جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « constructivism » در نشریات گروه « علوم سیاسی »
تکرار جستجوی کلیدواژه «constructivism» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
سیاست خارجی ژاپن تحت تاثیر عوامل مختلفی صورت بندی گردیده است . تاریخ، جغرافیا ، منافع سیاسی و اقتصادی ازجمله موارد تاثیرگذار بر سیاست خارجی ژاپن می باشد. دراین میان عامل مذهب نیز نقش پررنگی در شکل گیری روابط ژاپن با سایر بازیگران عرصه بین الملل بازی کرده است. شینتو به عنوان یک آیین نیرومند درطول تاریخ ژاپن سیاست خارجی کشور یاد شده را تحت تاثیر خود قرار داده است. به راستی چگونه این آیین توانسته است در معادلات خارجی ژاپن نقشی برجسته ایفا نماید؟ به نظر می رسد مفاهیمی چون الهی بودن امپراتور ، تاکید بر میهن پرستی و همچنین هویت ملی، در مقطع زمانی قبل از جنگ جهانی دوم در این آیین بسیار برجسته و مورد تاکید بوده است ، به گونه ای تا قبل از جنگ جهانی دوم از این آیین بهره برداری سیاسی می شده و آیین مذکور در خدمت اهداف و مقاصد امپراتور عمل می کرده . تغییر رویکرد ژاپن پس از جنگ جهانی دوم هم زمان با سیاست زدایی از این آیین و تاکید بر مفاهیم صلح طلبانه ی چون روحیه تساهل و تسامح ، حفظ و حراست از محیط زیست و تاکید بر سرشت پاک انسان می باشد. به گونه ای با نگاهی سازه انگارانه این آیین انعکاسی صلح طلبانه را در پذیرش دیگری به دنبال داشته است . پذیرش تغییر رویکرد و همراهی با ایالات متحده آمریکا پس از جنگ دوم جهانی مصداق صحت این موضوع می باشد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع اینترنتی و کتابخانه ای و با بهره گیری از چهارچوب نظریه سازه انگاری به دنبال پاسخ به چگونگی صورت بندی سیاست خارجی ژاپن تحت تاثیر آیین یاد شده می باشد.کلید واژگان: سازه انگاری, شین تو, سیاست خارجی, میهن پرستی, هویت ملیJapan's foreign policy is influenced by various factors. History, geography, political and economic interests are among the factors influencing Japan's foreign policy. In the meantime, the factor of religion has played a prominent role in the formation of Japan's relations with other players in the international arena. As a powerful religion throughout Japan's history, Shinto has influenced the country's foreign policy. Indeed, how has this religion been able to play a prominent role in Japan's foreign equations? It seems that concepts such as the divinity of the emperor, emphasis on patriotism and national identity were very prominent and emphasized in this ritual before World War II. The change in Japan's approach after World War II coincides with the depoliticization of this religion and emphasis on pacifist concepts, including the spirit of tolerance, preservation and protection of the environment, and emphasis on the pure nature of man. With a constructivist view, this religion has somehow sought a peaceful reflection in the acceptance of another. The acceptance of change of approach and companionship with the United States of America after World War II is an example of the truth of this matter. The current research, using the descriptive-analytical method and using internet and library resources and using the framework of constructivist theory, seeks to answer how Japan's foreign policy is formulated under the influence of the said ritual.Keywords: Constructivism, Shin To, Foreign Policy, Patriotism, National Identity
-
با انقلاب اسلامی ایران در سال 57 و به ویژه با اشغال سفارت ایالات متحده، دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تبدیل به مهم ترین رقبای یکدیگر در نظام بین الملل و مهم تر از آن در غرب آسیا شدند که در جهت تعدیل یا توازن قوای یکدیگر در منطقه تلاش می کنند؛ آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی حاضر در غرب آسیا بعد از خروج انگلستان در دهه 70 میلادی و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای جدید که خواهان استقلال منطقه، خروج آمریکا و نهایتا بسط قدرت و نفوذ خود در منطقه است. در این میان قیام های عربی در دهه دوم قرن بیست و یکم، دستگاه سیاست خارجی هر دو کشور را وارد چالش پیچیده ای کرد که متغیرهای فراوانی را وارد مناقشه سیاسی-تاریخی این دو کشور می کرد. در این پژوهش با استفاده از چارچوب مفهومی سازه انگاری و روش توصیفی و تحلیلی سعی می شود به این سوال پاسخ داده شود که چه تفاوتی در مواجهه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده با مسئله قیام های عربی وجود دارد؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که هر دو دولت در نگاهی سازه انگارانه، سعی می کنند منافع خود را به واسطه متغیرهای جدید منطقه ای، در چارچوب ساختاری بین الاذهانی به حداکثر برسانند. این ساختار بین الاذهانی برای دولت جمهوری اسلامی مفهوم «بیداری اسلامی» و «محور مقاومت» و در نتیجه «خروج آمریکا از منطقه و نابودی مهم ترین دشمن جمهوری اسلامی یعنی رژیم اسرائیل» و برای ایالات متحده «دموکراسی و سکولاریسم» و در نتیجه ممانعت از «بنیادگرایی دینی و تروریسم» و «انقلاب های مشابه انقلاب اسلامی ایران» است.
کلید واژگان: آمریکا, جمهوری اسلامی ایران, سازه انگاری, قیام های عربیFollowing the Islamic Revolution of Iran in 1979 and the occupation of the United States Embassy in particular, Iran, and the United States emerged as primary rivals in the international system, particularly in West Asia. After the withdrawal of England in the 1970s, the United States and Iran sought to counterbalance each other's influence in the region. During the 2010s, the Arab uprisings posed a complex challenge to the foreign policy apparatuses of both countries, adding several variables to the ongoing political and historical conflict between the two states. This research aims to explore the differences between the Islamic Republic of Iran and the United States of America in their responses to the Arab uprisings. The study employs the conceptual framework of constructivism and uses descriptive and analytical methods to address this query. According to the findings of this study, both states, from a constructivist standpoint, seek to maximize their interests through new regional variables in an intersubjective structural framework. For the Islamic Republic, this intersubjective structure represents the notions of “Islamic awakening,” and “axis of resistance,” and, thus, removing the United States from the region and dismantling the Israeli regime considered the Islamic Republic's primary rival. For the United States, on the other hand, it denotes “democracy and secularism,” thus the prevention of “religious fundamentalism and terrorism” and “revolutions akin to Iran's Islamic Revolution.”
Keywords: Arab Uprisings, Constructivism, The Islamic Republic Of Iran, The United States -
واکاوی سیاست خارجی ایران در منطقه بالکان؛ مطالعه موردی بوسنی و هرزگوین؛ بالکان در معنای خاص اصطلاحی است برای اشاره به مجموعه کشورهای جنوب شرقی اروپا که به دنبال فروپاشی یوگسلاوی سابق استقلال یافته و عموم آنها در مسیر عضویت در اتحادیه اروپا قرار دارند. بالکان با تنوع قومی بسیار، محل تلاقی سه مذهب اسلام، مسیحیت کاتولیک و مسیحیت ارتدوکس است و با توجه به سوابق گذشته، منطقه ای بحران خیز در جوار اتحادیه اروپا محسوب می گردد. ایران از دیرباز پیوندهای عمیق فرهنگی با کشورهای این منطقه داشته و زبان فارسی در گذشته نزد فرهیختگان این حوزه از جاذبه فراوانی برخوردار بوده است. اما بدون تردید حضور و نقش آفرینی ایران در بحران بوسنی و هرزگوین در دهه 1990 میلادی جدی ترین نقش آفرینی ایران در این منطقه از اروپا محسوب می گردد. پژوهش حاضر در تلاش برای واکاوی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بالکان با تاکید بر نقش ایران در کشور بوسنی و هرزگوین است. یافته تحقیق نشان می دهد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بالکان با رویکرد سازه انگاری در روابط بین الملل همخوانی داشته و این منطقه از ظرفیت های قابل توجهی در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برای توسعه روابط برخوردار است.
کلید واژگان: بالکان, بوسنی و هرزگوین, سازه انگاری, سیاست خارجی, جمهوری اسلامی ایرانThe Balkans, in a specific sense, refers to the collection of countries in Southeast Europe that gained independence following the collapse of the former Yugoslavia, most of which are on the path to membership in the European Union. The Balkans, with its great ethnic diversity, is the intersection of three religions: Islam, Catholic Christianity, and Orthodox Christianity, and regarding its historical background, it is considered a crisis-prone area next to the European Union. Iran has long-standing deep cultural ties with the countries of this region, and the Persian language has historically held significant appeal among the intellectuals of this area. However, undoubtedly, Iran's presence and role in the Bosnian crisis during the 1990s is considered the most significant involvement of Iran in this part of Europe. The present study aims to explore the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the Balkans region, emphasizing Iran's role in Bosnia. The results indicated that the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the Balkans is consistent with the constructivist approach in international relations, and this region possesses considerable potential in cultural, political, and economic fields for the development of relations.
Keywords: : Balkans, Bosnia, Herzegovina, Constructivism, Foreign Policy, Islamic Republic Of Iran -
انقلاب های بزرگ، با توجه به رسالت انقلابی خود تلاش می کنند با توجه با امکانهای موجود جامعه، آینده وعده داده شده را تحقق بخشد و حتی آن را برای دیگر جوامع به عنوان الگو و مسیری مطلوب پیشنهاد و یا عرضه دارند. از سویی دیگر ضرورتها و محدودیتهایی چون جغرافیا و محدودیت های ژئوپلیتیکی، فشارهای بینالمللی و مصلحتهای عمومی و اقتصادی و ضرورت های ساختاری و مسائل قومی و ملی و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری در برساختن هویتی جدید انقلابی نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. این مقاله تلاش دارد تا با استفاده از نظریه سازه انگاری به مهم ترین مولفه های تاثیرگذار در انقلاب اکتبر روسیه با محوریت صدور انقلاب پرداخته و چگونگی تاثیر و نقش آفرینی مولفه های هویتی در راهبرد صدور انقلاب اکتبر روسیه با کاربست نظریه سازه انگاری تبیین نماید. به نظر می رسد راهبرد صدور انقلاب که در بستری از آرمان های جهان شمول شکل گرفته بود در تحولات بعد از انقلاب با چرخش به سمت واقع گرایی با مولفه های ملی و قومی صورت بندی مجدد گردید.کلید واژگان: سازه گرایی, صدور انقلاب, انقلاب اکتبر, هویت, آرمانگرایی, واقع گراییThe inherent revolutionary optimism, along with the idealistic enthusiasm resulting from the creation of new revolutionary structures, brings global dreams and perspectives to the revolutionaries and is introduced in all the actions and thoughts of the revolutionary leaders as the main goal of every revolution. On the other hand, there are necessities and limitations besides the mission defined in the process of issuing the revolution, which play a very important role in building a new revolutionary identity. Examining elements such as geography and geopolitical limitations, international pressures, public interests, structural necessities, ethnic and national issues, and their role, and examining the dimensions of this influence and effectiveness is one of the goals of this research. The author tries to use the theory of constructivism to address the most important influencing factors in the Russian revolution, focusing on the export of the revolution, and to explain how the identity components influence and play a role in the export strategy of the Russian October Revolution. In this research, we want to investigate the process and why of this rotation in an interactive process between the revolutionary structure and the revolutionaries and the external components of the identity sector. It seems that the Russian Revolution has been watching it slowly conquering its ideals and its heart with internal and external realities, and its only action has been a reluctant alignment of this interaction in favor of hard external components.Keywords: Constructivism, Issuing Revolution, October Revolution, Identity, Idealism, Realism
-
حوزه مطالعاتی حقوق بشر بر مجموعه ای از مفاهیم مبتنی است که تحولات مفهومی و نظری گوناگونی را تجربه کرده است. دراین پژوهش تلاش بر آن است که ضمن بررسی حقوق بشر از نگاه سازه انگاری ، به نوع نگاه و وضعیت دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی نسبت به مباحث حقوق بشری پرداخته شود و این پرسش اصلی را مطرح می سازد که سیاست حقوق بشری با توجه به تئوری سازه انگاری چه تفاوت هایی در حاکمیت ایران و عربستان ایجاد می کند؟ در پاسخ به سوال مذکور پژوهشگر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به بیان نقاط اشتراک و افتراق بین دو کشور ایران و عربستان سعودی پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نوع اقدامات دو کشور در قبال مسائل حقوق بشری نشان می دهد که جمهوری اسلامی ایران دیدگاهی بسیار منعطف تر نسبت به عربستان سعودی در قبال مسائل حقوق بشری داشته و این به دلیل نوع حکومت و نوع جامعه مدنی در این کشورها است.
کلید واژگان: حقوق بشر, سازه انگاری, عربستان سعودی, جمهوری اسلامی ایران, مشروعیتThe field of human rights studies is shaped by various ideas based on conceptual and theoretical developments. The issue of human rights has been of utmost significance for both Iran and Saudi Arabia in recent decades. Iran and Saudi Arabia, as Islamic nations, have different perspectives on human rights within the international context and the framework of human rights driven by Islamic principles. Such that this can be considered a major factor influencing their relations with each other and with entities such as the United Nations, the Human Rights Council, and national/international powers. Research question: In view of constructivism, what are the effects of human rights policies on governance in Iran and Saudi Arabia? Research hypothesis: The human rights policies and their monitoring mechanisms in Iran and Saudi Arabia have significantly influenced their behavior in adhering to and accepting human rights norms. Therefore, their similarities and differences in this regard can be identified by comparing the state of human rights in these two countries. Findings Research findings indicate that Iran demonstrates a more flexible stance on human rights issues compared to Saudi Arabia, which can be attributed to differences in their government type and civil society structure.
Keywords: Human Rights, Constructivism, Saudi Arabia, Islamic Republic Of Iran, Legitimacy -
هدف پژوهش حاضر بررسی روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و هند از منظر سازه انگاران بود. روش پژوهش توصیفی- تبیینی بوده و درصدد پاسخ به این سوالات است که کارگزاران سیاست خارجی ایران و هند چه درکی از یکدیگر دارند؟ و فرصت ها و چالش های این رابطه چیست؟ پژوهش بر این فرضیه استوار است که ساختار هویتی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران که در حوزه سیاست خارجی به نظم ساختاری- کارگزاری نیز تعمیم یافته، در تعارض با نئولیبرالیزم گزینش شده توسط سیاستگذاران خارجی هند و حزب حاکم می باشد. لذا این تفاوت در مبانی هویتی و رابطه ساختاری- کارگزاری در نظام داخلی و بین المللی باعث ایجاد چالش ها و فرصت هایی برای هر دو کشور شده است. نتیجه اینکه، پس از انقلاب اسلامی و خروج ایران از پیمان سنتو و هم پیمانی با غرب، و پیوستن به جنبش عدم تعهد که هند از بنیانگذاران آن بود، امیدواری زیادی به بهبود روابط با هند به دلیل اشتراکات هویتی ناشی از سیاست خارجی مسالمت جو و صلح گرایی (نهروئیزم) که مبتنی بر عدم وابستگی به قدرت های بزرگ و همراهی با کشورهای ضعیف بود، در جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد. اما پس از پایان جنگ سرد و شیفت پارادایم سیاست خارجی هند از آرمان گرائی نهروئیستی به واقع گرائی، تغییر در مبانی هنجاری - هویتی، و به حاشیه رفتن حزب کنگره ملی، پیروزی حزب بهاراتیا جاناتا « BJP»، و نزدیکی به غرب، روابط به سردی گرایید. لذا به نظر می رسد که سیاستگذاران خارجی ایران و هند نتوانند منابع هویتی بیناذهنی و ارزش ها و هنجارهای مشترکی برای توسعه روابط در سطح راهبردی و استراتژیک بیابند، که این مهم می تواند از چالش های روابط دو کشور باشد.
کلید واژگان: دیپلماسی سیاسی, تعاملات سیاسی امنیتی, سازه انگاران, سیاست خارجی, روابط بین الملل, روابط سیاسی, هند, ایران.The present study aims to examine the political relations between the Islamic Republic of Iran and India from a constructivist perspective. The research method is descriptive-explanatory, and it seeks to answer the questions: What perceptions do the foreign policy agents of Iran and India have of each other? And what are the opportunities and challenges in this relationship? The study is based on the hypothesis that the identity structure derived from the Islamic Revolution of Iran, which has extended to a structural-agent order in foreign policy, conflicts with the neoliberalism chosen by India's foreign policymakers and the ruling party. Thus, this difference in identity foundations and the structural-agent relationship in both domestic and international systems has created challenges and opportunities for both countries. Consequently, after the Islamic Revolution and Iran's withdrawal from the CENTO alliance and alignment with the West, and its joining the Non-Aligned Movement, of which India was a founding member, there was significant hope in the Islamic Republic of Iran for improved relations with India due to shared identity stemming from peaceful foreign policy and pacifism (Nehruism), which was based on non-alignment with major powers and solidarity with weaker countries. However, after the end of the Cold War and the paradigm shift in India's foreign policy from Nehruvian idealism to realism, changes in normative-identity foundations, the marginalization of the National Congress Party, the victory of the Bharatiya Janata Party (BJP), and closer ties with the West, the relations cooled. Therefore, it appears that the foreign policymakers of Iran and India may not be able to find intersubjective identity resources and shared values and norms to develop relations at a strategic level, which could be a challenge in the relations between the two countries.
Keywords: Political Diplomacy, Political Security Interactions, Constructivism, Foreign Policy, International Relations, Political Relations, India, Iran -
جنبش های اسلامی جنبش های مردمی و سازمان یافته ای هستند که هدف و راهبرد آن ها اجرای دستورات جامعه با دستورات شرع در همه ابعاد سیاسی، فکری، اجتماعی و اقتصادی است. استعمار غرب، انحطاط فکری و استبداد عامل شکل گیری این جنبش هاست. جنبش اخوان المسلمین قدرتمندترین جنبش در بین جنبش های اسلامی است که همزمان با پیروزی انقلاب به قدرت رسید. همچنین از نظر ارتباط جنبش اخوان المسلمین با ایران، عربستان سعودی و ترکیه، بررسی این جنبش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تحلیل انجام شده در این پژوهش، حاصل ساخت اطلاعات توصیفی به دست آمده از مطالعات قبلی است، به طوری که با تحلیل استراتژی جنبش های اسلامی به ویژه اخوان المسلمین، می توان روابط سیاسی ایران را با ترکیه و عربستان سعودی به درستی برقرار کرد. با بررسی تاثیر استراتژی اخوان بر روابط ایران و ترکیه و عربستان، متوجه می شویم که ترکیه طرفدار اسلام میانه رو و همسو با ایران است و عربستان سعودی مروج اسلام افراطی یا وهابیت است و در تضاد با ایران و ترکیه است.
کلید واژگان: راهبرد جنبش های اسلامی, انقلاب اسلامی ایران, سازه انگاری, عربستان, ترکیهIslamic movements are popular and organized movements whose goal and strategy is to implement the orders of the society with the orders of Sharia in all political, intellectual, social and economic dimensions. Western colonialism, intellectual degeneration and tyranny are the causes of these movements. The Muslim Brotherhood movement is the most powerful movement among the Islamic movements that came to power at the same time as the victory of the revolution. Also, in terms of the connection of the Muslim Brotherhood movement with Iran, Saudi Arabia and Turkey, the investigation of this movement is of particular importance. The analysis carried out in this research is the result of the construction of descriptive information obtained from previous studies, so that by analyzing the strategy of Islamic movements, especially the Muslim Brotherhood, it is possible to correctly establish Iran's political relations with Turkey and Saudi Arabia. By examining the influence of the Brotherhood's strategy on the relations between Iran, Turkey and Saudi Arabia, we find that Turkey supports moderate Islam and aligns with Iran, and Saudi Arabia promotes extreme Islam or Wahhabism and is in conflict with Iran and Turkey
Keywords: Strategy Of Islamic Movements, Islamic Revolution Of Iran, Constructivism, Saudi Arabia, Turkey -
هویت یکی از عواملی است که همواره در روابط ایران و عربستان سعودی تاثیرگذار بوده است. ولیکن پیروزی انقلاب اسلامی این عامل را برجسته تر نمود. بویژه اینکه انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر هویت اسلامی-ایرانی با تاکید بر عامل تشیع است. هویتی که در تعارض با هویت اسلامی-عربی سعودی ها با تاکید بر وهابیت قرار دارد. افزون بر این هویت سیاسی سعودی ها در نزدیکی و اتحاد با غرب تعریف شده ولیکن هویت ایرانی با اتحاد جهان اسلام و در تعارض با غرب معرفی می شود. لذا این سوال اصلی به ذهن متبادر می شود که هویت های سیاسی -اجتماعی متفاوت چه پیامدهایی بر روابط ایران و عربستان سعودی پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که هویت های سیاسی-اجتماعی متفاوت تحت تاثیر ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران با محوریت آموزه های مذهب شیعه در مقابله با نظام سلطه و تلاش برای فرهنگ مقاومت و عربستان سعودی با محوریت تفکر وهابیت در همکاری با نظام سلطه و در تقابل با فرهنگ مقاومت اسلامی موجب اتخاذ سیاست های تقابل گرایانه دو طرف در روابط دوجانبه، بحران های منطقه ای و رقابت های بین المللی شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات نیز اسنادی-کتابخانه ای است.
کلید واژگان: انقلاب اسلامی, جامعه شناسی سیاسی, هویت, سازه انگاری, شیعه, وهابیتIdentity is one of the factors that has always been influential in the relations between Iran and Saudi Arabia. But the victory of the Islamic revolution made this factor more prominent. Especially, the Islamic revolution of Iran is based on the Islamic-Iranian identity with an emphasis on the Shiite factor. An identity that is in conflict with the Islamic-Arabic identity of the Saudis with an emphasis on Wahhabism. In addition, the political identity of the Saudis is defined in closeness and unity with the West, but the Iranian identity is introduced with the unity of the Islamic world and in conflict with the West. Therefore, the question is raised, what are the consequences of the different political-social identities on the relations between Iran and Saudi Arabia after the victory of the Islamic Revolution? The findings of the research indicate that different political and social identities are influenced by the ideology of the Islamic Revolution of Iran, centered on the Shiite religion in confronting the domination system and striving for a culture of resistance, and Saudi Arabia, centered on Wahhabi thinking, in cooperation with the domination system and in opposition to The culture of Islamic resistance has led to the adoption of confrontational policies by both sides in bilateral relations, regional crises and international competitions. The research method of this article is descriptive-analytical and the data collection tool is library-documentary.
Keywords: Islamic revolution, political sociology, identity, constructivism, Shia, Wahhabism -
سیاست خارجی چین به عنوان یکی از قدرت های نوظهور نظام بین الملل متاثر از مولفه های متعددی است. رویکردهای مختلف نظری نیز، هرکدام به بررسی برخی از مولفه های تصمیم ساز در سیاست خارجی چین پرداخته اند؛ اما آنچه در این میان مغفول مانده، نقش هویت سیاسی در مفصل بندی سیاست خارجی این کشور است. چین با ترکیب ارزش های هویتی از گذشته تا به امروز تلاش دارد، پیگیر راهبرد خیزش مسالمت آمیز مطابق با مناسبات نوین هویتی در نظام بین الملل معاصر باشد و ضمن بازسازی پایه های قدرت خود را به عنوان بازیگر برهم زننده وضع موجود معرفی نکند. در این مقاله به این سئوال پاسخ داده می شود که، مولفه های هویتی سیاست خارجی چه تاثیری بر رفتار سیاسی چین در برابر جمهوری اسلامی ایران از سال 2000 تا سال 2022 داشته است؟ نویسندگان با استفاده از نظریه سازه انگاری کل نگر، به این نتیجه رسیده اند که: تحولات رخ داده در مولفه های هویتی سیاست خارجی چین سبب شده تا این کشور بر اساس «هویت توسعه گرایی اقتصادی مسالمت آمیز» سیاست خارجی اش را تنظیم نموده و درنتیجه به عنوان «بازیگر بازرگان صلح جو» در تعامل با ایران ایفا نقش کند.
کلید واژگان: جمهوری اسلامی ایران, چین, سیاست خارجی, نظام بین الملل, نظریه سازه انگاری کل نگر, هویت, هویت اجتماعی, هویت جمعیPolitical Knowlwdge, Volume:20 Issue: 1, 2024, PP 247 -272China's foreign policy, as one of the emerging powers of the international system, is affected by several factors. Different theoretical approaches have studied some decision-making components in China's foreign, but what has been neglected is the role of China's political identity in shaping the foreign policy of this country. China, by combining its identity values from the past to the present, tries to pursue a peaceful rise strategy in accordance with contemporary identity norms in the international system and not to reintroduce its power base as a disruptive player in the current situation. China's macro narrative of self and other was developed based on ancient and modern identity foundations. Therefore, the foundation of China's foreign policy is social identity and collective identity. China is trying to apply adaptability and flexibility to its international identity and system in its foreign policy behavior. China's macro narrative of self and other was developed based on ancient and modern identity foundations. Therefore, the foundation of China's foreign policy is social identity and collective identity. China is trying to apply its foreign policy based on adaptability and flexibility to the identity and international system. This article answers the question of what impact the identity components of China's foreign policy have had on its political behavior towards the Islamic Republic of Iran from 2000 to 2022? In response to this question, based on the descriptive-analytical method and using the holistic constructivist theory, it is hypothesized that changes in China's foreign policy identity towards Islamic Republic of Iran have led to its foreign policy being regulated based on peaceful economic development and playing a role as a peace-loving trade actor
Keywords: China, constructivism, Foreign policy, International system, Islamic Republic of Iran -
منطقه شرق مدیترانه از دوران صفویه تاکنون، به عنوان یکی از حوزه های ژئوپلیتیک حساس پیرامون ایران، منافع و امنیت ملی کشور را تحت تاثیر قرار داده است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این سوال اصلی است که مولفه های تداوم سیاست خارجی ایران در شرق مدیترانه در دوران صفوی و جمهوری اسلامی کدامند؟ پاسخ موقتی که پژوهش گران به عنوان فرضیه مطرح کرده اند، از این قرار است که نیازهای امنیتی- راهبردی و اشتراکات فرهنگی- مذهبی از مهم ترین علل تداوم سیاست خارجی ایران درشرق مدیترانه و تفاوت رویکرد ایران به اروپا، از نکات افتراق سیاست ایران در دو دوره صفویه و جمهوری اسلامی ایران بوده است. یافته های این تحقیق که در قالب نظریه سازه انگاری و با استفاده از روش علی- مقایسه ای انجام شده است، نشان می دهد که تشابه هویت نوعی و نقشی دولتمردان صفوی و جمهوری اسلامی ایران، به تعریف منافع مشترک و در نتیجه رویکردهای سیاست خارجی مشابه از سوی آن ها انجامیده است؛ به گونه ای که رقابت های راهبردی متداوم ایران با سایر قدرت های منطقه ای و لزوم مهار و کنترل تهدیدات آن ها دور از مرزها، نقش شیعیان شرق مدیترانه در پیشبرد اهداف ایران، منافع اقتصادی و ابتنای رقابت های ژئوپلیتیک ایران بر هویت و ایدئولوژی، مهم ترین علل تداوم سیاست خارجی ایران در شرق مدیترانه در دوران صفویه و جمهوری اسلامی بوده است.
کلید واژگان: شرق مدیترانه, سازه انگاری, هویت, منافع ملی, سیاست خارجی.Since the Safavid era, the Eastern Mediterranean region, has affected the Iran's national security and interests. The current research seeks to answer the question, "What are the components of the continuity of Iran's foreign policy in the Eastern Mediterranean during the Safavid period and the Islamic Republic?" The temporary answer that the researchers put forward as a hypothesis is that "Security-strategic needs and cultural-religious commonalities have been the most important reasons for the continuity of Iran's foreign policy in the Eastern Mediterranean, and the difference in Iran's approach to Europe has been one of the differences between Iran's policy in the two periods." The findings show that the similarity of the type and role identity of the Safavid statesmen and the Islamic Republic of Iran led to the definition of common interests and similar foreign policy approaches by them. Iran's continuous strategic competition with other regional powers and the need to contain their threats far from the borders, the role of Shiites in the Eastern Mediterranean in advancing Iran's goals, economic interests and the dependence of Iran's geopolitical competition on identity and ideology are the most important reasons for the continuity of Iran's foreign policy during the two periods.
Keywords: Eastern Mediterranean, Constructivism, Identity, National Interests, Foreign Policy -
اکو خاطره گم شده هزاران سال هم زیستی ساکنان «قلب زمین» است. با شکل گیری سازمان همکاری اقتصادی، امیدهای فراوانی برای احیای امپراتوری های پرشکوه این جغرافیا در طول تاریخ، زنده شد. توان نهفته اکو برای تبدیل شدن به یک سازمان منطقه ای بر کسی پوشیده نیست. اما پس از حدود چهار دهه فعالیت، اکو به جایگاه تعیین شده نرسیده است. اینکه «چرا سازمان همکاری اقتصادی (اکو) پس از چهار دهه، به اتحادیه ای قدرتمند تبدیل نشده است؟» پرسشی است که در این نوشتار در پی پاسخ به آن هستیم. در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که «اکو برای تبدیل شدن به یک اتحادیه به بازتعریف هویت مشترک با واکاوی در ریشه ها، پیوندها و زمینه های فرهنگی خود نیاز دارد». یافته های نویسندگان نشان می دهد که هویت، ثابت و یکنواخت نیست. هویت اولیه سازمان های منطقه ای با هدف های ویژه ای شکل می گیرند. با مرور زمان و در اثر تحولات محیط بین الملل یا تغییرهای منافع ملی و به دنبال آن سیاست خارجی کشورهای عضو، هویت سازمان ها و اتحادیه های منطقه ای تغییر می کند. بنیانگذاران اکو پیش تر با هدف های سیاسی و امنیتی، همکاری های منطقه ای را تجربه کرده بودند. کشورهای عضو در جریان تحولات ساختاری و نهادی همکاری های خود، هدف های اقتصادی را بیشتر مورد توجه قرار دادند. این سازمان توان زیادی در گسترش همکاری های فرهنگی دارد. در این نوشتار با کمک مفهوم فرهنگ، بازتعریف هویت مشترک اکو را بررسی می کنیم. نظریه برساخته گرایی به عنوان چارچوب نظری، هدایتگر روند این پژوهش است. روش این پژوهش کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعه موردی است. شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و با استفاده از اینترنت است.
کلید واژگان: برساخته گرایی, سازمان منطقه ای, فرهنگ, میراث مشترک, همگرایی, هویت مشترک, اکوIntroductionDuring many centuries humans realized the importance of co-existence and friendly interaction with their fellows for their survival against the surrounding dangers. It has long been believed that for peace and development, human societies must move towards integration and unity. In the last century, the first human attempts to create a regional union in Europe worked. The European Union was formed from the European Coal and Steel Organization. EU member states followed two important principles; one is peace and the other is a common identity with European roots. Although this union was economic in nature in the first step, but over the time, it was able to achieve its important goals and make Europe flourish in all areas. What the European Union has brought to the green continent is integration and common identity. After the successful experience of the European Union, other regions of the world were also encouraged to form regional organizations and unions. Since the formation of the European Union, regional organizations and associations have emerged one after another on every continent. ASEAN and SAARK in Asia, OAU and ECOWAS in Africa and MERCOSUR in South America were among the most important ones. Meanwhile, the Regional Cooperation for Development (RCD) was formed in the Middle East, which was dissolved in 1980 due to the revolution in Iran. In 1985, the Economic Cooperation Organization (ECO) was established at the initiative of Iran with the cooperation of Pakistan and Turkey (the same RCD members).
Research question:
“Why has the Economic Cooperation Organization (ECO) not yet become a successful union after four decades of activity?”
Research hypothesis:
To become Union, ECO needs to creat a common identity by analysing its roots, connections and cultural contexts.
Methodology and theoretical framwork:
To examine this hypothesis “Constructivism theory” has been chosen as the theoretical framework of the research. It will be a clear guide during the research. The method of this research is qualitative with a descriptive-analytical approach and based on a case study. The method of data collection is library and internet sources.
Results and discussionAbout four decades have passed since the establishment of the Economic Cooperation Organization. During this time, this organization has gone through many changes. ECO started working with the initiative of Iran in 1985 with the aim of becoming an efficient economic organization in the Middle East. A goal that became more unattainable over time. When seven Central Asian countries joined ECO in 1991, many observers expected it to become a successful union. The addition of the newly independent countries of Central Asia made this organization able to take steps toward realizing its long-standing goals, but now, after three decades, ECO is still not where it should be. The geographical area where ECO was established is a reminder of the thousands of years of co-existence of the people of this region far from today's political borders. With the formation and expansion of ECO, suddenly after the passage of several centuries, there were many hopes to return to the glorious days of the brilliant civilizations of this land. ECO is the epitome of the powerful "Heartland" empires throughout history. The legacy of centuries of co-existence for ECO; It is a rich culture by which it can help its member states to faciliate integration.
ConclusionThe question of this research becomes important because by reviewing the experience of the formation of the European Union, we see that this organization, like ECO, it was initially a regional economic organization with the membership of several countries, which gradually became a strong organization and a powerful union. The European Union started the process of redefining a common regional identity. A “common culture” is what brings countries together in a regional organization. In order to find the answer to its question, this research has briefly investigated the background of the formation of ECO. By reviewing the history of the formation of ECO, it is clear that the identity of ECO has always been changing. According to integration theory of constructionism, identity is not a permanent subject and changes according to the conditions throughout history. The establishment of ECO Cultural Institute has been an important step in the direction of cultural convergence in this organization. However, one of the reasons why this organization could not achieve consensus, success and unbreakable bond and appear in the form of a union is the lack of real attention to its cultural points.Undoubtedly, what causes the integration and unification of a group and the formation of a union will be addressing the issue of culture and its recognition. Culture is a “common heritage” of a region and a union. By exploring the common heritage of ECO member countries, one can take a step towards defining a common identity for this organization. Topics such as history, Nowruz, language, art, religion and the Silk Road are the six main legacies of ECO's identity. Each of these great legacies is an important artery in the direction of the formation of dynamic identity and meaning for the ECO organozation.
Keywords: Constructivism, Regional organization, Culture, Common heritage, Integration, common identity, ECO -
این پژوهش که با رویکردی کیفی و متکی بر ابزار گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و اسنادی بود، تلاش نمود تا روند برساخت هویت متمایز انقلاب اسلامی را در بستر جنگ هشت ساله تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران و با محوریت قرار دادن مسئله صدور انقلاب مورد بررسی قرار دهد. سازه انگاران بر این باوراند که هویت، درک از خود و دیگری و برداشت از وضعیت کنونی و آینده و در کل ذهنیت ایجاد شده باعث می گردد کنش ساختار و بازیگران انقلابی در بستری همچون جنگ شکل بندی جدید و تحولی ماهوی به خود بگیرد. چنانچه شکل گیری هویت تقابل جویانه در عرصه سیاست خارجی با توجه به محوریت یافتن اصل موجودیت نظام انقلابی مهمترین پیامد این وضع در بین انقلابیون و بازیگران می باشد. بر مبنای این گزاره، نوشتار حاضر در تلاش بود تا ابتدا به اصول و مبانی تئوریکی صدور انقلاب اسلامی پرداخته و سپس کنش رهبران انقلابی نسبت به راهبرد صدور انقلاب در بستر رخدادی چون جنگ را مورد بررسی قرار دهد. چنانچه مطابق با یافته های حاصله می توان گفت جنگ تحمیلی بستری مهیا نمود تا هویت انقلاب اسلامی بر اساس دو انگاره از خود و انگاره های دیگری در یک زمان صریح ترین کنش ها و واکنش ها را به عرصه عمل وارد نماید؛ لذا از آنجا که هویت ها سازنده و تاثیرپذیر از ساختارند، این تعامل بین بازیگران و درک از خود و دیگری در آرمانی ترین عرصه بیرونی انقلاب، یعنی صدور انقلاب تاثیراتی کیفی بر جای گذاشته است که رسالت این پژوهش نیز بررسی این روند تاثیر پذیری در بستر یک جنگ تحمیلی بوده است.کلید واژگان: صدور انقلاب, جنگ تحمیلی, انقلاب اسلامی, سازه انگاری, هویتThis research, which was based on a qualitative approach and relied on library and documentary data collection tools, tried to investigate the process of building a distinctive identity of the Islamic Revolution in the context of the eight-year war between Iran and Iraq, focusing on the issue of issuing the revolution. , considering the centrality of the existence of the revolutionary system, is the most important consequence of this situation among the revolutionaries and actors. Based on this proposition, the present article was trying to first address the theoretical principles and foundations of issuing the Islamic revolution and then examine the actions of the revolutionary leaders regarding the strategy of issuing the revolution in the context of events such as war. According to the findings, it can be said that the imposed war provided a platform for the identity of the Islamic Revolution to bring the most explicit actions and reactions to the arena based on two ideas of itself and other ideas at the same time; Therefore, since identities are constructive and influenced by the structure, this interaction between actors and understanding of self and others in the most ideal external arena of the revolution, i.e. the issuing of the revolution, has left a qualitative impact, and the mission of this research is to investigate this influence process in the context of a war. It was imposed.Keywords: issuing revolution, War, Islamic Revolution, Constructivism, identity
-
سیاست خارجی جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر اصولی ثابت و پایدار ازجمله حمایت از محرومان و مستضعفان جهان، داشتن روابط صلح آمیز با دول غیر محارب، منع مداخله در امور سایر کشورها و همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان و سایر دولت ها استوار می باشد. این اصول دربرگیرنده باورها، اعتقادات جمهوری اسلامی درباره واقعیت ها یا علیت ها، صحت عمل و رفتار در حوزه تعاملات و نظام بین المللی است که از دین اسلام برخاسته است. موضوع اساسی که ضرورت دارد به آن پرداخته شود آن است که آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی در حوزه مقابله با شیعه هراسی بر اساس اصول ذکرشده موفق بوده است؟ بدین سبب این مقاله درصدد است بر اساس نظریه سازه انگاری نقش عوامل محیطی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در چهار مولفه سیاست هویتی، کنشگران سیاسی، کنشگران اجتماعی و کارگزار و ساختار مورد ارزیابی قرار دهد و از طریق شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدیدهای احتمالی به ارتقاء سیاست خارجی جمهوری اسلامی جهت مقابله با شیعه هراسی کمک نماید. این تحقیق از نوع کاربردی بوده و با روش توصیفی و زمینه ای موردی انجام شده است. ابزار گردآوری میدانی و کتابخانه ای بوده، حجم نمونه 25 نفر و داده ها به روش SPSS مورد تحلیل قرارگرفته است.
کلید واژگان: سیاست خارجی, جمهوری اسلامی ایران, شیعه هراسی, سازه انگاریAfter the victory of the Islamic Revolution, the foreign policy of the Islamic Republic is based on stable and stable principles, including supporting the deprived and oppressed of the world, having peaceful relations with non-belligerent countries, prohibiting interference in the affairs of other countries, and peaceful coexistence with neighbors and other governments. These principles include the beliefs and convictions of the Islamic Republic about facts or causes, correctness of action and behavior in the field of interactions and the international system that arose from the Islamic religion. The basic issue that needs to be addressed is whether the foreign policy of the Islamic Republic has been successful in the field of dealing with Shia-phobia based on the aforementioned principles. For this reason, this article tries to evaluate the role of environmental factors of the Islamic Republic's foreign policy in the four components of identity politics, political actors, social actors, agent and structure based on the theory of constructivism and through identifying the strengths, weaknesses, opportunities and possible threats. Help to promote the foreign policy of the Islamic Republic to deal with Shia-phobia. This research is of applied type and has been done with a descriptive and case-based method. The collection tool was field and library, the sample size was 25 people and the data was analyzed by SPSS method.
Keywords: Foreign Policy, Islamic Republic of Iran, Shia phobia, constructivism -
یکی از سیاست های جهان غرب و متحدانش به منظور ضربه زدن بر محور مقاومت تحت رهبری جمهوری اسلامی ایران، تاسیس و حمایت از گروه تروریستی داعش بوده است. مقاله حاضر با بهره گیری از رهیافت محور مقاومت، در پی آن است که به تحلیل نقش ایران در شکست گروه تروریستی داعش بپردازد. برای این منظور تلاش شده است تا از روش ترکیبی استفاده گردد. بر این اساس، در ابتدا با استفاده از مطالعات اکتشافی به بررسی عواملی پرداخته شده است که در نقش ایران جهت شکست این گروه تروریستی موثر بوده است و سازوکارهای ایران برای شکست داعش را تحلیل نماید. در مرحله بعد با روش نمونه گیری غیر تصادفی، نمونه آماری از خبرگان دانشگاهی به تعداد 30 نفر مورد انتخاب قرار گرفت و یافته های این پژوهش به وسیله پرسشنامه به آنها ارائه و داده ها از طریق نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان می دهد، که ایران با اتخاذ راهبردهایی مانند ائتلاف با دولت ها و گروه های مختلف سیاسی و مذهبی، ارتباط بیشتر با اقلیم کردستان عراق، بهره گیری از نیروهای کارآمد نظامی-امنیتی در عراق و سوریه، سامان دهی نیروهای مردمی و شبه نظامی شیعه نقشی کلیدی در مقابله با اقدامات داعش داشته است. همچنین در چارچوب رهیافت محور مقاومت، تهدید هویتی و فیزیکی داعش علیه منافع حیاتی ایران در تحلیل چرایی فهم رفتار سیاستگزاران جمهوری اسلامی در اقدام جدی علیه این گروه تروریستی موثر بوده است.کلید واژگان: جمهوری اسلامی ایران, داعش, محور مقاومت, هویتOne of the policies of the western world and its allies in order to hit the axis of resistance under the leadership of the Islamic Republic of Iran has been the establishment and support of the ISIS terrorist group. The present article, using the approach of the axis of resistance, seeks to analyze the role of the Iran in the defeat of the ISIS terrorist group. For this purpose, it has been tried to use the combined method . Based on this, at the beginning, using exploratory studies, the factors that have been effective in the role of Iran in defeating this terrorist group have been investigated and the mechanisms of the Iran to defeat ISIS have been analyzed. In the next step, a statistical sample of 30 university experts was selected by non-random sampling method and the findings of this research were presented to them through a questionnaire and the data were analyzed through spss software. The findings of the research show that by adopting strategies such as alliances with governments and various political and religious groups, more communication with the Kurdistan region of Iraq, using effective military-security forces in Iraq and Syria, The popular forces and Shiite militias have played a key role in countering the actions of ISIS.Keywords: Islamic Republic Of Iran, ISIS, Constructivism, Identity
-
روابط ایران و طالبان را می توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول از اوایل دهه 1370 تا اواخر این دهه را شامل می شود. روابط در این دوره جنبه منازعه آمیز داشت. دوره دوم از اوایل دهه 1380 تا سال 1400 است و علی رغم واگرایی اولیه، ایران و طالبان بسوی همکاری حرکت کردند. دوره سوم از 1400 به بعد را شامل می شود. در این دوره، همکاری ایران و طالبان در دوره قبل جای خود را به منازعه داده است. سوال این مقاله آن است که چه عللی باعث منازعه در روابط ایران و طالبان در این دوره شده است؟ فرضیه مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده آن است که از بین رفتن تهدید مشترک و شکل گرفتن ترجبحات ناسازگار باعث ایجاد منازعه در روابط ایران و طالبان شده است. یافته های مقاله نشان داد که همکاری طرفین در دوره گذشته، به دلیل وجود دشمن مشترکی بنام امریکا و همچنین ترجیحات سازگاری بود که در دستگاه تصمیم گیری ایران و طالبان نسبت به یکدیگر ایجاد شده بود. اکنون با از بین رفتن تهدید مشترک و بازگشت ترجیحات ناسازگار که در دوره اول روابط ایران و طالبان وجود داشت، روابط دو طرف وضعیت منازعه پیدا کرده است. مقاله پیشنهاد می دهد که ایران و طالبان با اتخاذ یک رویکرد سازه انگارانه می توانند فرهنگ هابزی موجود را به فرهنگ کانتی یا لاکی تبدیل کنند.کلید واژگان: دشمن مشترک, ترجیحات مشترک, ریالیسم, لیبرالیسم, سازه انگاریAbstractIran-Taliban relations can be divided into three periods. The first period includes from the early 1370s to the end of this decade. Relations between Iran and the Taliban were competitive during this period. The second period includes the early 1380s to 1400s. In this period, despite the initial divergence, Iran and the Taliban moved towards cooperation. The third period includes from 1400 onwards. In this period, the cooperation between Iran and the Taliban in the previous period has given way to competition. The question of this article is, what are the reasons that made the relations between Iran and the Taliban more competitive in this period? The hypothesis of the article, which has been investigated in a descriptive-analytical way, is that the disappearance of the common threat and the formation of incompatible interests have made the relations between Iran and the Taliban more competitive. The findings of the article showed that the cooperation between Iran and the Taliban in the past period was due to the existence of a common enemy called America, as well as the compatibility preferences that were created in the decision-making apparatus of Iran and the Taliban. Now, with the disappearance of the common threat and the return of incompatible preferences that existed in the first period of Iran-Taliban relations, the relations between the two sides have become competitive.Keywords: common enemy, common preferences, realism, Liberalism, Constructivism
-
تغییر شرایط و مطرح شدن مولفه های جدید و تاثیر گذار در عرصه سیاست بین الملل حاکی از اهمیت مقوله فرهنگ در پیشبرد هر چه بهتر منافع، اهداف ملی و بهبود روابط کشورهاست. بطوری که امروزه از فرهنگ به عنوان قدرت نرم یاد می شود که زمینه نفوذ و تاثیرگذاری دولت ها را به همراه دارد. تعاملات فرهنگی با ایجاد بسترهایی مبتنی بر هویت و ارزش های مشترک فرهنگی از قابلیت تاثیرگذاری بسیاری بر روند همگرایی در عرصه های منطقه ای و بین المللی برخورداند. آسیای مرکزی و جنوبی (که تاجیکستان و افغانستان را در دل خود دارد) از دیرباز بخشی از قلمرو تمدنی و فرهنگی ایران بوده، بطوری که بسیار فراتر از جغرافیای سیاسی فعلی ایران بوده است. این پژوهش براساس ماهیت و روش توصیفی تحلیلی است و اطلاعات مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای و براساس مراجعه به منابع معتبر کتب، مقالات و گزارشات مستند گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان دهنده اشتراکات فرهنگی و هویتی بسیاری از جمله زبان فارسی، موسیقی، آداب و رسوم کهن و مشترک، بین ایران و کشورهای فوق الذکر می باشد که می تواند بسترهای لازم برای ایران در عرصه تعاملات منطقه ای و ساخت یک منطقه جدید در این حوزه جغرافیایی فراهم آورد.
کلید واژگان: فرهنگ, ایران, تاجیکستان, افغانستان, سازه انگاریThe change of conditions and the emergence of new and influential elements in the field of international politics indicate the importance of the category of culture in promoting national interests and goals and improving relations between countries.Today, culture is referred to as soft power, which brings the influence and influence of governments.Cultural interactions, by creating platforms based on identity and common cultural values, have the ability to influence the process of convergence in the regional and international arenas.Central and South Asia (which has Tajikistan and Afghanistan in its heart) has long been a part of Iran's civilizational and cultural territory, so that it has been far beyond Iran's current political geography.This research is based on descriptive-analytical nature and method, and the required information has been collected in a library manner and based on referring to reliable sources of books, articles and documentary reports.The results of the research show many cultural and identity commonalities, such as Persian language, music, ancient and common customs, between Iran and the above-mentioned countries, which can provide the necessary foundations for Iran in the field of regional interactions and the construction of a new region in this geographical area.
Keywords: Culture, Iran, Tajikistan, Afghanistan, constructivism -
هدف
هدف از این مقاله بررسی موانع فراروی امنیت پایدار در خلیج فارس در پرتو نگاه سازه انگارانه به امنیت می باشد؛ تا از این طریق بتوان علاوه بر شناسایی رویکردها و نگاه ها به امنیت هر کدام از کشورهای منطقه، موانع متعدد امنیتی پیشرو را شناسایی و در جهت مقابله و رفع این موانع اقدام کرد.
روشروش مورد استفاده توصیفی-تحلیلی است که با کاربست نظریه سازه انگاری و با استفاده از اسناد کتابخانه ای و اینترنتی به این سوال که چه عواملی مانع از شکل گیری یک نظام امنیت منطقه ای در خلیج فارس شده است؟ برآمده است.
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد ویژگی های جغرافیایی و اقتصادی، امنیت در خلیج فارس را جهانی کرده و وجود یک مجموعه ناهمگون امنیتی با بازیگران مختلف و همچنین نگاه تک بعدی به امنیت، موجب نادیده گرفتن موانع جدی فراروی امنیت منطقه از جمله خودیاری، چالش های زیست محیطی، اقتصاد شکننده، بحران دموکراسی و... شده است.
نتیجه گیریبراساس نتایج بدست آمده از تحقیق، پیچیدگی و ناپایداری رژیم امنیتی در خلیج فارس، بیشتر در نتیجه رویکردها و برداشت های متفاوت از امنیت بازیگران منطقه ای بوده و با وجود شدت بحران و جدی بودن اثرات آن، با وجود عواملی مانند تغییر نقش بازیگرانی مانند عراق و قطر از عامل ناامنی به میانجی گر، استقلال در تصمیم گیری کشورها و کاهش نقش نفت در سبد انرژی جهانی، با مشارکت جدی و استراتژی همگون کشورها برای غلبه بر همزیستی غیر صلح آمیز و عدم تعامل فعال و در نتیجه امنیت پایدار و غلبه بر موانع امنیتی فراروی در دسترس است.
کلید واژگان: خلیج فارس, بازیگران منطقه ای, سازه انگاری, امنیت پایدارObjectiveThe Persian Gulf, with its unique geopolitical, geostrategic and geoeconomic characteristics, has historically been considered by regional and trans-regional countries. For this reason, the conflicting approaches and attitudes of each of the actors in this region have made the Persian Gulf one of the most divergent regions in the world; So that we have witnessed the lack of lasting security in the region. Accordingly, the present study seeks to analyze the obstacles to the formation of a regional security system in the Persian Gulf.
MethodThe method used is descriptive-analytical, which uses the theory of constructivism to answer the question of what factors have prevented the formation of a regional security system in the Persian Gulf?
FindingsThe findings show that self-help and lack of a common security strategy, geopolitical environmental challenges, currency and border disputes, crisis of democracy and internal disputes (ethnic, racial and political), homogeneous and fragile economies, religious disputes and inequalities Cultural and social, the decline of traditional hegemony and the multiplicity of polarity and continuity in the arms race are obstacles that have prevented the formation of a stable security regime in the region.
ConclusionThe complexity and instability of the security regime in the Persian Gulf region, in addition to foreign interference, has been more the result of conflicting approaches and perceptions of regional actors and these problems and obstacles require tolerance for more dialogue and drawing a new model to resolve. The security concerns of all countries in the region are for the formation of lasting security in the Persian Gulf.
Keywords: Persian Gulf, regional actors, constructivism, sustainable security -
در پی جنایات متعدد گروه تروریستی داعش در عراق، جمهوری اسلامی ایران به درخواست رسمی دولت عراق به کمک این کشور شتافت و در نهایت متصرفات داعش آزاد و این گروه جنایتکار سرکوب شد. هدف از انجام این پژوهش بررسی حمایت های ایران در بحران عراق پس از ظهور داعش با گام های سه گانه رهنامه مسیولیت حمایت شامل پیشگیری، مداخله و بازسازی به روش تحلیلی و توصیفی است. بررسی الگوی رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامی در عراق پس از ظهور داعش نشان می دهد گرچه مرحله پیشگیری رهنامه مسیولیت حمایت کاملا توسط جمهوری اسلامی ایران اعمال نشده است، شواهد کافی از اعمال مراحل مداخله و بازسازی توسط جمهوری اسلامی ایران بر مبنای رهنامه مسیولیت حمایت در عراق وجود دارد. حضور ایران در عراق در کنار توجیهات امنیت ملی جنبه حقوق بشری و امنیت انسانی دارد. مقابله ایران با گروه تروریستی داعش در عراق که همه جنایات ذیل رهنامه مسیولیت حمایت را مرتکب شده است، مصداق حمایت جمهوری اسلامی ایران از مظلومان و مستضعفان مصرح در قانون اساسی ایران است و اعمال حقوق بشر انسانی در مقابل حقوق بشر ابزاری است.کلید واژگان: ایران, داعش, رهنامه مسئولیت حمایت, سازه انگاری, عراقJournal of Fundamental and Applied Studies of the Islamic World, Volume:5 Issue: 16, 2023, PP 91 -112Following the numerous crimes committed by the ISIS terrorist group in Iraq, the Islamic Republic of Iran rushed to help this country at the official request of the Iraqi government, and finally, the possessions of ISIS were liberated and this criminal group was suppressed. The purpose of this research is to examine Iran's support in the Iraq crisis after the emergence of ISIS with the three steps of the responsibility of support guide including prevention, intervention and reconstruction in an analytical and descriptive way. Examining the behavior pattern of the foreign policy of the Islamic Republic in Iraq after the emergence of ISIS shows that although the prevention phase of the responsibility of protection guideline has not been fully implemented by the Islamic Republic of Iran, there is sufficient evidence of the implementation of intervention and reconstruction steps by the Islamic Republic of Iran based on the guideline of the responsibility of protection in Iraq. has it. Iran's presence in Iraq, along with national security justifications, has a human rights and human security aspect. Iran's confrontation with the ISIS terrorist group in Iraq, which has committed all the crimes under the responsibility of protection guidelines, is an example of the Islamic Republic of Iran's support for the oppressed and the oppressed, as stipulated in the Iranian constitution, and the application of human rights is a tool against human rights.
Iran's foreign policy after the victory of the Islamic Revolution has always been a mixture of ideological goals and national interests. Iran's Islamic Revolution brought about a fundamental change in Iran's political and cultural structure, which has always influenced foreign policy. The core of the foreign policy of the Islamic Republic of Iran is to secure national interests in the light of preserving human life and dignity. Human dignity has a special place in Islamic teachings. The same humanitarian view can be observed in all foreign policy behaviors of the Islamic Republic of Iran from the beginning until now. Supporting the oppressed and liberation movements is complementary to de-arrogance and anti-oppression, so that there is a logical and functional connection between fighting against the oppressed and supporting the oppressed; Therefore, in parallel with the fight against arrogance and colonialism, the Islamic Republic considers itself obliged to support the oppressed of the world and the liberation movements that fight against the arrogant and colonialists. Article 154 of the Constitution of the Islamic Republic states that "the Islamic Republic of Iran ... supports the rightful struggle of the oppressed against the arrogant in any part of the world
Humanitarian intervention in countries has a long history. During his tenure, UN Secretary-General Ban Ki-moon tried to develop a coherent framework for humanitarian intervention to support minorities and the oppressed around the world so that the world would no longer witness tragedies like Bosnia and Uganda. The result of these efforts is the adoption of the UN leaders in 2005, which became known as the Responsibility to Protect Directive, which states that whenever a country is unable or unwilling to defend its citizens against the four crimes of racial discrimination, war crimes, crimes against humanity and mass murder, the international community is obliged to Hasten to help the oppressed. After attacking Iraq and occupying a third of the country's territory, the ISIS terrorist group committed the four crimes under the responsibility of support guidelines, as evidenced by international organizations and the world's media. Considering the weakness of the Iraqi government in supporting the homeless people, this government sought help from the Islamic Republic of Iran. The military forces of our country also entered Iraq in the form of an advisory mission and helped the government. Many western politicians have considered the action of the Islamic Republic as a clear interference in the internal affairs of Iraq. However, according to the opinion of many other politicians, the Islamic Republic of Iran entered into a campaign with the sole aim of helping the Iraqi people, which had no other purpose than the responsibility of support.
This research has been carried out with the aim of adapting the support behavior of the Islamic Republic of Iran to the government and people of Iraq after the emergence of ISIS and seeks to answer the question of how the logic and pattern of the foreign policy of the Islamic Republic of Iran regarding Iraq after the emergence of ISIS is based on the responsibility of support guidelines. And its triple steps including prevention, intervention and reconstruction can be explained? So far, all the researches about Iran's regional activities have been analyzed with a political, security and ideological approach, and the innovative aspect of this research is the examination of Iran's regional presence from the perspective of international law and human rights.
Iran's presence in Iraq, along with the humanitarian approach and human rights, has national security justifications for the Islamic Republic of Iran, which has attracted the attention of researchers and thinkers, but Iran's approach to human security in the Iraq crisis stems from the Iranian constitution, which protects the oppressed against the aggressors. He knows the duty of the Islamic Republic of Iran. Criticisms of Iran's presence in Iraq mostly refer to the interests of the superpowers, which are in conflict with the foreign policy and human security guidelines of the Islamic Republic of Iran. For this reason, over the past years, Iran has always been exposed to human rights accusations by international bodies affiliated with superpowers. Accusations that are mostly caused by cultural and social differences between Iran and the West. Despite all the differences of tastes and perceptions in the definition of human rights, the preservation of the lives of innocents and civilians as well as the survival of the human race is the common thread of all human rights theories and systems. The behavior of the foreign policy of the Islamic Republic has a lot of capacity to show this foundation of human rights. The important point is that contrary to the famous saying "Religion is the opium of nations", it is the teachings of Islam that form the basis of this international behavior of Iran. The last word is that Iran's approach to human security in Iraq is an example of applying human-oriented human rights against benefit-oriented human rights. Human rights focus on dealing with human crimes not according to the nature of the crime, but on the basis of friendship or enmity with the perpetrators. Of course, it should be known that the future of human rights depends on a humane and non-discriminatory understanding of human dignity.Keywords: Iran, Iraq. Responsibility to Protect Doctrine, constructivism, ISIS -
رفتار بین المللی دولت ها زمانی معنادار و هویت مدار تلقی می شود که عوامل، انگیزه ها و زمینه های آن مورد تبیین علمی و تفسیر تیوریک قرار گیرند. تعمیق و گسترش روابط افغانستان و ترکیه پس از 2001 م یکی از آن دسته رفتارها می باشد. تحلیل علل و عوامل این رفتار در چارچوب نظریه سازه انگاری هدف اصلی این مقاله است. پرسش اصلی مقاله این است که مبانی سازه انگارانه ای که موجب تعمیق و گسترش روابط آنکارا و کابل از 2001 تا 2021 شد، چیست؟ فرضیه مقاله این است که سازه های مشترک اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی از عمده ترین مبناهای سازه انگارانه تعمیق و گسترش روابط افغانستان و ترکیه را در بازه زمانی ذکرشده می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که «هویت» و «منفعت» دو محور اصلی روابط آنکارا و کابل را تشکیل داده اند. با این تفاوت که هویت به عنوان سازه موقت و منفعت به حیث سازه دایمی نقش بازی کرده است. مواد خام این فرضیه با روش کتابخانه ای گردآوری و با شیوه توصیفی-تحلیلی پردازش شده است.
کلید واژگان: افغانستان, ترکیه, سازه انگاری, هویت, منافعThe international behaviors of governments are considered meaningful and identity oriented when their factors and motivations are identified, explained and scientifically interpreted in the framework of one of the theories of international relations. The deepening and expansion of relations between Afghanistan and Turkey is one of those behaviors that have taken place in the field of international relations, and the analysis and recognition of its causes and factors within the framework of the constructivist theory is the main goal of this article. The constructivist approach, while paying attention to semantic phenomena such as identity, history, narrating and mental perception, also pays attention to material structures such as political and economic interests. The main question of the article is what are the structural foundations that deepened and expanded the relations between Ankara and Kabul from 2001 to 2021.The hypothesis of the article is that the common social, cultural, historical, economic and political structures are considered to be the most important foundations and structural platforms that have facilitated the deepening and expansion of relations between Afghanistan and Turkey in the mentioned time period. Research findings show that "identity" and "interest" are the main axes of relations between Ankara and Kabul. with the difference that identity has played a role as a temporary structure and benefit as a permanent structure. It seems that Turkey has succeeded in achieving its desired goals and interests in relation to Afghanistan.
Keywords: Afghanistan, Turkey, Constructivism, Identity, Benefit -
ظهور رویکردهای میانه (سازه انگاری اجتماعی، نظریه انتقادی، مکتب انگلیسی) در سنت نظریه پردازی روابط بین الملل حاصل تحولات فکری و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم بوده است. این تحولات که زمینه را برای تقابل رویکردهای جدید در برابر اثبات گرایان فراهم نمود، به مناظره سوم در این رشته مطالعاتی شکل داد؛ مناظره ای که بخش قابل توجه آن را رویکردهای میانه تشکیل داده بودند. درواقع نظریه پردازان رویکردهای میانه نیز در این مشاجرات فکری در برابر خردگرایان قرارگرفتند و در کنار پساساختارگرایان، استدلال های هستی شناختی و معرفت شناختی متفاوت خود را در تقابل با جریان اصلی ارایه دادند. نویسنده در این پژوهش تلاش دارد که مبانی معرفت شناختی رویکردهای میانه را بر اساس 3 دغدغه معرفت شناختی یعنی مسیله امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف از شناخت را مورد بررسی قرار دهد. ازاین رو، سوال اصلی این پژوهش این است که دیدگاه هر یک از نظریه های طیف میانه در روابط بین الملل نسبت به امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف شناخت چگونه است؟ پژوهش حاضر تلاش می کند که با توسل به یک بررسی مقایسه ای به این سوالات پاسخ دهد.کلید واژگان: رویکردهای میانه, معرفت شناسی, مکتب انگلیسی, نظریه انتقادی, سازه انگاریModerate approaches (social constructivism, critical theory, and the English School) emerged in international relations (IR) theory following intellectual developments and sociopolitical transformations in the second half of the 20th century. Setting the stage for new approaches to challenge positivists, these developments shaped the “Third Great Debate,” which fairly involved moderate approaches. Like post-structuralists, moderate theorists opposed rationalists and put forward their own distinct ontological and epistemological arguments against the mainstream. This comparative study sought to explore the epistemological basis of moderate approaches with regard to three epistemological concerns: the possibility, nature, and purpose of knowledge. Accordingly, the main question addressed by this study was: How do moderate approaches in IR regard the possibility, nature, and purpose of knowledge?Keywords: Middle- Ground Approaches, Epistemology, English School, critical theory, constructivism
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.