به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نشانگان داون" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • مریم سادات میری، سمیرا وکیلی*، زهرا نقش، غلامعلی افروز، سوگند قاسم زاده

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده جنسیت در رابطه میان سن و سبک یادگیری در دانش‏آموزان آهسته گام با نشانگان داون انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و از نوع تحقیقات پیمایشی با رویکردی کمی بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان آهسته گام با نشانگان داون شهر تهران و خراسان رضوی که در سال 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. حجم نمونه 100 نفر دختر با میانگین سنی (36/0 ± 12/13)  و 100 نفر پسر با میانگین سنی (44/0  ±  6/13) بود که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات، چک لیست وارسی سبک یادگیری واک مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل یافته ها از نرم افزار SPSS-22 و برای بررسی فرضیه پژوهش از تحلیل رگرسیون چندگانه با رویکرد سلسله مراتبی طی دو گام متوالی استفاده شد. یافته‏ها نشان دادند که ارتباط سن و سبک یادگیری دیداری، منفی بوده است، یعنی با افزایش سن این سبک کاهش پیدا کرده است. همچنین، متغیر جنسیت، رابطه بین سن و سبک یادگیری دیداری را تعدیل کرده و از طرف دیگر ارتباط سن با سبک‏های یادگیری شنیداری و جنبشی، مثبت بوده، یعنی با افزایش سن این دو سبک افزایش پیدا یافته است و متغیر جنسیت رابطه بین سن و سبک‏های یادگیری شنیداری و جنبشی را تعدیل کرد. به نظر می رسد، سن می تواند بر سبک یادگیری شنیداری و جنبشی موثر باشد و جنسیت نیز این رابطه را تعدیل می کند. پیشنهاد می شود، معلمان سن و جنسیت را به عنوان عوامل موثر جهت ارتقای سطح آموزشی دانش آموزان آهسته گام با نشانگان داون در نظر گیرند.

    کلید واژگان: آهسته گام, جنسیت, سبک یادگیری, سن, نشانگان داون
    Maryam Sadat Miri, Samira Vakili *, Zahra Naghsh, Gholamali Afrooz, Sogand Ghasemzadeh

    The present study was conducted with the aim of investigating the moderating role of gender in the relationship between age and learning style in students with Down syndrome. The current research method is descriptive-correlation and survey research with a quantitative approach. The statistical population includes all slow-paced students with Down syndrome who were busy studying in  Tehran and  Razavi Khorasan city in the 2022-2023 academic year. The sample size was 100 girls with an average age of 13.12 ± 0.36 and 100 boys with an average age of 13.6 ± 0.44, who were selected by available sampling method. In order to collect information, VAK learning style questionnaire (VLSQ) was used. In order to analyze the findings, SPSS22 software was used and to check the research hypothesis, the regression equation test was used. The findings showed that age and visual learning style are negative, that is, this style decreases with increasing age, and the gender variable moderates the relationship between age and visual learning style, and on the other hand, age and auditory and kinesthetic learning style are positive. That is, this style increases with age and gender variable moderates the relationship between age and auditory and kinesthetic learning style, It seems age can affect who have a kinesthetic and auditory learning style, and gender modulates this relationship, It is suggested that teachers consider age and gender as effective factors for improving educational level.

    Keywords: Slow-paced, Gender, Learning Style, age, down syndrome
  • زهرا سلطانی، غلامعلی افروز*، سوگند قاسم زاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه توانمندسازی حسی- حرکتی خانواده محور بر توان خواندن دانش آموزان با نشانگان داون انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش، نیمه آزما یشی از نوع پیش- آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان با نشانگان داون شهرستا ن کاشان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموز در دامنه سنی 8 تا 12 سال بود که با روش نمونه گیر ی در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شد. ابزار جمع آوری اطلاعات آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی (1384) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون کواریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که از لحاظ توان خواندن تفاوت معناداری میان گروه آزما یش و کنترل وجود دارد (0/01>p).

    نتیجه گیری

    در نتیجه، میتوان برنامه توانمندسازی حسی - حرکتی خانواده محور را به عنوان مداخله ای مناسب جهت بهبود توان خواندن دانش آموزان با نشانگان داون پیشنهاد نمود.

    کلید واژگان: توانبخشی حسی- حرکتی, مداخله خانواده محور, نشانگان داون, توان خواندن
    Zahra Soltani, Gholamali Afrooz*, Sogand Ghasemzadeh
    Objective

    The aim of this study was to determine the effectiveness of the family-oriented sensorymotor empowerment program on the reading ability of students with Down syndrome.

    Method

    The research design was a quasi-experimental pre-testpost-test with a control group. The statistical population included all students with Down syndrome in Kashan City in the academic year of 2021-2022. The research sample consisted of 30 students in the age range of 8-12 years, who were selected by available sampling method and assigned to experimental and control groups (each consisted of 15 children). The data collection tool was Kormi Nouri and Moradi's reading and dyslexia test (2004). Covariance test was used to analyze the data.

    Results

    The results showed a substantial difference between the experimental and control groups in terms of reading ability (p<0.01).

    Conclusion

    Based on the research results, we suggest the family-oriented sensory-motor empowerment program as a suitable intervention to improve the reading ability of students with Down syndrome.

    Keywords: Sensory-Motor Rehabilitation, Familyoriented Intervention, Down Syndrome, Reading Ability
  • مجید امیدی خانکهدانی، غلامعلی افروز*، سوگند قاسم زاده، زهرا نقش

    نشانگان داون از رایج ترین اختلال های کروموزومی می باشد. تولد کودکی با این نشانگان وضعیت ذهنی و روانی والدین و سایر اعضای خانواده را به طور چشمگیری تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر کیفیت زندگی خانواده کودکان با نشانگان داون با توجه به تجربه زیسته خانواده ها و متخصصان این حیطه بود. پژوهش به شیوه کیفی و به صورت پدیدارشناسی انجام گرفت. شرکت کنندگان در پژوهش 14 خانواده و 15 متخصص بودند که از طریق مصاحبهنیمه ساختاریافته تجارب زیسته خود را بیان کردند. داده ها طی سه مرحله کدگذاری شد و این سه مرحله شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی بود. کدهای باز شامل 24 مفهوم و کدهای محوری متشکل از: حمایت های دریافتی، پذیرش، مهارت های مقابله ای، عملکرد فرزند با نشانگان داون، نگرانی و امنیت آینده بود. تجارب زیسته خانواده ها و متخصصان نشان داد حمایت های دریافتی خانواده ها، پذیرش کودک با نشانگان داون توسط خانواده و اجتماع، مهارت های مقابله ای خانواده، عملکرد فرزند با نشانگان داون و اطمینان از آینده فرزند عواملی مهم برای کیفیت زندگی خانواده به شمار می روند.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی, خانواده, نشانگان داون, تجربه زیسته
    Majid Omidi Khankahdani, GholamAli Afrooz *, Sogand Ghasemzadeh, Zahra Naghsh

    Down syndrome is one of the most common chromosomal disorders, and the birth of a child with this syndrome can greatly impact the psychological state of parents and other family members. The purpose of this research was to study the factors that affect the quality of life in families of children with Down syndrome, based on the lived experiences of both families and professionals in this area. The research method used was qualitative, and the study included 14 families and 15 professionals who shared their experiences through semi-structured interviews. Families were selected from the special education system, while professionals were selected via snowball sampling until saturation was reached. Data were coded in three stages (open, axial, and selective coding) and analyzed. The open codes consisted of 24 concepts, while axial codes included supports received, acceptance, coping skills, child performance (function), worry, and future security. The lived experiences of families and professionals showed that receiving support, accepting the child by families and community, family coping skills, child performance, and future security are all important factors for the quality of life in families of children with Down syndrome.

    Keywords: Quality of life, Family, Down syndrome, Lived experience
  • زهرا سلطانی، غلامعلی افروز، سوگند قاسم زاده

    کودکان با نشانگان داون در زمینه های مختلف زندگی خویش دچار محدودیت های قابل توجهی هستند. در این میان، مهارت های زندگی روزمره ازجمله زمینه هایی است که اهمیت به سزایی جهت موفقیت این کودکان در زندگی دارد. با این حال، مرور شواهد پژوهشی حاکی از آن است که مداخلات کارآمدی چون برنامه های توانبخشی خانواده محور کمتر در این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه توانمندسازی حسی- حرکتی خانواده محور بر مهارت های زندگی روزمره دانش آموزان با نشانگان داون انجام شد. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان با نشانگان داون شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموز در دامنه سنی 8 تا 12 سال بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارده شد. ابزار جمع آوری اطلاعات آزمون رشد اجتماعی واینلند (1980) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که از لحاظ تمامی مولفه های مهارت های زندگی روزمره تفاوت معناداری میان گروه آزمایش و کنترل وجود دارد (01/0<p). در نتیجه، می توان برنامه توانمندسازی حسی- حرکتی خانواده محور را به عنوان مداخله ای مناسب جهت بهبود مهارت های زندگی روزمره دانش آموزان با نشانگان داون پیشنهاد نمود.

    کلید واژگان: توانبخشی حسی- حرکتی, مداخله خانواده محور, نشانگان داون, مهارت های زندگی روزمره
    Zahra Soltani, Gholamali Afrooz, sogand ghasemzadeh

    Children with Down syndrome have significant limitations in various areas of their lives. Among these, daily living skills are among the areas that are important for the success of these children in living. However, a review of research evidence suggests that effective interventions such as family-based empowerment programs, have been less studied in this area. Therefore, the present study aimed to determine the effectiveness of family-based sensory-motor empowerment program on daily living skills of students with Down syndrome. The research design was semi-experimental (pretest-posttest with a control group). The population consisted of all students with Down syndrome in Kashan city in the year 2021-2022. The sample consisted of 30 students aged 8-12 years who were selected by convenience sampling method and assigned to two groups (15 experiment & 15 control). The tool included Wayland Social Development Test (1980). MANCOVA was used to analyze the data. The results showed that there was a significant difference between the experiment and control groups in terms of all components of daily living skills (p <0.01). As a conclusion, we can suggest the family-based sensory-motor empowerment program as a suitable intervention to improve the daily living skills of students with Down syndrome.

    Keywords: Sensory-motor empowerment, Family-based intervention, Down syndrome, Daily living skills
  • زهرا ربیعی*، احمد علی پور، غلامعلی افروز

    پژوهش حاضر باهدف مقایسه فصل تولد و میانگین سن تقویمی و زیستی والدین دانش آموزان آهسته گام با نشانگان داون و والدین دانش آموزان عادی به هنگام تولد انجام شد. جامعه آماری را والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی منطقه 6،11،13 و 15 آموزش و پرورش شهرتهران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 1399-1400، حداقل یکی از فرزندان آنان در مدارس ابتدایی این منطقه ثبت نام کرده است. لذا تعداد 80 خانواده (40 نفر والدین دارای کودکان عادی و 40 نفر والدین برای کودکان سندروم داون) به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. روش پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. برای گردآوری اطلاعات از فصل تولد کودکان، سن تقویمی و سن زیستی والدین دانش آموزان دارای نشانگان داون و دانش آموزان عادی به هنگام تولد استفاده شد و از آزمون t مستقل و آزمون همخوانی مربع کای دو طرفته به منظور تجزیه و تحلیل داده ها بهره برده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS24 انجام گرفت. براساس نتایج، بین نمرات میانگین سن تقویمی و سن مادران و سن زیستی پدران دارای فرزند با نشانگان داون و فرزندان عادی به هنگام تولد در دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت. این تفاوتها همچنین در سن زیستی پدران نیز معنادار بود. لذا پیشنهاد می شود به منظور آگاهی مادران از اثرات سن زیستی در تولد فرزندان، آموزش های لازم به آنان داده شود، تا بتوان در کاهش احتمال تولد فرزند با نشانگان داون گام موثری برداشت.

    کلید واژگان: سن تقویمی, سن زیستی, فصل تولد, نشانگان داون
    Zahra Rabiee *, Ahmad Alipor, Gholamali Afrooz

    The aim of this study was to compare the birth season and the mean calendar and biological age of parents of normal students and Down syndrome at birth. The statistical population of the present study consisted of the parents of primary school students in the 6th 11th 13th and 15th districts of Tehran, which in the academic year 2021.Therefore, 80 families were selected as a statistical sample (40 parents with normal children and 40 parents with children with Down syndrome) .The research method is comparative based on the implementation method. For data collection, children's birth season, calendar age and biological age of parents of students with Down syndrome and normal students at birth were used and independent t test and chi-square square test were used to analyze the data. Data analysis was performed by SPSS24 software.Based on the results, there was a significant difference between the mean scores of chronological age and age of mothers and biological age of fathers with children with Down syndrome and normal children at birth in the two groups. The results showed that mothers with children with Down syndrome have higher chronological and biological age than mothers with normal children.These differences were also significant in the biological age of the fathers. Therefore, it is suggested that in order to make mothers aware of the effects of biological age on the birth of their children, they should be given the necessary training so that an effective step can be taken to reduce the probability of having a child with Down syndrome.

    Keywords: Calendar Age, Biological Age, Birth Season, down syndrome
  • کبری اباذری قره بلاغ*، کوثر یحیی زاده ملک خیلی، ساجده مختاری
    هدف

    کودکان نشانگان داون تاخیرهایی در زمینه های حرکتی، زبان، خود حمایت گری، رشد شناختی و اجتماعی دارند. دانستن فنوتیپ شناختی و رفتاری افراد نشانگان داون به ما درباره ماهیت عصب روانشناختی افراد نشانگان داون آگاهی می دهد. در نهایت به درمان، آموزش و توانبخشی و ارایه مداخله به این کودکان کمک می کند تا رشد شناختی این گروه از افراد افزایش پیدا کند. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی پروفایل شناختی دانش آموزان نشانگان داون در مقایسه با دانش آموزان عادی انجام شد و همچنین تحول پروفایل شناختی این گروه در مقایسه با دانش آموزان عادی پرداخته است.

    روش

    به این منظور 100 دانش آموز نشانگان داون و عادی در گروه سنی 6-14 ساله از مدارس استثنایی و عادی به طور تصادفی انتخاب شدند. در نهایت گروه های سنی دانش آموزان نشانگان داون و دانش آموزان با رشد عادی به سه گروه 6-8 سال، 9-11 سال و 12-14 سال طبقه بندی شدند. ابزار استفاده شده در این پژوهش، آزمون هوش استانفورد بینه نسخه پنجم است.

    یافته ها:

     نتایج تحلیل آماری این پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی توکی بیانگر این است که در افراد با سندرم داون در مقایسه نسبت به کودکان عادی، در مقیاس های استدلال سیال غیرکلامی، دانش غیرکلامی و حافظه فعال با افزایش سن کاهش صورت می گیرد. در صورتی که در باقی زیر مقیاس ها تغییرات معناداری در پروفایل شناختی دیده نشد. گرچه گروه نشانگان داون نیز مانند گروه افراد دارای رشد عادی، با افزایش سن تغییراتی در رشد کلی هوش کلامی و غیرکلامی و هوشبهر کلی نداشتند.

    نتیجه گیری:

     بنابراین در توانبخشی افراد سندرم داون، نقایص شناختی آنها و تحول شناختی و هوشی آنها را می توان در نظر داشت.

    کلید واژگان: تحول شناختی, نشانگان داون, رشد هوشی, هوش, شناخت
    Kobra Abazari Gharebelagh*, Kosar Yahyazade, Sajedeh Mokhtari
    Objective

    Children with Down syndrome have delays in motor, language, self-support, cognitive and social development. Knowing the cognitive and behavioral phenotype of people with Down syndrome informs us about the psychological nature of people with Down syndrome. Finally, it helps to treat, educate and rehabilitate and provide intervention to these children to increase the cognitive development of this group of people. Therefore, this study was conducted to investigate the cognitive profile of Down syndrome students in comparison with normal students and also the evolution of the cognitive profile of this group in comparison with normal students.

    Method

    For this purpose, 100 students of Down syndrome and normal age were randomly selected from exceptional and normal schools in the age group of 10-14 years. Finally, the age groups of Down syndrome students and students with normal growth were classified into 3 groups of 6-8 years, 11-9 years, 14-12 years. Finally, the age groups of Down syndrome students and students with normal growth were classified into 3 groups of 6-8 years, 11-9 years, 14-12 years. The tool used in this study is the fifth version of the Stanford Binet Intelligence Test.

    Result

    The results of statistical analysis of this study using multivariate analysis of variance and Tukey's follow-up test show that in people with Down syndrome compared to normal children, non-verbal fluid reasoning, non-verbal knowledge and working memory are reduced with increasing age. If there are no significant changes in the cognitive profile in the rest of the subscales. However, Down syndrome, like the group of people with normal growth, did not change with the general growth of verbal and nonverbal intelligence and general intelligence with increasing age.

    Conclusion

    Therefore, in the rehabilitation of people with Down syndrome, can be considered their cognitive defects and their cognitive development and intelligence.

    Keywords: Cognitive development, Down syndrome, intelligence development, intelligence, cognition
  • مجید امیدی خانکهدانی*، غلامعلی افروز، سوگند قاسم زاده، زهرا نقش
    زمینه

    تولد فرزند با نشانگان داون چالش های بسیاری را برای خانواده ایجاد می کند. این چالش می تواند کیفیت زندگی خاانواده را دست خوش تغییر کند. لذا پرداختن به عوامل و الگوی کیفیت زندگی در این خانواده ها اهمیت خاصی دارد.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر ارایه الگوی مفهومی کیفیت زندگی در خانواده های دارای فرزند مبتلا به نشانگان داون بر اساس یک مطالعه داده بنیاد بود.

    روش

    پژوهش حاضر کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد بود جامعه آماری برای انجام مصاحبه جهت مفهوم سازی، اساتید، متخصصان و روانشناسان در حیطه خانواده و نشانگان داون بودند که از بین آن ها 17 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته که سوالات آن بر اساس تعاریف، الگوها و نظریه های کیفیت زندگی فراهم شده بود استفاده گردید پس از پیاده سازی متن مصاحبه ها و ورود آن ها به نرم افزار تجزیه و تحلیل داده های کیفی، بر اساس رویکرد نظام دار اشتروس و کوربین کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت.

    یافته ها

    از فرآیند کدگذاری باز در نهایت 114 مفهوم و 20 مقوله شناسایی گردید. که شامل شش دسته عوامل علی: وضعیت اجتماعی - اقتصادی، جو و محیط خانواده گی، سلامت، استقلال و توانمندی فرزند با نشانگان داون، توانش های کنار آمدن، بازخورد ها، باورها و ارزش ها، رفتار و توانمندی متخصصان؛ مقوله محوری: عوامل فردی - اجتماعی اقتصادی؛ عوامل زمینه ای: واکنش اقوام، شرایط اجتماعی والدین، تغییر شرایط جسمانی اعضای خانواده، مورد آزار قرار گرفتن؛ عوامل مداخله گر: پذیرش اجتماعی، آموزش فرهنگی و سیاست های کلان عمومی؛ راهبردها: نگرانی، معنویت گرایی و تشکیل گروهای والدینی؛ پیامدها: انزواطلبی / جمع گرایی، آینده نگری / بی توجهی، سازگاری / ناسازگاری بود.

    نتیجه گیری: 

    نتایج این مطالعه نشان داد عمده ترین مساله ای که برای خانواده ها پیش می آید نگرانی از آینده می باشد. برخی از خانواده ها روی به معنویت آورده و گروهی دیگر با تشکیل گروه های والدینی سعی می کنند شرایط مناسی برای خانواده و فرزند مبتلا به نشانگان داون فراهم کنند. با تکیه به نتایج این مطالعه می توان نگاه سیاست گذاران بخش بهداشت روان را به سمت ارتقای کیفیت زندگی خانواده های دارای فرزند مبتلا به سندورن داون سوق داد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی خانواده, نشانگان داون, نظریه داده بنیاد
    Majid Omidikhankahdani*, Gholamali Afrooz, Sogand Ghasemzadeh, Zahra Naghsh
    Background

    The birth of a child with Down syndrome is associated with considerable challenges for the family. This challenge could change the quality of family life. Therefore, it is critical to investigate the quality of life in families with a child with Down syndrome.

    Aims

    This study aimed to provide a conceptual model of the quality of life in Iranian families who had a child with Down syndrome.

    Methods

    A total of 17 university professors and family psychologists who had experience in the field of Down syndrome participated in this study. Semi-structured interviews were used to collect data. A systematic method (Strauss & Corbin, 1998) was employed for data analysis based on Grounded theory.

    Results

    114 concepts and 20 categories were identified from the open coding process which include: Causal condition; socio-economic status, family environment, health, independence and, ability of the child with Down syndrome, coping skills, attitudes, beliefs and values, behavior and ability of specialists. core phenomena; individual- socio- economic factors. context; the reaction of relatives, parents’ social conditions, changes in physical condition and ability of family members and, child and family abuse. interventing condition; social acceptance, cultural education and public policy. strategies; concern, spirituality, parents’ community. and consequences; isolationism/ collectivism, futurism/ neglect, adaptation/ incompatibility.

    Conclusion

    The results showed that the main problem for families of children with Down syndrome is worrying about the future. Some families have turned to spirituality, while others form parents’ groups and trying to provide appropriate conditions for the family and child with Down syndrome. Relying on the results of this study, the policy makers of the mental health sector can be directed towards improving the quality of life of families with children with Down syndrome.

    Keywords: Family quality of life, Down syndrome, Grounded theory
  • سوگند قاسم زاده*، زهرا احمدی
    هدف

    هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله‌های مبتنی بر ورزش‌های گروهی هوازی مبتنی بر نظریه یکپارچگی حسی بر مهارت‌های حرکتی درشت و ظریف کودکان با نشانگان داون بود.

    روش

    پژوهش حاضر با طرح پژوهشی نیمه‌آزمایشی به همراه پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه پژوهش 30 کودک با نشانگان داون در بازه سنی 8 تا 10 سال بودند که به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. برای ارزیابی و سنجش از آزمون‌های پوردو پگبورد و آزمون رشد حرکتی لینکلن اوزروتسکی استفاده شد. بعد از اجرای پیش‌آزمون، کودکان گروه آزمایش به مدت 6 هفته و در هر هفته 2 جلسه (12جلسه) تحت مداخله‌های مبتنی بر ورزش‌های هوازی تقویت‌کننده یکپارچگی حسی قرار گرفتند و فعالیت‌های بازی‌گونه مورد‌نظر را آموزش دیده و به کمک درمانگر و والدین تمرین کردند.

    یافته‌ ها

     هر دو گروه با پس‌آزمون سنجیده‌شده و نتایج به‌دست‌آمده به روش آماری تحلیل کوواریانس یک‌متغیره بررسی شدند که پیشرفت معناداری را در هر دو مهارت‌های حرکتی ظریف (p<0/01، F=12/98) و درشت (p<0/01، F=21/71) و همچنین تلفیق این دو مهارت (p<0/01، F=20/9) در گروه آزمایش نشان داد.

    نتیجه‌گیری

     در‌نتیجه می‌توان بیان کرد که استفاده از مداخله‌های مبتنی بر ورزش‌های گروهی هوازی تقویت‌کننده یکپارچگی حسی در قالب بازی‌ها تاثیر مثبت به‌سزایی بر بهبود مهارت‌های حرکتی درشت و ظریف کودکان با نشانگان داون خواهد داشت.

    کلید واژگان: ورزش های گروهی هوازی, یکپارچگی حسی, مهارت های حرکتی درشت, مهارت های حرکتی ظریف, نشانگان داون
    Sogand Ghasemzadeh*, Zahra Ahmadi
    Objective

    This study aimed to evaluate the effectiveness group aerobic exercise interventions' based on the sensory integration theory on the gross and fine motor skills of children with Down syndrome.

    Method

    The present study was conducted with a semi-experimental research design with pre-test and post-test with a control group. The study sample consisted of 30 children with Down syndrome in the age range of 8 - 10 years, who were selected by purposive sampling method and randomly divided into experimental and control groups. Purdue Pegboard test and Lincoln Avzrvtsky motor development test were used for evaluation and measurement. After the pre-test, the children in the experimental group underwent aerobic exercise-based interventions for 6 weeks and two sessions per week (12 sessions). Thus they were trained in the desired playful activities and practiced with the help of the therapist and parents.

    Results

    Both groups were measured by post-test, and the results were analyzed by univariate analysis of covariance. (ANCOA) the Results showed significant improvement in both fine (p<0/01، F=12/98) and gross (p<0/01، F=21/71) motor skills as well as the combination of these two skills (p<0/01، F=20/9) in the experimental group.

    Conclusion

    it can be stated that the application of group aerobic exercises based on sensory integration will have a significant positive effect on improving the fine and gross motor skills of children with Down syndrome.

    Keywords: Aerobic group exercises, Sensory integration, Gross motor skills, Fine motor skills, Children with Down syndrome
  • عاطفه جان محمدی، مهرزاد مقدسی*
    زمینه و هدف
    یکی از اصلی ترین مشکلات افراد دارای نشانگان داون، اختلالات شناختی همراه با مشکلاتی در سیستم عصبی است. این اختلالات تا حدی به دلیل افزایش استرس اکسایشی و کاهش سطح عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) در این افراد است. فعالیت منظم ورزشی با شدت متوسط می تواند در کاهش استرس اکسایشی و بهبود سطح BDNF موثر باشد، اما اثر فعالیت ورزشی بر شاخص های استرس اکسایشی و BDNF در افراد دارای نشانگان داون به درستی مشخص نیست. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر هشت هفته تمرینات اسپارک بر سطوح مالون دآلدهید (MDA) و BDNF نوجوانان مبتلا به نشانگان داون انجام شد.مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 02 نوجوان پسر مبتلا به نشانگان داون با دامنه سنی 9 - 41 سال و ضریب هوشی 05 تا 07 به طور تصادفی در دو گروه کنترل (01 نفر) و تمرین (01 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه تمرین به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 45 دقیقه به تمرینات منتخب اسپارک پرداختند. نمونه گیری خونی قبل از شروع تمرینات و 84 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی به صورت ناشتا برای اندازه گیری سطوح FNDB و ADM گرفته شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد غلظت ADM در گروه تمرین به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است (200/0 = P). همچنین مشاهده شد پس از هشت هفته برنامه اسپارک، سطح BDNF در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری افزایش پیدا کرده است (20/0 = P). ارتباط معکوس و غیر معنی داری بین تغییرات ADM و FNDB پس از اعمال برنامه اسپارک مشاهده شد  (18/0- = r و 90/0 = P).نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت برنامه اسپارک می تواند موجب بهبود سطح MDA و BDNF در پسران مبتلا به نشانگان داون شود. از این رو، انجام این نوع تمرینات برای بهبود استرس اکسایشی در نوجوانان مبتلا به نشانگان داون پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: نشانگان داون, اختلالات شناختی, عامل نروتروفیک مشتق از مغز, استرس اکسایشی, برنامه اسپارک
    Atefeh Janmohammadi, Mehrzad Moghadasi *
    Background &
    Purpose
    One of the main problems of Down syndrome is cognitive impairment with problems in the nervous system. These problems partly are due to oxidative stress increases and reduce of brain-derived neurotrophic hormone (BDNF) in these people. Regular exercise with moderate intensity is effective in reduces of oxidative stress and improves BDNF levels; however, the effect of exercise on oxidative stress indexes and BDNF in people with Down syndrome is not well known. The present study was done to examine the effect of eight weeks spark training on malondialdehyde (MDA) and BDNF in boys with Down syndrome.
    Methodology
    In this quasi study, twenty boys with Down syndrome (aged 9-14 years old) and IQs 50 to 70, were randomly divided into control group (n = 10) or training group (n = 10). Participants in the training group were performed a selected SPARK program 3 sessions of 45 minutes per week for 8 weeks. Fasting blood Sample was taken before the intervention and 48h after last session of training.
    Results
    The results demonstrated that MDA concentration reduced significantly in the training group compare to the control group (P=0.002). Moreover, BDNF level was increased after eight weeks of SPARK program compare to the control group (P=0.02). No significant relationship was observed between changes of BDNF and MDA after the intervention (r= ‒ 0.18, P= 0.9).
    Conclusion
    Generally, we can conclude that SPARK program caused an increase BDNF level and reduce MDA in boys with Down syndrome. Thus, performing of this program is introduced to improve oxidative stress in adolescents with Down syndrome.
    Keywords: Down syndrome, Cognitive impairment, BDNF, oxidative stress, SPARK program
  • لیلا ملکی سامیان، غلامعلی افروز *، مسعود غلامعلی لواسانی، هادی بهرامی احسان

    هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر نقش عملکرد خانواده در خود ارزشمندی و نشاط در افراد آهسته گام مبتلا به نشانگان داون با و بدون اختلال آلزایمر در شهرهای تهران و باکو بوده است. روش پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای (پس رویدادی) است. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به سندرم داون مبتلا به اختلال آلزایمر و بدون اختلال آلزایمر بود که به صورت هدفمند 40 نفر از افراد مبتلا به سندرم داون در شهر باکو و40 نفر از افراد مبتلا به سندرم داون در شهر تهران به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش، برای گردآوری اطلاعات لازم از پرسشنامه ویژگیهای شخصیتی نیو (کاستا و مک کری،1992) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد (آرگایل و همکاران، 1989) استفاده شده است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر و با استفاده از آزمون مانوا می توان گفت تفاوت ویژگیهای شخصیتی و نشاط افراد آهسته گام مبتلا به نشانگان داون با اختلال آلزایمر و بدون اختلال در تهران و باکو معنادار است. میانگین ویژگیهای شخصیتی مانند وظیفه شناسی، انعطاف پذیری، توافق پذیری و برون گرایی و نشاط در شهر باکو نسبت به تهران بیشتر بود، به جز روان رنجوری که میانگین آن در افراد مورد مطالعه در تهران بیشتر دیده شد. از این رو پیشنهاد می شود که در زمینه نگهداری و آموزش خانواده این افراد در تهران تغییراتی ایجاد شود.

    کلید واژگان: نشانگان داون, اختلال آلزایمر, ویژگیهای شخصیتی, افراد آهسته گام, نشاط
    L. Maleki Samian, G. A. Afrooz *, M. Gholamali Lavasani, H. Bahrami Ehsan

    This study sought to compare the role of family functioning in self-worth and happiness of slow-paced individuals with Down syndrome in Tehran and Baku. The present research had a causal-comparative (ex post facto) design. The research population was comprised of adults with Down syndrome some of whom had the Alzheimer’s disease. Purposive sampling method was utilized and 40 adults with Down syndrome in Baku and 40 individuals with Down syndrome in Tehran were selected. The sample, thus, included those who suffered from Down syndrome with Alzheimer and those suffering from Down syndrome without this disease. The instruments included NEO-FFI (Costa & McCrae, 1992) and Oxford Happiness Inventory (Argyle et al., 1989). Results of MANOVA showed that there was a significant difference between the two groups as to the personality traits and happiness. The mean of personality traits including conscientiousness, openness to experience, agreeableness and extraversion was higher in Baku than Tehran, except for neuroticism which was higher in Tehran. These differences may be due to the special educational methods in Down syndrome centres in Baku, and the fact that adults with Down syndrome are safe and free in Baku. Therefore, implementation of new changes in the current educational and caregiving systems in Tehran is highly recommended.

    Keywords: Down syndrome, Alzheimer’s disease, personality traits, slow-paced adults, happiness
  • حوریه پورحنیفه، غلامعلی افروز *، علی اکبر ارجمند نیا
    مقدمه

    با توجه به اینکه، ریاضی برای دانش آموزان آهسته گام باید منطبق بر واقعیت های جامعه باشد، مهارت محاسبات کاربردی می تواند مفاهیمی را شامل شود که دانش آموز به صورت عینی و مستقیم با آنها در جامعه برخورد دارد و نیازهای اورا به عنوان یک شهروند مدنظر قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر اثربخشی برنامه آموزشی کاربردی خانواده محور بر مهارت محاسبات کودکان آهسته گام با نشانگان داون است.

    روش پژوهش:

     پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل  بود. 30 دانش آموز دبستانی آهسته گام با نشانگان داون مشغول تحصیل در مدارس استثنایی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس گزینش شده و به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش در 11 جلسه 45 دقیقه ای بسته برنامه آموزشی کاربردی خانواده محور محقق ساخته  (1396)  جهت بهبود مهارت محاسبات شرکت کردند. هر دو گروه در مراحل پیش آزمون – پس آزمون با استفاده از مقیاس محاسبات کی مت (1976) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شده است.

    یافته ها

    یافته ها نشان می دهد که برنامه آموزشی کاربردی خانواده محور منجر به افزایش میانگین نمرات مهارت محاسبات شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شده است (001/0<P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد که برنامه آموزشی کاربردی خانواده محور روش موثری برای بهبود مهارت محاسبات دانش آموزان آهسته گام با نشانگان داون است.

    کلید واژگان: برنامه آموزشی کاربردی, خانواده محور, مهارت محاسبات, نشانگان داون
    H.Poorhanifeh*, GH.A.Afrooz, A.A.Arjomandnia
    Introduction

    Due to the fact that mathematics for slow-moving students should be in line with the realities of society, applied computing skills can include concepts that the student deals with objectively and directly in society and his needs as a citizen considers. The aim of the present study was to evaluate the effectiveness of a family-centered application curriculum on the computational skills of children with Down syndrome.

    Methods

    The present study was quasi-experimental (pre-test-post-test with control group). Thirty slow-moving elementary school students with Down syndrome studying in exceptional schools in Tehran were selected by convenience sampling method and randomly divided into experimental and control groups. The experimental group participated in 11 sessions of 45 minutes of Mohaghegh family-based application training package (1396) to improve computational skills. Both groups were evaluated in the pre-test-post-test stages using the KiMatt (1976) computational scale. Univariate analysis of covariance was used to analyze the data.

    Results

    The results show that the family-centered application curriculum has led to an increase in the mean scores of computational skills of the participants in the experimental group compared to the control group (P <0.001).

    Conclusion

    The results of the present study showed that the family-centered applied curriculum is an effective way to improve the computational skills of slow-moving students with Down syndrome.

    Keywords: Applied Curriculum, Computational Skills, Down Syndrome, Family Based
  • احمد به پژوه*، پرستو میرزایی، عباس عبدالهی
    هدف

    آموزش خانواده های دارای فرزند با نشانگان داون و اجرای برنامه های حمایتی مناسب برای آنان مستلزم سنجش نیازهای آموزشی و حمایتی آنان است. برسی حاضر نیازهای مادران دارای فرزند با نشانگان داون به حمایت اجتماعی و آموزشی را مورد سنجش قرار داد.

    روش

    پژوهش حاضر به صورت توصیفی_پیمایشی و جامعه آماری شامل تمامی مادران دانش آموزان دختر با نشانگان داون شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 95-1394 در مجتمع اموزشی شهید اصلانی وابسته به ادارل آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران بود. نمونه مورد مطالعه شامل سی نفر از مادران دارای دختر با نشانگان داون بودند که به شیول نمونه گیرزی در دسترس انتخاب شدند. ایزار پژوهش، پرسشنامه نیازسنجی محقق ساخته بود که با استفاده از پرسشنامه نیازسنجی به پژوه و محمودی (1394)، طراحی و توسط مادران تکمیل شد. پرسشنامه شامل سه بخش بود: بخش اول اطلاعات جمعیت شناختی؛ بخش دوم سیزده سوال تشریحی و بخش سوم بیست و هشت گویه چهار گزینه ای لیکرتی (خیلی زیاد، زیاد، کم و خیلی کم).

    یافته ها

    یافته های به دست امده نشان داد که این قبیل مادران به شدت نگران آیندل فرزندانشان هستند و تمایل دارند بدانند چه خدماتی در حال و آینده برای فرزندان انها وجود دارد. مادران بر این باور بودند که بهتر است متخصصان با آنان صادقانه رفتار کنند و انچه مهم است که والدین درباره آیندل فرزندشان بدانند به انها گفته شود. مادران درخواست کرده بودند که برنامه های آموزشی مناسب به خصوص در زمینه آموزش مهارت های زندگی مستقل برای فرزندانشان اجرا شود.

    نتیجه گیری

    مادران کوذکان با نشانگان داون نیاز بالایی به حمایت اجتماعی و اموزش دارند و این موضوع ضرورت طراحی، برنامه ریزی و اجرای برنامه های دانش افزایی برای این گونه خانواده ها را نشان می دهد.

    کلید واژگان: نیازسنجی آموزشی, حمایت اجتماعی, نشانگان داون
    Ahmad Behpajooh*, Parastoo Mirzaei, Abbas Abdollahi
    Objective

    Designing extensive programs for training families with Down Syndrome children and implementing appropriate supportive programs for them require assessing their educational and supportive needs. In the present study, the educational and social needs of mothers with Down Syndrome children were assessed in order to design a comprehensive program for training mothers.

    Method

    The study was a descriptive-survey design, and participants were 30 mothers of female children with Down Syndrome attending Aslani Special School in the academic year 2015-2016 in Tehran, Iran. The mothers were selected by convenient sampling method. The Need Assessment Questionnaire (Beh-Pajooh & Mahmoudi, 2014) was adapted and completed by the mothers. The questionnaire consisted of three parts: The first part included demographic information about children with Down Syndrome and their parents; The second part included 13 open-ended questions, and the third part consisted of 28 items using four-point Likert scale (very much, much, little, and very little).

    Results

    The findings revealed that mothers of children with Down Syndrome reported high levels of worry about their children’s future, and would like to know about services at the present and the future. What matters is to inform them about their children’s future and there should be appropriate educational programs – especially regarding independent living skills training – for such children and their families.

    Conclusion

    Mothers of children with Down Syndrome have a need for social support and education; this shows the importance of planning and implementing appropriate supportive and educational programs for such families.

    Keywords: Educational need assessment, Social supports, Down Syndrome
  • عبدالرحیم کسائی اصفهانی*، رضا داورنیا

    مادران کودکان مبتلا به سندروم داون با چالش هایی مواجه هستند که باعث افزایش استرس والدگری در این مادران می شود . پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت نگر به شیوه گروهی بر استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون انجام شد. درقالب مطالعه ای شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه کنترل، از میان مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مراجعه کننده به مرکز جامع توان بخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397، نمونه ای به حجم 40 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری فرم کوتاه شاخص استرس والدگری آبیدین را تکمیل کردند. جلسات روان درمانی مثبت نگر در 8 جلسه 90دقیقه ای به شیوه گروهی و هفتگی برای شرکت کنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ اما آزمودنی های گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS20 استفاده شد. نتایج نشان داد که روان درمانی مثبت نگر میزان استرس والدگری مادران گروه تحت مداخله را به طور معناداری کاهش داده بود و نتایج در دوره پیگیری یک ماهه نیز از ثبات لازم برخوردار بود (01/0  <p). نتایج این پژوهش اثربخشی روان درمانی مثبت نگر در بهبود استرس والدگری مادران کودکان مبتلا به سندروم داون را تایید کرد. نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخله بر علایم روان شناختی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی تاکید دارد.

    کلید واژگان: استرس والدگری, روان درمانی مثبت نگر, نشانگان داون
    Abdolrahim Kasaei Esfahani *, Reza Davarniya

    Mothers of children with Down syndrome face challenges which lead to increased parenting stress among these mothers. The present research was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group positive psychotherapy on parenting stress among mothers of children with Down syndrome. in the frame of a semi-experimental study with pretest-posttest-follow up with control group design. Among mothers of children with down syndrome referring to Navide Asr extensive rehabilitation center in Tehran in 2018, a sample of 40 subjects were selected by purposeful sampling method and were assigned into experiment and control groups through random assignment method. In pretest, posttest and follow up stages, the participants of both groups completed Abidin’s Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF). Sessions of group weekly positive psychotherapy were held in eight 90-minute sessions for the participants of the experiment group, but the control group participants received no intervention until the end of the follow up stage. Variance analysis test with repeated measures in SPSSv20 was used for analyzing the data. results suggested that positive psychotherapy significantly decreased parenting stress among mothers of the intervention group and the results were sufficiently persistent in the one-month follow up stage (p < 0.01). results of the present research confirmed the effectiveness of positive psychotherapy in improving parenting stress among mothers of children with Down syndrome. The results affirm the importance of applying this intervention on psychological symptoms of mothers with Down syndrome and offering new perspectives in clinical interventions.

    Keywords: Parenting Stress, Positive Psychotherapy, Down criteria
  • پرویز شریفی درآمدی، طاهره سادات میرقائمی، غلامعلی افروز *
    زمینه
    تفاوت کاملا مشخصی بین ظرفیت هوشی بالفعل و توان شناختی بالقوه کودکان با نشاتگان داون وجود دارد و ظرفیت ذهنی فعلی آنها همواره قابل تغییر و اصلاح می باشد. مداخلات روان شناختی خانواده محور بر پایه افزایش عملکرد شناختی کودکان با مشارکت والدین و اعضاء خانواده تاکید دارد.
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مداخلات روان شناختی خانواده محور بر ظرفیت هوشی کودکان دبستان با نشانگان داون صورت گرفت.
    روش
    روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان دبستانی 10 تا 11 ساله شهر تهران با نشانگان داون هستند که در سال تحصیلی 96-1395  مشغول به تحصیل بودند. از بین آنها30 نفر به صورت هدفمند انتخاب شده و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 3 ماه در 24 هفته مداخلات روان شناختی خانواده محور را دریافت کردند درحالی که در این مدت گروه گواه مداخله ای در این زمینه دریافت نکردند. ابزار پژوهش نسخه نوین هوش آزمای تهران - استنفورد بینه (افروز و کامکاری، 1385) بود که در مرحله پیش آزمون و پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد.
    یافته ها
    با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS یافته های پژوهش نشان داد، مداخلات روان شناختی خانواده محور نه تنها منجر به افزایش نمره هوش کلی این کودکان شده است، بلکه منجر به افزایش هوش غیرکلامی، کلامی، استدلال سیال، دانش، استدلال کمی، پردازش دیداری - فضایی و حافظه فعال در دانش آموزان با نشانگان داون تحت آموزش گردیده است(0/01P<).
    نتیجه گیری
    این بدان معنی است  مداخلات روان شناختی خانواده محور می تواند بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای نشانگان داون در حیطه های کلامی و غیرکلامی موثر باشد.
    کلید واژگان: مداخلات روان شناختی خانواده محور, نشانگان داون, هوشب
    Parviz Sharifi Daramadi, Tahere Sadat Mir Ghaemi, Gholam Ali Afroz *
    Background
     There is a very clear difference between the actual capacity of potential intelligence and the potential cognitive potential of children with Down syndrome, and their current mental capacity is always subject to change and correction. family-based psychological interventions emphasize the increasing cognitive function of children with the participation of parents and family members.
    Aims
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of family-centered interventions on the intelligence capacity of primary school children with Down syndrome.
    Method
    The research design was semi experimental and pre-test-post-test with control group. The statistical population included all 10 to 11students with Down syndrome in 2016-2017 academic year. Among them 30 were selected by purposive sampling and randomly divided into two experimental and control groups. The experimental group received family-centered interventions for three months (Two sessions a week). The research instrument was the new version of Tehran-Stanford Binet's intelligence scale (Afrooz and Kamkary, 2006), which was performed in both pretest and post-test.
    Results
    The use of  multivariate covariance analysis method in SPSS application, The findings showed that family-centered psychological interventions not only increased the intelligence score of these children, but also leads to increased non-verbal and verbal intelligence, fluid reasoning, knowledge, quantitative reasoning, visual-spatial processing, and working memory in Down's syndrome students (P<0/01).
    Conclusions
    Also, it can be said that family-based psychological interventions can be effective in improving the cognitive function of children with Down syndrome in verbal and non-verbal areas.
    Keywords: Family-Based psychological interventions, intelligence capacity, Down syndrome
  • نسرین بابایی، غلامعلی افروز، علی اکبر ارجمندنیا
    کیفیت زندگی مفهومی ذهنی و چندبعدی است که بسیاری از جنبه های زندگی فردی و اجتماعی را شامل می شود. سلامت روان و رضامندی زوجیت نیز دو مولفه مهم کیفیت زندگی هستند. پژوهش حاضر با هدف طراحی و آموزش برنامه ارتقای کیفیت زندگی و ارزشیابی اثربخشی آن در سلامت روان و رضامندی زوجیت مادران دختران آهسته گام با نشانگان داون انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 60 نفر از مادران، انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. به گروه آزمایش طی دوازده جلسه، برنامه آموزش ارتقای کیفیت زندگی محقق ساخته ارائه شد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. در این پژوهش از پرسشنامه سنجش سلامت روان (SCL-90-R) و جهت سنجش رضامندی زوجیت از پرسشنامه رضامندی زوجیت افروز (AMSS) استفاده شد. برنامه در 10 جلسه 90 دقیقه ای طراحی شد و این جلسات به مدت 5 هفته ارائه شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات درگروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. نتایج پژوهش حاضر می تواند به درک نقش مهمی که برنامه کیفیت زندگی در ارتقا سلامت روان و رضامندی زوجیت مادران دختران آهسته گام با نشانگان داون ایفا می کند کمک کند و مورد استفاده مشاوران مدرسه و روان شناسان قرار گیرد.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی, سلامت روان, رضامندی زوجیت, نشانگان داون
    Nasrin Babaei, Gholam Ali Afrooz, Ali Akbar Arjmandnia
    Quality of life is a multidimensional concept that engages many aspects of an individual’s life. Also, menatal health and mariral satisfaction are two important components of life quality. The aim of the present study was to design a training program for improving the quality of life and assessing its effects on mental health and marital satisfaction among mother's of girls with down syndrome. The research method was a quasi-experimental design with pre-test, post-test and control group. The population consisted of all mothers of girls who were slow-paced in education (IQ 50 to 70) with down syndrome, aged 7 to 15 years in Tehran. A total of 60 mothers were selected using available sampling and then assigned to two experimental and control groups. The experimental group received twelve researcher-made educational sessions for quality of life improvement while the control group did not receive any training. The program was designed in 10 sessions of 90 minutes held for 5 weeks. The SCL-90-R Questionnaire was used to measure mental health, and the Afrooz Marital Satisfaction Questionnaire was used to assess marital satisfaction among couples. The results showed a significant difference between the mean scores of the experimental and control groups, mental health and marital satisfaction at pre-test and post-test phases. The results also revealed that a quality of life educational program can be used to improve mental health and marital satisfaction in mothers of down syndrome girls.
    Keywords: quality of life, mental health, marital satisfaction, down syndrome
  • معصومه طیب لی *، شهلا پزشک، ژانت هاشمی آذر، یوسف جلالی
    هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد عصب روانشناختی بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با و بدون بیماری آلزایمر بود. روش پژوهش از نوع توصیفی بود. جامعه مورد پژوهش شامل بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون که در مرکز معلولین و کم توانان ذهنی شهر تهران به صورت تمام وقت نگهداری می شدند و یا نیمه وقت مشغول فعالیت های توان بخشی بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون بدون بیماری آلزایمر و تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با بیماری آلزایمر از طریق پرسشنامه زوال عقل برای افراد با ناتوانی ذهنی، انتخاب شدند و سپس برای مقایسه ی عملکرد عصب روانشناختی آن ها از آزمون های بندر -گشتالت و چهارمین مقیاس وکسلر کودکان و به منظور بررسی سوالات و تعمیم نتایج به دست آمده از گروه نمونه به جامعه ی پژوهش، از t دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده از اجرای آزمون بندر گشتالت نشان داد بین دو گروه بدون بیماری آلزایمر و با آلزایمر در فراوانی خطاها، تفاوت معنی داری ازنظر آماری وجود دارد و فراوانی خطاها در گروه با آلزایمر بیشتر است. نتایج به دست آمده از اجرای مقیاس وکسلر نشان داد بین دو گروه در عامل توانایی عمومی، چیرگی شناختی، مقیاس فهم کلامی، استدلال ادراکی، حافظه ی فعال و سرعت پردازش تفاوت معنی داری وجود نداشت. لازم به ذکر است بین دو گروه در خرده آزمون ها تفاوت معنی دار وجود داشت، افراد در گروه بدون بیماری آلزایمر در مقایسه با گروه با آلزایمر از عملکرد بهتری برخوردار هستند. نتایج پژوهش حاضر همانند تحقیقات گذشته گویای تفاوت در برخی زمینه ها میان این دو گروه است.
    کلید واژگان: نشانگان داون, عملکرد عصب روانشناختی, بیماری آلزایمر
    Shahla Pezeshk, Janet Hashemiazar, Usef Jalali, Masuime Tayebli *
    The present study aimed to compare the neuropsychological function of adults with Down syndrome with and without Alzheimer disease. Research method was descriptive. Population of study was adults with Down syndrome that were been keeping in the center of disabled and mentally retarded peoples in Tehran on a full-time basis or were involved in rehabilitative activities on a part-time basis. Using the convenient sampling method, number of 16 adults with Alzheimer disease and number of 16 adults without Alzheimer disease were selected through dementia screening questionnaire for individuals with intellectual disabilities and then for comparing the neuropsychological function of samples, we used the bender-gestalt test and Wechsler intelligence scale for children, fourth edition. We also use the two independent samples t-test for answering the research questions. Results of bender-gestalt test indicated a significant difference between adults with Alzheimer and those without Alzheimer in terms of the frequency of errors. In other word, the frequency of errors in adults with Alzheimer was more than adults without Alzheimer. Results of Wechsler intelligence scale for children indicated no significant difference between adults with Alzheimer and those without Alzheimer in terms of the test factors such as “General ability, cognitive mastery, verbal comprehension, perceptual reasoning, working memory and information processing speed” but there was a significant difference between the two groups in the subtests of Wechsler scale, In other word, non-Alzheimer group’s performance was better than Alzheimer group in the subtests.
    Keywords: Down syndrome, neuropsychological function, Alzheimer disease
  • Mohammad Khanahmadi Dariush Farhud, Maryam Malmir, Soheila Orang, M.A
    Objective
    Down syndrome (DS) is a common chromosomal disorder that cause to mental retardation in children. Alzheimer’s disease (AD) is also common in DS. Therefore, it is assumed that there is a same genetic basis. The aim of this study was to study and consider the overlap of DS and AD.
    Method
    In this review article, published articles in science direct, Pubmed, Willy and Google were investigated between 1990 and 2015.
    Conclusion
    Down syndrome is caused by trisomy 21. All genetic mutations in relation with AD are arising from accumulation of β amiloid. One of the genes involved in AD is APP that sited on chromosome 21. Moreover, the SOD1 also is sited on chromosome 21. Also, other hypothesis in relation with AD and DS has been considered. Significant percent of individual with DS are with AD, but its cause is not clear.
    Keywords: Down syndrome, Alzheimer, Genetic
  • حجت الله سیاوشی
    زمینه
    این پژوهش به منظور بررسی اثرات تمرین های مقاومتی در سطوح ایمونوگلوبین A بزاق و نیمرخ هورمونی بزرگسالان کم تحرک با نشانگان داون طراحی شده بود.
    روش
    درمجموع 40مرد بزرگسال دارای نشانگان داون از طریق گروه های مختلفی که به افراد با کم توانی ذهنی کمک می کردند، به کارگرفته شدند. همه شرکت کنندگان تاییدیه پزشکی را برای شرکت در فعالیت های بدنی کسب کردند. به صورت تصادفی 24نفر از بزرگسالان انتخاب شده و شروع به انجام تمرین های مقاومتی در یک چرخه 16ایستگاهی به مدت 12هفته با 3روز در هفته کردند. شدت تمرین ها براساس عملکرد آزمون 8 تکرار بیشینه برای هر تمرین بود. گروه گواه نیز شامل 16 بزرگسال دارای نشانگان داون بود که از لحاظ سن، جنسیت و نمایه توده بدنی، همسان سازی شده بودند. سطوح کورتیزول، تستوسترون و ایمونوگلوبین A بزاق توسط روش الایزا اندازه گیری شد. عملکرد وظایف کاری هم با استفاده از آزمون چیدن مکرر جعبه های سنگین مورد ارزیابی قرارگرفت.
    یافته ها
    تمرین های مقاومتی به طور معناداری غلظت ایمونوگلوبین A بزاق (94/0d=؛ 0120/0P=) و سطوح تستوسترون (57/1d=؛ 0088/0P=) را در گروه تجربی افزایش داده بود. افزون براین، عملکرد وظایف کاری نیز بهبودیافته بود، درحالی که هیچ تغییری در گروه گواه که ورزش نکرده بودند، مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتیجه این که، یک پروتکل تمرین های مقاومتی کوتاه مدت، پاسخ های ایمنی مخاطی و همچنین سطوح تستوسترون بزاق را در بزرگسالان کم تحرک دارای نشانگان داون بهبود داده است.
    کلید واژگان: نشانگان داون, تمرین های قدرتی, بزاق, ایمونوگلوبین A, تستوسترون, کورتیزول
    Hojjatollah Siavoshy
    Background
    The aim of this research was designed to assess the effects of resistance training on salivary immunoglobulin A (IgA) levels and hormone profile in sedentary adults with Down syndrome (DS).
    Method
    A total of 40 male adults with DS were selected for the trial through different community support groups for people with intellectual disabilities. All participants had medical approval for participation in physical activity. Twenty-four adults were randomly assigned to perform resistance training in a circuit with six stations, 3 days per week for 12 weeks. Training intensity was based on functioning in the eight-repetition maximum (8RM) test for each exercise. The control group included 16 age-, gender-, and BMI-matched adults with DS. Salivary IgA, testosterone, and cortisol levels were measured by ELISA. Work task performance was assessed using the repetitive weighted-box stacking test.
    Results
    Resistance training significantly increased salivary IgA concentration (P=0.0120; d=0.94) and testosterone levels (P=0.0088; d=1.57) in the exercising group. In addition, it also improved work task performance. No changes were seen in the controls who had not exercised.
    Conclusion
    In conclusion, a short-term resistance training protocol improved mucosal immunity response as well as salivary testosterone levels in sedentary adults with DS.
    Keywords: Down syndrome, Strength training, Saliva, Immunoglobulin A, Testosterone, Cortisol
  • سرون ب. ب، سیلوا، آر. ای، گرگول، ام
    مترجم: حجت الله سیاوشی
    زمینه
    هدف از این پژوهش بررسی اثرات 12 هفته تمرینات هوازی و مقاومتی بر ترکیب بدنی نوجوانان دارای نشانگان داون بود.
    روش
    به این منظور در پژوهشی نیمه تجربی 41 نوجوان دارای نشانگان داون و با میانگین سنی 7/ 2±5/ 15 سال، به 3 گروه تمرینات هوازی (16=ATG; n)، گروه تمرینات مقاومتی (15=RTG; n) و گروه کنترل (10=CG; n) تقسیم شدند. تمرینات هوازی با شدت 70-50 درصد ضربان قلب ذخیره و 3 بار در هفته و تمرینات مقاومتی هم با شدت 12 تکرار بیشینه و 2 بار در هفته انجام شد. هر دو نوع تمرینات به مدت 12 هفته ادامه یافتند. درصد چربی بدن با استفاده از روش پلتیسموگرافی و تجهیزات بادپاد ارزیابی گردید. دور کمر، وزن و قد نیز اندازه گیری شد، همچنین برای مقایسه متغیرهای پیش و پس از مرحله مداخله از آزمون تی همبسته استفاده شد.
    یافته ها
    درصد چربی بدن در دو گروهی که در تمرینات شرکت کرده بودند، تغییر معناداری نداشت. با این وجود، گروه کنترل افزایش معناداری را در این متغیر نشان داد (2/ 7±3/ 31 در مقابل 9/7±5/34). از سوی دیگر نمایه توده بدنی و دور کمر به طور معناداری در گروه هوازی کاهش یافت (7/ 9±2/ 86 و 1/ 11±3/ 87: WC؛ 2/ 4±5/ 26 و 4/4±5/ 27: BMI)، درحالی که گروه مقاومتی و گروه کنترل تفاوت معناداری را در این متغیرها نشان ندادند. تمرینات هوازی و مقاومتی باعث حفظ سطوح چربی بدن شدند.
    نتیجه گیری
    تمرینات هوازی به طور معناداری نمایه توده بدنی و اندازه محیط دور کمر را کاهش دادند. درصد چربی افرادی که در تمرینات حضور نداشتند، افزایش یافت.
    کلید واژگان: ترکیب بدنی, نشانگان داون, ورزش, نوجوانان
    By: Seronb., B., Silva, R.A., Greguol, M. Translated By: Hojjatollah Siavoshi
    Background
    The aim of this study was to investigate effects of a 12-week aerobic and resistance exercise on body composition of adolescents with Down syndrome.
    Method
    A Semi-empirical perusal with 41 adolescents with Down syndrome, aged 15.5±2.7 years, divided into three groups: Aerobic Training Group (ATG; n=16), Resisted Training Group (RTG; n=15) and Control Group (CG; n=10). There were two types of training program: aerobic, with intensity of 50-70% of the heart rate reserve 3 times/week, and resisted, with intensity of 12 maximum repetitions 2 times week. Both exercise Programs were applied during a 12-week period. The percentage of fat measurement was carrying out using plethysmography with Bod Pod® materiel. Waist circumference (WC), body weight and height were also measured. Paired t-test was used to compare variables before and after the exercise program.
    Results
    The percentage of body fat did not change significantly for both groups that participated in the exercise Program intervention. Nevertheless, CG showed a significant increase in this variable (31.3±7.2 versus 34.0±7.9). On the other hand, body mass index (BMI) and WC were significantly decrease for ATG (BMI: 27.0±4.4 and 26.5±4.2; WC: 87.3±11.1 and 86.2±9.7), while RTG and GC showed no differences in these variables.
    Conclusion
    The result of the present study indicated that aerobic and resisted exercise programs maintained body fat levels. ATG significantly decrease BMI and WC measures. Persons which didn’t attend the exercise intervention increased their percentage of fat.
    Keywords: Adolescent, B composition, Down syndrome, Exercise
  • حجت الله سیاوشی*
    این پژوهش به منظور بررسی تاثیر یک برنامه ی ورزشی مشترک (مربی و خانواده) بر بهبود توانایی های حرکتی و شناختی به ویژه زمان واکنش و حافظه ی کاری در سه کودک دارای نشانگان داون انجام شد. به همین منظور، برنامه تمرین های ورزشی مشترک بر روی سه کودک با نشانگان داون مورد استفاده قرار گرفت که شامل دو پسر (نفرنخست، با سن تقویمی 3/ 10 سال و سن عقلی 7 /4 سال؛ نفردوم، با سن تقویمی 6/ 14 سال و سن عقلی زیر 4 سال) و یک دختر (با سن تقویمی 0/ 14 سال و سن عقلی زیر 4 سال) بود. پس از دوره های تمرینی نمره های حرکات درشت بهبود یافت و در ارزیابی شاخص های زمان واکنش نیز بهبودی قابل ملاحظه ای مشاهده شد. تعاملات نزدیکی بین حوزه های حرکتی و شناختی در افراد فاقد پیشرفت های طبیعی وجود دارد. بنابراین، برنامه ریزی برنامه های مداخله ای بر مبنای مشارکت همزمان کودکان و والدین با هدف ترویج سبک زندگی فعال در افراد بانشانگان داون مورد نیاز است.
    کلید واژگان: تمرین های ورزشی, توانایی های حرکتی درشت, توانایی های شناختی, نشانگان داون
    Hojjatollah Siavoshy*
    Background
    This study determined the effect of an integrated exercise program (coach and family) in three children with Down syndrome to Betterment their motor and cognitive capabilities, especially reaction time and working memory.
    Method
    For this purpose, the integrated exercise training program was applied in three children with Down syndrome, containing two boys (M1=with a chronologic age of 10.3 years and a mental age of 4 years; M2= with a chronologic age of 14.6 years and a mental age of less than 4 years) and one girl (F1, chronologic age 14.0 years and a mental age of less than 4 years).
    Results
    Betterments in gross motor capability scores were seen after the training period and Greater Betterments in reaction time test were observed for evaluation parameters. There is a near interrelationship between motor and cognitive areas in subjects with uncommon growth.
    Conclusion
    There is a requirement to design intervention programs based on the synchronous involvement of child and parents and aimed at promoting an active lifestyle in subjects with Down syndrome.
    Keywords: Physical activity, Gross motor capabilities, Cognitive capabilities, Down syndrome
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال