلات یادگیری کلرادو، رابطه مثبت و معنادار به دست آمد (0٫05>p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان از مقیاس تشخیصی-تجویزی ارزیابی ناتوانی یادگیری با ساختار هفت مولفه ای، به عنوان ابزاری با اعتبار و پایایی مناسب برای ارزیابی ناتوانی یادگیری در دانش آموزان پایه های دوم تا پنجم ابتدایی، استفاده کرد.

    کلید واژگان: مقیاس تشخیصی-تاییدی ارزیابی ناتوانی یادگیری, تحلیل عاملی تاییدی, ناتوانی یادگیری ویژه, ویژگی های روان سنجی
    Sara Pazoki, Aliakbar Arjmandnia, Mohsen Shokoohi-Yekta*, Abbas Bazargan Harandi, Ali Moghaddam Zadeh
    Background & Objectives

    Learning disabilities are currently the largest group of disabilities in special education. These disabilities are defined as impairments in one or more basic psychological processes, including the comprehension or use of spoken or written language, which may manifest as impairments in listening, thinking, reading, writing, speaking, spelling, and mathematical calculations. In the context of learning disabilities evaluation, one of the few diagnostic–prescriptive tools is the fourth edition of the Learning Disability Evaluation Scale (McCarney and House, 2018), which, in addition to its diagnostic application, provides suggestions for relevant interventions, leads to an individualized educational plan. The provided interventions are based on the seven–component theoretical structure of this scale with a logical combination. The present study was conducted to validate the seven–component structure of the Diagnostic and Prescriptive Learning Disability Evaluation Scale (McCarney & House, 2018) among the second– to fifth–grade elementary students.

    Methods

    This research was a descriptive–analytical study of tool development type. The statistical population of the research consisted of the second– to fifth–grade elementary students in the 2021–2022 academic year. According to the announcement of the cooperation of elementary school principals, Tehran, Mazandaran, and Lorestan provinces were selected as the study settings using the available sampling method. Then, in each of these provinces, cities, elementary schools, and learning disability centers were selected using the available sampling method. Finally, following the minimum required sample size according to Mayers (2013) and considering the inclusion and exclusion criteria, the standard sample group of 298 students (145 girls and 153 boys) was selected by simple random and purposeful sampling method by the teachers of selected schools. Also, the clinical sample group of 27 students (9 girls and 18 boys) with learning disabilities was selected using the available sampling method by the educators of the selected learning disability centers. This study was conducted to validate the fourth edition of the Diagnostic–Prescriptive Learning Disability Evaluation scale (LDES–4) (McCarney & House, 2018). To adapt this scale to Persian culture and language based on the method presented by the World Health Organization in 2006, the following steps were performed: direct translation, referral to an expert panel and back translation, obtaining cognitive information through clinical interviews, and at last compiling the final version and documenting. The Colorado Learning Difficulties Questionnaire (Willcutt et al., 2011) was used to explore concurrent validity. To determine the content validity, the content validity ratio (CVR) and content validity index (CVI) were calculated using the opinions of 6 professors and experts in learning disabilities. To probe the construct validity, confirmatory factor analysis was utilized using the maximum likelihood estimation method in AMOS26. Internal consistency was also investigated using the Cronbach alpha method, and temporal stability was assessed using the test–retest reliability method with a time interval of four weeks in the clinical sample group using the intraclass correlation coefficient. The Pearson correlation coefficient was calculated for the clinical sample group for concurrent validity. In addition, to check the discriminant validity, 27 students of the normal sample group, who were equal to the clinical sample group (27 people) in terms of gender, educational level, and place of residence, were selected randomly, and their scores were compared with the scores of the clinical sample group through the independent t test. In this study, to perform the confirmatory factor analysis, AMOS26 software was used, and the rest of the statistical analyses were performed using SPSS26 at a significance level of 0.05.

    Results

    In the confirmatory factor analysis using the item parceling modifying method, the fit indices were CMIN/df=3.883, CFI=0.963, PCFI=0.770, PNFI=0.761, and IFI=0.963, indicating the desired fitness of the seven–component structure of the Diagnostic–Prescriptive Learning Disability Evaluation Scale with the data. In examining the discriminant validity, there was a significant difference between the normal and clinical groups regarding the scale's total score (p<0.001). The Cronbach alpha value for the whole scale was 0.94, and each component was calculated at more than 0.70. Also, the intraclass correlation coefficients, with a confidence interval of 95% for the whole scale and its seven components, ranged from 0.891 to 0.970, which was significant (p<0.001), indicating the appropriate temporal stability of the scale. Also, a positive and significant relationship was obtained between this scale's total score and the Colorado Learning Difficulties Questionnaire (p<0.05).

    Conclusion

    According to the findings, the fourth edition of the Diagnostic–Prescriptive Learning Disability Evaluation scale (LDES–4) with a seven–component structure can be used as a valid and reliable tool to assess learning disabilities in the second– to fifth–grade elementary students.

    Keywords: Diagnostic, Prescriptive Learning Disability Evaluation Scale, Confirmatory Factor Analysis, Specific Learning Disability, Psychometric Properties
  • شیرین مجاور، علی اکبر ارجمندنیا*، محسن شکوهی یکتا، باقر غباری بناب، فاطمه جعفرخانی

    هدف از پژوهش حاضر امکان سنجی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده بر مهارت های اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا بود. پژوهش به روش نیمه‏آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا در شهر تهران در سال 1402-1403بود. نمونه پژوهش بعد از غربال با توجه به ملاک های ورود و خروج با روش نمونه گیری هدفمند از کودکان واجد الشرایط وارد مطالعه و در دو گروه آزمایش (15نفر) و کنترل (15نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تشخیصی اتیسم گیلیام  - ویرایش دوم (1994) بود. جهت تحلیل داده ها، از روش تحلیل واریانس با انداز گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده در دو مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل تاثیر معناداری داشت (001/0<p). همچنین، اندازه اثر نشان از تاثیر 29/0 درصدی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی با استفاده از واقعیت افزوده بر مهارت های اجتماعی بود. نتیجه گیری می شود که برای بهبود مهارت های اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم می توان برای آموزش کارکردهای اجرایی از واقعیت افزوده استفاده کرد.

    کلید واژگان: کارکردهای اجرایی, کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا, مهارت های اجتماعی, واقعیت افزوده
    Shirin Mojaver, Aliakbar Arjmandnia*, Mohsen Shokoohi Yekta, Bagher Ghobari Bonab, Fatemeh Jafarkhani

    This study aimed to investigate the Feasibility of the executive functions training program using augmented reality on social skills in high-functioning children with autism spectrum disorder. The research was conducted using a semi-experimental method with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of the study included all children with autism spectrum disorder with high functioning in Tehran in 2023- 2024. After screening the research sample according to the entry and exit criteria, eligible children were included in the study and randomly assigned to two experimental (15 people) and control (15 people) groups. The research tool included Gilliam's autism diagnostic scale - Second Edition (1994). The variance analysis method with repeated measurements was used to analyze the data. The findings showed that the executive functions training program using augmented reality had a significant effect on the control group in the two stages of post-test and follow-up (p<0.001). Also, the effect size showed a 0.29% effect of the executive functions training program using augmented reality on social skills. It is concluded that to improve social skills in children with autism spectrum disorder, augmented reality can be used to teach executive functions.

    Keywords: Executive Functions, High Functioning Children With Autism Spectrum Disorder, Social Skills, Augmented Reality
  • عادل محمدزاده، سعید حسن زاده*، محسن شکوهی یکتا، سوگند قاسم زاده

    اختلال طیف اتیسم اختلالی تحولی است که تاثیر قابل توجهی بر مهارت های ارتباطی می گذارد. ازآنجاکه داشتن مهارت های ارتباطی برای رشد سایر مهارت ها ضروری است، به کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت های ارتباطی در کودکان با اختلال طیف اتیسم ضروری به نظر می رسد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر برنامه ی آموزش والدگری هانن بر مهارت های ارتباطی، تعاملی و زبانی کودکان با اختلال طیف اتیسم بود که به روش مروری نظام مند انجام شد. بر این اساس، با جستجوی کلیدواژه های اختلال طیف اتیسم، مهارت های ارتباطی، مداخلات زودهنگام، برنامه والدین هانن، در پایگاه های اطلاعاتی فارسی و خارجی شامل ساینس دایرکت، سیج پاب، پایگاه اطلاع رسانی اریک، کتابخانه آنلاین ویلی، اسپرینگر، مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی (پابمد)، مرکز اطلاعات جهانی پروکوست، پایگاه مجلات تخصصی نور، پایگاه مرکز اطلاعات علمی، مگ ایران و ایران داک، کلیه مقالات و پایان نامه های در بازه ی زمانی 1990 تا 2022 بررسی شد. ازاین رو، با توجه به ملاک های ورود و خروج به پژوهش، نتایج 13 مقاله و پایان نامه استخراج و موردبررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش ها نشان داد که برنامه والدین هانن می تواند با تکیه بر استراتژی های آموزشی در محیط طبیعی و تعامل موثر والد با کودک، موجب اکتساب طبیعی مهارت های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم شود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این برنامه به عنوان مداخله ای زودهنگام آموزش والدین جهت کار با کودک با اختلال طیف اتیسم مورداستفاده قرار گیرد. بااین وجود، به علت محدودیت های پژوهشی که تعمیم پذیری نتایج را به خطر می اندازد، اثربخشی آن نیازمند بررسی های دقیق تری است.

    کلید واژگان: برنامه والدین هانن, مهارت های ارتباطی, اختلال طیف اتیسم
    Adel Mohamadzade, Hasan Hasanzade *, Mohsen Shokoohi-Yekta, Sogand Ghasemzadeh

    Autism spectrum disorder (ASD) is a developmental disability that can cause significant communication challenges. Because communication skills are essential to developing other skills, it seems necessary to use early interventions to improve communication skills in children with ASD. Therefore, the aim of this systematic review was to summarize current research about the effect of the Hanen parent program on the communication, interaction, and language skills of children with ASD. Accordingly, it was searched for all articles and dissertations indexed in Persian and foreign databases, in ScienceDirect, Sagepub, Eric, Wiley, Springer, Pubmed, ProQuest, Noormags, Sid, Magiran, and Irandoc in the period 1990 to 2022; using a combination of expressions including “autism spectrum disorder”, “Hanen parent program”, “communication skills” and “early intervention”. Thus, according to the eligibility criteria (Inclusion and exclusion), thirteen articles were included in this systematic review. The results of these studies showed that the Hanen parent program can lead to the natural acquisition of communication skills in children with ASD by relying on strategies in the natural environment and parent-child interaction. Therefore, it is suggested that the Hanen parent program be used as a beneficial early intervention for children with ASD. However, due to the research limitations that reduce the generalization of the results, its effectiveness requires more detailed studies.

    Keywords: Hanen parent program, Communication skills, Early intervention, autism spectrum disorder
  • محسن شکوهی یکتا*، الهام السادات ناجی
    هوش هیجانی، توانایی درک و مدیریت هیجانات در موقعیت های گوناگون فردی، اجتماعی و شغلی است. رانندگی از جمله مشاغلی است که با موقعیت های مختلف هیجانی مواجه است و رفتار رانندگی تا اندازه زیادی تحت تاثیر هوش هیجانی راننده قرار دارد. در پژوهش حاضر جهت تعیین اثربخشی آموزش های هیجانی- اجتماعی بر ارتقای توانایی های هوش هیجانی رانندگان اتوبوس از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی استفاده شد. پروژه آموزش رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی از سال 1390 آغاز شده و در فازهای مخلتف اجرا می گردد. در سی ودومین فاز این پروژه 88 نفر از رانندگان اتوبوس شرکت واحد اتوبوسرانی شهر تهران در دوره آموزشی 9 جلسه ای، آموزش های مرتبط با مدیریت خشم، رانندگی انتقام جویانه، مدیریت استرس و ارتباط موثر دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش هیجانی Bar-On استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر تفاوت معناداری را بین دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون نشان داد. برای دریافتن اینکه این تغییر مربوط به کدام یک از متغیرهاست، تحلیل واریانس تک متغیری انجام شد. یافته ها اثربخشی بسته آموزشی رانندگان را بر برخی از مولفه های هوش هیجانی نشان داد. به بیان دیگر، می توان دوره آموزشی مداخلات روانی- اجتماعی را بر ارتقای هوش هیجانی رانندگان موثر دانست.
    کلید واژگان: رانندگی اتوبوس, رفتار رانندگی, مداخلات هیجانی- اجتماعی, هوش هیجانی
    Mohsen Shokoohi-Yekta *, Elham-Sadat Naji
    Introduction
    Driving behavior is a behavior that a driver chooses as a pattern for his driving, and it depends on three factors: the driver, the vehicle, and factors related to the driving route. The driver's psychological and personality characteristics are the most important factors in his driving behavior and the driver behavior is related to his emotional and behavioral characteristics. Many studies have shown the role of emotional intelligence as one of the most important determinants of driver behavior. Emotional intelligence is the ability to understand and manage our own and others' emotions which play a key role in all kinds of personal, social and professional situations. Some research have shown that high emotional intelligence is associated with greater ability to manage emotions, and low emotional intelligence is often associated with greater involvement in risky behaviors. Emotional intelligence can improve through training and have a positive effect on people's performance. Adults can learn to manage their behaviors and emotional reactions. Considering the importance of emotional intelligence in reducing inappropriate driving behaviors, the aim of the present study was to investigate the effect of the mental health training program of drivers on their emotional intelligence.
     
    Method
    In the present study, in order to enhance the emotional intelligence abilities of bus drivers through psychosocial training, a quasi-experimental with a pre- and post-test design was used. The driver training project of Tehran Bus Company has been started since 2011 and is implemented in different phases on drivers who are applying for employment in the Company. In one of the phases, 88 bus drivers from Tehran Bus Company who received 9 training sessions on anger management, retaliatory driving, stress management and effective communication participated in the study. Bar-On (1977) emotional intelligence test was used to collect data in two stages of pre-test and post-test. This questionnaire is a self-assessment tool that can be used for people over 18 years old. In the present study, a shortened form of the questionnaire was used, in which there are 54 items related to 9 scales of problem solving, stress tolerance, emotional self-awareness, interpersonal relationships, optimism, impulse control, flexibility, empathy, and self-expression.
     
    Results
    The research findings of multivariate analysis of variance with repeated measures and univariate analysis of variance showed a significant difference between pre-test and post-test scores of four subscales. This difference is significant for the subscales of problem solving, emotional self-awareness and optimism at the 0.01 level and for the subscale of interpersonal relationships at the 0.05 level. In other words, participating in the training program has led to an increase in the ability of the participants in these subscales. Also, the value of F in these 4 subscales of emotional intelligence is equal to 7.70, 16.48, 11.52, and 5.29, respectively.
     
    Discussion
    The findings show the effectiveness of the program on some components of emotional intelligence. In other words, the training course on socio-emotional interventions can be considered effective in promoting drivers' emotional intelligence.
    Keywords: Bus Driving, Driving Behavior, Emotional Intelligence, Socio-Emotional Interventions
  • محسن شکوهی یکتا، فاطمه نصرتی*، حسنا افشاری
    زمینه و هدف
    استرس به عنوان بخش جدانشدنی شغل رانندگی می تواند از طریق تداخل با عملکرد ایمن راننده، منجر به بروز حادثه شود که علاوه بر خود راننده، سلامت مسافران را نیز تهدید می کند (هنزلیکوا، 2005). این پژوهش با هدف ارزیابی تاثیر بسته آموزشی مهار ت های روانی- اجتماعی بر کاهش اضطراب و پریشانی رانندگان انجام شد. پروژه آموزش رانندگان شرکت واحد اتوبوس رانی شهر تهران از سال 1390 آغازشده و در فازهای مختلف بر روی رانندگانی که متقاضی استخدام در شرکت واحد هستند، اجرا می شود.
    روش
    این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی بود و بر روی یک گروه 88 نفری در سال 1395 از رانندگان اتوبوس شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس اجرا شد. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسش نامه اضطراب کتل (1962) و پرسش نامه پریشانی کسلر (1992) استفاده شد. گروه آزمایشی در 9 جلسه، هفته ای یک بار و هر جلسه به مدت 90 دقیقه آموزش های روان شناختی شامل آموزش مهارت های مدیریت استرس، مدیریت خشم و ارتباط موثر را دریافت کردند.
    یافته ها
    براساس یافته ها، شرکت در این دوره آموزشی، به کاهش میانگین گروه در خرده مقیاس های اضطراب کتل و مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر منجر شده است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که آموزش کنترل خشم بر کاهش اضطراب و پریشانی رانندگان اثرگذار بوده است.
    کلید واژگان: آموزش مهارت های روانی-اجتماعی, رانندگی, رانندگان اتوبوس, اضطراب, پریشانی روان شناختی
    Mohsen Shokoohi-Yekta, Fatimah Nosrati *, Hosna Afshari
    Stress, as an inseparable part of the driving job, can lead to accidents by interfering with the driver's safe performance, which threatens the health of the passengers as well as the driver (Henzlikova, 2005). This research was conducted with the intention of evaluating the effect of the psychosocial skills training package on reducing drivers' anxiety and distress.The statistical population of this study consisted of 88 drivers of Tehran Bus Company.
    Methodology
    Sampling method used was based on available sampling and the design of the study was quasi-experimental with pre-test and post-test single group. The Cattle Anxiety Questionnaire (CAQ) and the Kessler Distress Questionnaire (K-10) were used for data collection. The experimental group was trained in 9 sessions, once a week and each session for 90 minutes.
    Findings
    According to the findings, participation in this training course has led to a decrease in the average group in Kettle's anxiety subscales and Kessler's psychological distress scale.
    Results
    Results showed that the training package was effective in reducing anxiety and psychological distress in drivers.
    Keywords: Psycho-Social Skills Training, Driving, Bus Drivers, Anxiety, Psychological Distress
  • Mohsen Shokoohi Yekta *, Negin Motamed Yeganeh
    Objective

     The current study aims to examine the effect of cognitive problem-solving skills training on parents' parenting styles and their anger reduction towards their children.

    Method

     The method of this research is quasi-experimental with a pretest-posttest single-group design without follow-up. The sample group consisted of 69 mothers of children aged 4 to 7 years, selected through convenience sampling. In these workshops, which were held over 9 two-hour sessions across 9 weeks, parents were made aware of effective and ineffective methods of dealing with children's behaviors, and practiced exercises to improve their response style to challenging behaviors of children. To evaluate the effectiveness of the training program, two questionnaires were used: the Parenting Styles questionnaire (Shokoohi Yekta & Parand, 2007) and the Anger Assessment questionnaire (Shokoohi Yekta & Zamani, 2007). The research data were analyzed with ANOVA and t-test methods using SPSS software.

    Findings

     The results showed that participation in the problem-solving workshop had a positive effect on participants' performance regarding their parenting styles. Such that, this program led to an increase in the problem-solving parenting style and a decrease in parents' use of other ineffective parenting styles such as advising without explanation, and punishment and scolding (P<0.05). However, the analysis of the findings did not show a significant difference in terms of reducing mothers' aggression towards their children (P>0.05).

    Conclusion

     Accordingly, it can be inferred that training in problem-solving skills can be used to improve parenting styles and the quality of interpersonal communications within the family.

    Keywords: Parent-Child Interaction, Problem-Solving Method, Parenting Methods, Anger Management
  • محسن شکوهی یکتا*، سید سعید سجادی اناری، سیده ثریا علوی نژاد
    زمینه

    خانواده، بستری تعیین کننده برای تحول سالم کودک است. آگاهی والدین از شیوه های صحیح فرزندپروری و به کار بستن آن ها به شکوفایی استعداد وکاهش مشکلات رفتاری کودکان و همچنین کاهش تعارض در روابط خانوادگی منجر خواهد شد. برخی نظریه پردازان مشکلات رفتاری را اختلال های ناتوان کننده، افراطی و نامطلوب در تعامل با والدین تعبیر کرد ه اند، روش های فرزند پروری ضعیف، روابط نامناسب والد-کودک مانند برخورهای خشن انضباطی و ناهماهنگ مرکز توجه آسیب شناسی است  که باعث عدم شکوفایی توانمندی های کودکان می گردد. شواهد پژوهشی نشان می دهد اجرای برنامه های والدمحور بر سازش یافتگی، ایجاد دلبستگی و موفقیت کودکان در مواجهه با چالش ها تاثیر داشته است، اما پژوهش های اندکی در زمینه اجرای این برنامه ها در جامعه مورد مطالعه وجود دارد.

    هدف

    مداخله آموزشی تحول کودک با این هدف بر روی والدین اجرا شد تا اثربخشی آن بر حل مشکلات خانواده و مشکلات رفتاری کودکان سنجیده شود.

    روش

    مطالعه حاضر از نوع شبه آزمایشی است که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون استفاده شده است. در این پژوهش والدین کودکان 7 تا 12 سال در شهر تهران به صورت دردسترس برای شرکت در کارگاه آموزشی تحول کودک اعلام آمادگی نمودند. تمامی 32 نفر والد شاغل با استفاده از پرسشنامه کودک آیبرگ (1990) و مقیاس حل مشکل خانواده (احمدی نوده، 1386) ارزیابی شدند. والدین گروه مداخله در پنج جلسه آموزش برنامه تحول کودک (شکوهی یکتا، اکبری و محمودی، 1394)  شرکت کردند. برای تحلیل داده ها به منظور بررسی نمرات در پیش آزمون و پس آزمون از آزمون t گروه های همبسته استفاده گردید.

    یافته ها

    یافته های به دست آمده نشان می دهد میانگین نمره حل مشکل خانواده در پیش آزمون و پس آزمون حاکی از افزایش 11 نمره ای در پس آزمون است. مقدار t به دست آمده برابر 56/2 است که در سطح 0/05 <P معنادار می باشد؛ همچنین میانگین مشکلات رفتاری در پیش آزمون و پس آزمون حاکی از کاهش 3 نمره ای در پس آزمون است. مقدار t به دست آمده برابر 2/42 است که در سطح 0/05 <P معنادار می باشد. لذا این تغییر در هر دو مقیاس از لحاظ آماری معنادار بوده است.

    نتیجه گیری

    برنامه آموزشی تحول کودک، موجب کاهش در نمره مشکلات رفتاری و افزایش در حل مشکلات خانواده شده است. با توجه به تاثیر مثبت این برنامه برکاهش مشکلات رفتاری در کودکان که منجر به بهبود تعارضات و مشکلات خانواده گردیده است، لذا تحقیقات بیشتر برای کاربست این برنامه بر روی نمونه های بزرگتر پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: تحول کودک, مشکل رفتاری کودک, شکوفایی استعداد
    Mohsen Shokoohi-Yekta*, Seyedsaeid Sajjadianari, Seyedesoraya Alavinezhad
    Background

    Family is a crucial context for a child's healthy development. Parents awareness of parenting style, can lead to a reduction in children's behavioral problems, flourishing their talents, and a decrease in conflict in family relationships.

    Aims

    For this purpose, the educational intervention in the form of a workshop on child development was considered for parents to examine its effectiveness in solving family problems and behavioral problems of children.

    Method

    The present study is a quasi-experimental in which the pre-test post-test design is used. In this study, parents of children 7 to 12 years old announced their readiness to participate in the child development workshop. All 32 working parents were evaluated using the Eyeberg Child Inventory and Family Problem Solving scale. The parents of the intervention group participated in five sessions of the Child Development Training Program., In order to examine the significance of the difference between pre-test and post-test scores, paired sample t-test was used.

    Results

    The findings of this study indicated that the average score of family problem solving in pre-test and post-test shows an increase of 11 points in post-test. The value of t obtained is 2.56, which is significant at the level of P=0.05. Also, the mean scores for behavioral problems in pre-test and post-test shows a decrease of 3 points in post-test. The value of t is equal to 2.42, which is significant at the level of P=0.05. This change was statistically significant in both scales.

    Conclusions

    Child Development Training Program has caused a decrease in behavioral problems and an increase in family problem-solving. According to these results, it can be concluded that designing and planning in order to provide training interventions, especially teaching parenting styles and parents' awareness of physical, emotional, affective and cognitive features of children can be an effective step in strengthening parents in the real confrontation with children's behavioral problems and also managing them and solving their family problems.

    Keywords: Child development, child behavioral problem, Talent flourishing
  • سیده ثریا علوی نژاد*، غلامعلی افروز، محسن شکوهی یکتا، علی اکبر ارجمندنیا

    مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی خانواده محور بر تقویت مهارت های حرکتی و رشدی کودکان 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد صورت گرفت. طرح پژوهش از نوع آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه آماری، کودکان 12 تا 24 ماهه دارای کم وزنی هنگام تولد در شهر تهران در سال 1400 بودند. نمونه شامل 38 کودک 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد و مادران آن ها بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار تحقیق، مقیاس غربالگری تحولی کودک-ویرایش سوم و پرسشنامه های سنین و مراحل (ASQ3TM) بود که برای هردو گروه توزیع شد. 16 جلسه مداخله برای کودکان گروه آزمایش و 2 جلسه برنامه خانواده محور برای مادران آن ها درنظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها، با نرم افزار تحلیل آماری SPSS نسخه 26 انجام گرفت. ابتدا متغیرها، نرمال بودن پیش فرض ها و مساوی بودن واریانس متغیرها در گروه ها بررسی و سپس با بهره گیری از تحلیل کوواریانس تک متغیره، فرضیات پژوهش مطالعه شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان از اثربخشی برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی خانواده محور بود. تفاوت معناداری بین پیش آزمون و پس آزمون در ابعاد مهارت های رشدی بین گروه آزمایش و کنترل نشان داده شد (005/0>P). این مطالعه نشان داد مهارت های حرکتی و رشدی در کودکان 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد می تواند از طریق برنامه های با ساختار مناسب و همراه با سرگرمی تقویت شود. برای پژوهش های آتی، اثربخشی این برنامه روی کودکان با وزن طبیعی و همچنین مطالعات طولی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی, کم وزنی, کودکان, مهارت های رشدی, مهارت های حرکتی
    Seyede Soraya Alavinezhad *, Gholamali Afrooz, Mohsen Shokoohi Yekta, AliAkbar Arjmandnia

    The purpose of this study was to assess the efficacy of a family-centered sensory and motor interactive activities program in enhancing the motor and developmental abilities of infants between the ages of 12 and 24 months who have a medical history of low birth weight. The design of the study was combined methods (qualitative and quantitative). The statistical population comprised infants between the ages of 12 and 24 months who had a documented history of low birth weight in Tehran in 2022. The study sample comprised twenty-eight infants, ranging in age from twelve to twenty-four months, whose mothers were selected using a readily available sampling method. The participants were allocated into two groups—experimental and control—at random. The Children's Developmental Screening Scale, third edition of Ages and Stages Questionnaires (ASQ3TM) was utilized in both cohorts. Two sessions of the family-centered program for mothers and sixteen sessions for children in the experimental group were taken into account. The statistical analysis software SPSS version 26 was utilized to analyze the data. Initially, the descriptive analysis of the variables, the normality of the assumptions, and the equality of the variance of the variables in the groups were examined. Subsequently, univariate analysis of covariance was employed to examine the research hypotheses. The results of the covariance analysis demonstrated that the family-centered interactive activities program for sensory and motor development was effective. A significant difference has been observed between the experimental and control groups with regard to developmental skills between the pre-test and post-test (P<0.005). Motor and developmental skills among children aged 12 to 24 months with a history of low birth weight can be enhanced through entertainment programs that incorporate suitable structure, according to the findings of this study. It is recommended that future research investigate the efficacy of this program on children of average weight and conduct longitudinal studies.

    Keywords: Children, developmental skills, Low Birth Weight, motor skills, Sensory, motor interactive games program
  • محسن شکوهی یکتا، نگین معتمدیگانه، آمنه شاکری

    یافته های اولیه مبنی بر این که رانندگان اتوبوس شهری در نتیجه سطوح بالای استرس شغلی ممکن است در حوزه سلامت روان مشکل داشته باشند، امروزه نیز صادق است. پژوهش ها نیاز به تمرکز بر مداخلات عملی دارند که به طور نظام دار برای بهبود سلامت روان رانندگان اتوبوس اجرا و ارزشیابی شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی اجرای دوره آموزشی مهارت های روانی- اجتماعی بر بخشایش بین فردی و اضطراب اجتماعی رانندگان اتوبوس شهر تهران انجام شده است. پروژه آموزش رانندگان شرکت واحد اتوبوس رانی شهر تهران از سال 1390 آغاز شده و در فازهای مختلف بر روی رانندگانی که متقاضی استخدام در شرکت واحد هستند اجرا گردید. روش این پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. 49 راننده اتوبوس شهری با میانگین سنی 95/43 (انحراف معیار = 9.87) در زمینه های مدیریت خشم، رانندگی انتقام جویانه، ارتباط موثر و مدیریت استرس طی نه جلسه 80 دقیقه ای آموزش دیدند. برای ارزیابی اثربخشی برنامه آموزشی از مقیاس سنجش بخشایش بین فردی و مقیاس اضطراب در تعاملات اجتماعی استفاده شد. تحلیل آماری نشان داد که برنامه آموزشی بر سطوح ارتباط مجدد و کنترل انتقام، کنترل رنجش، درک و فهم واقع بینانه و هم چنین بر نمره کلی بخشایش تاثیر مثبت داشته و باعث تاثیر معنی دار در افزایش توانایی رانندگان در کنترل رنجش آنان شده است (05/0 <p). هم چنین نتایج نشان داد که مداخله تاثیر معنی دار بر کاهش اضطراب در تعاملات اجتماعی در رانندگان اتوبوس داشته است (05/0 <p). آموزش مهارت های روانی- اجتماعی می تواند به عنوان بخشی از برنامه بهزیستی برای بهبود سلامت روان رانندگان اتوبوس شهری مورد استفاده قرار گیرد. هم چنین انتظار می رود که این آموزش ها با تمرکز بر مولفه های شناختی و رفتاری بر بهبود عملکرد رانندگان اتوبوس و بر کارایی سیستم حمل و نقل تاثیر مثبت داشته باشد.

    کلید واژگان: آموزش مهارت های روانی- اجتماعی, سلامت روان, اضطراب اجتماعی
    Mohsen Shokoohi-Yekta, Negin Motamed Yeganeh, Ameneh Shakeri
    Introduction

    Early findings that urban bus drivers are liable to suffer from mental health problems as a result of high levels of job stress remain true today. The research needs to concentrate on practical interventions that are systematically implemented and evaluated to improve the mental health of bus drivers. The current study aims to investigate the effectiveness of psycho-social skills training on interpersonal forgiveness and social anxiety of urban bus drivers in Tehran.

    Method

    The training project of the bus drivers of Tehran bus driving company started in 2013 and it is implemented in different phases on drivers who are aplicants of employment in bus driving company in Tehran. This study utilized a quasi- experimental research method with pre-test & post-test design. 41 urban bus drivers with an average age of 43.95 (SD = 9.87) were trained in the areas of anger management, revenge driving, effective communication, and stress management over nine sessions, eighty minutes each. To evaluate the effectiveness of the training program,  Interpersonal Forgiveness Inventory (IFI) and Social Interaction Anxiety Scale (SIAS) were used.

    Results

    Statistical analysis showed that the training program has a positive effect on the levels of recomunicating and controlling revenge, resentment control, realistic understanding and also on the overall forgiveness score, and had a significant impact on increasing the ability of drivers to control their resentment (P> 0.05). Also, our results showed that the intervention had a significant effect on reducing social interaction anxiety in bus drivers (P> 0.05).

    Discussion

    Training in psycho-social skills could be used as part of the well-being program to improve the mental health of urban bus drivers. It is also expected that these trainings by focusing on cognitive and behavioral components will have a positive effect on improving the performance of bus drivers, as well ad the efficiency of the transportation system.

    Keywords: Psycho-Social Skills Training, Mental Health, Social Anxiety
  • نیره زمانی*، محسن شکوهی یکتا، سعید حسن زاده
    مقاله حاضر با هدف بررسی اثربخشی رویکرد داستان خوانی مشارکتی بر بهبود مهارت های سوادآموزی در کودکان پیش دبستانی در معرض خطر انجام شد. طرح پژوهش، شبه آزمایشی با طرح دو گروهی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. از بین کودکان دو مرکز پیش دبستانی، طی غربالگری چند مرحله ای به ترتیب شناسایی معلم، اجرای خرده آزمون تقلید جمله و آزمون رشد زبان، 30 نفر از کودکانی که نمره رشد زبان آنها یک تا دو انحراف معیار زیر میانگین (70-85) بود، انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. مداخله برای گروه آزمایشی در 4 گروه کوچک، در برگیرنده 30 جلسه 45 دقیقه ای و سه جلسه در هفته بود. ابزار جمع آوری داده ها آزمون آمادگی خواندن با قابلیت اعتماد بازآزمایی 87/0 و آلفای کرونباخ 85/0 و آزمون آگاهی واج شناختی با قابلیت اعتماد بازآزمایی 90/0 و آلفای کرونباخ 98/0 بود. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره با اندازه گیری های مکرر نشان داد در گروه آزمایشی مهارت های آمادگی خواندن و آگاهی واج شناختی نسبت به گروه گواه در پس آزمون و پیگیری افزایش معنادار داشته است. همچنین در خرده آزمون سرعت نامیدن تغییر معناداری مشاهده نشد.
    کلید واژگان: داستان خوانی مشارکتی, سوادآموزی, کودکان پیش دبستانی, کودکان در معرض خطر
    Nayyereh Zamani *, Mohsen Shokoohi Yekta, Saeid Hasanzadeh
    The purpose of this investigation was to examine the effectiveness of the shared story reading intervention on promot early literacy skills for preschool at-Risk. This study was quasi- experimental research design with pretest-posttest-follow-up with the control group. From two preschool centers, 30 children during a multi-level screening, included teacher introduction, imitation test and language development test. The participants were randomly assigned into either control or experimental group. Subjects of the experimental group, in 4 small groups, received 30 sessions of education, each session lasted 45 minutes three a week. Data were collected by Reading Readiness Test, and Test of Phonological Awareness. The results of Repeated Measures MANOVA indicated that a significant effect of program on increasing components of reading readiness and phonological awareness, in experimental group compared with the control group. While the differences were no significant for naming speed.
    Keywords: shared story reading, early literacy, preschool children, children at-risk
  • فرهاد مهکی*، سعید حسن زاده، محسن شکوهی یکتا، مسعود غلامعلی لواسانی
    زمینه و هدف

    دوران کودکی و پیش دبستانی از مراحل مهم تر زندگی است که در آن شخصیت فرد پایه ریزی می شود و شکل می گیرد. اغلب اختلالات رفتاری ناشی از کمبود توجه به دوران حساس کودکی است؛ بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه مشکلات رفتاری در کودکان پیش دبستانی دوزبانه و تک زبانه انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر تحلیلی از نوع مقایسه ای بود. جامعه آماری را تمامی کودکان پیش دبستانی سال تحصیلی 1400-1399 استان کرمانشاه، شهرهای پاکدشت و کرج تشکیل دادند. از این جامعه 133 کودک دوزبانه و 133 کودک تک زبانه به عنوان گروه نمونه با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از فرم والد نظام سنجش رفتاری کودکان-ویرایش سوم (رینولدز و کامفوس، 2015) استفاده شد. تحلیل داده ها با آزمون های کای اسکویر، تی مستقل و تحلیل کوواریانس چندمتغیری توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 انجام پذیرفت. سطح معناداری آزمون های آماری 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، مشکلات رفتاری در همه خرده مقیاس ها شامل مشکلات برونی سازی شده (0٫001>p)، مشکلات درونی سازی شده (0٫006=p)، نشانگان رفتاری (0٫036=p) و مهارت های سازشی (0٫046=p) در کودکان پیش دبستانی دوزبانه درمقایسه با کودکان پیش دبستانی تک زبانه به صورت معناداری بیشتر بود.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش حاضر، کودکان پیش دبستانی دوزبانه در چهار مولفه مشکلات رفتاری (مشکلات برونی سازی شده، مشکلات درونی سازی شده، نشانگان رفتاری، مهارت های سازشی) ضعیف تر و کندتر از کودکان پیش دبستانی تک زبانه عمل می کنند.

    کلید واژگان: پیش دبستانی, مشکلات رفتاری, دوزبانه, عادی
    Farhad Mahaki *, Saeid Hassanzadeh, Mohsen Shokoohi-Yekta, Masood Gholam Ali Lavasani
    Background & Objectives

    Behavioral problems represent a prevalent category of mental disorders in children and adolescents, encompassing internalized and externalized behavioral problems. Regarding prevention, it is necessary to investigate and identify the psychological issues of children and adolescents at the onset of the disorder and treat it to minimize the psychological damage. However, if this disorder persists, the damage done to the character will increase. Minority children and adolescents often face unfavorable situations, such as poverty and deprivation of the benefits of society. In addition, becoming part of the minority population with the discussion of bilingualism and its effects on people's development has always been the focus of researchers, who emphasize its negative and positive effects, such as the effect on intelligence and creativity. So, the present study was conducted to compare and investigate behavioral problems in bilingual and monolingual children.

    Methods

    The method of current research was causal–comparative. The study population included all preschool children in Kermanshah Province, as well as Pakdasht and Karaj cities, Iran, in the academic year 2020–2021. Among the mentioned statistical population, one testing center in Sarpol Zahab City of Kermanshah Province, one in Pakdasht City (Sharif Abad City), and one in Karaj City were selected according to an available sampling method. A total of 266 parents completed the Behavior Assessment System for Children–Third Edition parent form. Of whom, 133 people had bilingual children, and 133 people had monolingual children. The inclusion criteria included the informed consent of parents to participate in the research and having a preschool child of 4 to 6 years old. The exclusion criterion was incomplete filling out the questionnaire. The parent form of Behavior Assessment System for Children–Third Edition (BASC–3) (Reynolds & Kamphaus, 2015) was used to collect data. Data analysis was performed using descriptive statistics (percentage, frequency, mean, and standard deviation) and inferential statistics (the Chi–square test, independent t test, and multivariate covariance analysis) by SPSS version 26 software. The significance level of statistical tests was set at 0.05.

    Results

    The results showed that behavioral problems in all subscales, including externalized problems (p<0.001), internalized problems (p=0.006), behavioral symptoms (p=0.036), and adaptive skills (p=0.046) were significantly higher in bilingual preschool children compared to monolingual preschool children.

    Conclusion

    Based on the results of the present study, bilingual preschool children perform weaker and slower than monolingual preschool children in four components of behavioral problems: externalized problems, internalized problems, behavioral syndromes, and adaptive skills.

    Keywords: Preschool, Behavioral problems, Bilingual, Normal
  • عادل محمدزاده، سعید حسن زاده*، محسن شکوهی یکتا، سوگند قاسم زاده
    زمینه و هدف

    از آنجا که ضعف در مهارت های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم بر رابطه ی میان آنان و والدینشان تاثیر سوء می گذارد، به کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت های ارتباطی این کودکان ضروری به نظر می رسد. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر برنامه ی آموزش والدگری هانن بر رابطه ی والد- کودک خانواده های دارای کودک با اختلال طیف اتیسم بود.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه ی کودکان با اختلال طیف اتیسم 3 تا 7 سال را شامل می شد که در شهرستان اصفهان زندگی می کردند. از جامعه ی مذکور، با روش نمونه گیری در دسترس 22 کودک همراه با والدینشان به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند و در دو گروه 11 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس والدین گروه آزمایش به مدت 3 ماه و هر هفته 2 جلسه تحت آموزش برنامه ی والدین هانن قرار گرفتند. در این زمان، گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس رابطه ی والد- کودک پیانتا (1994) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از پژوهش، از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر استفاده گردید.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد که تاثیر برنامه ی والدین هانن بر رابطه ی والد- کودک و مولفه های آن در زمینه های تعارض، نزدیکی و وابستگی در سطح 05/0 =α معنی دار می باشد.

    نتیجه گیری:

     بنابر نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت با فراهم آوردن فرصتی برای آموزش والدین، از برنامه ی هانن به منظور ارتقای سطح ارتباطی میان کودکان با اختلال طیف اتیسم و والدینشان استفاده نمود.

    کلید واژگان: برنامه والدین هانن, رابطه والد- کودک, اختلال طیف اتیسم
    Adel Mohamadzade, Saeed Hasanzadeh*, Mohsen Shokoohi-Yekta, Sogand Ghasemzadeh
    Aim and Background

    Because the deficiency of communication skills in children with autism spectrum disorder (ASD) has a negative effect on the relationship between them and their parents, it seems necessary to use early interventions to improving the communication skills of these children. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of Hanen parent program on the parent-child relationship of families with children with ASD.

    Methods and Materials:

     This study was pre- test/ post- test and follow up with control group design. The Statistical population of this study included all children with ASD (ages 3 to 7) that lived in Isfahan county. The research sample included 22 children and their parents that were selected by convenience sampling. These participants assigned in two groups of 11 people, the experimental group and the control group. Then, parents of the experimental group received Hanen parent program for 3 months and 2 sessions per week. At this time, the control group did not receive any intervention. The study data collected by the child- parent relationship scale- CPRS (Pianta, 1994). The repeated measures MANCOVA analysis was used to analysis of data.

    Findings

    The results showed efficiency of Hanen parent program on child- parent relationship and Subscales (conflicts, closeness and dependence) is significant in α= 0/05 level.

    Conclusions

    According to the results of the present study, Hanen parent program can be used to improve the quality of child- parent relationship in children with ASD and their parent by providing opportunities for parent training.

    Keywords: Hanen parent program, child-parent relationship, Autism spectrum disorder
  • رضا کرمی نژاد*، غلامعلی افروز، محسن شکوهی یکتا، باقر غباری بناب، سعید حسن زاده
    زمینه و هدف

    تولد کودک با نیازهای ویژه می تواند مشکلات روان شناختی را برای والدین در پی داشته باشد؛ ازاین رو این پژوهش با هدف طراحی و ارزیابی برنامه آموزش مثبت نگری مبتنی بر شفقت برای والدین دارای کودک خردسال با نشانگان داون و اثربخشی آن بر بهزیستی روان شناختی والدین انجام شد.

    روش بررسی

    روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را والدین کودکان با نشانگان داون کمتر از دو سال در استان یزد در آبان 1397 تشکیل دادند. نمونه آماری شامل 14 زوج (پدر و مادر) بود که به شیوه دردسترس، از شهرهای یزد، میبد و اردکان انتخاب شدند و براساس سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی اجتماعی همتاسازی شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش چهارده جلسه آموزش مثبت نگری مبتنی بر شفقت را دریافت کرد؛ درحالی که گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برنامه مداخله ای به کاررفته در این پژوهش براساس دیدگاه مارتین سلیگمن (2011) طراحی شد که در آن از نتایج پژوهش های انجام شده در حوزه روان شناسی مثبت نگر و باتوجه به پنج مولفه بهزیستی روان شناختی یعنی هیجان مثبت، اشتیاق، معنا، روابط مثبت و دستاورد (موفقیت) اقتباس صورت گرفت و با ویژگی های فرهنگی انطباق داده شد. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS&nbsp;نسخه 20 با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون مقایسه زوجی در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، برنامه آموزش مثبت نگری مبتنی بر شفقت، بهزیستی روان شناختی والدین گروه آزمایش را به طور معناداری افزایش داد (0٫001=p). تاثیر برنامه در مرحله پیگیری پس از سه ماه نیز باقی بود (0٫080=p). همچنین آموزش مثبت نگری مبتنی بر شفقت توانست در خرده مقیاس زندگی معنادار بین دو گروه تفاوت معنادار ایجاد کند (0٫045=p).

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش می توان از برنامه آموزش مثبت نگری برای والدین کودکان با نشانگان داون درجهت افزایش بهزیستی روان شناختی آنان بهره گرفت.

    کلید واژگان: روان شناسی مثبت نگر, شفقت, نشانگان داون, بهزیستی روان شناختی
    Reza Karami Nejad*, Gholamali Afrooz, Mohsen Shokoohi Yekta, Bagher Ghobari Bonab, Saeed Hasanzadeh
    Background & Objectives

    The birth of a child with special needs is a stressful experience and challenging for the family that can affect the physical and mental health of the parents. Given the key role of parents in the care, education and supervision of children with intellectual disabilities, timely intervention and assistance to parents in discovering coping resources, especially internal coping resources, is essential. One of the most effective interventions in this area is Positive Psychology, proposed by Seligman in 2000. Positive psychology, as a meta&ndash;diagnostic intervention, emphasizes promoting well&ndash;being and prosperity rather than addressing weaknesses. The purpose of this study was to design a compassion&ndash;based positive education program for parents of children with Down syndrome and evaluate its effectiveness on parental psychological well&ndash;being.

    Methods

    This study was a quasi&ndash;experimental study with a pretest&ndash;posttest design and follow&ndash;up with a control group. The study&rsquo;s statistical population included parents of children with Down syndrome less than 2 years old. The study was conducted in February 2019. Due to the limited population, 17 couples of infants with Down Syndrome who were accessible and willing to participate in the study were included from the three cities of Yazd, Meybod, and Ardakan, Yazd Province, Iran. They were identified by the Welfare Organization of Yazd Province and presented to the researcher. Of whom, 14 families were selected according to the inclusion criteria and matched based on their level of education and socioeconomic status. Then they were randomly divided into experimental and control groups. For data collection, we used Psychological Well&ndash;Being Scale (Ryff, 1989). The intervention program used in this research was designed by the researchers based on Martin Seligman (2011). The results of research in the field of positive psychology were designed according to the five core elements of psychological well&ndash;being: positive emotions, engagement, interest, meaning, and purpose. This program was adapted to cultural characteristics. A different and innovative feature of the present study was the use of compassion as a form and explanation of positive psychology exercises and activities from the perspective of compassion (Gilbert, 2019). The intervention included 14 sessions (one session per week). Both groups underwent three stages of evaluation: pretest, posttest and 3 months follow&ndash;up. Descriptive statistics (mean, standard deviation, frequency, percentage) were used to describe the data. Then the data analysis was done using the analysis of variance test with repeated measurement of multiple variables and pairwise comparison test in SPSS version 20 software. The significance level was set at 0.05.

    Results

    The results showed a significant difference between the two groups in the psychological well&ndash;being scores after the intervention (p=0.001). The results of pairwise comparisons showed a statistically significant difference between the mean scores of the pretest with posttest and the pretest with follow&ndash;up of the experimental group (p=0.001). Also, the mean scores of the posttest phase are not significantly different from the mean scores of the follow&ndash;up phase for the experimental group, which indicates the persistence of the effects of the intervention and its effectiveness during the quarterly follow&ndash;up period (p=0.080). Examination of the subscales of the Psychological Well&ndash;Being Scale showed that the independent variable of compassion&ndash;based positivity education could make a significant difference between the experimental group and the control group in the meaningful life subscale (p=0.045). But in other subscales including mastery of the environment (p=0.081), positive relationships (p=0.081), self&ndash;acceptance (p=0.133), and personal growth (p=0.051), the differences observed in different stages between the two groups were not significant.

    Conclusion

    According to the result of this study, a positive education program for parents of children with Down syndrome can improve their psychological well&ndash;being.

    Keywords: Positive psychology, Compassion, Down syndrome, Psychological well–being
  • سید سعید سجادی اناری، غلامعلی افروز*، محسن شکوهی یکتا

    پژوهش حاضر با هدف آموزش برنامه حل مسئله خلاق و تعیین اثربخشی آن، در کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان تیزهوش دبستانی انجام شده است. پژوهش به صورت نیمه آزمایشی و با دو گروه مداخله و کنترل با پیش آزمون و پس آزمون صورت گرفته است. جامعه آماری شامل دانش آموزان تیزهوش پسر دوره ابتدایی مدرسه ملاصدرای شهر کرج ورودی 1398-1399 است. نمونه آماری، 50 نفر دانش آموز پسر دوره دوم دبستان هستند که به صورت تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه 25 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه مشکلات رفتاری آخنباخ (CBCL) بود. برای گروه آزمایش 12 جلسه برنامه حل خلاق مسئله به صورت هفته ای دو جلسه ارایه شد. هم زمان والدینشان هم چهار جلسه آموزش دیدند. هردو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه مشکلات رفتاری پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 25 تجزیه وتحلیل شد و از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف به منظور سنجش نرمال بودن داده ها و آزمون کوواریانس برای آزمون فرضیه پژوهش استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش برنامه جامع حل مسئله خلاق، به طور معناداری موجب کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان تیزهوش می شود (005/0>P)؛ بنابراین آموزش برنامه جامع حل مسئله خلاق، با ایجاد حس کارآمدی و احساس اعتمادبه نفس می تواند حل مسئله را در مواجهه با مشکلات رفتاری قرار دهد و زمینه را برای کاهش مشکلات رفتاری شان فراهم آورد.

    کلید واژگان: برنامه جامع حل مسئله خلاق, دانش آموزان تیزهوش, مشکلات رفتاری
    Seyed Saeid Sajjadi Anari, Gholamali Afrroz *, Mohsen Shokoohi Yekta

    The present study aimed to train the creative problem solving program and determines its effectiveness on reducing behavior problems in gifted elementary students. The research was conducted as a quasi-experimental study with two intervention and control groups with pretest and posttest. The statistical population comprised gifted male primary school students of Mulla Sadra school in Karaj who started school in 2019-2020. The statistical sample consisted of 50 second grade male students who were randomly selected and divided into experimental and control groups. The data collection instrument was Achenbach Child Behavioral Checklist (CBCL). The experimental group received 12 sessions of the program twice a week and their parents received 4 training sessions at the same time. Both groups answered the Child Behavioral Checklist in two phases, a pretest and a posttest. Data analysis was conducted using SPSS-25. The results showed that training a comprehensive creative problem-solving program significantly reduced behavior problems in gifted students (P <0.005). Therefore, training Comprehensive Creative Problem Solving Program can counteract behavior problems by creating a sense of efficiency and self-confidence and laying the foundation for reducing behavior problems.

    Keywords: Comprehensive Creative Problem Solving Program, Behavior Problems, gifted students
  • محسن رفیع خواه، علی اکبر ارجمندنیا*، محسن شکوهی یکتا، سعید حسن زاده، علی مقدم زاده
    زمینه

    کارکردهای اجرایی مجموعه ای از پردازش های عالی ذهن هستند که در تنظیم افکار و رفتار هدفمند نقش دارند. علی رغم اهمیت این کارکردها اما مشکلات زیادی در مورد سنجش صحیح آن ها وجود دارد. مشکلاتی از قبیل پیچیدگی، محدودیت های پایایی و روایی و همچنین ناخالصی در سنجش مولفه ها.

    هدف

    این پژوهش با هدف ساخت و اعتباریابی آزمون تصویری - رایانه ای کارکردهای اجرایی انجام پذیرفت تا مشکلات موجود در ابزارهای رایج را به حداقل برساند.

    روش

    این پژوهش به لحاظ هدف جزء پژوهش های تحقیق و توسعه، و به لحاظ شیوه ی گردآوری اطلاعات، پیمایشی و از نظر روش شناسی از جمله تحقیقات آزمون سازی به حساب می آید نمونه پژوهش شامل 115 دانش آموز بود که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای و از مناطق 16 و 6 شهری تهران انتخاب شدند. از آزمون علایم حیاتی سیستم اعصاب مرکزی به عنوان ابزاری جهت تعیین روایی همزمان استفاده شد.

    یافته ها

    پایایی نمرات اصلی خرده آزمون ها با استفاده از روش باز آزمایی عمدتا در دامنه معنادار محاسبه شد . همچنین روایی همزمان آزمون با استفاده از همبستگی بین نمرات خرده آزمون های ابزار و خرده آزمون های CNS حاکی از همبستگی معنادار بود. ضرایب محاسبه شده برای خرده آزمون های مار و پله، جعبه ی هدیه، کیف مدرسه، خط ویژه، آدمک ها، کارت ها، سیب ها، توپ و راکت و دست ها به ترتیب برابر با 0/61، 0/53، 0/41، 0/79، 0/54، 0/38، 0/66، 60 و 0/39 بود. تحلیل عاملی اکتشافی سه مولفه بهنگام سازی حافظه فعال، جابه جایی ذهنی و بازداری را شناسایی کرد.

    نتیجه گیری

    مجموعه آزمون تصویری - رایانه ای کارکردهای اجرایی از ویژگی های برجسته ای جهت سنجش کارکردهای اجرایی دانش آموزان برخوردار است.

    کلید واژگان: کارکردهای اجرایی, بهنگام سازی, حافظه فعال, جابه جایی ذهنی, بازداری
    Mohsen Rafikhah, AliAkbar Arjmandnia*, Mohsen Shokoohi Yekta, Saeed Hasan Zadeh, Ali Moghaddamzadeh
    Background

    Executive functions are a set of high-level cognitive processes that, by influencing low-level processes, enable individuals to direct their thoughts and actions. Despite the importance of measuring executive functions Many current tests of executive function are complex, have limited reliability and validity, and suffer from task impurity.

    Aims

    The purpose of this project was to develop a novel set of executive function test based on the integrated model of executive function.

    Methods

    The sample consisted of 115 students (18 girls and 97 boys) who were selected by cluster random sampling from 16 and 6 urban areas of Tehran (M=9.2 years; SD=1.7). central nervous system vital signs test was used to evaluate the validity of the test. Pearson correlation tests and exploratory and confirmatory factor analysis were used to analyze the data.

    Results

    The reliability of the main scores of the subtests was mainly calculated in a significant range (p<0.05). Also, the concurrent validity of the test using the correlation showed a significant correlation. The calculated coefficients for the snake and ladder, gift box, school bag, special route, mannequins, cards, apples, ball and rocket and hands are equal to 0.61, respectively, 0.53, 0.41, 0.79, 0.54, 0.38, 0.66, 0.60 and 0.39. Exploratory factor analysis identified three factors: updating, shifting, and inhibition. The results of confirmatory factor analysis also indicated a good fit of the mode.

    Conclusion

    The pictorial-computer test of executive functions has outstanding features for measuring students' executive functions.

    Keywords: executive functions, updating, working memory, shifting, inhibition
  • محسن شکوهی یکتا، سوگند قاسم زاده*، مینو مطبوع ریاحی
    زمینه

    در سال های اخیر افزایش خشم و پرخاشگری رانندگان وسایل حمل و نقل عمومی منجر به افزایش نرخ خشونت جاده ای شده است. گرچه مطالعات مختلفی در این حیطه انجام شده است، اما تاکنون پژوهشی که به بررسی تاثیر انعطاف پذیری شناختی نیز پرداخته باشد مغفول مانده است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش توانش های روانی - اجتماعی بر پرخاشگری و انعطاف پذیری شناختی رانندگان اتوبوس انجام شد.

    روش

    . این پروژه از سال 1390 آغاز شده و در فازهای مخلتف بر روی رانندگانی که متقاضی استخدام در شرکت واحد بودند اجرا گردیده است. این تحقیق از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون تک گروهی بود و یک گروه 70 نفری از رانندگان اتوبوس شهر تهران در سال 1398 به روش نمونه گیری در دسترس گزینش شدند. برنامه آموزشی توانش های روانی - اجتماعی شکوهی یکتا (1394)، طی 9 جلسه آموزشی 90 دقیقه ای اجرا گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندر وال (2010) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    یافته های مطالعه حاضر نشان داد که این برنامه آموزشی به طور معناداری منجر به کاهش پرخاشگری رانندگان و افزایش انعطاف پذیری شناختی آنها گردید (0/000 >P).

    نتیجه گیری

    برای کاهش پرخاشگری و بهبود انعطاف پذیری شناختی رانندگان اتوبوس می توان از بسته آموزشی توانش های روانی - اجتماعی به صورت گسترده استفاده نمود.

    کلید واژگان: آموزش روانی - اجتماعی, پرخاشگری, انعطاف پذیری شناختی, رانندگان اتوبوس
    Mohsen Shokoohi Yekta, Sogand Ghasemzadeh*, Minoo Matbou Riahi
    Background

    In recent years, the growing amount of public transport drivers’ aggression and anger has increased the road rage rate. Although various studies have been conducted on this issue, the impact of cognitive flexibility has not been investigated yet.

    Aims

    The aim of the present study was to examine the effectiveness of psycho-social skills training on bus drivers’ cognitive flexibility and aggression.

    Method

    This project started in 1390 and in several phases administered on drivers applying for bus driving company in Tehran This research was quasi-experimental with one group pretest posttest design and the sample group consisted of 70 Tehran bus drivers who were selected by using the convenience sampling method in 2019. The Shokoohi-Yekta Psycho-Social Skills Training Program (2015) was performed in 9 sessions each of which was 90 minutes. Buss and Perry Aggression Questionnaire (AQ) (1992) and Cognitive Flexibility Inventory (CFI) (2010) were used for data collection. The data were analyzed utilizing dependent t-tests.

    Results

    The findings of the present study showed that the training program significantly decreased the drivers’ aggression and increased their cognitive flexibility (P< 0/000).

    Conclusions

    The results demonstrated that the psycho-social skills training package can be broadly used to reduce bus drivers’ aggression and improve their cognitive flexibility.

    Keywords: Psycho-social training, aggression, cognitive flexibility, bus drivers
  • فرزانه معتمدی*، احمد به پژوه، محسن شکوهی یکتا، غلامعلی افروز، باقر غباری بناب

    هدف این پژوهش تعیین تاثیر آموزش هوش هیجانی بر ارتقای سازگاری اجتماعی دختران تک والدی با مشکلات هیجانی و رفتاری مقطع متوسطه اول شهر تهران بود. این پژوهش در زمره طرح های شبه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی نوجوانان دختر 13 تا 16 دارای مشکلات هیجانی و رفتاری شهر تهران سال تحصیلی 93-1392 که دارای خانواده های تک والدی بودند. گروه نمونه با گزینش هدفمند شامل 28 نفر از آن ها که با افت آزمودنی ها، 11 آزمودنی در گروه آزمایشی و 12 نفر در گروه کنترل شرکت داشتند. برنامه آموزشی در ده جلسه دو ساعته و به روش کارگاهی ارایه شد. در این پژوهشپرسشنامه نیازسنجی، فهرست بررسی رفتار کودک و فرم خودسنجی نوجوانان (Achenbach & Rascula, 2001) و زیرمقیاس سازگاری اجتماعی از پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا (Tiegs, Clark &Thrope, 1941) مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس چندمتغیره با طرح اندازه گیری های مکرر نشان داد که بر اثر برنامه آموزش هوش هیجانی، سازگاری اجتماعی آزمودنی ها افزایش یافته و اثربخشی برنامه تا مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (01/0> P). شرکت در این دوره آموزشی، به افزایش سازگاری اجتماعی نوجوانان تک والدی دارای مشکلات رفتاری و عاطفی منجر شده است؛ بنابراین آموزش مهارت های هوش هیجانی به عنوان مهارت های زیربنایی سلامت روان رویکردی تاثیرگذار در افزایش سازگاری اجتماعی نوجوانان است.

    کلید واژگان: برنامه آموزش هوش هیجانی, سازگاری اجتماعی, نوجوانان دختر دارای مشکلات هیجانی و رفتاری, تک والدی
    Farzaneh Motamedi *, Ahmad Beh Pajooh, Mohsen Shokoohi Yekta, GholamAli Afrooz, Bagher Ghobari Ghobari Bonab

    The purpose of this study was to evaluate effect emotional intelligence on components of social adjustment of adolescents with single parents in Tehran city. The study utilized a quasi-experimental research method with pretest-posttest and follow-up with control group. The population was all adolescents girls 13 to 16 age with emotional and behavioral problems and single parent in Tehran city in 2012-2013 (1392-93 s.c.).The sample of the study selected by a purposive sampling method and11 students in the experimental group and 12 students in the control group were among the adolescents with emotional and behavioral problems who were living in single parent families. This program was offered through workshop which consisted of 10 sessions, two hours per session. The instruments which were used in this study included Need Assessment Checklist, Child Behavior Checklist (CBCL), and Youth Self Report (YSR); (Achenbach & Reskula, 2001), Social Adjustment subscale of California Personality Inventory (Tiegs, Clark & Thrope, 1941). The obtained data was analyzed using Repeated Measures of Analysis of Variance, which showed that emotional intelligence training program could significantly increase social adjustment in adolescents with emotional and behavioral problems in single parent families. (p<0/01). Participating in the workshop, has led to increasing the social adjustment of adolescents with emotional and behavioral problems that living in single parent. Therefore, it is concluded that emotional intelligence skills training, as basic skills of mental health, can be an effective approach in increasing social adjustment of adolescent.

    Keywords: emotional intelligence training program, social adjustment, female adolescents with emotional, behavioral problems, single parent
  • محسن شکوهی یکتا*، نگین معتمدیگانه، آمنه شاکری
    زمینه

    رانندگی امری مهم و جدایی ناپذیر در انجام کار، فعالیت های اقتصادی و زندگی اجتماعی است. افزایش سطح شادکامی و ارتقاء خودکارآمدی رانندگان ازجمله عواملی است که با آموزش مهارت های روانی - اجتماعی قابل حصول است. در کشورهای مختلف توجه ویژه ای به سلامت روان رانندگان می شود و برنامه های متعددی در این زمینه طراحی و اجرا می گردد. به هر حال، در ایران به این مهم توجه نشده است. با توجه به بالا بودن آمار تصادفات ناشی از مشکلات روانشناختی رانندگان در ایران نیاز است که توجه به صحت و سلامت شغلی رانندگان در مرکز توجه ارایه کنندگان خدمات سلامت روان قرار گیرد.

    هدف

    هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر بسته آموزشی مهارت های روانی - اجتماعی بر شادکامی و خودکارآمدی عمومی رانندگان بود.

    روش

    روش این پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون تک گروهی بود. جامعه آماری شامل رانندگان شرکت واحد اتوبوس رانی مناطق 1 تا 22 شهر تهران بود که از میان آنها 101 نفر از رانندگان به صورت گروه نمونه در دسترس انتخاب شده و آموزش های موردنظر را در زمینه بسته آموزشی توانش های روانی - اجتماعی در تابستان 1395 در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی دریافت کردند. این پروژه از سال 1390 آغاز شده و در فازهای مخلتف بر روی رانندگانی که متقاضی استخدام در شرکت واحد بودند اجرا گردیده است. برای ارزیابی اثربخشی برنامه آموزشی از دو مقیاس شادکامی مونش (کوزما، استون و استونز، 2000) و مقیاس خودکارآمدی عمومی (شوارتز و جروسلم، 1995) استفاده شد. در این کارگاه ها که طی 9 جلسه 80 دقیقه ای برگزار شد، رانندگان در زمینه های مدیریت خشم، رانندگی انتقام جویانه، ارتباط موثر و مدیریت تنیدگی آموزش دیدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل اندازه گیری های مکرر و t وابسته تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    یافته های به دست آمده از آزمون تحلیل اندازه گیری های مکرر برای بررسی شادکامی نشان می دهد تفاوت بین میانگین ها در خرده آزمون تجربه مثبت در پیش آزمون (10/49= M) و پس آزمون (1/29= M) در سطح 0/05 <p معنادار است. نتایج حاصل از تحلیل آزمون t وابسته بر روی داده های حاصل از پرسشنامه ارزیابی خودکارآمدی عمومی نشان می دهد که اگرچه در میانگین نمرات پیش آزمون (31/81= M) و پس آزمون (32/64= M) تفاوت وجود دارد، بااین حال این تفاوت از نظر آماری معنادار نیست (0/05 >p).

    نتیجه گیری

    شرکت در کارگاه توانش های روانی - اجتماعی اثر مثبتی بر عملکرد شرکت کنندگان در زمینه ی افزایش تجربه مثبت داشته است. بااین وجود تحلیل یافته ها، تفاوت معناداری را درزمینه ی افزایش احساس مثبت و خودکارآمدی عمومی و کاهش احساس و تجربه منفی نشان نمی دهد. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که بسته آموزشی توانش های روانی - اجتماعی می تواند مداخله ای موثر در بهبود سلامت روان رانندگان باشد.

    کلید واژگان: آموزش توانش های روانی - اجتماعی, سلامت روان, شادکامی, رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی
    Mohsen Shokoohi Yekta*, Negin Motamed Yeganeh, Ameneh Shakeri
    Background

    Driving is an important and inseparable part of work, economic activities, and social life. Increasing the level of happiness and improving driverschr('39') self-efficacy are the factors that can be achieved by educating psychosocial skills training. In different countries, special attention is paid to the mental health of drivers and several programs are designed and implemented in this field. However, this issue has not been addressed in Iran. Due to the high number of accidents caused by the psychological problems of drivers in Iran, attention to the health and occupational health of drivers needs to be the focus of mental health service providers.

    Aims

    The purpose of the present study was to investigate the efficacy of psychosocial skills training package on driverschr('39') happiness and general self-efficacy.

    Method

    This study utilized a quasi-experimental research method with a one-group pretest-posttest design. The statistical population included all drivers of Tehran Bus Company, from which 101 drivers were randomly selected and received the desired training in psychosocial skills training in 1395 at Khajeh Nasir Toosi University. In these workshops which took place in nine sessions, eighty minutes each, the drivers were trained in the areas of anger management, revenge driving, effective communication, and stress management. This project started in 1390 and in several phases administered on drivers applying for bus driving company in Tehran. To evaluate the effectiveness of the training program, the Munsh Scale of Happiness (Kozma, Stone & Stones, 2000) and General Self-efficacy Scale (Schwarzer & Jerusalem, 1995) were used. Data were analyzed using repeated measure analysis.

    Results

    Findings from the repeated measure analysis for evaluating happiness show that there is a significant difference (P< 0/05) in the mean scores of positive experience between the pre-test (M= 10/49) and the post-test (M= 11/29) scores (P= 0/02). Even though the results of the paired sample t-test on the general self-efficacy questionnaire show a difference between the mean scores of pre-test (M= 31/81) and post-test (M= 32/64), this difference is not statistically significant (P> 0/05).

    Conclusions

    Participating in a psychosocial skills workshop has had a positive effect on participantschr('39') performance like increasing positive experience. However, the data analysis failed to show statistically significant differences in terms of increasing positive emotion and general self-efficacy and also decreasing negative feelings and experience. The findings of the present study showed that the psychosocial skills training package can be an effective intervention in improving the mental health of drivers.

    Keywords: Psychosocial skill training, mental health, happiness, drivers of the bus company
  • نگین معتمدیگانه*، غلامعلی افروز، محسن شکوهی یکتا، علی اکبر ارجمندنیا، ریچل وبر
    زمینه و هدف

    کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی مشکلات زیادی در حیطه کنش های اجرایی دارند که می تواند پیامدهای منفی بسیاری در ابعاد مختلف در سنین بعدی برای آنها ایجاد کند. بدین ترتیب پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه آموزش کنش های اجرایی فراشناختی والد محور بر نشانگان رفتاری و کنش های شناختی کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع مطالعات شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه یکم تا سوم مقطع ابتدایی (7 تا 10 ساله) شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که از بین آنها، نمونه ای به تعداد 40 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به همراه مادران شان انتخاب شدند و به صورت تصادفی و با حجم مساوی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. مادران گروه آزمایش تحت آموزش برنامه مداخله کنش های اجرایی فراشناختی طی 12 جلسه دو ساعته قرار گرفتند و مادران گروه گواه (20 نفر) در فهرست انتظار باقی ماندند. برای جمع آوری داده ها از چهارمین ویرایش مقیاس درجه بندی اسنپ (سوانسون، نولان و پلهام، 1983) و آزمون علایم حیاتی سیستم اعصاب مرکزی (گوالتری و جانسون، 2006) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده حاکی از تاثیر معنادار آموزش کنش های اجرایی فراشناختی بر کاهش نشانگان رفتاری (24/782 (F=و افزایش کنش های شناختی (حافظه فعال32/130  F=و انعطاف پذیری شناختی6/053F=) کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود (0/05>P).

    نتیجه گیری

    در این روش درمانی با استفاده از فعالیت های مبتنی بر بازی که به صورت ساختاری توسط والدین اداره می شود، جنبه هایی از کنش های اجرایی که در مدیریت شناخت و رفتار نقش دارند، مورد هدف قرار داده شد و در نتیجه باعث بهبود شناخت و نشانگان رفتاری در کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شده است.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی, کنش های اجرایی, بازی والد محور, نشانگان رفتاری, کودک دبستانی
    Negin Motamed Yeganeh*, Gholamali Afrooz, Mohsen Shokoohi Yekta, AliAkbar Arjmandnia, Rachel Weber
    Background and Purpose

    Children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) experience many problems in executive functions which later may result in numerous negative consequences in different dimensions. Therefore, this study was conducted to investigate the effectiveness of parent based metacognitive executive functions training on behavioral symptoms and cognitive functions of children with ADHD.

    Method

    This study was quasi-experimental in the methodology with a control group pretest-posttest design. The population included all the 1st to 3rd grade primary school students aged 7 to 10 in Tehran in the academic year 2018-2019. Among them, 40 students together with their mothers were selected by purposive sampling and then randomly divided into the two groups, the experimental and the control group. Mothers of the experimental group received twelve 2-hour sessions of metacognitive executive functions training whereas the mothers in control group (n=20) were placed in the waiting list. SNAP-IV Rating Scale (Swanson, Nolan and Pelham, 1983) and CNS Vital Signs Neurocognitive Assessment (Gualtieri & Johnson, 2006) were used to gather the data. Then, data were analyzed by Multivariate analysis of covariance (MANCOVA).

    Results

    Results showed that metacognitive executive functions training was significantly effective in decreasing the behavioral symptoms (F=24.782) and increasing the cognitive functions (working memory: F=32.130 and cognitive flexibility: F=6.053) of children with ADHD. 

    Conclusion

    By using game based activities structurally managed by the parents, this therapeutic method targets dimension of executive functions which are important in the management of cognition and behavior; hence it can improve the cognitive and behavioral symptoms in children with ADHD.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD), executive functions, parent based game, behavioral symptoms, primary school child
  • نیره زمانی*، سعید حسن زاده، محسن شکوهی یکتا

    مداخله اولیه برای کاستن از مشکلات پایدار در زبان و ابعاد مرتبط با آن در کودکان در معرض خطر برای آسیب زبان از اهمیت برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی برنامه داستان خوانی مشارکتی بر رشد مهارت های زبانی کودکان پیش دبستانی با تبار اقتصادی و اجتماعی پایین انجام گرفت. این مطالعه به شیوه شبه آزمایشی با طرح دو گروهی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. از دو مرکز پیش دبستانی در شهرک احمدآباد مستوفی طی غربالگری چند مرحله ای، 30 نفر از کودکانی که نمره آزمون رشد زبان آن ها یک تا دو انحراف معیار زیر میانگین (85-70) بود با تشخیص مشکلات زبانی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش (15 نفر) در قالب 4 گروه کوچک، طی 30 جلسه 45 دقیقه ای به صورت سه جلسه در هفته برنامه داستان خوانی مشارکتی را دریافت کردند. برای گردآوری داده ها، نسخه فارسی آزمون رشد زبان و گفتار روایتی اجرا شدند . داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری و تک متغیری با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. نتایج حاکی از تاثیر معنادار (001/0=P) برنامه در افزایش مهارت های معنی شناسی، نحو و به طور کلی رشد زبان و بهبود گفتار روایتی در آزمودنی های گروه آزمایشی است. بررسی نمرات تفاضلی مرحله پس آزمون و پیگیری حاکی از پایداری اثربخشی برنامه مداخله است . بر این اساس برنامه داستان خوانی مشارکتی به عنوان یک برنامه پیشگیرانه و پلی در جهت کم کردن شکاف واژگانی برای کودکان در معرض خطر توصیه می شود.

    کلید واژگان: مداخله زبانی, داستان خوانی مشارکتی, رشد زبان, کودکان پیش دبستانی
    Nayereh Zamani *, Saeid Hassanzadeh, Mohsen Shokoohi-Yekta

    Early intervention is important to minimize persistent difficulties in language and its related domains in  preschool children with or at-risk of language impairment. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of shared story reading program on the development of language skills of preschool children of low socioeconomic status. This study adopted a quasi- experimental research design with pretest-posttest-follow-up and a control group. From two preschool centers in Ahmadabad Mostofi town during a multi-level screening process, 30 children whose language test scores were below the standard deviation (70-85) were selected, being diagnosed for language problems. They were randomly assigned to the experimental and control groups. Subjects in the experimental group (n=15) were further divided into four smaller groups, received 30 shared story reading program intervention sessions, each session lasting 45 minutes three days a week. Data were collected through Test of Language Development and Narrative. Data analysis was performed by using the Repeated Measures MANOVA. The results indicated a significant effect (P=0/001) of the program on increase of semantic knowledge, syntactic knowledge, and language development in general, and improvement of narrative writing in the experimental group. Post-test and follow-up differential scores also approved the effectiveness of the shared story reading program. Accordingly, the shared story reading program is recommended as a preventive program, potentially bridging the word gap for at-risk children.

    Keywords: Language intervention, Shared story Reading, Language Development, Preschool children
  • الهام سادات ناجی، محسن شکوهی یکتا *، سعید حسن زاده، الهه حجازی، جواد اژه ای

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال واج محور بر بهبود توانایی خواندن دانش آموزان نارساخوان انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان با اختلال خواندن بودند که به مراکز آموزش اختلال های یادگیری شهر تهران مراجعه کرده بودند و از بین آنها 30 دانشآموز نارساخوانی و شاغل به تحصیل در پایه های اول تا سوم ابتدایی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی در یک دوره 24 جلسه ای آموزش حافظه فعال مبتنی بر تحریکات واجی در دو بعد شنیداری و دیداری شرکت کردند. برای گردآوری داده ها از آزمون خواندن و نارساخوانی نما استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها نشان داد که برنامه آموزشی حافظه فعال واج محور به بهبود معنادار توانایی خواندن دانش آموزان نارساخوان در هر سه مولفه دقت خواندن، سیالی خواندن و درک خواندن می انجامد و این یافته ها در یک پیگیری دوماهه نیز پایدار بودند. اندازه اثرهای به دست آمده از 69/0 تا 43/0 متغیر بودند که نشان دهنده اندازه اثرهای بزرگ تا متوسط هستند. از اینرو، می توان گفت که با به کار بستن برنامه آموزشی حافظه فعال واج محور می توان توانایی خواندن کودکان نارساخوان را بهبود بخشد.

    کلید واژگان: آموزش حافظه فعال, حافظه فعال شنیداری, حافظه فعال دیداری, نارساخوانی, توانایی خواندن
    Elham Sadat Naji, Mohsen Shokoohi Yekta*, Saeed Hasanzadeh, Elahe Hejazi, Javad Ejei

    The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of phoneme-based working memory educational program on enhancing reading ability of dyslexic students. The research method was Quasi-experimental with control group and random assignments, using pre-test, post-test, and fallow-up stages. The statistical population of the study consists of all the students with reading disability in primary schools in Tehran. Among them, 30 students with dyslexia were selected by available sampling method from leading disorders centers and randomly assigned in experimental and control groups. The experimental group participated in 24 educational sessions of working memory on phonological stimuli in auditory and visual dimensions. Reading and Dyslexia Test (Kormi-Nouri and Moradi, 2008) were used for data collection. The data were analyzed using the multi-variable variance analysis with repeated measures. Findings showed that the phoneme based working memory educational program significantly improved the reading ability of dyslexic students in all three components of reading accuracy, reading fluency and reading comprehension. These findings were also stable in a two-month follow-up. Therefore, it can be concluded that phoneme based working memory education, can improve the reading ability of dyslexic children.

    Keywords: working memory educating, auditory working memory, visual working memory, dyslexia, reading ability
  • رضا کرمی نژاد*، غلامعلی افروز، محسن شکوهی یکتا، باقر غباری بناب، سعید حسن زاده
    مقدمه

    برای اغلب والدین لحظه آگاهی والدین از شرایط ویژه (معلولیت) کودک، لحظه ای دشوار و ویران کننده است. اما چگونگی توضیح و توصیف مشکل به والدین و آگاه ساختن آنان نسبت به این موضوع می تواند نقش مهمی در تجربه آنان از لحظه تشخیص گذاری و پذیرش شرایط ایفا کند. این پژوهش با هدف تبیین تجربه زیسته والدین از لحظه ی باخبر شدن از موضوع و واکنش آنها به این مسئله انجام شده است.

    روش بررسی

    روش انجام این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. ابزار پژوهش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته (زمان متوسط مصاحبه ها 60 دقیقه بوده است) بود و داده های حاصل از نمونه ای شامل 17 مادر و 9 پدر در محدوده سنی 39 تا 58 سال در شهر یزد، با استفاده از نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیو دی ای (MAXQDA) طی سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و گزینشی) شد.

    یافته ها:

     کدهای باز شامل 19 مفهوم و کدهای محوری شامل چهار مقوله چگونگی آگاهی از تشخیص، واکنش والدین به تشخیص نشانگان داون، سبک اسناد و منابع مقابله ای بود. درمجموع نوع واکنش والدین به تشخیص در طیفی از عدم پذیرش کامل تا پذیرش کامل نیازهای ویژه فرزند با نشانگان داون متفاوت است.

    نتیجه گیری:

     با توجه به نتیجه پژوهش تمامی والدین لحظه هایی پر از غم و اندوه و ناامیدی را تجربه کرده اند و این یک تجربه مشترک انسانی است که پژوهش های گسترده در فرهنگ ها و مناطق جغرافیایی مختلف این موضوع را به شکل تقریبا یکسان گزارش کرد ه اند.م

    کلید واژگان: تجربه زیسته, نشانگان داون, تشخیص اولیه, منابع مقابله ای
    Reza Karami Nejad*, Gholamali Afrooz, Mohsen Shokoohi Yekta, Bagher Ghobari Bonab, Saeed Hasanzadeh
    Introduction

    The birth of a child with special needs can cause a big challenge for the family and create a lot of pressure on the family. The strategies used to report this issue to parents can play an important role in accepting the problem. The purpose of this study was to examine the experience of parenting life since parents become aware of the issue and their reactions.

    Methods

    The research instrument was a semi-structured interview. The average time of interviews was 60 minutes and the data were collected from a sample of 17 mothers and 9 fathers aged 39 to 58 years in Yazd. The qualitative data were coded in three stages (open, axial, and selective coding) and analyzed  using software MAXQDA.

    Results

    The open codes consisted of 19 concepts. The axial codes included four categories of how parents become aware of the disease, parental reaction to Down syndrome, attribution style, and coping resources. In general, the type of parental reactions ranged from full rejection to full acceptance of a child with specific requirements for Down syndrome.

    Conclusion

    Given the parental experiences since diagnosis of Down syndrome, all parents reported experiencing feelings of sadness and despair. This is a common human experience reported similarly in various studies in different cultures and geographic regions.

    Keywords: Lived experience, Down syndrome, early diagnosis, coping resources
  • محسن شکوهی یکتا*، سوگند قاسم زاده
    زمینه

    آموزش توانش حل مساله و خودکارآمد پنداری به والدین، قابلیت برخورد منطقی و موثر با رفتارهای مشکل آفرین کودک را در موقعیت های مختلف فرزندپروری فراهم می کند. اما مسئله اصلی اینست، آیا آموزش برنامه تربیت کودک اندیشمند بر حل مسئله و خودکارآمد پنداری والدگری تاثیر دارد؟

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه تربیت کودک اندیشمند بر حل مسئله و خودکارآمد پنداری والدگری انجام شد.

    روش

    پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون بدون گروه گواه بود. نمونه این پژوهش را والدین کودکان 4 تا 7 سال مدارس غیرانتفاعی شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 که به شیوه دردسترس انتخاب شدند و برای شرکت در کارگاه کودک اندیشمند اعلام آمادگی نمودند، تشکیل داد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسن (1982) و پرسشنامه خودکارآمد پنداری والدگری دومکا، استورزینگر، جکسون و روزا (1996) بود. برنامه تربیت کودک اندیشمند در 9 جلسه به صورت یک جلسه دو ساعته در هفته برگزار شد.

    یافته ها

    یافته های مطالعه حاضر، نشان داد که پس از اجرای برنامه تربیت کودک اندیشمند میانگین نمرات حل مسئله (در مولفه های حل مسیله؛ اعتماد به حل مسیله، سبک گرایش - اجتناب و مولفه های شخصی) در مادران، حاکی از افزایش نمرات آنها در پس آزمون است (0/0001=P). همچنین میانگین نمرات خودکارآمد پنداری والدگری در پیش آزمون و پس آزمون مادران حاکی از افزایش نمرات در پس آزمون است (0/01=P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد کارگاه آموزشی تربیت کودک اندیشمند توانسته است حل مسئله و خودکارآمد پنداری مادران را در سطح معناداری پس از اجرای برنامه تغییر دهد. با استناد به افزایش نمرات می توان گفت که آموزش مادران بر انتخاب رفتار و راه حل مناسب تاثیر مثبت داشته است.

    کلید واژگان: کودک متفکر, روش حل مسئله, خودکارآمد پنداری والدین
    Mohsen Shokoohi Yekta*, Sogand Ghasemzadeh
    Background

    Teaching problem-solving skills and parental self-efficacy enable the parents to deal effectively and logically with problematic behaviors of a child in different situations. However this is, can your child's law-abiding and thoughtful educational program make it possible for you?

    Aims

    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of teaching Thinking Child Program on problem solving and parenting self-efficacy.

    Method

    The research was quasi-experimental with pretest and posttest design without control group. The sample of this study was parents of children aged 4 to 7 years old of non profit schools in Tehran in 97-98 academic year, who were selected by available sampling method for participating in the “Thinking Child Program” workshops. The research tools were Hepner-Petersen Problem-Solving Questionnaire(1982) and Parental Self-Efficacy Questionnaire(1996). The intervention program was organized as a workshop in 9 sessions, one session of two hours per week.

    Results

    The findings of the present study showed that after the implementation of the “Thinking Child Program”, the mean scores of problem-solving (in problem-solving components, problem-solving confidence, approach-avoidance style, and personal control) in mothers indicated an increase in their post-test scores (P=0/0001). In addition, the mean scores of parenting self-efficacy in pre-test and post-test of mothers indicate a significant increase in post-test scores (P= 0/01).

    Conclusions

    The results of this study indicate that teaching “Thinking Child Program” could change problem solving and self-efficacy of mothers at a significant level after the program intervention. Based on the increase in scores, it can be concluded that mothers' training had a positive effect on choosing appropriate behaviors and solutions

    Keywords: Child thinking, problem solving method, parental self-efficacy
  • الهام سادات ناجی*، محسن شکوهی یکتا، سعید حسن زاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال بر بهبود توانایی حافظه فعال واج شناختی و آگاهی واجی دانش آموزان نارساخوان انجام شد.

    روش

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آ موزان پایه دوم و سوم تحصیلی بود که در مراکز ناتوانی یادگیری شهر تهران تشخیص نارساخوانی را دریافت کرده بودند و نمونه پژوهش شامل 30 نفر از آنها بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل مجموعه آزمون حافظه فعال برای کودکان (گثرکول و پیکرینگ، 2001) و آزمون آگاهی واج شناختی (سلیمانی و دستجردی کاظمی، 1389) بود. گروه آزمایش 16جلسه 30-35 دقیقه ای آموزش حافظه فعال را دریافت کردند و گروه گواه، هیچ آموزشی را دریافت نکردند.

    یافته ها

    داده های پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس (آنکوا) تحلیل شدند. نتایج نشان داد که نمرات پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در هر دو متغیر تفاوت معناداری پیدا کرده است که نشان دهنده تاثیر برنامه آموزشی بر بهبود توانایی حافظه فعال واج شناختی و آگاهی واجی گروه آزمایش است. همچنین اندازه اثرهای به دست آمده تاثیر برنامه آموزشی را به خوبی تایید کردند.

    کلید واژگان: آموزش حافظه فعال, حافظه فعال واج شناختی, آگاهی واجی, نارساخوانی
    Elham Sadat Naji *, Mohsen Shokoohi Yekta, Saeid Hassanzadeh
    Aim

    The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of working memory educational program on enhancing Phonological working memory and phonemic awareness performance of dyslexic students. This study was Quasi-experimental design with pre-test and post-test. The statistical population was all the primary school students of 2 and 3 greads, with dyslexia who went to learning disorders centers in Tehran, 30 of them using convenience sampling and were assigned by random in experimental and control groups. The assessment tools included Working Memory Test Battery for Children (Gathercole & Pickering, 2001) and Phonological Awareness Test (Soleimani & Dastjerdi-Kazemi,  2010). The experimental group experienced the working memory educational program in 16 sessions, 30 to 35minutes. The obtained data were analyzed statistically by using of analysis of covariance (ANCOVA). Results showed significant differences between experimental and control group in both dependent variables at post-test. The results showed that training of working memory educational program improved Phonological working memory and phonemic awareness performance of dyslexic students.

    Keywords: working memory training, phonological working memory, phonemic awareness, dyslexia
  • سمیه نظری*، سعید حسن زاده، محسن شکوهی یکتا، سید کمال خرازی، ولی الله فرزاد
    زمینه و هدف

    باتوجه به فرضیه نارساکنش وری اجرایی و نقص مهارت های حوزه خاص ریاضی به عنوان منشا ناتوانی های یادگیری ریاضی و نبود برنامه های مداخلاتی کارکردهای اجرایی فرایندمحور تخصصی برای دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی، پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی برنامه فرایندمحور ارتقای کارکردهای اجرایی ویژه این گروه اجرا شد.

    روش بررسی

     نوع مطالعه برای مرحله اول، مروری و برای مرحله دوم از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گمارش تصادفی با یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه فعال بود. برنامه مداخلاتی پس از مطالعه الگوهای نظری و پارادایم های تکلیفی موجود در زمینه کارکردهای اجرایی، برمبنای الگوی نظری دیاموند (2013) در قالب دوازده تکلیف دارای فرم های موازی در سه مولفه حافظه کاری و بازداری و تغییر آمایه با رویکرد فرایندمحور و با استفاده از مواد عددی و فرایندهای حساب طراحی شد. روایی کیفی و محتوایی برنامه با بهره گیری از نظرات هشت نفر از متخصصان و با به کارگیری نسبت روایی محتوایی (CVR) برآورد شد. همچنین اعتبار برنامه برپایه میزان اثربخشی برنامه با استفاده از طرح پژوهشی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و با دو گروه آزمایش و گواه، بر نمونه 30نفری از دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری ریاضی پایه سوم و چهارم دبستان سنجش شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس یک راهه (ANCOVA) در نسخه 16 نرم افزار SPSS در سطح معناداری (0٫05=α) تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که برنامه فرایش دارای روایی محتوایی مطلوب (0٫75<CVR) است. این برنامه میانگین تعداد خطا و زمان تکمیل تکالیف بازداری و تغییر آمایه گروه آزمایش را درمقایسه با گروه گواه به طور معنادار کاهش (0٫001>p) و درصد پاسخ های صحیح حافظه کاری را به طور معنادار افزایش داده است (0٫001>p). 

    نتیجه گیری

    برنامه فرایش با رویکرد فرایندمحور جهت آموزش کارکردهای اجرایی و با محتوای تخصصی ریاضی می تواند با تحریک و به کارگیری بهینه ظرفیت شناختی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ریاضی با صرف مقدار مشخصی از زمان و کوشش، منجربه بهبود نارساکنش وری اجرایی این گروه شود.

    کلید واژگان: برنامه کارکردهای اجرایی, بازداری, حافظه کاری, تغییر آمایه, ناتوانی یادگیری ریاضی, آموزش فرایندمحور
    Somayeh Nazari*, Saeid Hassanzadeh, Mohsen Shokoohi Yekta, Seyed Kamal Kharrazi, Valioallah Farzad
    Background & Objectives

    It is hypothesized that there are deficiencies in the Executive Functions (EF) as well as specific–domains of mathematics learning, as the substructure of mathematical learning disabilities. Furthermore, there is a lack of process–based interventional programs, i.e., specially designed to use numerical and arithmetic materials for students with mathematical learning disabilities. Therefore, the present study aimed to design and validate a process–based program for enhancing EF in students with learning disabilities in mathematics, i.e., called "Farayesh."

    Methods

    The intervention program was designed after studying EF theoretical models and task paradigms. The Farayesh program was generated based on Diamondchr('39')s EF theoretical model (2013) in three components of working memory, inhibition, and switching. The program training approach was process–based, and tasks’ content implements numerical materials and arithmetic processes. The Farayesh was presented in the form of 12 tasks with parallel forms. Four complex span tasks contain categorization span, subtraction span, computation span, and numerical dot–matrix used for working memory component. Four tasks comprise number–word Stroop, number–digit Stroop, size–magnitude Stroop, and stop–signal designed for inhibition component; four tasks are used for switching contain addition–subtraction switching, larger–than–smaller switching (with two rules), number–digit switching, and ones–tens switching. The face and content validity of the program was estimated using the views of 8 experts by the Content Validity Ratio (CVR). For assessing the effects of the program, a quasi–experimental research with a pretest–posttest and an active control group design was used. The research population comprised all third– and fourth–grade students with mathematical learning disabilities in governmental centers for individuals with learning disabilities in Ahvaz City, Iran. In total, 30 students were selected using a purposive sampling method and randomly assigned to the experimental and control groups. The experimental group received 17 sessions of the Farayesh program; however, the control group received their routine schedules. The Wechsler Intelligence Scale for Children–Fourth Edition (WISC–IV) and IRAN KEY–MATH Test of Mathematics was used for recruiting eligible students. Scores, completion time, and the number of errors of the 12 tasks were considered as the pretest and posttest values to assess working memory, inhibition, and switching. The obtained data were analyzed using descriptive and inferential statistics, including Analysis of Covariance (ANCOVA) in SPSS at the significance level of α=0.05.

    Results

    The obtained data indicated the high reliability and validity of the process–based program of executive function (Farayesh) for students with mathematical learning disabilities. The CVR for all tasks was higher than those of the Lawshe table (CVR>0.75). Thus, the content validity of the program was established. The Farayesh program improved the frequency of correct responses of working memory (p<0.001) and reduced completion time and error in switching (p<0.001) and inhibition tasks (p<0.001) in the experimental group, compared with the controls.

    Conclusion

    The "Farayesh" program with a process–based approach to teaching core EFs (i.e., working memory, inhibition, & switching) and with a math–specific domain content could be used to stimulate and optimize the pre–existing cognitive capacity of students with mathematical learning disabilities. Implementing this program could improve dysexecutive functions in this group. Additionally, the present study result was consistent with the brain plasticity theory. In other words, it approved that with a sufficient amount of time and effort of cognitive exercises, the inherent capacity of biological, cognitive systems could be eliminated. The Farayesh program could be used as a preventive and therapeutic cost–effective intervention, i.e., especially for children with learning disabilities. The process–based program, "Farayesh," used for improving EFs, is recommended for educational, clinical, and therapeutic use in schools and rehabilitation centers due to its high reliability and validity.

    Keywords: Executive functions program, Inhibition, Working memory, Switching, Math learning disability, Process–based training
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محسن شکوهی یکتا
    دکتر محسن شکوهی یکتا
    استاد دانشگاه تهران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال