به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "خلیج فارس" در نشریات گروه "زیست شناسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «خلیج فارس» در نشریات گروه «علوم پایه»
  • لیلا عبدلی*، آرش اکبرزاده

    رابطه طول و وزن، الگوی رشد و فاکتور وضعیت نقش بسیار مهمی در ارزیابی و مدیریت ذخایر آبزیان دارد. ماهی طلال با نام علمی Rastrelliger kanagurta (Cuvire,1817) از جمله ماهیان استخوانی با ارزش جهانی متعلق به خانواده تن ماهیان است و از گسترده ترین گونه ها در سراسر جهان می باشد. در این پژوهش پارامترهای مربوط به رابطه طول و وزن و الگوی رشد این گونه در مناطق جاسک، بندرلنگه، بندرعباس و قشم در آب های ساحلی هرمزگان مورد بررسی قرار گرفت. در مجموع 172نمونه از این گونه در زمستان سال 1400 از صیادان محلی تهیه و مورد بررسی قرار گرفت. حداکثر طول و وزن  ماهیان مورد بررسی به ترتیب  25/60 سانتی متر و215/72 گرم در ایستگاه قشم و کمترین طول و وزن به ترتیب 17.10 سانتی متر و 42.64 گرم در ایستگاه بندرلنگه به ثبت رسیده است. پارامتر b محاسبه شده برای هر چهار ایستگاه در بازه 3.12-3.71 قرار داشت. بر اساس فواصل اطمینان با حدود 95 درصد و فرمول پائولی برای گونه مورد بررسی در ایستگاه های جاسک، بندرعباس و قشم نوع رشد آلومترکی مثبت و در ایستگاه بندرلنگه ایزومتریک تشخیص داده شد. بیشترین میانگین فاکتور وضعیت در ایستگاه قشم با مقدار عددی (0.018± 1.79) و کمترین برای ایستگاه بندرلنگه (0.021± 1.51) به ثبت رسیده است. مقایسه بین ایستگاه ها هیچ گونه تفاوت معنی داری را از نظر این فاکتور نشان نداد ( p>0.05). مقدار فاکتور وضعیت برای این گونه در مناطق مورد بررسی بیشتر از  عدد یک می باشد که نشاندهنده سازگاری خوب این گونه با شرایط محیطی می باشد.

    کلید واژگان: الگوی رشد, رابطه طول- وزن, فاکتور وضعیت, Rastrelliger Kanagurta, خلیج فارس
    Leila Abdoli*, Arash Akbarzadeh

    The relationship between length and weight, growth patterns, and condition factors play a crucial role in the assessment and management of fish stocks. The fish Talal, Rastrelliger kanagurta (Cuvier, 1817), is a globally valued bony fish belonging to the tuna family and is one of the most widespread species worldwide. In this study, the parameters related to the length-weight relationship and growth patterns of this species were examined in the regions of Jask, Bandar Lengeh, Bandar Abbas, and Qeshm in the coastal waters of Hormozgan. A total of 172 samples of this species were collected from local fishermen during the winter of 2021 and analyzed. The maximum length and weight recorded for the fish were 25.60 cm and 215.72 g, respectively, at the Qeshm station, while the minimum length and weight were 17.10 cm and 42.64 g at the Bandar Lengeh station. The calculated parameter b for all four stations ranged from 3.12 to 3.71. Based on the 95% confidence intervals and the Pauly formula, the growth type was determined to be positively allometric at the Jask, Bandar Abbas, and Qeshm stations, while isometric growth was observed at the Bandar Lengeh station. The highest mean condition factor was recorded at the Qeshm station with a value of 1.79 ± 0.018, while the lowest was at the Bandar Lengeh station with a value of 1.51 ± 0.021. Comparisons among the stations did not show any significant differences regarding this factor (p > 0.05). The condition factor for this species in the studied areas was greater than one, indicating its good adaptability to environmental conditions.

    Keywords: Growth Pattern, Length- Weight Relationship, Condition Factor, Rastrelliger Kanagurta, Persian Gulf
  • مریم عنایتی، محسن دهقانی قناتقستانی*، حسین پرورش، احسان کامرانی، صمد حمزه ای

    ورود مواد مغذی به آب های خلیج فارس از مهمترین معضلاتی است که این دریا با آن روبرو می باشد. ورود فاضلاب شهری و صنعتی و استخرهای پرورش میگو به درون خلیج فارس میتواند موجب آلودگی گردد. اما از طرفی دریا قادر به خودپالایی آلاینده ها می باشد. در این تحقیق به بررسی میزان  مواد مغذی  نیترات، نیتریت و فسفات و روند تغییرات آن از ساحل به سمت درون دریا در سواحل بندرعباس پرداخته شده است و توانایی خود پالایی دریا در حذف این آلاینده ها مورد بررسی قرار گرفته است. جهت انجام تحقیق 5 ایستگاه ازمهمترین  منابع ورود فاضلاب به درون دریا در سواحل بندرعباس انتخاب گردید و در هر ایستگاه یک ترانسکت عمود بر ساحل انداخته شد و نمونه ها از محل ورود فاضلاب به دریا، فاصله 1500 متری و فاصله 5000 متر اخذ گردید . از هر نقطه سه نمونه آب دریا اخذ و از لحاظ نیترات ، فسفات ، نیتریت و پارامترهای فیزیکو شیمیایی مورد بررسی قرار گفت . غلظت فسفات از 0.0096 تا 0.1450  میکروگرم بر لیتر ، غلظت نیترات از 0.01  تا 0.577 میکروگرم بر لیتر و غلظت نیتریت از 0.0002  تا 0.0887 میکروگرم بر لیتر به دست آمد.  نتایج نشان داد که میزان نیترات و نیتریت از سطح استاندارد آلایندگی پایین تر می باشد. در مرحله بعد، با مقایسه با میزان این مواد در خورهای ورودی به دریا، توان طبیعی دریا در خودپالایی این آلاینده ها مشخص گردید. میزان فسفات در برخی ایستگاه ها از سطح استاندارد بالاتر بود که بیشترین میزان آن در ایستگاه شماره 4 (خورگورسوزان) می باشد که محل ورود بیشترین فاضلاب شهری (بدون تصفیه) به درون ساحل بندرعباس می باشد.  مقایسه میزان نیتریت، فسفات و نیترات در مناطق مختلف نشان دهنده وجود تفاوت معنی دار در بین این مناطق می باشد که دلیل آن می تواند تفاوت در منشا ورود آلودگی و میزان مواد مغذی وارد شده به دریا در مناطق مختلف مورد بررسی باشد.

    کلید واژگان: نیترات, فسفات, نیتریت, بندرعباس, خلیج فارس, خودپالایی
    Maryam Enayati, Mohsen Dehghani Ghanatghestani*, Hossein Parvaresh, Ehsan Kamrani, Samad Hamzei

    The influx of nutrients into the waters of the Persian Gulf is a significant environmental issue. The discharge of urban and industrial wastewater, as well as runoff from shrimp farming ponds, contributes to pollution in the region. However, the sea also has the capacity for self-purification. This study investigates the concentrations of nitrate, nitrite, and phosphate nutrients, and their variation from the coast to the inner sea in Bandar Abbas, while also assessing the Gulf's self-purification ability in removing these pollutants. Five stations were selected along the shores of Bandar Abbas, focusing on key sources of sewage entering the sea. A transect was placed perpendicular to the coast at each station, with samples collected from the point of sewage discharge, 1500 meters, and 5000 meters offshore. Three seawater samples were taken from each point and analyzed for nitrate, phosphate, nitrite, and physicochemical parameters. The results showed phosphate concentrations ranging from 0.0096 to 0.1450 μg/liter, nitrate from 0.01 to 0.577 μg/liter, and nitrite from 0.0002 to 0.0887 μg/liter. The nitrate and nitrite levels were found to be below the pollution standard, indicating the sea's natural ability to self-purify these pollutants. However, phosphate levels at some stations exceeded the standard, with the highest concentration found at station 4 (Goorsoozan Creek), where untreated urban sewage enters Bandar Abbas. Comparing nutrient levels across the stations revealed significant differences, which can be attributed to varying pollution sources and nutrient input in different regions

    Keywords: Nitrate, Phosphate, Nitrite, Bandar Abbas, Persian Gulf, Self-Purification
  • مخمدحسن تدین تاج الدینی، مخمد شریف رنجبر، مهدی حسن شاهیان*، مجید عسکری، نرگس امراللهی

    آلودگی های زیستگاه های جانداران با نفت خام و فرآورده های آن پیامدهای زیان باری دارد. بهره گیری از روش هایی مانند زیست بهسازی با هزینه اندک و سازگار با محیط زیست بسیار شایان توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف جداسازی و شناسایی میکروبیوتای گوارشی تجزیه کننده نفت خام از برخی از ماهی های خلیج فارس انجام شد. در این بررسی انواعی از گاوماهی شکلان از چهار منطقه در شمال خلیج فارس گردآوری شده اند و سپس باکتری های روده آنها جداسازی و به روش های بیوشیمیایی و مولکولی با واکنش زنجیره ای پلیمراز شناسایی شدند. همچنین توانایی تجزیه نفت خام این باکتری ها با بهره گیری از تکنیک گاز کروماتوگرافی بررسی شد. نتایج به دست آمده از جداسازی، باکتری های Thalassospira permensis، Pseudomonas aestusnigri، Cobetia marina و Halomonas beimenensis را به ترتیب از روده ماهیان Scartelaos tenuis، Periophthalmus waltoni، Istigobius ornatus و P. waltoni مشخص کرده است. همچنین بیشترین تجزیه نفت خام به ترتیب با 17/85 و 13/88 درصد را دو سویه T. permensis و H. beimenensis با نرخ رشد 09/1 و 43/1 (OD600 nm) داشتند. این بررسی آشکار کرد فلور میکروبی این ماهیان برای زدایش آلودگی های نفتی موثرند. این فرایند به بررسی های بیشتر و بهینه سازی شرایط زیست بهسازی نیاز دارد.

    کلید واژگان: زیست بهسازی, باکتری های تجزیه کننده نفت خام, گاوماهی شکلان, خلیج فارس
    Mohammadhassan Tadayon, Mohammadsharif Ranjbar, Mehdi Hassanshahian *, Majid Askari, Narges Amrollahi

    Pollution of living organisms' ecosystems by crude oil and its products has harmful effects. The use of approaches such as bioremediation has received much attention due to their cost-effectiveness and being eco-friendly. In the present study, different types of Gobiiformes were collected from four regions in the north of the Persian Gulf, and then their intestinal bacterial flora was identified by biochemical and molecular polymerase chain reaction (PCR) methods. The ability of these bacteria to degrade crude oil was investigated using the gas chromatography (GC) technique. The obtained results showed the isolation of bacteria Thalassospira permensis, Pseudomonas aestusnigri, Cobetia marina, and Halomonas beimenensis from the intestines of Scartelaos tenuis, Periophthalmus waltoni, Istigobius ornatus, and P. waltoni, respectively. Also, two strains of T. permensis and H. beimenensis with growth rates of 1.09 and 1.43 (OD600nm) had the highest crude oil decomposition with 85.17 and 88.13%, respectively. The results of this study revealed that the microbial flora of these fishes is effective in removing oil pollution. This process needs more investigation and optimization of bioremediation conditions.

    Keywords: Bioremediation, Crude Oil-Degrading Bacteria, Gobiiformes, Persian Gulf
  • ستاره بدری، شهلا جمیلی*، غلامحسین ریاضی، علی ماشینچیان مرادی

    خلیج فارس دریایی داخلی و نیمه بسته با شرایط بوم شناختی خاص است و میزان آلودگی نفتی در آن بیش از متوسط سطح جهانی مورد قبول محیط زیست دریایی است. خارپوستان به دلیل کفزی بودن، بیشتر در معرض آلودگی رسوبات هستند. این مطالعه در مناطق جزرومدی سواحل استان بوشهر شامل ساحل شغاب، اولی، شیرینو، نای بند، اسکله T و شمال جزیره خارک انجام شد تا میزان تجمع آلودگی در رسوب و بافت توتیای Echinometra mathaei تعیین شود. نمونه برداری در دو فصل سرد و گرم (1394-1393) صورت پذیرفت. در آزمایشگاه، میزان و نوع هیدروکربن های آروماتیک چندحلقه ای (PAH) با روش کروماتوگرافی و GC-MS بررسی شد. بیشترین غلظت ترکیبات PAH رسوبات در اسکله T خارک مربوط به نفتالین (7/913 نانوگرم در گرم وزن خشک) در فصل سرد و بیشترین غلظت ترکیبات PAH بافت در اسکله T خارک مربوط به فنانترین (5/371 نانوگرم در گرم وزن خشک) در فصل گرم اندازه گیری شد. هیچ اختلاف معنی داری بین میزان PAH رسوبات و بافت ها مشاهده نشد (05/0>p). روند تجمع PAH در رسوبات و بافت ها افزایشی بود. میزان PAH رسوبات در تمامی مناطق مطالعه حاضر (3059-441 نانوگرم در گرم) بالاتر از استانداردهای جهانی تعیین شده در رسوبات (197 میکروگرم در کیلوگرم) بود که نشان از آلودگی بیشتر مناطق بررسی شده است. مقایسه تجمع آلودگی در بافت توتیا با دیگر آبزیان حاکی میزان بالاتر PAHها در بافت های گونه های کفزی است. این مهم، ناشی از محل زندگی و نوع تغذیه این موجودات است و نشان از اهمیت این گونه و بررسی آن در زمینه های سم شناسی زیست محیطی دارد.

    کلید واژگان: توتیا, Echinometra Mathaei, هیدروکربن آروماتیک چندحلقه ای, رسوبات, خلیج فارس
    Setareh Badri, Shahla Jamili *, Gholamhossein Riazi, Ali Mashinchian Moradi

    The Persian Gulf is a semi-closed inland sea with specific ecological conditions, and the level of oil pollution in it exceeds the global average acceptable for the marine environment. Echinoderms, due to their benthic nature, are more exposed to sediment pollution. This study was conducted in the intertidal zones of Bushehr province, including the shores of Shaghab, Owli, Shirino, Nay-Band, the T-pier and the Northern Khark Island, to determine the level of contamination in sediments and the tissue of the sea urchin Echinometra mathaei. Sampling was carried out in two seasons, winter and summer (2014-2015). In the laboratory, the samples were analyzed for the type and concentration of polycyclic aromatic hydrocarbons (PAHs) using chromatography and GC-MS. The highest concentration of PAHs in the sediments at the T pier in Khark was found to be naphthalene (913.7ng/g dry weight) in the winter, while the highest concentration of PAHs in the tissue was measured as phenanthrene (371.5ng/g dry weight) in the summer. No significant difference was observed between the levels of PAHs in sediments and tissues (P>0.05). The trend of PAH accumulation in sediments and tissues was increasing. The level of PAHs in sediments across all study areas (3059-441ng/g) was higher than the global standards set for sediments (197µg/kg), indicating greater pollution in the examined areas. A comparison of pollution accumulation in the tissues of the sea urchin with other aquatic species revealed higher PAH levels in the tissues of benthic species. This finding is due to the habitat and feeding type of these organisms, highlighting the importance of this species and the need for environmental toxicological studies on it.

    Keywords: Sea Urchin, Echinometra Mathaei, PAH, Sediments, Persian Gulf
  • حبیبه زارع، بتول گرگین، فاطمه عزیززاده*

    این مطالعه به بررسی وضعیت فلزات سمی در خاک و ماهی های سواحل خلیج فارس، با تمرکز بر منطقه بوشهر می پردازد. هدف اصلی این پژوهش شناسایی و ارزیابی غلظت فلزات سنگین مانند سرب، کادمیوم، جیوه و آرسنیک در نمونه های خاک و ماهی های صیدشده از این منطقه است. با استفاده از روش های استاندارد نمونه برداری و آنالیز شیمیایی، داده های لازم جمع آوری و تحلیل شدند. با توجه به مقادیر به دست آمده از پنج ایستگاه در خاک های سواحل خلیج فارس غلظت فلزات سنگین، فلزات منگنز، روی، کروم و نیکل بیش از سایر فلزات به چشم می خورد. همچنین با بررسی میانگین نرخ فلزات سنگین در ماهی های سه ایستگاه خلیج فارس، غلظت فلزات آلومینیوم، روی، سرب، نیکل و مس بیش ترین مقادیر را به خود اختصاص داده اند. نتایج نشان دهنده وجود غلظت های بالای برخی فلزات سمی در خاک و ماهی ها بود که می تواند ناشی از فعالیت های صنعتی، کشاورزی و آلودگی های نفتی باشد. این یافته ها نگرانی هایی را در مورد سلامت اکوسیستم و ایمنی غذایی در منطقه بوشهر به وجود می آورد و ضرورت اقدامات مدیریتی و نظارتی برای کاهش آلودگی و حفاظت از منابع طبیعی را تاکید می کند. به طور کلی، فلزات سنگین در سطح بسیار کم برای بدن سمی هستند. آلومینیوم، سرب و کادمیوم و نیکل دارای درجه سمیت بالاتری هستند، لذا، افزایش این فلزات در بافت ماهیان به بیش تر از حد مجاز با مخاطرات زیادی همراه است. مکانیسم اصلی سمیت فلزات سنگین شامل تولید رادیکال های آزاد برای ایجاد استرس اکسیداتیو، آسیب به مولکول های بیولوژیکی مانند آنزیم ها، پروتئین ها، لیپیدها، اسیدهای نوکلئیک و آسیب DNA می باشد.

    کلید واژگان: آلودگی, خاک, ماهی, خلیج فارس, بوشهر
    Habibe Zare, Batool Gorgin, Fateme Azizzadeh *

    This study examines the status of toxic metals in the soil and fish of the Persian Gulf coast, focusing on Bushehr region. The main goal of this research is to identify and evaluate the concentration of heavy metals such as lead, cadmium, mercury and arsenic in soil samples and fish caught from this area. Using the standard methods of sampling and chemical analysis, the method recommended by the Environmental Protection Agency (EPA 3050B) was used as a common acid digestion method, and the necessary data were collected and analyzed. According to the values obtained from five stations on the shores of the Persian Gulf, the concentration of heavy metals, manganese, zinc, chromium and nickel is more than other metals. Also, by examining the average rate of heavy metals in the fish of three Persian Gulf stations, the concentrations of aluminum, zinc, lead, nickel, and copper are the highest. The results showed the presence of high concentrations of some toxic metals in soil and fish, which can be caused by industrial activities, agriculture and oil pollution. These findings raise concerns about ecosystem health and food safety in Bushehr region and emphasize the necessity of management and monitoring measures to reduce pollution and protect natural resources. In general, heavy metals are toxic to the body at very low levels. Aluminum, lead, cadmium, and nickel have a higher degree of toxicity, therefore, the increase of these metals in the tissue of fishes is associated with many risks. The main mechanism of heavy metal toxicity includes the production of free radicals to cause oxidative stress, damage to biological molecules such as enzymes, proteins, lipids, nucleic ‎acids and DNA damage‏.‏

    Keywords: Pollution, Soil, Fish, Persian Gulf, Bushehr‏.‏
  • الیاس سلیمانی کهنوج، مسلم دلیری*، علی سالارپوری

    پژوهش حاضر به مدت 9 ماه (از  شهریور ماه 1401 تا خرداد ماه 1402) در صیدگاه های رمچاه، سوزا، مسن و سلخ واقع در جزیره قشم و از طریق حضور روی قایق های پرس ساینر و ثبت 57 فقره تورریزی انجام شد. تور پرس ساین مورد استفاده در تحقیق به ترتیب دارای طول و ارتفاع 300 و 50 متر و اندازه چشمه 10 میلی متر (از گره تا گره مقابل) بود. در هر مرحله توراندازی اطلاعات تاریخ، زمان، موقعیت جغرافیایی تورریزی و توده وزنی صید هدف (ساردین و موتو ماهیان) و ضمنی اندازه گیری و ثبت شد. به طورکلی میانگین CPUE (±حدود اطمینان 95%) صید هدف در این تحقیق 157/14 ± 991/23 کیلوگرم بر تورریزی به دست آمد. به تفکیک صیدگاه ها نیز این مقداربرای سلخ 364/01 ± 1300، رمچاه 295 ± 1246/88، مسن 214/20±669/23و سوزا 155/71± 587/5کیلوگرم بر تورریزی تخمین زده شد، که مقادیر به دست آمده برای صیدگاه های سلخ و رمچاه با صیدگاه های سوزا و مسن تفاوت معنی داری داشت (0.01>P). همچنین میانگین CPUE (±حدود اطمینان 95%) صید هدف به تفکیک دو دوره زمانی گرم و سرد سال به ترتیب224/11± 1227/42و 174/20± 709/62کیلوگرم بر تورریزی به دست آمد که اختلاف معنی داری با هم داشتند (0.01>P).  بیشترین و کمترین درصد وقوع به ترتیب متعلق به موتو ماهیان با مقدار 100% و یال اسبی سربزرگ با مقدار 75/1 % بود. در بین گونه /گروه های صید ضمنی نیز بیشترین و کمترین میانگین CPUE (± حدود اطمینان 95%)  نیز به یال اسبی سربزرگ با 3/51 ± 1/75 و سپرماهیان  با0/1 ± 70/0 کیلوگرم بر تورریزی اختصاص یافت. با توجه به افزایش روز افزون تلاش صیادی در سال های اخیر و مقایسه نتایج تحقیق حاضر با پژوهش های پیشین، مقدار CPUE صید هدف به مرور زمان دچارکاهش محسوس گردیده که لازم است مدیران شیلات برای بهینه سازی تلاش صیادی در حال انجام اقدام عاجل نمایند.

    کلید واژگان: صید خرد, پرس ساین دو قایقی, تلاش صیادی, جزیره قشم, خلیج فارس
    Elyas Soleimani Kahnuoj, Moslem Daliri*, Ali Salarpuori

    The present study was carried out in the fishing grounds of small pelagic fish on Qeshm Island (namely Ramcha, Souza, Messen, and Salakh) from September 2022 to June 2023. Field sampling was performed by double-boat purse seiners and conducting 57 netting. The length, height, and mesh size of purse seines were 300 m, 50 m, and 10 mm (STR). Data of date, time of setting, location, and weight of target species and bycatch were recorded for each setting net. The mean CPUE (±95% CI) of small pelagic fish was overally obtained at 991.23 ± 157.14 kg per set. This was 1300 ± 364.01 for Salakh, 1246.88 ± 295 for Ramchah, 669.23 ± 214.20 for Messen, and 587.5 ± 155.71 for Souza, which there was a significant difference between Salakh and Ramcha compared to Souza and Messen (P<0.01). Also, the mean CPUE (±95% CI) of target catch for warm and temperate seasons were 1227.42 ± 224.11 and 709.62 ± 174.20 kg per setting net, which was significantly differ (P<0.01). The maximum and minimum of occurrence percentages were attributed to anchovy (with 100%) and Trichiurus lepturus (with 1.75%). The highest and lowest of mean CPUE (±95% CI) for bycatch species/groups, were related to the Trichiurus lepturus (1.75 ± 3.51) and Dasyatidae (0.07 ± 0.10) kg per setting. Given that fishing efforts have increased in recent years in the region, the estimated values of CPUE for target catch were smaller than in previous studies. Therefore, the fisheries managers must take immediate action to optimize the ongoing fishing effort.

    Keywords: Small-Scale Fisheries, Double-Boat Purse Seine, Fishing Effort, Qeshm Island, Persian Gulf
  • پروانه سبحانی، افشین دانه کار*

    طی دهه های اخیر با توجه به گرمایش جهانی و تغییرات اقلیم، سطح آب دریای خلیج فارس افزایش یافته است که این ‏تغییرات منجر به افزایش میزان رسوب گذاری و عقب نشینی مانگروهای منطقه حفاظت شده حرا به سمت خشکی شده است. بر این اساس در مطالعه ‏حاضر به بررسی روند تغییرات سطح آب دریای خلیج فارس طی سال های 2000-2023 و همچنین بررسی وسعت جنگل های مانگرو منطقه حفاظت شده حرا در استان هرمزگان در طی این سال ها پرداخته شد. در این مطالعه، روند نوسانات آب خلیج فارس با استفاده از تصاویر  ‏L5-TM‏ برای سال 2000 و ‏L8‎‏ و ‏‏OLI-TIRS‏ برای ‏سال 2023 در سامانه تحت وب ‏گوگل ارث انجین (‏GEE‏)‏ ‏ مورد پایش و تحلیل قرار گرفت. بدین ترتیب نقشه های پایش تغییرات سطح آب دریای خلیج فارس بر اساس ‏شاخص نرمال شده تفاوت ‏پهنه های آبی (‏NDWI‏)‏ ‏ ‏استخراج و به دو کلاس آبی و غیرآبی طبقه بندی شد. ‏در ادامه با استفاده از آزمون های آماری ‏کولموگروف اسمیرنوف و  ضریب همبستگی ناپارامتری اسپیرمن به بررسی ارتباط تغییرات سطح آب خلیج فارس با وسعت مانگروهای منطقه حفاظت شده حرا پرداخته شد. همان طور که نتایج نشان داد، نوسانات آب خلیج فارس طی سال های 2000 تا 2023، روند افزایشی داشته است، ‏به طوری که سطح آب دریا در سال 2000 برابر با 5 میلی متر بوده است و در سال 2023 این تغییرات به 90 میلی متر رسیده ‏است. همچنین نتایج تغییرات وسعت جنگل های مانگرو منطقه حفاظت شده حرا حاکی از آن است که این رویشگاه ‏طبیعی در سال 2023 در مقایسه با سال 2000 روند کاهشی داشته ‏است. در ‏این راستا، تحلیل ارتباط تغییرات سطح آب خلیج فارس و وسعت مانگروهای این منطقه، حاکی از آن است که طی ‏سال های مورد مطالعه همبستگی بالایی در بین این دو متغیر قابل مشاهده است. بدین معنا که رابطه مستقیمی بین افزایش ‏تغییرات سطح آب خلیج فارس و کاهش وسعت جنگل های مانگرو منطقه حفاظت شده حرا وجود دارد. بدین ترتیب، افزایش مداوم سطح آب دریا و پیامدهای ناشی از آن می تواند یکی از مهمترین دلایل کاهش سطح رویشگاه های مانگرو در آینده باشد. از این رو، با توجه به اهمیت رویشگاه های مانگرو منطقه حفاظت شده حرا‏ به عنوان تامین کننده طیف وسیعی از خدمات بوم سازگان و همچنین تنوع زیستی بالا باید راه کارهای مدیریتی در راستای کنترل و کاهش پیامدها و خطرات ناشی از نوسانات آب دریای خلیج فارس در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: نوسانات سطح آب دریا, خلیج فارس, جنگل های مانگرو, منطقه حفاظت شده حرا, هرمزگان
    Parvaneh ‎ Sobhani ‎, Afshin Danehkar*

    Due to global warming and climate changes, the water level of the Persian Gulf has increased, and these changes have led to an increase in sedimentation level and retreat of mangroves in the Hara protected area towards land. In the present study, the trend of changes in the water level of the Persian Gulf from 2000-2023 and also the extent of mangrove forests in the Hara protected area in Hormozgan province were investigated. In this study, the fluctuation trend of Persian Gulf water using L5-TM images for the year 2000 and L8 and OLI-TIRS images for the year 2023 in the Google Earth Engine (GEE) web system. It was monitored and analyzed. In this way, the water level monitoring maps of the Persian Gulf were extracted based on the normalized difference of water zones index (NDWI) and classified into two classes, blue and non-blue. In the following, using the Kolmogorov Smirnov statistical tests and Spearman's non-parametric correlation coefficient, the relationship between the water level changes in the Persian Gulf and the extent of mangroves in the Mangrove Protected Area was investigated. According to the results, the fluctuations of the water in the Persian Gulf from 2000 to 2023 had an increasing trend, so that the sea level in 2000 was equal to 5 mm and in 2023 these changes reached 90 mm. Also, the results of the extent changes of mangrove forests in the Hara protected area indicate that this habitat has decreased in 2023 compared to 2000. The analysis of the relationship between changes in the water level of the Persian Gulf and the extent of mangroves in this area reveals that a high correlation can be seen between these two variables during the studied years. This means that there is a direct relationship between the increase in water level changes in the Persian Gulf and the decrease in the mangrove forests of the Hara Protected Area. The continuous increase in sea level and its consequences can be one of the most important reasons for the reduction of mangrove habitats in the future. Considering the importance of mangrove habitats in the Hara protected area as a provider of a wide range of ecosystem services, as well as high biodiversity, management solutions should be considered to control and reduce the consequences and risks caused by the fluctuations of the sea water in the Persian Gulf.

    Keywords: Sea Level Fluctuations, Persian Gulf, Mangrove Forests, Hara Protected Area, Hormozgan
  • محمدحسین محمدی، موسی کشاورز*
    پیشینه و اهداف

    ارزیابی ذخایر آبزیان دریایی امری ضروری به منظور مدیریت مدرن و حفظ پایدار گونه های شیلاتی بوده که با بهبود توانایی شبیه سازی رایانه ای با روش های ارزیابی ذخایر به سرعت توسعه یافته است و برای مدیریت و بهره برداری پایدار از ذخایر ماهیان اطلاع از پارامترهایی مانند سن، رشد و زیست شناسی تولیدمثلی ماهیان حیاتی است که از اطلاعات خروجی می تواند به منظور طرح و تدوین برنامه های شیلاتی در آینده مورد استفاده قرار گیرد. مدیریت صید دارای طیف وسیعی از اهداف می باشد که در برگیرنده شناسایی جمعیتی آبزی، ارزیابی ذخایر، استفاده و توسعه ابزار صید در جهت بهره برداری کارآمد از ذخیره و تامین منافع بهره برداران از صید با تامین سقف برداشت پایدار می باشد. مدل های ارزیابی ذخایر یکی از راهکارهایی است که برای حفظ گونه های شیلاتی مورد استفاده قرار می گیرد.

    روش ها

    در این بررسی برخی از ویژگی های زیستی ماهی گاریز در طی شش ماهه نخست 1402در آب های ساحلی بندرعباس بررسی شدند. به این منظور پس از نمونه برداری، 120 عدد از ماهیان صید شده جهت زیست سنجی پارامترهای طولی و وزنی به آزمایشگاه منتقل شدند و مورد بیومتری قرار گرفتند. پس از بررسی ریخت سنجی نمونه های ماهی گاریز با استفاده از پردازش نرم افزار FiSAT پارامترهای رشد ماهی مانند شاخص تابع مونرو، شاخص وضعیت، پارامترهای رشد وان برتالنفی، ضرایب مرگ ومیر و نسبت بهره برداری مورد محاسبه قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج بررسی نشان داد که میانگین طول کل و وزن ماهی گاریز به ترتیب 06/11 سانتی متر و 90/21 گرم بوده است. در این ماهی رابطه طول کل- وزن کل به صورت W=0.1886TL1.9226 بدست آمد. پارامتر شاخص وضعیت در کل دوره نمونه برداری تقریبا در نیمه نخست دوره نمونه برداری نوسانات شدیدی داشته و در نیمه دوم تغییرات محسوسی نداشته و تقریبا مشابه بوده است. از جمله پارامترهای محاسبه شده می توان به تابع رشد وان برتالنفی اشاره نمود و فاکتورهایی از قبیل طول چنگالی، ضریب رشد و سن در طول صفر به ترتیب معادل 20 سانتی متر، 1/1 و 1/0- در سال مورد محاسبه قرار گرفت. نرخ مرگ ومیر کل و طبیعی به ترتیب 56/2 و 07/2 در سال برای نمونه ها تخمین زده شدند.

    نتیجه گیری

    ارزیابی ذخایر فرآیند جمع آوری، تجزیه و تحلیل و گزارش اطلاعات جمعیت ماهی برای تعیین تغییرات فراوانی ذخایر شیلات در پاسخ به صید و تا حد امکان پیش بینی روندهای آینده فراوانی ذخایر است .در این مطالعه نتایج نشان داد که ماهی گاریز در آبهای ساحلی بندرعباس ماهیان جوان برای هر دو جنس نر و ماده بیشترین مقدار شاخص رشد بوده و صید بیش از حد خصوصا در ماه های تخم ریزی بازسازی جمعیت جوان را به هم ریخته، بنابراین نداشتن مدیریت صحیح در صید می تواند به این ذخیره ارزشمند در آبهای ساحلی بندرعباس آسیب بزند. از این رو پیشنهاد می شود که این مطالعه در بازه زمانی طولانی تر و با تعداد نمونه های بیشتری مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد تا نتایج حاصل با قطعیت بیشتری به اثبات رسد.

    کلید واژگان: Planiliza Klunzingeri, مورفومتری, خلیج فارس, سن, پارامتر رشد وان برتالنفی
    Mohammadhossein Mohammadi, Mousa Keshavarz*
    Background and Objectives

    Stock Assessment of marine aquatic is essential for modern management and sustainable conservation of fishery species, which has been rapidly developed by improving the ability of computer simulation with stock assessment methods, and for sustainable management and exploitation of fish stocks, knowledge of parameters such as age, growth and reproductive biology fishes are essential, and the output information can be used to plan and develop fisheries programs in the future. Fishing management has a wide range of goals, which include identification of aquatic population, assessment of stocks, use and development of fishing tools in order to efficiently exploit the stock and ensure the benefits of fishing users by providing a sustainable harvest deal. Stock assessment models are one of the strategies used to preserve fishery species.

    Methods

    In this study, some biological characteristics of greenback mullet fish were investigated during six months of 2023 in the coastal waters of Bandar Abbas. For this purpose, after sampling, 120 of the fishes caught were transferred to the laboratory for biometry of length and weight parameters and were subjected to biometrics. After morphometric analysis of greenback mullet samples, fish growth parameters such as Growth performance index, condition index, von Bertalaneffy growth function (VBGF), mortality coefficients and exploitation ratio were calculated using FiSAT software processing.

    Findings

    The results of the study showed that the average total length and weight of greenback mullet fish were 11.06 cm and 21.90 gr, respectively. In this fish, the relationship between total length and total weight was obtained as W=0.1886TL1.9226. The parameter of condition index in the entire sampling period had strong fluctuations in the first half of the sampling period and did not change significantly in the second half and was almost the same. Among the parameters calculated, we can mention the growth function of von Bertalaneffy growth function and factors such as forked length, growth coefficient and t0 were calculated as 20 cm, 1.1 and -0.1 per year, respectively. Total and natural mortality rates were estimated as 2.56 and 2.07 per year for the samples, respectively.

    Conclusion

    Stock assessment is the process of collecting, analyzing and reporting fish population information to determine changes in the abundance of fishery stocks in response to fishing and to predict the future trends of stock abundance as much as possible. In this study, the results showed that greenback mullet fish in the coastal waters of Bandar Abbas are young fish. For both males and females, the growth index is the highest, and overfishing, especially during the spawning seasons, has messed up the regeneration of the young population, Therefore, not having proper management in fishing can damage this valuable stock in the coastal waters of Bandar Abbas. Therefore, it is suggested that this study be re-evaluated in a longer period of time and with a larger number of samples so that the results can be proven with more certainty.

    Keywords: Planiliza Klunzingeri, Morphometry, Persian Gulf, Age, Von Bertalaneffy Growth Function
  • احسان کامرانی، مسلم دلیری*، صبا غطاوی

    پیشینه و مبانی نظری پژوهش:

      اقتصاد دریامحور (blue economy) که به یک بخش اصلی از دیپلماسی اقتصادی، علمی و سیاسی بسیاری از کشورها  تبدیل شده بر بهره برداری پایدار و حفاظت از منابع دریایی برای رشد اقتصادی متمرکز است. یکی از ابعاد اصلی توسعه اقتصاد دریامحور، تولید و بهره برداری پایدار از آبزیان شیلاتی است که کشور ایران با داشتن تقریبا 1800 کیلومتر مرز آبی با خلیج فارس و بزرگترین سهم از صید آبزیان در این منطقه، یکی از کشورهای مستعد در این حوزه اقتصادی است.

    روش شناسی:

      یک تحقیق کیفی از طریق مروری بر منابع موجود درباره اقتصاد دریا محور انجام شد که طی آن محتویات 43 مقاله بین المللیمورد ارزیابی قرار گرفت و مطالب کلیدی ارائه شده در این حوزه از طریق نمودار ابر کلمات نمایش داده شد.

    یافته ها

     آنالیز محتویات منابع نشان داد که مبحث عدالت آبی یکی از 10 مقوله مهم توسعه اقتصاد دریامحور است. امروزه با کاهش غالب ذخایر آب های ساحلی خلیج فارس در نتیجه فشار صید و تغییرات اقلیمی، آسیب پذیری جوامع ساحل نشین و صیادی خرد بیشتر از پیش شده است و مدیران و سیاست گذاران باید در فرایندهای توسعه ای توجه ویژه ای به آن ها داشته باشند.

    نتیجه گیری

     مقال حاضر با نشان دادن محدودیت های اجرای عدالت آبی در منطقه، نشان داد بدون برقراری اصول عدالت آبی توسعه اقتصاد دریا محور میسر نخواهد شد و وظیفه دولت این است که اجرای عدالت را تضمین کند.

    کلید واژگان: صیدخرد, توسعه پایدار, اقتصاد دریامحور, شیلات دریایی, خلیج فارس
    Ehsan Kamrani, Moslem Daliri*, Saba Gattavi

    Background and Theoretical Foundations: 

    Blue economy, which has been become a principal part of political, economic and scientific diplomacy of various countries, focuses on economic growth based on sustainable exploitation and protection of marine resources. Marine aquatics production (capture fisheries and aquaculture) is one of the main sections of development of blue economy.  Iran (Islamic Republic of), with 1800 km borderline with the Persian Gulf, is the largest fisheries state in the region and has a high capacity in terms of blue economy.

    Methodology

    A qualitative study was used to gather data through a literature review on blue economy. Forty-three scientific papers were analyzed and their primary concepts were illustrated by a word cloud graph.  

    Findings

    Analyses of the contents indicated that blue justice is a top ten concept to blue growth. As a consequence of overfishing and climate change, fish stocks of Iranian coastal waters of the Persian Gulf have mostly been depleted in the past few years. It has led to increasing the vulnerability of small-scale fishing (SSF) communities than before. Therefore, it should be paid a specific attention to these communities in processes of policy making to development of blue economy.

    Conclusion

    Showing the limitations of blue justice implementation in the region, the present paper demonstrated that blue economy will not developed without considering justice and its implementation is a task for government.

    Keywords: Small-Scale Capture Fisheries, Sustainable Development, Blue Economy, Marine Fisheries, Persian Gulf
  • موسی کشاورز، مریم بکری پور، عماد کوچک نژاد*

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییر رژیم غذایی پاروپایان از گروه های فیتوپلانکتونی غالب در محیط و تغییرات اسیدهای چرب شاخص در طول دوره نمونه برداری می باشد. برای این منظور چهار ایستگاه نمونه برداری به صورت یک ترانسکت عمود بر ساحل بندرعباس و در امتداد تنگه هرمز تعیین شد. نمونه برداری در دو فصل گرم (تیر ماه) و فصل سرد (دی ماه) انجام گرفت. براساس نتایج در مجموع 17 جنس از پاروپایان شناسایی شد. گونه های Acartia sp. (57/30 درصد) و Oithona sp. (03/19درصد) فراوان ترین پاروپایان در تیرماه بوده اند. در دی ماه Calanopia sp. (2/16 درصد) و Oncaea sp. (26/15درصد) فراوان تر از سایر پاروپایان بوده اند. سیانوباکتری ها با 52 درصد فراوانی نسبی گروه غالب در تیر ماه بوده اند و تمامی سیانوباکتری های مشاهده شده در این مطالعه گونه Trichodesmium erythraeum بودند. در دی ماه دیاتوم ها فراوان ترین گروه فیتوپلانکتونی (74 درصد) بوده اند و سیانوباکتری ها به ندرت یافت شده اند (1 درصد). در تیر ماه و دی ماه اسید چرب شاخص هگزادکانوئیک به ترتیب با 32 و 27 درصد بیشترین سهم از اسیدهای چرب شناسایی شده در مجموع اسیدهای چرب را تشکیل داد. اسید چرب شاخص cis-Vaccenic نیز در تیر ماه و دی ماه به ترتیب با 9 و 4 درصد سهم از مجموع اسیدهای چرب شناسایی شده را تشکیل داد. اسید چرب دوکوزاهگزانوئیک با 4 درصد در تیر ماه و اسید چرب ایکوساپنتانوئیک با 2 درصد فراوانی در نمونه های دی ماه یافت شدند. نتایج نشان داد که ساختار جامعه پاروپا یان به طور معنی داری میان دو فصل سرد و گرم در تنگه هرمز تفاوت دارد. گروه های فیتوپلانکتونی غالب نیز در دو فصل سرد و گرم به صورت معنی داری در تنگه هرمز تغییر می کنند و اثر تغییرات در جامعه تولیدکنندگان اولیه در تنگه هرمز را می توان با ردیابی نشانگرهای اسیدچرب در تولیدکنندگان ثانویه مشاهده کرد.

    کلید واژگان: زئوپلانکتون, پاروپایان, خلیج فارس, EPA, DHA
    Musa Keshavarz, Maryam Bekripoor, Emad Koochaknejad *

    The present study was conducted with the aim of investigating variations of diet of copepods in the Strait of Hormuz in both cold and warm seasons using fatty acid profiles with considering the effect of dominant phytoplankton groups in the region. The studied stations were selected as a transect perpendicular to the Bandar Abbas coast and in the center of the Strait of Hormuz. Four stations were sampled in this transect. Sampling was done in two hot seasons (July) and cold season (January). A vertical plankton net with an opening of 50 cm, a length of 2 m, and mesh size of 300 μm in the body part and 100 μm in the collecting container (Netbucket) was connected to a winch from the upper part and a 5 kg weight from the end part. Sampling was done from a depth of 10 meters to the water surface as a vertical pull between 9:00 and 15:00. This operation was repeated three times in each station. The first and second replications were fixed using 4% formalin and transferred to 500 ml containers, and the third repetition was placed in a -40°C freezer located on the research vessel and transferred frozen to the laboratory. The first and second replicates were used to identify and enumerate copepods, and the third replicate was used to isolate and prepare fatty acid profiles. To measure environmental parameters, water samples of each layer (5 meters and 15 meters) were transferred to the floating surface using a Niskin bottle, and parameters were measured using a Hach multimeter. In order to identify phytoplankton groups, one liter of water was taken from the water surface at the sampling point and poured into dark containers and fixed with acidic Lugol solution and stored in cool conditions at room temperature (below 25°C).To concentrate phytoplankton cells, the method of sedimentation process was repeated twice. In this method, the water sample was transferred to a one-liter graduated cylinder and after 72 hours, 90% of the surface water was decanted. Then, the remaining sample volume was transferred to a 100 ml graduated cylinder and again after 72 hours, 90% of the surface water was decanted. After that, to remove the concentrated sample, the container was stirred to mix well, then using a pipette, one milliliter of the sample was transferred to the Sedwig Rafter counting slide. Samples were analyzed using a Nikon inverted microscope with 400x magnification. Finally, the number of cells of each phytoplankton group per milliliter was calculated.Zooplankton samples were separated from the fixative solution using a 100-micron sieve. Then the samples were transferred to 70% alcohol and glycerin solution. After that, the copepod samples were separated from other zooplankton using a Leica stereomicroscope. Finally, different copepod species were identified at the genus level. Using numbers recorded by the flowmeter, the volumes of water filtered by the plankton net was calculated for each net haul. Finally, the density of copepods was calculated as number per cubic meter. The separation of copepods from frozen zooplankton samples was done quickly and under conditions of near zero temperature. Then the isolated copeod samples were frozen again. Finally, the samples were transferred to the central laboratory of the National Research Institute of Oceanography and Atmospheric Sciences in frozen form for analyzing fatty acids content.Cyanobacteria with 52% relative abundance were the dominant group in July. All the cyanobacteria observed in this study were Trichodesmium erythraeum, and after those, diatoms and dinoflagellates formed 36 and 12% of the phytoplankton groups in July, respectively. In January, diatoms were the most abundant phytoplankton group (74%) and cyanobacteria were rarely found (1%). A total of 17 genera of copepods were identified. Acartia sp. (30.57 %) and Oithona sp. (19.03 percent) the most abundant copepods were in July. In January, Calanopia sp. (16.2 percent) and Oncaea sp. (15.26%) were the most abundant copepods. The feeding type of copepods changes according to the season and available prey. In this study the majority of observed copepods were herbivores and omnivores.In July and January, hexadecanoic fatty acid has the largest share of the identified fatty acids in the total of fatty acids with 32 and 27%, respectively. The cis-Vaccenic index fatty acid also accounted for 9 and 4% of the total identified fatty acids in July and January. Docosahexaenoic fatty acid (DHA) with 4% in July and eicosapentaenoic fatty acid (EPA) with 2% abundance were found in January samples. In July, 4% of DHA was found in the total amount of fatty acids, which indicates the consumption of flagellates by copepods. Higher abundance of flagellates in July and abundance of Oithona sp. which prefer the consumption of flagellates caused Higher DHA percentage in summer samples. In January, EPA constituted 2% of the total amount of fatty acids, which indicates the consumption of diatoms by copepods in winter.The results of this study showed that the zooplankton community structure is significantly different between the cold and warm seasons in the Strait of Hormuz. Dominant phytoplankton groups also change significantly in the Strait of Hormuz in both cold and warm seasons, and the effect of changes in the community of primary producers in the Strait of Hormoz can be observed by tracking fatty acid markers in secondary producers. The environmental conditions in summer and winter are significantly different in the Strait of Hormuz. Water temperature and salinity were higher in July and the amount of dissolved oxygen measured in January was lower. However, we cannot obtain detailed information about the nutritional relationship of copepods and phytoplankton groups with the results of this study, but we can increase our general knowledge about their nutritional relationships in the Strait of Hormuz. Obviously, the amount of production in summer was higher than in winter. But the composition of prey available to primary consumers (herbivorous copepods) has changed. In this way, in summer, cyanobacterial flagellates were more available than diatoms. The question is, do copepods directly consume cyanobacteria and lead to continuation of the bacterial production in the food chain? By comparing the relative frequency of cis-Vaccenic acid as an indicator of bacteria in winter and summer, it can be said that the production by bacteria is transferred to the primary consumers, but the direct consumption of cyanobacteria by copepods cannot be commented. Whereas, harpactoid species known as direct consumers of cyanobacteria were not observed in this study. Regarding flagellates and diatoms, it can be said that the flagellates in summer and diatoms in winter has a greater contribution to the diet of copepods in the Strait of Hormuz.

    Keywords: Copepoda, Fatty Acid, Strait of Hormuz, DHA, EPA
  • Azin AHMADI, Javid IMANPOUR NAMIN, Sana SHARIFIAN, Moslem DALIRI

    Marine ecosystems are under serious threat from climate change, which can alter species distributions, biodiversity patterns, community structure, and ecosystem functioning by affecting temperature, acidification, and current patterns. Species distribution models (SDMs) are a useful tool for ecologists to link species’ fundamental niches with environmental conditions and project potential distribution shifts under climate change scenarios. This study modeled current and future habitat suitability for the black pomfret (Parastromateus niger) using an ensemble SDM with 1,396 occurrence records and environmental data layers (depth, temperature, salinity, currents). Six algorithms (MAXENT, GAM, GLM, RF, ANN, MARS) with ensemble approach modeled species distribution under current and future semi-optimistic (RCP 4.5) and pessimistic (RCP 8.5) scenarios for both 2050s and 2100s. Models were evaluated by AUC, TSS and Cohen’s Kappa indices. According to the results, future range changes under all optimistic and pessimistic scenarios were negative. These results reveal prospective climate change impacts on the geographic range of P. niger, providing a valuable basis for science-based adaptation initiatives aimed at ensuring long-term sustainability of populations. Localized conservation and global mitigation policies are urgently needed to sustain P. nigerand reliant human communities into the future. Habitat modeling supports climate-resilient management strategies for threatened marine species

    Keywords: Aquatic biodiversity, Species distribution Modeling, Climate change, Range change, Conservation
  • سیامک بهزادی*، هادی کوهکن، علی سالارپوری، محمد درویشی، رضا دهقانی

    مناطق ساحلی ازجمله آسیب پذیرترین بخش های اقیانوسی بوده که ارزیابی فاکتورهای تهدیدکننده آن ها از عوامل مهم حفاظت به شمار می آید. شناسایی و برآورد نرخ رسوب گذاری در زیستگاه های حساس ساحلی جزایر قشم و لارک، در بازه زمانی 1402-1401 انجام شد. سه زیستگاه از ساختارهای طبیعی در شمال جزیره لارک با غالبیت مرجان .Acropora sp و یک زیستگاه با فون و فلور منبعث از ساختارهای انسان ساز (اسکله دوحه قشم) و اجتماعات شبیه جزیره لارک اما در مقیاس کوچکتر توسط تیم غواصی شناسایی و نقشه آن ها در نرم افزار ArcGIS، نسخه 10.1 ترسیم گردید. برای ارزیابی کمی نرخ رسوب گذاری در هر ایستگاه سه تله رسوب گیر با فواصل 500 متری به نحوی که کل محدوده هر زیستگاه را پوشش دهد، مستقر گردید. کمترین و بیشترین میزان آورد رسوب به ترتیب در ایستگاه سه جزیره لارک با 28 و اسکله دوحه قشم با (g/m2/day) 196 تخمین زده شد، به علاوه کمینه و بیشینه مواد معلق درون ستون آب با مقادیر 9.44 و(mg/lit)31.21 نیز به ترتیب در همین دو ایستگاه و در فصل پاییز مشاهده شد. شادابی مرجان های .Acropora sp ، به عنوان شاخص در چهار زیستگاه بیانگر عدم تاثیر رسوب گذاری بر اجتماعات یا تاب آوری این اجتماعات در بازه زمانی مورد مطالعه نتیجه گیری شد.

    کلید واژگان: ریف تکامل یافته, .Acropora Sp, سلول رسوبی, خلیج فارس, دریای عمان
    Siamak Behzadi *, Hadi Kouhkan, Ali Salarpouri, Mohmmad Darvishi, Reza Dehghani

    Coastal areas represent the most vulnerable regions of the ocean. Thus, the identification and estimation of sedimentation rates in the sensitive coastal habitats of Qeshm and Lark islands were conducted during 2022-2023. The diving team identified three habitats consisting of natural structures in the north of Larak Island, characterized by the predominance of Acropora sp., and one habitat featuring flora and fauna originating from human-made structures (Doha Qeshm Jetty). These habitats, resembling those on Larak Island but on a smaller scale, were mapped using ArcGIS software 10.1. Three sediment traps were placed at 500-meter intervals in each station to cover each habitat comprehensively. The minimum and maximum sedimentation rates were measured at Larak Islands (St3) with 28 and Doha Qeshm Jetty with 196 (g/m2/day), respectively. Additionally, the minimum and maximum concentrations of suspended substances in the water column, ranging from 9.44 to 21.31 (mg/lit), were observed at these two stations during autumn. The freshness of Acropora sp. served as an indicator in all four habitats, potentially reflecting either the negligible impact of sedimentation rates on communities or the resilience of these communities to sedimentation during the study period

    Keywords: Reef Evolution, Acropora Sp, Littoral Cell, Persian Gulf, Oman Sea
  • سمانه طهماسبی*، احسان کامرانی، لیلا عبدلی

    مطالعه ترکیب غذایی و اکولوژی تغذیه ماهیانی که در منطقه جزر و مدی زندگی می کنند نقش اساسی و مهمی در درک ارتباط انرژی بین سیستم های آبی و خشکی دارد. ماهی گل خورک گونه Periophthalmus waltoni از جمله گونه هایی است که در منطقه جزرومدی زندگی می کند. این مطالعه بر روی این گونه ازآذرماه ماه 1397 تا اردیبهشت 1398 در دو خور در استان هرمزگان انجام شد تا تاثیر مکان و زمان بر روی تغذیه این گونه مشخص شود. در مجموع تعداد 319  نمونه گل خورک (184 نمونه از بندرخمیر و 135 نمونه از بندرعباس) جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت. بازه طولی و وزنی نمونه ها به ترتیب 11.8-9.2 سانتیمتر و 15.18-8.1 گرم ثبت شده است. شاخص نسبی طول روده و ترکیب رژیم غذایی، عادت غذایی گوشتخواری گونه ی P. waltoni را پیشنهاد میکند. پس از شناسایی و شمارش محتویات معده در هر دو ایستگاه، سه  نوع ماده غذایی خرچنگ (Uca)، شکم پایان و قاب بالان و در بندرعباس طعمه ماهی نیز ترکیبات غذایی گونه را در دو منطقه تشکیل دادند. در مجموع نمونه ها طعمه خرچنگ با 79.31 % در بندرعباس و شکمپایان  با 54.16% در بندر خمیر بیشترین فراوانی نسبی حضور را داشتند. براساس مدل گرافیکی کاستلو استراتژی تغذیه ای این گونه در سواحل بندرعباس عمومی و در بندر خمیر اختصاصی می باشد. بیشترین میزان شاخص فراوانی وقوع شکار برای نمونه های بندرعباس برای طعمه های غذایی خرچنگ  68.31%  و در بندرخمیر شکم پا  42.52 %  محاسبه شد. مقدار عددی شاخص خالی بودن معده برای نمونه های بندر خمیر و بندرعباس 21.49 و 13.86 محاسبه شد که نشان دهنده آن است که نمونه های بررسی شده در گروه ماهیان پرخور قرار می گیرند.

    کلید واژگان: گل خورک, اکولوژی تغذیه, خلیج فارس, کاستلو
    Samaneh Tahmasebi*, Ehsan Kamrani, Leila Abdoli

    The study of food composition and feeding ecology of fishes living in the intertidal zone are essential in understanding the energetic connectivity between terrestrial and aquatic ecosystems. The mudskipper Periophthalmus waltoni is an amphibious fish in the intertidal zone. The aim of this research was to discern how spatial and temporal factors influence the species' diet. A total of 319 individuals were collected across two estuaries in Hormozgan province (184 in Bandar Abbas and 135 in Bandar Khamir) during November 2018 to April 2018. The results revealed that P. waltoni primarily follows a carnivorous diet, as indicated by their relative gut length (RLG) and diet composition. The individuals measured 9.2–11.8 cm in total length and 8.1–15.8 g in weight. Analysis of stomach contents identified three main preys: Uca, Gastropoda, and Coleoptera, with Bandar Abbas and Bandar Khamir showing a prevalence of crab (79.31%) and Gastropod (54.16%), respectively. The mudskipper's feeding strategy, as per Castello, appeared general in Bandar Abbas and specific in Bandar Khamir. The highest frequency index of prey occurrence for specimens in Bandar Abbas for crab prey was calculated at 68.31%, while in Bandar Khamir, it was determined as 42.52% for gastropods. Stomach emptiness index values of 21.49% and 13.86% suggest P. waltoni is a voracious feeder.

    Keywords: Mudskipper, feeding ecology, Persian Gulf, Castello
  • فاطمه شایسته*

    باکتریوسین ها پپتید های ضد باکتریایی می باشند که توسط برخی از گونه های باکتری های اسید لاکتیک تولید می شوند. در پژوهش حاضر 18 باکتری اسید لاکتیک از روده ماهی گاریز (Planiliza klunzingeri) جداسازی شدند و از نظر تولید باکتریوسین با قابلیت مهار کنندگی پاتوژن های شاخص مواد غذایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. باکتریوسین خام حاصل از 7 جدایه اسید لاکتیک با استفاده از روش لکه گذاری آگار، قادر به مهار پاتوژن های شاخص مواد غذایی بودند که در این میان باکتریوسین حاصل از دو جدایه LK5 و LK12 دارای طیف مهاری وسیع تری در برابر پاتوژن های مورد مطالعه بودند. همچنین باکتریوسین های مورد مطالعه در مقابل آنزیم های پروتئولیتیک حساس بوده و کاملا تخریب شدند در صورتی که در زمان مواجهه با طیف وسیعی از دترجنت ها، تغییرات pH و حرارت، فعالیت ضد باکتریایی خود را حفظ کردند.  با تجزیه و تحلیل توالی ژن 16S rRNA ، جدایه های LK5 و LK12 با میزان تشابه به ترتیب 98.55 و 99.46 درصد، به عنوان Lactobacillus plantarum  شناسایی شدند. با توجه به اطلاعات به دست آمده از مطالعه حاضر، می توان بیان نمود که فلور باکتریایی روده ماهی گاریز مخزن زیستی مناسبی برای جداسازی باکتری های تولید کننده باکتریوسین بوده و همچنین باکتریوسین های تولید شده توسط باکتری های L. Plantarum LK5 و L. Plantarum LK12  قابلیت مطالعه به عنوان نگهدارنده های زیستی در صنایع غذایی را دارند.

    کلید واژگان: باکتری های اسید لاکتیک, باکتریوسین, خلیج فارس, Lactobacillus plantarum
    Fatemeh Shayesteh*

    The study delved into bacteriocins, peptides with antibacterial properties, originating from select lactic acid bacteria. Isolating 18 such bacteria from Liza klunzingeri's intestine, their potential in bacteriocin production against food pathogens was assessed. Crude bacteriocins from 7 isolates exhibited the ability to inhibit food pathogens via an agar spot test. Notably, bacteriocins derived from LK5 and LK12 isolates displayed a broader inhibitory spectrum against the pathogens under study. Further analysis revealed that the studied bacteriocins were susceptible to proteolytic enzymes, leading to complete degradation. However, these bacteriocins retained their antibacterial potency when subjected to diverse detergents, pH variations, and temperature fluctuations. Genetic analysis via the 16S rRNA gene identified LK5 and LK12 as strains of Lactobacillus plantarum, with similarity percentages of 98.55% and 99.46%, respectively. The findings highlight L. Klunzingeri's intestinal bacterial flora as a promising source for isolating bacteriocin-producing bacteria. Specifically, bacteriocins derived from L. Plantarum LK5 and L. Plantarum LK12 showcase potential as biological preservatives within the food industry, warranting further exploration.

    Keywords: Bacteriocin, Lactic acid bacteria, Lactobacillus plantarum, Persian Gulf
  • مهناز ربانی ها، آرش حق شناس، خسرو آیین جمشید، صبا غطاوی*

    پرتاران (Polychaetes) یکی از مهم ترین و بزرگ ترین گروه های بی مهرگان در جوامع اعماق دریا هستند که نقش مهمی در زنجیره غذایی ایفا می کنند. مطالعه حاضر با هدف  ارزیابی تغییرات زمانی و مکانی جمعیت در آب های شمالی خلیج فارس و دریای عمان (محدوده ی استان های هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان و خوزستان) در طول پاییز 1396 تا زمستان 1399 انجام گردید. در مجموع از 115 ایستگاه با استفاده از گراب 0.1 متر مربع و الک 500 میکرون (در 3  تکرار) نمونه های رسوبات بستر در دامنه عمقی 12 تا 90 متر  جمع آوری گردید. در این بررسی 35 گونه/جنس کرم پرتار شناسایی گردید که در آب های خلیج فارس گونه های Flabelligera sp.. و Melita appendiculata  و در آب های دریای عمان گونه های  Flabelligera sp. ، Manayunkia aestuarina و Glycinde sp. بیشترین فراوانی را داشتند که به ترتیب گونه های Flabelligera sp.. و Manayunkia aestuarina  به عنوان گونه های شاخص در خلیج فارس و دریای عمان شناسایی شدند. بیشترین شاخص شانون و غنای گونه ای به ترتیب در استان های سیستان و بلوچستان و بوشهر به میزان 3.592 و 6.998 مشاهده شد. مقایسه نتایج تحقیق حاضر با گزارش های پیشین نشان می دهد که تنوع گونه های شناسایی شده کرم های پرتار در خلیج فارس کاهش یافته است که می تواند به دلایل متعددی از جمله آسیب زیستگاهی و بستر به واسطه ادوات صید کفروب و بروز انواع آلودگی ا باشد. انجام مستمر این نوع تحقیقات و تشکیل یک بانک اطلاعات به منظور انجام آنالیزهای سری های زمانی می تواند در فهم بهتری از وضعیت سلامت زیست بوم های خلیج فارس و دریای عمان به محققین، مدیران اجرایی و فعالان محیط زیست در زمینه پایش محیط زیست و جلوگیری از آلودگی کمک نماید.

    کلید واژگان: تنوع گونه ای, کرم های پرتار, زیست بوم های, خلیج فارس
    Mahnaz Rabbaniha, Arash Haghshenas, Khosro Aeein Jamshid, Saba Ghattavi*

    The study aimed to assess temporal and spatial variations in the population of polychaetes, a significant invertebrate group in deep-sea ecosystems, across the northern waters of the Persian Gulf and the Oman Sea. Sampling occurred from fall 2018 to winter 2020, covering regions in Hormozgan, Bushehr, Sistan and Baluchestan, and Khuzestan. A total of 115 stations were surveyed, utilizing 0.1 square meters and a 500 μm sieve (repeated thrice) to collect bed sediments within the depth range of 12 to 90 meters. Within this study, 35 species/genus of polychaetes were identified in the waters of the Persian Gulf and the Oman Sea. Notably, Flabelligra sp., Manayunkia aestuarina, and Glycinde sp. exhibited the highest abundance, with Flabelligra sp. and M. aestuarina serving as indicator species in both regions. The provinces of Sistan and Baluchestan and Bushehr displayed the highest Shannon diversity and species richness, recording 3.592 and 6.998, respectively. Comparing these findings with prior reports revealed a reduction in the diversity of identified polychaete species in the Persian Gulf. This decline could stem from various factors such as habitat damage due to fishing equipment, and the incidence of contaminants. Continual research and database establishment for time series analysis could significantly aid researchers, authorities, and environmental advocates in comprehending the health status of the Persian Gulf and the Oman Sea. Such efforts would facilitate environmental monitoring and pollution prevention measures, contributing to the preservation of these ecosystems

    Keywords: Species diversity, Polychaetes, Marine ecosystems, Persian Gulf
  • پگاه جاوید*، مریم سیوف جهرمی، محمد شریف رنجبر، آرش اکبرزاده
    هدف
    آبسنگ های مرجانی، از مهم ترین و متنوع ترین اکوسیستم های دریایی هستند که مزایای بسیاری را برای انسان ها فراهم می کنند. بالا رفتن دمای سطحی آب ها (SST)، منجر به اختلال در زیست شناسی این بی مهرگان و سفیدشدگی در آن ها می شود. در مطالعه حاضر، ارتباط بین افزایش SST به واسطه تغییر اقلیم و برهمکنش های بین ژن و پروتئین ها بررسی شده است. نتیجه ی این بررسی ها می تواند چشم اندازی نسبت به حدود آسیب پذیری مرجان ها در برابر تنش و اتخاذ روش هایی جهت حفاظت از آن ها به ما بدهد.
    مواد و روش ها
    اطلاعات ناهنجاری های مربوط به SST در خلیج فارس با استفاده از داده های ماهواره ای حاصل شد. مسیر متابولیکی ژن های sod و cat  در مسیر استرس اکسیداتیو و ژن hsp90  در مسیر شوک حرارتی توسط KEGG به دست آمد. برهمکنش های ژنی و پروتئینی به ترتیب در پایگاه داده GeneMANIA و STRING حاصل شدند.  
    نتایج
    طبق آنالیزهای SST، تغییرات دمایی در خلیج فارس از حدود 16 تا 35 درجه سانتیگراد در نوسان است و آبسنگ های مرجانی دماهای بالایی را تحمل می کنند. در طول تنش حرارتی، میزبان مرجانی با تنظیم بیان ژن های آنتی اکسیدانی و شوک حرارتی، به ترتیب به استرس اکسیداتیو و آسیب ناشی از گرما پاسخ می دهد تا از همزیستی مرجان-جلبک محافظت کند.
    نتیجه گیری
    درک رابطه بین SST و وضعیت مولکولی صخره های مرجانی برای توسعه استراتژی های حفاظتی جهت محافظت از این اکوسیستم های دریایی در مواجهه با تغییرات آب و هوایی ضروری است.
    کلید واژگان: آبسنگ های مرجانی, برهمکنش پروتئینی, خلیج فارس, دمای سطحی دریا, شبکه ژنی
    Pegah Javid *, Maryam Soyuf Jahromi, Mohammad Sharif Ranjbar, Arash Akbarzadeh
    Objective
    Coral reefs are one of the most important and diverse marine ecosystems that provide many benefits to humans. The increase in the sea surface temperature (SST), leads to their biology disruption and bleaching. In the present study, the relationship between the increase in SST due to climate change and the interactions between genes and proteins has been investigated. The results can give us a perspective on the extent of the vulnerability of corals to stress and the adoption of methods to protect them.
    Methods
    Data on SST anomalies in the Persian Gulf was obtained using satellite data. The metabolic pathway of sod and cat genes in oxidative stress, and hsp90 gene in heat shock pathways were obtained by KEGG. Gene and protein interactions were obtained through GeneMANIA and STRING databases respectively.
    Results
    SST analyzes showed that there are temperature fluctuations in the Persian Gulf from the lowest temperature, about 16 °C to about 35 °C in Khark Island. Therefore, the coral reefs of the Persian Gulf tolerate very high temperatures. During thermal stress, the coral host responds to oxidative stress by regulating the expression of antioxidant genes, including sod and cat, to protect the coral-algae symbiosis. In addition, the expression of hsp90 indicates its role in protecting proteins from heat damage.
    Conclusion
    Understanding the relationship between SST and the molecular health status of coral reefs is essential to develop conservation strategies to protect these marine ecosystems in the face of climate change.
    Keywords: Coral Reefs. Gene Network, Persian Gulf, Protein Interactions, SST
  • مریم لوری، ایمان سوری نژاد*، ملیکا ناظمی، زهرا قاسمی
    یکی از مهم ترین متابولیت های ثانویه اسفنج های دریایی، استروئیدها هستند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات ضدقارچی ترکیبات استروئیدی استخراج شده از اسفنج Axinella sinoxea از آب های اطراف جزیره لارک در خلیج فارس است. عصاره گیری از اسفنج ها با استون انجام شد و جداسازی فرکشن ها توسط ستون کروماتوگرافی با سیلیکاژل توسط طیفی از حلال ها با قطبیت های مختلف انجام شد. با استفاده از کروماتوگرافی لایه نازک و کروماتوگرافی گازی همراه با طیف سنجی جرمی، استروئیدها در فرکشن های استخراج شده از ستون سیلیکاژل شناسایی شدند. سپس خواص ضدقارچی فرکشن ها با روش رقت لوله ای به منظور تعیین کمترین غلظت مهار کنندگی و کمترین غلظت کشندگی بر قارچ Aspergillus fumigatus و مخمر Candida albicans بررسی شد. استروئیدهای شناسایی شده شامل ترکیباتی از Stigmasta، Ergosta، Cholest و Norgorgosta بودند که نتایج متفاوتی را در مهار رشد و کشتن سویه های قارچ و مخمر در غلظت های مختلف مورد آزمایش نشان دادند. ترکیب های Stigmasta و Ergosta اثر ضد قارچی بهتری نسبت به بقیه استروئیدها داشتند و Ergosta بهترین اثر مهارکنندگی و کشندگی را در مقایسه با استروئیدهای دیگر بر مخمر نشان داد. در مجموع، نتایج امیدوارکننده ای در مورد خواص ضدقارچی ترکیبات استروئیدی استخراج شده از اسفنج دریایی A. sinoxea به دست آمد که لزوم بررسی بیشتر برای تولید زیست داروها را از ترکیبات زیست فعال دریایی آشکار می سازد.
    کلید واژگان: اسفنج دریایی, ترکیبات زیست فعال, خلیج فارس, فعالیت ضدقارچی
    Maryam Loori, Iman Sourinejad *, Melika Nazemi, Zahra Ghasemi
    One of the most important secondary metabolites of the marine sponges are steroids. The aim of this study is to investigate the antifungal activity of the steroidal fractions derived from the sponge Axinella sinoxea from the waters around Lark Island in the Persian Gulf. Extraction from sponges was done with acetone and separation of fractions was done by column chromatography with silica gel using a range of solvents with different polarity. Identification of steroidal fractions were done by thin layer chromatography and gas chromatography coupled with mass spectrometry. Then, antifungal properties of the steroids were investigated through determining the minimum inhibition concentration and minimum fungicidal concentration by tubular dilution method against Aspergillus fumigatus and Candida albicans. The identified steroids included compounds of Stigmasta, Ergosta, Cholest and Norgorgosta, which showed different results regarding the growth inhibition and killing of fungi and yeast strains at different experimental doses. Stigmasta and Ergosta showed more antifungal effects against A. fumigatus compared with the other steroids and Ergosta caused the best inhibitory and killing effects against C. albicans compared with the other steroids. In conclusion, promising results were found regarding the antifungal effects of the extracted steroids of the marine sponge A. sinoxea, revealing the necessity of more comprehensive investigations for the synthesis of biomedicines from the marine bioactive compounds.
    Keywords: Marine sponge, Bioactive compounds, Persian Gulf, Antifungal activity
  • محمدحسین سینکاکرمی، نوشین گشمردی *

    خلیج فارس و دریای عمان محل زیست گونه های مختلفی از آبزیان به ویژه ماهیان می باشند. فلزات سنگین به عنوان مهمترین آلاینده های این اکوسیستم های آبی محسوب می شوند که می توانند عوامل مهم تهدیدکننده سلامت مصرف کنندگان باشند. هدف این پژوهش، مرور نظام مند مطالعاتی است که به تعیین غلظت فلزات سنگین در بافت عضله برخی از ماهیان این آب ها از تاریخ 1384 تا 1397 پرداخته اند. این پژوهش متاآنالیز روی بافت عضله 1182 قطعه از ماهیان حلواسفید، شوریده، زمین کن، سرخو، سنگسر، شبه شوریده، شیر، قباد و هامور صید شده از خلیج فارس و دریای عمان به منظور بررسی میزان این فلزات انجام گرفت. میزان مجازمصرف، خطر مصرف غذایی و مقایسه با استانداردها بررسی شد. میزان شاخص هایTHQ و HI در همه ی گونه های ماهیان مورد مطالعه برای بالغین کم تر از یک، اما برای کودکان فقط در ماهی شیر در شاخص HI بالاتر از یک به دست آمد. میزان فلزات جیوه، روی و سرب در تمامی ماهی ها، کادمیوم در سرخو و سنگسر و نیکل در سنگسر، قباد و هامور از تمامی استانداردها پایین تر بود. میزان جذب روزانه و هفتگی برای تمامی فلزات مورد مطالعه در اثر مصرف ماهیان مورد بررسی پایین تر از میزان مجاز کمیته JECFA به دست آمد. همچنین کم ترین میزان وعده های مجاز مصرف از نظر فلزات مورد مطالعه مربوط به ماهی های شیر؛ فلز جیوه، شبه شوریده؛ فلز سرب و زمین کن؛ سایر فلزات بود. به نظر می رسد مصرف زیاد ماهی زمین کن از نظر فلزات مورد بررسی احتمالا می تواند با خطراتی به ویژه برای کودکان به همراه باشد. از این رو حفاظت از محیط زیست که در ایجاد مشکلات بهداشت تغذیه تاثیرگذار است، یک ضرورت تلقی می گردد.

    کلید واژگان: خلیج فارس, دریای عمان, ماهی, فلزات سنگین, خطر غذایی
    Mohammad Hosein Sinkakarimi, Nooshin Gashmardi*

    The Persian Gulf and the Oman Sea are habitats for a variety of aquatic species, especially fish. Heavy metals are crucial pollutants in aquatic ecosystems and can be among the major factors influencing the health of consumers. The purpose of this essay is to conduct a systematic review of studies that have assessed the concentration of heavy metals in the muscle tissue of certain fish species in these waters, spanning from the year 2006 to 2018. This meta-analysis study was performed on 1182 muscle tissues of Pampus argenteus, Platycephalus indicus, Lutjanus johnii, javelin grunter, Johnius belangerii, Otolithes ruber, Scomberomorus commerson, Scomberomorus guttatus, Epinephelus coioides, caught from the Persian Gulf and the Oman Sea, in order to investigate the amount of these metals. Also, the safety of food intake and the comparison with the standards were investigated. The THQ and HI indices were found to be less than 1 in the all species of fish for adults, but for children only in Scomberomorus commerson in HI index is more than one. The amount of mercury, zinc and lead in the all pecies of fish, cadmium in Lutjanus johnii and javelin grunter and nickel in Scomberomorus guttatus and Epinephelus coioides were lower than all standards. The daily and weekly absorption rates for all studied metals were lower than the authorized JECFA Committee due to fish consumption. Also, the lowest amount of allowance for studied metals was found mercury in Scomberomorus commerson, lead in Johnius belangerii and cadmium in Platycephalus indicus. It seems that high use of the Platycephalus indicus in terms of the studied metals has led to health risks in children. Therefore, environmental protection, which it has been influential in creating nutritional health problems, is considered a necessity.

    Keywords: Fish, Food risk, Heavy metal, Persian Gulf, Oman Sea
  • ابوالفضل صالح*، حمید ارشادی فر

    خلیج فارس میزبان اکوسیستم های دریایی متنوعی مانند جنگل های حرا، بسترهای پوشیده از علف های دریایی و آبسنگ های مرجانی است که تا حدودی خود را با شرایط محیطی سخت این منطقه سازگار کرده اند. این اکوسیستم های ارزشمند از یک طرف تحت تاثیر توسعه و رشد سریع جمعیت و اقتصاد کشورهای حاشیه خلیج فارس و از طرفی دیگر تحت تاثیر تغییرات اقلیم منطقه، بیش از پیش، از فشار فزاینده ناشی از فعالیت های بشری رنج می برند. افزایش ورود مواد مغذی در کنار گرم شدن خلیج فارس می تواند منجر به کاهش غلظت اکسیژن محلول در آب شود. بنابراین وقوع همزمان گرمایش، کاهش اکسیژن و اسیدی شدن در خلیج فارس همانند بسیاری از محیط های دریایی نیمه بسته به معضل بزرگی برای اکوسیستم های ارزشمند آن تبدیل شده است. بر اساس مطالعات انجام شده، مساحت مناطق تحت تاثیر هیپوکسی در خلیج فارس در اواسط پاییز می تواند به بیش از 50000 کیلومتر مربع برسد. وقوع پدیده هیپوکسی در خلیج فارس در اواخر تابستان محدود به دو منطقه اصلی در بخش های غربی و میانی است. در شرق تنگه هرمز نیز در مناطق دور از آب خروجی خلیج فارس، تقریبا از اوایل تابستان تا اواسط زمستان، شرایط هیپوکسی در لایه نزدیک بستر دیده می شود. بازسازی مقادیر غلظت اکسیژن محلول در دهه های گذشته نیز حاکی از روند کاهشی در غلظت اکسیژن محلول و افزایش وسعت و مدت هیپوکسی در خلیج فارس است. کاهش کیفیت آب خروجی خلیج فارس علاوه بر اثرات سویی که بر اکوسیستم های ارزشمند آن و متعاقبا صیادی و شیلات دراین خلیج می گذارد، می تواند به طرق مختلف اثرات قابل توجهی را در دریای عمان و حتی دریای عرب بر جای بگذارد و اوضاع منطقه کم اکسیژن (OMZ) در این دریاهای وسیع را نیز وخیم تر کند.در دریای عمان لایه کم اکسیژن به صورت طبیعی و دایمی وجود دارد. در اعماق بیش از 350 متر در هردو فصل تابستان و زمستان شرایط زیراکسیژنی (غلظت اکسیژن کمتر از 6 میکرومول بر کیلوگرم) مشاهده می شود. این لایه همان هسته منطقه کم اکسیژن دریای عمان است. منطقه کم اکسیژن دریای عمان و دریای عرب در چند دهه گذشته تشدید شده است. مقادیر اکسیژن که در هسته OMZ دریای عمان و دریای عرب در سال 1960 در محدوده 6 تا 12 میکرومول بر کیلوگرم گزارش می شد، حالا به مقادیر کمتر از 6 میکرومول بر کیلوگرم (زیر اکسیژنی) رسیده است. موجودات دریایی که در لایه نزدیک بستر یا رسوبات نواحی دریایی حاشیه قاره زندگی می کنند بیشترین آسیب را از گسترش و تشدید هیپوکسی و شرایط زیر اکسیژنی متحمل می شوند. کمبود اکسیژن باعث کاهش تنوع زیستی کفزیان و غالب شدن گونه های مقاوم مانند کرم های پرتار در رسوب سطحی می شود. کاهش اکسیژن در دریای عمان بر ترکیب جوامع فیتوپلانکتونی، مهاجرت عمودی زیوپلانکتون و فانوس ماهیان در ستون آب تاثیر قابل توجهی داشته است. گسترش و تشدید OMZ با تاثیرات منفی بر صیادی و شیلات، آثار منفی اجتماعی و اقتصادی نیز برای ساکنین نواحی ساحلی اقیانوس هند، دریای عرب و دریای عمان به همراه دارد. با توجه به حاکم بودن شرایط هیپوکسی فصلی در خلیج فارس و شرایط زیراکسیژنی دایمی در دریای عمان و توسعه این شرایط، اقدام برای متوقف کردن این روند و کاهش اثرات زیست محیطی و معیشتی آن در منطقه ضروری به نظر می رسد. مدیریت و راهبردهای سیاست گذاری برای متوقف کردن یا کاستن اثرات کاهش اکسیژن در خلیج فارس و دریای عمان را می توان در سه دسته اقدام های مدیریتی اصلی طبقه بندی کرد: الف) اقدام های کاهشی مبتنی بر اکوسیستم برای احیا و محافظت از محیط زیست، ب) اقدام های مبتنی بر سازگاری برای بازسازی و حفاظت از موجودات دریایی و شیلات، ج) پیاده سازی و حفظ برنامه های پایش و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از آن. در واقع تلاش برای یکپارچه سازی تحقیقات، مدیریت و اقدام های سیاستی در دریاها و اقیانوس ها در همه رشته های زیست شناسی، ژیوشیمی و فیزیک، در مورد همه مشکلات ناشی از تغییر اقلیم مانند گرمایش، اسیدی شدن و کاهش اکسیژن، و در همه بخش های دانشگاهی، صنعتی، دولتی و نظارتی، موثرترین نقشه راهی است که برای مبارزه با اثرات تغییر اقلیم بر منابع زیستی دریایی توصیه می شود.

    کلید واژگان: خلیج فارس, دریای عمان, هیپوکسی, منطقه کم اکسیژن (OMZ), مواد مغذی, گرمایش
    Abolfazl Saleh*, Hamid Ershadifar

    The Persian Gulf hosts a variety of marine ecosystems, including mangrove forests, seagrass beds, and coral reefs, which have adapted to the challenging environmental conditions of the region to some extent. These ecosystems are increasingly influenced by rapid population growth, economic development in the countries surrounding the Persian Gulf, as well as, the impact of climate change in the region. They are facing mounting pressure from human activities. The influx of nutrients, coupled with the warming of the Persian Gulf, can result in a reduction in the dissolved oxygen concentration in the water. Consequently, the simultaneous occurrence of warming, reduced oxygen, and acidification in the Persian Gulf has become a significant challenge for its valuable ecosystems. According to studies, hypoxic areas in the Persian Gulf in mid-autumn can extend to more than 50,000 square kilometers. The occurrence of hypoxia in the Persian Gulf during late summer is confined to two primary areas in the western and central regions. In the eastern Strait of Hormuz, hypoxic conditions are observed in the near-bottom layer from early summer to mid-winter in areas distant from the Gulf's outflow. The reconstruction of dissolved oxygen concentrations in recent decades also indicates a declining trend accompanied by an increase in the extent and duration of hypoxia in the Persian Gulf. The degradation of water quality in the Persian Gulf, in addition to its adverse effects on its valuable ecosystems and consequently on fisheries and aquaculture in the Gulf, can significantly impact the Gulf of Oman and even the Arabian Sea in various ways, exacerbating the conditions of Oxygen Minimum Zones (OMZ) in these expansive seas. The Gulf of Oman and the Arabian Sea naturally and permanently host the widest and thickest OMZ in the world ocean. Depths exceeding 400 meters in the Gulf of Oman exhibit suboxic conditions (oxygen concentration less than 6 µmol/kg) during both summer and winter. The OMZ in the Arabian Sea and the Gulf of Oman has intensified over the past few decades. Oxygen levels recorded in 1960 in the core of the OMZ in the Arabian Sea and the Gulf of Oman ranged from 6 to 12 µmol/kg but have now dropped to levels below 6 µmol/kg (suboxic). This intensification of the OMZ in the Arabian Sea and the Gulf of Oman has adverse effects on the ecosystems of this region and the livelihoods of dependent populations. Marine organisms residing in the near-bottom layer or surface sediments are most affected by the expansion and intensification of hypoxic and suboxic conditions. Oxygen deficiency leads to a decline in the biodiversity of benthic communities, promoting resilient species such as polychaeta in surface sediments. The reduction in oxygen levels in the Arabian Sea has significantly influenced the composition of phytoplankton communities, the vertical migration of zooplankton, and myctophidae in the water column. The expansion and intensification of the OMZ, with its adverse impacts on fishing and aquaculture, also carry socio-economic implications for residents of the coastal areas of the Indian Ocean, the Gulf of Oman, and the Arabian Sea. Considering the prevalence of seasonal hypoxic conditions in the Persian Gulf and permanent suboxic conditions in the Gulf of Oman, addressing this trend and mitigating its environmental and economic impacts in the region is crucial. Management and policy strategies to halt or reduce the effects of oxygen depletion in the Persian Gulf and the Gulf of Oman can be classified into three main categories: a) ecosystem-based mitigation measures for environmental restoration and protection, b) adaptation-based measures to restore and protect marine organisms and fisheries, c) implementation and maintenance of monitoring programs and analysis of the information obtained. In essence, efforts to integrate research, management, and policy actions in oceans and seas across all biological, geochemical, and physical disciplines, addressing all climate change-related issues such as warming, acidification, and oxygen reduction, and involving all academic, industrial, governmental, and regulatory sectors, constitute the most effective roadmap recommended for combating the impacts of climate change on marine resources.

    Keywords: Persian Gulf, Gulf of Oman, Hypoxia, Oxygen Minimum Zone, Nutrients, Warming
  • شهریار فرجی نصیری*، افشین متقی، محمد جولانی

    کریدور مدیترانه- عربی (عرب- مد) هند به اروپا یک کریدور تجاری چند وجهی در حال ظهور است که می تواند الگوهای تجاری بین منطقه اقیانوس هند، خاورمیانه و اروپا را به طور اساسی با ایجاد یک هلال ارتباط تجاری در حاشیه جنوبی اوراسیا از سواحل دریای عرب هند تا سواحل مدیترانه شرقی یونان تغییر دهد. برای هند، این کریدور جدید یک تغییر پارادایم استراتژیک با پیامدهای ژیوپلیتیک عظیمی است که می تواند نقش آن را در نظم اقتصادی اوراسیا تغییر دهد. بر این اساس، پژوهش حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است در پی پاسخ گویی به این سوال است که کریدور عرب-مد چه تاثیری بر معماری جدید در اتصال فرامنطقه ای دارد؟ فرضیه این پژوهش بر آنست که کریدور عرب-مد در حال ایجاد یک معماری تجاری فرامنطقه ای جایگزین است که در آن بنادر امارات متحده عربی می توانند به عنوان نقطه اتصال اقیانوس هند برای ایجاد یک کریدور تجاری جداگانه هند به اروپا عمل کنند و هند را به عنوان یک قدرت جدید با توان ایجاد معماری تجاری فرامنطقه ای به دنیا معرفی می کند. ایجاد ترمینال مدیترانه- از حیفا به سرزمین اصلی اروپا در بندر پیریوس یونان- به این معنی است که کالاهای هندی که به بنادر امارات ارسال می شوند، می توانند به بازارهای اصلی و مراکز تولیدی اروپا برسند.

    کلید واژگان: کریدور, عرب-مدیترانه, خلیج فارس, هند, اروپا, اتصال
    Shahriar Faraji Nasiri*, Afshin Mottaghi, Mohammad Jolani

    The Mediterranean-Arab (Arab-Med) Corridor of India to Europe is an emerging multi-faceted trade corridor that could fundamentally alter trade patterns between the Indian Ocean region, the Middle East, and Europe by creating a crescent of trade connectivity on the southern edge of Eurasia from the coasts. The Arabian Sea of India will change to the eastern Mediterranean coast of Greece. For India, this new corridor is a strategic paradigm shift with huge geopolitical implications that could change its role in the Eurasian economic order. Based on this, the current research, which was carried out in a descriptive-analytical way, seeks to answer the question of what effect does the Arab-fashion corridor have on the new architecture in the trans-regional connection? The hypothesis of this research is that the Arab-Med Corridor is creating an alternative trans-regional trade architecture in which the UAE ports can act as the connecting point of the Indian Ocean to create a separate trade corridor from India to Europe and India to The title introduces a new power to the world with the ability to create transregional commercial architecture. The establishment of a Mediterranean terminal - from Haifa to the European mainland at the Greek port of Piraeus - means that Indian goods sent to UAE ports can reach the main markets and production centers of Europe.

    Keywords: Corridor, Arab-Mediterranean, Persian Gulf, India, Europe, Connection
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال