taghi zavvar
-
هدف
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی چالشهای استقرار مدیریت دانش در سازمان مدیریت و برنامهریزی استان آذربایجان شرقی میباشد.
روشپژوهش حاضر به روش ترکیبی از نوع راهبرد اکتشافی متوالی انجام شده است، که از نظر هدف کاربردی میباشد. در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای عرفی و در مرحله کمی از تحقیق توصیفی از نوع پیمایش، استفاده شده است. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر در مرحله ی کیفی متخصصان و خبرگان سازمان مدیریت و برنامه ریزی با سابقهی خدمت بیش از 5 سال به تعداد 18 نفر به صورت هدفمند جهت انجام مصاحبه عمیق انتخاب شدند و مصاحبه ها در مرحله اشباع نظری دادهها، پایان یافت. در بخش کمی، بر اساس نتایج کیفی، پرسشنامه ای تهیه و در بین 86 نفر از کارمندان سازمان مدیریت و برنامهریزی استان آذربایجان شرقی اجرا گردید.
یافته ها:
نتایج نشان داد که 1- عوامل درونسازمانی با 9 مقوله فرعی (1. فرهنگ سازمانی 2. موانع فردی 3. ساختار سازمانی 4. عدم اهمیت و تاکید مدیران 5. عدم استفاده از فناوری نوین جهت اشتراکگذاری دانش 6. عدم پیشبینی مدیریت دانش در استراتژی سازمان 7. عدم تاثیر مثبت سیستم آموزشی سازمان در استقرار مدیریت دانش 8. روابط انسانی 9. دیدگاه منفی نسبت به مدیریت دانش) 2- عوامل برونسازمانی با 2 مقوله فرعی (1. تاثیر منفی سیاستهای کلان کشوری 2. موانع اجتماعی) به عنوان موانع استقرار مدیریت دانش عمل میکنند. همچنین نتایج تی تک نمونهای نشان داد که به غیر از نقش موانع اجتماعی با سطح خطای بزرگتر از 5 درصد، تمام عوامل یاد شده در سطح خطای بیش از 1 درصد از دیدگاه افراد نمونه تحقیق معنیداری بوده و به عنوان موانع استقرار مدیریت دانش عمل میکنند. همچنین نتایج آزمون فریدمن نشان داد که: عدم پیشبینی مدیریت دانش در استراتژی سازمان، عدم اهمیت و تاکید مدیران به مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی به ترتیب، اولویتهای موانع استقرار مدیریت دانش در سازمان مدیریت و برنامهریزی استان آذربایجان شرقی میباشد.
نتیجه گیریضرورت دارد که سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان به استقرار مدیریت دانش با توجه به چالشها و موانع آن و تدابیری در جهت پیدا کردن راه حل برای مشکلات و موانع استقرار آن اقدام نماید.
کلید واژگان: چالش&Lrm, &Rlm, ها, استقرار مدیریت دانش, سازمان مدیریت و برنامه ریزی, آذربایجان شرقیObjectiveThe purpose of the present study is to investigate the challenges of knowledge management deployment in East Azarbaijan Province Management and Planning Organization.
MethodThe present study was conducted by using a combination of sequential exploration strategy. In the qualitative part, conventional content analysis method and in the quantitative stage of descriptive survey research is used. Participants in the qualitative phase were experts of Management and Planning Organization with 5 years’ service experience and 18 individuals were purposively selected for in-depth interviews. In the quantitative part, based on the qualitative results, a questionnaire was prepared and among the 86 staff of East Azerbaijan Province Management and Planning Organization was accomplished.
Findings1.Inside the organizational factors (9 subcategories): (1.Organizational Culture 2.Individual obstacles 3.Organizational Structure 4.The Lack Importance and emphasis Managers 5.New technology is not used for knowledge sharing 6.Lack of anticipation Knowledge management in organization strategy 7. Positive and negative impact of the organization's training system 8.Human Relations 9.Viewpoint Positive and negative to knowledge management) 2.External organizational factors: (1.Negative Impact Country mega Policies 2.Social barriers) they act as barriers to the establishment of knowledge management. The results of one-sample t-test showed that except for the role of social barriers all of these factors were significant barriers to knowledge management establishment. Friedman test results showed that: lack of knowledge management in organizational strategy, lack of importance and emphasis of managers on knowledge management and organizational culture, respectively, are the priorities of knowledge management barriers in Organization.
Conclusionit is essential that East Azarbaijan Management and Planning Organization to establish knowledge management with more focus on its challenges and obstacles and take steps to find solutions to the problems and barriers.
Keywords: Challenges, Knowledge Management Establishing, East Azerbaijan Province, Management, Planning Organization -
پژوهش حاضر با رویکرد ترکیبی آمیخته اکتشافی متوالی کیفی و کمی در اخلاق حرفه ای نظام آموزش سلامت حوزه معاونت بهداشت دانشگاه های علوم پزشکی شمالغرب کشور انجام گرفت. در بخش کیفی تعداد 43 نفر از خبرگان شامل اساتید آموزش بهداشت دانشگاه های علوم پزشکی شمالغرب کشور با روش نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری انتخاب شدند و داده های کیفی با استفاده از مصاحبه عمیق در زمینه موضوع تا مرحله اشباع گردآوری شد پس از جمع آوری داده ها و تعیین مفاهیم و مقوله ها، اطلاعات در اختیار شرکت کنندگان کلیدی قرار گرفت و نظرخواهی شد و برای تایید روایی بیرونی مقایسه هایی با ادبیات موضوع انجام گرفت. کد گذاری های باز، کدگذاری محوری و تحلیل کدگذاری گزینشی انجام شد . پس از استخراج مولفه های نهایی پرسشنامه 60 سوالی بر اساس مبانی نظری و اطلاعات مصاحبه ها، تنظیم گردید. پایایی پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ 92/0 مورد تایید قرار گرفت. نمونه در بخش کمی بصورت تصادفی طبقه ای نسبتی از بین کلیه بهورزان خانه های بهداشت و کارشناسان آموزش سلامت حوزه معاونت بهداشت دانشگاه های علوم پزشکی شمالغرب به تعداد 473 نفر انتخاب شد. پس از توزیع پرسشنامه، دادههای استخراج شده با استفاده نرم افزارspss و لیزرل تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی و معادلات اندازه گیری برای هر یک از سازه ها بر اساس مقدار بارهای عاملی به دست آمده معنادار بوده و مقدار بارعاملی همه شاخص ها بزرگ تر از 3/0 بدست آمد . مدل اندازه گیری برازش یافته از نیکویی برازش مناسبی برخوردار بود و مورد تایید قرار گرفت. اعتبار الگو با تحلیل عاملی تاییدی و ضریب بالای آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت و در نهایت الگوی نهایی اخلاق حرفه ای در نظام آموزش سلامت حوزه معاونت بهداشت شمالغرب کشور با مولفه های وفاداری؛ مسیولیت پذیری؛ رقابت طلبی؛ صداقت؛ احترام به دیگران؛ احترام نسبت به ارزش ها و هنجارهای اجتماعی ؛ عدالت و انصاف ؛ همدلی با دیگران ؛ نقدپذیری؛ قاطعیت؛ اعتماد؛ همکاری بین بخشی ؛ رعایت نظم؛ نگرش مثبت و تعهد ارایه گردید. همچنین درجه اهمیت هر یک از مولفه های اخلاق حرفهای در نظام آموزش سلامت حوزه معاونت بهداشت دانشگاه های علوم پزشکی شمالغرب کشور تعیین گردید.
کلید واژگان: الگوی اخلاق حرفه ای, آموزش سلامت, معاونت بهداشت, دانشگاه های علوم پزشکیThe present study was conducted with the aim of designing a model of professional ethics in the health education system of the Vice Chancellor for Health of the Northwestern University of Medical Sciences. This combined study was conducted as a combination of qualitative and quantitative sequential exploratory mix. In the qualitative section, 43 experts including health education professors of northwestern medical universities were selected by purposive sampling and theoretical sampling and qualitative data were collected using in-depth interviews on the subject up to saturation stage after data collection. And definition of concepts and categories, information was provided to key participants and opinion polls were conducted and comparisons with the literature were made to confirm the external validity. Open coding, axial coding and selective coding analysis were performed. After extracting the final components of the questionnaire, 60 questions were prepared based on the theoretical foundations and information of the interviews. The reliability of the questionnaire was confirmed by Cronbach's alpha coefficient of 0.92. In the quantitative section, 473 people were randomly selected from all health care providers and health education experts in the field of health of Northwestern University of Medical Sciences. After distributing the questionnaire, the extracted data were analyzed using SPSS and LISREL software. The results of confirmatory factor analysis and measurement equations for each of the structures were significant based on the amount of factor loads obtained and the amount of factor load of all indicators was greater than 0.3. The fitted measurement model had a good fit and was approved. The validity of the model was confirmed by confirmatory factor analysis and Cronbach's high alpha coefficient, and finally the final model of professional ethics in the health education system of the Northwest Health Department with loyalty components; responsibility; Competitiveness; Honesty; Respect for others; Respect for social values and norms; Justice and fairness; Empathy with others; Liquidity; decisiveness; the trust ; Cross-sectoral cooperation; Observance of order; positive attitude; A commitment was made. Also, the degree of importance of each component of professional ethics in the health education system of the health department of the northwestern universities of medical sciences was determined.
Keywords: Professional ethics model, health education, health deputy, medical universities -
هدف
هدف پژوهش حاضر، توصیف تجارب زیسته معلمان از تدریس در کلاس های چند پایه دوره ابتدایی در مناطق روستایی است.
روشمتناسب با هدف، روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده و جامعه پژوهش شامل کلیه معلمان چند پایه دوره ابتدایی مناطق روستایی شهرستان ماکو بوده که از بین آنها نمونه پژوهش به تعداد 15 نفر با روش نمونهگیری هدفمند ملاک محور، انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته گردآوری شد و به روش هفت مرحله ای کلایزی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اعتباریابی داده ها، از نظرات اساتید متخصص، کارشناسان و معلمانی که سال ها در مدارس و کلاس های چندپایه مناطق روستایی شهرستان ماکو خدمت نموده اند استفاده گردید.
یافته هاتحلیل عمیق تجارب معلمان، به شناسایی و دسته بندی 6 مضمون اصلی: روش های تدریس و کلاسداری، مشکلات کلاس های چند پایه، مسایل برنامه درسی، مسایل مالی معلمان و مدارس، تقویت کلاس های چند پایه و محاسن کلاس های چند پایه، و 13 زیر مضمون: روش های تدریس، کلاسداری، مشکلات دانش آموزان کلاس های چند پایه، مشکلات معلمان کلاس های چند پایه، مشکلات خانواده های دانش آموزان کلاس های چند پایه، محتوای برنامه درسی، اجرای برنامه درسی، دستمزد معلمان، هزینه مدارس، کاستن از مشکلات کلاس های چند پایه، بهبود و افزایش بهره وری کلاس های چند پایه، محاسن مربوط به معلمان و محاسن مربوط به دانش آموزان منتج شد.
کلید واژگان: تجارب زیسته معلمان, کلاس های چند پایه, آموزش ابتداییResearch in Teaching, Volume:10 Issue: 2, 2022, PP 112 -143ObjectiveThe purpose of this study is to describe the life experience of teachers of teaching multi-grade primary classes in rural areas.
Methodin accordance with the objective, the study is qualitative and phenomenological research. Research population includes all multi-grade teachers of primary schools in rural areas of Mako city, among them, research sample of 15 people was selected by criterion-based purposive sampling. The data was collected by qualitative semi-structured interview and analyzed by Collaizi’s seven-step method. To validate the data, the opinions of expert professors, experts and teachers who have served for many years in multi-grade schools and classrooms in rural areas of Mako County; was used.
FindingsIn-depth analysis of teachers’ experiences resulted in identification and categorization of 6 main topics: teaching methods and class control, problems of multi-grade classes, curriculum issues, financial issues of teachers and schools, strengthening multi-grade classes, and advantages of multi-grade classes; and 13 sub-themes: teaching methods, class control, problems of students in multi-grade classes, problems of teachers in multi-grade classes, problems of students’ families in multi-grade classes, curriculum content, curriculum implementation, teacher’s salaries, school’s fees, reducing problems of multi-grade classes, improving and increasing productivity of multi-grade classes, advantages of teachers and advantages of students.Keywords: lived experience of teachers, multi-grade classes, primary education.
Keywords: lived experience of teachers, Multi-Grade Classes, Primary Education -
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گری خلاقیت مدیران در رابطه بین مدیریت مشارکتی و مسئولیت پذیری اجتماعی آنان با رضایت شغلی معلمان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری و جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مقطع متوسطه اول شهر مهاباد، به تعداد 559 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 228 برآورد و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (1986)، مدیریت مشارکتی چوپانی (1389)، مسئولیت پذیری اجتماعی کاروول (1991) و پرسشنامه خلاقیت آمابیل (2001) استفاده گردید که روایی سازه ای آن ها از طریق تحلیل عاملی تاییدی بررسی و پایایی آن ها به وسیله آلفای کرونباخ به ترتیب 834/0، 927/0، 802/0 و 746/0 به دست آمد. به منظور تحلیل داده ها از دو نرم افزار SPSS23 و AMOS23 استفاده شد. نتایج نشان داد که مدیریت مشارکتی و خلاقیت مدیران اثر مستقیم و معناداری بر رضایت شغلی معلمان دارند اما مسئولیت پذیری اجتماعی مدیران اثر مستقیم و معناداری بر رضایت شغلی معلمان ندارد. نقش خلاقیت به عنوان متغیر میانجی با آزمون سوبل در سطح اطمینان 95/0 تایید شد. اثر غیر مستقیم مدیریت مشارکتی بر رضایت شغلی با میانجی گری خلاقیت معنادار بود و خلاقیت بیش از 22 درصد از اثر کل مدیریت مشارکتی مدیران بر رضایت شغلی معلمان را تبیین کرد. همچنین عدم اثر مستقیم مسئولیت پذیری اجتماعی بر رضایت شغلی، با میانجی گری خلاقیت، معنادار بود و خلاقیت بیش از 82 درصد از اثر کل مسئولیت پذیری اجتماعی بر رضایت شغلی را تببین کرد.
کلید واژگان: رضایت شغلی, مدیریت مشارکتی, مسئولیت پذیری اجتماعی, خلاقیت مدیرانThe purpose of this study was to investigate the mediating role of Managers creativity in the in the relationship between Managers participatory management and social responsibility with teacher’s job satisfaction. The sample size was determined using Cochranchr('39')s formula to 228 people and be selected with using relative stratified random sampling method. Data were collected using four questionnaires: job satisfaction Minnesota (1986), Choupani participatory management (2011), Carroll’s social responsibility (1991) and Amabile creative questionnaire (2001); their construct validity were evaluated by the confirmatory factor analysis and the reliability by alpha Cronbach was 0.834, 0.927, 0.802 and 0.746, respectively. For data analysis Spss23 and Amos23 software were used. The results of data analysis indicated the Participatory management and creativity of principals have a direct and significant effect on teacherschr('39') job satisfaction. But the social responsibility of principals did not have a direct and significant effect on teacherschr('39') job satisfaction. The role of creativity as mediating variable With the Sobel test in the were confirmed tconfidence level of 0.95. The indirect effect of participatory management on job satisfaction mediated by creativity was significant and the creativity of principals more than 22% of the total effect participatory management on job satisfaction. Also the lack of direct effect of social responsibility on job satisfaction, mediated by creativity, was significant and creativity explained more than 82% of the total effect social responsibility on job satisfaction.
Keywords: job satisfaction, participatory management, social responsibility, creativity of principals -
معلم موثرترین عامل شناخته شده در مدرسه بوده و عملکرد شغلی معلمان از شاخصهای اساسی موفقیت و تداوم اهداف سازمانهای آموزشی است و توانمندی معلمان و سبک رهبری مدیران، نقش مهمی در آن خواهد داشت. پژوهش حاضر با هدف پیشبینی عملکرد شغلی معلمان بر اساس توانمندسازی روانشناختی و سبک رهبری مدیران به روش توصیفی- همبستگی انجام گرفت و جامعه آماری شامل کلیه معلمان زن مدارس ابتدایی ناحیه 2 و 4 شهر تبریز به تعداد 413 نفر بود که 198 نمونه به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای استاندارد عملکرد شغلی پاترسون، توانمندسازی روانشناختی اسپریترز و سبک رهبری هرسی و بلانچارد استفاده شد. آلفای کرونباخ محاسبه شده برای هر یک از متغیرها به ترتیب 93/0، 91/0 و 62/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار spss (نسخه 16) استفاده شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که عملکرد شغلی با توانمندسازی روان شناختی رابطه مثبت (50/0) و معناداری دارد (01/0>P). همچنین نتایج رگرسیون چندگانه با روش گام به گام نشان داد که در میان مولفههای توانمندسازی روانشناختی، مولفههای معنیداری، اعتماد، تاثیرگذاری و شایستگی بهترین پیشبین های عملکرد شغلی معلمان بودند (05/0>P) و در میان سبکهای رهبری، سبک رهبری دستوری بهترین پیشبین عملکرد شغلی بود (05/0>P). بنابراین با بهینه کردن سطح توانمندی روانشناختی معلمان و انتخاب سبک رهبری مناسب از سوی مدیران میتوان شاهد تاثیرات مثبت بر عملکرد شغلی معلمان بود.
کلید واژگان: عملکرد شغلی معلمان, توانمندسازی روان شناختی, سبک رهبریTeachers are the most influential factor at schools, and their job performance is essential indicator of success and persistence of the goals of educational organizations, and the ability of teachers and leadership style of headmasters play significant role on it. This study aim to predict job performance of teachers based on psychological empowerment and leadership style of headmasters. Descriptive-correlation method was used and statistical society include all female teachers (413 individuals) of primary schools at 2 and 4 district of Tabriz, 198 individuals were selected as sample by multi-stage random cluster method. Data collected using standard questionnaires of Paterson’s job performance, Spritzer’s psychological empowerment, and leadership style of Hersey-Blanchard. Alpha-Cronbach was calculated for each of the variables as 0.93, 0.91 and 0.62, respectively. For data analysis, Pearson’s correlation coefficient, multiple regression tests and SPSS software (version 16) were used. Results of the Pearson correlation coefficient indicated that job performance of psychological empowerment was positive (0.50) and meaningful (p < 0.01). Results of the multiple regression with step by step approach indicated that meaningful elements of reliability, effectiveness and competency are the best predictors of job performance of teachers (p < 0.05) among psychological empowerment elements, and imperative leadership style was the best predictor of job performance in leadership styles (p < 0.05). Therefore, optimizing psychological ability of teachers and selecting desired leadership style of headmasters lead to positive effect on job performance of teachers.
Keywords: job performance of teachers, Psychological Empowerment, leadership style -
این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی به روش همبستگی و از نظر هدف کاربردی می باشد. جامعه ی آماری را کلیه مدیران (175N =) مدارس دوره ی اول و دوم متوسطه شهر خرم آباد تشکیل داده اند. حجم نمونه طبق جدول مورگان به تعداد 150 نفر مدیر مدارس انتخاب شدند. جهت انتخاب نمونه معرف مدیران از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد بالندگی محتوایی مدیران فرهی بوزنجانی، خودکارآیی پتریدرو و همکاران، و اثربخشی مدارس هوی و میسکل استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ و روایی آنها با نظر متخصصان مورد تایید قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل توصیفی و استنباطی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین بالندگی مدیران و مولفه های آن با اثربخشی مدارس رابطه مثبت و معناداری وجود دارد . هم چنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین خودکارآمدی مدیران و مولفه های آن با اثربخشی مدارس رابطه ی مثبت و معنا داری وجود دارد. در نهایت در مدل پیش بینی رگرسیون تنها مولفه توانایی مدیران و رهبری قدرت پیش بینی کنندگی را نشان داد. لذا می توان با توسعه شایستگی ها و بهبود خودکارآیی مدیران، اثربخشی مدارس را ارتقا داد.
کلید واژگان: بالندگی مدیران, خودکارآیی, اثربخشی مدارس, مدیریت مدرسهStudies on the effectiveness of schools have confirmed the role of principals in the success of schools (Louis et al. (2010); Schmidt Davis and Bottoms (2011); Prasertcharoensuk & Tang (2017). The study of Sammons & Bakkum (2011) showed that leadership leads to creating a constructive behavioral climate, positive motivation in the learners, and learning culture whose result can be positive changes in the students and school improvement in general. Specifically, strategies of school teachers inevitably lead to the schools′ effectiveness. According to the study of Prasertcharoensuk & Tang (2017), the term “school effectiveness” refers to the multidimensional effectiveness of the leaders, teachers, and students of the school in reaching educational goals (Creemers & Kyriakides (2010); Lee & Choi (2003); Scheerens (2013); Wen-Ling Shih and Chun-Yen Tsai (2016). In terms of school leadership, effectiveness is defined as reaching goals. In the present study, the relationship of development and self-efficacy of principals with the school effectiveness of first and second grades of high school was examined. The lack of development and self-efficacy of principals can yield problems. According to the above-mentioned points, this study aims to find if there is any correlation between development and self-efficacy of principals and school effectiveness. This study had survey approach. It used descriptive methods for applied goals. Statistical population included all principals of first and second grades of high school in Khoramabad City (n=175). Based on Morgan Table, the sample size of 150 school principals was obtained. To select the representative sample of the principals, relative stratified random sampling method was used and finally, 103 men and 47 women were selected as the sample. In order to gather data, the standard questionnaire of content development of principals adopted from Farahi Bozanjani (2003) with 30 elements was used. This questionnaire measures three elements including knowledge (10 elements), ability (10 elements), and skill (10 elements) using a 5-point Likert scale. Content and predictive validity of this tool have been confirmed in prior studies (Farahi Bozanjani, 2002). In this study, correlation coefficients for three elements of knowledge, ability, and skill were obtained to be 0.90, 0.92, and 0.91, respectively. In order to measure self-efficacy variable, the questionnaire of Petrido et al. (2014, cited in Foladvand, (2015) was used. The questionnaire included 31 elements, measuring self-efficacy of school principals. It also used a 5-point Likert scale (1=quite disagreed and 5= quite agreed) with the minimum score of 31 and the maximum score of 155 (Foladvand, 2015). In order to determine the consistency of this measure, Cronbach's alpha was used whose value in this study was obtained to be 0.95. In order to measure the variable of school effectiveness, the standard questionnaire of school effectiveness of Hoy & Miskel (2013) was used; it included 8 elements scored by a 5-point Likert scale. Minimum and maximum likely score in this tool was 8-40. To determine consistency of this measure, Cronbach's alpha was used whose value in this study was obtained to be 0.90. Validity and consistency of this tool were confirmed in prior studies (Hoy & Miskel, 2013). Consistency of all questionnaires was confirmed by Cronbach's alpha and their content validity was also verified by the ideas of experts. In order to analyze data, descriptive and referential statistics were used. Obtained results showed that the development of the principals and its elements (including skill, ability, knowledge) were positively and significantly correlated with the school effectiveness (r=0.26, 0.28, and 0.26). Results also showed a positive and significant correlation of self-efficacy of the principals and its elements (r=0.45). Finally, in the model of regression prediction, just ability (B =0.28) and leadership (B =0.50) showed to have predictability power. The finding of this study is indirectly correlated with prior studies of Lee and Choi (2003), Lee and Lee (2007); Soon & Zainol (2011), Wen Ling Shih and Chun Yen Tsai (2016). This result is also consistent with the findings of the studies of Zembat & et al. (2010), Ali Al-Harthi and Hendawy Al-Mahdy (2017), Bird et al. (2013), and Boonla & Treputtharat (2014). The study of Zembat & et al. (2010) also confirmed the role of leadership styles in the effectiveness of schools. In a similar study, Bird et al. (2013) concluded that the activities of the principals lead to improving school processes. Regarding other finding of this study, a positive and significant correlation was found between managerial skills and school effectiveness. Studies have shown that successful schools have principals who have created professional culture and effectiveness (Afkhami Kheirabadi & et al., 2006). Based on the findings of this study, a significant correlation was found between developing the competencies of the principals in terms of skills, ability, and knowledge dimensions. Thus, it can be suggested that various dimensions of principals′ competencies are concerned by the authorities of Education Department. Principals of Education Departments are also suggested to prioritize consistent development of school teachers for preserving school effectiveness in the policies of training and developing human resources. In the present study, empirical evidences imply principals ‘perceptions about gaining school effectiveness by means of developing principals′ competencies. Results also suggest that principals are very important in achieving educational as well as organizational goals and school effectiveness. This study had limitations as well. These limitations included the lack of control over all unwanted variables which may have affected the results of this study. Newness of the studied variables and the lack of access to the broad and growing theories were our other limitations. Despite above-mentioned limitations in the present study, a new, growing, and excellent study area has been opened. On this basis, it can be suggested that this study is replicated in other schools and at different educational levels in order to gain more certainty by replicating the results. Also, by looking at the results and their comparisons with scrutiny, differences and similarities between the schools in terms of development and self-efficacy of their principals and school effectiveness can be identified. As a result, by developing competencies and improving self-efficacy of the principals, the effectiveness of the schools can be increased.
Keywords: managers’ development, Self-efficacy, Schools' Effectiveness -
با توجه به پژوهشهای متعدد انجام یافته در حوزهی رابطه هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی و نیز کسب نتایج متفاوت و متناقض در این پژوهشها؛ پژوهش حاضر با هدف ترکیب نتایج پژوهشهای متعدد، این حوزه انجامگرفته است. روش مورد استفاده در این پژوهش فراتحلیل میباشد. جهت نیل به اهداف پژوهش، از نتایج کمی 30 پژوهش منتخب، که با توجه به مالکهای ورود و خروج و بهره گیری از کلیدواژه های تعیین شده از طریق بانکهای اطلاعاتی مختلف کشور به دست آمده بود، استفاده گردید و درمجموع 137 اندازه اثر همبستگی از آنها به دست آمد؛ که با نرم افزار CMA2 مورد تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش دو مدل تصادفی و ثابت محاسبه گردید که با توجه به تحلیل ناهمگنی از طریق شاخصهای Q و مجذور I ،و حذف 18 اندازه اثر، مدل ثابت به عنوان مدل نهایی در نظر گرفته شد. اندازه اثر ترکیبی پژوهشهای مورد بررسی 0/169 به دست آمد و از لحاظ آماری معنی معنادار میباشد (0/01 >P).همچنین نتایج آزمون Z فیشر نشان داد که میان دانش آموزان و دانشجویان از لحاظ شدت روابط موجود، تفاوت معناداری وجود ندارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت هوش هیجانی یکی از همبسته های عاطفی پیشرفت تحصیلی بوده و رابطه مثبت و معنادار میان این دو وجود دارد.
کلید واژگان: اندازه اثر, پیشرفت تحصیلی, فراتحلیل, هوش هیجانیEducation Journal, Volume:27 Issue: 1, 2020, PP 161 -182IntroductionFor many years, intelligence and mental abilities were considered the only factors influencing student’ s academic achievement but recently, several studies have examined the impact of non-cognitive aspects such as emotional and social factor. Emotional intelligence is one of the factors that impact and its relation to academic achievement have been studied in different studies. Some researchers found a weak relationship between emotional intelligence and academic achievement, some found a moderate and significant relationship, and some believe the impact of emotional intelligence on academic achievement more than cognitive intelligence. According to this, the purpose of the present study was to analyze and combine the results of the researches in this field and reach a general conclusion and resolve the existing contradictions and discover possible moderators.
MethodAccording to the purpose of this study, the present study was conducted by meta-analysis method. The statistical population of the present study was all research published in scientific valid journal which was available in computer databases and examined the relationship between emotional intelligence and academic achievement. Using the purposive sampling method and extensive search based on the specified keywords and applying entry and exit criteria, 30 studies were selected as sample and entered the meta-analysis process. The extracted data were analyzed with CMA software.
ResultsFrom selected studies as sample, in total, 137 effect sizes were extracted which 18 extreme effect sizes were eliminated in sensitivity analysis and the next analyzes were performed on 119 effect sizes. The value of “fail-safe N” statistic was obtained 4132, which indicated that after entering this number of non-significant studies, the combined effect size will be non-significant. The amount of combined effect size calculated 0.169 in fixed model and 0.165 in random model that both of them were statistically significant (p<0.01) which indicated that the positive and significant relationship between emotional intelligence and academic achievement. Values for Heterogeneity indices such as I2 also showed 38% of the observed heterogeneity between the effect sizes of early research, because of the existence of moderating variables. Fisher z test results also showed that the correlation coefficient of emotional intelligence and academic achievement was not significantly different between two groups of students.
DiscussionThe amount of combined effect size of relationship between emotional intelligence and academic achievement was evaluated poorly. But its direction and significant indicated a relationship between emotional intelligence and academic. So it can be argued that people with high emotional intelligence have more ability in knowing their emotions and others and use this cognition to guide behavior and peer pressure and able to overcome unpleasant emotions in the school environment and family and create motivation in yourself, coping with stress, and provide a desirable educational status for himself.
Keywords: Effect size, Academic Achievement, Meta-Analysis, EmotionalIntelligence -
هدف این پژوهش مدل یابی سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی بر اساس رهبری تحول آفرین در مدارس شهر تبریز با استفاده از روش پژوهش توصیفی و همبستگی بود. جامعه ی آماری، معلمان و کارکنان مدارس مقطع ابتدایی شهر تبریز بودند که تعداد 184 نفر از آن ها با بهره گیری از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه های سرمایه فکری، سرمایه اجتماعی و رهبری تحول آفرین برای گردآوری داده ها واز نرم افزار لیزرل برای تبیین مدل و روایی سازه پرسش نامه ها استفاده شد. ضریب پایایی پرسشنامه ها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب برابر با 89/0، 97/0 و 94/0 محاسبه شد. یافته های پژوهش نشان داد همبستگی بالایی بین متغیرها و مولفه هایشان وجود دارد و داده ها نیز از مدل معادلات ساختاری و اثر مستقیم رهبری تحول آفرین بر سرمایه فکری (ضریب بتا: 73/0) و سرمایه اجتماعی (ضریب بتا: 66/.) حمایت کرد. با توجه به این نتایج می توان گفت که با استفاده از شیوه رهبری تحول آفرین در مدارس می توان به ایجاد سرمایه های فکری و اجتماعی امیدوار شد.
کلید واژگان: رهبری تحول آفرین, سرمایه فکری, سرمایه اجتماعی, معادلات ساختاریThe purpose of this study was to investigate intellectual and social capital according to transformational leadership in primary schools using the descriptive and correlational research methodology. The statistical population was the teachers and staff of primary schools of Tabriz that 184 of them were selected using cluster random sampling method. In this study, intellectual capital, social capital and transformational leadership questionnaires were used for data collection and LISREL software was used to determine the model and construct validity questionnaires. The reliability of the questionnaires was 0.89, 0.97 and 0.94, respectively. The results showed that there is a high correlation between the variables and their components and also the data supported the structural equation modeling of the direct effect of transformational leadership on intellectual capital (beta coefficient: 0.73) and social capital (beta coefficient: 0.66). Based on these results, it can be said that using transformational leadership in schools can makehope for creating social and intellectual capital.
Keywords: Transformational Leadership, Intellectual Capital, Social Capital, Structural Equation -
هدف از این تحقیق، اولویت بندی مهارت های مدیریتی (فنی، انسانی و ادراکی) مدیران مدارس ابتدایی و متوسطه ناحیه 4 تبریز می باشد. روش تحقیق از نوع توصیفی - پیماشی می باشد. از جامعه آماری 112 نفری مدیران حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 95 نفر بدست آمد. برای نمونه گیری از روش تصادفی طبقه ای نسبتی استفاده شد. به منظور نیازسنجی نیازهای آموزشی مهارتهای مدیریتی پرسشنامه ای بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت تدوین گردید پس از جمع آوری داده ها به وسیله نرم افزار spss تجزیه و تحلیل و از آمار توصیفی، و آزمون آماریANOVA ،t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که مدیران در هر یک از مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی نیاز به آموزش دارند. اولویت اول در نیاز آموزشی مهارتهای فنی و پایین ترین اولویت مهارت انسانی بود. بین میانگین نیاز به مهارت های فنی، انسانی و ادراکی در رشته تحصیلی مختلف، تفاوت معنی داری وجود دارد(05/0>P=). در میانگین نیاز به مهارت های فنی، انسانی و ادراکی در مدرک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس، در مقاطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه اول، و سوابق خدمت مختلف تفاوت معنی داری وجود ندارد(05/0 P>). کلید واژه ها: نیازسنجی آموزشی، مهارتهای مدیریتی، مدیران مدرسه
کلید واژگان: نیازسنجی آموزشی, مهارتهای مدیریتی, مدیران مدرسه, ویژگیهای جمعیت شناختیThe purpose of this study was determine priority of training needs (technical, human and conceptual ) and effective factors on it (technical, human and conceptual ) in the primary and secondary school managers in the region of 4 in Tabriz city. This study was descriptive and surveying. The population size of 112 school managers , 95 samples obtained using Cochran equation using random stratified proportional sampling method. For assessment of training needs , Management skills , an questionnaire based on a five - point Likert scale was developed. After collection of questionnaire, data were analyzed using SPSS 16 software, descriptive statistics , ANOVA, Independent Samples test and ANOVA were used to analysis of data. Result sowed school managers in all skills of technical, human and conceptual need to education . Technical skills were first priority and human skills were the last. Skills of technical, human and conceptual in different Educational field were a significant (P<0/05). Skills of technical, human and conceptual among educational degree, years of employment different educational level were not significant correlation (P>0/05) . Key words: Management skills, Training needs assessment, School managers Key words: Management skills, Training needs assessment, School managers Key words: Management skills, Training needs assessment, School managers
Keywords: Management skills, Training needs assessment, School managers -
زمینه و هدفبرنامه درسی آموزش و ارتقای سلامت در ارتقای و توسعه فرهنگ بهداشتی دانش آموزان اهمیت بسیاری دارد. برای پی بردن به اهمیت مسائل بهداشتی در روند سلامت دانش آموزان، لازم است به محتوای کتب درسی توجه شده و یک برنامه آموزشی که بتواند همه نیازهای ضروری آموزش سلامت را در خود جای دهد، تدوین شود.مواد و روش هااین تحقیق از نوع تحلیل محتوا به روش «آنتروپی شانون» است که پردازش داده ها را در تحلیل محتوا به صورت کمی و کیفی مشخص می کند. محتوای طرح از نظر پاسخگو (متن تمام کتاب های سه پایه دوره اول ابتدایی) با 12 مولفه اصلی و 58 مولفه فرعی نظام سلامت بررسی و روایی آن از سوی متخصصان برنامه ریزی درسی و آموزش سلامت، تایید شده و پایایی آن از طریق روش اسکات 0/72 به دست آمده است.یافته هانتایج تحلیل محتوای آنتروپی شانون نشان داد که در بررسی کتاب های دوره اول ابتدایی، مولفه مربوط به سلامت روانی با 284 نمونه (0/1832= WJ) و سلامت تغذیه 271 نمونه (0/1981= WJ)، بیشترین فراوانی و اهمیت را به خود اختصاص داده و مولفه های شاخص معلولیت (اهمیت معلولیت، کمک به افراد معلول، انواع معلولیت و...) با 0 (صفر) مورد (0= WJ) کم اهمیت ترین شاخص ها و مولفه ها است.نتیجه گیرییافته های حاصل از فراوانی مولفه ها نشان داد که مولفه های نظام سلامت از توزیع نرمال برخوردار نیستند؛ به طوری که به میزان بسیار کمی به آموزش و ارتقای سلامت در محتوای درسی پرداخته شده، در صورتی که سلامت، مهم ترین عامل پیشرفت و ضامن بقای جامعه است.کلید واژگان: آموزش سلامت, کتب دوره اول ابتدایی, مفروضه های نظام سلامت, آنتروپی شانونBackground and ObjectiveThe curriculum of education and promotion of health in raising the awareness and development of the health culture of students is important. In order to pay attention to the importance of health issues in the student’s health process, it is necessary to develop the content of textbooks and an educational program that can accommodate all the essential health education needs.MethodsThis study is of content analysis type using “Shannon Entropy Method”, which specifies qualitative and quantitative data processing in content analysis. From the viewpoint of respondents, the content (the content of all the textbooks of first three years of elementary schools) was reviewed using 12 main components and 58 sub-components of health and health promotion; its validity was confirmed by curriculum planning and health education experts and its reliability (0/72) was obtained through Scott’s method.ResultsResults of content analysis of Shannon Entropy of reviewing the textbooks of first elementary school grades, indicated components of mental health with 284 items (WJ=0/1832), and familiarity with foodstuffs with 271 items (WJ=0/1981) assigned the most frequency and importance, and the disability indicator components (the importance of disability, helping disabled people, different types of disability, etc.) with 0 items (WJ=0) were the least important indicators and components.ConclusionFindings of component frequency indicated the health system components do not have normal distribution, in other words health education and health promotion have been addressed in very low level in curriculum, while health is the most important factor in development and guarantees the survival of community.Keywords: Health education, Textbooks of first grades of elementary schools, Health system assumptions, Shannon Entropy
-
پژوهش حاضر با هدف خوشه بندی دانش آموزان براساس مشکلات خواندن و نوشتن کودکان تک زبانه و دوزبانه پایه دوم ابتدایی شهر آبادان انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دوزبانه و تک زبانه پایه دوم ابتدایی شهر آبادان تشکیل می داد که با استفاده از دو شیوه نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای و قضاوتی تعداد 111 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش آزمون هوشی ریون(1938)، آزمون خواندن کرمی نوری و مرادی(1387) و هم چنین یک آزمون محقق ساخته نوشتن بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل خوشه ایو آزمون مجذور کای استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل خوشه ایدر هر دو گروه تک و دوزبانه نشانگر دو نیمرخ دانش آموزان با مشکل خواندن و بدون مشکل خواندن و دو نیمرخ دانش آموزان با مشکل نوشتن و بدون مشگل نوشتن بود. نتایج نشان داد که فراوانی دانش آموزان دوزبانه نسبت به تک زبانه در خوشه دارای مشکلات خواندن بیشتر است. هم چنین نتایج بخش نوشتن نیز نشان داد که بیشترین فراوانی دانش آموزان خوشه یک بامشکل نوشتن به کودکان دوزبانه تعلق دارد. این یافته نشان دهنده نقش زبان فراگیر در پایه های آغازین تحصیلی بر عملکرد تحصیلی به ویژه در دروس مرتبط به زبان است.کلید واژگان: دوزبانگی, ناتوانی یادگیری, مشکلات خواندن, مشکلات نوشتن, تحلیل خوشه ایThe study was done for cluster of students based reading and writing problems of bilingual and monolingual children of second elementary school in Abadan. population of this study included all the boy and girl students of second elementary school at 90-91 academic year in Abadan, Khuzestan that 119 students were chosen by multistage cluster random sampling. Measuring tools used in this study were Raven intelligence quiz(1938), Korominouri and Moradi reading quiz (2008), and also researchist made writing quiz.The Statistically methods of raceme analaysis and chi-squared analaysis were used for analaysis of data.The results of raceme analysis showed that students have two profiles, first students who have reading problems and second those who doesnt have reading problems. The first cluster included students with low scores in minor scales that were called students with reading problems. And the second cluster, were called students with high scores in minor scales of reading test. The results indicated that frequency of monolinguals than bilingual students, is more in two cluster. Also, the results of cluster analysis about spelling mistakes, divide students to two groups of students with writing problems and students with no writing problems. The first cluster included students with high number of different spelling mistakes that were called cluster of students with writing problems and the second cluster, were called students with no spelling mistakes that included students with low spelling mistakes. The results showed that the maximum frequency of students in first cluster belongs to bilingual childrenKeywords: Bilingualism, Learning Disability, Reading problem, Writing problem, Raceme analaysis
-
هدفاین پژوهش با هدف تحلیل محتوای بسته های آموزشی پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی براساس مولفه های پیشگیری از اعتیاد انجام شده است.روشروش پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوا و بر اساس مدل آنتروپی شانون انجام گرفته است. جامعه آماری شامل بسته های آموزشی مرتبط با پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی، و نمونه بررسی، بسته آموزشی پیشگیری از سوء مصرف مواد، مهارت های زندگی (1) و مهارت های زندگی (2) بود.یافته هانتایج نشان داد که در محتوای بسته آموزشی پیشگیری از اعتیاد، بیشترین توجه به مولفه های خودآگاهی و همدلی سپس به مولفه تصمیم گیری و حل مساله و کم ترین توجه به ترتیب به ارتباطات موثر، تفکر خلاق و انتقادی، آموزش مواد، مقابله با استرس شده است. در کتاب مهارت های زندگی (1) بیشترین توجه به مولفه تصمیم گیری و حل مساله و ارتباط موثر و آموزش مواد و کم ترین توجه به مولفه مقابله با استرس، هیجان، و تفکر خلاق و انتقادی و خودآگاهی و همدلی شده است. در کتاب مهارت های زندگی (2) بیشترین توجه، به مولفه تصمیم گیری و حل مساله، خودآگاهی و همدلی و ارتباط موثر و کم ترین توجه به مولفه تفکر خلاق و انتقادی، آموزش درباره مواد و مقابله با استرس و هیجان شده است.نتیجه گیریبا توجه به این که به برخی از مولفه های پیشگیری از اعتیاد توجه چندانی نشده، لذا لحاظ کردن آن ها در بسته های آموزشی، کمک موثری به ارتقاء دانش جامعه ی هدف خواهد داشت.کلید واژگان: پیشگیری از اعتیاد, پیشگیری اولیه, تحلیل محتوا, سازمان بهزیستیObjectiveThe aim of this research was to conduct a content analysis on addiction prevention educational packages related to Welfare Organization based on addiction prevention components.MethodA qualitative research method and content analysis based on Shannon entropy model were used for the conduct of this study. The statistical population of the study included all educational packages of addiction prevention belonging to Welfare Organization and the sample of the study consisted of Addiction Prevention Package, Life Skills (1), and Life Skills (2).ResultsThe results showed that self-awareness and empathy have received the highest attention and decision-making and problem-solving are ranked in the next places in the content of addiction prevention package. On the other hand, effective communication, creative and critical thinking, teaching about drugs, and coping with stress have received the minimum attention in the content of the package. In book of Life Skills (1), decision-making, problem-solving, effective communication, and teaching about drugs have been assigned the highest attention whereas coping with stress, emotions management, creative and critical thinking, self-awareness, and empathy have been given the lowest voice. In book of Life Skills (2), the highest attention has been paid to decision-making, problem-solving, self-awareness, empathy, and effective communication while the lowest attention has been given to creative and critical thinking, teaching about drugs, coping with stress, and emotions management.ConclusionGiven that some components of addiction prevention have not been given enough attention, their inclusion into educational packages will make an effective contribution to the improvement of knowledge in the target population.Keywords: addiction prevention, primary prevention, content analysis, Welfare Organization
-
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی ترسیم نقشه های مفهومی گروهی بر شاخص های شناختی – عاطفی درس شیمی بود. نمونه پژوهش را 147 نفر از دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه و محتوای آموزشی مورد نظر کتاب شیمی تشکیل می داد و طرح پژوهشی بر اساس یک طرح نیمه آزمایشی با پس آزمون و گروه های مقایسه طراحی شد. آزمودنی ها به روش نمونه گیری خوشه ایتک مرحله ای انتخاب و به گونه ای تصادفی به گروه های آزمایش (60 نفر) و کنترل (87 نفر) تخصیص داده شدند. در گروه های آزمایشی، نقشه های مفهومی گروهی پس از تدریس معلم، توسط آزمودنی ها ترسیم شد و در گروه کنترل نیز آزمودنی ها به شیوه ی مرسوم به یادگیری متن های درسی مشابه پرداختند. شاخص های شناختی پژوهش بر اساس یک آزمون محقق ساخته و شاخص های عاطفی به وسیله پرسشنامه خوداثرمندی (موریس، 2001) مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد ساخت نقشه های مفهومی گروهی تاثیر مثبتی بر شاخص های شناختی فراگیران در درس شیمی داشته است. بخش دیگری از یافته ها نشان داد که ساخت نقشه های مفهومی گروهی تنها توانسته است بر خوداثرمندی تحصیلی به عنوان یکی از مولفه های شاخص عاطفی پژوهش، اثر معنادار داشته باشد و در دیگر مولفه های خوداثرمندی (اجتماعی و هیجانی) تاثیر معنادار مشاهده نشد.کلید واژگان: حیطه های یادگیری, خوداثرمندی, نقشه مفهومیThis study aims to determine effectiveness of group conceptual mapping on cognitive - emotional indicators of chemistry courses. Participants include 147 first grade high school female students and the intended educational content is chemistry. The research project is designed based on a quasi-experimental plan along with post-test and comparison group. Participants are selected using single-stage cluster sampling and specified to the test group (60 individuals) and control group (87 individuals) randomly. In test group, group conceptual maps were drawn by participants after teaching, while in control group participants were learning the same contents with common methods. Cognitive and emotional indicators of the study were evaluated by a researcher designed test and self-effectiveness questionnaire (Morris, 2001), respectively. Results of the study show conceptual group mapping has positive effect on cognitive indicators of learners on chemistry courses, however, other parts of the findings indicate conceptual group mapping can only meaningfully influence educational self-effectiveness as one of the elements of emotional indicators, and has no meaningful effect on other elements (social and emotional) of self-effectiveness.Keywords: Conceptual map, Self-effectiveness, Learning areas
-
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش جهت گیری هدف پیشرفت و باورهای خودکارآمدی در رویکردهای یادگیری و تبیین الگوی پیش بین رویکردهای یادگیری دانش آموزان است. رویکرد یادگیری کیفیت و نحوه ی یادگیری مطالب را نشان می دهد و از سه سطح عمیق، حصولی و سطحی تشکیل شده است. جهت گیری هدف پیشرفت، به دلایل و مقاصد یادگیرندگان از انجام تکالیف اشاره می کند و شامل هدف های عملکردگرایی، عملکردگریزی، تبحرگرایی و تبحرگریزی است. باورهای خودکارآمدی به قضاوت افراد درباره ی توانایی و شایستگی شان در انجام موفقیت آمیز تکالیف اشاره می کند. جامعه ی آماری پژوهش را دانش آموزان متوسطه ی شهر بیجار تشکیل می دادند. 280 نفر از دانش آموزان از رشته های ریاضی، تجربی و انسانی به شیوه ی طبقه ای تصادفی برگزیده شدند و پرسش نامه های فراگرد مطالعه ی بیگز (1987)، جهت گیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور (2001) و مقیاس فرعی خودکارآمدی پرسشنامه ی راهبردهای انگیزشی یادگیری پینتریچ و دی گروت (1990) در اختیار آنان قرار داده شد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که تبحرگرایی (0.57) و عملکردگریزی (0.13) رویکرد یادگیری عمیق؛ تبحرگرایی (0.26) و عملکردگرایی (0.21) رویکرد یادگیری حصولی؛ و تبحرگرایی (0.45-)، عملکردگرایی (0.16-) و تبحرگریزی (0.13) به طور مثبت رویکرد یادگیری سطحی را پیش بینی می کنند. نتایج تحلیل رگرسیون ساده نشان داد که سهم خودکارآمدی در پیش بینی رویکرد یادگیری عمیق، حصولی و سطحی به ترتیب برابر 0.52، 0.40 و 0.52- است. بررسی یافته ها، نه تنها روابط متقابل الگوهای شناختی و انگیزشی را آشکار می سازد بلکه نکات قابل تاملی برای سیستم های آموزشی در بردارد.کلید واژگان: رویکردهای یادگیری, جهت گیری هدف پیشرفت, باورهای خودکارآمدی و دانش آموزان متوسطهThe purpose of present research is study the role of achievement goal orientation and self-efficacy in learning approaches, and explaining predicted model of learning approaches of students. Learning approach shows quality and manner learning of materials and were consisted of three levels: surface, deep and achievement. Achievement goal orientation refers to learners reasons and purposes of doing homework and Include performance approach, performance avoidance, mastery performance and mastery avoidance goals. Self-efficacy refers to individual's judgments about their abilities and competence to perform successfully a task. The population were high school students of Bijar city. mathematic, empirical and human sciences (N=280) were selected by use of stratified random sampling and were given to them study process questionnaire(SPQ) devised by Biggs(1987), achievement goal questionnaire(AGQ) devised by Elliot & MC Gregor(2001)and self- efficacy subscale of Motivated Strategies for Learning Questionnaire (MSLQ) devised by Pintrich & De Groot (1990). Results of multiple regression showed that mastery approach (positively) and performance avoidance(negatively) predict deep learning approach mastery approach and performance approach(positively both of them) predict achievement learning approach and mastery approach and performance approach(negatively both of them), and mastery avoidance(positively) predict surface learning approach. simple regression showed that self- efficacy predict deep and achievement learning approach positively and predict surface learning approach negatively. Study results, not only reveals cognitive patterns and motivation interactions, but also includes significant points for educational systems.Keywords: Learning Approaches, Achievement Goal Orientation, self- efficacy beliefs, amp, amp, amp, amp, amp, High School Student
-
مقدمهآموزش ترکیبی، مجموعه ای از رویکرد سیستمی و نگرش اقتضایی به یادگیری است، بدان معنا است که ضمن توجه به ارتباط میان تمامی اجزا به عنوان یک کل، به شرایط به کارگیری این ابزارها در راستای تحقق بهترین نتیجه، توجه ویژه ای می شود. مقاله حاضر به بررسی دیدگاه کارکنان شبکه بهداشت و درمان سراب در زمینه ی استقرار و پیاده سازی آموزش های ترکیبی(حضوری و برخط) مبتنی بر الزامات ایزو 10015 پرداخته است.روش هادراین پژوهش توصیفی‐ پیمایشی، جامعه آماری این تحقیق، کلیه کارکنان شاغل در شبکه بهداشت و درمان سراب در سال1394 بود و حجم نمونه با استناد به جدول مورگان 265 نفر برآورد شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بر اساس الزامات ایزو 10015 در مقیاس لیکرت 5 نمره ای و شامل 63 گویه جهت بررسی امکان نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی را در آموزش های ترکیبی بود. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از آمارهای توصیفی و آزمون تی مستقل استفاده شد.نتایجمیانگین محاسبه شده از عوامل نیازسنجی43/.±81/2، طراحی52/.±6/2، اجرا 6/.±5/2 و ارزشیابی7/.±3/2 برای پیاده سازی آموزش های ترکیبی بود و کم تر از میانگین مفروض شده(3) بود و این تفاوت از لحاظ آماری معنادار بود (001/0> ،p1/4=t).نتیجه گیریاین نتایج می تواند مبنای استقرار قرارگرفته و توجه و تقویت عوامل نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزشیابی جهت بسترسازی مناسب برای استقرار نظام آموزش های ترکیبی، استفاده از فواید هر دو روش آموزش مجازی و حضوری را ممکن نماید.کلید واژگان: آموزش ترکیبی, آموزش الکترونیکی, امکان سنجی, ایزو 10015, شبکه بهداشت و درمانIntroductionBlended learning is a combination of systemic and contingency approaches to learning which means that besides paying attention to the relationships between all components as a whole, the conditions of utilizing these tools to achieve the best results are especially taken into account too. The aim of this study was to explore the perspectives of Sarab health and treatment network staff on the establishment and implementation of blended learning system (face-to-face and online) based on ISO 10015 requirements.MethodsThe population of this descriptive survey included all of the health workers of Sarab health and treatment network in 2015 and the sample size was set at 265 using Morgan table. Data collection tool was a 63-item researcher-made questionnaire in the five-point Likert scale based on the requirements of ISO 10015. It measured feasibility assessment, design, implementation and evaluation of blended learning. Descriptive statistics and independent t-test were used to analyze data.ResultsThe mean scores were calculated for needs assessment at 2.81±0.43, design at 2.6±0.52, implementation at 2.5±0.6, evaluation at 2.3±0.7 for the implementation of blended learning which all were less the expected mean (3) and this difference was statistically significant (t=1.4, pConclusionThese results could be used as the basis of establishment and to enable strengthening of needs assessment, design, implementation and evaluation for providing appropriate infrastructure for the establishment of blended learning and making use of the benefits of both the online and face-to-face methods.Keywords: Blended learning, e, learning, feasibility assessment, ISO 10015, health, treatment network
-
Background And ObjectivesWorking in hospital is stressful, and this may result in deviant behaviors of clinical staff and thus irreparable damages to the patients health. It is, therefore, crucial to empower hospital workers in managing job stress to ensure high quality of healthcare. Psychological and social capitals have been shown to influence organizational behaviors of the employees. The aim of the present study was to investigate the impact of psychological capital (PC) and social capital (SC) on job stress and deviant behaviors in clinical staff.MethodsA random sample of 375 individuals was randomly selected from among the clinicians of hospitals of Tabriz City (North-western Iran). Data were collected using valid and reliable questionnaires. The obtained data were summarized using descriptive statistical methods. The relationship between the variables was explored by Pearsons correlation coefficient and multiple regressions analysis.
Findings: Higher PC and SC negatively predicted both job stress and deviant behaviors. In addition, the negative correlation between PC and job stress was found to be stronger in the employees with higher SC.ConclusionsOur study, hence, suggests promotion of PC and SC in clinical staff as an effective approach to empower them in managing stressful situations. Increased PC may also alleviate the rate deviant behaviors in clinicians, resulting in higher performance of healthcare human resources.Keywords: Psychological capital, Social capital, Job stress, Deviant behaviors, Healthcare human resources, Human resources performance -
هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش مولفه های عاطفه به مدرسه، صفات شخصیتی و عملکرد تحصیلی در تمایزگذاری بین دانش آموزان منضبط و دارای مشکل انضباطی می باشد. نمونه این پژوهش 420 نفر از دانش آموزان پایه دوم و سوم دوره متوسطه ی سال تحصیلی 92-91 شهر تبریز بودند که با استفاده از دو روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و روش هدفمند انتخاب شدند. برای انتخاب دانش آموزان منضبط و غیرمنضبط از دو نقطه برش برای نمرات انضباط دانش آموزان و نیز نظر مسئولین مدرسه استفاده شد. در این پژوهش از پرسشنامه سنجش نگرش نسبت به مدرسه به منظور سنجش ویژگی های عاطفه تحصیلی و از پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیتی نئو به منظور ارزیابی ویژگی های شخصیتی آزمودنی ها استفاده شد. همچنین از نمرات معدل نیمسال اول سال تحصیلی 92/91 به عنوان شاخص عملکرد تحصیلی استفاده شد. داده های حاصل با روش های آماری رگرسیون لوجستیک و تجزیه تابع تشخیص تحلیل شدند. نتایج یافته های تحلیل رگرسیون لوجستیگ نشان می دهد که مولفه های معدل، خودنظم دهی، نگرش به مدرسه و متغیر پذیرا بودن به ترتیب و به صورت مثبت به پیش بینی عضویت گروهی دانش آموزان غیرمنضبط می پردازند. همچنین نتایج تابع تشخیص نشان داد که متغیرهای خودنظم دهی، نگرش به مدرسه، عملکرد تحصیلی، نگرش به معلم و کلاس و در آخر دلپذیر بودن دارای توان معنی داری در تمایزگذاری بین دو گروه از دانش آموزان منضبط و غیرمنضبط هستند. همچنین نتایج تجزیه تابع تشخیص نشان داد که 3/75 درصد از افراد دو گروه بر اساس این متغیرها به طور صحیح مجددا طبقه بندی شدند. تلویحات کاربردی این یافته ها در مقاله مورد بحث واقع شده است.کلید واژگان: عاطفه به مدرسه, شخصیت, عملکردتحصیلی, دانش آموزان منضبط و دارای مشکل انضباطیThe aim of the present research was to determine the role of affection toward school, personality traits and academic performance in differentiating between self disciplined students and those with disciplinary problems. The research sample included 420 second and third grade high school students in the academic year 1391-1392 in Tabriz who were selected by multi-stage cluster and purposeful sampling methods. To choose the self-disciplined and those with disciplinary problem, two cut-off scores were set for the students discipline scores. In this research, a questionnaire of measuring attitude toward school was used for measuring the students academic affection and a questionnaire of five main factors of neo personality was applied for assessing the personality traits of the participation. Also, the first semester averages were used by as an index of academic performance. The obtained data were analyzed statistical methods of logistic regression and discriminate function analysis. The results of logistic regression indicate that the elements averages, self-regulation and attitude toward school and the variable of being receptive, respectively and positively, predict the group membership of students with disciplinary problems. The discriminate function analysis results also showed that self-regulation, attitude toward school, academic performance and attitude toward teacher and class and finally being pleasing have significant potential in differentiating between two groups of disciplined students and those with disciply problems. The results also indicate that 75/3 percent of the individuals in both groups were classified properly according to these variables. The implications of the findings have been discussed in the paper.Keywords: School affection, personality, educational performance, self, Disciplined students, those having Disciplinary Problems
-
یکی از موثرترین روش های مدیریت کلاس شناخت عوامل انضباطی دانش آموزان می باشد.در این راستا هدف اصلی این پژوهش تمایز دانش آموزان منضبط و غیر منضبط براساس ذهن خوانی و پنج مولفه هوش هیجانی (خود انگیزی، خود آگاهی، خودکنترلی، هشیاری اجتماعی، مهارت های اجتماعی) می باشد. نمونه این پژوهش 384 نفر از دانش آموزان دوره ی متوسطه ی شهر تبریز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای و روش هدفمند انتخاب شدند. برای انتخاب دانش آموزان منضبط و غیر منضبط از دو نقطه برش برای نمرات انضباط دختران و پسران و نیز نظرات مسولین مدرسه استفاده شد. همچنین جهت جمع آوری داده های پژوهش از پرسش نامه هوش هیجانی شیرینگ و آزمون ذهن خوانی بارون - کوهن استفاده گردید.داده های به دست آمده با روش های آماری تجزیه تابع تشخیص و رگرسیون لوجستیک تجزیه و تحلیل شدند. یافته های تجزیه تابع تشخیص منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد. که طبق این تابع چهار متغیر ذهن خوانی، خودکنترلی، هشیاری اجتماعی و خودانگیزی دارای بالاترین توان در تمایز دو گروه بودند. همچنین نتایج تابع تشخیص نشان داد که 60 درصد از افراد دو گروه طبق تابع به دست آمده به طور صحیح مجددا طبقه بندی شدند. نتایج معنی دار رگرسیون لوجستیک نشان داد که این مدل می تواند 60 درصد دانش آموزان را در دو گروه منضبط و غیر منضبط طبقه بندی کند.
کلید واژگان: ذهن خوانی, هوش هیجانی, مدیریت کلاس, انضباط, دانش آموزان دبیرستانیOne of the most effective methods of class management is the understanding of students disciplinary factors. In this regard the purpose of this research is discriminating between disciplined and indisciplined students based on mind reading five components emotional intelligence (self-stimulation, self-control and social consciousness, self-knowledge and social skills). The subjects of this research were 384high-school students of Tabriz who were selected by multistage cluster sampling method and purposive sampling method. Twocut point girls and boys indiscipline scores and also the comments of school officials were applied for selecting disciplined and indisciplined students. For collecting research data, Sharing emotional intelligence questionnaire and Baron-cohenmind reading test were used. Data in this research analysis by discrimenant function analysis and regression logistic. The findings of discrimenant function analysis resulted in a significant discrimenant. According to this function, four variables of mind reading, self _ control, social consciousness and self-stimulation were of the maximum power in discriminanting between the two groups, Also The findings of discrimenant function analysis proved that 60 percent of people in two groups were again classified correctly according to the resulted function, The significant results of the logistic regression proved that this model can classify 60 percent of students in two groups of disciplined and indisciplined.Keywords: Mind Reading, Emotional Intelligence, Class Management, Discipline, High School Students -
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه فرسودگی تحصیلی و یادگیری خود تنظیمی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اردبیل در سال تحصیلی 90 89 است. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی و نمونه پژوهش شامل 379 نفر دانش آموز دختر و پسر بوده که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایاز میان 162 دبیرستان انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها برای سنجش فرسودگی تحصیلی پرسشنامه برسو سال (1997) و برای یادگیری خودتنظیمی پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری سال (1990) و برای عملکرد تحصیلی معدل کل نیمسال اول بوده است. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین ابعاد فرسودگی تحصیلی و عملکرد تحصیلی رابطه منفی و بین یادگیری خودنظم داده و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. در تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر مشاهده شد که نسبت به یادگیری خودنظم داده، فرسودگی تحصیلی بیشترین واریانس عملکرد تحصیلی را پیش بینی می کند. همچنین تحلیل 2 t هتلینگ نشان داد که تفاوت معناداری با مقدارآماره (019/0=P؛27/0=2 t هتلینگ) بین ترکیب سه متغیر وابسته در دو گروه دانش آموزان دختر و پسر وجود دارد. تحلیل های آزمون تی نمونه های مستقل نمایان ساخت که دانش آموزان دختر و پسر تنها در متغیر عملکرد تحصیلی تفاوت معناداری با هم دارند؛ به طوری که میانگین عمکرد تحصیلی دانش آموزان دختر32/17 و میانگین عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر 99/16 است.
کلید واژگان: فرسودگی تحصیلی, یادگیری خودنظم داده, عملکرد تحصیلی, مدارس متوسطهCurriculum Planning, Volume:10 Issue: 38, 2013, PP 116 -128The purpose of the present research was to explore the academic performance relationship with self-regulated learning، and academic burnout of Ardabil city high schools in 2010-11. The statistical sample of this research was included 379 high school students (197 boys، 182 girls) of Ardabil city. They were selected by multi-stage cluster sampling method irrespective of their field and year of study. The tools used in this research were three questionnaires: MSLQ، Berso’s academic burnout and average grade of academic semester in 2010-11. The results showed that there was a positive relationship between self-regulated learning and academic performance. However، there was a negative relationship between of academic burnout dimensions and academic performance. The results of multiple regression showed that academic burnout had a better capability in predicting the academic performance in comparison with self-regulated learning and path analysis showed that the academic burnout variable was the only variable، which was able to have a direct influence on the academic performance of students. On the other hand، the results of Hotlling t2 showed that there was a significant difference among the combination of three dependent variables in the two groups of female and male students. For an exact study، independent t-tests were used for all of the variables and the results showed that there was a significant difference between female and male students، just in term of academic performance.Keywords: Self, regulated learning, Academic burnout, Academic performance, High schools -
در طول دو دهه اخیر محققان زیادی در داخل کشور به بررسی رابطه راهبردهای فراشناختی با شاخصه های پیشرفت تحصیلی در قالب تحقیقات آزمایشی و همبستگی پرداخته اند.بازنگری نتایج این تحقیقات نشان می دهد که تمام یافته های آنها یکسان نبوده است. بنابراین لزوم استفاده از پژوهش فراتحلیل جهت حل تناقض ها و ارائه نتیجه کلی در این حوزه احساس می شود. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف ترکیب نتایج کمی حاصل از پژوهش های همبستگی و آزمایشی در مورد روابط(همزمانی و علی) راهبردهای فراشناختی با پیشرفت تحصیلی طراحی و اجرا شد. برای این منظور از یافته های 56 پژوهش این حوزه داخل کشور استفاده شد که از این مطالعات 114 اندازه اثر به دست آمد. مطالعاتی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند از دانشگاه ها و مراکز مختلف پژوهشی شامل دانشگاه های شهید رجایی، شهید بهشتی، تربیت معلم تهران، تهران، الزهرا(س)، علامه طباطبایی، تربیت مدرس، شهید چمران اهواز، شیراز، اصفهان، تبریز و پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، مرکز اسناد و اطلاعات مدارک علمی ایران و پایگاه های اطلاعاتی SID، noormags، magiran جمع آوری شدند و بعد از بررسی ملاک های ورود و خروج یافته های کمی پژوهش های منتخب با نرم افزار CMA تحلیل شدند. نتایج ترکیبی نشان دادند که راهبردهای فراشناختیدر همه تحقیقات(همبستگی و آزمایشی) رابطه معناداری با پیشرفت تحصیلی فراگیران داشته است و اندازه اثر رابطه این دو متغیر طبق ملاک کوهن در تحقیقات آزمایشی زیاد(ES=0.70) و در تحققات همبستگی متوسط(ES=0.44) ارزیابی شد. همچنین دیگر نتایج جانبی پژوهش نشان دادند که از بین مولفه های راهبرد فراشناختی، مولفه برنامه ریزی بیشترین تاثیر را بر پیشرفت تحصیلی دارد.
کلید واژگان: فراتحلیل, راهبردهای یادگیری, راهبردهای فراشناختی, فراشناخت, پیشرفت تحصیلیOver the past two decades, many researchers have examined the relationship between metacognitive strategies and academic achievement variables through experimental and correlational studies. The reexamination of the result of these studies shows that their findings have not been the same. Thus, the necessity of using meta-analysis study to resolve discrepancies and present the overall result of all of them is needed. Therefore, this paper aims to combine the quantitative results achieved by correlational and experimental studies on the relationship between metacognitive strategies and academic achievement. Regarding this, the findings of 56 researches in this field within Iran was used by which the effect size of 114 was achieved. Studies that were used in this research have been collected from various universities, research centers and scientific databases. Using CMA software and after examining of the inclusion and exclusion criteria, the quantitative findings of selected studies were analyzed. The combined results showed that metacognitive strategies in all studies (correlational and experimental) had meaningful relationship with learners’ academic achievement and the size effect of the relationship of these two variables, according to Cohen’s criterion, in high experimental studies (ES=0.70) and in medium correlational studies (ES=0.44) was assessed. Also, other results of this study showed that among metacognitive strategies variable, planning variable has the most impact on academic achievement.Keywords: Meta, analysis, Metacognitive Strategies, Learning strategies, Academic achievement
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.