به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

saeed rezayi

  • فاطمه نجفی، سعید رضایی *، پرویز شریفی درآمدی، نورعلی فرخی
    هدف

     هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه (باشگاه مغز) همراه با و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر ردیابی چشمی و کارکردهای عصب-روان شناختی کودکان با اختلال اتیسم با عملکرد بالا بود.

    روش شناسی: 

    روش تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا در مدرسه تراب تهران در سال 1403 بود که 30 نفر به طور هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش، 10 جلسه 50 دقیقه ای تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه را انجام دادند، یکی از گروه ها با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و دیگری بدون آن. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون سنجش دامنه طیف اتیسم (اهلر و همکاران، 1999)، ارزیابی کارکردهای عصب-روان شناختی (کورکمن و همکاران، 1998) و دستگاه ردیاب چشمی برای ردیابی چشمی بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط و نرم افزار SPSS-v22 انجام شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش در مولفه های ردیابی چشمی و کارکردهای اجرایی/توجه تفاوت معناداری وجود داشت. تکالیف توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای تاثیر بیشتری نسبت به توان بخشی بدون تحریک بر این مولفه ها داشت.

    نتیجه گیری

     توان بخشی شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای می تواند تاثیر مثبتی بر ردیابی چشمی و کارکردهای اجرایی/توجه کودکان با اختلال اتیسم با عملکرد بالا داشته باشد و اثربخشی بیشتری نسبت به روش های بدون تحریک دارد.

    کلید واژگان: اتیسم, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, تکالیف توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه, ردیابی چشمی, کارکردهای عصب-روان شناختی
    Fatemeh Najafi, Saeed Rezayi *, Parviz Sharifi Daramadi, Noorali Farrokhi
    Objective

     The aim of this study was to compare the effectiveness of computer-based cognitive rehabilitation tasks (Brain Gym) with and without transcranial electrical stimulation on eye tracking and neuropsychological functions in children with high-functioning autism.

    Methodology

     This research used a quasi-experimental pretest-posttest-follow-up design with three groups (two experimental groups and one control group). The statistical population included children with high-functioning autism at Tarab School in Tehran in 2024. A total of 30 participants were selected through purposive sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. Both experimental groups received ten 50-minute sessions of computer-based cognitive rehabilitation tasks, with one group receiving transcranial electrical stimulation and the other without. The control group received no intervention. The instruments included the Autism Spectrum Quotient (Ehlers et al., 1999), the Neuropsychological Function Assessment (Korkman et al., 1998), and eye trackers for eye tracking measurement. Data were analyzed using mixed ANOVA with SPSS-v22.

    Findings

     The results indicated significant differences between the experimental groups in terms of eye tracking and executive functions/attention components. The group that received cognitive rehabilitation with transcranial electrical stimulation showed greater improvements compared to the group without stimulation.

    Conclusion

     Cognitive rehabilitation with transcranial electrical stimulation can have a positive impact on eye tracking and executive functions/attention in children with high-functioning autism, showing greater effectiveness compared to non-stimulation methods.

    Keywords: Eye Tracking, Neuropsychological Functions, Computer-Based Cognitive Rehabilitation Tasks, Transcranial Electrical Stimulation, Autism
  • سعید رضایی*
    اهداف

    مطالعه حاضر با هدف تدوین برنامه توانبخشی عصب روان شناختی و بررسی اثربخشی آن بر عملکرد خواندن کودکان با اختلال نارساخوانی انجام شده است.

    مواد و روش ها

    پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ گردآوری داده ها، از  نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، همراه  با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان با اختلال خواندن در پایه سوم ابتدایی در سال 1402 در مراکز ویژه اختلال یادگیری منطقه 10 آموزش و پرورش تهران بودند. تعداد 28 دانش آموز با اختلال خواندن به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش (14) و کنترل (14) به صورت تصادفی گمارده شدند. برنامه مداخله ای توان بخشی عصب روان شناختی برای گروه آزمایش به مدت 14 جلسه 60 دقیقه ای اجرا شد  و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. از آزمون درک خواندن به عنوان ابزار ارزیابی استفاده شد برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس با رعایت پیش فرض های کاربست استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که برنامه مداخله ای توان بخشی عصب روان شناختی بر عملکرد خواندن گروه آزمایش با اختلال نارساخوان موثر بوده است. (0/01>P).

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت برنامه مداخله ای توان بخشی عصب روان شناختی بر عملکرد خواندن افراد با اختلال نارساخوان موثر بود فلذا پیشنهاد می شود برنامه مداخله ای توان بخشی عصب روان شناختی به صورت یک روش مداخله موثر برای تقویت توان خوانداری دانش آموزان با اختلال نارساخوان بکار گرفته شود.

    کلید واژگان: توان بخشی عصب روان شناختی, عملکرد خواندن, اختلال خوانش پریش(دیسلکسیا)
    Saeed Rezayi *
    Objective

    The present study was conducted with the aim of developing a neuropsychological rehabilitation program and investigating its effectiveness on the reading performance of children with dyslexia.

    Methods

    This research in terms of purpose, it was applied, and in terms of data collection, it was experimental with a pre-test-post-test design, with a control group. The statistical population included all students with reading disorders in the third grade of elementary school in 2024 in special centers for learning disorders in the 10th education district of Tehran. A number of 28 students with reading disorders were selected by purposive sampling and randomly assigned to two experimental (14) and control (14) groups. The neuropsychological rehabilitation intervention program was implemented for the experimental group for 14 sessions in 60 minutes and the control group did not receive training program. Isfahan Reading Comprehension Test was used as an evaluation tool. For data analysis, analysis of covariance statistical test was used, respecting the default assumptions of the application.

    Results

    The results showed that the neuropsychological rehabilitation intervention program was effective on the reading performance of the experimental group with dyslexia. (P<0.01).

    Conclusion

    According to the obtained results, it can be mention that the intervention program of neuropsychological rehabilitation was effective on the reading performance of people with dyslexia, so it is suggested that the neuropsychological rehabilitation as an effective intervention method should be used to strengthen the reading ability of students with dyslexia.

    Keywords: Neuropsychological Rehabilitation, Reading Performance, Reading Disorder (Dyslexia)
  • فاطمه نیکخو، محمد راسخی نژاد*، سعید رضایی

    پژوهش حاضر باهدف ارزیابی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر خودتنظیمی دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایشی و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پایه چهارم و پنجم ابتدایی مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی شهر تهران در سال تحصیلی 1402 بودند و نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی (17 نفر چهارم ابتدایی و 13 نفر پنجم ابتدایی) بودند که از بین مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره آوا و کسری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت انجام پژوهش دانش آموزان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند و اعضای هر دو گروه با استفاده از پرسش نامه خودتنظیمی (SLQ) توانا و موور ارزیابی شدند. سپس برنامه آموزش هوش هیجانی در 8 جلسه 45 تا 60 دقیقه ای طی 8 هفته برای گروه آزمایشی اجرا شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند؛ در انتها پس آزمون از هر دو گروه اخذ گردید و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده نرم افزار SPSS و با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد آموزش هوش هیجانی به طور معناداری (0001/0>P) موجب بهبود مهارت های خودتنظیمی دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی می گردد؛ لذا پیشنهاد می شود متخصصان با قراردادن برنامه آموزش هوش هیجانی در برنامه درمانی و آموزشی دانش آموزان، زمینه ای برای بهبود توانایی خودتنظیمی این کودکان فراهم کنند.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, خودتنظیمی, هوش هیجانی
    Fatemeh Nikkhoo, Mohammad Rasekhinejadd *, Saeed Rezayi

    The aim of this study is to investigate the effectiveness of emotional intelligence training on self-regulation in student with Attention Deficit/Hyperactivity Disorder. The research method is a semi-experimental design with pre and post test measures involving experimental and control group. The statistical population consisted of all fourth and fifth grade students with ADHD in Tehran in year 2023. 30 students with ADHD (17 fourth graders and 13 fifth graders) were selected from Raha and Kasra Counseling Centers using purposive sampling and were randomly divided to experimental (15 students) and control group (15 students). Emotional intelligence training program consisting of 8 sessions lasting 45 to 60 minutes each over 8 weeks was implemented for the experimental group.To assess self regulation, Self-Regulation Questionnaire (SLQ) before and after the intervention were used. Subsequently,. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) with SPSS software. The results of the study indicate that emotional intelligence training significantly (P< 0.0001) improves the self-regulation skills of students with ADHD. Therefore, we suggeste that professionals incorporate emotional intelligence training programs into the therapeutic and educational programs for students with ADHD

    Keywords: Self-Regulation, Attention-Deficit, Hyperactivity Disorder (ADHD), Emotional Intelligence
  • نسترن ارشاد، سعید رضایی*، پرویز شریفی درآمدی، نورعلی فرخی
    مقدمه

    علایم بالینی اختلال طیف اتیسم متنوع و شامل مشکلات عصب- تحولی و ناتوانی هوشی است و نقص در عملکردهای شناختی و حافظه یکی از اساسی ترین حوزه های چالش برانگیز این افراد است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه توانبخشی عصب روانشناختی و اثربخشی آن بر زمان واکنش، بازشناسی اشکال و حافظه دیداری- فضایی نوجوانان پسر اتیستیک با عملکرد بالا انجام شد.

    روش

    پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و جلسه پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مبتلا به اتیسم مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود، از این جامعه تعداد 30 نفر با نمونه گیری در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش 10 جلسه یک ساعته به مدت یک ماه و نیم مداخله دریافت نمودند و در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از نرم افزارهای شناختی سینا استفاده شد. جهت مقایسه نمرات تغییر بین دو گروه از آزمون t مستقل و جهت بررسی پایداری اثربخشی مداخله، تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد مقادیر متغیرهای زمان واکنش ساده (t(28)=3/16, P=0/004, d=0/83) و زمان واکنش انتخابی (t(28)=8/11, P<0/001, d=0/76) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است؛ در حالی که مقادیر متغیرهای بازشناسی اشکال (t(28)=10/67, P<0/001, d=0/893) و حافظه دیداری- فضایی (t(28)=10/90, P<0/001, d=0/884) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است.

    نتیجه گیری

    تمرینات شناختی رایانه محور در بهبود عملکرد شناختی و حافظه افراد اتیستیک موثر است و اگر این تمرینات با مداخلات حسی و حرکتی همراه باشد نتایج بهتر و پایدارتری خواهد داشت.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, توانبخشی عصب روانشناختی, زمان واکنش, بازشناسی اشکال, حافظه دیداری- فضایی
    Nastaran Ershad, Saeed Rezayi*, Parvize Sharifidaramadi, Noorali Farrokhi
    Introduction

    Clinical symptoms of autism spectrum disorder are diverse and include neurodevelopmental and cognitive impairments, as well as memory deficits, which are one of the most challenging areas for these individuals.

    Aim

    The present study aimed to develop and validate a neurocognitive rehabilitation program and evaluate its efficacy on reaction time, recognition of shape, and visual-spatial memory in high-functioning male teenagers with autism.

    Method

    The study was conducted as a quasi-experimental design with pre-test and post-test measures and a one-month follow-up session. The population included male teenagers with autism attending special schools in Tehran during the academic year 2022-2023. A total of 30 participants were selected from this population using convenient random sampling and assigned to experimental and control groups. The participants received ten one-hour sessions of intervention over a period of 1.5 months, and Sina cognitive software was used in three stages: pre-test, post-test, and follow-up. Independent t-test was used to compare the change scores between the two groups, and repeated measures analysis of variance was used to examine the stability of the intervention's effectiveness.

    Results

    The results showed a significant reduction in reaction time for simple reaction (t(28)=3.16, d=0.83, P=0.004) and selective reaction (t(28)=8.11, d=0.76, P<0.001) in the experimental group compared to the control group in the post-test and follow-up stages. Moreover, the experimental group showed a significant improvement in pattern recognition (t(28)=10.67, d=0.893, P<0.001) and visual-spatial memory (t(28)=10.90, d=0.884, P<0.001) compared to the control group in the post-test and follow-up stages.

    Conclusion

    Computer-based cognitive exercises are effective in improving cognitive performance and memory in individuals with autism. If these exercises are combined with sensory and motor interventions, better and more sustainable results can be achieved.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Neuropsychological rehabilitation, Reaction time, Recognition shapes, Visuo-spatial memory
  • مهدی رسولی*، سعید رضایی، فاطمه نیکخو، پرویز شریفی درآمدی
    پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی بازتوانی شناختی رایانه یار بر مولفه های حافظه فعال دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‍آزمون_پس‍آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر با اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی شهر تهران بود. برای انتخاب نمونه از بین همه دانش آموزان پسر دچار اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی شهر تهران، 30 نفر از آن ها که در محدوده سنی 7 تا 12 سال (محصل در مقطع ابتدایی) بودند با توجه به ملاک های ورود با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رفتاری کانر و آزمون حافظه ارقام هوش وکسلر کودکان بود. برنامه توان‎بخشی شناختی رایانه یار کاپیتان لاگ به مدت 10 جلسه 60 دقیقه‍ای و دو بار در هفته برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد برنامه بازتوانی شناختی رایانه یار موجب بهبود مولفه های حافظه فعال دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی شده است (05/0>P) و می‍تواند به عنوان روشی مناسب در بهبود حافظه فعال این دانش آموزان به کار رود.
    کلید واژگان: بازتوانی شناختی رایانه یار, حافظه فعال, دانش آموزان, اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی
    Mehdi Rasuli *, Saeed Rezayi, Fateme Nikkhoo, .Parviz Sharifi Daramadi
    The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of computer-assisted cognitive rehabilitation on the working memory components of students with attention-deficit/hyperactivity disorder. The statistical population of the research included all male students with attention deficit hyperactivity disorder in Tehran. To select a sample from among all male students suffering from attention deficit hyperactivity disorder in Tehran, 30 of them were in the age range of 7 to 12 years old (students in elementary school) according to the inclusion criteria using the purposeful sampling method. They were selected as samples and were randomly divided into two experimental and control groups. The research tools included Connor's behavioral questionnaire and the Wechsler IQ memory test for children. The cognitive rehabilitation program of Yar Captain Log computer was implemented for 10 sessions of 60 minutes and twice a week for the experimental group. The results of the covariance analysis showed that the computerized cognitive rehabilitation program has improved the active memory components of students with attention-deficit/hyperactivity disorder (P<0.05) and can be used as a suitable method to improve the active memory of these students.
    Keywords: computer-aided cognitive rehabilitation, Working memory, students, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder
  • زهره مهدیان، سمیرا وکیلی*، سعید رضایی، مسعود غلامعلی لواسانی
    مقدمه

    اختلال های عصب تحولی در دوران کودکی شروع می شود و به ضعف در مهارت های جسمانی، شناختی، هیجانی و اجتماعی در کودکان مبتلا منجر می گردد. هدف از این پژوهش تدوین برنامه آموزشی چندرسانه ای و ارزیابی اثربخشی آن بر حل مسیله کودکان با اختلال های عصب تحولی بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، ابتدا برنامه آموزشی چندرسانه ای طراحی و روایی آن از سوی متخصصان تایید شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر دبستانی با اختلال عصب تحولی شهر تهران بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس، پس از اجرای نسخه پنجم مقیاس هوش استنفورد- بینه، 100 کودک با اختلال عصب تحولی با بهره هوشی طبیعی و بالاتر به عنوان گروه نمونه انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در دو گروه 50 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند؛ سپس برنامه آموزشی چندرسانه ای طی 24 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش برگزار گردید و گروه کنترل برنامه ای دریافت نکرد؛ سپس پس از یک ماه و نیم پیگیری انجام شد. ابزار استفاده شده آزمون برج لندن (1982) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده گردید. به منظور تجزیه وتحلیل یافته ها از نرم افزار SPSS vol.20 و روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری همراه با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

    یافته های پژوهش: 

    نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر نشان دهنده اثربخشی برنامه آموزشی چندرسانه ای بر مهارت حل مسیله کودکان با اختلال عصب تحولی است، به طوری که برنامه آموزشی چندرسانه ای بر مهارت حل مسیله کودکان با اختلال عصب تحولی موثر بود. علاوه بر آن، اثربخشی آموزش چندرسانه ای بر مهارت حل مسیله کودکان با اختلال عصب تحولی پس از یک ماه و نیم نیز پایدار بود.

    بحث و نتیجه گیری

    برنامه آموزشی چندرسانه ای می تواند برای  آموزش و تقویت مهارت حل مسیله در کودکان با اختلال عصب تحولی به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: برنامه چندرسانه ای, مهارت حل مسئله, کودکان با اختلال عصب تحولی
    Zohreh Mahdian, Samira Vakili*, Saeed Rezayi, Masoud Gholam Ali Lavasani
    Introduction

    Neurodevelopmental disorders begin in childhood and lead to a weakening of physical, cognitive, emotional and social skills in affected children. The aim of this study is to develop a multimedia educational program and to evaluate its effectiveness on problem solving in children with neurodevelopmental disorders.

    Material & Methods

    In this study, a multimedia training program with a neuropsychological approach was first developed and the content validity of the tool was confirmed by experts. The effectiveness of the program was then evaluated in a quasi-experimental study with a pre-test, a post-tesand a follow-up phase. The participants in this study were children with neurodevelopmental disorders whose male students were studying in Tehran in the academic year of 1400-1401. The children were examined using the Tehran Stanford-Binet Intelligence Test, and 100 children with neurodevelopmental disorders were selected based on the available sampling method and randomly divided into two groups, the experimental group and the control group. The experimental group completed 24 -training sessions that focused on a multimedia training program with a neuropsychological approach. Each session took place five times a week and lasted 90 minutes. The instrument used in this research were London Tower Test (Shalis,1982) , which was used as a pre-test, post-testand for the follow-up studies. The data were then analyzed using repeated measurement tests and multivariate analysis of variance (MANCOVA).

    Findings

    The results showed that the multimedia training program can influence the problem-solving skills (p≤0/01) of children with neurodevelopmental disorders. It also showed that the effect of this instruction was constant even after 1/5 months.

    Conclusion

    multimedia training program with Neuropsychological approach enhance problem solving of Children with neurodevelopmental disorders.

    Keywords: Children with neurodevelopmental disorders, Multimedia training program, Problem solving
  • نرگس امینی شیرازی، سعید رضایی*، مریم اساسه، محمدپارسا عزیزی

    اختلال پردازش دیداری به صورت گسترده در میان افراد مبتلا به اتیسم دیده می شود. این مطالعه به منظور تدوین برنامه تلفیقی توانبخشی حسی مبتنی بر ویبرواکوستیک و واقعیت مجازی و بررسی اثربخشی آن بر پردازش دیداری کودکان اتیستیک انجام شد. این گزارش مورد از نوع آزمایشی با طرح ABC روی 5 کودک مبتلا به اختلال اتیسم مراجعه کننده به کلینیک توانبخشی ذهن آرا در نیمه دوم سال 1400 انجام شد. ابتدا برنامه تلفیقی طی 10 جلسه 30 دقیقه ای بر روی 2 آزمودنی که به صورت تصادفی از میان نمونه ها انتخاب شده بودند؛ اجرا شد. پس از مشخص شدن اعتبار برنامه، 3 آزمودنی دیگر وارد مطالعه شدند. از پرسشنامه نیمرخ حسی2 استفاده شد. در مرحله خط پایه، پایان هر جلسه مداخله و پیگیری یک ماهه پرسشنامه ها تکمیل شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، درصد بهبودی، درصد داده های همپوش و غیرهمپوش استفاده شد. مداخله انجام شده برای هر پنج آزمودنی اثربخش ارزیابی شد. به طوری که برای آزمودنی های شماره 1، 2، 3، 4 و 5 داده های غیرهمپوش به ترتیب 90 درصد، 90 درصد، 70 درصد، 100 درصد و 90 درصد حاصل شد. نتایج این مطالعه نشان داد که می توان از برنامه تلفیقی توانبخشی حسی برای بهبود پردازش دیداری افراد مبتلا به اتیسم استفاده نمود.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, پردازش دیداری, واقعیت مجازی
    Narges Amini Shirazi, Saeed Rezayi*, Maryam Asaseh, MohammadParsa Azizi

    The visual processing disorder is broadly observed among individuals with autism. This study was conducted to develop an integrated rehabilitation program based on vibroacoustics and virtual reality and to assess its effectiveness on the visual processing of autistic children. This experimental case report was conducted using an Aberrant Behavior Checklist (ABC) design on 5 children with autism referred to Zehnara Rehabilitation Clinic in the second half months of 2021. First, the integrated program was implemented for ten 30-minute sessions on 2 subjects randomly selected from among the samples. After determining the program validity, 3 more subjects were entered into the study. The sensory profile questionnaire-2 was used. The questionnaires were filled out at the baseline stage, at the end of each intervention session, and at the one-month follow-up stage. The visual analysis, the percentage of recovery, the percentage of non-overlapping data (PND), and the percentage of overlapping data (POD) were used for data analysis. The implemented intervention was evaluated to be effective for all five subjects so that for Subjects No. 1, 2, 3, 4, and 5, the PND rates were obtained to be 90%, 90%, 70%, 100%, and 90%, respectively. The results of this study demonstrated that the integrated sensory rehabilitation program could be used to improve the visual processing of children with autism.

    Keywords: Autism Spectrum Disorder, Visual Perception, Virtual Reality
  • نرگس امینی شیرازی، سعید رضایی*، مریم اساسه، محمدپارسا عزیزی
    مقدمه

    نقص تنظیم هیجانات در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تاثیر زیادی بر تعاملات آن ها دارد.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر تدوین برنامه توانبخشی مبتنی بر ویبرواکوستیک و واقعیت مجازی و بررسی اثربخشی آن بر نیمرخ هیجانی کودکان مبتلا به اوتیسم بود.

    روش

    روش پژوهش، از نوع تک آزمودنی A-B-A بود. جامعه آماری شامل همه کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم در کلینیک توانبخشی ذهن آرا شهر تهران، در نیمه دوم سال 1400 بود که 5 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابتدا برنامه تلفیقی طی 10 جلسه 30 دقیقه ای، بر روی 2 آزمودنی که به صورت تصادفی از میان نمونه انتخاب شده بودند، اجرا و پس از مشخص شدن اعتبار برنامه، 3 آزمودنی دیگر وارد پژوهش شدند. در این پژوهش از پرسشنامه نیمرخ حسی 2 (2014) استفاده شد. در مرحله خط پایه، پایان هر جلسه مداخله و پیگیری 1 ماهه پرسشنامه ها تکمیل شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، درصد بهبودی، درصد داده های همپوش و غیر همپوش استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد با توجه به اندازه اثر بدست آمده، مداخله به ترتیب با 90%، 80%، 80%، 100% و 90% اطمینان بر روی تعدیل نیمرخ هیجانی آزمودنی های شماره 1 تا 5 موثر بوده است. همچنین براساس نتایج بدست آمده، درصد بهبودی ناشی از ارایه مداخلات در آزمودنی های 1 تا 5 به ترتیب 20/08%، 28/75%، 28/24%، 27/24% و 21/02% بوده است.

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها برنامه توانبخشی تلفیقی بر بهبود نیمرخ هیجانی کودکان اتیستیک موثر بود؛ لذا این رویکرد را می توان به عنوان مداخله ای مناسب برای این افراد معرفی نمود.

    کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, موسیقی درمانی, واقعیت مجازی, تنظیم هیجان
    Narges Amini Shirazi, Saeed Rezayi*, Maryam Asaseh, MohammadParsa Azizi
    Introduction

    Impaired emotion regulation in children with autism spectrum disorder (ASD) significantly affects their interactions.

    Aim

    The aim of this study was to develop a rehabilitation program based on vibroacoustic and virtual reality techniques and evaluate its effectiveness on the emotional profile of children with ASD.

    Method

    The research employed a single-subject ABA design. The population included all children with ASD attending the Zehn ara Rehabilitation Clinic in Tehran in the second half of 2021, from which 5 participants were purposively selected. Initially, the combined program was implemented for 10 sessions of 30 minutes each on two randomly chosen participants from the sample, and after validating the program, three additional participants were included in the study. The Sensory Profile 2 questionnaire (2014) was used in this research. During the baseline phase, at the end of each intervention session, and during a one-month follow-up period, the questionnaires were completed. Data analysis involved visual analysis, percentage of improvement, and percentage of overlapping and non-overlapping data.

    Results

    The results indicated that based on the obtained effect sizes, the intervention had a significant impact on emotional regulation in participants 1 to 5, with 90%, 80%, 80%, 100%, and 90% certainty, respectively. Furthermore, the percentage of improvement resulting from the interventions for participants 1 to 5 was 20.08%, 28.75%, 28.24%, 27.24%, and 21.02%, respectively.

    Conclusion

    Based on the findings, the combined rehabilitation program was effective in improving the emotional profile of children with autism. Therefore; this approach can be recommended as an appropriate intervention for individuals with ASD.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Music therapy, Virtual reality, Emotional regulation
  • مریم نوروزی*، پرویز شریفی درآمدی، سعید رضایی
    مقدمه

    خستگی روانی ناشی از بحران کووید 19 و کیفیت تعامل مادر- کودک از چالش های اصلی مادران کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی می باشد. لذا، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مدیریت هیجان بیش ابراز شده با استفاده از رویکرد بوم شناختی تعاملی بر خستگی روانی ناشی از بحران کووید 19 و کیفیت تعامل مادر- کودک در مادران کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش کار

    مطالعه حاضر یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی مراکز درمانی و توانبخشی شهر تهران در سال 1400 بود. از بین جامعه هدف، تعداد 14 آزمودنی از مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره ارغوان، با روش نمونه گیری داوطبانه به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و در دو گروه آزمایش (7نفر) و کنترل (7 نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. گروه آزمایش طی 13 جلسه 45 دقیقه ای تحت برنامه آموزش مدیریت هیجان بیش ابراز شده مبتنی بر رویکرد بوم شناختی تعاملی قرار گرفت اما بر گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. هر دو گروه (کنترل و آزمایش) قبل و بعد از مداخله به مقیاس خستگی  چالدر و همکاران (1993) و مقیاس والد- کودک پیانتا (1994) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS  نسخه ی 23 استفاده شد.

    یافته ها

    بین میانگین نمره های پس آزمون گروه مداخله و شاهد تفاوت معنی داری وجود داشت، بدین ترتیب که آموزش مدیریت هیجان بیش ابراز شده موجب کاهش خستگی روانی (018/0=P و 544/18=F)، کاهش تعارض (899/5=F، 038/0P=)، افزایش نزدیکی (699/5=F، 041/0P=)، کاهش وابستگی (394/5=F، 045/0P=) در مادران کودکان با اختلال نقص توجه/بیش فعالی در گروه مداخله شد.

    نتیجه گیری

    با در نظر گرفتن نتایج به دست آمده از این پژوهش مبنی بر اثربخش بودن آموزش مدیریت هیجان بیش ابراز شده با استفاده از رویکرد بوم شناختی تعاملی ، شایسته است درمانگران و متخصصان اختلال نقص توجه/بیش فعالی، آموزش مدیریت هیجان بیش ابراز شده با استفاده از رویکرد بوم شناختی تعاملی در اولویت آموزشی این مادران قرار دهند.

    کلید واژگان: تعامل مادر- کودک, خستگی روانی, رویکرد بوم شناختی تعاملی, مدیریت هیجان بیش ابراز شده
    Maryam Norouzi*, Parviz Sharifidaramadi, Saeed Rezayi
    Introduction

    Mental fatigue caused by the Covid-19 crisis and the quality of mother-child interaction are among the main challenges faced by mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder. so, The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of overexpressed emotion management training using an interactive ecological approach on mental fatigue caused by the Covid-19 crisis and the quality of mother-child interaction in mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder.

    Methods

    The present study was a semi-experimental design with pre-test-post-test type. The statistical population of this research included all the mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder in the treatment and rehabilitation centers of Tehran in 1400. From among the target population, 14 subjects from Arghavan Psychology and Counseling Service Center were selected as the research sample by voluntary sampling method and randomly assigned to two experimental (7 people) and control (7 people) groups. During 13 sessions of 45 minutes, the experimental group was subjected to an overexpressed emotion management training program based on an interactive ecological approach, but no intervention was done on the control group. Both groups (control and experimental) responded to the Chaldor Fatigue Scale et al (1993)  and Pianta Parent-Child Scale (1994) before and after the intervention. To analyze the data, the method of multivariate analysis of covariance was used using SPSS version 23 software.

    Results

    There was a significant difference between the average post-test scores of the intervention group and the control group, so that overexpressed emotion management training reduced mental fatigue (P=0.018 and F=18.544), reduced conflict (899 F=5.038, P=0.038), increased closeness (F=5.699, P=0.041), decreased dependence (F=5.394, P=0.045) in mothers of children with attention deficit/hyperactivity disorder in The group intervened.

    Conclusions

    Considering the results obtained from this research on the effectiveness of overexpressed emotion management training using an interactive ecological approach, it is appropriate for therapists and specialists of attention deficit/hyperactivity disorder to train overexpressed emotion management using the approach Put interactive ecology in the educational priority of these mothers.

    Keywords: Mother-child interaction, mental fatigue, interactive ecological approach, overexpressed emotion management
  • فاطمه ایزدپناه، سعید رضایی*

    هدف از این مقاله، مروری بر بازتابهای دوران کودکی و پژوهش های انجام شده در زمینه بازتابهای اولیه و ارتباط آنها با اختلالات عصب-تحولی  در ایران در مقایسه با برخی از پژوهش های مشابه خارجی بود. روش پژوهش به صورت مروری مفهومی بود که ابتدا بازتابهای اولیه و انواع مهم آنها تعریف شده و سپس به نقش دستگاه عصبی در تحول بازتابها پرداخته می شود و پژوهش هایی که در کشورمان در زمینه بازتابها و اختلالات عصب-تحولی صورت گرفته مطرح و با برخی از پژوهش های مشابه خارجی مقایسه می شود. جستجو در پایگاه های داخلی و خارجی SID,Magiran,Researchgate,GoogleScholar,Ncbi,SAGE,Pubmed   انجام شد که مقالات مرتبط با اهداف تحقیق، حذف و مقالاتی که در آنها کلمات کلیدی بکار رفته و مرتبط با هدف پژوهش بودند انتخاب و مطالعه شدند.

    کلید واژگان: بازتاب های اولیه, اختلالات عصب-تحولی, نقش بازتابها در اختلالات عصب-تحولی, رابطه بازتابها و دستگاه عصبی مرکزی
    Fatemeh Izadpanah, Saeed Rezayi*

    The purpose of this article was to review the childhood reflexes, and the researches conducted in the field of Primary reflexes and their relationship with neurodevelopmental disorders in Iran compared to some similar foreign researches. The research method was an Scoping Review, firstly, the primary reflexes and their important types are defined, and then the role of the nervous system in the development of reflexes is discussed, and the researches that have been carried out in our country in the field of reflexes and neuro-developmental disorders are presented and discussed with some of similar foreign studies are compared. The search was made in SID, Magiran, Researchgate, Google Scholar, Ncbi, SAGE, and Pubmed internal and external databases, and articles related to the research objectives were removed and articles in which keywords were used and related to the research objective were selected and studied.

    Keywords: Primary reflexes, neurodevelopmental disorders, the role of reflexes in neurodevelopmental disorders, the relationship between reflexes, the central nervous system
  • معصومه گلشنی جورشری*، ‪سعید رضایی

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله بازی درمانی مبتنی بر قصه بر بازداری پاسخ و تنظیم هیجان در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان 9-12 ساله مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) از جامعه آماریبود که  به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای جلسات بازی درمانی مبتنی بر قصه انجام شد. در این پژوهش، برای جمع آوری داده ها از مقیاس درجه بندی رفتار کودکان (سوانسون و همکاران، 1980، CBRS)، آزمون استروپ ماه و خورشید (آرشی بالد و کرنز، 1990، SMST) و سیاهه تنظیم هیجان (شیلد و سیچتی، 1998، ERC) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده های بدست آمده، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در بازداری پاسخ و تنظیم هیجان وجود داشت (01/0<p). با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، می توان نتیجه گرفت بازی درمانی مبتنی بر قصه منجر به بهبود بازداری پاسخ و تنظیم هیجان در در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی می شود.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی, بازداری پاسخ, بازی درمانی مبتنی بر قصه, تنظیم هیجان
    Masoumeh Golshani Jorshari*, Saeed Rezayi

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of story-based play therapy intervention on response inhibition and emotion regulation in children with attention-deficit/hyperactivity disorder. The research design was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research included all 9-12-year-old children with attention-deficit/hyperactivity disorder in Tehran in 2022. The sample size includes 30 people (15 people in the experimental group and 15 people in the control group) from the statistical population were selected by the available sampling method and were divided into two control and experimental groups. For the experimental group, 8 60-minute story-based play therapy sessions were conducted. In this research, the Child Behavior Rating Scale (Swanson et al, 1980, CBRS), Moon and Sun Stroop Test (Archibald & Kerns, 1990, SMST), and the Emotion Regulation Checklist (Shield and Kiketi, 1998, ERC) were used to collect data. Multivariate analysis of the covariance test was used to analyze the obtained data statistically. The findings showed that by controlling the effect of the pre-test, there was a significant difference between the post-test of the experimental and control groups in response inhibition and emotion regulation (P<0.01). According to the results of this study, it can be concluded that story-based play therapy improves response inhibition and emotion regulation in children with attention-deficit/hyperactivity disorder.

    Keywords: attention deficit, hyperactivity disorder, response inhibition, story-based play therapy, emotion regulation
  • نرگس امینی شیرازی، سعید رضایی*، مریم اساسه، محمدپارسا عزیزی
    مقدمه

    افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم علاوه بر نقص تعاملات اجتماعی، مهارت های ارتباطی، علایق محدود و رفتارهای کلیشه ای، دارای نابهنجاری های حسی هستند. هدف پژوهش حاضر تدوین برنامه تلفیقی توانبخشی حسی مبتنی بر ویبروآکوستیک و واقعیت مجازی و اثربخشی آن بر نیمرخ پردازش شنیداری کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر، از نوع آزمایشی با طرح ABA  و به لحاظ هدف از نوع تحقیق کاربردی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلال اتیسم بود که در نیمه دوم سال 1400 به کلینیک توانبخشی ذهن آرا مراجعه کرده بودند. از بین کل جامعه هدف، پنج کودک به صورت هدفمند و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش، از طریق مصاحبه با والدین، بررسی پرونده درمانی و مشاهده، انتخاب شدند. پس از تایید اعتبار بیرونی برنامه تلفیقی توانبخشی حسی از طریق اجرای مقدماتی مداخله بر روی دو آزمودنی که به صورت تصادفی از میان افراد نمونه انتخاب شده بودند و با در نظر گرفتن نتایج حاصل از این مرحله، سه آزمودنی دیگر وارد پژوهش شدند. هر کودک بعد از چهار جلسه خط پایه، طی ده جلسه، برنامه تلفیقی توانبخشی را دریافت و پس از یک ماه از پایان مداخله، چهار جلسه تحت آزمون پیگیری قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه نیمرخ حسی 2 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد طی تحلیل دیداری نمودار داده ها و بر اساس شاخص آمار توصیفی، مداخله مد نظر برای هر پنج آزمودنی اثر بخش بوده است (به ترتیب با PND: 70، 90، 80، 90 100 برای آزمودنی های شماره 1، 2، 3، 4 و 5).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج  پژوهش می توان گفت: برنامه تلفیقی توانبخشی حسی مبتنی بر ویبرواکوستیک و واقعیت مجازی، رویکردی مناسب جهت بهبود پردازش حس شنیداری افراد مبتلا به اختلال اتیسم است و می توان از این روش به عنوان روش درمانی در مراکز توانبخشی استفاده کرد.

    کلید واژگان: واقعیت مجازی, ویبرواکوستیک, پردازش شنیداری, اتیسم, مطالعه موردی
    Narges Amini Shirazi, Saeed Rezayi*, Maryam Asaseh, MohammadParsa Azizi
    Introduction

    People with autism spectrum disorder have sensory abnormalities in addition to social interactions, communication skills, limited interests and stereotyped behaviors. Therefor the present study conducted with the aim of development of an integrated program of sensory rehabilitation based on vibroacoustic and virtual reality and its effectiveness on the profile of auditory, in children with autism spectrum disorder.

    Methods

    In this study a single- subject research methodology was used. On this account and by using purposive sampling method, 5 children among all autistic children who referred to Zehnara rehabilitation center in the second half of 1400 were selected according to entry criteria of the study. After confirming the external validity of the integrated sensory rehabilitation program through the preliminary implementation of the intervention on two subjects who were randomly selected from the sample and taking into account the results of this stage, the integrated rehabilitation program was implemented on the other three subjects. Having attended 4 base line session, every child received integrated program of sensory rehabilitation in 10 sessions. One month after intervention, four test sessions were followed. The tool used in this research to collect the data include: Sensory profile 2.

    Results

    The results of the data chart analysis based on descriptive statics and visual analysis indices revealed that the intervention has been effective on the five participants (Sort by PND: 70, 90, 80, 90 & 100 for subjects 1, 2, 3, 4 & 5).

    Conclusions

    The results of the present study show that integrated program of sensory rehabilitation based on vibroacoustic and virtual reality can improve the auditory processing of Autistic children and can be used as a method in the rehabilitation centers

    Keywords: Vibroacoustic, Virtual reality, Auditory processing, Autism, Shingle- subject research
  • ساجده مختاری*، سعید رضایی
    هدف

    هدف از پژوهش حاضر مطالعه مروری نظاممند مداخلات غیردارویی موثر بر کاهش رفتار های کلیشه ای کودکان با اختلال طیف اتیسم بود.

    روش

    نهایتا بر اساس ملاک‏ های ورود پژوهش از بین 120 مقاله جستجو شده، با استفاده از چک لیست پریزما، 9 مقاله انتخاب و وارد پژوهش شده و یافته‏ های به دست آمده طبقه‏ بندی و گزارش شد.

    یافته ها

    ارزیابی حاصل از مقالات نشان داد مهم‏ترین مداخلات غیردارویی موثر بر کاهش رفتار های کلیشه ای کودکان با اختلال طیف اتیسم شامل رویکرد های رفتاری، بازی درمانی، تمرینات فیزیکی، درمان‏ های حسی و موسیقی درمانی می باشد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه شامل مهم‏ترین مداخلات غیردارویی موثر بر کاهش رفتار های کلیشه ای کودکان با اختلال طیف اتیسم می باشد. پیشنهاد می گردد مقایسه بین مداخلات غیردارویی مختلف موثر بر کاهش رفتار های کلیشه ای کودکان با اختلال طیف اتیسم صورت گیرد تا پزشکان و والدین را برای انتخاب موثر ترین روش های مداخله راهنمایی کند.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, رفتار های کلیشه ای, مرور نظاممند
    Sajedeh Mokhtari*, Saeed Rezayi
    Purpose

    The purpose of this study was to conduct a systematic review of non-pharmacological interventions effective in reducing stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder.

    Method

    Finally, based on the research entry criteria, among the 120 articles searched, using the prisma checklist, 9 articles were selected and included in the research, and the findings were classified and reported.

    Findings

    The evaluation of the articles showed that the most important non-pharmacological interventions effective in reducing stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder include behavioral approaches, play therapy, physical exercises, sensory therapies, and music therapy.

    Conclusion

    The results of this study include the most important non-pharmacological interventions effective in reducing stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder. It is suggested to compare different non-pharmacological interventions effective in reducing stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder to guide doctors and parents to choose the most effective intervention methods.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Stereotyped behaviors, Non-pharmacological interventions, Systematic review
  • طاهره حسینی قمی*، پرویز شریفی درآمدی، سعید رضایی، مهدی دستجردی کاظمی
    زمینه

    پژوهش ها نشان می دهد مادران دارای کودکان با ناتوانی هوشی از راهبردهای مقابله ناکارآمد استفاده می کنند که تاثیرات منفی بر کیفیت تعاملات شان دارد. مداخلاتی جهت تجهیز مادران در این زمینه نیاز است. در مورد اثربخشی آموزش مولفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و تعامل والد-کودک در این دسته از مادران، شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مولفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و تعامل والد-کودک در مادران دارای فرزند با ناتوانی هوشی انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را مادران دارای فرزند دختر با ناتوانی هوشی تشکیل داده که فرزندان شان در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس دخترانه ابتدایی استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری هدفمند، 40 مادر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (20 نفر آزمایش و 20 نفر گواه) گمارش شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فولکمن، 1984) و تعامل والد-کودک (پیانتا، 1994) بود. گروه آزمایش در معرض 16 جلسه آموزشی قرار گرفت. داده ها نیز با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد، نمرات پس آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در متغیر های راهبردهای مقابله ای مسیله مدار و تعامل والد-کودک به طور معناداری بالاتر بوده و همچنین در راهبرد مقابله ای هیجان مدار کاهش داشته است (0/01>p). همچنین اثرات برنامه در مرحله پیگیری بر روی راهبرد مسیله مدار و تعامل والد-کودک پایدار بود ولی در راهبرد هیجان مدار، کاهش معناداری داشته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی برنامه آموزش مولفه های سرمایه روانشناختی بر راهبردهای مقابله ای و بهبود تعامل والد-کودک در مادران دارای کودک با ناتوانی هوشی، توجه به توانمندسازی فردی مادران و تقویت منابع روانشناختی آنان ضروری باشد

    کلید واژگان: تعامل والد-کودک, سرمایه روانشناختی, راهبردهای مقابله ای, ناتوانی هوشی
    Tahereh Hosseini Ghomi*, Parviz Sharifi Daramadi, Saeed Rezayi, Mehdi Dastjerdi Kazemi
    Background

    Research shows that mothers with children of intellectual disabilities use ineffective coping strategies that have negative effects on the quality of their interactions. Interventions are needed to equip mothers in this field. There is a research gap regarding the effectiveness of teaching psychological capital components on coping strategies and parent-child interaction in this category of mothers.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of investigating the efficacy of teaching psychological capital components on coping strategies and parent-child interaction in mothers with children with intellectual disabilities.

    Methods

    The method of the current research was semi-experimental, with a pre-test and post-test with a control group with a one-month follow-up. The statistical population of the research is made up of mothers with daughters with intellectual disabilities whose children were studying in exceptional primary girls' schools in Tehran in the academic year 1401-1400. 40 mothers were selected by purposeful sampling and randomly assigned to two experimental and control groups (20 experimental and 20 control). The tools used in this research were coping strategies questionnaires (Lazarus and Folkman, 1984) and parent-child interaction (Pianta, 1994). The experimental group was exposed to 16 training sessions. Data were analyzed using the multivariate and univariate analysis of covariance.

    Results

    The results of the research showed that the post-test scores of the experimental group were significantly higher than the control group in the variables of problem-oriented coping strategies and parent-child interaction also there has been a decrease in emotion-oriented coping strategy (p<0.01). The effects of the program in the follow-up phase were stable on problem-oriented coping strategies and parent-child interaction and there has been a significant decrease in the emotion-oriented coping strategy.

    Conclusion

    Considering the effectiveness of the psychological capital component training program on coping strategies and improving parent-child interaction in mothers of children with intellectual disabilities, it is necessary to pay attention to the individual empowerment of mothers and strengthen their psychological resources.

    Keywords: Parent-child interaction, psychological capital, coping strategies, intellectual disability
  • صدیقه رستمی، حمید علیزاده*، سعید رضایی، فاطمه نیکخو، قربان همتی علمدار
    زمینه و هدف

    دانش آموزان با آسیب شنوایی، در خواندن مشکل دارند. فرایند خواندن در این افراد از این جهت ضعیف است که نه تنها فاقد گفتار درونی هستند، بلکه نمی توانند به طور خودکار از قواعد تطابق واج با نویسه استفاده کنند. در این میان، یکی از عوامل تحولی دخیل در فرایند خواندن عملکرد حافظه است. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه توان بخشی مبتنی بر حافظه کاری بر بازشناسی واژه در کودکان با آسیب شنوایی است.

    روش 

    روش این پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه به همراه پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان 8 تا 13 سال با آسیب شنوایی)دختر و پسر (دارای سمعک شهر شیراز در سال 1041 بود. نمونه پژوهش بعد از غربالگری با توجه به ملاک های ورود و خروج با روش نمونه گیری در دسترس از مدرسه ابتدایی خاقانی شهر شیراز انتخاب و در دو گروه آزمایشی) 15 نفر (و گواه) 15 نفر (به شیوه تصادفی گمارش شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون خواندن و نارساخوانی)نما(بود. جهت تحلیل داده ها، ازشاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و برای آزمون فرضیه ها از روش تحلیل واریانس آمیخته دو راهه ی چندمتغیری استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که برنامه توان بخشی مبتنی بر حافظه کاری موجب بهبود بازشناسی واژه در کودکان با آسیب شنوایی شده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش حاضر، برنامه توان بخشی مبتنی بر حافظه کاری برنامه مفیدی برای بهبود بازشناسی واژه در کودکان با آسیب شنوایی است.

    کلید واژگان: آسیب شنوایی, بازشناسی واژه, توان بخشی, حافظه کاری
    Sedighe Rostami, Hamid Alizadeh*, Saeed Rezayi, Fatemeh Nikkhoo, Ghorban Hemmatialamdar
    Background and purpose 

    Students with hearing impairment have difficulty in reading. The reading process in these people is weak due to the fact that they not only lack inner speech, but also cannot automatically use the rules of matching phonemes with letters. Meanwhile, one of the evolutionary factors involved in the reading process is the memory function. Therefore, the purpose of this research is to investigate the effectiveness of the rehabilitation program based on working memory on word recognition in children with hearing impairment.

    Method

    The method of this research was an experiment with a pre-test and post-test design with a control group and follow-up. The statistical population of the research included all children aged 8 to 13 with hearing impairment (girls and boys) who had hearing aids in Shiraz city in 2023. After screening, the research sample was selected from Khagani Elementary School in Shiraz according to the entry and exit criteria and randomly assigned to two experimental (15 people) and control (15 people) groups. The research tool included the reading and dyslexia test. In order to analyze the data, descriptive statistics including mean and standard deviation were used, and to test the hypotheses, the method of mixed two-way multivariate analysis of variance was used.

    Results 

    The research Results showed that the rehabilitation program based on working memory improved word recognition in children with hearing impairment.

    Conclusion

    According to the findings of the present study, the rehabilitation program based on working memory is a useful program for improving word recognition in children with hearing impairment.

    Keywords: Hearing impairment, rehabilitation, word recognition, working memory
  • زهره مهدیان، سمیرا وکیلی*، سعید رضایی، مسعود غلامعلی لواسانی
    مقدمه

    اختلال های عصب تحولی گروهی از اختلال های عصب روان پزشکی هستند که در کودکی بروز کرده و باعث اختلال در روند رشد و تحول مغز یا دستگاه عصبی مرکزی در کودک می شوند. بر اساس نتایج پژوهش ها، کودکان با اختلال های عصب تحولی در مهارت های جسمانی، شناختی، هیجانی و اجتماعی ضعیف هستند. هدف از این پژوهش تدوین برنامه آموزشی چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی و ارزیابی اثربخشی آن بر مهارت اجتماعی کودکان با اختلال های عصب تحولی است.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش ابتدا برنامه آموزشی چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی طراحی و روایی آن توسط متخصصان مورد تایید قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر 7 تا 11 سال با اختلال عصب تحولی در شهر تهران بود. با استفاده از نمونه گیری در دسترس به صورت هدفمند بعد از اجرای مقیاس هوش استفورد- بینه نسخه پنجم، 100 کودک با اختلال عصب تحولی با بهره هوشی طبیعی و بالاتر به عنوان گروه نمونه انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. سپس برنامه آموزشی چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی  طی 24 جلسه 90 دقیقه ای در گروه آزمایش برگزار شد. گروه کنترل برنامه ای دریافت نکرد. سپس بعد از یک ماه و نیم پیگیری انجام شد. ابزار مورد استفاده مقیاس مهارت اجتماعی (گرشام و الیوت، 1999) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر نشان دهنده اثربخشی برنامه آموزشی چند رسانه ای بر مهارت اجتماعی کودکان با اختلال عصب تحولی بود. به طوری که برنامه آموزشی چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی بر مهارت اجتماعی (01/<0P، , P˂0.01 اندازه اثر 35/0) کودکان با اختلال عصب تحولی موثر بوده است. علاوه بر آن اثربخشی آموزش چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی بر مهارت اجتماعی کودکان با اختلال عصب تحولی پس از یک ماه و نیم نیز پایدار بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    برنامه آموزشی چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی می تواند به منظور افزایش و تقویت مهارت اجتماعی کودکان با اختلال عصب تحولی به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: برنامه چند رسانه ای با رویکرد عصب روان شناختی, مهارت اجتماعی, کودکان با اختلال عصب تحولی
    Zohreh Mahdian, Samira Vakili*, Saeed Rezayi, Masoud GholamAli Lavasani
    Introduction

    Neurodevelopmental disorders are group of neuropsychiatric disorders that occur in childhood and cause disruption in the growth and development of the brain or central nervous system in children. According to research results, children with neurodevelopmental disorders are weak in physical, cognitive, emotional, and social skills. This study aimed to develop a multimedia educational program with a neuropsychological approach and evaluate its effectiveness in the social skills of children with neurodevelopmental disorders.

    Material & Methods

    In this study, initially, a multimedia educational program with neuropsychological approach was designed, and the content validity of the tool was confirmed by experts. The statistical population of this study included male students aged 7-11 years old with neurodevelopmental disorder in Tehran, Iran. Using the purposefully convenience sampling method, and after administering Stanford-Binet Test of Intelligence (Fifth Edition), 100 children with neurodevelopmental disorder and natural IQ level and above were selected and randomly assigned into experimental and control groups. The experimental group was subjected to 90-min 24 multimedia educational sessions with neuropsychological approach. On the other hand, the control group received no intervention. They were then followed-up after one month and a half. The required data were collected using Social Skills Rating System (Gresham and Elliot, 1999) as pre-test, post-test, and the follow-up.

    Findings

    The results of repeated measurement MANCOVA showed the effectiveness of the multimedia educational program with neuropsychological approach in the improvement of social skills of children with neurodevelopmental disorder (P˂0.01; Effect Size 0.35). Furthermore, it was shown that the effect of this program with neuropsychological approach on the social skills of children with neurodevelopmental disorder was constant even after one month and a half.

    Discussion & Conclusion

    A multimedia educational program with neuropsychological approach can be used to increase and strengthen the social skills of children with neurodevelopmental disorders.

    Keywords: Children with neurodevelopmental disorders, Multimedia educational program with neuropsychological approach, Social skills
  • زهره سرخی، پرویز شریفی درآمدی*، سعید رضایی
    هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودپنداره و تعامل مادر- فرزند در مادران کودکان با اختلال های طیف اتیسم بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی دارای طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل 50 نفر از مادران کودکان با اختلال های طیف اتیسم که فرزندشان در مراکز مخصوص به اتیسم در شهر تهران در سال 98 در حال دریافت آموزش و توانبخشی بودند، تشکیل دادند. تعداد 10 نفر از مادران با روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. مادران به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (5 نفر) و کنترل (5 نفر) قرار گرفتند. ابزار سنجش، مقیاس خودپنداره راجرز (RSCE) و مقیاس تعامل مادر- کودک رابرت. ام. راس (MCRE) بود. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای با رعایت 15 دقیقه زمان استراحت برنامه مداخله ای اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند؛ در حالیکه گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS-24 و با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج نشان داد که برنامه مداخله ای آموزش گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودپنداره و تعامل مادر- فرزند در مادران کودکان با اختلال های طیف اتیسم با اندازه اثر 341/0 برای خودپنداره و با اندازه های اثر 411/0، 445/0، 397/0 و 364/0، به ترتیب برای خرده مقیاس های پذیرش فرزند، بیش حمایت گری، سهل گیری و طرد فرزند در تعامل مادر- فرزند تاثیر معنادار داشت (01/0P<). یافته های پژوهش حاضر بیانگر این بودند که این برنامه درمانی با آموزش اصول مناسب می تواند به عنوان یک روش درمانی مناسب در بهبود خودپنداره و تعامل مادر- فرزند در مادران کودکان با اختلال های طیف اتیسم مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: اختلال های طیف اتیسم, تعامل مادر- فرزند, خودپنداره.
    Zohreh Sorkhy, Parvis Sharifi Daramadi *, Saeed Rezayi
    This study aimed to determine the effectiveness of education based on acceptance and commitment to self-concept and mother-child interaction in mothers of children with autism spectrum disorders. The research method was a pretest-posttest design with a control group. The study's statistical population included 50 mothers of children with autism spectrum disorders whose children were receiving education and rehabilitation in special centers for autism in Tehran city in 2020. The sample size of ten mothers was selected by purposeful sampling. Mothers were randomly divided into experimental (n = 5) and control groups (n = 5). The instruments were the Rogers Self-Concept Scale (RSCE) and the Mother-Child Interaction Scale (MCRE). The experimental group received an acceptance and commitment-based group training intervention program for eight sessions of ninety minutes with fifteen minutes of rest time, while the control group did not receive any intervention. Data analysis was performed by SPSS-24 software using descriptive statistics and analysis of covariance. The results showed that the intervention program of group education based on acceptance and commitment had a significant effect on self-concept and mother-child interaction in mothers of children with autism spectrum disorders, with an effect size of 0/341 for self-concept and effect sizes of 0/411, 0/445, 0/397, and 0/364 for the subscales of child acceptance, overprotection, overindulgence, and child rejection, respectively, on mother-child interaction (P< 0/01). The present study's findings indicated that this treatment program, with the teaching of appropriate principles, can be used as a suitable treatment method to improve self-concept and mother-child interaction in mothers of children with autism spectrum disorders.
    Keywords: autism spectrum disorders, self-concept, mother-child interaction.
  • ژیلا شب افروز، سعید رضایی

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر توانبخشی حرکتی بر تقویت توجه دانش آموزان دیرآموز شهر رشت بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود و جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان دیرآموز 8 تا 12 سال شهر رشت در سال تحصیلی 1400-99 مشغول به تحصیل و حدودا 500 نفر در نظر گرفته شد. نمونه آماری شامل 20 کودک دیرآموز (10 دختر) و (10 پسر) با میانگین بهره هوش 79 که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب در دو گروه آزمایش  و گواه جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون رایانه ای استروپ ساده SST ، آزمون رایانه ای عملکرد پیوسته (CPT)، آزمون رایانه ای کارت ویسکانسن (WISC) و آزمون تقسیم شده محقق ساخته TEA-Ch  در مراحل قبل و بعد از آموزش استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه، 45 دقیقه ای دو روز در هفته، پروتکل منتخب ادراکی - حرکتی را اجراء کردند و پس از پایان دوره توسط آزمون های توجه مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) به وسیله نرم افزار 26-SPSS استفاده شد. سطح معنی داری در کلیه آزمون ها 05/0 در نظر گرفته شده بود. یافته ها نشان داد برنامه های ادراکی - حرکتی بر بهبود توجه دانش آموزان دیرآموز اثر معنی داری دارد. در نتیجه فراهم کردن برنامه های حرکتی در کنار آموزش های سازمان یافته این کودکان برای بهتر شدن مشکلات آن ها پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: تقویت توجه, توانبخشی حرکتی, دانش آموزان دیرآموز
    Jila Shabafrooz, Saeed Rezayi

    The present study aimed to investigate the impact of motor rehabilitation on strengthening the attention of slow learner students in Rasht. This quasi-experimental research had a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all slow learner students aged 8 to 12 in Rasht during the 2020-2021 academic year. The statistical sample included 20 slow learner students (10 children in each group) with an average IQ of 79, who were randomly assigned to two experimental and control groups using the purposeful sampling method. During the pre- and post-training stages, a simple strop computer test (SST), continuous computerized performance test (CPT), Wisconsin card computer test (WCST), and divided attention researcher-made test (TEA-Ch) were used to collect data. The experimental group conducted the selected Kephart’s perceptual–motor protocol twice per week for ten 45-minute sessions (1964), and after completion of the course, attention tests were administered. SPSS-26 software was used to analyze the data using multivariate analysis of covariance (MANCOVA). For all tests, a significance level of 0.05 was considered. The findings demonstrated that perceptual–motor programs significantly improve the attention of slow learner students. Therefore, it is recommended that these children receive both motor rehabilitation and structured training to help them overcome their challenges.

    Keywords: Motor rehabilitation, Slow Learner Students – Strengthening Attention
  • منیره پیرمحمدی*، سعید رضایی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سبک تسلط ربع های مغزی و سبک-های پردازش اطلاعات در دانش آموزان تیزهوش و عادی، از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع علی- مقایسه است.

    روش

    جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی مقطع متوسطه دوم شهر ارومیه در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. با توجه به حجم جامعه دانش آموزان دختر متوسطه دوم تیزهوش که 350 نفر بود، با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 184 دانش آموز دختر متوسطه دوم از مدارس تیزهوش به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. همچنین از بین مدارس عادی نیز تعداد 184 نفر از دانش اموزان دختر با روش نمونه گیری در دسترس انخاب شدند. پرسش نامه های سبک های پردازش اطلاعات و سنجش هرمن مغزی تسلط با استفاده از سایت پرس لاین لینک بندی شد و در بستر برنامه شاد توزیع گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها:

     نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد بین ربع های تسلط مغزی A) (01/0<P) و ربع تسلط مغزی B ,C و (D (01/0<P) و سبک های پردازش اطلاعات خردگرایی (05/0<P) و تجربه گرایی (05/0<P) در دانش آموزان تیزهوش و عادی تفاوت وجود داشت.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به نتایج به دست آمده می-توان گفت دانش آموزان تیزهوش نمرات بهتری در ریع های تسلط مغزی و سبک های پردازش اطلاعات نسبت به دانش آموزان مدارس عادی دریافت نمودند و از وضعیت بهتری برخوردار بودند.

    کلید واژگان: ربع های مغزی, سبک های پردازش اطلاعات, دانش آموزان تیزهوش و عادی
    Monire Pirmohammadi *, Saeed Rezayi

    The aim of this study was to compare the quadratic mastery style and information processing styles in gifted and normal students in terms of causal data collection method.

    Method

    The statistical population of this study was all gifted and normal female high school students in Urmia in the academic year 1401-1400. According to the population of gifted high school girls, which was 350 people, 184 gifted high school girls from gifted schools were selected as a research sample by available sampling method. Also, 184 female students were selected from normal schools by available sampling method. Questionnaires on information processing styles and assessment of brain hermeneutic dominance were linked using the online site and distributed in the context of a happy program. Data were analyzed using multivariate analysis of variance and SPSS software.

    Findings

    The results of multivariate analysis of variance showed between quadrants of mastery A) (<0.01). P) and quadratic brain mastery B, C and (D (P <0.01) and information processing styles of rationalism (P <0.05) and empiricism (P <0.05) in gifted and normal students.

    Conclusion

    According to the obtained results, it can be said that gifted students received better scores in the fields of mastery and information processing styles than normal school students and from a better situation. They enjoyed.

    Keywords: Brain quadrants, Information processing styles, Gifted, normaly student
  • Saeed Rezayi*, MohammadBagher Hasanvand
    Objectives

    Internalizing disorders include disorders, such as major depressive disorder, dysthymia, and somatic disorders. In the diagnostic and statistical manual of mental disorders, 5th edition (DSM-5), post-traumatic stress disorder (PTSD) is recognized as a distinct group, but anxiety is a common symptom. This study aimed to investigate the effectiveness of play therapy programs based on social cognition in children with internalized behavioral disorders.

    Methods

    This study was an experimental design with a pre-test, post-test, and follow-up. The subjects were screened based on the inclusion criteria, then 20 children with internalized behavioral disorders were selected after the matching process, and they were randomly assigned to experimental and control groups (10 persons in each group). The intervention program was implemented in 10 sessions over 3 months. In this research, the Achenbach questionnaire (teacher report form) was used to assess students’ behavioral problems.

    Results

    The results showed that play therapy with the social cognition method decreased the behavioral problems in children with the internalizing disorder (P≤0.05). 

    Discussion

    It suggested that this supportive program can be implemented in a community of children with internalizing behavioral disorders.

    Keywords: Play therapy, Social cognition, Internalizing disorder, Students
  • سعید رضایی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه مداخله ای تعامل همه جانبه با رویکرد حسی بر رفتارهای چالش انگیز کودکان با اختلال اتیسم عملکرد پایین انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام کودکان با اختلال اتیسم عملکرد پایین مراکز نگهداری و توان بخشی شهر کرج در سال تحصیلی 1399 بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. حجم نمونه 12 کودک با اختلال اتیسم عملکرد پایین از مرکز کهریزک بودند که با روشنمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل به شیوه تصادفی گمارش شدند. پس از آن گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 40 دقیقه ای برنامه مداخله ای تعامل همه جانبه با رویکرد حسی را دریافت کردند و گروه کنترل در انتظار آموزش مانند و جهت رعایت اخلاق پژوهش بعد از اتمام پژوهش، گروه کنترل نیز آموزش دریافت نمود.

    یافته ها:

     برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس یک راهه (ANCOVA) استفاده شد. یافته ها نشان داد که برنامه مداخله ای تعامل همه جانبه با رویکرد حسی موجب کاهش رفتارهای چالشی گروه آزمایش شد.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به یافته های این پژوهش می توان از برنامه مداخله ای تعامل همه جانبه با رویکرد حسی به منظور کاهش رفتارهای چالش انگیز کودکان با اختلال اتیسم عملکرد پایین به عنوان یک روش مداخله ای مفید بهره برد.

    کلید واژگان: اختلال اتیسم, تعامل همه جانبه, رویکرد حسی, رفتارهای چالش انگیز
    Saeed Rezayi*
    Objective

    The aim of this study was to determine the effectiveness of an intensive interaction intervention program based on sensory approach on challenging behaviors of children with autism disorder.

    Method

    The statistical population of the present study were all low function autistic children of rehabilitation centers in Karaj. The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The sample size was 12 low function autistic children from Kahrizak autism center who were selected by available sampling method. After completing the revised scale of challenging behaviors as a pre-test by the parents of children with autism, these children were randomly assigned to the experimental (n = 6) and control (n = 6) groups. intervention program was conducted for 10 consecutive sessions in 40 days for the experimental group. At the end of the intervention sessions, the revised scale of challenging behaviors was re-completed as a post-test by parents of subjects.

    Results

    analysis of covariance (ANCOVA) was used to analyze the data. The results showed that the intervention program reduced the challenging behaviors of all experimental group subjects.

    Conclusion

    According to the findings of this study, the intensive interaction program with the sensory approach can be used to reduce the challenging behaviors of children with autism as a useful intervention method.

    Keywords: Autism, intensive Interaction, Sensory, Challenging Behaviors
  • محسن محمدی*، تینا محمدی، سعید رضایی

    پژوهش ها نشان دادند که یکی از مشکلات اصلی دانش آموزان تیزهوش، در تمرکز و حل مسیله است. شیوه های مختلفی برای حل این مشکل به کار رفته است اما پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر تمرکز و حل مسیله دانش آموزان تیزهوش انجام گرفت. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پایه دهم، یازدهم و دوازدهم یک مدرسه تیزهوش پسرانه در شهرستان بجنورد در سال تحصیلی 1400-99 تشکیل دادند، که با استفاده از فرمول کوکران 75 نفر به روش تصادفی انتخاب شدند که به دلیل شرایط کرونا تعداد 30 نفر از آنها مشارکت داشتند و در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 9 جلسه60 دقیقه ای تحت یک برنامه آموزشی با عنوان «بازسازی شناختی» قرار گرفتند ولی گروه گواه این مداخله را دریافت نکرده است. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه مهارت تمرکز و پرشسنامه تجدید نظر شده حل مسیله اجتماعی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون کوواریانس انجام شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد آموزش راهبردهای تنظیم هیجان تاثیر معناداری بر بهبود تمرکز و حل مسیله دانش آموزان تیزهوش داشت. لذا به کارگیری این راهبردها می تواند توانایی تمرکز و حل مسیله را در دانش آموزان بهبود بخشد و باعث بهبود عملکرد این کودکان در حیطه های مختلف تحصیلی و زندگی شود.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, تمرکز, حل مسئله, دانش آموزان تیزهوش
    Mohsen Mohammadi *, Tina Mohammadi, Saeed Rezayi

    Research has shown that one of the main problems of gifted students is in concentrating and problem solving. Different techniques have been used to treat and rehabilitate these children. This study aimed to investigate the effect of teaching emotion regulation strategies on the concentration and problem solving of gifted students. This research was quasi-experimental study with a pretest-posttest control group. The study population included all the male students in tenth, eleventh and twelfth grade who were studying in Bojnourd in 2021 academic year, and 75 people were randomly selected by using the Cochran's formula. Because of Corona Pandemic 30 people participated in our study that they were divided into two experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group underwent 9 sessions of 60 minutes under a training program called "Cognitive Reconstruction", but the control group received no intervention. Focus Skills Questionnaire and the revised Social Problem Solving Questionnaire were used to collect the data. Data analysis were analyzed by covariance. Findings showed that teaching emotion regulation strategies had a significant effect on improving the concentration and problem solving of gifted students. So applying these strategies can improve the ability to focus and solve problems in gifted students and improve the performance of these children in different areas of education and live.

    Keywords: Emotion regulation, concentration, problem solving, gifted students
  • Kimia Moiniafshari, Mandana Gholami*, Hamid Dalvand, Mohammad Efatpanah, Saeed Rezayi
    Introduction

    COVID-19 pandemic has affected individual lives in several aspects, including physical activity and dietary pattern, which are common challenges among children with autism spectrum disorder (ASD). The purpose of this clinical trial was to investigate the effect of functional training along with online nutritional education on physical fitness indicators in 8-12 years old children with ASD.

    Methods

    Eighty children with ASD (age=9.73±1.29 years, weight=49.94±2.08 kg, height=146.08±40 cm, BMI percentile=64.88±2.89, fat mass percentage=24.71±1.48) were randomly divided into four groups, including: (1) functional training, (2) online nutritional education, (3) functional training+nutritional education, and (4) control group. The interventional groups received their specific interventions for eight weeks and three session per week. The control group did not receive any intervention. Physical fitness indicators were assessed prior to the intervention and at the end of eight weeks.

    Results

    There was no significant difference between the demographic and physical fitness parameters (PFPs), including upper limb, lower limb, abdominal, trunk strength, cardiorespiratory fitness, dynamic and static balance, flexibility, speed, and 1 repetition-maximum (1RM) between the groups before the interventions (P ˃ 0.05). There was a significant improvement in physical fitness indicators in all the interventional groups in comparison with the control group (P≤0.001).

    Conclusion

    The results of this study indicated that functional training and online nutritional education may improve physical fitness indicators in ASD children, offering beneficial health outcomes during the COVID-19 pandemic.

    Keywords: Autism spectrum disorder, COVID-19, Functional training, Online nutritionaleducation, Physical fitness
  • محمد فاتحی، سعید رضایی*، پرویز شریفی
    مقدمه

    هدف این پژوهش تعیین اثربخشی توان بخشی شناختی رایانه یار بر نیمرخ عصب شناختی دانش آموزان تیزهوش مدارس ویژه تیزهوشان شهرستان سنندج بود.

    روش کار

    این پژوهش کاربردی، روش گردآوری اطلاعات میدانی و روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع شبه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان بازه سنی 10 تا 12 سال در مدارس پسرانه ویژه تیزهوش شهرستان سنندج در سال تحصیلی 1399-1398 به تعداد 112 نفر بودند، که به صورت در دسترس تعداد 18 نفر (9 نفر در گروه آزمایش و 9 نفر در گروه کنترل) به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. نرم افزار توان بخشی شناختی Captain's Log (نسخه 2014) و پرسشنامه استاندارد نیمرخ عصب روا ن شناختی Kanzer's (2004) بود. روایی  این پرسشنامه ها توسط متخصصان مورد تایید قرار گرفت، پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ (81/0) محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز در بخش توصیفی (محاسبه میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (آزمون کولموگروف_اسمیرنوف و کوواریانس تک متغیری (آنکوا) همراه با مفروضه های کاربس (شیوه رگرسیون و لوین) با استفاده از نرم افزارهایSPSS-26  استفاده شد.
    یافته‎ها: توان بخشی شناختی رایانه یار، بر نیمرخ عصب شناختی دانش آموزان تیزهوش مدارس ویژه تیزهوش شهرستان سنندج تاثیر دارد.
    نتیجه گیری: نتایج نشان داد که توان بخشی شناختی رایانه یار، بر نیمرخ عصب شناختی دانش آموزان تیزهوش مدارس ویژه تیزهوش شهرستان سنندج تاثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد که توان بخشی شناختی رایانه یار باعث افزایش حافظه فعال، عملکرد حسی، عملکرد زبانی، کارکرد اجرایی و سرعت پردازش شده است.

    کلید واژگان: توان بخشی شناختی رایانه یار, نیمرخ عصب شناختی, دانش آموزان تیزهوش
    Mohammad Fatehi, Saeed Rezayi*, Parviz Sharifidaramadi
    Introduction

    Cognitive rehabilitation is a treatment that emphasizes the role of executive functions as one of the valuable treatments for reducing cognitive and executive problems. Cognitive rehabilitation can be considered a kind of learning experience aimed at restoring brain functions that have problems. Computer-assisted rehabilitation focuses on the neuropsychological processes using computer-based exercises to train cognitive functions instead of paper-and-pencil methods. With the ever-increasing progress of computer technologies and the accuracy and ease of their use, various computer programs have been designed in cognitive fields, especially working memory, which is one of the components of executive actions. (22). Neurological skills are developed through experience, training and learning. These skills are automatically strengthened in most children and students, but children with special needs face problems with such skills, and they must be taught (24). Constantly, low-achieving gifted students are overlooked as a significant part of this group (23). At the same time, the research results of Pumaccahua et al. (2017) showed the effectiveness of computer-based cognitive rehabilitation strategies in improving children's cognitive abilities (13). As a result, in the last three or four decades, due to the pervasiveness of the consequences of cognitive disorders, many cognitive defects that computer-assisted cognitive rehabilitation strategies can compensate for the defects and increase the quality of life of these children. This issue needs special attention paid.

    Methods

    The method of the present research was a descriptive quasi-experimental type. The statistical population included all students between the ages of ten and 12 in special gifted/talented boys' schools in Sanandaj city, Iran, in the academic year of 2018-2019. The number of 112 participants, of which 18 participants were available (nine participants in the experimental group and nine in in the control group), were selected as the sample size. The cognitive rehabilitation software was Captain Log (2014 version) and Kanzer's neuropsychological profile standard questionnaire (2004). Besides, experts confirmed the validity of these questionnaires. The reliability was calculated through Cronbach's alpha coefficient (0.81). Ultimately, for data analysis, descriptive (calculation of mean and standard deviation), inferential (Kolmogorov-Smirnov test and analysis of covariance (ANCOVA)), and Carbs assumptions (Regression and Levene’s tests) using SPSS-26 software were used.

    Results

    Based on the F value, the results showed a significant difference between the groups (control and experiment) (P<0.05 and F=10.257). This means a significant difference (by controlling the pre-test factor) between the neurological scores of the experimental and control groups. Accordingly, the proposed research hypothesis was confirmed. Therefore, it can be concluded that computer-assisted cognitive rehabilitation affected the neurocognitive profile of gifted/talented students in special schools in Sanandaj city, Iran. Similarly, the value of eta square showed that approximately 85% of the variance of the neurological profile was explained through computer-assisted cognitive rehabilitation.

    Conclusion

    The findings of the present study concluded that computer-assisted cognitive rehabilitation affects the neurocognitive profile of gifted students in special gifted schools in Sanandaj city, Iran. According to the research results, it can be mentioned that the brain, a flexible organ that can find its lost function by restoring itself. In the recovery process, other brain areas take over the damaged parts, and new neural pathways are formed. Therefore, computer-assisted cognitive rehabilitation programs for the brain to recognize and shape these alternative ways minimize the adverse effects of brain injuries.
    Ethical Considerations
    Following the principles of ethics in research
    In this research, the principles and rules of scientific ethics, such as trustworthiness, confidentiality, informed consent, and honesty, have been taken into consideration by the researchers. The authors tried to comply with ethical issues such as obtaining consent for research, checking the results during the research, and the executive responsibility of the research.
    Authors’ contributions
    Mohammad Fatehi: Was involved in the design of the study, data collection, data analysis, and article writing. Saeed Rezaei: Participated in the study's design, revision, and revision of the article. Parviz Sharifidaramadi: Participated in revising the article. All three authors read and approved the final version of the article.
    Funding
    This research was not under the financial support of any institution and was carried out at the personal expense of the researchers.
    Acknowledgments
    The authors thank and appreciate the cooperation of all participants in the present research.
    Conflict of interest
    The authors declare no conflicts of interest.

    Keywords: Computer-assisted cognitive rehabilitation, Neuropsychological silhouation, Talented students
  • سمیرا افتخاری، سعید رضایی*، منصوره شهریاری احمدی
    مقدمه

    بهداشت جنسی می تواند از پیامدهای منفی سلامتی در کودکان مبتلا به طیف اتیسم جلوگیری کند.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر طراحی پرسشنامه بهداشت و رفتار جنسی کودکان طیف اتیسم (فرم والدین) و بررسی روایی و پایایی آن بود.

    روش

    روش پژوهش توصیفی از نوع روانسنجی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه کودکان اختلال طیف اتیسم شهرستان تهران بود که در سال 1401-1400 به مراکز آموزش و توانبخشی اتیسم ارجاع داده شده بودند که از بین آن ها 420 نفر (114 دختر و 306 پسر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه محقق ساخته بهداشت و رفتار جنسی کودکان طیف اتیسم (فرم والدین) بود. روایی صوری و محتوایی مقیاس با استفاده از شاخص نسبت روایی محتوا (CVR)، روایی سازه ای آن از طریق انجام تحلیل عامل اکتشافی، برای اطمینان از پایایی ابزار نیز از ضریب آلفای کرونباخ و نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از چرخش مستقل واریماکس، پنج عامل مستقل تن آگاهی (مراقبت از خود)، شرم و حیا (کارکرد اجتماعی جنسی)، دانش و بهداشت جنسی، کارکرد جنسی و سوء استفاده جنسی را معرفی کرد که بر روی هم 99/56% کل واریانس متغیرها را تبیین می کردند. مقدار ضریب آلفای کرونباخ در بررسی پایایی عوامل پنج گانه پرسشنامه به ترتیب برابر با 0/87، 0/90، 0/85، 0/80، 0/84 و برای کل پرسشنامه 0/92 بدست آمد.

    نتیجه گیری

    با توجه به خصوصیات رفتار سنجی مطلوب پرسشنامه بهداشت و رفتار جنسی کودکان طیف اتیسم می توان از این ابزار برای کاربردهای تحقیقاتی و بالینی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, تحلیل عاملی, پایایی, رفتار جنسی, بهداشت جنسی
    Samira Eftekhari, Saeed Rezayi*, Mansooreh Shahriari Ahmadi
    Introduction

    Sexual health might prevent negative health consequences among children with autism spectrum disorders.

    Aim

    The purpose of the present study was to design a questionnaire for health and sexual behavior of children on the autism spectrum (parent form) and to evaluate its validity and reliability.

    Method

    Research method was descriptive, psychometrics type. The statistical population of the present study was all children with autism spectrum disorder in Tehran who were referred to autism education and rehabilitation centers in 2021-2022, of which 420 (114 girls and 306 boys) were selected by convenience sampling method. The research instrument included a researcher-made Questionnaire on the Health and Sexual Behavior of Children on the Autism Spectrum (parent form). The face and content validity of the scale was obtained using the Content Validity Ratio (CVR), the construct validity of it through exploratory factor analysis, to ensure the reliability of the instrument, Crowbach's alpha coefficient and SPSS-26 were used.

    Results

    The results of exploratory factor analysis using independent varimax rotation presented five independent factors of body awareness (self-care), shame (sexual social function), sexual knowledge and health, sexual function and sexual abuse, which together explained 99.56% of the total variance of the variables. Cronbach's alpha coefficient in the reliability of the five factors of the questionnaire was 0.87, 0.90, 0.85, 0.80, 0.84 and 0.92 for the whole questionnaire, respectively.

    Conclusion

    Due to the desirable behavioral characteristics of the Autism Spectrum Health and Sexual Behavior Questionnaire, this tool can be used for research and clinical applications.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Factor analysis, Reliability, Sexual behavior, Sexual health
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال