yasin fattahi
-
این پژوهش به تحلیل و بررسی تئوری های مرتبط با شهروندی شرکتی و تاثیرات آن بر رفتار سازمان ها و ذینفعان می پردازد. شهروندی شرکتی به عنوان یک مفهوم نوین، مسئولیت های اجتماعی و اخلاقی شرکت ها نسبت به جامعه و محیط زیست را مورد توجه قرار می دهد. با افزایش انتظارات اجتماعی، درک عمیق تری از نقش شرکت ها در جامعه ضروری است. این تحقیق به بررسی تئوری های مختلفی چون تئوری ذینفعان، مشروعیت و قرارداد اجتماعی می پردازد و نقاط قوت و ضعف آن ها را شناسایی می کند. همچنین، بر اهمیت توسعه یک چارچوب نظری جامع برای درک بهتر این مفهوم تاکید دارد. روش پژوهش حاضر تحلیل اسنادی است. نتایج نشان می دهد که پیاده سازی موثر شهروندی شرکتی به ایجاد ارزش های مشترک بین شرکت ها و جامعه کمک کرده و به بهبود تصویر برند و اعتماد ذینفعان منجر می شود. این پژوهش می تواند راهنمایی برای پژوهشگران، مدیران و سیاست گذاران در راستای مسئولیت اجتماعی شرکت ها باشد.کلید واژگان: شهروندی شرکتی, مسئولیت اجتماعی, ذینفعان, مشروعیت, پایداریThis research analyzes and examines theories related to corporate citizenship and its impacts on organizational behavior and stakeholders. Corporate citizenship, as a contemporary concept, emphasizes the social and ethical responsibilities of companies towards society and the environment. With the rising social expectations, a deeper understanding of the role of companies in society is essential. This study explores various theories such as stakeholder theory, legitimacy theory, and social contract theory, identifying their strengths and weaknesses. Additionally, it underscores the importance of developing a comprehensive theoretical framework for a better understanding of this concept. The current research method is document analysis. The results indicate that effective implementation of corporate citizenship contributes to the creation of shared values between companies and society, enhancing brand image and stakeholder trust. This research can serve as a guide for scholars, managers, and policymakers in the realm of corporate social responsibility.Keywords: Corporate Citizenship, Social Responsibility, Stakeholders, Legitimacy, Sustainability
-
با توجه به اهمیت دو جزء حیاتی افشای ریسک و استراتژی های تجاری در دنیای پیچیده و متغیر کسب وکار امروزی، پژوهش حاضر درصدد است تاثیر استراتژی کسب وکار بر افشای ریسک را بررسی کند. برای نیل به هدف پژوهش، از اطلاعات مالی 158 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی ابتدای سال 1391 تا پایان سال 1400 و برای آزمون فرضیه پژوهش از روش رگرسیون چندمتغیره و داده های ترکیبی استفاده شد. یافته ها نشان داد شرکت هایی که استراتژی آینده نگر (تدافعی) اتخاذ می کنند، به طور معناداری تمایل بیشتری (کمتری) برای افشای ریسک دارند. این نتایج در سطح تمامی شرکت های نمونه پژوهش نیز یکسان است. طبق تئوری سازمانی شرکت های با استراتژی آینده نگر، در افشای داوطلبانه بیشتری شرکت می کنند، زیرا آن ها انگیزه بیشتری برای کاهش عدم تقارن اطلاعات دارند و بیشتر به تامین مالی خارجی متکی هستند. اما تاثیرگذاری معکوس استراتژی تجاری تدافعی در شرکت ها بر افشای ریسک ممکن است به دلیل تمایل شرکت ها به حفظ اطلاعات رقابتی و جلوگیری از افشای اطلاعات حساس و استراتژیک خود به رقبا باشد تا مزیت رقابتی خود را حفظ کنند. نتایج این پژوهش می تواند به تحلیلگران و سرمایه گذاران کمک کنند تا درک بهتری از رفتار شرکت ها در مورد افشای ریسک داشته باشند و اینکه چگونه این رفتار ممکن است با استراتژی های آن ها همخوانی داشته باشد.کلید واژگان: استراتژی کسب و کار, استراتژی آینده نگرانه, استراتژی تدافعی, افشای ریسکConsidering the importance of the two vital components of risk disclosure and business strategies in today's complex and changing business world, the current research tries to investigate the effect of business strategy on risk disclosure. To achieve the purpose of the research, the financial information of 158 firm admitted to the Tehran Stock Exchange in the period from the beginning of 2011 to the end of 2022 and to test the hypothesis of the research, multivariate regression method and combined data were used. The findings showed that firms that adopt a forward-looking (defensive) strategy are significantly more (less) willing to disclose risk. These results are the same at the level of all sample firms of the research. According to organizational theory, firms with a forward-looking strategy participate in more voluntary disclosure because they have more motivation to reduce information asymmetry and rely more on external financing. But the negative effect of defensive business strategy in firms on risk disclosure may be due to the desire of firms to maintain competitive information and prevent disclosure of their sensitive and strategic information to competitors in order to maintain their competitive advantage. The results of this research can help analysts and investors to have a better understanding of firm’s risk disclosure behavior and how this behavior may be consistent with their strategies.Keywords: Business Strategy, Forward-Looking Strategy, Defensive Strategy, Risk Disclosure
-
اهمیت نیروی کار به عنوان یک عامل حیاتی تولید در تابع سود یک شرکت غیرقابل انکار است. از نظر اقتصادی سرمایه گذاری در نیروی کار برای شرکت های پیشرفته که غالبا سرمایه انسانی بالایی دارند، قابل توجه است. زیرا، بر این باور هستند که سرمایه گذاری بهینه و کارا در نیروی کار، ریسک های ناشی از می تواند عدم قطعیت و نوسان را تا حد ممکن کاهش دهد. بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر نوسانات وجوه نقد شرکت بر کارایی سرمایه گذاری نیروی کار می پردازد. برای نیل به هدف پژوهش، از اطلاعات مالی 161 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی ابتدای سال 1390 تا پایان سال 1400 و برای آزمون فرضیه پژوهش از روش رگرسیون چندمتغیره و داده های ترکیبی استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که بین نوسان جریان های نقدی و کارایی سرمایه گذاری نیروی کار رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، یافته ها در بخش استحکام نتایج نشان داد که رابطه بین نوسانات وجوه نقد شرکت بر کارایی سرمایه گذاری نیروی کار در شرکت های دارای محدودیت مالی پایین تر، نسبت به شرکت های دارای محدودیت مالی بالاتر، تفاوت معناداری دارد. بنابراین، می توان گفت که وجود نوسان در جریان های نقدی منجر به افزایش کارایی سرمایه گذاری نیروی کار می شود.کلید واژگان: کارایی سرمایه گذاری در نیروی کار, نوسانات جریان های نقدی, محدودیت مالیThe importance of labor as a vital factor of production in the profit function of a company is undeniable. From an economic point of view, investing in labor force is significant for advanced companies that often have high human capital. Because, they believe that optimal and efficient investment in the labor force can reduce the risks caused by uncertainty and volatility as much as possible. Therefore, the current research examines the effect of the cash flow volatility on labor investment efficiency. To achieve the purpose of the research, the financial information of 161 companies admitted to the Tehran Stock Exchange in the period from the beginning of 2011 to the beginning of 2022, and to test the hypothesis of the research, the multivariable regression method and combined data were used. The findings show that there is a positive and significant relationship between the fluctuation of cash flows and the efficiency of labor investment. Also, the findings in the robustness section of the results showed that this relationship is different in companies with lower financial constraints compared to companies with higher financial constraints. Therefore, it can be said that the existence of fluctuations in cash flows leads to an increase in the efficiency of labor investment.Keywords: Efficiency of investment in labor force, Volatility of cash flows, financial constraints
-
نقش توانایی مدیریت بر تصمیمات و عملیات شرکت ها غیرقابل انکار است. بر این اساس، همواره نقش توانایی مدیران در شرکت ها مورد بررسی های تجربی قرار گرفته است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر نیز بررسی تاثیر توانایی مدیریت بر اعتبار تجاری است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، همبستگی و پس رویدادی است. برای نیل به هدف پژوهش، از اطلاعات مالی 161 شرکت (1610 سال-شرکت) پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران بر اساس روش غربالگری سیستماتیک و روش رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. دوره زمانی این پژوهش 1390 تا 1399 است. یافته ها نشان داد که توانایی مدیریت تاثیر مثبت و معناداری بر اعتبار تجاری دارد. علاوه بر این، این نتایج در شرکت های دارای رتبه اعتباری پایین تر و در شرکت های دارای محدودیت بالاتر، قوی تر است. به این معنا که در شرکت های دارای رتبه اعتباری پایین تر و در شرکت های دارای محدودیت بالاتر، توانایی مدیریت نقش پررنگ تری در نجات شرکت ها از وضعیت های بحرانی دارد. بر اساس این یافته ها می توان گفت که اعتباردهندگان از توانایی مدیریت شرکت های مشتری یا اعتبارگیرنده استقبال می کنند و بنابراین، مایل به ارایه اعتبار به آن ها هستند.کلید واژگان: اعتبار تجاری, توانایی مدیریت, رتبه اعتباری و محدودیت مالیManagerial ability and trade credit: Emphasizing the role of credit rating and financial constraintsThe role of management ability on the decisions and operations of firms is undeniable. Based on this, the role of managers' ability in firms has always been studied empirically. Therefore, the purpose of this research is to investigate the effect of management ability on trade credit. This research is applied in terms of purpose and correlational and retrospective in terms of method. To achieve the purpose of the research, the financial information of 161 firms (1610 firm-years) listed in the Tehran Stock Exchange (TSE) was used based on the systematic screening method and the multivariate regression method. The time period of this research is 2012 to 2021. The findings showed that management ability has a positive and significant effect on trade credit. Furthermore, these results are stronger in companies with lower credit ratings and in firms with higher constraints. In other words, in firms with a lower credit rating and in firms with higher restrictions, management ability has a stronger role in saving firms from critical situations. Based on these findings, it can be said that lenders appreciate the management ability of client or borrower firms and, therefore, are willing to provide credit to them.Keywords: trade credit, management ability, Credit Rating, Financial Constraint
-
The purpose of this paper is to focus on examining the impact of conservatism on IPOs underpricing and then examine the role of audit quality as a moderating variable in the relationship between conservatism and IPOs. Based on financial-behavioral theories, analyses are conducted of data from a sample of Tehran Stock Exchange (TSE) listed companies for the fiscal years 2008–2017 (i.e. 230 firm-year observations). Correlation and regression analyses are performed to evaluate possible associations between conservatism and initial public offerings (IPOs) underpricing with regard to audit quality. There is a negative significant relationship between conservatism and IPOs underpricing, i.e., it reduces IPOs underpricing. Also, the research results indicated that the auditing quality cannot moderate the relationship between conservatism and IPOs underpricing in Iran’s stock market. This conclusion may be explained under the winner’s curse theory. Accordingly, informed investors do not request to purchase unattractive stocks, and uninformed investors demand and obtain all the unattractive stocks since there is no competition between informed and uninformed investors. A limitation of this paper is the number of firms, which for future studies needs to be considered. This research is expected to contribute comprehensively to expanding the theoretical foundations and increase audience knowledge of the underpricing of initial public offerings (IPOs). It is also expected that the results of the study will: 1. determine the underpricing of IPOs in Iran during the research period; 2. document the role of conservatism in reducing underpricing of IPOs; 3. potentially prevent inappropriate pricing of new stocks. Furthermore, the findings of this study suggest that the application of financial-behavioral theories calls for more inquiry.Keywords: Conservatism, Initial Public Offerings (IPOs), Audit Quality, Iran
-
ساختار مالکیت از موضوعات مهم حاکمیت شرکتی است که می تواند از طریق اثرگذاری در انگیزه های مدیریتی در کارایی شرکت ها موثر باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر نامتقارن ساختار مالکیت در رفتار ریسک پذیری بانک هاست. پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد الگوی رگرسیون انتقال هموار تابلویی و اطلاعات 21 بانک پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران در دوره زمانی سال های 1390 تا 1398 صورت پذیرفته است. نتایج پژوهش بیانگر این است که تاثیرگذاری مالکان عمده در صنعت بانکداری بر ریسک پذیری بانک ها در دو رژیم متفاوت قابل بررسی است. در رژیم اول (سطح آستانه 23 درصد)، سهامداران عمده تاثیر مثبتی در ریسک پذیری بانک ها داشته و در رژیم دوم (بالاتر از 23 درصد) تاثیر منفی در ریسک پذیری بانک ها دارند. بنابراین، باتوجه به تاثیر نامتقارن حضور سهامداران عمده بر ریسک پذیری بانک ها، به کارگیری راهبردی های مناسب در تمرکز مالکیت می تواند یکی از راهکارهای بهبود مدیریت ریسک باشد.
کلید واژگان: ساختار مالکیت, ریسک پذیری, حاکمیت شرکتی, سهامدار عمده, الگوی رگرسیون انتقال هموار تابلوییThe ownership structure is one of the important issues of corporate governance that can affect the efficiency of companies by influencing managerial motivations. The aim of the present study is to investigate the asymmetric effect of ownership structure on bankschr('39') risk-taking behavior. The present study was conducted using the information of twenty-one banks listed on the Tehran Security Exchange and the Iran OTC in the period from1390 to 1398. Using the Panel smooth transition regression model approach, it has been concluded that the influence of major owners in the banking industry on bankschr('39') risk-taking is different in the two regimes. In the first regime (threshold level of 23%), major shareholders have a positive effect on banks chr('39')riskiness and in the second regime (above 23%) have a negative effect on bankschr('39') riskiness. The results showed that the presence of major shareholders in the ownership structure of banks has an asymmetric effect on their risk-taking and based on these findings, one of the foundations for improving risk management is the use of appropriate strategies to concentrate ownership.
-
شرکت ها در ارزیابی عملکرد مدیران برای پرداخت پاداش، از قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری بین شرکت های همتا استفاده می کنند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری در تعیین پاداش هیات مدیره است. برای نیل به هدف پژوهش، داده های 117 شرکت در بازه زمانی 1387-1396 با استفاده از الگوی رگرسیون کسری و داده های ترکیبی، آزمون شد. یافته ها نشان می دهد که رابطه مثبت و معناداری بین قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری (با معیار بازده سالانه سهام و جریان های نقدی حاصل از فعالیت های عملیاتی) و پاداش هیات مدیره وجود دارد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت شرکت ها در تنظیم قرارداد پاداش مدیران، عملکرد آن ها را از طریق این دو معیار با شرکت های همتا، مقایسه می کنند و شرکت های دارای قابلیت مقایسه بالاتر با همتایان خود، پاداش بیشتری به هیات مدیره پرداخت می کنند. پژوهش حاضر، با به کارگیری سه معیار برای محاسبه قابلیت مقایسه و الگوی فرکشنال، سعی در توسعه ادبیات مربوط به عوامل موثر بر پاداش مدیران داشته است.
کلید واژگان: : پاداش هیات مدیره, تئوری نمایندگی, قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری و شرکت های همتاThe firms employ the accounting information comparability between firm peers, will determine board compensation through performance evaluation. Thus, current study is aimed to explore the important role of accounting comparability in board compensation. In line with this, using a panel fractional regression model and mixed data, we examined the data to explore the impact of accounting information comparability on compensation policies, with regard to 117 firms for the period 2009 to 2018 (1170 firm - years) from TSE. The results show that, there is a positive and significantly relationship between accounting information comparability (annual return and cash flow from operations proxies) and board compensation. Thus, it was concluded that higher accounting information comparability level leads more than board compensation. Furthermore, the findings of this study suggest that the application of board compensation policies theories and the new fractional regression model calls for more inquiry with regard to three accounting comparability proxies. The present study was an attempt to develop the literature related to the factors affecting managers' rewards by using three criteria to calculate comparability and fractional pattern.
Keywords: Accounting Comparability, Agency Theory, Ability to compare accounting information, Peer Firms -
هدف این پژوهش، برجسته ساختن نقش حسابداری در تحول مدلهای مختلف مدیریت عمومی و اصلاحات آن همراستا با این تحولها است. این پژوهش، ابتدا به بررسی و مقایسه مدلهای مختلف مدیریت عمومی و سپس نقش حسابداری در توسعه و تحولهای این مدلها میپردازد. همچنین، اصلاحات و تحولهای حسابداری بخش عمومی را همزمان با تحولهای صورت گرفته در مدیریت بخش عمومی برجسته و راه های ممکن برای گسترش پژوهشهای حسابداری بخش عمومی را معرفی میکند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تحولهای عظیمی در مدل مدیریت عمومی نوین شکل گرفته است. اکثر پژوهشگران این تحولها را گذار از دوره مدیریت عمومی نوین دانسته و در این راستا بر این باور هستند که حسابداری بخش عمومی نیز شاهد اصلاحات گستردهای خواهد بود. علاوه بر این، نقش حسابداری بخش عمومی در این تغییرات نیز قابل توجه خواهد بود. این پژوهش، با معرفی دوره پسا مدیریت عمومی نوین، سعی در برجسته ساختن نقش و اصلاحات حسابداری در این زمینه دارد.
کلید واژگان: ارزش عمومی, حسابداری بخش عمومی, پسا مدیریت عمومی نوین, مدیریت عمومی نوینThe aim of this study is to highlight the role of accounting in different models of public management and its modification in line with these developments. This study, first examines and compares the different models of public management and then the role of accounting in the development and evolution of these models. Also, the reforms and evolutions of public sector accounting will highlight the public sector in line with developments taking place in public sector management and introduces possible solutions for the development of public sector accounting research. The findings of this study show that tremendous changes have been made in the new public management model. Most researchers consider these developments as a post-new public management period and in this regard, they believe that public sector accounting will also witness extensive reforms. This study tries to highlight the role and reforms of accounting in this field by introducing a post – new public management.
Keywords: Public sector accounting, Post-new public management, New public management, Public value -
بررسی متون پیشین نشان می دهد، افزایش کیفیت اطلاعات صورت های مالی ناشی از حسابرسی، منجر به افزایش قابلیت مقایسه این اطلاعات بین شرکت های همتا می شود. از طرف دیگر، افزایش قابلیت مقایسه نیز می تواند ریسک سقوط قیمت سهام را کاهش دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تبیین نقش کیفیت حسابرسی بر رابطه بین قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری و ریسک سقوط قیمت سهام است. با استفاده از داده های مالی 137 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای سال های 1388 تا 1397 و رگرسیون چند متغیره به برازش مدل های پژوهش پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان داد، بدیل مدیریت سود برای کیفیت حسابرسی، شدت رابطه منفی و معنادار بین قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری و ریسک سقوط قیمت سهام را کاهش می دهد. این موضوع می تواند ناشی از مدیریت سود رو به بالا باشد. پژوهش حاضر، هم از جنبه نظری و هم از لحاظ بکارگیری روش های متنوع اقتصادسنجی برای استحکام بیشتر نتایج، دارای دانش افزایی است. واژه های کلیدی: ریسک سقوط قیمت سهام، قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری، کیفیت حسابرسی و مدیریت سود.کلید واژگان: ریسک سقوط قیمت سهام, قابلیت مقایسه اطلاعات حسابداری, کیفیت حسابرسی و مدیریت سودLiterature shows that increasing the quality of audit financial statements information increases the Accounting information comparability between peers’ firms. On the other hand, increasing comparability can also reduce the stock price crash risk. Using a panel data regression model, we explore the moderator role of audit quality on the relationship between the comparability of accounting information and stock price crash risk of 137 firms, for the period 2009 to 2018. The results showed that the earnings management as proxy of audit quality mitigates the severity of the negative and significant relationship between the comparability of accounting information and stock price crash risk. This can be due to upward earnings management. This conclusion is robust to the use of different control variables and econometric models. Present study contributes by providing theoretical and empirical evidence on auditing and finance literature. Keywords: Accounting information comparability, audit quality, earnings management and stock price crash riskKeywords: Accounting information comparability, Audit quality, earnings management, stock price crash risk
-
بررسی مبانی نظری و ادبیات پژوهش نشان می دهد می توان رابطه مثبت و یا منفی معناداری بین ساختار مالکیت و نقدشوندگی سهام پیش بینی کرد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، بررسی احتمال وجود رابطه نامتقارن بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام است. با استفاده از رویکرد الگوی رگرسیون انتقال هموار تابلویی و داده های ترکیبی 135 شرکت در بازه زمانی 1387-1396 رابطه نامتقارن بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام تبیین شد. همچنین، بر اساس مدل های شبکه عصبی و رگرسیون لجستیک، میزان خطای پیش بینی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان می دهد، در رژیم اول (سطح آستانه 34 درصد) رابطه مثبت و معناداری بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام و در رژیم دوم رابطه منفی و معناداری بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام وجود دارد. همچنین نتایج پژوهش حاضر بر کمتر بودن خطای مدل های پیش بینی مبتنی بر شبکه های عصبی نسبت به رگرسیون لجستیک تاکید دارد. به نهادهای قانونی توصیه می شود قوانین مرتبط با پشتیبانی از سرمایه گذاران و البته پیش از آن شفافیت اطلاعات مالی در بازارهای مالی را توسعه دهند.کلید واژگان: تئوری هزینه معاملات, رویکردهای غیرخطی, ساختار مالکیت, شبکه های عصبی, فرضیه کژگزینی و نقدشوندگی سهامAccording to the literature, we can predict positive or negative relationship between ownership structure and stock liquidity. Thus, present study is aimed to document asymmetric relationship between ownership structure and stock liquidity. Using a panel smooth transition regression model, as a new econometric technique, we examined the data (135 firms for 2009-2018) to explore the asymmetric impact of blockholders ownership on liquidity. In addition, the prediction error rate was compared on the base of neural network models and logistic regression. The results show that there is a positive and significant relation between major shareholders and stock liquidity in the first regime (threshold level 34%), while in the second regime, the relationship between them is negative and significant. Also, present study show that neural networks’ mean-squared error (MSE) is lower than logistic regression. Legal entities are advised to develop laws related to investor support and, of course, the transparency of financial information in financial markets.Keywords: Adverse Selection Hypothesis, Neural Network Models, Nonlinear Approaches, Ownership structure, Stock Liquidity, Transaction Cost Theory
-
بر اساس تیوری هزینه معاملات، مدیریت فعال شرکت منجر به کاهش هزینه های معاملات و در نتیجه باعث کاهش فاصله بین قیمت خرید و فروش سهام و به تبع آن باعث افزایش نقدشوندگی سهام شرکت می شود. در مقابل، بر اساس فرضیه کژگزینی، زمانی که گروهی از سهامداران نسبت به گروه دیگر از مزیت اطلاعاتی برخوردار باشند، ناقرینگی اطلاعاتی رخ خواهد داد که سبب کاهش نقدشوندگی می گردد. پژوهش حاضر با استفاده از اطلاعات 148 شرکت طی 10 سال، بر اساس تیوری هزینه معاملات و فرضیه کژگزینی و با استفاده از رویکرد الگوی رگرسیون انتقال هموار تابلویی به تبیین رابطه نامتقارن مالکیت عمده و نقدشوندگی می پردازد. نتایج نشان می دهد، در رژیم اول (سطح آستانه 1/36 درصد) رابطه مثبت و معناداری بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام و در رژیم دوم رابطه منفی و معناداری بین مالکیت عمده و نقدشوندگی سهام وجود دارد. بنابراین، نمی توان به این نتیجه رسید که سرمایه گذاران عمده، ذاتا برای بازار سرمایه خوب یا بد هستند.
کلید واژگان: الگوی رگرسیون انتقال هموار تابلویی, تئوری هزینه معاملات, فرضیه کژگزینی مالکیت عمده و نقدشوندگی سهامAccording to the transaction cost theory, active management leads to a reduction in transaction costs and thus reduces the distance between the bids and ask gap. Also, on the contrary, based on the adverse selection hypothesis, when a group of shareholders has the advantage of information over another, there is an information asymmetric that will reduce liquidity. This study is primarily aimed at testing the mentioned theories. Using a panel smooth transition regression model, as a new econometric technique, we examined the data to explore the asymmetric impact of blockholders ownership on liquidity in the 148 firms for the period 2009 to 2018 from TSE. Our empirical results strongly rejected the null hypothesis of linearity, and the test for no remaining nonlinearity indicated a model with one transition function and two threshold parameters. The first regime (levels of blockholders ownership below 36.1 percent) showed that liquidity increases with institutional ownership while the trend was reversed in the second regime (levels of blockholders ownership above 36.1 percent). Blockholders are inherently good or bad for the capital market because their impact varies from diet to regimen, and it seems to be dependent on the percentage of ownership of blockholders and corporate characteristics.
Keywords: Adverse selection hypothesis, Blockholders ownership, Liquidity, Panel smooth transition regression model, Transaction cost theory -
درک بهتر موضوع ریسک نامطلوبسود می تواند قدرت تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان صورت های مالی را افزایش دهد. انتظار می رود حاکمیت شرکتی بهتر با کاهش هزینه های نمایندگی منجر به کاهش ریسک نامطلوب سود و بهبود عملکرد شرکت شود. اهمیت مدیریت ریسک در متون مالی در حال افزایش است. هدف از مقاله حاضر، این است که بررسی شود آیا سازوکارهای حاکمیت شرکتی بر ریسک نامطلوب سود موثر هستند یا خیر. پژوهش حاضر با استفاده از داده های ترکیبی 114 شرکت برای سال های 1392 تا 1396 (570 سال شرکت) و به روش رگرسیون چندمتغیره انجام شد. نتایج بیانگر آن است که حاکمیت شرکتی خوب با بدیل های سهامداران نهادی و مدیران غیرموظف، منجر به کاهش ریسک نامطلوب سود می شود. دلیل آن به احتمال زیاد ناشی از تصمیم گیری های شفاف در این نوع شرکت ها است.
کلید واژگان: سازوکارهای حاکمیت شرکتی, سهامداران نهادی, مدیران غیرموظف, ریسک نامطلوب سودA better understanding of the earning downside risk (default risk) can increase the power of analysis and decision making by investors, stockholders and other users. Better corporate governance is expected to promote good firm performance and reduce default risk because of anticipated reduction in agency cost. The risk management and the corporate governance become critical and important due to the financial turmoil and scandals in recent decades. Using a panel data multiple regression, by 114 firms for the period 2014 to 2018 (570 firm-year) from Tehran Stock Exchange (TSE), this paper explores whether or not a corporate governance mechanism, are associated with its earning downside risk. Our results show that good corporate governance proxies as institutional ownership and non-executive managers reduces downside risk. Likely because their decision-making is more transparent than that of firms without these characteristics. We suggest board and ownership structure can be taken into account for the evaluation of earning downside risk.
Keywords: Corporate Governance Mechanism, institutional ownership, Non-executive Managers, Earning Downside Risk -
ریسک اعتباری بانک ها، تابعی از سودآوری و کیفیت دارایی های بانک است. چسبندگی هزینه ها نیز، بر سودآوری بانک ها تاثیرگذار است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر چسبندگی هزینه ها بر ریسک اعتباری بانک ها است. برای نیل به هدف پژوهش، داده های 21 بانک در بازه زمانی 1390-1397 و با استفاده از الگوی رگرسیون چند متغیره و داده های ترکیبی، آزمون و تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد که رابطه مثبت و معناداری بین چسبندگی هزینه ها و ریسک اعتباری بانک ها وجود دارد. به بیان دیگر، با افزایش چسبندگی هزینه ها، کیفیت دارایی ها کاهش، ناپایداری سود افزایش و درنتیجه ریسک اعتباری بانک ها افزایش می یابد. پژوهش حاضر، با به کارگیری چسبندگی هزینه ها، سعی در معرفی شاخص جدیدی در ادبیات عوامل موثر بر ریسک اعتباری بانک ها داشته است. از آنجایی که بخش عمده رفتار هزینه ها ناشی از انگیزه های شخصی و توانایی مدیران است، پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی از این موضوع به عنوان یک عامل تعدیلی بر رابطه مذکور، استفاده شود.
کلید واژگان: بانک, چسبندگی هزینه, ریسک اعتباری, کیفیت دارایی ها و ناپایداری سودThe credit risk in banks is a function of the profitability and quality of bank assets. Moreover, cost stickiness also affects the quality of assets and profitability of banks. To achieve the research aims, is to explore relationship between cost stickiness and banks credit risk were tested and analyzed is based on pooling data from 21 banks in duration 2012-2019. The findings show that there is a positive and significant relationship between cost stickiness and banks credit risk. In other words, with increasing the cost stickiness, the quality of assets decreases, earnings volatility increases and thus increases the banks credit risk. This study, employing cost stickiness tries to introduce a new index in literature factors of affecting banks credit risk. Since much of the cost behavior is driven by personal motivation and the ability of managers, it is suggested that future research be used as a moderating factor in this relationship
Keywords: Bank, Cost stickiness, Credit risk, Earnings volatility, Quality of assets -
هدفچسبندگی انتظارات مدیران، ناشی از انتظارات و رفتارهای فرصت طلبانه آن ها برای رسیدن به این انتظارات است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، تبیین رابطه بین چسبندگی انتظارات مدیران و مدیریت سود با درنظر گرفتن نقش تعدیلی مدیران غیرموظف است.روشبرای نیل به هدف پژوهش، داده های 131 شرکت در بازه زمانی 1390-1396 با استفاده از الگوی رگرسیون چندمتغیره و داده های ترکیبی، آزمون و تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان دهنده وجود رابطه مثبت بین چسبندگی انتظارات مدیران و مدیریت سود است. همچنین، متغیر تعدیل گر مدیران غیرموظف، رابطه بین چسبندگی انتظارات مدیران و مدیریت سود را تعدیل می کنند.نتیجه گیریمدیران برای رسیدن به اهداف مورد انتظار خود، اقدام به مدیریت سود می کنند. مدیران غیرموظف که بر اساس تئوری نمایندگی به عنوان یکی از سازوکارهای مهم برای کنترل و نظارت در شرکت به شمار می روند، یک راهکار عملی برای تعدیل (کاهش) اثر افزایشی چسبندگی انتظارات بر مدیریت سود است.دانش افزاییپژوهش حاضر با بکارگیری تئوری نمایندگی سعی در پر کردن شکاف نظری بین ادبیات ساختار هیات مدیره و مدیریت سود داشته است. به این صورت که باتوجه به تضادهای احتمالی بین مدیران و سایر ذی نفعان می توان انتظار داشت که تقویت بعد نظارت گرایانه مدیران با افزایش تعداد مدیران غیرموظف، می تواند مدیریت سود را تعدیل کند.کلید واژگان: تئوری نمایندگی, چسبندگی انتظارات مدیران, مدیران غیرموظف و مدیریت سودObjectiveThe managers’ sticky expectations is due to opportunistic behaviors. Thus, the purpose of this paper is to explore relationship between managers’ sticky expectations and earning management with regard to non-executive managers.MethodsThe analysis is based on pooling data and multiple regression from 131 firms in duration 2012-2018.Resultsshow that there is a significant relationship between the managers’ sticky expectations and earnings management. Also, non-executive managers effect on relationship between managers’ sticky expectations and earnings management.ConclusionManagers employed the earnings management owing to their expected goals. Based on agency theory, non-executive managers have considered as a controlling and monitoring mechanism. This role can leads to modifying of relationship between managers’ sticky expectations and earnings management.Contribution: This study tries to fill the theoretical gap between board structure and earnings management literature in Iranian companies. In this regard, due to the potential conflicts between managers and other stakeholders, it is expected that the next enhancement of managers’ monitoring role by increasing the number of non-executive managers may moderate the earnings management.
-
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین پاداش هیات مدیره و ریسک پذیری در صنعت بانکداری با توجه به نقش تعدیلگر دوگانگی مدیر عامل است. برای نیل به هدف پژوهش، بر اساس تئوری های رقیب قرارداد بهینه و قدرت مدیریتی الگوی رگرسیون چندمتغیره تصریح شده و برای آزمون روابط از اطلاعات 21 بانک طی 7 سال استفاده شد. نتایج نشان داد رابطه منفی و معناداری بین پاداش نقدی هیات مدیره و ریسک پذیری بانک وجود دارد. چراکه پاداش نقدی وابسته به پرداخت بدهی بانک است و بنابراین، می تواند رفتار ریسک پذیری هیات مدیره را به دلیل از دست دادن درآمد آن ها کاهش دهد. از طرف دیگر، متغیر تعدیل گر دوگانگی مدیرعامل، رابطه مذکور در صنعت بانکداری را تحت تاثیر قرار نداد. به عبارت دیگر، وجود دوگانگی مدیرعامل نتوانست اثر افزایشی (کاهشی) بر رابطه بین متغیرهای پژوهش داشته باشد. این یافته ها می توانند به ایجاد یک ساختار پرداخت پاداش به هیات مدیره کمک کنند که در آن، پاداش نقدی، نقش کاهنده ای برای جلوگیری از ریسک بیش از حد ایفا می کند. پیشنهاد می شود اثر سایر سازوکارهای حاکمیت شرکتی مانند کمیته حسابرسی، درصد مدیران موظف و غیرموظف و غیره بر رابطه بین پاداش و ریسک مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: پاداش هیات مدیره, دوگانگی مدیرعامل, ریسک پذیری و صنعت بانکداریThe purpose of this paper is to explore relationship between board compensation and risk taking with regard to CEO duality in the banking industry. Using a panel data regression model, with regard to optimal contracting and managerial power theory, we examined the data to determine the relationship between board compensation and risk taking of twenty one banks, for the period 2012 to 2018. Result show that, there is a negative and significantly relationship between board compensation and risk taking. Since the cash-based compensation is associated with the bank's debt payment and, therefore, it can reduce the risk-taking behavior of the board as a result of losing their income. However, in the presence of CEO duality as moderate variable, the relationship between board compensation and risk in the banking industry have not been seen. The findings can contribute to the creation of a board compensation payment structure in which the cash-based compensation plays a critical role to prevent excessive risk. It is suggested that other corporate governance mechanisms such as audit committee, percentage of executive and non-executive directors, etc. be considered on the relationship between compensation and risk.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.