به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

vahid ali nejad

  • وحید علی نژاد*، محمود مختاری
    هدف

    این مقاله قصد دارد بررسی کند که آیا در فرآیند رسانه ای شدن دین، رسانه نقش پیشرو و تعیین کننده دارد و دین را مطابق با خود تغییر می دهد یا بالعکس.

    روش شناسی پژوهش:

     این پژوهش کیفی بوده و از طریق مطالعه کتابخانه ای انجام می شود. برای این منظور، به بررسی و مقایسه دو نظریه مهم در مطالعات رسانه، یعنی جبرگرایی فناورانه و جبرگرایی اجتماعی-دینی پرداخته شده و مسیر را به سوی نتیجه گیری هموار خواهیم کرد.

    یافته ها

    این پژوهش از این ادعا دفاع می کند که استدلال جبرگرایانه در رابطه میان دین و رسانه معتبر است و این رسانه است که نقش تعیین کننده دارد. درنهایت به بررسی جایگزین های موجود برای نظریه رسانه ای شدن دین خواهیم پرداخت.

    بحث و نتیجه گیری

    تحلیل جدیدی از نظریه یروارد نشان می دهد که برخلاف تصور عمومی، جبرگرایی همچنان کارکرد دارد و نقش مهمی در ارتباط بین رسانه و مذهب ایفا می کند.

    کلید واژگان: دین, فرهنگ, رسانه, فناوری, رسانه ای شدن دین, جبرگرایی, ساخت اجتماعی-دینی فناوری
    Vahid Alinejad *, Mahmood Mokhtari
    Objective

    This article aims to examine whether, in the process of the mediatization of religion, the media plays a leading and determining role, transforming religion according to its own nature, or vice versa.

    Research Methodology

    This qualitative study is conducted through library research. To this end, it will explore and compare two significant theories in media studies: technological determinism and social-religious determinism, paving the way for conclusions.

    Findings

    This research defends the claim that a deterministic argument regarding the relationship between religion and media is valid, asserting that it is the media that has a determining role. Finally, we will examine existing alternatives to the theory of the mediatization of religion.

    Discussion and Conclusion

    A new analysis of Yervard's theory indicates that contrary to popular belief, determinism still functions and plays an important role in the relationship between media and religion.

    Keywords: : Religion, Culture, Media, Mediatization Of Religion, Social-Religious Construction Of Technology
  • منصور حیدرزاده، فریبا حسین زادگان*، نادر آقاخانی، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    همودیالیز یکی از درمان‎های جایگزین در نارسایی کلیوی است. یکی از مشکلاتی گزارش شده در بین بیماران تحت همودیالیز، عدم تبعیت بیماران از درمان است. لذا این مطالعه باهدف تعیین قدرت پیش گویی کنندگی تبعیت از درمان بر کیفیت زندگی در بیماران مرحله ی انتهایی بیماری کلیوی تحت همودیالیز مراکز آموزشی درمانی شهرستان ارومیه در سال 1402 انجام شد.

    مواد و روش ‎ها: 

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-همبستگی است که با مشارکت 200 نفر از بیماران دیالیزی واجد شرایط ورود به مطالعه انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه‎های اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه تبعیت از درمان بیماران در مرحله انتهایی نارسایی کلیه (ESRD_AQ) فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران کلیوی (KDQOL-SF) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم‎افزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون/ و رگرسیون خطی) تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار تبعیت از درمان، کیفیت زندگی در بیماران تحت همودیالیز شرکت کننده در این مطالعه به ترتیب 58/122 ± 37/939 (از دامنه‎ی 1200-0)، 4/4 ± 06/53 (از دامنه‏ی 100 - 0) بود. نتایج آزمون های همبستگی نشان داد که بین تبعیت از درمان و کیفیت زندگی (165/0= r و 041/0=p) ارتباط آماری مثبت و معنی داری وجود داشت. نتایج رگرسیون خطی نشان داد که تبعیت از درمان دارای تاثیر معنی دار بر کیفیت زندگی داشته و می تواند آن‎ را پیش بینی نماید.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج مطالعه ی حاضر حاکی از سطح متوسط تبعیت از درمان و کیفیت زندگی در بیماران موردمطالعه است. علاوه بر این کیفیت زندگی در این بیماران با تبعیت از درمان در ارتباط است. بنابراین می توان از طریق کنترل عوامل موثر بر تبعیت از درمان و نیز از طریق راهکارهایی مانند آموزش و مشاوره و ارتقاء سطح تبعیت از درمان کیفیت زندگی را در این بیماران بهبود بخشید و از عوارض بیماری و مشکلات این افراد کاست و هزینه های بستری و بار تحمیلی مالی و جانی وارد بر سیستم نظام سلامت را کاهش داد.

    کلید واژگان: تبعیت از درمان, همودیالیز, کیفیت زندگی, نارسایی کلیه
    Mansour Heydarzadeh, Fariba Hosseinzadegan*, Nader Aghakhani, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Hemodialysis is an alternative method for treatment of renal failure. One of the most critical problems reported in dialysis patients is their low Treatment Adherence (TA). This study aimed to determine the predictive power of TA on Quality of Life (QoL) in the patients referred to Urmia teaching hospitals in 2023.

    Material & Methods

    The present research is descriptive-correlational involving 200 eligible dialysis patients. Data were collected using a demographic information questionnaire, the End-Stage Renal Disease - Adherence Questionnaire (ESRD_AQ), and the Kidney Disease Quality Of Life - Short Form (KDQOL-SF). The data were analyzed using SPSS software version 22.0, employing both descriptive and inferential statistics, including t-tests, one-way analysis of variance, Pearson's correlation coefficient, and linear regression.

    Results

    The mean and standard deviation of TA and QoL for the patients were 939.37 ± 122.58 (from the range of 0-1200) and 53.06 ± 4.46 (from the range of 0-100), respectively. The results of correlation tests showed that TA has a statistically significant positive correlation with QoL (r = 0.165 and p = 0.041). Linear regression results show that TA significantly impacts QoL and can be used to predict it.

    Conclusion

    The results indicated a moderate level of TA and QoL in the studied patients. Additionally, the QoL of these patients is linked to their level of TA. Therefore, improving QoL may be possible by managing the factors that affect TA through education and counseling. This approach could also help reduce disease complications, alleviate challenges these individuals face, lower the costs associated with hospitalization, and ease the financial and human burden on the healthcare system.

    Keywords: Adherence To Treatment, Hemodialysis, Quality Of Life, Renal Failure
  • ناصر پریزاد، فردین آجودانی، وحید علی نژاد، محدثه بیژن پور*
    پیش زمینه و هدف

    پرستاران از شاخص ترین گروه های دارای شیفت کاری هستند که سختی های مختلف شغلی شان نه تنها بر روی سلامت آن ها تاثیر می گذارد و موجب اختلالات روانی مختلف ازجمله افسردگی در آنان می شود بلکه سلامت بیماران تحت نظرشان را نیز به مخاطره می اندازد. نشخوار فکری به عنوان یک فرآیند شناختی نقش عمده ای در تشدید و نگهداری علائم افسردگی دارد. هدف این پژوهش تعیین ارتباط نشخوار فکری با افسردگی در پرستاران شاغل در بخش مراقبت های ویژه بود.

    مواد و روش کار

    تمامی پرستاران شاغل در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان های ارومیه به روش نمونه گیری سهمیه ای وارد مطالعه گردیدند و با در نظر گرفتن احتمال ریزش 10 درصدی درنهایت 385 پرستار واجد شرایط انتخاب گردیدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه های افسردگی بک (BDI)، و نشخوار فکری (RRS) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون پیرسون استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج حاصل نشان داد که میانگین نمره افسردگی در پرستاران حاضر در این مطالعه برابر 14/16 ± 58/33 بوده و میانگین نمره نشخوار فکری برابر 25/14 ± 56/36 بود. نشخوار فکری رابطه مثبت و معناداری با افسردگی پرستاران داشت (05/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد افسردگی در بین پرستاران به جهت سختی های شغلی شان از شیوع بالایی برخوردار است و نشخوار فکری نیز در افزایش افسردگی این قشر موثر می باشند. لذا می توان با ارائه پیشنهاد های موثر در زمینه بهبود نشخوار فکری پرستاران، گام های موثری را جهت کاهش افسردگی برداشت. پیشنهاد می شود تمرین هایی مانند مدیتیشن، یوگا، و تمرینات ورزشی جهت کاهش استرس، نشخوار فکری و افزایش آرامش در این پرستاران برنامه ریزی و اجرا شود.

    کلید واژگان: افسردگی, پرستاران, نشخوار فکری
    Naser Parizad, Fardin Ajoudani, Vahid Alinejad, Mohaddese Bizhanpour*
    Background & Aim

    Nurses are among the most significant groups engaged in shift work. The challenges they face not only affect their health and contribute to various mental disorders, such as depression but also pose risks to the well-being of the patients they care for. Rumination is a cognitive process that significantly contributes to the exacerbation and maintenance of depressive symptoms. This study aimed to investigate the relationship between rumination and depression among nurses working in Intensive Care Units.

     Materials & Methods

    All nurses working in the intensive care units of hospitals in Urmia were included in the study through quota sampling method. Considering a potential attrition rate of 10%, a total of 385 qualified nurses were selected. The Beck Depression Inventory (BDI) and the Ruminative Responses Scale (RRS) were used to collect data. Data were analyzed using SPSS software version 22 and the Pearson correlation test.

    Results

    The findings indicated that the mean depression score among the nurses in this study was 33.58 ± 16.14, and the mean rumination score was 36.56 ± 14.25. There was a positive and significant correlation between rumination and depression among the nurses (P<0.05).

    Conclusion

    This study found a high prevalence of depression among nurses, which can be attributed to the challenges they face in their profession. The study also found that rumination can exacerbate depression in this group. By offering practical suggestions to help nurses manage their rumination, effective measures can be taken to alleviate their depression. It is recommended that activities such as meditation, yoga, and exercise be organized and implemented to mitigate stress and rumination while promoting relaxation among nurses.

    Keywords: Depression, Nurses, Rumination
  • Masumeh Hemmati Maslakpak, Eisa Bilejani, Sohrab Negargar, Ahmadali Khalili, Vahid Alinejad, Amir Faravan*
    Introduction

     Mannitol, an osmotic diuretic solution, is commonly utilized in priming cardiopulmonary bypass (CPB) and can impact kidney function. This study was conducted to investigate the impact of mannitol use during CPB on kidney function in patients undergoing coronary artery bypass surgery.

    Methods

     This randomized, double-blind clinical trial studied 90 patients undergoing coronary artery bypass surgery. In the control group (n=45), the prime solution included Ringer’s lactate, and in the intervention group (n=45), the prime solution had 200 ml of mannitol 20% and Ringer’s lactate. A P-value<0.05 was considered significant. The primary endpoint of this study is renal function.

    Results

     Demographic characteristics and risk factors were not significantly different between the two groups (P>0.05). Additionally, there was no statistically significant difference between two groups in terms of CPB time, aortic cross-clamp time, length of time connected to mechanical ventilation, 30-day mortality, ICU, and hospital stay time (P>0.05). Furthermore, no statistically significant difference was observed between the two groups in serum creatinine levels (P=0.53) or BUN levels (P=0.13). The study also found no statistically significant difference in the diuresis rate between the two groups (P=0.10).

    Conclusion

     The present study has shown that adding mannitol to the prime has no effect on kidney function, length of time connected to mechanical ventilation, length of stay in the ICU, or 30-day mortality. Therefore, it suggests that mannitol cannot be used as a preventative strategy for acute kidney injury after cardiac surgery.

    Keywords: Cardiopulmonary Bypass, Mannitol, Coronary Artery Bypass, Ringer’S Lactate
  • فردین آجودانی، سپیده حبیب نژاد*، لیلا آلیلو، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    از عوامل بسیار مهم در موفقیت فرآیند شیردهی نوزادان نارس، خودکارآمدی شیردهی است. در دوران پس از زایمان، مادران شیرده باید خواب و استراحت کافی داشته باشند، زیرا شیردهی مادران را از خواب کافی بازمی دارد و درنتیجه اغلب باعث کم خوابی آنان در این دوره می شود. پژوهش حاضر باهدف تعیین قدرت پیشگویی کنندگی کیفیت خواب بر خودکارآمدی شیردهی در نوزادان نارس در مرکز آموزشی درمانی کوثر ارومیه در سال 1402 انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی بود که بر روی مادران نوزادان نارس در مرکز آموزشی درمانی کوثر ارومیه در سال 1402 انجام شد. تعداد 150 مادر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ، فرم کوتاه پرسشنامه خودکارآمدی شیردهی دنیس و رضایت آگاهانه به صورت چاپی بر روی کاغذ به مادرانی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند و در بخش NICU حضور داشتند، داده شد. پس از جمع آوری داده ها برای مقایسه آماری از آمار توصیفی و شاخص های مرکزی شامل میانگین و انحراف معیار استفاده شد. از آمار استنباطی مانند ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون چند متغیره جهت پیش بینی خودکارآمدی شیردهی توسط کیفیت خواب استفاده شد. داده های به دست آمده به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 17 تجزیه وتحلیل گردیدند.

    یافته ها

    نتایج آمار توصیفی نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمرات کیفیت خواب شرکت کننده ها 96/2 ± 64/15 و میانگین و انحراف معیار نمرات خودکارآمدی شیردهی شرکت کننده ها 66/6 ± 44/25 بود. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمرات کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی ارتباط معنی دار و معکوس وجود داشت (001/0 =p). نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که از بین متغیرهای واردشده به مدل کیفیت خواب، نوع زایمان و تعداد زایمان 71 درصد از واریانس نمره  خودکارآمدی شیردهی را پیشگویی می کنند. کیفیت خواب می تواند حدود 32 درصد خودکارآمدی شیردهی مادران نوزادان نارس را پیش بینی کند.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، می توان نتیجه گرفت که بین کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی مادران نوزاد نارس ارتباط معکوس و معناداری وجود دارد. این ارتباط معکوس بین کیفیت خواب و خودکارآمدی شیردهی نشان می دهد که کاهش اختلال خواب می تواند تاثیر مثبتی بر خودکارآمدی شیردهی مادران نوزادان نارس داشته باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه و مقایسه آن با نتایج مطالعه حاضر توصیه می شود.

    کلید واژگان: شیردهی, مادران, نوزادان نارس, خودکارآمدی, کیفیت خواب
    Fardin Ajoudani, Sepideh Habibnezhad*, Leila Alilu, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    One of the most crucial factors in the success of breastfeeding premature babies is breastfeeding self-efficacy. Nursing mothers should prioritize getting enough sleep and rest during the postpartum period, because breastfeeding prevents mothers from getting enough sleep and as a result often causes them to sleep less during this period. The study aimed to assess the predictive impact of sleep quality on breastfeeding self-efficacy in premature infants at Kosar Medical Education Center in Urmia in 2023.

    Materials & Methods

    The present study was a descriptive cross-sectional correlational study conducted on mothers of premature babies in Kosar Educational and Therapeutic Center in Urmia, Iran in 2023. One hundred and fifty mothers were selected using the convenience sampling method. Mothers who met the inclusion criteria and were in the NICU filled the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaires, a shortened version of the Dennis Breastfeeding Self-Efficacy Questionnaire, as well as an informed consent. After data collection, descriptive statistics and central indicators including mean and standard deviation were used for statistical comparisons. Inferential statistics such as Pearson's correlation coefficient and multivariate regression analysis were used to predict breastfeeding self-efficacy by sleep quality. The obtained data was analyzed using SPSS software version 17.

    Results

    Descriptive statistics showed that the mean sleep quality score was 2.96 ± 1.15, and the mean score of breastfeeding self-efficacy was 6.66 ± 4.25. Pearson correlation test indicated a significant inverse relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy (P < 0.001). Multiple regression analysis revealed that sleep quality, type of delivery, and number of deliveries predict 71% of the variance in breastfeeding self-efficacy score. Sleep quality can predict about 32% of breastfeeding self-efficacy of mothers of premature babies.

    Conclusions

    According to the results, there was an inverse and significant relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy of mothers of premature infants. This inverse relationship between sleep quality and breastfeeding self-efficacy shows that reducing sleep disturbance can have a positive effect on the breastfeeding self-efficacy of mothers of premature babies. It is recommended to conduct more studies in this field and compare it with the results of the present study.

    Keywords: Breastfeeding, Mothers, Preterm Infants, Self-Efficacy, Sleep
  • یوسف حقیقی مقدم، زهراالسادات عابدی*، فرشاد محمدی، وحید علینژاد
    پیش زمینه و هدف

    هدف از ارتقای مدارج علمی در دانشگاه/دانشکده های پرستاری، ارتقای صلاحیت بالینی پرستاران برای ارائه خدمات تخصصی است. بااین حال، یافته های متناقضی درباره میزان موفقیت سیستم آموزشی تحصیلات تکمیلی در ارتقای صلاحیت پرستاران وجود دارد. این مطالعه باهدف تعیین و مقایسه صلاحیت بالینی در کارشناسان و کارشناسان ارشد پرستاری شاغل در بیمارستان های شهرستان ارومیه در سال 1403 انجام شد.

    مواد و روش کار

    این مطالعه توصیفی-تحلیلی بر روی 74 کارشناس و 74 کارشناس ارشد پرستاری شاغل در بیمارستان های شهرستان ارومیه در سال 1403 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه صلاحیت بالینی لئو و همکاران (2009) جمع آوری شد و در نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین هیچ کدام از متغیرهای کمی و کیفی در دو گروه کارشناسان و کارشناسان ارشد پرستاری تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت. میانگین نمره صلاحیت بالینی کارشناسان پرستاری 75/34 ± 76/137 و کارشناسان ارشد پرستاری 56/38 ± 95/153 بود. این اختلاف میانگین در همه ابعاد صلاحیت بالینی به جز بعد مراقبت بالینی معنی دار بود (05/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    به نظر می رسد، بخشی از اهداف وزارت مربوطه در خصوص ارتقای صلاحیت بالینی کارشناسان ارشد پرستاری حاصل شده است. بااین حال، به دلیل متوسط بودن سطح صلاحیت و عدم وجود اختلاف معنی دار در مراقبت بالینی، پژوهشگر پیشنهاد می کند که برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها باید بر غنی سازی آموزش پرستاری در مقطع کارشناسی ارشد متمرکز شود، ازجمله انجام تحقیقات تطبیقی و بازنگری برنامه آموزشی با استفاده از مربیان متخصص.

    کلید واژگان: کارشناسی, صلاحیت بالینی, پرستار, آموزش پرستاری
    Yusef Haghighimoghadam, Zahraalsadat Abedi*, Farshad Mohammadi, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    The purpose of upgrading academic degrees in universities/colleges of nursing is to improve the clinical qualification of nurses to provide specialized services. However, there are conflicting findings about the success rate of the postgraduate education system in improving the qualifications of nurses. This study was conducted with the aim of determining and comparing the clinical competence of nurses with B.Sc and M.Sc degrees working in Urmia hospitals in 2024.

    Materials & Methods

    This descriptive-analytical study was conducted on 74 nurses with B.Sc and 74 with M.Sc degrees working in the Urmia hospitals in 2024. The data were collected using the questionnaire aof Competency Inventory for Registered Nurses (CIRN) developed by Liu et al. (2009) and analyzed using SPSS software ver. 22.0.

    Results

    The results showed no significant difference between quantitative and qualitative variables among the B.Sc and M.Sc nurses. The mean clinical competence score for B.Sc. nurses was 137.76 ± 34.75, and for M.Sc. nurses was 153.95 ± 38.56. This mean difference was significant in all dimensions of clinical competence except for the clinical care dimension (P<0.05).

    Conclusions

    It seems that part of the goals of the relevant ministry regarding the improvement of the clinical competence of senior nursing experts have been achieved. However, due to the moderate level of qualification and the lack of significant differences in clinical care, the researcher suggests that planning and policies should focus on enriching nursing education at the master's level, including conducting comparative research and revising the training program using expert trainers.

    Keywords: Baccalaureate, Clinical Competence, Nurse, Nursing Education
  • Javad Rasouli, Arzoo Hosseini*, Vahid Alinejad
    Background & Aims

    Cardiovascular diseases are among the most important causes of death worldwide. The present study aimed to evaluate the trend of changes in the death rate due to cardiovascular diseases, with an emphasis on short- and long-term effective variables.

    Materials & Methods

    In this descriptive-analytical (time series) study, all deaths due to cardiovascular diseases registered in the health registration system of death cases by the Health Vice-Chancellor of Urmia University of Medical Sciences from 2018 to 2021 were analyzed. A total of 27,146 cases of death due to cardiovascular causes were recorded and included in our study. SPSS, Minitab, and SAS software were utilized for data analysis.

    Results

    The rate of death due to cardiovascular causes in this study was 30.51% during the investigated period. The univariate time series model (ARMA 1, 2) was deemed the most suitable fit model for cardiovascular death data. Also, age and education were identified as effective factors in the rate of cardiovascular deaths.

    Conclusion

    The trend of cardiovascular deaths has not been rising. It has increased with age and lower education levels over time. This rate has been further exacerbated during the COVID-19 pandemic.

    Keywords: Cardiovascular, Death Rate, Time Series
  • مریم رحیم پور، ناصر پریزاد*، عبدالله خرمی مارکانی، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    عدم تبعیت از درمان در بیماری های مزمن و مخصوصا در بیماران تحت همودیالیز هنوز به عنوان یک چالش مطرح است که نیازمند استفاده از مداخلات پرستاری اثربخش است. این پژوهش باهدف تعیین تاثیر برنامه مراقبت معنوی بر تبعیت از درمان بیماران تحت همودیالیز انجام شد.

    مواد و روش کار

    مطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو گروه با طرح پیش آزمون- پس آزمون است که بر روی بیماران تحت همودیالیز مراجعه کننده به بخش های همودیالیز بیمارستان های شهر ارومیه در نیمه دوم سال 1402 انجام شد. در گروه های مداخله و کنترل مراقبت های روتین بخش ادامه داشت. برای بیماران گروه مداخله، برنامه مراقبت معنوی شامل چهار جلسه یک ساعتی بود که به صورت انفرادی و دو بار در هفته بعد از انجام همودیالیز در یک اتاق مناسب در بخش همودیالیز انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک بیماران و تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه کیم و همکاران (2010) قبل و بعد از مداخله استفاده شد. داده ها با نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.

    یافته ها

    دو گروه ازنظر مشخصات جمعیت شناختی تفاوت آماری معنی داری نداشتند و همگن بودند. میانگین نمرات تبعیت از درمان بیماران قبل از مداخله در گروه آزمون 62/85 ± 37/678 و در گروه کنترل 62/107 ± 69/682 بود که تفاوت آماری معنی داری نداشتند (848/0=P). بعد از مداخله در گروه آزمون به 98/139 ± 97/897 و در گروه کنترل به 21/104 ± 87/694 رسید که تفاوت بین آن ها معنی دار بود (001/0>p) و در گروه آزمون ارتقا پیدا کرده بود.

    بحث و نتیجه گیری

    یافته ها نشان داد که برنامه مراقبت معنوی در ارتقای تبعیت از درمان بیماران تحت همودیالیز موثر است لذا پیشنهاد می شود که پرستاران شاغل در بخش های همودیالیز در کنار مداخلات پرستاری به بعد معنوی بیماران توجه نمایند و برنامه مراقبت معنوی را در برنامه های خود برای بیماران بگنجانند.

    کلید واژگان: مراقبت معنوی, تبعیت از درمان, بیمار, همودیالیز
    Maryam Rahimpour, Naser Parizad*, Abdullah Khorrami Markani, Vahid Alinejad
    Background

    Non-adherence to treatment in chronic diseases, especially in hemodialysis patients, is still a challenge that requires effective nursing interventions. This study was conducted to determine the effect of the spiritual care program on the adherence to treatment of hemodialysis patients.

    Methods

    This study is a two-group randomized clinical trial study with a pre-test-post-test design conducted on hemodialysis patients referred to the hemodialysis departments of Urmia City hospitals in the second half of 2023. The study comprises two groups: a control group and an intervention group, each receiving routine care. For patients in the intervention group, the spiritual care program consisted of four one-hour sessions conducted individually and twice a week after hemodialysis in a suitable room in the hemodialysis department. In order to collect data, the questionnaires of patients' demographic information and The End-Stage Renal Disease Adherence Questionnaire (ESRD-AQ) (Kim et al., 2010) were used before and after the intervention. Data were analyzed using descriptive and inferential statistical tests with SPSS version 22 statistical software.

    Results

    The two groups were homogeneous and not statistically significantly different regarding demographic characteristics. The mean score of patients' adherences to treatment was 678.37 ± 85.62 before the intervention in the intervention group, and it was 682.69 ± 107.62 in the control group, which had no statistically significant difference (P=0.848). After the intervention, it reached 897.97 ± 139.98 in the intervention group and 694.87 ± 104.21 in the control group. The difference between the two groups was significant (p<0.001) and improved in the intervention group.

    Conclusions

    The study's findings demonstrate the effectiveness of the spiritual care program in improving adherence to treatment among hemodialysis patients. This underscores the recommendation that nurses in hemodialysis wards focus on nursing interventions and incorporate the spiritual care program into their patient care plans.

    Keywords: Spiritual care, adherence to treatment, patient, hemodialysis
  • بهروز فتحی، سیما قربانزاده، وحید علی نژاد، زهرا مرادی، سمیرا فیروزیان، زهرا خانزاده، کژال یاسمنی، علیرضا دیدارلو*
    پیش زمینه و هدف

    تغذیه انحصاری با شیر مادر در 6 ماه اول زندگی و تداوم آن به همراه غذاهای کمکی تا دوسالگی، مطمئن ترین، ارزان ترین و اثربخش ترین روش تغذیه کودکان است. علیرغم آثار و پیامدهای مثبت رفتار تغذیه انحصاری با شیر مادر روی سلامت کودک و مادر، بیشتر مادران از آن استقبال نمی کنند. تعیین عوامل موثر بر قصد رفتار تغذیه انحصاری با شیر مادر در اتخاذ این رفتار ضروری بوده و در این راستا استفاده از تئوری ها و مدل های تغییر رفتار کمک کننده است. لذا این مطالعه به منظور تعیین پیشگوی کننده های قصد رفتار تغذیه انحصاری با شیر مادر بر اساس تئوری رفتار برنامه ریزی شده در زنان باردار شهر ارومیه انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    این مطالعه توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی بر روی 200 مادر باردار مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت شهر ارومیه انجام گرفت. نمونه ها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از یک پرسشنامه روا و پایا شامل سوالات دموگرافیک، آگاهی، سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام شد.

    یافته ها

    مطالعه آشکار کرد که بین قصد تغذیه انحصاری با شیر مادر و آگاهی، نگرش، هنجارهای انتزاعی و کنترل رفتاری درک شده همبستگی مثبت و معنادار آماری وجود داشت. تئوری رفتار برنامه ریزی شده 6/34 درصد از واریانس قصد رفتاری را پیشگویی کرد و هنجارهای انتزاعی (01/0p <،527/0= β) و آگاهی (05/0p <،136/0 β=) قوی ترین پیشگویی کننده ها بودند.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه، تاثیر آگاهی و هنجارهای انتزاعی را بر قصد تغذیه انحصاری با شیر مادر زنان باردار شهر ارومیه تائید کرد. لذا به نظر می رسد به منظور بهبود سلامت زنان، کودکان و ترویج تغذیه انحصاری با شیر مادر می توان در برنامه های آموزشی نقش این عوامل را مدنظر داشت.

    کلید واژگان: رفتار تغذیه انحصاری با شیر مادر, قصد, زنان باردار, تئوری رفتار برنامه ریزی شده
    Behrouz Fathi, Sima Ghorbanzadeh, Vahid Alinejad, Zahra Moradi, Samira Firouzian, Zahra Khanzadeh, Kajal Yasamani, Alireza Didarloo*
    Background & Aim

    Exclusive breastfeeding in the first six months of life and its continuation along with complementary foods until two years old is the safest, cheapest, and most effective method of children feeding. Despite the positive effects of exclusive breastfeeding on the health of the child and mother, most mothers do not welcome it. Determining the factors affecting the intention of exclusive breastfeeding is necessary in adopting this behavior, and in this regard, the use of theories and models of behavior change is helpful. Therefore, this study was conducted to determine the predictors of exclusive breastfeeding intention based on the Theory of Planned Behavior (TPB) in pregnant women of Urmia city.

    Materials & Methods

    This descriptive cross-sectional correlational study was conducted on 200 pregnant women referring to Urmia Health Centers, Iran. The samples were selected by multi-stage cluster sampling method. A valid and reliable three-part questionnaire including demographic variables, knowledge, and constructs of the theory of planned behavior (TPB) was used to collect the data. Data analysis was conducted using descriptive and inferential statistics methods in SPSS software ver. 22.0.

    Results

    The results showed a positive statistical correlation between the intention to exclusively breastfeed and the factors of knowledge, attitude, subjective norms, and perceived behavioral control. The theory of planned behavior (TPB) was able to predict 34.6% of the variation in behavioral intention, with subjective norms (β=0.527, p<0.01) and knowledge (β=0.136, p<0.05) being the most significant predictors.

    Conclusion

    The results confirmed the effect of subjective norms and knowledge on the exclusive breastfeeding intention of Urmia pregnant women. Therefore, these factors can be considered in educational programs to improve the health of women and children and promote exclusive breastfeeding.

    Keywords: Exclusive Breastfeeding, Intention, Pregnant Women, Theory of Planned Behavior
  • Behrouz Fathi*, Zahra Moradi, Vahid Alinejad, Samira Firoozian, Ehsan Rikhtegar
    Background & Aims

    Due to the fact that cardiovascular diseases are one of the most important causes of death and disability worldwide, including Iran, and considering the importance of this issue, this study was conducted with the aim of investigating the distribution of heart disease risk factors and related factors in Urmia city.

    Materials & Methods

    The study sample included 10,000 people over 30 years of age in Urmia city, who were examined in terms of the risk of cardiovascular diseases in 2023. A multi-stage cluster sampling method was used to select the samples. Descriptive statistics, frequency, and percentage were used to describe the findings, and data analysis was performed using SPSS 22 software.

    Results

    The average age of the subjects studied was 49.19 ± 13.21 years. Furthermore, 91.2% had a risk level of less than 10%, 8.2% had a risk level between 10% and 20%, and 0.3% had a risk level between 20% and 30%, and 0.3% had a risk level above 30%. The average levels of cholesterol and FBS of risk assessed people were 177.72 ± 32.6 and 99.3 ± 32, respectively. The prevalence of people with high blood pressure was 17.2%, and diabetes was 12.2%. The average waist circumference and body mass index were calculated as 91.36 ± 10.7 and 27.8 ± 4.3, respectively.

    Conclusion

    In this study, people who were at risk of heart diseases were reported to be less than 10%, which requires the use of up-to-date and efficient models to accelerate appropriate intervention for high-risk people.

    Keywords: Cardiovascular diseases, Health care centers, Patients, Risk assessment, Urmia
  • زهرا دوستی، یاسر مرادی*، مولود رادفر، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    حضور کودک فلج مغزی در خانواده، سبب پدیدآیی مشکلات روان شناختی مختلف در والدین می گردد. از جمله متغیرهای متاثر از حضور کودک ناتوان در خانواده انگ درونی است که می تواند باعث ایجاد یا تشدید افسردگی در مادر کودک فلج مغزی شود. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط انگ درونی و افسردگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی در مراکز بهزیستی شهر ارومیه انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    این مطالعه یک پژوهش توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی میباشد که در 1402 انجام شدهاست. 185 نفر از مادران کودکان فلج مغزی مراجعه کننده به مراکز بهزیستی شهر ارومیه که دارای شرایط ورود به مطالعه بودند، به روش در دسترس وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسش نامه انگ درونی مادران دارای فرزند عقب مانده ذهنی و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. این پژوهش در بازه ی زمانی 7 ماهه انجام گرفت و کلیه داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 و با استفاده از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره انگ درونی و افسردگی به ترتیب در مادران کودکان فلج مغزی (62/49 ± 33/83) از 196 و (53/13 ± 59/17) از 63 بود. در 6/21 درصد از مادران، سطوح بالای افسردگی گزارش گردید. همچنین بین انگ درونی و افسردگی مادران کودکان فلج مغزی، ارتباط مستقیم معنی داری بدست آمد (47/0=r، 0001>P).

    نتیجه گیری

    از نتایج پژوهش حاضر چنین نتیجه گیری می شود که انگ درونی ناشی از داشتن کودک مبتلا به فلج مغزی می تواند با افسردگی مادران در ارتباط باشد. شناخت هرچه بیشتر مسیولین و سیاست گزاران عرصه سلامت از این ارتباط می تواند اهمیت بکارگیری اقدامات علمی و عملی در حوزه تغییر نگرش افراد در این زمینه و در نتیجه کاهش انگ درونی مادران کودک فلج مغزی را بیش از پیش نمایان سازد.

    کلید واژگان: افسردگی, فلج مغزی, انگ درونی, مادر
    Zahra Doosti, Yaser Moradi*, Moloud Radfar, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    The presence of a child with intellectual disability in the family can cause various psychological problems in parents. One of the variables affected by the presence of a disabled child in the family is internal stigma, which can cause or exacerbate depression in mothers of children with cerebral palsy. This study aimed to determine the relationship between internal stigma and depression in mothers of children with cerebral palsy.

    Materials and Methods

    This study is a descriptive cross-sectional-correlational research conducted in 2023. One hundred eighty-five mothers of children with cerebral palsy who were referred to welfare and rehabilitation centers of Urmia City entered the study by convenience sampling. Data were collected using a demographic questionnaire, the Internal Stigma Scale for mothers of children with intellectual disability, and the Beck Depression Inventory. The study was conducted over seven months. All data were entered into IBM SPSS Statistics for Windows, version 22 (IBM Corp., Armonk, N.Y., USA) and then analyzed using descriptive and inferential statistics.

    Results

    The mean score of internalized stigma and depression in participants was 83.33 ± 49.62 and 17.59 ± 13.53, respectively. High levels of depression were reported in 21.6% of the participants. Moreover, a significant direct linear relationship was found between internalized stigma and depression among participants (r = .47, p < .001).

    Conclusion

    The results suggest that internal stigma caused by having a child with cerebral palsy can be related to mothers’ depression. Awareness of Health officials and policymakers about this relationship can make more visible the importance of applying scientific and practical measures to change people’s attitudes in this field and, as a result, reducing the internal stigma of mothers of children with cerebral palsy.

    Keywords: Depression, Cerebral palsy, Internalized Stigma, Mother
  • Mahsa Behnemoon *, Mojhdeh Mehrno, Vahid Alinejad
    BACKGROUND
    Cardiac injury in COVID-19 patients confers a worse prognosis. The interpretation of electrocardiography can be beneficial in the early diagnosis of probable cardiac involvement. After adjusting for other variables, we sought to determine if the initial ECG on admission could add additional prognostic value.
    METHODS
    In this single-center cross-sectional study, 1165 patients with a positive COVID-19 PCR between Feb 2020 and Nov 2021 were enrolled in our study. Patients were grouped according to their admitted units, and survivors to hospital discharge or non-survivors. Predictors of ICU admission and in-hospital mortality were determined using univariate analysis and a logistic regression model.
    RESULTS
    The mean age was 55.6 ± 16.2 years and 52% were male. Out of 1165 patients, 149 deaths (12.8%) were recorded during hospitalization. Sinus tachycardia was the most common dysrhythmia, followed by premature atrial and ventricular beats, sinus bradycardia, and atrial fibrillation (28.6%, 5.6%, 3.9%, and 2.1%, respectively). Age (p<0.001), sex (p=0.006), history of diabetes mellitus (p=0.002), hypertension (p=0.018), ischemic heart disease (p=0.004), and cancer (p<0.001) were more frequent among non-survivors. Among ECG findings, tachycardia, low voltage QRS, ST-T changes, and dysrhythmia were related to an increased mortality risk. However, in regression analysis, only sex (OR 1.89, 95% CI 1.2 to 2.9, p=0.004), age (OR 1.03, 95% CI 1.02 to 1.05, p<0.001), and initial tachycardia (OR 1.02, 95% CI 1.01 to 1.03, p<0.001) were independent predictors of in-hospital mortality.
    CONCLUSION
    Our data suggest that initial electrocardiographic findings could be helpful in distinguishing patients with an increased risk for ICU admission or in-hospital death.
    Keywords: Electrocardiography, COVID-19, Mortality, ICU Admission, Predictors
  • سامره اقتدار، علی پورشجاعی، مدینه جاسمی*، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    علی رغم پیشرفت در درمان نارسایی قلبی، هنوز تبعیت از درمان ضعیف و بستری مجدد بیماران مبتلا به این بیماری بار سنگینی را از طریق افزایش هزینه های درمان و مراقبت به بیماران و سیستم بهداشت و درمان تحمیل می کند. این در حالی است که نیمی از بستری های مجدد با بهبود تبعیت از درمان در این بیماران قابل پیشگیری است. مطالعه حاضر باهدف تعیین و مقایسه تاثیر آموزش خود مراقبتی از طریق شبکه اجتماعی واتساپ و آموزش چهره به چهره و پیگیری تلفنی بر تبعیت از درمان و بستری مجدد در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بستری در بخش های سی سی یو و پست سی سی یو بیمارستان فجر ماکو انجام شد.

    مواد و روش کار

    در این پژوهش نیمه تجربی 90 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی بستری در سال 1400 با تخصیص تصادفی ساده به سه گروه 30 نفری تقسیم شده است. ابزار پژوهش شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه بستری مجدد، پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو بود. گروه چهره به چهره با استفاده از بسته آموزشی و گروه آموزش با واتساپ از طریق پیام رسان واتساپ، آموزش خودمراقبتی دریافت کردند. گروه کنترل فقط آموزش های روتین بخش دریافت کردند. قبل از مطالعه و یک ماه بعد از مداخله، پرسشنامه تبعیت از رژیم درمانی و فراوانی بستری مجدد دوباره توسط بیماران تکمیل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام شد و از آزمون های تی زوجی، کای دو و ANOVA استفاده گردید.

    یافته ها

    میانگین نمرات تبعیت از درمان در بین گروه های کنترل با آموزش از طریق واتساپ و آموزش چهره به چهره بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری وجود داشت (P <0/001) همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمرات تبعیت از درمان بعد از مداخله در دو گروه آموزش از طریق واتساپ و گروه آموزش چهره به چهره اختلاف آماری معناداری وجود نداشت.(451 =P) و آموزش خودمراقبتی در هر گروه دو باعث بهبود تبعیت از درمان می شوند ولی میانگین نمره کلی تبعیت از درمان در گروه واتساپ بعد از مداخله نسبت به گروه چهره به چهره بیشتر افزایش یافت. میزان فراوانی بستری مجدد در بین گروه کنترل با گروه های مداخله بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری وجود داشت (P <0/001)). در گروه کنترل میزان فراوانی بستری مجدد یک ماه بعد از ترخیص 7/26 درصد، در گروه چهره به چهره 3/3 درصد و در گروه واتساپ صفر درصد بود.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها، آموزش خودمراقبتی به دو روش چهره به چهره و شبکه اجتماعی واتساپ هردو باعث افزایش تبعیت از درمان و کاهش بستری مجدد می شوند. اما بیماران گروه واتساپ در مقایسه با گروه چهره به چهره تبعیت از درمان بیشتری داشتند. مدرسان پرستاری و پرستاران از نتایج پژوهش حاضر جهت شناخت بهتر نقش آموزش با شبکه های اجتماعی مجازی در بهبود تبعیت از درمان و کاهش بستری های مجدد در بیماری های مزمن استفاده کنند.

    کلید واژگان: آموزش, تبعیت از درمان, فناوری, بستری مجدد, نارسایی قلبی
    Samereh Eghtedar, Ali Pourshojaei, Madineh Jasemi*, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Despite advances in the treatment of heart failure, poor adherence to treatment and patient readmission still imposes a heavy burden on patients and the healthcare system by increasing the cost of treatment and care. However, half of readmissions can be prevented by improving treatment adherence in these patients. This study aimed to compare the effect of self-care education through WhatsApp social network, face-to-face training, and telephone follow-up on adherence to treatment and readmission in patients with heart failure admitted to the CCU and post-CCU wards of Fajr Maku Hospital.

    Materials & Methods

    In this quasi-experimental study, 90 patients with heart failure were allocated into three groups (n=30) in 2021. The instruments included demographic information, a readmission checklist, and a Modanloo Treatment Adherence Questionnaire. The face-to-face group received self-care training using the training package and the WhatsApp training group through WhatsApp messenger. The control group only received routine care. The treatment adherence questionnaire and readmission checklist were completed before and one month after the intervention. The data were analyzed using SPSS software ver. 16.0 using paired t-test, chi-square, and ANOVA. The significance level was P<0.05.

    Results

    There was a statistically significant difference between the mean scores of adherences to treatment between the control group and two intervention groups after the intervention (P <0.001). The results also showed that the mean scores of adherences to treatment between the two intervention groups were not statistically significant (P = 0.451) after the intervention. Self-care training in both intervention groups improved treatment adherence, whereas the mean overall score of treatment adherence in the WhatsApp group increased more than in the face-to-face group. There was a statistically significant difference in the frequency of readmission between the control group and the intervention groups after the intervention (P <0.001). In the control group, the frequency of readmission was 26.7% one month after discharge; it was 3.3% and 0% in the face-to-face and the WhatsApp groups, respectively, one month after the intervention.

    Conclusion

    Self-care education in two methods increases treatment adherence and reduces readmission. However, patients in the WhatsApp group followed the treatment more than those in the face-to-face group. Nursing educators and nurses should use the results of this research to better understand the role of education with virtual social networks in improving treatment adherence and reducing readmission in chronic diseases.

    Keywords: Adherence to Treatment, Education, Heart Failure, Readmission, Technology
  • شیوا مولانی، جواد رسولی*، رحیم اصغری، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    کووید-19 یک بیماری عفونی است در مدت کوتاهی به صورت یک پاندمی در آمد. پاندمی با سرایت بالا و مورتالیتی قابل توجهی همراه است. ازنظر پزشکی در تمام پاندمی ها، بررسی افرادی که به واسطه مصرف مزمن دارو یا داشتن هر نوع بیماری زمینه ای به عنوان افراد در معرض خطر شناخته می شوند، بسیار حایز اهمیت است. هدف از این مطالعه تحلیلی-توصیفی، بررسی ارتباط بین مشخصات دموگرافیک و بیماری های زمینه ای با وضعیت ترخیص بیماران مبتلا به کووید-19 در بخش مراقبت های ویژه بود.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه، پرونده های 430 بیمار با تایید تست PCR مثبت که در بازه زمانی فروردین تا اسفند سال 1399 در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امام خمینی بستری شده بودند، به روش تمام شماری بیماران وارد مطالعه شدند. پرونده های ناقص یا غیرقابل دسترس حذف شدند. داده های دموگرافیک (جنس، سن، وضعیت تاهل و غیره) و سابقه بیماری های زمینه ای (فشارخون، دیابت، قلب و غیره) از پرونده ها استخراج شدند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون فرضیه (t-test, chi-square) در نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    از 430 بیمار مبتلا، 257 نفر (8/59 درصد) مرد و 173 نفر (2/43 درصد) زن بودند. در میان فوت شده ها، 173 نفر (8/63 درصد) مرد و 98 نفر (2/36درصد) زن بودند که این ارتباط ازلحاظ آماری معنی دار بوده است (016/0=P). همچنین ارتباط بین بیماری های فشارخون و دیابت بر فوت با توجه به نتایج آزمون آماری معنی دار شدند (001/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد، جنسیت مرد و همچنین داشتن بیماری فشارخون و دیابت، ازجمله عوامل خطر برای ابتلا و مرگ و میر بر اثر ابتلا به کووید-19 می باشند.

    کلید واژگان: کووید-19, بخش مراقبت های ویژه, تست PCR
    Shiva Moulani, Javad Rasouli*, Rahim Asghari, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    COVID-19 is an infectious disease that emerged as a pandemic in a short period. Pandemics are accompanied by high transmission rates and significant mortality. From a medical perspective, during all pandemics, the examination of individuals at risk due to chronic drug use or the presence of any underlying disease is crucial. The aim of this analytical-descriptive study was to investigate the relationship between demographic characteristics and underlying diseases with the discharge status of the patients with COVID-19 in the Intensive Care Unit.

    Materials & Methods

    In this study, the records of 430 patients with confirmed positive PCR tests, who were hospitalized in the Intensive Care Unit of Imam Khomeini Hospital from March 2020 to March 2021were included using a census method. Incomplete or inaccessible records were excluded. Demographic data (gender, age, marital status, etc.) and the history of underlying diseases (blood pressure, diabetes, heart conditions, etc.) were extracted from the records. The data were analyzed using descriptive statistics and hypothesis testing (t-test, chi-square) in SPSS software version 22.

    Results

    Out of 430 affected patients, 257 individuals (59.8%) were male, and 173 individuals (40.2%) were female. Among the deceased, 173 individuals (63.8%) were male, and 98 individuals (36.2%) were female, and this relationship was statistically significant (P=0.016). Furthermore, the association between hypertension and diabetes with mortality was found to be statistically significant based on the test results (P<0.001).

    Discussion

    The present study demonstrated that being male, as well as having hypertension and diabetes, are among the risk factors for both contracting and experiencing mortality due to COVID-19 infection.

    Keywords: Covid-19, ICU, PCR Test
  • فرزانه کامیار، وحید علی نژاد*، نادر آقاخانی، رضا فرامرززاده
    پیش زمینه و هدف

    بیماری های قلبی-عروقی به عنوان یکی از شایع ترین بیماری های جوامع امروزی قلمداد شده است. بطوریکه درایران بالغ بریک میلیون نفر دچار این بیماری هستند. آثار جبران ناپذیراین بیماری بر توانایی عملکردی، و کیفیت زندگی بیماران ثابت شده است. برای مدیریت اضطراب و افسردگی ناشی از بیماری درمانهایی موثرتربا متمرکز بر مشارکت خود بیمار ضروری به نظر می رسد. ازآنجایی که یکی از روش های موثر در کاهش اضطراب و افسردگی این بیماران آگاه کردن بیمار در مورد راهکارهای مقابله با بیماری اوست؛ بنابراین، مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش خود مراقبتی بر میزان اضطراب و افسردگی در بیماران دچار نارسایی قلبی انجام شد.

    مواد و روش کار

    این مطالعه نیمه تجربی بر روی بیماران نارسایی قلبی انجام شده است. بیمارانی که در بخش قلب و CCU بیمارستان سیدالشهدای ارومیه در سال 1400 که با تشخیص نارسایی قلبی مراجعه نموده بودند به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. اطلاعات جمع آوری شده به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون های آماری تی تست و کای دو و تحلیل کواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    در این مطالعه میانگین نمره اضطراب بعد از مداخله بین گروه کنترل و مداخله یکسان نبوده و از نظر آماری معنی دار می باشد (001/0=P). و میانگین نمره افسردگی بعد از مداخله بین گروه کنترل و مداخله یکسان نبوده و از نظر آماری معنی دار می باشد (001/0=P).

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره اضطراب و افسردگی بعد از مداخله آموزش خودمراقبتی در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافته است؛ به نظر می رسد که آموزش خودمراقبتی به زبان ساده از طریق کتابچه آموزشی و روش آموزشی چهره به چهره، می تواند در کنترل پیامدهای روانی متعاقب نارسایی قلبی کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: اضطراب, آموزش, افسردگی, بیماران دچار نارسایی قلبی, خودمراقبتی
    Farzaneh Kamyar, Vahid Alinejad*, Nader Aghakhani, Reza Faramarzadeh
    Background & Aim

    Cardiovascular diseases are considered one of the most common diseases of today's societies, so that in Iran, over a million adults are suffering from this disease. The irreparable effects of this disease on the functional ability and quality of life of patients have been proven. To manage anxiety and depression caused by the disease, more effective treatments focused on the participation of the patient seem necessary. Since one of the effective ways to reduce the anxiety and depression of these patients is to teach them about the strategies to deal with their disease, the present study was conducted to determine the effect of self-care training on the level of anxiety and depression in heart failure patients.

    Materials & Methods

    This semi-experimental study was conducted on heart failure patients at Seyyed al-Shohdai Hospital in Urmia in 1400. The patients who were referred to the cardiac unit and CCU with the diagnosis of heart failure were selected using convenience sampling and were randomly divided into two control and intervention groups. The data was analyzed using SPSS version 22 software and statistical tests, t-test, chi-square, and analysis of covariance.

    Results

    The mean anxiety score was different between the control and intervention groups after the intervention, and it was statistically significant (P=0.001). In addition, there was a significant difference in mean depression scores between the control and intervention groups after intervention.

    Conclusion

    The results showed that the patient's anxiety and depression were improved in the intervention group compared to the control group after the intervention. It seems that self-care education in easy language through educational books and face-to-face teaching methods can help in controlling the psychological consequences of heart failure.

    Keywords: Anxiety, Depression, Education, Patients with Heart Failure, Self-Care
  • نادر آقاخانی، پدرام ابوالفتح پور*، کمال خادم وطنی، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    بیماری های قلبی جزء شایع ترین علت مرگ و میر در جهان محسوب می شود. با توجه به روند افزایش بیماری های قلبی، یکی از رایج ترین روش های تشخیصی درمانی، آنژیوگرافی عروق کرونر است. بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر اضطراب قابل توجهی را گزارش می کنند که برای مقابله با این اضطراب به کارگیری روش های دارویی و غیر دارویی مطرح است. روش های دارویی، عوارض زیادی را بر فرد تحمیل می کند که به همین جهت امروزه کاربرد روش های غیر دارویی افزایش یافته است. هدف از این مطالعه نیز تعیین و مقایسه تاثیر طب فشاری و آرام سازی بنسون بر میزان اضطراب بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر در مرکز آموزشی درمانی سیدالشهدا ارومیه سال 1401 است.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که بر روی 90 نفر از بیماران کاندید آنژیوگرافی عروق کرونر در شهر ارومیه انجام شد. نمونه گیری به روش در دسترس انجام گرفت و افراد تحت مطالعه به روش تصادفی در یکی از سه گروه کنترل، آرام سازی بنسون و طب فشاری قرار گرفتند. در این مطالعه از پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر استفاده شد. درنهایت داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد میانگین نمرات اضطراب بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله در 2 گروه طب فشاری و آرام سازی بنسون ازلحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0<p) اما در گروه کنترل تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (05/0>p)، به نحوی که بعد از مداخله، میانگین نمره اضطراب در دو گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، کاهش یافته بود.

    بحث و نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد که مداخلات طب فشاری و آرام سازی بنسون می توانند در کاهش میزان اضطراب بیماران کاندید آنژیوگرافی موثر باشند. لذا با توجه به اثرات مثبت مداخلات طب فشاری و آرام سازی بنسون به عنوان روش هایی جهت درمان اضطراب پیشنهاد می شوند.

    کلید واژگان: آرام سازی بنسون, آنژیوگرافی, اضطراب, طب فشاری
    Nader Aghakhani, Pedram Abolfathpour*, Kamal Khademvatan, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Cardiovascular diseases are considered one of the most common causes of death worldwide. Given the increasing trend of heart diseases, one of the most common diagnostic and therapeutic methods that aid in the diagnosis and treatment of heart diseases is coronary angiography. Patients undergoing coronary angiography report significant anxiety, and various pharmacological and non-pharmacological methods are employed to cope with this anxiety. Non-pharmacological methods have gained popularity due to the numerous side effects of pharmacological interventions. This study aims to compare the effects of Acupressure and Benson relaxation on the level of anxiety in patients undergoing coronary angiography at the Seyed Al-Shohada Teaching and Treatment Center in Urmia in 2022.

    Materials & Methods

    This study is a quasi-experimental study conducted on 90 patients who were candidates for coronary angiography in Urmia. The samples were selected using convenience sampling, and the participants were randomly assigned to one of three groups: control, Benson relaxation, and Acupressure. This study used a demographic questionnaire and the Spielberger anxiety questionnaire to collect data. Finally, the data were analyzed using SPSS ver.22 statistical software.

    Results

    The results showed a statistically significant difference in the mean anxiety scores after the intervention compared to before the intervention in both the Acupressure and Benson relaxation groups(p<0.05). However, in the control group, no statistically significant difference was observed in anxiety scores before and after the intervention (p>0.05), and after the intervention, the mean anxiety score in the two intervention groups had decreased compared to the control group.

    Conclusion

    The present study demonstrated that both Acupressure and Benson relaxation interventions can be effective in reducing the level of anxiety in candidates for angiography. Therefore, considering the positive effects of Acupressure and Benson relaxation interventions, they are recommended as methods for alleviating anxiety.

    Keywords: Acupressure, Angiography, Anxiety, Benson Relaxation
  • روزیتا چراغی، لاله الماسی*، وحید علی نژاد، نادر آقاخانی، مدینه جاسمی، سامره اقتدار
    پیش زمینه و هدف

    پرستاران بزرگترین مولفه سرمایه انسانی در سیستم های مراقبت های بهداشتی، به دلیل ماهیت شغلی خود نیازمند برخورداری از مهارت هایی هستند که بتواند در ارایه با کیفیت مراقبت ها به آنان کمک نماید. هوش هیجانی به عنوان یک توانایی فردی نسبتا ثابت و یک ویژگی مهم برای عملکرد پرستاری شناخته می شود. مطالعه حاضر باهدف تعیین ارتباط هوش هیجانی با عملکرد شغلی و استرس شغلی در پرستاران انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه کمی با رویکرد توصیفی از نوع مقطعی- همبستگی می باشد که بر روی 300 نفر از پرستاران شاغل در مراکز آموزشی و درمانی شهر ارومیه انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها مشتمل بر پرسشنامه هوش هیجانی سیبریاشرینگ، عملکرد شغلی پاترسون و استرس شغلی در پرستاران بود. پس از تکمیل پرسشنامه ها، داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و با کمک نرم افزار SPSS 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته های مطالعه نشان داد میانگین نمره هوش هیجانی پرستاران در این مطالعه برابر با 78/107 بود که حاکی از میزان هوش هیجانی خوب در آنان بود. میانگین نمره استرس شغلی نیز برابر با 10/77 بود که نمایانگر استرس شغلی متوسط در آنان و میانگین نمره عملکرد شغلی در آن ها 62/37 به دست آمد که بیانگر عملکرد شغلی بسیار خوب در میان پرستاران مورد مطالعه ما بود. بررسی تحلیلی وجود ارتباط معنی دار بین عملکرد شغلی پرستاران و هوش هیجانی (P= 0.000) و همچنین استرس شغلی (P= 0.000) در پرستاران را تایید نمود.

    بحث و نتیجه گیری

    از آنجاییکه برخورداربودن از هوش هیجانی به عنوان یک مهارت مهم و قایل آموزش در شاغلین حرفه پرستاری بشمار می آید، این مهارت می تواند استرس شغلی افراد را کاهش داده و عملکرد شغلی آنان را ارتقاء و بهبود بخشد. بنابراین توصیه می شود که سیاستگذاران و برنامه ریزان آموزشی حرفه پرستاری در جهت گنجاندن آموزش این مهارت در کوریکولولوم آموزشی پرستاری و یا دوره های ضمن خدمت پرستاران، در جهت ارتقاء این مهارت در جهت کاهش فشار و استرس کاری پرسنل پرستاری، افزایش عملکرد و نهایتا ارایه مراقبت های با کیفیت به بیماران و افزایش رضایتمندی آنان کوشا باشند.

    کلید واژگان: هوش هیجانی, عملکرد شغلی, استرس شغلی, پرستار
    Rozita Cheraghi, Laleh Almasi*, Vahid Alinejad, Nader Aghakhani, Madineh Jasemi, Samereh Eghtedar

    Background &

    Aim

    Nurses are the most important members of health care systems. Due to the nature of their job, they need to have skills that can help them in providing quality care. Emotional intelligence is a relatively stable individual ability and an essential characteristic of nursing practice. The present study was conducted to determine the relationship between emotional intelligence, job performance, and occupational stress in nurses.
    Methods & Materials: The current research is a quantitative study with a descriptive cross-sectional and correlational approach conducted on 300 nurses working in educational and medical centers in Urmia City. Data collection tools included the Siberia Schering Emotional Intelligence Standard questionnaire, Paterson's Job Performance Questionnaire, and the Nursing Stress Scale (NSS). After completing the questionnaires, the data was analyzed using descriptive and analytical statistics in SPSS 20 software.

    Results

    The findings showed that the mean emotional intelligence score of the nurses was 107.78, having good emotional intelligence. The mean occupational stress score was 77.10, which represents the average job stress, and the mean job performance score was 37.62, which indicated a very good job performance among the nurses. The analytical investigation confirmed a significant relationship between nurses' job performance and emotional intelligence (P=0.000) as well as occupational stress (P=0.000) in nurses.

    Conclusion

    Since emotional intelligence is considered an important skill in the nursing profession, this skill can reduce nurse's job stress and improve their job performance. Therefore, it is recommended that the policymakers and educational planners add this emotional intelligence skill education in the nursing curriculum or continue education courses to improve their skills and reduce the workload and stress, increase their performance, and finally promote quality care to patients and increase their satisfaction.

    Keywords: Emotional intelligence, Job Performance, Occupational Stress, Nurse
  • نادر آقاخانی، ندا محمدی کیا، سامره اقتدار*، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    در روند درمان بیماری سرطان پستان یکی از گروه های مهم ارایه دهنده خدمات به بیماران، افراد خانواده، فامیل و دوستان آنان می باشند و مراقبت های ارایه شده توسط مراقبین خانوادگی، در افزایش بقای این بیماران موثر است. از سویی دیگر، فرسودگی مراقبتی نیز فشار توان فرسایی بر جسم، ذهن و توان مراقبین تحمیل می کند و تاثیری منفی بر نقش مراقبتی آن ها برجای می گذارد. لذا هدف مطالعه حاضر، تعیین تاثیر آموزش مراقبت از بیمار از طریق پیام رسان واتساپ بر تاب آوری مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان پستان در مراکز آموزشی درمانی ارومیه در سال 1401 بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی با دو گروه آزمون و کنترل به صورت پیش آزمون و پس آزمون بود که بر روی 60 نفر از مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان پستان در شهر ارومیه انجام شد. نمونه ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمون تخصیص داده شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه تاب آوری کانر دیویدسون بود. در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 تجزیه وتحلیل گردید. سطح معنی داری کمتر از 05/0 بود.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات تاب آوری قبل از مداخله در دو گروه کنترل و آزمون وجود نداشت (05/0p>) اما تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات تاب آوری مراقبین خانوادگی بعد از مداخله در دو گروه کنترل و آزمون وجود داشت (05/0p<) به نحوی که بعد از مداخله، میانگین نمره تاب آوری در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل، افزایش یافته بود.

    بحث و نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد که آموزش مجازی از طریق شبکه های اجتماعی از قبیل پیام رسان واتساپ می تواند میزان تاب آوری مراقبین خانوادگی افراد مبتلا به سرطان را ارتقاء دهد. لذا با توجه به اهمیت نقش مداخلات آموزشی در ارتقای سطح سلامت بیماران و مراقبین آن ها، مدیران مراکز درمانی می توانند با اتخاذ تدابیر و برنامه مدون آموزشی و کارگاه های آموزشی در ارتباط با آموزش تقویت تاب آوری، موجب ارتقای سطح سلامتی مراقبین و تسریع در روند بهبودی و کیفیت زندگی بیماران شود.

    کلید واژگان: سرطان پستان, آموزش, مراقبین خانوادگی, تاب آوری, شبکه های اجتماعی
    Nader Aghakhani, Neda Mohammadikia, Samereh Eghtedar*, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Among the critical groups providing services to patients are their family members, relatives, and friends in the breast cancer treatment process. The care provided by family caregivers effectively increases these patients' survival. On the other hand, caregiving burnout also imposes exhausting pressure on caregivers' bodies, minds, and power and negatively impacts their caring role. This study aimed to investigate the effect of patient care education delivered through WhatsApp messenger on the resilience of family caregivers of breast cancer patients in Urmia medical training centers in 2022.

    Materials & Methods

    This research was a semi-experimental study with pre-test and post-test design conducted on 60 family caregivers of breast cancer patients in Urmia City. The samples were selected by convenience sampling and randomly assigned to two control and test groups. Data collection tools were demographic information questionnaires and Connor Davidson's resilience questionnaire. Finally, the data was analyzed using SPSS ver.22 statistical software. The significance level was less than 0.05.

    Results

    There was no significant difference in resilience mean scores between control and intervention groups before the intervention (p>0.05). However, there was a significant difference in resilience mean scores of the two groups after the intervention (p<0.05), with higher resilience mean scores in the intervention group than in the control group.

    Conclusions

    This study showed that virtual training through social networks such as WhatsApp can increase the resilience of family caregivers of people with cancer. Therefore, considering the importance of educational interventions in improving the health level of patients and their caregivers, the managers of medical centers can improve the health level of caregivers and accelerate the recovery process and the quality of life of patients by adopting strategies and an educational program and training workshops in association with training to strengthen resilience.

    Keywords: Breast cancer, Education, Family caregivers, Resilience, Social Networks
  • لعیا رضاپور، مولود رادفر*، ماه منیر حقیقی، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    افسردگی یکی از مشکلات روانی شایع در بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش است و می تواند بر کیفیت زندگی و روند بهبودی آن ها تاثیرگذار باشد. درمان های روان درمانی مختلفی برای کاهش افسردگی در این بیماران استفاده می شود. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر معنادرمانی گروهی مبتنی بر مکتب فرانکل بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش انجام شد.

    مواد و روش کار

    این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش مراجعه کننده به بیمارستان امید شهر ارومیه در سال 1401 بودند. از بیماران بستری و سرپایی 50 بیمار مبتلابه سرطان دستگاه گوارش را که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. سپس بیماران انتخاب شده به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها در مطالعه حاضر پرسشنامه ی جمعیت شناختی و پرسشنامه ی افسردگی بک بود. تمامی جلسات به صورت آنلاین و با استفاده از نرم افزار قرار برگزار شد. گروه مداخله به طور تصادفی به دو گروه 12 و 13 نفره تقسیم شد. برای افراد هر دو گروه مداخله 10 جلسه و هر جلسه 90-60 دقیقه و به مدت دو هفته معنادرمانی گروهی مبتنی بر مکتب فرانکل برگزار شد. اعضای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای از طرف محقق دریافت نکردند. پرسشنامه افسردگی بک قبل، 4 و 30 روز پس از پایان مداخله توسط شرکت کنندگان هر دو گروه تکمیل شدند. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره ی افسردگی در گروه مداخله در مقطع اول، دوم و سوم به ترتیب 24/7 ± 78/22، 832/3 ± 28/10 و 73/3 ± 17/11 و در گروه کنترل به ترتیب 485/7 ± 37/20، 543/6 ± 42/21 و 67/6 ± 47/20 بود. با توجه به نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس اندازه های تکراری اختلاف میانگین نمره افسردگی در سه مقطع اول، دوم و سوم اندازه گیری بین دو گروه مداخله و کنترل معنی دار بوده است که نشان دهنده تاثیر مداخله بر روی میانگین نمره افسردگی است (003/0=P).

    بحث و نتیجه گیری

    این نتایج نشان می دهد که معنادرمانی مبتنی بر مکتب فرانکل می تواند بهبودی در افسردگی بیماران مبتلا به سرطان دستگاه گوارش را تسهیل کند.

    کلید واژگان: سرطان, افسردگی, مکتب فرانکل, معنادرمانی
    Laia Rezapour, Moloud Radfar*, Mah Mounir Haghighi, Vahid Alinejad
    Background & Aims

    Depression is one of the common psychological problems in the patients with gastrointestinal cancer and can affect their quality of life and recovery process. Various psychotherapy treatments are used to reduce depression in these patients. This study aimed to determine the effect of group logotherapy based on the Frankel's logotherapy School on depression in the patients with gastrointestinal cancer.

    Materials & Methods

    This study was a semi-experimental research with a pre-test-post-test design. The research population was all the patients with gastrointestinal cancer referred to Omid Hospital in Urmia, Iran. Among the inpatients and outpatients, 50 patients with gastrointestinal cancer who met the inclusion criteria were selected using convenience sampling. Then the patients were allocated to control and intervention groups randomly. The data collection tool in the current study was a demographic questionnaire and Beck's depression questionnaire. All meetings were held online using the Ghara software. The intervention group was randomly divided into two groups of 12 and 13 people. Ten sessions, each lasting 60-90 minutes, were held for two weeks of group logotherapy based on the Frankel's School for the patients in the intervention groups. The control group members did not receive any intervention. Beck Depression Questionnaire was completed by the participants of both groups before and at 4th and 30th days after the end of the intervention. The results were analyzed using SPSS version 22 software.

    Results

    The mean score of depression in the intervention group in the first, second, and third stages were 22.78 ± 7.24, 10.28 ± 3.832, and 11.17 ± 3.73, respectively; however, in the control group, they were 20.37 ± 7.485, 21.42 ± 6.543, and 20.47 ± 6.67, respectively. According to the results of the repeated measures analysis of variance, the mean difference between depression scores in the first, second, and third phases were statistically significant, indicating the intervention's effect on the mean depression score (P=0.003).

    Conclusion

    These results show that logotherapy based on the Frankel School can facilitate recovery of depression in patients with gastrointestinal cancer.

    Keywords: Cancer, Depression, Frankel School, Logotherapyancer
  • ناصر پریزاد، آیسان جودی*، وحید علینژاد، یوسف محمدپور
    پیش زمینه و هدف

    استقلال یک فاکتور مهم و ضروری در حرفه پرستاری محسوب می شود. استقلال در محیط کاری می تواند بر عوامل مختلفی تاثیرگذار باشد که از آن جمله می توان به ابقای پرستاران در حرفه و تعهد کلی به حرفه اشاره کرد. مطالعه حاضر باهدف تعیین میزان استقلال حرفه ای و ارتباط آن با تعهد سازمانی پرستاران شاغل در بخش های مراقبت ویژه بیمارستان های ارومیه انجام گردید.

    مواد و روش کار

    این مطالعه توصیفی و از نوع مقطعی-همبستگی بر روی 385 پرستار شاغل در بخش های مراقبت ویژه در سال 1402-1401 انجام شد. نمونه گیری به روش سهمیه انجام شده و جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های دموگرافیک، پرسشنامه استقلال حرفه ای Varjus و تعهد سازمانی Porter انجام شد. ارتباط بین متغیرهای دموگرافیک و مولفه های این تحقیق از آزمون تی تست مستقل و آنوا؛ همچنین برای بررسی ارتباط بین استقلال حرفه ای و تعهد سازمانی پرستاران از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج مطالعه، با توجه به میانگین و انحراف معیار استقلال حرفه ای پرستاران (62/16±57/63) و تعهد سازمانی (34/12±12/61)؛ استقلال حرفه ای و تعهد سازمانی پرستاران شاغل در بخش مراقبت های ویژه در حد متوسط بود. بین استقلال حرفه ای و تعهد سازمانی رابطه مثبت معنی دار مشاهده شد.)05/0p<).

    بحث و نتیجه گیری

    با ارتقای استقلال حرفه ای پرستاران می توان تعهد سازمانی آن ها را بهبود داد، که این امر باعث افزایش کیفیت مراقبت ارایه شده توسط پرستاران می شود. لذا اتخاد استراتژی های مناسب و سیاست های لازم توسط مدیران جهت بهبود استقلال حرفه ای پرستاران توصیه می شود.

    کلید واژگان: استقلال حرفه ای, تعهد سازمانی, پرستاران, بخش مراقبت های ویژه
    Naser Parizad, Aysan Judi*, Vahid Alinejad, Yousef Mohammadpour
    Background & Aim

    Autonomy is an important and necessary factor in nursing. Autonomy in the work environment can affect various factors, including nurses' retention and commitment to the job. The present study aimed to determine the professional autonomy and its relationship with the organizational commitment of nurses working in the critical care units of Urmia educational hospitals.

    Materials & Methods

    This descriptive and cross-sectional correlational study was conducted on 385 nurses working in intensive care units in 2022-2023. Sampling was done by quota method, and data collection was done using demographic questionnaires, Varjus professional autonomy scale, and Porter's organizational commitment questionnaire. Independent t-test and ANOVA were used to examine the relationship between demographic variables and the components of this research, and Pearson's correlation coefficient was used to investigate the relationship between professional autonomy and organizational commitment.

    Results

    Based on the mean and standard deviation of nurses' professional autonomy (63.57±16.62) and organizational commitment (61.12±12.34), the nurses' professional autonomy and organizational commitment in the intensive care unit were moderate. A significant positive relationship was observed between professional autonomy and organizational commitment (p < 0.05).

    Conclusion

    By promoting nurses' professional autonomy, their organizational commitment can be improved, increasing the quality of care. Therefore, it is recommended to adopt appropriate strategies and necessary policies to improve nurses' professional autonomy.

    Keywords: Intensive Care Unit, Nurses, Organizational Commitment, Professional Autonomy
  • یاسر مرادی، علی خضری*، مولود رادفر، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    تعبیه یک جسم خارجی در داخل قلب یک اتفاق بزرگ در زندگی فرد به حساب می آید و باعث تغییر در میزان کنترل فرد بر محیط و انتخاب هایش می شود. بنابراین مشخص نمودن صحیح کانون یا منبع کنترل می تواند نقش مهمی در تدوین راهبردهایی جهت مشارکت این بیماران در رفتارهای سلامتی مفید و اتخاذ راهبردهای مقابله ای فعال را داشته باشد. با توجه به اهمیت فهم مولفه های کانون سلامت و نبود مطالعه ای مشابه بر روی این بیماران، مطالعه حاضر باهدف تعیین کانون کنترل سلامت در بیماران با پیس میکر دایمی قلبی مراجعه کننده به درمانگاه دیس ریتمی مرکز سیدالشهدا شهرستان ارومیه در بین سال های 1401 و 1402 انجام شده است.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه توصیفی 350 نفر از بیماران دارای پیس میکر دایمی قلبی مراجعه کننده به درمانگاه دیس ریتمی مرکز آموزشی درمانی سیدالشهدا ارومیه به روش در دسترس انتخاب شده و به تکمیل پرسشنامه پرداختند. جهت گردآوری داده ها از فرم مشخصات جمعیت شناختی ونیز مقیاس چندوجهی کانون کنترل سلامت (MHLC) استفاده شد. این پژوهش در یک بازه زمانی 10 ماهه انجام گرفت و کلیه داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 و با استفاده از آمار توصیفی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد، بیشترین میانگین نمره از بین مولفه های کانون کنترل سلامت به ترتیب مربوط به مولفه های کنترل بیرونی (77/4 ± 90/28) و درونی (33/5 ± 03/26) بود. همچنین کمترین میانگین نمره مربوط به کانون کنترل بیرونی شانس (78/6 ± 76/17) بود.

    بحث و نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت کانون کنترل سلامت بیماران دارای ضربان ساز داخلی قلب عمدتا از نوع کنترل بیرونی افراد قدرتمند است. به گمان این بیماران، سلامتی و برنامه مراقبتی و پیامدهای معین در سلامت فردی آنان در دست کادر درمان و پزشکان و متخصصین مربوطه است و نقش آن ها را در زمینه سلامتی خودشان پررنگ تر احساس می کنند.

    کلید واژگان: کانون کنترل سلامت, بیمار, ضربان ساز داخل قلبی
    Yaser Moradi, Ali Khezri*, Moloud Radfar, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Embedding a foreign body inside the heart is considered a significant event in a person's life and causes a change in the level of control a person has over the environment and his choices. Therefore, correctly identifying the center or source of control can play an essential role in formulating strategies for the participation of these patients in useful health behaviors and adopting active coping strategies. Considering the importance of understanding the dimensions of the health locus of control and the lack of a similar study on these patients, the present study was conducted to determine the health locus of control in the patients with a permanent cardiac pacemaker who were referred to the dysrhythmia clinic of Seyed al-Shohadah Center in Urmia, Iran between 2022 and 2023.

    Materials & Methods

    In this descriptive-analytical study, 350 patients with permanent cardiac pacemakers referred to the dysrhythmia clinic of Seyyed al-Shohada Teaching Hospital in Urmia were selected using convenience sampling, and they completed the questionnaire. Demographic questionnaire and Multidimensional Health Locus of Control (MHLC) were used to collect data. This research was conducted over ten months, and all data was analyzed by SPSS software version 22 using descriptive statistics.

    Results

    The results of this study showed that the highest mean scores among the dimensions of health locus of control belongs to external (28.90 ± 4.77) internal (26.03 ± 5.33) controls. Also, the lowest mean score was related to chance (17.76 ± 6.78).

    Conclusion

    It can be concluded that the center of health control of the patients with internal pacemakers is mainly from external control of powerful people. According to these patients, their health and care plan and definite consequences are controlled by medical staff, doctors, and specialists, and the patients feel that they have more prominent role in their health.

    Keywords: Health Locus of Control, Patient, Permanent Cardiac Pacemaker
  • فرزانه ظفررمضانیان، هاله قوامی*، وحید علی نژاد، مدینه جاسمی
    پیش زمینه و هدف

    با توجه به این که پرستاران اصلی ترین عضو در انجام مراقبت مستقیم از بیماران می باشند و عوامل مختلفی منجر به پایین آمدن کیفیت خواب در آنان می شود، لذا برای ارایه هرچه بهتر و موثرتر خدمات مراقبتی نیازمند یک سبک زندگی سالم می باشند. سبک زندگی فاکتورهای مختلفی را شامل می شود. تا کنون هیچ مطالعه ای تاثیر هم زمان چندین مورد را به صورت آموزش مجازی بر کیفیت خواب پرستاران بررسی نکرده است، لذا ما در این پژوهش قصد داشتیم تا تاثیر سه نمونه از این فاکتورها (بهداشت خواب، تکنیک های مربوط به آرام سازی پیشرونده عضلانی و ورزش های هوازی) را بررسی کنیم. پژوهش حاضر باهدف تعیین تاثیر آموزش سه نمونه از مداخلات سبک زندگی به صورت مجازی بر روی کیفیت خواب پرستاران خانم شاغل در مراکز آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی با طرح پیش- پس آزمون بود که با مشارکت 60 نفر از پرستاران بیمارستان طالقانی و بیمارستان امام خمینی شهرستان ارومیه انجام گرفت. جامعه مورد مطالعه با روش در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمون (هر گروه 30 پرستار) تقسیم شدند. پرستاران گروه مداخله محتوای آموزشی مربوط به بهداشت خواب، تکنیک های مربوط به آرام سازی پیشرونده عضلانی و فیلم های مربوط به ورزش های هوازی را به مدت دو ماه در فضای مجازی دریافت کردند. پرستاران گروه کنترل هیچگونه مداخله ای از پژوهشگر دریافت نکردند. پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ و اطلاعات دموگرافیک قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آماری توصیفی و استنباطی توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    دو گروه قبل از مداخله ازنظر مشخصات دموگرافیک تفاوت آماری معنی داری نداشتند (05/0>p). میانگین نمره کل کیفیت خواب پیتزبورگ در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله اختلاف معنی داری نداشت (05/0>p) ولی در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله اختلاف معنی داری داشت (0001/0=p). میانگین نمره کل کیفیت خواب پیتزبورگ قبل از مداخله بین دو گروه مداخله و کنترل یکسان بوده است (05/0>p) ولی بعد از مداخله بین دو گروه مداخله و کنترل یکسان نبوده و ازنظر آماری اختلاف معنی داری داشته است (0001/0=p).

    بحث و نتیجه گیری

    یافته ها نشان داد که آموزش هم زمان بهداشت خواب، تکنیک های مربوط به آرام سازی پیشرونده عضلانی و ورزش های هوازی بر افزایش کیفیت خواب پرستاران خانم شاغل در بیمارستان طالقانی و بیمارستان امام خمینی شهرستان ارومیه موثر است. لذا توصیه می شود از برنامه های آموزش اصلاح سبک زندگی در آموزش مداوم بیمارستان استفاده شود و در پژوهش های بعدی، تاثیر سایر موارد مرتبط با سبک زندگی بر کیفیت خواب پرستاران مورد بررسی قرار گیرد.

    کلید واژگان: برنامه آموزشی, سبک زندگی سالم, پرستاران, کیفیت خواب, دانشگاه علوم پزشکی ارومیه, مجازی
    Farzane Zafarramazanian, Haleh Ghavami*, Vahid Alinejad, Madineh Jasemi
    Background & Aim

    Considering that nurses are the main members in providing direct care to patients and various factors lead to a decrease in their sleep quality, therefore they need a healthy lifestyle to provide the best and most effective care services. Lifestyle includes various factors. So far, no study has investigated the simultaneous effect of several factors in the form of virtual training on the sleep quality of nurses, so in this research we intended to investigate the effect of three elements of these factors (sleep hygiene, techniques related to progressive muscle relaxation and check out aerobic sports). The present study was conducted with the aim of determining the effect of virtual training three examples of lifestyle interventions on the quality of sleep of female nurses working in the educational and treatment centers of Urmia University of Medical Sciences.

    Materials & Methods

    The current research was a clinical trial with a pre-post-test design that was conducted with the participation of 60 nurses from Taleghani and Imam Khomeini Hospitals in Urmia. The study population were selected using convenience sampling method, and randomly divided into control and intervention groups (30 nurses in each group). Nurses in the intervention group received educational content related to sleep hygiene, techniques related to progressive muscle relaxation, and videos related to aerobic exercise for two months online. The nurses of the control group did not receive any intervention from the researcher. Pittsburgh Sleep Quality questionnaires and demographic information were completed before and after the intervention. The collected data were analyzed using descriptive and inferential statistics by SPSS version 22 statistical software.

    Results

    Before the intervention, there was no statistically significant difference between the two groups in terms of demographic characteristics (p>0.05). There was no significant difference in the total mean score of the Pittsburgh sleep quality in the control group before and after the intervention (p>0.05), but there was a significant difference in the intervention group before and after the intervention (p=0.001). The mean score of the Pittsburgh sleep quality was the same between the two intervention and control groups before the intervention(p>0.05). However, there was a statistically significant difference between the two intervention and control groups after the intervention (p=0.001).

    Discussion

    The findings showed that the simultaneous training of sleep hygiene, techniques related to progressive muscle relaxation, and aerobic exercises effectively increase the sleep quality of female nurses working in Taleghani Hospital and Imam Khomeini Hospital in Urmia. Therefore, it is recommended to use lifestyle modification training programs in hospital continuous education programs, and in future researches, the effect of other things related to lifestyle on the sleep quality of nurses should be investigated.

    Keywords: Educational Program, Healthy Lifestyle, Nurses, Sleep Quality, Urmia University of Medical Sciences, Virtual
  • مدینه جاسمی، روشنک میرزایی*، رزیتا چراغی، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    اضطراب به عنوان یک عامل تاثیرگذار بر سلامت بدن در دوره قبل از عمل جراحی سبب کاهش واکنش های ایمنی، افزایش خطر عفونت زخم، افزایش اقامت بیمار در بیمارستان و بالا رفتن هزینه های درمانی می شود. ارتباط درمانی یکی از روش های کاهش اضطراب است که باعث ایجاد یک رابطه درمانی موثر می شود. لذا در این راستا مطالعه ای باهدف تعیین تاثیر آموزش ارتباط درمانی به روش ایفای نقش به پرستاران بر اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی شکم در سال 1399 انجام گرفت.

    مواد و روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 75 نفر از پرستاران شاغل در دو مرکز درمانی ارومیه به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. سپس در گروه مداخله، به پرستاران مهارت های ارتباطی به روش ایفای نقش در یک دوره 7 روزه آموزش داده شد ولی در گروه کنترل مداخله ای (به جز مراقبت های روتین) صورت نگرفت. در گروه مداخله قبل از مداخله و بعد از اتمام مداخله آزمونی با استفاده از پرسشنامه اسپیل برگر، به صورت پیش آزمون و پس آزمون به عمل آمد. جهت ارزیابی نتایج پژوهش، داده های به دست آمده از واحدهای پژوهش توسط نرم افزار آماری spss 16 و آزمون های آماری کای دو و تی تست مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج اختلاف آماری معنی داری را بین دو گروه کنترل و مداخله قبل از مداخله ازنظر میانگین نمره اضطراب آشکار (P=0.698) و اضطراب پنهان (P=0.72) نشان نداد. اما پس از آموزش مهارت های ارتباطی، نتایج اختلاف آماری معنی داری را بین دو گروه کنترل و مداخله بعد از مداخله ازنظر میانگین نمره اضطراب آشکار (P=0.006) و اضطراب پنهان (P=0.001) نشان داد.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی به روش ایفای نقش در پرستاران، منجر به برقراری ارتباط درمانی بهتر آنان با بیمار، بازگو کردن بهتر نگرانی ها توسط بیمار و نیز کاهش سطح اضطراب آن ها قبل از عمل جراحی شکم می گردد. با توجه به نقش مهارت ارتباطی پرستاران بر کاهش سطح اضطراب در بیماران قبل از جراحی پیشنهاد می شود، مهارت های ارتباطی با استفاده از روش های آموزشی اثربخش ازجمله روش ایفای نقش به پرستاران آموزش داده شود.

    کلید واژگان: جراحی شکم, اضطراب, پرستاران, روش ایفای نقش, ارتباط درمانی
    Madineh Jasemi, Roshanak Mirzaie*, Rozita Cheragi, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Anxiety as a factor affecting the health of the body in the preoperative period reduces immune reactions and increases the risk of wound infection, the patient's hospitalization, and treatment costs. Communication therapy is one of the ways to reduce anxiety that creates an effective therapeutic relationship. Therefore, a study was conducted to determine the effect of therapeutic communication training by role-playing to nurses on patients' anxiety before abdominal surgery in Imam Khomeini Hospital in Urmia in 2019.

    Materials & Methods

    In this quasi-experimental study, nurses were selected by convenient sampling and randomly assigned to the control and intervention groups. In the intervention group, nurses were taught communication skills by role-playing in an 8-day course. No intervention was performed in control (except for routine care). Before and after the intervention, the test was performed as a pre-test and post-test using the Spielberger questionnaire. The data obtained from the research units were analyzed by SPSS 16 statistical software using Chi-square and t-test to evaluate the research results.

    Results

    The results did not show a statistically significant difference between the control and intervention groups in terms of state anxiety score (P = 0.698) and hidden anxiety scores (P=0.72) before the intervention. However, after training of communication skills, there was a statistically significant difference between the control and intervention groups regarding state anxiety score (P = 0.006) and hidden anxiety (P=0.001).

    Conclusions

    The results showed that training communication skills in the role-playing method in nurses leads to better therapeutic communication between them and the patient, better retelling of concerns by the patient and also reducing their anxiety level before abdominal surgery. Considering the role of nurses' communication skills in reducing anxiety in patients before surgery, it is suggested that communication skills should be taught to nurses using effective educational methods, including role-playing.

    Keywords: Abdominal Surgery, Anxiety, Nurses, Role-playing Methods, Therapeutic Communication
  • یاسر مرادی، حسین جمشیدی*، وحید علینژاد، معصومه همتی مسلک پاک، مهسا قلی نژاد زیرمانلو
    مقدمه

    سالمندی موفق از مفاهیم مهم قلمرو سالمندی محسوب می شود و فرآیندی است که فرد در آن خود را برای سازش و تطابق با تغییرات ناشی از سالمندی و متکی نبودن به دیگران تنظیم می کند. بر پایه مروری بر متون مرتبط به نظر می رسد که سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی می تواند به عنوان متغیرهای پیش بین مهم در نیل به سالمندی موفق مطرح باشد. این مطالعه با هدف تعیین نقش سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی بر سالمندی موفق در خانه های سالمندان انجام شد.

    روش

    این مطالعه یک پژوهش مقطعی تحلیلی است. 181 نفر از سالمندان مقیم خانه های سالمندان شهر ارومیه واقع در شمال غرب ایران به روش تصادفی طبقه بندی شده وارد مطالعه شدند. جهت گردآوری داده ها از فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه چندبعدی سالمندی موفق، پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه مشارکت اجتماعی استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره کلی سالمندی موفق 14/34± 38/139، سلامت معنوی 21/19± 63/78 و مشارکت اجتماعی 57/13± 09/42 بود. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره، سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی 625/0 درصد از واریانس نمره کلی سالمندی موفق را (793/0=R، 63/0R2=، 625/0ADJ.R2=) پیش بینی می کرد.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان داد که با افزایش نمرات سلامت معنوی و مشارکت اجتماعی، نمرات سالمندی موفق نیز افزایش پیدا می کند.

    کلید واژگان: سالمندی, سلامت, معنویت, مشارکت اجتماعی, مراکز سالمندان
    Yaser Moradi, Hossein Jamshidi*, Vahid Alinejad, Masumeh Hemmati Maslakpak, Mahsa Gholinejadzirmanlou
    Background

    Successful aging is one of the most important concepts in gerontology and is a process in which a person adjusts him/herself to adapt to the changes caused by aging and be independent. Based on a review of related literature, it seems that spiritual health and social participation can be considered as important predictors of successful aging. The present study aimed to determine the power of spiritual health and social participation in predicting successful aging among the elderly living in nursing homes.

    Methods

    This is a analytical cross-sectional study, in which a total of 181 elderly people living in nursing homes were recruited using stratified sampling. Data were collected using a demographic questionnaire, multidimensional questionnaire of successful aging, JAREL Spiritual Well-Being Scale (JSWBS), and Social Participation Questionnaire (SPQ).

    Results

    The overall mean scores of successful aging, spiritual well-being, and social participation were shown to be 139.38 ± 34.14, 78.63 ± 19.21, and 42.09 ± 13.57, respectively. Based on the results of multivariate regression analysis, spiritual well-being and social participation predicted 62.5% of the variance of the overall successful aging score (ADJ.R2 = 0.625, R2 = 0.63, R = 0.793).

    Conclusion

    The results showed that the mean score of successful aging increases as the mean scores of spiritual well-being and social participation increase.

    Keywords: aging, Health, Spiritual, Social participation, Nursing home
  • فائزه رحیمی، سهیلا ربیعی پور*، وحید علی نژاد
    پیش زمینه و هدف

    زنان در طول فرآیند زایمان تجارب مهمی به دست می آورند که در طول زندگی همواره با آن ها باقی می ماند. ترس از زایمان هم در دوران بارداری و هم پس از زایمان منجر به تجربیات منفی زایمان می شود. از طرفی قومیت می تواند در افزایش یا کاهش پیامدها و تجربیات بارداری نقش داشته باشد. این مطالعه باهدف تعیین و مقایسه تجارب زایمانی و ترس از زایمان در زنان دو قومیت کرد و ترک در شهر نقده انجام گردید.

    مواد و روش کار

    این مطالعه به صورت توصیفی و تحلیلی بر روی 630 زن باردار با قومیت های کرد و ترک مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهر نقده در سال 1400 انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه ترس از زایمان ویجما نسخه های A و B، و پرسشنامه تجربه زایمان (CEQ) بود. جهت انجام مطالعه، در هر مرکز لیست زنان باردار از طریق سامانه سیب استخراج و سپس پرسشنامه ها به صورت مصاحبه تلفنی تکمیل گردیدند. تکمیل پرسشنامه ها به صورت دومرحله ای بود. در مرحله اول، پرسشنامه ترس از زایمان ویجما نسخه A از هفته 32-36 بارداری در هر دو گروه تکمیل گردید. در مرحله دوم که یک ماه پس از زایمان انجام گرفت، پرسشنامه تجربه زایمان و ترس از زایمان ویجما نسخه B تکمیل گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21، و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی، من ویتنی، تی زوجی، تی مستقل و ضریب همبستگی تجزیه وتحلیل گردید.

    یافته ها

    اختلاف میانگین نمره ترس از زایمان قبل و بعد از انجام زایمان بین دو گروه زنان باردار ترک و کرد ازنظر آماری در سطح 05/0 درصد معنی دار بود، به طورکلی میانگین نمره ترس از زایمان در زنان کرد کمتر از زنان ترک بوده است. میانگین نمره تجربه زایمانی در گروه زنان کرد (26/4 ± 87/67) به مراتب بیشتر از گروه زنان ترک (88/5 ± 69/55) بود. میانگین نمره تجربه زایمانی با ترس از زایمان قبل و بعد از انجام زایمان همبستگی معکوس داشت که در سطح خطای 05/0 این ارتباط معنی دار بود. هرچقدر ترس بعد و قبل زایمان بیشتر، تجربه زایمان منفی تر بود.

    نتیجه گیری

    بین میزان شدت ترس از زایمان و تجربه کسب شده از فرآیند زایمان در زنان نخست زا همبستگی معکوس و معنی داری وجود دارد. از طرفی نتایج نشان داد، میانگین تجربه و ترس زایمانی بین دو قومیت زنان باردار کرد و ترک متفاوت بوده است. به نظر می رسد تجربه و ترس زایمانی در زنان تحت تاثیر فاکتورهای متعددی چون تاثیرات قومیتی، فرهنگی، اجتماعی و محیطی قرار می گیرد.

    کلید واژگان: تجربه زایمانی, فرهنگ, قومیت, ترس از زایمان, درد زایمانی
    Faeze Rahimi, Eilasoh Rabiepor*, Vahid Alinejad
    Background & Aim

    Women gain important experiences during birthing which will remain with them throughout their lives. Fear of childbirth, both during pregnancy and after childbirth, leads to negative experiences of childbirth. On the other hand, ethnicity can play a role in increasing or decreasing pregnancy outcomes and experiences. This study aimed to compare childbirth experiences and fear of childbirth in two ethnicities, Kurdish and Turkish women, in Naqdeh.

    Materials & Methods

    This descriptive and analytical study was conducted on 630 pregnant women with Kurdish and Turkish ethnic groups referred to Comprehensive Health Centers in Naqd in 2021. The data collection tool was a demographic questionnaire, Wijma Delivery Expectancy/Experience Questionnaire (WDEQ) versions A and B, and Childbirth Experience questionnaire. To conduct the study, in each center the list of pregnant women is extracted by the Sib system; and then, the questionnaires were completed through telephone interviews. Completing the questionnaires were done in two stages. In the first stage, the WDEQ versions A was completed from 32-36 weeks of pregnancy in both groups. In the second stage, which was done one month after giving birth, the the WDEQ versions B was completed. Data were analyzed using SPSS version 21 software, and using descriptive statistical tests, Mann-Whitney test, paired t test, independent t test, and correlation coefficient test.

    Results

    The difference in the mean score of fear of childbirth before and after delivery between two groups of Turkish and Kurdish pregnant women was statistically significant at the level of 0.05%, as the average score of fear of childbirth in Kurdish women was lower than that of Turkish women. The average score of childbirth experience in the group of Kurdish women (67.87 ± 4.26) was much higher than the group of Turkish women (55.69 ± 5.88). The average score of childbirth experience had an inverse correlation with the fear of childbirth before and after childbirth, which was significant at the error level of 0.05. The greater the fear before and after delivery, the more negative the delivery experience.

    Conclusion

    There is an inverse and significant correlation between the intensity of fear of childbirth and the experience gained from the childbirth process in primiparous women. The mean experience and fear of childbirth among Kurdish and Turkish pregnant women have differed. It seems that the experience and fear of childbirth in women is influenced by several factors such as ethnic, cultural, social, and environmental influences.

    Keywords: Childbirth Experience, Culture, Ethnicity, Fear of Childbirth, Labor Pain
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • وحید علی نژاد
    وحید علی نژاد
    هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال