جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "case" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «case» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
در زبانهای ایرانی دوره باستان (اوستایی و فارسی باستان) علاوه بر ساختمان تصریفی می توان روابط نحوی و نقشهای معنایی هر یک از حالت های دستوری و حاشیهای را بررسی کرد. در این زبانها، متمم های فعل که میتوانند اسم، صفت و یا ضمیر باشند، از طریق حالت نشانی بازنمایی میشوند که با توجه به فعل بر نقش های گوناگونی دلالت دارند. بازنمایی متممهای فعل و کارکرد حالتها با افعال مختلف، تاکنون جز اشاراتی مختصر، مورد توجه محققان این حوزه نبوده است. به این دلیل، بررسی این موضوع در زبان های ایرانی باستان قدری مغفول مانده است. از این رو، در این نوشتار به بررسی متممهای یکی از ریشههای فعلی پرکاربرد و پربسامد زبان اوستایی، dā، پرداخته می شود که در متون اوستایی بیشتر در معانی دادن، آفریدن و قراردادن و در کتیبه های فارسی باستان با بسامدی کم در معانی آفریدن و دادن آمده است. چنانکه از بررسی جملات حاوی ریشه dā برآمد، متمم های این ریشه، با توجه به معنی و بافت جمله در زبان فارسی باستان در حالت های مفعولی و برایی و در زبان اوستایی در حالتهای مفعولی، برایی، اضافی و دری در نقشهای معنایی متعددی چون موضوع/ کنشپذیر، پذیرنده، بهره ور، تمیز و مکان ظاهر شده اند.
کلید واژگان: تصریف, حالت, متمم, نقش معنایی, ریشه DāIn ancient Iranian languages (Avestan and Old Persian), in addition to inflectional structure, syntactic relations and semantic roles of the core and local cases would be examined. In these languages, the complements of the verb, which can be nouns, adjectives, or pronouns, are represented through case markers that indicate different roles depending on the verb. The representation of verb complements and the function of cases in the accompaniment of different verbs have not been the attention of researchers in this field, except for brief references- it is better to say that the investigation of this issue has been somewhat neglected in ancient Iranian languages. Therefore, in this article, the complements of one of the commonly used and more frequent roots of the Avestan language- but not of the Old Persian- dā, have been investigated. In the Avestan texts, it is mostly found in the meanings of giving, creating, and setting, and in the Old Persian inscriptions, it means giving and creating. According to the analysis of the sentences containing the root dā, the complements of this root, depending on the meaning and context, are shown by the accusative and dative cases in the Old Persian, and accusative, dative, genitive and locative cases in the Avestan. Either of them has several semantic roles, such as theme/patient, recipient, beneficiary, object complement, goal, and location.
Keywords: Inflection, Case, Complement, Semantic Role, Root Dā -
در زبان های تصریفی نشانه های حالت که برای جنس های مختلف متفاوت اند و حالت و شمار را مشخص می کنند، هرگز نمی توانند همه معانی و دیگر خواص حالت را نشان دهند. در واقع، نشانه و اسم حالت در وهله نخست عناوینی هستند که برخی ویژگی های نحوی یا معنایی مهم حالت را بازنمایی می کنند و قادر به توصیف کاملی از آن حالت و کارکردهایش نیستند. ازاین رو، در حوزه حالت معمولا نشانه ها، حداقل در سه سطح بررسی می شوند: حالت صرفی، روابط دستوری و کارکرد های معنایی. زبان اوستایی، از شاخه زبان های هندوایرانی، جزو زبان های تصریفی دارای هشت حالت دستوری است که هر یک نقش های معنایی متعددی را می توانند بازنمایی کنند. در مقاله حاضر، نقش های معنایی حالت برایی بررسی شده است که عبارت اند از ده نقش معنایی پذیرنده، بهره ور، مکان، مقصد، هدف، گستره، شیوه، همراهی، عامل و نگرشی. نشان داده شده است که دیگر حالت های دستوری نیز می توانند نقش های معنایی همسانی با حالت برایی داشته باشند.کلید واژگان: حالت, نقش معنایی, حالت برایی, زبان اوستاییIn inflected languages, case labels of distinct genders, being different and representing case and number, can never cover the full range of semantic and other properties of case. The labels primarily act as markers showing important synthetic and semantic properties. They do not have a proven capacity to describe the whole dimensions of the case and its functions. In the area of the case, therefore, labels at least are commonly seen at three levels, namely semantic functions, morphological case, and grammatical relations. Avestan language of the Iranian branch of the Indo-Iranian as an inflected language includes eight grammatic cases by various semantic roles. In the paper, semantic roles of the dative case, one of grammatical cases (or main cases), are studied, consisting of ten roles: recipient, beneficiary, purpose, destination, location, manner, extent, accompany, agent, and attitude. It showed that added grammatical cases can exhibit similar semantic roles of dative case.Keywords: case, Semantic roles, Dative case, Avestan language
-
نشریه علم زبان، پیاپی 17 (بهار و تابستان 1402)، صص 187 -214زبان ها و گویش های هر جامعه در شکل گیری هویت و جهان بینی افراد آن جامعه نقش بسزایی ایفا می کنند، اما اخیرا به دلایلی همچون تسلط زبان معیار و بی توجهی گویشوران بومی، زبان ها و گویش های بسیاری در انزوا و خطر فراموشی قرار گرفته اند. ازاین رو، هدف از نگارش مقاله حاضر، ثبت و حفظ یکی از این گونه های محلی در معرض خطر است. در پژوهش پیش رو، مقولات مطابقه و حالت به عنوان دو رکن اصلی رده شناسی انطباق صرفی در زبان لری خرم آبادی بررسی شدند. روش انجام کار به ترتیب شامل تهیه پرسش نامه 340 جمله ای، مصاحبه با 3 گویشور بومی، ثبت و ضبط، توصیف و تحلیل علمی داده ها و در آخر، استخراج الگوی دستوری مطابقه و حالت در زبان مذکور بود. یافته ها وجود الگوی «فاعلی مفعولی» را برای هر دو مقوله دستوری مطابقه و حالت نشان دادند و در نهایت، نظام رده شناسی یکدست «فاعلی مفعولی» برای ساحت انطباق صرفی در زبان لری تعیین شد.کلید واژگان: زبان لری خرم آبادی, مطابقه, حالت, انطباق صرفی, فاعلی مفعولیEvery region’s language and dialect have a main influence on the formation of the people’s worldview and identity, but recently these languages and dialects have been left and ignorance endangered for reasons such as the effect of the standard language and inattention of the native speakers. Therefore, the purpose of this essay presentation is to register and reserve one of these endangered local varieties. In the present study, agreement and case categories as two main elements of morphological alignment typology in the Khorramabad Lori language were surveyed. The method included preparing a 340 sentences questionnaire, interviewing 3 native speakers, registering, recording, transcribing, describing, and analyzing dialectal data, and at the end, eliciting grammatical patterns of the case and agreement categories in this language. Findings revealed that it is a nominative-accusative pattern for agreement and case categories in Lori. Finally, it was deduced that the typological system of morphological alignment is nominative-accusative consistently in the Khorramabad Lori language.Keywords: Khorramabadʼs Lori, agreement, Case, morphological alignment, nominative-accusative
-
نشریه علم زبان، پیاپی 15 (بهار و تابستان 1401)، صص 157 -187هدف از پژوهش حاضر معرفی، توصیف، تبیین و بررسی نقش عنصر زبانی بسیار پرکاربرد (-ow) در کردی جنوبی است. این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و داده های لازم به صورت میدانی از گویشوران بومی به وسیله مصاحبه و گفتگو جمع آوری شده است. بررسی داده ها نشان می دهد که پی بست (-ow) دارای توزیع و کاربردهای بسیار متنوعی است و عمدتا با افعال متعدی ساده و مرکب ظاهر می شود، ولی گاهی نیز با (مفعول حرف اضافه در) افعال لازم به کار می رود. از نظر جایگاه، گاهی بعد از پی بست مفعولی ظاهر می شود و گاهی نیز قبل از آن. همچنین، در مواردی به صورت پیش بست تظاهر پیدا می کند. از لحاظ معنایی، این عنصر دارای معنای مشخص بوده و از لحاظ شمار و جنس با مفعول جمله مطابقه می نماید، ولی از نظر صوری همیشه دارای یک صورت واحد است. پی بست (-ow) می تواند با مفعول بسیاری از افعال همنشینی داشته باشد، در عین حال با دسته ای دیگر از افعال همنشینی ندارد. هم می تواند به مفعول معرفه ارجاع دهد و هم به مفعول نکره. بنابراین، به عوامل کلامی حساس نیست. روی هم رفته، اگرچه این پی بست می تواند دارای نقش های متنوعی باشد، لیکن بارزترین نقش آن مفعول نمایی و یا مضاعف سازی مفعول است.کلید واژگان: مفعول نما, حالت, پی بست, کردی جنوبیThis study is intended to gauge and describe the role of the Kurdish linguistic element (-ow) in a coding object in southern Kurdish. This study is descriptive-analytic in which the data are collected from native speakers through interviews and natural conversations. Based on the linguistic distribution and the provided arguments in this paper, this linguistic element is named an object-marker enclitic. Analyzing the employed data indicates that this object-marker enclitic has, apparently, various roles. It is mainly accompanied by transitive verbs, however, it is found to accompany intransitive verbs as well. As for its distribution, it can both follow and precede object pronominal clitics. However, in a few cases, it is even prefixed to the verb. In terms of its meaning, it has a clear content meaning cross-referencing object in terms of person and number, though it has a fixed form (-ow). It can accompany many simple and complex verbs, though its presence is blocked by many other verbs. It can cross-reference to both definite and indefinite objects. Therefore, it is not sensitive to information distribution. In general, it has various roles of which object-marking and object-doubling are emphasized in this study.Keywords: object marker, Case, enclitic, southern Kurdish
-
مقاله حاضر به موضوع ساختار گروه اسمی در زبان آلمانی و ترتیب عناصر تشکیلدهنده آن میپردازد. این ویژگی در زبان آلمانی که وابسته های هسته گروه اسمی میتوانند در هر دو سوی آن قرار گیرند، جزو خصوصیاتی است که بر پیچیدگی ساخت و ترتیب ارکان گروه اسمی میافزاید. یکی از اهداف این پژوهش که ماهیتی توصیفی دارد، پاسخ به این پرسش است که آیا چینش عناصر بسطدهنده گروه اسمی در هر دو سوی آن، از قاعدهای پیروی میکند؟ به عبارت دیگر، آیا قرار گرفتن این عناصر در دو سوی گروه اسمی تصادفی است؟ نتایج نشان میدهد، عناصری که در سمت چپ هسته واقع میشوند، با هسته گروه اسمی مطابقه دستوری دارند. این درحالی است که این روابط در سمت راست هسته مشاهده نمیشود. علاوه بر این، از طریق نمونه هایی نشان میدهیم که این دسته بندی در مواردی نقض میشود. همچنین نشان میدهیم که قرار گرفتن انواع صفت در سمت چپ هسته از الگوی خاصی پیروی میکند. علاوه بر این، در موضوع نشانه گذاری حالت دستوری در گروه اسمی ملاحظه میکنیم که دلیل پارهای از ناهمگونیها در صرف صفت در گروه اسمی، به جایگاه نحوی اجزاء تشکیلدهنده گروه اسمی بازمیگردد.
کلید واژگان: گروه اسمی, صفت, حالت دستوری, زبان آلمانی, ترتیب سازه هاThe present study seeks to investigate noun phrase structures and the ordering of their constituents in German. In German, noun phrase dependents can be placed on both sides of the head. This feature adds to the complexity of the order of the noun phrase structure. One of the aims of this study, which is descriptive, is to find out whether the ordering of the constituents on both sides of a noun phrase follows any rules or that such ordering is arbitrary. The results indicate that the constituents which are placed on the left side of the head agree with it, while such agreement does not exist in the constituents on the right side of the head. The paper also gives some examples of noun phrase structures that are in contrast with the existing categories and determines why these contrasts exist. Finally, we will argue that the reason for some inconsistencies in adjective inflection in a noun phrase is the syntactic order of constituents in the noun phrase.
Keywords: Noun phrase, adjective, case, German, ordering of constituents -
در پژوهش حاضر، بر پایه انگاره صرف توزیعی و با تمرکز بر لهجه طرقی از گویش راجی، اشتقاق ساخت کنایی را از دو منظر مطابقه و حالت تحلیل کرده ایم. به این منظور، نخست با استدلال هایی نحوی از فرضیه پژوهش مبنی بر حضور فرایند مطابقه و هم تصریفی بین واژه بست های ضمیری غیر فاعلی و واژه بست های مطابقه پشتیبانی کرده ایم. سپس، مطابقه چندگانه را عهده دار ایجاد الگوی کنایی در ساختمان فعل ها و جمله های طرقی دانسته ایم. در این فرایند، هسته گروه زمان (T) دربردارنده دو دسته مشخصه با عنوان وند مطابقه و واژه بست مطابقه (با ویژگی مقوله ای Dو مشخصه ERG) است. اگر پس از محاسبه نظام مطابقه، الگوی حالت کنایی- مطلق تعیین شود، زنجیره <v/voice + Stem> شکل می گیرد. در نتیجه، واژه بست مطابقه که به دلیل هم تصریفی با همتای واژه بست غیر فاعلی خود، امکان پیاده سازی الگوی کنایی در میزبان گزینی را دارد، بر مبنای اصل بهتر مشخص بودگی، با فرایند قلب صرفی، درج واژگاهی می شود. برآیند قلب صرفی نیز تظاهر شکل پیش فرض سوم شخص مفرد در پایان فعل است. از سوی دیگر، در الگوی فاعلی-مفعولی نیز وند مطابقه به سبب اصل فرومشخص شدگی و شرط دگرجای، برنده رقابت درج در پایان فعل می شود.کلید واژگان: ساخت کنایی, راجی, طرقی, صرف توزیعی, هم تصریفیErgative construction (EC) as a subtle characteristic of Iranian languages and dialects has massively fostered a large body of research in the literature over previous decades. In this regard, the current study focuses on the morphotactics of the verb construction and the manner through which ergative alignment is formed in Targhy accent of Rajy dialect of which description and explanation of language behavior in the area in question have been entirely overlooked from distributed morphology (DM) viewpoint. Generally speaking, EC, according to Karimi’s (2012a) generalization, in all Iranian and dialects can be classified into two categories. In the first group including North Kurdish and Baluchi, there is an agreement relation between the direct object and the T head represented by a verbal agreement (VA) at the end of the verb. In his proposal, in the EC of the second class including Central Kurdish and Larestani, which based on the current article, Traghy is of their pattern as well, however, there is no agreement in that oblique pronominal clitics (PCLs), which enter as a big DP form in the syntactic derivation, function as interveners, blocking any conceivable agreement between T head and a direct object altogether. Plus, there exists a complementary distribution between Vas and oblique PCLs, Karimi (ibid) says. He asserts, without any agreement relation with T, oblique PCLs just double φ-features of the subject, and the PCLs function as a repair strategy in response to the loss of oblique (here ERG) case marker, whereas EC still exists dynamically. Nonetheless, this article, based on both empirical and theoretical evidence, argues that contra to Karimi’s (2012a) generalization it seems fair to suggest at least in EC of Targhy, which in turn bears the pattern of the second category, there is a genuinely fullfledged agreement in place, while agreement exponents, be it VAs or agreement clitics (ACLs) have no complementary distribution with their oblique PCL counterparts whatsoever.Keywords: case, Distributed Morphology, Ergative Construction, Multiple Agreement, Rajy, syncretism, Targhy
-
این مقاله مختص رده شناسی مقوله حالت در چهار گونه از زبان ترکی، یعنی ترکی آذری، خلجی، ترکی آناتولیایی (استانبولی) و ازبکی است. حالت نمایی یکی از روش های کاربردی برای نشان دادن ارتباط نحوی میان عناصر جمله است. به طوری که رابطه نحوی میان گروه اسمی و فعل را نشان می دهد . رویکرد نظری اصلی این تحقیق نظام حالت نمایی براساس رویکرد کامری (1989) است که پنج رده زبانی را از لحاظحالت نمایی معرفی کرده است . داده های منتخب این پژوهش از متون ادبی و داستانی است و جملات گردآوری شده از این متون استخراج شده اند. بر اساس داده ها در زبان ترکی و گونه های آن شش حالت وجود دارد که حالت های فاعلی، مفعولی مستقیم، مفعولی غیر مستقیم، اضافی، ازی و دری هستند. تظاهر حالت با استفاده از تکواژهای وابسته حالت نما به صورت پسوند است. در این مقاله همچنین به مبحث گذرایی در حالت نمایی پرداخته شده است . از آنجا که این چهار گونه از چند شاخه زبان ترکی هستند، شباهت ها و تفاوت هایی دارند که بررسی رده شناسانه آن در این مقاله انجام شده است.کلید واژگان: تصریف, پسوند, حالت, مطابقه, گونه, زبان ترکی, زبان شناسی اجتماعیThis essay discusses the typology of case system in four varieties of Turkish language: Azeri, Khalaji, Anatolian and Uzbek Turkish. Case-marking is one of the applied methods to show the grammatical connection between elements of the sentence. It also indicates the grammatical connections between the noun and verb clauses. Theoretical approach of this study is based on Comrie's approach (1989),which has introduced the five types of languages. The data of the study are gathered from the literality texts and fictions in varieties of each language . According to these data, there are six types of case-marking in Turkish language and its dialect's that There are nominative, accusative, dative, genitive, locative and ablative. The case-marking bound morphemes are presented through suffixes. Transitivity topic is also examined in this research. Since the selected dialects belong to different branches of Turkish language, there are some similarities and differences between them which have been studied typologically.Keywords: Inflection, suffix, Case, Agreement, variety, Turkish language, sociolinguistics
-
بحث «اعراب اسم» در نظریه های زبان شناسی تحت عنوان «حالت اسم» مطرح شده و انواع الگوهای حالت نمایی و نشانه های آن در زبان های مختلف جهان معرفی شده است. مقاله حاضر با هدف بررسی این الگوهای منظم (و نظام دستوری حاکم بر آن ها) در عربی قدیم و فصیح از منظر دسته بندی ها و اصطلاحات زبان شناسی با تکیه بر رویکرد رده شناسی زبان تدوین گردیده است. با تکیه بر ملاک های ساختاری و صوری (مبتنی بر صورت نهایی کلمه) دو الگوی کلی را می توان در حالت نمایی اسم در عربی تشخیص داد: 1) اسم های فاقد پسوند شمار (اسم های مفرد و جمع مکسر) که یک نظام سه عضوی حالت را تشکیل می دهند (حالت فاعلی، مفعولی و مضاف الیهی)؛ و 2) اسم های دارای پسوند شمار (اسم های مثنی، جمع مذکر سالم و جمع مونث) که از یک نظام دوعضوی تبعیت می کنند (حالت فاعلی و غیرفاعلی). پژوهش حاضر کوشیده است در هر بخش، رفتارهای غالب و نیز استثنایات را با نگاهی نظریه بنیاد توضیح دهد و در مواردی ضمن طرح انتقاداتی از صرف ونحو عربی، سوالاتی را برای پژوهش های آتی مطرح کند.کلید واژگان: اسم, اعراب, حالت, رده شناسی, عربیThe issue of noun’s I’rāb has been discussed as case in linguistic theories, and its different patterns and markers have been investigated in the languages of the world. The present study aimed at investigating the systematic patterns of case-marking and their grammatical behavior in Classical and Standard Arabic based on linguistic theories within a typological perspective. Relying on structural and formal criteria (considering the final form of the words), two general patterns in Arabic case-marking are distinguished: a) nouns lacking a number suffix (i.e. single nouns and broken-plurals) make a three-way distinction of case (nominative vs. accusative vs. genitive); and b) nouns having a number suffix (i.e. duals, masculine sound-plurals, and feminine plurals) make a two-way distinction (nominative vs. oblique). The present study seeks to show dominant as well as exceptional patterns in a theory-oriented approach, and at some points, criticizes the Arabic traditional grammars for their analyses, presenting some questions for further analysis in future.Keywords: Arabic, Case, I’rāb, Noun, typology
-
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقوله نحوی خرده جمله و شیوه اعطای حالت به گروه های اسمی درون آن در زبان کردی، گونه موکریانی، در چارچوب برنامه کمینه گرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقوله نحوی خرده جمله پرداخته ایم که مطابق آن ها سازه مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده است. تحلیل های ارایه شده در این مقاله نشان می دهند که فرضیه اول سبب بروز مشکلاتی در اصل فرافکنی گسترده، شیوه اعطای حالت و نظریه ایکس تیره می شود. در فرضیه دوم، به منظور برآورده شدن الزامات گروه تصریف، قایل به وجود فرافکن هایی فاقد تجلی آوایی شدیم. در نظرگرفتن عناصر تهی در ساخت های زبانی همسو با ماهیت اصلی برنامه کمینه گرا مبنی بر بهینه بودن ساخت های زبانی نیست و با اصل اقتصاد مغایرت دارد. در تحلیل آخر، با استناد به «مطابقه چندگانه» هیرایوا (2001) و «وراثت مشخصه» چامسکی (2005; 2006)، مقوله نحوی خرده جمله در این گونه، گروه زمان در نظر گرفته می شود.
کلید واژگان: گونه موکریانی, برنامه کمینه گرا, خرده جمله, مطابقه چندگانه, حالتThe present study aims at providing a proposal within the framework of the Minimalist Program regarding both the category status of the small clause (SC) and the case marking of its internal noun phrases in the Mokryani Variety of Kurdish. In this article, three hypotheses related to SC have been examined, according to which the mentioned structure is a word projection of its predicate, the inflection group, and the tense phrase. The analyses presented in this article showed that the first hypothesis causes problems in the extended projection principle, case marking, and X-bar theory. In the second hypothesis, in order to meet the requirements of the inflection group, we considered the existence of phonemes without a phonetic manifestation. However, the examination of the empty elements in linguistic constructions showed that they are not in line with the main nature of the Minimalist Program regarding the optimization of linguistic constructions and is contrary to the ‘Economy Principle’. In the final analysis, based on Hiraiwa’s (2001) Multiple Agreement and Chomsky’s (2005, 2006) Inheritance Feature, the syntactic category of the small clause must be treated as a tense phrase.
Keywords: Mokryani Variant, the Minimalist Program, small clause (SC), Multiple Agreement, case -
پژوهش حاضر بر پایه برنامه کمینه گرا، به بررسی و تبیین ساخت های دارای چند «را» به عنوان نمونه ای از ساخت های موسوم به گروه حرف تعریف شکافته1می پردازد. شکافت در ساختمان گروه حرف تعریف، خود، می تواند فرایند دیگری با نام مضاعف سازی نحوی را به دنبال آورد. در فرایند اخیر، همان گونه که از نامش پیداست، تظاهر بیش از یک نشانگر نحوی ممکن خواهدبود. در زبان فارسی نیز این نشانگر، همان حالت نمای مفعولی با صورت آوایی «را» است. به منظور تبیین چگونگی تظاهر این تکواژ و شکل مضاعف آن، ابتدا، به پیروی از کهنمویی پور (2014)، ساخت اضافه وصفی را هسته انتها فرض می کنیم. سپس، شکل گیری گروه حرف تعریف شکافته را بازتابی از مبتداسازی و تاکید عناصر درونی گروه حرف تعریف قلمدادمی کنیم. ازآن جا که وجود خوانش های مبتداگونه یا تاکیدی نیز مستلزم حضور فرافکن های مبتدا TopPیا تاکید FocP است، به حضور این فرافکن ها درون گروه حرف تعریف قایل می شویم و جایگاه پیشنهادی آن ها را با نظر به شواهد تجربی و ترتیب قرارگیری عناصر در گروه اسمی در حد فاصل بین هسته D و NumP تعیین می کنیم. گفتنی است گروه حرف تعریف شکافته متناظر با گروه متمم ساز شکافته (Split CP) است که از سوی ریتزی (1997) در نظریه زبانی پیشنهاد شده است. در ادامه، همسو با درزی (1388)، تکواژ «را» را تظاهر حالت وابسته در حوزه V+ I می دانیم. حالت وابسته، مطابق با رویکرد بیکر و وینوکوروا (2010)، پرمینجر (2014) و بیکر (2015)، در حوزه ای مشخص به گروه حرف تعریفی اعطامی شود که تحت سازه فرمانی گروه حرف تعریف دیگر فاقد ارزش برای مشخصه حالت است. سرانجام، در خصوص رخداد بیش از یک «را» نیز به فرایند زیرخروج2 قایل می شویم که درنتیجه آن، عنصر خارج شده از درون گروه حرف تعریف اصلی «را»ی دریافت شده را در سطح آوایی با خود حمل می کند.
کلید واژگان: را, گروه حرف تعریف شکافته, حالت, حالت وابسته, زیرخروجThis study is an investigation of multiple–râ constructions as an instance of so-called split DP in Persian in the Minimalist framework. In principle, DP splitting may give rise to another phenomenon, namely, syntactic doubling. This phenomenon, as its name suggests, involves the occurrence of more than one syntactic marker in a syntactic object. In Persian, this marker is the accusative Case marker –râ. To account for the multiple occurrence of –râ, we follow Kahnemuyipour's (2014) treatment of adjectival Ezafe construction as involving a head final NP. We then analyze split DPs in Persian as a byproduct of topicalization and focalization of inner elements of DPs. So given the Topic and Focus interpretation of syntactic objects in the constructions under investigation and their relative order, we posit TopP and FocP projections in a domain between head D and NumP. It is worth noticing that in linguistics theorizing the Split DP construction corresponds to split CP as proposed by Rizii (1997(. With respect to accusative Case marker then we adopt Darzi’s (2006) treatment of –râ as the morphological realization of dependent Case in the domain of V + I in Persian. Under Baker and Vinokurova's (2010), Preminger's (2014) and Baker's (2015) proposals, the dependent Case marker appears on a DP which is c-commanded by another DP in a certain domain if the latter is not yet valued for Case. In this respect, finally, we employ the mechanism of subextraction from the main DP as a result of which the extracted element altogether carries other Case marker to a higher DP upon extraction. With regard to nominative Case, after adopting Levin and Preminger’s (2014) proposal, namely, unmarked Case, which in turn appears as a result of the interaction between I/T and being in the domain proposed by Bobaljik (2006,2008) and Darzi (2006), we maintain that subextraction is also accounted for constructions with multiple nominative Case.
Keywords: -râ, split DP, Case, dependent Case, Subextraction -
نشریه زبان پژوهی، پیاپی 25 (زمستان 1396)، صص 79 -111گویش بلوچی سرحدی زیرشاخه ای از بلوچی غربی (رخشانی) است. پژوهش حاضر درصدد است تا مقوله های تصریفی یا ساخت واژی- نحوی اسم شامل: شمار، جنس دستوری، معرفگی، حالت و مالکیت را در گویش بلوچی سرحدی گرنچین مورد بررسی قرار دهد. این مطالعه هم زمانی بر اساس پیکره زبانی گردآوری شده از طریق کار میدانی در منطقه گرنچین واقع در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خاش انجام شده است. داده های زبانی از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 10 گویشور از ساکنین بومی منطقه گرنچین شامل 5 مرد و 5 زن بی سواد با محدوده سنی 50 - 80 سال گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد بلوچی سرحدی در مقوله شمار از تمایز شمار مفرد و جمع برخوردار است. این گویش فاقد نشانه ای ساخت واژی برای مقوله جنس دستوری است. به علاوه، اسم در مقوله معرفگی با استفاده از نشانه های نحوی و ساخت واژی متنوع صرف می شود. نظام حالت در این گویش نظام فاعلی- مفعولی است و حالت به صورت حالت فاعلی و حالت غیرفاعلی تحقق می یابد. در این راستا، حالت غیرفاعلی، به نوبه خود، به صورت حالت رایی/ برایی، اضافی/ ملکی، ندایی، مکانی، به ای، ازی و بایی کاربرد دارد؛ با این وجود، این گویش از نظام ساخت کنایی دوگانه در نظام گذشته فعل نیز استفاده می کند. مالکیت، علاوه بر استفاده از حالت اضافی/ ملکی، به کمک فعل ربطی، حروف اضافه، فعل /dɑʃt-en/ و عبارت های قرضی از فارسی نیز بیان می شود.کلید واژگان: بلوچی سرحدی, اسم, شمار, جنس دستوری, معرفگی, حالت, مالکیتLanguage research, Volume:9 Issue: 25, 2018, PP 79 -111Sarhaddi Balochi dialect is a sub-branch of western (Rakhshani) Balochi. The western dialects of Balochi Language are spoken in: [ ] eastern Iran, in pockets in Khorasan and Golestan, then further south in Sistan and in the northern parts of Balochistan around Zahedan and Khash, with varieties often referred to as Sistani [ ] and Sarhaddi [ ] (Jahani and Korn, 2009: 637), among other areas and districs out of Iran.
The present research is going to study the inflectional or morpho-syntactic categories of noun including: number, gender, definiteness, case and possession in Sarhaddi Balochi of Granchin. This synchronic investigation has been carried out based on the corpus collected through a fieldwork in Granchin district located about 35 kms southeast of Khash city in Sistan and Baluchestan province in Iran. The data were gathered via free speech recording and interviewing with 10 illiterate local resident speakers (5 males and 5 females) with an age range of 50-80 years with different social backgrounds.
The results showed that as to number category, Sarhaddi Balochi distinguishes between singular and plural number. In this regard, number is marked as zero morpheme (-Ø) in singular nouns (e.g., /zahg/ child, son) and /-ɑn/ in plural nouns (e.g., /zahg-ɑn/. children, sons) The plural morpheme is used with all types of nouns (animate , inanimate, countable and uncountable). Similarly, to express plurality, this morpheme is used with loan words (e.g., /wasɑel-ɑn/ from Arabic meaning means and the adjectives as noun substitutes (e.g.,/gwanɖ-ok-ɑn/ the small a substitute for kids) as well. In addition, the category of number is not employed with common nouns and the nouns with a unique reference; in case they take the plural number they have a different meaning. For example /hoʃter/ camel is used as a common or general noun and /hoʃter-ɑn/ camels in spite of taking the plural form does not refer to the number of camels but is used as a common noun as well, as shown in (1a) and (1b) respectively:(1) a. / hoʃter ruǝtʃ-iə se: ɑp-a wɑ/
camel day.INDEF three water-V.EL eat.PRES.3SG
Camel drinks water three times a day.
b. /hoʃter-ɑn ruǝtʃ-iə se: ɑp-a war-an/
camel-PL day-INDEF three water-V.EL eat.PRES-3PL
Camels drink water three times a day.
Similarly, as given in (2a) and (2b), the meaning of the noun /ruǝ (ʧ)/ sun with a unique reference changes todays if it is pluralized as /ruǝtʃ-ɑn/:(2) a. /ruǝ(ʧ) ʃa kuǝh-ɑ sar-a kan/
sun from mountain-OBL on-V.EL do.RES.3SG
The sun rises from the top of the mountain.
b. . /ruǝtʃ-ɑn tah kuǝʈi-j-ɑn ʃap-ɑn ham-edɑn-iən/
day-PL inside room-HI PL night-PL EMPH-here-COP.PRES.1PL
We are in rooms in days, (and) here at nights.
Although this dialect lacks any inflectional marker for grammatical gender, it actively employs, for instance, lexical gender (though with no morphological marker) to differentiate between nouns referring to males and females. This type of gender can be found in family terms (e.g., /pess/ father and /mɑs/ mother), address terms (e.g., /wɑdʒa/ sir used to address males versus /balli:/ grandmother used for addressing grandmothers), the names of people (e.g., /mah bi:bi:/ a proper for women and /dʒommɑ/ a proper name for men) as well as animals (e.g., /sag/ dog as a common noun, but /narɑz/ male dog and /menɖ/ female dog).
Besides, in regard with definiteness in Sarhaddi Balochi, it is manifested in nouns in three ways: intrinsic definiteness, (proper nouns (e.g., /rostom/ a proper noun for men) and generic nouns (e.g. /drahtʃ/ tree,), morphological definiteness (using a case marker, e.g. the direct object marker -ɑ in /tʃɑhi-j-ɑ/ the tea,), and definiteness in the syntactic context (e.g., possessive adjective noun: /mni: nɑkuǝzaht/ my cousin). On the other hand, to show indefiniteness, the suffix /-iə/ is added to the noun, or the number /jakk/ one plus the indefinite suffix may be used, too (e.g., / (jak) sɑhat-iə/ a watch).
The case system of this dialect is a nominativeaccusative system and the case is displayed in the form of nominative (e.g., /zahg/ child, son) and oblique cases. In this regard, oblique case is morpho-syntactically manifested as accusative/dative (e.g., /zahg-ɑ(ra)/ the child (as direct object) / to the child), genitive (e.g., /zahg-ej/ childs) , vocative (e.g., /zahg/ (e.g., oh you child!), locative (e.g., / be kabretɑn-ɑ/ to .graveyard), allative (e.g., /be beheʃt/ in heaven), ablative (e.g., /ʃa riǝk-ɑ/ from sand and instrumental (e.g., /guǝ ɖuǝl-ɑ/ with bucket) case forms. However, this dialect of Balochi makes use of split ergative system in its past system of verb as well. In ergative structures, the agent of transitive verbs appears in the form of suffixed pronouns and bears the oblique case. Also, the verb is realized as third person singular with all subject agents and does not agree with the agents in number, as shown in (3):(3) /jak pɑtʃen-eʃ dʒat ham-ɑngu/
one goat-PRON.SUFF.3PL hit.PAST.3SG EMPH-that side
They hunted a goat over there.
Furthermore, in Sarhaddi Balochi, possession is, apart from genitive case marking, expressed via the use of third person singular form of the copula, adpositions, the verb /dɑʃt-en/ to have and some borrowed expressions from Persian.Keywords: Sarhaddi Balochi, noun, number, gender, definiteness, case, possession -
جمله شرط به جمله ای گفته می شود که ادات شرط در صدر آن قرار بگیرد و وقوع آن مشروط باشد.ساختار نحوی شرط در زبان عربی بر پایه دیدگاه های مختلف تحلیل شده است، ولی دستورنویسان درباره برخی عناصر آن اتفاق نظر ندارند و ماهیت این ساختار ازنظر زبان شناسی چندان روشن نیست و درباره هسته و وابسته این اسلوب نیز تحقیق اساسی صورت نگرفته است. این پژوهش دیدگاه های دستورنویسان را درباره عناصر ساختمانی جمله شرطی بررسی و آن را با روش توصیفی- تحلیلی نقد و ارزیابی کرده است. در مقاله حاضر ساختار شرط، تحلیل و رابطه جمله ها (جمله هسته و وابسته) مشخص شده است و سپس نقش نحوی، حالت نما و وجه شرطی فعل تبیین و تفاوت آنهایی که اغلب دستورنویسان یکسان انگاشته اند، بیان می گردد. همچنین مکرر بودن نقش برخی ساخت های پیشتاز (ادات شرط+ جمله پیوندی) در این اسلوب اثبات شده است و به عنوان گروه اسمی یا قیدی در نظر گرفته شده اند و سپس نقش دو سویه برخی ادات شرط در جمله های هسته و وابسته اثبات می شود.کلید واژگان: اسلوب شرط, هسته, وابسته, گروه, رابطه جملهThe conditional sentence is the sentence that the conditional device comes first and its occurrence becomes conditional. In this research A critical study of structure of conditional sentence in Arabic grammars, the standpoints of the outstanding contemporaneous grammarians about different features of conditional sentence have been comparative together at each of the issues and their differences and commonalities have been pointed. Afterwards, different votes have been criticized with respect to linguistic Criterions, so that their advantages and disadvantages have been determined. The present research has demonstrated some votes are acceptable and some votes are not acceptable.Keywords: Conditional Sentence, Core Sentence, Dependent, Case, Noun Phrases, Relation of Sentence
-
The present article aims to provide a synchronic study of the inflectional or morpho-syntactic categories of noun in Sistani dialect. These categories comprise person, number, gender or noun class, definiteness, case, and possession. Linguistic data was collected via recording free speech, and interviewing with 30 (15 females, 15 males) illiterate Sistani language consultants of age 40102 years, living in central (Markazi) district of Zabol city in Sistan and Baluchestan province of the Islamic Republic of Iran. The research results indicate that nouns are inflected in three distinct persons i.e. first, second, and third persons with either singular or plural in number. Grammatical gender of nouns takes no specific morphological marker. As to the category of definiteness, this dialect makes use of syntactic devices (like demonstrative adjectives), and/or morphological devices (such as the use of /=ak/ and /=e/clitics) to display the definite and indefinite nouns. Its case system is nominative-accusative system. In this regard, only the accusative or objective case marking is morphologically realized by the object marker /=a/. In addition, possession is expressed through the use of the word /ml=e/ belonging to or the preposition /az/ from, of along with nouns/noun phrases/personal pronouns and also applying ezɑfe - construction in the form of genitive structure.Keywords: noun, person, number, definiteness, case, Sistani dialect
-
زبان ها با توجه به نشانه ای که برای مفعول به کار می برند با یکدیگر تفاوت های زیادی دارند. ممکن است در زبانی مفعول نشاندار نشود، اما در زبانی دیگر تمام مفعول ها نشانه ای خاص بگیرند. در برخی زبان ها برای برخی مفعول ها نشانه ای خاص وجود دارد، حال آنکه این امکان برای پاره ای مفعول ها وجود ندارد. تفاوت دیگر این است که ممکن است مفعول ها با نشانه متفاوتی ظاهر شوند. زبان شناسان تفاوت عمده بین مفعول ها در زبان های مختلف را در قالب مفعول نمایی افتراقی بررسی کرده و عمدتا ویژگی های مفعول از جمله جانداری و ارجاعی بودن آن را در این زمینه دخیل می دانند. بیشتر مطالعاتی که در زبان فارسی انجام شده نیز به ویژگی های مفعول به عنوان عامل اصلی در حضور این پدیده اشاره دارند. این مقاله تاثیرپذیری مفعول را به عنوان عامل زیربنایی در نشان داری متفاوت مفعول معرفی کرده و سایر ویژگی ها را در واقع مرتبط و هم بسته با مشخصه تاثیرپذیری در نظر می گیرد.کلید واژگان: مفعول نمایی افتراقی, حالت, تاثیرپذیری, فارسیLanguages differ with regard to the object markers. Object may be unmarked in one language¡ marked in another¡ and still it may or may not be marked in the other. Also¡ it is possible for objects in one language to be marked differently. The differences in object marking in different languages are dealt with as Differential Object Marking and properties like animacy of the object referents and referentiality are supposed to be important. Most of the studies done in Persian consider properties of objects as the crucial factor in this phenomenon. This article¡ however¡ regards object affectedness as the underlying reason for differential object marking to which other factors are related.Keywords: Differential Object Marking, case, object affectedness, Persian
-
در زبان اوستایی، گاه حالت ازی برای رمزگذاری کارکردهای حالت بایی و گاه حالت بایی برای رمزگذاری کارکردهای حالت ازی به کار رفته است. این دو حالت در شمار حالت هایی هستند که نقش های معنایی را رمزگذاری می کنند. حالت ازی در شمار حالت های مکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم خاستگاه، جایگاه و مسیر است. حالت بایی در شمار حالتهای غیرمکانی است و کارکرد اصلی آن رمزگذاری مفاهیم ابزار، همراهی، روش، سبب و عامل در ساخت مجهول است. ازی و بایی در سلسله مراتب حالت در آخرین جایگاه قرار گرفته اند و از یکدیگر متمایز نیستند. در این مقاله، با بررسی شواهدی از زبان اوستایی مشخص شده است که این دو حالت چندمعنا هستند و از نظر کارکرد معنایی با یکدیگر هم پوشانی دارند؛ به بیانی دیگر، می توانند نقش یکدیگر را بر عهده گیرند و همانند یکدیگر رفتار کنند؛ به همین سبب، در زبان اوستایی جایگزین یکدیگر شده اند. حالت ازی علاوه بر نقش معنایی خاستگاه، جایگاه و مسیر، نقش های معنایی روش و سبب را رمزگذاری کرده است و حالت بایی نیز علاوه بر نقش های معنایی همراهی، ابزار، سبب و عامل ساخت مجهول، نقش های معنایی خاستگاه، مسیر و جایگاه را نشان داده است. برای شناخت گستره معنایی و چندمعنایی این دو حالت، انگاره معنایی آنها ترسیم شده است.کلید واژگان: حالت, بایی, ازی, نقش معناییIn Avestan Language, ablative case is sometimes used for encoding functions of instrumental case and instrumental case is used for encoding functions of ablative case. These two cases encode semantic roles. Ablative case is a spatial case whose main function is to encode source, location, and path. Instrumental case is a non-spatial case whose main function is to encode accompaniment, instrument, manner as well as cause and agent in passive voice. Ablative and instrumental cases- in case hierarchy- are located in the last position and are not distinguished hierarchically. In the present study, Avestan data were explored and it was found that these two cases are polysemic and overlap functionally; hence, they are used interchangeably in Avestan language. The ablative case encodes the semantic roles of manner and cause in passive voice in addition to semantic roles of source, location, and path. Along the same vein, the instrumental case indicates source, path and location in addition to semantic roles of accompaniment, instrument, manner and cause and agent in passive voice. Semantic map of these two cases is drawn to demonstrate their semantic range and polysemy.Keywords: Case, Instrumental, Ablative, Semantic role
-
نشریه زبان پژوهی، پیاپی 18 (بهار 1395)، صص 23 -54بررسی حالت نحوی ضمیر مستتر همواره یکی از چالش های نظریه زبان از آغاز کار دستور زایشی تاکنون بوده است. دستوریان حاکمیت و مرجع گزینی، این مقوله تهی را بر اساس قضیه ضمیر مستتر، بدون حالت نحوی انگاشتند. اما فقدان حالت، و نیز اتکا به مفهوم حاکمیت، ضمیر مستتر را متفاوت از هر عنصر اسمی دیگر می کرد. به منظور پرهیز از این وضع، فرضیه حالت تهی در آغاز کار برنامه کمینه گرا این عنصر را دارای حالت نحوی تهی دانست که آن را با هسته زمان واقع در بندمتمم در ساخت های کنترلی ناخودایستا بازبینی می کند. فقدان محتوای این نوع نگرش به حالت، هم از نگاه نظری و هم از دید تجربی مورد نقد قرار گرفت. سرانجام استدلال شد که چنانچه ضمیر مستتر بتواند حالتی را از خود بروز دهد، آن گاه همچون دیگر عناصر اسمیآشکار، داراییک حالتنحوی متعارف خواهد بود. بر این پایه، کاوش کنونی تلاش می کند به نقد و بررسی دیدگاه های پیشین دستوریان درباره حالت ضمیر مستتر پرداخته و نشان دهد این عنصر پنهان دارای یک حالت متعارف ساختاری است که آن را با هسته زمان بند متمم در ساخت های کنترل خودایستای التزامی بازبینی می کند.کلید واژگان: کمینگی, کنترل, ضمیر مستتر, حالت نحوی, خودایستایی, بند التزامیAnalyzing the Case of PRO has always been a challenge to the theory of language since the onset of generative tradition. Based on the PRO Theorem, the GB grammarians considered this empty category to lack Case totally. However, this conception, together with the use of the theory of government made PRO different from all other nominal elements. In order to avoid this, the Null Case Hypothesis at the beginning of the Minimalist Program, considered PRO to have Case to be checked against the T head of the embedded clause in control constructions. Nonetheless, the lack of content to this conception of Case made it the subject of criticism both from theoretical and empirical viewpoints. Finally, it was argued that, if PRO can receive Case, then it has a standard Case similar to other overt nominal elements. This study, therefore, analyses the previous conceptions about PRO in Persian and shows that this empty category has a standard structural Case, checked against the T head within the finite subjunctive clauses.Keywords: minimalist syntax, control theory, PRO, Case, finiteness, subjunctive
-
رجز در لغت به معنی مباهات، فخرفروشی و لاف زنی است. در اصطلاح حماسه نیز به گفت وگوی دو پهلوان گفته می شود که با زبانی تهاجمی به خودستایی، بیان افتخارات خود و تحقیر دشمن می پردازد. مطمئنا دست یابی به تمامی فضاهای روانی حاکم در رجزها ، فقط با تکیه بر معنای ظاهری واژگان آن بدون دخالت دیگر علوم امکان پذیر نیست. امروزه رویکردهای بینا رشته ای در سیاست گذاری های علمی، آموزشی و پژوهشی مورد توجه و اشتیاق عمومی قرار گرفته است. در این میان تاثیر علم روان شناسی برای درک بهتر متون ادبی ، غیرقابل انکار است. نقد روان شناسانه توانسته حوزه ی وسیع و کاملا ناشناخته ای را در ادبیات مورد بررسی قرار دهد. این نوع نقد می تواند ابزاری دقیق و کامل برای خوانش واژگانی باشد که در اثر، نوشته نشده و مد نظر نویسنده بوده است. یکی از مولفه های نقد روانشناسانه در متون ادبی، «فهرست نیازها»ی «هنری موری» است. بررسی شخصیت، از مهم ترین مفاهیم ارائه شده در این فهرست به شمار می آید. در این تحلیل می توان تاثیر مستقیم بار روانی واژگان به کار رفته در رجزها را بر ادامه ی نبرد پهلوانان به روشنی مشاهده کرده. این کار با تکیه بر نیاز به پرخاشگری، خویشتن پایی، تحقیرگریزی، عمل متقابل، احترام و خواری طلبی نموده شده است. نوشتار حاضر برآن است تا بر پایه ی فعالیت های بینا رشته ای ضمن بررسی روان شناختی رجزهای شاهنامه بر اساس فهرست نیازهای موری، تاثیرات روانی ناشی از رجزخوانی را در نبردهای تن به تن، به تصویر بکشد.کلید واژگان: رجز, نقدروان شناسی, شاهنامه, نیازها, موری'Epopee' literally means 'pride', 'boasting', and 'bragging' from an epical perspective, it refers to the dialogue between two heroes humiliating their enemy through offensive language and boasting about themselves expressing their honors. Definitely, to achieve the psychological atmosphere ruling epopees only depending on the literal meaning of words without the involvement of other sciences is impossible. Today, the interdisciplinary approaches have been focused on and welcomed by public in scientific, educational and research policy making. Among these, the effect of psychology to better understand literary texts cant be denied. The psychological review could occupy vast and absolutely unknown area in the literature. This type of review can be used as an accurate and comprehensive tool to read the vocabulary not written or considered by the author. One of the psychological reviews components in literary texts is 'requirements list' of Henry Murray. Analyzing personality is considered as one of the most important concepts presented in this list. In this analysis, we can easily observe the direct effect of the lexical and psychological load in the epopees used by the heroes continuing the battle. This work has been represented depending on aggression, defense and, counteraction. The present research aims to psychologically analyze the Shah-Name's epopees based on the case requirements list, relying on the interdisciplinary activities and illustrate the psychological effects due to the epopee's reading in the pitched battles.Keywords: Epopee, Psychological review, Shah, Name, Requirements, Case
-
در این مقاله قصد داریم به بررسی نشانداری در صرف اسم و ضمیر زبان های ایرانی نو شمال غربی از منظری درزمانی براساساصل کاستن صورت ها (هاوکینز 2004) بپردازیم. طبق این اصل صورت های نشاندار پایین ترین مرتبه و صورت های بی نشان بالاترین مرتبه را در سلسله مراتب کاربردبنیاد دارند. ترتیب مقولات در سلسله مراتب کاربردبنیاد بر اساس بسامد وقوع آنها در زبان ها است و دلیل این بسامدهای گوناگون را می توان به دلایل ارتباطی، پیچیدگی و وقوع نابرابر عناصر زبانی در محیط اجتماعی نسبت داد.در این مقاله نشان داده ایم تغییرات نشانداری در سلسله مراتب شمار و جنس در صرف اسم و ضمیر زبان های مورد مطالعه، طبق اصل کاستن صورت ها و پیش بینی های آن است و در سلسله مراتب حالت استثنائاتی وجود دارد که مطابق پیش بینی های این اصل نیست.
کلید واژگان: شمار, حالت, جنس دستوری, اصل کاستن صورت ها, پیش بینی فهرست صرفی, پیش بینی تمایزهای کاهندهZabanshenakht, Volume:6 Issue: 11, 2015, PP 85 -118This paper aims to investigate markedness in nominal and pronominal morphology of modern north-western Iranian languages from a diachronic perspective based on Hawkinʼs (2004) minimized forms principle. Based on this principle marked forms ocuupy the lowest and unmarked forms the highest position in performance-based hierarchies. Forms are ranked based on their frecuency in performance-based hierarchies. The reason that there exist these different frecuensies can be attributed to communicative reasons, complixity and different occurances of linguistic units in outside world. In this paper, we have shown that markedness changes in number and gender hierarchies are in line with minimized forms principle and its predictions in the investigated languages, but there are some exceptions in case hierarchy, which is not in line minimized forms predictions.
Keywords: number, case, grammatical gender, minimized forms principle, morphological inventory prediction, declining distinctions prediction -
این مقاله تلاش می کند تا، برای نخستین بار، الگو(های) انطباق در زبان سهی را بررسی کند. بدین منظور، نخست نظام ضمیری این زبان توصیف و سپس بر مبنای تعامل ضمایر و سایر گرووهای اسمی الگوهای مطابقه و حالت نمایی در این زبان تحلیل می شوند. برایند تحلیل حاضر این است که در زبان سهی، در زمان حال، مطابقه و حالت نمایی از الگوی فراگیر فاعلی-مفعولی تبعیت می کند. اما، در زمان گذشته، مطابقه الگوی سه بخشی و حالت نمایی الگوی مطلق-کنایی را به نمایش می گذارد. نتیجه بررسی حاضر، از یکسو پرتوی نو در خصوص مطالعات زبانشناختی زبان سهی را، به عنوان زبانی کمتر مطالعه شده، نمایان می سازد و در سویی دیگر به غنای ادبیات رده شناختی زبان های ایرانی می ا فزاید.
کلید واژگان: انطباق, کنایی, مطابقه, حالت نمایی, سهیThis paper is an attempt, for the first time, to survey the patterns of alignment in Soi. In doing so, a systematic description of pronominals in Soi is provided and, in that light, an analysis will be offered of the agreement and case-marking patterns. It will specifically be demonstrated that Soi employs nominative-accusative alignment in agreement and case-marking, in present tense clauses. However, in past tense clauses, agreement follows a tripartite alignment, while case-marking displays absolutive-ergative alignment. The results of this study will contribute to the growing body of literature on the typology of Iranian languages, and of Soi for that matter.
Keywords: agreement, alignment, case, marking, ergative, Soi -
در این مقاله، آرای سیبویه دانشمند مسلمان و ایرانی درباره زبان و زبان شناسی بررسی شده است. این عالم بزرگ ایرانی، که از رهبران نحله بصره نیز بود، در نحو زبان عربی به کمال رسید. کتاب او با عنوان الکتاب از معروف ترین و معتبرترین کتاب ها در زمینه نحو است. الکتاب طرز توصیف دستور زبان عربی را تعیین و تثبیت کرد. تصویری که او از دستور زبان عربی رسمی و کتابتی ترسیم نمود به ذات همان است که امروزیان از آن زبان در ذهن دارند.
کلید واژگان: مکتب کوفه و بصره, اجزای سخن, رسایی, اعراب, افعال شناختی, استعمال, الغاZabanshenakht, Volume:1 Issue: 2, 2011, PP 39 -50The purpose of this brief research is to study the viewpoints and opinions of Sibawayhi، one of the most illustrated Muslim thoughtfuls،about language and linguistics. He was the leader of the Basran school، his one work is known as «sibawayhi''s Book»، Kitaab Sibawayhi. It is، in fact، one of the earliest books in Arabic at all، and was probably dictated informally to Sibawayhi''s principal pupil al-Akhfas، who then issued it as a book after his master''s death. His personal insight into the nature of language and his analytical genius alone enabled him to create an exhaustive Arabic grammatical system which has been the reference point for all subsequent grammatical speculation to this day، and for which it very soon became known as the “Quran of grammar«. In this paper، we''ll try to mention syntax، morphology and lastly phonology، reflecting Sibawayhi''s own notion of appropriate sequence for linguistic analysis.Keywords: School, Parts of speech, Morpho, syntax, Case, markers, Cognitive verbs, Infelicitous, Immediate constituents
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.