shima ebrahimi
-
از آنجا که رضایت یا نارضایتی فراگیران از روش تدریس مدرسان سهم بسزایی در میزان یادگیری آنان دارد، شایسته است مدرسان در انتخاب روش تدریس خود به نیازهای آنان در یادگیری مطالب توجه داشته باشند، که از جمله این نیازها به کارگیری هیجانات و حواس فراگیران در فرآیند یادگیری است. بنابراین با توجه به جایگاه هیجانات و حواس در آموزش و همچنین اهمیت رضایت فراگیران نسبت به روش تدریس مدرسان، پژوهش حاضر با هدف طراحی و هنجاریابی پرسشنامه رضایت از روش تدریس مدرسان بر مبنای الگوی هیجامد (هیجان و بسامد) انجام شد.روش پژوهش از نوع کمی و کاربردی است که در آن نگارندگان پس از طراحی پرسشنامه و تایید روایی محتوایی آن توسط متخصصان روان شناسی آموزش زبان، آن را در اختیار دانشجویان قرار دادند. حجم نمونه بر اساس نمونه گیری در دسترس 398 دانشجو (315 زن و 83 مرد) با میانگین سنی (86/22) در رشته های زبان و ادبیات فارسی، زبان انگلیسی و زبان عربی در مقاطع تحصیلی گوناگون بودند. به منظور بررسی روایی پرسشنامه از تحلیل عاملی اکتشافی و برای بررسی پایایی آن از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد پرسشنامه رضایت از روش تدریس بر مبنای الگوی هیجامد از سه عامل روان شناختی (10 گویه)، شناختی (10 گویه) و محیطی (8 گویه) تشکیل شده است. همچنین پایایی پرسشنامه نیز از طریق آزمون آلفای کرونباخ با عدد (97/0) تایید شد. در نتیجه از این پرسشنامه می توان به عنوان ابزاری برای بررسی کیفیت روش تدریس مدرسان در دانشگاه ه ها بهره برد.
کلید واژگان: پرسشنامه رضایت از روش تدریس, تدریس موثر, هیجانات, حواس, الگوی هیجامدIt is indisputable that learners’ (di)satisfaction with teaching strategies and methods can significantly impact their learning. Teachers should therefore pay attention to the learners’ needs when choosing their teaching strategies and methods. Amongst these needs, particular mention can be made of employing learners’ emotions and senses in the learning process. The present research is an attempt to develop and validate a Teaching Method Satisfaction scale based on the emotioncy model. This study is quantitative and applied. After the content validation of the questionnaire by experts in psychology, it was distributed among students. The sample size was 398 students (315 women and 83 men) with a mean age of 22.86 from such disciplines as Persian language and literature, English language and Arabic language. To measure the validity of the questionnaire, exploratory factor analysis was used and Cronbach’s alpha was employed to measure its reliability. Findings of exploratory factor analysis showed that the Teaching Method Satisfaction Scale consists of three factors, namely, psychological, cognitive and environmental. Also, Cronbach's alpha for this scale was 0.97, indicating high internal reliability. The present scale can be used as a tool to examine the quality of teaching methods at universities.
Keywords: Teaching Method Satisfaction Scale, Effective Teaching, Emotions, Senses, Emotioncy Model -
برقراری تعامل اجتماعی، بخش جدایی ناپذیر زندگی است و انسان ها، برای درک احساسات و عواطف یک دیگر به شیوه ای متفاوت ابراز نگرانی می کنند. درحالی که برخی نسبت به دغدغه مندی های شخص مقابل خود بی تفاوت هستند، برخی دیگر تنها همزبانی می کنند و در سطحی بالاتر برخی تمایل دارند خود را جای دیگری گذاشته و برای او گام هایی بردارند. در پژوهش کیفی حاضر، نگارندگان به بررسی 448 پاره گفتار به دست آمده از 30 فیلم و سریال با ژانر اجتماعی و 211 پاره گفتار جمع آوری شده از مکالمات افراد (با بازه سنی 18 تا 69 سال) در مکان های عمومی، خصوصی (رسمی/غیررسمی) و فضای مجازی مربوط به زباهنگ «دل نگرانی نسبت به دیگری» پرداخته و آنان را در چهار سطح هیچ دلی، برون دلی، درون دلی و فرادلی براساس الگوی مفهومی تحلیلی زباهنگ مورد مداقه قرار دادند. نتایج نشان داد افراد با اهداف متفاوتی مانند دلسوزی، نصیحت، سلب مسئولیت و تبرئه خود، تغییر در تصمیم، شماتت، فداکاری، گلایه و موارد مشابه از این زباهنگ استفاده می کنند. افزون براین، این زباهنگ تاییدی بر فرهنگ های تعارف، جمع گرایی، هلویی، اغراق افزوده و غیرمستقیم گویی ایرانیان است که افراد نسبت به آن در مرحله درون آگاهی قرار دارند. همچنین، یافته ها نشان می دهند امروزه میزان دل نگرانی افراد بیشتر به سمت هیچ دلی و برون دلی پیش رفته که این امر نمایانگر متمایل شدن آنان از جمع گرایی به سمت فردگرایی است. بنابراین، واکاوی این زباهنگ به شناسایی بیشتر سطوح درون دلی و فرادلی در قالب عبارت های زبانی کمک بسیاری می کند و راه را برای به فرهنگی و شناسایی ژن های معیوب در جامعه هموار می سازد.کلید واژگان: زباهنگ, دل نگرانی, هیچ دلی, برون دلی, درون دلی, فرادلیSince birth and throughout all stages of development, humans have been social beings, as effective communication and interaction with others has been crucial for them. The capability to understand ideas, emotions, and views, and to be aware of and sensitive to them in social interactions, helps develop friendly relationships, promotes self-awareness and self-acceptance, and improves group cohesion. Living in an interconnected world means that we will inevitably face difficulties, and consequently, will regularly need the assistance of others. Iranians have long had a reputation for being kind and helpful to their fellow citizens. It is essential to remember that providing verbal support and assistance to others can also protect them from potential dangers (Andreoni et al., 2016).When seeing other people’s problems and issues, individuals use various verbal and functional approaches in accordance with their own perception and understanding of the situation, as well as the mental and emotional state of others. This indicates their level of care and concern for others. Concern for someone is defined as the emotional and cognitive ability to understand emotions and react to the mental and emotional states of others. Interpersonal interactions and socioemotional aspects help differentiate between “apathy” (having no feelings), “sympathy” (observing feelings), “empathy” (understanding feelings), and “metapathy” (changing feelings).The current research aims to assess people’s level of concern for others by analyzing the language expressions they use in various situations. In other words, the concept of 'cultuling' (language + culture) of concern for others introduces a new perspective on concern, which is influenced by both the extent of people’s engagement with the problem and the closeness between individuals.Keywords: Cultuling, Concern, Apathy, Sympathy, Empathy, Metapathy
-
با توجه به پیشرفت سریع فناوری در حوزه های شناختی، رباتیک و هوش مصنوعی و تشدید نیازهای معیشتی و رفاهی انسان، همچنین در سایه فراوانی و دسترسی سهل مطالب آموزشی در فضای مجازی، به نظر می رسد آموزش کلاسیک و سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست و آموزش غیررسمی با تاکید بر فن و مهارت و خودکارسازی یادگیری، بر آموزش رسمی غلبه پیدا کرده است. در این راستا، در نوشتار حاضر و برگرفته از نظرات برخی متخصصان آموزش، تلاش بر این است دو نوع از آموزش معرفی و بررسی شود: الف: آموزش مبتنی بر چینش ذهنی (شامل دو نوع آموزش انباشت ذهنی و آموزش پرورش ذهنی) و ب: آموزش مبتنی بر چینش مغزی (شامل دو نوع آموزش مغزورزی و آموزش مغززایی). آموزش نوع نخست به اندیشیدن و اندیشه ها و آموزش نوع دوم به دانش و مهارت مرتبط است. درواقع، با وجود نظام های آموزشی هوشمند و فضای آنلاین حرکتی از سمت رویکردهای نرم، ذهنی، ارزشی و انسانی به سمت رویکردهای سخت، مغزی، معیشتی و ماشینی در حال رخ دادن است که باید در شرایط کنونی آموزش مورد توجه متخصصان آموزشی، مدرسان و مولفان کتاب های درسی قرار گیرد.کلید واژگان: آموزش چینش ذهنی, آموزش چینش مغزی, انباشت ذهنی, پرورش ذهنی, مغزورزی, مغززاییConsidering the rapid progress of technology in the fields of cognition, robotics, and artificial intelligence, as well as the abundance and easy access to educational materials in cyberspace, traditional education no longer meets the actual needs of society. Informal education has overcome formal education by placing a greater emphasis on techniques and skills. In this article, two types of education were introduced: a) Mindsetting education (including mind-filling education and mind-developing education) and b) Brainsetting education (including brain-exercising education and brain-generating education). The first relates to thinking and thoughts, and the second is knowledge and skills. In fact, with the advent of intelligent educational systems, there has been a shift from soft, mental, and human approaches to more hard, cerebral, and machine approaches, which teachers and educational specialists need to consider.Keywords: Brainsetting Education, Mindsetting Education, Mind-Filing Education, Mind-Developing Education, Brain-Exercising Education, Brain-Generating Education
-
نهاد آموزش و پرورش نقش بسزایی در معرفی مولفه های فرهنگی دارد و کتاب های درسی در آگاهی بخشی نسبت به شخصیت ها و مشاهیر حایز اهمیت هستند. در پژوهش حاضر، میزان هیجان نخبه بینی دانش آموزان دوره متوسطه دوم و میزان رضایتمندی آنان از چگونگی پرداختن به مشاهیر و نخبگان در کتاب های فارسی، مورد بررسی قرار گرفته است. این هیجان به میزان برانگیخته شدن هیجانات هنگام دیدن یا شنیدن در مورد نخبگان در فرد ایجاد می شود، اشاره دارد و در دو سطح انفرادی و اجتماعی دارای ابعاد همگرایی و واگرایی مثبت/منفی است. از آن جایی که مشاهیر، شاعران و نویسندگان از عناصر تشکیل دهنده هویت ایرانیان و زبان فارسی هستند، نگارنده در پژوهش حاضر آنان را به عنوان شخصیت هایی نخبه درنظر گرفته و با استفاده از پرسشنامه هیجان نخبه بینی (پیش قدم و همکاران، 2021)، به بررسی هیجان نخبه بینی 917 دانش آموز دختر و پسر (میانگین سنی 16.51 سال) دوره متوسطه دوم (پایه های دهم، یازدهم و دوازدهم) در رشته های ادبیات و علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی و فیزیک پرداخته است. نتایج آزمون تی نشان داد که هیجان نخبه بینی دختران در سطوح انفرادی و اجتماعی بالاتر از پسران است و آنان تمایل بیشتری به نخبگان به ویژه مشاهیر خانم نشان دادند. آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و مقایسه زوجی میان مقاطع تحصیلی نشان داد که میزان هیجان نخبه بینی دانش آموزان پایه دهم از دو پایه دیگر بیشتر است و دانش آموزان رشته ریاضی و فیزیک هیجان نخبه بینی کمتری نسبت به دو رشته دیگر دارند که نشان دهنده ماهیت رشته تحصیلی آنان است. بررسی کیفی کتاب های فارسی این دوره نشان می دهد که میزان توجه به نخبگان در حد ارایه اثری کوتاه از شاعران است که این امر با نیازهای نخبه بینی دانش آموزان همراستا نمی باشد و 76% از دانش آموزان معتقدند توجهی به نخبگان در کتاب های فارسی نشده است که این امر لزوم بازنگری کتاب ها را بر مبنای نیازهای هیجان نخبه بینی دانش آموزان و زباهیجان های فرهنگی روشن می سازد.
کلید واژگان: دوره متوسطه دوم, کتاب فارسی, نخبگان, هیجان نخبه بینی, همگرایی مثبت, منفی, واگرایی مثبتThe crucial role of education in instilling cultural and identity components cannot be overstated. As a result, textbooks are critical in fostering an awareness of individuals and elites. The purpose of this study was to ascertain the level of sapioemotionality prevalent among junior high school students and the frequency with which elites were addressed in their Persian Language textbooks. Sapioemotionality is concerned with the degree to which emotions are elicited when witnessing or hearing about elites, and it has positive and negative convergence and divergence qualities at both the individual and social levels. Using the sapioemotionality Questionnaire, the author investigated the sapioemotionality of 917 junior high school (tenth, eleventh, and twelve grades) students (mean 16.51 years) in the fields of literature and humanities, experimental sciences, mathematics, and physics. On both an individual and social level, the t-test demonstrated that girls had greater sapioemotionality than boys. According to a one-way ANOVA and post-hoc test comparing educational levels, tenth-grade students had higher sapioemotionality than the other two levels, while math and physics students had lower sapioemotionality than the other two disciplines (literature, humanities, and experimental sciences). A qualitative analysis of Persian Language textbooks revealed that the level of attention paid to elites was restricted to presenting a brief work by a famous poet, which falls short of students' sapioemotionality demands, and 76% of students believed that no attention was paid to elites in Persian textbooks, stressing the importance of revising textbooks based on students' sapioemotionality and cultural emolings.
Keywords: Junior high school, Persian Book, Elites, Sapioemotionality, Positive, Negative Convergence, Negative Divergence -
فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، سال بیست و نهم شماره 2 (پیاپی 108، تابستان 1402)، صص 115 -132یکی از اهداف مهم نظام آموزش عالی تربیت نیروهای متخصص به منظور تامین نیازهای جامعه است. انتخاب رشته آگاهانه دانشجویان در رسیدن به این هدف موثر می باشد و لازمه ایجاد انگیزش، نگرش مثبت دانشجویان نسبت به رشته تحصیلی و آینده شغلی شان است. هدف پژوهش تلفیقی (کمی-کیفی) حاضر بررسی انواع انگیزش و نگرش دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی نسبت به رشته تحصیلی و آینده شغلی شان است. بدین منظور 200 دانشجو در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی به پرسشنامه نگرش به رشته تحصیلی و آینده شغلی و سه سوال کیفی در مورد مزایا و موانع رشته زبان و ادبیات فارسی و میزان رضایت از روش تدریس مدرسان خود در این رشته پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها و تطبیق آن با ابعاد پیوستار دوگانه انگیزش نشان داد که نگرش دانشجویان نسبت به رشته تحصیلی و آینده شغلی خود به طور کلی متوسط است، اما تفاوت معناداری میان نوع نگرش دانشجویان در مقاطع گوناگون تحصیلی وجود دارد؛ به صورتی که دانشجویان مقطع کارشناسی نگرش مثبت تری نسبت به دانشجویان مقطع دکتری دارند. به نظر می رسد این نوع از نگرش موجب بروز انگیزش منفعل در دانشجویان برای پیشرفت شده و اگر اقدامات لازم برای اصلاح نگرش آنان انجام نشود، ممکن است نوع انگیزش آنان از انگیزش فعال به بی انگیزگی فعال و یا منفعل تغییر وضعیت دهد. به همین منظور نگارندگان پیشنهادهایی مانند تغییر در برنامه درسی و افزودن واحدهای عملی و کاربردی، بهره گیری از روش های تدریس نوین و کارآمد، برگزاری کارگاه های کارآفرینی و در نهایت تقویت مهارت های پژوهشی دانشجویان را برای بهبود این وضعیت ارایه دادند.One of the important goals of higher education is to train future specialists to meet the needs of society. Students’ deliberate and conscious choice of university major can be effective in achieving this goal. Also, students’ positive attitude towards their major and career prospects can enhance their motivation. The goal of this mixed-methods (quantitative-qualitative) study is to examine Persian language and literature students’ various forms of motivation and their attitudes towards their university major and career prospects. For this purpose, 200 Persian language and literature students at three educational levels (bachelor’s, master’s, and doctoral) answered a questionnaire of attitudes towards the major and career prospects, together with three qualitative questions, that examined their views on benefits and obstacles in the field of Persian language and literature and analyzed their satisfaction with teachers’ teaching styles. The results of the study in light of the dual continuum model of motivation showed that students’ attitudes toward their major and future prospects are generally average. There was, however, a significant difference in different educational levels in terms of students’ attitudes. In other words, undergraduate students expressed positive attitudes, compared to doctoral students. This appears to bring about passive motivation among students and hamper their academic progress. Necessary measures should be implemented to change students’ attitudes as their motivation may turn into active or passive demotivation. To overcome these challenges, some amendments should be introduced: introducing more practical courses, implementing novel and effective teaching methods, running specialized entrepreneurship workshops and enhancing students’ research skills.Keywords: Attitude, Motivation, Career prospects, Persian language, literature
-
یکی از عوامل موثر در کیفیت تدریس مدرسان بررسی دلایل کارگریزی تبلور یافته در گفتمان آنان است که عطف به ارتباط زبان و فرهنگ می توان آن را از طریق فرهنگ کاوی زبان بررسی کرد. ازاین رو، در پژوهش کیفی حاضر با هدف بررسی زباهنگ کارگریزی مدرسان، با 101 نفر از مدرسان شهر مشهد (66 زن و 35 مرد) در بازه سنی 21 تا 58 سال و مشغول به تدریس در مقاطع مختلف، مصاحبه نیمه ساختاریافته به صورت برخط انجام شد و با اشباع پاسخ ها، داده ها بر مبنای الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ بررسی شد. نتایج نشان داد زباهنگ کارگریزی بیشتر در موقعیت های خصوصی و غیررسمی با اهدافی نظیر طفره رفتن از انجام وظیفه، بی مسیولیتی، اعتراض نسبت به حقوق و امکانات، بی انگیزگی، تحمیل نظر، منفعت طلبی و تبریه کردن خود با لحن های طعنه آمیز، جدی، دلسوزانه، صمیمانه، نصیحت آمیز، ناامیدانه، معترضانه، بی اعتنا و ترغیبی میان مدرسان کاربرد دارد و آگاهی آنان نسبت به این زباهنگ در سطح درون آگاهی و هیجانشان نسبت به آن منفی است. همچنین این زباهنگ نمایانگر فرهنگ سهل گیری، جهت گیری های کوتاه مدت، غیرمستقیم گویی و جمع گرایی در جامعه مدرسان است که عدم کنترل آن موجب رواج این الگوها در جامعه می گردد. نتایج پژوهش حاضر می تواند به مسیولان نظام آموزشی در رفع دغدغه های مدرسان، در داشتن یک نظام آموزشی پویا یاری رساند.کلید واژگان: زباهنگ, الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ, کارگریزی, فرسودگی شغلی مدرسانAn essential factor in the quality of teachers’ teaching methods is understanding duty-shirking behavior in their discourse, which can be analyzed through the culturology of language given the interplay between language and culture. With the overall goal of analyzing the cultuling of teacher duty-shirking behavior, the present article is built on online semi-structured interviews with 101 teachers (66 females and 35 males; from 21 to 58 years old) in Mashhad. They had been teaching at different school levels. The collected data were analyzed in light of the conceptual model of cultuling analysis. The results showed that the cultuling of duty-shirking behavior is mostly found in private and informal situations in order to evade duties, sidestep responsibilities, protest rights and facilities, voice opinions, or exonerate oneself with sarcastic, serious, sympathetic, sincere, and advice tones. Teachers might even be demotivated and seek their own interests. Teachers’ awareness concerning this cultuling is at the stage of involvement and their emotion toward it is negative. Additionally, the cultuling is indicative of negligence, short-term orientations, indirectness, and collectivism in the teachers’ community. Therefore, effective measures should be taken to prevent the spread of these patterns throughout society. The results of the current study will go a long way in helping the officials of the educational system in addressing the concerns of teachers in having a dynamic educational system.Keywords: Cultuling, Conceptual Model of Cultuling Analysis, Duty-Shirking Behavior, Teachers’ Burnout
-
یکی از عوامل موفقیت در درک مطالب علمی از سوی مخاطبان، میزان رعایت ملاک های زبان علمی و معیارهای لازم از سوی ارایه دهنده آن مطالب است. از این رو، تهیه و تدوین کنندگان منابع علمی باید در انتخاب سبک نگارشی و گفتاری خود نیازهای مخاطبان را مورد توجه قرار دهند که از جمله این موارد می توان به نقش حواس و هیجانات اشاره کرد. در پژوهش حاضر با هدف نشان دادن اهمیت بهره گیری از حواس و هیجانات در سبک گفتاری مدرسان و سبک نوشتاری کتاب های درسی، ترجیحات زبانی دانشجویان مقاطع تحصیلی گوناگون نسبت به استفاده مدرس از سه سبک عالی، حسی هیجانی و ساده با توجه به متغیرهای میزان تحصیلات، رشته تحصیلی و جنسیت مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور از 336 نفر از دانشجویان خواسته شد به پرسشنامه سنجش ترجیح سبک گفتاری-نوشتاری که متشکل از 10 جمله و هر جمله بر اساس سه سبک گوناگون نوشته شده بود، پاسخ دهند. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون خی دو مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که دانشجویان تحصیلات تکمیلی سبک عالی را بیشتر از دانشجویان کارشناسی ترجیح می دهند و دانشجویان رشته های علوم انسانی سبک حسی هیجانی را بیشتر از سایر رشته ها انتخاب کرده بودند. این در حالی است که ترجیح سایر رشته ها سبک ساده بود. از جنبه جنسیت نیز زنان بیشتر تمایل به سبک حسی هیجانی و مردان بیشتر تمایل به سبک ساده داشتند. روی هم رفته، ترجیحات دانشجویان مقطع های تحصیلی بالاتر به سبک ساده و پس از آن حسی هیجانی است و سبک عالی با کمترین میزان فراوانی از سوی دانشجویان انتخاب شده است.
کلید واژگان: ترجیح زبانی, سبک عالی, سبک حسی هیجانی, سبک سادهWriting scientific and academic books, articles, and delivering lectures on various scientific topics are among the effective ways of communicating knowledge and information to audiences and learners. Therefore, it is worth noting that researchers, scholars, and teachers in various fields of research should adopt a writing or lecturing style that effectively and successfully communicates information to the audience, enabling them to easily benefit from learning new content and information. Priority should be given to using scientific language, which is plain, direct in interpretation, and has logical structures and order that utilize words in their true meaning, guiding the audience directly to the intended meaning.However, some authors, researchers, and speakers opt for a sublime and glorious style of presentation, aiming to deliver eloquent speech or writing. Despite this, they should consider that the primary and crucial goal of presenting scientific content is to convey it properly and explicitly to the audience. Therefore, teachers should pay attention to differences such as gender, education, and field of study among their audience when choosing their presentation style. Each variable affects people's preferences for learning. For example, studies in applied linguistics have shown that gender differences play a role in the use of language tools, with men and women differing in their use of lexical items. Additionally, individuals' level of education and their expertise and specialization shape the way they use lexical items or grammatical structures. If the audience is trained according to their preferences in receiving and processing information, they will achieve better academic results.Due to these differences among learners, the education system needs to consider learners' learning styles and emotions, as they are essential factors in the field of education. Emotions not only affect students' preparation and motivation to deal with problems but also their efforts and the strategies they use to understand the course content. In this regard, utilizing the emo-sensory style (involving the senses and evoking emotions) and engaging different senses of students in the process of grasping information can be beneficial.Given the importance of considering audience differences and their needs when selecting the writing and speaking style of authors and speakers, the present study aims to examine the language preferences of students of different genders, various levels of education, and fields of study. This analysis is conducted using a new measure that examines sublime, emo-sensory, and simple styles. The paper seeks to answer the question of whether gender, level of education, and field of study significantly influence learners' preferences regarding these styles.
Keywords: emo-sensory style, language preference, simple style, Sublime style -
نظر به اهمیت روزافزون آموزش مجازی زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و نیز محدودیت ها و مشکلات این نوع آموزش، نظیر کاهش ارتباط میان مدرس و زبان آموزان، بی انگیزگی و بی میلی فراگیران به شرکت در بحث های کلاسی و نیز فاصله گرفتن از انجام کارهای تعاملی، پژوهش کاربردی حاضر کوشیده است تا با هدف هموار ساختن مسایل و مشکلات مذکور، به پیشنهاد تدریس زبان فارسی بر اساس الگوی مفهومی آموزش و ارایه راهکارهایی جهت تدریس مجازی آن بپردازد. الگوی مفهومی آموزش در بر دارنده کلان شایستگی های شناختی (تفکر های خلاق، انتقادی، سیستمی و آینده نگر)، هیجانی اجتماعی (مدیریت درون فردی و میان فردی)، حسی ادراکی (مدیریت محیط و حواس) و ارزش ها است که با هدف همسو سازی فعالیت های آموزشی با نظام تعلیم و تربیت مطرح شده است. در این جستار که به شیوه کیفی انجام شده است، جهت آموزش مجازی مهارت های چهارگانه زبان یعنی شنیداری، گفتاری، خوانداری و نوشتاری بر اساس مولفه های الگوی مفهومی آموزش، ابتدا یک نمونه درس برای سطح پیشرفته آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان بر اساس الگوی مذکور شبیه سازی شد ه و پس از آن راهکارهایی جهت تدریس موثر آن در فضای مجازی ارایه شده است. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که آموزش زبان فارسی در فضای مجازی بر اساس الگوی مذکور، کاربردی و قابل اجرا است و می تواند به رفع مشکلات و محدودیت های این نوع تدریس کمک شایانی نماید.کلید واژگان: آموزش زبان فارسی, آموزش مجازی, غیرفارسی زبانان, الگوی مفهومی آموزش, کلان شایستگی هاConsidering the importance of online teaching of Persian language to non-Persian speakers and the limitations and problems of this type of education such as such as decreasing teacher-student interaction, lack of motivation and reluctance of learners to participate in class discussions as well as distancing themselves from doing interactive tasks, the present applied research in a bid to deal with the mentioned issues and problems, attempted to focus on the proposal of Persian language teaching based on the conceptual model of education and to provide solutions for its online teaching. The conceptual model of education includes macro-cognitive competence (creative, critical, systemic and futuristic thinking), social-emotional (intra-personal and interpersonal management), sensory-perceptual (sensory and environment management) and values that are proposed for aligning educational activities with the education system. In this research, which was conducted in a qualitative manner, in order to teach the four language skills, i.e. listening, speaking, reading and writing through an online platform based on the components of the conceptual model of education, first, a sample lesson for the advanced level of teaching Persian language to non-Persian speakers was simulated based on the mentioned model and after that, solutions for teaching it effectively on an online platform have been presented. The findings of the present research indicate that Persian language teaching on an online platform based on the mentioned model is practical and applicable and can help to remove the problems and limitations of this type of teaching.Keywords: Teaching Persian Language, Online Training, Non-Persian speakers, Conceptual Model of Education, Macro-competencies
-
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی پرسشنامه انرژی معلم در پرتو مفهوم «فرادلی» است. بدین منظور، ابتدا مدرسان به 5 دسته انرژی آفرین، انرژی افزا، انرژی ده، انرژی کاه و انرژی کش طبقه بندی شدند. سپس براساس آن، مقیاسی متشکل از 30 گویه طراحی شد و جهت سنجش و اعتباریابی آن، با انتشار برخط و نمونه گیری در دسترس، 283 زبان آموز (170 زن و 113 مرد) با رده سنی 15 تا 51 سال به پرسشنامه پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. نتایج نشان داد به نظر می رسد این مقیاس به دلیل شباهت گویه ها و عدم تمایز سطوح توسط زبان آموزان از روایی مطلوب را ندارد؛ بنابراین مقیاس به 12 گویه در دو سازه کلی انرژی افزایی و انرژی کاهی تقلیل یافت و مجدد مدل سازی «SEM» اعمال شد که مدل دوم به لحاظ روایی و پایایی در سطح مطلوبی بود. در پایان نتایج مورد بحث و بررسی قرار گرفت و پیشنهادهایی برای پژوهشگران و مدرسان ارایه شد.کلید واژگان: انرژی معلم, انرژی افزایی, انرژی کاهی, دغدغه مندی, فرادلیThe major objective of the study was to develop and validate a Teacher Energy scale in light of the metapathy concept. To do so, first, a model was developed classifying teachers into energy creators, energy boosters, energizers, energy drainers, and energy killers. This was followed by the development of a 30-item scale. A total of 283 language learners (170 women and 113 men) between the ages of 15 and 51were asked to answer the Teacher Energy scale. Structural Equation Modelling (SEM) was employed to analyze the data. The findings showed that the scale was invalid due to the similarity of items—since the learners gave identical answers to the items and did not distinguish between the factors underlying the questionnaire. Then, the scale was reduced to 12 items, and SEM was used. The results showed that the Teacher Energy scale with two subconstructs of energy-boosting and energy-draining was valid. The results were discussed, and some suggestions were made for researchers and educators.Keywords: Teacher Energy Scale, Energy Boosting, Energy Draining, Concern, Metapathy
-
پژوهش حاضر با هدف تحلیل و مقایسه محتوای کتاب فارسی خوانداری سوم ابتدایی سال (1392-1391) که آخرین سال آموزشی کتاب فارسی درسی قدیم است و کتاب فارسی خوانداری سوم ابتدایی سال (1399-1398) که کتاب آموزشی کنونی در این پایه می باشد، انجام شده است. این مطالعه با استفاده از روش تحلیل محتوای توصیفی ویلیام رومی و تعیین ضریب درگیری برای مقوله های متن، تصاویر و پرسش ها انجام شده است. جامعه آماری، دو کتاب نامبرده است که برابر با نمونه آماری می باشد. به منظور تعیین ضریب درگیری و سنجش میزان فعال بودن کتاب ها، محتوای آن ها در انواع مقوله ها بر طبق این روش جایگزین شده و سپس مقوله های فعال بر مقوله های غیرفعال تقسیم می شود. نتایج بررسی این تحقیق حاکی از این است که بر خلاف متن کتاب فارسی خوانداری سال (1392-1391)، در تهیه و تدوین کتاب فارسی خوانداری سال (1399-1398) استانداردهای لازم برای نگارش متن در نظر گرفته نشده است. در تنظیم تصاویر طبق این تحلیل در هر دو کتاب مذکور تصاویر فعال نمیباشند. همچنین نتایج این تحلیل در مورد پرسش های هر دو کتاب گویای این مطلب است که برخلاف کتاب فارسی خوانداری سال (1392-1391) پرسش های کتاب فارسی خوانداری سال (1399-1398) به روشی فعال تنظیم شده است. بنابراین پیشنهاد می شود در متن و تصاویر کتاب فارسی خوانداری کنونی (سال 1399-1398) بازنگری لازم صورت پذیرد تا دانش آموزان به لحاظ یادگیری ارتباط بهتری با آن ها برقرار کنند و درگیری ذهنی و میزان تفکر آنان در جهت مثبت ارتقا یابد.
کلید واژگان: تحلیل محتوا, روش ویلیام رومی, کتاب فارسی خوانداری سوم ابتدایی, دوره ابتدایی, مقوله فعال, غیرفعالThe present study aims at evaluating two versions of the content of the coursebook Reading Persian, developed for the third grade of elementary school. The book was first published for the academic year 2012-2013, and it was then revised and updated for the academic year 2019-2020. The descriptive content analysis—developed by William L. Romey—and involvement coefficient were employed to analyze the book content. The analysis consists of gauging the involvement coefficient for the text components, including the questions and illustrations. The results show that in contrast to the older version of the book, published for the academic year 2012-2013, the newer version has failed to consider the adequate standards, and demanded writing a decent coursebook. As a result, it seems that revising the coursebook is a must to meet the expectations. Given that the illustrations of the two books failed to promote active learning strategies and interactive items, the book's authors are invited to include images that facilitate understating of the book content and encourage students' reflection. The results also indicate that the questions employed in the newer version of the textbook are more engaging and increase students’ level of involvement with the learning process.
Keywords: content analysis, William l Romeys approach, the course book reading Persian, primary school, active, passive categories -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 72 (زمستان 1401)، صص 695 -714پژوهش حاضر با هدف معرفی سبک های فرزندپروری بر اساس میزان دل نگرانی والدین انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع کیفی و کاربردی بود. جامعه آماری پژوهش والدین ایرانی بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مکالمات آنان در 5 ماه از سال 1401 مورد مداقه قرار گرفت. 473 پاره گفتار از مکالمات 388 والد در بافت طبیعی و 512 پاره گفتار از مکالمات 428 والد در 45 سریال و فیلم های ایرانی که حاوی عبارات دل نگرانی والدین بود، بر اساس الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ واکاوی شد. نتایج نشان داد والدین در موقعیت نابرابر و غیررسمی دغدغه مندی خود را با اهدافی نظیر مساعدت و هم فکری، تحمیل نظر، اقناعگری، نصیحت، حفظ آبرو، تبریه خود، شماتت و سرزنش، گلایه، اعتراض و سلب مسیولیت نسبت به فرزندانشان نشان می دهند. این عبارات به ویژه در والدین با تفکرات سنتی می تواند نشان دهنده الگوهای فرهنگی مانند مردنگری، جمع گرایی و کل نگری باشد. افزون بر این، در دسته بندی جدیدی از فرزندپروری برحسب میزان دل نگرانی، چهار دسته والدین هیچ دل، برون دل، درون دل و فرادل (الف. تحمیلی، ب. اقناعی) معرفی شدند. نتایج نشان داد بیشترین میزان دل نگرانی والدین در سطح درون دلی و پس از آن، به ترتیب در سطوح فرادلی و برون دلی بوده است. این امر نشان می دهد بیشتر والدین تمایل دارند در سطح همدلی با فرزندان خود رفتار کنند. امروزه تحمیل عقاید و نظرات در خانواده های ایرانی کم رنگ شده و افراد بیشتر به سمت فردگرایی در حرکت هستند. این امر تا بدان جا پیش می رود که برخی خانواده ها ترجیح می دهند سبک های فرزندپروری هیچ دلی و برون دلی را برگزینند. این امر به صورت افراطی ممکن است گسست عاطفی و نسلی بین والدین و فرزندان را به وجود آورد و در آینده فرزندان تاثیرات سویی داشته باشد. بنابراین برقراری تعادل میان سبک های فرزندپروری حایز اهمیت است.کلید واژگان: الگوی تحلیل مفهومی زباهنگ, دل نگرانی, سبک های فرزندپروری, فرادلیThis study defines parenting styles based on the level of parental concern. A qualitative research design was chosen to address the research questions. A total of 473 statements from 388 parents’ naturally occurring conversations and 512 statements from 428 parents’ conversations in 45 Iranian TV series and films, which were relevant to parental concern, were analyzed using the conceptual model of cultuling. Results demonstrated that parents in unequal and informal situations were concerned with matters such as matters as assistance, consultation, persuasion, advice, forcing their opinions, saving face, avoiding blame, blaming, complaining, protesting, and avoiding responsibility. These expressions could indicate cultural patterns, such as masculinity, collectivism, and holism, particularly in parents with traditional thinking. In addition, a new classification of parenting styles in terms of concern levels was introduced: Apathic, Sympatric, Empathic, and Metapathic parents (a: imposed and b: persuasive). The findings revealed the most common forms of parents’ concern were empathy, metapathy, and then sympathy. This demonstrates that the majority of parents interact with their children empathically, and the imposition of opinions in traditional Iranian families has declined in recent years as more individuals move toward individualism. Moreover, some families prefer apathetic and sympatric parenting styles. In extreme cases, this may create an emotional and generational chasm between parents and children with long-term repercussions for children. Therefore, it is essential to establish a balance between parenting styles.Keywords: The Conceptual Model of Cultuling, Concern, parenting styles, Metapathy
-
رابطه سالم مدرس و دانشجو می تواند فرصتی برای رشد فردی و تحصیلی فراهم کند. آن چه میان رابطه سالم و ناسالم تفاوت ایجاد می کند، استفاده از زبان و رفتاری نوازشی یا سرکوب گر است که به آن نوازه می گویند. به طور معمول، زبان نوازه ها معیار و غیرادبی است که نوع ادبی آن، با این پیش فرض که با ترکیب ادبیات و نوازه می توان فرصتی برای کاربرد خلاقانه زبان و پیوند زبان، فرهنگ و ادبیات فراهم کرد، مطرح شده است. بدین منظور، مطالعه حاضر با هدف بررسی ترجیحات نوازه گیری دانشجویان به دریافت نوازه ادبی و غیرادبی، به روش کمی انجام شد. هدف از بررسی جنسیت، آگاهی از تفاوت و تمایل زنان و مردان به نوازه ادبی و غیرادبی است؛ زیرا آنان با وجود رشد در بستر زیستی و فرهنگی مشابه، ممکن است نگرش متفاوتی داشته باشند. حجم نمونه 411 دانشجو (133 مرد، 278 زن) در مقاطع و رشته های تحصیلی گوناگون بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته نوازه های ادبی و غیرادبی است. نتایج نشان داد که زنان به نوازه غیرادبی و مردان به نوازه ادبی تمایل بیش تری دارند. علت انتخاب نوازه های ادبی توسط مردان و نوازه های غیرادبی توسط زنان را می توان با ویژگی های شخصیتی آن ها، آداب گفتگو میان زنان و مردان، جایگاه اجتماعی آن ها که منجر به انتخاب زبان نوازه ها می شود و عدم وجود رابطه ای صمیمی میان مدرس و دانشجوی غیرهمجنس و ویژگی های متفاوت زبان ادبی و غیرادبی توجیه کرد.کلید واژگان: جنسیت, نوازه, نوازه ادبی, نوازه غیرادبی, نوازه گیریA strong, healthy teacher-student connection helps to create an environment conducive to personal and academic progress. Stroke is the point at which a healthy relationship starts to deviate from an unhealthy one in terms of behavior and words. Generally, strokes have been given in a conventional and non-literary manner, but the literary form of strokes has been advocated as a way to open up an opportunity for the creative use of language, as well as the construction of a relationship between language, culture, and literature. The purpose of this quantitative research is to determine students' preferences for literary and non-literary strokes. Gender disparities in preference for literary and non-literary strokes are investigated to account for males' and females' preferences. Despite growing up in the same biological and cultural environment, they may have opposing viewpoints. The convenience sample technique was used to choose 411 students (133 men and 278 females) from a variety of majors and stages of study. The data was collected using a researcher-made questionnaire with literary and non-literary strokes. Results suggested that female students tended to choose non-literary strokes, while male students favored literary strokes. The reason for female students’ preference for non-literary strokes and male students’ preference for literary strokes may be attributed to their personality traits, communication styles and social status. Other contributing aspects include the lack of intimate relationships between teachers and students of the opposite gender as well as differences in literary and non-literary language features.Keywords: gender, Stroke, Literary stroke, Non-literary stroke, strokee
-
عطف به تاثیر فرهنگ در شکل گیری هویت نوجوانان، و جایگاه کلاس های زبان و ادبیات فارسی در به سازی فرهنگی پژوهش حاضر با هدف معرفی روش آموزش حواس افزوده برای برجسته سازی زباهنگ های آموزشی متون ادبی انجام شده است. زباهنگ های آموزشی به زبان فعالان حوزه آموزش که نشات گرفته از فرهنگ غالب در جامعه است اشاره دارد. روش پژوهش حاضر کیفی و کاربردی است که با توجه به ترویج بی رویه زباهنگ مخرب علم گریزی، به تحلیل زباهنگ آموزشی دانش اندوزی در شاهنامه و پیشنهاد تکنیک هایی برای تدریس آن بر اساس روش آموزش حواس افزوده پرداخته است. مدرس با درگیر کردن حواس دانش آموزان از طریق تکنیک هایی مانند نوازه های ادبی، موسیقی، نمایش تصاویر و ویدیو، اجرای نمایش، نقالی، برگزاری مسابقات مشاعره، داستان نویسی موجب افزایش هیجانات مثبت آنان و یادگیری بهتر مطالب می شود. به نظر می رسد درگیر کردن حواس حداکثری در تدریس زباهنگ دانش اندوزی موجب شناخت درست این زباهنگ در میان نوجوانان و افزایش وزن فرهنگی آن در جامعه گردد.
کلید واژگان: زباهنگ آموزشی, دانش اندوزی, زبان و ادبیات فارسی, آموزش حواس افزودهGiven the role of culture in adolescent identity formation and the importance of Persian language and literature classes in cultural development and improvement, the present paper aims to introduce thick-slice sensory education to highlight educational cultulings of literary texts. Educational cultulings refer to the language of activities in the area of teaching and training. Indeed, they are indicative of the dominant culture in society. This research is qualitative and applied. Given the rapid spread of the detrimental cultuling of “avoiding knowledge”, this study analyzes the educational cultuling of “accumulating knowledge” in The Shahnameh and puts forward techniques for teaching it through thick-slice sensory education. Such techniques as using literary strokes, playing music, showing pictures and videos, performing plays, impersonating, doing mosha'ereh (poetry recitation contests) and writing stories can engage students’ senses, and consequently, enhancing their positive emotions and more effective learning. This appears that engaging students’ maximum senses in teaching the cultuling of “accumulating knowledge” can result in proper recognition of this cultuling among adolescents, and as a result of this recognition, it becomes well-internalized in society.
Keywords: Educational Cultuling, Accumulating Knowledge, Persian language, literature, Thick-Slice Sensory Education -
با توجه به اهمیت ارتباط متقابل میان زبان، فرهنگ، تفکر، هیجانات و حواس در برقراری و تداوم یک ارتباط موثر، پژوهش حاضر با هدف معرفی الگوی زبامغز به عنوان روشی موثر برای تهیه و تدوین مواد آموزشی مهارت گفتگو به غیرفارسی زبانان انجام شده است. زبامغز تلفیقی از دو واژه زبان و مغز است که با الهام از نظریه مغزهای سه گانه مک لین و پیوند میان زبان و چهار مولفه فرهنگ (زباهنگ)، هیجان (زباهیجان)، حواس (زباحواس) و تفکر (زبافکر) توسط پیش قدم طراحی شده است. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی است که به منظور معرفی الگوی زبامغز برای آموزش مهارت گفتگو به غیرفارسی زبانان است. ابتدا چگونگی طراحی مطالب آموزشی براساس این الگو شرح داده شده و در گام بعد نمونه درسی با توجه به این الگو برای آموزش مهارت گفتگو به زبان آموزان غیرفارسی زبان ارایه شده است. بر اساس این الگو، متن درس با توجه به زباهنگ های (فرهنگ مستتر در عبارات زبانی) موجود در زبان فارسی تدوین و تا حد امکان از مفاهیم و واژگان دارای بار عاطفی مثبت استفاده می شود. همچنین در طول درس تلاش می شود حواس گوناگون فراگیران در یادگیری درگیر شود و فعالیت ها و تمرین ها نیز با هدف ارتقای انواع تفکر در زبان آموزان اعم از انتقادی، خلاق، سیستمی و آینده نگر طراحی می شوند. در نتیجه به نظر می رسد آموزش مهارت گفتگو مبتنی بر الگوی زبامغز زبان آموزان را در برقراری یک ارتباط کلامی موفق با سخنوران جامعه فارسی زبان یاری برساند و توجه به آن در کتاب های آموزش مهارت گفتگو حایز اهمیت است.کلید واژگان: آموزش زبان فارسی, الگوی زبامغز, زباهنگ, زبافکر, زباحواس, زباهیجانGiven the significance of the reciprocal relationship between language, culture, thinking, emotions, and senses in establishing and maintaining effective communications, the present paper aims to introduce the “Brainling model” as an effective approach in preparing and developing instructional materials for teaching speaking skills to non-Persian speakers. Developed by Pishghadam (2020), “Brainling” is a combination of brain and language and has been inspired by MacLean’s (1978) theory of the triune brain. Indeed, it is based on the relationship between language and four components of culture (cultuling), emotion (emoling), sense (sensoling), and thinking (cogling). The present research is qualitative and applied. After elaborating on how to develop course content based on this model, a course sample developed by this model for teaching speaking skills to non-Persian speakers is presented. Based on this model, the course content is developed according to cultulings (culture hidden in the language expressions), and concepts and lexical items with a positive emotional charge are employed to the max. Also, throughout the lesson, different senses of learners are involved in learning, and activities and exercises are developed and built to promote a variety of thinking skills, including critical, creative, systems, and futures in language learners. It seems that teaching speaking skills based on the “Brainling model” helps learners build successful verbal communication with the speakers of the Persian-speaking community. Due attention should therefore be given to the coursebooks featuring speaking skills.Keywords: Persian teaching language, Brain ling Model, Cultuling, Cogling, Sensoling, Emoling
-
نشریه پژوهش و نگارش کتب دانشگاهی، سال بیست و ششم شماره 1 (پیاپی 50، بهار و تابستان 1401)، صص 164 -188
نظر به اهمیت روش تدریس کاربردی در امر آموزش براساس محتوا و نیز با توجه به اهمیت درس فارسی عمومی دانشگاهی و فقدان روشی منسجم و کاربردی در تدوین کتاب های این درس، هدف از انجام پژوهش کاربردی حاضر بررسی محتوایی یکی از مطرح ترین درس نامه های فارسی عمومی، تالیف محمود فتوحی و حبیب الله عباسی (1398) براساس الگوی مفهومی آموزش است. الگوی مفهومی آموزش دارای کلان شایستگی های شناختی، هیجانی اجتماعی، حسی ادراکی و ارزش هاست و با تاکید بر کاربردی کردن و جهت دار ساختن فعالیت های آموزشی ارایه شده است. در این پژوهش که به شیوه تلفیقی (کمی-کیفی) انجام شده است، ابتدا میزان استفاده از گویه های بازبینه تحلیل محتوای کتاب های درسی در محتوای درس نامه فارسی عمومی مورد بررسی و شمارش قرار گرفت. همچنین براساس اعداد به دست آمده درصد استفاده از گویه ها در درس نامه نیز محاسبه شد. سپس جهت بررسی سطح معناداری میان مولفه های الگوی مفهومی آموزش در درس نامه فارسی عمومی، داده های حاصل از تحلیل محتوا، با استفاده از آزمون خی دو تحلیل شد. نتایج حاصل از آزمون آماری خی دو نشان داد تفاوت معناداری میان استفاده از مولفه های الگوی مفهومی آموزش در محتوا و تمرین های درس نامه مذکور وجود دارد. بنابراین، پیشنهاد می شود این درس نامه براساس الگوی مفهومی آموزش مورد بازبینی قرار گیرد تا مطالب آن بهتر در حافظه بلندمدت دانشجویان نهادینه شود
کلید واژگان: الگوی مفهومی آموزش, تحلیل محتوا, درس نامه فارسی عمومی, کلان شایستگیDue to the importance of practical teaching methods and the lack of a systematic approach to writing textbooks for General Persian Literature courses, the current practical study aims to investigate one of the most significant textbooks, i.e, General Persian Literature written cooperatively by Mahmud Fotuhi and Habibullah Abasi (2019), based on Conceptual Model of Education. The above-mentioned model consists of cognitive, emotional and sensory macro-competencies and values. It insists on making educational activities more practical. A mixed research method, i.e., quantitative and qualitative, is adopted, and the items in the content analysis checklist in the General Persian Literature textbook were examined and counted. Afterward, to examine the significance level between components of the Conceptual Model of Education in the General Persian Literature textbook, the collected data were analyzed using the Chi-squared test. It was revealed that there is a significant difference between mentioned Conceptual Model of Education components in the General Persian Literature textbook. Therefore, it is suggested that the Conceptual Model of Education should be paid more attention to so that the textbook contents are stored in students' long-term memory.
Keywords: Conceptual Model of Education, Content Analysis, General Persian Literature Textbook, Macro-Competency -
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش می کند آن را از تشتت و آسیب های احتمالی حفظ کند. با توجه به نام فرهنگستان انتظار می رود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان می دهد که عمده تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پرواضح است که با توجه به رابطه تنگاتنگ زبان و فرهنگ، نمی توان از زبان سخن گفت و به فرهنگ توجه چندانی نداشت. ازاین رو، در این مطالعه، مفهومی به نام «زباهنگستان» به معنای عرصه ای برای نمایش «زباهنگ ها» معرفی می شود که می توان آن را در کنار فرهنگستان موثر دانست. به نظر می رسد فرهنگستان بیشتر رویکردی بالا به پایین، قدرت محور، تجویزی، تک صدایی و واژه محور دارد که بر صورت کلمات بیش از معنا تاکید می کند. در چنین شرایطی، واژگان مصوب تنها در سطح «برون آگاهی» افراد باقی می مانند و آنان تمایل چندانی به استفاده از این واژگان در کلام ندارند. درحالی که در زباهنگستان، رویکرد پایین به بالا، مردم محور، توصیفی، چندصدایی و فرهنگ محور است و هر یک از افراد در جامعه، نقش مهم و مشارکتی دارند. زباهنگستان تلاش دارد با تاکید بر زباهنگ ها به فرهنگ مستتر در زبان دست یافته و با جایگزینی ژن های معیوب فرهنگی در راه تعالی فرهنگ گام بردارد. از این منظر می توان ادعا کرد، افراد نسبت به زباهنگ ها «درون آگاهی» پیدا می کنند و نظر اکثر آحاد جامعه در تصمیم سازی لحاظ می شود. باید توجه داشت فرهنگستان و زباهنگستان مانند دو بال تعالی زبانی و فرهنگی یک جامعه هستند که می توانند مکمل هم عمل کرده و به برنامه ریزی زبانی و فرهنگی کمک شایان توجهی نمایند.کلید واژگان: فرهنگستان, زباهنگ, زباهنگستان, ژن فرهنگی, تعالی فرهنگیThe Academy of Persian Language and Literature is the regulatory body for preserving the Persian language and its orthography, trying to protect the Persian language from fragmentation and possible related dangers. As the name implies, the Academy of Persian Language and Literature is expected to focus on culture and identity as well. Notwithstanding this expectation, the goals, duties and performance of the academy suggest that its main focus is on its lexical and linguistic functions. It goes without saying that culture and language are inextricably linked; therefore, when you speak of language, you cannot overlook the role of culture. The present paper introduces the new concept of cultulinguia, meaning an arena for displaying cultulings (the culture within the language). Along with the academy, cultulinguia can play an effective role. The academy appears to have a top-down, power-oriented, prescriptive, monophonic, and word-centered approach, with a strong focus on the form of the word than meaning. Consequently, people may not be interested in using these words as they become exvolved in such words. Cultulinguia, in contrast, follows a bottom-up approach, which is people-oriented, descriptive, polyphonic and culture-oriented, meaning that all people within the society can constructively contribute to it. Additionally, cultulinguia tries to achieve the culture hidden in the language by focusing on cultulings and paves the way for cultural excellence by replacing defective cultural memes. Through this, people become more involved in cultulings and the views of the majority of people are taken into account when it comes to make a decision. This should be noted that the academy and the cultulinguia act like two wings for the linguistic and cultural excellence of the given society and they can complement each other and meaningfully contribute to linguistic and cultural planning.Keywords: Acadmey, Cultuling, Cultulinguia, Cultural Gene, Euculturation
-
نشریه زبان پژوهی، پیاپی 43 (تابستان 1401)، صص 155 -188یکی از نکته های مهمی که باید در تهیه و تدوین کتاب های درسی به آن توجه شود، در نظر گرفتن ویژگی ها و نیازهای دانشجویان است. از جمله این ویژگی ها، توجه به تمایلات عاطفی آنان است. برای بهره گیری از این ویژگی می توان ابزار روایت را به کار گرفت، زیرا به نظر می رسد روایت سبب افزایش انگیزه دانشجویان در یادگیری می شود. از سوی دیگر، هیجانات از جمله نیازهای اجتناب ناپذیر در فرآیند آموزش و یادگیری است. از این رو، برای پوشش این نیاز و افزایش هیجانات مثبت دانشجویان می توان از الگوی هیجامد در کنار روایت در طراحی کتاب های درسی استفاده کرد. هیجامد تلفیقی از دو واژه (هیجان و بسامد) است که به هیجانات متاثر از استفاده حواس گوناگون در یادگیری توجه می کند و متشکل از سه مرحله هیچ آگاهی (تهی)، برون آگاهی (شنیداری، دیداری و لمسی-حرکتی) و درون آگاهی (درونی و جامع) است. در پژوهش حاضر برای بازنگری محتوای آموزشی کتاب های تاریخ زبان فارسی و بهبود وضعیت موجود، الگوی روایت محور هیجامدی به عنوان الگوی پیشنهادی برای تهیه و تدوین کتاب های تاریخ زبان فارسی معرفی شده است. بر مبنای این الگو، محتوای درس در قالب داستان گنجانده می شود و در طول داستان برای بهره گیری از حواس مختلف شنیداری، دیداری، لمسی-حرکتی و تولید هیجانات ناشی از بهره گیری از این حواس از لوح فشرده و نرم افزارهای صوتی، تصاویری مرتبط با موضوع و فعالیت های عملی به کار برده می شود. به نظر می رسد با بهره گیری از الگوی روایت محور هیجامدی در بازنگری کتاب های تاریخ زبان فارسی بتوان به دانشجویان در یادگیری و یادسپاری مطالب تاریخ زبان فارسی کمک کرد.کلید واژگان: تاریخ زبان فارسی, روایت, هیجامد, الگوی روایت محور هیجامدیLanguage research, Volume:14 Issue: 43, 2022, PP 155 -188Persian language is one of the main cores of national identity in Iran; hence, efforts should be made to preserve it and awareness about it should be raised. The Supreme Council for Higher Education introduced a compulsory two-credit course for the history of Persian language. There is no doubt that this course demands a coursebook to facilitate learning and teaching as it is really important that coursebooks content be systematically arranged so that learning is not negatively affected or hampered. Research has it that content which is unfit and unsuitable and is not in line with student learning capacity results in the inefficiency of learning and teaching. Therefore, determining and developing effective course content according to the learners’ demands and cognitive and learning capacities is a must (Niknafs & Aliabadi, 2013).The interconnectedness of emotions and learning underpins the importance of students’ emotional engagement with the course content as the content should look and sound appealing enough to them. Narration appears to be a powerful technique to make the content engaging and attractive and to increase students’ motivation for learning. Narration is a sequence of events happening in time and place (Lothe, 2009). Numerus forms of narration can be found and this study focuses on the application of short stories as narrative text. Accordingly, text has diverse functions, including referential, emotive, persuasive, phatic, metalingual, and poetic, and each function plays a pivotal role in student’s successful learning. Metalingual and poetic functions bring about enjoyment and amusement and greatly affect audience. Also, the use of emotive and phatic functions can give pleasure to audience and give a sense of knowledge and understanding. The persuasive function shapes people’s attitudes and enables the sense of empathy, identity and imprinting. As a result, the learner directly encounters the content and can feel and analyze it. This helps students better internalize the information and learning materials. Additionally, when students are emotionally engaged in the stories and identify with the characters, they can easily memorize the materials (Sovia & Afrineta, 2017).Students’ emotional experiences can improve their ability to learn as emotions act as facilitators within the classroom and strengthen interactions among teachers and students, resulting in boosting the motivation for learning (Meyer & Turner, 2006).On account of the interconnectedness of emotions and learning, Pishghadam (2015) introduced the emotioncy notion which is a combination of emotion and frequency, wherein emotions are counted as the core of learning. This model hinges on the varying degrees of sensory emotions each word has and carries for individuals in their own society and these emotions are constructed through frequent exposure to diverse types of senses. More specifically, an individual has a higher degree of emotioncy towards a word when they have heard, seen, touched, experienced that word (Pishghadam et al., 2013). Emotioncy, as Pishghadam (2015) introduces, stands on a hierarchical matrix of six levels, including Null (0), Auditory (1), Visual (2), Kinesthetic (3), Inner (4), and Arch (5) or more specifically, avolvement (null) and exvolvement (auditory, visual, and kinesthetic) to involvement (inner and arch).Null emotioncy happens when an individual has not heard about, seen, or experienced an object or a concept while Auditory emotioncy has it that an individual has merely heard about a word. Visual emotioncy concerns the fact that an individual has both heard about and seen the item and Kinesthetic emotioncy occurs when an individual has touched, worked, or played with the real object. It is Inner emotioncy where an individual has directly experienced the word and Arch emotioncy implies that an individual has done research to get additional information.Despite the fact that motivation and emotions have been of importance in preparing and compiling educational resources and influence teachers and learners, the importance of the psychological factors in designing coursebooks has been ignored. This is because the main objective of many coursebooks is to convey information, and consequently, students’ emotions and feelings are simply overlooked. On the whole, relying upon the significance of students’ emotions and motivations in learning, the present study attempts to bring to the light the model of narrative-based emotioncy as a tentative model for revising coursebooks featuring history of Persian language.Keywords: emotioncy, emotions, history of Persian language, narrative-based emotioncy model, senses
-
Since language is an integral part of a culture, inspecting linguistic expressions can unveil the hidden cultural memes of a society, conceptualized as cultuling (culture in language) analysis. The present study examined the cultuling of ‘making accreditation with English’ used by Persian native speakers from the upper, middle, and lower social classes. To this end, 623 pieces of natural utterances, embracing this cultuling, were extracted from people's conversations in public and private places and from Iranian movies. Then, 279 utterances were analyzed from linguistic, cultural, and psychological perspectives based on the cultuling analysis (CLA) model. Additionally, more data were acquired through semi-structured interviews with 198 participants aged 19 to 54. The results of the study revealed that Iranians use English for various purposes in their conversations, including accreditation, power, education, superior identity, and higher social class in public/ private and formal/ informal contexts. Moreover, the analysis of Iranians’ different reactions to hearing English words in conversations manifested their hidden cultural patterns, including indirectness, power distance, uncertainty avoidance, high context, collectivism, low trust, and overstating
Keywords: Culture, Cultural Patterns, Cultuling, Accreditation -
چگونگی استفاده از واژگان در ارتباط با مخاطب یکی از موثرترین راه های تقویت مکالمه موفق است. واژگانی که سخنگو در مکالمه خود انتخاب می کند، نقش آغازگر رابطه را با مخاطب دارد. چنان چه سخنران این واژگان را با آگاهی انتخاب کند و آنان جذابیت و کاربرد لازم را داشته باشند، می توانند تاثیر شگرفی بر مخاطب بگذارند. بنابراین، هرچه واژگان با ظرافت، خلاقیت و متناسب با موضوع و نوع مخاطب گزینش و تزیین شوند، احتمال موفقیت سخنران بیشتر است. ازاین رو، در پژوهش حاضر مفهوم زینتگری زبانی به عنوان رویکردی میان رشته ای در برقراری ارتباط موثر مطرح شده است. منظور از زینتگری زبانی، تزیین کردن کلام به لحاظ محتوایی و معنایی برای تاثیرگذاری بیشتر بر روی مخاطب در حین مکالمه است؛ درحقیقت زینتگری زبانی و تزیین کلام، هویت و شخصیت افراد را که در هوش کلامی آنان ریشه دارد، نشان می دهد و با تاکید بر کارکرد اصلی زبان، باعث جذاب شدن کلام می شود. عطف به اهمیت هیجانات، فرهنگ و حواس در مکالمه موفق و درنظرگرفتن مفهوم پساتاثیر در گامی فراتر از توانش ارتباطی، نگارندگان در پژوهش حاضر راهکارهای تزیینات ادبی، روانی، فرهنگی و حسی را در زینتگری زبانی پیشنهاد داده اند و معتقدند افراد با استفاده از فکرآمیزی، هیجان آمیزی، فرهنگ آمیزی و حس آمیزی می توانند کلام خود را آراسته کنند و شاهد ارتقای کیفیت تعاملات و ارتباطات روزمره باشند.
کلید واژگان: زینتگری زبانی, پساتاثیر, فکرآمیزی, هیجان آمیزی, فرهنگ آمیزی, حس آمیزیOf the effective ways to have successful interactions, the proper use of words could be mentioned. The vocabulary items chosen by the speaker can act as conversation starters. Consciously chosen vocabulary items that are attractive and functional enough could make a profound impact on the audience. The success of the speaker's utterance is effectively ensured by a web of vocabulary items that may have been carefully picked up in accordance with the theme of the discussion and the audience's taste. The present study, therefore, sets forth the concept of "language decoration" as an interdisciplinary approach in establishing effective communications. Language decoration means ornamenting the content and form of the utterance so as to affect the audience significantly. In fact, language decoration can reveal individuals' identity and personality and is firmly rooted within their linguistic competence. In view of the importance of thinking, emotion, sense, and culture in conversations and considering the fact that "postlocution" moves beyond communicative competence, the current study endeavors to put forward literary ornaments, psychological ornaments, cultural ornaments, sensory ornaments at the forefront of language decoration. Moreover, it advances this view that through cogbination (cognition+combination), emobination (emotion+combination), culbination (culture+combination), and sensbination (sense+combination), people could decorate their utterances and consequently, improve their communicative performance.
IntroductionLanguage is a tool for effective communication between members of a community in which the ways it is used matter much. That implies that people use language to express their opinions, thoughts, and feelings. Indeed, they describe their relationship through language. From this point of view, language serves as a tool for giving people an identity, and how language is used in conversations is of significance for achieving goals and intentions.
This should be noted that in addition to exchanging information in conversations, attention should also be paid to the audience's understanding and selection of appropriate elements for a talk, and merely transferring information to the audience without considering the effect of lexical items on them may lead to poor communication. Broadly speaking, listeners tend to follow a conversation that is interesting, valuable, and useful and is presented with a simple and understandable language. Therefore, the type of lexical items used by a speaker and the extent of his efforts to attract the audience's attention are essential factors in any conversation. It is undeniable that for delivering an effective speech, people should plan and organize their content and gain the necessary experience and skills to convey it to others. If an individual wishes to have an effective conversation, he must know how to embellish his words to yield a positive effect on the audience and their emotions. Given that each individual has a degree of feelings and the emotional load of words varies from person to person, how to use lexical items in conversation is of paramount importance. Therefore, we can improve the quality of our daily interactions and communication through embellishing the speech and applying its principles. Accordingly, language, like environmental objects, can be decorated and presented to the audience in a more beautiful way. Therefore, paying attention to such elements as emotions, senses, and culture matters in communicating with others.
In view of the importance of this issue, the authors of the present inquiry attempt to explore an approach that goes beyond communicative competence. This novel approach not only transmits the message but also takes into account the audience's emotional and cognitive aspects in any communication. Therefore, after examining the concepts related to communicative competence, the theoretical framework is introduced, and based on that, the concept of language decoration is proposed, and relevant solutions are presented.Literature Review
The main function of language is "communication", which is the reason why language theories such as "communicative competence" proposed by Hymes (1972) have well-addressed this issue. For Hymes (1972), communicative competence refers to the knowledge that a person can rely on to have effective and efficient communication with others and to determine whether a sentence is appropriate in certain situations or not. Canale and Swain (1980) considered communicative competence to consist of four dimensions, which should be taken into consideration for building a successful relationship with others.
A. Grammatical competence: knowing the lexical capacity and grammar (mastering words and grammar) and determining grammatically-correct sentences.
B. Discourse competence: knowing how to relate sentences to each other in terms of form and meaning (coherence) and achieving verbal cohesion.
C. Sociolinguistic competence: obtaining necessary information on how to choose words based on the audience type and socio-cultural context.
D. Strategic competence: using linguistic and non-linguistic strategies necessary to start, end, continue, repair and change the direction of communication.
Pishghadam et al. (2019) are of the view that in addition to the above-mentioned types of competence, another dimension called emo-sensory competence is also important for establishing effective communication. This is because people should pay attention to the audience emotionally to communicate more effectively. Accordingly, the smaller the emotional distance between the speaker and the audience, the more common understanding of the subject is formed, and consequently, the greater the rate of learning and understanding. Given that the theory of communicative competence only focuses on communicating and achieving personal desires and goals in conversation, Pishghadam and Ebrahimi (2020) introduced "linguo-therapeutic competence" (language for a better life) to complement the above-mentioned types of competence on effective communication. In this type of competence, language is seen as a tool for behavioral change, growth and a tool for improving another person's well-being. It is clear that if the speaker creates a balance between these language roles in their communication, pays more attention to the mentioned types of competence, and be more aware of them, they can build a more successful relationship with the audience. Besides this competence, speakers should also pay attention to speech acts in an effective conversation. Austin (1975) introduced the speech act theory and believes that the speaker does the actions through uttering sentences. Each sentence consists of the locutionary act (i.e., the literal meaning), the illocutionary act (i.e., the speaker's intention for communication), and the perlocutionary act (i.e., the effect of a sentence on the audience). These acts make people pursue a specific goal through uttering a sentence even though this goal may or may not be achieved.Pishghadam and Ebrahimi (2020) also introduced the concept of "postlocution" and maintained that utterances may have a long-term effect on the audience. At times, utterances can have a long-term effect on people; therefore, individuals should consider the "postlocution" of their words in a successful conversation. This should be noted that in communicative competence, the speaker tends to achieve his own personal goals and intentions through language. Therefore, any use of language is self-oriented. The concept of "postlocution" is, however, other-oriented language wherein the individual pays attention to not only themselves but also others, and in fact, they attempt to make others feel good. Therefore, they are of the view although achieving the goal is important for effective and successful communication, boosting the audience's mood also matters.MethodologyIn the present study, the concept of language decoration is proposed as an interdisciplinary approach in building effective communications. Language decoration means embellishing lexical items in terms of content and meaning to have a greater impact on the audience during the conversation. As a matter of fact, language decoration manifests the identity and personality of people with a high level of verbal intelligence, and by highlighting the main functions of language, it makes speech more attractive. Given the importance of emotions, feelings, and culture in effective communications and considering the concept of "postlocution", which goes beyond communicative competence, the authors of the present work have proposed literary, psychological, cultural, and sensory decoration strategies. They are of the view that individuals can decorate their talk and speech through such techniques as cogbination (cognition+combination), emobination (emotion+combination), culbination (culture+combination), and sensbination (sense+combination), and consequently, improve the quality of their daily interactions and communications.
ResultsGiven the fact that the most important part of any communication is how to convey information, learning the main principles and skills of effective communication is of importance in building a strong relationship. Therefore, the art of having effective communication is a key factor in measuring individuals' success. That is why the ability to speak well and decorate the talk play important roles in making conversations more interesting and creating effective relationships. Given that such components as attitudes, cultures, emotions, and senses affect the quality of communication, they can also serve as linguistic ornaments.
Language decoration skills can be learned, and individuals can enhance these skills by learning related techniques. Employing interdisciplinary knowledge and putting together areas of sociology, psychology, linguistics, anthropology, etc., can help individuals communicate effectively through language decoration. In the present study, language decoration included literary, psychological, cultural, and sensory ornaments. It should be noted that for individuals to be successful in language decoration, they should use cogbination (using thoughtful quotes by famous people like Saadi and Descartes), emobination (using stimulating words), culbination (paying attention to traditional and modern cultural expressions), and sensbination (engaging audience visually and auditorily, etc.).
Overall, this can be concluded that for having effective communication, all people, regardless of their profession, need to know the techniques of giving a good speech mastering the art of language decoration. Mastery over language decoration techniques and oratory skills can help people communicate more effectively with their audience and successfully persuade and influence them.In other words, if people harness and use techniques of language decoration, the audience will be more receptive to their talk and will listen with more interest. Therefore, the speaker is successful in any communication, and their message—which is accompanied by attractiveness and proper applications—is easily conveyed to the audience without evoking any negative emotions in them, which is the overall goal of language decoration.Keywords: Language decoration, Postlocution, Cogbination, Emobination, Culbination, Sensbination -
باتوجه به اهمیت فرهنگ در آموزش زبان فارسی می توان از زباهنگ ها برای این مسئله ی مهم بهره برد. زباهنگ (زبان و فرهنگ) ساختارها و عباراتی از زبان است که نشان دهنده ی فرهنگ هر قوم است. از آنجا که فرهنگ هر ملتی در ادبیات آن بازتاب دارد، به نظر می رسد متون ادبی به ویژه شاهنامه ی فردوسی منبع مناسبی برای آموزش باشد. در پژوهش حاضر با هدف نشان دادن چگونگی آموزش فرهنگ برپایه ی الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ که به نظر می رسد چارچوبی جامع و مناسب برای شناسایی الگوهای فرهنگی و انتقال آن به دیگر جوامع است، یکی از زباهنگ های پربسامد زبان فارسی، یعنی زباهنگ مرگ اندیشی واکاوی شد. بدین منظور 130 قطعه ی زبانی مربوط به این زباهنگ از مجموعه ی امثال و حکم انتخاب و از منظر الگوی SPEAKING بررسی شد. در گام بعد، نوع هیجان و بسامد تجربه ی افراد نسبت به این زباهنگ براساس الگوی هیجامد (هیجان+بسامد) ارزیابی و فرهنگ مستتر در این زباهنگ مورد مداقه قرار گرفت. نتایج نشان داد این زباهنگ در شاهنامه بسامد بالایی دارد و افراد افزون بر تجربه های شنیداری، دیداری و لمسی خود آن را با اهدافی مانند ترغیب به نیکوکاری، پرهیز از دنیاگرایی و اظهار بر اجتناب ناپذیر بودن مرگ استفاده می کنند. الگوهای فرهنگی حاکم بر زباهنگ مرگ اندیشی نشان دهنده ی فرهنگ جمع گرا، سخت گیر، جهت گیری های کوتاه مدت و ابهام گریز جامعه ی ایرانی است. در ادامه، نگارندگان به منظور آموزش این الگوهای فرهنگی متنی را که حاوی زباهنگ هدف بوده و براساس الگوی SPEAKING تنظیم شده است، انتخاب کرده و باتوجه به الگوی هیجامد که به حواس و هیجانات در آموزش توجه دارد، آن را تدریس کرده اند.
کلید واژگان: آموزش فرهنگ, الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ, هیجامد, شاهنامه, مرگ اندیشیIn view of the fact that culture is of importance in teaching Persian, the application of cultulings sounds relevant. Cultuling are words and phrases reflecting the culture of people; notably Shahnameh, appears to be good sources for education. Intending to reflect on a method for teaching culture in light of “cultuling analysis model", that is a comprehensive model for pinpointing cultural models and patterns, this study examined the cultuling of mortal thoughts in the Shahnameh. In doing so, 130 pieces of utterances concerning mortal thoughts were taken from Dehkhodā’s Proverbs and Mottos, which originally belonged to the Shahnameh. They were analyzed from the perspective of the SPEAKING model the type of emotion and frequency of people’s experience with this cultuling was evaluated based on the emotioncy model and the embedded culture in this cultuling was scrutinized. The results show that this cultuling holds a high frequency in the Shahnameh. Together with their auditory, visual and kinesthetic ways of experiencing mortal thoughts, people tended to use this culturing for encouraging charity, dealing with the inevitability of death, acknowledging the fear of death, avoiding worldly desires and acknowledging the universality of death. The cultuling of mortal thoughts mirrors an Iranian culture featuring collectivism, restraint, short term orientations and uncertainty avoidance. To teach these cultural values and patterns, the researchers chose a text, which contained the cultulings in questions and was designed according to the SPEAKING model. The text was then taught in light of emotioncy; a model underlying the of emotions in learning and teaching.
Keywords: teaching culture, cultuling analysis model, emotioncy, Shahnameh, mortal thoughts -
Based on multifarious levels of social status, education, and occupation, people have certain values which construct and reconstruct their identity. In the Iranian culture, “Devaluation” means blemishing these values that make people ignore individuals’ val ues and virtues through certain linguistic expressions. Studying these expressions, one can achieve its dominant culture in Iranian society. Therefore, the current research is an attempt to study Devaluation Cultuling (culture+language) in light of the conceptual model of cultuling analysis. By integrating the components of Hymes’s (1967) SPEAKING model, emotioncy model and cultural models, the conceptual model of cultuling analysis is the most comprehensive model for studying cultulings of the Persian language. Studying 712 linguistic structures and expressions containing devaluation cultuling and interviewing 140 individuals, the authors found that devaluation cultuling is commonly used in Iranian culture with high frequency, and individuals have negative feelings toward this cultuling. Iranians employ devaluation cultuling for various purposes such as destructing and belittling others’ achievements, insulting, questioning the culture of community members, flattering and hiding their weaknesses. Findings demonstrated that this cultuling could represent cultural models of indirectness, high context, low trust, and holistic thinking of Iranians. Informing people about devaluation cultuling enables us to modify and change this defective cultural gene.
Keywords: Devaluation, Cultuling Analysis Conceptual Model, Emotioncy, Cultural Model, SPEAKING Model -
هیجامد تلفیقی از دو واژه (هیجان و بسامد) است که به هیجانات متاثر از استفاده حواس مختلف در یادگیری توجه می کند که با توجه به اهمیت هیجانات در تدوین کتاب های درسی می تواند مدنظر قرار بگیرد. در پژوهش حاضر به منظور کیفیت بخشی و بازنگری محتوای آموزشی کتاب های تاریخ زبان فارسی، به بررسی میزان رضایت مندی دانشجویان و مدرسان در بهره گیری از سطوح مختلف الگوی هیجامد در این کتاب ها پرداخته شده است. بدین منظور، از 150 دانشجوی زبان و ادبیات فارسی در 14 دانشگاه مختلف خواسته شد تا پرسش نامه محقق ساخته رضایت از محتوا که بر اساس سطوح الگوی هیجامد طراحی شده است را پاسخ دهند. همچنین با 8 تن از مدرسان این کتاب ها با هدف بررسی میزان رضایت آن ها از این کتاب ها مصاحبه ای نیمه ساختاریافته انجام شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد بیشترین میزان رضایت دانشجویان از سطح دیداری با میانگین(57/14) و کم ترین آن از سطح درونی با میانگین (00/8) است. مدرسان نیز معتقدند با وجود اهمیت هیجانات در یادگیری زیاد به این مولفه در این کتاب ها توجه نشده است. بنابراین، می توان با توجه به هیجانات و بازنگری کتاب های درسی تاریخ زبان فارسی براساس الگوی هیجامد و متغیرهای آن، رضایت دانشجویان و مدرسان را نسبت به محتوای این کتاب ها افزایش داد.کلید واژگان: تاریخ زبان فارسی, هیجانات, حواس, الگوی هیجامدEmotioncy, coined from the combination of emotion and frequency, focuses on emotions evoked by the senses from which we receive inputs, hence learning happens. The importance of emotioncy in designing coursebooks cannot be ignored. Drawing on the levels of emotioncy, the present study aims to assess the level of students and teachers’ satisfaction with the content of Persian language history books. In doing so, 150 students majoring in Persian Language and Literature were invited from 14 universities to fill in an emotioncy questionnaire, developed by the authors. The attitudes of eight teachers with regard to their satisfaction with the book content were gathered by semi-structured interviews. The analysis of the questionnaire data indicates that the Visual factor and Inner factor received the highest and lowest levels of students’ satisfaction (i.e. 14.57 & 8.00), respectively. As a result, the students were not generally satisfied with the book content. The teachers mentioned that the books have failed to take into account emotions, despite their importance. It appears that the employment of emotioncy in drafting coursebooks on the history of the Persian language could facilitate learning for students as they become emotionally engaged with the teaching content, hence the learned materials are easily transferred to permanent memory.Keywords: history of Persian language, emotioncy, emotions
-
نشریه علم زبان، پیاپی 12 (پاییز و زمستان 1399)، صص 327 -359
دوگانه های تقابلی از دیرباز در زندگی بشر وجود داشته اند و خط فکری و هیجانی او را رقم زده اند. انسان با این تقابل های دوگانه بر مسایل جهان هستی، برچسب ارزشی زده و این برچسب گذاری ها وی را در تصمیم گیری دچار تردید و بلاتکلیفی می کند. پرواضح است که این تفکر نسل به نسل به افراد منتقل شده و در فرهنگ افراد انعکاس یافته است. ازآنجاکه زبان بخش جدایی ناپذیر فرهنگ است، با بررسی زباهنگ های (زبان + فرهنگ) مردم یک جامعه می توان به تفکرات و باورهای ارزشی آنان پی برد. بنابراین، در پژوهش حاضر نگارندگان، با استفاده از بخش های هشتگانه الگوی SPEAKING هایمز (1967)، به کنکاش زباهنگ «بلاتکلیف شدگی» در گفتمان هایی از زبان فارسی که در آن ها «عبارات تقابلی دوگانه» به کار رفته ، پرداخته اند. بدین منظور از مجموع 712 موقعیت گفتمانی، 317 پاره گفتار طبیعی که در آن ها عبارات دوگانه تقابلی به کار رفته بودند، با روش نمونه گیری هدفمند و از مشاهده موقعیت های مکالمات شفاهی افراد در مکان های عمومی و خصوصی از گویشوران زن (115 نفر) و مرد (97 نفر) در بازه سنی 15 تا 74 سال و با سطح تحصیلات (دیپلم، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا)، شغل (دانشجو، کارمند، آزاد، استاد، خانه دار، پزشک و مهندس) و شرایط اجتماعی (پایین، متوسط و بالا) استان خراسان رضوی (شهرستان مشهد) گردآوری شدند و به صورت کیفی و توصیفی در پرتو الگوی هایمز مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که ایرانیان به اهداف متفاوتی مانند نازکردن و خجالت، نشان دادن عدم اطمینان، پرهیز از ابراز نظر به صورت مستقیم، مسئولیت گریزی، اجتناب از اعلام نظر مخالف، نیافتن پاسخی مشخص برای تصمیم، دفاع از خود، نشان دادن گرفتاری ذهنی، دوری از استرس و نگرانی، نداشتن اطلاعات کافی و عدم آگاهی، جلوگیری از سوءتفاهم و تعارف این زباهنگ را در بافت های عمومی/ خصوصی، رسمی/ غیررسمی استفاده می کنند. بسامد بالای این زباهنگ در فرهنگ ایرانیان ابهام گریزی بالای آنان را نشان می دهد که دراصل تمایلی به ماندن در بلاتکلیفی، تعلیق و ابهام ندارند و ویژگی جمع گرایی جامعه ایران سبب می شود افراد در زمانی که مردد می شوند، نظرات جمع را مهم بدانند. بنابراین، بلاتکلیفی خود را با عبارات تقابلی دوگانه ابراز می کنند تا مخاطبشان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تصمیم گیری به یاری شان بیاید و آنان را با اعلام نظر خود از بلاتکلیفی نجات دهد.
کلید واژگان: زباهنگ, عبارات تقابلی دوگانه, الگوی SPEAKING هایمز, بلاتکلیف شدگیBinary oppositions have long been helping humans to label what is going on around, and sometimes put them on the horns of a dilemma. Such a reflection can be traced in people’s cultures, and since language is an indispensable part of a culture, examining cultulings (culture + language) can help us understand the beliefs and values of a given society. The present study, therefore, utilizes Hymes’ (1967) SPEAKING model to qualitatively analyze “the Cultuling of Liminality.” To this end, 712 contexts and 317 utterances, in which binary oppositions had been used were chosen based on purposive sampling and by observing private/public, formal/informal dialogues from 115 female and 97 male speakers (15 to 74 years old), from different academic backgrounds, professions, and social status from Mashhad, Iran. The results indicated that Iranians use this cultuling for different purposes (e.g., showing uncertainty, avoiding direct remarks and misunderstandings, defending, shirking responsibilities, showing mental struggles, avoiding stress, observing formalities, and lack of knowledge) in different contexts. This cultuling can be used as an indicator of high ambiguity intolerance in Iranian culture, meaning that they do not like to be in limbo, and due to their collectivist nature, they use binary oppositions to express their suspense to directly/indirectly ask for help to make decisions and to be out of liminality.
Keywords: cultuling, binary oppositions, Hymes’ SPEAKING model, Liminality -
نشریه زبان پژوهی، پیاپی 39 (تابستان 1400)، صص 117 -145
اهمیت آموزش زبان، زمینه ساز پژوهش های گوناگونی بوده است و در این زمینه، رویکردهایی پیشنهاد شده است از جمله کاربست ادبیات در آموزش زبان. بیشتر این پژوهش ها، در پیوند با درن مایه فرهنگی و بهره گیری مستقیم از متن های ادبی یا بازنویسی آن بوده اند؛ اما آن چه هدف این جستار است الگوپذیری از چهارچوب زبانی این متون، برای تولید محتوای آموزشی است. اینکه کدام متن ادبی الگوی مناسبی برای آموزش زبان ارایه می کند؛ و چه ویژگی دارد که فرایند یادگیری را آسان می کند، مسئله این پژوهش است. اصالت متن و داشتن زبان قابل فهم، از نخستین ویژگی هایی است که پژوهشگران این حوزه برای یک متن آموزشی بر شمرده اند. بر این مبنا، شاهنامه فردوسی به عنوان یک متن گهربار و ارزشمند که نقشی موثر در پاسداری از زبان فارسی داشته و در مقایسه با دیگر متن ها پیشگام بوده و زبانی زنده دارد، مرجع این پژوهش قرار گرفت. به نظر می رسد بررسی روابط واژگانی شاهنامه، بتواند الگوی مناسبی در تدوین محتوا وآموزش زبان فارسی به دست دهد. بررسی توصیفی- تحلیلی روابط واژگانی در نمونه آماری نشان داد نزدیک به 40% واژگان دارای پیوندهای دوتایی اند که نیمی از آن ها، خارج از تعریف هم آیندها قرار می گیرند، از این رو، پاره گفته «دوگانه های واژگانی» پیشنهاد می شود. این روابط واژگانی، به صورت ناخودآگاه، با فعال کردن دانش پیشین واژگانی و دایره المعارفی، مخاطب را در درک متن یاری می نماید. یافته های آموزش زبان، بر پایه دوگانه های واژگانی و به کارگیری آن در یادگیری واژه و درک مطلب نیز نشان داد تفاوت معناداری مابین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل وجود دارد. همچنین این یافته ها تایید می کند کاربست دوگانه های واژگانی در افزایش میزان یادگیری زبان آموزان موثر است
کلید واژگان: دوگانه های واژگانی, شاهنامه فردوسی, آموزش زبان فارسیLanguage research, Volume:13 Issue: 39, 2021, PP 117 -145The significance of teaching language has motivated various studies in which many procedures have been suggested like applying literature in language teaching. Most of these studies have focused on cultural issues and the direct use or rewriting of literary texts. Yet, this study aimed to use the language framework applied in these texts to produce educational material. The concern of this study was to observe which literary text could provide a suitable pattern for language teaching and what features they should have to ease the learning process. The authenticity and comprehensibility are the first factors suggested. Accordingly, Ferdowsi’s Shahname was selected for analysis as its authenticity and validity and its effective role in maintaining Farsi. In comparison to other texts, it is much older and its language is still comprehensible. Also, it seems that by investigating lexical combinations in Shahname, the way it preserves the lexis can be shown. This descriptive-analytic investigation of lexical relations in the statistical sample shows about 40% of the lexes have dual combinations, half of which are excluded from the general description of collocations. Therefore, the phrase “binary lexes” was suggested here. Additionally, about 70% of binary combinations are meaningful types, this means that the reader is dealing with a great number of binary lexes in the text and reader has tried to understand the words and content by activating his former knowledge about lexes. This feature can help design educational material for language teaching.New perspectives and attitudes toward teaching language and its skills have led to the proposal of new challenges and approaches. Using literature in language teaching is just one of these approaches and based on this theory, literary language with all its special features attracts learners in addition to providing the cultural background of the language, it helps the learner understand language on multiple semantic levels while it also increases their linguistic awareness, which in turn increases their language proficiency and ability in interpreting sentences (Lazar, 1993).Various studies have been conducted on the use of literature in teaching Farsi, which often focuses on the function of literature in transmitting cultural matters, however, some have also examined the impact of literature on enhancing the learners’ language understanding and proficiency. The aim of this study was to investigate the use of literature as context and framework for teaching educational content, which has been the focus of few studies based on the researchers’ knowledge.For this matter, it was required to refer to authentic and reliable texts whose language was also meaningful for the audience (Mishan, 2005; Tomlinson, 2011). With this hypothesis that Ferdowsi’s Shahnameh has had a unique role in the survival and enhancement of Farsi, and it also holds an active, reliable and authentic language, in this study we tried to investigate one of its linguistic features in language teaching. As learning vocabulary is a significant step in all major approaches (Bottom-up approach, Top-down approach, Interactive approach) in language teaching and various solutions have been suggested to ease the process (like lexical network, collocations), it seems that investigating lexical relations in Shahnameh could also be a good framework and contribute to designing educational material.For this purpose, after reviewing the related studies and background as well as recognizing the theoretical foundations, parts of the Shahnameh (Volume 1 through 5) were selected randomly. In the descriptive-analytical method, the lexical relations of meaning (reckoning, confrontation, contradiction, proportion and association), structural (spatial and syntactic), and phonetic in all terms were extracted and categorized. The reliability of the data was verified by a group of graduates and PhD students in the Persian language and literature.Results showed that lexical relations in Shahnameh show that there is a dual link (beyond the definition of the collocation) in a vast volume of text (nearly half of it), which along with other lexical relations places almost the whole text within a network as there are no words left aside without having any connection with other words. This feature makes the language of the text available and understandable to the reader. The authors proposed the term “lexical binaries” and believe that this feature could be used to develop Persian language teaching resources and to facilitate the learning of learners.
Keywords: Lexical binaries, Ferdowsi’s Shahname, Teaching Farsi -
در کتاب های درسی تاریخ زبان فارسی آنچه اهمیت دارد، انتقال دانش به دانشجویان است و باوجودآنکه توجه به نیازهای مرتبط با یادگیری مخاطبان و ویژگی های شخصیتی آنان در تهیه و تدوین این کتاب ها اهمیت زیادی دارد، در بسیاری از موارد نادیده گرفته می شود. ازجمله این نیاز ها که باید به آنها توجه داشت، هیجانات و حواس دانشجویان و تاثیر زیادی است که این مولفه های روان شناختی در یادگیری آنان دارد. الگوی «هیجامد» برگرفته از دو واژه «هیجان» و «بسامد» است که به هیجانات حاصل از استفاده از حواس در فرایند یادگیری توجه دارد و سه مرحله هیچ آگاهی (تهی)، برون آگاهی (شنیداری، دیداری و لمسی حرکتی) و درون آگاهی (درونی و جامع) را شامل می شود. در پژوهش حاضر به منظور کیفیت بخشی محتوای کتاب های تاریخ زبان فارسی، 5 کتاب تاریخ زبان فارسی مطرح در سطح دانشگاهی شامل کتاب های تاریخ زبان فارسی (خانلری)، تاریخ زبان فارسی (ابوالقاسمی)، تاریخ مختصر زبان فارسی (ابوالقاسمی)، تاریخ زبان فارسی (باقری) و تاریخ زبان های ایرانی (رضایی باغ بیدی) با استفاده از سیاهه محقق ساخته بر اساس الگوی هیجامد مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت و به منظور مقایسه سطوح مختلف هیجامد در این کتاب ها، داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون «خی دو» تحلیل شدند. نتایج حاصل، حکایت از آن دارد که تفاوت معناداری میان بهره گیری از الگوی هیجامد در کتاب های تاریخ زبان فارسی وجود دارد و از این منظر می توان کتاب های تاریخ زبان فارسی را آسیب شناسی کرده و به نتایج قابل توجهی در بازنگری این کتاب ها دست یافت. به نظر می رسد بهره گیری از این الگو در تهیه و تدوین منابع آموزشی تاریخ زبان فارسی، یادگیری آسان و سریع تری را برای مخاطبان رقم بزند و با درگیری هیجانات و حواس آنان در حین یادگیری مطالب بهتر در حافظه بلندمدت دانشجویان ثبت شود.کلید واژگان: آسیب شناسی, تحلیل محتوا, تاریخ زبان فارسی, هیجامدBooks written about the history of Persian language appears to focus on transferring knowledge to students only. Despite the significance of students’ needs and their individual differences as well as their personality traits, books have failed to take into account these factors. Of these considerations, mentions could be made of emotions and feelings of students as they largely contribute to positive learning. Emotioncy (emotion + frequency) stresses on emotions evoked by the senses from which we receive inputs, hence learning happens. It stands on a hierarchical matrix of six levels, including Null (0), Auditory (1), Visual (2), Kinesthetic (3), Inner (4), and Arch (5) or more specifically, avolvement (null) and exvolvement (auditory, visual, and kinesthetic) to involvement (inner and arch). Drawing on the concept of emotioncy, the present study aims at analyzing and evaluating the content of books written about the history of Persian language. The corpus of the investigation consists of five academic books, namely, The History of Persian Language (by Natel-Khanlari), The History of Persian language (by Abolghasemi), The Brief History of Persian language (by Bagheri) and the History of Iranian Languages (by Rezaei Bagh Bidi). Different levels of emotioncy were examined in the above-mentioned books and the analysis was guided with Chi-squared tests. The findings suggest that there are significant differences among the books in terms of employing emotioncy; therefore, new or updated content would benefit the books. It appears that the employment of emotioncy in drafting books about the history of Persian language could facilitate learning for students as they become emotionally engaged with the teaching content, hence the learnt materials are easily transferred to permanent memory.Keywords: Shortcomings, Content analysis, History of Persian Language, Emotioncy
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.