به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « دانش آموز » در نشریات گروه « پزشکی »

  • صدیقه سالاری، محمدعلی فردین *
    مقدمه

     پدر و مادر از جمله افراد مهم در تربیت اجتماعی کودکان هستند. اخیرا توجه زیادی به چالش های روابط اجتماعی کودکان و نقش بازی درمانی والدین در حل این چالش ها شده است. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازی درمانی بر کاهش کمرویی و بهبود مهارت های اجتماعی فرزندان جانبازان بود.

    روش کار

     جامعه آماری در این پژوهش نیمه تجربی؛ شامل کلیه نوآموزان پیش دبستانی فرزند جانبازان شهر زاهدان است. تعداد 30 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند در سال 1401 به عنوان نمونه تحقیق تعیین شد که در دو گروه مجزای (15 دانش آموز در گروه آزمون و 15 دانش آموز در گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها، شامل مقیاس کمرویی توسط چیک – بریگز (1990) و پرسشنامه انزوای اجتماعی مدرسی یزدی (1393) بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از جداول توصیف فراوانی، واریانس، انحراف استاندارد انجام شده و در بخش استنباطی، آزمون کواریانس با استفاده از نرم افزارSPSS21 انجام گرفت.

    یافته ها

     نتایج نشان می دهد میانگین متغیر کمرویی (23/38 ±06/47) و مهارت های اجتماعی (86/123±20/159) است. بازی درمانی بر کاهش کمرویی و افزایش مهارت های اجتماعی فرزندان جانبازان موثر است (0001/0= p).

    نتیجه گیری

     با توجه به نتایج تحلیل آماری، با بازی کردن با اسباب بازی های مختلف قوه تخیل کودک تقویت می شود و هماهنگی بین افکار و رفتار وی ایجاد می شود. بر این اساس پیشنهاد می شود که وزارت آموزش و پرورش نسبت به طراحی، اجرا و ارزیابی دوره های ضمن خدمت آشنایی مربیان مراکز پیش دبستانی دخترانه و پسرانه دولتی و غیردولتی با انواع روش های بازی درمانی و پروتکل اجرایی هرکدام اقدامات لازم را صورت دهد.

    کلید واژگان: بازی درمانی, کمرویی, مهارت های اجتماعی, فرزندان جانبازان, دانش آموز, مطالعه نیمه تجربی
    Sedigheh Salari, Mohamadali Fardin *
    Introduction

     Parents are the most important people in children's social education. Recently, much attention has been paid to the challenges of children's social relationships and the role of parents' play therapy in solving these challenges. Therefore, the purpose of this research was to investigate the effectiveness of play therapy on reducing shyness and improving social skills of children of veterans.

    Methods

     socio-statistics in this semi-experimental research; It includes all pre-school children of Zahedan veterans. The number of 30 students was determined by the purposeful sampling method in 2021 as the research sample, and they were replaced in two separate groups (15 students in the test group and 15 students in the control group). The data collection tool included the Shyness Scale by Cheek-Briggs (1990) and Yazdi's Social Isolation Questionnaire (2013). The method of data analysis was done using frequency, variance, and standard deviation tables, and in the inferential part, covariance test was done using SPSS21 software.

    Results

     The results show that the average variable of shyness (47.06 ± 38.23) and social skills (159.20 ± 123.86) Play therapy is effective in reducing shyness and increasing social skills of children of veterans (p=0.0001).

    Conclusion

     According to the results of statistical analysis, playing with different toys strengthens the child's imagination and creates harmony between his thoughts and behavior. Based on this, it is suggested that the Ministry of Education should take the necessary measures regarding the design, implementation and evaluation of the in-service courses to familiarize the trainers of the preschool centers for girls and boys, both governmental and non-governmental, with various play therapy methods and the implementation protocol of each.

    Keywords: Play Therapy, Shyness, Social Skills, Children Of Veterans, Students, Semi-Experimental Study
  • یوسف محمدپور، تارا پوریا، ناصر پری زاد*
    پیش زمینه و هدف

    با توجه به این که انتخاب شیوه نامناسب فرزند پروری تاثیرات جبران ناپذیری بر روی شخصیت و موقعیت اجتماعی و تحصیلی کودکان مبتلا به اوتیسم می گذارد و عدم برخورد صحیح والدین موجب بروز مسائلی می گردد که اگر از روش مناسبی برای حل این مسائل استفاده نشود موجب بروز افسردگی و اضطراب و مشکلات اجتماعی برای اعضای خانواده می شود. با توجه به رشد قابل توجه تعداد مبتلایان به اوتیسم در سال های اخیر، محققان بر آن شدند که جایگاه شیوه های فرزند پروری و سبک های حل مسئله مورداستفاده توسط والدین کودکان مبتلا به اوتیسیم و والدین کودکان سالم را تعیین کرده و مورد مقایسه قرار دهند.

    مواد و روش کار

    این یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی-مقایسه ای بود. تعداد 234 نفر از والدین کودکان سالم و مبتلا به اوتیسم در مقطع اول تا ششم ابتدایی با استفاده از روش نمونه گیری سهمیه ای و در دسترس وارد مطالعه شدند. معیارهای ورود شامل تک والدی نبودن دانش آموزان، کنار هم زندگی کردن والدین، عدم استفاده از برنامه های آموزشی در رابطه با موضوع مطالعه، داشتن سواد خواندن و نوشتن والدین بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی، شیوه های فرزند پروری بامریند و سبک های حل مسئله کیسدی و لانگ استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تی تست مستقل برای بررسی اختلاف میانگین در دو گروه، آزمون کای دو برای سنجش اختلاف فراوانی ها در گروه ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج مطالعه نشان که والدین کودکان سالم نسبت به والدین کودکان مبتلا به اوتیسم بیشتر از شیوهای سهل گیرانه (70/24±95/4) و مستبدانه (51/25±51/5) استفاده می کردند. در صورتیکه استفاده از شیوه مقتدرانه والدین کودکان مبتلا به اوتیسم نسبت به والدین کودکان سالم بیشتر بود (92/8±22/4). در مقایسه استفاده از روش های حل مسئله، والدین هر دو گروه بیشتر از سبک برخورد استفاده می کردند.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به اینکه انتخاب سبک درست در پرورش کودکان مبتلا به اوتیسم توسط والدین و آموزش شیوه های صحیح فرزند پروری نقش مهمی در روند رشد حرکتی-اجتماعی این کودکان دارد. مسئولین مربوطه باید برگزاری کلاس های آموزشی لازم در مورد شیوه های فرزند پروری و حل مسئله به والدین کودکان مبتلا به اوتیسم گام های مثبتی در جهت ارتقاء کیفیت زندگی والدین و کودکان مبتلا به اوتیسم بردارند.

    کلید واژگان: حل مسئله, دانش آموز, اوتیسم, فرزند پروری
    Yousef Mohammadpour, Tara Pourya, Naser Parizad*
    Background & Aim

    Choosing an inappropriate parenting method can have lasting effects on the personality, social, and academic development of children with autism. The lack of proper parental treatment can result in depression, anxiety, and social issues for family members if not addressed appropriately. In recent years, there has been a significant increase in the number of people with autism. Researchers have therefore decided to compare the parenting methods and problem-solving styles used by parents of children with autism and parents of healthy children.

    Materials & Methods

    This was a descriptive cross-sectional comparative study. The study included 234 parents of healthy and autistic children in elementary school's first to sixth grade. Participants were selected using quota and convenience sampling. The inclusion criteria included students who were not single parents, parents who lived together, did not use educational programs related to the subject of study, and had literacy. Demographic information questionnaires, Baumrind's parenting methods, and Cassidy and Long's problem-solving styles were used to collect data. An independent t-test was used to compare the mean difference between the two groups, and a chi-square test was used to assess the frequency difference among the groups. The data analysis was conducted using SPSS software version 22.

    Results

    The results showed that parents of healthy children used permissive (4.95±24.70) and authoritarian (5.51±25.51) methods more than parents of children with autism. The parents of children with autism used an authoritative style more than the parents of healthy children (4.22±8.92). In comparing problem-solving methods, parents of both groups used the confrontational style more.

    Conclusion

    Choosing the right style in raising children with autism by parents and teaching correct parenting methods plays an essential role in the motor-social development process of these children. The relevant authorities should take positive steps to improve the quality of life of parents and children with autism by providing necessary training classes on parenting methods and problem-solving strategies to parents.

    Keywords: Autism, Parenting, Problem-Solving, Student
  • محمد پرنو، عبدالمجید بحرینیان*، فاطمه شهابی زاده، سعید ملیحی الذاکرینی
    مقدمه و هدف

    افزایش میزان طلاق در دهه های اخیر و تاثیرات آن روی نوجوانان، آسیب های روانی همچون افسردگی را در کانون پژوهش ها قرار داده است. بر همین اساس، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی روش درمانی فراشناخت بر افسردگی دانش آموزان پسر 13 تا 18 ساله در خانواده های طلاق انجام شد.

    روش کار

    تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری و گروه کنترل بود. جامعه آماری نوجوانان پسر 13 تا 18 ساله دو مدرسه متوسطه اول منطقه پنج شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه مداخله و گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. درمان فراشناخت در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی برای گروه مداخله ارائه شد، درحالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با پرسشنامه افسردگی نوجوانان (Maria Kovacs، 1979) سنجیده شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری های مکرر توسط نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.

    یافته ها

    بر طبق یافته های این پژوهش، مداخله با درمان فراشناخت روی متغیر افسردگی اثربخش بود (0/001>p)، به طوری که میانگین نمرات پس آزمون افسردگی برای گروه کنترل 30/57 و برای گروه مداخله 16/87 بود. در گروه مداخله تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پس آزمون با نمره 16/87 و پیگیری با نمره 17/60 دیده نشد (0/05<p).</p

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاکی از این بود که درمان فراشناخت یک مداخله اثربخش روی دانش آموزان 13 تا 18 ساله در خانواده های طلاق بوده و توصیه می شود این روش درمانی جهت کاهش افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: درمان فراشناخت, افسردگی, دانش آموز, نوجوان, طلاق
    Mohammad Parnov, Sayed Abdolmajid Bahrainian*, Fatemeh Shahabizadeh, Saied Malihialzackerini
    Introduction

    The increase in divorce rates in recent decades and its impact on adolescents has highlighted psychological damages, such as depression in research studies. Therefore, the researcher conducted the current study to determine the effectiveness of Meta-cognitive therapy in decreasing depression in male students aged 13 to 18 from divorced families.

    Materials and Methods

    This study was semi-experimental research with a pre-test, post-test, follow-up, and control group. The study's statistical population included boys between the ages of 13 to 18 years old in 2 high schools in the 5th district of Tehran in the academic year of 2021-2022. The researcher selected thirty participants through convenience sampling and randomly assigned them to an intervention group and a control group (each group consisted of 15 individuals). Then, the researcher provided Meta-cognitive therapy for the intervention group in 90-minute sessions, weekly for two months. However, the control group did not receive any intervention. Finally, the researcher assessed the participants in three stages: pre-test, post-test, and follow-up using the Adolescent Depression Questionnaire (Maria Kovacs, 1979). In order to analyse data, this study used mixed analysis of variance with repeated measures through SPSS version 26.

    Results

    The results showed that Meta-cognitive therapy had a positive effect on depression (p<0.001). The post-test average scores were 30.57 for the control group and 16.87 for the intervention group. In the intervention group, there was no significant difference between the depression post-test average scores at 16.87 and the follow-up, at 17.60 (p>0.05).

    Conclusion

    The results of the study showed that Meta-cognitive therapy was an effective intervention in male students aged 13 to 18 from divorced families. The researcher recommends the use of this therapeutic approach to decrease depression.

    Keywords: Metacognitive Therapy, Depression, Student, Adolescent, Divorce
  • مرضیه مشعل پورفرد*، اکرم پورایستادگی
    زمینه و هدف

    با گسترش استفاده از فناوری اینترنت، نوجوانان به عنوان گروهی از جامعه که استفاده بیشتری از فضای سایبری دارند در معرض سوء استفاده از آن هستند. هدف مطالعه حاضر تعیین مدل معادلات ساختاری قلدری سایبری بر اساس سیستم مغزی/رفتاری با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان بود.

    مواد و روش ها

    در پژوهش توصیفی حاضر، جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر گتوند در سال 1402-1401 بودند. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به مقیاس های بازداری /فعال سازی رفتاری، تجربه قلدری-قربانی سایبری و تنظیم شناختی هیجان پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها

    اثرات مستقیم سیستم بازداری رفتار بر قلدری سایبری (460/0-=β، 001/0=P)، فعال سازی رفتار بر قلدری سایبری (299/0=β، 001/0=P) و تنظیم شناختی هیجان بر قلدری سایبری (376/0-=β، 001/0=P) و هم چنین، بازداری رفتار بر تنظیم شناختی هیجان (235/0=β، 001/0=P)، فعال سازی رفتار بر تنظیم شناختی هیجان (239/0-=β، 001/0=P) معنی دار بود. هم چنین، اثر غیرمستقیم بازداری رفتار بر قلدری سایبری از طریق تنظیم شناختی هیجان (122/0-=β، 001/0=P) و فعال سازی رفتار بر قلدری سایبری از طریق تنظیم شناختی هیجان (200/0-=β، 001/0=P) معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد سیستم بازداری رفتار/ فعال سازی رفتار به طور مستقیم و با واسطه تنظیم شناختی هیجان بر قلدری سایبری موثر است. هم چنین، تنظیم شناختی هیجان به طور مستقیم بر قلدری سایبری تاثیر دارد. دستاوردهای پژوهش حاضر می تواند به متخصصین امر آموزش و روان درمانگران در شناسایی متغیرهای مرتبط با شرایط کنترل رفتاری و هیجانی کمک کند تا با استفاده بهینه از فناوری سایبری، سلامت روان و کیفیت زندگی نوجوانان ارتقاء یابد.

    کلید واژگان: قلدری سایبری, تنظیم شناختی هیجان, بازداری رفتار, فعال سازی رفتار, دانش آموز
    Marzieh Mashalpourfard*, Akram Pouristadegi
    Background and Objectives

    With the expansion of the use of internet technology, teenagers, as a group of society that use cyber space more, are exposed to its abuse. The aim of the present study was to determine the structural equation model of cyberbullying based on the brain/behavioral system with the mediating role of cognitive emotion regulation in students.

    Materials and Methods

    In the current descriptive study, the statistical population was all students of secondary school (second period) in Gotvand City in 2022-2023. Three-hundred and eighty people were selected by multi-stage cluster random sampling method and responded to the Behavioral Inhibition/Activation, Cyberbullying-Victim Experience, and Emotional Eegulation Scales. Data analysis was performed by structural equations modeling method.

    Results

    Direct effects of behavioral inhibition system on cyberbullying (β=-0.460, p=0.001), behavioral activation on cyberbullying (β=0.299, p=0.001), and cognitive regulation of excitement on cyberbullying (β=-0.376, p=0.001), and also inhibition of behavior on cognitive regulation of emotion (β=0.235, p=0.001), activation of behavior on cognitive regulation of emotion (β=-0.239, p=0.001) were significant. Moreover, the indirect effects of inhibiting behavior on cyberbullying through cognitive regulation of emotion (β=-0.122, p=0.001) and activating behavior on cyberbullying through cognitive regulation of emotion (β=-0.200, p=0.001) were significant.

    Conclusion

    The results of the present study showed that the behavior inhibition/behavior activation system is effective directly and through the cognitive regulation of emotion on cyberbullying, and the cognitive regulation of emotion also has a direct effect on cyberbullying. The results of the present research will help education experts and psychotherapists in identifying variables related to behavioral and emotional control conditions in order to increase the mental health and quality of life of adolescents with the optimal use of cyber technology.

    Keywords: Cyberbullying, Cognitive Emotion Regulation, Behavioral Inhibition, Behavior Activation, Student
  • فاطمه اولیایی، امیرعلی جعفرنژادگرو*، علی فتاحی، داوود خضری
    پیش زمینه و هدف

    تاثیر کوله پشتی با وزن های مختلف بر پا که حلقه ارتباطی بدن انسان با سطح زمین است، کمتر موردتوجه محققین بوده است. لذا هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر وزن کوله پشتی بر شاخص تقارن بین پای برتر و غیر برتر در دختران دانش آموز حین راه رفتن بود.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود. در این مطالعه 20 دانش آموز دختر در دامنه سنی 14 تا 17 کوله پشتی هایی معادل 10، 15 و 20 درصد وزن بدن را طی راه رفتن حمل می کردند. نیروی عکس العمل زمین در نواحی ده گانه پا با استفاده از سیستم اندازه گیری فشار کف پایی در هردو پای برتر و غیر برتر توسط دستگاه سنجش فشار کف پایی جمع آوری شد. نرمال بودن توزیع داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مورد تائید قرار گرفت. سپس از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.. تمامی آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22، در سطح معنی داری 05/0≥P انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد شاخص تقارن بین پای برتر و غیر برتر در نواحی خارج پاشنه (045/0=P)، کف پایی دو و پنجم (023/0=P) و انگشتان دوم تا پنجم (000/0=P) به طور معناداری در حین حمل کوله پشتی معادل 20 درصد وزن بدن از کوله پشتی معادل 10 درصد وزن بدن بالاتر بود.

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به نتایج تحقیق به نظر می رسد، افزایش وزن کوله پشتی می تواند منجر به افزایش عدم تقارن بین اندام برتر و غیر برتر شود که نشان دهنده تفاوت و ناهمسانی در عملکرد اندام برتر و غیر برتر دانش آموزان است.

    کلید واژگان: کوله پشتی, پای برتر, فشار کف پایی, دانش آموز, شاخص تقارن, راه رفتن
    Fatemeh Oliaei, Amirali Jafarnezhadgero*, Ali Fatahi, Davood Khezri
    Background & Aims

    The impact of the weight of backpacks with different weights on the foot, which is the link between the human body and the ground, has received less attention from researchers. Therefore, the aim of this study was to compare ground reaction force distribution between dominant and non-dominant legs among female students while carrying different loads.

    Materials & Methods

    The present study was semi-experimental and laboratory. Twenty female students at age of 14-17 participated as subject in this semi-experimental study. Participants carried backpacks with 10%, 15%, and 20% of body weight during walking. Ground reaction force data of subjects in both dominant and non-dominant legs was collected by a foot pressure system. Repeated measure ANOVA was run to analyze the obtained data. All the analyzes were performed at a significance level of 0.05 using SPSS 22 software.

    Results

    The results showed that the symmetry index between dominant and non-dominant legs in lateral heel (P=0.045), second and fifth metatarsals (P=0.023), toes 2-5 (P=0.000) were significantly greater in carrying backpack 20% of body weight as compared to 10% of body weight.

    Conclusion

    According to the results, it seems that increasing weight of backpack can rise the symmetry index between dominant and non-dominant legs that indicate difference and dissimilarity in performance of dominant and non-dominant legs in students.

    Keywords: Backpack, Dominant Leg, Plantar Pressure, Student, Symmetry Index, Walking
  • فاطمه اولیایی، امیرعلی جعفرنژاد گرو*، علی فتاحی، داوود خضری
    مقدمه

    دانش آموزان برای حمل وسایل ضروری مدرسه ناچار به استفاده از کوله پشتی با مشخصات و اوزان مختلف هستند. اطلاعات در دسترس در خصوص اثرات این کوله پشتی ها بر بیومکانیک راه رفتن بسیار محدود می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر استفاده از کوله پشتی با وزن های مختلف بر متغیرهای کینتیکی و تعادلی کف پای دانش آموزان دختر حین راه رفتن بود.

    روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی 20 دانش آموز دختر در دامنه سنی 14 تا 17 به شیوه نمونه گیری دردسترس به عنوان آزمودنی مشارکت داشتند. آزمودنی ها کوله پشتی هایی معادل 10، 15 و 20 درصد وزن بدن را طی راه رفتن حمل می کردند. اطلاعات فشار کف پایی افراد با استفاده از سیستم اندازه گیری فشار کف پایی جمع آوری شد. با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر فرضیه های تحقیق مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد مقدار نیرو در ناحیه داخل پاشنه و کف پایی پنجم به طور معناداری در کوله پشتی های 10 درصد وزن بدن کمتر از حالت های 15 (0/038=p) و 20 (0/038=p) درصد وزن بدن بود. همچنین میزان چرخش پشت پا در حالت حمله کوله پشتی 20 درصد وزن بدن به طور معناداری از حالت 10 درصد بیشتر بود (0/031 =p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج تحقیق به نظر می رسد افزایش وزن کوله پشتی می تواند الگوی توزیع نیرو در پا حین راه رفتن را تغییر دهد و با تغییر در بیومکانیک پا موجب اتخاذ پاسچرهای نامناسب و افزایش ریسک آسیب های اسکلتی- عضلانی در دانش آموزان شود.

    کلید واژگان: کوله پشتی, تعادل, نیروی عکس العمل زمین, فشار کف پایی, دانش آموز, راه رفتن
    Fatemeh Oliaei, Amirali Jafarnezhadgero*, Ali Fatahi, Dovood Khezri
    Introduction

    Schoolchildren have to use backpacks every day on routes with different characteristics and weights to carry their staff. However, the knowledge available on its effects on walking biomechanics is very limited. The purpose of this study was to investigate the effect of using backpacks with different weights on plantar kinetics and balance variables among female students during the stance phase of walking.

    Methods

    Twenty female students in the age range of 14-17 with available sampling participated as subjects in this semi-experimental study. Participants carried backpacks with 10%, 15%, and 20% of body weight during walking. Plantar pressure data of subjects was collected by a foot pressure system. Repeated measure ANOVA was run to analyze the obtained data.

    Results

    The results showed that the force in the heel medial and fifth metatarsal were significantly lower in 10% of body weight as compared to 15% (p=0.045) and 20% (p=0.038) body weight. Also, heel rotation in carrying a backpack with 20% of body weight was significantly greater than 10% of body weight (p=0.031).

    Conclusion

    According to the results, it seems, that increasing the weight of a backpack can alter the pattern of force distribution in the foot during walking. Changing foot biomechanics leads to poor posture adjustment and raises the risk of muscle-skeletal injuries among school students.

    Keywords: backpack, balance, ground reaction force, plantar pressure, student, walking
  • ابراهیم حسینی*، علی عیسی زادگان، اسماعیل سلیمانی

    اهداف هدف:

     این مطالعه بررسی مدل روابط ساختاری سبک های تصمیم گیری و شیوه های مقابله با استرس، با نقش میانجی تنوع گفتار درونی بر فکر خودکشی در بین دانش آموزان دبیرستانی دوره دوم شهرستان سقز در سال تحصیلی 1399-1400 بود.

    مواد و روش ها:

     پژوهش از نوع معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) و برحسب نوع استفاده از نتایج، نظری/کاربردی است. جامعه ی آماری شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه نظری شهرستان سقز در سال تحصیلی 1399-1400 است که 423 نفر از آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با پرسش نامه های  مقیاس فکر خودکشی بک، پرسش نامه سبک های عمومی تصمیم گیری اسکات و بروس، پرسش نامه سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن و پرسش نامه تنوع گفتار درونی تجدیدنظرشده مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل مسیر و به کمک نرم افزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند.

    یافته ها :

    تحلیل یافته ها حاکی از آن بود که میزان F مشاهده شده (9/15) معنادار است (0/01≥P). (R2=0/22) نشان می دهد 22 درصد از  واریانس فکر خودکشی و اقدام به خودکشی توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که از بین سبک های تصمیم گیری، سبک های وابسته (01/0≥P و 150/r=0)، اجتنابی (0/01≥P و 289/r=0) و تکانشی (0/01≥P و 259/r=0) به شیوه ای مستقیم و سبک منطقی (0/01≥P و r=-0/151) به شیوه ای غیرمستقیم، در بین راهبردهای مقابله با استرس نیز سبک های هیجان مدار رویارویگر (0/01≥P و 189/r=0) و اجتنابی (0/01≥P و 429/r=0) به شیوه ای مستقیم و روش های مسیله مدار ارزیابی مجدد (0/01≥P و r=-0/178) و حمایت اجتماعی (0/05≥P و r=-0/131) به شیوه ای معکوس، در بین انواع سبک های گفتار درونی دو سبک حضور دیگر افراد (0/01≥P و 238/r=0) و خودارزیابی/ انتقادی (0/01≥P و 247/r=0) به شیوه ای مستقیم و سبک خودتنظیمی (0/01≥P و r=-0/165) به شیوه ای معکوس با فکر خودکشی دارای رابطه ای معناداری می باشند.

    نتیجه گیری :

    براساس نتایج می توان گفت سبک های گفتار درونی (حضور دیگر افراد، خودارزیابی/خودانتقادی و خودنظم بخشی) می توانند ارتباط بین سبک های تصمیم گیری (اجتنابی، وابسته، تکانشی و منطقی) و شیوه های مقابله ای (رویارویگر، اجتنابی، حمایت اجتماعی و ارزیابی مجدد) را با فکر خودکشی در بین دانش آموزان دبیرستانی شهرستان سقز میانجیگری کنند. مطالعه حاضر دلالت های مهمی در مطالعه و پیشگیری از خودکشی دارد. روان شناسان و متخصصان بالینی در مواجهه با مراجعینی که در معرض خطر خودکشی قرار دارند، می توانند توجه بیشتری به آموزش شیوه های تصمیم گیری و شیوه های مقابله داشته باشد و سبک گفتار درونی آن ها را مد نظر قرار دهند.

    کلید واژگان: فکر خودکشی, تصمیم گیری, مقابله با استرس, گفتار درونی, دانش آموز
    Ebrahim Hosseini*, Ali Esazadegan, Esmaeil Soleymani

    Objectives :

    This study aims to assess the structural relationship of decision-making and stress coping styles with suicidal ideation among second-year high school students, mediated by varieties of inner speech. 

    Methods:

     This study uses the structural equation modeling (path analysis). The study population includes all high school students in Saqqez county, Iran in 2020-2021. Of these, 423 were selected by multi-stage cluster sampling method. The Beck Scale for Suicide Thought, Scott and Bruce’s General Decision-Making Questionnaire, Lazarus and Folkman’s way of coping Questionnaire, and the varieties of inner speech questionnaire-revised  were used to collect data. Data were analyzed using path analysis in SPSS software, vesion 19.

    Results:

     The results showed that 22% of the variance in suicidal ideation was predicted by independent variables (F=9.15; P≤0.01; R2=0.22). The results of regression analysis showed that among the decision-making styles, dependent (r=0.150, P≤0.01), avoidant (r=0.289, P≤0.01), and spontaneous (r=0.259, P≤0.01) styles had a direct relationship with suicidal ideation, while the rational style (r=-0.151, P≤0.01) had an indirect relationship. Among the stress coping styles, the confrontative (r=0.189, P≤0.01) and escape-avoidance (r=0.449, P≤0.01) styles had a direct relationship with suicidal ideation, while the problem-based styles of re-appraisal (r=-0.178, P≤0.01) and social support (r=-0.131, P≤0.05) had an indirect relationship. Among the varieties of inner speech, the presence of other people (r=0.238, P≤0.001) and evaluative/critical (r=0.247, P≤0.001) had a direct relationship with suicidal ideation, while  positive/regulatory (r=-0.165, P≤0.01) had an indirect relationship.

    Conclusion:

     The relationship of decision-making and stress coping styles with suicidal ideation among high school students can be mediated by inner speech styles. The present study has important implications for the study and prevention of suicide. Psychologists and clinicians should teach decision-making and stress-coping techniques to adolescents and consider their inner speech varieties.

    Keywords: Suicidal ideation, Decision making, Coping with stress, Inner speech, Studentet
  • مینا الیاسی، لیلا کاشانی وحید*، کیمیا اکبری جفرودی
    زمینه و هدف

    توجه یکی از فرایندهای شناختی است و اهمیت آن در یادگیری موضوعی بدیهی است و یکی از راه هایی که باعث بهبود توجه این کودکان می شود، موسیقی درمانی و شاخه ای از آن یعنی حرکات موزون ریتمیک است. هدف از این مطالعه تعیین اثرات حرکات موزون بر توجه دانش آموزان با کم توانی ذهنی بود.

    روش

    مطالعه حاضر شبه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مطالعه شامل دانش آموزان با کم توانی ذهنی پایه دوم و سوم دبستان شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 20 دانش آموز کم توان ذهنی از جامعه آماری ذکر شده بود که با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به روش تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 10 دانش آموز). جهت جمع آوری داده ها از ویرایش چهارم مقیاس هوشی وکسلر استفاده شد. سپس مداخلات مبتنی بر آموزش حرکات موزون طی 8 جلسه یک ساعته در گروه آزمایش به اجرا درآمد درحالی که گروه گواه در طی این مدت فقط مداخلات معمول مدرسه را دریافت کرد. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس در محیط نرم افزار SPSS-25 تحلیل شد.

    یافته‎ ها: 

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که برنامه مداخله حرکات موزون بر خرده مقیاس های حذف کردن (58/0=,η2001/0>P، 96.94=F)، رمزگردانی (38/0=,η2001/0>P، 84/12=F)، توجه انتخابی (46/0=,η2001/0>P، 44/14=F)، توجه انتقالی (42/0=,η2003/0>P، 67/15=F) و توجه تقسیم شده (39/0=,η2004/0>P، 5/12=F) دانش آموزان با کم توانی ذهنی تاثیر افزایشی گذاشته است (001/0>P).

    نتیجه گیری

    توجه به نیازها و ویژگی های خاص هر کودک، هماهنگی با سطح سنی، و ارایه فعالیت ها در قالب بازی و تفریح می تواند بهبود توجه و تفکر کودکان را تسهیل کند. برای بهبود توجه کودکان، مهم است که حرکات موزون به طور منظم انجام شوند و با محتوای مناسب سنی کودکان هماهنگ شوند. همچنین تنظیمات محیطی آرام و مناسب برای انجام این حرکات نیز می تواند به افزایش تمرکز و توجه کودکان کمک کند.

    کلید واژگان: حرکات موزون, توجه, کم توان ذهنی, دانش آموز
    Mina Elyasi, Leila Kashani Vahid*, Kimia Akbari Jafroudi
    Background and Purpose

    Attention is a cognitive process, and its importance in the learning process is self-evident. One of the ways to improve the attention of these children is music therapy, specifically rhythmic and coordinated movements. This study aimed to investigate the effects of rhythmic movements on the attention of students with intellectual disability.

    Method

    The present study was a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group. The study population included second and third-grade students with intellectual disability in Tehran during the academic year 2020-2021. A sample of 20 intellectually disabled was selected from the mentioned population using a convenience sampling method, considering entry and exit criteria, and they were randomly assigned to the experimental and control groups (each group consisting of 10 students). The data collection was conducted using the fourth edition of the Wechsler Intelligence Scale. Then, interventions based on teaching rhythmic movements were carried out in eight one-hour sessions for the experimental group, while the control group received only regular school interventions. Data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA) in the SPSS-25 software.

    Results

    The results of the analysis of covariance indicated that the rhythmic movements intervention program had a significant positive effect on the sub-scales of omission (F=96.94, p<0.001, η²= 0.58), decoding (F=12.84, p<0.001, η² =0.38), selective attention (F=14.44, p<0.001, η² =0.46), shifting attention (F=15.67, p<0.001, η²=0.42), and divided attention (F=12.95, p<0.001, η² =0.39) in students with intellectual disability.

    Conclusion

    Attention to the individual needs and specific characteristics of each child, alignment with their age level, and presenting activities in the form of play and recreation can facilitate the improvement of children's attention and cognition. To enhance children's attention, rhythmic movements must be performed regularly and coordinated with age-appropriate content. Additionally, creating a calm and suitable environment for these movements can contribute to increasing the concentration and attention of children.

    Keywords: Rhythmic movement education, attention, intellectually disability
  • حسین سوری *، محمدباقر کوپایی، اسمعیل صفری
    زمینه و هدف

     امروزه که محیط های اجتماعی به سرعت در حال تغییر هستند، مهارت های اجتماعی نقش اساسی در فرآیند میانجی گری بین عوامل هوش هیجانی و عملکرد افراد دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای استدلال اخلاقی در رابطه بین هوش هیجانی و رفتار شاهدان قلدری است.

    روش

     این پژوهش همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری است. جامعه مورد نظر دانش آموزان پسر و دختر متوسطه دوم شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی 02-1401 بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 310 دانش آموز که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس های آزمون تبیین مسایل (Rest و همکاران)، هوش هیجانی (Bar-On) و نقش شرکت کنندگان (Salmivalli و همکاران) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار Smart PLS 3 انجام گرفت.

    ملاحظات اخلاقی: 

    ملاحظات اخلاقی از جمله توضیح هدف پژوهش، محرمانه ماندن هویت پرسش شوندگان، اطمینان از محرمانه بودن پاسخ ها از پژوهش رعایت گردید. شرکت کنندگان در پاسخ دادن به پرسشنامه ها آزاد بودند.

    یافته ها

     نتایج پژوهش حاضر نشان داد تمامی ضرایب معناداری (t-value) از 96/1 بیشتر بود، مقادیر R2 برای مولفه های درون زای پژوهش در طیف 53/0 تا 93/0 و همچنین نتایج مقادیر Q2 برای تمامی سازه های مدل در طیف 27/0 تا 61/0 قرار دارد که این امر معناداربودن تمامی روابط میان مولفه ها را در سطح اطمینان 95 درصد نشان می دهد. بر اساس نتایج، هوش هیجانی بر رفتار شاهدان قلدری و استدلال اخلاقی تاثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد عدد معناداری و ضریب غیر مستقیم به ترتیب برابر با 26/8 و 45/0 به این معنی که استدلال اخلاقی در رابطه بین هوش هیجانی و رفتار شاهدان قلدری نقش واسطه ای دارد (05/0P<).

    نتیجه گیری

     یافته های پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی و رفتار شاهدان قلدری رابطه معناداری وجود دارد. نتایج مدل معادلات نشان داد که استدلال اخلاقی دانش آموزان قادر است در ارتباط بین متغیرهای هوش هیجانی و رفتار شاهدان نقش واسطه ای معناداری ایفا کند و باعث افزایش تاثیرگذاری گردد.

    کلید واژگان: استدلال اخلاقی, هوش هیجانی, دانش آموز, رفتار شاهدان, قلدری
    Hossein Souri *, Mohammad Bagher Koopaii, Esmail Safari
    Background and Aim

    In today’s world, where social environments are changing exponentially, social skills play an essential role in the mediating process between emotional intelligence factors and individuals’ performance. The present study aims to investigate the mediating role of moral reasoning in the relationship between emotional intelligence and behavior in bystanders to bullying.

    Methods

    This correlational research is of structural equation model type. The target population consisted of male and female secondary school students in Khorram Abad, Lorestan in the academic year of 2022-23. The study population consisted of 310 students, who were selected through cluster sampling. Data collection tools included the Defining Issues Test (The DIT, Rest et al.), Bar-On Emotional Quotient Inventory (EQ-i) and the Participant Role Questionnaire (PRS, Salmivalli et al.). Data analysis was done using structural equation model and Smart PLS 3.

    Ethical Considerations: 

    Ethical standards were observed, including explaining the purpose of the research, anonymity, data confidentiality, voluntary participation and obtaining informed consents from the participants.

    Results

    The results of the current research indicated that all significance coefficients (t-value) were greater than 1.96, R2 values for the endogenous components of the research belonged to the range of 0.53 to 0.93 and the results of Q2 values for all model structures belonged to the range of 27. 0 to 0.61, which shows the significance of all the relationships between components at the confidence level of 95%. Based on the results, emotional intelligence has a positive and significant effect on moral reasoning and behavior in bystanders to bullying. Furthermore, the results indicated that the significance number and the indirect coefficient are equal to 8.26 and 0.45, respectively, which means that moral reasoning plays a mediating role in the relationship between emotional intelligence and behavior in bystanders to bullying (P<0.05).

    Conclusion

    The research findings showed that there is a significant relationship between emotional intelligence and behavior in bystanders to bullying. The results of the equation model indicated that students' moral reasoning can play a significant mediating role in the relationship between emotional intelligence variables and behavior in bystanders and lead to an increase in the level of effectiveness.

    Keywords: Moral Reasoning, Emotional Intelligence, Student, Bystander Behavior, Bullying
  • حسین تقوی، شیرین احمدی
    سابقه و هدف

     تحولات جهانی، نبود اطمینان محیطی و لزوم سازگاری با چالش های ناشی از آن نظام های آموزشی را به سمت تربیت فراگیرانی سوق می دهد که صلاحیت های یادگیری مستقلانه و خودهدایت شده را دارند. پژوهش حاضر ضمن توجه به چنین چالش هایی، با هدف شناسایی الگوی روابط ساختاری یادگیری خودتنظیمی بر اساس هویت اخلاقی با میانجیگری هوش معنوی در دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام شده است.

    روش کار

     این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (معادلات ساختاری) است. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر دوره متوسطه دوم مشغول به تحصیل در مدارس دولتی شهر اردبیل بود. تعداد 250 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت برخط به پرسش نامه های یادگیری خودتنظیمی، هوش معنوی و هویت اخلاقی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و الگو یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان تضاد منافعی گزارش نکرده اند.

    یافته ها

     نتایج نشان می دهد که نمره کل هوش معنوی، هویت اخلاقی و مولفه های آنها با خودتنظیمی در یادگیری و همچنین، هوش معنوی با نمره کل هویت اخلاقی و مولفه های آن ارتباط مثبت و معناداری داشت (001/0<p) و فرضیه پژوهش مبنی بر ارتباط بین متغیرها و پیش بینی یادگیری خودتنظیمی بر اساس هویت اخلاقی با میانجی گری هوش معنوی تایید می شود.

    نتیجه گیری

     نتایج الگو یابی نشان می دهد که هویت اخلاقی دارای اثر مستقیم و غیرمستقیم -از طریق هوش معنوی- بر یادگیری خودتنظیمی است؛ از این منظر توصیه می شود ارتقای معنویت و هویت اخلاقی فراگیران و عاملان آموزشی با استفاده از روش های فردی، بین فردی و موقعیتی مدنظر قرار گیرد و از آن طریق جنبه های شناختی، فراشناختی، رفتاری، انگیزشی و عاطفی یادگیری بهبود یابد.

    کلید واژگان: دانش آموز, هوش معنوی, هویت اخلاقی, یادگیری خودتنظیمی
    Hossein Taqavi, Shirin Ahmadi
    Background and Objective

     Global developments, environmental uncertainty and the need to adapt to the challenges posed by them, lead educational systems to train learners who have independent and self-directed learning competencies. The aim of this study was to model the structural relationships of self-regulated learning based on moral identity mediated by spiritual intelligence in high school students.

    Methods

     The present study was descriptive correlational (structural equations). The statistical population of the study consisted of all male high school students studying in public schools in Ardabil. A total of 250 students were selected by available sampling method and answered the self-regulatory learning, spiritual intelligence and moral identity questionnaires online. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient statistical tests and structural equation modeling. In the present study, all ethical considerations were observed and the authors reported no conflict of interests.

    Results

     The results showed that self-regulation in learning has a positive and significant relationship with the total score in spiritual intelligence, moral identity and their components. Also, spiritual intelligence has a positive and significant relationship with the total score in moral identity and its components (P<0.001).

    Conclusion

     The modeling results show that moral identity has a direct and indirect effect -through spiritual intelligence- on self-regulation learning; According to the obtained results, holding educational workshops by school psychologists is recommended to promote spirituality and moral identity and to teach self-regulatory learning strategies.

    Keywords: Moral identity, Self-regulated learning, Spiritual intelligence, Student
  • فریده حسین ثابت*
    مقدمه

    یکی از مهم ترین نگرانی های حیطه روانشناسی مدرسه، فهم چگونگی تلاش دانش آموزان برای رسیدن به موفقیت تحصیلی است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه جو عاطفی خانواده، انگیزش و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان ممتاز و عادی انجام شد.

    روش

    روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول مناطق 5، 18 و 22 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود، که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 300 نفر از دانش آموزان این مناطق (هر گروه 150 نفر) انتخاب گردید. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، مقیاس انگیزش تحصیلی هارتر (1980) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2008) استفاده شد. داده های پژوهش با آزمون خی دو، تحلیل رگرسیون و تی مستقل و از طریق نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین دو گروه در متغیرهای جو عاطفی خانواده و مولفه های آن شامل محبت (0/001>P)، نوازش (0/002>P)، تایید کردن (0/003>P)، تجارب مشترک (0/003>P)، هدیه دادن (0/002>P)، تشویق کردن (0/001>P)، اعتماد (0/001>P) و احساس امنیت (0/002>P)، متغیر انگیزش تحصیلی (0/001>P) و سرزندگی تحصیلی (0/001>P) تفاوت معناداری وجود دارد و میانگین دانش آموزان ممتاز از گروه عادی بالاتر بود.

    نتیجه گیری

    در گروه دانش آموزان ممتاز جو عاطفی خانواده، میزان انگیزش و سرزندگی تحصیلی بالاتر از گروه عادی بود؛ بنابراین، تقویت روابط اعضای خانواده با دانش آموزان و قرار دادن برنامه های مهارتی با تاکید بر تقویت انگیزش و سرزندگی در دروس پرورشی مدارس می تواند بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان موثر باشد.

    کلید واژگان: انگیزش, خانواده, عاطفه, سرزندگی, دانش آموز
    Farideh Hosseinsabet*
    Introduction

    One of the most important concerns in school psychology is understanding how students strive for academic success.

    Aim

    The present study aimed to compare the family’s emotional climate, academic motivation, and academic buoyancy between excellent and average students.

    Method

    In this causal-comparative research, the statistical population consisted of male students in the first year of middle school in districts 5, 18, and 22 of Tehran, Iran, during the academic year 2021-2022. A multistage cluster sampling method was used to recruit 300 students (n=150 per group) from these districts. Data were collected using the Family Emotional Climate Questionnaire by Hill (1964), Harter's Academic Motivation Scale (1980), and Martin and Marsh's (2008) Academic Buoyancy Scale. The collected data were analyzed using Chi-square test, regression analysis, and independent t-test in SPSS-21.

    Results

    The results indicated a significant difference between the two groups in terms of the family’s emotional climate and its components, including love (P<0.001), caressing (P<0.002), approval (P<0.003), shared experiences (P<0.003), gift-giving (P<0.002), encouragement (P<0.001), trust (P<0.001), and sense of security (P<0.002). Additionally, there were significant differences between the two groups regarding the variables of academic motivation (P<0.001) and academic buoyancy (P<0.001), with the mean scores of excellent students being higher than those of the average group.

    Conclusion

    In the group of excellent students, the family’s emotional climate, academic motivation, and academic buoyancy were higher than those of the average group. Therefore; strengthening the relationship between family members and students, besides implementing skill development programs that focus on enhancing academic motivation and buoyancy in school education, can have a significant impact on the academic success of students.

    Keywords: Motivation, Family, Emotion, Happiness, Student
  • پریسا محمدی، بهنام طالبی*، مهستی علیزاده

    سیاست گذاری مبتنی بر شواهد نوعی سیاست گذاری است که با تکیه بر شواهد معتبر، به هنگام و مناسب انجام می-پذیرد. هدف پژوهش حاضر تبیین جایگاه سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در سیاست گذاری آموزش و ارتقاء بهداشت دانش آموزان بوده است. روش پژوهش حاضر مطالعه مروری از نوع مرور نقلی می باشد. جامعه آماری کلیه مقالات فارسی و انگلیسی مرتبط منتشر شده در سال های 2010 تا 2022 بود. جستجو با کلیدواژه های سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، شواهد آموزش بهداشت، ارتقاء بهداشت، سیاست آموزش سلامت، سیاست گذاری آموزشی و بهداشت دانش آموز در پایگاه های علمی ERIC، Medline، SID، Irandoc، Magiran، سایت ناشران Sciencedirect و Sage انجام شد. جستجو، به دلیل ویژه بودن موضوع مورد مطالعه، با استفاده از چارچوب SPIDER انجام گرفته است. تعداد 114 مقاله برای ورود به مطالعه شناسایی شد و با استفاده از چک لیست ارزیابی داون و بلک، مورد بررسی واقع شد و نهایتا 20 مقاله وارد مطالعه گردید. برای کدگذاری متون از تحلیل تماتیک با روش استربرگ استفاده شده است. نتایج حاصل از کدگذاری یافته های منابع منتخب نشان داد: 59 مفهوم و 6 مضمون قابل استخراج می باشند. سیاست گذاری مبتنی بر شواهد در آموزش و ارتقا بهداشت دانش آموزان می تواند در 6 مضمون: ضرورت سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، ویژگی-های سیاست و سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، پیش نیازهای سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، پیشران های سیاست-گذاری مبتنی بر شواهد، موانع سیاست گذاری مبتنی بر شواهد و پیامدهای سیاست گذاری مبتنی بر شواهد دسته بندی شود. سیاست گذاری مبتنی بر شواهد رویکرد نوینی است که کاربرد آن در آموزش و ارتقاء سلامت به دانش آموزان با تکیه بر تجارب جهانی، فناوری ها و روش های نوین می تواند نتایج مفیدی در کارآمدی آموزش و ارتقاء سلامت داشته باشد. یافته های این پژوهش راهنمای عملی مفیدی از قبیل: پر کردن خلا تیوریک، شفافیت، انگیزش، عزم سیاسی و اعتماد، برای پژوهشگران، جامعه علمی و نیز سیاست گذاران ذینفع در راستای استفاده کارآمد از سیاست گذاری مبتنی بر شواهد ارایه نموده است.

    کلید واژگان: سیاست گذاری مبتنی بر شواهد, آموزش سلامت, بهداشت, ارتقاء سلامت, سیاست, دانش آموز
    Parisa Mohamadi, Behnam Talebi*, Mahasti Alizadeh

    Evidence-based policymaking is a type of policy based on valid, timely, and appropriate evidence. This study aimed to explain the evidence-based policy in education and health promotion to students.The method of the present research was a narrative review. The statistical population included 114 Persian and English articles published between 2010 and 2022 which were indexed in ERIC, ScienceDirect, Sage, SID, Irandoc, Magiran, and Medline databases. The search was done using evidence-based policy, health education evidence, health promotion, health education policy, educational policy and health key words. The search was conducted using the SPIDER framework due to the speciality of the subject being studied. Using Downs and Black checklist for quality assessment, the final research sample included 20 references selected through screening. Thematic analysis was used to codify the texts using the Sternberg method. We extracted 59 concepts and six themes based on coding of the findings. Evidence-based policymaking in educating and promoting student health can be categorized into six themes: the necessity for evidence-based policymaking, the characteristics of evidence-based policymaking, the prerequisites of evidence-based policymaking, the impetus for evidence-based policymaking, the barriers to evidence-based policymaking, and the consequences of evidence-based policymaking. Application of evidence-based policymaking in educating and promoting students’ health, based on global trends, technologies and strategies can lead to efficient education and health promotion policies. This study provided useful, practical guidelines such as filling the theoretical gap, ensuring clarity and motivation, influencing political decisions, and building trust among researchers, the scientific community, and other policy stakeholders to use evidence-based policymaking effectively in students’ health promotion

    Keywords: Evidence-Based Policymaking, Health Education, Health, Health Promotion, Policy, Student
  • جواد زرگانی، آتوسا قاسمی نژاد دهکردی*، میثم شعبانی نیا، زهرا علم
    زمینه و هدف

    سواد بدنی یکی از عوامل موثر بر سلامت کودکان می باشد که می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف قرار گیرد. هدف این پژوهش شناسایی شاخص های زمینه ای سواد بدنی در دوران شیوع ویروس کرونا و بررسی توسعه یافتگی سواد بدنی دانش آموزان در شهرهای برخوردار و کم برخوردار کشور بود.

    روش کار

    این پژوهش از نوع آمیخته کیفی- کمی بود. جامعه ی آماری این پژوهش اساتید عضو هیات علمی در رشته های مدیریت ورزشی، رشد و یادگیری حرکتی و روان شناسی بودند که نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد و با 14 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. در بخش کمی نیز جامعه ی آماری دبیران ورزش بودند که معیار ورود به پژوهش داشتن مدرک کارشناسی ارشد و سابقه ی کار حداقل پنج سال بود که در دو گروه مستقل (شهرهای برخوردار و شهرهای کم برخوردار) قرار گرفتند. لذا شهرهای تهران، مشهد، اصفهان به عنوان شهرهای برخوردار و شهرهای زاهدان، یاسوج و بیرجند به عنوان شهرهای کم برخوردار مورد بررسی قرار گرفتند. براساس فرمول کوکران در جامعه ی برخوردار تعداد نمونه 305 نفر و در جامعه ی کم برخوردار 234 نفر پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج کدگذاری کیفی 27 کد باز، 8 کد محوری و 3 کد گزینشی بود. نتیجه ی تحلیل سلسله مراتبی نشان داد مولفه ی ظرفیت شناختی مهم ترین عامل و مولفه ی سن کم اهمیت ترین عامل به منظور توسعه ی سواد بدنی بود. همچنین آزمون تی مستقل نیز نشان داد که بین تمامی مولفه ها در شهرهای برخوردار و کم برخوردار به جز مولفه ی عوامل ارثی تفاوت معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به نظر می رسد برای توسعه ی سواد بدنی نیاز است که آگاهی های شناختی و ظرفیت روانی، مورد توجه قرار بگیرد که این امر نیز مستلزم همکاری و هماهنگی سازمان های مختلف است.

    کلید واژگان: سواد بدنی, ویروس کرونا, توسعه یافتگی, دانش آموز
    Javad Zargani, Atousa Ghaseminezhad Dehkordi*, Meysam Shabaninia, Zahra Alam
    Background

    Physical activity is defined as a variety of purposeful activities and includes all types of body muscle movements that cause energy consumption and can be done with different goals, such as gaining physical fitness and health, or with other goals, for example, activities Everyday life is done (1). It is important to perform physical activity for the purpose of physical fitness; because it acknowledges the purposeful nature of exercise, which differentiates it from physical activity. It is difficult for researchers to measure the stages of exercise objectively, and they use the gross measurement of physical activity as an indirect indicator of exercise (1, 2). However, the increasing prevalence of sedentary lifestyles among children and youth is an international concern, responsible for increasing the risk of childhood overweight and obesity, hypertension, and mortality (3). In general, cross-sectional and interventional researches have shown that an active lifestyle and interventions based on different types of sports exercises have positive effects on health in healthy and sick people of all ages (1, 6-11). Performing physical activities such as basic activities in the form of games and sports plays an effective role in promoting physical fitness and health as well as appropriate growth of children (3, 12). Intrinsic physical literacy is a reliable factor that, despite it, the skills, knowledge and attitude of children and teenagers develop in various activities, and it causes balance and self-confidence in them to perform their activities (13). Physical activity plays a big role in the development of physical, physiological, educational, social and psychological functions in children and adolescents (14, 15). Active and regular participation in physical activity and sports during childhood and adolescence leads to an active lifestyle in the future and prevents the occurrence of diseases. In addition, children who have little physical activity often suffer from lack of movement (14). Descriptive research shows the low level of physical activity in Iranian students (16, 17); which can cause health related problems in these children. At the present time, the spread of the corona virus has caused the sports activities of students to decrease a lot, and since the life of living in the city and living in an apartment is also the reason; It can be predicted that in the future, if the current trend exists, there will be problems for students, at least in terms of physical health. And one of the important reasons is the lack of physical literacy and physical activity among students. Therefore, there may be such viruses in the future as well, and the existence of a pattern can be a way to avoid a crisis in similar situations and to be able to react appropriately in such situations, so not having a pattern can be similar to become another crisis and provide the ground for inactivity and diseases related to it. According to the mentioned materials, the aim of the present research was to compare and explain the contextual model of physical literacy during the outbreak of the Corona virus in rich and poor cities of the country.

    Methods

    This research was a qualitative-quantitative mixed type. The statistical population of this study was faculty members in the fields of sports management, development and motor learning and psychology. Sampling was done purposefully and was obtained with 14 theoretical saturation interviews. In a small part, the statistical population was sports teachers, whose criterion for entering the research was having a master's degree and work experience of at least five years, which were divided into two independent groups (rich cities and low-income cities). Therefore, the cities of Tehran, Mashhad, Isfahan as rich cities and the cities of Zahedan, Yasuj and Birjand as low rich cities were studied. According to the Cochran's formula, a questionnaire of 305 people in a society with a population and 234 people in a low-income society were examined.

    Results

    The results of qualitative coding were 27 open codes, 8 central codes and 3 selective codes. The result of the hierarchical analysis showed that the cognitive capacity component was the most important factor and the age component was the least important factor for the development of physical literacy. Also, the independent t-test showed that there was a significant difference between all components in rich and poor cities, except for the component of hereditary factors.

    Conclusion

    The results of this research showed that the most important component of physical literacy as one of the factors affecting children's health was cognitive capacity. It can be said that the eight existing components can improve or decrease physical literacy in students. The model in this research was obtained based on the opinions of elites during the outbreak of the Corona virus. Despite the fact that the spread of the Covid-19 virus has been contained to a great extent, but considering that contagious diseases may always exist, this research helps to use the results of this research in such situations. In general, it can be said that the contextual indicators related to physical literacy in developed cities have a more favorable situation than in less privileged cities, which indicates the role of the facilities and the level of development of the city on the development of physical literacy in students. It can affect the health level of children and teenagers. It seems that in case of lack of care and proper planning to promote physical literacy, the damage caused by the change in lifestyle caused by Covid-19 will be more in less privileged cities. According to the results, it is suggested that in order to promote physical literacy, especially in low-income cities, an educational program to promote physical literacy, as well as the tendency of students to perform physical activity and the necessary facilities for children's physical activities, in the view of officials and related organizations from the sentence of the Department of Sports and Education should be considered.

    Keywords: Physical literacy, Corona virus, Development, Student
  • شاهرخ امیری، پریچهر احمدی، مرضیه علیوندی وفا *، ابراهیم ذاکری
    زمینه

    با توجه به اهمیت متغیر اعتماد به نفس به عنوان یک متغیر تاثیرگذار در سلامت روان شناختی کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی (ADHD) و گزارش های متناقص در این خصوص، هدف مطالعه حاضر، مقایسه میزان اعتماد به نفس در زمینه های عمومی، اجتماعی، تحصیلی و خانوادگی در دانش آموزان با اختلال نقص توجه - بیش فعالی و کودکان سالم است.

    روش کار

    طرح تحقیق حاضر از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این تحقیق، دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی مراجعه کننده به درمانگاه روانپزشکی کودک و نوجوان مرکز آموزشی و درمانی رازی شهر تبریز در طول سال 1400 و همتاهای سالم این گروه بالینی بودند. در این مطالعه، 48 کودک از کودکان با تشخیص ADHD بدون اختلال روان پزشکی همراه، توسط فوق تخصص روان پزشکی کودکان، با تکیه بر روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان گروه مورد مطالعه انتخاب شدند. 48 کودک سالم نیز از مدارس تبریز به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند.

    یافته ها

    بر اساس نتایج استنباطی نمرات ترکیبی زیرمولفه های اعتماد به نفس، بین نمرات اعتماد به نفس گروه مبتلا به ADHD و گروه سالم، تفاوت معنادار آماری وجود داشت. با توجه به نمرات زیرمقیاس اعتماد به نفس، تفاوت معناداری بین دو گروه در زیر مقیاس اجتماعی و تحصیلی حاصل نشد. همچنین، یافته ها نشان داد که تفاوت معنادار آماری بین نمرات زیرمقیاس عمومی و زیرمقیاس خانوادگی وجود دارد، طوری که اعتماد به نفس عمومی گروه مبتلا به ADHD بیشتر از میانگین اعتماد به نفس عمومی گروه سالم و میانگین اعتماد به نفس خانوادگی گروه سالم بالاتر از میانگین اعتماد به نفس خانوادگی گروه مبتلا به ADHD بود.

    نتیجه گیری

    اعتماد به نفس دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه – بیش فعالی در دنیای درونی خودشان با استنباط دیگران از میزان اعتماد به نفس خود این کودکان متفاوت است و این کودکان بنا به شرایط روانی خاص خودشان، اعتماد به نفس قابل قبولی در دنیای روانی خودشان دارند. همچنین، با توجه به اعتماد به نفس خانوادگی پایین مبتلایان به ADHD گروه مورد مطالعه، احتمال دارد کیفیت برخورد والدین و نزدیکان با این کودکان بر چگونگی تعریف آنها از روابط خانوادگی تاثیر گذاشته و مقدار آن را در حد معناداری پایین آورد.

    پیامدهای عملی

    پیشنهاد می شود متخصصان در بررسی های مداخله ای خود با این کودکان، به متغیر اعتماد به نفس توجه کرده و از پتانسیل این متغیر در کنترل رفتارهای فردی و خانوادگی استفاده کنند.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه - بیش فعالی, اعتماد به نفس, دانش آموز
    Shahrokh Amiri, Parichehr Ahmadi, Marziyeh Alivandi Vafa *, Ebrahim Zakeri
    Background

    Considering the importance of self-esteem as an influential variable in the mental health of children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) and also the inconsistent findings in the related literature, this study intended to compare the level of self-esteem in public, social, academic, and family contexts in students with and without ADHD.

    Methods

    The research design was based on the causal-comparative study. The intended first population of this study consisted of students with ADHD who had visited the child and adolescent psychiatry clinic of Razi Hospital in Tabriz during 2021 (1400 in the solar calendar); the second population was made up of healthy counterparts of this clinical group (i.e., students without ADHD). Based on the purposive sampling method, 48 students who were diagnosed with ADHD without co-occurring psychiatric disorder by a child psychiatry specialist were selected as the study group. Also, 48 healthy students from Tabriz schools were selected as the group without ADHD.

    Results

    Given the obtained results, a statistically significant difference was found between the ADHD group and the non-ADHD group in light of the composite scores of the self-esteem sub-components. The findings showed a statistically significant difference between the two groups in terms of the public and the family subscales, that is, the public self-esteem of the group with ADHD was higher than the mean of the general self-esteem of the non-ADHD group, and the mean of the family self-esteem of the non-ADHD group was higher than that of the ADHD group. However, there was no significant difference between the two groups in terms of the social and academic subscales.

    Conclusion

    Based on the findings, it was concluded that the self-esteem of students with ADHD in their inner world is different from other individuals’ inferences about the self-esteem of these children. In other words, these children had acceptable self-esteem in their psychological world according to their psychological conditions. In addition, considering the low family self-esteem of the participants with ADHD, the behavioral quality of these children’s parents and relatives may have affected how they define family relationships and consequently, lowered their value.

    Practical Implications

    Considering the obtained results, it was suggested to pay attention to these children’s self-esteem in their interventions and use the potential of this variable in controlling individual and family behaviors.

    Keywords: ADHD, Self-esteem, Student
  • نسرین نامجو باغینی، امان الله سلطانی*، علیرضا منظری توکلی، حمدالله منظری توکلی
    زمینه و هدف

    اعتبارسنجی مقیاس رفتار خودکشی می تواند به ارزیابی چگونگی و کیفیت رفتار کمک بیشتری نماید. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر تعیین ساختار عاملی و اعتباریابی مقیاس ارزیابی رفتار خودکشی نوجوانان در دختران دانش آموز دوره متوسطه دوم شهر کرمان در سال 1400 بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع توصیفی است. جامعه آماری شامل کلیه دختران دانش آموز دوره متوسطه دوم شهر کرمان در سال 1400 بود. تعداد 682 نفر به عنوان نمونه تعیین شد. نمونه ها به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. اطلاعات پژوهش از طریق دو مقیاس ارزیابی رفتار خودکشی نوجوانان و احتمال خودکشی Cull و Gill جمع آوری گردید. برای بررسی روایی و پایایی مقیاس از روش های روایی محتوا، همگرا، روایی سازه، روش های همسانی درونی استفاده گردید.

    یافته ها

    تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی نشان داد که مقیاس ارزیابی رفتار خودکشی نوجوانان از سه عامل تشکیل شده است که در مجموع 88/62 درصد از واریانس رفتار خودکشی را تبیین می کنند. نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای همه سوالات قابل قبول بود. این پرسش نامه به همراه مقیاس احتمال خودکشی Cull و Gill اجرا شد که با 16 آیتم از روایی هم زمان مناسبی برخوردار بود (001/0<p). ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 84/0 و خرده مقیاس ها در محدوده 87/0 تا 95/0 بود.

    نتیجه گیری

    مقیاس ارزیابی رفتار خودکشی نوجوانان 16-آیتمی دارای پایایی و روایی مناسب برای دختران دانش آموز است. بنابراین، این مقیاس را می توان برای ارزیابی وضعیت رفتار خودکشی نوجوانان در دختران دانش آموز دوره متوسطه به کار برد.

    کلید واژگان: رفتار, خودکشی, دختر, دانش آموز, اعتباریابی, کرمان
    Nasrin Namjo Baghini, Amanollah Soltani*, Alireza Manzari Tavakoli, Hamdollah Manzari Tavakoli
    Background and Objectives

    Validating the suicide behavior scale can provide a better assessment of the quality and nature of behavior. Therefore, the aim of this study was to determine the factor structure and validity of the Suicide Behavior Assessment Scale in female high school students in Kerman City in 2021.

    Materials and Methods

    In this descriptive study, statistical population included all female high school students in Kerman city in 2021. A sample size of 682 was selected using cluster random sampling method. Data were collected through two suicide behavior assessment scales and the Cull and Gill’s Suicide Probability Scale. Content validity, convergent validity, structural validity, and internal consistency methods were used to examine the validity and reliability of the scale.

    Results

    Exploratory and confirmatory factor analysis showed that the Suicide Behavior Assessment Scale consists of three factors that explain 62.88% of the variance of suicide behavior. The content validity ratio and content validity index were acceptable for all questions. This questionnaire, along with the Cull and Gill’s Suicide Probability Scale, with 16 items, had appropriate concurrent validity (p<0.001). The Cronbach's alpha coefficient for the entire scale was 0.84 and for subscales ranged from 0.87 to 0.95.

    Conclusion

    The 16-item Suicide Behavior Assessment Scale has appropriate reliability and validity for female high school students. Therefore, this scale can be used to evaluate the status of suicide behavior in female high school students.

    Keywords: Behavior, Suicide, Female, Student, Validity, Kerman
  • معصومه جعفری ندرآبادی، فریبرز باقری*، رضا قربان جهرمی
    مقدمه

    سبک زندگی تحصیلی سلامت محور چارچوبی ارزشمند در شناسایی مولفه های انگیزشی و پیش بینی سلامت تحصیلی فراگیران می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای عزت نفس در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور انجام شد.

    روش ها

    مطالعه حاضر، توصیفی-همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را  دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال 1400-1399در بر می گیرد که به صورت نمونه گیری در دسترس تعداد 744 نفر از بین آنها انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه رفتارهای سبک زندگی تحصیلی سلامت محور، پرسشنامه عزت نفس و پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی بود.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که سبک ارتقا دهنده تحصیلی سلامت محور با نیازهای بنیادین روانشناختی (35/0) دارای همبستگی مثبت معنادار و سبک بازدارنده تحصیلی سلامت محور با نیازهای بنیادین روانشناختی (32/0) و عزت نفس (21/0) دارای همبستگی منفی معنادار در سطح 01/0 بود. همچنین عزت نفس در رابطه بین نیازهای بنیادین روانشناختی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور دارای نقش میانجی بود (05/0 >P).

    نتیجه گیری

    بر این اساس در زمینه طراحی اقدامات لازم به منظور ارتقای رفتارهای سبک زندگی سلامت محور در دانش آموزان می توان به تدوین برنامه هایی در جهت اصلاح عزت نفس و نیازهای بنیادین روانشناختی اقدام نمود.

    کلید واژگان: سبک تحصیلی, دانش آموز, عزت نفس, نیازهای بنیادین روانشناختی
    Masoomeh Jafary Nadrabady, Fariborz Bagheri*, Reza Ghorban Jahromi
    Introduction

    Health-oriented academic lifestyle is a valuable framework in identifying motivational components and predicting studentschr('39') academic health. The aim of this study was to investigate the mediating role of self-esteem in the relationship between basic psychological needs and health-oriented academic lifestyle.

    Methods

    The present study was descriptive-correlational and structural equation modeling. The statistical population of the present study includes high school students in Tehran in 1300-1400, from which 744 people were selected by convenience sampling. Data collection tools included Health-Oriented Academic Lifestyle Behaviors Questionnaire, Rosenberg Self-esteem Scale and basic psychological needs questionnaire.

    Results

    The results showed that health-oriented educational promoting style with basic psychological needs (0.35) has a significant positive correlation and health-oriented educational deterrent style with basic psychological needs (0.32) and self-esteem (0.21) has significant negative correlation at the level of 0.01. Also, self-esteem had a mediating role in the relationship between basic psychological needs and health-oriented academic lifestyle (P <0.05).

    Conclusion

    Based on this, in designing the necessary measures to promote health-oriented lifestyle behaviors in students, it is possible to formulate programs to improve self-esteem and basic psychological needs.

    Keywords: Academic lifestyle, student, self-esteem, basic psychological needs
  • آرزو محمدی، زهرا آقامیرمحمدعلی، رضا شباهنگ، فرزین باقری شیخانگفشه*، وحید صوابی نیری
    زمینه و هدف

    ثبات عامل هدایت گر موفقیت است و بدون ثبات، امکان شکوفایی استعداد وجود ندارد. در واقع، ثبات جزء ضروری موفقیت در مدرسه است که بهبود آن می تواند پیشرفت تحصیلی را به همراه آورد. بدین ترتیب، مطالعه حاضر در تلاش است که در قالب یک مطالعه مداخله ای با استفاده از برنامه ثبات به تقویت ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلند مدت، استحکام روانی، و خودکارآمدی دانش آموزان بپردازد.

    روش

    در این مطالعه شبه تجربی (پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه)، جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مدارس متوسطه یکم ناحیه یک شهر رشت در نیم سال تحصیلی 98-1397 بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 82 دانش آموز (41 دانش آموز دختر و 41 دانش آموز پسر) با سن بین 13 تا 15 سال انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (تعداد=41) و گواه جایدهی (تعداد=41) گردیدند. برنامه توسعه و تقویت ثبات و قالب ذهنی شامل داستان ها، نقشه های انتخاب، راهنمایی هم کلاسی ، ارزیابی خود و خود-آموزش دهی کلامی (پولیرستک، 2017) برای گروه آزمایش در قالب 9 جلسه 90 دقیقه ای (سه روز در هفته) تدوین شده وبه صورت گروهی روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس کوتاه ثبات (داکورث و کیون، 2009)، پرسشنامه استحکام روانی-18 گویه ای (کلاف و همکاران، 2002) و مقیاس خودکارآمدی عمومی (شوارزر و جروسالم، 1995) بودند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده با روش تحلیل چندمتغیره کوواریانس انجام شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، برنامه تقویت ثبات منجر به بهبود نگهداری تلاش (0/46 = ηp2)، تداوم علاقه (0/61 = ηp2)، استحکام روانی (0/4646/0 = ηp2) و خودکارآمدی (0/50 = ηp2) در دانش آموزان شد. برنامه بر تداوم علاقه (0/61 = ηp2) بیش از همه موثر بود (0/001>P).

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه تاییدکننده کارآمدی برنامه ثبات بر ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلند مدت، استحکام روانی و خودکارآمدی دانش آموزان بوده است و در نتیجه با توجه به نقش تسهیل گر ثبات در عملکرد تحصیلی دانش آموزان و موفقیت در مدرسه، ضروری است که مداخلاتی به منظور توسعه ثبات در دانش آموزان ارایه شود.

    کلید واژگان: استحکام روانی, ثبات, خودکارآمدی, دانش آموز, ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلند مدت
    Arezoo Mohammadi, Zahra Aghamirmohammadali, Reza Shabahang, Farzin Bagheri Sheykhangafshe*, Vahid Savabi Niri
    Background and Purpose

    Grit is the driver of success; without grit, talent couldn’t flourish. Grit is an essential ingredient of success in school, and its improvement can lead to academic achievement; hence the present study tries to strengthen the sustaining effort and interest for long-term purposes, mental toughness, and self-efficacy of students by using the grit program as an interventional study.

    Method

    In this semi-experimental study (pretest-posttest with the control group), the study's statistical population included the middle school students of district one of Rasht City in the academic year of 2018-19. Using the convenience sampling method, 82 students (41 female students and 41 male students) aged between 13 and 15 years were selected and they were randomly assigned to the experimental (n = 41) and waiting for control (n = 41) groups. The program for developing and strengthening grit and mindset including stories, choice maps, peer tutoring, self-evaluation, and verbal self-instruction (Polirstok, 2017) was provided for the experimental group in 9 90-minute sessions (three days a week). The program was group-based and focused on increasing the capacity to sustain effort and interest in long-term goals. The research instruments included the Short Grit Scale (Duckworth & Quinn, 2009), Mental Toughness Questionnaire-18 items (Clough et al., 2002), and the General Self-Efficacy Scale (Schwarzer & Jerusalem, 1995). Data were analyzed by SPSS24 using multivariate covariance analysis (MANCOVA).

    Results

    Based on the findings, the grit program enhanced the persistence of effort (ηp2 = 0.46), consistency of interest (ηp2 = 0.61), mental toughness (ηp2 = 0.46), and self-efficacy (ηp2 = 0.50) in students. The program on the consistency of interest (ηp2 = 0.61) was the most effective.

    Conclusion

    Given the facilitating role of grit in students' academic performance and success in school, it is necessary to provide interventions to develop grit in students. Our results confirm the effectiveness of the grit program on the sustaining effort and interest for long-term purposes, mental toughness, and self-efficacy of students, which are recognized as critical factors in academic success.

    Keywords: Capacity of sustaining effort, interest for long-term purposes, grit, mental toughness, self-efficacy, student
  • سعیده قاسمی، مژگان محمدی نایینی*، فائزه ناطقی

    در جامعه امروزی یکی از معضلات رو به رشدی که زندگی در جوامع شهری را دچار اختلال و بی نظمی کرده است مربوط به مشکلات ترافیکی و رفتار شهروندان در این زمینه می باشد. در واقع زندگی در جامعه شهری، به سبب پیدایش مراکز مختلفی اعم از اداری، تجاری، مسکونی منجر به افزایش سفرهای درون شهری بی شماری برای هر یک از افراد جامعه شده و معضلی به نام ترافیک را با خود به همراه آورده است. در مجموع می توان ترافیک را پدیده ای دانست که حاصل تعامل میان کنش های انسانی، طبیعت(محیط طبیعی) و ماشین(تکنولوژی) است. از بین عوامل تاثیرگذار بر ترافیک، کنش های انسانی که به رفتار ترافیکی موسوم هستند، موضوعی است که به مهارت های فردی، توانایی های ادراکی و شناختی راننده گفته می شود و نشان می دهد که واکنش راننده در مقابل قوانین و هشدارهای راهنمایی و رانندگی چگونه است. بنابراین رفتارهای ترافیکی در حوادث و تصادفات رانندگی نقش مهمی ایفا می کنند. به طور که رفتارهای ترافیکی ناخوشایند باعث ایجاد حوادث بیشتر می شود و در مقابل، رفتارهای ترافیکی مثبت ایجاد محیط ترافیکی ایمن را ترویج می دهند. لذا آموزش و پرورش هر کشوری با توجه به اینکه سطحی قابل توجهی از افراد جامعه و شهروندان آن را پوشش می دهد، می تواند در آموزش و تعلیم رفتار ترافیکی در جنبه های مختلفی موفق عمل نماید و از طریق آموزش رفتار ترافیکی مطلوب در قالب آموزش های تیوری در محتوای کتب و آموزش های عملی در قابل طرح های از قبیل: همیار پلیس و... در سطوح مختلف تحصیلی موثر واقع شود و تا حدودی سلامت شهروندان را تضمین نماید. روش تحقیق مقاله حاضر، روش توصیفی تحلیل با فن کتابخانه ای می باشد.

    کلید واژگان: ترافیک, رفتار ترافیکی, دانش آموز, آموزش و پرورش, سلامت
    Saeedeh Ghasemi, Mozhgan Mohammadi Naeeni *, Faezeh Nateghi

    In today's society, one of the growing problems that has disrupted life in urban communities is related to traffic problems and the behavior of citizens in this field. In fact, living in an urban society, due to the emergence of various centers such as administrative, commercial, and residential, has led to the increase of countless intra-city trips for each member of the society and has brought with it a problem called traffic. In general, traffic can be considered a phenomenon that is the result of interaction between human actions, nature (natural environment) and machine (technology). Among the factors affecting traffic, human actions, which are known as traffic behavior, is an issue that refers to the individual skills, perceptual and cognitive abilities of the driver, and shows how the driver reacts to traffic laws and warnings. Is. Therefore, traffic behaviors play an important role in traffic accidents. So that unpleasant traffic behaviors cause more accidents, and on the other hand, positive traffic behaviors promote the creation of a safe traffic environment. Therefore, the education of any country, considering that it covers a significant level of society and citizens, can be successful in teaching traffic behavior in various aspects, and through training desirable traffic behavior in the form of training The theory in the content of the books and practical training can be effective in projects such as: police assistant, etc. at different educational levels and to some extent guarantee the health of the citizens. The research method of this article is the descriptive method of analysis with library technique.

    Keywords: traffic, traffic behavior, student, education, health
  • مریم سادات فاطمی، آزاده چوب فروش زاده*، محبوبه بهرامی
    زمینه و هدف

    هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش علایم روان تنی و اضطراب امتحان دانش آموزان کنکوری بود.

    مواد و روش ها: 

    پژوهش حاضر از نوع پژوهش های آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دانش آموزان دختر سال دوازدهم مقطع متوسطه بخش بن رود استان اصفهان در سال تحصیلی (99-1400) بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و بین دانش آموزانی که نمرات اضطراب بالایی داشتند (1 انحراف معیار بالاتر از میانگین) تعداد 12 نفر به صورت تصادفی در گروه آزمایش و تعداد 12 نفر به صورت تصادفی در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخله برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت. گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. جهت گردآوری داده ها از پرسش نامه های اضطراب امتحان TAI (ابوالقاسمی و همکاران، 1385) و شکایات روان تنی (تاکاتا و ساکاتا، 2004) استفاده شده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش های آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. شرکت کنندگان اجازه داشتند هرزمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. فرم رضایت نامه آگاهانه توسط افراد قبل از شروع مطالعه تکمیل شده است.

    یافته ها: 

    نتایج تحلیل آنکوا نشان داد که مداخله آزمایشی توانسته است به طور معناداری سبب کاهش اضطراب امتحان (001/0>P) و کاهش علایم روان تنی (001/0>P) در دانش آموزان گروه آزمایش شود.

    نتیجه گیری:

     باتوجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی توانسته تاثیر مثبتی در کاهش اضطراب امتحان و کاهش علایم روان تنی در دانش آموزان کنکوری داشته باشد.

    کلید واژگان: اضطراب امتحان, دانش آموز, ذهن آگاهی, علائم روان تنی, کنکور
    Maryam Sadat Fatemi, Azadeh Choobforoushzadeh*, Mahboobeh Bahrami
    Aim and Background

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of mindfulness-based stress reduction program on reducing psychosomatic symptoms and test anxiety in the University entrance exam candidates.

    Methods and Materials: 

    The present study was an experimental study with pre-test and post-test design with a control group. The statistical population included the senior female high school students in Bonroud district of Isfahan province in the educational year (2020-2021), who were selected by multi-stage random cluster sampling method and among students who had high anxiety scores (1 standard deviation above average). 12 students were randomly assigned to the experimental group and 12 students were randomly assigned to the control group. The experimental group underwent mindfulness-based stress reduction program intervention for 8 sessions. The control group did not receive any intervention. TAI test anxiety (Abolghasemi et al., 2006) and psychosomatic complaints (Takata and Sakata, 2004) questionnaires were used to collect data. The collected data were analyzed using statistical methods of Analysis of Covariance. Participants were allowed to leave the study whenever they wished. The informed consent form was completed by the individuals before the study began.

    Findings

    The results of ANCOA analysis showed that the experimental intervention could significantly reduce test anxiety (P<001) and reduce psychosomatic symptoms (P<001) in students of the experimental group.

    Conclusions

    According to the findings, it can be concluded that mindfulness-based stress reduction program has been able to have a positive effect on reducing test anxiety and psychosomatic symptoms in the University entrance exam candidates.

    Keywords: Psychosomatic symptoms, Exam stress, Mindfulness, Student, University entrance exam
  • بهاره جعفری، جمال صادقی*، نبی الله اکبرناج شوب، رجبعلی محمدزاده ادملایی
    زمینه و هدف

    بی علاقگی و بی انگیزه بودن درقبال درس، هیچ گاه ناشی از یک عامل نبوده است و درنتیجه در نداشتن موفقیت تحصیلی، ناشناخته ها و مسایل زیادی وجود دارد؛ ازاین رو مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای ادراک شایستگی در رابطه بین مشارکت فعال در مدرسه با دل زدگی تحصیلی در دانش آموزان پسر متوسطه انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع تحلیلی همبستگی مبتنی بر روش مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان پسر پایه نهم مدارس دولتی شهر بابل تشکیل دادند که به روش خوشه ای دومرحله ای، سیصد نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، پرسش نامه مشارکت فعال در مدرسه (وانگ و همکاران، 2011) و مقیاس دل زدگی تحصیلی (پکران و همکاران، 2005) و پرسش نامه ادراک شایستگی (هارتر، 1985) به کار رفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات رگرسیونی و روش مدل سازی معادلات ساختاری در سطح معناداری 0٫05 و نرم افزارهای SPSS نسخه 18 و Amos نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها

    براساس نتایج، متغیر مشارکت فعال در مدرسه بر دل زدگی تحصیلی (0٫027=p، 0٫274-=β) و متغیر ادراک شایستگی بر دل زدگی تحصیلی (0٫042=p، 0٫587-=β) اثر مستقیم و معناداری داشت؛ همچنین مسیر غیرمستقیم اثر متغیر مشارکت فعال در مدرسه با میانجیگری ادراک شایستگی بر دل زدگی تحصیلی (0٫001=p، 0٫582-=β)، به دست آمد. باتوجه به مقادیر0٫994GFI= و 0٫990 CFI=و 0٫044RMSEA=، مدل از برازش خوبی برخوردار بود.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های پژوهش، چون هدف دانشآموزان دارای ادراک شایستگی پیشرفت و موفقیت تحصیلی است، در انتخاب فعالیتهای تحصیلی، با جهت دادن و استقامت در آنها، توانایی و پشتکار بیشتری نشان میدهند. این امر بهنوبه خود موجب افزایش کفایت درزمینه های اجتماعی، رفتاری، تحصیلی و حتی جسمانی می شود؛ درنتیجه احساس لیاقت و شایستگی بهبود مییابد و احتمال وقوع دل زدگی تحصیلی و حتی ترک تحصیل کاهش پیدا می کند.

    کلید واژگان: ادراک شایستگی, مشارکت فعال در مدرسه, دل زدگی تحصیلی, دانش آموز
    Bahareh Jafari, Jamal Sadeghi *, Nabiollah Akbarnaj Shub, Rajabali Mohammadzadeh Admalai
    Background & Objective

    Lack of interest and motivation for the study has never been caused by one factor, and as a result, there are many unknowns and problems in educational failure. One of these issues is the feeling of academic boredom and its causing factors. Educational boredom is an excitement and one of the crucial factors in disrupting the optimal learning process of students. This educational excitement is defined by cognitive, emotional, physiological, and motivational components as well as external indicators or manifestations experienced during educational activities such as class attending, studying, or doing homework. On the other hand, active participation in school is a multidimensional structure that has both cognitive (self–directed learning and using cognitive strategy) and emotional (sense of belonging to school and valuing of school education) dimensions and has positive educational and personality consequences for students and is an essential and worthwhile challenge as an aspect of adolescent growth. Students' participation in the teaching and learning process is a crucial step towards increasing the quality and achieving the goals of education. Therefore, the purpose of the current study was to present a structural model of relationships between active participation in school and educational boredom with the mediating role of competency perception in high school boys.

    Methods

    According to its purpose, this research is fundamental, and in terms of data collection, it is a correlational analysis employing structural equation modeling. The statistical population consisted of all ninth–grade male students in public schools in Babol City, Iran. The sample size was estimated as 300, according to the number of variables, the allocation of a coefficient of 25 for each variable (10 variables observed in the model), and the possibility of some incomplete questionnaires. They were selected by a two–stage clustering method. In the first stage, 10 schools were selected from 14 public schools in Babol. In the second stage, 12 classes were randomly selected from all twenty 25–student classes. To collect data, the Questionnaire of Active Participation in the School (Wang et al., 2011), the Educational Boredom Scale (Pekran et al., 2005), and the Competency Perception Questionnaire (Harter, 1985) were used. For data analysis, regression analysis and structural equation modeling were performed in SPSS18 and Amos23 software. The significance level was set at p<0.05.

    Findings

    The results showed that the variables of active participation in school have a direct and significant effect on educational boredom (β=–0.274, p=0.027), perception of competence on academic boredom (β=–0.587, p=0.042), and also the indirect path of the impact of active participation in school was verified with the mediating of the competency perception on boredom (β=–0.582, p=0.001). The model had a good fit according to the indices of GFI=0.994, CFI=0.990, and RMSEA=0.044.

    Conclusion

    Based on the research findings, active participation in school affects academic burnout through the mediation of competence perception. Therefore, it is suggested that students are encouraged to participate in school activities through teamwork, solving problems creatively, doing things, and achieving a common goal with cooperation. These activities can promote cognitive behavioral activity as the essential components of competence perception and reduce academic failure, boredom, and even truancy.

    Keywords: Perception of competence, Active participation in school, Educational boredom, Student
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال