به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۵۰۴۵ عنوان مطلب
|
  • محمدرحیم امیری*، بیان حیدریان، فریبا مردادی وستگانی، سارا ایمانی بروج
    مقدمه

    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرینات مبتنی بر اصول آکادمی ملی طب ورزش آمریکا (National Academy of Sports Medicine) NASM بر کینتیک راه رفتن در سندرم پیریفورمیس در مردان میان سال بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود. نمونه آماری پژوهش حاضر، 30 مرد دارای سندرم پیریفورمیس بودند. آزمودنی ها به طور مساوی و تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل جای گرفتند. گروه مداخله، به مدت هشت هفته تمرینات NASM را انجام دادند. قبل و بعد از تمرینات، متغیرهای نیروی عکس العمل زمین با استفاده از دستگاه صفحه نیرو برتک با نرخ نمونه برداری
    1000 هرتز اندازه گیری شد. داده های کنتیکی با استفاده از فیلتر باترورث مرتبه چهار با برش فرکانسی 20 هرتز هموار شد. برای تجزیه تحلیل آماری از آزمون آنالیز واریانس و T زوجی در سطح معنی داری 0/05 > P استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که اثر عامل زمان در مولفه های FxHC، FyHC در اوج نیروها و مولفه FyHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکس العمل زمین در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون افزایش داشتند (0/025 > P؛ 0/96 - 1/64 = d). اثر عامل زمان در مولفه FyPO در اوج نیروی عکس العمل زمین در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون کمتر بود (0/025 > P؛ 0/96 - 1/64 = d). اثر تعاملی زمان×گروه در مولفه FxPO در اوج نیرو و مولفه FzHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکس العمل زمین دارای اختلاف معنی داری بود (0/048 > P؛ 0/83 - 0/87 = d).

    نتیجه گیری

    تمرینات NASM استفاده در این پژوهش می تواند اثر کلینیکی و درمانی داشته باشد که سبب کاهش آسیب به اندام های تحتانی و بهبود کیفیت راه رفتن در افراد دارای سندرم پیرفورمیس شود.

    کلید واژگان: سندرم پیرفورمیس, راه رفتن, کینتیک, نیروی عکس العمل زمین
    Mohammadrahim Amiri*, Bayan Heydaryan, Fariba Moradivastghani, Sara Imani Brouj
    Introduction

    The present study findings aimed to investigate the effect of exercises based on the American National Academy of Sports Medicine principles (NASM) on walking kinetics in piriformis syndrome in middle-aged men.

    Methods

    The current research was semi-experimental and laboratory-type. The statistical sample of the present study was 30 men with piriformis syndrome. Subjects were equally and randomly placed in two intervention and control groups. The intervention group performed NASM exercises for eight weeks. Before and after the exercises, the ground reaction force variables were measured using a Bartek force plate device with a sampling rate of 1000 Hz. Kinetic data were smoothed using a fourth-order Butterworth filter with a frequency cutoff of 20 Hz. For statistical analysis, analysis of variance and paired T-test were utilized at the significance level of P < 0.05.

    Results

    The findings of the present study showed that the effect of time on the FxHC and FyHC components at the peak of the forces and the FyHC component at the time of reaching the peak of the ground reaction force increased in the post-test compared to the pre-test. P > 0.025;
    d = 0.64 - 0.96. The effect of the time factor in the FyPO component at the peak of the ground reaction force in the post-test was less than the pre-test (P < 0.025; d = 1.64-0.96). The interaction effect of the time × group in the FxPO component at the peak of the force and the FzHC component at the time of reaching the peak of the ground reaction force had a significant difference (P < 0.048; d = 0.87-0.83).

    Conclusions

    The NASM exercises used in this research can have a clinical and therapeutic effect that can reduce damage to the lower limbs and improve the quality of walking in people with piriformis syndrome.

    Keywords: Piriformis Syndrome, Walking, Kinetic, Ground Reaction Force
  • علیرضا ابراهیم زاده بیدسکان، اکرم صادقی، فاطمه علی پوری
    عصب سیاتیک قطورترین عصب بدن است که در شبکه ساکرال از اتصال شاخه های قدامی اعصاب نخاعی از سگمان هایL4،L5،S1،S2،S3 در ناحیه لگن تشکیل می شود. این عصب از طریق سوراخ سیاتیک بزرگ و از زیر عضله پیرفورمیس، لگن را ترک نموده، وارد ناحیه گلوتئال می شود و در فاصله بین تروکانتر بزرگ و برجستگی ایسکیال وارد خلف ران می شود. عصب سیاتیک در ادامه مسیر در مجاورت زاویه فوقانی حفره پوپلیته به دو شاخه پروئنال مشترک و تیبیال تقسیم می شود. به علاوه عضله پیریفورمیس که یکی از عضلات داخل لگن است، به علت مجاورت آن با عصب سیاتیک ممکن است این عصب را تحت فشار قرار دهد و سیندرم پیریفورمیس ایجاد نماید. در مورد حاضر، عصب سیاتیک قبل از ورود به ناحیه گلوتئال و در داخل لگن تقسیم شده و تعدادی از رشته های آن از زیر عضله پیرفورمیس، وارد ناحیه گلوتئال شده، در حالی که تعداد دیگری از رشته های این عصب از قسمت های بالای عضله و حتی از ضخامت عضله وارد این ناحیه شده بود. با توجه به گزارش های ارایه شده در مورد واریاسیون های مربوط به محل خروج عصب سیاتیک و محل انشعاب آن روی جسدهای تشریح شده، این موضوع در اعمال جراحی و تزریقات داخل عضلانی و سیندرم پیریفورمیس اهمیت پیدا می کند.
    کلید واژگان: عصب سیاتیک, واریاسیون, ناحیه گلوتئال, پیریفورمیس
    Ebrahimzadeh Bideskan, Sadeghi A., Alipour F.
    Sciatic nerve is the thickest nerve of the body which is formed by ventral branches of L4, L5, S1, S2 and S3 of spinal nerves as a part of sacral plexus in pelvis. It leaves the pelvis via the greater sciatic foramen below piriformis muscle and descends between the greater trochanter and ischial tuberosity, along the back of the thigh and dividing into the tibial and common peroneal (fibular) nerves, at a varying level proximal to the knee. In addition, the piriformis muscle, the intrapelvic muscle, may compress the sciatic nerve and causes the piriformis syndrome. At present case, sciatic nerve was divided in the pelvis and left the pelvis via supera piriformis, inferapiriformis and interapiriformis. According to the reports about the variations of sciatic nerve regarding to its leaving and dividing point, it is important in surgical operations, muscular injection in gluteal regions and piriformis syndrome. 
  • محمد دهقانی، ابوالقاسم زارع زاده، هادی طالبی، شقایق دهقانی
    مقدمه
    سندرم Carpal tunnel (CTS) به تحت فشار قرار گرفتن عصب Median در داخل تونل Carpal گفته می شود. بروز سندرم Double crush در شرایطی است که به شاخه های عصبی که در تشکیل عصب Median دخالت دارند، در ناحیه ی گردن یا نواحی بالاتر از مچ دست فشار وارد شود و یا این شاخه ها دچار التهاب شوند. در این صورت، حساسیت عصب Median که در مچ دست قرار دارد، به فشار بیشتر می شود. هدف از این مطالعه، تعیین میزان شیوع سندرم Double crush در بیماران مبتلا به سندرم Carpal tunnel بود.
    روش ها
    مطالعه ی حاضر، مطالعه ای توصیفی بود که در آن 105 بیمار مبتلا به سندرم Carpal tunnel که بیماری آن ها بر اساس علایم بالینی و روش های پاراکلینیک تایید شده بود، به صورت تصادفی انتخاب شدند و سپس با استفاده از روش EMG-NCV (Electromyography-nerve conduction velocity) وجود رادیکولوپاتی گردنی (درگیری ریشه های C5، C6 یا C7) مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت، عوامل موثر در بروز سندرم Double crush مانند شدت سندرم Carpal tunnel در زمان بررسی، فاصله ی زمانی شروع علایم تا تشخیص، جنسیت و BMI (Body mass index) بیماران مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    میزان بروز سندرم Double crush در مبتلایان به سندرم Carpal tunnel (44 نفر) (9/41 درصد) بود که 9 نفر (45/20 درصد) از آن ها مرد و 35 نفر (54/79 درصد) زن بودند. از میان مردان مبتلا به سندرم Carpal tunnel، 5/26 درصد و از میان زنان 3/49 درصد دچار سندرم Double crush بودند. هیچ کدام از بیمارانی که 2kg/m 20 > BMI داشتند، دچار سندرم Double crush نشدند؛ در حالی که سندرم Double crush در 3/47 درصد از بیماران با 2kg/m 25 < BMI دیده شد.
    نتیجه گیری
    شدید بودن سندرم Carpal tunnel در زمان تشخیص و استفاده ی مرتب از اندام مبتلا، احتمال بروز سندرم Double crush را افزایش می دهد. بروز این سندرم در زنان بیشتر از مردان است و BMI بالا، یک عامل مساعد کننده برای بروز سندرم Double crush محسوب می شود.
    کلید واژگان: سندرم Carpal tunnel, سندرم Double crush, نوار عصب, عضله
    Mohammad Dehghani, Abolghasem Zarezadeh, Hadi Talebi, Shaghayegh Dehghani
    Background
    This study aimed to determine the incidence of double crush syndrome in patients with carpal tunnel syndrome and evaluate the association of the severity of carpal tunnel syndrome, onset to diagnosis interval of carpal tunnel syndrome, gender and body mass index (BMI) with double crush syndrome.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study, 105 patients (71 women) with carpal tunnel syndrome diagnosed via clinical manifestations and electrophysiologic criteria were selected randomly. The presence of cervical radiculopathy (C5, C6, C7 roots involvement) was characterized using electromyography-nerve conduction velocity (EMG-NCV) as double crush syndrome in these patients. The risk factors of double crush syndrome were evaluated.
    Findings
    The incidence of double crush syndrome in patients with carpal tunnel syndrome was 41.9% (44 patients) which 9 of them (20.45%) were men and 35 (79.55%) were women. Among the men, 26.5%, and among the women, 49.3% showed double crush syndrome. None of the patients with body mass index of less than 20 kg/m2 had signs of double crush syndrome since 47.3% of patients with body mass index of more than 25 kg/m2 had double crush syndrome.
    Conclusion
    Our study confirms that severe carpal tunnel syndrome and constant physical activity in involved limb increase the incidence of double crush syndrome. It also shows that the incidence of double crush syndrome in women is higher than men and higher body mass index could be a risk factor for double crush syndrome.
    Keywords: Carpal tunnel syndrome, Double crush syndrome, Electromyography, nerve conduction velocity (EMG, NCV)
  • علیرضا شهیدی، صدیقه عباسپور، مرضیه نامجو، ابوالقاسم نجف زاده
    زمینه
    سندرم پای بی قرار اختلال حرکتی نورولوژیک است که اغلب با شکایت خواب همراه می باشد. بیمارانی که از این سندرم رنج می برند تمایل شدید و غیر قابل کنترلی برای حرکت دادن پاها دارند. که معمولا به علت احساس ناخوشایندی است که هنگام بی حرکتی تشدید یافته و مانع خواب می گردد. تخمین زده می شود که 15-2 درصد مردم ممکن است سندرم پای بی قرار را تجربه کنند. سندرم پای بی قرار اولیه احتمالا منشا زنتیک و توارث دارد. علل ثانویه سندرم پای بی قرار شامل کمبود آهن، ضایعات عصبی، حاملگی می باشد هم چنین ممکن است ثانویه به مصرف بعضی داروها آشکار شود. تشخیص سندرم پای بی قرار براساس تاریخچه بیمار می با شد. بنابراین مطالعه ای با هدف تعیین فراوانی سندرم پای بی قراردر بیماران تحت همودیالیز بیمارستان نهم دی شهرستان تربت حیدریه انجام شده است.
    روش کار
    یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که بر روی 41 بیمار همودیالیز بیمارستان نهم دی تربت حیدریه انجام شد جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه که شامل مشخصات دموگرافیک گروه خون، تعداد جلسات دیالیز، طول جلسه، سابقه بیماری زمینه ای و علائم سندرم پای بی قرار بود، انجام شد.
    یافته ها
    فراوانی سندرم پای بی قرار در جمعیت مورد مطالعه 1/17% است. اکثریت بیماران مبتلا به این سندرم را جنس مذکر 1/57% تشکیل می داد و 4/71% از بیماران مبتلا به این سندرم دچار آنمی بودند و بیشترین مشکل زمینه ای در این بیماران هیپرتانسیون با 9/42% بود و ارتباط معنی دار آماری بین ابتلا سندرم پای بی قرار و گروه خونی p=0.034 وجود داشت. اما ارتباط آماری بین این سندرم وکمبود آهن و سطح فریتین سرم و هماتوکریت و کفایت دیالیز دیده نشد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه بر خلاف جمعیت عادی ارتباطی بین سندرم پای بی قرار و آنمی وجود نداشت و بیشترین مراقبت برای کاهش عوارض جسمانی سندرم پای بی قرار در بیماران دیالیزی انجام می شود در حالی که مطالعات آینده باید پاتوفیزیولوژی سطح BUN را در بروز سندرم پای بی قرار مورد بررسی قرار دهد.
    کلید واژگان: سندرم پای بی قرار, همودیالیز, نارسایی مزمن کلیه
  • کامبیز یزدان پناه، محمود زرین
    مقدمه
    سندرم آمبولی چربی (FES) عارضه‎ای شایع، جدی و گاهی کشنده در پی تروما است. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی سندرم آمبولی چربی در بیماران دچار شکستگی استخوانی بستری در ICU بیمارستان بعثت سنندج در سالهای 80-1375 انجام شد.
    مواد و روش ها
    نوع مطالعه توصیفی تحلیلی و جامعه آماری شامل 130 نفر بود. اطلاعات مربوط به جنس، سن، تعداد استخوان شکسته، نوع استخوان شکسته، تعداد روز بستری، نوع داروی تجویز شده، فشار اکسیژن خون شریانی، سرانجام بیمار، اینتوباسیون بیمار و زمان بروز علایم سندرم آمبولی چربی از روی پرونده ها استخراج گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS win و آزمون آماری 2 انجام شد.
    نتایج
    شیوع شکستگی در بیماران بستری در ICU در مردان حدود 5 برابر زنان می باشد و حال آنکه شیوع سندرم آمبولی چربی در مردان حدود 30 برابر زنان بود. 5/64% افراد دارای شکستگی سن 49-10 سال داشتند و 2/73% بیماران مبتلا به سندرم آمبولی سن 49-20 سال داشتند. 1/23% بیماران مبتلا به سندرم آمبولی چربی شده بودند. 70% بیماران مبتلا به سندرم آمبولی چربی دچار شکستگی های متعدد بودند. 75% از بیمارانی که دچار سندرم آمبولی چربی شدند شکستگی استخوان فمور داشتند. 53% بیماران مبتلا به سندرم آمبولی چربی تحت تهویه مکانیکی قرار گرفته بودند. میانگین روزهای بستری در بیماران مبتلا به سندرم آمبولی چربی 7/7 روز و در بیماران دچار شکستگی که مبتلا به سندرم آمبولی چربی نبودند، 5/7 روز بود. براساس نتایج رابطه معنی‎داری بین ابتلا به سندرم آمبولی چربی و سرانجام بیماران وجود داشت (019/0P<) بطوریکه میزان مرگ و میر در بیماران مبتلا به سندرم آمبولی چربی 30% و در بیماران غیر مبتلا به سندرم آمبولی چربی 12% بود.
    نتیجه گیری: با توجه به مرگ و میر بالای سندرم آمبولی چربی به عنوان یک عارضه مهم شکستگی استخوانهای بلند می‎بایست این نوع شکستگی ها را به عنوان یک اورژانس جدی تلقی نموده و اقدامات پیشگیرانه لازم از قبیل تثبیت سریع شکستگی و درمانهای دارویی را برای جلوگیری از ابتلا به سندرم آمبولی چربی انجام داد.
    کلید واژگان: آمبولی چربی, شکستگی استخوان, ICU
    Yazdanpanah, Zarin, M
    Introduction
    Fat embolism syndrome (FES) is a serious circulatory condition that will occure afrer truma. This study was done in Sanandaj` Besat hospital during 1996-2000 to determine the rate of FES in ICU inpatients with bone fracture.
    Materials and Methods
    This analytic study was performed on 130 ICU inpatients. Data including demographic charactristics of the patients, number and type of bone fractures, prescribed medications, arterial oxygen pressure, patient outcome, intubation and the time of FES signs was collected from patients file. Data was analyzed by SPSS win software and 2 test.
    Results
    The prevalence of bone fractures and FES in men was 5 and 30 times more than women respectively. The age of 64.5% of patients with bone fractures was between 10 to 49 years. The age of 73.2% of patients with FES was between 20 to 49 years. 70% of FES patients had multiple fractures and 75% of fractures was femoral bone fractures. 53% of FES patients had been under mechanical ventilation. The average of hospitalization in FES patients was 7.7 days versus 7.5 days in other patients with fracture but without FES. There was significant relation between FES and the patients` outcome (P<0.019). In FES patients mortality rate was 30% versus 12% in non FES patients.
    Conclusion
    Because of the high mortality of FES as a consequence of long bone fractures these fractures must be considered as an urgent situation and preventive acivities including rapid fracture fixation and drug treatmetn must be done to prevent FES.
  • پرویز یزدان پناه، شهین تاج آرامش، علی موسوی زاده، یروین غفاری، زهرا خسروی، ایاز خادمی
    زمینه و هدف
    سندرم تونل کارپال به گیرافتادگی عصب میانی در تونل کارپال مچ گویند. حاملگی یک عامل خطر سندرم کارپال تونل می باشد و سندرم کارپال تونل از عوارض شایع حاملگی می باشد. با وجود شیوع زیاد این سندرم در زنان نسبت به مردان، شیوع سندرم در ارتباط با حاملگی و غیرحاملگی در زنان بعضی کشورها مانند ایران نامشخص می باشد. هدف این مطالعه تعیین شیوع و شدت سندرم تونل کارپال در زنان حامله و غیرحامله شهرستان بویر احمد می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه یک مطالعه ی مقطعی توصیفی- تحلیلی بود که از اسفند 88 تا دی 89 در کلینیک های زنان و زایمان شهر یاسوج در 2656 زن غیرحامله و 1508 زن حامله انجام شد. 175 نفر از زنانی که به دلایل مشکلات زنان و زایمان به متخصصین زنان و زایمان مراجعه کرده بودند و دارای علایم بالینی سندرم تونل کارپال بودند، به وسیله ی متخصص توانبخشی مورد مطالعات الکترودیاگنوستیک استاندارد قرار گرفتند.
    یافته ها
    شیوع سندرم تونل کارپال در زنان دارای علایم 7/2 درصد بود. شیوع این سندرم در زنان حامله و غیرحامله به ترتیب 4/3 و 3/2 درصد بود. در کل، 51 زن حامله دچار سندرم تونل کارپال بودند که 4/59% سندرم خفیف، 8/18%، سندرم متوسط و 9/21% سندرم تونل کارپال شدید داشتند. همچنینن 61 زن غیر حامله دچار سندرم تونل کارپال بودند که 6/73% به نوع خفیف، 8/20% درصد به نوع متوسط و 6/5 % به نوع شدید مبتلا بودند.
    نتیجه گیری
    شیوع سندرم تونل کارپال در زنان حامله بیشتر از زنان غیرحامله بود. سندرم تونل کارپال شدید در زنان حامله شایع تر از زنان غیرحامله بود.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپال, شیوع, شدت, حاملگی, زنان
    Yazdanpanah P., Amirhasani St, Mousavizadeh A., Ghaffari P., Khosravi Z., Khademi A.
    Background And Objective
    Carpal tunnel syndrome (CTS) is caused by the entrapment of the median nerve in the carpal tunnel of the wrist. CTS is a rather frequent complication in pregnancy. Thud, the prevalence of CTS is higher in women compared to men. However, the percentage of CTS related to pregnancy is not known in some countries such as Iran. The main aim of this study was to determine the prevalence and severity of CTS in pregnant and non-pregnant women of Boyerahmad township.
    Materials And Methods
    This is a cross-sectional descriptive study was done during the period of February 2010 to January 2011 in OB&GYN clinics among 2,656 non-pregnant and 1,508 pregnant women. Among the women whom were referred to the OB&GYN specialists, 175 exhibited the clinical symptoms of CTS and were subjected to standard electrodiagnostic studies performed for either ruling in or out CTS by a Physiatrist.
    Results
    The prevalence of CTS in women who had clinical symptoms was 2.7%. The prevalence of CTS in pregnant and non-pregnant women was 3.4% and 2. 3%, respectively. Overall, out of a total of 51 pregnant women who were suffering from CTS, 59.4% had mild, 18.8% had moderate, and 21.9% had severe CTS. Sixty one non-pregnant women had CTS that 73.6% of whom had mild, 20.8% had moderate, and 5.6% had severe CTS.
    Conclusion
    The prevalence of CTS in pregnant women is higher than non-pregnant women. Also the rate of severe CTS is higher among pregnant women.
  • امیر سالاری، دلاله خصوصی*، احمد رضا میربلوک، مظفر حسینی نژاد، علی کریمی
    مقدمه
    سندرم تونل کارپال شایع ترین شکل درگیری موضعی اعصاب محیطی می باشد. اغلب سندرم تونل کارپال و رادیکولوپاتی گردنی با یکدیگر رخ می دهند که که به عنوان سندرم دابل کراش شناخته می شوند.
    هدف
    بررسی فراوانی رادیکولوپاتی گردنی (CR[1]) در بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ([2]CTS) مراجعه کننده به بخش الکترودیاگنوزیس کلینیک امام رضا (ع) شهر رشت
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی مقطعی 117 بیمار دارای سندرم تونل کارپال مراجعه کننده به کلینیک امام رضا (ع) مورد بررسی قرار گرفتند، اطلاعات این بیماران از طریق پرسشنامه ای که شامل نتایج آزمایش الکترودیاگنوز، مشخصات فردی بیمار، شرح حال و تشخیص اولیه بیماری و نتایج بررسی،EMG /NCV[3]، مشخصات NCV شامل نوع (موارد یکطرفه و دوطرفه) و نیز شدت بیماری تونل کارپال، نتایج EMG شامل اطلاعات مربوط به وجود رادیکولوپاتی گردنی همراه نوع و سندرم دابل کراش ثبت گردید و اطلاعات در نهایت وارد نرم افزار SPSS شده و از طریق آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 117 بیمار با تشخیص اولیه سندرم تونل کارپال، 21 نفر (9/17%) بیماران مرد و 96 نفر (1/82%) زن، با میانگین سنی 5/46 سال بودند. بیشترین درصد(5/41٪ ) بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ( CTS ) را زنان خانه دارتشکیل می دادند. 48 نفر (41%) از کل بیماران CTS دو طرفه و 69 بیمار (59%) CTS یکطرفه داشتند. شیوع سندرم دابل کراش در این مطالعه حدود 35% برآورد شد. از 41 بیمار مبتلا به سندرم دابل کراش ، 25 نفر (61%) دابل کراش یکطرفه داشتند و که در بیشتر موارد (8/48%) با شدت متوسط و با درگیری در ریشه عصبی C7 ( 7/70%) بود. با استفاده از Regression Binary Logisticو با استفاده از مدل Enter مشخص گردید سن و شاخص توده بدنی([4] (BMI دو متغیر تاثیر گذار بر بروز توام سندرم تونل کارپال و درگیری مهره های گردنی بوده اند( 0001/0P< ).
    نتیجه گیری
    از آنجا که اطلاع از همزمانی وجود رادیکولوپاتی گردنی در درمان بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال ضروری می باشد، لازم است بیماران مبتلا به این سندرم، از نظر وجود سندرم دابل کراش نیز مورد بررسی قرار گیرند.
    کلید واژگان: سندرم تونل کارپال, رادیکولوپاتی گردنی, سندرم دابل کراش
    Amir Salari Dr, Dalaleh Khososi Dr *, Ahmad –Reza Mirbolok Dr, Mozafar Hoseininejad Dr, Ali Karimi Dr
    Background
    Carpal tunnel syndrome (CTS) is the most common form of localized peripheral neuropathy. CTS and cervical radiculopathy (CR) often co-occur, known as double crush syndrome (DCS).
    Aim: This study aimed at determining frequency of CR in patients with CTS referred to electrodiagnosis department of Rasht Imam Reza clinic.
    Materials And Methods
    This was a descriptive cross-sectional study on 117 patients with CTS referred to Imam Reza clinic. The patients’ data were recorded through a questionnaire including electrodiagnosis test results, patients’ demographic data, medical history and disease primary diagnosis and related results, electromyogram (EMG)/nerve conduction velocity (NCV) tests results. NCV test shows CTS type (unilateral and bilateral) as well as its severity, while EMG test determines co-occurrence of CR and CTS, type and severity of DCS. Finally, the data were entered into SPSS 19, and analyzed using statistical tests.
    Results
    Out of 117 patients with primary diagnosis of CTS, 21 patients (17.9%) were male and 96 patients (82.1%) were female, with a mean age of 46.5 years. The highest frequency (41.5%) in patients with CTS belonged to housewives. 48 (41%) patients had bilateral CTS and 69 patients (59%) suffered from unilateral one. DCS prevalence in this study was about 35%. Out of 41 patients with DCS, 25 patients (61%) had unilateral DCS with moderate severity (48.8%) and C7 radiculopathy (70.7%). Using binary logistic regression analysis (method=ENTER) showed that age and body mass index (BMI) were two variables affecting on the simultaneous development of CTS and cervical spines involvement (P
    Conclusion
    Since knowing simultaneous presence of CR and CTS in patients’ therapy is necessary, patients with CTS should be examined for DCS.
    Keywords: Carpal Tunnel Syndrome, Cervical, Radiculopathy
  • فرزاد حدائق، آزاده ضابطیان، فریدون عزیزی
    مقدمه
    با وجودی که ارتباط افزایش وزن و گسترش سندرم متابولیک در جمعیت های باختری و آسیایی ثابت شده است، تاثیرات تغییرات وزن (شامل کاهش و افزایش وزن) بر میزان بروز سندرم متابولیک و اجزای آن در دو جنس جداگانه در جمعیت قفقازی هنوز بررسی نشده است.
    روش ها
    تعداد 1492 مرد و 2087 زن با سن بیشتر از 20 سال و با نمایه توده بدنی >5/18 kg/m2 به مدت 3 سال پیگیری شدند. رگرسیون لجستیک چند عاملی برای محاسبه نسبت های شانس بروز سندرم متابولیک و اجزای آن با تعریف ATPIII در رابطه با پنجک های درصد تغییر وزن در دو جنس استفاده شد.
    یافته ها
    بروز سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن 6/20%]فاصله اطمینان 95%=8/19-4/21[گزارش گردید (6/18% برای مردان و 6/23% برای زنان). در مردان، افزایش وزن جزئی، دور کمر بالا و تری گلیسرید بالا را پیش بینی کرد، افزایش وزن متوسط نیز پیش بینی کننده سندرم متابولیک]نسبت شانس 5/2،فاصله اطمینان95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پر فشاری خون بود، افزایش وزن زیاد با سندرم متابولیک و تمام اجزای آن بجز قند ناشتای بالا ارتباط داشت. در زنان، افزایش وزن جزئی پیش بینی کننده سندرم متابولیک]نسبت شانس 5/2، فاصله اطمینان 95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پرفشاری خون بود، افزایش وزن متوسط با سندرم متابولیک، دور کمر بالا و تری گلیسرید بالا ارتباط نشان داد، همچنین افزایش وزن زیاد سندرم متابولیک و تمام اجزای آن را بجز HDL پایین پیش بینی کرد. مقادیر اندک کاهش وزن نیز اثر محافظتی روی دور کمر بالا در دو جنس و سندرم متابولیک در مردان]نسبت شانس 5/0، فاصله اطمینان 95%=26/0-97/0، (04/0=P) [داشت.
    نتیجه گیری
    تغییرات وزن، تاثیراتی متفاوت در دو جنس روی سندرم متابولیک نشان می دهد. در زنان افزایش وزن جزئی، سندرم متابولیک را پیش بینی می کند، در حالی که کاهش وزن در مردان نقش محافظتی در مقابل این سندرم نشان می دهد.
    کلید واژگان: بروز, سندرم متابولیک, افزایش وزن, تغییر وزن
  • مهشید محمدیان، محمدتقی گودرزی *، مسعود سعیدی جم، جمشید کریمی، شیوا برزویی، علیرضا سلطانیان، مرضیه شرف بیانی
    پیش زمینه و هدف
    سندرم متابولیک فاکتور خطر بالقوه ای برای اختلالات قلبی عروقی و آترواسکلروز است، که بواسطه برخی تغییرات فیزیولوژیک و متابولیک ازجمله افزایش تری گلیسیرید، کاهش HDL-C، افزایش LDL-C، افزایش FBS مشخص می گردد. کلستریل استر ترانسفر پروتئین (CETP)، انتقال لیپیدهای خنثی و فسفولیپیدها را بین لیپوپروتئین ها، کاتالیز می نماید. بنابراین، این پروتئین احتمالا می تواند در تعدیل میزان پلاسمایی لیپیدها و لیپوپروتئین ها نقش مهمی داشته باشد. بررسی و مقایسه مطالعات انجام گرفته، تغییرات ژنتیکی ژن CETP و ارتباط آن ها با بیماری های سندرم متابولیک و آترواسکلروز را نشان داده است. پژوهش حاضر در افراد ایرانی مبتلا به سندرم متابولیک، جهت نشان دادن ارتباط پلی مورفیسم Taq 1B در اینترون 1 ژن کلستریل استر ترانسفر پروتئین با سندرم متابولیک و بررسی تاثیر این پلی مورفیسم روی پارامترهای سندرم متابولیک انجام گردید.
    مواد و روش کار
    برای تعیین وجود یا عدم وجود پلی مورفیسم 1B Taq 1 در ژن کلستریل استر ترانسفر پروتئین این مطالعه از تکنیک واکنش زنجیره ای پلیمراز PCR) RFLP) استفاده گردید. الگوی لیپیدی پلاسما، و سایر پارامترهای سندرم متابولیک در افراد سندرم متابولیک و سالم اندازه گیری گردید. برای تعیین ارتباط پلی مورفیسم Taq 1B در اینترون 1 ژن کلستریل استرترانسفر پروتئین با سندرم متابولیک فراوانی آلل ها و توزیع ژنوتیپ های مربوط به پلی مورفیسم های فوق تعیین و در دو گروه از افراد بیمار و سالم، مقایسه شد.
    یافته ها
    یافته های ما تفاوت معنی داری در توزیع فراوانی آلل ها و توزیع ژنوتیپ های پلی مورفیسم، بین گروه بیمار و کنترل نشان داد (P<0. 01). نتایج این بررسی نشان داد که پلی مورفیسم Taq 1B در جمعیت انتخاب شده، همراه با سندرم متابولیک است.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج حاصل از مطالعه ما نشان می دهد که در بیماران سندرم متابولیک ارتباط بالقوه بین پلی مورفیسم Taq1B و افزایش احتمال ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد و این پلی مورفیسم در بیماران سندرم متابولیک همراه با تغییر در الگوی لیپیدها و لیپوپروتئین های پلاسما (برخی پارامترهای سندرم متابولیک) همراه می باشد.
    کلید واژگان: CETP, سندرم متابولیک, پلی مورفیسم, ایران
    Mahshid Mohamadian, Mohammad Taghi Goodarzi *, Massoud Saidijam, Jamshid Karimi, Shiva Borzouei, Alireza Soltanian, Marzieh Sharaf Biani
    Background and Aims
    Metabolic Syndrome (MetS) is a potential threatening factor for cardiovascular disorders and atherosclerosis which is accompanied by increase in plasma triglyceride, cholesterol, low density lipoproteins (LDL-c), fasting blood sugar (FBS) and low high density lipoproteins (HDL-c). Cholesteryl ester transfer protein (CETP) catalysis transfer of lipids and phospholipids between lipoproteins. CETP can have a significant role in balancing the quantity of plasma lipids and lipoproteins. The present survey attempted to show the association of Taq1B polymorphisms in CETP gene with metabolic syndrome parameters an Iranian population.
    Materials and Methods
    In order to identify the association between the Taq1B polymorphisms of this gene and the lipid pattern of plasma and other parameters of MetS, the quantity of lipids in metabolic syndrome subjects (N=247) and healthy individuals (N=247) were measured. The abundance of alleles and genotypic distribution of the Taq1B polymorphisms were defined along with comparison between two control and patient groups. Blood samples were collected followed by routine biochemical analysis. DNA extraction was performed. Polymerase chain reaction-restriction fragment length polymorphism was applied to identify Taq1B polymorphism. Statistical analyses were applied using SPSS software.
    Results
    Lipid pattern of plasma and other parameters of MetS showed significant differences between the patient and control groups. Also the abundance of alleles and genotypic distribution of polymorphism showed a significant difference between two groups. Taq1B polymorphism was accompanied with MetS.
    Conclusion
    The results confirm that in MetS patients, this genetic mutation in CEPT gene is accompanied with change in lipid profile and other MetS parameters. Our study suggests the promoting effect of Taq1B polymorphism in process of MetS disorder. We indicated this polymorphism can increase occurrence of metabolic syndrome. Our results showed Taq1B polymorphism is associated with some MetS associated variables in our population.
    Keywords: Cholesteryl ester transfer protein, Metabolic Syndrome, Polymorphism
  • نازیلا حنایی، سودابه بساک نژاد*، سید اسماعیل هاشمی

    هدف پژوهش حاضر، بررسی مدل رابطه ساختاری بین رفتارهای خودکشی(اندیشه پردازی خودکشی، اقدام به خودکشی) و کمال گرایی  با میانجی گری نومیدی، نیازهای بین فردی(سربار بودن ادراک شده و تعلق پذیری خنثی) و سندرم بحران خودکشی در زنان از منظر فرهنگی بود. جامعه آماری تمامی زنان ساکن شهرستان بستک در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 317 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از خانه بهداشت های جامعه مذکور انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار اندازه گیری مقیاس چند بعدی کمال گرایی (هیویت و فلت، 1999)، پرسشنامه نیازهای بین فردی (هیل وپتیت2014)، مقیاس نومیدی (بک وستیر،1988)، مقیاس سندرم بحران خودکشی (بلوچ- الکوبای، 2021) و پرسشنامه تجدید نظر شده خودکشی (عثمان و همکاران، 2001) بود. تحلیل داده ها با روش الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 انجام شد. نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی از نیکوئی برازش خوبی برخوردار بود. یافته ها حاکی از رابطه مستقیم و معنی دار کمال گرایی با نومیدی، سربار بودن ادراک شده و تعلق پذیری خنثی؛ ناامیدی با سندرم بحران خودکشی؛ ادراک سربار بودن با سندرم بحران خودکشی؛ تعلق پذیری خنثی با سندرم بحران خودکشی بود. علاوه بر آن سندرم بحران خودکشی با افکار خودکشی و اقدام به خودکشی نیز رابطه مثبت و معنی دار دارد (p<0.01). نتایج مسیرهای غیرمستقیم نشان داد که بین کمال گرایی و سندرم بحران خودکشی ، از طریق نومیدی، سربار بودن  ادراک  شده و تعلق پذیری خنثی؛  وبین نومیدی و افکار خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی؛ بین سربار بودن ادراک شده و افکار خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی؛ بین تعلق پذیری خنثی و افکار خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی؛ و بین نومیدی و اقدام به خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی؛ بین سربار بودن ادراک شده و اقدام به خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی؛ بین تعلق پذیری خنثی و اقدام به خودکشی، از طریق سندرم بحران خودکشی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: رفتارهای خودکشی, کمال گرایی, نومیدی, نیازهای بین فردی, سندرم بحران خودکشی
    Nazila Hanaei, Soodabeh Bassak Nejad Bassak Nejad*, Seyed Esmaeil Hashemi

    The aim of this study was to examine the structural relationship model between suicidal behaviors (suicide ideation, committing suicide) and perfectionism with the mediation of hopelessness, interpersonal needs (perceived burdensomeness, thwarted belongingness) and suicidal crisis syndrome of from cultural perspective. The statistical population included all the women living in Bastak city in 2022. 317 females who refereed to Health Centers were selected as the sample by a convenience sampling procedure. The research method was descriptive of correlation one.   Data were collected through implementing the Multidimensional Perfectionism Scale (MPS) of Hewitt & Flett (1991), Interpersonal Needs Questionnaire of Hill & Pettit (2014), Hopelessness Scale (Beck & Steer, 1988), Suicide Crisis Inventory of Bloch-Elkouby et al. (2021) and Osman et al. (2001). Suicide Behaviors Questionnaire-Revised. Data was analyzed via applying structural equation modeling procedure and using SPSS-24 and AMOS-24 software. The results showed that the proposed model had an acceptable goodness of fit. The findings also indicated existence of direct and significant relationships between perfectionism and hopelessness, perceived burdensomeness and thwarted belongingness; hopelessness with suicidal crisis syndrome; perceived burdensomeness with suicidal crisis syndrome; and thwarted belongingness with suicidal crisis syndrome. In addition, the suicidal crisis syndrome had a positive and significant relationship with suicidal ideation and committing suicide. The results of indirect paths analysis also revealed that there existed  positive and significant relationship between perfectionism and suicidal crisis syndrome, through hopelessness, perceived burdensomeness and thwarted belongingness and also between hopelessness and suicidal ideation  through suicidal crisis syndrome; between the perceived burdensomeness and suicidal ideation through suicidal crisis syndrome; between the thwarted belongingness and suicidal ideation through suicidal crisis syndrome; and also between hopelessness and committing suicide through suicidal crisis syndrome; between the perceived burdensomeness and committing suicide through suicidal crisis syndrome; between thwarted belongingness and committing suicide through suicidal crisis syndrome.

    Keywords: Suicidal Behaviors, Perfectionism, Hopelessness, Interpersonal Needs, Suicidal Crisis Syndrome
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال