جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "سنندج" در نشریات گروه "پزشکی"
-
مقدمه
سرطان، از علل اصلی مرگ و میر در بیشتر کشورهای جهان است. سرطان ریه کشنده ترین و پرهزینه ترین سرطان در سطح دنیا می باشد. در این مطالعه روند بروز سرطان ریه در استان کردستان برای اولین بار در یک دوره زمانی خاص بررسی گردید.
شیوه ی مطالعه:
در این مطالعه ی مقطعی، 815 مورد سرطان ریه در سال های 1384 تا 1395 در استان کردستان بررسی شد. موارد گزارش شده به مرکز ثبت سرطان برحسب جنسیت، سن و مورفولوژی استخراج و با در نظر گرفتن جمعیت سال 1384 به عنوان جمعیت استاندارد میزان بروز مورد انتظار محاسبه و میزان بروز استاندارد شده به روش مستقیم برآورد گردید.
یافته هابیشترین فراوانی سرطان ریه، به ترتیب در سال 1395 و 1393 با تعداد 153و 136 و کمترین، در سال های 1388 و 1384 به ترتیب 11 و 18 مورد بود. فراوانی موارد در گروه های سنی 79-75 سال، در سال 1391 با 23 مورد (22/77 درصد) و در گروه سنی 74-70 سال، با 28 مورد (18/30 درصد) در سال 1395 مشاهده شد. بالاترین میزان بروز خام، در سال 1394 با 12/47 و کم ترین در سال 1392 با 1/10 بود.
نتیجه گیریبروز سرطان ریه در مردان بیشتر از زنان و فراوانی رخداد بیماری در سنین بالاتر بیشتر بود. ضرورت مطالعات تحلیلی به منظور دستیابی به علل بروز بیماری و حل مشکلات مربوط به آن ضروریست.
کلید واژگان: روند, سرطان ریه, کردستان, سنندجBackgroundCancer is one of the principal causes of death in most countries of the world. Lung cancer is the deadliest and most expensive cancer in the world. In this study, the incidence of lung cancer in Kurdistan province was investigated for the first time in a specific period.
MethodsIn this cross-sectional study, 815 cases of lung cancer were investigatedin Kurdistan province between 2005 and 2016.Reported cases of lung cancer were extracted at the Cancer Registry Center by gender, age, and morphology. Considering the population of 2005 as the standard population, the expected incidence rate was calculated, and the standardized incidence rate was estimated directly.
ResultsThe results showed that the highest incidence of lung cancer was observed in 2016 and 2014 with 153 and 136 cases, respectively, and the lowest in 2009 and 2005, with 11 and 18 cases,respectively. The frequency of cases was observed in the age groups of 75-79 years in 2012 with 23 cases (22.77%) and in the age group of 70-74 years with 28 cases (18.30%) in 2016. The highest crude incidence was observed in 1394 with 12.47 and the lowest in 2013 with 1.10.
ConclusionAccording to the results of the present study, the incidence of lung cancer was higher in men than women and the incidence of the disease was higher in older ages. Analytical studies are necessary to find the causes of the disease and solve the problems related to this disease.
Keywords: Trend, Lung cancer, Kurdistan, Sanandaj -
مقدمه
در سال های اخیر، علاقه به مصرف محصولات غذایی آماده در بسیاری از کشورها افزایش یافته است. با توجه به اینکه همبرگر و کباب پرطرفدارترین فرآورده های گوشتی در ایران هستند، این مطالعه باهدف بررسی کیفیت میکروبی همبرگر و کباب کوبیده خام در شهرستان سنندج انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه 100 نمونه همبرگر خام منجمد با 60 درصد گوشت و کباب کوبیده (هرکدام 50 نمونه) از مراکز عرضه محصولات گوشتی و کبابی های سنتی سطح شهر سنندج به صورت تصادفی ساده از مهرماه تا آذرماه سال 1400 اخذ گردید. سپس نمونه ها به آزمایشگاه میکروب شناسی مواد غذایی ارسال و ازنظر آلودگی میکروبی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته هانتایج نشان داد که میزان آلودگی همبرگر خام و کباب کوبیده برای آلودگی کلی میکروبی به ترتیب 24%و 40%، اشرشیا کلی 6% و 12% ، سالمونلا صفر، کپک و مخمر 36%و 82% و استافیلوکوکوس اوریوس 20% و 76% بود. این نتایج نشان داد که کپک، مخمر و استافیلوکوکوس اوریوس آلوده کننده ترین ارگانیسم ها هستند (001/0>p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر همبرگر خام کیفیت میکروبی بهتری نسبت به کباب کوبیده داشت و این نشان می دهد رعایت کلیه موازین بهداشتی در کارخانه های مواد غذایی و اعمال صحیح نکات بهداشت فردی و محیط در تولید و آماده سازی مواد غذایی در کاهش موارد بیماری های ناشی از غذا تاثیر زیادی خواهد داشت.
کلید واژگان: کیفیت میکروبی, همبرگر خام, کباب کوبیده, سنندجIntroductionIn recent years, interest in consumption of ready-food products has increased in many countries. Due to the fact that hamburgers and kebabs are the most popular meat products in Iran, this study is conducted with the aim of investigating the microbial quality of raw hamburgers and koobideh kebabs in Sanandaj city.
MethodsIn this study, 100 samples of frozen raw hamburgers with 60% meat and koobideh kebabs (50 samples each) were randomly obtained from the supply centers of meat products and traditional barbecue shops from September to December 2021. Then the samples were sent to food microbiology laboratory and evaluated for microbial contamination.
ResultsResults showed that the rates of contamination of raw hamburger and koobideh kebab for total bacterial count were 24% and 40%, Escherichia coli 6% and 12%, Salmonella 0%, mold and yeast 36% and 82%, and Staphylococcus aureus 20% and 76%, respectively. These results showed that mold, yeast, and Staphylococcus aureus were the most contaminating organisms (p<0/001).
ConclusionAccording to the results of the present study, the raw hamburger has better microbial quality than koobideh kebab; therefore, compliance with all health standards in food factories and the correct application of personal and environmental hygiene points in the production and preparation of food will have a great effect in reducing the cases of foodborne diseases.
Keywords: Microbial Quality, Raw Hamburger, Koobideh Kebab, Sanandaj -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هفتم شماره 6 (پیاپی 123، بهمن و اسفند 1401)، صص 88 -96زمینه و هدف
بلاستوسیستیس تک یاخته شایع روده ای است که انسان و طیف گسترده ای از حیوانات از قبیل پستانداران، پرندگان، خزندگان، بندپایان نیز می توانند آلوده به این انگل باشند. شیوع بلاستوسیستیس در کشورهای در حال توسعه نسبتا زیاد است و به عنوان رایج ترین انگل ها در ایران گزارش شده است. در سال های اخیر در مطالعات مختلف اهمیت بیماری زایی آن در انسان مشخص شده است. عفونت بلاستوسیستیس با انواع اختلالات گوارشی، اسهال، سندرم روده تحریک پذیر (Irritable bowel syndrome) و ضایعات پوستی همراه است و به طور کلی، بیماران مبتلا به سرطان بیشتر مستعد ابتلا به عفونت های روده ای می باشند و احتمال بدتر شدن علایم در نتیجه درمان های سرکوب کننده سیستم ایمنی وجود دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع بلاستوسیستیس در کودکان مبتلا به سرطان در شهر سنندج با روش PCR بود.
مواد و روش هابر اساس روش سرشماری تمام نمونه های مدفوع از افراد مبتلا به سرطان در دسترس از بیمارستان های سطح شهر سنندج جمع آوری گردید. برای درک شیوع گونه بلاستوسیستیس در کودکان مبتلا به سرطان در شهر سنندج، 93 نمونه مدفوع بین سال های 1398 تا 1400 از کل استان جمع آوری شد. نمونه ها به روش های مولکولی (Polymerase chain reaction) با استفاده از پرایمرهای ناحیه بارکدینگ ژن 18 rRNA جهت تکثیر گونه بلاستوسیستیس بررسی شدند.
یافته ها:
نتیجهPCR تمامی نمونه ها نشان داد که تعداد 15 مورد (16.1%) دارای قطعه bp600 برای گونه بلاستوسیستیس هستند. نتایج آنالیز آماری داده ها نشان داد که ارتباط معناداری بین گونه بلاستوسیستیس با محل زندگی (*** 0/48=Pvalue) سن (* 0/88Pvalue =) و تماس با حیوان (***0/83 Pvalue =) وجود ندارد.
نتیجه گیری:
نتیجه این مطالعه نشان دهنده شیوع گونه بلاستوسیستیس در افراد مبتلا به سرطان در شهر سنندج است که این داده ها می تواند نقشی مهم در توسعه مطالعات و تحقیقات در زمینه عفونت های انگلی در بیماران مبتلا به سرطان داشته باشد. به طور کلی تعیین میزان آلودگی گونه بلاستوسیستیس در کودکان مبتلا به سرطان و ارایه آن به مسیولین بهداشت و سلامت منطقه و کشور می تواند جهت اتخاذ استراتژی درمان مناسب تر و همچنین ارایه راهکارهای بهداشتی برای کنترل لازم می باشد.
کلید واژگان: بلاستوسیستیس, شیوع, سرطان, سنندجBackground and AimBlastocystis sp. is a common intestinal protozoan that can infect humans and a wide range of animals such as mammals, birds, reptiles, and arthropods. The prevalence of Blastocystis species is relatively high in developing countries and has been reported as the most common parasite in Iran. In recent years, various studies have shown the importance of its pathogenicity in humans. Blastocystis sp. infection is associated with skin lesions and a variety of gastrointestinal disorders such as diarrhea and irritable bowel syndrome (IBS). The aim of this study was to evaluate the prevalence of Blastocystis sp. in children with cancer in Sananadaj City by PCR method.
Materials and MethodsTo determine prevalence rate of Blastocystis sp infection in children with cancer, 93 fecal samples from available cancer patients were collected from the hospitals in Sananadaj City on the basis of census method from 2019 to 2021. The samples were analyzed by molecular method (PCR) using primers in the barcoding region of 18 rRNA gene for Blastocystis sp. amplification.
ResultsThe results of PCR showed 15 cases (16.1%) had 600 bp fragment for Blastocystis sp.Statistical analysis showed that Blastocystis sp.had no significant correlation with infection and residential place (Pvalue = 0. 48), age (Pvalue = 0.88) and contact to animals (Pvalue =0.83).
ConclusionAccording to the results of this study, Blastocystis sp. is prevalent in cancer patients in Sananadaj city. These data can play an important role in the development of studies and research on Blastocystis sp. infections in cancer patients. In general, determination of the prevalence rate of the infection and identification of the different types of Blastocystis sp. in children with cancer and reporting these data to regional and national health officials can be beneficial in order to adopt a more appropriate treatment strategy and provide health strategies to control this infection.
Keywords: Blastocystis, Prevalence rate, Cancer, Sananadaj -
هدف
از آنجا که توجه به زندگی اجتماعی یکی از اساسی ترین
هدفخودکشی امروزه، مسئله ای بسیار بااهمیت در سلامت عمومی افراد جامعه هست که توجه جامعه جهانی را به خود معطوف نموده است. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش است که، درک مشارکت کنندگان از پدیده خودکشی و زمینه های اقدام به آن چیست؟
مواد و روش هاروش تحقیق کیفی از نوع گراندد تئوری است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل 15 نفر از مردان و زنان مجرد و متاهلی هستند که به صورت هدفمند انتخاب شدند و تعیین حجم نمونه با رسیدن به مرحله اشباع داده ها تعیین گردید.
یافته هاپارادایم محوری، " محرومیت چندبعدی " و "محوری جاافتادگی فرهنگی" به عنوان پدیده های محوری و در نهایت، پدیده هسته ای، " استیلای محرومیت " برای بیان مسئله هسته ای پژوهش انتخاب گردید.
نتیجه گیریبی توجهی جامعه چه خانواده و چه اطرافیان و حتی احساس بی توجهی از سوی حاکمیت، فرد را دچار احساس تنهایی و طردشدگی نموده و اگر این احساس شدت یابد در کنار عوامل دیگر می تواند منجر به اقدام به خودکشی شود. بنابراین، آموختن مهارت های گفتگو و طرح و حل مسئله به افراد جامعه، می تواند مانعی برای اقدام به بخش اعظمی از خودکشی ها گردد.
کلید واژگان: خودکشی, محرومیت, اقدام به خودکشی, سنندجPurposeSince paying attention to social life is one of the most basic
purposessuicide is a very important issue in the public health of society today, which has drawn the attention of the world community. The purpose of this research is to answer the question, what is the participants' understanding of the phenomenon of suicide and the grounds for committing it?
Materials and methodsQualitative research method is grounded theory type. The research participants include 15 single and married men and women who were selected purposefully and the sample size was determined by reaching the data saturation stage.
FindingsThe central paradigm, "multidimensional deprivation" and "centrality of cultural embeddedness" were chosen as the central phenomena and finally, the core phenomenon, "conquest of deprivation" was chosen to express the core issue of the research.
ConclusionIndifference from the society, family, and surrounding people, and even the feeling of indifference from the government, makes a person feel lonely and rejected, and if this feeling is intensified, it can lead to suicide. Therefore, learning the skills of conversation and planning and problem solving to the people of the society can be an obstacle to the majority of suicides.
Keywords: Suicide, deprivation, Attempted Suicide, Sanandaj -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و پنجم شماره 6 (پیاپی 110، بهمن و اسفند 1399)، صص 49 -56زمینه و هدف
آفلاتوکسین B1 یک آلاینده ی شایع در خوراک طیور می باشد و بیشترین سمیت حاد و مزمن را در بین کلیه ی مایکوتوکسین ها دارد. در طول دهه ی گذشته، تحقیقات به خوبی تاثیر منفی آفلاتوکسین B1 بر سلامت طیور را نشان داده اند. از این رو تعیین وضعیت غلظت آفلاتوکسین B1 در خوراک طیور ضروری است.
مواد و روش هادر این مطالعه جهت پی بردن به میزان آلودگی خوراک طیور به آفلاتوکسین B1 تعداد 45 نمونه خوراک به روش تصادفی ساده در فصول پاییز و زمستان 1397 جمع آوری شد و نمونه ها به روش الایزا مورد آزمایش قرار گرفت.
یافته هانتایج حاصل از آزمایش ها نشان داد که میزان آلودگی در نمونه های مثبت بین 6/44 تا µg/kg 34/18 بود. همچنین میانگین غلظت آفلاتوکسینB1 در نمونه های آلوده µg/kg 5/10 تعیین گردید. میزان آلودگی در 46/66 ٪ از نمونه ها بیشتر از حد استاندارد گزارش شد. به دلیل دمای بالاتر و شرایط محیطی مناسب جهت رشد قارچ ها، نمونه های تهیه شده در فصل پاییز نسبت به فصل زمستان آلودگی بیشتری داشتند.
نتیجه گیریبا توجه به میزان بالای آلودگی به آفلاتوکسین B1 در خوراک مرغداری های شهر سنندج، بررسی و پایش و نظارت مداوم نهادهای بهداشتی جهت جلوگیری از ورود این سم به چرخه ی غذایی انسان امری لازم و ضروریست.
کلید واژگان: آفلاتوکسین B1, خوراک طیور, الایزا, سنندجBackground and AimAflatoxin B1 is a common contaminant of poultry feed and has the highest rate of acute and chronic toxicity among all mycotoxins. Over the past decade, studies have well established the negative effects of aflatoxin B1 on the health of poultry. Therefore, it is necessary to determine the maximum concentration of aflatoxin B1 in poultry feed.
Materials and MethodsIn this study, in order to determine the aflatoxin B1 concentration in poultry feed, 45 samples were collected via a simple random method during autumn 2018 and winter 2019, and then the concentration of this contaminant was measured by the ELISA method.
ResultsThe experimental results showed that the contamination range in the positive samples was between 6.44 and 34.18 µg/Kg. Moreover, the mean concentration of aflatoxin in contaminated samples was 5.10 µg/Kg. The concentration of contaminant in 46.66% of the samples exceeded the standard limit. Due to higher temperatures and suitable environmental conditions for the growth of fungi, the samples prepared in autumn were more contaminated than those prepared in winter.
ConclusionThe level of aflatoxin B1 contamination in poultry feed in Sanandaj is high. In order to prevent the entry of this toxin into the human food cycle regular survey and monitoring of poultry feed by health institutions are necessary.
Keywords: Aflatoxin B1, Poultry feed, ELISA, Sanandaj -
زمینه و هدف
یکی از وظایف تیم پزشکی کاهش اضطراب بیماران است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط طول مدت زمان انتظار قبل از عمل جراحی با اضطراب بیماران انجام شد.
مواد و روش هامطالعه توصیفی حاضر در مراکز آموزشی- درمانی کردستان در سال 1398 انجام شد. جمع آوری داده ها با پرسش نامه سنجش اضطراب Spielberger انجام شد. برای آنالیز داده ها از آزمون t مستقل، ضریب همبستگی Pearson و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.
یافته هامیانگین اضطراب آشکار و پنهان بیماران در بدو ورود به اتاق انتظار به ترتیب (35/8) 55/45 و (07/8) 97/43 بود و در زمان خروج به ترتیب (81/8) 32/47 و (84/8) 17/46 بود که نشان دهنده وجود اضطراب متوسط به بالا در بیماران بود. ارتباط مستقیمی بین مدت زمان انتظار قبل از عمل جراحی و اضطراب بیماران وجود داشت (05/0<P).
نتیجه گیرینتایج نمایان گر اضطراب همه افراد قبل از عمل جراحی بود و ارتباط معنی داری بین مدت زمان قبل از عمل با اضطراب بیماران وجود داشت.
کلید واژگان: جراحی عمومی, اضطراب, انتظار جراحی, علائم حیاتی, سنندجBackground and ObjectivesReducing patientschr('39') anxiety is one of the medical team’s duties. The present study aimed to determine the relationship between waiting time before surgery and patientschr('39') anxiety.
Materials and MethodsThis descriptive study was conducted in educational and medical centers of Kurdistan in 1398. Spielberger Anxiety Assessment Questionnaire was used to collect data. Independent t-test, Pearson’s correlation coefficient and one-way analysis of variance were used to analyze the data.
ResultsThe mean of apparent and hidden anxiety of patients at the time of entering the waiting room was 45.55 (8.35) and 43.97 (8.07), respectively. At the time of departure, it was 47.32 (8.81) and 46.17 (8.84), respectively.Which showed moderate to high anxiety in patients. There was a direct relationship between the waiting time before surgery and the anxiety score (p<0.05).
ConclusionThe results showed the anxiety of all research samples before surgery and there was a significant statistical relationship between the time before surgery and patientschr('39') anxiety.
Keywords: Surgery, Anxiety, Waiting time, Preoperative Anxiety, Vital signs, sanandaj -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و پنجم شماره 3 (پیاپی 107، امرداد و شهریور 1399)، صص 61 -71زمینه و هدف
مالاشیت گرین یک ترکیب آلی رنگ زا در صنعت نساجی است و به صورت نادرست و غیرمجاز به عنوان یک داروی ضد میکروبی در آبزی پروری مورد استفاده قرار می گیرد. این ماده دارای اثرات سوء موتاژنی و کارسینوژنی است. هدف از این مطالعه بررسی میزان باقیمانده مالاشیت گرین و لکومالاشیت گرین در ماهی های قزل آلای رنگین کمان عرضه شده در سطح شهر سنندج می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه غلظت مالاشیت گرین (MG)و لکومالاشیت گرین (LMG)در بافت عضلانی 90 نمونه ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) جمع آوری شده از بازار محلی در شهر سنندج در طول 6 ماه در سال 1397 اندازه گیری شد. برای تعیین باقیمانده MG و LMG، از روش الایزا بر اساس معیارهای کمیسیون اروپا (675/2002/ EC) استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که MG و LMG در تمامی 90 نمونه ماهی وجود داشته به نحوی که در 41 نمونه (6/45 درصد) حاوی باقیمانده MG در سطح 1تا 2 میکروگرم بر کیلوگرم، 45 نمونه (50 درصد) حاوی باقیمانده MG بالاتر از 2 میکروگرم بر کیلوگرم بودند و تنها 4 نمونه (4/4 درصد) حاوی MG کمتر از 1 میکروگرم بر کیلوگرم بودند. علاوه بر این LMG در 13 نمونه ( 14/45درصد) بیشتر از 2 میکروگرم برکیلوگرم، در 67 نمونه (74/44 درصد) بین 1 تا 2 میکروگرم بر کیلوگرم و در 10 نمونه دیگر (11/11 درصد) کمتر از 1 میکروگرم بر کیلوگرم تعیین شد. همچنین، کمترین حد تشخیص (LOD) روش مورد استفاده برابر با 0/43میکروگرم بر کیلوگرم تعیین گردید.
نتیجه گیرینتایج این تحقیق حاکی از آن است که همچنان در مزارع پرورش ماهی از مالاشیت گرین به صورت غیرمجاز استفاده می شود که این مسئله می تواند به عنوان خطری برای سلامت عمومی و تهدیدی برای محیط زیست مطرح باشد.
کلید واژگان: مالاشیت گرین, لکومالاشیت گرین, ماهی قزل آلای رنگین کمان, الایزا, سنندجDetermination of malachite green and leucomalachite green residues in rainbow trout in Sanandaj CityBackground and AimMalachite green (MG) is an organic compound which his used as a dye in textile industry. This compound is applied incorrectly and illegally in aquiculture as an antimicrobial agent. This compound has mutagenic and carcinogenic effects.
Materials and MethodsIn this study we determined the concentrations of MG and leucomalachite green (LMG) in the muscle tissue of 90 rainbow trouts (Oncorhynchus mykiss) collected from the local markets in Sanandaj City within a period of six months in 2018. In order to measure the residues of MG and LMG, we used enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) based on the European Union Decision 2002/657/EC.
ResultsThe results showed presence of MG and LMG in all 90 samples: The residues of MG in the samples were as follows: 1-2 μg/Kg in 41 (6.45%), more than 2 μg/Kg in 45 (50%) and less than 1 μg/Kg in 4 samples (4.4%). Furthermore, the residues of LMG in the samples were as follows: more than 2 μg/Kg in 13 (45.14%), 1-2 μg/Kg in 67 (44.74%) and less than 1 μg/Kg in 10 samples (11.11%). Moreover, the limit of detection (LOD) in the method was 0.43 μg/Kg.
ConclusionsIt is concluded that MG is illegally applied in fish farms, which can be a threat to human health and the environment.
Keywords: Malachite green, Leucomalachite green, Rainbow trout, ELISA, Sanandaj -
مقدمه
اختلال نافرمانی مقابله ای شامل کودکانی است که در طول یک دوره حداقل 6 ماهه، منفی گرا، دارای رفتار خصمانه، دمدمی مزاج و نسبت به مراجع قدرت نافرمان هستند. با توجه به دشواری تغییر الگوی رفتاری در بزرگ سالی، تشخیص زود هنگام آن ها می تواند سبب پیشگیری از خطرات بالقوه آن در آینده شود.
هدفتعیین شیوع اختلال نافرمانی مقابله ای و عوامل مرتبط با آن در بین دانش آموزان ابتدایی شهرستان سنندج در سال 1393 بود.
روشمطالعه حاضر، یک مطالعه مقطعی بوده و جامعه موردمطالعه شامل دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان سنندج در سال 1393 بود. تعداد نمونه براساس جدول مورگان 377 نفر بود که از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. دانش آموزانی که اختلالات روان پزشکی دیگر داشتند و یا رضایت آگاهانه ندادند از مطالعه حذف شدند. ابزار موردمطالعه شامل پرسشنامه استاندارد علایم مرضی کودکان استفاده شد. این پرسشنامه، دارای دو چک لیست والد و معلم است. برای آنالیز داده ها از T-test و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافته ها:
از تعداد 377 دانش آموز موردمطالعه 62/6 درصد پسر و 37/4 درصد دختر بودند. نتایج مطالعه نشان داد شیوع اختلال نافرمانی مقابله ای در جمعیت موردمطالعه 2/9 درصد بود. بین اختلال نافرمانی با سن (0/8=P) و تحصیلات پدر (0/14P≥) در افراد مورد مطالعه رابطه معنی دار آماری مشاهده نشد. درحالی که بین تحصیلات مادر و اختلال نافرمانی افراد مورد مطالعه رابطه معنی داری وجود داشت (0/001>P).
نتیجه گیری:
با توجه به شیوع 2/9 درصدی این اختلال و اهمیت آن در شکل گیری شخصیت و رفتار کودکان، برنامه ریزی در جهت کاهش خطرات ناشی از آن و همچنین عوامل به وجود آورنده آن، ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, شیوع, دانش آموزان ابتدایی, سنندجIntroductionOppositional Defiant Disorder (ODD) includes children who have negatively oriented, aggressive behavior, capricious and disobedient to authority in during a minimum period of 6 months. Due to the difficulty in changing behavioral patterns in adulthood, early diagnosis can prevent potential threats in the future.
AimDetermine the prevalence of oppositional defiant disorder and related factors among students in primary school in Sanandaj city in 2014.
MethodThis study was a cross-sectional study. The study population consisted of primary school students living in the city of Sanandaj in 2014. The sample size based on Morgan's table was 377 people who were selected by stratified random sampling. Students who had other psychiatric disorders or had not informed consent were excluded from the study. Instruments of this study were Standard Child Symptom Inventory questionnaire. The questionnaire has two parent and teacher checklist. For data analysis, T-test and Pearson correlation coefficient were used.
ResultsAmong 377students, 62.6% (236 students) were male and 37.4% (141 students) were female. Results showed that the prevalence of ODD in respondents was 9.2%. In this study, there was no statistically significant relationship between ODD with age (P=0.8).There was no significant relationship (p≥0.14) between ODD and father's education, whereas, there was a significant relationship (p≤0.0001) between mothers' education and ODD (p≤0.001).
ConclusionDue to the 2.9% prevalence of this disorder and its importance in shaping the personality and behavior of children, planning to reduce the risks posed by it, as well as the factors creating it, is necessary.
Keywords: Oppositional defiant disorder (ODD), Prevalence, Elementary students, Sanandaj -
زمینه و اهداف
دیابت به عنوان یک مشکل سلامت همگانی عمده در تمامی نقاط جهان قلمداد می شود. مهم ترین راهبرد کنترل بیماری های مزمن از جمله دیابت، رفتارهای خودمراقبتی می باشد؛ لذا این مطالعه با هدف تعیین توان خودمراقبتی و برخی از عوامل مرتبط با آن در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی با رویکرد توصیفی- تحلیلی، بین 374 نفر از بیماران مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان توحید شهر سنندج انجام شد. این افراد با استفاده از روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شده بودند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای مشتمل بر اطلاعات جمعیت شناختی و زمینه ای و پرسشنامه روا و پایای موجود جهت سنجش توان خودمراقبتی بیماران دیابتی، گردآوری شدند. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های متناسب تحلیل شدند. تمامی مراحل مطالعه حاضر طبق موازین اخلاقی اجرا گردید.
یافته هامیانگین و انحراف معیار نمره توان خودمراقبتی 49/12±40/58 از 105 بود و در سطح متوسطی قرار داشت. تفاوت معناداری درتوان خودمراقبتی بیماران بر حسب متغیرهایی مانند جنسیت، توانایی اندازه گیری قند خون، وضعیت اشتغال، سابقه آموزش درباره بیماری دیابت، معاینه منظم دندانپزشکی و تزریق سالانه واکسن آنفلوانزا وجود داشت (05/0>P). بین تعداد سال های سپری شده از زمان تشخیص دیابت و توان خودمراقبتی همبستگی معنی دار و معکوسی وجود داشت (05/0>P و24/0-=r).
نتیجه گیریبا توجه به سطح متوسط خودمراقبتی در اکثریت بیماران و نقش مهم خودمراقبتی در کنترل بیماری دیابت، ضرورت اجرای آموزش های لازم در مورد خودمراقبتی در میان بیماران دیابتی بیش از پیش احساس می شود.
کلید واژگان: خودمراقبتی, دیابت نوع 2, سنندجBackground and AimsDiabetes is considered as a major public health problem all over the world. Self-care behaviors is the most important strategy for controlling chronic diseases, such as diabetes. Therefore, this study was conducted to determine the self-care agency and some associated factors in patients with type 2 diabetes.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was performed on a descriptive-analytic approach on 374 patients referring to the Diabetes Clinic of Tohid Hospital in Sanandaj, selected using systematic sampling. Data were collected using a questionnaire including demographic and background information questionnaire and a valid and reliable questionnaire for assessing the self-care agency of diabetic patients. Data were analyzed by using SPSS software version 16 and appropriate tests. All stages of the study were conducted according to moral standards.
ResultsThe mean and standard deviation of self-care agency score was 58.40 ± 12.49 from 105, that is considered moderate. There was a significant difference in self-care agency of patients according to variables such as gender, ability to measure blood glucose, occupational status, history of education about diabetes, regular dental examinations and annual infusion of influenza vaccine (P<0.05). There was a significant and inverse correlation between the number of years elapsed since diabetes diagnosis and self-care agency (P<0.05 and r=0.24).
ConclusionRegarding the average self-care level in the majority of patients and the important role of self-care in controlling diabetes, the need to implement self-care education is increasingly felt in diabetic patients.
Keywords: Self-care_Type 2 diabetes_Sanandaj -
مقدمهدر پاسخ به روند سریع کاهش باروری در ایران در دهه های اخیر، سیاست های مشوق باروری در اردیبهشت ماه سال 1393 ابلاغ گردید و تغییرات مهمی در محدود کردن برنامه های تنظیم خانواده در کشور رخ داده است، در حالی که مشخص نیست این سیاست ها چه تاثیری در الگوی استفاده از روش های پیشگیری از بارداری داشته است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش سیاست های مشوق باروری در الگوی استفاده از روش های پیشگیری از بارداری و همچنین نگرش زنان در خصوص تغییر در دسترسی، کیفیت، هزینه و ترویج روش های پیشگیری از بارداری پس از معرفی سیاست های فوق انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقایسه ای، یک پیمایش مبتنی بر جمعیت است که در تابستان 1395 در بین 454 زن 49-15 ساله همسردار در شهرستان سنندج انجام شد. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفت. آخرین روش پیشگیری در پیمایش سنندج (نمونه: 454 زن) با داده های متناظر در پیمایش جمعیت و سلامت استان کردستان (نمونه: 260 زن) در سال 1389 مقایسه گردید. همچنین نگرش زنان سنندج در خصوص تغییرات در عرضه، کیفیت و هزینه روش های پیشگیری از بارداری بررسی شده و عوامل مرتبط با نگرش زنان با استفاده از آزمون های تی تست و کای دو مورد تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هااین بررسی نشان داد که در دوره 95-1389، شیوع روش های مدرن از 81/2% به 64/7% کاهش یافته بود، درحالی که شیوع روش منقطع از 19% به 36% افزایش و برعکس لوله بستن زنان از 24/4% به 4% کاهش یافته بود. همچنین استفاده از IUD و کاندوم افزایش واضحی را نشان می داد (به ترتیب از 19% به 3/26% و از 11% به 1/15%). در پیمایش 1395، دسترسی، کیفیت و ترویج و اطلاع رسانی روش های پیشگیری کاهش یافته و هزینه تهیه روش های پیشگیری از نگاه زنان سنین باروری نسبت به 2 سال قبل، افزایش یافته بود. زنان از طبقات اجتماعی اقتصادی پایین تر، نگرانی بیشتری از افزایش هزینه و کاهش کیفیت روش های پیشگیری داشتند.نتیجه گیریالگوی روش های پیشگیری از بارداری از روش های مطمئن به روش های غیرمطمئن تغییر کرده است. عواقب بهداشتی نامطلوب محدودیت تنظیم خانواده متعاقب سیاست های جدید بر اقشار آسیب پذیر جامعه بیشتر خواهد بود که نیازمند توجه سیاست گذاران سلامت و مداخلات مناسب می باشد.کلید واژگان: ایران, روش های پیشگیری از بارداری, زنان, سنندج, سیاست مشوق جمعیتیIntroductionIn response to rapid fertility reduction over the recent decades in Iran, pronatalist policies was introduced in 2014 and significant changes has occurred in the family planning programs in the country, while it is not clear enough what influences these policies have had on pattern of using contraceptive methods. This study was performed with aim to determine the role of pronatalist policies in the pattern of using contraceptive methods, as well as the attitudes of women towards changes in the access, quality, cost and advocacy of contraceptive methods after introduction of these polices.MethodsThis descriptive-analytic and comparison study is a population-based survey which was conducted among 454 married women aged 15-49 years in Sanandaj in 2016. Data collection was performed using a researcher-made questionnaire. Last contraception used (n=454) was compared to corresponding method used in the Demographic Health Survey of Kordestan (n=260) in 2010. The women’s attitude towards changes in the provision, quality and cost of contraceptive methods were evaluated and the factors associated to the women’s attitude were also assessed using t-test and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.ResultsOver the period of 2010-2016, the prevalence of modern methods was reduced from 81.2% to 64.7%, while the prevalence of withdrawal method increased from 19% to 36%. A reduction was shown in the prevalence of women's tubal ligation (from 24.4% to 4%). The prevalence of using IUD and condom was clearly increased from 19% to 26.3% and from 11% to 15.1%, respectively. In 2016 survey, a reduction was reported in the access, quality, and advocacy and informing of contraceptive methods and the cost of providing contraceptive methods had increased compared to two years ago from the viewpoints of women at reproductive age. Women from lower socio-economic status were more concerned of rising cost and reduced quality of contraceptive methods.ConclusionThe pattern of contraceptive methods has been changed from safe to unsafe methods. Adverse health consequences of restriction of family planning due to new population policies will be greater for vulnerable groups of the society that needs more attention by health policymakers and appropriate interventions.Keywords: Contraceptive methods, Iran, Pronatalist population policies, Sanandaj, Women
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و چهارم شماره 3 (پیاپی 101، امرداد و شهریور 1398)، صص 10 -19زمینه و هدفدر مطالعات مختلف نشان داده شده است که میزان شیوع هپاتیت A ارتباط مستقیمی با سطح بهداشت جامعه دارد لذا هدف از این مطالعه بررسی سرواپیدمیولوژی ویروس هپاتیت A و عوامل مرتبط با آن، در مراجعین به آزمایشگاه های تشخیص طبی شهرستان سنندج می باشد.روش بررسیدر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی (مقطعی)، تعداد 200 نفر از افراد ساکن شهرستان سنندج مراجعه کننده به آزمایشگاه های تشخیص طبی سطح شهر سنندج در فاصله زمانی دی ماه سال 1395 تا خرداد ماه 1396 انتخاب و سطح سرمی آنتی بادی HAV Ab توسط روش الایزا در آنها اندازه گیری شد. اطلاعات دموگرافیک و ریسک فاکتورهای ایجاد عفونت هپاتیت A توسط پرسشنامه از تمام افراد گرفته شد. افراد بر اساس نتیجه آزمایشات به دو گروه سروپوزیتیو و سرونگاتیو تقسیم و خصوصیات دموگرافیک و ریسک فاکتورهای ابتلا به هپاتیت A در آنها با هم مقایسه شدند.یافته هامیزان فراوانی افراد سروپوزیتیو 151 نفر (%5.75)، 101 نفر (67%) زن و 50 نفر (33%) مرد بودند. در بین گروه های سنی مختلف بیشترین میزان سروپوزیتیو در افراد 30 تا 40 سال 43 نفر (%28.5) و کمترین میزان در گروه سنی 11 تا 20 سال 4 نفر (%6.2) قرار داشت که اختلاف آماری معنی داری در میان گروه های سنی مختلف مشاهده گردید (0.000 = P)، بطوریکه درصد افراد سروپوزیتیو در گروه سنی زیر یک سال به طور معنی داری بیشتر از گروه سنی 1 تا 10 سال (0.001 = P) و 11 تا 20 سال (0.005 = P) است. بین دو گروه از نظر جنسیت، محل سکونت، میزان تحصیلات و شغل ارتباط آماری معنی داری مشاهده نشد (0.05 < P). نتایج مربوط به تجزیه و تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که وجود بیماری های زمینه ای احتمال ابتلا به هپاتیت A را حدود 3 برابر افزایش می دهد (6.48 - 1.13 : %95 CI 2.71: OR). در مقایسه بقیه ریسک فاکتورها بین دو گروه ارتباط معنی داری دیده نشد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه تعیین وضعیت سرمی این آنتی بادی در نقاط مختلف کشور توسط سازمان های مرتبط با سلامت و بهداشت عمومی جامعه در بازه های زمانی مختلف و در سنین مختلف با توجه به ارتباط مثبت شدن این آنتی بادی با افزایش سن امری ضروری بنظر می رسد. همچنین لزوم توجه این ارگانها به بیماری های مختلف زمینه ای در افراد حساس با توجه به ارتباط آن، با مثبت شدن این آنتی بادی و اهمیت واکیسناسیون در آنها امری ضروری و حیاتی بنظر می رسد.کلید واژگان: ویروس هپاتیت A, عوامل مرتبط, سنندجBackground and AimVarious studies have shown a correlation between the prevalence of hepatitis A and community health level. The aim of this study was to investigate the seroepidemiology of hepatitis A virus and its related factors in the patients referring to medical diagnostic laboratories in Sanandaj.Materials and MethodsIn this descriptive-analytical (cross-sectional) study we selected 200 individuals referring to medical diagnostic laboratories in Sanandaj from January 2016 to May 2017 - and their serum HAV Ab levels were measured by ELISA method. Demographic data and risk factors for hepatitis A infection were recorded in a questionnaire for every participant. We divided the participants into seropositive and seronegative groups. The groups were compared with each other in regard to demographic characteristics and risk factors for hepatitis A infection.Results151 (75.5%) subjects were seropositive including 101 (67%) women and 50 (33%) men. Among different age groups, the highest rate of seropositivity was observed in 43 patients (28.5%), between 30 and 40 years of age and the lowest rate belonged to 4 (6.2%), individuals between 11 and 20 years of age, which showed a significant difference between different age groups (P = 0.000). The percentage of seropositive patients was significantly higher in the age group of less than one year compared to those in the age groups of 1 to 10 years (P = 0.001) and 11 to 20 years (P = 0.005). There was no significant relationship between the groups in regard to gender, place of residence, education level and occupation (P> 0.05). The results of multivariate regression analysis showed that the presence of underlying diseases resulted in a 3 fold increased risk of hepatitis A (OR: 2.71; Cl 95%: 1.13 - 6.48). Comparison of the other risk factors showed no significant relationship between the two groups.ConclusionConsidering the association of this antibody with increasing age, determination of the serum level of this antibody in different parts of the country by public health organizations at different time intervals and in different age groups seems necessary. Also, considering the correlation between underlying diseases in susceptible individuals and antibody- positivity and also the importance of vaccination, close attention of these organizations to this issue is necessary.Keywords: HAV, Associated factors, Sanandaj
-
میزان افسردگی کارکنان نیروی انتظامی استان کردستان و شناسایی عوامل موثر بر آن(مطالعه موردی شهر سنندج)مقدمهپژوهش حاضر با هدف میزان افسردگی کارکنان نیروی انتظامی استان کردستان و شناسایی عوامل موثر بر آن انجام گرفت.روشروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان ناجا در سال 97-1396 می باشد که در شهرستان سنندج مشغول به فعالیت بودند و تعداد 180 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه افسردگی بک، ویژگی های شخصیتی NEO و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی محقق ساخته بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد.یافته ها1/31 درصد از کارکنان ناجا به درجات مختلفی از افسردگی مبتلا بودند. 2/12درصد افسردگی خفیف، 9/13 درصد افسردگی متوسط و 5 درصد به افسردگی شدید مبتلا بودند. میانگین نمرات افسردگی در رسته های شغلی به ترتیب راهور 53 نفر (18/19 درصد)، آگاهی 47 نفر (78/8 درصد)، پشتیبانی 32 نفر (78/3 درصد) و نیروی انتظامی 48 نفر (75/3 درصد) بدست آمد. همچنین از میان متغیرهای جمعیت شناختی متغیر سن با بتای 50/0 T= 9/00 , p<0/00))، نوع سکونت با بتای 18/0 T= 3/28 , p<0/00))، وضعیت تاهل با بتای 24/0 T= 4/46, p<0/00)) بصورت مثبت و معنادار و متغیر درآمد ماهیانه با بتای 30/- T= -5/50, p<0/00)) بطور منفی و معنادار توانستند میزان افسردگی کارکنان ناجا را پیش بینی کنند و متغیر برون گرایی با بتای 32/- T= -3/88 , p<0/00)) و متغیر سازگاری با بتای 15/- T= -2/69 , p<0/03))، وظیفه شناسی با بتای 18/- T= -2/27 , p<0/02)) بصورت منفی و معنادار و روان آزرده خویی با بتای 23/0 (p<0/00 ، T= 3/01) و تجربه پذیری با بتای 25/0 T= 3/16, p<0/00)) از مولفه های متغیر ویژگی های شخصیتیNEO بطور مثبت و معنادار توانستند میزان افسردگی کارکنان ناجا را پیش بینی کنند.کلید واژگان: افسردگی, ویژگیهای شخصیتی, کارکنان ناجا, سنندجAimsThe purpose of this study was to determine the level of depression among police officers of Kurdistan province and identify the effective factors on it.Materials & MethodsThe research method was descriptive correlational. Beck Depression Inventory, NEO Personality Characteristics and Researcher's Demographic Characteristics Questionnaire were used for collecting data. Multiple regression analysis was used to analyze the data.ResultsAccording to the results of this study 31.1% of NAJA workers were suffering from depression. They were identified as % 12/2 with low depression, 13.9% with medium depression and 5% with severe depression. among demographic variables, the age variables with (β = 0.50, t = 9.9, p<0.001,) Type of residence with (β = 18 T = 28.8, p <0.001) marital status with (β = 24,T= 4/46, p< 0.001) positive and significant, and monthly income variable with (β= -30, T = -5 / 50, p< 0.00) negatively and significantly predicted the rate of depression of NAJA staff. And Extraversion variables with (β= -32, T= -3/88 , p< 0.001) and Agreeableness variable with ( β = -15, T = -2.69 , p<( 03/0 Conscientiousness with (β = 18 / - T = -2.27, p< 0/02) negative and significant Neuroticism with (β= 0.23 , T = 3.1, p< 0.00) and Openness with (β =25/0 , T = 3/16, p< (0/00 of the variable components of NEO personality traits could positively and significantly predict the rate of depression of NAJA staff.ConclusionRegarding the widespread prevalence of depression among the staff, provision of mental health counseling services to reduce depression and prevent it should be prioritized by Najah officials.Keywords: depression, personality traits, naja staff, sanandaj
-
زمینه و هدفقلدری و هوش اخلاقی از عوامل مهم تاثیرگذار بر احتمال خودکشی دانش آموزان به شمار می روند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش قلدری و هوش اخلاقی به عنوان پیش بین های احتمال خودکشی دانش آموزان انجام شد.مواد و روش هاروش پژوهش حاضر توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهر سنندج در سال تحصیلی 97-1396 بود که 641 نفر از آن ها با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های احتمال خودکشیCull وGill (2002)، قلدری Illinois (2001) و هوش اخلاقی Lennick و Kiel(2011) استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل تشخیصی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هایافته های تحلیل تشخیصی، منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد (05/0P<) که طبق این تابع مولفه درست کاری (835/0- r=) دارای بالاترین توان در تمایز دو گروه از دانش آموزان بود. مولفه های بعدی متمایزکننده گروه ها به ترتیب دلسوزی (674/0- r=)، بخشش (674/0- r=)، قربانی (274/0 r=)، زد و خورد (287/0 r=) و قلدری (224/0 r=) بودند. هم چنین، نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که همه دانش آموزان با احتمال خودکشی پایین با بالاترین درصد تشخیص (100 درصد) به درستی از سایر دانش آموزان مجزا شده اند.نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت مولفه های قلدری و هوش اخلاقی در امکان تمایزگذاری بین دانش آموزان با احتمال خودکشی بالا و پایین بود. بنابراین، پیشنهاد می گردد در سیاست گذاری و برنامه ریزی برای کاهش احتمال خودکشی دانش آموزان، کاهش قلدری و ارتقاء هوش اخلاقی مورد توجه ویژه قرار گیرد.کلید واژگان: احتمال خودکشی, قلدری, هوش اخلاقی, دانش آموزان, تشخیص, سنندجBullying and moral intelligence are considered as important factors affecting the probability of suicide among students. Therefore, The aim of this study was to determine the role of bullying and moral intelligence as a predictor of suicide probability among students.
Background and ObjectivesMaterials and MethodsThis study was a descriptive study. The statistical population included second high school female and male students of Sanandaj city who were studying in the academic year 2017-2018. A sample of 641 students was selected by the cluster random sampling method. Suicide probability scale (SPS) (Gill and Cull, 2002), Illinois bullying scale (IBS) (2001) and Lennick and Kiel’s moral intelligence questionnaire (2011) were used to collect data. Data were analyzed using discriminant analysis test.ResultsThe results of the discriminant analysis led to a significant recognition function (p<0.05) that according to this function, the component of honesty (r= -0.835) was in the highest discrimination power between the two groups of students. Subsequent discriminative components of the groups were sympathy (r -0.674), forgiveness (r -0.674), victim (r= 0.274), fight (r= 0.287) and bullying (r= 0.224) . Also, the results of the discriminant analysis showed that all students with low suicide probability were correctly discriminated from other students with the highest percentage of detection (100%).ConclusionThe results of this study indicated the importance of the components of bullying and moral intelligence in the possibility of distinguishing between students with high and low suicide probability; therefore, it is recommended that in any planning for the reduction of the probability of suicide among students, attention be drawn to decreasing bullying and promoting moral intelligenceKeywords: Suicide probability, Bullying, Moral intelligence, Students, Discriminant, Sanandaj -
زمینه و هدفنوجوانان آسیب پذیرترین قشر جامعه در برابر رفتارهای پرخطر هستند. با توجه به ضرورت بررسی رفتارهای پرخطر نوجوانان برای تدوین برنامه های پیشگیرانه، هدف از این مطالعه تعیین عوامل مرتبط با رفتارهای پرخطر دانش آموزان شهر سنندج براساس الگوی اعتقاد بهداشتی است.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی تحلیلی در میان 363 نفر از دانش آموزان پسر شاغل به تحصیل در مقطع دوم دبیرستان انجام شد که با روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شده بودند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه ای مشتمل بر سوالات دموگرافیک و سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی، آگاهی و رفتار استفاده شد. داده ها با بهره گیری از آمار توصیفی و آزمون های کای اسکوئر و کروسکال والیس تحلیل شدند.یافته هادر این مطالعه شیوع رفتارهای پرخطر در دانش آموزان مورد مطالعه 63/1درصد (229 نفر) بود. تفاوت آماری معنی داری بین آگاهی و سازه های حساسیت درک شده، راهنمایی برای عمل، موانع درک شده و خودکارآمدی درک شده (0/05>P) در افراد با رفتار پرخطر و افراد بدون رفتار پرخطر وجود داشت و بین منافع درک شده و شدت درک شده در دو گروه دانش آموزان تفاوت آماری معنی دار وجود نداشت (0/05نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای رفتارهای پرخطر و ارتباط معنی دار آن با سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی در دانش آموزان، سازه های این الگو می تواند در زمینه اقدامات پیشگیرانه از رفتارهای پرخطر نوجوانان موثر واقع شود.کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, دانش آموزان, الگوی اعتقاد بهداشتی, سنندجThe Factors Associated to High Risk Behaviors in Sanandaj City Students Based on Health Belief ModelBackground and ObjectivesAdolescents are the most vulnerable in a society against high-risk behaviors. Considering the necessity of evaluating the high-risk behaviors of adolescents regarding the formulation of preventive programs, the purpose of this study was to determine the factors associated to high-risk behaviors among students in Sanandaj based on Health Belief Model.MethodsThis descriptive-analytical study was conducted on 363 male students studying in the second period of high schools, who were selected by cluster sampling method. Data was collected using a questionnaire including demographic questions, health belief model, knowledge and behavior. Data were analyzed using descriptive statistics and Chi-square and Kruskal-Wallis tests.ResultsIn this study, the prevalence of high-risk behaviors among students was 63.1% (n=229). There was a significant statistical difference between knowledge and perceived susceptibility constructs, cues to action, perceived barriers and perceived self-efficacy (P <0.05) in people with high risk behaviors and those who did not have high risk behavior; but there was no significant difference between perceived benefits and perceived severity in the two groups of students (P >0.05).ConclusionDue to the high prevalence of high risk behaviors and its significant relationship with the health belief model structures among students, the structures of this model can be effective in preventing high risk behaviors in adolescents.Keywords: High risk behaviors, Students, Health belief model, Sanandaj
-
زمینه و هدفدر سال های اخیر خشونت محل کار در حوزه سلامت با روند فزاینده ای گزارش شده است. هدف این مطالعه بررسی فراوانی مواجهه با خشونت محل کار در کارکنان فوریت های پزشکی شهرستان سنندج و عوامل موثر بر آن است.مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که به روش مقطعی در مراکز فوریت های پزشکی شهرستان سنندج در سال 1395 انجام گرفت. با توجه به محدود بودن جامعه پژوهش از روش سرشماری استفاده شد و تمامی 126 نفر کارکنان این مراکز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ی خودگزارش دهی بود. از روش های آماری توصیفی، آزمون کای دو و آزمون دقیق فیشر جهت تحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS20 استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد که (90-75 95% CI=) 84% کارکنان فوریت پزشکی تجربه خشونت محل کار را در یک سال گذشته داشته اند که (52-3295% CI=) 42% خشونت فیزیکی و (88-7295% CI=) 81% خشونت کلامی بوده است. 59/4% (47 نفر) کارکنان منبع خشونت را همراه بیماران بیان کردند. 87% آن ها معتقد بودند که رویه مناسبی برای گزارش خشونت در محل کارشان وجود ندارد. رابطه معنی داری بین سن، وضعیت تاهل، سابقه کاری، داشتن نوبت کاری با تجربه خشونت در کارکنان فوریت های پزشکی وجود نداشت.نتیجه گیریخشونت محل کار در کارکنان فوریت های پزشکی شهرستان سنندج بسیار بالا و هشداردهنده است. این میزان از خشونت می تواند موجب کاهش کیفیت کار مراقبتی و افزایش استرس شغلی شود. با توجه به میزان بالای سوانح و حوادث در ایران و ضرورت آرامش این کارکنان، مداخلات مدیریتی از جمله آموزش عمومی جامعه، ایجاد سیستم گزارش دهی مناسب برای کارکنان و رسیدگی به گزارش ها ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: شیوع, خشونت محل کار, خشونت فیزیکی, فوریت های پزشکی, سنندجScientific Journal of Nursing, Midwifery and Paramedical Faculty, Volume:4 Issue: 1, 2018, PP 71 -80Background & AimIn the past years, workplace violence in the area of health has been reported with an upward trend. This study aimed to evaluate the frequency of dealing with workplace violence in emergency medical staff of Sanandaj, Iran and relevant factors.Materials & MethodsThis descriptive, analytical, and cross-sectional research was conducted in the emergency medical centers of Sanandaj in 2016. Considering the limited research population, census method was applied and all 126 staff of these centers were selected. Data were collected via a self-report questionnaire. In addition, data analysis was performed in SPSS version 20 using Chi-square and Fisher’s exact tests.ResultsIn this research, 84% (95% CI=75-90) of the participants had an experience of workplace violence in the past year, 42% (95% CI=32-52) of which has been physical and 81% (95% CI=72-88) has been verbal violence. In addition, 59.4% (N=47) of the staff reported the source of violence to be the companions of patients. Moreover, 87% of the participants believed that there is no proper procedure to report workplace violence. Results were indicative of no significant relationship between workplace violence in the emergency medical staff and variables of age, marital status, work experience, and having work shift (P>0.05).ConclusionAccording to the results of the study, there is an alarmingly high rate of workplace violence in the emergency medical centers of Sanandaj. This level of violence might reduce care quality and increase occupational stress. Considering the high rate of accidents in Iran and the necessity of composure for the staff, management interventions (e.g., public community education, creation of a suitable report system for the personnel and review of reports) are required to improve this area.Keywords: Prevalence, Workplace Violence, Physical Violence, Medical Emergencies, Sanandaj
-
زمینه و هدفسواد اطلاعاتی مفهومی است که در نتیجه تحولات و تغییرات سریع در فناوری های اطلاعاتی پیدا شده است که فرد به منظور ادامه حیات در جامعه اطلاعاتی به این سواد نیازمند است. این پژوهش با هدف تعیین سطح سواد اطلاعاتی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کردستان و دانشگاه کردستان در سال 1394 انجام گردید.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1394 روی 500 نفر از دانشجویان دانشگاه های کردستان و علوم پزشکی کردستان انجام شد. افراد مورد بررسی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه اییک مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استانداردشده داورپناه و سیامک استفاده شد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS نسخه 20 و آزمون های آماری تی مستقل و آنالیز واریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هامیانگین سواد اطلاعاتی نمونه های مورد بررسی از 87 نمره برابر با 8/40±25/12 بود. میانگین نمره سواد اطلاعاتی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی (8/43±25/99) به طور معنی داری بیشتر از دانشجویان دانشگاه کردستان (7/91±68/22) بود (0/02p=). نمره سواد اطلاعاتی دانشجویان رشته های گروه پزشکی بالاتر از سواد اطلاعاتی دانشجویان رشته های گروه غیرپزشکی بود (0/03=p).نتیجه گیریبا توجه به سطح پایین سواد اطلاعاتی دانشجویان و با توجه به اهمیت مهارت های اطلاعاتی در پیشرفت علمی و افزایش کارایی افراد در شغل خود، آموزش مهارت هایی مثل برگزاری کارگاه های روش تحقیق و کار با رایانه برای افزایش سواد اطلاعاتی دانشجویان ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: سواد اطلاعاتی, عوامل مرتبط, دانشگاه, سنندج, دانشجوScientific Journal of Nursing, Midwifery and Paramedical Faculty, Volume:3 Issue: 4, 2018, PP 36 -45Background & AimInformation literacy is a concept emerged through the rapid transformation of information technologies, which is essential to survival in an information community. The present study aimed to determine information literacy and its contributing factors in the students of Kurdistan University of Medical Sciences and Kurdistan University in 2015.Materials & MethodsThis descriptive-analytical study was conducted on 500 students at Kurdistan University of Medical Sciences and Kurdistan University in Kurdistan, Iran in 2015. The subjects were selected via single-stage cluster sampling. Data were collected using the standardized questionnaire by Davarpanah and Siamak. Data analysis was performed in SPSS version 20 using t-test and one-way analysis of variance.ResultsMean score of information literacy was 25.12±8.40 (total score: 87) among the subjects. The mean score of information literacy was higher in the students of Kurdistan University of Medical Sciences (25.99±8.43) compared to the students of Kurdistan University (22.68±7.91) (P=0.02). In addition, the score of information literacy was higher in the medical students compared to non-medical students (P=0.03).ConclusionConsidering the low level of information literacy in university students and given the importance of information skills in the scientific progress and professional efficiency of individuals, training should be provided on such skills through research methodology workshops and computer work in order to increase the information literacy of these students.Keywords: Information literacy, related factors, university, Sanandaj, student
-
زمینه و هدفبا توجه به آمار سازمان بهداشت جهانی، تقریبا 25-20 درصد بیماران بستری در بیمارستان دچار انواع مختلفی از عفونت های بیمارستانی می شوند. عفونت بیمارستانی ناشی از زخم سوختگی، یک دلیل عمده مرگ ومیر و ناتوانی در این بیماران می باشد. هدف از مطالعه کنونی تعیین شیوع و نوع عفونت ناشی از زخم سوختگی در بخش سوختگی بیمارستان توحید سنندج در سال 1394 می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی همه 198 بیمار بستری شده در بخش سوختگی بیمارستان توحید شهرستان سنندج در سال 1394 مورد مطالعه قرار گرفتند. متغیرهای سن، جنس، زمان بستری (فصل)، درصد سوختگی، محل سوختگی و نوع عفونت بیماران مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری مجذور کای استفاده شد.یافته هااز 198 بیمار، 53 درصد (105 نفر) مرد بودند. میانگین و انحراف معیار سنی بیماران 82/3 ± 33/30 سال بود. 33 نفر (7/16 درصد) از بیماران به عفونت بیمارستانی دچار شدند. بیشترین شیوع عفونت بیمارستانی (3/23 درصد) در فصل پاییز و بیشترین میکرو ارگانیسم مولد عفونت (58 درصد) استافیلوکوک اورئوس بود. بین درصد سوختگی و عفونت بیمارستانی ناشی از زخم، رابطه آماری معنی داری مشاهده شد (011/0=p)، به طوری که بیشترین مقدار عفونت در بیماران با درصد سوختگی بین 30-11 درصد بود.نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای عفونت بیمارستانی ناشی از زخم سوختگی در بیماران بستری شده در بیمارستان توحید سنندج، رعایت استانداردهای کنترل عفونت در این بخش، امری ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: تنوع فصلی, عفونت زخم, بخش سوختگی, سنندجBackground And ObjectivesAccording to the World Health Organization statistics, about 20 to 25% of patients admitted to the hospital are affected by different types of nosocomial infections. Burn wound infections are the major cause of mortality and morbidity in these patients. So, the aim of this study was to determine the prevalence and types of burn wound infection in burn ward of Tohid Hospital in Sanandaj in 2015.Materials And MethodsIn this cross- sectional study, all the 198 patients admitted to burn unit of Tohid hospital in Sanandaj city from April 2014 to March 2015 were studied. Variables such as age, sex, hospitalization time (season), burn percentage, location of burn ,and type of infection were studied. Chi-square test was used to analyze the data.ResultsOf all 198 patients, 53% (105 patients) were men. The average and standard deviation of the patient's age was 30.33± 3.82. 33 patients (16.7 %) were affected by nosocomial infection. The most prevalence of burn wound infection was occurred in autumn (23.3 %) and the highest microorganism produced infections (58%) was Staphylococcus aureus. There was a significant relationship between the burn percentage and the burn wound infections (P=0.011), so that the highest rate of infection was in the patients with the burns between 11 to 30%.ConclusionsDue to the high prevalence of burn wound infections in the haspitalized patients at Sanandaj's Tohid hospital, compliance with control standards of infection in this unit seems to be nessesary.Keywords: Seasonal variation, Wound infection, Burn unit, Sanandaj
-
مقدمهعفونت های ناشی از سالمونلا های پارا تیفوئیدی در صنعت طیور بسیار مهم هستند. گوشت مرغ و تخم مرغ از اصلی ترین منابع انتقال سالمونلا به انسان در سال های اخیر شناخته شده اند. هدف از این مطالعه بررسی میزان آلودگی گله های گوشتی شهرستان سنندج به سالمونلا، تعیین گروه سرمی و بررسی الگوی مقاومت دارویی در بین جدایه های آن بوده است.مواد و روش هاتعداد 2220 نمونه از مدفوع تازه دفع شده مرغان در 20 گله گوشتی به طور تصادفی جمع آوری شد. از هر سالن مرغداری، 60 نمونه مدفوعی جمع آوری شد که هر 10 نمونه با هم تجمیع شد. تمامی 222 نمونه تجمیع شده از 20 گله گوشتی بر اساس روش های استاندارد برای جداسازی سالمونلا کشت داده شدند. روش استاندارد آگلو تیناسیون بر روی لام جهت تعیین گروه سرمی و روش استاندارد دیسک دیفوزیون برای تعیین حساسیت ضد میکروبی جدایه ها نسبت به 20 عامل آنتی باکتریال مختلف مورد استفاده قرار گرفت.
یافته های پژوهش: از مجموع 222 نمونه تجمیع شده، تعداد 4 جدایه سالمونلا متعلق به 3 مزرعه مرغ گوشتی به دست آمد. آزمایش تعیین گروه سرمی مشخص نمود که از 4 جدایه سالمونلا، یک جدایه به گروه سرمی C و سه جدایه به گروه سرمیD تعلق داشتند. همه نمونه های جدا شده به آمپی سیلین، سفتازیدیم، دانو فلوکساسین، لوو فلوکساسین، نور فلوکساسین و فلور فنیکل حساسیت کامل و به نالیدیکسیک اسید و فلو مکوئین مقاومت کامل نشان دادند. در بین 4 جدایه سالمونلا به دست آمده، وقوع مقاومت چندگانه دارویی بسیار شایع بود به طوری که آن ها حداقل به 5 و حداکثر به 9 دارو مقاوم بودند و 4 الگوی مقاومت دارویی شناسایی شد.بحث و نتیجه گیرینتایج این بررسی، آلودگی گله های طیور گوشتی اطراف سنندج به سالمونلا و هم چنین وجود مقاومت بر علیه ترکیبات آنتی باکتریال در سالمونلا های جدا شده را نشان داد. یافته های این پژوهش برای صنعت طیور ایران مهم است و هم چنین از نقطه نظر بهداشت عمومی مورد توجه می باشد.کلید واژگان: سالمونلا, گروه سرمی, مقاومت دارویی, جوجه گوشتی, سنندج, ایرانIntroductionParatyphoid Salmonella infections are very important in poultry industry. Chicken meat and eggs are recognized among the major sources for Salmonella infection in recent years. The main purpose of this survey was to isolate Salmonella from broiler farms around Sanandaj city, identifying the serogroups and determine the drug resistance pattern of the isolated Salmonella.Materials and MethodsA total number of 2220 samples were randomly collected from freshly dropped feces of broilers from 20 different broiler flocks around Sandanaj city. Sixty samples were taken from each poultry house in a farm and then each 10 samples were pooled. All 220 pooled samples obtained from 20 flocks were processed for Salmonella isolation according to standard procedures. By using polyvalent Salmonella antisera and by slide agglutination test the serogroup of each isolate was determined. Antimicrobial susceptibility of the isolates against 20 antibacterial agents was determined using standard disk diffusion method.
Findings: Out of 222 pooled samples, four Salmonella isolates were recovered which belonged to three different flocks. Serogrouping of four Salmonella isolates identified three isolates as serogroup D and one as serogroup C. All Salmonella isolates were susceptible to danofloxacin, norfloxacin, ampicillin and levofloxacin and were resistant to nalidixic acid and flumequine. Multi-resistance was observed for all Salmonella isolates. Resistance to 5-9 antibacterial agents was shown. Four drug resistance patterns were exhibited.
Discussion &ConclusionsThe results of this study showed the presence of Salmonella infection among broiler chickens in Sanandaj region and the occurrence of resistance to antibacterial agents for four isolated Salmonella. These findings are important for Iranian poultry industry and public health concerns.Keywords: Salmonella, Serogroup, Drug resistance, Broiler chicken, Sanandaj, Iran -
زمینه و هدفاختلال نافرمانی مقابله ای (ODD)[1] یکی از رایج ترین اختلالات بالینی در کودکان و نوجوانان می باشد که تحت تاثیر عوامل مختلف می باشد هدف از انجام این تحقیق تعیین تعیین ارتباط بین تفاوت جنسیتی و سابقه اختلال روان پزشکی در خانواده با اختلال نافرمانی مقابله ای در بین دانش آموزان ابتدائی شهر سنندج در سال 1393 می باشد.روشدر مطالعه مقطعی حاضر، جامعه مورد مطالعه شامل دانش آموزان مقطع ابتدایی ساکن در شهر سنندج در سال 1393 بود. تعداد نمونه شامل 377 دانش آموز بودند که از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. از پرسشنامه علائم مرضی کودکان استفاده شد، که روایی و پایایی آن اثبات شده بود. اطلاعات از طریق نرم افزار آماری SPSS-18 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت؛ برای آنالیز تفاوت ها از Independent- samples t-test استفاده شد و سطح معناداری (P<0.05) در نظر گرفته شد.یافته هااز تعداد 377 دانش آموز مورد مطالعه 62.6 درصد (236 نفر) پسر و 37.4 درصد (141 نفر) دختر بودند. نتایج مطالعه نشان داد که 1/11 درصد از افراد مورد مطالعه سابقه اختلال روان پزشکی در والدین آن ها وجود داشت. میانگین نمره اختلال نافرمانی مقابله ای در بین دختر و پسر تفاوت معنی دار داشت ((p≤0.001 و همچنین شیوع اختلال نافرمانی در کودکان والدینی که دارای سابقه ی اختلالات روان پزشکی بودند، بیشتر دیده شد (P=0.08).نتیجه گیریعواملی مانند جنسیت و سابقه اختلال روان پزشکی در خانواده بر شیوع اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر دارند، بنابراین آموزش والدین در خصوص این اختلال توسط نهادهای مرتبط، می تواند مفید باشد.کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, دانش آموزان ابتدایی, سنندجBackground andPurposeOppositional defiant disorder (ODD) is the one of the most common clinical disorders in children and adolescents affected by various factors. The aim of this study was to determine the Relationship between Gender Difference and the History of Psychiatric Disorders in the Family with Oppositional defiant disorder among Primary School Students in Sanandaj in 2014.MethodIn this cross-sectional study. The study population consisted of primary school students living in the sanandaj city in 2014. The sample size of this study were 377 students who selected by stratified random sampling method. Instruments of this study were Child Symptom Inventory questionnaire whose validity and reliability were proven. Data was analyzed by SPSS-18. Independent-samples t-test was used to analyze the differences. PResultsAmong 377 students, 62.6% (236 students) were male and 37.4% (141 students) were female. Results showed that 11.1% of samples had a history of psychiatric disorders in their parents. The mean score defiant disorder among boys and girls statistically significant difference was also statistically significant mean defiant disorder with a history of parental separation (p≤0.002).ConclusionFactors such as sexual and Psychiatric Disorders in the Family have an impact on the prevalence of ODD, so parenting tutorials about this disorder can be useful by relevant institutionsKeywords: Oppositional defiant disorder (ODD), Primary students, Sanandaj
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و دوم شماره 1 (پیاپی 87، فروردین و اردیبهشت 1396)، صص 61 -71زمینه و هدفسندرم روده ی تحریک پذیر با درد شکم و تغییرات اجابت مزاج خود را نشان می دهد. این مطالعه با هدف بررسی شیوع سندرم روده تحریک پذیر و عوامل مرتبط با آن را در سال93-1392 در جمعیت عمومی سنندج اجرا شده است.روش بررسیاین مطالعه به صورت مقطعی به مدت 12ماه از تابستان 1392 تا تابستان 1393 در شهر سنندج انجام شد. نمونه گیری این مطالعه به صورت تصادفی خوشه ایانجام شد. حجم نمونه با در نظر گرفتن design effect 430 نفر در نظر گرفته شد. جهت تشخیص IBS کرایتریای ROME III مورد استفاده قرار گرفت. در آنالیز اهداف کیفی و چند متغیره برای متغیرهای دسته بندی شده از رگرسیون لجستیک استفاده شد. داده های این مطالعه در نرم افزار STATA11 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.نتایجشیوع سندرم روده تحریک پذیر در جمعیت عمومی شهر سنندج 63/10 درصد می باشد به طوری که توزیع جنسیتی آن در جامعه مردان 5/11% و در جامعه ی زنان 96/9% می باشد و این تفاوت از لحاظ آماری معنی دار نبود.( OR = 1/184، 95% CI = 0/574 - 2/439 ). با وجود اینکه بازه سنی 30-40 سال شیوع بالاتری را نسبت به سایر بازه ها دارا ست اما این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود(OR= 0/679 ، ./95 CI = 0/189، 2/441 ).نتیجه گیریشیوع سندرم روده تحریک پذیر در شهرستان سنندج در مقایسه با سایر نقاط ایران نسبتا بالاتر است. با توجه به میزان بالای شیوع این بیماری در شهرستان سنندج توصیه می شود که مطالعات بیشتری جهت شناسایی عوامل ایجاد بیماری و عوامل تشدید کننده آن انجام شود.کلید واژگان: سندرم روده تحریک پذیر, شیوع, مطالعه مبتنی بر جمعیت, سنندجBackground And AimIrritable bowel syndrome is a common gastrointestinal disease which is characterized by abdominal pain and altered bowel habits. This study aimed to investigate the prevalence of irritable bowel syndrome and its related factors in the general population in Sanandaj in 2013-2014.Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted in Sanandaj for a period of 12 months, from the summer of 2013 to the summer of 2014. Considering the design effect, a population sample of 430 were selected via random cluster sampling method. ROME III criteria were used for diagnosis of IBS. Logistic regression was used to accomplish the qualitative objectives and multivariate analysis for categorical variables. We used STATA11 software for statistical analysis.ResultsWe found a prevalence rate of 10.63% for irritable bowel syndrome in the general population in Sanandaj. Concerning gender distribution, the prevalence rates were 11.5% and 9.96% for males and females respectively, which had no statistically significant difference (OR=1.184, 95% CI=0.574 2.439). Although the disease was more prevalent in the patients between 30-40 years of age compared to other age groups, this difference was not statistically significant (OR=0.679, 0.95 CI=0.189, 2.441).ConclusionThe results of this study showed that the prevalence rate of IBS was higher in Sanandaj city in comparison to other parts of Iran, which can be related to several factors such as diet and lifestyle. Because of the high prevalence of IBS in Sanandaj, we recommend further studies for identification of the causes of this disorder and its exacerbating factors in this city.Keywords: Irritable bowel syndrome, Prevalence rate, Population-based study, Iran
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.