به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "central zagros" در نشریات گروه "تاریخ"

تکرار جستجوی کلیدواژه «central zagros» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مرجان مشکور*، حسین داودی، مرتضی جمالی، سونیا شیدرنگ، مارگارتا تنگبرگ، پانتلیتزا میلونا، فرهاد خرمالی، مرتضی رحمتی، ساناز بیضائی دوست، بابک مرادی، رویا خزائلی، هما فتحی

    دانسته های موجود از محوطه های اوایل نوسنگی و فرآیند نوسنگی شدن در شرق هلال حاصلخیزی باوجود بازنگری در کاوش های گذشته هم چنان با پرسش های زیادی مواجه است. محوطه قزانچی در شمال غرب کرمانشاه و در ارتفاع 1323 متری بالاتر از سطح دریا، کنار رودخانه رازآور، به دلیل وجود نهشته های متوالی دوره نوسنگی انتخاب شد. از اهداف مهم این پروژه، مستندسازی دقیق یافته های زیست باستان شناختی برای روشن ساختن ویژگی های فرهنگ مادی جوامع اولیه نوسنگی، الگوهای سکونتی، معیشت و زیست محیط پیرامون محوطه بود. فرضیه وجود استقرارهای نوسنگی بدون سفال در این بخش از زاگرس با توجه به محوطه هایی مانند گنج دره و شیخی آباد نیازمند بررسی در تپه قزانچی بود. هم چنین آسیب های زیادی که بر اثر فعالیت کشاورزی در 50 سال گذشته به تپه وارد شده سبب ایجاد دیواره ای به طول حدود 100 متر از توالی فرهنگی هولوسن و پدیدارشدن نهشته های باستانی بر ضرورت انجام عملیات کاوش و نجات بخشی و مطالعه این محوطه می افزود. تپه قزانچی در زمستان 1397 با هدف شناسایی دقیق توالی دوره ای و تعیین عرصه و حریم گمانه زنی و کاوش شد و وسعت عرصه محوطه حدود دو هکتار تخمین زده می شود. عملیات لایه نگاری در برش دیواره شمالی در سه ترانشه انجام شد. در نتیجه لایه نگاری و گاهنگاری نسبی و مطلق معلوم شد که لایه های فوقانی محوطه به دوره مفرغ میانی و مس وسنگ جدید و لایه های تحتانی به دوره نوسنگی بی سفال تعلق دارد. نتایج بررسی های باستان گیاه شناسی، باستان جانورشناسی، ریزریخت شناسی خاک و دیرین اقلیم شناسی، نشان از وجود محیط مرطوب پیرامون محوطه طی دوره هولوسن دارند. تپه قزانچی طی دوره مفرغ میانی با مراحل فوقانی چقاماران و مرحله سوم گودین تپه و در دوره مس وسنگ با چقاماران و مراحل میانه و متاخر سیاه بید و مرحله نهم گودین تپه در منطقه زاگرس مرکزی هم زمان بوده است. در دوره نوسنگی بی سفال نیز با محوطه هایی نظیر: شیخی آباد، چیاسبزشرقی، کلک اسدمراد و چغاگلان، تقریبا هم زمان بوده و جزو نخستین سکونتگاه های اوایل هولوسن در شرق هلال حاصلخیزی محسوب می شود.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, فناوری سنگ و سفال, زیست باستان شناسی, ریزریخت شناسی خاک, دیرین محیط
    Marjan Mashkour *, Hossein Davoudi, Morteza Djamali, Sonia Shidrang, Margareta Tengberg, Pantelitsa Mylona, Farhad Khormali, Morteza Rahmati, Sanaz Beizaee Doost, Babak Moradi, Roya Khazaeli, Homa Fathi

    Despite the extensive excavations and research in the eastern part of the Fertile Crescent, questions remain regarding the Neolithization process and the role of the Zagros region in these dynamics. Tappeh Qazānchi, is located at 1323 m.a.s.l. to the northwest of the city of Kermanshah and lies close to the Razavar river, was selected for archaeological research due to the presence of a long chronological sequence. The project aimed to study the Early Neolithic societies’ material culture, residential practices, subsistence economy and the environmental conditions of the site. mechanized agricultural practices over the past five decades have damaged the site, revealing a section (approximately one hundred meters long on the northern part of the mound) of cultural sequences from the early Holocene period. The site was sounded during the winter of 2019 to identify the cultural sequences, determine the core area and buffer zone. The extent of the core area was estimated to be approximately two hectares. The stratigraphy was carried out in the section of the northern wall in three trenches. The results indicate that the lower levels contain a Pre-Pottery Neolithic sequence and the upper levels of the site belong to the Late Chalcolithic and Middle Bronze Age periods. Archaeological, and high-resolution bio- and geoarchaeological investigations (archaeobotany, archaeozoology, micromorphology, and sedimentology) reveal that the Holocene environment around the site was characterized by small-scale permanently waterlogged areas or periodically flooded zones. During the Middle Bronze Age, Tappeh Qazānchi is contemporaneous with Chogha Maran (upper phase) and Godin Tepe (Period III), and during the Late Chalcolithic with Siahbid (middle and late phases), Chogha Maran and Godin Tepe (Period IX). The Pre-Pottery Neolithic phases at Qazānchi were contemporaneous with several other early Holocene settlements of the Zagros, including Sheikh-e Abad, East Chia Sabz, Kelek Asad Morad, and Chogha Golan.

    Keywords: Central Zagros, Lithic, pottery technologies, Bioarchaeology, Soil micromorphology, Palaeoenvironment
  • علی نوراللهی*
    دخمه سان روسم در تنگه هوزمانوند و در کرانه غربی رودخانه جزمان و بر سر ایلراهی که از این تنگه می گذرد واقع است. این ایلراه دشت های شمالی تر یعنی هلشی و مایشت(ماهیدشت) را با نواحی جنوبی تر یعنی هلیلان و مناطق همجوار را به هم وصل می کند و دارای اهمیتی استراتژی است. سان روسم از نوع دخمه های آزاد است. این دخمه دارای شکلی مکعب مستطیل است و ورودی آن تقریبا رو به شمال است. رودخانه جزمان از جنوب و پشت آن می گذرد این موضوع در کنار عوامل دیگر از جمله اینکه در کنار ایلراه ایجاد شده کاربری آن به عنوان گور دخمه را مورد تردید قرار می دهد. با توجه به موقعیت آن احتمالا دارای کارکردهای دیگر است. از جمله این کارکردها می توان به دخمه ای برای نگهبانی، استراحت(مانند طاق گرا) یا انبار غلات یا بر اساس روایت های که در میان مردم رواج دارد مکانی مذهبی و آیینی بوده است. با توجه به شباهت این دخمه با برخی از دخمه ها در جزییات از جمله در قاب ورودی و شیوه تاق گهواره ای و همچنین شیوه کندن این دخمه و چگونگی زدودن بخش های سست صخره در جوانب آن که مشابه شیوه های جداسازی قواره های سنگی در معادن سنگ در این منطقه و مناطق همجوار می باشد، به گمان این دخمه در اواسط دوره اشکانی ایجاد شده است.
    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, کرمانشاه, هوزمانوند, دخمه, سان روسم
    Ali Nourallahi *
    The San Rossam crypt is located in the Hozmanvand Gorge, on the west bank of the Jezman River, on the nomadic route that passes through this gorge. This nomadic route connects the northern plains, namely Halashi and Mayasht (Mahidasht), with the southern areas, namely Holeylan and neighboring areas, and is of strategic importance. San Rossam is a type of free crypt. This crypt has a rectangular cube shape and its entrance is facing north. The Jezman River flows from the south and behind it. This issue, along with other factors, such as the fact that it was created next to the nomadic route, makes its use as a tomb doubtful. According to its location, it probably has had other functions. Possibly, this crypt was a place for guarding, resting (like Taq-e Gara), and grain storage, or according to local narratives, it was a religious and ritual place. Some details of this crypt, such as the entrance shape, the cradle arch, and the construction method, are similar to some crypts. Besides, the method of removing the loose parts of the rock on the sides of the cellar is similar to the methods of separating stone blocks in the mines of this area and neighboring areas. These characteristics attribute the age of this crypt to the second half of the Parthian period.
    Keywords: central Zagros, Kermanshah, Hozmanvand, San Rossam
  • علی منادی، حمیدرضا ولی پور*، امیرصادق نقشینه

    دشت سیلاخور در شمال لرستان از مناطق مهم زاگرس مرکزی بوده که دارای استقرارگاه های متعددی در رابطه با عصر مس وسنگ است. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. داده های این پژوهش از بررسی و شناسایی که در سال 1385 از دشت سیلاخور صورت گرفته و هم چنین بررسی مجدد و تکمیلی نگارندگان از این ناحیه انجام گرفته است. در این مطالعه، 51 نمونه سفال شاخص از سفال های مربوط به عصر مس وسنگ در محوطه های این ناحیه مورد مطالعه گونه شناختی قرار گرفته اند. در این پژوهش سعی شده تا به این پرسش پاسخ داده شود که مقایسه گونه شناختی سفال های عصر مس وسنگ دشت سیلاخور چگونه می تواند در تنظیم گاهنگاری منطقه موثر باشد؟ گونه شناسی و مقایسه های انجام شده در رابطه با سفال های این دوره در دشت سیلاخور گویای این است که فرهنگ های سفالی رایج عصر مس وسنگ این ناحیه متاثر از تحولات مناطق شمالی کوه گرین و سفیدکوه (دره کنگاور) است؛ بنابراین، می توان گاهنگاری دره کنگاور در عصر مس وسنگ را به دشت سیلاخور نیز تعمیم داد. از سویی دیگر، گونه شناسی انواع سفال این پژوهش می تواند در درک درست تر از فرهنگ های پس از دوره مس وسنگ و در عصر مفرغ موثر باشد. تشابهات گونه شناختی سفال دوره مس وسنگ دشت سیلاخور با سفال دوره گودین III لزوم بازنگری در گاهنگاری عصر مس وسنگ و به تبع آن عصر مفرغ را نشان می دهد. پس از مطالعات صورت گرفته برروی سفال های گردآوری شده، تعداد 51 نمونه سفال از آن ها که شاخص تر بوده تفکیک شده و مورد مطالعه بیشتر قرار گرفته اند. در این راستا، سعی شده تا از هر نمونه سفال حداقل یک نمونه در این پژوهش ارایه گردد. نمونه های گردآوری شده معرف سه دوره قدیم، میانه و جدید عصر مس وسنگ در دشت سیلاخور هستند.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, دشت سیلاخور, عصر مس وسنگ, گونه شناسی سفال, گاهنگاری
    Ali Monadi, Hamid Valipour *, Amir Sadegh Naghshineh

    Silakhor plain in the north of Lorestan is one of the important areas of Central Zagros, which has many settlements related to the chalcolithic age. Investigations and studies conducted in this plain have so far shown 80 ancient sites related to the chalcolithic age. The data of this research was taken from the survey and identification that took place in 2005 in the Silakhor plain, as well as re-examination and supplementary survey of the authors from this. In this research, 51 representative pottery samples from the chalcolithic age pottery in the area of this site have been studied typologically. In this research an attempt has been made to answer the question that how the typological comparison of chalcolithic age pottery of Silakhor plain can be effective in regulating the chronology of the region. The typology and comparisons made in relation to the pottery of this period in the Silakhor plain show that the common pottery cultures of the chalcolithic age in this area are affected by the developments in the northern regions of Garin-Kouh and Sefid-Kouh (Kangavar Vally). Therefore, the chronology of Kangavar Vally in the chalcolithic can be extended to the Silakhor plain as well as on other hand, the typology of pottery types in this research can be effective in understanding the cultures late chalcolithic period and in the Bronze Age. The typological similarities of the chalcolithic pottery of the Silakhor plain with the pottery of the Godin III period show the chalcolithic and, consequently, the Bronze Age. After studies conducted on the collected pottery, 51 pottery samples, which were more representative, were separated and studied further. In this regard, we have tried to present at least one example of each pottery sample in this article. The collected samples represent that early, middle and late periods of the chalcolithic age in the Silakhor plain.

    Keywords: Central Zagros, Silakhor Plain, chalcolithic age, Pottery Typology, Chronology
  • ناصر امینی خواه، فتاح امینی

     فرهنگ حسونا مربوط به اواخر دوران نوسگی است که بازه زمانی 6000 – 5300 ق.م. را در بر میگیرد و یکی از فرهنگهای اولیه روستانشینی در زاگرس به شمار میرود. پس از کشف و کاوش تپه حسونا در شمال بینالنهرین، به دلیل اهمیت یافته ها، این فرهنگ به عنوان شاخصی برای دوران اولیه روستانشینی زاگرس در نظر گرفته شد. تاکنون شواهدی از فرهنگ حسونا در شمال غرب و اخیرا در شرق زاگرس به دست آمده است که نشان از پهنه وسیع گسترش این فرهنگ است. با این حال، تاکنون شواهدی از حسونا در زاگرس مرکزی به خصوص مناطق غربی آن یافت نشده است. در پاییز 1400 بررسی نجاتبخشی محدوده سد هواسان شهرستان سرپل ذهاب به سرپرستی ناصر امینیخواه به انجام رسید. این پژوهش اهداف مختلفی را دنبال میکرد که یکی از مهمترین آن ها مطالعه برهمکنشهای احتمالی فرهنگی منطقه با مناطق است که » سینی پوست کنی « مجاور و بالاخص بینالنهرین بود. یکی از وجوه محرز فرهنگ حسونا، نوعی سفال موسوم به برای اولین بار از لایه 2 تپه حسونا به دست آمد. وجود قطعات سینی پوست کنی بر روی تپه نظرگاه، به پرسش ما درباره وجود ارتباط زاگرس با بین النهرین آن هم در یکی از مهمترین دوران تاریخی پاسخ داد. در این مقاله، علاوه بر معرفی مواد فرهنگی تپه نظرگاه، به دلایل اهمیت محدوده تحت بررسی نیز پرداخته ایم.

    کلید واژگان: حسونا, نوسنگی, زاگرس مرکزی, سرپل ذهاب

    The Hassuna culture belongs to the late Neolithic era, which spans the period of 6000-5300 BC, and is considered as one of the first village-dwelling cultures in Zagros. After the discovery and exploration of Hassuna hill in the north of Mesopotamia, due to the importance of the findings, this culture was considered as an indicator for the early rural settlement of Zagros. So far, evidence of the Hasuna culture has been obtained in the northwest and recently in the east of Zagros, which shows the wide spread of this culture. However, no evidence of Hasuna has been found in central Zagros, especially in its western regions. In the fall of 1400, a rescue survey of the Havasan dam area of Sarpol Zahab city was carried out under the supervision of Nasser Aminikhah. This research pursued various goals, one of the most important of which was to study the possible cultural interactions of the region with neighboring regions, especially Mesopotamia. One of the distinctive aspects of Hassuna culture is a type of pottery known as "peeling tray", which was obtained for the first time from layer 2 of Hassuna hill. The existence of peeling tray fragments on the observation hill answered our question about the existence of the connection between Zagros and Mesopotamia in one of the most important historical periods. In this article, in addition to introducing the cultural materials of Tepe Nazargah, we have also discussed the reasons for the importance of the area under investigation.

    Keywords: Hassuna, Neolithic, Central Zagros, Sarpol Zahab
  • Hojjat Darabi *
    The Central Zagros received pioneering research on the emergence of early agricultural and village life by R. Braidwood in 1959-60. However, later shifts in research toward the Levant put the Central Zagros in shadow for several decades until recently, when investigations have once again highlighted its key place in the Neolithization processes in West Asia. Unlike the Levant, where a protracted change from the Epipaleolithic to the Neolithic is seen, the border line between these two periods is evidently sharp in the Central Zagros suggesting that unprecedented features appeared during the first two millennia of the Holocene, a foundational time that is poorly known in the region. In light of new evidence, this period is addressed here under the chronological term ‘Transitional Neolithic’ (ca. 9800-8000 BCE). Current datasets suggest that, following an environmental improvement at the end of the Younger Dryas, local communities engaged in short-term inhabitations, collective or communal ceremonies, and had an increasing reliance on the wild progenitors of early domestic plant and animal species. This time span’s close interactions with natural resources provided people with growing ecological knowledge. We may think of longer occupation in desirable places and thereby population increases in the 9th millennium BCE. This instead could have gradually resulted in an environmental depression, however, caused either by population growth or by possible unfavorable climatic events. Archaeological evidence shows that from the mid-9th millennium BCE on, a change happened in subsistence strategies toward low-level food production. In fact, this was an eco-cultural event that broadened the human diet. The central Zagros saw multiple creative behaviors during both the early and late phases of the Transitional Neolithic, providing people with a robust foundation for the succeeding truly Neolithic way of life that took shape during the 8th millennium BCE
    Keywords: Central Zagros, transitional Neolithic, Neolithization, ecological knowledge, low-level food production
  • علی نوراللهی*
    عصر آهن در زاگرس مرکزی همزمان با دوره حکومت آشوریان و کاسی ها و دیگر اقوام و حضور آنها در این ناحیه است. مطالعات باستان شناسی این دوره تقریبا بدون توجه به حضور این حکومت ها یا گروه ها، فقط به بررسی گورستان ها و شیوه تدفین و دیگر یافته ها پرداخته اند. هرچند شواهد باستان شناسی و نقش برجسته های به دست آمده از این ناحیه در کنار اسناد مکتوب آشوری نشان دهنده حضور قوی آشوریان و کاسی ها است. به هررو این مهم در مطالعات عصر آهن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. دشت میانکوهی آسمان آباد در شمال استان ایلام نیز از این موضوع جدا نیست. این ناحیه با وجود صعب العبور بودن و وسعت کم آن از نظر داده های باستان شناسی این دوره قابل توجه است، زیرا حلقه اتصال نواحی شمالی زاگرس مرکزی به نواحی جنوبی آن است. در بررسی این منطقه چندین گورستان متعلق به عصر آهن 1-3 شناسایی و بررسی شد. بررسی و مطالعه یافته ها و آثار این گورستان ها نشان دهنده تعلق آنها به گروه های نیمه کوچ نشین یا کوچ نشین است که در نزدیک یا کرانه های رودخانه آسمان آباد و ایل راه ها ایجاد شده اند. مطالعه و تحلیل و مقایسه معماری گورها و همچنین سفال های سطحی این گورستان ها علاوه بر روشن کردن وضعیت این منطقه در عصر آهن، بیانگر ارتباط دو سویه و همگونی این منطقه با نواحی دیگر زاگرس مرکزی است. ازطرف دیگر برخی شواهد سفالی حکایت از حضور کاسی در این ناحیه بعد از بازگشت از بین النهرین دارد.
    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, عصر آهن, آسمان آباد, گورستان
    Ali Nourallahi *
    The Iron Age in the Central Zagros is contemporaneous by Assyrians, Kassite’s states, and other tribes and their presence in this area.  Archaeological studies of this period, almost regardless of the presence of these States or groups, have only studied graveyards and burial methods and other findings from them. However, archaeological evidence and reliefs obtained from this area along with Assyrian cuneiform tablets show the strong presence of Assyrians and Kassites. However, this issue has received less attention in Iron Age studies, The Aseman-Abad intermountain plain is no exception. Despite being difficult to cross and its small area, this area is significant in terms of archaeological data of this period, because it is the link between the northern regions to southern regions of Central Zagros. In the survey of this area, several graveyards’ belonging to the Iron Age I-III were identified and surveyed. The study of the findings and works of these graveyard’s shows that they belong to semi-nomadic or nomadic groups that have been created near or along the banks of Aseman-Abad Rivers. The study, analysis, and comparison of the architecture of the tombs as well as the surface pottery of these graveyard’s, in addition to clarifying the situation of this region in the Iron Age, shows this era with other areas of the Central Zagros have a relationship and homogeneity. On the other hand, some pottery evidence indicates the presence of Kassite in this area after returning from Mesopotamia.
    Keywords: central Zagros, Iron Age, Asman Abad, Graveyards
  • Amir Saed Mucheshi

    The Chalcolithic sequence of the Central Zagros, which is designed primarily using the potsherds recovered andother associated material culture has long been used by researchers as a framework for the mentioned region. Thechronology is originally suggested based on some incomplete excavations and thus, it is now apparently in needof revision, at least in some parts. Part of the problem goes back to the phase known as Taherabad (Teherabad) orGodin VIII, a phase that suffers the most from the lack of secure chronology. What is discussed here is the natureof Godin VIII phase, so that it will be argued here that based on the archaeological data recorded from the CentralZagros region, the existence of such a phase is doubtful. Instead of Taherabad, it seems that Hoseinabad comesafter the Seh Gabi Phase. It should be noted that Taherabad Phase has not been identified from the excavationsand field surveys. The author suggests here that Godin VII Phase comes right after Seh Gabi Phase in the easternCentral Zagros and the other regions under its influence and the pottery-making tradition of Taherabad Phase (GodinVIII) is probably part of the previous Seh GabiPhase; therefore, it can no longer be considered a separate tradition.Based on what is mentioned, the chronology of the Chalcolithic Period in the eastern Central Zagros is needed tobe reassessed. Such a proposition results from the analyses of the potsherds recovered from the old and new fieldexpeditions.

    Keywords: Revision in chronology, Central Zagros, Taherabad Phase (Godin VIII)
  • Lily Niakan

    During the past decade, archaeological studies conducted in the Seymareh River catchment area have provided invaluable findings for analytical investigations and, thus, gaining insights into various fields such as pottery, architecture, and multifarious cultural artefacts. Amongst the most significant of such archaeological findings are cemeteries with their cultural implications, which provide researchers—and particularly archaeologists—with an ample amount of knowledge on various aspects of ancient peoples’ lives, including the ideological, social, and economic structures and patterns of their societies. This article reports a study conducted on Cham Papi Cemetery, located in the middle of the Seymareh River catchment area. The said cemetery was discovered in the years 2014-2015 in the course of archaeological investigations, upon which researchers embarked upon exploratory endeavours aimed at identifying different cultural horizons and circumstances of this area during the proto-historic and historic periods. The main purpose of the study was to identify various habitat patterns and life circumstances in the Kaferi Strait (Tangeh Kaferi) during the proto-historic period by investigating the structures of the graves and the remnants of the human skeletons detected in this cemetery. Based on the existing evidence as well as the evaluations conducted through initial assessment of pottery exhibits, observation, documentation, and investigation of the environmental features, a purposeful excavation was initiated in 2017. The primary results concerning the remnants of this cemetery included an accurate map of the cemetery and a recognized style of grave structures and burial rituals in the Bronze Age. The pottery exhibits showed that Cham Papi Cemetery had been founded in the third millennium B.C., and it had been in use up until the beginning of the first millennium B.C. This article aims to present a summary of the key findings about the architectural structures as well as the cultural and anthropological features of Cham Papi Cemetery.

    Keywords: Central Zagros, Seymareh River, Kaferi Strait, Cham Papi, Bronze Age
  • امیر ساعدموچشی*
    در نوشته حاضر سعی شده تا با یافته های باستان شناسی عصر آهن اولیه (I و II) زاگرس مرکزی به نقایص مطالعاتی آن پرداخته شود و با ارزیابی آن و نیز در نظر گرفتن نظریات پژوهشگران مختلف در این حوزه به ذکر تناقضات، کاستی ها و پرسش های مطرح شده ارایه شود. ارزیابی مطالعات انجام شده دال بر این است که مطالعات اولیه عصر آهن غالبا در مورد سبک شناسی اشیایی بوده که به منطقه لرستان منتسب شده و چهارچوب گاهنگارانه، زمان شروع عصر آهن، شناسایی مواد فرهنگی این دوره، تفکیک فازهای مختلف از هم و شناسایی نوع روابط زاگرس مرکزی با مناطق اطراف را به خوبی نشان نمی دهد. مشکلاتی چون بومی بودن مواد فرهنگی عصر آهن، تناقض در گاهنگاری، تعمیم نظریات دیگر مناطق به داده های این ناحیه، انقطاع در پژوهش های هدفمند، نبود محوطه های متعدد کاوش شده، استاندارد پایین کاوش ها در گذشته و وجود تناقضات در آنها، اتکا بر داده های به دست آمده از قبرستان، عدم انتشار نتایج بررسی ها، کاوش ها و عدم استفاده از علوم میان رشته ایی از دیگر معضلات این دوره در زاگرس مرکزی است. نتایج حاصله نشان می دهد که برای درک بهتر از این مسایل باید پژوهش های میدانی پرسش محور در این منطقه صورت گیرد و در کنار آن برای تحلیل مناسب از یافته های قدیمی، مطالعات آزمایشگاهی و میان رشته ایی را مدنظر قرار داد.
    کلید واژگان: عصر آهن اولیه زاگرس مرکزی پرسش ها و کاستی ها
    Amir Saedmucheshi *
    In this article, by analyzing the research activities conducted in the Central Zagros region in the Iron Age, the shortcomings, contradictions, questions and theories have been expressed, and in addition to presenting the general framework of previous researches, they have been criticized and analyzed. For this purpose, past and current published activities as well as some unpublished reports have been considered. This can be useful in identifying future research priorities. The transition from the Bronze Age to the Iron Age in the Central Zagros is largely unknown, and in archaeological excavations in this area, due to lack of accurate stratigraphic excavations, terms such as Iron Age I, II and III cannot be used for its different areas. Therefore, in this article, the general term of the Early Iron Age for Iron Age I and II is used.The Central Zagros region has long been interesting to archaeologists. The French geologist Jacques de Morgan visited the Luristan region in the 19th century and identified many sites. Ernst Herzfeld in the early years of the twentieth century surveyed many areas of the Zagros region and identified Tepe Giyan in the county of Nehavand. This site was later excavated by G. Contenau and R. Ghirshman. Stein conducted archaeological research in Luristan and excavated several Iron Age tombs in Hulailan and Badawar. Almost at the same time as Stein, the Holmes expedition was one of the teams that conducted archaeological studies in the Luristan region under Schmidt’s direction. In 1934 and 1935, he conducted archaeological surveys and excavations in Luristan, and in 1938, he excavated Surkh Dum for three weeks; this site is highly important for reasons such as being a settlement land and having hundreds of different objects. Sites such as Kamtarlan, Chigha Sabz and Surkh Dum were excavated during performing this research. A review of the research background conducted in the Central Zagros region indicates that the excavations were scattered and non-purposeful and at first, more attention was paid to objects. In the early studies of the Iron Age, there was no definite plan, and most of the information obtained was based on individual, and in some cases, incidental research. The lack of necessary standards in excavations has made the problem more complex. Some of the excavations were not fully published or were later conducted by others. These problems are observed in some sites such as Tang-i Hamamlan, Surkh Dum, Cheshmeh Mahi, Tepe Giyan, Khatun Ban, Jameh Shuran, Tepe Guran, Chigha Sabz, and Kamtarlan. The Iron Age in the Central Zagros is often based on studies conducted in the 1970s and 1980s. These researches started with scattered studies, and projects related to Luristan bronzes were revived. Attempts to identify bronze makers as well as their stylistics, and their geographical origin were among the reasons for focusing on Iron Age activities in the Central Zagros. Previous scattered studies were mostly based on the stylistics of objects. In the following decades, Luristan bronzes were strongly considered, and the research teams of the Danish in Hulailan, the British team in Delfan (Dilfan), and the Belgian delegation in Pusht-i Kuh (Ilam Province) conducted extensive studies in this field. In the 1970s and 1980s, during the Godin project, valuable surveys and excavations were conducted, based on which a purposeful approach on chronology, settlement patterns, comparison to the Bronze Age, and connections of the Central Zagros to other regions were considered. Nevertheless, problems, such as separation of Iron Age I and II phases from each other, involvement of theories in the north of the Central Plateau in the Central Zagros region, and uncertainty of the period of some pottery traditions like Elamite/Kassite goblets are among its shortcomings. It should also be noted that this study did not cover all parts of the Central Zagros. Clare Goff's research in the 1970s considerably contributed to the understanding of the Iron Age in the Luristan region. The excavations of Louis Vanden Berghe in Pusht-i Kuh led to excavation of 11 Early Iron Age cemeteries, which have been thoroughly investigated in the chronology of objects obtained from this area. The Danish excavation in Tepe Guran had a good sequence, but the speed of the excavation and the lack of phasing have somewhat reduced the quality of the work.The timing of the use of iron metal, either as a decoration or as a public tool in the Central Zagros, has not been precisely determined. Among the findings of Iron Age I, currently there is no conclusive evidence, and the beginning of this phase is based more on pottery changes. In the studies of this area, the emergence of gray Gray Ware as well as Kassite/Elamite pottery and the end of Godin III pottery tradition is regarded as the beginning of the Iron Age. Lack of gray pottery in all areas of the Central Zagros as an indicator, contradiction at the beginning of the Iron Age, existence of different traditions such as the difference between Pish-i Kuh and Pusht-i Kuh, and lack of separation of pottery from settlement sites with cemeteries are among the challenges of this phase. This complexity is intensified in Iron Age II, so that it is not presently possible to distinguish between this phase and the previous phase. Although pottery has been introduced as Iron Age II, firstly, these samples exhibit regional differences and secondly, their start, end or phasing time is unknown. Among the types of gray pottery, no distinction can be made between Iron Age I and II pottery. Based on surveys and excavations of cemeteries in this period, we encounter a decrease in settlement or a change in settlements, and our evidence from this period is more incomplete than that of the previous period. In general, , lack of a chronological framework for its various regions, scattered surveys, lack of standards in excavations, or long delays in the publication of reports, are among the problems in the Central Zagros region. Additionally, inadequate recording, different interpretations, lack of separation of the different phases of the Iron Age, imposing theories on data, paying attention to objects and neglecting details like architecture, and not paying sufficient attention to the findings of northern Mesopotamia are other problems. Furthermore, uncertainty of the beginning of the Iron Age in different parts of the Central Zagros, lack of detailed study of economic, technological and political changes from the Bronze Age to the Iron Age, uncertainty of the impact of atmospheric factors on sites, ambiguity of the Central Zagros association with the Ilam civilization and lack of accurate excavation in areas covering all phases of this period are among the other problems. Moreover, insufficient knowledge of Luristan bronzes and unknown details such as manufacturers, production centers, accurate stylistics, and time of their production are other shortcomings of the Iron Age of the Central Zagros region. To start research activities in the Central Zagros region, considering these shortcomings, we need purposeful, long-term, question-based projects using interdisciplinary studies.
    Keywords: Early Iron Age, Central Zagros, Questions, Shortcomings
  • علی منادی، حمیدرضا ولی پور*، امیرصادق نقشینه

    عصر مس وسنگ ازجمله ادوار دارای اهمیت پیش ازتاریخ ایران است. تحولات این دوره در زاگرس مرکزی در ادامه دوره نوسنگی ظهور نموده است. از مناطق مهم زاگرس مرکزی که دارای استقرارگاه های زیادی در رابطه با عصر مس وسنگ بوده، دشت سیلاخور در شمال لرستان است. با وجود غنای فرهنگی دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ، تاکنون مطالعه هدفمندی به منظور روشن نمودن وضعیت مس وسنگ این ناحیه صورت نگرفته است. در این راستا، به منظور روشن شدن الگوهای استقراری عصر مس وسنگ دشت سیلاخور، این مطالعه که چکیده ای از بررسی های باستان شناسی احمد پرویز و مطالعات هدفمند نگارندگان است، ارایه می گردد. نگارندگان در این پژوهش سعی در یافتن پاسخ پرسش های ذیل داشته اند: الگوهای استقراری دشت سیلاخور در عصر مس وسنگ به چه صورت بوده است؟ تغییرات الگوهای استقراری در ادوار قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور را چگونه می توان تحلیل نمود؟ به نظر می رسد چند عامل منابع آبی، ارتفاع از سطح دشت سیلاخور و راه های ایلات در شکل گیری استقرارگاه های این ناحیه در عصر مس وسنگ موثر بوده اند. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون 80 محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. برخی از این محوطه ها دارای هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ هستند. اطلاعات مکانی گردآوری شده در این پژوهش، از روش مطالعات علم GIS و با اجرا شدن در نرم افزار ArcGIS 10.3 مورد مطالعه قرار گرفته اند. مبنای این مطالعات، فاصله هر محوطه استقراری با نزدیک ترین رودخانه و سطح ارتفاع آن نسبت به دشت سیلاخور است. این نقشه ها در هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت سیلاخور اجرا شده اند.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, دشت سیلاخور, عصر مس وسنگ, الگوی استقراری, GIS
    Ali Monadi, Hamid-Reza Valipor*, Amir-Sadegh Nagshineh

    The Chalcolithic Age is one of the most important prehistoric periods in Iran. The transformations of this period in the Central Zagros have emerged in continuation of the Neolithic period.  One of the important areas of Central Zagros, which had many settlements related to the Chalcolithic era, is Silakhor plain in the north of Lorestan. Despite the cultural richness of the Silakhor plain during the Chalcolithic Age, no purposeful study has been conducted to clarify the Chalcolithic status of this area. In this regard, in order to clarify the settlement models of the Chalcolithic era of Silakhor plain, this study is presented, which is a summary of Ahmad Parviz’s archaeological studies and purposeful studies by the researchers, In the present study, the authors have tried to find the answer to the following questions: What were the settlement models of Silakhor plain in the Chalcolithic era? How can the changes of settlement models in the old, middle and new periods of the Chalcolithic era of Silakhor plain be analyzed? It seems that several factors including water resources, altitude of Silakhor plain and state’s roads have been effective in the formation of settlements in this area during the Chalcolithic age. Studies conducted in this plain so far have shown 80 ancient sites related to the Copper Stone Age. Some of these sites involve all three periods of old, middle and new Chalcolithic era. The spatial data collected in this research have been studied by GIS science studies method and implemented in ArcGIS 10.3 software. The basis of these studies is the distance of each settlement area from the nearest river and its altitude level from Silakhor plain. These maps have been implemented in all three periods of old, middle and new Chalcolithic Age of Silakhor plain. 

    Keywords: Central Zagros, Silakhor Plain, Chalcolithic Age, Settlement Models, GIS
  • ساریه امیری، مرجان مشکور*، ازاده محسب، مارگارتا تنگبرگ، مصطفی عبدالهی، علیرضا سرداری زرچی

    بقایای جانوری تپه قلاگپ (شهرستان ازنا، لرستان)، در طی نخستین فصل کاوش (1388) به دست آمده است. هدف از کاوش، آگاهی از وضعیت گاه نگاری زاگرس مرکزی و دشت ازنا بوده و گاه نگاری آن شامل توالی منظمی از لایه های نوسنگی جدید، مس سنگی، مفرغ، آهن، پارت و اسلامی است. این دشت که در شرق زاگرس مرکزی واقع شده، تاکنون موردپژوهش و کاوش اندکی قرارگرفته است. با توجه به وجود اراضی قابل کشت و چراگاه های متعدد در دامنه کوه ها، این منطقه مناسب جهت استقرار جوامع روستانشین، کوچ رو و نیمه کوچ رو بوده که در دوره های مختلف به طور مستمر مورد سکونت قرارگرفته است. باتوجه به شرایط مناسب حفاظتی بقایای استخوان حیوانی قلاگپ، امکان انجام مطالعات گسترده برروی تقریبا 6500 قطعه، شامل مطالعه طیف جانوری، استخوان سنجی (جهت شناسایی گونه های اهلی یا وحشی) و الگوی کشتار فراهم شد. طیف جانوری شامل گونه های اهلی (94%) و وحشی (6%) است که بیشترین آن را در تمامی دوره ها بز و گوسفند اهلی (78%) و گاو (14%) تشکیل می دهد. با توجه به الگوی سن کشتار، بهره برداری از بز و گوسفند، شامل محصولات اولیه (گوشت) و محصولات ثانویه (لبنیات، پشم و مو) است. بهره برداری از گاو علاوه بر یکی از مهم ترین منابع غذایی پروتیینی، می تواند به عنوان نیروی کار کشاورزی نیز باشد. علاوه بر وجود یک سیستم منظم دام پروری در تمامی دوره ها و وجود اقتصاد ترکیبی دام پروری و کشاورزی در دوره مفرغ میانی، جوامع به شکار حیوانات وحشی مانند گوزن، گراز، آهو، بز و گوسفند وحشی نیز پرداخته اند. از دیگر ویژگی های مهم این مجموعه؛ وجود استخوان اسب در لایه های نوسنگی جدید است. درنهایت، نتایج مطالعات گیاه باستان شناسی که در حال انجام است، می تواند در تحلیل دقیق تر اقتصاد زیستی محوطه قلاگپ نقش بسزایی داشته باشد.

    کلید واژگان: باستان‌جانورشناسی, اقتصاد زیستی, محوطه قلاگپ, زاگرس مرکزی, نوسنگی جدید, مس‌سنگی, مفرغ, عصر آهن
    Sarieh Amiri, Marjan Mashkour*, Azadeh Mohaseb, Margareta Tengberg, Mostafa Abdolahi, Alireza Sardari Zarchi

    Tepe Qela Gap (also known as Ghala Gap ) in Azna: Lurestan, was excavated in 2009 aiming to establish the chronological sequence for the Azna Plain located eastern of Central Zagros, which had been scarcely  studied archaeologically until now. Considering the ecological diversity surrounding the plain, Tepe Qela Gap seems to have been an ideal place for the settlement of permanent villages but could also be suitable for nomadic and semi-nomadic people. The archaeozoological study of a large faunal assemblage, approximately 6500 items from this site, has provided evidence on the evolution of the subsistence economy of the site during various periods of occupation. The faunal spectra of Qela Gap from different periods, indicates that domesticated sheep/goat and cattle were the major source of animal resources. Among these domesticates it should be noted that cattle ratios are important and together with evidences of kill off patterns and osteological pathologies, we can hypothesise that these animals were used not only for food but also as draught animals, most probably, used for agricultural activities. This is a feature especially visible during the Bronze Age. The wild species, although not abundant (6%), were also part of the subsistence economy. Remains of wild sheep (Ovis orientalis), red deer (Cervus elaphus) or persian fallow deer (Dama mesopotamica), boar (Sus scrofa) and gazelle (Gazella subgutturosa) have been found and indicate that different ecosystems were exploited. Another important feature of the Qela Gap fauna is the discovery of a horse (Equus caballus) bone within the Neolithic Levels. In parallel to the archaeozoological analysis, the archaeobotanical studies are on-going and will provide a more complete picture of the subsistence economy of the site during the 5000 years of occupation.

    Keywords: Archaeozoology, Subsistence economy, Qela Gap, Central Zagros, Late Neolithic, Chalcolithic, Bronze Age, Iron Age
  • خلیل الله بیک محمدی*، اردشیر جوانمردزاده
    یکی از نتایج مطالعات باستان شناختی قابل تامل دشت ملایر، کاوش «تپه ی پشت فرودگاه» است؛ این محوطه به عنوان محوطه ای کوچ نشین از دوره ی نوسنگی جدید شناخته می شود، که مستقل از مراکز استقراری دایم، طیف گسترده ای از انواع گونه های سفالی سنت های منطقه ای را ارایه می دهد که مطالعه و تحلیل آن، اطلاعات باستان شناختی درخوری از دوره ی یادشده در حوزه ی زاگرس مرکزی در اختیار قرار خواهد داد. «سفال» از مهم ترین مواد فرهنگی -به لحاظ کمیت و کیفیت- در بین یافته های کاوش باستان شناختی تپه ی پشت فرودگاه ملایر قرار دارد؛ سفال های این محوطه را می توان در دو گروه اصلی نخودی و قرمز تقسیم کرد که هر گروه به دو زیرشاخه ی منقوش و ساده، و از نظر کیفیت ساخت نیز در دو گروه متوسط و خشن، قابل تفکیک و گونه شناسی هستند. آمیزه ی سفال ها، عمدتا گیاهی و در اندازه ی دانه بندی متفاوت است؛ به طوری که در سطح و درون مایه ی برخی از سفال ها -به خصوص نمونه های خشن- فرورفتگی هایی به دلیل وجود آمیزه ی کاه، به چشم می خورد. هدف این پژوهش در وهله ی اول، گونه شناسی و مطالعه ی سفال های نوسنگی جدید تپه ی پشت فرودگاه است؛ و در وهله ی دوم، شناسایی و چگونگی کنش های فرهنگی و قرابت گونه های رایج سفالی در فرهنگ های همجوار خواهد بود. روش پژوهش حاضر، مبتنی بر مطالعات تطبیقی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسش هاست: سفال های مکشوف تپه ی پشت فرودگاه از چه گونه هایی تشکیل شده است؟ گونه های رایج سفال تپه ی پشت فرودگاه بومی-محلی بوده یا سنتی وارداتی از فرهنگ های همجوار است؟ و این که، گونه های سفالی تپه ی پشت فرودگاه با کدامیک از محوطه های نوسنگی زاگرس مرکزی قرابت فرهنگی دارند؟ مفروض است، باتوجه نوع نیمه یکجانشین و کوچ رو بودن جوامع تپه ی پشت فرودگاه و با عنایت به تنوع سفالی در نوع مواد، کیفیت ساخت و فرم و گونه های ظاهری؛ ضمن محلی بودن برخی از سفال های این محوطه، می توان سنخیت آن را در سایر محوطه های دوره نوسنگی جدید زاگرس ردیابی کرد؛ همچنین با توجه به ویژگی سفال های تپه ی پشت فرودگاه در افق تاریخ گذاری اواخر هزاره ی هفتم تا اوایل هزاره ی ششم قبل ازمیلاد قرار می گیرد. برآیند پژوهش، حاکی از ارتباط تنگاتنگ سنت های سفالی فرهنگ های مختلف دشت های میان کوهی زاگرس نشینان در دوره ی نوسنگی جدید، مانند تپه های سراب، گوران و قلاگپ است.
    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, نوسنگی, تپه ی پشت فرودگاه, گونه شناسی, سفال
    Khalilollah Beikmohammady *, Ardashir Javanmardzadeh
    "Pottery" is one of the most important cultural materials - in terms of quantity and quality - among the findings of archaeological excavations on the hill behind Malayer Airport; The pottery of this area can be divided into two main groups: chickpea and red. Each group can be divided into two sub-categories: painted and simple, and in terms of construction quality, it can be divided into two groups: medium and rough. The pottery mix is ​​mainly vegetable and varies in grain size; So that on the surface and theme of some pottery - especially rough samples - depressions due to the presence of straw mixture. The pottery species with the straw mound combination behind the airport contain the characteristics of a pottery species known as "Cairo". This type of pottery with the remains of straw in the form of hollow and hollow in different levels of the vessel, is one of the cultural materials of pottery in some prehistoric areas - especially Mesopotamia and Iran. The purpose of this research is, in the first place, the typology and study of new Neolithic pottery on the hill behind the airport; And secondly, the identification and manner of cultural practices and the affinity of common pottery species in neighboring cultures. The method of the present study is based on comparative studies and with a descriptive-analytical approach, seeks to answer these questions: What are the types of pottery discovered on the hill behind the airport? Are the common types of hill pottery behind the indigenous-local airport or are they imported from neighboring cultures? And that pottery with the straw mound behind the airport can be considered the first steps in the emergence and construction of early Cairo pottery fromthe Neolithic period? It is assumed, considering the semi-unitary and nomadic nature of the communities present in the hill behind the airport and with regard to the diversity of pottery in the type of materials,
    Keywords: Central Zagros, Late Neolithic, Tape Posht-Frodgah Typology, Pottery
  • محمدامین میرقادری*، کمال الدین نیکنامی

    منطقه سرپل ذهاب در غرب زاگرس مرکزی و استان کرمانشاه، منطقه ای مرزی میان ارتفاعات زاگرس و دشت های پست میانرودان است و اصلی ترین راه شرقی- غربی زاگرس مرکزی (شاهراه خراسان بزرگ) از آن عبور می کند؛ به عبارت دیگر پس از عبور شاهراه خراسان بزرگ از سرپل ذهاب وارد دشت قصرشیرین و در امتداد رود دیاله وارد عراق می شود. همین وضعیت جغرافیایی باعث شده که این منطقه برای مطالعات باستان شناسی بسیار جذاب باشد؛ چراکه می توان بازتابی از رخدادهای تاریخی و فرهنگی در طی دوره های مختلف را در این منطقه مشاهده کرد. بنابراین در این مقاله با توجه به موقعیت راهبردی این منطقه در مطالعات باستان شناسی زاگرس مرکزی و همچنین میانرودان، به عنوان منطقه ای مرزی میان دو حوزه ی فرهنگی مهم در باستان شناسی خاور نزدیک، تلاش شده با استفاده از منابع تاریخی، مهرها و اثر مهرها تصویری روشن از این منطقه همزمان با دوره ی اکد در میانرودان ارایه دهیم. با توجه به افزایش شگفت انگیز متون در این دوره، اطلاعات ارزشمندی در مورد جایگاه این منطقه در دوره ی اکد در دسترس است که به آن ها خواهیم پرداخت. مطالعات ما نشان می دهد احتمالا برخی از مهرهای اکدی در حال به تصویر کشیدن ارتفاعات زاگرس مرکزی، شاهراه خراسان بزرگ و سرپل ذهاب به عنوان دروازه ورود به زاگرس و مرکز فلات ایران هستند.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, سرپل ذهاب, اکد, کوه بتیر, مهرهای اکدی
    MohammadAmin Mirghaderi *, Kamaleddin Niknami

    Sar-e Pol-e Zahab region in the western of Central Zagros is located between Central Zagros highland and Mesopotamia and Khorasan high road as only western- eastern road passes from that. In other hand this road after passing Sar-e Pol-e Zahab enter to Qasr-e Shirin and Mesopotamia low lands. Therefore, this region is very important in archaeological studies of Central Zagros and Mesopotamia. However, unfortunately, a few archaeological researches have been done in this region. The present study aims in representing a perspective about the Sar-e Pol-e Zahab during the Akkadian period as well as reviewing the written documents regarding the mutual relations and Akkadian cylinder seals discovered in archeological excavations in order to help the interpretations about the presence of Akkadians in this region. In this paper we will discuss about the  Mountainous Passage of western Central Zagros and Khorasan High Road on the Akkadian Seals and will explain the loucation of Sar-e Pol-e Zahab on the Akkadian Seals.

    Keywords: Central Zagros, Sar-e Pol-e Zahab, Akkad, Batir, Akkadian seals
  • موسی سبزی، اسماعیل همتی ازندریانی*، کاظم امیدی

    قلعه «شاه جغل» یا «جقله»[1] یکی از قلعه های کوهستانی منطقه زاگرس مرکزی است. موقعیت مکان گزینی آن به گونه ای است که بر سر یکی از مسیر های ارتباطی دشت بروجرد به خرم آباد قرار دارد و در کوه های غربی دشت «سیلاخور» در دهانه تنگه «دره بیداد» بر بالای محیطی صخره ای ساخته شده است. از این قلعه اتاقک ها، آب انبار و راه پله هایی جهت دسترسی به آن و برخی آثار سفالی باقی مانده است. نکته قابل تامل در مورد این قلعه، مکان گزینی و قرارگیری آن در ارتفاعاتی مشرف به محیط پیرامونی است. بر این اساس، می توان سوالات کلیدی را با در نظر گرفتن بقایای معماری موجود و یافته های سطحی چنین مطرح کرد که: این قلعه مربوط به کدام دوره تاریخی است و ماهیت کاربری آن چیست؟ نگارندگان این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش میدانی (بررسی، مستندنگاری و مطالعات باستان شناختی) و مطالعات کتابخانه ای، درصدد ارایه پاسخی منطقی و علمی به سوال مورد نظر بودند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این قلعه بیش از هر چیزی کاربری امنیتی در جهت تامین امنیت راه های ارتباطی-تجاری منطقه شرقی زاگرس مرکزی را داشته است. همچنین می توان گفت با در نظر گرفتن شواهد باستان شناختی، این قطعه مربوط به دوره ساسانی است. 

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, شهرستان بروجرد, قلعه شاه جغل, کاربری امنیتی, ساسانی
    Mousa Sabzi, Esmail Hemati Azandaryani *, Kazem Omidi

    Castle Shah Jaghl or Jeqele can be considered one of the central Zagros mountain fortresses. The location of the castle is such that it has been settled on one of the communication routes of Boroujerd plain to Chqelvandi and Khorramabad region. From this castle remained little remnants of the architecture and the culture findings (such as the remains of the chambers, water storage, and stairs to access it and little remains of surface pottery on the floor and around the castle). The key questions are these cases: This castle belongs to which historical period? What is the nature of its use? The authors have used in this research from field activities (including survey, documentation and archaeological studies) as well as the library studies to provide scientific answers to the questions listed. The results of research, concerning the position of the castle, the location of the building and architectural remains indicates that the castle more than anything has provided security of communication – business roads and routes of region and also concerning the archaeological evidence (especially pottery), probably has been related to the Sassanid period

    Keywords: Central Zagros, The city of Boroujerd, Castle of Shah Joghal, security use, Sassanid
  • غلام شیرزاده*، رضا رضالو، کریم حاجی زاده، بهروز عمرانی

    دوره مفرغ به دلیل وجود فرهنگ های متفاوت و نبود پژوهش های باستان شناسی منسجم، یکی از دوره های کمتر شناخته شده در پیش از تاریخ فلات ایران محسوب می شود. یکی از فرهنگ های منسوب به این دوره فرهنگ یانیق است که از اواخر هزاره چهارم ق.م تا اواخر هزاره سوم ق.م در بخش وسیعی از شمال غرب، غرب و بخش هایی از مرکز فلات ایران گسترش یافته است. بررسی های باستان شناسی انجام شده وجود این فرهنگ را در بخش های مرکزی و غربی مرکز فلات و زاگرس مرکزی تایید کرده است. طی بررسی های باستان شناسی انجام گرفته در غرب استان مرکزی، نه محوطه استقراری بزرگ مربوط به فرهنگ یانیق واقع در حاشیه رودخانه قره چای شناسایی شد. بررسی موقعیت استقراری محوطه ها نشان می دهد که از نه محوطه مطالعه شده، سه محوطه در امتداد رودخانه قره چای و در ارتفاع 1700 متر از سطح دریا و شش محوطه دیگر در امتداد سرشاخه های رودخانه قره چای و در ارتفاع بالای 2100 متر از سطح دریا واقع شده اند. در این نوشتار سعی شده تا ضمن تبیین جایگاه فرهنگ یانیق در غرب استان مرکزی به عنوان یکی از نقاط اتصال فرهنگ های مرکز فلات ایران با زاگرس مرکزی، اهمیت استقرارهای مربوط به این دوره ارزیابی و بررسی شود. نزدیکی این منطقه به مرکز فلات ایران از جهات شمال شرقی و شرقی از یک سو و ارتباط آن با حوزه زاگرس مرکزی از جهات شمال غربی و غربی از سوی دیگر می تواند نشان دهنده وجود برهم کنش های فرهنگی متفاوت در منطقه باشد.

    کلید واژگان: فرهنگ یانیق, زاگرس مرکزی, سفال خاکستری, قره چای
    gholam shirzadeh, reza rezaloo, karim hajizadeh, behrooz omrani

    The Bronze Period is one of the least known periods in the prehistoric era of Iranian Plateau because of the presence of different cultures and the lack of systematic archeological research. One of the cultures attributed to this period is the Yanik Culture which was expanded in a vast area ranging from the northwest, west, and central parts of Iranian Plateau in the late 4th millennium BC to the late 3rd millennium BC. However, no detailed reports have been presented for this culture and its rise and fall inside the Iranian Plateau yet. Archeological investigations have confirmed the existence of such a culture in the central and western areas of the Iranian Plateau and the Central Zagros. During the archeological investigation from 2007 to 2008 in the west part of Markazi Province, nine large settlement areas related to the Yanik Culture were identified in the Qara-Chai Riverside. The vast area and high elevation of them (particularly the Aq Tappeh and the Sarsakhti Hill) can indicate the existence of settlement layers and dense architecture of this period. On the other hand, the investigation of the settlement areas’ location shows that, out of nine studied areas, three hills are located along the Qara-Chai River, at an altitude of 1700 m above sea level, and the other six along the catchments area of Qara-Chai, at an altitude of 2,100 m above sea level. The present study aims to explain the status of the Yanik Culture in the west part of Markazi Province as one of the connecting points of cultures at the center of Iranian Plateau with those in Central Zagros as well as investigating and analyzing the significance of settlements related to this period.

    Keywords: The Yanik Culture, Central Plateau, Central Zagros, Qara Chai River
  • رامین چهری *، یعقوب محمدی فر، اسماعیل همتی ازندریانی

    شهرستان هرسین یکی از مناطق زاگرس مرکزی است که دارای شرایط جغرافیایی و زیست محیطی مناسب مانند کوه ها، دره ها و منابع آبی فراوان برای تشکیل استقرار است. شواهد و یافته های باستان شناسی نشان می دهند که در دوره اشکانی، این منطقه مسکونی بوده است. در پژوهش پیش رو، این منطقه به دقت مورد مطالعه قرار گرفت و تعداد 30 محوطه شاخص اشکانی با سفال ها و داده های شاخص معرفی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مجموع، تعداد 350 قطعه سفال نمونه برداری شد که 250 قطعه مربوط به دوره اشکانی و مابقی مربوط به ادوار پیشین و پسین بودند. در این مقاله، اطلاعات موجود پیرامون سفالینه های اشکانی منطقه ارایه شده و سپس، از طریق مطالعات مقایسه ای و گونه شناسی سفال ها، مشخص شد که داده های فرهنگی منطقه با نمونه سفال های هم زمان کدام مناطق زاگرس مرکزی شباهت دارند. ملاک شناسایی و طبقه بندی سفال ها، طبقه بندی ارایه شده برای سفال اشکانی طبق نظر ارنی هرینک است. بر طبق مطالعات انجام شده، سفال های اشکانی زاگرس مرکزی شامل گونه هایی خاص هستند که در اکثر محوطه های اشکانی منطقه شناسایی شده اند. مطالعه سفال اشکانی منطقه، نشان از همگونی سنت سفال گری منطقه با بسیاری از مناطق زاگرس مرکزی دارد که ارتباط فرهنگی و تجاری را می توان حاصل این همگونی دانست. منطقه هرسین نیز از این رویه جدا نبوده و سفال های آن با اکثر نقاط زاگرس مرکزی مشابه بودند. گونه های سفالی شاخص منطقه در دوره اشکانی را می توان در چهار گروه ساده، جلینگی، منقوش و لعاب دار طبقه بندی نمود.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, هرسین, بخش مرکزی, اشکانی, سفال جلینگی
    R. Chehri *, Y. Mohammadifar, I. Hemmati Azandaryani

    Harsin County is one of the central Zagros areas that have delicate geographical and biological conditions by having mountains, valleys, and lots of water sources to make settlements. Archeological discoveries and confirmations say this area has been a residential one in Parthian era. After researches and investigations of writers, 30 Parthian areas along with potteries and prominent data were analyzed. Sampling was done on a total of 350 potsherds, and as a result, 250 pieces belong to Parthian era and the rest belong to the former and later eras. In this article, information about Parthian potsherds was supplied and the conclusion was the resemblance of the cultural data of the area with the pottery samples of central Zagros, via the pottery typology and comparing studies. The criterion for identifying and classifying of potteries was based on Haerink’s ideology of classifying Parthian’s pottery. According to the studies, Parthian potteries of central Zagros include special types which were identified in majority of Parthian sits of the area. Studies show resemblance of pottery tradition in this area and many of central Zagros areas, and the cultural commercial relationships are the result of this resemblance. Harsin county is no different, so that it`s potteries resembled to most of the central Zagros’s. The prominent pottery types of the area in Parthian era can be classified in four groups of simple, engraved, enameled and clincky.

    Keywords: Central Zagros, Harsin, Central District, Parthian, Clincky Ware
  • حمیدحریریان *، عباس مترجم، مرتضی حصاری

    دشت میان کوهی گاورود با 985 کیلومتر مربع مساحت در قسمت شرقی زاگرس مرکزی در شمال شهرستان سنقر به لحاظ دارا بودن شرایط زیست محیطی مناسب استقرارهای زیادی در دوران روستانشینی (مس سنگی) را در خود جای داده است. ارتباط فرهنگی این دشت همواره با حضور گونه های سفالی منطقه ای (گودین)، سه گابی و دالمایی آشکار و همچنین، تکامل و هم زمانی فرهنگ های مس سنگی این منطقه با زاگرس مرکزی با توجه به میان کوهی بودن این دشت نمایان است. در این پژوهش، به تحلیل عوامل زیست محیطی مرتبط با الگوی استقراری پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که انتخاب محل استقرار در دشت گاورود تابع شرایط مناسب زیست محیطی، آب وهوایی و قابلیت زمین بوده است. بر این اساس، می توان دریافت که تراکم زیاد منابع آبی نظیر چشمه ها و سراب ها در دره های میان کوهی در گستره گاورود و پراکندگی آن ها، شرایط مساعدی را برای شکل گیری جوامع مس سنگی فراهم آورده است. همچنین، به نظر می رسد، نفوذ فرهنگ فرامنطقه ای دالما توانایی این دشت را در تامین مایحتاج زندگی و وارد عرصه ارتباطات فرامنطقه ای می کند.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, سنقر و کلیایی, حوضه آبریز گاورود, الگوهای استقراری, دوره مس و سنگ
    H. Hariryan *, A. Motarjem, M. Hesari

    Gavroud mountain valleys plain in the east of central Zagros with an area about 985 km2 is located in the northeast of Sonqor and due to favorable environmental condition has embed numeral settlements in chalcolithic periods. The cultural relationships in this plain were revealed by potteries from regional cultures including Godin, She-Gabi and Dalma. Also this evidence indicates a parallel and convergence evolution in chalcolithic culture of the study area with central Zagros. This study investigates affecting environmental variables related to settlement patterns. Results revealed that settlement site selection in Gavroud plain in chalcolitic eras was affected by bioclimatic and environmental conditions and land use capability. It could be mentioned that high density of water bodies such as springs and streams flowing in mountain valleys provide suitable conditions for development of chalcolithic cultures. Also it is worth noting that the penetration of Dalma culture through the plain indicates the high potential of the area to provide human requirements and to formulate ultra-regional relationships.

    Keywords: Central Zagros, Sonqor, Kolyaiy, Gavroud Basin, Settlement Patterns, ChalcolithicPeriod
  • اسماعیل همتی ازندریانی*، علی خاک سار

    آخرین فصل از پژوهش های میدانی تپه گیان نهاوند در زاگرس مرکزی در بهار و تابستان1390 ه.ش. تحت عنوان گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپه به سرپرستی علی خاکسار انجام شد که هدف اصلی این طرح، حفاظت فیزیکی این تپه شاخص دربرابر عوامل تخریبی آن بود. درکنار این هدف، گاه نگاری تپه گیان و وضعیت باستان شناسی منظر بصری این محوطه نیز برای نگارندگان پرسش اصلی بودند. طی این برنامه پژوهشی، تعداد 27 گمانه در ابعاد 5/1 در 5/1 متر در همه جهات تپه ایجاد گردید که نتایج قابل توجهی به دست داد. ازجمله این نتایج می توان به ابعاد و اندازه تپه، شواهدی از دوره پارتی در آن و شناسایی عرصه واقعی تپه اشاره کرد که گسترش آن در بخش های جنوبی، شرقی و جنوب شرقی عرصه ظاهری تپه نشان می دهد که در زیر بافت خیابان ها و منازل مسکونی شهر کنونی گیان قرار داشته است. طی گمانه زنی در محدوده ای خارج از عرصه ظاهری تپه، شواهدی از یک تدفین عصر مفرغ میانی (تدفین 123) شناسایی گردید که با توجه به مستند نبودن 122 تدفینی که طی کاوش های هیات فرانسوی به دست آمده بود، تصمیم بر آن شد تا این تدفین به طور کامل مورد کاوش و مستندنگاری قرار گیرد. پژوهش حاضر دارای نظامی کیفی، هدف آن بنیادی، و ازنظر روش، توصیفی-تحلیلی است. اساس یافته اندوزی در این پژوهش میدانی است. در این مقاله، ضمن ارائه نتایج حاصل از گمانه زنی، به بحث، بررسی و مطالعات تطبیقی تدفین 123 تپه گیان پرداخته خواهد شد.

    کلید واژگان: زاگرس مرکزی, نهاوند, تپه گیان, تدفین, عصر مفرغ
    Esmaeil Hemati Azandaryani *, Ali Khaksar

    Tapeh Giyan in Western Iran, which is well known to the archaeological academia, is one of the most important prehistoric mounds in Central Zagros which has always been noticed by both Iranian and foreign archaeologists. The last season of field works at Tapeh Giyan was done under Ali Khaksar in the spring and summer of 2012 in order to determine its boundaries. For this purpose, 27 test pits were dug all over the mound, and in trench no. 12, a distinctive burial was discovered. Since none of the 122 graves excavated by the French expedition over the years 1931 and 1932 were documented, the excavation continued on this newfound grave; it was entitled no. 123. Its burial’s corpse’s position is a combination of bent and supine position, and its mouth is abnormally wide open; also, there are 19 funerary objects buried with it. In the present study, we are going to discuss the very unique burial position of this grave together with its historic and comparative aspects.

    Keywords: Iran, Central Zagros, Tapeh Giyan, Burial, Bronze Age
  • حسام الدین شهیدی همدانی، علی اصغر میرفتاح *، بابک ژاله

    سفال کلینکی نوعی خلاقیت و نوآوری بومی و محلی اشکانیان در منطقه ی غرب ایران است که در دوران میانه (از حدود 150 ق. م. تا پایان سده ی اول ق. م.) ظهور کرد و به مرور زمان به مناطق دیگر گسترش یافت. در این مقاله به کمک پژوهش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای و هم چنین بررسی برخی از مخازن میراث فرهنگی استان های کرمانشاه، ایلام، لرستان، همدان، کردستان و زنجان با مطالعه ی بیش از دویست تکه سفال کلینکی به دست آمده از سی وشش محوطه ی اشکانی، سی وشش تکه سفال که دارای شرایط مطلوب جهت آزمایش های مورد نظر با حوزه ی پراکنش مناسب در حوزه ی فرهنگی زاگرس مرکزی بود، انتخاب گردید. نیاز به پژوهشی جامع در این بخش و استفاده از جامعه ی آماری گسترده، از داشته های موجود، جهت جمع بندی و بسط موضوع مورد بحث و هم چنین جواب به سوالات و فرضیات باستان شناسی از قبیل این که آیا سفال های کلینکی دارای منشا یکسانی از جهت جنس و پردازش اند؟ و آیا تکنولوژی تولید (فن شناسی) این گونه سفال، در همه ی مناطق یافت شده به یک صورت است؟ لازم و ضروری به نظر می رسد. از این رو، سعی گردیده در این تحقیق با انجام بررسی های، آزمایشگاهی و تجزیه عنصری این سفال ها به شیوه های آزمایشگاهی (FT-IR, XRF, XRD, EDX) برای استخراج اطلاعات جدید و مدارک قابل تفسیر، استفاده گردد. از تمامی آزمایش های صورت گرفته به این نتیجه می رسیم که تکنولوژی تولید سفال کلینکی در منطقه یکسان بوده و اختلاف جزئی مربوط به شرایط کوره و مواد خام تولیدی است. دمای پخت سفال ها مناسب بوده و پیش بینی می شود که در حدود 900درجه سانتی گراد به بالا و در محیط احیاء صورت گرفته باشد. خاک مورد استفاده در ساخت سفال، مرغوب بوده و با توجه به فراوانی سنگ های آذرین نفوذی و دگرگونی در گستره ی جغرافیایی مورد مطالعه، و بررسی کانی های رسی، قسمت عمده ی منشا خاک استفاده شده در سفال های کلینکی از زون سنندج-سیرجان تشخیص داده شد.

    کلید واژگان: سفال کلینکی, زاگرس مرکزی, FT-IR, XRF, XRD, EDX
    Hessameddin Shahidihamedani, ali asghar mirfatah, babak zhaleh

    The Ware are considered as the best cultural criteria in identifying and recognizing families and communities, due to different reasons such as being productive and importing and their application in business goods transportation, and are of great importance in studying various parts of a regional culture on the one hand, and other regional cultures on the other hand; The Clinky ware is a type of local and common creativity and innovation of Parthians in the western part of Iran, which emerged in the middle ages (from about 150 B.C. to the late of first century A.D.) and was extended to the other regions during later Years. In this study, according to the 200 Clinky ware pieces obtained from 36 Parthian areas, 36 earthenware pieces were selected, which had desirable conditions in order to perform given experiments with appropriate distribution range in the Central Zagros cultural domain (Kermanshah, Ilam, Lorestan, Hamedan, Kurdestan and Zanjan). Since the data contains information about the given piece and could not be solely considered as a perfect archeological evidence. Hence in this study, it has been attempted to provide scientific answers regarding the source and structure of these Potteties by carrying out different field, experimental and component parting analyses of these wares (using FT-IR, XRF, XRD, EDX methods) in order to obtain new information and interpretable evidences, and also to answer archaeological questions and theories of the Parthian Period. According to the proper distribution area of current data and the extent of research, the same similarity was observed in terms of elements and components based on the four experimental FT-IR, XRD, EDX, XRF methods. The accuracy of above tests was verified based on the multiple experiments and their comparison with each other and the observation of similar results. Concerning the mineralogy experiments, it can be concluded that the origin of the soil used in the making of studied earthenwares is the oxidization and the erosion of volcanic and transformed stones in Sanandaj-Sirjan region which extends from the north to the south. The profound amount of Muscovite in Schist and Granite and also the production of the main elements of quartz and Ilite originates from volcanic and the active magmatism of this region. Also, the existence of active magmatism in over thrust Zagros (Ilam and Kermanshah) which is located at the meeting point of Zagros zone and Sanandaj-Sirjan and includes under water volcanic activities during the Mesozoic era along with Ophiolites of Neiriz and Kermanshah, shows a strong volcanic activity and transformation that has the potentials of forming elements obtained from these analyses. Therefore, the soil of this region is similar to the soil observed in Sanandaj-Sirjan zone. In this regard, the presence of Talc can result from both the contact of penetrable igneous masses with Dolomite present in Zagros and contact metamorphism of penetrable igneous rocks in Zagros and Sanandaj-Sirjan. However, with respect to the great amount of penetrable igneous rocks and metamorphism in the studied region and the evaluation of clay elements, the biggest part of the soil used in Clinky wares is from Sanandaj-Sirjan zone. Based on all experiments, we could conclude that the technology of producing Clinky wares is similar in the region and the slight difference is due to the furnace conditions and raw materials. There is no phase difference between gray layer and earthenware surface that implicates on the smoothness of the applied paste in earthenware. Cooking temperature of earthenwares was appropriate and is predicted to be more than about 900°C in the environment. The soil used in making earthenwares was desirable and included Kaolinite clay with iron impurities along with other soil Encklozins including mica and calcite. Overall, what is understood from these diagrams is an indicator of rich textures of Clinky ware silica with some carbonate which categorizes this typical earthenware in cilica clay group.

    Keywords: Clinky Ware, Central Zagros, EDX, XRD, XRF, FT-IR
  • عباس مترجم *، مهناز شریفی
    تپه قشلاق در جانب شرقی رودخانه ی تالوار در استان کردستان قرار دارد که تاکنون سه فصل کاوش باستان شناسی در آن به انجام رسیده که توالی بدون وقفه استقرارهایی از دوران مس و سنگ را نشان می دهد. نتیجه ی کاوش ها نشان داد که ضخامت نهشت های باستانی و فاصله ی تاریخ گذاری های ابتدائی و انتهایی دوره ی دالما یا طبقه ی V نسبت به دیگر مکان های کاوش شده بسیار طولانی تر باشد. فرهنگ دالما به عنوان یکی از فرهنگ های غالب دوره ی مس وسنگ قدیم و میانه تقریبا به خوبی شناخته شده است و گسترش آن در مناطق وسیعی از شمال غرب و غرب ایران روشن می باشد.در این دوره نشانه های فراوانی دال بر تغییرات اجتماعی- اقتصادی و هم چنین انطباق های فرهنگی با شرایط زیست محیطی رخ داده که نشانه های این تغییرات برروی برخی داده های منتسب به این دوره انعکاس یافته است و همین ویژگی سبب تفاوت های بین داده های این دوره در مناطق تحت نفوذ شده است. در تحتانی ترین لایه ی کاوش شده در تپه قشلاق که بلافاصله برروی خاک بکر قرار داشت نشانه های آشکاری از سنت های دوره ی نوسنگی جدید مشاهده گردید که می تواند بیش از آن که موید وجود استقرارهای دوره ی نوسنگی در این مکان باشد، حداقل نشانی از نحوه ی انتقال سنت فرهنگی به دوره ی مس وسنگ قلمداد شود؛ این شیوه ی انتقال از نظر گاهنگاری و همسانی داده های فرهنگی به نتایج حاصله از حوضه ی جنوب دریاچه ی ارومیه و انتقال فرهنگی از دوره ی حاجی فیروز به دالما تشابه بیشتری دارد. لذا مهم ترین هدف این مقاله بررسی نحوه ی فرآیند گذار سنت های فرهنگی از دوره ی نوسنگی جدید به مس وسنگ قدیم بر پایه ی داده هایی است که از کاوش در تپه قشلاق به دست آمده است.
    کلید واژگان: باستان شناسی دوره مس وسنگی, شرق زاگرس مرکزی, تپه قشلاق, تالوار, دوره دالما
    Abbas Motarjem *, Mahnaz Sharifi
    Excavations at the Gheshlagh have the potential to shed indispensable light on the prehistoric cultures of the region. The absolute lack of earlier excavations with particular emphasis on the Chalcolithic period in the region further highlights the significance of the recent digging works at Tepe Gheshlagh. The main objective of these excavations is to establish the cultural sequence of the site. Other aims include dating the most important settlement attested at the site, and pinpointing the subsistence system of the Chalcolithic community that occupied it. Excavations at Tepe Gheshlagh have furnished invaluable information regarding the Dalma culture in eastern Kurdistan, thus enabling a more comprehensive analysis of the cultural accomplishments of the period here as compared to any other of the relevant sites. Tepe Gheshlagh lies between the natural corridor covered in a thick red or Ocherous slip and a type with applied decorations in the form of animal horns and tab handles may somehow relate the site to the Hassuna site of Umm Dabaghiyah, particularly as the deposit contained what seem to be sherds from husking trays. Results from the excavations suggest that a settlement that had continued uninterruptedly since the early Chalcolithic period was abruptly abandonment sometime at the end of the late phase of the same period, which corresponds with Godin Period VII. In the wake of this clear hiatus that coincided with the replacement in the region of the Yanik culture, a transient settlement again formed on the southern slope of the mound in the mid- or late Bronze period and later occupations at the site would continue into the Iron III. Therefore, settlements at Tepe Geshlagh span several periods. Though there is as yet no conclusive evidence to account for this fluctuating settlement history, it may partially be attributed to the environmental pollution prompted by local tin, copper and plaster (tophus) mines, the strains caused by famine, and the less-fertile nature of regional soil. In general, though a sequence from the Chalcolithic through the Iron III has been documented at Tepe Gheshlagh, the settlements did not continue incessantly as there are clear evidence for a prolonged gap at the end of the late Chalcolithic era which would simply be interrupted in the mid-or late Bronze Age with a transient occupation of a transhumant group on parts of the southern slope of the mound. And, it was only in the late Iron Age, in about the eighth or seventh century B.C., that another major settlement was developed on the eastern slope of the mound. Infertile soil, rather high elevation and, consequently, the relatively colder climate compared with the surrounding regions as Considering that in the cultural materials of this exploration there are signs of the traditions of the Late Neolithic period, therefore, the main purpose of this article is to examine the process of the transition of cultural traditions from Late Neolithic Period to Early chalcolithic period, which has so far been dealt with, given that There is evidence in the Gheshlagh that the way this process is explained. These studies can illustrate the cultural relations of the ancient rural communities in the eastern part of the central Zagros with neighboring regions such as northwest Iran and Mesopotamia. On the other hand, the origin and form of the formation of the first rural cultures and the transition to the complex livelihoods, economic and social systems, that’s important.
    Keywords: Tepe Gheshlagh, Late Neolithic, Talvar, Dalma, Central Zagros
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال