parvin partovi
-
خدمات اکوسیستم گستره وسیعی از خدمات مستقیم و یا غیرمسقیم مرتبط با بهزیستی انسان را در برمی گیرد که از طریق فرایندهای بیوفیزیکی حاصل شده اما تولید، توزیع و بازتولید آن تحت تاثیر مدیریت سیستم های اجتماعی و اکولوژیکی شهر است. تمام تلاش این جستار شناسایی و دسته بندی موانع یکپارچه سازی خدمات اکوسیستم در برنامه ریزی شهری می باشد. روش این مقاله از نوع فرامطالعه است که در چهار بخش تحلیلی فراداده، فرا روش، فرانظریه و فراترکیب، به بررسی ساختاری و محتوایی مطالعات منتخب پرداخته است. جامعه آماری این مطالعه شامل 47 مقاله علمی در بازه زمانی 2022-2010 می باشد. در بخش یافته ها، موانع در قالب 31 مقوله، 9 مقوله ترکیبی و 3 مضمون (ساختاری، اقتصادی و معرفتی) طبقه بندی شدند. فقدان روش های استاندارد، ضعف مشارکت ذینفعان، فقدان آگاهی و دانش اکولوژیکی، شکاف موضوعی، کمبود داده و کمبود منابع مالی از مهم ترین موانع و چالش های یکپارچه سازی به حساب می آیند.
کلید واژگان: خدمات اکوسیستم, برنامه ریزی شهری, یکپارچه سازی, موانع و چالش ها, فرامطالعهEcosystem services include a wide range of direct or indirect services related to human well-being, which are obtained through biophysical processes, but their production, distribution and reproduction are influenced by the management of urban social and ecological systems. The whole effort of this research is to identify and categorize the integration obstacles of ecosystem services in urban planning. The method of this article is a meta-study, which examines the structure and content of selected studies in four analytical sections: meta-data, meta-method, meta-theory and meta- synthesis. The statistical population of this study includes 47 scientific-research articles in the period of 2010-2022. In the findings section, obstacles were classified into 31 categories, 9 combined categories and 3 themes (Structural, economic and epistemic). Lack of standard methods, weak participation of stakeholders, lack of awareness and ecological knowledge, thematic gap, lack of data and lack of budget and financial resources are the most important obstacles and challenges of this integration.
Keywords: Ecosystem Services, Urban Planning, Integration, Obstacles, Challenges, Meta-Study -
مناطق شهری به عنوان سیستم های انسانی _ محیطی، برای پایداری و رفاه به اکوسیستم (بوم نظام) های طبیعی متکی هستند. از این رو گنجاندن خدمات بوم نظام در برنامه ریزی برای ارتقای توسعه پایدار شهری ضروری است. اراک شهری صنعتی با تعدد بحران های محیط زیستی همچنان براساس سیستم برنامه ریزی جامع در قالب طرح های جامع و تفصیلی مدیریت می شود که نیازمند رویکردی مبتنی بر بوم شناسی در زمینه توسعه شهری است. با وجود علاقه فزاینده به مفهوم خدمات بوم نظام در تحقیقات، شکاف های دانش قابل توجهی در مورد ادغام آن در برنامه ریزی وجود دارد. این مقاله به دنبال پر کردن این شکاف از طریق بررسی کاربرد فعلی و بالقوه خدمات بوم نظام در برنامه های توسعه شهری است. برای پاسخگویی به این هدف، از روش تحلیل محتوا با رویکرد جهت دار (روش قیاسی متکی بر نظریه) استفاده و میزان پرداختن به 19 خدمت بوم نظام، در سه مولفه طرح (پایگاه اطلاعات، چشم انداز/اهداف و اقدامات) در طرح توسعه و عمران شهر اراک بررسی شد. نتایج حاکی از پذیرش مفهوم خدمات بوم نظام در بخش هایی از سند توسعه مورد مطالعه بود. با این حال، سند گفته شده فاقد دیدگاه کل نگر در مورد بوم شناسی شهری و مزایای آن است. در سه مولفه مورد بررسی، 607 بار به صورت ضمنی (312بار- 4/51درصد) و صریح (295بار- 6/48درصد) به این خدمات اشاره شده که بیشترین توجه در مولفه پایگاه داده (358بار- 59درصد) صورت گرفته است. اختلاف امتیاز خدمات فرهنگی (400) با خدمات تامینی (274)، تنظیمی (198) و حمایتی (30) در این تحلیل می تواند بیانگر این مطلب باشد که خدمات فرهنگی از شمول بیشتری در مقایسه با سایر خدمات در طرح جامع کلانشهر اراک برخوردار است. عدم پیوستگی در پرداختن به هر یک از خدمات و یا مفاهیم بیان شده در سه مولفه نشان می دهد که ارتباط معناداری بین مطالعات در بخش شناخت و تحلیل، هدف گذاری و ترسیم چشم انداز و در آخر ارائه طرح های پیشنهادی و نگارش ضوابط و مقررات وجود ندارد.
کلید واژگان: اراک, تحلیل محتوا, تامینی, تنظیمی, حمایتی, فرهنگی, طرح جامع شهرIntroductionUrban areas, as human-environment systems, depend heavily on natural ecosystems for sustainability and well-being. Therefore, integrating ecosystem services into urban planning is essential for promoting sustainable urban development. Among the various decision-making processes impacting ecosystem services in cities, urban planning is arguably the most critical. Despite the increasing academic interest in ecosystem services, there are still significant knowledge gaps regarding their integration into urban planning. Incorporating ecosystem services into the management of urban land is crucial for the rational allocation of land and effective ecological management in urban areas.However, several obstacles hinder this integration, including the inadequacies in the content and process of urban development plans, the limitations of current planning tools, the lack of knowledge about ecosystem services, the absence of relevantinstitutions and executive organizations, and the deficiency in the application of ecosystem services knowledge in practice and policy. Moreover, the necessary legal and regulatory frameworks are often lacking. This paper aims to examine both the current and potential utilization of ecosystem services in urbandevelopment plans, specifically focusing on the city of Arak.
MethodsTwo dominant scientific approaches are employed to evaluate the uptake and operationalization of ecosystem services in urban planning: interviewing stakeholders and analyzing the content of plans and policies. Content analysis of urban development plan documents provides a comprehensive understanding of the potential, gaps, and limitations related to the inclusion of ecosystem services in urban planning practices. To achieve this goal, a content analysis method with a directional approach (deductive method based on theory) was utilized. The study examined the extent to which 19 ecosystem services were addressed within three components of the Arak development and construction plan: the information base, vision/objectives, andactions.
A scoring protocol was developed to assess the quality of ecosystem services inclusion in urban plans. This protocol used a 3-point scale, with scores ranging from zero (no inclusion), one (implicit inclusion), to two (explicit inclusion).ResultsAmong the regulating services, air purification and local ventilation services were mentioned 109 times, with the highest frequency (34 times) in the analysis section (database). The content analysis revealed that healthy water production was referenced 99 times, while food production was mentioned 82 times. Regarding supporting services, soil quality was noted nine times in total, with the highest mention (four times) in the analysis section. Among cultural services, recreational services and mental experiences were mentioned 94 times, with the highest frequency (26 times) in the city survey and knowledge section.The results indicate that the ecosystem services concept is partially integrated into the mentioned development document. However, the document lacks a holistic view of urban ecology and its benefits. In the three examined components, ecosystem services were mentioned 607 times, both implicitly (312 times - 51.4%) and explicitly (295 times - 48.6%), with the most attention given to the information base component (358 times - 59%). The significant difference in the score for cultural services (400) compared to provisioning (274), regulating (198), and supporting (30) services suggests that cultural services are more comprehensively included in the Arak metropolis plan.
DiscussionThe inconsistency in addressing each service or concept across the three components highlights a lack of significant correlation between data collection, analysis, goal formulation, vision development, plan preparation, and the establishment of rules and regulations. Another critical issue is the misalignment between the process and content of these plans with new concepts, as well as the weakness of the comprehensive rational process in integrating these concepts. To incorporate new ideas like ecosystem services into urban development plans, not only is there a need to strengthen content and process, but also to improve planning tools. Empirical studies suggest that tools such as Strategic Environmental Assessment (SEA) can help bridge this gap.
ConclusionIncorporating the concept of ecosystem services into new laws, guidelines, or revisions of existing plans and programs is a complex process that cannot be accomplished in the short term. The presence of informed stakeholders, public decision-makers, and experts is essential. Additionally, it is crucial to form interdisciplinary teams within both consulting engineering firms that prepare urban development plans and public institutions responsible for drafting and approving these plans. Tools such as Strategic Impact Assessment (SIA) are recommended to evaluate proposed alternatives and select the final options.
Keywords: Ecosystem Services, Integration, Urban Development Plans, Content Analysis, Arak -
این مقاله بخشی از مطالعه ای بزرگ تر بوده که به بررسی شهرسازی در کشورهای غیرانگلیسی زبان می پرداخته است. با توجه به کمبود منابع به زبان فارسی یا انگلیسی تجربه های این کشورها (که در موارد زیادی مسائل مشترکی با ایران دارند) کمتر در دسترس خواننده ایرانی قرار دارد. در این راستا، این مقاله با تمرکز بر کشور همسایه، ترکیه، تلاش بر این دارد که ویژگی های برنامه ریزی شهری را در این کشور شناسایی، و کمبودها و مشکلات آن را معرفی کند. این مقاله افزون بر هدف یادشده امکانی برای مطالعه تطبیقی فراهم می آورد. برای ایجاد امکان ارزیابی و تطبیق از چهارچوب چهارگانه فریدمن برای دسته بندی روش های شهرسازی استفاده می شود. مرور منابع در قالب روایی و منطبق با تاریخ معاصر اواخر عثمانی و ترکیه انجام می گیرد. در چهارچوب این روایت، شیوه های شهرسازی از منابع تخصصی (و محدود و پراکنده) به زبان انگلیسی و گاه با استفاده از شواهد و اخبار رسانه ای و مرور آنها بیان می شوند و در پایان با استفاده از چهارچوب نظری معرفی شده تحلیل می شوند. براین اساس، کمبودهای مهم شهرسازی ترکیه و پیشنهادهایی برای رفع آن به بحث گذاشته می شود که مهم ترین آن ضعف در یادگیری از جامعه و اصرار یک جانبه بر اصلاحات دولت مدار، بدون توجه کافی به فرهنگ زمینه، دانسته شده است.کلید واژگان: ترکیه, شهرسازی, فریدمن, یادگیری اجتماعی, اصلاحات اجتماعی, اتحادیه اروپاThis article is part of a larger study that examines urbanization in non-English speaking countries. Due to the lack of sources in Farsi or English, the experiences of these countries (which in many cases have common issues with Iran) are less accessible to Iranian readers. In this regard, this article, focusing on the neighboring country of Turkey, has tried to identify the characteristics of urban planning in this country and introduce its shortcomings and problems. This article can provide a possibility for a comparative study in addition to the mentioned goal. To create the possibility of evaluation and adaptation, Friedman's quadruple framework is used to categorize urban planning methods. The review of sources is done in a narrative format and by the contemporary history of late Ottoman and Turkey. In the framework of this narrative, urban planning methods are expressed from specialized (and limited and scattered) sources in English and sometimes using evidence and media news and reviewing them, and at the end, they are analyzed using the introduced theoretical framework. Based on this, the important shortcomings of Turkey's urban planning and suggestions to solve them are discussed, the most important of which is the weakness in learning from the society and unilateral insistence on state-led reforms without paying enough attention to the background culture.Keywords: Turkey, Urban Development, Friedman, Social Learning, Social Reforms, European Union
-
کیفیت منابع طبیعی به واسطه افزایش جمعیت شهری همراه با گسترش شهرها، توسعه شبکه های حمل و نقل و فعالیت های صنعتی در معرض میزان قابل توجهی از تخریب قرار گرفته است. در همین راستا توسعه پایدار شهری به عنوان الگویی برای رفع این چالش ها و فرصتی به منظور تشکیل سازوکار جدید برای ساختن آینده مطلوب شهری با پیش شرط هماهنگی با اکوسیستم های طبیعی مطرح شد. تغییرات کاربری زمین به واسطه شهرنشینی سریع، تغییرات محیط زیستی را با تاثیر بر خدمات اکوسیستم موجب گردیده است. تاثیر تحولات کاربری زمین بر محیط اکولوژیکی به یکی از حوزه های تحقیقاتی مهم تبدیل شده تا جایی که در حال حاضر گنجاندن موضوع خدمات اکوسیستم در برنامه ریزی شهری مورد استقبال قرار گرفته است. بررسی مطالعات نشان می دهد که یکپارچگی خدمات اکوسیستم در برنامه ریزی توسعه، هنوز در مراحل ابتدایی است. رویکردهای رایج بیشتر با تمرکز بر درک مفهوم خدمات اکوسیستم (درک مفهوم توسط متخصصان، سیاست گذاران و ذینفعان و بررسی محتوای اسناد) انجام گرفته اند و به طور قطعی به یکپارچه سازی خدمات اکوسیستم در برنامه های شهری نپرداخته اند. ادغام خدمات اکوسیستم در برنامه ریزی عمدتا در سطح نظری مورد بحث قرار گرفته و شواهد کمتری در مورد تلاش های عملی آن، وجود دارد. اگرچه در دهه گذشته مکانی سازی، کمی سازی و ارزیابی خدمات اکوسیستم توسعه چشمگیری یافته، هنوز مشکلاتی در تعریف و عملیاتی کردن خدمات اکوسیستم در برنامه ریزی به سبب چارچوب های نظارتی ایستا و ابزارهای ناکافی وجود دارد. علاوه بر این، موانع سازمانی، مانند فقدان استانداردها در پروتکل های ارزیابی و هدف گذاری، کمبود نیروی متخصص، کمبود داده از دیگر موانع عملیاتی سازی این فرایند می باشد.
کلید واژگان: توسعه پایدار شهری, برنامه ریزی شهری, اکولوژی شهری, خدمات اکوسیستم, ادغامThe quality of natural resources has been significantly degraded due to the increase of urban population along with the expansion of cities, development of transportation networks and industrial activities. In this regard, sustainable urban development was proposed as a model to address these challenges and an opportunity to establish a new mechanism to build a desired urban future with the precondition of coordination with natural ecosystems. Land use change due to rapid urbanization has led to environmental changes affecting ecosystem services. The impact of land use change on the ecological environment has become one of the important research areas to the extent that the integration of ecosystem services in urban planning is now highly welcomed. A review of studies shows that the integration of ecosystem services in development planning is still in its infancy. Common approaches have focused more on understanding the concept of ecosystem services (understanding by experts, policymakers, and stakeholders, and content analysis of documents) and have not definitively integrated ecosystem services into urban plans. The integration of ecosystem services into planning has been discussed mainly at the theoretical level and there is less evidence of practical efforts. Although the mapping, assessment, and evaluation of ecosystem services have developed significantly over the past decade, there are still problems in defining and operating ecosystem services in planning due to static monitoring frameworks and inadequate tools. Lack of standards in evaluation and targeting protocols, lack of expertise, lack of data are other barriers to operationalization of this process.
Keywords: Sustainable urban development, Urban planning, Urban ecology, Ecosystem services, integration -
کلان شهر تهران با انبوهی از مشکلات محیط زیستی از آلوده ترین شهرهای جهان ست. عدم پاسخگویی مناسب طرح های توسعه شهری در ایران به نیازهای محیطی، ضرورت تغییر نگرش ها در برنامه ریزی شهری را بر مبنای اصول برنامه ریزی محیطی و اخلاق محیط زیستی تببین می نماید. از این رو کاربست ملاحظات مرتبط در طرح های توسعه شهری اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش که از نظر هدف در دسته تحقیقات کاربردی و توسعه ای قرار دارد در تلاش است با استفاده از روش ارزیابی تطبیقی و با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات مرتبط با پژوهش به بررسی محتوای ساختار اسناد طرح های توسعه شهری در سیدنی، استکهلم و لندن؛ پرداخته و ملاحظات مرتبط محیط زیستی در طرح جامع تهران (مصوب 86)، ارزیابی و با نمونه های موفق تطبیق داده شود. بررسی ها نشان می دهد؛ طرح راهبردی-ساختاری تهران ضمن توجه کلی به برخی ملاحظات محیطی از جمله حفاظت محیط زیست؛ زیرساخت های شهری؛ نظام حمل و نقل شهری؛ ایمنی در برابر حوادث طبیعی؛ بهبود کیفیت محیط و مساله آب و... ؛ هم چنان اما روح حاکم بر آن، دارای یک رویه و رویکرد کالبدی است. در مقایسه با اسناد توسعه شهری در جوامع غربی؛ که به رویکردهای تحقق اهداف اصلی برنامه ریزی محیطی از طریق مساکن پایدار، حمل و نقل پایدار، مدیریت هوشمند انرژی، کاهش گازهای گلخانه ای، تغییرات اقلیمی پرداخته شده است. تاکید بر موضوعات اخلاق محیط-زیستی از جمله توجه به چرخه های اکولوژیکی و یکپارچه کردن خدمات اکوسیستم؛ قائل شدن ارزش ذاتی به طبیعت، اهمیت تنوع زیستی و چرخه های زیست بوم از جمله نقاط قوت این طرح ها ست، در مقابل این توجهات در طرح تهران مغفول واقع گردیده است.کلید واژگان: برنامه ریزی محیطی, اخلاق محیط زیستی, برنامه های توسعه شهری, تهرانThe metropolis of Tehran is one of the most polluted cities in the world. Lack of proper response of urban development plans in Iran to environmental needs, explains the need to change attitudes in urban planning based on the principles of environmental planning and environmental ethics. Therefore, the application of relevant considerations in urban plans and identifying their attitudes in other parts of the world in order to expand its application in Iran, is inevitable. In this study, which is evaluated in terms of purpose of research methods and in terms of analytical-comparative method based on document analysis, while examining the content structure of urban development plans in Sydney, Stockholm and London; The relevant considerations in the Tehran Master Plan have been evaluated. Surveys show; Tehran strategic-structural plan while paying general attention to some environmental considerations such as environmental protection; Urban infrastructure; Urban transportation system; Improving the quality of the environment and the issue of water, etc. Also, but the spirit that governs it, has a physical procedure and approach. Compared to urban development documents in Western societies; Approaches to achieving the main goals of environmental planning through sustainable housing, sustainable transportation, intelligent energy management, greenhouse gas reduction, climate change have been addressed. Emphasis on environmental ethics issues, including attention to ecological cycles and integration of ecosystem services; Giving inherent value to nature, the importance of biodiversity and ecological cycles are among the strengths of this plan, in contrast to these considerations have been neglected in the Tehran plan.Keywords: Environmental Planning, Environmental Ethics, Urban Development Plans, Tehran
-
پارادایم جدید برنامه ریزی شهری و الگوهای توسعه ای متاخر مبتنی بر سطح محلی و اجتماع هستند. این در حالی است که مفهوم اجتماع در سال های اخیر بر اثر پیشرفت های صورت گرفته در حمل ونقل و ارتباطات، توسعه اینترنت و اقبال روزافزون جوامع به شبکه های مجازی دگرگون شده است و به ورای مفهوم سنتی و محدود به مرزهای محله پا گذاشته است. فرم های جدید اجتماع مبتنی بر روابط متقابل مردم در یک مکان نیست، بلکه وابسته به شبکه ای از مردمانی است که به واسطه اتحاد، هویت مشترک و مجموعه ای از هنجارها با یکدیگر پیوند خورده اند که ضرورتا ریشه در یک مکان ندارد. در این دیدگاه که رویکرد شبکه به اجتماع نامیده می شود، به منظور مطالعه اجتماع از روش تحلیل شبکه اجتماعی (SNA) استفاده می شود. اگرچه این روش از جمله روش های شناخته شده در علوم اجتماعی در کشور ما است، در زمینه شهرسازی و برنامه ریزی شهری چندان شناخته شده نیست و کمتر پژوهشی را در حوزه برنامه ریزی شهری می توان یافت که با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی به مطالعه اجتماع پرداخته باشد. با توجه به کمرنگ شدن نقش مکان در اجتماعات امروزی، تداوم بهره گیری از روش های مکان محور مطالعه اجتماع در ایران و عدم استفاده از روش هایی که با ماهیت کنونی اجتماع همخوانی بیشتری دارند، منجر به نادیده گرفتن بخش قابل توجهی از روابط اجتماع محور می شود که می تواند نقشی سازنده در توسعه محلات ایفا کند. از این رو پژوهش حاضر به معرفی روش تحلیل شبکه اجتماعی (SNA) با تاکید بر کاربست آن در مطالعه اجتماع در برنامه ریزی شهری پرداخته است. بر اساس این مطالعه، تحلیل شبکه اجتماعی (SNA) از طریق تمرکز بر پیوندها و روابط، امکان شناسایی طیف گوناگونی از اجتماعات، از اجتماعات مکانی تا اجتماعات مجازی را فراهم می کند. مطالعه اسنادی پژوهش های انجام شده نشان می دهد که روش تحلیل شبکه اجتماعی در مطالعه اجتماع در برنامه ریزی شهری دارای دو کاربرد عمده است: (1) درک ابعاد فضایی و اجتماعی اجتماع و (2) درک مشارکت عمومی در فرآیند برنامه ریزی و توسعه اجتماع. کاربرد نخست از طریق شناسایی میزان مکان محور بودن پیوندها، شناسایی فرآیندهای اجتماعی شکل گیری اجتماع و تاثیرات زمینه ای بر ساخت، تداوم و از بین رفتن اجتماع به واکاوی ماهیت اجتماع در سطوح گوناگون منجر می شود. کاربرد دوم نیز از طریق مطالعه ساختار، عملکرد و الگوهای تعاملی اجتماع به چگونگی تقویت مشارکت در اجتماع و تسهیل توسعه اجتماع کمک می کند.کلید واژگان: اجتماع, تحلیل شبکه اجتماعی, رویکرد شبکه فردی, رویکرد شبکه کل, برنامه ریزی شهریThe community has a crucial role in the new urban planning paradigm. The notion of this community is different from the one before the emergence of diverse transportation systems and communication technologies. Nowadays, the community is not necessarily attached to a place nor limited to the boundaries of a neighborhood. Instead, it is considered as a network of people who are tied through common identity and a set of norms that do not necessarily emanate from a place. In this network approach toward the community, social network analysis (SNA) is deployed in community studies. Although SNA is a well-known method in social sciences in Iran, it is rarely used by urban planners specifically to study the community. While the importance of place has decreased in community notion and role, using the place-based methods to study the community will end up with a great lack of information about what community is indeed and how it properly works in the development process. Thus, this research is conducted to answer the following questions: (1) What is the social network analysis (SNA)? And (2) what are the usage of SNA in community studies in urban planning? Based on the study of documents, SNA makes it possible to recognize diverse types of communities from virtual to place-based with a specific focus on ties and relationships. The research shows that SNA in community studies in urban planning can be used in two different fields: (1) to investigate both the spatial and social aspects of the community and (2) to find out community participation in the planning and development process. The former focuses on how place-based a community is, what the social processes form a community, and the impact of context on the construct, evolution, and death of a community. The latter explores how community participation in the planning process can be increased through studying the structure, the function, and the communication patterns of a community.Keywords: Community, Social Network Analysis (SNA), Personal Network Studies, Whole Network Studies, Urban Planning
-
موضوع میراث فرهنگی-محیط طبیعی یکی از موضوعات مهم در برنامه ریزی شهری و ارتقا کیفیت زندگی شهری نیز یکی از هدف های مهم برنامه ریزی شهری است. همچنین، منابع متعددی درباره کیفیت زندگی در اسناد میراث فرهنگی در قالب گزارش های علمی و عملیاتی وجود دارد؛ ولی هنوز ارتباط بین کیفیت زندگی و محیط های میراثی به صراحت بیان نشده است. یکی از این میراث محیطی-طبیعی (فرهنگی) رودخانه های شهری است که محل پیوند مردم، شهر و طبیعت است؛ اما در بیشتر پژوهش ها به این میراث توجهی نشده است. با نادیده گرفتن ارزش های میراثی رودخانه زاینده رود (Zayandehrud River) در شهر اصفهان ضمن محروم کردن شهروندان از قابلیت های بالقوه و بالفعل، باعث ایجاد مخاطره های طبیعی و انسانی (خشکسالی) شده است؛ این درحالی است که ارزش های رودخانه با برنامه ریزی شهری به مناطق پیرامونش کمک می کند تا شهروندان در راستای ارتقا کیفیت زندگی همراه با کاهش خطر های بالقوه، نهایت استفاده را از رودخانه کنند. هدف از پژوهش حاضر توصیف ارزش های میراث محیط طبیعی رودخانه زاینده رود شهر اصفهان، توصیف مولفه های کیفیت زندگی ساکنان پیرامون آن و تاکید بر اهمیت و میزان ارتباط ارزش های میراث محیط طبیعی رودخانه زاینده رود بر ابعاد کیفیت زندگی ساکنان (به عنوان ذی نفعان کلیدی) (Key stakeholders) پیرامون آن است. پژوهش حاضر کاربردی و برپایه شیوه کمی و کیفی است. داده ها براساس مطالعات اسنادی، میدانی و پیمایش گردآوری و از ابزارهای مشاهده و پرسشنامه ساختاریافته نیز استفاده شده است. در تحلیل داده ها در کنار تحلیل های کمی چون آزمون فریدمن و تحلیل عاملی تاییدی از تحلیل متون بهره گرفته شده است. نتایج نشان داد که ارزش های میراث محیط طبیعی رودخانه زاینده رود بر ابعاد کیفیت زندگی ساکنان پیرامونش تاثیر بسزایی دارد که ارزش های میراثی آن شامل سه دسته «محیطی، ادراکی، احساسی»، «تاریخی، فرهنگی، اجتماعی» و «کاربردی (کاربستی)» و کیفیت زندگی ساکنان آن نیز شامل شش بعد سیاسی و مدیریتی، اقتصادی، تاریخی، اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی است که هر یک شامل چند مولفه و نشانگر است.
کلید واژگان: میراث فرهنگی و محیط طبیعی, کیفیت زندگی, رودخانه زاینده رود, شهر اصفهان, تحلیل عاملی تاییدیPreserving the Natural Environmental Cultural Heritage (NECH) and improving the urban Quality of Life (QOL) are among crucial urban planning issues with critical roles in the sustainability of cities. There are several sources on the QOL in cultural heritage documents, i.e., scientific and operational reports, but the relationship between the QOL and cultural heritage has not been appropriately explicated yet. Zayandehrud River in Isfahan City is a natural environmental cultural heritage. It suffers from ignoring its heritage values and human hazards (drought) while depriving citizens of potential and actual capabilities. So, through urban planning, heritage values help to enhance the urban QOL and affect surrounding areas. The present study described the NECH values of the Zayandehrud River in Isfahan and the components of the QOL of the surrounding residents and emphasized the importance and extent of the relationship between the two basic concepts. This is an applied study based on quantitative and qualitative (Mixed methods) approaches. Data collection is based on documentaries, field studies, surveys, observation tools, and structured questionnaires. Data analysis was done using document analysis, along with quantitative analyses such as Friedman's test and Confirmatory Factor Analysis (CFA). The results showed that the NECH values of the Zayandehrud River have a significant impact on the dimensions of the QOL of the surrounding residents, and applying principles adapted to the natural environment heritage of the cities is coextensive with upgrading the resident’s quality of life.
Keywords: Natural Environmental Cultural Heritage (NECH), quality of life (QOL), Zayandehrud River, Isfahan city, Confirmatory Factor Analysis (CFA) -
توسعه شهری با ایجاد مداخلات رو به افزایش در سیمای طبیعی زمین، چرخه هیدرولوژیکی آب را به شدت تغییر می دهد. مفهوم شهرسازی حساس به آب که از ادغام دو زمینه «مدیریت یکپارچه آب های شهری» و «طراحی شهری و برنامه ریزی شهری» پدید آمده است، به عنوان راه حلی برای مواجهه با چالش های آبی نواحی شهری ظهور پیدا کرده است. تحقق پذیری رویکرد شهرسازی حساس به آب پیچیدگی های بسیار دارد. تجربه نشان داده است، وجود یک چارچوب مفهومی پشتیبان برای ظرفیت سازی و تحقق پذیری شهرسازی حساس به آب حیاتی است. اهداف مقاله حاضر، ارایه تعریف عملیاتی شهرسازی حساس به آب و تدوین چارچوب مفهومی شهرسازی حساس به آب در راستای تدوین ابزاری برای هدایت و ارزیابی سیاست گذاری ها است. بدین منظور با روش اسنادی در گردآوری داده، به مرور سیستماتیک بیش از 170 ماخذ بازبینی شده در رابطه با شهرسازی حساس به آب و رویکردهای مشابه آن در کشورهای جهان پرداخته شده و با بررسی داده ها به روش تحلیل محتوای کیفی، ابعاد و مولفه های چارچوب مفهومی شهرسازی حساس به آب استخراج شده اند. این چارچوب از دو بعد محتوایی و رویه ای و شش مولفه هیدرولوژیک، عملکردی، زیبایی شناختی، اکولوژیک، اجتماعی و مدیریتی-اجرایی تشکیل شده است و اصول زیربنایی برای سیاست گذاری را در اختیار برنامه ریزان و طراحان قرار می دهد.
کلید واژگان: شهرسازی حساس به آب, تعریف عملیاتی, چارچوب مفهومی, مدیریت یکپارچه منابع آبی, ابزار سیاست گذاریThe world is becoming increasingly urbanized with more of the population living in cities. Urban developments drastically change the water cycle. Large amounts of hard infrastructure and changes imposed to the natural landscape leads to formation of impervious surfaces and loss of urban vegetation which will in turn have a noticeable impact on water balance and increases in the volume and rate of stormwater runoff. Iran is a land-abundant and water-short country. The food needs of a rapidly growing population and strategic policy goals to move the country towards food self-sufficiency will only put further pressure on water resources in the coming decades. Adding to these pressures will be even faster growth in demand for industrial and domestic water for an urbanizing population. Recently there has been efforts in the form of different urban design and planning approaches being all over the world, such as water sensitive urban planning and design, Low Impact Development, sustainable urban drainage systems and green infrastructures. Water sensitive urban design and planning is the integration of urban planning and design with sustainable water-cycle management, bringing ‘sensitivity to water’ into urban planning and design, as it aims to ensure that water is given due prominence within the urban planning process. However, Iranian cities still use the conventional approach for urban water management. Capacity building is needed to change the water resources management approach in Iran. One of the necessary measures to facilitate capacity building is providing guiding tools for planners and designers and to ensure that urban plans and practices are supported by an appropriate set of water sensitive principles. Lack of a policy guiding tool will lead to inefficient planning and failure of the implementation process. A supportive conceptual framework is one of the important tools for implementing WSUD. This article aims to:- Present an operational water sensitive urban planning and design definition
- Define dimensions, components and criteria of the water sensitive urban design conceptual framework
The research methodology is guided by a pragmatist paradigm. It seeks to understand the factors that shape water sensitive urban planning and design concept. In order to do this, a systematic review of over 170 chosen resources, regarding Integrated Urban Water Management, Water Sensitive Urban Planning and Design and similar approaches in different countries was conducted and based on the findings from the literature review, a conceptual model was developed and presented. First, water sensitive urban planning and design descriptive propositions were extracted through qualitative context analysis of the selected literature and an operational definition of water sensitive urban planning and design was presented. According to this definition, components of the conceptual framework were specified. In the next step, principles of water sensitive urban planning and design were extracted and organized by the components. These principles act as criteria of the conceptual framework. The water sensitive urban planning and design conceptual framework consists of procedural and substantial dimensions, hydrological, functional, aesthetical, ecological, social and managerial components and it provides planners and designers with the underpinning principles necessary for water sensitive policy making.Keywords: Water sensitive urban planning, design, operational definition, conceptual framework, integrated urban water management, policy making tools -
افزایش نرخ شهرنشینی همراه با تغییرات کاربری زمین، تخریب سیستم های طبیعی و کاهش خدمات اکوسیستم ها را در پی داشته است. بخش اساسی فرآیند گنجاندن مفهوم خدمات اکوسیستم در برنامه های توسعه شهری، شناسایی ذینفعانی است که تحت تاثیر خدمات اکوسیستم بوده یا بر آن تاثیرگذار هستند. اولویت بندی خدمات اکوسیستم توسط ذینفعان از مهمترین برون دادهای مشارکت ذینفعان به سبب کاهش پیچیدگی، زمان و هزینه ارزیابی و مدیریت آن ها است. روش تحقیق از نوع آمیخته (کمی و کیفی) بوده و طی سه مرحله انجام شده است. در گام اول، از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان (13نفر) با استفاده از مدل ماتریس انگیزه-قدرت، ذینفعان کلیدی (22 دسته) شناسایی و طبقه بندی شدند. در گام دوم، از طریق نمونه گیری گلوله برفی، از 22 دسته ذینفعان کلیدی شناسایی شده در مرحله قبل، 34 نفر مصاحبه شونده انتخاب و با استفاده از روش گروه کانونی متمرکز، خدمات اکوسیستم مهم شهر اراک شناسایی و مهمترین تاثیرات طرح جامع شهر بر آن مشخص شد. در گام سوم، خدمات اکوسیستم شهر اراک براساس تناسب برای گنجاندن در طرح جامع شهر با استفاده از روش ارزیابی ترجیحات در قالب پرسشنامه توسط مصاحبه شوندگان، اولویت بندی شدند. نتایج نشان داد از 22 دسته ذینفع شناسایی شده در اراک در چهار گروه دولت و سازمان، کسب وکار، آموزش و پژوهش، جامعه مدنی، اداره کل راه و شهرسازی و اداره کل محیط زیست استان مرکزی در بالاترین سطح از قدرت و انگیزه برای یکپارچه سازی خدمات اکوسیستم در برنامه های شهری اراک قرار دارند. نتایج نشان داد خدماتی چون کیفیت هوا (4/68)، تامین آب (4/12) و تنظیم اقلیم (4/03) از اهمیت بالایی در اراک برخوردار بوده و مطابق نظر مصاحبه شوندگان برای این که در طرح جامع به آن پرداخته شود، اولویت بیشتری در مقایسه با سایرین دارند.کلید واژگان: اولویت بندی خدمات اکوسیستم, برنامه های توسعه شهری, تحلیل ذینفعان, ماتریس انگیزه-قدرتThe increase in the urbanization rate along with land use changes has been resulted in the destruction of natural systems and the reduction of ecosystem services (ES). Identifying the stakeholders who are affected by ES or are influencing is a fundamental part of the integrating process of the ES concept in urban development plans. The prioritization of ES by stakeholders is one of the most important outcomes of stakeholders' participation due to the reduction of complexity, time and cost of their evaluation and management. This research was based on the mixed method (quantitative and qualitative) and in three steps. In the first step, key stakeholders (22 categories) were identified and classified using semi-structured interviews with experts (13 people) through the Interest-power matrix. In the second step, 34 interviewees were selected through snowball sampling from the 22 categories of key stakeholders identified in the previous step, and the important ecosystem services of Arak were identified using the focused focus group technique, then they determined most important effects of the city's comprehensive plan. In the third step, using the method of evaluating preferences in the form of a questionnaire by the interviewees, Arak ecosystem services were prioritized based on suitability for inclusion in the master plan. The results showed that from 22 stakeholder categories identified in Arak in four groups of government and organization, business, education and research, civil society, administration of roads and urban development and administration of environment of Markazi province have got the highest level of power and Interest to integrate ES in order to help for integrating ES into Arak urban plans. The results showed that services i.e., air quality (4.68), water supply (4.12) and climate regulation (4.03) are very important in Arak and according to the respondents, they have got more priority to be addressed in the master plan.Keywords: prioritization of ecosystem services, Urban development plan, Stakeholder Analysis, Interest-power matrix
-
از منظر پدیدارشناسی، سکونت فرایندی است که آدمی در جریان آن «مکان بودن» را تبدیل به خانه می کند و با خدا، خود، آسمان و زمین به برقراری هماهنگی می پردازد. رویکرد پدیدارشناسانه به پدیده سکونت مبتنی بر تجربه حضور یا بودن انجام می شود. نگاه این رویکرد به سکونت و خانه در جهت تبیین رابطه آگاهانه انسان و جهان بوده است. در اسلام اصل شناخت، رسیدن به کمال مطلوب الهی است که در نهاد انسان فطرتا وجود دارد. معرفت اسلامی بازتاب وحدت ذاتی خداوند و سکناگزیدن انسان بر روی زمین در ملک خداوند است که بازتابی از قدر مطلق بودن اوست. مالکیت در سکناگزیدن، در هماهنگی کامل با معرفت شناسی مطلق و به دور از شکاکیت در وجود خدا در اسلام است. بدین لحاظ بودن و جای گرفتن در مکان که از آن به بیت و خانه تعبیر می شود، برخلاف سکناگزیدن در پدیدارشناسی، همراه با تسلیم و پذیرش نیست و مالک شدن بر خانه در معرفت شناسی سکناگزینی اسلامی وجود دارد. این تحقیق با استفاده از روش استدلالی- قیاسی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام شد بررسی مقایسه ای نتایج تحقیق نشان می دهد که مولفه های مرتبط با سکناگزینی در فلسفه پدیدارشناسی، حول دازاین، مقام تسلیم و رهاکردن مکان، افزودن چیزی مصنوعی به قامت جهان زندگی، هماهنگ شدن با طبیعت می چرخد و در معرفت شناسی اسلامی، سکناگزینی بر شاخصه هایی چون؛ وحی الهی، مالکیت مطلق بر مکان، پرکردن ملک خدا بر روی زمین و درامان ماندن از گزند طبیعت تکیه دارد.
اهداف پژوهش:
بررسی مولفه ها و شاخصه های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکناگزینی و سکونت. بررسی شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه پدیدارشناسی و معماری اسلامی.
سوالات پژوهش:
مقوله های معرفتی پدیدارشناسی و معماری اسلامی در باب سکونت دربردارنده چه مواردی است؟ شباهت ها و تفاوت های معرفت شناسی سکناگزینی و سکونت در دو دیدگاه معماری اسلامی و پدیدارشناسی چیست؟
کلید واژگان: سکناگزینی, معرفت شناسی, پدیدارشناسی, معماری اسلامی -
بیان مسیله
امروزه پایداری شهرها بر مدار شهروندی و مشارکت شهرها استوار بوده و با تعهد جامعه شهروندی در اجتماعات سکونتی تحقق می یابد. قراردادهای اجتماعات محلی با معرفی از سوی سازمان هبیتات به عنوان فرآیندی مردمی معرفی شده اند که در تمامی برنامه های محلی به حضور مردم تاکید ویژه دارند. این رویکرد چند سالی است که مورد توجه بسیاری از کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته به منظور توانمندسازی و بهبود مدیریت محلی قرار گرفته است.
هدفبا توجه به نوآوری موضوع در ایران قصد بر آن است؛ تا با انتخاب محله آبکوه در شهر مشهد به عنوان مورد پژوهی به معرفی و امکان سنجی رهیافت قراردادهای اجتماعی در توانمندسازی محلی و با استفاده از روش نظریه ی زمینه ای پرداخته شود.
روشتبیین چارچوب موضوعی این پژوهش به روش کتابخانه ای و امکان سنجی اجرای رویکرد به روش میدانی همراه با مصاحبه و پرسشنامه است. روش پژوهش با توجه به هدف بیرونی کاربردی و ماهیت آن توصیفی - تحلیلی می باشد. نمونه گیری در مصاحبه و پرسشنامه به روش هدفمند و تا رسیدن به حد اشباع انجام شده است. شیوه ی تحلیل یافته ها بر اساس تحلیل محتوای جهت دار است.
یافته هانتایج تحلیل نشان از 193 کد باز، 12 زیر مقوله، 2 مقوله اصلی و یک هسته اصلی دارد که در تحقق پذیری رویکرد قراردادی در محله آبکوه مشهد نقش کلیدی دارند.
نتیجه گیریبر اساس نتایج، اگرچه اجرا و پیاده سازی رویکرد قرارداد اجتماعات محلی در سطح محلات به ظاهر سهل و ممکن است، اما تحقق این رویکرد در محله آبکوه نیازمند یکپارچگی و همسو نمودن سازمان های دخیل در بافت است. از طرفی فقدان بودجه برای واگذاری اقدامات ساماندهی محله به شهروندان، ضعف یکپارچگی در امر مدیریت، تصمیم گیری و نظارت بر ساماندهی بافت های فرسوده و نیز ضعف فرهنگ مشارکت در مردم و مدیران شهری از مواردی است که پیش از پیاده سازی رویکرد باید در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: توانمندسازی ساکنان, مشارکت اجتماعی, رفتار مشارکتی, توافق نامه اجتماعی و محلی, تئوری زمینه ایBackgroundToday, the sustainability of cities is based on the citizenship and participation of cities and is achieved with the commitment of the civil society in residential communities. Local community contracts have been introduced by Habitat as a grassroots process that emphasizes the presence of people in all local programs. This approach has been considered by many developing countries for several years in order to empower and improve local governance.
ObjectivesDue to the innovation of the subject in Iran, it is intended; By selecting Abkooh neighborhood in Mashhad as a case study, the approach of social contracts in local empowerment should be introduced and feasibility study using the method of grounded theory.
MethodExplaining the thematic framework of this research by library method and feasibility study of field approach by interview with interview and questionnaire. The research method is descriptive-analytical according to the applied external purpose and its nature. Sampling in the interview and questionnaire was done in a purposeful manner until saturation. The method of analyzing the findings is based on content analysis.
ResultThe results of the analysis show 193 open source, 12 subcategories, 2 main categories and a core that play a key role in the feasibility of the conventional approach in the Abkooh neighborhood of Mashhad.
ConclusionAccording to the results, although the implementation of the local community contract approach at the neighborhood level may seem easy and possible, but the realization of this approach in Abkooh neighborhood requires the integration and alignment of organizations involved in the context. On the other hand, the lack of funding to delegate neighborhood organizing measures to citizens, the lack of integration in management, decision-making and monitoring the organization of worn-out structures and the weak culture of participation in people and city managers are some of the issues that must be considered before implementing the approach.
Keywords: Resident Empowerment, Social Participation, Participatory Behavior, Social, Local Agreement, Grounded theory -
پررنگ شدن نقش فضاهای نیمه عمومی (مانند کافه ها، سالن های تیاتر، گالری ها) نشان از تمایل به ایجاد اجتماعاتی متفاوت با گفتمان رسمی در لایه های زیرین جامعه دارد که جنسی از تفاوت را نسبت به دیگرفضاهای شهر نشان می دهدند. هدف اصلی این پژوهش شناسایی ماهیت این فضاهای متفاوت (دگرفضاهای) شهر تهران(در محدوده مرکزی) و نقش آن ها با تاکید بر زمینه فرهنگی ای است که در آن شکل گرفته و گسترش می یابند. در فرایند روش شناسی، از پارادایم تفسیری/برساخت گرا و روش مردم نگاری نظریه مبنایی استفاده شده است. در نتیجه ی این پژوهش 6 مقوله ی اصلی برای معرفی دگرفضاها به دست آمد که عبارتند از درون مایه فرهنگی- هنری، تفاوت، وجود تفکر انتقادی در کاربران فضا، اهمیت مقوله ی فضا، مکان اندیشه ورزی و معنادار بودن فضا. در نهایت برای تبیین نظریه با توجه به وجه مردم نگارانه ی پژوهش، متن مردم نگارانه نیز نگارش شد و مفهوم "دگرفضای تاملی- خیال انگیز " به عنوان مقوله هسته برای معرفی ماهیت فضاهای مورد سوال این پژوهش ارایه شد. این دگرفضاها علی رغم شباهت هایی که با اصطلاحات مشابه در متون نظری دارند (هتروتوپیا، فضای سوم و مکان سوم)، طبق یافته های این پژوهش، به طور کامل منطبق بر هیچکدام از این مفاهیم نبوده و ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند.
کلید واژگان: دگرفضا, مردم نگاری, نظریه مبنایی, زمینه فرهنگی شهر تهرانAccentuating the role of semi-public spaces (such as cafes, theatres, galleries) and the desire to create communities different from formal discourse in the hidden layers of society, can be a response to the weakness of the public realm in entirely public spaces of the city. The point that is overlooked in many urban studies is the seemingly small, simple and different utopian spaces that in the concepts of this research are examples of other spaces which had a less seen function in a city like Tehran, but have their own particular sets of fans amongst the people. Spaces that, apart from the leisure application for some, are not considered in the planning and design of the city. In such circumstances, presenting a new reading of them and identifying their features and types helps to present an appropriate theory to introduce different spaces in Tehran. The main purpose of this study is to identify the essence of these different spaces (other space) in Tehran (the central district) with emphasis on their cultural context. To achieve this goal, in the methodological process, a qualitative approach with Strategic basic objective and an interpretative/constructivist paradigm was employed. To carry out this process, abductive logic was used and the method of this research is a link between ethnographic methods and grounded theory which is presented as the “grounded theory ethnography” method. Regarding to ethnography, its later approaches and the method of grounded theory refer to its constructivist type. In the process of applying the method in the cultural context of the central area of Tehran, in addition to the researcher's observations, 24 semi-structured in-depth interviews were conducted. After employing the initial data coding process and generating 1610 codes in combination with the interview notes, with the help of memo writing, focused coding process was performed to create subcategories. In this path, 15 subcategories were identified which, by raising the level of abstraction, result in 6 main categories, which are: Cultural-artistic theme, being different, the existence of critical thinking in users, the importance of the concept of space, the place of contemplation and the meaningfulness of space. Finally, the concept of " contemplative - imaginative other space" as a core category was presented in detail and an ethnographic text, which is the consequence of an ethnographic research, was written. This is influenced by the cultural context that shapes these spaces which led to the development of a subculture with its own characteristics among the users of these spaces that has been increasing during the last decade. The result of this research is a micro-theory to introduce the essence of the spaces that were questioned for the researcher from the beginning. Despite the resemblance to similar terms in theoretical texts (third space and heterotopia), these other spaces do not fully conform to any of these concepts and have their own unique attributes (6 main categories). It should be noted that the findings of this study are appropriate to the context and existing conditions and more extensive research is required in order to expand it.
Keywords: Other space, Ethnography, Grounded theory, Cultural context of the city of Tehran -
بررسی تطبیقی سیاست های موفق کشاورزی شهری در اروپا به منظور کاربست آن در شهر اصفهان
افزایش روز افزون جمعیت و تمرکز آن ها در شهرها، این واحدهای جمعیتی را با مسایل و مشکلات متعدد روبرو ساخته است. که راه حل توجه به توسعه پایدار است؛ پژوهش حاضر با هدف تبیین سیاست های موفق توسعه کشاورزی شهری به منظور کاربست آن در شهر اصفهان و افزایش توسعه پایدار انجام شده است که از راهبرد تطبیقی و رویکرد آمیخته و به منظور جمع آوری داده ها و اطلاعات از شیوه های اسنادی و کتابخانه ای و میدانی بهره برده است. ابتدا بررسی سیتماتیک منابع صورت گرفته است و با بررسی و مطالعه تجارب موفق توسعه کشاورزی شهری در اروپا و بهره گیری از روش بررسی تطبیقی و تحلیل محتوا مدل عملیاتی تحقیق ارایه گردیده است؛ تا مولفه ها و سیاست های توسعه کشاورزی شهری در ابعاد گوناگون مطابق با هدف پژوهش، استخراج گردد. سپس با تدوین پرسشنامه و تکمیل آن توسط 33 نفر از کارشناسان حوزه شهری که با کمک روش گلوله برفی شناسایی شده اند، مدل عملیاتی پژوهش در شهر اصفهان به آزمون گذاشته شد تا شهر اصفهان را از نظر توسعه کشاورزی شهری مورد ارزیابی قرار داده و سیاست های کاربردی و اجرایی در این شهر مشخص گردد. نتایج بررسی نشان می دهد که با کمک سیاست هایی همچون ایجاد یک نهاد متولی، ایجاد گروه های محلی، ایجاد فروشگاه های آنلاین، جلوگیری از گسترش شهر به سمت اراضی کشاورزی، ایجاد بازارچه های هفتگی، به کارگیری طرح های تشویقی و... در کنار بهره مندی از فضاهای گوناگون مانند پارک ها، اراضی حاشیه زاینده رود، اراضی کشاورزی سمت محله مارچین و...گامی موثر در راستای توسعه کشاورزی شهری و استفاده از آثار مثبت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... در شهر اصفهان برداشت.
کلید واژگان: توسعه پایدار, بررسی تطبیقی, کشاورزی شهری, کشاورزی شهری در اروپا, شهر اصفهانComparative study of successful urban agricultural policies in Europe to be applied in Isfahanthe increasing population and their concentration in cities ,These population units are facing various problems and issues .That solution is to pay attention to sustainable development.the aim of this research is to to discuss successful urban agriculture development policies, in order to execute them in Isfahan city and to increase sustainable development .The methodology applies an adaptive strategy,and practices a mixed approach in order to gather the required data and information.Also, documentary analysis, and library & field research has been applied.First, a systematic review of resources has been done and by studying and assessing the successful experiences of urban agriculture development in Europe, and through utilizing the comparative review method and content analysis, the operating model of the research has been presented.The outcome of this stage was the extraction of the components and policies of urban agricultural development in various aspects in accordance with the main research objective.Subsequently, by organizing a questionnaire and completing it by 33 urban experts who have been identified using the snowball method, attempts were made to apply and experimentally execute the operating research model in the city of Isfahan, in order to evaluate this urban area in terms of urban agricultural development, and to determine the practical and executive policies in this city.The results of the study show that By means of implementing policies such as establishing a responsible institution, creating local groups, starting online stores, preventing the expansion of the city onto agricultural lands, Creating weekly markets, using incentive schemes, coupled with making optimum use of various spaces such as parks, sites adjacent to the Zayandeh Rud river, agricultural lands near the Marchin neighborhood, can be considered as a major step towards the development of urban agriculture and the use of the positive & constructive economic, social, cultural, and environmental factors in Isfahan city.
Keywords: sustainable development, comparative study, Urban agriculture, Urban Agriculture in Europe, Isfahan City -
در چند دهه ی اخیر استفاده از روش های ذیل سنت کیفی پژوهش غیر از علوم اجتماعی در دیگر رشته ها نیز رواج پیدا کرده و حوزه شهر و مطالعات مربوطه به عنوان دانشی میان رشته ای تاثیر بسیاری از این روش ها گرفته است. از جمله پرکاربردترین روش ها در این رشته، مردم نگاری و نظریه مبنایی هستند. از سویی هر کدام پاسخگوی بخشی از نیازها بوده و ضعف هایی برای کاربرد در مطالعات شهری دارند؛ برای مثال تاکید نظریه مبنایی بیشتر بر افراد و مصاحبه با آنها بوده و توجه چندانی به بحث فضا و محیط و مشاهده ی آنها ندارد، حال آن که مردم نگاری نیز مراحل تحلیلی مشخصی ندارد و اغلب بسیار زمان بر است. هدف این پژوهش دستیابی به روشی است که بتوان با کاربست آن نقاط ضعف هر یک از دو روش بیان شده را پوشش داد و از مزیت پیوند این دو در مطالعات شهری و بحث های مرتبط به آن مانند مفهوم فضای شهری استفاده کرد. روشی که در نتیجه ی مرور اسناد در این حوزه به دست آمد، مردم نگاری نظریه مبنایی نامیده می شود. این روش ترکیبی دارای انواعی است که در این پژوهش در سه دسته ارایه شده است. برای کاربست آن در عرصه تحقیق نیز مراحلی پیشنهاد شده که در آن از ترکیب مردم نگاری با رویکرد متاخر آن و نظریه مبنایی بر ساختگرا ارایه شده از سوی کیتی چارمز استفاده شده است. درنهایت به عنوان نمونه مطالعه بر روی یک فضای نیمه عمومی(کافه ای در مرکز شهر تهران) به کمک روش مردم نگاری نظریه مبنایی انجام شد. در نتیجه ی این مطالعه روشن شده است که با استفاده از این روش، بخش های مفغول مانده در هر روش به تنهایی، تا اندازه ی زیادی پوشش داده شده و پژوهشی جامع تر در راستای رسیدن به اهداف آن انجام شده است.
کلید واژگان: نظریه مبنایی, مردم نگاری, مردم نگاری نظریه مبنایی, مطالعات شهریIntroductionIn research conducted on the city and issues related to space and place in urban planning, it can be helpful to use both ethnography and grounded theory methods depending on the researcher’s purpose. However, the weaknesses of each of these methods lead to a number of gaps. The method of ethnography is highly useful for in-depth research and understanding of culture, but it suffers from the lack of a coherent analysis stage, and does not necessarily lead the researcher to the appropriate theory. Meanwhile, its open-ended nature fails to meet urban researchers’ expected outputs. On the other hand, one of the most important factors that justify the method of grounded theory is the lack of theories appropriate to the context under study. This method offers a coherent, systematic analysis, and the clear output is to arrive at the theory. The sociological origins of its proponents suggest that in the frequent applications of this method in academic research, individuals and the relevant social and psychological issues have often mattered rather than spaces. Moreover, the extensive use of the current systematic version has increased the possibility of converting the method to a mechanical one and reduced its depth. Therefore, the purpose of this study is to adopt a method involving a combination of the above two (ethnography and grounded theory) so that they can fill each other’s gaps and provide a suitable, efficient framework for conducting studies in the field of urban studies. Theoretical FrameworkAmong all methods of qualitative studies, ethnography is one that reveals many details (Stevenson, 2003). The term ethnography is rooted in cultural anthropology. Ethno- means people or ethnicity, and -graphy means to describe something. The American anthropologist Clifford Geertz believes that a very important part of ethnography is a complete, accurate description (Neuman, 2015, Volume II: 278-279). Ethnography facilitates broader research on individuals in different communities, both at the city or a smaller scale. As a qualitative research method, it considers the story told by the participants (Pardo & Prato, 2018: 389). Ethnographic research ends in a summary of how a group functions in everyday life, and the reader thus gains an understanding of a group with which he/she is unfamiliar (Creswell & Poth, 2018: 271). Grounded theory, on the other hand, was developed in 1967 by two sociologists, Barney Glaser and Anselm Strauss. As a low-level or middle-range theory, it emerges from a particular position, and is a competitor for grand theories (Glaser & Strauss, 1967: 34-35). Moreover, it is a tool that can prepare the researcher in the field of urban studies to develop relevant theories (Allen & Davey, 2017: 1).
MethodologyScholars such as Kathy Charmaz welcome entry into a methodological conflict and call other researchers to the field (Charmaz, 2006). The purpose of this research is to design a hybrid of the two methods of ethnography and grounded theory to help to fill their gaps as a suitable, efficient tool for conducting research in the field of urban studies. This has been carried out through a systematic review of each of the two approaches and study of the methods of their combination. Finally, the grounded theory ethnography has been tested on a sample café in the center of Tehran.
Results and DiscussionIn this research, various combinations of ethnography and grounded theory have been studied and classified into three categories. The first involves studies that consider one of these two methods as a subset of the other or as superior to and more complete than the other. The second group emphasizes the importance of ethnography and achievement of the constructivist grounded theory, where Kathy Charmaz is the leading figure. The third category emphasizes the simultaneous use and combination of the two methods, where ethnography is used for data collection, and grounded theory is used for analysis. In this study, a combination of the second and third approaches has been adopted. Grounded theory ethnography can be defined as a method that utilizes both approaches, and proceeds with the stages of cognition and analysis simultaneously according to both methods. The final product is a theory derived from the constructivist approach and supported by ethnographic cotextuality. The method consists of four steps: 1. initiation of the fieldwork, 2. data collection (involving observation, interview, photography, sketching, and maps), 3. analysis (involving coding and memo writing), and 4. achievement of the theory and documentation.
Conclusion
This study has demonstrated that grounded theory ethnography is a method that can cover the drawbacks of both methods of ethnography and grounded theory, and can be used in conditions where both methods are required. This is the case where the issue of understanding the culture of the examined context is one of the researcher’s main concerns. Moreover, there has been no specific theory to introduce the phenomenon under study, turning it into an important aim of the research to achieve such a theory. The above hybrid approach is highly applicable particularly in the field of urban studies because of the efficiency of investigation of the city and urban space in ethnography due to the emphasis on entry into the field of research and the relevant strategies and on the observation involved in the method. However, the method suffers drawbacks including the lack of a clear analytical stage and open-endedness, which can be covered by grounded theory. Using grounded theory ethnography and going through its four stages, the researcher can conduct in-depth studies according to the cultural context of the field. AcknowledgmentThis research has been extracted from the Ph.D. thesis of Maryam Farash Khiabani, entitled Unraveling the essence of other spaces of the city of Tehran (central district) with emphasis on cultural context, defended in the Department of Urban Planning at the University of Art under the supervision of Dr. Parvin Partovi.
Keywords: Grounded Theory, Ethnography, Grounded theory ethnography, urban studies -
موزهها در گذار از دگرگونیهای بنیادی، در جهان امروز، از مکانی مختص نگهداری و صیانت نفایس، رویکردی در تکریم انسان را در پیشگرفتهاند. آنها، بهعنوان بستری برای خلق معنا همواره با نگاهی مبتنی بر خدمترسانی به بازدیدکننده، سعی در شناخت برداشتهای دیدارکنندگان به هدف ارتقا کیفیت بازدید رادارند. مفهوم تجربه زیسته بازدیدکننده، ظرفیت قابلتوجهی برای توضیح دریافتها از موزه داشته و بهعنوان امری فردی و ذهنی، در همپوشانی سه بستر فردی، فیزیکی و فرهنگی –اجتماعی صورت میپذیرد. پژوهش حاضر، از طریق بازتعریف و انسجام بخشیدن به مفهوم تجربه بازدیدکننده موزه در مکان مقدس، به بسط دانش در این خصوص میپردازد. این مقاله باهدف آشکارسازی ماهیت، چگونگی و خوانش تجربه بازدیدکنندگان موزههای موجود در حرم مطهر امام رضا (ع) بهمثابه مکان مقدس صورت میپذیرد. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و رویکرد تفسیری با راهبرد کیفی است. روش پژوهش در بخش نظری، بازبینی سامانمند منابع و در بخش مورد پژوهی، تحلیل محتوای کیفی جهتدار را برگزیدهشده است. نتایج پژوهش نشان میدهد تجربه بازدیدکننده موزه در مکان مقدس، به دلیل تسری قداست از بستر مکان در دو حوزه درون فردی و برون فردی تجربه تاثیر میپذیرد. تجربه بازدیدکننده در موزههای حرم مطهر امام رضا (ع) علیرغم تاکید بر بعد شناختی تجربه توسط متصدیان موزه، بیشتر سمتوسوی تجربه دینی را دارد .
کلید واژگان: موزه آستان قدس رضوی, موزه و مکان مقدس, موزه و امر قدسی, تجربه بازدیدکننده موزه, حس مکانMuseums, due to fundamental changes in a modern world, have changed from a place for just preserving and protecting treasures and charms to a place of dignity and service toward visitors. As a platform for creating meaning have always tried toidentify the perceptions of visitors in order to improve the quality of visits. The concept of the visitor's lived experience has a considerable capacity to justify the visitor's perception of the museum, and as an individual and mental issue, it takes place in the overlap of three individual, physical and socio-cultural contexts. The present study expands the knowledge in this regard by redefining and integrating the concept of the museum visitor experience in the holy place. The present study, along with identifying the efficient factors, has expanded knowledge in this regard by redefining and integrating the concept of visitors' experience in a sacred place. The aim is to reveal the nature, the way and the reading of visitors' experience in museums of Imam Reza's Holy Shrine as a symbol of a sacred place This research has an applied objective and utikizes an interpretive approach with a qualitative strategy. The research method is selected in the theoretical section of systematic review resources and in the case study section, directional qualitative content analysis has been selected. The results of the study showed that the visitors' experience in museum, because of the expanding the sacredness, is influenced by two domains of inter and intra person experience. Visitors' experience in Imam Reza's Holy Shrine's Museums along with the emphasis on the cognitive dimension of experience by the museum staff, is more religious.
Keywords: museum, Astan Quds Razavi, sacred Place, visitor experience, sense of place -
با تبدیل جامعه به مقصد گردشگری، زندگی ساکنان تحت تاثیر قرار می گیرد و دستیابی به گردشگری پایدار با هدف حفظ و ارتقای ویژگی های جامعه میزبان اهمیت ویژه ای در عرصه برنامه ریزی و توسعه گردشگری دارد. در سال های اخیر، با افزایش توجه به گردشگری در سیاست های کشور و برنامه های توسعه، با روند روبه رشد گردشگری داخلی و ورود گردشگر خارجی مواجهیم. از آنجا که توسعه گردشگری پایدار در یک منطقه نیازمند توجه به ساکنین و جامعه محلی است و نادیده گرفتن این موضوع می تواند چالش هایی را در بلندمدت برای توسعه گردشگری در منطقه ایجاد کند، بنابراین خواسته های ساکنین جامعه میزبان و ادراکشان نسبت به این پدیده باید با دقت بیش تری توسط برنامه ریزان گردشگری مورد توجه قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف تبیین مفهوم پایداری اجتماعی ساکنان جامعه میزبان گردشگری، با استفاده از روش اسنادی و بازبینی سیستماتیک منابع، برای گردآوری داده ها، آراء نظریه پردازان مهم تاثیرگذار بر شکل گیری این مفهوم را مورد مطالعه عمیق قرار داده و با بهره گیری از رویکرد کیفی و روش فراترکیب، داده های پژوهش را تحلیل نموده و در پایان چارچوب مفهومی پایداری اجتماعی ساکنان جامعه میزبان گردشگری ارایه شده است.براساس یافته های پژوهش، نگرش ساکنان نسبت به گردشگری (در مقولات ویژگی های ساکنان و روابط جامعه میزبان با گردشگران) و کیفیت زندگی جامعه میزبان (در مقولات ویژگی های مقصد گردشگری و پیامدهای گردشگری بر جامعه میزبان) به عنوان عوامل موثر بر شکل گیری ادراک جامعه میزبان از توسعه گردشگری در مقصد شناسایی شده اند که در کنار شاخص های رفاه جامعه، شکوفایی فردی، مشارکت، حس تعلق، امنیت و عدالت، پایداری اجتماعی ساکنان جوامع میزبان را تحقق می بخشند.کلید واژگان: پایداری اجتماعی, ساکنان جامعه میزبان, گردشگری, چارچوب مفهومی, فراترکیبAs society becomes a destination for tourism, the lives of its inhabitants are affected and the achievement of sustainable tourism with the aim of preserving and enhancing the characteristics of the host community is of particular importance in the field of tourism planning and development. In recent years, with increasing attention to tourism in the country's policies and development plans, we have witnessed a growing trend of domestic tourism and foreign tourist arrivals. Since sustainable tourism development in an area requires attention from residents and the local community and ignoring this can pose long-term challenges to tourism development in the area, so the demands of the host community and their perceptions of the tourism phenomenon should be more carefully considered. Considered by tourism planners. The purpose of this study was to elaborate on the concept of social sustainability of the inhabitants of the host community using documentary method and systematic review of the sources. In order to collect data, it has studied in depth the ideas of key influential theorists on the conceptualization and utilizing a qualitative approach and a hybrid approach. , Analyzed the research data. Finally, a conceptual framework for social sustainability of the inhabitants of the host community is presented. According to the research findings, residents 'attitude towards tourism (in terms of residents' characteristics and relations of host community with tourists) and quality of life of host community (in terms of tourism destination characteristics and consequences of tourism on host society) as influencing factors in shaping the host community's perception of development. Tourism has been identified as a destination that, along with indicators of community well-being, individual prosperity, participation, sense of belonging, security and justice, attain the social sustainability of the inhabitants of host communities.Keywords: Social Sustainability, Host Community Residents, Tourism, Conceptual Framework, Transcendent
-
راپاپورت از جمله فرهنگ گرایانی است که پژوهش های وسیعی در زمینه فرهنگ در حوزه معماری و مطالعات شهری انجام داده و بخش زیادی از عمر پژوهشی خود را به مطالعات رفتار-محیط اختصاص داده است. لذا بررسی سیر تحول اندیشه های وی در این عرصه بسیار حایز اهمیت می باشد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی خط فکری راپاپورت در زمینه فرهنگ و مطالعات رفتار-محیط به ویژه در دو دهه ی اخیر و شناسایی تازه ترین نظریات وی می باشد. این پژوهش از نوع مروری توصیفی دانست که طی آن از روش اسنادی و مطالعه مقالات و کتب معتبر بهره گرفته شده است. نتیجه آن که، راپاپورت با حرکت از پارادایم هنری در معماری به سمت پارادایم علمی در حوزه مطالعات فرهنگی در معماری و شهرسازی به دستاوردهای مهمی به ویژه در زمینه ی مطالعات رفتار-محیط دست یافته است. وی در دو دهه ی اخیر به دنبال بسط نظریه ای علمی بوده که بتواند به عملیاتی ساختن مقوله ی فرهنگ یاری رساند. از دید راپاپورت، همه ی پژوهش های وی گام های مقدماتی برای دستیابی او به نظریه توصیفی بوده است که این امر نشان گر پیوستگی و تداوم در روند مطالات راپاپورت می باشد؛ گویی هر قطعه به قطعه های قبلی افزوده می شود. با وجود برخی نقدها به رویکرد مطالعات رفتار-محیط راپاپورت می توان گفت این رویکرد هنوز پیشرفت اصلی در زمینه طراحی محسوب می شود.
کلید واژگان: فرهنگ, مطالعات رفتار-محیط, نظریه توصیفی, راپاپورتRapaport is one of the culturalists who has done extensive research in the field of culture in the field of architecture and urban studies and has devoted a large part of his research life to behavior-environment studies. Therefore, it is very important to study the evolution of his ideas in this field. Therefore, the purpose of this study is to examine Rapaport's line of thought in the field of culture and behavior-environment studies, especially in the last two decades, and to identify his latest theories. This research is a descriptive review in which the documentary method and the study of authoritative articles and books have been used. As a result, by moving from the artistic paradigm in architecture to the scientific paradigm in the field of cultural studies in architecture and urban planning, Rapaport has achieved important achievements, especially in the field of behavior-environment studies. In the last two decades, he has sought to develop scientific theories that can help operationalize the category of culture. According to Rapaport, all of his research has been a preliminary step towards his descriptive theory, which indicates the continuity and continuity of Rapaport's reading process; It is as if each piece is added to the previous pieces. Despite some criticisms of Rapaport's behavior-environment studies approach, it can still be said that this approach is still a major breakthrough in design.
Keywords: Culture, Behavior-Environmental Studies, Descriptive Theory, Rapaport -
با تبدیل جامعه به مقصد گردشگری، زندگی ساکنان تحت تاثیر قرار گرفته و دستیابی به گردشگری پایدار با هدف حفظ و ارتقا ویژگی های ساکنان اهمیت ویژه ای در عرصه برنامه ریزی توسعه گردشگری می یابد. با افزایش روند روبه رشد گردشگری داخلی و خارجی، توسعه گردشگری پایدار در یک منطقه نیازمند توجه به خواسته ها و ادراکات ساکنان نسبت به پدیده گردشگری بوده و نادیده گرفتن این موضوع می تواند چالش هایی را در بلندمدت برای توسعه گردشگری در منطقه ایجاد کند. پژوهش حاضر از پارادایم تفسیری و به طور خاص رویکرد پدیدارشناسی برگرفته از آرای هایدگر بهره برده است تا با تاکید بر وجه ادراکی گردشگری از منظر کسانی که آن را تجربه می کنند، یعنی ساکنان بافت تاریخی شهر یزد به موضوع بپردازد. جمع آوری داده ها از طریق مشاهدات میدانی و مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با ساکنان بافت تاریخی گردشگرپذیر شهر یزد و با استفاده از پدیدارشناسی اول شخص و اگزیستانسیال انجام شده است. داده ها نیز با بهره گیری از تحلیل محتوای کیفی کدگذاری شده و چارچوب مفهومی روایت پدیدارشناسانه ساکنان بافت تاریخی شهر یزد در مواجهه با پدیده گردشگری و مولفه های اصلی و فرعی آن تدوین شده است. بر اساس یافته های پژوهش، تجربه زیسته ساکنان بافت تاریخی (با مولفه های فرعی ویژگی های فردی، روابط زیسته، ارزش ها) و ویژگی های زیست جهان بافت تاریخی (با مولفه های فرعی فضای کسب وکار، فضای کالبدی-محیطی، فضای اجتماعی و فضای شخصی-سکونتی)، به عنوان عوامل موثر در پدیدارشناسی تجربه زیسته ساکنان بافت تاریخی شهر یزد در مواجهه با گردشگری شناسایی شده اند.
کلید واژگان: پدیدارشناسی, گردشگری, تجربه زیسته, ساکنان, بافت تاریخی یزدThe Phenomenology of Lived Experiences of Yazd Historical District Residents in Encountering TourismAs a society becomes a destination for tourism, the lives of its residents are affected and achieving sustainable tourism to preserve and enhance the characteristics of the residents is of particular importance in the field of tourism planning and development. The presence of tourists in the host cities has positive economic, social, and environmental impact on the local and national levels, however, increasing economic interests have affected residents as well as historical and cultural heritage. With increasing the growing trend of internal and external tourism, sustainable tourism development in a district requires attention to desires and perceptions of the host community to tourism phenomenon, and overlooking this matter can create challenges for tourism development in the long term. Tourism is a multi-faceted phenomenon, and its analysis focuses on two basic aspects. The first aspect relies on the trend of economic marketing and the second aspect is based on the socio-cultural framework. The general public has been opting for the first aspect by examining the phenomenon of tourism from the quantitative position and leaving the gap in the theoretical and methodological research and this gap reflects a complex relationship between the facts and their meanings. This duality shows the dominance of the positivism approach to the study of tourism phenomenon while also implies eliminating a significant volume of cultural and social issues related to tourism in such studies. According to available statistics, the Historic City of Yazd has had a significant growth in tourism in recent years. Considering the fact that Yazd is a religious society, economic motivation is not merely a reason for participation or non-participation of the residents. The factors that determine the satisfaction of residents toward tourism are their perception of tourism, the tourists behaviour, and the impact that tourism has on the lived experience of residents. This research uses the interpretive paradigm and in particular, the phenomenological approach derived from Heidegger's ideas to address the perceptual aspect of tourism from the perspective of those experiencing it, namely the host community. Data collection has been carried out through semi-structured field observations and semi-structured deep interviews from residents in Yazd historical district using the first-person approach and existential phenomenology. The data has been analyzed by using qualitative content analysis method with coding process, and the conceptual framework of the phenomenological narrative of residents in Yazd historical district from the tourism phenomenon and its main and subsidiary elements has been developed. According to the research findings, lived experience of historical district residents (in term of individual characters, lived relations, values) and lifeworld characteristics of the historical district (in term of business space, physical space, social space, and individual-residence space), have been identified as influencing factors in the phenomenology of lived experiences of Yazd historical district residents in encountering tourism.
Keywords: Phenomenology, Tourism, lived experience, Residents, Yazd Historical Districts -
نشریه مطالعات شهری، پیاپی 35 (تابستان 1399)، صص 87 -100
در پارادایم جدید برنامه ریزی شهری، اجتماع جایگاهی کلیدی در طرح ها و برنامه های شهری دارد. از این رو، از اوایل دهه 1380، پژوهش های متعددی در ایران با موضوع چگونگی کاربرد اجتماع در برنامه ریزی شهری انجام شده و برنامه های شهری گوناگونی با تکیه بر مفهوم اجتماع تهیه شده است. اگرچه برخی مطالعات و برنامه ها، محله را معادل اجتماع در نظر می گیرند، برخی دیگر معتقدند اساسا مفهومی معادل اجتماع در ایران وجود نداشته و مفاهیم اجتماع در جامعه شناسی شهری غرب را بدون در نظر گرفتن ملاحظات مرتبط با زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کاربست این مفاهیم به کار گرفته اند. همین امر باعث شده تلقی یکسانی از اجتماع در میان برنامه ریزان شهری وجود نداشته باشد و برنامه های تدوین شده بر مبنای مفاهیم غربی اجتماع، در عمل موفقیت لازم را به دست نیاورند. از این رو، پیش از به کارگیری اجتماع در نظام برنامه ریزی ایران، با توجه به تعدد مفاهیم اجتماع در جامعه شناسی غرب، لازم است مشخص شود که کدام مفهوم از اجتماع برای کاربست در نظام برنامه ریزی شهری ایران مناسب است؟ با این حال، پرداختن به این پرسش نیازمند پاسخگویی به سه پرسش بنیادین دیگر است: (1) مفهوم اجتماع در نظریات جامعه شناسی شهری چیست و هر یک از این نظریات برای کاربست در چه شرایطی مناسب است؟ (2) مفهوم اجتماع در پارادایم جدید برنامه ریزی شهری چیست و ریشه در کدام یک از نظریات جامعه شناسی شهری دارد؟ و (3) پیشینه اجتماع در ایران چیست و در حال حاضر اجتماع چه مفهومی در ایران دارد؟ پژوهش حاضر سعی دارد با بهره گیری از مرور روایتی نظریات اجتماع و بررسی تطبیقی کشف مغایرت به روش کیفی به پرسش نخست پاسخ دهد. به این منظور، نظریات بنیادین اجتماع با استفاده از مطالعات اسنادی مرور شده اند. سپس شباهت ها و تفاوت های نظریات با یکدیگر با استفاده از بررسی تطبیقی شناسایی و ریشه این شباهت ها و تفاوت ها با بهره گیری از تحلیل محتوای کیفی، تبیین شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از نظریات گوناگون اجتماع نیازمند در نظر گرفتن همزمان سه عامل است: (1)زمینه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شهر یا محله هدف، (2) نظریه برنامه ریزی شهری ملاک پژوهش یا تدوین برنامه و (3) هدف از انجام مطالعه یا تدوین برنامه.
کلید واژگان: اجتماع[محلی], تبارشناسی نظریات اجتماع, اجتماع در برنامه ریزی شهری, اجتماع در رویکردهای جامعه شناسیMotaleate Shahri, Volume:9 Issue: 35, 2021, PP 87 -100With the paradigm change in urban planning in the 1980s, the community has assumed a central role. As a result, the community provides the smallest scale for urban planning in recent theories such as communicative planning theory, collaborative planning theory, multicultural planning, transactive planning, and argumentative planning. Following the changes in urban planning throughout the world ever since 2000, particular attention has been paid to the community in urban planning around Iran, where the concept of community has been controversial. While some Iranian experts support the idea that the notion of neighborhood can be used instead of community, others deploy different conceptions of community in western urban sociology regardless of the social, cultural, economic, and political context of Iranian cities. As a result, neither community-based studies nor urban plans are sufficiently successful. For appropriate application of the notion of community, therefore, it is necessary to find out which conception of community can best be adapted to the Iranian urban planning system. Before this question can be answered, three fundamental inquiries need to be addressed: (1) what are the assumptions behind deployment of community theories in urban planning? (2) what does community mean in the new urban planning paradigm? and (3) what does community mean in the context of Iranian cities? This research was conducted to answer the first question. Thus, the study began with an account of community theories through an examination of accredited documents with an emphasis on urban sociology. The theories reviewed here included Tonnies’s Gemeinschaft and Gessellschaft, Durkheim’s Mechanical and Organic Solidarity, Urban Community of Chicago School, Network Community, Personal Community, Cultural Community, Political Community, Post-modern Community, and Virtual Community. The similarities and differences between the conceptions of community were identified through a variation-finding comparative analysis of the theories. Then, the reasons behind these similarities and differences were derived from both narrative reviews and comparative analyses using qualitative content analysis. According to the comparison results, the similarities and differences were rooted in three major factors: (1) the dominant theoretical bases of each theory, (2) the dominant paradigm and approach of each theory, and (3) the social, economic, cultural, and political changes in the world at the time when the theory had been developed. In other words, each theory gave an account of the community in a specific social, economic, and political context, deploying a particular paradigm and sociological approach; thus, a theory of the community should be used that best fitted both the expert theoretical insight and the context the community is located in. Based on these results, three factors need to be taken into consideration for deployment of the western conceptions of community: (1) the social, cultural, economic, and political context of the target city or neighborhood, (2) the urban planning theory of the research or the plan, and (3) the purposes of the research or plan development. A combination of these three factors could contribute to the process through which the appropriate theory of community could be selected for investigation of the notion in specific contexts.
Keywords: Community, Community Theories Genealogy, Community in Urban Planning, Community in Sociological Approaches -
سرعت رشد در جهان مدرن امروز در کنار تغییر الگوی ساختار مراکز شهری؛ باعث بروز نابسامانی هایی در سازمان ادراکی و فضایی شهرها به خصوص در هسته تاریخی آن ها شده است. در این راستا خلق فرصت های قدم زدن آن هم با ایجاد مسیرهای پیاده، رویکرد تازه ای است که شهرها در مواجهه با این تغییرات در پیش گرفته اند. بافت مرکزی و تاریخی شهر سقز نیز در طول سالیان طولانی دستخوش تغییراتی گردیده و میزان جذابیت های خود را به حد مطلوب نرسانیده و به مجموعه ای از فضاهای با جذب جمعیت پایین بدل گشته است. در چنین شرایطی پاسخ به شکاف میان وضع موجود و آنچه مطلوب می نماید ما را به تقویت این بافت از طریق ایجاد محورهای پیاده جهت ارتقای گردشگری شهری رهنمون می سازد. در این پژوهش، سعی بر آن است که در محدوده مرکزی و تاریخی شهر سقز، قابلیت ایجاد شبکه پیاده بر مبنای ارتقای گردشگری شهری موردسنجش قرارگرفته و با پیاده مدار سازی محور منتخب جهت بازگرداندن ارتباطات فضایی، حیات اجتماعی و انسانی تر نمودن فضاها تلاش گردد. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی بوده و مبتنی بر روش های کمی است. جهت انتخاب محورهای دارای پتانسیل با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی معکوس (IHWP)، میزان مداخله پذیری بافت مرکزی سقز جهت پیشنهاد زمینه های لازم پیاده راه موردسنجش قرارگرفته و پهنه های ناکارآمد مداخله پذیر تعیین گردید. درنهایت با استفاده از کمی سازی سنجش و استفاده از مدل ماتریس ارزیابی کمی گزینه ها (QAM)، اولویت بندی محورهای دارای پتانسیل انجام شد. درنتیجه محور امام پس از انجام محاسبات کمی و تحلیل های کیفی بالاترین امتیاز (842/2) را جهت ایجاد پیاده راه در هسته مرکزی شهر سقز کسب کرد و با وضعیت نسبتا مطلوب می تواند در آینده موردتوجه مدیریت شهری قرار داشته باشد. محورهای جمهوری (776/2)، ساحلی (678/2)، بهشتی (591/2) و ولی خان (046/2) در رده های بعدی قرار گرفتند.
کلید واژگان: پیاده مداری, گردشگری شهری, بافت مرکزی و تاریخی, IHWP و QAM, شهر سقزIntroductionSince the late 1960s, as a result of the exacerbation of urban problems, there has been a widespread reaction against the dominance of ride. In this regard, the pedestrian movement, which aimed to restore and develop pedestrian spaces in cities, became one of the axes of urban planning and design. On the other hand, in recent decades, the central and old textures of cities have been left to their own devices and due to negligence, they have faced many problems. Highlighting historical places, producing and reproducing collective memories and centers of attachment, is the first step to mental attraction to historical environments, which raises a broad category and a phenomenon called urban tourism. One of the cases that helps to rebuild these textures is to pay attention to pedestrians and humanizing the environment, so today's urban community needs studies that analyze and scrutinize pedestrian crossings in the city and encourage the citizen to find a new balance between different ways of moving. The revival of the historical textures that make up the core of cities, in addition to improving the quality of the environment and re-establishing social life, also promotes tourism. Saqqez city, which is one of the oldest cities in Iran and the world, despite its significant population in Kurdistan province and its high potential, such as a complex of amusement parks along the river, the city's historic Grand Bazaar and a large number of travelers to buy from the border town of Baneh, it lacks the ability to attract tourists in its proper form; therefore, planning for the mentioned spaces to attract tourists and spend leisure time is very important in the development of this city. The present study tried to identify the desired axes of walking in the central part of the historical city of Saqqez to promote urban tourism and to suggest the selected axis to create pedestrian path.
MethodologyThe present study is an applied one in terms of purpose and also is based on quantitative methods. The statistical population of this study includes residents of Saqqez city and tourists who visit the city's attractions. The volume of statistical sample according to the population of Saqez city in 2016, which is 226451 people, has been considered. By using of the Cochran's formula, the number of selected samples to distribute the questionnaire among urban residents and tourists is 384. In order to implement the Delphi method, the opinions of 12 Saqqez experts and city managers have been used. In order to select the selected axis using the Inverted Hierarchical Weight Process (IHWP) and define and refine the criteria, the level of interference of the central texture of Saqqez city was proposed to suggest the necessary fields of walkability. Finally, through measurement quantification, calculations related to feasibility and prioritization, after feasibility of axes in the historical central texture of Saqqez city, using the Quantitative Analyze Matrix (QAM) model, the axis that received the highest score in terms of walkability was selected as the pedestrian target axis for planning.
Results and discussionThe study area at the historic center of Saqqez city has valuable grounds and buildings in which physical intervention is subject to its own limitations. Therefore, in order to increase the coefficient of realization of the research, at first, the capability of intervening the areas in the texture was analyzed by IHWP method and the most intervention textures were designated to locate and select the appropriate axis to create the pedestrian path. After collecting the scores of each of the intervention criteria and the formation of the database, they are classified into four classes and the central texture of Saqqez city in four priorities of completely desirable, relatively desirable, relatively undesirable and completely undesirable lands for intervention-based services, which the Imam Khomeini, Jomhouri, Saheli, Beheshti and Vali Khan axes were identified to provide support services for the pedestrian axes. Then, in order to locate and select the appropriate axis of the pedestrian path using the Quantitative Analyze Matrix (QAM) model, after introducing the prone streets of the area and after going through the Delphi method and weighting steps using Expert Choice software through comparative comparison according to the extracted criteria and in the form of a Likert scale, the axes were examined and finally, among the axes in the central core of Saqqez city, Imam axis was selected with a score of (2.84) for pedestrian path planning.
ConclusionToday, feasibility studies of desirable pedestrian axes are one of the urban needs in this area. In the present study, after performing quantitative calculations and qualitative analyzes, Imam axis gained the highest score with a relatively desirable quality status for creating pedestrian path in the central core of Saqqez city. It is natural that over time, the coefficient of importance and current status of each axis has changed, and given the tourism potential of other axes, it is not unreasonable to expect that in the coming years other axes will have a higher score and create the desired pedestrian path. Looking at the findings of the present study, it can be inferred that in the middle cities of Iran, especially those with a population of less than 250,000 and also according to economic, political, managerial, cultural, physical, spatial situations, etc., the potential of such cities to create the pedestrian path was low unless the city's historical dimension and the presence of prominent historical elements were influential enough to send a significant population to the city; because the demographic factor is a very important element in the creation and prosperity of the pedestrian path. So, looking at the current situation of the streets of the central part of Saqqez city and the results of the analysis, the relatively favorable option does not create a significant for urban management to create pedestrian path, and only with the passage of time and reaching the age of 20-30 can tourism flourish and hoped to revive the historical texture by creating sidewalks.
Keywords: walkability, Urban Tourism, Central, Historical Texture, IHWP, QAM, Saqqez City -
موزه ها به مثابه "مقصد" درادبیات گردشگری به عنوان مکانی برای تعامل بازدیدکننده با آثار و مفاهیم شناخته شده و با رویکردی مخاطب محور ، به هدف شناخت دریافت بازدیدکنندگان، تجربه بازدید از موزه را در اولویت پژوهشی خود قرار داده اند. با گذشت دو دهه از شکل گیری دانش واژه تجربه بازدیدکننده موزه که صورت دانشی آن توسط جان فالک و لیندا دیرکینگ مطرح شد، گسیختگی و ابهام در تبیین مولفه های اصلی و عوامل موثر در آن وجود دارد. در این مقاله با هدف تبیین مفهوم تجربه بازدیدکننده موزه، از روش اسنادی و مطالعه کتابخانه ای به منظور گردآوری داده ها استفاده شده است و با روش بازبینی سیستماتیک منابع و به شیوه فراترکیب، به تبارشناسی و تحلیل آرای نظریه پردازان برای شناخت تجربه بازدیدکننده موزه و شاخصه های آن، پرداخته است. با تحلیل این یافته ها چارچوب تحلیلی و مدل مفهومی تجربه بازدیدکننده موزه و عوامل شکل گیری و مقوله های آن ارایه شده است. عوامل شکل گیری در دو گروه درون فردی و برون فردی تقسیم و تحلیل شده اند. عوامل درون فردی شامل مجموعه ای دانش ها و تجربه های گذشته، علاقه ها و انتظارات است. عوامل برون فردی به سه دسته تقسیم می گردد: 1. عوامل فیزیکی-محیطی که دربردارنده عناصر فضایی و بصری که به حس بودن شخص در محیط وابسته اند، 2. عوامل اجتماعی و فرهنگی که دربرگیرنده متغیرهای همراهان و بافت فرهنگی است، 3. زمان به عنوان بستر شکل گیری و ماندگاری تجربه به عنوان متغیری موثر در نظر گرفته شده است.
کلید واژگان: تجربه بازدیدکننده, عوامل درون فردی, عوامل فیزیکی -محیطی, عوامل اجتماعی و فرهنگی, مطالعات بازدیدکننده موزهMuseum as a tourist destination is known as a place for interacting objects, concepts and visitors. Most museums exist in order to attract and serve visitors – as many as possible. If we knew who visited museums and what meanings they make, from the experience we would know something about the role that museums play in societyToday, considering the audience-centered approach of museums, they are after visitor’s experience, and consider it as their research priority.
Materials and methodsThe visitors’ experience of museum, even though it is mentioned by John H Falk and Lynn D Dierking as a scientific term less than two decades ago, still consists of a great deal of rupture and ambiguity in explaining the main components and factors influencing the concept of museum visitors experience. The present study is a descriptive research with a qualitative approach with the aim of presenting a conceptual model and an analytical framework of the visitors’ experience in the museum. The method used in the collection process is a systematic review of knowledge associated with visiting studies with an emphasis on the experience of the visitor. Referred sources in this regard generally over the period from 1922 to the present, and emphasize the use of first hand resources. Required data are collected by documentary and library studies. This paper, as a meta- study research, with meta synthesis and the analysis of the results of prior-art theories and research in this regard, seeks to answer the concept of the visitors’ museum experience, first the main concept associated with the subject of evaluation and definition and then, while monitoring the genealogy of the relationship between the subject and the museum, the importance and place of the museum’s experience, the satisfactory experience in this area is expand and explained. Then, using previous researches and scientists’ and scholars’ point of view, the factors of the emergence and evolution of the individual visitor experience have been analyzed.
Discussion and ResultAnalyzing these findings, the conceptual framework of the Museum Visitor Experience and the formation of its factors and categories are presented. Hereby the triggering factors are divided into two groups, in-person and out-person. In-person factors include a set of previous knowledge and experiences, motivation, engagement, interests and expectations, personal identity and individual preferences. Out-person factors are divided into three groups of physical-environmental factors, socio - cultural factors and time. Physical-environmental factors include spatial and visual elements which are related to the individual sense of being in the environment, and socio - cultural factors include variables in social and the cultural contexts. In a sense, the sociocultural context described in the previous chapter serves as a bridge between the individual’s sense of self, the personal context, and the physical context, the individual must live within. Time as an external third factor is considered as an effective variable since it is a platform for the formation and survival of experience.
Keywords: Museum Visitor Experience_Visitor studies_In-Person Factors_Physical – environmental Factors_Social –cultural Factors -
فصلنامه هویت شهر، پیاپی 39 (پاییز 1398)، صص 35 -46
این مقاله باهدف شناخت و درک یکی از ویژگی های مکان، یعنی گفت و گوی درون و برون، با نگرش پدیدارشناسانه که مکان را پایگاه وجودی انسان در هستی معرفی می نماید، تحلیل ریشه های این موضوع و یافتن جایگاه آن در پدیده مکان و بررسی آراء محققین، به چگونگی ماهیت این مقوله می پردازد. راهبرد تحقیق با رویکرد پدیدارشناسی، ابتدا از نظریه به پژوهش، سپس به طور اکتشافی از پژوهش به نظریه سپس ترکیبی از این دو با تاکید بر تحقیق کیفی شکل گرفته است. مطالعات کتابخانه ای شیوه اصلی جمع آوری داده ها، با تاکید بر آرای مهم ترین نظریه پردازان مکان در این موضوع، جهت توصیف و تفسیر مقوله درون و برون مورداستفاده قرارگرفته، نتیجه بررسی مدل مفهومی گفت و گوی درون و برون است که بر پایه چگونگی حضور و تجربه انسان از مکان شکل گرفته که با استفاده از این مدل می توان به امکانی در مراتب مختلف برای فهم و دریافت مفهومی و عملیاتی ارتباط درون و برون دست پیدا نمود.
کلید واژگان: پدیدارشناسی, پدیده مکان, ساختار مکان, گفت وگوی درون و برونThis paper aims to explore the dialectic of the interior space and the exterior space as one of the prominent features of place through the lens of phenomenology, which regards place as the existential basis of mankind in the universe. The spatial structure of place encompasses conceptual, operational and extensional models –cases which contain both the generalities and the details of spatial structure and allow for phenomenological analysis and interpretation of place. In this approach, the phenomenon of place as the spatial and existential basis of mankind has a special significance. Understanding the features and structure of place can help us better perceive its nature and can lead to formation of cognitive foundations in the deep relationship between mankind and the universe. Given the shortcomings of quantitative approaches, architecture is becoming more interested in the phenomenological thinking system. The methodology of this study moves from theory to research and from research to theory in an exploratory manner with a mixed nature and with emphasis on qualitative investigation. Relying on phenomenological approach, which calls for return to the things themselves, this study attempts to revisit the phenomenon of place with a closer look, to explore the nature of dialogue between the inside and the outside as a structural feature and to examine the relationship between mankind, place and universe; it attempts to answer this question: how is it possible to approach the structural nature of a place by means of dialectic understanding of the interior space and the exterior space of that place. For this purpose, first the most important concepts and topics in phenomenology and their relationship with the subject of the inside and the outside are reviewed; then, the concepts of the inside and the outside are analyzed by means of exploring the phenomenon of place and its constituting structures from different perspectives; finally, a conceptual model for understanding the nature and qualities of this relationship in different places will be proposed. Library research is the main data collection tool in this study, majorly revolving around reviewing of the opinions of important theorists in this field for explanation and interpretation of the concepts of the inside and the outside. The result is a conceptual model for the dialogue between the inside and the outside which is formed based on the presence and experience of mankind in place and includes concepts such as philosophy, poetic image, identity and architecture as well as components such as spatial structure, character, boundary, area, path and center. This model can help us expand our conceptual and operational understanding of the relationship between the interior space and the exterior space. When the aim is understanding the roots and philosophical principles of the inside and the outside with a phenomenological approach, concepts such as intentionality (as the nature and main root), presence, absence, ready-to-hand, present-at-hand and proximity, which facilitate understanding of the subject, must be studied at the highest order.
Keywords: phenomenology, phenomenon of place, place, structure of place, dialectic between the inside, the outside -
امروزه موضوع مشارکت و کاربرد آن در شهرسازی، مورد توجه طراحان و برنامه ریزان شهری قرار گرفته و از ویژگی های توسعه یافتگی یک کشور محسوب می شود؛ همچنین نقش بسزایی در موفقیت طرح های توسعه محله ای دارد. در بسیاری از موارد نقش کودکان به عنوان یک سوم جمعیت شهروندی جهان مورد توجه قرار نمی گیرد. بنابراین، لزوم توجه به مشارکت کودکان در طرح های توسعه محله ای ضروری است. بی شک مشارکت کودکان ابتدا نیازمند درک کاملی از مفاهیم مربوط به کودک، مزایا و چالش های مشارکت با کودکان و در نهایت پاسخ به این سئوال است که«مولفه های موثر بر مشارکت کودکان در فرایند تهیه و اجرای طرح های توسعه محله ای چه چیز است؟». به منظور پاسخ به این سئوال به عنوان نمونه مطالعه، در محله سرشور مشهد که به دلیل قرارگیری در بافت مرکزی و قدیمی مشهد و روند رو به افزایش ترک ساکنان محله، مشارکت در آن از اهمیت بالایی برخوردار است، سعی شده با استفاده از روش های مشارکتی برای کودکان7-14سال(مقطع ابتدایی) مانند نقاشی، پرسشنامه، انشا و کارگاه های آموزشی، به شناختی از وضع موجود محله با تاکید بر کودکان دست یافت. در نهایت، بعد از بررسی مبانی نظری، با استفاده از روش دلفی و با تکیه بر نظر کارشناسی، پیش نیازهای مشارکت کودکان به تفکیک مرحله تهیه و اجرای طرح توسعه محله تعیین شد. براساس نتایج حاصل از این ارزیابی مشخص شد که چهار مولفه بسترسازی، فرهنگ سازی، نهادسازی و دوام مشارکت در ارتقای مشارکت کودکان موثر هستند؛ که در محله سرشور، شاخص آگاه سازی در رابطه با مولفه بسترسازی، بیشترین تاثیر را بر فرایند تهیه طرح و دو شاخص حمایت نهادها(مولفه نهادسازی) و کنترل و دوام مشارکت بیشترین تاثیر را بر فرایند اجرای طرح دارند. یافته های حاصل از این تحقیق نه تنها به برنامه ریزان و طراحان برای درک بهتر چگونگی مشارکت کودکان در برنامه ریزی و طراحی محیط و توسعه بهتر جوامع دموکراتیک و دوستدار کودک کمک خواهد کرد بلکه بستری مناسب برای استفاده از مولفه های موثر بر مشارکت کودکان در فرایند طرح های توسعه محله ای را فراهم می سازد.
کلید واژگان: مشارکت کودکان, برنامه ریزی مشارکتی, طرح توسعه محله ای, محله سرشورUncontrolled urban development in the present age has caused many problems that cannot be solved by traditional management and requires the participation of all citizens in the administration of urban affairs. Today, citizen participation and its application in urban planning, as one of the characteristics of the development of a country, is considered by designers and urban planners. Citizen participation is effective in the success of local development plans, so it has become one of the main issues of urban planning today. The role of children, who make one third of urban population (citizens), is neglected in many cases. In recent years, there has been much research on children’s participation, but it can be said that, in practical terms, this concept faces many obstacles. Many of the issues we are facing today, such as leaving the neighborhood, lack of security, etc., are due to neglecting all citizens, especially children, in the city and, at a smaller scale, in the neighborhood. Accordingly, it is essential that children participate in local development planning. Undoubtedly, children’s participation needs a thorough perception of the concepts related to child. It requires a full understanding of the concepts of the child and the benefits and challenges of children’s participation. Finally, it is necessary to answer the question of what the methods of children’s participation in the process of preparing and implementing local development planning are. The theoretical foundation and global experiences related to children’s participation is presented to answer this question. Then, the case study of Sarshoor neighborhood is introduced and the results are presented. Finally, the conclusions are made based on the analysis of theoretical concepts, answering the main questions by Delphi method, and experts’ opinions. The results indicate that contextualization is the most influential factor in the planning process, as compared to other factors including culture-building, institutionalization and durability of participation. The two factors of institutionalization and participation control are the most influential factors in the implementation of plans. When these factors are realized, children tend to become more involved in the development process of the neighborhood because (1) their abilities focus on themselves in this process, (2) they are provided with an opportunity in this process, (3) participation methods become available to them, and (4) they become aware of their rights. At the end, the cycle of the process of neighborhood development projects is proposed based on the components of children’s participation in the Sarshoor neighborhood. The findings of this study will not only help planners and designers to better understand the way children are involved in planning and designing processes, but also provide an appropriate framework for using effective factors on the participation of children in local development projects. It is suggested that the factors proposed in this paper be applied according to the specific conditions and characteristics of each neighborhood.
Keywords: Children’s participation, Participation planning, local development planning, Sarshoor neighborhood -
تاریخ شهرسازی قرن بیستم، مملو از نظریات و روش هایی است که به مفروضات هستی شناختی، شناخت شناختی و روش شناختی پارادایم اثبات گرایی (پوزیتیویستی) وابسته هستند؛ در واقع، برنامه ریزی شهری پیش از اواخر دهه هفتاد میلادی، میراث تسلط رویکرد عقلائی مدرنیستی دهه 50 و 60 م. است. در دهه 60 و 70 م.، بروز آثار فلسفه ساختارگرایی در نظریه شهرسازی، تا حدودی باعث کاهش اقتدار مدرنیسم و اثبات گرایی شد و این سیر تحول، متعاقبا به رواج پساساختارگرایی و اندیشه های پسامدرن در نظریه و عمل برنامه ریزی شهری انجامید به گونه ای که پساساختارگرایی، نقطه عطف این چرخش پارادایمی محسوب می شود. با گذشت چند دهه از این چرخش پارادایمی، هم چنان ابهاماتی درباره اصول و ویژگی های این پارادایم در برنامه ریزی شهری و زمینه های شکل گیری آنها وجود دارد. این مقاله با روش بازبینی سیستماتیک منابع و تکیه بر ابزار مطالعه تطبیقی و روش اسنادی در جمع آوری داده ها، ابتدا اصول فکری و فلسفی دو جریان پوزیتویسم و ساختارگرایی و بازتاب آن در برنامه ریزی شهری را مورد مطالعه قرار داده و سپس به هدف اصلی پژوهش یعنی تبیین ریشه ها و اصول پساساختارگرایی در برنامه ریزی شهری پرداخته است. داده های مورد نیاز پژوهش با روش اسنادی و بیش از 130 ماخذ بازبینی شده در حوزه پساساختارگرایی در فلسفه، فیزیک، جغرافیا، برنامه ریزی و... به دست آمده است. نتایج این پژوهش نشان می دهند که ریشه نظری اصلی برنامه ریزی پساساختارگرا مبتنی بر "هستی شناسی شدن" و متافیزیک پویشی است. بر اساس این یافته ها، ارتباطی بودن فضا-زمان، درهم بافتگی واقعیت های شهری و فضایی، کثرت گرایی، چندسطحی بودن مسائل شهری (فراباشندگی و درون باشندگی همزمان)، و مجادله محوری، اصول برنامه ریزی شهری پساساختارگرا محسوب می شوند. همچنین نمونه های عینی برنامه ریزی پساساختارگرا، سابقه ای نزدیک به دو دهه داشته و تحقق واقعی این پارادایم در عمل برنامه ریزی نیازمند تحول اساسی بسترهای رسمی نهادی و سنتی برنامه ریزی در سراسر دنیا و نیز گسترش مقیاس و تعداد کنشگران و تنوع پروژه های برنامه ریزی شهری، در کنار ادامه پژوهش های نظری و تضارب آرا در این حوزه است.کلید واژگان: پساساختارگرایی, فضا-زمان ارتباطی, هستی شناسی شدن, فلسفه پویشی, درهم بافتگی شهری, کثرت گراییUrban planning of the 20th century is replete with theories and techniques that are associated with ontological, epistemological, and methodological assumptions of positivism; in fact, the urban planning before the last years of the 1970’s is the heritage of the dominant positivist and modernist rationality. In 1960s and 1970s the structuralism’s influence on planning theory decreased the dominance of modernism, and this transformation gradually resulted in a paradigm shift and the prevalence of Post-structuralism and postmodernism in the theory and practice of urban planning. This paper aims to explain the theoreticalroots and the principles of post-structuralism in urban planning. The method of this research is the systematic review of the literature, done by reviewing over 130 related works in fields such as philosophy, physics, geography, etc. We explore the qualities and assumptions of positivism and structuralism in urban planning and explain their affinity for the absolute space and linear time, and for naturalist tradition; as opposed to relational time-space in interpretive tradition. Thispaperproceeds to explore the development of post-structuralism, and its rootedness in process philosophy and process metaphysics. The findings of this research show that the "ontology of becoming" is the primarytheoretical root of post-structuralism in urban planning. We define and explain the five critical principles of post-structuralism in urban planning which include the relational time-space, the complexity of urban and spatial elements, the multiplicity of urban problems (integration of immanent and transcendent planes), pluralism and agonistic planning (agonizing over consensus).Keywords: Post-structuralism, Relational Time-space, The Ontology of Becoming, Process Philosophy, Urban Complexity, pluralism
-
شاید بتوان نطفه آنچه امروز با اصطلاح برنامهریزی شهری شناخته می شود را در زمانی جستجو کرد که رشد شهرها و مسائل و مشکلات شهری به حدی رسیده بود که منافع عمومی به خطر افتاده و توزیع منابع به صورت ناعادلانهای درآمده بود. این اوضاع خود دلیلی برای مداخله شهرسازان در شهرها شد تا با مداخله خود در مسائل شهر، وضع نابسامان آن را سامان دهند و دیالکتیک نیازها و منابع را به تعادلی نسبی برسانند. مسئله منفعت عمومی ترجیعبندی است که مباحث برنامهریزی را به یکدیگر متصل میکند، از همین رو، زمینهای است که نیازمند بررسی و تعمق بیشتری است.
در این پژوهش تلاش شده است که سازوکار تحقق منفعت عمومی تبیین گردد. در این پژوهش از رویکرد کیفی و به منظور جمعآوری داده ها و اطلاعات از شیوه های اسنادی و کتابخانهای استفاده شده است. نمونه های طرح تجدید حیات شهر مدلین واقع در کشور کلمبیا، طرح بازآفرینی محله ریجنت پارک واقع در شهر تورنتو کانادا، طرح چشم انداز زودس واقع در شهر آمستردام، و برنامه توسعه راهبردی شهر سیدنی که به پشتوانه منابع بین المللی، موفقیت این طرحها اثبات شده است بررسی و تحلیل شدهاند. نتیجه این پژوهش، که با ترکیب نظریه های شهرسازی و تحلیل محتوای طرحهای موفق توسعه شهری حاصل شده، دیاگرام سازوکار تحقق منفعت عمومی در نمایی فرایندگونه است. معیارهای اصلی این دیاگرام توزیع عادلانه منابع، توجه به مسائل زیستمحیطی، توجه به همه اقشار جامعه، مسکن، اشتغال، هدفگذاری و منفعتیابی، شبکه قدرت، برقراری ارتباطات و تعاملات اجتماعی، انگیزش کنش اجتماعی، آگاهی، و تعهدات اخلاقی و هنجارها و ارزشها هستند که در شبکهای از روابط مصور شدهاند تا برنامهریزان و فرایند برنامهریزی شهری را در مسیر تحقق منفعت عمومی یاری دهند.کلید واژگان: منفعت عمومی, نظریههای شهرسازی, طرحهای موفق توسعه شهری, خیر مشترکWhat is known today as urban planning is perhaps conceived at a time when urban growth and its associated issues had reached the point of endangering the public interest with an unfair distribution of resources. This situation prompted urban planners to intervene in order to mitigate the conditions, bringing about a relatively balanced status into the need-resource dialectics. public interest is a recurring underlying issue for planning, and hence the need for further investigations. The current research is an attempt to explain realisation mechanisms for the public interest. The adopted approach is qualitative, with documentbased methods used for data collection. Examples of the urban revitalisation plan for Medellín city in Columbia, the regeneration of Regent Park district in Toronto, the Zuidas Vision Plan, and the strategicdevelopment plan for Sydney—all internationally supported and evidently successful—are studied and analysed. Combining planning theories and content analysis of successful urban development plans, the research results in a public interest realisation mechanism diagram rendering them as processes. The main criteria for this diagram are fair distribution of resources, attention to environmental issues, social inclusion, housing, employment, interests-seeking, power networks, social communications and interactions, prompting social activism, Consciousness, and ethical commitments, norms and values; all illustrated in a network of relations in order to help planners ad planning processes realise the public interest.Keywords: Planning Theories, Successful Urban Development Plans, Public Interest
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.