ابوالقاسم جزایری
-
سابقه و هدف
بیماران مبتلا به بیماری نارسائی مزمن کلیوی (CKD) معمولا با عوارض مختلفی رو به رو هستند که یکی از آنها سارکوپنی اورمیک می باشد. عوامل مختلفی سبب سارکوپنی اورمیک می شود که یکی از آنها رژیم غذایی یکنواخت می باشد. یکی از نمایه هایی که برای بررسی کیفیت غذایی بیماران استفاده می شود، نمایه تنوع غذایی (DDS) می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط تنوع غذایی با سارکوپنی ناشی از CKD در سالمندان انجام شد.
مواد و روش هادر این مطالعه مورد- شاهدی، 100 بیمار CKD و 100 فرد سالم با محدوده سنی تقویمی 75-60 سال، در بخش نفرولوژی بیمارستان شهید لبافی نژاد شهر تهران مورد بررسی قرار گرفتند. گروه شاهد با عملکرد طبیعی کلیه از نظر سن و جنس با گروه مورد مطابقت داده شدند. اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه بسامد خوراک 147 آیتمی به روش مصاحبه پرسیده شد. ارزیابی سارکوپنی نیز بر اساس راهنمای کارگروه آسیایی صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها هم با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته هاطبق آنالیز های صورت گرفته، 62 درصد افراد مبتلا به CKD ویتامین D مصرف نمی کردند. همچنین مصرف گوشت قرمز در افراد شاهد نسبت به بیماران CKD بیشتر بود. در این مطالعه ارتباط DDS و رده بندی های این نمایه با وضعیت سارکوپنی مورد بررسی قرار گرفت اما در هیچ یک از رده بندی ها ارتباط معنی داری با وضعیت سارکوپنی دیده نشد. هم چنین ارتباط معنی داری بین امتیاز کل تنوع غذایی و زیر گروه های آن با سارکوپنی دیده نشد.
نتیجه گیریدر مطالعه حاضر ارتباط آماری معنی داری بین سارکوپنی ناشی از بیماری نارسایی مزمن کلیوی با نمایه تنوع غذایی دیده نشد.
کلید واژگان: سارکوپنی, نارسائی مزمن کلیوی, سالمندان, امتیاز تنوع غذاییBackground and ObjectivesPatients with chronic kidney disease often experience various complications, one of which is uremic sarcopenia. Various factors can cause uremic sarcopenia, including monotonous diets. One of the indices used to assess nutritional quality of patients includes dietary diversity score. The present study aimed to investigate relationships between dietary diversity and sarcopenia resulted from chronic kidney diseases in elderly people.
Materials & MethodsIn this case-control study, 100 chronic kidney disease patients and 100 healthy individuals aged 60–75 years were examined at Nephrology Department of Shahid Labbafi Nejad Hospital, Tehran, Iran. The control group was similar to the case group for age and gender. Demographic information and 147-item food frequency questionnaires were collected through interviews. Sarcopenia assessment was carried out based on the guidelines from the Asian Working Group. Data analysis was carried out using SPSS software.
ResultsBased on the analyses, 62% of chronic kidney disease patients did not consume vitamin D. Moreover, consumption of red meat was higher in control groups than the case group. In this study, dietary diversity score included no significant associations with sarcopenia statuses. Additionally, no significant associations were observed between the total dietary diversity score and its subgroups with sarcopenia.
ConclusionIn this study, no statistically significant associations were detected between the chronic kidney disease-related sarcopenia and dietary diversity scores.
Keywords: Sarcopenia, Chronic Kidney Disease, CKD, Older Adults, Dietary Diversity Score, DDS -
زمینه و هدف
این مطالعه با هدف تعیین راهکارها و اقدامات ضروری برای ارتقای امنیت غذا و تغذیه و بهرهمندی عادلانه آحاد مردم از سبد غذایی سالم، مطلوب و کافی انجام شد.
روشمطالعه حاضر یک بررسی کیفی است که دادهها از طریق بررسی متون و مصاحبه انفرادی با سیاستگذاران، برنامهریزان و مدیران بخشهای دستاندرکار در امنیت غذا و تغذیه انجام شده است. مهمترین عوامل تعیینکننده ناامنی غذایی در ایران به روش دلفی تعیین شد. تحلیل و آنالیز بخش کیفی با استفاده از نرمافزار MAXQDA10 انجام شد.
یافته ها:
براساس نظرات مصاحبه شوندگان مهمترین عامل موثر بر امنیت غذا و تغذیه، دسترسی اقتصادی بیان شد و چهار عامل شکاف درآمدی، نبود متولی مشخص امنیت غذا و تغذیه در کشور، فقر و درآمد پایین خانوار و توجه نکردن به پایداری سیستمهای تولید مواد غذایی دارای بالاترین امتیاز بودند. راهکارهای پیشنهادی ارتقای امنیت غذا و تغذیه در حوزههای دسترسی فیزیکی، دسترسی اقتصادی، ایمنی مواد غذایی، دسترسی به ریزمغذیها، ارتقاء فرهنگ و سواد تغذیهای، دسترسی به خدمات بهداشتی-تغذیهای و تامین پایدار غذا بدست آمد.
نتیجهگیری:
دسترسی اقتصادی و قدرت خرید مردم یک عامل مهم در امنیت غذایی درحالحاضر محسوب میشود. سیاستهای غذا و تغذیه باید بهگونهای تدوین شوند که باعث بهبود دسترسی اقتصادی به غذا و پایداری در نظام تولید غذا، تولید محصولات غذایی سلامت محور و ارتقاء فرهنگ و سواد غذا و تغذیه شود.
کلید واژگان: ارزیابی تغذیه, تامین مواد غذایی, دسترسی اقتصادی, سیاست تغذیهBackgroundThe objective of this study was to determine the strategies and actions required to promote food and nutrition security and accessibility of the population to an adequate, equitable, healthy and desirable food basket.
MethodsThis was a qualitative study. The data were collected through literature review and individual interviews with policy-makers, planners and managers involved in food and nutrition security. The most important determinants of food insecurity in the country were determined using the Delphi method. MAXQDA10 software was used for data analysis.
ResultsBased on the views of the interviewees, the most important factor influencing food and nutrition security was found to be economic access to food. This was followed by four other factors, namely, income gap; lack of a specific authority responsible for food and nutrition security at the national level; poverty and low family incomes; and not paying sufficient attention to sustainability in food production. Strategies suggested to promote food and nutrition security included physical access to food, economic access to food, food safety, access to micronutrients, promoting nutrition culture and literacy, access to food and nutrition services, and sustainable food production.
ConclusionEconomic access to food, i.e., sufficient purchasing power of the people, is currently an important factor in determining food and nutrition security in a population. Food and nutrition policies should be developed in a way as to ensure increased economic access to food, sustainability in food production, production of healthy foods, and promoting the population’s food and nutrition culture and literacy.
Keywords: Economic Stability, Food Supply, Nutrition Assessment, Nutrition Policy -
سابقه و هدف
التهاب نقش مهمی در ایجاد بسیاری از بیماری های مزمن از جمله وضعیت عملکرد شناختی ایفا می کند. التهابات عصبی در مغز می تواند منجر به کاهش عملکرد شناختی در سالمندی شود. رژیم غذایی از جمله عوامل تاثیرگذار بر التهاب است. نمایه تجربی التهابی رژیم غذایی (EDII) ابزار جدیدی است که با ایجاد نمره تجربی بر اساس گروه های غذایی پتانسیل التهابی کلی رژیم غذایی را ارزیابی می کند. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط EDII با وضعیت عملکرد شناختی در سالمندان می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی روی 173 شرکت کننده سالمند (60+ سال) و باسواد (حداقل پایان مقطع ابتدایی)، مراجعه کننده به خانه سلامت واقع در سراهای محله پنجگانه شهر تهران در سال 1398 انجام شد. پرسشنامه عمومی، بسامد خوراک و معاینه مختصر شناختی با روش مصاحبه تکمیل شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارspss انجام شد.
یافته هادر این مطالعه ارتباط EDII و رده بندی های این شاخص، با وضعیت عملکرد شناختی مورد بررسی قرار گرفت، اما در هیچ یک از رده ها ارتباط آماری معنی داری با وضعیت عملکرد شناختی دیده نشد، از طرفی بین جنسیت، تحصیلات فرد، تحصیلات همسر، مصرف مکمل ویتامین D(ماهیانه)، اندازه دور کمر و، وضعیت اقتصادی با وضعیت عملکرد شناختی ارتباط معنی داری دیده شد (05/0>p).
نتیجه گیریدر مطالعه حاضر ارتباط آماری معنی داری بین نمایه تجربی التهابی رژیم غذایی با وضعیت عملکرد شناختی در سالمندان بالای 60 سال دیده نشد.
کلید واژگان: الگو غذایی, نمایه تجربی التهابی رژیم غذایی, عملکرد شناختی, سالمندیBackground and ObjectivesInflammation plays important roles in development of several chronic diseases, including cognitive functions. Neuritis in the brain can lead to decreased cognitive function in elderly people. Diet is one of the factors affecting inflammation. The empirical dietary inflammatory index is a novel tool that assesses the overall inflammatory potential of diets by generating experimental scores based on the food groups. The aim of this study was to investigate relationships between the empirical dietary inflammatory index and the cognitive function status in elderly people of Tehran, Iran.
Materials & MethodsThis cross-sectional study was carried out on 173 literate (at least the end of primary school) elderly participants (60+ years), referring to the health centers of retirement houses in five districts of Tehran, 2019. General questionnaire, food frequency and mini-mental state examination were completed using interviews. Data analysis was carried out using SPSS Software.
ResultsIn this study, relationships between the empirical dietary inflammatory index and the classifications of this index was assessed using the statuses of cognitive function. However, no statistically significant relationships were seen between these categories and the statuses of cognitive function. Vitamin D supplementation (monthly), waist circumference and economic status were significantly associated to cognitive function (p < 0.05).
ConclusionIn the present study, no statistically significant relationships were reported between the experimental inflammatory index of diets and cognitive function statuses of elderly people aged 60 years or older.
Keywords: Dietary pattern, Empirical dietary inflammatory index, Cognitive function, Aging -
زمینه و هدف
تامین پایدار غذا جهت دسترسی و بهره مندی کافی همه مردم و گروه های جامعه و نظارت مستمر بر ایمنی غذایی، یکی از اصلی ترین وظایف دولت ها برای تامین امنیت غذا وتغذیه فرد، خانواده و جامعه به عنوان یک حق مهم است. هدف از این بررسی کوتاه ارایه راهبردهای برای بهبود امنیت غذا و تغذیه در شرایط بحرانی مانند اپیدمی کووید-19 است.
روشاین نوشتار به روش بحث گروهی متمرکز و حاصل جلسات متخصصان و دست اندرکاران گروه های مرتبط از جمله تغذیه، صنایع غذایی، کشاورزی، اقتصاد، اپیدمیولوژی در یک کارگروه تخصصی ذیل گروه بهداشت و تغذیه فرهنگستان است، می باشد.
یافته هادر این مستند حمایت طلبی، چالش ها و راهبردهای عملی کوتاه مدت و بلندمدت برای کاهش همه اثرات نامطلوب اپیدمی کووید-19 بر امنیت غذا و تغذیه جامعه در ابعاد مختلف مدیریتی، حمایتی، آموزشی و پژوهشی، ترویجی و نظارتی مورد بحث قرار گرفته است.
نتیجه گیریهمراهی و هماهنگی بخش های مختلف در جهت ارتقای وضعیت تغذیه و امنیت غذایی در شرایط بحران کنونی بسیار با اهمیت بوده و تصمیمات مهم باید بی درنگ اجرایی شده و به کار گرفته شود.
کلید واژگان: امنیت غذا, تغذیه, راهبرد, کووید-19BackgroundSustainable provision of food for adequate access and benefit for population and continuous monitoring of food security is one of the main tasks of governments to ensure food and nutrition security of individual, family and community as an important right. The purpose of this review is to present strategies for improving food and nutrition security in critical situations such as the COVID-19 epidemic.
MethodsThis research was prepared based on the results of series of focused group discussion of experts panels of related fields such as nutrition, food technology, agriculture, economics and epidemiology which were performed in Academy of Medaical Sciences.
ResultsIn this advocacy paper, challenges and practical strategies in the short and long term for reducing all of the adverse effects of the COVID-19 epidemic on food and nutrition security of the community in various aspects of management, support, education and research, extension and supervision are discussed.
ConclusionCooperation and coordination of different sections is very important for improving food and nutrition security in the current crisis and decisions must be implemented immediately.
Keywords: COVID-19, Nutrition, Food Security, Strategy -
سابقه و هدفاضافه وزن و چاقی مهم ترین عامل خطر بسیاری از بیماری های مزمن می باشد. مصاحبه انگیزشی نوعی مشاوره مراجع محور است که از طریق ایجاد انگیزش درونی و تقویت تعهد افراد به حل تردید در مورد تغییر رفتار های مربوط به سلامتی کمک می کند. هدف این مطالعه تعیین تاثیر مصاحبه انگیزشی بر شاخص های تن سنجی و فشارخون افراد بزرگسال دارای اضافه وزن یا چاقی بود.مواد و روش ها98 نفر از افراد بزرگسال چاق یا دارای اضافه وزن از طریق نمونه گیری در دسترس و کنترل شده به طور مساوی به دو گروه مصاحبه انگیزشی و شاهد تقسیم شدند. داده ها از طریق اندازه گیری یا پرسشنامه محقق ساخته، در ابتدای مطالعه، 10 و 22 هفته پس از شروع مداخله جمع آوری گردید. سپس توسط نرم افزار آماری SPSS نسخه 24، با استفاده از آزمون های آماری من ویتنی، آزمون رتبه علامت ویلکاکسون و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاگروه مصاحبه انگیزشی طی22 هفته در مقایسه با شروع مطالعه، بهبود معنی داری در متغیرهای وزن (013/0=p) و درصد توده چربی بدن (02/0=p) نمونه ها نشان داد. در صورتی که درگروه شاهد تفاوت معنی داری در این دو متغیر در طول مطالعه دیده نشد. مداخله حاضر اثر معنی داری روی فشار خون نمونه ها نداشت.نتیجه گیریادغام مصاحبه انگیزشی در مشاوره رژیم درمانی می تواند به کسب نتایج موثر در تن سنجی افراد منجر شود.کلید واژگان: مصاحبه انگیزشی, اضافه وزن, چاقی, فشار خون, بزرگسالانBackground and ObjectivesOverweight and obesity are the most important risk factors for many chronic diseases. Motivational interviewing is a kind of referral-based counseling that helps to resolve doubts about changing health behaviors through creating intrinsic motivation and reinforcing the commitment of individuals. The purpose of this study was to determine the effect of motivational interview on anthropometric indices and hypertension in overweight and obese adults.Materials and Methods98 adult obese or overweight adults were randomly divided into two groups of motivational and control interviews through accessible and controlled sampling. Data were collected by measuring or researcher-made questionnaire at the beginning of the study, as well as 10 and 22 weeks after the intervention. Then the collected data were analyzed by SPSS (ver. 24) using Mann-Whitney, Wilcoxon and Chi-square tests.ResultsThe motivational interview group showed a significant improvement in weight (p=0.013) and body mass index (p=0.02) in the 22 weeks post-intervention compared to the beginning of the study. However, there was no significant difference between the two groups in the study group during the study. The present intervention did not have a significant effect on the blood pressure of the samples.ConclusionIntegration of motivational interviewing in the counseling of the therapeutic diet can lead to effective results in the anthropometric evaluation of overweight and obesity individuals.Keywords: Motivational interview, Overweight, Obesity, Blood pressure, Adults
-
سابقه و هدفتاکنون مطالعه ای در خصوص ارتباط الگوهای غذایی و کارکردهای اجرایی انجام نشده است. با توجه به این که کارکردهای اجرایی بخشی از عملکردهای مغزی هستند که بر پیشرفت تحصیلی، رفتار و شناخت اثرگذارند و برخی مطالعات ارتباط الگوهای غذایی را با این متغیرها نشان داده اند، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوهای غذایی و مقیاس های رفتاری کارکرد اجرایی در دانش آموزان دبستانی 8-6 ساله انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی در 374 دانش آموز (184 پسر و 190 دختر) 8-6 ساله ی پایه اول تا سوم ابتدایی شهر قم انجام شد. دریافت های غذایی کودکان با استفاده از پرسش نامه نیمه کمی بسامد خوراک و کارکردهای اجرایی با استفاده از پرسش نامه درجه بندی رفتار کارکرد اجرایی (BRIEF) ارزیابی گردید. روش تحلیل عاملی جهت تعیین الگوهای غذایی غالب مورد استفاده قرار گرفت.یافته هادر مطالعه حاضر دو الگوی غذایی غالب شناسایی شد. الگوی غذایی سالم دارای مقادیر بالای سبزیجات، حبوبات، گوشت قرمز و میوه جات و الگوی غذایی ناسالم دارای مقادیر بالای مایونز، شیرینی جات، آبمیوه های صنعتی، گوجه، نوشابه و میان وعده ها بود. پس از تعدیل مخدوشگرهای احتمالی، در افرادی که در نیمه بالای الگوی غذایی سالم قرارداشتند، شانس عملکرد ضعیف در مقیاس های بازداری، کنترل هیجانی و شاخص تنظیم رفتار به طرز معنی داری کمتر بود. هم چنین افرادی که در نیمه بالای الگوی غذایی ناسالم قرار می گرفتند، شانس بیشتری برای عملکرد ضعیف تر در مقیاس کنترل هیجانی داشتند.نتیجه گیریالگوی غذایی سالم ارتباط مثبت با مقیاس های رفتاری کارکرد اجرایی به ویژه مقیاس های بازداری و کنترل هیجانی داشت و الگوی غذایی ناسالم با عملکرد ضعیف تر در مقیاس کنترل هیجانی در ارتباط بود.کلید واژگان: الگوهای غذایی, کارکردهای اجرایی, رفتار, کودکانBackground And Objectives: Executive Functions are high-level cognitive functions that affect learning, behavior and school achievement. The aim of this study was to investigate the relationship between dietary patterns and behavioral indexes of executive functions in 6-8 years old children.Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted in 374 students from 24 schools of Qom, Iran. The mothers were asked to provide the demographic, semi-quantitative food frequency, Physical activity and behavior rating inventory of executive functions (BRIEF) questionnaires. Then Children's height and weight were measured and dietary patterns were identified by factor analysis. Binary logistics regression was used to estimate OR for having weak executive functions.ResultsTwo major dietary patterns were identified. The "healthy" dietary pattern characterized by high intake of vegetables, beans, red meat, fruits, nuts, low fat dairy, plant oil, fish, potato, doogh (yogurt drink) and olive. The second dietary pattern was high in mayonnaise, sugarydesserts, industrial juice, tomato, soda, snacks, pickles, refined grains, high fat and processed meat, tea, coffee, fried potato and low amounts of plant oil and was named the "unhealthy" dietary pattern. After adjusting for potential confounders, children in second median of healthy dietary pattern had significantly less odds of having weak performance in inhibit, emotional control and behavior regulating index (BRI). Greater adherence to "unhealthy" dietary pattern was significantly associated with a higher risk for having weak performance in emotional control.ConclusionThere was a significant relationship between the healthy dietary pattern and some behavioral indexes of executive functions. Also this study showed that adherence to an unhealthy dietary pattern may be associated with problems in emotional control.Keywords: Executive functions, Dietary patterns, Bbehavior, Children
-
نشریه گیاهان دارویی، پیاپی 60 (پاییز 1395)، صص 142 -151مقدمهعدم کنترل دیابت منجر به عوارض متعددی از جمله مشکلات کلیوی و کبدی می شود. زعفران به عنوان یک گیاه دارویی ممکن است بتواند کنترل متابولیک دیابت را بهبود ببخشد.هدفهدف از این مطالعه بررسی اثر عصاره هیدروالکلی زعفران بر شاخص های کنترل متابولیک، آنزیم های کبدی و شاخص های کلیوی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است.روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی سه سو کور، 54 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی روزانه دو کپسول 15 میلی گرمی زعفران یا دارونما به مدت 8 هفته دریافت کردند. مقادیر قند خون ناشتا و دو ساعته، هموگلوبین گلیکوزیله، کلسترول، تریگلیسرید، لیپوپروتئین های با دانسیته پایین و بالا، آلکالین فسفاتاز، آسپارتات و آلانین آمینو ترانسفراز، اوریک اسید، ازت اوره خون، و کراتینین و فعالیت فیزیکی بیماران در ابتدا و انتهای مطالعه، دریافت های غذایی بیماران در ابتدا، وسط و انتهای مطالعه و اندازه های تن سنجی و فشار خون هر دو هفته از مطالعه محاسبه شدند. آنالیز داده ها با نرم افزار SPSS 18 صورت گرفت.نتایجقند خون ناشتا و دو ساعته، تریگلیسرید، اوریک اسید و ازت اوره خون کاهش و لیپوپروتئین با دانسیته بالا افزایش معنی داری در گروه زعفران داشتند (05/0P<)، اگرچه تغییر دیگر پروفایل ها در دو گروه معنی دار نبود. هیچ تغییر معنی داری در فشار خون، دریافت های غذایی و فعالیت فیزیکی در دو گروه مشاهده نشد (05/0P>).نتیجه گیریعصاره زعفران می تواند با بهبود کنترل قند خون و برخی شاخص های لیپید خون، به بهبود شرایط بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 کمک کند. زعفران همچنین به محافظت از کلیه بیماران دیابتی کمک می کند که می تواند به خواص آنتی اکسیدانی آن مرتبط باشد.کلید واژگان: آنزیم های کبد, چربی خون, زعفران, عملکرد کلیه, قند خونBackgroundUncontrolled metabolic status of diabetes induces multiple complications, such as liver and renal dysfunctions. Saffron as an herbal medicine may improve diabetes metabolic control.ObjectiveThe aim of this study was to investigate the effect of hydro-alcoholic extract of saffron on metabolic control parameters, liver enzymes, and renal function parameters in type 2 diabetic patients.MethodsIn this triple-blind clinical trial, 54 type 2 diabetic patients randomly consumed 15 mg saffron or placebo capsules twice a day for 8 weeks. The following measurements were made during the study: 1. Fasting and 2-hour blood glucose, glycosylated hemoglobin, cholesterol, triglyceride, low and high density lipoproteins, alkaline phosphatase, aspartate and alanine amino transferase, uric acid, blood urea nitrogen, and creatinine; 2. Physical activity at the beginning and the end of the study; 3. dietary intakes at the beginning, midst, and end of the study; 4. anthropometric parameters every 2 weeks; 5. blood pressure every 2 weeks. The data were analyzed using the SPSS.18 software.ResultsFasting and 2-hour blood glucose, triglyceride, uric acid, and blood urea nitrogen decreased (35.5, 38.5, 0.62, and 4.5 mg/dl, respectively), and high density lipoprotein increased, significantly in the saffron group (P0.05).ConclusionSaffron hydro-alcoholic extract may improve type 2 diabetic patients condition through helping control blood glucose and some of the lipid profiles components. It can also improve renal function, which may be related to its antioxidant properties.Keywords: Blood Glucose, Blood Lipid, Liver Enzyme, Renal Function, Saffron
-
سابقه و هدفافسردگی و اضطراب از جمله مشکلات عمده سلامتی در سراسر جهان هستند که ممکن است به طور هم افزا و توامان عمل کنند. دیابت نوع 2 می تواند سبب بروز بیماری های روحی روانی از جمله افسردگی و اضطراب شده و آن ها را تشدید نماید. زعفران به عنوان یک گیاه دارویی ممکن است افسردگی و اضطراب توام را تعدیل نماید.مواد و روش هاتعداد 54 بیمار سرپایی مبتلا به افسردگی و اضطراب خفیف تا متوسط توام که با کمک ابزار طبقه بندی رفتارهای ناهنجار روانی 4 (DSM-IV) تشخیص داده شده بودند، با پرسشنامه های افسردگی و اضطراب بک و همیلتون مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران این کارآزمایی بالینی سه سوکور تصادفی کنترل شده با دارونما، به طور تصادفی روزانه دو عدد کپسول 15 میلی گرمی عصاره زعفران و یا دارونما به مدت 8 هفته دریافت کردند.یافته هاپس از مداخله، افسردگی، اضطراب و افسردگی و اضطراب توام به طور معنی داری (05/0p<) در گروه زعفران تعدیل پیدا کرده بودند (به ترتیب 18، 30 و 25 درصد در معیار بک و 19، 36 و 24 درصد در معیار همیلتون)، در حالی که تغییرات در گروه دارونما معنی دار نبودند. علاوه بر این دریافت های غذایی و فعالیت فیزیکی بیماران دو گروه در طول مداخله تغییر معنی داری نداشت.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان می دهند که زعفران اثرات تعدیل کننده ای بر افسردگی و اضطراب خفیف تا متوسط توام در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارد.کلید واژگان: افسردگی و اضطراب توام, دیابت نوع 2, زعفران, Crocus sativus LBackground And ObjectivesDepression and anxiety are the major public health problems worldwide, which may act synergistically. Type 2 diabetes can cause and aggravate mental disorders such as depression and anxiety. Saffron as a medicinal plant may attenuate mixed depression and anxiety (MDA).Materials and MethodsA total of 54 outpatients with mild to moderate MDA diagnosed by Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-IV (DSM-IV) were assessed by Beck and Hamiltons depression and anxiety questionnaires. The patients, in this randomized triple-blind placebo-controlled clinical trial, randomly received 15 mg saffron extract or placebo capsules twice a day for 8 weeks.ResultsAfter the intervention, depression, anxiety and MDA were significantly (PConclusionThe study results suggest that saffron shows attenuating effect on mild to moderate MDA in patients with type 2 diabetes.Keywords: Crocus Sativus L._Mixed depression_anxiety_Saffron_Type 2 Diabetes
-
سابقه و هدفنقش احتمالی ژنوتیپ های گیرنده ویتامین D در ارتباط با سندروم متابولیک و اجزاء آن هنوز به روشنی مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر ارتباط بین پلی مورفیسم های تک نوکلوئوتیدی (SNPs) ژن رسپتور ویتامین D (VDR) با سندرم متابولیک (MetS) و دیابت نوع 2(T2D) در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 است.مواد و روش ها730 تن (372 نفر مبتلا به دیابت نوع 2 و 358 کنترل) در این مطالعه مورد-شاهدی وارد شدند. پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی ژن VDR، FokI،BsmI، ApaIوTaqI با استفاده از روشRFLP تعیین شدند. تفاوت های آماری در توزیع ژنوتیپی در بین گروه ها با آزمون کای 2 ارزیابی شد. برای محاسبه نسبت شانس، رگرسیون لجستیک با هدف بررسی ارتباط فراوانی ژنوتیپ ها بین گروه های مختلف با خطر سندرم متابولیک و دیابت نوع 2 استفاده شد.یافته هابیشترین فراوانی ژنوتیپ ها برای پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی BsmI،ApaI و TaqI به ترتیب Bb، Aa و TT بودند در حالی که برای FokI ژنوتیپ FF شایع تر بود. تست Adjusted χ2 نشان داد که تفاوتی بین گروه ها در فراوانی ژنوتیپ های 4 پلی مورفیسم ژن VDR در بیماران دیابتی وجود نداشت. بیماران دیابتی با ژنوتیپ Tt به طور معنی داری قند ناشتای سرم (FBS) بالاتری را نسبت به ژنوتیپ های TT و tt پلی مورفیسم TaqI نشان دادند (009/0 =p). رگرسیون لجستیک هیچ ارتباطی بین ژنوتیپ های VDR با خطر سندرم متابولیک نشان نداد.نتیجه گیریشواهدی مبنی براین که پلی مورفیسم های ژن VDR نقشی در خطر ابتلا به دیابت نوع 2و سندروم متابولیک در افراد ایرانی دارند، یافت نشد. بررسی های بیشتر در قالب مطالعات هم گروهی آینده نگر باید صورت گیرد تا ارتباط گسترده ژنوم را برای ارزیابی اثر مستقیم این پلی مورفیسم ها بر دیابت نوع 2 مشخص گردد.کلید واژگان: گیرنده ویتامین D, پلی مورفیسم, ژن, دیابت نوع 2, سندرم متابولیکBackground And ObjectivesThe possible role of vitamin D receptor (VDR) genotypes in association with metabolic syndrome (MetS) and type 2 diabetes (T2D) is still unclear. This study aimed to investigate the associations between MetS and T2D with the presence of single nucleotide polymorphisms (SNPs) of the vitamin D receptor (VDR) gene in Iranian subjects with T2D.Materials and Methods730 Iranian subjects (372 T2D and 358 controls) were enrolled in this case-control study. FokI, BsmI, ApaI and TaqI SNPs of the VDR gene were genotyped using the restriction fragment length polymorphism method. The statistical difference in genotype distribution among the groups was assessed by the χ2 test. Logistic regression was performed to calculate odds ratios for the association of the genotype frequencies between different groups with risk of MetS and T2D.ResultsThe most common genotypes for the BsmI, ApaI, and TaqI SNPs were Bb, Aa, and TT, respectively, whereas for FokI, they were FF. Adjusted χ2 test revealed no difference between the groups in the genotypes frequencies of 4 VDR polymorphisms in T2D subjects. T2D patients with Tt genotype presented a significantly higher FBS (p=0.009) than those with TT and tt genotypes in TaqI polymorphism. Logistic regression showed no association between MetS risk and VDR genotypes.ConclusionIn conclusion, no evidence was found showing that VDR gene polymorphisms have a role in the risk of T2D and MetS in Iranian subjects. Further examination should be carried out on large prospective cohort studies, which apply genome wide association to evaluate the direct effect of these polymorphisms on T2D.Keywords: Vitamin D receptor_Polymorphism_Gene_Type 2 diabetes_Metabolic syndrome
-
سابقه و هدفبین کمبود غلظت سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D (25OHD) و فربهی مرکزی ارتباط وجود دارد. هدف این مطالعه بررسی اثر دریافت روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D بر شاخص های فربهی مرکزی و نقش احتمالی پلی مرفیسم Cdx-2 از گیرنده ویتامین D (VDR) بر پاسخ شاخص های فربهی به دریافت ویتامین D در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد.مواد و روش ها60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که یک گروه دوغ ساده (PD) حاوی 170 میلی گرم کلسیم در هر 250 میلی لیتر (29=n) و گروه دیگر دوغ غنی شده (FD) با 500 واحد بین المللی ویتامین D در هر 250 میلی لیتر (31=n) دو بار در روز به مدت دوازده هفته دریافت کردند. سطح سرمی 25OHD، گلوکز ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، QUICKI
(Quantitative Insulin Check Index)، درصد توده چربی بدن (FM%)، توده چربی تنه (TF%)، بافت چربی احشایی (VAT) و دور کمر (WC) در ابتدای مطالعه و پایان مداخله اندازه گیری شد. ژنوتیپ های پلی مرفیسم Cdx-2 VDR در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 در گروه FD (60=n) تعیین شد.یافته هاپس از دوازده هفته سطح سرمی 25OHD به طور معنی داری در گروه FD نسبت به گروه PD افزایش یافت (nmol/L 4/35+ در مقابل nmol/L 8/4 - و 001/0 < p). میانگین تغییرات WC (3/1- در مقابل 6/1+ سانتیمتر و 02/0 = p) ، FM (1/5- در مقابل 60/0+ درصد و 001/0 < p) TF (1/1-در مقابل 13/0 درصد و 003/0 = p) و VAT (80/0- در مقابل 37/0+ a.u. و 001/0 < p) به طور معنی داری در گروه FD نسبت به گروه PD کاهش یافت. 25OHD سرم تنها در گروه حامل ژنوتیپ AA افزایش یافت (8/34 نانومول در لیتر در گروه AA در مقابل 4/6- در گروه AG و 6/1- در گروه GG و 001/0 < p ). این تغییر با کاهش معنی دار در WC (004/0 = p) ، FM% (001/0 < p) ، TF% (001/0< p) در حاملین ژنوتیپ AA همراه بود.نتیجه گیریدریافت روزانه دوغ غنی شده با 1000 واحد ویتامین D به مدت دوازده هفته، شاخص های فربهی مرکزی مانند چربی تنه و چربی احشایی را در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بهبود بخشید که این مسئله در حاملین ژنوتیپ AA از پلی مرفیسم VDR Cdx-2 بیشتر بود.کلید واژگان: ویتامین D, فربهی مرکزی, توده چربی, چربی احشایی, دیابت نوع 2, ژن, گیرنده, پلی مورفیسمBackground And ObjectivesEmerging data suggest an association between low serum concentrations of 25(OH)D and central obesity. This study aimed to investigate the effect of daily intake of vitamin D-fortified yogurt drink (doogh) on central obesity indicators in subjects with type 2 diabetes (T2D) and the possible modulation of this effect by vitamin D receptor (VDR)-Cdx-2 genotypes.Materials And MethodsSixty T2D subjects were randomly allocated into two groups to receive either plain doogh (PD; n=29, containing 170 mg calcium and no vitamin D/250 mL) or vitamin D3-fortified doogh (FD; n=31, containing 500 IU/250 mL) twice a day for 12 weeks. 25(OH)D, glycemic and adiposity indicators were evaluated before and after the intervention. VDR genotypes in the extended number of T2D subjects were determined in the FD group (n=60).ResultsAfter 12 weeks, in the FD compared to the PD group, serum 25(OH)D increased (.4 nmol/L vs. -4.8 nmol/L, pConclusionsDaily intake of 1000 vitamin D-fortified doogh for 12 weeks improved the central obesity indices in the T2D subjects, and the improvement was more pronounced in the carriers of the AA genotype of VDR-Cdx-2.Keywords: Vitamin D_Adiposity_Fat mass_Visceral fat_Type 2 diabetes -
سابقه و هدفاثر متقابل عوامل محیطی و ژنتیکی تعیین کننده پیشرفت دیابت نوع 2 (T2D) است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثرات بهبود وضعیت ویتامینD بر زیست نشانگرهای تنش اکسیداتیو (OS) و تعیین تاثیر پلی مورفیسم گیرنده (VDR)-FokI در پاسخ به دریافت ویتامین D3 در افراد دیابتی نوع دوم (T2D) بود.مواد و روش هاافراد مبتلا به T2D به یکی از دو گروه دریافت کننده دوغ ساده (دوغ ساده (PD): تعداد 50 نفر) و گروه دریافت کننده دوغ غنی شده با ویتامین D (FD: IU500 ویتامین D در 250 سی سی دوغ، تعداد 50 نفر) دوبار در روز به مدت 12 هفته تقسیم شدند. پیامدها تغییراتی در 25 هیدروکسی ویتامین D ((OH)D25) و زیست نشانگرهای OS بود. ژنوتیپ های VDR در 140 فرد T2D در گروه دوغ غنی شده (FD) از طریق آنزیم محدود کننده FokI تعیین شد.یافته هاسطح سرمی (OH)D25 بعد از 12 هفته در گروه FD (از 2/202 ±5/38 به 5/23 ±0/72، 001/0 p<) در مقایسه با گروه PD (از 8/22 ±8/38 به 8/22 ±4/33، 28/0=p) افزایش معنی داری پیدا کرد. مقایسه ها بین دو گروه FD و PD نشان داد که این افزایش با تغییرات معنی دار MDA (&mumol/l 82/0 ±56/0- در مقابل &mumol/l 1±17/0، 001/0 p<)، (ng/l 1/40 ± 4/8+ در مقابل ng/l 4/29 ±1/13-، 002/0=p) GSH و (mmol/l 43/0 ±14/0+ در مقابل mmol/l 45/0±02/0+، 03/0 =p) TAC همراه بود. اگرچه ارتباط معنی داری بین ژنوتیپ های FokI و زیست نشانگرهای OS وجود نداشت، واریانت ژنوتیپ هموزیگوت (ff) بین گروهی ضعیف ترین پاسخ به ویتامین D را نشان داد.نتیجه گیریافزایش غلظت ویتامین D از طریق دریافت روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D در گروه FD زیست نشانگرهای تنش اکسیداتیو را در افراد مبتلا به T2D بهبود می بخشد. البته اثرات متقابل ژنوتیپ FokI را نیز نمی توان نادیده گرفت.
کلید واژگان: ویتامین D, پلی مورفیسم VDR FokI, دیابت نوع دوBackground And ObjectivesThe interaction of environmental factors and genetic determines the development of type 2 diabetes (T2D). The objectives were to evaluate the effects of improvement of vitamin D status on the biomarkers of oxidative stress (OS) in T2D subjects and whether vitamin D receptor (VDR)-FokI polymorphism could modulate the response to vitamin D3 intake.Materials And MethodsSubjects with T2D were allocated to one of the two groups to receive either plain doogh (PD n1= 50) or vitamin D3-fortified doogh (FD, containing 500 IU/250 ml, n= 50) twice a day for 12 weeks. Outcomes were changes in serum 25-hydroxyvitamin D (25(OH)D), superoxide dismutase, glutathione (GSH), total antioxidant capacity (TAC) and malondialdehyde (MDA). VDR genotypes in 140 T2D subjects in FD were determined by FokI restriction enzyme.ResultsAfter 12 weeks, serum 25(OH)D increased significantly in FD (from 38.5 ± 202.2 to 72.0 ± 23.5, P=0.001) as compared with PD (from 38.8 ± 22.8 to 33.4 ± 22.8, P = 0.28). Comparisons between FD and PD revealed significant differences in changes of serum MDA (-0.54 ± 0.82 µmol/l vs +0.17 ± 1 µmol/l, P=0.001), GSH (+8.4 ± 40.1 ng/l vs - 13.1 ± 29.4 ng/l, P = 0.002) and TAC (+0.14 ± 0.43 mmol/l vs +0.02 ± 0.45 mmol/l bovine serum albumin equivalent, P = 0.03). Although there was no significant association between FokI genotypes and OS biomarkers, ff variant subgroup showed the weakest response to vitamin D.ConclusionsImprovement of vitamin D status via daily intake of FD ameliorates OS biomarkers in T2D subjects, and the interactive effect of FokI genotypes cannot be ruled out.Keywords: Vitamin D_VDR_FokI Polymorphism_Type 2 Diabete -
سابقه و هدفاختلال عملکرد سلول های اندوتلیال یکی از علل مهم آنژیوپاتی دیابتی است که در نهایت منجر به بیماری های قلبی عروقی می گردد و از علل عمده مرگ و میر در مبتلایان به دیابت می باشد. در این مطالعه اثرات بهبود وضعیت ویتامین D بر وضعیت قندخون، ترکیب چربی های خون، زیست نشانگرهای کارکرد سلول های اندوتلیال در افراد دیابت نوع دوم بررسی شد.مواد و روش هاافراد مبتلا به دیابت نوع دوم به طور تصادفی به دو گروه: 1- دریافت کننده دوغ ساده (حاوی 170 میلی گرم کلسیم، فاقد ویتامین D در 250 سی سی دوغ، تعداد 50 نفر) و گروه 2- دریافت کننده دوغ غنی شده با ویتامین D (حاوی 170 میلی گرم کلسیم، IU500 ویتامین D در 250 سی سی دوغ، تعداد 50 نفر) دو بار در روز و به مدت 12 هفته تقسیم شدند. اندازه گیری های تن سنجی، وضعیت قندخون، ترکیب چربی های خون، درصد توده چربی بدن (FM)، زیست نشانگرهای اندوتلیال نظیر اندوتلین-1 سرم، سلکتین E، ماتریکس متالوپروتیناز9 (MMP-9) در آغاز و پایان هفته 12 هفته مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هاانجام مداخله، بهبودی مشخصی در وضعیت قند خون ناشتا، میزان حساسیت به انسولین (QUICKI)، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL-C)، اندوتلین -1، سلکتین E و MMP-9 در گروه 2 در مقایسه با افراد گروه 1 شد (تمام موارد، P < 0.05). به طور معنی داری تفاوت در تغییرات غلظت اندوتلین -1، سلکتین E و MMP-9 در گروه 2 در مقایسه با گروه 1 دیده شد (به ترتیب 63/ 0± 35/ 0- در مقابل 55/ 0 ± 03/ 0-، P= 0.028; -3.8 ± 7.3 در مقابل0.95 ± 8.3، P = 0.003 and -2.3 ± 3.7 در مقابل 0.44 ± 7.1 ng/mL، respectively، P < 0.05). بعد از کنترل تغییرات QUICKI، توده چربی بدن، محیط دورکمر، مقادیر اندوتلین-1 و MMP-9 معنی دار باقی ماند (به ترتیب 009/ 0 = p در مقابل 005/ 0=p) اما معنی داری تغییرات سلکتین (E (092/ 0=p حذف شد.نتیجه گیریبهبود وضعیت ویتامین D با بهبود وضعیت قند خون، ترکیب چربی های خون و زیست نشانگر های اندوتلیال همراه است. یافته های این تحقیق اثرات مستقیم و غیر مستقیم ویتامین D را بر بهبود زیست نشانگرهای زیستی اندوتلیال نشان داد.
کلید واژگان: ویتامین D, دیابت نوع 2, اندوتلیلال, قند خون, چربی خونBackground And ObjectivesIn this study، the effect of improvement of vitamin D status on glycemic status، lipid profile and endothelial biomarkers in T2D subjects was investigated.Materials And MethodsSubjects with T2D were randomly allocated to one of the two groups to receive either plain yogurt drink (PYD; containing 170 mg calcium and no vitamin D/250 mL، n= 50) or vitamin D3-fortified yogurt drink (FYD; containing 170 mg calcium and 500 IU/250 mL، n = 50) twice a day for 12 weeks. Anthropometric measures، glycemic status، lipid profile، body fat mass (FM) and endothelial biomarkers were evaluated at the beginning and after the 12-week intervention period.ResultsIntervention resulted in significant differences in changes of endothelin-1، E-selectin and MMP-9 concentrations in FD compared to PD (-0. 35 ± 0. 63 versus -0. 03 ± 0. 55، P= 0. 028; -3. 8 ± 7. 3 versus 0. 95 ± 8. 3، P = 0. 003 and -2. 3 ± 3. 7 versus 0. 44 ± 7. 1 ng/mL، respectively، P < 0. 05 for all). Even after controlling for changes of QUICKI، FM and waist circumference remained significant for endothelin-1 and MMP-9 (P = 0. 009 and P = 0. 005، respectively).ConclusionsAmeliorated vitamin D status was accompanied by improved glycemic status، lipid profile and endothelial biomarkers in T2D subjects. The research findings suggest both direct and indirect ameliorating effects of vitamin D on the endothelial biomarkers.Keywords: Vitamin D, Endothelial, Blood glucose, Lipid profiles -
سابقه و هدف
دیس لیپیدمی به اختلال در سطوح ترکیب چربی خون از جمله سطح تری گلیسرید، کلسترل تام، لیپوپروتئین با دانسیته ی کم و لیپوپروتئین با دانسیته ی بالا گفته می شود به نظر می رسد ویتامین های C و E به عنوان آنتی اکسیدان بر روی فراسنج های لیپیدی نقش داشته باشند. هدف ما در این مطالعه تعیین اثر مکمل یاری توام وینامین های C و E بر روی فراسنج های لیپیدی در سالمندان ساکن شهر اصفهان می باشد.
مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی دو سو کور روی 210 سالمند60 -75 ساله اجراشد که براساس گروه های سنی و جنسی در دو گروه مداخله و کنترل بطور کاملا مشابه تقسیم شدند. گروه مداخله روزانه 300 میلی گرم ویتامین Eو400 میلی گرم ویتامینC و گروه کنترل دارونما به مدت یک سال مصرف کردند. در بدو مطالعه اطلاعات زمینه ای از طریق پرسشنامه ی عمومی جمع آوری شد و دریافت غذایی با استفاده از یادداشت سه روزه خوراک هر دو ماه یکبار جمع آوری گردید. سطوح پیراسنج های لیپیدی در شروع، بعد از 6 ماه و در انتهای مطالعه اندازه گیری شد.
یافته هادریافت های غدایی به غیر از درصد چربی از انرژی دریافتی و کلسترول غذایی، بین دو گروه مداخله و کنترل هیچ تفاوت معنی داری نداشت. نتایج تحلیل واریانس با کنترل متغیرهای مخدوش کننده ی کلسترول دریافتی و درصد چربی، برای کیب چربی بیانگر آن است که در طول زمان بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0 p>)، اثر زمان نیز معنی دار نبود (05/0 p>)، هم چنین اثر متقابل گروه و زمان معنی دار نبود (05/0 p>).
نتیجهاین مطالعه نشان می دهد که مکمل یاری توام ویتامین های E،C باعث بهبود فراسنج های لیپیدی در سالمندان نشده است.
کلید واژگان: مکمل یاری, ویتامین E, ویتامین C, چربی خون, سالمندانBackground And ObjectivesHyperlipidemia is defined as a disorder of blood lipid profile, including triglyceride level (TG), total cholesterol (TC), low density lipoprotein (LDL-c) and high density lipoprotein (HDL-c), and known as a risk factor for cardiovascular diseases (CVDs). Vitamins C and E as antioxidants are effective on lipid profile.
Materials And MethodsThis randomized double-blind study was conducted on 210 elderly people aged 60-75 during 1 year. People with full consent were classified according to sex and age groups into intervention and control groups. The intervention group received 400 and 300 mg daily of vitamin C and E in tablet form, respectively, the control group received the placebo for one year. General background information was collected through a questionnaire, and dietary intake using three-day food records was collected every two months. Lipid profile, including total TC and HDL-c levels was measured by enzymatically– colorimetry methods and LDL-c level was measured by using the formula at the beginning, and 6 and 12 months after the study.
ResultsThe results of analysis of variance with covariates controlling cholesterol and fat intake, for TG, TC, LDL, and HDL showed that there was no significant difference between the intervention and control groups over time (P>0.05). Our study also showed no significant interaction between time and group (P> 0.05).
ConclusionThis study shows that combined supplementation with vitamins E and C did not differ significantly between the intervention and control groups in terms of lipid profile.
Keywords: Supplementation, Vit. E Vit. C, Blood fat, Elderly -
سابقه و هدف
اختلالات خوردن (Eating disorders) سندروم های روانشناختی مرتبط با چاقی هستند که وضعیت تغذیه افراد را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند. مطالعه حاضر با هدف تعیین الگوهای غذایی غالب و رابطه آن با اختلالات خوردن در دختران نوجوان شهر تهران انجام پذیرفت.
مواد و روش هااین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 515 نفر از دختران دانش آموز دبیرستانی (231 نفر مبتلا و 284 نفر غیرمبتلا) انجام پذیرفت. کلیه دانش آموزان پرسشنامه های وضعیت جمعیت شناختی، رضایت از فرم بدن و پرسشنامه تکرر مصرف کیفی را تکمیل نمودند. الگوهای غذایی با روش تحلیل عاملی تعیین شدند. جهت به دست آوردن الگوهای غذایی مستقل از تحلیل مولفه های اصلی با چرخش واریماکس و مقادیر ویژه استفاده شد و سه الگوی غذایی به دست آمد. OR و فاصله اطمینان 95% برای ابتلا به اختلالات خوردن (متغیر وابسته) در رابطه با هر الگوی غذایی (متغیر مستقل) با استفاده از آنالیز رگرسیون لجستیک و در سه مدل با تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر محاسبه شد.
یافته هاسه الگوی غذایی غالب در افراد مورد مطالعه شناسایی گردید که عبارت بودند از: الگوی غذایی پر کربوهیدرات و پرچرب، الگوی غذایی پر پروتئین و پرچرب و الگوی غذایی پر فیبر و کم چرب. نسبت شانس تعدیل شده و فاصله اطمینان 95% در چارک های امتیاز الگوهای غذایی غالب نشان داد که شانس ابتلا به اختلالات خوردن در چارک های الگوی غذایی پر پروتئین و پرچرب کاهش یافت و پس از تعدیل عوامل مخدوش کننده نیز روند کاهشی معنی دار در شانس ابتلا به اختلالات خوردن دیده می شود. در چارک های الگوی غذایی پر فیبر و کم چرب نیز شانس ابتلا به اختلالات خوردن روند افزایش معنی داری را نشان داد. هیچ یک از ویژگی های دموگرافیک، وزن و رضایت از بدن، در هیچ مدلی رابطه معنی داری را با اختلالات خوردن نشان ندادند.
نتیجه گیریبه نظر می رسد الگوی پرفیبر-کم چرب (گیاهخواری) در نوجوانان با اختلالات خوردن مرتبط باشد و احتمالا نوجوانانی که الگوهای غذایی گیاهخواری دارند، بیشتر از سایرین درگیر رفتارهای ناسالم کنترل وزن می شوند.
کلید واژگان: الگوهای غذایی غالب, اختلالات خوردن, نوجوانBackground And ObjectiveEating disorders are known as obesity related syndromes، which can affect the nutritional status of individuals dramatically. The present study was conducted to determine major dietary patterns among female students with eating disorders and some of their related factors.
Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted on 515 female high school students in Tehran (231 sample with eating disorder). All participants fulfilled demographic، a modified version of the Body Shape Satisfaction Scale (BSSS) and semi-quantitative food frequency questionnaires. Dietary patterns were defined by using factor analysis. Principal Component Analysis (PCA) with Varimax rotation was used to extract independent dietary patterns، and three interpretable factors were obtained. OR and 95% CI for eating disorders (dependent variable) in relation to each dietary pattern (independent variable) were calculated using logistic regression in the three models by adjusting for the effects of confounding variables.
ResultsThree major dietary patterns were obtained: High carbohydrate-high fat pattern، High proteinp-high fat pattern، and High fiber-low fat pattern. The findings showed that the odds ratio of eating disorder reduced in high protein-high fat diet significantly and after adjustment of confounding factors، this reduction still remained significant. The odds ratio of eating disorder increased in high fiber-low fat dietary pattern significantly in all models. None of the demographic characteristics، weight، or body satisfaction showed any significant relationship with eating disorders.
ConclusionIt seems that a high fiber–low fat (vegetarian) dietary pattern is related to eating disorders، and adolescents who follow such pattern are more likely to engage in unhealthy weight control behaviors.
Keywords: Major dietary patterns, Eating disorders, Adolescent -
تماشای برنامه های تلویزیون، بازی های رایانه ای و ویدئویی به عنوان «فعالیت نشسته» از رفتارهای ناسالم نوپدید است که در بین نوجوانان شیوع جهانی دارد.
به منظور شناسایی پیش بینی کننده های رفتارهای نشسته نوجوانان، مطالعه توصیفی، تحلیلی با استفاده از پرسشنامه یادآمد فعالیت بدنی ویژه نوجوانان، همراه با پرسشنامه اطلاعات جمعیتی، درک حمایت خانواده، وخودکارآمدی، به صورت خودایفا دربین نوجوانان دانش آموزان درشهر تبریز سال تحصیلی 1390-1389 انجام شد.
در مجموع، 402 نوجوان، 51.5 درصد دختر با میانگین سنی 12.93 (انحراف معیار 0.49) شرکت داشتند. میانگین مدت رفتارهای نشسته نوجوانان 193.55 (انحراف معیار99.15)، دختران170.25 (انحراف معیار89.20) و پسران 218.25 (انحراف معیار103.34) دقیقه در روز بود. اجرای تحلیل رگرسیون لوجستیک نشان داد: جنس پسر (نسبت شانس= 3.01 با 95% فاصله اطمینان=4.64-1.64، 0.001>P)، اشتغال مادر (نسبت شانس=2.36 با 95% فاصله اطمینان4.67-1.19 0.013=P) و خودکارآمدی (نسبت شانس=1.10 با %95 فاصله اطمینان= 0.99-0.94، 0.006=P) با رفتارهای نشسته بیش از 120 دقیقه در روز، رابطه معنی دار دارند.
جنس پسر، اشتغال مادر و خودکارآمدی، پیش بینی کننده های موثر بر رفتارهای نشسته نوجوانان بود. انس با تلویزیون، بازی های رایانه ای و ویدئویی مستقل از سطوح فعالیت بدنی نوجوان یک مشکل روانی محیطی تشخیص داده شد. کاهش رفتارهای نشسته، راهکارهای خاص نیاز دارد که باید مستقل از سطوح فعالیت بدنی متوسط و شدید نوجوانان طراحی و اجرا شود.
کلید واژگان: رفتار نشسته, تماشای تلویزیون, بازی های رایانه ای و ویدئویی, فعالیت بدنی, خودکارآمدی, درک حمایت خانوادهPayesh, Volume:12 Issue: 6, 2013, PP 691 -702Objective (s): To explore predictors of the sedentary behavior، this current descriptive، analytical study was developed among a sample of adolescents in Tabriz، Iran.MethodsInformation on adolescent sedentary behaviors including TV viewing، video game playing and physical activity was collected by using A modified version of the Adolescent Physical Activity and Recall Questionnaire (APARQ). In addition an anonymous self-administrated questionnaire used to collect data on demographic characteristics، perceived family support and self-efficacy. Logistic regression analysis was performed to examine the association between sedentary behavior and independent variables including gender، psychosocial predictors and modrate، vigorouse physical activity.ResultsIn all 402 adolescent students were studied. The mean age of students was 12. 93 (SD=0. 49) years; and51. 5 % was female. Overall the mean time of sedentary behaviors on adolescents was 193. 55 (SD=99. 15) minutes/day، this figure for girls and boys were 170. 25 (SD=89. 20) and 218. 25 (SD=103. 34) minutes/day (P<0. 001) respectively. The results obtained from multiple logistic regression analysis indicated that male gender (OR=3. 01، 95%CI=1. 64-4. 64، P<0. 001)، mother employment (OR=2. 36، 95%CI=1. 19-4. 67، P=0. 013)، self efficacy (OR=1. 10، 95% CI=0. 94-0. 99، P= 0. 006) were the most significant contributing factors to the high level of sedentary behavior on adolescents. Gender، mother employment and low perceived self-efficacy were recognized as the main predictors of attaching to sedentary behaviors.ConclusionIt seems that sedentary behaviors independent on adolescent physical activity levels are a psycho enviromental problem. Specefic preventive programe should be developed independendly on adolescent moderate، vigrouse physical activity.Keywords: Sedentary behavior, TV viewing, Computer, video game playing, Physical activity, Self efficacy, Perceived family support -
سابقه و هدفکمبود ویتامینD و التهاب با بیماری های قلبی عروقی ارتباط دارند. در این مطالعه تاثیر مصرف روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D بر نشانگرهای التهابی افراد دیابتی نوع 2 بررسی شد.مواد و روش هادر یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی 12 هفته ای، بیماران دیابتی دریافت کننده دوغ به دو گروه تقسیم شدند: دوغ ساده (PD) و دوغ غنی شده با D3 (FD) 2 بطری ml250در روز. در شروع و پایان مداخله قند خون، توده چربی بدن و نشانگرهای التهاب سیستمیک: پروتئین واکنش گر C (hsCRP)، آمیلوئید Aسرم (SAA)، اینتر لوکین IL-6،IL-10 و فاکتور نکروز تومور TNF)-α) سرم ارزیابی شد. داده ها بر حسب داشتن توزیع نرمال یا غیر نرمال به ترتیب به صورت میانگین ± انحراف معیار یا میانه بیان شدند.یافته هادر گروه دریافت کننده دوغ غنی شده در مقایسه با گروه دوغ ساده افزایش معنی داری در OH)D) 25 سرم دیده شد، که این افزایش با تغییرات معنی دار دیگر فاکتورها مانند TNF-α (044/0=p)، IL-6 (002/0=p)، hsCRP (001/0p<) و SAA (022/0p=) و IL-10 (013/0p=) همراه بود. تفاوت های بین گروهی در hsCRP، SAA و IL-6 حتی پس از تعدیل تفاوت های کمی شاخص کنترل انسولین معنی دار باقی ماند (به ترتیب 001/0 >p، 001/0 >p و 009/0 p=).نتیجه گیریبهبود وضعیت ویتامین D افراد دیابتی نوع 2 منجر به اصلاح نشانگرهای التهاب سیستمیک شده و در نتیجه از پیامدهای بیماری های قلبی عروقی و سایر عوارض دیابت جلوگیری می نماید.کلید واژگان: ویتامین D, التهاب سیستمیک, دیابت نوع 2, (CRP), سیتوکین هاBackground And ObjectiveBoth vitamin D deficiency and inflammation have been linked to cardiovascular disease (CVD), the major cause of death in diabetes. In this study, the effects of daily intake of vitamin D-fortified yogurt drink (doogh) on systemic inflammatory biomarkers in subjects with type 2 diabetes (T2D) were investigated.Materials And MethodsIn this 12-week randomized controlled clinical trial (RCT), T2D subjects received either plain doogh (PD containing 170mg calcium and no detectable vitamin D/250mL, n1=50) or vitamin D3-fortified doogh (FD containing 170 mg calcium and 500 IU/250mL, n2=50) twice a day. Glycemic status, body fat mass (FM) and systemic inflammatory biomarkers including serum hsCRP, serum amyloid A (SAA), interleukin (IL)-2, IL-6, IL-10 and tumor necrosis factor (TNF)-α were evaluated at the beginning and after the intervention. Data were expressed as either mean±SD or median (interquartile range [IQR]) whenever they had either normal or non-normal distribution, respectively.ResultsIn the FD group, compared to the PD group, a significant increase in serum 25 (OH)D was accompanied by significant changes in TNF-α (-57.9 (-264.6) vs. +106.3 (683.2), p=0.044), IL-6 (-6.3 (-69.2), p=0.002), hsCRP (-0.39 (-1.50) vs. +0.8 (1.52), p<0.001), SAA (-14.2±44.5 vs. +5.6±37.5 mg/L, p=0.022) and IL-10 (+38.7±157.0 vs. -51.9±165.2 ng/L, p=0.013). The between-group differences of hsCRP, SAA and IL-6 changes remained significant even after controlling for changes QUICKI (p<0.001, p<0.001 and p=0.009 respectively).ConclusionsImprovement of vitamin D status of T2D subjects resulted in amelioration of the systemic inflammatory markers. This may have preventive implications against CVD and other diabetic complications. This trial was registered at ClinicalTrials.gov as NCT01236846.Keywords: Vitamin D_systemic inflammation_Type 2 diabetes_C-reactive protein_Serum amyloid A_Cytokines
-
زمینه و هدفدر سیستم عصبی، یون کلسیم از طریق کانال های متعدد اختصاصی و برخی از گیرنده های دیگر مانند NMDA، نقش مهمی در جریان انتقال سیناپسی ایفا می کند. یکی از مهم ترین عوامل جذب روده ای و تنظیم کننده یون کلسیم، ویتامین D است. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر رژیم های غذایی فاقد ویتامین D و حاوی مکمل ویتامین D (کلسیتریول) بر روند انتقال سیناپسی در مدارهای نورونی ناحیه هیپوکامپ انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه، ابتدا موش های صحرایی نر بالغ جهت ثبت پدیده های الکتروفیزیولوژیک در هیپوکامپ انتخاب شدند، و تحت رژیم های غذایی نرمال فاقد ویتامین D و حاوی مکمل کلسیتریول قرار گرفتند. سپس محل کولترال های شافر و نورون های ناحیه CA1 به ترتیب جهت تحریک و ثبت در پاسخ های پس سیناپسی تحریکی میدانی (EPSP) تعیین گردید. همچنین جهت القای تقویت سیناپسی (LTP)، در EPSP، از الگوی تحریک تتانیک استفاده شد. در ادامه، پاسخ ها قبل و پس از تحریک تتانیک ثبت شده و تغییرات در دامنه آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. برای مقایسه دامنه قبل و بعد از تحریک تتانیک در گروه های مختلف از آزمون تی زوج استفاده گردید، و 05/0p< معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر این بررسی اختلافی در پاسخ های پایه بین سه گروه مورد آزمایش وجود نداشت. از سوی دیگر اعمال تحریک تتانیک، اختلاف بین سه گروه را مشخص نمود؛ به گونه ای که در گروه فاقد ویتامین D تقویت مشاهده نشد، ولی در دو گروه دیگر LTP به خوبی نشان داده شد.نتیجه گیریطبق نتایج این مطالعه، به نظر می رسد ویتامین D نقش تعیین کننده ای در انتقال و تقویت سیناپسی دارد و این نقش به احتمال زیاد از راه تنظیم غلظت یون کلسیم درون سلولی با واسطه مکانیسم های مختلف صورت می گیرد.
کلید واژگان: ویتامین D, القای تقویت سیناپسی, کلسیم -
سابقه و هدفبا افزایش شیوع دیابت نوع دو در سطح جهان به عنوان یک بیماری مزمن در سالهای اخیر، تحقیقات فراوانی جهت یافتن و بررسی اثر مواد و روش هایی که بتوانند این بیماری را کنترل کنند، صورت گرفته است. یافته های برخی از این تحقیقات به نقش موثر مخمر آبجو از طریق «فاکتور تحمل گلوکز» موجود در آن و تاثیر روی گیرنده های انسولین در کنترل این بیماری اشاره میکنند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر مکملیاری با مخمر آبجو بر کنترل فشار خون و لیپوپروتئینهای سرم در افراد دیابتی نوع دو صورت گرفت.مواد و روش هااین بررسی به صورت یک کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 84 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. بیماران به صورت تصادفی ساده انتخاب و به 2 گروه دریافت کننده قرص مخمر آبجو (42 نفر) و دارونما (42 نفر) تقسیم شدند و به ترتیب روزانه 6 عدد قرص مخمر آبجو 300 میلیگرمی و دارونما به مدت 12 هفته دریافت کردند. وزن، قد و نمایه توده بدن، مصرف موادغذایی هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه یادآمد خوراک 24 ساعته، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، کلسترول تام، تری گلیسیرید، LDL-c و HDL-cسرم ناشتا، قبل و بعد از مداخله اندازهگیری و محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS18 و آزمونهای آماری Tمستقل و Tزوج، کولموگروف اسمیرنوف و آنالیز کوواریانس استفاده شد.یافته هادر این مطالعه، 84 بیمار (21 مرد و 63 زن) با میانگین سنی 1/6±3/46 سال شرکت کردند. پس از 12 هفته مکملیاری، فشارخون دیاستولیک به میزان6/0±7/5 میلیمترجیوه (001/0p=) و فشارخون سیستولیک به میزان 5/1±1/4 میلی مترجیوه (007/0p=) در گروه دریافت کننده مخمر آبجو کاهش یافت. پس از مداخله، میزان فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در بین دو گروه دریافت کننده مخمر آبجو و دارونما اختلاف معنی داری داشتند (به ترتیب 05/0=P و 03/0=P)، ولی تغییر معنی داری در میزان تری گلیسیرید، LDL-c، کلسترول تام وHDL-c مشاهده نشد.نتیجه گیریمصرف مکمل مخمر آبجو در کنار درمان معمول بیماری دیابت نوع دو موجب کاهش فشارخون سیستولیک و دیاستولیک در بیماران دیابتی نوع دو میشود.
کلید واژگان: دیابت نوع دو, مخمرآبجو, فشارخون, لیپوپروتئینهای سرمBackground And ObjectiveThe increasing trend of prevalence of diabetes mellitus, a diet-related chronic disease has prompted research to find ways to control it. Brewer's yeast may have a potential role because its glucose tolerance factor (GTF) may have beneficial effects on insulin receptors in diabetic patients. This study was conducted to investigate the effects of brewer's yeast supplementation on serum lipoproteins and blood pressure in patients with type-2 diabetes mellitus (T2DM) patients.Materials And MethodsIn a randomized double-blind controlled clinical trial 84 adults (21 men and 63 women, 46.3 ± 6.1 years old) with T2DM were recruited and divided randomly into 2 groups of 42 subjects each, one receiving brewer's yeast (six 300-mg capsules/day, total 1800 mg) and one (control group) receiving a placebo (6 capsules/day) for 12 weeks. Body weight, height, body mass index (BMI), food consumption (based on 24-hour food recall), fasting serum lipids and lipoproteins (total cholesterol, triglyceride, LDL-c and HDL-c), and systolic and diastolic blood pressure were measured before and after the intervention. Data analysis was performed using the Statistical Package for Social Sciences (SPSS-Ver 18.0), the statistical tests being the independent t-test, paired t-test, Kolmogorov-Smirnov test, and analysis of covariance.ResultsBrewer’s yeast supplementation brought about statistically significant reductions in diastolic and systolic blood pressures (5.7±0.6 mm Hg, p=0.001 and 4.1±1.5 mm Hg, p=0.007, respectively) after 12 weeks. Changes in LDL-c, HDL-c, triglycerides and total cholesterol were no-significant. Further analysis of the data showed significant differences between the brewer’s yeast and control groups with regard to diastolic (p<0.03) and systolic (p<0.05) blood pressure at the end of the period.ConclusionDietary supplementation with brewer's yeast can reduce systolic and diastolic blood pressure in type-2 diabetes mellitus patients.Keywords: T2DM, Brewer's yeast, Blood pressure, Serum lipoproteins -
Background And AimVitamin D deficiency is highly prevalent in Asia, including the Middle East. Vitamin D deficiency has been found to have an inverse relationship with occurrence of type-2 diabetes mellitus (DM). In this study we assessed the vitamin D and calcium status in type-2 diabetic patients and compared it with that of healthy subjects in Tehran, Iran.Materials And MethodsThis cross-sectional study included 180 Tehrani individuals, including 95 DM patients, selected randomly from among the members of Iranian Diabetes Association, and 85 healthy subjects in Tehran, Iran. Age and gender were adjusted between the two groups. Serum levels of 25(OH)-vitamin D, calcium, phosphorous, and Parathormone (PTH), as well as weight, height and body mass index (BMI) were measured.ResultsThe mean and SD age and BMI of the diabetic patients were 51.26 ± 11.18 years and 26.22 ± 9.30 kg/m2, respectively; the corresponding figures for the healthy subjects were 51.55 ± 13.39 and 26.26 ± 4.55. The prevalence of calcium deficiency was close in the 2 groups, it being 55.8% in the diabetic, and 57.0% in the healthy, subjects. The data also showed that while 26.3% of the patients suffered from a poor vitamin D status, only 18.6% of the healthy subjects had this problem.ConclusionVitamin D deficiency is highly prevalent among both type-2 diabetic and healthy subjects and should be considered a public health and nutritional problem in Tehran city, Iran.
-
مقدمهشواهد زیادی نشان می دهد که رژیم غذایی گیاه خواری که شامل میزان چربی کم و میزان زیاد کربوهیدرات می باشد باعث کاهش بیماری های مزمن می شود ولی شواهد کمی در مورد اثر رژیم غذایی گیاه خواری بر روی متابولیسم پایه (RMR) وجود دارد. هدف اصلی این مطالعه بررسی ارتباط رژیم گیاه خواری با سطح متابولیسم استراحت و ترکیب بدن است.روش هااین مطالعه یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است که در آن گروه های مورد و شاهد با هم مقایسه شده اند. RMR توسط کالری متری غیر مستقیم در 20 گیاه خوار و 20 غیر گیاه خوار اندازه گیری شد. دو گروه از نظر نمایه توده بدنی، جنسیت و سیکل ماهانه با هم همسان شدند. اطلاعات دریافت انرژی و درشت مغذی ها توسط ثبت غذایی 24 ساعته و ترکیب بدن توسط ایمپدانس بیوالکتریک اندازه گیری شد.یافته هاگیاه خواران میزان دریافت کمتری از پروتئین ها را گزارش کردند (04/0P=، 41 /19±45/40 و 94/11±96/56 گرم) و هیچ تفاوت معنی داری در میزان دریافت انرژی، کربوهیدرات و چربی و ترکیب بدن در دو گروه مشاهده نشد. میزان RMR مطلق در بین غیر گیاه خواران به طور معنی داری بیشتر بود. (02/0P=،6 /192±7/1354 و 24/ 348±10 /1569 kcal/24h).نتیجه گیریبراساس یافته های این مطالعه، به نظر می رسد که پایین تر بودن RMR در بین گیاه خواران، به علت تفاوت دریافت درشت مغذی ها می باشد.
کلید واژگان: میزان متابولیسم پایه, رژیم گیاه خواری, ترکیب بدن -
مقدمهکمبود ویتامین D از شیوع بالایی در دنیا و به خصوص در کشورهای آسیایی از جمله ایران برخوردار است. شواهد متعددی در زمینه ی ارتباط میان سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D [(OH)D25] و شیوع دیابت نوع 2 وجود دارد. هدف این مطالعه، بررسی ارتباط سطح سرمی (OH)D25 با نمایه های گلیسمی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 در مقایسه با افراد سالم بود.روش هااین مطالعه ی مورد- شاهدی بر روی 180 نفر شامل 95 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 از بین مراجعه کنندگان به انجمن دیابت ایران و 85 فرد سالم که از نظر سن و جنس با گروه بیمار تطابق داشتند، انجام گرفت. علاوه بر اندازه گیری سطح سرمی (OH)D25، کلسیم، فسفر، هورمون پاراتورمون، پروفایل قندی شامل سطح سرمی ناشتای قند خون، هموگلوبین گلیکوزیله، انسولین و شاخص HOMA-IR (Homeostasis model of assessment- insulin resistance) اندازه گیری شدند.یافته ها82 درصد افراد دیابتی و 6/75 درصد افراد سالم دچار کمبود یا ناکفایتی وضعیت ویتامین D بودند. در افراد سالم و دیابتی ارتباط معکوسی میان سطح سرمی (OH)D25 و فراسنج های کنترل دیابت وجود داشت که در مورد قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکوزیله در دیابتی ها معنی دار بود (05/0 > P).نتیجه گیرینتایج حاصل نشان دهنده ی شیوع بالای کمبود ویتامین D در افراد سالم و دیابتی نوع 2 بود. به احتمال زیاد ویتامین D می تواند در کنترل فراسنج های گلیسمی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 نقش داشته باشد.
کلید واژگان: ویتامین D, دیابت, نمایه ی گلیسمیBackgroundVitamin D deficiency is a prevalent disorder in the world particularly in Asian countries including Iran. There are increasing evidences about the relationship between serum level 25 hydroxy vitamin D [25(OH)D] and the control of diabetes. In this study, we aimed to determine the relationship between serum level of 25(OH)D and glycemic profile in patients with type 2 diabetes mellitus (DM) in compared to healthy subjects.MethodsThis cross-sectional study was conducted on 180 people. 95 patients with type 2 DM were randomly selected among members of Iranian Diabetes Association (patients group). 85 healthy subjects were matched with patients group according their age and gender (control group). Biochemical parameters including 25(OH)D, calcium, phosphorous, parathormone (PTH), glucose, HbA1c, insulin were measured. Homeostasis model of assessment- insulin resistance (HOMA-IR) index was calculated.Findings82% of patients group and 75.6% of healthy subjects were suffering from vitamin D deficiency or insufficiency. There is an significant inverse relationship between 25(OH)D and glycemic profile except insulin concentration (FBS and HbA1c).ConclusionWe concluded that vitamin D deficiency has high prevalence among type 2 diabetic patients and also healthy subjects. Vitamin D has an inverse relationship with glycemic control in type 2 diabetic patients. -
مقدمهدیابت، یک اختلال متابولیکی است که با افزایش تولید رادیکال های آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو همراه است. مطالعه روی مدل های حیوانی مبتلا به دیابت و کشت سلول های سرطانی نشان داده اند که ویتامین D می تواند نقش آنتی اکسیدانی داشته باشد. تاکنون مطالعه ای به بررسی این ارتباط در بیماران دیابتی و افراد سالم نپرداخته است.روش هااین مطالعه مورد- شاهدی بر روی 180 نفر (95 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و 85 فرد سالم) انجام گرفت. متغیرهای سن، جنس، نمایه توده بدنی، سطح سرمی (OH) D25، کلسیم، فسفر، پاراتورمون، فعالیت آنزیم های گلوتاتیون ردوکتاز(GR)، گلوتاتیون پراکسیداز (GSH-Px)، سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC) اندازه گیری و ارتباط بین سطح سرمی (OH) D25 و فعالیت هر یک از فراسنج های آنتی اکسیدانی تحلیل گردید.یافته هادر این مطالعه، 1/82 درصد افراد دیابتی و 6/75 درصد افراد سالم دچار کمبود یا ناکفایتی وضعیت ویتامین D بودند. در بیماران دیابتی، فعالیت آنزیم های GR و GSH-Px بالاتر و فعالیت آنزیم SOD پایین تر از افراد سالم بود. در بیماران دیابتی ارتباط مستقیمی و در افراد سالم ارتباط معکوسی بین میانگین سطح سرمی (OH) D25 و فعالیت آنزیم هایSOD، GR وGSH-PX مشاهده شد. سطح سرمی (OH) D25 و TAC در هر دو گروه ارتباط مستقیمی داشت. در مقایسه دو گروه بیماران دیابتی و افراد سالم، ارتباط بین سطح سرمی (OH) D25 و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی معنی دار نبود.نتیجه گیریویتامینD در بیماران دیابتی و افراد سالم سبب تعدیل فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی می شود و تایید نقش آن به عنوان یک آنتی اکسیدان نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, ویتامینD, فراسنج های آنتی اکسیدانی -
سابقه و هدفحضور گیرنده های ویتامین D در نواحی درگیر در یادگیری و حافظه نشان داده شده است. این مطالعه به منظور بررسی اثر کمبود ویتامین D و نیز افزودن کلسیتریول به رژیم غذائی، بر یادگیری و حافظه فضائی طراحی شده است.مواد و روش هاتعداد 27 سر موش صحرائی نر بالغ، در 3 گروه (هر گروه 9 سر) کنترل (C، رژیم نرمال)، کمبود ویتامین D (C-D) و دریافت کننده مکمل کلسیتریول (C+D) قرار گرفتند. یادگیری فضائی طی 5 شب و هر شب 4 مرحله آزمایش، توسط ماز آبی موریس سنجیده شد. در شب آخر میزان تثبیت حافظه فضائی نیز بررسی شد. مدت زمان سپری شده و مسافت پیموده شده در ربع های مورد نظر ماز تجزیه و تحلیل شد.نتایجحیوانات گروه C-D برای یافتن سکو مدت زمان بیشتری را در ماز سپری کردند و این اختلاف با گروه C و C+D از نظر آماری معنی دار بود. به عبارت دیگر، کمبود ویتامین D باعث کندتر شدن روند یادگیری می شود. از دیگر سو، مکمل کلسیتریول بر روند یادگیری بی تاثیر بود. همچنین، هیچ کدام از رژیم های مذکور بر میزان تثبیت حافظه موثر واقع نشدند.نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که اگر چه کمبود ویتامین D در روند یادگیری فضایی موش های صحرایی در ماز آبی موریس ایجاد اختلال می کند، اما اثر قابل توجهی در تثبیت حافظه فضایی ندارد. همچنین، افزودن مکمل کلسیتریول به مدت 45 روز بر روند یادگیری و حافظه فضائی موش های صحرائی بی تاثیر است.
کلید واژگان: ویتامین D, حافظه, یادگیری ماز, موش صحراییBackgroundVitamin D receptors have been presented in the areas involved in learning and memory. This study was done to assess the effect of the vitamin D deficiency and calcitriol supplementation on spatial learning and memory.Materials And MethodsTwenty seven male rats were divided into three groups (n=9 for each): receiving normal (Contro), diminished vitamin D (C-D) and calcitriol supplement (C+D) regimens for 45 days. The animals were introduced to the Morris water maze (MWM) trials (4trials/day for 5 consecutive days). The delay in finding and distance passed to reach the target platform were measured as spatial learning. The probe test was performed on the 5th day of experiment.ResultsThe C-D group needed a longer time to reach the platform than the control and C+D animals (P<0.0001), demonstrating that vitamin D deficiency negatively affected the maze learning. On the other hand, calcitriol supplementation did not significantly influence the spatial learning. The probe trial was not affected by either vitamin D deficiency or calcitriol supplementation.ConclusionAlthough vitamin D deficiency deteriorates the maze learning it dose not affect the spatial memory consolidation. Also, calcitriol supplementation for 45 days is not effective in cognitive phenomena -
سابقه و هدفکمبود اسیدهای چرب ضروری در بیماران دیابتی دیده شده است. مکمل یاری اسیدهای چرب امگا- 3 در کاهش بعضی عوارض دیابت، مؤثر است و در کنترل گلایسمیک دیابت مورد توجه قرار گرفته است اما این ماده ممکن است، استرس اکسیداتیو را افزایش دهد. در مطالعه حاضر، اثرات مکمل یاری بر کنترل گلایسمیک و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی بررسی شده است.
مواد و روش هادر یک کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی کنترل شده، به 81 بیمار دیابتی mg/day 2714 مکمل اسید چرب امگا 3 (1548 میلی گرم EPA، 828 میلی گرم DHA و 338 میلی گرم سایر اسیدهای چرب امگا- 3) و روغن آفتابگردان به عنوان دارونما، به مدت 8 هفته تجویز شد. داده های دریافت غذایی با استفاده از یادآمد 24 ساعته خوراک، قبل و بعد از مکمل یاری، جمع آوری و با نرم افزار Food Processor II آنالیز شد. نمونه گیری از خون ناشتا و اندازه گیری وزن و قد در همان زمان انجام شد.
یافته هامیانگین وزن، قد، نمایه توده بدن، دریافت روزانه انرژی، کربو هیدرات، پروتئین، چربی تام، اسیدهای چرب چند غیر اشباع، فیبر، ویتامین های E، C، B، A، اسید فولیک و B12، «روی» و سلنیوم و متغیرهای بیوشیمیایی در ابتدای مطالعه بین دو گروه، تفاوت معنی داری نداشت. به علاوه، تفاوت معنی داری در وزن، نمایه توده بدن و دریافت غذایی روزانه، قبل و بعد از مطالعه در هیچ یک از دو گروه دیده نشد. درصد هموگلوبین گلیکوزیله در گروه مکمل یاری کاهش معنی داری داشت (P=0/00) و در گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت (P=0/02)، تغییرات این متغیر، بین دو گروه نیز تفاوت معنی داری نشان داد (P=0/00). مقادیر قند خون ناشتا (mg/dl0/10 ±88/163 در مقابل 9/7±6/165)، ظرفیت تام اکسیدانی (mg/dl 7/0±62/3 در مقابل 07/0 ±79/3) فعالیت آنزیم سوپراکسید دسموتاز (U/gHb 9/11±16/417 در مقابل 14/14±22/449) و کاتالاز (k/gHb6/9± 72/150 در مقابل 6/12±86/151) تغییر معنی داری نداشت.
نتیجه گیریمکمل یاری اسید چرب امگا- 3 ممکن است در کنترل گلایسمیک بیماران دیابتی نوع 2 مفید باشد، ولی تاثیر معنی داری بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی ندارد.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, اسیدهای چرب امگا 3, کنترل گلایسمیک, استرس اکسیداتیو, هموگلوبین گلیکوزیلهBackground And ObjectivesEssential fatty acid deficiency has been found in diabetic patients. Omega-3 fatty acid supplementation could be beneficial in alleviating diabetes complications and glycemic control. However, it may increase oxidative stress. In this study the effects of omega-3 fatty acid supplements on glycemic control, total antioxidant capacity and antioxidant enzymes (superoxide dismutase and catalase) activities were investigated.Materials And MethodsIn a double-blind, randomized, controlled clinical trial, 81 type-2 diabetic patients were divided into 2 groups. The experimental group took 2714 mg/day omega-3 fatty acids (1548 mg EPA, 828 mg DHA, and 338 mg other omega-3 fatty acids), and the control group took sunflower oil as a placebo, for 8 weeks. Dietary intakes were assessed by a 24h dietary recall, before and after intervention, and analyzed using food processor II. In addition, fasting blood samples were collected for analysis and height and weight were measured, initially and at the end of the trial.ResultsAt the start of the study there were no statistically significant differences between the two groups with regard to mean weight, height, body mass index (BMI), daily intakes of energy, carbohydrate, protein, total fat, polyunsaturated fatty acids, fiber, vitamins A, B, C, E, folate, cobalamine, zinc, or biochemical parameters. Neither were there any difference in weight, BMI and dietary intakes before and after intervention in either group. The supplementation brought about a significant decrease (P<0.00) in HbA1c% in the experimental group, while in the control group the HbA1c level actually increased (p<0.02). Furthermore, the magnitudes of HbA1c changes were significantly deferent between the two groups (P<0.00). Changes in the fasting blood sugar (163.88 ± 10 vs. 165.6 ± 7.9 mg/dl), total antioxidant capacity (3.79 ± 0.07 vs. 3.62 ± 0.7 mg/dl), and activities of super oxide dismutase (449.22 ± 14.14 vs. 417.16 ± 11.9 U/gHb) and catalase (150.72 ± 9.6 vs. 151.86 ± 12.6 k/gHb) were not statistically significant.ConclusionOmega-3 fatty acid supplementation may be helpful in glycemic control in type-2 diabetes, but it has no significant effect on the antioxidant enzyme activities.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.