به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "impulsive behavior" در نشریات گروه "پزشکی"

  • فاطمه نعمت اللهی، آگرین محمدی، لادن زرشناس*
    مقدمه

    تکانش گری به معنی عمل نمودن با کمترین تفکر نسبت به رفتارهای آینده یا عمل کردن بر پایه افکاری است که بهترین گزینه فرد یا دیگران نمی باشد. این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه رفتار تکانشی بارت در پرسنل پیش بیمارستانی علوم پزشکی شیراز در سال 1402 انجام شده است.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش، پرسنل اورژانس پیش بیمارستانی شاغل در 18 مرکز فوریت اورژانس پیش بیمارستانی (497 نفر از پرسنل) در دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1402-1401 هست. در این پژوهش از پرسشنامه فارسی بارت استفاده شده است. روایی پرسشنامه در این مطالعه با روش های صوری و محتوایی کمی و کیفی و روایی سازه با روش تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی انجام گردید. پایایی پرسشنامه توسط آلفای کرونباخ  و ضریب همبستگی درون رشته ای برای هر حیطه و کل پرسشنامه محاسبه شد.

    نتایج

     پرسشنامه رفتار تکانشی بارت شامل سه خرده مقیاس بی برنامگی، تکانش گری حرکتی و تکانش گری شناختی با 23 گویه و واریانس چرخشی واریماکس در پرسشنامه با عدد 06/52 به دست آمد که حاکی از مناسب بودن پرسشنامه هست. در تحلیل عاملی تاییدی شاخص RMSEA عدد 09/0 و شاخص های NFI، CFI، GFI  و IFI بزرگ تر از 93/0 به دست آمد. همچنین ضریب آلفای کرونباخ در پرسشنامه 0/85 و ضریب همبستگی درون رشته ای ICC و روش پایایی دونیم کردن 0/84 محاسبه گردید.

    نتیجه گیری

    نتیجه این پژوهش نشان داد این پرسشنامه تخصصی برای پرسنل پیش بیمارستانی روایی و پایایی لازم را دارد و با به کارگیری این پرسشنامه در پرسنل پیش بیمارستانی می توان برای بررسی میزان رفتار تکانشی استفاده کرد.

    کلید واژگان: روان سنجی, پرسشنامه رفتار تکانشی بارت, پرسنل پیش بیمارستانی, رفتار تکانشی, روایی پرسشنامه تکانشی بارت, پایایی پرسشنامه بارت
    Fatemeh Nematolahi, Agrin Mohammadi, Ladan Zarshenas*
    Introduction

    Impulsivity means acting with the least thought towards future behaviors or acting based on thoughts that are not the best option for a person or others. This study was conducted to investigate psychometric properties of the Persian version of the Impulsive Behavior Scale (IBS) of Barratt on pre-hospital personnel of Shiraz University of Medical Sciences in 2023.

    Materials and Methods

    This methodological study was conducted 18 pre-hospital emergency centers of Shiraz University of Medical Sciences during 2022-2023. In this study, the Persian version of the IBS has been used. Face and content validity of the scale in this study was confirmed using qualitative and quantitative methods, and construct validity was confirmed by exploratory factor analysis (EFA) and confirmatory factor analysis (CFA). The reliability of the questionnaire was calculated by Cronbach's alpha and intra-class correlation coefficient (ICC) for each field and the scale.

    Results

    The IBS had three unplanned, motor and attentional subscales with 23 items and the varimax rotation showed variance of 52.06%. In CFA, root mean square error of approximation (RMSEA) was equal to 0.093 and normalized fit index (NFI), comparative fit index (CFI), goodness of fit (GFI) and incremental fit index (IFI) were higher than 0.9. Cronbach's alpha coefficient in the scale was 0.85%, and the intra-subject correlation coefficient (ICC) was 0.84%.

    Conclusion

    The study results showed that the scale for pre-hospital personnel had the required validity and reliability, and it can be used for the impulsive behavior in pre-hospital personnel.

    Keywords: Psychometrics, Barrett Impulsive Behavior Questionnaire, Pre-Hospital Personnel, Impulsive Behavior, Validity Of Barrett Impulsive Questionnaire, Reliability Of Barrett Questionnaire
  • Erfaneh Erfanmanesh, Seyed Asghar Mousavi *, Mohsen Saeidmanesh
    Background

    Individuals with paranoid personality disorder (PPD) usually suffer from impulsive behavior and anxiety and constantly imagine others trying to humiliate, harm, or threaten them. This disorder causes mistrust towards others and may interfere with a person's ability to form close relationships.

    Objectives

    The present study aimed to investigate the effects of transcranial direct-current stimulation (tDCS) on impulsivity and anxiety in patients with PPD.

    Methods

    This quasi-experimental research adopted a pretest-posttest control group design. The statistical population included all patients aged 30 – 50 years with PPD referred to psychological and psychiatric clinics and hospitals in Yazd, (Iran), in 2022. Convenience sampling was employed to select 30 individuals with PPD. The participants were randomly assigned to an experimental group (n = 15) and a control (n = 15) group using a table of random numbers. The participants completed impulsivity and anxiety questionnaires during the pretest and posttest stages. The experimental group received ten 20-minute sessions of tDCS. The collected data were analyzed using SPSS v25.0.

    Results

    The participants included 30 men and women with PPD with an average age of 41.23 ± 8.40 years. In the posttest, the mean ± SD of impulsivity for tDCS and control groups were 54.67 ± 4.03 and 93.93 ± 3.67, respectively. Moreover, the mean ± SD of anxiety in tDCS and control groups in the posttest were 16.40 ± 2.79 and 42.39 ± 2.99, respectively. The results indicated that tDCS significantly improved impulsivity and reduced anxiety at the posttest stage (P < 0.001).

    Conclusions

    Transcranial direct-current stimulation can alleviate impulsivity and anxiety in patients with PPD. Therefore, therapists can implement the tDCS method as a complementary therapy to improve impulsivity and anxiety in patients with PPD.

    Keywords: Anxiety, Impulsive Behavior, Transcranial Direct Current Stimulation, Paranoid Personality Disorder
  • افسانه محمودی، مجید محمود علیلو*، خلیل اسماعیل پور، تورج هاشمی نصرت آباد
    مقدمه

    مطالعات زیادی اثربخشی گروه درمانی متمرکز بر هیجان (EFGT) را بر انواع آسیب شناسی روانی در گروه های آسیب پذیر نشان داده اند. با این حال، مشخص نیست که آیا این مداخله برای دانش آموزان خودآسیب رسان موثر است یا خیر. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر EFGT بر بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری و گرایش به رفتارهای پرخطر در دانش آموزان دختر خودآسیب  رسان انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، کلیه ی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهرستان بوکان در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که از این میان 45 دانش آموز با روش نمونه گیری چند مرحله ای و با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به طور تصادفی و برابر به گروه های آزمایش، پلاسیبو و گواه (هر کدام 15 دانش آموز) تخصیص یافتند. شرکت کنندگان قبل و بعد از گروه درمانی و در مرحله پیگیری، پرسشنامه رفتارهای خودآسیب رسان، پرسشنامه بدتنظیمی هیجانی، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی و پرسشنامه تکانشگری را تکمیل کردند. پروتکل درمان هیجان مدار واتسون و گرینبرگ (2006) در 8 جلسه 90 دقیقه ای طی 2 ماه برای گروه آزمایش اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط از طریق نرم افزار SPSS-25 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که EFGT می تواند به طور معناداری موجب کاهش نمرات بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری، گرایش به رفتارهای پرخطر و خودآسیب رسان دانش آموزان در گروه آزمایش نسبت به گروه های پلاسیبو و گواه گردد و این نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود  (01/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر حمایت تجربی مناسبی برای تاثیر EFGT در جهت کاهش بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری، تمایل به رفتارهای پرخطر و تمایلات خودآسیبی در دانش آموزان در معرض خطر فراهم آورد. از این رو، متخصصان بالینی و روان درمان گران می توانند از این مداخله برای درمان موثر مشکلات هیجانی، رفتارهای پرخطر و تمایلات خودآسیبی در دانش آموزان بهره گیرند.

    کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, رفتار تکانشی, ریسک پذیری, رفتار آسیب رسان به خود, دانش آموزان
    Afsaneh Mahmoudi, Majid Mahmoud Alilou*, Khalil Esmaeilpour, Toraj Hashemi Nosratabadi
    Introduction

    Studies have demonstrated the effectiveness of emotion-focused group therapy (EFGT) on psychopathology in vulnerable groups. However, it remains unclear whether this intervention is effective for self-harming students. The present study aimed to investigate the effect of EFGT on emotional dysregulation, impulsivity, and tendency to risky behaviors in self-harming female students.

    Method

    This quasi-experimental study utilized a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The statistical population comprised all female secondary school students in Bukan city during the academic year 2023. A sample of 45 students was selected based on inclusion and exclusion criteria and randomly assigned to experimental, placebo, and control groups (15 students each). Participants completed the Difficulties in Emotion Regulation Scale, Barratt Impulsiveness Scale, Self-Harm Inventory, and Iranian Adolescents Risk-taking Scalebefore and after the group therapy and in the follow-up phase. The emotion-focused treatment protocol developed by Watson and Greenberg (2006) was administered over 8 sessions lasting 90 minutes each, conducted over a period of 2 months for the experimental group. Data were analyzed by mixed ANOVA using SPSS-25 software.

    Results

    The findings indicated that EFGT significantly reduced emotional dysregulation, impulsivity, tendency to risky behaviors, and self-harm tendencies in the experimental group compared to the placebo and control groups (p<0.01). These effects were sustained during the follow-up phase (p<0.01).

    Conclusion

    The results of the present study provided appropriate experimental support for the effect of EFGT in reducing emotional dysregulation, impulsivity, tendency to risky behaviors and self-harm tendencies in at-risk students. Therefore, clinical experts and psychotherapists can use this intervention to effectively treat emotional dysregulation, risky behaviors and self-harm tendencies in students.

    Keywords: Emotion-Focused Therapy, Impulsive Behavior, Risk-Taking, Self-Injurious Behavior, Students
  • مینا نعمت الهی، فرشته افکاری*
    مقدمه

    اعتیاد به اینترنت سبب ارتباطات بیش از اندازه و بدون مرز افراد در فضای مجازی شده که در نهایت مشکلاتی مانند دلزدگی و خیانت زناشویی را ایجاد می کند.

    هدف

    نقش میانجی هیجان خواهی و تکانشگری بین اعتیاد به اینترنت با دلزدگی زناشویی و نگرش به خیانت زناشویی

    روش

    توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه کارمندان متاهل شرکت توسعه فناوری اطلاعات گردشگری شهر تهران در سال 1401 بودند که 106 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (1998)، دلزدگی زناشویی (1996)، نگرش به خیانت زناشویی (2006)، هیجان خواهی (1978) و تکانشگری (1995) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و SmartPLS نسخه 3 انجام شد.

    یافته ها

    اثر مستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی، هیجان خواهی، تکانشگری و نگرش به خیانت مثبت و معنادار بود (05/0P<). اثر مستقیم هیجان خواهی و تکانشگری بر دلزدگی و نگرش به خیانت معنادار بود (05/0P<). نتایج آزمون بوت استرپ نیز نشان داد که اثر غیرمستقیم اعتیاد به اینترنت بر دلزدگی و نگرش به خیانت با واسطه نقش هیجان خواهی و تکانشگری معنادار بود (05/0P<).

    نتیجه گیری

    استفاده از اینترنت به تدریج باعث وابستگی و تغییر شکل روابط بین زوجین می شود و با ایجاد تعارضات، منجر به تکانشگری بین آن ها و جستجوی راهی برای رفع هیجان ها در فضای مجازی و در نهایت منجر به دلزدگی و زمینه سازی خیانت خواهد شد. شناخت تاثیرات مخرب اعتیاد به اینترنت یاری گر زوجین در ارتقاء سطح رضایت از زندگی است.

    کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, رفتار تکانشی, دلزدگی, روابط فرازناشویی, هیجان
    Mina Nematolahi, Fereshteh Afkari*
    Introduction

    Internet addiction can lead to excessive online communication and boundary-less interactions over time. This could result in issues, such as marital boredom and marital infidelity.

    Aim

    Investigating the mediating role of sensation seeking and impulsivity in the association of Internet addiction with marital boredom and attitude towards marital infidelity.

    Method

    In this descriptive, correlational study, structural equation modeling was employed. The study population comprised all married employees of the Tourism Information Technology Development Company in Tehran, Iran, during 2022. A subset of 106 individuals was selected for this study via convenience sampling. The research tools included the Internet Addiction Diagnostic Questionnaire (1998), Marital Boredom Questionnaire (1996), Attitude Towards Infidelity Scale (2006), Sensation Seeking Scale (1978), and Impulsiveness Scale (1995). Data was analyzed using Pearson's correlation coefficient test and structural equation modeling. The analyses were conducted using SPSS Version 25 and SmartPLS Version 3 software.

    Results

    The present findings indicated the direct, positive, and significant impact of Internet addiction on marital boredom, sensation seeking, impulsivity and attitude towards marital infidelity (P<0.05). The results also indicated the significant direct effects of sensation seeking and impulsivity on both marital boredom and attitude towards infidelity (P<0.05). Additionally, the bootstrap test results indicated the significant indirect effect of Internet addiction on marital boredom and attitude towards infidelity; this effect was found to be mediated by sensation seeking and impulsivity (P<0.05).

    Conclusion

    The use of the Internet can gradually foster dependency and alter the dynamics of relationships between couples. This can lead to conflicts, impulsivity, and a search for emotional resolution in the virtual space, ultimately resulting in marital boredom and laying the groundwork for marital infidelity. Therefore, understanding the detrimental effects of Internet addiction can aid couples in enhancing their overall lifesatisfaction

    Keywords: Internet addiction, impulsive behavior, boredom, extramarital relations, emotions
  • سید مجتبی عقیلی*، یگانه پرازده، انسیه بابایی
    زمینه و هدف

    در زمان بروز بحران به ویژه بیماری همه گیر، کودکان به احتمال بیشتری دچار مشکلات روانشناختی می شوند. این پژوهش با هدف، بررسی رابطه بین همه گیری کرونا با کیفیت خواب و تکانشگری و سلامت روانی کودکان مقطع ابتدایی انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش، همه دانش آموزان مقطع ابتدایی ناحیه دو شهر کرج در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. در این پژوهش 377 دانش آموز براساس فرمول کوکران، به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها پرسشنامه های همه گیری ناشی از ویروس کرونا سازمان جهانی بهداشت (2020)؛ کیفیت و عادات خواب کودک اوونز و همکاران (2000) و مقیاس تکانش گری کودکان هیرسچفیلد (1965) بود. داده های پژوهش با همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و استفاده از نرم افزار spss نسخه 24 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بین همه گیری کرونا با کیفیت خواب، تکانشگری و سلامت روانی دانش آموزان مقطع ابتدایی رابطه معنادار وجود دارد (05/0 < P).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت هر چه میزان محدودیت های ناشی از همه گیری ویروس کرونا بیشتر باشد، عادت های منفی خواب، تکانشگری افزایش یافته و سلامت روانی دانش آموزان کاهش پیدا می کند.

    کلید واژگان: رفتار تکانشی, سلامت روان, کروناویروس ها, کیفیت خواب
    Seyed Mojtaba Aghili*, Yeganeh Parazdeh, Ensiyeh Babaee
    Background

    During a crisis, especially an epidemic, children are more likely to suffer from psychological problems. This research was conducted with the aim of investigating the relationship between the corona pandemic and sleep quality and impulsivity and mental health of elementary school children.

    Methods

    The method of this research was correlational, and the statistical population of the research was all primary school students of two districts of Karaj city in the academic year of 2021-2021. In this research, 377 students were selected based on Cochran's formula, using multi-stage cluster sampling method. Data collection tools, World Health Organization (2020) epidemic questionnaires caused by the corona virus; The quality and habits of children's sleep was Owens et al. (2000) and children's impulsivity scale was Hirschfield (1965). Research data were analyzed with Pearson correlation and multiple regression using SPSS version 24 software.

    Results

    The results showed that there is a significant relationship between the corona epidemic and sleep quality, impulsivity and mental health of primary school students (p<0.05).

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that the more restrictions caused by the corona virus pandemic, the more negative sleep habits, impulsiveness will increase and the mental health of students will decrease.

    Keywords: Coronaviruses, Impulsive Behavior, Mental Health, Sleep Quality
  • Fatemeh Molazamani, Sasan Bavi *, Hamdollah Jayervand
    Background

     Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is a condition that causes poor academic performance. If left untreated, it can lead to different comorbidities such as depression, anxiety, and substance abuse.

    Objectives

     This study compared the effects of a computer-based intervention (Captain's Log MindPower Builder) combined with Ritalin to those of Ritalin alone on sustained attention, divided attention, and impulsivity in children with ADHD.

    Methods

     The statistical population included all boys and girls with ADHD aged 7 - 12 years who visited Baqiyatallah Hospital of Tehran in 2021 (N = 103). Purposive sampling was employed to select 30 eligible children as the research sample. They were then randomly assigned to an intervention group (Captain's Log MindPower Builder + Ritalin) and a waitlist control group (Ritalin alone). The computer-based intervention was performed in twelve 60-minute sessions. The data were collected by conducting the Integrated Visual and Auditory Continuous Performance Test. The analysis of covariance (ANCOVA) was then utilized to analyze the research data. SPSS software v26 was used for data analysis.

    Results

     The mean ± SD of sustained attention, divided attention and impulsivity were 78.26 ± 6.90, 80.20 ± 6.01, and 73.70 ± 8.91on the pretest in the intervention group; moreover, it was 88.87 ± 7.19, 90.94 ± 5.45, and 82.41 ± 8.46 on the pretest in the control group. According to the results, the computer-based intervention had significant effects on both sustained attention and divided attention; however, it failed to significantly improve impulsivity (P < 0.001). Additionally, the intervention effects during the 45-day follow-up period only showed stability for sustained attention (P < 0.001). In fact, its effects on divided attention and impulsivity control were not significant.

    Conclusions

     The computer-based intervention enhanced Ritalin's effects in some ways and improved sustained attention. Therefore, education centers for children with ADHD are recommended to adopt this method in order to improve attention in such children. Nevertheless, further studies are needed in this field to gain a better insight into the effectiveness of Captain's Log MindPower Builder.

    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Attention, Impulsive Behavior, Children
  • Zahra Tavakoli, Hasan Rezaei Jamalouei *, Hamid Kazemi Zahrani, MohammadHatef Khorrami, Iman Ghanaat
    Background

    Sexual desires and sexual activities are one of the natural needs of human being, which if not used in the right direction, may become problematic and lead to various sexual disorders, including hypersexuality. The aim of this research was to compare the dialectic behavior therapy and aripiprazole drug on impulsive behavior in hypersexual patients.

    Methods

    This experimental study based on control and treatment groups with pre-test and post-test and follow up was done on 54 male and female with hypersexuality that were selected and placed randomly in two groups of treatment (18 patients in every group) and one group of control (18 patients). Pre-test stage was done for three groups by Barratt Impulsiveness Scale Version 11 (BIS-11). The first treatment group underwent DBT intervention for 8 sessions of 2 hours (once a week) and the second experimental group was prescribed aripiprazole for two months. The post-test and follow up was done for all three groups. The data were analyzed using SPSS software version 24 and multivariate analysis of covariance (MANCOVA).

    Results

    DBT had an effect on the impulsive behavior and improved it (P˂0.01); Aripiprazole had an effect on the motor impulsivity component of impulsive behavior and improved it (P˂0.01). There was a difference between the effects of DBT and aripiprazole, with the greater effect of DBT, in the variables of impulsive behavior (P˂0.01).

    Conclusions

    Based on the results, it can be said that the intervention of DBT and aripiprazole drug can have an effect on impulsive behavior of patients.

    Keywords: Dialectical behavior therapy, Aripiprazole, Impulsive behavior, Hypersexual
  • میعاد سیفی پور، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی
    مقدمه

    پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ بر توجه انتخابی، بی تکانشگری و علایم اختلال بیش فعالی  در کودکان سنین 8 تا 12 سال مبتلا به نقص توجه - بیش فعالی شهر اصفهان انجام شد.

    روش

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون  با گروه کنترل و پیگیری 3 ماهه بود. بدین منظور 30 نفر از بین کلیه کودکان 8 تا 12 سال دارای علایم اختلال نقص توجه و بیش فعالی که در بازه زمانی مهر تا آذر ماه 1400به کلینیک های  تخصصی کاردرمانی شهر اصفهان مراجعه کرده و دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به گروه آزمایش (آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ)، جایگزین شدند(هر گروه 15 نفر). کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه علایم بیش فعالی، مقیاس سنجش تکانشگری بارت، آزمون (رنگ -واژه) استروپ را در سه مرحله تکمیل کردند. گروه آزمایش تحت آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ قرار گرفتند.

    نتایج

    یافته های پژوهش با نرم افزار SPSS23 و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج حاکی از اثربخشی مداخله بر مشکلات توجه انتخابی، تکانشگری و علایم کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی و نیز پایداری اثربخشی در مرحله پیگیری باشد (0.001> P). میزان تفاوت مراحل در گروه ها در نقص توجه، تکانشگری و علایم بیش فعالی به ترتیب برابر با72 درصد ، 83 درصد و 82درصد به دست آمده است.   

    نتیجه گیری

    بنابر نتایج این پژوهش از این نوع آموزش می توان برای کاهش مشکلات کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه- بیش فعالی, توجه انتخابی, رفتارهای تکانشگری
    Meead Saifipour, Ilnaz Sajjadian*, MohammadAli Nadi
    Introduction

     The aim of the present study was to determine the effectiveness of Young's thinking and reasoning skills training on selective attention, impulsivity, and symptoms of hyperactivity disorder in children aged 8 to 12 years with attention deficit hyperactivity disorder in Isfahan city.

    Method

    The research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a 3-month follow-up. For this purpose, 30 people among all children aged 8 to 12 years with symptoms of attention deficit and hyperactivity disorder, who visited specialized occupational therapy clinics in Isfahan between October and December 1400 and met the criteria for inclusion in the study, were available in the form of sampling. Were selected and randomly replaced to the experimental group (training of thinking and reasoning skills of Yang) (15 people in each group). All participants completed the Hyperactivity Symptoms Questionnaire, Barrett's Impulsivity Scale, and Stroop (Color-Word) Test in three stages. The experimental group was trained in Yang's thinking and reasoning skills.

    Results

    The findings of the research were analyzed with SPSS23 software and with the method of analysis of variance with repeated measurements. The results indicated a significant difference (P < 0.01) between the two groups in the post-test and follow-up stages, which can indicate the effectiveness of the intervention on selective attention problems, impulsivity, and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorder, as well as the stability of the effectiveness in the follow-up stage. The level of difference between groups in attention deficit, impulsivity, and hyperactivity symptoms was equal to 72%, 83%, and 82%, respectively.

    Conclusion

    Young thinking and reasoning skills training effectively improves selective attention problems, impulsivity, and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, this type of training can be used to reduce the problems of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Attention Deficit Disorders with Hyperactivity, selective attention, Impulsive Behavior
  • Mehri Bajorvand, Zahra Eftekhar Saadi *, Rezvan Homaei, Alireza Heidari
    Background
    The transition to school brings about changes in a student’s self-perception and relationships with others, which can make adjustment difficult. This research aimed to investigate the mediating role of smartphone addiction in the correlation between loneliness and impulsivity with academic adjustment in female high school students.
    Methods
    The statistical population of this descriptive-correlational study included all female high school students in Ahvaz, Iran, during 2022-23 academic year. The stratified cluster sampling method was employed to select 406 students as the research sample. The research instruments included the Academic Adjustment Scale, Loneliness Scale, Impulsivity Inventory, and Mobile Phone Addiction Scale. The proposed model was evaluated through path analysis in SPSS version 26 and AMOS version 25, while the indirect paths were tested through bootstrapping.
    Results
    There was a negative correlation between smartphone addiction (r=-0.43, P=0.001), loneliness (r=-0.32, P=0.001), and impulsivity (r=-0.27, P=0.001) with academic adjustment in the students. In contrast, there was a positive correlation between smartphone addiction and loneliness (r=0.31, P=0.001) as well as impulsivity (r=0.32, P=0.001). Moreover, there was a positive correlation between impulsivity and loneliness in the students (r=0.45, P=0.001). The results showed that all direct paths, except loneliness, were significantly correlated with academic adjustment (P<0.001). Indirect paths to academic adjustment were also significant when mediated by smartphone addiction (P<0.001). According to the results, the research model had a good fit (TLI=0.94, CFI=0.96, NFI=0.96, and RMSEA=0.059).
    Conclusion
    Based on the research model, impulsivity and smartphone addiction had a negative correlation with the academic adjustment of female students. Smartphone addiction played a mediating role in the correlation between loneliness and impulsivity with the adjustment of female students. The results can provide a good model for designing and developing specific plans to prevent academic failure and improve academic adjustment.
    Keywords: Loneliness, Impulsive Behavior, Acclimatization, Internet addiction disorder, Students
  • سید سپهر هاشمیان، حسین اسکندری*، احمد برجعلی، زهره رافضی، محمد عسگری
    مقدمه

    تصمیم گیری حوزه ای از زندگی انسانی بشمار می آید که علوم شناختی آرزوی دیرینه ای در ترسیم نیمرخ کامل از آن دارد.

    هدف

    با توجه به اهمیت شناسایی نقش راه انداز پول در حوزه تصمیم گیری روزمره و عدم تمرکز مطالعات حوزه راه انداز بر پول، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر راه انداز پول در ابعاد ارزشیابی در موقعیت ریسک و انتخاب بهینه از میان گزینه های در اختیار صورت گرفت.   

    روش

    این پژوهش یک مطالعه شبه آزمایشی است که در بازه زمانی 1400-1399 انجام شد. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشجویان در حال تحصیل در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس دانشگاه علامه طباطبایی تهران بودند که 30 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری هدفمند در قالب دو گروه آزمایش و مقایسه و بصورت تصادفی در این دو گروه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات آزمون قمار آیوا (1994) و پرسشنامه تکانشگری بارات (1994) بود. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 24 و استفاده از تحلیل کوواریانس صورت گرفت.

    یافته ها:

     تفاوت معنادار در انتخاب کارت از دسته سودآور در آزمون قمار آیوا در شرکت کنندگان گروه آزمایش (میانگین: 31/26؛ انحراف استاندارد: 12/34) نسبت به گروه مقایسه (میانگین: 22/06؛ انحراف استاندارد: 12/14) مشاهده شد (0/05>P). 

    نتیجه گیری:

     براساس یافته های این پژوهش، راه انداز پول در موقعیت های آزمایشگاهی توانایی تاثیرگذاری بر ابعاد شناختی تصمیم گیری روزمره را داراست و بطورخاص کارکرد گزینش و افزایش تخمینی ارزش در گزینش های پیش رو از میان چند گزینه دیگر را بهبود بخشیده و سبب انتخاب کارت های سودآورتر در آزمون قمار آیوا می شود.

    کلید واژگان: تصمیم گیری, ریسک پذیری, راه انداز, شناخت, رفتار تکانشی
    Seyed Sepehr Hashemian, Hossein Eskandari*, Ahmad Borjali, Zohreh Rafezi, Mohammad Asgari
    Introduction

    Decision-making is an area of ​​human life that the cognitive sciences have long dreamed of drawing a complete profile of it.

    Aim

    Considering the importance of identifying the role of priming money in everyday decision-making and also the lack of focus on this area, this study was conducted to investigate the mentioned priming on aspects of risk assessments and optimal selections among given options.

    Method

    The research method was quasi – experimental with comparison group. The statistical population was all students of Allameh Tabataba'i University in Tehran in 2020-2021. From students of Bachelor of Science and Master of Science, 30 students were purposefully selected, then randomly divided into experimental and comparison groups. Data were collected using IOWA Gambling Task (IGT) and Barrat Impulsivity Scale and then analyzed using multivariate analysis of covariance in SPSS-24 software.

    Results

    Significant differences were observed in the selection of cards from the advantageous decks in experimental group (M:31.26; SD:12.34) compared to the comparison group (M:22.06; SD:12.14) in the IGT (P<0.05).

    Conclusion

    According to the findings of this study, priming money in laboratory situations have the ability to influence the cognitive dimensions of everyday decision making and in particular, improving the selective function and the prediction of estimated value result in choosing more cards from the advantageous decks in the IGT.

    Keywords: Decision-making, Risk-taking, Priming, Cognition, Impulsive behavior
  • Najmeh Dezhkam, MohammadReza Zarbakhsh Bahri *, Ali Khaneh Keshi
    Background

    Immature behaviors, including impulsivity and lack of control lead to personal and social pathologies, such as addiction.

    Methods

    This meta-analysis study aimed to evaluate the effect of impulsivity on addition and addictive tendencies. This comprehensive interdisciplinary quantitative meta-analysis integrated the research findings regarding the effect of impulsivity on addiction and addictive tendencies based on secondary data. A checklist was developed for collecting data based on the article title, author specifications, publication year, setting, research type, hypothesis, data collection instrument, statistical population, sample size, significance level, and probability value to avoid bias in the study selection protocol.

    Results

    The results of studies were divided into nine databases to calculate the effect size, and finally, 11 studies were analyzed. The descriptive data analysis and effect size calculation were performed in the Comprehensive Meta-Analysis Software (CMA) version 2.0. Based on the fixed-effects model, 0.153 of the studies contributed significantly to the actual fixed effect sizes. The difference in effect sizes was due to sampling error. The random-effects model (0.202) suggested the independence of the studies (P < 0.001) with moderate robustness.

    Conclusions

    According to the results, the behavioral construct of impulsivity significantly and positively affected addictive behaviors and tendencies. Therefore, the mediating effect of impulsivity, promote resilience, and train protective strategies for individuals prone to addiction should be controlled to improve mental health quality and develop social, communication, and life skills.

    Keywords: Meta-analysis, Impulsive Behavior, Addictive, Behavior
  • Haniyeh Gholamzade Nikjoo, Marziyeh Alivandi Vafa *, Seyed Mahmoud Tabatabaei, Shahrbanoo Dehrouyeh
    Background
    Special Learning Disorder is a neurodevelopmental disorder which is considered to be from biological origin and causes abnormalities at the cognitive level. This study aimed to compare the effectiveness of emotion regulation-based cognitive therapy and transcranial direct current stimulation on impulsivity of students with special learning disorders.
    Methods
    This study was quasi-experimental and based on a pretest-posttest design with a control group. The participants were the second elementary school (fourth, fifth, and sixth grades) pupils with particular learning difficulties and were enrolled in Tabriz schools, Tabriz, Iran during the academic year 2019–2020. 54 students with unique learning difficulties who were randomly chosen from among those with exceptional learning disorders and allocated to three groups made up the study sample. The first experiment group underwent cognitive regulation therapy based on the emotion regulation for eight sessions of 45 minutes per week; the second experiment group received 20 sessions of direct transcranial Current stimulation on a daily basis, and the control group did not receive any treatment. Colorado Learning Disorder Questionnaire and the Barratt Impulsivity Scale were used to collect data. The collected data were analyzed using a Univariate analysis of covariance with SPSS version 22.
    Results
    Based on the demographic findings, the mean age and standard deviation of the cognitive therapy group based on emotion regulation was 11.05±0.872, in the direct transcranial electrical stimulation group was 10.83±0.83 and in the control group was 11.11±0.8. The results showed that both cognitive emotion regulation treatments and transcranial direct electrical stimulation had an effect on the components of impulsivity, motor impulsivity (P=0.012), impulsivity Cognitive (P=0.001), and lack of planning (P=0.001). However, transcranial direct electrical stimulation had a greater effect on the cognitive impulsivity component of students with specific learning disorders.
    Conclusions
    It can be concluded that direct transcranial stimulation can have a greater effect on cognitive impulsivity.
    Keywords: Emotion Regulation-based Cognitive Therapy, Transcranial Direct Current Stimulation, Impulsive Behavior, Specific Learning Disorder
  • پریسا لطفی، اعظم داودی*، اعظم صالحی
    مقدمه

    اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) پیامدهای منفی متعددی دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی (برنامه ریزی و حل مسیله) در کودکان مبتلا به ADHD  و علایم این اختلال (کمبود توجه، بیش فعالی/ تکانشگری) بود.

    مواد و روش ها

     این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. جامعه آماری این پژوهش، کودکان 7 تا 12 ساله مبتلا به ADHD  بودند که به کلینیک اعصاب روان ارمغان شیراز، ایران مراجعه کردند. 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت توانبخشی شناختی قرار گرفتند. همه شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله با استفاده از مقیاس اسنیپ و آزمون برج لندن مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها

    تجزیه و تحلیل داده های پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که گروه آزمایش در عملکردهای اجرایی (برنامه ریزی و حل مساله) و نقص توجه و همچنین نشانگان بیش فعالی/ تکانشگری نسبت به گروه کنترل بهبود یافته است.

    نتیجه گیری

     طراحی و استفاده از برنامه های توانبخشی شناختی برای کودکان مبتلا به ADHD  باعث بهبود عملکردهای اجرایی و در نتیجه علایم این اختلال می شود.

    کلید واژگان: اختلال کمبود توجه همراه با بیش فعالی, توانبخشی, رفتار تکانشی
    Parisa Lotfi, Azam Davoodi*, Azam Salehi
    Introduction

    Attention- deficit/hyperactivity disorder (ADHD) has several negative consequences. The purpose of the present study was to investigate the efficacy of cognitive rehabilitation on improving executive functions (planning and problem solving) in children with ADHD and symptoms of this disorder (attention deficit, hyperactivity /impulsivity).

    Materials and Methods

    This is a quasi- experimental study. The statistical population of this study was children with ADHD aged 7-12 years who were referred to Armaghane Psychiatric Neurology Clinic, Shiraz, Iran. Thirty individuals were selected through purposive sampling and randomly divided into experimental and control groups (15 in each group). The experimental group underwent cognitive rehabilitation. All participants were assessed before and after the intervention using the Snape Scale and the Tower of London Test.

    Results

    Analysis of pre- test and post- test data indicated that the experimental group had improvement in executive functions (planning and problem- solving) and attention deficit, as well as hyperactivity /impulsivity syndrome, compared to the control group.

    Conclusion

    Designing and using cognitive rehabilitation programs for children with ADHD improve executive functions and consequently the symptoms of this disorder.

    Keywords: Attention Deficit Disorder with Hyperactivity, Rehabilitation, Impulsive Behavior
  • پگاه پروانه، جواد خلعتبری، فریبا سعیدپور*
    مقدمه

    رفتارهای تکانشی، تنظیم هیجان و باورهای غیرمنطقی از متغیرهای موثر بر سلامت روان دانش آموزان هستند. رفتاردرمانی شناختی و دیالکتیک، رویکردهایی کارآمد جهت کاهش اختلالات رفتاری نوجوانان می باشند. پژوهش حاضر، با هدف مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر رفتارهای تکانشی، تنظیم هیجان و باورهای غیرمنطقی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه انجام شد.

    مواد و روش ها

    جامعه آماری این پژوهش نیمه آزمایشی، کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان رامسر در سال تحصیلی 96-1395 بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه های مداخله و کنترل قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). گروه ها، پرسشنامه های تکانشوری، باورهای غیرمنطقی و تنظیم هیجان را در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه های آزمایشی 8 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی شناختی و دیالکتیک دریافت کردند و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    نمرات پس آزمون رفتارهای تکانشی و باورهای غیرمنطقی در گروه های رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به پیش آزمون به طور معنی دار کاهش یافت (001/0<p). نمرات پس آزمون تنظیم هیجان گروه رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به پیش آزمون افزایش معنی دار نشان داد (001/0<p) که این تاثیرات در مرحله پیگیری نیز تداوم داشت.

    نتیجه گیری

    رفتاردرمانی شناختی و رفتاردرمانی دیالکتیکی می توانند به عنوان درمان های موثری برای کاهش رفتارهای تکانشی، باورهای غیرمنطقی و بهبود تنظیم هیجان در دانش آموزان دختر مورد استفاده قرار گیرند و تفاوتی بین آن ها از این جهت وجود ندارد.

    کلید واژگان: رفتاردرمانی شناختی, رفتاردرمانی دیالکتیک, رفتار تکانشی, تنظیم هیجان, باور غیرمنطقی
    P. Parvaneh, J. Khalatbari, F. Saeedpoor *
    Introduction

    Irrational beliefs, emotion regulation, and impulsive behaviors are variables that affect students' mental health. In this context, dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy are effective approaches to reducing adolescent behavioral disorders. Thus, the present study aimed to compare the effectiveness of dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy on irrational beliefs, emotion regulation, and impulsive behaviors of high school female students.

    Materials and Methods

    The statistical population of this quasi-experimental study included all high school female students in Ramsar city in the academic year of 2015-2016. Forty-five subjects were selected through random cluster sampling from female high schools and were randomly grouped into control and interventions (15 persons in each group). The groups completed emotion regulation, irrational beliefs, and impulsiveness questionnaires in the pre-test, post-test, and follow-up stages. The experimental groups received 8-sessions of 90-minutes dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapy, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using Bonferroni post-hoc test and repeated measures analysis of variance.

    Results

    Compared to pre-test, post-test scores of impulsive behaviors (Md=4.33, p<0.001) and irrational beliefs (Md=3.66, p<0.001) in the cognitive-behavioral therapy group and post-test scores of impulsive behaviors (Md=8.40, p<0.001) and irrational beliefs (Md=13.93, p=0.001) in dialectical-behavioral therapy group significantly reduced. Also, post-test of emotion regulation of cognitive-behavioral therapy group (Md=-0.20, p<0.001) and dialectical-behavioral therapy (Md=-7.46, p<0.001) significantly increased compared to pre-test; these effects continued in the follow-up phase.

    Conclusion

    Dialectical-behavioral and cognitive-behavioral therapies can be used as effective treatments to improve emotion regulation and reduce irrational beliefs and impulsive behaviors in female students; there is no difference between them in this respect.

    Keywords: cognitive-behavioral therapy, Dialectical-behavioral therapy, Impulsive behavior, emotion regulation, Irrational belief
  • Mohammad Amereh, Naser Sobhigharamalki*

    Background & Aims of the Study: 

    This study aimed to predict impulsive behavior based on responsibility and resilience in employees of Qom Municipality, Qom City, Iran.

    Materials and Methods

    The research method was descriptive-correlational in terms of applied objectives and terms of the data collection method. The study population comprised all employees of Qom Municipality in 2019-20, which was 3300 people. Among them, 250 people were selected using the available sampling method and the Cochran formula. The study data were collected using impulsive behavior, responsibility, and resilience questionnaires. The obtained data were analyzed using multiple regression analysis (stepwise method).

    Results

    The results of stepwise multiple regression analysis showed that a decrease of one unit in “responsibility and resilience” by 0.767 and 0.105 units, respectively, increases the score of “impulsive behavior” of employees. Also, the results of the Pearson correlation analysis showed a negative and significant relationship between responsibility and impulsive behavior (P<0.01, r=-0.793) and a negative and significant relationship between resilience and impulsive behavior (P<0.01, r=-0.291).

    Conclusion

    It is concluded that impulsive behavior is predicted based on responsibility and resilience in municipal employees

    Keywords: Impulsive behavior, responsibility, resilience
  • سجاد بشرپور*، ساناز عینی
    مقدمه

    اختلال استرس پس از سانحه یکی از پیامدهای برجسته روانی جنگ است که در برخی از جانبازان دیده می شود. درمان مبتنی بر ذهنی سازی، یک مداخله روانکاوانه است که می تواند مجموعه ای از تخریب های این اختلال را مورد هدف قرار دهد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر کاهش بدتنظیمی هیجانی و تکانشگری جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با، 40 نفر از جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه که در سال 1397 به بیمارستان روانپزشکی ایثار اردبیل مراجعه کرده بودند، به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از چک لیست اختلال استرس پس از سانحه -نسخه نظامی ودرز، مقیاس مشکل در تنظیم هیجان کراتز و رومر و پرسشنامه تکانشگری بارت گردآوری شدند. سپس جلسات درمان مبتنی بر ذهنی سازی به مدت 20 جلسه 75 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد.

    یافته ها

    بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه در هر یک از متغیرهای بدتنظیمی هیجانی و تکانشگری تفاوت معنی داری مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی بر ذهنی سازی راهبردی مناسب برای بهبود بدتنظیمی هیجانی و کاهش تکانشگری جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه است و می توان از آن به عنوان یک شیوه مداخله موثر استفاده کرد.

    کلید واژگان: رفتار تکانشگری, اختلال استرس پس از سانحه, جانبازان
    Sajjad Basharpoor*, Sanaz Einy
    Introduction

    Post-traumatic stress disorder (PTSD) is one of the prominent psychological consequences of war that is seen in some veterans. Mentalization-based therapy (MBT) is a psychoactive intervention that can target a range of psychological impairments. The purpose of the present study was to investigate the effectiveness of MBT on the reduction of emotional dysregulation and impulsivity of veterans with PTSD.

    Materials and Methods

    In this semi-experimental study with pretest-posttest design, 40 veterans with PTSD who referred to Isar Ardabil psychiatric hospital in 2018 were selected through convenient sampling and randomly assigned to two groups of experimental and control subjects. The data were collected using a PTSD checklist-military (PCL-M) of Weathers, difficulties in emotion regulation Scale (DERS) of Gratz and Roemer and Barratt impulsivity Scale (BIS). Then, the sessions of MBT were performed for 20 sessions of 75 minutes for the experimental group.

    Results

    After control of pretesting effects, a significant difference between the mean posttest scores of the two groups in emotional dysregulation and impulsivity variables has been observed.

    Conclusion

    MBT is a suitable strategy for improving the emotional dysregulation and reducing impulsivity of veterans with PTSD and can be used as an effective intervention method.

    Keywords: Impulsive Behavior, Stress Disorders, Post-Traumatic, Veterans
  • Fatemeh Barati, Abbas Pourshahbaz *, Masoud Nosratabadi, Zahra Mohammadi
    Background

    Road accidents are a major cause of deaths, injuries, and financial losses globally, especially in developing countries. Iran is one of the countries with a high rate of road accidents causing considerable damage in different domains. Therefore, in order to tackle this problem, we need to examine its causes.

    Objectives

    The aim of the present study was to examine the association of risky driving behavior with impulsiveness, attentional bias, and decision-making styles.

    Patients and Methods

    This was a descriptive-correlational study. The sample included 117 male drivers, aged 20 - 34 years, attending car insurance agencies in Tehran. The participants were selected using the convenience sampling method. The data were gathered using the Manchester Driver Behavior Questionnaire (DBQ), the Barratt Impulsiveness Scale (BIS), the Decision-Making Style Scale (DMS), and the Dot Probe Task to assess attentional bias. All data analysis was conducted using Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis, by using SPSS, version 22.

    Results

    According to the results of the Pearson correlation coefficient, risky driving behavior was significantly correlated with impulsiveness subscales (P < 0.01) and attentional bias (P < 0.05). In addition, significant relationships were observed between risky driving behaviors and three decision-making styles, including rational (P < 0.05), spontaneous (P < 0.01), and avoidant (P < 0.01).

    Conclusions

    Based on the study results, impulsivity, decision-making styles, and attentional bias as factors influencing drivers’ cognitive skills related to driving, could explain the increase in the frequency of risky driving behavior.

    Keywords: Attentional Bias, Decision Making, Impulsive Behavior, Health Risk Behaviors
  • Jafar Sarani Yaztappeh *, Azizollah Mojahed, Mohamad Davood Mohebi
    Background

    The lifelong consequences of child abuse encompasses mental health problems, to have experience of child abuse and early maladaptive schemas (EMSs), could result to impulsive behavior, in a wide range of psychiatric disorders.

    Objectives

    This study aimed to examine the role of childhood abuse experience and EMSs in predicting impulsivity among patients with psychiatric disorders in Zahedan, Sistan and Baluchestan Province, Iran.

    Patient and Methods

    The present research was a descriptive-analytical study. The research sample included 151 patients referring to psychiatric treatment centers. The sampling process was carried out following a pilot study, and the samples were selected from the patients who referred to psychiatric treatment centers in Zahedan from December 30, 2017 to July 29, 2018. The participants then filled out Barratt Impulsiveness scale (BIS-11), the short version of Young Schema questionnaire (YSQ), and Mohammadkhani’s Child Abuse questionnaire (CASRS). The collected data was analyzed with SPSS software version 21, using descriptive statistics (i.e., frequency, mean, and standard deviation), and inferential statistics (i.e., stepwise linear regression model).

    Results

    The result showed that there was a significant positive correlation between childhood abuse and EMSs with impulsivity. Disconnection/rejection and other-directedness could predict motor impulsiveness (F = 38.17, p < 0.001). On the other hand, cognitive impulsiveness could be predicted by neglect and disconnection/rejection (F = 18.60, P < 0.001). Impaired autonomy, performance and impaired limits were also the predictors of non-planning impulsiveness (F = 39.73, P < 0.001).

    Conclusions

    Childhood abuse experience and EMSs may lead to inefficient interpersonal relationships, risky behaviors, self-harm, harmful behaviors towards others, and decreased mental health during an individual’s lifetime.

    Keywords: Child Abuse, Early Maladaptive Schema, Impulsive Behavior, Mental Disorders
  • Hashem Jebraeili*, Alireza Moradi, Mojtaba Habibi

    Given the importance of identifying people at risk of dangerous behaviors and necessity of providing valid measures in this area, present study aimed to evaluate the psychometric properties and factor structure of short Persian version of the five factor impulsive behavior scale. 352 participants living in Tehran were selected. The participants filled out Urgency, Premeditation, Perseverance, Sensation seeking, and Positive urgency (UPPS-P) Impulsive behavior scale, short form of UPPS-P Impulsive behavior scale, and difficulties in emotion regulation scale. Internal consistency reliability of impulsive behavior scale ranged between 0.52 and 0.75. The results of exploratory factor analysis confirmed the factor structure of this scale, with the exception of combining two dimensions of urgency under a factor. Criterion validity showed significant positive correlation between the difficulty in emotion control and factors of impulsivity by examining the association between scores of the factors of impulsivity with difficulty in emotion control scale. This findings indicated that impulsive behavior scale has acceptable validity and reliability and can be used to predict a variety of risky behaviors. However, given the low number of items of this form (20 items) compared to the long form, generalization of this study findings should be done with cautious.

    Keywords: Health Risk Behaviors, Impulsive Behavior, Psychometrics, Scale, Urgency
  • حمید کاظمی زهرانی*، ملیحه محققیان
    مقدمه

    اختلال دوقطبی با نشانه های مزمنی همراه است که توانایی های شناختی و کارکردهای اجرایی بیماران را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تکانشگری و خودبازداری بیماران دوقطبی تحت درمان دارویی بود.

    روش بررسی

    این پژوهش یک تحقیق نیمه آزمایشی بر اساس طرح تجربی مبتنی بر کارآزمایی بالینی با گروه آزمایش و کنترل همراه با پیش آزمون و پس آزمون بود. از میان بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی مراجعه کننده به مرکز بهزیستی بیماران اعصاب و روان نورالمهدی اصفهان، 30 بیمار زن و مرد به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده های پژوهش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون، از پرسشنامه های، تکانشگری و خودبازداری استفاده گردید. گروه آزمایش تحت آموزش مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS Inc., Chicago, IL; Version 16 و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته های به دست آمده نشان می دهد که بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون شرکت کنندگان در مولفه های تکانشگری و خودبازداری بر حسب عضویت گروهی تفاوت معنی داری وجود دارد.

    نتیجه گیری

     با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد کاهش تکانشگری، به ویژه در ابعاد شناختی و حرکتی و افزایش خودبازداری در ابعاد فرونشاندن خشم، کنترل تکانه و مراعات دیگران، تحت تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می باشد. بنابراین توجه به مداخله روانشناسی مبتنی بر ذهن آگاهی، علاوه بر درمان های دارویی بیماران، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    کلید واژگان: اختلال دوقطبی, ذهن آگاهی, رفتار تکانشی, بازداری
    Hamid Kazemi, Zahrani*, Malihe Mohagheghian
    Introduction

    Bipolar disorder is combined with chronic symptoms that have effect on cognitive abilities and executive functions. The purpose of present study was to investigate efficacy of mindfulness based cognitive therapy (MBCT) on impulsivity and self-inhibition in the patients with bipolar disorder under medical treatment.

    Methods

    This study was quasi-experimental, pretest-posttest design with the control group. 30 men and women with bipolar disorder referred to psychiatry center of Almahdi Welfare in Esfahan were selected through convenience sampling method and assigned in two groups: experimental (14) and control (16) randomly. Both groups performed behavioral impulsivity scale (BIS-11) and self-inhibition scale (SRS) in the pretest and posttest phases. Experimental group was treated with mindfulness based cognitive therapy (MBCT) for 8 sessions. The data were analyzed by MANCOVA.

    Results

    Covariate analyze demonstrated that  of mindfulness based cognitive therapy (MBCT) was effective on reducing the impulsivity and increasing the self-inhibition in the experimental group.

    Conclusion

    Based on this finding, reduce cognitive impulsivity and motor impulsivity, and increase self-inhibition in anger control, impulse control and respect for others dimensions, is because of mindfulness based on cognitive therapy. Considering psychological intervention based on mindfulness, in addition to medical treatment is of particular importance.

    Keywords: Bipolar disorder, Mindfulness, Impulsive behavior, Inhibition
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال