به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « درمان شناختی رفتاری » در نشریات گروه « پزشکی »

  • علی ندائی، حسین قمری گیوی*، علی شیخ الاسلامی، اسماعیل صدری
    مقدمه

    یکی از دلایل مقاومت بیماران و کارایی ضعیف رویکردهای درمانی، هم ابتلایی اختلال افسردگی و اضطراب است. لذا هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی "درمان شناختی رفتاری" بر دشواری ها در تنظیم هیجان، عدم تحمل بلاتکلیفی و آمیختگی فکر در افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب همبود بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان بودند که با علائم افسردگی و اضطراب همبود به مراکز روانشناسی شهر اصفهان در سال 1399 مراجعه کرده بودند. نمونه ها به روش دسترس از مرکز مشاوره منطقه 5 و 7 شهر اصفهان انتخاب شدند. ابتدا با مصاحبه بالینی طبق DSM-5، "سیاهه افسردگی بک نسخه 2" (Beck Depression Inventory-II) و "سیاهه اضطراب بک" (Beck Anxiety Inventory)، تعداد نمونه ها 32 تن به شیوه در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه مداخله (16 تن) و کنترل (16 تن) گمارده شدند. جمع آوری داده ها با پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس دشواری ها در تنظیم هیجان" (Difficulties in Emotion Regulation Scale)، "مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی" (Intolerance of Uncertainty Scale) و "ابزار آمیختگی فکر" (Thought Fusion Instrument) انجام شد. روایی محتوا و روایی صوری به روش کیفی و پایایی نیز به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. "درمان شناختی- رفتاری" 10 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه مداخله اجرا شد و گروه کنترل در فهرست انتظار بود. ارزیابی در 3 مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (3 ماه) انجام شد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 21 تحلیل شد.

    یافته ها

    "درمان شناختی -رفتاری" در گروه مداخله سبب بهبود معنادار عدم تحمل بلاتکلیفی، دشواری ها در تنظیم هیجان و آمیختگی فکر در مرحله پس آزمون شد. اما اثربخشی "درمان شناختی رفتاری" فقط بر روی متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی تا مرحله پیگیری پایدار بود (05/0>P).

    نتیجه گیری

    اثر درمان "شناختی-رفتاری" تغییرات ماندگارتری بر روی متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی نسبت به سایر متغیرها نشان داده است. با توجه به پیش آگهی منفی و پیچیدگی زیاد افسردگی و اضطراب همبود، پیشنهاد می شود برای اثربخشی درازمدت "درمان شناختی رفتاری"، این مداخله درمانی با درمان های مکمل تلفیق و تقویت شود.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, بلاتکلیفی, آمیختگی فکر, تنظیم هیجان, اضطراب و افسردگی همبود
    Ali Nedaei, Hoseyn Ghamri*, Ali Sheykholeslami, Esmaeil Sadri
    Introduction

    One of the reasons for patients' resistance and the poor effectiveness of treatment approaches is the comorbidity of depression and anxiety disorder. Therefore, the purpose of the present study was to determine the effectiveness of "Cognitive Behavioral Therapy" on difficulties in emotion regulation, intolerance of uncertainty and thought fusion in people suffering from comorbid depression and anxiety.

    Methods

    The present research was semi-experimental with a pre-test, post-test design with a control group. The statistical population of this research included all the people who had referred to psychological centers in Isfahan city with comorbid symptoms of depression and anxiety in 2019. The samples were selected by convenience method from the counseling center of the 5th and 7th regions of Isfahan city. After passing a clinical interview according to DSM-5 and completing the "Beck Depression Inventory, Version 2" and "Beck Anxiety Inventory", finally, 32 people were eligible for the study. The samples were randomly assigned to intervention (16 people) and control (16 people) groups. Data collection was Done with demographic questionnaire, "Difficulties in Emotion Regulation Scale", "Intolerance of Uncertainty Scale" and "Thought Fusion Instrument". Content validity and face validity were measured by qualitative method and reliability was also measured by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. "Cognitive Behavioral Therapy" was implemented for 10 sessions of 90 minutes for the intervention group and the control group was on the waiting list. The data was analyzed with SPSS .21.

    Results

    “Cognitive-Behavioral Therapy” in the intervention group caused a significant improvement in the intolerance of uncertainty, difficulties in regulating emotions and mixing thoughts in the post-exam stage. However, the effectiveness of “Cognitive-Behavioral Therapy” was stable only on the uncertainty intolerance variable until the follow-up stage (P<0.05).

    Conclusions

    The effect of "Cognitive Behavioral Therapy" has shown more lasting changes on the uncertainty intolerance variable than other variables. Considering the negative prognosis and the high complexity of  comorbid depression and anxiety, it is suggested that this intervention be combined and strengthened with complementary therapy for the long-term effectiveness of this intervention on other correlates of this disorder.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Uncertainty, Thought Fusion, Emotional Regulation, Comorbid Depression, Anxiety
  • نوشین خنده رو*، سیداحمد محمودیان، پرستو گلشیری
    مقدمه

    درمان شناختی- رفتاری در مورد اختلالات روان پزشکی و چندین وضعیت طبی از جمله اختلالات خواب کاربرد دارد. هدف مطالعه، یافتن ارتباط معنی دار بین بهبود کیفیت خواب و شدت سردرد میگرن با استفاده از درمان شناختی- رفتاری بوده است.

    روش ها

    مطالعه ی حاضر از نوع کار آزمایی بالینی است که بر روی 80 بیمار مبتلابه میگرن، مراجعه کننده به مراکز سلامت ابن سینا و بیمارستان امین شهر اصفهان طی سال 1398 انجام شده است. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 40 نفره مداخله و شاهد تخصیص یافتند و گروه مداخله 5 جلسه آموزش درمان شناختی- رفتاری به شیوه سخنرانی و بحث و گفتگو و با هدف شناخت مکانسیم خواب و بهبود و ارتقاء آن دریافت نمودند. قبل و سه ماه پس از اتمام مداخله ی مقیاس درد (Visual Analog Scale) VAS، تعداد روزهای سردرد طی سه ماه گذشته، تعداد حملات در سه ماه گذشته، پرسش نامه های استاندارد کیفیت خواب پیتزبورگ و میداس توسط بیماران تکمیل شد.

    یافته ها

    پس از انجام مداخلات، نمره ی کلی کیفیت خواب، بهبود معنی داری در گروه مداخله نشان داد (همگی 0/001 > P). همچنین مولفه های میزان بازدهی، کیفیت ذهنی خواب، تاخیر در بخواب رفتن و اختلالات خواب به طور معنی داری در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد بهبود یافته بود (0/001 > P). همچنین در تعداد روزهای سردرد و تعداد حمله در یک ماه گذشته در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری نشان داده شد (هر دو 0/02 = P).

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر، اثربخش بودن آموزش بهداشت خواب به شیوه ی درمان شناختی- رفتاری بر کیفیت خواب و شدت سردرد بیماران میگرن را نشان داد.

    کلید واژگان: بهداشت خواب, درمان شناختی- رفتاری, کیفیت خواب, سردرد میگرن, مقیاس آنالوگ دیداری
    Noushin Khandehroo *, Seyed Ahmad Mahmoudian, Parastoo Golshiri
    Background

    Cognitive behavioral therapy is used for psychiatric disorders and several medical conditions, including sleep disorders. The aim of the study was to find a significant relationship between improving sleep quality and the severity of migraine headaches using cognitive behavioral therapy.

    Methods

    This is a clinical trial studythat has performed on 80 paitents whom were suffering from in Migrainein 2 Healthy Centerin Esfahan. We divided patients to two groups of Control and Intervention. Every group had 45patients.The patients of Intervention groups received 5 academic meetingson the subject of Cognitive Behavioral Treatment. The methods of academic meetings were including: lecturediscussion and conversation. The aims of meetings were: recognition of sleep mechanism, sleep promotion and well-being. Standard questionnaires of sleep quality of Pittsburgh and Midas were completed by patients before and 3 months after finishing of intervention.

    Findings

    The education of Cognitive Behavioral Therapy on Sleep Quality and Headache Intensity in Migraine Patientshad a positive virtually effect on all sleep quality components(P < 0.001), Except using of sleeping drugs user, and had a negative virtually effect on  number of headache days during 3 months ago and number of attacks during last month (P = 0.02).

    Conclusion

    These study findings have emphasis on effectiveness of:education ofCognitive Behavioral Therapy on Sleep Quality and Headache Intensity in Migraine Patients, and offer this strategy for dealing with pain, number of attacks and sleep well-beinga.

    Keywords: Sleep Hygiene, Cognitive Behavior Therapy, Sleep Quality, Migraine Disorder, Visual Analog Scale (VAS)
  • آناهیتا کاشمری، فاطمه شهابی زاده*، قاسم آهی، علیرضا محمودی راد
    زمینه و هدف

    از مشکلات سالمندان می توان افزایش چربی‎های خون و کاهش قوای شناختی آنان را ذکر کرد. پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی-رفتاری توام باخودشفقت‎گری همراه با فعالیت‎های‎ شناختی- حرکتی با درمان‎ شناختی-حرکتی ‎به‎تنهایی بر لیپوپروتئین‎های‎ پلاسما و کارکردهای ‎اجرایی سالمندان انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری را تمامی سالمندان بیشتر از شصت سال ساکن شهر مشهد در سال 1400 تشکیل دادند. از بین آن ها 42 نفر داوطلب (21 زن و 21 مرد) دارای ملاک‎های ورود، وارد مطالعه شدند. سپس با گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش اول (درمان شناختی-رفتاری توام با خودشفقت‎گری همراه با فعالیت‎های شناختی -حرکتی) و آزمایش دوم (درمان شناختی- حرکتی) و گواه (بدون مداخله) (هر گروه چهارده نفر) قرار گرفتند. گروه های آزمایش در هیجده جلسه نوددقیقه‎ای طی نه هفته مداخلات مربوط را دریافت کردند. داده‎های حاصل از پرسش نامه کارکردهای اجرایی (جیویا و همکاران، 2000) و نتایج نمونه‎های خون آزمودنی‎ها ازطریق نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 با تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس با اندازه‎گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون‎ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    میزان متغیرهای تری گلیسرید (0٫001>p) و HDL (0٫003=p) بین سه گروه پژوهش در پس آزمون دارای اختلاف معنادار بود. هر دو مداخله در تغییر میزان تری گلیسرید (0٫007=p) و HDL (0٫006=p) تاثیر معناداری داشت. در متغیر کارکردهای اجرایی، تفاوت میانگین‎ها در گروه های آزمایش اول و دوم بین پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری معنادار بود (0٫001>p)؛ در هر دو گروه آزمایش، تفاوت میانگین نمرات پس‎آزمون با پیگیری معنادار نبود که حاکی از ماندگاری تاثیر مداخلات بود (0٫05<p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته‎های پژوهش، درمان شناختی-رفتاری توام باخودشفقت‎گری همراه با فعالیت‎های ‎شناختی- حرکتی و نیز درمان ‎شناختی-حرکتی ‎به ‎تنهایی، بر کاهش تری‎گلیسرید و HDLو بهبود کارکردهای اجرایی سالمندان کارایی دارد. در مقام مقایسه، درمان شناختی-رفتاری توام با خودشفقت گری همراه با فعالیت‎های شناختی-حرکتی، برای متغیرهای تری گلیسرید و HDL دارای اثربخشی بیشتری است.

    کلید واژگان: درمان شناختی -رفتاری, خودشفقت‎گری, فعالیت‎های شناختی-حرکتی, لیپوپروتئین‎های پلاسما, کارکردهای اجرایی
    Anahita Kashmari, Fatemeh Shahabizadeh*, Ghasem Ahi, Alireza Mahmoudi Rad
    Background & Objectives

    Since older people suffer from many physical and psychological problems due to their age, improving physical and psychological health is essential for planners and practitioners in any country's social health field. Among the risk factors in old age is the increased concentration of lipids in the plasma, which can increase the problems of patients in the health field. Another problem for older people is the reduction of their cognitive abilities, which can lead to emotional and behavioral problems. In this regard, finding low–cost and low–risk ways to reduce older people's problems is one of society's main and important issues. On the other hand, nowadays, paying attention to psychological treatments as an alternative without complications and high costs to reduce the problems of patients has gained particular importance. Therefore, the present study compared the effectiveness of cognitive–behavioral therapy combined with self–compassion and cognitive–motor activities with cognitive–motor therapy alone on the plasma lipoproteins and executive functions of older people.

    Methods

    The research method was quasi–experimental, with a pretest–posttest and follow–up design with a control group. The statistical population consisted of older people over 60 living in Mashhad Cirt, Iran, in 2021. Among these, 42 volunteers (21 women and 21 men) who met the inclusion criteria were recruited and randomly assigned to the three groups: the first experimental group (cognitive–behavioral therapy combined with self–compassion and cognitive–motor activities), the second experimental group (cognitive–motor activities), and the control group (without intervention). The experimental groups were subjected to 18 sessions of 90 minutes during 9 weeks of interventions. The research tool was the Behavior Rating Inventory of Executive Function (BRIEF) (Gioia et al., 2000(. To analyze the research data, descriptive statistics indices, including frequency, percentage, mean, and standard deviation were used. Also, inferential statistics, including analysis of covariance to examine blood lipoproteins, analysis of variance with repeated measurements to investigate scores of executive functions, and Bonferroni post hoc test for intergroup comparison and variable measurement steps, were used. The data were analyzed using SPSS version 22 software, and the significance level of the tests was set at 0.05.

    Results

    The results indicated that only the two variables of triglyceride (p<0.001) and high–density lipoprotein (HDL) (p=0.003) had a significant difference between the three research groups in the posttest after removing the effect of the pretest. However, there were no significant differences between study groups regarding cholesterol (p=0.233) and low–density lipoprotein (LDL) (p=0.408). Both interventions significantly changed the amount of triglyceride (p=0.007) and HDL (p=0.006). Also, the effect of time, group, and the interaction effect of time and group on the variable of executive functions were significant (p<0.001). The difference between the averages in the first and second test groups between the pretest, posttest, and follow–up was significant (p<0.001). In both experimental groups, the difference between the average scores of the posttest and the follow–up was not significant, which indicated the persistence of the intervention's effect (p>0.05).

    Conclusion

    Based on the research findings, cognitive–behavioral therapy combined with self–compassion, cognitive–motor activities, and cognitive–motor therapy alone are effective and efficient in reducing plasma lipoproteins and improving the executive functions of older people. In comparison, cognitive–behavioral therapy combined with self–compassion and cognitive–motor activities has more effectiveness in triglyceride and HDL variables.

    Keywords: Cognitive–Behavioral Therapy, Self–Compassion, Cognitive–Motor Activities, Plasma Lipoproteins, Executive Functions
  • حمیده سادات مهاجری، محمدمهدی جهانگیری*، ذبیح پیرانی

    زنان سرپرست خانوار با دشواری ها و چالش های روانی و اجتماعی برای دست یابی به بهزیستی روانشناختی مواجه هستند، ازاین رو هدف پژوهش حاضر هم سنجی اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان وجودی بر بهزیستی روانشناختی و امیدواری زنان سرپرست خانوار شهرستان رشت می باشد.

    روش کار: 

    روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سرپرست خانوار شهر رشت و حجم نمونه شامل 60 نفر که در دو گروه آزمایش (20 نفر در گروه تحت درمان وجودی، و 20 نفر گروه تحت درمان شناختی رفتاری) و یک گروه گواه (20 نفر) به طور تصادفی قرار داده شدند. سپس به هر یک از دو گروه آزمایش 8 جلسه گروهی 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری و درمان وجودی ارائه شد. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی کارول ریف (1989) و پرسشنامه امیدواری اشنایدر و همکاران (2002) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، در متغیرهای بهزیستی روان شناختی و امیدواری، اثر اصلی زمان به لحاظ آماری معنادار و بدین معنی است که بین سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری در متغیرهای بهزیستی روان شناختی و امیدواری زنان سرپرست خانوار در دو گروه آزمایش (درمان شناختی رفتاری و درمان وجودی) تفاوت معناداری وجود داشته که نشان دهنده تاثیر معنادار هر دو روش درمانی بر متغیرهای وابسته پژوهش بود. 

    نتیجه گیری

    هر دو روش درمانی به یک میزان توانسته اند بر افزایش بهزیستی روان شناختی و امیدواری زنان سرپرست خانوار تاثیرگذار باشند.

    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, درمان وجودی, بهزیستی روانشناختی, امیدواری, زنان سرپرست خانوار
    Hamideh Sadat Mohajeri, Mohammadmehdi Jahangiri *, Zabih Pirani
    Introduction

    Women heads of households face psychological and social difficulties and challenges to achieve psychological well-being. Therefore, the aim of the present study is to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy and existential therapy on the psychological well-being and hope of female heads of households in Rasht city.

    Method

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up plan with two experimental groups and a control group. The statistical population includes all female heads of households in the city of Rasht and the sample size includes 60 people who were randomly assigned to two experimental groups (20 people in the existential therapy group and 20 people in the cognitive behavioral therapy group) and a control group (20 people). were given. Then, eight 90-minute group sessions of cognitive behavioral therapy and existential therapy were presented to each of the two experimental groups.

    Results

    The results showed that the main effect of time is statistically significant in the variables of psychological well-being and hope, which means that between the three stages of pre-test, post-test and follow-up in the variables of psychological well-being and hope of women heads of households in the two experimental groups (cognitive-behavioral therapy and existential therapy) there was a significant difference, which indicated the significant effect of both treatment methods on the dependent variables of the research.

    Conclusion

    Both treatment methods have been able to increase the psychological well-being and hope of female heads of the household to the same extent.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Existential Therapy, Psychological Well-Being, Hope, Female Heads Of The Household
  • پریساسادات برهانی نائینی، شهناز خالقی پور*، حمیدرضا عریضی سامانی
    زمینه و هدف

    هنگامی که پرخوری هیجانی به طور مکرر اتفاق بیفتد و به اصلی ترین روش فرد برای مقابله با احساساتش تبدیل شود، می تواند سلامت و بهزیستی روانی را تهدید کند؛ در این میان به نقش مداخلات درمانی موثر، توجه شده است؛ ازاین رو پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و طرح واره درمانی بر خوردن هیجانی و ادراک طرد مادر در زنان مبتلا به اختلال پرخوری انجام گرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری همراه با انتخاب گروه گواه بود. جامعه پژوهش را زنان مبتلا به اختلال پرخوری تشکیل دادند که به مراکز تغذیه و رژیم درمانی شهر نایین در سال 1400 مراجعه کردند. با روش نمونه گیری هدفمند، 27 فرد واجد شرایط دارای ادراک طرد والدینی (مادر) وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در سه گروه درمان شناختی رفتاری و طرح واره درمانی و گواه قرار گرفتند. ابزارها برای جمع آوری داده ها مقیاس پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982) و پرسش نامه طرد و پذیرش والدینی فرم مادر (روهنر و همکاران، 2005) و پرسش نامه رفتار خوردن داچ (وان استرین و همکاران، 1986) بود. فقط گروه های آزمایش مداخلات درمان شناختی رفتاری و طرح واره درمانی را طی ده جلسه نوددقیقه ای دریافت کردند. تحلیل داده ها به کمک آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫05 انجام گرفت.

    یافته ها

    در متغیرهای خوردن هیجانی و ادراک طرد مادر، در پس آزمون و پیگیری، بین گروه طرح واره درمانی و گروه درمان شناختی رفتاری تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). در پس آزمون و پیگیری، بین گروه های طرح واره درمانی و گواه در متغیرهای خوردن هیجانی و ادراک طرد مادر و همچنین بین گروه های درمان شناختی رفتاری و گواه در متغیر خوردن هیجانی تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫001>p). در مرحله پیگیری نیز تاثیر طرح واره درمانی درمقایسه با درمان شناختی رفتاری پایدارتر بود.

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها، طرح واره درمانی به عنوان درمانی موثرتر بر کاهش خوردن هیجانی و ادراک طرد مادر در افراد مبتلا به اختلال پرخوری پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: اختلال پرخوری, ادراک طرد والدین, خوردن هیجانی, درمان شناختی رفتاری, طرح واره درمانی
    Parisasadat Borhani Naeini, Shahnaz Khaleghipour*, Hamidreza Oreyzi Samani
    Background & Objectives

    Binge eating disorder (BED) is the most prevalent eating disorder not linked to physical hunger. Psychosomatic theory suggests that some individuals fail to recognize hunger and instead eat in response to emotional states, resulting in an emotional eating pattern. Maladaptive thought patterns and negative automatic thoughts regarding body shape result in eating disorders, emotional issues, and problematic behaviors by altering maladaptive cognitions. Research indicates a connection between maladaptive schemas and eating disorder symptoms. Individuals with BED feel intense cravings for food during periods of stress and emotional dysregulation, as well as higher levels of neuroticism and negative mood. Early experiences and emotional abuse create templates for processing subsequent experiences, activating schemas and cravings, and present a significant challenge for effective treatment. Consequently, this study aims to compare the effectiveness of cognitive–behavioral therapy and schema therapy in addressing emotional eating and perceived maternal rejection in women with binge eating disorders.

    Methods

    The current research method was quasi–experimental, with a pretest–posttest and follow–up design using a control group. The research population consisted of women suffering from BED referred to the Nutrition and Diet Therapy centers of Naein City, Iran, in 2021. Of whom 27 eligible people were included in the study through a targeted sampling method. The data collection tools included the Binge Eating Scale (Gormally et al., 1982), the Adult Parental Acceptance–Rejection Questionnaire (PARQ–Adult) (Rohner et al., 2005) and Dutch Eating Behavior Questionnaire (Van Strien et al. 1986). In this study, 27 participants were selected according to inclusion and exclusion criteria after visiting nutrition and diet therapy centers in Naein. They were assigned to either an experimental group or a control group. The experimental group underwent cognitive–behavioral and schema therapy, each lasting 90 minutes, across ten weekly sessions. The control group did not receive any treatment. SPSS version 22 software was used to analyze the data. At the descriptive level, mean and standard deviation and inferential level, variance analysis with repeated measurements, and Bonferroni post hoc test were used at a significance level of 0.05.

    Results

    The results showed a significant difference between the schema therapy group and the cognitive–behavioral therapy group in the posttest and follow–up in variables of emotional eating and perception of the mother's rejection (p<0.001). In the posttest and follow–up, a significant difference was observed between the schema therapy group and the control group in the variables of emotional eating and perception of the mother's rejection (p<0.001). In the comparison of the cognitive behavioral therapy group and the control group, there was a significant difference in the variable of emotional eating (p<0.001). However, this difference was not significant when comparing the cognitive behavioral therapy group and the control group for the variable of perception of the mother's rejection (p>0.05). In the follow–up phase, the effect of schema therapy was more stable compared to cognitive–behavioral therapy.

    Conclusion

    Based on the findings, schema therapy is suggested as a more effective treatment for reducing emotional eating and the perception of maternal rejection in people with binge eating disorder.

    Keywords: Binge Eating Disorder, Perception Of Parental Rejection, Emotional Eating, Cognitive Behavioral Therapy, Schema Therapy
  • مریم علیزاده، مریم حسین زاده، ارسلان خان محمدی اطاقسرا*
    مقدمه

    ازدواج مهمترین رویداد زندگی هر فرد و بعنوان بنیادی ترین ارتباط بشری در نظر گرفته می شود.

    هدف

    هدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر ابعاد واکنش پذیری هیجانی و سیستم های مغزی-رفتاری افراد دارای گرایش به روابط فرازناشویی بود.

    روش

    روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان متاهل دارای گرایش به روابط فرازناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بابل در سه ماهه اول سال 1402 بودند که از بین آنها 30 نفر نمونه بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های واکنش پذیری هیجانی ناک و همکاران (2008)، سیستم های مغزی- رفتاری کارور و وایت (1994) و پروتکل درمان شناختی اپسین و بوکام (2002) به مدت 8 جلسه90 دقیقه‎ای استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیره و نسخه 24 نرم افزار SPSS استفاده گردید.

    یافته

    نتایج نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل از نظر ابعاد و عوامل واکنش پذیری هیجانی و سیستم های مغزی رفتاری (بازداری رفتاری و فعال سازی رفتاری) تفاوت معناداری وجود داشت (001/0=P). نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان شناختی رفتاری باعث افزایش نمرات بازداری رفتاری و کاهش نمرات فعال سازی رفتاری و واکنش پذیری هیجانی شده است.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها می توان نتیجه‎گیری کرد درمان شناختی رفتاری بر سیستم های مغزی رفتاری و واکنش پذیری هیجانی افراد دارای گرایش به روابط فرازناشویی تاثیر مثبتی دارد.

    کلید واژگان: روابط فرازناشویی, درمان شناختی رفتاری, واکنش پذیری هیجانی, سیستم های مغزی رفتاری
    Maryam Alizadeh, Maryam Hossinzadeh, Arsalan Khanmmohammadi Otaghsara*
    Introduction

    Marriage is considered the most significant event in an individual’s life and the most fundamental human connection.

    Objective

    The present research aimed to determine the effectiveness of cognitive-behavioral therapy (CBT) on the dimensions of emotional reactivity and brain-behavioral systems in individuals prone to extramarital relationships.

    Method

    This research was a semi-experimental pretest-posttest design with a control group. The study population consisted of married women prone to extramarital relationships referring to psychological counseling centers in the city of Babol during the first quarter of 2023. A sample of 30 individuals was selected using a convenience sampling method and were randomly assigned to two groups: Experimental (n=15) and control (n=15). The Emotional Reactivity Scale (Nock et al., 2008), the Behavioral Inhibition System/Behavioral Activation System (BIS/BAS) scales (Carver and White, 1994), and the Cognitive Therapy Protocol (Epstein and Baucom, 2002) were used for eight 90-minute sessions to collect data. Multivariate analysis of covariance (MANCOVA) using SPSS version 24 was employed to analyze the data.

    Results

    The results indicated a significant difference between the experimental and control groups in terms of dimensions and factors of emotional reactivity and brain-behavioral systems (BIS/BAS) (P=0.001). The results of the covariance analysis demonstrated revealed that CBT increased BIS scores and decreased BAS and emotional reactivity scores.

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that CBT has a positive impact on the brain-behavioral systems and emotional reactivity of individuals prone to extramarital relationships.

    Keywords: Extramarital Relationships, Cognitive-Behavioral Therapy, Emotional Reactivity, Brain-Behavioral Systems
  • سیمین گودرزی، سیمین دخت رضاخانی*، اعظم فتاحی اندبیل
    مقدمه

    هیجان و تنظیم هیجانی نقش مهمی را در روابط بین فردی به ویژه در زندگی زناشویی ایفا می کنند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد اقتصاد زیست-انرژی و درمان شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی زنان بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش زنان 20 تا 40 ساله متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 تهران در سال 1401 بودند که از میان آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در 2 گروه مداخله و 1 گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004) بود. گروه های آزمایش به مدت 8  جلسه درمان اقتصاد زیست-انرژی و 8  جلسه درمان شناختی-رفتاری دریافت کردند. داده های پژوهش به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با در نظر گرفتن سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند.

    یافته ها

    تحلیل داده ها نشان داد، هر دو روش درمان شناختی-رفتاری و اقتصاد زیست-انرژی منجر به بهبود معنادار توانایی تنظیم هیجان شدند (05/0> P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که اثرات هر دو درمان در دوره پیگیری پایدار بود (05/0< P) و درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری بر مولفه های دشواری در کنترل تکانه، عدم وضوح هیجانی  و نمره کل تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری داشت (05/0> P).

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری روش موثرتری در بهبود تنظیم هیجانی است. پیشنهاد می شود از این رویکرد در درمان اختلالات تنظیم هیجانی استفاده شود.

    کلید واژگان: زیست-انرژی, درمان شناختی-رفتاری, تنظیم هیجانی
    Simin Goodarzi, Simindokht Rezakhani*, Azam Fattahi Andabil
    Introduction

    Emotions and emotion regulation play a significant role in interpersonal relationships, especially in marital life..

    Aim

    The present study aimed to compare the effectiveness of therapy based on the bio-energy economy approach and cognitive-behavioral therapy (CBT) on emotion regulation in women.

    Method

    The research method was quasi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up design, along with a control group. The population of this study consisted of married women aged 20 to 40 years who visited counseling centers in District 7 of Tehran in 2022. From this population, 45 women were selected using convenience sampling and were randomly assigned to two intervention groups and one control group. The research instrument was the Gratz and Roemer Emotion Regulation Questionnaire (2004). The experimental groups received eight sessions of bio-energy economy therapy and eight sessions of cognitive-behavioral therapy. The data were analyzed using SPSS version 25, and repeated measures ANOVA was used, with a significance level of 0.05.

    Results

    Data analysis showed that both cognitive-behavioral therapy and bio-energy economy therapy significantly improved the ability to regulate emotions (P < 0.05). The results of the Bonferroni post-hoc test indicated that the effects of both treatments were stable during the follow-up period (P < 0.05). Moreover, bio-energy economy therapy had a greater impact than cognitive-behavioral therapy on the components of difficulty in impulse control, lack of emotional clarity, and the overall score of emotion regulation (P > 0.05).

    Conclusion

    Bio-energy economy therapy is a more effective method for improving emotion regulation compared to cognitive-behavioral therapy. It is suggested that this approach be used in treating emotional regulation disorders.

    Keywords: : Bio-Energy Economy, Cognitive-Behavioral Therapy, Emotion Regulation
  • عزیز سیفی آوارسین، علیرضا پیرخائفی*، مریم کلهرنیا گلکار
    مقدمه

    فشارخون بالا یکی از شایع ترین بیماری های مزمن است که اگر به درستی مدیریت نگردد، علاوه بر سلامت جسمی موجب کاهش وضعیت روانی و کارآمدی افراد می شود. از این رو، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان گروهی شناختی-رفتاری بر افسردگی و خودکارآمدی بیماران مبتلا به فشارخون بالا بود.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع مداخله ای نیمه تجربی و به صورت پیش آزمون، پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل و با پیگیری 90 روزه بود. جامعه پژوهش تمامی بیماران فشارخون بالا مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تهران در سال 1402 بود که 38 نفر از آنان با روش نمونه گیری هدفمند برگزیده شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل فرم جمعیت شناختی، پرسشنامه های افسردگی بک (BDI-II) و خودکارآمدی عمومی (GSE-17) بود. داده ها نیز استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با سطح معناداری 05/0 و با نرم افزار SPSS-21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    درمان گروهی شناختی-رفتاری در کاهش افسردگی (6/78=F، 001/0>P) و افزایش خودکارآمدی (7/12=F، 001/0>P) بیماران مبتلا به فشارخون بالا اثربخش بود. میزان اندازه اثر درمان شناختی-رفتاری در افسردگی 70% و خودکارآمدی 27% بود و ماندگاری تاثیر آن تا سه ماه پس از درمان برقرار بود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از آن بود که درمان شناختی-رفتاری می تواند موجب بهبود افسردگی و افزایش خودکارآمدی روانی در بیماران مبتلا به فشارخون بالا شود. بنابراین می توان از روش درمان کم هزینه و مقرون به صرفه در کنار درمان روتین (دارو) بیماران مبتلا به فشارخون بالا، برای افزایش سلامت روانی این بیماران استفاده نمود.این مقاله برگرفته از پایان نامه دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد امارات است.

    کلید واژگان: افسردگی, خودکارآمدی, درمان شناختی-رفتاری, فشارخون بالا
    Aziz Seyfi Avarsin, Alireza Pirkhaefi*, Maryam Kalhornia Golkar
    Introduction

    Hypertension is one of the most common chronic diseases, which if not properly managed, can lead to not only physical health issues but also reduced psychological well-being and efficiency. Therefore, the aim of the present study was to determine the effectiveness of cognitive-behavioral group therapy on depression and self-efficacy in patients with hypertension.

    Methods

    The present study was a quasi-experimental intervention, conducted as a pre-test, post-test design with experimental and control groups, and with a 90-day follow-up. The study population consisted of all hypertension patients who referred to healthcare centers in Tehran in 2023, from which 38 subjects were selected through purposive sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The data collection tools included a demographic form, the Beck’s Depression Inventory (BDI-II), and the General Self-Efficacy Scale (GSE-17). Data were analyzed using repeated measures ANOVA with a significance level of 0.05, using SPSS-21 software.

    Results

    Cognitive-behavioral group therapy was effective in reducing depression (F=78/6, P< 0/001) and increasing self-efficacy (F=12/7, P < 0/001) among patients with hypertension. Additionally, the effect size of cognitive-behavioral therapy was 70% for depression and 27% for self-efficacy, with the effects persisting up to three months post-treatment.

    Conclusion

    The finding indicated that cognitive-behavioral therapy can lead to improvements in depression and an increase in psychological self-efficacy in patients with hypertension. Therefore, this cost-effective and affordable treatment method can be utilized alongside routine treatment (medication) to enhance the psychological well-being of these patients.

    Keywords: Depression, Self-Efficacy, Cognitive Behavioral Therapy, Hypertension
  • فرزانه نوریان، نرگس رسولی*، مهدی فتحی
    سابقه و هدف

    با توجه به اثرات روان شناختی گسترده ناشی از شیوع کووید-19 در جوامع، شواهد قوی وجود دارند که کادر درمان بیمارستان ها به واسطه شغل خود، مستعد بروز اختلالات روان شناختی متعدد همچون کاهش خودکارآمدی، تاب آوری، سلامت روان و بروز اختلال خواب هستند. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر خودکارآمدی، تاب آوری، سلامت روان و اختلال خواب کادر درمان مواجه با بیماران مبتلا به کووید-19 بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دوره پیگیری و با گروه کنترل است. نمونه مورد پژوهش تعداد 45 نفر از کادر درمان درگیر مراقبت از بیماران مبتلا به کووید-19 در بیمارستان شهید مدرس تهران بود که به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. جلسات درمان شناختی رفتاری و هیپنوتراپی شناختی رفتاری به صورت فردی و در 8 جلسه 120 دقیقه ای و یک جلسه در هفته برگزار شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر از نرم افزار SPSS نسخه شماره 25 در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. 

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد هر دو درمان شناختی رفتاری و هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر خودکارآمدی، تاب آوری، سلامت روان و اختلال خواب در کادر درمان مواجه با بیماران مبتلا به کووید-19 اثرگذار بودند (05/0>P) و بین هر دو درمان تفاوت معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان از این روش ها برای درمان اختلالات کادر درمان در شرایط شیوع بیماری کووید-19 استفاده کرد.

    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, هیپنوتراپی شناختی رفتاری, خودکارآمدی, تاب آوری, سلامت روان, اختلال خواب
    Farzaneh Norian, Narges Rasouli*, Mehdi Fathi
    Background

    Considering the extensive psychological effects caused by the spread of Covid-19 in societies, there is strong evidence that hospital treatment staff, due to their jobs, are prone to many psychological disorders such as reduced self-efficacy, resilience, mental health and sleep disorders. The purpose of this study was to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy and cognitive behavioral hypnotherapy on self-efficacy, resilience, mental health and sleep disorders of treatment staff facing patients with covid-19.

    Materials and methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a follow-up period and a control group. The research sample consisted of 45 medical staff involved in the care of patients with covid-19 in Shahid Modares Hospital in Tehran, whom were randomly divided into two experimental groups and one control group. Cognitive behavioral therapy and cognitive behavioral hypnotherapy sessions were held individually in 8 sessions of 120 minutes and one session per week. To analyze the data, Variance analysis test with repeated measurements and SPSS version 25 software were used at a significance level of 0.05.

    Results

    The findings of the research showed that both cognitive behavioral therapy and cognitive behavioral hypnotherapy were effective on self-efficacy, resilience, mental health and sleep disorders in the treatment staff dealing with patients with covid-19 (P<0.05) and no significant difference was observed between two treatment groups.

    Conclusion

    According to the findings of the research, these methods can be used to treat the disorders of the medical staff in the conditions of the outbreak of the Covid-19 disease.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Cognitive Behavioral Hypnotherapy, Self-Efficacy, Resilience, Mental Health, Sleep Disorder
  • فاطمه شریعتی، مجید پورفرج*
    زمینه و اهداف

    اضطراب اجتماعی با توجه به ماهیتش می تواند سازگاری اجتماعی نوجوانان را مختل نماید. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (CBT) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر سازگاری اجتماعی نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی است.

    روش بررسی

    طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل در انتظار درمان بود. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان پسر دارای اضطراب اجتماعی مقطع تحصیلی متوسطه دوم مدارس ناحیه یک شهر بابل بودند که در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه مذکور با استفاده روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر که با ملاک های ورودی پژوهش همخوانی داشتند انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در 3 گروه (15 نفر CBT، 15 نفر ACT و 15 نفر کنترل) قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سازگاری اجتماعی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها

    CBT و ACT موجب افزایش معنادار سازگاری اجتماعی نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی شد (0.001>p) و میزان اثربخشی این دو درمان بر سازگاری اجتماعی به هم متفاوت نیست.

    نتیجه گیری

    می توان هر دو روش درمانی CBT و ACT را جهت بهبود سازگاری اجتماعی نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی توصیه نمود.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, درمان پذیرش و تعهد, سازگاری اجتماعی, نوجوانان, اختلال اضطراب اجتماعی
    Fatemeh Shariati, Majid Pourfaraj*
    Background and aims

    Due to its nature, social anxiety can disturb the social adjustment of adolescents. The purpose of this study was to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy (CBT) and acceptance and commitment therapy (ACT) on the social adjustment of adolescents with social anxiety disorder. 

    Methods

    This research employed a quasi-experimental design with a pre-/post- test format alongside a control group. The statistical population consisted of male students diagnosed with social anxiety disorder in the second year of high school within the first district of Babol city during the 1401-1402 academic year. A total of 45 participants were selected from this population using purposeful sampling, ensuring they met the study's inclusion criteria. These participants were randomly assigned to three groups: 15 in the CBT group, 15 in the ACT group, and 15 in the control group. Data were collected using social adjustment questionnaire, and the analysis of covariance (ANCOVA) was utilized for data analysis.

    Results

    The findings indicated that both CBT and ACT significantly improved social adjustment in adolescents with social anxiety disorder (p<0.001), with no significant difference in effectiveness between the two treatments.

    Conclusion

    CBT and ACT, both can be recommended for enhancing social adjustment among adolescents with social anxiety disorder.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Social Adjustment, Adolescents, Social Anxiety Disorder
  • صالح غیاثی نژاد، علیرضا منظری توکلی*، علی دره کردی
    مقدمه

    استرس و انسجام روانی با گرایش به اعتیاد ارتباط دارد و تهدید کننده سلامت جسمی، روانی، اجتماعی بشر است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر راهبردهای مقابله با استرس و انسجام روانی معتادان تحت درمان با متادون شهر کرمان بود.

    روش کار

    پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش معتادان تحت درمان با متادون مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهر کرمان در سال 1401 بودند. با روش نمونه گیری در دسترس 60 نفر معتاد بر اساس ملاک های ورود انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 20 نفر). گروه های آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه مداخله قرار گرفتند. مشارکت کنندگان با پرسش نامه های راهبردهای مقابله با استرس اندلر و پارکر(1990) و انسجام روانی فلنسبرگ- مدسن (2006) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معناداری 05/0>P  مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمرات پیش آزمون راهبردهای مقابله با استرس و انسجام روانی در گروه های درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل تفاوت معناداری نداشتند (05/0<P). پس از مداخله میانگین نمرات راهبردهای مدیریت استرس و انسجام روانی در گروه درمان شناختی رفتاری و راهبرد اجتنابی استرس در گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد معنادار بود (001/0>P). بیش ترین اندازه اثر به ترتیب مربوط به راهبرد اجتنابی (40/0)  و کمترین مربوط به راهبرد هیجان مدار (13/0) از مولفه های استرس بود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از تاثیر مداخله درمان شناختی رفتاری بر راهبردهای مدیریت استرس، انسجام روان و تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود راهبرد اجتنابی دارد. با توجه به اقتضای شرایط می توان از درمان های مطرح شده استفاده کرد.

    کلید واژگان: معتادان, استرس, انسجام روانی, درمان شناختی رفتاری, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
    Saleh Ghiasinegad, Alireza Manzari Tavakoli*, Ali Darekordi
    Introduction

    Stress and psychological cohesion are related to the tendency to addiction and threaten the physical, mental, and social health of humans. The purpose of this study was to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy training and acceptance and commitment therapy on stress coping strategies and psychological cohesion in addicts treated with methadone in Kerman City.

    Methods

    The current research was semi-experimental, with a pre-post test design, and a control group. The statistical population of the study was addicts treated with methadone who were referred to addiction treatment clinics in Kerman City in 2023. Based on the selection criteria, 60 drug addicts were randomly assigned to three groups cognitive behavioral therapy, acceptance and commitment therapy, and control group (20 people in each group). The experimental groups underwent 8 sessions of 90 minutes of intervention. The participants were evaluated with questionnaires: Endler and Parker's (1990) stress coping strategies and Flensberg-Madsen's (2006) psychological coherence. The data were evaluated by multivariate covariance analysis at a significance level of P<0.05.

    Results

    The average score of strategies for dealing with stress and psychological integration were not significantly different in the groups: Cognitive Behavioral Therapy, acceptance and commitment therapy, and control in the pre-test (P < 0.05). After the intervention, the average stress management strategies and psychological integration scores in the cognitive behavioral therapy group and avoidance strategy in the acceptance and commitment therapy were significant (P<0.001). The highest effect size was related to the avoidance strategy (0.40) and the lowest was related to the emotional strategy (0.13) of the stress components.

    Conclusion

    The results indicate the effect of cognitive behavioral therapy intervention on stress management strategies and psychological cohesion, acceptance, and commitment-based therapy on improving avoidance strategies. According to the requirements of the conditions, the mentioned treatments can be used.

    Keywords: Addiction, Stress, Psychological Coherence, Cognitive Behavioral Therapy, Acceptance, Commitment Therapy
  • سمیرا راد حسینی، مجید صفاری نیا*، الهه صادقی
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی مداخلات درمان شناختی رفتاری با مداخلات کوچینگ شناختی رفتاری بر مدیریت استرس، افکار خودآیند منفی و بهزیستی روانشناختی زنان قربانی خشونت خانگی بود.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. در این پژوهش جامعه آماری کلیه زنان قربانی خشونت خانگی شهر تهران در سال 1401 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 75 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش (هر گروه 25 نفر) و یک گروه کنترل (25 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش اول تحت درمان شناختی-رفتاری و گروه آزمایش دوم تحت درمان کوچینگ قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله‏ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه همسرآزاری قهاری و همکاران (1384) و مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم‏افزار SPSS نسخه 28 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه‏گیری مکرر) انجام پذیرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد هر دو مداخله مذکور در مرحله پس‏آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر بهزیستی روانشناختی زنان قربانی خشونت خانگی داشته است (05/0>P) و درمان کوچینگ شناختی-رفتاری اثربخشی بیشتری بر بهزیستی روانشناختی دارد (05/0>P).

    بحث و نتیجه گیری

    بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می‏توان گفت که درمان شناختی-رفتاری و کوچینگ شناختی-رفتاری می توانند به عنوان شیوه های درمانی مناسب برای بهزیستی روانشناختی زنان قربانی خشونت خانگی به کار برده شوند و تقدم استفاده با کوچینگ شناختی و رفتاری است.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, کوچینگ شناختی-رفتاری, بهزیستی روانشناختی, خشونت خانگی
    Samira Rad Hosseini, Majid Safarinia*, Elaheh Sadeghi
    Introduction

    The purpose of this study was to comparison of effectiveness of cognitive-behavioral therapy with cognitive-behavioral coaching on psychological well-being of women victims of domestic violence.

    Method

    This semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this research, the statistical population was all women who were victims of domestic violence (by their husbands) who referred to counseling centers and psychological services in Tehran in 1401. In the first stage, using convenience sampling method, 75 people were selected and then randomly divided into 2 experimental groups (each group 25 people) and one control group (25 people) were replaced and experimental groups underwent cognitive-behavioral therapy  and cognitive-behavioral coaching, but the control group received no training and remained in the waiting list. To collect data wife abuse questionnair (WAQ) of Ghahari and et al (2005) and psychological well-being scale (PWBS) of Ryff (1989). Data analysis was performed using SPSS-28 software in two sections: descriptive and inferential (analysis of variance with repeated measures and Bonferroni).

    Results

    The results of the study showed that of cognitive-behavioral therapy and cognitive-behavioral coaching in post-test and follow up had a significant effect on psychological well-being of women victims of domestic violence (P<0.05) and cognitive-behavioral coaching is more effective in psychological well-being (P<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of the present study, it can be said that cognitive-behavioral therapy and cognitive-behavioral coaching can be used as a treatment method to on psychological well-being of women victims of domestic violence and the priority of use i with cognitive-behavioral coaching.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Cognitive-Behavioral Coaching, Psychological Well-Being, Domestic Violence
  • مهدیه سرحدی، ریحانه بندهی، علیرضا رجالی*
    مقدمه

    سازگاری زوجین تاثیر مطلوبی بر سلامت جسمی و روانی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 می گذارد. استفاده از مداخله ها و آموزش های مبتنی بر رویکردهای روان شناختی، به منظور تاثیرگذاری بر ارتقا سطح سازگاری روانی-اجتماعی زوجین، ضرورت دارد. لذا، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش شناختی -رفتاری بر سازگاری روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی می باشد که بر روی 40 نفر از بیماران و همسران بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گردید. نمونه ها به صورت در دسترس انتخاب و مشارکت کنندگان با مقیاس سازگاری روانی-اجتماعی قبل و بعد از مداخله ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و با کمک نرم افزار spss-22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سن مشارکت کنندگان در مطالعه 54 سال بود و به طور متوسط حدود 25 سال از زندگی مشترک آن ها می گذشت و بیماران حداقل سابقه 10 سال ابتلا به دیابت نوع 2 را داشتند. نمره سازگاری روانی-اجتماعی شرکت کنندگان گروه تجربی و شاهد قبل از انجام مداخله؛ به ترتیب برابر 8/31±73/60 و 2/35±45/33 و بعد از انجام مداخله به ترتیب برابر با 5/99±101/70 و 7/74±47/83 بود. آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار می باشد (05/0P≤) و مداخله شناختی-رفتاری باعث بهبود سازگاری روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 شده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج حاکی از اثربخشی و کارآمدی آموزش مبتنی بر شیوه شناختی-رفتاری، پیشنهاد می گردد مشاوران و درمانگران از این روش جهت بهبود سازش یافتگی روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 استفاده نمایند.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری, سازگاری روانی-اجتماعی, دیابت نوع 2, زوجین
    M. Sarhadi, R. Bondehi, A .Rejali*
    Introduction

    Marital adjustment has a favorable effect on the physical and mental health of couples suffering from type 2 diabetes mellitus (T2DM). It is necessary to use interventions and training based on psychological approaches to influence the level of psychosocial adjustment of couples. Therefore, the present study was conducted to determine the effect of cognitive behavioral training on the psychosocial adjustment of couples with T2DM.

    Materials and Methods

    The current research is a semi-experimental study conducted on 40 patients and spouses of patients with T2DM. The samples were selected as available and the participants were evaluated with the scale of psychosocial adjustment before and after the intervention. The data were analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements and with the help of SPSS software version 22.

    Results

    The average age of the participants in the study was 54 years, and they had been married for 25 years on average, and they had at least ten years of T2DM. The psychosocial adjustment scores of the participants of the experimental and control groups were 73.60±8.31 and 45.33±2.35 before the intervention and 101.70±5.99 and 47.83±7.74 after the intervention, respectively. The analysis of variance test with repeated measurement showed that these differences are statistically significant (P≤0.05) and the cognitive-behavioral intervention improved the psychosocial adjustment of couples with T2DM.

    Conclusion

    According to the results indicating the effectiveness and efficiency of the treatment based on the cognitive-behavioral method, it is suggested that counselors and therapists use this method to improve the psychosocial adjustment of couples with T2DM.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Psychosocial Adjustment, Type 2 Diabetes Mellitus, Couples
  • وحیده ذیجاه، خدیجه مهدی زاده خلج، سمانه لفظی کله خانه، هادی اسمخانی اکبری نژاد*
    مقدمه

    ملال پیش از قاعدگی علاوه بر سلامت جسمانی بر سلامت روانشناختی تاثیر منفی دارد. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و شدت درد دختران مبتلا به نشانگان ملال پیش از قاعدگی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری را دانش آموزان دختر دبیرستانی مبتلا به نشانگان ملال پیش از قاعدگی شهر تبریز، ایران در سال 1402 تشکیل داد. در مجموع، 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (هر کدام 15 نفر) قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش درمان خود را در 8 جلسه 1/5 ساعته دریافت کرد. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه به پرسشنامه های 36 سوالی دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر و 20 سوالی شدت درد مک گیل، پیش، پس و 3 ماه پس از مداخله پاسخ دادند.

    یافته ها

    بین نمرات تنظیم هیجان و شدت درد در گروه آزمایش و کنترل در پیش آزمون تفاوت معنی داری وجود نداشت. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دختران مبتلا به نشانگان ملال پیش از قاعدگی در پس آزمون به ترتیب باعث افزایش و کاهش تنظیم هیجان و شدت درد نسبت به گروه کنترل شده است. تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم هیجان و شدت درد در مرحله پیگیری ماندگار بود.

    نتیجه گیری

    داده های ما نشان می دهند که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد احتمالا می تواند تنظیم هیجان را بهبود ببخشد و شدت درد را در دختران مبتلا به نشانگان ملال پیش از قاعدگی کاهش دهد.

    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, احساسات, قاعدگی
    Vahideh Zijah, Khadijeh Mehdizadeh Khalaj, Samaneh Lafzi Kalehkhaneh, Hadi Smkhani Akbarinejhad*
    Introduction

    In addition to physical health, premenstrual dysphoric syndrome has a negative effect on psychological health. This study aimed to determine the effectiveness of acceptance and commitment therapy (ACT) on the emotional regulation and intensity of pain in girls with premenstrual dysphoric syndrome.

    Materials and Methods

    This study was a semi-experimental study with a pretest-posttest and follow-up with a control group. The statistical population was made up of female high school students suffering from premenstrual dysphoric symptoms in Tabriz, Iran. In total, 30 people were selected by purposive sampling method and randomly divided into two groups (15 people each). Members of the experimental group received their treatment in eight sessions of 1.5 hours. The control group did not receive any treatment. Both groups answered the 36-question difficulty regulating emotions Gratz and Romer and the 20-question pain intensity McGill before and after the intervention, as well as a follow-up test after 3 months.

    Results

    There was no significant difference between the scores of emotional regulation and intensity pain in the experimental and control groups in the pre-test. The results showed that ACT increased and reduced emotional regulation and intensity of pain, respectively, in girls with premenstrual dysphoric syndrome in the post-test, compared to the control group. The effect of ACT on emotional regulation and intensity of pain was lasting in the follow-up phase.

    Conclusion

    Our data indicate that the ACT can probably improve emotional regulation and reduce the intensity of pain in girls with premenstrual dysphoric syndrome.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Emotions, Menstruation
  • حسن خوش اخلاق*، شقایق مرادی، صدیقه رضایی دهنوی، حسن رضایی جمالویی
    زمینه و هدف

    سندرم روده تحریک پذیر، اختلال عملکردی مزمن دستگاه گوارش است که علاوه بر مشکلات جسمانی، میتواند فرایندهای شناختی، هیجانی و روان شناختی بیماران را نیز متاثر سازد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و طرحواره درمانی بر اضطراب بیماری و انعطاف پذیری روان شناختی در بیماران با سندرم روده تحریک پذیر بود.

    روش کار

    این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و مرحله پیگیری دو ماهه همراه با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به بیمارستان ولایت و شهید رجایی قزوین در سال 1401 بود. بر اساس تشخیص پزشک متخصص و مصاحبه بالینی، 48 نفر از بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر که در پرسشنامه اضطراب بیماری، نمره بالاتر از 35 را کسب نموده بودند، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و بر اساس جدول اعداد تصادفی به سه گروه طرحواره درمانی، درمان شناختی- رفتاری و کنترل (هر گروه 16 نفر) تخصیص یافتند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های اضطراب بیماری سالکوسکیس و وارویک (2002) و انعطافپذیری روانشناختی دنیس و وندروال (2010) بود. گروه های آزمایش، روش های طرحواره درمانی یانگ و درمان شناختی- رفتاری لیهی را در 9 جلسه 90 دقیقه ای به صورت یک بار در هفته دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و نرم افزار SPSS-23 تحلیل شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، طرحواره درمانی و درمان شناختی- رفتاری بر کاهش اضطراب بیماری و افزایش انعطاف پذیری روانشناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر تاثیر داشت (0/001> p). در مقایسه دو روش درمانی، تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات متغیرهای مورد مطالعه در مراحل پس آزمون و پیگیری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج مطالعه، می توان از طرحواره درمانی و درمان شناختی- رفتاری به عنوان روش های درمان موثر در کاهش اضطراب بیماری و بهبود انعطاف پذیری روان شناختی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر استفاده نمود.

    کلید واژگان: درمان شناختی- رفتاری, طرحواره درمانی, اضطراب بیماری, انعطاف پذیری روان شناختی, سندرم روده تحریک پذیر
    H Khoshakhlagh*, Sh Moradi, S Rezaei Dehnavi, H Rezaei Jamaloei
    Background

    Irritable bowel syndrome is a chronic functional disorder of the gastrointestinal system. Besides physical problems, it can also affect the patient’s cognitive, emotional, and psychological processes. The study aimed to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and schema therapy on health anxiety and psychological flexibility in patients with irritable bowel syndrome.

    Methods

    The study method was quasi-experimental with a pre-test and post-test design and a 2-month follow-up period with a control group. The study population included all patients with irritable bowel syndrome referred to Velayat and Shahid Rajaei hospitals in Qazvin City in 2022. Based on specialist diagnosis and clinical interviews, 48 patients with irritable bowel syndrome who scored higher than 35 on the health anxiety questionnaire were selected through purposive sampling. They were also divided into three groups based on a table of random numbers, including schema therapy, cognitive behavioral therapy, and control groups (16 people in each group). The research instruments were the Health Anxiety Questionnaire by Salko-Sakis and Warwick (2002) and the Psychological Flexibility Questionnaire by Dennis and Vanderwaal (2010). The experimental groups received Yang's schema therapy and Leahy's cognitive behavioral therapy in nine 90-minute sessions once a week, and the control group received no intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance (ANOVA) using SPSS-23 software.

    Results

    The results showed that schema therapy and cognitive behavioral therapy were effective in reducing health anxiety and increasing psychological flexibility in patients with irritable bowel syndrome (P<0.001). Furthermore, comparing the two treatment methods, no significant differences were found between the mean scores of the variables studied at post-test and follow-up.

    Conclusion

    According to the results, schema therapy and cognitive behavioral therapy can be used as an effective treatment for health anxiety and psychological flexibility of patients with irritable bowel syndrome.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Schema Therapy, Health Anxiety, Psychological Flexibility, Irritable Bowel Syndrome
  • نسیم قبادی کهنمویی، معصومه آزموده*، خلیل اسماعیل پور، رعنا ساکن آذری
    مقدمه

    با توجه به اهمیت مقوله پایداری ازدواج و کاهش مشکلات زناشویی برای تامین بهداشت روانی خانواده و جامعه، شناسایی مداخلات درمانی که بر کاهش این مشکلات موثر باشند، از لحاظ نظری و بالینی ضروری بنظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان محور بر تنظیم هیجان بین فردی زوجین با طلاق عاطفی صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره تبریز در سال 1400 تشکیل دادند (تعداد تقریبی 410 زوج،). از میان زوج هایی که در پرسشنامه طلاق عاطفی Guttman نمره 12 (خط برش) را کسب کردند، 54 نفر (27 زوج) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی ساده در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 9 زوج). گروه های آزمایشی، درمان مختص گروه خود را به ترتیب در 8 و 10 جلسه دریافت کردند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های تنظیم هیجان بین فردی Hoffman و همکاران و طلاق عاطفی Guttman بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که زوج درمانی شناختی- رفتاری 64/4±39/55 و زوج درمانی هیجان محور 03/5±94/55 در مقایسه با گروه کنترل 56/4±33/43، تنظیم هیجان بین فردی زوجین را در پس آزمون افزایش داده است (001/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بونفرنی نشان داد که در میزان اثربخشی دو روش زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجان بین فردی زوجین با طلاق عاطفی تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان محور می توانند سبب افزایش تنظیم هیجان بین فردی زوجین شوند و برتری بر هم ندارند.

    کلید واژگان: زوج درمانی, درمان شناختی- رفتاری, درمان هیجان محور, تنظیم هیجان, طلاق
    N. Gobadi Kahnamoue, Masomeh Azmoudeh *, KH .Esmaielpour, R .Sakenazari
    Introduction

    Considering that the category of stability of marriage and reduction of marital problems is important for ensuring the mental health of the family and society, identifying therapeutic interventions that are effective in reducing these problems is very important from a theoretical and clinical point of view. This study aims to compare the efficacy of cognitive-behavioral couple therapy (CBCT) and emotionally focused couple therapy (EFCT) on interpersonal emotion regulation of couples with emotional divorce.

    Materials and Methods

    The method of this study was semi-experimental with pre-test- post-test with the control group. The statistical population was formed by couples who referred to Tabriz counseling centers in 2022. In total, 54 people (27 couples) were selected by the purposeful sampling method and randomly (by drawing lots by throwing dice) divided into three groups (9 couples in each group). Members of both experimental groups received their treatment, respectively, in 8 and 10 sessions of 1.5 hours; however, the control group did not receive any treatment. The measurement tools were Hoffman et al.'s interpersonal emotion regulation questionnaires and Gottman's emotional divorce. Data were analyzed by analysis of covariance and bonferroni's post hoc test.

    Results

    The results of covariance analysis showed that cognitive-behavioral couple therapy 55.39±4.64 and emotion focused couple therapy 55.94±5.03 compared to the control group 43.33±4.56, increased interpersonal emotion regulation in couples after the test (p<0.001).  The effect of these two treatments on increased interpersonal emotion regulation at posttest was not different (p>0.05).

    Conclusion

    It seems that cognitive-behavioral couple therapy and emotion-oriented couple therapy can increase the interpersonal emotion regulation of couples, so they can probably be a useful therapeutic strategy for improving couples' relationships.

    Keywords: Couple Therapy, Cognitive Behavioral Therapy, Emotionally Focused Therapy, Emotion Regulation, Divorce
  • منا مدرسی*، محبوبه طاهر
    مقدمه

    اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع ترین و پرهزینه ترین اختلالات روانپزشکی در سراسر جهان است. از جمله مشکلات شایع در افراد مبتلا به افسردگی اساسی، تعلل ورزی و ناتوانی در حل مسائل و چالش های روزمره است. این مشکلات می تواند بر کیفیت زندگی، عملکرد شغلی و روابط اجتماعی آنها تاثیر منفی بگذارد. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری در کاهش تعلل ورزی و بهبود مهارت حل مسئله در افراد مبتلا به افسردگی اساسی انجام شده است.

    روش

    در این پژوهش آزمایشی با طرح خط پایه چندگانه، تعداد چهار آزمودنی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها در سه مرحله خط پایه، مداخله (درمان شناختی-رفتاری) و پیگیری از طریق مشاهدات مستقیم، گزارش خودآزمودنی و پرسشنامه های استاندارد تعلل ورزی و حل مسئله جمع آوری گردید. سپس داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی مانند تحلیل دیداری نمودارها، درصد داده های غیرهمپوش و محاسبه اندازه اثر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    نتایج

    یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که درمان شناختی-رفتاری باعث کاهش معنادار تعلل ورزی و بهبود قابل ملاحظه در مهارت حل مسئله در آزمودنی های مورد مطالعه شده است. محاسبه شاخص های آماری نظیر درصد داده های غیرهمپوش (88 درصد) و اندازه اثر کوهن (d=2.41) برای تعلل ورزی و شاخص SMD=-2.42 برای حل مسئله، تاییدکننده تاثیر مثبت و قابل توجه این روش درمانی بر کاهش این مشکلات بوده است.

    کلید واژگان: اختلال افسردگی اساسی, تعلل ورزی, حل مسئله, درمان شناختی-رفتاری
    Mona Modaresi *, Mahboobe Taher

    Major Depressive Disorder (MDD) is one of the most prevalent and costly psychiatric disorders globally. Among the common problems faced by individuals with MDD are procrastination and deficits in problem-solving abilities, which can negatively impact their quality of life, occupational functioning, and social relationships. This study aimed to investigate the effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) in reducing procrastination and enhancing problem-solving skills among individuals with MDD.

    Methods

    In this multiple-baseline experimental study, four participants diagnosed with MDD were selected using a purposive sampling method. Data were collected during baseline, intervention (CBT), and follow-up phases through direct observations, self-reports, and standardized measures of procrastination and problem-solving. The data were then analyzed using descriptive and inferential statistical methods, including visual analysis of graphs, calculation of non-overlapping data percentages, and effect size estimation.

    Results

    The findings of this study revealed that CBT significantly reduced procrastination and substantially improved problem-solving abilities in the participants. The calculation of statistical indices, such as the percentage of non-overlapping data (88%) and Cohen's d effect size (d=2.41) for procrastination, and the SMD=-2.42 for problem-solving, confirmed the positive and substantial impact of this therapeutic approach in alleviating these difficulties.

    Conclusion

    Based on the findings of this study, it can be concluded that CBT can be an effective and efficient treatment approach for reducing procrastination and enhancing problem-solving skills in individuals with MDD.

    Keywords: Major Depressive Disorder, Procrastination, Problem Solving, Cognitive-Behavioral Therapy
  • مهناز نصیری، فرهاد ابی زاده*
    زمینه و هدف

    اختلالات مصرف مواد یکی از علل اصلی عوارض و مرگ ومیر در سراسر جهان است. بااین حال اطلاعات کمی در مورد اثربخشی درمان برای بیماران مبتلابه هر دو بیماری وجود دارد. همچنین درمان دارویی استاندارد عمدتا پیامدهای منفی را نشان داده است. این پژوهش باهدف تعیین اثر درمان شناختی رفتاری بر علائم اختلال نقص توجه و بیش فعالی در مردان مبتلابه اختلال مصرف مواد بود.

    مواد و روش ها

    این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح تحقیق پیش آزمون پس آزمون با گروه های تجربی و گواه می باشد. جامعه آماری تحقیق را افراد مبتلابه اختلال مصرف مواد با نشانه های اختلال نقص توجه و بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک های منطقه 10 شهر تهران تشکیل دادند. روش نمونه گیری هدفمند بوده که بر اساس معیارهای ورود به تحقیق 30 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از فرم مشخصات بالینی فردی، مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID-V)، پرسشنامه مقیاس خود گزارشی اختلال نارسایی توجه و فزون کنشی بزرگ سالان وکسلر و همکاران (ASRS)، استفاده شد. در این پژوهش تجزیه وتحلیل داده ها در دو بخش انجام گرفت، بخش اول اختصاص به یافته های توصیفی داشت که در این بخش شاخص هایی نظیر میانگین، انحراف معیار، درصد و فراوانی استفاده شد. بخش دوم مربوط به یافته های استنباطی بود که در این قسمت تحلیل کوواریانس تک متغیره در داده های کمی استفاده شد در برنامه آماری SPSS نسخه 26 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تفاوت نمره های پیش آزمون- پس آزمون دو گروه برای متغیرهای نقص توجه و فزون کنشی معنادار است و میانگین نمره های گروه آزمایش در متغیر نقص توجه و فزون کنشی نیز به طور معناداری کمتر از گروه کنترل است (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر نقص توجه و فزون کنشی مردان مبتلابه اختلال مصرف مواد  می باشد.

    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, اختلال نقص توجه و بیش فعالی, اختلال مصرف مواد
    Mahnaz Nasiri, Farhad Ebizadeh*
    Aim and Background

    Substance use disorders are one of the leading causes of morbidity and mortality worldwide. However, little is known about the effectiveness of treatment for patients with both diseases. Also, standard drug treatment has shown mostly negative outcomes. This study aimed to determine the effect of cognitive behavioral therapy on ADHD symptoms in men with substance use disorder.

    Methods and Materials:

     This research is a semi-experimental study with a pre-test and post-test research design with experimental and control groups. The statistical population of the research consisted of people with substance use disorder with ADHD symptoms referring to the clinics of district 10 of Tehran. The sampling method was purposeful and based on the criteria for entering the research, 30 people were selected. To collect data, the individual clinical profile form, Structured Clinical Interview (SCID-V), Wechsler et al.'s Adult Self-report Scale of Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ASRS) were used. In this research, data analysis was done in two parts, the first part was dedicated to descriptive findings, in which indicators such as mean, standard deviation, percentage and frequency were used. The second part was related to inferential findings, in this part, univariate covariance analysis was used in quantitative data and was used in SPSS version 26 software.

    Findings:

     The findings of the research showed that after controlling for the effect of the pre-test, the difference between the pre-test and post-test scores of the two groups for the variables of attention deficit and hyperactivity is significant, and the average scores of the experimental group in the variable of attention deficit and hyperactivity is also significantly lower than the control group (P<0.05).

    Conclusions

    The results of the present study show the effectiveness of cognitive behavioral therapy on attention deficit and hyperactivity in men with substance use disorder.

    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Adhd Symptoms, Substance Use Disorder
  • فرزانه نوریان، نرگس رسولی*، مهدی فتحی
    زمینه و اهداف

    کادر درمان بیمارستان ها بسیار در معرض این ویروس SARS-CoV-2 قرار دارند و به همین علت احتمال بروز اختلالات روان شناختی در آنها وجود دارد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر خودکارآمدی، تاب آوری، سلامت روان و اختلال خواب کادر درمان شاغل در بخش های کرونا بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 30 نفر از کادر درمان درگیر مراقبت از بیمارن مبتلا به کووید-19 در بیمارستان شهید مدرس تهران با استفاده از نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. جلسات درمان شناختی رفتاری به صورت فردی و در 8 جلسه 120 دقیقه ای و یک جلسه در هفته برگزار شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های خودکارآمدی عمومی (GSE-10)، تاب آوری، سلامت روان (GHQ-28) و شاخص شدت بی خوابی (ISI) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری بر خودکارآمدی، تاب آوری ، سلامت روان به صورت مثبت و معناداری و در اختلال خواب به صورت منفی و معناداری اثرگذار بوده است (0.001>p).

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج حاکی از تاثیر معنادار یک دوره درمان شناختی رفتاری بر برخی متغیرهای روان شناختی بود و می توان پیشنهاد کرد از این روش برای درمان اختلالات کادر درمان شاغل در بخش های کرونا در بیمارستان ها و مراکز درمانی استفاده شود.

    کلید واژگان: کووید 19, کادر درمانی بیمارستانی, درمان شناختی رفتاری, تاب آوری, سلامت روان, اختلال خواب
    Farzaneh Norian, Narges Rasoli*, Mehdi Fathi
    Background and aims

    Hospital medical staff are highly susceptible to the SARS-CoV-2 virus, leading to a heightened risk of developing psychological disorders. The primary objective of this study was to explore the impact of cognitive-behavioral therapy (CBT) on the self-efficacy, resilience, mental health, and sleep disorders of medical professionals working in COVID-19 wards.

    Methods

    The research employed a quasi-experimental design with a pre- post-test structure and a control group. The sample comprised 30 medical staff from Shahid Modares Hospital in Tehran, caring for COVID-19 patients, selected through purposeful and accessible sampling. They were randomly assigned to experimental and control groups. CBT sessions were conducted individually over eight sessions lasting 120 minutes each, held weekly. Data were collected using General Self-Efficacy Questionnaire (GSE-10), Resilience Scale, General Health Questionnaire (GHQ-28), and Insomnia Severity Index (ISI). Data analysis was performed using covariance analysis.

    Results

    The results indicated that CBT had a significant positive effect on self-efficacy, resilience, and mental health, while it had a significant negative effect on sleep disorders (p<0.001). 

    Conclusion

    Overall, the findings suggest that CBT can be an effective intervention for addressing psychological issues among medical staff in corona wards. Implementing this therapy could be beneficial in managing the mental well-being of healthcare workers in such high-stress environments.

    Keywords: COVID-19, Hospital Medical Staff, Cognitive-Behavioral Therapy, Resilience, Mental Health, Sleep Disorder
  • لیلا جارستان دوگوری، لیلا مقتدر*
    مقدمه و هدف

    در پیشرفت و افت تحصیلی دانش آموزان عوامل متعدد زیستی، محیطی، شناختی، انگیزشی، فردی یا جمعی نقش دارند. در این ارتباط پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی - رفتاری بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدپنداری دانش آموزان دختر انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش از نوع تجربی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر رشت در سال تحصیلی 1397-1396 بود. نمونه ای به حجم 30 نفر با بیشترین نمرات اهمال کاری و کمترین نمرات خودکارآمدپنداری با روش نمونه گیری خوشه‎ای انتخاب شدند و در دو گروه (15 دانش آموز در هر گروه) آزمایش و گواه جای دهی شدند. سپس آخرین نسخه هنجارشده در ایران پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و خودکارآمدپنداری شرر (1982) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه آزمایش و گواه اجرا شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش تحت هشت جلسه 45 دقیقه ای درمان شناختی- رفتاری الیس (2004) قرار گرفت. گروه گواه در طی فرایند پژوهش فقط آموزش های معمول مدرسه را دریافت می کرد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS16 و روش آماری کوواریانس تک متغیره تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج به دست آمده نشان داد که اثر درمان شناختی - رفتاری بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان با (15/61) F و خودکارآمدپنداری دانش آموزان با (7/64) F موثر بوده است (01 /0>P).

    نتیجه گیری

    به طورکلی نتایج، حاکی از تاثیر معنادار درمان شناختی- رفتاری بر بهبود شاخص های روان شناختی دانش آموزان بود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این روش برای کاهش اهمال کاری تحصیلی و بهبود خودکارآمدپنداری در مدارس و مراکز درمانی استفاده شود.

    کلید واژگان: درمان شناختی - رفتاری, اهمال کاری تحصیلی, خودکارآمدپنداری, دانش آموزان
    Leila Jarestan Doguri, Leila Moqtadar*
    Background and Purpose

    Different biological, environmental, cognitive, motivational, individual, and collective factors affect the student’s academic achievement or failure. This study aimed to investigate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on academic procrastination and self-efficacy of female students.

    Method

    This research was experimental with pretest-posttest control group design. The population included all the female students at grade 11 in Rasht during the academic year 2018-2017. A sample of 30 students with the highest academic procrastination score and lowest self-efficacy score were selected by cluster sampling and then assigned to the experimental and control groups (15 students per group). The most recent Iranian standardized version of Academic Procrastination Questioners of Solomin& Roth Bloom (1984) and Self-Efficacy Questionnaire of Sherer (1982) were carried out on the groups at the pretest and posttest stages. After conducting the pretest, the experimental group underwent eight 45-sessions of Ellis’s cognitive- behavioral therapy (2004), while the control group received no training except the routine school education.  Data were analyzed by SPSS-16 and univariate covariance statistical method.

    Results

    Findings showed that the cognitive-behavioral therapy was significantly effective on students' academic procrastination (F=15.61, p<0.01) and students' self-efficacy (F= 7.64 and P<0.01).

    Conclusions

    In general, results indicated that cognitive-behavioral therapy was significantly effective in improving the student’s psychological charectristics. Therefore, it is suggested to use this method to decrease academic procrastination and to increase self-efficacy in schools and clinics.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Academic Procrastination, Self-Efficacy, Students
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال