جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "گونه شناسی سفال" در نشریات گروه "تاریخ"
تکرار جستجوی کلیدواژه «گونه شناسی سفال» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
محوطه باغ بمید در شمال غربی شهر سیرجان طی بررسی های باستان شنا سی سال 1397 شناسایی شد. وسعت زیاد و تنوع یافته های فرهنگی این محوطه، از نقش مهم آن در دشت سیرجان طی دوران اسلامی حکایت دارد. به این دلیل جستار حاضر قصد دارد تا در پژوهش پیش رو برای شناخت موقعیت و جایگاه محوطه باغ بمید در بازه زمانی سده های میانی دوران اسلامی به بررسی و تحلیل یافته های سفالی آن بپردازد؛ زیرا در منابع مکتوب این دوره، اطلاعات اندکی از این مکان وجود دارد، ولی از بررسی میدانی آن، یافته های سفالی متنوعی به دست آمد که تا حدودی می توان با مطالعه آن ها به موقعیت این محوطه در سده های میانی دوران اسلامی دست یافت. پرسش های اصلی این پژوهش عبارتنداز 1. موقعیت محوطه باغ بمید در سده های 6 الی 10ه.ق. براساس بررسی و تحلیل یافته های سفالی چگونه ارزیابی می شود؟ 2. فناوری رایج یافته های سفالی این محوطه کدامند؟ 3. براساس شواهد، یافته های سفالی این محوطه وارداتی یا بومی هستند؟ 4. محوطه باغ بمید براساس یافته های سفالی چه نقش و جایگاهی در برهم کنش های منطقه ای و فرامنطقه ای در سده های میانی دوران اسلامی داشته است؟ این پژوهش تلاشی در جهت مطالعه یافته های سفالی محوطه باغ بمید طی سده های میانی اسلامی است تا بتوان سیمای این محوطه را در این بازه زمانی مشخص کرد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی و یافته های آن به صورت کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. نتایج نشان داد که این محوطه هم زمان با محوطه قلعه سنگ طی سده های 6 تا 10ه.ق. استقرار داشته و حلقه ارتباطی راه های مهم تجاری-اقتصادی به شهر مرکزی سیرجان بوده است. یافته های سفالی محوطه باغ بمید در دو گروه اصلی بی لعاب (نقوش کنده، فشاری، قالبی، مهری و ترکیبی) و لعاب دار (لعاب دار تک رنگ و چندرنگ) تقسیم می شوند. در این محوطه، داده ای مبنی بر تولید سفال یافت نشد، که نشان می دهد به احتمال اکثر سفال ها وارداتی بوده و از مناطق دور و نزدیک به آن وارد شده اند.
کلید واژگان: باغ بمید, دشت سیرجان, سده های میانی دوران اسلامی, بررسی باستان شناسی, گونه شناسی سفالArchaeological surveys have pinpointed the Bagh-Bamid area to the northwest of Sirjan. The considerable dimensions and variety of cultural artifacts found there imply its importance in the Sirjan Plain throughout the Islamic era. Therefore, this study seeks to explore and analyze the pottery findings from Bagh-Bamid to better understand its role during the middle Islamic centuries, particularly given the limited documentation available in historical texts regarding the area. The field investigation yielded a diverse array of pottery artifacts that serve as valuable indicators for assessing the status of Bagh-Bamid during the middle centuries of the Islamic period. This research seeks to address several critical inquiries: What role did Bagh-Bamid play between the 6th and 10th AH centuries? What pottery-making technologies were prevalent during this time? Furthermore, an analysis of the evidence will help determine whether the pottery discovered in this area was locally produced or imported. The objective of this study is to investigate the cultural artifacts discovered at the Bagh-Bamid site during the medieval Islamic period, with the intention of assessing the importance of this area during that era. Employing a descriptive-analytical research framework, the study utilized both documentary and field data collection methods to gather relevant information. Findings from the Bagh-Bamid site demonstrate that the pottery can be categorized into two principal groups of glazed and unglazed varieties. The unglazed pottery types feature a range of decorative techniques, including carving, pressing, molding, stamping, and the use of combined designs. The glazed pottery, on the other hand, is available in both monochromatic and polychromatic varieties. Furthermore, the collection features several pieces of imported Chinese pottery, which were brought to Sirjan through trans-regional connections. Archaeological research suggests that Bagh-Bamid was established alongside Qale’h Sang site during the 6th to 10th centuries AH, acting as a crucial link in important commercial and economic pathways to the city of Sirjan.
Keywords: Bagh-Bamid Locality, Sirjan Plain, Archaeological Survey, Islamic Middle Centuries, Pottery Typology -
یکی از جنبه های اصلی در شناخت فرهنگ های گذشته، مطالعه و تحلیل آثار سفالی محوطه های باستانی است؛ از این رو بررسی دقیق این دسته از آثار نقش مهمی در روشن شدن وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مراکز استقراری داشته است. عبور مسیرهای ارتباطی، هم چون شاهراه خراسان و راه فرعی شاهی از همدان درطول تاریخ -به خصوص در دوران اسلامی- باعث پیدایش فرهنگ های متعدد سفالگری در این بخش از کشور شده است. با توجه به تاثیرپذیری فرهنگ های سفالگری همدان و به تبع آن محوطه قرق (با حجم وسیعی از آثار سفالی) از مناطق بزرگ سفالگری دوران اسلامی، در این پژوهش سعی شده است به پرسش هایی هم چون: تاثیر کدام مناطق به لحاظ سبک ساخت و تزیین در سفال های محوطه قرق دیده می شود؟ مهم ترین گونه های سفالگری این محوطه از قرن پنجم تا هشتم هجری قمری کدام اند؟ و کدام گونه سفالی از ویژگی های بومی برخوردار است؟ پاسخ داده شود. هدف اصلی این نگارش، شناسایی انواع گونه های شاخص سفالی محوطه مورد مطالعه است که این فرآیند ازطریق مطالعه داده های باستان شناختی حاصل از بررسی های نوین صورت گرفته است. در انجام پژوهش حاضر، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و تطبیق میدانی یافته های این حوزه با سایر مناطق صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهند در هنر سفالگری این محوطه به لحاظ شیوه ساخت و پرداخت، جلوه هایی از هنر مراکز فرهنگی همجواری هم چون: ذلف آباد، آوه، سلطانیه، کنگاور، تخت سلیمان و بروجرد مشاهده می شود؛ هم چنین بیش از 10 گونه سفالی شاخص قرن پنجم تا هشتم هجری قمری از آن شناسایی شده که شامل انواع سفال های بدون لعاب و لعاب دار است که هریک به زیرمجموعه های ساده و منقوش و چندرنگ زیر و رولعابی تقسیم می شوند. در این بین، نمونه هایی هم چون ظروف با تزیین چندرنگ بر روی گلابه سفید احتمالا از ویژگی های محلی برخوردارند.
کلید واژگان: محوطه قرق, همدان, گونه شناسی سفال, سفالگری قرن پنجم تا هشتم هجری قمریOne of the main aspects in understanding past cultures is the study and analysis of pottery works in ancient sites. The passage of communication routes such as the Khorasan highway during the historical period, especially in the Islamic period, has caused the emergence of many pottery cultures in this part of the country. Considering the influence of Hamedan pottery cultures and consequently the Qoroq site from large pottery areas of the Islamic period, in this research, an attempt is made to answer these questions. In terms of construction style and decoration, the effects of which areas can be seen in the pottery of Qoroq site? What are the most important types of pottery in this area from the 5th to 8th century AH? And which type of pottery has native characteristics? The main purpose of this writing is to identify the types of pottery indicators of the study site, which is done through the study of archaeological data obtained from modern surveys. In the present research, the descriptive-analytical research method and information gathering has been done in the form of library studies and field comparison of the findings of this area with other areas. The results show that the pottery art of this area can be seen in terms of construction and decoration techniques influenced by the art of neighboring areas such as Zolfabad, Aveh, Soltanieh, Takht-e Soleiman, Kangavar and Boroujerd. Also more than 10 types of pottery from the fifth to the eighth century AH have been identified, which include different types of unglazed and glazed pottery, each of which is divided into simple, patterned and multi-colored subsets under the glaze. In the meantime, specimens such as Dishes with multicolored decoration on white glaze probably have local characteristics.
Keywords: Qoroq site, Hamedan, Typology, Pottery, 5th to 8th Century AH -
پل بیستون در شهر بیستون و برروی رودخانه دینورآب قرار دارد. براساس پژوهش های باستان شناختی این پل در دوره ساسانی پایه ریزی و به دلایلی ناتمام ماند. تا این که در دوران اسلامی تکمیل و چندین بار مورد مرمت قرار گرفت. در سال 1387، شرق پل کاوش گردید که علاوه بر کشف یافته های معماری، یافته های سفالی نیز از جنوب شرقی و شمال شرقی آن به دست آمد. پرسش های اصلی مطرح شده در این پژوهش آن است که یافته های سفالی مکشوف از پل بیستون مربوط به چه دوره یا دورانی است؟ سفال ها به کدام گونه های سفالی تعلق دارند؟ دلیل وجود سفال ها در پیرامون پل چیست؟ روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و براساس یافته های حاصل از مطالعات اسنادی و میدانی است. نتایج پژوهش فوق نشان داد که یافته های سفالین در دو گروه اصلی بی لعاب و لعابدار و گونه های بی لعاب ساده (نخودی، خاکستری، قرمز و قهوه ای)، بی لعاب منقوش (کنده، افزوده و قالبی)، لعابدار تک رنگ (ساده، کنده و قالبی) و لعابدار چندرنگ (اسگرافیاتو، قلم مشکی و آبی سفید) جای دارند. براساس مطالعات مقایسه ای اکثر سفال ها به دوره میانی اسلامی و به ویژه دوره ایلخانی تعلق دارند و به سفال های محوطه های کاروانسرای ایلخانی بیستون، بنای مغولی کنار گاماسیاب، سلطانیه، تخت سلیمان، اوجان، سامن، درگزین، آساوله، ارزانفود، زلف آباد، مشکویه، ویلاب تپه، هگمتانه،انداجین، تهیق، حسنلو، مالین باخرز، نیشابور و... شباهت دارند. اکثر قطعات سفالی همراه با ذغال، خاکستر، جوش کوره، استخوان جانوری و در کنار سازه های موقت کشف شده به احتمال می توان آن ها را به مرمتگران پل و گروه های کوچ رو نسبت داد.کلید واژگان: بیستون, دوران اسلامی, گونه شناسی سفال, پل بیستون, ایلخانیThe Bisotun plain is one of the most important areas in western Iran where archaeologists have discovered many sites and monuments from prehistoric to Islamic time. During the Sassanid period, many During the Sassanid period, many works were established in Kermanshah were established in Bisotun region. The German and Iranian archaeologists have dated Sasanian buildings and monuments to the reign of Kosrow II (590-628 A.D). Bisotun plain is located along an important military and trade route connected the western and eastern parts of Sasanin empire. Obviously it is necessary to build huge bridge on two permanent rivers of the area (Gamasiāb, Zardāb and Dinavarāb) for military and trade proposes. Bisotun’s bridge or Pol-e Bisotun, Pol-e Khosrw and Pol-e Ghozivand are Sasanian bridges in Bisotun that left unfinished without clear reason at that time. Bisotun’s bridge is located on the north east of the city of bisotun, on the Dinavarāb River. This briadge is 144 m in length and 7/60 m in width, including bases, openings, backups, passage and floor. Three bases have rectangular profile while the others bases have triangular cutwater, inside part of the bases have made of rubble and mortar, the façade has made of stone blocks, put on each other precisely. Based on the typology of the pottery, the potteries found at Bisotun’s bridge can be subdivided in four primary groups: plain without glaze, decorated without glaze, monochrome glazed and polychrome glazed, then they were divided into diverse kinds. The pottery pieces belong to the restorers groups of this bridge and nomad groups in the Ilkhanid period. The potteries of Bisotun᾽s bridge compare with pottery of other Islamic sites for example Ilkhanid Caravansary in Bisotun, Mongol building on the bank of the Gamašāb (Bisotun), Sultaniyya plain, Samen, Ojan, Zolfaabad Site , Hasanlu, Takht e Suliman, Zino Abad, Arzanfud, Hegmataneh, Tahyagh (Markazi province), Asavehe, welab e Famenin, Ban Zardeh, Neyriz Plain, Kul tape, Siraf, Nishabur and Anda-jin .Keywords: Bisotun, Bisotun’s bridge, Islamic periods, Pottery Typology
-
دشت سیلاخور در شمال لرستان از مناطق مهم زاگرس مرکزی بوده که دارای استقرارگاه های متعددی در رابطه با عصر مس وسنگ است. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. داده های این پژوهش از بررسی و شناسایی که در سال 1385 از دشت سیلاخور صورت گرفته و هم چنین بررسی مجدد و تکمیلی نگارندگان از این ناحیه انجام گرفته است. در این مطالعه، 51 نمونه سفال شاخص از سفال های مربوط به عصر مس وسنگ در محوطه های این ناحیه مورد مطالعه گونه شناختی قرار گرفته اند. در این پژوهش سعی شده تا به این پرسش پاسخ داده شود که مقایسه گونه شناختی سفال های عصر مس وسنگ دشت سیلاخور چگونه می تواند در تنظیم گاهنگاری منطقه موثر باشد؟ گونه شناسی و مقایسه های انجام شده در رابطه با سفال های این دوره در دشت سیلاخور گویای این است که فرهنگ های سفالی رایج عصر مس وسنگ این ناحیه متاثر از تحولات مناطق شمالی کوه گرین و سفیدکوه (دره کنگاور) است؛ بنابراین، می توان گاهنگاری دره کنگاور در عصر مس وسنگ را به دشت سیلاخور نیز تعمیم داد. از سویی دیگر، گونه شناسی انواع سفال این پژوهش می تواند در درک درست تر از فرهنگ های پس از دوره مس وسنگ و در عصر مفرغ موثر باشد. تشابهات گونه شناختی سفال دوره مس وسنگ دشت سیلاخور با سفال دوره گودین III لزوم بازنگری در گاهنگاری عصر مس وسنگ و به تبع آن عصر مفرغ را نشان می دهد. پس از مطالعات صورت گرفته برروی سفال های گردآوری شده، تعداد 51 نمونه سفال از آن ها که شاخص تر بوده تفکیک شده و مورد مطالعه بیشتر قرار گرفته اند. در این راستا، سعی شده تا از هر نمونه سفال حداقل یک نمونه در این پژوهش ارایه گردد. نمونه های گردآوری شده معرف سه دوره قدیم، میانه و جدید عصر مس وسنگ در دشت سیلاخور هستند.
کلید واژگان: زاگرس مرکزی, دشت سیلاخور, عصر مس وسنگ, گونه شناسی سفال, گاهنگاریSilakhor plain in the north of Lorestan is one of the important areas of Central Zagros, which has many settlements related to the chalcolithic age. Investigations and studies conducted in this plain have so far shown 80 ancient sites related to the chalcolithic age. The data of this research was taken from the survey and identification that took place in 2005 in the Silakhor plain, as well as re-examination and supplementary survey of the authors from this. In this research, 51 representative pottery samples from the chalcolithic age pottery in the area of this site have been studied typologically. In this research an attempt has been made to answer the question that how the typological comparison of chalcolithic age pottery of Silakhor plain can be effective in regulating the chronology of the region. The typology and comparisons made in relation to the pottery of this period in the Silakhor plain show that the common pottery cultures of the chalcolithic age in this area are affected by the developments in the northern regions of Garin-Kouh and Sefid-Kouh (Kangavar Vally). Therefore, the chronology of Kangavar Vally in the chalcolithic can be extended to the Silakhor plain as well as on other hand, the typology of pottery types in this research can be effective in understanding the cultures late chalcolithic period and in the Bronze Age. The typological similarities of the chalcolithic pottery of the Silakhor plain with the pottery of the Godin III period show the chalcolithic and, consequently, the Bronze Age. After studies conducted on the collected pottery, 51 pottery samples, which were more representative, were separated and studied further. In this regard, we have tried to present at least one example of each pottery sample in this article. The collected samples represent that early, middle and late periods of the chalcolithic age in the Silakhor plain.
Keywords: Central Zagros, Silakhor Plain, chalcolithic age, Pottery Typology, Chronology -
محوطه قلعه دختر در حاشیه شرقی شهر کرمان، با عرصه حدود 10 هکتاری، بخش مهمی از سازمان فضایی شهر کهن کرمان در دوران اسلامی بوده است. گستره آثار معماری و مواد فرهنگی، به ویژه قطعات سفال بر اهمیت فرهنگی و تاریخی این محوطه دلالت می نمایند؛ درحالی که در پژوهش های پیشین، نقش و جایگاه قلعه دختر در بستر تاریخی و فرهنگی شهر کرمان مغفول مانده است. بر این اساس، در مقاله حاضر این پرسش ها مطرح است که مهم ترین گونه های سفال در محوطه قلعه دختر کدام است؟ برهم کنش فرهنگی کرمان با نواحی دیگر، به ویژه شهرهای جنوب شرق ایران و حاشیه خلیج فارس چگونه بوده است؟ در این پژوهش تلاش شده بامطالعه گونه های سفال دوران اسلامی در قلعه دختر و مقایسه آن ها با سفال های سایر محوطه های هم عصر و هم مرز، جایگاه و نقش کرمان در فرآیند مستمر «برݣݣهم کنش های فرهنگی» یا «پویایی اجتماعی» و به تبع آن، «پویایی اقتصادی» کرمان تبیین شود. گردآوری اطلاعات در این مقاله، به روش های اسنادی و میدانی صورت گرفته و رویکرد و روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. داده های میدانی حاصل یک فصل بررسی، گمانه زنی و کاوش قلعه دختر در سال 1398 است. نتایج نشان می دهد سفال های موردمطالعه در طیف متنوع بدون لعاب و لعاب دار از انواع وارداتی و محلی قرار دارند و هر یک به زیرگروه هایی تقسیم می شوند. این نمونه ها مشابهت زیادی با سفال های محوطه های اسلامی در سیستان (زابل)، سواحل دریای مکران (نیک شهر و چابهار) و محوطه های حاشیه خلیج فارس (هرمزگان، خوربس، بندر مهروبان، راس الخیمه و کیش) دارند. مقایسه گونه شناختی و گاه نگاری سفال قلعه دختر و تحلیل محتوای متون تاریخی نشانگر برهم کنش های فرهنگی با نواحی پیش گفته است؛ بنابراین، کرمان در دوران اسلامی، به ویژه از عصر سلجوقی تا صفوی، یکی از گذرگاه های ارتباطی محوطه های حاشیه خلیج فارس و دریای مکران با محوطه های شمالی تر بوده است و در شبکه تعاملات اقتصادی و برهم کنش های فرهنگی جنوب و جنوب شرق نقش واسطه داشته است.کلید واژگان: گونه شناسی سفال, دوران اسلامی, کرمان, قلعه دختر, برهم کنش فرهنگی
-
محوطه باستانی ناتل در روستای ناتل کنار علیا از توابع شهرستان نور و به فاصله شش کیلومتری جنوب غربی آن در غرب استان مازندران قرار گرفته است. به دلیل اهمیت این محوطه تاریخی، علاوه بر بررسی های باستان شناسی انجام شده، تاکنون سه فصل کاوش در سال های 1387، 1389 و 1395 ه.ش. در این محوطه به انجام رسیده است. پژوهش حاضر بر بخشی از یافته های سفالی فصول اول و دوم این کاوش که در اختیار نگارنده قرار گرفته بود، متمرکز است که تعداد 2166 قطعه سفال لعاب دار و بدون لعاب را شامل می شود. گاه نگاری نمونه های مذکور و به تبع آن آگاهی دقیق تر از دوره های استقراری محوطه، شناخت هرچه بهتر و بیشتر سفال این محوطه به طور اخص و سفال دوران اسلامی مناطق حاشیه جنوبی دریای مازندران به طور اعم، و آگاهی از میزان مشابهت و تفاوت سفال های به دست آمده از این محوطه با مراکز عمده سفالگری دوران اسلامی نیازمند مطالعه دقیق و همه جانبه این نمونه ها در قالب طبقه بندی، گونه شناسی و مقایسه تطبیقی بود که در قالب این پژوهش برای پاسخ به پرسش هایی نظیر: سفال های مکشوف از فصول اول و دوم کاوش در محوطه تاریخی ناتل، به چه دوره یا دوره هایی تعلق دارند؟ و سفال های مکشوف از شهر تاریخی ناتل، از نظر کیفیت ساخت و تزیینات در مقایسه با مراکز عمده سفالگری ایران در دوران اسلامی از چه وضعیتی برخوردارند؟ به انجام رسید. پژوهش حاضر، براساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی و نیز توصیفی-تحلیلی است که در آن موضوع موردبحث با استفاده از منابع مکتوب و داده های باستانی تا حصول نتایج علمی دنبال خواهد شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که غالب نمونه های مورد مطالعه به سده های اولیه (3 و 4 ه.ق.) و میانی اسلامی (5 تا 9 ه.ق.) تعلق دارند، با این توضیح که نمونه های دوره ایلخانی و تیموری نسبت به سده های پیشین در این مجموعه تعداد کمتری را شامل می شود؛ همچنین نتایج مطالعات آماری برروی سفال های شهر تاریخی ناتل حاکی از آن است که این سفالینه ها از کیفیت ساخت و استحکام نسبتا خوبی برخوردار بوده، اما به لحاظ شیوه ساخت و تنوع نقوش از سطح پایین تری برخوردار است.
کلید واژگان: ناتل, سفال دوران اسلامی, طبقه بندی سفال, گونه شناسی سفال, مقایسه گونه شناختیThe ancient site of Natel is located in the village of Natel Kenar-e Olia, a district of the city of Nour, which is 6 kilometers southwest of this city in the west of Mazandaran province. According to historical written sources, this city was considered as one of the important cities in Tabaristan during the Abbasid period and had a military garrison. Due to the importance of this historical site, in addition to archaeological surveys, three excavations have been carried out in this site so far in 2008, 2010, and 2016 under the supervision of Abdolreza Mohajerinejad. The present study focuses on some pottery findings of the first and second seasons of these excavations, during which 2166 pieces of glazed and non-glazed pottery were obtained among other findings. Chronology of the aforementioned samples and consequently more detailed and precise knowledge of the settlement periods, better and greater recognition of the pottery of this site, in particular, and pottery of the Islamic period in the southern margin of the Mazandaran Sea, in general, awareness of the similarity and differences of the pottery obtained from this site with the major pottery centers of the Islamic era required a thorough and in-depth study of these samples in the form of classification, typology, and a typological comparison that was carried out in this research. The results of this study show that most of the studied samples belong to the early (3 and 4 AH) and mid-Islamic (5 and 9 AH) centuries, while the samples of the Ilkhanid and Timurid period in this collection are much lower in number than those of the previous centuries. Also, the results of statistical studies on pottery of the historical town of Natel indicate that these pottery wares have relatively good production quality and strength, but they have a lower level in terms of manufacturing technique and diversity of motifs.
Keywords: Natel, Islamic pottery, Classification, Typology, Typological Comparison -
سیرجان یکی از پنج ولایت کرمان در دوران اسلامی بود و برپایه ی بررسی های باستان شناسی و منابع تاریخی، چندین بار جابه جایی داشته است. این شهر، از سده های ششم تا نهم هجری قمری در محوطه ی قلعه سنگ گسترش یافت. در فصل اول کاوش و بررسی باستان شناسی نگارندگان در قلعه سنگ علاوه بر شناسایی آثار معماری و دیگر یافته ها، گونه های مختلفی از سفال دوران اسلامی به دست آمد که از نظر کمیت و تنوع، از ارزش های مطالعاتی بالایی برخوردارند. پرسش هایی که در این پژوهش قابل طرح است عبارتنداز: تنوع تزیینی سفال های اسلامی قلعه سنگ چگونه است و این آثار به چه دوره هایی تعلق دارند؟ فراز و فرود صنعت سفال گری و ویژگی تولیدات محلی در قلعه سنگ چگونه است؟ روش گردآوری داده ها «اسنادی-میدانی» و روش پژوهش «توصیفی-تحلیلی» است. تحلیل ها با هدف گاهنگاری نسبی، تبیین برهم کنش های فرهنگی با نواحی دیگر، تبیین اوج و فرود حیات در قلعه سنگ براساس داده های سفالی و تطبیق با منابع مکتوب و تبیین تولیدات محلی در قلعه سنگ صورت گرفته است. برپایه ی نتایج، گونه هایی از سفال عیلام میانه تا دوره ی قاجار در محوطه ی قلعه سنگ توزیع شده، اما اغلب قطعات به سده های ششم تا نهم هجری قمری تعلق دارند. این نمونه ها با جیرفت، غبیرا، کاشان، ری، فراهان، جرجان، نیشابور، بلقیس اسفراین، محوطه های شمال خلیج فارس، المتاف، کوش و الهولیلاه در راس الخیمه ی امارات قابل مقایسه هستند؛ برخی قطعات نیز احتمالا از آذربایجان و افغانستان و نمونه های سلادن و برخی قطعات آبی و سفید احتمالا از چین وارد شده اند و اغلب به دور ه ی یوان و شمار اندکی به دوره ی مینگ تعلق دارند. به طور کلی، مطالعه ی سفال قلعه سنگ نشان دهنده ی توسعه ی تجارت با مراکز شهری حاشیه ی خلیج فارس است؛ چنان که ارتباط تجاری خلیج فارس-سیرجان بخشی از شبکه ی اقتصادی جنوب تا فلات مرکزی ایران بود و در توسعه ی شهرهای جنوبی تاثیر داشت.کلید واژگان: شهر قدیم سیرجان, قلعه سنگ, گونه شناسی سفال, دوران اسلامی, باستان شناسیSirjan was one of five districts in Kerman province during the Islamic periods. According to archaeological research and historical sources, the city of Sirjan was located at Qal´eh Sang at the time from the 12th to 15th century AD. During the first season of archaeological excavation besides the identification of architectural remains, a big variety of Islamic ceramics was found which suits for further specialized studies. Questions are concerning the variation of ceramic decorations, the dating of the objects as well as the characteristics of local production at Qal´eh Sang. To answer these questions a descriptive-analytical approach is applied. The goal of these analyses is to give answers about the relative chronology, the role of Qal´eh Sang on cultural interactions with other regions, the zenith and descent of Qal´eh Sang on base of documented pottery finds in comparison with historical sources as well as on the local pottery production during early Islamic times. At Qal´eh Sang many ceramic shards dating from Middle Elamite to Qajar period were documented, but the majority belongs to the time from the 12th to 15th century AD. These ones show similarity to pottery finds from Jiroft, Ghubayra, Kashan, Rey, Farahan, Gorgan, Neyshabour, Belgheys, several sites on the Northern coast of the Persian Gulf as well as Al-Mataf, and Al-Huleylah in U.A.E. Some pieces seems also to be imported from Azerbaijan and Afghanistan or f.e. from China during the Yuan and Ming dynasty as evidenced by fragments of blue and white ware and Celadon. In general, the investigation of the ceramic finds from Qal´eh Sang can be used as a good indicator for the developments of trade contacts with centres along the coasts of the Persian Gulf. Trading contacts between the Persian Gulf and Sirjan have been an important economical branch for the exchange of goods with Central Iran and is also an indicator for the imminent influence on the development of the Southern cities.Keywords: Old city of Sirjan, Qal´eh Sang, Pottery Typology, Islamic periods, Archaeology of Southern Iran
-
نشریه جستارهای باستان شناسی ایران پیش از اسلام، سال چهارم شماره 2 (پیاپی 8، پاییز و زمستان 1398)، صص 23 -33
شهرستان هرسین در جنوب شرقی استان کرمانشاه قرار دارد، به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و شرایط مناسب زیست محیطی، همواره از مکان های مستعد استقرار جوامع انسانی بوده است. این شهرستان با دو بخش هرسین و بیستون، دارای مساحتی حدود 1010 کیلومترمربع است که با مرکز استان 45 کیلومتر فاصله دارد. در منطقه علاوه بر دره های میان کوهی، دشت چمچمال و دشت مرتفع هرسین در بین کوه هایی نسبتا بلند با خاکی حاصلخیز، آب و هوایی مناسب و وفور منابع آبی قرار گرفته است که کاملا مساعد برای فعالیت های کشاورزی بوده است. طی بررسی هایی که در سال های 1381 و 1388 توسط مترجم و چهری انجام گرفت، در این منطقه، شناسایی 221 محوطه باستانی بوده شناسایی شده و در مجموع 43 محوطه استقراری از دوران مس سنگ بر اساس یافته های سطحی شناسایی شد که نشان از اهمیت بالای منطقه در دوره مذکور دارد.. بر اساس یافته های سطحی در مجموع 43 محوطه استقراری متعلق به عصر مس سنگ است. مطالعات باستان شناسی انجام گرفته وفور و تنوع سفال های شاخص در محوطه های مس سنگی شهرستان هرسین نشان می دهد که دشت ها و دره های میان کوهی شهرستان هرسین را می توان یکی از مسیرهای گستردگی سنت سفالی مس سنگ از شمال به سمت مناطق جنوبی تر لرستان دانست. لذا در این مقاله سعی بر آن است تا بر اساس یافته های سفالی، پرسش ها و فرضیات زیر را مورد بررسی قرار داد.- داده های حاصل از بررسی میدانی منطقه معرف چه نوع الگوی ارتباطی در دوران مس سنگ هستند؟کدام یک از فرهنگ های رایج زاگرس در دوران مس سنگ(قدیم، میانه، جدید) در منطقه موردمطالعه گسترش داشته اند؟داده های فرهنگی حاصل از بررسی های میدانی منطقه، نشان دهنده ارتباط فرهنگی منطقه ای با نواحی کنگاور (گودین و سه گابی) و ماهیدشت (جی) و فرا منطقه ای با آذربایجان (دالما) و سرزمین بین النهرین (عبید) است. به مانند دیگر نواحی زاگرس مرکزی در منطقه موردمطالعه در دوره مس سنگ قدیم، فرهنگ گودین XI، در دوره مس سنگ میانی، فرهنگ های گودین X، IX و در دوره مس سنگ متاخر، فرهنگ های گودین VIII، VII و VI رواج داشته اند. هرچند که حضور سفال های شاخص مس سنگی ماهیدشت در این منطقه بیانگر حضور فرهنگ های سفالی مناطق غربی تر نیز هست. در این مقاله به گونه شناسی و تحلیل سفال های منطقه هرسین پرداخته می شود که علاوه بر ویژگی های بومی و محلی، دارای شباهت هایی با سفال منطقه کنگاور ، ماهیدشت ، آذربایجان و بین النهرین است. از جمله سفال های شاخص به دست آمده می توان به سفال های نوع حلفی، دالما، سه گابی، سفال با نقش سیاه بر زمینه ی نخودی و سفال با پوشش قرمز اشاره نمود. نقش مایه های غالب بر روی سفال های منقوش هندسی می-باشد.
کلید واژگان: شهرستان هرسین, گونه شناسی سفال, عصر مس سنگHarsin city is located in the southeast of Kermanshah province, because of its special geographical location and suitable environmental conditions, it has always been one of the most suitable places for human settlements. The city, with two sections, Harsin and Bistoon, covers an area of about 1010 km2 and is 45 km from the provincial capital. In addition to Meskuh Valley, Chamchamal Plain and Harsin Plain are located in relatively high mountains with fertile soil, suitable climate and abundant water resources, which is quite suitable for agricultural activities. In a survey conducted by Translator and Chrysler in 2002 and 2009, 221 archaeological sites were identified in this area, and a total of 43 post-colonial settlements were identified based on surface findings, indicating the high importance of the area in the area. According to surface findings, there are a total of 43 settlements belonging to the Era. Archeological studies of abundance and diversity of clay pots in Harsin city's rocky areas show that Harsin city's plains and valleys can be considered as one of the routes of the north-west of south of Lorestan. Therefore, in this article, we try to examine the following questions and hypotheses based on the clay findings. Common Zagros sites during the Copper Age (Old, Middle, New) have been developed in the study area; cultural data from field surveys indicate regional cultural relevance to the Kangavar (Godin and Shegabi) and Mahidasht (J) areas; It is trans-regional with Azerbaijan (Dalma) and the land of Mesopotamia (Obaid). As in other areas of central Zagros in the area under study in ancient Stone Age, Goodin XI culture, in Middle Stone Age, Goodin X, IX cultures and in Late Stone Age, Goodin VIII, VII and VI cultures were prevalent. However, the presence of Mahidasht stone copper pottery in this region also indicates the presence of pottery cultures in the western regions. This article deals with the typology and analysis of pottery of the Harsin region which in addition to its native and local features have some similarities with those of the Kangavar, Mahidasht, Azerbaijan and Mesopotamia. Indicative pottery can be found in the type of pottery, dalma, triple, pottery with a black effect on chickpea and pottery with red cover. The role of the dominant liquids is on geometric imprinted pottery.
Keywords: Harsin County, pottery typology, chalcolithic, cultural communication -
شهرستان رومشگان واقع در غرب استان لرستان، از مناطق تقریبا ناشناخته در باستان شناسی ایران است. با وجود این که در این منطقه آثار و استقرارهای متعددی از دوره اشکانی دیده می شود، اما تاکنون پژوهش و تحقیق هدفمندی در این رابطه انجام نشده است. یقینا مطالعه و بررسی این استقرارها می تواند افق روشن تری از وضعیت مادی-فرهنگی منطقه و همچنین چگونگی تعاملات فرهنگی آن با مناطق همجوار بدست دهد. بدین منظور، در این مقاله یافته های سفالی اشکانی به دست آمده از بررسی محوطه های استقراری رومشگان مورد مطالعه، گونه شناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفته اند که در نتیجه، آن چهار نوع سفال معمولی، جلینگی، منقوش و لعاب دار شناسایی شد. مطالعه و مقایسه تطبیقی سفال ها نشان می دهد که فرهنگ مادی این منطقه طی دوره اشکانی، با وجود تاثیرپذیری از برخی ویژگی های بومی-محلی، در نهایت بخشی از گستره فرهنگی غرب کشور به شمار می رود. از دیگر نتایج تحقیق روشن شدن ارتباط فرهنگ سفالگری این منطقه با حوزه های فرهنگی همجوار مانند: جنوب غرب، شمال غرب و بین النهرین است.
کلید واژگان: رومشگان, لرستان, استقرارهای اشکانی, سفال اشکانی, گونه شناسی سفالRumshagan plain located west of Lorestan province, is one of the almost unknown regions in Iran's archeology. Despite the fact that in this area there are several works and settlements of the Parthian period, no targeted research has been carried out so far. Certainly, the study of these settlements can provide a clearer perspective on the material-cultural status of the region as well as how its cultural interactions with neighboring areas are. For this purpose, in this article, the findings of the Parthian potteries obtained from the survey of the enclosures of the Rumshagan settlements were studied, typology, comparison and analysis. As a result, four types of ordinary pottery, glossy, painted, and glazed were identified. The comparative study and comparison of pottery shows that the material culture of this region during the Parthian period, despite the influence of some indigenous local features, is ultimately part of the western cultural landscape of the country. Other research findings highlight the link between the culture’s pottery culture and neighborhoods, such as Southwest, Northwest, and Mesopotamia.
Keywords: Rumshaghan, Lorestan, Parthian settlements, Parthian pottery, Pottery typology -
دوره پارتی در ایران به نسبت دیگر دوره های تاریخی، کمتر شناخته شده است. اطلاعاتی که متون تاریخی و جغرافیای تاریخی ارائه می کنند، می توان خاستگاه اشکانیان را در سرزمین های شمال شرق ایران بویژه خراسان و بخش هایی از دشت گرگان پیجویی نمود. با گذشت زمان و تغییر مراکز دولتی این سلسله از شمال شرق ایران به سرزمین های غربی، هنر و فرهنگ آنها نیز رفته رفته دگرگون شده که تنها می توان بقایای آن را در مراکز دولتی غربی آنها به طور ملموس مشاهده کرد. از طرفی بر اساس مطالعات محدود و ناهمگونی که در خراسان انجام شده است، می توان این دوره فرهنگی را در منطقه کاملا ناشناخته محسوب کرد. براساس بررسی های باستان شناختی دشت مشهد، تپه اسماعیل آباد با مواد سطحی متعلق به دوره پارتی شناسایی شده است. در پژوهش حاضر تلاش می شود براساس مطالعات گونه شناسی و مطالعات تطبیقی، سنت های سفالی دوره پارتی حوضه کشف رود را تا حدی بازسازی نمود که به نوعی می تواند روشن کننده بخشی از فرهنگ پارتی منطقه خراسان و همچنین مبنای گاهنگاری نسبی این دوره در منطقه محسوب شود. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر وجود فرم ها و گونه های سفالی متعددی است که بدلیل منشا بودن و شکل گیری اولیه سلسله پارتی در این منطقه تا حدی از سنت های سفالی دوره قبل (دوره آهن، فرهنگ موسوم به یاز) وام گرفته و دارای کلاس های محلی نسبت به دیگر سنت های شناخته شده در مناطق مرکزی و غربی ایران نیز می باشد.کلید واژگان: خراسان, حوضه کشف رود, دوره پارتی, گونه شناسی سفالThe parthian period in Iran is less known than other historical periods. The information that presents historical and historical geography can be the source of the Parthians in Northeast Iran, especially Khorasan and parts of the Gorgan plain. With the passage of time and changing the governmental centers of this series from the northeastern part of Iran to the Western lands, their arts and cultures have also been transformed, which can only be seen in the remnants of its western state centers. On the other hand, based on limited studies and heterogeneity in Khorasan, this cultural period can be considered completely unknown in this area. Based on archaeological investigations of the Mashhad plain, the Ismail-Abad Tappeh has been identified with surface materials belonging to the Parthian period. In the present research, it is attempted to reconstruct the Kashafrud River basin's parchment traditions, based on the typological studies and comparative studies, which can somehow clarify the cultures of the Khorasan region, as well as the basis of the relative syntax of this period in the region. The results of the research indicate that there are several forms and types of pottery that, due to the origin and initial formation of the dynasty in this area, are borrowed to some extent from the ancient traditions of the previous period (Iron period, the culture of the so-called Yaz) and have classes Local is also known as other well-known traditions in the central and western parts of Iran.Keywords: Khorasan, Kashafrud River Basin, Parthian Period, Typology, Pottery
-
سرزمین مکران بخش های جنوبی بلوچستان را دربر می گیرد که اکنون میان ایران و پاکستان تقسیم شده است. امروزه در آن بخش از این سرزمین که در ایران قرار دارد شهرستان های چابهار، نیکشهر و ایرانشهر واقع شده اند. طی بررسی های باستان شناسی در نیکشهر 44 محوطه ی باستانی از دوران مفرغ شناسایی گردید که نشانگر غنی بودن این منطقه از نقطه نظر استقرارهای هزاره ی سوم قبل ازمیلاد است. پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعه ی نمونه های سفالی مکشوف از این محوطه ها و مقایسه ی آن ها با سفال های سایر محوطه های هم عصر و هم جوار، میزان برهم کنش های فرهنگی آن ها را به منظور شناخت روند و حرکت جریان های فرهنگی مورد بررسی قرار دهد. سوال عمده در پژوهش حاضر این است که، برهم کنش ها و ارتباطات فرهنگی حوزه ی مکران با چه سرزمین هایی بوده است؟ فرضیه ی اصلی در پاسخ به این پرسش، این است که، با توجه به موقعیت جغرافیایی حوزه ی مکران، بیشترین تعاملات و برهم کنش های فرهنگی با سرزمین های هم مرز در شمال (بلوچستان ایران، بلوچستان پاکستان، سیستان) و غرب (کرمان) برقرار بوده است. از این رو به دلیل تنوع گونه های سفالی، تعداد 277 قطعه سفال شاخص مربوط به عصر مفرغ پس از انجام مستندنگاری های لازم با سفال های محوطه های شاخص هم زمان در مناطقی همچون کرمان (تپه یحیی)، بلوچستان ایران (بمپور) و حوزه ی فرهنگی رود هیرمند (شهرسوخته، رودبیابان، گردن ریگ و موندیگک) مقایسه گردیدند. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که سفال حوزه ی مکران در هزاره ی سوم قبل ازمیلاد بیشترین مشابهت و همسانی را با سفال های محوطه ی باستانی بمپور و منطقه کرمان دارند. ارتباط با بمپور کاملا منطقی و طبیعی به نظر می رسد به دلیل این که هر دو ناحیه در مجاورت و کنار یکدیگر قرار گرفته اند. اما ارتباطات گسترده ی مکران با حوزه ی کرمان به احتمال نشان از حرکت موج فرهنگی آن منطقه به سمت شرق و در امتداد سرزمین های واقع در میان فلات ایران و شبه قاره ی هند دارد. همچنین نمونه های بررسی شده نشان می دهد که حوزه ی فرهنگی هیرمند نیز در تعامل فرهنگی ویژه ای با حوزه ی مکران بوده است. از این رو، به نظر می رسد که حوزه ی مکران یکی از مسیرهای ارتباطی و نقطه اتصال محوطه های حوزه ی هیرمند با محوطه های حوزه ی سند و کرانه های دریای مکران بوده است.کلید واژگان: مکران, عصر مفرغ, برهمکنش فرهنگی, گونه شناسی سفال, مناطق همجوارThe south Makran area is located in south of Sistan & Baluchistan province and includes the cities of Nikshahr & Chabahar. Research done in the Makran region, all are cross-linked to a specific location, and generally are summarized in preliminary report to the Heritage Foundation. However, through the systematic archaeological surveys of the Nikshahr city, the researchers have been identified the pre-historic sites, and also attempted to collect the pottery index, but no specialized study is done yet. On the other hand, we can obtain valuable data in connection with the formation process of human settlements in different periods, with more intensive research in this area. These data, on the one hand, can investigate and determine the relevance and role of this land on the cultural interaction in whole Plateau of Iran, and on the other hand, reconstruct the cultural ties with other Eastern lands, especially with Indus Valley in third millennium BC. Shirazi has been studied this area of Sistan and Baluchistan in an Archaeological survey framework. 44 ancients enclosure were found in NIKSHAHR, during this study that indicates the richness of Third millennium BC establishments in this area. The area of southern Makran is located in the south of Sistan and Baluchestan province. This area has been archeologically studied at two steps by Rouhollah Shirazi in accordance with archeological study of Sistan and Balouchestan province. One short study done in 1381 solar year by which some archeological areas were identified, and did once more in 1387-88, 1389 that was comprehensive and regular study by which many archeological areas have been discovered. By sampling taken from bronze age lots in NIKSHAHR, 227 pieces of potteries were found. Due to the variety and number of the samples, and in order to better and more identify potteries of prehistoric period of Makran it was determined that the samples must be studied more carefully. Thus, during this study, the typological comparison of potteries was made, based on a theoretical-comparative study. One of the most fundamental ways to understand the interactions at the prehistory is to study potteries. Hence, the authors firstly are tried to identify the relative chronology of Bronze Age areas in southern Makran and secondly to study the regional and transregional interactions in southern Makran with places like areas across the bank of Halil Rood river, Bampur, Shahr-i Sokhta and settlements of Afghanistan and Pakistan. Then, we studied these samples carefully, and now, we have presented the result of studies in this paper under the title of Comparative Study of Potteries of Bronze Age in Southern Makran. According to these studies and analyzing reports and comparing important samples in southern Baluchestan with neighboring areas, we conclude that the southern Makran had expanded regional and transregional relations with areas in south-east of iran like, Bampur, Shahr-i sokhta, Damin, Yahya, Khurab and Rood-i Biaban and areas in Afghanistan like, Mundigak, Gardan Reg, and areas in plain of Kech in Pakistan. Also from the chronological aspect, cultural periods of Bronze Age in southern Makran has the largest overlap with I And IV periods of Bampur. The results of the statistic reports from potterys samples of south Makran in the third millennium B.C. shows a vast relation between this area and the banks of HALIL ROOD, Bampur, Shahr-i-Soukhta, and the lots such as Mundigak and Gardan Reg in Afganistan and also some lots in Baluchistan of Pakistan.Keywords: South Makran, Bronze Age, Cultural Interaction, Typological Comparison, Neighbouring Areas
-
سفال در دسترس ترین و فراوان ترین مواد فرهنگی محوطه های باستانی را تشکیل می دهد که به واسطه آن، می توان به ادوار فرهنگی موجود در سایت های مورد مطالعه، بدون کاوش دست یافت. در این جستار به مطالعه و بررسی «سفال های» مرتبط با عصر مفرغ تپه «گریران» دشت الشتر که از طریق بررسی های پیمایشی به دست آمده اند، پرداخته و سپس با حضور سفال های مفرغ قدیم تا جدید، رویکردی نو به گاهنگاری این تپه و دشت الشتر صورت می پذیرد. تپه گریران در بخش شمالی الشتر، در شمال استان لرستان واقع شده است؛ این تپه با وسعت 13 هکتار، دارای ادوار مختلف فرهنگی از هزاره چهارم ق.م. تا دوره اسلامی است. در دشت الشتر بالغ بر 26 محوطه مربوط به عصر مفرغ شناسایی شده اند که بزرگ ترین محوطه آن تپه گریران است و با توجه به دارا بودن تسلسل سه دوره مفرغ قدیم تا جدید، می تواند گره گشای مطالعات عصر مفرغ و گاهنگاری آن در منطقه مورد مطالعه باشد. در این جستار 102 نمونه سفال دوره مفرغ تپه گریران مورد مطالعه قرار می گیرد. سفال ها جهت گونه شناسی ابتدا براساس نمونه های شاخص شناخته شده ی دوره مفرغ زاگرس مرکزی در چهار گروه سفال های نخودی، قرمز، آجری و قهوه ای دسته بندی شده؛ سپس تک به تک سفال ها با نمونه های مشابه در مناطق همجوار، مقایسه، تحلیل و گاهنگاری می شوند. در این راستا، در درجه اول از «گودین تپه» به عنوان مرجع مقایسه و گاهنگاری همواره استفاده گردیده، اما به منظور تقویت گونه شناسی سفال ها، از سایر محوطه های شاخص همجوار نیز، بهره گرفته شده است. به جهت برخی محدودیت ها سعی گردیده تا از بین چندین نمونه سفال مشابه به دست آمده از تپه گریران، حداقل یک نمونه را در تحلیل و گاهنگاری به کار گرفته شوند.
کلید واژگان: گونه شناسی سفال, دشت الشتر, تپه گریران, گودینتپه, گاهنگاری, عصر مفرغBronze Age is one of the important prehistoric periods of Iran, especially central zagros with its inter-mountain plains which requires more study and investigation aiming to understand the cultural data of every region and also the chronology. One of the important and key regions in Central Zagros is “Alaeshtar” plain, located in north of Luristan, has 26 archaeological sites attributed to Bronze Age which its largest sits is “Tappeh Gariran”. But, comprehensive and accurate study Carrie out on the region Here, we address the study and investigation of potteries related to the Bronze Age of Tappeh Gariran and then new approach is done aiming to chronology the site and Alaeshtar plain by the presence of early and Late Bronze Age pottery. Gariran is located in the north of Alaeshtar with 13 ha, in diameter having cultural sequence from the 4th millennium B.C to Islamic period respecting to have a sequence of three different periods of early and late bronze; it can be resolver of Bronze Age studies and chorology in the region. This query, 102 shreds from Gariran Bronze Age been studied. Based on known index samples of central Zagros Bronze Age, potteries have clustered into four groups of buff, red, brick and brown; then each of them have analyzed and compared with the same samples from the neighboring regions. Regarding that, Godin Teppe is used as a comparison and chronology reference, but in order to reinforce the potteries typology, other neighboring index sites have also been referred. Comparison the potteries with the similar samples from identified sites in the neighboring regions of Alaeshtar indicates typological relationships in between potteries from Alaeshtar and Tappeh Gariran But, majority of potteries, respecting to the chronological tradition which was common by the Bronze Age, is concentrated in middle and late periods. Early Bronze chronology in central Zagros regions is uncleared regarding to the influence of different phenomena and respective, Yaniqcultural data. Yaniq culture has permeated in the west and plains around central Zagros to Kangavar plain, Nahavand and finally Malayer plain moving toward southern boarders. according to carried out studies on the chronology of pottery, Yaniq pottery have adapted to the east areas of central Zagros this approach is offer able from Kangavar to Malayer plain due to the presence of this type of cultural material in the central Zagros. Whereas, less sample is obtained from Kangavar valley southward. Base and criterion of placing Yaniq pottery as a basic approach for understanding early bronze of central Zagros, especially north regions of Luristan, is cussed turbulence of chronology status of the large areas from north of Luristan to south of Kermanshah. Only two from 102 shreds of the research in Tappe Gariran are comparable with early bronze pottery, polychrome pottery, Majority of samples indicate pottery types of Godin III. On the other hand, polychrome pottery similar to Posht-Kuh (Luristan) regions and Khozestan plain is also less than one cannot find certain chronology relationship between Alaeshtar plain and southern regions in Posht-Kuh and Khuzestan plain by the early Bronze Age, but it cannot be denied that the cultural tradition and it can be known homogenous with same works. But, these low numbers of pottery sample related to early period of Bronze Age are showed and confirmed the presence of early bronze in Tappe Gariran. It seems that common pottery of early bronze in Tappe Gariran has other specification (maybe local) respecting to the given materials; chronology method used in Godin Teppe which is done and used in majority of central Zagros is not adaptable and applicable in Tappe Gariran.Keywords: Pottery Typology, Alaeshtar Plain, Tappe Gariran, Godin Teppe, Chronology, Bronze Age -
دوره اشکانی یکی از ناشناخته ترین دوره های تاریخی ایران است و تا سال های اخیر آن را «دوره میانه تاریک تمدن ایران باستان» می دانستند. سالیان متمادی شناسایی و بررسی فرهنگ و هنر اشکانی تنها بر پایه کاوش های انجام شده در بین النهرین و سوریه، به ویژه در پالمیر و دورااروپوس قرار داشت. در ایران تنها محوطه های مهم: شوش، کوه خواجه، خورهه، قلعه یزدگرد، تپه نوشیجان، قلعه ضحاک، گورستان طاق بستان کرمانشاه، دامنه پارتی بیستون و معبد لائویسه نهاوند کاوش شده اند. یکی از با ارزش ترین مواد فرهنگی دوره ی اشکانی سفال آن است که موضوعی بسیار مهم، دشوار و نا شناخته است و پژوهش و بررسی آن ضروری است. در دوره ی اشکانی نکته مهم این است که در تمام قلمرو اشکانی سفال ها یک سان نبوده است. در این دوره در هر منطقه ایران سفال هایی وجود داشته که مشخصه آن منطقه بوده و با سفال های مناطق همجوار متفاوت بوده است. محوطه ی سنگ شیر در شرق شهر همدان قرار دارد، در شمال شرق این محوطه بر روی تپه ای طبیعی یک گورستان وسیع وجود دارد که مجسمه شیرسنگی در بلند ترین نقطه جنوب غربی آن قرار دارد. این گورستان در سال 1345 ش. توسط «علی اکبر» سرفراز مورد بازدید قرار گرفت و پس از آن در سال های 54-1353 ش. توسط «مسعود آذرنوش» کاوش شد که در نتیجه ی آن گور های دوره ی: هخامنشی؟، سلوکی؟، اشکانی و اسلامی به دست آمد. در این نوشتار یافته های -سفالی اشکانی- به دست آمده از این گورستان مورد: مطالعه، گونه شناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفته اند که در نتیجه ی آن سه نوع: سفال معمولی، جلینگی و لعاب دار شناسایی شد. مطالعه و مقایسه تطبیقی سفال ها نشان داد که سفال های این گورستان مشابه با سفال های محوطه های حوزه های فرهنگی: غرب، جنوب غرب، شمال غرب ایران و مرکز بین النهرین است. بر اساس مطالعات انجام شده، می توان بیان نمود که مجموعه سفالی گورستان سنگ شیر همدان مربوط به اوایل و اواسط دوره ی اشکانی است.
کلید واژگان: همدان, سنگ شیر, گورستان, دوره ی اشکانی, گونه شناسی سفالArsacid Empire is one of the least known periods in the history of Iran which، until recently، was called the “dark middle age of ancient Iran civilization”. In Iranian culture and tradition، this period is usually ignored and left unexplored. For years، identification and investigation of Arsacid culture and art were done just based on the excavations carried out in Mesopotamia and Syria، especially in Palmira and Dura Europos. In Iran، the important sites excavated only include Susa (50 km south Andimeshk and 114 km north of Ahwaz)، Khajeh Mountain (in Sistan)، Khorheh (in Markazi province)، Qale’ Yazdgird (in western Iran، close to Qasre Shirin)، Tepe NushiJan (60 km south Hamedan)، Qale’ Zahak (16 km southeast Sareskan city)، Taq-i Bustan cemetery (in Kermanshah)، Parthian domain of Bisotun (in Harsin city) and Laodicea Temple (in Nahavand). One of the most valuable Arsacid cultural materials is pottery، a difficult، unknown yet important issue studying which is a must. An essential، prominent aspect of Arsacid pottery is that the works of pottery were not identical throughout Arsacid territory. In this period، in every region of Iran، there were works of pottery which were unique to that region and differed from the potteries of neighboring regions. Sang-e Shir area، now known as Sang-e Shir square، is placed at the east of Hamedan city. Today، a very small part of this site has turned into the square and the rest is buried under residential houses. To the northeast of this area، there is a vast cemetery on a natural hill; stone lion statue is located on the highest point to the southwest. This cemetery was visited by Ali Akbar Sarfaraz in 1966، and later، in 1974-75 by Masoud Azarnoush as a result of which Achaemenid، Seleucid?، Parthian and Islamic graves were excavated. As a result of the excavations، four different types of burial were identified including burial in clay coffins، burial in clay pithos، burial without coffin (corpse in a flexed position)، and burial without coffin (corpse in a extended position). In his 1975 report، Azarnoush divided these burials into three categories: burials flexed is considered as belonging to 4th century BC because of a coin from Caria found; he claims that this coin can possibly be dated back to Hecatomnus، the king who was appointed by Artaxerxes II as the head of Iranian Army that were to fight Evagoras، the rebelling king of Salamis. Burials with or without coffins along northeast-southwest axis in which the head is in the southwest are considered، doubtfully، to belong to Seleucid? period based on comparative studies on excavations in Egypt and Mesopotamia. Burials with or without coffin along northeast-southwest axis in a which the head is in the northeast، are regarded as belonging to the late first half and early second half of 2td century BC based on the coins found in these burials that belong to Mithradates I، Phraates II and Gutarzes II. In this article، the Parthian potteries found in this cemetery were the subject of study، typological analysis، comparison and contrast، which led to the identification of Common، Clinky and Glazed pottery categories. Comparative study investigation indicated that these potteries are similar to the Parthian potteries of central Mesopotamia (Seleucia)، west (Kangavar، Bisotun، Tepe Nush-IJan، Khorheh، Ti-Haleh site in Khorramabad Valley)، southwest (Tepe Darougeh، level III of Chaour palace-Susa، eastern Apadana-Susa، level VI of Ville Royale in Susa، Masjid Soleiman)، and northwest (the site of Germi in Moghan plain) of Iran. Based on the analysis، the pottery set found in Sang-e Shir Cemetery of Hamedan can be dated to the early and middle Parthian period.Keywords: Hamedan, Sang, e Shir, Cemetery, Parthian Period, Pottery Typology -
تپه ی کلنان متعلق به دوره ی مس و سنگ میانه است و در شرق استان کردستان واقع شده است. داده های به دست آمده از گاهنگاری مقایسه ای و مطلق این تپه نشان دهنده استقرار در آن از 4050 تا 3650 ق.م است. به دلیل نبود لایه نگاری محوطه های مس و سنگ در استان کردستان در مقایسه با سایر نقاط ایران، تپه ی کلنان در شهرستان بیجار لایه نگاری شد. در اینجا عاوه بر گاهنگاری نسبی و مطلق، گونه شناسی مواد فرهنگی نیز مورد بحث واقع شده است. نتایج حاصله نشان دهنده ی مشابهت مواد فرهنگی این تپه با شمال غرب ایران، زاگرس مرکزی و غرب فات مرکزی ایران در دوره ی دالما است. شناسایی سفال محلی و سفال های کرم و خاکستری مشابه با فات مرکزی از یافت ه های ارزشمند این تپه می باشد. این مقاله براساس داده های بدست آمده از لایه نگاری این تپه در پاییز 1389 است و بر اهمیت آن در منطقه ی شرق استان کردستان که کریدور مناطق شمال غرب ایران، زاگرس مرکزی و شمال فات مرکزی است، تاکید دارد.
کلید واژگان: تپه کلنکان, گاهنگاری نسبی و مطلق, گونه شناسی سفال, دوره ی دالما, استان کردستان -
فعالیتهای عمرانی به مانند سد سازی، راهسازی، توسعه روستاها و شهرها و غیره، امروزه یکی از عوامل انسانی اصلی در تخریب و نابودی بسیاری از محوطه های باستانی به شمار می رود. در همین راستا طی پروژه راهسازی و تعریض محور ترانزیتی بوئین زهرا- سگزآباد در استان قزوین، بخش های جنوبی محوطه مای تپه در حریم جاده قرار گرفته و دچار تخریب می گردد. از این رو عملیات کاوش اضطراری محوطه مذکور توسط اداره باستان شناسی اداره کل میراث فرهنگی استان قزوین در مهر 1389 انجام پذیرفت. محوطه مای تپه که در5/5 کیلومتری شمال غرب بوئین زهرا و درضلع شمالی حریم محور بوئین زهرا به سگزآباد قرار گرفته، از لحاظ مطالعاتی با توجه به موقعیت ویژه آن که در نزدیکی محوطه های پیش از تاریخی مهم دشت قزوین همچون زاغه، قبرستان، سگزآباد و چهاربنهواقع شده، حائز اهمیت است. طی کاوش در 10 گمانه 2×2 متر و مطالعات مقدماتی انجام شده بر روی یافته های حاصله- بخصوص گونه شناسی سفال-، این محوطه با الگوی استقرار موقت، دارای فرهنگ اواخر دوره نوسنگی جدید I و اوایل دوره نوسنگی جدید II (اواخر نیمه اول هزاره ششم ق.م) است که فرهنگ های هم افق با آن در دشت قزوین، از کاوش های تپه چهاربنه و ابراهیم آباد شناخته شده است. در این نوشتار به معرفی نتایج کاوش اضطراری، یافته ها و در نهایت ارائه گاهنگاری مقایسه ای محوطه مای تپه پرداخته شده است.
کلید واژگان: مای تپه, دشت قزوین, نوسنگی جدید, گونه شناسی سفال, گاهنگاری مقایسه ایNowadays, constructive activities such as dam construction, villages and cities development and etc. are some of the main human factors in destroying many of archaeological sites. By the same token, during road construction in Buin Zahra- Sagz Abad, transit axis widening project in Qazvin province, southern parts of Maya tepe which have been located in road boundary would be destroyed. Therefore, urgent excavation of mentioned site was implanted in fall 1389 by an archaeological expert of cultural heritage organization of Qazvin city. Maya tepe is located in 5/5 km of the west of Buin Zahra City and in northern side of Buin Zahra- Sagz Abad axis and is an important site due to its particular location which is near to prehistoric sites of Qazvin plain such as Charbone, Zagheh, Ghabrestan and Sagz Abad. During the excavation in 10 trenches 2×2 meters and with preliminary researches about obtained results specially ceramic typology, within a semi-permanent settlement pattern, this site has a culture from late Neolithic I and early late Neolithic II (end of the first half of the sixth millennium BC), whose similar cultures in Qazvin plain have been identified in Charbone and Ebrahim Abad sites. In this paper, findings and results of an urgent excavation are presented and ultimately a comparative chronology of Maya Tepe is presented.
Keywords: Maya tepe, Qazvin plain, late Neolithic, ceramic, typology, comparative chronology
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.