به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "نظریه ها" در نشریات گروه "روانشناسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «نظریه ها» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • زهرا حسنی چنار، هادی وکیلی*، مژگان سرشار
    زمینه

    روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر استعدادها و توانایی ها، به جای تمرکز بر بیماری ها، جای خود را در ادبیات روانشناسی گشوده است و با پیشرفت روزافزون جوامع و گسترش مادی گرایی، اهمیت بیشتری یافته است. شادکامی در نظریه مارتین سلیگمن، یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی مثبت گرا است و به احساس خوشحالی و رضایت فرد اشاره می کند.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر، کیفی بود که با روش گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) انجام شد. جامعه آماری در بخش بررسی نظریه سلیگمن، محتوای کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا: درک جدیدی از نظریه شادکامی و بهزیستی بود که تمام محتوای آن با دقت توسط پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفت و در بخش خبرگان نیز، جامعه آماری شامل تمامی متخصصان روانشناسی مثبت گرا در شهر تهران در سال 1402 بود که با نمونه گیری گلوله برفی شناسایی شدند و با نظرخواهی از 10 نفر از این خبرگان، نظرات آنان در مورد موضوع مورد مطالعه، بررسی شد.

    یافته ها

    در پژوهش حاضر عوامل علی، زمینه ای و مداخله گر شادکامی شناسایی شدند. از طرفی راهبردهای تمرکز بر نقاط قوت، تمرین شکرگزاری، تمرین پذیرش رنج ها، تعیین اهداف و برنامه ریزی هفتگی یا ماهانه، برقراری و حفظ روابط مثبت و ارتباطات معنادار با دیگران، تمرین زندگی در حال و ارزش قائل شدن به لحظات حال و فعالیت های ورزشی و تحرک بدنی به عنوان راهکارهای شادکامی شناسایی شدند. در نهایت مشخص شد شادکامی پیامدهای مختلفی شامل بهبود روحیه، بهبود سلامت، بهبود روابط، افزایش خلاقیت، موفقیت در کار، حفظ تعادل روحی و افزایش انگیزه را به همراه دارد.

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر نشان داد که شادکامی اصیل مارتین سلیگمن با دیدگاه خبرگان حوزه روانشناسی مثبت گرا همخوانی دارد؛ زیرا هر دو تاکید دارند که شادکامی، رضایت و آرامش درونی است که می تواند از طریق ارتباط معنوی با خداوند و پیروی از اصول دینی و اخلاقی و نگرش مثبت به زندگی میسر شود.

    کلید واژگان: شادکامی, نظریه سلیگمن, روان شناسی مثبت گرا
    Zahra Hasani Chenar, Hadi Vakili*, Mojgan Sarshar
    Background

    By relying on talents and abilities, instead of focusing on diseases, positive psychology has opened its place in psychology literature and has become more important with the increasing progress of societies and the spread of materialism. In Martin Seligman's theory, happiness is one of the most important concepts in positive psychology and refers to a person's feeling of happiness and satisfaction.

    Aims

    The current research was conducted with the aim of providing a model for happiness based on Martin Seligman perspective.

    Methods

    The method of the current research was qualitative, which was carried out using the grounded theory method. The statistical population in the review section of Seligman's theory was the content of the book "Prosperity of Positive Psychology: A New Understanding of the Theory of Happiness and Well-Being", all of its content was carefully examined by researchers, and in the expert section, the statistical population included all positive psychology specialists in Tehran. It was in 1402 that they were identified by snowball sampling and by asking the opinion of 10 of these experts, their opinions on the subject under study were examined.

    Results

    In the present study, causal, contextual and intervening factors of happiness were identified. On the other hand, strategies for focusing on strengths, practicing gratitude, practicing acceptance of suffering, setting goals and weekly or monthly planning, establishing and maintaining positive relationships and meaningful connections with others, practicing living in the present and valuing the present moments and sports activities and mobility Physical activity was identified as a means of happiness. Finally, it was found that happiness brings various consequences, including improving mood, improving health, improving relationships, increasing creativity, success at work, maintaining mental balance, and increasing motivation.

    Conclusion

    The findings of the present study showed that Martin Seligman's genuine happiness is consistent with the opinion of experts in the field of positive psychology; Because both emphasize that happiness, satisfaction and inner peace can be achieved through spiritual connection with God and following religious and moral principles and a positive attitude towards life.

    Keywords: Happiness, Seligman's Theory, Positive Psychology
  • فاطمه سادات راد، عبدالرضا مدرس زاده *، زهرا سادات گلی
    هدف

     هدف از این پژوهش، شناسایی تیپ شخصیتی محتشم کاشانی، شاعر بزرگ قرن دهم هجری، از خلال اشعار او براساس نظریه تیپ های شخصیتی مایرز-بریگز بود.

    روش شناسی:

     این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. برای تحلیل شخصیت محتشم کاشانی، نظریه شخصیت های شانزده گانه مایرز-بریگز که از توسعه نظریه کارل یونگ حاصل شده است، به عنوان چارچوب نظری انتخاب گردیده است. داده های این پژوهش از اشعار محتشم کاشانی گردآوری و براساس شاخص های روانشناسی شخصیتی تحلیل شده است. ابعاد مختلف شخصیت از جمله "درونگرایی-برونگرایی"، "حسی-شهودی"، "منطقی-احساسی" و "ساختارگرا-منعطف" مورد بررسی قرار گرفته اند.

    یافته ها

     تحلیل اشعار محتشم کاشانی نشان می دهد که شخصیت او با تیپ شخصیتی ESFP مطابقت دارد. این تیپ شخصیتی به فردی اجتماعی، برونگرا، سرگرم کننده و احساسی اشاره دارد که به لحظه حال توجه دارد و از تجربیات حسی و تعاملات اجتماعی لذت می برد. محتشم کاشانی در اشعار خود نشان می دهد که بیشتر بر احساسات و تجربیات لحظه ای تمرکز داشته و کمتر به برنامه ریزی طولانی مدت یا تفکر منطقی تمایل دارد.

    نتیجه گیری

     نتایج این پژوهش نشان می دهد که شخصیت محتشم کاشانی از تیپ ESFP بوده که فردی برونگرا، حساس به محیط، احساسی و منعطف است. این تیپ شخصیتی می تواند به توضیح رفتارها و تعاملات اجتماعی او کمک کند. همچنین، این تحلیل می تواند دیدگاه های جدیدی را در زمینه شخصیت شناسی ادبی فراهم آورد و اهمیت الگوسازی از شخصیت های برجسته فرهنگی و ادبی را روشن سازد.

    کلید واژگان: تیپ شخصیتی, محتشم کاشانی, نظریه مایرز
    Fatemeh Sadat Rad, Abdolreza Modareszadeh *, Zahra Sadat Goli
    Objective

     The aim of this study is to identify the personality type of Mohtasham Kashani, the renowned 16th-century poet, through his poetry, based on the Myers-Briggs Type Indicator (MBTI).

    Methodology

     This research employs a descriptive-analytical method. The theory of the sixteen personality types developed by Myers-Briggs, based on Carl Jung’s psychological theory, is used as the theoretical framework for analyzing Mohtasham Kashani’s personality. Data was gathered from his poetry and analyzed according to personality psychology indicators. The study examines various dimensions of personality, including "Introversion-Extraversion," "Sensing-Intuition," "Thinking-Feeling," and "Judging-Perceiving."

    Findings

     The analysis of Mohtasham Kashani’s poetry reveals that his personality aligns with the ESFP type. This personality type is characterized by sociability, extroversion, emotionality, and a focus on present experiences. Mohtasham Kashani’s poetry demonstrates a strong focus on emotions and sensory experiences, with less inclination toward long-term planning or logical thinking.

    Conclusion

     The results indicate that Mohtasham Kashani possesses an ESFP personality type, marked by extroversion, sensitivity to the environment, emotional depth, and flexibility. This personality type can provide insights into his behaviors and social interactions. Additionally, this analysis offers new perspectives in the field of literary personality analysis and highlights the importance of modeling the personalities of influential cultural and literary figures.

    Keywords: Mohtsham Kashani, Personality Type, Myers' Theory
  • محیا عبدیان، حسین ابراهیمی مقدم*، هائیده صابری
    هدف

    اختلال نقص توجه-بیش فعالی اختلالی شایع در کودکان است که با بی توجهی و تکانشگری مشخص می شود. هدف این پژوهش مقایسه ی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در دو ناحیه ی پشتی-جانبی پیش پیشانی و گیجگاهی-آهیانه ای بر نظریه ذهن درکودکان مبتلا به نقص توجه- بیش فعالی بود.

    روش

    این پژوهش به روش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دارای نقص توجه-بیش فعالی در شهر تهران در سال 1401بود که از بین آن ها 45 نفر با تشخیص اولیه اختلال نقص توجه-بیش فعالی با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه 15 نفری تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در ناحیه پشتی-جانبی پیش پیشانی، تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای ناحیه گیجگاهی-آهیانه ای و گروه کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در دو ناحیه ی عنوان شده در 10 جلسه با شدت جریان1میلی آمپر و مدت زمان 20 دقیقه دردو گروه برای کودکان استفاده شد. برای سنجش نظریه ذهن از پرسشنامه ی استرینمن وآزمون ذهن خوانی از طریق چشم بارون کوهن استفاده گردید.

    یافته ها

    آزمون تحلیل واریانس برای مقایسه سه گروه در نظریه ذهن و در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام شد. هر دو مداخله در سطح 001/0 معنی دار و بر نظریه ذهن اثربخش بود. تحریک ناحیه گیجگاهی-آهیانه ای نظریه ذهن را افزایش داد اما اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای در ناحیه ی پشتی-جانبی پیش پیشانی بر نظریه ذهن بیشتر بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش، این مداخلات بر نظریه ذهن اثرگذاربوده ومی تواند به عنوان درمان مکمل برای کودکان دارای نقص توجه-بیش فعالی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای, نظریه ذهن, نقص توجه -بیش فعالی
    Mahya Abdiyan, Hosein Ebrahimi Moghaddam *, Hayede Saberi
    Aim

    Attention deficit hyperactivity disorder is a common disorder in children characterized by inattention and impulsivity. The aim of this study was to compare the effectiveness of transcranial direct current stimulation in the dorso-lateral prefrontal and temporal- parietal regions on theory of mind in children with ADHD.

    Method

    This research was semi-experimental and its design was pre-test, post-test with control and follow-up groups. The statistical population included students with ADHD in Tehran, among whom 45 people with primary diagnosis of ADHD were selected using the available sampling method and were randomly divided into three groups of 15 people with transcranial direct electrical stimulation in the dorso-lateral Prefrontal region, transcranial direct current stimulation of the temporal-parietal region and the control group were included. In this research, transcranial direct current stimulation was used in the twomentioned areas in 12 sessions with a current intensity of 1 milliamp and a duration of 20 minutes in two groups for children. To measure the theory of mind, the Strainman questionnaire and the mind reading test through the eyes of Baron Cohen were used.

    Results

    Variance analysis test was performed to compare three groups in theory of mind and in pre-test, post-test and follow-up stages. Both interventions were significant at 0.01 level and effective on theory of mind. Stimulation of the temporal-parietal region increased theory of mind, but the effectiveness of transcranial direct current stimulation in the dorso-lateral prefrontal region was greater on theory of mind.

    Conclusion

    According to the findings of the research, these interventions have an effect

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Transcranial Direct Electrical Stimulation, Theory Of Mind
  • بهرام پیمان نیا*، هانیه آشتاب، فاطمه تابش
    مقدمه

    صفات تاریک شخصیت بستر طیف گسترده ای از آسیب های اجتماعی نظیر قلدری مجازی را فراهم می کند. از این رو هدف این مطالعه بررسی ارتباط صفات پنجگانه تاریک شخصیت و قلدری مجازی با توجه به نقش تعدیل گر نظریه ذهن در دانشجویان بود.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه های مختلف کشور در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل می دهند که از بین آن ها 426 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه صفات تاریک شخصیت، پرسشنامه قلدری مجازی و آزمون کامپیوتری نظریه ذهن در سامانه مجازی پرسلاین بود. داده ها با استفاده از روش رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که رابطه مثبت صفات ماکیاولی، ضداجتماعی، دیگرآزاری و کینه جویی با قلدری مجازی و رابطه منفی صفت خودشیفتگی با قلدری مجازی معنادار می باشد (001/0P=). علاوه براین نتایج حاکی از نقش تعدیل گر نظریه ذهن در روابط صفات دیگرآزاری و کینه جویی با قلدری مجازی است (001/0P=). به عبارتی روابط بین صفات تاریک کینه جویی و دیگرآزاری با قلدری مجازی زمانی قوی تر است که نظریه ذهن پایین باشد.

    نتیجه گیری

    در مجموع با توجه به نتایج پژوهش حاضر  به نظر می رسد ارتقای نظریه ذهن بتواند به عنوان یک عامل محافظت کننده در پیشگیری از آزارگری مجازی موثر باشد.

    کلید واژگان: صفات پنجگانه تاریک, قلدری مجازی, نظریه ذهن
    Bahram Peymannia *, Hanieh Ashtab, Fatemeh Tabesh
    Introduction

    Dark personality traits are linked to various social harms, including virtual bullying. This study aimed to explore the relationship between the five dark personality traits and virtual bullying, focusing on the moderating role of theory of mind in students.

    Method

    The current research is descriptive-correlational in nature. The statistical population includes all students enrolled in various universities across the country during the academic year 1402-1401. From this population, a sample of 426 individuals was selected using a simple random sampling method. The research utilized several tools, including a questionnaire assessing dark personality traits, a virtual bullying questionnaire, and the Theory of Mind computer test conducted within the Pursline virtual system. Data were analyzed using the adjusted hierarchical regression method.

    Findings

    The research results indicate a significant positive relationship between Machiavellian, antisocial, bullying, and spiteful traits and virtual bullying (P=0.001). Conversely, there is a significant negative relationship between narcissism and virtual bullying (P=0.001). Additionally, the findings reveal that theory of mind plays a moderating role in the relationship between other traits associated with harassment and spitefulness and virtual bullying (P=0.001). In other words, when theory of mind is low, the connection between the dark traits of vindictiveness and bullying and cyberbullying becomes stronger.

    Conclusion

    According to the results of this study, promoting theory of mind appears to be an effective protective factor against virtual harassment.

    Keywords: Five Dark Traits, Virtual Bullying, Theory Of Mind
  • داود فروتن زاد، داود معنوی پور*، فرهاد ابی زاده
    زمینه

    اهمیت تربیت اخلاقی در مدارس بر کسی پوشیده نیست. مدل های مختلفی برای تربیت اخلاقی در مدارس ارائه شده اند که یکی از آن ها مدل اخلاق تربیتی براساس نظریه بارو است. شناسایی و تطبیق نیازهای روانی و تربیتی موجود در نظام آموزشی براساس یک مدل اخلاقی می تواند از شیوع مسائل اخلاقی پیشگیری نماید؛ این در حالی است که در این حوزه مطالعه ی جدی انجام نشده است.

    هدف

    هدف از انجام پژوهش حاضر تحلیل دیدگاه معلمان نسبت به مدل اخلاق تربیتی بارو و تعدیل آن براساس نیازهای روانی و تربیتی در نظام آموزشی ایران بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه آماری شامل تمامی معلمان مشغول به کار شهر گرمسار در سال تحصیلی 1402-1401 بود و از میان آن ها به شیوه هدفمند و باتوجه به ملاک های ورود 20 نفر انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Maxqda2022 مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها بیانگر آن بود که 5 اصل اولیه در نظریه بارو یعنی سعادت با 7 زیرمضمون، حقیقت با 5 زیرمضمون، آزادی با 2 زیرمضمون، احترام با 1 زیرمضمون و انصاف با 3 زیرمضمون مورد تایید و پذیرش مشارکت کنندگان بود و این در حالی است که در هریک از اصول پنج گانه اصول ثانویه بیشتری از طرف مشارکت کنندگان متناسب با بافت و شرایط تربیتی حاکم در نظام آموزشی ایران پیشنهاد شد.

    نتیجه گیری

    باتوجه به اینکه تمامی اصول اولیه و ثانویه در مدل اخلاق تربیتی بارو مورد تایید معلمان شرکت کننده است پیشنهاد می شود دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت نسبت به زمینه سازی برای اجرای مدل اخلاق تربیتی بارو و تعدیل های پیشنهادی که از جانب مشارکت کنندگان اقدام نمایند؛ در این مسیر با برگزاری سمینارهای تخصصی می توان به تبیین اصول این مدل اخلاقی پرداخت.

    کلید واژگان: اخلاق تربیتی, نظریه بارو, معلمان, نیازهای روانی و تربیتی دانش آموزان
    Davood Forootanzad, Davood Manavipoor*, Farhad Ebizadeh
    Background

    The importance of moral education in schools is undeniable. Various models have been proposed for moral education in schools, one of which is the Baro Model of Moral Education based on Baro's theory. Some studies have shown that teachers generally support this model. However, some teachers have also expressed concerns about how to implement this model in the classroom. Despite the potential benefits of this model, there have been few studies on teachers' views of it.

    Aims

    The aim of this research was to analyze teachers' views on the Baro Model of Moral Education and to adapt it to the psychosocial needs of the Iranian education system.

    Methods

    The research method was qualitative and phenomenological. The statistical population included all teachers working in the city of Garmsar in the academic year 1402-1401 (2023-2024). 20 of them were selected purposefully and interviewed based on the entry criteria. Data were collected through semi-structured interviews and analyzed using Maxqda2022 software.

    Results

    The findings showed that the five primary principles of Baro's theory, namely happiness with 7 sub-themes, truth with 5 sub-themes, freedom with 2 sub-themes, respect with 1 sub-theme, and fairness with 3 sub-themes, were approved and accepted by the participants. However, for each of the five principles, additional secondary principles were proposed by the participants in accordance with the educational context and conditions prevailing in the Iranian education system.

    Conclusion

    In general, the results of this study can be inferred that all the primary and secondary principles in the Baro Model of Moral Education are approved by the participating teachers. Therefore, it is proposed that the stakeholders of the education system prepare the ground for the implementation of the Baro Model of Moral Education and the proposed modifications suggested by the participants. In this way, specialized seminars can be held to explain the principles of this moral model.

    Keywords: Educational Ethics, Barrow's Theory, Teachers, Psychological, Educational Needs Of Students
  • عاطفه عبدالهی، اسماعیل سعدی پور*، بیتا نصرالهی

    هدف پژوهش حاضر پیش بینی تنظیم هیجان در زنان متاهل بر اساس نظریه ذهن و توانایی های شناختی بود. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی_همبستگی بود. جامعه پژوهش تمامی زنان متاهل 20 تا 45 سال ساکن منطقه 5 شهر تهران در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 172 زن متاهل بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از آزمون ذهن خوانی بارون کوهن و همکاران RMET)، 2001) و پرسشنامه های توانایی های شناختی نجاتی CAQ)، 1392) و تنظیم هیجانی گروس و جانERQ) ، 2003) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که نظریه ذهن و توانایی های شناختی می توانند تنظیم هیجانی در بعد سرکوبی را پیش بینی کنند (05/0P<). ضریب تعیین تعدیل شده نشان داد متغیرهای پیش بین توانستند 2/12 درصد از ورایانس سرکوبی را تبیین کنند. این یافته ها حاکی از آن است که با متغیرهای نظریه ذهن و توانایی های شناختی می توان تنظیم هیجانی زنان متاهل را به منظور پیشگیری از مشکلات زناشویی پیش بینی کرد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجانی, توانایی های شناختی, نظریه ذهن
    Atefeh Abdolahi, Esmaeil Esmaeil Sadipour*, Bita Nasrolahi

    The purpose of this research was to predict emotion regulation in married women based on the theory of mind and cognitive abilities. The research method was descriptive-correlation studies. The research population was all married women aged 20 to 45 living in District 5 of Tehran in 1401. The research sample was 172 married women who were selected by the available sampling method. Baron Cohen et al.'s Mind Reading Test (RMET) (2001) Rescue Cognitive Abilities (CAQ) (2012) and Gross and John's Emotional Regulation (ERQ) (2003) were used to collect data. Multiple linear regression was used to analyze the data. The results showed that the theory of mind and cognitive abilities can predict emotional regulation in the suppression dimension (P<0.05). The adjusted coefficient of determination showed that the predictor variables could explain 12.2% of the suppression variance. These findings indicate that the emotional regulation of married women can be predicted with the variables of theory of mind and cognitive abilities to prevent marital problems.

    Keywords: Emotional Regulation, Cognitive Abilities, Theory Of Mind
  • مریم نژاد حاجی علی ایرانی، جواد صالحی*

    محدودیت های حرکتی کودکان دارای ناتوانیهای جسمی جابجایی، اکتشاف محیط و تعاملات اجتماعی آنها را به طور منفی تحت تاثیر قرار داده زمینه ساز تاخیر در رشد شناخت اجتماعی، به ویژه نظریه ذهن(TOM)، در آنها می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سطح توانش های نظریه ذهن در دانش آموزان دارای مشکل حرکتی، دانش آموزان کم توان ذهنی و دانش آموزان با رشد طبیعی، با توجه خاص به نقش ناتوانی های حرکتی انجام شد. در این پژوهش علی-مقایسه ای برای دستیابی به این هدف تعداد 44 دانش آموز فلج مغزی، 29 دانش آموز کم توان ذهنی، و 46 دانش آموز دارای رشد طبیعی به روش دردسترس از مدارس زنجان نمونه گیری شدند. از سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت توسعه یافته و بازبینی شده (GMFCS - E&R)،  فرم 38 سوالی آزمون نظریه‏ی ذهن، و نتایج آزمونهای هوش وکسلر، لایتر و گودیناف (موجود در پرونده کودکان) برای دستیابی به داده های مورد نیاز استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که دانش آموزان معلول حرکتی به رغم همگن سازی از لحاظ جنسیت، سن و هوش در نظریه ذهن (به ویژه در سطح پیشرفته) عملکرد ضعیف تری نسبت به دانش آموزان عادی از خود نشان دادند. البته عملکرد دانش آموزان دارای ناتوانی حرکتی از دانش آموزان کم توان ذهنی بهتر بود. در مجموع، نتایج ارتباط بین محدودیت حرکتی و نظریه ذهن را تایید نمود و نشان داد که محدودیت حرکتی می تواند از طریق محدود ساختن روابط اجتماعی فرد، علیرغم داشتن هوش طبیعی، توانش های نظریه ذهن او را تحت تاثیر منفی قرار دهد.

    کلید واژگان: نظریه ذهن, دانش آموزان, مشکلات حرکتی, کم توانی ذهنی, روابط اجتماعی
    Maryam Nejad Haji Ali Irani, Javad Salehi*

    Children with physical disabilities may face challenges in mobility, exploration of their environment, and social interaction due to movement restrictions. These limitations can also lead to delays in the development of social cognition, specifically in theory of mind (ToM). This study aimed to compare the level of ToM abilities among students with motor problems, intellectually disabled students (ID), and students with typical development (TD), with a focus on the role of motor disabilities. To achieve the goal of this causal-comparative research, we recruited 44 students with cerebral palsy (CP), 29 ID students, and 46 TD students through from schools in Zanjan, Iran. The Gross Motor Function Classification System - Expanded & Revised (GMFCS - E&R), as well as the Wechsler, Leiter, and Goodenough intelligence tests, and a 38-item Theory of Mind questionnaire were employed to collect the necessary data. The results of multivariate analysis of variance revealed that despite having normal intelligence and homogeneity in terms of gender and age, students with physical disabilities performed poorly compared to TD students in the third level of theory of mind (F=6.02, p=0.003). However, students with motor disabilities outperformed ID students in the second level of theory of mind (F=21.18, p<0.001). Overall, the results of the study confirmed the relationship between motor limitations and ToM, revealing that despite normal intelligence, movement restrictions can negatively impact children’s ToM capabilities by limiting their social relationships.

    Keywords: Theory Of Mind, Students, Motor Problems, Mental Retardation, Social Relations
  • هدی عطاریان پور اصفهانی، آزاده چوب فروش زاده*، حمیدرضا آریان پور

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش سواد هیجانی بر درگیری تحصیلی و نظریه ذهن دختران 9-12 سال انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دختر 9 تا 12 سال شهر اصفهان در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که از بین آن ها 24 نفر از به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (12 نفر) و آزمایش (12 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش هشت جلسه آموزش سواد هیجانی به مدت 60 دقیقه دریافت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی درگیری تحصیلی زرنگ (2012) و آزمون نظریه ی ذهن استیرنمن (1999) استفاده شد. یافته های حاصل از آزمون یومان ویتنی در نرم افزار spss نشان داد آموزش سواد هیجانی موجب ارتقاء سطح نظریه ی ذهن و درگیری تحصیلی دانش آموزان می شود. لذا می توان از آموزش سواد هیجانی در مدارس و مراکز مشاوره در جهت افزایش نظریه ی ذهن و درگیری تحصیلی دانش آموزان بهره برد.

    کلید واژگان: سواد هیجانی, درگیری تحصیلی, نظریه ذهن, دانش آموزان
    Hoda Attarianpour Esfahani, Azadeh Choobforoushzadeh*, Hamidreza Ariyanpour

    The present study was conducted with the aim of investigating the effect of emotional literacy training on academic engagement and theory of mind of 9-12 year-old girls. The research method was semi-experimental with pre and post- test with a control group. The statistical population included female students aged 9 to 12 in the city of Isfahan in the academic year 2020-21. Of these, 24 were selected based on availability and randomly assigned to either a control group (N=12) or an experimental group (N=12) groups. The experimental group received eight sessions of emotional literacy training for 60 minutes, and the control group did not receive any training. All participants completed the following questionnaires: Zarang's (2012) Academic Engagement Questionnaire and Stirenman's (1999) Theory of Mind Test. Results of Mann-Whitney U test showed that emotional literacy education improved the level of theory of mind and academic engagement of students. Therefore, emotional literacy training in schools and counseling centers can be used to increase students' theory of mind and academic engagement

    Keywords: Emotional Literacy, Academic Engagement, Theory Of Mind, Students
  • رویا سعیدی، حیات عامری*، ارسلان گلفام، حسن عشایری
    هدف
    هدف مطالعه حاضر، کسب یک درک منسجم از اهمیت زبان، شناسایی و دسته بندی مولفه های آن در اکتساب توانایی نظریه ذهن کودکان و همچنین ارائه یک مدل مفهومی در این رابطه بود.
    روش
    نوع پژوهش توصیفی، شیوه انجام آن کیفی و مبتنی بر تحقیق استنادی کتابخانه ایی بود که با استفاده از روش های مرور سیستماتیک و فرامطالعه (فراترکیب) انجام شد. جامعه هدف شامل تمام پژوهش ها و مطالعات موجود در پایگاه های اطلاعاتی خارجی و داخلی بود که از سال 1990 تا 2021 در زمینه رابطه زبان و نظریه ذهن، انجام شده است. با به کارگیری روش نمونه گیری نظری و هدفمند و انتخاب نمونه ای از مطالعات و پژوهش های مرتبط، داده های مورد نیاز گردآوری شد. فرایند نمونه گیری تا زمانی ادامه یافت که اشباع نظری حاصل گردد. نهایتا 123 مقاله غربال شد. داده ها به روش تحلیل محتوا مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در مرحله کدگذاری آزاد 143 کد مولفه شناسایی شد. بر اساس مفهوم کدهای شناسایی شده و دسته بندی آنها در یک مولفه مشابه، در مرحله کدگذاری محوری، 5 مولفه اصلی و 2 مولفه فرعی به دست آمد. یافته ها حاکی از آن بود که رابطه زبان و نظریه ذهن بر اساس 5 مولفه زبانی اصلی به ترتیب اولویت: کاربردشناسی، معناشناسی، نحو، واژگان و واج شناسی و 2 مولفه زبانی فرعی: فرازبانی و کل، قابل تبیین نظری است.
    نتیجه گیری
    ارائه این مدل مفهومی گامی در راستای دست یابی به تبیین جامع و جدیدی از اهمیت زبان در رشد نظریه ذهن به شمار می رود و منجر به افزایش و به روزرسانی دانش موجود و بهره مندی از آن در سطوح کاربردی ازجمله در جنبه های پژوهشی، آموزشی و بالینی خواهد شد.
    کلید واژگان: زبان, شناخت اجتماعی, مولفه های زبان, نظریه ذهن
    Roya Saeedi, Hayat Ameri *, Arsalan Golfam, Hasan Ashayeri
    Objective
    The purpose of this study was to gain a coherent understanding of the importance of language, identify and categorize its components in the acquisition of children's theory of mind ability, and also to provide a conceptual model in this regard.
    Methods
    The type of research was descriptive, the method of conducting it was qualitative and based on library citation research that was done using systematic review and meta-study (meta-synthesis) methods. The target population included all the researches and studies available in foreign and domestic databases that were conducted from 1990 to 2021 in the field of the relationship between language and theory of mind. By applying the theoretical and targeted sampling method and selecting a sample of related studies and researches, the required data were collected. The sampling process continued until theoretical saturation was achieved. 123 articles were screened Finally. The data was analyzed by content analysis method.
    Results
    In the open coding stage, 143 component codes were identified. Based on the concept of the identified codes and their classification in a similar component, in the axial coding stage, 5 main components and 2 secondary components were obtained. The findings indicated that the relationship between language and theory of mind can be theoretically explained based on 5 main linguistic components in the order of priority: pragmatics, semantics, syntax, vocabulary and phonology and 2 sub-linguistic components: meta-linguistic and whole.
    Conclusions
    Presenting this conceptual model is a step towards achieving a comprehensive and new explanation of the importance of language in the development of the theory of mind and will lead to increasing and updating existing knowledge and benefiting from it at practical levels, including in research, educational and clinical aspects.
    Keywords: Language, Language Components, Social Cognition, Theory Of Mind
  • مریم آقایی میبدی، آزاده چوب فروش زاده*، یاسر رضاپور میرصالح
    هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه‏ای نظریه ذهن در رابطه بین کارکرد‏های اجرایی با کیفیت زندگی و همدلی در کودکان بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی از نوع مدل‏‏یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کودکان (دختر و پسر) 8 تا 12 سال شهرستان میبد در سال تحصیلی 1400-1399 بود که تعداد 350 از آنان به روش نمونه‏گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسش نامه های همدلی کودکان Auyeung و همکاران (2009)، کیفیت زندگی فرم والدین Varni و همکاران (2001)، کارکرد‏های اجرایی Coolidge (2002) و تئوری ذهن Hutchins (2012) فرم والدین را تکمیل نمودند. نتایج پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی بر نظریه ذهن، کیفیت زندگی و همدلی کودکان، تاثیر مستقیم معناداری دارد و هم چنین نظریه ذهن نیز بر کیفیت زندگی و همدلی کودکان، تاثیر مستقیم معناداری دارد. یافته‏ی دیگر نشان داد که نظریه ذهن، در رابطه بین کارکرد‏های اجرایی با کیفیت زندگی و همدلی کودکان، نقش واسطه‏ای دارد. لذا می‏توان نتیجه گرفت که بهبود کارکرد‏های اجرایی و تقویت نظریه ذهن می‏تواند منجر به افزایش کیفیت زندگی و همدلی در کودکان شود.
    کلید واژگان: کارکرد‏های اجرایی, نظریه ذهن, کیفیت زندگی, همدلی
    Maryam Aghaie Meybodi, Azadeh Choobforoushzadeh *, Yasser Rezapour
    The aim of the present study was to investigate the mediating role of mind theory in relation to executive functions with quality of life and empathy in children. The research method was descriptive-correlation modeling of structural equations. The statistical population included children (boys and girls) aged 6 to 12 years in Meybod city in the academic year 1400-1399, 350 of whom were selected by the available sampling method and completed the children's empathy questionnaires of Auyeung et al (2009), quality of life form of Varni et al (2001), Coolidge neuropsychological (2002) and Hutchins' Theory of Mind (2012) the parent form. The results showed that the research model is a good fit. Executive functions have a significant direct effect on the theory of mind, quality of life and empathy of children. Theory of mind also has a significant direct effect on the quality of life and empathy of children. Another finding showed that the theory of mind plays a mediating role in the relationship between executive functions and children's quality of life and empathy. Therefore, it can be concluded that by improving executive functions and strengthening the theory of mind, we can increase the quality of life and empathy in children.
    Keywords: Executive Functions, Theory Of Mind, Quality Of Life, Empathy
  • مرضیه محمدزاده مدیری، عبدالرحمن یونسی*
    در نظر داشتن مسائل هیجانی در خصوص نقص در نظریه ذهن کودکان دارای نشانه های نقص توجه-بیش فعالی از جمله حوزه های تحقیقی حائز اهمیت است، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نظریه ذهن و ناگویی هیجانی در کودکان دارای نشانه های بیش فعالی-نقص توجه با در نظر داشتن نقش میانجی تنظیم هیجان و هوش هیجانی بود. روش پژوهش همبستگی با روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش کلیه کودکان دارای نشانه های بیش فعالی-نقص-توجه مراجعه کننده به کلینیک های روانشناختی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس 400 نفر پرسشنامه های پژوهش شامل پرسشنامه نظریه ذهن (استیرنمن، 1994)، پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (ریف و همکاران، 2006)، تنظیم هیجان (گراس و همکاران، 2003) و هوش هیجانی (شوت و همکاران، 1998) را تکمیل کردند. در نهایت مدل فرضی پژوهش با داده ها همخوانی داشت که نشان دهنده برازش مطلوب مدل است و نشان می دهد که ناگویی هیجانی هم به صورت مستقیم (01/0>p، 273/0-=β) و هم با میانجی گری هوش هیجانی و تنظیم هیجان بر نظریه ذهن (01/0>p، 387/0-=β) تاثیر دارد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ناگویی هیجانی هم به صورت مستقیم و هم با میانجی گری دو متغیر تنظیم هیجان و هوش هیجانی می تواند نظریه ذهن در کودکان دارای نشانه های نقص توجه-بیش فعالی را پیش بینی کند. نتایج مطالعه حاضر می تواند به عنوانی الگویی برای تبیین مولفه های هیجانی در نقص در نظریه ذهن در این کوکان به کار رود.
    کلید واژگان: نظریه ذهن, ناگویی هیجانی, تنظیم هیجان, هوش هیجانی, نشانگان نقص توجه - بیش فعالی
    Marziyeh Mohammadzade Modiri, Abdolrahman Younesi *
    Considering emotional issues in theory of mind deficits in children with attention deficit hyperactivity disorder is one of the important fields of research, so purpose present study was to investigate relationship between theory of mind and emotional dyslexia in children with attention deficit hyperactivity Signs by considering mediating role of emotion regulation and emotional intelligence. Research method was correlation with path analysis model. The statistical population of research was all children suffering from attention-deficit-hyperactivity Signs who referred to psychological clinics in Tehran, by available sampling 400 of them were given research questionnaires, including Theory of Mind Questionnaire (Stirman, 1994), the Toronto Alexithymia scale (Rieffe et al., 2006), emotion regulation (Gross et al., 2003) and emotional intelligence (Schutte et al., 1998). Finally, hypothetical model of research was consistent with data, which provides a good fit of model and showed that Emotional dyslexia affects theory of mind both directly (p<0.01, β=0.273) and through mediation of emotional intelligence and emotion regulation (p<0.01, β=0.387). The results of research showed that emotional dyslexia can predict theory of mind in children with attention deficit hyperactivity disorder both directly and through mediation of two variables of emotion regulation and emotional intelligence. Results of present study can be used as a model to explain emotional components in deficiency in theory of mind in this context.
    Keywords: emotional dyslexia, theory of mind, emotion regulation, emotional intelligence, attention deficit hyperactivity Signs
  • مجید قربانی، محمود نجفی*، وحید نجاتی، محمدعلی محمدی فر

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانمندسازی شناختی حالات ذهنی بر توانایی ذهن خوانی افراد وابسته به مواد بود. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 30 فرد وابسته به مواد با شرایط یکسان از نظر سن، تحصیلات، شغل و... انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. شرکت کنندگان به آزمون ذهن خوانی از طریق چشم (آزمون بارون-کوهن) در پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش تحت مداخله برنامه توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) بر توانایی ذهن خوانی (نظریه ذهن) در افراد وابسته به مواد موثر است. در واقع برنامه ترمه، توان ذهن خوانی از طریق چشم را در افراد وابسته به مواد بهبود داده است. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان از برنامه توانمندسازی شناختی (برنامه ترمه) در توانایی ذهن خوانی از طریق چشم را برای افراد وابسته به مواد استفاده کرد.

    کلید واژگان: توانمندسازی شناختی, نظریه ذهن, ذهن خوانی از طریق چشم, شناخت اجتماعی, اعتیاد
    Majid Ghorbani, Mahmoud Najafi*, Vahid Nejati, Mohammad Ali Mohammadifar

    The purpose of this research was to investigate the effectiveness of cognitive empowerment of mental states on the mind reading ability of substance dependent people. The current study was a quasi-experimental type with a pretest-posttest design with a control group. 30 drug addicts with the same conditions in terms of age, education, occupation, etc. were selected and randomly assigned to two experimental and control groups (15 people in each group). The participants responded to the eye reading test (Baron-Cohen test) in the pretest and posttest. The experimental group was subjected to the intervention of the cognitive empowerment program (Terme program) and the control group did not receive any intervention. The results of covariance analysis showed that cognitive empowerment (Terme program) is effective on the ability to read minds (theory of mind) in drug dependent people. In fact, the Terme program has improved the ability to read minds through the eyes in drug dependent people. Based on the results of the present research, it is possible to use the cognitive empowerment program (Terme program) in the ability to read minds through the eyes for drug dependent people.

    Keywords: cognitive empowerment, theory of mind, mind reading through eyes, social cognition, addiction
  • کریم عبدالمحمدی*، فرهاد غدیری، حمید علیزاده

    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی کارکردهای اجرایی بر ارتقای سطوح نظریه ی ذهن در کودکان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل بود . جامعه ی پژوهش شامل تمامی کودکان 6 تا 8 ساله ی تبریزی بودند که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) قرار گرفتند. سپس پرسشنامه نظریه ی ذهن(Hutchins, Perlock, Bonazinga, 2012) توسط والدین هر دو گروه تکمیل گردید. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش تحت آموزش برنامه کارکردهای اجرایی قرار گرفت، این برنامه توسط پژوهشگران طراحی شد که شامل 24 جلسه بود که در آن 4 مهارت(حافظه کاری، بازداری، انعطاف پذیری و توجه) آموزش داده می شد، در این مرحله کودکان گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند و دوباره پس آزمون اجرا شد و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از روش تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده نشان دهنده ی تفاوت معنی داری بین دو گروه کنترل و آزمون در نمرات متغیر پس آزمون نظریه ذهن بعد از تعدیل تاثیر پیش آزمون نظریه ذهن می باشد (P<01). بر اساس این پژوهش می توان مطرح کرد که با ارتقاء کارکردهای اجرایی می توان سطوح نظریه ذهن را افزایش داد.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, بیش فعالی, کودکان 6 تا 8 سال, نظریه ذهن, کارکردهای اجرایی
    karim abdolmohamadi *, farhad ghadiri, hamid alizadeh

    AbstractThe purpose of this study was to determine the effective of the training program of executive functions on improving levels of theory of mind in children with attention deficit / hyperactivity disorder. The research method was semi-experimental with post-test pre-test with control group. The study population included all 6- to 8-year-old children in Tabriz, of whom 30 were selected by convenience sampling and randomly assigned to experimental (15) and control (15) groups.Then the Theory of Mind Questionnaire (Hutchins, Perlock , Bonazinga , 2012) was completed by parents of both groups. After performing the pre-test, the experimental group was trained in the executive functions program. The program was designed by researchers and consisted of 24 sessions in which 4 skills (working memory, inhibition, flexibility and attention training) were taught, At this stage, the children in the control group did not receive any training. The post-test was performed again and the data obtained from the pre-test and post-test were analyzed using analysis of covariance.The data showed a significant difference between the control and experimental groups in the post-test of variable theory of mind scores after adjusting for the effect of pre-test of theory of mind(P<01). Based on this study, it can be suggested that improving the executive functions can increase the levels of theory of mind.

    Keywords: children 6 to 8 years old, executive functions, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, Theory of Mind
  • محمد منصوری، محمد دریکوند*
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش غنی سازی زندگی زناشویی براساس «تیوری انتخاب» و «تیوری گاتمن» بر رضایت زناشویی زنان دارای اختلاف زناشویی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی شامل دوگروه آزمایشی و یک گروه گواه با طرح پیش آزمون-پس آزمون و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان متاهل دارای اختلافات زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره تسنیم در شهرستان شوش در سال 1401 بودند که 60 زن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) گمارده شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه شاخص رضایت زناشویی، جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس مکرر استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که هر دو گروه غنی سازی مبتنی بر تیوری انتخاب و تیوری گاتمن بر رضایت زناشویی زنان تاثیر معنی داری دارد (01/0>p) . همچنین در مرحله پیگیری، تاثیر دو روش در طول زمان نیز معنی دار بوده است اما تیوری انتخاب هم درمرحله ی پس آزمون و هم در طول زمان، پایداری درمانی بیشتری در مقایسه با آموزه های تیوری گاتمن دارد (01/0>p). با توجه به نتایج پژوهش، مداخله های مبتنی بر آموزش غنی سازی زندگی زناشویی (تیوری انتخاب و تیوری گاتمن) می توانند به عنوان یک پروتکل درمانی توسط مشاوران و متخصصان به کار گرفته شوند.
    کلید واژگان: غنی سازی زندگی زناشویی, تئوری انتخاب, نظریه گاتمن, رضایت زناشویی
    Mohammad Mansuori, Mohammad Derikvand *
    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of marital life enrichment education based on "choice theory" and "Guttman theory" on marital satisfaction of women with marital discord. The research method was semi-experimental including two experimental groups and a control group with a pre-test-post-test design and a two-month follow-up period. The statistical population of this research included all married women with marital disputes who referred to the Tasnim counseling center in Shush city in 2022, 60 women were randomly selected in three groups of 20 (two experimental groups and one control group) ) were assigned. The data were collected using marital satisfaction index questionnaire. Repeated analysis of variance method was used to analyze the dataThe results of data analysis showed that both enrichment groups based on selection theory and Guttman's theory have a significant effect on women's marital satisfaction (p<0.01). Also, in the follow-up phase, the effect of the two methods over time was also significant, but the selection theory has more therapeutic stability both in the post-test phase and over time compared to the teachings of Guttman's theory (p<0.01). According to the results of the research, interventions based on marital life enrichment education (choice theory and Gutman theory) can be used as a therapeutic protocol by counselors and specialists
    Keywords: marital life enrichment, Choice Theory, Guttman theory, Marital satisfaction
  • الهه شیروی، شکوفه متقی*، افسانه مرادی

    کارکردهای اجرایی ساختار های مهمی هستند که در کنترل و هدایت رفتار نقش مهمی ایفا می کنند. این پژوهش، با هدف بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ) انجام شد. روش پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر 13 تا 18 سال شهرستان خمینی شهر در سال 1400 بود که 300 نفر از آنان به روش در دسترس برای نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی (شات و همکاران، 1998)، آزمون های نرم افزاری دسته بندی کارت های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1984)، برو- نرو (هافمن، 1984) و ذهن خوانی از طریق تصاویر چشم (بارون-کوهن و همکاران، 2001) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزار 24AMOS استفاده شد. یافته ها نشان داد نظریه ذهن با ضریب 233/0 بر هوش هیجانی و بر انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 133/0 و 218/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار  داشت (01/0>P)، هوش هیجانی با انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 144/0 و 337/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار داشتند (01/0>P). اثر غیرمستقیم نظریه ذهن بر انعطاف پذیری و بازداری پاسخ با نقش میانجی هوش هیجانی به ترتیب ضرایب 033/0 و 078/0 بود. بنابراین می توان گفت نتایج حاکی از نقش تعیین کننده ی نظریه ذهن و هوش هیجانی، در پیش بینی کارکردهای اجرایی سرد (انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ) بود. نهایتا با توجه به رابطه بین نظریه ذهن، هوش هیجانی، انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ، با افزایش نظریه ذهن و هوش هیجانی می توان به بهبود مولفه های کارکردهای اجرایی کمک کرد.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, بازداری پاسخ, کارکردهای اجرایی, نظریه ذهن, هوش هیجانی
    Elaheh Shirovi, Shekoofeh Mottaghi*, Afsaneh Moradi

    Executive functions are important structures that play an important role in controlling and directing behavior. This research was conducted with the aim of investigating the mediating role of emotional intelligence in the relationship between theory of mind and executive functions (cognitive flexibility and response inhibition). The current research method was correlation and structural equation modeling. The statistical population of the research included all female students aged 13 to 18 in Khomeini Shahr city in 2021, of which 300 were selected for the research sample using the available method. To collect data from the emotional intelligence questionnaire (Schutte et al., 1998), software tests of Wisconsian card sorting (Grant and Berg, 1984), go /no go (Hoffman, 1984) and mind reading through eye images (Baron-Cohen et al., 2001) were used. For data analysis, Pearson's correlation coefficient and structural equation model were used in AMOS-24 software. The findings showed that theory of mind had a positive and significant direct effect on emotional intelligence with a coefficient of 0.233 and on cognitive flexibility and response inhibition with a coefficient of 0.133 and 0.218 respectively (P<0.01), intelligence Emotion with cognitive flexibility and response inhibition had a positive and significant direct effect with coefficients of 0.144 and 0.337 respectively (P<0.01). The indirect effect of theory of mind on flexibility and response inhibition with the mediating role of emotional intelligence was 0.033 and 0.078, respectively. Therefore, the results indicated the decisive role of theory of mind and emotional intelligence in predicting cold executive functions (cognitive flexibility and response inhibition). Finally, considering the relationship between theory of mind, emotional intelligence, cognitive flexibility and response inhibition, by increasing theory of mind and emotional intelligence, it is possible to help improve the components of executive functions.

    Keywords: Cognitive flexibility, Response inhibition, Executive functions, Theory of mind, Emotional intelligence
  • منصور بیرامی، طاهره عالمزاده، شیرین فاطمی*

    هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجیگری هوش هیجانی در رابطه بین ابعاد نظریه ذهن باکفایت اجتماعی در نوجوانان بود. جامعه ی پژوهش حاضر کلیه ی نوجوانان دختر 12 تا 15 سال شهر تبریز بود. تعداد 150 نوجوان به صورت تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات موردنیاز به وسیله آزمون نظریه ذهن استیرنمن (1990) مقیاس هوش هیجانی بار آن (1980) و مقیاس سنجش کفایت اجتماعی فلنر گردآوری شد. تجزیه وتحلیل آماری به وسیله آزمون مدل میانجیگری چندگانه با بیش از یک متغیر مستقل با استفاده از برنامه آماری AMOS و  SPSS21 انجام شد. شواهد تحقیقاتی، به طورکلی از ارتباط مثبت و معنی دار هوش هیجانی با شاخص های مختلف سازش یافتگی اجتماعی، نظیر رفتار مناسب اجتماعی در کودکان دبستانی، همدلی افراد با یکدیگر و گشودگی در برابر احساس ها، عدم تعامل منفی با دوستان، گرم بودن و احساس همدردی با دیگران، برقراری ارتباط مثبت با دیگران و رضایت از این ارتباط خبر می دهد. بر اساس یافته های این پژوهش، هوش هیجانی در رابطه بین متغیرهای نظریه ذهن و کفایت اجتماعی در دختران نوجوان نقش میانجی دارد. این بیانگر نقش میانجیگری کامل ابعاد شادمانی، واقع گرایی ، روابط بین فردی ، خویشتن داری و انعطاف پذیری در رابطه بین نظریه ذهن سطح دوم وفایت اجتماعی می باشد.

    کلید واژگان: نظریه ذهن, کفایت اجتماعی, هوش هیجانی
    Mansour Beyrami, Tahereh Alemzadeh, Shirin Fatemi*

    The aim of the current research was to investigate the mediating role of emotional intelligence in the relationship between the dimensions of socially competent theory of mind in adolescents. The population of the current research was all female adolescents aged 12 to 15 in Tabriz city. 150 teenagers were randomly selected. The required information was collected by Stirenman's theory of mind test (1990), Barr's emotional intelligence scale (1980) and Felner's social competence measurement scale. Statistical analysis was performed by multiple mediation model test with more than one independent variable using AMOS and SPSS21 statistical program. Research evidence, in general, of the positive and significant relationship of emotional intelligence with various indicators of social adjustment, such as appropriate social behavior in elementary school children, empathy of people with each other and openness to feelings, lack of negative interaction with friends, warmth and feeling of sympathy with others, Communicating positively with others and being satisfied with this relationship informs. Based on the findings of this research, emotional intelligence plays a mediating role in the relationship between theory of mind variables and social competence in adolescent girls. This indicates the full mediation role of the dimensions of happiness, realism, interpersonal relationships, self-control and flexibility in the relationship between second-level theory of mind and social fulfillment.

    Keywords: Theory Of Mind, Social Competence, Emotional Intelligence
  • حمیدطاهر نشاط دوست *، حمیده قاضی

    پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش هدف گذاری مبتنی بر تیوری انتخاب بر توانایی تصمیم گیری، اهمال کاری و مسیولیت پذیری دانشجویان دختر با علایم افسردگی پرداخته است. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دختر شهراصفهان بود که از بین آنها، تعداد 30 نفر با علایم افسردگی با استفاده از مقیاس افسردگی بک ویرایش دوم  BDI-II انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش به مدت شش جلسه تحت آموزش هدف گذاری براساس تیوری انتخاب قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی های هر دو گروه قبل و بعد از انجام مداخله با پرسشنامه های اهمال کاری تاکمن (2001)، آزمون MEPS برای سنجش توانایی تصمیم گیری و پرسشنامه مسیولیت پذیری گاف مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و کنترل در مولفه های مسیولیت پذیری، اهمال کاری و تصمیم گیری تفاوت معناداری وجود دارد و افراد گروه آزمایش در مقایسه با افراد گروه کنترل نمرات بیشتری در مولفه های مسیولیت پذیری و تصمیم گیری و نمرات کمتری در مولفه ا.همال کاری کسب کرده اند. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که آموزش هدف گذاری مبتنی بر تیوری انتخاب می تواند مداخله موثری برای بهبود توانایی تصمیم گیری، اهمال کاری و مسیولیت پذیری در دانشجویان دختر با علایم افسردگی باشد.

    کلید واژگان: نظریه انتخاب, هدف گذاری, افسردگی, اهمال کاری, تصمیم گیری, مسئولیت پذیری
  • مهوش رحیمی اصیل، کیانوش زهراکار*، فرشاد محسن زاده
    زمینه

    یکی از شایع ترین مشکلات در سطوح مختلف تحصیلی به ویژه در دوره نوجوانی، اهمال کاری تحصیلی است. اهمال کاری از مهم ترین علل عدم موفقیت دانش آموزان در یادگیری و دستیابی به پیشرفت تحصیلی است. مداخله های آموزشی مبتنی بر نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل دو نوع مداخله متفاوت هستند که به ترتیب بر عوامل درونی و بین فردی تاکید می کنند و در مورد مقایسه اثربخشی آن ها بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دختر، شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی آموزش های مبتنی بر نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دختر انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه نهم شهر کوه دشت در سال تحصیلی 1399- 1398 بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 45 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش: نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل و یک گروه گواه) جایگزین شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مقیاس ارزیابی اهمال کاری تحصیلی- نسخه دانش آموز (سولومون و راثبلوم، 1984) استفاده شد. همچنین برنامه های آموزشی مبتنی بر نظریه انتخاب (نیکبخت و همکاران، 1392؛ گلاسر، 1999) و مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل (استوارت و جونز، 2009) در هشت جلسه به ترتیب بر روی گروه های آزمایش اول و دوم اجرا شد. همچنین داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بهره گیری از نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که هر دو آموزش مبتنی بر نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل (به ترتیب با اندازه اثر 0/870 و 0/721) بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دختر پایه نهم تاثیر معنی دار و پایداری داشتند. (0/001 ≥P). هم چنین نتایج مقایسه مداخله ها در آزمون تعقیبی بنفرونی نیز نشان داد که اثربخشی آموزش مبتنی بر نظریه انتخاب بر کاهش اهمال کاری تحصیلی بیشتر از تحلیل رفتار متقابل بود (0/001 ≥P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد، مداخلات آموزشی مبتنی بر نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل بر کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دختر موثر بودند، اما برنامه آموزش مبتنی بر نظریه انتخاب به دلیل افزایش دادن خودباوری تحصیلی و بهبود مهارت های فراشناختی دانش آموزان اثربخشی بیشتری دارد، به همین دلیل پیشنهاد می شود مشاوران مدارس بیشتر از این روش آموزشی برای کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان استفاده کنند.

    کلید واژگان: اهمال کاری تحصیلی, نظریه انتخاب, تحلیل رفتار متقابل, دانش آموزان دختر
    Mahvash Rahimiasill, Kianoush Zahrakar*, Farshad Mohsenzadeh
    Background

    One of the most common problems at different levels of education, especially during adolescence, is academic procrastination. Procrastination is one of the most important causes of students' failure to learn and achieve academic progress. Educational interventions based on choice theory and Transactional Analysis are two different types of interventions that emphasize on internal and interpersonal factors, respectively, and there is a comparison of their effectiveness on academic procrastination of girl's students in the research.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of education based on choice theory and transactional analysis on academic procrastination of girl's students.

    Method

    The method of the current research was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a two-month follow-up. The statistical population of the research included all ninth grade girl's students of Kuhdasht city in the academic year of 2018-2019, 45 of whom were selected by multi-stage cluster sampling method, and they were randomly replaced in three groups of 15 people (two experimental groups: Choice Theory and Transactional Analysis and a control group). In order to collect data, the academic procrastination assessment scale - student version (Solomon & Rothblum, 1984) was used. Also, educational programs based on choice theory (Nikbakht et al., 2014; Glasser, 1999) and based on transactional analysis (Stewart & Joines, 2009) were implemented in eight sessions on the first and second experimental groups, respectively. Also, the research data were analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements using SPSS-23 software.

    Results

    The findings showed that both education based on choice theory and transactional analysis (with effect sizes of 0.870 and 0.721, respectively) had a significant and stable effect on the academic procrastination of ninth grade girl's students (P≥0.001). Also, the results of the comparison of interventions in Benferroni's post hoc test also showed that the effectiveness of education based on the choice theory on reducing academic procrastination was greater than the interaction analysis (P≥ 0.001).

    Conclusion

    According to the obtained results, it seems that the educational interventions based on the choice theory and transactional analysis were effective in reducing the academic procrastination of girl's students, But the education program based on the choice theory is more effective because of increasing academic self-confidence and improving students' metacognitive skills, for this reason, it is suggested that school counselors use this educational method more to reduce students' academic procrastination.

    Keywords: academic procrastination, choice theory, Transactional Analysis, girl students
  • مهدیه کارگر قنات النوج، منصوره شهریاری*، پریسا تجلی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف طراحی و تدوین برنامه ترکیبی مبتنی بر روش نظریه ذهن و روش فلورتایم و اثربخشی آن بر مهارت اجتماعی-ارتباطی و رفتارهای کلیشه ای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد.

    روش پژوهش:

     روش پژوهش حاضر آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی متوالی می باشد. در بخش کیفی با رویکرد تحلیل محتوای استقرایی، جامعه آماری عبارت از کلیه منابع و مقالات معتبر علمی نمایه شده و مرتبط در پایگاه های اطلاعاتی بودند و نمونه گیری نظری و قاعده اشباع بکار گرفته شد. در بخش کمی، جامعه پژوهش حاضر تمامی کودکان 2 تا 5 سال مبتلا به اختلال طیف اتیسم مراجعه کننده به مرکز اوتیسم عاطفه های رفسنجان بودند که از طرف خود و خانواده هایشان حاضر به همکاری و شرکت در جلسات بودند. نمونه شامل 5 نفر ازکودکان 2 تا 5 سال مبتلا به اختلال طیف اتیسم بودند. این افراد به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و در یک مطالعه تک گروهی با طرح تک آزمودنی مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه گیلیام گازر (1994) بود.

    یافته ها

    نتایج بخش کیفی پژوهش منجر به تدوین بسته درمانی ترکیبی 12 جلسه ای بسته برنامه ترکیبی مبتنی بر روش نظریه ذهن و روش فلورتایم شد. نتایج بخش کمی نشان داد روش آموزش برنامه ترکیبی مبتنی بر روش نظریه ذهن و روش فلورتایم بر مولفه های مهارت اجتماعی-ارتباطی با درصد بهبودی بین 25 تا 55 درصد، تاثیر داشته است. همچین روش نظریه ذهن و روش فلورتایم بر نمرات رفتارهای کلیشه ای با درصد بهبودی بین 14 تا 46 درصد، تاثیر داشته است.

    نتیجه گیری

    مدل مفهومی برنامه ترکیبی مبتنی بر روش نظریه ذهن و روش فلورتایم بر اساس بعد مهارت های ارتباطی، بعد مهارت های گفتاری حرکتی، بعد مهارت های بین فردی و تعامل اجتماعی و بعد بازشناسی هیجان تدوین شد. نتایج نشان داد که روش آموزش برنامه ترکیبی مبتنی بر روش نظریه ذهن و روش فلورتایم  بر  مهارت اجتماعی-ارتباطی و رفتارهای کلیشه ای تاثیر داشته است

    کلید واژگان: نظریه ذهن, روش فلورتایم, مهارت اجتماعی-ارتباطی, رفتارهای کلیشه ای, اوتیسم
    Mahdiyeh Kargar Ghanatalnuj, Mansure Shahriari *, Parisa Tajali
    Aim

    The present research was conducted with the aim of designing and compiling a combined program based on the theory of mind method and the flortime method and its effectiveness on social-communication skills and stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder.

    Method

    The present research method is mixed (qualitative-quantitative) of sequential exploratory type. In the qualitative part with the approach of inductive content analysis, socio-statistics included all the valid scientific sources and articles indexed and related in the databases, and theoretical sampling and the saturation rule were used. In the quantitative part, the population of this research was all children aged 2 to 5 years with autism spectrum disorder who referred to Autism Center of Rafsanjan, who were willing to cooperate and participate in the meetings on behalf of themselves and their families. The sample included 5 children aged 2 to 5 years with autism spectrum disorder. These people were selected by purposeful sampling and investigated in a single-group study with a single-subject design. The research tool was Gilliam Gazer's (1994) questionnaire.

    Results

    The results of the qualitative part of the research led to the development of a 12-session combined therapy package based on the theory of mind method and flortime method. The results of the quantitative part showed that the combined training method based on the theory of mind method and the flortime method had an effect on the social-communication skill components with an improvement percentage between 25 and 55%. The theory of mind method and the Flortime method have had an effect on the scores of stereotyped behaviors with a recovery percentage between 14 and 46%.

    Conclusion

    The conceptual model of the combined program based on the theory of mind method and the flortime method was developed based on the dimension of communication skills, the dimension of motor speech skills, the dimension of interpersonal skills and social interaction, and the dimension of emotion recognition. The results showed that the teaching method of the combined program based on the theory of mind method and the flortime method had an effect on social-communication skills and stereotyped behaviors.

    Keywords: Theory of mind, floortime method, social-communication skills, Stereotypical Behaviors, autism
  • شهره رضازاده*، تورج هاشمی
    هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش مبتنی بر نظریه ذهن شناختی_عاطفی بر بهبود همدلی سرد و گرم در کودکان قربانی کودک آزاری بود. در راستای این هدف در قالب طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه منفرد تعداد 2 کودک قربانی سواستفاده عاطفی به شیوه هدفمند انتخاب شدند.مطابق با طرح پژوهشی، در مرحله خط پایه با استفاده از پرسشنامه همدلی دادس و همکاران وضعیت همدلی سرد و گرم آزمودنیها اندازه گیری شد. سپس در مرحله مداخله ، طی دوازده جلسه ، مهارتهای نظریه ذهن شناختی_عاطفی بر اساس الگوی هال و همکاران به مرحله اجرا گذارده شد.در این راستا،طی جلسات چهارم، ششم،هشتم،دهم و دوازدهم، وضعیت همدلی سردوگرم آزمودنیها اندازه گیری شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل چشمی و نموداری و نیز محاسبه درصد بهبودی و اندازه ی اثر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد آموزش مهارتهای تیوری ذهن عاطفی_شناختی در بهبود همدلی سردوگرم کودکان قربانی سوء استفاده عاطفی، از نظر بالینی اثربخش است. این یافته ها تلویحات عملی در عرصه های بالینی داشته و نشان میدهند که ارتقاء و بهبود تیوری ذهن موجبات مصون سازی کودکان در برابر آسیب های ناشی از سوء استفاده عاطفی می گردد.
    کلید واژگان: کودک آزاری, همدلی, نظریه ذهن
    Shohre Rezazadeh *, Turaj Hashemi
    The aim of this study was to investigate the effectiveness of the cognitive-emotional theory of mind on improving hot and cold empathy in children who have been victims of child abuse. In line with this goal, 2 child victims of emotional abuse were purposefully selected in the form of a single-subject experimental design with a single baseline. According to the research design, in the baseline stage, the subjects' cold and hot empathy status were measured using the Dads et al questionnaire. Then, in the intervention phase, the skills of psycho-emotional theory were implemented during twelve sessions based on Hall et al model. In this regard, during the fourth, sixth, eighth, tenth and twelfth sessions, the subjects' cold and hot empathy were measured. For data analysis, the ocular and graph analysis methods were used and the percentage of effect size and improvement was calculated. Data analysis indicated that teaching the skills of the emotional-cognitive theory of mind is clinically effective in improving the hot and cold empathy of child victims of emotional abuse. These findings have practical implications in the clinical field and indicate that the promotion and improvement of the theory of mind protects children from the harms caused by emotional abuse.
    Keywords: Child Abuse, empathy, Theory of mind
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال