جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "divorced women" در نشریات گروه "علوم اجتماعی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «divorced women» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
این تحقیق، پژوهشی کیفی است که به دنبال یافتن عوامل زمینه ای احساس حقارت در بین زنان مطلقه شهر تهران می باشد. نمونه های مورد مطالعه در پژوهش حاضر، شامل 34 زن مطلقه است که در محدوده سنی 21 تا 58 سال قرار دارند. در ابتدا پرسشنامه احساس حقارت در بین زنان مطلقه توزیع شده است و افرادی که نمره بالاتر از 42 را کسب کردند، با آن ها مصاحبه انجام شده است. گزاره های به دست آمده، شامل 5 مضمون اصلی و 23 مضمون فرعی و یک مضمون هسته ای است. مضامین فرعی به دست آمده شامل تحصیلات پدر و مادر، سطح فرهنگ خانواده، فشارهای اقتصادی، ابتلا به مواد مخدر یا مشروبات الکلی، فقدان والدین مقتدر، بیماری والدین، کنترل افراطی خانواده و جبران افراطی خانواده، رفتارهای معیوب اعضای خانواده، رفتارهای معیوب دیگران، کینه، خشم، پشیمانی، خودمتهم سازی، کناره جویی، ناچیزشماری، بهانه جویی، پرخاشگری، عدم ارضای نیازهای روانی از سوی والدین، عدم مهارت حل مساله، تغییر حضانت فرزند و ترس از قضاوت های دیگران می باشند. مضامین اصلی اعم از زندگی قدرت طلبی و برتری جویی، روابط بین فردی ضعیف، تمایلات محافظتی و احساس نابسندگی و ناایمنی می باشند. مضون هسته ای این پژوهش با توجه به سوال پژوهش تحت عنوان احساس حقارت است. با توجه به گزاره های بدست آمده، پژوهش حاضر شامل سه سنخ می باشد. سنخ اول، زنان مطلقه کمتر از 30 سال؛ سنخ دوم، زنان مطلقه بالای 30 سال و سنخ سوم، زنان مطلقه بالای 50 سال است. در هر یک از این سنخ ها، برخی عوامل زمینه ساز نسبت به سنخ دیگر، پررنگ تر است. در سنخ اول، کنترل و جبران افراطی خانواده، رفتارهای معیوب خانواده و دیگران و ارتباط با جنس مخالف از طریق فضای مجازی در سنخ دوم، تغییر حضانت فرزند، ارتباط با جنس مخالف و شکل گیری ازدواج موقت، عدم حل مساله و استفاده از مواد و مشروبات الکلی و در سنخ سوم، کینه، خشم، پرخاشگری و پشیمانی به دست آمده است.
کلید واژگان: احساس حقارت, خانواده, زنان مطلقه, طلاقThis qualitative research aims to explore the underlying factors contributing to feelings of inferiority among divorced women in Tehran. The study sample consists of 34 divorced women, aged 21 to 58. Initially, an inferiority questionnaire was distributed among divorced women, and those who scored higher than 42 were selected for interviews. The analysis revealed five main themes, 23 sub-themes, and one core theme. The obtained subthemes include parents' education, family culture level, economic pressures, addiction to drugs or alcohol, lack of authoritative parents, parental illness, extreme family control and extreme family compensation, defective behaviors of family members, defective behaviors of others, resentment, anger, regret, self-accusation, withdrawal, insignificance, excuse-making, aggression, failure to satisfy psychological needs by parents, lack of problem-solving skills, change of child custody and fear of others' judgments. The main themes of life are seeking power and superiority, weak interpersonal relationships, protective tendencies, and feelings of inadequacy and insecurity. According to the research question, the core theme of this research is the feeling of inferiority. According to the propositions obtained, the current research includes three aspects. First group is divorced women less than 30 years old; The second group is divorced women over 30 years old and the third group is divorced women over 50 years old. In each of these groups, some underlying factors are more prominent than others. In the first group, the extreme control and compensation of the family, the defective behavior of the family and others, and communication with the opposite sex through virtual space. In the second group, changing the custody of the child, communicating with the opposite sex and forming a temporary marriage, lack of problem solving and using substances and alcoholic beverages, and in the third group hatred, anger, aggression and regret are obtained.
Keywords: Divorced Women, Divorce, Family, Sense Of Inferiority -
مقاله با هدف بررسی رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده و امید با سازگاری پس از طلاق در بین زنان مطلقه انجام یافته. جامعه آماری شامل 192 زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد که از بین آن ها 150 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. روش تحقیق توصیفی و همبستگی بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988)، پرسشنامه امید اشنایدر و همکاران (1991) و مقیاس سازگاری طلاق توسط فیشر (1976) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارSPSS و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره انجام یافت. یافته ها نشان داد: بین حمایت اجتماعی ادراک شده و امید با سازگاری پس از طلاق در بین زنان مطلقه رابطه مثبت و معناداری01/0P< وجود دارد و این دو متغیر توانستند که 53 درصد از تغییرات سازگاری پس از طلاق را تبیین نمایند. نتیجه زنان مطلقه ای که از منابع حمایتی لازم برخوردارند و امیدوار هستند بهتر می توانند به سازگاری پس از طلاق دست یابند.
کلید واژگان: حمایت اجتماعی ادراک شده, امید, سازگاری پس از طلاق, زنان مطلقهThis study aimed to investigate the relationship between perceived social support and hope with post-divorce adjustment among divorced women. The statistical population of the study was 192 divorced women under the auspices of the imam Khomeini Relief foundation of these, a sample of 150 women was selected using simple random sampling method. The type of research was descriptive and its method was correlated. To analyze the results, parametric inferential statistics such as regression, Pearson correlation and multiple methods were used. In order to collect data, standardized perceived social support questionnaires (Zimm et al., 1988), Omid Schneider et al. (1991) and Divorce Adjustment Scale (Fischer 1976) were used. Findings showed that there was relationship between perceived social support and hope with post-divorce adjustment among divorced women. There was a relationship between perceived social support with post-divorce adjustment among divorced women. There was a relationship between hope with post-divorce compatibility among divorced women.
Keywords: Perceived Social Support, Hope, Post-Divorce, divorced women -
هدف این مقاله مطالعه برخی از پیامدهای طلاق در زنان مطلقه با تاکید بر متغیرهای جمعیتی-اجتماعی؛ درآمد ماهیانه، سن، سطح تحصیلات و بعد خانوار است. با به کارگیری روش پیمایش، داده ها در قالب پرسشنامه و به صورت نمونه هدفمند و در دسترس از 440 زن مطلقه شهر اهواز جمع آوری شدند. باتوجه به یافته ها، از مهم ترین مشکلات اجتماعی زنان مطلقه می توان به نگاه حقارت آمیز جامعه به این گروه از زنان، احساس تحت نظر بودن دایم، مزاحمت های مکرری که باعث تضعیف اعتماد به نفس در زنان می شود، اشاره نمود. ناکافی بودن درآمد زنان مطلقه برای برآورده کردن نیازهای خود و فرزندان شان باعث شده این قشر از زنان با محرومیت اقتصادی شدید مواجه شوند. تحت تاثیر قرار گرفتن احساسات و عواطف فرزندان و همچنین احساس افسردگی در زنان مطلقه از مهم ترین پیامدهای روانی طلاق است. در مسایل مرتبط با سلامت و فیزویولوژی، افزایش مصرف آرام بخش ها در زنان مطلقه است که منجر به تغییراتی در ساختار بدنی و بدتر شدن وضعیت سلامتی آنان شده است. از یافته های مهم این پژوهش، اولویت مسایل اجتماعی نسبت به سایر مسایل (اقتصادی، روانی و فیزیولوژیکی) است. زنان مطلقه ای که درآمد، تحصیلات و سن کمتری دارند، در مقایسه با زنان مطلقه ای که تحصیلات و موقعیت اقتصادی بهتر و سن بالاتری دارند، به نسبت از مسایل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، روانی و فیزیولوژیکی بیشتری رنج می برند. نتایج این مقاله می تواند در بسیاری از ابعاد در درک و برخورد با مسیله طلاق موثر بوده و برای سیاستگذاران و برنامه ریزان جهت توجه بیشتر به مسایل زنان مطلقه راهگشا باشد.
کلید واژگان: طلاق, زنان مطلقه, پیامدهای طلاق, مسائل اجتماعی, نهادهای حمایتی, انگ اجتماعیThis paper aims to study some of the consequences of divorce for divorced women with an emphasis on socio-demographic variables; monthly income, age, education level, and size of the household. Using the survey method, the data were collected in the form of a questionnaire and the form of a targeted and available sample of 440 divorced women in Ahvaz City. According to the findings, among the most important social problems of divorced women can be mentioned the humiliating and oppressive society's view of women, the feeling of being under constant surveillance, and frequent harassment that weakens women's self-confidence. The insufficient income of divorced women to meet the needs of themselves and their children has caused this group of women to face severe economic deprivation. Being affected by children's feelings and emotions as well as feeling depressed in divorced women is one of the most important psychological consequences of divorce. In issues related to health and physiology, the increase in the consumption of sedatives in divorced women has led to changes in their body structure and the deterioration of their health. One of the important findings of this research is the priority of social issues over other issues (economic, psychological, and physiological). Divorced women who have lower income, education, and age, compared to divorced women who have better education and economic status and older age, suffer from more social, economic, psychological, and physiological issues and problems. The results of this article can be effective in many dimensions in understanding and dealing with the issue of divorce and can be a way for policymakers and planners to pay more attention to the issues of divorced women.
Keywords: Divorce, Divorced women, consequences of divorce, Social Issues, support institutions, social stigma -
اهدافطی دهه های اخیر، تنها-زیستی در میان زنان مطلقه شهر سنندج روند روبه رشدی داشته است. توصیف تجارب، تفسیر و درک زنان از تنهازیستی و جهان پدیداری و پاسخ به اینکه «جهان تنها-زیستی» در تجربه زیسته یک زن مطلقه تنها-زیست، به چه شکلی حضور دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است.روش مطالعهروش شناسی پژوهش حاضر کیفی است؛ به همین منظور با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری با 23 نفر از زنان مطلقه تنها-زیست در شهر سنندج مصاحبه شده است. جهت تجزیه وتحلیل داده ها، از روش شش مرحله ای ون مانن استفاده شد.یافته هایافته های به دست آمده از تجربه زیسته زنان تنها-زیست پس از طلاق نشان از درک تنها-زیستی به مثابه گسترش دامنه اختیارات و آزادی های بیشتر، نبود بار مضاعف بر دوش پدر و مادر و حفاظت از فرزندان دارد. به همین جهت احساس متفاوتی نسبت به تنها-زیستی پس از طلاق در بین زنان مشارکت کننده شکل گرفته که برای دسته ای زنان احساس تنها-زیستی به مثابه تجربه ای ناخوشایند و برای دسته ای دیگر، به مثابه استعاره ای رهایی بخش تلقی شده است. درک و تفسیر زنان تنها-زیست از جهان پدیداری بر خود-حمایت گری و تاب آوری رشددهنده در برابر مشکلات، دگردیسی در رفتارها و خودانگاره زنانه، بازمعنابخشی به زیست جهان و خودکنترلی و مهار نیاز جنسی دلالت دارد.نتیجه گیریتنهازیستی آثار و پیامدهای متفاوتی بر زندگی زنان بر جای گذاشته که در ذیل چهار مضمون کلی «رشد فردیت»، «استقلال شخصی»، «طرد اجتماعی» و «خلا تکیه گاه در فرزندان» دسته بندی شده است. برساخت های معنایی پژوهش حاضر نشان می دهد که زنان تنها-زیست، در حال تجربه زیست جهانی دشوار توام با مشکلات خاص خود هستند که حمایت از سوی جامعه را به صورتی همه جانبه می طلبد.کلید واژگان: زنان مطلقه, تنها زیست, پدیدارشناسی, رشد فردیت, استقلال شخصیObjectivesDuring recent decades, the number of solo-living divorced women in Sanandaj has been growing. It is very important to describe women's experiences, interpretation, and understanding of loneliness and the phenomenal world, and to answer how the "world of loneliness" is present in the lived experience of a lonely divorced woman.MethodsThe methodology of the current research is qualitative and for this purpose, 23 divorced solo-living women in Sanandaj city were interviewed with the interpretive phenomenological approach. Van Manen's six-step method was used to analyze the data.ResultsThe findings obtained from the lived experience of solo-living women show the understanding of living alone as an extension of the scope of more options and freedoms, the absence of a double burden on the shoulders of parents, and the protection of children. For this reason, a different feeling towards living alone after divorce has been formed among participating women. For some women, the feeling of living alone is considered as an unpleasant experience, and for another group, as a liberating metaphor.ConclusionThe understanding and interpretation of solitary women from the phenomenal world implies self-support and developing resilience against problems, transformation in female behaviors and self-image, reinterpretation of life in the world and self-control, and restraint of sexual need. Living alone has left different effects and consequences on women's lives, which are categorized under four general themes: "individual growth", "personal independence", "social rejection" and "vacuum of support of children". Based on the semantic constructions of the present study, it shows that women living alone are experiencing a difficult life in the world with their own problems, which requires the support of society in an all-round wayKeywords: Divorced women, living alone, phenomenology, individuality development, personal independence
-
با عنایت به ماده 1170 قانون مدنی، زنی که مطلقه شده و دارای فرزندانی از همسر اول خود است در صورت ازدواج مجدد، حضانت او از فرزندانش سلب می شود. بنابراین، با وقوع رویداد طلاق در بین خانواده ها، مسیله مهمی که همسران با آن روبه رو می شوند، مسیله حضانت فرزندانشان است. از این رو، مطالعه فهم تجربه زنان در دو موقعیت «مادری» و یا «ازدواج مجدد» و نیز چالش های مواجهه با آن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این مطالعه کیفی با استفاده از نمونه گیری هدفمند از 18 زن مطلقه شهر تهران که حضانت فرزندان خود را بر عهده گرفته اند، مصاحبه نیمه ساخت یافته انجام شد و نتایج نیز با بهره گیری از تحلیل مضمون به دست آمد. یافته های حاصل، تجارب مادران مطلقه را در قالب سه سنخ از مواجهه با حضانت فرزند سنخ بندی کرده که به نوبه خود با چالش هایی همراه است: سنخ نخست، پذیرش حضانت فرزند با تاکید بر نقش مادری همراه با چالش هایی از قبیل اظهار پشیمانی از پذیرش حضانت، باز اندیشی در حضانت فرزند و فراموش شدن نقش زنانگی؛ سنخ دوم: پذیرش حضانت همراه با نقش اجتماعی با چالش هایی چون هراس از افشای مطلقه بودن، جدال طاقت فرسا در محیط مردانه و چالش نیاز عاطفی و زیستی؛ سنخ سوم: پذیرش حضانت و حفظ نقش همسری با چالش احساس خرسندی از نقش مادری و همسری . در نهایت آنچه مسلم است زنان مطلقه که سرپرستی فرزندان خویش را نیز بر عهده دارند با چالش های فراوانی روبه رو می باشند که ضروری است که با توجه به وضعیت خاص هر خانواده، تصمیم مقتضی در این خصوص توسط دادگاه خانواده اتخاذ گردد.
کلید واژگان: حق حضانت, ازدواج مجدد, مادری, زنانگی, همسری, زنان مطلقهToday, with the occurrence of divorce, an important issue that women face after separation is the custody of their children. In fact, according to the existing laws (Article 1170 of the Civil Code), if a woman who is divorced and has children from her first husband remarries, she will be deprived of custody of her children; Therefore, understanding the experience of women in two positions of motherhood and wife, what decisions they make and what challenges they face, are the goals of this study. Therefore, with the help of the qualitative method of thematic analysis, an interview was conducted with 20 divorced women of Tehran who took custody of the child, who were selected purposefully. The findings about the experiences of the divorced mothers participating in the research can be analyzed in the form of three types of child custody encounters, which in turn are associated with experiences and consequences: the first type, child custody with an emphasis on the role of the mother with consequences such as Expressing regret for accepting custody, reconsidering child custody and diminishing the role of femininity; The second type: acceptance of custody along with the social role with consequences such as fear of being divorced, exhausting arguments in a male environment and the challenge of emotional and biological needs; The third sign: accepting custody and maintaining the role of wife with the result of feeling satisfied with the role of mother and wife.
Keywords: Custody rights, remarriage, Motherhood, divorced women -
یکی از چالش های جدی زنان مطلقه، مسیله ازدواج مجدد است؛ اغلب آنها به دلیل تجربه ناخوشایند خود در ازدواج اول، نگرانی ها و ترس هایی برای ازدواج دوم دارند. در این میان، برخی از آنها به دلایل متعدد فردی و خانوادگی، به ازدواج دوم مبادرت می ورزند. این پژوهش با هدف بررسی چالش های بانوان مطلقه در ازدواج دوم با ملاحظه شکست های فرد در اولین تجربه زندگی مشترک، طراحی و اجراشده است. در این مطالعه کیفی از روش پدیدارشناسی استفاده شده و ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساخت یافته بوده است. در این مطالعه از طریق نمونه گیری هدفمند و با لحاظ تنوع کیفی، با تعداد 21 نفر از بانوان مطلقه شهر همدان که ازدواج دوم داشته اند، مصاحبه انجام شده است. یافته های مطالعه نشان می دهد که برخی از بانوان مطلقه پس از سپری شدن مشکلات دادگاه و انجام طلاق و گذشت مدت زمانی از وقوع طلاق، برای بار دوم ازدواج می نمایند؛ هرچند این اقدام آنان با چالش ها و مشکلات پیچیده ای همراه است. در تحلیل مصاحبه های این گروه از بانوان، در زمینه چالش های مرتبط با ازدواج دوم، چهار مقوله اصلی شامل: چالش های مرتبط با تعاملات بین زوجین، چالش های زوجین با فرزندان، چالش های مرتبط با خانواده زوجین و چالش های فرزندان همسران با یکدیگر شناسایی شد. از منظر مشارکت کنندگان در مطالعه، این چالش ها عمدتا منبعث از شکست فرد در ازدواج اول و تجربه منفی فرد است.کلید واژگان: اازدواج مجدد, ازدواج دوم, فرزندان طلاق, والدین ناتنی, زنان مطلقه, خانوادهOne of the serious challenges of divorced women is the issue of remarriage; Most of them have worries and fears for the second marriage because of their unpleasant experience in the first marriage. In the meantime, some of them enter into a second marriage for many personal and family reasons. This research was designed and implemented with the aim of investigating the challenges of divorced women in their second marriage, taking into account the individual's failures in the first experience of living together. In this qualitative study, the phenomenological method was used and the data collection tool was a semi-structured interview. In this study, interviews were conducted with 21 divorced women of Hamadan city who had a second marriage through purposeful and qualitative sampling. The findings of the study show that some divorced women get married for the second time after the problems of the court and divorce have passed and some time has passed since the divorce took place; However, this action of theirs is associated with complex challenges and problems. In the analysis of interviews of this group of women, in the field of challenges related to second marriage, four main categories were identified including: challenges related to interactions between spouses, challenges of couples with children, challenges related to couples' families, and challenges of spouses' children with each other. From the perspective of the participants in the study, these challenges mainly originate from the person's failure in the first marriage and the person's negative experience.Keywords: remarriage, Second marriage, Children of divorce, Step Parents, divorced women, Family
-
یکی از مهمترین دگرگونی های کمی و کیفی رو به رشد در نهاد خانواده معاصر پدیده حضانت پذیری زنان است. مقاله حاضر در چارچوب مطالعات جنسیتی و با استناد به تحلیل و تفسیرهای نظریه فمینیستی علل و پیامدهای این پدیده را به مثابه یک مسیله اجتماعی مورد بررسی قرار داده است. از نظر روش شناختی این مطالعه با رویکرد نظریه مبنایی و عمدتا کاربرد تکنیک مصاحبه با 20 نفر از زنان مطلقه شهرستان مریوان که تحت پوشش کمیته امداد بوده اند به اجرا درآمده است. یافته های پژوهش بر اساس مدلی پارادایمی و با استخراج 13 مقوله محوری در فرایند کدگذاری داده ها مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفته است: «جبر اجتماعی قانونی» و «عواطف مادرانه» موجبات علی حضانت پذیری را توضیح می دهند. «پایگاه طبقاتی» و «کودک همسری» شرایط زمینه ای؛ و «اختلافات زناشویی»، «ناتوانی مردان در تامین هزینه های خانواده» و «خشونت خانگی» عوامل مداخله گر موثر در این وضعیت هستند. پیامدهای حضانت پذیری در مقوله های «فقر فزاینده»، «فشار نقش»، «وابستگی» و «احساس رهاشدگی» انعکاس یافته است. نهایتا اینکه زنان با راهبردهای دوگانه «استیصال» و «تحمل» که بازنمای مواجهه ذهنی و پذیرش عینی حضانت-پذیری است نسبت به آن واکنش نشان می دهند.کلید واژگان: زن سرپرست خانوار, حضانت پذیری, زنان مطلقه, نظریه مبنایی, مریوانOne of the most important quantitative and qualitative changes in the contemporary family is the phenomenon of women's custody, which has a growing trend. In the framework of gender studies and with reference to the to the feminist theory approach, the article examines the causes and consequences of custody as a social issue. Methodologically, the study was conducted with the Grounded theory approach and using the research interview technique. The samples are divorced women in Marivan city. Using purposive sampling and theoretical sampling, 20 people were interviewed. The finding is based on a paradigm model and is analyzed by extracting 13 central categories in the data coding process. "Socio-legal determinism" and "maternal emotions" are categories that imply causal conditions. "Class status" and "spouse child" as contextual conditions; and "Marital disputes", "men's inability to pay for family expenses" and "domestic violence" play a role as interfering conditions. The consequences of custody are reflected in the categories of "increasing poverty", "role pressure", "dependence" and "feeling of abandonment". Finally, the women react to the situation with dual strategies of "despair" and "tolerance". "Despair" represents subjective confrontation and "tolerance" means the objective acceptance of the custody.Keywords: Female head of household, Custody, divorced women, Grounded Theory, Marivan
-
زمینه و هدف:
افزایش آمار طلاق و متعاقب آن رشد تقاضا برای دریافت خدمات بهزیستی در بین زنان، طی سال های اخیر، یکی از زمینه های مهم تغییرات اجتماعی در قلمرو خانواده ایرانی بوده است. این پژوهش با هدف فهم تفسیر زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی از زندگی پس از طلاق انجام گرفته است.
روش و داده ها:
گردآوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 14 نفر از زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی شیراز انجام گرفته است. تحلیل داده ها بر اساس رویکرد استفهامی با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری صورت گرفته است.
یافته هایافته ها نشان می دهد شرایط زنان مطلقه از دو تفسیر عمده اثر می پذیرد: تفسیر آنها از موقعیت و شرایط خود و تفسیر جامعه و اطرافیان. مبتنی بر این منابع تفسیری، سه تم اصلی شامل: احساس رهایی، سلطه مضاعف و دلهره مکرر پس از طلاق، استخراج گردید. زنان در دوران زندگی پس از طلاق همانند دوران زندگی زناشویی، تحت سیطره ارزش های مردسالارانه قرار دارند و حتی احساس رهایی آنها نیز واجد این ویژگی است. از این رو، کنترل گری توسط اطرافیان در شیون مختلف زندگی آنها احساس می شود و آنها به طور مکرر دچار دلهره می شوند.
نتیجه گیریحضور الزام ها و ساختارهای فرهنگی و به ویژه ارزش های مردسالارانه در پساپشت مفاهیم و تم های منتزع نشان می دهد جهت مدیریت شرایط و کاهش آسیب ها لازم است جهت گیری های پژوهشی به سمت شناخت عمیق تر این ساختارها هدایت شوند.
پیام اصلی:
فقدان دو مولفه مهارتی در میان زنان مطلقه تحت حمایت بهزیستی منجر به تجاربی منفی در آن ها شده است: مهارت ارتباطی و حل مساله؛ و مهارت کسب درآمد مستقل. از این رو، برنامه ریزی های اجتماعی و فرهنگی در رابطه با این زنان بهتر است در این حوزه ها انجام گیرد.
کلید واژگان: پدیدارشناسی, تفسیر, زنان مطلقه, زندگی پس از طلاق, سازمان بهزیستیBackground and AimIn recent years the number of divorces and the reference of divorced women to welfare organizations has increased. This research was done to investigate divorced women's interpretation of their post-divorced life.
Methods and Data:
Required data was gathered through in-depth interviews with 14 divorced women. Data analysis was done based on an abductive research strategy using interpretative phenomenology.
FindingsThe research findings show that the situation of divorced women is affected by two main interpretations: their own interpretation and the interpretation of society and those around them. Based on these interpretation resources, three main themes were detected: Freedom feeling, double dominatedness and repeated apprehension after divorce. Women are under the control of patriarchal values during their life after divorce, just like during their married life, and even their freedom feeling carries it. Therefore, the others' controls impact the various layers of their life, and they are frequently apprehended.
ConclusionThe thematic network shows cultural structures, especially patriarchal values have more effects on the interpretations. So, in order to manage situations and challenges, it is necessary to direct research orientations towards a deeper understanding of them.
Key Message:
The most important point about these women is the lack of two skills that have led to negative experiences in them: communication and problem-solving skills and independent earning skills. Therefore, it is necessary to plan some programs to empower women for those skills.
Keywords: Phenomenology, Interpretation, Divorced women, Life after divorce, Welfare Organization, Shiraz -
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی طرحواره درمانی بر افزایش خودکارآمدی و امید به زندگی زنان مطلقه و تاثیر آن بر کاهش الگوهای ناسازگار اولیه فرزندان دختر آنان انجام شد. طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیشآزمون_ پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مطلقه و فرزندان دخترشان در شهر ارومیه در سال 96 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از زنان مطلقه و فرزندان دخترشان بود که به کلینیک سلامت خانواده، تحت نظر بهزیستی استان آذربایجان غربی مراجعه کردند که به روش هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) بهصورت تصادفی گمارده شدند. بر گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر طرحواره درمانی، طی 8 جلسه 90 دقیقهای بهصورت گروهی انجام شد؛ اما برای گروه کنترل، هیچگونه مداخلهای اعمال نشد. ابزار پژوهش حاضر، عبارت بودند از پرسشنامه خودکارآمدی شی یر (1982)، پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (1991) و فرم کوتاه پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ (1998). دادههای پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد که طرحواره درمانی بر افزایش خودکارآمدی، امید به زندگی زنان مطلقه و تعدیل طرحوارههای ناسازگار فرزندان دخترشان موثر واقع شده (000/0>P). طرحواره درمانی بهعنوان یک تکنیک میتواند در بهبود خودکارآمدی و امید به زندگی این زنان مطلقه و تعدیل طرحوارههای ناسازگار فرزندان دخترشان موثر باشد.
کلید واژگان: طرح واره درمانی, خودکارآمدی, امید به زندگی, زنان مطلقهThis study aimed to evaluate the effectiveness of schema therapy on increasing self-efficacy and life expectancy of divorced women and its effect on reducing the initial maladaptive patterns of their daughters. The scheme of this experimental study was pretest-posttest with a control group. The statistical population was considered all divorced women and their daughters in Urmia in 2017. The sample consisted of 30 divorced women and their daughters who were referred to the family health clinic under the supervision of the Welfare of West Azerbaijan Province. These women were purposefully selected and divided into two experimental groups (15 people), and a control group (15 people) were randomly assigned. In the experimental group, the intervention was performed in groups of 8 sessions of 90 minutes based on schema therapy, but no intervention was applied to the control group. The instruments were Schier's self-efficacy questionnaire (1982), Schneider's life expectancy questionnaire (1991), and the short form of Young's early maladaptive schemas questionnaire (1998). Research data were analyzed by covariance. Findings showed that schema therapy has effectively increased self-efficacy, the life expectancy of divorced women, and modulating maladaptive schemas of their daughters (P<0.000). Schema therapy as a technique can effectively improve the self-efficacy and life expectancy of these divorced women and modify the maladaptive schemas of their daughters.
Keywords: Schema Therapy, Self-Efficacy, Life Expectancy, Divorced Women -
طلاق پدیده ای اجتماعی است که با ارکان مختلف جامعه اعم از خرد و کلان درآمیخته و در ارتباط متقابل با عرصه های مختلف فردی، خانوادگی، نهادی و ساختاری است. بر این اساس، افراد در فرایند طلاق سنخ های متفاوتی از وقایع را تجربه می کنند و به دلیل قانونی و قضایی بودن امر طلاق، یکی از مهمترین انواع آنها «تجارب حقوقی» است که اشاره به سنخی از تجارب افراد در طول درگیری و ارتباط با امر حقوقی دارد. این تحقیق بر آن است مبتنی بر مصاحبه نیمه ساختاریافته با زنان مطلقه (15 نمونه از شهر قم) و با تکنیک تحلیل مضامین، به توصیف غنی این تجارب پرداخته تا به این سوال پاسخ دهد که «زنان فرایند حقوقی طلاق در ایران را با چه کیفیتی و مبتنی بر نقش آفرینی کدام کنشگران تجربه می کنند؟» بر اساس یافته ها، تجارب حقوقی زنان در فرایند طلاق در سه سطح فردی، نهادی و قانونی صورت می گیرد. در این میان، سطح فردی به ویژه گروه قضات مهمترین مقوله به شمار آمده است. بطوریکه در مورد نظام حقوقی ایران در خصوص مساله طلاق باید اذعان داشت افراد به ویژه قضات و وکلا فراتر از هر امر دیگری اعم از عاملیت زنان، نهادهای مرتبط و قوانین ایفای نقش دارند. همچنین واحد معنایی غالب در روایت زنان از تجارب شان، مربوط به نسبتی است که این تجارب با «زن بودن» آنها دارد و لذا غلبه جنسیت به اقسام مختلف در مواجهات با افراد (به ویژه قضات)، نهادها (به ویژه دستگاه قضایی) و قوانین ظهور داشته است.
کلید واژگان: زنان مطلقه, تجارب حقوقی, فرایند طلاق, جامعه شناسی حقوقDivorce is a social phenomenon that is intertwined with various elements of society, both micro and macro, and is interrelated with various areas of individual, family, institutional and structural. Accordingly, individuals experience different types of events in the divorce process, and due to the legal and judicial nature of divorce, one of the most important types is "legal experience", which refers to a type of experience of individuals during conflict and communication. It has a legal basis. This study is based on a semi-structured interview with divorced women (15 samples from Qom) and with a content analysis technique, richly describes these experiences to answer the question "How well do women view the legal process of divorce in Iran?" "And based on role-playing, which actors do they experience?" According to the findings, women's legal experiences in the divorce process take place at three levels: individual, institutional and legal. Among these, the individual level, especially the group of judges, is the most important category. As for the Iranian legal system regarding the issue of divorce, it must be acknowledged that individuals, especially judges and lawyers, play a role beyond anything else, including women's agency, related institutions and laws. Also, the dominant semantic unit in women's narrative of their experiences is related to the relationship that these experiences have with their "being a woman" and therefore the predominance of gender in various ways in dealing with individuals (especially judges), institutions (especially the judiciary) And laws have emerged.
Keywords: divorced women, legal experiences, divorce process, Sociology of Law -
مطالعه تصمیم و تجربه زیسته طلاق توافقی زنان در شهر تهران در قالب شنیدن داستان جدایی آنها موضوع این پژوهش می باشد. تا در نهایت، به روایتی منسجم از این تجارب در قالب نظمی تقویمی رسید. در این پژوهش جامعه آماری شامل 20 نفر از زنان مطلقه در شهر تهران در سال 1399 بوده و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده و عملیات جمع آوری و تحلیل داده ها به طور همزمان انجام گرفته است. باتوجه به تحلیل صورت گرفته و نیز مقولات اصلی و فرعی استخراج شده، داستان زنان مطلقه در قالب 7 موقعیت قابل روایت می باشند. زنان مطلقه مورد مطالعه در موقعیت و «بستر آشنایی زوجین» مناسبی با همسرانشان آشنا نشده اند و زمینه های «تصمیم به ازدواج» آنها در قالب انگیزه ها و معیارهای ازدواج به طور مطلوب فراهم نبوده است. در این میان با «جاری شدن صیغه عقد» در بین افراد مورد مطالعه بتدریج زمزمه های اختلاف شروع شده و نیز با برگزاری عروسی و تشکیل زندگی، زوجین وارد مرحله جدیدی از «زندگی پشت درهای بسته» می شوند. در ادامه زندگی «خیانت همسر»، «اعتیاد همسر» و« خشونت خانگی» زمینه های اساسی «جرقه های طلاق» در ذهن آنها محسوب می شود. «ترومای دادگاه» کاروزاری است تا بتوانند به لحاظ رسمی و قانونی به زندگی خانوادگی شان پایان داد.
کلید واژگان: طلاق توافقی, حق طلاق, زنان مطلقه, تحلیل روایت, زنانthe study of the decision and lived experience of women in Tehran in the form of hearing the story of their separation is the subject of this study. Eventually, a coherent account of these experiences was reached in the form of a chronological order. In this study, the statistical population includes 20 divorced women in Tehran in 1399 and purposive sampling method was used and data collection and analysis were performed simultaneously. According to the analysis and also the main and sub-categories extracted, the story of divorced women can be narrated in the form of 7 situations. The divorced women studied were not acquainted with their husbands in a suitable position and "context of couples' acquaintance" and the grounds for their "decision to marry" were not provided in the form of motivations and criteria for marriage. In the meantime, with the "issuance of the marriage contract" among the subjects, whispers of differences gradually began, and also with the holding of a wedding and the formation of life, the couple enters a new phase of "living behind closed doors." In the continuation of life, "spouse infidelity", "spouse addiction" and "domestic violence" are the main backgrounds of "sparks of divorce" in their minds. "Court trauma" is a campaign to end their family life formally and legally. When a woman decides to divorce; An agreed-upon divorce is based on an "agreement as a dowry" so that he can separate from his wife.
Keywords: Consensual divorce, right to divorce, divorced women, Narrative analysis, women -
زنان سرپرست خانوار نیازمند به مثابه آسیبی اجتماعی شناخته می شوند. این گروه از زنان آسیب پذیر، با مجموعه ای از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مواجه هستند که چرخه ای از بازتولید فقر و فلاکت را برای آن ها رقم می زند. تحقیقات نشان می دهد زنان سرپرست خانوار که دارای فرزند هستند، پنج برابر خانواده های معمولی در معرض آسیب پذیری ناشی از فقر قرار دارند. پژوهش حاضر با تمرکز بر شرایط گروهی از زنان سرپرست خانوار در شهر کرج که به دلایل مختلفی (فوت همسر، زندانی بودن همسر، طلاق و...) سرپرست خانوار شناخته می شوند، به مطالعه آسیب های گوناگون این زنان، شامل حوزه اقتصاد و معیشت، حوزه اجتماعی و احساس امنیت و حوزه مشکلات فرزندان می پردازد و نقش این سه حوزه را در بازتولید چرخه فلاکت تحلیل می کند.در مقاله حاضر، تجربیات زیسته زنان سرپرست خانوار مطالعه می شود. ابتدا با اتخاذ روش شناسی کیفی، با 22 نفر از زنان سرپرست خانوار در شهر کرج مصاحبه عمیق انجام گرفت و داده های گردآوری شده به شیوه تحلیل تماتیک تحلیل شدند. میدان پژوهش محدوده شهری شهر کرج است. مشارکت کنندگان در پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. یافته ها نشان داد زنان سرپرست خانوار با مشکلات متعددی مواجه هستند که هرکدام به شکلی به بازتولید شرایط نامطلوب زندگی آن ها و پایداری آن کمک می کند. مهم ترین این مشکلات عبارت اند از: محرومیت اقتصادی (تامین معیشت و نیازهای روزمره خود و فرزندان)، مشکلات اجتماعی (احساس امنیت اجتماعی در مناسبات اجتماعی و تعاملات بین فردی)، تفکر و برداشت های فرهنگی (نگاه ترحم آمیز، طردکننده و تحقیرآمیز) مشکلات مربوط به توانمندی ها (مهارت های شغلی و مهارت های ارتباطی)، مشکلات حوزه سلامت و بهداشت (بیماری و مشکلات جسمی و روحی و روانی) و... .مشکل عمده این زنان «فقر قابلیتی» است، یعنی اکثر این زنان قابلیت ها و توانمندی های لازم نظیر سواد، تحصیلات عالی و سلامت جسمانی برای خروج از ورطه فقر را ندارند و این امر دایره انتخاب های آن ها را برای زندگی به شدت محدود می کند. فقر قابلیتی همراه با چالش های حوزه های سه گانه به وضعیتی منجر شده که در مقاله حاضر با عنوان فلاکت از آن اسم برده شده است. نداشتن بسیاری از فرصت ها (فرصت داشتن خانواده خوب، داشتن پدر، تحصیل مناسب و...) برای خانواده های زن سرپرست به نوعی موجب استمرار و بازتولید چرخه فلاکت (آسیب اقتصادی، آسیب تعاملات و فرزندان آسیب دیده) می شود
کلید واژگان: تجربه زیسته, تحلیل تماتیک, زنان سرپرست خانوار, زنان مطلقه, کرجIntroductionIndigent female-headed households are known as social harms. This group of vulnerable women faces a range of social, cultural, and economic problems that create a cycle of reproduction of poverty and misery for them. Research shows that female-headed households with children are five times more at risk of poverty than normal households. This study focuses on the situation of a group of female-headed households in the city of Karaj who are known heads of households for various reasons (death of husband, imprisonment, divorce, etc.) in order to examine various violations (economic and livelihood, social and cultural problems) and analyze the role of these three areas in reproducing the vicious cycle.
MethodThis article explores the lived experiences of female heads of households. To this end, in-depth interviews were conducted with 22 female heads of households in Karaj using a qualitative methodology, and the data collected were analyzed using a thematic analysis. The research area was the urban area of Karaj. The participants of the study were selected through purposive sampling and the snowball technique.
FindingsThe results show that female heads of households face several problems, each of which contributes in some way to the reproduction of the unfavorable living conditions and their stability. The most important of these problems are: economic deprivation (securing livelihood and daily needs for themselves and their children), social problems (sense of social security in social relationships and interpersonal interactions), cultural thinking and perceptions (compassionate, dismissive, and humiliating gaze), skills-related problems (job skills and communication skills), health problems (illness and physical, mental, and psychological problems), etc.
ConclusionThe main problem of these women is “poverty of skills”. This means that most of these women do not have the necessary skills and abilities such as literacy, higher education, and physical health to get out of the abyss of poverty, which severely limits their life opportunities. The poverty of skills along with the challenges of the three areas has led to a situation referred to as misery in this article. In such families, women have to take care of earning and managing the economy, taking care of the children, etc., in addition to the head of the family. In such a situation, on the one hand, she has less time and energy for her life, and on the other hand, she has to do part-time work in the household. These conditions prevent women from continuing their education and acquiring skills and result in lower wages. Women do not have enough time to run the household and raise their children, and they have problems financing the family, which is called time poverty in the theory of the feminization of poverty, as the results of leading research underline. Slowly, this leads to financial poverty among female heads of households and their employment in low-wage and low-income occupations. Since most divorced women also have responsibilities for their child or children and are often unable to meet their demands, their frustration about the future as well as many failures in life have made female heads of households extremely vulnerable. It can be said that moral vulnerability and isolation are the most disturbing characteristics of female heads of households. The lack of many opportunities (the opportunity to create a good family, have a father, a good education, etc.) for this type of family somehow leads to the continuation and reproduction of the cycle of misery (economic damage, damage to interactions and damaged children).
Keywords: Divorced women, Female-headed households, Lived Experience, Thematic analysis, Karaj -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 60 (تابستان 1400)، صص 183 -203هدف
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر ارتقا سلامت روانی و کاهش نشخوار فکری زنان مطلقه دارای همسر وابسته به مواد تحت پوشش بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد.
روشاین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زنان مطلقه 20 تا 45 ساله دارای همسر وابسته به مواد تحت پوشش سازمان بهزیستی استان کهگیلویه و بویر احمد در سال 1398 بود. از این بین، 40 زن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه مقیاس پاسخ های نشخوار فکری و مقیاس سلامت عمومی را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش برنامه آموزش خودکارآمدی (هشت جلسه هفتگی) را دریافت کرد، در حالی که اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند و صرفا به پرسش نامه ها پاسخ دادند. داده ها با روش تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تاثیر آموزش خودکارآمدی در گروه آزمایش بر سلامت روانی و نشخوار فکری معنی دار بود و این برنامه آموزشی به طور معناداری باعث بهبود سلامت روان و کاهش نشخوار فکری در زنان مطلقه دارای همسر وابسته به مواد شد.
نتیجه گیریبر اساس این نتایج، آموزش خودکارآمدی می تواند در کاهش آثار زیان بار اعتیاد بر سلامت روان زنان مطلقه دارای همسران وابسته به مواد سودمند واقع شود.
کلید واژگان: آموزش خودکارآمدی, سلامت روانی, نشخوار فکری, زنان مطلقه, وابستگی به موادObjectiveThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of self-efficacy training on promoting mental health and reducing ruminating in divorced women with drug-dependent husbands supported by Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Welfare Organization.
MethodThe present study was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all divorced women aged 20-45 years with drug-dependent husbands supported by Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Welfare Organization in 2019. Of them, 40 women were selected by purposeful sampling method and randomly assigned into the two experimental (n=20) and control (n=20) groups. The participants of both groups completed the ruminative response scale and the general health questionnaire in pretest and posttest. The experimental group received self-efficacy training (8 weekly sessions), while the control group did not receive any intervention and only completed the questionnaires. The data were analyzed using the analysis of variance.
ResultsThe results showed that after controlling the effects of pretest, the effect of self-efficacy training in the experimental group on mental health and rumination was significant and this training program improved mental health and reduced rumination significantly in divorced women with drug-dependent husbands.
ConclusionAccording to these results, self efficacy training can help reduce the harmful effects of addiction on mental health in divorced women with drug-dependent husbands.
Keywords: Self-efficacy training, Mental health, Rumination, Divorced women, Drug dependence -
طلاق پدیده ای است که آرامش روانی زنان مطلقه را متاثر ساخته و می تواند آسیب های روان شناختی سهمگینی را ایجاد کند. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر استیگما، علایم اضطراب اجتماعی و ترس از صمیمیت در زنان مطلقه شهرستان شهرکرد بود. این پژوهش، از نوع تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل و جامعه آماری آن، دربرگیرنده زنان مطلقه ای است که در سه ماهه زمستان سال 1398 به مراکز مشاوره شهرکرد مراجعه کرده و دارای پرونده بودند. از بین این افراد، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) جایگزین شدند. در این پژوهش، از پرسشنامه استیگما (میرزایی و همکاران، 1398)، اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (2000) و ترس از صمیمیت دسکاتنر و تلن (1991) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل اندازه گیری مکرر، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که گروه درمانی شناختی- رفتاری بر کاهش استیگما (001/ p< 45/27f=)، کاهش علایم اضطراب اجتماعی (001/p< 25/4f=) و کاهش ترس از صمیمیت (001/p< 422/14f=) در زنان مطلقه موثر است. با توجه به برآیندهای به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد که مداخله شناختی- رفتاری، یکی از روش های موثر در بهبود ویژگی های روان شناختی زنان مطلقه قلمداد می شود.
کلید واژگان: گروه درمانی شناختی- رفتاری, استیگما, علائم اضطراب اجتماعی, ترس از صمیمیت, زنان مطلقهDivorce is a phenomenon that affects divorced women’s peace of mind and can cause severe psychological damages. The aim of the present research is to determine the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on stigma, symptoms of social phobia and fear of intimacy in divorced women in the city of Shahrekord. This study is of the experimental type with a pre-test, post-test, follow-up design and a control group. Its population consists of divorced women who went to counseling centers in Shahrekord during the three months of winter in the year 1398 and had a record there. From among these individuals, 30 were selected through purposive sampling method and were randomly placed into experimental and control groups (15 individuals each). In this research, the Stigma Questionnaire (Mirzaei et al., 1398), Social Phobia Inventory (Connor et al., 2000), and Fear of Intimacy Scale (Descutner & Thelen, 1991) were implemented in the three stages of pre-test, post-test and follow-up. The data were analyzed using repeated measures analysis. The findings indicated that cognitivebehavioral group therapy is effective on reducing stigma (f = 27.45 p <0.001), reducing symptoms of social phobia (f = 4.25 p <0.001), and reducing fear of intimacy (f = 14.422 p <0.001) in divorced women. According to the obtained results, it can be concluded that cognitive-behavioral intervention is one of the effective methods in improving divorced women’s psychological characteristics.
Keywords: cognitive-behavioral group therapy, stigma, symptoms of social phobia, fearof intimacy, divorced women -
یکی از مهم ترین زمینه های رشد و توسعه بزه و بزه دیدگی از هم گسستگی خانواده و طلاق است. وقتی بنیان خانواده دچار تزلزل شود، بنیان های اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و جامعه به سوی مشکلات گوناگون سوق داده می شود. این پژوهش نیز باهدف ارزیابی تاثیر طلاق بر بزه دیدگی زنان در سطح شهر تبریز انجام شد. پژوهش کاربردی از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش را زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز مشاوره در شهر تبریز تشکیل می دهد که حجم نمونه توسط فرمول کوکران حدود 170 نفر به طور کاملا تصادفی انتخاب شد و با پرسشنامه محقق ساخته، نسبت به جمع آوری اطلاعات اقدام گردید. برای به دست آوردن نتایج تحقیق از نرم افزار SPSS و از آزمون پارامتریک T تک نمونه ای با توجه به توزیع نرمال داده ها و تک متغیره بودن آزمون جهت تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. نتایج آزمون T حاکی از معنی دار بودن تمامی آزمون هاست و نتایج آزمون نشان داد اثرهای فردی، اقتصادی و اجتماعی طلاق بر بزه دیدگی زنان در سطح شهر تبریز با توجه به مثبت بودن T و سطح معنی داری کم تر از 0.05 نیز دارای تاثیر مثبتی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که پدیده طلاق و پیامدهای جرم شناختی فردی، اجتماعی و اقتصادی آن بر بزه دیدگی زنان تاثیرکاملا مستقیمی دارد. یعنی با افزایش طلاق، نرخ بزه دیدگی زنان افزایش می یابد و با کاهش طلاق، این میزان کاهش پیدا کرد.
کلید واژگان: طلاق, اثرهای طلاق, زنان مطلقه, بزه دیدگی زنان, شهر تبریزOne of the most important areas for the growth & development of crime & victimization is the separation of family & divorce. When the foundation of the family is shaken, the moral & social foundations of the whole social system are shaken and the society is led to various problems. This study was conducted to evaluate the effect of divorce on women's victimization in Tabriz. Applied research is of descriptive-survey type. The statistical population of the study consists of all divorced women in Tabriz. The sample size was used by Cochran's formula for unlimited communities. Due to the discretion of the professor, the number of divorced women for sample size was approximately 170 randomly selected by the researcher, information was collected. To obtain the research results, SPSS software and one-sample parametric T-test were used to analyze the data according to the normal distribution of data and the univariate of the test. Results of the T test indicate that all tests were significant and the test results showed that the individual, economic & social effects of divorce on women's victimization in Tabriz have an effect due to the positive T & the significance level of less than 0.05. It is positive. Results of this study show that the occurrence of divorce & its individual, social & economic criminological consequences has a very direct effect on women’s victimization,with the increase of divorce, the rate of crime increases & with the decrease of divorce, this rate decreases.
Keywords: divorce, Divorce Effects, divorced women, Women Victimization, Tabriz -
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب، انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری زنان مطلقه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مطلقه ی شهر مشهد بود که تعداد 27 نفر آز آنها به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند . با استفاده از پروتوکول MBSR 8 جلسه 120 دقیقه ایی درمان برای گروه آزمایش صورت گرفت و گروه کنترل هیچ نوع درمانی دریافت نکردند. اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیلبرگر، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون، با استفاده از Spss25 و تحلیل کوواریانس تک متغیری موردسنجش قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش اضطراب آشکار از یک سو و بهبود انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از سوی دیگر شد. ولی این روش درمانی در کاهش اضطراب پنهان افراد تاثیر معنا دار نداشته است. بنابراین با توجه به نتایج پژوهش می توان بیان کرد که توجه به مشکلات روان شناختی زنان مطلقه امری ضروری است و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به عنوان مداخله ای موثر در بهبود مشکلات زنان مطلقه به کار گرفته شود.
کلید واژگان: کاهش استرس مبتنی بر ذهن اگاهی, اضطراب, انعطاف پذیری شناختی, تاب آوری, زنان مطلقهIntroductionOne of the important and negative effects of divorce is its psychological effects on divorced women and mothers. It is necessary to pay attention to the mental health of these people. In this regard, the purpose of this study was to examine the effectiveness of mindfulness-based stress reduction, anxiety, cognitive flexibility and resilience in divorced women and mothers.
Materials and MethodsThe method of the present study was quasi-experimental with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population of the present study included all divorced mothers who live in Mashhad, 27 of whom were selected by available sampling and randomly divided into experimental and control groups. The protocol MBSR were applied in 8 sessions which lasts 120-minute and performed for the experimental group only and the control group did not receive any treatment. The data which collected through the Spielberger state-trait anxiety inventory, the cognitive flexibility inventory, and the Connor and Davidson resilience Questionnaire, were assessed by Spss25 and using univariate analysis of covariance.
FindingsThe results showed that mindfulness-based stress reduction leading to reduced manifest anxiety and on the other hand, it improved cognitive flexibility and resiliency. But it was not effective in reducing latent anxiety people.
ConclusionTherefore, according to the results of the study, it can be stated that attention to psychological problems of divorced women is necessary and mindfulness-based stress reduction can be used as an effective intervention in improving the problems of divorced women and mothers.
Keywords: Mindfulness-Based Stress Reduction, anxiety, Cognitive Flexibility, Resilience, Divorced women -
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر روان درمانی مثبت نگر بر افزایش شادکامی و بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه شهر سرابله انجام شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. شرکت کنندگان پژوهش عبارت بودند از 24 زن مطلقه که با روش نمونه گیری تصادفی از بین 48 زن مطلقه شهر سرابله که پرونده آنها در واحد اورژانس اجتماعی بهزیستی شهرستان چرداول وجود داشت انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخلات روان درمانی مثبت نگر قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989) و پرسش نامه احساس شادکامی آکسفورد (1989) استفاده شد. داده ها با آزمون کواریانس تک متغیره مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در هر دو متغیر تفاوت معنی دار وجود دارد، یعنی روان درمانی مثبت نگر منجر به افزایش شادکامی و بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه گردید. یافته های پژوهش ضرورت کاربرد روان درمانی مثبت-نگر را در راستای افزایش شادکامی و بهزیستی روان شناختی زنان مطلقه خاطر نشان می سازد.
کلید واژگان: روان درمانی مثبت نگر, شادکامی, بهزیستی روان شناختی, زنان مطلقهThe purpose of this study was to investigate the effect of positive psychotherapy on increasing happiness and psychological well-being of divorced women in Sarabela. The study was a quasi-experimental with pre-test and post-test design and control group. The participants of the study were 24 divorced women who were randomly selected from 48 divorced women in Sarabela city whose case was in social welfare unit of Chardawal city. The experimental group received positive psychotherapy interventions for 8 sessions of 90 minutes, while the control group received no training. Reef Psychological Well-being Questionnaire and Oxford Happiness Questionnaire (1989) were used to measure the variables. Data were analyzed using univariate covariance test. The results showed that there was a significant difference between the two experimental and control groups, ie, positive psychotherapy led to increased happiness and psychological well-being of divorced women. The findings of the study highlight the necessity of using positive-psychotherapy to increase the happiness and psychological well-being of divorced women.
Keywords: Positive Psychology, Happiness, Psychological well-being, Divorced women -
پژوهش حاضر درصدد است که تجربه احساس ناامنی در زندگی روزمره را از دیدگاه زنان مطلقه بازگوید تا به تفاسیر و دلالت های معنایی آن ها دست یابد. داده های این مطالعه کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته گردآوری و از روش نظریه مبنایی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. به کمک روش نمونه گیری نظری و هدفمند با 20 نفر از زنان مطلقه ی شهر ایلام، مصاحبه شد. نتایج پژوهش بیانگر آن است انگ بیوگی، هراس اجتماعی، بی خانمانی، فقدان حمایت اجتماعی، به منزله شرایط علی احساس ناامنی را به دنبال داشته است. طعمه جنسی و کنترل مضاعف به منزله شرایط مداخله گر عمل کرده اند. زنان مطلقه در مواجهه با پدیده مذکور به استراتژی های استیصال، پرخاشگری زنانه و تمایل به خودکشی، مقاومت پنهان زنانه، تمایل به خودکشی، دست زده اند. احساس ناامنی زنان مطلقه در زندگی روزمره، ازهم گسیختگی روانی، دل زدگی از فضای عمومی، و تبعیض مضاعف، را در پی داشته است.
کلید واژگان: احساس ناامنی, زندگی روزمره, نظریه زمینه ای, تمایل به خودکشی, زنان مطلقهThe present research seeks to describe the experience of insecurity in everyday life from the point of view of divorced women in order to achieve their semantic interpretations and implications. The data of this qualitative study were collected through semi-structured interviews and the basic theory method for data analysis was used. An objective and objective sampling method was used for interviewing 20 divorced women in ilam. The results of this study indicate that social welfare, social insecurity, lack of social support, as a result of the circumstances have led to insecurity. Sexual predilection and double control have served as intervening conditions. Divorced women are confronted with desperate strategies, women's aggression and suicidal attempts, hidden resistance women, and suicide attempts. The feeling of insecurity of divorced women in everyday life has led to psychological disturbances, frustration of public space, and double discrimination.
Keywords: insecurity, everyday life, grounded theory, suicidal tendency, divorced women -
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی طرحواره درمانی هیجانی گروهی بر کاهش احساس تنهایی و نشخوار فکری زنان مطلقه بود. این پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمام زنان مطلقه شهر مشهد بودند که از طریق یک کلینیک مشاوره و یک مرکز بهداشت در مشهد جهت شرکت در پژوهش فراخوان شدند. روش نمونه گیری به روش هدفمند و به طور داوطلبانه بود. از میان افراد فراخوان شده، 24 نفر بر مبنای ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به منظور سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی بزرگسالان و پرسشنامه پاسخ های نشخواری استفاده شد. پیش از شروع درمان و در انتهای درمان، اعضای دو گروه به پرسشنامه ها پاسخ دادند. اعضای گروه آزمایش طی 8 جلسه در معرض طرحواره درمانی هیجانی گروهی قرار گرفتند و اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. جهت تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد و نتایج نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی گروهی باعث کاهش معنادار احساس تنهایی و نشخوار فکری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. نتایج این پژوهش گواه بر این است که طرحواره درمانی هیجانی می تواند روش مناسب و موثری در کاهش احساس تنهایی و نشخوار فکری زنان مطلقه باشد.کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی, احساس تنهایی, نشخوار فکری, زنان مطلقهThe purpose of the present study was to investigate the effectiveness of group emotional schema therapy on reducing loneliness and rumination of divorced women. This quasi-experimental study was pre-test and post-test with control group. The statistical population of the present study was all divorced women in Mashhad who were called through a consulting clinic and a health center in Mashhad to participate in the research. Sampling method was purposive sampling and voluntarily. Among those who referred, 24 people were selected based on the criteria for entering the research and randomly assigned to two groups of experimental and control. In order to measure the variables of the research, the Social and Emotional Loneliness Scale for Adalts Scale and the Rominative Response Scale were used. Before the treatment and at the end of the treatment, the two groups responded to the questionnaires. participants in experimental group were exposed to the group emotional schema therapy during 8 sessions and the control group did not receive any treatment. Covariance analysis was used to analyze the data. The results showed that group emotional schema therapy significantly decreased loneliness and rumination in the experimental group compared to the control group. The results of this research showed that emotional schema therapy can be an effective way to reduce the loneliness and rumination of divorced women.Keywords: Emotional Schema Therapy, Loneliness, rumination, divorced women
-
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجانمداربر امید به آینده و اعتماد فردی زنان مطلقه شهر شهرکرد صورت پذیرفت. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مطلقه مراجعه کننده به مراکز بهزیستی شهرستان شهرکرد درسال1396 هستند. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه است. بدین منظور تعداد 28 نفر از زنان مطلقه مراجعه کننده به مراکز بهزیستی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش،درمان مبتنی بر هیجان را در 8 جلسه یک و نیم ساعته به مدت دو ماه دریافت کرد، درحالی که گروه گواه این مداخله را دریافت نکرد. سپس پس آزمون بعد از یک ماه پیگیریبر روی هر دو گروه اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه امید به آینده میلر (1988) و پرسشنامه اعتماد بین فردی رم پل و هولمز (1986) است. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این پژوهش، توسط نرم افزار SPSS و روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. نتایج نشان داد که آموزش درمان هیجان مدار بر امید به آینده و اعتماد فردی زنان مطلقه موثر بوده است و تاثیر این روش بعد از یک ماه همچنان پایدار بوده است(05/0<p).آموزش درمان هیجان مدار منجر به بهبود اعتماد بین فردی و امید به آینده زنان مطلقه شهر شهرکرد در مرحله پس آزمون و پیگیری شده است.
کلید واژگان: درمان هیجان مدار, امید به آینده, اعتماد فردی, زنان مطلقه, شهر شهرکردThe purpose of this study was to determine the effectiveness of emotion-based therapy on hope and interpersonal trust in divorced women in Shahrekord. The statistical population of the study consisted of all divorced women referring to welfare centers in Shahrekord in 1396. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest design and follow-up with control group. For this purpose, 28 divorced women referred to welfare centers were selected by convenience sampling and randomly assigned into experimental and control groups. The experimental group received emotion-based therapy in 8 sessions of one and a half hours for two months, while the control group did not receive this intervention. Then the post-test and after one month follow up were performed on both groups. The instruments used were Miller Future Hope Questionnaire (1988) and Ram Paul & Holmes Interpersonal Trust Questionnaire (1986). Data analysis was performed by SPSS software using descriptive statistics and covariance analysis. The results showed that emotion-based therapy training was effective on hope, futures and interpersonal trust in divorced women and the effect of this method remained stable after one month (p <0.05). Emotional therapy training leads to improved interpersonal confidence and hope for divorced women in Shahrekord post-test and follow-up.
Keywords: Emotional therapy, Hope for the future, Personal Confidence, Divorced women, Shahrekord
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.