جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کودکان" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «کودکان» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
فرزندپروری مبتنی بر طرحواره از سبک های نوین تربیتی است که می تواند بر تعامل بهتر والدین و تغییر الگوهای رفتاری ناکارآمد نقش بسزایی داشته باشد.
روشمقاله حاضر، مروری نظام دار بر سبک های فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر تعدیل خلق و خو در کودکان است. براین اساس کلید واژه های مورد نظر در پایگاه های اطلاعاتی معتبر جستجو، و سپس از ابعاد روان شناختی مرور و تحلیل شدند.
نتیجه گیرینتایج بدست آمده از مطالعه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره، براصلاح و شناسایی طرح واره های والدین تاکید، و رفتارهای سالم را جایگزین رفتارهای ناسالم کرده تا به بهبود و تعدیل خلق و خو در کودکان کمک شود.
کلید واژگان: فرزندپروری, طرحواره ها, خلق وخو, کودکان -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 141 (آذر 1403)، صص 2183 -2204زمینه
افزایش تاب آوری در کودکان کمک می کند تا اضطراب کمتری را در دوران کودکی و متعاقب آن در دوران بزرگسالی تجربه کنند. اضطراب باعث کاهش توانایی های شناختی، افت سلامت و حتی تغییر سبک زندگی کودکان شود. برنامه های درمانی متعددی برای بهسازی، پیشگیری و درمان مشکلات رفتاری، عاطفی و اجتماعی کودکان تدوین شده اند که برنامه فرندز و روش مهارت آموزی کودک راه حل محور از آن جمله هستند. پژوهش هایی که اثربخشی برنامه فرندز را بر بهبود تاب آوری بسنجند اندک هستند و پژوهشی که تاثیر آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور را بر اضطراب و تاب آوری بسنجد نیز یافت نشد.
هدفپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز، بر اضطراب و تاب آوری کودکان انجام شد.
روشطرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی مدارس منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 45 دانش آموزان، با توجه به ملاک های ورود به عنوان نمونه آماری مطالعه حاضر انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (در هر گروه، 15 دانش آموز) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های اضطراب کودکان (اسپنس، 1997) و توانمندی اجتماعی-هیجانی و تاب آوری (مرل، 2010) بود. برنامه فرندز (بارت، 1991) و روش مهارت آموزی کودک راه حل محور (فورمن، 1990)، به صورت جداگانه طی 10 جلسه 60 دقیقه ای در گروه های آزمایش اجرا شدند ولی گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن فرونی، بوسیله نرم افزار SPSS21 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل و تحلیل داده ها نشان داد که روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز، تاثیرات معناداری بر کاهش اضطراب و افزایش تاب آوری دانش آموزان داشتند و برنامه فرندز در کاهش اضطراب، به طور معناداری موثرتر بود (05/0 >P) و نتایج پس از دو ماه پیگیری همچنان ادامه داشته اند (05/0 >P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد با آموزش روش مهارت آموزی کودک راه حل محور و برنامه فرندز در مقطع دبستان، می توان در کودکان، به صورتی پایدار، اضطراب را کاهش و تاب آوری را افزایش داد.
کلید واژگان: روش مهارت آموزی کودک راه حل محور, برنامه فرندز, تاب آوری, اضطراب, کودکانBackgroundIncreasing resilience in children helps them experience less anxiety during childhood and subsequently in adulthood. Anxiety can reduce cognitive abilities, deteriorate health, and even alter children's lifestyles. Various therapeutic programs have been developed to enhance, prevent, and treat children's behavioral, emotional, and social problems. Among these are the FRIENDS program and solution-focused kids’ skills method training. There are few studies examining the effectiveness of the FRIENDS program on improving resilience, and no research was found assessing the impact of solution-focused kids’ skills method on anxiety and resilience.
AimsThis study aimed to compare the effectiveness of the Solution-Focused Kids’ Skills method and the FRIENDS program on anxiety and resilience in children.
MethodsThe research design was a quasi-experimental pretest-posttest with a control group and a two-month follow-up. The statistical population consisted of all female students in the second grade of elementary schools in District 2 of Tehran during the 2022-2023 academic year that with Using purposive sampling, 45 students were selected based on inclusion criteria and were randomly assigned to two experimental groups and one control group (with 15 students in each group). Data collection tools included the Spence Children’s Anxiety Scale (Spence, 1997) and the Social-Emotional Assets and Resilience Scales (Merrell, 2010). The FRIENDS program (Barrett, 1991) and the Solution-Focused Kids’ Skills method (Furman, 1990) were implemented separately in 10 sessions of 60 minutes each for the experimental groups, but the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using mixed ANOVA and Bonferroni post-hoc tests with SPSS21 software.
ResultsData analysis showed that both the Solution-Focused Kids’ Skills method and the FRIENDS program had significant effects on reducing anxiety and increasing resilience in students. The FRIENDS program was significantly more effective in reducing anxiety (P< 0.05) and the results have continued after two months of follow-up (P< 0.05).
ConclusionBased on the obtained results, it appears that teaching the Solution-Focused Kids’ Skills method and the FRIENDS program at the elementary school level can sustainably reduce anxiety and increase resilience in children.
Keywords: Solution-Focused Kids’Skills Method, Friends Program, Anxiety, Resilience, Children -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی کودکان 4 تا 7 سال دارای نشانگان اختلالات اضطرابی شهر فریدون کنار در سال 1401 بود که از بین آنها 75 کودک به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس از میان این کودکان، 30 کودک که دارای بالاترین نمره در مقیاس اضطراب بودند، به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس اضطراب کودکان پیش دبستانی اسپنس و همکاران (2001PAS,)، پرسشنامه مشکلات رفتاری راتر و همکاران (1967BPS,) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003CERQ,) بود. گروه آزمایش طی هشت جلسه ی 45 دقیقه ای و هفته ای دو بار تحت مداخله ی مبتنی بر بازی درمانی کودک محور لندرث (1993) قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0p< وجود دارد. در نتیجه بازی درمانی کودک محور می تواند به عنوان روش کارآمدی در بهبود مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلالات اضطرابی, مشکلات رفتاری, بازی درمانی کودک محور, تنظیم شناختی هیجان, کودکانThe present study aimed to determine the effectiveness of child-centered play therapy on behavioral problems and cognitive regulation of emotion in children with anxiety disorders. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population of the study included all children aged 6 to 9 years with symptoms of anxiety disorders in Feridoonkanar city in 1401, from which 75 children were selected by available sampling. Then, among these children, 30 children who had the highest score on the anxiety scale were randomly placed in two groups (15 people in the experimental group and 15 people in the control group). The measurement tools included Spence et al.'s Preschool Anxiety Scale (PAS, 2001), Rutter et al.'s Behavioral Problem Scale (BPS, 1967), and Gross & John Emotion Regulation Questionnaire (CERQ, 2003). The experimental group underwent the child-centered play therapy intervention of Landreth (1993) during eight 45-minute sessions twice a week. Multivariate covariance analysis was used to analyze the data. The results of multivariate covariance analysis showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference between the post-test mean of behavioral problems and cognitive regulation of emotion in the two experimental and control groups at the p<0.05 level. As a result, child-centered play therapy can be used as an efficient method in improving behavioral problems and cognitive regulation of emotions in children with anxiety disorders.
Keywords: Anxiety Disorders, Behavioral Problems, Child-Centered Play Therapy, Cognitive Emotion Regulation, Children -
مشکلات رفتاری کودکان ناشی از محدودیت منابع خانوار در دوران کودکی است. لذا هدف پژوهش حاضر تجزیه وتحلیل مشکلات رفتاری کودکان با تاکید بر بعد درآمد ودارایی های منابع خانوار است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، وروش وماهیت، توصیفی- تحلیلی وعلی است. جامعه آماری خانوارهایی است که حداقل یک فرزند در سن مدرسه دارند ومحدودیت جغرافیایی ندارد. نمونه به روش غیراحتمالی، اتفاقی وحجم نمونه با استفاده از جدول مورگان ونامحدود بودن جامعه آماری، 384 خانوار انتخاب گردید. روش تحقیق کتابخانه ای ومیدانی بوده ابزار مورد استفاده پرسشنامه است به دلیل کیفی و دووجهی بودن متغیر، مدل لاجیت استفاده گردید. براساس نتایج برآورد مدل داشتن خانه و خودروی شخصی در 8 سالگی ودرآمد خانوار در6سالگی کودک معنی دار گردید. براساس نتایج برآورد اثرات نهایی، داشتن خانه در 8 سالگی کودک، احتمال مشکل را 088/0کاهش می دهد. که می تواند ناشی از آرامش حاصل از ثبات در محل زندگی باشد. داشتن خودرو در8 سالگی ودرآمد خانوار در6سالگی کودک احتمال مشکل را بترتیب 069/0و 018/0 افزایش می دهد. دلیل را می توان بترتیب به اصرار فرزندان در سنین پایین برای رانندگی وعدم موافقت والدین با آن، عدم رعایت تعادل در خواسته ها وبرآورده کردن آن ها با اینکه مورد اخیر با نظریه های موجود اختلاف دارد مربوط دانست.
کلید واژگان: مدل رگرسیون لاجیت, مشکلات رفتاری, کودکان, درآمد و دارایی های خانوارChildren's behavioral problems are caused by limited family resources during childhood. Therefore, the aim of the current research is to analyze children's behavioral problems with an emphasis on the aspect of income and assets of household resources. This research is practical in terms of purpose and descriptive-analytical and causal in method and nature. The statistical population is households that have at least one school-aged child and has no geographic limits. The sample was selected by non-probability, random method and the sample size was selected using Morgan's table and the statistical population being unlimited 384 households. The method of research is library and field, the instrument used is a questionnaire, due to the qualitative and two-dimensional nature of the variable, the logit model was used. Based on the estimation results of the model "Owning a house and personal car at the age of 8" and "Household income at the age of 6" the child was significant. Based on the results of final effects estimation, having a house at the age of 8 years reduces the probability of problems by 0.088. which can be caused by the peace resulting from stability in the place of residence. Having a car at the age of 8 and household income at the age of 6 increases the probability of a problem by 0.069 and 0.018, respectively. The reason can be related to the insistence of children at a young age to drive and not agreeing the parents to it, the lack of balance in the demands and fulfilling them respectively, although the latter case is different from the existing theories.
Keywords: Logit Regression Model, Behavioral Problems, Children, Household Income, Assets -
هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط میان انگیزه های والدین برای مشارکت و عملکرد تحصیلی و نیز واکاوی نقش میانجیگری مشارکت مدرسه- محور والدین در این رابطه است. همچنین، این مطالعه میزان مشارکت والدین در امور تحصیلی فرزندان را مورد کنکاش قرار داده است. روش پژوهش همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. شرکت کنندگان 384 دانش آموز (200 پسر و 184 دختر) پایه ششم ابتدایی استان لرستان با دامنه سنی 11 تا 13 سال و والدین آنها (69 مرد و 315 زن) بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای در سال تحصیلی 99-1398 انتخاب شدند. نتایج نشان داد که انگیزه های والدین برای مشارکت رابطه ای مستقیم و معنا دار با مشارکت مدرسه- محور والدین و عملکرد تحصیلی دارند. از این گذشته، مشارکت مدرسه- محور والدین به طور مثبت و معنا دار عملکرد تحصیلی را پیش بینی کرد. افزون بر این، تحلیل ساختاری بیانگر آن بود که مشارکت مدرسه- محور والدین به طور معنا دار روابط میان انگیزه های والدین را برای مشارکت و عملکرد تحصیلی میانجیگری می کند. در نهایت، نتایج نشان داد که والدین پایین تر از حد متوسط در رویدادهای مدرسه فرزندان خود مشارکت داشته اند. این یافته ها اهمیت مشارکت مدرسه -محور والدین را در سالهای دبستان نشان می دهند و نقشی موثر در فراهم کردن شواهد و پیشینه تجربی بر اساس انگیزه های والدین برای مشارکت، به منظور توسعه مداخلات و مدلهای آموزشی مربوط به بهبود عملکرد تحصیلی کودکان دارند.
کلید واژگان: انگیزه های والدین برای مشارکت, مشارکت مدرسه- محور والدین, عملکرد تحصیلی, کودکان, دبستانThe purpose of this study was to investigate the relationship between parents’ motivations for involvement and children’s academic performance and to examine the mediating role of school-based parental involvement in this relationship. This study also explored the extent of school-based parental involvement. The research method was correlational and of structural equation modeling type. The participants were 384 sixth graders (200 boys and 184 girls) in Lorestan Province aged 11-13 years and their parents (69 male and 315 female ones) who were selected by multistage cluster sampling method in 2019-2020 school year. The results demonstrated that parents' motivation for involvement had a direct, significant relationship with school-based parental involvement and children’s academic performance. Furthermore, the structural analysis indicated that school-based parental involvement significantly mediated the relationship between parents' motivation for involvement and academic performance. Finally, the results showed that parents participated moderately in their children's school events. These findings show the importance of school-based parental involvement in primary schools and play a prominent role in providing evidence and empirical background based on parents' motivation for involvement in developing interventions and educational models to improve children's academic performance.
Keywords: Parents’ Motivations For Involvement, School-Based Parental Involvement, Academic Performance, Children, Elementary School -
یکی از اختلال های دوران کودکی و نوجوانی، اختلال نافرمانی مقابله ای است. این اختلال شیوع قابل توجهی دارد و از علل رایج ارجاع کودکان به کلینیک های روانشناسی و مشاوره محسوب می شود. باوجوداینکه روش های مداخله ای مختلف برای بهبود نشانه های این اختلال تا کنون طراحی شده است، درمان این گروه، همیشه با دشواری همراه بوده است. به دلیل سن کم کودکان تعداد مداخلاتی که می توان اجرا کرد بسیار محدود است و ازجمله مهم ترین این مداخلات بازی درمانی را می توان نام بود هرچند مشخص نیست بازی درمانی تا چه حدی بر این بیماری مشخص است. به همین دلیل هدف از پژوهش حاضر ب بررسی مروری اثربخشی بازی درمانی بر علائم کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای است. پژوهش حاضر با استفاده از مرور نظامند پیشینه پژوهشی در پایگاهای اطلاعاتی و علمی صورت گرفته است. در این پایگاه ها کلمات کلیدی بازی درمانی و نافرمانی مقابله ای جستجو شد. جستجو در پایگاه های اطلاعاتی، منجر به شناسایی چندین مقاله در این حوزه شد و در نهایت 10 مقاله که بر تکنیکهای رویکرد بازی درمانی متمرکز بودند، وارد این پژوهش شدند. مرور ادبیات پژوهش و بررسی نتایج مقالات بررسی شده، نشان دهنده ی این بود که بازی درمانی ازجمله موثرترین رویکردها می باشد و می تواند تا حد قابل توجهی علائم این اختلال را کاهش دهد.
کلید واژگان: بازی درمانی, کودکان, نافرمانی مقابله ای -
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی هوش اخلاقی از طریق قصه خوانی بر مشکلات رفتاری و شایستگی اجتماعی کودکان انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهر کوچصفهان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 346 نفر بود که از بین آن ها نمونه ای به تعداد 48 نفر داوطلب واجد شرایط به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 24 نفری جایگذاری شدند. هر دو گروه پرسشنامه های مشکلات رفتاری (QBP) کوای و پترسون (1987) و شایستگی اجتماعی (SCQ) فلنر و همکاران (1990) را تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه (هر جلسه 50 دقیقه) تحت مداخله پروتکل آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه خوانی (MITP) فرانک و بوربا (2014) قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون مشکلات رفتاری و شایستگی اجتماعی کودکان در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود دارد. بنابراین برای کاهش مشکلات رفتاری و افزایش شایستگی اجتماعی در کودکان، استفاده از مداخله آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه خوانی موثر است.
کلید واژگان: مشکلات رفتاری, شایستگی اجتماعی, هوش اخلاقی, قصه خوانی, کودکانThe present study was conducted to determine the effectiveness of group training in moral intelligence through reading stories on children's behavioral problems and social competence. The method of this research was semi-experimental and a pre-test-post-test research design with a control group. The statistical population included all 346 female students of the fourth grade of Kochesfhan City in the academic year of 2022-2023, of which a sample of 48 qualified volunteers was selected by sampling available and They were randomly placed in two groups of 24 people. Both groups completed the Questionnaires of Behavioral Problems (QBP) by Quay and Patterson (1987) and Social Competence (SCQ) by Fellner & et al (1990). The experimental group was subjected to the moral intelligence training protocol (MITP) by Frank and Burba (2014) for 12 sessions (50 minutes each session). The data was analyzed using multivariate covariance analysis method. The results showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference between the post-test mean of behavioral problems and social competence of children in the two groups at the 0.001 level. Therefore, to reduce behavioral problems and increase social competence in children it is effective to use the intervention of teaching moral intelligence in the way of reading stories.
Keywords: Behavioral Problems, Social Competence, Moral Intelligence, Story Reading, Children -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بسته آموزشی تقویت غلبه طرفی بر مولفه های کارکردهای اجرایی و ادراک دیداری در کودکان با اختلال یادگیری خاص بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون به همراه گروه گواه بود. از میان کودکان مقطع ابتدایی از 7 تا 12 سال که در کلینیک های روان شناسی شهر تهران در سال 1399 تشخیص اختلال یادگیری خاص گرفته بودند، به صورت غیرتصادفی در دسترس، 30 نفر انتخاب و در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون دست برتری ادینبرگ، جدول عصبی-رشدی دلاکاتو، آزمون ادراک دیداری TVPS-R و پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف استفاده شد. نتایج نشان داد که بسته آموزشی تقویت غلبه طرفی بر کارکردهای اجرایی (01/0<p و 47/8=F) و ادراک دیداری (01/0<p) و (20/10=F) کودکان با اختلال یادگیری خاص تاثیر داشته است.
کلید واژگان: اختلال یادگیری خاص, غلبه طرفی, کارکردهای اجرایی, ادراک دیداری, کودکانThe aim of this study was to determine the effectiveness of the training package enhancement lateral domination over the components of executive functions including: initiation, working memory, planning, organizing and monitoring and visual perception components including: Visual-spatial relationship, visual form-constancy, visual sequential-memory and visual figure-ground of children with specific learning disabilities. The method of the present study was experimental with a pretest-posttest design with a control group. From elementary school children from 7 to 12 years old who were diagnosed with specific learning disabilities in psychology clinics in Tehran in 2020, 30 people were randomly selected and then randomly replaced in two groups of 15 experimental and control. The Edinburgh inventory and Delacato Neurodevelopmental Scale, TVPS-R Visual Perception Test and Brief’s Behavioral Rating Scale of Executive Functions were used to collect data. The results of the analysis of covariance showed that the training package had an effect on executive functions (p <0.01 and F = 8.47) and visual perception (F=10.20 and P<0/01) in children with specific learning disabilities in the experimental group.
Keywords: Specific learning disabilities, Lateral Dominance, executive functions, visual perception, children -
مقدمه
پژوهش حاضر به بررسی میزان درک استعاره های متداول (آشنا) و استعاره های نوپدید (ناآشنا) با دو محتوای هیجانی و غیرهیجانی در میان نمونه ای از کودکان فارسی زبان عادی و سالم 4 تا 12 سال می پردازد.
روش کارمطالعه حاضر، در زمینه میزان و نحوه گسترش درک استعاره های مفهومی در سنین مختلف کودکی (به ویژه در کودکان پیش دبستانی و دبستانی) طراحی شده است. در این بررسی، 113 کودک فارسی زبان سالم از سنین 4 تا 12 سال بدون هیچ گونه اختلال زبانی، شنوایی و ذهنی، شرکت کرده و همه شرکت کنندگان راست دست بودند. شرکت کنندگان در این پژوهش، از طریق پاسخ به پرسش نامه های شامل سوال های چندگزینه ای (32 سوال) و سوال های تشریحی (8 سوال) در چهار گروه استعاره های متداول هیجانی، استعاره های متداول غیرهیجانی، استعاره های نوپدید هیجانی و استعاره های نوپدید غیرهیجانی در یک جلسه مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته هاپس از تحلیل داده های آماری حاصل از آزمون ها، در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی و تجزیه و تحلیل شاخص های توصیفی و استنباطی، نتایج نشان دادند که کودکان فارسی زبان از سنین 4 سالگی (و یا حتی قبل از آن)، درک مفاهیم انتزاعی و استعاره های مفهومی را آغاز می کنند. همچنین، کودکان با سنین بالاتر، بیان های استعاره ای پیچیده تر را بهتر و بیشتر از کودکان با سنین پایین تر درک کردند. نتایج تجربی پژوهش نشان دادند که بر اساس آزمون های طراحی شده این طرح، تفاوت قابل توجهی در درک انواع استعاره های متداول هیجانی، متداول غیرهیجانی، نوپدید هیجانی و نوپدید غیرهیجانی در میان کودکان 4 تا 12 سال فارسی زبان وجود ندارد.
نتیجه گیریبنابر نتایج این پژوهش، توانایی درک استعاره در کودکان، روند رشدی دارد و با افزایش سن کودک، میزان توانایی درک استعاره هم در آن ها افزایش یافته و همچنین در درک کودکان فارسی زبان در استعاره های دارای بار هیجانی و بدون بار هیجانی در دو نوع متداول و نوپدید تفاوت قابل توجهی وجود ندارد.
کلید واژگان: درک استعاره ای, استعاره های متداول, استعاره های نوپدید, استعاره های هیجانی, کودکانIntroductionThe present study examines the comprehension of conventional (familiar) metaphors and novel (unfamiliar) metaphors with both emotional and non-emotional contents among a sample of healthy, normal Persian-speaking children aged 4 to 12 years.
MethodsThe present study is designed to explore the extent and manner of the development of conceptual metaphor comprehension at different childhood ages, particularly in preschool and elementary school children. In this investigation, 113 healthy Persian-speaking children aged 4 to 12 years, without any language, hearing, or cognitive impairments, and all right-handed, participated. The participants were assessed in one session by responding to questionnaires containing multiple-choice questions (32 questions) and descriptive questions (8 questions) across four groups: conventional emotional metaphors, conventional non-emotional metaphors, novel emotional metaphors and novel non-emotional metaphors.
ResultsAfter analyzing the statistical data from the tests at both the descriptive and inferential levels and evaluating the descriptive and inferential indices, the results showed that Persian-speaking children begin to understand abstract concepts and conceptual metaphors from the age of 4 (or even earlier). Additionally, older children demonstrated a better and more extensive comprehension of complex metaphorical expressions compared to younger children. The empirical results of the study indicated that, based on the designed tests, there was no significant difference in the comprehension of various types of conventional emotional metaphors, conventional non-emotional metaphors, novel emotional metaphors, and novel non-emotional metaphors among Persian-speaking children aged 4 to 12 years.
ConclusionAccording to the results of this study, the ability to understand metaphors in children follows a developmental trajectory, with metaphor comprehension improving as children age. Additionally, there is no significant difference in the comprehension of emotional and non-emotional metaphors, whether they are conventional or novel, among Persian-speaking children.
Keywords: Metaphorical Comprehension, Conventional Metaphors, Novel Metaphors, Emotional Metaphors, Children -
مقدمه
افغانستان شاید تنها کشوری است که هیچ سیستم شناسایی، درمانی و مراقبتی از کودکان طیف اتیسم ندارد. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیرات تمرینات بینایی بر توانایی حرکتی کودکان طیف اتیسم در شهر کابل است.
روش کارپژوهش حاضر از نوع کمی و نیمه تجربی بوده، که با روش میدانی اجراء شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان طیف اتیسم شهر کابل بوده که با روش نمونه گیری هدف مند و در دسترس 14 کودک 6 تا 12 ساله بر اساس مصاحبه تشخیصی اتیسم-تجدید نظر شده ADI-R به دو گروه پیش آزمون و پس آزمون تقسیم شده بودند و به مدت 6 هفته و جلسه 30 دقیقه ای مورد مطالعه قرار گرفتند. از ابزارهای آزمون لک لک اصلاح شده، آزمون راه رفتن پاشنه به پنجه و آزمون حرکتی دست و انگشتان Peabody برای سنجش توانایی حرکتی استفاده شد و در نهایت دادها با نرم افزار SPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل گردید.
یافته هایافته های نشان داد که، تمرینات بینایی بر توانایی حرکتی کودکان طیف اتیسم در تعادل ایستا، تعادل پویا و در حرکت انگشتان تاثیرات مثبت و معنادار داشته است (0/05>P).
نتیجه گیریکودکان طیف اتیسم در افغانستان از محروم ترین کودکان طیف اتیسم در دنیا هستند که هیچ برنامه و نهادی برای شناسایی، درمان، مراقبت و حمایت از آنها وجود ندارد. بنابراین، دست کم می توان با مداخلات و تمرینات جانبی به توانایی، سازگاری و هماهنگی اعضای بدن آنها کمک کرد.
کلید واژگان: تمرینات بینایی, توانایی حرکتی, طیف اتیسم, کودکان, کابلIntroductionSome children encounter developmental disorders in biological growth and evolution that significantly impact developmental stages. One of these well-known genetic and neurodevelopmental disorders is autism. Autism Spectrum Disorder (ASD) is characterized by various challenges in communication, social interactions, and stereotypical behavior patterns during early developmental stages, leading to prominent functional impairment in individuals. Recently, the evolution of motor skills in children diagnosed with ASD has gained considerable attention, sparking debates on whether motor impairments could be a primary feature of the autism spectrum. However, weaknesses and inconsistencies in motor abilities can lead to social isolation, limited participation in daily activities, language difficulties, issues with play, eye contact, communication challenges, academic and occupational setbacks, anxiety, learning difficulties, dependence, stereotypical behaviors, aggression, rejection of peers, and more. Nevertheless, autism spectrum disorder remains one of the prevalent conditions among children, primarily understood in the context of biological foundations and neurological dysfunction. However, external factors such as the absence of identification, treatment, and care systems, low societal and familial awareness about this disorder, and lack of support for children affected by autism are considered significant societal issues in Afghanistan. Therefore, the main objective of this research is to investigate the effects of visual exercises on the motor abilities of children with ASD in Kabul, Afghanistan.
MethodsThe current research is of a quantitative and quasi-experimental nature and is conducted through a fieldwork approach. The statistical population of the study consisted of children with autism spectrum disorder ASD in Kabul, Afghnistan. A purposive and accessible sampling method was employed to select 14 children aged 6 to 12 years who were re-evaluated for autism diagnosis using the Autism Diagnostic Interview-Revised (ADI-R). These children were divided into pre-test and post-test groups and underwent a 6-week intervention with 30-minute sessions. The critical criteria for sample selection included age (between 6 and 12 years), absence of physical problems and disorders, absence of chronic mental disorders diagnosed by a psychologist, parental and guardian consent, and normal intelligence (IQ>70) based on the assessment (23). Visual impairment was also not reported. In this study, variables were categorized into three groups: independent, dependent, and control variables. The independent variable encompassed six weeks of visual exercises. The dependent variable included static balance, dynamic balance, and finger movement. Finally, the control variable was the intelligence level of the participants. Modified Leckey assessment, Hierarchical Assessment of Balance and Coordination (HABC), and Peabody Developmental Motor Scales (PDMS-2) were used as assessment tools to measure motor abilities. After collecting research data, the data were entered into the SPSS-26 software. Confirming the distribution, normality, and homogeneity of the data was done using central tendency and dispersion indices. Subsequently, inferential tests, including the Shapiro-Wilk test (to determine the normal distribution of data), dependent t-test (for within-group effects), and independent t-test (for between-group differences) were conducted at a significance level of 0.05.
ResultsBefore data analysis, an examination of statistical indices was conducted. The report of this section indicated that the mean scores of the research groups in both experimental and control conditions were normal, and no significant abnormal difference was found. Additionally, before investigating the interventions of visual exercises on motor abilities among the research samples, it was necessary to examine the homogeneity of the groups. For this purpose, an independent t-test was used to assess and compare the visual abilities of children with autism (experimental group and control group) in the pre-test stage. The results showed that in the pre-test stage, considering the test statistics, a significant difference was observed in the motor abilities of the research samples. Dependent t-test results indicated that visual exercises led to significant changes in the motor abilities of the research samples to varying extents. The presented table indicated differences in the scores of research groups resulting from the interventions of these exercises, and statistically, all these differences were reported as significant (P<0.05). Furthermore, an independent t-test was used to compare the effects of visual exercises on motor abilities between groups. The results demonstrated that there were significant differences in the effects of visual exercises on dynamic balance, static balance, and finger movement of children with autism in the experimental group compared to the control group (P<0.05). The findings of these tests suggest that children with autism have diverse motor abilities, and these abilities can be improved and directed toward better adaptability through various interventions and exercises, including visual exercises. In conclusion, the research findings indicated that visual exercises had positive and significant effects on the motor abilities of children with autism in static balance, dynamic balance, and finger movement.
ConclusionChildren with ASD in Afghanistan are among the most underserved globally, lacking any programs or institutions for identification, treatment, care, and support. Therefore, at the very least, interventions and auxiliary exercises can assist in improving the abilities, adaptability, and coordination of their body parts. This research, employing a semi-experimental and field-based approach, has aimed to take a small step towards opening up the culture of research and investigation related to the autism spectrum. It calls for the attention of all domestic and international educators, medical communities, academic societies, and policymakers to focus on the identification, care, treatment, and support of children on the autism spectrum. In conclusion, the overall findings of the research indicate that children with autism in Afghanistan, who are numerous due to general conditions and persistent crises, require identification, treatment, care, and support. On the other hand, society and families must be aware of the rights and living conditions of these children. Compassionate communities and families are the primary needs of these children. Moreover, it is essential to establish institutions for the identification, treatment, and care of these children. Families also need to embrace some basic and even professional exercises and interventions to help these children adapt to life and society. One such intervention is visual exercises, which have a great deal of positive and improving effects on these children’s motor abilities, including static balance, dynamic balance, and finger movements.
Keywords: Visual Exercises, Motor Abilities, Autism Spectrum Disorder, Children, Kabul -
زمینه
رابطه بین سبک فرزندپروری و فعالیت بدنی فرزندان در پژوهش های پیشین به اثبات رسیده است. مطالعات نشان می دهد که والدین سختگیر ممکن است محدودیت بیشتری برای فعالیت بدنی فرزندان خود اعمال کنند.
هدفاین پژوهش با هدف پرهیز از فعالیت بدنی فرزندان و استرس والدین در طول همه گیری کووید-19: از دیدگاه والدین سختگیر انجام شد.
روشاین پژوهش از نظر هدف توصیفی - مقطعی و از نوع همبستگی است، که با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه والدین کودکان 7 تا 12 ساله شهر کرمان که در سال تحصیلی 1399 در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل می باشند تشکیل می دهند. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 271 نفر از والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های استرس، افسردگی و اضطراب (آنتونی و همکاران، 1998) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Smart PLS.3 استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل نشان داد که آگاهی به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق استرس والدینی و میزان وخامت بر پرهیز از فعالیت بدنی کوکان اثر دارد. نتایج نشان داد که آگاهی از طریق استرس والدینی 40 درصد از واریانس پرهیز از فعالیت بدنی راتبیین می کند. همچنین آگاهی از طریق میزان وخامت 30 درصد از واریانس پرهیز از فعالیت بدنی را تبیین می کند.
نتیجه گیریبر اساس این نتایج می توان نتیجه گرفت که آگاهی والدینی از طریق وخامت ادراک شده و استرس والدینی می تواند بر پرهیز از فعالیت بدنی فرزندان تاثیرگذار باشد. لذا انجام مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد بر استرس والدینی و میزان وخامت ادراک شده از بیماری می تواند اثر تعدیل کننده ای داشته باشد.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, استرس والدینی, میزان وخامت, آگاهی والدین, کودکانBackgroundThe relationship between parenting style and physical activity of children has been confirmed in previous studies. Studies show that strict parents may impose more restrictions on their children's physical activity.
AimsThe aim of this study was to avoid physical activity and parental stress during the COVID-19 pandemic: from the perspective of strict parents.
MethodsThis research is descriptive and cross-sectional and correlational in terms of purpose, which was done using structural equation modeling method. The statistical population of this study is all parents of 7-12 years old children in Kerman city who are studying in elementary school in 2020. In this study, 271 parents of elementary school students responded to the research questionnaires. Stress, depression and anxiety questionnaires (Antony and et al., 1998) were used to collect the data. Data were collected using Smart PLS.3 software.
ResultsThe results of the analysis showed that knowledge directly and indirectly through parental stress and severity rate on physical activity abstinence of children. The results showed that awareness through parental stress explained 40% of variance of abstinence from physical activity. Also, awareness through deterioration rate explains 30% of variance of abstinence from physical activity.
Stress and perceived risk can significantly affect authoritarian parents’ decision-making process. Parents with greater awareness and knowledge about COVID-19 reported more avoidance behavior.ConclusionBased on these results, it can be concluded that parental awareness through perceived deterioration and parental stress can affect the abstinence of physical activity in children. Therefore, evidence-based psychological interventions can have a moderating effect on parental stress and perceived severity of disease.
Keywords: COVID19, Physical activity, parental stress, rate of deterioration, parental awareness, children -
یکی از رایجترین مشکلات بالینی در کودکان اختلالات اضطرابی است که با آسیبشناسی روانی قابل توجهی همراه است. پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری هیجانمدار بر نگرانی و حساسیت اضطرابی در کودکان مضطرب انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه طرح پژوهش از نوع پیشآزمون_ پسآزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر دوره دوم دبستان بود که در سال تحصیلی 1400- 1401 در دبستانه ای ابتدایی بخش کهریزک تحصیل میکردند. ابتدا از طریق نمونه گیری خوشه ای 672 نفر به ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر DSM -5 (2017)، و نگرانی (1997) پاسخ دادند، در مرحله دوم 30 نفر از بین دانشآموزانی که براساس مقیاس های پرسشنامه اضطراب کودکان و نوجوانان مبتنی بر DSM-5 (2017) و مصاحبه بالینی حداقل یکی از ملاک های اختلالات اضطرابی را برآورده کرده بودند، به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گماشته شدند. ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-25 استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار بر نگرانی و حساسیت اضطرابی در کودکان دارای اختلالات اضطرابی اثرگذار بود (سطح معناداری 05/0). براساس یافته های پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی رفتاری هیجان مدار در بهبود نگرانی و حساسیت اضطرابی تاثیر دارد، با توجه به این شواهد استفاده از گروه درمانی شناختی رفتاری هیجانمدار برای اختلالات هیجانی در کار بالینی با کودکان مضطرب توصیه میگردد.
کلید واژگان: اضطراب, درمان شناختی رفتاری هیجان مدار, نگرانی, حساسیت اضطرابی, کودکانOne of the most common clinical problems in children is anxiety disorders, which are associated with significant psychopathology. This research was conducted to investigate the effectiveness of emotion-focused cognitive-behavioral therapy group on worry and anxiety sensitivity in anxious children. The research method was a quasi-experimental type with a pre-test-post-test research design and follow-up with a control group. The research population included all female students in the second year of elementary school who studied in the elementary schools of Kahrizak district in the academic year 1400-1401. First, through cluster sampling, 672 people responded to the research tool, including questionnaires of Youth Anxiety Measure for DSM5 (2017), anxiety sensitivity (1991), and worry (1997), in the second stage, 30 people from among the students who Based on the Youth Anxiety Measure for DSM5 (2017) and clinical interview, they met at least one of the criteria of anxiety disorders, they were selected as samples and randomly assigned to two experimental and control groups. To analyze the data, analysis of variance with repeated measurements was used through SPSS-25 software. Data analysis showed that emotion-focused cognitive- behavioral therapy group was effective in worry and anxiety sensitivity in children with anxiety disorders (P<0/05). Based on the findings of the research, it can be concluded that emotion-focused cognitive- behavioral therapy affects on worry and anxiety sensitivity, according to this evidence, the use of emotion-focused cognitive- behavioral therapy for emotional disorders in clinical work with anxious children is recommended.
Keywords: Anxiety, Emotion-Focused Cognitive-Behavioral Therapy, Worry, Anxiety Sensitivity, Children -
هدف این مطالعه، بررسی نقش پدربزرگ و مادربزرگ در ترمیم یا آسیب امنیت دلبستگی کودکان دلبسته ناایمن اجتنابی بود. مطالعه حاضر، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش مربیان و کودکان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر تهران بودند که از میان آنها تعداد 8 نفر از مربیان و 100 نفر از کودکان طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شد. مربیان تحت مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند و کودکان به پرسشنامه طبقه بندی سبک های دلبستگی و پرسشنامه محقق ساخته بازنمایی های ذهنی روابط دلبستگی در کودکی میانه پاسخ دادند. داده های این مطالعه با روش های تحلیل مضمون و فراوانی و درصد فراوانی تحلیل شدند. نتایج تحلیل مضمون نشان داد که برای امنیت دلبستگی کودکان دلبسته ناایمن اجتنابی 6 بعد و 10 مولفه شناسایی شد؛ به طوری که ابعاد شامل شکل بیان احساس ها (با دو مولفه عادی سازی واقعه و بی تفاوتی یا تردید)، شکل هیجان های بدنی (با یک مولفه جداکردن حس از واقعه)، انسجام در بیان (با دو مولفه کوتاهی بیان و طفره رفتن از پاسخگویی)، تعامل با فرد (با یک مولفه بی احتیاطی به همراه جدایی حسی)، شکل بیان واقعه (با یک مولفه کلی گویی و ایجاز) و مواجهه با تعارض (با سه مولفه اجتناب از واقعه یا فرار از موقعیت، پایان بندی باز/ سرهم بندی و تمرکز بر عواقب تصمیم به جای فهم مسئله) بود. نتایج فراوانی و درصد فراوانی حاکی از بررسی 10 مولفه مذکور بر اساس 7 روایت شامل مهمان، کلید، فروشگاه، غریبه، نقاشی، قلدرها و پیکنیک بود که نشان دادند که پدربزرگ و مادربزرگ در ترمیم یا آسیب امنیت دلبستگی کودکان دلبسته ناایمن اجتنابی نقش اندکی داشتند. بنابراین، با ارائه کارگاه های آموزشی مناسب و کاربردی می توان نقش پدربزرگ و مادربزرگ را در ترمیم امنیت دلبستگی کودکان دلبسته ناایمن اجتنابی بهبود بخشید.کلید واژگان: پدربزرگ و مادربزرگ, ترمیم, آسیب, امنیت دلبستگی, کودکان, ناایمن اجتنابیThe aim of this study was investigate the role of grandparents in the repairing or damaging of attachment security of avoidant insecure attached children. The present study was in terms of purpose applied and in terms of implementation method was qualitative. The research population was educators and children of center of intellectual development of children and adolescents of Tehran city, which from them 8 educators and 100 children were selected as a sample according to the principle of theoretical saturation and with the purposeful sampling method. The educators were subjected to a semi-structured interview and the children answered to the questionnaire of attachment styles classification and researcher-made questionnaire of mental representations of attachment relationships in middle childhood. The data of this study were analyzed by thematic analysis and frequency and frequency percentage methods. The results of thematic analysis showed that for attachment security of avoidant insecure attached children were identified 6 dimensions and 10 components; So that the dimensions were included of form of expression of feelings (with two components of normalization of the event and indifference or doubt), form of physical emotions (with one component of separating the feeling from the event), coherence in expression (with two components of shortness of expression and avoiding accountability), interaction with person (with one component of recklessness along with sensory detachment), form of expression of event (with one component of generalization and brevity) and facing whit the conflict (with three components of avoiding the event or escaping from the situation, open ending/making up and focusing on the consequences of the decision instead of understanding the problem). The results of frequency and frequency percentage indicated the examination of the mentioned 10 components based on 7 narratives including guests, keys, stores, strangers, paintings, bullies and picnics, which showed that grandparents played a small role in repairing or damaging of attachment security of avoidant insecure attached children. Therefore, by providing appropriate and practical training workshops can be improved the role of grandparents in the repairing of attachment security of avoidant insecure attached children.Keywords: Grandparents, repairing, Damaging, Attachment Security, children, Avoidant Insecurely
-
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی آموزش بازی درمانی با مدل فیلیال تراپی بر ترس از ویروس کرونا در کودکان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش کلیه مادران کودکان دختر با ترس شدید از ویروس کرونا مراجعه کننده به مراکز روانشناسی و مشاور شهر اصفهان بود که از بین آنها 22 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش مقیاس ترس ویروس کرونا (Ahorsu and et, al, 2020) بود که در جامعه کودکان هنجار شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش فیلیال تراپی اثر معناداری بر ترس ویروس کرونا در کودکان دختر داشت (01/0P<). بنابراین، آموزش بازی درمانی با مدل فیلیال تراپی می تواند مانند سایر مداخلات روانشناختی و دارویی ترس ویروس کرونا در کودکان را بهبود بخشد.
واژه های کلیدی: بازی درمانی، فیلیال تراپی، ترس ویروس کرونا، کودکانکلید واژگان: بازی درمانی, فیلیال تراپی, ترس ویروس کرونا, کودکانThe purpose of current study was to investigate the effectiveness of filial therapy on fear of coronavirus in children. The present study was a quasi-experimental study with a pretest, posttest, and control group. The statistical population consisted of all mothers of children with complain of fear of coronavirus visiting counseling centers in Isfahan, Iran, from among whom 22 people were selected through purposive sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group received eight sessions of filial therapy sessions, while the control group received no training. Data collection instrument was fear of covid-19 scale (FCV-19S) (Ahorsu et al, 2020) that was standardized and visualized in children society. Date were analyzed by univariate covariance in SPSS version 21. filial therapy was an effective intervention in reducing fear of coronavirus in children (p<0.01). filial therapy, like other psychological and pharmacological interventions, can improve the fear of coronavirus in children.
Key words: play therapy, filial therapy, fear of coronavirus, childrenKeywords: play therapy, filial therapy, fear of coronavirus, children -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 132 (اسفند 1402)، صص 2433 -2450زمینه
رفتارهای مخاطره آمیز در افراد دارای کمبود توجه/فزون کنشی ناشی از تکانشگری آن ها است. بنابراین بررسی متغیرهای موثر در بروز رفتارهای مخاطره آمیز در این افراد یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
هدفاین پژوهش با هدف بررسی روابط ساختاری کارکردهای اجرایی با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون کنشی با میانجی گری بدرفتاری روانشناختی انجام شد.
روشروش پژوهش توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کودکان 8 تا 12 سال شهر تهران تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 316 نفر از کودکان دارای کمبود توجه/ فزون کنشی شهر تهران مراجعه کننده به کلینیک های روان پزشکی بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از بدرفتاری روانشناختی (فیدل، 1989)، مقیاس خطرپذیری (آیبرگ و پینگوس، 1999) و کارکردهای اجرایی (کولیج و وان، 2001) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از AMOS ویراست 24 و SPSS نسخه 27 استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین کارکردهای اجرایی با بدرفتاری روانشناختی و رفتارهای مخاطره آمیز رابطه منفی وجود دارد (0/05 ≥P). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از الگوی ساختاری نشان داد که 18 درصد از واریانس بدرفتاری روانشناختی توسط کارکردهای اجرایی و 59 درصد از واریانس رفتار مخاطره آمیز توسط کارکردهای اجرای و بدرفتاری روانشناختی تبیین می شود.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که رفتارهای مخاطره آمیز در کودکان ADHD متاثر از کارکردهای اجرایی می باشد و نقش بدرفتاری روانشناختی در این ارتباط و بروز رفتارهای مخاطره آمیز نیاز به مداخلات روانشناختی دارد.
کلید واژگان: کارکردهای اجرایی, رفتار مخاطره آمیز, کودکان دارای کمبود توجه, فزون کنشی, بدرفتاری روانشناختی, کودکانBackgroundRisky- taking behaviors in people with attention deficit/hyperactivity are due to their impulsivity. Therefore, investigating the effective variables in the occurrence of risky- taking behaviors in these individuals is an inevitable necessity.
AimsThe aim of this study was to investigate the structural relationship between executive functions and risky behavior in children with attention deficit/hyperactivity by mediating psychological maltreatment
MethodsThe research method is descriptive-correlational. The statistical population of this study was all children aged 8 to 12 years in Tehran. The sample consisted of 316 children with ADHD in Tehran referring to psychiatric clinics who were selected by available sampling method. Psychological Maltreatment (Fidel, 1989), Eyberg Child Behavior Inventory (Eyberg and Pincus, 1999) and Executive functions self-rating scale (Coolidge and Wynn, 2001) were used to collect the research data. To evaluate the proposed model, structural equation modeling was used using AMOS version 24 and SPSS Version 27.
ResultsThe results of the structural model showed that 18% of variance of psychological maltreatment is explained by executive functions and 59% of variance of risky -taking behaviors is explained by psychological maltreatment and executive functions.
ConclusionAccording to the results, it can be concluded that risky behaviors in children with ADHD are affected by executive functions and the role of psychological maltreatment in this relationship and the occurrence of risky behaviors requires psychological interventions
Keywords: Executive functions, Risk-Taking behaviors, Children with ADHD, Psychological maltreatment, Children -
فعالیت بدنی برای ارتقای سطح سلامت جسمانی، ذهنی و اجتماعی کودکان و نوجوانان دارای اختلال طیف اوتیسم ضروری است. عوامل بسیاری در کمبود مشارکت این افراد در فعالیتهای بدنی دخیل اند. هدف پژوهش حاضر بررسی موانع خانوادگی مشارکت کودکان و نوجوانان با اختلال طیف اوتیسم در فعالیتهای بدنی است. مطالعه حاضر از نوع توصیفی و پس رویدادی- علی است. نمونه آماری، 370 نفر 8 تا 20 سال با اختلال طیف اوتیسم (هر دو جنس) از سراسر کشور بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای گزینش شدند. در این پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته موانع مشارکت در فعالیتهای بدنی کودکان و نوجوانان با اختلال طیف اوتیسم (ضریب آلفای کرونباخ 0/985) استفاده شده است. از آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS23 و اسمارت PLS3 استفاده شده است. نتایج نشان داده که موانع فعالیت بدنی کودکان و نوجوانان دارای اختلال طیف اوتیسم عوامل خانوادگی است. عبارت «والدین ترجیح می دهند تا فرزند به جای فعالیتهای بدنی بیشتر به تعهدات و تکالیف مدرسه خود بپردازد»، مهم ترین مانع و گویه «فعالیت بدنی زمان زیادی را از فرزندم می گیرد تا بخواهد به سایر تعهدات خانوادگی و کارهای روزمره بپردازد.» کم اهمیت ترین مانع گزارش شده است. با توجه به نقش موثر خانواده ها در مشارکت فرزندان در فعالیتهای بدنی، پیشنهاد می کنیم که به منظور ارتقای سطح فعالیت بدنی کودکان و نوجوانان دارای اختلال طیف اوتیسم، به موانع خانوادگی توجه و راهکارهایی برای غلبه بر آنها ارایه شود.
کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, فعالیت بدنی, موانع مشارکت, خانواده, کودکان, نوجوانانStudies have demonstrated that physical activities highly promote physical, mental and social health of children and adolescents with autism spectrum disorder. Numerous factors are involved in the lack of participation of this population in physical activities. The goal of this study was to investigate the family barriers to participation of children and adolescents with autism spectrum disorder in physical activities. This descriptive research had an ex-post facto design. The statistical sample comprised 370 Iranian children and adolescents with autism spectrum disorder, from both genders, aged 8 to 20 who were selected via cluster sampling method. The research instrument included a researcher-made questionnaire with Cronbach's alpha of 0.985. Data were analyzed using SPSS23 and Smart PLS3. The results showed that family factors are the barriers to participation of children and adolescents with autism spectrum in physical activities. The component “parents prefer their children to focus more on their school responsibilities instead of physical activity participation.” was reported as the most important barrier and the component "Physical activity takes a lot time from my child and he/she cannot do other family responsibilities and daily activities." was reported as the least important barrier. Due to the significant role of family in children’s physical activity participation, it is suggested that in order to promote the physical activity levels in children and adolescents with autism spectrum disorder, family barriers be considered and strategies be planned to overcome them.
Keywords: autism spectrum disorder, physical activity, barriers to participation -
هدف از این پژوهش تدوین و اعتبار سنجی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی و اثربخشی آن بر حافظه کاری و بازشناسی هیجانی دانش آموزان دختر پایه ششم دبستان بود. روش پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و کاربردی و از تحقیقات، ترکیبی-اکتشافی به شمار می رود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل کتب و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در حوزه توانمندسازی شناختی - هیجانی در 20 سال اخیر بود که با روش نمونه گیری هدفمند گروه نمونه انتخاب شدند. سپس مولفه های توانمندسازی شناختی - هیجانی استخراج و با روش کیفی تحلیل مضمون کدگذاری شدند. درنهایت بسته توانمندسازی شناختی - هیجانی طی دوازده جلسه تدوین شد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان تایید شد. روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع ششم ابتدایی در سال 1401-1400 در مدارس شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جای دهی شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون فراخنای عددی (وکسلر، 2003) و آزمون بازشناسی هیجان چهره ای (اکمن و فرایزن، 2003) بود. نتایج نشان داد که مداخله توانمندسازی شناختی - هیجانی بر بهبود حافظه کاری و بازشناسی هیجانی در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است.
کلید واژگان: اعتبار سنجی, توانمندسازی شناختی- هیجانی, حافظه کاری, بازشناسی هیجانی, کودکانThe purpose of this research was to develop and validate the educational package of cognitive-emotional empowerment and its effectiveness on working memory and emotional recognition of sixth grade female students. The research method is considered to be fundamental and applied in terms of its purpose, and the research is considered to be hybrid-exploratory. The statistical population of the research in the qualitative part included Persian and English specialized books and articles in the field of cognitive-emotional empowerment in the last 20 years, which were selected by the purposeful sampling method of the sample group. Then the components of cognitive-emotional empowerment were extracted and coded with the qualitative method of thematic analysis. Finally, the package of cognitive-emotional empowerment was compiled during twelve sessions and its formal and content validity was confirmed by experts. The research method in the quantitative part was a semi-experimental type with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research includes all the female students of the sixth grade of elementary school in 1400-1401 who were studying in schools in Tehran. The sample size includes 30 people from the statistical population selected by available sampling method and they were placed in two control and experimental groups. For the experimental group, the developed program of cognitive-emotional empowerment was implemented, while the control group did not receive training. The research tools included numerical span test (Wechsler, 2003) and facial emotion recognition test (Ekman and Friesen, 2003). The results showed that the cognitive-emotional empowerment intervention had a significant effect on improving working memory and emotional recognition in the post-test and follow-up stages.
Keywords: Validation, Cognitive-emotional empowerment, working memory, emotional recognition, children -
مطالعات یادگیری حرکتی روی بزرگسالان نشان داده است که هدایت توجه یادگیرندگان به نشانه های بیرونی موثرتر از نشانه های درونی است. در این مطالعه، بررسی کردیم که آیا این می تواند برای کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی (DCD) اعمال شود یا خیر. 45 پسر مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی با استفاده از پرسشنامه مشاهده حرکتی معلمان انتخاب شدند. آزمون تعادل ایستا بود که در دو شرایط آزمایشی تمرکز توجه درونی (تمرکز روی اندام بدن) و بیرونی (تمرکز روی نشانگر رکس) اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری ANOVA و توکی در سطح معنی داری 05/0 > P استفاده شد. نتایج نشان داد که تمرکز بیرونی می تواند یادگیری حرکتی را بهبود بخشد، اما بین گروه های تمرکز داخلی و کنترل تفاوت معناداری وجود نداشت. بنابراین کودکان مبتلا به DCD از تمرکز بیرونی توجه به یادگیری مهارت تعادل ایستا سود می برند. با توجه به نتایج این مطالعه، درمانگران و مربیان باید روش ها و دستورالعمل های توانبخشی خود را بر اساس تمرکز بیرونی تنظیم کنند.کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تعادل, توجه, کودکان, یادگیری حرکتیMotor learning studies on adults have shown that directing the learners’ attention to external cues is more effectual than internal cues. In this study, we investigated if this could be applied to children with developmental coordination disorder (DCD). 45 boys with developmental coordination disorder were selected using motor observation questionnaire for teachers. The task was static balance test that was measured in two experimental conditions including internal (focus on body limb) and external (focus on rex marker) focus of attention. For data analysis, ANOVA and Tukey’s post hoc were used at the significant level of P < 0.05. Results showed that external focus could improve motor learning. However, there was no significant difference between internal focus and control groups. Thus children with DCD benefit from the external focus of attention to learning a static balance skill. According to the results of this study, therapists and coaches should adjust their rehabilitation methods and instructions based on external focus of attention.Keywords: attention, Balance, children, DCD, Motor learning
-
اگرچه برخی از عوامل موثر بر مشارکت کودکان در فعالیت بدنی و ورزش به خوبی شناخته شده است، اما عوامل اجتماعی مهم موثر بر مشارکت کودکان در فعالیت بدنی و ورزش به درستی شناسایی نشده است. در این پژوهش با هدف طراحی مدلی از عوامل اجتماعی موثر بر مشارکت کودکان در فعالیت بدنی و ورزش انجام شد. روش مورد استفاده در پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی بر اساس روش معادلات ساختاری می باشد. نمونه آماری پژوهش شامل 384 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. عوامل اجتماعی مانند وضعیت اجتماعی-اقتصادی والدین، حمایت اجتماعی، شایستگی اجتماعی و پذیرش اجتماعی با استفاده از پرسشنامه های استاندارد اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که وضعیت اجتماعی-اقتصادی والدین، حمایت اجتماعی، شایستگی اجتماعی و پذیرش اجتماعی تاثیر معنی داری بر انگیزه داشتند. همچنین انگیزه تاثیر معناداری بر قصد فعالیت بدنی داشت (628/3=T). در نهایت، تمایل به فعالیت بدنی تاثیر معنی داری بر فعالیت بدنی داشت (189/5=T). این نتایج نشان می دهد که عوامل اجتماعی را می توان در فرآیند مشارکت کودکان در فعالیت بدنی و ورزش در نظر گرفت. در این زمینه نقش والدین، معلمان تربیت بدنی و دوستان بسیار مهم است.کلید واژگان: انگیزه, عوامل اجتماعی, فعالیت بدنی, قصد, کودکانAlthough some factors affecting children’s participation in physical activity and sports are well known, the important social factors that influence children’s participation in physical activity and sports have not been properly identified. In this study, we aimed to design a model of social factors influencing children’s participation in physical activity and sports. The method used in the present research is descriptive-correlation based on the structural equation method. The statistical sample of the study consisted of 384 students who were selected through convenience sampling method. Social factors such as parental socioeconomic status, social support, social competence, and social acceptance were measured using standard questionnaires. Structural equation modelling was used to analyze data. The results of the path analysis showed that parental socioeconomic status, social support, social competence and social acceptance had significant effects on motivation (all T>1.96). Moreover, motivation had significant effect on intention to physical activity (T=3.628). Finally, intention to physical activity had significant effect on physical activity (T=5.189). These results show that social factors can be considered in the process of children’s participation in physical activity and sports. In this regard, the role of parents, physical education teachers and friends is very important.Keywords: children, intention, Motivation, physical activity, Social factors
-
مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی خانواده محور بر تقویت مهارت های حرکتی و رشدی کودکان 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد صورت گرفت. طرح پژوهش از نوع آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه آماری، کودکان 12 تا 24 ماهه دارای کم وزنی هنگام تولد در شهر تهران در سال 1400 بودند. نمونه شامل 38 کودک 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد و مادران آن ها بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار تحقیق، مقیاس غربالگری تحولی کودک-ویرایش سوم و پرسشنامه های سنین و مراحل (ASQ3TM) بود که برای هردو گروه توزیع شد. 16 جلسه مداخله برای کودکان گروه آزمایش و 2 جلسه برنامه خانواده محور برای مادران آن ها درنظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها، با نرم افزار تحلیل آماری SPSS نسخه 26 انجام گرفت. ابتدا متغیرها، نرمال بودن پیش فرض ها و مساوی بودن واریانس متغیرها در گروه ها بررسی و سپس با بهره گیری از تحلیل کوواریانس تک متغیره، فرضیات پژوهش مطالعه شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان از اثربخشی برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی خانواده محور بود. تفاوت معناداری بین پیش آزمون و پس آزمون در ابعاد مهارت های رشدی بین گروه آزمایش و کنترل نشان داده شد (005/0>P). این مطالعه نشان داد مهارت های حرکتی و رشدی در کودکان 12 تا 24 ماهه کم وزن در هنگام تولد می تواند از طریق برنامه های با ساختار مناسب و همراه با سرگرمی تقویت شود. برای پژوهش های آتی، اثربخشی این برنامه روی کودکان با وزن طبیعی و همچنین مطالعات طولی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: برنامه بازی های تعاملی حسی و حرکتی, کم وزنی, کودکان, مهارت های رشدی, مهارت های حرکتیThe purpose of this study was to assess the efficacy of a family-centered sensory and motor interactive activities program in enhancing the motor and developmental abilities of infants between the ages of 12 and 24 months who have a medical history of low birth weight. The design of the study was combined methods (qualitative and quantitative). The statistical population comprised infants between the ages of 12 and 24 months who had a documented history of low birth weight in Tehran in 2022. The study sample comprised twenty-eight infants, ranging in age from twelve to twenty-four months, whose mothers were selected using a readily available sampling method. The participants were allocated into two groups—experimental and control—at random. The Children's Developmental Screening Scale, third edition of Ages and Stages Questionnaires (ASQ3TM) was utilized in both cohorts. Two sessions of the family-centered program for mothers and sixteen sessions for children in the experimental group were taken into account. The statistical analysis software SPSS version 26 was utilized to analyze the data. Initially, the descriptive analysis of the variables, the normality of the assumptions, and the equality of the variance of the variables in the groups were examined. Subsequently, univariate analysis of covariance was employed to examine the research hypotheses. The results of the covariance analysis demonstrated that the family-centered interactive activities program for sensory and motor development was effective. A significant difference has been observed between the experimental and control groups with regard to developmental skills between the pre-test and post-test (P<0.005). Motor and developmental skills among children aged 12 to 24 months with a history of low birth weight can be enhanced through entertainment programs that incorporate suitable structure, according to the findings of this study. It is recommended that future research investigate the efficacy of this program on children of average weight and conduct longitudinal studies.
Keywords: Children, developmental skills, Low Birth Weight, motor skills, Sensory, motor interactive games program
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.