جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « هستی شناسی » در نشریات گروه « ادبیات و زبان ها »
تکرار جستجوی کلیدواژه «هستی شناسی» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
مقاله حاضر به نقد و بررسی مولفه های پایداری و ادبیات جنگ در دو رمان ایرانی و انگلیسی می پردازد تا تفاوت های فرهنگی و ایدئولوژیک نویسنده آنها را در به تصویر کشیدن هویت انسانی در دوران جنگ در این آثار نشان دهد. برای این منظور دو رمان زمین سوخته احمد محمود و وداع با اسلحه ارنست همینگوی انتخاب شده است تا مفهوم اصلی آنها از نظر ساخت شخصیت های معنادار مورد کنکاش قرار گیرد. نویسنده این مقاله معتقد است تفاوت های بنیادی در نحوه پرداختن به مفهوم انسان، جنگ و هویت اگزیستانسیال در این آثار دیده می شود که در نهایت باعث شکل گیری داستان هایی با پیرنگ های مختلف و هویت های متفاوت می شود که از نظر معرفت شناختی و نوع نگرش به رسالت انسان در ساخت هویت مستقل خود و جهان بینی او در راستای اجرای وظایف انسانی نسبت به سایر انسان ویژگیهای متمایز بیشماری دارند. برای بررسی ساختار هویتی این دو رمان از نظریه هویت اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر استفاده شده است.
کلید واژگان: پایداری, جنگ, هویت, هستی شناسیThe present article reviews the components of sustainability and war literature in both Iranian and English novels to show the author's cultural and ideological differences in depicting human identity during the war in these works. For this purpose, two novels, The Scorched Earth by Ahmad Mahmoud and "Farewell to Ernest Hemingway", have been selected to explore their main meaning in terms of constructing meaningful characters. The author of this article believes that there are fundamental differences in how to deal with the concept of man, war and existential identity in these works, which ultimately leads to the formation of stories with different plots and different identities in terms of epistemology and type. Attitudes toward the mission of man in constructing his independent identity and his worldview in order to perform human duties have numerous distinct characteristics compared to other human beings. To study the identity structure of these two novels, the existentialist theory of Jean-Paul Sartre has been used.
Keywords: Keywords, Sustainability, War, Identity, Ontology -
نوروزعلی سورانی (1220-1290ه..ق) یکی از چهره های برجسته یارسان به شمار می آید که دارای دیوانی آیینی است که با گویش کردی گورانی به بررسی مسایلی مانند: خداشناسی، انسان شناسی، مسایل فلسفی و دینی و...، پرداخته است. با توجه به این که تاکنون درباره این شاعر و مبحث هستی شناسی در کلام او پژوهشی مستقل انجام نشده است، پژوهش حاضر به «بررسی هستی شناسی عرفانی» در کلام او می پردازد. بحث هستی و هستی شناسی یکی از مسایل مهم در عرفان اسلامی است که به عنوان غنی ترین اندیشه در آثار نویسندگان و شعرای عارف بازتاب و نمود چشمگیری دارد. هستی شناسی یک اصطلاح است که در آثار متاخر با عناوین انسان شناسی، معرفت شناسی، شناخت جهان و...، از آن یاد می شود؛ بنابراین یکی از اهداف اصلی این پژوهش شناساندن بهتر این سراینده توانمند به غیر کرد زبانان و پی بردن به افکار و اندیشه های وی می باشد. جامعه آماری شامل دفتر کلام نوروزعلی سورانی است که با شیوه کتابخانه ای و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد سورانی در لابه لای دفتر کلام به بحث خداشناسی، انسان و چگونگی آفرینش او و تمامی موجودات، بحث معاد و روز محشر، تجلی ذات و صفات، اسرار خداوندی، اعتقاد و باور به روز ظهور اشاره داشته است و این موارد بیانگر جلوه های هستی شناسی در دفتر اوست.کلید واژگان: هستی شناسی, خداشناسی, تجلی, نوروز علی سورانیNowruz Ali Sorani (1220-1290 AH) is considered one of the prominent figures in the Yarestani tradition. He has a divan of a religious nature, written in Gorani Kurdish, in which he explores various issues such as theology, anthropology, philosophical and religious matters, and more. As no independent research has been conducted on this poet and the subject of ontology in his words, the present study focuses on the Mystic ontology in the writings of Nowruz Ali Sorani. The discussion of being and ontology is one of the important issues in Islamic mysticism, which is reflected as the richest idea in the works of mystical writers and poets. Ontology is a term that is mentioned in recent works with the titles of anthropology, epistemology, cognition of the world, etc. Therefore, one of the main objectives of this research is to introduce the capabilities of this poet to non-Kurdish speakers and to explore his thoughts and ideas. The statistical population includes the book of Nowruz Ali Sorani, which has been analyzed in a library method, using the content analysis technique. The research results indicate that Sorani discusses topics such as theology, human beings, creation, the afterlife, the Day of Judgment, manifestation of the essence and attributes, divine secrets, belief in the Day of Resurrection, and more throughout his writings, indicating the aspects of ontology in his divan.Keywords: ontology, theology, Manifestation, Nowruz Ali Sorani
-
زمینه و هدف
دیدگاه های مرتبط با عالم خیال بر مبنای دو رویکرد هستی شناسی (وجودشناسی) و معرفت شناسی استوار شده اند. رویکرد هستی شناسی، عالم خیال را یکی از مراتب وجود دانسته که حد فاصل میان عالم عقول و عالم ماده است؛ در مقابل، رویکرد معرفت شناسی، خیال را بعنوان قوه ای از قوای ادراکات آدمی در نظر میگیرد که محدود به خیال متصل است. از جمله عارفانی که به این موضوع پرداخته اند، مولانا است که در مثنوی بصورت غیرمستقیم اشاراتی به این عالم کرده است، اما برخلاف بزرگانی همچون ملاصدرا، شیخ اشراق و ابن عربی، فصل مستقلی با نام عالم خیال در آثار او دیده نمیشود. به همین دلیل برخی گمان میکنند در مثنوی، موضوع عالم خیال بعنوان مرتبه ای از وجود مطرح نشده و منظور از خیال در مثنوی صرفا همان خیال متصل، خیال اندیشی و تصورات ذهنی است. اغلب پژوهشهایی که در باب خیال در مثنوی بحث کرده اند، خیال را تنها در ساحتی معرفت شناسی بررسی کرده اند و آن را یکی از قوای ادراکی انسان تلقی کرده اند که بیشتر جنبه منفی دارد و مانع رسیدن به معرفت است. هدف اصلی این پژوهش بر این موضوع استوار است که عالم خیال در مثنوی، ماهیتی هستی شناسی، معرفت شناسی یا هر دو ساحت را دربرمیگیرد.
روش مطالعهدر این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی ساحت هستی شناسی عالم خیال بعنوان یکی از مراتب هستی و وجود در اندیشه مولوی با تکیه بر دفتر اول مثنوی اثبات شده است.
یافته هادر نظر مولانا خیال نه تنها قوه ای از قوای باطنی انسان است، بلکه بعنوان مرتبه ای از مراتب وجود پذیرفته شده و در بسیاری از ابیات مثنوی بصورت مفهومی بدان پرداخته شده است.
نتیجه گیریمولوی راه های رسیدن به عالم خیال را مواردی چون تبدیل صفات ظاهری به باطنی، خواب و رویا، الهام، موت طبیعی و موت ارادی میداند.
کلید واژگان: عالم خیال, خیال متصل, خیال منفصل, هستی شناسی, معرفت شناسی, مولوی, مثنویJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:16 Issue: 85, 2023, PP 195 -216BACKGROUND AND OBJECTIVESThe viewpoints related to the imaginary world are based on two approaches: ontology and epistemology. The ontological approach considers the world of imagination as one of the levels of existence, which is the boundary between the world of minds and the world of matter; On the other hand, the epistemological approach considers imagination as one of the powers of human perception, which is limited to imagination. Among the mystics who have addressed this issue is Rumi, who has made indirect references to this world in his Masnavi, but unlike great scholars such as Mulla Sadra, Sheikh Ashraq, and Ibn Arabi, there is no independent chapter called the world of imagination in his works. For this reason, some think that in the Masnavi, the subject of the imaginary world is not raised as a level of existence, and the meaning of the imaginary world in the Masnavi is simply the connected imagination, imagination and mental imagination. Most of the researches that have discussed about imagination in Masnavi have examined imagination only in the field of epistemology and have considered it as one of the perceptive powers of humans, which mostly has a negative aspect and hinders the achievement of knowledge. The main goal of this research is based on the fact that the imaginary world in the Masnavi includes ontology, epistemology or both fields.
METHODOLOGYIn this research, with a descriptive-analytical method, the ontology of the imaginary world as one of the levels of being and being in Molavi's thought has been proven by relying on the first book of the Masnavi.
FINDINGSIn Rumi's opinion, imagination is not only one of the inner powers of man, but it is also accepted as a level of existence and has been conceptually discussed in many Masnavi verses.
CONCLUSIONMolavi considers the ways to reach the world of fantasy to be things such as the transformation of external attributes into internal ones, sleep and dreams, inspiration, natural death and voluntary death.
Keywords: World of Imagination, Contiguous Imagination, Discontinuous Imagination, Ontology, Epistemology, Molavi Rumi, Masnavi -
نشریه زبان و ادب فارسی، پیاپی 53 (زمستان 1401)، صص 322 -338
مواجهه با اثر ادبی، مستلزم کنش های متعدد آگاهی است. آثار ادبی، به ویژه شعر، معمولا دارای ساختار پیچیده و چند لایه می باشد و این امر، موجب می شود برای درک یک متن ادبی، سطوح مختلف ادراکی با یکدیگر وارد تعامل شوند. یکی از این جنبه ها، بررسی مفاهیم برجسته در آثار ادبی است. در این مطالعه به بررسی مفاهیم «انسان»، «زندگی» و «مرگ» در شعر شاملو از منظر «هستی شناسی» پرداخته شده است. بر اساس یافته های مطالعه حاضر، می توان چنین ادعا کرد که «انسان» پایه و اساس شعر شاملو است و سایر مفاهیم شعری در سروده های وی، حول مفهوم «انسان» می چرخند. شاملو خود را در برابر «انسان» مسیول می داند و نمی تواند رنج او را نادیده بگیرد. همچنین بر اساس یافته های حاضر، «زندگی» در شعر شاملو سرشار از امید است. وی معتقد است که «زندگی» در همه جا جریان دارد و در همه شرایط باید امید و دلخوشی «انسان» حفظ شود. در این پژوهش، «مرگ» به عنوان آخرین مفهوم، مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش، «مرگ» در شعر شاملو، تنها به معنای پایان یافتن زندگی مادی نیست، بلکه ناامیدی و تن دادن به ظلم و بسیاری موارد دیگر می توانند مصداق مرگ باشند.در نهایت چنین نتیجه گیری می شود که «انسان» در شعر شاملو نقش محوری دارد و از آنجا که «زندگی» در نزد وی بسیار بااهمیت تر و لذت بخش تر از «مرگ» است معتقد است که برای دست یافتن به یک «زندگی» شرافتمندانه و آرمانی باید تلاش کرد.
کلید واژگان: شاملو, هستی شناسی, زندگی, مرگ, انسانEncountering a literary work requires multiple acts of awareness. Literary works, especially poetry, usually have a complex and multi-layered structure, and this causes different levels of perception to interact with each other to understand a literary text. One of these aspects is the examination of prominent concepts in literary works. In this study, the concepts of "man", "life" and "death" in Shamlou's poetry have been investigated from the perspective of "ontology". Based on the findings of the present study, it can be claimed that "man" is the foundation of Shamlu's poetry and other poetic concepts in his poems revolve around the concept of "man". Shamlou considers himself responsible to "man" and cannot ignore his suffering.Also, based on the present findings, "life" in Shamlu's poem is full of hope. He believes that "life" flows everywhere and in all circumstances, the hope and happiness of "man" should be preserved. In this research, "death" has been examined as the last concept. According to the findings of the research, "death" in Shamlu's poem does not only mean the end of material life, but also despair and succumbing to oppression and many other cases can be examples of death. Finally, it is concluded that "man" in Shamlou's poetry plays a central role and since "life" is much more important and enjoyable than "death" in his eyes, he believes that one should strive to achieve an honorable and ideal "life".
Keywords: shamlou. Ontology, life, Death, human -
مارتین هایدگر یکی از فلاسفه معاصر است که در پیدایش جریان های مهم فلسفی نقش اساسی داشته است. او معتقد بود که راه درست اندیشیدن، کشف افق پرسش بنیادین درباره هستی است. اینکه اساسا «وجود داشتن» یک موجود به چه معناست؟ برای تفسیر آن می بایست وجود و هستی دازاین (انسان) را بررسی نمود. از دید ایشان «دازاین» تنها موجودی است که مرگ آگاهی دارد و این آگاهی شاید در ابتدا او را دچار اضطراب وجودی کرده و به پوچی سوق دهد ولی در نهایت با یافتن مفهومی برای زندگی تبدیل به نیرویی برای گسست از روزمرگی و پوچی می شود. ما بر آنیم در این پژوهش با روش تحلیل متنی-توصیفی، برخی جنبه های ناپیدا و درونی شخصیت-های داستانی ژان اشنوز(نویسنده معاصر فرانسوی) را از خلال نظریه های هستی شناسی هایدگر مورد بررسی قرار دهیم و انعکاس مشخصه های دازاین را در رمان های اشنوز باز یابیم. همچنین به بررسی نقش سرگشتگی، حیرانی و تاثیر آن بر هویت انسان که در راستای مفاهیم فلسفی شکل گرفته از ورای نوشته های این نویسنده بپردازیم و نشان دهیم با دریافت این شناخت از «هستایش و وجود داشتن»، دازاین (انسان یا شخصیت اشنوزی) اگر نحوه بودنش در جهان لحاظ شود در جایگاه موجودی میان همه موجودات، محدود و متناهی به زمان و مکان نیست، شاید این دازاین هیچگاه در هستی خود کامل نباشد ولی وجود داشتن او همان در راه بودن اوست و اینگونه است که تنهایی، سرگردانی، هراس، سقوط شخصیت های اشنوزی همگی شرایطی را مهیا می سازند که به آگاهی بیشتر، شناخت و خودآگاهی ایشان منتهی می شود.
کلید واژگان: مارتین هایدگر, ژان اشنوز, هستی شناسی, هویت انسان, حیرانی, هراسMartin Heidegger is one of the contemporary philosophers who has played a key role in the emergence of important philosophical currents. He believed that the right way to think is to discover the horizon of the fundamental question of existence, which means "the existence" of a being. To interpret it, one must question the existence of Dasein (man). From his point of view, “Dasein” is the only being who is aware of death, and this awareness, by finding meaning in life, becomes a force to break with the everyday and the absurd. In this research, with the method of textual-descriptive analysis, we intend to examine some unpublished and internal aspects of the fictional characters of the works of Jean Echenoz through the ontological theories of Heidegger and to reflect the characteristics of Dasein in the novels of Echenoz. Furthermore, we examine the role of confusion, wandering and its effect on human identity, in line with philosophical concepts formed beyond the writings of this author, and we will conclude that by receiving this knowledge of "being and existence"; this Dasein (human or Echenozian personality) if his way of being in the world is considered, in the position of a being among all beings, he is not limited to time and space.This Dasien may never be perfect but his existence is the path he travels and this is how the loneliness, the wandering, the fear, the fall of the Echenozian characters all contribute to a greater grip of consciousness, recognition and self-awareness.
Keywords: Martin Heidegger, Jean Echenoz, ontology, human identity, wandering, fear -
زمینه و هدف
عین القضات همدانی (525-492ه.ق) در کتاب تمهیدات، براساس برداشتها و دریافتهای شخصی خود، تاویلات گسترده و عمیقی از مطالب عرفانی، دینی و قرآنی بکتابت آورده است. نگاه هستی شناسانه عین القضات براساس اصطلاح تمثل، مفهوم پیدا میکند. هدف این مقاله تقسیم بندی مفهوم تمثل از نگاه عین القضات است.
روش مطالعهنگارندگان در این نوشتار، با بهره گیری از روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و بصورت توصیفی- تحلیلی، به انجام پژوهش پرداخته اند.
یافته هاهستی شناسی عین القضات گاه منتج به وجودشناسی حضرت محمد و ابلیس میشود؛ بگونه ایی که بدون وجود آنها، هستی نامفهوم میشود. تجسم، تشبیه، وحدت وجود، تجلی الهی و مانند آنها دسته بندی حاصل از این نگاه هستی شناسانه و گاه وجودشناسانه عین القضات است.
نتیجه گیریعین القضات در تبیین اصطلاح تمثل کاملا ریزبین و جزیی نگر بوده است. وی اصطلاح تمثل را بصورت غیرمستقیم به زیرمجموعه های تجسیم، تشبیه، وحدت وجود و تجلی و مانند آنها تفکیک کرده است.
کلید واژگان: عین القضات همدانی, تمهیدات, هرمنوتیک, هستی شناسی, تمثل و انواع آنJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:15 Issue: 79, 2022, PP 85 -98BACKGROUND AND OBJECTIVESEyn al-Ghozzat Hamedani (492-525 AH) in his book Tamhidat, based on his personal perceptions and perceptions, has made extensive and deep interpretations of mystical, religious and Quranic content. The ontological view of the same judges finds meaning based on the term allegory. The purpose of this article is to divide the concept of representation from the point of view of Eyn al-Ghozzat Hamedani.
METHODOLOGYIn this article, the authors have done research using descriptive-analytical method of collecting library information.
FINDINGSThe ontology of the Eyn al-Ghozzat sometimes leads to the ontology of Prophet Muhammad and the devil; In a way, without them, existence becomes incomprehensible. The embodiment, the simile, the unity of existence, the divine manifestation and the like, is the classification resulting from this ontological and sometimes ontological view of the same Eyn al-Ghozzat.
CONCLUSIONThe Eyn al-Ghozzat have been very meticulous in explaining the term allegory. He has indirectly divided the term allegory into subsets of embodiment, simile, unity of existence and manifestation, and the like.
Keywords: Eyn al-Ghozzat Hamedani, arrangements, hermeneutics, ontology, representation, its types -
نشریه مطالعات بین رشته ای ادبیات، هنر و علوم انسانی، سال دوم شماره 1 (پیاپی 3، بهار و تابستان 1401)، صص 185 -208بیش از یک قرن است نظریه های گوناگونی در مورد تصویر سینمایی مطرح شده است. پندارگرایان، فهم جهان فیلمیک و دنیای پیرامون را متکی به ادراک و نحوه فعالیت ذهن شناساننده می دانند. واقع گرایان در تقابل و تعارض با آن ها، بازآفرینی و بازنمایی را بازتابنده واقعیت خارجی و تحریف نشده قلمداد می کنند. نظرات آندره بازن سردمدار جریان واقع گرایی همواره با تردید و مخالفت مواجه بوده است و پندارگرایان از این جریان بهره برده و به تبیین نظرات مختلف حول بازنمایی سینمایی پرداخته اند. پدیدارشناسی که رویکردی بینارشته ای نیز دارد و می توان در راس آن از هوسرل نام برد، درک بازنمایی سینمایی را فرایندی شهودی و بی واسطه می داند و تاکیدش بر نیروی خیال، واکنش احساسی و بازنمایی ذهنی حضور تماشاگر در جهان فیلم است. سوبچاک پدیدارشناس عصر حاضر، فراتر رفته و معتقد است که فیلم ها مانند انسان ها می توانند فرایندهای ذهنی همچون ادراک را درک کنند و فاعلیت آگاهانه دارند؛ پس باید با در نظر داشتن این ویژگی ها مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی و با هدف مکاشفه نحوه ادراک تماشاگر از تجربه بازنمایی سینمایی انجام شده و مسیله آن واکاوی و تفهیم نحوه ارتباط تماشاگر با پدیده سینماست. روش تحقیق، کیفی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات مکتوب و شفاهی است.کلید واژگان: حضور, فضای فیلمیک, جهان فیلم, بازنمایی واقعیت, هستی شناسی, پدیدارشناسیIdealists believe that understanding the filmic world and the world around it depends on the perception and the ways in which the mind of the audience work. Realists, in contrast, see re-creation and representation as a reflection of an external, undistorted reality. The views of Andre Bazin, the leader of the realist movement, have always been met with skepticism and opposition, and the idealists have taken advantage of this movement to explain different views on cinematic representations. In phenomenological theory in which Husserl plays a pivotal role, understanding representation is an intuitive and direct process. Phenomenologists emphasize subjectivity, the power of imagination in the representational experience, and the role that consciousness and awareness play in the independent existence of objects, whether imaginary or real. Their main emphasis is on analyzing the performance of the imaginative force, the emotional response, and the mental representation of the spectator's presence in the film's cosmos. Vivian Sobchack the phenomenologist of the present age, goes beyond this view and believes that films, like humans, can comprehend mental processes such as perception and have agential activity; therefore, they should be analyzed with these characteristics in mind. The present study adopts a phenomenological approach with the aim of revealing the viewer's perception of the cinematic representational experience. Hence, the research problem is to analyze and understand how the spectator communicates with the phenomenon of film and cinema. The research method is qualitative-interpretive.Keywords: presence, phenomenology, filmic atmosphere, film's cosmos, representation of reality, ontology
-
هدف این مقاله بررسی مشکلات پیرامون ارایه تعریفی فراگیر برای مفهوم انگیزه و ریشه یابی آن ها برپایه یک بررسی توصیفی تحلیلی، تاریخی، ریشه شناسانه، و هستی شناسانه بود. بدین منظور توانایی و میل به تفکیک انگیزه با انگیختار که نزدیک ترین مفهوم به انگیزه است در میان انگلیسی زبانان و زبان آموزان ایرانی نیز بررسی شد. براساس یافته ها هر دو گروه که متشکل از تعداد مساوی مرد و زن بودند، هنگامی که با یکی از دو مفهوم انگیزه و انگیختار مواجه می شوند آن ها را تفکیک نمی کنند، و تفکیک آن ها تنها زمانی صورت می گیرد که هر دو مفهوم هم زمان وجود داشته باشند. در ادامه طبق بررسی تاریخی مفهوم و ریشه یابی ساختار کلمه، تعریف انگیزه با تمامی رویدادهایی که در ذهن عامل و خارج از آن اتفاق می افتد تا به سمت هدف حرکت کند، معادل شد. گستردگی این تعریف علت بی نتیجه ماندن تلاش ها برای ارایه نظریه ای فراگیر بوده است. همچنین علت فاصله گرفتن مفهوم در طول زمان از این تعریف را می شود در دلایل هستی شناسانه و همچنین فرایند تبدیل یک کلمه به مفهوم و در ادامه به ساختار به وضوح مشاهده کرد. به عبارت دیگر میل به پیروی از هستی شناسی فلسفه تحلیلی در میان روان شناسان از یک سو و نیاز به مقیاس پذیر بودن مفهوم از سوی دیگر، انگیزه را به سمت محدودیت معنایی سوق داده اند. واقف بودن به چنین نکاتی می تواند محققان را در جلوگیری از نتیجه گیری های نادرست یاری رساند، زیرا اگر توانایی این تفکیک وجود نداشته باشد، یافته های تحقیقات گوناگون در باب انگیزه به راحتی زیر سوال خواهد رفت.
کلید واژگان: روان شناسی, انگیزه, انگیختار, هستی شناسی, زبان آموزان ایرانیIt is safe to say that motivation is one of the most controversial concepts of study in all social sciences especially psychology. Concerned with this controversy, the purpose of this study was to investigate the problems of defining and theorizing about motivation. To this end, the tendency and capability of Iranian English learners and native speakers to distinguish motive and motivation was investigated. Moreover, the problems were situated in a historical context to shed light on the reasons behind them through a structural and genealogical approach. Based on the results all the participants including only distinguished motivation and motive where both of them were present, otherwise, they were treated synonymously. The structural analysis of motivation as a word resulted in a very broad definition: the whole process of moving toward a goal. This extensive meaning, which includes both mental and outside factors, cannot be accounted for in a single theory. Therefore, in the process of becoming a concept and then a measurable construct, the range of meaning has shrunk. It, in technical terms, is the inevitable result of embracing the ontology of analytical philosophy, which ends up in moving toward fixity and identity, by most psychologists. Being aware of these facts can play a major role in preventing motivational scholars from making unjustified conclusion based on their findings.
Keywords: Psychology, Motivation, Motive, Ontology, Iranian English learnerss -
زمینه و هدف
سلوک را میتوان مهمترین رکن تصوف و عرفان و وجه تمایز آن از دیگر نظامهای دینی و معرفتی دانست. وجود طرحهای متنوع و اختلاف در کیفیت سلوک در سنتهای گوناگون عرفانی، علاوه بر وجود نظامهای تربیتی، متاثر از نگاه هستی شناسی حاکم بر آن مشرب عرفانی است. ازاینرو جایگاه خدا و انسان و کیفیت رابطه این دو در هر نظام معرفتی و هستی شناسی، سلوک خاص خود را الزام و تبیین میکند. هدف این پژوهش عبارتست از تحلیل و بررسی مبانی سلوک در کتاب مقالات در پیوند با نگاه هستی شناسی شمس که در این پژوهش از این مبانی با عنوان «بایدها و نبایدها» تعبیر شده است.
روش مطالعهاین پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. محدوده و جامعه مورد مطالعه، مقالات شمس تبریزی، به تصحیح محمد علی موحد است که توسط انتشارات خوارزمی منتشر شده است.
یافته هاشمس تبریزی از صوفیان تاثیرگذار سده های میانه، بعنوان عارفی مبتکر و خلاق در باب موضوعات انسان شناسی، خداشناسی و هستیشناسی، در بسیاری از موارد و من جمله سیر و سلوک دارای اندیشه های نو و بدیعی است که با توجه به تاخر زمانی در شناخت وی و اندیشه هایش، ضرورت توجه بیشتری را میطلبد. بررسیها نشان داد از دیدگاه شمس، انسان از جایگاه حقیقیش، به عنوان خلیفهالله دور افتاده با انجام اعمال و پرهیز از مواردی در قالب سلوک میتواند این جایگاه را بازیابد.
نتیجه گیرینتیجه این پژوهش گویای این است که بایدها و نبایدهای سلوک در مقالات شمس، پیوندی آشکار با نگاه هستی شناسی وی دارد، و مجموعه آنها در قالب دو گزاره قابل تقسیم بندی هستند: 1- آنچه که بیرون و در زندگی مادی سالک باید بدان توجه کند (سلوک انسان در جامعه) 2- آنچه که در دل و اندیشه سالک باید اتفاق افتد (سلوک درونی). در مورد اول، آنچه بیشترین اهمیت را دارد، احساس نیاز درونی و رابطه مبتنی بر عشق و شناخت حجاب است و درمورد الزامات بیرونی که سالک باید بدان توجه کند، انتخاب پیر بیشترین اهمیت را دارد.
کلید واژگان: شمس تبریزی, مقالات, خدا, سلوک, هستی شناسیJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:14 Issue: 66, 2021, PP 205 -220BACKGROUND AND OBJECTIVESSpiritual journey can be considered as the most important pillar of Sufism and mysticism and as the feature distinguishing it from other religious systems. So, a great part of Sofieh teachings has been centered on defining and explicating this spiritual journey. Existence of different steps in the evolutional journey not only superficialy indicates the existence of rituals, attitudes and educational systems, but also is in depth an influence of Sufis’ ontological view (as the one who plans the journey for his followers). Therefore, the place of God and Man in the hierarchy of the being and the relationship between these two plays a crucial role in howabouts of the journey.
METHODOLOGYThis research was conducted in a descriptive-analytical manner using library resources.
FINDINGSShams Tabrizi is one of the influential Sufis of the middle Ages. He is also regarded as an innovative and creative mystic in areas of anthropology, theology and ontology. In many regards, for example in terms of spiritual journey he has new and innovative ideas that deserve more attention. He believes that man has fallen apart from his true place, which is Khaliftulah. Therefore, he can regain his position through doing some actions and avoiding some other actions.
CONCLUSIONShams’ teachings regarding spiritual journey can be divided into two categories: 1) What the seeker should pay attention to on the outside and in the material life (human journey in society) & 2) what should happen in the heart and mind of the seeker (inner journey). In the first case, what is most important is the feeling of an inner need and a relationship based on love and knowledge of hijab, and te external requirement which must be observed by the seeker is choosing a guru.
Keywords: Shams Tabrizi, Maghalat, God, Journey, Ontology -
مجله پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)، سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 46، بهار و تابستان 1400)، صص 215 -230مهم ترین دیدگاه مولانا درباب زبان، حکایتگری و گشودگی و رابطه آن با حقیقت است. مولوی زبان را فقط ابزاری برای تفیهم و تفاهم نمی داند؛ بلکه ذات و حقیقت آدمی را زبان می داند. از نظر او، زبان دارای ویژگی انکشاف و استتار حقیقت است. ازسوی دیگر، هیدگر نیز بر این باور است که «زبان سخن می گوید» و انسان زبانی است؛ از همه مهم تر «زبان خانه هستی است» و ازآن رو که انسان هم زیسته و همسایه زبان است، به سکونت گاه هستی فراخوانده شده است. زبان چیزها را می نامد و آنها را آنچنان که هستند، به گشودگی درمی آورد. هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی دیدگاه مولانا و هیدگر درباره زبان و نسبت آن با حقیقت است که با روش تحلیل محتوا بررسی می شود. آنچه امکان چنین مقایسه ای را فراهم می آورد، این نکته است که هم مولانا و هم هیدگر، پرسش از زبان را به انفتاح و آشکارکنندگی وجود و موجودات و نسبت زبان با حقیقت پیوند می زنند. می توان مولفه ها و عناصر هستی شناسانه زبان را در نزد این دو متفکر از جهات مختلفی به طور تطبیقی مطالعه کرد که عبارت است از: گشودگی و انفتاح ذاتی زبان، هم زبانی، سکوت، محدودیت ذاتی زبان و نسبت زبان با وجود، حقیقت و تفکر.کلید واژگان: زبان, هستی شناسی, حقیقت, هیدگر, مولاناThe significant point of Rumi’s stance towards language is narrativity, openness, and its relation with the truth. Rumi considers language not only as a tool for realization and mutual understanding but also as the human nature. For him, the manifestation and disguise of the truth are properties of language. Besides, Heidegger believes that “language speaks” and the human essence is expressive and above all “language is the house of Being”. Since the human neighbors and coexists with language, he is summoned to the dwelling place of Being. Language names things and opens them as they are. To comparatively study Rumi and Heidegger’s views about language and its relation with the truth, this research applies the content analysis methodology. What makes this comparative research possible is that both Rumi and Heidegger link the question of language to the manifestation of existence and creatures and the relation of language to the truth. The ontological components and elements of language in the views of two thinkers are comparable in different ways, including the openness of language, the opposition of word and meaning, unity in terms of language, silence, the origin of language, the inherent limits of language and the relation of language with Being, and truth and thought.Keywords: Language, Ontology, Truth, Heidegger, Rumi
-
بحث اصلی عرفان اسلامی، بحث درباره هستی و هستی شناسی است که در طول قرن ها نسل به نسل ادامه یافته است، هستی شناسی یک اصطلاح امروزی است و با این عنوان در ادب عرفانی مطرح نبوده و اغلب با عنوان معرفت شناسی، انسان شناسی و شناخت جهان توامان شده است، عرفا با نگاهی متفاوت از فلاسفه به هستی شناسی نگریسته اند و در تبیین مباحث آن طبق طریقت عرفانی سخن گفته اند و آفرینش جهان را با نظریه تجلی و وحدت وجود حل کرده و به انسان نگاهی فراتر از جسمیت مادی داشته و معتقدند، انسان با فنا در همین دنیا می تواند به بقای معبود برسد. در این پژوهش اشعار حسین بن منصور حلاج و عطار نیشابوری دو تن از سرآمدان شعر عرفانی در ادب عربی و فارسی، به لحاظ نمودهای هستی شناسانه دو شاعر، با رویکرد تحلیلی- تطبیقی بررسی شده است، هستی شناسی موضوع اصلی عرفان دو شاعر است که در محورهای، خدا، جهان و انسان قابل تقسیم است.
کلید واژگان: هستی شناسی, خدا, جهان, انسانThe main discussion of Islamic mysticism is the discussion of existence and ontology, which has been continued from generation to generation for centuries. Ontology is a modern term and with this title, it has not been mentioned in mystical literature and it has often been combined with the titles of epistemology, anthropology and cognition of the world. Mystics have looked at ontology with a different view from philosophers and have spoken in explaining its issues according to the mystical method and have solved the creation of the world with the theory of manifestation and unity of existence and have looked at man beyond the material body and believe that man can attain the survival of God by death in this world. In this study, the poems of Hossein Ibn Mansour Hallaj and Attar Neyshabouri, two mystical poets in Arabic and Persian literature, have been studied in terms of ontological manifestations of the two poets, with an analytical-comparative approach. Ontology is the main subject of mysticism of two poets, which can be divided in axes of God, the world and man.
Keywords: Ontology, god, world, Man -
یکی از موضوع های اصلی در تمام تذکره ها و مناقب نامه های صوفیه، کرامات است. کرامات، پدیده ه ایی ذاتا ناشناخته یا کمتر شناخته شده اند که از علل خفیه غیبی و فراطبیعی برخوردارند که بشر هر اندازه در علوم و فنون پیشرفت کند، نمی تواند به کشف تامه آن علل نایل گردد. هرچند این پدیده های ناشناخته تنها در تصوف مطرح نیستنده اما از مهم ترین دستاویزهای قشری گرایان برای انکار صوفیان بوده اند. غفلت از بازشناسی مبانی عرفانی کرامات، بسیاری را به سمت انکار این واقعیات سوق داده است. این حقیقت گرچه باعث ناشناخته ماندن و غیرقابل تعریف بودن کرامات است، اما می توان با تکیه بر مبانی نظری عارفان، با واقعیت عرفانی کرامات آشنا شد. عرفا عامه مخاطبان خود را به پذیرش متعبدانه کرامات فرامی خوانده اند اما مبانی خود را نیز در اثبات کرامات بیان داشته اند. موطن و خاستگاه اصلی کرامات در منظومه فکری عرفا، بحث گسترده ای است ولی می توان به طور خلاصه، دو جایگاه اصلی برای آن ترسیم نمود: در عوالم و در اسماء. در این پژوهش به طور مشخص تلاش شده است این دو خاستگاه هستی شنانه کرامات، معرفی، بررسی و تحلیل شود.کلید واژگان: عرفان اسلامی, هستی شناسی, کرامات اولیا, ابن عربیMost themes in Sufi anecdotes regard the Kramat of Olia. This means a huge amount of mystical biographies and some Sufi books that can all be categorized under Kramat's Tales. These tales have always been the subject of rejection or acceptance by various groups of their audience. Some of the people who believe in Keramat not only accept the stories but also try to forge Keramat instances in the same format as for Sufi elders. On the other hand, some deny Kramat. Some contemporary scholars have argued about it. They have either openly opposed to it or somehow denied the realism of such anecdotes or imposed limitations on them. In this article, after a review of the motivations for keramat forgeries, it becomes clear that, despite their dignity, it is possible to recognize the Kramat of Olia as mystical realities.Keywords: Kramat of Olia, Kramat tales, Forgery of Kramat, Ebn-e Arabi
-
سهراب یکی از شاعران عارف مسلک معاصر است که در سرایش «هشت کتاب» خود، به یک سفر درونی دست زده است. بررسی مضمونی اشعار سهراب سپهری، او را در زمره شاعران پدیدارنگری قرار می دهد که نخستین درها را به روی ادراک و آگاهی از هستی خویش می گشاید و در وحدت با جهان پیرامون، به سوی معرفت شناسی و نگاهی هستی شناسانه سوق می یابد. از میان مکاتب روان شناسی موجود، رویکرد وجودگرایی، تنها مکتبی است که به صورت مستقیم و با تاسی از فلاسفه و مولفین وجودی و پدیدارنگر، انواع مختلف هیجانات و اختلالات روانی را از نقطه نظر هستی شناسانه خود می نگرد. دیدگاه یالوم، با تمرکزش بر «مسلمات هستی»، یعنی مرگ، آزادی، انزوا و پوچی، و با تاکیدش بر رابطه به منظور گفت وگو درباره این مسلمات، نقشه ای در اختیار درمان هستی گرا- انسان مدار قرار داد. این ها نقش بسیار مهمی در هر یک از سطوح ساختار روانی فرد برعهده دارند و در ارتباط تنگاتنگ با کار بالینی اند. به علاوه، به وجود آورنده یک اصل سامان دهنده محوری نیز هستند.
کلید واژگان: هشت کتاب, هستی شناسی, مرگ, آزادی, انزواSohrab is one of the contemporary mystic poets who have acted an inner journey in writing his "Hasht Ketab". The thematic study of Sohrab Sepehri's poems places him among the poets of phenomenology who open the first doors to the perception and awareness of his existence and in unity with the world around him, lead to epistemology and ontological view. Among the existing schools of psychology, the existentialist approach is the only one that directly and with the help of existential and emerging philosophers and authors, looks at different types of emotions and mental disorders from its ontological point of view. Yalom's view provided a map for ontological-humanistic treatment by focusing on the "certainties of existence," i.e, death, freedom, isolation, and emptiness, and by emphasizing the relationship in order to discuss these certainties. These things play a very important role in each level of the individual's psychological structure and are closely related to clinical work. In addition, they create a central organizing principle.
Keywords: Hasht Ketab, Ontology, Death, freedom, isolation -
از منظر جهان نگری به شدت زیر تاثیر مدرنیسم و اگزیستانسیالیسم بود و از این رو شعری ذهنیت گرا و خوداندیشانه است. در شعر موج نو، شناخت و گفت وگوی سوژه از طریق برون افکنی و نمایش گفت وگو امکان پذیر می شود که شاعر آن را «تو» خطاب می کند. بسامد این طرز خطاب به اندازه ای است که برای موج نو نوعی ویژگی محسوب می شود. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی هستی شناسانه ضمیر مخاطب «تو» در شعر موج نو می پردازد. این بررسی نشان می دهد که دامنه مدلولی و ارجاعی ضمیر «تو» به رغم نمایش بیرونی اش، در بیشتر موارد، خودارجاع است. به بیان دیگر، «تو» نوعی خطاب نمایشی است که هویتی روایی برمی سازد و به شاعر مجال می دهد که در رفت و برگشت به خود و بیرون از خود، زمینه های شناخت دقیق تری از هویت شخصی خود فراهم کند. با وجود این، دامنه مدلولی «تو» به جانب «دیگری» به مثابه وجودی بیرونی و مستقل نیز کشیده می شود تا شناخت از «خود» و جهان پیرامون خود را غیرشخصی و تکمیل کند. بنابراین، خطاب به «تو» به مثابه «خود»، «همان» و «دیگری»، ماهیتی شناختی دارد و آنجا که شاعر به برون از خود نظر بیفکند، مفاهیمی چون عدالت و آزادی و انسانیت در شعر نمود می یابند و «تو»، دلالت سیاسی و اجتماعی نیز به خود می گیرد.کلید واژگان: هستی شناسی, مخاطب, ضمیر «تو», خود, دیگری, شعر موج نو
-
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی دوگانه انگاری (دوآلیست) را از دیدگاه دکارت و مولوی با تمرکز بردوگانه نفس و بدن، از منظر هستی شناسی و معرفت شناسی و تعامل آن دو بررسی و مقایسه می کند. دکارت در هستی به دو جوهر نفس (جوهر اندیشنده) و بدن (جوهر ممتد یا مادی) و در راس آن ها به خداوند معتقد است و آن ها را متمایز و جدا از یکدیگر می داند. به اعتقاد او دو جوهر نفس و بدن، نه تنها به لحاظ مفهوم و در عالم ذهن (معرفت شناسی) از هم متمایزند، بلکه در عالم خارج هم (هستی شناسی) متمایزند. همچنین روش نظریه پردازی آن ها با هم مقایسه می شود. هدف از این پژوهش، این است که بتوانیم این فرضیه را موجه کنیم که مولوی در معرفت شناسی، دوآلیست و در هستی شناسی، وحدت گراست؛ ولی دکارت در معرفت شناسی و هستی شناسی، دوآلیست است. همچنین دکارت باتوجه به روش مختارش در نظریه پردازی که فیلسوفانه است و باید انسجام درونی، وضوح و تمایز داشته باشد، نتوانست تبیین قانع کننده ای از تعامل نفس و بدن و اتحاد جوهری آن ها که از مشکلات تاریخی نظریه دوگانه انگاری است، ارایه دهد. ولی درنهایت، فکرنکردن در این باره را بهتر از فکرکردن دانست؛ اما مولوی باتوجه به روش مختارش که مومنانه، دیندارانه و بیان تجربیات درونی و عرفانی خود است و هدفش رسیدن به حیرت است نه وضوح، هیچ مشکلی در تبیین دیدگاه هایش پیش نمی آید. مولانا و دکارت بر شهود عقلانی تکیه دارند و ادراک حسی را قابل اعتماد نمی دانند.کلید واژگان: هستی شناسی, معرفت شناسی, نفس, بدن, دکارت, مولوی, دوگانه انگاریPersian Literature, Volume:9 Issue: 2, 2020, PP 199 -218This article investigates and compares the views of Descartes and Rumi regarding the duality of the soul and the body and their interaction from the perspective of ontology and epistemology. The purpose of this study is to demonstrate that Rumi is a dualist from an epistemological point of view and a monist from an ontological one, whereas Descartes is both epistemologically and ontologically a dualist. Descartes believes in the existence of two substances, namely the soul (the essence of the thinker) and the body (the material essence); and above them he believes in God. In his opinion, the soul and body are not only conceptually distinct in the mind (epistemology), but also in the external world (ontology). In his method of philosophical theorization, which should possess internal consistency, clarity, and distinctiveness, Descartes fails to provide a convincing justification on the interaction between the soul and the body and their substantial union — which is the historic problem of dualism. In contrast, Rumi’s method — which is faithful, religious and an expression of his inner and mystical experiences and whose goal is to achieve wonder, not clarity — has no problem in the explication of his opinions.Keywords: Ontology, Epistemology, soul, body, Descartes, Rumi, dualism
-
دوگانه باوری در یزدان شناسی مزدیسنا مفهومی بنیادین است که از لحاظ فلسفی حایز اهمیت می باشد. دوگانه باوری در گات های زرتشت با پیکار میان سپندمینو و انگره مینو آغاز می شود و سپس در خلال اوستای پسین، به صورت تقابل میان اهورامزدا و اهریمن سازمان می یابد. در متون پهلوی، دوگانه باوری با هستی شناسی پیوند می خورد و جهان بینی دو بن گرای زرتشت در قالب آفرینش و تکوین جهان هستی بر اساس پیکار میان اورمزد و اهریمن شکل می گیرد؛ این پیکار طی چهار دوره ادامه می یابد و سرانجام با پیروزی اورمزد و شکست اهریمن پایان می پذیرد. در این پژوهش، نخست بر اساس گزارش های سنتی از آفرینش، مبانی دوگانه هستی شناسی متون پهلوی بررسی شد؛ سپس با استفاده از روش تحلیلی استنتاجی، آموزه های تربیتی موجود در این هستی شناسی استخراج شد. پرورش هوش هستی نگر (معنوی)، خردگرایی و نیک ورزی، پرورش توانایی داوری اخلاقی بر اساس دیالکتیک موجود در هستی، یگانگی انسان با جهان هستی و پاسداشت طبیعت و پدیده های طبیعی از جمله آموزه های تربیتی برگرفته از هستی شناسی متون پهلوی هستند.
کلید واژگان: هستی شناسی, متون پهلوی, آموزه های تربیتی -
«مرگ» در کاربرد عامه به معنای «نیست شدن» هستی این جهان و پایان زندگی است. اما صاحبان قلم و اندیشه در حوزه های مختلف فکری، بویژه در قلمرو عرفان و تصوف، بر اساس نوع نگرششان از جهان پس از مرگ، از زاویه دید خاص خود به تبیین «ماهیت و مفهوم زندگی و مرگ» پرداخته اند. سنایی نیز که در گستره شعر و عرفان، مقامی چشم گیر دارد، «مرگ ستایی و رابطه مفهومی ماهیت مرگ و زندگی» در هندسه فکری او، با سیمایی دیگر گونه و به صورت ویژه در کانون توجهش قرار گرفته است. وی، اولین و آخرین شاعری نیست که در تشریح «مفهوم زندگی و مرگ» کوشیده باشد، اما «مرگ ستایی اشتیاق محور و غرابت زدایی از ماهیت و سیمای آن»، در ضمن تاکید بر جاذبه های معنادار پنهان در «فلسفه زندگی» در قالب تمثیل های گوناگون و مفاهیم متنوع با تصویرآفرینی های زیبا، در اشعار عرفانی اش به ویژه حدیقه الحقیقه، بسامدی بالا و کم نظیر دارد، در این اولین منظومه عرفانی فارسی شاهد تبیینی زیبا و متنوع از «مفهوم زندگی و مرگ» هستیم. در این مقاله کوشیده ایم از طریق دقت و پژوهش در دیدگاه او و بر اساس آثار ارزشمندش، به خصوص کتاب گران سنگ «حدیقه الحقیقه» مفهوم و ماهیت زندگی و مرگ، ابعاد مرگ ستایی و دلایل اشتیاق او را در برخورد با این حادثه رمزآلود، مورد تحلیل و پژوهش قرار دهیم.
کلید واژگان: زندگی, حدیقه, ماهیت, مفهوم, مرگ, مراتب مرگ, هستی شناسی"Death" in public usage means "not becoming" the existence of this world and the end of life. But the writers of thought and thought in various fields of thought, especially in the realm of mysticism and Sufism, have explained the "nature and meaning of life and death" from their own point of view, based on their attitudes toward the afterlife. Sanai, who has a significant position in the field of poetry and mysticism "Praise of Death and the Conceptual Relationship between the Nature of Life and Death" is in his intellectual geometry, with a different look and special focus. He is not the first or last poet to attempt to explain the "concept of life and death But "The Death of Praise of Axis and the Stranger of Its Nature," in support of the Jajbeh brothers who specialize in the "Philosophy of Life" in the form of various allegories and various concepts entitled Beautiful Creations, in his mystical poems, especially Hadiqah al-Haqiq, It has a high and unique frequency, in this - the first Persian mystical system - we see a beautiful and varied explanation of the "concept of life and death". In this article, we have tried to study and evaluate his views and based on his valuable works, especially the precious book "Hadiqah".Al-Haqiqah "Analyze the concept and nature of life and death, the dimensions of praise death and the reasons for her longing" in dealing with this mysterious event.
Keywords: life, Hadith, nature, concept, Death -
«مرگ» در کاربرد عامه به معنای «نیست شدن» هستی این جهان و پایان زندگی است. اما صاحبان قلم و اندیشه در حوزه های مختلف فکری، بویژه در قلمرو عرفان و تصوف، بر اساس نوع نگرششان از جهان پس از مرگ، از زاویه دید خاص خود به تبیین «ماهیت و مفهوم زندگی و مرگ» پرداخته اند. سنایی نیز که در گستره شعر و عرفان، مقامی چشم گیر دارد، «مرگ ستایی و رابطه مفهومی ماهیت مرگ و زندگی» در هندسه فکری او، با سیمایی دیگر گونه و به صورت ویژه در کانون توجهش قرار گرفته است. وی، اولین و آخرین شاعری نیست که در تشریح «مفهوم زندگی و مرگ» کوشیده باشد، اما «مرگ ستایی اشتیاق محور و غرابت زدایی از ماهیت و سیمای آن»، در ضمن تاکید بر جاذبه های معنادار پنهان در «فلسفه زندگی» در قالب تمثیل های گوناگون و مفاهیم متنوع با تصویر آفرینی های زیبا، در اشعار عرفانی اش بویژه حدیقه الحقیقه، بسامدی بالا و کم نظیر دارد، در این اولین منظومه عرفانی فارسی شاهد تبیینی زیبا و متنوع از «مفهوم زندگی و مرگ» هستیم. در این مقاله کوشیده ایم از طریق دقت و پژوهش در دیدگاه او و بر اساس آثار ارزشمندش، به خصوص کتاب گران سنگ «حدیقه الحقیقه» مفهوم و ماهیت زندگی و مرگ، ابعاد مرگ ستایی و دلایل اشتیاق او را در برخورد با این حادثه رمزآلود، مورد تحلیل و پژوهش قرار دهیم.
کلید واژگان: زندگی, حدیقه, ماهیت, مفهوم, مرگ, مراتب مرگ, هستی شناسی"Death" in public usage means "not becoming" the existence of this world and the end of life. But the writers of thought and thought in various fields of thought, especially in the realm of mysticism and Sufism, have explained the "nature and meaning of life and death" from their own point of view, based on their attitudes toward the afterlife. Sanai, who holds a prominent position in the field of poetry and mysticism, focuses on "praiseworthy death and the conceptual relationship between the nature of life and death" in his intellectual geometry, with a different kind of appearance and special attention. He is not the first and last poet to attempt to explain the "concept of life and death," but "the death of the praiseworthy death of passion and the demystification of its nature and appearance," while emphasizing the significant attractions hidden in the "philosophy of life." The format of various allegories and various concepts with beautiful illustrations, in his mystical poems, especially Hadiqah al-Haqiqah, has a high and unique frequency, in this - the first Persian mystical system - we see a beautiful and varied explanation of the "concept of life and death". In this article, we have tried to analyze the meaning and nature of life and death, the dimensions of praiseworthy death and the reasons for his enthusiasm "in dealing with this mysterious incident, through accuracy and research in his view and based on his valuable works, especially the precious book" Hadiqah al-Haqiqah. and put research."
Keywords: life, death, literary criticism, aesthetics, Mystical Poetry -
ژرار ژنت با نگاهی زبان شناختی هرگونه ارتباط آشکار یا پنهان بین متون را «ترامتنیت» نامید. برایان مک هیل با نگاهی فلسفی متن را به مثابه جهان نگریست و رابطه بین این جهان متن ها را «تراجهانی» خواند. مک هیل اصطلاح «همانی تراجهانی» را از امبرتو اکو وام گرفت و آن را در معنای «تناسخ سوژه ها از یک جهان متن به جهان متن دیگر» به کار بست. هدف او از این رهیافت تبیین «عامل هستی شناختی غالب» در متون پسامدرن بود. پژوهش حاضر در این پیش فرض با مک هیل هم قول است که: نه تنها در داستان های پسامدرن، بلکه در داستان های تخیلی کودک و علمی تخیلی نوجوان نیز عنصر غالب از مقوله هستی شناختی است، نه معرفت شناختی. از همین رو رویکرد «هستی شناختی» برای بررسی شگرد «همانی تراجهانی» اختیار شده است. «همانی تراجهانی» یکی از مهم ترین شیوه های فانتزی ساز در داستان های تخیلی کودک و علمی تخیلی نوجوان به شمار می آید. هدف تحقیق پیش رو این است که با روش تحلیلی توصیفی داستان های قایم بر این شگرد هستی شناختی را وفق روابط ساختاری بیناجهانی شان مطالعه و رده بندی کند. مسئله پژوهش چگونگی تاثیر جهان متن ها بر ایجاد شرایط همانی تراجهانی در داستان های کودک و نوجوان است. در گستره ادبیات داستانی، پژوهش حاضر برای نخستین بار به همانی تراجهانی و ارتباط جهان متن های زمینه ای آن می پردازد. پژوهش پیش رو از منظر کاربردی، می تواند برای آفرینش های ادبی فانتزی ایده بخش و برای کارگاه های «نویسندگی خلاق» کارآمد باشد. از آنجا که هر رده بندی ساختاری متون می تواند تمهیدی باشد برای مقایسه و نقد تطبیقی، لذا از منظر نظری نیز لزوم پژوهش انکارناپذیر می نماید.
کلید واژگان: همانی تراجهانی, اتصال کوتاه, بینامتنیت, روایت شناسی, حلقه های عجیب, هستی شناسی, نقد داستان کودک و نوجوانBrian McHale, with a philosophical look, looked at the text as the world, and called the relationship of the worlds as transworld. McHale borrowed the term “Transworld identity” from Umberto Eco, and used it in the sense of “the transmigration of characters from one fictional universe to another". The McHale's purpose of raising such a paradigm was to explain the dominant ontological element in postmodern stories. Since it is common the ontological infrastructure of science fiction and imaginative stories with the infrastructure of postmodern stories, and on the other hand, the use of the "Transworld identity" as a knitting or relieving method, in addition to postmodern stories, has a high frequency in the child's fantasy stories and adolescent science fiction, the present study, using a descriptive analytical method, and with the aim of case study examining of this widely used storytelling style, is looking for the answer of three fundamental questions: how many types of ontological structural relationships do the worlds may have together, which are used as a platform for Transworld identity? What are the most popular themes for classifying the Transworld identity in child and adolescent stories? What is the relationship between the ontological mixing of the above mentioned universes and their complexity, with regard to the child's audience? In the context of Iranian fictional literature and in particular, the story of the children and adolescents, the present study, for the first time, deals with the Transworld identity and the relationship between its underlying worlds.
Keywords: Transworld identity, short junction, intertextuality, McHale narratology, Categorization of child, adolescent story -
سنجش زبان، مانند دیگر شاخه های زبانشناسی کاربردی، همیشه متاثر از پارادایم های فلسفی زمانه است که عدم آگاهی به آنها ممکن است کیفیت پژوهش را تحت تاثیر قرار دهد. مقاله ی حاضر به بررسی مبانی فلسفی پژوهش در سنجش زبان انگلیسی در ایران می پردازد. بدین منظور همه ی مقالات قابل دسترس برخط که در نشریات علمی پژوهشی کشور در مورد سنجش زبان چاپ شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. برای تشخیص مبانی فلسفی مقالات، عنوان، چکیده، روش پژوهش و چارچوب نظری آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. در گام بعدی، مقالات به چهار مقوله ی فلسفی اثبات گرایی، واقع گرایی، برساخت گرایی و ابزارانگار ی تقسیم شدند. نتایج نشان داد که حدودا دو سوم پژوهش ها در سنجش زبان در ایران دارای مبانی فلسفی اثبات گرایی و واقع گرایی می باشند. کمتر از یک سوم مقالات مبتنی بر مکتب برساخت گرا هستند و سهم پژوهش با مبانی ابزارانگاری تقریبا ناچیز است.کلید واژگان: سنجش زبان, هستی شناسی, معرفت شناسی, اثبات گرایی, واقع گرایی, برساخت گرایی, ابزارانگاریResearch in language testing should ideally move in tandem with philosophical paradigms of science. Some scholars maintain that research in language testing has been slow to catch up with paradigmatic changes in epistemology of knowledge. The current study addresses the philosophical underpinnings of research in language testing in Iran. To this aim, all language testing papers published online in Iranian domestic journals were gathered and studied. Paper titles, the abstracts, methods, and the theoretical frameworks of the studies were content analyzed. Results indicated that positivist and realist ontological assumptions underlie two thirds of the papers. Moreover, one third of papers were conducted within the constructivist philosophy. In need of special mention is that the majority of papers within the constructivist school were about dynamic assessment. Finally, the pragmatic philosophy seems to be somehow absent in language testing research in Iran. The depicted situation is further discussed in light of current theories of measurement and validity.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.