به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « حكمت » در نشریات گروه « ادیان و عرفان »

تکرار جستجوی کلیدواژه «حكمت» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • سیده سوزان انجم روز*، قربان علمی، محمدکاظم علمی سولا
    همزیستی پیروان ادیان، قدمتی به بلندای قرن ها دارد و این مراودت ها به تکامل دوستی ها، نزدیکی سنت ها و یافتن نقاط مشترک انجامیده است. در عصر کنونی نیز گفتگو بین ادیان بزرگ جهان امری ضروری است. افزایش ارتباط مستقیم مردمی که دارای جهان بینی ها، عقاید، فرهنگ ها و آداب و رسوم متفاوتی هستند یکی از عواملی است که ضرورت گفتگوهای بین ادیانی و میان فرهنگی را ایجاب می کند که در اثر آن مردم علاوه بر اینکه پیروان دارای عقاید و جهان بینی های مختلف را درک می کنند، موضع خود نسبت به آنها را نیز مشخص می کنند. این مقاله به بررسی امکان و راهکار تحقق گفتگوی ادیان پرداخته و مقوله حکمت را مهمترین و جامع‎ترین مولفه در گفتگوی ادیان می داند. بررسی ریشهشناختی حکمت در سنت‎های دینی مختلف و جایگاه و اهمیت آن در ادیان و نیز کنکاش در کارکردهای آن، نشان می دهد که حکمت از یک سو بر ضرورت گفتگو تاکید دارد و از سوی دیگر می‎تواند بهترین مبنای گفتگو باشد. جامعیت حکمت در زمینه گفتگوی ادیان به حدی است که نه تنها می‎تواند مبنای گفتگو باشد بلکه در روش و نحوه گفتگو نیز بسیار کارآمد و کارساز است. پس از تحلیل ضرورت گفتگو و امکان تحقق گفتگوی ادیان بر مبنای حکمت، به این نتیجه می رسیم که این گفتمان الهیاتی حکمی به بینش اخلاقی منجر خواهد شد که والاترین ثمره آن عدالت است که رعایت آن می تواند به داوری منصفانه در باره دیگری بینجامد.
    کلید واژگان: گفتگوی ادیان, حکمت, اخلاق, عدالت}
    Susan Anjomeruz *, Ghorban Elmi, Mohammad Kathem Elmi Sola
    The coexistence of religious followers is centuries old and these relationships have led to the development of friendships, the closeness of traditions and finding common ground. In the current era, dialogue between the great religions of the world is necessary. The increase in direct communication between people who have different world views, beliefs, cultures and customs is one of the factors that necessitates the need for inter-religious and inter-cultural dialogues, as a result of which people, in addition to followers, have different beliefs and world views. They understand different things, they define their position towards them. This article examines the possibility and solution of realizing inter-religious dialogue and considers the category of wisdom to be the most important and comprehensive component in inter-religious dialogue. The etymological investigation of wisdom in different religious traditions and its position and importance in religions, as well as research into its functions, shows that wisdom emphasizes the necessity of dialogue on the one hand and can be the best basis for dialogue on the other hand. The comprehensiveness of wisdom in the field of inter-religious dialogue is such that it can not only be the basis of dialogue, but it is also very efficient and effective in the method and manner of dialogue. After analyzing the necessity of dialogue and the possibility of realizing the dialogue of religions on the basis of wisdom, we come to the conclusion that this theological discourse will lead to a moral insight that the highest fruit of that is justice, the observance of which can lead to a fair judgment about another.
    Keywords: Dialogue Of Religions, Wisdom, Ethics, Justice}
  • محمد مهدوی*، صفیه جعفرپور
    نظام هستی و نظام دنیوی بر اساس حکمت الهی طراحی شده و مدیریت می شود، و از طرفی حکمت الهی منشا حکمت جاری در حیات انسانی است. بنابراین انسان به عنوان خلیفه الهی با متخلق شدن به صفت حکمت الهی، می تواند زندگی حکیمانه ای را برای خود و دیگران در جامعه محقق کند. از این رو این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تبیینی خواهان پاسخ به این سوال اساسی است که وجوه کارآمدی دستیابی به مقام حکمت، در جامعه چیست و چه تاثیری بر سبک زندگی انسان می تواند داشته باشد؟ در این تحقیق سعی شده است در جهت کاربردی کردن اعتقاد به صفت حکمت الهی، ابتدا حکمت خداوند از جوانب مختلف و سپس آثار ایمان به حکمت او در زندگی انسان بررسی شود. یافته های تحقیق حاکی از آن است که اعتقاد به حکمت الهی در جامعه و متخلق شدن انسان به صفت حکمت در معنابخشی به زندگی، استحکام خانواده، دفاع احسن از حریم خانواده، مسئولیت پذیری و شکوفایی، اتقان کاری، تولید دانش بنیان، مصرف حکیمانه و... نقش خیلی مهمی دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد  که زندگی انسان براساس باور به خداوند حکیم حیات حقیقی می یابد و در این سبک از زندگی، انسان بطور طبیعی مدلی را که بیشترین هماهنگی برای دستیابی به قرب الهی را داراست، در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می داند. از این رو، با اراده و اختیار خود، همه شوون زندگی اش را در مسیر این هدف قرار می دهد. و تمامی افعال و صفات انسانی به صبغه و رنگ الهی مصبوغ شده و به این ترتیب کارکردها و جنبه های مختلف انسان به تجلی گاه خداوند مبدل شود.
    کلید واژگان: ایمان, حکمت, کارآمدی, سبک زندگی, جامعه}
    Mohammad Mahdavi *, Safiyeh Jafarpour
    The system of existence and the system of this material world are designed and governed based on Divine Wisdom, and on the other hand, Divine Wisdom is the origin of actual wisdom in human life. Therefore, as the caliph of God, by being created with the Attribute of Divine Wisdom, man can realize a wise life for himself and others in the society. Therefore, this research, by using the descriptive-explanatory method, wants to answer the basic question that what are the effective aspects of achieving the position of wisdom in society and what effect can it have on human life style? In this research, it has been tried for applying the belief in the Attribute of Divine Wisdom, first the Wisdom of God from different aspects and then the effects of faith in His Wisdom in human life. The findings of the research show that belief in Divine Wisdom in society and the creation of human beings as wisdom in giving meaning to life, strengthening the family, protecting the privacy of the family, responsibility and prosperity, making firm of work, production of knowledge, wisely using and etc., have a v very important role. The results of the this research show that man finds real life based on the belief in God, the Wise, and in this style of life, man naturally considers the model that has the most harmony to achieve closeness to God as desirable in his personal and social life. Therefore, with his own will and authority, he puts all his life's affairs in the path of this goal and all the actions and attributes of man have the Divine color and smell, and in this way, the functions and different aspects of man can be transformed into the manifestation of God.
    Keywords: Faith, Wisdom, Efficiency, Lifestyle, Society}
  • فاطمه حاجی اکبری، حسین حیدری

    درخصوص هویت حقیقی لقمان بحث های مختلفی در درازنای تاریخ شکل گرفته که ازجمله آنها ارتباط لقمان و حکمت های وی با اهل کتاب و یا آموزه های آنان است. در سوره «لقمان» مصادیق حکمت به طور مستقیم بیان شده و در سنت یهودی نیز کتاب «امثال» نماد حکمت در عهد قدیم است. در نگاه یهودیان حضرت سلیمان و در نظر مسلمانان لقمان دو چهره شاخص افراد حکیم و پارسا به شمار می روند. گزارش های تفسیری و تاریخی قابل توجهی درخصوص فراوانی حکمت های لقمان در عرف و ادب و فرهنگ اهل کتاب وجود دارد که هرکدام در جایگاه خود قابل بررسی است. این پژوهش با هدف رسیدن به آموزه های مشترک ادیان ابراهیمی بر آن است تا درون مایه های مشترک در بخشی از دو کتاب آسمانی یعنی سوره «لقمان» در قرآن و کتاب «امثال» در تورات را در دو سنت اسلامی و یهودی در حد توان بررسی کند. روش جمع آوری مطالب به صورت کتابخانه ای بوده و روش پردازش آنها تطبیقی است. براساس بررسی های تطبیقی صورت گرفته در این جستار، جز آنکه در این دو اثر، شباهت های مضمونی دیده می شود، همسویی درخداشناسی و فرجام شناسی و حکمت به چشم می خورد، ولی شگفتا همانندی های بسیار در جملات و عبارات نیز یافت می شود. این اشتراکات مضمونی فی الجمله می تواند از جنبه متنی و نه رجالی احتمالاتی را درخصوص هویت حقیقی لقمان تایید کند.

    کلید واژگان: تورات, کتاب امثال سلیمان, لقمان, حکمت}
  • محمد کریمی پرویز، علی شیرخانی*، علی محسنی
    ادموند برک از اندیشمندان غربی است که به دلیل وجود گزاره های کاربردشناسانه از دین و فلسفه در اندیشه سیاسی اش توجه محققان را برانگیخته، اما فقدان وجود نظریه و دانش نویسه نظام یافته، باعث تفاسیر متناقض و مغلوط از اندیشه وی شده است. به دلیل اهمیت نقش دین و فلسفه در مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی و جامعه شناختی برک و کارکرد آن در تحولات سیاسی و اندیشه ای دو قرن گذشته، نوشتار حاضر با اتخاذ رویکردی کیفی و کاربست روش تحلیل استدلالی، برآیند دین، قانون طبیعت و مشی استدلالی را به عنوان سه رکن بنیادین معرفت شناسانه و کاربردشناسانه، در اندیشه برک بررسی کرده و به برخی تناقضات اساسی در این زمینه پاسخ داده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که برک علی رغم اینکه الاهی دان نیست، مخالف تفسیر غیروحیانی از دین، فطرت انسان و جامعه انسانی است. همین دیدگاه در مبانی معرفت شناختی اش نیز جاری است، به نحوی که ادراک او از قانون طبیعت، تکریم حکمت عرفی، اعتقاد به انقیاد حکومت استبدادی از قانون، تاکید پیوسته بر حقوق شهروندی، تمایزگذاری بین کارکردهای عقل عملی و عقل نظری و درک او از انسان اجتماعی نظم یافته به سوی خیر عمومی، همگی متاثر از اندیشه الاهیاتی او، به ویژه مکتب تومیسم، بوده است. هرچند برک در اندیشه اش فاقد نظام استدلال قیاسی استوار و نظریه مانع بود و درکش از دین گاه جزیی و بر پایه مفروضات دینی بوده است تا شناخت او از حقیقت دین، اما همین نگاه یزدانی، در هدف و مشی استدلال سیاسی و نظریه اخلاقی برک نیز به چشم می خورد که در نهایت باعث توجه واقع گرایانه اش به انسان، طبیعت، حقوق، حاکمیت و آزادی در قالب نظم جهان شمول الاهی شده است
    کلید واژگان: برک, اندیشه, استدلال, وحی, انسان, حکمت, سیاست}
    Mohammad Karimiparviz, Ali Shirkhani *, Ali Mohseni
    Edmund Burke is one of the Western thinkers who have attracted the attention of researchers due to the use of pragmatic propositions from religion and philosophy in his political thought. However, the lack of systematic written theory and knowledge has caused contradictory and erroneous interpretations of his thought. Considering the importance of the role of religion and philosophy in Burke's anthropological, epistemological, and sociological foundations and their function in the political and intellectual developments of the past two centuries, the present article by adopting a qualitative approach and applying the method of argumentative analysis seeks to examine the outcome of religion, natural law and reasoning as three fundamental, epistemological, and pragmatic pillars in Burke's thought and to answer some basic contradictions in this regard. The findings show that despite not being a theologian, Burke is against the non-revealed interpretation of religion, human nature, and human society. The same point of view is also present in his epistemological foundations, in such a way that his understanding of natural law, respect for conventional wisdom, belief in the submission of authoritarian government to the law, the continuous emphasis on the rights of citizens, distinction between the functions of practical reason and theoretical reason, and his understanding of social man ordered towards the common good, are all influenced by his theological thought, especially the school of Thomism. Burke lacked a stable system of comparative reasoning and opposing theory in his thought, and his understanding of religion was sometimes partial and based on religious assumptions rather than his understanding of the truth of religion. However, the same divine view is also seen in the purpose and method of his political reasoning and moral theory, which ultimately led to his realistic attention to man, nature, rights, governance, and freedom in the form of divine universal order.
    Keywords: Burke, thought, Reasoning, wisdom, Politics}
  • حسن مهدی پور*

    سبک زندگی عارفانه مشتمل بر اصول و مبانی ای است که می توان از آنها به عنوان مشخصه های متمایزکننده آن از سایر سبک های زندگی یاد کرد، ازاینرو یک راه برای فهم زیست عارفانه تبیین این اصول و ارایه آنها در ساختاری نظام مند است. بر این اساس، در نوشتار حاضر موضوع بحث استخراج اصول زیست عارفانه با تامل در اندیشه ابن عربی به شیوه توصیفی و تحلیلی است که برسازنده مولفه های سبک زندگی عارفی است که با طی کردن فرایند سلوک به مقام تخلق به اخلاق الاهی دست یافته است و الگویی از زیستن را هم از لحاظ بینشی و هم از لحاظ عملی عرضه می دارد که او را از سایر شیوه های زندگی متمایز می سازد. از این اصول تحت عناوین «عبودیت و حریت»، «حکمت»، «مکارم اخلاق»، و «عدم نزاع» یاد شد که مترتب بر یکدیگر بوده و ساختار نظام مندی را تشکیل می دهند. همچنین در ضمن بحث از این اصول از مبانی هستی شناختی و انسان شناختی تبیین کننده آنها نیز سخن به میان آمد.

    کلید واژگان: زیست عارفانه, تخلق به اخلاق الاهی, عبودیت و حریت, حکمت, مکارم اخلاق, عدم نزاع}
    Hassan Mehdipour

    Mystical lifestyle consists of principles and bases that can be mentioned as its distinguishing features from other lifestyles, so one way to understand mystical life is to explain these principles and present them in a systematic structure. According to this, in the present article, the subject of discussion is the extraction of mystical life's principles by reflecting on Ibn Arabi's thought in a descriptive and analytical manner, which constructs the components of a mystic's lifestyle that has achieved the status of assuming the Divine character by going through the process of progression in the path and offers a model of living in terms of vision and also practicality that sets it apart from other lifestyles. These principles were referred to as "worship and freedom", "wisdom", "noble character traits", and "non-conflict", which are arranged together and form a systematic structure. While discussing these principles, the ontological and anthropological foundations that explained them were also discussed.

    Keywords: mystical life, assuming the Divine character, worship, freedom, wisdom, noble character traits, non-conflict}
  • سعید گراوند*، حسین نقدی عشرت آبادی، مینا سلیمانی

    در منظومه فکری شنکره چاریه و عزیز‌الدین نسفی بحث درباره مراتب حکمت و مسایل پیرامون آن یکی از مسایل بنیادین است که بررسی تطبیقی آن میزان همانندی سلوک و تفکر سلوکی این دو حکیم را در دو سنت معنوی نشان می‌دهد. حکمت در منظومه فکری شنکره چاریه عبارت است از ‌شناختی که باور نادرست را محو می‌سازد. در منظومه فکری شنکره، حکمت دو سطح دارد: متعالی و متعارف. حکمت متعارف مبتنی بر حواس است؛ درحالی‌که حکمت متعالی معرفت به «آتمن» است که نیازی به احتجاج عقلی ندارد. حکمت در منظومه فکری حکیم نسفی، حضور علم و عمل است که به دو مقوله شهودی و اکتسابی تقسیم می‌شود. نسفی بر این باور است که رسیدن به مقام حکمت، رسیدن به مقامی هم‌شان جایگاه ربوبی است. حکمت در منظومه فکری این دو حکیم صرفا جنبه بحثی و نظری ندارد. در منظومه فکری این دو حکیم، حکمت عملی والاتر است از حکمت بحثی و نظری. هر دو حکیم در طریق حکمت و تاملات عرفانی خود به نقد حکمت نظری و بحثی می‌پردازند. ازجمله اختلاف‌های این دو حکیم این است که تقسیم‌بندی شنکره از حکمت تقسیمی کاملا دوگانه است؛ اما حکمت شهودی (کشفی) در تفکر نسفی از ماهیتی تشکیکی برخوردار است. یافته‌‌‌های تحقیق نشان می‌دهد که در منظومه فکری هر دو حکیم دستیابی به مراتب متعالی حکمت، از راه سلوک عملی و ریاضت و مجاهده امکان‌پذیر است.

    کلید واژگان: حکمت, حکمت متعالی, حکمت متعارف, عزیز الدین نسفی, شنکره چاریه}
  • سیده سوزان انجم روز، قربان علمی*، مجتبی زروانی

    از زمانی‎که طومارهای بحرالمیت کشف شده‎اند، متخصصان همواره در پی بررسی ارتباط میان ادبیات طومارها، انجمن قمران و یهودیت رسمی بوده ‎اند. در این راستا، پژوهش حاضر «مفهوم حکمت» را در قطعه حکمی 4Q185 طومارهای بحرالمیت مورد واکاوی، تحلیل و نقادی قرار داده است. اهمیت این متن حکمی قمران در این است که با فراهم کردن و ارایه نمونه جدیدی از دستورالعمل‎های حکمی، نشان‎دهنده جایگاه ویژه آموزه‎ های حکمی در دوره معبد دوم است. این آموزه ‎ها، از یک‎سو پیوند نزدیکی با آموزه ‎های حکمی کتاب‎های امثال و بن‎سیرا دارند و از سوی دیگر مفهوم جدیدی از حکمت را به‎دست می‎ دهند. این جستار با بررسی و تحلیل مولفه‎ های گوناگون و به‎هم پیوسته قطعه 4Q185 نتایج به ‎دست آمده از مفهوم حکمت را ارایه داده و سپس با در نظر داشتن شرایط تاریخی و نشان دادن ارتباط این طومار با جامعه قمران، مولفه‎ های قطعه 4Q185 را مورد نقد و ارزیابی نیز قرار می‎دهد و چشم‎انداز جدیدی از یهودیت سده نخست میلادی را عرضه می‎کند: با تحلیل و ژرف‎نگری در مولفه ‎های قطعه 4Q185 به‎ این نتیجه نایل شده‎ایم که چگونه برخی سنت‎های خاص در یهودیت گسترش و تکامل می‎یابند و زمانی‎که آنها با چالش‎های جدید دینی، فرهنگی و اجتماعی مواجه می‎شوند، دگر باره از سنت یهودیت باستان شکل می‎گیرند. بنابراین براساس بررسی و تحلیل مولفه ‎های حکمی جدیدی در قطعه 4Q185  طومارها، به‎ فهم یکی از مفاهیم مهم تاریخی و جامعه ‎شناختی یهودیت در دوره معبد دوم نایل شده ‎ایم و آن را مورد نقد قرار داده ‎ایم.

    کلید واژگان: طومارهای بحرالمیت, جامعه قمران, قطعه 4Q185, حکمت, دوره معبد دوم}
    Seyyedeh Susan Anjomeruz, Ghorban Elmi *, Mojtaba Zarvani

    Ever since the Dead Sea Scrolls were discovered, experts have always sought to investigate the relationship between scroll literature, the Qumran Cummunity, and formal Judaism. In this regard, the present research has analyzed, analyzed and criticized the "concept of wisdom" in the 4Q185 sapiential fragment of the Dead Sea Scrolls. The importance of this Qumran text is that by providing and presenting a new example of sapiential instructions, it shows the position and importance of sapiential teachings in the Second Temple period. On the one hand, these teachings are closely related to the prescriptive teachings of the books of Proverbs and Bin Sira, and on the other hand, it gives a new concept of wisdom. This essay presents the results obtained from the concept of wisdom by examining and analyzing the various and interconnected components of the 4Q185 fragment, and then considering the historical conditions and showing the connection of this scroll with Qumran Cummunity, the components of the fragment It also criticizes and evaluates 4Q185 and opens a new perspective of Judaism in the first century AD: by analyzing and looking deeply into the components of 4Q185, we have come to the conclusion that how some traditions in Judaism develop and evolve, and when they are faced with new religious, cultural and social challenges, they are once again formed from the ancient Jewish tradition. Therefore, based on the examination and analysis of new sapiential components in the scrolls 4Q185, we have reached an understanding of one of the important historical and sociological issues of Judaism in the Second Temple period and have criticized it.

    Keywords: Dead Sea scrolls, Qumran community, piece 4Q185, Hikmat, Second Temple period}
  • محمدتقی یوسفی، یارعلی کرد فیروزجایی، سعید احمدی*

    انسان به عنوان موجودی چندبعدی از دیرباز موردتوجه تربیت انبیاء الهی بوده است. شناخت ابعاد وجودی و زوایای نفس او در فرایند تربیت از اهمیت ویژه ای برخورداراست. هرجزیی از اجزای وجودی انسان چه در جسم و چه در نفس دارای کارکردی برای  خود بوده و رسالتی برعهده دارد  و انسان در مسیر رشد و تعالی از ظرفیت آن بهره مند می شود. در این میان قوه خیال بیشترین ظهور را در عالم کثرات و در بین مردم دارد. این تحقیق با رویکردی ایجابی به قوه خیال و با روش تحلیلی- توصیفی درصدد تبیین عقلی نقش و جایگاه این قوه در تربیت دینی انسان از منظر حکمت و عرفان اسلامی است. بر این اساس بعد از بررسی حقیقت تربیت دینی و توجه به سطوح  مختلف ادراک تصوری وتصدیقی متربی در فرایند تربیت از یک سو و جایگاه خیال به عنوان حدواسط  بین حس و عقل و خصوصیات بارز آن از جمله خلاقیت و محاکات و همچنین ارزش معرفت شناختی ادراکات خیالی به ویژه در تطبیق با عالم خیال منفصل از سوی دیگر، با بهره گیری از آموزه های عرفان و حکمت اسلامی درمقام اثبات عقلی نقش خیال به عنوان نقطه آغازین تربیت دینی انسان است.

    کلید واژگان: خیال, تربیت دینی, خلاقیت, محاکات, جودهالتخییل, حکمت, عرفان اسلامی}
    Mohammadtaghi Yousefi, Yarali Kord Firoozjayi, Saeed Ahmadi *

    Human being as a multidimensional creature has been always an important subject in prophet’s divine training. Knowing all dimensions of the man, either its body or soul have a special function and message in the path of sublimation. The phantom is one of the most effective elements among diversities especially the human beings. Ion This article studies the position of phantom in religious training based on Islami mysticism and wisdom. The research method is descriptive analysis with a positive approach to the subject. At first it describes the conceptual and confirmative cognition of the religious training. Then it focuses on the wisdom as a medium and some features such as creativity, mimesis, and epistemic values of conceptual cognition. Finally, we disproved that wisdom is the starting point of religious training.

    Keywords: wisdom, Islamic Mysticism, Religious training, Mimesis, Creativity}
  • مریم سادات سیاهپوش*

    یکی از موضوعات مورد بحث در الهیات فمینیستی، بررسی جنبه ی مونث الهی در ادیان گوناگون است که به واسطه ی آن، جایگاه زنان در جامعه ی دینی بالا برده می شود. در این میان، تجسم زنانه ی حکمت الهی از مهمترین مباحث مطرح شده در این زمینه به شمار می آید. این شخصیت الهی زنانه، در دو دین یهود و بودایی جایگاه برجسته ای را به خود اختصاص داده است. حکمت متشخص زنانه در دین یهود در مقام حخما یا شخینا و در دین بودایی در مقام پراجناپارامیتا، ظاهر گشته است. از آن رو که این ادیان، از قدیمی ترین و پرطرفدارترین ادیان جهان محسوب می شوند، بررسی حکمت متشخص الهی در قالب زنانه اش اهمیت فراوانی دارد چرا که شباهت ها و تفاوت ها در آموزه هایی که پیرامون این شخصیت پدید آمده است نمایان شده و تاثیر آن در جامعه ی دینی با ارزش بخشیدن به جایگاه زنان مشخص می گردد. در این پژوهش، کوشش می شود که سیر تحول این مفهوم در این دو سنت دینی، ابعاد و کارکرد اجتماعی آن مورد بحث قرار گیرد.

    کلید واژگان: حکمت, الهیات فمینیستی, حخما, شخینا, سوفیا, پراجناپارامیتا}
    Maryamsadat Siahpoosh *

    Studying about the feminine aspect of God in various religions is one of the topics that has been discussed in feminist theology and it could promotes the status of women in the religious community. One of the important issues in this field is the feminine embodiment of divine wisdom. This female divine figure has a prominent place in the two religions, namely, Judaism and Buddhism. The embodied feminine wisdom has appeared in Judaism as Hakhma or Shekhina and in Buddhism as Prajnaparamita. Since these religions are known as the oldest and most popular religions in the world, it is very important to study about the embodied divine wisdom in its feminine form. Moreover, the impact of this issue on the religious community has been cleared. This research tries to discuss the evolution of this concept in these two religious traditions, its dimensions and social function.

    Keywords: wisdom, Feminist Theology, Hokhma, Shekhina, Sophia, Prajnaparamita}
  • فاطمه مقصودیان*، لیلا هوشنگی، آزاده رضایی

    کتاب مقدس در مقام متن ادبی دارای گونه های ادبی (ژانرهای) متنوعی است که یکی از مهم ترین آن ها را می توان ژانر «آپوکالیپسی» یا «مکاشفه ای» نامید. کتاب دانیال از جمله نخستین متون آپوکالیپسی یهودی به شمار می رود که تاریخ تقریبی نگارش آن را قرن دوم قبل از میلاد دانسته اند و همانند بسیاری از این متون نام نویسنده مجعول است. از ویژگی های بارز متون مکاشفه ای یا آخرالزمانی بیان نمادین و بکارگیری زبان رمزی است که عمدتا به موضوعاتی از جمله منشا پیدایش جهان، فرجام شناسی، پیشگویی آشوب های روزهای فرجامین، روز رستاخیز و داوری درباره انسان و جهان می پردازد. در این پژوهش سعی شده است تا با نظر به اهمیت متون آپوکالیپسی در مطالعات کتاب مقدسی به پیشینه این تحقیقات گسترده اشاره شود. همچنین ضمن معرفی و بیان ویژگی های این متون و انواع دسته بندی های آن ها از نظر صوری و محتوایی، بطور ویژه در بحث از نمادشناسی کتاب دانیال، به ریشه نمادها و کاربرد های آن ها در سایر متون عبری و غیر عبری پرداخته شود. از دیگر نکات برجسته، آموزه های حکمی این کتاب است که با هدف تعلیم حکمت و پندهای اخلاقی نگاشته شده است. بدین سان، اینگونه متون خواننده را، به هر دوره زمانی که متعلق باشد، به تفکر بیشتر درباره مفاهیم رمزی فرا می خواند و این خود جذابیتی خاص را به این متون می بخشد.

    کلید واژگان: کتاب مقدس, دانیال, متون آپوکالیپسی, نماد, یهود, مکاشفه, حکمت}
    Fatemeh Maghsoudian *, Leila Hooshangi, Azadeh Rezaei

    The Bible, as a literary work, has a variety of literary genres that one of their most important genres is called “apocalyptic genre. The book of Daniel, writing at the end of second century BC, is known as one of the earliest Jewish apocalypses which like other apocalyptic writings has an unknown writer (Pseudonymity). One of the important feature of apocalyptic writing is symbolic expression which includes subjects such as the cosmogony, eschatology, prophesizing the world catastrophes, the resurrection, the final judgment of man and of the world. The present study is seeking to point to background of this research considering the importance of apocalyptic literature in Bible studies. Also this article seeks to point to introduce and express the characteristics of these genre and examine the common general forms and contents of the apocalypses. Moreover specially pay attention to the symbols of the Book of Daniel to the roots and uses in other Hebrew and non-Hebrew literature. This book is one of wisdom books which has been written for teaching wisdoms and moral values. Thus, such texts attract the readers to think more about symbolic concept of them.

    Keywords: the Bible, the Book of Daniel, apocalyptic literature, Symbol, apocalypse, wisdom}
  • بهزاد هدهدی*، بیژن عبدالهی، حمیدرضا آراسته، حسن رضا زین آبادی

    هوش معنوی دستاورد ده ها سال تحقیقات در حوزه روانشناسی دین است که  به عنوان زیرساخت سرمایه معنوی نقش مهمی در ارتقاء سرمایه روانشناختی، بهزیستی و بلوغ معنوی فردی، اثربخشی مدیریت و رهبری دارد. با توجه به تایید نقش آموزه های ادیان در شکل گیری مفهوم هوش معنوی و  ارتقاء آن در متون پژوهشی معاصر و خلاء پژوهشی موجود از منظر مطالعات اسلامی، هدف تحقیق حاضر تبیین مبانی نظری، استنباط ابعاد و نشانگان هوش معنوی از منابع اسلامی و طراحی مدل هوش معنوی از دیدگاه اسلامی است. پرسش اصلی تحقیق این است که آیا هوش معنوی به صورت مستقیم یا ضمنی در متون اصلی، منابع فلسفی و عرفانی اسلامی مفهوم پردازی شده است؟ و اگر پاسخ مثبت باشد مولفه ها و شاخص های آن کدامند؟ برای تدوین این الگو از روش کیفی تحلیل اسنادی با دو تکنیک تحلیل مفهومی و تحلیل مضمون و نیز پردازش مستقل از طریق نرم افزار MAXQDA استفاده شده است. برای اطمینان از اعتبار تحقیق و الگوی آن، روش تکمیل شده ارزیابی مطالعات کیفی لینکولن و گوبا  شامل چهار معیار موثق بودن، اعتبار و اطمینان پذیری، تایید پذیری و  انتقال پذیری مد نظر بود. نتایج نشان داد که این مفهوم در متون اسلامی در قالب سامانه ترکیبی از سه مقوله  عقل، قلب و حکمت پردازش و با واژگانی مانند قوه قدسیه،عقل قدسی، هوش باطنی، فراست مومنانه، بالاترین مرتبه ذکاوت،حکمت، قوه شهود و نیز با عین واژه هوش معنوی طرح و بررسی شده و هوشمندان معنوی با عنوان« اولوالباب» و « اولی الابصار» معرفی شده اند. مولفه های پنجگانه و شاخص های استخراج شده از متون و منابع اسلامی عبارتند از: جستارگری معنا و هدف (با شاخص های پرسشگری و تفکر انتقادی وجودی،کشف و خلق معنا و هدف در زندگی و کار)، ظرفیت تعالی شناختی (با شاخص های فضیلت مندی نیروی شناختی، توانایی فراروندگی در شیوه ها، مراتب و منابع شناخت)؛ توانایی کسب آگاهی های متعالی (با شاخص های خداآگاهی، خودآگاهی متعالی، ادراک آیه ای هستی، تشخیص خیر و شر)؛ معنویت (با شاخص زندگی معنوی درونی) و حکمت (با شاخص زیست حکیمانه/ خردمندانه.

    کلید واژگان: هوش معنوی, قوه قدسیه, عقل قدسی, حکمت, اولوالالباب, اولی الابصار, سرمایه معنوی}
    Behzad Hodhodi *, Bijan Abdullahi, Hamidreza Arasteh, Hassan Reza Zeinabadi

    Spiritual intelligence is the result of decades of studies in the field of religion psychology, which as an infrastructure of spiritual capital plays an important role in increasing the psychological capital, well-being and spiritual maturity of a person, the effectiveness of management and leadership. Considering the role of religious teachings in the formation of the concept of spiritual intelligence and its promotion in contemporary and creative research texts from the perspective of Islamic studies, the purpose of this study is to contrast the sources, inferences and symptoms of spiritual intelligence from Islamic sources and design a model of spiritual intelligence. It was from an Islamic point of view. The main question was whether spiritual intelligence was conceptualized directly or implicitly in the original texts, Islamic philosophical and mystical sources? And if yes, what are its components and indicators? To modify this pattern, the qualitative method of document analysis with two techniques of conceptual analysis and content analysis as well as independent processing through MAXQDA software was used. To ensure the validity of the research and its model, the completed method of quality studies of Lincoln and Guba included four criteria of reliability, validity and connectivity, personality verification and mobile transmission. The results showed that this concept is processed in Islamic texts in the form of a system of three categories of intellect, heart and wisdom and with words such as holy power, holy wisdom, esoteric intelligence, faithful foresight, the highest level of intelligence, wisdom, intuition and also with glasses. The term spiritual intelligence has been designed and studied and spiritual intelligence has been introduced under the titles of "Ulwal Bab" and "Oli Al-Absar". The five components and indicators extracted from Islamic texts and sources are: searching for meaning and purpose (with indicators of questioning and critical thinking of existence, discovering and creating meaning and purpose in life and work), changing understanding (with indicators of virtue) Cognition group, the effect of transcendence on methods, levels and sources of cognition); Use of relevant ads (with indicators of God-awareness, transcendent self-awareness, verse perception of existence, discernment of good and evil); Spirituality (with the index of inner spiritual life) and Wisdom (with the index of living wise).

    Keywords: spiritual intelligence, Sacred Power, Sacred Reason, HEART, wisdom, Uloal-albab, Uli al-absar, Spiritual Capital}
  • حسین عمادزاده*، مهدی فرمانیان

    متکلمان قبل از خواجه که کلام به معنای اخص، فلسفی نشده بود، راه حل مساله شر را از آیات و روایات اهل بیت (ع) به دست آورده اند. به همین دلیل، راه حل های آنان با نظریات فلسفی در باب شرور متفاوت است. متکلمان امامیه، شر را صادر از خدا می دانستند و در عین حال، آن را با صفت خیرخواهی مطلق خداوند -ماخوذ از الهیات مسیحیت- متضاد نمی شمردند. در کلام امامیه، خداوند حکیم است و وجود شرور، به دلیل حکمت الهی است و گزاف و بیهوده نیست؛ لذا شرور و بلایای عالم مادی، حسن و نیکو هستند؛ زیرا خداوند، شر را با دو اصل «انتصاف» و «عوض» جبران می کند.

    کلید واژگان: شر, کلام امامیه, حکمت, انتصاف, عوض}
    Ḥusayn Imādzāda *, Mahdī Farmāniyān

    Before Khāja – when theology had not become philosophical in its true sense – theologians attained the solution to the problem of evil from the qur’ānic verses and narrations of Ahl al-Bayt (a). As a result, their solutions were different from the theological theories on evils. The Twelver Shī‘a theologians deemed the evil to emanate from God but did not take this as contradictory to the absolute benevolence of God – which was taken from the Christian theology. In the Twelver Shī‘a theology, God is Wise, and the existence of evils is not unnecessary and is because of the divine wisdom. Therefore, the evils and afflictions of the material world are good, because God compensates evil with the two principles of “Intiṣāf” and “‘Iwaḍ.”

    Keywords: evil, Twelver Shī‘a theology, wisdom, Intiṣāf, ‘Iwaḍ}
  • عادل مقدادیان*، ابوالفضل تاجیک

    به باور عرفان یهود و عرفان اسلامی، خدای متعال میان خود و مخلوقاتش واسطه‏ای را قرار داده است که در متون مقدس هر دو دین اسم های مشترکی دارند. یکی از این عناوین «حکمت» است. در این نوشتار بر اساس روش تطبیقی، مفهوم «حکمت» در عرفان یهودی و اسلام تحلیل شده است. مهم ترین نوآوری این پژوهش اثبات این فرضیه است که گرچه در یهود «حسد» و عشق اصل حیات بخش است و در عرفان اسلامی نیز حرکت حبی همان نقش را دارد، اما در هر دو عرفان، پیش از حب الهی که باعث تجلی مظاهر شده است، حکمت (حوخمه) نقش آفرین بوده است؛ لذا این شبهه کلامی که اگر خدا همیشه محب و در عین حال، قادر است، پس باید از ازل مخلوق می‎داشته، در عرفان قبالا و عرفان اسلامی این گونه پاسخ داده می‎شود که خدا، مقدم بر حب ذاتی، حکیم است و حکمت اوست که حبش را به جریان می اندازد.

    کلید واژگان: آفرینش, حکمت, غیب الغیوب, فیض, واسطه فیض}
    Adel Meghdadian *, Aboulfazl Tajik

    According to Jewish mysticism and Islamic mysticism, God Almighty has placed a mediator between himself and his creatures, who have common names in the sacred texts of both religions. One of them is "Wisdom". In this article, based on the comparative method, the concept of "wisdom" in Jewish mysticism and Islam is analyzed. The most important innovation of this research is to prove the hypothesis that although in Judaism "hesed" and love are the life-giving principles and in Islamic mysticism the movement of love has the same role, but in both mysticisms, before the divine love that has manifested manifestations. Wisdom has played a role. Therefore, the theological doubt that if God is always loving and at the same time capable, then he should have creation from eternity, is answered in Qabalah mysticism and Islamic mysticism in such a way that God, prior to intrinsic love, is wise and is His wisdom. Which pours out his love.

    Keywords: Grace, creation, Ein-sof, Intermediary Emanation, wisdom}
  • محسن شيراوند *

    در غرب بحث درباره اخلاق زیست محیطی به عنوان یکی از سرفصل های اصلی اخلاق جهانی دچار دگردیسی هویتی شده است. دلیل این دگردیسی، عدم توفیق کانون های چهارگانه اخلاق زیست محیطی در زمینه مهار بحران های زیست محیطی است. امروزه تمرکز پژوهش های زیست محیطی اندیشمندان بزرگ غربی سمت وسویی دینی به خود گرفته است. آنچه امروزه در مراکز آکادمیک غرب تحت عنوان «معنویت زیست محیطی» شنیده می شود، کوچ کردنی آرام از اخلاق زیست محیطی مبتنی بر انسان به اخلاق مبتنی بر «معنویت» است. نگارنده با بررسی سیر دگردیسی آثار پژوهشی شکل گرفته در مغرب زمین، «اندیشه تجلی» را مهم ترین خاستگاه معنویت زیست محیطی در عالم اسلام می داند. این مقاله می کوشد در دو منبع حکمت و شریعت اسلامی شاکله اصلی این موضوع را کندوکاو نماید. روش به کار رفته در این پژوهش، اسنادی تحلیلی است؛ بدین نحو که ابتدا برخی از مهم ترین نظریات و کانون های زیست محیطی و در ادامه، اندیشه تجلی در دامان شریعت و حکمت بحث خواهد شد و به این نتیجه خواهد رسید که مجموع نصوص متقن دینی و متون حکمی عرفانی، زیست بومی فکری – فرهنگی ایجاد کرده است که این زیست بوم ظرفیت بالایی برای پذیرش اندیشه تجلی دارد. این اندیشه به شرط ایجاد سازوکارهای دقیق، قدرت خوبی در زمینه فرهنگ سازی زیست محیطی دارد.

    کلید واژگان: تجلي, معنويت زيست‌محيطي, حكمت, شريعت}
  • مجتبی زروانی، سیده سوزان انجم روز*، قربان علمی

    حکمت و شرارت در نماد «زن» در سنت یهود، به‎ویژه در موارد ارایه تصاویر زنانه در ادبیات حکمی همواره مطرح بوده است. این جستار با تمرکز بر یکی از متون قمران، یعنی 4 قم 184، به تحلیل برخی کارکردهای وجوه حکمت در اندیشه قمرانیان می‎پردازد. وجود قطعه 4 قم 184 در میان نسخه‎های خطی قمران، دال بر اهمیت این متن کنایی در میان انجمن قمران و بازتاب اوضاعی است که این فرقه با آن درگیر بوده‎است. این قطعه طومارهای بحرالمیت، با شواهدی از کتاب مقدس در سه لایه معنایی واکاوی شده است: نخست، ‎آموزه‎ های اخلاقی که در سنت دیرپای یهود شکوفا شده بود. در لایه معنایی دوم، جنسیت حکمت، با در نظر داشتن ایزدبانوان حکمت بین‎ النهرین و پیش زمینه تاریخی عهد قدیم، انگیزه ادبی الهیاتی دارد. با تحلیل زمینه تاریخی روشن می‎شود که این شعر در سطح سوم، استعاره‎ای است از کهانت اورشلیم که همچون زنی شریر در حال اغواگری پرهیزگاران است. بر اساس همین باور قمرانیان به کهانت نادرست معبد و حکمت دروغین اورشلیم، آنان از اورشلیم کناره گرفتند.

    کلید واژگان: یهودیت, حکمت, قمران, قطعه 4قم184, زن اغواگر, اورشلیم}
    Ghorban Elmi, SeyyedehSouzan Anjomeruz *, Mojtaba Zarvani

    Wisdom and wickedness in the symbol of “woman” has always been the subject of inquiry in Jewish tradition, especially when it comes to portraying women in prescriptive literature. This article which focuses on one of the texts of Qumran, namely 4Q184, expounds some of the functions of the modes of wisdom in Qumrani thought. The existence of the fragment 4Q184 in the Qumran manuscripts denotes the importance of this symbolic text in Qumran’s community and reflects the situation which this sect encounters. The Fragment of the Dead Sea Scrolls which has evidence derived from the Bible is analyzed in three semantic levels: the first is the level of moral teachings that had flourished in the long-standing Jewish tradition; the second is the level of the nature of wisdom, which, considering the goddesses of the wisdom of Mesopotamia and historical background of the Old Testament, has a theological literary motivation. By analyzing the historical context, it is found that the poetry in the third level is a metaphor for Jerusalem's divination which is, just like a wicked woman, involved in the act of seducing the pious. According to the belief of the false divination of the temple and false wisdom of Jerusalem, Qumranians left Jerusalem.

    Keywords: Judaism, wisdom, Qumran, the Fragment 4Q184, seductive woman, Jerusalem}
  • راضیه یزدانی پور، ولی الله شجاع پوریان*
    تصویر همان تبلور معانی و اندیشه های بلند یک هنرمند ادبی است که در چارچوبی منسجم و نظامند، طراحی گشته و نمود عینی از تجربه شعری وی را به نمایش می گذارد. گرایش تاویلی عارفان و حکیمان ایرانی به هستی و پدیدارهای فراسوی آن و بهره گیری از زبانی تصویری برای گزارش «آنچه نادیدنی است» و خرد آدمی از دریافت معانی بیانی آن درمی ماند، بر همگان آشکار است. در همین راستا همواره اندیشمندان ایرانی در عرصه های گوناگون ادب عربی یکه تاز مفاهیم ناب عرفانی و حکمی بوده اند، تاجائیکه ادب عربی در زمینه عرفان خود را وام دار صاحب نظران ایرانی می داند؛ابوبکرارجانی ملقب به ناصح الدین، یکی از چهره های نامدار ادبی است که هم از نظر دانش عرفانی و فقهی و هم ادبی، جایگاه ویژه ای در دوره سلجوقیان و حکومت عباسی کسب نموده بود. وی در القای مضامین ناب عرفانی و حکمی خود با بهره مندی از عناصر تصویرپردازی همچون استعاره،آیرونی لفظی، پویایی تصویر شعری و مجاز در تلاش است تا مفاهیم عرفانی از قبیل: وحدت وجود، آفرینش هستی، تجرید و نفی و عشق الهی و خردوزی را به مخاطب خود انتقال دهد.در این پژوهش مفاهیم حکمی عرفانی همانند وحدت وجود، خلوص در عشق، آفرینش هستی و نفی و اثبات در دیوان ناصح الدین ارجانی به شکل هنرمندانه ای حضور یافته، و در مقاله حاضر با هدف شناخت بیشتر نسبت به این مفاهیم با تکنیک های بلاغی در تصویرپردازی، و معرفی شاعر ایرانی ناصح الدین ارجانی و تثبیت جایگاه وی به عنوان یکی از شاعران برجسته در عرصه مفاهیم حکمی و عرفانی که اشعارش محل استناد کتب بلاغی بوده، پرداخته شد. نگارندگان در مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی به پردازش داده ها می پردازند.
    کلید واژگان: ناصح الدین ارجانی, عرفان, تصویر, حکمت}
  • بابک ملایی، محمد جواد اسماعیل غانمی *

    حکمت و عرفان در همه دوره های ادبی جولانگاه شاعران بوده است. شعر، حکمت و عرفان از موارد تلاقی ادبیات با اندیشه های دینی است حمانی سروده های عرفانی خود را با حکمت و پند و اندرز در آمیخته و با تاثیرپذیری از قرآن و احادیث اهل بیت، سروده های خود را که از دلش می جوشید، با معانی آسان و مستقیم سعی در انتقال مضامین حکمت آمیز به مخاطب را داشته است این مضامین شامل: پیروی از اهل بیت (ع) ، دل نبستن به دنیا، نافرمانی از هوا و هوس، جهاد با نفس، درس گرفتن از ایام پیری است. نگارنده این مقاله درصدد است به بررسی و شرح اشعار این شاعر شیعی در زمینه حکمت و عرفان بپردازد.

    کلید واژگان: حکمت, عرفان, حمانی- شعر}
    Babak Malayee, Mohammd Javad Esmail Ghanemi

    Philosophy and mysticism has been the arena for poets throughout the literary eras. Poetry, philosophy, and mysticism are among the intersection of literature with religious thoughts. Hammami mingled his mystical poems with philosophy, advice, and recommendation, and impressed by the Koran and Ahlulbayt hadith, he tried to convey the philosophical concepts to the audience through simple and straightforward by his poems coming from heart. These themes include following Ahlul bayt (pbut), not loving the world, defiance against fancy, self-crusade, and learning from old age. The writers of this paper endeavor to deal with the study and explanation of the poet's poetry in terms of philosophy and mysticism.

    Keywords: Philosophy, mysticism, Hammami, poetry}
  • خدیجه حاجیان*
    شعر حافظ در تاریخ مطالعات ادبی همواره محل توجه و موضوع تامل بوده است. بیشتر تحقیقات حافظ‏پژوهی، کم وبیش پرتویی بر جهان شعر وی افکنده و سویی از اندیشه وی را روشن کرده اند. توجه به جنبه فلسفی و کلامی شعرش همواره یکی از موضوعات چالش انگیز بوده است. در این پژوهش، صرف نظر از جست وجوی نیت حافظ، در پی خوانشی فلسفی حکمی از شعرش هستیم؛ بنابراین، بیش از هر چیز، با متن روبه رو هستیم و سعی شده است در حدود دلالت های متنی اندیشه وی از منظری فلسفی یا حکمی بررسی و با آراء دو فیلسوف بزرگ ابن‏سینا در مقام فیلسوفی مشائی و سهروردی در جایگاه فیلسوفی اشراقی مقایسه شود. این خوانش به دلیل برخی ویژگی های خاص شعر حافظ از جمله وجود ای هام که امکان خوانش‏های متعدد را فراهم می‏کند و دیگر ظرفیت تاویل پذیری بسیار، ممکن می‏گردد. نتایج تحقیق نشان می‏دهد از دریچه اندیشه سهروردی به اشعار حافظ نگریستن، وی را متفکری می نمایاند که به عقل پشت پا می زند و نگاهی وحدت گرایانه به هستی دارد و با نگریستن از دریچه تفکر عرفانی، حکمی به آراء ابن سینا، برخی ویژگی‏های مشترک به ویژه در زمینه‏های وجود و فرشته‏شناسی، طعنه زدن به صوفی، زهد، ریا(زهد ریایی) و تاکید بر زندگی رندانه، اندیشه حافظ با تفکر ابن سینا مطابقت دارد. ابن سینا به مدد ابتکار خویش مبنایی عقلانی و وجودشناختی برای اشراق عقل فراهم آورد؛ ویژگی ای که هر اندیشه عرفانی واجد آن است. از چنین دیدگاهی، بی تردید اندیشه اشراقی وی است که زمینه را برای فلسفه اشراقی سهروردی، که حافظ از آن بهره جسته است، فراهم می کند.
    کلید واژگان: حافظ شیرازی, ابن سینا, سهروردی, فلسفه, حکمت}
  • مریم السادات سیاهپوش*، لیلا هوشنگی، حجت الله جوانی
    مکاتب گنوسی در مقام یکی از جریان های مهم اعتقادی و عرفانی تاثیرگذار، دارای نگرش های متفاوتی بوده اند که به جهت تاثیر بر جریان های گوناگون دینی و عرفانی، از جمله مسیحیت، مورد توجه محققان قرار گرفته اند. در این پژوهش تلاش شده است که جایگاه زنان در مکاتب گنوسی مسیحی با نظر به رابطه دو سویه دین و جامعه بررسی شود. در دو سده نخست میلادی، با اتکاء بر تعالیم دو تن از آموزگاران گنوسی، شمعون مغ و والنتینوس، تلقی خاصی از نقش زن در الهیات و جنسیت خدا، در مسیحیت مورد توجه قرار گرفت. بدین سان، جهان بینی و خداشناسی ثنوی گنوسی برای تبیین جایگاه عنصر مونث در الوهیت کاربرد یافت. هم چنین، بر نقش حکمت (غالبا با نام سوفیا شخصیت یافته) در روند آفرینش تاکید خاص صورت گرفت. به نحوی متقابل، این الهیات که ناظر بر شخصیت مونث الهی است، بر فعالیت زنان در جامعه دینی تاثیر نهاد که خود بیانگر رابطه دو سویه دین و جامعه می تواند باشد. به گونه ای که تعامل اجتماعی زنان و حضور فعالانه آنان در عرصه های دینی و کلیسا گسترش می یابد و این خود بر فهم از کتاب مقدس اثر می گذارد.
    کلید واژگان: مکاتب گنوسی, الهیات مسیحی, حکمت, سوفیا, نقش زنان, جنسیت خدا, دین و جامعه}
    Maryamsadat Siahpoosh *, Leila Hooshangi, H Javani
    Gnosticism as an important and effective school have been studied frequently. It is mainly due to its influences on several mystical and religious traditions. In this article we study the role of women in Gnostic traditions by considering the mutual relation between religion and society. In the first two centuries A.D., based on the teachings of two Gnostic teachers, i.e. Simon Magus and Valentinus, a particular attitude was taken towards the role of women by the Christian theologists. Thus, the Gnostic worldview and theology spread to explain the position of the female element in the divinity. Moreover, the role of wisdom (often characterized by the name of Sophia), in the process of creation, was emphasized. In a reciprocal way, this theology, based on the female divine personality, affected the activities of women in religious society and the understanding of the scriptures.
    Keywords: Gnosticism, Christian theology, women role, God's gender, religion, society}
  • صابر پورشرق، محمد حکیم آذر، امیرحسین همتی

    برای شناخت و ارزیابی تالیفات و آثار هر نویسنده یا شاعر، علاوه بر مطالعه در شیوه زندگی وی و آشنایی با عقایدش ضروری است تا سبک نوشته های او نیز مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار گیرد، این بررسی از طریق تحلیل محتوا امکان پذیر است، در این مقاله، که به «تحلیل محتوای رساله عقل سرخ سهروردی (شیخ اشراق)» اختصاص دارد،، مطابق معمول ترین روش ها در تحلیل محتوای آثار، گزینه هایی مشتمل بر: 1- آیات قرآن و احادیث،2- واژه های رمزی، 3- کلمات عرفانی و نام عرفا، 4- ویژگی های زبانی 5- ویژگی های بلاغی، بررسی و تحلیل شده است، پس از انتخاب گزینه های مزبور، مصداق وجودی هر یک از آن ها در متن، مورد جستجو، بررسی و شمارش قرار گرفته و سپس بر مبنای فراوانی داده ها، تحلیل و جمع بندی و نهایتا نتیجه گیری به عمل آمده است

    کلید واژگان: شیخ اشراق, تحلیل محتوا, عرفان, حکمت, کلمات رمزی}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال