به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مدل لاجیت" در نشریات گروه "کشاورزی"

  • مهدی شعبان زاده خوشرودی*، ابراهیم جاودان، کتایون شمشادی

    طی یک دهه اخیر، به دلیل افزایش قیمت مواد غذایی، هزینه رژیم غذایی سالم در ایران به شدت افزایش یافته است. اگر چه هدف گذاری سیاست های حمایتی دولت در جهت بهبود وضعیت معیشت خانوارها بوده اما اطلاعات هزینه و درآمد خانوارهای مرکز آمار ایران نشان می دهد که به دلیل شرایط تورمی و به دنبال آن تاثیرپذیری درآمد واقعی و قدرت خرید مصرف کنندگان، این برنامه ها اثرگذاری لازم را در کاهش فقر و ناامنی غذایی نداشته اند. این در حالی است که کاهش فقر و افزایش ضریب امنیت غذایی یک الزام برای کشورهای مستقل نظیر ایران به شمار می رود. در این راستا، شناخت وضعیت موجود فقر، امنیت غذایی و عوامل اثرگذار بر ناامنی نه تنها شرط اصلی تدوین برنامه های آتی است بلکه ضروری است این کار با هدف پایش و ارزیابی نتایج برنامه ها و اقدامات اجراشده تداوم یابد. بر این اساس در مطالعه حاضر توزیع مکانی فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال 1401 بررسی و سپس عوامل موثر بر ناامنی غذایی شناسایی شده است. جهت دستیابی به این اهداف ابتدا با استفاده از اطلاعات هزینه- درآمد خانوار مرکز آمار ایران ماتریس عملکرد تغذیه ای ترسیم و سرانه کالری دریافتی در سال 1401 محاسبه شد. در ادامه با استفاده از اطلاعات مذکور، شاخص کلی امنیت غذایی خانوار (AHFSI) و نیز شاخص فقر فوستر، گریر و توربک (FGT) محاسبه و بر اساس این شاخص ها توزیع مکانی فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران بررسی شد. در نهایت نیز تاثیر متغیرهای اقتصادی و دموگرافیکی بر ناامنی غذایی در چارچوب مدل لاجیت تحلیل شد. بر اساس نتایج، مناطق شهری کشور در شرایط امنیت پائین غذایی قرار دارند؛ به طوری که تنها 45 درصد افراد از امنیت غذایی برخوردار بوده و حدود 55 درصد از ساکنان مناطق شهری یا با ناامنی غذایی روبرو و یا در مرز ناامنی غذایی قرار دارند. از سوی دیگر سرانه کالری دریافتی در مناطق شهری کشور 2540 کیلوکالری است، و عموما این کالری از غلات تامین می شود. ضمن آن که در دریافت کالری در استان های مختلف کشور نابرابری وجود دارد و متوسط کالری دریافتی میان استان ها بین 3196 -1988 کیلوکالری متغیر است. بررسی وضعیت شاخص های فقر غذایی نیز نشان می دهد متوسط نرخ، شکاف و شدت فقر در مناطق شهری به ترتیب 1/55، 2/15 و 6 درصد است. بر اساس این شاخص ها می توان گفت 1/55 درصد جمعیت مناطق شهری کشور در سال 1401 فقر غذایی داشته و کالری دریافتی خانوارهای فقیر در این مناطق، 2/15 درصد کمتر از حداقل کالری موردنیاز روزانه بوده است؛ لذا برای از بین بردن فقر، کالری دریافتی خانوارهای فقیر باید 2/15 درصد افزایش یابد. در نهایت نیز نتایج حاصل از برآورد مدل لاجیت نشان داد که متغیرهای سن، وضعیت اشتغال، ساعت کار سرپرست خانوار، یارانه دریافتی خانوار، درآمد خانوار و تنوع غذایی بر امنیت غذایی خانوارها اثر مثبت و معنی دار اما بعد خانوار بر امنیت غذایی خانوارها اثر منفی دارد. ضمن آن که دو متغیر جنسیت و سواد سرپرست خانوار بر امنیت غذایی خانوارها در مناطق شهری ایران اثر معنی دار نداشته اند. با توجه به یافته های مطالعه حاضر اگر چه راه حل بلندمدت افزایش قدرت خرید خانوار، ثبات بخشی و کاهش قیمت کالاها از طریق تقویت تولید و عرضه است اما در کوتاه مدت، افزایش حقوق و دستمزدها متناسب با نرخ تورم و نیز افزایش برنامه های حمایت اجتماعی از اقشار کم درآمد و ضعیف جامعه باید مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر سیاست گذاری های درآمدی که به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بتوانند سطح درآمد و در نتیجه قدرت خرید خانوار را افزایش دهند، می توانند به عنوان یک راهکار علمی و اثرگذار بر امنیت غذایی به حساب آیند. ضمن آن که برنامه های حمایت اجتماعی و فقرزدایی باید هدفمند بوده و متناسب با نیازها و کمبودها در شرایط جغرافیایی، جمعیتی و درآمدی مختلف به کار گرفته شوند.

    کلید واژگان: شاخص های فقر غذایی, شاخص کلی امنیت غذایی خانوار, مدل لاجیت, ناامنی غذایی, مناطق شهری ایران
    M. Shabanzadeh-Khoshrody *, E. Javdan, K. Shemshadi
    Introduction

    During the last decade, due to the increase in food prices, the cost of a healthy diet in Iran has greatly increased. Although the government's support policies have aimed at improving the living conditions of households, but the cost and income information of the Iranian Statistics Center shows that due to inflationary conditions and its impact on real income and purchasing power of consumers, these programs have not had the necessary effect in reducing poverty and food insecurity. Reducing poverty and increasing the food security index is a requirement for independent countries like Iran. In this regard, knowing the current situation of poverty, food insecurity and factors influencing it, is not only the main condition for preparing future plans, but is necessary to continue this work with the aim of monitoring and evaluating the results of implemented plans and actions.

    Materials and Methods

    In the present study, the spatial distribution of poverty and food insecurity in the urban areas of Iran in 1401 has been investigated and then the factors affecting food insecurity have been identified. In order to achieve these goals, the nutritional performance matrix was drawn and calculated per capita calories in 1401 using the household income-expenditure information of Iran Statistics Center. The Aggregate Household Food Security Index (AHFSI) and the Foster, Greere and Thorbeke (FGT) poverty index were calculated and based on these indices, the spatial distribution of poverty and food insecurity in urban areas of Iran was analyzed. Finally, the impact of economic and demographic variables on food insecurity was analyzed in the framework of the logit model.

    Results and Discussion

    According to the results, the urban areas of the country are in low food security conditions; so that, only 45% of people have food security and about 55% of the residents of urban areas are either facing food insecurity or are on the border of food insecurity. On the other hand, the per capita calorie intake in the urban areas of the country is 2540 kcal, and generally these calories are supplied from cereals. In addition, there is inequality in the intake of calories in different provinces of the country, and the average intake of calories varies between 1988-3196 kcal among the provinces. Examining the status of food poverty indicators also shows that the average head count, gap and intensity of poverty in urban areas are 55.1%, 15.2% and 6% respectively. Based on these indicators, it can be said that 55.1% of the population of the urban areas of the country had food poverty in 1401 and the calorie intake of the poor households in these areas was 15.2% less than the minimum required daily calories; therefore, to eliminate poverty, the caloric intake of poor households should be increased by 15.2%. Finally, the results of the logit model estimation showed that the variables of age, employment status, working hours of the head of the household, subsidy, income and food diversity have a positive and significant effect on the food security of the households, but the Family size has a negative effect on the food security. In addition, the two variables gender and literacy of the head of the household did not have a significant effect on the food security in urban areas of Iran.

    Conclusion

    In this regard, although the long-term solution is to increase household purchasing power, stabilize and reduce commodity prices through strengthening production and supply, but in the short-term, increasing salaries and wages in line with the inflation rate and increasing social support programs for the low income deciels and weak society should be taken into consideration. In other words, income policies that can directly or indirectly increase the level of income and thus the purchasing power of the household, can be considered as a scientific and effective solution for food security. Moreover, the social support and poverty alleviation programs should be targeted and applied according to the needs and deficiencies in different geographical, demographic and income conditions. Finally, it should be acknowledged that improving the nutritional literacy of households can increase the nutritional knowledge and awareness of households, and therefore, by improving the variety and quality of the food they consume, it can lead to an increase in food security in urban areas of Iran.

    Keywords: Aggregate Household Food Security Index, Food Poverty Indicators, Food Insecurity, Logit Model, Urban Areas Of Iran
  • زهره خلیلی*، حمید امیرنژاد، سلیمان محمدی لیمایی، صادق صالحی
    سابقه و هدف

    برای بیان نقش و اهمیت محیط زیست و تبدیل آن به ارزش های پولی لازم است که منابع آن با استفاده از روش های مناسب ارزش گذاری شوند. نگرش محیط زیستی، یکی از عوامل مهم در بهبود توصیف و پیش بینی مدل های اقتصادی است. پارادایم نوین محیط زیستی به عنوان پرکاربرد ترین معیار نگرش محیط زیستی از متغیر های مورد استفاده در ارزش گذاری مشروط و تمایل به پرداخت به شمار می آید. در این پارادایم به عنوان نوعی نگرش نسبت به محیط زیست، فرد معتقد است که انسان بر طبیعت غلبه ندارد؛ بین انسان و طبیعت باید تعادل وجود داشته باشد و برای رشد و توسعه اقتصادی، محدودیت وجود دارد. هدف از پژوهش پیش رو، برآورد ارزش تفرجی و تمایل به پرداخت گردشگران با احتساب پارادایم نوین محیط زیستی در منطقه حفاظت شده جنگلی هلن در استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط است.

    مواد و روش

    جامعه آماری مورد بررسی در این پژوهش، گردشگران منطقه حفاظت شده جنگل هلن بود. به منظور برآورد حجم نمونه ابتدا پیش پرسش نامه ای برای تعیین واریانس صفت مورد بررسی (تمایل به پرداخت) طراحی و توسط گردشگران تکمیل شد. در این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران و اطلاعات به دست آمده از پیش پرسش نامه، 230 نمونه تعیین شد. برای اندازه گیری تمایل به پرداخت گردشگران جنگل هلن از روش ارزش گذاری مشروط با تکمیل پرسش نامه انتخاب دوگانه دوبعدی استفاده شد. در این روش، ارزش تخمین زده شده براساس شرایط یک بازار فرضی تعیین می شود. همچنین، به منظور بررسی نگرش محیط زیستی از پرسش نامه پارادایم نوین محیط زیستی استفاده شد. این پرسش نامه حاوی 15 گویه در قالب مقیاس طیف لیکرت است. آمار و اطلاعات مورد نیاز از طریق روش نمونه برداری تصادفی در ایام مختلف هفته در فصل های مختلف سال 1401 با مصاحبه حضوری با بازدید کنندگان از منطقه مذکور گردآوری شد. در روش ارزش گذاری مشروط برای بررسی تاثیر متغیر های توضیحی بر تمایل به پرداخت بازدید کنندگان از مدل رگرسیونی لاجیت استفاده شد. براساس روش بیشینه درست نمائی نیز پارامتر های این مدل برآورد شدند. همچنین، با استفاده از متوسط تمایل به پرداخت قسمتی، مقدار تمایل به پرداخت بازدید کنندگان محاسبه شد. در این پژوهش به منظور آنالیز داده ها برای برآورد مدل اقتصادی رگرسیونی لاجیت و تجزیه و تحلیل آماری به ترتیب از نرم افزار های Shazam و Excel استفاده شد.

    نتیجه گیری کلی:

     استفاده از پارادایم نوین محیط زیستی در کنار متغیر های اقتصادی- اجتماعی دیگر به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر تمایل به پرداخت افراد برای استفاده و بهره مندی تفرجی از جنگل هلن کاربرد دارد. تمایل به پرداخت درصد زیادی از افراد مصاحبه شونده برای استفاده از خدمت تفرجی جنگل هلن، ازنظر مدیریتی امید آفرین است. این نتایج بیانگر امکان گسترش خدمات تفرجی و به تبع آن، افزایش توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. به علاوه، با کمک یافته های استخراج شده از این پژوهش می توان سیاست گذاری قیمتی مناسبی برای حفاظت از جنگل هلن اتخاذ کرد.

    کلید واژگان: ارزش تفرجی, ارزش گذاری مشروط, پارادایم نوین محیط زیستی, تمایل به پرداخت, مدل لاجیت
    Z. Khalili *, H. Amirnezhad, S. Mohammadi Limaei, S. Salehi
    Background and objectives

    To express the role and importance of the environment and convert it to monetary values, these resources need to be valued using appropriate methods. Environmental attitude is a crucial factor in improving the description and prediction of economic models. The new environmental paradigm (NEP) is the most widely used measure of environmental attitude among the variables used in contingent valuation and willingness to pay. This study aims to estimate the recreational value and willingness to pay of tourists, considering the new environmental paradigm in the Helen Protected Forest, located in Chaharmahal and Bakhtiari province, Iran, using the contingent valuation method.

    Methodology

    This study examines the visitor population of the Helen Protected Forest. To estimate the sample size, a pre-questionnaire was designed and completed by the tourists to determine the variance of the trait under investigation. The number of 230 samples was determined using Cochran’s formula and the information obtained from the pre-questionnaire. The contingent valuation method was applied to assess the willingness of forest tourists to pay, using the Double-bounded Dichotomous Choice questionnaire. In this method, the estimated value is determined based on the conditions of a hypothetical market. Additionally, to investigate environmental attitude, the new environmental paradigm questionnaire was used. This questionnaire contains 15 items in the form of a Likert scale. The required statistics and information were collected through random sampling on different days of the week in different seasons of 2022 with face-to-face interviews of visitors from the mentioned area. In the contingent valuation method, the logit regression model was used to investigate the effect of explanatory variables on visitors’ willingness to pay, and the parameters of this model were estimated based on the maximum likelihood method. Furthermore, using the truncated average willingness to pay, the visitors’ willingness to pay was calculated. For data analysis and estimation of the logit regression economic model, as well as for statistical analysis, the software packages Shazam and Excel were employed.

    Results

    The results showed that 83.04% of visitors are willing to pay for recreational use of the Helen Protected Forest. The logit model indicated that the variables of the proposed amount and the number of annual visits have negative effects, while the variable of the new environmental paradigm has a positive and significant effect on people’s willingness to pay. The willingness of men and native people of Chaharmahal and Bakhtiari province to pay was significantly higher than that of women and non-native people. The variables of age, education, and income have positive and significant effects on people’s willingness to pay. The environmental statement (Ethics and Consequentialist) showed that the average willingness to pay of ethics people was higher than that of consequentialist people. The contingent valuation method estimated an average WTP of 199,793 IR Rials per household per visit and 519,461.8 IR Rials annually per family. The total annual recreation value for the Helen Protected Forest was estimated at 2,374,683,2564 IR Rials. Significantly, visitors’ environmental attitude emerged as a key factor influencing WTP. Analysis of the NEP scale revealed the highest average score (4.28) for the item “Plants and animals have as much right as humans to exist,” suggesting that visitors recognize the intrinsic value of nature.

    Conclusion

    The use of the new environmental paradigm, along with socio-economic variables, is one of the most important factors affecting people’s willingness to pay for recreational use of Helen Protected Forest. The high percentage of willingness to pay for using the recreation service of this forest is promising from a management perspective. These results indicate the possibility of expanding recreational services, which may consequently increase economic, social, and cultural development. Additionally, the findings from this research can help adopt a suitable pricing policy to protect the natural resources of Helen Forest.

    Keywords: Contingent Valuation, Logit Model, New Environmental Paradigm, Recreational Value, Willingness To Pay
  • حسین نادری، مهدی پندار*، سعید یزدانی، الهام وفائی
    مقدمه و هدف

    با توجه به اینکه بارندگی در ایران کمتر از یک سوم متوسط جهانی بوده و این میزان بارندگی نیز به صورت نا متوازن در سطح کشور پخش شده است و از طرفی بیشتر سطح کشور را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل می دهد و اغلب محصولات زراعی و باغی در کشور به صورت کشت آبی است در این پژوهش عوامل موثر بر تمایل به پرداخت باغداران بادام و هلو شهرستان سامان از  توابع استان چهارمحال و بختیاری برای هر متر مکعب آب رودخانه زاینده رود در سال 1397 مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش با استفاده از رهیافت ارزش گذاری مشروط و بر اساس الگوی لاجیت ارزش اقتصادی آب کشاورزی مورد بررسی قرار گرفته است.

    یافته ها

    بر اساس اطلاعات حاصل از مصاحبه حضوری و تکمیل پرسشنامه از 152 باغدار به روش نمونه گیری تصادفی، میزان تمایل به پرداخت باغداران برای هر متر مکعب آب،14860 ریال برآورد شده است. همچنین نتایج الگوی لاجیت نشان دهنده این است که سطح تحصیلات، فاصله از رودخانه، ارزش باغ، سن باغ و نوع محصول تاثیر مثبت و قیمت پیشنهادی، سابقه باغداری و میزان حق آبه تاثیر منفی بر میزان تمایل به پرداخت افراد دارد. از آنجا که احتمال تمایل به پرداخت با نوع محصول رابطه مستقیم و با فاصله از سطح رودخانه رابطه عکس دارد.

    بحث و نتیجه گیری

    پیشنهاد می شود با احتیاط و به مرور زمان  باغات بادام جایگزین باغات هلو گردد و این عمل از باغات با فاصله بیشتر از رودخانه، آغاز گردد.

    کلید واژگان: تمایل به پرداخت, مدل لاجیت, سامان, زاینده رود
    Hosein Naderi, Mahdi Pendar *, Saeed Yazdani, Elham Vafaie

    In this research the factors affecting the willingness of Saman almond and peach orchardists to pay per cubic meter of zayanderood’s water in 2018 according to logit model was studied. Based on the obtained data from face-to-face interviews and the questionnaires filled by 152 orchardists according to random sampling method, the willingness to pay by the gardeners per cubic meter of water was estimated as 14860 Rials. The results of logit model also reveal that the education level, distance from the river, garden price, garden age and the type of product have a positive effect on people willingness to pay while the suggested price, horticultural history and the rate of water right have a negative effect on that. Since possibility of willingness to pay has a direct relationship with the education level and a reverse relationship with horticultural history, it is suggested to teach the importance and value of water to the orchardists by performing promotion education classes.

    Keywords: Willingness To Pay, Logit Model, Saman, Zayanderood
  • سید سعید حسینی*، آزاده فلسفیان، افشین ذاکری
    مقدمه و هدف

    در حال حاضر صنعت تولید گوشت مرغ یکی از صنایع مهم اقتصاد کشور می باشد که با توجه به جایگاه آن در سبد غذایی خانوارها، اشتغال، جذب سرمایه و جایگاه آن در تولید، تبدیل به یک محصول استراتژیک در کشور شده است که در عین حال، یکی از فعالیت های با ریسک بالا می باشد. هر نوع اقدامی که بتواند ریسک این فعالیت را کاهش دهد، به دلیل کاهش نوسانات تولید و درآمد از سوی تولیدکنندگان بسیار مقبول خواهد بود. همچنین مصرف‎ کنندگان نیز به دلیل تثبیت بیشتر بازار منتفع خواهند شد. یکی از معیارهای مهم در این رابطه، میزان تلفات در مرغداری ها است که کنترل آن و انجام اقدامات لازم در خصوص مدیریت بهینه آن نهایتا منجر به افزایش سطح بهره وری و کاهش ریسک در این فعالیت می شود. عوامل متعددی بر میزان تلفات در مرغداری ها تاثیر می گذارند. استان آذربایجان شرقی یکی از استان های فعال در زمینه صنعت مرغداری است که در سال 2022 حدود 11 درصد تولید تخم مرغ و سه درصد تولید گوشت مرغ کشور را در اختیار دارد. این استان با تولید سالانه 98 هزار تن تخم مرغ و بیش از 82 هزار تن مرغ گوشتی به لحاظ میزان تولید تخم مرغ و مرغ به ترتیب رتبه های سوم و هشتم کشور را داراست. در این راستا، این پژوهش در جهت بررسی اقتصادی اثر عوامل مدیریتی، فنی و فناوری موثر بر تلفات مرغداری های گوشتی استان آذربایجان شرقی انجام شده است.

    مواد و روش‎ها:

     در این مطالعه ابتدا با کمک کارشناسان و متخصصان حوزه طیور مجموعه ای از عوامل از ابعاد مختلف مدیریتی، فنی و فناوری که بر میزان تلفات و احتمال بروز آن در مرغداری ها تاثیرگذار باشند، مشخص گردید و سپس اطلاعات موبوطه با تکمیل پرسشنامه از مرغداری های گوشتی جمع آوری شد. متوسط تلفات جوجه های گوشتی در مرغداری به عنوان یک متغیر آستانه ای در نظر گرفته شد و جهت تحلیل داده ها و بررسی عوامل موثر بر کاهش تلفات از مدل لاجیت (با در نظر گرفتن سطح آستانه تلفات) بهره گرفته شد. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از تکمیل پرسشنامه به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی دو مرحله ای از 162 واحد مرغداری گوشتی در سطح استان آذربایجان شرقی گرد آوری گردید.

    یافته‎ ها:

     نتایج مطالعه نشان داد تلفات در مرغداری های استان بین 3 تا 12 درصد متغیر بوده و میانگین تلفات برابر با 7 درصد است که کمتر از متوسط کشوری (10 درصد) است. نتایج نشان داد که تنها 37 درصد مدیران مرغداری در دوره های آموزشی نظام دامپزشکی و اداره جهاد کشاورزی شرکت نموده اند که بهتر است ضمن افزایش کیفیت دوره ها، طرح های تشویقی جهت شرکت مرغداران در این دوره ها فراهم شود. آماره نسبت راستنمایی (LR) معنی داری کلی رگرسیون را تایید نمود. مقدارR2  بین حداقل 0/457 تا حداکثر 0/712 برآورد شد که مقدار قابل قبولی می باشند. مقدار درصد صحت پیش بینی برآورد شده نیز بالغ بر 85 درصد بود که بر اعتبار کلی مدل تاکید دارد. برآورد آماره LM گریین موید آن است که مدل دارای مشکل ناهمسانی واریانس نیست. نتایج برآورد مدل لاجیت نشان داد از بین عوامل مدیریتی، متغیر های تحصیلات، شرکت درگردهمایی ها، سابقه فعالیت مرغدار و انجام اقدامات لازم در جهت کنترل حشرات و جوندگان و از بین عوامل فنی، متغیر های ظرفیت مرغداری، تعداد سالن، حصارکشی، نوع دان و جیره نویسی و از بین عوامل فناوری، سیستم گرمایش، سیستم سرمایش، نوع سیستم دانخوری، نوع سیستم آبخوری و سختی آب مصرفی، تاثیر معنی داری بر کاهش تلفات در مرغداری های گوشتی استان دارند. در این بین، بیشترین تاثیرگذاری مربوط به انجام اقدامات لازم جهت کنترل حشرات و جوندگان در مرغداری ها می باشد، بطوری که با اعمال کنترل می توان تا 64 درصد احتمال تلفات را کاهش داد. انجام حصارکشی و نصب سیستم دانخوری بشقابی اتوماتیک تا بیش از 44 درصد در احتمال کاهش تلفات تاثیرگذار می باشند. استفاده از سیستم گرمایشی جت هیتر و نیز دان از نوع پودری نیز هر کدام تا 40 درصد احتمال تلفات را کاهش می دهند. همچنین، استفاده از سیستم سرمایشی در احتمال کاهش تلفات تا 36 درصد تاثیر گذار است. استفاده از سیستم آبخوری از نوع سرپستانکی و نیز انجام جیره نویسی به صورت علمی بیش از 20 درصد احتمال تلفات را کاهش می دهند. تعداد سالن های جوجه ریزی، فاصله مرغداری با سایر واحد های پرورشی، میزان سختی آب مصرفی و ظرفیت مرغداری نیز از دیگر عوامل فنی و فناوری موثر بر کاهش تلفات می باشند. از دیگر نتایج تحقیق این است که احتمال کاهش تلفات در مرغداری های بزرگتر بیشتر از واحدهای کوچکتر است.

    نتیجه‎ گیری:

     بر اساس یافته های تحقیق جنبه های مختلف مدیریتی، فنی و فناوری اثرات متفاوتی بر احتمال کاهش تلفات دارند. بررسی ها نشان داد که نه تنها استفاده و عدم استفاده از تجهیزات فنی در مرغداری ها مهم می باشد، بلکه نوع سیستم یا تجهیزات خاص مورد کاربرد نیز در احتمال کاهش تلفات تاثیرگذار هستند. از آنجا که طبق بررسی های انجام شده و نتایج حاصله در مرغداری ها رعایت این نکات در حد مطلوب نمی باشد، فلذا توصیه می شود مدیران مرغداری ها جهت کاهش تلفات این عوامل را بیشتر مدنظر قرار داده و همچنین در انتخاب سیستم یا تجهیزات خاص مرغداری، در انتخاب نوع آنها دقت لازم را مبذول نمایند.

    کلید واژگان: استان آذربایجان شرقی, بررسی اقتصادی, درصد تلفات, مرغداری های گوشتی, مدل لاجیت
    Seyed Saeed Hoseini*, Azadeh Falsafian, Afshin Zakeri
    Introduction and Objectives

    The poultry industry is currently a significant contributor to the Iranian economy. This industry plays a crucial role in terms of household food consumption, employment opportunities, attracting capital, and its contribution to overall production. However, this activity is also considered high-risk, and any action that can minimize the associated risks will be greatly welcomed. Such measures will help stabilize production and income fluctuations for the producers, ultimately benefiting the consumers as well. One critical factor to consider is the mortality rate in poultry farms, which can be minimized through efficient management and proper implementation of necessary measures. Multiple elements can influence the extent of losses in poultry farms, particularly in the East Azerbaijan province, which is highly involved in the poultry industry. This province accounts for around 11% of egg production and 3% of chicken meat production in the country in 2022, making it the third-largest producer of eggs and the eighth-largest producer of meat chicken, with an annual production of 98 thousand tons of eggs and over 82 thousand tons of meat chicken. This study aims to economically investigate how managerial, technical, and technological factors impact the losses in broiler chicken farms in East Azerbaijan province.

    Material and Methods

    In this research, initially, a team of poultry experts and specialists identified a range of factors, spanning managerial, technical, and technological aspects, that impact the frequency and probability of losses in broiler chicken farms. Subsequently, the necessary data was gathered by administering a questionnaire to the broiler chicken farms. The average mortality was taken as the threshold variable. To data analysis and study the factors affecting mortality rate, the Logit model was estimated. The required data was completed through a questionnaire from 162 broiler chicken farms throughout the province.

    Results

    The study revealed that broiler chicken farms in the province experienced losses ranging from 3% to 12%, with an average loss of 7%. This average is lower than the country's average loss of 10%. According to the findings, a mere 37% of poultry farm managers have enrolled in the training programs offered by the veterinary office and agriculture-jihad organization. Therefore, it is suggested that providing incentives to encourage poultry farmers to take part in these courses would be beneficial, along with improving the overall quality of the training programs. The likelihood ratio (LR) confirmed the overall significance of the regression. The R2  values were computed and ranged from 0.457 to 0.712, which are acceptable. The model's overall validity was highlighted by the fact that the prediction accuracy was estimated to be more than 85%. The LM Green statistic demonstrates that there is no heteroscedasticity in the model. The logit model estimation findings indicate that certain factors have a significant impact on decreasing losses in broiler chicken farms in the province. In terms of managerial factors, education, participation in scientific meetings, Experience, and taking measures to control insects and rodents play a significant role. Regarding technical factors, variables such as poultry capacity, number of halls, fencing, and type of grain and ration have a significant effect. Additionally, among the technological factors, the heating system, cooling system, type of feeding system, type of drinking system, and water hardness also have a significant effect. In the meantime, the most efficient approach involves implementing the required actions to manage insects and rodents in poultry farms. This control method has the potential to reduce losses by 64%. Installing a fence and implementing an automated plate feeding system can effectively reduce losses by more than 44%. The use of a jet heater heating system and powdered grain also reduces the possibility of losses by 40% each. Additionally, implementing a cooling system has proven to be highly efficient in reducing losses by up to 36%. By implementing a nipple-based drinking system and applying scientific ration formulation, the losses are reduced by over 20%. The number of hatchery halls, the distance of the poultry farm from other breeding units, the hardness of the water used, and the capacity of the poultry farm are also other technical and technological factors that affect the reduction of losses. Further findings from the study indicate that the probability of reducing losses in larger poultry farms is higher than in smaller units.

    Conclusion

    Based on the results, various aspects of the managerial, technical, and technological factors have different effects on the probability of mortality reduction. It is recommended that managers of poultry farms take into account these factors to effectively reduce the mortality rate. Furthermore, findings have revealed that not only the use or non-use of technical equipment in poultry farms is important, but the specific type of system or equipment used can also play a significant role in reducing losses. This is even though according to the obtained results, the raised issues are not observed at the optimal level in poultry farms.

    Keywords: Broiler poultry, East Azerbaijan province, Economic Analysis, Logit model, Mortality rate
  • سپیده قاسمیان، آرش دوراندیش*، محمد قربانی، فاطمه سخی

    بیمه محصولات کشاورزی، روشی کارآمد برای کاهش ریسک فعالیت در این عرصه است که همواره درصدد بهبود و افزایش بهره وری اقتصادی بخش کشاورزی، از راه ترغیب کشاورزان به بیمه کردن محصولاتشان برآمده است. موفقیت و کارآیی آن به تمایل کشاورزان به بیمه ی محصولات بستگی دارد. با توجه به اهمیت بیمه محصولات کشاورزی در کاهش خطرپذیری و تثبیت درآمد کشاورزان، این پژوهش به بررسی عوامل موثر بر کاهش تقاضای بیمه محصول گندم آبی کشاورزان شهرستان تربت جام پرداخته است. این پژوهش از طریق روش اسنادی و پیمایشی با تکمیل پرسشنامه و روش نمونه گیری در دسترس از 198 نفر از گندمکاران این شهرستان در سال زراعی 1400-1399 انجام و با بهره گیری از الگوی لاجیت دوگانه تحلیل شد. براساس اطلاعات اخذ شده از جهاد کشاورزی شهرستان تربت جام، تعداد 72 نفر از کشاورزان مورد نمونه اقدام به بیمه محصول گندم آبی کرده اند. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل اجتماعی-اقتصادی شامل سطح تحصیلات، سطح زیرکشت گندم آبی، سال های سابقه مواجه شدن مزرعه با خطر، پرداخت به موقع غرامت توسط صندوق بیمه محصولات کشاورزی و کامل بودن سطح پوشش اثر منفی و از سوی دیگر، متغیرهای میزان درآمد حاصل از فروش گندم آبی، داشتن منابع درآمدی غیر از گندم آبی و فاصله تا دفتر بیمه از محل سکونت کشاورزان اثر مثبت بر احتمال کاهش تقاضای بیمه توسط کشاورزان گندم کار شهرستان تربت جام دارند. به منظور اتخاذ تدابیر لازم برای کاهش زیان دهی کشاورزان و بیمه کشاورزی، مناسب است که طبقه بندی ریسک های مختلف کشاورزی بر حسب مناطق و بیمه گذاران توسط صندوق بیمه محصولات کشاورزی در چارچوب استانی و منطقه ای مورد ارزیابی قرار گیرد.

    کلید واژگان: درآمد کشاورزی, طیف لیکرت, مدل لاجیت
    Sepideh Ghasemian, Arash Dourandish *, Mohammad Ghorbani, Fatameh Sakhi

    The agricultural products insurance is an efficient way to reduce the risk of activity in this field, which seeks to improve the economic productivity of the agricultural sector by encouraging farmers to insure their products. The success of it also depends on the farmers' willingness to produce insurance. Considering the importance of insurance in reducing risk and stabilizing the income of farmers, this research has investigated the factors affecting the decreased demand for wheat in Torbat Jam city. This research was conducted by completing questionnaire and sampling method available from 198 people from all wheat farmers of this city in the year of 2020-2021 and it was analyzed using logit model. Based on the information obtained from the Agricultural Jahad of this city, 72 of the farmers in the sample have taken out insurance for the wheat. The results of the showed that factors including the level of education, the area under cultivation of wheat, the years of history of the farmer facing the risk, the timely payment of compensation by the agricultural products insurance fund and the completeness of the level of coverage have a negative effect, and on the other hand, the variables of the amount of income from the sale of wheat, having sources of income other and the distance to the insurance office from the farmers' residence have a positive effect on not applying for insurance by the wheat farmers of this city. it is appropriate to the classification of agricultural risks according to regions.

    Keywords: Income Of Agricultural, Likert Scale, Logit Model
  • مریم محمودی*، هرمز اسدی، حیدر صیدزاده

    هدف اصلی مطالعه بررسی میزان سودآوری اقتصادی دوره های آموزشی-ترویجی و عوامل تاثیرگذار بر مشارکت بهره برداران گندم نان و گندم دوروم در این دوره ها در استان ایلام بود. در این مطالعه، بهره برداران به دو گروه برخوردار و عدم برخوردار از آموزش های ترویجی طبقه بندی شدند. حجم نمونه منتخب از گندم‏کاران نان و دوروم آبی در این مطالعه که به روش پیمایشی اجرا شد، به ترتیب 351 و 293 نفر تعیین شدند. ابزار مورد استفاده به منظور جمع آوری داده ها پرسش نامه بود. به منظور تحلیل توصیفی داده ها از شاخص های میانگین و ضریب همبستگی و به منظور تحلیل استنباطی از آزمون مقایسه میانگین ها، رگرسیون لاجیت و تحلیل سودآوری استفاده شد. نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که میانگین هزینه تولید کشت گندم نان در گروه بهره برداران برخوردار 1 درصد بیشتر و میانگین درآمد خالص این دسته از بهره برداران حدود 5 درصد کمتر از گروه بهره برداران عدم برخوردار از آموزش های ترویجی بوده است. اما میانگین هزینه تولید کشت گندم دوروم در گروه بهره برداران برخوردار 2/2 درصد کمتر و میانگین درآمد خالص حاصل از کشت این محصول در گروه بهره برداران برخوردار 8/7 درصد بیشتر از گروه بهره برداران عدم برخوردار بوده است. اما به طور کلی برگزاری کلاس های آموزشی-ترویجی موفق به ایجاد تفاوت معن ی دار درزمینه عملکرد و همچنین افزایش سودآوری بهره برداران گندم نان و دوروم نشده است. در نهایت متغیرهای توضیحی در نظر گرفته در مدل توانسته اند 31/4 درصد از تغییرات متغیر وابسته شرکت در کلاس های ترویجی در تولید گندم را تبیین نمایند.

    کلید واژگان: سودآوری اقتصادی, دوره های آموزشی-ترویجی, گندم دوروم, مدل لاجیت
    M. Mahmoodi *, H. Asadi, H. Seydzadeh
    Introduction

    Today the importance of human capital is such that the socio-economic capabilities of countries are measured based on creative and efficient human resources. Therefore, investing human resources with the purpose of integrated growth and development is a profitable business with high rate of return. One of the goals of implementing educational-extension courses is to increase the economic profitability of crop cultivation, because the final result of all plans and activities of any enterprise or business is reflected in its economic profitability. The main purpose of this study was to investigate the economic profitability of educational-extension courses and the factors affecting the participation of bread and durum wheat producers in these courses in Ilam province.

    Materials and Methods

    This research is applied research in terms of purpose and has been conducted through survey method. The statistical population of this study was all bread wheat (N=4175) and durum wheat (N=1255) farmers of Ilam in 2018. Based on Krejcie & Morgan (1980) sampling table, the sample sizes selected from bread and durum wheat farmers in this study were 351 and 293 respondents, respectively. Of the collected questionnaires, 317 and 261 questionnaires were analyzable, respectively. In this study, the bread and durum wheat farmers were classified into two groups; with and without training courses. Data were collected using a questionnaire. For descriptive data analysis, mean was used and for inferential analysis, mean comparison test, logit regression and economic profitability analysis were used. In profitability analysis, production cost, net income, production profit, and percentage of sales return were used.

    Results and Discussion

    The results of this study showed that the average of production cost of bread wheat cultivation in the group of farmers who participated in the educational courses was 1 percent more and the net income of this group was about 5 percent less than the group of farmers without training. In addition, the average profit of bread wheat production in the group of respondents with training was also 5 percent less than the other group. However, the average of production cost of durum wheat in the group of farmers who received the education was 2.2 percent less and the net income from this product in this group of farmers was 7.8 percent more than the group of farmers who had not received the educational courses. The average profit of durum wheat production was 8.7 percent more in the group of respondents with training. However, these differences were not statistically significant and this indicates that in general, educational-extension courses have not succeeded in creating a significant difference in the field of yield and also in increasing the profitability of bread and durum wheat cultivation. Variables including age, education level, years of wheat cultivation, crop yield, average of land ownership, and area under cultivation had a positive effect on wheat farmers' participation in educational-extension courses. These explanatory variables have been able to explain 31.4% of the changes in the dependent variable of attending in educational-extension courses in wheat production.

    Conclusions

    Although more related studies are needed to identify the reasons for the lack of effectiveness of educational courses in bread and durum wheat in the studied region, it can be concluded that compiling the content of educational-extension courses have not benefited from the results of the new research achievements. In addition, in holding educational courses, the educational needs of the farmers are usually not taken into account and the necessary needs assessment is not done in this field. Therefore, conducting a needs assessment of the target audience before compiling the content of the educational-extension courses is necessary and recommended. In addition, it is necessary to take measures to increase communication and synergy between Extension Coordination Offices in agricultural organizations with Agriculture and Natural Resources Research and Training Centers in order to be aware of the latest research achievements and to take advantage of the experiences of the researchers.

    Keywords: Economic profitability, educational-extension courses, Durum wheat, Logit model
  • احمد سام دلیری*

    اعمال سیاست ‏های عمومی موثر اغلب مستلزم آگاهی از ارزش ‏هایی است که افراد جامعه برای کالا‏های غیربازاری قایل اند. نیاز به اطلاع از ارزش‏ های غیربازاری منجر به توسعه روش های متنوع ارزش ‏گذاری شده و در این میان، روش ارزش ‏گذاری مشروط (CV) از متداول ترین روش هاست. با این همه، این روش ها مستعد وجود مشکلات متعددند، مشکلاتی که نتایج مطالعات را با ارزش های واقعی منابع متفاوت خواهد کرد. هدف مطالعه حاضر بازتعریف مفهوم کاربردی ضرایب برآوردشده در الگو‏های با متغیر وابسته گسسته و آشکارسازی امکان انجام تفسیر اقتصادی ضرایب در قالب شاخص ‏های مربوط و نیز اندازه گیری اثرات نهایی عوامل در سطوح مختلف متغیر‏های مستقل است. بدین منظور، بررسی ارزش تفریحی دریاچه آویدر در شهرستان نوشهر در سال 1399، با روش ارزش ‏گذاری مشروط و براورد تابع لاجیت، صورت گرفت و عوامل موثر بر تمایل به پرداخت افراد در قالب شاخص ‏های نسبت شانس، نسبت ریسک و اثرات نهایی اندازه گیری و ارایه شد. نتایج نشان دهنده تفاوت هایی جزیی در محاسبات مربوط به «اثر نهایی در سطح متوسط متغیرها» (MEMS) و «متوسط اثرات نهایی متغیر‏های مستقل» (AMES) بود. از این‏ رو، پیشنهاد می شود که به ‏منظور اطلاع دقیق از نتایج اعمال سیاست ها در سطوح مختلف متغیرها، مطالعات حوزه ارزش‏ گذاری منابع طبیعی و محیط زیست با تاکید بر محاسبه شاخص های اثر نهایی با جزییات طرح ‏شده در مطالعه حاضر نیز صورت گیرد. از سوی دیگر، نتایج محاسبات «اثر نهایی در مقادیر مشخص از متغیر مستقل» (MERS) نشان داد که تغییرات مقادیر اثر نهایی در سطوح مختلف مقادیر متغیرها روی می ‏دهد. همچنین، متوسط تمایل به پرداخت استفاده کنندگان برای هر بازدید تفریحی از دریاچه آویدر برابر با 33490 تومان محاسبه شد. این مقدار معیاری از ظرفیت ارزش اقتصادی دریاچه آویدر در بخش ایجاد ارزش های تفرجی بوده و نشان‏ دهنده آگاهی کامل بازدیدکنندگان از اهمیت و ضرورت مناطق تفریحی آبی است.

    کلید واژگان: تفسیرپذیری ضرایب, ارزش‏ گذاری مشروط, مدل لاجیت, دریاچه آویدر, نوشهر (شهرستان)
    Ahmad Samdeliri *
    Introduction

    Designing hypothetical markets and utilizing stated preference models, such as the Contingent Valuation Method (CVM), to assess the value of non-market services provided by natural and environmental resources is accompanied by various problems. These problems can be broadly categorized into two groups according to Williams (2016). Firstly, there are challenges related to the initial stage of study design, which occurs before estimating the econometric model. Secondly, there are problems related to selecting, estimating, and interpreting the results derived from the models. These challenges include selecting the appropriate model type, conducting estimations and ultimately, interpreting the results correctly (Williams, 2016).

    Materials and Methods

    In natural resource valuation research, logistic models are commonly employed in various forms including ordinary logistic regression, conditional logistic regression, ordered logistic regression, multinomial logistic regression, as well as other forms like mixed logit and nested logit (Baker and Ruting, 2014; Greene, 2018). This study thoroughly analyzed the interpretability of logistic regression in the normal logistic mode and it was preferred using the risk ratio index over the odd ratio index, because it was found to be more practical. However, the study mainly aimed at calculating the extent of changes in the probability of an event occurring, rather than representing its multiplication. This notion was quantified and articulated through the concept of marginal effect. In the studies conducted in Iran, the values of marginal effect were typically measured and expressed based on the average level of the considered independent input and the average of other independent inputs in the model. In addition, however, the marginal effect concept for each independent variable can be measured and expressed in three different ways (Williams, 2020): 1) Marginal Effect at the Means (the means of independent variables) (MEMs), 2) Average Marginal Effects (AMEs), and 3) Marginal Effects at Representative Values of independent variable (MERs). To calculate the marginal effect in each case, the Adjusted Prediction (AP) index should be calculated. This index is measured in three different ways, depending on the type of marginal effects used in the calculation (Williams, 2020): 1) Adjusted Predictions at the Means (APMs) (Means of Independent Variables), 2) Average Adjusted Predictions, and 3) Adjusted Predictions at Representative Values of Independent Variables. To assess the recreational value of Avidar Lake in Nowshahr County of Iran, the Contingent Valuation Method (CVM) and the One-and-One-Half Bound (OOHB) model were used. During the summer season of 2019, a total of 270 questionnaires were filled out. The odds ratio, risk ratio and marginal effects Indexes were estimated by Eviews software. 

    Results and Discussion

    The study findings indicated slight variations in the calculations of Marginal Effects of Means (MEMs) and Average Marginal Effects (AMEs). Furthermore, the results of Marginal Effects at Representative Levels (MERs) calculations demonstrated changes in the marginal effect values of independent variables across different levels of these variables. The average amount that the users were willing to pay for each leisure visit to Avidar Lake was determined as 334900 IRI rials by integrating the area under the curve of visitors' demand. Additionally, the annual recreational value of the lake was calculated to be 8650 million IRI rials. This value would reflect the economic potential of Avidar Lake in terms of creating recreational opportunities. 

    Conclusions

    Based on the study findings and to enhance its applicability in real-world scenarios and improve its effectiveness in practical policies, it is recommended that studies focusing on the assessment of natural resources and the environment prioritize the calculation of comprehensive outcome indicators using the specific details outlined in this study. More specifically, the study results demonstrate that evaluating the average result across various levels of variable values (rather than solely considering the average value) can effectively capture and illustrate the diverse impacts resulting from policy implementation at these different levels (in terms of the intensity of change impact).

    Keywords: Interpretability of Coefficient, Contingent Valuation, Logit model, Avidar lake, Nowshahr (County)
  • هدی فولادی، محمدحسن طرازکار*

    زمینه مطالعاتی: 

    با توجه به گسترش به نسبت کند بیمه کشاورزی در واحدهای بهره برداری در طول برنامه های توسعه اقتصادی و نیز الزامات مربوط به انجام وظایف صندوق کمک از طریق صندوق بیمه کشاورزی، اجباری شدن بیمه به عنوان ساز و کار اصلی توسعه بیمه و انجام کارکرد مورد انتظار نهاد بیمه کشاورزی بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفت. در این مطالعه، تعداد 250 پرسشنامه از دامداران شهرستان اهواز و به صورت نمونه گیری تصادفی در سال 1399 جمع آوری شده است. با توجه به اینکه در سال 1398 استان خوزستان به ویژه شهرستان اهواز بعنوان یکی از مناطق مهم این استان در پرورش دام سبک دچار سیل ویرانگر شد، این استان بعنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد.

    روش کار

    در این مطالعه در یک نظرسنجی از دامداران مناطق درگیر سیل، سعی شده است عوامل موثر بر پذیرش و یا عدم پذیرش بیمه دام سبک با تاکید بر تاثیر بروز خسارت بلایای طبیعی با استفاده از مدل لاجیت برآورد شود.

    نتایج

    برآورد مدل لاجیت نشان داد که متغیرهای سن، آگاهی از مزایای بیمه، تحصیلات، نوع مالکیت دام، دسترسی به کارگزار، دسترسی به خدمات دامپزشکی و تجربه سیل سال 1398 اثر معنی دار بر پذیرش بیمه اجباری از سوی دامداران منطقه دارد. که همه ی متغیرهای ذکر شده تاثیر مثبت و معنی-داری بر پذیرش بیمه اجباری دام سبک در شهرستان اهواز دارند.

    نتیجه گیری نهایی: 

    در پایان نیز پیشنهاداتی از جمله اختصاص تسهیلات و اعتبارات به موسسات، عمل به تعهدات از سوی بیمه گر، ارایه هرچه با کیفیت تر خدمات آموزشی و آگاهی رسانی به دامداران با هدف پذیرش بیمه ارایه شد.

    کلید واژگان: بیمه اجباری, پذیرش, دام سبک, مدل لاجیت, شهرستان اهواز
    Hoda Fouladi, MohammadHassan Tarazkar *
    Introduction

    Unpredictable climate change and the resulting risks have always been one of the serious challenges for the agricultural development of developing countries, including Iran. Although ranchers and farmers in arid and semi-arid regions are at risk of losing part of their property due to pests, diseases and climatic shocks. But climatic shocks such as drought and floods are considered to be the most important causes of macro-level damage. Therefore, there is a need to limit the effects of natural disasters such as floods, which increase the active role of residents in flood-prone areas. Because, research has shown that risk management at the property level can reduce the effects of floods. Crop insurance could act as an effective tool for managing risks in Iran. For many years, livestock herder has confronted with the losses from natural disasters without livestock insurance. On average, 30% of natural disaster damages are covered by insurance worldwide. Also, in developed countries such as the United States and Canada, the compensation rate is much higher and is about 50 to 60 percent. Due to the relatively slow expansion of insurance in agricultural farms during economic development programs, as well as the requirements related to the performance of the functions of through the agricultural insurance fund, compulsory insurance as the main mechanism of insurance development and performance of the expected function of the agricultural insurance institution received more attention than before. Therefore, using the legal capacities and authorities to develop insurance, provide statistical information and details of members of provincial and city unions and cooperatives, make the allocation of all inputs and services to ranchers to receive and provide livestock insurance by the rancher and preparation and delivery The list of insurable livestock along with the premium to the relevant agency, expresses the need for ranchers to participate in the compulsory insurance plan. Compulsory small ruminant insurance is considered as an effective way to reduce livestock production risk and the most important strategies to achieve to security of income and stability of production. However, few empirical studies have been done on the influence of socio-economic factors on compulsory livestock insurance in Iran. However, in our country, due to the possibility of climate change and other natural disasters, farmers and ranchers in the event of events such as drought or sudden rains and hail, floods, storms and other events that are under control. They do not have much power, they suffer a lot of damage. Given this important issue, in the present study the factors influence the adoption of compulsory small ruminant insurance in Ahwaz County in the south of Iran is survived.

    Material and methods

    This study investigates factors affecting adoption of compulsory small ruminant insurance in rural areas of Ahwaz County, using Logit regression model. The main purpose of using the logit model is to answer the question of what factors affect the acceptance or non-acceptance of insurance by farmers. Also at this stage, the question is answered whether farmers affected by the flood of 2019 are more willing to accept compulsory livestock insurance or not?. Therefore, small ruminant ranchers in Ahvaz County should be divided into two general groups. The first group consisted of ranchers who accepted compulsory small ruminant insurance, and the second group included ranchers who did not accept compulsory insurance. In this model, the dependent variable is zero (non-acceptance of insurance) and one (acceptance of insurance). According to the 2019 flood in Ahwaz County as one of the most important region of livestock production, this county selected as the case study of present study. Data and information required for this study are collected using cluster sampling and questionnaires completed livestock producers in 2020. In the first part of the questionnaire, information about economic variables such as number of livestock, income, as well as social variables including age, household size, rancher experience, literacy level, etc. were asked. In this questionnaire, in addition to the above, the impact of damage caused by natural disasters (floods) and as well as the amount of damage in terms of the number of livestock and the amount of damage were also included in the questionnaire. In the second part, ranchers were asked about accepting or not accepting compulsory insurance. The sample size was estimated 250 based on Cochran formula. Also, the reliability of the questionnaire was confirmed by calculating Cranach’s alpha coefficient. The factors that affect by livestock herder’s purchase or not pay for the premium of compulsory livestock insurance are contain age, education, herd size, type of livestock, awareness of compulsory livestock insurance, 2019 flood experience, livestock ownership, access to the brokers and veterinary services, benefits and receive of compensation.

    Results and discussion

    The results of the Logit model showed that, age, awareness of insurance benefits, education, type of livestock ownership, access to the broker, access to veterinary services, and the experience of the 2019 flood have a significant effect on compulsory insurance acceptance. Also, all variables have a positive and significant effect on the acceptance of compulsory small ruminants insurance in Ahwaz county and increase the possibility of accepting insurance. The results also showed that, according to the classification intended for the level of satisfaction with previous insurance policies, the level of satisfaction of ranchers (55% of ranchers) of these policies is very low (maximum frequency).

    Conclusion

    According to the results obtained some suggestions were provided such as allocating facilities and credits to institutions, fulfilling the obligations of the insurer, providing higher quality educational services, and informing ranchers to accept insurance.

    Keywords: Ahwaz County, Compulsory insurance, Logit Model, Small ruminants
  • زهرا مشایخی*، افشین دانه کار، وحید ماجد
    جنگل های حرا، اکوسیستم های منحصر به فردی هستند که با وجود تامین کالاها و خدمات اکوسیستمی، در سال های اخیر به سبب بهره برداری های بی رویه و غیراصولی و نیز لحاظ نکردن آنها در تصمیم های مربوط به حفاظت و توسعه کاربری اراضی از بین رفته یا با افت کیفی قابل ملاحظه ای مواجه شده اند. بهبود وضعیت اکولوژیکی این جنگل ها در گرو توجه بیشتر به مقوله حفاظت آنهاست. از آنجایی که خانوارهای ساکن در روستاهای اطراف این جنگل ها جهت تامین معیشت خود و خانواده هایشان وابسته به منابع استفاده ای آنها می باشند و حفاظت، مستلزم کاهش میزان بهره برداری آنها از جنگل هاست، بهتر است جهت حفاظت موثر این جنگل ها از محرک های اقتصادی نظیر پرداخت جبرانی استفاده گردد. در این مطالعه، به منظور استخراج ترجیحات ذی نفعان و نیز ارزیابی میزان تمایل به دریافت جبرانی ساکنین محلی در اطراف جنگل های حرا جزیره قشم از روش ارزش گذاری مشروط با فرمت دوگانه دوبعدی استفاده شده است. جهت تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق پرسشنامه ها از مدل لاجیت و روش حداکثر درست نمایی استفاده شده است. نتایج نشان دادند تقریبا تمام خانوارهای محلی ساکن در روستاهای اطراف جنگل های حرا (99%) تمایل به دریافت مبلغ جبرانی جهت کاستن از میزان برداشت هایشان دارند. میانگین WTA هر خانوار روستایی در سال 1401، 2،110،274 ریال در روز (63،308،220 ریال در ماه) است. متغیرهای قیمت پیشنهادی، وضعیت تاهل، اندازه خانوار، سن و شغل روی میزان WTA تاثیر داشتند.
    کلید واژگان: حفاظت, ارزش گذاری مشروط, پرسشنامه, جوامع محلی, مدل لاجیت
    Zahra Mashayekhi *, Afshin Danehkar, Vahid Majed
    Wetland mangrove forests, are one of the unique ecosystems that provide a wide range of functions and ecosystem services such as food production, water purification and cleansing as well as providing the habitat and nursery grounds for birds and the other aquatic organisms. Despite the numerous and unique values, these ecosystems are now subject to a diversity of pollutions and threats caused by human activities, have become sensitive ecosystems with severely in need of protection. To achieve this goal- the WTA of local communities living in the areas adjacent to these forests was evaluated based on data derived from questionnaire surveys. The CVM questionnaires with dichotomous choice format were carefully designed with WTA measure and local people were asked about their preferences for reduction of access to Hara forests under hypothetical scenarios in which they would receive monetary compensation for lessening or forgoing forest utilization. The results of binary logit model for CVM survey data showed that 99 percent of respondents willing to accept a reduction in their forest utilization and participate in the protection programs. The mean WTA estimated 2110274 Rial/household/day (63308220 Rial/month).
    Keywords: conservation, Contingent valuation method, questionnaire, local communities, Logit model
  • علی سایه میری*، آرزو چراغی، عبدالله شایان، اردشیر سلیمانی

    برخورداری از آب آشامیدنی سالم، بزرگترین کلید سلامت عمومی است. در طول تاریخ بشر، آب به عنوان اساسی ترین جز بقا شناخته شده و از آن به‏ عنوان اکسیر نادر زندگی یاد شده است. هدف اصلی این مقاله برآورد ارزش اقتصادی کیفیت آب خانگی شهر دهلران با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط (CVM) است. روش نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد، تعداد نمونه با استفاده از روش کوکران با در نظر گرفتن درجه اطمینان 95% و 50%  و خطای 5% تعداد 384 نفر تعیین شد. برای پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن 0/86  به ‏دست آمد. برای اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت از مدل لاجیت استفاده شد و بر اساس روش حداکثر درست نمایی، پارامترهای این مدل برآورد شد. به‏ منظور محاسبه میزان تمایل به پرداخت (WTP) سه مبلغ پیشنهادی 2000 ریال، 4000 ریال و 6000 ریال به‏ صورت سه سوال وابسته به یکدیگر برای هر نفر خانواده در ماه بر اساس میانگین مصرف آب خانوارها در شهر دهلران مطرح شد. نتایج نشان داد متوسط تمایل به پرداخت برای بهبود کیفیت آب خانوار، 5875 ریال و ارزش اقتصادی کیفیت آب خانگی شهر دهلران ماهانه 29316 ریال می ‏باشد. همچنین تاثیر متغیرهای سن، نگرانی از کیفیت آب آشامیدنی، اطلاعات در مورد بیماری‏های قابل انتقال و قبض ماهیانه آب اثر معناداری بر تمایل به پرداخت دارند.

    کلید واژگان: ارزش‏گذاری آب, تمایل به پرداخت, مدل لاجیت, دهلران
    A. Sayehmiri *, A. Chraghi, A. Shayan, A. Soleimani

    Having access to safe drinking water is the biggest key to overall public health. Throughout human history, water has been recognized as the most basic element for survival and referred to as the rare elixir of life. The main purpose of this article is to estimate the economic value of the household water quality in Dehloran city using the contingent valuation method (CVM). Simple random sampling method was used, and the sample size of 384 individuals was determined using the Cochran formula with a 95% confidence level, P=50%, and a 5% error rate. The Cronbach's alpha coefficient was used for the reliability of the questionnaire, and its value was obtained as r=0.86. The logit model was used to measure the willingness to pay, and the parameters of this model were estimated based on the maximum likelihood method. In order to calculate the willingness to pay (WTP), three suggested amounts of 2000 Rials, 4000 Rials and 6000 Rials were presented as three interrelated questions for each family member per month based on the average household water consumption in Dehloran city. The results showed that the average willingness to pay to improving household water quality was 5875 Rials and the economic value of household water quality in Dehlran city is 29316 Rials per month. Moreover, variables such as age, concern about drinking water quality, information about communicable diseases, and monthly water bill have a significant effect on willingness to pay.

    Keywords: Water Valuation, Willingness to pay, Logit model, Dehloran
  • آزاده فلسفیان*، مهری فعال امند

    در حال حاضر کشاورزی رایج عموما بر تولید محصولات کشاورزی با میزان مصرف کود و سموم بیش از اندازه مجاز تاکید دارد، این در حالی است که گزارشات سازمان های بهداشتی و فعالان محیط زیست حاکی از اثرات مخرب این نوع کشاورزی بر سلامت انسان و محیط زیست می باشد. یکی از ارکان اصلی توسعه مصرف محصولات سالم پذیرش آن از جانب مصرف کنندگان می باشد. با توجه به سهم بالای خیار و گوجه فرنگی در سبد غذایی خانوارها، مطالعه حاضر به بررسی عوامل موثر بر تمایل به مصرف خیار و گوجه فرنگی سالم در شهرستان تبریز پرداخته است. برای این منظور اطلاعات مورد نیاز از طریق تکمیل پرسشنامه از 345 خانوار که به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب شدند، جمع-آوری گردید. نتایج توصیفی تحقیق نشان داد که در حال حاضر، مصرف خیار و گوجه فرنگی سالم در شهر تبریز بسیار کم می باشد. از سوی دیگر بر اساس نتایج حاصل از برآورد مدل لاجیت، بعد خانوار دارای اثر منفی و سن، سطح تحصیلات، سطح درآمد، وجود افرادی با پیش زمینه شغلی یا تحصیلی تغذیه در خانوار، وجود افرادی با سابقه ابتلا به بیماری های ناشی از مصرف سموم شیمیایی در بین اقوام و آشنایان، شاخص آگاهی، شاخص دیدگاه و شاخص دسترسی و اطلاع رسانی دارای اثر مثبت در احتمال تمایل به مصرف خیار و گوجه فرنگی سالم می باشند. افزایش سطح آگاهی و توسعه دیدگاه عموم مردم در رابطه با مزایای محصولات سالم از طرق رسانه ها و مدارس و نیز اقداماتی در جهت گسترش مراکز عرضه محصولات سالم و حمایت قیمتی دولت از آنها از فاکتورهای موثر جهت توسعه مصرف این نوع محصولات می باشند.

    کلید واژگان: تمایل به مصرف, خیار و گوجه فرنگی سالم, مدل لاجیت, تبریز
    Azadeh Falsafian *, Mehri Faal Amand

    Currently, conventional agriculture focuses on the production of agricultural products with excessive use of fertilizers and pesticides, while reports from health organizations and environmentalists point to the harmful effects of this type of agriculture on human health and the environment. One of the most important bases for the development of the consumption of safe products is their acceptance by consumers. Considering the high proportion of cucumbers and tomatoes in the household food basket, the present study investigated the factors influencing the willingness to consume safe cucumbers and tomatoes in Tabriz county. For this purpose, the required data was collected by filling out a questionnaire from 345 households selected by a proportional stratified random sampling procedure. Descriptive results showed that the consumption of safe Cucumber and Tomato is low in Tabriz county. Based on the results of the estimated logit model, family size had a negative influence and age, education level, income level, presence in the household of persons with a professional or educational background in nutrition, the company of persons with a history of diseases caused by the consumption of chemical pesticides in the kinship, awareness index, opinion index, and access and information index had a positive influence on the willingness to consume safe cucumbers and tomatoes.The increase of awareness and development of general public opinion about the benefits of safe products through the media and schools, as well as the expansion of safe product supply centers and the support of the prices of these products by the government, are influential factors in the development of safe produce consumption.

    Keywords: Willingness to consume, Safe Cucumber, Tomato, logit model, Tabriz County
  • فاطمه رستگاری پور*، بهاره رضازاده

    حفظ جان انسان ها در کنار فراهم آوردن سهولت در رفت و آمد یکی از اهداف مهم فرآیندهای مهندسی در امر ترافیک است. عابرین پیاده از مهم ترین ارکان ترافیکی هستند، لذا وسایل نقلیه و عابرین پیاده اصلی ترین اهداف برای سیاست گذاری درحوزه ترافیک محسوب می شوند. هدف اساسی از انجام این پژوهش تحلیل عوامل اثرگذار برعدم تمایل گروه های مختلف روستاییان به استفاده از پل های عابرپیاده است. این تحقیق از نظر ماهیت و هدف کاربردی است و روش تحقیق آن تحلیلی- توصیفی است. جمع آوری داده ها به روش پیمایش میدانی و مصاحبه حضوری با 380 نفر در سال 1398 با کاربرد روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انجام گرفت. ابزار سنجش آن به صورت پرسش نامه ای می باشد. در این پژوهش جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری Eviews و مدل لاجیت استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که از مهم ترین عواملی که بر عدم تمایل روستاییان به استفاده از پل هوایی در بخش افراد دارای تحصیلات دانشگاهی موثر است ارتفاع پله ها، ترس از ارتفاع، جریمه یا تشویق، تمایل به ایجاد پله برقی و ایجاد معبر وسط خیابان می باشد. در بخش استفاده کنندگان عمومی جنس و تعداد پله ها، عدم آگاهی افراد و تماسل به احداث زیرگذر بر عدم استفاده از پل هوایی عابر پیاده موثر است. این عوامل در بخش دانش آموزان شامل شیب و ارتفاع پله ها، جریمه یا تشویق، تمایل به ایجاد پله برقی و اتلاف وقت می باشد. در این راستا استانداردشدن ارتفاع و شیب پله ها و ایجاد مانع وسط خیابان باعث می شود عموم روستاییان تمایل بیشتری برای استفاده از پل هوایی از خود نشان دهند.

    کلید واژگان: روستاییان, شیب پله ها, پل هوایی عابر پیاده, مدل لاجیت, تربت حیدریه
    Fatemeh Rastegaripour*, Bahare Rezazadeh

    Save John human lives along with providing ease of movement is one of the most important goals of traffic engineering processes. Pedestrians are one of the most important pillars of traffic, so vehicles and pedestrians are the main targets for traffic policing. Pedestrian walkways are places that are built for pedestrians in a variety of different applications. The main purpose of this research is to analyze the factors affecting the citizens' desire to no use pedestrian bridges. This research is applied in terms of its nature and purpose and its research method is analytical-descriptive. Data were collected through field survey and face-to-face interviews with 380 people in 2019 using stratified random sampling method. Questionnaires were used to measure it. In this study Eviews statistical software and Logit model were used for data analysis.The results showed that one of the most important factors affecting students' unwillingness to use the Pedestrian is the height of stairs, fear of elevation, fines or encouragement, escalators, and the creation of mid-way streets. In the public users section of the park factor affecting to use the Pedestrian were the number of stairs, the level of awareness of the people and the construction of the overpass. These factors in the students sector include the slope and height of the stairs, fines or encouragement, escalator placement and waste of time, which in most cases are the same as the student section. Also, the most important factor in the student sector is the creation of the middle of the street, in the public user of park is number of stairs, and in the student sector was waste of time.Escalator construction gives incentives for more people to use the streets to cross the street. Also, standardizing the height and slope of stairs and creating a barrier in the middle of the street makes the public more inclined to use the slopes.

    Keywords: Villagers, Slope of stairs, Pedestrian overpass, Logit model, TorbatHeydarieh
  • مهسا زمانی*، حسن یگانه، حسین بارانی، اعظم رضایی
    سابقه و هدف

    استفاده از ظرفیت پرواربندی یکی از راه حل های کاهش فشار بر مراتع و کاهش تعداد دام مازاد بر مراتع می باشد. پرواربندی یکی از روش های مهم در بالا بردن تولیدات گوشت قرمز بدون افزایش تعداد دام می باشد. اگر عملیات پرواربندی به روش صحیح صورت گیرد، کشور از وارد کردن گوشت قرمز بی نیاز خواهد شد. هدف از این پژوهش تعیین عوامل موثر بر پذیرش پرواربندی توسط مرتعداران منطقه کیاسر می باشد.

    مواد و روش ها

    منطقه مورد مطالعه در 70 کیلومتری جنوب شهر ساری و در 1378 متری از سطح دریا واقع شده است. مراتع این منطقه ییلاقی بوده و توسط گله داران روستایی و عشایری به شیوه مشاعی مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعه حاضر جز تحقیقات پیمایشی بوده که با استفاده از تکمیل پرسشنامه از بهره برداران در سال 1397 صورت گرفت. با بهره گیری از فرمول کوکران، از میان 750 بهره بردار در منطقه مورد مطالعه، 85 نمونه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. متغیرهای اصلی استخراج و پرسشنامه نهایی به روش نمونه گیری تصادفی در منطقه مورد مطالعه تکمیل شد. در این پرسشنامه ها متغیر های مختلفی از جمله ویژگی های اجتماعی - اقتصادی بهره برداران، ویژگی های فنی مراتع و دیگر سوالات مرتبط مورد بررسی قرار گرفت که در قالب طیف لیکرت و سوالات باز از افراد پرسیده شدند. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط اساتید صاحب نظر و کارشناسان تعیین شد. همچنین به منظور احتساب قابلیت اعتماد (پایایی) پرسشنامه از پرسشنامه پیش آزمون و محاسبه ضریب اعتبار (کرونباخ آلفا) استفاده شد. در این تحقیق به منظور بررسی عوامل موثر بر پذیرش/عدم پذیرش پرواربندی توسط مرتعداران مراتع منطقه از الگو های اقتصاد سنجی مدل لاجیت استفاده شد. پارامتر های الگوی لاجیت به روش حداکثر راست نمایی با استفاده از نرم افزارهای Shazam براورد شد.

    نتایج

    براساس نتایج حدود 40 درصد مرتعداران از پرواربندی استقبال کرده اند و حاضر بودند واحد دامداری خود را به پرواربندی تبدیل نمایند. شاخص درصد پیش بینی صحیح مدل برآورد شده بالغ بر 83 درصد است که رقم مطلوبی را نشان می دهد؛ که بیانگر آن است که مدل برآورد شده توانسته است درصد بالایی از مقادیر متغیر وابسته را با توجه به متغیرهای توضیحی پیش بینی نماید. به بیان دیگر، تقریبا 83 درصد از پاسخگویان، تمایل به پذیرش پرواربندی پیش بینی شده بله یا خیر را با ارایه نسبتی کاملا مناسب با اطلاعات، به درستی اختصاص داده اند. نتایج مدل لاجیت نشان داد متغیرهای تحصیلات فرزند، نوع بهره برداری، مساحت مرتع، داشتن پروانه چرا، استفاده از پسچر مزارع، مدت تغذیه دستی، شغل جانبی، اطلاع از مزایای پرواربندی و داشتن سطح مرتع کافی برای دامداری از لحاظ آماری معنی دار و از عوامل تاثیر گذار در پذیرش نظام پروابندی توسط مرتعداران منطقه می باشند. همچنین با توجه به کشش وزنی متغیر پروانه چرا (67/0-)، با ثابت ماندن بقیه عوامل، افزایش یک درصد در میزان پروانه چرا، احتمال پذیرش پرواربندی را 67/0 درصد کاهش می دهد. از طرف دیگر افزایش یک درصد در سطح زمین زراعی، احتمال تمایل به پرواربندی را 34/0 درصد افزایش می دهد. در مورد متغیر اطلاع از مزایای پرواربندی، افزایش یک درصد در  این متغیر، احتمال تمایل به پرواربندی را 22/1 درصد افزایش می دهد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج تحقیق، کشت گیاهان علوفه ای در زمین های زراعی و دیمزارها، افزایش آگاهی مرتعداران در مورد مزایای پرواربندی و خسارات دامداری سنتی بر مرتع از طریق برگزاری دوره های ترویجی-آموزشی، ترغیب مرتعداران غیر ذیحق، مهاجر و بدون پروانه چرا به پرواربندی مراتع در کنار حمایت ارگان های مرتبط با ارایه تسهیلات کم بهره، از راهکارهای عملیاتی و علمی برای ترغیب دامداران به پرواربندی در منطقه می باشد.

    کلید واژگان: پرواربندی گوسفند, اقتصاد سنجی, مدل لاجیت, مرتعداران, سیستم سنتی مرتعداری و شهرستان کیاسر
    Mahsa Zamani, Hassan Yeganeh*, Hossein Barani, Azam Rezaee
    Background and objectives

    Use of intensive fattening capacity and lessen the dependency of stocks on natural lands is one of the solutions to reduce the pressure on rangelands (overgrazing). This fattening method is one of the important methods to increase red meat production without increasing the number of animals. If the fattening operation is done correctly, the country will not need to import red meat. The aim of this study was to determine the influential factors affecting the acceptance of fattening by pastoralists in the Kaiser area.

    Methodology

    The studied area is located 70 kilometers south of Sari city and at the altitude of 1378 meters above sea level. The rangelands of this area are summer grazing lands and are used communally both by villagers and nomads’ herds. This study was conducted by answering the questionnaire items asking from the users, in 2018. A total of 85 questionnaires were distributed among the statistical population. The main variables were determined and the final questionnaires were completed by random sampling in the study area. In these questionnaires, various variables were examined, including socio-economic characteristics of the pastoralists, technical characteristics of the rangelands and other related questions, which were asked in the form of a Likert scale and open questions. The content validity of the questionnaires was determined by professors and experts. Also, in order to calculate the reliability (reliability) of the questionnaire, the pre-test questionnaire was used and the reliability coefficient (Cronbach's alpha) was calculated. To investigate the factors affecting the acceptance / non-acceptance of fattening by rangeland users was used through Logit Model. The logit model parameters were estimated using maximum resolution and Shazam software.

    Results

    According to the results, about 40% of rangers have welcomed intensive fattening and were ready to change their livestock system. The corrected prediction percentage index of the estimated model is over 83%. This shows a favorable figure and indicates that the estimated model has been able to predict a high percentage of dependent variable values according to explanatory variables. In other words, approximately 83% of respondents correctly were assigned. The results showed that the child education variables, type of exploitation, rangeland level, having a fortune, use of reforestation of farms, duration of manual feeding, the variables of the occupation, knowledge of the benefits of fattening and having a sufficient level of rangeland for animal husbandry are effective factors on willingness of sheep fattening system by pastoralists in Kiasar area. According to the weight elasticity of grazing license variable (-0.67), assuming other factors constant, an increase of one percent in the exploitations with of grazing license reduces the probability of adoption of fattening by 0.67%. On the other hand, an increase of one percent in the area of agricultural land increases the probability of the willingness to fattening by 0.34 percent. In the case of the variable of knowledge about the benefits of fattening, a one percent increase in this variable increases the probability of wanting to fattening by 1.22%.

    Conclusion

    Therefore, according to the results of research, cultivation of forage plants in agricultural lands and drylands, increasing the awareness of rangers about the benefits of fattening and traditional livestock damage on pastures through holding promotional-educational courses, encouraging incompetent rangers, immigrants and without a grazing license to fattening in addition to supporting organizations related to providing low-interest facilities are operational and scientific solutions to encourage ranchers to fatten in the area.

    Keywords: Sheep fattening, Econometrics, Logit model, Rangers, Traditional rangemanagement system, Kiasar County
  • مهدی شعبان زاده خوشرودی*، ابراهیم جاودان، رضا اسفنجاری کناری

    بر اساس گزارش های وزارت بهداشت ایران، وضعیت ناامنی غذایی در استان تهران جدی است و بخش قابل توجهی از جمعیت استان با کمبود مواد مغذی در سبد غذایی خود مواجه ‏اند؛ این مسیله سبب شده تا ابتلا به انواع بیماری ها در میان خانوارهای تهرانی افزایش یابد. در این راستا، اگرچه با تصمیم کارگروه سلامت و امنیت غذایی و مشارکت دستگاه های مختلف اجرایی، به ‏ویژه طی دهه های هشتاد و نود خورشیدی، برنامه های گوناگون برای ارتقای سطح امنیت غذایی خانوارها در استان تهران انجام گرفته، اما شیوع نارسایی ها و بیماری های مختلف ممکن است ناشی از الگوی نامطلوب و ناامنی غذایی باشد. از آنجا که تامین سلامت و امنیت غذایی از اهداف راهبردی سند چشم انداز بیست ‏ساله کشور است، در مطالعه حاضر، ابتدا بر اساس طبقه بندی گروه کالایی مرکز آمار ایران و با استفاده از ماتریس عملکرد تغذی ه ای، الگوی مصرف مواد غذایی در دهک ‏های مختلف درآمدی استان تهران شناسایی شد و پس از محاسبه شاخص امنیت غذایی برای این دهک ها، بررسی اثر سطوح درآمدی بر امنیت غذایی خانوارها با بهره ‏گیری از الگوی لاجیت صورت گرفت. نتایج نشان داد که سبد غذایی دهک های میانی و بالای درآمدی نسبت به دهک های پایین جامعه ارزشمندتر و متنوع تر بوده و مصرف غلات و چربی در میان آنها کمتر است؛ در مقابل، این دهک ‏ها حبوبات، قند، شکر و شیرینی، گوشت، میوه تازه، شیر، لبنیات و تخم مرغ، خشکبار و نوشیدنی و غذاهای آماده بیشتری مصرف می کنند. بر اساس یافته ‏های پژوهش، متغیرهای عضویت در سه دهک بالای درآمدی، سن سرپرست خانوار، محل سکونت، زیربنای منزل، اشتغال سرپرست خانوار، درآمد خانوار و تنوع غذایی بر امنیت غذایی خانوارها اثر مثبت و معنی دار و متغیرهای عضویت در سه دهک پایین درآمدی، جنسیت سرپرست خانوار، محل سکونت، بعد خانوار و ساعت کار سرپرست خانوار بر امنیت غذایی خانوارها اثر منفی و معنی دار دارند.

    کلید واژگان: دهک های درآمدی, امنیت غذایی, مدل لاجیت, تهران (استان)
    M. Shabanzadeh-Khoshrody *, E. Javdan, R. Esfanjari Kenari

    According to reports from the Iranian Ministry of Health, the food insecurity situation in Tehran province is serious and a significant part of the province's population is facing a lack of nutrients in the food basket; this has led to an increase in the incidence of various diseases among Tehranian households. In this regard, although with the decision of the Working Group on Health and Food Security and the participation of various executive bodies, especially during 2000s and 2010s, various programs have been carried out to improve food security in Tehran province, but the spread of various deficiencies and diseases in the province is likely to be as a result of an unfavorable pattern and food insecurity. Since ensuring health and food security is one of the strategic goals of the 20-year Iran Development Perspective Document, in this study, based on the classification of the commodity groups of the Statistical Center of Iran (SCI) and using the nutritional performance matrix, the food consumption patterns were initially identified in different income deciles of Tehran province; then, following the calculation of food security index for these deciles, the effect of income levels on food security of the households was investigated using the logit model. The results showed that the middle and upper income deciles had more valuable and diverse food baskets than the lower deciles of the society and the consumption of grains and fats among them was lower and in return, they had a higher consumption of legumes, sugar and sweets, meat, fresh fruits, milk, dairy and eggs, nuts, beverages and ready food. Based on the study findings, the variables of membership in the top three income deciles, age of household head, place of residence, size of home, employment of  household head, household income and food diversity had a significantly positive effect on the household food security and the variables of membership in the bottom three income deciles,  gender of household head, place of residence, household size and working hours of the household head had a significantly negative effect on the food security of households.

    Keywords: Income Deciles, Food security, Logit model, Tehran (Province)
  • حسن یگانه، سید مهدی پورباقرکردی*، محمد اکبری

    زیست بوم های بیابانی کشور دارای پتانسیل های اقتصادی مهمی هستند که لزوم توجه به آن ها برای دستیابی به توسعه پایدار و رهایی از اقتصاد تک محصولی ضروری است. با توجه به روند رو به رشد تقاضا در امر بوم گردی، محاسبه ی ارزش تفرجی مناطق تفریحی برای اعمال مدیریت کارا و موثر ضروری است. بدین ترتیب هدف از این پژوهش تعیین عوامل تاثیرگذار روی تمایل به پرداخت بوم گردان منطقه قلعه بالای شهرستان بیارجمند در استان سمنان است. برای بررسی عوامل موثر بر میزان تمایل به پرداخت افراد، الگوی لاجیت به روش حداکثر راست نمایی برآورد شد. برای اندازه گیری میزان تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان از منطقه قلعه بالا به روش پرسش نامه انتخاب دوگانه - دوبعدی استفاده شد. داده های مورد نیاز از طریق تکمیل پرسش نامه و مصاحبه حضوری با بازدیدکنندگان از منطقه مذکور جمع آوری شد. تعداد بوم گردان با استفاده از روش تصادفی ساده به تعداد 207 نفر انتخاب شدند. نتایج تخمین مدل لاجیت نشان داد، ضریب متغیرهای تعداد بازدید، مقصد نهایی، فاصله از محل سکونت، هزینه ماهانه خانوار و مبلغ پیشنهادی در سطح 1 و 5 درصد معنی دار شده است. درنهایت متوسط تمایل به پرداخت جهت استفاده از منطقه توسط بازدیدکنندگان 48220 ریال و ارزش تفرجی سالانه روستای قلعه بالا حدود 434 میلیون ریال برآورد شد.

    کلید واژگان: بیابان, مدل لاجیت, ارزش گذاری مشروط, تمایل به پرداخت, قلعه بالا
    Hasan Yeganeh, Seyed Mehdi Pourbagher *, Mohamad Akbari

    Desert ecosystems have substantial economic potentials that paying attention to them to attain sustainable development and to get rid of the one-product economy is essential. According to the growing demand for ecotourism, calculating the recreational value of recreational areas seems to be necessary for efficient and effective management. The purpose of this study is to determine the factors affecting the willingness of tourists to pay in the Qaleh-Bala area of Biarjamand city in Semnan province. To examine the factors affecting the willingness to pay, the Logit model was estimated by the maximum likelihood method. To measure the willingness to pay off the Qaleh-Bala Double-bounded Dichotomous Choice, it was used. The required data were prepared and collected by completing a questionnaire and face-to-face interviews with visitors from the area. The tourist samples were selected by a simple random sampling method for 207 people, and then the questionnaires were completed by them. The results of the Logit model showed that the coefficients of the variables number of visits, final destination, and distance from residence, monthly household expenses, and offered price were significant at the level of 1% and 5%. Finally, the average willingness to pay for the use of the area by visitors was 48,220 Rials and the annual recreation value of Qaleh-Bala village was estimated at 434 million Rials

    Keywords: desert, Logit model, Contingent Valuation, willingness to pay, Qaleh-Bala
  • نیک بی بی بزرگزاده، محمدرضا ریگی*، محمدرضا ساسولی، فرهاد ذوالفقاری

    امروزه عوامل تخریب کننده محیط زیست و منابع طبیعی چنان رو به گسترش است که زنگ خطر نابودی این مواهب طبیعی در همه جای جهان به صدا در آمده است. با توجه به اهمیت موضوع، این پژوهش با هدف برآورد تمایل به پرداخت جوامع محلی جهت حفظ و احیای مناطق بیابانی دشت گشت شهرستان سراوان به منظور جلب مشارکت های مردم جهت تامین مالی پروژه های حفظ و احیای مناطق بیابانی انجام گردید. فرایند نمونه گیری با استفاده از فرمول کوکران و با روش تصادفی ساده به تعداد 303 نمونه انجام شد. جهت برآورد تمایل به پرداخت افراد از روش ارزش گذاری مشروط و مدل لاجیت استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای جنسیت، تحصیلات، مشارکت در نهادهای دولتی روستا، بکارگیری مجریان مورد اعتماد مردم، سابقه مشارکت در کلاس های آموزشی-ترویجی، بومی بودن، درآمد و ذینفع مستقیم بودن از محیط زیست منطقه، اثر مثبت و معنی داری بر تمایل به پرداخت افراد جهت حفاظت از دشت گشت دارد. متغیر سن و مبلغ پیشنهادی، اثر منفی و معنی داری بر تمایل به پرداخت افراد از خود نشان دادند، اما متغیر اندازه خانوار، تاثیر معنی داری بر تمایل به پرداخت افراد نداشته است همچنین متغیرهای وجود یک سازمان مدیریتی جهت مشارکت، آشنایی با محیط زیست، داشتن سواد زیست محیطی و حمایت های مالی دولت از طرح ها، اثر مثبت و معنی داری بر تمایل به پرداخت افراد جهت حفاظت از دشت گشت دارند. میانگین تمایل به پرداخت ماهیانه افراد در سال 1398، 113890 ریال به ازای هر فرد به دست آمد.

    کلید واژگان: ارزش گذاری مشروط, بیابان, تمایل به پرداخت, دشت گشت, سراوان, مدل لاجیت
    Nikbibi Bozorgzadeh, Mohammad Reza Rigi *, Mohammadreza Sasouli, Farhad Zolfaghari

    Nowadays, the destructive factors of the environment and natural resources are so widespread that the alarm of destruction of these natural wonders is sounded all over the world. Due to the importance of this topic, the study was conducted to estimate the willingness to pay of local communities to conserve and restore desert areas of Gosht plain in Saravan in order to attract people's participation to finance projects for the preservation and rehabilitation of desert areas. The sampling process was conducted using Cochran's formula with 303 samples by simple random sampling method. Conditional valuation method and Logit model were used to estimate the people’s willingness to pay. The results showed that gender, education, participation in rural government institutions, employment of trusted executives, the history of participation in educational-developmental classes, being native, income and directly being beneficiaries from the environment of the region has a positive and significant effect on the willingness of people to pay for Gosht plain protection. The variable of age and suggested amount had a negative and significant effect on willingness to pay, but the size of household had no significant effect on willingness to pay. Moreover, the variables of existence of a management organization for participation, acquaintance with the environment, having environmental literacy, and government financial support of the projects had a positive and significant effect on the willingness to pay for the Gosht plain protection. The average of peoples’ willingness to pay monthly in 1398, was obtained 113890 Rials per each person.

    Keywords: conditional valuation, Desert, Willingness to Pay, Gosht plain, Saravan, Logit Model
  • یدالله بستان، احمد فتاحی اردکانی*، محمدرضا تابش
    در یک دهه گذشته به دلیل نگرانی در مورد مسایل زیست محیطی و بهداشتی مربوط به محصولات غذایی، تقاضا برای محصولات ارگانیک افزایش یافته است. این مطالعه داده های بازاریابی در مورد ترجیحات مصرف کننده و تمایل به پرداخت (WTP) برای محصول برنج ارگانیک در شهر بابل در شمال ایران را ارایه می دهد. هدف اصلی این مطالعه برآورد تمایل مصرف کننده شهری برای پرداخت برنج ارگانیک و تعیین ویژگی های اصلی مصرف کنندگان در هنگام خرید برنج ارگانیک است. روش مورد استفاده برای رسیدن به هدف، روش ارزشگذاری مشروط (CVM) با استفاده از یک تابع احتمال لجستیک و پرسشنامه دوگانه دوبعدی (DBD) است. نتایج مدل لاجیت برای برنج ارگانیک نشان داد که متغیرهای سطح تحصیلات، سابقه سرطان در خانواده، سابقه بیمه، درآمد، قیمت پیشنهادی و مصرف محصولات ارگانیک از نظر آماری معنی دار و اثرگذار بر تمایل به پرداخت مصرف کنندگان هستند. نتایج مطالعه ما نشان داد که میانگین تمایل به پرداخت برای یک کیلوگرم برنج ارگانیک 33/152467 ریال برآورد شده است. براساس میانگین نرخ ارز شش ماهه سال 2018 (33500 ریال) برای هر خانواده مورد مطالعه، ماهیانه معادل 55/4 دلار از درآمد آن ها برای خرید برنج ارگانیک اختصاص می یابد. در نتیجه، کل ارزش اقتصادی برنج ارگانیک 2254893.072 دلار است. این نتایج اطلاعات مهمی در مورد فرصت های بازار و همچنین اجرای سیاست های مربوط به تولید محصولات کشاورزی ارگانیک ارایه می دهد.
    کلید واژگان: ارزشگذاری مشروط, بابل, برنج ارگانیک, تمایل به پرداخت, مدل لاجیت
    Yadollah Bostan, Ahmad Fatahi Ardakani *, Mohammadreza Tabesh
    The demand for organic products has increased in the past decade due to concerns about the environmental and health issues of food products. This study provides marketing data on consumer preferences and willingness to pay (WTP) for organic rice in Babol County, Northern Iran. The main objective of this study was to estimate urban consumers' WTP for organic rice and to determine the main factors that consumers look for when purchasing rice. The contingent valuation method (CVM) and double bounded dichotomous (DBD) questionnaire were used to achieve the study goals. The results of the logit model showed that level of education, cancer history, and insurance history had statistically significant effects on WTP. The expected WTP for 1 kg of organic rice was 152467.33 IRR. Based on the average exchange rate of six months of 2018 (33500 IRR) per family in the study tends to the monthly equivalent of US$ 4.55 of their income to buy organic rice allocated. As a result, the total economic value of organic rice was US$ 2254893.072. These results provide important information about market opportunities and policy implementation regarding the production of organic crops.
    Keywords: Babol, CVM, logit model, Organic Rice, WTP
  • ماشاالله سالار پور، مجتبی داورپناه*، قدسیه زارع

    بهره گیری از فناوری های نوین آبیاری راهکاری است که در خدمت کشاورزان برای مدیریت ریسک تولید (عملکرد) از طریق ذخیره و تخصیص بهینه منابع قرار دارد. این پژوهش باهدف پیش بینی عوامل موثر بر پذیرش فناوری های نوین آبیاری در بین کشاورزان منطقه سیستان با استفاده از مدل لاجیت صورت پذیرفته است. نمونه گیری در این مطالعه به روش خوشه ای تصادفی بوده که تعداد 100 کشاورز از بین روستاهایی که در آنها طرح آبیاری تحت فشار اجرا گردیده، انتخاب شدند. داده های موردنیاز با استفاده از پرسش نامه از کشاورزان در سال زراعی 99-1398 گردآوری و توسط نرم افزار SPSS24 و بکارگیری مدل لاجیت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از رگرسیون لاجیت نشان داد سن، تحصیلات، مالکیت، سطح زیرکشت و درآمد بین 71 تا 6/94 درصد از تغییرات متغیر پذیرش و عدم پذیرش آبیاری تحت فشار را تبیین می کنند و عوامل اجتماعی و اقتصادی توانسته اند بین 69 تا 92 درصد از تغییرات پذیرش فناوری را تبیین نمایند؛ که از این بین تنها عوامل اقتصادی از قبیل پایین بودن نرخ بهره تسهیلات بانکی، کافی بودن مقدار تسهیلات بانکی، توان سرمایه گذاری کشاورز و... تاثیر معنی داری (0/05≥ P) بر پذیرش فناوری آبیاری تحت فشار توسط کشاورزان داشتند. لذا می بایست سازوکارهای مناسب جهت رفع این محدودیت ها با توجه به شرایط کشاورزان مهیا گردد و با استفاده از آموزش های علمی و عملی کشاورزان را جهت پذیرش این تکنولوژی ترغیب نمود، از طرفی با توجه به اقلیم گرم و خشک منطقه می بایست گیاهان زراعی و باغی مناسب با این روش آبیاری تحت فشار و سازگار با محیط که از لحاظ اقتصادی نیز دارای کارایی و عملکرد بالاتری هستند به کشاورزان معرفی گردد.

    کلید واژگان: روش های نوین آبیاری, عوامل اجتماعی, عوامل اقتصادی, مدل لاجیت, منطقه سیستان
    Mashaallah Salarpour, Mojtaba Davarpanah *, Godsya Zara

    The utilization of new irrigation technologies is a solution that serves farmers to manage production risk (yield) through the optimal storage and allocation of resources. This study was conducted to predict the factors affecting the adoption of new irrigation technologies among farmers in the Sistan region using the logit model. Sampling in this study was a random cluster method in which 100 farmers were selected from the villages in which the pressurized irrigation project was implemented. The required data were collected using a questionnaire from farmers in the crop year 2019-2020 and were analyzed by SPSS24 software using the logit model. The results of logit regression showed that age, education, ownership, the area under cultivation, and income explain between 71 to 94.6% of the changes in the adoption and non- adoption of pressurized irrigation and social and economic factors have been able to change between 69% to 92% of changes in technology acceptance. only economic factors such as low-interest rates on bank facilities, sufficient amount of bank facilities, farmer investment capacity, etc. had a significant effect (P ≤ 0.05) on the adoption of pressurized irrigation technology by farmers. Therefore, appropriate mechanisms should be provided to eliminate these restrictions according to the conditions of farmers and use scientific and practical training to encourage farmers to accept this technology, on the other hand, due to the hot and dry climate of the region should be suitable crops and gardens with this method, pressurized and environmentally friendly irrigation methods that are more economically efficient and effective, should be introduced to farmers.

    Keywords: New Irrigation Methods, Social Factors, Economic Factors, Logit model, Sistan Region
  • مهدی شعبان زاده خوشرودی*، سید صفدر حسینی

    از آنجا که تامین سلامت و امنیت غذایی از اهداف راهبردی سند چشم انداز بیست‏ساله کشور است، در مطالعه حاضر، عوامل موثر بر امنیت غذایی خانوارهای استان تهران به ‏عنوان پرجمعیت ‏ترین استان کشور با حدود هفده درصد از کل جمعیت کشور در سال 1397 بررسی شد. بدین منظور، با استفاده از اطلاعات هزینه درآمد خانوارهای استان تهران، ابتدا خانوارهای امن و ناامن غذایی شناسایی شدند و سپس، با استفاده از مدل لاجیت، بررسی متغیرهای کمی و کیفی اثرگذار بر امنیت غذایی خانوارها صورت گرفت. نتایج مطالعه نشان داد که متغیرهای سن سرپرست خانوار، میزان یارانه دریافتی خانوار، درآمد خانوار، تنوع غذایی، محل سکونت، تعداد اتاق منزل و زیربنای منزل بر امنیت غذایی اثر مثبت و معنی دار و متغیرهای بعد خانوار و ساعت کار سرپرست خانوار بر امنیت غذایی خانوارها اثر منفی و معنی دار داشته ‏اند؛ همچنین، گرچه متغیر تحصیلات بر امنیت غذایی خانوارها اثر معنی دار نداشت، اما خانوارهای با سرپرست زن از امنیت غذایی پایین تر برخوردار بوده اند.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, استان تهران, مدل لاجیت, یارانه, تنوع غذایی
    M. Shabanzadeh-Khoshrody *, S. S. Hosseini

    Since ensuring health and food security is one of the strategic objectives of the 20-year Prospect Document of Iran, this study aimed at investigating the factors affecting food security of households in Tehran province as the most populous province with about seventeen percent of the total population of the country in 2018. For this purpose, using cost-income information of households in Tehran province, first, food secure and insecure households were identified and then, using the logit model, quantitative and qualitative variables affecting household food security were examined. The results showed that the variables including the age of household head, subsidy received by household, household income, food diversity, housing status, number of rooms of the house and useful area of the house had significantly positive effects on food security and the variables of household size and working hours of household head had significantly negative effects on food security; in addition, while the variable of education did not have a significant effect on household food security, the female-headed households had lower food security.

    Keywords: Food security, Tehran province, Logit model, Subsidy, Food diversity
  • فرشید کرمی، عبدالعلی کرمشاهی*، امیر مدبری، جلال هناره خلیانی، علی مهدوی

    باتوجه به تقاضای روز افزون برای تفرجگاه های جنگلی، تجزیه وتحلیل عوامل موثر بر نگرش بازدید کنندگان می تواند نیازهای تفرجی را پیش بینی کند و سبب مدیریت موفق این تفرجگاه ها شود. منطقه جنگلی دالاب به واسطه جاذبه های جنگلی طبیعی و تاریخی از مناطق مهم دارای پتانسیل توسعه گردشگری در استان ایلام به شمار می آید. در پژوهش پیش رو، ارزش تفرجی این منطقه با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط (CVM) برآورد شد. همچنین، عوامل موثر بر تمایل به پرداخت افراد برای بازدید از منطقه با استفاده از الگوی لاجیت به روش نسبت راستی آزمایی بررسی شد. داده های مورد نیاز با مراجعه حضوری به منطقه جنگلی دالاب در سال 1399 و تکمیل پرسش نامه ها به روش نمونه گیری تصادفی توسط 180 بازدیدکننده دارای درآمد مستقل جمع آوری شدند. نتایج نشان داد که متغیرهای تعداد افراد خانواده، مقطع تحصیلات، دارای تاهل، دارای خودروی شخصی، درآمد سالانه و امنیت منطقه، اثر مثبت و معنی داری بر تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان داشتند، درحالی که تاثیر متغیرهای مسافر بودن، مدت بازدید و مبلغ پیشنهادی برای ورودی، منفی و معنی دار بود. 66/81 درصد از پاسخ دهندگان، تمایل به پرداخت ورودی برای بازدید از منطقه جنگلی دالاب را داشتند. میانگین تمایل به پرداخت هر فرد برای بازدید از این منطقه 47690 ریال به دست آمد. همچنین، ارزش تفرجی سالانه برای کل منطقه جنگلی دالاب 9/476 میلیون ریال و برای هر هکتار آن حدود 7/184 هزار ریال برآورد شد. این نتایج بیانگر ارزش تفرجی زیاد منطقه مذکور است که لزوم توجه به مدیریت پایدار آن به عنوان یکی از بوم سازگان های ارزشمند زاگرس را نشان می دهد.

    کلید واژگان: تفرجگاه جنگلی, تمایل به پرداخت, مدل لاجیت
    F. Karami, A. Karamshahi *, A. Modaberi, J. Henareh Khalyani, A. Mahdavi

    In light of the increase in demand for recreational forest areas, it is imperative to determine factors influencing visitor attitudes to better anticipate recreational needs and improve the management of these areas. Due to its natural and historical attractions, the Dalab forest area is considered one of the most important areas of tourism potential in the Ilam Province, Iran. By using the contingent valuation method, this study estimated the recreational value of this area. A logit model was evaluated by the likelihood ratio test to investigate the factors affecting the willingness to pay (WTP) for visiting it. The information was collected by filling out questionnaires by 180 visitors to the area with independent income in 2020. The results showed that family size, education level, marriage, owning a car, annual income, and the level of security in the area all contribute positively to visitors' WTP, but being a passenger, the length of the visit, and the amount offered of entry provided negatively affect the quality of this characteristic. 81.66% of respondents were willing to pay an entrance fee to visit the Dalab forest area. It was estimated that the respondents would be willing to spend on average 47690 Rials on a visit to this recreation area. Furthermore, the annual recreational value of the Dalab forest area was estimated at 476.9 million Rials, which is the equivalent of 184.7 thousand Rials per hectare. The results demonstrate that the region has a high recreational value, indicating its importance for sustainable management as one of the Zagros' most valuable ecosystems.

    Keywords: Logit model, recreational forest, willingness to pay
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال