zahra sadat goli
-
هدف
هدف از این پژوهش، شناسایی تیپ شخصیتی محتشم کاشانی، شاعر بزرگ قرن دهم هجری، از خلال اشعار او براساس نظریه تیپ های شخصیتی مایرز-بریگز بود.
روش شناسی:
این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. برای تحلیل شخصیت محتشم کاشانی، نظریه شخصیت های شانزده گانه مایرز-بریگز که از توسعه نظریه کارل یونگ حاصل شده است، به عنوان چارچوب نظری انتخاب گردیده است. داده های این پژوهش از اشعار محتشم کاشانی گردآوری و براساس شاخص های روانشناسی شخصیتی تحلیل شده است. ابعاد مختلف شخصیت از جمله "درونگرایی-برونگرایی"، "حسی-شهودی"، "منطقی-احساسی" و "ساختارگرا-منعطف" مورد بررسی قرار گرفته اند.
یافته هاتحلیل اشعار محتشم کاشانی نشان می دهد که شخصیت او با تیپ شخصیتی ESFP مطابقت دارد. این تیپ شخصیتی به فردی اجتماعی، برونگرا، سرگرم کننده و احساسی اشاره دارد که به لحظه حال توجه دارد و از تجربیات حسی و تعاملات اجتماعی لذت می برد. محتشم کاشانی در اشعار خود نشان می دهد که بیشتر بر احساسات و تجربیات لحظه ای تمرکز داشته و کمتر به برنامه ریزی طولانی مدت یا تفکر منطقی تمایل دارد.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان می دهد که شخصیت محتشم کاشانی از تیپ ESFP بوده که فردی برونگرا، حساس به محیط، احساسی و منعطف است. این تیپ شخصیتی می تواند به توضیح رفتارها و تعاملات اجتماعی او کمک کند. همچنین، این تحلیل می تواند دیدگاه های جدیدی را در زمینه شخصیت شناسی ادبی فراهم آورد و اهمیت الگوسازی از شخصیت های برجسته فرهنگی و ادبی را روشن سازد.
کلید واژگان: تیپ شخصیتی, محتشم کاشانی, نظریه مایرزObjectiveThe aim of this study is to identify the personality type of Mohtasham Kashani, the renowned 16th-century poet, through his poetry, based on the Myers-Briggs Type Indicator (MBTI).
MethodologyThis research employs a descriptive-analytical method. The theory of the sixteen personality types developed by Myers-Briggs, based on Carl Jung’s psychological theory, is used as the theoretical framework for analyzing Mohtasham Kashani’s personality. Data was gathered from his poetry and analyzed according to personality psychology indicators. The study examines various dimensions of personality, including "Introversion-Extraversion," "Sensing-Intuition," "Thinking-Feeling," and "Judging-Perceiving."
FindingsThe analysis of Mohtasham Kashani’s poetry reveals that his personality aligns with the ESFP type. This personality type is characterized by sociability, extroversion, emotionality, and a focus on present experiences. Mohtasham Kashani’s poetry demonstrates a strong focus on emotions and sensory experiences, with less inclination toward long-term planning or logical thinking.
ConclusionThe results indicate that Mohtasham Kashani possesses an ESFP personality type, marked by extroversion, sensitivity to the environment, emotional depth, and flexibility. This personality type can provide insights into his behaviors and social interactions. Additionally, this analysis offers new perspectives in the field of literary personality analysis and highlights the importance of modeling the personalities of influential cultural and literary figures.
Keywords: Mohtsham Kashani, Personality Type, Myers' Theory -
مقدمه
با توجه به اهمیت بررسی رابطه سبک های دلبستگی ناایمن با علائم وسواس رابطه ای (ROC)، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علائم ROC ناشی از دلبستگی ناایمن از نوع اضطراب و اجتناب در جامعه دانشجویی انجام شد.
روش کاردر این پژوهش توصیفی و همبستگی، جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد. ابزار پژوهش پرسشنامه علائم وسواس اجباری مرتبط با شریک جدید (PROCSI)، پرسشنامه علایم وسواسی-اجباری رابطه جدید بود (ROCI) و تجارب در روابط نزدیک بازنگری شده (ECR-R) بود. پس از حذف پرسشنامه های ناقص، داده های مربوط به 111 نفر (17 مرد و 94 زن) تحلیل شدند. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی و رگرسیون همزمان استفاده شد.
یافته هادلبستگی ناایمن مضطرب و اجتنابی می تواند به طور معنی داری 27 درصد از واریانس نمرات PROCSI را پیش بینی کند (001/0=P). دلبستگی ناایمن مضطرب و اجتنابی می تواند 29 درصد از واریانس نمرات ROCI را به طور معنی داری پیش بینی کند (001/0= P). دلبستگی ناایمن اجتنابی و به خصوص مضطرب در مدلی معنادار توانست نشانه های وسواس در رابطه با همسر را پیش بینی کند (01/0> P).
نتیجه گیریدلبستگی ناایمن در ایجاد اختلال وسواس فکری-اجباری رابطه (ROCD) مهم است. ما یک رابطه بین ادراک خود و دیگران - ادراک و علائم ROCD پیدا کردیم.
کلید واژگان: اختلال وسواس فکری-اجباری رابطه ای, اضطراب, دلبستگیIntroductionRegarding the importance of investigating the relationship between insecure attachment styles and Relationship Obsessive-Compulsive (ROC) symptoms, the present study aimed to predict ROC symptoms due to insecure attachment of the anxiety and avoidance type in the student population.
Materials and MethodsIn this descriptive and correlational research, the statistical population included all married students of Tehran universities in the academic year of 2022. The research instruments were the New Partner-Related Obsessive-Compulsive Symptoms Inventory (PROCSI), New Relationship Obsessive-Compulsive Inventory (ROCI), and Experiences in Close Relationships-Revised (ECR-R). After removing the incomplete questionnaires, the data related to 111 people (17 men and 94 women) were analyzed. Simultaneous correlation and regression methods were used to analyze the data.
ResultsAnxious and avoidant insecure attachment can predict significantly 27% of the variance of PROCSI scores (P= 0.001). Anxious and avoidant insecure attachment can predict 29% of the variance of ROCI scores significantly (P= 0.001). Avoidant and especially anxious insecure attachment in a meaningful model was able to predict the signs of obsession with the relationship with the spouse (P< 0.01).
ConclusionInsecure attachment is important in creating Relationship Obsessive Compulsive Disorder (ROCD). We found a relationship between self-perception and others-perception and symptoms of ROCD.
Keywords: Anxiety, Attachment, Relationship Obsessive Compulsive Disorder -
فصلنامه روانشناسی سلامت، پیاپی 44 (زمستان 1401)، صص 105 -120مقدمه
دیابت بارداری یک مشکل بهداشتی در حال افزایش در سراسر دنیا و یکی از شایع ترین عوارض دوران بارداری است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر راهبردهای کنترل فکر و کاهش اضطراب زنان مبتلا به دیابت بارداری بود.
روشروش پژوهش حاضر مداخله ای از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری مراجعه کننده به مراکز جامع خدمات سلامت کاشان با محدوده سنی 18 تا 45 سال بودند. تعداد نمونه در پژوهش حاضر 30 نفر (15 نفر در هر گروه) با روش نمونه گیری هدفمند (زنانی که مبتلا به دیابت بارداری و در 16 هفته اول بارداری بودند) بود. برای اجرای مداخله از برنامه درمان فراشناختی ولز و برای اندازه گیری متغیرهای وابسته از سیاهه اضطراب بک (BAI) و پرسشنامه کنترل فکر(TCQ) و برای تحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) استفاده گردید.
یافته ها:
نتایج نشان داد درمان فراشناختی بر کاهش اضطراب (05/0p<) و کنترل فکر و ابعاد آن در زنان مبتلا به دیابت بارداری معنادار است (05/0p<).
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج، جهت عملی کردن و دسترسی آسان به برنامه های درمان فراشناختی برای زنان مبتلا به دیابت بارداری با اجرای کلاس های درمان فراشناختی در مراکز بهداشت و سلامت می توان راهبردهای کنترل فکر آن ها را بهبود و اضطراب آن ها را کاهش داد.
کلید واژگان: اضطراب, درمان فراشناختی, دیابت بارداری, راهبردهای کنترل فکرObjectiveGestational diabetes is a growing health problem worldwide and one of the most common complications of pregnancy. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effectiveness of metacognitive therapy on thought control strategies and reducing anxiety in women with gestational diabetes.
MethodThe method of the present study was a quasi-experimental intervention with pre-test and post-test with the control group. The statistical population of this study was all pregnant women with gestational diabetes who referred to comprehensive health care centers in Kashan with an age range of 18 to 45 years. The number of samples in the present study was 30 (15 people in each group) by purposive sampling method (women with gestational diabetes in the first 16 weeks of pregnancy). The Wells Metacognitive Therapy Program was used for the intervention, the Beck Anxiety Inventory (BAI) and the Thought Control Questionnaire (TCQ) were used to measure the dependent variables, and the multivariate analysis of covariance (MANCOVA) was used to analyze the data.
FindingsThe results showed that metacognitive therapy was significant on reducing anxiety (p<0.05) and controlling thought and its dimensions in women with gestational diabetes (p<0.05).
Conclusionaccording to the results, for practical and easy access to metacognitive treatment programs for women with gestational diabetes, by implementing metacognitive therapy classes in health centers, their thought control strategies can be improved and their anxiety can be reduced.
Keywords: Anxiety, Gestational Diabetes, Metacognitive therapy, Thought Control Strategies -
Several mental conditions and depression, have been linked to immune response disorganization. However, it is unclear if particular immune mediators play a part in the etiopathogenesis of depression. Although there are no definite biomarkers to diagnose depression, the current study sought to logically evaluate the possibility and feasibility of checking a biomarker for depression to be utilized for hospitalized patients suspected of depression. In this narrative review, related articles were gathered through a search of PubMed, Scopus, and ScienceDirect databases as well as a manual search of full-text paper references. The reviewed studies demonstrated the potential role of the transforming growth factor beta (TGF-β) in depressive disorders. Previous studies represented a negative role for TGF-β in depression pathophysiology and an increase in TGF-β after depression treatment. Elevated plasma TGF-alpha acted controversial to TGF-β. The level of TGF-β in maternal plasma increased getting close to delivery, and researchers found that it might be associated with postpartum depression. In addition, researchers reported extreme elevations in TGF-β levels in the brain cells of subjects who died by suicide. Although the results of this study revealed a plausible link between TGF-β and depression based on the literature, sensitivity and specificity studies needed before TGF-β as a biomarker may be extensively employed in clinical practice. Depression appears to be down-regulating TGF-β and its signaling or the underlying mechanisms of the pathogenesis of consequent neurological disorders, while further studies are required for the application of the TGF-β assessment in clinical practice.
Keywords: Depression, Review, TGF-β, Mental disorders, Cytokine -
پژوهش حاضر با هدف مقایسه توانمندی های مثبت شخصیتی، سبک های مقابله با استرس و خودکارآمدی در دوگروه زنان خانه دار و معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهرستان کاشان انجام گرفت. در این پژوهش از روش توصیفی با رویکرد علی - مقایسه ای استفاده شده است. جامعه مورد پژوهش، متشکل ازکلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهرستان کاشان در سال 1397-1398 و خانم های خانه دار شهرستان کاشان بودند که با روش نمونه گیری در دسترس دو گروه 180 نفره به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه توانمندی های شخصیتی پترسون و سلیگمن (2004)، پرسشنامه سبک مقابله با استرس اندلر و پاکر (1990) و پرسشنامه خودکارامدی عمومی شرر و همکاران (1982) استفاده شده است و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t دو گروه مستقل و تحلیل واریانس استفاده شد. در بررسی فرضیه نتایج نشان داد که میانگین دو گروه زنان خانه دار (05/468) و زنان معلم (54/490) در متغیر توانمندی های شخصیتی تفاوت معناداری با یکدیگر دارد (05/0<p) و زنان معلم با میانگین 556/59 از سبک مساله مدار و زنان خانه دار با میانگین 56/56 از سبک هیجان مدار بیشتر استفاده می کنند و نیز میانگین دو گروه زنان معلم (41/60) و زنان خانه دار (92/58) در متغیر خودکارآمدی تفاوت معناداری با یکدیگر ندارد (05/0>p). پس می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که معلمان از نظر توانمندی های شخصیتی خرد، انسانیت، شجاعت، عدالت، میانه روی و تعالی بالاتر از زنان خانه دار و زنان معلم از سبک های مسیله مدار برای مقابله با موقعیت های استرس زا و زنان خانه دار از سبک های هیجانی استفاده می کنند.
کلید واژگان: توانمندی های شخصیتی, سبک های مقابله با استرس, خودکارآمدیThe purpose of this study was to compare the personality abilities, coping styles and self-efficacy in two groups of female housewives and second-grade female teachers in Kashan. In this research, descriptive method has been used with causal-comparative approach. The population of this study consisted of all second-grade female teachers in Kashan city in 2012-2013 and female housewives of Kashan who were selected by random sampling method in two groups of 180 people. To collect the data, Personality Inventory Questionnaire was used by Patterson and Seligman (2004), Andler & Packer Stress Coping Style Questionnaire (1990) and General Sherer et al. (1982) Self-efficacy Questionnaire. In order to analyze the data The independent t-test and variance analysis were used for t-test. The results showed that there was a significant difference between the two groups of housewives (468.05) and female teachers (490.54) in personality abilities (p <0.05), and female teachers with an average of 59.556 problem-oriented circles and housewives In addition, the average score of 0.833 was more than the other types of excitement circuit, and there was no significant difference between the two groups of housewives (60.41) and female teachers (58.92) in the self-efficacy variable (p> 0.05). So, it can be concluded that teachers are more skilful in dealing with stressful situations and housewives in terms of personality abilities, humanity, courage, justice, mediation and excellence than housewives and female teachers. They use emotional styles.
Keywords: personality abilities, stress coping styles, self-efficacy -
Hospitalization due to any reason or medical condition is associated with fear, anxiety, and depression. psychological and physiological factors have a significant impact on hospitalization outcomes. Many depressed patients do not complain of dysphoric mood, and their predominant clinical features present as anxiety, physical complaints, fatigue, and genital symptoms such as changes in sleep and appetite, or as psychosis. But the physical symptoms of depression are less noticeable. The prevalence of this disorder in medical and surgical departments is 2 to 3 times higher than its prevalence in the general population. Immune system disorders are one of the most important problems that depression causes. Studies show that depression, on the one hand, suppresses the appropriate response to infectious agents by inducing the responses of type 2 helper T lymphocytes (responses involved in causing allergies), and some antibody-dependent autoimmunity, and on the other hand Causes chronic and destructive inflammation by the immune system. Given the functional importance of inflammatory cytokines as well as studies in previous studies on the relationship between inflammatory cytokines and major depressive disorder, we will focus more on studies on the role of interleukin 2 in the pathophysiology of major depressive disorder in hospitalized patients. hospitalization generally exposes the patient to inflammation. Studies show an increased risk of inflammation following hospitalization of patients, and many studies confirm the association of major depression with inflammatory cytokines and, more concentrated, interleukin-2.
Keywords: Interleukin 2, Depressive disorder, Hospitalization, depression, anxiety, Inflammation -
زمینه و هدف
با توجه به شیوع بالای درد مزمن در جامعه و اثرات همه جانبه ی آن بر زندگی بیماران مبتلا، نقش باورهای فراشناختی و تاب آوری در میزان سازگاری این افراد بسیار با ارزش است؛ لذا هدف پژوهش حاضر بررسی نقش باور های فراشناختی و تاب آوری در پیش بینی سازگاری زناشویی در دو گروه بیماران مبتلا به درد مزمن و بهنجار بود.
روش پژوهشطرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی - همبستگی به شمار می رود. نمونه این مطالعه شامل دو گروه بیماران مبتلا به درد مزمن (60 نفر) و افراد سالم (60 نفر) بود که به صورت در دسترس انتخاب و با پرسشنامه های باور فراشناختی ولز (1997)، تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و سازگاری زناشویی اسپانیر (1976) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج رگرسیون نشان داد در گروه بهنجار، هر دو متغیر باورهای فراشناخت و تاب آوری، وارد مدل شده است. ضریب رگرسیون استاندارد تاب آوری بزرگ تر از ضریب رگرسیون استاندارد باورهای فراشناخت است بنابراین تاثیر پذیری سازگاری زناشویی از تاب آوری بیشتر از باورهای فراشناخت است (باورهای فراشناخت 356/0-=B، 002/0=P، تاب آوری 412/0=B، 001/0>P). در گروه پاسخ گویان دارای درد مزمن، تنها متغیر تاب آوری قادر به پیش بینی سازگاری زناشویی است (388/0=B، 002/0=P).
نتیجه گیریباورهای فراشناختی و تاب آوری پیش بینی کننده های خوبی برای سازگاری زناشویی هستند و اثر معناداری بر سازگاری زناشویی در دو گروه مبتلا به درد مزمن و بهنجار داشتند. اگر تاب آوری و باور فراشناختی هر دو با هم در یک راستا نقش ایفا کنند درنتیجه تاثیر درد روی فرد کمرنگ تر خواهد شد و باعث سازگاری بیشتر می شود. بنابراین علاوه بر تاب آوری باید میزان باور فراشناختی افراد مبتلا به درد مزمن را نسبت به دردشان بالا ببریم.
کلید واژگان: باور فراشناختی, تاب آوری, درد مزمن, سازگاری زناشوییBackground and AimDue to the high prevalence of chronic pain in society and its comprehensive effects on the lives of patients, metacognitive beliefs and resilience significantly affect the level of adaptation of these people. So, this study was conducted to investigate the role of metacognitive beliefs and resilience on predicting marital adjustment in both groups of patients with chronic and acute pain.
MethodsThis was a descriptive correlational study. The statistical sample of the study included both groups of patients with chronic pain (n = 60) and healthy individuals (n = 60) who were selected by the convenient sampling method and evaluated using the Wells (1997) Metacognition Questionnaire, the Connor-Davidson (2003) Resilience Scale (CD-RISC), and the Spanier (1976) Dyadic Adjustment Scale (DAS).
ResultsThe regression results indicated that both variables of metacognitive beliefs and resilience were included in the model in the group of patients with acute pain. The standard regression coefficient of resilience was higher than that of metacognitive beliefs. Therefore, marital adjustment was more affected by resilience than metacognitive beliefs (metacognitive beliefs (B = -0.356, P = 0.002) and resilience (B = 0.412, P <0.001). In the group of patients with chronic pain, only the variable of resilience could predict marital adjustment (resilience (B = 0.388, P = 0.002).
ConclusionMetacognitive beliefs and resilience are good predictors of marital adjustment and significantly affect marital adjustment in both groups of patients with chronic and acute pain. If resilience and metacognitive belief both play a role together, the pain will affect the individual less and lead to greater adjustment. So, in addition to resilience, the level of metacognitive beliefs of people with chronic pain should be raised.
Keywords: metacognitive belief, resilience, chronic pain, marital adjustment -
زمینه و هدف:
اضطراب اجتماعی با متغیرهای مختلفی مانند ذهن آگاهی ارتباط دارد. با توجه به اثر بخشی کاهش استرس مبتنی بر برنامه ذهن آگاهی در گستره مشکلات بالینی و بهبود علایم روانشناختی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، و اهمیت پرداختن به متغیر یاد شده در زندگی این افراد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود ذهن آگاهی و ابراز وجود در دانشجویان مبتلا به اضطراب اجتماعی انجام گردید.
روش پژوهش:
این پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه آزاد کاشان بودند و تعداد 30 نفر از آن هایی که با توجه به اجرای پرسشنامه هراس اجتماعی کانور (2000) مبتلا به اضطراب اجتماعی بودند به روش نمونه گیری دردسترس هدفمند انتخاب و با گزینش تصادفی 15 نفر به عنوان گروه آزمایش و 15 نفر به عنوان گروه کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش تحت اجرای 8 جلسه آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه ی ذهن آگاهی فرایبورگ (2006)،پرسشنامه ابراز وجود گمبریل و ریجی (1975) بود که در دو مرحله قبل از اجرای پژوهش و بعد از اتمام جلسات اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس و نرم افزار spss22 استفاده شد.
یافته هانتایج تحلیل های آماری نشان داد که میزان ذهن آگاهی (0/05P<. و 7/40F=) و ابراز وجود (0/05P<. و 12/558F=) دانشجویان افزایش قابل قبولی از نظر آماری داشته است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج می توان گفت آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به افزایش و بهبود ذهن آگاهی و ابراز وجود دانشجویان مبتلا به اضطراب اجتماعی می شود.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, ابراز وجود, اضطراب اجتماعیBackground and AimSocial anxiety is associated with various variables such as mindfulness. Given the effectiveness of the mindfulness-based stress reduction program in improving clinical problems, psychological symptoms, and quality of life of people with social anxiety, and the importance of addressing this variable in their lives, the present study aimed to examine the effectiveness of the mindfulness-based stress reduction program in improving mindfulness and assertiveness in students with social anxiety.
MethodsThe research was a quasi-experimental pretest-posttest design with a control group. The statistical population consisted of all female students of Islamic Azad University of Kashan and 30 of them, who were suffering from social anxiety according to the social phobia inventory (SPI) by Conveyor (2000), were selected by the purposive sampling method, and 15 individuals were randomly assigned to the experimental group and 15 to the control group. The experimental group underwent 8 sessions of mindfulness-based stress reduction program training. The research tools included the Freiburg Mindfulness Inventory (2006), and the Gambrill and Richey Assertion Inventory (1975) which were implemented at two stages of before the research and after the sessions. The analysis of covariance and SPSS22 were used to analyze data.
ResultsThe results of statistical analyses indicated that the level of mindfulness (P<0.05, and F=7.401) and assertiveness (P<0.05 and F=12.586) of the students had a statistically acceptable increase.
ConclusionAccording to the results, mindfulness-based stress reduction training increased and improved mindfulness and assertiveness in students with social anxiety.
Keywords: Mindfulness, Assertiveness, Social Anxiety -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و دوم شماره 8 (پیاپی 167، بهمن و اسفند 1398)، صص 1779 -1886مقدمه
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مدیریت استرس و خشم بر کیفیت زندگی، تاب آوری و شدت درد بیماران مبتلا به میگرن بود.
روش کارروش این پژوهش از نظر هدف کاربردی و بر اساس ماهیت و روش از نوع طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش بیماران زن مبتلا به میگرن شهرستان هشتگرد در سال 96 بودند. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از بیماران زن مبتلا به میگرن بود که به صورت هدفمند بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جای گرفتند. در این پژوهش گروه آزمایش آموزش های مدیریت استرس و بسته آموزش مدیریت خشم را دریافت کردند، و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده های این پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و پرسشنامه مختصر شدت درد (BPI) بودند.
نتایجآموزش مدیریت استرس و خشمباعث بهبود کیفیت زندگی و تاب آوری و همچنین کاهش شدت درد در بیماران زن مبتلا به میگرن می گردد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش توصیه می گردد در برنامه های درمانی بیماران مبتلا به میگرن بسته های آموزشی مدیریت استرس و خشم گنجانده شود.
کلید واژگان: مدیریت استرس, مدیریت خشم, کیفیت زندگی, تاب آوری, شدت درد, بیماران میگرنIntroductionThe aim of this study was to investigate the effectiveness of stress management and anger on quality of life, resilience and pain intensity of patients with migraines.
MethodsThe method of this research was applied in terms of purpose and based on the nature and method of pre-test-post-test semi-experimental design with control group. The statistical population of this study was female patients with migraine in Hashtgerd city in 1996. The study sample consisted of 30 female patients with migraines who were randomly selected based on the criteria for entering the study and randomly assigned to two groups of 15 subjects. In this study, the experimental group received stress management training and anger management training package, and the control group did not receive any training. The data collection tools for this study were the Quality of Life Questionnaire (SF-36), the Connor and Davidson Resilience Rating Scale (2003), and the BPI Questionnaire (BPI).
ResultsStress and anger management training improves quality of life and resilience, as well as reduces the severity of pain in female patients with migraines.
ConclusionBased on the findings of this study, it is recommended to include stress management and anger management training packages in the treatment programs of patients with migraines.
Keywords: stress management, Anger management, Quality of life, Resilience, pain intensity, migraine patients -
هدف پژوهش حاضر رابطه صفات شخصیتی سرشت - منش و نگرانی با اضطراب اجتماعی نوجوانان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه نهم منطقه شش تهران در سال تحصیلی 96-1395 بود که تعداد302 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در تحقیق حاضر از سه پرسشنامه صفات شخصیت سرشت و منش کلونینجر، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا و مقیاس اضطراب اجتماعی لایبویتز استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین ابعاد صفات شخصیتی سرشت (نوجویی، 51/0- = r؛ آسیب پرهیزی، 54/0= r؛ وابستگی به پاداش، 45/0- = r؛ پشتکار ، 59/0- =r) و اضطراب اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد (05/0<p). بین ابعاد صفات شخصیتی منش (خودراهبری ، 43/0- = r؛ همکاری ، 12/0- =r ؛ خودفراروی ، 13/0- =r ؛) و همچنین بین نگرانی و اضطراب اجتماعی (55/0=r) رابطه معناداری وجود دارد (05/0<p). در مجموع می توان نتیجه گرفت که صفات شخصیتی سرشت و منش و نگرانی نقش مهمی در اضطراب اجتماعی نوجوانان دارند.
کلید واژگان: سرشت, منش, نگرانی, اضطراب اجتماعیThe purpose of this study was to investigate the relationship between temperament and Character personality traits and worry with social anxiety in adolescents. The research method was descriptive-correlational. The statistical population of this research includes all 9th-grade girls in Tehran. The sample consisted of 302 female students who were selected through multi-stage random sampling. The instruments used in this study were Inventory Character and Temperament, Pennsylvania Worry Questionnaire, and Leibowitz Social Anxiety Scale. SPSS-22 software was used for data analysis. The findings demonstrated that there was a significant correlation between temperament personality traits (novelty seeking, r = -0.51; harm avoidance; r = 0.55; reward dependence; r = -.045 ; persistence,r = -0.59) and Social anxiety (p <0.05). There was a significant relationship between the Character personality traits (self-directiveness, r = -0.43; r, co-operativeness, r = -0.12; self-transcendence, r = -0.13) and social anxiety and worry (r = 0.55) (p <0.05). In summary, it can be concluded that temperament and Character personality traits and worry could play an important role in social anxiety.
Keywords: temperament, character, worry, social anxiety -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و یکم شماره 6 (پیاپی 161، بهمن و اسفند 1397)، صص 296 -308مقدمه
امروزه با توجه به رشد روزافزون طلاق و پیامدهای آن در جامعه بررسی آن در ابعاد مختلف حائز اهمیت است. تجربه طلاق، سازگاری زوجین و فرزندان آن ها را در تمام ابعاد (روان شناختی، جسمانی، اجتماعی و هیجانی) تحت تاثیر قرار می دهد و باعث کاهش عملکرد و ناکارآمدی اعضای خانواده پس از طلاق می گردد. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر تنظیم شناختی هیجان و سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه بود.
روش کارنوع پژوهش نیمه تجربی و طرح تحقیق به صورت دو گروهی (آزمایش و کنترل) است. جامعه آماری پژوهشی کلیه زنان مطلقه شهر تهران بود که از این میان 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند که همگی ملاک های شمول مطالعه همچون: دامنه سنی 25-45 سال، و گذشت 2 الی 6 ماه از زمان طلاق آنها و همچنین عدم ابتلای به اختلال افسردگی و اضطراب، را دارا بوند. و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در مورد زنان مطلقه گروه آزمایش برنامه آموزش مهارت های مقابله ای و بازسازی زندگی پس از طلاق در 10 جلسه 90 دقیقه ای اجرا گردید. و گروه کنترل هیچگونه آموزشی را دریافت نکردند. قبل و بعد از برنامه آموزشی تمامی شرکت کنندگان به وسیله پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) و آزمون سازگاری پس از طلاق فیشر مورد بررسی قرار گرفتند و نمرات آنها در دو نوبت با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مقایسه شد.
نتایجنتایج تحلیل آماری نشان داد که آموزش مهارت های مقابله ای بر سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه تاثیر معناداری دارد (05/0<p و 11/0=η). هم چنین آموزش مهارت های مقابله ای بر تنظیم شناختی هیجان در زنان مطلقه تاثیر معناداری دارد (05/0< pو 08/0=η). درنهایت آموزش مهارت های مقابله ای بر تنظیم شناختی هیجان و سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه تاثیر معناداری دارد (05/0<p و 066/0=η).
نتیجه گیریآموزش مهارت های مقابله ای در تنظیم شناختی هیجان و در بهبود سازگاری پس از طلاق در زنان مطلقه می تواند نقش بسزایی داشته باشد که مشاوران و درمانگران باید در جهت ارتقای سلامت روانی این افراد به این مهم توجه داشته باشند.
کلید واژگان: مهارت های مقابله ای, سازگاری پس از طلاق, تنظیم شناختی هیجان, زنان مطلقهIntroductionNowadays, considering the growing divorce and its consequences in society, it is important to examine it in different aspects. The experience of divorce affects the compatibility of couples and their children in all aspects (psychological, physical, social and emotional) and reduces the performance and inefficiency of family members after divorce. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of coping skills training on cognitive emotion regulation and post-divorce adjustment in divorced women.
MethodsThe research is a semi experimental and research design with two groups (testing and control). The statistical population of the study was all single women in Tehran. Of these, 30 were selected as available. All of the criteria included the age range of 25-45 years, and the passing of 2 to 6 months after their divorce, as well as the absence of Have depression and anxiety disorder. And were randomly assigned to two experimental and control groups. In the case of female divorced women in the experimental group, coping skills training and rehabilitation of life after divorce were performed in 10 sessions of 90 minutes. And the control group did not receive any training. Before and after the educational program, all participants were evaluated by Cognitive Emotion Garnefski et al. (2001) and Fisher's Divorce Consistency Test (GIS). Their scores were compared using multivariate analysis of covariance analysis.
ResultsThe results of statistical analysis showed that coping skills training had a significant effect on post-divorce adjustment in divorced women (p
ConclusionCoping skills training in emotional cognitive regulation and in improving post-divorce compatibility in divorced women can play a role that advisers and therapists should pay attention to this issue in order to improve their mental health.
Keywords: Coping Skills, post-divorce adjustment, cognitive emotion regulation, Divorced women
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.