ابراهیم اخلاصی
-
مطالعه فرهنگ ایثار و شهادت از دستور کارهای پژوهشی مهم در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. پراکندگی یافته های مطالعات ایثار به گونه ای است که صرفا انجام فراتحلیل مطالعات پیشین می تواند چشم انداز روشن را بر پژوهشگران ایثار هویدا سازد و دستور کارهای پژوهشی مناسب را در پرتو توصیف و نقد آورده های پژوهشی در دسترس آن ها قرار دهد. هدف مطالعه شناسایی محورهای مطالعاتی مرتبط بافرهنگ ایثار، شهادت و فداکاری و همچنین، ایضاح نقدهای وارد بر مطالعات ایثار است. 3 پرسش اصلی مطالعه بدین شرح است: در پژوهش های ناظر بر فرهنگ ایثار، شهادت و فداکاری (01401-1379) محورهای مطالعاتی مورد توجه محققان کدام بوده اند؟ مهم ترین نقدهای وارد بر مطالعات ایثار کدم اند؟ صورت بندی دستور کارهای پژوهشی قابل ارائه در حوزه مطالعات ایثار چگونه خواهند بود؟ فراتحلیل 60 مقاله علمی پژوهشی منتخب نشان می دهد تبیین فرهنگ ایثار و شهادت(4/32 درصد)، توصیف فرهنگ ایثار و شهادت (3/24درصد)، مفهوم پردازی ایثار و شهادت 9/18 درصد، سیاست گذاری فرهنگ ایثار و شهادت 5/13 درصد، آسیب شناسی فرهنگ ایثار و شهادت (1/8 درصد) و کنکاش روش شناختی در مطالعات ایثار و شهادت (7/2درصد)، محورهای شش گانه مطالعاتی را تشکیل می دهند. «شناسایی عوامل موثر بر فرهنگ ایثار و شهادت» در کانون علائق پژوهشگران بوده است؛ به طور متقابل، «آسیب شناسی فرهنگ ایثار و شهادت» و «کنکاش روش شناختی در مطالعات فرهنگ ایثار و شهادت» از کمترین اقبال در میان پژوهشگران ایثار برخوردار بوده اند. «غلبه رویکرد ساختاری کارکردی و بی توجهی حداکثری پژوهش گران به رویکردهای تفسیری» و «اکتفای پژوهشگران به معنای متعین ایثار و کنارگذاری نمود پدیداری آن در اکنون جامعه ایرانی» دو نقد اساسی وارد بر مطالعات داخلی ایثار مزید بر دیگر نقدهای وارد بر آن ها محسوب می شود. «ساخت معرفت پسینی ناظر بر ایثار و فداکاری زمینه مند در میدان اجتماعی» و «طراحی پژوهش های مبتنی بر نمونه گیری کیفی چندلایه» دو دستور کار پژوهشی قابل ارائه برای مجموعه مطالعات آتی حوزه ایثار و فداکاری هستند.
کلید واژگان: ایثار, فداکاری, شهادت, فراتحلیل, مرور نظام مند, نقد مطالعاتیStudying the culture of sacrifice and martyrdom has been one of the important research agendas in the period after the victory of the Islamic Revolution. The dispersion of the findings of sacrifice studies is such that simply performing the meta-analysis of previous studies can provide a clear perspective on sacrifice researchers and appropriate research agendas in the light of describing and criticizing the research findings available to them. The purpose of the study is to identify the study axes related to the culture of self-sacrifice, martyrdom and sacrifice, and also to clarify the criticisms of self-sacrifice studies. The 3 main questions of the study are as follows: What is the focus of study of the researchers in the studies on the culture of self-sacrifice, martyrdom and sacrifice (1379-01401)? What are the most important criticisms of sacrifice studies? What will be the future formulation of research agendas that can be presented in the field of self-sacrifice studies? The meta-analysis of 60 selected scientific-research articles shows that the explanation of the culture of sacrifice and martyrdom (32.4%), the description of the culture of sacrifice and martyrdom (24.3%), the conceptualization of sacrifice and martyrdom (18.9%), the policy making of culture of sacrifice and martyrdom (13.5%), pathology of the culture of sacrifice and martyrdom (8.1%), and methodological considerations in the studies of sacrifice and martyrdom (2.7%) constitute the six study axes. "Identifying factors affecting the culture of sacrifice and martyrdom" has been in the focus of researchers' interests; On the other hand, "Pathology of the Culture of Sacrifice" and "Methodological Exploration in the studies of the culture of sacrifice and martyrdom" have had the least success among the researchers of sacrifice. "The predominance of the functional-structural approach and the maximum inattention of researchers to interpretive approaches" and "researchers' contentment with the specific meaning of sacrifice and the abandonment of its phenomenal appearance in the current Iranian society" are two basic criticisms of internal studies of sacrifice. "Construction of a posteriori knowledge" and "designing researches based on multi-layered qualitative sampling" are two suggestable research agendas for future studies in the field of self-sacrifice and sacrifice.
Keywords: Self-Sacrifice, Sacrifice, Martyrdom, Meta-Analysis, Systematic Review, Study Criticism -
این تحقیق ازنظر هدف، توسعه ای-کاربردی بوده و در زمره تحقیقات آمیخته اکتشافی قرار می گیرد. در مرحله کیفی، از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان و تکنیک تحلیل مضمون برای طراحی مدل استفاده شد. مشارکت کنندگان در مصاحبه ها شامل 26 نفر از خبرگان بودند که به صورت هدفمند و با روش گلوله برفی انتخاب شدند. همچنین، در بخش کمی نیز با روش تحلیل عاملی تاییدی و نرم افزار Smart PLS به اعتبارسنجی مدل تحقیق پرداخته شد. بدین منظور، با ابزار پرسش نامه از 384 نفر از شهروندان تهرانی که با روش تصادفی ساده انتخاب شدند، نظرخواهی شد. براساس یافته های تحلیل مضمون، برای پدیده نشاط سه سطح خرد، میانی و کلان با 9 مولفه شناسایی شد. همچنین، یافته های بخش کمی نشان داد که مدل تحقیق و کلیه متغیرهای شناسایی شده مورد تایید هستند. ضمنا، مقادیر ضریب تعیین برای سطح خرد، میانی و کلان به ترتیب 624/0، 581/0 و 532/0 محاسبه شد که مقادیری مطلوبند. همچنین، در این پژوهش با استفاده از گزارش های موجود بین المللی به بررسی تطبیقی میزان نشاط در ایران و کشورهای حوزه خاورمیانه پرداخته شد و یافته ها نشان داد که سطح نشاط جامعه ایرانی چندان مطلوب نیست. نتایج تحقیق نشان داد که نشاط جامعه پدیده ای چندبعدی و پیچیده است که برای ارتقای آن در جامعه ایرانی باید مجموعه ای از عوامل در سطوح خرد، میانی و کلان درنظر گرفته شده و متناسب با آنها برنامه ریزی های لازم انجام شود.
کلید واژگان: نشاط جامعه, مطالعه تطبیقی, تحلیل مضمونThis research aims to design a model of community happiness in Iran and compare it with countries in the Middle East. It is a developmental-applicative study in terms of its purpose and falls in the category of mixed exploratory research. In the qualitative stage, semi-structured interviews with experts and thematic analysis technique were used to design the model. Participants included 26 experts who were selected purposefully using the snowball sampling method. Also, in the quantitative section, the research model was validated with confirmatory factor analysis method and Smart PLS software. For this purpose, the views of 384 randomly-selected citizens of Tehran were sought. Based on the findings of the theme analysis, three levels of micro, medium and macro consisting a total of 9 components were identified for happiness. Further, the findings of the quantitative section confirmed the research model and all the identified variables In addition, the determination coefficient values for micro, medium and macro level were calculated as 0.624, 0.581 and 0.532, respectively, which are desirable. Also, in this research, international reports were consulted to compare the level of happiness in Iran and the countries of the Middle East. The results suggested that the level of happiness in Iranian society is far from desirable. The results also revealed that community happiness is a multidimensional and complex phenomenon, the improvement of which in the Iranian society calls for considering a set of factors at the micro, medium and macro levels and making necessary plans accordingly.
Keywords: Community Happiness, Comparative Study, Theme Analysis -
هدف مقاله حاضر توصیف، مقایسه و مقابله سه گفتمان فقهی «سنتی»، «تحول گرا» و «تجددخواه» در نهاد روحانیت شیعه درباره حجاب و مدیریت زیباشناختی بدن زنانه، بر پایه روش «تحلیل انتقادی گفتمان» لاکلائو و موف است. پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام سیاسی شیعی با محوریت نهاد روحانیت، وجوه معطوف به پوشش زنانه و مدیریت زیباشناختی بدن را در قامت مسئله ای اجتماعی در ایران معاصر پدیدار ساخت. بخشی از مسئله مندی حجاب و معضله های مرتبط با بازنمایی های زنانه مدلول نهادینه شدن حضور اجتماعی زنان در کنار مشروعیت بخشی دینی به مشارکت اجتماعی و سیاسی آنان در حوزه عمومی جامعه از سوی نهاد روحانیت قابل تعلیل است. بازتعریف موازین حجاب و پوشش به مثابه قانون اجتماعی و نفی آن به منزله انتخاب فردی، مزید بر بازتولید مناقشه میان الگوواره اندیشه دینی و غیردینی، همزمان موجد نزاع و تقابل قایلان به اصل حجاب و پوشش اسلامی با یکدیگر ذیل الگوواره دینی و گفتمان های فقهی نیز گردیده است. یافته های پژوهش علاوه بر رویت پذیر ساختن دال های شناور هر یک از گفتمان های فقهی مذکور حول دال مرکزی پوشش اسلامی، وجود برداشت های اجتهادی و اخلاقی متفاوت از الفاظ، مفاهیم و مقولات ذی وجه با پوشش و مدیریت زیبایی شناختی بدن زنان، استنباط های متفاوت از معانی و مدالیل معطوف به حیا و عفت را نیز در سپهر معنایی و کرداری صورت بندی های فقهی «سنتی»، «تحول گرا» و «تجددخواه» نشان می دهد. سازوکارهای ناظر به «چیره بخشی خود - به محاق بردن دیگری»، وجه اشتراک سه صورت بندی فقهی مذکور از حجاب و پوشش را در نهاد روحانیت شیعه تشکیل می دهد.
کلید واژگان: تحلیل انتفادی گفتمان, زنان, فقه, گفتمان های حجاب, انقلاب اسلامی, روحانیت شیعهThe present article aims at describing, comparing and contrasting three jurisprudential discourses, i.e. ‘traditional’, ‘evolutionist’, and ‘modernist’ discourses, in the institution of the Shiite clergy regarding hijab and aesthetic management of women’s bodies based on Laclau and Mouffe’s method of ‘critical discourse analysis’. The victory of Islamic revolution and establishment of the Shiite political system with centrality of institution of clergy revealed the aspects of feminine dress and aesthetic management of the body in the form of a social issue. The institution of clergy can account for a part of the issue of hijab and the issues related to feminine representation due to institutionalization of women’s social presence alongside religious legitimization of their social and political participation in the public sphere of society. Redefinition of the rules of hijab and dress as the social life laws and negating it as an individual choice, in addition to reproduction of disputes among the religious and non-religious models of thought, causes a struggle among those who believe in the principle of hijab and Islamic dress under the religious model and jurisprudential discourses. The findings of the research, in addition to making the floating significations of each of the jurisprudential discourses visible around the central significations of Islamic dress, suggest the existence of various ijtihadi and moral readings of words, concepts and subjects related to dress and aesthetic management of women’s bodies, and different inferences from meanings and signified ideas related to modesty and chastity in the semantic and functional sphere of ‘traditional’, ‘evolutionist’ and ‘modernist’ jurisprudential formulations. The mechanisms pertaining to ‘self-domination/ effacing others’ form the common aspect of the three jurisprudential formulations of hijab and dress in the Shiite institution of clergy.
Keywords: Critical Discourse Analysis, Women, Jurisprudence, Discourses Of Hijab, The Shiite Clergy -
گرایش به سنت های درمانی دگرپزشکی، در مقام ارتقاء سلامت، پیشگیری و درمان بیماری مورد اقبال اقشار زیادی از کنش گران اجتماعی واقع شده است. هدف پژوهش شناسایی زمینه های ناظر بر گرایش به سنت های درمانی دگرپزشکی و مطالعه تجربه زیسته شهروندان تهرانی از مصرف رویکردها و رویه های سنت های درمانی دگرپزشکی است. داده یابی از طریق مصاحبه نیمه-ساختاریافته با 30 نفر از مراجعه کنندگان به مراکز دگرپزشکی شهر تهران، انجام پذیرفت. کاوش در تجربیات برمبنای روش کلایزی بود. چیستی زمینه های گرایش به سنت-های درمانی دگرپزشکی، ذیل مضامین «استیلای برساخت های اعتبارزدا از زیست پزشکی»، «مطالبه دگرطبی منبعث از فراگیری کرونا»، و «هم بوده پنداری پنهان زیست پزشکی با اقتصاد و سیاست»، و کشف وجوه سازنده تجربه زیسته بهره مندی از خدمات درمانی دگرپزشکی، با استعانت از مضامین «پیشگیری و درمان در قامت سبک زندگی»، «درمان کاربردی در معیت امر آلی و طبیعی»، «نامطلوب انگاری متکثرالوجه زیست پزشکی»، و «هویت آفرینی موثر مبتنی بر خود تحققی» پاسخ داده شد.آگاهی دهندگان پژوهش مزید بر مخالفت با پاره ای گفتارها و کردارهای سنت دگرپزشکی، همزمان، امتناع از تمسک محض به تبلیغات، و دوری جستن از مصادره به مطلوب عوامانه باورهای دینی و پنداشت های سنتی، و علمی تر شدن مناسبات پیشگیری، تشخیص، و درمان بیماری، و هم چنین، بسط حرفه ای گری در میان کارگزاران تخصصی را از مدخل های اصلی بازتولید سنت های دگرپزشکی، مزید بر گفتمان زیست پزشکی، می دانند.کلید واژگان: دگرپزشکی, طب جایگزین, زیست پزشکی, گیاهان دارویی, مدیریت بدن, سبک زندگیAlternative medicine treatment traditions, are favored by a range of social actors. The purpose of the research is to identify the areas of tendency towards alternative medicine traditions and to discover the lived experience of Tehrani citizens regarding procedures included in them. Data collection was done through semi-structured interviews with 30 people who referred to diagnostic-treatment centers active under alternative medicine traditions in Tehran, who were selected purposefully and based on inclusion criteria. Exploration of experiences was done based on the Claizian method. "Hegemony of social constructions discrediting biomedicine", "Demand of heterogeneity arising from the spread of Corona", "Hidden coexistence of biomedicine with economy and politics", "Prevention and treatment as a lifestyle", "Applied therapy in the context of the organic and natural, "pluralistic undesirability of bio-medicine ", and "effective identity creation based on self-realization" were the final themes answering the study questions. The informants are further informed about the opposition to some of the words and actions included in the traditions of alternative medicine. They put emphasis on refusing to stick to advertisements and avoiding the confiscation of religious beliefs and traditional ideas for the common good, and development of professionalism in regard to promotion of alternative medicine traditions.Keywords: Alternative Medicine, Biomedicine, Medicinal Plants, Body Management, Lifestyle
-
مقاله حاضر با هدف واکاوی تجربه تنهایی در دانشجویان خوابگاهی پسر دانشگاه علامه طباطبایی و شناخت راهبرد های آنها در مواجهه با این تجربه نوشته شده است. برای نیل به این مقصود، به منظور تامین حساسیت نظری مقاله، چهار رویکرد کنش متقابل، روان پویشی، اگزیستانسیال (وجودی) و شناختی انتخاب شدند و در بخش روش نیز، از پدیدارشناسی تفسیری استفاده شد. تحلیل پدیدارشناسانه تفسیری، هر دو سنت پدیدارشناسی هرمنوتیکی و متعالی را یکپارچه می کند و با استفاده از اصول نظری پدیدارشناسی هرمنوتیکی و خاص انگاری، به کشف معنابخشی افراد به تجربه های مهم مبادرت می ورزد. نمونه های مورد مطالعه به تعداد 12 نفر، با استفاده از نمونه گیری هدفمند، از میان دانشجویان خوابگاه شهید آشتیانی دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب شدند. در نهایت، با اتکا به روش پدیدارشناسی تفسیری و چارچوب مفهومی مناسب، مضامین اصلی «جامعه رقابتی»، «جامعه نظارتی و ناامن»، «حکمفرمایی سکوت» و «جامعه یک رنگ» حاصل شدند و سه راهبرد «انکار تنهایی»، «درون گرایی» و « انفعال» به عنوان راهبرد های دانشجویان در مواجهه با تنهایی کشف شدند.
کلید واژگان: احساس تنهایی, پدیدارشناسی, فردگرایی, بی اعتمادی, جامعه شناسی عواطف -
در گفتمان علوم اجتماعی، مفهوم «خود» برساخته ای اجتماعی، و اعم از ترکیب زیستی- روان شناختی است. مطابق با معنای مذکور، «خود»، طی پدیداری زما ن مندانه، مکا ن مندانه و تاریخ مندانه در بستر تعامل اجتماعی، وجه عمده «هویت روزمره» کنش گران اجتماعی را متکون می سازد. هدف مقاله شناسایی و توصیف تجربه زیسته زنان و مردان متاهل ساکن شهر ساری از «خود»های پدیدارشده بر آن ها در جریان مناسبات زندگی روزمره است. مطالعه با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی، داده بابی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، و داده کاوی بر پایه روش کلایزی به انجام رسیده است. آگاهی دهندگان پژوهش30 نفر از زنان و مردان، با حداقل 10 سال تجربه تاهل بودند که به صورت هدفمند، و با توجه به معیارهای شمول انتخاب شدند. به موجب تجرید حاصل از 1650 مفهوم توصیفی، و در جریان کدگذاری چندمرحله ای ناظر بر حرکت از مرتبه امر انضمامی به ساحت امر انتزاعی، 4 سنخ از خود، مشتمل برخود تسعیری، خود متخبتر همگرا، خود زوال یافته دگربین وخود منفرد خیال پرداز، به عنوان مضامین اصلی برساخت گردید. به موجب تجریدی ترین نتیجه حاصل از یافته های میدانی، آگاهی دهندگان مطالعه ذیل هر کدام از «خود»های پدیداری، و در مقام مواجهه با موقعیت ادراک شده شان، ناگزیر از کاربست سازوکارهای کنشی و تفسیری به مراتب متنافر با درونی ترین پنداشته ها و لایه های آگاهی خود هستند. مضیقه یاد شده موجد تکوین دوگانه از خودبیگانگی - تلاش معطوف به رهایی بخشی از آن مضیقه می-گردد.
کلید واژگان: خود, روان شناسی اجتماعی, مفسر اجتماعی, کنش متقابل نمادین, هویت اجتماعیIn the discourse of social sciences, the concept of “self” is a social construction, and something more than a pure biological-psychological configuration as well. Regarding the point stated above, one can suppose that ‘the self’ while emerging as a historical, time-oriented as well as place-directed phenomenon constructs the most variation of social actors’ everyday identities. The purpose of the study is to describe the experience of married persons either men or women of Sari City regarding the visible becoming of their “selves” under the circumstances of their everyday lives. The study was performed through implementation of descriptive phenomenology as the research method. Married persons owing at least 10-year marital experience were selected purposefully on the basis of predetermined inclusion criterion as the research informants. Data seeking has been done through thirty semi structured interviews. Data analysis and exploration in participants’ experiences was done on the basis of employment of Collaizi method. Consequent abstraction of 1650 descriptive concepts led to construction of 4 types of “selves” including exchanged self, convergent proud self, decomposed- other directed self, and single fanciful self as well. On the basis of final conclusion of the performed research, research informants under any of the discovered visible selves and in their approaching the perceived situation have to inevitably apply active and interpretive mechanisms in conflict with their inner deep consciousness. The above experience as a dilemma is led to production of a duality namely called alienation- emancipatory-oriented attempts.
Keywords: Self, Social Psychology, Social Interpreter, Symbolic Action, Social Identity -
پراکندگی نتایج مطالعات، ضرورت مرور نظام مند پژوهش های مرتبط با حمایت اجتماعی و سنخ-شناسی پیامدهای آن را با هدف تصویرسازی نسبتا جامع از آورده ها و چالش ها آشکار می سازد. هدف مطالعه، سنخ بندی پیامدهای حمایت اجتماعی در جامعه ایرانی، و روش آن، مرور نظام مند است. مقالات منتشرشده با موضوع حمایت اجتماعی جامعه آماری پژوهش هستند که با رجوع به پایگاه های علمی ایرانی جستجو شدند. بر اساس معیارهای شمول، 40 مقاله مرتبط انتخاب شدند. برای دستیابی به داده های مقالات،کاربرگ های استخراج داده ها در قالب دوازده شاخص طراحی و ضمن کدگذاری و حاشیه نویسی، تکمیل و متعاقب بررسی و مقایسه آن ها با یکدیگر، تحلیل شدند. بر پایه مرور نظام مند، حمایت اجتماعی به عنوان متغیر مستقل مورد کاوش، در نسبت با 18 متغیر مورد بررسی محققان داخلی قرار گرفته است؛ سایر متغیرهای مرتبط با متغیر حمایت اجتماعی ذیل سنخ های پیامدی «جسمانی»، «روان شناختی»، «اجتماعی» و «فرهنگی - نگرشی» مقوله بندی شده اند. سنخ پیامدی روان شناختی، اجتماعی و فرهنگی - نگرشی هر کدام دارای بیشترین فراوانی هستند (5/12%)؛ سنخ پیامدی جسمانی کمترین اهمیت را نزد نویسندگان داشته اند (5/12%). ، «سلامت روان» و «کیفیت زندگی»، ذیل سنخ پیامدی روان شناختی، دارای بیشترین فراوانی هستند. به موجب مهم ترین نتیجه مطالعه، اثربخشی حمایت اجتماعی، مستلزم توجه به ابعاد و پیامدهای چندوجهی آن با استعانت از رویکردهای میان رشته ای سلامت و اتخاذ دیدگاه کل نگر، هم در مقام فهم و هم در موضع سیاستگذاری های معطوف به مددکاری اجتماعی خواهد بود. بی توجهی به ذی-وجوه بودن حمایت اجتماعی، غفلت از حمایت اجتماعی رسمی و سازمان یافته و امتناع از کاربست روش-های کیفی و تفسیری اساسی ترین نقاط ضعف پژوهش های مورد بررسی هستند.
کلید واژگان: حمایت اجتماعی, سلامت, سلامت روان, سلامت اجتماعی, مرور نظام مندThe dispersion of study results reveals the need for research on the consequences of social support to achieve a relatively comprehensive picture of the findings and challenges. The purpose of study is classification of the variables related to the consequences of social support in Iranian society. The method used is systematic review. The statistical population included published scientific articles addressing issue of social support and its consequences. Related articles were searched in Iranian scientific databases. Based on the inclusion criterion, the most relevant articles with the objectives of the study (40 articles) were selected. To access the data of the articles, the data extraction worksheets were designed and adjusted in the form of twelve indicators and were completed based on the coding and annotations of each worksheet. After reviewing and comparing the worksheets for each article, the obtained data were collected and analyzed as well. A systematic review shows that the variable of social support as the variable studied in this study has been studied in relation to 18 variables; The variables identified as social support consequences in the reviewed studies are classified and summarized in four types of physical consequences, psychological consequences, social consequences and cultural-attitudinal consequences. Psychological, social, and cultural-attitudinal variables separately have the highest frequency in 12.5% of cases and physical variables in 2.5% of cases have the least importance among the authors of the researched researches. Mental health and quality of life were the most repeated among the consequences of social support in the reviewed articles.
Keywords: social support, Health, Mental Health, Social Health, systematic review -
پیدایش، و تحولات مندرج در شبکه های اجتماعی مجازی، موجد پدیداری نقش های جنسیتی متمایز در میان زنان شده است. مصرف فضای مجازی، قرین با تکوین فرصت ها و تهدید ها برای زنان بوده است. هدف مطالعه، توصیف تجربه نقش های جنسیتی زنان خانه دار در مواجهه با شبکه های اجتماعی مجازی، و کاوش پیرامون بسترهای گوناگون ناظر بر آن تجربه با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی است. سوال اصلی عبارت است از: نقش های جنیستی در مواجهه با شبکه های اجتماعی مجازی چگونه تجربه می-شود؟» زنان متاهل 28 تا 56 ساله شهر ری، انتخاب شده به صورت هدفمند، و مبتنی بر معیارهای شمول، آگاهی دهندگان پژوهش بودند. داده یابی بر پایه بیست مصاحبه نیمه ساختار یافته، و کاوش در تجربیات با استخدام روش کلایزی صورت گرفت. پرسش پژوهش در قالب 3 مضمون نهایی «زناشویی فراواقعی شده»، «همسری آنلاین» و «مادری نرم افزارانه عاطفت کیش» پاسخ داده شد. مضامین ده گانه اصلی مشتمل بر «استثمارشدگی خیره به فراواقعیت جنسی در سکوت»، «خیانت هراسی آنلاینی»، «سودای مانکن بودگی زن»، «اشتراک آگاهی جنسی و لذت زناشویی»، «تدبیر آنلاین منزل»، «سوژگی رویت پذیر»، «هم بودگی بیم، امید و بازاندیشی در زیست مجازی»، «حکمرانی مادری آنلاین، احتضار مادری مالوف»، مادرمعلمی امدادگرانه» و «مادری هراسناک» بودند. مضامین مذکور وجوه سازنده تجربه نقش های جنسیتی در حوزه-های زناشویی، همسری و مادری را بازنمایی می کنند. در بخش یافته ها، مضامین اصلی، با ارجاع به گزیده-های مصاحبه ای متناظر با آن ها در حوزه های فوق الذکر مورد تحلیل قرار گرفته است. نتیجه گیری مقاله ناظر بر ارایه صورتبندی تفسیری راجع به مساله پژوهش با عطف نظر به پیشینه پژوهش، چارچوب مفهومی و یافته های تجربی در تجریدی ترین وجه ممکن است.کلید واژگان: نقش های جنسیتی, زنان, پدیدارشناسی, جامعه شبکه ای, شبکه های اجتماعی مجازیGenesis as well as consequent transformations happened in virtual social networks has contribution in emergence of distinct gender roles among women. Cyberspace consumption has been associated with opportunities and threats for women. The purpose of the study is to describe the experience of housewives’ gender roles as well as investigation of backgrounds relating to mentioned experience through implementation of descriptive phenomenology as the research method. The main question is how the gender roles is experienced by housewives while approaching virtual social networks. Married women of 28–56-year-old living in Shahr-e-Rey were selected purposefully on the basis of predetermined inclusion criterion as the research informants. Data seeking has been done through twenty semi structured interviews. Data analysis and exploration in participants’ experiences was done on the basis of employment of Collaizi method. Research question mentioned above was answered in the form of 3 final themes including Hyper-realized matrimony, online spousal, and software-oriented emotional motherhood. Other ten main themes in this regard included sexual hyperreality- based exploited in silence, online infidelity phobia, being mannequin desire, sexual conscious and pleasure sharing, online household management, visible state of being subject, state of intertwined fear, hope and reflexivity in virtual life, online motherhood governance, dying traditional motherhood, helpful teacher-mother and dreadful motherhood. The above stated themes represent various dimensions of experience related to gender roles in three scopes of matrimony, spousal arrangements as well as motherhood. Interpretative analysis of main discovered themes has been provided with special reference to selected statements of informants expressed in semi-structured interviews. The conclusion of present paper has been interpretatively articulated on the basis of the highest level of abstraction with reference to research conceptual framework, review of previous related studies and empirical findings of the current research as well.Keywords: gender roles, phenomenology, Network Society, Information Technology (IT), virtual social networks
-
هدف پژوهش حاضر مطالعه کیفی زمینه های اجتماعی و فرهنگی نشاط اجتماعی در زندگی شهری می باشد. این پژوهش از نظر هدف در زمره پژوهش های بنیادی محسوب می شود. در این پژوهش با رویکردی کیفی و با استفاده از روش نتحلیل مضمون، به بررسی کیفی نشاط اجتماعی در زندگی شهری (شامل شرایط علی، زمینه ای، شرایط مداخله گر، و پیامدهای آن) و ایجاد شبکه مضامین پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن بودند داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بدین صورت که ابتدا مصاحبه ها در متنی منسجم و یکپارچه ثبت و سپس کدگذاری گردید و کدهای مشابه در دسته های مفهومی تحت عنوان مضامین سازمان دهنده قرار گرفتند. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل مصاحبه ها و منابع مربوط به جراید با استفاده از تحلیل مضمون، 11 مضمون فراگیر در رابطه با زمینه های نشاط اجتماعی در زندگی شهری استخراج گردیده است. همچنین این 11 مضمون فراگیر شامل زمینه فردی، زمینه اجتماعی، زمینه فرهنگی، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی، محیط انسان ساخت، زیرساخت های مدنی شهری، رسانه ها، تخلیه هیجانات منفی، موانع، پیامدها می باشد که خود متشکل از 37 مضمون سازمان دهنده می باشد که مجموعه توسط 239 مضمون پایه تدوین گردیده است. قابل ذکر است، در این مقاله واژههای نشاط، شادی، شادکامی و شادمانی مترادف یکدیگر به کار رفته اند.
کلید واژگان: مطالعه کیفی, زمینه های اجتماعی, زمینه های فرهنگی, نشاط اجتماعی, زندگی شهریThe aim of this study is a qualitative study of social and cultural contexts of social vitality in urban life. This research is considered as a fundamental research in terms of purpose. In this research, with a qualitative approach and using the method of content analysis, the qualitative study of social vitality in urban life (including causal conditions, contexts, intervening conditions, and its consequences) and the creation of a network of themes have been studied. The results showed that the data obtained from the interview were analyzed using the content analysis method. In this way, first the interviews were recorded in a coherent and integrated text and then coded and similar codes were placed in conceptual categories under the title of organizing themes. Based on the results of the analysis of interviews and media-related sources using content analysis, 11 comprehensive themes related to the areas of social vitality in urban life have been extracted. Also, these 11 comprehensive themes include personal context, social context, cultural context, economic factors, political factors, man-made environment, urban civic infrastructure, media, discharge of negative emotions, obstacles, consequences, which itself consists of 37 organizing themes. 239 basic themes have been compiled. It is noteworthy that in this article, the words cheerfulness, happiness, joy and happiness are used interchangeably.
Keywords: Qualitative study, social contexts, cultural contexts, Social vitality, Urban life -
پراکندگی نتایج مطالعات ناظر به حجاب، ضرورت مرور نظام مند پژوهش های ذیربط را به منظور دست یافتن به تصویری نسبتا روشن از آورده ها و چالش های مطالعاتی آشکار می کند. پرسش های پژوهش حاضر ناظر به توصیف وجوه روش شناختی، تبیینی و کارکردی پدیده حجاب در جامعه ایران طی مطالعات سال های 1383 1397، همچنین ایضاح نقد های وارد بر آن مطالعات است. بر پایه نتایج پژوهش، نه مساله محوری شامل عوامل موثر بر ارتقای فرهنگ حجاب، قلمرو حجاب، پیامدهای فردی و اجتماعی حجاب، شبهات و آسیب شناسی حجاب، مسیولیت حکومت در قبال فرهنگ حجاب، تحولات حجاب و تلقی از حجاب در جامعه مورد توجه پژوهش گران داخلی قرار گرفته اند. هم چنین، به استناد برداشت های تفسیری حاصله، موارد چندگانه ای، مشتمل بر عدم توجه محققان به ملاحظات روش شناختی مندرج در پارادایم کمی، تقلیل سطح علمی پژوهش ها به مطالعات ترویجی و مروری، حصر حداکثری پژوهش ها به کلان شهرها و کنارگذاری شهرهای کوچک تر از شمول مطالعه، تغلب نگاه آسیب شناسانه به حجاب در مطالعات و تغافل پژوهشگران از ابعاد تفسیری و معناکاوانه مرتبط با آن، تقلیل طیف کثیری از کارکردهای دنیوی و اخروی حجاب به ملاحظات معطوف به امر جنسی، نبود راهکارهای مبتنی بر مطالعات میدانی در مواجهه با معضله حجاب، و سرانجام، بی توجهی به رویکردهای میان رشته ای در حکم نقدهای وارد بر مطالعات منتخب هستند. موارد فوق الذکر، امکان تعریف دستورکارهای پژوهشی جدید پیرامون مساله حجاب در جامعه ایرانی فراهم می آورد.کلید واژگان: حجاب, جامعه شناسی بدن, کارکرد حجاب, جامعه پذیری, فرهنگ حجاب, مطالعات حجاب, خودآرایی
-
پراکندگی نتایج مطالعات، ضرورت مرور نظام مند پژوهش های ناظر به تعیین کننده های سلامت روان را به منظور رسیدن به تصویری نسبتا جامع از آورده ها و چالش های مطالعاتی آشکار می سازد. هدف مطالعه، شناسایی و سنخ بندی متغیرهای معطوف به سلامت روان در جامعه ایرانی است. پرسش اصلی مطالعه این است که در پژوهش های داخلی 1399-1385 موضوع سلامت روان در نسبت با چه متغیرهایی مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است؟ مرور نظام مند 30 مقاله پژوهشی منتخب نشان می دهد سلامت روان متاثر از 36 متغیر در چهار سنخ اجتماعی، فرهنگی، زمینه ای و روان شناختی، محصول شرایط اجتماعی و فرهنگی است. متغیرهای اجتماعی در 6/36% موارد بیشترین فراوانی را دارا هستند و متغیرهای روان شناختی در 4/23% موارد کمترین اهمیت را نزد نویسندگان پژوهش های مرورشده داشته اند. این نتیجه نشانگر اهمیت شرایط اجتماعی و موید یافته های علمی جهانی ناظر به سهم بیشتر تعیین کننده های اجتماعی - نسبت به تعیین کننده های فردی و روان-شناختی - در سلامت و بیماری و به طور خاص سلامت و بیماری روانی می باشد. متغیرهای فرهنگی و زمینه ای نیز هر کدام به طور جداگانه در 30% پژوهش ها توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده اند. عدم راهکار اجرایی در مطالعات، امتناع پژوهشگران داخلی از کاربست روش های کیفی و تفسیری، و بی توجهی به نوع مناسبات میان ساختار و مولفه های سیاسی با سلامت روان از جمله محوری ترین وجوه مغفول در پژوهش-های مرورشده است. این بررسی اهمیت عوامل اجتماعی و نیاز به اقدامات سیاستی و مداخلات جدی برای ارتقاء سلامت روان اعضای جامعه را برجسته می سازد.
کلید واژگان: سلامت روان, جامعه شناسی بیماری های روانی, نهاد سلامت, مرور نظام مند, حمایت اجتماعیThe dispersion of the study results reveals the need for a systematic review of research on mental health determinants in order to achieve a relatively comprehensive picture of the findings and challenges of the study. The purpose of this study is to identify and classify the variables related to mental health in Iranian society. The main question of the study is that in domestic research in 2006-2010, the subject of mental health has been considered by social science researchers in relation to what variables? Systematic review of 30 selected research articles shows that mental health is affected by 36 variables in four types of social, cultural, contextual and psychological, the product of social and cultural conditions. Social variables have the highest frequency in 36.6% of cases and psychological variables in 23.4% of cases have the least importance among the authors of the reviewed studies. This result indicates the importance of social conditions and confirms the global scientific findings regarding the greater share of social determinants - than individual and psychological determinants - in health and disease, and in particular health and mental illness. Cultural and contextual variables each separately in 30% of studies have attracted the attention of researchers. Lack of executive solution in studies, refusal of domestic researchers to use qualitative and interpretive methods, and disregard for the type of relationship between political structure and components with mental health are among the most central aspects neglected in the reviewed research.
Keywords: Mental Health, sociology of mental illness, health institution, systematic review, social support -
هدف این پژوهش، رویت پذیر کردن پدیده نابرابری و متعلقات آن، در تجربه زیسته دانشجویان بهره مند از سرمایه کمتر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نمادین در دانشگاه علامه طباطبایی است. بدین منظور با به کارگیری چشم انداز تیوریک پیربوردیو و ابتناء بر روش شناسی منطق استفهامی، تفسیری جامعه شناسانه از پدیده مذکور صورت گرفت. در این راستا، 24 نفر دانشجوی دختر و پسر مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، هدفمندانه انتخاب شدند و از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته داده ها جمع آوری شد. در پی مضمون بندی داده ها و مفاهیم توصیفی موجود در مصاحبه ها با استفاده از روش تحلیل محتوای هدایت شده سیوفانگ و شنون، دوازده مضمون اصلی بدین شرح برساخت گردیدند: انقطاع دیروز، تعلیق امروز، بیم فردا، سقوط رویا، مصلوب رسوایی هراسی، وخامت ملامت، نهایت حقارت، ناظر فرهنگ تزریقی، ادای تزویری، تخدیر با بداهت در سایه بلاهت، هزیمت برگرفته از طرد اجتماعی، مغبون متنعمین بهره بردار، مطرود ذایقه سازان ساختار، بازنده نازپروردگان سرخوش، گریزان از مخدره هوش و گوش، بی اعتنا به محصول کارخانه عقیده ساز، رقیب عمله نرمالیزاسیون. از مهم ترین نتایج پژوهش، یکی این است که رتق و فتق پدیده نابرابری در میدان آموزش، مزید بر پایش کمی و پوزیتیویستی شاخص ها و معیارهای عینی تعریف شده، متوقف بر امعان نظر به پیامدهای سوء برخاسته از تغلب فرهنگی جریان های واجد سرمایه بیشتر اقتصادی و فرهنگی در میدان دانشگاه است؛ پیامدهایی که غالبا از دیالکتیک عادت واره های اساتید و گروه های دانشجویان همساز با آنها ناشی شده اند. دموکراتیزاسیون میدان آموزش با هدف بسط عادلانه تر میدان آموزش، پیشنهاد اساسی این پژوهش خطاب به سیاست گذاران فرهنگی و آموزشی نظام دانشگاهی است.
کلید واژگان: بوردیو, تجربه نابرابری, میدان دانشگاه, سلطه, جامعه شناسی فرهنگ -
هدف پژوهش اکتشافی، توصیفی و تفسیری حاضر تبیین چرایی و پیامدهای پیدایش عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم در میان پژوهش گران علوم انسانی از منظر مشارکت کنندگان در تحقیق است. بدین منظور، 35 نفر عضو هییت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علامه طباطبایی، در قالب نمونه گیری هدفمند انتخاب و فرایند نمونه گیری از آنها تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافته است. داده ها به کمک مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته و گپ وگفت های دوستانه، جمع آوری و سپس، تحلیل شده اند. به موجب واکاوی مضمونی داده ها، عدم انباشت تجربه پژوهشی و ضعف اشتراک دانش در اجتماع علمی، ابهام در استانداردهای پژوهشی، هزینه هراسی، مضیقه های انگیزشی و روانی، دوگانه مطالعه و اقتصاد و تاملات بازاندیشانه معرفت شناختی، مضامین شش گانه ای هستند که عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم را در پژوهش های علوم انسانی تبیین می کنند. تصمیم سازی مستقل از پژوهش و تکانه های مدیریتی شدید، سیاست گذاری پر هزینه، فروکاست سرمایه اجتماعی و احساس استغنای برنامه ریزی از یافته های پژوهشی علوم انسانی مضامینی هستند که پیامدهای حاصل از وجود عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم را بازنمایی می کنند. برداشت تفسیری تر از نوع روابط میان مضامین برساخت شده نشان می دهد ناروایی های مرتبط با اخلاق پژوهش ذیل مقوله مرکزی فقدان اجتماع علمی قابل فهم است؛ بر همین مبنا، تکوین اخلاق علمی موکول به تحقق اجتماع علمی نقش آفرین خواهد بود که در پی آن اخلاق پژوهشی از سطح ترجیحات شناخت انگارانه فردی خارج و تبدیل به امری نهادی، با سویه های جامعه شناختی می گردد. ارتقاء مذکور متضمن پاسداشت بازاندیشی های معرفت شناختی حول معنای علم و اخلاق پژوهش، تامل پیرامون نسبت میان علم و جامعه، و بازآفرینی های ساختاری برآمده از موارد فوق، در مقام سیاست گذاری و برنامه ریزی خواهد بود.
کلید واژگان: جامعه دانایی محور, دانشگاه, پژوهش, علوم انسانی, اخلاق علمی, توسعه اجتماعی -
مطالعه حاضر باهدف بررسی زمینه ها و پیامدهای اجتماعی مسمومیت های دارویی عمدی در بین جوانان شهر پاکدشت انجام گرفته است. روش تحقق کیفی و تجزیه وتحلیل داده ها با روش داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام گرفت. نمونه گیری مبتنی بر نمونه گیری هدفمند و نظری است. فرایند اشباع نظری با مصاحبه عمیق با 27 نفر از جوانان با تجربه مسمومیت دارویی عمدی مراجعه کننده به بیمارستان شهدای پاکدشت انجام شده است. براساس یافته های پژوهش، پدیده محوری «ضعف هویت اثرگذار» است که ناشی از «حس رها ودگی، ضعف مرجعیت اجتماعی و حس فرودستی اجتماعی» است. زمینه های اجتماعی پدیدآورنده این پدیده محوری در دو بعد، کلان و بین فردی، استخراج شده است. در بعد کلان، این زمینه ها عبارت اند از: «ضعف در انسجام بخشی زمانی، فقر نسلی، پس زدگی اجتماعی». در سطح بین فردی، زمینه های اجتماعی شامل «کشش های گروهی، میل جنسی تحقق نیافته، مرزهای خانوادگی ناپایدار و روابط نارس» هستند. برای پیامدهای اجتماعی، 19 مفهوم پایه استخراج شد که درنهایت، در قالب سه مقوله اصلی «تفکر انتقامی و جبرانی»، «گسست در سلامت اجتماعی» و «انگ و داغ اعتبار اجتماعی» سازمان دهی شدند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که جوانان پاکدشت در ساخت اجتماعی موجود انسجام و انطباق لازم را کسب نمی کنند. این وضعیت ابتدا «یافتن معنا در جامعه، دوم حس داشتن یک تجربه مشترک با دیگران، سوم کارآمدی اجتماعی و عاملیت و درنهایت، حمایت اجتماعی» آنها را مختل ساخته است.
کلید واژگان: جوانان, خودکشی, هویت اثرگذار, پاکدشت, مسمومیت دارویی عمدیDrug poisoning as a high-risk behavior is one of the most common types of poisoning and is more prevalent among young people. Therefore, the present study aimed to investigate the social context and consequences of drug poisoning among the youth of Pakdasht city. The method of qualitative realization and analysis of data analysis was performed using the data method of Strauss and Corbin. "Targeted" and "theoretical" sampling were used. By performing 27 in-depth interviews with young people with experience of drug poisoning who have been referred to Pakdasht Shohada Hospital, theoretical saturation has been achieved. The pivotal phenomenon is the "weakness of effective identity" which is due to the "sense of abandonment, weakness of the social authority and the sense of social inferiority". The social contexts that created this pivotal phenomenon were extracted in two macro and interpersonal dimensions. On a macro scale, these areas are: On a macro scale, these areas are: "Weakness in temporal cohesion, generational poverty, social rejection." At the interpersonal level, social contexts include "group tensions, unfulfilled sexual desires, unstable family boundaries, and premature relationships." For societal implications, 19 basic concepts were extracted, which eventually were organized into three main categories: "revenge and compensatory thinking", "disruption in social health, and "stigma and labeling social prestige". The results of this study show that young people in Pakdasht do not achieve the necessary consistency in existing social development. This situation has disrupted their "first finding meaning in society, second, their sense of shared experience with others, third, social efficiency and agency, and finally, social support."
Keywords: Youth, Suicide, affective identity, Pakdasht, Intentional drug poisoning -
مطالعه بازنمایی اجتماعی و زیبایی شناسنانه بدن در حوزه عمومی از رایج ترین دستورکارهای پژوهشی دهه اخیر در ایران بوده است. پراکندگی نتایج مطالعات، ضرورت فراتحلیل پژوهش های ناظر به ساخت اجتماعی بدن را با به منظور رسیدن به تصویری نسبتا جامع از آورده ها و چالش های مطالعاتی آشکار می سازد. هدف مطالعه، شناسایی و سنخ بندی متغیرهای معطوف به ساخت اجتماعی بدن در جامعه ایرانی است. پرسش اصلی مطالعه این است که در پژوهش های داخلی 1395-1386 پدیده مدیریت بدن در نسبت با چه متغیرهایی مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است؟ فراتحلیل 29 مقاله پژوهشی منتخب نشان می دهد بدن های طبیعی زیست شناختی کنش گران اجتماعی متاثر از 48 متغیر در چهار سنخ اجتماعی، فرهنگی، زمینه ای و روان شناختی، به نوعی مصنوع اجتماعی فرهنگی بدل شده اند. متغیرهای اجتماعی در 8/57% موارد بیشترین فراوانی، و متغیرهای فرهنگی در 2/27% موارد کمترین فراوانی را دارا هستند؛ در 2/78% پژوهش ها، متغیرهای روان شناختی توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده اند؛ بدین سان، متغیرهای اجتماعی، و روان شناختی، بیشترین اهمیت، و متغیرهای زمینه ای و فرهنگی اهمیت کمتری نزد نویسندگان پژوهش های مرور شده داشته اند. فقدان راهکار اجرایی در 2/78% مطالعات و امتناع پژوهش گران داخلی از مطالعه چگونگی برساخته شدن اجتماعی بدن از منظر نسبت گزینی آن با ابعاد مختلف گفتمان مسلط دینی و سیاسی محوری ترین وجه مغفول در پژوهش های فراتحلیل شده است.
کلید واژگان: برساخت اجتماعی, جامعه شناسی بدن, فراتحلیل, بدن, مصرف رسانه ای, پذیرش اجتماعیThe study of the social as well as aesthetic representation of body in public sphere has been one the most popular research agenda during the recent decade in Iran. Dispersion of the research results regarding the mentioned representation clearly divulge the necessity of performing a meta-analysis of the studies oriented toward the social construction of the body. Consequently, a relatively comprehensive image of the achievements as well as the challenges relating to the stated topic can be perceived. The purpose of the present study is to numerate the variables related to the body management and suggest a typology of them. The main question tried to be answered is “Which variables have attracted the attention of Iranian social studies researchers studying the phenomenon of body management?” Meta-analysis of 29 purposefully selected research papers show that the biological as well as natural bodies of the social actors have been changed into to a kind of social construction through the impact of 48 independent variables. Generally speaking, these mentioned variables can be categorized in terms of four types including social, cultural psychological and demographic ones as well. Social variables have the highest frequency of usage in 57/8% of the meta-analyzed studies while cultural variables have the lowest frequency of usage in 27/2% of the mentioned studies. In 78/2% of the reviewed studies, researchers have emphasized the impact of psychological variables on the social construction of the body. To put it differently, it can be concluded that lower levels of significance have been attached to the social and cultural variables than those allocated to psychological and demographic ones in the studies reviewed in this research paper. The absence of offering practical solutions related to mechanisms of the social construction of the body as well as neglection of the types and forms of relation between social construction of the body and different aspects of dominant of religious-political discourse are the two important dimensions missed by the authors of the purposefully selected research papers.
Keywords: social construction of the body, Sociology of boy, mass media, Meta-analysis, Social acceptance of body -
اقتدار پزشکی، از خشونت تا دگرفهمی؛ مطالعه ای قوم نگارانه در شهر تهران
رابطه درمانی بین پزشک و بیمار رابطه ای نابرابر است. بیمار در وضعیتی اضطراری ناگزیر از انجام توافقی با پزشک است که پذیرش طرح درمان و انجام آن و پرداخت هزینه ها را در برمی گیرد و پزشک برخلاف بیمار اضطراری برای پذیرش شرایط توافق ندارد. این موقعیت نابرابر ممکن است به اقتدار پزشک منتهی شود، به این معنا که پزشک با قرار گرفتن در موقعیتی برتر خواست و اراده بیمار را تابع خواست خود کند. یافته های این تحقیق که در سنت مردم نگاری انتقادی و بر اساس مصاحبه های نیمه ساخت یافته با عده ای از بیماران و پزشکان در شهر تهران انجام شده است نشان می دهند که در حوزه عمل درمانی پنج شکل اصلی اقتدار پزشکی را می توان به ترتیب زیر برشمرد: اقتدار فردی پزشکان که امتداد اقتدار آن ها در حوزه هایی غیر از حوزه عمل پزشکی است. اقتدار قهری که با نفی بدن زیسته و سوژگی بیمار پدیدار می شود. اقتدارگرایی پزشکی که با تحت سلطه گرفتن بیمار به کمک ترفندهای روانی امکان پذیر است. اقتدار حقوقی پزشکی که با تکیه بر پروتکل های درمانی و تاکید بر حقوق مدنی افراد به دست می آید و در نهایت اقتدار دگرفهم پزشکی که از تجربه شخصی پزشک و توان وی برای پرورش دادن رابطه ای شخصی با بیمار برمی خیزد.
کلید واژگان: اقتدار دگر فهم, اقتصاد انگیزشی, زندگی درونی, بدن زیسته, بدن بیولوژیکAuthority in Medical Practice: From Coercion to EmpathyA Critical Ethnographic Study in TehranThe medical relationship between a physician and their patient is unequal. The patient is in an urgent need to make a contract with the physician which includes the acceptance of the treatment plan and the payment for such treatment. However, The physician does not have the same urgency. This unequal situation may lead to misuse of power by the physician. The results of this critical ethnographic study, extracted from semi-structured interviews with a number of patients and physicians in the city of Tehran, show that five models for physicians' authority may appear in a doctor-patient relationship: Personal authority, being the extension of physician's authority in social sites other than medical practice. Coercive authority, constructed by neglecting the lived body. Authoritarianism, which is the result of manipulating patients' cognition. Juridical authority, which relies on doctor-patient protocols and civil rights, and finally, empathetic authority, which is based on a personal connection with the patient.
Keywords: Empathetic Authority, Motivational Economy, Inner life, Lived Body, Biological Body -
اهدافبیماری های مزمن و صعب العلاج با دایرنمودن امر میان «هستی» و «نیستی» و به چالش کشیدن امنیت هستی شناختی بیماران، باعث برانگیختگی «اضطراب وجودی و معنوی» در آنها می شوند؛ به علاوه، در مدرنیته متاخر، فراوانی بیماری های مزمن تا حدود زیادی ناظر به سبک زندگی مدرن، با لحاظ لوازم ذهنی و رفتاری آن، نظیر محوریت «جامعه پذیری این جهانی»، «نگاه تقابل فکنانه میان مرگ و زندگی» و «فقدان فلسفه سلامت» است. هدف مقاله حاضر، ارزیابی انتقادی مطالعات و رویه های عملی انجام شده ناظر به ملاحظه ابعاد معنوی بیماران در مراکز درمانی و نیز ارایه مدلی به منظور منتفی ساختن تجربیات ابرازی بیماران در شرایط مواجهه شان با بیماری های مزمن بود.
اطلاعات وروش هادر این مطالعه، 40 پژوهش ایرانی (17 پژوهش در بازه زمانی 1392-1387) و غیرایرانی (23 پژوهش در بازه زمانی 2013-2002) با رعایت تقدم و تاخر زمانی نگارش، با رویکرد کیفی ارزیابی شدند.یافته هادر مطالعات داخلی، گویه ها ذیل 5 محور مفهوم شناسی معنویت، یادگیری و آموزش معنویت، کارکردها و پیامدهای معنویت، نگرش های معطوف به معنویت و تجربه معنوی و معنویت سازمانی و در مطالعات خارجی ذیل 6 محور تفاسیر و ویژگی های معنوی و مذهبی و دلالت های آن در عملکردهای بالینی، تاثیر معنویت و مذهب بر سلامتی، یادگیری و آموزش معنویت و مراقبت های معنوی، تجربه معنوی، سنجش معنویت و نیازهای معنوی بیماران و معنویت سازمانی تجمیع شدند.نتیجه گیریمدل برساخت اجتماعی گفتمان سلامت معنوی با واقع شدن در فراسوی دوگانه “عاملیت- ساختار”، به طور همزمان تاثیر و تاثر متقابل متغیرهای سطح خرد و کلان را دربرمی گیرد.کلید واژگان: معنویت, سلامت, جامعه مصرفی, پزشکی مدرن, پرسش وجودی, فلسفه زندگیAims: Chronic and severe illnesses lead to the excitement of existential and spiritual anxiety with the onset of conflict between "existence" and "nonexistence" and challenging the ontological security of patients. The aim of this article was the critical evaluation of the studies and practical procedures performed about the spiritual aspects of patients in the treatment centers.
Information &MethodsIn this study, 40 Iranian (17 researches in the period of 2008-2013) and non-Iranian (23 researches in the period of 2002-2013) researches were evaluated with the priority of the time of writing, with a qualitative approach.
Findings: The items were collected under 5 themes (the concept of spirituality, the learning and teaching of spirituality, the functions and consequences of spirituality, attitudes toward spirituality and spiritual experience and organizational spirituality) in the internal studies and under 6 themes (the interpretations and spiritual and religious characteristics and its implications in clinical functions, the effect of spirituality and religion on health, learning and teaching spirituality and spiritual care, spiritual experience, spirituality assessment and spiritual needs of patients and organizational spirituality) in the foreign studies.ConclusionThe social construction model of the Spiritual Spirituality Disclosure, with the realization beyond the dual "agency-structure", simultaneously influences the interaction between macro and macro level variables.Keywords: Spirituality, Health, Consumer Society, Modern Medicine, Existential Question, Philosophy of Life -
کارکردهای دین و آموزه های اخلاقی و رفتاری برآمده از آن در نگهداشت و ارتقاء کیفی نهاد خانواده امری مقبول از سوی بیشتر جامعه شناسان است. هدف این مطالعه، شناسایی میزان گرایش زوجین شهر بندرعباس به آموزه های قرآنی معطوف به مناسبات خانواده و روابط زناشویی، و هم چنین، بررسی رابطه همبستگی گرایش مذکور با متغیرهای رضایت از زندگی، مناسبات عاطفی، مناسبات جنسی، ناسازگاری زناشویی و معنایابی از جنسیت می باشد. متغیرهای اخیر در نظریات و پژوهش های مربوط به زنان و خانواده مهم انگاشته شده اند. نمونه مورد مطالعه 400 نفر از متاهلان ساکن شهر بندرعباس هستند که بر مبنای نمونه گیری خوشه ایاحتمالی مورد انتخاب قرار گرفتند. به استناد یافته های پژوهش، میانگین گرایش به آموزه های قرآنی معطوف به مناسبات خانواده و روابط زناشویی در نمونه مورد مطالعه برابر با 77% است. آزمون فرضیات پژوهش، معناداری رابطه میان متغیر مذکور با سایر متغیرهای پژوهش را نشان داد. بدین سان، بین میزان گرایش به آموزه های قرآنی معطوف به مناسبات خانواده و روابط زناشویی، و رضایت از زندگی، مناسبات عاطفی، مناسبات جنسی رابطه مستقیم معنادار وجود دارد؛ به طور متقابل، گرایش مذکور با متغیرهای روابط زناشویی، و ناسازگاری زناشویی دارای رابطه معکوس معنادار است. نتیجه گیری مقاله ناظر به تحلیل نظری همبستگی های مشاهده شده در مطالعه است.کلید واژگان: قرآن, آموزه های اسلامی, خانواده, روابط زناشویی, ناسازگاری زوجین, جنسیتThe functions of religion and the moral and behavioral teachings stemming from it with regards to the qualitative maintenance and promotion of the institution of family has been accepted by the majority of sociologists. The purpose of this study is to identify the extent to which the couples of Bandarabbas are oriented towards the Quran’s teachings regarding family and marital relations, and also to study the correlation of the aforementioned orientation with the variables of satisfaction in life, emotional relations, sexual relations, espousal incompatibility, and semantic formation of gender. These variables have been deemed important in the theories and studies related to women and family. The subjects of the study are 400 married people living in the city of Bandarabbas who were selected based on a probability cluster sampling method. According to research findings, the average of orientation toward the Quran’s teachings regarding family and espousal relations in the sample was 77%. Research hypotheses testing showed a significant relationship between the aforementioned variable with the other variables of the research. Furthermore, there is a direct significant relationship between family and espousal relations and satisfaction in life, emotional relations, and sexual relations. In contrast, this orientation has an inverse significant relationship with the variables of espousal relations and espousal incompatibility. The conclusion of the study is based on the theoretical analysis of the observed correlations.Keywords: The Quran, Islamic teachings, Family, Espousal Relations, Incompatibility of Spouses, Gender
-
ضرورت هم افزایی رشته های پزشکی و غیر پزشکی، از جمله مقولات بین الاذهانی در میان بیشتر اصحاب جامعه شناسی است؛ کارآمدی رویکردهای سلامت و درمان، مشروط به پاسداشت سایر وجوه انسان، مزید بر ابعاد زیستی و ذیل مفهوم «انسان یکپارچه» است. امر مذکور متضمن اتخاذ رویکردهای بین رشته ای و کاربست انواع فلسفه مضاف در روند جامعه پذیری کنشگران نظام سلامت خواهد بود، زیرا پرداختن به مضامین فرازیستی، در شرایط غلبه پارادایمی پوزیتیویسم، امری قریب به محال می نماید. براساس فرض اصلی مقاله، در صورت در نظر گرفتن الگوی زیست پزشکی، به منزله یک وجه خاص از معرفت قدسی، انتظار می رود «حاشیه ای شدن اخلاق در پزشکی»، که آسیب هایی نظیر «تقلیل طبابت از حکمت به فن»، «پزشکی سازی جامعه» و «کالایی شدن خدمات» از مهم ترین مصادیق آن هستند، به نحو موثری برطرف گردند. رفع پیامدهای مترتب بر محوریت بلاوجه رویکرد زیست پزشکی، منوط به ارائه صورت بندی جدید علوم پزشکی و علوم انسانی در وحدتی فراگیر با یکدیگر است. اصلاح آن دسته از ساختارهای آموزشی که بر پایه جدایی شاخه های علوم از یکدیگر تکوین یافته اند، نقطه شروع اصلاحات در این باره خواهد بود که در قالب یکپارچه سازی نظام آموزش عالی محقق می شود. مقاله حاضر، بر مبنای تقابل فکنی میان «ترجیحات تخصصی در پارادایم زیست پزشکی» و «نیازهای فرازیستی انسان»، می کوشد از طریق تحلیل محتوای داده های کیفی، علاوه بر شناسایی مضامین مربوط، برداشت های تفسیری را با محوریت فرضیه مذکور، از طریق تاکید بر همبستگی اندامواره میان علوم پزشکی و علوم انسانی ارائه نماید.کلید واژگان: پزشکی مدرن, پارادایم وحدت علوم, اخلاق پزشکی, سلامت جامع نگر, جامعه پذیری, فرهنگThe necessity of synergy between medical and non-medical disciplines is among the intersubjective categories discussed by most of sociologists. The efficiency of health and treatment approach is subject to safeguarding other human aspects, besides life aspects, under the concept of total man. . This requires interdisciplinary approach and application of different philosophies in the process of socialization of actors of health system, because dealing with extra-vital themes, under the paradigmatic domination of positivism, seems to be almost impossible. The main hypothesis of the present research is that in case the bio-medicine, as a specific aspect of sacred knowledge, is taken into consideration, it is expected that marginalization of ethics in medicine, which has inflicted damages such as reduction of treatment from wisdom to technique, medicalization of society, and commoditization of services, will be effectively removed. Elimination of the consequences stemming from unjustifiable centrality of bio-medicine approach is subject to introduction of a new formulation of medical sciences and humanities in a comprehensive unity. The reformation of those educational structures that have evolved based on separation of different disciplines will be the starting point of these reforms, which will be materialized within the framework of integration of higher education system. The present paper, based on interface between specialized preferences in bio-medicine paradigm and mans extra-vital needs is an attempt, through content analysis of qualitative data, to identify the related themes and also offer interpretative understandings based on the said hypothesis, through emphasis on organic solidarity between medical sciences and humanities.Keywords: Modern Medicine, Paradigm of Unity of Sciences, Medical Ethic, Comprehensive Health Approach, Socialization, Culture
-
بدن فراتر از بعد زیستی آن، یک عنصر فرهنگی است که در ذهن کنشگران اجتماعی، معانی متفاوتی را از آن خود کرده است. کنشگران اجتماعی حسب نوع تفسیری که از بدن دارند، آن را مدیریت می کنند. پژوهش حاضر در پی کشف دلایل اهمیت یافتن مدیریت بدن در زنان، با درپیش گرفتن رویکرد کیفی مبتنی بر پارادایم تفسیری است. داده های میدانی از طریق انجام 22 مصاحبه عمیق با زنان مراجعه کننده به آرایشگاه ها و مراکز زیبایی در شهر بندرعباس گردآوری شده اند. تحلیل مضمونی داده ها نشان می دهد چرایی اهمیت مدیریت بدن در زنان موردمطالعه بر حسب مضمون نهایی «بصری شدن منزلت» می تواند به تصویر کشیده شود. مضمون اخیر حاصل تجرید مضامین کلی «به تعویق انداختن پیری»، «کسب آرامش و نشاط»، «اصالت یافتن ظاهر»، «تمایزطلبی»، «پذیرش اجتماعی» و «زیبایی شناختی شدن بدن» است. به نظر می رسد تنظیم بدن برای دیده شدن در فضای عمومی در دسترس ترین شیوه به دست آوردن منزلت برای زنان موردمطالعه است. بر همین اساس، در پی بصری شدن نشانگان منزلت آفرین، تغییر در ظاهر بدن با ایجاد تغییر در منزلت زنان همراه می شود.
کلید واژگان: بدن, مدیریت بدن, جامعه شناسی بدن, بصری شدن منزلت, زنان, فرهنگ مصرفیThe body beyond its biologic dimension is considered as a cultural element with various meanings in view of social agents who manage the body based on the kind of interpretation out of it. The present article is to identify the reasons of the importance of managing the body in women relying on a qualitative approach based on an interpretive paradigm. The data has been collected via interviewing with 22 women referring to the beauty centers in Bandar Abbas city. The analysis of the data reveals that the reasons of the importance of managing the women’s body as contributors in the study can be illustrated based on the final theme of ‘concreteness of status’. The last theme is the result of the abstractness of general themes such as delaying of aging, achieving gaiety and peace, priority of appearance, discrimination seeking, social acceptance, and aestheticism of woman. It seems that managing the body for being viewed in public is the most accessible way of achieving status for the participant women. In this regard, following the concreteness of the signs of developing status, the change in the appearance gets along with the change in the status of women.
Keywords: Body, management of the body, sociology of body, concreteness of status, Women, consumption culture -
سازمان بهداشت جهانی سلامت امری فراتر از «فقدان بیماری یا معلولیت» می داند و آن را متضمن توجه خاطر به ابعاد روانی و اجتماعی و معنوی انسان ها در نظر می گیرد. پژوهش حاضر بر پایه منطق استفهامی، با استفاده از روش تحقیق مردم نگاری وسیع و با هدف بازنمایی راهبردهای مدیریتی معطوف به ملاحظه «معنویت» در بیمارستان های دولتی کلانشهر شیراز انجام شده است. دو پرسش اصلی مقاله عبارتند از: ابعاد فراجسمانی کنشگران اصلی نظام سلامت، مشتمل بر جنبه های روانی، اجتماعی و فرهنگی و معنوی آن ها، چگونه مورد توجه تصمیم گیران مجموعه های درمانی قرار گرفته است؟ هم چنین، مهم ترین مصادیق متعارض با اخلاق پزشکی در میدان های مطالعه کدامند؟ آگاهی دهندگان مطالعه شامل پزشکان، مدرسان اخلاق پزشکی، پرستاران، مدیران بیمارستانی، مددکاران اجتماعی، بیماران و همراهان آن ها هستند که بر پایه روش نمونه گیری چند سطحی به صورت هدفنمد و غیر احتمالی انتخاب شده اند. تحلیل کیفی داده های حاصل از فرایندهای چندگانه داده یابی از قبیل مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته، تصویر برداری و مرور اسناد بیمارستانی نشان می دهد راهبرد مدیریتی مورد استفاده در میدان های مطالعه جهت ملاحظه ابعاد روانی، اجتماعی و معنوی کش گران اصلی نظام سلامت بر حسب مضمون نهایی «تجویزات الزامی و ارشادی» و مضامین کلی «معنویت دینی»، «معنویت سازمانی» و «فرهنگ فردی و حرفه ای سازمان خدمات» می تواند به تصویر کشیده شود. بعلاوه، آرمان مدیریتی «نهادینه سازی معنویت» در مجموعه های درمانی غالبا مبتنی بر آموزه های دینی، با محوریت «ترجیحات فقهی» محقق شده است.کلید واژگان: ناظر آرمانی, اخلاق پزشکی, فرهنگ, معنویت, رفتار حرفه ایWorld Health Organization supposes health as something more than the absence of sickness or disability. It also considers health in a way that it includes the psychological, social as well as spiritual aspects of human beings. Present research has been performed on the basis of an abductive strategy through application of Extensive ethnographic methods aiming at representation of management-related strategies oriented toward consideration of spirituality in governmental hospitals located in Shiraz. Two main research questions include: how meta-physical dimensions of main actors of the health system including their psychological, social as well as spiritual aspects are being considered by decision makers of the medical therapeutic complexes? What are the most important observed instances put in contrast with the principles of medical ethics? The informants of the study include physicians, lecturers of medical ethics, nurses, hospital managements, social workers, patients and their visitors as well. The mentioned informants have been selected purposefully through multi-level qualitative sampling. Analysis of data gathered through various ways of data seeking such as in-depth as well as semi-structured interviews, photo taking and review of hospital documents shows that regarding psychological, social and spiritual aspects of the main actors of the cure system can be represented under the label " advisory obligatory prescription" as a final theme and "religious spirituality", "organizational spirituality" and "personal professional culture of system of cure services" as total themes. Furthermore, in therapeutic centers, institutionalization of spirituality, as a management ideal, has been mostly fulfilled on the basis of religious teachings with special reference to juridical preferences.Keywords: Ideal Observer, Medical Ethics, Culture, Spirituality, Professional Behavior
-
نشریه تاریخ پزشکی، پیاپی 25 (زمستان 1394)، صص 51 -100مقدمهتعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت ناظر به ملاحظه بعد معنوی انسان، مزید بر ابعاد فیزیولوژیک اوست. با توجه به فقدان اجماع مفهومی روی معنویت در میان صاحب نظران، سنخ شناسی ادراکات کنشگران اصلی نظام خدمات بهداشت و درمان از معنویت می تواند به مثابه یک مدخل اساسی در فرآیند تبیین مفهومی آن محسوب گردد.روششرکت کنندگان پژوهش شامل پزشکان، پرستاران، مدرسان اخلاق پزشکی، مددکاران اجتماعی، مدیران بیمارستانی، بیماران و همراهان آن ها در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز بودند که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. داده یابی کیفی از طریق بررسی اسناد بیمارستانی و مصاحبه و داد کاوی مطالعه با استفاده از روش تحلیل محتوی انجام شد.یافته هانتایج پژوهش ادراک از معنویت را در قالب مفاهیم «معنویت مبتنی بر هستی شناسی قدسی»، «معنویت انتفاعی متعالی»، «معنویت انتفاعی افقی» در میان ارائه دهندگان و «معنویت آیینی»، «معنویت عرفی و فرهنگی» و «معنویت معطوف به حقوق قانونی» در میان دریافت کنندگان خدمات درمانی نشان داد. در «معنویت مبتنی بر هستی شناسی قدسی» قول و فعل خداوند منبع معنا است. «معنویت انتفاعی متعالی» انگیزه های مقدم بر رفتار را به عنوان «امر برتر» مورد تاکید قرار می دهد. «معنویت انتفاعی افقی» و نیز سنخ های شناسایی شده در میان دریافت کنندگان خدمت در مجموع ناظر به تلفیق عرفی و فرهنگی از مبانی عمودی و اجتماعی معنا هستند.بحث و نتیجه گیریدرهم آمیختگی نسبی مفهوم «معنویت» و «اخلاق» پاره ای دلالت های مهم را در نهادینه سازی آن ها در مناسبات پزشکی در بستر فرهنگی جامعه ایرانی ایجاب می کند. کنش گران اجتماعی بر حسب نوع اجتماعی شدن، مصادیق متعددی را حمل بر «معنویت» می کنند. مع الوصف، «معنویت»، صرفا در معنایی که متضمن امور غیر محسوس و عناصر غیر مادی معطوف به «ناظر آرمانی» باشد، می تواند روح آدمی را به استناد مقولاتی همچون «فلسفه سلامت و بیماری» و «معناداری هستی» از چندگانگی های بلاوجه رایج در جامعه پذیری مدرن، از جمله دوگانه مرگ و زندگی، برهاند و با نائل نمودن آن به «وحدت»، در حکم یک سرمایه معنوی، نقش خود را در مناسبات سلامت و بیماری ایفا نماید. خروج «معنویت» از تلقی ابزارانگارانه فعلی، که صرفا در شرایط اضطرار بروز پیدا می کند، متضمن تجدید نظر در شیوه های امروزین جامعه پذیری است که طی آن مرگ به حاشیه ای ترین مرزهای وجودی سوق داده می شود و انواع رویه های تغافل در مواجهه با آن شکل می گیرد؛ ساز و کارهای مذکور، در حالی که در شرایط « سلامت» مبتنی بر غفلت انگاری نسبت به فلسفه حیات هستند، با از دست دادن مدخلیت خود در مناسبات «بیماری»، انسان ها را در معناسازی معقول از سلامت، بیماری و مرگ تنها و ناتوان باقی می گذارند.کلید واژگان: معنویت, اخلاق, سلامت, بیماری, زیست پزشکیBackgroundHealth definition offered by World Health Organization emphasizes the spiritual aspect of human beings in addition to his physiological dimensions. Regarding the loss of any consensual agreement on the concept of spirituality, authors of the present article believe that typology of the spirituality perceptions as they are understood by the main actors of the medical care system can be supposed as a critical entry in the conceptual explanation of spirituality.MethodParticipators of the study include physicians, nurses, instructors of the medical ethics, social workers, hospital managements, patients and their visitors who were engaged in hospitals of Shiraz University of Medical Sciences. They were selected purposefully. Required qualitative data was gathered through investigation of formal documents as well as interviews. Data analysis has been done on the basis of qualitative data analysis procedures.ResultsAmong those providing cure services, spirituality was perceived in the forms of "sacred ontology-based spirituality", "transcendental spirituality" and "horizontal spirituality". On the other hand, those receiving cure services understood spirituality as "ritual spirituality", "cultural-conventional spirituality" and "legal rightoriented spirituality" as well. While in the "sacred ontology-based spirituality" Gods doings as well as His orders are supposed to be as the ultimate sources of meaning, motivations placed behind any given action are highly emphasized in "transcendental spirituality". "Horizontal spirituality" and spirituality types identified among those receiving cure services are generally oriented toward cultural conventional combination of vertical as well as social bases of meaning.ConclusionInterconnectedness of spirituality and ethics have significant implications in their institutionalizations in medical relationships in the cultural context of Iranian society. Social actors suppose various representations as the evidences of spirituality. Yet, spirituality can promote the spirit of human if only it includes nonmaterial elements oriented toward "ideal observer". Under such a deep comprehensive understanding of spirituality ones spirit can be released from implausible "dualities" such as death-life duality common to modern socialization and experience "unity" through application of the concepts like "philosophy of health and sickness" and "meaningfulness of existence". Achievement of mentioned multidimensional insight and its application as well require a basic reform in the procedures of modern socialization in which death is absolutely marginalized and various kinds of mechanisms are applied so that it can mentally be neglected. Mentioned mechanisms lose their utilities in the circumstances of sickness and leave patients alone in the process of rational intellectual meaning constructing of health, death and sickness as well.Keywords: Spirituality, Ethics, Health, Sickness, Biomedicine
-
مقاله حاضر می کوشد، چشم اندازهای فرانظریه پردازی را ایضاح و اهمیت مطالعات فرانظری و پارادایم شناسی را در کارآمدتر ساختن نطریه های جامعه شناسی در بستر جامعه ایرانی تحلیل نماید. پرسش اصلی مقاله این است که عوامل پراکندگی و جمع ناپذیری نظریه های جامعه شناسی کدام اند و چگونه می توان آنها را مرتفع نمود؟ «توجه به تاثیرات حاصل از عوامل فرهنگی، اجتماعی، روان شناختی و فکری در تکوین آراء جامعه شناختی»، «نقد مقومات بنیادین سازنده نظریه های جامعه شناسی» و «تعمیق گفتمان فرانظریه پردازی» از اهم محورهای اساسی در پاسخ نظری به سوال مذکور است. به استناد یافته های مقاله، در جریان اصلی جامعه شناسی حد یقف فرانظریه پردازی غالبا محدود به مرزهای «عقل خودبنیاد» و تعینات آن در زیست جهان مدرن می باشد؛ به طور متقابل، در فرانظریه پردازی مبتنی بر هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی برخاسته از متافیزیک توحیدی، متعاقب تعاریف «عقلی و وحیانی» از علم، مضیقه های نظری حاصل از تلقی سکولار از جامعه، انسان و معرفت، برطرف و زمینه مناسب برای گذار از تشتت های فعلی در نظریه های جامعه شناسی و رسیدن به وحدت نظری در سطح مفروضات بنیادین سازنده نظریه ها تامین می گردد.
کلید واژگان: فراتحلیل, فرانظریه, فراجامعه شناسی, بازاندیشی, معرفت شناسی, متافیزیکThe present paper is an attempt to shed light on metatheorization perspectives and significance of metatheoretical and paradigm studies in order to analyze sociological theories for their more effectiveness in the context of Iranian society. The main question of this study is: what are the factors behind disarray and irreconcilability of sociological theories and how can be they alleviated? The following pivots were taken into consideration in providing answers to the above question: “attention to impacts of cultural, social, psychological and intellectual factors in formation of sociological ideas”, “criticism of fundamental strengthening factors constituting sociological theories” and “deepening of metatheorization discourse”. On the basis of the findings of this paper, the limits of metatheorization are often the borders of “autonomous reason” and its embodiments in the modern world-life; in contrast, in metatheorization based on ontology, anthropology and epistemology founded on monotheistic metaphysics, following the “rational and revelational” definitions of science, the theoretical bottlenecks, stemming from secular approach to society, man and knowledge, are removed and the grounds are prepared for transition from the current disarrays in sociological theories to theoretical unity on the level of fundamental presuppositions constituting the theory.Keywords: Meta, Analysis, Meta, Theory, Meta, Sociology, Review, Epistemology, Metaphysics -
پژوهش حاضر با استفاده از روش تمام شماری و تحلیل ثانوی اطلاعات به بررسی علل درخواست طلاق در میان زوجین متقاضی طلاق استان اصفهان می پردازد و قصد دارد به این پرسش ها پاسخ دهد: علل درخواست طلاق در بین متقاضیان طلاق استان اصفهان کدامند؟ عوامل موثر بر درخواست طلاق کدام است؟ جامعه ی آماری پژوهش، زوجین متقاضی طلاق در استان اصفهان در سال 84 است که طی آن اطلاعات موجود در 2891 پرونده ی تقاضای طلاق موجود در مراکز کاهش طلاق سازمان بهزیستی در استان اصفهان به صورت تمام شماری تحلیل ثانوی گردید. به استناد یافته های پژوهش، 27 علت درخواست طلاق شناسایی شدند که در بین آن ها، «عدم تفاهم اخلاقی» (2/16 درصد)، «اعتیاد به مواد مخدر» (8/15 درصد) و «دخالت اطرافیان» (4/13 درصد) از بیشترین فراوانی برخوردار بودند. بعلاوه، نتایج حاصل از آزمون فرضیات، ارتباط معنادار متغیرهای «سن»، «میزان تحصیلات»، «تعداد فرزندان»، «اختلال جنسی»، «سابقه ی جرم مرد»، «شخص اقدام کننده به طلاق» و «نحوه ی مراجعه به مراکز کاهش طلاق»با متغیر «علت درخواست طلاق» را نشان داد؛ بین دو متغیر «نسبت فامیلی» و «آشنایی قبلی» و متغیر «علت درخواست طلاق» ارتباط معناداری مشاهده نشد.کلید واژگان: طلاق, خانواده, ناسازگاری زناشویی, مسئله ی اجتماعی, آسیب اجتماعیThe purpose of the present research prepared on the basis of secondary analysis method is to provide answer to the two following questions; What are the reasons of requesting for getting divorced among those who refer to Isfahan Divorce Reduction Centers? and What are the affecting factors on divorce request in couples referring to stated centers in Isfahan?. Trying to find answer to the above questions, the researches analyzed all the data in 2891 divorce files found in Isfahan Divorce Reduction Centers through data secondary analysis. On the basis of the results, 27 reasons were recognized among which Loss of moral understanding (15.8%) and Relatives Interference (13.4%) had the highest frequency. Furthermore, in regard to testing hypotheses, the results show significant relationship between age, level of education, number of children, sexual disorders, having any crime history, the person offering divorce request for the first time, the way the person refers to Divorce Reduction Centers, as independent variables from one side and reasons of requesting for getting divorced as dependent variable one the other side. No significant relationship was found between couples previous acquaintance and reason of requesting for getting divorced.Keywords: Divorce, Family, Marital Maladjustment, Social Pathology, Social Issue
-
هدف این پیمایش آگاهی از میزان سرمایه اجتماعی و بررسی عوامل تاثیر گذار بر آن در میان دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی شهر شیراز است. سوالات تحقیق عبارتند از: «میزان کل سرمایه اجتماعی در میان دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی شهر شیراز چه مقدار است و عوامل جامعه شناختی موثر بر آن کدامند؟». جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی شهر شیراز است که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای و تصادفی 400 نفر انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. آراء پاتنام، فوکویاما و کلمن درباره سرمایه اجتماعی به صورت تلفیقی چارچوب نظری تحقیق را شکل داده اند. بر پایه نتایج بدست آمده، میانگین کل سرمایه اجتماعی در سطح فردی و گروه های نخستین و سطح استانی و ملی سازمان ها و نهادها معادل 8/59 درصد است. در میان سطوح سه گانه متغیر وابسته، بیشترین میانگین مربوط به سطح خرد سرمایه اجتماعی است (70 درصد). در آزمون فرضیات رابطه ای پژوهش، وجود رابطه مثبت و معنادار بین متغیرهای مستقل «اشکال هویتی»، «سلامت روانی»، «تحصیلات والدین» و «سرمایه فرهنگی» و متغیر وابسته «سرمایه اجتماعی» تایید گردید. به استناد نتایج حاصل از آزمون فرضیات فرعی، میزان سرمایه اجتماعی دانش آموزان دختر در رشته تحصیلی هنر به طور معناداری کمتر از سایر رشته هاست. هم چنین، پایین ترین میزان سرمایه اجتماعی مربوط به دانش آموزان ساکن در «منطقه بالای شهر» و بیشترین میزان سرمایه اجتماعی مربوط به دانش آموزان ساکن در«منطقه پایین شهر» می باشد.
کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, سرمایه فرهنگی, روابط اجتماعی, اعتماد اجتماعی, دانش آموزThe present study aims to asses the rate of social capital as well as the factors affecting it among female pre-university students of Shiraz. The research questions are: ‘What is the total rate of social capital among female pre-university students of Shiraz?’ and ‘What are the sociological factors affecting social capital?’ Using random and multistage cluster sampling, 400 students were selected. The data were collected through questionnaires. Theoretical framework of the research is based on social capital-related theories ofFrancis Fukuyama, Robert Putnam and Coleman.The results showed that the average of social capitalat individual and primary group levelsas well as institutional, organizational, provincial, and national levels is 59.8%. Among the three levels of the dependent variable, the micro-level of social capital has the highest average (70%). Furthermore, there was a positive and significant relationship between the independent variables of forms of identity, mental health, parents’ educational status, cultural capital and the dependent variable of social capital. The results also indicated that the rate of female art students’ social capital is significantly less than that of other majors. Moreover, students residing at expensive districts of the town demonstrated the lowest rate of social capital and the students residing at cheap areas demonstrated the highest rate.Keywords: Social Capital, Cultural Capital, Social Relationships, Social Trust, Student
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.