به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

tayebeh mohammadi

  • Tayebeh Mohammadi, Jafar Nasiri *, Mohammad Reza Ghazavi, Omid Yaghini, Neda Hoseini
    Objective

    Epilepsy is a chronic neurological disorder that affects 0.5%–1% of children. 30%–40% of patients are resistant to current anti‑epileptic drugs. Lacosamide (LCM) appeared to be effective, safe, and well tolerated in children and adolescents. This study was aimed to evaluate whether LCM could be an effective add‑on therapy in children with refractory focal epilepsies.

    Methods

    This study was conducted from April 2020 to April 2021 in Imam Hossein Children Hospital, Isfahan, Iran. We included 44 children aged 6 months to 16 years with refractory focal epilepsy (based on International League Against Epilepsy criteria). LCM was given in divided doses of 2 mg/kg/day, increasing by 2 mg/kg every week. The first follow‑up visit was 6 weeks later, when all patients had reached the therapeutic dose.

    Findings

    The average age of the patients was 89.9 months. 72.5% of children had focal motor seizures. Evaluation of percent change in seizure frequency and duration before and after treatment showed a 53.22% reduction in seizure frequency and 43.72% reduction in seizure duration after treatment. Our study group tolerated LCM well, with few side effects. Headache, dizziness, and nausea were common side effects. In line with other studies, none of the suspected risk factors could predict response to LCM treatment.

    Conclusion

    LCM appears to be an effective, safe, and well‑tolerated medication in children with uncontrolled drug‑resistant focal epilepsy.

    Keywords: Drug resistant epilepsy, Lacosamide, partial epilepsy, pediatrics
  • اسماعیل قبادی، علی اصغر مقدم*، طیبه محمدی، پیمان رحیمی فیلی
    بلوغ اووسیت و متعاقبا لقاح آن در آزمایشگاه از نقطه نظر تولید رویان حایز اهمیت زیادی است.  با توجه به این که آنتی اکسیدان ها تخریب کننده ی رادیکال های آزاد هستند، می توانند بلوغ آزمایشگاهی اووسیت و کیفیت جنین را بهبود دهند.  بنابراین، هدف از مطالعه ی حاضر ارزیابی اثرات عصاره ی هیدروالکلی گیاه آویشن زوفایی روی بلوغ اووسیت گوسفند در آزمایشگاه است.  مجموعه ی اووسیت- کومولوس استحصال شده از تخمدان میش به مدت 24 ساعت در محیط بلوغ آزمایشگاهی HTCM غنی شده با FSH، LH ، FBS، سیستیامین، پیرووات سدیم و  آنتی بیوتیک (گروه کنترل) و در محیط بلوغ آزمایشگاهی فوق بدون سیستیامین ولی غنی شده یا غلظت های مختلف عصاره هیدروالکلی آویشن زوفایی (µg/ml  1: گروه 1، µg/ml  10: گروه 2، µg/ml  50: گروه 3) کشت داده شدند.  بلوغ آزمایشگاهی و آغاز مجدد میوز در تمام گروه های مورد آزمایش با تعیین میزان گسترش سلول های کومولوس و تعداد اووسیت های در مرحله متافاز تقسیم میوز II  بررسی شدند.  نتایج حاصل نشان داد که اووسیت های تیمار شده با غلظت های 10 و 50 از نظر میزان گسترش کل سلول های کومولوس مشابه گروه کنترل بودند در حالی که گروه تیمار شده با غلظت 1 از این نظر کمتر از گروه کنترل بودند.  از نظر بلوغ هسته، گروه تیمار شده با غلظت 50 مشابه گروه کنترل بود در حالی که گروه های تیمار شده با غلظت های 1 و10 به طور معنی دار از گروه کنترل کمتر بودند.  نتایج به دست آمده نشان داد که عصاره ی آویشن زوفایی به صورت وابسته به مقدار، اثر مثبتی روی بلوغ اووسیت گوسفند دارد.  از این رو با افزایش غلظت عصاره میزان بلوغ اووسیت افزایش یافت که می تواند به سبب ترکیبات آنتی اکسیدان موجود در آن باشد.
    کلید واژگان: بلوغ آزمایشگاهی, اووسیت, گوسفند, آویشن زوفایی
    Esmaeel Ghobadi, Aliasghar Moghaddam *, Tayebeh Mohammadi, Peyman Rahimi Feyli
    In vitro maturation (IVM) of oocytes and subsequently, in vitro fertilization (IVF) for the generation of embryos in the laboratory have important values. Considering that antioxidants are known as effective free radicals scavenger, it is possible to improve the in vitro oocyte maturation and the fetal quality. Therefore, the aim of this study is to evaluate the effect of Thymbra spicata hydroalcoholic extract as a source of antioxidant on in-vitro sheep oocyte maturation. Cumulus oocyte complexes (COCs) were collected from ewe ovaries and were cultured for 24 hours in maturation medium in TCM supplemented with FSH, LH, FBS, cysteamine, pyruvate sodium and antibiotics (control group) and in maturation medium without cysteamine (as an antioxidant) supplemented with different doses of Thymbra spicata hydroalcoholic extract (1mg/ml: group 1, 10 mg/ml: group 2, 50 mg/ml: group 3) as an antioxidant. In-vitro maturation stages and resumption of meiotic was assessed by determination of cumulus cells mass expansion and number of oocytes in metaphase II stage of meiotic division in all groups. Cumulus cells mass expansion was similar between control, 2 and 3 groups. However, in group 1 was lower than control group. Nuclear maturation was similar between control and group 3 and both of them were different with groups 1 and 2. The results of this study showed that the Thymbra spicata hydro alcoholic extract, has a positive effect on oocyte maturation that is doses dependent. So with increasing concentration of Thymbra spicata hydroalcoholic extract, the rate of maturation immature oocytes is increased. Generally, we conclude that addition of appropriate amounts of natural extracts such as Thymbra spicata to maturation medium improves oocytes maturation.
    Keywords: In vitro maturation (IVM), oocyte, Sheep, Thymbra spicata
  • فاطمه خادمی مقدم، طیبه محمدی*، الهام حویزی، محمدرضا دایر

    پیش زمینه و هدف:

     مهندسی بافت استخوان یک رویکرد پیش رونده در ترمیم بافت استخوان در علم پزشکی می باشد. القا تمایز استخوانی یک پروسه بسیار مهم برای ترمیم استخوان است. فیبرین به عنوان یک پلیمر طبیعی در مطالعات مهندسی بافت استخوان به عنوان داربست سه بعدی کشت سلول استفاده می شود. در این مطالعه اثرات تمایز استخوانی داربست هیدروژل فیبرین بر سلول های بنیادی مزانشمی جدا شده از ژله وارتون انسانی مورد بررسی قرار گرفته است.

    مواد و روش کار

    پاساژ سوم سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بند ناف انسانی (WJ-MSCs) در دو گروه کشت دوبعدی و کشت سه بعدی داربست هیدروژل فیبرین کشت داده شدند. محیط DMEM Low Glucose حاوی ده درصد FBS و یک درصد آنتی بیوتیک به هر دو گروه اضافه شد. این سلول ها به مدت 21 روز در شرایط دمای 37 درجه S سانتی گراد و CO2 5% نگهداری شدند و محیط آن ها هر سه روز یک بار تعویض می شد. در پایان دوره، پتانسیل تمایز استیوژنیکی آن ها با بررسی فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز و رنگ آمیزی آلیزارین رد انجام شد.

    یافته ها

    معدنی شدن در گروه کشت سه بعدی مشاهده شد و با رنگ آمیزی آلیزارین رد به طور چشمگیری به رنگ قرمز درآمد. و در گروه کشت دوبعدی نقاط قرمزرنگ بسیار کمی مشاهده شد. فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در گروه کشت سه بعدی برابر 2/4±64/140 و در گروه کشت دوبعدی برابر 46/0±85/6 اندازه گیری شد، که اختلاف بین آن ها معنی دار بود P≤0/001.

    بحث و نتیجه گیری

    هیدروژل فیبرین می تواند باعث تمایز WJ-MSCs به سلول های استخوانی در غیاب فاکتورهای استیوژنیک شود.

    کلید واژگان: فیبرین, داربست, تمایز استخوان, آلکالین فسفاتاز
    Fatemeh Khademi Moghadam, Tayebeh Mohammadi*, Elham Hoveizi, MohammadReza Dayer
    Background & Aims

    Bone tissue engineering is a progressive approach in bone tissue repair in medical science. Induction of osteogenic differentiation is a very important process for bone repair. Fibrin as a natural polymer is used in bone tissue engineering studies as a 3D cell culture scaffold. In this study, the osteogenic differentiation effects of fibrin hydrogel scaffold on mesenchymal stem cells isolated from human Wharton's jelly have been investigated.

    Materials & Methods

    The third passage of Wharton jelly human umbilical cord mesenchymal stem cells (WJ-MSCs) were cultured in two groups of two-dimensional culture and three-dimensional culture of fibrin hydrogel scaffold. DMEM Low-Glucose medium containing 10% FBS and 1% antibiotic was added to both groups. These cells were kept for 21 days at 37°C and 5% CO2, and their medium was changed every three days. At the end of the culture period, their osteogenic differentiation potential was evaluated by alkaline phosphatase (ALP) assay and alizarin red staining.

    Results

    Mineralization was observed in the 3D culture group and was significantly reddened by alizarin red staining. Nevertheless, very few red dots were observed in the two-dimensional culture group. The activity of alkaline phosphatase enzyme was measured as 140.64±4.2 in the three-dimensional culture group and 6.85±0.46 in the two-dimensional culture group, and the difference between them was significant (P≤0.001).

    Conclusion

    Fibrin hydrogel can induce differentiation of WJ-MSCs into bone cells in the absence of osteogenic factors.

    Keywords: Fibrin, Scaffold, Osteogenic, ALP
  • علی اصغر مقدم*، طیبه محمدی، پیمان رحیمی فیلی، غلامعلی مرادلی، مصطفی نیک انجام
    بسیاری از مطالعات گذشته حاکی از تاثیر ساختار تشریحی گردن رحم میش روی میزان موفقیت تلقیح مصنوعی است.  آناتومی گردن رحم میش بستگی به نژاد دارد.  هدف از این مطالعه، توصیف ویژگی های تشریحی گردن رحم گوسفند نژاد زندی است.  تعداد 193 مجرای تناسلی سالم و غیر آبستن گوسفندان بالغ / نابالغ نژاد زندی از کشتارگاه جمع آوری و به گروه های لوتیال/ فولیکولار تقسیم شدند.  گردن رحم بر اساس شکل دهانه ی خارجی به انواع شکاف دار، نوک پستانی، نوک مرغابی، آویزان یا گل سرخی تقسیم شدند.  میزان نفوذ سوند تلقیح در گردن رحم ثبت شد.  قالب سیلیکونی از مجرای داخلی گردن رحم تهیه و ویژگی های مورفولوژیکی داخل کانال گردن رحم همانند طول گردن رحم، تعداد و آرایش چین ها ثبت شد و شدت درهم پیچیدگی  چین ها به صورت درجات 1، 2 و 3 ثبت شد.  نتایج نشان داد که فراوانترین نوع شکل دهانه ی خارجی گردن رحم در این نژاد، نوع نوک پستانی بود و بیشترین میزان نفوذ سوند در مجرای گردن رحم دارای دهانه ی خارجی شکاف دار بود.  میانگین طول گردن رحم، فاصله ی دهانه ی خارجی گردن رحم تا چین اول و میانگین میزان نفوذ سوند در گردن رحم در میش های بالغ بیشتر از نابالغ بود.  میانگین فاصله ی دهانه ی خارجی گردن رحم تا چین های اول و دوم و میزان نفوذ سوند در مرحله ی فولیکولی بیشتر از مرحله ی لوتیال بود.  تعداد چین های گردن رحم در 94 و 6 درصد نمونه ها به ترتیب 5 و 6 عدد بود.  از نظر کامل بودن و در هم فرورفتگی چین ها، 64 درصد نمونه ها درجه یک، 25 درصد نمونه ها درجه دو، و 11 درصد نمونه ها درجه سه طبقه بندی شدند.  اطلاعات حاصل از مطالعه ی حاضر در افزایش میزان موفقیت نفوذ سوند تلقیح در گردن رحم میش های فحل به منظور بهبود نرخ بره زایی میش های بومی متعاقب تلقیح داخل گردن رحمی مفید می باشد.
    کلید واژگان: گوسفند زندی, گردن رحم, مورفولوژی, تلقیح مصنوعی
    Aliasghar Moghaddam *, Tayebeh Mohammadi, Peyman Rahimi Feyli, Gholamali Moradli, Mostafa Nikanjam
    Many previous studies have proved that the anatomical features of ewe cervix can affect the success of artificial insemination. These characteristics differ in sheep breeds. This study aimed to describe the anatomical features of cervix in Zandi ewes.One hundred and ninety threenonpregnant and clinically healthy reproductive tracts of adult and non-adult Zandi sheep were collected from a slaughter house and were divided into follicular or luteal phase.Then, the morphology of the vaginal protrusion of cervix was classified as slit, papilla, duckbill, flap or rose. The depth of penetration of an inseminating pipette was recorded. The cervical canal of each tract was filled with a silicone sealant for casting the mould. The cervices were sectioned longitudinally, and the length, number of cervical rings and the arrangement of the rings were recorded. The degree of completeness and interdigitations of the folds recorded as one of three grades 1, 2, and 3 cervices. The results showed the Papillatype was more common in vaginal protrusion of cervix and the most depth of penetration was in Slittype. The mean length of cervix, distance from cervix external os to first ring and the depth of penetration in adult ewes were significantly more than those in non-adult ewes. The mean distance betweencervical external osand first and second ringsand the depth of cervical penetration in follicular phase were more than those in luteal phase.The mean number of cervical ridges was 5 and 6 in 94% and 6% of cervices, respectively. Grades 1, 2, and 3 cervices, were observed in 64%, 25% and 11% of samples, respectively. The information generated in this study would be useful for increasing the success rate of penetration in ewes exhibiting estrus in order to improve the lambing rate of tropical ewes following transcervical AI.
    Keywords: Zandi Sheep, Cervix, morphology, artificial insemination
  • Hakime Dabirinejhad*, MohammadReza Dayer, Tayebeh Mohammadi
    Background & Objective

     

    This study aims to evaluate the effects of zinc sulfate on blood biochemical and hematological parameters in healthy control and alloxan-induced diabetic rats. 

    Materials & Methods

    Experimentally, 40 rats were used in four equal groups, including healthy control, healthy feed with zinc sulfate, diabetic control, and zinc sulfate. The alloxan 120 mg/kg with blood sugar over 140-250 mg / dL was intraperitoneally injected to induce diabetes mellitus. In addition, the value of 0.6 g / L zinc sulfate dissolved in tap water was used for three months to be drunk by the treated group. All animals were killed, and blood and pancreas samples were collected for necessary tests. Serum levels of alpha-amylase, total cholesterol, triglycerides, LDL, HDL, hemoglobin, and hematocrit were measured. Statistical data were analyzed based on the analysis of variance using SPSS software.

    Results

    Our data showed that in the diabetic control group, serum levels of total cholesterol, triglyceride, LDL increased significantly and hemoglobin, hematocrit, and HDL decreased significantly compared to the healthy control (P< 0.05). Zinc sulfate consumption in these groups reduces total cholesterol, triglyceride, LDL and increases hemoglobin and hematocrit compared to the control groups. Microscopic examination of the pancreas showed that in the diabetic control group, the percentage of Beta cells was reduced compared to the other groups.

    Conclusion

    Our findings reveal that dietary zinc sulfate not only exerts no damage to bodies but also zinc sulfate as food supplement seems to have beneficial effects on biochemical and hematological parameters in diabetic and healthy animals.
     
    Keywords: Alloxan, Zinc Supplementation, Biochemical parameters, Diabetic mellitus

    Keywords: Alloxan, Zinc Supplementation, Biochemical parameters, Diabetic mellitus
  • فهیمه صابری، اشرف جزایری*، طیبه محمدی
    قورباغه آبی به عنوان بخش مهمی از زنجیره غذایی در اکوسیستم ها و کنترل طبیعی آفات محسوب می شود. استان خوزستان باتوجه به تنوع اقلیمی، می تواند منطقه ای مناسب برای مطالعات زیستی دوزیستان بی دم باشد. در این راستا، در پژوهش حاضر به بررسی کاریولوژی گونه P.bedriagae و مقایسه توان تولیدمثلی، به همراه دامنه نوسان اصوات نرها در فصل تولیدمثل در نواحی شمالی و جنوبی استان خوزستان پرداخته شد. تعداد 21 نمونه قورباغه مردابی بالغ طی فصول بهار و پاییز 96-95 به صورت زنده صید و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از کشتن نمونه ها بوسیله کلروفرم در جار بی هوازی کاریولوژی و توان تولیدمثلی نمونه ها مورد بررسی قرار گرفت. کاریوتیپ گونه در دو جنس نر و ماده همانند دیگر گزارشات 26n= 2 و دارای کروموزوم جنسی بود که که در دو گروه 5 جفت از نوع متاسانتریک و 8 جفت از نوع ساب متاسانتریک تقسیم بندی شدند. کروموزوم های جنسی x در گروه بزرگ ترین کروموزوم و y در گروه کوچک ترین کروموزوم و هر دو نوع متاسانتریک بودند، بنابراین وجود کروموزوم جنسی و اختلاف در سایز کروموزوم ها تاییدی بر وجود دو ریختی جنسی در جمعیت گونه حاضر بود. در بخش مقایسه توان تولیدمثلی، جمعیت هر دو جنس در نواحی شمالی و جنوبی در فصل بهار دارای بیش ترین توان تولیدمثلی بودند. به علاوه افراد نر با وزن و قطر زایده پینه ای بالاتر و افراد ماده با میزان وزن بیش تر، از توان تولیدمثلی بیش تری برخوردار بودند. دامنه شدت اصوات صوتی نشان داد، نرهای نواحی جنوبی دارای میانگین شدت و دامنه اصوات بیش تری نسبت به نرهای نواحی شمالی هستند.
    کلید واژگان: قورباغه آبی, کاریولوژی, توان تولیدمثلی, اصوات صوتی نرها, استان خوزستان
    فهیمه Saberi, Ashraf Jazayeri *, Tayebeh Mohammadi
    Water frogs are an important part of the food chain in ecosystems and natural pest control. Khuzestan province, due to climatic diversity, can be a suitable area for biosphere studies. In this regard, in the present study, the karyology of P. bedriagae was studied and the reproductive capacity was compared, along with the amplitude of male voice fluctuations in the breeding season in the northern and southern regions of Khuzestan province. Twenty-one specimens of adult swamp frogs were caught live during the spring and autumn of 1995-96 and transferred to the laboratory. Species karyology, like other reports, was n = 262 and had sex chromosomes, which were divided into two groups: 5 pairs of metacentric type and 8 pairs of sub-metacentric type. Sex x chromosomes were the largest chromosome in the group y were the smallest chromosome in the group, and both types were metacentric. In the section on comparing reproductive capacity, the populations of both sexes in the northern and southern regions had the highest reproductive capacity in spring. In addition, males with higher callus weight and diameter and also females with higher weight had higher reproductive capacity. . The amplitude of the male acoustic sounds also showed that the males of the southern regions have an average intensity and amplitude of more sounds than the males of the northern regions.
    Keywords: Pelophylax bedriagae, Karyology, Reproductive capacity, Male vocal sounds, Khuzestan Province
  • فهیمه صابری، اشرف جزایری*، طیبه محمدی
    قورباغه آبی (P.bedriagae) به عنوان بخش مهمی از تعادل شبکه غذایی در اکثر اکوسیستم ها محسوب می شود، تحت تاثیر تنش های محیطی فراوان قرار داشته و پراکنش جمعیت های آن وابستگی شدیدی به عومل اکولوژیکی دارد. در این پژوهش نمونه برداری گسترده ای از جمعیت های قورباغه مردابی در نواحی شمالی و جنوبی استان خوزستان انجام و تحلیل تغییرات صفات ریختی تحت تاثیر جدایی جغرافیایی انجام شد. نتایج به دست آمده وجود دو ریختی جنسی را در بین صفات ریختی نشان داد (آزمون های T-test، ANOVA). بعلاوه نتایج آزمون MANOVA و T2 Hotelling جدایی جمعیتی بین نرها و عدم وجود جدایی جمعیتی را در ماده های نواحی شمالی و جنوبی نشان داد. به منظور اثبات چنین تفاوتی، تحلیل چند متغیره مولفه های اصلی (PCA) انجام شد. طبق نتایج حاصل از آزمون مذکور جمعیت های جنس نر در دو گروه مجزا تقسیم بندی شدند، این در حالی بود که در جمعیت های ماده تنها تعدادی به صورت پراکنده حضور داشت و مابقی تشکیل یک گروه واحد را دادند. در نهایت تحلیل خوشه ای جمعیت های مورد مطالعه را بر اساس صفات ریخت سنجی به دو گروه ، جمعیت ناحیه شوش و جمعیت نواحی جنوبی و بخش هایی از نواحی شمالی تقسیم نمود. با توجه به نتایج بدست آمده، با وجود دو ریختی جنسی و جدایی جمعیتی در جنس نر براساس صفات ریختی، جدایی جمعیتی بطور کامل تایید نشد. به این ترتیب با وجود جدایی جغرافیایی جمعیت های دو ناحیه شمالی و جنوبی استان خوزستان کماکان یک جمعیت واحد را از نظر بررسی صفات ریختی نشان می دهند.
    کلید واژگان: قورباغه آبی, صفات ریختی, جدایی جمعیتی, خوزستان
    Fahimeh Saberi, Ashraf Jazayeri *, Tayebeh Mohammadi
    The water frog (P. bedriagae) is considered as an important part of the food network balance in most ecosystems, it is affected by many environmental stresses and the distribution of its populations is strongly dependent on ecological factors. In this study, extensive sampling of swamp frog populations in the northern and southern parts of Khuzestan province was performed and the analysis of changes in morphological traits under the influence of geographical separation was performed. The results showed the presence of sexual morphology between morphological traits (T-test, ANOVA). In addition, the results of MANOVA and T2 Hotelling test showed demographic separation between males and the absence of demographic separation in females in the northern and southern regions. To prove such a difference, multivariate principal component analysis (PCA) was performed. According to the results of the test, the male populations were divided into two separate groups, while in the female populations only a few were scattered and the rest formed a single group. Finally, the cluster analysis of the studied populations was divided into two groups based on morphometric traits, the population of Shush region and the population of the southern regions and parts of the northern regions. According to the results, despite the two morphologies and demographic separation in males based on morphological traits, demographic separation was not fully confirmed. Thus, despite the geographical separation of the populations of the two northern and southern regions of Khuzestan province, they still show a single population in terms of morphological traits.
    Keywords: Pelophpylax bedriagae, Morphology, Demographic separation, Khuzestan
  • نجمه سلیمانی، محمدرضا دایر، طیبه محمدی، حسن فریدنوری*

    شهر اهواز به دلیل ورود ریزگردها از کشورهای همسایه، به عنوان آلوده ترین شهر در جهان به شمار می رود که باعث اهمیت این مطالعه می شود. نتایج نشان داده است که هرچه ذرات کوچکتر شوند نفوذپذیری بیشتری پیدا می کنند و از فیلترهای تنفسی عبور کرده و باعث بیماری می شوند. در این مطالعه، تاثیر ریزگردها در شهرهای مختلف استان خوزستان بر هیستولوژی کبد و آنزیم های استرس اکسیداتیو در موش های صحرایی نر مقایسه شد. تعداد 30 سر موش صحرایی بالغ نر در قالب شش گروه برابر، شامل گروه های کنترل، اهواز، رامهرمز، اندیمشک، آبادان و سوسنگرد تقسیم شدند و به مدت دو ماه تحت تیمار قرار گرفتند. نتایج آنالیز فعالیت آنزیم های استرس اکسیداتیو سرمی، فقط افزایش فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز را در گروه های رامهرمز و آبادان نشان داد. در بررسی هیستولوژی کبد بروز خونریزی، هایپرمیای خفیف و همچنین تغییراتی در سلول های هپاتوسیت مشاهده شد. مساحت هسته در ناحیه ورید مرکزی و مساحت هپاتوسیت در ناحیه ی باب و ورید مرکزی تغییرات معنی داری را نشان داد. همچنین تعداد سلول های کوپفر در منطقه باب کبد گروه های اهواز، آبادان و اندیمشک در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری داشتند. به نظر می رسد که وجود ترکیب متفاوت از نظر فلزات سنگین در ریزگردها تاثیرات متفاوتی بر پارامترهای فعالیت آنزیمی و کبدی دارند که این آثار بسته به مقدار و مدت مواجهه نمونه ها با ریزگردها متغیر می باشد.

    کلید واژگان: ریزگردها, ایران, خوزستان, بافت کبد و استرس اکسیداتیو
    Najmeh Soleimani, Mohammad Reza Dayer, Tayebeh Mohammadi, Hassan Faridnouri *

    The city of Ahvaz is considered the most polluted city in the world by blowing dust from neighboring countries which makes this study important. The results show that the smaller the particles, the more permeable they become and pass through the respiratory filters and causing disease. In this study, the effect of fine particulate matters in different cities of Khuzestan province of Iran was compared on the liver histology and oxidative stress enzymes of male rats. 30 adult male rats were divided into six equal groups including control, Ahvaz, Ramhormoz, Andimeshk, Abadan, and Susangard which were treated for two months. The results of serum oxidative stress enzyme activity increased only for the glutathione peroxidase in Ramhormoz and Abadan groups. The histological examination of liver revealed bleeding, mild hyperemia, and changes in hepatocyte cells. The nuclear area in central vein region, hepatocyte area in portal, and vein regions showed significant changes. Moreover, kupffer cell number of the portal region significantly increased in Ahvaz, Abadan, and Andimeshk groups. Therefore, due to different heavy metals composition, fine dusts have different effects on blood and liver parameters which depend on their amount and duration of exposure.

    Keywords: Particulates Matter, Iran, Khuzestan, Liver tissue, Oxidative Stress
  • Ashraf Jazayeri, Fahimeh Saberi*, Tayebeh Mohammadi

    The Marsh frog, Pelophylax ridibundus (Pallas) is distributed in Central Europe from northeastern France, north to the southern shorelines of the Baltic Sea (and extreme southern Finland), south to northeastern Spain, northern Italy and the Balkans including eastern Greece, east to approximately 81° E in Asiatic Russia, and south to western Iran and Afghanistan. The present study has been conducted on populations of P. ridibundus in the northern, eastern and southern regions of the Shadegan Wetland of Khuzestan Province, Iran with the aim of examining some aspects of its morphology and karyotype. Frog specimens were collected from different portions of the Shadegan Wetland during spring and autumn 2016 and transferred to the laboratory. According to the morphological results, three color patterns are identified among the samples in terms of the morphology, morphometry and sex - according to the sex independency test. T-test results between males and females indicate a significant difference in all traits and the results of a T2 Hotelling test show that there is sexual dimorphism between males and females. However, the results of multivariate analysis of variance (MANOVA) illustrate a separation between males of the northern region and the two other regions, and no differentiation between females in the eastern and southern regions of the wetland. The karyotype of the species in the wetland included 2n= 26, one pair of which had a sex chromosome.

    Keywords: Marsh frog, morphology, population, sexual dimorphism
  • اشرف جزایری*، فهیمه صابری، طیبه محمدی
    دوزیستان ابتدایی ترین مهره داران زمینی و اولین مهره دارانی بودند که به زندگی در خشکی روی آورند. قورباغه آبی (Pelophylax bedriagae)، گروهی تک تبار از خانواده Ranidae است که همراه با جمعیت موجود در ترکیه جمعیت شمال غرب و جنوب غربی ایران را تشکیل می دهد. مطالعه حاضر در نواحی شمالی استان خوزستان با هدف بررسی صفات شاخص از نظر ریختی ، ریخت سنجی، بررسی ویژگی های تولید مثلی و مطالعه ساختار بافتی پوست انجام شد. به همین منظور، 50 نمونه قورباغه از نواحی شمالی استان خوزستان طی فصول بهار و پاییز 1395 به صورت زنده صید و به آزمایشگاه منتقل شدند، پس از تعیین گونه، صفات ریختی و ریخت سنجی مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج ریختی، سه نوع ریخت در بین نمونه ها شناسایی شد و مطابق آزمون مستقل بودن جنسیت از ریخت، ریخت سنخ و جنسیت مستقل از هم بود. هم چنین تعداد 9 صفت برای هر نمونه مورد بررسی ریخت سنجی قرار گرفت، نتایج آزمون (T-test) بین دو جنس نر و ماده نشان داد که در تمامی صفات، به جز طول ران و اندام جلویی، تفاوت معنی دار وجود دارد. نتایج برای آزمون T2 Hotelling نشان داد بین جنسیت نر و ماده دو ریختی جنسی وجود دارد. با این وجود نتایج آنالیز واریانس چند متغیره جدایی جمعیت در جنسیت نر و عدم جدایی جمعیت را در جنس ماده نشان داد. در بخش مطالعه ویژگی های تولید مثلی، بیش ترین توان تولیدمثلی برای هر دو جنس نر و ماده در فصل بهار مشاهده شد. در بررسی ساختار پوستی در دو ناحیه پشتی و شکمی، اگرچه در هر دو ناحیه طبقات اپیدرم و درم وجود داشت اما رشته های کلاژن در سطح شکمی نازک تر از سطح پشتی بودند.
    کلید واژگان: قورباغه آبی, چندریختی رنگی, دو ریختی جنسی, شرایط اکولوژیکی, نواحی شمالی استان خوزستان
    Ashraf Jazayeri *, Fahime Saberi, Tayebeh Mohammadi
    Amphibians were the most primordial vertebrates and the first vertebrates which came to live in land. Pelophylax bedriagae, clades that include north western and southwestern populations forms a monophyletic group along with samples from Turkey. The present study was conducted in northern parts of Khuzestan Province with the aim of evaluating the characteristics of morphology, morphometry, reproductive characteristics and skin texture study. For this purpose, 50 frog samples were collected from northern parts of Khuzestan province during the spring and autumn, and were transported to the laboratory. After specification, morphological traits and morphometric characteristics were investigated. According to the results of morphology, 3 types of pouring were identified among the samples and according to the gender independentness test, polymorphic traits and gender traits were independent. Moreover, 10 traits were evaluated for each morphometric sample. The results of T-test between male and female showed that there was a significant difference in all traits, except for hip length and arm length. As for the results of the T2 Hotelling test suggests sexual dimorphism between males and females. However, the results of multivariate analysis of variance showed the segregation of the population in male gender and the non-separation of the population in the female sex. In reproductive reproductive performance, the highest breeding power for both sexes was observed in spring. Examinations on the structure of the skin in the two regions of the back and abdomen indicated although there were epidermis and dermal surfaces in both areas, collagen fibers were thinner on the abdominal surface than the back surface.
    Keywords: Pelophylax bedriagae, Ecological conditions, Color polymorphism, Sexual dimorphism, Northern regions of Khuzestan Province
  • فهیمه صابری، اشرف جزایری*، طیبه محمدی
    دوزیستان اولین مهره داران ساکن خشکی هستند که هنوز وابستگی خود را به زیستگاه های آبی حفظ نمودند و با این شیوه زندگی تطابق یافتند. تفاوت زیستگاه روی ساختار پوست و توان تولید مثل دوزیستان تاثیرگذار است.  مطالعه حاضر با هدف مقایسه ویژگی های بافتی پوست و توان تولیدمثلی تحت تاثیر جدایی جغرافیایی (شهرستان به عنوان سد جغرافیایی) در نواحی شمالی و جنوبی استان خوزستان انجام شد. تعداد ده نمونه قورباغه مردابی بالغ پس از انتقال به آزمایشگاه بوسیله پنبه آغشته به کلروفرم کشته شدند. برای مطالعات بافتی از بلوک های پارافینی برش های به ضخامت پنج میکرون تهیه شد. اسلایدهای مناسب پس از رنگ آمیزی (هماتوکسیلین- ائوزین) و ماسون تریکروم به وسیله میکروسکوپ (Olympus-CX31) و مجهز به دوربین (Germany- UI-1555LE-C- HQ) عکس برداری شدند . توصیف بافتی، اندازه گیری ضخامت اپیدرم و درم، تعداد غدد موکوسی و سروزی، مساحت، محیط و قطر غدد سروزی و موکوسی به کمک تصاویر و نرم افزار (Image J) انجام شد. تحلیل و مقایسه نتایج  به وسیله آزمون T-test و MANOVA صورت گرفت. به علاوه شاخص گنادی در نرها و میزان هم آوری در ماده ها محاسبه شد. نتایج نشان داد که پوست سطوح پشتی و شکمی، در کلیه پارامترهای اندازه گیری شده اختلاف معنی دار آماری در سطح (05/0p<) داشتند (اختلاف کل بین نواحی شمالی و جنوبی و سطوح پشتی و شکمی برابر با 001/0 بود). در مقایسه توان تولید مثلی، جمعیت هر دو جنس در نواحی شمالی و جنوبی در فصل بهار دارای بیش ترین توان تولیدمثلی بودند، برای جنس نر میزان شاخص گنادی در نواحی شمالی و جنوبی به ترتیب 09/0 و 43/1 و برای ماده ها میزان هم آوری در نواحی شمالی و جنوبی به ترتیب 9835 و 11561 بود. هم چنین  افراد نر با وزن و قطر زائده پینه ای بالاتر و افراد ماده با میزان وزن بیش تر، از توان تولیدمثلی بیش تری برخوردار بودند.
    کلید واژگان: استان خوزستان, توان تولیدمثلی, قورباغه مردابی, هیستولوژیک و ‏هیستومتریک
    Fahime Saberi, Ashraf Jazayeri *, Tayebeh Mohammadi
    Amphibian are the first resident vertebrates in dry habitats that have retained their dependency to aqueous habitats and adapted to this type of life. Different habitats affect skin structure and reproductive potential of amphibians. The aim of this study was comparison of skin histology and reproductive potential of marsh frog affected by geographical separation (the city as a geographical barrier) in the northern and southern regions of Khuzestan. 24 mature adult frogs were trapped and transferred to the laboratory. After identification of the target species based on the characteristics of the index, the samples were euthanized to get tissue samples. Histological sections wereprepared. In order to evaluate the reproductive characteristics, the gonadal index in males and the degree of assimilation were calculated in females. Regarding two determinant factors, the northern and southern regions of Khuzestan province, as well as back and abdominal surfaces, there was a significant difference in all measured histometric parameters (P<0.05). Differences in histometric parameters were influenced by the environmental and ecological factors. Also, based on studies, these kinds of determinants can be useful in determining the type of skin glands in different species. In comparison of reproductive potential, both sexes in the northern and southern regions have the highest reproductive capacity in spring,and male subjects with the weight and diameter of the pins, and also the subjects of the material with more weight, they had more reproductive capacity. Therefore, the spawning season of the species began in late March and peaked in the middle of the spring.
    Keywords: Khuzestan province, Marsh frog (Pelophylax ‎ridibundus), Reproductive capacity, ‎Histological, Histometric
  • وحیده سادات ناظمی، محمد رضا دایر*، طیبه محمدی
    زمینه و هدف

    کم کاری تیروئید و دیابت شیرین دو بیماری شایع انسانی هستند که در موارد متعددی بطور همزمان در مبتلایان دیده می شوند. در مورد اثر کم کاری تیروئید بر میزان گلوکز و انسولین خون گزارشات  متناقضی وجود دارد. در مطالعه حاضر از طریق انجام تست تحمل گلوکز، سنجش میزان انسولین ناشتا و بررسی تغییرات بافت جزایر لانگرهانس پانکراس در موش های صحرایی کم کار تیروئید بررسی کردیم که آیا کم کاری تیروئید می تواند زمینه ساز دیابت شیرین شود؟

    روش کار

    در این مطالعه تعداد 20 موش صحرایی نر نژاد ویستار به دو گروه شاهد و کم کار تیروئیدی تقسیم شدند. برای ایجاد کم کاری تیروئید به مدت هشت هفته به حیوانات گروه کم کاری تیروئید آب شهری محتوی پروپیل تیویوراسیل (PTU) 02/0 درصد و به حیوانات گروه شاهد آب شهری داده شد. پنج هفته پس از شروع تحقیق، آزمایش تحمل گلوکز انجام شد و سه هفته بعد جهت سنجش هورمونهای TSH، ،T3 ،T4 و انسولین از حیوانات نمونه خون گرفته شد. سپس بافت پانکراس برای بررسی تغییرات بافتی جدا گردید.

    یافته ها

    نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که مصرف PTU 02/0 درصد به مدت پنج هفته تاثیر معنی داری بر آزمایش تحمل گلوکز ندارد. در حالیکه مصرف هشت هفته ای این ترکیب، هورمونهای T3، T4 و انسولین را بطور معنی داری کاهش و TSH را افزایش می دهد (01/0<p). نتایج مطالعات بافت شناسی نشان می دهد که ساختار جزایر لانگرهانس در گروه کم کاری تیروئید در مقایسه با گروه شاهد تغییر قابل توجهی نکرده است.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان می دهد که بیماری کم کاری تیروئید با مکانیزم ناشناخته ای باعث کاهش معنی دار میزان انسولین می شود و از این طریق می تواند زمینه ساز بیماری دیابت شود و در دراز مدت می تواند به تغییرات بافتی جزایر لانگرهانس و ایجاد بیماری دیابت شیرین منجر شود.

    کلید واژگان: پروپیل تیو یوراسیل, کم کاری تیروئید, پانکراس, انسولین
    Vahideh Sadat Nazemi, Mohammad Reza Dyer*, Tayebeh Mohammadi
    Background

    Hypothyroidism and diabetes mellitus are two incident human diseases that occur simultaneously in frequent cases. There are conflicting reports regarding hypothyroid effect on blood glucose and insulin levels. In the present study by caring glucose tolerance test, measuring fasting insulin level and assessing histological alterations in Langerhans islets of experimentally hypothyroid rats, we investigated if hypothyroidism can induce diabetes mellitus?

    Methods

    In the present study, twenty male wistar rats were divided into two groups of control and hypothyroid. In order to induce hypothyroidism, this group was drank tap water containing 0.02% PTU (propylthiouracil) and the control group was given tap water. At five weeks of experiment glucose tolerance test was performed and three weeks later blood samples were prepared for T4, T3, TSH and Insulin hormones measurement. The pancreas tissue then extracted for histological assessment.

    Results

    Our results indicate that 5 week consumption of 0.02% PTU does not affect glucose tolerance test significantly while 8 week consumption decrease hormones levels of T3, T4 and insulin and increase TSH significantly (p<0.01). Histological findings show no changes in Langerhans architecture in hypothyroid rats contrast to control group.

    Conclusion

    Based on our findings we can conclude that hypothyroid disease through unknown mechanism decreases insulin level significantly and it can lead to histological changes in Langerhans islets and consequently to prevalence of diabetes mellitus.

    Keywords: Propylthiouracil (PTU), Hypothyroidism, Pancreas, Insulin
  • اشرف جزایری*، فهیمه صابری، طیبه محمدی

    اسکلتوکرونولوژی یک روش مطمئن تعیین سن است اما در دوزیستان بی دم مطالعات اندکی در این زمینه صورت گرفته است. در پژوهش حاضر برای نخستین بار در سطح کشور ایران توام با بررسی ساختار سنی جمعیت، الگوی رشد و سن اولیه تولیدمثل در میان جمعیت های گونه قورباغه مردابی در نواحی شمالی و جنوبی استان خوزستان پرداخته شد. به این منظور، 20 نمونه قورباغه مردابی نر و ماده به صورت زنده صید و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از بررسی های بیومتریک، نمونه ها تشریج و پس از جداسازی استخوان های اندام های حرکتی مراحل تهیه مقاطی بافتی بر روی نمونه های استخوانی انجام شد. تعداد خطوط توقف رشد در برش های عرضی استخوان و سن نمونه ها تعیین گردید. به منظور تعیین رابطه بین سن با وزن بدن، طول بدن و سن با وزن عدسی چشم، اطلاعات حاصل تجزیه و تحلیل آماری شد. حداکثر تعداد حلقه های شمارش شده در جمعیت این گونه 12 عدد بود. نرهای نواحی شمالی و جنوبی در سن 2 سالگی، ماده های نواحی شمالی  در سن 2 سالگی و ماده های نواحی جنوبی در سن 3 سالگی بالغ تعیین شدند. با افزایش سن ماده ها، میزان هم آوری کاهش یافت که این امر با توجه به کاهش قدرت زیستی ناشی از افزایش سن بیولوژیکی قابل توجیه بود. مطابق نتایج، مشاهده شد بین سن افراد با وزن بدن و وزن عدسی چشم رابطه معنی دار وجود داشت، اما بین سن افراد با طول بدن به جز تعداد محدودی از افراد نر نواحی شمالی ارتباط معنی دار وجود نداشت.

    کلید واژگان: سن, خطوط توقف رشد, تولیدمثل, قورباغه مردابی, خوزستان
    Ashraf Jazayeri *, Fahimeh Saberi, Tayebeh Mohammadi

    Skeletocronology is a reliable method for estimating the age but in amphibians little researches have been done in this field. In the present study, for the first time in the country of Iran, the age structure of the population, growth pattern and reproductive primary age were studied in the populations of marsh frog in the northern and southern regions of Khuzestan province. For this purpose, 20 female and male marsh frog samples were fished alive in the Khuzestan province and transferred to the laboratory. After biometric studies, the specimens were prepared and after the removal of the bones of the limbs, bone samples were passaged as routine histotechnique. The number of growth stop lines and samples age were determined. In order to determine the relationship between age and body weight, body length and age with eye lens weight, the data was analyzed statistically. the maximum number of loops counted in this population is . The adult age of males of northern and southern, males of the northern and males of the southern regions was determined 2,2 and 3 years respectively. with increasing age of females, the co-integration rate of females was reduced which is explainable by the reduction in bioavailability due to the increase in biological age. According to the results, there was a significant correlation between age of animals with body and  eye lens weight, but there was no significant correlation between age of  animals with body length, except a limited number of males in northern regions (P<0.05) There was.

    Keywords: Age, Growth stop lines, Reproduction, Marsh frog, Khuzestan
  • Marzyeh Haghshenas, Elham Hoveizi *, Tayebeh Mohammadi, Seyed Reza Kazemi Nezhad
    Background
    There are few methods for cell labeling in basic studies of cell-migration, tissue engineering, and cell therapy. Recent progress in cell trackers has led to an increasing number of clinical trials involving the treatment of various diseases based on cell transplantation.
    Objectives
    In this study, we investigated the effects of different concentrations of DiI as a cell labeling dye on the viability and proliferation of mouse embryonic fibroblasts (MEFs).
    Methods
    MEFs were divided into two groups of control and experimental (treated with Dil dye). We treated MEFs with three concentrations of the dye and after 1, 5, 7 and 14 days, these cells were analyzed by 3-(4, 5-dimethylthiazol-2-yl)-2, 5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) assay and 4’, 6-diamidino-2-phenylindole (DAPI) staining. Also, the stability of the dye in treated MEFs was examined by immunofluorescence.
    Results
    Our results showed that cell viability was significantly different between the groups that received Dil at the concentrations of 1 and 2 µg/mL and the control group. However, cell viability was not significantly different between the group that received Dil (0.5 µg/mL) and the control group.
    Conclusions
    Therefore, Dil at concentrations higher than 0.5 µg/mL was toxic for MEFs. We suggest that Dil dye, which is concentration-dependent, can be used as a safe and stable fluorescent dye for cell labeling both in-vivo and in-vitro.
    Keywords: Cell Viability, Stem Cells, Cell Therapy, Cell Tracker, Dil Dye
  • Vahideh Sadat Nazemi, Mohammad Reza Dayer *, Tayebeh Mohammadi
    Background
    The close physiological and biochemical relationships between insulin/thyroid hormones and intermediary metabolism, as well as hepatic homeostasis, are well documented. Apart from significant changes in thyroid hormones levels and altered insulin secretion or resistance, there is no consistency regarding the presence of hepatic storage diseases and fatty liver in hypothyroid patients.
    Objectives
    The main objective of the current study was to evaluate the effect of experimental hypothyroidism on insulin level and histological alterations in the liver such as changes in lipid and glycogen reservoirs.
    Methods
    In this study, 20 adult male Wistar rats were assigned to two similar groups including control and hypothyroid. Experimental hypothyroidism was induced by 0.02% propylthiouracil (PTU) administered to rats via drinking water for two months. The rates were then killed and blood samples were assayed for TSH, T4, T3, insulin hormones, and lipid profile. The left lobes of rats’ livers were also used for the histological study.
    Results
    Our results indicated that the two-month administration of 0.02% PTU induced mild hypothyroidism associated with about a 50% reduction in the insulin level. The examination of liver samples showed that there were no significant changes in the overall architecture of liver tissue as compared to normal controls; that is, hepatocytes morphology, appearance, and position of the core, as well as glycogen content, were the same. The main finding of the current work was that in the hypothyroid group, the mild steatosis was accompanied by dyslipidemia.
    Conclusions
    Based on our findings, a two-month administration of 0.02% PTU induces mild hypothyroidism in rates associated with a 50% decrease in the insulin level and mild steatosis in liver hepatocytes. This condition in long period may predispose hypothyroid individuals to develop diabetes mellitus and fatty liver simultaneously.
    Keywords: Propylthiouracil, Mild Hypothyroidism, Fatty Liver, Insulin
  • الهام حویزی*، طیبه محمدی
    تلاش برای تولید داروهای ضد سرطان جدید به صورت بی وقفه ادامه دارد. گزارش شده است آلبندازول روی چندین رده سلول توموری اثرات ضد تکثیری دارد. هدف این مطالعه بررسی اثر کشندگی آلبندازول روی سلول های سرطانی کولورکتال انسان رده HT-29 بود.
    سلول های HT-29 کشت شده به مدت 1، 3 و 5 روز، با غلظت های 1/0، 1 و 10 میکروگرم بر میلی لیتر آلبندازول تیمار شدند. در روزهای تعیین شده پس از تیمار، بقاء و تکثیر سلولی با آزمون های MTT و تریپان بلو ارزیابی شد.
    مقایسه میانگین شمارش تعداد سلول ها و بقای سلولی در گروه کنترل و گروه های تیمار شده با غلظت های مختلف آلبندازول در روزهای 1، 3 و 5 تفاوت های معنی داری را نشان داد.
    کلید واژگان: آلبندازول, MTT, سرطان, کشندگی سلولی
    Elham Hoveizi*, Tayebeh Mohammadi
    Background
    It is a continuing effort to develop new anticancer drugs. It has been reported that albendazole has antiproliferative effects on several tumor cell lines. The aim of this study was to evaluate the killing effect of albendazole on HT-29 human colorectal cancer cells.
    Materials And Methods
    Cultured HT-29 cells were treated with albendazole in 0.1, 1 and 10 µg/ml concentrations for 1, 3 and 5 days. Cellular viability and proliferation were evaluated by MTT and Trypan blue assays at determined days after treatment.
    Results
    The comparison of cells count and viability in control group and treated groups with albendazole at different concentrations showed significant differences in days 1, 3 and 5.
    Conclusion
    Albendazole can suppress HT-29 cells proliferation and induces cell death in a dose and time dependent manner
    Keywords: Albendazol, MTT, Cancer, Cell death
  • الهام حویزی، طیبه محمدی *
    سرطان ریه عامل بیشترین مرگ و میر ناشی از سرطان است. زنجبیل گیاهی خوراکی و دارویی است که دارای خواص مهم درمانی از جمله خاصیت ضد سرطانی است. هدف این مطالعه، بررسی و مقایسه اثر عصاره هیدروالکلی این گیاه روی سلول های سرطانی ریه و سلول های فیبروبلاست جنینی طبیعی موش است. سلول های سرطانی ریه رده A459 و سلول های فیبروبلاست جنینی طبیعی موش در آزمایشگاه کشت شدند و با غلظت های مختلف عصاره زنجبیل به مدت 24، 48 و 72 ساعت تیمار شدند. برای سنجش میزان بقاء سلول ها از روش MTT (3،4،5 دی متیل تیازول2 یل 2،5 دی فنیل تترازولیوم) استفاده گردید. زنجبیل در غلظت های 1800 و 2000 میکروگرم بر میلی لیتر و زمان 72 ساعت اثر کشندگی بیشتری روی هر دو نوع سلول داشت و باعث تغییرات مورفولوژیکی در سلول ها شد که در سلول های سرطانی مشهودتر بود. اثر کشندگی زنجبیل روی سلول های سرطانی در غلظت های 1000، 1200، 1400، 1800 و 2000 میکروگرم بر میلی لیتر به صورت معنی داری بیشتر از اثر کشندگی آن روی سلول های جنینی بود(05/0< P). اثر سمیت سلولی عصاره هیدروالکلی زنجبیل روی سلول های سرطانی ریه بیشتر از سلول های فیبروبلاست رویانی طبیعی موش است و می تواند به عنوان یک داروی ضد سرطان ایمن مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: عصاره هیدروالکلی زنجبیل, سلول سرطانی ریه, فیبروبلاست جنینی, سمیت سلولی
    Elham Hoveizi, Tayebeh Mohammadi *
    Lung cancer is the most common cause of cancer related death. Ginger is an edible and medicinal plant having important health benefits including anticancer activity. The aim of this study was evaluation and comparison of the effect of hydroalcoholic extract of ginger on lung cancer cells and normal mouse embryonic fibroblasts. Human lung cancer cell line A459 and normal mouse embryonic fibroblasts were cultured in vitro and treated with different concentrations of ginger extract for 24, 48 and 72 hours. The MTT assay was used to determine cell viability. Ginger extract in concentrations of 1800 and 2000 µg/ml had killed both of cells at 72 hours after treatment and caused morphological changes in cells which were more obviously in cancer cells. Ginger extract in concentrations of 1000, 1200, 1400, 1800 and 2000 µg/ml killed cancer cells more than embryonic cells(P
    Keywords: Ginger hydroalcoholic extract, lung cancer cell, Embryonic Fibroblast, cytotoxicity
  • طیبه محمدی *، سعید آزنده، داریوش بیژن نژاد، نجمه شمس الدینی لری
    زمینه و هدف
    سلول های بنیادی مزانشیمی استخراج شده از ژله وارتون بندناف انسان، یکی از منابع ارزشمند برای سلول درمانی و مهندسی بافت است و برای این اهداف لازم است در محیط کشت تکثیر شوند. محیط کشت، استرس اکسیداتیو را به سلول ها تحمیل می کند. ویتامین ث یک آنتی اکسیدان قوی است. هدف این مطالعه بررسی اثر ویتامین ث روی تکثیر و تمایز این سلول ها بود.
    روش بررسی
    بعد از جداسازی و کشت سلول ها از ژله وارتون بندناف، سلول های پاساژ سوم کشت سلولی، تحت تیمار با غلظت های مختلف ویتامین ث در پنج گروه شامل: 1- فاقد ویتامین ث؛ 2- محیط غنی شده با 5 میکرومول ویتامین ث؛ 3- محیط غنی شده با 50 میکرومول ویتامین ث ؛ 4- محیط غنی شده با 250 و محیط غنی شده با 500 میکرومول ویتامین ث قرار گرفتند. طول مدت تیمار 9 روز بود. بقای زیستی سلول ها با استفاده از آزمون MTT و پتانسیل تمایز آن ها با کمک محیط القاگر تمایزی استئوژنیک، آدیپوژنیک و رنگ آمیزی هیستوشیمیایی بررسی شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، ویتامین ث با غلظت 250 میکرومول، بقای سلولی را افزایش داد؛ درحالی که سایر غلظت ها آن را کاهش داد (05/0p≤).
    همچنین غلظت 50 میکرومول، تمایز استئوژنیک را بهبود بخشید؛ درحالی که در رابطه با تمایز آدیپوژنیک با غلظت 50 میکرومول فقط توانست پراکندگی قطرات چربی را یکنواخت کند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد ویتامین ث با غلظت مناسب می تواند بقای سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون را افزایش دهد و به صورت وابسته به دوز روی تمایز استئوژنیک و آدیپوژنیک آنها اثر بگذارد.
    کلید واژگان: ژله وارتون, سلول های بنیادی مزانشیمی, ویتامین ث, بقاء زیستی, تمایز
    Tayebeh Mohammadi *, Saeed Azandeh, Darioush Bijan Nejad, Najmeh Shamseddini Lori
    Background And Objectives
    Human umbilical cord Wharton’s jelly-derived mesenchymal stem cells are one of the valuable sources for cell therapy and tissue engineering, and for these purposes, it is necessary to proliferate them in culture medium. Culture medium imposes oxidative stress on cells. Vitamin C (vit C) is a potent antioxidant. The aim of this study was to investigate the effect of vit C on proliferation and differentiation of these cells.
    Methods
    After isolation and culture of cells from umbilical cord Wharton’s jelly, cells of third passage culture, were treated with different concentrations of vit C in five groups, including: 1- without vit C, 2- supplemented medium with 5µM of vit C; 3- supplemented medium with 50µM of vit C; 4- supplemented medium with 250, and 5- supplemented medium with 500µM of vit C. The treatment period was 9days. Cellular bioviability was assessed by MTT assay, and their differentiation potential was assessed by osteogenic and adipogenic differentiation inducer medium and histochemical staining.
    Results
    In this study, vit C with concentration of 250µM increased cellular bioviability, while other concentrations decreased it (p≤0.05). Also, 50µM concentration improved osteogenic differentiation; while, in terms of adipogenic differentiation, it could just uniform dispersion of lipid droplets with 50 µM concentration.
    Conclusion
    The results of this study showed that an appropriate concentration of vit C can increase the viability of Wharton’s jelly and affect osteogenic and adipogenic differentiation in a dose-dependent manner.
    Keywords: Wharton jelly, Mesenchymal Stromal Cells, Ascorbic Acid, Cell Differentiation
  • الهام حویزی*، طیبه محمدی
    زمینه و هدف
    رده سلولی سرطانی بدخیم سر و گردن (HN-5)، مدل پیش کلینیکال مناسبی برای اهداف درمانی جدید برای این نوع سرطان محسوب می شود. برخلاف سایر سرطان ها، رده های سلولی متنوعی از حالت های اولیه و متاستازی HN5 در دسترس است. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر ضدسرطانی نانواکسیدروی بر میزان بقای رده سلولی سرطانی HN5 بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، رده سلولی سرطان HN5 در محیط کشت DMEM (حاوی 10% سرم گاوی و پنی سیلین/استرپتومایسین) در دمای 37 درجه سانتیگراد کشت داده شد. سپس تاثیر رقت های مختلف Zno بر این سلول ها به روش های MTTو رنگ آمیزی DAPI بررسی گردید. نتایج با روش واریانس طرح بلوک های کاملا تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    در این مطالعه، برخی از غلظت های Zno بر مرگ سلول های سرطانی HN5، تاثیرگذار بود. همچنین غلظتی از ترکیب مورد بررسی که بیشترین درصد از حیات سلولی را کاهش میدهد مربوط به غلظت 300 میکروگرم برمیلی لیتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد Zno توانایی القای مرگ سلولی را بر روی سلول های سرطان HN5 در غلظت های بالاتر (در حد300 میکروگرم برمیلی لیتر) دارد که این یافته ها دیدگاه جدیدی را در زمینه استفاده از نانوذرات در شیمی درمانی سرطان فراهم می آورد.
    کلید واژگان: سرطان, اکسید روی, بقای سلولی, سرطان سر و گردن
    Elham Hoveizi*, Tayebeh Mohammadi
    Background And Objectives
    Head and neck cell carcinoma cell lines (HN-5) are considered as an appropriate preclinical model for new therapeutic purposes for this type of cancer. Unlike other cancers, Various primary and metastatic HN5 cell lines are available. The aim of this study was to investigate the anti-cancer effect of nano zinc oxide (ZnO) on viability of malignant HN5 cell line.
    Methods
    In this experimental study, HN5 cell line was cultured in DMEM medium (containing 10% FBS and penicillin/streptomycin) at 37°C. Then, the effect of different concentrations of ZnO on these cells, were assessed by MTT and DAPI staining. The results were evaluated with completely randomized block design ANOVA.
    Results
    In this study, some concentrations of ZnO were effective in cytotoxicity of HN5 cancer cells. Also, 300μg/ml was the concentration of the studied compound that reduced the highest percentage of cell viability.
    Conclusion
    The results of this study showed that ZnO has ability to induce cytotoxicity in HN5 cancer cell line in higher concentrations (about 300µg/ml), that these findings These findings provide a new perspective on the use nanoparticles in the cancer chemotherapy.
    Keywords: Neoplasms, Zinc oxide, Cell survival, Head, neck neoplasms
  • طیبه محمدی *، الهام حویزی
    سرطان یک مشکل اصلی سلامتی در تمام دنیاست و سالانه تعداد بیماران سرطانی افزایش می یابد. به علت مقاومت دارویی، درمان سرطان نیازمند تولید داروهای ضد سرطان جدید است. رزماری از جمله گیاهان دارویی است که اثرات ضد سرطانی آن گزارش شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر عصاره رزماری روی بقا سلول در HN5 های سرطانی مقایسه با سلولهای پیش ساز عصبی موش سوری است. سلولهای پیش ساز عصبی از جنین های موش سوری باردار روزه با روش هضم آنزیمی استحصال شد. این سلولها و سلولهای پیش ساز عصبی و سلول 17 با غلظتهای HN5 های ساعت تیمار شدند و میزان بقای 72 و 48 ،24 میکروگرم بر میلی لیتر عصاره رزماری به مدت 500 و 200 ،100 ،50 اندازه MTTآنها با آزمون گیری شد. نتایج حاصل نشان داد که عصاره رزماری در غلظت میکروگرم 500 و 200 ،100 های را کاهش داد که در مقایسه با اثر آن روی سلول HN5 بر میلی لیتر بقای سلولهای های پیش ساز عصبی معنیدار بود ). عصاره در غلظتP<0/05( میکروگرم بر میلی لیتر تکثیر سلول 100 و 50 های های پیش ساز عصبی را افزایش داد ). عصاره رزماری میP<0/05( میکروگرم بر میلی لیتر بقای آنها را کاهش داد500) و در غلظت P<0/05( تواند به صورت وابسته به دوز و زمان بقای سلولی را در سلول های سرطانی کاهش و در سلول های پیش ساز عصبی افزایش دهد.
    کلید واژگان: بقا سلولی, رزماری, سرطان, سلول پیش ساز عصبی
    Tayebeh Mohammadi *, Elham Hoveizi
    Cancer is a main health problem worldwide and the number of cancer patients is increasing annually. Cancer treatment needs new anticancer medicines because of drug resistance. Rosemary is one of the herbal medicines which its anti-cancer effects have been reported. The purpose of the present study was to evaluate rosemary extract effect on HN5 cancer cells viability in comparison with neuronal progenitor cells(NPCs). NPCs were obtained from 17 days pregnant mice by enzymatic digestion method. These cells and HN5 cells were treated with 50, 100, 200 and 500 µg/ml of rosemary extract for 24, 48 and 72 hours. Their viability was measured using MTT assay. Results showed that rosemary extract decreased HN5 cells viability in 100, 200 and 500 µg/ml concentrations which were significant in comparison with NPCs. The extract increased NPCs proliferation rate in 50 and 100 µg/ml concentration and decreased their viability in 500 µg/ml concentration. Rosemary extract can decrease cell viability as a dose and time dependent manner but this effect also depends on the cell type such as its killing effect on cancer cells was more.
    Keywords: Cancer, Cell viability, PNCs, rosemary
  • زهرا رضایی، طیبه محمدی، محمود خاکساری مهابادی، حسین نجف زاده ورزی، بابک محمدیان
    سیکلوفسفامید دارویی رایج در شیمی درمانی است اما عوارض جانبی سمی داشته و از داروهای مختلف برای جلوگیری این اثرات جانبی استفاده می شود. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات محافظتی مسنا در برابر سمیت ناشی از سیکلوفسفامید در بافت جفت موش صحرایی می باشد. 15 سر موش صحرایی آبستن به طور تصادفی در 3 گروه قرار گرفتند: 1) کنترل (سرم فیزیولوژی)، 2) سیکلوفسفامید (mg/kg15)، 3) سیکلوفسفامید (mg/kg15) و مسنا (mg/kg100). داروها روز سیزدهم آبستنی تجویز و موش ها در روز بیستم آبستنی آسان کشی شدند. جفت ها جدا و در محلول فیکساتیو غوطه ور شدند. از جفت ها مقاطع 5 میکرومتری تهیه و پس از رنگ آمیزی عمومی و اختصاصی با میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفتند. سیکلوفسفامید وزن و طول قطرهای جفت را کاهش داد. در سطح بافتی، موجب کاهش ضخامت لایه های لابیرنت و بازال، نکروز و پرخونی آن ها، کاهش تعداد سلول های غول پیکر و جمع شدگی هسته ی آن ها شد (05/0P<). مسنا روی مورفومتری جفت نسبت به گروه سیکلوفسفامید اثر معنی دار نداشت (05/0P>) اما در سطح بافتی به طور معنی داری توانست ضخامت نواحی لابیرنت و بازال و تعداد سلول های غول پیکر را افزایش دهد (05/0P<). همچنین توانست مانع از جمع شدگی هسته و نکروز سلول های غول پیکر و اسپانژیوتروفوبلاست در لایه ی بازال شود و پرخونی در ناحیه ی لابیرنت را کاهش دهد (05/0P<). گروه های سولفیدریل مسنا احتمالا با آکرولئین (عامل اصلی سمیت سیکلوفسفامید) واکنش داده و آن را به ترکیبات غیر سمی تبدیل می کنند. مسنا بدین طریق ممکن است بافت جفت موش صحرایی را در برابر اثرات سمی سیکلوفسفامید محافظت کند.
    کلید واژگان: مسنا, سیکلوفسفامید, هیستومورفومتری, جفت, موش صحرایی
    Tayebeh Mohammadi, Zahra Rezaei, Mahmood Khaksary Mahabadi, Hossein Najafzadeh Varzi, Babak Mohammadian
    Cyclophosphamide is a common chemotherapic medicine but it has toxic side effects. Different medicines are used to prevent its side effects. The aim of this study is evaluation of the protective effects of Mesna against cyclophosphamide toxicity in rat placenta tissue.
    Fifteen pregnant rats were randomly divided into 3 groups (1) control (normal saline), (2) cyclophosphamide (15 mg/kg), (3) cyclophosphamide (15mg/kg) and Mesna (100mg/kg). Medicines were administered intraperitoneally on the 13th day of pregnancy. Rats were sacrificed on the 20th day. The placentae were separated and floated in fixative solution. Five µm placental tissue sections were prepared and after staining generally and specially they were studied by light microscopy. Cyclophosphamide decreased placental weight and diameters (P0.05) but histologically, increased labyrinth and basal layers thickness and giant cells number (P
    Keywords: MESNA, Cyclophosphamide, Histomorphometry, Placenta, Rat
  • الهام حویزی*، طیبه محمدی
    زمینه و هدف
    سرطان از مهمترین عوامل مرگ ومیر در دنیا می باشد و بنابراین هرگونه مطالعه در زمینه بیولوژی سرطان از اهمیت خاصی برخوردار است. سرطان های سروگردن 5-2% سرطان های بدن را در بر می گیرند که در برخی کشورها حتی بالاتر است. القای آپوپتوز یکی از مناسب ترین درمان های سرطان است. سیکلوفسفامید، ماده آلکیله کننده ای است که باعث توقف تکثیر DNA و در نتیجه توقف تکثیر و بقای سلولی می گردد. بنابراین سیکلوفسفامید برای درمان سرطان ها استفاده می شود. هدف از انجام این مطالعه مقایسه اثر ضد تکثیری سیکلوفسفامید بر بقای سلول های HN5 و فیبروبلاست ها بود.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی در آزمایشگاه سلولی تکوینی دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران اهواز در بهار 1395 انجام گرفت و سلول های HN5 و فیبروبلاست های جنینی در محیط Dulbecco''s modified Eagle''s medium (DMEM) حاوی 10% سرم و پنیسیلین/استرپتومایسین در 37 درجه کشت و رقت های مختلف سیکلوفسفامید بر بقای سلول ها با روش MTT بررسی شد. رنگ DAPI برای تعیین هسته های پیکنوتیک در سلول های آپوپتوزی انجام گرفت. فیبروبلاست ها بر اساس روش های استاندارد از جنین های 13 روزه موش های نژاد NMRI استخراج شدند. در این مطالعه سلول های HN5 و فیبروبلاست ها به مدت 72 ساعت در معرض سیکلوفسفامید قرار گرفتند.
    یافته ها
    غلظت های مختلف سیکلوفسفامید بر مرگ سلول های HN5 و فیبروبلاستی اثرگذارند. غلظت μg/ml 1 بیشترین درصد کاهش حیات سلولی را در روز سوم با میانگین 50% و با 001/0P< در بر داشت. به طور جالبی سیکلوفسفامید در غلظت های پایین تر اثرات توکسیک بیشتری در مقایسه با غلظت های بالاتر داشت.
    نتیجه گیری
    به طور کلی سیکوفسفامید اثرات سیتوتوکسیک پایینی بر سلول ها داشته اما به طور معناداری اثرات سیتوتوکسیک آن بر سلول های HN5 بیشتر از فیبروبلاست ها بود. این نتایج نشان می دهد که سیکلوفسفامید می تواند به عنوان عامل ضد سرطان استفاده شود.
    کلید واژگان: سرطان, سیکوفسفامید, بقای سلولی, HN5
    Elham Hoveizi*, Tayebeh Mohammadi
    Background
    One of the major causes of death in the world is cancer and therefore any study in the field of cancer biology is of great importance. Head and neck cancers represent approximately 2-5% of neoplasms which is higher in some countries. The most appropriate therapy for various cancers is identifying effective and efficient ways that contribute to initiation of apoptosis. Cyclophosphamide is an alkylating agent that stops the replication of DNA and then, it stops the cell proliferation and viability. Therefore, cyclophosphamide is used to treat various types of cancer. In this study we evaluate the cytotoxic effects of cyclophosphamide on viability of (head and neck cancer cells) HN5 cell line and compare it with fibroblast cells as noncancerous cells.
    Methods
    This experimental study was done in cell and developmental laboratory in faculty of science, Shahid Chamran University of Ahvaz in Spring of 2016. HN5 cell line and embryonic fibroblast cells were grown in DMEM supplemented with 10% fetal bovine serum (FBS), penicillin/streptomycin (100 U/ml, 100 µg/ml) at 37 °C, then the effects of different concentrations of cyclophosphamide on cell viability was evaluated by 3-(4,5-Dimethylthiazol-2-yl)-2,5-Diphenyltetrazolium Bromide (MTT) assay. 4',6-diamidino-2-phenylindole (DAPI) staining was performed to determine the proportion of apoptotic cells by manually counting pyknotic nuclei. According to standard procedures from day 13 embryos of outbred strains naval medical research institute (NMRI), fibroblast cells were isolated. In this study HN5 cell line and fibroblasts were exposed to cytostatics for 72 hours.
    Results
    Various concentrations of cyclophosphamide were effective in cytotoxicity of HN5 cancer and fibroblast cells. A significant cytotoxicity was observed with the examined concentration of 1 µg/ml of cyclophosphamide with 50% in 3th day and P
    Conclusion
    Totally cyclophosphamide had low toxicity effects on both of the cell lines but the toxicity effects of cyclophosphamide on HN5 were significantly greater than fibroblast cells. These results indicate that cyclophosphamide can be a potential anticancer agent.
    Keywords: cancer, cell viability, cyclophosphamide, HN5
  • طیبه محمدی، الهام حویزی، لطف الله خواجه پور، زهرا جلودار
    سابقه و هدف
    سیکلوفسفامید دارویی رایج در شیمی درمانی است که باعث کاهش باروری در مردان می شود. عوامل آنتی اکسیدان مختلف برای مقابله با اثرات جانبی داروهای شیمی درمانی استفاده شده اند. نانوذرات اکسید روی به عنوان یک آنتی اکسیدان قوی معرفی شده اند. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثرات محافظتی نانوذرات اکسید روی بر ساختار بافتی بیضه در موش های تیمار شده با سیکلوفسفامید می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، تعداد 15 سر موش سوری نر بالغ، به سه گروه مساوی تقسیم و به مدت 4 هفته تیمار شدند: 1) کنترل: سرم فیزیولوژی (1/0 سی سی، روزانه)، 2) تیمار 1: سیکلوفسفامید ( mg/kg15، هفته ای یکبار) و 3) تیمار 2: سیکلوفسفامید ( mg/kg15، هفته ای یکبار) و نانوذرات اکسید روی (mg/kg5، روزانه) به صورت داخل صفاقی. 24 ساعت پس از آخرین تجویز، حیوانات آسان کشی شدند و بیضه های راست جدا و تثبیت شدند. مقاطع بافتی 5 میکرومتری بیضه، مطابق پروسه رایج تهیه مقاطع بافتی تهیه و با میکروسکوپ نوری مطالعه شدند.
    یافته ها
    سیکلوفسفامید قطر و ضخامت بافت پوششی دیواره لوله های سمینی فر، تعداد سلول های اسپرماتوسیت اولیه، اسپرماتید و اسپرماتوزوئید را در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد (05/0 p≤)، در حالی که تجویز توام نانوذرات اکسید روی، از این تغییرات جلوگیری کرد (05/0 p≤). نانوذرات اکسید روی از اتساع حفره داخلی لوله های سمینی فر و از هم گسیختگی بافت پوششی ناشی از سیکلوفسفامید نیز جلوگیری کرد.
    استنتاج: نانوذره اکسید روی توانست از تغییرات بافتی بیضه و کاهش تعداد سلول های اسپرماتوژنیک ناشی از تجویز سیکلوفسفامید در موش سوری جلوگیری می کند.
    کلید واژگان: سیکلوفسفامید, نانوذرات, اکسید روی, بیضه, بافت شناسی, موش سوری
    Tayebeh Mohammadi, Elham Hoveizi, Lotfollah Khajehpour, Zahra Jelodar
    Background and
    Purpose
    Cyclophosphamide (Cyclo) is a common chemotherapy medicine that reduces male fertility. Various antioxidant agents have been used to reduce the side effects of chemotherapy medicines. Zinc oxide nano particles (nZno) have been introduced as a potent antioxidant. This study aimed at investigating the protective effects of nZno on testis tissue structure in Cyclo treated mice.
    Materials And Methods
    We conducted an experimental study in which 15 adult male mice were divided into three groups (n=5 per group) and treated for 4 weeks as: 1) control: normal saline (0.1 cc daily), 2) treatment I: Cyclo (15 mg/kg, once a week) and 3) treatment II: Cylo (15 mg/kg kg, once a week) nZno (5mg/kg, daily) intraperitoneally. Twenty four hr after the last administration of drugs, the animals were euthanized and right testes were isolated and fixed. Five-micrometer testicular tissue sections were prepared according to routine histotechnique process and were studied by light microscope.
    Results
    Compared with the control group, cyclophosphamide reduced the diameter and septal epithelium thickness of the seminiferous tubuli, primary spermatocyte, spermatid, and spermatozoid (P≤0.05) while co administration of nZno with cyclophosphamide prevented these changes (P≤0.05). nZno also prevented the luminal extension and epithelial disorganization of seminiferous tubuli induced by cyclophosphamide.
    Conclusion
    nZno could prevent testicular tissue changes and reduction of spermatogenic cell counts induced by cyclophosphamide.
    Keywords: cyclophosphamide, zinc oxide, nanoparticles, testis, histology, mice
  • الهام حویزی *، طیبه محمدی
    سابقه و هدف
    سلول های پرتوان القا شده انسانی (hiPS) به عنوان یکی از منابع جدید، به منظور تولید سلول های تمایز یافته برای سلول درمانی مورد توجه هستند. سلول های hiPS می توانند در زمینه تحقیقات چندگانه و ابزارهای بالینی برای درک مدل های حیوانی، تکوین وغربالگری داروهای کاندید و سلول درمانی در حمایت از طب ترمیمی مورد استفاده قرار گیرند. در اینجا ما توان تمایزی سلول های hiPS به سلول های استئوبلاست و آدیپوسیت را مورد بررسی قرار دادیم.
    روش بررسی
    سلول های hiPS کشت و طی چندین پاساژ تکثیر شدند. سپس سلول ها به مدت 21 روز در محیط مناسب برای تمایز به سلول های استخوانی و چربی کشت شدند. در پایان، تمایز سلولی با رنگ آمیزی اختصاصی و qRT-PCR بررسی شد.
    یافته ها
    سلول هایhiPS در محیط تمایزی استخوان، توده های استخوانی تشکیل دادند که با آلیزارین قرمز، قرمزرنگ شدند. در محیط تمایزی چربی، در سیتوپلاسم سلول ها قطرات چربی تجمع یافت که با رنگ آمیزی Oil red قرمز شدند. بر اساس نتایجqPCR- RT ، ژن های مختص سلول های استخوانی شامل استئوکلسین و استئوپونتین، و ژن های مختص سلول های چربی شامل LPL و PPAR به ترتیب در سلول های استخوانی و چربی بیان شدند.
    نتیجه گیری
    در مجموع می توان گفت که سلول های hiPS از نظر پتانسیل تمایزی، سلول های پرتوانی هستند و قادرند به رده های استخوانی و چربی تمایز یابند.
    کلید واژگان: تمایز, سلول های پرتوان القا شده, سلول های استخوانی و چربی
    Elham Hoveizi *, Tayebeh Mohammadi
    Background
    Human induced pluripotent cells (hiPSCs) could be established as promising new resources for obtaining differentiated cells for cell therapy. iPSCs have the potential to use as multipurpose research and clinical tools to understand model diseases, develop and screen candidate drugs, and deliver cell-replacement therapy to support regenerative medicine. Here, we demonstrated the ability of human iPSCs to differentiate into adipocyte and osteoblast fate.
    Materials And Methods
    In this experimental study, human iPSCs were culture-expanded. HiPSCs were then cultivated in the osteogenic and adipogenic conditions for 21 days after which differentiations were evaluated by specific staining as well as qRT-PCR analysis for related gene expression.
    Results
    In osteoinductive cultures, the cells formed nodules which were positively stained red following alizarin red staining. In adipogenic cultures, the cells developed some lipid droplets which were positively stained red with oil red. According to qRT-PCR analysis, the bone-related genes including osteocalcin and osteopontin, and also the adipocyte-specific genes such as PPAR and LPL were expressed in the osteogenic and adipogenic cultures, respectively.
    Conclusion
    Taken together, hiPSCs are pluripotent cells with the ability to differentiate into osteocytic and adipocytic cell lineages.
    Keywords: Differentiation, Induced pluripotent stem cells, Bone, adipose cells
  • Fatemeh Farahmand, Tayebeh Mohammadi, Mehri Najafi, Gholamhosein Fallahi, Ahmad Khodadad, Farzaneh Motamed, Sayed Mahdi Marashi, Maryam Shoaran, Raheleh Nabavizadeh Rafsanjani
    Helicobacter pylori infection is a prevalent disease among Iranian children. The purpose of this study was to compare the effect of ciprofloxacin and furazolidone on eradicating helicobacter pylori in Iranian children in combination with amoxicillin and omeprazole. In this cohort study, helicobacter pylori infection was confirmed by gastroscopy, rapid urease test or pathologic assessments. A total of 66 children were randomly enrolled; based on the random number table, and were divided into two groups; first, a combination regimen consisting of ciprofloxacin, amoxicillin, and omeprazole; second, a three-medication regimen consisting of amoxicillin, furazolidone, and omeprazole. The effect of both medical regimens on the successful eradication of helicobacter pylori infection was assessed and compared. Chi-square test was used for evaluating the association between quantitative variables. All comparisons were made at the significance of P
    Keywords: Helicobacter pylori, Children, Eradication, Ciprofloxacin, Furazolidone
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال