جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "skeletal muscle" در نشریات گروه "تربیت بدنی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «skeletal muscle» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
زمینه و هدف
فرآیندهای فیزیولوژیکی و رفتاری تقریبا همه موجودات به زمان روز بستگی دارد.در پستانداران نور این فرایندها را در هسته سوپراکیاسماتیک هیپوتالاموس که ساعت مرکزی بدن را تشکیل می دهد وارد می کند و عملکرد بدن را با چرخه 24 ساعته نور و تاریکی هماهنگ می کند. ریتم های شبانه روزی علاوه بر جنبه های ادراکی و شناختی عملکرد، بر بسیاری از جنبه های مرتبط با عملکرد فیزیولوژیکی مانند قدرت و انعطاف پذیری ماهیچه ها تاثیر می گذارند. همچنین یک رابطه قوی بین عملکرد فیزیکی و تغییرات (سیرکادین) دمای بدن وجود دارد، با عملکرد فیزیکی مطلوب که همزمان با اوج دمای بدن در اوایل عصر است. ساعت شبانه روزی که مسئول ریتم شبانه روزی است تقریبا در هر سلولی وجود دارد و اختلال در آن منجر به بیماری های زیادی مثل دیابت نوع دو و سندرم متابولیک می شود. یافته ها نشان می دهد که هموستاز عضله های اسکلتی ممکن است نه تنها به دلیل فقدان ورزش و دریافت کم پروتئین رژیم غذایی، بلکه با اختلال در شرایط ریتم شبانه روزی مانند کار مداوم شبانه، شیفت کاری، کمبود خواب و جت لگ مختل شود.
مواد و روش هادر این مطالعه مروری، مقالات مرتبط با موضوع با استفاده از کلمات کلیدی ساعت مولکولی عضلانی، عملکرد ورزشی، ریتم شبانه روزی و فنوتیپ از متون منتشر شده و سایت های معتبر انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند.
نتایجزمان انجام فعالیت های ورزشی اهمیت زیادی در عملکرد دارد. با وجود زمان انجام فعالیت، ترجیح فردی برای انجام فعالیت در صبح یا عصر می تواند عامل بسیار مهمی بر عملکرد باشد. بر اساس مطالعات بررسی شده، اکثر عملکردهای ورزشی مانند قدرت، سرعت، استقامت، دقت، توانایی ریکاوری، هماهنکی و... در عصر و اوایل شب در ورزشکاران رشته های مختلف تیمی و انفرادی بهتر بوده است. این برتری در عصر را می توان به دمای بدن، ترشح هورمون ها، ریتم سیرکادین، استراحت و ریکاوری و... نسبت داد. در مواردی نیز مانند ورزش شنا، قدرت و استقامت در صبح بهتر بوده است.
نتیجه گیریبر اساس اطلاعات جمع آوری شده در این مطالعه مروری، ریتم های بیولوژیکی و فیزیولوژیکی بر عملکرد فیزیکی افراد تاثیر دارند. با وجود تفاوت های فردی و ترجیحات شخصی در تعیین ساعات تمرین، با در نظر گرفتن زمان تمرینی خاص در هر روز و تمرین در ابتدای روز می توان عملکرد افراد را بهبود بخشید. بالاتر بودن دمای بدن در عصر هنگام، افزایش سطح ترشح هورمون هایی مانند کورتیزول و تستوسترون و... می تواند از عومال موثر بر عملکرد بهتر ورزشکاران در عصر باشد. اما بسته به نوع فعالیت، سطح مهارت، جنسیت ورزشکاران و تفاوت های فردی زمان انجام فعالیت برای عملکرد بهتر می تواند متغیر باشد. علاوه بر موارد ذکر شده ترجیح فردی برای انجام فعالیت در روز یا شب عاملی مهم در بهبود عملکرد است.
کلید واژگان: عملکرد ورزشی, ساعت مولکولی عضله, ریتم های سیرکادین, کروتوتایپBackground and purposePhysiological and behavioral processes of almost all organisms depend on the time of day. In mammals, light enters these processes in the suprachiasmatic nucleus of the hypothalamus, which forms the body's central clock, and synchronizes the body's functions with the 24-hour cycle of light and darkness. he does. In addition to perceptual and cognitive aspects of performance, circadian rhythms affect many aspects related to physiological performance such as muscle strength and flexibility. There is also a strong relationship between physical performance and (circadian) changes in body temperature, with optimal physical performance coinciding with peak body temperature in the early evening. The circadian clock, which is responsible for the circadian rhythm, exists in almost every cell, and its disruption leads to many diseases such as type 2 diabetes and metabolic syndrome. The findings show that skeletal muscle homeostasis may be disrupted not only due to lack of exercise and low dietary protein intake, but also due to disruption of circadian rhythm conditions such as continuous night work, shift work, lack of sleep, and jet lag.
Materials and MethodsIn this review study, articles related to the subject were selected and studied from published texts and authoritative sites using keywords muscle molecular clock, exercise performance, circadian rhythm, and phenotype.
ResultsThe time of sports activities is very important in performance. Despite the timing of the activity, individual preference for doing the activity in the morning or in the evening can be a very important factor on performance. According to the reviewed studies, most of the sports performance such as strength, speed, endurance, accuracy, recovery ability, harmony, etc., were better in the evening and early night in the athletes of different team and individual disciplines. This superiority in the evening can be attributed to body temperature, hormone release, circadian rhythm, rest and recovery, etc. In some cases, such as swimming, strength and endurance are better in the morning.
ConclusionBased on the information collected in this review study, biological and physiological rhythms have an effect on people's physical performance. Despite individual differences and personal preferences in determining training hours, taking into account a specific training time each day and training at the beginning of the day can improve people's performance. Higher body temperature in the evening, increasing the level of secretion of hormones such as cortisol and testosterone, etc. can be one of the factors affecting the better performance of athletes in the evening. But depending on the type of activity, skill level, gender of the athletes and individual differences, the time to perform the activity for better performance can vary. In addition to the mentioned cases, individual preference to perform activities during the day or night is an important factor in improving performance.
ConclusionBased on the information collected in this review study, biological and physiological rhythms have effect on people's physical performance. Despite individual differences and personal preferences in determining training hours, by considering a specific training time each day and training at the beginning of the day, people's performance can be improved.
Keywords: Athlete Performance, Muscle Mmolecular Clock, Circadian Rhythm, Skeletal Muscle, Chronotype -
اهداف
عضله اسکلتی شکل پذیری بسیار بالایی جهت سازگاری با محرک هایی نظیر فعالیت انقباضی، شرایط بارگذاری (بی باری، بی تحرکی، بیماری و فضانوردی)، مداخلات تغذیه ای و عوامل محیطی دارد. عضله اسکلتی قابلیت منحصربه فردی دارد که به آن این امکان را می دهد که فعالیت انقباضی مزمن قبلی خود را به خاطر بیاورد و در پاسخ به دوره تمرینی مجدد، حتی بعد از یک دوره طولانی مدت بی تمرینی، رشد و سازگاری سریع تری را از خود نشان دهد. دانشمندان این پدیده را حافظه عضلانی نامیده اند. مطالعات اولیه این پدیده را به یادگیری حرکتی از طریق سیستم عصبی مرکزی نسبت دادند، اما مطالعات بعدی پیشنهاد کردند که حافظه عضلانی ممکن است با محتوای هسته های عضله اسکلتی ارتباط داشته باشد. یکی از سازوکارهای احتمالی این است که دوره اولیه تمرین ورزشی منجر به افزایش هسته های عضلانی می شود و این هسته ها حتی به دنبال یک دوره طولانی مدت بی تمرینی در عضله اسکلتی پایدار باقی می مانند. به دنبال دوره تمرین مجدد، عضله ای که هسته های آن در دوره تمرینی اولیه افزایش یافته اند، می تواند رشد کارآمدتری داشته باشد و پاسخ شکل پذیری سریع تری را از خود نشان دهد. اما، مطالعات بعدی نشان دادند که هسته های عضلانی ممکن است پایدار نباشند و به دنبال دوره های بی تمرینی از بین بروند. مطالعات اخیر به بررسی سازوکارهای دیگری نظیر اپی ژنتیک در توجیه نظریه حافظه عضلانی پرداختند. به طور کلی، شواهد موجود از ثبات هسته های عضلانی در نظریه حافظه عضلانی حمایت نمی کند و پیشنهاد می شود که شواهد دیگری نظیر اپی ژنتیک در راستای توجیه این نظریه توسط محققین مورد بررسی قرار بگیرد.
کلید واژگان: عضله اسکلتی, هسته عضلانی, حافظه عضلانیSkeletal muscle has a high plasticity in adapting to stressors such as contractive activity (strength training, endurance training, electrical and neuromuscular stimulation), loading conditions (unloading, diseases, lack of movement, and spaceflight), and interventions and environmental factors (hypoxia). Existing evidence shows that skeletal muscle fibers have a unique ability to remember their previous chronic contractile activity and in response to the training period, even after a prolonged lack of training, show faster growth. Scientists have called this phenomenon muscle memory. Primary studies attributed this phenomenon to motor learning through the central nervous system, but subsequent studies suggest that muscle memory may be associated with the content of skeletal muscle nuclei. Although the biological basis of muscle theory is not established correctly, one of the possible mechanisms is that the primary period of exercise training leads to an increase in myonuclei and these nuclei remain stable even after a long period of detraining in skeletal muscle. Therefore, following the retraining period, a muscle whose nuclei have increased in the initial training period can grow more efficiently and show a faster hypertrophy response. However, later studies showed that myonuclei might not be stable and may be destroyed after periods of detraining. Therefore, recent studies investigated other mechanisms such as epigenetics in justifying the theory of muscle memory. In general, the available evidence does not support the stability of myonuclei in the theory of muscle memory, and it is suggested that other evidence such as epigenetics be examined by researchers to justify this theory.
Keywords: Skeletal Muscle, muscle core, muscle memory -
فاکتور رشد و تمایز 11 (GDF11) پروتیینی با پتانسیل ضدپیری است که احتمال می رود در تنظیم رشد عضله اسکلتی ایفای نقش کند. با وجود این اطلاعات کمی در مورد اثرپذیری آن از تمرینات ورزشی تا به امروز موجود است. ازاین رو در تحقیق حاضر با استفاده از 24 سر رت نر سالمند تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و هوازی بر مقادیر GDF11 بافت عضله درشت نیی قدامی بررسی شد. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با مقاومت 55 تا 85 درصد ظرفیت حمل بیشینه، 3 جلسه در هفته) و تمرین هوازی از نوع شنا با مقاومتی معادل 3-6 درصد وزن بدن، چهار جلسه در هفته، جلسه ای 45 دقیقه بود. از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه برای بررسی تفاوت های بین گروهی استفاده شد (05/0>α). نتایج نشان داد تمرین مقاومتی و هوازی به ترتیب موجب افزایش 3/5 و 6/1 درصدی GDF11 عضلانی شد. همچنین تمرین ورزشی مقاومتی و هوازی به ترتیب 5/9 و 4 درصد توده عضله درشت نیی قدامی را افزایش داد. با این وجود، میزان تغییرات به لحاظ آماری معنادار نبود (05/0<p). بر اساس نتایج تحقیق حاضر، بخصوص نتایج حاصل از تمرینات مقاومتی، به نظر می رسد GDF11 می تواند در تنظیم مثبت توده عضلانی ناشی از فعالیت ورزشی در رت های سالمند ایفای نقش کند.کلید واژگان: تمرین مقاومتی, تمرین هوازی, GDF11, سالمندی, عضله اسکلتیGrowth and differentiation factor 11 (GDF11) is a protein with anti-aging potential and may play a role in regulation of skeletal muscle mass. However, to date little is known about the effect of exercise training on it. Therefore, in this study, using 24 aged male Wistar rats, the effect of eight-week resistance and aerobic training on GDF11 levels in tibialis anterior (TA) muscle was investigated. The resistance training protocol included 10-15 reps of ladder climbing with a resistance (attached to their tail base) equal to 55-85% of their maximum carrying capacity, 3 sessions per week), and the aerobic training protocol included 30-45 minutes of swimming exercise with a weight equal to 3-6% of their body weight (attached to their tail), 4 sessions per week. One way analysis of variance was used to test the difference between group (α < 0.05). The result showed that resistance and aerobic training increased TA muscle levels of GDF11 by 5.3% and 1.6%, respectively. Moreover, resistance and aerobic exercise led to an increase of 9.5% and 4% in TA muscle mass, respectively. However, the amount of changes was not statistically significant in either case (p>0.05). Based on the findings of the present study, especially those of resistance training, it seems that GDF11 is involved in exercise training-induced upregulation of skeletal muscle mass in aged rats.Keywords: aerobic training, aging, GDF11, resistance training, skeletal muscle
-
زمینه و هدف:
افزایش قند خون در شرایط دیابتی می تواند باعث آپوپتوزیس، از طریق مسیر میتوکندری و با افزایش بیان پروتیین مرگ سلولی شود. پروبیوتیک ها میکروارگانیسم های زنده ای هستند که مزایای سلامتی را به میزبان اعطا می کنند و دارای اثرات ضد دیابت و آنتی اکسیدان هستند. همچنین، برخی شواهد نشان می دهد که ورزش می تواند بر مسیرهای سیگنالینگ آپوپتوزیس عضله اسکلتی تاثیر بگذارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرین هوازی و مکمل پروبیوتیک بر سطوح گلوکز خون و بیان ژن کاسپاز-3 در عضله نعلی رت های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود.
روش تحقیق:
تعداد40 سر رت صحرایی نر نژاد ویستار (وزن: 270-250 گرم؛ سن: هشت هفته) به طور تصادفی به پنج گروه کنترل سالم (N)، کنترل دیابتی (CD)، دیابتی + مکمل پروبیوتیک (SCD)، دیابتی + تمرین (TD) و دیابتی + تمرین + مکمل پروبیوتیک (STD) تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (45 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن) انجام شد. برنامه تمرین هوازی شامل 30 دقیقه دویدن روی نوارگردان با شدت 60 تا 65 درصد سرعت بیشینه، پنج روز در هفته و به مدت پنج هفته بود. هر رت دو گرم پروبیوتیک به صورت محلول در آب آشامیدنی دریافت کرد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها تشریح و عضله نعلی برای ارزیابی بیان ژن کاسپاز-3 (با روش Real Time PCR) و نمونه گیری خون برای ارزیابی گلوکز پلاسما (با روش گلوکز اکسیداز) جمع آوری انجام شد. تجزیه و تحلیل آماری با آزمون t مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنی داری p≤0/05 انجام شد.
یافته هاسطوح گلوکز خون در گروه دیابتی + تمرین + مکمل نسبت به سایر گروه ها، کاهش معنی داری داشت (008/0=p) از طرف دیگر، بیان ژن کاسپاز-3 در گروه دیابتی + تمرین، و گروه دیابتی + تمرین + مکمل کاهش معنی داری پیدا کرد (01/0=p).
نتیجه گیریتمرین هوازی به همراه مصرف مکمل پروبیوتیک، احتمالا با تنظیم و کاهش قند خون، از آپوپتوزیس عضله اسکلتی در شرایط دیابت جلوگیری می نماید.
کلید واژگان: دیابت, تمرین هوازی, آنتی اکسیدان ها, آپوپتوزیس, عضله اسکلتیBackground and AimHyperglycemia occurring in the diabetic condition can cause apoptosis via the mitochondrial pathway with higher cell death protein expression. Probiotics are viable microorganisms which confer health benefits to the host and have anti-diabetic and antioxidant effects. Also, there are some evidences that exercise may affect the signaling pathways of skeletal muscle apoptosis. The aim of this study was to examine the aerobic exercise training and probiotic supplementation effects on blood glucose levels and caspase-3 gene expression of the soleus muscle in diabetic rats-induced by streptozotocin.
Materials and Methods40male Wistar rats (weight: 250-270 gr; age: eight weeks) were selected and divided into five groups: control+normal (N), control+diabetic (CD), diabetic+probiotics (SCD), diabetic+aerobic training (TD), and TD+probiotics (STD). Rats were made diabetic using streptozotocin (45 mg/kg). The rats in the training groups aerobically exercised using a treadmill at intensity of 60-65% of maximum speed for five weeks and five days per week and received probiotics (2 gr) in drinking tap water (supplemented groups). 48 hours after the last training session, the animals were sacrificed, then the soleus muscle was dissected to evaluate the gene expression of caspase-3 (using the Real Time PCR) and plasma glucose (by the glucose oxidase method). T-test, one-way ANOVA and Scheffe’s post hoc tests were applied for statistical analysis at significance level of p≤0.05.
ResultsThe results indicated that fasting blood sugar was significantly lower in the TD+probiotics group compared to the other groups (p=0.008). On the other hand, gene expression of caspase-3 was a significantly decreased in diabetic+aerobic training and TD+probiotics (p=0.01) groups.
ConclusionIt appears that aerobic exercise training with the use of probiotics prevents apoptosis in the muscle with the down-regulation of blood glucose.
Keywords: Diabetes, Aerobic exercise training, Antioxidants, apoptosis, Skeletal muscle -
هدف
در مورد تاثیر توام HIIT و Q10 بر دستکاری بیوژنز و عملکرد میتوکندری های عضلانی در شرایط چاقی اطلاعات اندکی موجود است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر توام تمرین HIIT و مکمل Q10 بر محتوای میتوکندری و مقدار AMPK، NRF2، SIRT1 و Tfam عضله نعلی موش های صحرایی نر چاق بود.
روش ها48 موش صحرایی به طور تصادفی به شش گروه لاغر، چاق مرجع، چاق کنترل، چاق+HIIT، چاق+Q10 و چاق توام (HIIT+Q10) تقسیم شدند. چاقی با رژیم پرچرب القا شد و تمرین HIIT به مدت 12 هفته (پنج جلسه در هفته، هر جلسه شامل10 مرحله فعالیت تناوبی چهار دقیقه ای با شدت 90-85 درصد v VO2 peak) انجام شد و Q10 روزانه (نیم گرم در هر کیلوگرم وزن بدن) مصرف شد. داده ها با روش وسترن بلات و mitotracker اندازه گیری و با ANOVA مقایسه شدند.
نتایجمحتوای میتوکندری (049/0=P) و مقدار پروتیین های NRF2(002/0=P)، SIRT-1(007/0=P) و Tfam(040/0=P) در گروه چاق کنترل به طور معنادار کمتر از گروه لاغر بود. محتوای میتوکندری و مقدار SIRT-1 در هر سه گروه چاق+ HIIT(001/0=P)، چاق+ Q10(001/0=P) و چاق توام (001/0=P)، به طور معنا داری بیشتر از گروه چاق کنترل بود و حتی به سطوح بالاتر از گروه لاغر نیز (به جز محتوای میتوکندری گروه چاق+Q10) رسید (001/0=P). اما مقدار NRF2، فقط در گروه های چاق+ HIIT(033/0=P) و چاق توام (038/0=P) به طور معنا داری بیشتر از گروه کنترل چاق بود. بااین حال، در هیچ یک از گروه های مداخله، مقدار Tfam تفاوت معنا داری با گروه کنترل چاق نداشت (05/0
نتیجه گیریاحتمالا چاقی بیوژنز میتوکندری عضله نعلی را کاهش می دهد و یا اینکه حداقل سبب تخریب بیشتر میتوکندری های موجود می شود، اما تمرین HIIT و مکمل Q10 تا اندازه ای قابلیت جبران این کاهش را دارند که البته اثر HIIT تا حدی بیشتر است. بااین حال به دلیل کمبود شواهد و محدودیت ها هنوز نیاز به بررسی باقی است.
کلید واژگان: چاقی, تمرین تناوبی پرشدت, کوآنزیم Q10, میتوکندری, عضله اسکلتیPurposelittle is known about the concomitant effects of HIIT and Q10 supplementation in modification of the mitochondorial biogenesis and function in obesity conditions. The aim of this study was to investigate the concomitant effects of HIIT and Q10 supplementation on soleus muscle mitochondorial content as well as NRF2, SIRT-1 and Tfam levels in obese male rarts.
Methods48 rats randomized into six groups of lean, obese reference, obese control, obese+HIIT, obese+Q10 and obese concomitant (HIIT+Q10). Obesity was induced by high fat diet and HIIT) were done for 12 weeks (five sessions/week, with 10 intrval bouts for four min at 85-90% of v VO2 peak each session), while Q10 was consumed 500 mg/kg.bw daily. Data were measuered using western blot and Mitotrackervmethods and were analyzed by one-way ANOVA.
ResultsMitochondorial content (P = 0.049) as well as NRF2 (P = 0.002), SIRT-1 (P = 0.007) and Tfam (P = 0.040) levels were significantly lower in obese control than lean group. Mitochondorial content and SIRT-1 levels of three intervention groups of obese+HIIT (P = 0.001), obese+Q10 (P = 0.001) and obese concomitant (P = 0.001) were significantly higher than obese control group and even could precede lean group values (with exception for mitochondorial content in obese+Q10 group (P = 0.001)). Moreover, only in both groups of obese+HIIT ( P= 0.033), and obese concomitant (P = 0.038), NRF2 levels were significantly higher compared to obese control group. However, in none of the intervention groups the Tfam levels had significant differences compared to obese control group (P > 0.05 in all three cases).
ConclusionsObesity likely suppresses soleus muscle mitochondorial biogenesis, or at least increases the removal rate of pre-existing mitochondria. However, HIIT as well as Q10 supplementation seems to partially capable to restore this down regulation, with a greater effects expected for HIIT. However, more investigations remain to be done due to lack of similar evidence and study limitations.
Keywords: Obesity, High intensity interval training, Coenzyme Q10, Mitochondoria, Skeletal Muscle -
زمینه و هدف
کاهش فعالیت جسمانی افراد با ضعف عملکرد عصبی عضلانی برای اجرای فعالیت های روزانه همراه است. مطالعات آزمایشگاهی بر تاثیر پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین (CGRP) بر فعالیت عصبی عضلانی دلالت دارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر یک دوره تمرینات توانبخشی تداومی شدت متوسط (MCT) بر بیان ژن CGRP در عضلات اسکلتی رت های نر نژاد ویستار است.
روش بررسیبدین منظور 12 سر موش نر نژاد ویستار با وزن 220-200 گرم، با چرخه خواب 12.12، دسترسی آزاد به غذا و آب و دمای محیطی 2±25 درجه سآنتیگراد، در 2 گروه تمرین و کنترل، به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه تمرین 6 هفته (هر هفته 5 جلسه) تمرین مداوم با شدت متوسط انجام دادند. شرایط گروه کنترل مشابه گروه تمرین بود، ولی تمرین ورزشی انجام نمی دادند. نهایتا 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موش های صحرایی توسط روش استآندارد بیهوش، قربآنی و بافت عضله نعلی تمامی موش ها استخراج شد، سپس برای تعیین میزان بیان پروتیین CGRP از روش وسترن بلات استفاده شد. روش تحقیق تجربی و سطح معنی داری 0.05>p در نظر گرفته شد.
یافته هایافته های آماری از خروجی آزمون تی مستقل برای مقادیر بیان پروتیین گیرنده CGRP نشان داد که اجرای شش هفته پروتکل تمرینی MCT سبب افزایش معنی داری در بیان پروتیینCGRP در گروه MCT در مقایسه با گروه کنترل شد (0.048 =p).
نتیجه گیرینتایج نشان دادند که پروتکل توانبخشی MCT سبب می شود که عملکرد عضلانی در هنگام فعالیت های استقامتی می تواند از طریق افزایش در بیان پروتیین CGRP، بهبودی یابد.
کلید واژگان: پپتید مرتبط با ژن کلسی تونین, تمرینات تداومی با شدت متوسط(MCT), عضلات اسکلتیBackground and aimDecreased physical activity is associated with poor neuromuscular function for daily activities. Laboratory studies indicate the effect of calcitonin gene-related peptide (CGRP) on neuromuscular activity. The aim of this study was to investigate the effect of a course of moderate-intensity continuous rehabilitation exercises (MCT) on CGRP expression in skeletal muscle of male Wistar rats.
Materials and MethodsFor this purpose, 12 male Wistar rats weighing 200-220 g, with a sleep cycle of 12.12, free access to food and water and ambient temperature of 25±2 ° C were randomly divided into two groups of exercise and control. The training group performed 6 sessions (5 sessions per week) of continuous training with moderate intensity. The conditions of the control group were similar to the training group but they did not exercise. Finally, 48 hours after the last training session, rats were extracted by standard anesthesia, victim and horseshoe muscle method of all mice, and then Western blot method was used to determine the expression of CGRP protein. Significance level was considered p> 0.05.
ResultsStatistical findings from the output of independent t-test for CGRP receptor protein expression values showed that the implementation of six weeks of MCT training protocol significantly increased CGRP protein expression in the MCT group compared with the control group (P = 0.048).
ConclusionThese results indicate that the MCT rehabilitation protocol caused that muscle function during endurance activities could be improved by increasing CGRP protein expression.
Keywords: Calcitonin Gene-Related Peptide, Moderate-continuous training (MCT), Skeletal Muscle -
سابقه و هدف
شدت و هزینه انرژی فعالیت ورزشی از موثرترین عوامل بر اکسایش سوبسترا است. توده عضلانی درگیر در فعالیت ورزشی نیز یک عامل موثر بر اکسایش سوبسترا است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر حاد دو نوع فعالیت ورزشی تناوبی شدید با هزینه انرژی یکسان و توده عضلانی درگیر متفاوت، بر اکسایش سوبسترا، اشتها و لذت درک شده از فعالیت ورزشی در مردان دارای اضافه وزن یا چاق بود.
مواد و روش ها10 مرد جوان دارای اضافه وزن یا چاق (شاخص توده بدن 97/2±95/29 کیلوگرم بر مترمربع) در سه شرایط شامل فعالیت ورزشی تاباتا (20 دقیقه با شدت تقریبی 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، فعالیت ورزشی روی چرخ کارسنج (23 دقیقه با شدت تقریبی 66 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی) و کنترل بررسی شدند. گازهای تنفسی آزمودنی ها در حالت پایه، حین و در طی سه ساعت پس از فعالیت ورزشی با دستگاه تحلیل کننده گازهای تنفسی، تجزیه وتحلیل شد. اشتهای افراد قبل، بلافاصله و سه ساعت پس از فعالیت ورزشی اندازه گیری شد. لذت درک شده از فعالیت ورزشی نیز بلافاصله پس از فعالیت ورزشی سنجش شد.
یافته هانتایج نشان داد در طی سه ساعت پس از فعالیت، اکسایش چربی در فعالیت ورزشی تاباتا در مقایسه با چرخ کارسنج و شرایط کنترل به طور معنادار بیشتر بود (01/0=P) و اکسایش کربوهیدرات در فعالیت ورزشی تاباتا نیز نسبت به شرایط کنترل به طور معنادار کمتر بود (04/0=P). بین مقدار اکسیژن مصرفی اضافی و هزینه انرژی در طول سه ساعت پس از فعالیت ورزشی، تفاوت معناداری بین دو فعالیت ورزشی وجود نداشت. همچنین، نسبت تبادل تنفسی در بازه های زمانی 30-0، 150-120، 180-150 دقیقه و در مجموع سه ساعت پس از فعالیت ورزشی تاباتا نسبت به چرخ کارسنج بیشتر بود (مقادیر P به ترتیب 02/0، 02/0، 02/0 و 05/0). در نهایت، در سه ساعت پس از فعالیت ورزشی، اشتها صرف نظر از وجود و نوع مداخله افزایش یافت (01/0=P). بین لذت درک شده از فعالیت های ورزشی تاباتا و چرخ کارسنج تفاوت معناداری وجود نداشت (41/0=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد انجام فعالیت ورزشی تاباتا که توده عضلانی بیشتری را درگیر می کند، در مقایسه با فعالیت ورزشی با هزینه انرژی یکسان روی چرخ کارسنج، علی رغم عدم تفاوت در میزان اشتها و لذت درک شده از فعالیت ورزشی، باعث اکسایش بیشتر چربی پس از فعالیت ورزشی در مردان دارای اضافه وزن یا چاق می شود.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی شدید, اکسایش چربی, تنظیم اشتها, اکسیژن مصرفی پس از فعالیت ورزشی, توده عضلانیBackground and PurposeIntensity and energy expenditure of exercise are most effective factors on substrate oxidation. Involved muscle mass in exercise is an effective factor on substrate oxidation. The aim of the present study was to compare the acute effect of two type of high-intensity interval exercise (HIIE) with same energy expenditure and different involved muscle mass on substrate oxidation, appetite and exercise enjoyment in overweight or obese men.
MethodologyTen overweight or obese young men (body mass index: 29.95±2.97 kg.m-2) completed three conditions including Tabata exercise (20 min at approximately 75% VO2max) (TE), ergometer exercise (23 min at approximately 66% VO2max) (EE), and control. The subjects' breathing gases were analyzed by gas analyzer in baseline, during exercise, and during three hours after exercise. The appetite was measured in before, immediately and three hours after exercise. The exercise enjoyment was measured, immediately after exercise.
ResultsFat oxidation during three hours after the TE was significantly higher compared to EE and control (P=0.01) and carbohydrate oxidation during three hours after the TE was significantly lower compared with control condition (P=0.04). There was no significant difference between the two HIIE during three hours after exercise in excess post-exercise oxygen consumption and energy expenditure. However, the respiratory exchange ratio was higher in 0-30, 120-150, 150-180 min, and total of three hours after the TE compared with EE (P values, 0.02, 0.02, 0.02, and 0.05, respectively). Finally, appetite increased regardless of the presence and type of intervention, in three hours after exercise (P=0.01). There was no significant difference between the perceived enjoyment of TE and EE (P = 0.41).
ConclusionIt seems that Tabata exercise, which involves more muscle mass, causes more oxidation of fat after exercise compared to exercise with the same energy expenditure on ergometer in overweight or obese men, despite no difference in appetite and exercise enjoyment.
Keywords: High-intensity exercise, Fat oxidation, Appetite regulation, Post Exercise Oxygen Consumption, Skeletal muscle -
در دهه های اخیر با رواج زندگی ماشینی، ارتقای سطح بهداشت و در پی آن بالا رفتن سن امید به زندگی، جمعیت سالمند رو به افزایش نهاده است. سالمندی، از دوره های حساس زندگی انسان است که همراه با این رویداد، روند تدریجی تخریب و ضعف اعضای بدن تسریع و به دنبال آن عملکرد جسمانی فرد با افتی شدید رو به رو می شود. از مهمترین تغییراتی که متناسب با افزایش سن و پیری در بدن انسان به وقوع می پیوندد، تحلیل و تخریب توده عضلانی و کاهش چشم گیر حجم و اندازه عضله اسکلتی است که به بیماری «سارکوپنیا» معروف است. این بیماری باعث ناتوانی در انجام وظایف روزانه، کاهش کیفیت زندگی افراد سالمند و کاهش امید به زندگی در آنها می شود. در این مقاله ضمن مرور تغییرات مهمی که متناسب با سالمندی در انواع تارهای عضلانی بدن روی می دهد، تاثیر تمرینات قدرتی، استقامتی و ترکیبی بر انواع تارهای عضلانی سالمندان مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژگان: سالمندی, عضلات اسکلتی, تمرینات قدرتی, تمرینات استقامتی و تمرینات ترکیبیIn recent decades, along with industrialization, improvements in public health and subsequently higher life expectancy indices, population of elderly people has been increased. The elderly ages are very important years of human life, because of progressive degeneration of human body tissues and its very deep impacts on physical performance. One of the most impressive changes is muscular tissue decrement and atrophy of skeletal muscles, so called “sarcopenia”. The disease is so debilitating and causes sever dysfunction, quality of life, and life expectancy of patients. In this article, most important aspects of ageing and muscle fiber changes and training effects on strength, endurance and composition of muscle fibers of elderly people are reviewed.
Keywords: Ageing, Skeletal Muscle, Strength Training, CombinationTraining -
زمینه و هدف
اتوفاژی به عنوان یکی از فرایندهای حفاظتی سلول در سال های اخیر مطرح شده است. با توجه به تغییرات ایجاد شده در عوامل اتوفاژی به دنبال فعالیت های ورزشی، هدف از مطالعه حاضر بررسی تغییرات ایجاد شده در عوامل اتوفاژی در دوره های زمانی بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی استقامتی وامانده ساز در عضله درشت نیی قدامی موش های بالب سی بود.
مواد و روش هادر راستای اجرای پژوهش، 12 سر موش بالب سی به دو گروه ورزش و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها بلافاصله و 12 ساعت پس از اتمام جلسه فعالیت ورزشی تشریح شدند. جهت بررسی فاکتور های اتوفاژی از روش Real Time-PCR استفاده شد.
نتایجنتایج آزمون t مستقل نشان هنده افزایش معنادار و کاهش سطوح بیان عوامل اتوفاژی در زمان های بلافاصله و 12 ساعت بعد از یک وهله فعالیت ورزشی استقامتی وامانده ساز بود (P≤0.05).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر تایید کننده افزایش سطوح عوامل اتوفاژی بلافاصله بعد از یک وهله ورزش استقامتی وامانده ساز بوده است. ارتباط بین فعال سازی اتوفاژی و تغییرات ایجاد شده در عواملی مانند استرس اکسیداتیو، فاکتورهای ایمونولوژیکی و وضعیت متابولیکی می تواند در ایجاد این تغییرات موثر باشد.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی استقامتی وامانده ساز, اتوفاژی, عضله اسکلتیBackground & PurposeAutophagy has been introduced as a protective mechanisms in cell in recent years. Regarding to the changes induced in autophagy factors following an acute physical exercise. The purpose of this study was to investigate the changes in autophagy factors in time courses of acute exhaustive endurance exercise in Tibialis Anterior skeletal muscle of BALB/c mice.
MethodologyRegarding the purpose of the study, 12 BALB/c mice were divided into two groups of exercise and control. Subjects were anatomized immediately and 12 hours after the end of the exercise session. The Real Time-PCR method was used to determine the expression of autophagy factors.
ResultsIndependent t-test showed significant increases in autophagy activation immediately after exercise and significant decreases 12 hours following acute exhaustive endurance exercise (P≤0.05).
ConclusionOur results proposed that significant increases induced in autophagy factors immediately after acute exhaustive exercise. Possible correlations between autophagy activation and changes in oxidative stress, some immunological factors and metabolic responses could be some of mechanisms of autophagy activation following acute exercise.
Keywords: Exhaustive Endurance Exercise, Autophagy, Skeletal muscle -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی سرعتی بر سطوح آنزیم آنتی اکسیدانی گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و شاخص استرساکسایشی مالون دی آلدئید (MDA)، در بافت های قلب، کبد و عضله دوقلوی موش های صحرایی نر ویستار بود. سیزده سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزنی 68/18 ± 88/225 و سن هشت هفته) به طور تصادفی به دو گروه کنترل (تعداد = شش) و تمرین تناوبی سرعتی (تعداد = هفت) تقسیم شدند. پروتکل تمرین تناوبی سرعتی با سرعت 30 الی 45 متر در دقیقه دویدن روی نوارگردان مخصوص جوندگان، به مدت 10 وهله یک دقیقه ای با دو دقیقه استراحت فعال بین وهله ها در هفته اول شروع شد و در پایان هفته پنجم، به سرعت 75 الی 80 متر در دقیقه به مدت یک دقیقه با هفت تکرار و سه دقیقه استراحت فعال رسید و این شدت تا پایان دوره ثابت باقی ماند. نتایج تجزیه وتحلیل آزمون تی مستقل نشان داد که تمرین های تناوبی سرعتی منجر به کاهش معنادار سطوح آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز در بافت قلب(P=0.001) ، کبد (P=0.002) و عضله دوقلو (P=0.006) نسبت به گروه کنترل شد. همچنین، سطوح مالون دی آلدئید بافت قلب در گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترلبه طور معناداری افزایش یافت (P=0.001)، براساس یافته های پژوهش حاضر، بافت های مختلف پاسخ های اکسایشی متفاوتی نسبت به فعالیت ورزشی مشابه از خود نشان می دهند و تمرین های تناوبی سرعتی بافت قلب را بیش از بافت های کبد و عضله دوقلو تحت فشار اکسایشی قرار می دهند.کلید واژگان: تمرین تناوبی سرعتی, فشار اکسایشی, قلب, کبد, عضله اسکلتیThe aim of this study was to investigate the effect of 8 weeks of sprint interval training (HIIT) on antioxidant capacity, glutathione peroxidase (GPX) and lipid peroxidation, malondialdehide (MDA) of heart, liver and skeletal muscle tissues in male Wistar rats. Thirteen male Wistar rats (weight= 225.88±18.68 g, age= 8 weeks) after one-week familiarization, were randomly divided into 2 groups; Control (n=6) and sprint interval training (n=7). HIIT training protocol included 8 weeks (5 session per week) of running with 30-45 m/min on rodent treadmill (for 1 min with 10 reps and 2 min active rest) at the first week and reached to 75-80 m/min at last three weeks (for 1 min with 7 reps and 3 min active rest). GPX activity was measured by Elisa Kit and MDA level was analyzed by spectrophotometric method. Independed-samples T test results showed that the sprint interval training resulted in a significant decrease in GPX enzyme levels in heart (P=0.001), liver (P=0.002) and skeletal muscle (P=0.006) compared to the control group. Also, MDA levels of heart tissue in training group increased significantly in compare with control group (P=0.001). Based on our finding, different tissues have different oxidative responses to the similar training and HIIT imposes heart tissue on oxidative stress more than skeletal muscle and liver tissue.Keywords: Sprint Interval Training, Oxidative Stress, Heart, Liver, Skeletal Muscle
-
مقدمه و هدفکاچکسی سرطان به عنوان از دست دادن وزن، بی اشتهایی، آتروفی عضلانی، کاهش قدرت و عملکرد عضلانی و خستگی تعریف می شود. با توجه به اثرات آنتی اکسیدانی نانوذرات سلنیوم و تمرینات ورزشی استقامتی هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین اینتروال هوازی به همراه نانوذرات سلنیوم به صورت خوراکی بر کاچکسی عضلانی در موش های مبتلا به سرطان پستان بود.
روش شناسی پژوهش: تعداد 64 سر موش بالب سی به شکل تصادفی به 8 گروه سالم - کنترل، تومور - کنترل، سالم - تمرین، تومور - تمرین، سالم - نانو ذرات سلنیوم، تومور - نانو ذرات سلنیوم، سالم - تمرین - نانو ذرات سلنیوم، تومور- تمرین - نانو ذرات سلنیوم تقسیم شدند. نمونه های پژوهش در گروه های تمرینی و مصرف کننده نانوذره تمرین اینتروال هوازی و نانوذرات سلنیوم را به مدت 6 هفته دریافت کردند. وزن غذای مصرفی، وزن بدن، وزن بدن بدون وزن تومور، وزن عضله دوقلو و همچنین تست های وزنه و صفحه معکوس برای برآورد عملکرد عضلانی از موش ها گرفته شد.نتایجنتایج پژوهش نشان دهنده کاهش معنادار وزن بدن بدون تومور در اثر استفاده از نانوذره بوده است (Pنتیجه گیریبه نظر می رسد نانوذرات سلنیوم به تنهایی در تشدید وضعیت کاچکسی تاثیر دارند ترکیب این نانوذرات با تمرینات ورزشی توانسته است تا حدی از ایجاد کاچکسی و کاهش قدرت عضلانی جلوگیری کند.کلید واژگان: تمرین استقامتی, نانوذرات سلنیوم, سرطان, کاچکسی, عضله اسکلتیBack graund &PurposeCancer cachexia has introduced as anorexia, weight loss, skeletal muscle atrophy, decreases in strength and action in skeletal muscle and fatigue. With considering to antioxidant effects of selenium nano-particles and exercise training, the aim of this study was to examine the effects of aerobic interval exercise training and oral supplementation of selenium nanoparticles on cachexia situation in mice with breat cancer.
Material andMethods64 mice were randomly divided into 8 group includes Control-Health, Control-Tumor, Training-Healthy, Training-Tumor, Selenium Nanoparticles-Health, Selenium Nanoparticles-Tumor, Selenium Nanoparticles-Training-Health and Selenium NanoparticlesTraining-Tumor. Samples in traning and nanparticles groups have done aerobic interval training and have supplemented with selenium nanoparticles. Muscle mass, body weight, food intake, and weight and inverted performance exercise tests were used to confirm cachexia in animals.ResultsThe results of this study have shown that body weight without tomur significantly decreased in mice that supplemented with Selenium nanoparticles (PConclusionskeletal muscle cachexia was observed in current study in breast cancer mice. It seems that selenium nano-particles intensified cachexia situation but combination of exercise training and nano-particles maintained skeletal muscle mass and prevented cachexia.Keywords: Endurance Training, Selenium Nanoparticles, Cancer, Cachexia, Skeletal muscle -
فصلنامه فیزیولوژی ورزشی، پیاپی 32 (زمستان 1395)، صص 200 -244با توجه به نقش این فسفاتاز در سیگنالینگ کلسیم در عضله اسکلتی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی فعال سازی این فاکتور به دنبال تمرینات هایپرتروفیک مقاومتی در عضله خم کننده بلند انگشتان در موش های صحرایی دیابتی با آتروفی عضلانی می باشد. بدین منظور، موش های صحرایی با محدوده وزنی 30±250 گرم به گروه های کنترل سالم، تمرین سالم، دیابتی کنترل و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین جهت انجام تمرین مقاومتی، بالا رفتن از یک نردبان یک متری با وزنه ای که به دم آن ها آویزان بود را به مدت 17 جلسه اجرا کردند و میزان بیان اینترلوکین -شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک به عنوان شاخص فعال سازی کالسی نورین در عضله تند تنش خم کننده طویل انگشتان با روش ریل تایم پی سی آر اندازه گیری شد. نتایج پژوهش بیانگر افزایش بیان تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در اثر دیابت می باشد (P<0.05) براساس نتایج مشخص می شود که تمرین باعث کاهش این فاکتور در گروه دیابتی شده است و دیابت سبب افزایش بیان اینترلوکین-شش در عضله گردیده است. قابل ذکر است که تمرین مقاومتی، تغییری را در بیان این فاکتور در عضله تند تنش ایجاد نکرده است. علاوه براین، دیابت باعث آتروفی عضلانی در نمونه های دیابتی گشته است و تمرین مقاومتی سبب حفظ توده عضلانی در دیابت و به صورت هم زمان، تعدیل تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در عضله گردیده است. شایان ذکر است که افزایش هم زمان در بیان اینترلوکین-شش و تنظیم کننده کالسی نورینی-یک در نمونه های دیابتی پژوهش حاضر مشاهده می شود. به نظر می رسد تمرینات ورزشی مقاومتی با تعدیل بیان هم زمان این دو فاکتور، در حفظ توده عضلانی نقش داشته است.کلید واژگان: دیابت نوع یک, کالسی نورین, اینترلوکین, شش, تمرین مقاومتی, عضله اسکلتیSport Physiology, Volume:8 Issue: 32, 2017, PP 200 -244The phosphatase calcineurin plays a major role in physiological and pathological processes, including immune responses, neuronal plasticity, and skeletal muscle hypertrophy. With considering to effect of this factor in calcium signaling in skeletal muscle, the purpose of present study was assessment of calcineurin activation following of hypertrophic resistance training in flexor hallucis longus muscle of diabetic rats with skeletal muscle atrophy. Rats weighing 250280 g were divided into the control, training, diabetic control and diabetic training groups. Training groups performed the training consisted of climbing a ladder (1 m) with increasing weight added to the tail in 17 sessions. The interleukin-6 and regulator of calcineurin 1 mRNA expression as calcineurin activation factor were measured in flexor halluces longus muscle using the Real-time Pcr method. The results of this study showed that the expression of regulator of calcineurin 1 was increased with diabetes in muscle of diabetic rats (PKeywords: Type, 1 Diabetes, Interleukin, 6, Calcineurin, Resistance Training, Skeletal Muscle
-
مطالعات نشان داده اند که متعاقب تمرین استقامتی ذخایر گلیکوژن عضله و کبد افزایش می یابد. به منظور بررسی اثر شدت های مختلف تمرین استقامتی بر میزان گلیکوژن عضله اسکلتی و کبد موش صحرایی تعداد40 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی و مساوی به گروه های کنترل و تمرین با شدت های پایین، متوسط و بالا به ترتیب، 18، 26 و34 متر در دقیقه، تقسیم شدند. گروه های تمرین هر جلسه به مدت 60 دقیقه، 5 جلسه در هفته و 12 هفته در شدت های ذکرشده، روی تردمیل به تمرین پرداختند. نمونه گیری 36 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بعد از یک شب ناشتایی انجام و میزان گلیکوژن عضله دو قلو و کبد حیوانات به روش رنگ سنجی سنجیده شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده، نشان داد که صرف نظر از شدت تمرین، سطح استراحتی گلیکوژن کبد موش ها بعد از تمرین نسبت به گروه کنترل، تغییر معناداری نداشت؛ اما میزان گلیکوژن عضله دو قلو در این موش ها پایین تر بوده است (P≤0.05) بین مقادیر استراحتی گلیکوژن کبدی گروه های مختلف تمرینی، تفاوت معناداری وجود نداشت؛ ولی سطح گلیکوژن عضله در شدت زیاد نسبت به شدت کم و گروه کنترل به طور معناداری پایین تر بود(P≤0.05). به نظر می رسد که تمرین استقامتی با شدت متوسط برای بازسازی ذخایر گلیکوژن عضله و کبد مناسب تر می باشد.
کلید واژگان: تمرین استقامتی, گلیکوژن, کبد, عضله, موش صحراییIncrease glycogen content of skeletal muscle and liver after endurance-trained has beensuggested. The aim of this study was to investigate the effects of endurance training atdifferent intensities on liver and skeletal muscle glycogen content. Forty male Wistarrats were randomly assigned to control (n = 10), low (18 m/min)(n = 10), moderate (26m/min)(n = 8) and high (34 m/min)(n =10) intensity groups. The training group ranfor 60 min/d, 5d/wk and 0% grade for 12 weeks. 36 hours after the last exercisesession,overnight fast rats were killed liver and gastrocnemius muscle were collectedand measured by spectrophotometeric method. One way ANVOA, appropriatefollowing test were performed, and significance was accepted at P≤0.05. Regardless tointensities, data demonstrated that trained groups had higher liver and lower muscleglycogen contents when compared with control group. Higher liver and muscleglycogen were pronounced in moderate exercise group. It seems that moderate intensityexercise suitable for liver and muscle glycogen improvement.Keywords: endurance training, glycogen, liver, skeletal muscle, rat -
مقدمهسایتوکاین ها و دیگر پپتیدهای بیان، تولید و آزاد شده به وسیله فیبرهای عضلانی که اثرات پاراکرین و اندوکرین اعمال می کنند به عنوان مایوکاین طبقه بندی می شوند. این احتمال وجود دارد که مایوکاین های آزاد شده از عضله اسکلتی واسطه اثرات مفید ورزش در رابطه با سلامتی باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تمرین مقاومتی شدید بر بیان پروتئین مایوکاین های IL-6، IL-1β و TNF-α در عضله تند تنش در موش های صحرایی دیابتی بود.مواد و روش هاموش های صحرایی به گروه های کنترل، تمرین، دیابتی ایجاد شده با استرپتوزوتوسین و دیابتی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین برای تمرین مقاومتی بالا رفتن از یک نردبان 1 متری با وزنه ای که به دم آن ها آویزان بود را اجرا کردند. بیان پروتئین مایوکاین ها در عضله FHL با روش الایزا اندازه گیری شد.یافته هانتایج پژوهش نشان دهنده تاثیر دیابت و اثر متقابل تمرین و دیابت بر بیان مایوکاین IL-6 در عضله FHL بود (P<0.05). همچنین دیابت باعث افزایش سطوح IL-1β و TNF-α در عضله تند تنش FHL گشت. اما تمرین مقاومتی نتوانسته است تغییری در سطوح این فاکتورها ایجاد کند.بحث و نتیجه گیریبراساس نتایج پژوهش تمرین مقاومتی توانسته است باعث کاهش مایوکاین IL-6 در دیابت شود. این احتمال وجود دارد که افزایش مایوکاین های التهابی در عضله اسکلتی مکانیسمی برای سازگاری های تمرینی باشد.
کلید واژگان: دیابت, مایوکاین, تمرین مقاومتی, عضله اسکلتیIntroductionIt suggested that cytokines or other peptides that are produced, expressed and released by muscle fibres (usually during contraction) and exert endocrine effects should be classified as myokines. Many proteins produced by skeletal muscle are dependent upon contraction. Therefore, it is likely that myokines may contribute in the mediation of the health benefits of exercise. Our aim was to investigate effect of intensive resistance exercise training on protein expression of IL-6, IL-1β and TNF-α myokines in skeletal muscle in rats with diabetes.Materials And MethodsRats were divided into control, training, streptozotocin induced diabetic and diabetic training groups. Training groups performed for Resistance training consisted of climbing a 1 m ladder with increasing weight added to the tail. Protein expression of myokines in FHL skeletal muscle measured by ELIZA method.ResultsThe results of this study indicate that training and diabetes interaction was significant for IL-6 in FHL muscle (P<0.05). Also, tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) and IL-1β levels were increased by diabetes, but not changed by training. Discussion andConclusionIn conclusion, we found that in diabetic rats, resistance training decreased muscle IL-6 levels, and preserved FHL muscle mass. It is probably increased inflammatory cytokines in skeletal muscle with resistance training is a mechanism for skeletal muscle adaptation.Keywords: Diabetes, Myokine, Resistance Training, Skeletal Muscle -
عامل رشد شبه انسولین -1 در تکامل، رشد، بازسازی و حفظ بافت ها در عضله اسکلتی در یک روش اتوکرین / پاراکرین و آندوکرین نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ عوامل رشدی به دو شیوه تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی، سن: 86/1±86/20 سال، قد: 23/4±29/179 سانتی متر، وزن: 24/6±57/74 کیلوگرم) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی، سن 72/1±43/31 سال، قد 42/6±71/181 سانتی متر، وزن: 47/8±14/76 کیلوگرم) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونه های عضلانی از عضله پهن جانبی 3 روز قبل و 7 روز بعد از تمرین گرفته شد. برای تعیین توان از 3 آزمون بوسکو (5 و 60 ثانیه ای)، سارجنت و پرش جفت و برای سنجش چابکی و سرعت از آزمون های مانع شش ضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تخمین میزان بیان ژن عامل رشد شبه انسولین (1) (IGF-I) و عامل رشد مکانیکی (MGF) از روش Real – time RT PCR استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های T زوجی و T مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در آزمون های بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع شش ضلعی و دو سرعت 35 متر گروه پلیومتریک بهتر عمل کردند. بیان ژن در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20 درصد – 29/0 P≤) اما در گروه دوم به طور معنادرای افزایش یافت (24/159 درصد، 048/0 P≤) و بیان ژن IGF-I در گروه اول افزایش معنادار (83/133 درصد، 04/0 P≤) اما در گروه دوم به طور غیرمعناداری افزایش (06/24 درصد، 16/0 P≤) یافت. به طور کلی می توان نتیجه گرفت رونوشت های مختلف ژن IGF-I (IGF-IEa و MGF) در عضله اسکلتی انسان به طور متفاوتی به راهبردهای مختلف اضافه بار مکانیکی و سوخت وسازی پاسخ می دهند.
کلید واژگان: عضله اسکلتی, تمرین پلیومتریک, تمرین ترکیبی, MGF, IGF, ISport Biosciences, Volume:5 Issue: 17, 2013, PP 95 -113Insulin – like growth factor – I (IGF-1) plays a role in the skeletal muscle in the development، growth، repair، and maintenance of the tissues in an autocrine / paracrine as well as endocrine fashion. The aim of the present study was to investigate the response of growth factors to two different training methods. 14 male volunteers were selected and divided randomly into two groups. Group A (plyometric، 7 subjects، age: 20. 86±1. 86 yr، height: 179. 29±4. 23 cm، weight: 74. 56±6. 24 kg) performed plyometric training and group B (combined، 7 subjects، age: 21. 43±1. 72 yr، height: 181. 71±6. 42 cm، weight: 76. 14± 8. 47 kg) performed a combination of resistance training and plyometric training 3 days per week for 8 weeks (4 weeks of resistance training and 4 weeks of plyometric training). Muscle biopsies were obtained from vastus lateralis muscle 3 days before and 7 days after the training. To evaluate muscle power، Bosco (5 and 60 sec.)، Sargent jump and standing long jump tests and to evaluate agility and speed، hexagonal obstacle and 35m dash tests were used respectively. To estimate gene expression of insulin – like growth factor (IGF-1) and mechanical growth factor (MGF)، real time RT – PCR was performed. Paired and independent t tests were used to analyze the data at (P≤ 0. 05). The results showed that in Bosco، Sargent jump، standing long jump، hexagonal obstacle and 35m dash tests، plyometric group had better results than group B. The MGF gene expression decreased insignificantly in group A (by 20. 18%، P≤0. 29) and increased significantly in group B (by 159. 24%، P≤0. 048). IGF-1 gene expression increased significantly in group A (by 133. 83%، P≤0. 04) and increased insignificantly in group B (by 24. 06%، P≤0. 16). It can be concluded that different IGF-1 transcripts (IGF-IEa and MGF) differently respond to various mechanical and metabolic overload strategies in human skeletal muscle.Keywords: Skeletal Muscle, Plyometric Training, Combined Training, IGF, 1, MGF
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.