جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "فارابی" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"
تکرار جستجوی کلیدواژه «فارابی» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
این مقاله به بررسی نقش معرفت وحیانی در شکل گیری و هدایت نظام های اجتماعی اسلامی از دیدگاه فارابی می پردازد. فارابی، به عنوان یکی از برجسته ترین فلاسفه اسلامی، بر اهمیت وحی به عنوان منبع اصلی هدایت جامعه تاکید دارد و تلاش می کند تا رابطه ای هم افزا بین معرفت وحیانی و عقلانی برقرار کند. او در نظریه «مدینه فاضله» خود، معرفت وحیانی را به عنوان منبعی الهی برای هدایت جامعه به سوی عدالت، همبستگی اجتماعی، و سعادت معرفی می کند. این مقاله با تحلیل تفکرات فارابی در باب نظام های اجتماعی، تاثیرات معرفت وحیانی بر مولفه های اصلی جامعه اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد. همچنین به نمونه های تاریخی از پیاده سازی اصول وحیانی در دوران خلافت اسلامی اشاره شده و تطبیقی میان نظام های اجتماعی اسلامی و غیر اسلامی صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد که فارابی معرفت وحیانی را به عنوان منبعی ضروری برای شکل گیری قوانین و ساختارهای اجتماعی می داند و معتقد است که رهبران جامعه باید از این نوع معرفت برخوردار باشند تا جامعه را به سوی کمال هدایت کنند. در عین حال، او بر اهمیت ترکیب معرفت وحیانی با عقلانیت انسانی تاکید می کند. این مطالعه همچنین پیشنهاداتی برای پژوهش های آینده درباره نقش معرفت وحیانی در جوامع معاصر ارائه می دهد و تاثیرات آن بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی را بررسی می کند.
کلید واژگان: فارابی, معرفت وحیانی, نظام های اجتماعی اسلامی, مدینه فاضله, عدالت اجتماعی, فلسفه اسلامی, عقلانیت, همبستگی اجتماعیThis article explores the role of revealed knowledge in the formation and guidance of Islamic social systems from the perspective of Al-Farabi. As one of the most prominent Islamic philosophers, Al-Farabi emphasizes the importance of revelation as the primary source of societal guidance and seeks to establish a synergistic relationship between revealed and rational knowledge. In his theory of the "Virtuous City," he presents revealed knowledge as a divine source for directing society towards justice, social cohesion, and happiness. This study analyzes Al-Farabi’s thoughts on social systems, examining the impacts of revealed knowledge on the key components of Islamic society. It also references historical examples of implementing revealed principles during the Islamic Caliphate and provides a comparative analysis of Islamic and non-Islamic social systems. The findings indicate that Al-Farabi regards revealed knowledge as essential for the establishment of laws and social structures and believes that community leaders must possess this knowledge to effectively guide society towards perfection. Simultaneously, he underscores the importance of integrating revealed knowledge with human rationality. This study further offers suggestions for future research on the role of revealed knowledge in contemporary societies and investigates its impacts on the social and political structures of Islamic communities.
Keywords: Al-Farabi, Revealed Knowledge, Islamic Social Systems, Virtuous City, Social Justice, Islamic Philosophy, Rationality, Social Cohesion -
این مقاله به بررسی مبانی معرفت شناختی توکل و تفویض در اندیشه اسلامی پرداخته و نقش این دو مفهوم را در آموزه های قرآنی، روایات اهل بیت (ع)، و همچنین دیدگاه های فلاسفه و عرفای اسلامی تحلیل می کند. توکل و تفویض به عنوان دو اصل اساسی در نظام اعتقادی اسلام، انسان را به اعتماد و تسلیم در برابر اراده و حکمت الهی دعوت می کنند. در این مقاله ابتدا با تحلیل آیات قرآنی و روایات اهل بیت (ع)، جایگاه این دو مفهوم در زندگی فردی و اجتماعی بررسی شده است. سپس، دیدگاه های فلاسفه ای چون فارابی، ابن سینا و ملاصدرا درباره توکل و تفویض، در مقایسه با آموزه های اهل بیت (ع) تحلیل شده و نشان داده شده که این مفاهیم در فلسفه اسلامی نه تنها از منظر اعتقادی بلکه به عنوان اصول معرفتی و عقلی نیز مطرح شده اند. همچنین، تاثیر آموزه های عرفا مانند مولوی و ابن عربی در تقویت مفهوم توکل و تفویض و نقش آن ها در سیر و سلوک معنوی بررسی شده است. در نهایت، به تاثیرات توکل و تفویض بر زندگی فردی و اجتماعی از منظر معرفت شناسی اسلامی پرداخته شده و پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده ارائه گردیده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که توکل و تفویض علاوه بر اینکه به عنوان راهبردهایی معنوی برای مواجهه با چالش های زندگی مطرح هستند، می توانند نقش مهمی در ایجاد آرامش روانی و رشد معنوی افراد ایفا کنند.
کلید واژگان: توکل, تفویض, معرفت شناسی اسلامی, اهل بیت (ع), فارابی, ابن سینا, ملاصدرا, عرفان اسلامی, قرآن, روایاتThis paper examines the epistemological foundations of Tawakkul (trust) and Tafwid (delegation) in Islamic thought, analyzing the role of these two concepts within Quranic teachings, the traditions of Ahl al-Bayt (AS), and the perspectives of Islamic philosophers and mystics. Tawakkul and Tafwid, as two fundamental principles in the Islamic belief system, encourage individuals to place their trust and surrender in the divine will and wisdom. Initially, this study explores the position of these concepts in individual and social life through an analysis of Quranic verses and the traditions of Ahl al-Bayt (AS). Subsequently, it compares the viewpoints of philosophers such as Al-Farabi, Ibn Sina, and Mulla Sadra on Tawakkul and Tafwid with the teachings of Ahl al-Bayt (AS), demonstrating that these concepts are not only treated as matters of belief but also as epistemological and rational principles within Islamic philosophy. Furthermore, the study examines the influence of teachings from Sufis like Rumi and Ibn Arabi in reinforcing the concepts of Tawakkul and Tafwid and their role in spiritual ascension and mystical journeying. Finally, the paper discusses the impact of Tawakkul and Tafwid on the individual and social lives of people from the perspective of Islamic epistemology and provides suggestions for future research. The findings of this research indicate that Tawakkul and Tafwid, in addition to being spiritual strategies for coping with life's challenges, can play a significant role in fostering psychological tranquility and spiritual growth in individuals.
Keywords: Tawakkul, Tafwid, Islamic Epistemology, Ahl Al-Bayt (AS), Al-Farabi, Ibn Sina, Mulla Sadra, Islamic Mysticism, Quran, Traditions -
مفاهیم خیر و شر به عنوان بنیادی ترین موضوعات در اخلاق و فلسفه عملی اسلامی همواره مورد توجه فلاسفه و علمای دینی بوده اند. این پژوهش با هدف بررسی تطبیقی آموزه های حدیثی و فلسفه عملی در باب این دو مفهوم اساسی صورت گرفته است. در این مطالعه، ابتدا به معرفی و تحلیل مفاهیم خیر و شر در فلسفه عملی پرداخته شده است، جایی که فیلسوفانی مانند ابن سینا و فارابی خیر را به عنوان حرکت به سوی کمال و فضایل اخلاقی و شر را به عنوان نقصان و انحراف از این مسیر تعریف کرده اند. سپس، احادیث مربوط به خیر و شر مورد بررسی قرار گرفته اند که در آن ها خیر به معنای اطاعت از خداوند و عمل به دستورات الهی و شر به معنای نافرمانی و دوری از رحمت الهی معرفی شده است. در بخش تحلیل تطبیقی، شباهت ها و تفاوت های این دو دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که هر دو رویکرد بر اهمیت عدالت، صداقت و نیکی به دیگران تاکید دارند، اما در تعریف منشا و ماهیت خیر و شر تفاوت هایی وجود دارد. آموزه های حدیثی بر جنبه های دینی و معنوی تاکید دارند، در حالی که فلسفه عملی بر اصول عقلانی و نتایج اجتماعی متمرکز است. این پژوهش به این نتیجه می رسد که ترکیب این دو دیدگاه می تواند به شکل گیری یک نظام اخلاقی جامع و کاربردی کمک کند که هم جنبه های دینی و هم اصول عقلانی را در برگیرد. همچنین، پیشنهاداتی برای پژوهش های آینده ارائه شده است، از جمله بررسی تاثیرات اجتماعی و فرهنگی این مفاهیم و انطباق آموزه های سنتی با نیازهای معاصر.
کلید واژگان: خیر, شر, احادیث اسلامی, فلسفه عملی, اخلاق اسلامی, ابن سینا, فارابی, تحلیل تطبیقی, نظام اخلاقی, مفاهیم اخلاقیThe concepts of good and evil are foundational topics in Islamic ethics and practical philosophy, consistently engaging the attention of philosophers and religious scholars. This study aims to comparatively analyze the teachings of Hadith and practical philosophy regarding these two essential concepts. Initially, the research introduces and examines the notions of good and evil in practical philosophy, where philosophers like Avicenna and Al-Farabi define good as the pursuit of perfection and moral virtues, and evil as the deficiency and deviation from this path. Subsequently, relevant Hadiths are explored, illustrating that good is characterized by obedience to God and adherence to divine commandments, while evil is depicted as disobedience and estrangement from divine mercy. In the comparative analysis section, the similarities and differences between these two perspectives are scrutinized. The findings indicate that both approaches emphasize the importance of justice, honesty, and benevolence towards others; however, they differ in defining the origin and nature of good and evil. Hadith teachings focus on religious and spiritual aspects, whereas practical philosophy centers on rational principles and social outcomes. The study concludes that integrating these two viewpoints can contribute to the formation of a comprehensive and applicable ethical system that encompasses both religious dimensions and rational principles. Suggestions for future research include examining the social and cultural impacts of these concepts and adapting traditional teachings to contemporary needs.
Keywords: Good, Evil, Islamic Hadiths, Practical Philosophy, Islamic Ethics, Avicenna, Al-Farabi, Comparative Analysis, Ethical System, Moral Concepts -
مقاله حاضر به بررسی رابطه میان ایمان و شک در فلسفه اسلامی پرداخته و نقش هر یک از این مفاهیم را در فرآیند معرفت شناسی مورد تحلیل قرار می دهد. با توجه به دیدگاه های برجسته فلاسفه اسلامی مانند ابن سینا، فارابی، غزالی و ملاصدرا، تعامل میان ایمان و شک به عنوان دو جنبه مکمل از شناخت مطرح شده است. این فلاسفه بر این باورند که شک می تواند به عنوان یک مرحله ضروری در پالایش باورهای نادرست و دستیابی به حقیقت عمل کند و در نهایت فرد را به ایمان قلبی و یقین هدایت کند. ابن سینا و فارابی به تاثیر مثبت شک بر تقویت ایمان اشاره دارند و معتقدند که شک به عنوان نیروی محرکه ای برای جستجوی دلایل عقلانی تر عمل می کند. از سوی دیگر، غزالی و ملاصدرا بر این باورند که شک نه تنها مرحله ای ضروری در تکامل روحی و معنوی انسان است، بلکه فرد را به رشد و تعالی معنوی می رساند. این مقاله تلاش می کند تا با تحلیل فلسفی این دو مفهوم، نقش شک و ایمان را در فرآیند شناخت و تاثیر آن ها بر زندگی فکری و معنوی فرد بررسی کند. در نهایت، پیشنهاداتی برای پژوهش های آینده در زمینه تعامل میان ایمان و شک و تاثیر آن ها بر معرفت شناسی و روان شناسی دینی ارائه شده است.
کلید واژگان: ایمان, شک, معرفت شناسی, ابن سینا, فارابی, غزالی, ملاصدرا, یقین, رشد معنویThis paper examines the relationship between faith and doubt within Islamic philosophy, analyzing the role of each concept in the epistemological process. Drawing on the perspectives of prominent Islamic philosophers such as Ibn Sina, Al-Farabi, Al-Ghazali, and Mulla Sadra, the interaction between faith and doubt is presented as two complementary aspects of knowledge. These philosophers argue that doubt serves as a crucial stage in purifying false beliefs and attaining truth, ultimately guiding individuals toward heartfelt faith and certainty. Ibn Sina and Al-Farabi highlight the positive impact of doubt on strengthening faith, asserting that doubt acts as a driving force for the pursuit of more rational justifications. Conversely, Al-Ghazali and Mulla Sadra believe that doubt is not only an essential phase in the spiritual and intellectual evolution of a person but also facilitates personal growth and spiritual excellence. This paper endeavors to explore the philosophical analysis of these two concepts, investigating how doubt and faith influence the cognitive process and their impact on an individual’s intellectual and spiritual life. Furthermore, the study provides recommendations for future research on the interaction between faith and doubt and their effects on epistemology and religious psychology. The findings suggest that in Islamic philosophy, faith and doubt are not contradictory but rather work synergistically to enhance an individual’s quest for truth and personal development.
Keywords: Faith, Doubt, Epistemology, Islamic Philosophy, Ibn Sina, Al-Farabi, Al-Ghazali, Mulla Sadra, Certainty, Spiritual Growth -
هدف اصلی پژوهش حاضر، ظرفیت سنجی فلسفه سیاسی اسلامی (مشخصا فلسفه سیاسی فارابی) در مواجهه با کارآمدی دولت از راه مداقه در بنیادهای کارآمدی است. امروزه کارآمدی دولت یکی از دغدغه های مهم اندیشمندان و جوامع محسوب می شود. معیار قضاوت عمومی درباره یک نظام سیاسی، منوط به میزان تحقق کارآمدی است. پژوهش بر این فرضیه استوار است که فلسفه سیاسی، به ویژه فلسفه سیاسی اسلامی، در افقی فراتر از دانش های یادشده، ظرفیت های مناسبی جهت بحث در باب بنیادهای کارآمدی دولت دارد، که از این میان فلسفه سیاسی فارابی به عنوان یکی از رویکردهای مهم فلسفه سیاسی اسلامی، ظرفیت ویژه ای جهت ورود به بحث کارآمدی دارد. سوال اصلی پژوهش این است که ظرفیت های اساسی فلسفه سیاسی اسلامی، بویژه آراء و اندیشه های فارابی، در مواجهه با مفهوم کارآمدی دولت، به ویژه تمهید بنیادهای کارآمدی کدامند؟ فهم کارآمدی دولت در اندیشه فارابی، مستلزم ارائه یک بسته مفهومی یا شبکه مفاهیم مرتبط با کارآمدی در اندیشه این فیلسوف است که در پژوهش حاضر، کوشش شده با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این مفاهیم و کدها از لابه لای آثار مهم فارابی استخراج شود. برخی از مهم ترین عناصر این شبکه مفهومی عبارتند از: سعادت، فضیلت، حکمت، نبوت، محبت و عدالت.
کلید واژگان: دولت, کارآمدی, فلسفه سیاسی, فارابی, علم مدنی, فضیلت, حکمت, نبوت, سعادت, محبت, عدالتThe main objective of the present research is to assess the capacity of Islamic political philosophy (precisely Farabi's political philosophy) to address the efficiency of government through a comparative analysis of its foundational principles. Nowadays, government efficiency is considered one of the significant concerns of intellectuals and societies. The general judgment criterion for a political system depends on the extent of governmental efficiency. This research is based on the hypothesis that political philosophy, especially Islamic political philosophy, beyond the mentioned sciences, has suitable capacities for discussing the foundations of governmental efficiency. Among these, Farabi's political philosophy, one of the significant approaches of Islamic political philosophy, has a unique capacity to engage in the discourse on efficiency. The main research question is: What are the fundamental capacities of Islamic political philosophy, especially Farabi's ideas and thoughts, in confronting the concept of governmental efficiency, especially in laying the groundwork for efficiency? Understanding government efficiency in Farabi's thought requires presenting a conceptual framework or network related to efficiency in this philosopher's thought. In this research, an attempt has been made to extract these concepts and codes from the essential works of Farabi using a descriptive-analytical method. Some of the most essential elements of this conceptual network include happiness, virtue, wisdom, prophecy, love, and justice.
Keywords: Government, Efficiency, Political Philosophy, FARABI, Civil Science, Virtue, Wisdom, prophecy, happiness, Love, Justice -
لازمه بحث در مورد قدرت سیاسی، داشتن گریزی انتقادی به گذشته است و موضوع پژوهش حاضر بررسی منشا قدرت سیاسی از دید گاه دو اندیشمند دوره میانه است که یکی؛ عقل و دانش را مقدم بر اراده و عمل می داند و دیگری معتقد به تقدم قدرت و اراده بر عقل و دانش است. این تحقیق با هدف پاسخ به چیستی منشاء قدرت از دید فارابی و ابن خلدون و چگونگی رابطه ی آن با مشروعیت می پردازد که به روش توصیفی _ تحلیلی و استناد به مدارک کتابخانه ای به انجام رسیده است.از یافته های این پژوهش چنین بر می آید که قدرت از دید فارابی از اعتبار بالایی برخوردار است که در قالب اصطلاح « تمکن و تحفظ» مطرح نموده و به دو نوع قدرت مطلقه و ناقصه مبتنی بر مشروعیت اشاره می کند. وی قدرت واقعی را از آن خدا می داند که بواسطه فیلسوف نبی و جانشینانش تحت هر شرایطی بر سایرین اعمال می شود. در حالی که ابن خلدون در این زمینه معتقد به دو جنبه اجتماعی و دینی است که در مفهوم عصبیت خلاصه می شود و البته عصبیت قومی را بر عصبیت دینی رجحان می دهد.
کلید واژگان: قدرت, مشروعیت, فارابی, ابن خلدونIt is necessary to discuss about political power, to have a critical avoidance of the past, and the subject of the current research is to examine the origin of political power from the perspective of two thinkers of the middle period, one of whom is; He considers reason and knowledge to be prior to will and action, and the other believes in the priority of power and will over reason and knowledge. This research aims to answer what is the source of power from the perspective of Farabi and Ibn Khaldoun and how it is related to legitimacy, which has been done through a descriptive-analytical method and reference to library documents. From the findings of this research, it appears that power has high credibility from Farabi's point of view, which he proposed in the form of the term "possession and protection" and refers to two types of absolute and incomplete power based on legitimacy. He knows the real power from God, which is applied to others under any circumstances by the Prophet-philosopher and his successors. While Ibn Khaldun believes in two social and religious aspects in this context, which is summed up in the concept of nervousness, and of course he prefers ethnic nervousness to religious nervousness.
Keywords: Power, Legitimacy, Farabi, Ibn Khaldoun -
نیایش معصومین به عنوان خالصانه ترین نوع گفت و گو با خداوند از دیرباز در حوزه دین پژوهی مورد توجه و پژوهش های مبسوطی قرار گرفته است. حال آن که در میان نوشتارهای نیایش پژوهانه، به جنبه ی تطبیقی این حوزه دینی کم تر پرداخته شده، چه رسد به بررسی های میان رشته ای مرتبط زبانی و فلسفی. زین رو در مقاله حاضر برای نخستینبار از نیایش پژوهی میان رشته ای دینی - فلسفی - زبانی و زبان نیایش برخی از فلاسفه متاله خاور - و باخترزمین سخن به میان آمده است. از اهم اهداف چنین پژوهشی که از نوع تفسیری و تحلیلی - توصیفی می باشد، کشف نا -/همسانی های زبانی، بینامتنیت، ارجاع چنین نیایش های فلسفی ای به کتب مقدس ابراهیمی و ذکر دغدغه ها و دلشورههای قدسی فلاسفه نحله های گوناگون فکری ست. در این راه، نگارنده از نظریات زبان شناختی در راستای تفسیر فرضیه پژوهش، یعنی سویه هستی - معرفت شناسانه و دغدغه مندی اندیشمندانه ی نیایش فلاسفه دین دار، سود جسته است. در زمره ی نتایج پژوهش حاضر، برجسته سازی وجوه انطباق و افتراق زبان نیایش فارابی و کیرکگور، به عنوان دو فیلسوف متاله است که به ترتیب به کمک اصطلاحات و مفاهیم فلسفی و با رویکرد ایجابی - سلبی و نیز با پرسش از (شروط تحقق) انسانیت، سرشار از امید و بیم با خداوند سخن گفته و به ساحت حضور مطلق گام می نهند.
کلید واژگان: زبان نیایش, نیایش فلسفی, فیلسوف متاله, فارابی, کیرکگورThe prayer of the saints as the purest form of conversation with God, has always been considered in the field of religious research. Whereas the comparative aspect of this religious area was hardly dealt with, let alone the relevant interdisciplinary, linguistic-philosophical investigations. Therefore, in this article, for the first time, an interdisciplinary, religious-philosophical-linguistic study of prayer, i.e. the language of prayer of some philosopher-theologians of the East and West was spoken of. The discovery of linguistic in-/equalities, intertextuality, references of such philosophical prayers to the Holy Books of Abrahamic religions and mentioning the sacred anxieties of the philosophers belonging to the different schools of thought are the main goals of this interpretive and analytical-descriptive research. In order to express the hypothesis of this research (ontological-epistemological dimension and reasonable concern of the prayer of believing philosophers), the author has applied i.a. linguistic theories. The Results of this research include the highlighting of non-/overlapping aspects of the language of prayer by Farabi and Kierkegaard as two philosopher-theologians, who sequentially speak to God in philosophical terms and concepts and using affirmative-negative approaches, and through the question of (prerequisites) of being human full of hope and fear and step into the Adyton of omnipresence.
Keywords: Prayer language, philosophical prayer, philosopher-theologian, Farabi (Alpharabius), Kierkegaard -
هدف مقاله ی حاضر ارایه ی یک خوانش نوین از نظام اخلاقی فارابی براساس خرد خودبنیاد است. روش مقاله توصیف، تحلیل و تاویل افکار فارابی در پرتو نوشتار اوست. مساله ی اصلی مقاله ضرورت خوانش مجدد، تصحیح اعوجاج در فهم نظام اخلاقی فارابی و نهایتا پاسخ به بحران اخلاقی معاصر است. نتایج مقاله این است که نظام اخلاقی فارابی براساس عقل خودبنیاد پا می گیرد، چرا که او از ابتدا سعادت را مشروط به منطق و برهان می کند که عرصه ی خودبنیادی عقل است . مراد از اخلاق تنها هنجارهای رفتاری معین نیست، بلکه همه ی ارزش ها و قلمروهای حیات مدنی را دربر می گیرد، و بدین جهت، اخلاق نزد معلم ثانی چونان فرهنگ اندیشیده شده است. از سوی دیگر، اخلاق در نگاه او در بستر و مناسبات تاریخی شکل می گیرد و تطور می یابد؛ لذا حیث تاسیس گرانه و نقادانه پیدا می کند. بدین سبب، اخلاق ذاتا مشروط به آزادی و عقل می شود. در پرتو این نتایج می توان گفت بحران اخلاقی معاصر از فقدان خرد اخلاقی نقاد و غیر آزاد سرچشمه می گیرد.کلید واژگان: فارابی, اخلاق, عقل خودبنیاد, سعادت, فرهنگ, تاریخ, شهر, آزادی
-
فارابی در حوزه موسیقی، آرا و تالیفات شناخته شده ای دارد. او درباره انواع اثرگذاری موسیقی و نیز میزان تاثیرات مثبت و منفی موسیقی سخن گفته است. فارابی در خلال این مباحث به مسایل اخلاقی ناظر به موسیقی پرداخته و افزون بر آن، راز حرام شمردن موسیقی از سوی بسیاری از ادیان را تحلیل کرده است. سخن فارابی نشان می دهد ادیان گوناگونی به حرمت موسیقی قایل بوده اند. این حرمت از یک سو مربوط به قدرت عظیم موسیقی در تاثیرگذاری در نفوس انسان ها است و از دیگر سو به باور فارابی از این ناشی شده که بیشتر افراد از قدرت نفوذ و تاثیر موسیقی سوء استفاده می کرده اند.حرمت موسیقی در نظر فارابی نمی تواند حرمت ذاتی باشد؛ زیرا فارابی در مدینه فاضله جایگاهی متعالی برای موسیقی و آهنگسازان در نظر گرفته است و آنان را در کنار اهالی دیگر رسانه و هنر، از حاملان دین و ناشران مفاد وحی الهی و سعادت معقول و حیات طیبه نطقی به شمار آورده است؛ یعنی موسیقی در مقام تحقق، مبتلا به آفات و لذا محکوم به حرمت بوده؛ اما موسیقی در مقام آرمان یا موسیقی مدینه فاضله، از ضرورت های اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده است.
کلید واژگان: موسیقی, حرمت موسیقی, مدینه فاضله, سعادت, شقاوت, فارابیFarabi has well-known opinions regarding music. He has spoked about the types of music and the extent of the positive and negative effects of it. During these discussions, Farabi addressed the ethical issues and, in addition, analyzed the reason of the prohibition of music in many religions. Farabi’s words show that different religions have prohibited music. On the one hand, this prohibition is due to its intense influence on human souls and the fact that many people have abused this power. For Farabi, this prohibition cannot be inherent; Because he has considered a transcendent position for musicians and composers in the utopia, and has considered them, along with other people of media and art, as bearers of the truth of the religion and publishers of the contents of divine revelation and reasonable happiness and verbal good life. That is to say, music has been afflicted with pests and thus condemned; But as an ideal or the music of the utopia has been considered a social and cultural necessity.
Keywords: music, The Prohibition of Music, The Utopia, happiness, Adversity, FARABI -
هدف این پژوهش ارزیابی استدلال های ایده اقتدارگرا بودن مدینه فاضله فارابی بود. مهم ترین استدلال ها از سوی صاحبان این ایده با تکیه بر حضور سه عنصر فرادستی، اتوپیاگرایی و خشونت در مدینه فاضله فارابی مطرح شدند. در این راستا و با روش تفسیری تلاش شد تا با استخراج استدلال های ایده اقتدارگرا بودن مدینه فاضله فارابی، نادرستی آن براساس تفسیر متون فارابی اثبات گردد. نتایج نشان داد که هرچند در روابط میان اعضای مدینه فاضله فارابی فرادستی وجود دارد، اما اقتدارگرایانه نیست. همچنین با ارایه شواهدی معلوم گردید مدینه فاضله او عاری از ابعاد اتوپیایی است، او تلاش کرده است تا مدینه ای را در افق زمان و زمین ترسیم نماید، نه در عالم مجردات عقلی. خشونت نیز آن گونه که صاحبان این ایده مطرح کرده اند، در مدینه فاضله فارابی وجود ندارد.
کلید واژگان: اقتدارگرایی, فرادستی, اتوپیا, خشونت, نوابت, مدینه فاضله, فارابیThe purpose of this study is to analyze the arguments for the authoritarianism in Farabi’s utopia. The most significant arguments by the supporters of this idea were mentioned relying upon three elements of hegemony, utopianism, and violence in Farabi’s utopia. Using an interpretative method, it was attempted to derive the reasonings behind authoritarianism in Farabi’s utopia in order to prove their inaccuracy based on the detailed exegesis of Farab’is texts. The results showed that although there is hegemony in the relationship between the members in Farabi’s utopia, it is not authoritarian. Furthermore, the evidences revealed that his imagined community is free from utopian aspects as he has attempted to present a perfect society in the realm of real time and place not in the world of spiritual essences. Violence in the form mentioned by the supporters of the abovementioned idea has no place in Farabi’s utopia.
Keywords: authoritarianism, Hegemony, utopia, Violence, Navabet (a Metaphor of Isolated Humans), FARABI -
فارابی سعادت را اساسی ترین خواسته ی انسان و دارای مطلوبیت ذاتی می داند. خواست رستگار شدن برای انسان یک امر عارضی و موقتی نیست، بلکه اقتضای نحوه ای بودن و قوام بخش ذات اوست. هرچند، افراد انسانی تلقی های متفاوت و بعضا متضاد از این مفهوم دارند اما در اصل این خواست، هم رای و نظر هستند. فارابی دو نوع سعادت حقیقی و ظنی را از هم تفکیک می کند و باور دارد، سعادت حقیقی فقط در مدینه فاضله و ادب شدن مطابق قوانین عقلی آن قابل تحصیل است؛ برای رستگاری باید از فضایل چهارگانه نظری، فکری، خلقی و عملی بهره مند شد. رییس مدینه باید با استفاده از دو راهکار، تعلیم و تادیب، فضایل را در وجود افراد پیاده کند و آن ها را مطابق ادب حقیقت پرورش دهد. روش این مقاله توصیفی- تحلیلی است.کلید واژگان: سعادت, فارابی, حقیقی, فضیلت و مدینه فاضله
-
فارابی در بستر فلسفه اسلامی و آکویناس در بستر فلسفه مسیحی هر دو در تعریف «زیبایی» از مفهوم «کمال» بهره می برند. این نوشتار، با روش گردآوری اسنادی و تحلیل محتوا، تعاریف زیبایی و مفهوم کمال در آنها از منظر فارابی و آکویناس را بررسی می کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که این دو فیلسوف در چگونگی پرداختن به تعریف زیبایی و مراتب آن با یکدیگر اشتراک دارند، اما فارابی به مفهوم «کمال» در تعریف زیبایی اهتمام بیشتری دارد و به جای آن، آکویناس به «لذت»، «تناسب» و «وضوح» می پردازد که در تعاریف فارابی به طور صریح اشاره نمی شوند. نکته مهم دیگر گره زدن بحث زیبایی با اقانیم سه گانه از سوی آکویناس است که فارابی چنین پرداختی در باب مفاهیم اسلامی ندارد. همچنین با آنکه اشاره ای در فلسفه آکویناس مبتنی بر ذهنی بودن زیبایی وجود دارد، در جمع بندی کلی، زیبایی از منظر هر دو فیلسوف را می توان عینی دانست.کلید واژگان: زیبایی, کمال, کمال ثانی, فارابی, آکویناسA Comparison of Beauty Definition in Farabi and Aquinas's Views; with Emphasis on Perfection ConceptFarabi in the context of Islamic philosophy and Aquinas in the context of Christian philosophy both use the concept of "perfection" in the definition of "beauty". This research, using by the library collection, and qualitative analysis method, examines the beauty definitions and the concept of perfection in them. The results of this study shows that the two philosophers are similar in their definition of beauty and its grades. Farabi is more concerned with the concept of "perfection" in the definition of beauty, and instead Aquinas refers to "placent", "fit" and "Clarity" which is not explicitly mentioned in Farabi's definitions. Another important issue is linking beauty with holy trinity by Aquinas, which Farabi does not use in Islamic concepts. Also, while there are references to subjective beauty in Aquinas' philosophy, as a conclusion, we can say that beauty in the view of both philosophers is objective.Keywords: beauty, perfection, second perfection, Farabi, Aquinas
-
چیستی «زبان» و و ویژگی های آن، از جمله مسائلی است که از دیرباز ذهن و اندیشه عالمان و متفکران را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی نخستین متفکر اسلامی است که در آثار خویش به تفصیل به فلسفه زبان و زبان شناسی پرداخته است. اما نوشتار حاضر، ناظر به فلسفه زبان و زبان شناسی فارابی نیست که در این باره قبلا تحقیقاتی به انجام رسیده است؛ بلکه مسئله اصلی آن، نقش و کاربرد زبان در معرفت یا شناخت است؛ یعنی اینکه مقوله زبان به طور کلی چه محصول معرفتی یا شناختی برای انسان به همراه دارد. از دید امروزین، در پاسخ به این مسئله، به ویژه باید به دو دانش توجه کنیم: زبان شناسی شناختی و معناشناسی شناختی، که البته فارابی به این دو دسترسی نداشته است. با این حال، مدعای نوشتار حاضر این است که او کارکرد معرفتی یا شناختی قابل توجهی برای زبان درنظر گرفته و ابعاد و ویژگی های مهمی از آن را مشخص کرده است و اگرچه یافته های او در این عرصه در قیاس با دستاوردهای معاصرین، ممکن است ناچیز به نظر آید، اما نقش کاملا تاسیسی او در این عرصه غیرقابل انکار است. روش تحقیق در نوشتار حاضر، از جهت نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و از جهت نحوه تحلیل داده ها، عقلی است.کلید واژگان: فارابی, زبان, واژه, معنا, معرفتThe nature of language and its features are among the issues which have gone through the scholars' and intellectual's minds for a long time, amongst whom Fārābi is one of the earliest Islamic intellectuals who has written on the issue of language and linguistics philosophy in details. However, the present research does not focus on Fārābi's philosophy of language and linguistics, an issue on which different research have been carried out. But its main concern is the function and application of language in epistemology, i.e. to answer this question that what epistemological outcome the category of language has brought for humans? According to contemporary intellectuals, two types of science should be taken into account to address this issue: epistemological linguistics and cognitive semantics. This issue should be taken into consideration that the aforementioned two sciences have not existed in the period of Fārābi. However, the present research is of the opinion that Fārābi had considered a great deal of epistemological and cognitive function for language and had maintained that language has many aspects. Compared to contemporary intellectuals' achievements in this field, it may be imagined that Fārābi has not written much on this issue, but his formative contribution to the study of language is undeniable. The research method adopted in this research is a library one in terms of gathering data and is an intellectual one in terms of data analysis.Keywords: Fārābi, Language, Word, meaning, epistemology
-
این پژوهش تلاش می کند با روش تحلیلی - مقایسه ای به تشریح نظریه هنری فارابی، در پیوند با اسلاف فلسفی او - مشخصا افلاطون و ارسطو و فلوطین - بپردازد. به عنوان نتیجه می توان گفت فارابی مباحث فلسفی - هنرشناختی خود را در مسیری مطرح کرده که پیش تر از سوی افلاطون و ارسطو پیموده شده و به مدد فلوطین در قامتی تازه تر آراسته گردیده است. اما توان اندیشه ورزی فارابی و تجزیه و تحلیلی که به خصوص از فرآیند فعالیت قوه متخیله در ضبط و ابداع تصاویر ارایه داده و نیز نشانه هایی که از کلمات قرآنی در آثار خود نمایان ساخته، شخصیت فکری مستقل او را به مخاطب کلامش یادآوری می کند. او در ترسیم منشا نبوغ انسانی و ارزش صناعت هنری و تفسیر پدیده ای به نام زیبایی، ما را به خالق این جهان ارجاع می دهد و فلسفه اش را با دیانت می آمیزد. همچنان که هنر و زیبایی را در مسیر سعادت اخروی انسان می خواهد و البته در مقام یک فیلسوف، به پرسش هایی از قبیل منشا اثر هنری توجه داشته و پاسخ هایی موشکافانه و درخور تامل را ارایه می دهد. پاسخی که البته از پی توجه به میراث توحیدی - قرآنی، عاری از نوآوری هم نبوده و توانسته است با در نظر گرفتن عقل فعال - یا همان فرشته وحی و الهام - به عنوان واسطه فیض، نوع کامل تری از محاکات را تقریر نماید. در بحث از غایت هنر نیز رای فارابی با نگاه توحیدی قرآن همراه شده و از اسلاف فکری خود تمایز یافته است.کلید واژگان: فارابی, اندیشه هنری, عقل فعال, محاکات, قوه خیال, زیبایی معقولThis Article, by an analytic- comparative method, seeks some relevance between Al- Farabi's theory of Art- Beauty, and his ancestors at Pre- Islamic time. According to the famous theory, which is common in Islamic history books, Al-Farabi is the founder of Islamic Philosophy. He is a divine and theological philosopher who steps in the traditional way that some famous thinker- Plato, Aristotle and Plotinus- organized it. But Al-Farabi explains this legacy with Islamic content. In fact, he evaluates this legacy and also tries to mix Greek- philosophical and Divine- Islamic content, and establishes a new philosophy which finally called Islamic philosophy. If we consider his Artistic view, he says that everything in the creature world is a semiotic of its Beautiful Creator, and somebody has a natural talent that can be moved from faculty to act with exercise, and will be effective in creation of beauty and art. In Al-Farabi's theory, art and artist must help their audiences to know their eternal Paradise and motivate toward it.Keywords: Al-Farabi’s theory of art, representation, imagination, origin of art, intellectual beauty
-
فیلسوفان مسلمان همچون فارابی در آثار گوناگون خود به هنر و کارکردهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی آن توجه داشته اند. در آثار اندیشمندان معاصر مانند مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و جوادی آملی نیز مطالب قابل توجهی به چشم می خورد که بتواند مبنای یک نظریه هنر و زیبایی قرار گیرد. در نظریه هنر فاضله فارابی هنرمند در طبقه دوم مدینه فاضله و حامل حقایق دینی و سعادت معقول است. این به معنای نفی ویژگی های زیباشناختی و خلاقیت هنری نیست، بلکه همه ارزش های هنری پیش فرض هنر بودن هنر فاضله است. نظریه هنر فاضله فارابی از محاکات صور حسی و خیالی تا محاکات معقولات یا رهیافت هنرحکمت را شامل می شود. هنر سرگرمی با توجه به لزوم آن در مسیر سعادت غایی در حدود و اندازه های معینی مورد قبول فارابی است. در آثار متفکران معاصر نیز مراتب مختلف زیبایی و هنر نفی نمی شود، بلکه تاکید می شود که زیبایی و هنر منحصر در انواع حسی و مادی و حتی زیبایی فکری نیست و شامل زیبایی معقول هم می شود. به عنوان نمونه مطهری در مقدمه داستان راستان به رهیافت هنرحکمت و انتقال معارف به جامعه توجه داشته غفلت از آن را به عنوان بیماری اجتماعی یاد می کند.کلید واژگان: هنر فاضله, هنرحکمت, محاکات معقول, زیبایی معقول, فارابی
-
هدف این پژوهش، بررسی نظریه های وحی در فلسفه ی سیاسی فارابی است و به این پرسش پاسخ می دهد که نظریه (یا نظریه های) فارابی درباره ی وحی چیست و چگونه این پدیده را تحلیل می کند؟ مدعای مقاله آن است که فارابی نظریه های متعدد و متفاوتی درباره ی وحی دارد. در این مقاله از روش های استقرایی، تحلیلی و مقایسه ای برای پژوهش در آثار فارابی استفاده شده و به این نتیجه رسیده است که وحی، موضوع اصلی فلسفه ی سیاسی فارابی است. فارابی در آثار خود، نقش و جایگاه وحی را در کلیت فلسفه ی سیاسی مطالعه می کند و ضمن برشمردن دو کارویژه ی: "فرمانروایی" و "قانون گذاری" برای حکومت؛ نسبت این دو کارویژه با وحی را به تفصیل توضیح می دهد. نظریه های وحی فارابی، گاه درصدد تبیین چگونگی وحی احکام الهی به پیامبر و گاه ناظر به وحی الهی به طور کلی است.کلید واژگان: حکومت, فارابی, قانون گذاری, فرمانروایی, وحی, فلسفه ی سیاسیThis paper aims to deal with theories of revelation in Farabi’s political philosophy and responds to this question that what is/are theory or theories of Farabi about revelation and how he analyzes this phenomenon? This article claims that Farabi has various ideas about revelation. In this article, contrastive, analytic and inductive methods have been applied for doing research on works of Farabi and conclusion has been drawn that revelation is the main issue of Farabi’s political philosophy. Farabi, in his writings, studies the role and status of revelation in generality of political philosophy and explains the relation between two specific issues of “governorship” and “legislation” for governance while taking them into detailed account with revelation. Theories of revelation of Farabi at times elucidate how divine rules were revealed to the Prophet (s) and at other times, how they observe divine revelation in general.Keywords: Farabi, Political Philosophy, Revelation, Government, Governorship, Legislation
-
بحث از عوامل غیرمعرفتی موثر بر معرفت، از مباحث جدید معرفت شناسی است. این عوامل، اموری هستند که با وجود اینکه نظری، شناختی و معرفتی به شمار نمی آیند، اما در شکل گیری و گسترش یا در فروپاشی و فروکاهش برخی از معارف انسانی موثراند. در مشائیان مسلمان، التزام به عقل گرایی باعث شده است توجه به این عوامل قدری کم رنگ شود، اما در این میان، فارابی دارای وضعیتی خاص است. او در آثار و رساله های خویش تا حدی به این عوامل توجه داشته، لیکن اگر فصوص الحکم را نیز بدانها بیافزاییم و آن را جزء آثار فارابی بدانیم، این مبحث در کانون توجه او قرار خواهد گرفت، چه او در این رساله طرحی از معرفت شهودی پایه ریزی می کند که مستقیما تحت تاثیر عوامل غیرمعرفتی و به ویژه اعمال فردی انسان است. مدعای نوشتار حاضر این است که در فلسفه فارابی، اجتماع انسانی و نیز افعال و کنش های فردی به مثابه عوامل غیرمعرفتی بر معرفت انسان موثراند و با توجه به نسبت وثیق عمل و نظر، این تاثیرگذاری طی فرآیندی انجام می گیرد که دارای پنج ویژگی اساسی است.کلید واژگان: فارابی, عوامل غیرمعرفتی, عمل, معرفت, شهودDiscussing non-gnostic factors influential on gnosis is categorized under the new topics in epistemology. Although such factors are not theoretical, cognitive, and epistemic, they play a key role in forming, spreading and developing, or disintegrating and restricting some humanistic knowledge. In Muslim Peripatetic School, the obligation to intellect has caused to degradation of these factors, although among them Fārābi is of a special status, who has mentioned these factors in his works and theses to some extent. However, given Fosusolhekam is added to these works and is considered among Fārābi’s works, this subject is taken into account by him, albeit he has formulated intuitive epistemology in his thesis which has been directly influenced by non-gnostic factors, namely human’s individual deeds. This paper claims that in Fārābi’s philosophy, human’s society and his individual actions and deeds as non-gnostic factors influence human’s gnosis and due to the solid relationship of theory and practice such an influence are extended in a process whereby it contains five basic features.Keywords: F?r?bi, non-gnostic factors, deed, gnosis, intuition
-
پذیرش جهان واقع و امری خارج از ذهن ادراک کننده، مورد قبول تمامی فلاسفه مسلمان بوده است. فارابی در آثار خود از جمله در احصاء العلوم، رساله ای در عقل، کتاب الحروف، التنبیه علی سبیل السعاده، که مهمترین آثار وی در معرفت شناسی است، توصیفی کامل و جامع از نظریه معرفت و معنای عقل بیان کرده، که متاثر از فلاسف یونانی است. فارابی عقل را واجد چهار مرتبه می داند؛ عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل فعال، عقل بالمستفاد. گفته شده که فارابی این تقسیم بندی را متاثر از جریان نوافلاطونی و شرح اسکندر افرودیسی ارائه کرده است. ابن سینا تعریف های متعددی در باب ادراک در آثار خود آورده است که عبارتند از: هر ادراکی عبارت از اخذ صورت مدرک به نحوی از انحاء. یا ادراک عبارت از حصول صورت مدرک در ذات مدرک، یا تمثل حقیقت شیئ نزد مدرک که مشهود مدرک واقع شود. از نظر ابن سینا، معرفت و شناخت از راه ادراک حسی و ادراک عقلی به دست می آید؛ بدین معنی که ادراک عبارت از پیدایش صورت آنچه ادراک می شود، در ذات ادراک کننده است. با اینحال وی معتقد است که ادراک حسی به تنهایی برای اثبات واقعیت کافی نیست، برای معرفت به هستی اشیاء باید از عقل استمداد طلبید. در این نوشتار به تبیین نظر و دیدگاه دو فیلسوف مسلمان، فارابی و ابن سینا در باب علم و ادراک و معرفت می پردازیم، که توجه به آن به منظور آشنایی با معرفت شناسی اسلامی ضروری است.کلید واژگان: معرفت, ادراک, معرفت شناسی, فارابی, ابن سیناMuslim philosophers all affirm reality of the external world. Farabi in his works, including Enumeration of the Sciences, Treatise on Intellect, Book of Letters, and Remarks on the Way of the felicity, which are the most famous works of him about epistemology, advances a detailed discussion on knowing and intellect, and in which he is influenced by Greeks philosophers. Farabi claims that the faculty of intellect has four hypostasis including Potential intellect, intellect in habitu, actual intellect, and acquired intellect. Some scholars think that Farabi develops this distinction on a neo-Platonic ground, especially on Alexander of Aphrodisias commentary. Similarly, Ibn Sina bring forward some definition of intellect in his writings which are every intellection is a kind of grasping intelligible forms in some certain ways; or, intellection is receiving the intelligible notions by cognitive faculty. For Avicenna, intellection and apprehension works through sensible and intellectual apprehension; i.e., receiving the notion or idea of what is conceived. Nonetheless, he thinks improving the existence of external world is not possible by sensible apprehension alone, thus the intellection is needed for this goal. In this essay, epistemology of two Muslim philosophers, Farabi and Ibn Sina, is discussed, which is essential to understand Islamic epistemology.Keywords: intellection, apprehension, epistemology, Farabi, Ibn Sina
-
یکی از موضوعاتی که بسیار به آن توجه شده، فلسفه آفرینش به معنای علت وجودی و اصلی آفرینش عالم است. این مقاله فلسفه آفرینش را از دیدگاه فلسفی می کاود. برای دست یابی به این هدف، نگرش دو تن از فیلسوفان برجسته، طباطبایی و فارابی، به دقت بررسی و تبیین می شود. فلسفه آفرینش در این مقاله با توجه به «انسان» و «جهان» بررسی می شود و موضوعاتی همچون فعل خداوند در خلق عالم، واجب الوجود به عنوان غایت آفرینش، سعادت غایی انسان، رابطه سعادت انسان و فلسفه آفرینش، و غایت جهان مادی را در بر می گیرد. در نهایت، ضمن مقایسه نگاه دقیق این دو فیلسوف، اشتراکات و اختلافات آنها را نشان می دهیم. سازمان واره دیدگاه های فارابی به عنوان فیلسوفی مشایی و نهادسازی طباطبایی در فلسفه صدرایی در موضوع فلسفه آفرینش دور از انتظار نیست. کمااینکه نظر این دو فیلسوف، بدون در نظر گرفتن اختلاف در روش و خط سیر مباحث، به یکدیگر نزدیک است و نتیجه یکسانی دارد.کلید واژگان: آفرینش عالم, فلسفه آفرینش, انسان, جهان, فارابی, طباطبایی
-
این مقاله با الهام از تعریف فارابی از دو دانش فقه و کلام که وی آن ها را صناعت می نامد، به خلاء علم کلام افعال یا به تعبیر امروزی الهیات اخلاقی در جهان اسلام اشاره می کند. اگر چه فقه به دقت درباره احکام افعال صحبت کرده است اما در صدد دفاع عقلانی و توجیه آن ها برنیامده است. براساس تعریف فارابی از صناعت کلام، در واقع هدف کلام نصرت آموزه های نظری و عملی اسلام است و باید علاوه بر توجیه و دفاع از اعتقادات دینی برای دفاع از آموزه های عملی (اخلاقی) و مفهوم و معقول کردن آن ها نیز اهتمام داشته باشد. البته دشواری توجیه افعال شرعی و یا نگرانی از وقوع خطا و تاویل نادرست احکام عملی شرع بر اساس هوی و هوس که دغدغه هایی قابل درک هستند، در عمل از رشد و تطور الهیات اخلاقی اسلامی جلوگیری کرده است. به طور کلی برای دفاع از آموزه های دینی چه در مباحث اعتقادی و چه در مورد افعال شرعی راه هایی زیاد وجود دارد که فارابی به آن ها اشاره می کند که از جملهآن ها نوعی ایمان گرایی درباره فقرات شریعت و التزام به بی نیازی از تبیین عقلانی آن ها است. اما خطاب این مقاله با کسانی است که از لزوم توجیه عقلانی شریعت و یا حداقل از سودمندی آن سخن می گویند و تلاشی در خور در باب توجیه آراء و عقاید دارند ولیکن به هر دلیلی از کاربرد این روش درباره افعال شرعی و مسائل اخلاقی (عملی) سرباز می زنند.کلید واژگان: فقه, کلام, کلام افعال, فارابی, الهیات اخلاقیInspiring from Farabis definition of theology and jurisprudence, this paper will examine the theology of acts (Kalām-i afāl) usually known in Islamic thought as morals metaphysics (ilāhīyyāt-iakhlāqī). Although jurisprudence is the science of divine law (fiqh) with the aim of paving the path toward happiness, it does not explain the philosophy behind the divine law. According to Farabi, it is the science of theology that -in addition to defending the creeds- is responsible for providing us with the philosophy and justification of divine law which is named in this paper theology of acts. The difficulty of this responsibility is the main reason of being undeveloped science in Islam, nevertheless there are still various methods of theology of acts some of which have been developed by Farabi. The aim of this paper is to elaborate some of these methods to the readers especially to those who believe in the existence of philosophy of religion and sharīa, but have overlooked the importance of this theology in divine law and morality.Keywords: Farabi, Theology of Act, Law (Figh), Theology, Morality
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.